مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه @mohebanersolallah Channel on Telegram

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

@mohebanersolallah


شمائل محمدیهﷺ،
صفات اخلاقی حضرت ﷺ
اداب و سنن زندگی رسول الله ﷺ
صد عمل برای حمایت از پیامبرﷺ
دعاهای مسنون در هر عمل
و...
در این کانال به اشتراک گذاشته میشود، در نشر انها با ما سهیم باشید
جزی الله عنا محمداًﷺ

➳ 𝟣𝟦𝟢𝟢,𝟤,𝟨

#ڪپـی‌اسم‌ڪانال‌وبنـر🚫..

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه (Persian)

به کانال "مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه" خوش آمدید! این کانال به معرفی شمائل محمدیهﷺ، صفات اخلاقی حضرت ﷺ، اداب و سنن زندگی رسول الله ﷺ، صد عمل برای حمایت از پیامبرﷺ، دعاهای مسنون در هر عمل و موارد دیگر مرتبط با حضرت محمدﷺ می‌پردازد. اگر به اشتراک گذاری این گونه معارف محمدی علاقه‌مند هستید، به ما در این راه همراهی کنید. این کانال با هدف ترویج ارزش‌های اخلاقی و معنوی مرتبط با پیامبر اسلام تاسیس شده است. جهت عضویت در این کانال و به اشتراک گذاشتن آموزه‌های اخلاقی و معنوی، همین اکنون به ما بپیوندید. با ما همراه باشید تا با یکدیگر معارف نیکو و سیره پاک پیامبر اسلام را به دیگران منتقل کنیم. جزی الله عنا محمداًﷺ

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

10 Jan, 17:29


فرق بین اسلام وکفر چیست؟؟؟؟

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

10 Jan, 17:16


دونالد ترامپ: اگر تا زمان تحلیف در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ (۱ بهمن ۱۴۰۳) گروگان‌هایی که هنوز در غزه هستند آزاد نشوند، در خاورمیانه جهنم به پا خواهم کرد...

و اکنون و پیش از فرا رسیدن ۲۰ ژانویه، لس‌آنجلس، شهری با بیشترین حمایت‌های مالی از اسرائیل، دارد جرعه‌ای از یک جهنم را تجربه می‌کند.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

10 Jan, 03:04


#اقوال_سلف_صالح

مخالفت با سنت پیامبر ﷺ و اینکه غیر ایشان اسوه و الگو قرار گرفته شود چیزی جز فتنه و عذاب را به دنبال نخواهد داشت: {فَلۡیَحۡذَرِ ٱلَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦۤ أَن تُصِیبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ یُصِیبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٌ} [النور: ۶۳]

(پس کسانی‌که با فرمان او مخالفت می‌کنند؛ باید بترسند از این‌که فتنه‌ای ایشان را فرا گیرد، یا عذابی دردناک به آن‌ها برسد!)

- شیخ سفر الحوالی

💞اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد
اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آل إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد💕

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

10 Jan, 02:41


﴿إِنَّ اللهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾.

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَبَرَكَاتِكَ وَرَحْمَتَكَ عَلَى سَيِّدِ المُرْسَلِينَ وَإمَامِ المُتَّقِينَ وَخَاتَمِ النَّبِيِّينَ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ إمَامِ الخَيْرِ وَقَائِدِ الخَيْرِ وَرَسُولِ الرَّحْمَةِ ، اللَّهُمَّ ابْعَثْهُ مَقَامًا مَحْمُودًا يَغْبِطُهُ بِهِ الأوَّلُونَ وَالآخِرُونَ ، اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ الكُبْرَى وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ العُلْيَا وَآتِهِ سُؤْلَهُ فِي الآخِرَةِ وَالأُولَى كَمَا آتَيْتَ إبْرَاهِيمَ وَمُوسَى .. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إبْرَاهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ ، اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إبْرَاهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

09 Jan, 14:33


📌حرف دوم اسمت رو از تو تصویر پیدا کن ، چه عددی زیرش نوشته شده؟؟

۱_ حالا حداقل به همین تعداد بر پیامبر محبوبمان ﷺ درود هدیه کن
🌼

۲_ تو گروهایی که عضوی، این پست رو نشر بده تا به سبب تو هزاران درود بر پیامبر ﷺ هدیه بشه🌷

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

09 Jan, 13:15


#استوری 💫

سراسر خیر است
وقتی همه چیز دستِ خداست❤️

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

09 Jan, 06:34


#پروفایل | #حب‌حلال

"اگر کسی را دوست دارید، او را به طور کامل همراه با زخم ها، غم و عیب هایش دوست داشته باشید"🩵🕊
@hayahoy_qalb

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

09 Jan, 05:45


#زاد المعاد

💡📿عنوان ذکـر: 5 بار

  «لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظیم»

🎁 پاداش : ۵ گنج از گنجهای بهشت

زمان لازم:  فقط ۱٠ ثانیه

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

08 Jan, 16:55


اجرتان با خدا

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

08 Jan, 16:55


۵۸۵۹۸۳۱۱۰۷۰۴۸۵۵۴صغری عای زاده

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

08 Jan, 16:55


از شهر سقز هستم

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

08 Jan, 16:55


باید پامو عمل کنم ولی هزینه شو ندارم شرایطم سخته از شما خواهش دارم تو کانال بزارین تا مقداری از مشکلات زندگیه من حل شود تا بتوانم پای خود راعمل کنم

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

02 Jan, 17:27


هيچگاه  انسان سالم، دیگری را شکنجه نمی‌کند.این انسان آزار دیده است که آزار می‌رساند.زخم خورده ها علاقه عجیبی به زخم زدن به دیگران دارند،آنها که از عزت نفس پایینی برخوردارند میل عجیبی به تحقیر کردن و گرفتن اعتماد به نفس و عزت نفس دیگران دارند.یادت باشد تو هیچگاه کنار آنها بزرگ نمی‌شوی، فقط تحقیر می شوي.چون یک فرد ناسالم، هر چیز در اطرافش را بیمار میکند

•کارل گوستاو يونگ

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

02 Jan, 16:55


#زاد المعاد

📌حرف آخر اسمت رو از تو تصویر پیدا کن ، چه عددی زیرش نوشته شده؟؟

۱_ حالا حداقل به همین تعداد بر پیامبر محبوبمان ﷺ درود هدیه کن
🌼

۲_ تو گروهایی که عضوی، این پست رو نشر بده تا به سبب تو هزاران درود بر پیامبر ﷺ هدیه بشه🌷

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

02 Jan, 12:17


🎈یــــــــا #رســول_اللهﷺ...

🌸مثل تو دیگــر در پهــنه‌ی زمـین #تکرار نخواهـــد شد...

🌸اما با تکـرار #صلوات بر تـو نــــور حضورت را در قلـــ♡ــبم احساس می‌‌کنــم...


♡()اللّـهُمَّ
♡♡()صَــلِّ
♡♡♡()عَــلَى
♡♡♡♡()مُحَـمَّدٍ
♡♡♡♡♡()وآلــ
♡♡♡♡♡♡()مُحَـمَّدٍ

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

02 Jan, 12:08


🔸الله ﷻ می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾

✔️ خداوند و ملائکه‌اش بر پیامبر ﷺ صلوات و درود می‌فرستند پس ای مومنان بر او صلوات بفرستید و درودی نيكو....

اللهمّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد
وَ عَلی آلِ مُحَمَّد

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

01 Jan, 11:22


سلام علیکم خوبان همیشه همراه🌹

عزیزان درنظر داریم برای دوکودک لباس گرم پالتو وکفش مناسب برای فصل زمستان تهیه کنیم سرپرست بیمار هست وتوان مالی خییلی ضعیفی دارند برای رفت آمد به مدرسه لباس مناسبی نیس باهمدلی هزینه زیادی نیست هرکس درتوانش هست مبلغی رو برای این کار خداپسندانه اختصاص بده عزیزان برای دوکودک معصوم هزینه میشه وبنده خودم مالک کانال ربیع هستم وتایید میکنم مطمئن باشید اجرش درنزد خداوند محفوظ هست نادیده ازش نگذرید

جزاکم الله خیرا کثیرا🌹🌹🌹🌹

6277601250261532

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

31 Dec, 06:30


#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ١٥٩ - شادترین روز معاذ

معاذ بن جبل پیامبرمان ﷺ را بسیار دوست داشت. یک روز پیامبر عزیزمان ﷺ در‌حالی‌که با شترش می‌رفت، معاذ را پشت سر خود سوار کرد. تا این حد نزدیک بودن به پیامبر ﷺ، معاذ را هیجان‌زده کرده بود. چه چیز زیباتر از اینکه در ترک پیامبر بنشینی و او را در بغل گیری؟! کمی
که رفتند، پیامبرمان ﷺ به او گفت:
"معاذ!..."
معاذ گفت:
"بفرمایید یا رسول‌الله!"
پیامبر فرمود:
"می‌دانی که حقِ الله بر بندگانش این است که فقط او را عبادت کنند. اگر بندگان چنین کنند؛ الله آنها را عذاب نخواهد داد."
حضرت معاذ با هیجان پرسید:
"می‌توانم این را به مردم خبر بدهم که خوشحال شوند؟"
پیامبر عزیزمان ﷺ فرمود:
"اگر آن‌ها این را بشنود، ممکن است تنبلی کنند."
پیامبرمان ﷺ از این هراس داشت که مردم با اعتماد به مهربانیِ الله در عبادت سستی و تنبلی کنند.
مدتی بعد، پیامبر عزیزمان ﷺ و معاذ از شتر پیاده شده و کناری نشستند. معاذ خیلی خوشحال بود. پیامبرمان ﷺ دوست داشت بر شادمانیِ او بیفزاید. دستش را گرفت و با نگاه در چشم‌هایش فرمود:
"معاذ! به خدا سوگند که من تو را دوست دارم."
معاذ از شنیدن این فرمایشِ پیامبرمان ﷺ بسیار هیجان‌زده و احساساتی شد، اشکِ شوق از چشمانش فرو می‌ریخت. پیامبرمان ﷺ به معاذ گفت:
"دوست داری دعایی به تو توصیه کنم که بعد از نمازهایت بخوانی؟" و این دعا را به او یاد داد:
"پروردگارا! من را در ذکر کردن، شُکر گفتن و به زیبایی و نیکویی عبادت کردنِ خودت یاری ده."
معاذ خاطره آن روز را همواره با شادمانی بازگو می‌کرد و همیشه در نمازهایش آن دعا را می‌خواند. دعایی که پیامبر به معاذ یاد داد؛ باعث شد او هرگز در عبادت کردن دچار مشکل و اشتباه نشود.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

30 Dec, 06:30


#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ١٥٨ - زید محبوب‌ترین اسبش را هدیه می‌دهد

پیامبر عزیزمان ﷺ مسلمانان را به صدقه دادن تشویق می‌کرد، و همیشه می‌فرمود:
"تا زمانی که از چیزهایی که خیلی دوستشان دارید صدقه ندهید؛ به ثواب دست نخواهید یافت."
زید این فرمایش پیامبرمان ﷺ را شنیده بود. اسبی داشت که بسیار دوستش داشت. اسمِ اسب شبله بود. رفت و آن را آورد. افسارش را دست پیامبرمان ﷺ داد و گفت:
"یا رسول‌الله! اسبم را برای شما آوردم، آن را بگیرید و به فقرا بدهید."
پیامبر عزیزمان ﷺ از این رفتار زید بسیار خشنود شده بود. چون می‌دانست که زید اسبش را چقدر دوست دارد. کار زید، کار بزرگی بود. پیامبر ﷺ صدقه‌اش را پذیرفت. کمی بعد آن را به پسر کوچک زید، اُسامه، هدیه داد. زید که از این کار پیامبر ﷺ هم تعجب کرده بود؛ هم ناراحت، به سرعت نزد پیامبر عزیزمان ﷺ آمد و گفت:
"یا رسول‌الله! آیا الله صدقه من را قبول نفرموده است؟"
پیامبر محبوبمان ﷺ با لبخند به او نگاه کرد و فرمود:
"الله صدقه‌ات را قبول کرده، خیالت راحت باشد."
زید خوشحال از فهمیدنِ این موضوع، از پیش پیامبر عزیزمان ﷺ رفت.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

29 Dec, 06:31


#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ١٥٧ - برده‌های خوشحال

ابو‌مسعود که هنگام کتک زدنِ برده‌اش از پیامبرمان ﷺ هشدار دیده بود، ماجرا را برای دوستانش تعریف کرد. همه را پریشانی و نگرانی فرا گرفت؛ زیرا همه آنان که برده داشتند، برده‌هایشان را می‌زدند. پس از فرمایشات پیامبرمان ﷺ نمی‌دانستند چگونه باید با آن‌ها رفتار کنند. دسته جمعی نزد پیامبر عزیزمان ﷺ رفتند. یکی از آن‌ها پرسید:
"یا رسول‌الله! خیلی از ما در خانه برده داریم. چطور باید با آن‌ها رفتار کنیم؟ چند بار باید با وجود رفتار اشتباهشان آن‌ها را عفو کنیم؟ لطفا ما را راهنمایی بفرمایید."
پیامبرمان ﷺ رو کرد به آن فرد و به آرامی فرمود:
"هر روز هفتاد بار آن‌ها را عفو کنید."
حاضران با حیرت و تعجب به همدیگر نگاه کردند. تا آن روز برده‌هایشان را در سخت ترین کارها به کار می‌گرفتند. آن‌ها را تحقیر و تنبیه می‌کردند. تازه می‌فهمیدند که رفتارشان چقدر اشتباه بوده است. پیامبر عزیزمان ﷺ به سخنانش ادامه داد:
"آن‌ها برادران شما هستند. به برادرانتان که به عنوان برده زیر دست شما هستند از همان غذایی بدهید که خودتان می‌خورید. خود چه می‌پوشید بر او هم بپوشانید. کارهای فراتر از توانش بر او تحمیل نکنید. هر جا لازم شد یاری‌اش دهید. هرگاه به قصد کتک زدن دست خود را روی او بلند کردید؛ الله را به یاد آورید و دستتان را پایین بیندازید."
مسلمانان با دقت به سخنان پیامبرمان ﷺ گوش دادند و نگران و پریشان به خانه‌هایشان برگشتند.
از آن روز به بعد، خنده به رخسار برده‌ها برگشت. در خانه‌ها شادمانی تازه‌ای پدید آمد. برده‌ها آزار نمی‌دیدند. تحقیر و شکنجه نمی‌شدند. دیگر آن‌ها را نه به عنوان خدمتکار؛ بلکه به چشم فرزند می‌دیدند. زیبایی‌های دین اسلام در دل‌ها و سرزمین‌ها به سرعت انتشار یافت. اسلام با نظمی که با خود آورده بود؛ همه جا آرامش و شادمانی می‌افکند.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

28 Dec, 16:00


#ذکرشماره 5

۝ ...فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ ...۝

پس به سوی نیکیها بشتابید و در انواع خیرات از یکدیگر سبقت بگیرید 
سوره بقره آیه 148


📿 عنوان ذکر :     
      تلاوت سوره مباركه اخلاص

قل هو الله احد ۝ الله الصمد ۝
لم يلد و لم يولد ۝ و لم يكن له كفوا أحد ۝


🔗🎁 پاداش :

▪️ يك بار تلاوت اين سورة مبارکه برابر با ثلث قران میباشد

▪️با ۱۰ بار تلاوت ان برایت در بهشت قصری ساخته میشود


🏡🏘چطوره با هم شهرک سازی رو تو بهشت شروع کنیم ؟!


📟 حداقل تعداد درخواستی :  10 هزار مرتبه


زمان :
      اغاز وقت: ساعت 17 روز شنبه
      پایان وقت: ساعت 17روز دوشنبه


👌دوستانی که تمایل دارند شرکت کنند، مقدار دلخواه رو تو گروه مون کامنت کنند تا با همکاری هم مقدار درخواستی رو کامل کنیم

https://t.me/+rNKa1RVoOuBiNGE0

Aysan 500
S sh 1000
Zn khan 200
Soodi 1000
Babori 1000
Ashrafi 200
Mohammedi 500


#مجموع‌تاکنون4400


📌فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ ۝ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ ۝

کسی که ترازوی (حسنات و نیکیهای) او سنگین باشد. او در زندگی رضایت بخشی بسر می‌برد.
قارعة آیه 6 و 7

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

28 Dec, 06:30


#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ١٥٦ - برده‌ای که آزادی‌اش را در آغوش گرفت

شخصی به نام ابو‌مسعود از برده‌اش بسیار عصبانی شده بود. شلاق را به سرعت بر پشت برده فرود می‌آورد. صدای شلاق از دور شنیده می‌شد. مدام بر سرعتش افزوده میشد و عصبانیتش فروکش نمی‌کرد. برده بیچاره با هر ضربه، درد بیشتری می‌کشید و اشک از چشمانش روان بود. ابو‌مسعود برای ضربه‌های دیگر شلاق را بالای سر برده بود که صدایی قوی شنید:
"ای ابومسعود! بدان که..."
شلاقِ ابو‌مسعود یک‌باره از دستش افتاد؛ اما عصبانیتش تمام نشده بود. به آرامی شلاق را از زمین برداشت که دوباره بزند. همان لحظه دوباره همان صدا را شنید:
"ابومسعود! بدان که..."
چه کسی بود که او را صدا می‌زد؟ برگشت و به سمتِ صدا نگاه کرد. همان دم سر تا پایش سرخ شد. از شرم دنبال جایی برای پنهان شدن می‌گشت. چون صاحب صدا کسی نبود جز پیامبر عزیزمان ﷺ. او در مقابل پیامبرمان ﷺ مثل یک مجرم ایستاده بود. پیامبرمان ﷺ سخنش را تکمیل کرد:
"ای ابومسعود! بدان که قدرت الله در مقابلِ تو بسیار بیشتر از قدرت تو در برابر این برده است." ابومسعود به خطایش پی برده بود. او پشیمان از کار خود با شرمساری گفت:
"یا رسول‌الله! دیگر هرگز برده‌ها را نخواهم زد. این برده را هم به خاطر رضای الله آزاد می‌کنم."
پیامبر عزیزمان ﷺ از آزادیِ برده شکنجه دیده خشنود شد. برده انگار دوباره متولد شده بود. در سایه پیامبرمان ﷺ هم از شکنجه رهایی یافته بود و هم آزادی‌اش را در آغوش کشیده. با چشمانی سرشار از شیفتگی از پیامبرمان ﷺ تشکر کرد.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Dec, 14:30


صلوات بفرستید بر محبوب دلها ﷺ🥹

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Dec, 12:26


اگر قرآن نوشته‌ی حضرت محمد 📿 هست، ۱۴۰۰ سال پیش از کجا می‌دونسته که ماه از خودش نوری نداره و نور رو بازتاب می‌کنه؟

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Dec, 12:20


📇 انتشارات و کتابسرای #امام_شافعی

📝 از پژوهشگران، اهل مطالعه و تحقیق دعوت می کند
🌐 عرضه ی انواع کتاب در زمینه های:

(رد شبهات ملحدین●سیره●قرآن و تفسیر ● قلم قرآنی ●حدیث●فقه و اصول●فلسفه دین●خانواده●فرهنگ و تمدن اسلامی●تاریخ اسلام●زبان عربی●کنکوری و کمک درسی●روانشناسی و انگیزشی ● قلم قرآنی و...)

💠 هر کتابی از هر ناشری را »» اینجا «« بیابید ✔️

🛒 جهت سفارش کتاب مراجعه به پیوی

🆔 @Javaara
☎️ یا تماس با
📱۰۹۱۸ ۲۱۶ ۲۲۰۶


🎁 ارسال پستی به سراسر ایران 🎁


🔜 @nashrshafei 🥀

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Dec, 06:30


#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ۱۵۵ - فداکاریِ صحابیِ فقیر

مسافری از راهی بسیار دور به مدینه آمده بود. از خستگی توانِ گام برداشتن نداشت به شدت گرسنه بود. با زحمت بسیار خودش را به پیامبر عزیزمان ﷺ رساند و گفت:
"یا رسول‌الله! روزهاست گرسنه‌ام، خسته‌ام، چیزی ندارید به من بدهید؟"
قلب مهربان و لبریز از عشق پیامبرمان ﷺ لرزید. به خانه خبر داد؛ اما خانواده پیامبر ﷺ چون هر چه داشتند به فقرا داده بودند، گفتند:
"به خدا سوگند که جز آب چیزی در خانه نداریم."
سپس پیامبرمان ﷺ حاضران در مسجد را مورد خطاب قرار داد:
"چه کسی این شخص را امشب مهمان می‌کند؟"
یکی از انصار برخاست و اظهار کرد که می‌تواند امشب او را در خانه‌اش مهمان کند. با آن شخص به خانه رفتند. در اصل آن صحابی هم بسیار فقیر بود؛ اما این مسافر خیلی گرسنه بود. دوست داشت او را سیر کند و زمینه استراحتش را فراهم آورد. او می‌دانست سیر کردن یک آدم گرسنه ثواب زیادی دارد. پس مسافر را به خانه دعوت کرد و از همسرش پرسید:
"در خانه چیزی برای خوردن هست؟"
همسرش گفت:
"فقط به اندازه‌ای که بچه ها را سیر کند."
صحابی به همسرش گفت:
"یک امروز بچه ها را با چیزی سرگرم کن. وقتی غذا خواستند آن‌ها را بخوابان. ما که نشستیم سرِ سفره، تو بلند شو و چراغ را خاموش کن. مهمان خیال کند که ما هم با او می‌خوریم و راحت شکمش را سیر کند."
زن به حرف شوهرش گوش داد. زودتر از قبل، بچه ها را خواباند. غذا را برای مهمان برد و بعد چراغ را خاموش کرد. از بیرون نوری به خانه می‌تابید. صاحبخانه‌ها هم نشستند اما در تاریکی وانمود به خوردن می‌کردند. مهمان گمان می‌کرد ایشان هم از غذا می‌خورند. مهمان سیر شد. صابخانه‌ها هم گرسنه شب را به صبح رساندند.
با طلوع خورشید، مهمان از آنجا رفت. صاحبخانه نزد پیامبر عزیزمان ﷺ رفت. پیامبر عزیزمان ﷺ با لبخند به چشم‌های او نگاه می‌کرد. انگار از کار دیشب او خبر داشت، فرمود:
"الله از کاری که تو و همسرت برای مهمان کردید راضی و خشنود است."
صحابی بسیار خوشحال شد و به خاطر سخنانی که از پیامبرمان ﷺ شنید، الله را شُکر گفت.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Dec, 06:30


#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ١٦۰ - خوشحالیِ مردِ فقیر

در زیباترین شهر، مدینه، همه خوشحال بودند. یتیمان، بینوایان و بیچارگان کسی را یافته بودند که زیر پر و بالشان را بگیرد و یار و یاورشان باشد. شفقت و محبت پیامبرمان ﷺ زخم‌های همه را تیمار می‌کرد. برای همین حتی یک لحظه اطراف پیامبرمان ﷺ خلوت نمی‌شد.
روزی مرد فقیری که گرفتارِ نداری، تنگ‌دستی و گرسنگی بود، در نهایتِ بیچارگــی نــزد پیامبرمان ﷺ آمد. حال و روزش را با ایشان در‌میان گذاشت، و تقاضای کمک کرد. پیامبر عزیزمان ﷺ با دقت به حرفه‌‌های او گوش داد. خیلی عمیق به فکر فرورفت. الله انسان‌ها را به کار کردن دستور می‌دهد و از انسان‌ها می‌خواهد که نانِ بازوی خودشان را بخورند. پیامبر ﷺ از مرد فقیر پرسید:
"در خانه چیز به درد بخوری داری؟"
مرد فقیر گفت:
"یک چادر داریم، هنگامِ خواب هم زیراندازمان است؛ هم روانداز. یک کاسه هم داریم."
پیامبر عزیزمان ﷺ فرمود:
"برو و آن‌ها را برای من بیاور."
آن شخص به خانه‌اش رفت چادر و کاسه را برداشت و دوباره نزد پیامبرمان ﷺ آمد. پیامبرمان ﷺ آن‌ها را در دست گرفت
و با صدای بلند فرمود:
"کسی هست که این‌ها را بخرد؟"
یکی گفت:
"من می‌خرم." اما مبلغ پیشنهادی او کم بود.
پیامبرمان ﷺ دوباره فرمود:
"کسی هست بیشتر بدهد؟"
فرد دیگری گفت: "من بیشتر می‌دهم.» و آنها را خرید.
پیامبرمان ﷺ پول را به فقیر داد و فرمود:
"با بخشی از این پول خوراکی بخر و خانواده‌ات را با آن سیر کن. با بقیه‌اش هم یک طناب بخر و نزد من بیا."
فقیر چیزی نفهمید؛ اما فرمایش پیامبرمان ﷺ را انجام داد. با آن پول، خوراکی و طناب خرید و نزد پیامبرمان ﷺ رفت.
پیامبرمان ﷺ یک تبر به او داد و فرمود:
"برو و در کوه هیزم جمع کن. هیزم‌ها را در بازار بفروش، پانزده روز بعد دوباره بیا."
آن فرد از فرمایش پیامبرمان ﷺ تبعیت کرد. پانزده روز بعد با خوشحالی برگشت. پیامبرمان ﷺ از خوشحالی او شادمان شد. مرد فقیر گفت:
"با طناب هیزم آوردم و در بازار فروختم. طی پانزده روز پول خوبی به دست آوردم. برای خانواده‌ام خوراک و پوشاک تهیه کردم."
پیامبر عزیزمان ﷺ لبخند زد و فرمود:
"کار کردن و با عرق جبینِ خود نان به دست آوردن بسیار بهتر از آن است که در روزِ قیامت لکه گدایی بر چهره‌ات باشد."
مرد فقیر بدون آنکه محتاجِ کسی باشد؛ راه امرار معاش را یافته بود. برای او چیزی شیرین‌تر از خوردن دسترنج خود نبود. او با یاری و راهنمایی پیامبرمان ﷺ از فقر نجات یافت. دیگر او همان آدم فقیر نبود؛ بلکه مردی کاری و شادمان بود.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

26 Dec, 17:09


📌حرف اول اسمت رو از تو تصویر پیدا کن ، چه عددی زیرش نوشته شده؟؟

۱_ حالا حداقل به همین تعداد بر پیامبر محبوبمان ﷺ درود هدیه کن
🌼

۲_ تو گروهایی که عضوی، این پست رو نشر بده تا به سبب تو هزاران درود بر پیامبر ﷺ هدیه بشه🌷

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

26 Dec, 14:30


صل الله علیه وآله وسلم🤍

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

26 Dec, 13:23


عنوان: ازمصرف به اسراف | چرا در تله مصرف‌گرایی می‌افتیم؟
نویسنده: کویستان ابراهیمی
تهیه شده توسط: مای پروجکت

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

26 Dec, 09:36


بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیکم و رحمت الله و برکاته🌷

به دلیل نوسازی مسجد روستای محمود آباد گالیکش نیازمند مساعدت شما هستیم لذا جهت مشارکت در این امر مهم و خداپسندانه می توانید کمک های خود را ب شماره کارت زیر واریز نمایید

۶۱۰۴۳۳۷۹۹۰۸۲۰۶۳۹منصوربافکار

اجرکم عندالله

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

26 Dec, 09:30


💞فضیلت صلوات درشب وروز جمعه💞

پیامبر ﷺ فرمودند:
💖در روز و شب جمعه بر من صلوات بفرستید، و هر کس بر من صلوات بفرستد، خداوند ۱۰ بار بر او صلوات می‌فرستد.» [رواه بيهقی/5994]💖


💞اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد
اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آل إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد💕

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

26 Dec, 06:30


#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ۱۵۴ - او را «ابو‌هریره» نامید

عبد الرحمن یکی از اصحاب صفه بود. او گربه‌ها را خیلی دوست داشت. هر جا گربه‌ای می‌دید، می‌رفت و نوازشش می‌کرد. حتی اگر خودش گرسنه بود؛ به گربه ها غذا می‌داد. این کار او را خیلی خوشحال می‌کرد. راه که می‌رفت پشت سرش گربه‌ها راه می‌افتادند. پیامبرمان ﷺ از این حال او بسیار خوشش می‌آمد. اسمِ «ابو‌هریره» را روی عبدالرحمن گذاشت. ابوهریره یعنی بابای گربه.
روزی ابوهریره خیلی گرسنه بود. چیزی برای خوردن پیدا نکرده؛ اما این را به کسی نمی‌گفت. پیامبرمان ﷺ با دیدن ابوهریره فهمید که روزهاست چیزی نخورده است. با صدای لبریز از محبتش فرمود:
"ابوهریره! با من بیا."
ابوهریره به سختی برخاست و دنبال پیامبرمان ﷺ راه افتاد. با هم به خانه پیامبرمان ﷺ رفتند. آنجا یک کاسه شیر بود. پیامبرمان ﷺ فرمود:
"برو دوستان اصحاب صفه را هم صدا کن. ایشان هم بیایند."
ابوهریره رفت و دوستانش را هم صدا زد. از طرفی با خودش می‌گفت:
"شیرِ کمی در ظرف بود، این کاسه، نهایتاً من را سیر کند. دوستانِ دیگر هم حداقل به اندازه من گرسنه هستند. این شیر چه کسی را سیر می‌کند؟"
با هم به خانه پیامبرمان ﷺ رفتند. پیامبر زیبایمان ﷺ به ابوهریره گفت:
"شیر را بردار و به دوستانت تعارف کن."
ابوهریره ظرف شیر را برداشت و از آن شیر به همه داد. یک لحظه با خود فکر کرد که شیر تمام می شود و به خودش چیزی نمی‌رسد. همه سیر شدند، کمی شیر در ظرف مانده بود‌. ابوهریره شیری را که مانده بود تقدیم پیامبرمان ﷺ کرد. پیامبر عزیزمان ﷺ با لبخند به او نگاه کرد و با
محبت فرمود:
"ابوهریره!"
"بفرما، ای پیامبر خدا!"
"فقط من و تو مانده ایم که شیر ننوشیده‌ایم. بنشین تو هم بنوش."
ابوهریره نشست و «بسم‌الله» گفت و شروع کرد به نوشیدن. می‌نوشید و می‌نوشید؛ اما اصلاً از شیر کم نمی‌شد. ابو هریره سیر شده بود؛ اما پیامبرمان ﷺ با اصرار می‌فرمود:
"بنوش، بیشتر بنوش."
سرانجام ابوهریره گفت:
"سوگند به الله که دیگر جا ندارم."
پیامبرمان ﷺ فرمود:
"پس، کاسه را به من بده."
ابوهریره ظرف شیر را به پیامبرمان ﷺ داد. پیامبرمان ﷺ با گفتن بسم ‌الله بقیه شیر را نوشید و شُکر الله را به جای آورد.
ابو‌هریره هم مثل دیگر دوستان اصحاب صفه در حیرت بود. شیری که فکر می‌کرد کفاف خودش را هم نمی‌دهد، همه را سیر کرده بود. این چیزی نبود جز معجزه برکت پیامبرمان ﷺ. با شگفتی و عشق از آنجا رفتند، شکمِ همه سیر بود و دلشان لبریز از رضایت و خشنودی.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

26 Dec, 03:36


این ترکش بمبی است که «اسرائیل» بر روی غزه انداخته. یک بمب ساخت آمریکا. از نظر آمریکایی‌ها اما آنچه در غزه رخ می‌دهد نسل‌کشی نیست. باید بیشتر بررسی کنند. پنجاه سال دیگر اگر از غزه چیزی نماند درباره ظلم به این مردم فیلم هم خواهند ساخت. اعتراف به کشتارهای تاریخ گذشته خطرناک نیست، همانطور که سرخپوست‌ها الان مهربانند.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

26 Dec, 03:35


کانالهای ناسیونالیسم کوردی و نیشتمانی جوان با معیارهای دوگانه به قضیه کورد‌های سوریه و ملت مظلوم غزه نگاه می‌کنند!
دوست و دشمن می‌دانند که یهودیان از جای جای جهان به فلسطین آمده و آنجا را با انگیزه‌های صهیونیستی اشغال کرده و از فلسطینیان جز بردگی را نمی‌پذیرند.
حال اگر فلسطینیان خواهان آزادی و دولت مستقل باشند چرا از سوی این کانالها باید تروریست نامیده شوند؟
آیا ملت فلسطین برای کورد ضرر دارند یا برای آمریکا و اسرائیل؟
در سوی دیگر، کوردهای سوریه نیز کم و بیش در وضعیتی مشابه با غزه به سر می‌برند؛ دولت مستقل می‌خواهند.
حال از کانالهای مذکور بپرسید اگر ما هم اقدامات حزب‌های کوردی سوریه را تروریستی قلمداد کنیم چه ایرادی دارد؟ مگر کوردهای سوریه و مردم غزه هر دو یک هدف ندارند؟ پس چرا یکی می‌شود تروریست ولی دیگری آزادی‌خواه و حق به جانب؟
اما سبب اصلی همان اسلام‌گرایی است!
ظاهراً یهود همین را از کانالهای مذکور خواسته، پس اگر در سوریه هم یک دولت کوردی مستقل تشکیل شود اسلامگرایی در آنجا تروریستی است و مسلمانان فاقد حقوق، در نتیجه جنگ آنان می‌شود تلاش برای ایجاد دیکتاتوری نه دموکراسی!
مگر نه؟
#يوميات

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

26 Dec, 03:30


جانی‌های سکولاری که باعث کشتار و آوارگی و درد کشیدن میلیون‌ها انسان شدند.

ملحد ایرونی: این سکولاریسم واقعی نیست 🫣

#اسرائیل

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

25 Dec, 14:30


هرکس که می‌خواهد حسنات آخرت ، حکمت دنیا ، زندگی خوب و صفات نیک را بدست آورد ، راه و روش رسـول‌ خـدا صلی‌اللّٰه علیە و سلم را پیروی کند ، و نیز رفتار و سیره‌ی ایشان را در خود و زندگی‌اش عملی سازد .

- الأخلاق والسير ٣١✍🏻📕.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

25 Dec, 14:28


🚷آیا میدانستید اگر #غسل_جنابت شما اشتباه باشد تکلیف نماز و روزه هایتان چه خواهد شد


آموزش صحیح غسل جنابت باشرح احکام


🔴 6باور غلط درمورد غسل جنابت
👇
https://t.me/addlist/854uTOCBqBc0ZGQ8

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

29 Nov, 14:36


کانال افغانستان و ایران

بهترین کلیپ های جدید به نشر میرسد
سخنان از علمای بزرگوار

لینک دعوت 👇👇👇
https://t.me/Sokhanan_Ulama

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

29 Nov, 10:17


-
س/ يا شيخي ، دُلني على عمل أقوم
به ليفرج هم قلبي فقد ملأته الأحزان ؟

ج/ فلتصلِ علي محمد كثيراً ؛
فبالصلاة عليه تنحل العقد.


س/شیخ من ،مرا به انجام کاری راهنمایی کن که غم های قلبم برطرف شود؛همانا قلبم پر از غم واندوه شده...؟

ج/بر پیامبرﷺبسیار درود بفرست ، همانا با درود فرستادن بر ایشان همه ی گره ها باز میشود.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

29 Nov, 09:50


╭  🫀🦋࿐.    
╰─﹝l صلواعلی‌النبی 🍀
#مـحبوبم ﷺ...

🫧حب محمد ﷺ مثل باران است
قلب های خاک گرفته را میشورد و خوشبو می‌سازد....💐💖

         ܝ‌ࡄ❟ܠܙ‌ ߊ‌‌ࡋߺࡋߺܘﷺ جــــــــــانــم💕

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

29 Nov, 09:37


روز جمعه ست و پاداش هر عملی چندین برابر است
هر چقدر در توان دارین بسم الله...

الله بر مال و جان شما برکت بده
اجرکم عندالله

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

29 Nov, 09:36


#درود
صلوا_علی_النبیﷺ🌿❤️🌧

امام ابن قیم رحمه الله می گوید:

💠 درود فرستادن بر پیامبر ﷺ باعث بیشتر شدن محبت به ايشان و دائمی شدن و چند برابر شدن این محبت می گردد، و این از حلقه های ایمان است که ایمان جز با آن کامل نمی گردد، چون بنده هر چقدر محبوب را بیشتر یاد كند و دردلش او را به ياد آورد، محبت آن چند برابر می گردد و اشتیاق به او بیشتر می شود و بر تمام قلب او چیره می شود.

📚[جلاء الافهام 518]

اللهم صّلِ وسَلّمْ عَلۓِ نَبِيْنَامُحَمد ﷺ

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

29 Nov, 07:18


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ١٣٦ - سهل و سهيل

جایی که شتر ایستاد، متعلق به دو بچه به نام‌های سهل و سهیل بود. پیامبرمان ﷺ فرمود می‌خواهد با آن دو ملاقات کند. بچه‌ها دوان نزد پیامبرمان ﷺ آمدند. هر دو بسیار هیجان داشتند. رسول‌الله ﷺ با محبت به سهل و سهیل نگاه کرد، و از آن دو خواست که زمین را به او بفروشند؛ اما سهل و سهیل نپذیرفتند و گفتند:
یا رسول‌الله ﷺ ما پول نمی‌خواهیم. زمینمان را با رضایت قلبی به تو هدیه می‌کنیم."
پیامبرمان ﷺ که نمی‌خواست حق کسی بر گردنش باشد؛ راضی به قبول خواسته ایشان نشد، و با پرداخت بهای زمین، آن را از سهل و سهیل خرید. پیامبرمان ﷺ در این زمین برای خودش خانه می‌ساخت. هر دو برادر از این ماجرا خشنود بودند.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

28 Nov, 10:24


شفاعت رسول اللہ ﷺ
حتما دانـلود ڪنید

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

28 Nov, 09:11


#ذکرشماره 8
  
  ۝ ...فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ ۚ ...۝

پس به سوی نیکیها بشتابید و در انواع خیرات از یکدیگر سبقت بگیرید 
سوره بقره آیه 148


📿 عنوان ذکر :  طلب امرزش

   أستَغفِرُ اللهَ العَظیم

🎁 فضیلت

🔐 بر طرف شدن غم ها از  زندگی
🔐آمرزش گناهان
🔐فرو نشستن خشم الله
🔐دور شدن عذاب و...
🔐نصرت شدن توسط مال و اولاد و...

زمان :

شروع  : ساعت ۱۳ پنجشنبه
پایان  : روز دوشنبه


📌دوستانی که تمایل دارند شرکت کنند، مقدار دلخواه رو تو گروه اعلان کنند تا ثبت کنیم

https://t.me/+rNKa1RVoOuBiNGE0


📌فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ ۝ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ ۝

کسی که ترازوی (حسنات و نیکیهای) او سنگین باشد. او در زندگی رضایت بخشی بسر می‌برد.
قارعة آیه 6 و
7

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Nov, 14:11


-
أدعوهُ والقلبُ الحزينُ متيقنٌ
أنّ الذي شَرعَ الدّعاءَ يُجيبُ|🖤

دعا میکنم در حالیکه قلب غمگینم ایمان دارد، هر آنکه دعا را مقرر ساخته، آن را اجابت میکند.

از شما عزیزان عاجزانه تقاضا دارم برای من دعا کنید...
مشکل بزرگی منو تهدید می‌کنه و جز الله پناهی ندارم.

دعای شما فقط امید من و گرمی دل پر از آشوبمه...

خواهشمندم به درگاه حق تعالی برای نجاتم از فتنه و در امان ماندن دعا کنید...

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Nov, 09:49


السلام علیکم خدمت شما اعضای محترم گرامی از همه عزیزانی که برای اون دختر خانمی که تاندوم دستشون مشکل پیدا کرده بود پول فرستادین کمال تشکر را دارم فعلا پول هزینه اولیه جم شد ...دعا کنید براشون چون یکی از رگ های عصبشون پاره شده فعلا آتل بسته دکتر گفتن اگه با آتل خوب نشد باید جراحی بشه ... خداوند بهتون خیر دنیا و آخرت نصیب کنه...

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Nov, 08:53


أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ - انبیاء 30
آیا کافران نمی‌بینند که آسمانها و زمین (در آغاز خلقت به صورت توده‌ی عظیمی در گستره‌ی فضا، یکپارچه) به هم متّصل بوده و سپس (بر اثر انفجار درونی هولناکی) آنها را از هم جدا ساخته‌ایم (و تدریجاً به صورت جهان کنونی درآورده‌ایم) و هرچیز زنده‌ای را (اعم از انسان و حیوان و گیاه) از آب آفریده‌ایم. آیا (درباره‌ی آفرینش کائنات نمی‌اندیشند و) ایمان نمی‌آورند؟

💛 ترجمه صوتی قرآن کریم با صدای بهروز رضوی، سوره مبارکه انبیاء آیات 30 تا 32🎈🤍💚
#بهروز_رضوی
#ترجمه_صوتی_قرآن
#زیرنویس_فارسی
#استتوس
#استوری

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Nov, 07:17


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱٣٤ - شور و شوق برای ورود بهترین مهمان

پیامبر عزیزمان ﷺ سوار بر شترش، قصوه، به سمت مدینه در حرکت بود. درختان خرما به او سلام می‌کردند. تپه صفا شلوغ بود. مردم از پشت بام خانه‌هاشان چشم به راه پیامبرمان ﷺ بودند. پیامبر ﷺ سختی‌های زیادی را پشت سر گذاشته و دعوتش را به آن‌ها رسانده بود. برای همین، مردم مدینه خیلی خشنود بودند. دختر بچه‌ها و پسربچه‌ها زیباترین و تمیزترین لباس‌هایشان را پوشیده و منتظر استقبال از پیامبر ﷺ بودند. برخی هم بالای درختان خرما رفته بودند.
لحظه ورود عزیزمان ﷺ خوشحالی‌ای پرهیجان تا آسمان‌ها رسید. بچه‌ها به هم مژده می‌دادند:
"عزیزمان آمد! رسول‌الله آمد!"
بسیاری از مسلمانان اشک شوق می‌ریختند. پیامبر عزیزمان ﷺ سوار بر قصوه آرام‌آرام به سوی مدینه می‌آمد. دختران جوان با شادمانی دف می‌زدند. مردم همه با هم و یک صدا ترانه‌ای را می‌خواندند:
"طلع البدر علينا
من ثنيات الوداع
وجب الشكر علينا
ما دعا الله داع
أيها المبعوث فينا
جئت بالأمر المطاع
جئت شرفت المدينة
مرحباً يا خير داع"
پیامبر عزیزمان ﷺ هم‌دست کم به اندازۀ آن‌ها خشنود بود. در‌حالی که در زادگاهش، مکه، نمی‌توانست راحت زندگی کند؛ اما در مدینه به گرمی از او استقبال کردند. به این خاطر الله را شُکر می‌گفت. اهل مدینه به قولی که در عقبه داده بودند، وفا کردند، و آغوش محبت خود را به روی پیامبرمان ﷺ گشودند. کودکانی که اطرافش حلقه زده بودند، می‌گفتند:
"خوش آمدید! خوش آمدید ای پیامبر عزیزمان!"
پیامبر ﷺ لبریز از محبت خطاب به بچه ها فرمود:
"من را دوست دارید؟"
همه یک صدا پاسخ دادند:
"آری تو پیامبری هستی که الله برای ما فرستاده است، ما تو را خیلی دوست داریم."
پیامبرمان ﷺ این چنین به آن‌ها پاسخ داد:
"الله از قلبم آگاه است که من هم شما را خیلی دوست دارم."

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

26 Nov, 07:16


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۳۳ - نخستین مسجد در روستای قبا

چیزهای زیادی بود که مسلمانان در روستای قبا از پیامبرمان ﷺ بیاموزند. پیامبر ﷺ در مدتی که آنجا بود، تصمیم به ساخت یک مسجد گرفت. تا آن روز مسلمانان چنین جایی برای اجتماع و اقامه نماز نداشتند.
حضرت کلثوم، که پیامبر ﷺ در خانه‌اش مهمان بود، یک زمین خالی داشت. وقتی پیامبر ﷺ تصمیمش را برای ساخت مسجد اعلام کرد، کلثوم گفت که می‌توان مسجد را در این زمین ساخت. بعد، مسلمانان برای ساخت مسجد آستین بالا زدند.
پیامبر عزیزمان ﷺ کارکردن را خیلی دوست داشت. پیِ مسجد را خودش کَند. حضرت ابوبکر (رض)، حضرت عمر (رض) و حضرت عثمان (رض) اولین کمک‌ها را برای ساخت مسجد تقدیم کردند. پیامبر عزیزمان ﷺ هم در ساخت مسجد با جان و دل کار می‌کرد.
پیامبرمان ﷺ سنگی بزرگ را از زمین برداشت یک صحابی به او نزدیک شد و گفت:
"پدر و مادرم به فدایت یا رسول‌الله! آن سنگ را به من بده."
پیامبرمان ﷺ فرمود:
"خیر، نمی‌دهم. تو سنگی دیگر بردار."
او از کار کردن لذت می‌برد، و فردی بسیار کاری بود. مسلمانان با دیدنِ او بیشتر کار می‌کردند. مسجد قبا با کار مستمر مسلمانان به سرعت ساخته شد.
زمان حرکت پیامبرمان ﷺ از قبا فرا رسیده بود. صبحِ روز جمعه سوار شترش، قصوه، شد. حضرت ابوبکر (رض) هم سوار شد. قصوه با مسافران نورانی خرامان‌خرامان به سمت مدینه راه افتاد. گرچه ساکنان قبا نمی‌خواستند از پیامبرمان ﷺ جدا شوند؛ اما مردم مدینه هم منتظر ورود ایشان بودند.
وقتی مسافران به مدینه نزدیک شدند؛ زمان نماز جمعه بود. فوراً از شترهایشان پیاده شدند و نمازشان را خواندند. حدود صد مسلمان با پیامبرمان ﷺ همراه بودند. پیامبر ﷺ پس از نماز به ایشان فرمود:
"با دل و جان به الله بپیوندید. او را عبادت کنید. هر آنچه را که الله دوست می‌دارد، دوست بدارید. به راستی که کلمات قرآن زیباترین و ویژه‌ترین واژگان است. همیشه در هر امری زیباترین و نیکوترین را بر می‌گزیند. کارهای نیک و حکایاتِ پیامبران را بیان می‌کند. درست و غلط را به خوبی تبیین می‌کند. به عهدی که می‌دهید، وفا کنید. الله، عهدشکنان را دوست ندارد. سلام الله بر شما باد!"
پیامبر عزیزمان ﷺ پس از این فرمایشات، سوار شترش شد و راه مدینه را در پیش گرفت.

* پیِ - تهداب
* مستمر - مداوم، بی‌وقفه

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

25 Nov, 08:16


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۳۲ - آقایتان کیست؟

مردم گروه‌گروه و دسته‌دسته برای دیدن پیامبر به قبا می‌آمدند. یکی به خاطر عشق عمیقش به پیامبر ﷺ و دیگری از روی کنجکاوی... گذر یک بدوی هم به قبا افتاد. او انسان سبک‌مغزی بود که بی‌فکر حرف می‌زد. گفت:
"من هم بروم این محمد را ببینم."
از چند نفر پرسید و محل اقامت پیامبرمان ﷺ را پیدا کرد. جمعیتی آنجا جمع شده بودند. داخل جمعیت شد. با دقت به اطراف نگاه کرد. انسان خنده‌رویی را دید که می‌خواهد آب بنوشد، اما قبل از آن که خود بنوشد؛ آن را به دوستش تعارف کرد. دوستش برای نوشیدن آب از دست او جان می داد. آب را گرفت و نوشید. شخص خنده‌رو دوباره لیوان را پر از آب کرد و به دوست کناری‌اش تعارف کرد. او هم آب را گرفت و نوشید به این ترتیب، همه از دست او آب می‌گرفتند و می‌نوشیدند؛ اما خودش هنوز از آب ننوشیده بود.
آن فرد بدوی جز این چیزی در آن جمعیت ندید. حال آنکه کمی پیش‌تر به او گفته بودند که محمد ﷺ آنجاست. به تک تک آدم‌های حاضر در مجلس نگاه می‌کرد، اما کسی شبیه سلطان یا پادشاه در میانشان نبود. سرانجام، طاقت نیاورد و داد زد:
"آقای شما کیست؟"
فردی که به دیگران آب می‌داد، رو کرد به بدوی و گفت:
"آقای جمع کسی است که به آن‌ها خدمت کند."
بدوی تعجب کرد. چشم‌هایش از تعجب باز مانده بود، پرسید:
"محمد تویی؟"
پیامبر عزیزمان ﷺ با لبخند فرمود:
"آری."
بدوی پرسید:
"از آسمان به تو خبر می‌رسد، درست است؟"
فرستاده الله آیاتی از قرآن را برایش تلاوت کرده و او را به اسلام دعوت فرمود.
فرد بدوی بدون هیچ درنگی این دعوت بی‌نظیر را قبول کرد، و به حلقه عاشقان پیامبرمان ﷺ پیوست.

* بدوی - بادیه‌ نشین، صحرا نشین

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

25 Nov, 05:05


✰﷽✰

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾
اى مومنان! به الله و پيامبرش اقتدا کنيد و به منظور اداى برخى از حقوقى که ايشان بر شما دارد، نيز براى اين‌که ايمانتان کامل گردد، و براى بزرگداشت ايشان و از روى محبت و بزرگداشت، و برای اينکه نيکى‌هايتان افزوده گردد و گناهانتان زدوده شود، بر ایشان درود بفرستيد. 🌱

❤️اللهم‌صل‌و‌سلم‌علی‌‌نبينا‌محمد

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

24 Nov, 11:04


-
‏"إن الحوائج لتُقضَى
بكثرة الصلاة على النبي ﷺ "♥️


همانا نیازهایمان با کثرت درود فرستادن
بر پیامبر ﷺ برطرف میشود.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

24 Nov, 08:16


#استوری💫

آرام باش و به خودت سخت نگیر

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

21 Nov, 19:08


✰﷽✰ليستى از بهترين و پرطرفدار ترین ڪانال هاى تلگرام خدمت شما عزیزان

#گروه_نـاب
‍‌𖠇𖠇♥️࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─
@Motakhallefin_channel
@shabane_nab
‍‌𖠇𖠇♥️࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─

برای عضویت در هر ڪدام از ڪانال ها لطفا روی اسم شان ڪلیڪ نمائید...

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

21 Nov, 19:08


🕊فروشگاه قرآن | تسبیح | ذکرشمار | کتاب

▫️اینجا متنوع ترین ها رو داریم
⚡️با بهترین کیفیت و قیمت
🔹ارسال سریع به تمام نقاط ایران👇

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

21 Nov, 12:44


سلام خدمت شما خواهران و برادران باایمان...
ادمین کانال هستم
ی بنده خدایی دستشون رفته لای دستگاه
و واقعا هیچ راهی نداشته و مجبور شدیم از شما عزیزان درخواست کمک کنیم در راه رضای الله هرچقدر در توان دارید لطفاً کمک کنید تا. بتونن برن دکتر چون هم شکستگی دارن هم تاندوم دستش پاره شده و هم زخم شده ...

مطمئن باشین کمک شما صدقه جاریه ست.

إن شاالله که  خیر کثیر دنیا و آخرت نصیبتون کنه...
چون نمی‌خواستند نام و نشانشون کسی بدونه شماره کارت خودم را میزارم 👇

افسانه براهویی مالک
5892101244457061

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

21 Nov, 09:56


رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَة

🎙 قاری #راشد_الحليبة

🖍‏بیشترین دعای پیامبر ﷺ این دعا بود:
‏اللَّهُمَّ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً ، وَفِي الْآخِرَةِ
‏حَسَنَةً ، وَقِنَا عَذَابَ النَّار

🤍ߊ‌َࡋࡋܣُܩ ࡎَܠِّ ࡃَܠَܨ ܩܟܩܒ‌ܦ‌َآܠِ ܩُܟَܩَّܒ‌ِِ

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

21 Nov, 09:56


#حدیـــــث

هیچ‌چیزبیشترازقرآن‌دل‌هاراشـفانمیدهد💕

پیامبرﷺمیفرمایند:
کسی‌که‌قرآن‌راخوب‌تلاوت‌کندوبخواند
مقام‌ودرجهٔ‌اومانندِ‌فرشتگانِ‌بزرگ‌خداوندست

صحیح‌مسلم٧٩٨

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

21 Nov, 09:54


#زاد المعاد


🟢 عنوان درود: 

    «جَزَى اللهُ عَنّا محمَّدًا مَا هُوَ أهْلُه»

💰 فضیلت:
نوشتن ثواب این درود هفتاد فرشته را    
       تا هزار روز به زحمت می اندازد
               « باهر بار گفتن»


[عن عبدالله بن عباس:]
«من قال جزى اللهُ عنّامحمَّدًا ما هو أهلُه أتعبَ سبعين كاتبًا ألفَ صباحٍ»

📚 أخرجه الطبراني في «المعجم الأوسط» (٢٣٥) واللفظ له، وابن شاهين في «الترغيب في فضائل الأعمال» (١٥)، وأبو نعيم في «حلية الأولياء» (٣/٢٠٦)

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

21 Nov, 06:43


ندیده ام تو را اما....
تو آشناترین و محبوب ترین
بنده پروردگار در روی زمينی
!

🫀¦⇠#یارسول اﷲﷺ🙂🌱
الَّلهُمَ‌صَلِّ‌ۈسَلّمْ‌علَےَِٰنبيّنَآ‌مُحَـَّـمَّدٍﷺ🤍

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

21 Nov, 05:41


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۲۹- لحظه‌ای که سلمان منتظرش بود

سلمان به عنوان یک برده به زندگی‌اش در مدینه ادامه می‌داد. کارهایی را که اربابش به او می‌سپرد، بی کم و کاست انجام می‌داد؛ اما همیشه به پیامبری فکر می‌کرد که قرار بود به مدینه بیاید. آیا می‌توانست او را زیارت کند؟
روزی سلمان بالای درخت خرما مشغول جمع‌آوریِ خرما بود که شخصی آمد. اربابِ سلمان زیر درخت نشسته بود. از او پرسید:
"می‌دانی چه شده؟"
ارباب سلمان گفت:
"چه شده؟"
آن فرد با نگرانی شروع به حرف زدن کرد:
"ساده نیست! امروز کسی می‌گویند پیامبر خداست از مکه به روستای قبا آمد. همه اطرافش حلقه زده و به صحبت‌هایش گوش می‌دهند!"
به محض شنیدن این خبر، لرزه‌ای بر تن سلمان افتاد. از هیجان، کم مانده بود از بالای درخت روی سر اربابش بیفتد. تاب نیاورد و «چه گفتی؟ چه گفتی؟» سلمان از درخت پایین آمد. اربابش با دیدن این حال او خیلی برآشفته شد. سیلیِ محکمی به او زد و گفت:
"به تو چه مربوط است؟ برو به کارت برس."
سلمان سر کارش برگشت؛ اما همچنان به پیامبر ﷺ فکر می‌کرد. ساکت تا شب منتظر ماند. با تاریک شدن هوا، کمی خوراکی برداشت و به سمت قبا حرکت کرد. نزد پیامبرمان ﷺ رفت و گفت:
"شنیده‌ام که شما انسان مبارکی هستید، می‌خواهم این خوراکی‌ها را به عنوان صدقه به شما تقدیم کنم."
پیامبر عزیزمان ﷺ تشکر کرد، خوراکی‌ها را گرفت و بین مسلمانان اطرافش تقسیم کرد. خودش چیزی از آن نخورد. سلمان هم منتظر چنین‌رفتاری از پیامبرمان ﷺ بود؛ زیرا استادش گفته بود که "او صدقه مصرف نمی‌کند؛ ولی هدیه را می‌پذیرد و مُهر ثبوت بر پشت دارد." سلمان با خشنودی به مدینه بازگشت. در اولین فرصت دوباره نزد پیامبرمان ﷺ آمده و این بار برای او خوراکی را به عنوان هدیه آورد. پیامبرمان ﷺ هدیه‌اش را گرفت. هم خودش خورد و هم به اطرافیانش اکرام فرمود. سلمان دیگر یقین داشت که پیامبر موعود را یافته است. از خوشحالی پروازکنان به مدینه برگشت. برای دیدنِ مُهر پیامبری هم صبورانه انتظار می‌کشید.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

20 Nov, 10:38


"اگر می‌خواهی که خداوند دعای تو را مستجاب کند"

قال سبحی الله عشرا و احمدی الله عشرا وکبری الله عشرا

"پیامبر فرمود: سبحان الله (پاکی خدا برتر از هر عیب) به تعداد ۱۰ مرتبه بگو، الحمد لله (سپاس خدا) به تعداد ۱۰ مرتبه بگو، و الله اکبر (خدا بزرگتر است) به تعداد ۱۰ مرتبه بگو. سپس از خداوند هرچه می‌خواهی بخواه، زیرا پروردگارت می‌فرماید: بله، بله یعنی دعای تو مستجاب خواهد شد."*

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

20 Nov, 10:17


عمر بن خطاب - رضای خدا بر او باد- روز وفات پیامبرﷺ دردناک‌ترین سخن را درباره عزلت و تنهایی به زبان آورد؛
آن‌جا که فرمود:

دانستم پیامبر ﷺ وفات یافته،
پس برای یافتن مکانی بیرون رفتم
تا آن‌جا به تنهایی گریه کنم...💔

- ادهم شرقاوی

أللهم صل وسلم على نبينا محمد❤️🌱.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

20 Nov, 10:09


از قافله عقب نمان
هر صلوات و سلامی که به آسمان می رود
دهها بار درود و رحمت به سوی زمین سرازیر میشود.!🥰🤍

‹الَّلهُمَ‌صَلِّ‌ۈسَلّمْ‌علَےَِٰنبيّنَآ‌مُحَـَّـمَّد

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

20 Nov, 07:26


داستان از جایی شروع شد که دختر به خواب پدرش امد و از او خواست تا قبرش را باز کنند.
🚫🚫😳😳

https://t.me/addlist/nGNwvmfDCJkzNjFk

دختری که دو سال پیش فوت کرده بود بارها به خواب شبانه‌ی پدرش آمد و از او می‌خواست تا جنازه‌اش را از قبر بیرون بکشند.😳😳😳
بعد از نبش قبر تمام علما و افراد حاضر در صحنه با تصویری مواجه شدند که باورش سخت بود.‼️


https://t.me/addlist/nGNwvmfDCJkzNjFk
برای دیدن ویدیوی نبش قبر و داستان زندگی دختر وارد کانال زیر بشید.

https://t.me/addlist/nGNwvmfDCJkzNjFk

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

20 Nov, 05:41


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۲۸ - سلمان در جستجویِ پیامبر ﷺ

اسمش سلمان بود. در شهر اصفهانِ ایران زندگی می‌کرد. پدرش از ملاکان و زمین‌داران بود. او هم مثل بیشتر ایرانیانِ آن روزگار، زرتشتی بود. خیلی به پسرش اهمیت می‌داد. حتی لحظه‌ای چشم از او برنمی‌داشت. حتی اجازه نمی‌داد از خانه بیرون برود؛ اما یک روز کار مهمی برایش پیش آمد، برای همین تصمیم گرفت سلمان را به مزرعه بفرستد. پسرش را صدا زد، نصیحتش کرد، سپس او را روانه مزرعه نمود.
نخستین بار بود که سلمان به تنهایی از خانه بیرون می‌رفت. مرتب اطرافش را نگاه می‌کرد. در راه کلیسایی توجهش را جلب کرد. از داخل صداهایی می‌آمد. کنجکاو شد که بداند آنجا چه می‌کنند. به آرامی و بی صدا داخل رفت. آنجا، مردم نه آتش را بلکه الله را عبادت می‌کردند. سلمان از این امر بسیار خوشش آمد. با خودش گفت:
"این دین باید بسیار زیبا باشد."
هنگام غروب که به خانه بازگشت، آنچه را که دیده بود برای پدرش تعریف کرد و پرسید:
"پدرجان! ما چرا آتش را می پرستیم؟ آیا نباید الله، خالق آتش را پرستش کنیم؟"
پدرش خیلی عصبانی شد و گفت:
"پسرم! در آن دین خیری نیست. دین تو و پدرانت خیلی بهتر است."
اما سلمان قانع نشد. سؤالات دیگری از پدرش پرسید. پرسش‌های پی‌در‌پی سلمان پدرش را نـگران کرد. پدرش می‌ترسید سلمان دست از آتش پرستی بردارد. برای همین در خانه زنجیر به پای سلمان بست. این طور مانع رفتنش به کلیسا می‌شد. سلمان به امر پدرش همه روز در پیشگاه آتش بود. او بچه بسیار باهوشی بود. آتش‌پرستی پدر و دیگر مردمانِ سرزمینش به نظر او احمقانه می‌آمد. مخفیانه به کلیسا خبر داد که می‌خواهد با اولین کاروان به شام برود. طولی نکشید که فهمید کاروانی به شام می‌رود. موفق شد زنجیر پایش کند و خودش را به کاروان برساند. پس از رسیدن به شام، چند روزی نزد برخی علمای مسیحیت ماند. از هر کدام چیزهای متفاوتی آموخت. سرانجام، یکی از همان عالمان به سلمان گفت:
"پسرم! زمان آمدنِ آخرین پیامبر نزدیک است. او در سرزمین‌های عربی ظهور خواهد کرد، و به سرزمینی سرسبز با نخلستان‌های زیبا هجرت خواهد کرد. او هدیه را می پذیرد؛ ولی صدقه را قبول نمی‌‌کند. مُهر پیامبری بر پشتش قرار دارد. اگر توان رفتن به آن دیار را داری، درنگ مکن و آنجا برو."
انگار آتشی به دلِ سلمان افتاده بود. فوراً راه عربستان را در پیش گرفت؛ اما انسان‌های بدکردار او را دستگیر کردند، و او را به عنوان برده به شخصی یهودی فروختند. یهودیِ بی‌خبر از همه جا او را با خود به مدینه برد. سلمان نمی‌دانست کجا آمده است؛ اما به محض دیدن مدینه با خود گفت:
"این همان جایی ست که استادم توصیف کرده بود."
از آن پس به عنوان یک برده در مدینه زندگی می‌کرد. با شوق دیدارِ آخرین‌پیامبر شب و روز انتظار کشید.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

19 Nov, 18:16


سلام!

دختر هستی یا پسر؟⁉️

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

19 Nov, 05:42


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۳۰ - حضرت علی (رض) خودش را به پیامبر ﷺ می‌رساند

حضرت علی (رض)، محبوب‌ترین پسر عموی پیامبرمان ﷺ بود. حضرت علی (رض) هم او را بسیار دوست داشت. در شبی که پیامبرمان ﷺ مخفیانه از منزلش خارج شد، حضرت علی (رض) جانش را با اخلاص گذاشته بود. احتمال داشت مشرکان وقتی علی (رض) را جای پیامبرمان ﷺ می‌یافتند، او را بُکُشند؛ اما الله از علی (رض) که همواره همراه پیامبر بود محافظت فرمود، و مشرکان جسارتِ کشتنِ او را پیدا نکردند.
در مکه، تنها حضرت علی (رض) و چند مسلمان دیگر مانده بودند. آن‌ها هم باید به مدینه هجرت می‌کردند. حضرت علی (رض) همه کارهایی را که پیامبر به او سپرده بود، انجام داد، و امانت ها را به صاحبانشان بازگرداند. سپس، مخفیانه به سوی مدینه به راه افتاد. حضرت علی (رض) شتر یا اسبی برای سوار شدن نداشت، و مجبور بود تا مدینه پیاده برود. شب‌ها راه میرفت و روزها هم جایی خودش را مخفی می‌کرد. هر قدر راه سخت و شرایط دشوار باشد، علی (رض) نمی‌تواند از پیامبرش دست بردارد. وقتی به روستای قبا ،رسید، از خستگی داشت بی‌هوش می‌شد. به خاطر پیاده‌رویِ زیاد، پاهایش متورم شده بود، و درد می‌کشید. به پیامبرمان ﷺ اطلاع دادند:
"علی آمد!"
پیامبرمان ﷺ با محبتِ بسیار از پسر عمویش استقبال کرد و او را در آغوش گرفت. از این همه سختی و رنجی که علی (رض) دیده بود، غمگین شد، و اشک‌هایش جاری گشت. با شفقت و دلسوزی، پاهای متورم علی (رض) را مالش داد و برای بهبودی‌اش دعا کرد.
حضرت علی (رض) یک باره احساس کرد دردش تسکین یافته است. یک بار دیگر با عشق و دلبستگی به چهرۀ پیامبرمان ﷺ نگریست. نه یک جان، که هزار جان فدای او می‌کرد.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

19 Nov, 03:39


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۲۷ - نخستین ایستگاه مسافران نورانی

شور، هیجان، عشق و اشتیاق، زن و مرد و پیر و جوان مدینه را فرا گرفته بود.
آنان خبر داشتند که پیامبرمان ﷺ به سوی مدینه به راه افتاده است؛ اما کسی نمی‌دانست که سه روز در غار مانده است. دیر رسیدنِ پیامبر همه را ناراحت و نگران کرده بود. آیا مشرکان مسافران نورانی را دستگیر کرده بودند؟
سه روز بود که همه نگاه‌ها به سمتِ مکه بود. هر روز از بالای بام‌ها، درختان خرما و تپه‌های بلند چشم به راه می‌دوختند. وقتی که شدت گرما غیر قابل تحمل می‌شد به خانه هاشان می‌رفتند.
ظهر بود و مسلمانان از شدت گرما از خانه بیرون نمی‌آمدند. همان موقع یک یهودی از پشت بام خانه‌اش متوجه آمدن چند نفر سفیدپوش شد. این‌ها که در هوای داغ به سمت مدینه می آمدند، باید همان‌هایی باشند که مسلمانان انتظارشان را می‌کشیدند. یهودی با صدای بلند گفت:
"بیایید، بیایید، بزرگتان دارد می‌آید."
این مژده مثل برق به همه رسید. یک لحظه همه جا عید شد. مردم با خوشحالی به هم خبر می‌دادند:
"پیامبرمان ﷺ می‌آید! پیامبر بزرگ می‌آید!"
مسلمانان برای استقبال از پیامبرمان ﷺ آماده شدند. لحظه‌ای تکرار نشدنی بود. شادمانیِ بی‌نظیری که کسی پیش‌تر تجربه نکرده بود. حدود ۵۰۰ نفر مسلمان آماده استقبال از پیامبر ﷺ بودند. همه با هم تکبیر سر می‌دادند "الله اکبر ... الله اکبر" و صدای خوشحالی‌شان به آسمان‌ها می‌رسید. پیامبر عزیزمان ﷺ و دوستانش برای استراحت زیر یک درخت خرما نشسته بودند. مدینه تاج‌دار سرسبز از دور به آنها لبخند می‌زد.
در میان استقبال کنندگان، افرادی هم بودند که برای نخستین بار او را زیارت می‌کردند. خیلی هیجان داشتند. به محض رسیدن به پیامبرمان ﷺ سلام دادند، و گفتند:
"خوش آمدی ای پیامبر خدا!" پیامبر عزیزمان ﷺ به ایشان لبخند می‌زد. مسلمانان غرق تماشای گلِ روی او بودند.
پیامبرمان ﷺ خستگی درکرد و سوار شترش شد. به همراه استقبال کنندگان به سوی مدینه به راه افتادند. در روستای قبا توقف کردند. مردم قبا از شنیدن اینکه پیامبر عزیزمان ﷺ مدتی آنجا استراحت خواهند کرد خیلی خوشحال شدند. مسلمانی به نام کلثوم او را به خانه‌اش دعوت کرد. آن روز، روز شادمانیِ مردم قبا و مدینه بود.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

19 Nov, 03:28


#دعاهای_سنت

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ حُبَّكَ وَحُبَّ مَنْ يُحِبُّكَ وَالْعَمَلَ الَّذِي يُبَلِّغُنِي حُبَّكَ»

«پروردگارا من می‌خواهم از تو محبت تو را و محبت کسی که تو را دوست دارد و عملی که مرا به دوست داشتن تو می‌رساند»

📕رواه الترمذي

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

19 Nov, 03:27


نماز ضحیٰ ابریست با سایه ای خنک پراز باران صدقات ...
هر روز ۳۶۰ صدقه برای ۳۶۰ مفصل انسان مسلمان ...
چه سعادتیست ....!

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

19 Nov, 03:26


بہ مانند پیامبــر دعآ ڪنید🥲

رســول الله (صلی الله و علیہ وسلم) ڪہ جانم فدای شان باد اینـگونہ دعا می ڪردند:
پرورگـارا گناهانم،نادانی هایـم،زیاده روی هایم در
ڪارها،و چیز هاییڪہ تو بهٺر از من میدانی مغـفرٺ ڪن.
"پروردگارا"شوخی ها، جدی ها،و گناهان سهوی و عمدی مرا ببخــشای.چـرا ڪہ همہ اینهارا مرتڪب شده ام....᭢🌱

روایتی از ابو موسی اشعری ڪہ از پیامبـر اڪرم(صلی اللہ وعلیہ وسلم) شنیده هسٺ
{بخاری6399}

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

19 Nov, 03:24


وقتی خوشحال بود صورتش مثل ماه می‌درخشید 🥹❤️
کعب بن مالک در وصف پیغمبرﷺ

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد🤍

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

18 Nov, 09:49


دعای هنگام بین دو سجدتین
این دعا را فراموش نکنیم

الهم اغفر لی وارحمنی و عافنی واهدنی وارزقنی

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

16 Nov, 06:55


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ١٢٦ - پرچمی بر نیزه

پیامبر گرامی ﷺ و حضرت ابوبکر (رض) از مسیری پرخطر پیش می‌رفتند. آن دو از تعقیبِ مشرکان مکه نجات یافته بودند و داشتند به راحتی و آرامش می‌رسیدند؛ اما مشرکان مکه به روستاهای مسیر خبر رسانده بودند که هرکس پیامبرمان ﷺ را بیابد، صد شتر جایزه می‌گیرد. یکی از همین روستاییان فردی به نام بُریده بود که با هشتاد اسب‌سوار دنبال پیامبرمان ﷺ می‌گشت. آن‌ها در جایی به نامِ عمیم به پیامبر ﷺ رسیدند. پیامبرمان ﷺ مثل همیشه خونسرد و آرام پرسید: "کیستی تو؟" گفت: "من بُریده، فرزند حاسب هستم." پیامبر عزیزمان ﷺ رو کرد به حضرت ابوبکر (رض) فرمود: "ابوبکر! کارمان درست شد." بعد، بریده را به اسلام دعوت کرد. از وجود و وحدانیت الله برای او گفت، و اوامر قرآن را به اطلاعش رساند.
بُریده در تعجب بود. تا آن روز با انسانی چنین خوش‌سخن روبرو نشده بود. از شیوه احترام‌آمیز و گفتار پرمهر پیامبر ﷺ بسیار متأثر شد. دیگر اصلاً هیچ توجهی به صد شتر جایزه و وعده‌های مشرکان نداشت. قبول کرد با گروه هشتاد نفره‌اش مسلمان شود. عشقِ پیامبرمان ﷺ در دلش خانه کرده بود. از این پس، حتی اجازه نمی‌داد به یک تار مویش آسیبی بزنند، گفت:
"یا رسول‌الله! ورود به مدینه بدون داشتن پرچم کاری، درست نیست."
سپس، سربندش را باز کرد و به نوک یک نیزه بست. تا رسیدن به مدینه، این پرچم را پیشاپیش پیامبرمان ﷺ می‌بردند.

#ویژه_کودکان_و_نوجوانان

💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

15 Nov, 06:58


از قافله عقب نمان
هر صلوات و سلامی که به آسمان می رود
دهها بار درود و رحمت به سوی زمین سرازیر میشود.!🥰🤍

‹الَّلهُمَ‌صَلِّ‌ۈسَلّمْ‌علَےَِٰنبيّنَآ‌مُحَـَّـمَّد

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

15 Nov, 06:55


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۲۵ - دوستی در راهِ مدینه

دویار نیکو، شبانه‌روز، در هوای گرم و از میان شنزارهای سوزان به راهشان ادامه دادند. هرازگاهی طوفان شن به راه می‌افتاد. تشنگی، گرسنگی، خستگی، و سختی های بسیار را در طول مسیر متحمل می‌شدند؛ اما رسول‌الله ﷺ بی هیچ شکایتی تمام عزمش را برای ایفای نقش پیامبری‌اش جزم کرده بود.
در مسیر مدینه؛ سواری را دیدند که به سمت ایشان می‌آمد. وقتی نزدیک شد، دیدند که برادر دینیِ‌شان، زبیر، است. دیدنِ یک دوست در چنین راه پرخطری آنها را خشنود کرد. حضرت زبیر (رض) که از سفری تجاری باز می‌گشت؛ به ایشان گفت:
"مسلمانان مدینه خبر دارند که شما راه افتاده اید. همه منتظر شما هستند، حتی برخی فکر می‌کنند دیر کرده اید."
حضرت زبیر (رض) دو لباس سفید را که از شام آورده بود به ایشان هدیه کرد. پیامبر ﷺ و ابوبکر (رض)، از او تشکر کردند و به راهشان ادامه دادند. پیامبرمان ﷺ منتظر گذاشتن دیگران را دوست نداشت، برای اینکه زودتر به مدینه برسند بر سرعتشان افزودند.

* شن - ریگ
* جزم - خاموشی، سکون

#ویژه_کودکان_و_نوجوانان


💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

15 Nov, 05:53


إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰئِكَتَهُۥ يُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِىِّ ۚ يَـٰأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا
خداوند و فرشتگانش بر پیغمبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! شما هم بر او درود بفرستید و چنان که باید سلام بگوئید.

💛 تلاوت زیبا و آرامش بخش آیه 56 سوره مبارکه احزاب با صدای عبدالرحمن العوسی🎈🤍💚

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ علی آلِ مُحَمَّد

#عبدالرحمن_العوسی
#سوره_احزاب
#صلوات

 

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

15 Nov, 05:52


📌حرف اول اسمت رو از تو تصویر پیدا کن ، چه عددی زیرش نوشته شده؟؟

۱_ حالا حداقل به همین تعداد بر پیامبر محبوبمان ﷺ درود هدیه کن
🌼

۲_ تو گروهایی که عضوی، این پست رو نشر بده تا به سبب تو هزاران درود بر پیامبر ﷺ هدیه بشه🌷
#حدیـــــث

🌸 فضیلت رفتن به سوی نماز جمعه 🌸

مَنِ اغْتَسَلَ يومَ الجمعَةِ، ثُمَّ أَتى الجمعَةَ فصلّى ما قُدِّرَ له، ثُمَّ أنصتَ حتّى يفرَغَ الإمامُ مِنْ خُطْبَتِهِ، ثُمَّ يصلِّى معَهُ، غُفِرَ لَهُ ما بينَه وبينَ الجمعَةِ الأخرى، و فضلُ ثلاثَةِ أيّامٍ

الراوي: أبو هريرة • الألباني، صحيح الجامع (٦٠٦٢) • صحيح • أخرجه مسلم (٨٥٧)

کسی که روز جمعه غسل نماید سپس به نماز جمعه بیاید و ان مقدار که برایش مقدر بود نماز بخواند، سپس با سکوت به خطبه امام گوش دهد تا امام از خطبه فارغ شود ، سپس به همراه امام نماز بخواند، گناهان( صغیره )مابین جمعه و جمعه بعدش بخشوده میشود به اضافه ۳روز دیگر


🤍ߊ‌َࡋࡋܣُ
ܩ ࡎَܠِّ ࡃَܠَܨ ܩܟܩܒ‌ܦ‌َآܠِ ܩُܟَܩَّܒ‌ِِ

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

15 Nov, 05:48


وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ ۚ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ - لقمان 19

و در راه رفتنت اعتدال را رعایت کن، و (در سخن گفتنت) از صدای خود بکاه (و فریاد مزن) چرا که زشت‌ترین صداها، صدای خران است.

💛 ترجمه صوتی آیه 19 سوره مبارکه لقمان با صدای اسماعیل قادرپناه🎈🤍💚
#اسماعیل_قادرپناه
#ترجمه_صوتی_قرآن
#زیرنویس_فارسی
#استوری
#استتوس

 

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

14 Nov, 14:45


#درود_شریف

📿 عنوان :

🦋 اللَّهُــمَّ صَلِّ وَسَـــلِّمْ على نَبِيِّنَـــا مُحمَّد  🦋


🟡 تعداد درخواستی : 30000هزار درود

🎁 پاداش:  با گفتن هر درود

۱_ ۱٠ درود الله بر شما میفرستد
۲_ ۱٠ حسنه نوشته میشود
۳_ ۱٠ سیئه معاف میشود
۳_ ۱٠درجه در جنت بالاتر میرود


زمان
شروع وقت : ساعت ۱۸پنجشنبه
پایان وقت  : ساعت ۱۸ شنبه


📌دوستانی که تمایل دارند شرکت کنند، مقدار دلخواه رو تو گروه مون اعلان کنند تا ثبت کنیم
https://t.me/+rNKa1RVoOuBiNGE0



📌فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ ۝ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ۝

کسی که ترازوی (حسنات و نیکیهای) او سنگین باشد. او در زندگی رضایت بخشی بسر می‌برد.
قارعة آیه 6 و
7

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

14 Nov, 14:44


‏#آية_الكرسي⁩

‏﴿الله لا إله إلا هو الحي القيوم لا تأخذه سنة ولا نوم …﴾

‏- قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم :"مَنْ قَرَأَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ دُبُرَ كُلِّ صَلاةٍ مَكْتُوبَةٍ لَمْ يَمْنَعْهُ مِنْ دُخُولِ الْجَنَّةِ، إِلا الْمَوْتُ".
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «کسی که آیه الکرسی را بعد از هر نماز واجب بخواند، چیزی جز مرگ او را از ورود به بهشت ​​باز نمی دارد».

‏•قاری: ⁧ #عبدالرحمن_المانع⁩

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

14 Nov, 14:40


`
اللـهم أرزقـنا رؤیـە حبـیبنا فی الجنـة🥺♥️››

پروردگارا ملاقات محبوبمان را دربهشت نصیبمان کن.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

14 Nov, 14:20


🌻 صلوات فرستادن بر پیامبر ﷺ در شب و روز جمعه فراموش نشود:

💠 قالَ اللهُ تَعَالَی:
﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ [اﻷحزاب: ۵۶]
«همانا خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بر او درود بفرستید، و سلام بگویید، سلامی نیکو.»

🔸انس رضی الله عنه روایت می‌کند که پیامبر ﷺ فرمودند:
«أَكْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَيَّ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَلَيْلَةَ الْجُمُعَةِ؛ فَمَنْ صَلَّى عَلَيَّ صَلَاةً صَلَّى الله عَلَيْهِ عَشْرًا.»
«در روز و شب جمعه بر من صلوات بفرستید، و هر کس بر من صلوات بفرستد، خداوند ۱۰ بار بر او صلوات می‌فرستد.» [رواه بيهقی/5994]

🌷 «أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّد»

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

13 Nov, 18:16


اوهمان ڪسی است که اگر در قیامت تنها یڪ نفر از امتش درعذاب باشد در بهشت احساس خوشـي نمیڪند اوست همان ڪسی ڪه تا تمام امتش را درخوشـي و نعمت نبیند آرام نخواهد گرفت...
عزیزتر از جانـم ما را ببخش اگر امروز فراموشت ڪرده ایم درحالی ڪه تو در دعاهایت برای شوق دیدار ما گریه ڪردی و اشڪ ریخته‌ای😔💔...
در وصفش نوشتن ڪار این قلم نیست تنها میتوانم بگویم

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

13 Nov, 16:05


#یادآوری:‌

روزهٔ‌پنجشنبہ
در‌حدیث‌شریف‌آمده‌است‌کہ‌:
هرکس‌یک‌روز‌رابہ‌خاطر‌اللّٰـہﷻروزه‌بگیرد،
اللّٰـہﷻچهره‌ی‌او‌را‌از‌آتش‌جهنم،‌هفتاد‌سال‌دورمی‌کند.

أو‌کما‌قال‌علیہ‌الصلاة‌والسلام.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

13 Nov, 16:03


دعای سجده

دعایی عظیم برای بخشش گناهان و بزرگ و کوچک که رسول اللّٰـهﷺ نیز آن را همیشه در سجده هایشان میخواندن.

إن شاالله سعی کنیم به این دنیا پایبند باشیم 😍

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

13 Nov, 16:02


ازنوشتہ‌هایم‌همین‌برایم‌بس‌است‌‌کہ‌هرگاه‌نام پیامبر‌صلی‌اللّٰـه‌علیہ‌وسلم‌راذکرکردم،برایشان درودفرستادم‌واگر‌هیچ‌جمله‌ای‌ازمن‌جز‌این‌جملہ‌
بہ‌درگا‌ه‌الهی‌پذیرفته‌نشود،برایم‌کافی‌است.𔗏!"🌙🩷🥺𔗎

- شیخ‌ابوبصیرطرطوسی[حفظہ‌اللّٰـہ]
- اللهُمَّ‌صلِّ‌وسلم‌علىٰ‌نبینامُحَمَّدْ

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

13 Nov, 06:54


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۲۳ - بزهای پَر شیر

در‌حالی که پیامبر عزیزمان ﷺ و حضرت ابوبکر (رض) در بیابان ساکت پیش می‌رفتند، در دوردست چادری را دیدند. نزدیک که شدند فهمیدند چادر متعلق به زنی‌ست که به مسافران خوراکی
می‌فروشد از او پرسیدند:
"چیزی برای خوردن دارید؟"
زن گفت:
"نخیر. چیزی برای خوردن نمانده."
پیامبرمان ﷺ بر لاغر و ضعیفی را نشان داد و فرمود:
"آیا این بز شیر ندارد؟"
زن پاسخ داد:
"این بیچاره خون هم ندارد، چطور شیر بدهد؟"
پیامبرمان ﷺ فرمود:
"اگر اجازه بدهید من شیرش را بدوشم."
زن گرچه می‌دانست این امر محال است؛ اما روی پیامبر ﷺ را زمین نینداخت و گفت:
"اگر شیری داشته باشد حتماً می‌توانید آن را بدوشید."
رسول‌الله ﷺ پشت بز ضعیف را نوازش کرد، «بسم‌الله» گفت و پستان‌های بز را لمس کرد، فرمود:
"ظرفی بیاورید و شیرش را بدوشید."
زن رفت، ظرفی آورد و شروع به دوشیدن بز کرد. پیرزن چشم‌هایش را باور نداشت. سطل پر از شیر شد. همه از آن شیر نوشیدند و سیر شدند. از زن تشکر کردند و از آنجا رفتند.
پیرزن با تعجب و شگفتی به سطلی می‌نگریست که پس از رفتن مهمان‌هایش هنوز پر از شیر بود. اولین بار بود که چنین چیزی را در زندگی‌اش می‌دید. پیرزن در فکر فرو رفته بود. این انسانِ زیبا که بود؟ چطور این اتفاق افتاد؟ شوهرش وقتی به چادر برگشت، پرسید این شیر از کجا آمده است؟ زن، ماجرا را برایش گفت. مرد گفت:
"او را برایم توصیف می‌کنی؟"
زن گفت:
"او قدی متوسط و چهره‌ای سفید داشت، با چشم و ابروی مشکی. انسان بسیار زیبا و متفاوتی بود."
شوهرش گفت:
"این مشخصات متعلق به پیامبر محمد ﷺ است، اگر اینجا بودم من هم دلم می‌خواست با او بروم."
زن از اینکه آن انسان زیبا پیامبر خدا ﷻ بود، خیلی خوشحال شد. در حالی که پیامبرمان ﷺ به سمت مدینه می‌رفت، عده‌ای از دوستدارانش او را همراهی می‌کردند.


#ویژه_کودکان_و_نوجوانان

💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

12 Nov, 09:48


گریه طفل بخاطر بی خبر بودن از وفات رسول الله صل الله علیه وسلم💔

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

12 Nov, 09:46


ISLAMIC ORG 📿:
بر خاتم انبیاء محمد صلوات

❤️صلوات بر حضرت محمد  (ص)
🌹و خاندان پاک و مطهرش

#ذکر_کنید📿


1. ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَعَلَىٰ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَعَلَىٰ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ ٱللَّٰهُمَّ بَارِكْ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَعَلَىٰ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَعَلَىٰ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ

اللهم صل علی محمد وال محمد
اللهم صل علی محمد وال محمد
اللهم صل علی محمد وال محمد

﴿إِنَّ اللهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾

«اللَّهُمَّ صَلِّ وَسَلِّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ»

  🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،
             کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ
                   🌹 إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ

🌹💐🌹💐🌹💐💐🌹💐
التماس دعا 📿

اجركم عندالله 📿👑

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

12 Nov, 06:54


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۲۲ - حیرتِ چوپان

چوپانی در کوه مشغول چراندنِ گوسفندانش بود. سلانه‌سلانه پشت سر دام‌هایش حرکت می‌کرد. یک‌باره چشمش به مسافرانی افتاد. چه کسانی بودند این افراد؟ با دقت نگاهشان کرد. چراغی در مغزش روشن شد. بله، خودشان بودند! او داشت محمد ﷺ و ابوبکر (رض) را می‌دید که مشرکان مکه روزها بود دنبالشان می‌گشتند. به یابنده آن دو، صد شتر پاداش می‌دادند. گوسفندانش را رها کرد و با هیجان شروع کرد به دویدن به سمت مکه. آن‌ها را پیدا کرده بود، می‌رفت که به مشرکان خبر بدهد. کوه‌ها و تپه‌ها را پشت سر گذاشت... دوید و دوید، به نفس‌نفس افتاده بود. خیس عرق به مکه رسید.
وقتی به مکه رسید، اتفاق عجیبی افتاد. چوپان یادش رفت چرا به مکه آمده است. هرچه به مغزش فشار می‌آورد، یادش نمی‌آمد. گوسفندان در کوه منتظر او بودند، جز برگشتن چاره دیگری نداشت. دوباره به سختی خود را به کوه رساند. دام‌ها همان جا مشغول چرا بودند. یادش آمد که چرا به مکه رفته بود. همان لحظه فهمید که حضرت محمد ﷺ و به راستی فرستاده خداست. الله برای محافظت از پیامبرش،  چوپان را دچار فراموشی کرده بود.
چوپان فهمیده بود که محمد ﷺ پیامبر است. زیبای زیبایان، حضرت محمد ﷺ و رفیقش حالا خیلی دور شده بودند، و چوپان، همان طور به مسیری که آن‌ها رفته بودند خیره می‌نگریست.

* سلانه‌ سلانه - آرام‌ آرام


#ویژه_کودکان_و_نوجوانان

💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

11 Nov, 06:53


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۲۱ - وداع با مکه

روز دوشنبه، فضا آرام شده بود. پیامبر عزیزمان ﷺ و همراهش خیلی آرام از غار بیرون آمدند.
پیامبر بزرگوارمان ﷺ دست‌هایش را به آسمان گشود و از الله تشکر کرد. ایشان از خدا طلب می‌کرد که این سفر، برایشان خیر و آرامش به همراه داشته باشد. حضرت ابوبکر (رض) شترها را حاضر کرده بود. عامر، چوپان حضرت ابوبکر (رض) که راهنمای ایشان هم بود؛ قرار بود در مسیر آن‌ها را همراهی کند. حضرت ابوبکر (رض) شتر قوی‌تر را به پیامبرمان ﷺ داد و گفت:
"پدرم و مادرم به فدای تو یا رسول‌الله! بفرما سوار شو."
پیامبر عزیزمان ﷺ از چیزی که مال خودش نبود استفاده نمی‌کرد. پس فرمود:
"من شتری را که مال من نیست سوار نمی‌شوم."
ابوبکر (رض) گفت:
"مال توست، بفرما سوار شو."
پیامبرمان ﷺ فرمود:
"تا وقتی پولش را ندهم سوار نخواهم شد."
حضرت ابوبکر (رض) ناچار قیمت شتر را گفت. پیامبرمان ﷺ آن را خرید. سوار شترهایشان شدند، و همراه عامر به راه افتادند.
تپه های مکه را پشت سر گذاشته بودند. پیامبرمان ﷺ خواست برای آخرین بار زادگاهش را تماشا کند. مکه و کعبه را که از دور پیدا بود مدتی طولانی تماشا کرد و چنین با خود زمزمه می‌فرمود:
"به خدا سوگند که تو یکی از بهترین و دوست‌داشتنی‌ترین مکان‌هایی هستی که الله آفریده است. نزدِ من جایی زیباتر و محبوب تر از تو وجود ندارد. اگر مجبور به رفتن نبودم، هرگز از تو جدا نمی‌شدم و جایی دیگر خانه و کاشانه نمی‌ساختم." پیامبر ما ﷺ که انسان بسیار باوفایی بود، به سختی با شهر زادگاهش وداع فرمود.
همان هنگام جبرئیل ظاهر شد و آیه ای از سوی الله با خود آورد. الله با این آیه به پیامبرش تسلّی می‌داد:
"پروردگاری که قرآن خواندن، تبلیغ آن و عمل به آن را بر تو فرض کرده است، حتماً تو را دوباره به [مکه] بازخواهد گرداند." (القصص_۸۵)
پس از دریافت این خبر، پیامبرمان ﷺ با شوق و آرامش، حرکت به سمتِ مدینه را ادامه داد، و با قلبی لبریز از عشق و ایمان به الله در بیابان بی آب و علف پیش می‌رفت.


#ویژه_کودکان_و_نوجوانان

💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

10 Nov, 15:23


زیبایی رسول الله ❤️🌹

🤍ߊ‌َࡋࡋܣُܩ ࡎَܠِّ ࡃَܠَܨ ܩܟܩܒ‌ܦ‌َآܠِ ܩُܟَܩَّܒ‌ِِﷺ

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

10 Nov, 15:14


بهترین ذکر 🕊️🤍

(نشر ویدیو صدقه جاریه است)🌱

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

10 Nov, 14:14


پاییز اومد روزه سنت رو فراموش نکنید

‍ فردا دوشنبه است😍


♥️پيامبر ﷺ روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه ميگرفت. دراین باره از او سؤال شد، فرمود : اعمال بندگان در اين دو روز (پيش خدا) عرضه ميشود و من دوست دارم درحالی عملم عرضه شود که روزه باشم
[ 747 ترمذی_ ارواء البانی 949 _ 1041 صحيح ترغیب]


هر كس روزي را در راه خدا روزه بگيرد، خداوند چهره ی او را به اندازه يِ هفتاد پاييز (هفتاد سال) از دوزخ دور ميگرداند
[ مسلم 1153 _ 1622 ترمذی ]


در روایت دیگر 👇

🌙هركس روزي را در راه خدا روزه باشد (روزه سنت) مسیر صدسال از دوزخ دور میشود
( 3357 اوسط طبراني _988 صحيح ترغيب)

🌿هركس روزي را در راه خدا روزه بگيرد، خداوند در بينِ او و بينِ دوزخ، گودالي به اندازه يِ فاصله یِ بين آسمان و زمين قرار ميدهد
[ 1624 ترمذي _ 563 سلسله صحیحه]

🌻روزه ی زمستان غنیمتی بی جنگ است (گرچه روزهایش کوتاه اما ثوابش زیاد است)
[797 ترمذی_ 1922 سلسله صحیحه]

📚 پیامبر ﷺ وقتی میخواست افطار کند این دعا را میخواند
" ذَهَبَ الظَّمَأُ وابتَلَّتِ الْعُروقُ وَثَبَتَ الْأجْرُ اِنْ شاءَالّله " [ ابوداوود 2357 ] تشنگی برطرف شد و رگها  تر و خیس شدند و ان شاءالله پاداش ثابت شد
.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

10 Nov, 14:09


ارزش #صلوات

یکی از اسباب از بین رفتن #غم‌ها و #مغفرت #گناهان درود بر پیامبر ﷺ است و تاثیر آن در روز #جمعه بیشتر است.

پیامبر ﷺ به کسی که می‌خواست بر وی درود بفرستد فرمود: در این صورت #دلمشغولی‌ات از بین رفته و #گناهت آمرزیده می‌شود

📝صحیح سنن ترمذی: ۲۴۵۷

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

10 Nov, 09:41


🔸الله ﷻ می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾

✔️ خداوند و ملائکه‌اش بر پیامبر ﷺ صلوات و درود می‌فرستند پس ای مومنان بر او صلوات بفرستید و درودی نيكو....

اللهمّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد
وَ عَلی آلِ مُحَمَّد

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

10 Nov, 06:44


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۲۰ - تار عنكبوت و لانه كبوتر

خدایی که پیامبرمان ﷺ را از چشم دشمنان غیب کرده و از میان آنها عبور داده بود، در غار هم از او به بهترین شکل محافظت می‌فرمود. برای همین، به دو جاندارِ کوچک مأموریت بزرگی داده بود: کبوتر و عنکبوت...
پیش از رسیدنِ تعقیب کنندگان، دو کبوتر پرواز کرده، خود را به غار رسانده و در دهانه غار لانه کردند. آن دو پرنده خیلی خوشحال بودند؛ زیرا مأموریت محافظت از پیامبرمان ﷺ به آنها سپرده شده بود. کبوتر ماده تخم گذاشت و روی تخم‌ها نشست. در همین هنگام، عنکبوتی کوچک هم خودش را به غار رساند. او هم که از مأموریت مهمی که خداوند به او سپرده بود خیلی خوشحال بود؛ تار بزرگی بر دهانه غار تنید.
تعقیب کنندگان در ورودیِ غار منتظر بودند. به تار عنکبوت و لانه کبوتر نگاه می‌کردند و در حیرت بودند. یکی به دیگری گفت:
"چرا نرویم داخل غار را نگاه کنیم؟!"
دیگری پاسخ داد:
"مگر نمی‌بینی بر دهانه غار دو کبوترِ وحشی لانه کرده اند؟! اصلا امکان ندارد آنجا باشند، زیرا جایی که انسان باشد کبوتران وحشی لانه نمی‌کنند." و ادامه داد: "چرا ما اینجا منتظریم؟ این تار عنکبوت را نگاه کن، این تار قبل از تولد محمد ﷺ اینجا تنیده شده است ما راه را اشتباه آمده ایم."
وقتی از نبودن پیامبرمان ﷺ و حضرت ابوبکر (رض) در غار مطمئن شدند از راهی که آمده بودند، به مکه بازگشتند. به این ترتیب، الله، پیامبرش را با دو جاندار کوچک از خطر نجات داد؛ کبوتر و عنکبوت.
پیامبر عزیزمان ﷺ و حضرت ابوبکر (رض) سه روز در غار ماندند. در این سه روز، عبدالله پسر ابوبکر، شبانه و مخفیانه برای ایشان خوراکی و نوشیدنی می‌آورد، و اخبار مکه را به ایشان می رساند. صبح‌ها هم پنهانی از آنجا می‌رفت.
مشرکان مکه به حساب اینکه خیلی وقت است پیامبرمان ﷺ به جایی که می‌خواسته رسیده است، کار تعقیب را متوقف کردند. پیامبرمان ﷺ که منتظر همین بود؛ در پایان روز سوم تصمیم گرفتند راه بیفتند. مسلمانانِ مدینه با شوق و ذوق آمدنِ او را انتظار می‌کشیدند.

#ویژه_کودکان_و_نوجوانان

💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

10 Nov, 06:20


_چقدر زندگی زیبا می‌بود اگر او در کنار ما بود..
جهان چه بی‌شوق است در نبودت..
و زمین چه دلتنگ است در نبود عطر تنت..
و‌آدم‌ها چه بی‌رحم شده‌اند یارسول‌الله🥲!

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

09 Nov, 06:52


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۱۹ - مشرکان به دنبالِ ردّپا...

کسانی که از گذاشتن جایزه برای یابنده پیامبر ﷺ باخبر شده بودند، دنبال او می‌گشتند. دوستداران پیامبرمان ﷺ برای او دعا می‌کردند. کسانی هم که او را خوب نمی‌شناختند، دل به این جایزه فریبنده داده و در تعقیب او بودند. همه جا پر بود از آدم‌های چماق به دست، شمشیر به دست و سنگ در دست.
یکی از کسانی که در یافتنِ ردپا مهارت زیادی داشت، ردپای پیامبرمان ﷺ و حضرت ابوبکر (رض) را پیدا کرد. با تعقیب ردپاها تا دامنه کوه ثور رسیدند. یکی گفت:
"محال است از این غار جلوتر رفته باشند، چون ردپاها اینجا تمام می‌شود."
پیامبر عزیزمان ﷺ و حضرت ابوبکر (رض) داخل غار صداهای بیرون را می‌شنیدند، و افراد حاضر بر دهانه غار را می‌دیدند. پیشانیِ حضرت ابوبکر (رض) خیس عرق بود. غصه و نگرانی او را در بر گرفته بود. با صدایی بریده گفت:
"یا رسول‌الله ﷺ نمی‌ترسم که من را بکشند؛ اما اگر اتفاقی برای تو بیفتد مسلمانان پریشان می‌شوند."
پیامبر عزیزمان ﷺ با صدایی لبریز از اطمینان به او گفت:
"غمگین مباش ابوبکر! الله با ماست."
حضرت ابوبکر گفت:
"اگر یکی از آن‌ها کمی خم شود و نگاهی به داخل غار بیندازد، ما را خواهد دید."
پیامبر زیبایمان ﷺ در آن لحظه هم شجاعانه فرمود:
"اگر سومین فرد از جمعی سه نفره، الله باشد؛ فکر می‌کنی می‌توانند ما را دستگیر کنند؟!"
سپس برای آرامش و راحتیِ حضرت ابوبکر (رض) دعا کرد. یک‌باره، نگرانی ابوبکر (رض) از بین رفت. حالا او هم مثل پیامبرمان ﷺ لبریز از امید، شجاعت و ایمان بود.


#ویژه_کودکان_و_نوجوانان

💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

09 Nov, 06:00


.
تفسیر جامع مولانا بدری(به تفکیک صفحه
🍎@tafsir2_Quran

بزرگترین کانال شیخ پردل عزیزدلها
🍎@shikpordel

ســرود عربی ســرود فارسی ســرود بلوچی
🍎@sroodislam

آنچـــــــه یـــــک زن بایـــــد بدانــــــد
🍎@banoi_aghaa

سوالات سه گزینه ای اسلامی
🍎@alahfighlbii373

آشـــپز خـــونه خوشـــمزه مـــن
🍎@tahchin2

عاشقانه های زن وشوهری
🍎@Goles_taan

بهتـرین ســرودهای اسلامــی
🍎@iSLamSrOodha

استوری های اسلامی به زبان های مختلف
🍎@Islamicstory00000

ذکر گنجی ازگنج های بهشت
🍎@zakerin_allah1

زندگی پیامبرﷺ از تولد تا وفات و مطالب جذاب دیگر
🍎@siratalrasool

آرامش باصدای قرآن
🍎@Ava_Quran

پروفایل پروفایل پروفایل
🍎@naweshtaha321

حرف هایی که بایدتوذهنمان هک کرد
🍎@marenmkl

تفسیر نور و انوار
🍎@TAFSIR_noor_alinoor

تفسیر جامع مولانا بدری
🍎@tafsirostadbadry

هرکتابی بخوای سریع بدست بیار
🍎@nashrshafei

اطلاعات پزشکی و سلامت
🍎@ss_salamat

استوری های خاص وجذاب
🍎@Ch_Rahaii

داستان های زیبا و با حال
🍎@Dastanhayiziba

صفر تا صد دروس تجویدتخصصی قرآن کریم 
🍎@dros_tajweed

دانستنیها و معلومات اسلامی
🍎@Malomateislami1441

استوری های اسلامی مناسب اینستا ،واتساپ و ..
🍎@amozande73

جنات الفردوس
🍎@jannt_ferdwos

عــــــبــــارات آرام
🍎@Danyya9

داستان های🅳A🆂🆃A🅽واقعی وعبرت آموز
🍎@Ghalbii_khashe

آموزش تجويد و لحن قرآن کریم
🍎@ostad_sediqi

کتابخانه جامع اهل سنت
🍎 @the_library_1

ولی الله رفیعی
🍎@Valiallah_rafiie

لیـــــنکدونی اهل سنت و جماعت
🍎@LinkdoniJunobiah

کانال رسمی مولانا ابراهیم رودینی
🍎@ebrahim_roudini

أقوالِ علما، سخنرانی،مطالب زیبا
🍎@daneshmandan_islam

اللهم لقائک
🍎@telavat07

دعاوتسبیح گویان
🍎@tasbih_guyan

تسکین دل
🍎@taskine_del

سلامتکده
🍎@Asalkordustan

خدایاامیدم تویی
🍎@yaallahshukrat

سخنرانی های علمای بزرگ
🍎@Allah_rabiy1

استوری خاص
🍎@Storyhie_NAAB

تُوبَوا اِلَی اللّهِ
🍎@toubeh1

قرآن برای بشریت
🍎@Clip_tasawirhaieghorani

مجــموعہ یی از دعـاهای پیـامبران
🍎@Dua_Manajat

‌استوری
🍎@Story_Nice2023

روزی یک صفحه قـــــــرآن
🍎@roozyeksafheQuran

مشوشّ
🍎@Moshevesh

مـــــسیـــــر جـــــنـــــت
🍎@MUSLEMIN_7

قران و ايمان
🍎@QRanaiman

کتاب کلیات لوءلوء و المرجان
🍎@kTABKOLAT61

حرفای دلم
🍎@Harfdell79

راحِـه‌القَلـب‌بذِکْـرِالله
🍎@rahea_galbi1

سکوت
🍎@skot1402

آرامش با ذکر الله 
🍎@AZKAR1390

نشر احادیث صحیحین 
🍎@BKHARE1402
                             ‌ ‌‌‌    ‌
اینجا دعوتید بہ‌ یڪ جرعه  آرامش
🍎@jamaatvtabliq

نشر عقیده امام ابو حنیفه رحمةالله علیه
🍎@Mazhabe_Ahnaf

بسوی حقیقت
🍎@BeSuyeHaq

جــــهت شـــﮩـ٨ﮩــارژ درونــهای خــــامـــوش
🍎@mRameznoorzaee

فـيــلـم هاى تــأثــيـــــر گــذار
🍎@lslam_video

گروه درخواست کتاب رایگان
🍎@book_83

‌্أســرار الْجَنَّـــة্
🍎@Asrar_aljnat

لیـــــنکدونی اهل سنت و جماعت
🍎@LinkdoniJunobiah

آرامش باالله
🍎@Aramesh_84

کلیــپ و تصاویـرهـای قــرآنـــی
🍎@cliephaieghoranie

زن| ZAN
🍎@WOMAN_ZAN

اســـــتوریهای نــابـــ
🍎@Storythenewest

کــــانـــال گلچیـن کلیپهــای اســلامــی
🍎@lSh_M_Saleh_pordel

بزگترین کانال شعائر/دلنشین
🍎@shaaer_is

سـوالات چنـد گُـزیـنـہ‌ اِےاهـل سُنـَت
🍎@soalat_12

کانال علمـاهـای بــزرگ در خــارج از کشـور
🍎@Sokhanan_Ulama

ناصح أمین = پند و نصیحت
🍎@Nasseh_Amin

مذهب امام‌ اعظم ابو حنیفه رضی الله عنه
🍎@emamhanife

سرودهای جذب کننده
🍎@iSLaMSrOod1

کــانــــال مخصوص زوجهــای جــــوان
🍎@DOKHTARAN00

تلاوت زیبای همه قاریان قرآن
🍎@Quran_Holy2

بنیان خانواده ️و تربیت اسلامی
🍎@fashionpanahi45

مناجات با الله ﷻ
🍎@PrayerswithGod

ملیون ها کتاب اسلامی
🍎@Library_5

باطل کردن سحروجادووطلسم به اذن الله قرآن درمانی
🍎@ghoran_darmane

یک ساله حافظ کل قراان شو
🍎@hefzz_quran

کـانـال  روانشناسی اسلامی  کــودک 
🍎@tarbiytf

بزرگترین کانال تجویدقرآن ڪریم
🍎@tajvidkalamollah

گام های استوار برای رسیدن به زندگی موفق
🍎 @bekhodat1Aeman1d
.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

09 Nov, 05:45


#حدیـــــث

عنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِیَ الله عَنهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: بَدَأَ الْإِسْلَامُ غَرِيبًا، وَسَيَعُودُ كَمَا بَدَأَ غَرِيبًا، فَطُوبَى لِلْغُرَبَاءِ»

از ابو هریره رضی الله عنه روایت است که گفت: پیامبر ﷺ فرمودند:
«اسلام، غریب آغاز شد و در آینده هم همانند شروع دوباره غریب می‌شود، ولی (با این حال) خوش به حال غریبان!».

📚 صحيح مسلم [145]

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

09 Nov, 05:45


#کلیپ

به فرموده ی رسول اللّٰـهﷺ با خواندن این دعا برای آخرتمون،توشه ای فراهم کنیم...

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الثَّبَاتَ فِي الْأَمْرِ
وَأَسْأَلُكَ عَزِيمَةَ الرُّشْدِ
وَأَسْأَلُكَ شُكْرَ نِعْمَتِكَ
وَحُسْنَ عِبَادَتِكَ
وَأَسْأَلُكَ قَلْبًا سَلِيمًا وَ لِسَانًا صَادِقًا
وَأَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ مَا تَعْلَمُ
وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا تَعْلَمُ
وَأَسْتَغْفِرُكَ مِمَّا تَعْلَمُ
إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ


#اللهم_صل_وسلم_وبارك_على_نبينا_محمد

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

09 Nov, 05:44


••
⊰صَلي عَليك يامَن ذِكره طِب
يُداوي في الفُؤادِ كُلوماﷺ⊱



درود خدا بر تو ای کسیکه یادش درمانیست
که زخم های دل را مداوا میکند...
'🤍💫'

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

08 Nov, 07:10


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۱۸ - اشك‌های حضرت ابوبکر (رض)

آن شب، مهمان متفاوتی در غار ثور بود. پیامبر عزیزمان ﷺ کسی که در آسمان و زمین ستایش شده بود. حضرت ابوبکر (رض) برای استراحت و آسایش او هر کاری که از دستش بر می‌آمد کرده بود. زیبای زیبایان، پیامبرمان ﷺ خیلی خسته بود. سرش را روی پای حضرت ابوبکر (رض) گذاش و خوابش برد.
حضرت ابوبکر (رض) به چهره زیبا و نورانیِ پیامبرمان ﷺ نگاه می‌کرد، چطور می‌توانستند با انسان خوبی چون او بدرفتاری کنند؟! دوستی با او بهترین افتخار و نعمت دنیا بود. همراهی با بنده برگزیده الله، محمد مصطفی ﷺ بزرگترین شادمانی‌ها بود. حضرت ابوبکر (رض) غرق در این افکار، الله را شُکر و سپاس می‌کرد. یک‌باره، درد شدیدی در پایش حس کرد. از سوراخی که با پایش بسته بود، ماری او را نیش زده بود. چون نمی‌خواست پیامبر ﷺ را که روی پایش خوابیده بود، اذیت کند، سعی کرد در مقابل این درد طاقت بیاورد؛ اما چنان درد می‌کشید که ناخواسته اشک ریخت. اشک‌هایش روی صورت پیامبر عزیزمان ﷺ می‌ریخت. پیامبر عزیزمان ﷺ بیدار شد. به حضرت ابوبکر (رض) نگاه کرد و با نگرانی پرسید:
"چه اتفاقی افتاده ابوبکر؟"
ابوبکر گفت:
"یا رسول‌الله! فکر می‌کنم مار پایم را نیش زده است."
پیامبر عزیزمان ﷺ به حضرت ابوبکر (رض) فرمود: "پایت را بیاور." حضرت ابوبکر (رض) پایش را دراز کرد. پیامبرمان ﷺ بر جای نیش مار آب دهان خود را مالید. درد حضرت ابوبکر (رض) فوراً ساکت شد. دیگر اصلاً دردی نداشت. انگار او نبود که اندکی پیش تر اشک می‌ریخت.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

08 Nov, 06:38


الرَّحْمَنُ ﴿۱﴾
[خداى] رحمان
عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿۲﴾
قرآن را ياد داد
خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿۳﴾
انسان را آفريد
عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ﴿۴﴾
به او بيان آموخت
الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿۵﴾
خورشيد و ماه بر حسابى [روان]اند

🧡 تلاوتی بسیار زیبا و شاهکاری ماندگار. سوره مبارکه الرحمن با صدای ملکوتی استاد عبدالباسط 🎈🤍💚
#عبدالباسط

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

08 Nov, 06:36


🌹 "ادبیات یک داعی و یک مسلمان"

🎙مولانا عبدالعلی خیر شاهی حفظه الله 🩵

   

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

07 Nov, 07:22


🕊فروشگاه قرآن | تسبیح | ذکرشمار | کتاب

▫️اینجا متنوع ترین ها رو داریم
⚡️با بهترین کیفیت و قیمت
🔹ارسال سریع به تمام نقاط ایران👇

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

07 Nov, 07:09


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۱۷ - پیامبر و دوست عزیزش در راه مدینه

پیامبر عزیزمان ﷺ پس از خروج از منزل با خواندن دعا به خانه دوستش، حضرت ابوبکر (رض)، رفت. حضرت ابوبکر (رض) تمامِ شب چشم روی هم نگذاشته و منتظر او بود. از در پشتی خانه بیرون رفتند و از مکه دور شدند.
حضرت ابوبکر (رض) مقداری پول و آذوقه با خود آورده بود. حدوداً سه مایل از مکه دور بودند. به سمت کوه ثور رفتند. آن دو به خاطر دین و رسالت، همه سختی‌ها را تحمل می‌کردند.
نزدیکی‌های صبح بود. در کوه ثور غاری وجود داشت. تصمیم گرفتند وارد غار شوند تا شب دوباره به راه‌شان ادامه دهند. حضرت ابوبکر (رض) از پیامبرمان اجازه خواست و ابتدا او وارد غار شد. همه جای غار را وارسی کرد، ممکن بود موجودات خطرناکی مثل مار و عقرب در غار باشند. برای همین لباسش را پاره کرد و درزها و شکاف‌های غار را با آن بست. فقط یک شکاف مانده بود. چیزی برای بستنِ آنجا نداشت. با کف پایش آن را بست. جای استراحت را حاضر کرد. صدا زد:
"یا رسول‌الله ﷺ بفرمایید داخل."
پیامبر عزیزمان ﷺ هم وارد غار شد. با اولین پرتوهای خورشید از دیده‌ها پنهان شدند.

* ۱ مایل - ۱.۶ کیلومتر
* وارسی - تفتیش، کنترول و برسی

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

06 Nov, 08:46


اگـر در خـیابان قــدم بـزنی
ونـاگـهان پـیـامـبر ﷺ را بـبـیـنی...🤍-

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

06 Nov, 08:42


••
⊰صَلي عَليك يامَن ذِكره طِب
يُداوي في الفُؤادِ كُلوماﷺ⊱



درود خدا بر تو ای کسیکه یادش درمانیست
که زخم های دل را مداوا میکند...
'🤍💫

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

06 Nov, 08:28


قلبت را با صلوات بر محبوب و نبی ما محمد مصطفی ﷺ روشن کن♥️🌹

         ﷺْﷺْ       ﷺﷺْ
    ﷺ ْﷺْﷺ♥️ﷺْﷺ ْﷺْ
ﷺْ  صلوا على رسول الله ﷺْ
ﷺ  اللهم صََل وسلم وََبََارَِك ﷺ
  ﷺ على محمد وُعٌلُى أّلَه ِﷺْ
     ﷺ وصحبه أجِمَعيِن ﷺْ
         ﷺ ﷺْﷺﷺ ْﷺ
               ﷺْ❤‍🩹ْﷺْ
                    ﷺ

💫🌹حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ 🌹💫

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

06 Nov, 07:08


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۱۶ - در انتظار طلوع خورشید


صبح شده بود. دویست فرد مسلح بی‌صبرانه منتظر خروج پیامبر ﷺ از خانه‌اش بودند. سرانجام، درِ خانه به آرامی باز شد. شخصی بیرون آمد که اصلاً فکرش را هم نمی کردند. او پسر ابوطالب، علی (رض) بود! مشرکین حیرت کرده بودند. محاصره‌اش کردند و پرسیدند:
"به ما بگو محمد کجاست؟"
علی گفت:
"نمی دانم."
ابوجهل داخل خانه رفت. پیامبر در خانه نبود. خیلی به حضرت علی (رض) فشار آوردند؛ اما نتوانستند حتی یک کلمه هم از زبان علی (رض) بیرون بکشند. جانی‌ها سر عقل نمی‌آمدند. پیامبر کجا غیب شده؟ گفتند: "او باید در خانه ابوبکر باشد." و به سمت آنجا دویدند. تندتند درِ خانه ابوبکر را کوبیدند. اسما دختر ابوبکر در را باز کرد. با چشم‌هایی ترسان به آن‌ها نگاه می‌کرد. گفتند: "زود بگو بابایت کجاست؟!" گفت: "نمی‌دانم." ابوجهل یک سیلی به صورت اسما زد. بسیار درد کشید؛ اما او کسی نبود که راز رسول‌الله ﷺ و پدرش را به این جانی‌ها بگوید. وقتی فهمیدند نمی‌توانند از او هم حرفی بکشند، عملیات جست و جو را برای یافتن پیامبر ﷺ در همه جا شروع کردند. خیلی گشتند، خیلی پرس و جو کردند، اما هیچ جا پیدایشان نکردند. هنگامی که درمانده شدند؛ اعلام کردند به یابنده پیامبر جایزه خواهند داد. منادی همه جا بانگ می‌زد:
"نگویید نشنیدیم! هرکس محمد و ابوبکر را پیدا کند و بیاورد، صد شتر جایزه خواهد گرفت!"

* منادی - جارچی، خبررسان

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

05 Nov, 07:18


🔹پویش غذا و لباس برای غزه
🔔پروردگار میفرماید.(انما المومنون اخوه)
یک سال گرسنگی و سختی و انحصار
🔹یک سال قتل و عام و پاکسازی قومی
📌چگونه سیر بخوریم وقتی میبینیم آنها یک وعده غذای درست در شبانه روز ندارند؟!
📌چگونه گرم بخوابیم وقتی هوا بشدت سرده و انها هیچ لباس و وسیله ی گرمایشی ندارند؟!
📌قطعا این قضیه به هر انسانی که عقل سلیم و وجدان زنده ای داشته باشد مربوط است!
🌩🌩🌩🌩🌩🌩🌩🌩🪴🪴🪴🪴
ما موسسه آرامش دلها بعد از مدتها و تحقیقات فراوان توانستیم راه مستقیم برای ارسال کمک های مالی شما به قلب غزه و تهیه ی غذا و پوشاک را پیدا کنیم و اکنون بعد از یک سال رسما این پویش را شروع میکنیم...
فصل سرماست و منتظر شرکت حد اکثری هستیم تا حداقل وظیفه ی انسانی و دینی و وجدانی خود را در مقابل این جنایات گسترده ی ظالمان به جا بیاوریم.

حساب های مخصوص 🩸غزه🩸

◀️کارت 6037697695866795
◀️شباIR120190000000218519503009
📄کمال عزیزان(صادرات)
🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹🏹
◀️کارت 6037991534433408
◀️شبا IR130170000000368637292009
📄 هدایت رمضانی(ملی)

رسول الله(ﷺ): «مَن نَفَّسَ عن مؤمنٍ كُرْبَةً من كُرَبِ الدُّنيا نَفَّسَ اللهُ عنه كُرْبَةً من كُرَبِ يومِ القِيَامَة، ومن يَسَّرَ على مُعْسِرٍ يَسَّرَ اللهُ عليه في الدُّنيا والآخرةِ،

کانال تلگرامی مرکز نیکوکاری ارامش دلها👇
🔵 https://t.me/arameshdlha
♡ ㅤ    ❍ㅤ        ⎙ㅤ      ⌲

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

05 Nov, 07:08


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۱۵ - پیامبرمان نامرئی می‌شود


شب از نیمه‌های خود گذشته بود. حدود دویست نفر مسلح، خانه پیامبرمان ﷺ را محاصره کردند. همه خشمگینانه منتظر فرا رسیدن صبح بودند؛ تا پیامبر ﷺ از خانه خارج شود. زیرا طبقِ عادات و رسوم آن روزگار، کشتنِ کسی در خواب نشانه ترس و بزدلی بود.
پیامبر عزیزمان ﷺ در خانه‌اش بود. طبق دستور جبرئیل، علی (رض) را به جای خود قرار داده بود. می‌دانست که خانه از سوی افراد مسلح در محاصره است؛ اما اصلا نگران نبود؛ چون یقین داشت خدایی که او را به پیامبری مبعوث کرده است در همه حال او را حفظ خواهد کرد.
بی هیچ ترسی با اهلِ خانه خداحافظی کرد، در را گشود و از منزل بیرون آمد. آیات آغازین سوره یاسین را تلاوت می‌فرمود. در اطرافش صدها جانیِ مسلح ایستاده بودند. مشتی خاک از زمین برداشت و به روی آن‌ها پاشید. از میانِ آن‌ها گذشت و دور شد. الله به او چنین امر کرده بود. پیامبر عزیزمان ﷺ وقتی به فرمان الله عمل کرد، نامرئی شد. در حالی که از میان آن‌ها گذشته و راهش را رفته بود؛ اما کسانی که برای کشتنش آمده بودند حتی او را ندیدند.
جانی‌های که خانه را در محاصره داشتند، منتظر صبح بودند. ابوجهل به تیزیِ شمشیرش نگاه می‌کرد و می‌گفت:
"ای شمشیر! تو را برای این شب کنار گذاشته بودم!"
یکی از اطرافیانش گفت:
"هیچ کس را ندیده‌ام که به اندازۀ تو کینه محمد را در دل داشته باشد."
ابوجهل با سرخوشی و خنده گفت:
"از این به بعد هم نخواهی دید!"
خروسی آواز می‌خواند، خبر از صبح می‌داد. محاصره کنندگان خوشحال شدند. ابوجهل با خودش حرف می‌زد:
"طلوع کن ای خورشید! عجله داریم!"
همان لحظه رهگذری پیشِ آن‌ها آمد و گفت:
"اینجا معطل چه هستید؟"
گفتند:
"منتظر محمد هستیم."
رهگذر گفت:
"او از میان شما عبور کرد! خیلی وقت است از اینجا رفته!"
مشرکان دویدند و از پنجره داخلِ خانه را نگاه کردند. در بسترِ پیامبر حضرت علی (رض) را دیدند. خرقه سبز پیامبرمان ﷺ را روی خودش انداخته بود. قضیه را نفهمیدند و گفتند:
"محمد اینجاست! در بسترش خوابیده." و باز منتظر طلوع خورشید شدند.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

04 Nov, 17:25


ادمینش کیه؟!نمیدونم
فقط میدونم با تک تک پستای این کانال میشه زندگی کرد بس که قشنگن..جوری به آدم حس خوبی میده انگار تموم غم هات رو از بین می‌بره :))))🤍😍👇


https://t.me/+xwMdpPShEDFkMGU0

دنیای قرآن، دنیایی از حال خوب❤️🪐

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

04 Nov, 07:56


📚 مجموعه آثار قیامت، پایان جهان، جهان آخرت و ....


📙 پیشگویی های فراوان از رسول آخر الزمان

📘 ۳۰۰ داستان عبرتناک عذاب قبر

📗 تصویری از سیمای رستاخیر

📕 اینک خورشید از غرب طلوع می کند

📒 تعبیر خواب در پرتو قرآن و سنت

📔 مرده های تجملاتی

📓 منظره مرگ

📙 قیامت نزدیک است

📘 مرگ و عالم برزخ

📗 دانستنی هایی از عالم آخرت

📕 مرگ و جهان پس از مرگ

📒 پایان جهان

📔 جهان آخرت



🛒 جهت سفارش کتاب مراجعه به پیوی

🆔 https://t.me/Javaara

☎️ یا تماس با
📱09182162206

🎁 با هر خرید؛ از ما کتاب هدیه بگیرید 🎁

📚 خرید عمده = تخفیف بیشتر 📚

🎁 ارسال  پستی به سراسر ایران 🎁

🌹 لطفا پست های کانال رو با دوستانتون به اشتراک بگذارید 🌹

💠انتشارات و کتابسرای امام شافعی

🆔 https://t.me/nashrshafei | نشر شافعی

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

04 Nov, 07:08


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۱۴ - اجازه‌ی هجرت پیامبرمان صادر می‌شود

پیامبر عزیزمان ﷺ معمولاً صبح به خانه دوست خیلی عزیزش، حضرت ابوبکر (رض) می‌رفت؛ اما آن روز ظهر به خانه او رفت. حضرت ابوبکر (رض) با خود گفت:
"پیامبر این وقتِ روز به خانه من نمی‌آید،  باید کار مهمی داشته باشد."
از پیامبر عزیزمان ﷺ استقبال کرده و او را به داخل خانه دعوت کرد. ن به چهره زیبایش نگاه کرد و گفت:
"پدر و مادرم به فدایت یا رسول‌الله! خبری شده؟"
پیامبرمان ﷺ لبریز از بشارت بود. فرمود:
"الله اجازه داد که من مکه را ترک کرده و به مدینه هجرت کنم."
حضرت ابوبکر (رض) به شدت اندوهگین شد؛ چون حتی نمی‌توانست یک لحظه بدون او زندگی کند. با نگرانی پرسید:
"می‌توانم در این سفر شما را همراهی کنم؟"
پیامبرمان ﷺ فرمود:
"آری."
از خوشحالی اشک از گونه‌های حضرت ابوبکر (رض) سرازیر بود.
پیامبر عزیزمان ﷺ پس از دادنِ این خبر به حضرت ابوبکر (رض) به خانه‌اش بازگشت. در خانه جبرئیل، فرشته وحی بر او ظاهر شد. به او سلام داد و اطلاع داد که مشرکان برای او نقشه کشیده اند و گفت:
"امشب در جای همیشگی‌ات نخواب."
بعد، پیامبرمان ﷺ پسر عمویش، حضرت علی (رض) را نزد خود خواند و به او فرمود:
"امشب تو در جایِ من بخواب. این لباس سبز رنگ من را هم روی خودت بینداز. نترس کسی به تو ضرری نخواهد رساند."
نام او در مکه محمد‌امین بود. تا آن روز مسلمان و غیر مسلمان اشیای قیمتی‌شان را نزد او به امانت می‌سپردند. حتی آن‌هایی که تصمیم بر کشتنش گرفته بودند، اشیای گران‌بهایی نزدِ پیامبرمان ﷺ داشتند. پیامبر عزیزمان ﷺ امانتی‌ها را به حضرت علی (رض) سپرد و گفت که هر چیزی متعلق به کیست. تأکید کرد که آن‌ها را به صاحبانشان بدهد.
پیامبر گرچه با خطر قتل از سوی مشرکان روبرو بود؛ اما ذره‌ای ترس و نگرانی نداشت؛ زیرا مثل همیشه به الله اعتماد و اطمینانِ کامل داشت. او در راه ابلاغ رسالت، آماده جان فشانی بود. پس با صبر و دعا منتظر فرا رسیدن شب ماند.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

03 Nov, 11:15


💛
يا زارعاً حُـب النبي بقلبهِ أسقيت
زرعـك بالصـــلاة عليــهﷺ ››

ای کسی که محبت به پیامبر را در قلبت کاشتی
آیا آنچه کاشتی را با صلوات برآن آب دادی؟!

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

03 Nov, 07:07


#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ۱۱۳ - نقشه خیانت

طبق اخبار رسیده، مردم مدینه به گرمی و زیبایی از مسلمانان مکی استقبال کرده بودند. با آن حس زیبای برادریِ اسلامی، درِ خانه‌هاشان را به روی برادران مکی گشوده و همه چیزشان را با ایشان تقسیم کرده بودند. شادمانی و محبت قلبیِ مسلمانان، مشرکان را به مرز جنون رسانده بود. وقتی به این فکر می‌کردند که روزی پیامبر ﷺ هم مکه را ترک خواهد کرد و نزدِ ایشان به مدینه می‌رود، در جایشان بند نمی‌شدند و آرام و قرار نداشتند.
با عجله جمع شدند حدود صد نفر بودند، بحث می‌کردند که چه می‌توانند با پیامبرمان ﷺ بکنند. یکی گفت:
"او را زنجیر کرده و به زندان افکنیم."
گفتند:
"نخیر، اگر او را زندانی کنیم اهالی مدینه با خبر شده و به ما حمله می‌کنند. باید فکر دیگری بکنیم."
دیگری گفت:
"او را از مکه تبعید کنیم، از ما دور باشد و هرجا می‌خواهد برود."
پیرمردی حیله‌گر جواب داد:
"انگار فراموش کرده اید که انسان‌ها چه اندازه از سخنان و رفتار نیکویِ او متأثر می‌شوند. اگر این کار را بکنید، محمد همه جا می‌رود و مردم از او تأثیر خواهند پذیرفت. همه دنیا مسلمان می‌شود. باید چاره دیگری بیندیشیم."
ابوجهل خودش را وسط انداخت و گفت:
"من در حق او فکری دارم که به عقلِ کسی خطور هم نخواهد کرد."
پرسیدند:
"چه فکری؟"
پاسخ داد:
"چاره ای جز کشتنش نیست. از همه گروه‌ها، افرادی قوی را انتخاب کنیم و شمشیرهایی برّان به هر کدام بدهیم. همه هم‌زمان او را بکشند. به این ترتیب، هم از او نجات پیدا خواهیم کرد، هم معلوم نمی‌شود چه کسی او را کشته است. ما هم حقوق قاتلان را پرداخت می‌کنیم و کار تمام می‌شود!"
پیرمرد گفت:
"این بهترین فکر است. چاره‌ای از این بهتر پیدا نخواهد شد!"
به این ترتیب، فکر ابوجهل را پذیرفتند. در چهره‌های تاریکشان شادمانی موذیانه‌ای بود. آن‌ها تصمیم نهایی را گرفته بودند؛ می‌خواستند پیامبر عزیزمان ﷺ را به قتل برسانند.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

03 Nov, 06:58


#استوری❤️

اسماعیلت را سر بِبُر ...

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

02 Nov, 11:26


کانال خودمونه عزیزان 🌸
میتونید با خیال راحت خرید کنید.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

02 Nov, 11:24


🕊فروش قرآن | تسبیح | ذکرشمار | کتاب

▫️اینجا متنوع ترین ها رو داریم
⚡️با بهترین کیفیت و قیمت
🔹ارسال سریع به تمام نقاط ایران

https://t.me/quran_zekrr

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

02 Nov, 11:16


#حدیـــــث

پُست خیلی مهم 🥹

در نشر نیکی ها سهیم باشید تا باشد اجر پاداش نصیب تان گردد.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

02 Nov, 11:15


صلوات‌برپیامبردلیل‌استجابت‌دعاو آمرزش‌گناهان‌است... 💛

اللهمَّ‌صلِّ‌وسلّم‌وبارِك‌على‌سيّدنامحمّد

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

02 Nov, 11:14


-
صلّوا على مَن بَكى شوقاً لِرؤيتناﷺ♥️')

صلوات بفرستید بر کسی که
از شوق دیدن ما گریه کرد.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

02 Nov, 10:59


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۱۲ - فریادِ حضرت عمر رضی الله عن
ه


در حالی که مسلمانان مخفیانه به مدینه کوچ می‌کردند، یکی از ایشان با جسارت به میدان آمد. از هیچ کس هراسی نداشت، و آشکارا مشرکان را به مبارزه می‌طلبید. او حضرت عمر (رض) بود. عمر (رض)، نمادِ شجاعت، قدرت و راستی... اینک آماده هجرت به مدینه بود. شمشیرش را به کمر بست و هفت بار کعبه را طواف کرد. مشرکان نمی‌توانستند در مقابل اقدام جسورانه او چیزی بگویند. از ترس، توانِ انجام کاری را نداشتند. حضرت عمر (رض) فریاد زد:
"به من گوش کنید! من برای حفظ دینم به مدینه هجرت می‌کنم. هر کس می‌خواهد مانعم شود، پیش بیاید!"
صداي مشرکان در نمی‌آمد. می‌دانستند اگر مانعش شوند چه بلایی سرشان خواهد آمد. حضرت عمر (رض) با اجازه پیامبرمان ﷺ و به همراه بیست نفر دیگر از مکه به مدینه رفتند. مشرکان جرأتِ تعقیب او را نداشتند.
در مدت کوتاهی اکثریتِ مسلمانان از مکه رفتند. فقط پیامبرمان ﷺ و خانواده‌اش، دوستِ نزدیکش حضرت ابو‌بکر (رض)، پسر عمویش حضرت علی (رض)، فقرا، بیماران و زندانیان در مکه مانده بودند. الله اجازه هجرت را به مسلمانان داده بود؛ اما هنوز خبری مبنی بر اجازه حرکت به پیامبرمان ﷺ نرسیده بود. او منتظر اجازه الله بو
د.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

01 Nov, 10:26


#استوری

به وصیت پیامبرﷺ خیانت کردند😔

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

01 Nov, 08:01


"هرگاه خداوند متعال اراده خیر به بنده‌ای داشته باشد، صلوات فرستادن بر پیامبرﷺ را بر زبانش آسان و روان می‌گرداند."

امام ابن الجوزی

"اللهم صل وسلم على نبينا المصطفى وعلى آله وصحبه المستكملين الشرفا"

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

01 Nov, 07:18


💚🖇

#یارسول‌_الله جمعه که میشود،یادت بیشتر از قبل آرامم میکند،

آن سکوتی که به برکت نام زیبایت تمام وجودم را به آرامشی خاص دعوت میکند...

تا تبسمی که بر لبانم نقش بسته را به دوستانم هدیه کنم🌸

اللَّهُــمَّ صَلِّ وَسَـــلِّمْ وَبَارِكْ على نَبِيِّنَـــا مُحمَّد

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

01 Nov, 06:18


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۱۱ - هجرت به مدینه

مشرکان حسابی دیوانه شده بودند. اجازه نمی‌دادند مسلمانان به کار و زندگیشان برسند. زندگی در مکه برای مسلمانان به شکنجه تبدیل شده بود. آنان زیرِ حقارت و حمله و ناسزای مشرکان ذره‌ذره آب می‌شدند. همه با هم نزدِ پیامبرمان ﷺ آمدند. گفتند که دیگر توانِ تحملِ ظلم را ندارند و می‌خواهند به مدینه هجرت کنند.  پیامبرمان ﷺ در فکر بود. هجرت به مدینه البته که زیبا بود؛ اما در این خصوص هنوز فرمانی از سوی خدا نرسیده بود. وضعیت را برایشان توضیح داد. همه با هم منتظر امر الله ماندند. چند روز گذشت. روزی پیامبر ﷺ با خوشحالی مسلمانان را جمع کرد و به ایشان گفت:
"جایی را که قرار است به آنجا کوچ کنید، به من نشان دادند. دیدم شهری‌ست که اطرافش باغ‌های خرماست. هر کس می‌خواهد مکه را ترک کند، می‌تواند به آنجا برود. با برادرانِ مسلمانِ مدینه یکی شوید. الله آن‌ها را برادر شما قرار داده است و مدینه را تبدیل به شهری کرده که شما می‌توانید با امنیت و آرامش در آن زندگی کنید."
مسلمانان از این امر بسیار خشنود شدند. دیگر می‌توانستند به راحتی به عبادت بپردازند و در آرامش زندگی کنند. با امید و خشنودی، پنهانی مقدمات سفر را آماده کردند. پیامبرمان ﷺ به آن‌ها فرموده بود که باید با تدبیر و دقت فراوان رفتار کنید.
برای اینکه توجه مشرکان جلب نشود، در قالبِ گروه‌های کوچک شروع به ترک مکه کردند.
پس از چند روز، مشرکان متوجه کوچ مسلمانان شدند و به تعقیبِ ایشان پرداختند. دستشان به هر که می‌رسید او را به مکه بر می‌گردانند. مانع رفتن کسانی هم می‌شدند که هنوز نرفته بودند. برخی را به زندان می‌انداختند، و برای جلوگیری از رفتن مسلمانان به مدینه، دست به هر کار زشتی میزدند؛ با وجود همه موانع ایجاد شده توسط مشرکان، مسلمانان از تصمیم خود منصرف نمی‌شدند. با سعه صدر بر فشارها غالب آمدند، و البته یاری و مددِ الله هم با ایشان بود.
خورشید داشت طلوع می‌کرد. پرتوهای خورشیدِ اسلام بر بالای مدینه در درخشش بود و مسلمانان زیر پرتوهای آن خورشید اوج می‌گرفتند. مکه به تدریج تخلیه می‌شد. مسلمانان بر درهای خانه هاشان قفل زده بودند. به مدینه می رفتند، آنجا کودکان با خوشحالی بازی می‌کردند و در کنار پدر و مادرشان زندگیِ زیبایی داشتند. در دل‌هایشان رضایت و در چشم‌هایشان
نورِ امید بود.
کودکانِ مدینه هم با هیجان منتظرِ برادران مکی و پیامبر عزیزشان ﷺ بودند.

* سعه صدر - فراخی سینه
* پرتو - شعاع

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

01 Nov, 06:00


#پست_جدید

و احساس میکنی که شادی‌ات خیانت است
که آسایشت خیانت است
سقف خانه ای که داری خیانت است...
و شرم میکنی از اینکه شادی کنی
تا مبادا به غم آنان خیانت کرده باشی
و از فرط ناتوانی چیزی نمانده
که بابت زنده بودنت هم از آنان معذرت بخواهی

پ.ن: و اما واکنش مدعیان انسانیت در کامنت‌ها...

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

31 Oct, 06:17


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز 110- تکاپوی مشرکان در مکه

مشرکان مکه به تکاپو افتاده بودند. خبر بیعت اهل مدینه با پیامبرمان ﷺ به گوش آن‌ها رسیده بود. شروع به تحقیق درباره موضوع کردند. نزد یکی از رهبران مدینه به نام عبدالله رفتند و از او پرسیدند. عبدالله مسلمان نبود، برای همین، مسلمانانِ مدینه همه چیز را از او پنهان نگه داشته بودند. عبدالله به آن‌ها گفت:
"چیزی که شما می‌گویید اتفاق بزرگی‌ست. چنین چیزی نشده. آن‌ها بدون اطلاع من کاری نخواهند کرد. اینها فقط ادعا و شایعه است." بعد از این حرف‌ها، خیالِ مشرکان راحت شد. مسلمانان کار خوبی کرده بودند که موضوع را مخفی نگاه داشته بودند. به این ترتیب، با خیالِ راحت به خرید و فروش پرداختند، تکلیفِ حج را به جای آوردند و به سمت مدینه حرکت کردند.
پس از رفتنِ ایشان، مشرکان از درست بودنِ خبر پیمان عقبه باخبر شده و فوراً به تعقیبِ مسلمانانِ اهل مدینه پرداختند. حال آنکه خیلی وقت بود آنان از مکه رفته بودند. الله آن‌ها را که دلبسته پیامبرمان ﷺ بودند از دستِ مشرکان نجات داد. در راه بازگشت به مدینه، بی‌صبرانه در انتظار ورود مسلمانان و پیامبر ﷺ به مدینه بودند.

* تکاپو - تلاش، بازرسی، تجسس

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

30 Oct, 06:16


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز 109- مژده‌ای از مدینه

یک سال از آمدنِ حضرت مصعب به مدینه می‌گذشت. در این مدت، پیشرفت‌های زیادی حاصل شد. بیشتر مردم مدینه دین اسلام را پذیرفته بودند.  حضرت مصعب در مأموریتش موفق بود. او که دلش برای پیامبرمان ﷺ به خیلی تنگ شده بود؛ می‌خواست هرچه زودتر او را ببیند و این زیبایی‌ها را با او در میان بگذارد. اهالیِ مدینه هم که اصلاً پیامبر ﷺ را ندیده بودند. برای دیدنش بی قراری می‌کردند. دوست داشتند پیامبر عزیزشان را به مدینه دعوت کنند.
هنگام موسم حج گروهی هفتاد و پنج نفره به سمت مکه به راه افتادند. پس از سفری طولانی به مکه رسیدند. چند نفرشان را نزد پیامبرمان ﷺ فرستادند. اگر مشرکان متوجه اسلام آوردن آن‌ها می‌شدند، آنان را راحت نمی‌گذاشتند. برای همین باید با دقت و تدبیر حرکت می‌کردند. پیامبرمان ﷺ را در مسجد یافتند و گفتند:
"یا رسول‌الله! ما گروه بزرگی هستیم که از مدینه آمده‌ایم. می‌خواهیم شما را به مدینه ببریم و از شر آزارهای مشرکان نجات دهیم. آیا می‌توانیم در این خصوص با شما ملاقات کنیم؟"
پیامبرمان ﷺ تقاضای ملاقات آن‌ها را پذیرفت و به ایشان فرمود که در تاریکی شب به عقبه بیایند.
شب بسیار تاریکی بود. چشم چشم را نمی‌دید. در ساعات پایانی شب، مسلمانان اهل مدینه با پیامبرمان ﷺ دیدار کردند. به پیامبرمان ﷺ قول دادند که مثلِ بچه هایشان، همسرانشان و خودشان از او محافظت خواهند کرد و گفتند:
"یا رسول‌الله! پیشنهاد ما را بپذیر. با ما به مدینه بیا. ما جماعتی قوی هستیم."
آن‌ها برایِ پیامبر گُل‌بویمان ﷺ آغوش محبت گشوده بودند. او را به مدینه دعوت می‌کردند. می‌خواستند او را از میان مردمی که قدر و قیمتش را نمی‌دانند با خود ببرند؛ اما یکی از آن ها که نگران بود،  گفت:
"یا رسول‌الله! آیا پس از اینکه الله تو را موفق کرد و دین را انتشار دادی، دوباره به
میانِ مردمت بر می‌گردی و ما را تنها می‌گذاری؟"
بعد از حرف‌های او پیامبر عزیزمان ﷺ لبخند زد و فرمود:
"من با شما می‌مانم. شما مالِ من هستید و من مالِ شما هستم. در جنگ و صلح در کنار شما خواهم بود."
آنان به توافق رسیدند و پیمان بسته شد. پیامبر عزیزمان ﷺ به نشانه بیعت با ایشان دست داد. مسلمانانِ مدینه تک‌تک آمدند و با او بیعت کردند که تا پای جان از پیامبرمان ﷺ محافظت کنند. به این ترتیب، یک پیمان دیگر در نیمه های شب و در عقبه بسته شد. همه راضی و خشنود بودند. مسلمانانِ مدینه با احساس امنیت و محبتی که از پیامبرمان ﷺ گرفته بودند. آنجا را ترک کردند.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

29 Oct, 17:57


✰﷽✰ليستى از بهترين و پرطرفدار ترین ڪانال هاى تلگرام خدمت شما عزیزان

#گروه_جاذبه
‍‌𖠇𖠇♥️࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─
@tab_ahlesunnat
@Motakhallefin_channel
‍‌𖠇𖠇♥️࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─
برای عضویت در هر ڪدام از ڪانال ها لطفا روی اسم شان ڪلیڪ نمائید...

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

29 Oct, 06:16


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز 108 - مصعب؛ آموزگار مردم مدینه

مصعب، جوانی خوش‌رو و خوش اخلاق بود. او پیامبرمان ﷺ را بسیار دوست داشت، و همواره به او احترام می‌گذاشت.  پیامبر عزیزمان ﷺ وظیفه آموزشِ اسلام به مردم مدینه را به او سپرد. مصعب این وظیفه را با کمالِ میل پذیرفت. برای آموزشِ قرآن کریم به مردم مدینه به راه افتاد. او جوانی دانا و بسیار محترم بود. می‌دانست کجا و چگونه رفتار کند. تمامِ ویژگی‌های لازم برای یک معلم شایسته و حتی بیش از آن را داشت. او را مصعب بن عمیر می‌گفتند.
مصعب، پس از طی مسیری طولانی به مدینه رسید. مسلمانانِ مدینه با محبت از او استقبال کردند. به او جای مناسب دادند. مصعب بدون فوت وقت شروع به آموزش اسلام کرد. او از این وظیفه خود کاملاً خشنود بود؛ زیرا هم زندگی در مدینه آسان بود، و هم تعلیم دین در آن شهر. دیگر خبری از افراد نادانی مثل ابوجهل و ابولهب نبود که با دین خدا به دشمنی بپردازند. برای همین بیشتر کار می‌کردند و بیشتر الله را شکر می‌کردند.
روزی مصعب در باغچه خانه یکی از دوستان نشسته بود و برای مردم از دین و پیامبر ﷺ صحبت می‌کرد. مردم با کنجکاوی بسیار به او گوش فرا داده و سؤالاتی از او می‌پرسیدند، و چیزهایی را که نمی‌دانستند به این ترتیب می‌آموختند. مصعب بدون خستگی به پرسش‌های تک‌تک ایشان پاسخ می‌داد. از پیامبر زیبا ﷺ، و دینی که آورده بود، از بردباری، دلسوزی و عشقِ او می‌گفت.
در حالی که آنان با عشق و علاقه به سخنانِ شیرینِ مصعب گوش سپرده بودند، یک فرد مسلح ترش‌رو نزد آن‌ها آمد. او که پر از عصبانیت و خشم بود؛ رو به مصعب کرد و گفت:
"دارید چه کار می‌کنید؟ چه می‌خواهید از این جوانان؟ چرا مردم را گمراه می‌کنید؟ اگر نمی‌خواهید زندگی‌تان را از دست بدهید، همین حالا اینجا را ترک کنید."
مصعب، که صبوری و مهربانی را از پیامبر عزیزمان ﷺ آموخته بود؛ لبخندی به آن فرد زد و گفت:
"نمی‌شود کمی بنشینید و با هم صحبت کنیم؟ حرف‌های ما را می‌شنوید، اگر خوشتان آمد که مسلمان می‌شوید، اگر هم خوشتان نیامد که ما مزاحم کسی نخواهیم شد."
آن شخص که از رفتار نرم و منطقیِ مصعب در مقابل رفتار خشن و غیر منطقیِ خود تعجب کرده بود؛ اسلحه‌اش را کنار گذاشت و نشست. مصعب برای او از اسلام و پیامبر ﷺ سخن گفت.
او که هرگز تا آن روز سخنانی شبیه سخنانِ مصعب را نشنیده بود، تکان‌های متفاوتی در قلبش موج می‌زد. به مصعب گفت:
"ممکن است از کتابِ مقدسی که پیامبرتان آورده، از قرآن، آیاتی برای من بخوانید."
صدای مصعب بسیار زیبا بود. بسم‌الله گفت و شروع به تلاوت آیاتی از قرآن کرد. آن شخص از آیات قرآن بسیار متأثر شد. تاب نیاورد و چنین گفت:
"چقدر زیباست این کلام! چه بیانِ شیرینی! برای پیوستن به این دین چه باید بکنم؟"
مصعب به او گفت نخست باید خودش را پاک کند. آن فرد برخاست. حمام کرد، و لباس‌های تمیز پوشید. مصعب کلمۀ شهادتین را به او یاد داد. آدمی که برای دعوا و اخراجِ او از مدینه آمده بود، مسلمان شد. شادمانی در چهره‌اش موج می‌زد. از رفتارِ قبلی‌اش خجالت می‌کشید.  رفت و ماجرا را برای یکی از دوستانش تعریف کرد. او هم به همان ترتیب نزد مصعب آمد. از آیات قرآن متأثر شد و از افکار بدش رهایی یافت و اسلام آورد.
حالا برای مردمِ مدینه یک دین و یک پیامبر وجود داشت:
دینِ اسلام و حضرتِ محمد ﷺ.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

28 Oct, 06:15


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۰۷ - پیمان عقبه

یک سال از ملاقات آن شش نفر از اهالی مدینه با پیامبرمان ﷺ در عقبه می‌گذشت.  به رسم هر ساله، در همان جای قبلی نمایشگاه و بازاری بسیار شلوغ برپا شده بود. نمایش‌ها و برنامه‌های مفرح و خرید و فروش جریان داشت. آن شش نفر از اهل مدینه باز آنجا بودند. همراهِ خود، دوستان دیگرشان را هم آورده بودند. در عقبه دنبالِ پیامبرمان ﷺ می‌گشتند. همه پر از اشتیاق و بی‌قراری برای دیدار با پیامبرمان ﷺ بودند. خبرهای خوبی داشتند که به او بدهند.
پیامبر عزیزمان ﷺ بسیار اهلِ تدبیر بود. برای اجتناب از ضرر احتمالی از ناحیه مشرکان، منتظر غروبِ آفتاب بود. زیر نورِ مهتاب و در گوشه‌ای خلوت با هم ملاقات کردند. مسلمانانِ اهل مدینه لبریز از خشنودیِ دیدار با او بودند. برای پیامبر عزیزمان ﷺ مژده‌ها داشتند. آنان از محبت و علاقه مردم مدینه به او خبر دادند.
مردم مدینه پیامبرمان ﷺ و دینش را قبول کرده، و منتظر اوامر دین تازه بودند. پیامبرمان ﷺ از این خبر بسیار خشنود شد. فرامینِ الله را به ترتیب برای ایشان بیان فرمود:
"برای الله شریک قرار ندهید. دزدی نکنید. زنا نکنید. کودکان را نکشید. به کسی افترا نزنید. با کارهای خیر و نیکو مخالفت نکنید."
و این گونه به سخنانش ادامه داد:
"الله به کسانی که این دستورات را رعایت کنند، پاداش بسیار بزرگی خواهد داد، و برای آنان بهشت را آماده کرده است."
همه دوازده نفر اهل مدینه به پیامبرمان ﷺ چنین قول دادند:
"جز الله هیچ موجودی را پرستش نخواهیم کرد. دزدی نخواهیم کرد. کارهای بد و زشت نخواهیم کرد. در هر کار نیکو و زیبایی از تو پیروی کنیم، و برای همه این‌ها به تو قول خواهیم داد."
در عقبه یک پیمانِ شبانه زیبا بسته شد. این افراد پس از بازگشت به مدینه، اوامر الله را به مردم مدینه ابلاغ می‌کردند. در این خصوص از پیامبرمان ﷺ خواستند که یک معلم و راهنما به آن‌ها بدهد. پیامبرمان ﷺ برای این کار مصعب را که بسیار دوستش داشت، مناسب دید.
به این ترتیب، پیمانِ تاریخی و بسیار مهم عقبه تحقق یافت.

* مفرح - سرگرمی
* افترا - بد گویی، سخن زشت و دروغ، بهتان

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Oct, 07:21


💛با مُحــبتش قلب‌ها را شــیفته خویش کـرده

💛با اخلاق زیبـایش جان‌ها را متـاثر کرده

🤲🏼برای ما از اعماق قلـــ♡ــبتش دعا می‌کند، در میــان اصحابِ جــان فدایش اشتـــیاق ما را داشــت...

💧چشــم ها از اشتــیاق دیدارش گریــانند

💓بر او اهـــل پاکش
#صلوات بفرســـتید


♥️ߊ‌َࡋࡋܣُܩ ࡎَܠِّ ࡃَܠَܨ ܩܟܩܒ‌ܦ‌َآܠِ ܩُܟَܩَّܒ‌ِِﷺ

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Oct, 07:21


#سنت_های_رسول_اللهﷺ

دعایی عظیم برای بخشش گناهان و بزرگ و کوچک که رسول اللّٰـهﷺ نیز آن را همیشه در سجده هایشان میخواندن.

إن شاالله سعی کنیم به این دنیا پایبند باشیم 😍

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

27 Oct, 06:14


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ١٠٦ - پیامبر خستگی ناپذیر

در موسم حج، در مکه بازارها و نمایشگاه‌هایی بریا می‌شد. بسیاری از خارجِ مکه به این بازارها آمده، کعبه را زیارت کرده و سپس به خانه‌هایشان بر می‌گشتند. باز موسمِ حج بود. مکه پر از مردمانی شده بود که از سرزمین‌های دور آمده بودند. رسولِ‌ خدا ﷺ هم به میانِ آن‌ها رفته و اوامر الله را به اطلاعشان می‌رساند. سخنان نیکو و رفتار پسندیده ایشان توجه مردم را جلب می‌کرد؛ اما مشرکان او را تعقیب کرده و پس از رفتنش، با تک تکِ مردم حرف می‌زدند و سخنانش را تکذیب می‌کردند.
شش نفر که از مدینه آمده بودند؛ در جایی به نام عقبه استراحت می‌کردند. پیامبرمان ﷺ نزد ایشان رفت و سلام داد. پرسید:
"شما کیستید؟"
پاسخ دادند:
"ما اهل مدینه هستیم."
پیامبر ﷺ فرمود:
"بفرمایید بنشینید، کمی با هم صحبت کنیم."
آنان انسان‌های خوبی به نظر می‌آمدند. پیامبرمان ﷺ را به جمع خود دعوت کردند و پذیرای سخنان او شدند. پیامبرمان ﷺ از وجود و یگانگیِ الله، رسالت خود و زیبایی‌های دین تازه اسلام برایشان سخن گفت، و آیاتی از قرآن را برایشان تلاوت فرمود. حاضران با چیزی عجیب روبرو شده بودند. یکی از آنان گفت:
"به خدا سوگند او همان پیامبری‌ست که یهودیان وعده آمدنش را به ما داده بودند." پس همان جا کلمه شهادتین را بر زبان آورده و مسلمان شدند. آنان گفتند:
"برای از میان رفتنِ کینه، دعوا و دشمنی موجود در شهرمان این دین را برای آن‌ها هم بیان می‌کنیم. امیدواریم در سایه تو دشمنی‌ها و دعواها پایان یابد. اگر آن‌ها این دین را بپذیرند و به دعواها پایان دهند؛ نزد ما کسی شریف تر از تو نخواهد بود."
پس از این سخنان، با وعده اینکه سال بعد دوباره به عقبه خواهند آمد و با پیامبرمان ﷺ دیدار خواهند کرد. از هم جدا شدند.
این شش نفر که در عقبه با پیامبرمان ﷺ ملاقات کردند، در مدینه انسان‌هایی مهم و محترم بودند. کارشان که در مکه تمام شد، به خانه‌هایشان برگشتند و برای دوستان و بستگانشان تعریف کردند که آخرین پیامبر خدا را دیده اند و از زیبایی‌های دینِ تازه برایشان گفتند، و آن ها را به اسلام دعوت کردند.
این خبر به سرعت در مدینه انتشار یافت. محبتِ الله و رسولش در دل‌ها جای گرفت. دین اسلام که در مکه مردود بود؛ در مدینه مقبول واقع می‌شد. آن شش نفر که در عقبه با پیامبرمان ﷺ و پیمان بسته بودند، از عمق جانشان باور داشتند که در سایه دین اسلام بر مشکلات و سختی‌ها غلبه خواهند یافت.
اگر پیامبرمان ﷺ فقط یک لحظه ناامید می‌شد و برای تبلیغ اسلام به عقبه نمی‌رفت، هرگز این ملاقات و اتفاقات خوب پس از آن رخ نمی‌داد. اینکه مردم مدینه بی آنکه او را ببینند و بشناسند، به دین او ایمان آوردند، در سایه امید و پشتکار پیامبرِ عزیزمان ﷺ تحقق یافت.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

25 Oct, 07:21


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ١٠٥ - نماز تشکر از پروردگار

مؤمنان با کنجکاوی اطراف پیامبرمان ﷺ حلقه زده بودند. در هیجانِ دیدارِ او با الله بودند. از سخنان پیامبر ﷺ بسیار خوششان می‌آمد. هدیه پیامبر ﷺ برای ایشان بسیار با‌ارزش بود. این هدیه گران‌بها، نماز نام داشت. نماز؛ زمانِ دیدار با الله بود‌. انسان در نماز، خداوند را برای همه نعمت‌های زیبایی که آفریده است شکر می‌کند. مسلمانان اگرچه تا پیش از آن روز با عبادت نماز آشنا بودند و نماز می‌خواندند؛ اما حالا روزی پنج بار و در زمان‌های معّین نماز را ادا می‌کردند. در هر نوبتِ نماز در محضر الله حاضر شده و وظیفۀ بندگی‌شان را به جای می‌آوردند. ادایِ نماز، بزرگترین شادمانی‌ها بود. خواندن نماز، به معنای گرفتن کارتِ دعوتِ بهشت بود؛ و به معنای پنهانی به معراج رفتن پیامبر عزیزمان ﷺ به معراج و ملاقات با الله رفته بود، و می‌فرمود: هرکس بخواهد می‌تواند به وسیله نماز با خدا ملاقات کند.
دوستان پیامبر ﷺ با گوشِ جان سخنانش را می‌شنیدند. بسیار خوب اما چرا پنج وقت نماز؟
مسلمانان کنجکاو بودند که علتش را بفهمند. پیامبر عزیزمان ﷺ با لبخند به ایشان فرمود:
"پنج نوبت نماز مثلِ آن است که جلو خانه هر یک از شما رودی روان باشد. اگر آن فرد روزی پنج بار خود را در آن نهر بشوید، آیا اثری از آلودگی در او خواهد ماند؟"
مؤمنان با این سخنان پیامبر ﷺ فهمیدند که نماز به معنایِ پاک شدن و تمیزی مادی و معنوی از هرگونه آلودگی و گناه است. آنان غرقِ خوشحالی از دریافت این هدیه بی‌نظیر بودند. حالا با نماز، رسیدن به زیبایی‌های جاودانه برای مؤمنان آسان‌تر شده بود.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

24 Oct, 17:44


درود بر یگانه رهبر محبوب ما
ناجی بشریت، فخر و پیشواء دو عالم؛ حضرت ﻣُﺤــَﻤﺪٍ مصطفی ﷺ!

ـ﷽ـ
اَلَهُمَ صَلِ عَلَیْ مُحَمَّدٍ وَعَلَیْ اَلٌِ مُحَمَدٍ کَمَا صَلَیْتَ عَلَیْ اِبْراَهِیٌمَ وَعَلَیْ اَلِ اِبْرَاهِيْمَ اِنَّکَ حَمِیْدُ مَّجِیٌدُ۞

اَلَهُمَ بَارِکٌ عَلَیْ مُحَمَّدٍ وَعَلَیْ اَلٌ مُحَمَدٍ کَمَا بَارَکْتَ عَلَیْ اِبْراَهِیْمَ وَعَلَیْ اَلِ اِبْرَاهِیْمَ اِنَّکَ حَمِیْدٌ مَجِیْدٌ۞

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

24 Oct, 07:20


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۰۴ - ابوبکر رضی الله عنه؛ دوست صادق

#۳۶۵_روز_با_پیامبر

روز ١٠٤ - ابوبكر (رض)؛ دوستِ صادق

پیامبر عزیزمان ﷺ مشاهداتش از شبِ معراج را برای مکیان تعریف می‌کرد. کسانی که به او ایمان آورده بودند با سخنانِ پیامبرمان ﷺ بر ایمانشان افزوده می‌شد. بی باوران اما، برای تکذیبِ او دنبال راهی می‌گشتند. به خیالِ خود، پیامبرمان ﷺ توانِ اثباتِ سخنانش را نخواهد داشت، و به این ترتیب خواهند توانست او را تکذیب و تحقیر کنند. برای همین گفتند:
"اینجا کسانی هستند که مسجد الاقصی را دیده اند. مادام که می‌گویی آنجا رفته‌ای، به ما بگو مسجد الاقصی چند در دارد؟"
پیامبرمان ﷺ از این درخواست آن‌ها ناراحت شد؛ زیرا دقت نکرده بود که ببیند مسجد الاقصی چند در دارد. آیا الله پیامبرِ محبوبش را تنها می‌گذاشت؟ همان لحظه خداوند مسجد الاقصی را پیشِ چشم او آورد. به این ترتیب، پیامبرمان ﷺ مسجد الاقصی را بی کم و کاست توصیف کرد، درهای مسجد را یکی‌یکی شمرد و به آن‌ها اطلاع داد.
مشرکان گفتند:
"سوگند به الله که تمام و کمال توصیف کردی."
اما باز ایمان نیاوردند. دویدند و به حضرت ابوبکر (رض) خبر دادند و گفتند:
"ابوبکر! از کارِ رفیقت خبر داری؟ او می‌گوید شبِ گذشته به مسجد‌الاقصی رفته است. آنجا نماز خوانده و به مکه برگشته است."
حضرت ابوبکر (رض) پرسید:
"شما اینها را از خود او شنیدید؟"
گفتند:
"ارى."
ابوبکر (رض) گفت:
"به خدا سوگند! اگر او چنین گفته باشد، حتماً راست گفته است. اصلاً جای تعجب ندارد."
سپس نزدِ پیامبرمان ﷺ آمد و عرض کرد:
تو قطعاً راست می‌گویی. من یک بار دیگر شهادت می‌دهم که تو رسول‌ِ الله هستی."
پس از این سخنان ابوبکر، پیامبرمان ﷺ فرمود:
"ابوبکر‌ (رض)! تو ذاتاً صدیق هستی."
«صدیق» یعنی کسی که باورش درست و محکم است. از آن روز به بعد، در کنارِ اسمِ ابوبکر، این صفت را هم افزودند. نزدیک‌ترین دوستِ پیامبرمان ﷺ به افتخارِ نامِ «ابوبکر صدیق» نایل آمد.
حضرت ابوبکر (رض) همیشه کنارِ پیامبرمان ﷺ بود و هیچگاه او را تنها نگذاشت.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

23 Oct, 07:19


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۰۲ - معراج؛ راهپیماییِ باشکوهِ شبانه

الله می‌خواست از پیامبرش که در مقابل سختی‌ها و مصایب همواره صبوری می‌کرد، تقدیر کند و زیبایی‌های بی‌پایان را به او نشان دهد و اینکه چقدر نزدِ الله عزیز و محبوب است.
یک شب، در‌حالی که پیامبرمان ﷺ در بستر خواب بود، جبرئیل آمد. گفت که الله او را دعوت کرده است. او را از بسترش بلند کرد، و از او خواست وضو بگیرد. در کنار جبرئیل، مرکبی بـه نـامِ بـُراق هـم بـود. با هم سوارِ بُراق شدند. بُراق مرکبی بسیار زیبا بود. آن سوی افق گام برمی‌داشت. این یک راهپیمایی شبانه بود. در زمانی کمتر از یک ثانیه، به قدس رسیدند. آنجا پیامبرمان ﷺ با همه پیامبران ملاقات فرمود. امامِ ایشان شد و با هم نماز خواندند.
سپس، پیامبر زیبایمان ﷺ به سمتِ الله بالا رفت. الله را دید. با او سخن گفت. حمد‌و‌ثنای او را به جای آورد. پس از این تجربه فوق العاده زیبا، به زمین بازگشت‌‌. این مسافرت خارق العاده پیامبرمان ﷺ را «معراج» نامیدند. معراج یعنی اوج گرفتن و بالا رفتن.
پیامبر عزیزمان ﷺ از معراج هدیه بسیار ارزشمندی برای امتش آورد. این هدیه، نماز بود. از این پس، مسلمانان روزانه پنج نوبت در حضور الله نماز خوانده، شکرش را به جای می‌آوردند و دعا می‌کردند.
پیامبر عزیزمان ﷺ آن شب خیلی چیزها دید و وقایع شگفت‌انگیزی را تجربه کرد و به خشنودی والای دیدار و گفت‌گو با الله نایل آمد. اما لحظه‌ای از رستگاریِ پیروانش غافل نشد. باز هم با دل و جان وظیفه پیامبری‌اش را به جای آورده و مردم را به راه راست دعوت می‌فرمود.
در معراج، ناممکن‌ها ممکن شده بود؛ زیرا او حضرت محمد ﷺ بود که همه هستی او را دوست می‌داشت.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

23 Oct, 05:57


قیس بن سعد بن عباده (رضی الله عنهما) روایت می‌کند که پدرش او را به خدمت پیامبر (ﷺ) فرستاد. او گفت: پیامبر از کنارم عبور کردند و من (تازه) نماز خوانده بودم. ایشان با پای خود به من ضربه‌ای زدند و فرمودند: «آیا تو را به یکی از درهای بهشت راهنمایی نکنم؟» گفتم: بله. فرمودند: «لا حول ولا قوة الا بالله.» (هیچ حرکت (تحول) و نیرویی جز از جانب خداوند نیست).

✔️ اینکه پیامبر ﷺ با پای خویش به او ضربه زدند، به این معناست که با پای خود به آرامی او را لمس کرد تا توجه او را جلب کند... در این حدیث بیان شده است که کسی که این ذکر را با یقین و تسلیم و توکل بگوید، سبب ورود او به بهشت می‌شود.

• اللَّهُمَّ صَلِّ وَسَلِّمْ وَبَارِڪ عَلَى نَبيِّنَا مُحَمَّدٍ وعَلى آلهِ وصَحبهِ أجمَعِينَ.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

23 Oct, 05:57


#کلیپ

دعای نبي کریم صلی الله علیه وسلم هتگام سختی ها!

🤍ߊ‌َࡋࡋܣُܩ ࡎَܠِّ ࡃَܠَܨ ܩܟܩܒ‌ܦ‌َآܠِ ܩُܟَܩَّܒ‌ِِﷺ

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

23 Oct, 05:57


#زادالمعاد

📿 عنــوان ذکر:  1 بار

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيْمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد


زمان لازم:  فقط ۱٠ ثانیه


💰💳 پاداش: 

          ۱_ ثبت ۱٠ نیکی در نامه اعمال

          🌷۲_ محو ۱٠ گناه

          ۳_ رفع ۱۰ درجه        

         🌷۴_ نزول ۱٠ رحمت بر انسان

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

22 Oct, 10:57


"در هر حال، یادتان باشد که یک شخصیت کامل باید یک جو دیوانگی و کمی حماقت هم داشته باشد؛ چون در غیر این صورت آدم نمی‌تواند دوام بیاورد"

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

22 Oct, 07:37


🦋 عادت کنیم بعد از هر نماز 5 بار صلوات بفرستیم بر پیغمبرمان صلی الله علیه:

ببین هر سال چند بار صلوات بر وی فرستاده ای👇
💦
9000صلوات = 12ماه × 5صلوات × 5فرض نماز

تو ان شاءالله در قیامت نزدیک ترین کسی میشوی که به پیامبر نزدیکی💞

🍁 نشر این متن صدقه جاریه محسوب میشود.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

22 Oct, 07:18


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۰۱ - آرزوی پیامبرمان ﷺ

پیامبر محبوب‌مان ﷺ و فرزند خوانده‌اش، زید، پس از کمی استراحت در باغ، طائف را ترک کردند. به فکر فرو رفته بودند و با حزن و اندوه راهِ مکه را پیش گرفتند. پیامبر ﷺ، یک‌باره متوجه شد ابر عجیبی سایه‌بانِ او شده است. کمی که دقت کرد، جبرئیل را درونِ ابر دید. جبرئیل به او سلام کرد و خبر داد که الله فرشته‌ای فرستاده تا اگر بخواهی دو کوه اطراف طائف را بردارد و بر سرِ مردمِ شهر بکوبد تا نیست و نابود شوند. اما او پیامبرِ محبت بود. دوست نداشت کسی آزار ببیند و رنج بکشد. چنین فرمود:
"خیر، من چنین چیزی نمی‌خواهم. تنها چیزی که از خدا می‌خواهم این است که فرزندانِ این مردمی که دعوتم را رد کردند، در آینده مسلمان شوند."
پیامبرِ عزیزمان ﷺ دوستدار صلح و نیکی حتی با دشمنان بود. با اینکه طائفی‌ها او را ناسزا گفته و سنگ زده و بیرون کرده بودند؛ اما آن‌ها را نفرین نکرد. زیرا می‌دانست آنها عقلشان را به کار نینداخته اند، و آرزو می‌کرد فرزندانشان در آینده راه راست را پیدا کنند.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

21 Oct, 07:17


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۱۰۰ - خوشحالی عداسِ برده

اللَّهُمَّ صَلِّ وَسَلِّمْ وَبَارِڪ عَلَى نَبيِّنَا مُحَمَّدٍ وعَلى آلهِ وصَحبهِ أجمَعِينَ.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

20 Oct, 07:16


#۳۶۵روزباپیامبرﷺ

روز ۹۹ - پیامبری که در طائف سنگباران شد

پیامبر عزیزمان در مشکلات به سر میبرد دیگر حتی نمیتوانست از خانه هم بیرون برود. هر جا می رفت مورد اذیت و آزار قرار میگرفت هنگام تلاوت ،قرآن مشرکان با سوت زدن و سر و صدا سعی میکردند مانع او شوند این وضعیت او را خیلی ناراحت می.کرد تصمیم گرفت حالا که تبلیغ و انتشار دین اینجا چنین دشوار شده است به شهر طائف برود و مردم آنجا را به راه راست دعوت کند. طائف، شهر زیبایی بود پیامبرمان احساس میکرد مردم طائف دعوتش را پذیرفته و به پیامبری او ایمان خواهند آورد. اگر میتوانست کمک و حمایت آنها را جلب کند، دیگر مشرکان مکه جرأت اذیت و آزار نداشتند به این ترتیب دین اسلام گسترش می یافت و
نیرومند میشد
با فرزند خوانده اش ،زید به راه افتادند به طائف که رسیدند پیامبرمان با رهبران طائف ملاقات کرد برایشان از یکتایی الله گفت و اینکه او فرستاده خداست برایشان تبیین فرمود که پرستش بت ها کاری اشتباه است و پرستش تنها سزاوار الله آفریدگار همه هستی ست. از آنها خواست با پذیرفتن اسلام دعوت او را قبول کنند اما با واکنشی روبرو شد که اصلاً انتظارش را نداشت طائفیها از مشرکان مکه هم بدتر ظاهر شدند از دست او عصبانی شده و بر سر او فریاد کشیدند و به ایشان اهانت کردند. با همه اینها پیامبرمان بلافاصله آنجا را ترک نکرد ایستاد و مقاومت نمود ده روز در طائف ماند و اوامر الله را به تک تک آنها :رساند اما آنها گستاخی را از حد به در کردند و گفتند
۱۴۶از شهر ما خارج شو هر جا میخواهی برو ما تا جایی که میتوانیم از تو دوری خواهیم کرد. ما حرفها و درخواستهای تو را قبول نخواهیم کرد.
طائفی ها کور شده بودند نمیدانستند چه کسی در مقابل آنهاست نمیخواستند باور کنند که او یک پیامبر است با فحش و ناسزا و اهانت پیامبر را آزار دادند. سرانجام از دو سوی راه او را سنگباران کردند.
آن لحظه لحظه بسیار وحشتناکی بود بر سر پیامبر عزیزمان باران سنگ میبارید. از پاهایش خون جاری بود به سختی سعی میکرد قدم از قدم بردارد گاهی مینشست و گاهی برای زودتر بیرون رفتن از شهر به سختی راه میرفت مردم بیخرد این حالت او را با قهقهه تماشا میکردند زید مثل پروانه اطراف پیامبر زیبایمان میچرخید و خود را سپر بلای او کرده بود. او هم همه جایش خونی .بود پیامبرمان و زید برای زودتر نجات یافتن از این حمله وحشیانه خود را به باغ انگوری رساندند.
پیامبر عزیزمان با حالتی بیجان زیر تاکی .نشست دستهایش را رو به آسمان گشود و به درگاه خدا چنین دعا کرد «خدایا مرا همین بس است که از من خشمگین نباشی سختیها را تحمل میکنم و تا زمانی که از من راضى شوى؛ طلب عفو خواهم کرد. پیامبر عزیزمان حتی در آن لحظه هم از الله طلب عفو کرده و به کسب رضایت او فکر میکرد آیا الله پیامبرش را چنین زخمی و پریشان رها میکرد؟ بی تردید پاداش این فداکاری و بندگی زیبا بسیار بزرگ خواهد بود.

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

19 Oct, 14:33


بزرگواران عزیز این کانال خودمونه ، با خیال راحت خرید کنید😊

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

19 Oct, 14:31


🦋فروشگاه اسلامی ذاکرین🦋

اینجا متنوع ترین ها رو داریم😍👇

فروش قرآن | تسبیح | جانماز | ذکرشمار و...

با بالاترین کیفیت و مناسب ترین قیمت

🕊ارسال سریع به تمام نقاط ایران

https://t.me/+lL4krIVKU0YxMzM0

محصولاتشون خیلی قشنگن🥹☝️

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

19 Oct, 09:30


#استوری

🎈یــــــــا #رســول_اللهﷺ...

🌸مثل تو دیگــر در پهــنه‌ی زمـین #تکرار نخواهـــد شد...

🌸اما با تکـرار #صلوات بر تـو نــــور حضورت را در قلـــ♡ــبم احساس می‌‌کنــم...


♡()اللّـهُمَّ
♡♡()صَــلِّ
♡♡♡()عَــلَى
♡♡♡♡()مُحَـمَّدٍ
♡♡♡♡♡()وآلــ
♡♡♡♡♡♡()مُحَـمَّدٍ

مُحِبان رسـﷺـول اللّٰـه

19 Oct, 09:30


ازکجا‌،معلوم‌میشودکه‌ازصالحان‌‌هستی؟!
این‌سؤال‌رامردی‌ازعالمی‌پرسید.
عالم‌جواب‌داد‌:
اگربرای‌پدرومادرت‌دعاکنی‌ازصالحان‌‌هستی
رسولﷲﷺفرموده‌اند:
یك‌فرزندصالح،برای‌پدرومادرش،چه‌ازدنیا
رفته‌باشندوچه‌درحیات‌باشند،دعامیکند
پس‌اگراینکارراکنی‌إن‌شاءاللّه‌توازصالحان
هستی
بهترین‌دعای‌قرآنی‌برای‌پدرومادر:
ربي اغفر لي ولوالدي وارحمهما كما
ربياني صغيرا♥️🌻

پروردگارا،من‌وپدرومادرم‌راببخش‌وبه‌آنها
رحم‌کن،همانطورکه‌آنهامرادرکودکی‌تربیت‌
کردند

7,929

subscribers

1,701

photos

927

videos