گوشه هایی از تاریخ @goshetarikh Channel on Telegram

گوشه هایی از تاریخ

@goshetarikh


تماس با مدیر و نویسنده کانال جهت ارتباط و ارایه نکته نظر
۰۹۱۵۵۵۷۲۶۴۶
@Mazinanikazem

گوشه هایی از تاریخ (Persian)

گوشه هایی از تاریخ یک کانال تلگرامی فوق العاده برای علاقمندان به تاریخ است. این کانال توسط نویسنده و مدیر آن، مازینانی کاظم، اداره می‌شود. در این کانال شما می‌توانید اطلاعات جالب و مهم از تاریخ جهان را بیابید. از تاریخ ایران تا تاریخ جهان، هر چیزی که به تاریخ مربوط است، در این کانال پوشش داده می‌شود. اگر علاقه‌مند به یادگیری و شناخت بهتر تاریخ هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. برای ارتباط با مدیر و نویسنده این کانال و ارسال نظرات و پیشنهادات خود می‌توانید با شماره ۰۹۱۵۵۵۷۲۶۴۶ یا از طریق آیدی تلگرام @Mazinanikazem تماس بگیرید.

گوشه هایی از تاریخ

24 Nov, 13:59


شبی یک سرگذشت امشب
بهرام دوم پنجمین شاه ساسانی
بهرام دوم بعد از مرگ پدر حدود ۱۵ساله بود که تاج شاهی برسر گذاشت در زمان زنده بودن پدرش ساتراب سیستان بود به همین دلیل به سکانشاه معروف است او یکی ازضعیف ترین شاهان ساسانی بود کرِدِر در دوره این پادشاه نه تنها پیروان مانی را قلع قمع کرد بلکه از آزار واذیت دیگر ادیان وآئینها روی گردان نبود ، در همین دوره بود که صاحب منصب رئیس دادگاه عالی کشور (قاضی القضات)گردید ، درواقع شخصیت این روحانی بانفوذ (کاردینال رشیلیو) قرن ۱۷ اروپا و(راسپوتین )کشیش قدرتمند دربار تزار روس را بیاد می آورد ، سلطنت ۱۷ ساله او تبدیل شده به یک حکومت دینی خشن و متعصب ، بازکِردِر دربند هفتم کتیبه زرتشت به این موضوع اشاره می‌کند سلطنت مذهبی و خشن او باعث گردید مخالفان دراطراف برادرش هرمز در خراسان‌ جمع شده با همکاری سکاها وکوشانیان به دشمنی برخيزند بهرام دوم به مقابله برخواست واین نهضت در خون فرونشست بهرام پسرخودش را در سیستان با لقب سکانشاه ساتراب نمود.
ازوقایع مهم این دوران روم با همکاری ارمنستان به بین النهرین حمله کردند که با مرگ ناگهانی امپراتور روم پیمان صلحی امضا گردید .
بهرام دوم در سن ۳۴سالگی درگذشت وپسر نابالغ او با نام بهرام سوم بر سریر سلطنت نشست
کاظم مزینانی تاشبی دیگر بدرود *
منابع*
تاریخ جنبش مزدکیان:اوتاکرکلیما*
مبانی تاریخی ساسانیان کلاوس شیپمان *
تاریخ مردم ایران زرین کوب *
هزاره های گمشده دکتررجبی *
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

23 Nov, 12:31


شبی یک سرگذشت امشب
بزرگ موبد کرتیر یا (کَرِدِر)
در راستای شبی یک سرگذشت به پادشاهی شاپور دومین پادشاه ساسانی رسیدیم دوشخصیت در این زمان پا به دربار گذاشتند که نقطه‌ عطفی در تاریخ ساسانی بودند ، دیشب سرگذشت مانی را بررسی کردیم ، امشب از شخصی سخن میگوئیم که تاحدودی کمتر ازآن می‌دانیم مردبا نفوذ و قدرتمندی که توانست به دین زرتشتی رسمیت ببخشد.
کرتیر که بعضی از تاریخ پژوهان اعتقاد دارند نام واقعی آن کَردِراست به معنی (برنده = در نقش حجاری شده روی کلاه او علامت قیچی نصب شده) روحانی بلند پایه و مقتدر ی که از دوره اردشیر پا به دربار گذاشته پله های ترقی راپیموده رفته رفته به شخص شگفت انگیزی تبدیل گردید دامنه اقتدار او ازهیربد ساده به موبد موبدان ارتقا یافت با عناوینی که به اوداده شد ، بجایی رسید که اختیار دار چند پادشاه گردید دامنه قدرت او در سرتاسر کشور وحرف او حتی در مواردی به حرف پادشاه اولویت داشت تنها شخص غیر از خاندان‌ سلطنتی بود که لیاقت پیداکرد درکنار تصویر شاه تصویر اوحک شود(نقش رجب) این روحانی مخوف توانست کارهای انجام داده خود را در( نقش رستم ) درکعبه زرتشت در کنار کتیبه شاپور ساسانی حک کند که به وضوح در بند ۱ و ۲و۳ و۴ شرح داده بعداز اینکه درجاجای این کشور آتشکده های زیادی ساخته به ساخت مدارس و تربیت مغ (مغستان) اشاره کرده ونیز گفته که مانع پیشرفت دیگر ادیان وائینها شده است باجمع آوری نوشته های دین زرتشت ویکدست کردن آنان کتاب اوستا تشکیل ونسخه اصلی گردید وبه آن جنبه تقدس بخشید و دین زرتشت دین رسمی ایران گردید.
کرتیر همدوره اردشیر بابکان شاپور یکم ، هرمز یکم ، بهرام اول، بهرام دوم، بهرام سوم ونرسه بوده ودراین مدت سرپرستی اتشکده آناهیتا در شهر استخر فارس وقاضی القضات کشور شده ، دوران فترت او در زمان نرسه بوده که شاید به علت سن زیاد اوبوده ، از چگونگی مرگ او اطلاعی در دست نیست.
کاظم مزینانی تا شبی دیگر بدرود *
ماخذ*
مبانی تاریخ ساسانیان کلاوس شیمپان *
شاهنشاهی ساسانی تورج دریایی *
تارخ ایران کمبریج جلد۳قسمت ساسانی*
هزاره های گمشده دکتررجبی ج۵*
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

22 Nov, 14:05


شبی یک سرگذشت : امشب *
در راستای زندگی ومرگ کشته مانی .
ایران کشوری است که به لحاظ فرهنگی ازپیشینه قوی برخورداراست ، پدید آمدن آئینهایی چون میترا و زرتشت ودیگر فیلسوفان این موضوع راتائید میکند ، پس از برچیده شدن اشکانیان ودین میترائیسم اینک نوبت ساسانیان وکروفر موبدان زرتشتی رسیده ، درزمان شاهنشاهی شاپور اول بودکه فردی بنام مانی قد برافراشت وحرفهایی نو بیان کرد.
مانی در زمان اردوان پنجم درحدود سنه (۲۱۶یا۲۱۷)میلادی دربابل چشم بجهان گشود گرچه باتمام کوشش تاریخ نگاران هنوز ابهاماتی دراین مورد وجود دارد ازدوران کودکی اواطلاعی در دست نیست ،انتساب او ازجانب مادر به خاندان اشکانی ازماخذ مانوی میتواند چندان بی اساس نباشد، پدرش (پاتک)یا(پتیک)هم اهل شوش یاهمدان(ابرسام ) نام به خاندان (حسکانیه) انتساب داشت ، مانی ۲۷ سال داشت که پایش به دربار بازشد اودرسال(۲۴۴)م روز تاج گذاری شاپور یکم برای نخستین بار از ترویج آئین خود سخن گفت ، دین مانی درواقع ترکیبی بود از دینهای مهر وزرتشت ومسیحی واین چیزی بودکه به روحانیان دربار ساسانی سخت گران آمده بود ، چراکه شاپور اورا پذیرفت وبه اطرافیان هم سفارش پذیرش دین جدید را کرد روحانیان اجتماع کرده تا شاپور را ازاین عقیده منصرف سازند ولی شاپور نپذیرفت درهمین زمان بود که به اشاره شاپور شاهک های ایران تاحدودی ازدین جدید پیروی نموده واین سیاست تسامح شاپور بود که فکرمیکرد تعالیم این پیامبرجدید میتواند سرزمین ایرانرا یک پارچه بدورازبرخورد دینی (زرتشتیان ، جهودان ، ترسایان) بایک دیگر باوحدت یکدست نماید ، لذا برای مدتی کوتاه آزادی ادیان برپهندشت ایران سایه خودش را گسترده بود ، مانی دراین مدت ازراه دریا سفری به هند داشته که زمان آن حدود( ۲۴۵م)ومدت آن ۲سال بوده ، شاپور علی رغم یکه خود تاپایان عمر یک مزدا پرست باقی ماند(نوشته کتیبه زرتشت) براساس تفکر ومنش آزادی که در وجودش بود از مانی حمایت میکرد ، اجازه داد مانی موکب او راهمراهی نماید ، شاپور به مدت ده یا به نقلی چهارده سال اجازه داد مانی در کنارش وبرای آئینش تبلیغ نماید، ولی دیگر موبدان وروحانیان نتوانستند تحمل نمایند بنای اعتراض به اورا شروع کردند، ازآن جمله درخواست مناظره با اونمودند که البته نقش (کرتیر) به عنوان فردی قدرتمند دربین موبدان کاملا مشخص میباشد شاپور بناچار اجازه داد ، مناظره بنفع زرتشتیان تمام شد ، موبدان درصدد قتل او بر آمدندولی شاپور دستور به تبعید او به کشمیر را داد مانی ازکشمیر ابتداء به هند سپس به ترکستان در آخر به چین رفت ، درآنجا پیروان بسیاری به گرد خود جمع کرد درهمان زمان کتابهای نوشت که دراین کتابها ازنقاشی های زیبا استفاده کرده ومیتوان بهترین کتاب او(ارژنگ) نامید شد شهرت این کتاب درادبیات ایران از جایگاه خاصی برخورد و شعرهایی دراین زمینه سروده اند ، در دیگر کتابهای او دستورات دینی که عقاید و نظراتش درانها گنجانده شده بود مانند (انجیل مانی) که شرح این نوشته ازحوصله جمع خارج است ، بسال (۲۷۳)شاپور چشم ازجهان فروبست (هرمزد )یکم برتخت نشست ومانی هم به ایران برگشت هرمزد ، در ابتدا از مانی حمایت وبرای مدتی او را درکاخ خودش نگهداری کرد، مانی که خود پزشک بود هنگام وارد شدن به شهر(وندوی شاپور) یا همان جُندی شاپور که مرکز پزشکی مهمی بشمار میرفت انچنان مورد استقبال قرارگرفت که بگفته مورخان مانند ورود عیسی به اورشلیم بود و همین باعث آشوب فراوان گردید روحانیان زرتشتی به‌ رهبری کرتیر قدرتمند اعتراض کردند (وهرام) اول (بهرام)عشرت طلب مانی را به روحانیان سپرد ( درمنابع مانوی از برخورد بهرام وروحانیان و مانی ازاين دیدار سرنوشت ساز ودسیسه کرتیر مطالبی وجود دارد) وآنان چندان او را شکنجه دادند تابمرد ، بنا به روایتی او را زنده زنده پوست کنده سرش را بریده پوستش را ازکاه پرکرده به یکی از دروازه های ( گُندی شاپور) بیاویختند(۲۷۶)میلادی یا(۲۷۷)ازآن پس آن دروازه به دروازه مانی مشهورگشت.
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود *
ماخذ*
تاریخ مردم ایران قبل ازاسلام زرین کوب ج۱ص۴۲۴ت۴۳۷*
تاریخ کامل ایران الرفیع حقیقت ج۱ص ۵۶۲تا۵۸۴*
تاریخ یعقوبی ج ۱ *
تاریخ طبری ج ۲ *
شاهنشاهی ساسانی تورج دریایی *
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

21 Nov, 19:52


#هزار_افسان

Agha Khoon | آقا خون

در باور مردمان روستاهای مملجه‌ی خراسان شمالی، موجودی به نام «آقا خون» وجود دارد. «آقا خون» جثه‌ای بزرگ دارد، دارای دو سر است: یک سر جغد و سر دیگرش کلاغ است. او شب‌ها افرادی را که در باغ‌های انگور پرسه می‌زدند، شکار می‌کرد.
هنگامی که «آقا خون» کسی را شکار می‌کرد، با سر جغد خود به چشم‌های فرد شکارشده خیره می‌شد و می‌فهمید شخص رازدار است یا خیر.
اگر شخص رازدار بود، او با سر جغد راز بزرگی را به او می‌گفت. راز به قدری عجیب بود که فرد دیوانه می‌شد، سر به بیابان می‌گذاشت و برای همیشه ناپدید می‌شد.
و اگر شخص رازدار نبود، این هیولا او را می‌کشت و با سر کلاغش در دهان جنازه دو عدد سکه می‌گذاشت.
به همین علت، مردم اعتقاد داشتند، هنگام شب باید با نوک پنجه و بی سر و صدا در باغ‌های انگور راه رفت تا «آقا خون» انسان پیدا نکند.
این هیولا با دراویش کاری نداشته و به همین علت مسافران با همراهی درویش‌ها از مسیر مملجه و باغ‌های انگور رد می‌شدند.


بازخوانی و پژوهشی در افسانه ها و اسطوره های اقوام ِ ایران زمین
@namebastan

گوشه هایی از تاریخ

21 Nov, 13:30


شبی یک سرگذشت امشب
بهرام اول چهارمین شاه ساسانی*
بهرام یا(وهرام )پسر شاپور وبرادر هرمز که پس از او به تخت نشست( ۲۷۴م) طبری وابن اثیر اورا مردی باسواد ونیک سیرت اما خوشگذران مینامند تمامی کارها بدست کرتیر(کرِدرِ)انجام می‌گرفت ناتوانی این پادشاه در اداره کشور را میتوان در ماجرای تدمر (پالمیر) مشاهده نمود انگاه که ملکه زنوبیا که بعد مرگ آذینه پادشاه (تدمر) شده بود برای رهایی از فشار رومیان از بهرام کمک خواسته بود بهرام بعلت نداشتن درایت تعداد کمی سپاه بیاری اوفرستاد لذا تدمر بدست روم افتاد وبهانه بدست (اورلیان) امپراتور روم داد ، بهرام برای دلجویی هدیه هایی ارزشمند به روم فرستاد ، امپراتور به ضعف ایران پی برده طوایف شمال قفقاز را جهت هجوم به سرحدات ایران تحریک کرد خودش عازم بیزانس گردید اما درانجا طی شورشی بقتل رسید (۲۷۵م)واین موضوع بخوبی گذشت.
بهرام عشرت طلب وبی اراده ملعبه دست کرتیر گردیده بود درهمین زمان بود که مانی به ایران برگشت اورا دربندکرد ، مترجم مانی بنام نوح زاتک(نوح زاده) تا واپسین لحظات مانی درکنار اوبوده وشرح کاملی از مباحثه اوبا موبدان یاداشت کرده که یعقوبی بیان کرده است حتی خود کرِدرِ درکتیبه زرتشت در نقش رستم بیان کرده است بند۴و۵ و۶‌ .
در روایات مانوی آمده بهرام اختیار مانی را بدست موبدان داده وآنان او را به زنجیر کرده وهر روز زنجیر راسفت تر کرده تا مانی بقتل رسید
(قبلا شرح آنرا داده ام) کرتیر مانویان را زندیک (زندیق) خوانده باقدرت تمام درپی نابودی آنان اقدام کرد ، بامرگ بهرام اول(۲۷۶)م پسرش بهرام دوم به تخت نشست.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود *
منابع *
تاریخ ایران کمبریج ج۳ق ساسانی*
تاریخ جنبش مزدکیان:اوتا کرکلیما*
تاریخ مردم ایران قبل اسلام زرین کوب*
مبانی تاربخ ساسانیان کلاوس شیمپان*
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

19 Nov, 12:53


شبی یک سرگذشت امشب
شاپور اول دومین شاه ساسانی ق ۳*
شاپور با اقتدار تمام بر ایران سلطنت کرد او خود را شاهنشاه ایران وانیران(یعنی شاه ایران و غیر ایران ) میخواند ، هجوم یک پادشاه تورانی به خراسان بنام (پهلیزگ) را سرکوب واو را کشت ( نقل از کتاب شهرستان های ایرانشهر بزبان پهلوی ) در محل وقوع جنگ شهری ساخت بنام نیو شاپور(نیشابور) که حاکم نشین ولایت اپرشهر یعنی ناحیه اپرنها گردید.
دوقدرت هم مرز ، هیجگاه نمی توانستند آرام بمانند باکشته شدن حکمران ارمنستان بهانه بدست شاپور افتاد دور دوم جنگهااز (۳۵۸تا۳۶۰) میلادی شروع شد این دفعه هم شاپور با سپاهیانش از رود فرات گذشت خاک انطاکیه را درنوردید ، هنگامیکه (والرین) امپراتور روم آگاه شد باسپاهیان بسیاری اهنگ آسیای صغیرکرد انطاکیه راتسخیر نمود در تعقیب سپاهیان ایران به رود ارس رسید برخورد شروع شد شاپور نیروهای امپراتور را درچنان تنگنایی قراردادکه انان نتوانستند هیج کاری انجام دهند حتی راه فرار راهم شاپور بسته بود ، رومیان شکست سختی خوردند (والرین ) امپراتور تسلیم گردید، این شکست ودرهم شکسته شدن نیروهای رومیان باعث گردید عظمت و اقتدار دولت نوبنیاد ساسانی در دنیای آنروزگار نمایان گردد ، شاپور پس از اسارت والرین شهر (مازاکا) درکاپادوکیه رامتصرف شد ، درکل باتاخت وتازی که درآن منطقه انجام داد شهرها وقلعه های نظامی سوریه و کاپادوکیه را تصرف کرد چون ازکار آسیای صغیر فارغ گشت با اسیران به ایران بازگشت از اسیران رومی ومهندسین آنها در ساختن پلها و شهر هاو سد شاذروان استفاده کرد، بنا های زیادی را به اونسبت داده اند ازجمله شهر شاپوردرنزدیکی کازرون ، وگندی شاپوربین شوشتر ودزفول.
ازوقایع مهم دوران شاپور شخصی بنام مانی ادعای پیامبری کرد( فرداشب به نهضت دینی مانی می پردازم) در دوره شاپور تاحدودی پیروان دین مسیح ویهودیان آزاد بودند این شاید به این جهت بود شاپور نمیخواست در اول دوره ساسانی چهره ای خشن از خود نشان دهد.
بنا به گفته مورخان ارمنی شاپور پسرش مهران را به حکومت گرجستان منصوب کرد ، وی درانجا سلسله پادشاهان خسروی رابنیاد نهاد.
این پادشاه درآوریل (۲۷۳)میلادی چشم ازجهان فروبست*
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود *
ماخذ*
تاریخ طبری ج۲ص۵۸۷ الی۵۹۳*
تاریخ ده هزار ساله رضائی ج۲ص۲۸الی۳۲*
تاریخ مردم ایران دکترزرین کوب ج۱
ص ۴۲۶الی۴۳۵*
تاریخ ایرانویچ ج۳ ق ساسانیان *
شاهنشاهی ساسانی تورج دریایی*
هزاره های گمشده دکتررجبی ج ۵*
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

18 Nov, 13:06


شبی یک سرگذشت امشب
شاپور اول دومین شاهساسانی:ق ۲
درقسمت قبل گفتیم شاپور پس از آرام کردم مناطق شورشی توجه اش به سمت رومیان معطوف گردید که جنگهای سه ساله را درپی داشت که ازتاریخ (۲۴۱تا۲۴۴)میلادی بطول انجامید دراین برخورد ها درابتدا نیروهای شاپورنصیبین وانطاکیه(آنتیوخ) راتصرف نمودندولی با آرام شدن اوضاع داخلی روم (گردیانوس) با نیروی عظیم به مقابله شتافت ، دراین برخوردکه درمنطقه شامات انجام گردید ( نبرد راس العین) شاپور شکست خورد عقب نشست(۱۴۳م) رومیان از بین النهرین گذشتند ، ولی شاپور یکسال بعددرجنگ رومیان را شکست داد(۱۴۴)دراین هنگام بودکه باشورش سپاهیان رومی گردیانوس کشته وبجای آن (فیلیپ معروف به عرب ) امپراتور روم گردید وی قرارداد صلحی با شاپور منعقد کرد دراین قرارداد روم قبول کرد ارمنستان وبین النهرین از آن ایران باشد همچنین غرامت جنگ(پانصدهزاردینار) را به ایران بپردازد ، این قرارداد به مدت ۱۴سال استوار بود ، دراین مدت شاپور توانست با قدرت تمام ، حاکمیت خودش رابر سرتاسر ایران برقرار کند، شاپور که بعلت زنده بودن پدرش ازتاج گذاری خود داری میکرد بعد از فوت اردشیر بودکه تاج بر سر گذارد و خود را شاهنشاه نامید(۲۴۴) او نمونه کاملی از انضباط وقوانین جاری بود براساس گفته های مورخین بسیار خوش قیافه ولی مغرور بود همین غرور اوبود که برایش گران تمام شد زیرا هنگامیکه (اذینه شیخ عرب تدّمُر=پالمیر) در زمانیکه شاه درشامات بود هدیه هایی زیادی با یک قطار شترفرستاد مبنی براینکه ما حاضریم به شاه ایران کمک کنیم شاپور ناراحت گردید ، ازاو به عنوان عرب چادرنشین یادکرد ، دستورداد هدیه هارا به رودفرات انداختند،این کار به (اُذینه)گران آمد هنگامیکه سپاهیان قصد بازگشت به ایران را داشتند باروبنه سپاه راغارت کرده به تعقیب ایرانیان پرداختند بطوری که توانست به سپاهیان شاپور آسیب برساند حتی تامرحله محاصره تیسفون پیش رفت ولی درهمین اثنا اُذینه ناگهانی فوت یا کشته شد(بنقلی شاپور درمرگ او دست داشته) دخترش(زنوبیا) باشاپور قرار داد صلح امضاکرد قرار براین شد زین پس این طایفه ایرانرا درجنگ با رومیان به ایران کمک کنند*
ادامه دارد *
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود*
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

17 Nov, 14:22


به مناسبت سالگرد فوت شاعر بزرگوار عبدالرحمان جامی ☘️

گوشه هایی از تاریخ

16 Nov, 12:22


شبی یک سرگذشت : امشب
جنگ قادسیه سال ۱۴هجری
امروز سالگرد جنگ قادسیه است ، از آنجایی که این جنگ یکی از جنگهای سرنوشت ساز ایران بوده است لذا لازم دانستم در این مورد صحبتی داشته باشم
اوضاع دربار روز بروز بدترمیشد دیگر سیاست مستقلی درکارنبودهرکس سازخودش را مینواخت از یزدگردبیست دوساله کاری برنمیآیدرستم فرخ زاد فرمانده تنهالشگر دست نخوردشرق ( امدن رستم باسپاه خراسان به تیسفون خود سر گذشتی خاصی دارد ) باتمام پشتکار و جدیتی که بخرج میداد میدانست که سعی بیهوده میکند ویقین داشت آب رفته بجوی بازنخواهدگشت معذالک غرورنظامی اواجازه نمیدادساکت بنشینداین رادرنامه ایکه به برادرش مینویسد یادآوری میکند که بخت ازساسانیان برگشته و ایران روی آرامش نخواهددید ، او بناچار خود مجبور به نبردمیشودسپاهیان را آماده بطرف قادسیه حرکت میکند درهمین زمان ابوبکر چشم ازجهان فرومی بندد وعمرخلیفه دوم کاررابدست میگیردوایرانیان تا حدودی خوشحال ازاینکه اعراب درگیر مشکلات داخلی هستند ولی این خیالی بیش نبودزیرا عمربااینکه ازنتیجه جنگ با همسایگانش مطمئن نبودولی برای پرهیزازجنگ داخلی ذهن مسلمانانرا متوجه جهاد در راه خدا نمودتاحکومت نوپای مسلمین دوچارمشکل نشود ، ازسوی دیگررستم بیشک سرداری کار آزموده بود و ازاین خطربیخ گوش آگاه بوداینرا حکیم توس فردوسی بزرگ درشاهنامه ازاین نامه ای که رستم برای برادرش نوشته یاد کرده که به جهت زیادبودن به سه خط آن اشاره میکنم.
زیان کسان ازپی سودخویش*
بجویند و دین آندر آرند پیش*
سخن هرچه گفتم به مادربگوی*
نبیند همانا مرا نیز روی*
که این قادسی گور گاه من است*
کفن جوشن خون کلاه من است*
درواقع او امید به پیروزی نداشت برای همین مرگ خودشراپیش بینی کرده بودزیرامیدانست که همه بفکر منافع خودشان هستنداو توانست مناطقی که درتصرف اعراب بودازادکندازانطرف فرماندهی تازیانرا سعدو قاص بعهده گرفته بود ، دولشگر درقادسیه روبروی هم قرارگرفتند ، رستم در اندیشه آن بودکه مالی بدهد واعراب رابر گرداند زیرابرایش مسلم بودکه کاری ازپیش نخواهد بردولی اعراب طعم غنائم راچشیده بودند وهرگز حاظرنبودنداز غنائم تیسفون دست بکشند ، پیکها ردوبدل گردید واین مدت به چهار ماه بدرازا کشید ، دراین مدت اعراب خودشانرا تقویت نموده واعراب مخالف راسرکوب نمودند مغیره آخرین پیک رو در روی رستم بدرشتی سخن گفت وپیشنهادیااسلام یاگزیت (جزیه)یا جنگ را پیشنهاد داد رستم برآشفته وانانرابه روباه تشبیح کردجنگ بسال ۱۴ هجری(ابن مسکویه) یا۱۶هجری (طبری) اغازشددوطرف باجدیت میجنگند زیرا یکی برای بقاودفاع ازوطن دیگری برای بدست آوردن فتوحات چهارروزوسه شب جنگ ادامه داشت ، فردوسی گوید.
سه روزاندران آن جایگاه جنگ بود*
سرآدمی سم اسپان بسود*
شدازتشنگی دست گردان زکار*
هم اسپ گرانمایه ازکارزار*
رستم حضورخودرادرجنگ ضروری میدید خودپابمیدان نهاد جنگ درمنتها شدت دنبال میشد که بناگاه رستم کشته میشود جسدرستم رایافتنددرحالیکه پرازاثار ضرب شمشیروطعن نیزه داشت ومعلوم نشدکشنده اوکیست (بلازری فتوح البلدان ص۳۶۹)دراین جنگ درفش کاویانی که درفش مخصوص جنگهای ایرانیان بادشمنان خارجی بود بدست اعراب افتاد (زرارخطاب) درفش رابدست گرفت وپس ازجنگ او رابه مبلغ سی هزار درهم بفروخت درحالی که قیمت آن هزارهزاردیناربود (یک ملیون)این درفش درطول بیش از چهارصدسال در هرپیروزی قطعه ای جواهر به آن می افزوند .
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
بن مایه::
طبری ج۵ ص ۱۷۳۷ به بعد
فتوح البلدان بلاذری ص۳۸۶
مسعودی مروج الذهب جلد۱ص۶۷۶
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

15 Nov, 13:21


شبی یک سرگذشت امشب
شاپوراول دومین شاه ساسانی: قسمت اول
اردشیر بسال (۲۴۴) میلادی درگذشت ولی کمی قبل ازمرگ سلطنت را به پسرش شاپور واگذار کرد ، وخود به عبادت پرداخت.
میراثی که اردشیر برای پسرش گذاشت امپراتوری نوپایی بود که شرق آن دولت بزرگ کوشانی و غرب آن امپراتوری عظیم روم را نگران کرده بود ، با این حال شاپور درچهل سالگی قدرتمندانه در صحنه سیاست آنروزگار ظاهر گردید(۲۴۱ م) درابتدای جلوس به سلطنت با اغتشاش و طغیان حراّن وارمنستان روبروگردید اوتوانست ارمنستان را آرام کند ولی حراّن یا(هتره) مقاومت بسیار نمود بطوریکه شاپور بفکر انصراف افتاد که اتفاق عجیبی رخ می دهد ، شاپور بسیار زیبا ، باوقار ، درشت جثه وخوش اندام بود (نضیره) دختر پادشاه حران ازبالای باروی شهر شاه ایران را دیده عاشق شاپور میشود مخفیانه بشاه پیغام میدهد حاضر است دروازه را بگشاید بشرطی که شاپور اورا به همسری برگزیند شاپور قبول میکند (نضیره) به پدرش خیانت میکند لذا توسط ایادی خودش دروازه را بروی سپاهیان ایران میگشاید حران سقوط میکند پدر(ضیزن) کشته میشود ، شاپور (نضیره) را نه تنها به همسری نمی پزیرد بلکه بجرم خیانت به مرگ محکوم میکند (تاریخ طبری) انگاه شاپور موفق میشود نا آرامی شهر های کرمان ، خوزستان ، عمان ، مکران ، باختر خراسان وتوران را آرام کند سپس به هند لشگر کشید تاپنجاب پیش رفت(این موضوع رامیتوان ازسکه هایی که دراین اواخر کشف شده وبر روی انها تصویر آ تشکده نقش شده دانست )شاپور پس از اینکه موفق شد آرامش را درکشور برقرار کند، آنگاه با خیال راحت به رومیان پرداخت .
خودشاپور درکتیبه زرتشت درباره اولین جنگ با روم می گوید(وقتی ما به سلطنت مستقر شدیم قیصر گردیانوس ازمردمان روم وگوت وژرمن نیرویی گرد آورد وبرای مقابله با ایران به‌ آسورستان = سوریه آمد )
ادامه دارد*
کاظم مزینانی تا شبی دیگر بدرود *
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

14 Nov, 10:53


شبی یک سرگذشت : امشب
اردشیربابکان ازنگاهی دیگر.
اردشیر بنیانگذاردومین امپراطوری عظیم ساسانی میباشد که بعدها درنظر اخلاف خویش همان حیثیت واهمیت رایافت که کوروش بزرگ بنیانگذار اولین امپراطوری پارس ازآن برخوردار بود در مورد وی حرفها وافسانه های زیادی گفته شده بطوریکه چهره وی درحاله ای از غبار فرو رفته ، وسعت امپراتوری او قدری موردتردید است زیرابسط حدودکشورکه درزمان پسرش شاپور انجام گردید بعدها در روایات ملی ما به اونسبت داده شده بااین همه در ایجادیک امپراتوری تازه توفیق یافت ، نه فقط موفق گردید شیوه ملوک طوایفی راکه موجب ضعف و انحطاط واقعی اشکانیان بودبراندازد وقدرت خاندانهای بزرگ را تا حدزیادی پائین بیاوردبلکه توانست با ایجاد یک سپاه منظم دایمی نظم رادرداخل و تعادل را در خارج ازمرزها برقرارکند و پشتوانه ای شدبرای کشوروایجادنظم درآن دوران هرج ومرج آخرین سالهای اشکانیان .
اردشیر درعین حال یک سرمشق واقعی حکمت خرد برای آیندگانش تلقی میشد سخنان منصوب به اودرمجموعه عهد اردشیربرای نسلهای بعد همچون یک درس حکمت تلقی گشت شهر هایی که اوساخت وغالب آنهاتاقرون اسلامی نام ویرا زنده نگهداشت ، سیمای اوبه عنوان یک سازنده و آبادکننده درخوراهمیت نشان داد ، به احتمال قوی اقدامات او در بنای شهرها و کاخ ها و علاقه به آبادانی مراکز شهری اظهارکردتاحدی نیز مبارزه ای با سیاست فئودالی اشکانی بود ، اردشیر درپایان عمردردنبال فتح شهر هتره (الحضر) که رعنایی و هوسبازی دخترپادشاه شهر رابرای وی تسخیر کردتاج خویش رابه شاپور وا گذاشت و خود از فعالیتهای جهانجویانه کنارگرفت باعث گردید که تاریخ از او خاطره خوبی داشته باشد(چیزیکه درطول تاریخ خیلی کم دیده شده) ازچهره ایکه بابرادرکشی در صحنه ظاهرشد و باقساوتی کم نظیرسر دشمن رالگدکوب کرد(سر اردون آخرین شاه اشکانی)وبه معبد آناهیتا تقدیم کردیک پادشاه نمونه ویک کمال مطلوب قدرت وحکمت بسازد ، میراثی که اوبرای پسرش شاپور باقی گذاشت یک امپراتوری نوبنیادبودکه طلوع آن دولت کوشان رادرشرق ودولت روم رادرغرب نگران کرده بود.
سرانجام این پادشاه بزرگ در فوریه سال 242م
چشم از جهان فروبست.
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود
ماخذ:
میراث باستان. ریچاردفرای ص۳۴۳
ایران باستان.پرفسورگریشمن ص۳۱۷
ایران کمبریج ج۳ق۳ ص۱۲ تا۲۱
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

11 Nov, 14:08


☾ @shabzendehha
لئ‌یارئ
#محسن_میرزاده
#یلدا_عباسی

گوشه هایی از تاریخ

11 Nov, 14:08


شبی یک سرگذشت.
امشب فاجعه لیاره
«لئ یاری» یک آهنگ کرمانجی بسیار غمگین است که اشاره به واقعه‌ای تلخ دارد که بر اثر آن زنان و دختران ایل باچوانلوی که یکی از ایلات مهم ایل بزرگ زعفرانلوی قوچان است به اسارت رفته، گروهی از مردان این ایل شبانه کشته می‌شوند.
در این حادثه تلخ که در سحرگاه ۱۳ رمضان ۱۳۲۳ قمری مطابق با ۲۰ آبان ۱۲۸۴ شمسی رخ داد، گروهی از ترکمانان غارتگر مسلح بر اثر کینه دیرینه ایکه از خوانین ایل شادلو و ایل زعفرانلوی قوچان داشتند، شبانه بر سر چادرهای ایل زعفرانلو در مکانی در حوالی جنگاه شیروان ریخته و با کشتن مردان و آتش زدن چادرها حدود ۶۳ زن و دختر را به اسارت برده و حادثه‌ای را رقم می‌زنند که در سرتاسر کشور و حتی در بسیاری از روزنامه‌های خارج از کشور انتشار می‌یابد.
بعدها چند نفر معدود از اسرا خریده و آزاد گردیدند، اما بسیاری از آنان در اسارت به ازدواج جوانان ترکمن درآمدند و همان‌جا ماندند.
آهنگ «لئ یاری» که امروز به‌عنوان برگی تاریخی بر ادبیات کرمانجی خراسان خودنمایی و جایی برای خود بازکرده است، از سینه پر داغ یک جوان کرمانج برخاسته که معشوقش را در این شبیخون به اسارت برده و در بازارهای بخارا و خیوه فروخته‌اند.
بهمن جوان عاشق‌پیشه کرمانجی که چوپانی یکی از گله‌های ایل را بر عهده داشت، بعد از آنکه در روز دوم از اسارت گلنار مطلع شد، گله گوسفندان را در کوهستان رها و به محل چادرها برگشت. اما غیر از تلی خاکستر چیزی بر جا ندید. خسته و دلمرده، بر تخته‌سنگی نشست و درحالی‌که در نی هفت‌بند خود می‌دمید، بر این فاجعه نفرین فرستاد و آهنگ جدایی خود را از معشوق به فریاد در آورد تا «لئ یاری» به‌عنوان سندی از این فاجعه بزرگ بر خاطره‌ها بماند.
زیباترین اجرای این موسیقی فولکوریک مربوط به اجرای مشترک #یلدا_عباسی و #محسن_میرزاده است.
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

10 Nov, 13:50


شبی یک سرگذشت :امشب
حفرکانال سوئزتوسط داریوش*
دهم نوامبر سال 518 تصمیم گشایش آبراه دریای سرخ به رود نیل .
آگاهی های ما ، در باره تاریخ باستان بیشتر درموردجنگ وکشورگشائی ، چگونه به سلطنت رسیدن واداره کشوراست ولی هنگامی که مشنویم حفرکانال سوئز به فرمان داریوش انجام پذیرفته است شگفت زده میشویم این سئوال پیش می آید که داریوش چگونه ازهمدان ، شوش یاتخت جمشید باچه شناختی ازجغرافیای سرزمین های دور دست به کاری چنین سترک زده که امروزه باتوجه به تکنولوژی پیشرفته انجام آن بسیار مشکل بنظرمیرسد: درسال(۵۱۵ ق م) داریوش دریانوردی ازکاریاندا رابنام (اسکیلاکس) ماموربرسی کرانه های دریای عمان ، خلیج فارس، دریای سرخ ومدیترانه کرد(اسکیلاکس)پس از ۳۰ ماه برسی در سال(۵۱۲)نتیجه بررسی اش رابه داریوش گزارش کردکه میتوان ازراه آبی ازپارس به مصر رفت این راه به رغم دوری بسیارآسانتر وکم هزینه ترازراه خشک وبی آب وعلف میباشد بنابراین داریوش بفکر کندن کانالی افتادکه بعدها به سوئز مشهورگشت داریوش اندیشه اش را با استادکاران مصری که در پاسارگاد مشغول بکار بودنددرمیان گذاشت بانتیجه نگرفتن ازمذاکرات به پارسه (تخت جمشید)رفت مهندسین و هنرمندان مصری اشتغال بکاردرانجا رافراخواند (سنگ نبشته کانال سوئز)آنان ازمحیط اظهاربی اطلاعی کرده بناچارداریوش بااعزام یک کشتی تحقیقاتی به برسی منطقه در انتظار ماند۳ سال بعددر (۵۱۰)گزارش میدانی به روئیت او رسید معلوم گردیدکه نخائو فرعون مصر قبلادر تاریخ (۶۱۰تا۵۹۵قبل ازمیلاد) مبادرت به این کارکرده به دلایلی منصرف شده شاه بیدرنگ دستور حفر (۸۴ ) کیلو مترازبقیه کانال را صادرکردلازم نیست اهمیت اقتصادی پیوستن دریای مدیترانه رابه اقیانوس هند را بازگو کنم هم چنین اهمیت کاری شگرف درآن عهد ، درپشت سنگ نبشته داریوش که از۲۳کیلومتری کانال سوئز بدست آمده اشاره به حفر و دستور چگونگی انجام کارمبنی بر فراوانی شن وایجاد چاه های آب جهت مصرف کارگران واشاره به حفر۸۴کیلومتر توسط پارسیان واینکه نخائو معلوم شدکه چرانتوانسته انجام دهد ، کانال داریوش تقریبا۴۵متر پنهاو۳متر عمق دارد پیداست (اریانوس) ساتراپ داریوش درمصر تعدادبیشماری ازمردم رابکارگرفته که توانسته کانالی بطول۸۴ کیلومترو تخمین ۱۲ ملیون متر خاک برداری کند حاصل دوازده سال کارمدام درتاریخ (۴۹۸)پیش ازمیلاد کانال به بهره برداری رسید:بهارسال(۴۹۷) داریوش جهت افتتاح ازشوش عازم مصر گردیداین سومین سفر او به مصربود ، کانال حفرشده برخلاف کانال امروزی که به مدیترانه میپیونددازرودخانه نیل درشمال قاهره آغازمیشدونخست کانال نخائو راتا پیرامون اسماعیلیه امروزی به طرف شرق تعقیب میکرد و ازاسماعیلیه به بعد به جای پیوستن به دریای تمساح اول به شکل یک نیم دایره وبه موازات دریای تلخ وسپس خط مستقیم بافاصله بسیار اندک ازکانال امروزی به طرف جنوب پیش میرفت تابه دریای سرخ بپیوندد ظاهراانتخاب مسیرنیل برای بر خورداری ازآب شیرین بوده است عبور درآن زمان ۴روزطول می کشیده است بطوریکه ازمتن مصری نبشته داریوش برمیاید برای مراسم گشایش کانال درتابستان(۴۹۷)پیش ازمیلادشماری ازبلندپایگان مصری دعوت شده بودند:مراسم وافتتاح درنبشته هیرو گلیف آسیب جدی دیده است گفته شده است:توشاه جاودانی.فرمان تو......شن....
(لابد:بفرمان تومیان شن کانال کنده شد)
ادامه متن واضح تراست :ازآعازبشریت دراین جاهرگزآبی بدست نیامده بود: منظورآب اشامیدنی : شاه مشکل را حل کرد ، حالاکشتی هامیرانندآنچه راکه شاه اراده کندبه حقیقت می پیوندشاه فرمانداداینهارابرسنگ کنده شودهمه چیز به اراده شاه انجام پذیرفت : بعدبرای داریوش آرزوی عمردرازشده ومتن اینطور بپایان رسیده است:داریوش دراین سفر اریاندس (آریاوند) ساتراپ که اززمان کمبوجیه به این سمت مشغول بود به علت خیانت برکنار واعدام کرد بجای او (فرنه داته) راگماشت ، سپس داریوش همراه ۲۴فروندکشتی باباری گرانبهاکه مالیات مصر و بخشی ازعربستان بودازطریق دریای سرخ و اقیانوس هندراهی ایران شدبه کمک نبشته های مصری میدانیم که کشتی هابا انباشته بارخودبه خرمشهر امروزی رسیدند *
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود *
ماخذ :
برداشت آزاد از متون تاریخی*
نوشته های هرودوت تواریخ *
تاریخ ایران باستان مشیرالدوله پیرنیا *
هزاره های گمشده دکتررجبی نیا *
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

09 Nov, 16:01


شبی یک سرگذشت امشب
جنگهای ایران و روم*
اُرد و کراسوس نبرد کاره قسمت دوم*
• درشب قبل گفتیم کراسوس باتجهیز ۷لژیون وچند هزارسپاه از رودفرات گذشته درنزدیکی شهر کاره (حراّن) بانیروهای ایرانی روبروشدند اینک روز دوم نبرد با ظاهر شدن سواران پارتی رومی ها تشکیل فلانژ داده بسرعت آماده دفاع گردیدند روش جنگ پارتها بدین شکل بود انان باسواران سبک اسلحه شان به دشمن نزدیک شده بعداز پرتاب کردن تیر آنگاه عقب می نشستند در هنگام عقب نشینی روی اسب باحرکات قیقاچ به عقب برگشته بسوی دشمن تیرپرتاب میکردند (قدرت کمان تیراندازان پارتی درجهان باستان ازمعرفیت خاصی برخوردار بود) کراسوس برای درامان ماندن ازحمله های موج آسای پارتیان به فرزندش( پابلیوس ) فرمانداد باسواران اروپایی گل(فرانسه) که دراختیار داشت به پارتها حمله کنند تااز حملات مصون بمانند،سورنا به محض دیدن این صحنه دستور عقب نشینی تاکتیکی داده سواران گل را بدنبال خودشان کشانیدند ، بافاصله گرفتن سواران پابلیوس ازسپاهیان کراسوس ، سورنا فرمان محاصره آنان را داد ، بناگاه پابلیوس خودش را درمحاصره هزاران تن از سواران سبک اسلحه پارتی مشاهده کرد پابلیوس باتمام قدرت سعی درشکستن خط محاصره راداشت ولی نتوانست خیلی زود خود وتمامی افرادش بضرب تیرهای جانسوز پارتیان ازپا درآمدند، کراسوس که شاهد ازبین رفتن سواران فرزندش بودنتوانست کاری ازپیش ببرد ، روز درحال تمام شدن بود که کراسوس متوجه شد نیروهایش درحال محاصره شدن هستند اگر شب نرسیده بود شکست اوقطعی بود شب هنگام بعد ازیک جلسه وخبر کشته شدن فرزندش تصمیم به عقب نشینی گرفت با جاگذاشتن تمام تجهیزاتشان ازتاریکی استفاده بسمت قلعه کاره عقب نشستند سورنا بدنبالش رفت کراسوس را محاصره کرد و پیام داد درصورت عقد قرارداد صلح اجازه خروج از بین النهرین به اومیدهد کراسوس که می دانست در رم ، مجلس سنا او مورد توبیخ قرارخواهد گرفت از پیشنهاد صلح استقبال نکرد به صورت جنگ و گریز به عقب نشینی ادامه داد نیروهای پارتی باقطع خطوط کمک رسانی وحمله به دشمن بین انان فاصله انداخته و نابودشان کردنند بطوری که تنها یکی از فرماندهان بنام (کاسیوس) وتعداد کمی از نیروها توانستند جان سالم بدر ببرند دراین جنگ کراسوس مغرور کشته و نشانهای افتخار رم که برای رومیها بشدت اهمیت داشت بدست اشکانیان افتاد، دراین نبرد حدود بیست هزارتن کشته وده هزارتن اسیر والباقی بدست نیروهای محلی ازبین رفتند .
ولی این ازعجایب تاریخ است که هرشخصی بیشتر ازهمه خدمت کرده و محبوب است باید از بین برود ، اُرُد او را مسموم کرد درحالیکه ۳۰سال بیشتر نداشت.
• کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود *
• ماخذ*
• جنگهای هفصد ساله ایران و رم
• سرلشگرغلامحسین مقتدرص۱۸*
• کلیات تاریخ ولز(هربرت جرج ولز)
• ج۱ص۵۸۲ *
تاریخ ایران از آغار تا اسلام:پرفسور گیرشمن ترجمه محمود به فروزی*
• تاربخ ایران باستان پیرنیا
• ج ۱ص۱۵۴و۴۷۳*
• @goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

08 Nov, 13:37


شبی یک سرگذشت : امشب
جنگ‌های ایران و روم (ق۱)
اُرد و کراسوس نبرد کاره یا(حرَان)
به گواه تاریخ امروز هشتم نوامبر سالگرد یکی از بزرگترین نبرد های ایران اشکانی و روم می باشد.
سالها طول کشید تا یکی از اقوم ایرانی بنام پارتها توانستند یونانیان را از ایران رانده یک امپراتوری قدرتمند دردنیای انروز بوجود بیاورند که حدود ۵ قرن دربرابر مهاجمان شرقی و رومیان متخاصم غرب مقابله نمایند ، جنگهای که بیشتر جنبه دفاعی داشت ، هرکدام ازاین جنگها کتابی است که هر برگ آن باخون نوشته شده و تاکنون کمتر به بررسی این جنگها پرداخته شده است یکی ازاین جنگها برخورد دو امپراتوری در منطقه ای بنام کاره یا(حرًان) روی داده که اینک به شرح آن میپردازیم .
بین سالهای ۷۰یا۸۰قبل از میلاد رم دراوج قدرت بود اروپا درزیر پای سربازان رومی میلرزید (سولا)سردار سالخورده سنا طی نبردهای خونین توانسته بود رم رابه اوج قدرت برساند ، اینک (سولا)فوت شده سه سردار بزرگ رم توانسته بودند ، یونان ، سرزمین بالکان ، قبایل گل وفرنک (فرانسه) را تصرف نمایند ، ژرمنها را به آنطرف رود راین عقب رانده و سرزمین کارتاژ در شمال آفریقا را متصرف نمایند ، همچنین باشکست پادشاه ( پنت) آسیای صغیر راضمیمه امپراتوری رم نموده با این پیروزی امپراطوری رم هم مرز باامپراطوری اشکانی درغرب ایران گردید.
امپراتوری رم توسط سه سردار بزرگ (کراسوس ، پمپه وژولیوس سزار)اداره میشد ، دربین این سه تن کراسوس ازهمه جاه طلب تر وچون توانسته بود قیام بردگان به رهبری اسپارتاکوس راسرکوب نماید ، غرور عجیبی پیداکرده بود میخواست ایران را فتح کرده آنگاه با تصرف هند به ثروت افسانه ای آنان دست پیدا کند ، لذا باسپاهیان خود ازمدیترانه گذشته به سوریه وارد شد شهرهای مرزی بین النهرین را غارت کرد ، دولت ایران به لحاظ درگیری بامشکلات داخلی وجنگ با دولت شرقی تمایلی به جنگ با رم نداشت ، لذا (اُرُد) شاه ایران توسط( ویزیگس) برای کراسوس پیام فرستاد که هدف از حمله به خاک ایران اگر نظر سنای رم است ما برای جنگ آماده ایم اما اگر هدف شما ازجنگ خواسته خودتان است باتوجه به سن بالای شما وسپاهیانتان اجازه میدهیم سالم خاک ما راترک کنید ، کراسوس ازجواب نماینده ایران ناراحت شد ، گفت جواب شمارا درسلوکیه میدهم ، ویزیگس دستش را نشان داده میگوید اگر کف دست من مو می بینید سلوکیه را هم خواهید دید (البته بنابه روایتی این جواب اردشیر بابکان به سفرای رم است) عفریت جنگ باتمام زشتی ظاهر میشود (آرته باذ) پادشاه ارمنستان باشش هزار سوار به کمک کراسوس میشتابد ، دیگربرای شاه شکی باقی نماندکه رمی هاقصد جنگ دارند ، لذا به فوریت مشغول تجهیز قوا گردید ، مسئولیت نبرد بعهده یکی از دلاورترین و شجاع ترین سرداران ایران بنام سورن یا(سورنا ) گذاشته شد ، شاه ایران خود به اتفاق نیروهایش بسمت ارمنستان رفت تا ضمن گوشمالی (ارته باذ) مانع پیوستن نیروهای ارمنی به رومیان شود ، کراسوس در سال (ششم مه ۵۳)قبل ازمیلاد باهفت لژیون وچهار هزار سوار جمعاَ(چهل وچهار هزار نفر) با گذر از رودفرات چون سیل بداخل ایران سرازیر گردید ، کراسوس نیرویی دربرابرش ندید باخیال راحت پیش می آمد به این تصور که ایرانیان مرعوب شدند ، تا اینکه رومیان دریک دشت باز بنگاه سوارانی چون اشباح در برابرشان ظاهر گشته بارانی از تیر بر سرشان بارید واز برابر دیدگانشان محوگشتند این حرکت چندین با تکرار گردید رومیان زمین گیر گشتند ، هنوز از شوک خارج نشده باموج سواران بر گستوان دار(زره پوش) مجهز به سلاح سنگین روبرو شدند ، روز اول نبرد باکلی تلفات گذشت روز دوم کراسوس در برابر حمله سواران پارتی تشکیل فالانژ (تشکیل مکعب) را لازم دید درحالی که خود درقلب سپاه وپسرش (پابلیوس) فرماندهی جناح چپ رابعهده داشتند بدفاع مشغول شدند*
کاظم مزینانی تاجستاری دیگر بدرود *
مطلب باذکر ماخذ ادامه دارد*
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

03 Nov, 14:15


شبی یک سرگذشت: امشب
شیخ کمال الدین مسعود خُجندی معروف به(شیخ کمال)
در دیداری که از تاجیکستان داشتم موفق به دیدن مجموعه کمال الدین در شهر خجند شدم ، فیلمی از این مجموعه تهیه کردم که دیدن آن خالی از لطف نیست.
اینک به شرح زندگی این شاعر گرانمایه پارسی گوی می پردازیم .
اوایل قرن هشتم هجری بود که در شهر خجند بدنیا آمد دوران کودکی و جوانی را در همین شهر گذرانید سپس به حج مشرف شد در برگشت از حج به تبریز وارد شد در خدمت و حمایت ( سلطان حسین جلایر) قرار گرفت در(ولیانکوه) صاحب باغ و خانقاه گردید ، به لطف صفای دل و ارشاد کلامش از طرفی اشراف به شعر و ادب فارسی کم کم پیروان زیادی در اطراف او جمع شدند ، زندگی آرام و خوبی را می گذرانید ولی دیری نپایید که این آرامش با حمله غیاث‌الدین توقتمش خان فرمانروای اردوی دشت قبچاق شرقی به سال 787هجری بهم خورد ، تبریز غارت شد و بسیاری از مردم از جمله کمال اسیر شدند آنان را بدستور همسر فرمانروا به شهر سرای پایتخت قبچاق بردند ، کمال چهار سال در آن شهر به اسارت زیست و مریدان زیادی پیدا کرد او در این مدت ملاقاتی با خواجه عبیدالله چاچی عارف مشهور داشت ، کمال که از زندگی در این شهر ناراضی بود به تبریز بازگشت این وضع ادامه داشت تا اینکه در سال 803 زندگی را بدرود گفت ودر قبرستان بیلانکوه تبریز دفن گردید.
شعر کمال همراه با لطافت کلام و رقت معانی و دقت در مضمون آفرینی و اگر چه زندگی او بیشتر در مغرب ایران است لیکن اثر لهجه های شرقی ایران بیشتر در اشعارش دیده می‌شود
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود.
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

30 Oct, 14:17


شبی یک سرگذشت : امشب
جنگ قدرت در آلمان .ق2
شب دشنه های بلند .
در برنامه دیشب گفتیم هیتلر بسرعت از پله های ترقی بالا می‌رفت او توانست قدرت خودش را بر پارلمان دیکته کند ، ولی هنوز همه چیز به دلخواه او نشده بود زیرا گروهی بودند که معروف به ( پیراهن قهوه ای ها) که رهبر آنان (ارنست روهم ) با نام اختصاری (اس آ) اینان فضای سیاسی آلمان را بدست گرفته با قدرت هر کاری که به صلاح آرمان هایشان بود انجام می‌دادند در همین احوال مارشال(فن هیندنبرگ) در اوت 1934 درگذشت هيتلر با ادغام ریاست جمهوری و صدر اعظمی خود را پیشوای آلمان نامید، ولی هنوز هیتلر قانع نشده بود او تمامیت خواه بود و هیج گونه قدرتی را در اطراف خود نمی توانست ببیند گروه اس آ که خود را در قدرت سهیم می دیدند بخصوص رهبرشان ارنست روهم که آدولف هیتلر با کمک آنان به قدرت رسیده بود حاظر به تمکین از هیج قدرتی نبودند ، ارعاب و خشونت هایی که در جامعه بکار می بردن هیتلر و طرفدارانش را به فکر واداشت که باید کاری بکنند و برای همیشه تکلیف این گروه خود سر را معلوم کنند ، تقابل آدولف هیتلر با گروه(اس اس)واس آ تقابل هیتلر و رقیبانش بود که طبعاً مسالمت آمیز حل وفصل نمی شد.
در آن شب وحشت انگیز نیروهای اس اس و گشتاپو دست به کشتاری زدند که تا آن زمان در تاریخ آلمان دیده نشده بود ، این حمله که از مدتی قبل توسط خود هیتلر و هرمان گورینگ در کمال سری بودن طراحی شده بود ، آنشب به لطف کماندو های اس اس و گشتاپو ورق خورد و صدها نفر کشته شدن هیتلر با کشتن رقبایش در آنشب هراس انگیز سنگ تمام گذاشت ، از جمله اشخاص مهمی که کشته شد بود شخصی بنام ( گرگور اشتراسر)که رهبری جناج چپ حزب نازی را برعهده داشت و مخالف سرمایه داری و از مخالفان آدولف هیتلر ، تعداد کشته ها را بین 400تا 1000نفر ذکر کرده اند ، در این عملیات پاکسازی هزاران نفر دستگیر شدند.
این عملیات که فهرست اسامی کشته شدگان توسط هاینریش هیملر و راینهارد تهیه شده بود.
درساعات اولیه صبح سی ام ژوئن آدولف هیتلر وارد هتل (هنسل باوئر) در باد ویسه شد ارنست روهم ودیگر رهبران( اس آ) از حضور هیتلر شگفت زده شدند نیروی های اس اس همه را از جمله فرمانده نظامی( اس آ) ادموندهاینز را با یک افسر هیجده ساله (اس آ )در یک بستر یافتند و او را در همان بستر کامجویی کشتند .
هیتلر فردای آنروز نطق مهیجی را ایراد کرد واین کشتار را سرکوب کودتای روهم نامید.
حال دیگر او مانعی در سر راهش نداشت و چندی بعد با یورش به لهستان قاره اروپا در زیر چکمه های پای سربازان نازی به لرزه در آورد.
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود
ماخذ
ظهور و سقوط رایش سوم : ویلیام شایرر
نبرد من : آدولف هیتلر
صد دیکتاتور: نایجل کاتورن
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

29 Oct, 13:05


شبی یک سرگذشت:امشب
جنگ قدرت در آلمان ق1
جنگ قدرت از دیرباز تاکنون در تمام جوامع بشر جریان داشته از جمله کشور خودمان که در این مورد چندین دفعه مطلب ارسال کردم ، اینک در همین راستا مطلب امشب را اختصاص می دهم به حزب نازی در کشور آلمان.
بعداز جنگ اول بود که هيتلر علی رغم زخمی شدن به دریافت نشان لیاقت نائل آمد گرچه درجه نظامی او هیج گاه از گروهبانی ارتقا نیافت اما از پله های ترقی بالا می‌رفت او توانست در اوت 1920حزب خودش را بنام ناسیو نال سو سیالیست کارگران آلمان به حزب نازی تغیر نام بدهد ، حزب مزبور که پایگاهش در مونیخ بود تشکیل شده از افسران سابق ارتش که در میان آنان تعداد زیادی از روشنفکران یهودی که مخالف کمونیست ها بودند وجود داشتد ، هیتلر در ژوئیه 1921 با کمک یک افسر ستاد بنام ( ارنست روهم ) که به رهبری حزب انتخاب شده و سخنوری محسور کننده بود توانست جوخه های گروه حمله را تشکیل دهد ، در انتخابات 1932هیتلر توانست حزب خودش را به بزرگترین فراکسیون در پارلمان برساند ودر ژانویه 1933 سر انجام مارشال ( پل فن هیندنبرگ) رئیس جمهور سالخورده آلمان مجبورشد با انتصاب هيتلر به صدارت عظمای رایش موافقت کند ، بدینسان هیتلر توانست به مرد قدرتمند پارلمان تبدیل شود چند ماه بعد که در فوریه 1933 مجلس رایشناک آتش گرفت ( البته عده ای اعتقاد دارند این آتش سوزی کار خود نازی ها بوده ) هيتلر بهانه خوبی بدست آورد وحزب کمونیست را غیر قانونی اعلام کرد ، هيتلر تمام اختیارات را بدست گرفت و با قدرت تمام مخالفان سیاسی خود را سرکوب میکرد تا حزب نازی یکدست گردد ولی هنوز در داخل حزب قدرت مطلق نشده بود واین اورا آزار میداد .
آیا او می توانست مرد قدرتمند حزب شود ؟
ادامه دارد
کاظم مزینانی تاشب دیگری بدرود
@goshetarikh

گوشه هایی از تاریخ

27 Oct, 15:09


#هزار_افسان

شو بلند

بازخوانی و پژوهشی در افسانه ها و اسطوره های اقوام ِ ایران زمین


ŞU BÄLÄND | شو بلند
در باورهای مردم رامیان و بخش فندرسک کوهستان رامیان، موجودی افسانه‌ای به نام "شو بلند" وجود داشت. شوبلند در دل صخره ها و تاریکی جنگل های رامیان منزل داشت. او اندامی کشیده و چهارشانه داشت و چون پاهایش به زمین وصل بود، خرامان و آهسته قدم برمیداشت. اندام او تاریک بود و حتی نور ماه شب چهارده هم نمی‌توانست چهره او را عیان کند. شوبلند، موجودی زورمند بوده و اگر به کسی نزدیک میشد، با ضربه ای سر از تن آدمی جدا میکرد.
شوپایی به معنای نگهبانی از مزارع در شب، شب زمان ظهور شوبلند بود. او در مزارع یا ظلمات جنگل بر مردم ظاهر میشده است.

@namebastan