یک برگ کتاب @yek_barg_ketab Channel on Telegram

یک برگ کتاب

@yek_barg_ketab


1️⃣ 🌱 📕


شرایط تبلیغات:
@PortalTabligh

.

یک برگ کتاب (Persian)

با کانال یک برگ کتاب به دنیایی از داستان‌ها، شعرها و دانستنی‌های جذاب در دنیای کتاب و ادبیات وارد شوید. این کانال مناسبی برای علاقمندان به کتاب و خوانش است که به دنبال تجربه‌ی یکتا و جذاب هستند. با عضویت در این کانال، شما به مجموعه‌ای از برگزیده‌های ادبیات، نقدها، پیشنهادهای کتاب و مقالات متنوع دسترسی خواهید داشت. برای اطلاع از شرایط تبلیغات، می‌توانید به کانال @PortalTabligh مراجعه نمایید.

یک برگ کتاب

23 Nov, 18:32


📌 فولدری با کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی
تدریس ها و جزوات رایگان دکتری و ارشد، کارگاههای رایگان دکتر صاحبی، دکتر اوحدی، دکتر مکری، خودشناسی، خودشکوفایی، کتاب های صوتی، ترجمه مقالات، روان درمانی مثبت نگر، نوشتن پایان نامه با هوش مصنوعی، صفر تا صد وزارت بهداشت، تکنیک های درمانی، آموزش مصاحبه بالینی...

کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنید 👇
https://t.me/addlist/OrtAzESZzYxiOTZk

یک برگ کتاب

08 Nov, 08:31


☕️ یک 🍀 کتاب

ساعت دروغ می‌گوید. زمان دور یک دایره نمی‌چرخد. زمان بر روی خطی مستقیم می‌دود. و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمی‌گردد. ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است. ساعت خوب، ساعت شنی است. هر لحظه به تو نشان می.دهد که دانه‌ای که افتاد دیگر باز نمی‌گردد. و به یادمان می‌آورد که زمان خط است نه دایره و زمان رفته دیگر باز نمی‌گردد. نه افسوس، نه اصرار، بر اين خط بی انتها تاثيری ندارد. تفسيرش بماند برای اهل‌اش. همين. فریبی که ما را خرسند می‌کند بیش از صد حقیقت برای ما ارزش دارد.

📕 تمشک تیغ دار
آنتوان چخوف

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

07 Nov, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

یکی از فرمول‌های شوپنهاور که خیلی به من کمک کرد، این ایده بود که شادی نسبی از سه منبع سرچشمه می‌گیرد:

- آنچه هستی
- آنچه داری
- و آنچه در چشم مردم جلوه میکنی.
او اصرار دارد که ما باید فقط بر اولی تمرکز کنیم و بر دومی و سومی، بر داشته‌ها و بر وجهه‌مان سرمایه‌گذاری نکنیم چون کنترلی بر آن دو نداریم؛ چون از ما گرفته می‌شوند، درست مثل پیری گریزناپذیر که دارد زیبایی تو را از تو می‌گیرد. در واقع، شوپنهاور چنین گفته که "داشتن" معکوس می‌شود:
"آنچه داریم، اغلب صاحبمان می‌شود."

📕 درمان شوپنهاور
اروین د یالوم

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

06 Nov, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

به محض اینکه فرزندانمان شروع می کنند به مدرسه رفتن، اگر خوب درس بخوانند ما بلافاصله قول می دهیم به آن ها پول جایزه بدهیم. این کار اشتباه است. ما به این ترتیب پول را که چیز بی اصالتی است با چیزی قابل تحسین و با ارزش که همان تحصیل و لذت از آگاهی است می آمیزیم.

پولی را که به فرزندانمان می دهیم باید بدون موردی داده شود. باید با بی تفاوتی داده شود، تا یاد بگیرند با بی تفاوتی دریافتش کنند. و باید داده شود نه برای اینکه یاد بگیرند دوستش داشته باشند. بلکه یاد بگیرند که دوستش نداشته باشند و خصلت واقعی اش را و اهمیتش را برای بر آوردن واقعی ترین آرزوهایی که جنبه روحانی دارد درک کنند.

📕 فضیلت های ناچیز
ناتالیا گینز بورگ

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

06 Nov, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

به محض اینکه فرزندانمان شروع می کنند به مدرسه رفتن، اگر خوب درس بخوانند ما بلافاصله قول می دهیم به آن ها پول جایزه بدهیم. این کار اشتباه است. ما به این ترتیب پول را که چیز بی اصالتی است با چیزی قابل تحسین و با ارزش که همان تحصیل و لذت از آگاهی است می آمیزیم.

پولی را که به فرزندانمان می دهیم باید بدون موردی داده شود. باید با بی تفاوتی داده شود، تا یاد بگیرند با بی تفاوتی دریافتش کنند. و باید داده شود نه برای اینکه یاد بگیرند دوستش داشته باشند. بلکه یاد بگیرند که دوستش نداشته باشند و خصلت واقعی اش را و اهمیتش را برای بر آوردن واقعی ترین آرزوهایی که جنبه روحانی دارد درک کنند.

📕 فضیلت های ناچیز
ناتالیا گینز بورگ

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

05 Nov, 18:29


📌 فولدری با کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی
تدریس ها و جزوات رایگان دکتری و ارشد، کارگاههای رایگان دکتر صاحبی، دکتر اوحدی، دکتر مکری، خودشناسی، خودشکوفایی، کتاب های صوتی، ترجمه مقالات، روان درمانی مثبت نگر، نوشتن پایان نامه با هوش مصنوعی، صفر تا صد وزارت بهداشت، تکنیک های درمانی، آموزش مصاحبه بالینی...

کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنید 👇
https://t.me/addlist/e1pH9gnT8JQyMTFk

یک برگ کتاب

05 Nov, 11:03


☕️ یک 🍀 کتاب

اولین روزی که آقای راجرز میخواست به عنوان کشیش به کلیسای شهر کوچکشان برود اتفاق عجیبی افتاد و درست جلو خانه‌اش مردی را دید که شباهت زیادی با خودش داشت ، آقای راجرز به او سلام کرد و پرسید : تو کیستی ؟

مرد با نزاکت پاسخ داد : من ابلیس هستم

آقای راجرز چند لحظه مبهوت به ابلیس خیره ماند و تصور کرد به درجۀ بالایی از روحانیت رسیده که توانایی دیدن ابلیس را دارد ، این احتمال با وجود مرگ کشیش قبلی شهر در روز گذشته در او تقویت شد و سرشار از غرور و قدرت به سمت ابلیس رفت و گلوی او را گرفت و گفت : سالهاست دنبالت بودم تا خفه‌ات کنم

چند لحظه که گلویش را فشار داد ابلیس نیمه جان روی زمین افتاد و در آخرین لحظه به کشیش گفت : دیوانه اگر من بمیرم چطور میخواهی مردم را موعظه کنی ؟؟

سوال ابلیس بسیار منطقی به نظر آمد طوری که آقای راجرز از کشتن او منصرف شد و به سمت کلیسا راه افتاد ، ابلیس دوباره گفت : لطفا مرا روی زمین رها نکن میدانی که من از جنس خاک نیستم و اگر روی زمین باشم می‌میرم

آقای راجرز که به شدت نگران مردن ابلیس شده بود پرسید : چکار میتوانم برایت انجام دهم ؟؟

ابلیس لبخندی زد و گفت : من دیده نمیشوم ، سنگین هم نیستم و قول میدهم که مزاحمتی برایت نداشته باشم فقط اجازه بده روی دوش تو سوار شوم

آقای راجرز که دوست نداشت شغل و جایگاه تازه‌اش را از دست بدهد قبول کرد که ابلیس روی دوشش سوار شود . ابلیس راست میگفت نه سنگین بود و نه مزاحمتی ایجاد میکرد ، آقای راجرز هم دیگر به ابلیس فکر نکرد فقط در آستانۀ ورود به کلیسا از او پرسید : تو که اگر روی زمین باشی میمیری پس تا حالا کجا بودی؟

ابلیس گفت : روی دوش کشیش قبلی بودم که دیروز مُرد ... و با هم وارد کلیسا شدند !!

📕 انسان خردمند
یووال هرری

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

04 Nov, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

مردی صبح از خواب بیدار شد
و با همسرش صبحانه خورد ولباسش را پوشید وبرای رفتن به کار آماده شد
هنگامی که وارد اتاقش شد تا کلیدهایش را بردارد گردوغباری زیاد روی میز وصفحه تلویزیون دید.

به آرامی خارج شد و به همسرش گفت :
دلبندم ، کلیدهایم را از روی میز بیاور

زن وارد شد تا کلید ها را بیاورد دید همسرش با انگشتانش وسط غبارهای روی میز نوشته " یادت باشه دوستت دارم "
و خواست از اتاق خارج شود صفحه تلویزیون را دید که میان غبار نوشته شده بود" امشب شام مهمون من "

زن از اتاق خارج شد و کلید را به همسرش داد و به رویش لبخند زد
انگار خبر می داد که نامه اش به او رسیده

این همان همسر عاقلیست که اگر در زندگی مشکلی هم بود ، مشکل را از ناراحتی و عصبانیت به خوشحالی ولبخند تبدیل می کند

☑️ هیچوقت با حالت دستوری با افراد خانواده تان صحبت نکنید

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

03 Nov, 08:31


☕️ یک 🍀 کتاب

دانمارک و سوئد در قرن هفده میلادی درگیر جنگ دامنه داری با یکدیگر بودند.

در یکی از این جنگ ها و پس از عقب نشینی سوئدی ها، یکی از سربازان دانمارکی که جراحت مختصری برداشته بود احساس تشنگی کرد. وقتی دست به قمقه برد تا آب بنوشد، صدایی ضعیف به گوشش رسید. این صدای یک سرباز مجروح سوئدی بود که تقاضای آب می کرد.

سرباز دانمارکی به سویش رفت، کنارش زانو زد تا از آب قمقمۀ خود به او بدهد. درست در همین لحظه سرباز سوئدی به روی سرباز دانمارکی شلیک کرد. گلوله مختصر خراشی در شانه اش ایجاد کرد. او گفت: می خواستم به تو آب بدهم ولی تو خواستی مرا به قتل برسانی. آیا پاداش من این بود؟
من قصد داشتم تمام آب قمقمه را به تو بدهم. ولی حالا که این کار را کردی فقط نصف آن را به تو می دهم.

یکی از افسران ارتش دانمارک که از نزدیک شاهد این ماجرا بود پادشاه دانمارک را از آنچه دیده بود آگاه ساخت. پادشاه، سرباز را به حضور طلبید.

- چرا نیمی از آب قمقمه ی خود را به دشمنی دادی که قصد کشتن تو را داشت؟
سرباز پاسخ داد: هر چند او قصد جان مرا کرده بود ولی به هر حال، انسانی مجروح بود و انسانیت به من حکم می کرد که به یک فرد تشنه و مجروح آب برسانم.

پادشاه گفت: تو لایق آن هستی که سردار ارتش من باشی.

نکته: با هرکس مطابق شأن خود رفتار کن نه شأن مخاطبت. این اصل که با هر کس مطابق آنچه او عمل کرده رفتار کنید، شما را تبدیل به یک اثرپذیر مطلق و بی اراده می کند.

📕 به دنیا آمده ایم تا آن را تغییر دهیم

مسعود لعلی

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

02 Nov, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

افرادی كه در سختی بزرگ می‌شوند، میل دارند كه فرزندانشان حتی‌المقدور زندگی راحتی داشته باشند.

به این ترتیب، تربیتی را كه در دوران سختی به آنها كمك كرده بود تا خود را بیابند از کودکانشان دریغ می کنند

چنین والدینی مرا به یاد آن پرورش دهندۀ پروانه می‌اندازند كه از دیدن مشقات پروانه‌ها هنگام بیرون آمدن از پیله ناراحت می‌شد.
بنابراین روزی از روی ترحم، شكافی در پیله یك پروانه ایجاد كرد تا راحت‌تر از آن خارج شود
. آن پروانه هرگز قدرت كافی برای پرواز كردن نیافت.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

01 Nov, 08:31


☕️ یک 🍀 کتاب

زخم‌هایی که از درون بر سعادت ما وارد میشود بسیار عمیق‌تر از زخم‌هایی‌ست که از بیرون می‌رسند.
این واقعیتی آشکار و انکارناپذیر است که عنصر اساسی برای خوشیِ انسان، و درواقع برای همه نحوهٔ زندگی او، آن چیزی است که در خود اوست یا در وجودش جریان دارد. زیرا سرچشمهٔ مستقیم خرسندی یا ناخرسندی عمیق که نخست از احساس، خواست و‌ تفکر او حاصل میگردد در اینجاست. حال آنکه هرآنچه بیرون از اوست فقط غیر مستقیم بر او اثر می‌گذارد. به این علت، وقایع یا روابط بیرونی یکسان بر هرکس تأثیری کاملاً متفاوت دارند و آدمیان حتی در محیطی یکسان، در جهان‌های متفاوتی زندگی می‌کنند.

📕 در باب حکمت زندگی
آرتور شوپنهاور

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

31 Oct, 08:31


☕️ یک 🍀 کتاب

یک عکاس آماتور به نام «آنیل پرابهاکار» در سومین جزیره بزرگ جهان در سرزمین اندونزی تصویری تاثیرگذار از اورانگوتان مهربان شکار کرده. جایی که این حیوان در معرض خطر انقراض برای نجات دادن جان یک انسان دست به کار شده و با به خطر انداختن جان خود، می‌خواهد این مرد را از یک رودخانه پر از مار بیرون بکشد.

« آنیل پرابهاکار» که یک زیست‌شناس اهل کرالا در هند است و همراه دوستان خود به یک سفر اکتشافی و تفریحی در جزیره بورنئو رفته بود، درباره این تصویر به سی‌ان‌ان گفت: «ما در حال گردش بودیم که گفتند در منطقه مار دیده شده است. محیط‌بان هم خیلی زود دست به کار شد تا مارها را از مسیر بردارد. ناگهان دیدم اورانگوتان نزدیک مرد شد و دستش را دراز کرد. انگار که می‌خواهد بگوید می‌خواهی کمکت کنم؟ من انتظار دیدن چنین صحنه‌ای را نداشتم و واقعا غافلگیر شدم. حتی نمی‌توانستم عکس بگیرم.»

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

30 Oct, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

#تلنگر
در ٤٠ سالگی افراد با تحصیلات کم و زیاد مثل همند (حتی افراد با تحصیلات کمتر پول بیشتری در می آورند)؛

در ٥٠ سالگی زشت و زیبا مثل همند (مهم نیست چقدر زیبا باشین. توی این سن چروک ها و لک هاي تیره رو نمیشه مخفی کرد)؛

در ٦٠ سالگی مقام بالا و پایین مثل همند (بعد از بازنشستگی حتی یه پادو هم از نگاه کردن به رییسش اجتناب می کنه)؛

در ٧٠ سالگی خونه‌ی بزرگ و کوچک مثل همند (تحلیل مفاصل، سختی حرکت، فقط یه محیط کوچیک برای نشستن لازمه)؛

در ٨٠ سالگی پول داشتن و نداشتن مثل همند (حتی موقعی که بخواین پول خرج کنین نمی دونین کجا خرجش کنین)؛

در ٩٠ سالگی خواب و بیداری مثل همند (بعد از بیداری نمیدونين چکار كنين)؛

👈 زندگی رو آسون بگیرین. هیچ معمایی نیست که بخواید حلش کنین.
در طولانی مدت همه ی ما مثل همیم.
پس تمام فشارهای زندگی رو فراموش کن و ازش لذت ببر ...!

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

29 Oct, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

چرا کتاب‌خوان‌ها جذاب‌ترین‌اند؟

کتاب‌خوان‌ها بسیار از سن‌شان عاقل‌ترند.

تحقیق دیگری در سال ۲۰۱۰ ثابت کرده که هر چه‌قدر بیشتر برای کودکان کتاب بخوانیم، «تئوری ذهن» در آن‌ها قوی‌تر می‌شود و در نهایت باعث می‌شود این بچه‌ها واقعا عاقل‌تر شوند، با محیط‌شان بیشتر انطباق پیدا کنند و قدرت درک‌شان بالاتر برود.
تجربه‌های قهرمان‌های داستان‌ها تبدیل به تجربه‌های خود خواننده‌ها می‌شود. هر درد و رنجی که شخصیت داستان می‌کشد، تبدیل به باری می‌شود که خواننده باید تحمل کند. خواننده‌های کتاب‌ها هزاران بار زندگی می‌کنند و از هر کدام از این تجربه‌ها چیزی یاد می‌گیرند.
اگر دنبال کسی هستید که شما را تکمیل کند و فضای خالی قلب‌تان را پر کند، می‌توانید این کتاب‌خوان‌ها را در کافی‌شاپ‌ها، پارک‌ها و متروها پیدا کنید. چند دقیقه که صحبت کنید، آن‌ها را به جا خواهید آورد.

کتاب‌خوان‌ها با شما حرف نمی‌زنند، با شما رابطه برقرار می‌کنند.

آن‌ها در نامه‌ها یا مسج‌هایشان انگار برای‌تان شعر می‌نویسند. صرفا به سوالات‌تان جواب نمی‌دهند یا بیانیه صادر نمی‌کنند، بلکه با عمیق‌ترین فکرها و تئوری‌ها پاسخ شما را می‌دهند. شما را با دانش بالای کلمات و ایده‌هایشان مسحور خواهند کرد.
تحقیقات دیگری در دانشگاه برکلی نشان داده، کتاب خواندن برای کودکان باعث می‌شود آن‌ها کلماتی را یاد بگیرند که هرگز در مدرسه به آن‌ها یاد نمی‌دهند.
به خودتان لطف کنید و با کسی قرار بگذارید که می‌داند چه‌طور از زبان‌اش استفاده کند.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

28 Oct, 11:35


☕️ یک 🍀 کتاب

پادشاهی وزیری داشت كه هر اتفاقی می افتاد، می گفت: خیراست! روزی دست پادشاه در سنگلاخ ها گیر كرد و مجبور شدند انگشتش را قطع كنند، وزیر در صحنه حاضر بود و گفت: خیر است!

پادشاه از درد به خود می پیچید، از رفتار وزیر عصبی شد، او را به زندان انداخت، یک سال بعد پادشاه كه برای شكار به كوه رفته بود، در دام قبیله ای گرفتار شد كه بنا بر اعتقادات خود، هر سال یک نفر را كه دینش با آن ها مختلف بود، سر می بریدند و لازمه اعدام آن شخص این بودكه بدنش سالم باشد .

وقتی دیدند اسیر، یكی از انگشتانش قطع شده، وی را رها كردند . آنجا بود كه پادشاه به یاد حرف وزیر افتاد كه زمان قطع انگشتش گفته بود: خیر است!

پادشاه دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر آزاد شد و ماجرای اسارت پادشاه را از زبان اوشنید، گفت: خیر است! پادشاه گفت: دیگر چرا؟؟؟

وزیر گفت: از این جهت خیر است كه اگر مرا به زندان نینداخته بودی و زمان اسارت به همراهت بودم، مرا به جای تو اعدام می كردند ...

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

25 Oct, 13:13


☕️ یک 🍀 کتاب

ﭘﺴﺮ #ﮔﺎﻧﺪﯼ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:

ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ،
ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔﺖ:
ﺳﺎﻋﺖ 5 ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ ...
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ و ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ ...
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﺎﻋﺖ 5:30 ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ!
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ 6:00 ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ!
ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟!
ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ!

ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:
"ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ "ﺭﺍﺳﺖ" ﺑﮕﻮﯾﯽ!"
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟
ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ باره ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ...!

ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ!
ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ ...

ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ 80 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!

ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ تنها ﯾﮏ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ آﻥ ﺭﺍﻩ #ﺭﺍستی است ...

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

23 Oct, 15:04


☕️ یک 🍀 کتاب

سخنی بسیار زیبا از میرزا آقا خان کرمانی(از روشنفکران بزرگ و معروف عصر مشروطه) :ای علمای بی علم و عمل اسلام ، آن قدر یاوه سرائی و بیهوده گوئی در دین من و آئین اسلام چرا ؟. کدام علوم حقوق را نوشتید ؟ و کدام قانون معامله را به عدالت تحقیق کردید؟ کدام علم یا فایده را تاسیس نمودید؟ کشف کدام مجهول را سبب شدید؟ منفعت و فایده شما برای اسلام و مسلمانان چه بود جز اینکه در مسائل فرعیه آنقدر سخن گفتید و خرافات بهم بافتید و اختلافات نمودید که اصل و فرع هر دو از میان رفت و جنس و فصل بی اصل مهمل شد...

📕 سه مکتوب
نوشته میرزا آقا خان کرمانی

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

21 Oct, 11:21


☕️ یک 🍀 کتاب

قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه‌ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید ...
باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد ...
مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد ...
اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت ...
در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد ...

بنجامین فرانکلین می گوید: دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود ...

این است حکایت دنیا...

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

16 Oct, 08:30


☕️ یک 🍀 کتاب

اگر اهل کتاب خواندن نیستیم، احتمالا:

۱.حرف‌های نسنجیده زیاد می‌زنیم.
۲. خیلی حرف‌های تکراری می‌زنیم.
۳. دایره‌ی واژگان ما بسیار محدود است.
۴. بخش استدلالی ذهن ما تقریبا تعطیل است.
۵. استعداد عوام‌گرا شدن را پیدا می‌کنیم.
۶. مستعد پذیرش شایعات هستیم.
۷. اهمیت تفاوت میان انسان‌ها را کشف نمی‌کنیم.
۸. توان و انگیزه یادگیری ما کاهش می‌یابد.
۹. با واژه نقد بیگانه‌ایم.
۱۰. زمینه‌ استقرار و تداوم اقتدارگرایی را فراهم می‌آوریم.
۱۱. از حقوق شهروندی خود و دیگران آگاه نیستیم.
۱۲. حاکمان مستبد را خوشحال می‌کنیم.
۱۳. راحت تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاندا قرار می‌گیریم.
۱۴. یا در همه زمینه‌ها، اظهارنظر می‌کنیم یا اصلا توان اظهارنظر نداریم.
۱۵. جهل مرکب داریم، یعنی نمی‌دانیم که نمی‌دانیم!
۱۶. گرفتار توهم دانستن هستیم و به اشتباه فکر میکنیم میدانیم.
۱۷. دامنه‌ی لذت ما محدود است.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab

یک برگ کتاب

15 Oct, 11:22


☕️ یک 🍀 کتاب

#اندکی_تفکر

در روستایی کشاورزی زندگی می کرد که پول زیادی را از پیرمردی قرض گرفته بود و باید هرچه زودتر به او پس می داد،
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند.
وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد معامله ای پیشنهاد داد
او گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهیش را خواهد بخشد
دختر از شنیدن این حرف به وحشت افتاد!
پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:

اصلا یک کاری می کنیم
من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم
دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون آورد
اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود
و بدهی بخشیده می شود
و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند
و بدهی نیز بخشیده می شود
اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود

این گفت و گو در جلوی خانه ی کشاورز انجام شد
زمین آنجا پر از سنگریزه بود
پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت
دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد
که او دو سنگریزه ی سیاه از زمین برداشته است
ولی چیزی نگفت !
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون آورد

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟
چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند
2ـ هر دو سنگریزه را در آورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است
3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون آورده
با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد

لحظه ای به این شرایط فکر کنید
هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود
معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید
اگر شما بودید چه کار می کردید؟

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت
و به سرعت و بدون اینکه سنگریزه دیده شود
وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده
پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود

در همین لحظه دختر گفت:
آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم !
اما مهم نیست
اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است درآوریم
معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاده چه رنگی بوده است....

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود
پس باید طبق قرار، سنگریزه ی گم شده سفید باشد
پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند
و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت
و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است
نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود

1ـ همیشه یک «راه حل» برای مشکلات پیچیده وجود دارد
2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه ی «خوب» به مسایل نگاه نمی کنیم
3ـ همه ی شما می توانید سرشار از «افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه» باشید.

1⃣🍀📕 @yek_barg_ketab