"زنی که‌گم کردم " @adelehz Channel on Telegram

"زنی که‌گم کردم "

@adelehz


برای نوشتن
که جهان از نوشتن زیباست
عادله زمانی
راه ارتباطی با من :
@Aydel70

زنی که‌گم کردم (Persian)

زنی که‌گم کردم یک کانال تلگرامی است که توسط کاربر با نام adelehz اداره می‌شود. این کانال برای افرادی است که به نوشتن علاقه‌مندند و می‌خواهند جهان را از طریق زیبایی‌های نوشتاری کشف کنند. در این کانال، عادله زمانی میزبان و مدیریت می‌کند و فضایی برای تبادل ایده‌ها، داستان‌ها و شعرها فراهم می‌کند. اگر شما هم به نوشتن علاقه‌مندید و دوست دارید با دیگران در ارتباط باشید، حتما به این کانال بپیوندید. برای ارتباط با مدیریت کانال، می‌توانید به ایدی @Aydel70 پیام دهید.

"زنی که‌گم کردم "

20 Nov, 19:59


اندوه چهره دارد .
کافیست به آنهایی که بعد از خاکسپاری عزیزشان از گورستان برمی گردند بنگرید تا چهره اندوه را ببینید.
ممکن ست شادی هم چهره داشته باشد ولی هرگز چهره شادی مثل چهره ی اندوه بیاد ماندنی نیست.
چهره ی اندوه در جان آدم رسوخ می‌کند. خمیدگی پشت آدم‌های اندوهگین مگر از یاد می رود؟
من چهره ی اندوه را وقتی دیدم که دایی مهربانم را در گور به مشتی خاک سپردم و به خانه اش بی او برگشتم .
من چهره ی اندوه را در غلظت غروب گرم اردیبهشت پشت پنجره ی اتاق ساکت و تاریک دایی رفته ام دیدم .
هزار شادی که بیاید و برقصد آن چهره یادِ مرا فراموش نمی‌کند.
من آن چهره را دیدم
و برای دیدنش هنوز زود بود.
#عادله_زمانی
@adelehz

"زنی که‌گم کردم "

20 Nov, 18:42


وای چقدر خوبه🥺

"زنی که‌گم کردم "

20 Nov, 18:37


@adelehz
تو بوی نونی ....

"زنی که‌گم کردم "

20 Nov, 09:59


همیشه احساس ناکافی بودن رو از کسی میگیری که از سرش هم زیادی بودی.



@adelehz

"زنی که‌گم کردم "

18 Nov, 10:39


چون‌میدونم دوست دارین☺️🦊
@adelehz

"زنی که‌گم کردم "

18 Nov, 10:37


قرارمون ساعت چند بود
دیگه یادم‌نمیاد...
سالها گذشته ...
@adelehz

"زنی که‌گم کردم "

18 Nov, 09:59


به فاصله بیست سال ناقابل از عمر کوتاه ما 🙃
@adelehz

"زنی که‌گم کردم "

18 Nov, 09:58


لبانت قندِمصری،گونہ هایت سیب لبنان را
روایت مے ڪند چشمانت آهوے خراسان را

من از هر جاے دنیا، هر ڪہ هستم، عاشقت هستم
بہ مِهرت بستہ ام دل را، بہ دستت دادہ ام جان را

چنانت دوست مے دارم،ڪہ با شوقِ تو مے خواهم
بسازم وقف چشمت،تاڪ هاے مستِ پَروان را

بگويي سرمہ دانت مي ڪنم بازار ڪابل را
بخواهي فرش راهت مي ڪنم لعل بدخشان را

تو را من مي پرستم بعد از اين تا هر زمان باشم
نمي سازم دگر در باميان بوداے ويران را

تو ياقوت يمن ، مشڪ ختن ، ماہ بخارايی
بہ زلفت بستہ اے هر گوشہ ، دل هاے پريشان را

ڪنار پنجرہ آواز مے خوانے و افشاندہ است
صدايت رنگ و بوے هر چہ گل، هر چہ گلستان را

ڪنار پنجرہ، گيسو بہ گيسوے ِ شب و باران
حواست نيست عاشق ڪردہ اے حتےدرختان را

"زنی که‌گم کردم "

17 Nov, 20:53


نزار قبانی یه نصیحت پدرانه ی فوق‌العاده میکنه و میگه:
«تا زمانی که از عمق دوست داشتن
طرف مقابلت مطمئن نشدی
عمیقانه دوست نداشته باش
‏چرا که عمق عشق امروز
‏همان عمق زخم فردای توست...»


@adelehz

"زنی که‌گم کردم "

16 Nov, 15:03


ای بابا 😅

"زنی که‌گم کردم "

16 Nov, 09:27


و من به همه ی دخترانی فکر میکنم که ورودشان به دنیای زنانگی توام با تنش،آزار و حس ناکافی بودن بود .
که چطور توانستند از این دنیای زیبا بهره ببرند یا تا آخر زندگی آموختند که بخاطر زن بودن بیچاره و مفلوکند.
واقعیت این است که دختران زیادی در اوج معصومیت و مظلومیت ورود آرامی به دنیای زنانه نداشتند و کسی نبود که به آنها یادآور شود زیبا،کافی و خارق العاده هستند .
#عادله_زمانی
@adelehz

"زنی که‌گم کردم "

14 Nov, 09:24


ما بزرگ شده های این سفره ها هستیم،بحث کم و زیاد نیست .
تجمل و سادگی را هم کنار بگذار
ما بچه های ،سفره های نان حلالیم
نان زحمتکشی پدران مان ،نانی که بدعایی و حق دیگری دنبالش نبود .
ما بزرگ شده های سفره های برکتیم
#عادله_زمانی
@adelehz

"زنی که‌گم کردم "

14 Nov, 09:22


حتی اگر عاقلانه نباشد مجبورم تورا دوست داشته باشم .من خودم را در دوست داشتنت پیدا میکنم ،نباید دوباره خودم را گم کنم.
#عادله_زمانی
@adelehz

"زنی که‌گم کردم "

13 Nov, 22:08


ما مجبوریم از خودمان بزرگتر باشیم..

شب زیبا ❤️
@adelehz

"زنی که‌گم کردم "

13 Nov, 21:44


چه‌ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اين‌ها که من با جان خود کردم
طبيبم گفت درمانى ندارد درد مهجورى
غلط مى‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم ...

#وحشی_بافقی
@adelehz

"زنی که‌گم کردم "

12 Nov, 20:46


یه دوست دکتر داشتیم چندسال پیش میگفت من هر موقع میرم بیرون ادای آدم‌های کر رو در میارم تا بقیه باهام حرف نزنن یا حتی از مکالمه پرهیز کنند .
حالا من میفهمم چرا !!!

"زنی که‌گم کردم "

12 Nov, 20:42


طی همین دوسه روز
یه دکتر توی یاسوج با چاقو کشته شده و قاتل از چاقو خونی استوری گذاشته
یه خانم خبرنگار با دمبل توسط شوهر وکیلش به قتل رسیده
یه وکیل توی ولنجک زن و پسر هفت سالشو با تیر کشته و خودش خودکشی کرده
سه چهار مورد هم خودکشی طی این چند روز ویرال شده
خشونت توی جامعه وجود نداره عملا خشونت داره از جامعه چیکه میکنه !
خواهشا در بیرون از خونه خصوصا، از هرگونه بحث با آدمهایی که نمیشناسیدشون بپرهیزید بماند که فعلا آدمها متاسفانه توی خونه هم در امان نیستن و آمار خشونت خونگی بسیار بالاست .
اما خودداری از درگیر شدن با آدم‌های غریبه که نمیدونید میتونن تا چه حدی وحشی باشن خیلی مهمه .

"زنی که‌گم کردم "

12 Nov, 18:48


آن سالها که دانشجوی کارشناسی بودم از دانشکده ی روانشناسی به جاده ی اصلی که میتوانست شما را به باقی نقاط دانشگاه متصل کند یک خیابان کم عرض و طولانی معروف کشیده شده بود .
دو طرف خیابان کم عرض پر از درختان کاج بلند چند ده ساله بود .و دو طرف خیابان فضاهای سر سبزی بود .انقدر سرسبز و وحشی که گاهی درونش به غیر از گربه های کوچولوی اطراف تریا روباه دیده میشد .
یک بار که سر کلاس بودم و استاد پیرمان با آن تن یکنواخت صدایش در حال حرف زدن بود .من که تقریبا همیشه سرو گوشم میجنبید رو به پنجره کرده بودم تا ببینم ان‌بیرون ها آن طرف علفزار زیر پنجره کنار جنگل کاج ها و آن خیابان کم عرض خلوت چه میگذرد .
روباهی که از میان علفزار جست زنان بالا و پایین می پرید آنقدر ذوق زده ام کرد که ناخودآگاه جیغ کوتاهی از گلویم بیرون پرید .
استاد نگاه شماتت باری از بالای عینکش به من انداخت اما حتی همان نگاه هم نتوانست ذوق مرا از دیدن روباه کور کند ...
تمام ساعاتی که کلاس داشتم به ذوق دیدن روباه کوچک دانشکده روانشناسی به شیطنت گذشت گرچه او را دوباره ندیدم ...
آن خیابان خلوت در بهار حال و هوای دیگری داشت .باران با شدت به تن کاج های پیر میخورد و باد عطر خوبش را سخاوتمندانه میان فضای دانشکده می پیچاند.
در دلم‌ نام آن خیابان را خیابان عشق گذاشته بودم .وجه تسمیه اش را نمی دانستم بیشتر شبیه یک حس بود تا علت .
بارها در خیابان عشق در باران گیر افتاده بودم کوله ام را روی سرم گرفته و دویده بودم ..
خیابان عشق مرا با بارانهای گاه و بیگاهش با خوشحالی و غم هایم با لبخندها و اشکهایم بارها بی ادعا در آغوش گرفته بود .
اه
این‌ روزها چقدر به خیابان عشق نیاز دارم.
به جایی که درآن میان یک باران طولانی بدوم و عطر خوب خاک های باران خورده مشامم را پر کند .
جایی که در آن چشمانم دنبال روباه های کوچک شاد بگردد و از دیدنشان ذوق کند .
چقدر این روزها دلم یک خیابان عمیق ِ عشق می خواهد...
تا دوباره تبدیل به آن دختر شاد دانشجو شوم که کوله اش از خنده های بی دلیل پر است..
همین
#عادله_زمانی
@adelehz