❤️ اشعار ناب فارسی ❤️ @shearhainabfarsi Channel on Telegram

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

@shearhainabfarsi


هزارانْ جانِ ما و بهتر از ما
فِدایِ تو، که جانِ جانِ جانی

دِگَر، وَصْفِ لَبَش دارم وَلیکِن
دَهانِ تو بِسوزَد گَر بِخوانی

#مولانا

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️ (Persian)

به کانال تلگرامی "اشعار ناب فارسی" خوش آمدید! این کانال به اشعار زیبا و فوق العاده از شاعران بزرگ فارسی زبان اختصاص دارد. اگر علاقه‌مند به شعر و ادبیات ایرانی هستید، این کانال برای شماست. با قطعاتی از مولانا و سایر شاعران بزرگ، شما در اینجا جمله‌ها و ابیاتی پر از زیبایی و عمق خواهید یافت. از عشق و زیبایی زبان فارسی لذت ببرید و با اشعار ناب این کانال همراه شوید. اگر دوست دارید ذهنتان را با کلمات زیبا و معنی دار شارژ کنید، حتما این کانال را دنبال کنید. هر روز با اشعار جدید و دلنشین، "اشعار ناب فارسی" منتظر حضور شماست. بپیوندید و لذت بردن از شعرهای زیبای فارسی را تجربه کنید!

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

22 Nov, 03:29


زندگی در تب و تاب بود ونمی دانستیم
غم و اندوه ،سرشت بود و نمی دانستیم

باز هم، از غم دوران گذشتیم بخیر
با غم و هم دگر باز ...، نمی دانستیم

فصل فصل عمر را ، ثانیه ای می گذرد
گاه غافل زخود و باز...، نمی دانستیم

من تمام در پس هر شعر ، تو را می خواندم
تو گذشتی و گذشت عمر ، نمی دانستیم

می سپارم تو را ، دست همان دوست که او
خود نگهدار من و توست و نمی دانستیم

خبر از حال مرا ، لیک خودش می داند
اوست غمخوار من و تو ، و نمی دانستیم

بگذریم ، تلخ نگردد غزل و حرف دلم
که روان میگذرد عمر و نمی دانستیم

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

08 Nov, 14:46


"سوختم طاقت اين رنج ندارم"
حضرت می فرمايد: "که من ترا جهت همين دارم"
می گويد: "يا رب آخر سوختم. از اين بنده چه می خواهی؟"
فرمود: "همين که می سوزی!"

همان حديث شکستن جوهر است
که عاشق پرسید: "چرا شکستی؟"
که معشوقه گفت: "جهت آنکه تا تو بگويی چرا شکستی!"

و حکمت در اين زاری آن است که دريای رحمت می بايد که به جوش آيد.
و سبب آن زاری توست.
تا ابر غم برنيايد دريای رحم نجوشد.

#جناب_شمس_تبریزی

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

08 Nov, 05:57


تار گیسویت چو دامست ای صنم ...
چهره ات ، ماه تمامست ای صنم ،

از فروغ عارض و گیسوی تو ..
هر نفس ، صبح است و شامست ای صنم ،

در لبان شکّرینت ، جامهاست .
باده ای دِه ، گر چه وامست ای صنم ،

بارها گفتی که فردای دگر ...
مانده ام ،  فردا کدامست ای صنم ،

تا به کی در کوی تو مستی کنم ؟
عاشقت را ، ننگ و نامست ای صنم ،

مانبینیم ،  در  دوعالم غیر تو ...
غیر تو بر ما ،  حرامست ای صنم ،

چند پرسی کیستی ؟ در دام ما ؟
جان فدایت ، این غلامست ای صنم ،

اندکی گفتیم از احوال خویش ..
بیش از اینست ، این پیامست ای صنم ،

همچو شمع میسوزم از درد فراق ..
تامپنداری که خامست ای صنم ،

#راحمم ، خاموش میگویم سخن ...
یک نفس بی تو ، حرامست ای صنم ،


#راحم_تبریزی


درود و صبحتان نیکو

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

07 Nov, 14:27


چشم‌هایت با من است، اما دلت با دیگری‌ست
دل به این آیینه‌ها بخشیدن از خوش‌باوری‌ست

کوشش بیهوده کردم تا فراموشش کنم
کار غم در خاطر دیوانگان یادآوری‌ست

بیخبر در کورە‌ی محنت مذابت می‌کند
ْعشق جانسوز است، اما کارگاه زرگری‌ست

ِحسرت دریا ندارم در دل مهتابی‌ام
گرچه مردابم، ولی سرتاسرم نیلوفری‌ست

من نه تاریکم شبیه شب، نه روشن مثل روز
چون غروبی گرگ و میشم، بخت من خاکستری‌ست

#هادی_محمدحسنی

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

07 Nov, 14:24


تا کی کشم جفای تو؟ این نیز بگذرد
بسیار شد بلای تو ، این نیز بگذرد

عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند
خوش باش کز جفای تو ، این نیز بگذرد

آیی و بگذری به من و باز ننگری
ای جان من فدای تو ، این نیز بگذرد

هرکس رسید از تو به مقصود و این گدا
محروم از عطای تو ، این نیز بگذرد

فخرالدین_عراقی

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

07 Nov, 14:23


برگی شده، افتاده ام از شاخه به کویی
چون باد مرا می بَری ، امّا به چه سویی؟

این چیست که جذبش شده ام موی تو؟ هرگز
دلبستگی آن نیست که بستست به مویی

ای غنچه که در عمق دلم ، ریشه دواندی
عشقی و عجب نیست ،که از سنگ برویی

من با تو چه باید بکنم ، عشق گریزان
با صید ، چه باید بکند ، ببرِ پتویی

میخواهی ام اما به چه عنوان؟ به چه منطق
میخواهمت اما به چه قیمت؟ به چه رویی

من بغضِ تو هستم ، چه بباری چه نباری
من راز تو هستم ، چه بگویی چه نگویی

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

07 Nov, 14:23


وقتی جگرم سوخته باید چه بگویم؟
خاکسترم افروخته باید چه بگویم ؟

گیرم گلِ شیپوری از این سینه بروید
با این دهنِ دوخته باید چه بگویم؟

از چاه مرا برد به بازار و پس آور
از یوسفِ نفروخته باید چه بگویم؟

ای عشق!به این دل که از آیین تو چیزی
جز رنج نیاموخته باید چه بگویم ؟

کبریت شدم ، نور سرودم ، نشنیدند
حالا که سرم سوخته باید چه بگویم؟

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

07 Nov, 14:22


جانا حدیث حُسنت در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد

جولانگه جلالت در کوی دل نباشد
جلوه‌گه جمالت در چشم و جان نگنجد

سودای زلف و خالت در هر خیال ناید
اندیشه‌ی وصالت جز در گمان نگنجد

در دل چو عشقت آمد سودای جان نماند
در جان چو مهرت افتد عشق روان نگنجد

پیغام خستگانت در کوی تو که آرد
کانجا ز عاشقانت باد وزان نگنجد

دل کز تو بوی یابد در گلستان نپوید
جان کز تو رنگ گیرد خود در جهان نگنجد

آن دم که عاشقان را نزد تو بار باشد
مسکین کسی که آنجا در آستان نگنجد

بخشای بر غریبی کز عشق می‌نمیرد
وانگه در آشیانت خود یک زمان نگنجد

جان داد دل که روزی در کوت جای یابد
نشناخت او که آخر جای چنان نگنجد

آن دم که با خیالت دل را ز عشق گوید
عطار اگر شود جان، اندر میان نگنجد


#عطار

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

07 Nov, 14:21


با آنکه بی‌دلیل رها می‌کنی مرا
آنقدر عاشقم که نمی‌پرسمت چرا؟

در پیچ‌وتاب عشق، به معنای هجر نیست
رودی ز رود دیگر اگر می‌شود جدا

خون می‌خوریم در غم و حرفی نمی‌زنیم
ما عاشق توایم همین است ماجرا

خوش باد روح آنکه به ما با کنایه گفت
گاهی به قدر صبر بلا می‌دهد خدا

حق با تو بود هرچه بکوشد نمی‌رسد
شیر نفس بریده به آهوی تیزپا

ای عشق! ای حقیقت باورنکردنی!
افسانه‌ای بساز خود از داستان ما

#فاضل_نظری

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

05 Nov, 17:26


نازنین خاتونِ من! به به! صفا آورده ای
ای عجب که بعدِ عمری رو به ما آورده ای

گرچه دیر اما چه خوشحالم که با این آمدن
رسمِ دیرینِ محبت را به جا آورده ای

ذوق و شوقِ رقص در سبکِ و سیاقِ ساقِ توست
خوش خرامان، سینه لرزان، عشوه ها آورده ای

گیسوانت برگِ زیتون، چشمهایت شابلوط
اینهمه زیبا شدن را از کجا آورده ای؟

ماهِ ناز و غرقِ راز و دلنواز و عشوه ساز
روی و موی و بوی و خویِ دلربا آورده ای

با خبر از شورِ فرهادت هوایِ عشق را
شوخ و شیرین لهجه و شیرین ادا آورده ای

تا شوم پروانه و دورت بگردم بیشتر
در کفِ دستت گُلِ سرخِ حنا آورده ای

آتشِ صحرایِ "سینا" نسخه یِ نایابِ توست
طبقِ "قانون"، قرصِ ماهت را "شفا" آورده ای

در خیالم بی ملالم خوش به حالم که چنین
بر سرم ای خوش قد و بالا بلا آورده ای

ابن سیرین را خبر کن، خواب نابی دیده ام
این که امشب رو به این خلوتسرا آورده ای

رفته ای و صبحِ باغم غرقِ شیراز است و شعر
چون که "حافظ" را پس از نامِ "خدا" آورده ای

#شهراد_میدری

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

05 Nov, 17:24


بپرس دوستم داری؟
بگذار بگویم :من...؟ شما را...؟
به جا نمی آورم !
ولی...
شما چقدر زیبایید !
به فنجان قهوه ای دعوتتان کنم ؟

*- حامد نیازی*

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

05 Nov, 17:23


هله نوميد نباشي که تو را يار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها
ره پنهان بنمايد که کس آن راه نداند
نه که قصاب به خنجر چو سر ميش ببرد
نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند
چو دم ميش نماند ز دم خود کندش پر
تو ببيني دم يزدان به کجا هات رساند
به مثل گفتم اين را و اگر نه کرم او
نکشد هيچ کسي را و ز کشتن برهاند
همگي ملک سليمان به يکي مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلي را نرماند
دل من گرد جهان گشت و نيابيد مثالش
به کي ماند به کي ماند به کي ماند به کي ماند

مولانا

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

04 Nov, 17:00


گر تو باشی ماهِ من، تاریکی شب دیدنی است
چشمِ تو در خواب باشد،نازنین بوسیدنی است

خالقِ هستی چو نقاشی کشیده روی تو
مثلِ گیلاس است لبهایت، نگارم چیدنی است

دست و پا گم می کنم، تا بوی عطرت می رسد
ضربِ قلبم چند برابر، حال و روزم دیدنی است

می شود شاعر به شوقت، هم قلم هم دفترم
شعر در وصفِ تو باشد، نازنینم خواندنی است

گاه گاهی سر بزن ، بر عاشقِ دل خسته ات
ردِ پایت تا ابد ، بر خاطراتم ماندنی است

خنده کن، بشکن سکوتی که به شب ها آمده
با صدای خنده ات ، ز دنیا راندنی است

عشقِ این سنگِ صبور ، با تو شود معنا عزیز
عشق از چشمانِ خسته، نازنینم خواندنی است

" جواد الماسی "

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

04 Nov, 16:58


یار محبوب! دلم در همه جا پر نکشد
چون تویی در نظرم جانب دیگر نکشد

عطر خوشبوی تنت را که ندیدم به گلاب
هل و آویشن و نعناع وچو شبدر نکشد

تو برای دل من همچو زمرد مانی
تا تو هستی دل من منت مرمر نکشد

لذت شرب لبان تو نشست بر جانم
دل من مست تو شد جای دیگر سر نکشد

آنکه افتاده به دام غل و زنجیر کسی
کی تواند برود؟ بیهوده خنجر نکشد!

جلوهء روی تو خورشید درخشان من است
پیش رخسار تو ماه جلوه و زیور نکشد

نقش چشمان تو زیبایی دیگر دارد
تیر بران نگاه تو را قیصر نکشد

آنقدر وصف جمال تو بگویم ،بارها
که نماند ورقی، طاقت جوهر نکشد

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

04 Nov, 16:50


عشق آن است که یوسف بخورد شلاقی
درد تا مغز و سر جان زلیخا برود...

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

04 Nov, 16:38


هر لحظه اسیرِ داغ ، یعنی دلِ من

یک کوچه ی بی چراغ، یعنی دلِ من

یک باغِ پر از شکوفه ، یعنی دلِ تو

پاییزِ هزار باغ یعنی دلِ من . . .

" محسن چالاک "

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

04 Nov, 14:24


با آنکه بی‌دلیل رها می‌کنی مرا
آنقدر عاشقم که نمی‌پرسمت چرا؟

در پیچ‌وتاب عشق، به معنای هجر نیست
رودی ز رود دیگر اگر می‌شود جدا

خون می‌خوریم در غم و حرفی نمی‌زنیم
ما عاشق توایم همین است ماجرا

خوش باد روح آنکه به ما با کنایه گفت
گاهی به قدر صبر بلا می‌دهد خدا

حق با تو بود هرچه بکوشد نمی‌رسد
شیر نفس بریده به آهوی تیزپا

ای عشق! ای حقیقت باورنکردنی!
افسانه‌ای بساز خود از داستان ما

#فاضل_نظری

.

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

04 Nov, 13:36


ما درین وحشت سرا آتش عنان افتاده‌ایم
عکس خورشیدیم در آب روان افتاده‌ایم
ناامید از جذبهٔ خورشید تابان نیستیم
گر چه چون پرتو به خاک از آسمان افتاده‌ایم
رفته است از دست ما بیرون عنان اختیار
در رکاب باد چون برگ خزان افتاده‌ایم
نه سرانجام اقامت، نه امید بازگشت
مرغ بی‌بال و پریم از آشیان افتاده‌ایم
بر نمی‌دارد عمارت این زمین شوره‌زار
ما عبث در فکر تعمیر جهان افتاده‌ایم
از کشاکش یک نفس چون موج فارغ نیستیم
گر چه در آغوش بحر بیکران افتاده‌ایم
چهرهٔ آشفته حالان نامهٔ واکرده‌ای است
گر چه ما در عرض مطلب بی‌زبان افتاده‌ایم
کجروی در کیش ما کفرست صائب همچو تیر
از چه دایم در کشاکش چون کمان افتاده‌ایم؟

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

04 Nov, 12:45


دوست داشتم
معلم املای تو بودم
و دوستت دارم را املاء بگویم
و هی بپرسم تا کجا گفتم؟؟
تو بگویی دوستت دارم....

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

03 Nov, 14:20


تا به این قلبِ پریشان شده پیوند شدی
بر لبم تا به ابد ، سوره ی سوگند شدی

زنده شد از نفست مرده ی خاک افتاده
روی رگ های تن و نبضِ دل آوند شدی

وقتی از راه رسیدی نفست را دادی
به ترک های دلِ زخمیِ من بند شدی

قرص اعصاب و شب و گریهٔ دل شد تعطیل
علت شادیِ این حال بد و گند شدی

کام من تلخ و زبان لال تو چون دانهٔ برف
در دهان آب ، به شیرینیِ یک قند شدی

پشتِ خنجر زده با دست تو درمان شده است
شانه ات تکیه زدم کوه دماوند شدی

روی دریای غم آلوده نگاهم صفی از؛
موجِ موّاج و تماشاییِ لبخند شدی

سالها در پسِ امروز دویدم که رسید
یار من بی کلک و حقّه و ترفند شدی

تاجِ آرامش یک عمر شدی روی سرم
سنگِ با ارزشِ آویزِ گلوبند شدی

برده ای سردی و سرمای زمستان دلم
بوی عیدی و دمِ آخر اسفند شدی

"پونه"ها با نمِ چشمانِ تو شد سبز و قشنگ
آسمان را به خدا رنگ خداوند شدی


#افسانه_احمدی_پونه

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

03 Nov, 13:44


هرکجا گل کرد داغی بر دل دیوانه سوخت
این‌چراغ بیکسی تا سوخت در ‌ویرانه سوخت

عالم از خاکستر ما موج ساغر می‌‌زند
چشم مخمور که ما را اینقدر مستانه سوخت

حسن یک مژگان نگه را رخصت شوخی نداد
شمع این محفل تپشها در پر پروانه سوخت

مژده وصل تو شد غارتگر آسایشم
خواب در چشمم همان شیرینی افسانه سوخت

وضع دنیا هیچ بر دیوانه تاثیری نکرد
بیشتر این برق عبرت خرمن فرزانه سوخت

داغ دل شد رهنمای کوه و هامون لاله را
سر به‌ صحرا می‌زند هر کس‌ متاع خانه سوخت

برق‌ ناموس محبت را چو داغ آیینه‌ام
من به خاکسترنشستم گر دل بیگانه سوخت

مستی چشم تو را نازم‌که برق حیرتش
موج می را چون نگه در دیدهٔ پیمانه سوخت

بس که خوبان را ز رشک جلوه‌ات داغ است ‌دل
می‌توان از آتش سنگ صنم بتخانه سوخت

دور چشم بد زیانکار زمین الفتم
مزرعی دارم که باید چون سپندم دانه سوخت

آرزوها در نفس خون کرد استغنای دل
ناله در زنجیر از تمکین این دیوانه سوخت

بسمل آن طایرم بیدل‌که در گلزار شوق
چون شرار از گرمی پرواز بی‌تابانه سوخت

#بیدل_دهلوی

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

21 Oct, 18:31


و ما شب را
به دلتنگیِ کسانی بیداریم؛
که جز ما،
همه‌چیز را دوست داشتند!

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

21 Oct, 14:47


با چنین مهر، چنان قهر چه جایی دارد؟
بشکن! اما دل ما نیز خدایی دارد

تا که گهگاه، کمی آه برآرم زِ رقیب
بی‌وفا بودی و گفتم: «چه وفایی دارد!»

عیب من نیست که عمری نگشودیم پر و بال
می‌زند بال‌ و پری، آن‌ که هوایی دارد

گفت با طعنه، رفیقی که: «اسیری!»، گفتم:
« رحمت اوست که گیسوی رهایی دارد »

رد نکن در خور اگر نیست، که همچون دل من
شعر من ساده اگر هست صفایی دارد

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

21 Oct, 11:16


زخم تبرت مانده، ولی جای شکایت
شادم که نگه داشته ام از تو نشانه!

#سجاد_سامانی

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

21 Oct, 04:52


یقین دارم تو هم من را تجسم می‌کنی گاهی
به خلوت با خیال من تکلم می‌کنی گاهی

هر آن لحظه که پیدا می‌شوی از دور مثل من
به ناگه دست و پای خویش را گم می‌کنی گاهی

چنان دریای ناآرام و توفانی، تو روحم را
اسیر موج‌های پر تلاطم می‌کنی گاهی

دلم پر می‌شود از اشتیاق و خواهشی شیرین
در آن لحظه که نامم را ترنم می‌کنی گاهی

همه شعر و غزل های پراحساس مرا با شوق
تو می‌خوانی و زیر لب تبسم می‌کنی گاهی

تو هم مانند من لبریزی از شور جنون عشق
یقین دارم تو هم من را تجسم می‌کنی گاهی


#ارسالی_عزیزامون

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

21 Oct, 03:19


همه شب به کویت آیم به بهانه‌ی گدایی
که مگر شبی ز رحمت به رخم دری گشایی

به خدا اگر توانم روم از درت به جایی
که مرا ز بند زلفت نبود سر رهایی

همه تن به جمله چشمم که مگر ز در درآیی
همه جان به جمله گوشم که مگر لبی گشایی


#ادیب_نیشابوری

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

21 Oct, 03:17


ممکنه خودتون نفهمید ولی بعضی وقتا تبدیل میشید به بزرگترین دلخوشی یکی دیگه .

صبح بخیر

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

20 Oct, 15:25


گاهی باید دور
خود یک دیوار کشید

نه برای اینکه دیگران را
از خودت دور کنی

بلکه ببینی چه کسی
برای دیدنت دیوار را خراب میکند!

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

20 Oct, 15:22


خیال آمدنت دیشبم به سر میزد
نیامدی که ببینی دلم چه پر میزد

به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر میزد

شراب لعل تو می‌دیدم و دلم میخواست
هزار وسوسه‌ام چنگ در جگر میزد

زهی امید که کامی از آن دهان می‌جست
زهی خیال که دستی در آن کمر میزد

دریچه‌ای به تماشای باغ وا میشد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر میزد

تمام شب به خیال تو رفت و، می‌دیدم
که پشت پرده‌ی اشکم سپیده سر میزد

#هوشنگ_ابتهاج

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

18 Oct, 05:45


#عشق_تو

از سینه ی من دل به هوای تو سفر کرد
عشق تو به یکباره مرا زیر و زبر کرد

در شوق رسیدن به هوای تو پریدم
گرچه ز هوای تو چه بهتر که حذر کرد

ای عشق‌، تو ویرانگر و بی رحم و حریصی
در زمره ی تو هرکه گذر کرده خطر کرد

با این همه دل سنگی و بی رحمی عاشق
این از همه جا رانده خطر کرد و گذر کرد

من بیم خطر از گذر از عشق ندارم
با اینکه هوایش دلم آسیمه به سر کرد

#حسین_حیدری

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

18 Oct, 05:35


روزی که شود ” اِذَا السَّمٰاء ُانْفَطَرَت “

وانگه که شود ” اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَت “

من دامن تو بگیرم اندر ” سُئِلَتْ “

گویم صَنَما ” بِاَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت “

عشق تو مرا ” اَلَسْتُ مِنْکُمْ بِبَعید “

هجر تو مرا ” اِنَّ عَذٰابی لَشَدید “

بر کنج لبت نوشته ” یُحیِی و َیُمِیت “

مَنْ مٰاتَ مِنَ الْعِشقِ فَقَد مٰاتَ شَهید

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

21 Aug, 04:39


دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟
کافران را دل نرمست و ترا نیست چرا؟

بر درت سگ وطنی دارد و ما را نه، که چه؟
به سگانت نظری هست و بمانیست چرا؟

هر که قتلی بکند کشته بهایی بدهد
تو مرا کشتی و امید بها نیست چرا؟

خون من ریزی و چشم تو روا می‌دارد
بوسه‌ای خواهم و گویی که: روانیست، چرا؟

شهریان را به غریبان نظری باشد و من
دیدم این قاعده در شهر شما نیست، چرا؟

من و زلف تو قرینیم به سرگردانی
من ز تو دورم و او از تو جدا نیست چرا؟


#اوحدی

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

19 Aug, 16:06


آمد اما در نگاهش آن نوازش‌ها نبود 
چشم خواب‌آلوده‌اش را مستی رؤیا نبود 

نقش عشق و آرزو از چهرهٔ دل شسته بود 
عکس شیدایی در آن آیینهٔ سیما نبود 

لب همان لب بود اما بوسه‌اش گرمی نداشت 
دل همان دل بود اما مست و بی‌پروا نبود 

در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت 
گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود 

در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود 
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود 

دیدم آن چشم درخشان را ولی در آن صدف 
گوهر اشکی که من می‌خواستم پیدا نبود 

بر لب لرزان من فریاد دل خاموش بود 
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود 

جز من و او دیگری هم بود اما ای‌دریغ 
آگه از درد دلم زآن عشق جان‌فرسا نبود 

ابوالحسن_ورزی

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

16 Aug, 16:14


روزها با فکر او دیوانه ام، شب بیشتر
هردو دلتنگِ همیم، اما من اغلب بیشتر

باد می گوید که او،آشفته گیسو دیدنی ست
شانه می گوید که با موی مرتب بیشتر!

پشتِ لحنِ سردِ خود،خورشید پنهان کرده است
عمق هذیان می‌شود با سوزش تب بیشتر

حرفهایش از نوازش های او شیرین تر است
از هر انگشتش هنر می ریزد،از لب بیشتر

یک اتاق و لقمه ای نان و حضور سبز او
من چه می خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟

" سید سعید صاحب علم"

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

16 Aug, 16:12


گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد
نم نمک "شاپرکی" خوشگل و زیبا بشوی...

گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود
تا مبدل به" شرابی" خوش و گیرا بشوی...

گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند
تا تو پرواز کنی،راهی صحرا بشوی...

گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی...

گاهی ازچاه قرارست به زندان بروی
آخرقصه هم آغوش زلیخا بشوی...


فروغ_فرخزاد

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

16 Aug, 16:10


ما بدانیم که خوبی چو تو در عالم نیست
در پری و ملک و نسل بنی آدم نیست

هر که نشناخت ترا گوهری هر دو جهان
همه دانند که در علم نظر اعلم نیست

در حریم حرم وصل نمی گنجد غیر
جز که خال سیهش با لب او همدم نیست

ماجرائی که میان گل و بلبل می رفت
غنچه با مرغ سحر گفت صبا محرم نیست

نیست عاقل بر ارباب کرم می دانم
هر که دیوانه آن زلف خم اندر خم نیست

خرم از گریه کوهی است گل و باغ و چمن
در چه و چشمه ابرو و دل دریا نم نیست

«کوهی»

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

10 Aug, 13:18


گفتی که میمانم، قسم خوردی به قرآنت
نفرین بر آن ترفند ها و عهد و پیمانت

رفتی دلت خوش نازنینم! بعد تو اما
ابرم که بغضی در گلو دارم ز هجرانت

نامهربانِ من! خدا یارت ولی یک‌ روز
این دلشکستن میشود سر خطّ وجدانت

چون عصر آدینه پر از دلتنگی‌ و دردم
هی می‌خراشد روح من را تیر مژگانت

هرچند دیگر نیستی اما به رسم عشق
هر وعده قند و قهوه میکارم به فنجانت

دیوانه میخوانَد مرا گاهی حریف، الحق
دیوانه ام، دیوانه‌ای افسونَ چشمانت

سهیل اسفزاری

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

10 Aug, 13:11


هرگز نکشم منت مهتاب جهان را
تاریکی شب های مرا روی تو کافیست...!

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

10 Aug, 13:10


دلدادگان ســودای فـردا را نـمی فـهمنـد
سـوز و نوای حال شیـدا را نمی فـهمـند

دل مــردگان وادی دشــت شـقـاوت هـا
عـطـر نـفسـهای مسـیحا را نمی فهـمـند

دیـــوانــگان ســـاکـن کــوی جـنــون دل
مفهـوم عقل و درک سودا را نمی فهمند

آنانکه در دلهـای خـود آه و فـغـان دارند
نـاز نـگاه چشـم شـهـلا را نـمی فـهـمـند

مستان لایعقل که درحسرت همی مانند
افسوس که گویایی فتوا را نمی فهـمند

مجنون صفت باید شد و دیوانـه ی لیلا
صحرا نـشینان حرف لیلا را نمی فهمند

بـاید گذر کـرد از جهـان مسـتانه و تنهـا
این قـوم هــرگز درد تنها را نمی فهمـند

مانـدن میـان مردم دنیا بجز غـم نیست
وقتیکه فرق زشت و زیبا را نمی فهمند

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

10 Aug, 13:08


ای همچو پری از من دیوانه رمیده
صد بار مرا دیده و گویی که ندیده

دریاب که ماتم زده‌ی روز فراقت
هم چهره خراشیده و هم جامه دریده

ای وای بر آن عاشق محروم که هرگز
نه با تو سخن گفته و نه از تو شنیده

آن دل که نه غم خوردی و نه آه کشیدی
از دست غمت آه چه گویم چه کشیده

بر روی تو این قطره‌ی خون چیست "هلالی"؟
گویا که دل از غصه به روی تو دویده



هلالی_جغتایی

❤️ اشعار ناب فارسی ❤️

10 Aug, 13:07


از چـشـمِ تـو دنـبالِ غـزلـواره‌یِ نابم
در بوسه‌ی مستت پی‌ِ انگور و شرابم

بوسیدنِ تسبیح اگر کار ثوابی‌ست
لب روی لبت، در پی یک فعل ثوابم

دردم تویی‌ونسخه‌ی درمان‌،نفسِ توست
هـم مسجد و هـم میکده‌ کـردنـد جوابم

امنیت آغوش و هوای نفسم نیست
آوارم و بر روی سر خویش، خرابم

برگرد و مرا ذوب به روی بدنت کن
حتی‌شده یک لحظه،فقط‌در دلِ‌خوابم

قفلِ قفسم را بـه لبت وا کن و بشکن
تا پر بزنم،،، سویِ تو با جـان بشتابم

ای شـعرِ پریشانِ دلم، ای غـزلِ بـکـر
افسانه شده قصه‌ی عشقت به کتابم

لبخندِ من از شوقِ نگاه ونفسِ‌توست
بـا خنده و لـبـخـند، نباشـی شکرآبم


#مجتبی_خوش_زبان

2,610

subscribers

2

photos

2

videos