🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸 @directoralihatami Channel on Telegram

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

@directoralihatami


- سعدیِ سینمایِ ایران "علی حاتمی"
- تصویرسازِ زیباترین تصاویرِ سرزمینِ مادری
- پلِ ارتباطی: @EHG00

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸 (Persian)

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸nnبه کانال رسمی سعدیِ سینمایِ ایران، علی حاتمی خوش آمدید!
آیا علاقه‌مند به سینما و فرهنگ ایرانی هستید؟ آیا دوست دارید از زندگی و آثار برجسته‌ی یکی از بزرگترین کارگردانان ایران، علی حاتمی، بیشتر بدانید؟ اگر پاسختان بله است، حتما به کانال ما بپیوندید!
این کانال با هدف به اشتراک گذاری اطلاعات، عکس‌ها، و فیلم‌های مربوط به زندگی و آثار علی حاتمی ایجاد شده است. از مستندات نادر تا تحلیل‌های روزانه از فیلم‌هایش، همه چیز را در اینجا خواهید یافت.

اگر می‌خواهید از تاریخ سینمای ایران با نگاهی به زندگی و اثرات علی حاتمی غوطه ور شوید، حتما از دنبال کردن کانال ما لذت ببرید!
با عضویت در کانال، به اشتراک گذاشتن اطلاعات و نظرات خود را فراموش نکنید. همچنین، دوستان و آشنایان خود را نیز به این کانال دعوت کنید تا همگی از محتوای ارزشمند آن بهره‌مند شوند.

زندگی و آثار علی حاتمی در کانال ما منتظر شما هستند. به ما بپیوندید و از مطالب جذاب و تازه لذت ببرید! 🌸nn@EHG00

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

13 Jan, 21:47


🌸 دزدیِ وسطِ شهر: وقتی رئیسِ نظمیّه سارق است

🖌 ارسیا تقوا

👈 داستانِ اوّلین قسمتِ «هزاردستان» از آن‌جا شروع می‌شود که شهر را تعطیل و مردم را خانه‌نشین کرده‌اند تا از مردمِ تهران سرشماری کنند. در این سکوت و خلوتی، جواهریِ معروف، قازاریان در وسطِ شهر توسّطِ مأمورانِ رئیسِ نظمیّه خالی می‌شود.

👈 در میان اموالِ دزدی، قطعه‌یِ جواهری متعلق به عروسِ خانِ مظفّر، دولتمردی قدیمی به سرقت رفته است. خانِ مظفّر رئیسِ نظمیّه (جعفرِ والی) را احضار می‌کند و از او می‌‌خواهد که جواهرِ عروس او را پس بدهد؛ و او هم آن‌ را برمی‌گرداند.

👈 سردسته‌یِ سارقان، رئیسِ نظمیّه (جعفر والی) می‌نالد و از فسادِ حکومت و مردمِ دزد می‌گوید. خانِ قدرتمند از میانِ جواهراتِ برده شده، فقط حواسش پیِ گمشده‌یِ عروسِ سوگلی‌اش است. نشاط (جمشید لایق) مأمورِ دولت، هنگام سرشماری از هر کسی به راحتی رشوه می‌گیرد. آژان‌ها به‌جایِ حفظِ اموالِ مردم، شریکِ دزد می‌شوند. در این تهرانِ قدیم، فساد چنان پذیرفته است که کسی از این حجمِ ناامنی و کثافت تعجّب نمی‌کند.

👈 همه‌‌یِ پلشتی‌ها، معمولی و سرجایِ خودش به نظر می‌رسد؛ بویِ تعفّن مشامِ کسی را نمی‌آزارد. وقتی تباهی عادی تلقّی می‌شود تعجّب‌کردن و شگفت‌زده شدن بلاهت و جهالت خوانده می‌شود. انگار اگر شگفت‌زده شویم مثل ندید‌-بدیدها به نظر می‌رسیم. در چنین فضایی حیرت کردن، اسبابِ شرمساری است.

👈 نصرالله (اسماعیلِ محرابی) کارمندِ دون‌پایه سعی می‌کند شرافتِ خود را در این وادیِ پلشت حفظ کند، جالب است این آدمِ صاف و صادق و بی‌شیله‌-پیله، ساده‌لوح به نظر می‌آید. در این ترکیب چون تعجّب، نشانه‌یِ نادانی و حماقت تلقّی می‌شود، ترجیح می‌دهیم برایِ این که ابله-و-پرت به نظر نرسیم، شگفت‌زده هم نشویم و زشتی‌ها را امری بدیهی و روندی مرسوم ببینیم.

👈 در همین سریال مفتّش (داودِ رشیدی) چندی بعد به قازاریان صاحبِ جواهراتی می‌گوید که ما عاملِ دزدیِ مغازه تو بودیم. قازاریان بی‌اعتنا به او وانمود می‌کند که مغازه‌اش از اساس سرقت نشده بود.

👈 وقتی بویِ تعفّنِ فساد، متداول تلقّی شود و احساسِ انزجار و ناخوشایندی ایجاد نکند یعنی با آن خو کرده‌ایم و برایمان غریبه نیست، از جنسِ خودمان است و آن‌قدر آشنا است که دیگر نه شگفت‌زده‌مان می‌کند، نه نیازی به تغییری می‌طلبد، و نه جایِ امیدی باقی می‌گذارد؛ در این صورت ما هم قسمتی از همان ابتذالِ موجود می‌شویم.

🌸🌸🌸
🆔 @podcast_filmemrooz
🆔 @filmemrooz_official
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

13 Jan, 21:47


🌸 (۴) دزدیِ وسطِ شهر: وقتی رئیسِ نظمیّه سارق است

👈 یادداشتی درباره‌یِ سرقتِ جواهریِ قازاریان در سریالِ «هزاردستان» (علیِ حاتمی)

🌸🌸🌸
🆔 @podcast_filmemrooz
🆔 @filmemrooz_official
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

13 Jan, 17:40


🌸 (۳) نوروز در سینما: «کمال‌الملک» (۱۳۶۳)

👈 نویسنده و کارگردان: علیِ حاتمی

👈 بازیگران: جمشیدِ مشایخی، عزت‌الله انتظامی، علیِ نصیریان، داوودِ رشیدی، محمّدعلیِ کشاورز، پرویزِ پورحسینی، جهانگیرِ فروهر، لیلا حاتمی، سروشِ خلیلی، منوچهرِ حامدی، سیروسِ ابراهیم‌زاده و...

👈 موسیقی: فرهادِ فخرالدّینی

👈 مدیرِ فیلم‌برداری: مهردادِ فخیمی

👈 تدوین: موسی افشار

🌸🌸🌸
🆔 @podcast_filmemrooz
🆔 @filmemrooz_official
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

12 Jan, 19:46


🌸 (۲) با پشتِ صحنه شروع کردم

🖌 عبّاس یاری

👈 وقتی «طوقی» (علی حاتمی، ۱۳۴۹) را در کاشان می‌گرفتند، من به بهانه‌ای از خانه فرار کردم و با هر زحمتی بود با گفتنِ این دروغ که شب را خانه‌یِ عمه‌جان مهمان هستم، اوّلِ صبح خودم را به گاراژِ مسافربری رساندم و با اتوبوس به قم و از آن‌جا به کاشان رفتم و درست زمانی رسیدم که حاتمی بعدازظهرِ همان روز قرار بود صحنه‌یِ قالی‌شویان را بگیرد. شهر تقریباً تعطیل شده بود و کنار گروهِ فیلم‌برداری جمعیّتِ زیادی موج می‌زد. این صحنه‌ها مثلِ تهیه‌یِ یک فیلمِ مستند بود.

👈 زنده‌یاد مازیار پرتو دوربین رویِ دوش و دستیارش با دوربینِ دیگری رویِ سه‌پایه این صحنه‌ها را فیلم‌برداری می‌کردند. زنده‌یاد ناصرِ ملک‌مطیعی و بهروز وثوقی هم بینِ جمعیّت بودند. من اصلاً قاطیِ جمعیّت نشدم چون دلم می‌خواست ببینم حاتمی کنارِ دوربین چه می‌کند. البتّه که صحنه‌یِ جالبی بود امّا با هدفی که من داشتم، روزِ مناسبی را انتخاب نکرده بودم چون دنبالِ صحنه‌هایِ خلوت‌تری بودم که ببینم حاتمی چه شکلی بازیگرانش را هدایت می‌کند، دوربین‌ را کجا می‌گذارد و رابطه‌اش با بقیّه چه شکلی است. همان شب چون جایی و آشنایی در کاشان نداشتم، چترم را در خانه‌یِ یکی از ساکنانِ آن‌جا باز کردم و صبح زود با ترس‌-و-لرزِ بسیار که نکند خانواده‌ام متوجّهِ غیبتم شده باشند به خانه برگشتم. در این سفر آشناییِ مختصری با اعضایِ گروه، مثلِ حاتمی، ناصر و بهروز پیدا کردم...*

*متنِ کاملِ این یادداشتِ شیرین و مفصّل را که شاملِ خاطراتی از پشتِ صحنه‌یِ «لوطی» (خسرو پرویزی، ۱۳۵۰) نیز هست، در صفحاتِ ۲۲ تا ۲۵ «کتابِ امسال» سالنامه‌یِ ویژه‌یِ «فیلمِ امروز» بخوانید.

👈 عکس‌ها به ترتیب:
● ۱. با ناصر ملک‌مطیعی سرصحنه «لوطی»
● ۲. با آنتونی کویین
● ۳. با رضا بیک‌ایمان‌وردی
● ۴. با منوچهرِ مصیری (کارگردان) و کمالِ مطیعی (فیلم‌بردار) سرصحنه‌یِ «امشب اشکی می‌ریزد»
● ۵. با ایرجِ قادری (کارگردان)، داریوش (فیلم‌بردار)، فرجِ حیدری
(دستیارِ فیلم‌بردار)، روشنکِ صدر و مرتضی عقیلی سرصحنه‌یِ «بیدار در شهر»

🌸🌸🌸
🆔 @podcast_filmemrooz
🆔 @filmemrooz_official
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

12 Jan, 19:46


🌸 با پشتِ صحنه شروع کردم: از «طوقی» و «لوطی» و «کاروان ‌ها» تا بعد.

👈 خاطراتِ عبّاسِ یاری از پشتِ صحنه‌یِ «طوقی»، «لوطی»، «کاروان‌ها» و...

🌸🌸🌸
🆔 @podcast_filmemrooz
🆔 @filmemrooz_official
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

12 Jan, 15:24


🌸 (۱)

🖌حمیدرضا حاجی‌حسینی: محمودِ لطفی بازیگرِ بلندقامتی که با نقشِ شیرعلی قصّاب در مجموعه‌یِ تلویزیونیِ «دایی‌جان ناپلئون» شناخته می‌شود، در شهریور ماهِ ۱۳۶۸ سرِ صحنه‌یِ فیلمِ «مادر» سکته کرد و درگذشت.
علیِ حاتمی در شماره‌یِ ۸۰ مجله‌یِ فیلم، یادداشتی در این باره نوشت:

☝️ در تصویر

🌸🌸🌸

🆔 @podcast_filmemrooz
🆔 @filmemrooz_official
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

12 Jan, 15:20


🌸 #مجله‌ی‌_فیلم‌_امروز (بخشِ دوّم)

🖌 مجله‌یِ فیلم امروز، به دلیلِ پشتوانه‌یِ ۴۰ ساله‌یِ فعالیّتِ عملی و نظری و حضور صاحب‌نظرانِ استخوان‌دار، بسیار متقن و قابل اتکّاست. و علّتِ پرداختِ کانال و قرار دادنِ فصلی مجزا به این مجله‌ نیز پرداختِ جدی و صمیمیِ این مجله به "علی حاتمی" است.

👈 به مرور تمامِ آنچه این مجله از حاتمی روایت کرده، قرار داده خواهد شد.

🌸 مجله‌یِ فیلمِ امروز

👈 صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر: هوشنگ گلمکانی

👈 رییسِ شورایِ سیاست‌گذاری و تحریریه: عباس یاری

👈 دبیر شورای نویسندگان: شاهین شجری کهن

🌸🌸🌸
🆔
@podcast_filmemrooz
🆔 @filmemrooz_official
○ عَلیِ حاتَمی
سَعدیِ سینَمایِ ایران

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 17:24


🌸🌸🌸

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 17:23


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "طهران، روزگارِ نو"

👈 راوی: ابوالحسن تهامی‌نژاد

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 17:23


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "کمیته‌یِ مجازات"

👈 راوی: ابوالحسن تهامی‌نژاد

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 17:23


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "دلشدگان"

👈 راوی: منوچهرِ انور 

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 16:07


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "مادر"

👈 راوی: محمّدحسینِ باغی 

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 16:07


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "حاجی واشنگتن"

👈 نسخه‌یِ نخست

👈 راوی: منوچهرِ انور

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 16:07


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "حاجی واشنگتن"

👈 نسخه‌یِ دوّم

👈 راوی: منوچهرِ انور

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 16:07


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "خواستگار"

👈 راوی: ابوالحسنِ تهامی‌نژاد 

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 16:07


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "سوته‌دلان"

👈 راوی: منوچهرِ انور 

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 16:07


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "باباشَمَل"

👈 راوی: ابوالحسنِ تهامی‌نژاد

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 16:07


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "قلندر"

👈 راوی: ابوالحسنِ تهامی‌نژاد

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 16:07


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "طوقی"

👈 راوی: ابوالحسنِ تهامی‌نژاد

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 16:07


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "حسن کچل"

👈 راوی: ابوالحسنِ تهامی‌نژاد 

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 16:06


🌸 #آنونس_آثار_سینمایی

👈 آنونس (annonce) در تعریفِ متداول به فیلمی کوتاه گفته می‌شود که دربردارنده‌یِ منتخبی از نماهایِ حسّاس و جذّابِ فیلمِ اصلی است و نمایشِ فیلمِ اصلی را در آینده‌ای نزدیک نوید می‌داد.

👈 در برخی از آنونس‌ها معمولاً معرفیِ عواملِ سازنده‌یِ فیلم هم صورت می‌گیرد.

👈 این کار به طورِ رسمی و به سفارشِ تهیه‌کننده انجام می‌شود. بنابراین آنونس‌هایی که افرادی اهلِ ذوق می‌سازند از دایره‌یِ این تعریف بیرون می‌آید.

👈  آنونس با اینکه تعریفی جامع و مانع دارد ولی گاهی با عناوینِ دیگری همچون تریلر، تیزر، پیش‌پرده مترادف می‌شود. باید دانست هر کدام تعریف و محتوایِ دیگری دارد و لازم است این تفکیک را به جد رعایت کرد.

🌸 آنونس‌هایِ موجود در کانالِ علی حاتمی
👈 ۱۳۴۸ - حسن کچل
👈 ۱۳۴۹ - طوقی
👈 ۱۳۵۰ - باباشَمَل
👈 ۱۳۵۱ - قلندر
👈 ۱۳۵۱ - خواستکار
👈 ۱۳۵۱ - ستارخان (نایاب)
👈 ۱۳۵۶ - سوته‌دلان
👈 ۱۳۶۱ - حاجی واشنگتن
👈 ۱۳۶۳ - کمال‌الملک (نایاب)
👈 ۱۳۶۸ - مادر
👈 ۱۳۷۰ - دلشدگان
👈 ۱۳۷۸ - طهران، روزگار نو
👈 ۱۳۷۸ - کمیته‌یِ مجازات

🌸🌸🌸
○ عَلیِ حاتَمی
سَعدیِ سینَمایِ ایران

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 13:35


🌸🌸🌸

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Jan, 13:35


🌸 صلاحِ سخن

🖌 بهزادِ پاکروح

👈 این سخنِ سعدی که «مُتَکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد» سال‌هاست سبب شده که هم دوست داشته باشم که عیوبِ سخنم را بگویند و هم گمان کنم که باید عیبِ سخنِ دیگران را بگویم!

👈 امّا متأسفانه بسیاری از دیگران، مثلِ من فکر نمی‌کنند؛ نه عیوبِ سخنم را می‌گویند، نه وقتی عیبِ سخنشان را می‌گویم خوشحال می‌شوند!

👈 سالِ ۱۳۷۱ بود، در دفترِ «هدایت فیلم»، بر سرِ همین اعتقاد، داشتم با «علی حاتمی» درباره‌یِ «دلشدگان» بحث می‌کردم.
با این‌که زیباییِ کارهایش را می‌پسندیدم، چیزی را که نه در سینمایِ علیِ حاتمیِ عزیز می‌توانستم ندیده بگیرم و نه در تئاترِ «پریِ صابریِ» گرامی؛ «فاصله از واقعیّت» بود.

👈 اگر شما دارید داستانی را برایِ مخاطب تعریف می‌کنید که مخاطب، آن را داستانی واقعی می‌پندارد باید انحرافتان از واقعیّت کمترین باشد ... حتّی اگر جایی در اثرتان نوشته یا گفته باشید این داستان، واقعی نیست.

👈 چرا که هر بیننده یا خواننده‌ای به آن‌جا دقّت نمی‌کند یا بر اثرِ گذرِ زمان صحنه‌هایی را به یاد می‌آورَد و آن نوشته را نه.

👈 چه فایده که در فیلم یا تئاتری در جایی بنویسیم که این اثر واقعی نیست امّا با استفاده از نام‌هایِ واقعی و گوشه‌هایی از اتّفاقاتِ واقعی بینندگان را که به احتمالِ زیاد آن اشاره را ندیده‌اند دچار این گمان کنیم که تمامِ داستان واقعی‌ست.

👈 بدتر از آن، این‌که در همان آغازِ فیلم یا تئاتر هم نگفته باشیم که این داستان پرداخته‌یِ ذهن ما یا آمیخته به حکایاتِ نامعتبر است نه بر اساسِ واقعیّت‌ها.

👈 علی حاتمی که یادش گرامی باد، گفت این را برایم بنویس؛ آن موقع برایِ رفتن عجله داشتم، گفتم با آن مطلبِ دیگر [که قرار بود برایش بنویسم] این را هم می‌نویسم و در ملاقاتِ بعدی می‌آورم.

👈 مشغله سبب شد جلساتی را که قرار بود در آن شرکت کنم، نادیده بگیرم و زمان خیلی تند گذشت.

👈 آن‌قدر تند که رسید به جایی که ناباورانه از رادیویی که از بلندگویی در فضایِ عمومی پخش می‌شد به طورِ اتّفاقی شنیدم که «علیِ حاتمی درگذشت».

👈 و آن سال‌ها آن‌قدر غرق در مشغله بودم که حتّی نمی‌دانستم او به سرطان مبتلا شده است و بی‌خبر مانده بودم تا زمانی که رفت.

👈 به قولِ شهریار: «روزی سراغِ وقتِ من آیی که نیستم.»

👈 هر سال نیمه‌یِ آذرماه، برایم یادآور این نکته است که «زمان دارد "به‌سرعت"، "به زیانِ ما" می‌گذرد و این مشغله با ما چه می‌کند ...»

🌸🌸🌸
🆔 @andishehsarapub
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

09 Jan, 23:47


🌸 یادی از فیلمِ سینماییِ «دلشدگان»

🖌 مهدیِ تدیّنی (نویسنده، مترجم، پژوهشگر)

👈 هنرمند نمی‌میرد، فقط دیگر در میانِ مردمانش نیست. انگار فقط جایش را عوض می‌کند، از آستانِ چشم‌ها به نهانخانه‌یِ دل‌ها کوچ می‌کند. فروغ راست می‌گفت که «تنها صداست که می‌ماند»...

▪️نهایتِ تمامیِ نیروها پیوستن است، پیوستن
به اصلِ روشنِ خورشید
و ریختن به شعورِ نور
طبیعی است
که آسیاب‌هایِ بادی می‌پوسند،
چرا توقف کنم؟
من خوشه‌هایِ نارسِ گندم را
به زیرِ پستان می‌گیرم
و شیر می‌دهم
صدا، صدا، تنها صدا
صدایِ خواهشِ شفّافِ آب به جاری شدن
صدایِ ریزشِ نورِ ستاره بر جدارِ مادگیِ خاک
صدایِ انعقادِ نطفه‌یِ معنی
و بسطِ ذهنِ مشترکِ عشق
صدا، صدا، صدا، تنها صداست که می‌ماند▪️

👈 هیچ فیلمی به خوبیِ «دلشدگان» شورانه‌سریِ خنیاگرانِ ایرانی را نشان نداده است و چه واژه‌یِ زیبایی است «دلشده»؛ یعنی دلباخته، عاشق، او که دل از کف داده و جسمی رنجور از فراغِ دلِ رمیده به دوش دارد.

👈 «دلشدگان» یکسر روایتِ شوریدگی و شیدایی است، دل‌باختگی و شورانه‌سری. داستانِ مردانی است که در جامعه‌یِ بیگانه با هنرِ دورانِ قاجار هر چه دارند در رهِ موسیقی گذاشته‌اند و رسمِ «دلشدگی» پیشه‌ کرده‌اند. فیلم، اواخرِ دورانِ قاجار را نشان می‌دهد. پرتوهایِ مدرنیته‌ای که در غرب تابیدن گرفته بر افقِ آسمانِ ایران نیز پیدا شده و نخبگان دریافته‌اند ایران در برابرِ غرب، در برابرِ پیشرفتِ صنعتی، ماشین‌هایِ بخار و روزآمدیِ فناورانه‌یِ آن‌ حرفی برایِ گفتن ندارد. خودباختگی در برابرِ فرنگ، روز-به‌-روز فراگیرتر می‌شود و وقتی زرق-و-برقِ دربار و لایه‌یِ نازکِ اعیانِ قاجار را کنار بزنیم، جامعه و فرهنگی عقب‌مانده رخ می‌نماید که انگار در خوابی چندصدساله فرو رفته است.

👈 در این رخوت و نومیدی، در این فروافتادگی در چاله‌یِ زمان، در این خوابِ سنگینِ عقب‌ماندگی، هنرمندانی‌ شوریده‌ را می‌بینیم که با کمکِ مالیِ دیگران دل به دریا می‌‌زنند و برایِ این‌که صفحه‌ای گرامافون از هنرِ ایرانی پر کنند، راهیِ پاریس می‌شوند. دردی که این شوریده‌دلان را رها نمی‌کند، دردِ غربت است؛ اینان هم در خانه غریبند و هم در فرنگ؛ غربت، تنهایی و انزوایی که در جامعه‌یِ سنّتیِ ایران، گریبانِ هنرمندان را گرفته بود. هیچ نسبتی میانِ این اهلِ دل و جامعه‌یِ سنّتیِ ایران وجود نداشت. مگر همان اعیان برایِ طرب و تفریح‌گاه، گوشه‌چشمی به این دلشدگانِ وادیِ هنر داشتند. امّا در نهایت آنچه در آن دورانِ خودباختگی خودنمایی می‌کند و چشمِ فرنگیان را لحظه‌ای سویِ خود می‌چرخاند، هنرنماییِ همین هنرمندان است. انگار این تنها داشته‌یِ قابلِ عرضه‌ای بود که در آن خوابِ غفلت برایِ ما مانده بود: هنر! همان هنرِ بی‌پناه و مطرود!

👈 این فیلم سیزدهمین فیلمِ علیِ حاتمی است و بر اساسِ داستانی واقعی ساخته شده است. گویا یک گروه از نوازندگانِ ایرانی در اواخرِ دورانِ قاجار برایِ ضبطِ صفحه‌یِ گرامافون به تفلیس سفر کرده بودند و خواننده‌یِ گروه ــ مانندِ آنچه در فیلم می‌بینیم ــ مبتلا به بیماریِ سل بوده است. مانندِ دیگر فیلم‌هایِ علیِ حاتمی، بیش‌ترین جذابیّتِ فیلم، دیالوگ‌هایِ فاخر و ادیبانه‌یِ آن است. گفتارِ متنِ فیلم نثری زیبا، دلنشین و البتّه متکلّف به سیاقِ دورانِ قاجار است.

👈 امّا یکی از دلربایی‌هایِ اصلیِ فیلم موسیقیِ آن است، شاهکارِ حسین علیزاده که با حضورِ محمّدرضا شجریان به آلبومی ماندگار در موسیقیِ سنّتی بدل شده است. البتّه از فیلمی که قرار است راویِ دلشدگانِ موسیقی باشد، این انتظار هم می‌رود که موسیقیِ آن پخته‌ترین بخشِ آن باشد.

🌸🌸🌸
🆔 @tarikhandishi
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

09 Jan, 22:56


🌸 چرا آنقدر برایِ ناصرالدّین شاه، سریال می‌سازند؟

👈 به گمانم شاید اَدَل‌ُّالدلیلِ آن سستی و تکاسلِ اهلِ سینما باشد. آنان شور و اشتیاقی برایِ شکافتنِ فلک و طرح‌اندازیِ نو ندارند. با راهی که پا خورده و از صافیِ زمان گذشته، سهل‌تر کنار می‌آیند.

👈 اوّل کارگردانی که به سراغِ ناصرالدّین شاه رفت، علیِ حاتمی بود. "سلطانِ صاحبقران" اوّلین سریالِ جدّی و سر-و-ته-دار در موردِ یک پادشاه، و یک دوره‌یِ تاریخی بود. پشتش فلسفه خوابیده بود. از رویِ شکم، سه حادثه کنارِ هم چیده نشده بود. اوّل حادثه‌اش مرگِ امیرکبیر بود و بعد، دوستی و انسِ ناصرالدّین شاه و ملیجک و در آخر ماجرایِ میرزارضایِ کرمانی.

👈 به سریال‌هایِ تاریخی با محتوایِ تاریخِ ایران نگاه کنید؛ سریال‌هایی که بعد از سلطانِ صاحبقران ساخته شد. از همین فراتر نرفت.

👈 حاتمی راه را کوفت، صورتِ رئالِ تاریخ را دراماتیزه کرد. تمامِ معماها و ناگفته‌هایِ عصرِ ناصری را گشود.

👈 بعد کاراکترهایی جذّاب و پرتنشی از دلِ تاریخ بیرون کشید. کاراکترهایی نظیرِ ناصرالدّین شاه، امیر کبیر، عزّت‌الدّوله، مهدعلیا، میرزا آقاخانِ نوری، ملیجک، میرزارضا کرمانی و... .

👈 لوکیشن‌هایی را هم برایِ نمایشِ عصرِ ناصری معرّفی کرد، مانندِ کاخِ گلستان، لوکیشن‌هایی هم ساخت: شهرکِ غزالی.

👈 تبعاً وقتی لوکیشن‌ها را رو کرده، کاراکترها را گفته، منابعِ مطالعاتی را عرضه کرده، حتّی تنش‌ها و کلایمکسِ (climax) در هر ماجرا را هم بیان کرده، که چه باشند، چرا خاطرِ مبارک را رنجه کنیم که از سویِ دیگری برویم!؟

👈 این شد که بعدی‌ها، دل و دماغی ندارند یکبار دیگر بنشیند عصرِ پادشاهِ دیگری را کنکاش کند، کاراکترهایی را خلق کنند، لوکیشنی بسازند، تنشی بیافریند.

👈 یحتمل اگر حاتمی جایِ ناصرالدّین شاه و عصرِ قاجاری و حوادثِ دو دهه‌یِ اوّل قرن، محمودِ غزنوی را نمایش می‌داد، اکنون سیلِ سریال و فیلم‌سازی در موردِ محمود و پسرش مسعود بود و حسنک.

👈 کارگردان‌ها را حالی نمانده، سری به آقامحمّدخان و فتحعلی شاه و محمّدشاه بزنند، چه برسد به محمودِ غزنوی. حتّی از شهرکِ سینمایی که به زور به دهه‌یِ سی می‌رسد، جلوتر بیایند. فتأمل!

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

08 Jan, 16:57


🌸 چرا علیِ حاتمی، "شاعرِ سینما" شد؟

🖌 مهدیِ سلیمانیّه

👈 صبحِ زودی بود. تنها رفته بودم تا برایِ اوّلین‌بار، بِرن (Bern)، پایتختِ سوییس را ببینم. یک صبح تا عصری؛ قدم‌زنان. رسیدم به یک زمینِ فوتبالِ چمن. یک زمینِ فوتبالِ معمولی و عادی. بعد چشمم افتاد به تپّه‌ای مُشرف به زمینِ فوتبال: آنجا یک مجسّمه ساخته‌بودند: چیزی شبیه به امپراتورِ رومی که روبرویِ زمین نشسته و دارد نبردِ گلادیاتورها را نگاه می‌کند. از طنّازیِ هنرمند، ذوق کردم.

👈 در اروپا، مجسّمه‌ها همه‌جا هستند: رویِ سقفِ ساختمان‌ها، کنارِ خیابان، لبِ حوض‌ها، در حیاطِ مدارس، وسطِ ساختمانِ دانشگاه... شهر، پر از مجسّمه است. انگار جامعه، با زبانِ مجسّمه سخن می‌گوید.  زبانِ تجسّم را همه انگار می‌فهمند. مفاهیم و ایده‌ها، به شکلِ مجسمه درمی‌آیند. در اروپا، سنّتِ مجسّمه‌سازی و تجسّدبخشی به ایده‌ها، احساسات و مفاهیمِ انتزاعی، زبانِ آشنایِ هنری است. زبانی که خود ریشه در تحوّلاتِ رنسانسِ اروپا و انسان‌گرایی (اومانیسم) دارد. زمینه‌ای که می‌گوید: بدنِ انسان، مهّم است چون جزئی از خودِ انسانی است که بسیار مهّم است. مجسمه، شاید یکی از مهّم‌ترین «رسانه‌»هایِ سنّتِ اروپایِ مدرن باشد.

👈 با خودم فکر می‌کنم: ما چطور؟ اگر فرض کنیم که اروپا، به زبانِ تجسّد و مجسّمه حرف می‌زند، ما در ایران و جوامعِ هم‌سرنوشت، با چه رسانه‌ای با هم ارتباط می‌گیریم؟ مدّت‌هاست که به این سؤال فکر می‌کنم. امّا حسّم این است که یکی از مهّم‌ترین این رسانه‌ها، برایِ ما، «شعر» است؛ «ادبیّات». ما حتّی ساده‌ترین حرف‌هایمان، مفاهیم‌مان، احساسات و عواطف‌مان، «شعر» دارد. درس‌نخوانده‌ترین فردِ ایرانی هم گنجینه‌ای است از ضرب‌المثل‌هایِ آهنگین و اشعار و استعاره و تشبیه: «نه باباجون، راهِ کج به منزل نمی‌رسه»، «خشتِ اوّل چون نهد معمار کج..»و... به تعبیرِ عجیبِ سهرابِ سپهری: شهری که پاسبان‌هایش هم، همه شاعرند!

👈 همیشه سؤالم این بود که چرا فیلم‌هایِ «علی حاتمی» اینطورند؟ چرا بازیگرانِ «علیِ حاتمی»، همه با شعر حرف می‌زنند؟ چرا ساده‌ترین دیالوگ‌هایِ فیلم‌هایش هم موزون است؟ چرا هر جمله‌ای، پر از تشبیه و استعاره و کنایه است؟ و چقدر باید خوب جامعه‌ات را فهمیده باشی تا در عمل، چُنین کنی.

👈 شخصیّت‌هایِ فیلم‌هایِ علیِ حاتمی، خودِ ماییم؛ کمی پررنگ‌تر و اغراق‌شده‌تر. جانِ ما، همینقدر موزون و شاعرانه و پرِ تشبیه و استعاره است.

👈 علیِ حاتمی این را خوب فهمیده‌بود: رسانه‌یِ غالبِ ما، "شعر" است. اینطور است که کارگردانِ این «جامعه‌یِ شاعر»، باید هم «شاعرِ سینما» باشد. 

🌸🌸🌸
🆔 @raahiane
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

06 Jan, 20:45


🌸 علیِ حاتمی، سینماگری تاریخ‌نگار، مردم‌شناس و جامعه‌شناس

🖌 مهدیِ تدیّنی (مترجم، نویسنده و پژوهشگر)

👈 علیِ حاتمی یکی از نوابغِ هنرِ ایران بود. مرگِ زودهنگامِ او در ۱۴ آذرِ ۱۳۷۵، در ۵۲ سالگی، یکی از تلخ‌ترین روزها برایِ هنرِ ایران‌ بود. حاتمی هنرمندی بود که از هنر، ابزاری برایِ تاریخ‌نگاری و مردم‌شناسی ساخته بود. هنرمندی ایران‌دوست که همه‌یِ عمرش را در راهِ مردم‌نگاری گذراند.

👈 در واقع آن چیزی که علیِ حاتمی را به سینماگری جامعه‌شناس تبدیل می‌‌کند این است که او چشم‌اندازِ مهمّی را در سینمایش می‌گشاید: چشم‌اندازی که نقطه‌یِ برخوردِ «فرهنگِ عامّه» با «تاریخِ سیاسی» را روایت می‌کند. در واقع می‌توان گفت این دقیقاً آن چیزی است که علیِ حاتمی، شیفته‌اش بود. او کارِ خود را با ترسیمِ «فرهنگِ عامّه» آغاز کرد: «حسن کچل»، «طوقی» و «باباشمل» و «قلندر» کارهایِ آغازینِ او بودند که همگی در دایره‌یِ بازنماییِ فرهنگِ عامّه، جای می‌گیرند و رگه‌هایِ روشنِ مردم‌شناسانه دارند. «حسن کچل» ابتدا نمایش بود و استقبالِ گسترده‌ای که از آن شد حاتمی را وسوسه کرد «حسن کچل» را به سینما آورد. او در سالِ ۱۳۴۹ با فرهنگِ عامّه به سینما آمد، امّا دو سال بعد فیلمِ «ستّارخان» (۱۳۵۱) و پنج سال بعد سریالِ «سلطانِ صاحبقران» (۱۳۵۴) را ساخت.

👈 حاتمی با سلطانِ صاحبقران یکی از جدّی‌ترین سریال‌هایِ تاریخیِ تا آن زمان را ساخت: روایتِ درگیری‌هایِ مهدعلیا و میرزاآقاخانِ نوری با امیرکبیر؛ قتلِ امیرکبیر؛ ترورِ ناصر‌الدّین شاه و بازجویی از میرزارضایِ کرمانی. امّا تا پایانِ عمر از سینمایِ فرهنگِ عامّه دست نکشید: «سوته‌دلان»، «جعفرخان از فرنگ برگشته»، و بیش از همه «مادر». حتّا در فیلمِ «جهان‌پهلوان تختی» نیز حاتمی رویِ یکی از اسطوره‌هایِ «فرهنگِ عامّه» دست می‌گذارد.

👈 وقتی تاریخ‌نگاریِ سیاسی با فرهنگِ عامّه ترکیب می‌شود، کارها سویه‌هایِ «مردم‌شناسانه» و «جامعه‌شناسانه» به خود می‌گیرند و در سریالِ سترگِ «هزاردستان» این مردم‌نگاری با روایتِ سیاسی درهم‌می‌آمیزد. در جای-جای سریالِ «هزاردستان» دو نیرویِ محرّکِ اصلیِ تاریخِ معاصر را در کنارِ یکدیگر می‌بینیم: «نخبگان» و «توده». رخدادهایِ سیاسی با صحنه‌گردانیِ نخبگان و با سیاهی‌لشکرِ توده به وقوع می‌پیوندد و همه چیز بر بستری از فرهنگِ عامّه رخ می‌دهد.

👈 علیِ حاتمی در پیِ «سینمایی ایرانی» بود؛ نوعی بومی‌گراییِ هنری و رسیدن به زبانِ سینماییِ ایرانی، هدفِ نهاییِ او بود. «تهران» قلبِ هنریِ حاتمی است؛ هیچ تصادفی نیست که او خون‌دل‌ها خورد تا «شهرکِ سینمایی» را بسازد. او برایِ روایتِ تاریخِ سیاسی از منظرِ فرهنگِ عامّه، نیاز داشت خیابان‌ها و مغازه‌ها، دیوارها و پیاده‌روها، ویترین‌ها و عابران، همه و همه را بازسازی کند و بازسازیِ خیابانِ لاله‌زار هیچ نیست مگر نوعی «کتابِ تاریخِ تجسّمی». او در تلاش برایِ روایتِ تاریخ، کوشید خودِ تاریخ را از نو بسازد و این دقّتِ موشکافانه‌یِ او را آقایِ اسکندری، گریمورِ فیلم‌هایِ او، در این مثال نشان می‌دهد که حاتمی به دکمه‌یِ سرآستینِ بازیگران هم دقّت داشت تا حتماً همان دکمه‌ای باشد که در دورانِ قدیم وجود داشته است!

👈 امّا جانمایه‌یِ کارهایِ کارگردانی که روایتگرِ فرهنگِ عامّه است، چیست؟ جوهرِ فرهنگِ عامّه چیست؟ «زبان» است. زبان در کارهایِ حاتمی فاخر و هویّت‌ساز است و تنه‌یِ اصلیِ سینمایِ او را می‌سازد. دعوت می‌کنم تنها یک نمونه را با هم مرور کنیم تا ببینیم بی‌دلیل نیست او را «سعدیِ سینما» می‌نامند: در «هزاردستان»، وقتی «رضا تفنگچی» (رضا خوشنویس) تعریف می‌کند اوّلین بار «ابوالفتحِ صحّاف» را کجا دید، چُنین می‌گوید:

● «اوّل‌بار در بازار، در میانِ دودِ کباب و عطرِ ریحان چهره از نقاب کشید. در عینِ عیانی، ابوالفتح پیوسته مستور بود. سینیِ مسین را پوشانده بود لا-به‌-لا در دستمالِ خراسانی. پیدا نبود که با داشتنِ عیال خجل از خریدِ کبابِ بازار است یا محتاط از رسیدنِ بویِ کباب به رهگذری گرسنه. ‌چشمش هم حیا داشت و هم محبّت؛ چشمِ آهوانِ باردار. نگاهش نگاهِ مادر بود که تفنگ، وقتِ شکار از دستِ رضا می‌‌انداخت. صدایش صدایِ پدر بود که رضا را از صرافتِ بازی‌گوشی می‌انداخت. از تو، آهن گداخته بود که از رو سرخی نداشت...»

🌸🌸🌸
🆔 @tarikhandishi
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

04 Jan, 23:24


🌸 سیمایِ زن در آثارِ علی حاتمی (بخشِ دوّم)

👈 امّا در سریالِ "سلطانِ صاحبقران" نقشِ زن، جایِ تأمّل دارد. در "سلطانِ صاحبقران"، ما با زن در قالبِ "کاراکتر" مواجهیم و نه "تیپ". زن هویّت دارد. هم زنِ خوب داریم و هم زنِ بد. درست است که "عزّت الدّوله"، همسرِ امیرکبیر و مادرش "مهدعلیا" چهره‌هایِ واقعی در تاریخ‌اند و جایی برایِ تخیّل نداشت، امّا بر خلافِ ستّارخان، سریال از وجودِ زن خالی نیست و نقشی اساسی دارند و تأثیرگذارند. اگرچه مطابقِ تاریخِ مردسالارانه‌یِ ایران پرده‌نشین‌ند، امّا شعاعِ وجودشان از پرده بیرون می‌زند. آنان محوریّت دارند و اثربخش‌ند. این درحالی بود که در غالب فیلم‌ها و سریال‌هایِ قبل از انقلاب، تصویرِ زن همان بود که گفته شد. و حضورشان در فیلم یا برای پیشبردِ فیلم بود یا جلبِ مخاطب.

👈 حکایتِ تصویرِ زن، در "هزاردستان" امّا یکی داستان است پر آبِ چشم. علی حاتمی سالِ ۱۳۵۴، این سریال را با نامِ "جاده‌یِ ابریشم" کلید زد. قرار بود سریالی بسازد که برایِ تمامِ اعصار و ازمنه، شاهکاری باشد. امّا شوربختانه مصادف شد با انقلابِ ۵۷. از آن شاهکارِ "جاده‌یِ ابریشم"، "هزاردستانی" برون آمد که با تمامِ ضعف‌هایش هنوز صد سر-و-گردن از سریال‌ها و فیلم‌هایِ مشابهش برتراست. حاتمی در سالِ ۱۳۵۴، برایِ "جاده‌یِ ابریشم" می‌خواست از جانش مایه بگذارد.
امّا وقوعِ انقلابِ ۵۷، او را به هزاردستان راضی کرد. هزاردستانی که ده‌ها بار مجبورش کردند، فیلم‌نامه‌اش را بازنویسی کند، حدودِ ۱۱ ساعت که مربوط به بازیِ "ایرن" بود، سانسور شد و غیر از چند بازی از "شهلا میربختیار" و "زری خوشکام"، زنی را نمی‌بینیم  و این اندک حضورِ زن هم طیِ هربار پخش از تلویزیون، کاسته می‌شود. بنابراین یا باید گفت حضورِ زن در هزاردستان هم، به همان سرنوشتِ شومِ "حاجی واشنگتن" و "کمال‌الملک" دچار شد که در آن زن موجودی نادیدنی است یا اینکه بایست منتظر ماند آن ۱۱ ساعت-و-اندی که در آرشیوِ صداوسیماست، بیرون بیاید تا بشود در موردِ جایگاهِ و تصویرِ زن در هزاردستان، صحبت کرد. به هرحال نمی‌توان دربابِ هزاردستان، قضاوتی منصفانه کرد.

👈 امّا "مادر". کاراکترِ مادر اگر نگوییم در سینمایِ ایران، بی‌نظیر، قطعاً کم‌نظیر است. زن، کمافی‌السّابق نه لکّاته، اغواگر، فریفته، جنسِ دوّم، توسری‌خورده، بی‌خبر از همه جا، بلکه در ساحتی قدسی و عرفانی که خود به استقبالِ مرگ رفته است. اینبار نه چون سنّتِ تصوّفِ پیشین، که مردانند، که سالکِ حقیقت‌اند، بلکه پیرِ طریقت، بانویی‌ست سالخورده، که عظمتش را بخاطرِ "مادر بودن" دارد. او مرگی شکوهمند دارد، همچون ادریس.

👈 و در آخر دلشدگان. در سال‌هایِ آخر حاتمی قصد داشت روایتی از زن را بیان کند که بعضاً در آثارِ عرفانی می‌بینیم. عشقِ مجازی که قنطره‌ای باشد برایِ عشقِ حقیقی. حتّی حاتمی فراتر رفت. وجهِ مردانه‌یِ عرفان را در فیلمِ مادر، به یک زن داد و این زن بود که در طریقِ معنا، سلوک می‌کند.

👈 سیما و تصویرِ زن را می‌توان در آثارِ حاتمی در سه بخش خلاصه کرد. اوّل نگاهی که حاکم بر فرهنگِ شفاهی و مکتوبِ جامعه بود. دوّم نگاهی که به دلیلِ انقلابِ ۵۷ و قوانینِ حاکمِ آن موقع بر او تحمیل شد. سوّم تقلّاهایِ اوّلیه‌یِ حاتمی برایِ نمایش دادنِ زن آن گونه که خود می‌خواست. سیمایی از زن که سنّتی دیرینه در ادبیّاتِ ایران داشت. زنانی چون شیرین، لیلی، ویس، عذرا، که وجودشان، جان‌بخش و جهان‌بخش است. زنانی که به مرد، هویت می‌بخشیدند. مرد حتّی به یک مازوخیزم، برایِ دست یافتن به زن دچار می‌شود. زنانِ پاکِ اهوراییِ دست‌نایافتنی. حاتمی در دلشدگان و مادر درست زمانی که سینمایِ ضدِ زن قبل از انقلاب برایِ فروشِ فیلم، دیگر نبود و حوادثِ تلخ بعد از انقلاب که زنان از نمود و نمایش محروم شده بودند، نبود. درست حالا که زن ماهیّتِ خود را یافته بود، در حال دست یافتن به سیمایی از زنانگی بود که هم جنبه‌ای زمینی داشت و هم آسمانی.

👈 اجمالاً و نهایتاً اینکه سینمایِ علیِ حاتمی، مانده بود تا زن درش به آن شخصیّت‌پردازی‌ِ شایسته‌ برسد. حاتمی فرصت نکرد تا آنگونه که خود می‌خواست و آنگونه که حق بود، به تشریحِ جایگاهِ زن بپردازد. شاید اگر اجل مهلتش می‌داد تا "ملکه‌هایِ برفی" را بسازد، می‌توانست یا می‌شد حقِ مطلب را آنگونه که شایسته بود درباره‌یِ شخصیّتِ زن ادا کند.
● پایان
🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

04 Jan, 23:23


🌸 سیمایِ زن در آثارِ علی حاتمی (بخشِ اوّل)

👈 در "حسن کچل" و "طوقی" و "باباشمل" و "قلندر" و "خواستگار" و "سوته‌دلان"، تصویرِ زن، تصویری بود که کمابیش از زنان نمود داشت؛ یعنی همان "لکّاته" یا "جنسِ ضعیف". ما این تصویر را کمابیش بعد از مشروطه در آثارِ ادبی می‌بینیم. در آثاری چون "حاجی بابایِ اصفهانی"، "معصومه شیرازی"، "طهرانِ مخوف"، "شوهرِ آهوخانم"، "هم‌سایه‌ها" و...، در این آثار، زن موجودی اغواگر، لکّاته، ضعیفه، جنسِ دوّم و... است که یا محوریّتی در داستان ندارد یا تحتِ‌الحمایه‌یِ مرد است و یا اینکه آنانند که مردان را به بیراهه می‌کشانند.

👈 در "حسن کچل"، سه زن، نقش دارند. مادرِ حسن، مادرِ چهل‌گیسو و چهل‌گیسو. مادرِ حسن زنی‌ست که پس از انجامِ رسالتِ فرزند‌آوری، کاری ندارد و تلاشِ او برایِ معاش راه به جایی نمی‌برد. او همچنان که پیشتر در کنفِ حمایتِ همسرش بود، این بار فرزند را تحریک می‌کند تا او نان‌آور خانواده باشد. مادرِ چهل‌گیسو هم همان کهن‌الگویِ مادرزنِ بدجنس را دارد که نادختریِ خود را گرفتارِ دیو می‌کند. اساساً در طولِ تاریخِ قصّه‌گویی این مادرزن‌ها همیشه بدجنس بودند و کسی نمی‌گوید شاید نادختری جانش را به لب آورده که دست به کاری شنیع بزند!؟! و در آخر چهل‌گیسو که همان نادختریِ معصوم است که در چنگِ دیو افتاد. ویژگی‌هایِ هویّت‌بخش به او زیبایی، معصومیّت و تروخشک‌کردنِ دیو است. اگر نه زیبایی و صدا و معصومیّت را داشت، نمی‌ارزید که حسن کچل، جانِ خود را فدایش کند، چون کارکردِ دیگری نداشت.

👈 در "طوقی"، بی‌بی مادرِ آسیّد مرتضی، گوهر، و طوبی بودند. بی‌بی که همان کهن‌الگویِ مادرِ فداکار است که برایِ معاش، چشمانش را از دست داده، او قصدِ هدایتِ فرزند، درست در سنینِ جوانی و بلوغ دارد و دائم غر می‌زند، و کسی نیست از او بپرسد چرا در کودکی‌اش تلاشی نکردی. گوهر هم همان زن اثیری و لکّاته، که هدفش فقط اغوا و ارضایِ مردان است.

👈 و "طوبی"، همچون طوقی که در هر خانه آمد نحسی را می‌آورد. نامش هم‌تا و هم‌آهنگ طوقی است.

👈 در "باباشمل" و "قلندر" و "خواستگار" و "سوته‌دلان" هم زنان نقشِ محوری ندارند. بلکه اسبابی هستند برای اطفایِ شهوتِ مرد. مرد به دنبالِ زن می‌گردد نه تا چون دوبالی شوند برایِ رشد و تکامل، بلکه آبریزگاهی شود تا مردان به کارهایِ خود برسند. در سوته‌دلان هم تصویرِ دیگری از زن نمی‌بینیم.

👈 در "ستّارخان" و "کمال‌الملک" و "حاجی واشنگتن"، اصلاً زنی را نمی‌بینیم یا اگر هست بسیار کم‌رنگ و پرده‌نشین. در مورد فیلمِ "ستّارخان" می‌شود این احتمال را داد چون مشروطه، ماهیّتی مردانه داشت، می‌طلبید که مردانه هم باشد. یا می‌توان احتمالِ دیگری داد که اوّلین تجربه‌یِ جدّیِ حاتمی بود و حاتمی بیشترِ توش و توانش را مصروفِ جلوه‌هایِ ویژه و اکشن کرد. قطعاً اگر این احتمالات و حدس‌ها نبود، می‌شد و می‌توانست کمی رنگِ زنانگی هم بر فیلمِ مشروطه‌ پاشیده شود و از زنانِ واقعی و نه تخیّلی که در مشروطه اثرگذار بودند، هم نام ببرد؛ زنانی چون "زینب پاشا"، بانویِ آذری و "بی‌بی مریم" بانویِ بختیاری و...

👈 امّا در موردِ دو فیلم از فیلم‌هایِ بعد از انقلاب هم زن دیده نمی‌شود (مانندِ کمال‌الملک و حاجی واشنگتن). البتّه بداقبالیِ حاتمی هم بود که فعالیّتش مصادف شد با یک انقلاب. در اوایلِ انقلابِ ۵۷، هنوز اولاً ماهیّتِ سینما و ثانیاً جایگاه و پوششِ زن، موردِ چالش و سؤال بود. تا چند سال بعد از انقلابِ ۵۷، زنان اساساً در هیچ فیلمی حضورِ فیزیکی نداشتند. فیلم‌هایِ بسیاری همچون "سفیر"، "استعاذه" و... بدون حتّی یک سکانس از زن بود. بعضاً هم اگر زنی بود در حدِ یک تدارکات‌چی که در لفّافه و مستوری، با هزار حجب و حیا، چای برایِ مردش می‌آورد.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

02 Jan, 21:25


🌸 نامه‌ای به علی حاتمی

🖌 محمّدمهدی دادگو (تهیّه‌کننده‌یِ سینما)

👈 نامه‌‌یِ خیالیِ "محمّدمهدی دادگو" به علی حاتمی، در همایشی که برایِ دهمین سالِ درگذشتِ او در سالِ ۱۳۸۵ برگزار شده بود، توسّطِ خودِ وی در میانِ جمعی از نزدیکان و دوستان و هنروران، قرائت شد:


● بعد از سلام و تحيّات، همانطور كه معيّن كرده بوديد، شرحِ احوالات و اوضاعِ امور را اجمالاً عرض می‌كنم.

● صبيّه‌یِ مكرمّه، ليلا خانوم، بحمدالله با علی آقایِ مصفّا كه در همان ايّام مقبولتان افتاده بود، فراش اختيار كردند و فی‌الحال هر دو در عالمِ هنر و سينما، جايگاهِ مغتنمی دارند.

● ليلا خانوم، هنرمندِ طرازِ اوّلی شده است كه روز-به-روز نشانِ آن پدرِ گرانقدر را بيشتر بروز می‌دهد.

● علی آقایِ مصفّا هم هرچند تحصيلات در عرصه‌یِ ديگر كرده بود، و از دانش و استعدادِ پدر و مادرِ بزرگوارش بهره‌یِ بسيار برده بود ولی ترجيح داد كه در عالمِ سينما، راهِ شما را ادامه دهد، يك فقره فيلمِ سينماتوگراف ساخته كه بحمدالله با آبرو بود، بشارت اين بود كه لايقِ دامادی شماست و در آتيه قطعاً آثارِ درخشانی در ناصيّه دارد.

● اوايل از عيالِ مكرمّه بيشتر خبردار بودم كه در برخی امور مشورتاً منشاءِ اثر می‌شدم، پس از آن فترت افتاد. حاليه می‌دانم بيشتر به سينماداری مشغول است كه مع‌الاَسَف اين صنعت، كماكان مداخل و مخارجش، تعادل و توازن ندارد.

● اين سال‌ها كه گذشته است، شكر خدا به خيلِ دوستدارانِ آثارِ شما افزوده شده.

● البتّه معدود كسانی را ديدم كه در آن زمان اساساً شما را در زمره‌یِ سينماگران، حساب نمی‌كردند و حاليّه در تعريف و تمجيد و تحليلِ شما و آثارتان، گویِ سبقت از دوستان می‌ربايند، باز هم خدا خيرشان بدهد كه از اين ممر، خاطره و آثارِ شما مكرر می‌شود. بحمدالله هرچه از شما به جا مانده است، باعثِ انبساطِ خاطر است.

● به همتِ ياران، دو فقره فيلمِ سينمایی از ميانِ آن سريال [سلطانِ صاحبقران یا هزاردستان!] در آورديم، نيّت‌مان خير بود و انشاء‌الله مقبول افتاده باشد. عزيز آقا ساعتیِ و واروژِ عزيزمان در اين راه، رفاقت را تمام كردند.

● خدا را شكر، سال-به-سال، قدرتان را بيشتر می‌دانند، و علی‌الخصوص در سالِ ماضيّه مجالسِ نمايشِ آثارِ شما مكرّر برقرار بود. يكبار گفته بوديد: "هنر، مزرعه‌یِ بلال نيست كه هر سال محصولِ بهتر بدهد." دريغ، ده سالی گذشته است كه سينما انتظار می‌كشد كه يك حاتمیِ سينماشناس،‌ ايران‌دوست، پارسی‌گویِ شيرين‌زبان با آن عشق به ايران و سنّت و اعتقاد پيدا شود و اين چند كارِ نوشته‌یِ زمين‌مانده‌یِ شما را بسازد.

● هرچند اوضاعِ زمانه چندان مساعد نيست ولی باور نمی‌كنيد در ناصيّه‌یِ اين جوانانِ مستعد می‌شود كه بارقه‌یِ عاشقانه‌یِ هنرِ ايرانی را ديد. اين سرزمين عجب خاكی دارد كه اين همه عاشق می‌سازد.

● فَدَوی هم بد نيست. خوش به نظر می‌رسد، امّا دلخوش نيست، خاطره‌نويسی می‌كند.

● اوقاتِ دوستان، بيشتر در معاش می‌گذرد، وقتِ معاشرت نيست، انگار ايّامِ دوست‌داشتن، دل‌تپيدن و باهم‌ساختن گذشته است. از احوالِ اصحابِ مملكتِ سينما خواسته باشيد اجمالاً عرض كنم كه در اندرون، غوغایِ انشعاب و اغتشاش دارند امّا با همتِ عقلایِ امور و صنوف، بحمدالله اميدِ بهبود می‌رود.

● به نشانیِ باغِ فردوس، موزه‌یِ سينما ايران.

● و ديگر ملالی نيست جز دوریِ شما كه آن‌هم محتوماً دير يا زود مرتفع خواهد شد. برسد به غرفه‌یِ مستحدّثه‌یِ حاج علی آقایِ حاتمی.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

31 Dec, 03:32


🌸 از جانمازِ صداوسیما تا می‌خانه‌یِ پلتفرم‌ها

🖌 یاسرِ عرب (نویسنده و فیلم‌ساز)

👈 چند روزی است آدم و عالم، شاکی و شکار هستند از حجمِ وقاحت و خشونت و فقدانِ ادب و آداب‌ و شخصیّت‌پردازیِ کثافاتِ جامعه در برخی سریال‌هایِ پلتفرم‌ها...

👈 البتّه در همه‌یِ شئون همین است که ما در کشور یا چهل‌ستون ساخته‌ایم یا بی‌ستون! نشان دادنِ واقعیّت‌هایی از سبکِ زندگیِ چندش‌آورِ اقشاری از جامعه همان‌قدر که در صداوسیمایِ شهیدپرور، مُحالِ ممکن است در رسانه‌هایِ غیرِ رسمی چون پلتفرم‌ها، رزقِ یومیّه است!

👈 در بابِ این دوگانه و علل و عوارضِ آن، حقیر، سال‌ها در این دکّه‌یِ مجازی بسیار نوشته‌ام و تأمّلِ اهلِ فکر را برانگیخته‌ام. آنچنان که انگشت‌ام خسته و نایی بر گلوی‌ام نماند و دريایِ رسانه را به صاحبانِ قدرت و ثروت واگذار کرده و تنها هر از گاهی جهتِ تنویرِ افکارِ عمومی، سعی در ایجادِ تصویری درست از وضعیّت داشته‌ام.

👈 اجازه بدهید با گذاشتنِ برش‌هایی از مصاحبه‌یِ علی حاتمی که روان به رقص و جان به شوق می‌آورد، تنها این سؤال را مطرح نمایم که اگر علی حاتمی زنده بود، امروز در صداوسیمایِ ما جایی داشت یا در پلتفرم‌هایِ ما مقامی؟ و به سرعت پاسخ دهم، هیچکدام!

🌸 برش‌هایی از مصاحبه با علی حاتمی:

نمی‌توانم قصّه‌یِ ایرانی را با الگو و پرداختِ فرنگی بگویم.

همه‌یِ حرف‌هایی که درباره‌یِ سینمایِ من می‌زنند خودم می‌دانم؛ که این‌ها عکس‌هایِ تختِ خوش‌پوشی است؛ که من عاشقِ صحنه‌آرایی هستم و میزانسن بلد نیستم و پرداختِ سینمائی ندارم و از این قبیل... و مقصود از الگو نداشتن همین است که اگر آقایِ وارن بیتی مثلاً در «دیک تریسی» کاری را می‌کند، فوراً می‌گویند که از پرداخت و دکوپاژِ "کمیک استریپ" استفاده کرده است یا فلانی از "جریانِ سیّالِ ذهن" بهره برده است، امّا به من که می‌رسد ناگهان می‌گویند سینما بلد نیستم و مونتاژم فلان طور است و کاسه-بشقاب می‌چینم و غیره... من نمی‌توانم قصّه‌یِ ایرانی را با الگو و پرداختِ فرنگی بگویم.

خطِ پارسی از سمتِ راست شروع می‌شود، بنابراین من کمپوزیسیونِ خود را بر این اصلِ هنرِ ایرانی بنا می‌نهادم؛ یعنی سنگینیِ کادر را می‌گذارم به طرفِ راست (برخلافِ غربی‌ها که سنگینیِ کادر‌هایِ سینمایی‌شان طرفِ چپ است.) این را دقیقاً رعایت می‌کردم. به دقّت و همیشه. این فرمِ کلاسیک و اصلی، نَمابَندیِ من است.

گناهِ من نیست که موضوع‌هایِ موردِ علاقه‌یِ من از اندازه‌هایِ معمولِ سینمایِ ایران بزرگتر است. البتّه تا زمانِ هزاردستان همیشه سعی می‌کردم، سنگ‌هایِ بزرگ را با دست بلند کنم و موفق هم می‌شدم. امّا بعدتر دریافتم که جرثقیل هم هست یا در نهایت اهرم و تکیه‌گاهی، برایِ اهرم کردنِ سنگِ بزرگ.

🌸🌸🌸
🆔 @yaser_arab57
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

31 Dec, 03:30


🌸 #نوشتار (بخشِ پنجم)
👈 (۱) از جانمازِ صداوسیما تا می‌خانه‌یِ پلتفرم‌ها؛ یاسرِ عرب
👈 (۲) نامه‌ای به علی حاتمی؛ محمدمهدی دادگو
👈 (۳) سیمایِ زن در آثارِ علیِ حاتمی (بخشِ اوّل)
👈 (۴) سیمایِ زن در آثارِ علیِ حاتمی (بخشِ دوّم)
👈 (۵) علی حاتمی، سینماگری تاریخ‌نگار، مردم‌شناس و جامعه‌شناس؛ مهدی تدیّنی
👈 (۶) چرا علیِ حاتمی، "شاعرِ سینما" شد؛ مهدیِ سلیمانیّه
👈 (۷) چرا آنقدر برایِ ناصرالدّین شاه، سریال می‌سازند؟
👈 (۸) یادی از فیلمِ سینماییِ «دلشدگان»؛ مهدیِ تدیّنی
🌸🌸🌸
○ عَلیِ حاتَمی
سَعدیِ سینَمایِ ایران

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

30 Dec, 13:25


🌸🌸🌸

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

30 Dec, 13:16


🌸 پیش‌پرده‌خوانیِ مرتضا احمدی بر فیلمِ "حسن کچل"

👈 تصاویر از مستندِ "تهرانِ امروز" ساخته‌یِ خسرو سینایی در سالِ ۱۳۵۶

🌸🌸🌸
🆔@DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

27 Dec, 17:48


🌸 گلچهره! مپرس

👈 آن نغمه‌سرا از تو چرا جدا شد.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

25 Dec, 16:26


🌸 الا! ای پیر فرزانه!

👈 کنسرتِ پریسا و حسینِ علیزاده

👈 ترانه‌ای از فیلمِ سوته‌دلان

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

21 Dec, 18:44


🌸 مادر زیباتر می‌شود، وقتی راویِ آن علی حاتمی باشد.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

19 Dec, 18:00


🌸 از سوته‌دلان تا هزاردستان، او فیلم‌هایش را می‌سرود!

👈 کاری از "فرزندِ ایران"

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

17 Dec, 23:51


🌸 علی حاتمی، مردی برایِ تمامِ فصول

👈 نگاهی بر شاه‌نقش‌هایِ فیلم‌هایِ علی حاتمی

👈 کاری از "فیلم‌نیوز"

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

17 Dec, 17:44


👈 کدام عدالت؟

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

16 Dec, 20:39


🌸 خاطره‌یِ دیگری از بهروز وثوقی از فیلمِ طوقی

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

16 Dec, 19:26


🌸 خاطره‌یِ بهروز وثوقی از آماده شدن در تیمارستان، قبل از بازی در فیلمِ سوته‌دلان

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Dec, 14:12


🌸 خاطره‌یِ بهروز وثوقی از فیلمِ طوقی

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Dec, 14:12


🌸 #کلیپ (بخشِ ششم)

👈 (۱) خاطره‌یِ بهروز وثوقی از فیلمِ طوقی
👈 (۲) خاطره‌یِ بهروز وثوقی از فیلمِ سوته‌دلان
👈 (۳) خاطره‌یِ دیگری از بهروز وثوقی از فیلمِ طوقی
👈 (۴) کدام عدالت؟
👈 (۵) علی حاتمی، مردی برایِ تمامِ فصول؛ کاری از "فیلم‌نیوز"
👈 (۶) از سوته‌دلان تا هزاردستان، او فیلم‌هایش را می‌سرود؛ کاری از "فرزندِ ایران"
👈 (۷) کلیپی برایِ روزِ مادر
👈 (۸) الا ای پیرِ فرزانه؛ پریسا
👈 (۹) فتوکلیپِ "گلچهره مپرس"
👈 (۱۰) کلیپِ پرداخوانیِ مرتضا احمدی بر تصاویرِ تهران امروز

🌸🌸🌸
○ عَلیِ حاتَمی
سَعدیِ سینَمایِ ایران

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

13 Dec, 09:13


🌸🌸🌸

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

13 Dec, 09:13


🌸 تئاترِ "حسن کچل"

👈 #پست_ویژه

👈 کارگردان: امیدِ اسدی
👈 نویسنده: علی حاتمی
👈 بازیگران: رضا رویگری، علی فتحعلی، امیدِ ‌اسدی، عبّاسِ ‌بهمنش، بیتا بزم‌آور، داوودِ اسدالهی، تارا کریمی، آوا اصیلیان، علی ‌حیدری، محمّدحسنِ مسعودی، علی‌اصغرِ ‌ایزی، بابکِ اکبری، مریمِ اصلان‌پرویز، متینِ محجوب، شاهدِ علوی
👈 طرّاحِ صدا و تنظیمِ موسیقی: علی‌سینا ‌رضانیا
👈 طرّاحِ لباس: نگارِ ‌مقدسی
👈 طرّاحِ گریم و ماسک: متینِ قادری
👈 طرّاحِ حرکاتِ فرم: داوودِ اسدالهی

🌸 «حسن کچل» داستانِ پسری است که به خاطرِ کچل بودن از جامعه منزوی شده است و با فریبِ بی‌بی از خانه بیرون می‌آید و واردِ یک ماجراجوییِ طولانی می‌شود. این نمایشِ موزیکالِ اقتباسی وفادارانه از نسخه‌یِ سینماییِ «حسن کچل» و ادایِ دینی به این اثرِ جاودانِ علی حاتمی است.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

13 Dec, 09:11


🌸 #پست_ویژه

👈 پستِ ویژه، شامل فرسته‌هایی است، که یا خارج از نظمِ کانال است، یا برایِ اوّلین بار از این کانال قرار داده شده یا این کانال هم جز اوّلین کانال‌ها بوده که این پست را گزارده و چندان بازپخش نشده است.

🌸🌸🌸
○ عَلیِ حاتَمی
سَعدیِ سینَمایِ ایران

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

06 Dec, 10:36


🌸 دیالوگ‌هایِ دیدنی (٩)

● به چه کار آیدت ز گل طبقی؟!
● از گلستانِ من، ببر ورقی
● گل همین پنج روز و شَش باشد
● وین گلستان همیشه خَوش باشد


- ابوالفتح: پیروزیِ محرومان، قطعی‌ست. دلنگرانیِ ما از خودخواهیِ آدمی‌ست که می‌خواهد به چشمِ خود، شاهدِ پیروزی باشد. پیروزی، رؤیت خواهد شد، حتّی اگر در کاسه‌یِ چشم‌هایِ من و تو، گیاه روییده باشد.

- رضا تفنگچی: منِ غریق، حال به کدام ریسمان چنگ بزنم؟!

👈 هزاردستان (۱۳۶۶)

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

01 Dec, 01:01


🌸 دیالوگ‌هایِ دیدنی (۸)

● به چه کار آیدت ز گل طبقی؟!
● از گلستانِ من، ببر ورقی
● گل همین پنج روز و شَش باشد
● وین گلستان همیشه خَوش باشد


- یارمحمّد: بفرمایید استاد! آب و هوایِ تبعید سیب رو هم رنجور می‌کنه. استاد قالیچه به خواستِ خدا تموم شد. عهد کرده بودم اگه زنده موندم و قالیچه تمام شد با خاکِ پایِ شما تبرّک بشه. آقا قدم رنجه بفرمایید گرچه این زیرپایی شأنِ استادانِ هنر نیست.

- کمال‌الملک: استاد تویی! هنر این فرشه! شاهکار این تابلوست! دریغ همه‌یِ عمر یک نظر به زیرِ پا نینداختیم. هنر این ذوقِ گسترده‌ست. شاهکار کارِ توست، یارمحمّد! نه کارِ من.

👈 کمال‌الملک (۱۳۶۲)

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

30 Nov, 04:22


🌸 دیالوگ‌هایِ دیدنی (۷)

● به چه کار آیدت ز گل طبقی؟!
● از گلستانِ من، ببر ورقی
● گل همین پنج روز و شَش باشد
● وین گلستان همیشه خَوش باشد


- مظفرالدّین‌شاه: از پول و وقت، مضایقه نیست، از هر جهت، خوب و پاکیزه باشد.

- کمال‌الملک: اینکه می‌فرمایید صورِ قبیحه است. من نقّاش‌باشی هستم، نه خواجه‌باشی؛ معین‌العیشِ حرمسرا. صاحبِ عشق، در دست‌هایِ من، شوری گذاشته که جرأتِ تباه کردنش را ندارم. مگر به ما اسیرانِ این خاکِ بدشگون فخر بفروشید که مضحکه‌یِ عالمید.

- مظفرالدّین‌شاه: مرخصش کن برود! معذور است! بیچاره‌یِ مفلوک! حواسش مختل شده، مهملاتِ بی‌مورد عرض می‌کند.

- اتابک: شاهانِ مهربان، حامیِ نوکرانِ جسور بودند امّا گردنِ این یکی رو من خودم می‌شکنم.

- کمال‌الملک: ممالکِ دیگر صدها مثلِ من دارند، یکی را از دیگری بالاتر قدر دادند؛ شما با این یکی چه کردید و چه می‌کنید با من که برایِ این دربخانه‌یِ بی‌آبرو، ذرّه‌ای آبرو آوردم.

- اتابک: این دیگر اهانتِ جدّی بود به مقامِ مَنیعِ سلطنت.

- کمال‌الملک: مرده‌شورِ این سلطنتِ پیزوریتونو ببره که من سلیمانم در دامِ شما مورچگان.

👈 کمال‌الملک (۱۳۶۲)

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

28 Nov, 22:39


🌸 دیالوگ‌هایِ دیدنی (۶)

● به چه کار آیدت ز گل طبقی؟!
● از گلستانِ من، ببر ورقی
● گل همین پنج روز و شَش باشد
● وین گلستان همیشه خَوش باشد


- رضا خوشنویس: تهران!
من آمدم، سی‌سال دیرتر، سی‌سال پیرتر.
تهران!
شهرِ اشغال‌شده!
موطن!
مادر!
کی بزک کرد تورو به این هیئتِ شنیع؟
منِ پیر آمدم، نه به خودخواهی، به خون‌خواهی.

👈 هزاردستان (۱۳۶۶)
🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

25 Nov, 13:11


🌸 دیالوگ‌هایِ دیدنی (۵)

● به چه کار آیدت ز گل طبقی؟!
● از گلستانِ من، ببر ورقی
● گل همین پنج روز و شَش باشد
● وین گلستان همیشه خَوش باشد


- ناصرالدّین‌شاه: این روزها، دل‌به‌نشاط نیستی کمال‌الملک! شادابی به هنر حیات می‌دهد. جلوه‌یِ عشق، می‌شود هنر. قدری خوش بگذران! سرِ کیف باش! قدرِ هنرت را بدان! نگذار در ناخوشی بمیرد. هنر، متاعی نیست که سرِ هر بازار بشود، خرید.

- کمال‌الملک: و سرِ هر بازار هم نمی‌شود، فروخت. این روزها دیدم قدرِ گوهر، خیلی بیشتر است تا هنر.

- ناصرالدّین‌شاه: پیداست شما هنوز از آن قضیّه‌یِ دزدیِ جواهرات ملولید! با این طبعِ حسّاسِ شما، چنین رنجشی طولانی عجیب نیست. نصیحتی به شما می‌کنم همانطور که آقا خطایِ نوکر را می‌بخشد، غلام هم باید به موقع از کج‌خلقیِ مولایِ خود، غمضِ عین کند. کینه، سزاوارِ دل‌هایِ پاک نیست. وقتی آقایی، محبّتِ نوکرش را طلب می‌کند، امساک نارواست. رضایتِ ولی‌نعمت، اوّل شرطِ نوکری‌ست. نکته‌یِ دیگر، با دلمردگی، سراغِ نقّاشی نروید، تأثیرِ نامطلوبی دارد.

👈 کمال‌الملک (۱۳۶۲)

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

22 Nov, 00:55


🌸 دیالوگ‌هایِ دیدنی (۴)

● به چه کار آیدت ز گل طبقی؟!
● از گلستانِ من، ببر ورقی
● گل همین پنج روز و شَش باشد
● وین گلستان همیشه خَوش باشد


- عزت الدّوله: کارهایِ دنیا، همیشه نیمه‌کاره می‌ماند. قدرت که عمرِ نوح ندارد. قدرت فصلی‌ست، می‌گذرد. زندگی را سخت نگیرید، زندگی هم می‌گذرد. اگر غرض خدمت است در این منصب هم می‌شود منشاءِ خدمتی بود.

- امیر کبیر: زیرِ دستِ نالایق، خدمت، ناخدمتی‌ست. شوهرتان، مردِ بدی نیست؛ می‌شود گفت بدطالع است؛ خداکند که بداقبالیِ من، شما و بچه‌ها را بدبخت نکند.

👈 سلطانِ صاحبقران (۱۳۵۳)

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

22 Nov, 00:42


🌸 دیالوگ‌هایِ دیدنی (۳)

● به چه کار آیدت ز گل طبقی؟!
● از گلستانِ من، ببر ورقی
● گل همین پنج روز و شَش باشد
● وین گلستان همیشه خَوش باشد


- ابوالفتح: شکارچی تا کی کبک و گوزن؟! عزمِ شکارِ ناب کن.

- رضا: خوب حرف می‌زنی ابوالفتح! دلم می‌خواست روزگارِ بهتری بود و از عشق می‌گفتی!!

- ابوالفتح: قصّه‌یِ شیرین و فرهاد؟!

- رضا: فرهاد کم نبود.

- ابوالفتح: اون سنگ از کوهِ سخت برداشت، نه ریگ از ساحلِ سلامت.

- رضا: قدرِ عشق، به لطفِ یاره که یار جانِ جهان باشه یا خسروِ خوبان.

👈 هزاردستان (۱۳۶۶)

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

21 Nov, 12:11


🌸 دیالوگ‌هایِ دیدنی (۲)

● به چه کار آیدت ز گل طبقی؟!
● از گلستانِ من، ببر ورقی
● گل همین پنج روز و شَش باشد
● وین گلستان همیشه خَوش باشد


- کریم: حدیثِ بغل‌خوابی نیست، عالمِ عشق‌بازی، یه عالمِ دیگه است، عشق‌باز جماعت، پیِ رسیدنِ به عشقشه، خواب و خوراک نداره، اگه یه عشقباز، بختش یار باشه و هوشیار باشه، شاید به اون چیزی که میخواد برسه؛ و اینی که نصیبِ من شد، خیلی بیشتر از خواستنِ من بود؛ شاه‌کرکه! تو دهنش پره، صداش زنگ داره، تو عالمِ آوازه‌خونا، یکیش میشه قمر، بقیه اِاِاِاِی میخونن!

👈 سوته‌دلان (۱۳۵۶)

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

21 Nov, 08:42


🌸 دیالوگ‌هایِ دیدنی (۱)

● به چه کار آیدت ز گل طبقی؟!
● از گلستانِ من، ببر ورقی
● گل همین پنج روز و شَش باشد
● وین گلستان همیشه خَوش باشد


- امین اقدس: بعد هم شدم عازمِ روزِ جدایی! من عازمم، مادرکم! تو یاری کن تا سهل باشد رفتنِ من، مامایی که نافم را از تو برید کجاست، تا این نخِ نامرئی را ببرد؟ چه کنم آخر؟! ما نسلِ شیرخشک نیستیم. بالم را رها کن و چشم از من بدار، مادرکم! الوداع! الوداع!

👈 هزاردستان (۱۳۶۶)

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

21 Nov, 08:39


#دیالوگ‌های‌_دیدنی (بخشِ دوّم)

👈 دیالوگ نیست! شاخِ نباتی‌ست که بایست در دهان گذاشت. رایحه‌یِ شیرینِ سعدی و مولوی و حافظ و فردوسی؛ ذخیره‌یِ هزارسال کلنجارِ مردمانِ ایران‌زمین با واژه‌ها. واژه‌ها...واژه‌ها...واژه‌ها، که اگر نبودند این اجسامِ نامرئی، - به قوِل ویتگنشتاین - چگونه می‌شد جهان را درک کرد!؟!

🌸🌸🌸
○ عَلیِ حاتَمی
سَعدیِ سینَمایِ ایران

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

20 Nov, 17:00


🌸🌸🌸

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

20 Nov, 16:23


🌸 حرفِ حقّی زد، ولی به دهانِ تو نمی‌آید؟

👈 تو خود با تمامِ کسانی که برایِ این مرز و بوم عرق ریختند، چه کردی و درباره‌‌ی‌ِشان چه می‌گویی؟ کیمیایی که استمنا می‌کند. حاتمی که از مادرش انتقام می‌گیرد. کیارستمی که مزخرف می‌سازد.

👈 امثالِ فراستی که یک زمانی مارکسیست بودند و به ضرب و زورِ توبه، توّاب شدند، زهدشان، زهدِ ریایی‌ست و نفاق از چاکِ دهانشان می‌ریزد. این را از خرقه‌یِ رنگ-و-رو رفته‌ای که هنوز از حال-و-هوایِ دهه‌یِ شصت دارد، می‌شود فهمید. خرقه‌ای است که به عاریه گرفته بسا جامِ می که در زیرِ آن پنهان کرده است.

👈 نه "ایرما خوشگله" آنگونه است. نه "باستر کیتون" و "بیلی وایلدر" تو را به انسانیّت نزدیک می‌کند. این حرف‌هایش یادگارِ راهِ حقِ مارکس بود که می‌گفت طبقه‌یِ پرولتاریا، تو را به حق می‌رساند.

👈 ساختِ چنین فیلم‌هایِ مبتذل و هزلی در سینمایِ ایران، معلول است، و علّتش اندیشه‌هایِ تابناکِ تو و امثالِ مرتضی آوینی که دربست سینمایِ دولتی و اشراقی را می‌خواستند. علّتش حکومتی است که تو مجیزش را می‌گویی و او این بستر را فراهم کرده.

👈 اکنون فیلم‌هایِ طنز، بخاطرِ طنزشان نیست که مخاطب دارند، بلکه بخاطرِ تابوشکنیِ آنهاست، تابوهایی که ایرانیِ مظلوم دوست دارد بدون هیچ عواقب و پیامدهایی در اجتماع ببیند، امّا از او دریغ کردند و حالا در پرده‌یِ سینما دنبالِ آمال و آرزوهایِ خود است. آمالی چون عشق، دوستی، معاشرت با یار، حرف‌هایِ عاشقانه، رقص و...

👈 به هر حال، حرفش نامربوط و عاری از حقیقت نیست، این را قبول دارم. امّا این نکته را باید دانست که اگر ریاضی‌دانی، استادالاساتیدِ ریاضی بود، ولی یکبار و فقط یکبار گفت ۲ به اضافه‌یِ ۲ می‌شود ۵، باید به دیگر سخنانش هم شک کرد.

👈 آخر این منتقد، جنابِ مستطابِ فراستی ده سال برنامه‌یِ هفت را داشت کجا در آنجا نقدِ منصفانه‌ای کرد غیر از حمله به شخص و مغالطه؟! گیرم که از قضا علاقه‌مند به سینمایِ بسیار خوبِ "جان فورد" است، شستن و کوبیدنِ "مارتین اسکورسزی" را کجایِ دلمان بگذاریم؟!

👈 آدمی که تسلّط به سینمایِ ایران ندارد و حتّی یک کارگردانِ ایرانی را قبول ندارد. به کیارستمی و حاتمی و کیمیایی توهین می‌کند. به چارچنگولی و اخراجی (۱)، نمره‌یِ بیست می‌دهد. بهترین فیلمش "شعله" است، خب بقیه حرف‌هایشان را باید با شک و تردید نگریست.

👈 درثانی این حرف‌ها به دهانِ بانی این اوضاع نمی‌آید. مانندِ دکتر محمود احمدی‌نژاد بود، که از اوضاعِ انتقاد می‌کرد در حالی که خود بانی بود. انتقادات درست، ولی نه از دهانِ تو و امثالک.

👈 فراستی و امثالِ او باید در ساحتِ پاسخگویی باشند نه انتقاد. باید جواب دهند چرا این بستر را ساخته‌اند؟ باید بگوید چرا فیلم‌هایِ رسول اف و پناهی ممنوع است؟ باید بگوید با حاتمی و کیارستمی و بیضایی و نادری و رسول‌اف و پناهی چه کردند؟ با این‌ها که فیلمِ خوب‌ساز بودند، چه کردید؟

👈 در ثالث، اگر می‌گفت فیلمِ "سازش" یا "اجاره‌نشین‌ها" یا "زیرِ درختِ سنجد" یا "ممل آمریکایی" باز یک حرفی! آخر دیدنِ و معرّفیِ فیلم‌هایِ هالیوودی، با تویی که اندیشه‌یِ ایران و فرهنگِ ایرانی-اسلامی را یدک می‌کشی و داعیه‌دارِ آنی، چه سنخیّتی دارد. عرض کردم که جامِ می زیرِ خرقه دارد، همین است. آخر ایرما خوشگله؟!؟ که خود یک نوع آمریکن پای هست برایِ نوجوانِ تازه به بلوغ رسیده!!! ایرما خوشگله؟!؟ با خانواده ببینم یا تنها؟!؟

👈 بعد "باستر کیتون" را دیدم. "ایرما خوشگله" را هم دیدم. صدبار ببینم؟ بعد چه؟ چند بار ببینم؟ من فیلمی که به زبانِ مادریم و با فرهنگِ ایرانی باشد، نباید ببینم؟

👈 چرا از کسانی که این وضع را به وجود آوردند و تو زیرِ علمشان سینه می‌زنی، انتقاد نمی‌کنی. اگر امثالِ بهشتی و آوینی و فراستی و مخملباف نبودند، الآن هنوز تقوایی و بیضایی و نادری و کیمیاوی و پناهی و رسول‌اف در حال فیلم ساختن در همین مملکت بودند.

👈 به قولِ حاتمی: ممالکِ دیگر، صدها چون من دارند شما با این یکی چه کردید و چه می‌کنید که برایِ این دربخانه‌یِ بی‌آبرو ذرّه‌ای آبرو آوردم.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

18 Nov, 10:56


​​🌸 مادر، همان ایران است.

👈 مادری در زمانِ مرگش، فرزندان را دورِ خود جمع کرد، یکی پسری لات، دیگر پسرش عرفان‌مسلک، پسرِ بعدی دیوانه، دو دختر و یک ناپسریِ دریانشین.

👈 هریک که دستِ روزگار و اجتماعِ آلوده، نپالود و ویران کرد، را پالود و پیراست.

👈 مادر، نمادِ چندهزار سال فرهنگِ ایران است، فرهنگی که طغیانِ یونانیان و اعراب و ترکان را دیده، چرخِ روزگار او را رویارویِ غولِ مدرنیسمِ آنگلوساکسونی گذاشته، امّا وقتی به گوشه‌یِ رینگ می‌رود، دستی در خورجینِ فرهنگِ چندهزارساله‌اش می‌کند و خود را رهایی می‌بخشد.

👈 نه فرهنگِ هلنیسم او را ملول ساخت، نه تازیانه‌یِ تازیان، خم بر ابرویش آورد، نه عصیانِ ترکانِ مغول او را رماند، نه مدرنیسم.

👈 و در خورجینش، مهرِ میترائیسم و نقّاشیِ ارژنگ و اهورایِ زرتشت و فردوسی و مولوی و حافظ و سعدی و نظامی و خیام و فلسفه و عرفان است تا به وقتش، هرگاه هنگامه‌یِ چرخِ عافیت‌سوز را دید آن را بیرون بیاورد و چونان مرهمی بر زخم بنهد.

👈 در این روزگار هرکس که رویاهایِ باسمه‌ای و عاریه‌ایِ چپ یا راست را داشت این مامِ وطن بود که او را از بیراهه بیرون آورد و راه را نشانش داد.

👈 در روزگاری که هرکس به بهانه‌ای با این ایرانِ مظلوم، سرِ عناد دارد. یکبار به بهانه‌یِ اندیشه‌هایِ چپ و روس‌گرایی، یکبار به بهانه‌یِ اسلامِ ناب و عرب‌گرایی، یکبار به بهانه‌یِ فارس‌ستیزی و قوم‌گرایی، حالا هم با عنوانِ معنویّت‌گرایی و مفهومِ نامفهومِ جهان‌وطنی، و هرکس به وطن پرداخت را موردِ تاخت قرار می‌دهند.

👈 آن گاه این تورنجبین بانوست (ایران) که باز آغوشِ پر مهرش را باز می‌کند و آنها را گردِ هم جمع می‌کند و می‌پالاید.

👈 مادر، همان مامِ وطن است. 

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

17 Nov, 02:35


🌸 لطفاً علی حاتمی را بت نکنید!!!

👈 چه بتِ دلربایی! نه معبد و بارگاهی دارد، نه کلیسا و کنشتی! نه خونی را مهدور کرده، نه دستور به خونی داده! نه حقی از کسی خورده، نه بنایِ حق خوری گذاشته! نه افسار بر گردنِ بانویی انداخته، نه بانویی را دستار گسیخته!
● صبر بسیار بباید پدرِ پیرِ فلک را

● تا دگر مادرِ گیتی، چو تو فرزند بزاید!

👈 چرا بت نشود؟! میانِ این دیو و ددان، که هر آن‌ِشان سودایِ جان و ناموسِ مردمیست! میانِ این رجاله و لکاته‌ها، که شهوتِ مال‌اندوزی بر وجدانشانِ مهرِ پوکی زده! میانِ این اشموغان، که سودایِ نام و نان دارند!

👈 چرا بت نشود؟! او که خاک را سبز می‌خواست و عشق را شایسته‌یِ زیباترینِ زنان! آنکه تن را قبا می‌کرد تا سرزمینی را قبا بپوشاند! آنکه پالود و آموخت! شاهی که تاجِ سروری‌اش را لایِ دل‌هایِ مردمانش اندوخت! روئینه‌تنی که رازِ مرگش، اندوهِ عشق و غمِ تنهایی بود!

👈 حاتمی خود تابلویِ هنریست، بی‌آنکه محتاجِ زیب و زینتی باشد! یادش، یادِ مردی‌ست که بر زیباییِ جهان افزود و از زشتیِ آن کاست! بتی که نه شکوهِ مردمانی را خاموش کرد، نه بر خوابشان افزود.

👈 امّا نه خدا و نه شیطان، سرنوشت، او را بتی رقم زد که دیگران می‌پرستیدند، بتی که دیگران‌اش می‌پرستیدند.

👈 حاتمی بت نیست، حاتمی ستاره بود: یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت!

● دل بدان رودِ گرامی چه کنم گر ندهم

● مادرِ دهر ندارد پسری بهتر از این

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

16 Nov, 15:49


🌸 طوقی ساختی مدرن از ویس و رامین

👈 درست است که طوقی بعد از موجِ قیصر ساخته شد، درست است که از بازیگرانِ قیصر بهره گرفت. امّا جایاجایِ طوقی پر است از المان‌هایی که فیلم را از آنِ خودِ حاتمی کرده است. از معماری و بیان و دکوپاژ بگیرید تا داستانِ فیلم.

👈 حاتمی جایی گفته طوقی را براساسِ ویس و رامین ساخته است. امّا داستانِ ویس و رامین چیست؟

👈 به‌طورِ خلاصه، موضوعِ داستانِ "ویس و رامین" عبارت‌ست از عشقِ متقابلِ شهوانی و افسارگسیخته‌یِ دختری به نام "ویس" با برادرِ "شاه‌موبد" به‌نامِ رامین، درحالیکه "ویس" در عقدِ "شاه‌موبد" است و سخت از این پیوند ناراضی‌است.

👈 منظومه‌یِ ویس و رامین از شاهکارهایِ ادبِ فارسی و جهان است که سروده‌یِ فخرالدّین اسعدِ گرگانی شاعرِ قرنِ پنجمِ هجری است. این داستانِ عاشقانه‌یِ منظوم را فخرالدّین اسعدِ گرگانی از متنی پهلوی به شعرِ پارسی برگردانده است و داستانِ مربوط به عصرِ اشکانی-ساسانی است. که در این ترجمه با آرایشِ کلام و به کاربردنِ صنایعِ لفظی و معنوی، شاهکاری عظیم خلق کرده‌است. 

👈 و داستانِ طوقی براین قرار است: آسیّدمرتضی که کفترباز است، با بی‌بیِ نابینایش در کاشان زندگی می‌کند. او یک کبوترِ طوقی را می‌گیرد که همه‌یِ کفتربازهایِ محّل به‌دنبالش هستند. بی‌بی، طوقی را بدیمن می‌داند و از آسیّدمرتضی می‌خواهد که کبوتر را رها کند. از طرفی داییِ آسیّدمرتضی، یعنی آسیّدمصطفی او را برایِ خواستگاریِ نامزدش طوبی به شیراز می‌فرستد. مرتضی و طوبی به‌هم علاقه‌مند می‌شوند و ازدواج می‌کنند. مرتضی، طوبی را به کاشان می‌برد، امّا چیزی از موضوع به بی‌بی و دایی‌اش نمی‌گوید. و...

👈 استفاده از معماریِ کاشان و شیراز، روایتِ عاشقیّت آسیّد مرتضی در حافظیّه، جناسِ بینِ طوبی و طوقی، استفاده از المان‌هایِ سنّتی، همه و برایِ مدرن کردن داستانِ ویس و رامین کافی بود. البتّه مدرنی که ما را به یادِ فرهنگِ ایران بیندازد. تبدیلِ داستانی منظوم به درامی ایرانی.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

16 Nov, 13:38


🌸 حاتمی و مولانا

👈 درست زمانی که موجِ فیلم فارسی و سینمایِ روشنفکری از در و دیوارِ بی‌قواره‌یِ سینمایِ ایران می‌ریخت. کسی دست در خورجینِ میراثِ ادبیِ خودمان کرد و گفت راستی ما مثنوی هم داریم.

👈 حاتمی قصه‌هایِ مثنوی را ساخت امّا تمامِ تقلایش این بود که آیا می‌شود ابیاتِ اشعارِ فارسی را تبدیل به دیالوگ کرد؟ میراثِ ادبی، لانگ شات می‌خواهد یا کلوزآپ؟ آیا قابلیتِ درام دارد؟

👈 خوب یا بد هنوز کسی با بازیگرانِ سر-و-ته‌دار بعد از حدودِ ۵۰ سال چیزی در خورِ مولوی نساخت. سهمِ مولوی تا کنون یک "مستِ عشق" بود که بیش از اینکه درگیرِ اندیشه‌یِ مولوی باشد سودایِ چشم و ابرویِ کیمیا خاتون را داشت.

👈 امّا حاتمی ۵۰ سال پیش با غول‌هایِ تئاتر و سینما با همراهیِ عواملی درجه یک با صدایِ دلنشینِ احمد شاملو قصه‌هایِ مثنوی را ساخت.

👈 خودش هم همان اوّلِ کار اعلان می‌دارد تا کارستان راهی دراز داریم این تجربه‌ای نو برایِ به نمایش درآوردنِ میراث ادبی‌ست.

👈 هر قسمت از این سریالِ تلویزیونیِ ۶ قسمتی، قصه‌ای از داستان‌هایِ مثنویِ معنوی را موضوعِ خود قرار داده بود. این قصّه‌ها عبارت بودند از:
● «سلطان و کنیزک»
● «پیرِ چنگی»
● «قاضی و زن جوحی»
● «خلیفه و اعرابی»
● «طوطی و بازرگان»
● «صوفی»

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Nov, 02:02


🌸 حاتمی چه کرد؟

🖌نویسنده:؟
👈 علی حاتمی را شايد تنها فيلمسازِ ايرانی‌ساز بتوان نام نهاد که تا به امروز در سينمایِ ايران متولّد شده است. او بطورِ حتم آغازگرِ يافتنِ نوعی از فرم و محتوایِ بومی و ملّی برایِ سينمایِ ماست تعبيری که امروزه به سينمایِ ملّی معروف شده است. کسی که فرهنگ و هنرِ اين مرز و بوم را در جستجویِ يافتنِ زبان و زيبايی‌شناسی‌ای مخصوص به خود برایِ سينما می‌کاود تا به سر منزلِ مقصود نايل آيد. البتّه فراموش نکنيم که او آغازگر است.

👈 حاتمی در آثارش به سراغِ تمامِ داشته‌هایِ فرهنگی و هنریِ ما می‌رود، تاريخ را می‌کاود تا بتواند با استفاده‌یِ مستقيم و يا غيرمستقيم اثری دراماتيک بر رویِ پرده‌هایِ نقره‌ایِ سينما ترسيم کند و ردّپایِ اين کنکاش و تجربه در آثارش هويداست.

👈 در حسن کچل به سراغِ افسانه‌ها و فانتزی‌هایِ ايرانی می‌رود و نوآوریِ ديگری به نامِ سينمایِ موزيکال را در ايران آغاز می‌کند. در سوته‌دلان به سراغِ عتيقه‌جات، ضرب‌المثل‌ها و حکاياتِ عاميانه می‌رود و تمايلِ خود به نگهداری و پاسداشتِ اشياءِ کهنه و عتيقه را به قهرمانِ مجنون خود نسبت می‌دهد. در کمال‌الملک با روايتِ زندگیِ محمّدِ غفّاری به سراغ نقاشیِ ايرانی می‌رود و با دقّت در استفاده از رنگ و کمپوزسيون در دکوپاژ و قاب‌بندی از اين عنصرِ خودی استفاده می‌کند. در دلشدگان ادایِ دينی به موسيقیِ سنّتیِ ايران می‌کند و چه در فرم و چه در محتوا آنرا احترام می‌کند. در طوقی به سراغِ داستانِ ويس و رامينِ فخرالدين اسعد گرگانی می‌رود و کبوتر و علاقه‌یِ بخشی از ايرانِ آن زمان را ترسيم می‌کند. در قلندر به سراغِ فرهنگِ عاميانه و باورهایِ خرافیِ ما می‌رود. در ستّارخان به سراغِ مشروطه و نقطه‌یِ عطفِ تاريخِ سياسی-اجتماعیِ ايران می‌رود. در مثنویِ معنوی به سراغِ مولانا و در سلطانِ صاحبقران به سراغِ عصرِ ناصری و اميرکبير می‌رود، زمانی که در واقع تقابلِ سنّت و مدرنيته اوّلين جرقه‌هايش را عيان می‌سازد. در حاجی واشنگتن بيشتر به تقابلِ سنّت و تجدّد و غمِ غربت و عقب‌ماندگیِ حاجی واشنگتن اشاره دارد. در هزاردستان جامعه‌یِ ايرانی را با فراغِ بال ترسيم و بررسی می‌کند و همچنين به خوشنويسی، گوشه‌یِ چشمی می‌اندازد. در جعفرخان از فرنگ برگشته به سراغِ اقتباس از يک نمايشنامه‌یِ ايرانی به همين نام (اثرِ حسن مقدّم) می‌رود و خودباختگی و غرب‌زدگی را ارائه می‌کند و در مادر احترام به مادر، نگاهی شرقی و ايرانی به مرگ و باز هم تقابل سنّت و تجدّد را در قالبِ داستان به تصوير می‌کشد. در واقع او در اين اثرش، مادر را به عنوانِ نمادِ سنّتِ آگاهانه طیِ مراسمی باشکوه می‌کشد.

👈 حاتمی، تاريخ را زياد مطالعه می‌کرد امّا تلاشی برایِ روايتِ بی‌کم-و‌-کاستِ آن نداشت. در واقع معتقد بود که حقيقتِ تاريخی شيرين‌تر و مهم‌تر از واقعيّتِ تاريخی ست.

👈 از جمله ديگر شاخصه‌هایِ سال‌هایِ حياتِ هنریِ او می‌توان به همکاریِ او با تقريباً همه‌یِ بزرگانِ عرصه‌یِ ادب و هنرِ کشورمان در قبل و بعد از انقلاب اشاره داشت. خصوصيّتی که گواهِ اخلاقِ خوب و شخصيّتِ خاکی و محبوبِ او دارد. همکاری با بهترين بازيگرانِ تاريخِ سينمایِ ايران از غول‌هایِ بازيگری مثلِ بهروزِ وثوقی، پرويزِ فنّی‌زاده، عزت‌الله انتظامی و پرويزِ صيّاد تا ستاره‌هايی چون فردين، فروزان، زری خوشکام، ناصرِ ملک‌مطيعی، از شهره آغداشلو، جمشيد مشايخی، علی نصريان،اکبرِ عبدی، داوودِ رشيدی، محمّدعلی کشاورز تا خيلی‌هایِ ديگر که نام بردنِ آنها در اين مجال نمی‌گنجد.

👈 در عرصه‌یِ دوبلاژ معمولاً با مديريّتِ دوبلاژِ ايرجِ تهماسب و همکاریِ تقريباً تمامیِ دوبلورها آثارش را دوبله می‌کرد.

👈 در عرصه‌یِ کارگردانی و فيلمبرداری با مازيارِ پرتو، محمودِ کلاری، مهردادِ فخيمی، نعمتِ حقيقی، عليرضا زرين‌دست، محمّدِ متوسّلانی، هژيرِ داريوش و... همکاری کرد.

👈 و در عرصه‌یِ موسيقیِ فيلم باتمامِ بزرگانِ موسيقیِ ايران مثلِ فرهادِ فخرالدّينی، بابکِ بيات ، اسفنديارِ منفردزاده، محمّدرضا لطفی، محمّدرضا شجريان، حسينِ عليزاده همکاری داشت.

👈 حتّی ذکرِ همکاری و ساختِ مقداری از فيلمنامه‌یِ مترسک نوشته‌یِ احمد شاملو، جالبِ توجّه است

👈 شاخصه‌هایِ فرمی و محتوايیِ آثارِ او به نحوی عيان و برجسته است که به راحتی حتّی با ديدن چند دقيقه از هر اثرش می‌توان امضاءِ او را تشخيص داد.

👈 ديالوگ‌هایِ شيرين و نغز، آهنگين و سوهان‌خورده‌یِ علی حاتمی برایِ بيانِ تم‌ها و موضوعاتی که دغدغه‌یِ فکریِ او را شکل می‌داد را بايد شاخص‌ترين عنصر در فيلمنامه‌هايش دانست، حتّی زمانی که داستان در زمانِ حال روايت می‌شود. او معتقد بود که بازيگر در مقابلِ دوربين در هنگامِ صحبت کردن بايد در و جواهر از دهانش بيرون بريزد.


🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Nov, 02:02


اين جواهرات (ديالوگ‌ها) به همراهِ بازی و بيانِ بازيگر ( که معمولاً دوبله می‌شد و حاتمی نظارتی دقيق‌تر بر آن داشت) در کنارِ هم شخصيّت‌هایِ داستان‌هایِ او را تکميل می‌کردند.

👈 حاتمی در اغلبِ آثارش، خود طراحیِ صحنه را بر عهده می‌گرفت، به شدّت در ترسيمِ فضا و ترکيب‌بندیِ قاب تاثير می‌گذاشت. استفاده از دکورهایِ تاريخی برایِ القایِ حس و حالِ بهترِ فضایِ داستان و واقعيّت‌پردازیِ بيشتر برایِ مثال در سريالِ هزاردستان باعثِ ساختِ شهرکِ سينمايیِ علی حاتمی(يا غزالی) شد که تا امروز پروژه‌هایِ بسياری از اين قدمِ خيرِ او محظوظ گشته‌اند. و در سايرِ آثارش، صحنه‌پردازی آنقدر اهميّت داشت که به خاطرِ آنها فيلمبرداری را حتّی در بحبوحه‌یِ جنگ، به ايتاليا و بوداپست کشاند. معماریِ خاصِ عمارت‌ها، رنگ‌آميزی در و ديوار‌ها و آکسسوارِ کهنه و عتيقه‌یِ صحنه‌هایِ فيلمهايش به فضا، حال و هوایِ خاصی می‌داد.

👈 عدم علاقه به تقطيع‌هایِ متوالی و دادن ميزانسن‌هایِ طولانی و پيچيده برایِ حفظ حسِ بازيگران (بخصوص در کارهایِ آخرش) از ديگر خصوصيّاتِ شيوه‌یِ کارش بود، که اين هم از آثارِ بازمانده از سال‌هایِ فعاليّتِ تئاتريش است.

👈 ترکيب‌بندیِ متقارن (با توجّه به معماریِ سنّتی) در قاب‌بندی‌هايش و شروعِ ميزانسن‌ها غالبا از سمتِ راست که به طرفِ مخالف ختم می‌شود (با توجه با نوشتارِ فارسی) در کنارِ هدايتِ صحيحِ بازيگران و در عين حال دادن آزادیِ عمل و انتخاب، به آنها و استفاده از روحِ ساير هنرها در فرمِ سينمايیِ آثارش بخصوص المان‌هایِ تئاتری از شاخصه‌هایِ کارگردانیِ اوست.

👈 شخصيّت‌هایِ فيلم‌هایِ حاتمی معمولاً متعدّد و هر کدام جايگاه، ويژگی و شخصيّت‌پردازیِ خود را دارا می‌باشند. امّا شخصيّتِ خودفروخته و فريفته‌یِ غربی و يا به عبارتِ بهتر غرب‌زده در بخصوص کارهایِ متاخرترش ديده می‌شود. خسرو خان رهاوی که فرنگ نيامده، لباسش را عوض می‌کند و به سراغ فراگرفتن پيانو می‌رود و يا آن مترجمِ حاجی واشنگتن که حاجی را در غربت رها می‌کند و مشغولِ تحصيل می‌شود و در پايان هم تبديل به عنصری غيرخودی می‌شود و يا از همه مهم‌تر خودِ جعفرخان که برایِ ساختِ نيوجف آمده در کنارِ کسانی که سنّتِ خودی را بخوبی درک نکرده‌اند مثلِ فرجِ بوسعليک (اکبر عبدی) و خيلی‌هایِ ديگر کسانی هستند که حاتمی به حالِ آنها افسوس می‌خورد. و در مقابلِ آنها حاجی واشنگتن که به جنون می‌رسد و طاهرِ بحرالنور که جانش را می‌دهد و آقا حسين دلنواز که ملکش را می‌دهد و پدرِ جعفرخان و مادر را نشان می‌دهد. کسانی که برایِ سلاخی شدنِ اين سنّتِ زبان بسته که کسی به آن توجه نمی‌کند، تلاش می‌کنند.

👈 در پايان بايد گفت که آثارِ علی حاتمی چندان مورد قبولِ منتقدين (لااقل بخشِ غالبِ آنها) نبوده است. منتقّدين داستانِ باباشمل را موزيکال نديده‌اند و طوقی را بسيار متاثر از قيصر ارزيابی کرده‌اند، قلندر را فاقدِ فيلمنامه‌ و گره‌هایِ داستانیِ منطقی ديده‌اند، ستّارخان را بدور از واقعيّاتِ تاريخی قلمداد کرده و نسخه‌یِ تدوينِ مجدّدِ جعفرخان از فرنگ بر گشته (که براستی ربطی با ساخته‌یِ حاتمی ندارد) را درخورِ توجه نمی‌دانند و در نهايت دلشدگان را ناقص و پاره-پاره می‌دانند.

👈 اما حسن کچل، خواستگار، حاجی واشنگتن، مادر، هزاردستان، سلطانِ صاحبقران و به ويژه سوته‌دلان را به جهتِ برخی عناصر تحسين کرده‌اند.

👈 به هر صورت حاتمی کسی است که نامِ نيکی دارد و کمتر ايرانی‌ای هست که نامِ او را نشناسد. فيلم‌هایِ ضعيف هم در کارنامه دارد امّا کسی است که می‌خواست راهی جديد را ارائه کند که با استفاده از يک ابزارِ مدرنِ وارداتی (مثلِ سينما) هم می‌توان تلاش کرد که با استفاده از داشته‌هايمان آنرا مالِ خود کنيم (در فرم) و از آن برایِ حفظ و بررسیِ گذشته و سنّتمان استفاده کنيم.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

14 Nov, 23:28


🌸 آنچه حاتمی کرد و دیگران نکردند

👈 سینمایِ ایران تا پیش از حاتمی تقلیدی کودکانه از سینمایِ هند و هالیوود بود. مانندِ
سینمایِ ژانرِ وحشتِ ساموئلِ خاچیکیان که تقلیدی از سینمایِ هالیوود بود و مابقی فیلم‌ها که شکلی مبتدیّانه و تقلیدی از سینمایِ هند بودند.

👈 تا اینکه موجِ نو سینمایِ ایران آمد و عملاً دو الگو را مد نظر داشتند یا موجِ نو سینمایِ فرانسه یا نئورئالیسمِ سینمایِ ایتالیا یا درام و پلاتی که عملاً هالیوودی بود و  تفاوت فقط در لوکیشن و نام‌ها بود. می‌شد پل نیومن را در ساحتِ ایرانی آن دید.

👈 حاتمی برایِ نخستین بار، میزانسن و دکوپاژ و پلات و داستانی ایرانی با تأسّى از هزار-و-یک-شب و ویس و رامین و گلستان را به ارمغان آورد.

👈 مسعود کیمیایی می‌گفت به بهروز وثوقی گفتم دقیقاً اینگونه که پل نیومن زمین خورد، تو هم بیفت. دقیقاً پوزخندت شبیهِ مارلون براندو باشد.

👈 امّا حاتمی بازیگرانی را انتخاب کرد که ایرانی-تهرانیِ اصیل بودند یا کاراکترهایی که از فرهنگ و سنّتِ ایرانی برخاسته بودند. سخت است که مجیدِ سوته‌دل و یا حسن کچلش را در میانِ سینمایِ دیگر ممالکِ جهان پیدا کنیم.

👈 کدام اثر از حاتمی، اقتباس یا برداشتی از سینمایِ جهان بود؟! همه آبشخورشان لایِ صفحاتِ ادبیِ ایران بود. از حسن کچل که از ادبیّاتِ فولکلورِ کودکان می‌آمد تا طوقی که از ویس و رامین گرفته شد تا خواستگار که از سنّتِ عرفانی و قلندر و ستّارخان و سوته‌دلان و ...

👈 از فرهنگِ ایران می‌گرفت و به سینما می‌داد. حاتمی یکبار گفت کارگردانانِ ما، نگاه می‌کنند بازیگرِ خارجی، چگونه اخم می‌کند؟! چگونه می‌نشیند؟! چگونه مشت می‌زند؟! سپس همان را باسمه‌ای و عاریّه‌ای به خوردِ سینما می‌دهند. من می‌نگرم که  مردمِ کوچه و بازارِ ایران چگونه می‌نشینند؟! چگونه می‌بینند؟! و به سینمایم می‌دهم.

👈 شاید بتوان گفت مبدعِ بی‌رقیبِ سینمایِ قصّه‌گویِ تاریخی، علی حاتمی بود. راهی که از خودش شروع شد و به خودش خاتمه یافت و کسی بعدها نتوانست با او هماوردی کند. روایت کردنِ تاریخ، آنگونه که هنر می‌پسندد نه آنگونه که فکت‌هایِ تاریخی می‌گویند.

👈 رتوریکِ کلامش را در سبکِ ادبیِ دورانِ قاجار و نثرِ منشیّانه‌یِ سعدی می‌توان دید. ازین لحاظ توانست جا پایِ بزرگانِ ادب بگذارد و بزرگترین فیلم‌نامه‌نویسِ ادبی بشود. تا کنون که بی‌رقیب بود تا بعدها چه شود.

👈 در یک کلام، آنچه علی حاتمی به سینمایِ ایران هدیه کرد، قصه‌گوییِ تاریخی، رتوریکِ ادبی، شهرکِ سینمایی، میزانسن و دکوپاژِ ایرانی، عناصرِ فیلمنامه‌نویسیِ ایرانی، سینمایِ ملّی، ابداع و نوآوری و بدعت‌گذاری بود.

👈 آنچه دیگر کارگردانان کردند سینمایِ تقلیدی از موجِ نویِ فرانسه و نئورئالیسمِ ایتالیا و پلاتِ هالیوودی، تقلید از بازیگرانِ فرنگی، تقلید از ضرب‌آهنگ/حس/نگاهِ بازیگرانِ غربی، با ایده‌های وارداتی، عدم استفاده از پشتوانه‌یِ ادبی-فرهنگی ایرانی‌ست.

👈 ساکنان جهان نمی‌خواهد درامِ "سام مندس" یا "مارتین اسکورسزی" را به شکلِ ایرانی ببیند بلکه تراوشاتِ سنّت و فرهنگ و ادبِ ایرانی را می‌خواهند ببینند. شاید اگر حاتمی دو کارِ سیاسی انجام می‌داد، دو تا فحشِ سیاسی می‌داد. کمی پارتی‌بازی در سینمایِ جهان را بلد بود، به جایِ آن سینمای رنگارنگ و جادویی از فرهنگِ ایران، چارتا کپر و سگ و نانِ خشک به عنوانِ ایران نشان می‌داد، اکنون او هم جایگاهی در جهان داشت.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

14 Nov, 22:22


💥 ۱۵) گذشتن از آستانه‌یِ بازگشت
👈 در این مرحله، قهرمان می‌آموزد چطور حکمتی که طیِ سفر آموخته است را با باقی جهان به اشتراک بگذارد.

💥 ۱۶) ارباب دو جهان
👈 این مرحله معمولاً در قهرمانانی فراانسانی چون عیسایِ ناصری یا بودا نشان داده می‌شود. در قهرمان‌هایِ معمولی‌تر، این مرحله با تحصیلِ تعادل بینِ جسم و روح حاصل می‌شود. قهرمان در این مرحله، به آرامشی درونی و بیرونی می‌رسد.

💥 ۱۷) زندگیِ آزاد
👈 اربابِ دو جهان شدن، به رهایی از ترس از مرگ منجر می‌شود، که به معنایِ آزادی برایِ زندگی کردن است. گاهی به این مرحله "دم را دریافتن" می‌گویند، جایی که فرد نه حسرت گذشته را می‌خورد و نه نگران آینده است.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

14 Nov, 22:22


🌸 حسن کچل و سفرِ قهرمانِ جوزف کمبل

👈 سفرِ قهرمان یک الگویِ کلّی است که ادعا می‌شود بیشتر اسطوره‌هایِ جهان بر اساسِ آن پی‌ریزی شده‌اند. این الگو نخستین بار، توسّطِ جوزف کمبل در کتابِ «قهرمانِ هزار چهره» (۱۹۴۹) معرّفی شد.

👈 کمبل برایِ این الگو، هفده مرحله یاد می‌کند؛ امّا بیشتر اسطوره‌ها تمامِ این مراحل را دارا نیستند و بعضی فقط رویِ یکی از این مراحل تمرکز دارند.

👈 در اینجا فقط به شرح این مراحل می‌پردازیم و مقایسه‌یِ جزءبه‌جزءِ این مراحل با فیلمِ سینماییِ "حسن کچل" را بر عهده‌یِ خوانندگانِ گرامیِ کانال می‌سپاریم.

💥 ۱) دعوت به ماجراجویی
👈 در ابتدا، قهرمان در حالِ زندگیِ روزمره‌ای است. در این حال، به ترتیبی به سفر به سویِ ناشناخته‌ها دعوت می‌شود.

💥 ۲) ردِ دعوت
👈 معمولاً وقتی قهرمان دعوت می‌شود، ابتدا به آن اعتنایی نمی‌کند. این عدم اعتنا، ممکن است علّت‌هایِ مختلفی داشته باشد که به سببِ آن‌ها، قهرمان نمی‌خواهد شرایطِ فعلیِ زندگی‌اش را تغییر دهد. ردِ دعوت نمی‌تواند خیلی ادامه پیدا کند.

💥 ۳) امداد غیبی
👈 وقتی که قهرمان دعوت را پذیرفت، راهنمایِ ماورایی او بر او ظاهر می‌شود. معمولاً این مرشد، تعویذ و طلسم‌هایی می‌دهد که بعداً در ماجراجویی‌ها، به کمکِ قهرمان می‌آیند.

💥 ۴) عبور از نخستین آستانه
👈 در این قسمت، شخص برایِ شروع ماجراجویی‌هایش، از مرزهایِ زندگیِ شناخته شده گذر می‌کند و واردِ سرزمینِ ناشناخته‌ها می‌شود.

💥 ۵) شکمِ نهنگ
👈 این مرحله، آخرین مرحله‌یِ جداییِ قهرمان از زندگیِ شناخته شده و از خود است. با ورود به این مرحله قهرمان اراده‌یِ خود برایِ دگردیسی را نشان می‌دهد.

💥 ۶) تشرّف
👈 جاده‌یِ آزمون‌ها، مجموعه‌یِ آزمون‌هاست که شخص باید از پس‌شان بر بیاید تا آماده‌یِ دگردیسی شود. معمولاً قهرمان در چند آزمون شکست می‌خورد.

💥 ۷) ملاقات با ایزدبانو
👈 در این نقطه، قهرمان عشقی قدرتمند و بی‌قید و شرط را تجربه می‌کند که مانندِ عشق مادر به فرزند است. معمولاً نشانه اش این است که قهرمان با شخصی که بیش از همه دوست دارد، ملاقات می‌کند. قهرمان با این ایزدبانو ازدواج می‌کند. اما بر خلاف نظر فروید و رانک، این ایزدبانو نمادی از مادر نیست، بلکه او نمادی از کهن الگوی مادر است که از اجزای تشکیل‌دهنده شخصیت قهرمان هستند. آن دو فقط ازدواج نمی‌کنند بلکه به نحوی رازگونه با هم یکی می‌شوند.

💥 ۸) زن به عنوانِ وسوسه‌گر
👈 در این مرحله، قهرمان با وسوسه‌هایی اغلب جسمانی و لذت‌بخش رو به رو می‌شود که ممکن است او را وسوسه کنند که ماجراجویی خود را رها کند. وسوسه‌گر الزاماً یک زن نیست، بلکه زن، استعاره‌ایست از وسوسه‌هایِ جسمانی و مادیِ زندگی است، زیرا آنچه اغلب شهسوارها را وسوسه می‌کرد که سفرِ خود را ترک کنند، شهوت بود.

💥 ۹) آشتی با پدر
👈 در این مرحله، قهرمان باید با چیزی که بیشترین قدرت را در زندگی او داراست، ظالم و بی‌رحم است و در واقع «غول» است، رو‌به‌رو شود. در بسیاری از اسطوره‌ها، این موجود، پدر یا پدرواره‌ایست که قدرتِ میراندن و زنده کردن دارد. قهرمان با او می‌جنگد. امّا بر خلافِ نظر فروید و رانک، این پدر-خدا، نمادی از پدرِ قهرمان نیست و قهرمان قصدِ کشتن او را ندارد. بلکه او از پدر-خدا همان محبّتی را طلب می‌کند که از ایزدبانو دریافت کرده. او در واقع جویایِ آشتی با خداست، و در نهایت به نحوی رازگونه با او یکی می‌شود.

💥 ۱۰) خدای‌گون شدن
👈 وقتی قهرمان به مرگِ جسمانی یا روحانی می‌میرد، به ماورایِ دوگانگی‌ها و تضادها منتقل می‌شود و به نوعی وحدت می‌رسد. شکلِ بیشتر دنیویِ این مرحله، آرامش و رضایتی است که قهرمان را فرا می‌گیرد. قهرمان با دانش والایی که در این مرحله بدان دست یافته‌است، اکنون برایِ سخت‌ترین بخشِ ماجراجویی آماده می‌شود.

💥 ۱۱) برکت نهایی
👈 برکت نهایی، رسیدن به مقصدِ نهاییِ سفر است. تمامِ مراحلِ پیشین، مقدّمه‌ای برایِ رسیدن به این مرحله بودند. در بیشتر اسطوره‌ها، این برکت چیزی ماورایی مانندِ چشمه‌یِ آبِ زندگانی یا جامِ مقدّس است.

💥 ۱۲) اجتناب از بازگشت
👈 قهرمان که در جهانِ دیگر به سعادت دست یافته‌است، دیگر تمایلی برایِ بازگشت به زندگیِ عادیِ قبلیِ خود ندارد و نمی‌خواهد برکتِ خود را در اختیارِ یاران خود قرار دهد.

💥 ۱۳) فرارِ جادویی
👈 گاهی، اگر پاداشِ نهایی، چیزی است که خدایان از آن حفاظت می‌کنند، قهرمان باید با آن فرار کند. در نتیجه بازگشت از سفر به همان اندازه‌یِ عزیمت به سفر، خطرناک و ماجراجویانه خواهد بود.

💥 ۱۴) کمک خارجی
👈 همان‌طور که قهرمان برایِ طی کردن مراحلِ سفر به راهنما و یارانی نیاز دارد، گاهی برایِ برگشتن به زندگیِ روزمره نیز به چنین راهنماها و یارانی نیازمند است، مخصوصاً اگر بر اثر این سفر، دچارِ جراحت یا ضعفِ جسمانی شده باشد.


🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

14 Nov, 20:07


🌸 دلشدگان، آشتی با رنگین‌کمان

👈 درست، در بحبوحه‌یِ سینمایِ چرکین و خاک‌آلود و بی‌رنگ. درست زمانی که آلاتِ موسیقی کانهم آلاتِ قمار و خمار بودند. درست زمانی که قهرمانان، مردانی خاک گرفته و آسمانی بودند و عشق از ملکوت اعلاء فروتر نمی‌شد. درست زمانی که عشقِ مرد و زن، چونان کفرِ ابلیس، حرام و زشت بود. درست در همین زمان‌ها فیلمی بر پرده رفت.

👈 با چه بها و بهانه‌ای؟! با قرض و وام و به گرو گذاشتنِ خانه‌یِ خودِ حاتمی، زمانی که فروشِ فیلم بایست همراه با خون و آشوب و شقاوت می‌بود.

👈 برایِ بزرگداشت هزاره‌یِ باربد! درست ده سال بعد از قلع-و قمع-کردن و به خاک و خانه نشاندنِ خوانندگان. درست زمانی که موسیقی چون قتلِ عمد، گناهی کبیره بود.

👈 همه چیزِ دلشدگان رنگین‌کمانی بود. درست زمانی که نگاه‌ها خسته از پلان‌هایِ سیاه و سفید بود. عشق‌ها، الهی بود. زنان نه آدمیانی همیال با مردان که قدسیانی بودند که تو گویی آبستنیِ آنها هم چونان مریم با نفخت من روحی فیه بود. درست زمانی که قهرمانان دهه‌یِ شصتی‌‌اش آمده بودند تا جانِ ناقابلشان را با خدا معامله کنند و بروند نه تمتّعی از یار داشتند و نه شوقِ زندگی.

👈 امثالِ مجله‌یِ سوره‌ای‌ها نیز با نصوصِ دینی به جنگِ هنرمندان و هنرسازان رفته بودند.

👈 دلشدگان آمد. با عشقی زمینی و دست‌یاب. با آلاتِ موسیقی‌ای که حرام نبودند. با تحریرِ خیال که تغنّیِ شیطان نبود. با نگاهی گره-بر-گره از زن و مرد، که شیطانی آن حوالی نداشت. با مرگی نه در معامله با خدا که در این زندگی و در ادامه‌یِ این زندگی.

👈 دلشدگان آمد که حرام‌ها بارِ دیگر، حلال شوند، دلشدگان آمد که رنگین‌کمان را به سینمایِ ایران هدیه دهد.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

14 Nov, 18:36


🌸 مادر و داستانِ طوطی و بازرگان

👈 علاقه‌یِ حاتمی به مولانا و تفکّرِ عرفانی در جایاجایِ آثارش مشهود است. چه با یک کلمه و یک جمله، چه در یک بیت، یا یک سریال.

👈 امّا وقتی که یک ایده را از مولانا بگیرد و آن را به فیلم تبدیل کند یک چیزِ دیگرست. مادر را درست براساسِ داستانِ طوطی و بازرگان ساخت.

👈 روایتِ طوطی و بازرگان چنین است که طوطئی، اسیرِ بازرگانی بود. روزی بازرگان به قصدِ سفر به هند، از طوطیِ خود می‌خواهد چه برایِ تو به ارمغان بیاورم. طوطی نالان و آسیمه‌سر گفت سلام مرا به طوطیانِ دوست، برسان! بگو که در آن روزگارِ بی‌بندی، چه چاره‌ای برایِ منِ در بند دارید؟!

👈 بازرگان به هند رفت. در جنگلی پر طوطی، از یکی از آنان درخواستِ طوطی خود را پرسید. ناگهان طوطیکی از شاخه فروافتاد و درجا مرد. بازرگان برگشت و آنچه بر طوطی رفت را بر وی گفت. طوطی خود نیز چون آن یکی، از شاخه‌یِ قفس افتاد. بازرگان دست بر سر زنان، انگشتِ تحسّر بر لب گزان، طوطیِ مرده را از قفس بیرون آورد و بر بامِ ایوان انداخت. سپس‌تر طوطی، جانِ رفته را بازیافت. سپس مولانا چنین نتیجه می‌گیرد، پیش از مردن، یکبار به اراده و اختیار بمیرید.

👈 مردن به چه معنا؟! یعنی همانگونه که شخصِ وفات یافته را بر حساب و کتابش می‌رسند و دفترِ اعمالش را به دستش می‌دهند. شما هم پیش از مردن، یکبار بدان گونه انگارید که مرده‌اید و به اعمال و کردارِ خود بَررَسید.

👈 مرگ پیش از مرگ هم صبغه و سبقه‌یِ دینی دارد و هم در ادبِ عرفانی بسیار یافت می‌شود. در نصوصِ دینی گفته‌اند "حاسِبوا قبل از تحاسِبوا" یا این بیت:
● بمیر ای دوست! پیش از مرگ، اگر می زندگی خواهی
که ادریس از چنین مردن، بهشتی گشت پیشِ از ما

👈 در فیلمِ مادر، مادر پیش از آنکه واقعاً بمیرد یکبار تمام و کمال به حسابِ خود می‌رسد. فرزندانی را که بدِ روزگار و دستِ اجتماع، نپالوده پرورد را دوباره به همان طینتِ معصومِ طفولیّت برمی‌گرداند. مراسمش را خود گُل‌گزین می‌کند. در درون به پالایش می‌پردازد و....

👈 و این چنین، پیش از مرگ و آن روزِ حساب، یکبار به گونه‌یِ مثالی مردن، تمثیلی‌ست برایِ روزِ حساب. وقتی مادر مرگِ اوّل را دید "نگاهش نگاهِ عاشقا شد و تازه این شام، شامِ عروسیشه".

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

14 Nov, 04:07


🌸 دِینی که ادا نشد.

👈 صحبت از محسنِ مخملباف است. مردِ زمهریر و آتش. یا نهایتِ آنسوست یا نهایتِ اینسو.

👈 درست زمانی که در عنفوانِ جوانی بود، و دو-سه خزعبل، بنامِ فیلم ساخت، آتش بر دامنِ نقّاشانِ تصویر افکند و کشتیِ اربابِ هنر می‌شکست.

👈 آن زمان، در میانِ پخشِ "حاجی واشنگتن" از سینما، فریادِ وااسلاما سر می‌داد و "مرگ بر حاتمی"اش خدا را هم شرمنده‌یِ این مصاف کرد. ازین رو بود که حاتمی گفت: 《من اوّلین کارگردانِ ایرانی بودم که قبل از بچه مسلمان‌هایِ امروز فیلمی را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کردم و در تمامِ فیلم‌هایم جلوه‌هایی از اعتقاداتِ مذهبیِ خودم حضور یافت... چیزی که برایم مطرح است اینکه مسئله شروعِ زبانِ فیلم با نام و ذکرِ خدا باشد.》

👈 این حرف را حاتمی نه از سرِ دینی‌داریِ خود که بخاطرِ دین‌نماییِ امثالِ مخملباف زد.

👈 زمانه گذشت البتّه اندک و زود و حریقِ آن مرد به زمهریر بدل گشت، تو گویی آن پیشتازِ جهاد در راهِ خدا، از ازل هنروری بود دل سوخته که دردِ عشق داشت.

👈 و هیچگاه تاوانِ آن جور و تطاولی که بر بازیگران و کارگردانان کرد، را پس نداد.

👈 اوایلِ دهه‌یِ هفتاد ناگهان چهره‌یِ ارغوانیِ آقا شکفت. می‌خواست از آن همه افراط، اعلامِ برائت کند و چهره‌ای هنردوست از خود نشان دهد و خود را از قبیله هنر بداند.

👈 فیلمِ "ناصرالدین شاه، آکتور سینما" را ساخت و سهمِ هر کارگردان را به نیکی ادا کرد و اعتراف کرد اینکه حالا مخملباف چنین سینماگری شده، مدیونِ تلاشِ صدساله‌یِ هزاران نفر است.

👈امّا به حاتمی که می‌رسد فقط با یک دیالوگ از زبانِ جهانگیر فروهر (دیالوگِ دکتر در فیلمِ سوته‌دلان)، به حاتمی ادایِ دین می‌کند.

👈 امّا به قدر و قامت حاتمی نبود، کم بود. او نگفت که دینِ من بیشتر است. حتّی همین فیلم، با هم ژانر، با همین معماری، با همین ادبیّات، با همین آکساسوار، با همین بازیگران، مدیون ابداعاتِ حاتمی است.

👈 این ژانرِ تاریخی را اوّلین بار حاتمی با ساختِ باشکوهِ سلطان صاحبقران ارائه کرد.

👈 پرداخت به ناصرالدّین شاه / استفاده از همان بازیگرانِ حاتمی با همان نقش/ زبان و ادبیّات قاجاری / شخصیّت‌هایِ محبوبِ حاتمی مثلِ ناصرالدّین شاه، میرزا آقاسی، ملیجک، جارچی، امیرکبیر و... / همه را حاتمی آورد.

👈 و مخملباف نگفت من بودم که در سینما هنگامِ پخشِ "حاجی واشنگتن" می‌گفتم "مرگ بر حاتمی" و آن را از پرده پایین کشیدم.

👈 این چنین بود که دستِ تقدیر، درزی را به کوزه انداخت و مخملباف نیز در دامِ همان افراطی‌گری که خود مبدع و واضعش بود افتاد. ما أكثَرَ العِبَرَ، وَ ما أقَلَّ المُعتَبِرينَ!

👈👇👇👇 سکانسِ ادایِ دینِ مخملباف به حاتمی در ناصرالدّین شاه، آکتورِ سینما که در آن جهانگیر فروهر، دیالوگِ دکتر در سوته‌دلان را یادآوری می‌کند.👇👇👇

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

14 Nov, 04:04


🌸 #نوشتار (بخشِ چهارم)
👈 (۱) دینی که ادا نشد
👈 (۲) مادر و داستانِ طوطی و بازرگان
👈 (۳) دلشدگان، آشتی با رنگین‌کمان
👈 (۴) حسن کچل و سفرِ قهرمانِ جوزف کمبل
👈 (۵) آنچه حاتمی کرد و دیگران نکردند
👈 (۶) حاتمی چه کرد؟
👈 (۷) حاتمی و مولانا
🌸🌸🌸
○ عَلیِ حاتَمی
سَعدیِ سینَمایِ ایران

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

14 Nov, 03:58


🌸🌸🌸

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

14 Nov, 03:57


🌸 امیدوارم آیندگان، نقّادانِ بامعرفتی باشند۰

👈 علی حاتمی: 《هیچ جریانی با ساختِ هزاردستان به جز چند رفیقِ قدیمی، موافق نبود. به لحاظِ معنوی راضی‌ام، چون شیره‌یِ جانِ خود را گذاشتم، زن و فرزند را عذاب دادم تا کارم در حدِّ توانم بی‌عیب باشد. اصلاً غایتِ یک هنرمندِ متعّهد باید همین باشد، کدام هنرمند یا روشنفکرِ مسئول در طولِ زندگی‌اش اجرِ مرارتِ خود را تمام و کمال گرفته است، مگر با انعکاسِ مؤثر و جاودانگیِ اثرش در گذشتِ زمان. امیدوارم آیندگان نقّادانِ با معرفتی در موردِ آثارِ من باشند و من را به از گور درآوردنِ افکارِ عتیقه‌ای متّهم نکنند.》

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

14 Nov, 03:40


🌸 فیلم‌هایم، بی‌الگوست.

👈 علی حاتمی:《من به عنوانِ یک هنرمند در زمانِ خودم به سر می‌برم و نتیجه‌یِ کارِ هنری‌ام به عنوانِ یک دستاوردِ فرهنگی باید ثبت شود تا در آینده هم موردِ عنایتِ نسلِ پیشِ رو قرار گیرد. فیلم‌هایی که من می‌سازم، بی‌الگوست. این حرفِ منتقدانِ زمانِ ماست. ما فیلمِ وسترن نداریم، ما فیلمِ پلیسیِ ایرانی به شکلِ جدّی نداشتیم و نداریم. من اوّلین بازجوییِ سینمایی را در هزاردستان به تصویر کشیدم. سینما راهِ خود را می‌رود. برایِ بیان یک روایتِ تصویریِ جالب که باید از قابِ تلویزیون پخش شود و همه جور تماشاگر را قانع کند باید تدابیرِ محکمی اندیشید.》

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

13 Nov, 17:48


🌸 آیینِ چراغ، خاموشی نیست.

👈 علی حاتمی: 《به تصویر کشیدنِ مرگِ آدم‌هایِ بزرگ از روایتِ دورانِ حیاتشان عمیق‌تر است. فرهنگِ اسلامیِ ما مقوله‌یِ مرگ را برایِ همه‌مان دل‌پذیر و پذیرفتنی ارایه داده است. در سوته‌دلان مجید در نهایتِ پریشان‌احوالی، برداشت‌هایِ درستی از زندگیِ آدم‌هایِ اطرافِ خود دارد؛ مرگش در جاده‌یِ امامزاده داوود، حسرتی بزرگ در دلِ برادرِ او گذاشت. در صحنه‌یِ آخر مادر، حرکتِ کوتاهِ کرینِ فیلمبرداری، مادر رویِ تخت دراز می‌کشد و سرمست و فرشته‌وار، در نمایی دیگر طلیعه‌یِ نورِ جاودانِ خورشیدِ روز بعد، صبحی شروع‌کننده را برایِ فرزندان نوید می‌دهد. در دل‌شدگان مرگِ طاهر و عشقِ نرسیده‌اش باعث شد گروه با سعیِ بیشتری آن صفحه‌یِ موسیقی را در فرنگ ضبط کنند و به عنوانِ دستاوردی نوین برایِ وطن سوغات بیاورند. این همان عظمتِ نفسِ مرگ است که خودِ زندگی و نوعِ جدیدی از آن است. به قولِ حاجی واشنگتن، "آیینِ چراغ، خاموشی نیست".》

🌸🌸🌸
🆔@DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

12 Nov, 22:57


🌸 جهان، سرایِ سختی و رنج است.

👈 علی حاتمی: 《از کودکی، علاقه‌ای وافر به موسیقی داشتم. عمویم ابراهیمِ حاتمی، نوازنده‌یِ عزلت بود و گمنام. هر وقت از مصائبِ روزگارِ سختِ کودکی‌ام  فرار می‌کردم، به خانه‌یِ عمو پناه می‌آوردم. برایِ او دنیا محدود شده بود به آن خانه‌یِ قدیمی شاهپور. می‌گفت سخت می‌گیرد جهان بر مردمانِ سخت‌گیر. بله! جهان، سرایِ سختی و رنج است. انسانِ فرهیخته و هوشمند با تدبیر و ممارستِ عاقلانه هم می‌تواند زندگی‌اش را روحی تازه بخشید و در بعدِ مادی هم خود را تقویت کند. فرهنگِ ایرانی آمیخته‌یِ همه‌یِ این غم و شادی‌هاست.》

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

12 Nov, 22:29


🌸 مادر را به عشقِ ایران ساختم

👈 علی حاتمی: 《ساختنِ فیلمِ مادر، واقعاً حسّی بود. بیشتر یک حس و عاطفه بود. احساسِ اینکه خانه‌یِ من کجاست؟ من، متعلّق به کی هستم؟ چه کسی از من حمایت می‌کند؟ ... در مدّتِ ساختنِ فیلم، به یادِ مادرم بودم که نامش، "ایران" است.》

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

12 Nov, 18:28


🌸 گناهِ من چیست؟

👈 علی حاتمی: 《گناهِ من نیست که موضوع‌هایِ موردِ علاقه‌یِ من از اندازه‌هایِ معمولِ سینمایِ ایران بزرگتر است. البتّه تا زمانِ هزاردستان همیشه سعی می‌کردم، سنگ‌هایِ بزرگ را با دست بلند کنم و موفق هم می‌شدم. امّا بعدتر دریافتم که جرثقیل هم هست یا در نهایت اهرم و تکیه‌گاهی، برایِ اهرم کردنِ سنگِ بزرگ.》

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

12 Nov, 16:45


🌸 حرکت بر مدارِ خطِ پارسی

👈 علی حاتمی: 《خطِ پارسی از سمتِ راست شروع می‌شود، بنابراین من کمپوزیسیونِ خود را بر این اصلِ هنرِ ایرانی بنا می‌نهادم؛ یعنی سنگینیِ کادر را می‌گذارم به طرفِ راست (برخلافِ غربی‌ها که سنگینیِ کادر‌هایِ سینمایی‌شان طرفِ چپ است.) این را دقیقاً رعایت می‌کردم. به دقّت و همیشه. این فرمِ کلاسیک و اصلی، نَمابَندیِ من است.》

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Nov, 03:55


🌸🌸🌸

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Nov, 03:55


🌸🌸🌸

🌸 دوستان چنانچه مایل بودند، من بعد مباحثِ مربوط به سینمایِ علی حاتمی را در برنامه‌یِ اینستاگرام نیز دنبال کنید.

👈 دوستان! با هدفِ شناساندنِ سینمایِ علی حاتمی و ارتقا و اعتلایِ فرهنگِ ایران، همکاری، راهنمایی، دلگرمی‌هایِ خود را دریغ نورزید.
🌸🌸🌸

🆔 https://www.instagram.com/directoralihatami/profilecard

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

10 Nov, 22:26


🌸🌸🌸

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

10 Nov, 22:26


🌸 مستند "مصائبِ علی حاتمی و ساختِ هزاردستان"

👈 به روایتِ محمدمهدی دادگو (تهیه‌کننده‌یِ این سریال)

👈 برنامه‌یِ تصویری "فیلم و زندگی"

👈 تهیه و اجرا: عارف محمدی

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

10 Nov, 22:26


🌸 مستندِ "بزرگداشتِ علیِ حاتمی"، همراه با رونمایی از پوسترِ جشنواره‌یِ ۳۵ فیلمِ فجر

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

10 Nov, 22:23


#مستند (بخشِ دوّم)

👈 (۱) مستندِ "بزرگداشتِ علیِ حاتمی"
👈 (۲) مستندِ "مصائبِ علی حاتمی و ساختِ هزاردستان": عارف محمدی

🌸🌸🌸
○ عَلیِ حاتَمی
سَعدیِ سینَمایِ ایران

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

10 Nov, 21:35


🌸🌸🌸

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

10 Nov, 21:35


🌸🌸 دیدنی!!!

🌸 کلیپی زیبا برایِ حاتمی، همراه با لحظاتی از آثارِ حاتمی

👈 نامِ ترانه: سوته‌دل

👈 آهنگساز، تنظیم و خواننده: داوود قاسملونژاد

👈 ساخت و تدوینِ کلیپ: شبکه‌یِ Ifilm

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

10 Nov, 21:04


🌸 مروری بر پنج موسیقیِ متنِ شاخص در آثارِ علی حاتمی

👈 کاری از سایتِ "آخرین خبر"

🌸🌸🌸
🆔‌ @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

10 Nov, 10:54


🌸 معرّفیِ علیِ حاتمی

👈 کاری از "دروازه تهران"

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

09 Nov, 12:51


🌸 معرّفیِ علیِ حاتمی

👈 کاری از برنامه‌یِ نقدِ سینماییِ هفت؛

👈 شبکه‌یِ ۳ سیما

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

09 Nov, 00:13


🌸 داستانِ شاهِ شکار و شاهِ شهید

👈 با استشهاداتِ بسیار بر سریالِ "سلطانِ صاحبقران"

👈 کاری از سایتِ عصرِ ایران

👈 گزارش توسّطِ محسنِ ظهوری

🌸🌸🌸
🆔@DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

08 Nov, 17:12


🌸 سریالِ هزاردستان؛ از ایده و ساخت تا سانسور و قلع‌ و قمع

👈 کاری از سایتِ عصرِ ایران

👈 گزارش توسّطِ محسنِ ظهوری

🌸🌸🌸
🆔@DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

07 Nov, 22:03


🌸 معرّفیِ علیِ حاتمی

👈 کاری از رادیو سورنا

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

07 Nov, 21:20


🌸 مشروطه در آثارِ علیِ حاتمی

👈 کاری از سایتِ عصرِ ایران

👈 گزارش توسّطِ محسنِ ظهوری

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

07 Nov, 05:06


🌸 نصرالله رادش: "من نابغه‌ام، چون علی حاتمی به من گفت نابغه!"

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

06 Nov, 01:18


🌸 دیدنی!!!

👈 معرّفیِ علیِ حاتمی

👈 کاری از کانالِ یوتیوبِ "شهرِ فرنگ"

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

06 Nov, 01:18


#کلیپ (بخشِ پنجم)

👈 (۱) معرّفی علیِ حاتمی؛ کاری از کانال یوتیوبِ شهرِ فرنگ
👈 (۲) مصاحبه‌ای از نصرالله رادش
👈 (۳) مشروطه در آثارِ علیِ حاتمی؛ کاری از محسن ظهوری
👈 (۴) معرّفیِ علیِ حاتمی؛ کاری از رادیو سورنا
👈 (۵) سریالِ هزاردستان؛ از ایده و ساخت تا سانسور و قلع‌ و قمع؛ کاری از محسن ظهوری
👈 (۶) داستانِ شاهِ شکار و شاهِ شهید؛ کاری از محسن ظهوری
👈 (۷) معرّفیِ علی حاتمی؛ کاری از شبکه‌یِ ۳ سیما
👈 (۸) معرّفیِ علیِ حاتمی؛ کاری از "دروازه تهران"
👈 (۹) مروری بر پنج موسیقیِ متنِ شاخص در آثارِ علی حاتمی
👈 (۱۰) کلیپی زیبا برایِ حاتمی

🌸🌸🌸
○ عَلیِ حاتَمی
سَعدیِ سینَمایِ ایران

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

05 Nov, 11:46


🌸🌸🌸

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

05 Nov, 11:46


🌸 (۱۰) قهرمان، نه پهلوان (حسن کچل)

👈 حسن کچل به دنبالِ یه پهلوون بود که بویِ پهلوونایِ قدیم رو بده، از اون پهلوونا که می‌رفتن به جنگِ دیو و اژدها، نعلِ اسباشون میرفت، خورجیناشونو دزد می‌برد، اسباشون از تشنگی میمردن، امّا برنمیگشتن، یه پهلوون، پهلوون.

👈 امّا زمانه عوض شده. روزگار، پهلوان را باسمه‌ای می‌خواست، عاریتی. بدونِ هیچ نشانی از مرام و مردانگی و شرف.

👈 حسن کچل پهلوانی را می‌خواست که با تمامِ وجود بجنگد.

👈 امّا دورانِ کاکا رستم بود و زمانه برایِ داش آکل‌ها دیر و دور شده بود.

👈 پهلوانِ این روزها زورش را برایِ پیروزی در میدان رقابت می‌خواست نه برایِ جنگ با اهریمن و شیطان. حسن کچل، حق داشت از این هم سر خورده شود.

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

25 Oct, 07:32


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ پانزدهم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۴ آبان ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

18 Oct, 07:31


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ چهاردهم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۲۷ مهر ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

11 Oct, 11:26


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ سیزدهم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۲۰ مهر ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

04 Oct, 08:24


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ دوازدهم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۱۳ مهر ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

27 Sep, 07:28


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ یازدهم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۶ مهر ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

20 Sep, 06:57


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ دهم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۳۰ شهریور ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:22


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ هفتم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۹ شهریور ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:22


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ نهم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۲۳ شهریور ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:22


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ هشتم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۱۶ شهریور ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:22


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ ششم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۲ شهریور ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:22


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ دوّم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۵ مرداد ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:22


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ پنجم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۲۶ مرداد ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:22


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ چهارم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۱۹ مرداد ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:22


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ سوّم

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۱۲ مرداد ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:22


🌸 پادکستِ "رادیو سوینا"

👈 سریالِ توضیح‌دارِ هزاردستان

👈 قسمتِ اوّل

👈 با صدایِ بهروز رضوی

👈 تاریخِ تهیّه: ۲۹ تیر ۱۴۰۳

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:21


🌸 #رادیو_سوینا (بخشِ سوّم)

👈 برنامه‌ها و پادکست‌هایِ رادیو سوینا (سینمایِ ویژه‌یِ نابینایان)، با هدفِ خوانشِ داستان‌ها، فیلم‌ها و... برایِ نابینایان، اقدام به این ابتکارِ بدیع و خدمتِ خاصّه کرده است.

👈  الحق جمعِ دست‌اندرکارِ این رادیو، زرشناس‌ند، و آثارِ علی حاتمی را هم بی‌بهره نگذاشته‌اند. آنچه خواهید دید عجالتاً تا امروز است که این آثار از حاتمی را برایِ نابینایانِ عزیز، قابلِ لمس کرده‌اند.

🌸🌸🌸
🆔 @radio_sevina
○ عَلیِ حاتَمی
سَعدیِ سینَمایِ ایران

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:19


🌸🌸🌸

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:19


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "کمیته‌یِ مجازات"

👈 راوی: ابوالحسن تهامی‌نژاد

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:19


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "طهران، روزگارِ نو"

👈 راوی: ابوالحسن تهامی‌نژاد

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:19


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "مادر"

👈 راوی: محمّدحسین باغی 

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami

🌸 علی حاتمی-AliHatami 🌸

15 Sep, 23:18


🌸 آنونسِ فیلمِ سینماییِ "حاجی واشنگتن"

👈 نسخه‌یِ دوّم

👈 راوی: منوچهر انور

🌸🌸🌸
🆔 @DirectorAliHatami