اخ عروسکش لباس عروس پوشیده بود؟!
با لذت و مانند پادشاهان به مبل تکیه زد
-الان تو تنشه؟!
-بله!
-بگین بیاد ببینمش!
همان لحظه صدای جر و بحث دخترک با کسی توجهشان را جلب کرد. شهاب سریع بلند شد و به همان سمت رفت!
-خانم می گم بیا زیپ این لباسو باز کن یعنی چی که اجازه ندارم؟ مگه من مشتری نیستم این طرز احترام به مشتریه؟
اصلا صاحب اینجا کیه؟!
خنده اش گرفت و با لذت خیره مانند به عروس عصبی اش که سلیطه بازی در خونش بود!
انقدری نسبت به او بی احساس بود که حتی خبر نداشت صاحب آن فروشگاه خود شهاب است.
-آقای مهرگان چه خوب که اومدین، مریم خانم می خوان لباسشونو در بیارن.
شهاب جدی سر تکان داد:
-اینجا رو خلوت کنین خودم کمک می کنم لباسشو در بیاره!
مریم خشک شده ایستاد، شهاب قرار بود کمک کند؟ همین مردک هیز که به زور می خواست تصاحبش کند؟!
-عروسکم باز اینجا رو گذاشته رو سرش؟!
-من عروسک هیچکس نیستم جنااااب مهرگان!
شهاب مردانه خندید و نزدیکش شد، فرصت فرار نداد و سریع دست دور کمر ظریفش انداخت:
-هوم تو دین و ایمون جناب مهرگانی...
مریم از این لحن داغ و پر حس یک لحظه به خودش لرزید!
-لباست لختیه ولی خوشگله، چطوره انتخابتو عوض کنی هوم؟
-اما من...
با پایین کشیده شدن زیپ حرف در دهانش ماسید و وقتی لب های شهاب روی پوست کمرش نشستند به ضعف افتاد!
-عوض می کنی نفسم، اخه نمیخوای چشم همه رو کور کنم بابت زل زدن به زیبایی های زنم!
چشمان مریم بسته شدند و وقتی لباس عروس از شانه اش پایین افتاد...
***
-آقا شهاب، خانم در اتاقو قفل کرده باز نمی کنه!
شهاب اخم کرد، تا روز عروسی دق مرگش نمی کرد راحت نمی شد این فتنه خانم.
-مریم همین الان باز کن این درو!
برخلاف اینکه فکر می کرد قرار است لج کند در زود باز شد!
یک دور بررسی اش کرد و با دیدن سالم بودنش خیالش راحت شد.
-چرا درو قفل کرده بودی؟
دخترک خندید:
-چون نمی خواستم که کسی مزاحمم بشه کار مهمی داشتم!
شهاب لب باز نکرد بپرسد چه کاری چون با دیدن لباس عروس پاره شده پی به همه چیز برده بود.
-هین وای خدا مرگم بده، چکار کردین خانم ۱۰ دقیقه دیگه عاقد میاد!
شهاب با لذت به ان چهره ی وحشی خندید و رو به اکرم گفت:
-امادش کن اکرم خانم، همون لباس پاره رو تنش کن!
با دیدن چهره ی هاج و واج مریم لبخند زد و روی بدنش خم شد، چانه ی کوچکش را فشرد و بدون توجه به اکرم لب هایش را کوتاه و مالکانه بوسید:
-واسه امشب لحظه شماری می کنم، وقتی که بقیه ی لباسو تو تنت پاره کنم عروسکم!
دختره رو می خواد به زور زن خودش کنه در حالی که میدونه ازش متنفره، ولی بعد از یه مدت... بیا ادامشو بخون🥹👇
https://t.me/+no_A9KMGLJFjYWM0
https://t.me/+no_A9KMGLJFjYWM0
https://t.me/+no_A9KMGLJFjYWM0
https://t.me/+no_A9KMGLJFjYWM0
https://t.me/+no_A9KMGLJFjYWM0
#عضویت_محدود✅🌹