آشفتار @ashoftar Channel on Telegram

آشفتار

@ashoftar


نوشته های حسین مکی زاده تفتی

"به من بگو به ترجمه چگونه می اندیشی تا
به تو بگویم کیستی."

هایدگر. چکامه های هولدرلین، ایستر

[email protected]

آشفتار (Persian)

آشفتار یک کانال تلگرامی است که توسط حسین مکی زاده تفتی اداره می شود. در این کانال، شما می توانید نوشته ها، اشعار و افکار این نویسنده استاد را مطالعه کنید. حسین مکی زاده تفتی با ترجمه و اشعار خود، شما را به دنیای او و دیدگاه هایش درباره مسائل مختلف هدایت می کند. اگر دنبال یک مکان برای خواندن نوشته های ادبی و اندیشه های عمیق هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. برای عضویت در آشفتار، کافی است به کانال تلگرامی @ashoftar مراجعه کنید. پس از عضویت، از آخرین ارسال های حسین مکی زاده تفتی بهره مند شوید و با او در ارتباط باشید. برای اطلاعات بیشتر و ارتباط با نویسنده، می توانید با او از طریق ایمیل [email protected] در ارتباط باشید.

آشفتار

16 Jan, 09:10


میر وایزلتیر
Meir Wieseltier(1942-2023)


ادامه دارد . . .

جنگ ادامه سیاست است،
و جنوب لبنان‌ ادامه جلیل علیا
پس همه اینها برای یک دولت طبیعی است
تا در لبنان جنگ به راه اندازد.
جوانی ادامه کودکی است
و جنوب لبنان ادامه جلیل علیا:
پس برای پسران و مردان جوان خیلی طبیعی است
تا در لبنان به یکدیگر شلیک کنند.
گورکن ادامه خاخام است،
و جنوب لبنان ادامه جلیل علیا:
پس برای خاخام‌های کمیته تدفین طبیعی است
که در لبنان گورهای تازه حفر کنند.
مطبوعات ادامه غرغر‌های بیهوده است
و جنوب لبنان ادامه جلیل علیاست:
پس روزنامه‌ها با شدت و حدت
از دستاوردهای جنگ می‌گویند.
شعر نقطه مقابل بیان گزاره است
چه در جنوب لبنان و چه در جلیل علیا:
پس آنچه بیان شده به خوبی بیان‌ناشده‌هاست.
و ما دوباره در لبنان جنگ خواهیم‌کرد.

۱۹۷۸


#میر_وایزلتیر
#شعراسراییل
#شعر_ترجمه

آشفتار

16 Jan, 09:09


«در سال 2000 توسط تشکیلات اسرائیلی، جایزه‌‌ی اسراییل، بالاترین افتخار این کشور،  به ضد نظام‌ترین شاعر اسراییلی اعطا شد.»

تصور کنید چنین شاعری در ایران چه‌ سرنوشتی داشت؟
اگر جزو مهاجرین به اجبار (دیاسپورای ایرانی) نبود، و اگر به جرم توهین به مقدسات و تشویش اذهان عمومی، جایی در اوین نمی‌بود؛ می‌بایست گوری با سنگ‌های شکسته‌ را زیارت می‌کردیم.

#میر_وایزلتیر
#شعراسراییل
#شعر_ترجمه

آشفتار

15 Jan, 05:29


"آهای حرومزاده‌ها... من هنوز زنده‌ام"

آشفتار

14 Jan, 08:48


. . . جرئت نمی‌کنم بگویم
که خون من دلیل درستی اشتباه توست

میر وایزلتیر
Meir Wieseltier(1942-2023)
شاعر و مترجم اسراییلی.

آشفتار

14 Jan, 08:47


میر وایزلتیر
Meir Wieseltier(1942-2023)

شاعر و مترجم اسراییلی.

در سال 1941 در مسکو ، و درست قبل از حمله آلمانی ها به روسیه، به دنیا آمد.
ّ
همان سال مادر و دو خواهر بزرگترش او را به نووسیبیرسک در جنوب غربی سیبری بردند. پدرش هنگام خدمت در ارتش سرخ در لنینگراد کشته شد. ویزلتیه پس از گذراندن دو سال در لهستان، آلمان و فرانسه به اسرائیل آمد. در نتانیا بزرگ شد و در سال 1955 به تل آویو نقل مکان کرد و از آن زمان تاکنون در آنجا زندگی می کند. اولین شعرهای او در هجده سالگی منتشر شد.

پس از تحصیل در دانشگاه عبری، مایر ویزلتیر به شخصیت اصلی گروهی از هنرمندان معروف به "شاعران تل آویو" در اوایل دهه 1960 تبدیل شد. ویزلتیر یکی از بنیانگذاران و سردبیر چندین شماره مجله ادبی معروف Siman Qri'a بود و به عنوان ویراستار شعر در انتشارات Am Oved خدمت کرد. ویزلتیر مترجمی تواناست شعرهای انگلیسی، فرانسوی و روسی را به عبری ترجمه کرده است، همچنین چهار تراژدی شکسپیر و رمان‌هایی از ویرجینیا وولف، چارلز دیکنز، ای.ام.فورستر و مالکوم لوری را ترجمه کرده است. کتاب‌های شعر خود او اکنون به 13 جلد رسیده است و مجموعه‌ای از شعرهای او که توسط شاعر آمریکایی-اسرائیلی شرلی کافمن به انگلیسی ترجمه شده است، به تازگی در ایالات متحده منتشر شده است. اشعار پراکنده او به زبان های عربی، چینی، چکی، هلندی، انگلیسی، استونیایی، فرانسوی، آلمانی، یونانی، مجارستانی، ایتالیایی، ژاپنی، لهستانی، پرتغالی، روسی، صربی کرواتی، اسپانیایی، ویتنامی و اوکراینی منتشر شده است. ویزلتیر جوایز ادبی زیادی از جمله جایزه اسرائیل، بالاترین افتخار این کشور برای یک عمر دستاورد ادبی، دریافت کرده است. به قول مترجم انگلیسی اشعارش، شرلی کافمن، «در سال 2000 توسط تشکیلات اسرائیلی، جایزه‌ای به ضد نظام‌ترین شاعر اسراییلی اعطا شد.»
ویزلتیر پیوسته یک موضع ادبی ناسازگارانه اتخاذ کرده است. اشتیاق او به تل آویو نقش مهمی در نوشتن او دارد و خود را در رابطه عشق و نفرت نشان می دهد. او اغلب با استفاده از تصاویر کنایه آمیز و لحنی پرطعنه و ناامیدکننده، آگاهی از واقعیت های ناگزیر دردناک زندگی را می طلبد و اصرار به مشارکت کامل عاطفی و فلسفی دارد. ویزلتیر خود را در قلب آثارش قرار می‌دهد و اغلب به صورت اول شخص می‌نویسد و نقشی اخلاق گرا بر عهده می‌گیرد. او در میان هرج و مرج متخیل، به دنبال ارزش‌ها می‌گردد. از نظر ویزلتیر، شعر هم ستمگر است و هم زندگی‌بخش: با این وجود، بدیل تسلیم و متوسط ​​بودن، ذاتاً بیهوده است. ویزلتیر اشعار قدرتمندی برای اعتراض اجتماعی و سیاسی در اسرائیل سروده است، شعرهایی که به طرز دردناکی بی زمان هستند. صدای او به تناوب آشوبگرا(anarchic) و درگیر، خشمگین و دلسوز، ترانه و غزل است.




سونات: علیه آنان که صدای خون‌ را بلند می‌کنند


اگر روزی بر اثر گلوله یک قاتل جوان بمیرم
یک فلسطینی که از مرز شمالی می‌گذرد،
یا از انفجار نارنجک دستی که پرتاب می‌کند،
یا در انفجار بمب
وقتی دارم قیمت خیارهای بازار را می‌پرسم،
جرئت نمی‌کنم بگویم
که خون من دلیل درستی اشتباه توست -
که چشم‌های پاره‌ام پشتیبان کوری توست
که روده‌های بیرون ریخته‌ام ثابت می‌کند
ناممکن است حرف‌زدن با آنها در باره یک نظم و ترتیب-
که تنها امکان، حرف زدن با اسلحه، سلول‌های بازجویی، منع آمدوشد، زندان، اخراج، مصادره زمین، مشت آهنین،
و قلبی پولادین است
که می‌اندیشد عموریان را بیرون می‌اندازد
و عمالقه را نابود می‌کند.
بگذار خون در غبار بتراود،
خون خون است، نه کلمات.
هراس‌انگیز است - توهم ملکوت در قلب‌های کرخت.

#میر_وایزلتیر
#شعراسراییل
#شعر_ترجمه

آشفتار

05 Jan, 07:25


آرون شبتای
Aaron Shabtai
شاعر اسراییلی.  تولد ۱۹۳۹

سربازهای عروسکی

و چرا گُل نیاوردید؟
یک ون پر از دسته‌های گل
برای فرزندان فقیر رفیعه؟
یا گونی‌ لباس‌های ارزان قیمت برای مادران؟
یا فندک چینی برای پدران؟
و چرا بیدارشان نکردید با بسته چترها و بارانی‌ها؟
یا یک جیپ پر از وسایل آتش بازی که برای لحظه‌ای سایه‌بانی باشکوه را
روی گودال‌ها پخش کند‌؟
مگر خرطوم پرنده آندرسن را نخوانده‌اید؟ می‌توانستی از دهان بولدوزر
برای رساندن نان تا پشت در خانه‌ها استفاده کنی
تا کارتن‌های شیر را مخفیانه بگذارید
نمی‌دانید چطور سورپرایز کنید؟
مغزهاتان به اندازه یک نخود تخیل ندارد؟
به راحتی می‌توانستید در تاریکی و سکوت یک زمین بازی بسازید
یا تیربرق‌ها را در کوچه برگردانید
یا انبار کلینیک‌ها را با دارو پرکنید
اصلا اسم لویی پاستور را شنیده‌اید؟
سرت را به چه گند و مرضی پرکرده‌اید؟
که شبانه در باران
برای تخریب هفتاد کانکس فکسنی آمده‌اید
تا ششصد نفر زن و بچه را
میان گل‌ولای رها کنی
سرباز ابله سربی
آیا پدرت چاقویی بود که فقط خردکردن بلدبود؟
یا مادرت جفت تیغه‌های یک قیچی
که فقط جدا کردن می‌دانست؟
و چرا گُل نیاوردید؟
یک ون پر از دسته‌های گل
برای فرزندان فقیر رفیعه؟
یا گونی‌ لباس‌های ارزان قیمت برای مادران؟
یا فندک چینی برای پدران؟
و چرا بیدارشان نکردید با بسته چترها و بارانی‌ها؟
یا یک جیپ پر از وسایل آتش بازی که برای لحظه‌ای سایه‌بانی باشکوه را
روی گودال‌ها پخش کند‌؟
مگر خرطوم پرنده آندرسن را نخوانده‌اید؟ می‌توانستی از دهان بولدوزر
برای رساندن نان تا پشت در خانه‌ها استفاده کنی
تا کارتن‌های شیر را مخفیانه بگذارید
نمی‌دانید چطور سورپرایز کنید؟
مغزهاتان به اندازه یک نخود تخیل ندارد؟
به راحتی می‌توانستید در تاریکی و سکوت یک زمین بازی بسازید
یا تیربرق‌ها را در کوچه برگردانید
یا انبار کلینیک‌ها را با دارو پرکنید
اصلا اسم لویی پاستور را شنیده‌اید؟
کله‌هایتان را به چه گند و مرضی پرکرده‌اید؟
که شبانه در باران
برای تخریب هفتاد کانکس فکسنی آمده‌اید
تا ششصد نفر زن و بچه را
میان گل‌ولای پرتاب کنی
سرباز ابله سربی
آیا پدرت چاقویی بود که فقط خردکردن بلدبود؟
یا مادرت جفت تیغه‌های یک قیچی
که فقط جدا کردن می‌دانست؟

#آرون_شبتای
#شعر_ترجمه
#اسراییل_شعر

آشفتار

29 Dec, 08:35


محمد الکُرد
شاعر فلسطینی. زاده قدس شرقی.



زاده‌ی سال نکبت۱


نامهربانی‌ات زندگی‌نامه‌ام را نوشت
بر سطرهای نهایی در احشاء،
تیغ‌هایی برای زبان‌ها
دهانی آبستن تندر
نامهربانی‌ات مرا گفت تا
فشاردهم
بنگرم
بشنوم.

در پنجاهمین سال نکبت زاده شدم
از مادری که زیتون می‌چید
و انجیر
و آیه‌های دیگر قرآن
والتین و الزیتون.۲
نام من: بمبی در یک اتاق سپید،
در فرودگاهی،
سیاست‌های بی‌انتخاب.

من در پنجاهمین سال نکبت زاده شدم.
بیرون از اتاق بیمارستان:
اعتراضات، لاستیک سوخته،
چهره‌هایی در چفیه، و بدن‌های برهنه،
سنگ‌هایی پرتاب شده به تانک‌ها،
تانک‌هایی زیر پرچم امریکا،
زمین‌
بوی گاز اشک‌آور گرفته،
آسمان با گلوله‌های پلاستیکی فرش شده
چند تن گلوله خورده، کشته‌ها
تعداد کشته‌ها در تیتر اخبار.

من
و خواهرم به دنیا آمدیم.

تولد بیشتر از مرگ طول می‌کشد.
در فلسطین به‌یکبارگی است مرگ
آنی
ثابت
میان نفس‌ها اتفاق می‌افتد.

من در میان شعرها زاده شدم
در پنجاهمین سالگرد.
ترانه‌های آزادی بیرون از اتاق بیمارستان
به مادرم گفتند
زور بزن.



۱. "نکبت". به اشغال ۷۸درصد فلسطین از طریق حمله نظامی، کشتار و پاکسازی قومی از سال ۱۹۴۸ اطلاق می‌شود. فلسطینیان هر سال روز ۱۵ مه را به یادبود "نکبت" زنده نگاه می‌دارند.
۲. قرآن. سوره تین.آیه ۱. "قسم به انجیر قسم به زیتون".


#محمد_الکرد
#شعر_فلسطین
#شعر_ترجمه.

آشفتار

10 Dec, 03:13


صیدانیا زندانیانش را پس نمی‌دهد

صیدانیا زندانیانش را پس نمیدهد
بیهوده کدها و ارقام و حروف را
اسیر نکنید بر دیوار‌ها و تیغه‌های مخفی
صیدانیا دل-هُرّه تاریخ مثل تمام زندان‌های نامدار
فقط پرمی‌شود پرافتخار برای دور بعدی این بازی
حتی پس از آزادی

صیدانیا زندانیانش را پس نمی‌دهد

پاییز ۱۴۰۳

#سوریه
#صیدانیا

آشفتار

02 Dec, 03:05


آینده‌نگری‌ها


قسم خوردن به خاکِ پای حافظ
به آن کلکسیونِ طپانچه‌های حافظ
حتی به خودتخریبی‌های حافظ
به دفترِ نقاشی‌ِ حافظ، و مدادشمعی‌ها و آبرنگ‌ها،
به جامه‌های صورتی و بنفش و سبز و آبیِ او که دوست داشت و زیاد می‌پوشیدشان
به آنانکه پس از او آمدند و آنانکه پیش از او رفتند.
حتی به آنانکه به چشمِ تحقیر در او نگریستند
یا بدتر از آن اصلا نگاهی به او نینداختند.
به آن استرچ‌مارک‌های رانِ دوست‌دخترِ راجستانیِ حافظ،
و چاکِ گریبانِ او موقعِ رقص،
و هارپسیکوردهای همگی ژوست‌کوکِ او،
و  آن دستِ‌خط حافظ که اولِ تفسیرِ کبیرِ رازی نوشته است: این کتاب از آنِ شمس‌الدین محمد است.
و نوری که از خود می‌تابانَد به انتظارِ انعکاس در عدسی‌ها و آینه‌ها و فانوس‌ها تا کشتی‌ها سر برسند.
و یادداشت‌هایش از تفسیرِ زمخشری از آیه‌ی «مدهامّتان»
یا انتظارهایش برای فرنچ‌کیس‌‌رفتن با کولی‌های رومانی،
و صبح‌ها که با شوق چشم‌هایش را باز می‌کرد و ذوق‌زده می‌شد از اینکه روزی نو است و زمانِ در آغوش گرفتن یک جهانِ نو
یا مثلا هاردِ پر از پروگرسیو راک که از پاپا به جا مانده بود.
و هنوز هم هست، دو ترابایت پر شده از موزیک‌های سرتاسرِ جهان
البته هاردِ دیگری هم هست پر از فیلم و سریال لکن آبش توی یک جوب نمی‌رود با پالسی‌های کمپانی‌های تولید فیلم و سریال.
قسم‌های شدید خوردن به تبسم‌های ملیح و خنده‌های بازیگوشانه‌ی ساقی، همان دوست‌دخترش.
که چند سری فقط رفتند ترکیه و صدای خنده‌هایش را ضبط کرده بود با گرامافون و صفحه‌ها را گذاشته بود توی کمد تا وقتی ملول شد گوش کند.
وقتی می‌نشستند روی چمن‌ها وسطِ آذرماه و سردشان نبود و معتزلی‌ها را دست می‌انداختند، لپ‌تاپ‌ها باز و تحقیق‌ها نیمه‌کاره درباره‌ی آیین‌های زرتشتی.
یا وقتی لیوان چای یخ می‌کرد روی تراس و مشغولِ میک‌لاو بودند.
وقتی ساقی جعبه‌ی خرما را می‌گذاشت کنارِ گلدانِ آفتاب‌گردان‌ها، شیرِ توی یخچال را بیرون می‌آورد، صبحانه‌های کامل می‌خوردند.
قسم به آنتی‌دپرشن‌ها و آنتی‌سایکوتیک‌های ساقی، یکی صبح، یکی صبح و شب و یکی بعد از ناهار
یا آن شب که خوابش نبرد، چهارِ صبح اسپرسو زد، و تا ۲۰ ساعتِ بعدی به خودکشی فکر می‌کرد. فُل آف اِنگزایِتی.
یا وقتی پست از آمستردام رسید با نسخه‌ای از نامه‌های نیما یوشیج و خوشحال شد و چشم‌روشن،
قسم به همین الان و همین بعدازظهری
قسم به صبح‌ها که یوگا و ورزش می‌کنند دوتایی،
به وررفتن‌شان با هم در میانِ کفِ صابون‌های بابونه و شامپوهای اسطوخودوس،
به آن شب که ساقی اخبار جنگِ قره‌باغ را می‌خواند و زیر لب گفت: کثافت‌ها!
به امروز که کلی استدلال دارد و اثبات می‌کند سیاستمدارها را باید فرستاد تراپی یا تیمارستان و می‌گوید دیوانه‌های اصلی آنهایی‌اند که تلویزیون زیاد نشانشان میدهد، به غیر از مجری‌ها که البته آنها هم خودشیفته‌اند ولی باز قابل‌تحمل‌‌تراند.
و قسم به غمِ حافظ از این جهان که دیری نمی‌پاید.
—غم را می‌گویم نه جهان را ای تو، ای خواننده‌ی ریاکار!—
که گرچه از صبرِ من سوءاستفاده شد اما می‌دانم که عصرِ اسفند است و بهار نزدیک.
گرچه تقویم اشتباه می‌کند
گرچه از جهانِ انسان‌ها هم جلو می‌زنم
اما می‌دانم که شبِ عید است و بازارها شلوغ و ساقی پیِ سبزه و ماهیِ قرمز است
دوساعت پیش کارش را در قنادی تمام کرده
آمده خانه برای آخرین بار نیم‌بوت‌هایش را واکس زده در ذهنش روزهای کرونا که منتظر بود زمستان برسد، نیم‌بوت‌ها را واکس بزند و توی خیابون قدم بزند طول‌ها و عرض‌ها را.
و بعد بیرون زد و در شکافِ زمان ایستاد.
منتظرِ بهاری که بیاید.
که جهان را بخشیدند هردوشان وقتی هنوز همدیگر را نمی‌شناختند،
که نشستند چشم به راهِ جشن‌های آینده.
که امروز فهمیدند هر روز یکی از جشن‌های آینده است.
زیرا جهان نامتناهی‌ست، پس جشن‌ها هم نامتناهی‌ هستند پس شعرها هم نامتناهی هستند.
که فهمیدند با بقیه فرق دارند،
پس نباید در بند‍ِ نزدیکان بود.
و نباید در بندِ جزئیات بود.
به جایش باید مطلقا به تمامِ جهان در سرمدیت‌اش عشق ورزید.
این را ساقی به حافظ گفت.
همین امروز.
خودم دیدم.


مهراشکِ سیاوخشان
۱۱ آذر ۱۴۰۳

آشفتار

27 Nov, 08:50


مریم حداد

خون روغن زیتون من

فلسطین مادر ماست
خون ما، عشق ما
مادربزرگ مهربان و لطیف ما
صبح جمعه ماست
اذان
چای نعنا، زعتر، نان گرم و زیتون
ما را به زور از او گرفتند
اجداد مان به پیاده‌روی مجبور
فرسنگ‌ها دور از خانه
تا منزلگاهی دیگر بیابند
دور از خانه
به هر چه بتوانیم چنگ می‌اندازیم
کنافه و
چفیه را زنده کردیم 1
برای احیای خاطرات، قصه‌های مادربزرگ‌مان
شکوفایشان کن
گل‌هایی که در بلاد بیگانه می‌شکفند
بزرگ شدن در دیاسپورا
بسان بزرگ شدن یک جنگجوی خاموش
نبرد برای حق داشتن پاسپورت
برای هویت
فرهنگ
وطن
میراث
حق فلسطینی بودن
بزرگ شدن در دیاسپورا
یعنی زمزمه دعاها در هر بخش خبر فوری
قلب‌مان می‌ریزد با هر نامی که خبرنگار به زبان می‌آورد
پلک‌هایمان به رغم میل مان برهنه شود
شهادت دادن
درمانده
بی‌هدف
نکبت‌های دائمی2
همان وحشت در سرزمین‌های خود ما
خون ما
در خاک بیگانه هر قدمی قتلی است
قتل میراث ما
قتل هویت ما
بیشتر و بیشتر دور شدن از ریشه‌هایمان
هویت ما، یک طرح کلیِ انتزاعی
طرح کلی سرزمین ما
پس با غرور غل و زنجیرهای طلایمان را می‌آویزیم
نفوذِ طرح کلی نقشه او در پوست مان
شاید آنجا نباشیم تا لمسش کنیم
اما همیشه بخشی از آن سرزمین خواهیم بود
بافته و دوخته در قماش تطاریز 3 او
نخ‌ها و ریشه‌هایی درهم تنیده که هستی مان را کنار هم نگاه می‌دارد
در ریشه درختان زیتون آن دیار
بگذار روغن زیتون
جاری شود در گ‌های ما.

1 کنافه و چفیه. شیرینی لبنانی و دومی پوشش معروف عربی
2 نکبه. سلب مالکیت فلسطینیان از زمین‌هایشان و اخراج و آوارگی آنها سال 1948

3 تطاریز، پارچه طرحدار عربی

#مریم_حداد
#ترجمه
#شعر_ترجمه

آشفتار

16 Nov, 07:53


نانسی کونارد


غزل آخر شب
برای ‌کلاید رابینسون، آمریکایی

"پژواک در پژواک روسوی گذشته می‌رود
ردیف خاطره‌ها لایه بر لایه
لمیده برساحل، از اولین تلخ تا آخر
نشکفته هیچ گلی مگر که
روزی پژمرده‌است. . ."

حالا بیا، تمام زندگی این‌سان
نفرین شده بود آیا؟
همه‌ می‌غرد و می‌ترکد و می‌بارد مهیب
نه شاخه گلی از آن بهار، که رویش کینه
حالا بیا، گذشته را بنگر به تامل، و دوباره نگاه کن
آیا این جستجو از اینجا تا ماه بود
و باقی‌‌ماند انبوهی از خرده‌ریزها و کشمکش‌ها
و عشق‌های شکسته و
همه سرما با آن‌همه خشم
نه‌ همه‌، نه، تنها یک بار نشستیم
کنار گرمای شعله‌ی لمس آن قلب اندلسی.


#نانسی_کونارد
#ترجمه
#شعر_ترجمه

آشفتار

14 Nov, 06:04


❗️تی‌اس الیوت و صدای کمیاب او در خواندن جاودانه‌اش؛ «سرزمین هرز»
▪️الیوت، این شعر را در سال ۱۹۲۲ میلادی سرود. ولی این فایل، پس از مشهور شدن شعر «سررزمین هرز» و در سال ۱۹۴۷ میلادی ضبط شده است!

‏@artchanel

آشفتار

05 Nov, 06:14


نانسی کونارد شاهکار کنستانتین برانکوزی.

هیچکس از این شباهت با عکس گزارش نداده است، اما به روایت من این "پیچش مو"، راز شگفت انگیز تقلیل، ساده‌سازی و برجسته سازی در هنر مدرن را بخوبی نشان داده است.
#نانسی_کونارد
#کنستانتین_برانکوزی

آشفتار

25 Oct, 19:16


نانسی کونارد
یک تبعید

نه بیم و نه امیدی داشت فقط آهی از سر شکیبایی
نقاب شور و حال، آری همان روح
پنهان تا ابد و خزیده به قهقرا
آرزوهای روزانه، شعلهٔ سوزان میل
راه جسته تا درون، تا به سلول داغ اسیر شود
عشق درآمد محتاط مثل یک زندانی
پس گیج شد مرد اغلب از تعارض و سرد از تردید
و بر صلیب غم‌انگیزش شهیدگونه محو شد
نه چنگ انداخت به تصرف چیزی
نه دستی به مخاطره‌ برافراشت
اما در سکوت چشم انتظار زندگی بود
تا به اشاره و ایما برهاندش
از تحمیل صداهای دزدکی خاطره
مکثی کرد به تامل، پس سری جنباند
و گفت تبعید غم‌انگیزی بود این-
چه خلوتی بود حوالی این مرد

#شعر_ترجمه
#نانسی_کونارد

آشفتار

24 Oct, 05:31


نانسی کونارد

جایی که تفنگ‌ها می‌لرزند و
دود مرگبار حلقه می‌زند
فاس و سواستیکا - نابود باد نسل شان
اما پس از نابودی این سگ‌ها
با‌ل‌های پیروزمند کیست
بر فراز ژنده‌پاره‌های اسلامی ما؟


چشم انداز پیش‌بینانهٔ نابودی سواستیکا و فاس، سمبل‌های نازیسم و فاشیسم، در كلمات شاعر و تصویر شگفت‌انگیز پس از این دو در لرزش تفنگ‌ها و حلقهٔ مرگبار دود، بال‌های پیروز بر فراز ژنده پاره های اسلامی‌ ما!
کونارد این قطعه را به سال ۱۹۴۲ در اوج جنگ دوم جهانی سروده است!
.
#نانسی_کونارد

آشفتار

23 Oct, 07:48


اگر از ادبیات اروپای قرن بیستم یک زن لایق عنوان Muse (الهه هنر- منبع الهام برای هنرمند، نویسنده یا شاعر) باشد، نانسی کونارد(Nancy Cunard) است. نام‌های بزرگ هنرمندان و نویسندگان قرن بیستم با نام او پیوند خورده است. از پاوند و الیوت، تا ویلیامز و همینگوی؛ و از من ری و آراگون تا تزارا و بکت و برانکوزی و ... خانهٔ او چهار راه بزرگترین حوادث ادبی قرن گذشته اروپا و امریکا بوده است. و این تنها یک جنبه از طیف وسیع کنش‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ادبی اوست
با این حال چند نفر از ما نامش را تا پیش از این شنیده بودیم؟

و این قطعه نمونه‌ای از شعر او:


سوگند - تاریخ تکرار می‌شود

به خون سیاهی که از دهان خداوند بیرون آمده‌است،
به زمان انتظار، انسان، هر چه می‌توانی بکن!
پس کلمات را جاری کن و آه ، برای همیشه اجرا شد.
از آن زمان که نیمی از دست رفت و‌ نیمی دفن شد
.

#نانسی_کونارد

آشفتار

15 Oct, 06:55


هنگامی که یک شاعر مبارز امریکایی برای انتفاضه فلسطین(انتفاضه اول. ۱۹۸۷) می‌سراید.

مریلین جین باک

انتفاضه

داوود پسر اسرائیل جالوت را کشت
خندید از این که با این کوچکی
بتواند کسی به این بزرگی را بشکند
خانه جالوت را گرفت
پا در کفش‌هایش کرد
بر سفره‌اش نشست و غذا خورد
داوود پسر اسرائیل، خود جالوت شد
حریص، نوازندهٔ‌چنگ‌، بی‌رحم
و تحقیر کرد مردمانِ همیشهٔ زیتون‌زاران و صحرا را
آنان که فقط به یاد می آوردند
او پسر کوچکی بوده است.
و او فراموش کرد
دختران و پسران فلسطین را.
از یاد مبر که یک پاره سنگ
فقط یک پاره سنگ نیست
در آوار خانه‌هایشان افتاده
موشک و بمب می شود
پایداری زوزه‌کشان
برانگیزندهٔ توفان رهایی.

#شعر_آمریکا
#مریلین_باک
#شعر_ترجمه
#مریلین_جین_باک

شاعر، تصویر(vision) جالب اما تلخ و ویرانگری دیده که در بند آخر توصیفش کرده است؛ سنگ‌ِ آوارها به موشک تبدیل شده است و . . .

آشفتار

06 Oct, 17:17


دووراه میجر و خواندنِ "شعر سیاسی".

آشفتار

06 Oct, 17:17


خشخاش‌های وحشی
مریلین جین باک شاعری که پیشتر معرفی شد در سی دی خشخاش‌های وحشی، انتشار صدای زندانیان سیاسی و شاعران آمریکا، شعرخوانی دووراه میجر را منتشر کرده است.
بشنویم اجراگری زیبای او را و‌ خواندن شعرِ شعر سیاسی:

آشفتار

06 Oct, 17:17


دووراه میجر   Devorah Major

نویسنده، شاعر، نمایشگر(Performer)، ویراستار و مدرس ادبیات خلاق؛ زادهٔ برکلی آمریکاست. در شعر همچنان سنت بیت‌ها را با تغزل فرمالیسم امریکایی ادامه داده است.
اجراگری اشعارش در ییشتر کشورها مورد توجه قرار گرفته است و در این اجراها بیشتر تم‌های زنان افرو-امریکایی و اعتراض بیت را به رخ کشیده است.


شعر سیاسی


چه‌چیز یک شعر را انقلابی می‌کند
این که صفحه را با خشونت نمی‌پذیرد
یا در دستور زبان آشوب می‌انگیزد
که استعاره را انکار کند
یا وزن را بشکند
آیا مسلح و مهیاست برای کشمکشی طولانی

آیا پر شده از باروت و گلولهٔ آهنین
لجوج و پرهیاهوست در هجوم به احساسات تو
آیا به رغم جوانمرگی‌اش
به مثابهٔ شهیدی برای تقدیس
در دسترس نیست
یا در عوض
زندگی چریکی می‌یابد
پنهان
زیرزمینی
انفجار در مکان‌های غیرمنتظره
و دوباره ظاهر می‌شود      
درست
وقتی فکرمی‌کنی مرده است.

#شعر_آمریکا
#دووراه_میجر
#شعر_ترجمه

آشفتار

30 Sep, 22:45


▫️ درخت


گرسنگان کاشتند
برای امید، جنگلی
که در آن
گریستن درختی شد و شاخساران
وطنی برای زنان آبستن
وطنی برای درو.

هر شاخه جنینی است
خفته بر تختخواب فضا
سبز با آه و زاری‌اش سحرانگیز
گریخته از جنگلِ خاکستر ُ
برج‌های فاجعه
نالهٔ گرسنگان در آغوش
دادخواه از طبیعت.

▫️ شعری از آدونیس | دگردیسی‌ها و کوچ در دیاران روز و شب
▫️ برگردان به پارسی: حسین مکی زاده تفتی
▫️ نقاشی: هوشنگ پزشک‌نیا

آستراخان کافه | مجالی برای هم‌هوایی | کانالی برای راه یافتن به جهان سیال موسیقی و ادبیات
🌀| @astrakancafe

آشفتار

30 Sep, 06:00


مریلین باک

دوش‌های شبانه  ۱۹۹۷


پانزده سال پیش
در انتظار بامداد
حمام کردم

حالا بعد از
فروافتادن خورشید
بر لبهٔ جهان
با شتاب زیر دوش می‌روم
جایی که آب می‌پاشد بر دیوار‌های
حکاکی شده با اشک‌ و آه زندانیان

گریزان از چشم حکومت
می‌لغزم در امن و امان 
تنها و
تعمیدی

روزِ خیس خورده در ماتم را
حافظه می‌شوید
گرداب‌وار روح من می‌چرخد
فردا در چشم‌هایش
نومیدی را
درون چاه دیروز
می‌اندازد.


#شعر_آمریکا
#مریلین_باک
#شعر_ترجمه
#مریلین_جین_باک

آشفتار

22 Sep, 07:30


مریلین باک

کلمه را نجات دهید

کلمات مقدس در خطرند
فراری، دنبال سرپناه می‌گردند
خود را زنده بگور می‌کنند
از شرم اهداف ناسزایی
که مجبور به آن شده‌اند
پوشیده‌اند دروغ‌های سوسن سپید

کلمات در خطراند
انگلیسی قسم‌خورده
به ریشه‌کن کردن زبان‌ها
شاهدان تبعید‌شده
به حافظهٔ جمعی و پیوندهای وطنی

کلمات مقدس در خطرند
در تله افتاده، آویخته اند از بیلبوردها
بزهای یهودا برای تردستی و نیرنگ

آنان را ترانه‌ای کن   فریادشان بزن
بیاموزشان
بپوش
بر گردن آویز
تعویذی در برابر فراموشی.




به یاد زن فلسطینی ۱۵ ساله که بخاطر آوازخوانی بی‌وقفه، به فنرهای تخت زنجیر شده بود

زنجیرشده برای آواز
با نت‌های مینور روشن و زلال
هنوز آوازش در آسمان
اوج می‌گیرد

زنان را آوازها بسیار است
عاشقانه‌ها لای‌لایی‌ها
ترانه‌های بلوز
تصنیف‌های زندگی در تبعید
و مرگ شهیدان

صداها به جستجوی نواها رها شده‌اند
         هنوز آهنگ به میزان‌ها نیامده‌اند
         هنوز به گام‌ها نرسیده‌اند

برای فروریختن دیوارها
برای ساختن فلسطین آزاد



#شعر_آمریکا
#مریلین_باک
#شعر_ترجمه
#مریلین_جین_باک

آشفتار

22 Sep, 07:30


مریلین جین باک
Marilyn Jean Buck

مریلین باک (زاده ۱۳ دسامبر ۱۹۴۷ – درگذشته ۳ اوت ۲۰۱۰) شاعر مارکسیست، فمینیست، کنشگر اجتماعی ضد جنگ، ضد امپریالیست و ضد نژادپرستی آمریکایی بود که به دلیل مشارکت در فرار از زندان آساتا شاکور (زندانی سیاسی و از اعضا ارتش آزادی سیاه. مریلین باک رانندهٔ فرار او بود) در سال ۱۹۷۹، سرقت برینک در سال ۱۹۸۱، و بمب گذاری در سنای ایالات متحده در سال ۱۹۸۳؛ به زندان افتاد. باک جمعا به ۸۰ سال حبس محکوم شد که در زندان فدرال گذراند و از آنجا مقالات متعدد و همچنین شعر منتشر کرد. او در ۱۵ جولای ۲۰۱۰ آزاد شد، کمتر از یک ماه قبل از مرگش که در سن ۶۲ سالگی بر اثر سرطان درگذشت.
اشعار زندان(حبسیات) او از آثار مهم شعر زندان زنان آمریکاست.

#شعر_آمریکا
#مریلین_باک
#شعر_ترجمه
#مریلین_جین_باک

آشفتار

19 Sep, 20:37


تاثیر

همسرم گفت
در کشوری درحال محوشدن زندگی می‌کنیم
من متاهل نیستم.
میهنم همسر سابق من است.
او را با مردی خشن تنها گذاشتم
او پشت پرده زنده است.

آشفتار

14 Sep, 10:31


Channel photo updated

آشفتار

10 Sep, 17:21


.
این دو قطعه را از یادداشتها و روزانه‌های فریدا کالو بخوانیم:


فریدا کالو

حالا می‌آید، دست من، دید قرمز من. بزرگتر. بیشتر از تو. شهید شیشه. بی‌دلیلِ بزرگ. ستون‌ها و دره‌ها. انگشتانِ باد. کودکان خونریزی‌کنان. میکای میکرونی. نمی‌دانم رویای شوخی من چه فکری می‌کند. جوهر. نقطه. فرم. رنگ. من یک پرنده‌ام. من همه‌چیزم، بدون سردرگمی بیشتر. همهٔ زنگ‌ها، قانون‌ها. سرزمین‌ها. بیشه بزرگ. بزرگ‌ترین عطوفت. جزر و مد بیکران. زباله. وان حمام. حروف روی مقوا. تاس. دوگانهٔ انگشتان امید اندکی به ساخت و ساز. پارچه‌ها، پادشاهان، چقدر احمقانه. ناخن‌هایم. ریسمان و گیسو. اعصاب سرزنده‌ای که دارم با خود می‌روم. ۱۴۶ خانم سوررئالیست دقیقه‌ای غیبت. تو از من دزدیده شدی و من گریه‌کنان می‌روم. او متزلزل کننده است.
* * *
چه کسی می‌تواند بگوید که لکه‌ها زنده هستند و به زندگی کمک می‌کنند؟ جوهر، بوی خون. نمی‌دانم از چه جوهری بایستی استفاده کنم که بخواهد به این شکل‌ها ردپای خود را بجا بگذارد. من به خواسته‌هایش احترام می‌گذارم و هر کاری از دستم برآید انجام می‌دهم تا از دنیاهای خودم بگریزم، دنیاهای جوهری آزاد و از آن خودم. خورشیدهای دوردستی که صدایم می‌زنند، چرا که من بخشی از هسته‌شان را شکل می‌دهم. حماقت . . . بدون این پوچی و زودگذری چه خواهم کرد؟

از "روزانه‌ها".

#فریدا_کالو

آشفتار

31 Aug, 19:48


پل آستر

باور

بی‌نهایت
اشیاء ریز. برای یک بار هم که شده
نفس کشیدن در پرتو بی‌نهایت

اشیاء ریز
که ما را در برگرفته‌اند. یا هیچ
چیز نمی‌تواند بگریزد

از فریب این تاریکی، چشم
کشف خواهد کرد که این ماییم
تنها چیزی که ما را
کمتر از آنچه ماییم ساخته است.
برای هیچ نگفتن. برای گفتن:
حتی زندگی‌ ما
به این بستگی دارد.

#پل_آستر
#ترجمه_شعر
#شعر_امریکا

آشفتار

31 Aug, 18:59


🔴عطا‌ءالله مهاجرانی الگوی وقاحت شیعی-ایرانی

🟨گلرنگ درویشیان، دختر علی‌اشرف درویشیان، نویسنده در توییتی وقاحت مهاجرانی را به صورتش کوبیده است. اگر وقاحت‌شان را به صورت‌شان نکوبیم، دور نخواهد بود که به عنوان مبارزان راه آزادی بیان ظهور کنند

@GoftandNO
درویشیان#

آشفتار

29 Aug, 07:02


▫️مدخل «نفله» از کتاب «مانتره: ریشه‌شناسی واژگان پارسی و خویشاوندانش»، به مناسبت نفله‌خوانی آن سفله:

«کلمه‌ی پارسی «نفله» به معنای «کشته، منحط، درب‌وداغان» عامیانه است و اغلب در کتاب‌های ریشه‌شناسی مورد وارسی قرار نگرفته است. در لغتنامه‌ی دهخدا آن را از اسم یونانی nefhlh (نِفِلِه) مشتق دانسته‌اند که در اصل یعنی «مه، ابر» و نام یکی از جلوه‌های ایزدبانوی هرا است، و با معنای این کلمه تناسبی برقرار نمی‌کند. این برداشت به نظرم نادرست است.
حدس من آن است که «نفله» خاستگاهی عبری داشته باشد و شکلی تحول یافته از נְפִילִים (نِفیلیم) توراتی باشد به معنای «فرو افتاده، هبوط کرده». در عهد عتیق این کلمه نام رده‌ای از غول‌هاست که به زمین تبعید می‌شوند و به خاطر اندام‌های غول‌آسا و نیرومندشان شهرت دارند. با این حال کلمه‌ی «نفله» از ریشه‌ی سامی این کلمه برخاسته و تنها در این حد با این موجودات ارتباط دارد که به هبوطشان بر زمین و انحطاطشان از مرتبه‌ی فرشتگان تاکید هست.
خاستگاه این کلمات در زبان‌های سامی ریشه‌ی «*نفل» به معنای «فرو افتادن، هدر رفتن» است که در عربی-پارسی مشتق‌های دیگری از آن نیز وجود دارد: «نوافل» (چیزهای غارت شده، منابع هدر رفته، هدیه، نمازهای مستحب اضافی)، «نافله» (خوان یغما، چیز افزوده و اضافی)،‌ «اَنفال» ([نام سوره‌ای در قرآن] اموال غارت شده)،
واژگان برآمده از این ریشه در شعر و ادب پارسی با بسامدی اندک کاربرد داشته‌اند:
مسعود سعد سلمان: «ای مدحت تو فرض و دگر نافله‌ها/ در وصلت تو قافله در قافله‌ها»
محمود شبستری: «کس کاو از نوافل گشت محبوب/ به لای نفی کرد او خانه جاروب»
فلکی شروانی: «سنت عید قرض دان فرض صیام نافله/ گر چه به صحن گلستان از پی نزهت روان»
ملک‌الشعراء بهار: «ای شاه بهار را در این محبس/ دریاب که شد مادحت نفله»

#مانتره
@sherwin_vakili

آشفتار

27 Aug, 08:09


حیفا زنگنه

جنگ‌ها تعطیلات ندارند
(کارفرمایان ادعادارند که خوداشتغال هستند)
وظیفه‌ آنها باید انجام شود
به هر قیمتی
در همه حال
نه که پشت سر بگذاری
باغ‌های سبز
زمین حاصلخیز
یا آسمان آبی.
(برخی استدلال می‌کنند که جنگ‌ها به نور حساس‌اند)

جنگ‌ها گزارش نمی‌خوانند
خیلی سرشان شلوغ است
بلعیدن زندگی‌ها.

جنگ‌ها پرسشنامه نمی‌خوانند
از ۲.۶ میلیون کلمه
بر خلاف چیلکات*
ماموریت‌شان
محقق نمی‌شود
تا وقتی که
مرگ می‌بلعد
۲.۶میلیون قلب را
یا
ترجیحا بیشتر.

با این‌ همه
به ما هشدار داده شده بود،
در آغاز
جنگ بود.

*چیلکات:
تحقیقی در نقش انگلیس در جنگ عراق که به سال ۲۰۰۹ توسط گوردون براون نخست وزیر عمومی شد و در سال ۲۰۱۶ با بیانیه چیلکات(مسئول این تحقیق سر جان چیلکات) منتشر شد.

#حیفا_زنگنه
#شعر_ترجمه

آشفتار

27 Aug, 08:09


حیفا زنگنه

حیفا زنگنه (زادهٔ ۱۹۵۰ در بغداد) بانوی نویسندهٔ کُرد عراقی است. وی داستان نویس، نقاش و نیز فعال سیاسی است و به سبب نوشتن کتاب "زنان در سفر: از بغداد تا لندن" شناخته شده‌است.
در اوایل دههٔ ۱۹۷۰ به عنوان یک قعال سیاسی جوان در حزب کمونیست عراق توسط حکومت بعث دستگیر شد، اما از اعدام گریخت. زمانی که از زندان آزاد شد در عراق ماند تا تحصیلاتش را ادامه دهد. وی به عنوان عضو سازمان آزادی‌بخش فلسطین و به عنوان مدیر واحد داروسازی در سال ۱۹۷۵ بین سوریه و لبنان در تردد بود. تا اینکه در نهایت ساکن بریتانیا شد. وی علاوه بر نویسندگی تا کنون چندین نمایشگاه نقاشی نیز برگزار کرده است.

آشفتار

25 Aug, 12:43


در روزگـار سیاهی‌ها آیا همچنان آواز می‌خوانند؟
بله، می‌خوانند.
درباره‌ی روزگـارِ سیـاهی‌ها...
.

.

.
•° برتولت برشت

#motto
•°@alate11

آشفتار

23 Aug, 10:58


پل آستر

بین خطوط

سنگ- بالش، راه‌های دوری.
و بر کف دستت نوشته،
طریقت.
پس خانه، خانه نیست
بلکه فاصله بین
متبرک
و بی‌برکت. و هرکه خویشتن را
در پوستِ برادرش بگذارد،
خواهد دانست اندوه چیست
تا سال هفتم
فراتر از سال هفتم
از سال هفتم.

و فرزندان خویش را به دونیم کند.

و در تاریکی
با فرشته‌ای کشتی بگیرد.

#پل_آستر
#شعر_ترجمه