برات بخدا فاطی هم گفت باشه حالا موقعیت بشه خودمم میخام باهات بیشتر حال کنم تازه امروز بعد از سالها یه حال اصاسی کردم منم بغلش کردم وگفتم فدات بشم عشقم فاطی گفت تورو خدا اینقدر بهم نگو عشقم عشقم میترسم سوتی بخدا گفتم نترس میگم حواسم هست دیگه چرا میترسی ؟ فاطی گفت حواست باشه دیگه گفتم باشه و بعد با هم رفتیم مراسم و روز هفتم خاله اش هم بازم با هم رفتیم خونه اش و حلوا پخت و بعدشم دوباره با هم حسابی سکس کردیم و که خیلی مزه میداد دیگه موقع گائیدن کسش سینه هاشو را هم میخوردم و میگائیدمش که فاطی بینهایت حال میکرد و این شد که از سال قبل تا الان داریم با هم عشق و حال میکنیم و موفق شدم از کون خوشگل و تلش هم بکنمش که اونم بینهایت عالی بود .
پایان
@dastan_fot
@dastan_fot 😍💦داستان سوسکی