صوتی گلستان سعدی @soti_saadi Channel on Telegram

صوتی گلستان سعدی

@soti_saadi


صوتی گلستان و بوستان سعدی

اراباط با ما 👇
@

صوتی دیوان حافظ:
https://t.me/soti_Hafez

صوتی گلستان سعدی (Persian)

صوتی گلستان سعدی یک کانال تلگرامی است که به شنیدن شعرهای زیبای گلستان و بوستان سعدی می‌پردازد. اگر به دنبال گوش دادن به شعرهای زیبا و آموزنده هستید، این کانال برای شماست. با پیوستن به این کانال، می‌توانید لذت بردن از آثار بزرگ این شاعر بزرگ ایرانی را تجربه کنید. از طریق این کانال می‌توانید با شعرهای فرهنگی سرشار ایران آشنا شده و از زیبایی های زبان فارسی لذت ببرید. اگر به شعر و ادبیات ایران علاقه‌مندید، حتما به این کانال بپیوندید و از محتوای فوق العاده آن لذت ببرید.

صوتی گلستان سعدی

13 Jun, 17:37


گلستان سعدی
باب اول حکایت ۱۷

تنی چند از روندگان در صحبت من بودند ظاهر ایشان به صلاح آراسته و یکی از بزرگان را در حق این طایفه حسن ظنّی بلیغ بود و ادراری معین کرده تا یکی از اینان حرکتی کرد نه مناسب حال درویشان ظنّ آن شخص فاسد شد و بازار اینان کاسد خواستم تا به طریقی کفاف یاران مستخلص کنم آهنگ خدمتش کردم دربانم رها نکرد و جفا کرد و معذورش داشتم که لطیفان گفته اند

در میر و وزیر و سلطان را
بی وسیلت مگرد پیرامن

سگ و دربان چو یافتند غریب
این گریبانش گیرد آن دامن

چندان که مقرّبان حضرت آن بزرگ بر حال من وقوف یافتند و به اکرام در آوردند و برتر مقامی معین کردند اما به تواضع فروتر نشستم گفتم

بگذار که بنده کمینم
تا در صف بندگان نشینم

گفت الله الله چه جای این سخن است

گر بر سر و چشم ما نشینی
بارت بکشم که نازنینی

فی الجمله بنشستم و از هر دری سخن پیوستم تا حدیث زلّت یاران در میان آمد و گفتم

چه جرم دید خداوند سابق الانعام
که بنده در نظر خویش خوار می دارد

خدای راست مسلم بزرگواری و حکم
که جرم بیند و نان برقرار می دارد

حاکم این سخن را عظیم بپسندید و اسباب معاش یاران فرمود تا بر قاعده ماضی مهیا دارند و مؤنت ایام تعطیل وفا کنند شکر نعمت بگفتم و زمین خدمت ببوسیدم و عذر جسارت بخواستم و در وقت برون آمدن گفتم

چو کعبه قبله حاجت شد از دیار بعید
روند خلق به دیدارش از بسی فرسنگ

ترا تحمل امثال ما بباید کرد
که هیچ کس نزند بر درخت بی بر، سنگ


https://t.me/soti_Saadi/3811

صوتی گلستان سعدی

13 Jun, 17:36


🎵 هر شب یک حکایت صوتی از
#گلستان_سعدی
#باب_اول_حکایت_۱۷

join----》 @Soti_Saadi

صوتی گلستان سعدی

06 Jun, 10:07


🔴 قیمت نات کوین ۳ برابر شد!

🔸دوستانی که با ما نات کوین خریدند، این ربات هم فعال کنید و از سرمایه ای که بدست میارید لذت ببرید

🔸استفاده ازش ساده بوده و رایگان است و مشابه ربات نات کوین است. با استفاده از لینک زیر می‌توانید به این ربات دسترسی پیدا کنید:👇👇👇👇
https://t.me/hamster_Kombat_bot/start?startapp=kentId5806218042

صوتی گلستان سعدی

31 May, 16:44


گلستان سعدی
باب اول، حکایت ۱۶

یکی از رفیقان شکایت روزگار نامساعد به نزد من آورد که کفاف اندک دارم و عیال بسیار و طاقت بار فاقه نمی آرم و بارها در دلم آمد که به اقلیمی دیگر نقل کنم تا در هر آن صورت که زندگانی کرده شود کسی را بر نیک و بد من اطلاع نباشد

بس گرسنه خفت و کس ندانست که کیست
بس جان به لب آمد که برو کس نگریست

باز از شماتت اعدا بر اندیشم که به طعنه در قفای من بخندند و سعی مرا در حق عیال بر عدم مروّت حمل کنند و گویند

مبین آن بی حمیّت را که هرگز
نخواهد دید روی نیکبختی

که آسانی گزیند خویشتن را
زن و فرزند بگذارد به سختی

و در علم محاسبت چنان که معلومست چیزی دانم و گر به جاه شما جهتی معین شود که موجب جمعیت خاطر باشد بقیت عمر از عهده شکر آن نعمت برون آمدن نتوانم گفتم عمل پادشاه ای برادر دو طرف دارد امید و بیم یعنی امید نان و بیم جان و خلاف رای خردمندان باشد بدان امید متعرض این بیم شدن

کس نیاید به خانه درویش
که خراج زمین و باغ بده

یا به تشویش و غصه راضی باش
یا جگر بند پیش زاغ بنه

گفت این مناسب حال من نگفتی و جواب سؤال من نیاوردی نشنیده ای که هر که خیانت ورزد پشتش از حساب بلرزد

راستی موجب رضای خداست
کس ندیدم که گم شد از ره راست

و حکما گویند چار کس از چار کس به جان برنجند حرامی از سلطان و دزد از پاسبان و فاسق از غماز و روسپی از محتسب و آن را که حساب پاک است از محاسب چه باک است.

مکن فراخ روی در عمل اگر خواهی
که وقت رفع تو باشد مجال دشمن تنگ

تو پاک باش و مدار از کس ای برادر باک
زنند جامه ناپاک گازران بر سنگ

گفتم حکایت آن روباه مناسب حال تست که دیدندش گریزان و بی خویشتن افتان و خیزان کسی گفتش چه آفت است که موجب چندین مخافت است گفتا شنیده ام که شتر را به سخره می گیرند

گفت ای سفیه شتر را با تو چه مناسبت است و ترا به دو چه مشابهت گفت خاموش که اگر حسودان به غرض گویند شترست و گرفتار آیم کرا غم تخلیص من دارد تا تفتیش حال من کند و تا تریاق از عراق آورده شود مارگزیده مرده بود ترا همچنین فضل است و دیانت و تقوی و امانت امّا متعنتان در کمین اند و مدّعیان گوشه نشین اگر آن چه حسن سیرت تُست بخلاف آن تقریر کنند و در معرض خطاب پادشاه افتی در آن حالت مجال مقالت باشد پس مصلحت آن بینم که ملک قناعت را حراست کنی و ترک ریاست گویی

به دریا در منافع بی شمار است
و گر خواهی سلامت بر کنار است

رفیق این سخن بشنید و به هم بر آمد و روی از حکایت من درهم کشید و سخن های رنجش آمیز گفتن گرفت یکی چه عقل و کفایت است و فهم و درایت قول حکما درست آمد که گفته اند دوستان به زندان به کار آیند که بر سفره همه دشمنان دوست نمایند.

دوست مشمار آن که در نعمت زند
لاف یاری و برادر خواندگی

دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

دیدم که متغیّر می شود و نصیحت به غرض می شنود به نزدیک صاحب دیوان رفتم به سابقه معرفتی که در میان ما بود و صورت حالش بیان کردم و اهلیت و استحقاقش بگفتم تا به کاری مختصرش نصب کردند چندی برین بر آمد لطف طبعش را بدیدند و حسن تدبیرش را بپسندیدند و کارش از آن در گذشت و به مرتبتی والاتر از آن متمکن شد همچنین نجم سعادتش در ترقی بود تا به اوج ارادت برسید و مقرّب حضرت و مشارٌ الیه و معتمدٌ علیه گشت بر سلامت حالش شادمانی کردم و گفتم

ز کار بسته میندیش و دل شکسته مدار
که آب چشمه حیوان درون تاریکی است

الا لا یجأرَنَّ اخو البلیّة
فللرّحمنِ الطافٌ خَفیّه

منشین ترش از گردش ایام که صبر
تلخ است و لیکن بر شیرین دارد

در آن قربت مرا با طایفه ای یاران اتفاق سفر افتاد چون از زیارت مکه باز آمدم دو منزلم استقبال کرد ظاهر حالش را دیدم پریشان و در هیأت درویشان گفتم چه حالت است گفت آن چنان که تو گفتی طایفه ای حسد بردند و به خیانتم منسوب کردند و ملک دام مُلکُه در کشف حقیقت آن استقصا نفرمود و یاران قدیم و دوستان حمیم از کلمه حق خاموش شدند و صحبت دیرین فراموش کردند.

نبینی که پیش خداوند جاه
نیایش کنان دست بر برنهند

اگر روزگارش در آرد ز پای
همه عالمش پای بر سر نهند

فی الجمله به انواع عقوبت گرفتار بودم تا درین هفته که مژده سلامت حجاج برسید از بند گرانم خلاص کرد و ملک موروثم خاص گفتم آن نوبت اشارت من قبولت نیامد که گفتم عمل پادشاهان چون سفر دریاست خطرناک و سودمند یا گنج برگیری یا در طلسم بمیری.

یا زر بهر دو دست کند خواجه در کنار
یا موج روزی افکندش مرده بر کنار

مصلحت ندیدم از این بیش ریش درونش به ملامت خراشیدن و نمک پاشیدن به دین کلمه اختصار کردیم.

ندانستی که بینی بند بر پای
چو در گوشت نیامد پند مردم

دگر ره چون نداری طاقت نیش
مکن انگشت در سوراخ گژدم


https://t.me/soti_Saadi/3804

صوتی گلستان سعدی

31 May, 16:42


🎵 هر شب یک حکایت صوتی از
#گلستان_سعدی
#باب_اول_حکایت_۱۶

join----》 @Soti_Saadi

صوتی گلستان سعدی

23 May, 06:54


گلستان سعدی
باب اول، حکایت ۱۵

یکی از وزرا معزول شد و به حلقه درویشان درآمد اثر برکت صحبت ایشان در او سرایت کرد و جمعیت خاطرش دست داد ملک بار دیگر برو دل خوش کرد و عمل فرمود قبولش نیامد و گفت معزولی به نزد خردمندان بهتر که مشغولی

آنان که به کنج عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند

کاغذ بدریدند و قلم بشکستند
وز دست زبان حرف گیران رستند

ملک گفتا هر آینه ما را خردمندی کافی باید که تدبیر مملکت را بشاید گفت ای ملک نشان خردمند کافی جز آن نیست که به چنین کارها تن ندهد.

همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
که استخوان خورد و جانور نیازارد

سیه گوش را گفتند ترا ملازمت صحبت شیر به چه وجه اختیار افتاد گفت تا فضله صیدش می خورم وز شر دشمنان در پناه صولت او زندگانی می کنم گفتندش اکنون که به ظلّ حمایتش در آمدی و به شکر نعمتش اعتراف کردی چرا نزدیک تر نیایی تا به حلقه خاصانت در آرد و از بندگان مخلصت شمارد گفت همچنان از بطش او ایمن نیستم.

اگر صد سال گبر آتش فروزد
اگر یک دم درو افتد بسوزد

افتد که ندیم حضرت سلطان را زر بیاید و باشد که سر برود و حکما گفته اند از تلوّن طبع پادشاهان بر حذر باید بودن که وقتی به سلامی برنجند و دیگر وقت به دشنامی خلعت دهند و آورده اند که ظرافت بسیار کردن هنر ندیمان است و عیب حکیمان.

تو بر سر قدر خویشتن باش و وقار
بازی و ظرافت به ندیمان بگذار

https://t.me/soti_Saadi/3799

صوتی گلستان سعدی

23 May, 06:52


🎵 هر شب یک حکایت صوتی از
#گلستان_سعدی
#باب_اول_حکایت_۱۵

join----》 @Soti_Saadi

صوتی گلستان سعدی

10 May, 08:32


گلستان سعدی
باب اول ، حکایت ۱۴

یکی از پادشاهان پیشین در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی، لاجرم دشمنی صعب روی نهاد همه پشت بدادند

چو دارند گنج از سپاهی دریغ
دریغ آیدش دست بردن به تیغ

یکی را از آنان که غدر کردند با من دَمِ دوستی بود ملامت کردم و گفتم دونست و بی سپاس و سفله و ناحق شناس که به اندک تغیر حال از مخدوم قدیم بر گردد و حقوق نعمت سال ها در نوردد. گفت ار به کرم معذور داری شاید که اسبم درین واقعه بی جو بود و نمدِ زین به گرو و سلطان که به زر بر سپاهی بخیلی کند با او به جان جوان مردی نتوان کرد.

زر بده مرد سپاهی را تا سر بنهد
و گرش زر ندهی سر بنهد در عالم

اذا شبعَ الکمیُّ یَصولُ بَطشاً
وَ خاوی البطنِ یَبْطِشُ بِالفَرارِ

https://t.me/soti_Saadi/3797

صوتی گلستان سعدی

10 May, 08:31


🎵 هر شب یک حکایت صوتی از
#گلستان_سعدی
#باب_اول_حکایت_۱۴

join----》 @Soti_Saadi

صوتی گلستان سعدی

03 May, 08:56


گلستان سعدی
باب اول، حکایت ۱۳


یکی از ملوک را شنیدم که شبی در عشرت روز کرده بود و در پایان مستی همی‌گفت
ما را به جهان خوش تر از این یک دم نیست
کز نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست
درویشی به سرما برون خفته بود و گفت
ای آنکه به اقبال تو در عالم نیست
گیرم که غمت نیست، غم ما هم نیست
ملک را خوش آمد صرّه ای هزار دینار از روزن برون داشت که دامن بدار ای درویش گفت دامن از کجا آرم که جامه ندارم ملک را بر حال ضعیف او رقّت زیادت شد و خلعتی بر آن مزید کرد و پیشش فرستاد.
درویش مر آن نقد و جنس را به اندک زمان بخورد و پریشان کرد و باز آمد
قرار بر کف آزادگان نگیرد مال
نه صبر در دل عاشق نه آب در غربال
در حالتی که ملک را پروای او نبود حال بگفتند به هم بر آمد و روی از او در هم کشید و از اینجا گفته‌اند اصحاب فطنت و خبرت که از حِدّت و سَورت پادشاهان بر حذر باید بودن که غالب همت ایشان به معظمات امور مملکت متعلق باشد و تحمل ازدحام عوام نکند.
حرامش بود نعمت پادشاه
که هنگام فرصت ندارد نگاه
مجال سخن تا نبینی ز پیش
به بیهوده گفتن مبر قدر خویش
گفت این گدای شوخ مبذّر را که چندان نعمت به چندین مدّت برانداخت برانید که خزانه بیت المال لقمه مساکین است نه طعمه اخوان الشیاطین
ابلهی کو روز روشن شمع کافوری نهد
زود بینی کش به شب روغن نباشد در چراغ
یکی از وزرای ناصح گفت ای خداوند مصلحت آن بینم که چنین کسان را وجه کفاف به تفاریق مجری دارند تا در نفقه اسراف نکنند امّا آنچه فرمودی از زجر و منع مناسب حال ارباب همت نیست یکی را به لطف امیدوار گردانیدن و باز به نومیدی خسته کردن
به روی خود در طماع باز نتوان کرد
چو باز شد به درشتی فراز نتوان کرد
کس نبیند که تشنگان حجاز
به سر آب شور گرد آیند
هر کجا چشمه ای بود شیرین
مردم و مرغ و مور گرد آیند

https://t.me/soti_Saadi/3795

صوتی گلستان سعدی

03 May, 08:54


🎵 هر شب یک حکایت صوتی از
#گلستان_سعدی
#باب_اول_حکایت_۱۳

join----》 @Soti_Saadi

صوتی گلستان سعدی

06 Jan, 19:52


یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید از عبادت ها کدام فاضل تر است گفت تو را خواب نیم روز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.

ظالمی را خفته دیدم نیم روز
گفتم این فتنه است خوابش برده به

وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بَد زندگانی مرده به

https://t.me/soti_Saadi/3793

صوتی گلستان سعدی

06 Jan, 19:52


🎵 هر شب یک حکایت صوتی از
#گلستان_سعدی
#باب_اول_حکایت_۱۲

join----》 @Soti_Saadi

صوتی گلستان سعدی

05 Jan, 19:04


گلستان سعدی
باب اول‌، حکایت ۱۱


درویشی مستجاب الدعوة در بغداد پدید آمد حَجّاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان گفت از بهر خدای این چه دعاست، گفت این دعای خیرست ترا و جمله مسلمانان را

ای زبردست زیر دست آزار
گرم تا کی بماند این بازار

به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری

https://t.me/soti_Saadi/3791

صوتی گلستان سعدی

05 Jan, 19:04


🎵 هر شب یک حکایت صوتی از
#گلستان_سعدی
#باب_اول_حکایت_۱۱

join----》 @Soti_Saadi

صوتی گلستان سعدی

21 Nov, 17:59


https://t.me/PullbackFinderBot?start=R5806218042

ربات vip
گروه اطلس

صوتی گلستان سعدی

26 May, 17:55


گلستان سعدی
باب اول‌، حکایت ۱۰

بر بالین تربت یحیی پیغامبرعلیه السلام معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست

درویش و غنی بنده این خاک درند
و آنان که غنی ترند محتاج ترند

آن گه مرا گفت از آن جا که همت درویشانست و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنند که از دشمنی صعب اندیشناکم گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.

به بازوان توانا و قوت سر دست
خطاست پنجه مسکین ناتوان بشکست

نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید
که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست

هر آن که تخم بدی کِشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست

ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
وگر تو می ندهی داد، روز دادی هست

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

https://t.me/soti_Saadi/3782

صوتی گلستان سعدی

26 May, 17:54


🎵 هر شب یک حکایت صوتی از
#گلستان_سعدی
#باب_اول_حکایت_۱۰

join----》 @Soti_Saadi

صوتی گلستان سعدی

25 May, 17:21


یکی از ملوک عرب، رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده که سواری از در درآمد و بشارت داد که فلان قلعه را به دولت خداوند گشادیم و دشمنان اسیر آمدند و سپاه و رعیت آن طرف بجملگی مطیع فرمان گشتند ملک نفسی سرد برآورد و گفت این مژده مرا نیست دشمنانم راست یعنی وارثان مملکت.

بدین امید به سر شد دریغ عمر عزیز
که آنچه در دلم است از درم فراز آید

امید بسته بر آمد ولی چه فایده زانک
امید نیست که عمر گذشته باز آید

کوس رحلت به کوفت دست اجل
ای دو چشمم وداع سر بکنید

ای کف دست و ساعد و بازو
همه تودیع یکدگر بکنید

بر منِ اوفتاده دشمن کام
آخر ای دوستان گذر بکنید

روزگارم بشد بنادانی
من نکردم شما حذر بکنید

https://t.me/soti_Saadi/3780

صوتی گلستان سعدی

25 May, 17:21


🎵 هر شب یک حکایت صوتی از
#گلستان_سعدی
#باب_اول_حکایت_۹

join----》 @Soti_Saadi

6,076

subscribers

162

photos

1

videos