🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾 @yaldax22 Channel on Telegram

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

@yaldax22


اشعار تمام شاعران

دوستان نظر یا انتقادی دارید لطفا به این آیدی پیام بدید سپاسگذارم.

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾 (Persian)

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾 یک کانال تلگرامی فارسی با نام کاربری @yaldax22 است که محلی برای علاقمندان به شعر و اشعار تمام شاعران معروف و نام آشنا می‌باشد. در این کانال می‌توانید با خواندن و شنیدن شعرهای زیبا و دلنشین از شاعران مختلف لحظات شاد و پراز احساس را تجربه کنید. اگر عاشق شعر هستید و به دنبال محتوای جذاب و الهام بخش در زمینه شعر هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. همچنین اگر نظر یا انتقادی دارید، می‌توانید به آیدی مذکور پیام دهید تا انتقادات و پیشنهادات شما برای بهتر شدن محتوای ارائه شده در کانال بررسی شود. با دنبال کردن این کانال، به دنیای فرهنگ و هنر شعر نزدیک شوید و لذت بردن از زیبایی‌های ادبی را تجربه کنید. 🌾

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 15:18


ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما

گر در میان نباشد پای وصال جانان
مردن چه فرق دارد با زندگانی ما

فروغی_بسطامی

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 15:18


واژه ى عجيبيست....
"لياقت" را ميگويم
گاهى من ندارم
گاهى تو ندارى
و گاهى ناياب ميشود لابلاىِ تمامِ آدمهاى شهر...
گاهى در اوجِ خوشى،
آنجا كه زمين و آسمان هم برايمان ميرقصند
آنجا كه ستاره ها به يُمنِ خوش بودنمان،
چشمك ميزنند
پشتِ پا ميزنيم به خوشبختى مان...
تمامِ تلاشمان را ميكنيم،
تا بى لياقتيمان را ثابت كنيم به زمين و زمان
كه ما ظرفيتمان همين است
كه ما يك عُمر ميدويم به سمتِ خوشبختى،
اما همين كه سراغمان آمد،
پشتمان را ميكنيم و محلش نميگذاريم
محلش نميگذاريم تا سالها بعد،
از لابلاى دفترِ خاطراتمان بيرون بياوريمش و
سطر سطر آن روزها را،
با يك اى كاش شروع ميكنيم
اى كاش عاقل بودم
اى كاش عاقل بودم
هميشه نداشتنِ لياقت،
سهمِ آدمهاى اطرافمان نيست،
گاهى خودمان،
ميشويم نالايق ترين آدمِ روى زمين...
همان جا كه خوشبختى برايمان دست تكان ميدهد و ما،
عينِ خيالمان نيست كه نيست...


#علی_قاضی_نظام

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 15:00


نه در برابر چشمی نه غایب از نظری
نه یاد می‌کنی از من نه می‌روی از یاد

#حافظ

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 14:57


تفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی

#سعدی

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 11:58


گر جان من بخواهی، کردم حلال بر تو
چیزی که دوست خواهد، بر ما حرام باشد

#اوحدی

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 09:56


چقدر این شعر زیباست و چقدر این دختر هنرمندانه این شعر رو دکلمه کرده 👌
چه حکایت آشناییست

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 09:54


روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست

اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست

تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست

من از این طالع شوریده برنجم ور نی
بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست

از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست

آب چشمم که بر او منت خاک در توست
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست

از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست

غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست

حافظ, غزلیات

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 09:35


همه ی عمر. در چند بیت

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 09:22


رقص در باران

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 07:48


مهدی مقدم
خداحافظ

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 07:39


انوشیروان روحانی
پرسون پرسون

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 07:11


در عشقْ حسد نیست مگر بر دو مقامم
آن‌جا که نه من باشم و جایی که تو باشی!

#نظیری_نیشابوری

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

18 Nov, 07:11



وصال ما و شما دیر متفق گردد
که من اسیر نیازم تو صاحب نازی

#سعدی

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:53


🎶مشق لیلی
🔸خواننده مجید وحید
🔸شعر حضرت عبدالرحمان جامی


دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد

ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
می زند حرفی به دست خود رقم

گفت ای مفتون شیدا چیست این
می نویسی نامه سوی کیست این

هر چه خواهی در سوادش رنج برد
تیغ صرصر خواهدش حالی سترد

کی به لوح ریگ باقی ماندش
تا کسی دیگر پس از تو خواندش

گفت شرح حسن لیلی می دهم
خاطر خود را تسلی می دهم

می نویسم نامش اول وز قفا
می نگارم نامه عشق و وفا

نیست جز نامی ازو در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من

ناچشیده جرعه ای از جام او
عشقبازی می کنم با نام او...

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:53


خیابان های تهران دیگر امن نیست جانم،
تو همه جا را مین گذاشتی و به سادگی فرار کردی،
و حالا من هر روز به جاهای خطرناک می روم،
چهار راه ولیعصر، کافه ی هایی که دوست داشتی،
کتابفروشی های انقلاب، نیمکت های تئاتر شهر
همه خیابان ها، گذرها، کوچه ها، همه عطر تو را دارند.
باغ فردوس، تجریش، دربند...نه، تهران دیگر امن نیست جانم
خاطرات من را به هوا می فرستند.
هنوز هم شب هایی که دلتنگ می شوم به بام تهران می روم،
خانه تان را پیدا می کنم و برایت دست تکان می دهم.
راستی حالا کجایی؟ کجاها را مین گذاری می کنی؟
جلفای اصفهان؟
ملک آباد مشهد؟
یا ارم شیراز؟
شاید هم برلین، پاریس، لندن...
اما باورت بشود یا نه،
من هنوز هم منتظرم تا بگویی قرارمان کجا، ساعت چند.



روزبه_معین

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:52


از تو گل خونه دنیا
#امید

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:52



به من آهسته بگو :
عشق سلام ! چه خبر از غم دنیا؟!
دل من خسته نباشی نفست گرم و دلت شاد
مبادا که از این رنج برنجی که جهان گشته پر از درد

به من آهسته بگو :
نیست جهان جای قشنگی
بگذار هرچه بدی هست ، در این خاک بماند
من و تو رهگذر کوچه‌ی عشقیم
و همین بس که تو را دوست بدارم.
و این حس ، سر آغاز قشنگی‌ست
که آغاز شود بودن و بی عشق نماندن

به من آهسته بگو :
هستی و هستم


#نیما_یوشیج

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:51


منتظرت بودم‌...💔

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:51


روزگاری شد ز چشم اعتبار افتاده‌ام
چون نگاه آشنا از چشم یارافتاده‌ام

دست رغبت کس نمی‌سازد به سوی من دراز
چون گل پژمرده بر روی مزار افتاده‌ام

اختیارم نیست چون گرداب بر سرگشتگی
نبض موجم در تپیدن بی‌قرار افتاده‌ام

عقده‌ای هرگز نکردم باز از کارِ کسی
در چمن بیکار چون دست چنار افتاده‌ام

نیستم یک چشم‌زد ایمن ز آسیب شکست
گوییا آیینه‌ام در زنگبار افتاده‌ام

هم‌چو گوهر گر دلم از سنگ گردد دور نیست
دور از مژگان ابر نو بهار افتاده‌ام

من که صائب کاری کرو کرده‌ام با کائنات
درمیان مردم عالم چه کار افتاده‌ام

صائب‌تبریزی

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:48


نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گریه ی طوفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت...

هوشنگ‌ابتهاج

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:47


قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست
مرد صاحب‌درد، درد مرد، می‌داند که چیست

هرزمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما
حال تنهاگرد، تنهاگرد، می‌داند که چیست

رنج آن‌هایی که تخم آرزویی کشته‌اند
آن‌که نخل حسرتی پرورد می‌داند که چیست

آتش سردی که بگدازد درون سنگ را
هرکه‌ را بودست آه سرد، می‌داند که چیست

بازی عشق‌ست کاینجا عاقلان در شش درند
عقل کی منصوبهٔ این نرد می‌داند که چیست

قطره‌ای از باده‌ی عشق‌ست سد دریای زهر
هرکه یک پیمانه زین می‌ خورد، می‌داند که چیست

وحشی آنکس را که خونی چند رفت از راه چشم
علت آثار روی زرد می‌داند که چیست
 
وحشی_بافقی

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:47


کسی چه میدونه این کوچه آخرین کوچه
این خیابون آخرین خیابون
این خاطره آخرین خاطره
این نفس آخرین نفس
این آغوش آخرین آغوش
این خنده اخرین خنده
این دیدار آخرین دیدار
و این روز اخرین روز از زندگیمونه؟
پس یه جوری زندگی کن که با
چشم باز این دنیارو به خاطره هزار تا
حرف و جمله ی نیمه کاره ؛
دلهایی که به حق یا ناحق رنجوندی؛

حرفهایی که مثله ترکِش
به قلبِ کسی فرو کردی؛
دوستت دارم هایی که
تو اعماق وجودت چال کردی؛
لحظاتِ خوشی که از
خودت دریغ کردی؛ ترک نکنی ! 

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:46


باران باشد
تو باشی
یک خیابان بی انتها باشد
به دنیا می گویم
خداحافظ!


#یغما_گلرویی

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:46


تو چون یک شب
به
سودای سر زلف پریشانش
نپیمودی
درازی شب تاری چه می‌دانی؟



#سلمان ساوجی

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:45


یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنارِ بیشه‌ای خفته.

شوریده‌ای که در آن سفر همراهِ ما بود نعره‌ای برآورد و راهِ بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت.

چون روز شد، گفتمش: آن چه حالت بود؟

گفت: بلبلان را دیدم که به نالش در آمده بودند از درخت، و کبکان از کوه و غوکان در آب و بَهایم از بیشه؛

اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خُفته.

دوش مرغی به صبح می‌نالید
عقل و صبرم ببُرد و طاقت و هوش

یکی از دوستان مخلِص را
مگر آواز من رسید به گوش

گفت باور نداشتم که تو را
بانگِ مرغی چنین کند مدهوش

گفتم: این شرطِ آدمیّت نیست
مرغْ تسبیح‌گوی و من خاموش


#شیخ اجل سعدی گلستان

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:45


اگر سرم برود در سر وفـای شما
ز سر برون نرود هرگزم هوای شما

بخاک پای شما کان‌زمان که خاک شوم
هنوز بر نکنم دل ز خاک پای شما

چو مرغ جان من از آشیان هوا گیرد
کند نزول به خاک در سرای شما

در آن زمان که روند از قفای تابوتم
بود مرا دل سرگشته در قفای شما

که را بجای شما در جهان توانم دید
چرا که نیست مرا هیچکس بجای شما

ز بندگی شما صد هزارم آزادیست
که سلطنت کند آن کو بود گدای شما....


خواجوی_کرمانی

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:44


با دلارامي مرا خاطر خـوش است


کز دلـم يک باره برد آرام را ...



حافظ

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 18:44


خوبانِ این زمانه ز کس دل نمی‌برند

حُسن ارچه در کمال بُوَد، با حیا خوش است....!!




فیض_کاشانی.

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 17:40


«دی بلال»

آواز:ملک محمد مسعودی
تنظیم موسیقی: محمدعلی کیانی نژاد
آلبوم: مندیر
#لری #بختیاری
@nost_music

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 17:04


سر، در رهش نهادم و کاری به سر نرفت
با او به هیچ حیله مرا دست، در نرفت

پایم ز دست رفت و نیامد رهم به سر
در راه او برفت سرم، پا اگر نرفت

بیچاره را چو در طلبش، پای سست گشت
برخاست تا به سر برود هم به سر نرفت

مسکین دلم، به کوی تو رفت و مقیم شد
دیگر از آن مقام به جایی دگر نرفت

گفتم منش، که از سر آن زلف، در گذر
ز آنجا که بود یک سر مو، پیش‌تر نرفت

دل تا درآورد، ز درش، با وصال دوست
از هر دری، درآمد و کاری به در نرفت

پروردمت به خون جگر، سال‌ها چو مشک
وانگه چه خون که از تو مرا در جگر نرفت

از آنچه رفت بر سر ما از هوای دوست
بر شمع، شمه‌ای ز هوای سحر نرفت

نگرفت در تو قصه سلمان و شب نبود
کاتش ز سوز او به سر شمع، در نرفت

#سلمان_ساوجی

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 15:22


❤️

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 15:05


با خودم گفتم پاهایم را به خیابان بیاورم
و چشم هایم را نذر آمدن تو کنم...!

چه می توان کرد؛
با دو خط شعر؟
چند بغل دلتنگی؟

یک شهر پر شده از چک چک باران
و ذغالِ خاطره ای که این روزها
در چشمانم
خاموش نمی شود...

حالا که اشک هایم جوش آورده اند،
صدایم داغ کرده،
و سردی این بغض در دم و بازدم
نفس هایم، پیچیده...!

گدایان انگشت های من
در کوچه صف کشیده اند
به شوق دیدنت!
و ترانه ای را به لب هایم دوخته اند،
تا آواز دلتنگی از میانه ی قلبم
به بیرون درز پیدا نکند...!

چه چیزی بیشتر از
دوفنجان لبخند باید داشته باشم؟!
ظرفی از شعر در نگاهم؟!
و نام تو؟!
با انعکاس اشعه های روشن خورشید بر صورت فلکی لبخندهایم؟!
و هوای مه گرفته ی خیالت؟!
که می توانم آنرا نذر تو کنم،
نذر آمدنت...؟!

حالا که انارهای دانه دانه ی دلم
رنگ پس داده اند به روی لب هایم...!

چقدر می تواند اصیل باشد این عشق
در این سال ها
از تکرارِ مکرّرِ نام تو بر زبانم؟!

هربار که بیشتر
به دوست داشتنت فکر می کنم،
به تقویم های روی میز،
و روزهای خط خورده....!

انتظار از قلم افتاده است!
قفل درب خانه را هم که جا به جا کنم،
کوچه را به باران هم بسپارم،
دست رویا را بگیرم و زیر بام آسمان قدم بزنم،
شهر پر شود از بوی پاییز...،
و برگ های خشک درختان سیب و خرمالو!
اجاقی هم
برای لحظه های سرمازده ی دلم روشن کنم!

باز میان تب و تاب ساعتی که عقربه هایش
پشت سر هم یک ریز می دوند،
در ثانیه شمار آمدنت،
آب از آب هیچ دقیقه ای
تکان نخواهد خورد...!

#(ترنّم)
🍂

🌾꧁ مٖؒاٖؒـٖؒہٖؒ نٖؒقٖؒرٖؒـٖؒہٖؒ اٖؒیٖٖؒؒ ꧂🌾

10 Nov, 14:11


دیدین وقتی چسب زخمی کنده میشه
دیگه هرکاریش کنی نمیچسبه؟
شاید یه چند لحظه ای بمونه ولی اخرش طاقت نمیاره و ول میشه...
حکایت بعضی از آدماس...
شاید یه روزی مرحمِ دلمون بودن
ولی وقتی ول کنن و برن
دیگه نمیشه چسبوندشون...

اگه یه روزی رفت دیگه التماس موندن نکن
زخمت رو رها کنی هوا بخوره، خودش کم کم خوب میشه.

2,850

subscribers

583

photos

1,176

videos