هنر مدیریت @honaremodiriat Channel on Telegram

هنر مدیریت

@honaremodiriat


تماس با ادمين کانال:
@MrMedos

هنر مدیریت (Persian)

هنر مدیریت یک کانال تلگرامی است که به بررسی مفاهیم و مهارت های مرتبط با مدیریت و رهبری می‌پردازد. با عضویت در این کانال، شما به دنیایی از دانش و تجربیات در حوزه مدیریت و رهبری وارد می‌شوید. برای ارتباط با ادمین کانال و ارسال سوالات و پیشنهادات، می‌توانید با ایشان تماس بگیرید توسط این آیدی تلگرام: @MrMedos. همچنین مطالب کانال شامل مقالات، ویدیوها، و پادکست‌هایی از اساتید و متخصصان معتبر در زمینه مدیریت و رهبری می‌باشد. به عنوان یک فرد علاقه‌مند به بهبود مهارت‌های مدیریتی خود و یادگیری اصول بهترین عملکردهای مدیریتی، این کانال مناسب برای شماست. پس همین الان به جمع اعضای هنر مدیریت بپیوندید و از دانش مفید این کانال بهره‌مند شوید.

هنر مدیریت

20 Nov, 21:03


منظم پاداش ندهید!

دانشمندان، آزمایش جالبی را درباره مکانیزم پاداش انجام دادند. آنها دو کبوتر را به گونه ای شرطی کردند که بعد از نوک زدن به یک میله، دانه دریافت کنند اما با یک تفاوت: کبوتر اول، بعد از آن که ۳ بار نوک می زد دانه می گرفت اما کبوتر دوم، گاهی بعد از ۲ بار نوک زدن دانه می.گرفت، گاهی بعد از سه دفعه و گاه بعد از پنج مرتبه نوک زدن به میله و بیشتر.

بعد از آن، دانشمندان تصمیم گرفتند بعد از نوک‌زدن‌های کبوتران، دیگر دانه‌ای به آنها ندهند؛ فکر می‌کنید چه شد؟
کبوتر اول، چندین بار بخت خود را با سه بار نوک زدن به میله آزمود و چون دید خبری از دانه نیست، به زودی از خیر نوک زدن گذشت. اما کبوتر دوم - که به طور منظم دانه نگرفته بود - زمان بیشتری را صرف نوک زدن به میله کرد. او بارها و بارها سراغ میله رفت، یک بار دو مرتبه نوک زد، دفعه دیگر ۵ نوک زد، زمانی سه بار و ... .

دانشمندان با انجام آزمایش‌های متعدد بر روی کبوتران و سپس انسان‌ها، کوشیدند بهترین سیستم پاداش‌دهی در محیط‌های کاری را بیابند. برآیند همه این پژوهش‌ها این بود: "پاداش را به صورت نامنظم ارائه دهید."

بدیهی است که پاداش در قبال "ایده یا عمل عالی کارمند" داده می‌شود اما دانشمندان علوم رفتاری می‌گویند نباید در قبال "تعداد مشخصی ایده یا عمل عالی"، پاداش داده شود. همچنین نباید ایده ها و اعمال عالی، بی‌پاداش بمانند. در صورت اول (پاداش در قبال تعداد مشخصی ایده یا عمل عالی) دو اتفاق می افتد:

آنچه امروز به عنوان پاداش به کارمندتان می‌دهید و برای او دلچسب و انگیزه‌بخش است، بعد از چند بار تکرار، به یک "حق مسلّم" تبدیل می‌شود و قدرت انگیزشی‌اش را از دست می‌دهند.

در صورتی که وقفه ای در ارائه پاداش پیش بیاید، "کارمندِ شرطی شده به پاداش مشخص" از ادامه فعالیت‌های مثبت خویش دست برمی‌دارد.

در صورت دوم (ندادن پاداش) نیز مشخص است که انگیزه بعدی برای ادامه کارکرد مثبت وجود نخواهد داشت.

بنابراین، به مدیران توصیه می شود سیستم پاداش‌دهی‌شان را "غیرمنظم" کنند. یعنی ممکن است یک کارمند یک بار بعد از انجام "۵ کار مثبت" پاداش بگیرد، دفعه بعد دو بار پشت سر هم و هر بار برای "۱ کار مثبت" پاداش بگیرد و بار دیگر بعد از انجام "۳ کار مثبت" و ... . در چنین صورتی،  اولا مرز بین حقوق و پاداش برای کارمندتان شفاف می‌شود، ثانیاً در صورتی که به هر علتی وقفه‌ای در نظام پاداش‌دهی رخ بدهد، کارمند از ادامه عملکردهای مثبت باز نمی‌ایستد.
فراموش نکنید که به عنوان یک مدیر، باید به نیروهای‌تان انگیزه بدهید و "پاداش غیرمنظم" یکی از راه‌های علمی این انگیزه‌بخشی است.






@honaremodiriat

هنر مدیریت

20 Nov, 09:45


🌟 موسسه بهار ؛ پیشرو در آموزش MBA و DBA در ایران

🔗 اولین مرکز تخصصی MBA و DBA با بیش از 20 سال سابقه
🔗 برگزارکننده 400+ دوره MBA و 100+ دوره DBA
🔗 تحت نظارت کامل وزارت علوم، تحقیقات و فناوری

برای مدیرانی که به پیشرفت می‌اندیشند.

💡 فرصت ثبت‌نام در دوره‌های MBA با مشاوره رایگان

📞 فرم را تکمیل کنید و با کارشناسان ما در مسیر موفقیت همراه شوید.

📝https://tonl.ir/DQFEd

کانال تلگرامی موسسه بهار:

🌐https://t.me/MBA_DBA_Bahar

هنر مدیریت

19 Nov, 20:51


نظريه پنجره شكسته

اين نظريه در حوزه علم جامعه شناسى مطرح شده است و يك واقعيت اجتماعى را با استعاره از "پنجره شكسته" تشريح مى نمايد.
هنگامى كه شيشه پنجره خانه اى شكسته شده باشد، در صورتى كه پس از مدتى پنجره شكسته ترميم نشود، به تدريج رهگذران با تصور اينكه ساختمان خالى از سكنه است، اقدام به شكستن شيشه هاى پنجره هاى ديگر خواهند كرد و به مرور زمان بر سرعت شكستن پنجره ها نيز افزوده خواهد شد!

كاربرد نظريه پنجره شكسته در علم مديريت:

۱. در صورت بروز كوچك ترين مشكل و نقطه ضعف توسط مدير (بالاخص ضعف شخصى) در يك سازمان، آن مى بايست سريعا رفع شود.

۲. در صورت عدم بهبود نقطه ضعف توسط مدير، برخى از كاركنان و ارباب رجوع ممكن است از ضعف موجود حداكثر سوء استفاده را كرده و اقدام به زدن ضربه هاى بيشتر به مدير و سازمان كنند.

۳. نتيجه اين كار افزوده شدن ضعف ها و به عبارتى افزايش تعداد پنجره هاى شكسته است.

۴. بنابراين پنجره شكسته اول مى تواند در صورت عدم ترميم نهايتا منجر به فروپاشى و اضمحلال مديريت شود!





@honaremodiriat

هنر مدیریت

18 Nov, 18:48


خودتخریبی در مصاحبه شغلی!

هنگامی که بنا دارید شغلتان را عوض کنید، هیچ بهانه‌ای برای ورود بدون آمادگی به یک مصاحبه شغلی ندارید. بسیاری از افراد تصور می‌کنند نیازی به آمادگی نیست و مثلا ۲۰ سال تجربه کافی است تا بهترین گزینه برای شغل درخواستی باشند؛ درحالی‌که قبل از ورود به مصاحبه باید همه چیز را در‌باره شرکت مربوطه بدانید و الزامات مذکور در شرح شغل را به وضوح درک کنید.

مصاحبه‌کننده‌ها تحمل افراد متکبر را ندارند و شرکت‌ها به دنبال فردی هستند که بیشترین تناسب را با شغل مربوطه داشته باشد و مایل به جذب افرادی نیستند که احتمالا طی سه تا پنج سال آینده با آنها به مشکل بر‌می‌خورند.

ممکن است مصاحبه‌کننده بپرسد: «‌چرا می‌خواهید اینجا کار کنید؟»، «‌در‌باره شرکت ما، ماموریت ما، محصولات و خدماتش چه می‌دانید؟»
اگر نتوانید به این قبیل پرسش‌های سرراست پاسخ دهید، از اینکه به خود حتی زحمت یک جست‌وجوی ساده را هم نداده‌اید، نتیجه می‌گیرند که شرکت برایتان اهمیتی ندارد. در این مورد باید از پیش خوب فکر کنید و آماده باشید که از ویژگی‌های آخرین مسوولیت‌های شغلی و موفقیت‌هایتان و از مهارت‌ها، تحصیلات، تجربه و سایر عوامل به‌گونه‌ای صحبت کنید که نشان دهد برای شغل درخواستی گزینه مناسبی هستید وگرنه به پریشان‌گویی دچار می‌شوید.

در مصاحبه حضوری یا ویدئویی تماس چشمی را با مصاحبه‌کننده حفظ کنید. بی‌قراری، حرکات شتاب‌زده و حواس‌پرتی نشانگر وجود اشکالی در شماست. پس‌زمینه به هم ریخته، اتاق کم‌نور، کیفیت پایین صدا و مانند اینها، بی‌توجهی به ریزه‌کاری، بی‌انضباطی و تنبلی استنباط می‌شود.

اگر احتمال می‌دهید که دیر به جلسه مصاحبه برسید فورا مصاحبه‌کننده را مطلع و یک زمان تقریبی دیگر برای رسیدن‌تان مشخص کنید. اگر مصاحبه‌کننده را بیش از ۱۵ دقیقه منتظر بگذارید، بی‌ادب و بی‌ملاحظه دیده می‌‌‌شوید.

زمانی تیر خلاص را به یک مصاحبه می‌زنید که با نخوت و از بالا به پایین با دیگران برخورد کنید. رفتار بی‌ادبانه شما با نگهبان در ورودی و هر شخص دیگری در شرکت به گوش رئیس می‌رسد و برای دور بعدی مصاحبه دعوت نخواهید شد. هیچ‌کس دوست ندارد با آدم خود‌بزرگ‌بینی که فکر می‌کند همه چیز را می‌داند کار کند.

در حین مصاحبه آن‌گونه باشید که واقعا هستید. عجیب است که بسیاری از افراد که اتفاقا شخصیت‌های بسیار اجتماعی، شاد و بذله‌گو دارند به تله عمل به توصیه‌های غلطی چون «در مصاحبه جدی باشید و چیز زیادی بروز ندهید» می‌افتند و مانند یک روبات و با صدایی یکنواخت و کسل‌‌‌کننده به سوالات جواب می‌دهند. در مصاحبه ویژگی‌های درخشان شخصیتی خود را پنهان نکنید و البته مراقب باشید که بی‌ادب، تحقیرآمیز، روح فرسا و خودپسند نباشید. ‌

هنگام مذاکره درباره حقوق به تعداد کاندیداهای صاحب صلاحیت توجه کنید. اگر تعداد آنها زیاد است، کمی چانه بزنید اما برخورد بیش از حد تهاجمی در مورد حقوق و شرایط کار ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد.

همچنین اگر رزومه خود را برای چند شغل در یک شرکت ارسال کنید، شما را چندان جدی نخواهند گرفت.

بدترین کاری که ممکن است از شما سر بزند بدگویی از رئیس، همکاران و مدیران سابقتان است. در این حالت مصاحبه‌کننده به درستی نتیجه می‌گیرد که شما فردی هستید که اگر روزی آنها را نیز ترک کنید، پشت سرشان بدگویی خواهید کرد.

اگر پس از چند مصاحبه، به دور دوم مصاحبه دعوت نشدید یا برای شغلی انتخاب نشدید، زمان خودارزیابی فرارسیده است. با خود صادق باشید و به شیوه ارائه خود نگاه انتقادی داشته باشید. به خاطر داشته باشید که مسوولان استخدام تمایل دارند افرادی را جذب کنند که مثبت، باانگیزه، مشتاق، با اعتماد به نفس، خوش‌خلق و صبور باشند. شاید کلیشه‌‌‌ای به نظر برسد؛ اما حقیقت دارد.

منبع: Forbes





@honaremodiriat

هنر مدیریت

15 Nov, 20:33


آنتونی برجس ٤۰ ساله بود که دکترها به وی گفتند یک سال دیگر بیشتر زنده نیست، زیرا توموری در مغز خود دارد. وی بیشتر از خود نگران همسرش بود، که پس از وی چیزی برایش باقی نمی‌گذاشت.

آنتونی قبل از آن هرگز نویسنده‌ حرفه‌ای نبود، اما در درون خود میل و کششی به داستان‌نویسی حس می‌کرد و می‌دانست که استعداد بالقوه‌ای در وی وجود دارد. بنابراین تنها برای باقی گذاشتن حق‌الامتیاز نشر برای همسرش پشت میز تحریر نشست و شروع به تایپ کرد.
او حتی مطمئن نبود که آیا ناشری حاضر می‌شود داستان وی را چاپ کند یا نه؛ ولی می‌دانست که باید کاری انجام دهد.

در ژانویه ١٩٦۰ وی گفت: من فقط یک زمستان، بهار و تابستان دیگر را پشت سر خواهم گذاشت، و پاییز آینده همراه با برگ‌ریزان خواهم مرد.
در این یک سال، وی ۵ داستان را به انتها رساند و یکی دیگر را تا نیمه نوشت. بهره‌وری او در این یک سال برابر با بهره‌وری نصف عمر فورستر (رمان‌نویس معروف انگلیسی) و دو برابر سلینجر (نویسنده‌ معاصر آمریکایی) بود.

اما آنتونی برجس نمرد! وى ٧٦ سال عمر کرد و طی این سال‌ها ۷۰ کتاب نوشت. مشهورترین کتاب وی پرتقال‌کوکی است.بدون سرطان شاید وی هیچ‌گاه نمی‌نوشت، هیچ‌گاه به چنین پیشرفتی نمی‌رسید.

بسیاری از ما نیز استعدادهایی پنهان داریم، مانند آن‌چه که در برجس بود و گاه منتظریم که یک وضع اضطراری بیرونی آن را بیدارکند.
اما بهتر است منتظر آن وضعیت اضطراری نشویم، و هم‌اکنون از خودمان بپرسیم که اگر من در وضعیت آنتونی برجس بودم، چه می‌کردم؟ چگونه زندگی روزمره‌ی خود را تغییر می‌دادم؟






@honaremodiriat

هنر مدیریت

13 Nov, 17:14


جان‌ آماری و جان شخصی!

فرض کنید به‌خاطر جرمی محکوم به این شده‌اید که در مقابل اسلحه‌ صدلول سربازی قرار بگیرید که فقط ۵ لوله‌ آن حاوی فشنگ است. سرباز فقط می‌تواند یک‌بار ماشه را بچکاند. قبل از اجرای حکم، دادگاه تجدیدنظر جرم شما را تقلیل می‌دهد و دو راه پیش پای شما می‌گذارد:

چهار فشنگ را از اسلحه‌ی صدلول خارج کنید.

اسلحه‌ی صدلول را با اسلحه‌ی هزارلول عوض کنید و در عوض تعداد فشنگ‌ها را ۱۰ عدد کنید.

اغلب در انتخاب بین این دو گزینه، گزینه‌ اول را انتخاب می‌کنند! اگرچه نتیجه آماری کاهش احتمال مرگ در هر دو گزینه یکسان است.
درواقع درک و ارتباط حسی افراد برای زنده‌ماندن با فشنگ بیشتر از آمار است.

باید توجه داشت که همیشه بین گزینه‌های انتخابی ما، نتیجه هردو انتخاب یکسان نخواهد بود و گاهی به‌شکل ناخودآگاه این کج‌رفتاری باعث زیان بیشتر خواهد شد. بگذارید مثال دیگری بزنیم که در آن انتخاب‌ها نتایج یکسانی ندارند.
فرض کنید در دو‌مورد نیاز به کمک مالی مردم به‌مبلغ ۱۰۰ میلون تومان باشد. نخست از مردم بخواهند برای نجات جان یک دختربچه یتیم که نیاز به درمان سرطان دارد، کمک مالی کنند. دوم این‌که از مردم بخواهند برای تعریض یک جاده که سالانه جان ده‌ها نفر را می‌گیرد، پول جمع کنند.

نتایج نشان می‌دهد که برای مورد نخست صندوق کمک‌ها پر می‌شود از مبلغ‌های فراوان مردم که حتی بیشتر از هزینه عمل هم خواهد شد. اما در مورد گزینه دوم به‌ندرت مبلغی به اندازه کمک به جان آن یک‌نفر دختربچه جمع‌آوری می‌شود!
دلیل این امر این است که مردم به‌راحتی جان شخصی را می‌پذیرند اما جان آماری را به‌سختی قبول می‌کنند. این دو مثال، حکایت از کج‌رفتاری ذهنی افراد در تفکیک جان شخصی و جان آماری دارد.

چه باید کرد؟

در زمان تصمیم‌گیری و هزینه‌کردن، مخصوصا وقتی سود و زیان دو گزینه متفاوت هست، به‌سرعت تصمیم نگیریم و گزینه‌های آماری را مدنظر قرار دهیم. درواقع تلاش کنیم به این کج‌رفتاری‌ها به‌شکل آگاهانه توجه کنیم.

برگزفته از کتاب کج‌رفتاری
نوشته ریچارد تیلر





@honaremodiriat

هنر مدیریت

12 Nov, 18:16


سطوح توسعه نیروی انسانی

کارکنان در یک وظیفه به‌خصوص می‌توانند در چهار گروه (دسته) طبقه‌بندی شوند:
کارکنان D1 دارای صلاحیت کم و تعهد بالا هستند. آن‌ها تازه‌واردند و نمی‌دانند چگونه باید به نحو صحیح کار را انجام دهند ولی از هیجان لازم برای انجام آن و از عهده برآمدن مسئولیت‌ها برخوردارند. سبک رهبری مناسب با این دسته کارکنان رهبری S1 یا دستوری (فرماندهی) است.

کارکنان D2 به‌عنوان کارکنانی که دارای برخی صلاحیت‌ها هستند ولی از سطح تعهد کمتری برخوردارند، شناخته‌شده‌اند. سبک رهبری مناسب با این دسته کارکنان رهبری S2 یا تشویقی (مربیگری) است.

کارکنان D3 معرف برخورداری از مهارت بالا ولی تعهد کم هستند ولی مطمئن نیستند که از عهده انجام این وظایف به نحو صحیح برآیند. سبک رهبری مناسب با این دسته کارکنان رهبری S3 یا حمایتی (مشارکتی) است.

بالاخره کارکنان D4 که از هر دو جنبه صلاحیت و شایستگی و تعهد به انجام کار برخوردارند، دارای مهارت لازم برای انجام کار و انگیزه کافی برای اتمام آن هستند. سبک رهبری مناسب با این دسته کارکنان رهبری S4 یا تفویضی است.





@honaremodiriat

هنر مدیریت

11 Nov, 10:51


از دید جک ما کارآفرین بزرگ چینی زندگی کاری ما در ۲۰ تا ۶۰ سالگی باید به چه شکلی باشد؟

جک ما (Jack Ma)، بنیانگذار علی بابا (Alibaba) و کارآفرین چینی را خیلی‌ها می‌شناسند. او جوانان مشتاق را تشویق می‌کند و نکته‌های زیادی را به آنان آموزش می‌دهد. او در یک سخنرانی در سال ۲۰۱۵ برای جوانان کره جنوبی صحبت می‌کند و به آنان می‌گوید که چگونه در زندگی موفق باشند.
جک ما در این برنامه، مسیر زندگی پیشنهادی خود را از ۲۰ تا ۶۰ سالگی مطرح می‌کند. البته این مسیر راهی کلی است و قطعاً موارد استثنایی و موفق دیگری هم وجود دارند. در پایان هم، او از حسرت‌های خود در طول زندگی صحبت می‌کند.

قبل از ۲۰ سالگی

دانش‌آموز خوبی باشید. برای کارآفرین شدن صبر کنید و فقط چند تجربه کوچک داشته باشید.

بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی

افراد تأثیرگذاری را دنبال کنید. به یک شرکت کوچک بروید. معمولاً در شرکت‌های بزرگ، فرآیندها را به خوبی فرامی‌گیرید و عضوی از یک ماشین بزرگ خواهید بود؛ اما زمانی که به شرکت کوچکی بروید، شما یاد می‌گیرید که پرشور (Passion) باشید و رویاپردازی کنید. همچنین یاد می‌گیرید که تعداد زیادی کار را همزمان انجام دهید. بنابراین پیش از ۳۰ سالگی مهم نیست که به چه شرکتی خواهید رفت؛ مهم رئیس شماست. مهم کسی است که شما به دنبال او می‌روید. یک رئیس خوب به شیوه متفاوتی به شما آموزش می‌دهد.
در این دوره سنی تا می‌توانید اشتباه کنید. از اینکه شکست می‌خورید، نگران نباشید؛ به زمین می‌افتید و دوباره بلند می‌شوید. از این شکست‌ها یاد بگیرید و لذت ببرید. مهم‌ترین درآمدی که شما در آینده کسب خواهید کرد، یادگیری از همین شکست‌های سنین جوانی است.

بین ۳۰ تا ۴۰ سالگی

باید دقیق فکر کنید که آیا می‌خواهید برای خودتان کار کنید یا خیر. آیا واقعاً می‌خواهید یک کارآفرین شوید؟

بین ۴۰ تا ۵۰ سالگی

شما باید کاری را انجام دهید که در آن ماهر هستید. سعی نکنید از این شاخه به آن شاخه بپرید و کار خود را عوض کنید؛ زیرا خیلی دیر شده است. ممکن است با این تغییر موفق شوید، اما احتمال شکست شما بسیار بالاست. بنابراین از ۴۰ تا ۵۰ سالگی روی کارهایی که در آن‌ها ماهر هستید تمرکز کنید.

بین ۵۰ تا ۶۰ سالگی

برای جوانان کار کنید؛ زیرا افراد جوان‌تر بهتر از شما کار می‌کنند و می‌توانید به آن‌ها اعتماد کنید. روی جوانان سرمایه‌گذاری کنید و مطمئن شوید که خوب کار می‌کنند و خوب یاد می‌گیرند.

۶۰ سالگی به بعد

برای خودتان وقت بگذارید. به ساحل بروید و آفتاب بگیرید! الان برای تغییر خیلی دیر شده است...

حسرت‌های زندگی جک ما

او می‌گوید: "من زمان زیادی را صرف سخت کار کردن کردم و زمان بسیار اندکی را با خانواده خود سپری کردم. اگر زندگی دیگری داشتم، هیچوقت این کارها را تکرار نمی‌کردم. البته زندگی کوتاه است. باید در تمام مراحل زندگی تجربه‌های مختلفی به دست آورد. آدم‌ها نگاه‌های متفاوتی دارند. بعضی‌ها فکر می‌کنند که شما ثروتمند هستید، موفق هستید، اما در حقیقت هیچکدام آن‌ها نیستید! بعضی افراد می‌گویند این شخص پول ندارد، او فرد افتضاحی است؛ اما این هم شاید غلط باشد. هر کس مسئول زندگی خودش است.
اما الان برای حسرت خوردن بسیار دیر شده است. حسرت خوردن را فراموش کنید. به اینکه در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده چه خواهید کرد بیاندیشید."






@honaremodiriat

هنر مدیریت

09 Nov, 06:39


چه چیزی باعث می شود استعدادها مارا ترک کنند؟

اغلب ما اینگونه فکر می کنیم که حقوق و مزایا و شغل خوب میتواند یک فرد با پتانسیل بالا(استعدادها) را در شرکت نگهدارد ولی در واقع آنچه تحقیقات مختلف بیان کرده اند چیزی خلاف بر این است.

اینکه چه چیزی باعث می شود استعدادها مارا ترک کنند  را به شرح زیر بیان کرده اند:

    رفتار و تعامل مدیر مستقیم
    نبود مسیر شغلی روشن
    ارتباطات ضعیف
    فعالیتها و وظایف بی معنی
    کمبود بازخورد
   کمبود حقوق

اینکه چه کاری انجام دهیم که آنها مارا ترک نکنند بر اساس مقالات و تحقیقات مختلفی که انجام شده است می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

    کمک کنیم آنها احساسات خود را بیان کنند. شرکت های موفق در این حوزه تلاش می کنند به نگرانی های کارکنان خود جهت بدهند به نحوی که این نگرانی ها در مسیر نگرانی های شرکت قرار گیرد.

    دانسته های آنها را به چالش بکشیم. رکود مهمترین عامل در کاهش رضایت شغلی آنها است. حال اگر دانسته های آنها را به چالش بکشیم، به مرحله اجرا در بیاوریم و یا درخواست کنیم به دیگران آموزش بدهند، آنها هیچگاه احساس رکود و رخوت نخواهند کرد.

کانال مدیریت منابع انسانی





@honaremodiriat

هنر مدیریت

05 Nov, 05:51


سبزها موافق رفع فیلترینگ و قرمزها مخالف رفع فیلترینگ!

خوب است کسانی که با حداقل سطح دسترسی مردم ایران به اینترنت هم مخالف هستند و مالیات پراختی ما را صرف محدودسازی دسترسی های خودمان می کنند، بشناسیم.

منبع: خبر آنلاین





@honaremodiriat

هنر مدیریت

04 Nov, 07:58


قاعده اقلیت متعصب

نسیم نیکلاس طالب (نویسنده قوی سیاه) در فصلی از کتابش از قاعده‌ای یاد می‌کند که می‌توان آن را قاعده اقلیتِ متعصب نام گذاشت؛ این قاعده درباره قدرت تعصب و متعصبان است. حتی اگر در اقلیت باشند، آنها می توانند قاعده‌شان را به جامعه بزرگتر تحمیل کنند.

به مثال زیر توجه کنید:
طالب در یک کنفرانس متوجه شد که همه نوشیدنی‌های تهیه شده برای حاضران کوشر است (نوشیدنی‌هایی که بنا بر مناسک یهودی تهیه شده است و برای یهودیان "حلال" به حساب می‌آید). طالب با توجه به اندک بودن تعداد یهودیان حاضر در کنفرانس تعجب کرده بود که چرا باید میزبان، کل نوشیدنی‌ها را به صورت کوشر سرو کند.

پاسخ این بود که یهودیان هرچند در اقلیت‌اند، ولی فقط نوشیدنی کوشر مصرف می‌کنند، و از طرف دیگر، غیریهودی‌ها، هم نوشیدنی کوشر می‌نوشند و هم غیر کوشر. برگزارکنندگان کنفرانس خودشان را اذیت نمی‌کنند و نوشیدنی همه را به صورت کوشر تهیه می‌کنند. نتیجه روشن است: اکثریت بر مبنای قاعده اقلیت عمل می کنند!

اقلیت می توانند با پافشاری بقیه را به رفتار بر اساس قاعده خود وادار کنند. جالب اینجاست که ناظر بیرونی هم وقتی به اوضاع نگاه می‌کند، تعداد پیروان اقلیت را خیلی بیشتر تخمین می‌زند و این در رفتارهای آینده اش اثرگذار است و وضعیت را به نفع اقلیت تغییر خواهد داد.






@honaremodiriat

هنر مدیریت

31 Oct, 10:48


۹ عادت برونگراها که درونگراها نمی توانند آن ها را تحمل کنند!

نحوه عملکرد و رفتار درونگرا‌ها و برونگرا‌ها با یکدیگر تفاوت‌های زیادی دارد. این تفاوت‌ها گاهی می‌توانند منجر به بروز مشکلاتی شوند. علم روانشناسی چندین عادت افراد برون‌گرا را شناسایی کرده که درون‌گرا‌ها نمی‌توانند آن‌ها را تحمل کنند. در ادامه، به بررسی ۹ عادت می‌پردازیم

۱) حضور مداوم در رویدادهای اجتماعی

افراد برون‌گرا از ارتباطات اجتماعی و حضور در جمع انرژی می‌گیرند و علاقه‌مندند که به طور مداوم در رویداد‌های اجتماعی شرکت کنند. اما برای درون‌گرا‌ها، این ارتباطات می‌توانند بسیار خسته‌کننده باشند و آن‌ها نیاز به زمان بیشتری برای بازیابی انرژی خود دارند. در حالی که برون‌گرا‌ها از فعالیت‌های اجتماعی لذت می‌برند، درون‌گرا‌ها نیاز دارند که پس از ارتباطات اجتماعی زمانی را به تنهایی بگذرانند تا احساس راحتی و آرامش کنند.

۲) سطح بالای انرژی

افراد برون‌گرا معمولاً با انرژی بالا و شور و هیجان وارد مکالمات و رویداد‌ها می‌شوند. آن‌ها دائماً در حال صحبت کردن و حرکت هستند و تلاش می‌کنند که محیط را با انرژی خود پر کنند. اما برای درون‌گرا‌ها، این سطح بالای انرژی می‌تواند طاقت‌فرسا باشد و آن‌ها ترجیح می‌دهند که مکالمات آرام و با تفکر بیشتری داشته باشند. این تفاوت در سطوح انرژی گاهی می‌تواند باعث خستگی و ناراحتی درون‌گرا‌ها شود.

۳) نیاز به پاسخ فوری

برون‌گرا‌ها به دلیل نحوه پردازش دوپامین در مغزشان، تمایل به دریافت بازخورد فوری دارند و دوست دارند که پاسخ‌ها و واکنش‌ها را به سرعت دریافت کنند. اما درون‌گرا‌ها نیاز دارند که زمان بیشتری برای تفکر و پردازش اطلاعات داشته باشند و تحت فشار قرار گرفتن برای پاسخ‌دهی سریع می‌تواند برایشان استرس‌زا باشد. درک این تفاوت می‌تواند به بهبود ارتباطات بین این دو گروه کمک کند.

۴) علاقه به بودن در کانون توجهات

برون‌گرا‌ها اغلب دوست دارند مرکز توجه باشند و از اینکه در کانون توجه قرار بگیرند، لذت می‌برند. آن‌ها از بیان داستان‌ها، رهبری بحث‌ها و جلب توجه دیگران خوشحال می‌شوند. اما برای درون‌گرا‌ها، این سطح از توجه می‌تواند ناراحت کننده باشد و آن‌ها ترجیح می‌دهند که بیشتر گوش دهند و مشاهده کنند تا اینکه خودشان در مرکز توجه باشند. گاهی اوقات این تفاوت در نیاز به توجه می‌تواند باعث ایجاد تنش بین افراد برونگرا و درونگرا شود.

۵) ایجاد وقفه‌های مکرر در گفتگو

برون‌گرا‌ها معمولاً با صدای بلند فکر می‌کنند و ایده‌های خود را به سرعت و به طور آزادانه به اشتراک می‌گذارند که ممکن است به ایجاد وقفه در مکالمات دیگران منجر شود. برای درون‌گرا‌ها که نیاز به زمان بیشتری برای شکل‌دهی به افکارشان دارند، این وقفه‌ها می‌توانند آزاردهنده باشد و احساس کنند که ایده‌هایشان به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی‌گیرد. احترام به سبک ارتباطی یکدیگر می‌تواند به بهبود مکالمات کمک کند.

۶) عدم درک نیاز به زمان سکوت

برون‌گرا‌ها اغلب لحظات سکوت در مکالمات را به عنوان وقفه‌های ناخوشایندی می‌بینند که باید با صحبت پر شوند. اما برای درون‌گرا‌ها، این لحظات سکوت بسیار ارزشمند و زمانی برای تفکر، بازیابی انرژی و جمع‌آوری افکارشان هستند. عدم درک نیاز به زمان سکوت توسط برون‌گرا‌ها می‌تواند برای درون‌گرا‌ها ناامیدکننده و خسته‌کننده باشد.

۷) عدم علاقه به مکالمات عمیق

شاید شما هم تا به حال خواسته باشید که در مورد ایده‌ای عمیق با یک برونگرا صحبت کنید، اما او دائماً بحث را به موضوعات سطحی تغییر می‌داده است. برای درون‌گرا‌ها، شرکت در مکالمات عمیق که از بحث‌های سطحی فراتر ‌می‌روند، بسیار لذت‌بخش است. در حالی که برون‌گرا‌ها اغلب مکالمات سریع و پرهیجان را ترجیح می‌دهند. این تفاوت می‌تواند باعث سوءتفاهم شود، اما مهم این است که هر دو طرف به ترجیحات یکدیگر احترام بگذارند.

۸) به اشتراک‌گذاری بیش از حد اطلاعات

برون‌گرا‌ها معمولاً افکار و احساسات خود را بدون تردید به اشتراک می‌گذارند و از بیان تجربیات شخصی خود با دیگران، حتی افرادی که تازه ملاقات کرده‌اند، ابایی ندارند. در مقابل، درون‌گرا‌ها بیشتر مایل به حفظ حریم خصوصی خود هستند و فقط با افرادی که اعتماد کامل به آن‌ها دارند، تجربیات شخصی‌شان را به اشتراک می‌گذارند.

۹) عدم توجه به نیاز درونگراها به زمان تنهایی

برون‌گرا‌ها از بودن در کنار دیگران و شرکت در فعالیت‌های گروهی انرژی می‌گیرند و از این طریق خود را شارژ می‌کنند. اما درون‌گرا‌ها برای بازیابی انرژی و پردازش افکارشان نیاز به زمان تنهایی دارند. مهم است که برون‌گرا‌ها بدانند درون‌گرا‌ها به زمان تنهایی خود نیاز دارند و این درخواست یک نیاز طبیعی برای بهبود عملکرد آن‌هاست.





@honaremodiriat

هنر مدیریت

27 Oct, 17:25


کشف رزومه‌های مشکوک

کتی فایوک در کتاب ارزشمند خود به نام «۵۳ اصل استخدام بهترین‌ها» می‌نویسد:

به نظرتان آیا تمام اطلاعاتی که در یک رزومه درج شده‌اند، صحیح و واقعی هستند؟ احتمالا پاسخ شما هم مثل پاسخ من است: خیر

در حقیقت، متقاضیان باهوش و زرنگ می‌دانند که رزومه‌شان بهترین ابزار برای تبلیغ و بازاریابی آنهاست و سعی می‌کنند از آن به نحو مطلوبی استفاده کنند. درست مثل شرکت‌ها که بعضی وقت‌ها در تبلیغات‌شان دروغ می‌گویند، متقاضیان یک شغل هم ممکن است این کار را در رزومه‌شان انجام بدهند

خیلی وقت‌ها، داوطلبان استخدام در رزومه‌شان دروغ نمی‌گویند، بلکه اطلاعات شخصی و سوابق شغلی‌شان را طوری بازگو می‌کنند که بهتر از آن چه که هستند، به نظر برسند

به همین دلیل، ما به عنوان فردی که می‌خواهیم با داوطلبان مصاحبه و آنها را ارزیابی کنیم، باید گیرنده‌های قوی داشته باشیم و هر گونه اغراق و چرب‌زبانی در رزومه و فرم‌های استخدامی را تشخیص بدهیم

برای این منظور می‌توانیم از این روش‌ها کمک بگیریم:

وقتی داوطلب در فرم استخدامی می‌نویسد «حضورا توضیح می‌دهم» یعنی در پاسخ سوال ما می‌خواهد داستان پیچیده‌ای را سرهم کند که احتمالا بخش مهمی از آن غیرواقعی است

اگر عبارت «حقوق درخواستی» یا «آخرین حقوق دریافتی» سفید باقی مانده، یعنی احتمالا داوطلب انتظار بسیار بالاتری از حقوق قبلی‌اش دارد ولی نمی‌خواهد آن را بیان کند تا ببیند می‌تواند ما را حضورا متقاعد کند یا نه

بی‌پاسخ گذاشتن برخی سوالات فرم استخدامی، احتمالا بدین معناست که داوطلب می‌داند اگر به آنها پاسخ بدهد، شغل مدنظر را از دست می‌دهد

مشخص نکردن دقیق تاریخ‌ها در فرم‌های استخدامی و رزومه، احتمالا به معنی تاریخ گذشته و به درد نخور بودن موضوع مدنظر است

وقتی بخش‌هایی از پاسخ‌های داوطلب یا رزومه او گنگ و نامفهوم به نظر می‌رسند، احتمالا مشکلی در آن قسمت‌ها وجود دارد

وقتی داوطلب در فرم استخدامی و در پاسخ به سوالی مثل «هدف شما از کار در این شرکت چیست؟»، بیش از حد از شرکت‌مان تعریف می‌کند، یعنی می‌خواهد ما را فریب بدهد

اگر در قسمت «موفقیت‌های قبلی»، فهرستی از وظایفش در شرکت‌های قبلی را نوشته، یعنی موفقیت قابل توجه و در نتیجه، توانایی مهمی ندارد

مارکتینگ آز




@honaremodiriat

هنر مدیریت

25 Oct, 09:50


رئیس جمهور جدید این ۳ کار را انجام ندهد

مجتبی لشکربلوکی

بگذارید با یک خاطره شروع کنم. کسی می گفت که در یکی از ماموریت های خارجی در تیم همراهان وزیر بودم. لیست همراهان وزیر در آن سفر کاملا معلوم بود. می گفت دیدم که یکی از معاونین وزیر که در لیست نبود هم سر و کله اش پیدا شد؛ ساعت ۲ شب پرواز از فرودگاه امام! نشسته بودیم در پاویون. تشریفات اداری انجام شد. همه رفتیم به سمت هواپیما. آن معاون ماند. برایم جای تعجب شد. از وزیر پرسیدم که چرا فلانی نیامد. گفت که پروتکل است که وقتی وزیر، کشور را ترک می کند، یکی از معاونین می آید تا آخر دقایق نزد وزیر باقی می ماند تا اخرین نکات و هماهنگی را انجام دهد تا زمانی که وزیر در ایران نیست بر اساس آخرین نکات همه چیز تدبیر شود.
واقعا چه پروتکل احمقانه ای! در جهانی که شما در حین سفر و در اوج آسمان هم به اینترنت دسترسی داری! اصلا چه نیازی هست که یک معاون وزیر را نیمه شب به فرودگاه خارج از شهر بکشانی و او فردا خمار و خواب آلوده در مورد مهم ترین مقتضیات حوزه کاری خودش تصمیم گیری کند؟
با خودم فکر کردم که این پروتکل از اول احمقانه نبود. هیچ پروتکلی احمقانه نیست. ما آدم ها هستیم که احمق هستیم. پروتکل ها زمانی که بوجود می آیند بر اساس تجربه و خرد جمعی و تاریخی به این نتیجه می رسیم که این کار لازم است. در لحظه تولد دلیل منطقی دارند اما در گذر زمان که شرایط متفاوت می شود دیگر به آن پروتکل نیاز نیست ولی ما آن را حفظ می کنیم!
این خاطره را بهانه می کنم و به رئیس جمهور جدید چند پیشنهاد ساده می دهم:

۱) سخنرانی نکنید!
ما از رئیس جمهور هیچ انتظاری نداریم که سخنرانی کند. اصلا چه نیازی هست که شما در روز کارگر، کارمند، معلم، روز قوه قضائیه و صدها روز دیگر سخنرانی کنید. به سخنرانی هفته دولت و نوروز و گزارش دهی فصلی کفایت کنید. اصلا چه نیازی هست که شما در رخدادهای مختلف سخنرانی کنید. هر سخنرانی شما میلیاردها تومان برای ما آب می خورد. اصلا اصلا مبالغه نمی کنم: هزینه های انتظامی و امنیتی (چک و خنثی)، هزینه فرصت مدیرانی که جهت ادب باید از دستگاه های خود بیایند و منظم بنشینند و به حرف های نه چندان کلیدی شما گوش کنند. هزینه استهلاک جاده و ماشین های دولتی، هزینه تیم اداری تجهیز فضا و ....
ما از رئیس جمهور انتظار داریم پشت میزش بنشیند، تمرکز کند و چند تصمیم مهم بگیرد. همین! ما به سخنران نیاز نداریم! کشور ما نیازمند تصمیمات خردمندانه، جسورانه و حاصل اجماع است. شما باید تصمیم بگیرید. سخنرانی را به دیگران واگذار کنید.

۲) پروتکل های بی فایده تشریفاتی را ادامه ندهید !
مثلا همه فکر می کنند که رئیس جمهور وقتی می رود یک استانی، باید تیم استاندار، امام جمعه و نمایندگان مجلس باید به استقبال بیایند. یک دختر کوچک زیبا را هم هماهنگ می کنند که برای شما شعر بخواند. پیش خودتان حساب و کتاب کنید که همین تشریفات چقدر زمان و هزینه از جیب بیت المال خرج می کند. شجاع باشید و دستور بدهید تمام تشریفات استقبال را حذف کنند. مستقیم تشریف ببرید به جلسه تصمیم گیری و نه سخنرانی. ما مالیات و نفت نمی دهیم که برای شما تشریفات استقبال و بدرقه فراهم کنند.

۳) بیش فعال نباشید!
مملکت ما پر از مساله است. اما قرار نیست یک رئیس جمهور همه مسائل را حل کند. رئیس جمهور باید حداکثر ۵ مساله اصلی را از هزاران مساله انتخاب کند و آن را حل کند. اینکه شما راجع به همه چیز صحبت می کنید. راجع به همه چیز جلسه می گذارید. راجع به همه چیز اظهار نظر می کنید. راجع به همه چیز تصمیم می گیرید نشانه آن است که اولویت و ضداولویت (نااولویت) ندارید. مدیری که توانایی تشخیص اولویت ها را از مسایل فرعی تر و کم اهمیت ندارد، اولین شرط مدیریت و عقلانیت را نقض کرده است. می دانم که تحت فشار هستید که راجع به همه چیز واکنش نشان دهید ولی اگر در این مسیر بیفتید این راه انتها ندارد!

تجویز راهبردی پایانی:
خلاصه می کنم؛ سخنرانی نکنید، تصمیم گیری کنید. کورکورانه پروتکل های باقی مانده از ادوار قبلی را تکرار نکنید. جسارت داشته باشید و پروتکل های بی فایده، تشریفاتی و هزینه زا را کنار بگذارید. شجاعت داشته باشید و مسائل فرعی را در پای مسائل اصلی قربانی کنید و تمرکز کنید روی اولویت های سرنوشت ساز و توسعه آفرین.






@honaremodiriat

هنر مدیریت

19 Oct, 17:08


نخست وزیر هلند در زمان ورود به پارلمان قهوه‌اش روی زمین می‌ریزد.
بقیه ماجرا را تماشا کنید.

چیزی بنام فرهنگ بد/خوب وجود ندارد تنها رهبران بد/خوب وجود دارند.

رهبران جامعه/سازمان عامل اصلی در تثبیت فرهنگ سازمانی شان هستند. میتوان چنین گفت که هر فرهنگ نیازمند یک الگوست. و الگوها در ثبات یا تزلزل فرهنگ و ارزش های حاکم، نقش اساسی دارند.
رفتار های دوگانه و بی ثبات و متاثر از یک ایدئولوژی، حزب، قومیت، جنسیت و ... عامل اصلی در تخریب بنیان های فرهنگی یک جامعه/سازمان اند. در اکثر اوقات رفتار و کردار رهبران الگوی فکری رفتارهای مردم/کارکنان است.

مرتضی جوشقانی





@honaremodiriat

هنر مدیریت

18 Oct, 07:42


۲۰ عادت بد مدیران از دیدگاه گلد اسمیت

۱- برنده‌شدن بیش‌ازحد: یعنی نیاز به برنده شدن در هر شرایط و به هر قیمت ممکن.

۲- اتکای بیش‌ازحد به ارزش‌ها: یعنی برای اخذ هر تصمیمی بیش‌ازحد به ارزش‌هایمان متکی باشیم.

۳- قضاوت‌کردن: نیاز به ارزیابی دیگران و تحمیل ارزش‌ها و معیارهایمان بر آنان.

۴- حرف‌های مخرب و نادرست: استفاده از جملات طعنه‌آمیز و ریشخندکردن دیگران که سبب می‌شود آنان رفتار ما را زننده و نامطلوب بخوانند.

۵- شروع جمله با نه، اما و هرچند: استفاده بیش‌ازحد از صفات منفی که شکل دیگری از جمله حق با من است. تو اشتباه می‌کنی.

۶- به همه نشان دهیم که چقدر باهوش هستیم: وقتی نیاز داریم به دیگران اثبات کنیم باهوش‌تر از آن هستیم که فکر می‌کنند.

۷- حرف‌زدن هنگام عصبانیت: استفاده از خشم و عصبانیت به عنوان ابزار مدیریت.

۸- منفی‌بافی" بزار توضیح بدم چرا این کار غیرممکن است": نیاز به در میان گذاشتن افکار منفی‌مان با دیگران حتی وقتی چنین درخواستی از ما نداشته‌اند.

۹- امتناع از بیان اطلاعات: امتناع از تسهیم اطلاعات برای حفظ برتری‌مان بردیگران.

۱۰-  نادیده‌گرفتن دیگران در موفقیت‌های گروهی: عدم توانایی در تصدیق عملکرد دیگران.

۱۱- ادعا به داشتن اعتبار و شهرتی که شایسته‌اش نیستیم: در اغلب موارد خود را بیش‌ازحد در موفقیت‌ها سهیم می‌دانیم.

۱۲- بهانه‌آوردن: نیاز به توجیه رفتار آزار دهنده‌مان تا دیگران به خاطر آن از ما عذرخواهی کنند.

۱۳- اتکا به اتفاقات گذشته: نیاز به اتکا به اتفاقات گذشته برای سرزنش‌کردن، کسانی که در آنها سهیم بوده‌اند. یعنی سرزنش هر کس جز خودمان.

۱۴- ایفای نقش فردی محبوب: نپذیرفتن این واقعیت که گاهی رفتار ما نیز مانند دیگران نادرست است.

۱۵- عذرخواهی‌نکردن: امتناع از قبول مسئولیت کارها و رفتارمان، امتناع از پذیرفتن اشتباهات‌مان و این واقعیت که اعمال و رفتارمان بر دیگران اثر می‌گذارد.

۱۶- گوش‌ندادن: یکی از بدترین عادات رفتاری بد، بی‌احترامی و بی‌اعتنایی به همکاران در موقع حرف‌زدنشان است.

۱۷- قدردانی‌نکردن از تلاش‌ها.

۱۸- تنبیه فردی که حامل خبری است: نیاز به پرخاشگری و حمله به فرد بی‌گناهی که فقط قصد کمک به ما را دارد.

۱۹- مسئولیت کار خود را به گردن دیگری انداختن: نیاز به سرزنش‌کردن هر کسی جز خودمان.

۲۰- نیاز مبرم به منیّت: یعنی از اشتباهات و معایب‌مان به عنوان فضایل اخلاقی یاد می‌کنیم. صرفا به این دلیل که متعلق به ما هستند.





@honaremodiriat

هنر مدیریت

16 Oct, 18:41


۱۰ نشانه ای  که نشان میدهد شما برای پذیرش پست مدیریت آمادگی ندارید:

۱. اگر به منظور راحت شدن فعالیت هایتان قصد قبول پست مدیریت را دارید، در این صورت باید از پذیرفتن آن خودداری نمایید.

۲. اگر تنها دلیل شما برای پذیرش سمت جدید، دریافت حقوق بیشتر باشد، در این صورت آمادگی لازم برای پذیرش پست جدید را ندارید.

۳. در صورتی که به خاطر عنوانِ پست شغلی قصد تصدی سِمت جدید را دارید، باید بدانید که جاه طلبی مانع موفقیت در مدیریت می شود.

۴. آیا تصور می کنید به محض اینکه مدیر شوید، باید برخی از کارمندان را توبیخ کنید؟ در این صورت الان زمان مناسبی برای قبول جایگاه مدیریت توسط شما نیست؛ زیرا ترفیع شما ممکن است منجر به تسویه حساب های فردی در سازمان شود.

۵. اگر برای فخر فروشی سِمت شغلی خود به دیگران، قصد قبول پیشنهاد مدیریت را دارید، نباید آن را بپذیرید.

۶. در صورتی که اظهار نظر در موارد مرتبط با کسب و کار سازمان برایتان سخت است، پس جایگاه پیشنهادی برایتان مناسب نیست؛ زیرا در آینده نیز نمی توانید در مورد امور مهم سازمان تان اظهار نظر کنید.

۷. شاید تصور کنید سایر کارمندان تنبل هستند و می خواهند از فعالیت هایشان شانه خالی کنند، در این حالت نیز پذیرفتن سِمت مدیریت از جانب شما، تصمیم درستی نیست. زیرا ممکن است از جانب شان این گونه برداشت شود که آنها را دست کم گرفته اید.

۸. در صورتی که به افراد گروه کاری که در آن فعالیت می کنید، اعتماد ندارید یا نمی توانید با آنها ارتباط برقرار کرده و مشکلات را با هم حل نمایید، به سوی پست مدیریت قدم بر ندارید.

۹. آیا تصور می کنید که مدیران ارشد سازمان بی کفایت و بی نزاکت هستند؟ در این صورت سمت مدیریت را قبول نکنید؛ زیرا ممکن است در حین فعالیت در پست جدید، با مدیران ارشد روبرو شوید و احترام دو طرفه بین تان از بین برود.

۱۰. اگر تصور می کنید که سمت مدیریت آتی، ساده است، مطمئن باشید که از کار فعلی تان ساده تر نخواهد بود. در صورت ساده انگاری پست پیشنهادی، باید از پذیرش آن خودداری نمایید.

منبع: Forbes




@honaremodiriat

هنر مدیریت

16 Oct, 06:50


چطور ارزش خود را در محیط کار ارتقا دهیم؟

همه ما به دنبال ارتقای ارزش خود در محیط کار هستیم چرا که در این صورت مسیر ارتقای شغلی هموار شده و شانس افزایش دستمزد هم بیشتر می‌شود.
برخی ممکن است برای نشان دادن ارزش خود سراغ راه‌های اشتباهی نظیر بر عهده گرفتن مسئولیت‌های بیش از حد یا تخریب همکاران بروند که نه تنها باعث رسیدن به نتیجه دلخواه نخواهد شد، بلکه ممکن است نتایج منفی هم به بار بیاورد.

برای ارتقای ارزش در محیط کار باید راه‌های معقولی را در پیش بگیرید که در ادامه به آنها اشاره شده است.

▪️نسبت به بازخوردها بی‌تفاوت نباشید

هیچ کس از تعریف و تمجید بدش نمی‌آید اما کمتر کسی است که انتقاد را با هم با آغوش باز پذیرا باشد. این در حالی است که انتقادهای سازنده نقطه ضعف‌های ما را برجسته می کنند که با کار کردن روی آن می‌توانیم خود را به مراتب ارزشمندتر سازیم.

▪️ذهنیت دستاورد محور داشته باشید

افراد دستاورد محور همان‌هایی هستند که پیوسته خود را به چالش کشیده و دنبال موفقیت‌های بزرگتر هستند. برای یافتن چنین ذهنیتی کافی است یک کار روزمره را در نظر گرفته و سعی کنید آنرا به شکل بهتری انجام دهید. برای ارزیابی عملکردتان هم معیارهایی مثل زمان یا کیفیت کار را در نظر بگیرید. با هر بار دستیابی به هدف تعیین شده ذهنتان به شما پاداش داده و سوخت لازم برای پیشرفت بعدی را مهیا می‌کند.

▪️مدارک حرفه‌ای بگیرید

کسب گواهینامه‌های حرفه‌ای راهی مطمئن برای اثبات مهارت‌ها و توانایی‌ها است، نه تنها هنگامی که دنبال یک شغل جدید می‌گردید، بلکه حتی زمانی که مشغول به کار هستید.
از طرف دیگر برقراری ارتباط با متخصصان صنعتی که در آن مشغول به کار هستید، می‌تواند تمام مشکلاتی که خارج از حیطه توانایی‌های شماست را برطرف کند، به خصوص در رویه کاری روزانه..

▪️خارج از چارچوب فکر کنید

استفاده از ایده‌ها و تجربیات تازه یکی از تکنیک‌های فوق‌العاده برای حل مشکلات به شمار می‌آید. اگر گاهی خود را محصور به انتظارات و شرایط عادی شرکت بکنیم، نمی‌توانیم به اندازه کافی و با نگاهی باز به شرایط نگاه کرده و فراتر از آنها را ببینیم. نه به این معنا که لازم باشد قوانین را بشکنید؛ صرفا ذهنی باز داشته باشید و دنبال راهکارهای ایده‌آل بگردید.

منبع: zety






@honaremodiriat

هنر مدیریت

15 Oct, 08:19


تئوری انتخاب

■دکتر ویلیام گلاسر روان شناس برجسته آمریکا و جهان و بنیان گذار "تئوری انتخاب" (Choice Theory) است.

□گلاسر در تحقیقات مستمری که بیش از نیم قرن طول کشید، دریافت که روان شناسی سنتی که مبتنی بر "کنترل  بیرونی" است، مبدأ بسیاری از مشکلات انسان ها چه در سطح فردی و چه درسطح خانوادگی و اجتماعی است.

□وی محور تحقیقات علمی خود را یافتن پاسخ به این سؤال قرار داده است که *"چرا انسان ها در روابط خود با دیگران ناخشنود هستند؟"* بنابراین کوشید روش جدیدی را در روان شناسی و ارتباطات انسانی پیدا کند و در نهایت به "تئوری انتخاب" رسید.

○کنترل بیرونی که مبنای روان شناسی سنتی است، هنوز هم به طور گسترده در سراسر جهان مورد استفاده قرار می گیرد. کنترل بیرونی می گوید: شما می توانید دیگران را کنترل کنید. حتی فراتر از این، می گوید: شما حق دارید دیگران را کنترل کنید. باز پا فراتر می گذارد و می گوید: شما وظیفه دارید دیگران را کنترل کنید.

■بر این اساس، روان شناسان معتقد به کنترل بیرونی همواره کوشیده اند راه هایی برای کنترل رفتارهای دیگران بیابند و مثلاً مکانیزم های تنبیه و تهدید و تشویق را طراحی کرده اند تا افراد بتوانند با آنها، دیگران را کنترل کنند.

□این کنترلگری، الزاماً با اهداف منفی همراه نیست و بسیاری از اوقات، خیرخواهانه هم هست، مانند پدر و مادری که می خواهند بر فرزند خود اعمال سلطه کنند یا معلمی که می خواهد رفتارهای اخلاقی و درسی دانش آموزانش را اصلاح کند.

●اما واقعیت این است که در نظر دکتر گلاسر و همکارانش، کنترل بیرونی فقط اثر کوتاه مدت دارد و تغییر ذاتی در رفتار آدم ها ایجاد نمی کند به طوری که به محض حذف عوامل کنترلگر، افراد به رفتارهای پیشین رجوع می کنند. بنابراین باید درصدد راهی بود که انسان ها بدون نیاز به عوامل کنترل بیرونی، رأساً به رفتارهای بهنجار مبادرت کنند.

○اینجاست که پای "تئوری انتخاب"، به میان می آید. تئوری انتخاب می گوید که همه انسان ها، رفتارهای خود را خودشان انتخاب می کنند و فشارهای بیرونی، در نهایت محکوم به شکست هستند. این تئوری قائل به این است که حتی رفتارها و احساساتی مانند خشم و افسردگی نیز، محصول انتخاب مستقیم یا غیر مستقیم خود ما هستند هر چند که بعد از وقایع ناگوار بیرونی حادث شوند.

■در تئوری انتخاب، افراد به جای آن که دیگران را تحت سیطره و کنترل خود در آورند تا بتوانند بر رفتار آنها اثرگذار باشند، همیشه این سؤال را از خود می پرسند که "رفتاری که من، اکنون انجام می دهم، آیا مرا به فرد مورد نظر نزدیک می کند یا از وی دور می سازد؟" اگر دور می سازد، نباید آن را انجام داد و اگر نزدیک می کند، می شود انجامش داد.

□اصل دیگر تئوری انتخاب این است؛ تنها کسی که من می توانم کنترلش کنم، خودم هستم. من فقط روی رفتار خودم تسلط دارم نه بر روی دیگران. تنها کاری که من می توانم در قبال دیگران انجام دهم، ارائه اطلاعات به آنهاست نه به کنترل گرفتن زندگی، رفتار، افکار و احساسات شان.

●تئوری انتخاب معتقد است که کنترلگری، هم به شخص کنترلگر آسیب می زند و هم به شخص تحت کنترل. این رنجی دو سویه است که در سراسر تاریخ بشر استمرار داشته است و اکنون باید بدان پایان داده شود.

○ما هر گاه در روابط خود با دیگران، دست از کنترلگری آنها برداریم، مجبورسازی دیگران را کنار بگذاریم، نسبت به آنها احساس مالکیت نداشته باشیم، در روابط مان حمایتگر، مذاکره کننده، شنوا، اطلاعات دهنده، احترام گذار و گشاده رو باشیم، به تئوری انتخاب، نزدیک شده ایم.

■تئوری انتخاب معتقد است که همه رفتارهای ما، حتی احساساتی مانند خشم و افسردگی، مستقیم یا غیرمستقیم توسط خود ما انتخاب می شود. تئوری انتخاب، از زمانی که شکل گرفته است، زندگی افراد زیادی را چه در سطوح فردی و خانوادگی و چه در اجتماع و تحصیلات به طرز شگفت انگیزی متحول کرده است.





@honaremodiriat