یک برگ کتاب @yek_barg_ketab Channel on Telegram

یک برگ کتاب

@yek_barg_ketab


1️⃣ 🌱 📕


شرایط تبلیغات:
@PortalTabligh

.

یک برگ کتاب (Persian)

با کانال یک برگ کتاب به دنیایی از داستان‌ها، شعرها و دانستنی‌های جذاب در دنیای کتاب و ادبیات وارد شوید. این کانال مناسبی برای علاقمندان به کتاب و خوانش است که به دنبال تجربه‌ی یکتا و جذاب هستند. با عضویت در این کانال، شما به مجموعه‌ای از برگزیده‌های ادبیات، نقدها، پیشنهادهای کتاب و مقالات متنوع دسترسی خواهید داشت. برای اطلاع از شرایط تبلیغات، می‌توانید به کانال @PortalTabligh مراجعه نمایید.

یک برگ کتاب

07 Jan, 08:21


☕️ یک 🍀 کتاب

دکتر اسپنسر جانسون، نویسنده کتاب چه کسی پنیر من را برداشت، فرق بین آدم‌ها و موش‌ها را این طور توصیف می‌کند.

وقتی یک موش حس می‌کند تلاش‌هایش به نتیجه نمی‌رسد، روش خود را عوض می‌کند، اما وقتی آدم‌ها حس می‌کنند کاری که انجام می‌دهند به نتیجه نمی‌رسد، عصبانی و خسته می‌شوند و دوست ندارند روش خود را عوض کنند. حتی گاهی اگر کسی راهکار تازه‌ای را به آنها نشان دهد، حالت دفاعی به خود می‌گیرند و می‌گویند: «من همیشه این کار را همین طور انجام داده‌ام. «یا» من آدمی این مدلی هستم.»
در اصل این آدم‌ها از پذیرفتن راهکار تازه و انجام آن می‌ترسند و حس می‌کنند ترسشان به این معناست که دیگر روش‌ها اشتباه است.
اگر واقعا می‌‌خواهید در زندگی خود نتایج متفاوتی به دست بیاورید باید از حصاری که به منظور راحتی دور خود کشیده‌اید، پا را فراتر بگذارید و راهکارهای متفاوتی را امتحان کنید.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

06 Jan, 08:17


☕️ یک 🍀 کتاب

هنگامی که جامعه‌ای به دروغ‌ گوییِ سازمان یافته روی آورد و دروغ گفتن تبدیل به اصل کلّی شود و به دروغ گفتن در موارد استثنایی و جزئی اکتفا نکند؛
"صداقت" به خودی خود تبدیل به یک عمل سیاسی می شود و گوینده‌ حقیقت، حتی اگر به دنبال کسب قدرت یا هیچ منفعتی دیگر هم نباشد، یک «کنشگر سیاسی» محسوب می شود!
در چنین شرایطی شما نمی توانید از سیاست کناره بگیرید و راه خود را بروید. شما ناچارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید:

یا به تشکیلات دروغ می پیوندید
یا یک مخالف سیاسی محسوب می شوید!

👤 #هانا_آرنت
📗 #حقیقت_و_سیاست

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

05 Jan, 08:12


☕️ یک 🍀 کتاب

قبلاً هم بهت گفتم: با قهرمان‌بازیای انفرادی، دیکتاتورا نابود نمی‌شن!

با مردن یک دیکتاتور؛ هیچ کاری درست نمی‌شه!

دیکتاتوری رو با تربیت جمعی توده‌ها می‌شه از بین برد!

با مبارزه سازمان داده شده و گرنه با مردن یک دیکتاتور؛ دیکتاتور دیگه‌ای میاد و دوباره روز از نو، روزی از نو...

📕 #یک_مرد
👤 #اوریانا_فالاچی

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

04 Jan, 08:11


☕️ یک 🍀 کتاب

ارتباط همواره به ناکامی می‌انجامد.
حتی بالاتر از آن را می‌گویم؛ ارتباط باید به ناکامی بینجامد، برای همین است که ما
به حرف‌زدن ادامه می‌دهیم، اگر همدیگر را می‌فهمیدیم سکوت می‌کردیم.
جای بسی خوشوقتی است که ناکام می‌شویم،
همدیگر را نمی‌فهمیم و به "حرف زدن" ادامه می‌دهیم.

👤 #ژاک_لکان

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

03 Jan, 18:30


📌 برای دسترسی به  بانک فیلم ها ، جزوات و کتاب‌های آموزشی
تدریس ها و جزوات رایگان دکتری و ارشد، کارگاههای رایگان دکتر صاحبی، دکتر اوحدی، دکتر مکری، خودشناسی، خودشکوفایی، کتاب های صوتی، ترجمه مقالات، روان درمانی مثبت نگر، نوشتن پایان نامه با هوش مصنوعی، صفر تا صد وزارت بهداشت، تکنیک های درمانی، آموزش مصاحبه بالینی...

کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنید 👇
https://t.me/addlist/l60s6wCRtlkwNGNk

یک برگ کتاب

03 Jan, 08:02


☕️ یک 🍀 کتاب

در اردوگاه مخوف نورنبرگ، نازی‌ها برای کشتن اسیران شیوه‌ی خاصی ابداع کرده بودند، که آندره مالرو آن را در این جمله خلاصه می‌کند:
«طناب را به گردن اسیری که نوک پنجه‌ی پایش به زمین می‌رسید می‌انداختند تا سرانجام از شدت خستگی مجبور شود که خود را بکشد.» (ضد خاطرات، آندره مالرو)

بقیه را خود ما به حدس درمی‌یابیم  محکوم برای حفظ جان خود نخست می‌کوشد تا هرچه بیشتر تنش را روی پنجه‌ی پاهایش نگهدارد، سپس خسته می‌شود و لحظه‌ای تن خود را رها می‌کند، اما طناب به گردنش فشار می‌آورد و او پیش از این که خفه شود می‌کوشد تا دوباره بر سر پنجه‌ی پا بایستد؛ دوباره خسته می‌شود و دوباره تن را رها می‌کند، باز طناب به گردنش فشار می‌آورد، اما او دل از جان بر نمی‌دارد و باز تلاش می‌کند؛ این رفت و آمد چندان ادامه می‌یابد تا محکوم بینوا، ترسنده از مردن اما خسته از کوشیدن، سرانجام به جان می‌آید و مرگ را بر زندگی ترجیح می‌دهد و می‌گذارد تا طناب دار خفه‌اش کند.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

02 Jan, 07:39


☕️ یک 🍀 کتاب

در فولكلور آلمان، قصه ای هست كه این چنین بیان می شود:
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شك كرد كه همسایه‌اش آن را دزدیده باشد، برای همین، تمام روز او را زیر نظر گرفت.
متوجه شد كه همسایه‌اش در دزدی مهارت دارد، مثل یك دزد راه می‌رود، مثل دزدی كه می‌خواهد چیزی را پنهان كند پچ پچ می‌كند، آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض كند، نزد قاضی برود و شكایت كند.
اما همین كه وارد خانه شد، تبرش را پیدا كرد. زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه می‌رود، حرف می‌زند، و رفتار می‌كند!
همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسان‌ها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می‌بینیم که دوست داریم ببینیم!

بهتر یا بدتر شدن اوضاع به خودمان بستگی دارد

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

01 Jan, 07:39


☕️ یک 🍀 کتاب

پدرم همیشه میگفت:
یادت باشه این مملڪت رو قانون اداره نمیڪنه لذا نباید بذارے ڪار به جایے بڪشه ڪه بخواے از قانون ڪمک بخوای
پدرم قاضے بود..!

📕 بافته هاے رنج
علے محمد افغانی

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

31 Dec, 07:37


☕️ یک 🍀 کتاب

در ژاپن
وقتی یک ظرف می‌شکند، آن را دور نمی‌اندازند، بلکه بر اساس یک باور و هنر باستانی که از اجدادشان به ارث برده اند، شکستگی‌ها را به شیوه خاصی مرمت می‌کنند‌. آنها قطعات شکسته را با پودر طلا به هم می‌چسبانند. ژاپنی‌ها معتقدند که وقتی چیزی دچار صدمه می‌شود و آسیب می‌بیند بسیار زیباتر از قبل می‌شود. این هنر سنتی ژاپن، اتصال طلایی یا کینتسوگی نام دارد.

کینتسوگی بر مفاهیمی مانند پذیرش کمبودها و شکست‌ها در زندگی، ادامه دادن، ناامید نشدن و خارج‌ نشدن از چرخه‌ زندگی تأکید دارد. مشکلات، کاستی‌ها و رنجها، در زندگی نتایج بسیار ارزشمندی در پی دارند که افراد موفق، کوله‌باری از آن‌ها را جمع کرده و بزرگترین دلیل موفقیتشان هم همین‌ است. بر اساس این باور، ما بعد از شکست نه‌ تنها دچار کاستی و ضعف نمی‌شویم بلکه به خاطر آگاهی و تجربه‌ای که از این شکست کسب کرده‌ایم، بسیار ارزشمندتر و زیباتر می‌شویم همانند

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

29 Dec, 07:36


☕️ یک 🍀 کتاب

اصالت رو نه میشه خرید،
نه میشه اداش و درآورد و
نه میشه با بزك و دوزك بهش رسید!

یکی از اصلی‌ترین
پایه‌های شخصیت سالم،
داشتن "اصالت" است
این که تن به انجام هركاری نمیدی،
به این معنی نیست كه نمیتونی!
بهش میگن "چهارچوب"!
چهارچوبی كه خودت برای خودت تعریف میكنی و پایه و اساسش از "خانواده" شكل میگیره...
كسی كه چهارچوب داره، "اصالت" داره...
اصالت یعنی
دلت نمیاد دل بشكنی،
دلت نمیاد دورو باشی،
دلت نمیاد آدما رو بازی بدی …

این بی‌عرضگی نیست!
اسمش "اصالته"...

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

28 Dec, 07:34


☕️ یک 🍀 کتاب

بیشعورها از خود ممنون اند !
باور دارند که همه می خواهند از نظرات آن ها در مورد همه چیز مستفیض شوند !
احساس می کنند که خدا به آن ها وحی کرده تا هر کس را که عقیده ای متفاوت با آن ها دارد مجازات کنند !

در خرج کردن پول دیگران خبره اند !
در هر کاری که حرفش به میان بیاید خبره اند !
عاشق اینند کاری کنند که دیگران مثل مار به خودشان بپیچند !

به خودشان قبولانده اند هرگز اشتباه نمی کنند !
همیشه می توانند کسی را پیدا کنند که تقصیراتشان را گردن او بیندازند !
انتظار دارند که اگر پرستش نمی شوند دست کم به شدت ستایش شوند !

اعتماد به نفس خودشان را با تحقیر و استهزای دیگران تقویت کنند !
بیشعورها می توانند دیگران را سرکوب کنند ، اما کسی نمی تواند آن ها را سرکوب کند ، مگر یک بیشعور بزرگتر !

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

27 Dec, 07:31


☕️ یک 🍀 کتاب

یکی از نشانه های عشق حقیقی آن است که به تو عشق بورزند بدون اینکه شایستگی اش را داشته باشی.
اگر زنی به من بگوید عاشق توام چون روشنفکری، محترم هستی، برایم هدیه می خری و ظرف ها را هم خوب می شویی، مرا ناامید کرده. چنین عشقی بیشتر عملی خودپسندانه به نظر می رسد.
چقدر دلپذیر است که بشنوی من دیوانه توام، هرچند که روشنفکر و محترم نباشی.

📕 آهستگی
میلان کوندرا

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

25 Dec, 07:30


☕️ یک 🍀 کتاب

غیر اخلاقی ترین عادت بشر این است که مدام و بی وقفه، درباره هر کس و پیش از آنکه بفهمد و درک کند قضاوت می کند. این آمادگی پرشور برای قضاوت کردن، نفرت انگیزترین حماقت و مخرب ترین شرارت هاست ...

📕 وصیت خیانت شده
میلان کوندرا

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

24 Dec, 18:35


📌 برای دسترسی به  بانک فیلم ها ، جزوات و کتاب‌های آموزشی
تدریس ها و جزوات رایگان دکتری و ارشد، کارگاههای رایگان دکتر صاحبی، دکتر اوحدی، دکتر مکری، خودشناسی، خودشکوفایی، کتاب های صوتی، ترجمه مقالات، روان درمانی مثبت نگر، نوشتن پایان نامه با هوش مصنوعی، صفر تا صد وزارت بهداشت، تکنیک های درمانی، آموزش مصاحبه بالینی...

کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنید 👇
https://t.me/addlist/SDvcLlvx13NkNWVk

یک برگ کتاب

24 Dec, 07:29


☕️ یک 🍀 کتاب

اگر هنوز نمی توانید تا سبز شدن چراغ راهنمایی صبر کنید وبرای رسیدن به نا کجای زندگی تان از ثانیه هایی که ممکن است باعث حادثه ای شوید نمی گذرید.
لطفا تا اطلاع ثانویه تولید مثل نکنید
اگر بعد از هر تصادف کوچک یا بزرگ به راننده مخاطب حمله می کنید.
لطفا تولید مثل نکنید
اگر نمی توانید بین خطوط رانندگی کنید
اگر نیمه های شب با بوق خدا حافظی می کنید
و اگر از شانه خاکی جاده با گردو خاک خودتان را به اول ترافیک می رسانید و ترافیک را سنگین تر می کنید
از آوردن کسی مثل خودتان به این دنیا جلو گیری کنید
اگر تا نصف شب مهمان دارید و بلند بلند هر هر کر کر میکنید و همسایه هارا عاجز کردید
اگر موقع بیرون رفتن و برگشتن به خانه در را مثل دیوانه ها میکوبید
اگر فضولِ زندگی مردم هستید
اگر ساعت 2 شب بچه های خودتان یا مهمانتان گرومپ گرومپ میدوند و شما کوچکترین تذکری نمیدهید
اگر بچه تان در رستوران جیغ بلند میکشد و شما بی خیال به غذا خوردنتان ادامه میدهید
اگر هنوز در پیاده رو پارک می کنید
و کوچه های خلوت یک طرفه را با حماقت فراوان رانندگی می کنید و برای اتومبیل محق روبرو بوووق می زنیدومنتظرید که کنار بکشد تا شما عبور کنید
ترمز تولید مثل تان را برای همیشه بکشید
اگر قوطی آب میوه ,پاکت سیگار ، پوست میوه و... را از اتومبیل به بیرون پرت می کنید
لطفا هیچ وقت تولید مثل نکنید
اگربا سرعت غیر مجازدر شهر یا جاده می رانید و یا اگر با لایی کشیدن در بزرگ راه باعث وحشت دیگران می شوید و امنیت دیگران را به خطر می اندازید
واگر اهمیتی برای ,خط عابر پیاده, رعایت حق تقدم , دور زدن ممنوع , ورود ممنوع و توقف ممنوع قایل نیستید
هیچ وقت به فکر تولید مثل نباشیدو خودتان را تکثیر نکنید
حتی اگر شهرداری دلسوز شهرتان برای صدها مرکز خرید پارکینک در نظر نگرفته
حتی اگر تابلو های راهنمایی را بعد از تقاطع نصب کرده باشند
حتی اگر پدر و مادرتان به شما اولین درس های زندگی را نیاموخته باشند
و اگر در مدرسه بجای چندین ساعت زبان ، عربی و ریاضی
ساده ترین اصول زندگی و احترام به « انسان » را به تو نیاموخته اند
و تو نمیتوانی مثل انسان زندگی کنی
بهتر است از تولید موجودی مثل خودت حذر کنی

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

23 Dec, 08:29


☕️ یک 🍀 کتاب

دنیای اطراف ما پر است از امواج مثبت و منفی
روح ما هر دو نوع موج را از محیط اطراف جذب میکند.
شاید تجربه کرده اید ، بعضی روزها صبح خیلی بشاش و شاداب باشید ، اما هنگام ظهر در محل کار احساس بدخلقی و کسلی میکنید.

این بدخلقی در اثر جذب نیروهای منفی از دیگران بوجود آمده است.

چه کنیم تا امواج منفی را جذب نکنیم؟

_ از افراد منفی باف، غر غرو و بداخلاق دوری کنید. سعی کنید کاری کنید که در کنار آنها نباشید و تا جایی که ممکن است آنها را به محیط اطرافتان راه ندهید.

_اگر افراد منفی از نزدیکان شما هستند مثل پدر،مادر، و خواهر یا برادر، که نمیتوانید آنها را ترک کنید ، سعی کنید از امواج مثبت خودتان به آنها هدیه بدهید.
موضوع منفی را عوض کنید ، و از موضوعات مثبت صحبت کنید، بگویید و بخندید.مثلا اگر شروع به صحبت درمورد مسائل منفی شد، شما حرفش را قطع کنید و بگویید :راستی چقد رنگ موی جدیدت بهت میاد، چقد خوب لاغر شدی آفرین...

_اگر فرد منفی مقابل شما در مقابل امواج مثبت شما مقاومت میکند و نمیگذارد که حال و هوا را عوض کنید. شما سعی کنید نسبت به او کر و کور شوید.
گوشها و چشمهایتان را ببندید.
بالاخره امواج، از در بسته کمتر وارد میشوند تا درهای باز،بی اعتنایی شما باعث میشود او از حرف زدن اضافی منصرف شود

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

22 Dec, 08:28


☕️ یک 🍀 کتاب

گوشه اى از فعالیت مردم کشورهای مختلف پس از بازنشستگی:

•آلمان: آموزش دوره های نوین رانندگی و سپس خرید بنز و سفر به تمامی اروپا به همراه خانواده

•آمریکا: شرکت در کلیه کنسرت ها و جشن ها به همراه خانواده

•کانادا: آموزش شنا و سپس تفریح و نشاط به همراه خانواده

•چین: آموزش دوره های رزمی و سپس ورزش و نشاط به همراه خانواده

•انگلیس: تیراندازی، شکار و تفریح در جنگلها به همراه خانواده

•ژاپن: خرید هواپیمای شخصی و تفریح و نشاط بر فراز اسمان به همراه خانواده

•ایران: خرید یک پراید قسطی با چهار ضامن معتبر و کار در یک تاکسی تلفنی به صورت تمام وقت!

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

21 Dec, 20:27


☕️ یک 🍀 کتاب

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﯾﻞ ﺍﺳﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﺪ؛
ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺟﯿﺒﯽ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﺩ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﺍﺭﺝ ﻣﯽﻧﻬﺪ.

ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﻞّ ﮐﺎﺭ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﭘﺬﯾﺮﻧﺪ؛
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺣﻤﻘﻨﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﭼﻮﻥ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺭﺍ، ﻧﯿﮏ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ!
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺩﻋﻮﺍﯾﯽ،
ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﻮﺯﺵ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ،
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ؛
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ...

ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﻙ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﻧﺪ،
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺳﺒﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻬﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ!

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ، ﻫﻤﮥ ﻣﺎ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺟﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ!
ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺩﺭﺑﺎﺭﮤ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻨﮓ
ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ!
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺁﻭﺭﺩ.
ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﻩﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺍﺯ ﭘﯽ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺷﺖ...
ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﺗﻤﺎﺳﯽ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻋﮑﺲﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ از ما ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
"ﺍﯾﻨﻬﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﻨﺪ در کنار شما؟"
ﻭ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺷﮑﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ
ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺯﺩ...
ﺯﯾﺮﺍ ﺳﺨﻨﯽ ﺑﺲ ﻣﺆﺛّﺮ ﻗﻠﺐ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﺄﺛّﺮ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ؛
ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮔﻔﺖ:
"ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﺎﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ
ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩﺍﻡ"...

#ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ_ﻧﺎﯾﺘﯿﻨﮕﻞ

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

20 Dec, 08:07


☕️ یک 🍀 کتاب

آیا معنی کلمه "سپاس" را میدانید؟

سپاس کلمه ی ایرانیست و یادگار زرتشت، که همواره میگفت :

سه چیز را پاس بدارید ؛
پندار نیک "پاس یک"
گفتار نیک "پاس دو "
کردار نیک "پاس سه"

"سه پاس" یعنی پاسداشت و پاسداری
از سه "نیک"
و ایرانیان با گفتن "سپاس"
به همدیگر یاد آور این سه مورد
مهم می شدند!

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

18 Dec, 08:05


☕️ یک 🍀 کتاب

🔹 در مورد فواید صحبت کردن با خود بیشتر بدانیم:

زمانی که فردی با خودش با صدای بلند حرف می‌زد اطرافیان با تاسف درباره سلامت روان وی قضاوت می‌کنند، اما این کار نشان دهنده جنبه‌های منحصربه فرد و هیجان انگیزی از فرد است

۱- آنها بهتر از دیگران می‌توانند احساسات خود را کنترل کنند.
۲- سازماندهی افکار مثبت و منفی دراین افراد به خوبی انجام می‌شود.
۳- همچنین آنها قابلیت برنامه ریزی دقیق تری برای کارهای خود دارند. 
۴- حافظه این افراد قوی است و در روابط اجتماعی و معاشرت‌ها موفق‌تر از سایرین ظاهر می‌شوند.

براساس تحقیقات هر فردی درطول ۲۴ ساعت حداقل به مدت سه دقیقه با خود حرف می‌زند که بیشتر این حرف‌ها حول محور دلجویی، دادن آرامش، سرزنش کردن، یادآوری کارها، حفظ کردن اطلاعات، تمرین گفتگوی خیالی با اشخاص دیگر و مواردی است که فرد نیاز دارد احساسات خود را کنترل کند و فردی دردسترس نیست تا از او نظرخواهی کند.

در زمانی که فرد احساس تنهایی می‌کند و به شدت درگیر احساسات است، به طور ناخودآگاه برای کنترل احساسات با خود صحبت می‌کند و در اکثر زمان‌ها این کار باعث آرامش، تصمیم گیری‌های صحیح و بهبود وضعیت روحی می‌شود.

 این یافته‌ها حاصل پژوهش دانشمندان علوم روانشناسی دانشگاه Bangor University در کشور ولز است.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

16 Dec, 08:04


☕️ یک 🍀 کتاب

"الگوی زیبایی برای دیگران باش"
سعی کن کسی که تو را می بیند، آرزو کند مثل تو باشد.
از ایمان سخن نگو! بگذار از نوری که بر چهره داری، آن را احساس کند.
از عقیده برایش نگو! بگذار با پایبندی تو آن را بپذیرد.
از عبادت برایش نگو! بگذار آن را جلوی چشمش ببیند.
از اخلاق برایش نگو! بگذار آن را از طریق مشاهده ی تو بپذیرد.
از تعهد برایش نگو! بگذار با دیدن تو، از حقیقت آن لذت ببرد.
بگذار مردم با اعمال تو خوب بودن را بشناسند.

#احمد_شاملو

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

15 Dec, 08:02


☕️ یک 🍀 کتاب

#اندکی_تفکر

غذا در گلویتان گیر کرده و در حال خفه شدن هستید...
من دو انتخاب دارم:

"بزنم پشتتان" یا "برایتان دعا کنم"

کدام یک را می‌خواهید انجام دهم؟!

#لاورنس_کراوس

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

14 Dec, 08:02


☕️ یک 🍀 کتاب

#یک_دقیقه_مطالعه
در صحرا میوه بسیار کم بود ، خداوند پیامبری فرستاد و به مردم گفت : هر کس می‌تواند فقط یک میوه در روز بخورد ... این قانون تا نسل‌ها برقرار بود و محیط زیست آن منطقه حفظ شد ، دانه‌های میوه بر زمین می‌افتاد و درختان جدید می‌رویید و مدتی نگذشت که آنجا منطقه‌ای حاصلخیز شد و حسادت شهرهای اطراف را برانگیخت اما هنوز مردم به دستوری که پیامبر باستانی به اجدادشان داده بود وفادار بودند و هر روز فقط یک میوه میخوردند علاوه بر این نمی‌گذاشتند اهالی شهرها و روستاهای همسایه نیز از میوه‌ها استفاده کنند و این فقط باعث میشد که میوه‌ها روی زمین بریزند و بپوسند

خداوند پیامبر دیگری فرستاد و گفت : هرچه میوه میخواهید بخورید و آن را با همسایگان خود تقسیم کنید ... اما مردم پیامبر تازه که به شهر آمده بود را سنگسار کردند چرا که آن رسم قدیمی در جسم و روحشان ریشه دوانیده بود و نمیشد به راحتی تغییرش داد

کم‌کم جوانان آن منطقه از خود پرسیدند این رسم‌های مسخره از کجا آمده ؟! اما نمیشد رسوم کهن را زیر سؤال برد بنابراین تصمیم گرفتند مذهبشان را رها کنند زیرا بدین ترتیب می‌توانستند هر چه می‌خواهند بخورند و بقیه را نیز به نیازمندان بدهند . تنها کسانی که خود را قدیس میدانستند به آیین قدیمی وفادار ماندند اما در حقیقت آن‌ قدیس‌ها نمی‌فهمیدند که دنیا عوض شده و باید همراه با دنیا تغییر کنند.

📕 قصه‌هایی برای پدران فرزندان نوه‌ها
پائولو کوئیلو

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

13 Dec, 07:59


☕️ یک 🍀 کتاب

📚 راز موفقیت آلمانی‌ها با تعداد ساعات کم!

شاید شما هم تعجب کنید اگر بدانید در یکی از ثروتمندترین و صنعتی ترین کشورهای دنیا، ساعت کاری کارمندان در مقایسه با دیگر کشورهای پیشرفته صنعتی، پایین است.

طبق مقاله سایت «هافینگتون پست» در قانون کار آلمان، ساعت کاری 35 ساعت در هفته تعیین شده است؛ یعنی روزی پنج و نیم ساعت. اما چطور این کشور فوق پیشرفته می تواند با این میزان ساعت کار، همچنان جایگاهش را در صحنه رقابت با ژاپن و آمریکا حفظ کند؟

کارمندان آلمانی تحت هیچ شرایطی در زمان کار حق صحبت غیر کاری با یکدیگر را ندارند. استفاده از شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک، اینستاگرام و شبکه های پیام رسان نظیر تلگرام در محل کار تقریبا قدغن است و هیچ تماس تلفنی غیر کاری در ساعات کار نباید گرفته شود.

در مستند معروف BBC با نام «از من یک آلمانی بساز»، یک زن جوان آلمانی به انگلیس سفر می کند و از این که کارمندان در محل کار به راحتی با یکدیگر درباره مسائل زندگی خصوصی شان صحبت می کنند، بهت زده می شود. این زن می گوید آن ها در آلمان حتی حق بررسی ایمیل شخصی شان را هم در محل کار ندارند.

البته ساعات کاری خارج از کار برای آلمانی ها، کاملا فارغ از مسائل کاری است. طبق بررسی های نویسنده «هافینگتون پست»، آلمانی ها ارزش زیادی برای تفکیک کار از زندگی شخصی قائلند و مدیران در زمان غیر کاری حتی از ارسال ایمیل کاری به کارمندانشان هم خودداری می کنند.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

12 Dec, 07:58


☕️ یک 🍀 کتاب

به پاهای خودت موقع راه رفتن نگاه کن ...
دائما یکی جلو هست و یکی عقب!
نه جلویی بخاطر جلو بودن مغرور میشه،
نه عقبی چون عقب هست شرمنده و ناراحت ...
چون میدونن شرایطشون داٸم عوض میشه
روز های زندگی ما هم دقیقا همین حالته ...
دنیا دو روزه ...
روزی با تو، روزی علیه تو!
روزی که با توهست؛ مغرور نشو ...!
روزی که علیه تو هست؛ ناامید نشو ...
هر دو می‌گذره ...
گوزنی بر آب چشمه‌ای رفت تا آب بنوشد.
عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد.!
"غمگین شد."
اما شاخ‌های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد.
در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک می‌دوید، صیادان به او نرسیدند...
اما وقتی به جنگل رسید، شاخ‌هایش به شاخه درخت گیر کرد و نمی‌توانست به تندی بگریزد.
"صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند."
گوزن چون گرفتار شد با خود گفت:
دریغ پاهایم که از آنها ناخشنود بودم "نجاتم دادند،" اما شاخ‌هایم که به زیبایی آن‌ها می‌بالیدم "گرفتارم کردند!"

* چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها ناشکر و گله‌مندیم، "پله‌ی صعودمان" باشد ...
و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم "مایه‌ی سقوطمان" باشد!! *

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

11 Dec, 07:58


☕️ یک 🍀 کتاب

تا هجده سالگی روزی پنجاه بار به جا و به موقع به فرزندتون بگید تو خیلی خوبی
(نه تو باهوشی، تو خوشگلی، تو زرنگی تو پرنسسی، فقط بگید تو خیلی خوبی).

روزی یکبار بهش بگید" نمی دونم" تا بفهمه ندونستن بد نیست و حداقل هفته ای یکبار ازش معذرت بخواید تا بدونه تنها او نیست که کار اشتباه میکنه

🔹این پیام برای دوستانی که بچه کوچک دارند عالی است :

راه های نگهداشتن عزت نفس در کودک:

1- شب هر کاری دارید کنار بزارید و برایش قصه بگید

2- اشتباهاش رو راحت ببخشید

3- خوبی هاشو بزرگ کنید

4- به حرفاش خوب گوش بدید

5- بی دلیل بغلش کنید

6- مقایسه اش نکنید

7- "اگه این کارو نکنی وای بحالت" رو نگید

8- گاهی باهاش کارتونهایی که دوست داره ببینید

9- بهش نگید" تو دیگه بزرگ شدی بچگی نکن"

10- اگر اشتباه کردید راحت عذرخواهی کنید.

11- با فرزندتان بازی کنید

12- در سفر تلفن کنید و به او بگویید دلتان تنگ شده.

13- القای بینش: میدانم از عهده ی انجام آن بر میایی

14- مهم: روابطتان را با همسرتان ترمیم و تصحیح کنید.

هنگامی که کودک شما با صدای بلند چیزی را از شما درخواست می‌کند متقابلاَ شما با صدای بلند با او حرف نزنید.

صداها را رنگبندی کنید:
صدای آرام= آبی
صدای بلند= قرمز

مثلا بگویید: "این صدای بلند قرمز است و من به صداهای قرمز جواب نمی‌دهم"
یا اینکه "آفرین! الان این صدا آبی شد و من جواب می‌دهم."

به‌یاد داشته باشید که لحن شما باید آرام باشد
تا کودک با آرامش حرف زدن با مخاطب را یاد بگیرد.

به هیچ وجه هنگام داد زدن کودک، شما هم داد نزنید.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

10 Dec, 07:57


☕️ یک 🍀 کتاب

امیر کبیر چه زیبا گفت:

دوران افول و عقب ماندگی ملت ها
زمانی شروع شد که ؛
جای اندیشیدن را " تقلید "
جای تلاش و کوشش را " دعا "
جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را " قناعت "
جای اراده برای رفتن و رسیدن را " قسمت "
و جای تصمیم عقلانی را " استخاره " گرفت

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

09 Dec, 07:41


☕️ یک 🍀 کتاب

فرشته ای در لباس انسان که انسانیت را به دنیا دیکته کرد! شامپانزه ۵۹ ساله ای به نام ماما، سالخورده ترین شامپانزه در میان گروه خود در باغ وحش برگرز هلند بود! همه می دانستند که مرگ او بسیار نزدیک بود! مامای پیر بسیار خسته بود و دیگر دوست نداشت که هیچ چیزی بنوشد و یا بخورد و هرگز لب به چیزی نمی زد تا بمیرد! پروفسور جان ون هووف، در گذشته از ماما نگهداری می کرد و بعد از شنیدن حال وخیم ماما، به محل نگهداری او آمده بود تا دوباره او را ملاقات کند! در ابتدا، ماما، پروفسور جان را نشناخت! اما زمانی که او را بیاد آورد، واکنش او بسیار فوق العاده و تکان دهنده بود! صورت ماما بی درنگ شکفت و خندان شد! ماما به آرامی پروفسور جان را لمس می کرد! گویی که بسیار دلتنگ او شده بود! این دو یکدیگر را از سال ۱۹۷۲ می شناختند و از آن زمان رابطه بسیار ویژه ای با یکدیگر برقرار کرده بودند! بعد از دیدار مجدد پروفسور جان، او انرژی تازه ای پیدا کرد و شروع به خوردن غذا از دستان پروفسور نمود! عشق می تواند وجودت را شعله ور سازد و زیستن بی نور
و زیستن بی عشق، ابدا زندگی نیست، ادعا است،خزیدن است،خودکشی آهسته است!

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

08 Dec, 10:32


☕️ یک 🍀 کتاب

من جنگ را به طاعون ترجیح می‌دادم، این «طاعون» که بعد از‌ آزادی ما، ما را به خرابی و تباهی و سرشکستگی کشانده بود.

پیش از آزادی، ما همه، مرد و زن و بچه، برای نمردن جنگیده و رنج برده بودیم.

اکنون برای زیستن جنگیده و رنج می‌بریم. بین مبارزه برای نمردن و تلاش برای زیستن، توفیری وجود دارد بسیار عمیق.

زن و مرد و بچه و هرکسی که برای نمردن می‌جنگد، از حق و ناموس خود دفاع کرده و شرافت خود را حسودانه نگه می‌دارد.

برای نمردن، هیچ‌وقت، هیچ‌فردی،
سر خم نکرده بود ...
بعد از آزادی اما، همین مردم مجبور شده بودند برای زیستن بجنگند.

و جنگ برای زیستن، چیزی‌ست بسیار ننگین و خوف‌آور.
جنگی نیست برای انسانیت و شرف، جنگی‌ست علیه گرسنگی، برای تکه‌ای نان شکم، برای کمی هیزم و آتش، ژنده‌پارچه‌ای برای پوشاندن فرزند، و کاهی‌ برای خوابیدن.
جنگی‌ست برای نجات پوست.
وقتی‌ انسان برای زندگی کردن می‌جنگد، برای هرگونه پستی، برای هر جنایت و رسوایی، حاضر و آماده است.

📕 پوست
کورتزیو مالاپارته

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

07 Dec, 10:32


☕️ یک 🍀 کتاب

پنج راز طلایی آرامش :

_ قضاوت دیگری تاثیری بر زندگی من ندارد .

_مردم وظیفه ندارند مرا درک کنند .

_از کسی در برابر لطفی که به او میکنم توقعی ندارم وگرنه این لطف را در حق او نمیکنم .

_ کسانی که رفتار ناجوانمردانه با من داشته اند توسط کائنات مجازات خواهند شد هر چند من هرگز متوجه نشوم .

_ دنیا سخاوتمندتر از آن است که موفقیت کسی ، راه موفقیت مرا تنگ کند .

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

06 Dec, 10:31


☕️ یک 🍀 کتاب

زندگى همین‌طور است؛ مسیرى است همیشگى با حوادثى که فراز و نشیب‌هاى آن را ایجاد مى‌کنند. تنها زمانى که از مسیر آرام زندگى خارج مى‌شویم، مسیرهاى جدیدى را کشف مى‌کنیم؛ مسیرهایى که طى کردن‌شان دشوارتر اما در عین حال جالب‌تر و غنى‌تر از مسیر همیشگى است که از سر راحتى آن را برگزیده بودیم.

📕 کمی قبل از خوشبختی
انیس لودیگ

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

05 Dec, 10:30


☕️ یک 🍀 کتاب

روزی مردی به دربار کریم‌خان زند میرود و ناله و فریاد سر میدهد. کریم‌خان علت را جویا میشود، مرد با درشتی میگوید: دزد همه اموالم را برده است!
کریم خان میپرسد:
وقتی اموالت به سرقت رفت کجا بودی؟!

مرد میگوید خواب بودم! کریم‌خان میگوید خب چرا خوابیدی که اموالت را ببرند؟ مرد میگوید: من خواب بودم چون فکر میکردم تو بیداری! کریم خان سکوت میکند و سپس دستور میدهد خسارتش را از خزانه جبران کنند و در پایان میگوید:
این مرد راست میگوید، ما باید بیدار باشیم ...

📕 نام‌آوران دادگر
از غلامرضا جمالی

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

04 Dec, 10:30


☕️ یک 🍀 کتاب

نظریه پنجره شکسته چيست؟

ساختمان خالی از سکنه‌ای را در کنار یک خیابان پر رفت و آمد، در حالی که شیشه‌ یکی از پنجره‌هایش شکسته است تصور کنید. مشاهده‌های علمی نشان می‌دهد که اگر پنجره شکسته ظرف مدت کوتاهی، تعمیر نشود، عابران این پیام را از ساختمان می‌گیرند که کسی نگران ساختمان نیست و نظارتی وجود ندارد.
پس شیطنت شروع می‌شود و پنجره‌های سالم ساختمان مورد هدف قرار می‌گیرند و ساختمان تغییر شکل می‌دهد و البته ادامه این روند می‌تواند منجر به ورود میهمانان ناخوانده به ساختمان بی‌صاحب شود و آثارش از سطح به عمق نفوذ کند. اتفاقی که در اشکال مختلف شاهد آن بوده‌ایم.
توصیف فوق، خلاصه‌ای است از یک نظریه جرم شناسی به نام «پنجره شکسته».
نظریه‌ای که در دهه هشتاد و نود میلادی به کمک شهردار نیویورک آمد تا جرم‌خیزترین مترو جهان را که شهر زیرزمینی خلافکاران و اشرار به حساب می‌آمد سر و سامان بدهد.
شهرداری نیویورک، در اولین اقدام خود به بازسازی واگن‌های مترو پرداخت و دستور داد تا واگن‌هایی که طی روز با اسپری رنگ، نوشتن یادگاری و... آسیب می‌بینند، شبانه از خط خارج شوند و تاصبح روز بعد رنگ‌آمیزی و تعمیر‌شده
به خط برگردند.
در واقع همه اینکارها یک پیغام داشت:
حواسمان به همه چیز هست و هیچ خلافی رو تحمل نمیکنیم واین چنین شد مترو ناامن نیویورک تبدیل به یکی از امن ترین متروهای جهان شد .
اکنون استفاده از تئوری پنجره شکسته در زندگی شخصی، تربیت کودک و تجارت و کسب و کار، کارایی دارد.
پنجره های شکسته رو بیابیم و تعمیر کنیم مطمئن باشید اوضاع بهتر خواهد شد.
پنجره های شکسته کار و زندگی ما کجاها هستند؟
تا حالا بهش فکر کردیم؟!

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

23 Nov, 18:32


📌 فولدری با کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی
تدریس ها و جزوات رایگان دکتری و ارشد، کارگاههای رایگان دکتر صاحبی، دکتر اوحدی، دکتر مکری، خودشناسی، خودشکوفایی، کتاب های صوتی، ترجمه مقالات، روان درمانی مثبت نگر، نوشتن پایان نامه با هوش مصنوعی، صفر تا صد وزارت بهداشت، تکنیک های درمانی، آموزش مصاحبه بالینی...

کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنید 👇
https://t.me/addlist/OrtAzESZzYxiOTZk

یک برگ کتاب

11 Nov, 18:30


📌 فولدری با کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی
تدریس ها و جزوات رایگان دکتری و ارشد، کارگاههای رایگان دکتر صاحبی، دکتر اوحدی، دکتر مکری، خودشناسی، خودشکوفایی، کتاب های صوتی، ترجمه مقالات، روان درمانی مثبت نگر، نوشتن پایان نامه با هوش مصنوعی، صفر تا صد وزارت بهداشت، تکنیک های درمانی، آموزش مصاحبه بالینی...

کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنید 👇
https://t.me/addlist/pKgVImWOkLdhZmJk

یک برگ کتاب

08 Nov, 18:40


♦️کارگاههای رایگان،دکترصاحبی،دکترمکری،
دکترحمیدپور،دکتر پیری،سوالات آزمون صلاحیت،سمینار عشق و سکس،استخدام  فوری روانشناس،ACT،جزوات رایگان کنکور روانشناسی،مقاله و پایان نامه روانشناسی ،CBT،پرسشنامهMMPI، NEO ، فیلم جلسات درمان یالوم ، مارتین سلیگمن،کتابهای روانشناسی و روانپزشکی،روانکاوی و روان‌پویشی، نوروساینس، pdf روانشناسی📌

https://t.me/addlist/a869JvPdhDhiZTk0

یک برگ کتاب

08 Nov, 10:45


در سایکو کیس هر روز با کیس های خاص روانپزشکی و روانشناسی به بحث مینشینیم
کیس شماره ۱
کیس شماره ۲
کیس شماره ۳
؛....
⬅️ هرکیس بر اساس موارد زیر ارائه میگردد👇
اطلاعات هویتی (ID)Identifying data
شکایت اصلی chief complaint (CC)
تاریخچه بیماری فعلی (HPI)
تاریخچه ی بیماری قبلی
جمع بندى توسط روانشناس
جمع بندی
درمان پیشنهادی

🆓 این کانال فعلا رایگان است👇👇👇
@Psycho_Case
@Psycho_Case
@Psycho_Case

یک برگ کتاب

08 Nov, 08:31


☕️ یک 🍀 کتاب

ساعت دروغ می‌گوید. زمان دور یک دایره نمی‌چرخد. زمان بر روی خطی مستقیم می‌دود. و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمی‌گردد. ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است. ساعت خوب، ساعت شنی است. هر لحظه به تو نشان می.دهد که دانه‌ای که افتاد دیگر باز نمی‌گردد. و به یادمان می‌آورد که زمان خط است نه دایره و زمان رفته دیگر باز نمی‌گردد. نه افسوس، نه اصرار، بر اين خط بی انتها تاثيری ندارد. تفسيرش بماند برای اهل‌اش. همين. فریبی که ما را خرسند می‌کند بیش از صد حقیقت برای ما ارزش دارد.

📕 تمشک تیغ دار
آنتوان چخوف

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

07 Nov, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

یکی از فرمول‌های شوپنهاور که خیلی به من کمک کرد، این ایده بود که شادی نسبی از سه منبع سرچشمه می‌گیرد:

- آنچه هستی
- آنچه داری
- و آنچه در چشم مردم جلوه میکنی.
او اصرار دارد که ما باید فقط بر اولی تمرکز کنیم و بر دومی و سومی، بر داشته‌ها و بر وجهه‌مان سرمایه‌گذاری نکنیم چون کنترلی بر آن دو نداریم؛ چون از ما گرفته می‌شوند، درست مثل پیری گریزناپذیر که دارد زیبایی تو را از تو می‌گیرد. در واقع، شوپنهاور چنین گفته که "داشتن" معکوس می‌شود:
"آنچه داریم، اغلب صاحبمان می‌شود."

📕 درمان شوپنهاور
اروین د یالوم

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

06 Nov, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

به محض اینکه فرزندانمان شروع می کنند به مدرسه رفتن، اگر خوب درس بخوانند ما بلافاصله قول می دهیم به آن ها پول جایزه بدهیم. این کار اشتباه است. ما به این ترتیب پول را که چیز بی اصالتی است با چیزی قابل تحسین و با ارزش که همان تحصیل و لذت از آگاهی است می آمیزیم.

پولی را که به فرزندانمان می دهیم باید بدون موردی داده شود. باید با بی تفاوتی داده شود، تا یاد بگیرند با بی تفاوتی دریافتش کنند. و باید داده شود نه برای اینکه یاد بگیرند دوستش داشته باشند. بلکه یاد بگیرند که دوستش نداشته باشند و خصلت واقعی اش را و اهمیتش را برای بر آوردن واقعی ترین آرزوهایی که جنبه روحانی دارد درک کنند.

📕 فضیلت های ناچیز
ناتالیا گینز بورگ

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

06 Nov, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

به محض اینکه فرزندانمان شروع می کنند به مدرسه رفتن، اگر خوب درس بخوانند ما بلافاصله قول می دهیم به آن ها پول جایزه بدهیم. این کار اشتباه است. ما به این ترتیب پول را که چیز بی اصالتی است با چیزی قابل تحسین و با ارزش که همان تحصیل و لذت از آگاهی است می آمیزیم.

پولی را که به فرزندانمان می دهیم باید بدون موردی داده شود. باید با بی تفاوتی داده شود، تا یاد بگیرند با بی تفاوتی دریافتش کنند. و باید داده شود نه برای اینکه یاد بگیرند دوستش داشته باشند. بلکه یاد بگیرند که دوستش نداشته باشند و خصلت واقعی اش را و اهمیتش را برای بر آوردن واقعی ترین آرزوهایی که جنبه روحانی دارد درک کنند.

📕 فضیلت های ناچیز
ناتالیا گینز بورگ

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

05 Nov, 18:29


📌 فولدری با کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی
تدریس ها و جزوات رایگان دکتری و ارشد، کارگاههای رایگان دکتر صاحبی، دکتر اوحدی، دکتر مکری، خودشناسی، خودشکوفایی، کتاب های صوتی، ترجمه مقالات، روان درمانی مثبت نگر، نوشتن پایان نامه با هوش مصنوعی، صفر تا صد وزارت بهداشت، تکنیک های درمانی، آموزش مصاحبه بالینی...

کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنید 👇
https://t.me/addlist/e1pH9gnT8JQyMTFk

یک برگ کتاب

05 Nov, 11:03


☕️ یک 🍀 کتاب

اولین روزی که آقای راجرز میخواست به عنوان کشیش به کلیسای شهر کوچکشان برود اتفاق عجیبی افتاد و درست جلو خانه‌اش مردی را دید که شباهت زیادی با خودش داشت ، آقای راجرز به او سلام کرد و پرسید : تو کیستی ؟

مرد با نزاکت پاسخ داد : من ابلیس هستم

آقای راجرز چند لحظه مبهوت به ابلیس خیره ماند و تصور کرد به درجۀ بالایی از روحانیت رسیده که توانایی دیدن ابلیس را دارد ، این احتمال با وجود مرگ کشیش قبلی شهر در روز گذشته در او تقویت شد و سرشار از غرور و قدرت به سمت ابلیس رفت و گلوی او را گرفت و گفت : سالهاست دنبالت بودم تا خفه‌ات کنم

چند لحظه که گلویش را فشار داد ابلیس نیمه جان روی زمین افتاد و در آخرین لحظه به کشیش گفت : دیوانه اگر من بمیرم چطور میخواهی مردم را موعظه کنی ؟؟

سوال ابلیس بسیار منطقی به نظر آمد طوری که آقای راجرز از کشتن او منصرف شد و به سمت کلیسا راه افتاد ، ابلیس دوباره گفت : لطفا مرا روی زمین رها نکن میدانی که من از جنس خاک نیستم و اگر روی زمین باشم می‌میرم

آقای راجرز که به شدت نگران مردن ابلیس شده بود پرسید : چکار میتوانم برایت انجام دهم ؟؟

ابلیس لبخندی زد و گفت : من دیده نمیشوم ، سنگین هم نیستم و قول میدهم که مزاحمتی برایت نداشته باشم فقط اجازه بده روی دوش تو سوار شوم

آقای راجرز که دوست نداشت شغل و جایگاه تازه‌اش را از دست بدهد قبول کرد که ابلیس روی دوشش سوار شود . ابلیس راست میگفت نه سنگین بود و نه مزاحمتی ایجاد میکرد ، آقای راجرز هم دیگر به ابلیس فکر نکرد فقط در آستانۀ ورود به کلیسا از او پرسید : تو که اگر روی زمین باشی میمیری پس تا حالا کجا بودی؟

ابلیس گفت : روی دوش کشیش قبلی بودم که دیروز مُرد ... و با هم وارد کلیسا شدند !!

📕 انسان خردمند
یووال هرری

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

04 Nov, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

مردی صبح از خواب بیدار شد
و با همسرش صبحانه خورد ولباسش را پوشید وبرای رفتن به کار آماده شد
هنگامی که وارد اتاقش شد تا کلیدهایش را بردارد گردوغباری زیاد روی میز وصفحه تلویزیون دید.

به آرامی خارج شد و به همسرش گفت :
دلبندم ، کلیدهایم را از روی میز بیاور

زن وارد شد تا کلید ها را بیاورد دید همسرش با انگشتانش وسط غبارهای روی میز نوشته " یادت باشه دوستت دارم "
و خواست از اتاق خارج شود صفحه تلویزیون را دید که میان غبار نوشته شده بود" امشب شام مهمون من "

زن از اتاق خارج شد و کلید را به همسرش داد و به رویش لبخند زد
انگار خبر می داد که نامه اش به او رسیده

این همان همسر عاقلیست که اگر در زندگی مشکلی هم بود ، مشکل را از ناراحتی و عصبانیت به خوشحالی ولبخند تبدیل می کند

☑️ هیچوقت با حالت دستوری با افراد خانواده تان صحبت نکنید

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

03 Nov, 19:15


📌 فولدری با کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی
تدریس ها و جزوات رایگان دکتری و ارشد، کارگاههای رایگان دکتر صاحبی، دکتر اوحدی، دکتر مکری، خودشناسی، خودشکوفایی، کتاب های صوتی، ترجمه مقالات، روان درمانی مثبت نگر، نوشتن پایان نامه با هوش مصنوعی، صفر تا صد وزارت بهداشت، تکنیک های درمانی، آموزش مصاحبه بالینی...

کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنید 👇
https://t.me/addlist/F7h7Hff7GnNhMjU0

یک برگ کتاب

03 Nov, 08:58


💢 کانال تخصصی مفاهیم پیش دبستان💢


📌 مفاهیم پیش دبستان
«ریاضی، علوم، زبان آموزی،»

🌟مهارتهای زندگی

🌟شعر وآهنگهای کودکانه🥁🎸

🌟آموزش حروف الفبا

🌟کاربرگ

🌟واحد کار سالانه

🌟کاردستی و خلاقیت

🌟خلاقیت های جالب


👇👇👇

🆔 https://t.me/preschool_Child

یک برگ کتاب

03 Nov, 08:31


☕️ یک 🍀 کتاب

دانمارک و سوئد در قرن هفده میلادی درگیر جنگ دامنه داری با یکدیگر بودند.

در یکی از این جنگ ها و پس از عقب نشینی سوئدی ها، یکی از سربازان دانمارکی که جراحت مختصری برداشته بود احساس تشنگی کرد. وقتی دست به قمقه برد تا آب بنوشد، صدایی ضعیف به گوشش رسید. این صدای یک سرباز مجروح سوئدی بود که تقاضای آب می کرد.

سرباز دانمارکی به سویش رفت، کنارش زانو زد تا از آب قمقمۀ خود به او بدهد. درست در همین لحظه سرباز سوئدی به روی سرباز دانمارکی شلیک کرد. گلوله مختصر خراشی در شانه اش ایجاد کرد. او گفت: می خواستم به تو آب بدهم ولی تو خواستی مرا به قتل برسانی. آیا پاداش من این بود؟
من قصد داشتم تمام آب قمقمه را به تو بدهم. ولی حالا که این کار را کردی فقط نصف آن را به تو می دهم.

یکی از افسران ارتش دانمارک که از نزدیک شاهد این ماجرا بود پادشاه دانمارک را از آنچه دیده بود آگاه ساخت. پادشاه، سرباز را به حضور طلبید.

- چرا نیمی از آب قمقمه ی خود را به دشمنی دادی که قصد کشتن تو را داشت؟
سرباز پاسخ داد: هر چند او قصد جان مرا کرده بود ولی به هر حال، انسانی مجروح بود و انسانیت به من حکم می کرد که به یک فرد تشنه و مجروح آب برسانم.

پادشاه گفت: تو لایق آن هستی که سردار ارتش من باشی.

نکته: با هرکس مطابق شأن خود رفتار کن نه شأن مخاطبت. این اصل که با هر کس مطابق آنچه او عمل کرده رفتار کنید، شما را تبدیل به یک اثرپذیر مطلق و بی اراده می کند.

📕 به دنیا آمده ایم تا آن را تغییر دهیم

مسعود لعلی

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

02 Nov, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

افرادی كه در سختی بزرگ می‌شوند، میل دارند كه فرزندانشان حتی‌المقدور زندگی راحتی داشته باشند.

به این ترتیب، تربیتی را كه در دوران سختی به آنها كمك كرده بود تا خود را بیابند از کودکانشان دریغ می کنند

چنین والدینی مرا به یاد آن پرورش دهندۀ پروانه می‌اندازند كه از دیدن مشقات پروانه‌ها هنگام بیرون آمدن از پیله ناراحت می‌شد.
بنابراین روزی از روی ترحم، شكافی در پیله یك پروانه ایجاد كرد تا راحت‌تر از آن خارج شود
. آن پروانه هرگز قدرت كافی برای پرواز كردن نیافت.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

01 Nov, 08:31


☕️ یک 🍀 کتاب

زخم‌هایی که از درون بر سعادت ما وارد میشود بسیار عمیق‌تر از زخم‌هایی‌ست که از بیرون می‌رسند.
این واقعیتی آشکار و انکارناپذیر است که عنصر اساسی برای خوشیِ انسان، و درواقع برای همه نحوهٔ زندگی او، آن چیزی است که در خود اوست یا در وجودش جریان دارد. زیرا سرچشمهٔ مستقیم خرسندی یا ناخرسندی عمیق که نخست از احساس، خواست و‌ تفکر او حاصل میگردد در اینجاست. حال آنکه هرآنچه بیرون از اوست فقط غیر مستقیم بر او اثر می‌گذارد. به این علت، وقایع یا روابط بیرونی یکسان بر هرکس تأثیری کاملاً متفاوت دارند و آدمیان حتی در محیطی یکسان، در جهان‌های متفاوتی زندگی می‌کنند.

📕 در باب حکمت زندگی
آرتور شوپنهاور

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

31 Oct, 08:31


☕️ یک 🍀 کتاب

یک عکاس آماتور به نام «آنیل پرابهاکار» در سومین جزیره بزرگ جهان در سرزمین اندونزی تصویری تاثیرگذار از اورانگوتان مهربان شکار کرده. جایی که این حیوان در معرض خطر انقراض برای نجات دادن جان یک انسان دست به کار شده و با به خطر انداختن جان خود، می‌خواهد این مرد را از یک رودخانه پر از مار بیرون بکشد.

« آنیل پرابهاکار» که یک زیست‌شناس اهل کرالا در هند است و همراه دوستان خود به یک سفر اکتشافی و تفریحی در جزیره بورنئو رفته بود، درباره این تصویر به سی‌ان‌ان گفت: «ما در حال گردش بودیم که گفتند در منطقه مار دیده شده است. محیط‌بان هم خیلی زود دست به کار شد تا مارها را از مسیر بردارد. ناگهان دیدم اورانگوتان نزدیک مرد شد و دستش را دراز کرد. انگار که می‌خواهد بگوید می‌خواهی کمکت کنم؟ من انتظار دیدن چنین صحنه‌ای را نداشتم و واقعا غافلگیر شدم. حتی نمی‌توانستم عکس بگیرم.»

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

30 Oct, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

#تلنگر
در ٤٠ سالگی افراد با تحصیلات کم و زیاد مثل همند (حتی افراد با تحصیلات کمتر پول بیشتری در می آورند)؛

در ٥٠ سالگی زشت و زیبا مثل همند (مهم نیست چقدر زیبا باشین. توی این سن چروک ها و لک هاي تیره رو نمیشه مخفی کرد)؛

در ٦٠ سالگی مقام بالا و پایین مثل همند (بعد از بازنشستگی حتی یه پادو هم از نگاه کردن به رییسش اجتناب می کنه)؛

در ٧٠ سالگی خونه‌ی بزرگ و کوچک مثل همند (تحلیل مفاصل، سختی حرکت، فقط یه محیط کوچیک برای نشستن لازمه)؛

در ٨٠ سالگی پول داشتن و نداشتن مثل همند (حتی موقعی که بخواین پول خرج کنین نمی دونین کجا خرجش کنین)؛

در ٩٠ سالگی خواب و بیداری مثل همند (بعد از بیداری نمیدونين چکار كنين)؛

👈 زندگی رو آسون بگیرین. هیچ معمایی نیست که بخواید حلش کنین.
در طولانی مدت همه ی ما مثل همیم.
پس تمام فشارهای زندگی رو فراموش کن و ازش لذت ببر ...!

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

29 Oct, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

چرا کتاب‌خوان‌ها جذاب‌ترین‌اند؟

کتاب‌خوان‌ها بسیار از سن‌شان عاقل‌ترند.

تحقیق دیگری در سال ۲۰۱۰ ثابت کرده که هر چه‌قدر بیشتر برای کودکان کتاب بخوانیم، «تئوری ذهن» در آن‌ها قوی‌تر می‌شود و در نهایت باعث می‌شود این بچه‌ها واقعا عاقل‌تر شوند، با محیط‌شان بیشتر انطباق پیدا کنند و قدرت درک‌شان بالاتر برود.
تجربه‌های قهرمان‌های داستان‌ها تبدیل به تجربه‌های خود خواننده‌ها می‌شود. هر درد و رنجی که شخصیت داستان می‌کشد، تبدیل به باری می‌شود که خواننده باید تحمل کند. خواننده‌های کتاب‌ها هزاران بار زندگی می‌کنند و از هر کدام از این تجربه‌ها چیزی یاد می‌گیرند.
اگر دنبال کسی هستید که شما را تکمیل کند و فضای خالی قلب‌تان را پر کند، می‌توانید این کتاب‌خوان‌ها را در کافی‌شاپ‌ها، پارک‌ها و متروها پیدا کنید. چند دقیقه که صحبت کنید، آن‌ها را به جا خواهید آورد.

کتاب‌خوان‌ها با شما حرف نمی‌زنند، با شما رابطه برقرار می‌کنند.

آن‌ها در نامه‌ها یا مسج‌هایشان انگار برای‌تان شعر می‌نویسند. صرفا به سوالات‌تان جواب نمی‌دهند یا بیانیه صادر نمی‌کنند، بلکه با عمیق‌ترین فکرها و تئوری‌ها پاسخ شما را می‌دهند. شما را با دانش بالای کلمات و ایده‌هایشان مسحور خواهند کرد.
تحقیقات دیگری در دانشگاه برکلی نشان داده، کتاب خواندن برای کودکان باعث می‌شود آن‌ها کلماتی را یاد بگیرند که هرگز در مدرسه به آن‌ها یاد نمی‌دهند.
به خودتان لطف کنید و با کسی قرار بگذارید که می‌داند چه‌طور از زبان‌اش استفاده کند.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

28 Oct, 11:35


☕️ یک 🍀 کتاب

پادشاهی وزیری داشت كه هر اتفاقی می افتاد، می گفت: خیراست! روزی دست پادشاه در سنگلاخ ها گیر كرد و مجبور شدند انگشتش را قطع كنند، وزیر در صحنه حاضر بود و گفت: خیر است!

پادشاه از درد به خود می پیچید، از رفتار وزیر عصبی شد، او را به زندان انداخت، یک سال بعد پادشاه كه برای شكار به كوه رفته بود، در دام قبیله ای گرفتار شد كه بنا بر اعتقادات خود، هر سال یک نفر را كه دینش با آن ها مختلف بود، سر می بریدند و لازمه اعدام آن شخص این بودكه بدنش سالم باشد .

وقتی دیدند اسیر، یكی از انگشتانش قطع شده، وی را رها كردند . آنجا بود كه پادشاه به یاد حرف وزیر افتاد كه زمان قطع انگشتش گفته بود: خیر است!

پادشاه دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر آزاد شد و ماجرای اسارت پادشاه را از زبان اوشنید، گفت: خیر است! پادشاه گفت: دیگر چرا؟؟؟

وزیر گفت: از این جهت خیر است كه اگر مرا به زندان نینداخته بودی و زمان اسارت به همراهت بودم، مرا به جای تو اعدام می كردند ...

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

28 Oct, 08:02


✷ کشف اسرار درون 🧠

✷ معاشرت و روانشناسی 🗣

✷ کشف زبان بدن 👀

✷ شناخت بیشتر خود و دیگران 🫂

✷ عوامل موفقیت و آگاهی🤝


ما تمامی این دانش را با شما به اشتراک گذاشتیم 🫵
🧷 بفرستید برای افرادی که واقعا به چنین کانالی نیاز دارند

◩✯┄┅┄ ✾ ┄┅┄✯◩
https://t.me/razhaye_darun
https://t.me/razhaye_darun

یک برگ کتاب

25 Oct, 13:13


☕️ یک 🍀 کتاب

ﭘﺴﺮ #ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:

ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ،
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ:
ﺳﺎﻋﺖ 5 ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ ...
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ ...
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﺎﻋﺖ 5:30 ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ!
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ 6:00 ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟!
ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ!

ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:
"ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ "ﺭﺍﺳﺖ" ﺑﮕﻮﯾﯽ!"
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ باره ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ...!

ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ!
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ ...

ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ 80 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!

ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ تنها ﯾﮏ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ آﻥ ﺭﺍﻩ #ﺭﺍستی است ...

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

25 Oct, 08:21


#استخدامی_جدید

روانشناس
مددکار
روانپزشک
مربی مهد
منشی

🔻به تفکیک استانها همه در کانال زیر
👇👇👇👇👇👇
✔️
@psycho_estekhdam

پیشنهاد عضویت👆👆🌹🌹

یک برگ کتاب

23 Oct, 15:04


☕️ یک 🍀 کتاب

سخنی بسیار زیبا از میرزا آقا خان کرمانی(از روشنفکران بزرگ و معروف عصر مشروطه) :ای علمای بی علم و عمل اسلام ، آن قدر یاوه سرائی و بیهوده گوئی در دین من و آئین اسلام چرا ؟. کدام علوم حقوق را نوشتید ؟ و کدام قانون معامله را به عدالت تحقیق کردید؟ کدام علم یا فایده را تاسیس نمودید؟ کشف کدام مجهول را سبب شدید؟ منفعت و فایده شما برای اسلام و مسلمانان چه بود جز اینکه در مسائل فرعیه آنقدر سخن گفتید و خرافات بهم بافتید و اختلافات نمودید که اصل و فرع هر دو از میان رفت و جنس و فصل بی اصل مهمل شد...

📕 سه مکتوب
نوشته میرزا آقا خان کرمانی

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

21 Oct, 11:21


☕️ یک 🍀 کتاب

قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه‌ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید ...
باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد ...
مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد ...
اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت ...
در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد ...

بنجامین فرانکلین می گوید: دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود ...

این است حکایت دنیا...

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

16 Oct, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

اگر اهل کتاب خواندن نیستیم، احتمالا:

۱.حرف‌های نسنجیده زیاد می‌زنیم.
۲. خیلی حرف‌های تکراری می‌زنیم.
۳. دایره‌ی واژگان ما بسیار محدود است.
۴. بخش استدلالی ذهن ما تقریبا تعطیل است.
۵. استعداد عوام‌گرا شدن را پیدا می‌کنیم.
۶. مستعد پذیرش شایعات هستیم.
۷. اهمیت تفاوت میان انسان‌ها را کشف نمی‌کنیم.
۸. توان و انگیزه یادگیری ما کاهش می‌یابد.
۹. با واژه نقد بیگانه‌ایم.
۱۰. زمینه‌ استقرار و تداوم اقتدارگرایی را فراهم می‌آوریم.
۱۱. از حقوق شهروندی خود و دیگران آگاه نیستیم.
۱۲. حاکمان مستبد را خوشحال می‌کنیم.
۱۳. راحت تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاندا قرار می‌گیریم.
۱۴. یا در همه زمینه‌ها، اظهارنظر می‌کنیم یا اصلا توان اظهارنظر نداریم.
۱۵. جهل مرکب داریم، یعنی نمی‌دانیم که نمی‌دانیم!
۱۶. گرفتار توهم دانستن هستیم و به اشتباه فکر میکنیم میدانیم.
۱۷. دامنه‌ی لذت ما محدود است.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

15 Oct, 11:22


☕️ یک 🍀 کتاب

#اندکی_تفکر

در روستایی کشاورزی زندگی می کرد که پول زیادی را از پیرمردی قرض گرفته بود و باید هرچه زودتر به او پس می داد،
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند.
وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد معامله ای پیشنهاد داد
او گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهیش را خواهد بخشد
دختر از شنیدن این حرف به وحشت افتاد!
پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:

اصلا یک کاری می کنیم
من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم
دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون آورد
اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود
و بدهی بخشیده می شود
و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند
و بدهی نیز بخشیده می شود
اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود

این گفت و گو در جلوی خانه ی کشاورز انجام شد
زمین آنجا پر از سنگریزه بود
پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت
دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد
که او دو سنگریزه ی سیاه از زمین برداشته است
ولی چیزی نگفت !
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون آورد

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟
چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند
2ـ هر دو سنگریزه را در آورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است
3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون آورده
با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد

لحظه ای به این شرایط فکر کنید
هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود
معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید
اگر شما بودید چه کار می کردید؟

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت
و به سرعت و بدون اینکه سنگریزه دیده شود
وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده
پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود

در همین لحظه دختر گفت:
آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم !
اما مهم نیست
اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است درآوریم
معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاده چه رنگی بوده است....

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود
پس باید طبق قرار، سنگریزه ی گم شده سفید باشد
پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند
و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت
و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است
نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود

1ـ همیشه یک «راه حل» برای مشکلات پیچیده وجود دارد
2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه ی «خوب» به مسایل نگاه نمی کنیم
3ـ همه ی شما می توانید سرشار از «افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه» باشید.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

14 Oct, 09:31


☕️ یک 🍀 کتاب

انسان ها
به ميزان "حقارتشان" "توهين" ميكنند.

به ميزان "فرهنگشان" "عشق ميورزند".

و به ميزان "كمبودهايشان" "آزارت  ميدهند".

هرچه "حقيرتر" باشند، بيشتر "توهين ميكنند" تا حقارتشان را جبران كنند.

هر چه "فرهنگشان غني تر باشد"، بيشتر به ديگران "عشق ميدهند".

وهرچه "هويّتشان عميق تر باشد"، "محترمانه تر رفتار ميكنند".

به اندازه "دركشان" ميفهمند،

و به اندازه "شعورشان" به "باورها و حرف هايشان عمل ميكنند.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

12 Oct, 09:01


☕️ یک 🍀 کتاب

📝 دموکراسی به درد گوسفندان نمی‌خورد

1⃣ گوسفندها مثل پلنگ نعره نمی‌کشند
مثل الاغ بـار نمی‌برند
مثل شیر نمی‌غرند
مثل خرگوش نمی‌دوند
مثل ماهی زیرآبی نمی‌روند
و مثل اسب به سرعت فرار نمی‌کنند
و شاید به همین دلیل است که همیشه به‌صورت گله‌ای هستند و یک سگ از آنها مراقبت میکند تا عاقبت خورده شوند

2⃣ سگ‌ها مواظب گوسفندها هستند ،
نمی‌گذارند گرگ‌های وحشی آنها را بخورند و مواظبند که دزد آنها را نبرد تا سرانجام قصاب آنها را بکشد ... سگ‌ها وفادارند ولی نه به گوسفندان بلکه به قصاب‌ها

3⃣ علت اصلی ِ اینکه دموکراسی به درد گوسفندان نمی‌خورد این است که آنها یا باید به سگ رای بدهند یا به قصاب در غیر این صورت باید به سوی گرگ بروند که او هم آنها را خواهد خورد ، اعلام همبستگی میان گوسفندان تا وقتی ترس از گرگ ، اعتماد به سگ و چاقوی قصاب بالای سر آنهاست بیهوده است حتی اگر دیندار هم بشوند عید قربان قتل‌عام خواهند شد

4⃣ انتخابات برگزار شد
همۀ گوسفندان به سگ رای دادند
جز او انتخاب دیگری نداشتند

🔴 پشت سر هر گوسفند ناموفق
یک گرگ گرسنه است ....

5⃣ دموکراسی در دنیای گوسفندها
یعنی انتخاب یکی از این سه گزینه :
سگ… گرگ… یا قصاب

📕 لطفا گوسفند نباشیم
ابراهیم نبوی

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

11 Oct, 08:49


☕️ یک 🍀 کتاب

اگر می خواهید فرمانروا باشید،
سعی کنید همیشه کشور را
در رعب و وحشت نگه دارید.
همیشه کشور را در این هراس
نگه دارید که همسایه،
قصد حمله دارد و دولت هایی،
در پی فراهم سازی مقدمات جنگ هستند
و آماده ی هجوم می شوند.
همیشه شایعه سازی کنید.
هرگز مردم را در راحتی و آرامش، رها نکنید،
چون اگر مردم در راحتی و رفاه باشند،
توجهی به خواسته های سیاستمداران نمی کنند.

📕 نبرد من
آدولف هیتلر

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

08 Oct, 10:41


☕️ یک 🍀 کتاب

آقای کوینر از پسر بچه‌ای که زار‌زار گریه می‌کرد علت غم و غصه‌اش را پرسید.
پسر بچه گفت: من دو سکه برای رفتن به سینما جمع کرده بودم، اما پسرکی آمد و یکی از آن‌ها را از دست‌ام قاپید
و به پسری که دورتر دیده می‌شد اشاره کرد.
آقای کوینر پرسید: مگر با داد و فریاد مردم را به کمک نخواستی؟
پسر بچه با هق‌هق شدیدتری گفت: چرا.
آقای کوینر در حالی که با مهربانی او را نوازش می‌کرد دوباره پرسید:
کسی صدایت را نشنید؟
پسر بچه هق هق کنان گفت: نه.
آقای کوینر پرسید : نمی‌توانی بلندتر فریاد بزنی ؟
پسر بچه با امیدواری گفت: نه.
آن‌گاه آقای کوینر لبخندی زد و بعد گفت: پس حالا آن یکی سکه را هم بده بیاد و آخرین سکه را از دست بچه گرفت و بی‌واهمه به راهش ادامه داد.

📕 داستانکهای فلسفی
برتولت برشت

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

07 Oct, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

#تلنگر

عادتهایى كه معجزه میکند:

با ملايمت = سخن بگویيد
عــمــيـــق = نفس بكشيد
شــــــيــك = لباس بپوشيد
صـبـورانه = كار كنيد
نـجـيـبـانه = رفتار كنيد
هــمـــواره = پس انداز كنيد
عــاقــلانـه = بخوريد
كــــافـــى = بخوابيد
بى باكانه = عمل كنيد
خـلاقـانـه = بينديشيد
صـادقانه = عشق بورزید
هوشمندانه = خرج كنيد

خوشبختی یک سفراست، نه یک مقصد! هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد؛ زندگی کنید و از حال لذت ببرید ...

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

06 Oct, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

پول مهم‌تر است یا وطن؟!

بعد از مقاومت محمدکریم مبارز مصری، در مقابل فرانسوی‌ها و شکست او، قرار بر اعدامش شد، ناپلئون او را فراخواند و گفت: سخت است برایم کسی را اعدام کنم که برای آزادی وطنش مبارزه می‌کرد،...

من به تو فرصتی می‌دهم تا ده هزار سکه طلا بابت غرامت سربازهای کشته شده به من بدهی... محمدکریم گفت: من الان این پول را ندارم اما صدهزار سکه از تاجران می‌خواهم، می‌روم تهیه می‌کنم و باز می‌گردم... محمدکریم به مدت چند روز در بازارها با زنجیر برای تهیه پول گردانیده ‌شد...

اما هیچ تاجری حاضر به پراخت پولی جهت آزادی او نشد و حتی بعضی طلبکارانه می‌گفتند که با جنگ‌هایش وضعیت اقتصادی را نابسامان کرد پس نزد ناپلئون برگشت!! ناپلئون به او گفت:
چاره ای جز اعدام تو ندارم، نه به خاطر کشتن سربازهایم، بلکه به دلیل جنگیدن برای مردمی که پول را مقدم بر وطن خود می‌دانند...

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

05 Oct, 08:31


☕️ یک 🍀 کتاب

آیا واقعا بیشعوری مرض است؟
پاسخ من به این سؤال
یک "بله‌ی" قاطع و بلند است.

بیشعوری مرض وقاحت و سؤاستفاده از دیگران است.
آدم بیشعور نمی‌تواند به ديگران گیر ندهد.
انگار اگر دست از اشکال‌گیری بردارد و یا دیگران را تحقیر نکند جانش در می‌آید...!

📕 بیشعوری
خاویر کرمنت

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

04 Oct, 11:28


☕️ یک 🍀 کتاب

در دههٔ سی میلادی و در اوج بحرانی اقتصادی آمریکا، شرکت «گندم کانزاس» متوجه شد که خانواده های فقیر از کیسه های این شرکت برای بچه هایشان لباس می دوزند پس شرکت دست به یک اقدام ساده و خیرخواهانه زد. شرکت تصمیم گرفت کیسه هایش را طراح دار درست کند و همچنین از جوهری برای نوشتن نشان شرکت استفاده کرد که به آسانی با یکبار شستشو پاک می شد، این کار باعث شد بچه های فقیر لباس های با رنگ های مختلف و بدون آرم داشته‌ باشند. شرکت گندم کانزاس نشان داد برای کمک کردن به دیگران لازم نیست حتماً پولی پرداخت شود فقط کمی نوع دوستی و خوش فکری کافی است.

📕 امیل
ژان ژاک روسو

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

03 Oct, 08:31


☕️ یک 🍀 کتاب 

آیا می دانید که مطمئن ترین راه برای بدبخت کردن فرزندتان چیست؟
این است که او را عادت دهید هر چه می خواهد به زور بگیرد، زیرا هر قدر آرزوهایش آسانتر انجام گیرد خواسته هایش زیادتر خواهد شد، دیر یا زود به علت عدم قدرت مجبور خواهید شد برخلاف میل خود خواهش‌های او را نادیده بگیرید.
صدمه حاصل از این امتناع که طفل به آن عادت نکرده است، در قیاس با محرومیت از آنچه میل به دست آوردنش را دارد، به مراتب بیشتر است.
بچه لوس و پرتوقع اول عصایی را که در دست دارید می خواهد، بعد ساعتتان را، سپس مرغی را که می پرد و ستاره هایی را که می درخشند. خلاصه هرچه را می بیند می خواهد. چگونه می توانید او را راضی نگه دارید؟ مگر اینکه خدا باشید.

📕 امیل
ژان ژاک روسو

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

02 Oct, 08:42


☕️ یک 🍀 کتاب 

#اندکی_تفکر

اگر شیطان در حقیقت وجود داشته باشد، چرا مطابق عقیده ما باید شرورتر از انسان باشد؟
خواهید گفت برای این که عاقل‌تر و چیز فهم‌تر و باهوش‌تر از ماست، ولی کسی که عاقل‌تر و چیز فهم‌تر و باهوش‌تر از ماست چگونه ممکن است شرارت کند؟
بیچاره شیطان که در کره خاک بدنام است. زیرا شیطان جز خود ما هیچکس نیست و ما به امید این که خویشتن را در حضور خودمان تبرئه کنیم، تمام کینه‌ها و حسدها و دشمنی‌ها و بی رحمی‌های خود را در وجود شیطان جا داده‌ایم!

📕 خدا و هستی
موریس مترلینگ

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

01 Oct, 08:39


☕️ یک 🍀 کتاب 

وقتی مروجین مذهب به سرزمین ما آمدند
در دستشان کتاب مقدس داشتند
و ما زمین‌هایمان را داشتیم، پنج سال بعد
ما در دست، کتاب‌ مقدس داشتیم
و آن‌ها زمین هایمان را ...!

👤 #جومو_کنیاتا

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

30 Sep, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب 

یک راز عجیب در خصوص نابود شدن خرد جمعی وجود دارد:

اگر تعداد چشم‌گیری از رافراد یک توهم را مشاهده کنند آن توهم تبدیل به واقعیت می‌شود.

اگر تعداد کافی از مردم به یک نکبت و فلاکت بخندند آن بدبختی تبدیل به یک لطیفه‌‌ی بامزه خواهد شد.

📕 سه دختر حوا
الیف شافاک

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

29 Sep, 08:31


☕️ یک 🍀 کتاب 

*انسان بر قانون مقدم است*

تصور کنید، مردی که "همسرش" به شدت "بیمار" است و چیزی به مرگش نمانده.

تنها راه نجات یک "داروی بسیار گران قیمت" است که در شهر فقط یک نفر هست که آن را می فروشد.
مرد فقیر داستان ما، هیچ پولی ندارد، هیچ آشنایی هم برای "قرض گرفتن" ندارد، به سراغ "دارو فروش" می رود و "التماس" می کند.

به دست و پایش می افتد و عاجزانه خواهش می کند آن دارو را برای همسر بیمارش به عنوان "وام یا قرض" به او بدهد.
"دارو فروش به هیچ وجه راضی نمی شود، به هیچ وجه.!"

حالا مرد ما دو راه دارد.
یا دارو را "بدزدد و یا نظاره گر مرگ همسرش" باشد.
مرد دارو را شبانه می دزدد و همسرش را از مرگ "نجات می دهد."
"پلیس شهر او را دستگیر می کند."

کلبرگ، "روانشناس و نظریه پرداز" بزرگ قرن بیستم، با "طرح این داستان" از مردم خواست به دو سوال "جواب" دهند:

۱- آیا کار آن مرد درست بود؟
۲- آیا برای این دزدی، مرد باید "مجازات" شود؟ چرا؟

"داستان معروف کلبرگ تمام بزرگان دنیا را به چالش کشید.!"

وی پس از طرح آن گفت:
از روی جوابی که می توانید به این سوال بدهید من می توانم "میزان هوش و شعور اجتماعی" شما را تشخیص دهم...
"مهمترین قسمت" این سنجش، پاسخ به سوال "چرا" در سوال دوم بود.

هر کس "جواب متفاوتی" می داد.
حتی "سیاستمداران بزرگ دنیا" به این سوال پاسخ دادند:
- آری، باید "مجازات شود،" دزدی به هر حال دزدی است.

- "زیر پا گذاشتن مقررات،" به هر حال "گناه" است. فارغ از بیماری همسرش.

- کار آن مرد "درست نبود" اما مجازات هم نشود. زیرا فقیر است و راهی نداشته.

اما هنگامی که از "گاندی" این سوال را پرسیدند، "پاسخ عجیبی" داد.!

*گاندی گفت*:
"کار آن مرد درست بوده است و آن مرد نباید مجازات شود.!"
چرا؟
"زیرا قانون از آسمان نیامده است."

ما انسان ها "قانون" را "وضع می کنیم" تا "راحت تر" زندگی کنیم.
تا بتوانیم در "زندگی اجتماعی" کنار هم تاب بیاوریم.
اما هنگامی که قانون "منافی جان یک انسان بی گناه" باشد، دیگر قانون نیست.!

*جان انسان ها در اولویت است.*
*آن قانون باید عوض شود.*

*گاندی گفت*:
*انسان بر قانون مقدم است.*

"کلبرگ پس از شنیدن سخنان گاندی گفت: بالاترین نمره ای که می توان به یک مغز داد همین است."

انسانم آرزوست

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

28 Sep, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب 

#تلنگر

من اکثر اوقات که در مسیر دانشگاه و خانه تردد میکردم، از بقالی (سوپر مارکت) که تو مسیرم بود و خانمی در آن فروشنده بود کاکائو به قیمت ۵۰ سنت میخریدم و به مسیر خودم ادامه می دادم .

در یکی از روزها قیمت جدیدی برای همان نوع از کاکائو که بر روی آن ۶۰ سنت نوشته شده بود در قفسه دیگری قرار داده بودند توجه مرا به خود جلب کرد

برای من جای تعجب داشت و از او پرسیدم آیا فرقی بین این دو رقم جنس وجود دارد؟
در پاسخ ، به من گفت :
نه، همان نوع و همان کیفیت است !!
پس دلیل چیست؟!
چرا قیمت کاکائو در قفسه ای ۵۰ و در دیگری به قیمت ۶۰ به فروش می رسد؟

در پاسخ به من گفت :
به تازگی در کشور نیجریه، که کاکائو برای ما صادر میکرد
اتفاق جدیدی رخ داده که همراه با افزایش قیمت کاکائو برای ما بود

این جنس جدید قیمت فروش اش ۶۰ سنت و قبلی را چون قبلا خریدیم همان ۵۰ سنت است.

به او گفتم با این وضعیت کسی از شما جنس جدید خرید نمی کند تا زمانی که جنس قبل کامل به فروش نرود.
او گفت: بله، من می دانم

من به او گفتم: بیا یه کاری بکن همه جنس ها را قاطی کن و با قیمت جدید بفروش با این کار کسی نمی تواند متوجه شود و جنس قدیم از جنس جدید‌ را تشخیص دهد.

در پاسخ در گوشی به من گفت : مگه شما دزدید؟؟

شگفت زده شدم از آنچه او به من گفت
و مسیر خودم را پیش گرفتم و رفتم
در حالی که همیشه این سوال در گوش من تکرار می شود
و ذهن مرا در گیر کرده است که :

آیا من دزدم ؟؟!!
این چه اخلاق و کرداری است؟!

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab