روان‌درمانی و آنالیز @analyticpsychotherapy1395 Channel on Telegram

روان‌درمانی و آنالیز

@analyticpsychotherapy1395


به نام سخن در زبان آفرین
نسرین زحمتکش رواندرمانگر تحلیلی

ارتباط با من


@Nasrin_Zahmatkesh

روان‌درمانی و آنالیز (Persian)

با خوش آمدید به کانال 'روان‌درمانی و آنالیز' به رهبری نسرین زحمتکش، رواندرمانگر تحلیلی. این کانال به عنوان یک فضای صمیمی و حامی برای هر کسی که به دنبال بهبود روحی و روانی خود با استفاده از رواندرمانی و تحلیل ذهنی است، ایجاد شده است. نسرین زحمتکش با تجربه‌ی گسترده و دانش عمیق خود، به شما کمک خواهد کرد تا با مشکلات روانی خود برخورد کنید و راه‌های موثر برای ارتقای روحیتان را کشف کنید. این کانال فضایی امن و پر از اطلاعات مفید برای همه‌ی افرادی است که به دنبال بهبود و توسعه‌ی شخصی خود هستند. برای ارتباط با نسرین زحمتکش و شرکت در جلسات روان‌درمانی، می‌توانید به این آیدی مراجعه کنید: @Nasrin_Zahmatkesh

روان‌درمانی و آنالیز

08 Jan, 20:13


تصاویری از جلسه اسطوره و روان‌
۱۸ دی‌ماه ، در کافه کتاب هزارتو

روان‌درمانی و آنالیز

08 Jan, 20:00


جمعی از حاضرین نازنین جلسه اسطوره و روان 🥰🙏🏻

روان‌درمانی و آنالیز

08 Jan, 16:21


اسطوره رویا راز از میرچا الیاده است عزیز
کتاب دیوید گمل اسطوره است

روان‌درمانی و آنالیز

08 Jan, 16:21


📕اسطوره بازگشت جاودانه؛ مقدمه ای بر فلسفه‌‌ تاریخ
میرچا الیاده
@eat_book

روان‌درمانی و آنالیز

08 Jan, 16:21


📕نمادپردازی هنرها
میرچا الیاده
@eat_book

روان‌درمانی و آنالیز

08 Jan, 16:21


📕اسطوره، رویا، راز
✍🏽 میرچا الیاده
💎 رویا منجم
#اسطوره_شناسی #تاریخ

روان‌درمانی و آنالیز

08 Jan, 16:21


https://t.me/SherwinVakiliLibrary

روان‌درمانی و آنالیز

08 Jan, 16:21


بینش اساطیری

اثر: داریوش شایگان


📔 @irCDS

روان‌درمانی و آنالیز

08 Jan, 16:19


کتاب در حوزه "عقده ادیپ"
#ادیپ
#اسطوره
#اسطوره_شناسی

روان‌درمانی و آنالیز

08 Jan, 16:19


📚کتاب های معرفی شده در رویداد "اسطوره و روان"
#اسطوره
#اسطوره_شناسی
#شناخت_اسطوره

روان‌درمانی و آنالیز

03 Jan, 10:05


درجه یک👌😍
متن ترانه ها👌
آهنگسازی🥰

روان‌درمانی و آنالیز

03 Jan, 10:05


همکاری واروژان (آهنگ‌ساز) و گوگوش

میکس: سعید

🎼 آهنگ‌ها: خوابم یا بیدارم/فصل تازه/ماه‌پیشونی/گهواره/شب شیشه‌ای/دریایی/حرف/عاشقانه/هوای تو (نگاه)/همسفر/وقتشه/باور کن/پل

تنظیم‌کننده: واروژان

@motadelarchive

روان‌درمانی و آنالیز

31 Dec, 07:41


(الان هم تصاویر و فیلم‌های کریسمس و سال نو)

سال نوی میلادی بر عزیزان مهاجر در سرزمین‌های دیگر (خارج از ایران) خجسته باد. 🎄🎂🥰

روان‌درمانی و آنالیز

31 Dec, 07:39


آدم تصاویر هالووین‌ و تزئیناتش و شادی مردم کشورهای دیگر را می‌بیند، هم کیف می‌کند، هم حسرت می‌خورد. ما اغلب جشن‌های ملی‌مان، از گاهنبارها گرفته تا مهرگان و سده و آبانگان و…، را به فراموشی‌ سپرده‌ایم. یک‌ نوروز مانده که شده موعد مرخصی (نه شادی) ‌و یک چهارشنبه‌سوری که بیشتر‌ وحشت‌زاست تا شاد.

در ایران باستان «شادی» تکلیف دینی بود و حتی گریستن بر‌ مرده را ناروا می‌دانستند. کاش روزی باز ایران سرزمین جشن‌ها و خوشی‌ها باشد…

حسین جاوید
@Virastaar

روان‌درمانی و آنالیز

30 Dec, 06:29


🔹در جلسات "در سایه روشن والدگری" موارد زیر را از دیدگاه وینیکات بررسی می‌کنیم.

▫️ روانکاوی دوران بارداری، زایمان و  شیردهی.

▫️بررسی نقش مادر و پدر در تحول هیجانی و رشد روانی -جنسی کودک. 

▫️عوامل موثر در ایجاد حس امنیت و اعتماد به نفس و احساس سرزندگی. 

▫️نکاتی درباره بازی کردن




دوره مناسب والدین، زوج‌های جوان و درمانگران کودک و نوجوان می‌باشد.

  تاریخ: سه جلسه؛ ۲۳ و ۳٠ دیماه و ۷  بهمن

ساعت:  ۱۷:۳٠ الی ۱۹

هزینه هر جلسه ۳۰۰هزارتومان می‌باشد.


برای ثبت نام به شماره 09906271660 در تلگرام پیام بدهید.

آیدی: @fl288


مدرسه روانکاوی روان پژوه
@ravanpajooh87

@ravandarmangar_r

روان‌درمانی و آنالیز

25 Dec, 19:53


این هم دوره کوتاهی است که پیشنهاد میکنم
جلسه اولش هم رایگان برای آشنایی گذاشته شده
گوش کنید.🙏🏻

روان‌درمانی و آنالیز

25 Dec, 19:52


روایت‌شناسی
سپاس ریوندی
جلسه‌ی اول (معرفی)
۲ دی

روان‌درمانی و آنالیز

25 Dec, 19:52


آگهی

بعد از مدت‌ها کلنجار بالاخره تصمیم گرفتم برای اولین بار یک دوره‌ی آموزشی با موضوع روایت‌شناسی برگزار کنم. رئوس مطلب، انگیزه‌های خودم و غایات و اهداف درس را اینجا عرض می‌کنم. ممنون می‌شوم اگر این مطلب را مفید یافتید، آن را برای دیگران بفرستید.

طی سالیان سال متوجه این مطلب شده بودم که ادبیات، آن تاثیر شفابخشی که بر من دارد حتی برای جماعت کتابخوان هم اغلب ندارد. ادبیات چیزی بود که کمک می‌کرد با زندگی بهتر مواجه شوم. آن را پیشاپیش به من می‌شناساند. فهم موقعیت‌ها را ممکن می‌کرد. لذت می‌بخشید، دلداری می‌داد و از اضطراب و زشتی می‌رهاند.

در جستجوی جواب این سوال به این نتیجه رسیدم که برای تشدید این تاثیر شفابخش و مثبت نیاز به دو عامل مهم هست که ارتباط متقابلی دارند. لذت و درگیری. لذت باعث می‌شود بتوانیم رابطه‌ی خود را با چیزی حفظ کنیم و برایش انگیزه داشته باشیم. به این معنی برای ادبیات رقبای زیادی هست، ولو از جنس نازل‌تر.

آنچه مهم‌تر است درگیری است. درگیری با هر موضوع علمی باعث پرورش ذهن ما می‌شود. از ما آدم‌های پخته‌تری می‌سازد. ما را در برابر خطاها مصون می‌دارد و ... اما غیر از آن، خودش یکی از بزرگ‌ترین منشاءهای لذت است. افراد در هر حوزه‌ای دانش بیشتری داشته باشند، از دستآوردهای آن حوزه لذت بیشتری می‌برند.

پس هر چه شناخت بهتری از ادبیات داشته باشم، از مطالعه لذت بیشتری می‌برم. اما این شناخت بهتر که ناشی از درگیری است چطور به دست می‌آید؟ آیا باید همه‌ی افرادی که تخصص‌هایشان چیزی غیر از ادبیات است را اول وادار به مطالعه‌ی مفصل کرد تا کم‌کم با ورود به موضوع درگیر شوند و لذت ببرند؟

خوشبختانه نه. روایت‌شناسی، شاخه‌ی علمی نسبتاً جدیدی که در همین چند دهه‌ی گذشته از فلسفه، زیباشناسی و نقد ادبی منشعب شد، الفبا و مقدماتی دارد. با آموختن این مقدمات، ولو در حد ده پانزده ساعت، می‌توان از حاصل تتبعات قرن‌ها کار نوابغ استفاده کرد و به سرعت به درکی بسیار عمیق‌تر از مقوله‌ی روایت رسید.

بنیاد علم روایت‌شناسی بر این فرض است که روایت اختصاصی به ادبیات ندارد. ما در تئاتر و سینما نیز با روایت روبرو هستیم. کتاب‌های مقدس ادیان بر اساس روایت می‌کوشند ما را متقاعد کنند، همینطور تبلیغات و کتاب‌های زندگی افراد موفق. از غیبت دوستانه گرفته تا شاهکارهای هنر روایت همه جا هست.

ضمناً در دورانی که اصطلاحاً آن را دوران «جنگ روایت‌ها» می‌نامند، آشنایی با اسلوب‌ها و فوت و فن و کلک‌های روایت می‌تواند درک ما از مسائل تاریخی و سیاسی را نیز زیر و رو کند. اگر قصدمان تبلیغ چیزی باشد یا گول نخوردن در مقابل تبلیغات، در هر دو حالت شناخت روایت است که به کار می‌آید.

در این دوره خواهم کوشید با استفاده از این روش‌ها الفبای روایت‌شناسی را آموزش بدهم. مثال‌ها را از ادبیات انتخاب کرده‌ام، چون حوزه‌ی تسلط من آنجاست. ولی این دوره ممکن است به کار هر کسی که به تئاتر، سینما، تاریخ، سیاست، جامعه‌شناسی یا روان‌شناسی علاقمند است نیز بیاید.

برای شرکت در آن هیچ پیش‌نیاز یا آشنایی با هیچ کتاب خاص یا عادت به رمان‌خوانی لازم نیست. مدت آن ده جلسه یک ساعت و نیمه، شهریه سه میلیون تومان، و زمان برگزاری یکشنبه‌ها ساعت نه تا ده و نیم در گوگل‌میت است. در صورت تمایل به این شناسه پیام بدهید.
@Lilacsoftheblind

برای اینکه بتوانید بهتر و راحت‌تر تصمیم بگیرید، مشروح این بحث‌ها که جلسه‌ی اول را شامل می‌شود، دیروز ضبط شده و از از اینجا قابل شنیدن است. لطفاً تصمیم خود برای ثبت نام را تا روز نهم دی ماه (یکشنبه آینده) اعلام کنید.

پی‌نوشت: اگر شما را شخصاً می‌شناسم و احیاناً مساله‌ی مالی مانع شماست، به خودم پیام بدهید تا ببینیم چه می‌شود کرد.

#آذربرزین‌مهر
خانه فرهنگ ایران
برای پرورش هوش طبیعی

روان‌درمانی و آنالیز

24 Dec, 10:37


لینک ثبت‌نام

روان‌درمانی و آنالیز

24 Dec, 10:36


رویداد روز سه شنبه ۱۸ دی ماه ‌
در مورد اسطوره و نقش آن در زندگی و در روان و ارتباط آن با روان‌کاوی صحبت خواهم کرد
داستان جذاب و مفیدی است هم برای عموم و هم برای متخصصان حوزه روان
شرکت در آن برای عموم آزاد و‌امکان‌پذیر است . لینک ثبت نام را قرار داده ‌ام .
🙏🏻🥰

روان‌درمانی و آنالیز

24 Dec, 10:33


https://evand.com/events/داستان-اساطیر-ارتباط-اسطوره-و-روان-18028

من داستان اساطیر،ارتباط اسطوره و روان را پیشنهاد می‌کنم. از طریق لینک زیر می‌توانید در آن ثبت‌نام کنید.

روان‌درمانی و آنالیز

18 Dec, 06:06


مهمترین پیشرفت‌ علمی سال ۲۰۲۴ بر اساس نظر مجله SCIENCE

داروی Lenacapavir امیدی تازه برای توقف اپیدمی HIV
تاریخچه
۱۹۸۳: کشف HIV
۱۹۸۴: کشف ارتباط HIV و ایدز
۱۹۹۵: اولین داروی واقعا موثر ضد HIV تایید شد
۱۹۹۶: درمان ترکیبی برای ایدز به عنوان پیشرفت علمی سال ۱۹۹۶ مجله Science
۲۰۱۲: روش Preexposure prophylaxis (PReP) توسط FDA تایید شد. مصرف داروهایی خاص منجر به کاهش انتقال HIV گردید. مشکل عمده این داروها قیمت بالا و مصرف روزانه بود
۲۰۲۴: نتایج دو مطالعه نشان داد که تزریق Lenacapavir با موفقیت بالا (نزدیک ۱۰۰٪) جلوی انتقال HIV را می‌گیرد. نتیجه ای چشمگیر که میتواند به توقف اپیدمی HIV کمک کند.
داروی جدید بر خلاف سایر داروهای ضد HIV علیه پروتئین کپسید ویروس است که ماده ژنتیکی ویروس را احاطه کرده است!

فیلم در مورد همین کشف بزرگ توضیح می‌دهد

در کانال اخلاق نشر و منابع علمی در تلگرام عضو شوید
http://t.me/pubethicsmums/2506

روان‌درمانی و آنالیز

18 Dec, 06:05


این روزها هوا خیلی سرد شده است. مثلا ده درجه زیر صفر. برای من که اهواز بزرگ شده‌ام، این دما «خیلی سرد» است. از آن جور سرد‌هایی که باعث می‌شود نشانه‌های اختلاف طبقاتی شروع کند به جوانه زدن. این که بی‌خانمان‌های توی پیاده‌رو پتو‌های گُل‌دار بیشتری روی کول‌شان می‌اندازند و مثل روزهای شورش، هر کجا یک کپه آتش روشن می‌کنند تا یخ نزنند. از آن طرف هم آدم‌های سعادت‌مند که بی‌صبرانه منتظر این سرما بوده‌اند. تا پالتو‌های پوست خرس و پلنگ‌ و سمور‌شان را از ته کمد بکشند بیرون و هماهنگ کنند با چکمه‌های چرمی‌ای که از پوست گاوهای خوشبختِ مراتع سرسبز آلپ درست شده‌اند. تا در همان پیاده‌روها با احتیاط از کنار آتش رد بشوند و قدم بزنند. کلا زمستان فصل رویش درخت اختلافات طبقاتی‌ است. وگرنه بهار که هوا معتدل است و شرت و رکابی به سختی می‌توانند طبقه‌ی اجتماعی آدم را نمایش بدهد.

اصلا چی شد که به این‌جا رسیدم؟ فقط می‌خواستم بنویسم که هوا امروز خیلی سرد است و اول صبح توی اتوبان، در آن سرما و ترافیک، چرخ عقب یک ماشین نقره‌ای پنچر شده بود و زده بود کنار. همان‌طور که آرام از کنارش رد شدم، مردِ راننده‌ را دیدم. از ماشین پیاده شد و رفت سمت صندوق عقب. لابد بابت بیرون کشیدن جک و آچار چرخ و زاپاس. بیشتر ندیدم و ترافیک هلم داد و ازش رد شدم. از آینه بغل فقط بخار را می‌دیدم که از هفت سوراخ بدنش می‌زد بیرون. بعد هم دور شدم و مرد و ماشین و بخار در افق نقطه شد. لعنت به ترافیک که آدم را هل می‌دهد به جلو. کاش همان‌جا می‌زدم کنار و می‌پریدم بیرون و کمکش می‌کردم. البته خیالم پیاده شده و رفت کمک آن بزرگوار. مثلا آقای شازندی. تا رسیدم پشت میز‌ کار و لیوانم را تا لوزه پر کردم قهوه و تا جواب ناتاشا را دادم که فلان کن و فلان نکن، خیالم مشغول کمک کردن به آقای شازندی بود.

از ماشین پیاده شدم. شازندی خیلی لاغر و ناتوان بود و صبحانه هم نخورده بود. جانِ بیرون کشیدن لاستیک زاپاس از توی صندوق عقب را نداشت. آرام زدم پشت کمرش که یعنی نگران نباش. دو نفری لاستیک را گرفتیم و کشیدیم بیرون. جک انداختیم زیر ماشین و یک سمتش را دادیم بالا. ماشین شد مثل سگی که یک پایش را داده بالا و دارد پای نهال سیب می‌شاشد. بعد چرخ را عوض کردیم. موقع خداحافظی دست کرد توی جیبش و یک کارت ویزیت کشید بیرون و داد دستم. آقای شازندی، مدیر عامل فلان. گفت تو آدم خوبی هستی. جمعه ظهر بیا به این آدرس تا با هم ناهار بخوریم. کمی تعارف بی‌معنی کردم که نه بابا و وظیفه‌ام بوده و این‌ها. اما زود تسلیم شدم. جمعه رفتم دفتر آقای شازندی.

دیگر بیشتر نگویم. که کی آن‌جا بود و چه کردیم و نکردیم و چه خوردیم و نخوردیم. اما همین را بگویم که خوش گذشت. خیال من یک اسب وحشی و آزاد در دشت‌های بابونه است که نیم بشکه عرق خالص کشمش خورده است. افسار ندارد. اسبِ مستی که بال دارد و می‌پرد. من و شازندی و چند نفر دیگری که آن‌جا بودند را سواری می‌دهد. می‌برد به جهانی که دروازه‌‌ی بلندش را فقط لگد یک اسب عضلانیِ مستِ بالدار می‌تواند باز کند. آن‌جا همه چیز آزاد است. ترافیک نیست. چرخ ماشین را با هم عوض می‌کنند. زمستان مثل بهار معتدل است. اتفاقات مثل یک پازل آسان ساخته می‌شود که برای یک بچه‌ی سه ساله طراحی شده است. نه یک پازل ده هزار قطعه‌ای که از همان اول دویست و چهل قطعه کم دارد. همه چیز مثل فیلم‌های آبگوشتی رقم می‌خورد. قابل پیش‌بینی. قابل تاویل. سرراست. با انسان‌های پلیدی که به راحتی شکست‌پذیرند. و آدم‌هایی که از ترس دیده نشدن دندان‌های خراب‌شان جلوی خنده‌شان را نمی‌گیرند. من اگر این اسب بالدارِ مست را نداشتم، در جهان واقعی تا حالا حتما نابود شده بودم.
#فهیم_عطار
@fahimattar

روان‌درمانی و آنالیز

18 Dec, 06:05


تنها در یک شب،
پس از بسیار شب هایی که در انتظار بودی
ظاهر می‌شود بر تو
نور کذایی چراغ قرمز رنگ اتاقت...
نترس
هلهله نکن.
به آرامی چراغ را در دست گیر تا با رنگ آبی درونت بیامیزد
این آخرین آمیزش هردو نیرو است
برای تولد یک روز
روزی که در تمام عمر در انتظار آمدنش بودی...

#پورسیفی

@itsthearpbabe

روان‌درمانی و آنالیز

18 Dec, 06:03


#فلسفه_ملال
#معنای_زندگی

روان‌درمانی و آنالیز

18 Dec, 06:03


سخت ترین کار
این است که
منطقی رفتار کنی،
درحالی که
احساسات دارد
خفه‌ات می‌کند...

#فئودور_داستایوفسکی

@Club27Rock

روان‌درمانی و آنالیز

13 Dec, 20:20


همچنان که بحث اونور توی گروه چت ادامه داره ، من یه برش دیگه از سریال اسکله رو میگذارم . اگه براتون اسپویل نشدن مهمه و میخواهید سریال رو ببینید، این دو قسمت رو نگاه نکنید.
من هم حتما نظرم رو خواهم گذاشت فعلا ممنون هستم از مشارکت‌تون.

روان‌درمانی و آنالیز

11 Dec, 14:26


برش کوتاهی از سریال اسپانیایی اسکله که با کشته‌شدن مرموز همسر معمار موفقی شروع میشه و‌در ادامه داستان معمار متوجه میشه همسری که فکر میکرده عاشقش هست هشت سال گذشته آخر هفته‌ها رو با خانم دیگری در شهر دیگری سپری می‌کرده، سریال یه جاهاییش شبیه فیلمای هندی شده ولی در کل دیدنی و‌جذابه و پر از نکات روانشناختی مفید. فعلا با دیدن همین صحنه میتونید بگید چقدر با چنین جمله‌ای موافقید؟ نظر شما چیست؟ شنیدن این جمله چگونه است؟ باورپذیره؟ یا نه؟!

روان‌درمانی و آنالیز

21 Nov, 12:02


و عشق
اگر با حضور
همین روزمرگی ها
عشق بماند !
عشق است…
شاملو
#پاییز ۱۴۰۳(تهران)

روان‌درمانی و آنالیز

18 Nov, 16:47


این نوشته ☝️☝️سهیل بسیار زیبا بود و دوسش داشتم‌
نگاه انسانی و دغدغه‌مند سهیل به نقش تک تک ما در ساختن دنیای اطرافمان

اتفاقا در جلسه روز جمعه به این موضوع هم میپردازم . کلی حرف هست ✌️

روان‌درمانی و آنالیز

18 Nov, 16:45


جستاری در باب وظیفه‌ی اجتماعی

📝سهیل سرگلزایی

نخست
خانه‌ی من به فاضلاب شهری وصل نیست و چاه دارد. یعنی زیر ساختمان چاه بزرگی کنده شده که پسماند سورچرانی‌های ما آنجا جمع می‌شود و هر چند ماه یکبار، بسته به بارندگی و عوامل دیگر، نیاز است که تخلیه بشود تا جا برای پسماندهای تازه باز بشود. واحد من در طبقه‌ی اول قرار دارد؛ نزدیک‌ترین واحد به چاه. این است که برای من وضعیت چاه بسیار حائز اهمیت است. چند دفعه‌ای پیش آمده که چاه نیاز به تخلیه داشته است اما تخلیه به تعویق افتاده و همزمان یک باران نابهنگام هم غافلگیرمان کرده. نتیجه آنکه فاضلاب، با فشار و ناگهانی، از چاه‌های حمام و دستشویی من به بیرون پاشیده شده و زندگیم را به لجن کشیده است.
حالا من نسبت به پر بودن چاه وسواسی شدید پیدا کرده‌ام و به محض اینکه گمان کنم چاه در مرز پر شدن است برای تخلیه آن تلاش می‌کنم. چرا که وقتی چاه بالا بزند تنها باید نشست و نظاره کرد. هیچ تلاشی برای پایین آوردن سطح فاجعه نمی‌توان انجام داد که به آلودگی بیشتر خودت منجر نشود.
این چاه درس مهمی برای من با خودش آورده است؛ جلوگیری از فساد نیاز به وسواسی روزانه دارد. باید هربار که فضولاتی تولید می‌کنم از خودم بپرسم که چاه در چه وضعی قرار دارد. همین موضوع درباره‌ی زباله‌ها هم صادق است. هر کیسه‌ی زباله‌ای که روزانه تولید می‌کنیم جایی تخلیه می‌شود و اگر ما به زباله‌ی تولیدی‌مان بی‌اعتنا باشیم، بازیافت و کاهش استفاده از پلاستیک را پشت گوش بیندازیم، روزی زباله و امراض مرتبط با آن از چاه‌های زندگیمان با فشار بیرون خواهد زد و آن روز کاری جز آلوده شدن از دست کسی ساخته نیست.
اما فضولات دیگر چه؟ فضولات فرهنگی، روانی، اقتصادی و عاطفی ما به کدام چاه می‌ریزند و از چاه چه کسی به بیرون فواره می‌زنند؟

دو
در مدرسه رفیق شفیقی داشتم که به طبقه‌ی اجتماعی ضعیف‌تری نسبت به دیگر همکلاسی‌ها تعلق داشت. بگذارید اسمش را سعید زمانی بگذاریم. تابستان‌ها که بقیه‌ی بچه‌ها کلاس شنا و ژیمناستیک و زبان و... می‌رفتند او به مسجد می‌رفت تا بتواند مفتی پینگ‌پنگ بازی کند. گاهی ناهار یا میان وعده‌ای را هم همانجا می‌ماند. گاهی در جشن‌ها و تعزیه‌ها شرکت می‌کرد و همانطور که در هر گروه انسانی‌ای باید کم‌کم گوشه‌ای از کار را بگیری تا تو را هم‌قبیله‌ای کنند، او هم کم‌کم گوشه‌ای از کار را گرفت و در مسجد هم‌قبیله‌ای شد؛ چرا که آنجا به فکرش بودند، بازی و غذایش را مهیا می‌کردند و معنایی به بی‌معنایی جهانش می‌آویختند.
چند سال پیش بعد از مدتها دیدمش؛ شده بود یکی از آنها. حرف‌های آنها را می‌زد، مدل آنها لباس می‌پوشید و در نگاهش خشمی را نسبت به خودم می‌توانستم ببینم. حادثه ناگزیر است؛ افراد با آنهایی احساس هم‌قبیله بودن می‌کنند که به فکر میز پینگ‌پنگشان باشند. حال آنکه وقتی خانواده‌ی من یا ما فرزندانشان را به کلاس‌های مختلف می‌فرستادند حواسشان به کودکی نبود که جایی برای چند ساعت پرسه زدن رایگان ندارد. پس روزی چاه بالا خواهد زد و سعید من را زیر باتومش سیاه و کبود خواهد کرد. چرا نکند؟ کی من در روزهای سلامت و امنیتم به روزگار او فکر کرده‌ام؟
و البته فکر کردن کافی نیست، کی کاری برایش کرده‌ام؟

سوم
قریب به سی نفر را به یک موسسه‌ی مردم‌نهاد سوادآموزی دعوت می‌کنم تا هرکدام هفته‌ای دو ساعت به کودکانی که در معرض آسیب‌های اجتماعی قرار دارند آموزش بدهند؛ به سلیقه‌ی خودشان می‌توانند هنر، زبان، ریاضی و... را تدریس کنند. تنها هفته‌ای دو ساعت! از سی نفر هشت نفر می‌مانند و شروع به همکاری می‌کنند. از هشت نفر چهار نفر بعد از دو ماه حضور ناپیوسته منصرف می‌شوند و تنها دو نفر یکسال با استمرار ادامه می‌دهند.
بیست و هشت نفر دیگر نمی‌توانند دو ساعت در هفته‌شان را، با نظم و تعهد، وقف مسئولیتی کنند که خودشان طالبش بودند و تلاش کنند تا میز پینگ‌پنگ بدهند به سعیدهایی که اگر ما بهشان میز پینگ‌پنگ ندهیم جذب جایی می‌شوند که از آنها سرباز تربیت می‌کند.
چند ماه بعد دوستی از آن بیست و هشت نفر منصرف به من پیام میدهد که: «نمیدونستم اینقدر ترسو و بی‌وجودی...» چرا که من در واکنش به خبری در رسانه‌های اجتماعی پُست و توییت خاصی نگذاشته‌ام!
@szcafe

روان‌درمانی و آنالیز

18 Nov, 16:45


چهارم
داستایوفسکی در جایی از کتاب برادران کارامازوف میگوید اکثر مردم روسیه می‌توانند در یک لحظه برای وطن شهید شوند، اما کمتر کسی را می‌توان در روسیه یافت تا با کار سخت و هدفمند وطن را جای بهتری برای زندگی بکند! به گمان من حلقه مفقود جهان امروز در همین جمله نهفته است؛ نظم، دیسپلین و تعهد بلندمدت.
به گمان من ما دوست داریم در دورانهای کوتاه، حتی با پذیرفتن خطر بسیار، تغییرات اساسی ایجاد کنیم. این است که روحیه‌ی انقلابی را تحسین می‌کنیم و روحیه‌های منظم را تحقیر. بسیار دیده‌ام که ما در زندگی روزمره‌مان افرادی را که باید سر ساعت به قرارشان برسند، افرادی که با وسواس زباله‌هایشان را جدا می‌کنند و افرادی را متعهدانه هدفی را دنبال می‌کنند به ملانقطی بودن و سخت گرفتن زندگی متهم می‌کنیم. اساتید دانشگاهی زیادی را می‌بینیم که صفحات مجازی‌شان پر شده‌اند از نقد و اعتراض اما دانشجوهایشان هر روز نیم ساعت باید در کلاس بنشینند تا استاد پیدایش بشود و وقتی هم پیدایش می‌شود کلاس را با روش دیم‌کاری و بی‌هیچ درسنامه‌ی ازپیش‌فکرشده‌ای مدیریت می‌کند.
پزشکان معترضی که دانش و سوادشان را صرف عمل زیبایی و تزریق ژل می‌کنند؛ دانشی که می‌تواند کودکی را از فلج شدن یا مادری را از مرگ نجات دهد.
مهندس‌های جان به لب رسیده‌ای که وقتی خوب می‌شناسی‌شان درمیابی که در پروژه‌های عظیم دولتی و پولشویی ناظر بوده‌اند.
تاجران رمزارز و معاملات بورسی که پولشان را روی شرکت‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کنند که از ماهیت کارشان اطلاعات دقیقی ندارند.
معلم‌هایی که معتقدند اوضاع خوب نیست اما اولین مبانی کار با کودک را مطالعه نکرده‌اند.
همه و همه و همه من را به این باور رسانده که تغییرات اساسی نیاز به روحیه‌ای وسواسی دارد تا روحیه‌ای انقلابی؛ وسواس روی لباسی که می‌خریم، شغلی که قبول می‌کنیم، کتابی که می‌خوانیم، موسیقی و محتوای فرهنگی‌ای که برای یکدیگر به اشتراک می‌گذاریم، شیوه‌ای که فراغتمان را با آن پر می‌کنیم و بسیار چیزهای دیگر.
باید در هر لحظه‌ی زندگی مواظب بود که من مشغول تولید چه پسماندی هستم و پسماند من در کدام چاه می‌ریزد؛ چرا که چاه که بالا بزند برای هر تغییری دیر است!

@szcafe

روان‌درمانی و آنالیز

18 Nov, 07:10


این‌کتاب هم برای آشنایی با مکانیسم‌های دفاعی‌ای که استفاده می‌کنیم‌ بسیار مفید است هم برای درمانگران هم برای غیر درمانگران.
سازوکارهای دفاعی روان‌ کمک‌مان می‌کند تا هیجانات غیر قابل کنترل‌مان را مدیریت کنیم ولی وقتی افراطی شود و‌عمیقا در ما ریشه بدواند جوری که نتوانیم ردیابی‌اش کنیم خودشان مشکلات جدیدی ایجاد می‌کند.

#مکانیسم_دفاعی
#روانکاوی
#جوزف_برگو
#کتاب چرا آن کار را کردم

روان‌درمانی و آنالیز

18 Nov, 06:57


برشی کوچکی از #کتاب

-روان درمانی فرصتی را فراهم می‌آورد تا به دوران کودکی سفر کنیم و ببینیم در آن دوران چه یاد گرفتیم و این آموخته‌ها چه تأثیری بر زندگی ما داشته است.
کتابی مناسب همکاران روان‌درمانگر و همه افراد غیر روان‌شناسی که مایلند بدانند چگونه و چطور روان‌درمانی مؤثر می‌تواند باشد.
کتابی جذاب و ‌روان

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:30


صبح یکشنبه بارانی پاییزی‌تون به خیر
برای عزیزانی که میخواهند راجع به اوتیسم بدانند خواندن چند پست بالا روشن‌گر و کمک کننده خواهد بود☺️.

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:28


📌 اختلال طیف اوتیسم در بالغین چه نشانه هایی دارد؟

@alipsychiatrist


اختلال طیف اوتیسم در هر سن، نژاد و طبقه اجتماعی-اقتصادی امکان بروز دارد، و با علائمی شامل مشکل در ارتباط، اجتماعی شدن، و توانایی های کلامی مختل، مشخص می‌شود. انواع شدید اختلال طیف اوتیسم در دو سال ابتدایی زندگی یک کودک قابل شناسایی است، اما در بسیاری از موارد، در افراد با سطح عملکردی بالا، ممکن است تا سنین بالاتر و حتی تا دوران بزرگسالی تحت تشخیص و درمان قرار نگیرد.

علائم اختلال طیف اوتیسم به سه حوزه اصلی قابل تقسیم‌بندی است:

- تعاملات اجتماعی
- ارتباط کلامی و غیرکلامی
- رفتارهای تکرار شونده و آیین‌گونه

در افراد بزرگسال مبتلا به اختلال طیف اوتیسم که از سطح عملکردی بالایی برخوردارند، این علائم ممکن است بسیار خفیف و یا به گونه‌ای باشند که به اشتباه به عنوان نشانه ای از اختلالات دیگر مانند نقص توجه-بیش‌فعالی در نظر گرفته شوند. این یک واقعیت است که هیچ دو بیمار مبتلا به اختلال طیف اوتیسم علائم کاملا مشابهی ندارند، اما با هر تظاهر و شدتی، زندگی معمول‌ تمامی مبتلایان به این بیماری، تحت تاثیر آن قرار می‌گیرد.

با افزایش سطح دانش و‌ آگاهی نسبت به اختلال طیف اوتیسم، امروزه بیش از گذشته تشخیص آن در سنین بزرگسالی نیز مطرح می‌شود. از جمله نشانه های مطرح ‌کنندۀ وجود این اختلال در بالغین میتوان به این موارد اشاره کرد:

مشکل در درک و تفسیر افکار و احساسات دیگران
مشکل در درک حالات چهره، زبان بدن و سرنخهای غیرکلامی در حین ارتباط با دیگران
مشکل در تنظیم هیجان
ناتوانی از حفظ جریان گفتگو و رفت و برگشت های معمول آن که می‌تواند منتهی به تک‌گویی در ارتباط با یک موضوع مورد علاقه‌ی فرد شود.
گرایش به رفتارهای تکراری و مشغولیت در گستره‌ی محدودی از فعالیت‌ها
پای‌بندی انعطاف ‌ناپذیر به روتین‌های روزمره و آشفتگی در صورت هرگونه تغییر در آن‌ها
تسلط و درک عمیق و استثنایی نسبت به یک موضوع یا شاخه‌ی خاص از دانش یا مهارت که مشغولیت فرد به آن میتواند شکل وسواس‌گونه ای داشته باشد.

نشانه‌های اوتیسم در محیط خانه؛
برای یک فرد مبتلا به اوتیسم، بسیاری از اوقات، احساسات سایر اعضای خانواده، حیرت‌انگیز و گیج‌کننده است. از طرفی، بسیاری از این افراد، در نگاه اطرافیان خود مانند یک دانشمند عجیب به نظر می‌رسند. ابداع کلمات و حالت های مخصوص به خود برای نامیدن یا ابراز موضوعات مختلف، تولید گهگاهی صداهای غیرارادی مانند صاف کردن مکرر گلو، پیروی از یک برنامه ثابت در تمام روزهای هفته و ناخشنودی از هر اتفاق غیرمنتظره، ترجیح دادن بازی ها و ورزشهای انفرادی به کار گروهی بر روی یک هدف مشترک، از دیگر ویژگی‌های قابل شناسایی این افراد در محیط خانواده است.

نشانه های اوتیسم در محیط کار؛ برای بسیاری از مبتلایان به اوتیسم برقراری ارتباط چشمی با افراد در محیط های مختلف از جمله محیط کار، بسیار دشوار است. توصیف همکاران از فرد مبتلا به اوتیسم اغلب این است که او مانند یک ربات صحبت می‌‌کند. به هم خوردن نظم و نحوه قرارگیری همیشگی وسایل پیرامون مانند ابزارهای میز کار، باعث به آشفتگی و تنش قابل توجه در این افراد می‌شود. یکسان بودن لحن و نحوه‌ی گفتگو در محیط‌های مختلف، مشکل در درک سرنخهای هیجانی در رفتار همکاران، و نشان دادن استعداد خارق العاده در حوزه های محدودی مانند ریاضی، موسیقی و مهارت ‌های دیداری، از دیگر ویژگی‌هایی است که فرد مبتلا به اوتیسم را از دیگران متمایز می‌کند.

چنانچه اشاره شد نشانه های اوتیسم بسته به شدت اختلال از فردی به فرد دیگر کاملا متفاوت اند. اما در صورت وجود علائمی شبیه یا منطبق بر آنچه توصیف شد، مشورت با یک فرد متخصص جهت ارزیابی کامل تر از نظر احتمال وجود اختلال طیف اوتیسم، در کاهش احساس سردرگمی فرد نسبت به تفاوت ‌هایش با دیگران مفید خواهد بود.


#اختلال_طیف_اوتیسم
#درخودماندگی


ترجمه توسط کانال:
🆔@alipsychiatrist

https://www.additudemag.com/autism-spectrum-disorder-in-adults/

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:28


‍ ‍ 📌 تشخیص اوتیسم پس از سال‌ها زندگی

@alipsychiatrist

فیلیپا راکسبی
🗞 بی بی سی. دسامبر ۲۰۱۹


برنی آنجلیس، یکی از کسانی است که سالها برای تطابق دادن خود با زندگی و دنیایی که برایش بیگانه بود، به سختی تلاش کرد. دریافت تشخیص اختلال طیف اوتیسم در سن ۴۹ سالگی، توضیحی برای تمام این دشواری ها بود. در جایگاه یک کودک، آنطور که به یاد می آورد، خانواده اش اجازهٔ رفتن به مدرسهٔ جدید را به او ندادند چون "فکر می‌کردند که تا حد مرگ مورد زورگویی و بدرفتاری از طرف همکلاسی هایم قرار خواهم گرفت".

✳️ اگر چه مشکلی در یادگیری کلمات نداشت، اما دوستی های بسیار محدود، قدرت همدلی و مهارتهای اجتماعی بسیار پایینی داشت.

✳️ با شروع زندگی مستقل، ازدواج، و کار در قالب یک معلم، او بیش از پیش در افسردگی و احساس نقص و ناکارآمدی غوطه‌ور شد تا آنجا که به اصرار همسرش به روانپزشک مراجعه کرد و تشخیص آسپرگر برای او مطرح شد. تشخیصی که به بسیاری از مشکلات گیج کنندهٔ او معنا میداد.

رابرت گرینال، یک خبرنگار ۵۳ سالهٔ بی بی سی هم، اخیرأ متوجه شد که در طیف اوتیسم قرار دارد. او می گوید: "در تمام زندگی ام همیشه از خودم می پرسیدم که چرا هیچ گاه نمی‌توانم اطرافیانم را درک کنم، و چرا آنها هم هیچ گاه نمی‌توانند من را درک کنند؟"

✳️ "تو آدم عجیبی هستی"، "انگار از سیارهٔ دیگری آمده ای"، جمله هایی بودند که او در زندگی خود زیاد شنیده بود. برای مدتی طولانی فکر می‌کرد که علت این موضوع، تک فرزند بودن، فرستاده شدن او به مدرسهٔ شبانه روزی، یا گذراندن غالب زمان کودکی اش در تنهایی بود.

✳️ در حالیکه او شیفتهٔ تماشای نقشه ها و خواندن دربارهٔ مسیر راه آهن ها بود، همسالانش او را به خاطر اعتماد به نفس پایین و دست و‌ پا چلفتی بودنش در ورزشهای گروهی مسخره می کردند.

✳️ در جایگاه یک فرد بالغ، تعاملات اجتماعی برای او بسیار دشوار، و کوچک‌ترین گفتگو در مهمانی، شبیه یک کابوس بود. همیشه از خود می پرسید که چرا نمی‌تواند احساسات دیگران را بفهمد و با آنها همدلی کند. "احساس میکردم که یک غریبه ام"؛ "اما تکه های این پازل کنار هم قرار نمی گرفت تا زمانی که یک برنامهٔ تلویزیونی راجع به اوتیسم را تماشا می‌کردم."

✳️ "تصویر قالبی که همیشه از افراد مبتلا به اوتیسم در ذهن داشتم، ناتوانی کامل از هرگونه ارتباط، اختلال شدید در تمام جنبه های زندگی و مهارت های کامپیوتری عجیب و شگفت انگیز بود"
"اما دیدن آن مستند از افرادی که زندگی آنها به ظاهر مانند سایر افراد بود، اما به دلیل ویژگی هایی شبیه به من، تشخیص اوتیسم را دریافت کرده‌ بودند، دریچه ای به روی یک کشف تازه در زندگی ام بود"

✳️ رابرت دریافت تشخیص اوتیسم را مانند یک "تسکین بزرگ" تجربه کرده‌ بود. "سرانجام برای همه چیزهایی که باعث می‌شد احساس کنم یک بیگانه هستم، اسمی پیدا کرده‌ بودم. که باعث می‌شد دیگر از متفاوت بودن خود احساس بدی نداشته باشم"

این ها فقط دو نمونه از بیشمار فرد بزرگسالی هستند که بخش زیادی از زندگی خود را با بی اطلاعی از دلیل احساس متفاوت بودنشان، گذرانده اند. اوتیسم در سال ۱۹۸۰ به عنوان یک اختلال روانشناختی مجزا طبقه بندی شد و به این ترتیب، بسیاری از کسانی که پیش از آن سالها متولد شدند، بدون دریافت تشخیص اوتیسم، یا تحت تشخیص اختلالات دیگر، دوران کودکی و نوجوانی خود را گذرانده اند. بی اطلاعی از وجود یک اختلال برای ۴۰ یا ۵۰ سال از زندگی، تجربه روانی بسیار سنگین، اضطراب آور و گیج کننده ایست.

✳️ تجربهٔ مشترک بسیاری از کسانی که در سنین بزرگسالی تشخیص اوتیسم را دریافت می‌کنند این است که "شناسایی اوتیسم باعث شد که به تلاش های بی ثمر خود برای تطابق با بسیاری از شرایط، پایان دهم و هویت خود را دوباره تعریف کنم"، "متوجه شدم که این احساس بیگانگی تقصیر من نیست"، "اکنون می‌توانم به این منِ متفاوت، اجازهٔ زندگی کردن بدهم"

✳️ در عین حال، دست یابی به این آگاهی پس از گذشت سالهای طولانی از زندگی، حسرتها و افسوسهای بزرگی نیز به همراه خواهد داشت. "سالها خود را یک پدر مضطرب و یک معلم ناکافی تجربه می‌کردم، و هیچ توضیحی برای ناتوانی خود از ارتباط و همدلی نداشتم"

✳️ با این وجود، بارنی، دریافت تشخیص اوتیسم را، یک نقطهٔ عطف در زندگی خود میداند. او اکنون بخش عمده ای از زمان خود را به نوشتن، آموختن و برگزار کردن گردهمایی های آموزشی دربارهٔ اوتیسم می‌گذراند و‌ تمام تلاش خود را معطوف به شناساندن هرچه بیشتر اوتیسم به جامعه خود کرده است.


#اختلال_طیف_اوتیسم
#درخودماندگی


https://www.bbc.com/news/health-50380411
🆔 @alipsychiatrist

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:27


📌 تلخی‌های زندگی کودکان اتویستیک؛ این جا عضوی به درد آورده است روزگار

✍🏼 آیدا شاکر

گزارش خبرنگار دیدار از وضعیت بیماران اتوستیک در استان همدان نگاهی دارد به تلخی‌ها و دشواری‌های زندگی این بیماران مظلوم و خانواده‌های آن‌ها.

اغلب ما نام بیماری "اوتیسم" یا "درخودماندگی" را شنیده‌ایم، اما افراد اندکی با واقعیت بیماری نهفته در پس این نام، آشنا هستند. درصد کمی از شهروندان می­‌دانند، اگر کودکی که در یک محیط عمومی به شدت فریاد می‌­کشد، خودزنی می‌­کند یا رفتاری غیر نرمال از خود نشان می­‌دهد، احتمالا از اختلال "اوتیسم" رنج می‌­برد. نا آگاهی اکثریت افراد جامعه با این بیماری سبب شده است کودکان اوتیستیک و خانواده‌هایشان به انزوا رانده شوند و نه تنها از سوی دولت بلکه از سوی جامعه نیز حمایت نشوند.

"درخودماندگی" اختلال رشدی، عصبی نسبتا شایعی در بین کودکان است که از هر ۵۰ الی ۶۰ کودک متولد شده در دنیا گریبان یک کودک و خانواده او را می­‌گیرد. هنوز علت قطعی بروز این بیماری عصبی در نوزادان به طور دقیق شناخته شده نیست و درمانی قطعی نیز برای آن وجود ندارد، اما آنچه در این بیماری حائز اهمیت است، تشخیص به موقع، پذیرش آن و درمان برای کنترل این بیماری است.

📌 ادامه گزارش در INSTANT VIEW ...👇

📎 متن کامل این گزارش را در سایت بخوانید.

@didarnews1
🆔@alipsychiatrist

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:27


📌 توصیه‌هایی برای مدیریت اختلالات رفتاری در کودکان مبتلا به اوتیسم

✍🏼 National Autistic Society. UK

ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیک‌جو
@alipsychiatrist

برای والدینی که مراقبت از یک کودک مبتلا به اوتیسم را بر عهده دارند، شکایت از "رفتارهای مشکل ساز" یا "رفتارهای چالش برانگیز" در هنگام مراجعه به درمانگران، نامعمول نیست؛ رفتارهایی که به هر شکل باعث در خطر قرار گرفتن کودک یا اطرافیان او، و دشواری مدیریت شرایط برای والدین، میشوند. به عنوان شایع ترین نمونه های اینگونه رفتارها می‌توان به پرخاشگری فیزیکی شامل گاز گرفتن، نیشگون گرفتن، ناخن کشیدن، سیلی زدن، پرخاشگری غیرفیزیکی شامل جیغ زدن، فریاد کشیدن، قشقرق کردن، و رفتارهای جرح خود شامل سر کوبیدن، اشاره کرد.

برای مدیریت اینگونه رفتارها در درجهٔ اول باید دانست که هر کودک مبتلا به اوتیسم و شرایط بروز رفتارهای مشکل ساز در او، یک موضوع منحصر به فرد است و یک توضیح یا راه حل مشترک برای تمامی موقعیت ها وجود ندارد. برای انجام واکنش متناسب با رفتار کودک نیاز به شناسایی هدف انجام آن وجود دارد. رفتار مشکل ساز میتواند راهی برای برقراری ارتباط و انتقال نیازها و احساسات خود به اطرافیان باشد. اما پیش از در نظر گرفتن این فرض، و به خصوص در مواقعی که والدین شاهد شروع یا تشدید ناگهانی یک رفتار در کودک هستند، نیاز به بررسی و رد مشکلات جسمانی، دهان و دندان، گرسنگی، تشنگی و هر گونه ناراحتی فیزیکی در کودک وجود دارد. به طور مثال گاز گرفتن در یک کودک مبتلا به اوتیسم می‌تواند ناشی از دردی در دهان، دندان‌ها یا فک باشد که امکان ابراز کلامی آن برای کودک وجود ندارد.

در صورت رد شدن مسائل جسمانی، تهیه یک تقویم رفتاری شامل زمان، مکان، موقعیت، و اتفاقات پیش از بروز رفتارهای مشکل ساز، حین و پس از آن، برای چند هفته تا چند ماه، در شناسایی محرک های بروز رفتارها و هدف کودک از انجام آنها، کمک کننده است.

بسیاری از کودکان مبتلا به اوتیسم در پردازش اطلاعات حسی محیط دچار مشکل هستند. حذف کردن صداهای پس زمینه و اطلاعات بینایی غیرضروری برای سیستم حسی این افراد دشوار یا غیرممکن است. در همین ارتباط آنها ممکن است یک لمس ملایم از سوی اطرافیان خود را بسیار دردناک، یا یک تغییر جزئی در محیط اطراف خود را، با شدت و‌ حساسیت بسیار بالایی تجربه‌ کنند. بنابراین در هنگام مشاهدهٔ هر تغییر ناگهانی در رفتار کودک، توجه به تغییرات اخیر در محیط و محرک های حسی اطراف کودک، و ثبت آنها به عنوان عوامل برانگیزانندهٔ احتمالی، مفید خواهد بود.

قرار گرفتن در محیط های اجتماعی ناآشنا و تغییر در فعالیت های روزمره، چه به صورت گذرا، مثل تغییر مسیر همیشگی به مدرسه به دلیل ترافیک، یا پایدار، مانند رفتن به خانهٔ جدید، برای یک کودک مبتلا به اوتیسم، تجربه ای گیج کننده و حتی هراس آور است. دشواری فکر کردن به ترتیب زمانی وقایع، حرکت از یک فعالیت به فعالیت دیگر، و صبر کردن، باعث می‌شود که در بسیاری از موارد، رفتارهای مشکل ساز، در وضعیت انتقال از یک فعالیت به فعالیت دیگر، اتفاق بیفتند.

استفاده از یک جدول زمانی با تصاویر ساده از فعالیت های روزمره، و آماده کردن ذهن کودک پیش از‌ شروع تغییر، باعث کاهش سردرگمی و تنش کودک در زمان تغییرات و وقفهٔ بین فعالیت ها خواهد شد.

هنگامی که محرک های محیطی مانند نورهای درخشان و سر و صدا به عنوان عامل برانگیزانندهٔ رفتار مشکل ساز مطرح میشوند، جدا کردن موقتی کودک از محرک های محیطی، قرار دادن او در موقعیت یا فعالیتی آشنا و آرامش دهنده، و کمک به او برای تخلیهٔ فیزیکی خشم و اضطراب به روشی غیرآسیب زننده مانند منگنه کردن یک کاغذ، پریدن بر روی یک سطح نرم، یا دویدن در فضای باز، کمک کننده است.

کودکان مبتلا به اوتیسم، در مقایسه با سایر کودکان، به احتمال بیشتری در معرض زورگویی از سوی همسالان خود قرار میگیرند. از طرفی برای این کودکان درک بدرفتاری و توصیف آن برای دیگران دشوار است. در نظر گرفتن احتمال این موضوع به عنوان محرکی برای شروع یا تشدید رفتارهای مخرب و مشکل ساز، و کمک به کودک برای توصیف اتفاقات، در کاهش نیاز او به تخلیه تنش از طریق رفتار مخرب، موثر است.

📌 ادامه در INSTANT VIEW
(مشاهده فوری)

#روان_پزشکی #روان_درمانی
#کودک #فرزند_پروری
#اوتیسم #اختلال_طیف_اوتیسم
#روان_درمانی_تحلیلی #اطفال
🆔@alipsychiatrist

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:26


‍ ‍ ‍ 📌 اکنون آرزوهای دیگری دارم ..

✍🏼 Jamie Swenson

ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیک‌جو
https://t.me/alipsychiatrist

لحظه‌ای را که با واقعیت ابتلای همیشگی تو به اوتیسم رو به رو شدم، به خوبی به یاد دارم. واقعیتی که تنها در یک کلمه خلاصه نمی‌شد. و در گفت‌و‌گوهای معمول والدین از تجربه‌های مشترکشان در والدگری، یافت نمی‌شد. مواجهه‌ی من با این واقعیت، زمانی نبود که مادرت گفت چیزی در رفتار تو نامعمول است. یا زمانی که در یک نیمه‌شب چک لیستی از علائم اوتیسم را مقابل خود قرار داده بود. یادم می‌آید که به شدت از او خشمگین شدم. احساس می‌کردم که با مقابله کردن با او در حال دفاع از تو هستم، وقتی که از تاخیر رشد اجتماعی و ناتوانی کلامی در تو حرف می‌زد و من حتی از فکر کردن به آن امتناع می‌کردم.

کارهای زیادی بود که آرزو داشتم باهم انجام بدهیم؛ من و تو. با هم ماهی بگیریم، شکار کنیم و سفر برویم. ساعت‌های زیادی را باهم بیسبال بازی کنیم، همانطور که پدربزرگت با من بازی می‌کرد. و به تو یاد بدهم که چطور دوچرخه سواری و رانندگی کنی.

تو اولین فرزند من بودی و برنامه‌های زیادی برای آینده‌ات داشتم. اما همه چیز سخت‌تر شد وقتی که دیگر شب‌ها به راحتی به خواب نمی‌رفتی؛ از غذا خوردن اجتناب میکردی؛ با کوچک‌ترین تحریک یا تغییر شروع به جیغ کشیدن میکردی. به عروسک‌ها و جعبه‌ی شن‌ بازی خیره می‌شدی. از نگه داشتن چوب بیسبالی که برایت خریده بودم سر باز می‌زدی. همینطور از نشستن در ماشین الکتریکی که برای تو گرفته بودم.

زمانی که با مهدکودک هم خداحافظی کردیم، دیگر نمی‌توانستم وجود اوتیسم را انکار کنم. زمانی بسیار طولانی را در اندوه گذراندم. تو نفهمیدی؛ شاید حتی مادرت و هیچ‌کس دیگر، چون اندوهم را پنهان می‌کردم.

یادم می‌آید یک بار که با عموهایت در قایق تفریحی نشسته بودم، به حرف های آنها درباره فرزندانشان گوش می‌دادم. یکی از آنها هاکی را شروع کرده بود. یکی خواندن و دیگری حرف زدن. آنها هم‌سن و سال تو بودند و من به تفاوت زیاد تو با آنها فکر می‌کردم. اکنون با اطمینان میتوانم بگویم که هیچ مشکلی وجود نداشت اگر غمگین بودم یا درباره‌ی احساساتم با آنها حرف می‌زدم و می‌توانستم از دریافت حمایت آنها مطمئن باشم.

اکنون تو هشت ساله هستی. هنوز هیچ کلمه‌ای را بیان نمی‌کنی و هیچ ‌گاه سوار دوچرخه نشده‌ای. ما هنوز هیچ‌کدام از آن لحظه های پدر-پسری که در دوران کودکی‌ات در ذهنم تجسم می‌کردم باهم نداشته ایم. اما من در حال پذیرفتن این واقعیت هستم. و همچنان دوست دارم کارهای پدرانه‌ای برای تو بکنم، اگرچه که با برنامه ‌های اولیه‌ام بسیار متفاوت‌اند.

شب گذشته، تو را تماشا می‌کردم در حالی که وسط زمین بیسبال دراز کشیده بودی و کنار مادرت به ابرها خیره شده بودی. به یکی از آنها اشاره کردی و هیجانت را با در آوردن صدایی مخصوص به خودت نشان دادی. لبخند زدی. توپی را پرتاب کردی. دست زدی، پریدی و دست‌هایت را برای گرم‌ترین آغوش دورم حلقه کردی.
این بازی بیسبالی که همیشه تصور میکردم نبود. اما با همه‌ی تفاوتش، فوق‌العاده بود.

تو به من یاد دادی که صبور باشم. تو به من یاد دادی که متفاوت بودن اتفاق بدی نیست. به من یاد دادی که وقتی زندگی بر اساس برنامه‌هایم پیش نمی‌رود میتوانم غمگین باشم و درباره‌ی احساساتم با دیگران حرف بزنم. من و مادرت هشت سال است که تلاش می‌کنیم حرفی را از تو درباره ‌ی احساساتت بشنویم. از تو که باعث شدی حرف زدن درباره‌ی احساساتمان را یاد بگیریم. شاید هیچ‌گاه نتوانیم کلمه ای را از زبان تو بشنویم اما سعی می‌کنیم که با بودن در کنارت، زبان تو باشیم و دنیایی را برایت بسازیم که کمتر با آن احساس وحشت و بیگانگی کنی.

تا قبل از زندگی در کنار تو، من از مواجهه با هر فرد کم‌توان اجتناب می‌کردم، غرق در دنیای خودم بودم و انسان‌های متفاوت با خودم را نادیده می‌گرفتم. اکنون نگاهم به بسیاری از افراد و اتفاقات تغییر کرده‌ است. این کاری است که تو برای من کرده‌ای و قول می‌دهم که زندگی‌ام را صرف مراقبت از تو، و امن‌تر کردن دنیایت کنم.

از تو ممنونم

پدرت
#اوتیسم #طیف_اوتیسم #آسپرگر
#روان_درمانی_تحلیلی #روان_پزشکی
#روان_درمانی #کودک #اطفال
#روزجهانی‌اوتیسم

🆔@alipsychiatrist
https://t.me/alipsychiatrist
www.fatherly.com/love-money/father-letter-non-verbal-autistic-son/amp/

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:26


صبح زود بیدار شده بود، عصر روی فرش خوابم برد. تمام مدت صدای جیغش میومد. تو فاصله هر سکوتش، روحم از جسمم کنده میشد و با هر جیغش برمی گشت. صداها دور و محو شدن، تا اینکه مثل عروسکای آزمایش امنیت خودرو، بی هیچ دفاع غیر ارادی‌ای کوبیده شدم زمین. چشمم رو باز کردم، گلهای فرش در تقلای وضوح، تار و شفاف میشدن. سعی کردم از روی فرش بفهمم کجام، یا زمان چیه!
آبی که تو دهنم جمع شده بود رو جمع کردم، قورت دادم. هنوز صدای امیرعلی میومد. یادم افتاد یه بچه پونزده ساله سندرمیک دارم. یادم که افتاد هنوز چالش های دو سالگیشو دارم، ناخودآگاه چند تا خاطره، رو دور تند از نظرم گذشت. بعد برای اولین بار، چیز عجیبی رو تجربه کردم. احساسم به خاطراتم عجیب بود. واقعیت مبهم و دو بعدی شد و من تردید کردم که گذشته‌ام واقعیت داشته باشه. در لحظه ایی همه چیز در چشمم بی‌فایده و بی‌ثمر اومد.

من هنوز نمیدانم چه بخشی ازین احساسات مربوط به تجربیات زندگی فردی من و چه بخشیش مربوط به بعد مادرانگی من بود. ولی این را مطمئنم داشتن کودک متفاوت/سندرمیک/اوتیستیک گاهی حس و تجربه گیر کردن در زمان رو به آدم میده. سالها میگذرد و چالش های تکراری تمام شدنی نیست.

امیرعلی پونزده سالشه و ما هنوز چالش دور بودنش از اجتماع خودش رو داریم، مثل سه سالگیش، مثل شش سالگی و ده سالگیش. ما هنوز دنبال مرکزی هستیم که قبولش کنن. برای مراکز حرفه آموزی سطحش پایینه و برای مراکز نگهداری سطحش بالاست.
پونزده سالشه و این خیلی ترسناکه که غیر از والدینش، هیچ سازمانی، هیچ برنامه ای برای بعد از چهارده‌سالگی این بچه ها ندارن.
امیرعلی پونزده سالشه و رفت جز بچه‌هایی که چهارده‌سالگی از مراکز روزانه آموزش اوتیسم ترخیص میشن و میرن خونه، برای همیشه.

امروز دوم آپریل، روز جهانی آگاهی جامعه از اوتیسمه. در جایی‌که وجود کودکان ما توسط متولیان بخش دولتی و حکومتی به رسمیت شناخته نمیشن و کلا نیازهاشون نادیده گرفته میشه، تلاش برای آگاهی جامعه، کمی سانتیمانتالیسم به نظر میاد.
همین

✍🏻 عاطفه تاجیک

#دوم_آوریل #اوتیسم #روان_پزشکی
#روز_جهانی_آگاهی‌از_اوتیسم #روان_درمانی
#داستان_زندگی

https://www.instagram.com/p/CqizNP2vxnO/?igshid=MDJmNzVkMjY=
🆔@alipsychiatrist

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:25


‍ ‍ ‍ ‍ 📌 آشکار کردن اوتیسم؛ پایان دادن به انکار خود حقیقی

✍🏻 Claire Jack

ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیک‌جو
@alipsychiatrist

آشکار کردن اوتیسم، روندی است که در آن فرد مبتلا به اوتیسم، خود واقعی‌اش را با همه ویژگی‌ها و تمایلات درون‌گرایی، به دیگران نشان می‌دهد. افراد مبتلا به اوتیسم غالبا زمانی که دست از پنهان کردن ترجیحاتشان برمیدارند، احساس آرامش زیادی را تجربه میکنند. از طرفی، آشکار کردن اوتیسم با واکنش‌های متفاوتی در دوستان و اعضای خانواده فرد مبتلا همراه می‌شود که بعضی پذیراتر از بعضی دیگر است.

اخیرا مستندی را تماشا می‌کردم که در آن کریس پکمن، که فردی حامی طبیعت‌گرایی در اوتیسم است، دیدگاه‌های جالبی را درباره آشکار کردن اوتیسم، بر اساس تجربه یک زن مبتلا که تشخیص اوتیسم در دهه بیست زندگی برایش گذاشته شده بود، ارائه میداد.

در این مستند، زن مبتلا به اوتیسم می‌گفت که حتی نزدیک‌ترین افراد زندگی، شامل مادرش، درکی از وجود نسخه‌ای از او که بعدتر به دنیا آشکار کرد، نداشتند. آنها هیچ آگاهی از اینکه او در چه تلاش و جنگ دائمی برای پنهان کردن ویژگی‌های  اوتیستیکش بوده، نداشتند.

درباره اینکه پنهان کردن علائم اوتیستیک چگونه تجربه‌ای است اخیرا زیاد صحبت میشود؛ کاری که بخصوص زنان مبتلا به اوتیسم زیاد انجام میدهند. اما چیزی که کمتر درباره آن شنیده شده است، فرآیند آشکار کردن اوتیسم، به خصوص توسط کسانی است که برای داشتن یک زندگی اصیل تلاش می‌کنند.

بسیاری از افراد مبتلا به اوتیسم که تشخیص آن را در بزرگسالی دریافت میکنند به این واقعیت پی می‌برند که زندگیشان را با پنهان کردن چیزی که واقعا بوده‌اند گذرانده‌اند، در تلاش برای اینکه "نرمال" به نظر برسند. برخی علت این تلاش را مورد تمسخر واقع شدن از سوی همسالانشان میدانند، برخی مورد قبول نبودن خود واقعیشان برای والدین یا نیازشان به تطابق پیدا کردن با محیط تا جایی که می‌توانسته‌اند.

اما پنهان کردن، کاری فرساینده و مرتبط با ریسک بالای اختلال روانی و خودکشی است. به همین دلیل زمانی که افراد کشف میکنند که مبتلا به اوتیسم هستند و شروع به فرآیند پذیرفتن خود میکنند، اغلب تمایل به آشکار کردن خود واقعی‌شان به دیگران را هم پیدا میکنند.

یکی از مراجعان من به نام کارمل می‌گفت که "مدتی زمان برد تا بتوانم بپذیرم که مبتلا به اوتیسم هستم، اما وقتی در نهایت پذیرفتم، دوست داشتم که نقابم را بردارم و صادقانه، به جای وانمود کردن به سردرد، به دوستان و اعضای خانواده‌ام بگویم که در جمع بودن برای من سخت است. فکر کردم اکنون که خودم در حال پذیرفتن خود واقعی‌ام هستم، قدم بعدی این است که از دیگران هم بخواهم که من را بپذیرند."

همانند کارمل، مراجع دیگری به نام کلوئه هم تمایل داشت که افراد نزدیک به خود را از مبتلا بودنش به اوتیسم آگاه کند. "اکنون مثل این است که صدایی برای حرف زدن درباره خودم با دیگران دارم‌. با اینکه از پیامدهای آشکار کردن اوتیسم میترسیدم اما اکنون در موقعیتهای بسیاری مثل سفر یا قرارهای دوستانه، به من اجازه‌ی شرکت نکردن را می‌دهند."

اما آشکار کردن اوتیسم، برای همه بیماران، مانند کارامل و کلوئه، به آسانی اتفاق نمی‌افتد. مراجعی به نام اِما به من می‌گفت که علیرغم بیشترین تلاشهایش برای اصیل بودن، پذیرش اینکه او در حقیقت فردی متفاوت با چیزی است که تا کنون شناخته شده، برای اطرافیانش بسیار دشوار بود."من به دوستان و اعضای خانواده‌ام گفتم که مبتلا به اوتیسم هستم و آنها ظاهراً پذیرفتند اما به نظر می‌رسید که درکی از اهمیت آن ندارند و علیرغم تلاش‌هایم برای انجام دادن چیزهایی که متناسب با طبیعتم‌ بود، از طرف آنها به سمت قوانین گذشته کشیده میشدم."

آشکار کردن اوتیسم میتواند تجربه زیبا و پرمعنایی باشد‌. اما چیزی که برای مراجعینی مانند اِما اتفاق می‌افتد نشان می‌دهد که نمیتوان انتظار دقیقی از پیامد آن داشت. بسیاری از اوقات نزدیکان افراد مبتلا تمایل دارند که خود حقیقی آنها را بشناسند و درباره آن بیشتر بدانند. اما برای افراد دیگری پذیرفتن واقعیت سخت است. برای برخی، نسبت به بعضی دیگر زمان بیشتری طول میکشد تا به درکی از دشواری‌هایی برسند که فرد مبتلا به اوتیسم برای پنهان کردن ویژگی‌هایش تحمل کرده است. اما چیزی که مهم است، ادامه دادن فرد مبتلا به اوتیسم به دفاع از خود حقیقی‌اش و عمل کردن به روشی است که اصیل و متناسب با طبیعتش تجربه می‌کند.

#روان_پزشکی #روان_درمانی
#در_خود‌_ماندگی #اوتیسم
#اختلال_طیف_اوتیسم
#انگ
https://www.psychologytoday.com/us/blog/women-with-autism-spectrum-disorder/202302/how-it-feels-to-unmask-as-an-autistic-woman
🆔@alipsychiatrist

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:25


📌 تلخی‌های زندگی کودکان اوتیستیک؛ این جا عضوی به درد آورده است روزگار

✍🏻 آیدا شاکر

گزارش خبرنگار #دیدار از وضعیت بیماران اوتستیک در استان همدان نگاهی دارد به تلخی‌ها و دشواری‌های زندگی این بیماران مظلوم و خانواده‌های آن‌ها.

اغلب ما نام بیماری "اوتیسم" یا "درخودماندگی" را شنیده‌ایم، اما افراد اندکی با واقعیت  بیماری نهفته در پس این نام، آشنا هستند. درصد کمی از شهروندان می­‌دانند، اگر کودکی که در یک محیط عمومی به شدت فریاد می‌­کشد، خودزنی می‌­کند یا رفتاری غیر نرمال از خود نشان می­‌دهد، احتمالا از اختلال "اوتیسم" رنج می‌­برد. ناآگاهی اکثریت افراد جامعه از این بیماری سبب شده است کودکان اوتیستیک و خانواده‌هایشان به انزوا رانده شوند و نه تنها از سوی دولت بلکه از سوی جامعه نیز حمایت نشوند.

"درخودماندگی" اختلال رشدی، عصبی نسبتا شایعی در بین کودکان است که از هر ۵۰ الی ۶۰ کودک متولد شده در دنیا گریبان یک کودک و خانواده او را می­‌گیرد. هنوز علت قطعی بروز این بیماری عصبی در نوزادان به طور دقیق شناخته شده نیست و درمانی قطعی نیز برای آن وجود ندارد، اما آنچه در این بیماری حائز اهمیت است، تشخیص به موقع، پذیرش آن و درمان برای کنترل این بیماری است. این موضوع اهمیت توجه والدین به رفتار‌های غیر طبیعی کودکان را نشان می­‌دهد تا با تشخیص به موقع، درمانگران را برای حمایت فرزند خود و کنترل بیماری او یاری کنند.

همدان با بیش از ۵۰۰ کودک اوتیستیک یکی از استان­‌هایی است که به یاری مردم و مسئولانش برای حمایت از کودکانی که از این اختلال رنج می‌­برند، محتاج است. در این راستا انجمن اوتیسم استان در ۶ سال گذشته تلاش کرده است با حمایت از این کودکان و خانواده‌هایشان در کاستن آلام آنان بکوشد.

محمدرضا افخمی، روانپزشک و یکی از اعضای هیئت مدیره انجمن اوتیسم همدان در روز‌های گذشته با انتشار نامه‌ای از مردم خواست ضمن آگاهی از این بیماری، دست یاری رسان خود را به سوی این کودکان ببرند تا انجمن مردم‌­نهاد اوتیسم استان بتواند خدمات بهتر و مناسب­تری به این کودکان ارائه کند.

این پزشک با تجربه همدانی در بخشی از نامه خود نوشته است: «یکی از مظلوم‌­ترین و فراموش­ شده‌ترین اقشار جامعه ما، بیماران طیف اوتیسم هستند که نه زبان استغاثه و فریاد دارند و نه پای آمدن به خیابان و اعتراض به ظلم مضاعف طبیعت و جامعه. برخلاف کشور‌های توسعه یافته این بیماران در اولویت دولت و ارگان­‌های حاکمیتی ایران نیستند و ما در هیئت مدیره انجمن اوتیسم همدان به این نتیجه رسیده‌ایم که چاره‌ای جز دراز کردن دست نیاز به سوی عاطفه و نوع‌دوستی خاموش نشدنی ایرانی نداریم.»

وی با اشاره به اهمیت یاری رسانی به این قشر جامعه، خطاب به مردم، در این نامه آورده است: «اکنون دیگربار با جسارت حاصل از همت عالی و نظر بلند شما به خود جرأت می­‌دهم که استدعا کنم کمک­‌های نقدی خود را در جهت حل قسمتی کوچک از رنج­ها و مشکلات این قشر مظلوم و فراموش شده و فراهم کردن ابزار‌ها و لوازم مورد نیاز برای توانبخشی این عزیزان به حساب انجمن اوتیسم همدان واریز کنید، باشد که احساس شیرین آرامش و خرسندی حاصل از مشارکت در کاهش آلام دردمندان از درد تلخکامی و نومیدی خود ما نیز بکاهد.»


📎 مشاهده متن کامل گزارش در سایت دیدار

@didarnews1
@alipsychiatrist

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:24


‍ ‍ تو خونه خودش بردمش حموم. دلش نمیخواست بیاد. در رو از داخل قفل کردم. دستگیره رو گرفت و با زور رستم دستان کشید. دستگیره از جا دراومد. مغزی در به دستگیره موند و قفل شکست. خم شده بودم تو سوراخ قفل رو وارسی میکردم که ببینم چه بلایی سرم اومده که دوش رو برداشت، آب رو باز کرد گرفت روم. با لباس و مویی که ازش آب سرد میچکید نشستم روی در توالت فرنگی. یه حساب کتاب سرانگشتی نشون میداد حداقل تا چهار ساعت دیگه کسی نمیفهمه ما این تو گیر کردیم.

دستگیره تو مشتم بود و به مغزی دراز بیرون زده ازش خیره بودم. شبیه این صحنه تو یکسال گذشته با لوکیشن‌های متنوع بارها اتفاق افتاده. ولی این اولین باره هر دومون تو یه جا با هم گیر کردیم. کاش درهای عالم دستگیره نداشتن. هوشمند بودن. میدونستن رو کی بسته بشن رو کی باز. بین اوتیسم سطح سه و در، اقلا یکی‌شون باید هوشمند باشه که ما ننه‌ها به خاک‌فنا نریم. اونم به اشکال مختلف.

امیرعلی به در لگد میزد، میخواست بره بیرون. در اگه هوشمند بود اونم کارش به آسنترا بلکتم به ضد سایکوز میکشید. بعد اینهمه تخیل تازه دو دقیقه از چهارساعت گذشته بود. آخه چرا من نباید مثل جوونا گوشیمو همه جا دنبال خودم ببرم؟ آهان یادم اومد. چون بچه‌ام اوتیسمه و گیر میده میخواد حین حمام فیلم ببینه. آهان یادم اومد چون بچم اوتیسمه کلا این تو هستم وگرنه خودش میومد حموم. آهااان چون بچم اوتیسمه دستگیره به جای در، توی دستمه! هی یادم میره ..

الان شد چهار دقیقه. مغزم از صدای جیغ و نق و لگد تیلیت شده. چیزی نیست فقط سه ساعت و پنجاه و شش دقیقه مونده.
کف دستمو گذاشته بودم رو پیشونیم و چنگ انداخته بودم تو موهام. امیرعلی مچ همون دست رو میکشید که ببرمش بیرون. گفتم نمیتونیم بریم بیرون. دستگیره رو نشونش دادم گفتم ببین در خراب شده، باز نمیشه. شکسته، اوف شده. تو چشمام نگاه کرد گفت آم!

یه لحظه زمان و جهان از حرکت ایستاد. چشم تو چشم هم. آب دهنم رو قورت دادم. صدای قورتش همه‌جا پیچید، صدا به ملائکه آسمان هفتم رسید. ملائکه اول به همدیگه بعد به خدا گفتن گشنشه! بعد به حال من شیون کردن. خدا دلش به رحم اومد، صوراسرافیل تو صورش دمید. قدرت روئین تنی و میل به بقا تو دستام جمع شد، پریدم با انگشت خرده شکسته های قفل رو زدم ریختم، دستگیره رو سر جاش فشار دادم. زور زدم قفل در رو باز کردم از لای در دنیای بیرون رو یه چشمی نگاه کردم ولی چون هنوز بچه رو نشسته بودم برگشتم تو یه صندلی گذاشتم زیر پام و کله‌ی کله‌پوک رو شستم و لیفش زدم. آوردمش بیرون یه بشقاب پلو گذاشتم جلوش. خدا خونه هیچ اوتیسمی رو بی پلو نذاره، بلند بگو آمین

✍🏻 عاطفه تاجیک

https://www.instagram.com/p/C0Ot3muOly4/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
@alipsychiatrist

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:10


📌 دختران و اوتیسم پنهان

✍🏻 Lisa Liggins-Chambers

ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیک‌جو
@alipsychiatrist

"هیچ‌کس به اوتیسم در دختر من فکر نمی‌کرد چون او می‌توانست حرف بزند."این جمله‌ای است که در طول سالها کار با خانواده‌های کودکان مبتلا به اوتیسم، از والدین آنها بخصوص والدین دختران مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، بارها شنیده‌ام. بسیاری از این دختران در سالهای سنین دبستان و بعد از دریافت تشخیص‌ها و درمانهای دیگری غیر از اوتیسم، مبتلا به آن شناسایی شده‌اند. در صحبت با والدین این کودکان، چند موضوع مشترک در ارتباط با تشخیص دیرهنگام اوتیسم وجود دارد که در ادامه می‌آورم.

مهارت‌های کلامی و ارتباطی؛ دختران مبتلا به اوتیسم ممکن است علامت‌های ظریف‌تر و نامحسوس‌تری را در مقایسه با پسران نشان بدهند که مشکل آنها را کمتر قابل‌توجه و بیشتر در معرض نادیده‌گرفته شدن قرار میدهد. آنها معمولا توانایی کلامی بهتری نسبت به پسران دارند و ممکن است از کلام برای جبران چالشهای اجتماعی، وارد شدن در گفتگوها و ارزیابی موثرتر موقعیت‌ها استفاده کنند. پوشانده شدن علائم دیگر اوتیسم با برخورداری از مهارتهای کلامی، باعث وضوح کمتر اوتیسم در دختران میشود. از طرفی در مقایسه با گرایش بالای پسران مبتلا به اوتیسم به علائق محدود (مانند علاقه به قطار یا دایناسورها)، احتمال علاقه‌مندی دختران به موضوعات اجتماعی متداول‌ و همخوان با علائق معمول دختران، بیشتر است و این ویژگی، آنها را کمتر از پسران، در حین گفتگو و تعاملات، از افراد غیر مبتلا به اوتیسم متمایز میکند.

رفتارهای اجتماعی؛ دختران مبتلا به اوتیسم ممکن است بیشتر از پسرها قادر به درک نشانه‌های اجتماعی ظریف مثل لحن صداها یا مدل لباسها باشند. همچنین ممکن است مکانیسم‌های تطابقی مثل توانایی تقلید رفتار در طول زمان در آنها ایجاد شود. مشاهده دقیق رفتارهای دیگران و تقلید آنها، دختران مبتلا به اوتیسم را اجتماعی‌تر از آنچه که هستند نشان میدهد و میتواند باعث استتار مشکلات عمیق آنها در برقراری ارتباط هیجانی شود‌‌.

انتظارات اجتماعی؛ باورهای فرهنگی و اجتماعی زیادی در ارتباط با اینکه یک دختر یا پسر 'چگونه باید رفتار کند' وجود دارد. به طور مثال در فرهنگ‌های تربیتی اقتدارگرایانه که در آنها انتظار مطیع بودنِ فرزندان غالب است، ساکت بودن یک کودک و غرق شدن در دنیای خودش، بیشتر به صورت یک ویژگی خوب و کمتر به صورت احتمال وجود یک مشکل در نظر گرفته میشود. به عنوان یک نمونه دیگر، در بسیاری از فرهنگها از دختران انتظار میرود که بیشتر از پسران قادر به ابراز احساسات خود باشند، که در همراهی با انتظار بیشتر از آنها برای مطیع بودن و تبعیت از هنجارهای اجتماعی، میتواند باعث سوق یافتن دختران مبتلا به اوتیسم به ابراز تصنعی و تقلیدی احساسات، تحمل فشار برای همرنگی با محیط، و سرکوب یا پنهان کردن مشکلاتشان در درک و تجربه‌ی واقعی احساسات شود.

خطای تشخیصی؛ تمرکز درمانگران بر علائمی مانند نقص در مهارتهای اجتماعی و کلامی، و نپرسیدن سوالات کافی در ارتباط با ویژگی‌هایی مانند رفتارها و علائق تکراری و محدود، میتواند باعث تشخیص‌گذاری اضطراب، اختلال دوقطبی، نقص‌توجه-بیش‌فعالی‌به جای در نظر گرفتن تشخیص و درمان اوتیسم شود. در این ارتباط، توجه به مشاهدات و تجربه‌ والدین از تعامل هر روزه با فرزندشان اهمیت زیادی دارد.
در نظر گرفتن اوتیسم به عنوان اختلالی گسترده در طیفی از شدت و علائم، تفاوتهای ظریف در نحوه بروز آن در دو جنس، و نشانه‌های نامحسوس‌تر در دختران، احتمال دسترسی به‌موقع کودک و والدین به منابع درمانی و حمایت روانشناختی را افزایش میدهد. بسیاری از والدین از اهمیت صحبت درباره علائمی مانند رفتارهای قالبی و علائق محدود فرزندشان، تا زمانی که احتمال وجود اوتیسم در نظر گرفته نشده است، آگاهی ندارند. چیزی که بسیاری از اوقات به والدین میگویم این است که "شما ماهرترین متخصص برای شناسایی علائم فرزندتان هستید." و ما در کارمان نیاز به باور تجربه‌ی آنها، پرسیدن از آن، و احترام گذاشتن به احساساتشان داریم.


#روان_پزشکی #روان_درمانی
#کودک #فرزند_پروری
#اوتیسم‌ #اختلال_طیف_اوتیسم


🆔@alipsychiatrist
https://www.psychologytoday.com/us/blog/spotlight-on-special-education/202402/why-symptoms-of-autism-spectrum-disorder-are-missed-in

روان‌درمانی و آنالیز

17 Nov, 05:07


📌 تشخیص اوتیسم پس از سال‌ها زندگی

✍🏻 Philippa Roxby
BBC Health Reporter

ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیک‌جو
@alipsychiatrist

برنی آنجلیس، یکی از کسانی است که سالها برای تطابق دادن خود با زندگی و دنیایی که برایش بیگانه بود، به سختی تلاش کرد. دریافت تشخیص اختلال طیف اوتیسم در سن ۴۹ سالگی، توضیحی برای تمام این دشواری‌ها بود. در جایگاه یک کودک، آنطور که به یاد می‌آورد، خانواده‌اش اجازهٔ رفتن به مدرسهٔ جدید را به او ندادند چون "فکر می‌کردند که تا حد مرگ مورد زورگویی و بدرفتاری از طرف همکلاسی هایم قرار خواهم گرفت".

اگر چه مشکلی در یادگیری کلمات نداشت، اما دوستی‌های بسیار محدود، قدرت همدلی و مهارتهای اجتماعی بسیار پایینی داشت.
با شروع زندگی مستقل، ازدواج، و کار در قالب یک معلم، او بیش از پیش در افسردگی و احساس نقص و ناکارآمدی غوطه‌ور شد تا آنجا که به اصرار همسرش به روانپزشک مراجعه کرد و تشخیص آسپرگر برای او مطرح شد. تشخیصی که به بسیاری از مشکلات گیج‌کنندهٔ او معنا میداد.

رابرت گرینال، یک خبرنگار ۵۳ سالهٔ بی‌بی‌سی هم، اخیرأ متوجه شد که در طیف اوتیسم قرار دارد. او می گوید: "در تمام زندگی‌ام همیشه از خودم می‌پرسیدم که چرا هیچ‌گاه نمی‌توانم اطرافیانم را درک کنم، و چرا آنها هم هیچ‌گاه نمی‌توانند من را درک کنند؟"

"تو آدم عجیبی هستی"، "انگار از سیارهٔ دیگری آمده‌ای"، جمله‌هایی بودند که او در زندگی خود زیاد شنیده بود. برای مدتی طولانی فکر می‌کرد که علت این موضوع، تک‌فرزند بودن، فرستاده شدن او به مدرسهٔ شبانه‌روزی، یا گذراندن غالب زمان کودکی‌اش در تنهایی بود.
در حالیکه او شیفتهٔ تماشای نقشه‌ها و خواندن دربارهٔ مسیر راه‌آهن‌ها بود، همسالانش او را به خاطر اعتمادبه‌نفس پایین و دست‌و‌پاچلفتی بودنش در ورزشهای گروهی مسخره می‌کردند.

در جایگاه یک فرد بالغ، تعاملات اجتماعی برای او بسیار دشوار، و کوچک‌ترین گفتگو در مهمانی، شبیه یک کابوس بود. همیشه از خود می پرسید که چرا نمی‌تواند احساسات دیگران را بفهمد و با آنها همدلی کند. "احساس میکردم که یک غریبه‌ام"؛ "اما تکه‌های این پازل کنار هم قرار نمی‌گرفت تا زمانی که یک برنامهٔ تلویزیونی راجع به اوتیسم را تماشا می‌کردم."

"تصویر قالبی که همیشه از افراد مبتلا به اوتیسم در ذهن داشتم، ناتوانی کامل از هرگونه ارتباط، اختلال شدید در تمام جنبه‌های زندگی و مهارت‌های کامپیوتری عجیب و شگفت‌انگیز بود، اما دیدن آن مستند از افرادی که زندگی آنها به ظاهر مانند سایر افراد بود، اما به دلیل ویژگی‌هایی شبیه به من، تشخیص اوتیسم را دریافت کرده‌ بودند، دریچه‌ای به روی یک کشف تازه در زندگی‌ام بود"

رابرت دریافت تشخیص اوتیسم را مانند یک "تسکین بزرگ" تجربه کرده‌ بود. "سرانجام برای همه چیزهایی که باعث می‌شد احساس کنم یک بیگانه هستم، اسمی پیدا کرده‌ بودم. که باعث می‌شد دیگر از متفاوت بودن خود احساس بدی نداشته باشم"

این ها فقط دو نمونه از بیشمار فرد بزرگسالی هستند که بخش زیادی از زندگی خود را با بی‌اطلاعی از دلیل احساس متفاوت بودنشان، گذرانده‌اند. اوتیسم در سال ۱۹۸۰ به عنوان یک اختلال روانشناختی مجزا طبقه‌بندی شد و به این ترتیب، بسیاری از کسانی که پیش از آن سالها متولد شده بودند، بدون دریافت تشخیص اوتیسم، یا با تشخیص اختلالات دیگر، دوران کودکی و نوجوانی خود را گذرانده‌اند. بی‌اطلاعی از وجود یک اختلال برای ۴۰ یا ۵۰ سال از زندگی، تجربه روانی بسیار سنگین، اضطراب‌آور و گیج‌کننده‌ای است.

تجربهٔ مشترک بسیاری از کسانی که در سنین بزرگسالی تشخیص اوتیسم را دریافت می‌کنند این است که "شناسایی اوتیسم باعث شد که به تلاش‌های بی‌ثمر خود برای تطابق با بسیاری از شرایط، پایان دهم و هویت خود را دوباره تعریف کنم"، "متوجه شدم که این احساس بیگانگی تقصیر من نیست"، "اکنون می‌توانم به این منِ متفاوت، اجازهٔ زندگی کردن بدهم"

در عین حال، دست یابی به این آگاهی پس از گذشت سالهای طولانی از زندگی، حسرتها و افسوسهای بزرگی نیز به همراه خواهد  داشت. "سالها خود را یک پدر مضطرب و یک معلم ناکافی تجربه می‌کردم، و هیچ توضیحی برای ناتوانی خود از ارتباط و همدلی نداشتم"

با این وجود، بارنی، دریافت تشخیص اوتیسم را، یک نقطهٔ عطف در زندگی خود میداند. او اکنون بخش عمده ای از زمان خود را به نوشتن، آموختن و برگزار کردن گردهمایی‌های آموزشی دربارهٔ اوتیسم می‌گذراند و‌ تمام تلاش خود را معطوف به شناساندن هرچه بیشتر اوتیسم به جامعه خود کرده است.


#روان_پزشکی #روان_درمانی
#اوتیسم #آسپرگر
#اختلال_طیف_اوتیسم


https://www.bbc.com/news/health-50380411
🆔 @alipsychiatrist

روان‌درمانی و آنالیز

15 Nov, 11:11


ویدیو روی یوتیوب مشکل کپی رایت داره و یه موسیقی خیلی بلند و ناجور روش گذاشتن که دیدن مستند رو بسیار سخت میکنه، پیشنهاد میکنم از این کانال تلگرام ویدیو رو ببینید

روان‌درمانی و آنالیز

15 Nov, 11:11


https://t.me/mahindoc

روان‌درمانی و آنالیز

13 Nov, 14:05


لطفا برای دوستان و آشنایان ساکن مشهد ارسال کنید 🙏🏻

روان‌درمانی و آنالیز

13 Nov, 14:04


این هم مستند بسیار جذاب همین داستان مهین هست ،پیشنهاد میکنم حتی اگه نمی‌تونید بیایید رویداد رو شرکت کنید اینو ببینید، ولی هم ببینید هم شرکت کنید.

روان‌درمانی و آنالیز

13 Nov, 14:02


خب عرض شود که قرار هست دوم آذر توی کافه خانه تجربه به همین آدرسی که نوشتند عصر جمعه‌ای دور هم جمع بشیم همراه با پذیرایی‌ای که نمیدونم چی هست 😁 راجع به داستان خانم مهین اولین قاتل زنجیره‌ای ایران من یک تحلیل روانکاوانه داشته باشم دوست حقوقدان‌مون هم تحلیل جنایی و حقوقی . مطمئنم مفید خواهد بود امیدوارم ببینمتون.🙏🏻🥰 پس لطفا زودتر ثبت نام کنید .

روان‌درمانی و آنالیز

13 Nov, 13:58


https://evand.com/events/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%A7%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-425938

روان‌درمانی و آنالیز

13 Nov, 13:56


https://youtu.be/RWvxWPazExQ?si=YM6FWiUaUB0F8BBo

روان‌درمانی و آنالیز

08 Nov, 05:06


با توجه به مشکلات احتمالی در اجرای لینک فوق، فایل مربوط به پادکست بارگزاری شد 👆

پادکست جهان نهیلیستی و نتایج زیبایی شناختی آن همراه با دکتر آرش حیدری.
.
طراح پوستر: نگین مسافرین
صدابردار: پارسا شمالی
مدیر هنری: عرفان‌ درّی

@contemporarymusik

روان‌درمانی و آنالیز

08 Nov, 05:05


شنیدن این سخنرانی بسیار مفید و ارزشمند رو به شدت همه توصیه می‌کنم .
بشنوید و ببینید چگونه می‌توانید سوژه‌های نیهیلیستی رو در خودتون و اطرافتون و روش زندگی تون و مواجهه تون با پدیده‌های اجتماعی و روزمره پیدا کنید و برایش کاری کنید.

#آرش_حیدری

روان‌درمانی و آنالیز

08 Nov, 05:02


پادکست جهان نهیلیستی و نتایج زیبایی شناختی آن همراه با دکتر آرش حیدری.
https://soundcloud.com/contemporarymusik/dr-heydari

روان‌درمانی و آنالیز

31 Oct, 18:49


پوست شیر

شاعر ترانه: #ایرج_جنتی_عطایی
آهنگساز: #واروژان
خواننده: #ابی

روان‌درمانی و آنالیز

31 Oct, 18:09


_من خودم کتاب زیاد می‌خونم و نیاز به رواندرمانگر ندارم!
_من خودم خودکاوی می‌کنم
_من خودم درمانگرم و روان‌شناسم
_من خودم می‌دونم مشکلم چیه

این کلیپ کوتاه پاسخی به این بحث است که‌ رابطه درمانی چگونه می‌تواند مؤثر باشد.
#روانکاوی
#تراپی
#رواندرمانی
#رابطه_درمانی
#نسربن_زحمتکش
ممنون میشم منو از بازخوردتون مطلع کنید و در صورت امکان کلیپ کانال رو بازنشر کنید.
🙏🏻🥰

روان‌درمانی و آنالیز

26 Oct, 18:37


https://youtu.be/morVWWxuxY0?si=ZCHN7LqVWqIqfsDc

روان‌درمانی و آنالیز

25 Oct, 06:15


بارون 🥰

روان‌درمانی و آنالیز

24 Oct, 18:26


پلی لیست ایرانی باران

در این پلی‌لیست آهنگ‌های ایرانی مرتبط با بارون رو می‌شنوین🌧





 

روان‌درمانی و آنالیز

22 Oct, 20:58


در ارتباط با اینکه وقتی روانکاو یا تراپیست به اصول اخلاقی‌ای معتقد باشد و‌تعریفی داشته باشد چه تأثیری در روند تراپی یا درمان دارد؟ در چه مواردی درمانگر باید درمان را قطع کند؟
روانکاو‌ به موضوع خیانت چه نکاهی دارد؟

روان‌درمانی و آنالیز

22 Oct, 10:35


کیک محبوب من_انکار نیازهای سالمندان

“کیک محبوب من” یکی از عمیق‌ترین و انسانی‌ترین فیلم‌هایی بود که دیدم. زن داستان “مهین” هفتاد ساله‌ است؛ نمونه بارز یک زن سالمند شرقی؛ سی سال است که تنهاست. بعد از فوت همسرش پای بزرگ کردن بچه‌‌ها نشسته، آن‌ها را به سر و‌ ثمر رسانده، حالا خودش به تنهایی در خانه‌ای زندگی می‌کند که روی مبل‌هایش ملحفه‌ سفید کشیده، به دیوارهایش عکس جوانی خودش و همسر متوفایش، بچه‌ها و‌ نوه‌هایش را زده و صبح به صبح باغچه‌ی با‌صفایش را آبیاری می‌کند. مهین مثل همه مادربزرگ‌ها برای نوه‌هایش روتختی چهل‌تکه می‌بافد، به دخترش در خارج که فرصتی برای صحبت با او ندارد هر شب زنگ می‌زند، کوپن بازنشستگی همسر مرحومش را هر ماه در دست می‌گیرد و به رستوران ارتش می‌رود تا غذایی ارزان بخورد. اما یک روز تصمیم می‌گیرد دنبال نیازهای سرکوب‌شده‌اش برود. مهین آن روز هویت زنانه‌اش را از زیر خروارها ارزش و سنت و فرهنگ بیرون می‌کشد، عاملیت پیدا می‌کند و به نیاز درونی و انسانی خودش توجه می‌کند: نیاز به مورد محبت قرار گرفتن، به عشق، به لمس فیزیکی، به رابطه جنسی، به حس زیبا دیده شدن! او از حاشیه‌ای که جامعه و فرهنگ شرقی برایش ساخته بیرون می‌آید، مفاهیمی چون “عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند” و “سر پیری و معرکه‌گیری” را جسورانه کنار می‌زند، مقتدرانه و مصمم دنبال عشق می‌رود و در این مسیر دست به اعتراض می‌زند، از دختر جوانی که گشت ارشاد جمهوری اسلامی او را مورد اذیت و آزار قرار داده دفاع می‌کند، به کافی‌شاپ می‌رود، سراغ پیرمردها را در پارک می‌گیرد، به ناخن‌هایش لاک قرمز می‌زند، آرایش می‌کند، همسایه‌ای فضول را که رفت‌وآمد‌های او را کنترل می‌کند سرجایش می‌نشاند، با عشق تازه‌اش مشروب می‌نوشد، می‌رقصد و در تمام طول این راه به ساده‌ترین شکل ممکن می‌گوید که من هستم، می‌خواهم زندگی کنم، عاشق باشم، تنها نمیرم و در جای دوری دفن نشوم.

دوربین در “کیک محبوب من “ نگاهی صادقانه و واقعی به همه چیز دارد؛ چه به خانه و اجزاء آن، چه به داستان ساده‌ای که روایت می‌کند و چه به بدن‌ها! بدن‌هایی که این‌بار بدون فیلتر ظاهر می‌شوند، بدون حجاب اجباری، بدن‌های چاق، شکم‌های بزرگ، پاهای ورم کرده، چشم‌های پف کرده، تن‌های چروکیده و پیر! بدن‌هایی با لباس‌های گشاد گلدار! این نگاه واقعی و عاری از روتوش‌های سینمایی، نگاه شرافتمندانه‌ی عمیقی بود به زندگی سالمندان، کسانی که پایی برای دویدن روی چرخه‌ی تند زندگی ما جوانتر‌ها ندارند، جایی در جمع‌های شلوغ و پر سروصدای ما پیدا نمی‌کنند، گوشه امنی در روزمرگی پر هیاهو و اضطراب ما نمی‌یابند. آن‌ها خسته‌اند، خسته از یک عمر دویدن، خسته از تنهایی و از سرکوب نیازهای انسانی! سالمندان به خصوص زنان سالمند در تقاطعی از تبعیض‌ها قرار دارند. مهین داستان اما هوشمندانه از دل این تبعیض‌ها خودش را به چالش می‌کشد و حتی برای یک شب کوتاه آن‌گونه که دوست دارد زندگی می‌کند.

“كيك محبوب من” محصىل ٢٠٢٤ و به كارگردانى و نويسندگى مشترك مريم مقدم و بهتاش صناعى‌ها است که در سوئد و چند کشور اروپایی در حال اکران است. تماشای این فیلم را به همه پیشنهاد می‌کنم.

هلن فرمان

نوشته یکی از همراهان گرامی کانال 😊🙏🏻☘️#شما_فرستاده‌اید

روان‌درمانی و آنالیز

22 Oct, 05:35


گرم و تازه🤗

https://t.me/Iranian_Cinema_57/89731

روان‌درمانی و آنالیز

21 Oct, 08:24


در رابطه با این پرسش نکات قابل توجهی در گروه چت مطرح شده
اگه وقت کردید سری بزنید
تا من امشب وقت بکنم (انشاللا) یه پست دیگه در همین ارتباط بگذارم .
ارادتمند🥰🙏🏻

روان‌درمانی و آنالیز

18 Oct, 09:46


همراهان عزیزی که امکان بطور مستقیم کامنت گذاری ندارند که منم نفهمیدم چرا برای خود من پیامشون و نظرشون رو بفرستند ☘️🙏🏻

روان‌درمانی و آنالیز

18 Oct, 09:37


دوست عزیزی از همراهان کانال
این پرسش رو مطرح کردند ، ازشون خواستم به بحث گذاشته بشه و نظر بقیه رو هم بدونیم منم که حتما خواهم گفت :

«سلام و خسته نباشید
در ارتباط با آخرین مطلب کانال
ممکنه نظر شخصی خودتون در ارتباط با معنی "خيانت" در رابطه رو توضیح بدید؟
این کلمه برای شما چه تعریفی داره؟
بار ارزشی منفی ایجاد میکنه؟
راستش برای من مبهم هست گفتم از شما هم بپرسم
تشکر»

ممنون میشم تا حد امکان مشارکت کنید

روان‌درمانی و آنالیز

18 Oct, 05:05


یکی از آنالیزانهای خودم، که سالها با زنهای مختلف به همسرش خیانت کرده بود. مثل بسیاری دیگر، گاهی اوقات همسرش را به روابط پنهانی متهم میکرد. وقتی بالاخره روزی فرا رسید که همسرش او را به خیانت متهم کرد، مرد چنان خشمگین و آشفته شد که انگار از خود بیخود شده بود. او فکر میکرد آنقدر با دقت خیانتهایش را مخفی کرده که هیچکس نمیتواند به او شک کند. با اینکه سعی میکرد کل ماجرا را فراموش کند و همسرش را هم وادار به فراموشی کند، هفتهها بعد همچنان پریشان و خشمگین باقی ماند. با این حال، هر چقدر هم که تلاش کنیم حقیقت را فراموش کنیم، حقیقت ما را فراموش نخواهد کرد[۲۹]. هر چقدر هم سخت تلاش کنیم تا یک رویداد را فراموش کنیم، آن را جدا کنیم، ارتباط آن را از تمام اتفاقات دیگر زندگیمان قطع کنیم، این رویداد همچنان به زندگی خود ادامه میدهد و به دنبال خروجیها، لحظاتی برای آشکار شدن، میگردد[۳۰]. آن حقیقت سرکوب شده همچنان ما را آزار میدهد، چرک میکند، یا مانند سرطانی رشد و گسترش مییابد(استعاره‌ی مورد علاقه خود را انتخاب کنید)، و انرژی‌ای که برای پنهان نگه داشتن آن صرف میکنیم به طور فزاینده‌ای افزایش مییابد. به طور خلاصه، این حقیقت «بیماریزا» میشود – یعنی چیزی بیماریزا به وجود میآورد. همانطور که فروید میگوید، «ایده پس‌رانده‌شده با بیماریزا شدن انتقام میگیرد» (SE II، ص ۱۱۶)؛ یعنی به خاطر پس‌راندن‌اش از ما انتقام میگیرد.

روان‌درمانی و آنالیز

18 Oct, 05:04


برش کوتاهی از این‌کتاب
که گفتم شاید برای فهم داستان روان براتون جالب باشه رو این زیر براتون میذارم

آنالیزان یعنی کسی که برای روانکاوی مراجعه کرده👇👇

روان‌درمانی و آنالیز

18 Oct, 04:55


دوستان فیلم کیک محبوب من رو کی داره لطف کنه برام بفرسته

روان‌درمانی و آنالیز

17 Oct, 20:54


دوستان میخوام آویسا دختر هفت ساله‌‌ نازنینی از فامیل رو معرفی کنم که فکر کنم سال گذشته بود که ازش یه کلیپ کوتاه گذاشتم که شاکی بود😁 بله ایشون یه کانال زده و قصه برای هم سن و سالهای خودش میخونه
من یه سری زدم به کانالش خیلی هیجان انگیز بود
اگه بچه دارید حتما این کانال آویسای قصه‌گو به دردتون‌میخوره🥰🥰

روان‌درمانی و آنالیز

17 Oct, 20:51


https://t.me/avisathestoryteller

روان‌درمانی و آنالیز

17 Oct, 15:35


سکوت شب یه آسمون و یه ستاره…
💚

روان‌درمانی و آنالیز

17 Oct, 14:07


در ستایش #قدردانی
قدردانی پیوند نزدیکی با سخاوتمندی دارد و غنی بودن درونی از آنجایی می‌آید که آن آدم شانس این را داشته است که افراد اصلی مراقب او به اندازه کافی خوب بوده‌اند و او آنها و خوبی‌شان را به درون خود برده است، (درونی کردن ابژه خوب) و اینگونه شخص سخاوتمند می‌شود یعنی قادر خواهد بود موهبت‌ها و دارایی‌های درونی خود را با دیگران به اشتراک بگذارد. وقتی دنیای بیرونی او به اندازه کافی دوستانه بوده باشد احساس غنی‌بودن بیشتری می‌کند.
حسادت شدید یا رشک مانع مهمی برای رضایت و لذت بردن کامل می‌شود و بدنبال آن شخص ظرفیت قدردانی‌اش پایین است.
چرا قدردانی مهم است؟
زیرا یکی از مشتقات اصلی ظرفیت عشق ورزیدن، احساس قدردانی است، قدردانی زیربنای درک‌کردن خوبی دیگران و خوبی خود است، از نظر روان‌کاوی قدردانی پیوند نزدیکی با اعتماد به افراد اولیه مهم زندگی دارد. (نحوه تغذیه و ارتباط مادر یا مراقب اصلی با نوزاد در یکی دو سال اول)
رشک یا حسادت شدید قوی‌ترین عامل تضعیف‌کننده احساس عشق و قدردانی است.
رشک، خشم ایجاد می‌کند، چرا فرد دیگری چیزی را مالک است و لذت می‌برد که مطلوب اوست.
افراد ناسپاس از قدردانی کردن از دیگران به خاطر عشقی که به آنها می‌دهند، رفتار خوبی که با آنها می‌کنند، یا امکانات مادی‌ای که در اختیارشان می‌گذارند خودداری می‌کنند ناسپاس بودن در مقابل لطف دیگران می‌تواند به محرومیت‌های دوران کودکی مربوط باشد چنین اشخاصی نمی‌توانند از آنچه دیگران به آنها می‌دهند لذت ببرند و قدردان خیرخواهی آنها باشند، آنها سخاوتمندی دیگران را تأیید نمی‌کنند و دائما چیز بیشتری می‌خواهند، متاسفانه در بیشتر موارد آنها انرژی روانی خود را بر روی دیگران قرار نمی‌دهند و همه سرمایه‌گذاری روانی‌شان بر روی خود و برآورده کردن نیازهای خودشان است.
قدردانی دلالت بر ظرفیتِ داشتنِ فروتنی‌ست و این کار برای افرادی که مهم‌ترین نگرانی‌شان فقط ترقی خود ، قدرت اجتماعی و نمایشگری است بسیار سخت خواهد بود.
برای بعضی از افراد نارسیسیستیک هم قدردانی کار آسانی نیست آنها غالبا فرصت سپاسگزاری را به موقعیتی برای نوازش کردن سر طرف مقابل تبدیل می‌کنند، انگار که این نوازش از جایگاهی والاتر به فردی که کار شایسته تقدیری انجام داده است اعطا می‌شود بعنوان مثال والدین نارسیسیست به فرزندی که تلاش فوق‌العاده‌ای برای کسب مقام‌ در رشته‌ای کرده‌است می‌گوید «کارت خوب بود» به جای اینکه بگوید «بابت مقامی که آوردی و تلاش فوق‌العاده‌ات ازت متشکرم ». یا ممکن است زنی به همسر خود به جای گفتن «خوشحالم از این‌که نسبت به من صبر و شکیبایی داری» بگوید؛ « از اینکه می‌بینم خلق و خوی خودت را بهتر از قبل تحت کنترل نگه‌داشته‌ای بسیار خوشحالم».
طبق نظریه دلبستگی جان بالبی هم افرادی که دلبستگی ایمن دارند بیشتر از شریک‌شان قدردانی میکنند، در حالیکه وقتی از افرادی که دلبستگی اجتنابی دارند خواسته می‌شود تا خاطره مثبتی از شریکش بگوید معمولا میل به یادآوری خاطرات منفی دارند که در آنها دچار زخم نارسیستیک شده‌اند .
(راجع به انواع دلبستگی ( اجتنابی یا ایمن) در همین کانال جستجو کنید پیدا خواهید کرد. )

گردآوری برشهایی از مقاله های

Envy and Gratitude (1957), Melanie Klein
و
MIKULINCER, M & SHAVER, P. (2005). Attachment theory and emotions in close
relationships: Exploring the attachment-related dynamics of emotional reactions to relational events. Personal Relationships, 12 ,149–168.
که توسط همکاران گرامی میثم شفیعی و عاصفه احمدی ترجمه شده‌اند.

https://t.me/analyticpsychotherapy1395

روان‌درمانی و آنالیز

16 Oct, 19:44


همه‌ی ما خاطره‌هایی درباره‌ی تنفر داریم که اگر جرأت کافی داشته باشیم، می‌توانیم تعریف کنیم. همه‌ی ما از تنفر زخم خورده‌ایم، که برخی از آن‌ها بیشتر التیام یافته‌اند، و برخی از ما به عنوان افرادی که نفرت ورزیده‌اند و مورد نفرت واقع شده‌اند، نسبت به دیگران بهتر التیام یافته‌ایم.

وقتی اولین بار جنبش زنان به راه افتاد و انتقاد از آزار و اذیت زنان وارد بسیاری از گفتگوها شد، پاسخ ناخودآگاه و بی‌فکرانه‌ی من این بود که «بله خانم، دوست دارید چند لحظه خودتان را به جای منِ سیاه قرار دهید؟». این گفتگوها بیشتر در جهت بی‌اعتبار کردن تجربه، بزرگ کردن کوچک‌ترین روزنه‌ها، ترویج قطع ارتباطات، از خود بیگانگی، و البته تنفر بود.

من تحت تأثیر زندگی در دوران خودمان شرطی شده‌ام و هرگونه نفرتی را همان نفرت‌ورزی نژادی تصور می‌کنم. قطعاً این تنها حالت نفرت‌ورزی نیست، اما حالتی است که من بیشترین آشنایی را با آن دارم.

اولین خاطره‌ای که از تنفر نژادی به خاطر می‌آورم مربوط به دوران کودکستان است. راهبه پرسید که کسی خواندن بلد است یا نه. دستم را با شوق و ذوق بالا بردم و گفتم «من بلدم بخوانم!» راهبه گفت «دروغ نگو، امکان ندارد تو خواندن بلد باشی.» «چرا، بلدم بخوانم.» گفت «بیا، این را بخوان». خواندم. گفت «این که خواندن نیست؛ درست نمی‌خوانی، روخوانی درست اینطور نیست. به همین خاطر است که شماها هیچ‌وقت به هیچ‌جا نمی‌رسید. وقتی بلد نیستی کاری را درست انجام دهی دروغ می‌گویی! باید یادت بدهم چطور روخوانی کنی.».

البته در طول این سال‌ها متوجه شدم که من به حس اقتدار نابالغ او ضربه زده بودم، و به انتظار طبیعی او برای اینکه رابطه‌ی ما بر اساس آرمانی‌سازی، وابستگی و قدردانی من از بخشش او بنا شود، بی‌حرمتی کرده بودم. تمایل من به خودمختاری در مقابل نیاز او برای اینکه احساس برتری از یک نفر داشته باشد، باعث خشم او شده بود، و او کینه‌ی خود را روی احساس خوب بودن، اشتیاق و استحقاق دانش، حس شایستگی و آمادگی برای رقابت یک بچه‌ی کوچک خالی کرده بود. می‌توان گفت که او نفرتی غیرمعمول را به نمایش گذاشته بود که معمولاً نسبت به کافران یا مردم عادی ابراز می‌کنند؛ یا می‌توان گفت او نسبت به تصویر خودش به عنوان یک فرد کاملاً معمولی در چشمان معصوم کودک تنفر ورزیده بود.

این اولین نتیجه‌ی بنیادین نژادپرستی و تنفر نژادی است. من برای این زن جوان سفید به یک مخزن فرافکن از چیزهای بد تبدیل شده بودم، که اصرار داشت در کل دوران مدرسه‌ی ابتدایی، من را «سیب کرم‌خورده» صدا کند. شبیه به همین موضوع در دوران طولانی دانشگاه نیز توسط مسئولین سفیدپوست برای من اتفاق افتاد.

یاد گرفتم که سفیدپوست‌ها می‌توانند فکر کنند من آدم بدی هستم، در حالی که اینطور نیست. ممکن است به خاطر هیچ و پوچ از من عصبانی شوند. این منجر به یاد گرفتن یکی از بدترین درس‌هایی شد که غلبه بر آن از همه سخت‌تر بود: اینکه تلاش برای بی‌عیب و نقص بودن، به معنای تنها ماندن است. احتمالاً این درس در اینکه به سراغ روانکاوی بیایم تأثیر زیادی داشت؛ درمانگر من که کمک کرد تا بی‌عیب و نقص بودنم را حفظ کنم، و این پیغام را به من منتقل کرد که «تو می‌توانی با گریه به خانه برگردی.» درمانگر من توانست کاری را انجام دهد که مادربزرگم نتوانسته بود، و من هم می‌خواستم این کار را برای دیگران انجام دهم.

«پیرامون نژادپرستی | دوام آوردن در برابر نفرت‌ورزی و مورد نفرت واقع شدن»
نویسنده: کاتلین پوگ وایت
ترجمه: تیم ترجمه تداعی
تخمین زمان مطالعه: 50 دقیقه
متن کامل: https://tadaei.com/u/k5aj9

روان‌درمانی و آنالیز

16 Oct, 19:06


برای اینکه اجازه دهید کسی وارد قلبتان شود و عاشق شوید ظرفیت‌های زیر الزامی است: نگرانی، کنجکاوی، گوش‌کردن همدلانه، فاصله بهینه، بخشش و قدردانی. همه این کارکردها در شخصیت های خودشیفته آسیب دیده است.

*️⃣نگرانی و کنجکاوی: در عشق بالغانه افراد نسبت به تغییرات هورمونی، روانی یا جسمی شریکشان توجه کافی دارند و درباره شناخت او کنجکاو هستند. اما افراد خودشیفته تاریخ های مهم رابطه عاشقانه‌شان مثل تولد یا سالگرد آشنایی را فراموش می‌کنند، درباره خانواده معشوق سوالی نمی‌پرسند، اگر برای شریکشان اتفاق مهمی رخ داده باشد اهمیت نمی‌دهند.

*️⃣گوش کردن همدلانه: آنها علاقه‌ای به شنیدن حرف‌های مشعوق ندارند. مثلاً رغبتی به دیدن آلبوم عکس‌های خانوادگی یا دوران کودکی شریکشان نشان نمی‌دهند. دایماً حرف او را قطع می‌کنند و تمایل دارند فقط از داستان زندگی خود بگویند.

*️⃣فاصله بهنیه: حفظ فاصله روانی بهینه در رابطه یک موقعیت متناقض است. از یک سو، در نزدیکی هیجانی لازم است که عشاق تا حدی از دست دادن نسبی استقلال و خودکفایی را تحمل کنند و از سوی دیگر باید بپذیرند که نمی‌توانند همه زمانشان را صرف یکدیگر کرده و بایستی جدایی را تحمل کنند. فرد خودشیفته در تحمل هر دو سوی این محور مشکل دارد. او هم مایل نیست از خودمختاری‌اش چشم پوشی کند و هم اجازه داشتن فضای روانی مجزا را به معشوق نمی‌دهد. در عشق بالغانه رابطه به تدریج عمیق‌تر می‌شود اما رابطه افراد خودشیفته مبتنی بر چرخه نیازمندی و کناره‌گیری دفاعی است. چنانچه نیازهای شخصی‌شان مطرح باشد، قادر به تحمل تنهایی و دوری از معشوق نیستند و هر زمان که ناکام می‌شوند بدون توجه به نیازهای معشوق فوراً از او کناره‌گیری می‌کنند.

*️⃣بخشش و قدردانی: افراد خودشیفته تمایل زیادی به کینه‌ورزی و انتقام‌جویی دارند. گاهی اوقات این میل را با متانت سطحی و "شبه بخشش "پنهان می‌کنند، اما در نهایت خشم‌شان را از طریق کنایه و محروم کردن طرف مقابل از عشق و محبت تخلیه می‌کنند. همچنین خودشیفتگی افراطی ظرفیت تحمل قدرانی را مختل می‌کند زیرا قدردانی دلالت بر فروتنی است و این کار برای افرادی که مهمترین نگرانی‌شان فقط ترقی خود، قدرت اجتماعی و نمایشگرایی است بسیار سخت خواهد بود.

🖊اقتباس از عاصفه احمدی

📎منبع:

The Damaged Core .Salman Akhtar(2009).

روان‌درمانی و آنالیز

16 Oct, 15:00


اتفاقا مصداق این موضوع رو در جامعه این اواخر بسیار میبینم
مثلا در زمان انتخابات
و یا الان در مورد مردم فلسطین یا لبنان
و اخیرا در موضوع مهاجران افغان و افغان ستیزی بعضی از افراد و …
در روابط عاطفی هم که هر کس نمونه‌هایی دارد
شما چه نمونه‌هایی میبینید

روان‌درمانی و آنالیز

16 Oct, 14:51


مواجه شدن با مسائل پیچیده، سردرگم بودن درباره انتخاب‌های زندگی، و توانایی درک و پذیرش اندیشه‌های مخالف بسیار دشوار است، برخی از افرادی که نمی‌توانند یا حاضر نیستند این سختی را به جان بخرند به تفکر سیاه و سفید متوسل می‌شوند، و به جای تحمل احساس سردرگمی و دودلی و تلاش برای ماندن در مناطق خاکستری، با استفاده از انتخاب این یا آن پیچیدگی مسائل را کاهش می‌دهند. ممکن است اندیشه یا نظری را کاملا بد (سیاه) بدانیم و آن را رد کنیم و خودمان را با اندیشه خوب (سفید) هم‌سو کنیم ، احساساتی که بعد از این فرایند در ما ایجاد می‌شود اغلب خشم و خودبرحق‌بینی است که هر دو این اعتقاد را در ما تقویت می‌کند که ما درست می‌گوییم و دیگران اشتباه. در این شرایط ابهام‌و سازش اصلا پذیرفته نیست چون ما را برمی‌گرداند به باتلاق دردناک دودلی و دوسوگرایی و از تحمل ما خارج است. و با چسبیدن به یک تفکر احتمالا نفس راحتی می‌کشیم چون تصور میکنیم چیزی را با قطعیت و کامل می‌دانیم، غافل از اینکه داریم موضوعی بیش از حد پیچیده را بیش از حد ساده می‌کنیم. به تجربه ناکام کننده و بی‌سرانجام صحبت خود با افرادی که خود را همه چیزدان می‌دانند و معتقدند از حقیقت با قطعیت کامل مطلعند رجوع کنید.
اگر حس کنیم نفرتمان به حق و توجیه‌پذیر است ، راحت آن‌را می‌پذیریم.گاهی اوقات ما برای توجیه نفرت‌مان، اِدراکمان را در سطح ناهشیار تحریف میکنیم، سپس برای اینکه بتوانیم گریزگاه اَمنی برای احساسات خصمانه‌مان پیدا کنیم، دنیا را با واژه‌های «خوب» یا «بد» نگاه می‌کنیم: _از این آدم‌ها متنفرم
_حق‌شونه، اصلا نفرت براشون کمه!
استفاده افراطی از مکانیسم دفاعی دوپاره‌سازی یا سیاه و سفید دیدن و تحمل پیچیدگی و ابهام را نداشتن می‌تواند ساز و‌کار و دفاعی یک فرد باشد یا ساز و‌کار دفاعی یک ملت برای بسیج کردن نفرت عمومی در جنگ.
(برشی از کتاب چرا آن کار را کردم
جوزف برگو
ترجمه حامد حکیمی)

https://t.me/analyticpsychotherapy1395

روان‌درمانی و آنالیز

16 Oct, 14:49


آیا دانایی می‌تواند چیزی ممنوع باشد؟

بسیارند افراد باهوشی که شکایت‌شان این است که نمی‌توانند کتاب بخوانند. آن‌ها مدام گله دارند که با وجود علاقه و توانایی هوشی‌شان امکان مطالعه را ندارند؛ حواس‌شان پرت می‌شود، تمرکز ندارند، مضطرب یا گیج می‌شوند و مطالب را درست نمی‌فهمند.

این شکایتی معمول است که فردی با هوش بالا، درست قبل از کنکور به بحران در خواندن کتاب و تمرکز دچار می‌شود. کم نیستند افرادی که درست سر بزنگاه، مهم‌ترین توانایی‌های رسیدن به موفقیت را از دست می‌دهند.

این پدیده‌ایست که بسیاری از درمانگران را گیج و مستأصل می‌کند. به راستی چه بر سر فرد می‌آید؟

فروید در مقالهٔ برخی سنخ‌های شخصیت در زیرعنوان «آنان که به سبب نیل به موفقیت، شکست می‌خورند» شرحی مفصل از کسانی می‌دهد که دقیقاً هنگام رسیدن به آرزویشان، دچار اختلال می‌شوند. این یکی از مهمترین مقالات فروید است، و عجیب آنکه خود فروید نیز چندان به اهمیت آن واقف نیست.

این مقاله امکاناتی در خدمت بازتعریف سیمپتوم می‌دهد، چرا که نشان می‌دهد سیمپتوم نه ارضای جانشینی برای تکانه‌های واپس‌راندهٔ اید، بلکه مانع رسیدن به ارضای آن تکانه است. چنین بحثی منجر به بازخوانی جنبه‌های متعددی از نظریهٔ فروید می‌شود که آن را به زمانی دیگر موکول خواهم کرد.

در برابر دانایی، حماقت یا نادانی وجود دارد و عجیب اینکه احساس حماقت و نادانی در افراد باهوش اصلاً نادر نیست. این چیزی است که به عملکرد دفاعی روان ارتباط دارد. چیزی در دانایی، موفقیت و شادکامی است که گاه می‌تواند بسیار ممنوع باشد. گیجی، مشکل تمرکز و ... در افراد باهوش علاقه‌مند به مطالعه و پیشرفت تحصیلی و شغلی ممکن است ناشی از ژوییسانسی ممنوع باشد که در این جایگاه «دانا» وجود دارد.

آیا به راستی دانا بودن ساده است؟ مروری گذرا بر مشهورترین افراد دانا در ادبیات عامه نشان می‌دهد که خیر. ملانصرالدین و بهلول فیگورهایی هستند که به شکل عجیبی هر دو وجه دیوانگی/حماقت و دانایی را دارا هستند. دلقک‌ دانای نمایشنامهٔ شاه‌لیر شکسپیر نیز دانایی بهلول‌وار دارد. نمونهٔ مدرن چنین فیگوری را در شخصیت ژاک در رمان ژاک قضا و قدری دیدرو و سانچوپانزا، نوکر دون‌کیشوت در اثر سروانتس می‌توان دید. گویی جنون و حماقت با دانایی ترکیب می‌شود و هزینهٔ آن است.

آیا چنین نمونه‌هایی به خوبی نشان نمی‌دهند که دانا بودن چقدر دشوار است؟
کافی است به فانتزی‌هایی فکر کنیم که دربارهٔ زمانی داریم که همچون فردی دانا شناخته می‌شویم. آنچه دانایی را سخت می‌کند، خود دانایی نیست بلکه امکانات، قدرت و اختیاراتی است که دانایی به ما می‌دهد. دانایی ما را قدرتمند میکند. مسئله این است که چرا می‌خواهیم دانا شویم؟ می‌خواهیم با آن چه کنیم؟ امر ممنوع در اینجا خودی نشان می‌دهد؛ در تمام مقاصد و فانتزی‌هایی که در پی دانایی به دنبال‌شان هستیم. به همین دلیل عجیب نیست که تاوان دانایی، گاهی جنون است؛ همانطور که در ادبیات مثال‌هایی از آن را برشمردم.

این جمله‌ای مشهور است که «آنقدر درس خواند/فکر کرد که دیوانه شد.» بسیارند کسانی که در شرف رسیدن به دانایی، فکر می‌کنند هر لحظه ممکن است دیوانه شوند. ترس از دیوانگی در چنین افرادی، سیمپتومی است که در تلاش است مانع رسیدن به دانایی (همچون ژوییسانسی ممنوع) در آنان شود.

دکتر فاوست در نمایشنامهٔ گوته، حاضر است برای دانایی روح خود را بفروشد. سرنوشتی که از پی این معامله با شیطان برایش رقم می‌خورد، نشان‌دهندهٔ هزینه‌ایست که او بایستی برای کسب دانایی غیرمجاز پرداخت کند. افراد خوشبخت (اگرچه خود نمی‌دانند) کسانی‌اند که پیش از فروختن روحشان به شیطان، توسط سیمپتوم‌ها متوقف می‌شوند. ممنوعیت دانش‌هایی همچون کیمیاگری یا جادوگری از همین رو توجیه‌پذیر است که فرض بر آنست از آنها بهرهٔ ممنوعی برده می‌شود.

همانطور که رسیدن به قدرت، پول، زیبایی و ... می‌تواند ژوییسانسی ممنوع برای فرد تولید کند، دانایی نیز چنین است. بایستی ببینیم به راستی برای چه به دنبال دانایی هستیم.

با این اوصاف، عجیب نیست که افراد دانا کم هستند؛ در واقع افرادی که می‌توانند از دانایی ژوییسانسی مجاز کسب کنند کم هستند. سایرین، با وجود استعداد و علاقه‌ای که دارند، نخواهند توانست دانایی طولانی‌مدت را تجربه کنند: سیمپتوم‌ها به آنان اجازه نمی‌دهند از ژوییسانس ممنوع بهره‌مند شوند مگر زمانی که آن را مجاز کنند.

#تحلیل_روانکاوی

@psychoanalysisart

روان‌درمانی و آنالیز

14 Oct, 09:21


پیشنهادی برای همکاران 🙏🏻☘️

روان‌درمانی و آنالیز

14 Oct, 09:20


گروه روانکاوی انسان برگزار می کند:

درس هایی از وینیکات و لکان:
مروری بر نظریه و تکنیک ها

با حضور:
پروفسور لوئیس کرشنر
مدرس و سوپروایزر موسسه روانکاوی بوستون
عضو هیئت تحریریه مجله بین المللی روانکاوی

زمان: 26 مهر و 3 آبان ماه
ساعت: 21-23

پلتفرم برگزاری: اپلیکیشن زوم و با ترجمه همزمان

ثبت نام: ‌‌‌ ‌‌
ايدي تلگرام و شماره تماس؛ @EnsanDepartment_psy

09194413997‏

هزینه: 500هزار تومان

🔷اطلاع از دوره هاي  گروه  روانكاوي انسان در كانال:

https://t.me/ensanpsychoanalyticgroup

🔶 كانال روانكاوي و فلسفه:
https://t.me/Psychoanalysis_Philosophy


لینک اینستاگرام گروه:
https://instagram.com/ensanpsychoanalyticgroup

روان‌درمانی و آنالیز

10 Oct, 20:15


ناتوانی در شکستن شاخ غول به این معنا نیست که ما بی‌کفایتیم.
وقتی انتظارات ما والدین با علایق و استعدادهای بچه منطبق نیست میزنیم توی سر بچه، و همینکه می‌خواد یک شوقی نشون بده اشتیاق و علاقش رو تحقیر میکنیم، و او توی شرم فرو‌میره، و آنقدر این در برخی زندگی‌ها زیاده که تبدیل میشه به باور اساسی شخص، فکر میکنه برای اینکه قابل باشه و‌دیده بشه حتما باید شاخ غول رو بشکنه و همین مانع بزرگی میشه برای ابراز خودش در اجتماع، اصلا مگر ما بعنوان یک آدم چقدر می‌تونیم شاخ غول بشکنیم. فردی که به واسطه شرم خودش رو جمع میکنه و عقب میکشه همیشه فکر میکنه دنیای بیرون از او‌ انتظار بی‌نقص بودن داره و وحشت داره از اینکه خودش رو در اجتماع اِبراز بکنه. و این چیزی نیست که والدین می‌خواستند اما نتیجه همینه، اینجا روانکاوی ست که میتونه به داد شخص برسه.
#شرم
#روانکاوی
#فرزندپروری
#خودابرازگری

https://t.me/analyticpsychotherapy1395

روان‌درمانی و آنالیز

10 Oct, 20:00


#رابطه
#ارتباط
#زن_و_مرد
تصویری که ما از خود داریم اهمیت دارد.