پس از پيروزي انقلاب كوبا در ١٩٥٩ چه گوارا يك جنبش كار داوطلبانه به نامTranajo voluntario راه انداخت كه جوانان و مردم انقلابي بطور دارطلبانه و بي مزد در پروژه هاي سازندگي شركت ميكردند خود او بطور فعال در اين جنبش شركت ميكرد جنبش هاي مشابهي در فضاي بعد از انقلاب يا حكومت هاي انقلابي نظير شوروي (subotnics andVoskreseynik)چين (great leap forward )يوگوسلاوي ( “Omladinske radne akcije” ) ويتنام (hochi Minh youth movement ) كره شمالي (chollima movement ) تانزانيا (Ojama village )…..وجود داشته است .
وقتي انقلابيون اراده گرا به قدرت ميرسند و به دليل وقفه اي كه در نهاد هاي خودسامان پديد مي اورند ، توليد و اقتصاد دچار مشكلاتي ميشود تفكرات اراده گرايانه آنها را به اينگونه جنبش هاي انقلابي توليد واميدارد . ميخواهند اراده خود را بر واقعيات تحميل كنند نوعي مهندسي اجتماعي به عمل آورند .بيل ميزنند ، كشاورزي ميكنند و…واقعيت آن است كه كليه اين جنبش ها عليرغم شور وحال و تبليغات فراواني كه براي انها انجام شد با شكست مواجهه شدند و هيچ نتيجه ملموس و پايدار برجا نگذاشتند . واگر نيك بنگريم نميتوانستند برجا بگذارند چرا كه قوانين اقتصاد در اداره جامعه جز امكاني محدود براي اراده بشر نميگذارند و تفكر منطقي و اجازه رشد نهادهاي مستقل و مبادله ازاد در بين بخش هاي جامعه در خود جامعه و با بيرون ، هيچگاه نميتواند جايش را به تلاش هاي فردي حتي با زحمات زياد و از خودگدشتگي بدهد ولو آن فرد چه گوارا باشد با ان هيبت انقلابي يا هر فرد ديگر . تقبيح مردم و اقشار مختلف براي عدم شركت در اين جنبش ها و انداختن گناه شكست اين جنبش ها بر دوش مردم هم راه به جايي نميبرد . اتفاقا بسياري از اين مهندسين و انقلابيون در اصل خود را پيرو نظريه اي ميدانند كه اراده بشر را تابعي از فرماسيون هاي اقتصادي و اجتماعي ميدانست . اين اراده گرايي نوعي تناقض در فكر و عمل ايشان به شمار ميرود .
مناسفانه هنوز گه گاه شاهد چنين رويكرد هايي در ميان افرادي كه به شكلي از همان عقايد اراده گرايانه باور دارند هستيم . معتقدند با برنامه ريزي متمركز ميتوان عرضه و تقاضا را كاملا تعطيل كرد و اداره امور را به دست گرفت . يك مرحله قبل از آنكه دست به مهندسي دردناك اجتماعي با جايجايي طبقات يا ايجاد قحطي وحشتناك براي اداره امور بزنند تلاش ميكنند با تشويق به كار انقلابي بجاي انگيزه هاي طبيعي مردم را به كار بيشتر وادار كنند كارهايي كه بنا بر خاصيت مصنوعي آن نه تنها در آن موفق نميشود بلكه باعث تعطيل ووقفه بيشتر در جريان طبيعي امور ميگردد . وقتي يك استاد فارماكولوژي به شهري محروم ميرود تا همراه كوشندگان ديگر بيل بزند يا براي اصلاح ساختارها برنامه ريزي كند أشكال كوجك تر آن است كه بيل بلد نيست بزند برنامه ريزي هم فني سواي فارماكولوژي است اما أشكال بزرگتر آن است كه انرژي انقلابي و روحيات صادقانه به جاي آنكه به داروشناسي و ساخت دارو تلقيح شود در گِل به هدر ميرود .بنابراين بهتر آن است كه به معجز بوسعيد عمل كنيم كه پرسيدند فلان كس پرواز ميكند و بهمان زير آب ميرود كرامت تو چيست بوسعيد پاسخ داد ماهي هم در اب ميرود و پرنده هم پرواز ميكند كرامت ادمي سر بازار است و در پيكار روزانه !
به درستي هم در شرايط دشوار فعلي پيكار سترگ روزانه است كه نيازمند صداقت و تلاش ميباشد .تلقيح صداقت در كار ديگر و تشفي وجدان از ميان بري دور از وظيفه عين نقض غرض است .
https://t.me/bzyad