✅ اقتصاد دانشبنیان روی کارمندان دارای دانش تکیه دارد. همان گونه که در قرن بیستم، کارگران یدی، نیروهای اجتماعی و سیاسی بنیادین بودند، در دهههای آتی نیز متخصصان دانش، نیروی محرکهی اصلی اجتماعی و سیاسی خواهند بود.
✅ما بهندرت در مییابیم از چه نعمتهایی محروم هستیم. در آینده باید یاد بگیریم متعلق به کجاییم، برای بهرهوری بیشتر از تواناییهایمان چه چیزی بیاموزیم، نقاط قوت، ارزشها و قابلیتهایمان را بشناسیم، همچنین به ویژگیهای ذاتی مان پی ببریم: آیا همراه با دیگران بهتر کار میکنم یا به تنهایی؟ نتیجهی من و فعالیتهایم چیست؟ مدیریت دانش یعنی مدیریت خود.
✅ انسان موجودی اجتماعی است. بدون وجود اجتماعاتی برای رسیدن به اهداف سازنده، جوامعی مخرب خواهیم داشت. تنها بخش جامعه شناختی، یعنی سازمانهای غیردولتی و غیرانتفاعی توانایی خلق آنچه نیاز داریم را دارند؛ یعنی جوامعی برای تمام شهروندان.
✅ اگر شوالیههای جوامع قرون وسطی و بورژواهای طبقهی متوسط دوران سرمایهداری، از نمونههای بارز و افتخارآمیز هستند، در جامعهی پساسرمایهداری، افراد تحصیلکرده نمایندهی جامعهای هستند که دانش نیروی اساسی آن است.
✅ از باارزشترین جنبشهای افراد تحصیلکرده که طی عمر من اتفاق افتاد، اشتیاق و تعهد آنها به اقدامات عملی است. خیلی از افراد تنها با کمک اقتصادی به رضایت نمیرسند، بلکه نیاز دارند کاری انجام دهیم. به همین خاطر ارائهی خدمات رایگان و داوطلبانه بهطور چشمگیری افزایش یافته است. کسب و کارها خود به خود رکود را دور نمیزنند، دولتها هم همینطور.
✅ انسانها به دنبال دریافت ارزشهای معنوی هستند، زیرا فقط با تکیه بر این باور که بشر موجودی زیستی و جسمانی بوده و دارای هویتی معنوی است، میتواند موقعیت فعلی خود را پشت سر بگذارد.
✅ به سازمانی بیمار میگویند که به ارتقا بیش از موفقیت اعضایش، و به دوری از اشتباه بیش از مخاطره پذیری اهمیت میدهد؛ سازمانی که برای مقابله با نقاط ضعف بیشتر از تقویت نقاط قوت و برای رابطهی خوب افراد بیشتر از عملکرد و موفقیتشان ارزش قائل است.
وقتی «پیادهسازی» با «انجام دادن»، و «رسیدن به نتیجهی قطعی» با «تمام کردن» جایگزین شود، یعنی سازمان بیمار است.
✅ کسی که به جای تواناییهای افراد روی نقاط ضعفشان تمرکز میکند، هرگز نباید در مقام مدیریت قرار بگیرد.
✅ تنها یک تعریف دقیق برای هدف کسب و کار وجود دارد و آن خلق مشتری است.
✅تنها انگیزهی بهرهوری و اثربخشی بیشتر، اخلاقی و معنوی است، نه مالی.
✅کارگران به توانایی نگاه کردن به موقعیت از زاویهی دید مدیر نیاز دارند. به این صورت کارگر موقعیت و نقش خود را میبیند و با درک نقشش به درک کلی وضعیت میرسد. این نوع نگرش هیچ ارتباطی به دادهها، دورههای آموزشی یا ابزار مشابه ندارد، بلکه هر فرد باید در طول کار به درک واقعی از «کل» برسد.
@organizationalbehavior