HamAva | هم‌آوا @hamava_institute Channel on Telegram

HamAva | هم‌آوا

@hamava_institute


🔻《کانال رسمی موسسه هم‌آوا》🔻

جهت ثبت‌نام دوره:↙️
https://t.me/hamava94

آدرس سایت:↙️
hamava-institute.com

کانال رسمی:↙️
@hamava_institute

HamAva | هم‌آوا (Persian)

با خوش آمدید به کانال رسمی موسسه هم‌آوا! آیا تمایل دارید مهارت های جدیدی را یاد بگیرید؟ آیا به دنبال ارتقا در حرفه خود هستید؟ اگر پاسخ شما بله است، موسسه هم‌آوا مکانی مناسب برای شماست. با یک تاریخچه قوی و اساتید مجرب، موسسه هم‌آوا برنامه های آموزشی منحصر به فردی را ارائه می دهد. از دوره های مختلفی همچون زبان انگلیسی، کامپیوتر، هنر، و غیره، موسسه هم‌آوا یک جایگاه برتر در عرصه آموزش است. nnبا پیوستن به کانال رسمی موسسه هم‌آوا، شما به آخرین اخبار و اطلاعیه های موسسه دسترسی دارید. برای ثبت نام در دوره های آموزشی، به کانال ما مراجعه کنید و از لینک زیر استفاده کنید: https://t.me/hamava94 nnهمچنین برای اطلاعات بیشتر و مشاهده دوره های آموزشی، می توانید به وبسایت موسسه هم‌آوا به آدرس hamava-institute.com مراجعه کنید. nnبه عنوان یکی از برترین موسسات آموزشی، موسسه هم‌آوا در تلاش است تا بهترین خدمات آموزشی را برای شما فراهم کند. به ما بپیوندید و از فرصت های منحصر به فرد این موسسه بهره مند شوید. nnبرای اطلاعات بیشتر و پاسخ به سوالات خود، به کانال رسمی موسسه هم‌آوا به آدرس @hamava_institute مراجعه کنید. منتظر حضور گرم شما در کانال ما هستیم!

HamAva | هم‌آوا

19 Nov, 12:51


HamAva | هم‌آوا pinned «‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ • 🔰دوره ۸ جلسه‌ای(آنلاین) 🔅 روانکاوی زندگی روزمره 🌀مدرس: دکتر انسیه انجدانی 🔻 روانکاوی به عنوان ابزاری درمانی، در عصر ویکتوریایی برای دست و پنجه نرم کردن با سیستم پیچیده‌ای از سیمپتوم‌ها متولد شد. در زمانه کنونی اما چه درصدی از مراجعین…»

HamAva | هم‌آوا

16 Nov, 14:40


‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ •
🔰دوره ۸ جلسه‌ای(آنلاین)

🔅 روانکاوی زندگی روزمره

🌀مدرس: دکتر انسیه انجدانی

🔻 روانکاوی به عنوان ابزاری درمانی، در عصر ویکتوریایی برای دست و پنجه نرم کردن با سیستم پیچیده‌ای از سیمپتوم‌ها متولد شد.

در زمانه کنونی اما چه درصدی از مراجعین شما با چنین سیستمی پیچیده از نشانگان در قالب یک طبقه تشخیصی به اتاق درمان می‌آیند؟ این روزها آنچه مراجعین را به دفتر کار ما میرساند وضعیت‌های معمول زندگی روزمره‌است: مسائل مرتبط با تنهایی و در رابطه ماندن، سوگ‌ها و فقدان‌های معمول زندگی، بحران‌ها و تغییرات ناشی از افزایش سن، تحمل عدم قطعیت، مسائل مرتبط با کار معنادار، شرم، غرور و احساس گناه، بخشودن، تاب‌آوری و مسائلی از این قبیل. مسائلی که در کتاب‌های قطور آسیب‌شناسی نامی از آنها نیامده است، در جعبه‌ابزارهایی که از نیاکان روانکاومان به دست‌مان رسیده ابزاری برایش تعبیه نشده و حتی اغلب خودمان مشغول دست و پنجه نرم کردن با مورد یا مواردی از آنها هستیم.

در دوره پیش رو قصد داریم بر این مسائل که بیشتر برآمده از دل زندگی در جهان مدرن هستند بپردازیم، فکر و نگاه‌مان نسبت به آنها را تازه‌تر کنیم و برای کار کردن با آنها ابزارهایی دست و پا کنیم.

در هر جلسه ضمن مرور زمینه تئوریک در مورد هر یک‌از مسائل نام برده شده بر کار بالینی با آنها متمرکز خواهیم شد.

مخاطبان:
روانشناسان و روانپزشکان علاقمند به رویکرد تحلیلی و علاقمندان فهمیدن چالش‌های زندگی روزمره از نگاه رویکرد تحلیلی

•••••••

🗓آغاز دوره از: ۴ آذر
‌یکشنبه‌های یک هفته درمیان
🕤ساعت:۱۲:۰۰ الی ۱۳:۱۵

🖥 شرکت در این دوره به‌صورت آنلاین در اپلیکیشن گوگل میت می‌باشد.

⚠️مهلت ثبت‌نام: تا ۳ آذر

☎️ برای آگاهی از شرایط و نحوهٔ ثبت‌نام با شماره ۰۹۱۰۹۰۶۶۳۰۹ تماس بگیرید یا به تلگرام پیام دهید.

(شنبه تا پنجشنبه بجز روزهای تعطیل، ساعت ۹ الی ۱۷)

•••••••

🌐website: http://hamava-institute.com
🆔channel: http://t.me/hamava_institute
📸instagram: http://instagram.com/hamava_institute
🌀مطالب ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

HamAva | هم‌آوا

15 Nov, 16:16


🔻یادآوری به علاقمندان زوج درمانی

HamAva | هم‌آوا

15 Nov, 13:40


HamAva | هم‌آوا pinned «‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ • 🔰دوره ۸ جلسه‌ای(آنلاین) باشگاه کتابخوانی: دوره هفتم: 🔅 در آغوش تجربه - سفری به دنیای روانکاوی ارتباطی 🌀مدرس: دکتر گلنوش شهباز 🔻"بیمار به یک تجربه نیاز دارد، نه یک توضیح." فریدا فروم-رایخمن بیمار: «اما واقعاً خیلی دردناک است… من در…»

HamAva | هم‌آوا

14 Nov, 09:44


HamAva | هم‌آوا pinned «‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ • 🔰دوره ۸ جلسه‌ای(آنلاین) باشگاه کتابخوانی: دوره هفتم: 🔅 در آغوش تجربه - سفری به دنیای روانکاوی ارتباطی 🌀مدرس: دکتر گلنوش شهباز 🔻"بیمار به یک تجربه نیاز دارد، نه یک توضیح." فریدا فروم-رایخمن بیمار: «اما واقعاً خیلی دردناک است… من در…»

HamAva | هم‌آوا

12 Nov, 10:52


HamAva | هم‌آوا pinned «‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ • 🔰دوره ۸ جلسه‌ای(آنلاین) باشگاه کتابخوانی: دوره هفتم: 🔅 در آغوش تجربه - سفری به دنیای روانکاوی ارتباطی 🌀مدرس: دکتر گلنوش شهباز 🔻"بیمار به یک تجربه نیاز دارد، نه یک توضیح." فریدا فروم-رایخمن بیمار: «اما واقعاً خیلی دردناک است… من در…»

HamAva | هم‌آوا

09 Nov, 16:22


‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ •
🔰دوره ۸ جلسه‌ای(آنلاین)

باشگاه کتابخوانی:

دوره هفتم:
🔅 در آغوش تجربه - سفری به دنیای روانکاوی ارتباطی

🌀مدرس: دکتر گلنوش شهباز

🔻"بیمار به یک تجربه نیاز دارد، نه یک توضیح."
فریدا فروم-رایخمن

بیمار: «اما واقعاً خیلی دردناک است… من در تمام بدنم، حتی روی آلت تناسلی‌ام، پسوریازیس (یک بیماری پوستی مزمن و خودایمنی) دارم. تو نمی‌توانی تصور کنی زندگی با این زخم‌ها و چرک‌ها چه احساسی دارد.»
روانکاو: «شاید بتوانم؛ تخیل خوبی دارم.»
بیمار: «پس این را تصور کن، دکتر آکرت: اینکه یک جوان مثل من، با نیازهای طبیعی، به این فکر کند که هرگز نمی‌تواند با یک زن رابطه داشته باشد یا بچه‌دار شود.»
روانکاو: «به نظر می‌رسد که تو فکر نمی‌کنی پسوریازیس‌ات هرگز بهتر خواهد شد.»
بیمار: «چرا باید بهتر شود؟ از زمان اولین شیوع که پنج سال پیش اتفاق افتاد، هیچ‌چیز تغییر نکرده، فقط دو هفته بعد از اینکه لوک، برادرم از پنجره‌ی یک هتل پرید و خودش را کشت.»
بیمار: «اما فکر می‌کنم تو ایده‌ای داری که چرا من این لعنتی را گرفتم؛ چرا فقط به من نمی‌گویی؟ این همان چیزی است که برایش پول می‌گیری، درست است؟»
روانکاو: «فکر می‌کنم شاید می‌خواستی به نوعی در مرگ زنده به برادرت بپیوندی، اما بدون اینکه واقعاً خودکشی کنی. بدون رابطه جنسی، بدون همسر، بدون فرزند، بدون نشانه‌های زندگی در زندگی‌ات…»

آنچه خواندید، بخشی از یکی از موارد بالینی کتاب «مطالعات موردی روانکاوانه از منظر بین‌فردی-رابطه‌ای» است. این کتاب به بررسی و تحلیل موارد بالینی از دیدگاه روانکاوی بین‌فردی می‌پردازد. هر فصل به ارائه‌ی یکی از کیس‌ها توسط روانکاو اختصاص دارد و در فصل بعد، یک روانکاو دیگر نقد و بررسی تکنیکال انجام می‌دهد و خطاها و اشتباهات روانکاو را بررسی می‌کند. تکنیک‌های برخی از روانکاوان در این کتاب ممکن است غیرمتعارف به نظر برسند و شاید با هویت حرفه‌ای شما همخوانی نداشته باشند، اما در عین حال، تأمل‌برانگیز هستند.

در سنت روانکاوی بین‌فردی، رابطه با روانکاو و دیگران اولویت دارد و مشکلات بیمار بیشتر از زاویه مسائل زندگی و شرایط غیرانسانی بررسی می‌شوند، نه صرفاً به عنوان تمایلات جنسی سرکوب‌شده. در این رویکرد، خویشتن به عنوان یک "خویشتن واقعی" و "خویشتن کاذب" در نظر گرفته نمی‌شود؛ بلکه به عنوان سیستمی از حالات مختلف خویشتن-با-دیگران تعریف می‌شود.

در آغاز سال ۱۳۹۹، به شوق برگزاری گفت‌وگوهای علمی و صمیمانه، باشگاه کتاب‌خوانی هم‌آوا را راه‌اندازی کردیم تا فضایی برای به اشتراک‌گذاری نظرات و ایده‌های تئوری‌پردازان مختلف ایجاد کنیم. در دوره‌ی هفتم این باشگاه، کتاب «مطالعات موردی روانکاوانه از منظر بین‌فردی-رابطه‌ای» را با هم مرور خواهیم کرد.

شرایط ورود: برای روانشناسان و روانپزشکانی که با مقدمات روانکاوی آشنایی دارند.

•••••••

🗓آغاز دوره از: ۲۶ آبان
‌شنبه‌های یک هفته درمیان
🕤ساعت:۱۴:۰۰ الی ۱۵:۱۵

🖥 شرکت در این دوره به‌صورت آنلاین در اپلیکیشن گوگل میت می‌باشد.

⚠️مهلت ثبت‌نام: تا ۲۵ آبان ساعت ۱۷

☎️ برای آگاهی از شرایط و نحوهٔ ثبت‌نام با شماره ۰۹۱۰۹۰۶۶۳۰۹ تماس بگیرید یا به تلگرام پیام دهید.

(شنبه تا پنجشنبه بجز روزهای تعطیل، ساعت ۹ الی ۱۷)

•••••••

🌐website: http://hamava-institute.com
🆔channel: http://t.me/hamava_institute
📸instagram: http://instagram.com/hamava_institute
🌀مطالب ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

HamAva | هم‌آوا

09 Nov, 08:59


همان‌طور که کریشنامورتی (۱۹۹۸) گفته است، وقتی به کسی گوش می‌دهید، باید به احساس پشت گفته‌ها گوش دهید، نه فقط به کلمات. برای یک درمانگر، توانایی همدلی با یک انسان دیگر بسیار ارزشمندتر از تمام آموزش‌های روان‌کاوی در جهان است.
در طول سال‌ها، درمانگرانی را دیده‌ام که تحت آموزش‌های فشرده در مؤسسات معتبر قرار گرفته‌اند—دانشجویانی با استعداد، آشنا به نظریه‌ها و تکنیک‌های پذیرفته‌شده روان‌شناسی—اما از توانایی ساده و انسانی همدلی بی‌بهره بوده‌اند. نتیجه این کمبود، در بسیاری از موارد، ناتوانی کامل در ایجاد تغییرات مثبت و معنادار در زندگی بیماران بوده است.

توانایی همدلی به‌خوبی توسعه‌یافته یکی از ارزشمندترین ابزارهای یک درمانگر است و برای ایجاد پیوندی مؤثر ضروری به‌حساب می‌آید. در طول بیش از ۴۰ سال تجربه درمانی‌ام، با همکارانی برخورد کرده‌ام که شاید آموزش‌های برجسته‌ای نداشته‌اند، اما توانسته‌اند تغییرات عمیق و زندگی‌بخش در بیماران خود ایجاد کنند—که این موفقیت، عمدتاً مدیون استعداد ذاتی آنها در همدلی انسانی بوده است.

هر روز که از پارک ریورساید می‌گذرم، قدرت همدلی را می‌بینم؛ مادران و پرستارانی را که با کودکان‌شان جمع می‌شوند. در این جمع‌ها، همیشه زنی حضور دارد که به‌عنوان مرکز مغناطیسی گروه می‌درخشد؛ کسی که دیگران برای فهم و راهنمایی به او پناه می‌آورند. این زن سرشار از همدلی است! وقتی به گفت‌وگوهایشان گوش می‌دهم، با خودم فکر می‌کنم: اگر مسئول انتخاب داوطلبان برای یک مؤسسه برجسته روان‌کاوی بودم، این زن شهودی و همدل را به هر دانشجوی روان‌شناسی که در تجزیه و تحلیل‌های عقلانی می‌درخشد، اما به شهود و حس همدلی خود بی‌اعتماد است، ترجیح می‌دادم.

برای من انتخاب شهود همدلانه واضح و بدیهی است، اما برای بسیاری از درمانگران (و تقریباً تمام کسانی که به آنها آموزش می‌دهند) ایده اعتماد به شهود همدلانه غیرقابل‌قبول به‌نظر می‌رسد. آنها معتقدند همدلی بیش‌از‌حد مبهم است تا معنا داشته باشد؛ نمی‌توان آن را با آزمون‌ها سنجید یا به واحدهای دقیق تقسیم کرد، و درنتیجه آن را در زباله‌دان شبه‌علمی‌ای قرار می‌دهند که مخصوص طالع‌بینان، درمانگران انرژی‌های نامرئی، و شفادهندگان مذهبی است.

همدلی به‌عنوان ابزاری مؤثر برای درمان، برای ذهن علمی یا پزشکی جذابیت چندانی ندارد.
من باور دارم که استعداد بنیادی برای واکنش همدلانه، مانند استعداد موسیقی یا ریاضیات، یک موهبت است. برخی به‌طور طبیعی از این استعداد برخوردارند و برخی دیگر نه چندان. اما همان‌طور که استعداد موسیقی یا ریاضیات می‌تواند پرورش یابد، استعداد همدلی نیز می‌تواند رشد کند—حتی اگر در ابتدا ناچیز باشد. این فرایند با یادگیری شناخت و تقویت توانایی‌های همدلانه آغاز می‌شود، هرچند این کار برای برخی دشوار است.

درست است که ما هرگز نمی‌توانیم واقعاً "دیگری" را ببینیم، اما اگر نیازهای خودمان تصویر را مخدوش نکنند (یا دقیق‌تر بگوییم، زمانی که بتوانیم از مواردی که به‌طور اجتناب‌ناپذیر این اتفاق می‌افتد، آگاه شویم)، می‌توانیم تلاشی کنیم که اغلب به‌شدت درمانی است. شاید تلاشی که برای همدلی انجام می‌دهیم همان چیزی است که در نهایت توسط بیمار احساس می‌شود، به‌ویژه اگر بتوانیم آن لحظاتی که از درک صحیح فاصله گرفته‌ایم را مدیریت کنیم.

🔰مترجم: دکتر گلنوش شهباز

Psychoanalytic Case Studies from an Interpersonal-Relational Perspective

HamAva | هم‌آوا

02 Nov, 06:35


HamAva | هم‌آوا pinned «‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ • 🔰دوره ۸ جلسه‌ای(آنلاین) سلسله دوره‌های جنسیت و سکسوالیته در اتاق درمان دوره اول: 🔅 جنسیت: مقدمات و اصول بنیادین 🌀مدرس: دکتر انسیه انجدانی 🔻 جنسیت و گرایش جنسی بخش مهمی از هویت و تجربه زیسته ما و مراجعین‌مان است. بخشی که اغلب بدون آنکه…»

HamAva | هم‌آوا

28 Oct, 15:30


‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ •
🔰دوره ۸ جلسه‌ای(آنلاین)

سلسله دوره‌های جنسیت و سکسوالیته در اتاق درمان

دوره اول:
🔅 جنسیت: مقدمات و اصول بنیادین

🌀مدرس: دکتر انسیه انجدانی

🔻 جنسیت و گرایش جنسی بخش مهمی از هویت و تجربه زیسته ما و مراجعین‌مان است. بخشی که اغلب بدون آنکه از آن آگاه باشیم، پاورچین و آرام، از همان اولین لحظه به اتاق درمان و به فضای تعاملات میان ما و مراجعین می‌خزد و بر آن سایه می‌اندازد و اغلب بدون توجه ما بر آن اثر میگذارد. همین ماهیت بیرنگ و خرنده معمولا منجر به آن میشود که در کار با مراجعین و مسائل‌شان اغلب این مولفه را از دایره فکر کردن، پردازش کردن و از محاسبات و فرمولبندی‌هایمان بیرون بگذاریم.

بسیار شایع است که مراجعین ما پس از سال‌های طولانی درمان بدون فکر کردن و بررسی کردن بخش‌های مرتبط با جنسیت‌شان اتاق درمان را ترک کرده‌اند. همزمان این مولفه ارتباط تنگاتنگی با فرهنگ دارد، از آن اثر می‌پذیرد و بر آن اثر میگذارد، از این زوایه پیشداوری‌ها هم به صحنه وارد می‌شوند و گاهی مسیرهای سازنده برقراری ارتباط و تماس با مراجعین را مسدود می‌کنند.

در سلسله دوره‌های جنسیت تلاش می‌کنیم مسیری برای فکر کردن به جنسیت و مسائل مرتبط با آن در خودمان -به عنوان درمانگر-، مراجعین‌مان و تعاملات‌مان در فضای درمان باز کنیم.

اولین دوره متمرکز خواهد بود بر کلیات و اصول مرتبط با این مفاهیم در رویکرد روانکاوی، نگاه‌های کلاسیک و متاخر؛ کار با این مولفه‌ها در فضای انتقال و انتقال متقابل و اندیشیدن به این مفاهیم در جارچوب فرهنگی خودمان. در دوره‌های بعدی بر مسائلی اختصاصی‌تر مثل کار با گرایش‌های جنسی و هویت‌های جنسی متعدد متمرکز خواهیم شد.

هدف برگزاری دوره: رشد ظرفیت پردازش و فکر کردن‌به جنسیت به عنوان مؤلفه‌ای مهم و اثرگذار در رابطه درمانی و در فضای درون‌فردی

مخاطبان: روانشناسان و روانپزشکان علاقمند به رویکرد تحلیلی و علاقمندان به فهم جنسیت از دریچه رویکرد تحلیلی.

•••••••

🗓آغاز دوره از: ۱۳ آبان
‌یکشنبه‌های یک هفته درمیان
🕤ساعت:۱۲:۰۰ الی ۱۳:۱۵

🖥 شرکت در این دوره به‌صورت آنلاین در اپلیکیشن گوگل میت می‌باشد.

⚠️مهلت ثبت‌نام: تا ۱۲ آبان ساعت ۱۷

☎️ برای آگاهی از شرایط و نحوهٔ ثبت‌نام با شماره ۰۹۱۰۹۰۶۶۳۰۹ تماس بگیرید یا به تلگرام پیام دهید.

(شنبه تا پنجشنبه بجز روزهای تعطیل، ساعت ۹ الی ۱۷)

•••••••

🌐website: http://hamava-institute.com
🆔channel: http://t.me/hamava_institute
📸instagram: http://instagram.com/hamava_institute
🌀مطالب ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

HamAva | هم‌آوا

28 Oct, 15:23


پس از تجربهٔ تروما، جهان با یک سیستم عصبی متفاوت درک می‌شود. انرژی فردِ نجات‌یافته اکنون بر سرکوب آشفتگی‌های درونی متمرکز می‌شود، به بهای از دست دادن حس خودجوشی در زندگی‌اش. این تلاش‌ها برای حفظ کنترل بر واکنش‌های فیزیولوژیکی غیرقابل تحمل می‌تواند منجر به طیفی از علائم جسمانی مانند فیبرومیالژیا، خستگی مزمن و سایر بیماری‌های خودایمنی شود. این مسئله توضیح می‌دهد که چرا برای درمان تروما، ضروری است که کل ارگانیسم -بدن، ذهن و مغز- درگیر شوند.

تمام تروماها پیش‌زبانی هستند. شکسپیر این حالت وحشت بی‌کلام را در مکبث، پس از کشف جسد پادشاه مقتول، به تصویر می‌کشد: «هی‌هی وحشت! وحشت! وحشت! نه زبان و نه قلب قادر به تصور کردن یا نامیدن تو نیست!! آشفتگی به نهایت خود رسیده و یک اثر کامل از نابسامانی خلق کرده است.»

این تصویر شکسپیر از وحشت و نابسامانی ناشی از تروما به‌خوبی منعکس‌کنندهٔ تجربهٔ آسیب‌دیدگان است که نمی‌توانند احساسات و افکارشان را بیان کنند و در عوض در حالت سردرگمی و فروپاشی عاطفی فرو می‌روند.

در شرایط شدید، افراد ممکن است ناسزا بگویند، مادران‌شان را صدا کنند، از وحشت زوزه بکشند یا به‌طور کامل از کار بیفتند. قربانیان تصادفات و حوادث در اتاق‌های اورژانس بی‌صدا و منجمد می‌نشینند؛ کودکان آسیب‌دیده «زبان خود را از دست می‌دهند» و از صحبت کردن امتناع می‌کنند. عکس‌های سربازان جنگی مردانی با چشمانی توخالی را نشان می‌دهد که بی‌صدا به افق خیره شده‌اند.

حتی سال‌ها بعد، افراد آسیب‌دیده اغلب به‌سختی می‌توانند به دیگران بگویند چه اتفاقی برایشان افتاده است. بدن‌های آن‌ها دوباره وحشت، خشم و ناتوانی را تجربه می‌کند، همراه با انگیزه مبارزه یا فرار، اما بیان این احساسات تقریباً غیرممکن است. تروما به‌طور ذاتی ما را به لبه‌های درک می‌کشاند، ما را از زبانی که بر اساس تجربهٔ مشترک یا گذشته‌ای قابل تصور است، جدا می‌کند.

این به این معنا نیست که افراد نمی‌توانند دربارهٔ فاجعه‌ای که برایشان رخ داده صحبت کنند. دیر یا زود بیشتر بازماندگان، مانند کهنه‌سربازان، به آنچه بسیاری از آنها «داستان پوششی» می‌نامند، می‌رسند؛ روایتی که توضیحی برای علائم و رفتارهایشان برای ارائه به عموم فراهم می‌کند. بااین‌حال، این داستان‌ها به‌ندرت حقیقت درونی تجربه را به تصویر می‌کشند. نکته اینجاست که سازمان‌دهی تجربه‌های آسیب‌زا به‌گونه‌ای که به یک روایت منسجم با آغاز، وسط و پایان تبدیل شود، به‌شدت دشوار است. حتی یک گزارشگر با‌تجربه مانند ادوارد مورو، خبرنگار مشهور CBS، نیز برای مخابرهٔ جنایاتی که هنگام آزادسازی اردوگاه نازی بوچنوالد در سال ۱۹۴۵ شاهد بود، تلاش می‌کرد بگوید: «از شما خواهش می‌کنم آنچه که گفتم را باور کنید. من چیزی را که دیدم و شنیدم گزارش کردم، اما فقط بخشی از آن. برای بیشتر آن، من هیچ کلمه‌ای ندارم.»

🔰مترجم: دکتر گلنوش شهباز
«The body keeps the score»

HamAva | هم‌آوا

28 Oct, 15:20


تام، بازیکن حرفه‌ای فوتبال بازنشستهٔ ۳۵ساله و جنیفر، همسر رمان‌نویسِ ۳۳ساله‌اش با درگیری دربارهٔ اینکه آیا باید از شیکاگو نقل مکان کنند، به درمان مراجعه کردند. این نقل مکان فواید و معایب روشنی داشت که آنها به‌طور مکرر «بحث» کرده بودند: تام از آنچه که استدلال‌های منطقی می‌دانست، استفاده می‌کرد، درحالی‌که جنیفر خسته و ناامید می‌شد و در سردرگمی، خشم و استیصال فرو می‌رفت.

جنیفر حتی زمانی که تحت حمله قرار نمی‌گرفت، همچنان از درنظر گرفتن استدلال‌های تام امتناع می‌کرد، زیرا احساس می‌کرد که نیازهایش -که حتی برای خودش هم تا حدودی نامشخص بود- مورد توجه قرار نمی‌گرفتند. هردو دربارهٔ تصمیمی که به بن‌بست رسیده بود و همچنین دربارهٔ ازدواج‌شان ناامید بودند و جنیفر به فکر  پایان دادن به رابطه‌شان بود. در نخستین جلسهٔ ما، هر کدام از آنها دربارهٔ مشکلات ارتباطی‌شان صحبت کردند.

زمانی که من آنها را تشویق کردم تا با یکدیگر صحبت کنند، توانستم به‌طور مستقیم این روند را مشاهده کنم. مشاهده گفت‌وگوهای آنها تأیید کرد که آنچه دربارهٔ ناامیدی و بن‌بست‌شان گزارش کرده بودند، واقعاً درست بود. علاوه بر این زمانی که سعی کردم بحثی سازنده دربارهٔ مزایا و معایب این تصمیم ترتیب دهم، چرخهٔ تعامل منفی بین آنها حل مسائل را غیرممکن کرد.

تام پس از پایان کارنامهٔ حرفه‌ای ورزشی‌اش به مدرسه بیزینس رفته بود و رفتار او بازتاب این تجربه بود. او بسیار رقابتی بود و با جهان (از جمله همسرش) به‌طرز منطقی و فشارنده‌ای تعامل می‌کرد و نمودارهای زیادی را به جنیفر نشان می‌داد که مزایای نقل مکان‌شان از شیکاگو را نشان می‌داد، اما اینها همه بی‌نتیجه بود.

بی‌میلی جنیفر -نه‌تنها برای نقل مکان، بلکه برای بحث دربارهٔ آن -به‌طرز عجیبی باقی ماند، به‌خصوص از آنجا که هردو می‌دانستند که تام به‌طور فزاینده‌ای دچار افسردگی می‌شود، زیرا فرصت‌های شغلی و فعالیت‌های تفریحی مورد علاقه‌اش فقط در مکان‌های دیگر در دسترس بود. تام و جنیفر در دانشگاه یکدیگر را ملاقات کرده بودند. آنها به‌واسطهٔ عشق به ورزش و سایر فعالیت‌ها و ارزش‌های مشترک به هم نزدیک شده بودند. جنیفر همیشه به قطعیت تام در انجام کارها جذب شده بود.

(تام به پدرش شباهت داشت که فردی سختگیر و سلطه‌جو بود) اما زمانی که او بر جنیفر فشار می‌آورد متنفر می‌شد. این موضوع در اتاق خواب نیز صادق بود، جایی که او در ابتدا از رابطهٔ جنسی با تام لذت می‌برد اما وقتی احساس می‌کرد که این رابطه بر او تحمیل شده سرد می‌شد. این موضوع برای تام منبع ناامیدی بود زیرا او احساس می‌کرد در‌حالی‌که جمعیت در زمین بازی او را تشویق می‌کردند همسرش نسبت به او در اتاق خواب هیجانی از خود نشان نمی‌داد. هردو، یعنی افسردگی تام و اصرارش بر اینکه آنها باید نقل مکان کنند، تشدید شده بود.

اکنون روشن بود که چرخهٔ تعامل منفی آنها بر سایر زمینه‌های مهم در ازدواج‌شان به‌ویژه زندگی جنسی‌شان تأثیر گذاشته بود. فرصت حل بیش از یک مشکل به‌صورت هم‌زمان دلیل دیگری بود، جدا از ناتوانی ما در حل مشکل اصلی آنها، که به ما اجازه می‌داد توجه‌مان را به رقص بیمارگونهٔ بین آنها تغییر دهیم. بنابراین توجه‌ام را به چرخهٔ تعامل منفی آنها تغییر دادم و گفتم:

«تام زمانی که با شدت و قاطعیت به فشار آوردن ادامه می‌دهی و سعی می‌کنی جنیفر را با منطقی که برایت بی‌نقص به‌نظر می‌رسد تحت تأثیر قرار دهی، جنیفر احساس می‌کند که تحت فشار بیشتری قرار دارد و بیشتر به حالت خشم و سردرگمی خود عقب‌نشینی می‌کند. این عقب‌نشینیِ واضح از درگیر شدن با تو در یک بحث مهم، به تو احساس بی‌اهمیتی، اضطراب و ناتوانی می‌دهد. در نتیجه، تو تلاش‌هایت را برای وادار کردن او به نشستن و گفت‌وگو دو برابر می‌کنی.»

هدف من در اینجا قطع فرآیند منفی با برچسب‌گذاری مراحل آن و نشان دادن اینکه چگونه این مراحل به بن‌بست و نارضایتی روزافزون آنها منجر می‌شود، بود. به‌طور همزمان، سعی کردم دلایل عاطفی آنها برای ادامه این رقص را تأیید کنم. برای انجام این کار، با هر دوی آنها همدلی کردم -گاهی به‌طور مستقیم با آنها صحبت می‌کردم (تام، برای تو سخت است که آرام بمانی وقتی که شغل و احترام به خودت به‌عنوان یک فرد شاغل به‌خاطر عدم تمایل جنیفر به درگیر شدن با این مسائل مسدود شده است.)

و گاهی به‌طور غیرمستقیم، از تکنیک دوگانه استفاده می‌کردم و یکی را برای دیگری بیان می کردم (تام فکر می‌کنم جنیفر اگر می‌توانست مستقیم‌تر و با ترس کمتری از آسیب زدن به احساساتت با تو حرف بزند می‌خواهد به تو بگوید، که وقتی تو همه‌چیز را پرتنش و مصرانه مطرح می‌کنی، او احساس می‌کند که نیازهایش شنیده نمی‌شود. این موضوع او را عصبانی می‌کند و سپس، چون با خشم خود و بیانش احساس راحتی نمی‌کند، کاملاً کنار می‌کشد و خود را از تو دور می‌کند.

🔰مترجم: دکتر گلنوش شهباز

«A Roadmap For Couple Therapy»

HamAva | هم‌آوا

21 Oct, 12:05


📖 معرفی کتاب با دکتر نرگس خداخانی
ماه هفتم کتاب هفتم:

عشق و فقدان در زندگی و درمان

کتاب "عشق و فقدان، در زندگی و درمان" روایت تجربه های واقعی از کار و زندگی روزمره یک روانکاو زن نه چندان مشهور بلکه بسیار معمولی آمریکایی به اسم لیندا شربی ست که با زبانی ساده و صمیمانه برای خواننده نقل میشود. اوروانکاو و سوپروایزر تحلیلی ست که در مطب شخصی خود در ایالت فلوریدای امریکا مشغول به کار است.

غالبا روانکاوانی که در صدد نوشتن چیزی بر می آیند؛ نظریه ،مقاله ،زندگی نامه شخصی یا ... همواره نگران میزان خودافشایی و اثرات آن برکار وحرفه شان هستند. اما به نظر میرسد که شربی بدون نگرانی و سخاوتمندانه در را میگشاید و خواننده را به درون زندگی شخصی، اتاق کار و بیش از هر چیز به دنیای درون روانی اش با همه تجربیاتی که از جنس ترس، غم،نا امیدی، سوگ، فقدان ،عشق ،خیالات جنسی و ... در آنجا وجود دارد دعوت میکند.

او کتاب را با مقدمه ای بر دلایل نوشتن آن آغاز میکند: حفظ رابطه عاشقانه اش با شوهر مرحومش در حالیکه در تلاش برای رها کردن اوست و نیز بررسی نحوه اثرگذاری زندگی شخصی و فعلی درمانگر بر فرایند درمان. لیندا ضمن تایید اصول اولیه درمانگری مانند حل و فصل تعارضات درمانگر یش از شروع کار و ناشناخته ماندن او برای بیماران، برآن است تا با تشریح تجربیات متعدد واقعی خودش و بیمار، تعامل مستمر ناخوداگاه بیمار و درمانگر را برجسته تر کند . او بر این باور است که در هر اتاق درمان همواره دو نفر حضور دارند که در عین حال که زندگی خودشان رادارند، رابطه متقابلی بینشان برقرار است .بنابراین در هر لحظه هم مراجع هم درمانگر، تحت تاثیر پویایی های روان و شرایط زندگی فعلی خود و نزدیکانشان هستند و همه ی این عوامل همزمان افکار، احساسات، تعارضات و خیال پردازی هایی را در هر دو نفر بر می انگیزد و هر تجربه ای در زندگی یکی از آنها بر دیگری نیزاثر میگذارد.

فصل اول کتاب درباره کار با دختر جوانی ست که با مطالعه یکی از کتاب های شربی با او آشنا میشود و برای درمان به او مراجعه میکند.گویی پدیده انتقال قبل از آغاز درمان شکل گرفته است، او می آید تا مادرش را بیابد و این میل او با میل به مادرشدن لیندا -که دیگر عملی نیست – ائتلاف میکند! لیندا بارها با خود فکر میکند که کاش میتوانست اورا به فرزند خواندگی بپذیرد و ضمن فاش کردن این تخیلات به بررسی اثر انتقال و انتقال متقابل در درمان این بیمار میپردازد. این بررسی ها فصل دوم کتاب را نیزدر برمیگیرد.

فصل بعد : انتقال متقابل شهوانی . شاید این بی پرواترین خودافشایی یک درمانگر باشد. بیمار مرد جوان خوش چهره ی زن باره ایست که بیش از 4 سال تحت درمان شربی قرار میگیرد و درآخر میتواند فرد مناسبی را بیاید و به او متعهد بماند. در این فصل خیالپردازی های شربی با بیمار و نحوه خود تحلیلی او ، اثر رابطه اش با پدرش در گذشته و ارتباط فعلی با همسر بیمارش در ایجاد این نوع انتقال متقابل را خواهید خواند.

در فصل چهارم شربی با اشاره به اینکه درد مشترک می تواند فرایند درمانی را تسهیل کند به تجربه خاتمه اجباری درمان چند تن از بیمارانش میپردازد چرا که به دلایلی که در زندگی شخصی اش وجود دارد مجبور است ان شهر را ترک کند. او بر این باور است که وقتی بیماران آگاهانه یا ناخوداگاه بدانند که درمانگر هم دردها و فقدان هایی دارد که مشابه انهاست با قدرت بیشتری میتوانند دردشان را احساس کنند و فراتر از ان رشد کنند.

شربی فصل پنجم کتاب را به بررسی اثر خود افشایی اختصاص میدهد. او در زندگی شخصی اش در شرایطی است که مطلع شده همسرش به سرطان مبتلا شده و احتمالا زمان زیادی زنده نخواهد ماند. و لازم است او برای چندین هفته کارش را متوقف کند و از همسرش مراقبت کند. اندیشیدن به اینکه به هریک از بیمارانش چه خواهد گفت؟ انها چه واکنشی خواهند داشت؟ این گفتگو بر درمان انها چه اثری دارد؟ چرا او در این مورد متفاوت عمل خواهد کرد ؟ ایا او از برخی از بیمارانش چیزی می خواهد و ... فصل پنجم کتاب را به خود اختصاص میدهد.

خواننده در ادامه کتاب نیز به همین منوال با جزییات احساسات و افکار بیمار و درمانگرو نحوه مدیریت او بر این فرایند روبرو خواهد شدو در اخر انچه که از مطالعه این کتاب گیرا و قلم گرم وشیوای لیندا شربی حاصل میشود هم گریزناپذیری و هم ارزش انسان بودن در اتاق درمان است.. این کتاب در سال 1401 توسط خانم مریم شفیع خانی ترجمه و به همت نشر قطره در 417 صفحه در قطع رقعی به چاپ رسیده است.

شما میتوانید نسخه الکترونیک این کتاب را از اپلیکیشن های فیدیبو و طاقچه و نسخه صوتی انرا از بین کتاب های صوتی طاقچه تهیه کنید.

HamAva | هم‌آوا

17 Oct, 14:17


🔰منتشر شد:

چگونه رابطه‌هایمان را خراب می‌کنیم؟
مولف: ویلیام جی.متا
مترجم: شیدا ذکائیه
انتشارات: نشر هنوز


🔻اگر بدانیم گره های رابطه عاطفی ما وابسته به اجدادمان است، شاید دنبال رد پای مشکلات خانوادگی مان تا قرون وسطا هم برویم؛چرا که این رفتارها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند و الگوهایی در ناخودآگاه ما ایجاد می کنند.

🔻گاهی رابطه مان خراب می شود و جدا می شویم، اما نمی دانیم چرا و چگونه این اتفاق افتاد. نویسنده این کتاب به سراغ لایه های زیرین این اتفاق می رود و با مثال های واقعی توضیح می دهد نا خودآگاه ما چقدر در شکل گیری پیشامدهایی مثل طلاق، خیانت و اعتیاد موثر است. شناسایی این الگوها باعث می شود بتوانیم آگاهانه کیفیت و سرنوشت رابطه هایمان را تعیین کنیم.

{از مجموع کتاب های «راهنمای زندگی» نشر هنوز }

HamAva | هم‌آوا

16 Oct, 12:17


‍ در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، نوام سئول از پنجره‌های کلاس خود در مدرسهٔ پ ۲۳۴ شاهد برخورد اولین هواپیمای مسافربری به برج‌های تجارت جهانی بود.
او و همکلاسی‌هایش به همراه معلم‌شان به‌سرعت از پله‌ها پایین دویدند تا در لابی با والدین‌شان، که لحظاتی قبل آنها را به مدرسه رسانده بودند، دیدار کنند. نوام، برادر بزرگترش، و پدرشان در آن صبح، جزو ده‌ها هزار نفری بودند که در میان آوار، خاکستر و دود منهتن برای نجات جانشان می‌دویدند.

ده روز بعد، من به دیدار خانواده نوام رفتم که دوستان من هستند. آن شب، والدین او و من در تاریکی عجیب، از میان گودالی که هنوز دود می‌کرد و قبلاً برج یک آنجا قرار داشت، قدم زدیم. میان تیم‌های نجات که شبانه‌روز زیر نور شدید چراغ‌ها کار می‌کردند، راه خود را باز کردیم. وقتی به خانه برگشتیم، نوام هنوز بیدار بود و نقاشی را که در ساعت ۹ صبح روز ۱۲ سپتامبر کشیده بود، به من نشان داد.

نقاشی نوام آنچه که روز قبل دیده بود، به تصویر می‌کشید: برخورد یک هواپیما با برج، توپ آتش، آتش‌نشانان و مردمانی که از پنجره‌ها به بیرون می‌پریدند. اما در پایین نقاشی چیزی دیگر کشیده بود: یک دایرهٔ سیاه در پای برج‌ها. وقتی پرسیدم آن چیست، او پاسخ داد: «یک ترامپولین (تشک فنری).» وقتی پرسیدم چرا، نوام توضیح داد: «تا دفعهٔ بعد که مردم مجبور به پریدن شدند، ایمن باشند.» این پاسخ مرا حیرت‌زده کرد: این پسر پنج‌ساله با استفاده از تخیل خود تلاش می‌کرد آنچه دیده بود را پردازش کند و به زندگی ادامه دهد.

اما نوام خوش‌شانس بود. تمام خانواده‌اش سالم ماندند، او در محیطی پُر از عشق بزرگ شد و توانست درک کند تراژدی‌ای که شاهد آن بودند به پایان رسیده است. در مواقع فاجعه، کودکان معمولاً از والدین خود الگو می‌گیرند. تا زمانی که مراقبان آنها آرام و پاسخگو به نیازهایشان باشند، اغلب می‌توانند از حوادث وحشتناک جان سالم به‌در‌ببرند بدون اینکه دچار زخم‌های روانی جدی شوند.

اما تجربهٔ نوام به ما اجازه می‌دهد تا دو جنبهٔ حیاتی از پاسخ سازگارانه به تهدید را که برای بقا انسان ضروری است،  درک کنیم. در زمان وقوع فاجعه، او توانست نقشی فعال ایفا کند و با فرار از آن خود را نجات دهد. و وقتی به امنیت خانه رسید، زنگ‌های هشدار در مغز و بدنش آرام شد. این به ذهن او اجازه داد تا معنایی از آنچه اتفاق افتاده بود، پیدا کند و حتی یک جایگزین خلاقانه برای آنچه دیده بود تصور کند -یک ترامپولین نجات‌دهنده.

در مقایسه با نوام، افرادی که دچار تروما هستند در رشد خود متوقف می‌شوند، زیرا نمی‌توانند تجربیات جدید را در زندگی خود یکپارچه کنند. وقتی کهنه‌سربازان ارتش پاتون برای کریسمس یک ساعت نظامی متعلق به جنگ جهانی دوم به من هدیه دادند، بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. اما این ساعت یک یادگاری غم‌انگیز از سال ۱۹۴۴ بود، سالی که زندگی آنها به‌نوعی متوقف شده بود: ۱۹۴۴.

تجربهٔ تروما داشتن به معنای ادامه دادن به سازماندهی زندگی به‌گونه‌ای است که انگار آن تروما هنوز ادامه دارد -بدون تغییر و پابرجا- و هر برخورد یا رویداد جدیدی با گذشته آلوده می‌شود.

🔰مترجم: دکتر گلنوش شهباز

«The Body Keeps the Score»

HamAva | هم‌آوا

14 Oct, 17:00


HamAva | هم‌آوا pinned «‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ • 🔅ملاقات با نویسنده 🔰 جلسه مرور مقالهٔ Asking for Things 🌀 سخنران: دکتر آرتور نیلسن، روانکاو و زوج درمانگر تعداد کمی از ما در درخواست کردن آنچه نیاز داریم و یا گوش دادن به نقدی نسبت به خود، مهارت و توانایی داریم و به طرق مختلف از…»

HamAva | هم‌آوا

09 Oct, 10:23


باکال و تامسون دو نفر از معدود افرادی هستند که به مفهوم رضایت روانکاو و نیاز او به حمایت عاطفی در درمان پرداخته‌اند. آنها به این امر اشاره می‌کنند که باور سنتی بر این است که ما نباید به پاسخگویی بیماران‌مان نیاز داشته باشیم و برآورده شدن نیازهایمان در ارتباط با بیماران‌مان چنان شرمی را در ما برمی‌انگیزد که انکار می‌کنیم که از آنها چیز مهمی دریافت می‌کنیم.

روانکاوان معمولاً انتظار دارند واکنش بیماران به مداخلات درمانی ما تنها در جهت منافع خودشان باشد و درواقع به حفظ یا تقویت خود بیمار کمک کند، اما درواقع بیماران ما به‌طور مداوم درحال برآورده کردن نیازهای روانی متعدد ما هستند و برآورده شدن این نیازهاست که به ما امکان می‌دهد به درمان آنها ادامه دهیم. اما در بیشتر موارد، ما از این اتفاق آگاه نیستیم... . تجربهٔ روانکاو از عدم پاسخگویی بیمار به نیازهایش اساساً تفاوتی با تجربهٔ بیمار از عدم پاسخگویی روانکاو ندارد. وقتی بیمار احساس می‌کند که درمانگر به نیازهایش پاسخ نمی‌دهد ما این تجربه را اخلال در روند درمان می‌دانیم و وقتی روانکاو این احساس را دارد که بیمار نیازهایش را نادیده گرفته است آن را انتقال متقابل می‌نامد.

ولف نیز می‌گوید نه‌تنها روانکاو به عنوان سلف-اُبژهٔ بیمار عمل می‌کند، بلکه بیمار نیز به عنوان سلف-اُبژهٔ روانکاو عمل می‌کند و این امری اجتناب‌ناپذیر است. گرچه این نویسندگان از اصطلاح متقابل بودن استفاده نمی‌کنند، اما دقیقاً این همان چیزی است که ما درحال بحث دربارهٔ آن هستیم.

🔰مترجم: ستاره سرشار

«The analyst’s vulnerability by K. J, Maroda.»

HamAva | هم‌آوا

08 Oct, 15:21


برخی آدم ها شریک زندگی‌ای را انتخاب می‌کنند که ناخودآگاهانه امیدوارند مشکلی عاطفی را که به‌تنهایی قادر به حل آن نیستد، درمان کند. این ازدواج‌ها به عنوان «جست‌وجوی درمان» یا «نوعی تقلای تأخیریافته برای رشد» شناخته می‌شوند (هندریکس، ۱۹۸۸؛ لوئیس، ۱۹۹۷). اگرچه این جست‌وجو همیشه بی‌نتیجه نیست، اما می‌تواند منبع اصلی نارضایتی زناشویی باشد.

نظریهٔ اولیه بر اساس مشاهدهٔ مراجعانی است که به دنبال شریک‌هایی بودند که به‌طرز شگفت‌انگیزی شبیه به والدینی هستند که در دوران کودکی به آنها درد وارد کرده بودند -به عبارتی یک آرزوی ناخودآگاه برای بازسازی گذشته و ایجاد یک پایان شادتر این افراد را برمی انگیزد. برای مثال، دختری که پدری الکلی داشته و احساس دوست‌نداشته‌شدن و بی‌توجهی از سوی او می‌کرده، ممکن است مردی سرد و با مشکل اعتیاد به الکل را انتخاب کند. متأسفانه، آرزوی او برای دریافت مکرر ابراز عشق از این پدرِ جایگزین بعید است که برآورده شود.

این مدل نسخه‌ای از «اجبار به تکرار» فروید است که در کتاب «فراتر از اصل لذت» (۱۹۲۰) مطرح شده و به‌نظر می‌رسد استثنایی بر این ایده باشد که انسان‌ها به دنبال حداکثر لذت و کاهش درد هستند. ماهیت خودتخریبی چنین جست‌وجویی در اینجا و در این متن به عنوان تلاشی آرزومندانه برای کسب تسلط بر تروماهای گذشته از طریق بازسازی آنها به منظور ایجاد یک پایان بهتر تلقی می‌شود. در چنین تلاش‌های بازسازی‌شده ای، شریک زندگی که به‌شکلی ناخودآگاه به فردی از گذشتهٔ دردناک شباهت دارد، معمولاً قادر به برآورده کردن نیازهای طولانی‌مدت طرف مقابل نخواهد بود.

همچنین افراد می‌توانند تلاش کنند تا از طریق ازدواج خود را درمان کنند، نه‌تنها با بازسازی تروماهای گذشته، بلکه با پیدا کردن شریک‌هایی که تصور می‌کنند می‌توانند کمبودهای شخصی آنها، مانند بازیگوشی یا مهارتی را جبران کنند. این سناریوهای جبران کمبود نیز معمولاً محکوم به شکست‌اند، زیرا این تصور که کسی می‌تواند به‌سادگی توانایی‌هایی را به شما منتقل کند که فاقد آن هستید به اندازهٔ باور داشتن به اینکه یک ستارهٔ موسیقی می‌تواند شهرت یا موفقیت را به یک هوادار بدهد غیرمنطقی است. درعوض، چنین تلاش‌هایی معمولاً نتیجهٔ معکوس دارند و در مسیر رشد توانایی‌های شخصی افراد تداخل ایجاد می‌کنند: بنابراین، زنی که فکر می‌کند نیاز به یک مرد قوی دارد تا به‌جای او صحبت کند، احتمالاً تلاش نخواهد کرد تا توانایی‌های ابراز وجود خود را رشد دهد. بنابراین تلاش برای وادار کردن شریک‌های عاطفی به درمان کردن ما، آن‌ها را زیر فشار قرار می‌دهد و به رابطهٔ ما آسیب می‌زند.

همانطور که ترنس ریل (۲۰۰۷) گفته:
شاید شما با همسرتان ازدواج کرده‌اید تا شما را متعادل کند یا برای شما موفقیت و پول بیاورد یا به شما ارزش، رونق، فرهنگ، جایگاه یا دوست بدهد یا شما را از نوشیدن باز دارد یا شما را به خوشگذرانی بیاندازد و غیره. همهٔ این‌ها عالی هستند؛ به‌عنوان هدیه شگفت انگیزند؛ اما به‌عنوان وظیفه این‌ها سم هستند. ما باید دست از سرکوب دیگران با «دستور جلسه دیوانه‌وار Mad agenda”که آن‌ها باید ما را درمان کنند، برداریم.

با اشاره به اینکه تلاش برای «درمان از طریق ازدواج» نه‌تنها شکست می‌خورد، بلکه نتیجهٔ معکوس نیز دارد؛ باید اشاره کنم شناسایی اینکه یک مراجع به دنبال چه چیزی است -چه بازسازی گذشته‌اش باشد یا کامل کردن خود- بسیار مفید است. این آگاهی می‌تواند به توضیح جذابیت روابط خارج از ازدواج و -در موارد کمتر دراماتیک- شناسایی توانایی‌هایی که فرد باید در خود پرورش دهد، کمک کند. و گاهی اوقات، زمانی که خواسته‌ها بیش‌از‌حد شدید نباشند، شریک زندگی می‌تواند به یک همدم ارزشمند تبدیل شود که می‌تواند به رشد فرد کمک کند.

🔰مترجم: دکتر گلنوش شهباز

«A Roadmap for couple therapy»

HamAva | هم‌آوا

06 Oct, 10:07


‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ •
✳️ کارگاه یک‌روزه آنلاین

🔰 سلسله نشست‌های ماهیانه مرور بیماران روانکاوی

«مجموعه هشت کارگاه تک جلسه‌ای»

🔅کارگاه چهارم:
تجاوز به مرزها: یک دیدگاه روانکاوانه


🌀مدرس: دکتر گلنوش شهباز

"سوپرایگو در برخورد با خویشتن بسیار تبعیض آمیز رفتار می کند. مانند هر قاضی در زندگی واقعی ، میتواند فاسد و وسوسه شود، فریب بخورد ، حواسش پرت شود و از همه مهم تر مانند پلیس در زندگی واقعی، زمانی که بیشترین نیاز به آن است ، سوپرایگو به سختی در دسترس است "
آرلو، صفحه ۲۳۵

در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، جامعه روانکاوی بوستون با مجموعه‌ای از رسوایی‌های نگران‌کننده مواجه شد که در روزنامه‌های محلی به طور مفصل پوشش داده شدند.

۱) بیوه یک روانپزشک، پس از قتل همسرش توسط یک بیمار روان‌پریش در حال درمان با یک روانکاو بود. او به هیئت پزشکی و انجمن روانکاوی شکایت کرد که درمانگرش با او رابطه جنسی برقرار کرده است.

۲) یک روانکاو ارشد که وظیفه نظارت و آموزش را بر عهده داشت و در میان جامعه حرفه‌ای و عمومی از اعتبار و قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود ؛ همچنین او به عنوان یک "پزشک ارجاع" شناخته می‌شد و گفته می‌شود که هر سال بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ مشاوره و ارجاع برای درمان انجام می‌داد! - متهم به برقراری روابط جنسی نامناسب با یکی از بیماران زن خود شد. با عمومی شدن این اتهام، چندین بیمار زن دیگر، چه از بیماران گذشته و چه کنونی، نیز به این شکایت پیوستند و اتهامات بیشتری علیه او مطرح کردند.

۳) سال‌ها بعد، روانکاوی که ریاست کمیته اخلاقی را بر عهده داشت و تحقیقاتی را که منجر به اخراج "پزشک ارجاع" از انجمن روانکاوی شد، رهبری می کرد خود نیز به داشتن روابط نامناسب جنسی با یکی از بیماران زن خود متهم شد. او نیز به شکلی خفت‌بار انجمن را ترک کرد و چند سال بعد، با وجود اینکه ممکن است باور نکردنی به نظر برسد، رئیس کمیته اخلاقی که تحقیق درباره او را بر عهده داشت، زمانی که خبر رابطه‌اش با یکی از بیماران زن آن روانکاو منتشر شد، از عضویت در انجمن استعفا داد!

۴) یک کاندیدای زن عالی رتبه که در تلاش بود تا یک دانشجوی پزشکی مرد، ظاهراً سایکوپات و معتاد به مواد مخدر، را در یک روان‌درمانی تحلیلی فشرده درمان کند، پس از خودکشی بیمار توسط خانواده‌اش به دلیل قصور پزشکی تحت پیگرد قانونی قرار گرفت. در جریان کشف مدارک در این پرونده، مشخص شد که این کاندیدا برای حمایت از اعتماد به نفس متزلزل بیمار، یادداشت‌های محبت‌آمیز غیراروتیک زیادی برای او نوشته و به او داده بود. همچنین، بیمار به دفتر درمانگرش نفوذ کرده و دفترچه شخصی او را دزدیده بود که در آن، درمانگر به‌طور مفصل درباره خواب‌ها و خیال‌پردازی‌های بسیار اروتیک درباره این بیمار نوشته بود. در حالی که همه این اتفاقات در حال وقوع بود، کاندیدا خود تحت تحلیل یک روانکاو آموزشی بسیار محترم بود…

 همان طور که در بالا خواندید مسئله عبور از مرزها بسیار شایع ، پیچیده و جدی است زمانی که مرزی رد می شود تمام انگشت اتهام به سمت فرد خطاکار است در حالی دکتر گبارد می نویسد: با گذشت زمان متوجه شده‌ام که روانکاوانی که با یک بیمار وارد رابطه جنسی شده‌اند از جراحت نارسیستیک عمیقی رنج می برند و اغلب نسبت به آموزش تحلیلی، گروه تحلیلی خود یا حوزه تحلیلی به طور کلی، سرخورده، ناامید و دلخور ‌اند….

در قسمت چهارم از سلسله نشست های مرور بیماران روانکاوی، تعدادی موقعیت در اتاق درمان که در آن تخطی از مرزها رخ داده را باهم مرور می کنیم و به تشخیص مسائل اخلاقی مواجه شده در عمل می پردازیم.

این دوره مناسب : 
روانشناسان و روانپزشکانی است که با درمان تحلیلی آشنایی دارند.
•••••••

🗓 تاریخ برگزاری کارگاه چهارم:
شنبه ۲۱ مهر ماه
🕤ساعت: ۲۰:۳۰ الی ۲۲:۳۰

🖥 شرکت در این دوره به‌صورت آنلاین در اپلیکیشن گوگل میت می‌باشد.

⚠️مهلت ثبت‌نام: تا ۲۰ مهرماه

☎️ برای آگاهی از شرایط و نحوهٔ ثبت‌نام با شماره ۰۹۱۰۹۰۶۶۳۰۹ تماس بگیرید یا به تلگرام پیام دهید.

(شنبه تا پنجشنبه بجز روزهای تعطیل، ساعت ۹ الی ۱۷)

•••••••
🌐website: http://hamava-institute.com
🆔channel: http://t.me/hamava_institute
📸instagram: http://instagram.com/hamava_institute
🌀مطالب ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

HamAva | هم‌آوا

06 Oct, 10:02


‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ •
🔅ملاقات با نویسنده

🔰 جلسه مرور مقالهٔ Asking for Things

🌀 سخنران: دکتر آرتور نیلسن، روانکاو و زوج درمانگر

تعداد کمی از ما در درخواست کردن آنچه نیاز داریم و یا گوش دادن به نقدی نسبت به خود، مهارت و توانایی داریم و به طرق مختلف از آسیب پذیر کردن خود در چنین موقعیت‌هایی اجتناب می‌کنیم.

نویسنده، دکتر آرتور نیلسن در این مقاله به چرایی این موضوع و راه حال‌هایی برای یافتن جسارت از منظر نظریه سیستمی، رویکرد روانشناسی خود، و دیگر مکاتب روانکاوی می‌پردازد.
 
دکتر آرتور نیلسن (MD) دانشیار روانپزشکی بالینی و علوم رفتاری دانشکده پزشکی فنبرگ دانشگاه نورث وسترن، هیت علمی‌انستیتو روانکاوی شیکاگو، انستیتوی خانوادۀ دانشگاه نورث‌وسترین و مرکز سلامت خانوادۀ دانشگاه شیکاگو است. او فارغ‌التحصیل دانشکده پزشکی دانشگاه جانز‌هاپکینز است.

وی عضو انجمن روانپزشکی آمریکا، آکادمی‌خانواده درمانی آمریکا، انجمن روانکاوی آمریکا و چین و انجمن روانکاوی آمریکا است. او عضو هیئت تحریریه مجلات Family Process, Journal of Marital and Family Therapy است. تخصص دکتر نیلسن روان‌درمانی تحلیلی با زوجین و خانواده‌هاست. وی به ارائۀ دروسی چون زوج درمانی تحلیلی، پژوهش در روانکاوی، آسیب‌شناسی از منظر روانکاوی و روابط ابژه مشغول است و استاد ناظر کار بالینی بسیاری از کاندیداهای روان‌درمانی تحلیلی است.

دکتر نیلسن ارائه‌های متعددی در حوزۀ روابط، ازدواج، صمیمیت و تعارضاترا در کارنامۀ خود دارد و مقالات وی در مجلاتی چون Journal of the American Psychoanalytic Association, Journal of Marital and Family Therapy, Family Process, The American Psychoanalyst and Journal of the American Psychoanalytic Association به چاپ رسیده‌اند.
 

مخاطبین:

زوج‌درمانگران، روانشناسان، روانپزشکان، مشاوران و علاقه‌مندان به مسائل روانشناسی و زوج‌درمانی

🗓 تاریخ برگزاری سخنرانی:
سه‌شنبه ۲۴ مهر ماه ۱۴۰۳
🕤ساعت: ۱۶:۳۰ الی ۱۷:۴۵

🖥 شرکت در این سخنرانی به‌صورت آنلاین در اپلیکیشن گوگل میت می‌باشد.

⚠️مهلت ثبت‌نام: تا ۲۳ مهرماه

☎️ برای آگاهی از شرایط و نحوهٔ ثبت‌نام با شماره ۰۹۱۰۹۰۶۶۳۰۹ تماس بگیرید یا به تلگرام پیام دهید.

(شنبه تا پنجشنبه بجز روزهای تعطیل، ساعت ۹ الی ۱۷)

•••••••
🌐website: http://hamava-institute.com
🆔channel: http://t.me/hamava_institute
📸instagram: http://instagram.com/hamava_institute
🌀مطالب ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

HamAva | هم‌آوا

02 Oct, 09:47


سه نوع انتظار ازدواج را چالش‌برانگیز می‌کند: (الف) انتظارات بالای اجتماعی برای «همسر ایده‌آل»، (ب) آرزوهای عاشقانهٔ غیرواقعی، و (ج) آرزوهای ناخودآگاه برای درمان مشکلات عاطفی.
شاید روشن‌ترین دلیلی که ازدواج‌ها با مشکل مواجه می‌شوند این است که جامعه در حال‌حاضر سطح انتظارات را بسیار بالا گذاشته است. استفانی کوونتز (۲۰۰۵)، مورخ برجستهٔ ازدواج، این انتظارات معاصر و نگرش‌های تاریخی را به این صورت توصیف می‌کند:

زوج‌های متأهل باید بهترین دوستان یکدیگر باشند، صمیمانه‌ترین احساسات و رازهای خود را با هم به اشتراک بگذارند. آنها باید محبت خود را آشکارا بیان کنند اما همچنین صادقانه دربارهٔ مشکلات صحبت کنند. و البته باید از نظر جنسی به یکدیگر وفادار باشند. بااین‌حال، این بستهٔ انتظارات در مورد عشق، ازدواج و رابطهٔ جنسی بسیار نادر است. وقتی به تاریخ در سراسر جهان نگاه می‌کنیم، آداب و رسوم مدرن آمریکا و اروپای غربی استثنایی به‌نظر می‌رسند... تاکنون در تاریخ گذشته، جوامع فکر نمی‌کردند که چنین مجموعه‌ای از انتظارات بالا دربارهٔ ازدواج واقع‌گرایانه یا مطلوب باشد.

آرزوهای عاشقانهٔ غیر‌واقع‌بینانه:
بیش از نیم قرن پیش، روانکاو
، ادموند برگلر، نوشت: «مشکلات ازدواج عمدتاً به دلیل انتظارات غیرمنطقی ایجاد می‌شود» (۱۹۴۹، ص .۱۶۷). در سال‌های اخیر، آلن گورمن، محقق برجستهٔ زوج‌ها، نوشت که «انتظارات آرمان‌گرایانه» در قلب بسیاری از ناراحتی‌های زوجین قرار دارد (۲۰۰۸، ص. ۳۹۰). ادعاهای برگلر و گورمن به‌خوبی حمایت می‌شوند: برای مثال، بردبری و کارنی (۲۰۱۰) دریافتند که زوج‌ها زمانی که باور دارند نباید درخواست چیزی کنند، نباید دعوا کنند و رابطهٔ جنسی همیشه باید خوب پیش برود، عملکرد بسیار ضعیف‌تری دارند.

بسیاری از زوج‌ها معتقدند که عشق و عاشقی‌ها و خوشبختی‌ای که در دوران نامزدی آغاز شده است، خودبه‌خود ادامه دارد و نیازی به توجه زیادی به مدیریت فعال استرس‌های زندگی زناشویی ندارند. اگرچه وابستگی عاشقانهٔ اولیه پیش‌بینی‌کنندهٔ خوشبختی بعدی است، اما ایده‌آل‌سازی بیش‌از‌حد یک شریک بدون هیچ مبنایی در واقعیت و/یا باور به چنین حقایق عاشقانه‌ای مانند «عشق در نگاه اول» یاجفت‌های بهشتی» آیندهٔ خوبی ندارند (پاین، ۱۹۹؛ نیهویس و همکاران، ۲۰۱۱).

زوج‌ها اغلب به خط داستانی کمدی‌های عاشقانه و رمان‌های عاشقانهٔ فرهنگ ما می‌پردازند: پس از غلبه بر یک رشتهٔ پیچیده از موانع، شرکا سرانجام یکی می‌شوند و برای زندگی شاد تا همیشه به سمت غروب خورشید راهی می شوند. این فیلمنامه با این فرض انجام می‌شود که شور‌وشوق هرگز کاهش نمی‌یابد و فرض می‌کند که روابط می‌توانند بدون توجه، تلاش و کار همچنان شکوفا شوند، همانطور که در چنین مفاهیم ساده‌لوحانه و آرزومندانه‌ای منعکس شده است:
«شریک من باید بیشتر شبیه من باشد»، که در صورت بروز تعارض، از بروز آنها جلوگیری می‌کند. «زمان ما با هم باید عاری از رقابت از سایر حوزه‌های زندگی، به‌ویژه کار و فرزندان باشد.» «اگرچه باید در طول روز با استرس و فشار در محل کار یا در خانه با فرزندان کنار بیایم، اما زمان بعد از کار با شریکم باید عاری از استرس باشد.»

«اگرچه باید در موقعیت‌های دیگر بازداری نشان دهم، باید بتوانم هرچه احساس می‌کنم به شریکم بگویم.» "شریک من باید آنقدر مرا بشناسد که نیازی نباشد به او بگویم چه می‌خواهم، و اگر بعد از اینکه به او گفتم آنچه می‌خواهم را انجام دهد، دیگر قابل قبول نیست، زیرا مجبور بودم به او بگویم.» «عشق یعنی هرگز نگویی که متأسفم» (در فیلم ۱۹۷۰، داستان عشق). درواقع، تحقیقات نشان می‌دهند که عذرخواهی برای موفقیت زناشویی بسیار ضروری است.

🔰مترجم: دکتر گلنوش شهباز

«A Roadmap for Couple Therapy by Arthur C. Nielsen, MD»

HamAva | هم‌آوا

02 Oct, 09:45


آلیس دختر چهل و چند ساله‌ای است که پدرش روانکاو برجسته‌ای بوده و اکنون درگذشته. مادرش نیز در زمینهٔ سلامت روان شهرت دارد. آلیس داستان رنج و عذابی را روایت می‌کند که در خانه‌ای پُر زرق‌و‌برق با نقاشی‌های هنرمندان مشهور روی دیوارها و مابین والدینی که در مرکز گروهی از دوستان برجسته جمع می‌شدند، تجربه کرده است. 

پدر در خلوت افسرده و منفعل بود و هدف تمسخر شدید مادرش قرار می‌گرفت، به‌خصوص زمانی که سعی می‌کرد از آلیس در برابر انتقاد و عدم تأیید بی‌وقفهٔ مادرش دفاع کند. در فواصل زمانی مشخص، پدر کنترل خود را از دست می‌داد و خشمگین می‌شد، لیوان‌ها را به دیوار می‌کوبید و فریاد می‌زد: «لعنت به همهٔ شما.  از همهٔ شما متنفرم، کاش هرگز به دنیا نمی‌آمدید!» این انفجارهای خشم با دوره‌های افسردگیِ تقریباً کاتاتونیک همراه بود که پدر در صندلی خود خمیده شده و به فضای خالی خیره می‌شده است.

با وجود این قسمت‌های ترسناک و متناقض پدر، او نسبت به آلیس مهربان نیز بود. از برخی جهات، او هم‌تیم آلیس در مقابله با مادر بود. زیرا هنگام شام، در‌حالی‌که مادرش و خواهران بزرگترش او را در جمع خود راه نمی‌دادند و در‌حال حرف زدن  بودند، در تیمی با پدر آنها را نادیده می‌گرفتند. 

اما توجه پدر گاهی به‌نحوی جنسی می‌شد که آلیس را بیمار و وحشت‌زده می‌کرد برای مثال خیره شدن‌های مکرر، ورودهای غیرمنتظرهٔ پدر به اتاق خوابش و نظرات ناخواسته دربارهٔ بدنش. آلیس یاد گرفته بود تمایلِ به سمت پدر رفتن برای مراقبت و آرامش را سرکوب کند؛ از طرفی روی آوردن به مادر برای محافظت در برابر پدر کاملاً غیرممکن بود.

آلیس نمی‌تواند زمانی را به یاد بیاورد که توانسته باشد چیزی جز تحقیر از مادرش برانگیزد. برای مثال، آنها در ماشین بودند و درحال رفتن به خانه تابستانی. تهویهٔ هوا روشن بود تا پنجره‌های ماشین بسته باشند. مادر سیگار روشن می‌کند و آلیس به‌تدریج حالت تهوع پیدا می‌کند. او از مادرش می‌خواهد که سیگار نکشد، زیرا او را بیمار می‌کند و مادر به او می گوید که گریه کردن و خودخواه بودن را متوقف کند. آلیس در نهایت بالا می‌آورد. مادر ماشین را متوقف می‌کند، با عصبانیت درها را باز می‌کند و به آلیس با دندان‌های فشرده می‌گوید که خودش و ماشین را تمیز کند. در ماشین سکوت برقرار می‌شود، تا زمانی که آلیس سرانجام عذرخواهی می‌کند.

آلیس مادرش را به عنوان شخصی توصیف می‌کند که به‌هیچ‌وجه حاضر نیست اشتباهاتی را در خود بپذیرد؛ اگر آلیس ناراحت است، طبق نظر مادر، این تقصیر خودش است؛ آلیس درحال تظاهر به بیماری است، دیوانه است، بی‌ثبات و بد است. متأسفانه مبارزهٔ تمام عمر برای رد قضاوت‌های مادر نتوانسته آلیس را از درونی کردن این قضاوت‌ها باز دارد. تا زمانی که آلیس به من مراجعه می‌کند، او ۴۰‌ساله است و حرفهٔ پرستاری خود را که در آن بسیار ماهر بوده، رها کرده است.

 اشتیاق اولیهٔ ایده‌آلیستی او با احساس هرچه بیشترِ از تاب‌و‌توان افتادن در کار با بیماران و آسیب دیدن از سرپرستان که آنها را سواستفاده‌گر و دیوانه می‌دید، ته کشیده است. او با امید به پرورش استعدادهای خلاقانه و حساسیت‌های زیبایی‌شناسی خود، شغلی در یک فروشگاه صنایع دستی پیدا کرده که به‌سختی درآمد کافی برای زندگی دارد. 

به‌جای احساس غنی شدن از حضور در یک محیط هنری، او خود را به عنوان یک فرد ناموفق‌تر از استعداد بالقوهٔ خود و مایهٔ شرمساری می‌ببیند. علاوه بر همهٔ این‌ها، او با مردی که او را پارانوئید و وسواس فکری می‌داند، قرار می‌گذارد و در محله‌ای ناامن با همخانه‌ای که بیشتر از او دوری کرده، زندگی می‌کند. جالب است که با تعریف قاطع ارزش‌های خود به عنوان متضاد با ارزش‌های مادرش، با این وجود او خود را در زندگی‌ای گرفتار یافته است که به نظر می‌رسد انتظارات حقیرانهٔ مادرش را تأیید می‌کند.

من این بیمار را آلیس می‌نامم، بخشی به دلیل ارتباط من با آلیس میلر، که «زندانیان کودکی» (میلر، ۱۹۸۱) او برای اولین‌بار چشمان عموم مردم، از جمله بسیاری از متخصصان سلامت روان را به مشکل خودشیفتگی والدین باز کرد. در‌حالی‌که هر زوج والدین خودشیفتهٔ آسیب‌زننده  و کودک آسیب‌دیده داستان منحصر‌به‌فرد و پیچیدهٔ خود را دارند، یک نتیجهٔ نهایی این است که بیمارانی مانند آلیس، که در سیستم رابطهٔ خودشیفتهٔ آسیب‌زننده  بزرگ شده‌اند، توسط والدینی که ادعای بی‌عیب‌و‌نقص بودن دارند، به این باور آموزش داده شده‌اند که همیشه اشتباه هستند و نمی‌توانند برنده شوند، سیستم عدالت در چنین خانواده‌هایی فاسد است. هرگونه مخالفتی از سوی کودک توسط والدین نشان‌دهندهٔ شکست اخلاقی کودک توصیف می‌شود، که با محرومیت از عشق والدین و اجرای تحقیر قابل مجازات است.

🔰مترجم: دکتر گلنوش شهباز

«Traumatic Narcissism,relational systems of subjugation; The adult child of the traumatizing narcissist by Daniel Shaw»

HamAva | هم‌آوا

22 Sep, 14:30


با گذراندن چهار تحلیل، از جمله یکی با بیون، قادر به مقایسهٔ او با سایر روانکاوان و به‌طور کلی با دیگران هستم.

او منضبط‌ترین روانکاوی بود که تا به حال با او ملاقات کرده‌ بودم. احترام او به چارچوب تحلیلی همیشه واضح بود. او هرگز تفسیر را تکرار نمی‌کرد، حتی اگر به او می‌گفتم که آن را نشنیده‌ام. او به من یادآوری می‌کرد که نمی‌توان آن را تکرار کرد: زیرا زمانش گذشته است. او در یک مورد به من یادآوری می‌کرد که هراکلیتوس گفته است که نمی‌توان دوباره وارد همان رودخانه شد.

عملاً تمام رابطهٔ او با من در طول تحلیل، تفسیری بود. او به‌طور مکرر تفسیر می‌کرد. با‌این‌حال، او همیشه «کلاینی» بود -اما به شیوهٔ خود. من درحالی‌که تحت تحلیل بیون بودم، هرگز هیچ‌یک از آثار او را نخوانده بودم و بنابراین بعداً که مفهوم «رها کردن حافظه و اشتیاق» او را خواندم، شگفت‌زده شدم. او به صورت فعال و بسیار درگیر صحبت می‌کرد و تفسیر می‌داد؛ بنابراین، نمی‌دانم که او کی وقت پیدا می‌کرد تا «حافظه و اشتیاق را رها کند».

با‌این حال، به یاد می‌آورم پیگیرانه دنبالهٔ توالی تداعی‌های آزاد من را می‌گرفت. به‌زودی برخی از آنچه که او به من گفت، از جمله اولین تفسیر او در روز اول روانکاوی را با شما به اشتراک خواهم گذاشت.

ابتدا باید کمی دربارهٔ
تصمیمم برای ورود به روانکاوی با بیون توضیح دهم. چند ماه پیش از آن تصمیم، بتی جوزف به لس‌آنجلس آمده و مقاله‌ای ارائه داده بود. هنوز هم پس از این همه سال به یاد دارم که بعد از شنیدن ارائهٔ او چقدر به‌شدت دچار افسردگی شده بودم. این افسردگی به‌طور کامل فراتر از کلمات بود. سپس وارد روانکاوی با بیون شدم. به‌زودی فهمیدم که نه‌تنها این افسردگی فراتر از کلمات بود، بلکه قبل از کلمات بود.

وقتی وارد اتاق انتظار او شدم و نشستم، مجلهٔ هفتگی لندن را که روی دستهٔ کنار صندلی قرار داشت، برداشتم. وقتی نگاهی به آن انداختم، به تبلیغی برای «هتل کاخ سفید» برخوردم. بیون سپس در اتاق مشاورهٔ خود را باز کرد و به من خوش‌آمد گفت. وقتی که برای ورود به اتاق بلند شدم، توجه دکتر بیون را به تبلیغ جلب کرده و گفتم که چه شام فوق‌العاده‌ای با همسرم در رستوران هتل کاخ سفید در اولین بازدیدمان از لندن داشته‌ایم. در آن لحظه بیون چیزی نگفت. سپس روی کاناپهٔ او دراز کشیدم، دو یا سه تداعی داشتم و سپس او تفسیر زیر را ارائه داد (بهترین خاطره‌ام از میان سال‌ها):

«امید است که با ورود به تحلیل با من، شما انتظار داشته باشید که در این ‘رستوران کاخ سفید’ یک وعده خوب داشته باشید. ‘کاخ سفید’ راهی است برای پیوند دادن ما، 'کاخ سفید' کشور زادگاهم و 'کاخ سفید' کشور شما که اکنون درحال پیوند زدن آن‌ها به هم هستید.» [تفسیر کلاینی -اما چه تفسیر کلاینی!]

بیون در آن اولین مداخله چیزهای زیادی گفت، اما دیگر نمی‌توانم به یاد بیاورم. اما به خاطر دارم که چقدر تحت‌تأثیر قرار گرفتم که تقریباً هر یک از کلمات در تداعیات من گرفته شد، استفاده شد و دوباره فرمول‌بندی شد به‌طوری که من نسخه‌ای کمی تغییر‌یافته و عمیق‌تر از آنچه که گفته بودم، دریافت می‌کردم. این شبیه به شنیدن خودم در یک اتاق پژواک یا آینهٔ صدا بود که در آن من تقویت می‌شدم در‌حالی‌که ویرایش می‌شدم. این حیرت‌انگیز بود! سپس جزئیاتی دربارهٔ افسردگی‌ام را فاش کردم. گفتم که احساس می‌کنم این افسردگی «فراتر از کلمات» است. او به‌زودی بازتاب داد که او معتقد است که این نه‌تنها «فراتر از کلمات» است، بلکه «قبل از کلمات» است [تفسیر بیونی].

من دو فانتزی دیداری را مدام به او ارائه می‌دادم، یکی از آنها احتمالاً به تولد زودرس من به دلیل جدایی جفت مادرم مربوط می‌شود. تحلیل در اولین جلسه به «طلای واقعی» به نکات عمیق و ارزشمندی رسید. همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، بیون هرگز تفسیر را تکرار نمی‌کرد، حتی اگر من به‌وضوح نشنیده بودم. او می‌گفت: «نمی‌توانم تکرار کنم. زمانش گذشته است. باید آن را بعداً بگیری. به عبارتی تفسیرها باید در بستر زمان و در پیشرفت روانکاوی به‌تدریج روشن و قابل درک شوند.

«در موردی دیگر یادم می‌آید که به دلیل اتفاقی که افتاده بود افسرده شده بودم
پاسخ او را هرگز فراموش نخواهم کرد: «اینجا تو هستی، مهمترین فردی که تا به حال ممکن است در زندگی خود ملاقات کنی، و به من می‌گویی که با این شخص روابط بدی داری. این نیاز به مدرک دارد.» [تفسیر بیونی]

بار دیگری که در وضعیت مانیک بودم یادم است که در جلسه‌ای که در آن آغاز جلسه، با خوشحالی اعلام کردم که چقدر خوشحالم. تفسیر او این بود: «خوب، به نظر می‌رسد که درمان را یافته‌اید. چیزی که کم است، بیماری است.» [تفسیر کلاینی از دفاع منیک]!

🔰ترجمه: دکتر گلنوش شهباز

«A BEAM OF INTENSE DARKNESS by
James S. Grotstein»

HamAva | هم‌آوا

21 Sep, 12:25


📖معرفی کتاب با دکتر نرگس خداخانی
ماه ششم،کتاب ششم :

"تئاتر بدن، رویکرد روانکاونه به بیماری های روان تنی"

پس از مطالعه این کتاب بی نظیر، شما درمانگر دیگری خواهید بود .
"کهیر من به خاطر شیرنیست، به خاطر مادربزرگه" ! کتاب با شرح تجربه شخصی نویسنده در ارتباط با واکنش بدنی اش به یک ارتباط پرفشار شروع میشود: ارتباط با یک مادربزرگ سلطه گر که با رفتنش از مزرعه تمام دانه های کهیر محو میشود!

دوگال با اشاره به این خاطره ضمن شرح تجربیات متعدد بیمارانی که از طریق نشانه های جسمی به آشفتگی های روانی واکنش نشان میدهند، پتانسیل روان تنی افراد را در لحظاتی تبیین میکند که روش های معمول برای مقابله با شرایط، ناکارآمد است. و با توصیف مثال های بالینی که در سرتاسر کتاب میاورد هر چه بیشتر درصدد روشن کردن این مفهوم است که چطور این شرایط ممکن است به ظهور مشکلات روان تنی منتهی شود.

به نظر میرسد تمامی تلاش دوگال برای تابانیدن نوری بر راه فهم رموز بدن_ذهن بدین جهت است که اغلب روانکاوان از حضور پدیده های روان تنی در بیماران بی اطلاع هستند چرا که بیماران اغلب از مطرح کردن آنها چشم پوشی میکنند و زمانی هم که این تظاهرات بخشی از تداعی های تحلیلی بیمار میشوند، معمولا تمایل دارند هیچ پیوند کلامی مرتبط با فانتزی زیر بنایی را آشکار نکنند .

همگی ما در قامت یک روانکاو بر این باوریم که زبان در ساختاربندی روان و درمان روانکاونه بسیار موثر است. اما نباید از این نکته غافل شویم که اینگونه نیست که در همه انواع ارتباطات از زبان استفاده خواهد شد. در تلاش برای دستیابی به هرنوع آگاهی از افکار مشخص، فانتزی ها یا شرایط متعارض خاص، که امکان دارد احساساتی قوی را با ماهیت دردناک یا بسیار هیجان انگیز بیدار کند، امکان دارد یک بیمار به جای فکر، فانتزی یا رویا، راه بروز علائم روان تنی را در پیش بگیرد. به نظر میرسد این نقطه میتواند یکی از بن بست های درمانی باشد که خطر یک تحلیل نا تمام را با خود به همراه دارد.

جویس مک دوگال که از برجسته ترین روانکاوان جهان بوده و کتاب ها و مقالاتش به زبان های گوناگون ترجمه و منتشر شده است به واسطه کنجکاوی بی حد و حصرش نسبت به هرآنچه ممکن است از فرایند روانکاوی فرار کند و در خارج از چارچوب تحلیلی به شکل عمل تخلیه شوند، "بدن" را به عنوان یکی از اسرار آمیز ترین مکان ها برای "عمل" شناسایی کرد و با شرح و تفصیل فرایند تحلیل بیمارانی که از اختلالات روان تنی رنج میبردند یکی از موثرترین کتاب ها در راه فهم اختلالات روان تنی را ارائه کرد .

او با بیان واقعیت هایی مانند اینکه واکنش های آلرژیک چطور میتوانند نوعی بیان جسمی تلاش برای محافظت از خود در برابر اشتیاق های عمیق لیبیدینال باشند ، یا اشاره به نفع ثانویه مهمی که ناخوشی های روان تنی در راستای حفظ مرزهای بدنی فرد ایجاد میکنند و اینکه چطور بیماری فیزیکی ممکن است به عنوان شاهدی برای زنده بودن فرد تفسیر شود و در عین اینکه ممکن است به سرعت به مرگ منتهی شوند ولی در وجهی متضاد تلاشی برای بقا نیز هستند، به همراه مثال های متعددی که در سراسر کتاب به آنها اشاره میکند، خواننده را شگفت زده میکند .

کتاب تئاتر بدن در یازده فصل تنظیم شده است. دوگال در فصل اول با عنوان "مادر" به بررسی تفاوت های هیستری و بیماری روان تنی میپردازد.و فصل دوم را با عنوان "خاستگاه بدن_ذهن" نامگذاری میکند و ضمن اشاره به اهمیت شروع استقلال فردی در آغاز شدن جهان نمادین، تشریح میکند که چگونه برای درک پدیده های روان تنی به یک مدل عملکرد ذهنی که به ما کمک کند تا شیوه زندگی روانی را از همان ابتدای شکل گیری آن در یک جهان پیشا نمادین که مادر نقش دستگاه تفکری نوزاد را بازی میکند مفهوم پردازی کند نیاز داریم.
سپس در فصل سه به تبیین مفهوم "محرومیت روانی" پرداخته و در فصل چهارم "زوج روان تنی:مادر و کودک" را به عنوان هسته مرکزی اختلالات روان تنی معرفی میکند. فصل های بعدی کتاب با عناوینی همچون " درباب خواب و مرگ" ،"پراکندگی عواطف و بی عاطفگی"، "تحلیلگر و بیمار بی عاطفه"، "علت های قلبی" ، "سوگی که به اشک راه ندارد" و "یک بدن برای دونفر" در فصول 5 تا11 ضمن تشریح مفصل موردهای متفاوت از بیمارانش، پنجره ای جدید به رویارویی با ابژه تحلیلی می گشاید.

کتاب تئاتر بدن اولین بار توسط دکتر ترمه خسروی در سال 1398 ترجمه و به همت نشر قطره در 255 صفحه در قطع رقعی به چاپ رسید .و در 1399 به چاپ دوم رسید . ترجمه دیگر همین کتاب در پاییز 1400 با ترجمه داوود حسینی توسط نشر هنوز به چاپ رسیده است. شما می توانید نسخه الکترونیک این کتاب بی نظیر را از اپلیکیشن های طاقچه و فیدیبو تهیه کنید.

HamAva | هم‌آوا

14 Sep, 13:19


HamAva | هم‌آوا pinned «⚜️ هشتمین فراخوان پذیرش دانشجو در دورهٔ جامع رواندرمانی تحلیلی 🔰مرکز روانشناسی هم‌آوا زیر نظر و با همکاری اساتید مطرح بین ‌المللی در حوزهٔ روانکاوی، دوره‌ای مبتنی بر آموزش سه وجهی درمان تحلیلی (نظریه، درمان شخصی و درمانگری تحت نظارت) طراحی کرده است. این…»

HamAva | هم‌آوا

13 Sep, 17:53


اگر ۳۰ سال پیش از من دربارهٔ نظرم در مورد روابط جنسی بین روانکاوان و بیماران سوال می‌شد، به‌سادگی پاسخ می‌دادم که این روابط باید به‌طور کامل ممنوع باشد. دلیل این امر، پیمان اساسی است که ما به عنوان روانکاو با بیماران‌مان می‌بندیم. به نفع بیماران است که بتوانند دربارهٔ هر احساسی که در انتقال به وجود می‌آید، از جمله احساسات جنسی، صحبت کنند. ما به عنوان روانکاو ضمانت می‌کنیم که صحبت کردن دربارهٔ این احساسات ایمن است؛ ما از افشاگری‌های بیماران‌مان برای کمک به بررسی روان‌شناختی آنها استفاده خواهیم کرد، اما به فانتزی‌های جنسی آنها یا خودمان عمل نخواهیم کرد.

مهم است که این حفاظت را در اتاق درمان فراهم کنیم. بدون آن، تحلیل گسترده‌ای از انتقال نمی‌تواند صورت گیرد. و از آنجا که ما می‌دانیم تجارب اولیه می‌توانند در روانکاوی دوباره اجرا شوند، بسیار مهم است که در برابر وسوسهٔ نقض این اعتماد مقاومت کنیم. برای افرادی که در کودکی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته‌اند، امکان بررسی این تجارب در روانکاوی و منجر شدن این بررسی به تکرارهای جنسی می‌تواند به‌طور مضاعف آسیب‌زا باشد.

من دیدگاه خود را «موضع مطلق‌گرایانه» می‌نامم. بسیاری از افراد معتبر، چه در گذشته و چه در حال‌حاضر، با موضع مطلق‌گرایانه موافق هستند، از جمله بقراط. سوگند بقراط شامل این بخش است: «به هر خانه‌ای تنها به خاطر رفاه بیمارانم وارد می‌شوم و از هر آسیب عمدی و تمامی اغواها، به‌ویژه از روابط عاشقانه با زنان یا مردان، چه آزاد و چه وابسته، اجتناب می‌کنم» (Van Emde Boas, 1966, p. 215).

مسترز و جانسون (۱۹۷۰)، پژوهشگران برجستهٔ جنسی، نیز مطلق‌گرا بودند و نسبت به روابط جنسی بین بیماران و درمانگران هشدار دادند. بیماران آنها که مشکلات جنسی داشتند، از تعداد نگران‌کننده‌ای از روان‌درمانگران گزارش داده بودند که با شناسایی آسیب‌پذیری بیماران خود، روابط جنسی را با آنها آغاز کرده بودند. مسترز و جانسون استدلال کردند که درمانگرانی که با بیماران خود روابط جنسی دارند باید به اتهام تجاوز محاکمه شوند.

از آن زمان، دیدگاه ثابت روانشناس، کنت پوپ و همکارانش (پوپ، سونه و هولرود، ۱۹۹۳) را داریم که نوشتند:
در هیچ شرایطی یک درمانگر نباید هرگز در روابط جنسی با یک بیمار شرکت کند. فرقی نمی‌کند وضعیت چه باشد. فرقی نمی‌کند بیمار چه کسی باشد. فرقی نمی‌کند بیمار چه گفته یا انجام داده باشد. فرقی نمی‌کند درمانگر یا بیمار چه احساسی داشته باشند. روابط جنسی درمانگر-بیمار در تمام موارد اشتباه است و باید از آن اجتناب شود. در تمام وضعیت‌ها، تنها مسئولیت درمانگر است که اطمینان حاصل کند که هرگز در روابط جنسی با بیمار شرکت نکند. مسئولیت رفتار درمانگر در این زمینه هرگز نمی‌تواند به جایی دیگر منتقل شود؛ این مسئولیت همیشه و کاملاً بر عهده درمانگر باقی می‌ماند. (ص. ۱۸۰)

این دیدگاه مطلق‌گرایانه است؛ بعد از سی سال من هنوز هم به آن اعتقاد دارم، اما به این واقعیت پی برده‌ام که بسیاری از افراد، از جمله برخی از روانکاوان معتبر، به‌طور خصوصی به این دیدگاه پایبند نیستند. آنها معمولاً دیدگاه‌های خود را در عموم منتشر نمی‌کنند.

برای مثال، من در بحث‌های مربوط به کد اخلاقی برای یک موسسهٔ روان‌تحلیلی شرکت داشتم، که در آن نیاز به روشن‌سازی مسائل اخلاقی جنسی بود. چندین روانکاو، که برخی از آنها بسیار ارشد بودند، به دیدگاهی که من آن را «دیدگاه نسبی‌گرایانه» می‌نامم، پایبند بودند. آنها می‌گفتند: «خوب البته می‌دانید، گاهی این روابط خوب پیش می‌روند. بیمار و درمانگر ازدواج می‌کنند و ازدواج خوش‌و‌خرمی می‌شود.» در ابتدا از این استدلال بسیار متعجب شدم؛ به نظر می‌رسید که موضوع اصلی را نادیده گرفته‌اند. اصل پایبندی به مرزهای جنسی در درمان روانکاوی وابسته به این نیست که رابطهٔ آنها در آینده چگونه پیش می‌رود! این اصل بر اساس حفظ امنیت و یکپارچگی بررسی انتقال استوار است.

در یک مورد، روانکاوی که مرتکب نقض جدی مرزهای جنسی شده بود، به مدت چندین دهه به عنوان مدیر یک موسسهٔ روان‌تحلیلی معتبر باقی ماند. تأثیر چنین روانکاوانی بر بیماران‌شان بسیار مخرب است، با‌این‌حال آنها ممکن است به حفظ شهرت بالینی خود ادامه دهند و زمانی که اعمال آنها علنی می‌شود، ممکن است بیمار را سرزنش کنند یا با توجیهاتی مانند «بیمار از انتقال اطلاع داشت»، خود را تبرئه کنند، گویی دانش انتزاعی دربارهٔ انتقال، بیمار را از سوءاستفاده در انتقال محافظت می‌کند!

🔰ترجمه: دکتر گلنوش شهباز

«Dissociation among Psychoanalysts about Sexual Boundary Violations by Mark Blechner»

HamAva | هم‌آوا

10 Sep, 14:46


به مناسبت تولد بیون هشتم سپتامبر:
بیون چگونه انسانی بود؟

پرسش را مطرح کردم اما پاسخی قطعی ندارم. فردی که در فواصل تحلیل ظاهر می‌شد، طیف وسیعی از دور، منزوی، منضبط، متعهد، فداکار، بسیار همدل ، خوش‌صحبت، گرم، علاقه‌مند و دوستانه بود، اما حساب‌شده و به اندازه!

تا آنجا که می‌دانم او در لس‌آنجلس با افراد زیادی معاشرت نمی‌کرد و با خواندن گزارش‌های دیگران که در دوران «گروه» با او کار کرده بودند این تصور را پیدا می‌کنید که استواری و فردیت بی‌نظیر او ممکن است افراد را در انگلستان دور کرده باشد.

در جمع عمومی او آرام اما قدرتمندانه کاریزماتیک بود. من او را به عنوان «یکی از بچه‌ها» نمی‌بینم. (به این معنا که بیون هرگز به‌طور کامل با گروه یا افراد نزدیک زمانهٔ خود تیم نشد و همیشه در موقعیتی بود که از آنها جدا بود) من اغلب فکر می کردم که آیا او دوستان نزدیکی داشت. عمدتاً آرزو می‌کردم که می‌توانستم پس از تحلیل او را بشناسم. کلاینی‌های لندن «بیون دیرین» را بی‌اعتبار می‌دانند: کسی که پس از «تحول‌ها» و به‌ویژه کسی که به لس‌آنجلس مهاجرت کرد.

ترک (یا فرار) او از لندن برایش پیامدهایی داشت. برخی از همکاران لندنی‌اش شایعه کرده بودند که او در آنجا از سکته‌ها یا حوادث ایسکمی گذرا (TIAs) رنج می‌برد و به کالیفرنیا گریخته تا ناشناسی را جست‌وجو کند. دیگران شایعه کردند که او در طول اقامتش در آنجا روان‌پریش شده است و آنها پیوستگی مداوم بین «کالیفرنیا و روان‌پریشی بیون» را منتشر کردند -تهمتی که به کسانی که در لس‌آنجلس تحت تحلیل او بودند نیز گسترش یافت. او قطعاً در زمان‌هایی که من و همکارانم در لس‌آنجلس او را می‌شناختیم و تحت تحلیل او بودیم، روان‌پریش نبود، اما طبق گفته فرانچسکا بیون، او در طول اقامتش در اینجا دوبار دچار سنکوپ وازوواگال شد. سخنرانی و هوش او بدون مشکل باقی ماند. من در آن زمان تحت تحلیل او بودم و نمی‌توانستم، به دلیل انتقالم با او ، تشخیص دهم که مشکلی وجود دارد.

این بسیار برای من دردناک است، اما نمی‌توانم نپرسم که آنها چه‌چیزی می‌دانستند که من نمی‌دانستم؛ از سوی دیگر احساس می‌کنم که من با داشتن مزیت تجربهٔ تحلیلی با او، چیزی را می‌دانم که آنها نمی‌دانستند و هنوز هم نمی‌دانند. بیون دستش را به سمت کسی دراز نمی‌کرد. باید به سراغ او می‌آمدید. این امر به‌ویژه در مورد نوشته‌های او صادق است. من معتقدم که او بسیار صادق و قابل اعتماد بود و در باورهای خود سرسخت…، اما همیشه یک جنتلمن تمام عیار بود.

بیون هرگز مستبد نبود -به جز در مورد جهل خودش! او قطعاً از نسل سقراط بود. گاهی اوقات فرصت داشتم او را درحال راه رفتن در فاصله‌ای از خودم مشاهده کنم. او راه رفتن اندازه‌گیری‌شده‌ای داشت که تقریباً برای من مدل نظامی به نظر می‌رسید و نشانی از  خودکنترلی او بود. کفش‌های او همیشه بسیار براق بود. طیف ابراز عاطفی او محدود بود. با‌این‌حال یک‌چیز برجسته است: او کاملاً فراموش‌نشدنی بود و هست!

همیشه فکر می‌کنم آیا اگر قبل از رفتن به تحلیل با او، زندگی‌نامه‌اش را خوانده بودم، واقعاً تصمیم می‌گرفتم ادامه دهم. زندگی او بسیار تراژیک بود که هنگام خواندن آن، به‌ویژه در مورد ورودی: «من در هشتم اوت ۱۹۱۸، در جاده آمینز-روآ مُردم»، فقط می‌توان همدلانه غمگین و سوگوار شد.

شام مشترکی را که من و همسرم با او و همسرش، فرانچسکا، در شب قبل از بازگشت آنها به انگلیس در خانه‌مان داشتیم، به یاد می‌آورم. او در آن زمان بسیار خوش‌صحبت، در دسترس و پذیرا بود. او دربارهٔ تجربیات جنگی خود و مسائل شخصی دیگر صحبت کرد. او البته از علاقهٔ من به اسکاتلند آگاه بود، بنابراین من چند قطعه پیبروش گیتار را در استریو خود پخش کردم. به یاد دارم که وقتی «پسر طبل‌زن مالو» پخش می‌شد، چقدر عمیقاً درگیر و تقریباً اشک‌آلود شد. این آخرین و تنها لحظهٔ شخصی است که با هم به اشتراک گذاشتیم و آن را بسیار گرامی می‌دارم.

این فصل، ضرورتاً، کوتاه است زیرا من فرصت نداشتم بیون را در طول زمان در دنیای واقعی، برخلاف زمان تحلیلی، بشناسم -و همچنین اینجا خاطرات دیگران از او را ذکر نخواهم کرد. بیون به من آموخت که به خودم گوش کنم و از «اراجیف/ دری‌وری / خبرکشی/ شایعات بی‌اساس» اجتناب کنم: حکم‌ها و نظرات دیگران.

🔰مترجم: دکتر گلنوش شهباز

«A BEAM OF INTENSE DARKNESS by
James S. Grotstein»

HamAva | هم‌آوا

09 Sep, 05:41


HamAva | هم‌آوا pinned «⚜️ هشتمین فراخوان پذیرش دانشجو در دورهٔ جامع رواندرمانی تحلیلی 🔰مرکز روانشناسی هم‌آوا زیر نظر و با همکاری اساتید مطرح بین ‌المللی در حوزهٔ روانکاوی، دوره‌ای مبتنی بر آموزش سه وجهی درمان تحلیلی (نظریه، درمان شخصی و درمانگری تحت نظارت) طراحی کرده است. این…»

HamAva | هم‌آوا

09 Sep, 05:37


🔻 علاقه‌مندان جهت ثبت‌نام می‌توانند با شماره تلفن‌ ۰۹۱۰۹۰۶۶۳۰۹ تماس بگیرند یا در تلگرام پیام دهند.
☎️(شنبه تا پنجشنبه بجز روزهای تعطیل ساعت ۹ الی ۱۷)

HamAva | هم‌آوا

08 Sep, 13:44


HamAva | هم‌آوا pinned «⚜️ هشتمین فراخوان پذیرش دانشجو در دورهٔ جامع رواندرمانی تحلیلی 🔰مرکز روانشناسی هم‌آوا زیر نظر و با همکاری اساتید مطرح بین ‌المللی در حوزهٔ روانکاوی، دوره‌ای مبتنی بر آموزش سه وجهی درمان تحلیلی (نظریه، درمان شخصی و درمانگری تحت نظارت) طراحی کرده است. این…»

HamAva | هم‌آوا

07 Sep, 06:34


⁉️برخی پرسش‌های شایع در مورد دوره جامع

⭕️چه كسانى واجد شرايط ثبت‌نام هستند؟

روانشناسان و دانشجویان روانشناسی کارشناسی ارشد و‌بالاتر
روانپزشکان و رزیدنت‌های روانپزشکی

⭕️آيا گذراندن دوره جامع منجر به دريافت مجوز درمانگرى مى شود؟

خير. براى دريافت مجوز كار به عنوان روان‌درمانگر بايد از راه‌های قانونی و شناخته‌شده (نظام پرشکی و نظام روانشناسی) اقدام بفرمایید.

⭕️آیا برای گذراندن دوره جامع حتماً بايد تحت درمان تحليلى قرار بگيريم؟

بلى. حتى اگر پيش از شروع آموزش تحت درمان بوده باشيد، درمان گرفتن «طى دوران آموزش» الزامى است.

⭕️آيا بايد حتماً با درمانگران هم‌آوا تحت درمان باشیم؟

خیر. درمان تحلیلی امری خصوصی است و انتخاب درمانگر نباید از هیچ منبع بیرونی به فرد تحمیل شود. بنابراین با تأکید بر لزوم «ادامهٔ درمان» حین آموزش در دوره جامع، هم‌آوا الزامی برای درمان‌گرفتن از اساتید و درمانگران خود قائل نمی‌شود.

⭕️آیا کار درمانگری زیر نظر اساتید هم‌آوا الزامی است؟

بلی. اگرچه به معنای قطع جلسات با استاد ناظر خارج از هم‌آوا نیست. اما طبق تصمیم کمیتهٔ آموزش هم‌آوا، دانشجویان دوره جامع پس از این باید تا پایان دوره (۳-۴ سال) حداقل ۱۰۰ ساعت سوپرویژن با یکی از سوپروایزرهای هم‌آوا داشته باشند.

⭕️آیا امکان گذراندن برخی از دروس دوره جامع وجود دارد؟

خیر. شرکت در کلاس‌های دوره جامع تنها در چارچوب این دوره امکان‌پذیر است و انتخابی نیست. هم‌آوا برگزاری دوره‌های مجزا از دوره جامع را مدنظر دارد و در زمان مناسب آن را اعلام خواهد کرد.

3,497

subscribers

137

photos

13

videos