یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی @bzyad Channel on Telegram

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

@bzyad


اين كانال برای بازنشرِ يادداشت‌های منتشرشده‌ام تأسيس شده است.

Promotional Article for Telegram Channel (Persian)

با افتخار ما به شما کانال تلگرامی یادداشت‌های دکتر بابک زمانی را معرفی می‌کنیم. این کانال با نام کاربری bzyad، به تأسیس شده تا یادداشت‌های ارزشمند و الهام‌بخش دکتر بابک زمانی را به مخاطبان عزیز منتشر کند. دکتر زمانی یکی از محبوب‌ترین پزشکان و نویسندگان در زمینه سلامت و روانشناسی است و تجربیات و دیدگاه‌های ارزشمندش را در یادداشت‌های خود به اشتراک می‌گذارد. اگر به دنبال مطالب پر انرژی و سازنده‌ای در زمینه سلامت و روانشناسی هستید، این کانال بهترین انتخاب برای شماست. پیوستن به این کانال به شما کمک می‌کند تا به روز با آخرین مقالات و نوشته‌های دکتر زمانی باشید و از تجربیات ارزشمند او بهره‌مند شوید. منتظر حضور گرم و فعالیت شما در کانال یادداشت‌های دکتر بابک زمانی هستیم.

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

19 Nov, 08:34


جنبش كار انقلابى
پس از پيروزي انقلاب كوبا در ١٩٥٩ چه گوارا يك جنبش كار داوطلبانه به نامTranajo voluntario راه انداخت كه جوانان و مردم انقلابي بطور دارطلبانه و بي مزد در پروژه هاي سازندگي شركت ميكردند خود او بطور فعال در اين جنبش شركت ميكرد جنبش هاي مشابهي در فضاي بعد از انقلاب يا حكومت هاي انقلابي نظير شوروي (subotnics andVoskreseynik)چين (great leap forward )يوگوسلاوي ( “Omladinske radne akcije” ) ويتنام (hochi Minh youth movement ) كره شمالي (chollima movement ) تانزانيا (Ojama village )…..وجود داشته است .
وقتي انقلابيون اراده گرا به قدرت ميرسند و به دليل وقفه اي كه در نهاد هاي خودسامان پديد مي اورند ، توليد و اقتصاد دچار مشكلاتي ميشود تفكرات اراده گرايانه آنها را به اينگونه جنبش هاي انقلابي توليد واميدارد . ميخواهند اراده خود را بر واقعيات تحميل كنند نوعي مهندسي اجتماعي به عمل آورند .بيل ميزنند ، كشاورزي ميكنند و…واقعيت آن است كه كليه اين جنبش ها عليرغم شور وحال و تبليغات فراواني كه براي انها انجام شد با شكست مواجهه شدند و هيچ نتيجه ملموس و پايدار برجا نگذاشتند . واگر نيك بنگريم نميتوانستند برجا بگذارند چرا كه قوانين اقتصاد در اداره جامعه جز امكاني محدود براي اراده بشر نميگذارند و تفكر منطقي و اجازه رشد نهادهاي مستقل و مبادله ازاد در بين بخش هاي جامعه در خود جامعه و با بيرون ، هيچگاه نميتواند جايش را به تلاش هاي فردي حتي با زحمات زياد و از خودگدشتگي بدهد ولو آن فرد چه گوارا باشد با ان هيبت انقلابي يا هر فرد ديگر . تقبيح مردم و اقشار مختلف براي عدم شركت در اين جنبش ها و انداختن گناه شكست اين جنبش ها بر دوش مردم هم راه به جايي نميبرد . اتفاقا بسياري از اين مهندسين و انقلابيون در اصل خود را پيرو نظريه اي ميدانند كه اراده بشر را تابعي از فرماسيون هاي اقتصادي و اجتماعي ميدانست . اين اراده گرايي نوعي تناقض در فكر و عمل ايشان به شمار ميرود .
مناسفانه هنوز گه گاه شاهد چنين رويكرد هايي در ميان افرادي كه به شكلي از همان عقايد اراده گرايانه باور دارند هستيم . معتقدند با برنامه ريزي متمركز ميتوان عرضه و تقاضا را كاملا تعطيل كرد و اداره امور را به دست گرفت . يك مرحله قبل از آنكه دست به مهندسي دردناك اجتماعي با جايجايي طبقات يا ايجاد قحطي وحشتناك براي اداره امور بزنند تلاش ميكنند با تشويق به كار انقلابي بجاي انگيزه هاي طبيعي مردم را به كار بيشتر وادار كنند كارهايي كه بنا بر خاصيت مصنوعي آن نه تنها در آن موفق نميشود بلكه باعث تعطيل ووقفه بيشتر در جريان طبيعي امور ميگردد . وقتي يك استاد فارماكولوژي به شهري محروم ميرود تا همراه كوشندگان ديگر بيل بزند يا براي اصلاح ساختارها برنامه ريزي كند أشكال كوجك تر آن است كه بيل بلد نيست بزند برنامه ريزي هم فني سواي فارماكولوژي است اما أشكال بزرگتر آن است كه انرژي انقلابي و روحيات صادقانه به جاي آنكه به داروشناسي و ساخت دارو تلقيح شود در گِل به هدر ميرود .بنابراين بهتر آن است كه به معجز بوسعيد عمل كنيم كه پرسيدند فلان كس پرواز ميكند و بهمان زير آب ميرود كرامت تو چيست بوسعيد پاسخ داد ماهي هم در اب ميرود و پرنده هم پرواز ميكند كرامت ادمي سر بازار است و در پيكار روزانه !
به درستي هم در شرايط دشوار فعلي پيكار سترگ روزانه است كه نيازمند صداقت و تلاش ميباشد .تلقيح صداقت در كار ديگر و تشفي وجدان از ميان بري دور از وظيفه عين نقض غرض است .

https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

18 Nov, 06:25


یادداشت دوشنبه، روزنامه شرق

قتل سلامت و سکوت رسانه‌ها

بعد از قتل بی‌رحمانه دکتر داودی در یاسوج که جامعه و جامعه پزشکی را تکان داد، در رسانه‌های عمومی تنها دو یادداشت به قلم عباس عبدی و علی ورامینی که پزشک نیستند به‌عنوان سرمقاله در روزنامه‌های یومیه به چاپ رسید.‌ بقیه مقالات و یادداشت‌ها را کسانی نوشتند که بخشی از جامعه پزشکی محسوب می‌شدند.
در مقایسه با سایر وقایع اجتماعی که تأثیری به مراتب کمتر از این دارند، واکنش جامعه مدنی و عرصه عمومی بسیار اندک بوده است‌. به نظر می‌رسد اهمیت این رویداد و تأثیر آن بر سطح سلامت کشور بر عرصه عمومی و فعالان آن به‌درستی شناخته‌شده نیست‌.
به‌علاوه متوجه نیستند که چنین رویدادی، به‌خصوص اقبال چند هزار‌ نفره به صفحه مجازی قاتل بعد از اعلام عکس و تفصیلات قتل، نشانه چه بستری از فرهنگ عمومی است. فرهنگ عمومی‌ای که باید تغییر آن وجهه همت ایشان باشد‌. این به نوعی قتل سیستم سلامت کشور است‌. قتلى که انجام آن در چنین شرایطی، خطر تکرار و تقلید و حتی اپیدمی دارد‌. مگر آنکه عرصه عمومی با آن برخورد فرهنگی و نه‌تنها قانونی کند. قتل طبیب در یک شهر دور در حالی رخ داده که روز به روز تمایل طبیبان به ادامه کار دشوار درمان در شرایط نامساعد و با امکانات ناکافی کاهش می‌یابد. این قتل بی‌تردید تأثیری منفی در اشتغال به طبابت به‌خصوص در چنین محیط‌هایی خواهد گذاشت‌.
دستمزد پزشکان در موارد اورژانس به‌‌ویژه اورژانس‌های مغزی و قلبی، در مقایسه با دستمزد در مشاغل ساده دیگر هم رقمی ناچیز به شمار می‌رود‌. هیچ‌گاه نباید دستمزدهایی را که برخی پزشکان در شهر‌های بزرگ در شرایط غیر‌اورژانس برای عمل‌هایی که شاید تا این درجه از اولویت نباشند مطالبه می‌کنند، به حساب این‌گونه طبیبان هم گذاشت‌. اینکه درمان‌های اورژانس در کشور ما هنوز کم‌وبیش انجام می‌شود، تنها به همت و غیرت و ارزش‌های انسانی طبیبان عمدتا جوان است و چنین برخوردهایی بدون تردید تأثیری جبران‌ناپذیر بر این عزم و اراده می‌گذارند.
تأثیری که برخورد رسانه‌های عرصه عمومی می‌تواند از شدت آن بکاهد یا بر آن بیفزاید‌. برخورد و فریاد در حلقه بسته جامعه پزشکان، همچون فریاد در چاه، تنها انعکاسی در خود چاه پدید خواهد آورد‌. برخوردهای خشونت‌آمیزی که این بار به مرگ انجامید، بارها و بارها با این‌گونه پزشکان و پرستاران و سایر کادر درمان، به‌خصوص آنها که کف اورژانس با بیمار و همراه و... درگیرند، دیده شده است و هر بار جامعه مدنی و رسانه‌ها که در اکثر موارد حساسیت بالایی در مسائل خطیر اجتماعی دارند، به نوعی برخورد می‌کنند که گویا دفاع از جامعه پزشکی نوعی کسر شأن روشنفکرانه به حساب می‌آید و وقتی به زبان می‌آیند، آخرین خاطره ناخوشایند از پزشک و بیمارستان در ذهن ایشان مرور می‌شود‌.
ضمن تأیید تمامی مشکلاتی که قابل انکار نیستند، باید گفت این مسائل و این خشونت‌ها بیش از هر چیز به سلامت مردم ارتباط مستقیم پیدا می‌کند‌ نه منافع پزشکان. راه‌حل نیز سوای اصلاح زیر‌ساخت‌هایی که از عهده جامعه پزشکی خارج است و باید مورد درخواست عمومی قرار بگیرد، برخورد و فرهنگ‌سازی در گفتمان عرصه عمومی و در درجه اول اصحاب رسانه است‌.
تلاش در گفتمان بسته جامعه پزشکی که متأسفانه به‌طور موازی با گفتمان جامعه مدنی قرار گرفته است، به تنهایی راه به جایی نخواهد برد و دفاع صنفی پزشکان از همکاران خود به حساب خواهد آمد. آیا این دو خط موازی روزی یکدیگر را قطع خواهند کرد یا نه‌؟

https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

17 Nov, 19:43


🔴فراتر از قتل یک پزشک

🔺اعتماد ۲۶ آبان ۱۴۰۳

✍️عباس عبدی

🔘در روزهای گذشته چندین مورد قتل و خودکشی اتفاق افتاد که جامعه را نسبت به این دو پدیده مرتبط با مرگ حساس‌تر کرد. البته مسأله خودکشی‌ها متفاوت از قتل است، و باید نسبت به روند رو به رشد آن حساس شد. متأسفانه انتشار آمار خودکشی از سال ۱۴۰۰ متوقف شده است. آماری که قبلا هم محدود منتشر می‌شد. ما از معدود کشورهایی هستیم که مرگ خودخواسته یا خودکشی در آن در حال افزایش است. متاسفانه در دولت قبل چندبار انجمن علمی روان‌پزشکان در مورد خودکشی‌ها، بویژه خودکشی دستیاران و کادر درمان به وزیر بهداشت وقت نامه نوشت که بی‌پاسخ ماند. گر چه نرخ خودکشی در ایران از میانگین جهانی کمتر است ولی چون روند افزایشی دارد و در دهه گذشته حدود ۴۰ درصد بیش‌تر شده، نیازمند اراده جدی برای شناخت و اقدام است.

🔘این یادداشت در مقام بحث در باره خودکشی نیست، بحث در باره یکی از قتل‌های رخ داده است. یک پزشک متخصص قلب در یاسوج به وسیله برادر یکی از بیماران فوت شده جلوی منزلش با اسلحه و چاقو به قتل رسید. با این توجیه که خطای پزشکی در این فوت نقش موثری داشته است. قاتل حتی پس از قتل جری شده و استوری گذاشته و نه تنها از جنایت خود دفاع کرده، بلکه تهدید هم کرده است، و تعدادی از افراد هم زیر پست او جملات تأییدآمیز نوشته‌اند.

🔘قصد من پرداختن به صحت و سقم ادعای قاتل نیست. ادعایی که مراجع قانونی رد کرده‌اند، ولی فرض کنیم که خطای پزشکی هم بوده، خوب اگر چنین است، باید سالانه به ازای ۲/۶ میلیون نفر که در کشورهای با درآمد متوسط به پایین بر اثر خطای پزشکی می‌میرند از کادر درمان انتقام گرفت. همچنین سالانه در ایالات متحده ۲۵۰ هزار نفر به دلیل خطای پزشکی فوت می‌کنند، پس در این صورت باید سالی ۲۵۰ هزار پزشک کشته شوند. احتمالاً در ایران باشد، ۲۵۰ هزار قاتل هم اعدام شوند!

https://telegra.ph/فراتر-از-قتل-یک-پزشک-11-15

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

16 Nov, 17:21


قتل و جهل

✍🏻 علی ورامینی

به قتل رسیدن پزشک متخصص قلب در شهر یاسوج فقط ضایعه‌ای دهشتناک برای خانواده و نزدیکانش نیست، یک خسران ملی است. نظام سلامت ما سال‌هاست که با بحران‌های عمیق و دامنگیری دست به گریبان است؛ بحران‌هایی که اگر کار فوری و مؤثری برای آن نشود، وضعیت سلامت را هر روز خطرناکتر خواهد کرد. یکی از این بحران‌ها، مهاجرت گسترده کادر درمان به کشورهای دیگر است؛ بحرانی که زودتر از کلان‌شهرها، گریبان شهرهای کوچک و مناطق حاشیه‌ای را خواهد گرفت؛ کمااینکه همین حالا هم گرفته است. حالا در این وضعیت، یک فرد ضداجتماع به بهانه واهی یکی از این اندک متخصص‌های هنوز در ایران مانده را با بی‌رحمی تمام به قتل می‌رساند.
جنایت وحشیانه این فرد عزم بسیاری از مشغولان حوزه سلامت را که در دوراهی ماندن و رفتن به کشورهای دیگرند، به رفتن جزم می‌کند و آنها را که برای رفتن به مناطق دور از مرکز در تردیدند، به این قطعیت می‌رساند که به آنجا نروند. دامنه تاثیر این جنایت بسیار فراتر از خانواده متوفی و حتی شهر محل وقوع جرم است. طبیعی است که این اتفاق مایه بحث و گفت‌وگوهای بسیاری شود. در ایکس بحث‌هایی سر گرفته که فارغ از خود این حادثه دلخراش، از وضعیتی نامطلوب خیلی مسائل در سطح جامعه نشان دارد. پیشتر از این بحث‌ها انگیزه این جنایت هم مورد تأمل است. قاتل به این بهانه که چند سال پیش برادر سکته‌کرده‌اش به این دکتر رجوع کرده و دکتر در احیای او کوتاهی کرده است این وعده را از مدت‌ها پیش داده بود که انتقام برادرش را خواهد گرفت. عکس‌هایی از او در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که همانند گروه‌های شبه‌نظامی با اسلحه کلاشینکف، کلت و چاقوی نظامی بغل کمر در حال نمایش خود است. چندین عکس با چنین هیبتی از او منتشر شده است و از قرار معلوم اینها را در شبکه‌های اجتماعی‌اش منتشر کرده است.
اولین سوالی که به‌وجود می‌آید این است که چطور وقتی پلیس فتا درباره مسئله حجاب در شبکه‌های اجتماعی آن میزان حساسیت دارد، نسبت به یک فرد ضداجتماع که تصاویری رعب‌انگیز با سلاح‌های جنگی منتشر کرده است، غافل بوده تا کار به اینجا برسد؟ این حقیقتاً سوال است، آیا او تحت نظر بوده؟ آیا زندان رفتنش برای این تخلفاتش بوده؟ آیا پلیس از تهدیدات این فرد اطلاع داشته است؟ به هر روی نیروی انتظامی به عنوان متولی امنیت داخلی کشور باید این شبهه‌ها را برطرف کند و برای افکار عمومی نسبت به این فاجعه و راهکارهای جلوگیری از آن توضیح مفصل دهد. یعنی امیدواریم که چنین کند.
همچنین، اگرچه این جنایت به لحاظ سبعیت کمتر مشابه دارد اما سابقه خشونت نسبت به کادر درمان در ایران بسیار است. بخش عمده به‌وجود آمدن این رفتارها به دلیل بحران‌های زیرساختی نظام سلامت است، بخشی از آن هم به دلیل فهم عرفی ما نسبت به پزشک، سلامت و مرگ است. اولین سخنی که تقریباً همه آنان که در کشور ما عزیز از دست می‌دهند می‌گویند این است که «فلانی سالم بود، دکترها کشتندش.» ما با مرگ عجین نمی‌شویم و وقتی چنین اتفاق ناگزیری برای ما می‌افتد همیشه دنبال مقصر می‌گردیم. اگرچه مرگ همیشه لقلقه زبان‌مان است ولی برای این سرنوشت محتوم آماده نمی‌شویم و به این باور نمی‌رسیم که هرکس یک روز به علتی می‌میرد. وقتی مرگ را دور از عزیزان‌مان می‌دانیم همیشه برای مرگ، دنبال مقصری می‌گردیم و در این میان کادر درمان هم بهترین متهم است.
جز اینها، شوربختانه، مرگ دلخراش این پزشک بار دیگر «دیگری‌ستیزی» بخشی از جامعه ما را هویدا کرد. بسیاری از کاربران شبکه ایکس در واکنش به این مرگ قومیت و شهر قاتل را مورد هجمه قرار داده‌اند و رفتار شنیع یک فرد ضداجتماع را به کل شهر و قوم او تعمیم می‌دهند. متاسفانه بخش صداداری از جامعه، فارغ از عقلانیت و بعضاً اخلاق همیشه مشغول بزرگنمایی است. زمانی آتش‌نشانی از فلان قوم، حرکت قهرمانانه‌ای می‌کند همین‌ها هزاران مطلب می‌نویسند که این حمیت و غیرت این قوم است و چه و چه. یک وقتی ورزشکاری دل‌شان را به وجد می‌آورد می‌گویند اینان فرزندان آرش کمانگیر هستند و یک وقت هم مثل این روزها به شهر و قومی حمله می‌کنند چون در آن قتلی صورت گرفته است. درحالی‌که در همین تهران در سه روز گذشته دو قتل بسیار فجیع در طبقه برخوردار و تحصیل‌کرده صورت گرفته است. حضور گسترده مردم یاسوج در تشییع پیکر دکتر داوودی و سخنان خانواده ایشان درباره مردم این شهر نشان داد که همه صحبت‌های دیگرستیز شبکه‌های اجتماعی در بهترین حالت از سر جهل است؛ اگر نظام‌مند و به قصد دیگری نباشد.


🗞منتشر شده در روزنامه هم‌میهن

▫️▫️▫️
@zamaneyebarkhord

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

16 Nov, 09:31


Channel photo updated

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

15 Nov, 15:49


قتل در عرصه عموم
راستي پزشكان چه ميبينند ؟

يك متخصص قلب در شهري بسيار دورتر از زادگاه خود توسط همراه يك بيمار سكته قلبي كه چند ماه پيش فوت كرده بود به قتل ميرسد . در چند كميسيون پزشكي قانوني تاييد شده بوده كه پزشك به وظايف خود با صداقت عمل كرده است . قاتل خود و الات قتاله را در فضاي مجازي با افتخار به نمايش ميگذارد .
جامعه پزشكي در همه رشته ها و شاخه ها به شدت از اين ستم و مظلوميت بي تاب ميشود. عكس وتفصيلات اين قتل همراه با يادداشت ها ودل نوشته هاي متعدد صفحات مجازي را پر ميكند . بيشترين تعداد اين نوشته ها از آن شاغلين سلامت بالاخص پزشكان است .عرصه عمومي ، هنرمندان اصحاب رسانه گهگاه در اين مورد اظهار نظري ميكنند اما كميت و كيفيت آنچه اينان ميگويند با آنچه پزشكان ميگويند و مينويسند قابل مقايسه نيست . بسيار اندك است . حتي با ساير مواردي هم كه عرصه عمومي تحت تاثير قرار ميگيرد اين حجم از اظهار نظرات و اين تفاوت قابل مقايسه نيست .
ميخواهم ببينم ريشه اين تفاوت كجاست ؟ اين تنها يك كنجكاوي براي سر درآوردن نيست .ترديد نبايد كرد تنها نوري كه عرصه عمومي بر نواحي درد مي اندازد ميتواند راه را بر حل مصايب و بحران هاي اجتماعي بگشايد .
راستي پزشكان چيزي ميبينند كه ديگران قادر به ديدن آن نيستند ؟ آيا جوشش احساسات بسيار بيشتر از يك همدردي صنفي نيست ؟
تقريبا همه غير پزشكان هم قتل را محكوم ميكنند اما در عمق نگاهشان ميخواني " اما حالا بايد ديد چكار كرده بوده ."
برخي قتل را البته محكوم ميكنند اما بلافاصله اضافه ميكنند به تخلفات پزشكي بايد طوري رسيدگي كرد كه اعتماد مردم بازگردد .ميگويند اعتماد مردم به جامعه پزشكي سست شده است .
عجيب است اما گويا تنها جامعه پزشكي است كه تفاوت بين انواع " پزشك " را تشخيص ميدهد .پزشك عمومي اي كه حرفه اش سالها پيش منقرض شد .دستيار تخصصي اي كه به بيگاري گرفته شده و نيمه شب سخت ترين بيماري ها را درمان ميكند پزشك متخصصي كه در دورترين شهرها به درمان و دشوار ترين بيماري ها ميپردازد هم البته پزشك هستند اما گويا به چشم نمي آيند . باور كردني نيست اما گويا جمعيت آن جمعيت عظيم را نميبينند و تنها اقليتي از پزشكان را ميبينند . پزشكاني را كه خود مهم ترين قربانيان اين سيستم هستند مسئول پديد امدن اين وضع و آماج خشم خود ميكنند .
راستي پزشكان چه ميبينند ؟
تنها پزشكان هستند كه ميبينند فاصله ما با دنيا بخصوص در بخش هاي درماني وواورژانس ها و مراكز توان بخشي روز به روز در حال افزايش است . تنها پزشكان هستند كه ميبينند دوام آوردن ، باقي ماندن در رشته هاي درماني بخصوص اورژانس ها چه كار دشوار و طاقت فرسايي است . تنها پزشكان هستند كه ميفهمند كدام پزشك تا چه حد به اصالت كارش پايبند مانده و تاچه حد به فرعيات آسان تر فرو غلطيده . تنها پزشكان به وسعت و فراگير شدن مهاجرت در دوستان و همكارانشان اشراف دارند در يك كلام تنها پزشكان هستند كه از جايي كه ايستاده اند ميتوانند اينده سياهي را در دوردست ببينند كه با اين شتاب و اين نشانه ها سيستم سلامت كشور كاملا فروخواهد ريخت . به همين جهت است كه قتل اين پزشك جوان به جرم تلاش در درمان سوزشي عميق و صعب العلاج در قلب هاي ايشان پديد مي آورد .
پيام قتل دكتر داودي براي ايشان اشاره به راه درازي است كه تا درك ريشه هاي بحران سلامت توسط عرصه عمومي داريم و اينكه اصلاح خرده فرهنگ هاي خشونت زده اي كه بايد تحت تاثير نخبگان عرصه عمومي اصلاح شوند چقدر دشوار است
. https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

13 Nov, 01:52


Channel photo updated

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

13 Nov, 01:46


در عزاى سيستم سلامت

تير جهل و خشم بر قلبى فرود آمد كه جز به قلب ديگري نمي انديشيد .و سرى را بريد كه سوداىى جز سلامت ديگرى نداشت .
قتل بيرحمانه دكتر داوودي در ياسوج بي ترديد ريشه در سيستمي دارد كه سالها بجاي تامين هزينه هاي درمان روزآمد، پزشكان را اماج حمله هاي مردم كرد و كوشيد بحران سلامت و درمان را به حساب قربانيان اصلي آن ، پزشكان بنويسد . پزشكاني كه حق دارند در محيطي علمي با تمام امكانات با فراغ بال و اطمينان از آينده كار كنند اما در عوض مجبور به كار و زندگي در بيمارستان ها و درمانگاه هايي با كمترين امكانات و شلختگي بي حد هستند جايي كه بسياري از مردم ولو به مدت كوتاه ولو براي اورژانس ترين درمان ها حاضر نيستند پايشان را آنجا بگذارند ! . سيستمي كه باعث تحقير جامعه پزشكي به انواع و أقسام روش ها شد . پزشكان را چون بردگان به كار گرفت .شبه علم را در برابر دانش آنها علم كرد .كاري كرد تا دايره شاغلين به سلامت تنگ و تنگ تر شود و بسياري به كانادا يا زيبايي مهاجرت كنند . حقوق كافي به بهترين جوان كشور هيات علمي تمام وقت نداد در عوض كاري كرد كه از هر بيمار ويزيت دريافت كند وويزيت او در دانشكده پزشكي ارزان ترين كالاي قابل خريداري در شهر ، ارزان تر از آدامس و كبريت باشد و همه كساني كه معتقدند " هيچ ارزاني بي دليل نيست " اين را ببينند . تمام تريبون ها را براي دهان هاي گشادي كه با ظاهري روشنفكرانه "پزشكان " بدون جدا كردن دستياران پزشكان عمومي هيات علمي تمام وقت و …از معدود پزشكاني كه درامد زيادتري دارند را آماج حملات خود قرار ميدادند گشود . سيستم چاره اي حز اين نداشت وگرنه مردم ممكن بود خشم خود و درخواست خود براي سلامت بهتر براي پوشش كامل اورژانس ها به بهترين نحو را متوجه خود سيستم كنند .
جامعه پزشكي امروز عزادار پزشك جواني است كه براي خدمت به دورترين شهر ها رفته بود و جان خود را براي يكي از مرگبارترين اورژانس هاي پزشكي كه درمان آن از عهده يك فرد خارج است گذاشت .اورژانس خطيري كه هماهنگي عوامل متعددي را ميطلبد كه نيمه شب جز جان پزشك هيچكدام اماده نيستند كه آن هم فدا ميشود . او به استناد چند بار كميسيون تخصصي وظايف خود را به بهترين نحو انجام داده بود .
آيا اين آخرين مرگ ازاين دست خواهد بود يا شروع دوران تازه ايست كه نه تنها امكانات زندگي كه خود جان هم از پزشكان دريغ خواهد شد ؟
انتخاب بين اين دوراه وظيفه دشوار دولت و مردم غير پزشكي است كه همين حالا هم نميتوانند از نوع نگاه و تلقي خود از " اين دكترا .. " ولو بعد از جند جمله باسمه اي مستعمل در بزرگداشت پزشكان ، دست بردارند و حقايق عريان بحران سلامت را كه بيش از هركس به سلامت خود و مردم پيرامونشان مربوط ميشود نه آنچه كه منافع متضاد پزشكان ميپندارند به عينه مشاهده كنند .
جامعه پزشكي بايد اين بار به شكلي هماهنگ و سراسري عزادار بودن خود را و اندوه عميقي را كه در پشت چهره كاري و جدي او نهفته است به نمايش بگذارد .

https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

11 Nov, 02:52


يادداشت روز دوشنبه شرق
دياليز و اخلاق
مرگ هفتاد بيمار دياليزي به دليل آلودگي مايع دياليز تنها دل جامعه وجامعه پزشكي را به درد نمي آورد ، كاغذ بيجان خبر هم بي تاب ميشود .
بايد بارها وبارها بيماران دردمندي را كه دياليز آن هم دياليز صفاقي ميشوند ديده باشي تا دريابي هفتاد مرگ چه معنايي دارد ؟ و چه رنج عظيمي است .
اين هفتاد مرگ هيچ معناي ندارد جز آنكه نظارت بر حياتي ترين داروها در پيكار شوم منافع ناپديد شده است
معنايش آن است كه كسي براي نظارت هزينه نميكند .ارزش كالا و خدمات در كار پزشكي جاي خود را به روابط و سياست داده است .شعار و احساسات جاي اقتصاد و انضباط را گرفته فضائي مناسب براي سو استفاده فراهم ميكند
يعني آنكه در انزواى بين المللي به انتهاي بيراهه اي رسيده ايم كه در آن شيوه هاي جدي و نوين توليد و نظارت جاي خود را به مناسكي اداري و صوري داده اند .
يعني آنكه بسياري از مسئولين و متخصصين از اخلاقيات مدرني كه در آن وجدان تنها با كار روزانه ارام ميگيرد نه با مناسك ،آشنا نيستند و چارچوب هاي ساده و كهن اخلاقي اي كه براي همه مردم و همه كارها يكسان ميباشند نه تنها بر وجدان ايشان حكم ميراند كه بدتر از آن به عنوان مفري براي سبك كردن وجدان ، آينده ايشان را گناه آلود تر هم ميكند .
بايد پرسيد سازمان نظام پزشكي براي تحقق اخلاقيات مدرن در كار پزشكي تا كنون چه با ز جويي هايي در اين مورد به عمل آورده است ؟
سازمان نظام پزشكي متولي اصلي دادگاه اخلاقي ايست كه پزشكان را با جوهر كارشان مورد قضاوت قرار ميدهد اوست كه نيك وبد اخلاق را در حرفه پزشكي تعيين ميكند .پيگرد و مجازات يك پزشك يك مسئول در شركت داروسازي يك مديركل در سيستم سلامت و ….توسط سازمان نظام پزشكي تنها محاكمه و مجازات يك فرد يا يك گروه نيست تعريف اخلاقيات تخصصي اي است كه بايد بر وجدان هريك از پزشكان حكم براند . كم نبوده اند پزشكاني كه خود پرونده بيمار را در نظام پزشكي به جريان انداختند تا بتوانند قضاوت دقيقي در مورد رفتار خوددداشته باشند .
ترديد نبايد كرد تنها در جامعه اي كه مايع دياليز ميتواند هفتاد نفر را بكشد صدمات تاخير در كار دولت ووزارت هم ميتواند از نظرها دور بماند ! . تاخير سه ماهه در راه افتادن دولت ووزارت بهداشت جديد ، عدم تعيين معاون درمان جديد -مسئول اصلي مايع دياليز - آيا برروند همه درمان ها بي تاثير خواهد بود ؟ كدام معاون درمان در مورد كدام معاون درمان پيشين قضاوت خواهد كرد ؟
آيا جامعه پزشكي اي كه دشوارترين پيكار براي سلامت مردم با كمترين امكانات با بيشترين مشكلات ، عليرغم تمام رفتارها و اعتقادات شبه علمي و ضد علمي رايج در كشور را دارد به انجام ميرساند روزي گزارشي شفاف از آنچه بر مايع دياليز رفته است خواهد شنيد ؟
آيا پزشكان سرمايه اي مهم تر از دانش ووتوانايي هايشان دارند ؟ وقتي كيفيت نظارت ودرمان تا حد هفتاد مرگ تنزل پيدا ميكند پزشكان اين گوهر وجودشان را در خطر نميبينند ؟ آيا بنا بر وظايف اجتماعيشان حق سوال و فرياد ندارند ؟ و آيا اگر اين همه فرياد چون فرياد در چاه تنها انعكاسي درد آور پديد آورد روزي به جايي دور بسيار دورتر از اين قبل وقال ها ، جايي كه بدانند كاري كوجك اما مفيد ولو براي غير هموطنانشان انجام خواهند داد، مهاجرت نخواهند كرد ؟

https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

09 Nov, 14:33


ياد مانده هاى بزرگان
دكتر همايون هادي زاده

داشتم چيزى در مورد روزجهانى راديولوژى مينوشتم كه ناگاه خبرى تلخ و باور نكردنى در رسيد .راديولوژيست برجسته دكتر همايون هاديزاده درگذشت .
هنوز مرگ او را باور نميكنم او كه خودِ زندگي بود با روحيه اي شاد و اميدوار كه هر بار ميديدي گمان ميكردي زندگي ادامه دارد و بهتر خواهد شد . در جلسات مشترك نوروراديولوژي كه داشتيم با كيس هاي دشوار و نامعلوم كه گاه در كارشان مانده بوديم و از اداره خاكشناسي استعلام ميكرديم تا بگويد چه خاكي بر سر بريزيم ! او هميشه جوابي آماده داشت . گاه جوابي راهگشا كه از گره پيچ خورده تشخيص راهي به گشودن ميگشود و گاه از دشواري موضوع به فيزيك ام آر آر گريز ميزد تا ما كه هيج نميدانيم شايد از اين رهگذر چيزي ياد بگيريم .از ياد نميبرم روزي كه ام آر آي خود پشت بيمارستان پارس را افتتاح كرد گفت " اينجا را براي شما درست كرديم " و من بعد از آن هيچگاه نتوانستم ارتباط نداشتنم با ام ار آي بابك را در اذهان روشن كنم در نتيجه اين اواخر به بيماران ميگفتم ام ار آي را هم فقط در ام آر آي خودم " بابك "بگيرين . ام آر آي بابك تنها يك محل كار نبود خانه و كاشانه او هم بود به دوستي گفته بود من اينجا زندگي ميكنم .گمان ميكردي حداقل در اين يك نفر تضاد و دره عميق بين كار وزندگي ، كار وتفريج پرشده است در اين محل بخشي از خود را كه به شكل كار كالا و جدا ( الينه ) شده است نميفروشد . دارد زندگيش را ميكند .
او آخرين از رده راديولوژيست هايي كه ارتباطي تنگاتنگ با كلينيسن ها را دنبال ميكنند نبود اما بي ترديد يكي از برجسته ترين آنها بود و از بنيانگذران اين رسم . جلسات مشترك نوروراديولوژي بيمارستان حضرت رسول كه تقريبا تا با ز نشستگي او ادامه يافت يكي از مثال زدني ترين جلسات مشاوره پزشكي چند تخصصي در نوع خود بود در اين جلسات كه چندين سال ادامه يافت نورولوژيست ها راديولوژيست ها چشم پزشكان و جراحان اعصاب همواره حضوري فعال داشتند و هيچ كدام از ما خاطره آن جلسات و آموزش هايي را كه اين همفكري براي همه ما داشت فراموش نميكنيم . او همواره از كمبود وسايل و امكاناتي كه دانشگاه دراختيار ميگذاشت شاكي بود . امكانات هيچگاه تهيه نشد .اين او بود كه سرانجام بازنشسته شد . اول بار در همين جلسات از استراليا جايي كه خانه ابدي او شد سخن ميگفت . تنها هادي زاده نيست ارامش ابدي در جايي دور از وطن گويي سرنوشت بسياري از بزرگان ماست .
چهره و رفتارش آثار زندگيش فراموش نشدنيست يادش گرامي باد

https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

08 Nov, 19:39


رؤياى امريكاىى
انتخابات اخير امريكا نشان داد انچه به روياي امريكايي معروف شده هم چنان يك روياست و نه تنها اين كه هرروز از واقعيت دور و دورتر ميشود .
خانواده خوشبخت امريكايي كه در كتاب هاي اموزش زبان خوانده ايم با خانه شيرواني ،پاركينگ ،مادر و پدر مهربان همان هايي هستند كه به ترامب با خانه هاي افسانه اي و برج هاي متعدد در اقصي نقاط دنيا راي دادند ؟ يا كساني بودند كه اميد خود را به دايناسور هاي افسانه اي حزب دموكرات بستند .فسيل هاي أساطيري اي كه بعد از قرن ها زندگي ،آلودگي با انواع وأقسام كارتل ها و بلوك هاي سرمايه دارانه و بند وبست هاي جهاني با ميلياردها دلار هزينه براي خونريزي هاي بين المللي با هزينه همين زحمتكشان همچنان اداي شعارهاي گذشته را در مي آورند اما قادر نيستند كانديدايي معرفي كنند كه بتواند دو قدم راه برود و اين همه درخواست ها و ارزوهاي زمين مانده امريكايي ها را نمايندگي كند .
راستي چند نفر از صدها هزارنفر بي خانمان امريكايي به ترامپ راي داده اند ؟ هزاران هزاران كارگر و زحمتكش امريكايي آيا با ميل و رضايت خود به صاحب مؤسساتي كه با شيره جان انها سر به فلك كشيده راي دادند ؟ در اين سيستم جديد قدرت ، انكه بيشترين ستم بر او رفته هم از اين مكانيسم دفاع ميكند و چون بازنده اي كه تمام زندگي خود را باخته از قانون قمار ، هر قماري كه هست با جان و دل دفاع ميكند .
اين است مرحله جديدي كه نه تنها جسم و جان كه روح هم به انقياد سرمايه در مي آيد و بي نياز از ستمگر ، خود وظيفه ستم به خود را هم بر عهده ميگيرد . تضاد وخشتناك بين خيره كننده ترين پيشرفت هاي دانش و تكنولوژي و اضطراب مداوم سقوط در ميان مردماني كه ظاهرا قاعده بازي را پذيرفته اند ميرود تا سيستم سرمايه داري را اينده محتوم بشر بنماياند . آينده اي كه هيچ كس را از آن گريزي نيست و هر تلاشي در مقابله با آن به فاجعه اي بزرگ حتي بدتر از تجربه استالين و اتحاد شوروي خواهد انجاميد .آيا همين پيشفرض باعث راي دادن وانتخاب كسي شده است كه هيجكدام از دستاورد هاي ازادي جان در دوران مدرن را قبول ندارد و رسما طرفداري خود را از تمام بندها اعلام كرده و به آن افتخار ميكند ؟ . ميگويند حتي كنگره هاي علمي اروپايي هم صبر ميكنند تا كنگره امريكا بر گزار شود تا ببينند چه پيشرفت هاي جديدي رخ داده تا در كنگره خود بر آنها تاكيد كنند و اين در حاليست كه خيابان هاي شهر هاي بزرگ امريكا اكنده است از كارتن خواب هايي كه همه آنها مشكلات رواني ندارند بسياري در اين رقابت تنگاتنگ كم آورده اند . سيستم دولتي فدرال براي حمايت از ناتوانان ، سالمندان و مبتلايان دمانس و بيماران رواني با هزينه دولت در بسياري از ايالت ها وجود خارجي ندارد .اقتصاد كور" بازار" بر همه چيز حاكم است و " برنامه " در برابر آن رنگ ميبازد .
جنگ داخلي امريكا با شدت تمام هنوز ادامه دارد شمال و جنوب هنوز در حال پيكار هستند بسياري از تضادهاي دنيا هنوز تابعي از اين جنگ بزرگ ميباشند اما به نظر ميرسد سرداران شمال هم ديگر توده هاي ستمديده مردمي كه نياز به حمايت دارند را نمايندگي نميكنند .
آيا روزي فراخواهد رسيد كه پيشرفت هاي هوشمند بتوانند "برنامه "را در برابر "بازار "پيروز كنند ؟كسي با اطمينان نميتواند جواب بدهد اما قدر مسلم آنكه سرمايه داري با تمام تناقضات ،پيشرفت ها و بيعدالتي هايش تقدير محتوم جهان نيست .چنين جهاني بدون چشم انداز تغيير ارزش زيستن
ندارد

https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

06 Nov, 19:08


در طول جنگ کثیف آرژانتین،دولت به سراغ افراد مختلفی از جمله فعالان، روشنفکران و چپ‌گرایان رفت. بسیاری از آن‌ها دستگیر، شکنجه و به زور «ناپدید» شدند.
در برخی موارد، بازداشت‌شدگان به بیمارستان‌های روانی فرستاده شدند، جایی که دولت ادعا کرد آن‌ها به دلیل بیماری روانی نیاز به بستری شدن دارند و این روش به عنوان ابزاری برای بی‌اعتبار کردن و ساکت کردن آن‌ها استفاده شد. اگرچه بیمارستان‌های روانی روش اصلی سرکوب نبودند، اما بخشی از استراتژی گسترده‌تر برای توجیه بازداشت و ساکت کردن دشمنان سیاسی بودند.
جنگ کثیف آثار ماندگاری از خود برجای گذاشت . برای بسیاری از بازماندگان، بازداشت روانپزشکی نمایانگر نوع دیگری از بی‌رحمی و انزوای اجتماعی بود.
۶. روانپزشکی و سروب سیاسی در اروپای شرقی
در طول جنگ سرد، کشورهای دیگر بلوک شرق – مانند آلمان شرقی، رومانی و چکسلواکی – نیز از روانپزشکی برای کنترل مخالفان سیاسی سوءاستفاده کردند. اتحاد جماهیر شوروی اغلب بر این شیوه‌ها تأثیر گذاشت و دولت‌های بلوک شرق روش‌های مشابهی را توسعه دادند.
مخالفان گاهی در بیمارستان‌های روانی تحت تشخیص‌هایی که نشان‌دهنده «خطر اجتماعی» یا «توهمات سیاسی» بود، محبوس می‌شدند. اگرچه این سوءاستفاده‌ها کمتر از شوروی مستند شده، اما همچنان با تهدید به بستری اجباری، به تقویت انطباق سیاسی کمک می‌کردند.

https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

06 Nov, 19:08


روانپزشکی و سياست
(١)
روانپزشكي به عنوان ابزاری علیه مخالفان سیاسی تاریخی پیچیده و ناراحت‌کننده دارد، به‌ویژه در رژیم‌های استبدادی که روانپزشکی نهادی برای ساکت کردن، کنترل و مجازات افرادی که تهدیدی برای قدرت سیاسی تلقی می‌شدند، مورد سوءاستفاده قرار گرفته است . در اینجا مروری بر نحوه استفاده از روانپزشکی برای سرکوب مخالفان سیاسی ارائه شده است اما فراموش نبايد كرد روانپزشكى در خارج از اين تاريخچه هم هيچگاه از تاثير سياست و عوامل خارج از دانش فارغ نبوده است . شخصيت ضد اجتماع هيچگاه نميتواند بدون تعريف محدوده خاصي از اجتماع مورد إدراك قرار بگيرد سازمان اداري سرمايه داري هم نميتواند در تعريف شخصيت پسيو اگرسبو بي تاثير باشد .تاثيرات اخلاقيات كاتوليك بر روانشناسي فرويد را فوكو اشاره كرده است و به هر حال جداكردن بينش سياسي و مذهبي روانپزشك از كار باليني اش كار دشواريست كه مورد توجه بسياري از روانپزشكان قرار گرفته و در انجام ان موفق بوده اند .اما ابتدا مختصرا به تاريخچه روابط متقابل سياست و روانپزشكي بپردازيم
اتحاد جماهیر شوروی و «اسکیزوفرنی تنبل »

اتحاد جماهیر شوروی شاید شناخته‌شده‌ترین نمونه از سوءاستفاده از روانپزشکی برای اهداف سیاسی باشد . از دهه ۱۹۵۰ تا اوج‌گیری در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، مقامات شوروی مخالفان سیاسی را بیمار روانی معرفی می‌کردند و آنها را به بیماری‌هایی مانند «اسکیزوفرنی تنبل » متهم می‌کردند. این اختلال ادعایی که توسط روانپزشک شوروی آندری اسنژنفسکی ابداع شد، مدعی بود که افراد می‌توانند رفتار عادی نشان دهند، اما باورهای سیاسی توهمی خطرناکی را در درون خود پنهان می‌کنند.جسارت بلشويكى در مهندسى اجتماعي و آنچه كه در هنر مدرن بازتاب يافت اما با سرعت به نااميدي انجاميد اينجا هم خود را مجاز وقادر به مداخله در ذهنيات و رفتار كساني ميديد كه چون او نمي انديشيدند و با مخالفت خود موانعي بر سرراه ارمان هاي تخيليشان بنظر ميرسيدند .
مخالفان، فعالان، روشنفکران و هنرمندانی که احساسات ضد شوروی را ابراز می‌کردند یا حزب کمونیست را نقد می‌کردند، در بیمارستان‌های روانی بستری می‌شدند. بسیاری از آن‌ها در مراکز روانپزشکی با امنیت بالا (پسیخوشکا) نگهداری می‌شدند، درمان‌هایی مانند شوک الکتریکی، داروهای اجباری و محدودیت‌های فیزیکی می‌گرفتند. هدف، بی‌اثر کردن مخالفت‌ها از طریق حذف فعالان از زندگی عمومی بود.
هزاران نفر تحت تأثیر قرار گرفتند و این عمل تأثیر وحشتناکی بر روی مخالفت‌ها گذاشت،.

چین

در چین، استفاده از بیمارستان‌های روانی برای بازداشت دشمنان سیاسی از دهه ۱۹۵۰ مستند شده و تاکتیک‌های مشابهی تا به امروز ادامه دارد. مخالفان، فعالان، پیروان فالون گونگ و دیگرانی که تهدیدی برای هماهنگی اجتماعی تلقی می‌شوند، گاهی به عنوان بیمار روانی معرفی شده و بازداشت می‌شوند.
موسسات روانپزشکی معروف به بیمارستان‌های آنکانگ در چین برای بازداشت افراد بدون محاکمه قانونی تحت پوشش درمان‌های بهداشت روانی مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اين افراد اغلب با مصرف اجباری دارو ، انزوا و بدرفتاری مواجه می‌شوند..

برنامه T4 آلمان نازی و «جنون سیاسی»

اگرچه رژیم نازی بیشتر به خاطر سیاست‌های اصلاح نژاد که افراد دارای ناتوانی‌ها و «ناخالصی‌های نژادی» را هدف قرار می‌داد، به یاد آورده می‌شود، اما این سیستم همچنین بازداشت و قتل مخالفان سیاسی را هم تسهيل مي کرد. این برنامه به عنوان برنامه T4 شناخته می‌شود، اين برنامه در سال ۱۹۳۹ به عنوان تلاشی سیستماتیک برای قتل افرادی که «نامناسب» محسوب می‌شدند ، از جمله زندانیان سیاسی، آغاز شد.
اين برنامه به طور خاص بر مخالفان سیاسی متمرکز نبود، اما گاهی از برنامه T4 و بیمارستان‌های روانی برای حذف کسانی که با اهداف نازی مخالفت می‌كردتد هم استفاده می‌شد. برخی از مخالفان به عنوان افراد دچار کمبودهای ذهنی یا خطرناک برای خلوص اجتماعی برچسب‌گذاری شده و به موسسات اجباری و حتی نابودی سوق داده شدند این ترکیب سیاست‌های روانپزشکی با آزار سیاسی به عنوان یکی از تاریک‌ترین لحظات در تاریخ درمان‌های بهداشت روانی شناخته می‌شود و پیامدهایی برای حرفه پزشکی و قدرت دولتی به دنبال داشت.

روسیه امروز و بازگشت روانپزشکی سیاسی

پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، سوءاستفاده از روانپزشکی برای اهداف سیاسی کاهش یافت، اما به طور کامل از بین نرفت. در سال‌های اخیر، روسیه شاهد افزایش مواردی بوده است که روانپزشکی برای هدف قرار دادن مخالفان سیاسی استفاده شده .
در چندین مورد ، منتقدان دولت پس از اعتراضات یا بیانیه‌های ضد دولتی در بیمارستان‌های روانی بازداشت شده‌اند. سازمان‌های حقوق بشری بین‌المللی نگران بازگشت تاکتیک‌های دوره شوروی به بهانه بهداشت روانی هستند.

جنگ کثیف آرژانتین (۱۹۷۶-۱۹۸۳)

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

04 Nov, 04:10


سيزدهم آبان

روز سيزدهم آبان آن سال وقتي خبر آمد گروهي از دانشجويان سفارت امريكا را «تسخير» کرده‌اند ما هم همان نزديكي در همان خيابان از چند روز قبل يك هتل را «تسخير» كرده بوديم! خيلي از دانشجويان ديگر هم در اين تسخير نقش داشتند. بقيه هتل‌ها هم توسط دانشگاه‌های ديگر تسخير شده بود. دانشجويان از هر گروه و سليقه سياسي و فرهنگي در اين تسخيرها متفق‌القول بودند. می‌خواستیم هتل‌ها را تسخير كنيم بعد بين فقرا تقسيم كنيم. انقلاب شده بود! چه معني داشت عده‌ای فقير باشند!؟ اصلاً هتل چه معنا دارد؟ این‌همه تشريفات و مبل‌ها و لوستر‌های بزرگ براي چيست؟ واقعاً منطقی‌تر از اين تسخیرها با آن تفكرات آن زمان ما چه چيزي می‌توانست وجود داشته باشد؟ خاطرم هست يكي از همکلاسی‌های ما كه مذهبي و بسيار صادق بود و قدبلندی داشت کلاه و کاپشن مخصوصی می‌پوشید و الان متخصص قلب برجسته‌ايست، داشت مثل هرروز بازهم براي ما سخنراني می‌کرد كه خبر را آوردند. مدتي همان‌جا سكوت كرد. انگار صاعقه خشكش كرده باشد. همه ما همين احساس را داشتيم. درحالی‌که ما به خودمان می‌بالیدیم كه يك ساختمان و چندتا اتاق و اثاثیه را «تصرف» کرده‌ایم گروهي از دانشجويان خود امپرياليسم جهان‌خوار را تصرف کرده‌اند! ما كجاييم و آن‌ها كجا هستند؟ تسخير هتل توسط ما يك كار بچه‌گانه و اسباب‌بازی به نظر می‌رسید؛ و به‌سرعت به پايان رسيد. چند ماه قبل از آن چریک‌های فدايي خلق تلاش كرده بودند سفارت امريكا را تصرف كنند اما نتوانستند.
دنياي كوچك و ساده‌ای بود آکنده از هيجان و اميد. می‌شد از همين فردا هتل‌ها رابین فقرا تقسيم كرد، خانه‌های خالي را به آن‌ها بخشيد پول‌های بانک‌ها را برداشت خرج كرد و…. یک نیروی اهریمنی از آن‌سوی دنیا داشت نقش شر و شیطان را بازی می‌کرد و حالا گروهی درست با خود او درگیر شده بودند.
نمی‌دانم واقعاً بهتر بود که این جریان به‌اصطلاح تعمیق انقلاب با ابتکاری رقابتی متوقف می‌شد یا نه اگر هتل‌ها و خانه‌های مردم به همان شیوه ابتدایی مورد تسخیر قرار می‌گرفت سنگ روی سنگ بند می‌شد یا نه؟ اما آنچه واضح است اینکه این موج سهمگین چون اسبی سرکش نه در مقابله که تنها با همراهی و رقابت قابل‌مهار و کنترل بود.
نمی‌دانم اگر سیاستی پدید می‌آمد که تسخیر هتل‌ها و نه سفارت دائمی می‌شد اوضاع چگونه پیش می‌رفت نمی‌دانم. فقط می‌خواهم بگويم با جو و احساساتي كه امروز وجود دارد نمی‌توان افراد و رفتارهاي چهل سال پيش را قضاوت و محكوم كرد يا حتي تحسين نمود. سالهاست تسخیر کنندگان و تطویل دهندگان را به درستی مورد شماتت قرار می‌دهند اما بهتر ان است كه گذشته را چراغي فرا راه آینده قرار دهیم و بيش از هركس ديگري بر رفتار گذشته خود هم بیندیشیم . از آنکه ولو چون يك فرد بر لهيب آن آتش همگانی ذره‌ای قدر توان خود دميد تا كسي كه با بستن هر منفذي ولو با بی‌تفاوتی جز انفجار راهي نگذاشت. تا آن کس که اسرار ساخت و ابرو حراج کرد .
راه عقلانيت جز از طريق نقد خود و رؤیت صادقانه خطاها نمی‌گذرد.

https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

31 Oct, 16:51


يادداشت روز جهاني سكته مغزي در وبسايت وزارت بهداشت

٢٩ اکتبر برابر با 8 آبان ماه، روز جهانی سکته مغزی نام گرفته است؛ نامگذاری این روز، به دلیل رویداد خاصی نبوده و اهمیت سکته مغزی نیاز به یک حادثه مهم تاریخی ندارد.
این روز در تمام دنیا، به افزایش اطلاعات عمومی مردم در مورد درمان و پیشگیری از سکته مغزی و درخواست از دولت هایشان، اختصاص یافته است.
راستی چرا در میان این همه بیماری، سکته مغزی به تنهایی روز و انجمن و کنگره در سطح ملی و بین المللی دارد؟ دلایل آن، اولا به این خاطر است که برای بیماری ها روز به روز درمان های جدیدتر و مدرن تری پیدا شده که غیر قابل درمان ترین بیماری ها را تبدیل به قابل درمان ترین و " معجزه مانند" ترین می کند و اعتماد به نفس طبیب و فراتر از آن انسان را در غلبه بر نیروها و جهان ناشناخته ای که تاکنون انسان مقهور آنها بود، تقویت می کند و ثانیا پیشگیری و درمان سکته مغزی، مهم ترین محک برای کفایت سیستم سلامت کشور هاست.
کشوری که بتواند در ساعات اولیه بروز سکته مغزی بیمار را یافته و در عرض چند ساعت به مرکزی که توان این درمان را دارد، منتقل و بتواند نتیجه درمان را پیگیری کند و سیستم اقتصادی مدرنی برای کلیه هزینه ها اندیشیده باشد، قطعا در سایر زمینه ها هم موفق خواهد بود.
از آنجاکه فاکتورهای خطر در سکته مغزی مشابه فاکتورهای خطر ابتلا به سکته قلبی است، میزان شیوع سکته مغزی می تواند نشانگر موفقیت کشورها در بهداشت عمومی، کنترل فشارخون، دیابت، چربی، اجتناب از دخانیات و افزایش فعالیت فیزیکی شهروندان، باشد.
واقعیت این است که در "ساعت اول "وقوع سکته مغزی تنها درمان وریدی بیش از نیمی از بیماران را نجات می دهد و در ساعات اولیه درآوردن لخته خون از هر سه بیمار، دو بیمار را نجات خواهد داد. این درمانی درخشان برای بیماری‌ای است که تا همین اواخر، همانند چهره ای از تقدیر رخ می نمود.
سکته مغزی از لحاظ آمار و ارقام در ایران تفاوت چندانی با سایر کشورها ندارد، به دلیل عدم وجود سیستم ثبت دقیق بیماری ها در کشور (که نقیصه ای جدی است) نه تنها آمار دقیق سکته مغزی روشن نیست، بلکه نتایج درمان هم نمی تواند مورد ارزیابی قرار گیرد.
گرچه دوران سالمندی، شایع ترین دوره سنی سکته مغزی محسوب می شود، اما در سنین پایین تر نیز موارد بسیاری ثبت شده و می توان گفت که سکته مغزی بیشترین آمار ابتلا در سنین پایین تر را دارد.
افزایش آگاهی عموم و جامعه پزشکی از علائم سکته مغزی، باعث تشخیص بیشتر سکته مغزی در سنین جوانی شده و احساس شیوع بالاتر و پایین آمدن سن بروز آن را به وجود آورده است که نکته مهمی است، چراکه امکانات درمانی سکته مغزی بسیار فراتر و حیاتی تر از امکانات درمانی بیماری هایی نظیر ام اس است.
امسال جهان، روز جهانی سکته مغزی را در حالی برگزار می کند که اخبار جنگ و کشتار همه اخبار را تحت الشعاع خود قرار داده است. در چنین شرایطی جان انسان و به تبع آن بیماری هایی مانند سکته مغزی کم اعتبار می شوند.
باشد که در شرایط دشوار بارش مرگ، نفرت و خشونت و در هوایی آکنده از وحشت و پانیک، بیش از پیش به ناتوانان و بیماران بخصوص بیماران سکته مغزی بپردازیم.
در کشور ما بسیار با تاخیر از سال ١٣٩٦ برنامه ملی سکته مغزی در قالب طرح ٧٢٤ شروع به کار کرد و درمان سکته مغزی حاد با اتکا به تلاش و کوشش داوطلبانه پزشکان و پرستاران آغاز شد. درحال حاضر علیرغم فقدان حداقل امکانات در بسیاری از بیمارستان ها که البته فاصله ای فزاینده با سطح درمان سکته مغزی با بخش های پیشرفته جهان دارد، این درمان انجام می شود.
امسال بیش از هرسال به روز جهانی سکته مغزی نیازمندیم.

https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

28 Oct, 11:59


جنگ و سلامت؛ دشمنان دیرین
به بهانه روز جهانى سکته مغزى (سه شنبه ٨ آبان ٢٩ اكتبر )

جثه‌ای کوچک و رنجور دارد. سکته مغزى و ضعف نیمۀ چپ نتوانسته بر مشاعر او تأثیر بگذارد. آن هدیه آسمانی، آلزایمر هم گویا از او دریغ شده. بنابراین «‌آقای دکتر خیلی می‌ترسه‌، اضطراب داره، با کوچک‌ترین صدایی می‌پره، مرتب ناله می‌کنه. هیچ خبری نمی‌دیم ولی خودش می‌فهمه. همش نگران بچه‌ها و نوه‌هاست. هرکدام در شهری هستند‌.»
در سال ٦٨ وقتی من دستیاری را در بیمارستان امام شروع کردم، بخش مغز و اعصاب تازه بازگشایی شده بود. در تمام مدت جنگ بخش مغز و اعصاب تعطیل شده و به بستری‌کردن مجروحان اختصاص یافته بود. وقتی جوانان بسیار گروه‌گروه به شهادت می‌رسند، کسی در بند بیماران و ناتوانان نخواهد بود‌.
اولین و مهم‌ترین قربانیان جنگ‌ها بیماران و ناتوانانی هستند که در دوران صلح هم کمک و همیاری زیادی دریافت نمی‌کنند. در دوران جنگ حتی کسی نمی‌پرسد چه بر سر ایشان آمد‌.
روز جهانی سکته مغزی امسال در‌ حالی فرا‌رسید که کشور ما و بخشی از کشورهای منطقه در هراس از بروز جنگی دامن‌گیر به سر می‌برند‌. همان‌طورکه ترس از مرگ کمتر از خود مرگ نیست -اگر بیشتر نباشد‌- آثار این وحشت عمومی بر بیماران و ناتوانان از خود جنگ به‌هیچ‌عنوان کمتر نیست‌. گویی هنگام جنگ جان آدمیزاد متاعی بی‌ارزش می‌شود و رنج‌های او بی‌اهمیت جلوه می‌کنند‌. وقتی از جزئیات درمان سکته مغزی سخن می‌گوییم، از معجزه ساعت اول درمان، از ضرورت آمبولانس‌های مجهز به سی‌تی اسکن، از تجهیز بیمارستان‌ها به روش‌های درآوردن لخته، از ضرورت مراکز توان‌بخشی، از ضرورت استخدام پزشک و پرستار به تعداد کافی از...؛ طوری نگاه می‌کنند که گویی با نگاه می‌گویند: «‌دل خوش سیری چند‌؟»
اما جنگ و سلامت، دشمنان دیرین یکدیگرند. به همین دلیل است که برای مقابله با احتمال جنگ هم بهترین کار پزشکان پرداختن به سلامت است. از سلامت می‌گوییم، برای سلامت تبلیغ می‌کنیم. آخرین دستاوردهای دانش بین‌الملل در مقابله با سکته مغزی حاد را با صدای بلند می‌گوییم و درخواست می‌کنیم تا در میان اخبار سراسر سرخ، شکاف‌هایی سبز پدید آوریم‌ و تردید نداریم مهم ترين کاری است که برای دورکردن ابرهای جنگ برای کاهش اضطراب عمومی و برای مراقبت هرچه بیشتر از ناتوانانی که اخبار جنگ کمتر از خود جنگ آنها را نمی‌آزارد، انجام می‌دهیم.
شانزدهمین کنگره ملی سکته مغزی ایران‌ که در پایان همین هفته ٩‌ تا ١١ آبان‌ماه در تهران در هتل قلب برگزار می‌شود، تجدید میثاق همه دست‌اندرکاران درمان سکته مغزی با یکدیگر است. پزشکان، پرستاران، توان‌بخشان و پرسنل اورژانس و مهم‌‌تر از همه، تصمیم‌گیران و مسئولان جدید، در کنار هم به همدلی و تبادل اطلاعات می‌پردازند تا درمان سکته مغزی با وجود همه مشکلات در کشور جا بیفتد‌.

🗞منتشرشده در روزنامه شرق

https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

26 Oct, 13:43


*شانزدهمین کنگره بین المللی سکته مغزی ایران*

سكته مغزى تنها يك بيمارى نيست . درمان آن هم تنها درمان يك بيمارى نميباشد .
شيوع سكته مغزى در هر جامعه نشانه ميزان موفقيت اقدامات پيشگيرانه ايست كه جامعه و دولت مدرن بايد وظيفه ذاتى خود دانسته در گسترش آنها و در دسترس قرار دادن همه آنها براى همه مردم تلاش كنند .
درمان سكته مغزى مهم ترين إندكس و معيار توانمندي يك جامعه در درمان همه بيمارى هاست . بيمارى ايست كه تنها در چند ساعت اول قابل انجام است . بنابراين فرهنگ سلامت مردم ، هماهنگي بين بخش هاي مختلف جامعه و جامعه پزشكي ، چابكي اقتصاد سلامت در فراهم نمودن منابع مالي ، تكنولوژي پيشرفته ، داشتن مراكز مجهز توانبخشي و ارتباطات بين المللي در آن نقش به سزايي دارند . جامعه اي كه سكته مغزي را درمان نميكند در ساير درمان هاي او هم بايد شك كرد .
كنگره سالانه سكته مغزى ايران كه امسال براي شانزدهمين بار برگزار ميشود هدفي مهم تر از درمان بيماران مبتلا به سكته مغزي ندارد و در ايفاي اين مهم تنها كنكره متخصصين مغز و اعصاب نيست در عين حال كنگره سالانه تمام بخش هايي است كه به درمان سكته مغزي ميپردازند .
دکتر بابک زمانی
رئیس انجمن سکته مغزی ایران

https://t.me/bzyad

یادداشت‌هایِ دکتر بابک زمانی

25 Oct, 14:32


چهارم آبان ماه
چهارم آبان سالروز اجتماع پزشكان در نظام پزشكي در سال ١٤٠١ را خوب به ياد مي آورم دوستان در متني ياداوري كردند كه سالمرگ شاعر بزرگ ملت ما فريدون مشيري هم هست .فضاي مجازي با عطر شعر او در كوچه باغ پر شد .
اما چهارم آبان براي هركس كه بيش از نيم قرن زيسته باشد ياد آور حادثه ديگري هم هست اما بايد اندكي مغزش را فشار دهد تا به ياد بياورد .
در آن سالها چنين نبود همه ميدانستند ٤ ابان چه روزيست آن روز بسياري از ادارات تعطيل بودند تمام شهر آذين بسته بود در ادارات جلساتي بر گزار ميشد در هر شهر مدارس تعطيل و معلمين و محصلين دست جمعي راهي بزرگترين استاديوم ورزشي شهر ميشدند .گاه چند نفري زير دست و پا له ميشد ند . راديو و تلويزيون همه اين مراسم را زنده زنده پخش ميكردند . سر صف در همه مدارس به مناسبت اين روز بزرگ يكي از بچه ها مديحه اي ميسرود و مدير يا ناظم صحبتي ميكردند . اگر يكي از بزرگان به مناسبت اين روز بزرگ به شهر ما مي آمد در مسير موكب اش تمام شهر جمع ميشدند و پرچم هاي كوچكي را تكان ميدادند . همه جا پرشده بود از طاق نصرت هايي كه ابتدا هرساله از روي اجبار برپا ميشدند اما بعدها به صورت عادت در آمده بود و همه جا تمثال هاي اعليحضرتين با لباس رسمي نظامي ، كلاه لبه دار تاج نشان ك، از يك سو و پيزاهن ماكسي سفيد زربافت و نيم تاج در اندازه هاي مختلف از طرف ديگر نصب شده بود تا هر كدام از ما جوانان كه ان روزها قدرت و مظاهر آن را ميخوانديم مثال بارزي در پيش چشمانمان باشد . همه جا به گمان ما ساواكي ها پراكنده بودند مردان ميانه سال با كت و شلوار و كراوات و احيانا عينك دودي كه گمان ميبرديم همه چيز را زير نظر دارند . يكي هم پسر همسايه ما كه مطمئن بوديم ساواكي است حتي كيف سامسونايت هم اضافه بر انچه گفتم داشت بعدها معلوم شد در شركتي نزديك ميدان مركزي شهر كار ميكرده و چون مخالف اين مراسم بوده در مسبر به تماشا مي ايستاده !
من در تمام طول تحصيل دبستان و دبيرستان هر ساله چنين مراسمي را به خاطر مي اورم .در سالهاي اول بهانه خوبي براي دررفتن از مدرسه بود در سالهاي مياني يكي از آن مديحه سرايان سر صف بودم و در سال هاي آخر هرسال از ابتذال اين مراسم منزجر ميشدم و آن را نشانه اي آشكار از پوشالي بودن تبليغات ميشمردم . گويا دستي عامدانه در كار ترويج اين احساس در ميان مردم بود . اگر ميخواستي ديكتاتوري و سطحي بودن رژيم را نشان بدهي تاكسي را متقاعد كني بهتر از اين مراسم چيزي پيدا نميكردي .
اينها همه درست اما انچه ميخواهم بگويم اينكه در يكي از روزهايي كه آن سالها اين مراسم برگزار ميشد هيج كس نميتوانست تصور كند پنجاه سال بعد هيچ كس هيچ خاطره اي از اين همه قيل و قال نداشته باشد چنان فراموش بشود كه گويي أصلا نبوده است شاعري را به شعري به ياد مي آوريم كه بر دلها حك شده اما آن همه تشريفات ذره اي بر قلبها اثر نگذاشته است انگار نبوده است . حتى عاشقان سلطنت هم گويا از ياد برده اند . راستي فردا چه خواهد ماند ؟

https://t.me/bzyad