🎼 بشنو از نی 🎼

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

#پیام_معنوی ۱۱ بهمن ماه

به عنوان یک انسان معنوی که در روح زندگی می‌کند، شادی به زندگی‌مان می‌آید؛ که آن نیز خودش یک زندگی پویا را به همراه دارد.

•┄┄┅━─┅─•••─┅─━┅┄┄•

#روزهای_تقویم_روح
بذرهای خرد برای مراقبه روزانه
۳۰ ژانویه ، ۱۱ بهمن ماه

چرا ما رويا مى‌بينيم؟
چرا رويا ديدن مهم است؟
زيرا رويابينى از تصور خلاقى سرچشمه مى‌گيرد كه هديه خداوند به شما و من می‌باشد.
اين طبيعت روح فنا ناپذير است كه رويا ببيند و به همين دليل است كه روياهاى شما چه در زندگى روزمره و چه زمانى كه در خواب هستيد، مهم مى‌باشند.

برکت باشد

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

#خدا

گفتگوهای در باب خدا:
✅ انسان یک وجود مستقل است.هر
شخصی در درون خویش جهانی فلکی
است.بنابراین می باید خویش را از دو
دیدگاه شناسائی کند:

✓ارتباطش با جهان بیرونی که عموماً آن
را واقعیت مینامند.
✓ارتباط باجهان درون که معمولاً به عالم
ذهن یا معقولات مشهور است.

از آنجا که وجودبشر عمیقاً پیچیده بوده
و با شدت تمام درگیر مکانیزم های فلکی
خویش است،نخستین اصل روانشناسی

وی را ملزم میکندکه بعمق طبیعت خود
نظرکرده وبا مشاهده خویش واستفاده
از شیوه های معنوی به تحلیل و شناخت 
آن بپردازد.

روان شناسان راههای بیشماری جهت
مشاهده درون خویش–تحلیلی دراختیار
ما میگذارند.ما میتوانیم آنها رابیاموزیم
و بکارگیریم،اما به چه منظوری؟

قراراست ماخویش رانسبت به چه چیزی
تنظیم کنیم؟به شیوه ای که عقل گرایان
بما ارائه میکنند که میدانیم طریق منفی
است؟

البته پاسخ در اینست که ما میبایست
خود را نسبت به خدا نظم بخشیم.
پس این روح الهی است که می باید در
مصدر کنترل امور زندگی ما باشد.

ذهن که تحت تأثیر حواس عمل میکند،
زندگی ما را در راستای نفس پرستی
سوق میدهد.اما بشری که از طریق نور
روح هدایت میشود،سعادتی پراز شعف
برایش به ارمغان میآورد.

این یک حقیقت معنویست چون روح
هدایت خود را ازجانب خدا،عالم مطلق
دریافت میکند.
استادحق درقید حیات پیام رسان روح
الهی است. او کسی است که شیوه های
مشاهده درون را به تکنیکهای ساده بدل
میکند وقدرت معنوی را در زندگیهای ما
به انگیزش درآورده وذهن را بسوی روح
هدایت میکند.

👈 این عمل که انجام شد،سفیر روح ما را ترک کرده و پیروی از فرمان هایش را
بعهده خودمان واگذارمیکند. بعدازاینکه
تا حدی در این طریق پیشرفت کردیم،

استاد ما را با خود به سفری در جهانهای
معنوی که درون خودمان است برده و در
آنجاست که ما راه آشنا، قدمی بسوی
خانه حقیقی خود می پیماییم.

حکمت عظیمی ازطریق دانش خویشتن
برما فاش میشود،امااین انتهای جستجوی
ما نیست. در این مرحله از تعالیم هر

جستجوگری که در راه خداست این را خواهد دانست که میبایست به فراسوی مکاشفات خودشناسی و حکمت مربوطه قدم بگذارد.
بمنظور صعود به این جنبه های خدایی
لازم است بیاموزیم چگونه رد قدرت

معنوی را گرفته و خویش را طوری در
مسیر آن نگاهداریم که جریان آن دائماً
در آگاهیمان حضور داشته باشد.

ما می باید طیف معین و مشخصی از
ارتعاشات فردی خویش را بیابیم و خود
را در معرض آن قرار دهیم و تحت آن
شرایط، میتوانیم بیشترین منافع را از
جریان معنوی دریافت کرده و در زندگی
روزمره خویش بکار بندیم.

ما باید خویش درونی خود را با همان
ریتم معنوی که منظور نظر استاد است
نظم دهیم تا بتوانیم بهترین عملکرد را
در جهان فلکی درون داشته باشیم.

آموختن این هنر اقدامی است که ۱۰۰٪
به اختیار شخص وابسته است،بنابراین
استاد خردمندانه به ما رخصت میدهد

خود چگونگی این تنظیم را بیاموزیم و
هرگاه که خود ما اجازه دهیم ، تسلط بر
امور زندگی ما را می پذیرد و پس از آن

است که ما خود را کاملاً با جریان عظیم
حیات فکلی همساز وهم کوک کرده ایم.

هماهنگی ارتعاش فردی ماباجریان صوتی
حیات باعث میشود هریک از ما بادیگری
تفاوت داشته باشد.

🕎بدست آوردن قدرت احساس ریتم
معنوی درون وهمساز شدن باآن مستلزم
صرف وقت قابل توجهی است اما وقتی
این حس درون ما تقویت شد،کلید و راز

بقای درون وآرامش ابدی روح رایافته ایم
دیگر احساس امنیت برایمان همیشگی
میشود و هوشیارانه از اینکه زندگی ما
دردست استاد درون قرار دارد آگاهیم.

🧙‍♂ هنگامی که ذهن ما تا به درجه ای
ازتنظیم معنوی رسیده باشد که بتوانیم
خود را به استاد تسلیم کنیم، پیوند
عشقی میان ما و او ایجاد میشود.این
شبیه بهمان پیوند عشقی است که بین
مادر و فرزندش پدید می آید.

👈این طریقی است که بااستفاده ازآن
میتوانیم به یک مجرای ارتعاشی برای
تجلی خدا تبدیل شویم تاعشق الهی اش
را از مجرای حضور ما به جهان جاری
سازد.

این هم کوکی رامیتوان مانند این دانست
که مترونوم کوچکی درون ما کار گذاشته
باشند که در حال حاضر ضربان است و

تنهاهنگامی آزاردهنده وناهماهنگ میشود
که ما ریتم آن را گم کنیم یا نتی خارج از
کوک آن بنوازیم.

بدون شک بدین دلیل است که استاد حق
دانش جریان صوتی فلکی را بما میآموزد

این ریتم معنوی درون ما به جهان بیرون
انعکاس یافته و راه را برایمان هموار
میسازد؛نه تنها فقط راه مارا،بلکه همچنین
راه دیگران را.

بدین ترتیب،هرچه درمراقبه های روزانه 
خود بر روی جریان صوتی بیشتر پذیرا
باشیم،زندگی ما بیشتر تحت هدایت خدا
قرار میگیرد و مالاً  به یک یاریگر آگاه
در امور کیهان بدل میشویم.

هرچه بیشتر بیاموزیم که با هدایت نور
خدا دراین جهان پر از پیچیدگی وگونه
گونی زندگی کنیم ،به همان نسبت نیز
بیشتر میتوانیم منشأ الهام برای دیگران
وخدمت به تمامی بشریت باشیم.

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

#پیام_معنوی ۱۰ بهمن ماه

زندگی را همان گونه که هست بپذیر و بهترین کاری را که می‌توانی انجام بده.

•┄┄┅━─┅─•••─┅─━┅┄┄•

#روزهای_تقویم_روح
بذرهای خرد برای مراقبه روزانه
۲۹ ژانویه ، ۱۰ بهمن ماه

و خداوند چگونه با ما سخن می‌گوید؟
خداوند از طریق رویاها، الهامات، و گاهی از طریق دیگران که تجارب بیشتری نسبت به ما دارند، سخن می‌گوید.
اما تا زمانی که قلبمان را بوسیله ترانه هیو باز نکرده باشیم (توانایی) تشخیص شناسایی خرد را هنگامی که آن را می‌شنویم نخواهیم داشت.

برکت باشد

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

بخشیدن خطای دیگری به معنای فراموشی کردن آن خطا نیست، بلکه تصمیمی آگاهانه است برای این که اجازه ندهیم اشتباهات دیگران مسیر زندگی ما را تعیین کنند. کینه باعث می‌شود مدیریت احساسات و اندیشه‌های ما به دست نقاط ضعف کسی دیگر بیفتد. با بخشیدن، ما از زندان رنجش رهایی می‌یابیم و خود، اداره‌ی زندگی خویش را در دست می‌گیریم.

@irajshahbazi

https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSfEnVfaBxt_v-ibHFSA39x8C1eyZ4T50pmwA4KalB3Cz4stTg/viewform?usp=preview

شرح روان ابیات مثنوی معنوی_دفتر چهارم
قصه رُستن خَرّوب در گوشه مسجدِ اقصی .....


(۱۴۱۸) چون تیمّم با وجودِ آب، دان
          علمِ نَقلی با دَمِ قطبِ زمان*

توسل به علم کلام در برابر نُفُس قطب دوران مانند تیمم کردن با وجود آب است.


(۱۴۱۹)خویش ابله کن، تَبَع می‌رو سپس
          رَستگی زین ابلهی یابی و بس

خود را از انچه آموختی خالی کن (=نادان شو) که نجات تو در گرو ابلهی(=نادانی)  است و بس.


(۱۴۲۰)اَکثَر اهلِ الجَنَّهِ البُله، ای پدر
       بهرِ این گفتست سلطانُ البَشَر

پدر من سلطان محمد ص فرموده است: بیشتر اهل بهشت بی‌خبران هستند. (روایت جامع‌الصغیر، ج۱، ص ۵۳)


(۱۴۲۱) زیرکی چون کِبر و باد انگیزِ توست
          ابلهی  شو  تا  بمانَد  دل  دُرُست

زیرکی و دانایی در امور دنیوی موجب تکبر و غرور تو می شود. پس بی خیر و ابله شو تا قلبت سالم بماند.


(۱۴۲۲) ابلهی نَه کو به مَسخَرگی دو تُوست*
            ابلهی کو والِه و حیرانِ هوست

منظور از ابله بودن این نیست که به مسخره قامت تو خم شود، بلکه آن بی خبر و ابلهی است که سرگشته و حیران حضرت حق باشد.
*مسخرگی دو توست:  برای مسخره شدن قامت خود را خم کند.


(۱۴۲۳) ابلهانند آن زنانِ دست بُر
   از کف، ابله وز رخِ يوسف نُذُر*

آن زنانی که دست خود را بریدند ابله بودند چون از بریدن دست خود بی‌خبر بودند و از چهره يوسف حیران و هراسان شده بود. (اشاره به آیه ۳۱ سوره یوسف)
*نُذُر: ترساننده شده


(۱۴۲۴) عقل را قربان کن اندر عشقِ دوست
    عقل ها باری* از آن سوی ست کوست

عقل خود را در راه عشق معشوق قربانی کن، زیرا تمام عقل‌ها از سمت معشوق است.
*باری : به طریق که باشد، جهت کوتاه کردن کلام بکار می‌رود.


(۱۴۲۵) عقل ها آن سو فرستاده عقول
مانده این سو که نه معشوق‌ست، گول

صاحبان عقول حقیقی، عقل های خود را به آن سمت فرستاده‌اند، اما آدم های احمق و  در این سمت مانده‌اند. *عقول: صاحبان عقول


(۱۴۲۶) زین سَر از حیرت گر این عقلت رود
          هر سَرِ مویت، سَر و عقلی شود

اگر براثر حیرت این عقل از سرت زایل گردد، هراسان نشو که هر سَر موی تو به سر و عقلی عالی تر تبدل می‌شود.


@MolaviPoett

#رؤیا

یک رؤیای خوب، رؤیایی است که به شما کمک کند قوی‌تر، داناتر و سرشار از عشق شوید.

یک رؤیای بد معمولا خاطره‌ای از یکی از زندگی‌های گذشته است. رؤیاهای بد، ترس‌های قدیمی ما هستند.

بنابراین رؤیاهای خوب و بد هر دو درس‌های معنوی به همراه دارند.

🌀🌀🌀

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

#پیام_معنوی ۸ بهمن ماه

خلاصه این که، وقتی کسی بی چشم داشت می‌بخشد، در اولین سطح از جاودانگی است.

•┄┄┅━─┅─•••─┅─━┅┄┄•

#روزهای_تقویم_روح
بذرهای خرد برای مراقبه روزانه
۲۷ ژانویه ، ۸ بهمن ماه

آن زمان که نور و صوت وارد بینش درونی، چشم معنوی یا قلب شوند، لبریز از چنان عشق و شعفی می‌شوید که قبلا هرگز احساس نکرده‌اید

برکت باشد

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

در طول تاریخ،مردم به اصطلاح مذهبی درباره‌ی پول بسیار نگران بوده اند
چیز احمقانه ای چون پول و اینهمه نگرانی؟

با پول بازی كن، اگر پول نداری از بی پولی لذّت ببر و اگر هم داری بازهم از آن لذّت ببر،
وقتی كه پول نداری چكار می‌توانی بكنی؟
پس لذّت ببر! 
وقتی هم كه پول داری،چكار می توانی بكنی؟
بازهم لذّت ببر!
پس مشكلات غیر لازم از آن درست نكن
پول یك اسباب بازی بیش نیست. هرگاه آن را داشتی با آن بازی كن و با آن از زندگی لذّت ببر

ولی احساس من این است كه اشخاصی كه نمی‌توانند با پول بازی كنند، آن را ترك می كنند.
درباره‌ی پول بسیار جدّی می‌شوند و آنگاه از پول بسیار می ترسند. زیرا كه در عمق وجودشان وابستگی به پول وجود دارد
پول به خودیِ خود هیچ چیز نیست و تنها یك وسیله است برای تبادل اشیاء.
ولی مردمی‌كه عمیقاً خسیس هستند و وابسته، به سبب خسّت و وابستگی شان به پول،بسیار در رنج اند.
آنان می پندارند كه پول سبب بدبختی و سیه روزی آنان است.
نه، پول سبب تیره روزی آنان نیست.
پول چگونه می‌تواند تولید بدبختی كند؟
این خسّت است كه مشكل آفرین است و سبب مصیبت انسان ها شده

این افراد با این پندار باطل كه پول سبب بدبختی آنان شده، پول را ترك می كنند و از دنیای پول فرار می كنند. و سپس همواره ترسان هستند.
آنوقت در رویاهایشان وارد بانك می‌شوند، درهای گنجینه ها را می گشایند و با پول همآغوشی می كنند.
مشكل انسان در پول نیست
پول می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد
اگر پول داری خرجش كن، 
اگر نداری از آن آزادی كه فقر با خود می‌آورد استفاده كن. 

این است رویكرد من:
اگر پول داری،لذّت ببر،
ثروت چیزهایی با خود می‌آورد كه هیچ انسان فقیری نمی‌تواند از آن ها لذّت ببرد.
من،هم فقیر بوده ام و هم ثروتمند و صادقانه به شما می گویم كه چیزهایی هست كه فقط افراد ثروتمند می‌توانند از آنها لذّت ببرند.
پس هر وقت كه پولدار هستی، لذّت ببر
و بازهم تكرار می‌كنم كه من،
هم بی پول بوده ام و هم ثروتمند.
پس من اعلام می‌كنم كه چیزهایی هم هست كه تنها انسان فقیر می‌تواند از  آنها لذّت ببرد.
و هیچ راهی نیست تا بتوان از این ها هم زمان و باهمدیگر لذّت برد.
پس هر چه پیش بیاید،از آن لذّت ببر
انسان فقیر نوعی آزادی دارد.
فقر نوعی پاكیزگی دارد،
نوعی آسایش،رضایت. ذهن زیاد نگران نیست.چیزی نیست تا نگرانش باشد. می‌توانی راحت بخوابی و خرناس بكشی! و از آن آزادی كه فقر با خودش می‌آورد لذّت ببری
و هرگاه هم خودت را ثروتمند یافتی،از آن هم لذّت ببر
زیرا كه چیزهایی هست كه فقط افراد ثروتمند می‌توانند از آن لذّت ببرند: می‌توانی بزرگترین نقاشی های دنیا را روی دیوار خانه ات آویزان كنی؛چیزی كه برای انسان فقیر امكان ندارد.
می‌توانی در خانه ات بهترین موسیقی های دنیا را گوش بدهی،كه انسان فقیر نمی‌تواند
میتوانی در باغچه‌ی خانه ات گلكاری و سبزی كاری داشته باشی،كه انسان فقیر نمی‌تواند
میتوانی شعر بخوانی،نقّاشی كنی،گیتار بنوازی،آواز بخوانی،برقصی و مراقبه كنی. هزار ویك چیز برایت فراهم است.

رویكرد من این است:
در هر موقعیتی كه قرار گرفته ای، ببین كه چه می‌توانی از آن بسازی

اگر فقر است،بودا شو: كاسه‌ی گدایی را به دست بگیر و راه بیفت و سفر كن و از آن زندگی كه فقط یك گدا می‌تواند داشته باشد لذّت ببر.
گدا به جایی وابسته نیست. امروز اینجاست و فردا جایی دیگر، او یك جریانِ جاری است و به جایی نچسبیده. امیدی ندارد. او نگران بارش برف و باران نیست تا سقفی را تعمیر كند. او نگران سرقت اموالش نیست،زیرا كه مالی ندارد.
وقتی كه فقیر هستی از آن لذّت ببر.

از ثروت نیز لذّت ببر و مانند شاه جاناكاJanaka،وارسته و رها باش و از تمام چیزهایی كه پول می‌تواند بدهد لذّت ببر.
رویكرد من تمام و كامل است. 
من به شما انتخاب كردن را نمی آموزم.
من فقط می‌گویم كه هر چه كه موقعیت هست،
انسان فهیم از آن،چیزی زیبا خلق می‌كند
انسان نفهم رنج می‌كشد،
اگر پول دارد در رنج است،زیرا كه پول داشتن نگرانی می‌آورد.
او از موسیقی لذّت نمی‌برد،
از رقصی كه پول می‌تواند بیاورد، از نقّاشی لذّت نمی‌برد.
اگر پول دارد برای استراحت و مراقبه كردن و صحبت با ستارگان به هیمالیا نمی‌رود.
او نگران است،خوابش از دست رفته، اشتهایش از بین رفته
انسان نفهم اگر پول دارد چیزهای دیگری انتخاب می كند.
و اگر همین شخص به لطف خداوند فقیر شد! از فقرش هم در رنج خواهد بود. بازهم پیوسته نگران است كه :
"این را ندارم و آن را ندارم"
تو فقر را داری! از آن لذّت ببر!!
ولی مردمی‌ هستند كه در هر موقعیتی در اشتباه زندگی می كنند.
و در هر موقعیتی كه باشند، جنبه‌ی منفی آن را می گیرند و رنج می برند.
مردمی‌دیگر وجود دارند كه من آنان را انسان های هوشمند می نامم و مایلم كه دوستداران من هوشمند باشند.این افراد در هر موقعیتی كه قرارگیرند از آن لذّت خواهند برد.

#اشو
برگردان :محسن خاتمی

حضرت شیخ ابوالحسن خرقانی بر سر در خانقاه خود نوشته بود: هرکه در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد
خط: #احد_پناهی
t.me/Panahi995

🌺🥀🪷🌹🌷🪸💐
#معلم_عشق

👈  پیامی که اساتیـد  معــنوی در جهان
بیـرون ارائه می دهــند تنــها یـک حــلقه ارتباطـی اسـت .

با این شیـوه می‌توانیـد با تعالیـم طبقات درون ارتبـاط  برقــرار کنــید ،  تا اینــکـه

روزی بتــوانیـد بـا جــریــان روح الهــی ،
عشق الهـی ارتباط قویـتر برقرار سازید .

                   💐💐💐💐

👈عشــق سنگ بنــای طریـق روح الهـی اســت .
خداونـد عشــق است ، روح مقدس الهی عشـق است و شـما هـم عشـق هســتید .

این چیزی است که سعـی دارید در درک خود به آن دسـت یابـید .

                  🌷🌷🌷🌷

👈 وقتی به سطــح بالاتــری از آگـاهـی می‌رسـید شما خدمتــگذار برتـر خداونـد
نمی شــوید بلکه مجــرای عظـیم عشــق

پــروردگار بــرای کــل حـیــات هســتید ،
حـال به هر طــریق که او را می بیـنید و می شناســید .
                   🌹🌹🌹🌹

👈 تعالیــم معنــوی کـه در اینــجا بیــان
می گردد عشــق هســتند ، با عشـق است

کــه هـمــدردی،  تفـاهـــم ، خــرد و آزادی
حاصــل می شــود .
                   🥀🥀🥀🥀

👈ما در عصــری زنـدگی می کنیــم کــه
عقــل و دانــش عقــلانی مـورد سـتایـش

قـرار می گیــرند ، اما تعالیــم واقــعی از
دل بـه دل راه می یابـند این تـعالیــم در

شکـل خــاص خود هــمان نـور و صــوت خداونــد می‌باشــند که تالار قــلب را بـه

روی مهــمان خداونــد مـی گـشایـنــد تـا
داخـل شــود و در آن سکــنی گزیــند .

                   🌺🌺🌺🌺

👈 استاد درون و بیرون وظیفه دارد ،
که بـه مــا بــیامـوزد مـا روح هســتیم و
روح به حـیات خــود ادامه  مـی دهــد ،

چون خداونــد عاشــق اوســت ، ممــکن
است که در طــول راه چـیزهای بیشتری
را به ما آمــوزش دهــد .

                🧙‍♂🧙‍♂🧙‍♂🧙‍♂🧙‍♂

https://t.me/The_spiritual_laws_of_life

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

نارسایی هائی که در خود ماست را همیشه در دیگران می بینیم.

#کانجور ص ٣٠۶

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

⚖🛎⚖🛎⚖🛎⚖🛎⚖🛎

#تعادل #بالانس

☯ وقتـی سرعـت زندگـی  درونـی  از
زندگی بیرون پیشی بگیردبایدبلافاصله

در زندگیِ روزانه خود هدفهای جدیدی
را دنبال کنید تا هـر دو جهـان به تعادل برسند.

☯کسی که اغلب درآگاهی بیرون بسر می بـرد و کسـی کـه  اغلـب بـه آگاهـی
درون می پردازد متعادل نیسـت .

☸ جایگـاه انسـان در دنیای فیزیکـی نماینگر جایگـاه معنوی او نمـی باشـد ، 

پادشاهـان بسیاری بوده اند که جایگاه معنوی بسیار پایینـی داشته اند .
 
                   ♋️♒️⚛♓️

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

#پیام_معنوی ۶ بهمن ماه

قانون سپاسگزاری، به سادگی می‌گوید که وفور نعمت در یک قلب سپاسگزار شکفته می‌شود.

•┄┄┅━─┅─•••─┅─━┅┄┄•

#روزهای_تقویم_روح
بذرهای خرد برای مراقبه روزانه
۲۵ ژانویه ، ۶ بهمن

بعضی وقت‌ها به جای صحبت کردن درباره آنچه که می‌دانیم، به صرفه است که گوش کنیم. گوش کردن به اطرافیان.
زیرا گذشته از همه این ها، اگر شخصی به شما چیزی می‌گوید که معنوی و مثبت است، آن گفته از جانب صوت خداوند است.

برکت باشد

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

شرح روان ابیات مثنوی معنوی_ دفتر چهارم
قصه رُستن خَرّوب در گوشه مسجدِ اقصی و...


(۱۳۸۸) چون بگونی: جاهلم، تعلیم ده
      این چنین انصاف از ناموس* به

اگر بگویی من نادانم، به من بیاموز، این چنین منصفانه درباره جهل خود اعتراف کردن، بهتر از خودبینی و تکّبر است.
*ناموس: خودبینی، تکبر


(۱۳۸۹) از پدر آموز ای روشن جَبین*
       رَبنا گفت و، ظَلمنا* پیش ازین

ای صاحب چهره نورانی از پدرت حضرت آدم (ع) بیاموز که پیش از این گفت: پروردگارا ما به خود ستم کردیم. (اشاره به آیه ۲۳ سوره اعراف).
*جبین: پیشانی
*ظلمنا: ستم کردیم


(۱۳۹۰) نه بهانه کرد و، نه تزویر ساخت
         نه لِوایِ مکر و حیلت بر فراخت

بهانه جویی و حیله و نیرنگ نکرد و پرچم مکر و نیرنگ
برافراشت.


(۱۳۹۱) باز آن ابلیس، بحث آغاز کرد
     که بُدَم من سُرخ رُو، کردیم زرد

  دوباره ایلیس با خدای خود مجادله کرد و گفت من با نشاط و سر بلند بودم اما تو مرا شرمنده و سرشکسته کردی.


(۱۳۹۲) رنگ، رنگِ توست، صَبّاغم تویی
          اصلِ جُرم و آفت و داغم تویی

ابلیس گفت: رنگ من‌، رنگی است که تو می‌خواهی، چون دلیل اصلی گناهکاری و جُرم تویی.


(۱۳۹۳) هين بخوان: رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَني
          تا نگردی جبری و، کژ کم تنی

اگاهانه بخوان : «پروردگارا به سبب آنکه مرا گمراه کردی» تا به راه کج متمایل نشوی. ( آیه ۱۶ سوره اعراف)


(۱۳۹۴) بر درختِ جبر تا کَی برجهی
        اختیارِ خویش را یکسو نهی؟ 

تا کی می‌خواهی بیان کنی که جبرست و اختیار خود را  کنار بگذاری؟


(۱۳۹۵) همچو آن ابلیس و ذُرِّيَّاتِ او
    با خدا در جنگ و اندر گفت و گو

تو مانند ابلیس و فرزندانش با خدا به بحث و جدل پرداخته‌ای


(۱۳۹۶) چون بُوَد اکراه با چندان خوشی
    که تو در عِصیان همی دامن کشی*؟

چگونه می‌شود حس اکراه را با خوشی یکجا داشت که تو
با این عصیان با تکبر حرکت می‌کنی ؟


(۱۳۹۷) آنچنان خوش، کس رود در مُکرَهی؟
           کس چنان رقصان دَوَد در گمرهی؟

آیا ممکن است که کسی در گمراهی که بدان مجبور شده است این همه شادی و نشاط داشته باشد؟۱

(۱۳۹۸) بیست مَردِه* جنگ می کردی در آن
            کِت* همی دادند پند آن دیگران

با کسانی که تو را از گمراهیباز می‌داشتند باتمام قوا می‌جنگیدی.
*کت: که تو را


(۱۳۹۹) که صواب اینست و، راه اینست و بس
              کَی زند طعنه مرا؟ جز هیچکس

می‌گفتی کار درست همین است و بس، چه کسی جز آدم که به حساب نمیاد در این کارم سرزنش می کند ؟


(۱۴۰۰) کی چنین گوید کسی کو مُكْرَه ست؟
    چون چنین جنگد کسی کو بی رَهست؟

کسی که از خودش اختیاری ندارد چگونه میتواند با قاطعیت برای نشان دادن راه درست به من تلاش کند؟


(۱۴۰۱) هر چه نفست خواست، داری اختیار
        هر چه عقلت خواست، آری اضطرار

هرچه از نفسانیت باشد  آن‌را انجام می‌دهی و خودت را صاحب اختیار می‌دانی و هرچه عقلانی و مخالف نفس توست رو جبر می‌دانی.


@MolaviPoett

شرح روان ابیات مثنوی معنوی_دفتر چهارم
قصه رُستن خَرّوب در گوشه مسجدِ اقصی و غمگین شدنِ...


(۱۴۰۲) داند او کو نیکبخت و مَحرَم‌ست
    زیرکی ز ابلیس و، عشق از آدم ست

هر کسی که سعادتمند حقیقی و مَحرمِ اسرار الهی باشد این نکته را می‌داند که زرنگی از آنِ ابلیس است و عشق از آن آدمِ.


(۱۴۰۳) زیرکی، سَبّاحی آمد در بِحار
    كم رَهد، غرق ست او پایانِ کار

زیرکی مثل شنا کردن در دریاهاست، و کمتر پیش میآید انسانی نجات پیدا کند و اکثرآ غرق می‌شوند.


(۱۴۰۴) هِل* سِباحت* را، رها کن کبر و كين
   نیست جیحون*، نیست جُو، دریاست این

  شناگری را رها کن و تکبر و کینه توزی را ترك بگو، زیرا آبی که در آن سرگرم شنا هستی، نه رودخانه است و نه جویبار بلکه این آب دریاست.
*هِل:رهاکردن
سِباحت: شنا کردن در آب
جیحون: اینجا رود


(۱۴۰۵) در رُباید هفت دریا را چو کاه
         و آنگهان دریای ژرف بی پناه

آن هم دریایی عمیق و بیکران که هفت دریا را مانند پرِ کاه فرو می بلعد.


(۱۴۰۶) عشق، چون کَشتی بُوَد بهرِ خواص
         کم بُوَد آفت، بُوَد اغلب خلاص

عشق برای بندگان خاص خدا مانند کشتی نجات است. کسی که در این کشتی می‌نشیند، کمتر گرفتار آسیب می‌شود و غالباً نجات می‌یابد


هل امر حاضر از هلیدن فرو نهادن ترك كردن)، ترك كن رها کن
۲ سیاحت شنا کردن در آب شناوری
جیحون در اینجا رودخانه به طور مطلق


(۱۴۰۷) زیرَکی بفروش و حیرانی* بخر
     زیرَکی* ظنّ‌ست و حَیرانی نظر

زرنگی را بفروش و به جای آن حیرت خریداری کن زیرا زرنگی به منزله کمان است و حیرت به معنی شهود باطنی.
*زیرکی: تکیه بر عقل جزئی و تدبیر ناقص خویش
*حیرت: واردی است بر قلب عارفان


(۱۴۰۸) عقل، قربان کُن به پیشِ مصطفی*
         حَسبِیَ الله گُو که الله ام کَفی

عقل جزئی خود را در پیش حقیقت محمدیه قربانی کن. بگو که خدا مرا کافی است زیرا خداوند بسنده است.
*مصطفی:اینجا حقیقت محمدیه


(۱۴۰۹) همچو کَنعان سر ز کشتی وا مَکَش
        که غرورش داد، نفسِ زیرَکَش

مانند كنعان پسر نوح از سوار شدن بر کشتیِ نوح سرباز نزن، چون غرور کنعان او را فریب داد.


(۱۴۱۰) که برآیم بر سرِ کوهِ مَشید*
       مِنّتِ نوحم چرا باید کشید؟

مانند كنعان نگو که  بر سر کوه استوار و بلند می‌روم، چرا منت نوح را بکشم؟ (اشاره است به آیه ۲۲ و ۲۳ هود)
*مَشید: استوار و بلند

 
(۱۴۱۱) چون رَمی از مِنَّتش ای بی رَشَد*؟
          که خدا هم مِنتِ او می‌کشد

چگونه از احسان نوح فرار می‌کنی ای گمراه، در حالی که خداوند در برابر احسانش به او پادشاه می‌دهد.
*منت خدا: احسان و بخشش به بخشش بنده


(۱۴۱۲) چون نباشد مِنتش بر جانِ ما
    چونکه شکر و مِنتش گوید خدا؟

چرا ارشاد و بخشش او را به جان نکشیم در حالی که خداوند شکر او می‌گوید و به اوو پاداش می‌دهد.

 
(۱۴۱۳) تو چه دانی ای غَراره* پُر حسد؟
          مِنّتِ او را خدا هم می‌کَشَد

  تو چه می‌دانی ای مغرور حسود ؟ خدا نیز منت او را می‌کشد.


(۱۴۱۴) کاشکی او آشنا ناموختی
تا طمع در نوح و کَشتی دوختی

ای کاش کنعان شنا نیاموخته بود تا به حضرت نوح و کشتی او چشم امید می بست.


(۱۴۱۵) کاش چون طفل از حِیَل جاهل بُدی
            تا چو طفلان چنگ در مادر زدی

ای کاش کنعان مانند بچه‌ها از حیله ها و نیرنگ‌ها بی‌خبر بود، تا مانند اطفال به دامن مادر چنگ می‌زد.


(۱۴۱۶) یا به علمِ نقل كم بودی مَلی*
        علمِ وحىِ دل، ربودی از ولی

  یا ای کاش انسان‌های پُر از علوم نقلی و لفظی لبریز نبودند تا از اولیای خدا علم وحی و دانش باطنی را کسب می‌کردند.

 
(۱۴۱۷) با چنین نوری، چوپیش آری کتاب
         جان وحی آسایِ تو ، آرَد عِتاب

اگر در برابر اولیای خدا که به منبع نور متصل هستند. از عم کلام و حرفه سخن به میان آوری بیاوری روح مسیحایی (وجدان تو) تو را مورد سرزنش قرار می‌دهد.


@MolaviPoett

قسمت ۴۰ پادکست اورسی | درخت زندگی

در اسطوره‌های ایرانی، درختی عظیم وجود دارد که در مرکز دریای فراخ‌کِرت رشد می‌کند؛ ویسپوبیش، به معنای «درمان همهٔ دردها». این درخت هدیه‌ای‌ست از اهورامزدا و برگ‌هایش بین دنیای بَرین و زیرین پیوندی برقرار می‌کند. ویسپوبیش با نام طوبی هم شناخته میشه، سهروردی، این درخت با شکوه را اینطور توصیف می‌کند:
"درخت طوبی درختی عظیم است در بهشت. هر میوه و ثمره که تو در جهان می‌بینی بر آن درخت است. سیمرغ آشیانه بر طوبی دارد." در این قسمت سراغ موضوع درخت رفتیم و از پیوندش با حیات و انسان گفتیم.

حامی این قسمت: فروشگاه آستین

تیزر: بخشی از فیلم The Fountain
راه‌های شنیدن
https://zil.ink/owrsipodcast

حکمت‌های زندگی در دفتر پنجم مثنوی (بخش پایانی)

موضوع جلسۀ سی‌ و چهارم: بازنگری در معنای نفس اماره

تاریخ: آذرماه ۱۴۰۳

مدت سخنرانی: یک ساعت و هفده دقیقه

طرح بحث

مقدمه

۱) ویژگی‌های طبیعی و غریزی را نفسانی دانستن
۱-۱) نياز جنسي
۱-۲) گرايش مرد و زن به سوي هم
۱-۳) ميل زنان به زيبايي و آرايش
۱-۴) موسيقي
۱-۵) شعر
۱-۶) غذا خوردن
۱-۷) فرزند دوستي

۲) آسیب‌های زوانی را از جلوه‌های نفس به شمار آوردن
۲-۱) همدلی و همدری با آسیب‌دیدگان
۲-۲) آشتی با خود
۲-۳) نفس و خانواده

@irajshahbazi

نقل قول‌ها - حکمت‌های زندگی در دفتر پنجم مثنوی - بخش سی و چهارم

بعضی را اين وجود رحمت است
و راحت زيرا او در مقابله شعاع آفتاب است مى‌سوزد اگر اين حجاب نباشد

. #شمس

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

#پیام_معنوی ۵ بهمن ماه

زندگی خواستار حرکت روح به جلو یا عقب است.
هیچ چیز راکد نمی‌ماند.

•┄┄┅━─┅─•••─┅─━┅┄┄•

#روزهای_تقویم_روح
بذرهای خرد برای مراقبه روزانه
۲۴ ژانویه ، ۵ بهمن

هر زمانی که نور و صوت برای شما می‌آید، در آگاهی معنوی ارتقا می‌یابید

برکت باشد

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

شیخ حسن خرقانی باغکی داشت یکبار بیل فرو برد نقره برآمد دوم بار فرو برد زر برآمد سوم بار فرو برد مروارید وجواهر برآمد ابوالحسن گفت: خداوندا ابوالحسن بدین فریفته نگردد من به دنیا از چون تو خداوندی بر نگردم.

شیخ ابوالحسن خرقانی :

هرچه بر دیدار خدا کنی ، اخلاص بوده ، و هرچه بر دیدار خلق کنی ، ریا بود.

شیخ ابوالحسن خرقانی گفت: من نه عابدم ونه زاهد نه عالم و نه صوفی الهی تو یکی‌ایی من از آن یکی تو یکی‌ام.

#هفت_قانون_معنوی_دیپاک_چوبرا
#قانون_چهارم
چهارشنبه

☑️ قانون کمترین تلاش


قانون کمترین تلاش مبتنی بر این واقعیت است که هوشمندی طبیعت با سهولت، بی تقلا و به آرامی عمل می کند. اگر به جذر ومد، شکوفایی یک گل و یا حر کت ستارگان نظری بیاندازیم اثری از تقلای بیهوده در طبیعت دیده نمی شود. دنیای طبیعت دارای تعادل و ریتمی است که با هماهنگ شدن با آن میتوان بهترین استفاده از قانون کمترین تلاش را، با به حد اقل رساندن تلاش و حداکثررساندن نتیجه، نمود.


کاربرد قانون کمترین تلاش

عهد می بندم که با دنبال کردن گامهای زیر،قانون کمترین تلاش را به عمل در خواهم آورد.



1⃣ پذیرش را تمرین خواهم کرد. امروز افراد و اوضاع و شرایط و موقعیتها و رویدادها را همان گونه که پیش می آیند خواهم پذیرفت. خواهم دانست که این لحظه همان گونه است که باید باشد، زیرا کل کائنات همان گونه است که باید باشد. با عدم ستیز بر ضد این لحظه، بر ضد کل کائنات به ستیز بر نخواهم خاست. پذیرشم کامل و تمام عیار است. امور را همان گونه که در این لحظه هستند می پذیرم، نه آن گونه که آرزو می کردم باشند.



2⃣ با پذیرش امور به همان گونه که هستند، مسئولیت وضعیت خود و همه رویدادهایی را که به صورت مشکلات می بینم به عهده می گیرم. می دانم که مسئولیت یعنی ملامت نکردن هیچ کس یا هیچ چیز برای وضعیتی که دارم (از جمله خودم). این را نیز می دانم که هر مشکل مجالی است در جامه مبدل، و این هوشیاری در برابر مجالها به من اجازه می دهد تا این لحظه را به موهبتی عظیمتر متحول کنم.



3⃣ امروز آگاهیم در عدم تدافع استقرار خواهد یافت. نیاز به دفاع از نقطه نظرم را رها خواهم کرد. نیازی احساس نخواهم کرد تا دیگران را مجاب یا ترغیب کنم که نقطه نظرم را بپذیرند. در برابر همه نقطه نظرها گشوده خواهم ماند، و سرسختانه به هیچکدام از آنها نخواهم چسبید.

⚜join: @elmezendegi

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

#پیام_معنوی ۹ دی ماه

در مردمی که رویایی بزرگ دارند و سخت تلاش می‌کنند، قدرتی وجود دارد.

•┄┄┅━─┅─•••─┅─━┅┄┄•

#روزهای_تقویم_روح
بذرهای خرد برای مراقبه روزانه
۲۹ دسامبر ، ۹ دی


از دست دادن حافظه برای شکوفایی روح سودمند می‌باشد.
اما جایی در طی مسیر، روح الهی یک ندای بیدار باش می‌فرستد. آن از طریق یکی از همکاران نظام معنوی می‌آید. و ندای بیدار باش می‌گوید : خوب، اکنون زمان این است که بخاطر بیاوری که برای چه اینجا هستی؟

برکت باشد

┄┅═┅⊰❀♡ 𝐇𝐔 ♡❀⊱┅═┅┄

🌌🎆🌄🌌🎇🎆🌄

#استاد_درون_بیرون

✨ ندای خـداوند در آغاز جـهان‌های
زیرین :
آنگاه که باید تسلی و حیات به یکدیگر
ایثار می کردید ،به بازی مشغول شدید؛
اینک باید با به سر بردن در کاخ هایی

که در زیر آماده کرده ام درس حقیقت بیاموزید . در قلمرو پادشادهایی پدر
هرگاه که آماده شدید به خانه باز
خواهید گشت .

🧙‍♂ اسـتاد درون روح را از چـنگ
نیروهای منفی رها میسازد . او نیکی
حاضر در قلب هر وجود ، آغاز، دوام
و پایان حیات هر مخلوقی است .

🧙‍♂ عملکرد استاد درون درکل اشیا
به چشم می خورد وبذر الهی است که
درتمام صورت های حیات نهفته است.

در این جهان هیچ مخلوقی متحرک و
ساکنی نیـست که بتواند بدون او
وجود داشته باشد .
او پرودگار ، خداوند در عمل است و
یک اتم از کالبد او برپا دارنده جهان ها
بر روی جهان هاست .

👨‍🚀 آدمی دروضعیت آگاهی انسانی اش
به همان نسبت که قادر باشد تصویر
آرمان های گذشته و استنباط خود از
خـداوند را در هم شکند ، به دیـدن
حقیقت نائل خواهد آمد .

🌟 کالبد استاد درون و بیرون از قماش
روح الهی است، یعنی ازجوهره خداست

که از اقیانوس عشق و رحمت به بیرون
می تراود ،تمامی حیات را برپا می دارد
و هـمه اشکال حیات را به هـم پیـوند
می دهد .
این سیاله شامل آگاهی خدایی است و زندگی بشر بدان بسته اسـت . این والاترین صـورت انرژِی و رفیـع ترین
سطح هوشیاری است .


👽 ازلحظه ای که یک روح کوچکترین تماسی با استاد درون برقرار کند ، دیگر هیچگـونه جدایـی بیـن آنان ممـکن
نخواهد بود. از آن پس، آن روح همانند

یکـی از عزیـزان و بسـتگان او با وی
خویـشاوندی حاصل می کند و استاد
را همچون تپش قلب و نفسی که فرو
می برد به خود نزدیک خواهد یافت .

🤖 کسی که ادعا میکند آرزوی عظیمی
برای خدمت به نوع بشر دارد از جایگاه نیروی منفی سخن می گوید .
یکی از بزرگ ترین دام های این نیـرو
همین است که آدمی را براین باور دارد که درحال خدمت کردن به همنوع خود
اسـت .

🧑‍⚕ تمامی آنانی کـه به شفای جسمانی
و ذهنی بشر مشغولند  ، همه کسانی که سعادت و خوشبختی دنیوی به زندگی

دیگر آدمیان می آورند فریب نیروی
منفی را خورده اند و باور کرده اند که
این طرح و اراده خداست .

✴️✴️✴️✴️✴️

🏞 دانش باستانی سفر روح پناه تمامی
روح هاست .همه تحت نظر استاد درون
و بیرون هستند ، اگر چه تنها معدودی
قادر بـه تشخـیص و پـذیـرفتن او به
عنوان پیشوای زمان می باشند .

🗿 بشر باید به روح الهی اتکا داشته
باشد و هرگز به وجه منفی پناه نبرد .
آنگاه که کسی با نیروی منفی کار کند ،
در مسیر صعودش توقف کرده و دائماً
در حیطه انهدام عمل می کند .

🔮 یکی ازحقایق آشکار طریق خالص
معنوی اینست که هر آنکس که بکوشد

به انسانیت خدمت کند، شکست خواهد
خورد و آنکس که کمـر به خدمت خدا
بندد ، در زندگی توفیق خواهد یافت .

🎆 سفر روح طریقی، هم کیهانی و هم شخصی است که جوینده را به درون
قلب خدا رهنمون می سازد .

هر آنچه در زندگی یک رهرو مقتضی
باشد در مسیـر سفر روح که بالاترین
طریقت هاست ، پیـش رویـش قـرار

خواهد گرفت و هیچ کس قادر به طی
این طریـق نخـواهد بود مگر در معیت
استاد درون .

🎇 جنـبه های سه گانه خـداوند ، یا
تثلیث خداوند تمامی جوانب زندگی را
در بر می گیرد، این جنبه های سه گانه
همان سه کالبد استاد درون می باشند.

نخست حضور مطلق، ازلی و جاویدان استاد ،دوم کالبد عالمگیر وشکوهمندی
است که آن را روح الهی می نامیم
سوم کالبد متجلی شده یا استحاله
تاریخی آگاهی الهی است .

🌄 [آن] ذات الهـی اسـت  ، در مقام
مقایسه با عظمت و پهناوری کیهان های
مادی ازچنان جلال و جبروتی برخوردار

است که نفس این عالم و عـوالم دیگر
در مقابل عرصه شاهانه و بی پایان‍ـش
جز غباری ناچیز نیست .


🌠 روح الهی راه است و پیمودن آن
طریقی دائم و بلاتغییر .
همه دیـگر راه ها تغییر پذیرند و قابل
اعتماد نیستندچون درنهایت به مراتب
بالای جهان های روانی می انج‍امن‍ـد .


🌌 خداوند کامل ترین مطلوب عشق
است شکوه او برکسانی مشهود میشود
که قادر به دریافت الهامات [ آن ] باشند.

خداوند خودش را از راه های گوناگونی
بر برگزیدگان این جهان متجلی میسازد.


🔮پیروان طریق سفر روح برگزیدگانی
هستـند که خـدا برای بازگشـت به اقلیم بهشـتی و یاری رساندن با خـود انتخاب
کرده است .
👈آنان سعادت یافتگانی هستند که با
پیروزی بر حیـله های نیـروی منفی
توانسته اند راه بازگشـت به جهان های بهشتی را بیابند .

🔭 عالم ماوراء فراسوی آگاهی کیهانی ( شعور کیهانی ) قـرار دارد اما برای
هر کسی که در جستجوی [آن] همت
ورزد قابل دسترسی است .

آقای آبلار قول داد که خودش مرا راهنمایی خواهد کرد تا عمداً نخستین دروازه را بگشایم، بعد از اینکه با موفقیت پرواز تجریدی را اجرا کردم. او تأکید کرد که برای گشودن دروازه ها تغییر کامل نحوه رفتار ضروری است، زیرا تصور ادراکی ما در این باره که جامد هستیم، چیزی است که کالبد اختری را زندانی می کند و نه ساختار جسمانی بدن. پرسیدم:
- نمی توانید برایم توضیح دهید که دروازه ها کجا هستند؟ آن وقت خودم می توانم آنها را باز کنم.
مرا نگریست و سر تکان داد. سپس به من هشدار داد:
- بازی کردن با قدرتهایی که در پس دروازه هاست احمقانه و خطرناک است. کالبد اختری باید رفته رفته، با هماهنگی آزاد شود. به هر حال شرط لازمه، آن است که شخص مجرد بماند.
ادامه دارد...

📕کتاب گذر ساحران

🆔 @nagualism

- این دروازه های اسرارآمیزی که درباره اش حرف می زنید، کجاست؟
- بعضی نزدیک پوست است و بعضی دیگر کاملاً درون بدن. هفت دروازه اصلی وجود دارد. وقتی آنها بسته اند، انرژی درونی ما در کالبد جسمانی محبوس می ماند. حضور کالبد اختری در درون ما چنان با ظرافت است که ممکن است عمری را سپری کنیم و هرگز ندانیم که در آنجاست. به هر حال اگر کسی می خواهد آن را رها سازد، باید دروازه ها گشوده شوند و این کار بر اثر تمرینهای مرور دوباره و تنفس کردنی انجام می گیرد که کلارا به تو نشان داد.

📕کتاب گذر ساحران

🆔 @nagualism

شرح روان ابیات مثنوی معنوی _ دفتر چهارم
آموختنِ پیشه گورکَنی، قابیل از زاغ، پیش از آنکه در عالَم، علمِ گورکَنی و گور بُوَد

(۱۳۰۱)کندنِ گوری که کمتر پیشه بود
     کی ز فکر و حیله و اندیشه بود؟ 

حرفه گورکنی که از نازل‌ترین حرفه‌هاست چگونه ممکن است که از فکر و تدبیر و اندیشه آدمی برآید؟


(۱۳۰۲) گر بُدی این فهم، مر قابیل را
       کی نهادی بر سَر، او هابیل را؟

اگر قابیل واقعاً از این حرفه اطلاعی داشت، پس چرا جسد هابیل را بر دوش می‌کشید؟


(۱۳۰۳) که کجا غایب کنم این کُشته را؟
       این به خون و خاک در آغشته را؟

جسد هابیل را کجا پنهان کنم؟ این جسد آغشته به خون و خاک را کجا مخفی کنم؟

(۱۳۰۴) دید زاغی، زاغ مُرده در دهان
          بر گرفته، تیز می‌آمد چنان

قابیل در این احوال بود که دید زاغی جسد زاغی دیگر را به منقار گرفته و با شتاب می‌آید.


(۱۳۰۵) از هوا زیر آمد و شد او به فن
          از  پیِ تعلیم، او  را  گورکن

آن زاغ از هوا فرود آمد و برای تعلیم فن گورکنی به قابیل مشغول کندن زمین شد.


(۱۳۰۶) پس به چنگال از زمین انگیخت گَرد
           زود  زاغِ  مُرده  را  در  گور  کرد

پس آن زاغ با چنگال خود زمین را کَند و فوراً جسد زاغ مُرده را در گور قرار داد.


(۱۳۰۷) دفن کردش، پی ببوشیدش به خاک
          زاغ  از  الهامِ  حق  بُد  عِلم ناك

جسد زاغ را دفن کرد و با خاک پوشاند زیرا زاغ از طریق الهام الهی دارای علم شده بود.


(۱۳۰۸) گفت قابیل: آه شُه* بر عقلِ من
که بُود زاغی ز من افزون به فن

قابیل گفت: اُف بر این عقل من كه يك زاغ در فن و هنر از من برتر است.
* شُه: تف


(۱۳۰۹) عقلِ كُلّ را گفت: ما زاغَ الْبَصَر
       عقلِ جزوی می‌کند هر سو نظر

حضرت حق درباره عقل كل (عقل حقیقت طلب) فرموده است: چشم او به کژی نگرایید، در حالی که عقل جزوی (عقل دنیا طلب) از روی هوی و هوس به هر سو نگاه می‌کند. اشاره به آیه ۱۷ سوره نجم ما زاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَى. «چشم محمد(ص) به کژی نگرایید و از حد در نگذشت.»
(مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۷۳)

 
(۱۳۱۰) عقل ما زاغ ست نورِ خاصگان
عقلِ زاغ اُستادِ گورِ مُردگان

عقل ما زاغ است، نور معنوی و روحانی بندگان خاص خداوند است. عقل حقیقت جو مخصوص بندگان صالح و خاص که وسیله شهود حقیقی است.
عُراب : از اصطلاحات صوفیه، جسم کُلی در اخرین مرتبه از عالم الهی، کنایه از سیاهی و دوری
*عقل زاغ: نماد نَفس اماره  
*عقل اهل هوی و هوس: راهنمای مرده دلان و اسیران شهوت.


(۱۳۱۱) جان که او دنباله زاغان پَرَد
        زاغ، او را سویِ گورستان بَرَد

روحی که به دنبال زاغ پرواز کند، زاغ او را به گورستان می‌برد.


(۱۳۱۲) هين مَدو اندر پیِ نفسِ چو زاغ
        کو به گورستان بَرَد، نه سویِ باغ

  دنبال نفس اماره ندو که او مانند زاغ تو را به گورستان می‌برد، نه به سوی گلستان.
گورستان: دنیا
گلستان: عالم معنا


(۱۳۱۳) گر رَوی، رو در پیِ عَنقایِ دل*
       سویِ قاف و مسجدِ اقصایِ دل

اگر قرار است که دنباله روی کنی از سیمرغ دل پیروی کن، و به سوی کوه قاف و مسجد اقصی دل حرکت کن.
*عَنقای دل: دل مانند سیمرغ_ روح

*قاف: کنایه از قلب انسان است که مظهر اسماء الهی است


(۱۳۱۴) نو گیاهی، هر دَم از سودایِ تو
         می‌دمد در مسجدِ اَقصایِ* تو

  هر لحظه از خیالات بی اساس و آرزوهای، جوانه‌ای در مسجد اقصای دل تو می‌روید.
*مسجد اقصٰی: اینجا دلی که پرستشگاه حق باشد و لاغیر.


(۱۳۱۵) تو سليمان وار داد او بـده
   پی بَر از وَی، پایِ رَد بَر وَی منه

تو هم مانند حضرت سلیمان حق آن جوانه ها را ادا کن و به ماهیت و خاصیت آنها واقف شو و رَد پا روی آنها نگذار. به آنان بی‌توجه نباش.


@MolaviPoett

بزرگ‌ترین وظایف هر ایرانی

دکتر نصر الله پورجوادی

معروف‌ترین و انسانی‌ترین پندی که در فلسفۀ ایرانی به ما داده شده است، همان اندیشۀ نیک، گفتار نیک، کردار نیک است. این توصیه را که دوست و دشمن مورد ستایش قرار داده‌اند، بالاترین درس اخلاقی برای بشریت دانسته‌اند. علاوه بر این سه پند که مربوط به اعمال هر کس با خودش می‌شود، بزرگان ما سه وظیفۀ خطیر هم برای ما تعیین کرده‌اند که مربوط به اعمال و رفتار ما در جامعه و با دیگران می‌شود و لذا می‌توان آنها را وظایف اجتماعی یا ملی نامید. این سه و وظیفه در دینکرد ششم، بند ۳۲۲ ذکر شده است.

نخستین وظیفۀ بزرگ ما تبدیل دشمن به دوست است؛ پس در فلسفۀ ایرانی، وظیفۀ انسان در قبال دشمن یا دشمنانش، این نیست که با آنان بجنگد و آنان را شکست دهد یا بکشد. و این نیست که در صدد برآید که انواع و اقسام سلاح‌های جنگی و خدای نکرده شیمیایی و غیره را بسازد، تا مردم را بکشد. بلکه وظیفۀ او مهم‌تر از هر چیز ایجاد صلح و دوستی است.

وظیفۀ دوم تبدیل آدم‌های بد و مخرّب و جنایت‌کار به آدم‌های خوب است؛ پس وظیفۀ ما با این قبیل اشخاص، گرفتن و زدن و به زندان افکندن و از کشور و کاشانه تبعید کردن نیست، بلکه با مسالمت رفتار کردن و اصلاح آنها است. به اصطلاح دینی و قرون وسطایی، ما وظیفه نداریم که با کفار بجنگیم و آنها را از بین ببریم. وظیفۀ ما هدایت آنهاست.

وظیفۀ سوم تبدیل نادان به دانا، یا جاهل به عالم و دانشمند و حکیم است؛ پس کاری که ما بنا بر فلسفۀ عملیِ ایران‌شهری باید انجام دهیم، گسترش آموزش و پرورش و تأسیس مدارس و دانشگاه‌ها و تأمین معلمان و استادان و باسواد کردن بی‌سوادان و آموزش و پرورش نسل‌های آینده برای کشور است. این سه وظیفه خویشکاری مِهِست، یعنی بزرگ‌ترین وظایف خوانده شده است و اگرچه در بیش از هزار سال پیش در کتاب دینکرد ذکر شده، ولیکن امروز هم نه تنها از اهمیت آنها کاسته نشده، بلکه حتی مهم‌تر و خطیرتر از زمان‌های گذشته هم شده است».

(به نقل از مجلۀ بخارا، شمارۀ ۱۶۵، آذر و دی ۱۴۰۳، صص ۸ - ۷).

@irajshahbazi

خدا همچون روح زندگی ✨

و
شرح غزلِ «آن را که درونِ دل، عشق و طلبی باشد»

✨❣️✨❣️✨

@hozoormolana

کودکی بود
کلمات ما بشنيد
هنوز خُرد بود.

از پدر و مادر بازماند
همه روز حيران ما بودی
سر بر زانو نهاده بودی همه روز.

پدر و مادر نمی‌يارستند که با او اعتراض کردن
وقت‌ها بر در گوش داشتمی که او چه می‌گويد.
اين بيت شنيدمی:
«در کوی تو عاشقان پُر آيند و روند
خون جگر از ديده گشايند و روند
من بر درِ تو مقيم، مادام، چو خاک
ورنه دگران، چو باد آيند و روند»

گفتمی:«باز گوی
چه گفتی؟»
گفت:«نه.»

#شمس

از شیخ #ابوالحسن_خرقانی پرسیدند که عارف کیست؟ گفت: مَثَلِ عارف مَثَلِ مرغی است که از آشیانه رفته بود به طمع طعمه و نیافته قصد آشیانه کرده و ره نیافته در حیرت مانده و خواهد که به خانه رَوَد، نتواند.

برگرفته از نوشته بر دریا
از میراث عرفانی
#شفیعی_کدکنی

می‌گوید:
تو به رقص به خدای رسیدی؟
گفتم:
تو نیز رقصی بکن
به خدا برسی.

"شمس تبریزی"

☀️📖☀️

@hozoormolana

🌈🌈🪻🪻🪻🌈🌈
#جستجوی_خدا

💫✨✨💫

⁉️ آیا ‌ می‌بایست در جستجوی خدا
باشیم و یا اینکه دست از جستجو
بکشیم و هر آنچه را که داریم بپذیریم ؟


🩵 با اعتماد به قلب که مترادف با کلمه آگاهی برای ماست ، می توانیم در یک
چشم بهم زدن موانعی را که استدلالات

منطقی در مقابلمان می‌گذارند پشت سر گذاشته و به ادراکات ماورایی که هدف حقیقی ما می‌باشد نائل آییم .

👈 این به معنای جدا کردن خودمان از
جهان فیزیکی نیست بلکه پذیرفتن جهان فیزیکی به معنای واقعی و روشن است.


🧘 همانطور که اساتید معنوی همیشه می‌گویند راه کمال برای افراد مشکل
پسند بسیار دشوار است ،باید نه چیزی
برایمان خوشایند باشد نه بدآیند تا
جایگاه هر چیزی روشن شود .

💎💎💎💎💎

✍ طبیعتاً چون تفاوت محسوسی بین شناخت ماورایی و درک فیزیکی وجود
ندارد ما باید در وضعیتی رها و غیر

وابسته از مرز آنها عبور کنیم تا وقتی
که هنوز طرفدار و یا بر علیه هر چیزی
باشیم توسعه و پیشرفت ما به سوی
آگاهی متعالی به تعویق خواهد افتاد .

⬅️ این کشمکش ها در وجود ما ،
درونمان را به صحنه نبرد تبدیل میکند.
به عبارتی ساده‌تر اگر ما آرامش در خدا

را بپذیریم ، هر سد و مانعی به خودی
خود فرو می‌ریزد بنابراین ما باید از
حرف زدن و فکر کردن دست برداریم

آنگاه هیچ چیز نخواهد بود که نتوانیم بفهمیم و می‌آموزیم که اگر ما در پی روشنگری معنوی باشیم از دستانمان می‌گریزد .

⏪اگر خودمان را در نقش فاعل از خدا
تفکیک کنیم جوینده می‌شویم و همیشه
تحت تصرف خواست خود در تقلای
یافتن واقعیت غایی باقی خواهیم ماند.

📢 پس هرگز جویای آن نمی‌شویم ،
چون هر آنچه که بخواهیم هم اکنون
همین جاست .
کافیست به فراسوی جسم برویم و از
آن دیدگاه ، بی طرفانه جهان را نظاره
کنیم تا همه چیز را آنطور که هسـت
ببینیم .

📣 «حیات در تعادل باقی است.»

🪻🌀🪻🌀🪻

https://t.me/The_spiritual_laws_of_life

در آمدن سلیمان علیه السلام هر روز در مسجد اقصی بعد از تمام شدن جهت عبادت و ارشاد عابدان و معتکفان و رستن عقاقیر در مسجد


(۱۲۸۷) هر صباحی چون سلیمان آمدی
       خاضع اندر مسجدِ اَقصی شدی

هر صبح که سلیمان از منزلش بیرون می‌آمد فروتنانه به مسجد اقصی وارد می‌شد.


(۱۲۸۸) تو گیاهی رُسته دیدی اندرو
      پس بگفتی: نام و نفعِ خود بگو

سلیمان به هر گیاه تازه‌ای که در مسجد می‌رویید می گفت: اسم و خاصیت خود را بگو.


(۱۲۸۹) تو چه دارویی؟ چیی؟ نامت چی است؟
تو زیانِ کی و؟ نفعت بر کی است؟

تو چه نوع دارویی هستی؟ چی هستی؟ نام تو چیست؟ برای چه کسانی مضری و برای چه کسانی منفعت داری؟


(۱۲۹۰) پس بگفتی هر گیاهی فعل و نام
       که من آن را جانم و، این را حِمام*

پس هر گیاهی اسم و خاصیت خود را گفت و توضیح می‌داد که من به برخی مایه جان  و برخی مرگ و هلاك هستم.
*حَمام: مرگ


(۱۲۹۱)من مرین را زهرم و، او را شِکَر
          نام من اینست بر لوح، از قَدَر

من برای شخصی زهر کُشنده‌ام، و برای برخی شیرین و گوارام. نام من در لوح محفوظ آمده و خدا از ازل برای من این ذات و خاصیت را مُقدّر کرده است.


(۱۲۹۲)پس طبیبان از سلیمان، ز آن گیا
          عالِم  و  دانا  شدندی، مُقتدی

پس اطبا بوسیله سلیمان با نام و خواص گیاهان و دانا و آگاه شده و الگو دیگر اطبا شدند.


(۱۲۹۳) تا کُتُب هایِ طبیبی ساختند
        جسم  را  از رنج می‌پرداختند*

اطبا کتاب‌های طبی تألیف کردند تا با کمک این کتب رنج بیماران را از جسم‌شان رفع می‌کردند.
*می پرداختند: رفع می‌کردند


(۱۲۹۴) این نجوم و طبّ، وَحیِ انبیاست
عقل و حس را سویِ بی سو، رَه کجاست؟

این دانش نجوم و طب هم از وحی پیامیران بوجود آمده است. والا عقل معاش آدم چگونه می‌تواند به عالم ماوراء راه پیدا کند؟


(۱۲۹۵) عقل جزوی، عقل استخراج نیست
          جز پذیرایِ فن و محتاج نیست

عقل جزوی در حدی نیست که به وسیله آن چیزی کشف کرد، عقل جزوی تنها می‌تواند فنی را یاد بگیرد و محتاج آموزش است.


(۱۲۹۶) قابل تعليم و فهم ست این خِرَد
       ليك صاحب وحی تعلیم‌ش دهد

گرچه عقل جزوی استعداد و قابلیت یادگیری دارد اما محتاج اینست که پیامبران و صاحبان وحی به او آموزش بدهند.


(۱۲۹۷)جمله حِرفت‌ها یقین از وحی بود
           اوّل او، ليك عقل آن را فزود

بطور قطع و با یقین اولِ همه فنون از وحی الهی سرچشمه گرفته و بعد عقل چیزهایی بر آن افزوده است.


(۱۲۹۸)هیچ حِرفت را، ببين كين عقلِ ما
          تانَد  او  آموختن  بی  اوستا؟

ببین عقل ما توان یادگیری هیچ حرفه و فنی را بدون استاد دارد؟


(۱۲۹۹) گرچه اندر مكر موىِ‌اشكاف بُد
         هیچ پیشه رام، بی اُستا نشد

اگرچه این عقل جزوی در چاره‌یابی و تدبیر دقیق و موشکاف است، اما توان یادگیری هیچ حرفه و فنی را بدون استاد ندارد.


(۱۳۰۰) دانش پیشه ازین عقل ار بُدی
پیشه‌یی، بی اوستا حاصل شدی

اگر دانش هر فن و حرفه ای از عقل بود، در آن صورت بدون استاد هم امکان داشت آن فن را فرا گرفت.



@MolaviPoett

نقل قولها - حکمتهای زندگی در دفتر پنجم مثنوی - بخش بیست و هشتم

حکمت‌های زندگی در دفتر پنجم مثنوی (بخش بیست و هشتم)

موضوع جلسه‌ی بیست و هشتم: کم‌خوری و پرخوری

تاریخ: مردادماه ۱۴۰۳

مدت سخنرانی: یک ساعت و دو دقیقه

طرح بحث

مقدمه

۱) مولانا و مسأله‌ی غذا خوردن

۲) سه نگاه کلان به مساله‌ی غذا خوردن

۳) گرسنگی و کم‌خوری

۴) نمونه‌هایی از تقابل لقمه و لقمان در زندگی مولانا

۵) طرح چند نکته‌ی تکمیلی

@irajshahbazi

ذهنی که اندوه
بر آن مستولی شده،
هرگز نخواهد دانست
که عشق چیست،

«احساساتی بودن»
و
«عاطفی بودن»

هیچگونه ارتباطی
با عشق ندارد،

لذا
عشق نیز
ارتباطی با «آرزو» و «لذت» ندارد.

#کریشنامورتی
#رهایی_از_دانستگی

عشق ادعای مالکیت ندارد
بلکه آزادی می دهد.

رابیندرانات تاگور

چرا
ما اصولاً
خاطرهٔ احترام،
تملّق و تمجيد يا اهانت و آزار را
در ذهن انبار مى‌كنيم؟

چرا
خاطرهٔ محبت
يا نفرت ديگرى را
نسبت به خود در ذهن نگه مى‌داريم؟

علت اين است كه
بدون انباشتن این تجربيات
و واكنشى كه نسبت به آنها داريم،
ما اصلاً وجود نداريم و
خود را فاقدِ هستىِ روانى مى‌دانيم.

بدون نام و عناوین،
بدون وابستگى‌ها و تعلقات،
بدون باورها و ايده‌ها
هيچ چيز نيستيم.

ترس
از چيزى نبودن است كه
ما را مجبور به انباشته‌كردن مى‌كند.

#كريشنامورتى

ای خواجه برو به هر چه داری
یاری بخر و به هیچ مفروش

آواز : حسام‌الدین سراج
عود : محمد فیروزی
سه‌تار : جلال ذوالفنون
نی : جمشید عندلیبی
شعر : سعدی

کانال موسیقی سنتی "کُرُن موزیک"  @koronmusic 🎶

#آغازی_دیگر

☀️⚡️☀️⚡️☀️⚡️☀️⚡️☀️⚡️☀️⚡️

🏮مهمترین نکته در تعالیم معنوی روح الهی ، دانستن این مطلب می باشد که
راه حل هر مشکلی درون خود ماست .

🏮 زندگی به ما می آموزد که تمام موجودات زنده در چرخه تغییر قرار دارند ، این نشانه پایان فرصت های معنوی شما نیست بلکه آغازی دیگر است .

🏮 اگر قصـد انجـام کاری را دارید ، به
دنبال آن کاری باشید که واقعاً میخواهید

انجام دهیـد و با تمام وجـود حاضرید
بدون هیچ چشمداشتی برای آن زحمت بکشید و عرق بریزید .

🏮 شمـا بایـد این دو کار را بـه فـوریت انجام دهید، کاری که از آسایش و آرامش آن لذت ببرید وهر روز کار خاصی را برای دیگری انجام دهید .

🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅

🏮بسیاری از مردم قصد دارندمحیطشان
را تغییر داده و با کسب کنترل بیشتر
روی آن از سعادت برخوردار گردند .

👈 این امر عملاً غیر ممکن است ، با این وجود بشر از ابتدای زمان با آن دست به گریبان بوده است. تاریخ زمین بر اساس

یک چنیـن فرض محالی شـکل گرفـته و
قصه های بیشماری بر همین پایه درست
شـده اند ، چـون نویسـندگانشان بـر این
تصور بـوده اند که این اساس سعادت و
خوشبختی است .

🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨

🏮هرگاه به درجه ای از استقلال دست یابیـم کـه تغییـر شرایـط محیـطی دیگر برایـمان اهمـیت نداشتـه باشـد ، قـدرت
تغییر در آن را بدست آورده ایم .

🏮این یک واقعیت است که آنچه مردم
درصدد ارضایش هستند مجموعه ای از

تصورات و احساسات خطا آمیزی است
که بیش از هر چیز بر مبنای لذات حسی
استوار است.

🏮ما به خود مدیونیم که در هر کاری
که انجام می دهیم بیشترین بهره را از زندگی ببریم .

🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻

نه خادم کس بُوَد، نه مخدوم کسی
انصاف بده که خوش جهانی دارد
الفقیر لا یَملِک و لا یُملَک.

شمس تبریز

🕯 فرزانگان کهن
از تائوت‌چینگ، اثر لائوتزه

فرزانگان کهن کامل و دقیق بودند.
خِرد آن‌ها دست نیافتنی بود.
کلمات از بیان آن عاجزند.
آنچه می‌توان بیان کرد تنها ظاهر آنهاست.
آن‌ها مراقب بودند؛
درست همچون کسی که از رودخانه‌ای یخ زده می‌گذرد.
آن‌ها هوشیار بودند؛
همچون جنگجویی که در قلمرو دشمن است.
با ادب؛ همچون میهمان.
جاری؛ همچون یخ در حال آب شدن.
شکل پذیر؛ چون تکه‌ای چوب.
پذیرا؛ همچون درّه‌ها،
زلال؛ همچون آب.

آیا می‌توانید آنقدر انتظار بکشید که گِلتان ته‌نشین شود و تنها آب زلال باقی بماند؟

آیا می‌توانید بی‌حرکت باقی بمانید تا زمانی که عمل مناسب خود به خود رخ دهد؟

فرزانه در جستجوی رضایت خاطر نیست.
نه در جستجوست؛ نه انتظار می‌کشد.

او حاضر است؛
آماده برای خوشآمد گویی به هر چیز.

شرح روان ابیات مثنوی معنوی_دفتر چهارم
باز آمدنِ شاعر بعدِ چند سال به امیدِ صِله...


(۱۱۹۶) خاصه مرد حق که در فضل ست چُست
          پُر شود زآن باد چون خيكِ *دُرُست

بخصوص مرد خدا که در فضیلت فعّال و اگاهست، و مانند خيك سالم از بادِ مدح پُر می شود.
*پُر شدن از بادِ مدح: کنایه از تعالی و رشد روحی و کمال است.


(۱۱۹۷) ور نباشد ،اهل ز آن بادِ دروغ
   خيك بدریده ست کی گیرد فروغ؟ 

اگر آن شخص شایسته مدح و ستایش نباشد هر اندازه که او مورد ستایش قرار گیرد بر کبر و غرورش افزوده می‌شود. مثل خیکی است که پاره شده و از کمال دور افتاده است.


(۱۱۹۸) این مثل از خَود نگفتم ای رفیق
      سَرسَری مشنو، چو اهلی و مُفیق 

ای رفیق این مثال را از پیش خود نگفتم اگر انسانی لایق و هوشیار هستی آنرا بی اهمیت تلقی مکن و با دیدگاه سطحی بدان منگر.
*مفیق: هوشیار


(۱۱۹۹) این پیمبر گفت، چون بشنید قَدح*
          که چرا فَربِه شود احمد به مدح؟

این کلام پیامبر(ص) است، هنگامی که از کافران شنید. چرا  (محمدص) از شنیدن مدح اینقدر شاد و مسرور می‌شود؟
*قَدَح: عیب جویی بدگویی


(۱۲۰۰) رفت شاعر پیشِ آن شاه و ببُرد
       شعر اندر شُکرِ احسان کان نمُرد

آن شاعر نزد شاه رفت و شعری در ستایش شاه سرود و ضمن آن شعر بیان کرد که احسان شاه هنوز پایدار است.


(۱۲۰۱) مُحسِنان مُردند و احسان ها بماند
      ای خُنُک آن را که این مَرکَب براند

احسان کنندگان مُردند اما احسان‌های آنها هنوز در دنیا باقی است. خوشا به حال کسی که مرکب احسان را می‌راند . *مرکبِ احسان راندن: احسان نمودن و ادامه دادن آن


(۱۲۰۲) ظالمان مُردند و ماند آن ظلم‌ها
         وای جانی کو کند مکر و دَها*

ستمگران مُردند و ستم و آثار آن هنوز باقی است وای به حال کسی که مکر و تزویر بکار برد.
*دَها: زیرکی


(۱۲۰۳) گفت پیغمبر: خُنُک آن را که او
       شد ز دنیا ، ماند ازو فعلِ نکو

پیامبر (ص) فرمود: خوشا به حال کسی که از دنیا برود و عمل نيك او باقی بماند.


(۱۲۰۴) مُرد، مُحسن ليك احسانش نمُرد
  نزد یزدان، دین و احسان نیست خُرد

انسان نیکوکار می‌میرد، اما نیکی او نمی‌میرد، چون در نزد خداوند دینداری و نیکوکاری کار حقیری نیست
(اشاره به آیه ۱۶۰ سوره انعام)


(۱۲۰۵) وایِ آن کو مُرد و عصیانش نمُرد
          تا نپنداری به مرگ، او جان بِبُرد

وای به حال کسی که می‌میرد ولی عصیان و تبهکاریش نمی‌میرد. مبادا گمان کنی که او با مُردنش از عذاب و جزا رها می‌شود.


(۱۲۰۶) این رها کن، زآنکه شاعر بر گذر
          وام دارست و، قوی محتاجِ زر

  این حرف‌ها را رها کن ،و از شاعر بگذر، زیرا آن شاعر هم مقروض است و هم سخت نیازمند سیم و زر.


(۱۲۰۷) بُرد شاعر، شعر سویِ شهریار
         بر امیدِ بخشش و احسانِ پار

شاعر به امید دریافت هدیه شعر سروده شده خود را به سوی شاه برد.


@MolaviPoett

#خرد_ناب

🔴🟠🟡🔵🟣🟢⚪️

🔘همیشه باید بخاطر داشته باشیم که
چرا اینجا هستیم ؟
⁉️آیا برای این است که از طریق عادی چیزی را برای خودمان کسب کنیم ؟

⁉️یا برای عشق ورزیدن و خدمت به خداوند است ؟

🔘ما به خود مدیونیم که در هر کاری
که انجام می دهیم بیشترین بهره را از زندگی ببریم .

🔘راز ورود به وضعیت آگاهی در رهائی فرد از وابستگی به جهان بیرون ، یا جهان ادراکات حسی است که به معنای سلب
توجه از تمامی اشیاء محسوس این دنیا
می باشد .

🔘گناه و ترس بین ما و میراث معنوی حقیقی مان می ایستد .

🔘هیچکس را راه نجات از رنجی که خود برای خویش آفریده ، نیست .


🔘وقتی با قلبی خالص خواهان حقیقت هستی ، روح الهی تو را یک قدم به سر
منزل خدا نزدیک تر می کند .

▫️◽️◻️⬜️◻️◽️▫️

🎁به همان گونه که هدیه ی عشق داده
شده است ، باید برگردانده شود .

🔘سرنوشت نهایی شما به عنوان روح
این است که بتوانید در زندگی امروز
خود بهترین فردی که می توانید باشید .


🔘ارتباط با روح اغلب بی خبر انجام
می شود ، زیرا تجربه ای بسیار عادی است بخشی بسیار مجزا از موجودیت فرد .

🔘زندگی را همان گونه که هست بپذیر
و بهترین کاری که می توانی انجام ده .

🔘 مهم نیست با چه چیزی رو به رو
میشویم روح باید سرانجام  به نقطه ای برسد که بگوید می دانم راهی وجود دارد ، ممکن است در این لحظه ندانم آن چیست اما همیشه راهی هست.


🔘اغلب در دیگران اشتباهاتی می بینیم
که شبیه خودمان است . اگر در حال انتقاد از دیگران متوجه خودتان شدید ، دست نگه دارید یک لحظه به خودتان نگاه کنید و با مهربانی نه به شیوه ای منتقدانه بپرسید :

⁉️این من نیستم که خودم را در این
فرد می بینم ؟

🟨🟪🟩🟥⬜️🟦🟧

https://t.me/The_spiritual_laws_of_life

https://youtu.be/zFUt4BT_CSE
☀ شباهت‌های بودا و شمس تبریزی

ادامه

بودا یک دین غیرمتافیزیکی و روانشناختی را به دنیا بخشید.
او فقط به تو کمک می‌کند تا به ورای ذهن بروی. او به تو یاری می‌دهد تا ذهن را درک کنی زیرا فقط توسط ادراک است که رفتن به ورای ذهن ممکن می‌گردد.

ولی وقتی می‌گویم بودا روانشناسانه‌ترین دین را به دنیا هدیه داد، مرا بدنفهمید! او روانشناسی هدیه نداده، یک آیین روانشناختی بخشیده است که پدیده‌ای کاملاً‌ متفاوت است.

بودا همچون زیگموند فروید، کارل گوستاو یونگ، آدلر، پاولوف، اسکینر و سایرین، یک روانشناسی ایجاد نکرده است. این افراد محصور به ذهن بوده‌اند؛ فکر می‌کنند که همه‌چیز ذهن است؛ چیزی ورای ذهن وجود ندارد؛ پس ذهن را باید تحلیل کرد! آنان معتقدند که اگر حقیقت ذهن را پیدا کردی، حقیقت را یافته‌ای!
و این آغاز یک نگرش اشتباه است.

انسان نه بدن است و نه ذهن. انسان آن آگاهی درونی است که می‌تواند به بدن نگاه کند، به ذهن نگاه کند و قادر است همه را مشاهده کند. تو آن شاهد هستی.

برای همین است که می‌گویم بودا یک مکتب روانشناسی هدیه نداده. روانشناسی یک پدیده‌ی بسیار معمولی است. هیچ دگرگونی به زندگی تو نمی‌آورد، زیرا قادر نیست به ورای ذهن برود. فوقش این است که به تو کمک می‌کند تا قدری بیشتر با خودت و دنیای اطرافت تنظیم شوی؛ با جامعه و با مردمی که مجبوری با آن زندگی کنی بهتر سازگار شوی. روانشناسی تو را قدری بیشتر تنظیم می‌کند.

روانشناسی در اساس سنّت‌گرا است، انقلابی نیست، نمی‌تواند باشد. روانشناسی در خدمت قدرت حاکمه است و به ساختار جامعه خدمت می‌کند. تو را در مرزهای مشخصی نگه می‌دارد؛ به تو کمک نمی‌کند که به ورای محدوده‌های جامعه بروی. روانشناسی در خدمت تو نیست. روانشناسی در کنترل قدرتمندانِ جامعه است ـــ حکومت، کلیسا، ساختار اجتماعی.

روانشناسی بطور بسیار پنهانی و در لباس مُبَدّل، تو را به ذهن مشترک جمعی افسار می‌بندد. روانشناسی به تو کمک نمی‌کند که یک فرد باشی، زیرا فردیت داشتن یعنی عصیانگر بودن، فردیت‌داشتن یعنی روی پای خودت باشی؛ فردیت داشتن یعنی خطری برای جامعه‌بودن؛ در جوامع سرمایه‌داری، کمونیست ــ ‌هرچه که باشد ــ هندو، مسیحی، محمدی …. مهم نیست؛ در هر جامعه‌، یک «فرد» خطری محسوب می‌شود زیرا یک فرد سعی می‌کند که با نور خودش زندگی کند. او از هیچکس پیروی نمی‌کند. او یک دنباله‌رو نیست، یک مقلّد نیست.


بودا دیانتی روانشناختی ارائه می‌دهد. منظور از دیانت این است که او به تو کمک می‌کند تا ذهنت را بشناسی تا بتوانی به فراسوی ذهن بروی ـــ نه اینکه با ذهن جمعی تنظیم شوی؛ بلکه بتوانی تا اوج فردیت خودت برخیزی و قله‌های سرنوشت خودت را فتح کنی.

روانشناسی باور دارد که انسان فاقد معنا در زندگیش است و این معنای زندگی فقط می‌تواند توسط روان‌درمانی حاصل شود! و دیانت درست ضد این است: دیانت یعنی درمان توسط معنا. دیانت نخست به تو معنا را می‌دهد و سپس این معنا بطور خودکار یک نیروی شفابخش و درمانگر خواهد شد.

بودا بارها و بارها می‌گوید: “من درمانگرم،” و “من پزشک هستم” و “عملکرد من مانند یک فیلسوف نیست، بلکه همچون یک طبیب است. من به مردم کمک می‌کنم تا سالم‌تر شوند، تمامیت پیدا کنند.”

و روند او چگونه است؟ روند او این است که معنا را به زندگی تو بیاورد. این را نیز به روشی بسیار بدیع و تازه انجام می‌دهد، چنین روندی هرگز قبل از او انجام نگرفته بود. او یک معنای دلخواه و قراردادی به تو نمی‌دهد زیرا دیر یا زود مشخص خواهد شد که آن معنا قراردادی و دلخواه بوده و لحظه‌ای که آن معنا فروبریزد به یک تاریکی عمیق سقوط می‌کنی. این تاریکی بسیار تاریک‌تر از قبل خواهد بود. اینک تو معنا را گم کرده‌ای. احساس خودکشی خواهی داشت؛ احساس می‌کنی که زندگی ابداً‌ ارزش زنده‌بودن را ندارد. حتی نفس‌کشیدن هم دشوار و سخت خواهد شد. سوال برایت پیش می‌آید: “چرا؟ اگر هیچ معنایی وجود ندارد چرا باید به زندگی ادامه دهم؟”

بودا هیچ معنای قراردادی به تو نمی‌دهد. برای همین است که می‌گویم بودا هیچ چیز متافیزیکی ندارد. او به تو کمک می‌کند تا معنی ذاتی زندگی‌ات را کشف کنی. او به تو معنایی نمی‌دهد، بلکه روش‌ها و ابزاری می‌دهد تا آن معنا را که همچون بذری پیشاپیش در درونت حمل می‌کنی، کشف کنی.

ادامه دارد...

#اشو
📚«دامّا پادا»
تفسیر سخنان بودا
جلد نهم
مترجم:‌ م.خاتمی
ویرایش در کانال توسط داوید
@shekohobidariroh

حکمت‌های زندگی در دفتر پنجم مثنوی (بخش بیست و یکم)

موضوع جلسه‌ی بیست و یکم: کم‌حرفی و پرحرفی

تاریخ: خردادماه ۱۴۰۳

مدت سخنرانی: یک ساعت و بیست و یک دقیقه

طرح بحث

مقدمه

۱) سخن و سکوت در عرفان

۲) سخن و سکوت در روابط انسانی

۳) کم‌حرفی ناپسند

۴) کم‌حرفی پسندیده

۵) فواید کم‌حرفی پسندیده

۶) آفات کم‌حرفی پسندیده

۷) چند نکته‌ی انتقادی درمورد سکوت و کم‌حرفی

@irajshahbazi

حکمت‌های زندگی در دفتر پنجم مثنوی (بخش بیست و دوم)

موضوع جلسه‌ی بیستم: روابط سمی

تاریخ: تیرماه ۱۴۰۳

مدت سخنرانی: یک ساعت و سی و دو دقیقه

طرح بحث

مقدمه

۱) مولانا و روابط دوستانه

۲) روابط سمی

۳) نشانه‌های روابط ناسالم
۳-۱) مبتلا بودن طرف مقابل رابطه به اختلال شخصیتی
۳-۲) وابستگی
۳-۳) وسواس
۳-۴) آشکار کردن سویه‌های تاریک وجود یک‌دیگر
۳-۵) تقابل اولویت‌ها
۳-۶) تعطیل شدن ارتباط عاطفی

۴) علل ناتوانی انسان‌ها در قطع کردن رابطه
۴-۱) خطای هزینه‌ی هدررفته
۴-۲) وابستگی
۴-۳) باج‌گیری عاطفی

۷) سخن پایانی

✅ در این سخنرانی، خیلی زیاد از کتاب عشق ویرانگر، تألیف استاد براد جانسون و کلی موری، ترجمه‌ی آقای محسن صدوق و نیز از کتاب باج‌گیری عاطفی، از استاد سوزان فوروارد، ترجمه‌ی خانم منیژه شیخ‌جوادی استفاده کرده‌ام.

@irajshahbazi

شما چه عددی رو زیاد میبینید؟ 🤗

دوست دارید درباره علم اعداد بیشتر بدونید؟

شعری از محمود شبستری درباره اهمیت اعداد

اصول خلق نيك آمد عدالت
پس از وي حكمت و عفت شجاعت

عدالت چون شعار ذات او شد
ندارد ظلم از آن خلقش نكو شد

عدالت چون يكي دارد ز اضداد
ھمي ھفت آمد اين اضداد ز اعداد

به زير ھر عدد سري نھفت است
از آن درھاي دوزخ نيز ھفت است

ظھور نيكويي در اعتدال است
عدالت جسم را اقصي كمال است

همزمانی
پایدار باشین ♥️

☑️ این برای عزیزانت بفرست تا آگاه تر شوند
☑️قدر خودتو هم بدون 🌷

❎ حذف لوگو و کپی برداری بدون ذکر منبع، عواقب کارمایی خواهد داشت

هر کسی با شمع رخت به وجهی عشق باخت
#حافظ_شیرازی
#خط_شکسته_نستعلیق
#احدپناهی
t.me/Panahi995

#اکهارت_تله از اولویت داشتن
«بودن در لحظه‌ی حال»
و اثر مثبت آن بر اولویت‌های دیگر سخن می‌گوید

🍎🍎 🍎🍎

‌
دربارهٔ عشق، دوست داشتن و وابستگی

جیدو کریشنامورتی

یک سگ هیچ نظری درباره شما ندارد....

🕯 از ابوالحسن خرقانی پرسیدند که «غریب» کیست؟
گفت: غریب نه آنست که تَنش در این جهان غریب است،
بلکه غریب آنست که دلش در تن غریب بوَد؛
و سِرّش در دل.

#چراغ‌های_دل (۶۸)

@mehrdad_rahmani4

‏داستان کره جنوبی از مثالهای عینی است که نشان میدهد دموکراسی پدیده ای نیست که لزوما همیشه تضمین شده پایدار بماند. دموکراسی نگهبانی و نگهداری میخواهد که قدم اول آن قوانین و سازکارهای کارآمد است. یک انگل میتواند حتی دستاوردهای عظیم ملتی توانمند و پیشرفته مانند کره جنوبی را تهدید کند



_Mohsen Reyhani_

#تحلیل_زمانه
🌍 @TahlilZamane