《جنبشِ زبانِ پاک》

«جنبش زبان پاک»، خویشکاری خود می‌داند که در هال‌وهنجار(=شرایط) کنونی، که نازنین‌‌ْایران در چهل‌وششمین سال تُرکتازی مغول‌تباران و تازی‌زادگان اهرمن‌خو بسر می‌برد، با زبانی تند و تیز و دراز در کالِب سروده و ناسروده(=نثر)، راستی‌ها را بنمایاند و از هیچ کوششی فروگذار نکند.

این پنبه‌ها را از گوش‌هاتان دربیاورید که بتوانید با نخریدن بستنی‌ میهن، توفان توییتری، کون‌جنبانی و دادو‌بیداد کردن در خیابان، جمهوری اهریمنی اسلامی را نابود کنید.

بارها گفته شده و بازهم گفته می‌شود، کشور ما را ۴۶سال پیش آخوندهای شَوَنده به گروگان گرفته‌اند و تا آن را بیابانی خشک و بی‌آب‌وگیاه نکنند، دست‌بردار نیستند.

هر ایرانی‌ای که مِهر میهن در دل دارد، باید بداند که به کشور خود بدهکار است و باید در راستای آزادی آن، خردمندانه و دلیرانه گام بردارد و تا رهایی این آب‌وخاک از چنگال ایران‌ویرانگرانِ ناروازاده از پای ننشیند.

باید من و تو شبانه باهم بشَویم
با سنگدلی بسویِ خواران بدَویم
چون میهنمان به بندِ اهریمن است
یک‌یک همه‌یِ گجستکان را درَویم

@jonbeshezabanepak

به‌یاد داشته باشیم که شاه‌دوستی یکی از اندام‌های میهن‌پرستی است. اگر شاه‌دوستی جدای از میهن‌پرستی باشد می‌شود بت‌پرستی که شایسته‌ی بد‌ترین نکوهش‌هاست. ما شاه یا هر پیشکار دیگر را برای میهن می‌خواهیم، میهن را برای شاه و فرمانروا نمی‌خواهیم، هزاران پادشاه را می‌توان بَرخی(=فدای) میهن کرد، ولی خُرده‌ای(=ذره‌ای) از خاک میهن را نمی‌توان بَرخی هیچ پادشاهی کرد.

پاینده ایران - هومر آبرامیان


@jonbeshezabanepak

#به‌_فارسی_به_پارسی

هر کاو به زبانِ خویشتن درماند
نادان بوَد ار دوسد زبان می‌داند

@jonbeshezabanepak

#سخنان_بزرگان_به_پارسی

فخر گرگانی

@jonbeshezabanepak

#چارانه‌های_پارسا_و_تورج

✍چنین گفت پارسا:

این‌جا ز بهشت اگر نشان نتوان یافت،
زآن هیچ نشان در آسمان نتوان یافت
آن خانه چو نیک بینی اندر دلِ توست،
در جایِ دگر نشان از آن نتوان یافت!


✍چنین گفت تورج:

ما را به بهشت و آن‌جهان کاری نیست
پیغمبر و پیشوا و داداری نیست
این‌ها همه یاوه است و نیرنگ و دروغ
کَندن ز خرافه کارِ دشواری نیست 

@jonbeshezabanepak

دربرابر سازگان(=رژیم) خون‌آشامی که جانورخویانه می‌کُشد تا زنده بماند، نافرمانی‌های همبودی(=مَدَنی) گونه‌ای ساده‌نگری و خودفریبی برای آزادی‌خواهان ساده‌اندیش و برنامه‌ی فریبنده‌ای برای نابکاران به آزادی و مزدوران سازگان آدمخوار و شرم‌آور اسلامی است.

دهمِ آذرماه، زادروزِ بزرگ‌ْ‌میهن‌پرستان «فَراستاد روشنگر» را گرامی می‌داریم‌.

🎋پاینده باد ایران پادشاهی🎋

@jonbeshezabanepak

۱۴سده پیش، نهالی کِرمو و کپک‌خورده بنام اسلام، در باغ خوش‌آب‌ورنگِ ایران کاشته شد و با آبیاری و کوددهی بسیاری از پشت‌به‌میهن‌کرده‌ها، امروز درخت تناوری شده است که به سرتاسر این باغ زیبا، ریشه دوانده است.
این باغ، زمانی آباد می‌شود که این درخت کِرمو را از ریشه زد؛ وگرنه زدن شاخ و برگ آن، سایه‌گسترترش می‌کند و باغ را می‌خشکاند.

اهریمنِ میهنِ تو اسلامِ دد است
او دشمنِ دیرینه‌یِ جان و خرَد است
گر در سرِ خود چنین خَسی را نکُشی،
زنهار! که فرجامِ تو بدتر زِ بد است

@jonbeshezabanepak

#بخوانید_بیندیشید_سپس‌_داوری‌کنید
(بخش بیستم)

گمان کنید دوستی دارید که ساده‌دل و زودباور است.
آیا ساده‌دلی و زودباوری دوست شما، انگیزه‌ی آن است که او را بفریبید و سرش کلاه بگذارید؟
برون‌مرزنشینان که دَم از پیکار با جمهوری اهریمنی اسلامی می‌زنند، از ساده‌دلی و زودباوری شما مردمِ درون ایران کژبهرگی(=سو استفاده) می‌کنند و یک‌روز با پنج اَنشوری، روزی دیگر با من وکالت می‌دهم، گاهی با چهارشنبه‌های سپید، گهگاه هم با کارزارهای کون‌جنبانی، نه به رای، نخریدن بستنی میهن، توفان توییتری و چه و چه و چه، شما را سر می‌دوانند و برای ماندگاری اهریمن زمان می‌خرند.
این میان تنها و تنها شما مردمِ درونِ ایرانید که روز‌ به روز بدبخت‌تر، بیچاره‌تر و افسرده‌تر می‌شوید و میهنتان یک گام به نابودی نزدیکتر می‌شود.
برون‌مرز‌نشینان اگر برنامه‌ای برای براندازی می‌داشتند، در کشور می‌ماندند و خردمندانه و دلیرانه در راستای آزادی میهنشان گام برمی‌داشتند و از جان مایه می‌گذاشتند. آن‌ها با در دست‌ داشتن رسانه‌، تنها و تنها درپی گِره‌گشایی و دیده‌شدنند، وگرنه شما را بازیچه‌ی دست خودشان نمی‌کردند و با این کارزارهای خنده‌آور وختتان را نمی‌گرفتند و به اهریمن یاری نمی‌رساندند. به‌سخن‌دیگر آن‌ها بیرون گود نشسته‌اند و می‌گویند لنگش کن.
نه‌تنها ایرانیانِ برون‌مرز دردی از شما مردم درون ایران درمان نمی‌کنند، که سازگان‌(=حکومت)های کشورهای بیگانه نیز برای شما مردم درون ایران تره هم خُرد نمی‌کنند و ککشان هم نمی‌گزد که آخوندهای شَوَنده در زندان‌ها به دخترانتان دست می‌یازند، جوان‌هاتان را به دار می‌آویزند و کودکانتان را به خاک و خون می‌کشند. سَران کشورهای بیگانه دیوانه نیستند که با نابودی جمهوری اهریمنی اسلامی، برای خود سرِ خری در ایران درست کنند که پسفردا برای خودشان شاخ بشود. آن‌ها بخوبی می‌دانند که تنها و تنها با بودن جمهوری اهریمنی اسلامی است که شیره‌ی ایران کِشیده می‌شود، دریاهایش خشک می‌شود و خاکش به جاهای دیگر فرستاده می‌شود. اگر هم روزی بخواهند کسی را روی کار بیاورند، دست‌نشانده‌‌ی خودشان خواهد بود که برده‌وار، این‌ بکن آن‌ نکن‌های آن‌ها را گردن نهد.
رهاننده‌ای در کار نیست که با اسپ سپید بیاید و شما را از این هال‌وهنجار ننگین به گلزار رنگین برساند، پس بخودتان بیایید و نگذارید فریبتان دهند.

چشمت به در است و پشتِ آن جز خس نیست
آیا دگر این چشم‌براهی بس نیست
زانو مزن و خیز و ستیز و این دان،
مانندِ تو اندر این جهان بی‌کس نیست


پاینده ایران - تورج آریامنش

@jonbeshezabanepak

باید کشور را آزادش کنیم و برایِ همین آرمان است که؛
ما پنج دلاوران که از یک پشتیم
در عرصه‌یِ روزگار پنج انگشتیم
گر فرد شویم، در نظرها علمیم
ور جمع شویم، بر دهان‌ها مشتیم

پنجمِ آذرماه، هشتادوسومین زادروزِ پدرِ خرافه‌ستیزیِ ایران، جهان‌پهلوان استاد «فرود فولادوند» را گرامی می‌داریم.

🎋پاینده باد ایران پادشاهی🎋

@jonbeshezabanepak

«نهم آذرماه، جشن آذرگان»

ایرانیاران گرامی و هم‌میهنان بسیار ارجمندم درود بر شما.

جشن آذرگان را پیشاپیش به همه‌ی شما آزاده‌زنان و بزرگ‌مردان ایرانی شادباش می‌گویم.

پاینده ایران - هومر آبرامیان 

@jonbeshezabanepak

ایران، تو بمان که نورِ امّید آید
در نیمه‌یِ شب فروغِ خورشید آید
تاریخ اگر دوباره تکرار شود
کعبه به طوافِ تخت‌جمشید آید

@jonbeshezabanepak

نامه‌ی فرستاده‌ی روسیه، گولیتسین به پادشاه روسیه:
«نادر را دیدم که رخت جنگی‌اش بوی خون می‌داد و سخنانش بوی دیوانگی. او که تبرزینش را روی زانویش گذاشته بود و نان و سبزی و پیاز می‌خورد، از ما خواست تا بی‌درنگ شهرهای ایران را تهی کنیم. این مرد دارای نیرویی بی‌اندازه است، چنان در سربازانش رخنه دارد که اگر به آن‌ها بگوید بمیرید، بی‌درنگ می‌پذیرند. با‌این‌همه با اندکی نان و پیاز و سبزی شکم خود را سیر می‌کند و دربند آسایش در کاخ‌ها نیست و آنچه می‌گوید انجام خواهد داد. من نماینده‌ی پادشاه روسیه پیشنهاد می‌کنم که سخنان او را جدی بگیرید.»

دوم آذرماه، سیسدوسی‌و‌ششمین زادروز بزرگترین سردار جنگی جهان، ابرشهریار آخوندکُش، «نادرشاه بزرگ» را گرامی می‌داریم.

🎋پاینده باد ایران پادشاهی🎋

@jonbeshezabanepak

#سخنان_بزرگان_به_پارسی

فردوسی بزرگ

@jonbeshezabanepak

✅به پارسی:

از بن باید گفت که این مرد رگمند [سردارسپه = رِزاشاه آینده] با بکارگماری اروپایی و آمریکایی در سازمان‌های ایران همسو نبود و يک سهش بیگانه‌ستیزی از چندین دید در او پنهان بود.
نخست آنکه چون با زبان‌های بیگانه آشنایی نداشت گرایش به نشست‌وبرخاست با اروپاییان نداشت. دیگر آنکه بر این باور بود که ایرانیان خودشان بایستی خانه‌ی خود را سامان دهند. سوم آنکه آن‌ها را موی دماغ و سر خر می‌دانست و می‌خواست میدان را برای خودش از همه‌سو تهی کند.

📕تاریخ اهزاب سیاسی ایران
✍مهمدتغی بهار

@jonbeshezabanepak

زنانِ مسلمان ژرف بنگرند!

گوینده: جاویدنام استاد کورُش آریامنش
(نزدیک به ۳۰سال پیش)

اگرچه نادانان تازی‌پرست، شَماله‌ی هستی استاد کوششگر و دلبسته‌ی ایران، سردار «کورُش آریامنش» را خاموش کردند، ولی شیفتگان ایران‌زمین در سراسر گیتی، آتشدان دانایی و بیداری را که آن جنگاور خستگی‌ناپذیر به اخگر جانش جاودانگی بخشایید، از دست نخواهند داد و راهش را تا رهایی و سربلندی دوباره‌ی میهن آریایی دنبال خواهند کرد.

✊نابود باد اسلام اهریمنی✊
✊نابود باد جمهوری ننگین اسلامی✊
✊نابود باد استانسالاری(=فدرالیسم)✊

@jonbeshezabanepak

برای اينکه بت‌پرست نباشی، بسنده نيست که بت‌ها را شکسته باشی، بايد خوی بت‌پرستی را کنار گذارده باشی.

✍فریدریش نیچه

@jonbeshezabanepak

#به‌_فارسی_به_پارسی

هر کاو به زبانِ خویشتن درماند
نادان بوَد ار دوسد زبان می‌داند

@jonbeshezabanepak

یارار افندی مرا ترک می‌خواند، بخواند، اَرَب می‌داند، بداند. اگر به ارب یا به ایرانیان ماننده نیستم، نباشم، این‌ها نه چیزی است که من ارج گزارم. آنچه من ارج گزارده‌ام و می‌گزارم آن است که در توده‌ی ایران زاییده شده‌ام و در میان این توده زندگی می‌کنم و سود و زیان و آسایش و گرفتاری من و خانواده‌ام بسته به نیکی یا بدی هال این توده و این کشور می‌باشد، این است بایستی خواهان نیکی این توده باشم که بوده‌ام و اکنون نیز هستم.

✍جاویدنام استاد کسروی

@jonbeshezabanepak

هنگامی‌که نادر، به پادشاهی رسید و جامه‌ی ارزشمندی بر تن داشت، بِناگاه یادمانی بِنِگَرش رسید و پس از گریه‌ای که کرد، خنده‌اش گرفت. میرزامهدی‌خان [استرآبادی] که آنجا بود، چرایی گریه و خنده را از نادر پرسید.
نادر پاسخ داد: بِیادم آمد هنگامی‌که کودکی ۹ساله بودم پدر و مادرم در اوژِ درماندگی و تنگدستی بسر می‌بردند، من نیز جامه بر تن نداشتم، پدرم نخ‌هایی که مادرم چرخ‌ریسی کرده بود، فروخته، جامه‌ای برای من به سه‌‌ ریال خرید؛ من آن را به تن کرده به کوچه رفته با بچه‌های دیگر که همه مرا بِبُزرگی پذیرفته و فرمانبُردارم بودند، به بازی پرداختم. یکی از بچّه‌ها که در درگیری با بچّه‌های کوچه‌ی دیگر از خود دِلیری‌ای نشان داده بوده و جامه‌اش پاره شده، آن را بُرده بودند، لُخت نزد من آمد؛ من برای نکوداشت و دِلیری‌نمایی‌اش، جامه‌ی نُوی که دربرداشتم به او پیشکش دادم. وختی به خانه آمدم پدرم که مرا لُخت دید، به آزارم پرداخت و به آسمانه(=سقف) آویزانم کرد و من برای زمانی درهالی‌که دست‌وپایم به ریسمان بسته بود، آویزان بودم. مادرم مرا رهاند و امروز که می‌بینم پدر و مادرم نیستند که مرا با این شکوه و بزرگی ببینند اندوهگین و گریانم و از سویی که می‌بینم خداوند مرا از هرگونه دارایی و جایگاه بی‌نیاز کرده است، خندان و سپاسگزارم.

📕زندگی پُرماجرای نادرشاه افشار
✍جاویدنام مهمدهُسین میمندی‌نژاد
(همراه با دگرگونی برای پارسی‌نویسی)


🎋پاینده باد ایران پادشاهی🎋

@jonbeshezabanepak

کَسی سگ خود را کنار رودخانه برد. تخته‌سنگی به گردن جانور آویخته، او را در آب انداخت. سگ پس از کمی دست‌وپا زدن، سنگ را از گردن خود رها کرده، شناکنان به کناره‌ی رودخانه نزديک می‌شود. همان‌کَس دست خود را بسوی سگ برده و زمانی‌که نزدیکش می‌شود، با کارد بسختی روی سر جانور می‌زند و پای خودش نیز لغزیده و در رودخانه می‌افتد. هرچه یاری می‌خواهد، سودی ندارد. در آب فرو رفته، دوباره بالا می‌آید و نزديک است جان ببازد. ناگاه کسی او را گرفته به کناره‌ی رودخانه می‌کشاند؛ این سگ خون‌آلود اوست.

@jonbeshezabanepak

روشن است هنگامی که می‌گوییم آخوند
ایرانستیز است، ستیز او پهنه‌ی زبان پارسی را هم در برمی‌گیرد. زیرا می‌داند که ما با این ریسمان استوار، ایرانی‌بودن، ماندگاری و جاودانی خود را نگه داشته‌ایم و تازی نشده‌ایم.
بویژه از پایان دوران زندیان و آغاز زنجیره‌ی غاجاریان آخوندها، گستاخی بیشتری در آلودن زبان پارسی پیدا کردند و در این ستیز از یکدیگر پیشی می‌گرفتند و نِبیگچه‌های زناشویی، پیمان‌نامه‌ها، مُهرنامه‌ها، نوشته‌های دفترخانه‌ها، فرمان‌های دادگاه‌های دادگستری، دستورهای بازپرسان و سخن کوتاه، آنچه که آخوند در آن‌ها تا آغاز زنجیره‌ی پهلوی دست داشت به زبان تازی بیشتر مانند بود تا زبان پارسی. و بهتر است بگوییم که از ریشه تازی بود.

📕ماهنامه‌ی بیداری، شماره‌ی ۴۹
✍جاویدنام استاد ناسِر اِنغِتا

اگر دانی سخن‌گفتن به تازی
چه آرد بر زبان این دست‌یازی
فرستی بر خودت سَد ننگ و نفرین
که بگْرفتی تو این جان را به بازی

@jonbeshezabanepak

داستان نادر باید در ایران ویران امروز که کشور ما در چنگال مشتی دستاربند تازی‌پرستِ گروگانگیر، گرفتار شده دیگربار رخ دهد.
باید نادر را در میان کارگران نیشکر هفت‌تپه جست.
باید نادر را از میان کارگران فولاد اهواز شناسایی کرد.
شاید نادر، سنگین‌سواری است که ماه‌هاست دست از کار کشیده است.
نادر آن آموزگار میهن‌خواهی است که به دَرسگاه نمی‌رود.
نادر شاید آن دانشجوی بابلی است که به هواداری از کارگران نیشکر هفت‌تپه فریاد همبستگی سر می‌دهد.

✍روزبه آذربرزین
(همراه با دگرگونی برای پارسی‌نویسی)

چشمت به در است و پشتِ آن جز خَس نیست
آیا دگر این چشم‌براهی بس نیست!؟
زانو مزن و خیز و ستیز و این دان،
مانندِ تو اندر این جهان بی‌کَس نیست

@jonbeshezabanepak

#چارانه‌های_پارسا_و_تورج

✍چنین گفت پارسا:

ای هم‌قفسان! چرا برون خاموشیم؟
واندر دل خود به تاب و اندر جوشیم؟
جز باد به دست‌مان و توفان به گلو
در هیچ ز ما بسیچ تا بخروشیم


✍چنین گفت تورج:

روزی برسد که چشمه‌ها رود شود
از غرّشِ رود، خاک، خشنود شود
مردابِ پُر از فریب، نابود شود
شب با همه‌یِ سیاهی‌اش دود شود

@jonbeshezabanepak

#سخنان_بزرگان_به_پارسی

اسدی توسی

@jonbeshezabanepak

#به‌_فارسی_به_پارسی

میوه‌یِ این‌وآن مچین پیوست
چون درختانِ میوه‌دارت هست

@jonbeshezabanepak

🔹تیره‌ای تازی بودند که پیران هفتاد‌ساله مرا بازمی‌گفتند که در زندگانی خویش بجز شیر شتر چیزی نخورده بودند، چه در آن بیابان‌ها چیزی نیست بجز گیاهی شور که شتر می‌خورد، و ایشان خود گمان می‌بردند که همه‌ی جهان چنان باشد.

🔸چون همراهان ما سوسماری می‌دیدند، می‌کشتند و می‌خوردند و هر کجا تازی بود شیر شتر می‌دوشیدند.

▫️من نه سوسمار توانستم خورد و نه شیر شتر و در راه هرجا درختکی بود که باری داشت، اندازه‌ای که دانه‌ی ماشی باشد از آن چند دانه می‌چیدم و بدان بسنده می‌کردم.

📕سفرنامه‌ی ناسِر خسرو
(همراه با دگرگونی برای پارسی‌نویسی)

@jonbeshezabanepak

او کینه‌ی خودش و آب و خاکش را کشید، همان‌اندازه‌ای که از دستش برمی‌آمد. از آن بیگانه‌ها، بیگانه‌ای که برای دزدی، درندگی و کشتار آمده بود. از آن‌ها کشت. او پیش وژدان خودش سرافراز بود.

📕سایه‌ی مغول
✍زنده‌نام استاد هدایت

انگلی از انگلان برگا بشد
شوروشادی در دلم برپا بشد
کونِ لغّ هرچه سیّدزاده است
آفرین بر آن کسی که آزاده* است

*: آزاده = ایرانی

@jonbeshezabanepak

هفتم آبان‌ماه، سالروز بزرگداشت شاهنشاه کورُش بزرگ هخامنشی را گرامی می‌داریم.

👑کورُش پدر ماست👑
👑ایران میهن ماست👑

که گردون نگردد بجز بر بِهی
به ما بازگردد کلاه مِهی 

@jonbeshezabanepak

آیا هیچ اندیشیده‌ایم که این «مُهر» ساخته‌شده‌ی دست تازیان از کدام آلوده‌کده و آبریزگاهشان برای ساییدن به پیشانی ما درست شده و می‌شود؟
دوستی فرانسه‌ای چنین می‌گفت که روزی یکی از دوستان اِراغی‌اش درباره‌ی «مُهرسازی» پدرش که مهرساز بوده است چنین می‌گفت که پدرش سی سال است مُهرسازی می‌کند ولی مهری را که برای ایرانیان می‌سازد، ویژگی دارد. شیوه‌ی ساختن مهر او برای هر ایرانی چنین بود که او خاک کرم‌آلود باغچه را برمی‌داشت و بر هریک اندکی از خاک آبریزگاه خانه را می‌افزود و با خاک بیابان آمیخته می‌کرد و مهر می‌ساخت.
از او پرسیدم که چرا چنین می‌کند؟
او در پاسخ گفت که باید ایرانیان را خوار و پست کرد که مردمی خودپسند و خودخواهند و همیشه گذشته‌شان را به رخ ما می‌کشند. از سویی کینه‌ی میان ما و آن‌ها زدودنی نیست. آن‌ها هیچگاه روی خوش با ما نداشته‌اند و ما را سوسمارخور می‌دانند. ما هم خاک آبریزگاهمان را به پیشانی‌شان می‌چسبانیم و بدینگونه کینه‌جویی می‌کنیم.

✍زنده‌یاد استاد کورش آریامنش

#ریدم_تو_اسلام

@jonbeshezabanepak

✅به پارسی

این گناه خودمان بود که شیوه‌‌ی کشورداری را به تازیان آموختیم. زبانشان را هنجارمند کردیم، فرزان(=فلسفه) برای آیین‌شان تراشیدیم، برایشان شمشیر زدیم، جوان‌های خودمان را برای آن‌ها بکُشتن دادیم. اندیشه، روان، هنر، ساز، دانش و ادبسار خودمان را دودستی پیشکش آن‌ها کردیم تا شاید بتوانیم روان ددمنش و سرکش آن‌ها را رام و شهریگر بکنیم، ولی افسوس! از بن، نژاد آن‌ها و اندیشه‌ی آن‌ها زمین تا آسمان با ما دیگرسانی دارد و باید هم همین‌جور باشد. این چهره‌های درنده، رنگ‌های سوخته، دست‌های کوره‌بسته برای سر گردنه‌گیری درست شده. اندیشه‌هایی که میان شاش و پشکل شتر بالیده، بهتر از این نمی‌شود. همه‌ی ساختمان تن آن‌ها گواهی می‌دهد که برای دزدی و دشمنیاری درست شده. این تازیانی که تا دیروز پای برهنه دنبال سوسمار می‌دویدند و زیر سایه‌ی چادر زندگی می‌کردند، نباید هم بیش از این از آن‌ها چشم داشت.

📕سایه‌روشن [از داستان آخرین لبخند]
✍جاویدنام استاد هدایت
(همراه با دگرگونی برای پارسی‌نویسی)

این دودِ سیه‌فام که از بامِ وطن خاست، از ماست که بر ماست
وین شعله‌یِ سوزان که برآمد ز چپ و راست، از ماست که بر ماست

@jonbeshezabanepak

خرَد چیست؟

@jonbeshezabanepak

راستی‌ها را بگویید و مردم را آگاه کنید، هرچند بیگمان باشید که کُشته خواهید شد.

✍ولتر

راستی‌ را می‌نمایم آشکار
گرچه باشد کیفرم چوبه‌یِ دار
از خدا و دین و آیین رَسته‌ام
در به رویِ بندگی بربسته‌ام
آریایی‌ام، مسلمان نیستم
از تبارِ خودفروشان نیستم

✍تورج آریامنش🦁🌞

@jonbeshezabanepak

یکی از سرداران جنگی بابک بنام «رستم» از او پرسید: هم‌اکنون چه باید بکنیم؟
بابک گفت: آنچه امروز خویشکاری همه‌ی ما است نخست گِرد کردن یا فراخواندن یاران بیشتر و سپس پاکسازی اینجا از کارداران و سخن‌چینان جانشین تازی(=خلیفه) است.
سردار دیگر بنام «آذین» گفت: چگونه می‌توان یاران تازه پیدا کرد، درهالی‌که ما خود نیم‌پنهان زندگی می‌کنیم؟
بابک پاسخ داد: به نگر من پیدا کردن یاران تازه ساده‌ترین و آسان‌ترین کار است. زیرا هر ایرانی در ته دلش از اینکه مشتی پابرهنه‌ی سنگدل بر او فرمان برانند ناخوشنود و خشمگین است. به گفته‌ی دیگر نزدیک به همه‌ی ایرانی‌ها یک نیروی خفته‌اند که بدنبال یک جنبش بیدارکننده می‌گردند و زمانی‌که پی ببرند که کسانی برای رهایی آن‌ها از زیر بار چیرگی بیگانه دست به شمشیر برده‌اند، بی‌گمان به گروه آن‌ها می‌پیوندند.

📕منم، بابک
✍جاویدنام استاد ناسِر اِنغِتا

باید من و تو شبانه باهم بشَویم
با سنگدلی بسویِ خواران بدَویم
چون میهنمان به بندِ اهریمن است
یک‌یک همه‌یِ گجستکان را درَویم

@jonbeshezabanepak

#سخنان_بزرگان_به_پارسی

جاویدنام استاد کورش آریامنش

یادداشت(=کامنت)گذاری از ۲ بامداد تا ۸ بامداد به وخت ایران بسته است. چنانچه در این بازه‌ی زمانی، یادداشتی بگذارید، آدمواره(=ربات) آن را می‌زداید.

@jonbeshezabanepak

#چارانه‌های_پارسا_و_تورج

✍چنین گفت پارسا:

بر خامنه‌ای و حیدرش می‌شاشم
بر کعبه و بر پیمبرش می‌شاشم
ضحّاکِ زمانه است، بر دینِ وی و
قرآن و خدایِ اکبرش می‌شاشم!


✍چنین گفت تورج:

اسلام به من چپانده شد از پدرم
کونم به هوا و بر زمین گشت سرم
کیری‌تر از آن هیچ ندیدم به جهان
گر مادر و خواهرش نگایم، چو خرم

@jonbeshezabanepak

#به‌_فارسی_به_پارسی

هر کاو به زبان خویشتن درماند
نادان بود ار دوسد زبان می‌داند

@jonbeshezabanepak

سیه‌کاران درِ میخانه‌ها بستند، هافِزجان
خُم و مینا و جامِ باده بشکستند، هافزجان...

خدا گویند و می‌گیرند جان و مالِ مردم را
خدا داند که بس دیوانه و پستند، هافزجان

خدا کِی نان و جان با شرط ایمان می‌دهد کَس را
چرا اَلّاهیان این را ندانستند، هافزجان

ببین شب‌ها چه تاریک است زیرِ پرچم اَلّاه
ببین مردم چه بدبخت و تهیدستند، هافزجان

همان اهریمن است اَلّاه و در این شک ندارم من
گواهم ایزد و ایرانیان هستند، هافزجان...


سرایش: مهدی اخوان
خوانش: هومر آبرامیان

@jonbeshezabanepak

مار است به گِردِ سرِ تو، این دستار
یا آنکه بوَد سنگرِ تو، این دستار
می‌بینم از آن که روزگاری چو کفن
پیچیم در آن پیکرِ تو، این دستار

📕شیر گریان
✍جاویدنام استاد ناسِر اِنغِتا

@jonbeshezabanepak

خواننده‌ی گرامی تا من و تو به کشمکش‌های چپی و راستی، روس‌پرستی و انگلیس‌پرستی، هیدری و نِاْمَتی سرگرمیم؛ باید گفت نه بر مرده، بر زنده باید گریست. مردم دارند نابود می‌شوند و ما دو دسته شده سر سودهای روس و انگلیس داریم با یکدیگر می‌جنگیم و با تیشه‌ی دودستگی ریشه‌ی یکدیگر را می‌کَنیم. بدبخت ایران! بیچاره ایرانی! چکیده اینکه خواننده‌ی درستکار؛ دزدان در بالادست جای گرفته‌اند و دارند می‌دزدند و می‌چاپند و گور مردم را می‌کَنند و به خرَد من و تو نیز که سرگرم نوشتن و خواندن این راستی‌های تلخ هستیم، می‌خندند! چرا نخندند؟ نه تو یارای خیزش داری و نه من توان دست‌بکار شدن..!

📕با من به شهر نو بیایید
✍هدایت‌لّاه هکیم‌لّاهی
(همراه با دگرگونی برای پارسی‌نویسی)

@jonbeshezabanepak

سیسدهزارویک:

زن با چشم‌های نگران و پراشک چشم‌براه گذربر بود، او امروز هم برای هزینه‌ی زندگی نتوانسته بود از دوستان و بستگان خود پولی بگیرد، گذربر هم در آن سرمای استخوان‌سوز دیر کرده بود و نمی‌آمد. خودرو گرانبهایی ایستاد. راننده شیشه را پایین کشید و رو به زن گفت: برسانمتان. زن برای نخستین‌بار نتوانست دربرابر چنین درخواستی ایستادگی کند و در اندیشه‌ی اینکه شاید امروز از یک ناآشنا یاری‌ای بگیرم ناچار به سوار شدن به آن خودرو شد.

از توی آینه به مرد که نگاه انداخت از چشم‌‌چرانی مرد ترسید و دریافت که یاری او برای چه کاری خواهد بود. زن چشمش را از آینه‌ کند و به روی روزنامه‌ای انداخت که روی سندلی کنار دستش افتاده بود. آن را برداشت تا نگاهش را از نگاه مرد بدزدد.

سرنویس درشتی در روزنامه نگرش را بسوی خود کشید. امروز در کارگروه پیکار با زنان بی‌سرپرست، سرپرست کارگروه از هموندان پرسید: در کشور اسلامی با سیسدهزار زن روسپی خیابانی چه بکنیم؟

زن با خودکاری که از کیفش* درآورد شماره‌ی سیسدهزار زن خیابانی را سیسدهزارویک کرد. در کشور اسلامی با سیسدهزارویک زن روسپی خیابانی چه بکنیم!

📕ماهنامه‌ی بیداری

@jonbeshezabanepak

#چارانه‌های_پارسا_و_تورج

✍چنین گفت پارسا:

چون چشمِ دسیسه بر یکی غوچ افتد،
وُاو را ز جهان و جانِ خود کوچ افتد،
گرگی که پیِ دَریدَنَش می‌آید
چوپانِ خودش به دیده‌ی لوچ افتد!


✍چنین گفت تورج:

مرداب؛ اگرچه است آرام به خواب
از بهرِ شکار نیست اندر تب‌وتاب
گسترده یکی دام، بسی خوش‌خَدوخال
تا که بشود تشنه‌دلی خامِ سراب

@jonbeshezabanepak

#سخنان_بزرگان_به_پارسی

استاد فرود فولادوند

@jonbeshezabanepak

✅به پارسی:

مردمی که سرگذشت تاریخی خویش را آنگونه که رخ داده بوده است، نخوانند و نشناسند، همچنان در لغزش خواهند زیست و لغزش‌های گذشته را بارها و بارها انجام خواهند داد. ما اگر گذشته‌های خویش را بدرستی و به‌آنگونه که بوده است، بازشناسی نکنیم، خویشتن خویش را بازشناسی نتوانیم کرد و جایگاه ازدست‌رفته‌ی خویش را بازنتوانیم یافت.

📕غِزلباشان در ایران
✍امیرهسین خنجی

@jonbeshezabanepak

#به‌_فارسی_به_پارسی

هر کاو به زبان خویشتن درماند
نادان بوَد ار دوسد زبان می‌داند

@jonbeshezabanepak

آخوند، کرم لجن‌خواری است که در یک لجنزار بزرگ بنام اسلام زندگی می‌کند. تا زمانی که این لجن برپاست، این کرم‌های لجن‌خوار در این لجن پدید خواهند آمد.

✍هومر آبرامیان

@jonbeshezabanepak

👑فرهنگ پارسی👑
زمینی که ما را دربر گرفته و این زنان را می‌ستاییم.
یسنا، هات ۴۸، بند ۱ .۴

💩فرهنگ تازی💩
برخی زنان و فرزندان شما دشمن شمایند، از آن‌ها دوری کنید.
تازینامه، تغابن، آیه‌‌ی ۱۴

📕سنجش فرهنگ پارسی با فرهنگ تازی
✍زنده‌یاد استاد آلُه دالفَک

@jonbeshezabanepak

✅به پارسی:

رِزاشاه و اسلام:
پدرم می‌گفت اسلام دین اَرَب‌هاست و پیوندی به ایرانیان ندارد و تا وختی ایرانی‌ها دست از اسلام برندارند زیر سرپرستی تازیانند و اگر ما می‌خواهیم از آسیب‌ها و آلودگی تازش تازیان خود را پاک کنیم باید از دین آن‌ها دست برداریم...
این سخنان را کسانی مانند فروغی و کسروی به پدرم آموزش داده بودند.
پدرم از اینکه مردم ایران مسلمانند، همیشه ناخشنود بود ولی توان رویارویی با آن‌ها را نداشت. پدرم به شکوه گذشته‌ی ایران می‌اندیشید و اگر رویداد ناخجسته‌ی شهریور ۲۵۰۰ پیش نمی‌آمد و ایران به گروگان گرفته نمی‌شد و زمان بسنده می‌یافت، اسلام را از این کشور برمی‌چید.

📕برگرفته از ماهنامه‌ی بیداری

@jonbeshezabanepak

اگر میهن‌پرستی و دلیری
اگر ز آهرمن دژخو تو سیری
بپاخیز و تو برکن خان بیداد
بزن این گفته از بنیاد، فریاد:
«ندارم باکی از سامانه‌ی مرگ
اگر هتا بوَم بی‌ساز و بی‌برگ
به میدان آمدم، تا جان سپارم
به راه میهنم از خود گذارم
براندازم سرای اهرمن را
به زیر آرم درفش بس لژن را
برافرازم درفش شیروخورشید
بسازم مام خود ایران جاوید»

✍تورج آریامنش

👑پاینده باد ایران پادشاهی👑

@jonbeshezabanepak

#چارانه‌های_پارسا_و_تورج

✍چنین گفت پارسا:

تا از رگِ «آریا» نژادی بادا،
بام از دلِ شامْ بامدادی بادا،
آزاده نژاده، زادِ «ایرانی» و لاد
چون «کوروش» و «داریوش» رادی بادا

✍چنین گفت تورج:

فرهنگ، ز خونِ آریایی جوشد
از باده‌یِ آریا، جهان، می‌نوشد
با جامِ نخست، او سیه‌مست شود
آنگاه، گران، هالِ خوشش بفْروشد

@jonbeshezabanepak

یک سروده‌ی روستایی از اوستا
از ویدیودات، فرگرد ۳، آیه‌ی ۲۹ - ۲۴:

📕برگرفته از «ایران‌کوده، شماره‌ی ۳» نوشته‌ی «استاد مهمد مغدم»

@jonbeshezabanepak

#سخنان_بزرگان_به_پارسی

جاویدنام استاد هدایت

@jonbeshezabanepak

👑فرتورِ دستِ‌راست:
آرامگاهِ بزرگترین سَردارِ جنگیِ جهان، ابرشهریارِ آخوندکُش، نادرشاهِ بزرگ
👆پرنده هم پَر نمی‌زند👆

💩فرتورِ دستِ‌چپ:
گورِ من‌درآوردیِ کَنیززاده، رِزا جااَندازِ تازی
👆جای سوزن انداختن نیست👆

🔻مردمی که برایِ مُشتی تازی‌ِ سوسمارخوارِ نارَوازاده خودشان را جِر بدهند، سزاوارِ بدتر از این‌هایند.

برایِ تازیان گِل‌بَرسرانند
کَسانْشان را براشان می‌دَرانند
یکی بر سر زند با خشم دشنه
که تازی‌زاده‌ای بوده‌ست تشنه
دگر از گنبدی زرّین و سیمین
بخواهندی گشایش بار چندین

#ریدم_تو_اسلام

@jonbeshezabanepak