رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی @seidnima70 Channel on Telegram

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

@seidnima70


| برنامه اینترنتی مفسّر، کاری از سید نیما موسوی |

حوزه مطالعه:

۱- روابط بین‌الملل و مطالعات غرب آسیا.
۲- جامعه‌شناسی سیاسی ایران.
۳- بررسی تاریخ سینمای ایران.


ادمین: S_Nima_91@

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی (Persian)

با خوش آمدید به رادیو «مفسّر»، کانالی که توسط سید نیما موسوی ایجاد شده است. این کانال برنامه‌های اینترنتی در حوزه‌های سیاست بین‌الملل و مطالعات غرب آسیا، تاریخ تحولات و جامعه‌شناسی سیاسی ایران را ارائه می‌دهد. اگر به مباحث پیرامون سیاست، تاریخ و جامعه‌شناسی علاقه‌مندید، رادیو «مفسّر» بهترین منبع برای شما خواهد بود. با دنبال کردن این کانال، می‌توانید به آخرین برنامه‌ها و مطالب جذاب و آموزنده دسترسی پیدا کنید. ادمین این کانال با نام کاربری S_Nima_91 آماده پاسخگویی به سوالات شما و ارائه اطلاعات بیشتر است. پس عجله کنید و در رادیو «مفسّر» عضو شوید تا از محتواهای فرهنگی و تحلیلی بی‌نظیر لذت ببرید.

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

18 Jan, 19:39


مصاحبه زنده با شبکه افق سیما، برنامه "به‌افق‌فلسطین"

موضوع: "پیش‌زمینه و آینده آتش‌بس در نوار‌غزه"

تاریخ: "۱۴۰۳/۱۰/۲۹"

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

15 Jan, 19:52


آنچه که از رفتارهای سیاسی «احمد الشرع» و «اسعد الشیبانی» میتوان فهمید این است که سوریه آینده محصول همکاریهای عربستان و ترکیه خواهد بود. گویا قرار است تا ترکیه با توجه به اینکه نزدیکی بیشتر به امریکای ترامپ؛ سعی خواهد کرد که در این اتحاد راهبردی با عربستان سعودی آینده سوریه را جلو ببرد. زمینه های این همکاری از پایان پیگیری پرونده خاشقچی بوسیله اردوغان در سالهای گذشته آغاز شد. این همکاریها در آینده نسبت مستقیمی با چهره خاورمیانه در دوران ترامپ خواهد داشت؛ همکاریهایی که در حوزه انرژی، ترابری و نظامی بین ترکیه و عربستان بوجود آمده و نقش مهمی در سرنوشت لبنان، عراق و سوریه در آینده خواهد داشت.

در حوزه انرژی گویا قرار است تا پس از سقوط بشار اسد، عربستان نقطه اتصال خط گازی قطر به اروپا از خاک ترکیه باشد. خط لوله ای که از دو دهه گذشته قرار بود تا گاز قطر را به اروپا برساند و این خط، رقیب جدی گاز روسیه و اسراییل در بازار انرژی اروپا خواهد بود. در عین حال ترکیه نیز تبدیل به قطب گازی مهم در جهان خواهد شد. در حال حاضر گاز قزاقستان، آذربایجان، کردستان عراق، ایران، روسیه (ترک استریم) از طریق ترکیه صادر میشود و این کشور به یکی از مهمترین قطبهای گازی جهان تبدیل شده است. یکی از اهداف اردوغان برای احداث کوریدور زنگزور (مرز ارمنستان و ایران) و همینطور تلاش برای سقوط بشار اسد ارتقای بیشتر جایگاه ترکیه در نقش «قطب گازی در آسیای غربی» است. ضمن اینکه همکاری مصر با ترکیه برای صدور گاز مصر به ترکیه نیز در همین پازل میگنجد.

در حوزه ترابری، ترکیه احیای مسیر تجاری آناتولی را به حجاز را مدنظر دارد. چندی پیش «اورال اوغلو» وزیر حمل‌و‌نقل ترکیه بر احیای خط راه‌آهن از خاک ترکیه به عربستان تاکید کرد. این خط آهن در زمان عبدالحمید دوم پادشاه عثمانی بوسیله آلمانیها ساخته شد و پس از جنگ جهانی اول بسیار محدود شد. این محدود شدن با توجه به جهان پس از توافق سایکس پیکو رخ داد؛ جایی که با فروپاشی امپراتوری عثمانی عملا کشورهای کوچکتری در خاورمیانه شکل گرفت و خط آهن آناتولی به حجاز نمیتوانست به شکل سابق وجود داشته باشد و به تدریج از دهه 1970 این خط آهن بالکل کنار گذاشته شد.

در حوزه نظامی نیز شاهد همکاری رو به رشد عربستان و ترکیه خواهیم بود. این همکاریهای با سفر اخیر ژنرال الرویلی رییس ستاد ارتش عربستان به ترکیه و خرید پهپادهای بایرکتار بوسیله عربستان بیشتر شده است. برخی منابع نیز از علاقه ریاض به خرید جنگنده نسل5 ترکیه خیر میدهند. از مقطع سفر بن‌سلمان به ترکیه در سال 2022 اخبار متواتری از علایق عربستان به افزایش همکاری نظامی با ترکیه شنیده میشد و حال به نظر میرسد در دوره سوریه بعد از اسد، این همکاری راهبردی‌تر خواهد شد.

درکل کوریدور شمال-جنوب میتواند بهره جغرافیای سیاسی ترکیه را در تحولات دوران ترامپ افزایش دهد؛ جایی که این ائتلاف چه بسا بتواند آینده عراق را نیز تحت تاثیر قرار دهد؛ جاییکه این احتمال میرود ائتلافی بین جریان صدر ، بارزانی و بیت سنی در برابر گروه اطارالتنسیقی و رهبران قدیمی شیعه در عراق شکل بگیرد. نباید نادیده رفت که این کوریدور در صورت تحقق دشمنانی خواهد داشت: نخست اسراییل و امارات که از کوریدور داود و اتصال مناطق دروزی نشین به کردستان سوریه حمایت میکنند؛ گفته میشود که احمد العوده در جنوب سوریه مورد حمایت روسیه و امارات خواهد بود و احتمالا بقایای ارتش بشار اسد سعی خواهند کرد که با حمایت امارات و روسیه نسخه سوری خلیفه حفتر را بازتولید کنند. امارات گرچه از اشغال خاک سوریه بوسیله اسراییل حمایت نمیکند؛ ولی از اتصال بین مناطق کردی و دروزی بوسیله نیروهای نیابتی مانند گروه احمد العوده حمایت خواهد کرد. آن هم زمانیکه اتاق عملیات جنوب تمایلی به انحلال خود ذیل وزارت دفاع جدید سوریه نشان نداده است. شانس احمد العوده از این لحاظ بیشتر است که ضمن داشتن روابط خوب با روسیه و امارات امکان همکاری با بقایای نظام اسد را هم دارد؛ چنانچه حتی در دوران بشار اسد هم وی با نیروهای تایگر نزدیک به «سهیل حسن» همکاری میکرد.

از سوی دیگر اسراییل هم کوریدور داود و اتصال مناطق دروزی نشین و کردنشین را مدنظر دارد که این امر به معنی تلاقی کوریدور شمال به جنوب ترکیه با کوریدور غرب به شرق اسراییل است که میتواند تعارضات نیابتی در جنوب سوریه را بوجود بیاورد. در نهایت ایران هم که با سقوط بشار اسد اتصال خود به مدیترانه را در خطر میبینید قطعا به سوی مهار کوریدور ترکیه-عربستان خواهد رفت؛ اخباری که مبنی بر فروش پهپادهای ایرانی به گروه YPG مخابره میگردد از همین رو است. البته در این میان اردوغان قصد دارد تا با میانجیگری بارزانی زمینه صلح بین احمدالشرع و لااقل بخشی از گروههای کردی مانند SDF را فراهم کند تا زمینه ساز صلح شود و کارت بازی روی گزینه کردها را از رقبای منطقه ای خود بگیرد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

15 Jan, 08:35


چند روزی بدلیل مشغله کاری در خدمت دوستان نبودیم؛ از امروز مجددا فعالیت کانال رو از سر میگیریم.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

09 Jan, 20:42


The grass was greener
The light was brighter
The taste was sweeter
The nights of wonder
with friends surrounded

سبزه، سبزتر بود
نور، درخشان‌تر بود
طعم، شیرین‌تر بود
و شبهایی اعجاب‌انگیزتر
با دوستانی که کنارم بودند

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

09 Jan, 18:46


منطق‌یابی روابط سیاسی ایران و روسیه (قسمت دوم)

ادامه از بالا...

بهبود روابط گورباچف با ایران از سفر «ادوارد شواردنادزه» وزیر خارجه شوروی به تهران در مارس 1989 و سپس چند روز بعد در سفر «علی اکبر ولایتی» وزیر خارجه ایران به مسکو آغاز شد. درست دو هفته پس از فوت امام خمینی رهبر عالی ایران در ژوئن 1989 هاشمی رفسنجانی به همراه علی جنتی رییس دفتر، صادق خلخالی روحانی چپگرا و نماینده مجلس و نیز بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین وارد مسکو شدند که در این سفر گورباچف آخرین مدل تسلیحات نظامی را در اختیار ایران قرار داد. سفری که ایران مبادرت به خرید هواپیمای سوخو 24، هواپیمای میگ29 پدافند اس200 و تانک تی72 کرد. بعدها با توجه به اینکه اس200 در قرارداد نهایی گنجانده نشده بود ناصر نوبری سفیر وقت ایران در مسکو در یک اقدام جالب به مقر استراحت گورباچف در ساحل سوچی رفت و حین آبتنی گورباچف رضایت خود را برای اضافه نمودن اس200 عنوان نمود. در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی با توجه به آغاز گفتگوهای ایران و اتحادیه اروپا و نیز فروپاشی شوروی، روابط خوبی بین او و یلتسین نبود. ایران از جدایی طلبان چچن، مسلمانان بوسنی و نیز موضع آذربایجان در جنگ قره باغ حمایت میکرد؛ ضمن اینکه با آغاز توسعه پیمان اکو در آسیای مرکزی که حیاط خلوت روسیه محسوب میشد این اختلافات بیشتر هم شد. در نهایت در سال 1995 همزمان با تحریم داماتو علیه ایران، طی توافقی بین امریکا و روسیه از فروش برخی از اقلام نظامی به ایران جلوگیری شد.

با آغاز تحریمهای امریکا علیه ایران، ایران همواره همسویی با روسیه را بعنوان راهی برای فرار از محاصره امریکا میدید ولی در عین حال پوتین هم تا سالها علاقه‌ای نداشت تا با نزدیکی به ایران تحریم زده، خود را در موضع ضعف در رابطه با اروپا و امریکا قرار دهد. از همین رو سیاست نگاه به شرق که از میانه دهه 2000 و دوران ریاست علی لاریجانی بر دبیرخانه شورای امنیت ملی ایران آغاز شد نتوانست زمینه بهبود این همکاریها را فراهم کند؛ در این میان حتی بحران آبخازیا در سال 2008 نیز باعث نشد که ایران به گزینه ای بهتر برسد. در نهایت با ورود اوباما به کاخ سفید و ماه عسل هیلاری کلینتون و سرگی لاوروف، روابط ایران و روسیه ضعیفتر شد؛ تاجاییکه روسیه به قطعنامه تحریمی شورای امنیت علیه ایران در ژوئن 2010 رای مثبت داد. این رای مثبت درست در زمان ماه عسل روابط مدودف و اوباما رقم خورد؛ ماه عسلی که به امضای پیمان نیواستارت بین روسیه و امریکا در بهار 2010 انجامید.

ولی از آغاز دهه 2010 با استقرار سپر دفاع موشکی ناتو در رومانی و لهستان باعث شد تا روسیه سیاست غربگرایی مدودف را به سیاست اوراسیاگرایی که سالها پیش بوسیله پریماکوف(وزیر خارجه اسبق روسیه) داده شده بود جبران کند. این چرخش همزمان با پیروزی پوتین در انتخابات ریاست جمهوری روسیه در سال 2012 انجام شد؛ از ثمرات چرخش فوق برای ایران همکاری نظامی ایران و روسیه در پرونده سوریه از سال 2015 بود. با تمام این چرخشها ولی برگزاری المپیک زمستانی سوچی و همینطور جام جهانی 2018 در روسیه باعث میشد که پوتین همچنان روسیه را به مثابه یک کشور اروپایی به حساب آورد و همین باعث عدم تعمیق روابط او با ایران میشد. ولی در حال حاضر با توجه به معادلات امنیتی پس از جنگ اوکراین و حتی گسترش ناتو در شرق آسیا پوتین چاره ای جز اوراسیاگرایی ندارد. نزدیک شدن او در این سه سال به کره شمالی و ایران از این جهت معنا پیدا میکند. ثمره این تغییر رفتار پوتین که برآیند جنگ اوکراین است عضویت ایران در دو پیمان شانگهای و بریکس میباشد؛ دو پیمانی که همواره ایران به حضور و نقش آفرینی در آنها راغب بوده است. حال باید دید که تحولات دوران دوم ریاست جمهوری ترامپ چه تاثیری بر آینده روابط ایران و روسیه خواهد گذاشت. آنچه پیداست با توجه به مواضع ترامپ در قبال مسئله اوکراین و نیز تغییر دولت در تهران به نظر میرسد با کاهش سطح روابط دو کشور مواجه باشیم و امارات به مرکز ثقل سیاست خارجی روسیه در پرونده‌های متعدد در آسیای غربی تبدیل شود.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

09 Jan, 12:21


منطق یابی روابط سیاسی ایران و روسیه (قسمت اول)

از زمان تشکیل دوک نشین کیف در اوکراین کنونی و دسترسی آنان به سواحل شمالی دریای قزوین(مازندران)، مجموعه نزاعهایی بین روسیه و ایران درگرفت. دوک نشین کیف (وارنگیان) که وایکینگهای مهاجر به اوکراین بودند از قرن نهم میلادی حملاتی به کرانه جنوبی دریای قزوین در استرآباد (شهر گرگان فعلی در ایران) انجام دادند؛ در آن زمان حکومت علویان طبرستان بر جنوب دریای قزوین حاکم بودند. در ادوار بعدی نیز این نزاعهای پراکنده وجود داشت؛ تا اینکه در دوران حکومت صفویان در ایران (قرن17) نخستین نزاع سراسری بین ایران و روسیه در منطقه داغستان فعلی شکل گرفت. این نزاع در دوران الکسیس اول پادشاه تزار و شاه عباس دوم در ایران انجام شد و به سقوط قلعه سانژا در داغستان بدست نیروهای ایرانی انجامید. چند دهه بعد در دوران سقوط صفویه و حکومت چند ساله افغانها بر ایران، پترکبیر با حمله به سواحل جنوبی دریای قزوین این منطقه را به تصرف درآورد؛ تصرفی که تا دوران نادرشاه پادشاه ایران در قرن18 ادامه داشت.
از آن دوران تا کنون با وجود نقشی که استعمار اروپایی در تضعیف ایران داشت؛ ولی دو اتفاق مهم روابط ایران و روسیه را دچار خطر کرد. نخست جنگهای ایران و روس در ابتدای قرن 19 در دوران فتحعلیشاه قاجار که به جدا شدن قفقاز از ایران منجر شد و دوم حادثه آذربایجان پس از جنگ دوم جهانی و دوران استالین بود که شوروی با حمایت از جمهوری خودمختار جعفر پیشه وری در شمالغرب ایران قصد داشت تا امتیاز نفت شمال را از دولت ایران بگیرد. تهدید اتمی ترومن علیه استالین در ابتدای جنگ سرد و نیز بردن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل باعث عقب نشینی شوروی از آذربایجان شد.

ولی از دهه 1960 و تشدید تنازع بلوک غرب و شرق پس از بحران موشکی کوبا، محمدرضا پهلوی پادشاه ایران با بهره بردن از اختلاف شوروی و امریکا زمینه ساز تاسیس صنایع سنگین در ایران با کمک شوروی گردید. احداث کارخانه ذوب آهن اصفهان و ماشین سازی اراک از مهمترین این صنایع سنگین بود که با کمک بلوک شرق احداث شد و با چرخش شاه به سمت شوروی پدید آمد. پس از انقلاب سال 1979 هم روابط امنیتی بین ایران و شوروی باعث شد تا حرکتهایی مانند کودتای ارتش علیه انقلاب صورت نگیرد. مهمترین این تحرکات دو کودتای ناموفق در طبس و پایگاه نوژه در همدان در آستانه جنگ با عراق بود که با گرای شوروی ناکام ماند. ولی جنگ هشت ساله با عراق با توجه به اینکه شوروی از مهمترین هپیمانان صدام حسین بود شکافی جدی در مسیر روابط ایران و شوروی ایجاد کرد. ایران هم با حمایت از مجاهدین افغان که در نزاع با شوروی در افغانستان بودند سعی در موازنه و جلوگیری از شدت گرفتن همکاری شوروی و عراق داشت. با پایان جنگ هشت ساله، روابط ایران و شوروی دچار تغییر شد. در آخرین سالهای قبل از سقوط شوروی، ایران مهمترین قرارداد نظامی تاریخ خود را با اتحاد شوروی بست. در سفر معروفی که هاشمی رفسنجانی به مسکو داشت قرارداد نظامی 10 میلیارد دلاری بین دو کشور به امضا رسید. قراردادی که بر اساس توافق 15 ساله تسلیحاتی بین شاه و برژنف عملیاتی شده بود؛ ضمن اینکه با پاک شدن شعار «مرگ بر شوروی» از مراسم سیاسی، دو طرف همکاریهای خود را در برخی حوزه ها مانند افغانستان ادامه دادند. در دولت دکتر نجیب در افغانستان کار به جای رسید که برای نخستین بار یک رجل سیاسی شیعه بنام «سلطانعلی کشتمند» به نخست وزیری جمهوری دمکراتیک افغانستان رسید. هاشمی رفسنجانی ذیل توافقات با شوروی گورباچف زمینه بازگشت دولت دکتر نجیب به سازمان کنفرانس اسلامی را فراهم کرد.

ادامه دارد...

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

06 Jan, 11:58


کمزاریها، فرهنگی گمشده در خلیج فارس

کشور عمان بدلیل بافت جغرافیایی منحصر به فرد در طول تاریخ مرکز ارتباط اقوام مختلف بوده است. ارتباط با اقوام مرکزی جزیره العرب، سرزمین یمن و نیز ارتباطات دریایی با شبه قاره هند و فلات ایران باعث شده تا این منطقه یکی از نقاط سوق الجیشی فرهنگی و راهبردی محسوب شود. علاوه بر طول سرزمینی که از تنگه هرمز تا یمن را در بر میگیرد؛ تنوع بافت جغرافیایی و نیز قرارگرفتن در مسیر ارتباطات تاریخی و دریایی باعث شده تا عمان خاستگاه تنوع و برخورد فرهنگها باشد. یکی از عرصه های مهم این تنوع فرهنگی رواج گویشها و زبانهای مختلف در این کشور میباشد: از اینرو زبانهایی همچون عربی، فارسی، شحری، مَهری، حرسوسی، بطحری، هبیوتی، لواتی، سواحیلی و بلوچی از مهمترین زبانهای تکلم شونده در عمان هستند.

در این میان یک زبان عجیب نیز در عمان تکلم میشود که بعبارتی تنها زبان غیرسامی موجود در جزیره العرب است. در ناحیه مسندم در شمال شرق عمان و در ساحل تنگه هرمز روستایی به نام کُمزار وجود دارد. این روستا که محصور در کوهستانهای مسندم است دارای 4000 سکنه میباشد که یکسوی آن به کوه و سوی دیگر آن به تنگه هرمز امتداد می یابد و مردم آن به زبان کمزاری تکلم میکنند. در مورد ریشه زبان کمزاری نظرات مختلفی وجود دارد. برخی ریشه کمزاری را مربوط به لهجه لرهای خوزستان میدانند. این افراد معتقدند که در زمان شاه عباس صفوی که پرتغالیها را در خلیج فارس شکست داد. یکی از سرداران او بنام جهانگیرخان آسترکی که از لرهایی بود بوسیله طایفه خود نقش مهمی در بازپسگیری بندرعباس و جزیره لارک در جنوب ایران داشت و بخش مهمی از اهالی امروز کمزار و لارک در واقع لشگر قبیله آسترکی بودند که بعد از بیرون راندن پرتغالیها در این منطقه اسکان گزیدند. در این میان برخی حتی ساخت قلعه صحار در عمان را به جهانگیرخان آسترکی پس از اخراج پرتغالیها از خلیج فارس نسبت میدهند.
شبیه به داستان لرهای مهاجر به منطقه کوچک کمزار، در افغانستان نیز لرهای مهاجر وجود دارند؛ آنان پس از حمله نادرشاه افشار به افغانستان بدلیل جایگاهی که در سپاه نادر داشتند در همانجا ساکن شدند. لرهای خلیلی که امروز بخشی از جامعه هزاره در افغانستان محسوب میشوند جنگجویان لری بودند که پس از فتح قندهار بدست نادرشاه در افغانستان کنونی سکنی گزیدند.

البته ارتباط گویش کمزاری با زبان لری علاوه بر نقش طایفه آسترکی در جنگ با پرتغالیها در خلیج فارس، مربوط به ارتباطات مردم کمزار با لارک نیز میباشد؛ با این تفاوت که کمزاری عمان با هندی و عربی بیشتر در آمیخته است. «احمد المطلق» زبانشناس عربستانی ریشه گویش کمزاری را زبان فارسی میداند در عین حال «آزیتا افراشی» زبانشناس ایرانی نیز با قبول این فرضیه ارتباطات زبانی بین لری شوشتری (تکلم شده در استان خوزستان در ایران) با گویش کمزاری موجود در جزیره لارک را بررسی کرده است. ساموئل برت مایلز هم که بین سالهای 1872 تا 1887 کنسول بریتانیا در مسقط بود در یاداشتهای خود میگوید که مردم کمزار هم بلحاظ بدنی و هم زبانی با اهالی جزیره العرب تفاوت دارند و او نیز ریشه زبان کمزاری را فارسی میداند.

در این میان بسیاری از شرق شناسان و افسران نظامی زبان کمزاری را ذیل عربی میدانند. جان وایتلاک بعنوان یکی از افسران نظامی بریتانیا در خلیج فارس در قرن 19 که با امیر مسقط هم روابط خوبی داشته است؛ زبان کمزاری را شاخه ای از عربی میپندارد و آن را «عربی دست و پا شکسته» قلمداد میکند. البته برخی از مورخین ایرانی مانند سدیدالسلطنه کبابی کمزاریها را «عرب» خطاب میکند. دلیل اصلی عرب خواندن برخی از کمزاریها در آمیختگی و قرابت آنان با قبیله اعراب شحوح در منطقه المسندم است. هر چند که عربی شحّی نیز جزو لهجه های سخت در زبان عربی است. با وجود اختلاف در مورد منشا زبان کمزاری انبوه واژگان فارسی در گویش کمزاری این فرض را اثبات میکند که این زبان از فارسی نیز تاثیر پذیرفته است. کلماتی مانند بادم(بادام)، اَرما(خرما)، رو(صورت)، ظوان(زبان)، جوغر(جگر)، سپیر(سفید)، شاشمبر(چارشنبه)، سشمبر(سه شنبه) از جمله کلمات فارسی در زبان کمزاری است.

نکته جالب در مورد مردم کمزار این است که برخی مورخین ایرانی مردم کمزار که در لارک و مسندم زندگی میکردند را عرب تبار میخواند و برعکس آنچه از اقوال نمایندگان بریتانیا در خلیج فارس میفهمیم این است که اعراب نیز آنان را عرب نمیدانستند؛ آنان را اکثرا به نژاد ایرانی و یا حتی بلوچی و حمیری منتسب میکردند؛ بطوریکه در بعضی اقوال به زبان کمزاری، زبان پرندگان اطلاق میشده است که این ماهیت مرزی فرهنگی کمزار را مشخص میکند. در هرحال در صورت قبول هر کدام از روایتهای پیرامون منشا زبان کمزاری نمیتوان نادیده گرفت که این فرهنگ میتواند از موارد گفتگوی فرهنگی ایران و جهان عرب باشد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

04 Jan, 12:50


در تمامی عکسهایی که از شهید قاسم سلیمانی از زمان جنگ هشت ساله تاکنون وجود دارد، کمتر عکسی است که وی اسلحه بدست داشته باشد. غیر از یک عکس که به شوخی در کنار مجاهدین عراقی، یک‌ کلت کمری را در دست دارد تاکنون عکسی از قاسم سلیمانی با اسلحه ندیده‌ام. مجموعه جمع بندی‌ای که از رفتار او وجود دارد وی را باید نماد بکارگیری منطق غیر نظامی در حوزه نظامی دانست؛ چنانچه در وصیت‌نامه‌ای که از او خطاب به فرزندش منتشر شد، گفت که هرگز علاقه‌ای به نظامی‌گری نداشته‌ام و قصد نداشتم که شغل نظامی داشته باشم. حتی در احترامات نظامی آنچه که از او میبینیم عدم تعهد به احترام کلاسیک و در عین حال قرار دادن دست روی سینه به نشانه ارادت در کنار احترام نظامی با دست راست کنار کلاه نشاندهنده نگاه او به امر نظامیگری است.

ازینرو شخصیت او را میتوان شبیه به شخصیت بسیاری از کلانترهای فیلمهای وسترن دانست که تا همین صد سال پیش اسلحه نمیبستند و صرفاً از طریق روابط و کاریزما امنیت را در حوزه استحفاظی خود برقرار می‌ساختند. درست مانند شخصیت کلانتر «اد‌تام‌بل» در فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» با بازی «تامی‌لی‌جونز» که روایتگر منطق غیرنظامی در محیط پرآشوب بود و البته «برادران کوئن» که در فیلم فوق با یک پایان باز، کلانتر را پس از بازنشستگی به مسلخ فرستادند (ارجاع به کلیپ بالا).

مهمترین سرمایه شهید سلیمانی را باید روابط شخصی او با سیاستمداران منطقه و حتی جهانی دانست. محوری که از کوههای هندوکش تا منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا نیز ادامه می‌یافت. از تاجیک و هزاره در افغانستان تا چچنی‌ها و کردهای عراقی، اعراب خلیج فارس، شیعیان عراقی و سوری، چپ‌های فلسطینی و بعثی‌های لبنانی، تا یمنی‌ها و مجاهدین سنی در نوار غزه همه را در جهت خواسته خود بکار میگرفت. روابط شخصی که در شرایط خطر به کمک او می‌آمد و بعضاً امکان همزیستی عناصر متضاد را در جهت خواسته کلان او که تشکیل «ملت امام حسین» بود میداد. ملت امام حسین، نوعی از ملت‌سازی بود که برخلاف صفویه نه لزوما در برابر بلوک اهل سنت بلکه در قالب نبرد با صهیونیسم معنی می‌یافت.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

01 Jan, 16:46


اخیرا آقایان مهدی خراتیان و رحمان قهرمانپور از کارشناسان حوزه روابط‌بین‌الملل طی مناظره‌ای با توجه به سقوط دولت بشار اسد در سوریه، بدرستی این امر را یک زنگ‌خطر بزرگ برای ایران خواندند. ولی در بخش راه‌حل این دو نفر خواستار "اصلاحات سریع" در ایران شدند. ولی نقطه تاریک این ایده این است که وضعیت کنونی جامعه ایران محصول اصلاحات سریع از دهه ۱۳۸۰ تاکنون بوده‌است. آغاز اصلاحات اساسی از خصوصی‌سازی صنایع مادر و منابع راهبردی کشور ذیل تفسیری خاص از اصل۴۴ آغاز شد و طی آن دولت ایران را از منابع مالی خود تهی کرد و عملا به نقش پررنگ یک طبقه نوظهور الیگارشیک در سیاستگذاری ایران انجامید. مرحله دوم این اصلاحات در دهه ۱۳۹۰ و ذیل مذاکرات برجام به موازات رژیم بازرسیهای بیسابقه اتفاق افتاد؛ چنانچه مزد دکترین اعتمادسازی، فشار حداکثری در دوره ترامپ شد. حال این اصلاحات به تغییرات شدید فرهنگی در پایان ۱۳۹۰ و بطور خاص در سال ۱۴۰۱ نیز انجامید. آخرین مرحله اصلاحات اساسی نیز در دوران "پساهلیکوپتر" بر سر تنش‌زدایی با غرب در باب جبهه مقاومت رخ داد.

ثمره اصلاحات اساسی از میانه دهه ۱۳۸۰ از دست رفتن کارتهای هویتی جمهوری اسلامی بوده‌است. در میانه دهه ۱۳۸۰ با خصوصی‌سازی صنایع مادر و درست شدن یک الیگارشی خطرناک و در وهله بعد شوک‌های اقتصادی و ارزی در جهت منافع این طبقه باعث از بین رفتن برند مستضعفین از ج.ا شد؛ طبقه‌ای که حتی تا سال ۱۳۸۸ هم کنار حاکمیت ایستاده‌بود. از طرف دیگر "دیکته برجام" در دهه ۱۳۹۰ باعث از بین رفتن کارت هویتی "استکبارستیزی" و ابطال استدلالهای صحیح رئالیستی دهه ۱۳۸۰ در نفی مذاکره با امریکا بود که با فشار حداکثری ترامپ پاسخ داده شد. در پایان دهه ۱۳۹۰‌ و آغاز دهه ۱۴۰۰ هم ادامه همین اصلاحات اساسی!! در حوزه فرهنگ به از بین رفتن کارت هویتی "شریعت" انجامید و باعث ریزش شدید اینبار در لایه هسته‌سخت حامیان گردید. در نهایت در مورد سیاست منطقه‌ای نیز اصلاحات اساسی به وضعیتی رسید که در باب جبهه مقاومت در دوران پساهلیکوپتر رخ داد. در یک جمعبندی، ایران با هر ترم از اصلاحات اساسی بخشی از کارت هویتی خود را از دست داده است. در واقع وضعیت کنونی نه محصول اصلاحات نکردن بلکه محصول اصلاحات اساسی است که از دهه ۱۳۸۰ بصورت دستوری و از بالا انجام شده‌است.

به نظر میرسد که منظور از اصلاحات اساسی در مناظره بالا، تسریع مذاکره با ترامپ است. بفرض تحقق، مذاکره پزشکیان و ترامپ در زمانی اتفاق می‌افتد که کارتی برای بازی نمانده است و عملا وارد فرآیند وایماری شدن ایران شده‌ایم. مذاکره با ترامپ هم خطرناکتر از برجام، دیکته‌ای بوسیله ترامپ خواهد بود که یادآور سرنوشتی ناگوارتر از مذاکرات گورباچف و ریگان در پایان دهه ۱۹۸۰ است. اما راه خلاصی از شرایط کنونی که محصول دو دهه "اصلاحات اساسی" تاکنون میباشد تنها با هوشمندی راهبردی التیام خواهد یافت. در وهله اول بوجود آوردن یک دولت رفاه به همراه سیاست تثبیت اقتصادی در داخل میتواند بخشی از سرمایه اجتماعی که پای برنامه‌های نئولیبرالی و شوکهای ارزی در دو دهه اخیر به هدر رفت را بازسازی کند. در وهله بعد با بازسازی بخشی از سرمایه اجتماعی میتوان موازنه‌های بهتری در منطقه نسبت به رقبای‌منطقه‌ای و سیاست جهانی اندیشید. البته گذار به دولت رفاه با توجه به لابی قدرتمند پکیج‌فروشان اقتصادی و الیگارشی بخش‌خصوصی سخت به نظر میرسد ولی مقابله با ایشان به مراتب ساده‌تر از مقابله با دیکته ترامپ است.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

30 Dec, 16:37


پس از مرگ کارتر در سن ۱۰۰ سالگی میتوان نگاهی به پروژه اصلی سیاست‌خارجی او داشت. کارتر میراث‌دار دکترین گوام و نیز شکست امریکا در ویتنام بود. از سوی دیگر در پایان دوره نیکسون عصر نئولیبرالیسم هم آغاز شده بود زیرا دولت دیگر ناتوان از انجام تعهدات رفاهی موجود در برنامه نیودیل بود؛ این تغییرات از دوران ریاست "آرتور برنز" بر فدرال رزرو آغاز شد. از سوی دیگر پس از نشست جاماییکای صندوق‌بین‌المللی‌پول در ۱۹۷۶ نظام عصر برتن‌وودز و ارزهای تثبیت‌شده پایان یافت؛ این به معنی پایان دوران دولتهای رفاه و توتالیتاریسم بود و مصادف با مرگ ژنرال فرانکو آخرین رهبر توتالیتر اروپا همراه شد؛ در واقع سیاست خارجی کارتر ناشی از این تغییرات مهم بود. گویی از پایان دهه ۱۹۷۰ تمامی رهبران مهم جهان دچار تغییر شدند؛ تغییراتی که بخشی از آن علاوه بر تغییرات اقتصاد سیاسی جهان برآیند موج فرهنگی پست‌مدرنیسم و در عین حال انقلاب دیجیتال بود که از سیلیکون‌‌ولی آغاز شد. ذیل این تغییرات نظامهای توتالیتر که محصول عصر تثبیت اقتصادی و حمایتگری بودند کنار گذاشته شدند و گذاری به سمت آزادسازی شروع شد. در نوشتار زیر به چند گذار مهم در این دوران میپردازیم؛ گذاری که کارتر میخواست تا آنرا انجام دهد و در برخی موارد نیز ناتوان از به ثمر رساندن آن بود.

- در نیجریه پس از کودتای «مورتالا محمد» علیه یعقوب گوون در سال ۱۹۷۵، خدمات دولتی نابود شد و بسیار از کارمندان دولتی اخراج شدند تا سیاست آزادسازی عملیاتی شود. حال پس از ترور محمد، ژنرال اوباسانجو در سال ۱۹۷۶ به قدرت رسید که وی هم سیاستهای مورد تأیید بانک جهانی را در نیجریه عملیاتی کرد. اوباسانجو از متحدین کارتر در آفریقا بود.

- پس از مرگ مشکوک «هواری بومدین» در سال ۱۹۷۹، الجزایر در عصر «شاذلی‌بن‌جدید» سیاستهای نئولیبرال را پی گرفت. اگر سیاستهای بن‌بلا پیامد برنامه‌های توسعه کشاورزی در چین بود و بومدین با راهبرد صنعتی‌سازی سعی داشت تا استالین الجزایر باشد؛ برنامه آزادسازی و ریاضتی بن‌جدید به شورش‌های اواخر دهه ۱۹۸۰ و ورود الجزایر به جنگ داخلی در دهه ۱۹۹۰ منجر گردید.

-در افغانستان پس از اینکه پرچمی‌ها با داوودخان دچار چالش شدند؛ وی بعنوان یک دولت توتالیتر روابط خود را با غرب بهبود بخشید ولی در سال ۱۹۷۸ در انقلاب موسوم به هفتم ثور، با بقدرت رسیدن حفیظ‌الله‌امین، کارتر قصد داشت تا گذاری مسالمت‌آمیز را ایجاد کند؛ گذاری که با دخالت نظامی شوروی و به قدرت رسیدن ببرک‌کارمل ناموفق بود.

- در مصر همزمان با مرگ عبدالناصر در زمانیکه این کشور طی دوران ریاست‌جمهوری وی برنامه ملی‌سازی صنایع و حتی برنامه بزرگ فولاد حلوان را پی گرفت. پس از وی، انور سادات مجری برنامه‌های نئولیبرالی شد و به همان نسبت روابط بین سادات و شوروی ضعیف گردید و این گذار نئولیبرالی در مصر پی‌گرفته شد. گذاری که ذیل برنامه انفتاح جلو رفت و به شورش‌نان در ۱۹۷۷ انجامید.

- در کره‌جنوبی پس از ترور ژنرال پارک بدست رییس دستگاه امنیت، دوران کوتاه "چوی‌کیوها" آغاز شد؛ با پیروزی چون‌دو‌هوان گذار مسالمت‌آمیزی که کارتر مدنظر داشت شکست خورد. ولی عصر نئولیبرالیسم و پایان سیاستهای حمایتی در کره‌جنوبی نیز با ریاست چون‌دو‌هوان در کره‌جنوبی پی گرفته شد؛ جاییکه به شورشهای کارگری در پایان دهه ۱۹۸۰ منجر گردید.

- در نیکاراگوا هم رژیم سوموزا که بعنوان یک نظام توتالیتر حامی غرب محسوب میشد؛ کارتر در سالهای پایانی دهه ۱۹۷۰ حمایتش را از روی او برداشت تا به یک گذار مسالمت‌آمیز دست یابد. در آن سالها جبهه متحد مخالفین (FAO) قرار بود تا بدیل امریکا در برابر سوموزا باشد؛ در عین حال بدلیل موفق نبودن این گذار قدرت به ساندنیستها رسید و یکی از مهمترین چالش‌های سیاست خارجی امریکا در دهه ۱۹۸۰ پدید آمد.

- در چین نیز پس از مرگ مائو و پایان دوران کوتاه هواگوفنگ، عصر «دنگ شائوپنگ» آغاز شد. سیاست درهای باز موسوم به «کای‌فنگ» و خصوصی سازی از ۱۹۸۱ موردنظر سران حزب کمونیست قرار گرفت.‌ این تغییرات همزمان با رسمی شدن روابط چین و امریکا و نیز حمایت کارتر از برنامه‌های اقتصادی دنگ پدید آمد. گذار از مائو به دنگ با حمایت امریکا همراه بود؛ جایی که حتی کارتر اجازه حمله چین به ویتنام را داد.

- در ایران نیز با وجود طرح کارتر برای عبور از پهلوی به بختیار، این طرح شکست خورد و به سرانجام نرسید. ولی پیامد سقوط دولت پهلوی بعنوان یک دولت رفاه که برآمده از عصر حمایتگری بود باعث حرکت ایران به سمت تغییرات نئولیبرال گردید. مهدی بازرگان سیاست ارز شناور را به جریان درآورد تا جاییکه دلار در دو سال نخست انقلاب از ۱۰تومان به ۲۰تومان رسید؛ حتی محمدعلی رجایی نیز با سه برابر کردن قیمت بنزین از لیتری یک تومان به سه تومان در جهت سیاستهای فوق گام نهاد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

27 Dec, 14:27


آنچه با مشاهده کابینه دولت موقت سوریه میتوان فهمید این است که بازسازی چهره ابومحمد جولانی در طول یک دهه از جهاد بین‌المللی(القاعده) تا جهاد ملی(مدل طالبان) و حال دولت مدرن اسلامی(مدل عدالت‌و‌توسعه در ترکیه) رخ داده‌است؛ چنانچه سال گذشته وی در مصاحبه با فرانس۲۴ به هدف دولت مدرن اسلامی اشاره کرد و امروز به تحقق این ایده رسیده است.

مهمترین انتصاب جولانی تا به اینجای کار، برگزیدن اسعدالشیبانی بعنوان وزیرخارجه دولت موقت است. کسیکه پیشتر مسئول ارتباطات جولانی و سایر رهبران جهادی بود و با نامهای نسیم، حسام الشافعی و زیدالعطار نامیده میشد و نقش مهمی در دیپلماسی دولت نجات در ادلب در طول سالهای اخیر داشته‌است. مهمترین این پروژه‌ها بهبود همکاری با کشورهای غربی در جهت شناسایی بین‌المللی است که او این برنامه را با غرب جلو میبرد. از سوی دیگر گفته می‌شود که وی نماینده جولانی در مذاکرات دوحه بود که به تقسیم حاکمیت در حلب و ادلب بین معارضین و دولت بشار انجام شد. حال بنظر میرسد که برگزیدن وی بعنوان وزیرخارجه دولت موقت درست پس از دیدار جولانی با هیئت امریکایی در راستای مذاکرات گام‌به‌گام امریکا با دولت جدید سوریه در جهت شناسایی است.

در نهایت میتوان بین کارویژه لبیب‌النحاس در احرارالشام با نقش اسعد‌الشیبانی در تحریرالشام که هر دو مسئول بخش دیپلماتیک جریان متبوع خود بودند مقایسه کرد. احرارالشام تا سپتامبر ۲۰۱۴ متشکل‌ترین گروه اپوزیسیون سوری بود که از جناحهای ملی‌گرا تا گروههای سلفی را دربرمیگرفت و گستره‌ای فراتر از تحریرالشام در ادلب را شامل میشد. اگر الگوی احرار، حزب سلفی‌ نور در مصر مستقل از القاعده و اخوان‌المسلمین بود؛ جبهه تحریرالشام نیز با اندیشه جهاد ملی، طالبان را الگوی خود برمی‌شمرد.

نسبت لبیب‌النحاس و اسعدالشیبانی از این زاویه قابل بحث است که النحاس بعنوان کسیکه حتی در لندن ثبت شرکت کرده بود، سابقه تحصیل در کشورهای غربی همچون هلند و امریکا را داشت و برایش امکان نوشتن یادداشت در واشنگتن‌پست فراهم بود قابل قیاس با اسعد‌الشیبانی که نقش وی بیشتر در مذاکرات پشت‌پرده بود، نیست. شاید اگر انفجار در پایگاه رام‌حمدان و ترور حسان‌عبود اتفاق نمی‌افتاد گستره کار احرارالشام چه بلحاظ مناطق تحت سلطه و چه بعنوان ائتلاف‌ با جریانات سیاسی و نیز ارتباطات خارجی بسیار قوی‌تر از کارکرد جولانی در ادلب محسوب میشد و چه بسا نقش امروز لبیب‌النحاس از شیبانی پررنگ‌تر بود. با این تفاوت که پس از ترور حسان‌عبود، احرارالشام از مدیریت دو جناح داخلی خود عاجز ماند ولی تحریرالشام با تجربه‌ای ضعیفتر ولی از شانس خلا نیروهای مقاومت در شمال سوریه بویژه پس از هفتم اکتبر بهره برد و باعث سقوط دولت اسد شد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

23 Dec, 13:06


درست چند روز پس از مستند کوتاه و منتقدانه شبکه TRT انگلیسی درباره رضا پهلوی، همچنانکه پیشتر گفته شده بود این رسانه از نسخه تلویزیون فارسی زبان خود نیز رونمایی کرد. به نظر میرسد تاسیس این شبکه با توجه به محدود بودن تعداد فارسی‌زبانان جهان پیوند مهمی با اهداف سیاست خارجی ترکیه در سه کشور ایران، تاجیکستان و افغانستان خواهد داشت. بطور کلی اهداف تاسیس این شبکه را میتوان فهرست‌وار برشمرد:

۱- برخلاف ۱۵ سال پیش که رسانه‌های ایران‌ تمایل زیادی به برجسته‌سازی ترکیه داشتند؛ در طول دهه ۱۳۹۰ با توجه به ظهور جریان ایرانشهری و نیز شروع بحران سوریه، انتقادات زیادی از سیاست منطقه‌ای ترکیه به سطح رسانه‌ها آمد که آغاز این روند از مصاحبه زنده حسن عابدینی مجری ایرانی با اردوغان در نوروز ۱۳۹۱ بود. در حال حاضر نیز با توجه به سقوط دولت بشار اسد، سطح بالای انتقادات در رسانه‌های ایران نیز افزایش یافته است. به نظر میرسد اولویت این شبکه تلطیف این فضای رسانه‌ای باشد.

۲- با توجه به هویتی شدن امر سیاست و چالش‌های قومیتی داخل ایران که از حوادث ۱۴۰۱ و سپس انتخابات ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ شدت گرفت؛ این هویتی شدن سیاست همچون تیغ دولبه‌ای در قبال منافع ترکیه خواهد بود. از همین رو افزایش جایگاه کُردها در سیاست رسمی ایران از داخل حاکمیت تا رسانه‌های اپوزیسیون یک خطر بالقوه برای ترکیه است که با توجه به قدرت گرفتن هر چه بیشتر گروههای کُرد در سوریه این امر شدت بیشتری خواهد گرفت. در چنین شرایطی ترکیه به گفتگوی مستقیم رسانه‌ای با افکار عمومی ایرانیان نیازمند است؛ زیرا به نظر میرسد که TRT فارسی محدودیت سایر شبکه‌های فارسی برون‌مرزی در تماس با افکار عمومی ایران را نداشته‌باشد.

۳- در دوره بایدن، اردن سوزن پرگار سیاست وی در قبال مسائل آسیای غربی بود. با توجه به چرخشهای بن‌سلمان به سمت چین، به نظر میرسد که ترکیه نقش محوری در سیاستهای ترامپ در قبال آسیای غربی داشته‌باشد. در یک سناریوی بدبینانه حتی این رسانه میتواند در راستای سیاست ترامپ نسبت به ایران تعریف شود. در سطح کلان همسویی همزمان آذربایجان با اسراییل و ترکیه با امریکا میتواند خطر تنش در شمالغرب ایران را افزایش دهد.

۴- با توجه به تعارضات بین طالبان و دولت ترکیه از همان سال ۲۰۲۱، رسانه فوق میتواند نقش مهمی در جامعه فارسی‌‌زبان افغانستان و جهت اهرم فشار به طالبان داشته‌باشد. در سالهای اخیر هزاره‌های افغانستان دارای ارتباطات زیادی با دولت و جامعه ترکیه هستند و حتی برخی رهبران آن مانند "محمد محقق" بیش از ایران به ترکیه گرایش دارند. این شبکه میتواند زمینه گفتگو با جامعه هزاره افغانستان باشد. از سوی دیگر در دو سال اخیر با توجه به نقش تاجیکستان در راستای اهرم فشار امریکا بر روسیه، چین و طالبان پس از خروج نیروهای امریکایی از خاک افغانستان و از سوی دیگر همکاری راهبردی تاجیکستان و ترکیه، این رسانه میتواند در جهت گفتگوی فرهنگی با فارسی‌زبانان آسیای میانه نیز قرار بگیرد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

21 Dec, 10:20


در هفته‌های گذشته، از مهمترین اتفاقات شرق آسیا که بدلیل همزمانی با تسلسل وقایع مهم در سوریه رسانه‌های ایرانی کمتر به آن پرداختند؛ حکومت نظامی در کره‌جنوبی و استیضاح یون‌سوک‌یول رییس‌جمهور این کشور بود. مهمترین پرسش اینجاست که با وجود موفقیت یون در کاهش تدریجی تورم کره از سال ۲۰۲۲ تاکنون چه چیزی باعث اعتراضات شدید جامعه کره در سال ۲۰۲۳ و شکست حزب محافظه‌کار "قدرت مردم" در انتخابات پارلمانی ۲۰۲۴ شد؛ انتخاباتی که حزب دمکراتیک کره به رهبری لی‌جائه‌میونگ توانست با کسب ۱۷۰ صندلی از ۳۰۰ صندلی مجلس پیروز آن باشد.

یون‌سوک‌یول تقاطع محافظه‌کاری فرهنگی، حمایت از ناتو در سیاست خارجی و نیز نئولیبرالیسم در اقتصاد است. نئولیبرالیسم کره‌ای از دوره چون‌دوهوان در دهه ۱۹۸۰ آغاز شد و در دهه ۱۹۹۰ و دولت کیم‌یانگ‌سام همزمان با پیوستن کره به دور اروگوئه و مذاکره با سازمان‌تجارت جهانی این امر رشد یافت. یون در سیاست‌خارجی مسئله همسویی با ناتو و حتی ورود ناتو به تعارضات شرق آسیا را پی‌میگرفت؛ تا جاییکه ناتو در سئول مبادرت به تاسیس دفتر کرد. یون ضمن همسویی با اوکراین و کشورهای عضو ناتو در اروپای شرقی، همسویی شدیدی با دولت فومیو کیشیدا در ژاپن داشت. این به معنی پایان "دکترین سانشاین" و دور شدن از تنش‌زدایی با کره‌شمالی بود. همسویی او با ژاپن بعنوان دشمن دیرینه کره که بوسیله جریانات اولتراراست تقویت میشد تا جایی پیش رفت که دولت سئول نسبت به تخلیه آلودگی اتمی فوکوشیما در دریای ژاپن واکنش مهمی نشان نداد.

از سوی دیگر یون در سیاست اقتصادی حامی جدی برنامه‌های آزادسازی بود. آزادسازی سهمیه پزشکی، افزایش ساعت کار و نیز افزایش محدود دستمزد، جزئی از سیاستهای آزادسازی در حوزه اقتصاد بود. در چنین شرایطی یون مخالفان داخلی را بعنوان "کمونیست" و "مزدور کره‌شمالی" خطاب میکرد. اعتراضات مهمی در دوران ریاست‌جمهوری وی رخ داد. تظاهرات پزشکان در اعتراض به افزایش سهمیه پذیرش رشته‌های پزشکی، اعتراض معلمان به خودکشی جنجالی معلمی که بر اثر فشار کاری دست به این کار زد؛ اعتراضات روزنامه‌نگاران؛ تظاهرات اتحادیه‌های کارگری که به افزایش ساعت کاری معترض بودند و ... . تظاهرات فوق برخلاف دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ که بیشتر بر دوش اتحادیه‌های کشاورزی بود و حتی در تظاهرات شمع در سال ۲۰۱۶ هم نقش اتحادیه کشاورزی KPL مهم بود؛ در اعتراضات دو سال اخیر نقش این اتحادیه‌ها برخلاف اتحادیه معلمان، کارگران و پزشکان کمرنگ بود. جز در یکی دو مورد همچون اعتراض کشاورزان به شایعات پیرامون ممنوعیت گوشت سگ، اعتراضات پررنگی را از کشاورزان شاهد نبودیم.

مهمترین مخالف یون، لی‌جائه‌میونگ رقیب وی در انتخابات ۲۰۲۲ بود که تنها با چند دهم‌درصد از یون شکست خورد. وی اگرچه حامی سیاستهای دولت رفاهی و نیودیل در کره است ولی همواره از دوران آزادسازی چون‌دوهوان در دهه ۱۹۸۰ حمایت کرده‌است. وی که پیشتر شهردار سئونگنام بود ارتباط خوبی با اتحادیه‌های کارگری در قطب صنعتی و فناوری کره مستقر در این منطقه دارد. ولی وی بر خلاف "مون‌جائه‌این" رییس‌جمهور سابق که از شاخه چپ حزب دمکراتیک بود؛ دارای عقاید لیبرال‌تری میباشد. تضاد لی‌جائه‌میونگ و یون‌سوک‌یول جدای از تعارضات اقتصادی نماد جداافتادگی طبقاتی نیز هست. لی برآمده از یک خانواده فقیر است که از کودکی مخارج زندگی خانواده خود را با کار کردن تامین میکرده‌است و حتی در سنین جوانی دچار معلولیت جزئی ناشی از سوانح کار شد؛ در عوض یون، دادستان سابق کره در خانواده‌ای که پدر و مادرش استاد دانشگاه بودند بدنیا آمد و راه ترقی کاملا برای او باز بود. تعارض این دو فراتر از سطح رفتار سیاسی بعنوان یک تعارض کاراکتری نیز مورد بحث است.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

18 Dec, 10:19


وحید اشتری کنشگر اجتماعی اخیرا در توییتی از تصمیم ابومحمد جولانی برای الغای خدمت اجباری سربازی در سوریه تقدیر کرده‌است. این توییت بیشتر یادآور خطرناک شدن تبدیل تصمیمات امنیتی به جدلهای استادیومی است. تصمیمات امنیتی سخت که بجای طرح در محافل تخصصی به جدلهای استادیومی و تقلیل به ماجرای عاطفی سیلی خوردن یک سرباز (که البته ناگوار است) تبدیل شود. الغای سربازی و نظام سربازگیری در کشورهایی که زیر بحرانهای امنیتی هستند ناشی از تحمیل به کشور شکست خورده بوده‌است به این معنا که الغای سربازی نوعی ممنوعیت برای کشوری بوده که در یک جنگ شکست خورده و این تحمیل از طرف کشور پیروز بر جامعه شکست خورده اجبار شده‌است.

امر سربازگیری اگر چه در ارتش امپراتوریهای کهن هم وجود داشت ولی در ایران به معنی عبور از نظام ایلاتی به دولت نوین است: از مطالعه تاریخ جهان میفهمیم که الغای سربازی عمدتا پس از شکست یک کشور در جنگ رخ داده است نخستین نمونه آن الغای سربازی در فرانسه پس از شکست ناپلئون از دولتهای اروپایی پس از قدرت رسیدن مجدد خانواده بوربون بود؛ چیزی که در منشور ۱۸۱۴ به فرانسه تحمیل شد؛ پیشتر در قانون موسوم به "جردن" خدمت سربازی اجباری شده بود. در نمونه دیگر کشور برمه بعنوان دارنده یکی از قدیمی‌ترین ارتش‌های منظم آسیایی که دارای نظام سربازگیری موسوم به "آحمودان" بود پس از شکست خانواده کومبانگ از بریتانیا و انحلال ارتش برمه طی کنوانسیون ۱۸۸۶، خدمت سربازی مردم برمه‌ای لغو میشود و بریتانیا شروع به آموزش نظامی اقلیتهای برمه همچون کاچین‌ها میکند؛ ضمن اینکه بریتانیا اقدام به برداشت منابع ارزشمند برمه همچون یاقوت کرد. امپراتوری اتریش-مجارستان هم که یکی از قدرتهای مهم اروپا در ابتدای قرن بیستم بود؛ پس از پیمان سن‌ژرمن نیز محروم از خدمت سربازی شد. چنین بلایی نیز سر آلمان پس از جنگ اول جهانی و پس از پیمان ورسای آمد و دولت وایمار نیز محروم از سربازگیری شد؛ ضمن اینکه در قرن بیستم سیاهان نیز در رژیم آپارتاید افریقای جنوبی محروم از خدمت سربازی بودند و حتی دوران نزدیکتر هم در عراق پس از اشغال امریکا و حال سوریه یوگسلاویزه شده پس از اسد شاهد انحلال نظام سربازگیری هستیم.

نکته جالب اینجاست که یک فعال  سیاسی که خود را کنشگر و بعضا لیدر حرکت اجتماعی می‌انگارد؛ نسخه تسلیمی که بر کشورهای شکست‌خورده تحمیل شده را برای ایران به مثابه جایزه و مزیت می‌انگارد. ارائه چنین نسخه‌هایی آن هم وسط مهمترین تعارضات امنیتی چند دهه اخیر کودکانه است و ریشه در ندانستن معمای امنیتی تاریخی ایران در منطقه دارد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

16 Dec, 08:19


در سیاست خارجی کشورهای مختلف همواره دکترین‌های توسعه‌طلب نقش اساسی در تدوین سیاست‌خارجی بویژه در عصر بحران‌های بین‌المللی داشته‌اند. از دکترین "رشته‌های مروارید" در چین تا "هلال‌شیعی ایران"، "جهان روسی" ، "مراکش بزرگتر"، "سوریه بزرگ"، "کلمبیای بزرگ" و... از جمله نظریات توسعه‌طلبی هستند که با ایجاد درک تاریخی نسبت به نقش ویژه کشور فوق، برای ارتقای جایگاه آن کشور نظریه‌پردازی میکند.

در سیاست خارجی ترکیه نظریه "نئوعثمانی‌گری" پوشش‌دهنده این تمایل تاریخی جهت تبدیل شدن ترکیه به یک قدرت منطقه‌ای و جهانی بوده‌است. مهمترین نظریه‌پرداز نئوعثمانی‌گری "دیمیتریس کیتسیکیس" فیلسوف یونانی و مشاور تورگوت اوزال در دهه ۱۹۸۰ بود. وی با ارائه نظریه "آرابولگه (منطقه حائل)" تمدن عثمانی را تمدن وسط بین غرب و شرق خواند؛ تمدنی که گستره آن از دریای آدریاتیک تا رود سند بود. بازتولید عثمانی از دیدگاه کیتسیکیس میباستی در تعامل با روسیه ارتدکس، ایران شیعی و یهودیت اسراییل شکل میگرفت. تحت همین دکترین، تورگوت اوزال شروع به بهبود روابط با صدام‌حسین، هاشمی‌رفسنجانی و قذافی کرد.

با آغاز دوران عدالت و توسعه از سال ۲۰۰۲ عصر دوم نئوعثمانیگری اینبار با تکیه بر آرای داوداوغلو شکل گرفت؛ هرچند که داوداوغلو این مسئله را همیشه تکذیب میکرد ولی علاقه وافر شخص اردوغان به محمد دوم و عبدالحمید دوم که بدنبال احیای نظام خلیفه‌گری در عصر عثمانی بودند این امر را تشدید میکرد. وی هویت داخلی ترکیه را بر اساس ارزش‌های محافظه‌کاری اسلامی و نقطه مقابل ارزشهای کمالیستی بنا کرد که تغییر کاربری ایاصوفیه در سال ۲۰۲۰ و رشد سلفیگری در کردستان مصداق آن بود؛ ارزشهایی که ریشه در آرای "نجیب‌فاضل" روشنفکر اسلامگرای ترک و از دراویش نقشبندی داشت. اردوغان تا سال ۲۰۱۶ روابط خوبی با نئوعثمانیگری اخوانی داشت ولی از ۲۰۱۷ و آغاز ائتلاف او با MHP، اردوغان وزن ترک‌گرایی را در نئوعثمانیگری تقویت کرد. وی با کاستن از نقش خود در آسیای غربی بعد از شکست بهار عربی، به سمت تقویت ارتباط با کشورهای آسیای میانه ذیل اتحادیه کشورهای ترک و فعالیتهای "بنیاد بیلیم" مبادرت کرد. در یکسال گذشته اردوغان سعی کرد تا مجددا سیاست نئوعثمانیگری را در آسیای غربی به جریان بیاندازد. استفاده از عبارت "شهری از تمدن گذشته ما" برای نامیدن بغداد در سفر اخیر به عراق و نیز سیاست توسعه‌طلبانه در سوریه با حمایت از جبهه تحریرالشام و نیز تکرار عبارت بکاررفته درباره بغداد اینبار در مورد حلب، رقه و ادلب نشان‌دهنده بازتولید سیاست اردوغان در غرب آسیا طی سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ بود.

نئوعثمانیگری در دهه ۲۰۱۰ بحران‌هایی نظیر بحران کردها از سال ۲۰۱۵، بحران داعش و ... را ایجاد کرد و حتی باعث ایجاد شکاف در روابط بین اردوغان و اوباما در سال ۲۰۱۶ شد؛  امروز هم معتقدم ورود این‌چنینی به ماجرای سوریه بحران مهمی در روابط اعراب و ترکیه، روابط ایران و ترکیه و نیز بحران داخلی کردها و دولت ترکیه را ایجاد خواهد کرد. سفر ابراهیم کالین به دمشق با هیبتی شبیه به سفر "فیض‌حمید" رییس ISI به کابل پس از پیروزی طالبان، قیاس مع‌الفارق است و نمیتواند وضع این همانی داسته باشد؛ زیرا سوریه در حال تبدیل به کلاف سردرگمی است که شاید از دل آن یک یوگسلاوی جدید در منطقه با فروپاشی ارتش سوریه شکل بگیرد و بیشترین بحران را برای همسایگان سوریه از جمله ترکیه ایجاد کند.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

12 Dec, 21:41


فرق اساسی میان بعث سوریه و بعث عراق مرحله تکوین آنها بود. بعث عراق تعارض اصلی خود را با عبدالکریم قاسم، کمونیستها و کردهای بارزانی تعریف میکرد که این ریشه در تعارضات بین قاسم و بعثی‌ها در پایان دهه ۱۹۵۰ داشت که اوج آن در صف‌بندی‌ها در پی کودتای نافرجام "عبدالوهاب شواف" تحقق یافت. در آن کودتا بعثی‌ها خود را همپیمان اخوانیست‌های عراق و حتی حوزه علمیه نجف تعریف میکردند؛ بعدها هم لااقل تا دوران ژنرال عارف روابط خوبی بین نجف و بغداد برقرار بود. علاوه براین صدام در دهه ۱۹۹۰ ذیل برنامه رستگاری به اخوانیسم نزدیک شد و حتی بعدها داعش هم از دل حزب بعث عراق بیرون آمد. بالعکس آنچه در عراق رخ میداد؛ بعث سوری و بویژه شبکه افسران علوی که از دوران قیمومیت فرانسه بر شامات قدرت داشتند، خود را بعنوان یک نیروی سکولار و دوستدار ارزشهای فرانکوفون در برابر اخوانی‌ها و جریان نوگرای دینی تعریف میکرد و حال تعارضات فرقه‌ای نیز باعث میشد تا شکاف بعثی-سلفی شدیدتر باشد.

ماجرای سلفیگری جهادی در سوریه که امروز ابومحمد جولانی رسیده‌است چه بسا در چند دهه پیش و تعالیم انجمن الغراعه و سپس تعالیم شیخ ناصرالدین البانی در دمشق ریشه داشت. با مهاجرت البانی از سوریه به اردن تعارض اساسی بین دو شاخه اخوان‌المسلمین در سوریه شکل گرفت: شاخه حلب که تحت تاثیر تصوف آناتولی و حتی آرای چپ اسلامی مصطفی السباعی بود و شاخه حما که به سلفیت نزدیک شده بود. از دهه ۱۹۶۰ و پس از کودتای حزب بعث، سلفیت حما بوسیله گروه "طلیعه المقاتله" که شاخه شبه‌نظامی اخوانیستهای این شهر بودند رشد یافت. مرد اول سلفیگری در حما، شیخ مروان حدید بود که با جدا شدن از حزب سوسیالیست سوریه و پس از بازگشت از مصر تحت تاثیر آرای سیدقطب قرار گرفت و به سلفیت جهادی در پایان دهه ۱۹۶۰ رسید. شهر حما تا دهه ۱۹۸۰ با توجه به پایگاه اصلی اخوان‌المسلمین و نیز حمایتهای عراق از آنان کانون ناآرامیها بود که سرانجام به اعتراضات بزرگ در این شهر در سال ۱۹۸۲ منجر شد.

در طول تمام این سالها بعث سوریه با اخوانیسم و سلفیت تباین ذاتی داشت. حتی تحولات دهه ۱۹۹۰ و بازگشت مجاهدین از افغانستان هم باعث رشد سلفیت در سوریه نشد. در دهه ۱۹۹۰ دولت با توسعه اسلام متصوف بوسیله مفتی اعظم سوریه "شیخ احمد کفتارو" ‌که ۴۰ سال در این منصب بود سعی کرد تا سوریه از فضای سلفیت دور باشد؛ تا جاییکه ابومصعب سوری بعنوان یکی از مهمترین نظریه‌پردازان جهاد معاصر و مشاور بن‌لادن نیز در دهه ۱۹۹۰ راهی به سوریه نیافت و اقامت در اروپا را ترجیح داد. ولی در دهه ۲۰۰۰ یک عامل باعث شد تا دولت سوریه به توسعه سلفیت دست بزند و آن حمله امریکا به عراق و ترس بشار اسد از تکرار این غائله در سوریه بود؛ در نتیجه از بهار ۲۰۰۳ "احمد کفتارو" و "سعید رمضان البوطی" خطبای نزدیک به دولت، از جهاد در عراق حمایت کردند و این خطی بود که دستگاه امنیتی سوریه هم به آن علاقه داشت بسیاری از نیروهای جهادی که عمدتا تونسی بودند از طریق خاک سوریه به عراق گسیل شدند و بعدها جریان انصارالشریعه بعنوان شاخه القاعده در تونس را تاسیس کردند. از جمله این افراد حسن‌البریک و ابواسامه التونسی بودند. در گذر از این، ارتباط بعث سوریه و سلفیها تا آنجا پیش رفت که حتی بعدها عده‌ای در ابتدای بهار عربی بشار را متهم کردند که با آزادی تاکتیکی برخی از سلفیست‌ها از زندان صیدنایا در پی ایجاد انشقاق در صف معارضین سوری بوده‌است.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

07 Dec, 18:40


در صورت فروپاشی دولت بشار اسد، محتمل‌ترین سناریو تبدیل سوریه به یوگسلاوی خاورمیانه است. بدیل نظام کنونی در سوریه مجموعه نچسبی از مخالفین هستند که در طول ۱۵ سال گذشته با وجود داشتن دشمن مشترک(حزب بعث) هر هفته انشعاب و جبهه جدیدی از آنان ساخته و پرداخته شده‌است. حال در وضع دسترسی به قدرت این شکافها بیش از پیش عیان خواهد شد؛ زیرا در صورت سقوط بشار اسد هیچ یک از گروهها دست بالاتر را در تحولات نخواهند داشت و چه بسا تا سالها درگیریهای خونینی بین کردها، تحریرالشام، ارتش آزاد، بقایای حزب بعث و در سطح پایینتر بین شاخه‌های درونی این ائتلافها شکل بگیرد که ثمره آن متلاشی شدن تمامیت ارضی سوریه است. در آن صورت دیگ پرفشار سوریه پس از ترکیدن محتویات خود را بر روی کشورهای منطقه خواهد ریخت و کشورهای دیگر هم از تحولات آن تاثیر خواهند گرفت.

تحریرالشام اگر چه طالبان را الگوی خود میداند ولی جامعه قبیله‌ای افغانستان و نقش طالبان بعنوان نماد پشتونوالی سیاسی از پایان قرن ۱۹ تاکنون بسیار متفاوت از جامعه چندپاره سوریه است که تلفیق ناهمگون قومیتها و فرهنگ فرانکوفون میباشد. تنها الگوی وحدت سوریه، ناسیونالیسم مهاجم عربی است که از "سلطان الاطرش" دروزی در دهه ۱۹۲۰ تا "ادیب شیشکلی" کُردتبار در دهه ۱۹۵۰ و حافظ اسد علوی ذیل آن رفتار سیاسی خود را سامان دادند. ناسیونالیسم مهاجم اگر نتواند دشمن بزرگی برای خود تعریف کند دچار تضادهای درونی میشود. تمایل تاریخی سوریه برای اثرگذاری بر تحولات سیاسی لبنان از این منظر قابل بحث است. نقش سوریه و ارتش در حفظ انسجام آن را میتوان با نقش ارتش پاکستان در همگون کردن چند اقلیت پنجابی، سندی، بلوچ، پشتون و ... با ساختار نظامی مقایسه کرد.

قطعا محتمل‌ترین سناریو چنانچه در بالا گفته شد؛ فروپاشی تمامیت ارضی سوریه و بالکانیزه شدن آن بعد از جنگ داخلی خواهد بود. وضعیتی که کمابیش در دوران قیمومیت فرانسه در سوریه وجود داشت و اقوام مختلف همچون دروزیان و علویان پس از ۱۹۲۰ دارای خودمختاری در سرزمین تحت قیمومیت فرانسه بودند.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

06 Dec, 20:42


عقب‌نشینی این چنینی ایران از عمق راهبردی غرب آسیا یعنی سوریه به نظر میرسد که در راستای "توافق جدید"ی است که پیش‌زمینه‌های آن در حال انجام میباشد. بخشی از این "توافق جدید" در یادداشت اخیر جواد ظریف در مجله فارن افرز به آن اشاره شد. به نظر میرسد که این توافق در راستای تغییر خط‌مشی کلان در جمهوری اسلامی در ماههای گذشته است.

پیشتر حسن روحانی در مورد موانع توافق در دولت نخست ترامپ گفته‌ بود که مانع اصلی توافق با امریکا در آن دوران پرونده سوریه بود. حال بنظر میرسد آنچه که در این ساعات در حال رخ دادن است در راستای توافق با تیم ترامپ باشد؛ در پیش گرفتن خط‌مشی سیاست خارجی که چیزی شبیه به دکترین سیناترا در دوره گورباچف است. در آن برهه نیز شوروی در راستای تضمین ناتو برای عدم ورود به شرق، دکترین سیناترا و رها کردن بلوک شرق را عملیاتی کرد که از نخستین پیامدهای آن فروپاشی دیوار برلین بود. بنظر میرسد مکمل دکترین سیناترا در داخل چه بسا تصویب FATF در مجمع تشخیص باشد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

06 Dec, 20:41


چند روزی بدلیل اشتغالات شخصی در خدمت دوستان نبودیم؛ مجددا از امروز در خدمت مخاطبین خواهیم بود.

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

02 Dec, 20:13


یادداشت سینمایی درباره "کارنامه بازیگری جمشید مشایخی"

https://filmshenakht.ir/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C/

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

02 Dec, 18:19


از خطرات فضای تحلیل مسائل غرب‌آسیا در رسانه‌های ایرانی، هم‌کاسه کردن رفتار سیاسی نتانیاهو و اردوغان در قبال مسایل سوریه است. اگر چه اسراییل و ترکیه هر دو دارای تعارض با بشار اسد هستند ولی تعارض این دو از دو زاویه متفاوت است. در این میان تعارضات امریکای بایدن در حوزه روژاوا یا التنف هم با راهبرد اسراییل و ترکیه علیرغم اشتراک دارای تفاوت میباشد.

در تعارض امروز هیئت تحریرالشام با دولت دمشق و گروه YPG، ترکیه از پیشروی تحریرالشام ذینفع است. این کشور در پی ایجاد منطقه حائل در شمال سوریه است تا آوارگان سوری را اسکان دهد. از سوی دیگر با جدی شدن تعارض اسراییل و سوریه در یکسال اخیر، اردوغان خطر برخورد ترکش‌های این نزاع به ترکیه را احساس میکند و ایجاد منطقه حائل در راستای در امان ماندن از این ترکش‌های محتمل است. از سوی دیگر اردوغان در دو سال گذشته پیامهای متعددی را برای عادیسازی روابط با سوریه فرستاده‌است که بی‌اعتنایی اسد به این پیامها هم در بکارگیری این اهرم فشار موثر بوده است. البته ترکیه سعی دارد تا نقش پوشیده‌ای در حمایت از جولانی داشته باشد چون حمایت از تحریرالشام جهت چنین عملیاتی ناقض همکاریهای روسیه و ترکیه در شمال سوریه است ضمن اینکه روابط ترکیه با جولانی نیز نوسانی است و دولت نجات و تحریرالشام بنوعی رقیب ارتش‌ملی و دولت موقت سوریه(نزدیک به ترکیه) میباشد ولی بهرحال ترکیه مهمترین متحد جولانی محسوب میشود.

ولی تعارضات اسراییل با دولت سوریه را نمیتوان از این جنس دانست. اختلافات سوریه و اسراییل نسبت به جبهه مقاومت و مسئله جولان معنا می‌یابد. البته در نزاع تحریرالشام با گروههای کُردی، اسراییل با YPG همسویی بیشتری دارد. حمایت از مسئله کردستان در طول یک قرن اخیر سیاست اصولی اسراییل بوده‌است از سیاست پیرامونی بن‌گورین و روابط خانوادگی بارزانی با اسراییل تا استوری‌های اینستاگرام امروز فرزند نتانیاهو در حمایت از تشکیل کردستان بزرگ در همین راستا معنا می‌یابد؛ چیزی که دولت ترکیه مهمترین معارض آن است. بنابراین هم‌کاسه کردن اردوغان و نتانیاهو در تعارض با اسد دارای پیشفرضی غیردقیق است.

@Seidnima70‌‌

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

30 Nov, 18:02


پیشروی سریع نیروهای هیئت تحریرالشام که شباهت عجیبی به تحرکات نیروهای واکنش سریع سودان دارد برآیند خلا قدرتی است که در یکسال گذشته در شمال سوریه وجود داشته‌است. بخشی از این خلا قدرت، مربوط به فرسایش ارتش سوریه در طول ۱۵ سال بحران سراسری است. دست‌و‌پنجه نرم کردن با لایه‌های پیچیده‌‌ای از بحرانهای سیاسی و اجتماعی به همراه صدها مورد تهاجم هوایی اسراییل به تاسیسات و زیرساخت‌های نظامی باعث شده که ارتش سوریه در اصل یک ارتش فرسوده باشد. از سوی دیگر نیروهای مقاومت نیز در طول ۱۴ ماه گذشته اولویت خود را نزاع با اسراییل تعریف کرده‌اند و همین باعث تراکم نیروها و نفرات در جنوب لبنان و محور جولان شده‌است. در مورد روسیه هم ماموریت اصلی برای گروه واگنر، پرونده اوکراین و قاره آفریقاست. با آغاز جنگ اوکراین بخش مهمی از نیروهای روسیه خاک سوریه را ترک کردند.

در کنار "خلا امنیتی" در شمال سوریه شاهد هستیم که ناتو و با درجه‌ای از تخفیف، ترکیه از چنین حرکتی ذینفع هستند. ترکیه با وجود روابط پرنوسان با تحریرالشام و اینکه معارض همسویی گروهای کُرد SDF و YPG با دولت سوریه است و بحران موجود را به معنی همکاری بیشتر دولت اسد و کردها تفسیر میکند؛ ولی از ایجاد حریم در شمال سوریه بدلیل سیاست اسکان آوارگان ذینفع است و نزاع ارتش‌ملی با SDF را مکمل پیشروی جولانی میبیند. از سوی دیگر ناتو هم بدنبال ایجاد جبهه جدیدی علیه ایران و روسیه در خاک سوریه است که سفر ماههای گذشته مستشاران اوکراینی به ادلب از این منظر معنا می‌یابد. در نهایت حرکت نیروهای هیئت تحریر را میتوان به معنی آخرین مین‌گذاری‌های بایدن بین پوتین و ترامپ تنها چند هفته مانده به ترک کاخ‌سفید تحلیل کرد؛ مین‌گذاری قبلی بایدن مربوط به اعطای مجوز به زلنسکی جهت حمله موشکی بردبلند به خاک روسیه است و حال تحرک اخیر تحریرالشام نیز در همین جهت قابل تفسیر میباشد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

28 Nov, 16:25


پس از مارس ۲۰۲۰ و توافق پوتین و اردوغان در مسکو بر سر توقف حملات در شهر ادلب برای نخستین بار هیئت تحریر‌الشام از روز گذشته دست به عملیات مهم و غافلگیرانه "ردع‌عدوان" در شمالغرب سوریه زده‌است. عملیاتی که بواسطه نیروهای ویژه هیئت تحریر‌الشام با حمایت پهپادی آنان انجام میشود.  گفته شده که حدود ۳۰ شهر و روستا بوسیله نیروهای هیئت تحریر تصرف شده‌است. حتی تصاویر تاییدنشده‌ای از حضور این نیروها در جاده M5 در شبکه‌های اجتماعی دیده میشود.

اما چه چیزی باعث شد تا "ابومحمد جولانی" سرکرده هیئت تحریرالشام در شرایط فعلی دست به انجام چنین عملیاتی بزند. این روند از ژوئن ۲۰۲۲ و تعارضات او با ارتش ملی (جیش‌الوطنی) بر سر گذرگاه الحمران در جرابلس آغاز شد وی با تشکیل پراکسی کوچکی بنام "احرار عولان" در پی بدست گرفتن این گذرگاه تجاری برای ارتباط با گروه SDF برآمد. سرانجام در فوریه ۲۰۲۳ جولانی "گروه الشهباء" را برای کنترل بهتر بر استان حلب در برابر ارتش ملی بوجود آورد. در طول یکسال گذشته و با توجه به تنازع میان حزب‌الله لبنان و اسراییل، بسیاری از نیروهای نزدیک به بشار، از تیپ امام باقر تا حزب‌الله لبنان به سمت جبهه جنوبی متمایل شدند که این خلا نیرو در طول یکسال گذسته بوسیله بمبارانهای سنگین ادلب بوسیله هواپیماهای روسی جبران شده‌است. هدف این بمبارانها عدم تمرکز هیئت تحریر جهت انجام عملیاتی ورای ادلب با توجه به خلا نسبی در جبهه شمال بود. از بهار امسال و پس از ترور مشکوک ابوماریای قحطانی مرد شماره دو هیئت که پیشتر به اتهام همکاری با روسیه دستگیر شده بود این بمبارانها شدت یافت.

هیئت تحریر برخلاف اینکه برآمده از ساختار القاعده در سوریه بود؛ پس از تشکیل شورای فتوا بوسیله جولانی خود را به نیروی مستقل از القاعده تبدیل کرد و امروز بدنبال همکاریهای بین‌المللی و شناسایی جهانی است. آنچه در مصاحبه سال گذشته جولانی با فرانس۲۴ میبینیم وی حتی قصد دارد "دولت مدرن اسلامی" را جایگزین امر "جهاد" کند. تشکیل دولت تکنوکرات موسوم به "انقاذ" هم جزئی از این روند بوده‌است. همکاری با ترکیه بدلیل اینکه حیات این گروه وابسته به تجارت با آنکاراست و از سوی دیگر همکاری امنیتی با ائتلاف در طول چهار سال گذشته، چیزی که در همکاری پهپادهای ائتلاف در ترور مخالفین جولانی و منشعبین از هیئت تحریر رخ داد زمینه ساز شناسایی بین‌المللی این گروه است. این همکاری تا جایی است که اخبار متواتری از حضور مستشاران اوکراینی در ادلب برای کمک پهپادی به هیئت در طول ماههای گذشته به گوش میرسید. از ماه سپتامبر بسیاری از ناظران بر این امر تاکید داشتند که جنس رزمایشهای هیئت تحریر تغییر کرده است و بزودی عملیاتی از طرف آنها با توجه به تضعیف حضور حزب‌الله لبنان و متحدین ایران در حومه حلب انجام خواهد شد. بنظر میرسد هدف او دستیابی به جاده راهبردی M5 و در سطح بالاتر تصرف حلب است.

و اما گرچه روابط جولانی و ترکیه روابط نوسانی بوده‌ و بعضا او با گروههای نزدیک به ترکیه همچون لشگر حمزه و ارتش ملی دچار چالش شده‌است ولی امروز ترکیه به چنین عملیاتی بدلیل نفوذ در عمق سوریه و اسکان  آوارگان سوری در خاک ترکیه نیاز دارد. گرچه ارتش ترکیه بصورت مستقیم جز در نزاع ارتش ملی با گروه کردی SDF شرکت نمیکند ولی گروههای متحد ترکیه در اتاق عملیات هیئت تحریر موسوم به اتاق فتح‌المبین حضور دارند که مهمترین این گروهها "جبهه‌وطنی" است. از همین رو برخی تحلیلگران بازدید ماه گذشته فرمانده نیروی زمینی ارتش ترکیه "سلجوق بایرکتاراوغلو" از عفرین و ادلب را در همین راستا تحلیل میکنند. البته برخی دیگر از ناظران اعتقاد دارند حملات دو روز گذشته جولانی با همکاری ناتو و اوکراین و جهت ممانعت از عادیسازی روابط ترکیه و سوریه رقم خورده‌است. نگارنده معتقد است ترکیه و ناتو هر دو از چنین عملیاتی ذینفع هستند. ناتو جبهه نوینی علیه ایران و روسیه باز میکند و ترکیه هم بدنبال حریمی داخل خاک سوریه برای اسکان سوری‌ها و رهایی از بحران آوارگان است.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

27 Nov, 19:23


یادداشت سینمایی در باب سالمرگ "چنگیز جلیلوند"، استاد مسلم گویندگی در ایران:

https://filmshenakht.ir/%DA%86%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-%D8%AC%D9%84%DB%8C%D9%84%D9%88%D9%86%D8%AF%D8%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D8%B5%D8%AF%D8%A7-%D9%88/

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

27 Nov, 16:45


سه هفته پیش و همزمان با کنار رفتن یواف گالانت از کابینه نتانیاهو در یادداشتی که در این کانال (+) نوشته شد گفته شد که این تغییر در جهت آتش‌بس در شمال و تمرکز اسراییل بر جبهه جنوبی غزه برای تحقق تغییر ساختار این منطقه با کمک امارات و مصر است؛ طرحی که جرد کوشنر یکسال پیش از آن سخن گفت. این در حالی بود که گالانت، گانتس و سایر نخبگان نظامی از لزوم اولویت جبهه شمال نسبت به نوار غزه سخن میگفتند.

با وجود اینکه استقرار حزب‌الله در پشت رود لیتانی و خلع سلاح حزب‌الله امری نشدنی است ولی با تمام این اوصاف اسراییل را پیروز نسبی جنگ با حزب‌الله میدانم؛ اسراییل اگر چه هدف حداکثری یعنی کمربند امنیتی در جنوب لبنان و نابودی حزب‌الله را نتوانست تحقق بخشد؛ ولی هدف حداقلی خود یعنی بیرون آوردن شمال سرزمینهای اشغالی از تیررس موشکهای حزب‌الله را تحکیم کرد. در عین حال حزب‌الله گرچه با وجود ضربات قدرتمند اسراییل، موازنه حیفا-ضاحیه و تل‌آویو-بیروت را تحکیم بخشید ولی از تحقق هدف اعلامی و بلندپروازانه خود یعنی تغییر رفتار اسراییل در غزه بازماند و جبهه شمال از جنوب عملا منفک شد.

در مورد چرایی انجام راه ۱۴ ماهه اخیر باید دانست که حزب‌الله بعنوان یک گروه شبه‌نظامی هدف بلندپروازانه تغییر رفتار اسراییل در قبال غزه را میخواست ولی برای این هدف بزرگ، گام لرزانی برداشت. تفصیل این گام لرزان در همان سخنرانی نخست شهید نصرالله در یادداشتی در همین کانال(+) به آن پرداخته شد. ولی با این وجود این موازنه حتی تا ماه مه ۲۰۲۴ با موفقیت بسود جبهه مقاومت پیش میرفت. سقوط هلیکوپتر ابراهیم رییسی نقش بسیار مهمی در تغییر معادله داشت. زیرا این سقوط فراتر از تغییر یک رییس‌جمهور به تغییر خط‌مشی‌های کلان در تهران منجر شد.

به همان نسبت اولین اتفاقی که پس از سقوط هلیکوپتر رخ داد؛ حمله ارتش اسراییل به رفح بود؛ چیزی که خبر از تغییر جدی موازنه در صحنه نبرد میداد. بعلاوه اینکه در تابستان ۲۰۲۴ مجموعه ضربات بسیار شدیدی از سوی اسراییل به جبهه مقاومت وارد شد؛ ترور رهبران ارشد حزب‌الله لبنان و در عین حال ضربات مهم در تابستانی رخ داد که عقبه حمایت دیپلماتیک از جبهه مقاومت در تهران نیز کاسته شده‌بود. با تمام این اوصاف ولی ایستادگی و رشادت نیروهای حزب‌الله، جایگزینی کادر رهبری در زمان جنگ تمام عیار، ایستادگی یک گروه چریکی در مقابل پنج لشگر ارتش اسراییل که در جبهه شمال فعال بودند و نیز حفظ موازنه با وجود تمام ضربات شاهکاری بود که بوسیله حزب‌الله رخ داد که در تحلیل نهایی نباید آن را نادیده گرفت.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

26 Nov, 16:37


در روزهای گذشته "جان پرسکات" معاون سابق نخست وزیر بریتانیا در دوره تونی‌بلر درگذشت. پرسکات در هیئت حاکمه بریتانیا مهمترین نماد سوسیالیسم گیدنزی موسوم به "خط سوم" محسوب میشد. زندگی او دو گرانیگاه جالب داشت: نخست اینکه پرسکات کسی بود که از فضای کارگری وارد تحصیل در علم اقتصاد و حتی دریافت مقام نجیب‌زادگی در سال ۲۰۱۰ شد و نکته دوم اینکه وی از معدود کارگزاران چپ در بریتانیا بود که از فضای فکری به فضای سیاست رسمی متصل کرد و از همین رو شخصیت محبوبی در فضای سیاسی بریتانیا محسوب میشد؛ محبوبیتی که حتی پس از افشای روابط او با منشی‌اش دچار چالش نشد.

در کنگره حزب کارگر در سال ۱۹۹۴ تحت تاثیر ادبیات آنتونی گیدنز، برای نخستین بار تغییراتی در نظامنامه حزب کارگر پدید آمد. راه سوم آنتونی گیدنز ترکیب سرمایه‌داری و سوسیالیسم و تکیه بر اهمیت کنش بازار و مفاهیمی همچون "فرصت‌برابر" بود که پیشتر در ادبیات فیلسوفانی مانند جان رالز گفته شده‌بود. مهمترین تغییر در مرامنامه حزب کارگر مربوط به بند چهارم و تاکید بر ملی‌سازی صنایع بود که ازاینرو بسیاری از سیاستهایی که از دوره هارولد لاسکی بین دو جنگ جهانی در حزب گذاشته شد بوسیله تیمی از رجال جدید حزب کارگر تغییر داده شد. افرادی همچون آنتونی کراسلند، آلستر کمپل و جان پرسکات از جمله مهمترین این افراد در حزب کارگر بودند. ثمره این تغییرات، بوجود آمدن مفهوم "کارگر جدید" در ادبیات این حزب بود. تغییراتی که سبب شد این حزب پس از دو دهه دوری از قدرت در سال ۱۹۹۷ با کسب بی‌سابقه ۴۱۸ کرسی مجددا به اریکه قدرت بازگردد.

پرسکات در دوران معاونت نخست‌وزیر، وزیر حمل و نقل هم محسوب میشد. وی از بانیان پروتکل کیوتو در باب گازهای گلخانه‌ای با تیم بیل‌کلینتون در واشنگتن بود. جنجالی‌ترین رفتار او مخالفت با خصوصی‌سازی راه‌آهن و افزایش عوارض جاده‌ها بود که سروصدای زیادی در محافل مطبوعاتی بریتانیا ایجاد کرد؛ سیاستهایی که ریشه در سوسیالیسم سبز و بعضا تعهد بلر به سوسیالیسم مسیحی داشت.

بعد از پایان کار تونی‌بلر وی هم تقریبا از سال ۲۰۰۷ حضورش در محافل سیاسی کمرنگ شد. امروز در تقابل جناح چپ و میانه حزب کارگر، با انزوای طرفداران کوربین، کایر استارمر از جناح میانه‌ این حزب به قدرت رسیده‌است. هر چند که بحرانهای اقتصادی اخیر باعث شده که حتی حزب محافظه‌کار هم به برخی سیاستهای چپ روی بیاورد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

24 Nov, 19:34


در ساعات گذشته نظام‌الدین قیصاری و عبدالرشید دوستم از رهبران سابق جنبش ملی افغانستان بعد از مدتها با یکدیگر به آشتی رسیدند. قیصاری و دوستم هر دو از رجال ازبک افغانستان محسوب میشوند که در دوران حکومت جمهوری روابط پرفراز و نشیبی با یکدیگر داشتند.

قیصاری بعنوان یک رهبر جوان که پدرش یک بازرگان مشهور در شمال افغانستان بود؛ بعنوان فرستاده دولت در زمان کرزی و اشرف غنی در منطقه فاریاب محسوب میشد. گویا دولت کابل در عصر جمهوری همواره قصد داشت تا با برجسته‌سازی قیصاری، بدیلی در برابر رهبران مهم ائتلاف شمال مانند دوستم و عطامحمدنور ایجاد کند؛ البته بهبود مقطعی روابط وی با دوستم نیز باعث میشد تا حکومت مرکزی از قدرت سیاسی و اقتصادی او احساس خطر کند که از همین‌‌رو وی در دوران اشرف‌غنی بازداشت شد. وی پس از پیروزی طالبان در افغانستان در آستانه فرار به ازبکستان دستگیر شد و پس از آزادی در صدد بیعت با طالبان برآمد. در طول سه سال گذشته وی همواره خواستار ورود ترک‌تباران افغانستان (ترکمن‌ها و ازبک‌‌ها) به ساختار امارت اسلامی جهت تشکیل دولت فراگیر شده‌است.

ولی در حال حاضر پس از سه سال وی بیعت خود را با طالبان شکسته و دست دوستی سمت مارشال دوستم دراز کرده‌است. مهمترین دلیل این تغییر وضع را در کنارگذاشته شدن کاظمی‌قمی بعنوان یکی از مهمترین شخصیت‌های ۲۵ سال اخیر جمهوری اسلامی در پرونده افغانستان میدانم. قیصاری در طول سه سال گذشته ارتباط خوبی با کاظمی‌قمی داشت و حال با تغییر مسیر پرونده با تغییر دولت در تهران او نیز موضع خود را تغییر داده‌است. وی که با دعوت طالبان به افغانستان آمده بود ارتباط خوبی با تهران داشت و مهمترین دست ایران در بین ازبک‌های افغانستان بود؛ تاجاییکه حتی بدلیل همین رابطه خوب در تهران فعالیت اقتصادی میکرد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

23 Nov, 16:34


مصاحبه اخیر علی لاریجانی با تارنمای Khamenei.ir مشتمل بر این ایده بود که ایران همزمان با پیروزی ترامپ در واشنگتن بسامد مثبتی برای همکاری میفرستد. این دومین بسامد همکاری پس از مسجل‌شدن پیروزی ترامپ در انتخابات امریکاست. بسامد نخست در بازدید رافایل گروسی از فردو جهت اعتمادسازی و بسامد دوم مصاحبه لاریجانی بود. آنچه لاریجانی در این مصاحبه مطرح کرد بیانگر این نکته است که ایران با فراموش کردن خروج امریکا از برجام حتی به "برجام‌پلاس" و دادن امتیازات جدید به امریکا راضی است. این دو بسامد همکاری پیش از تصویب قطعنامه آژانس علیه ایران اتفاق افتاد.

بی‌‌اهمیت شمردن نشانه‌های همکاری در تهران بوسیله کشورهای غربی، بیش از اینکه برایند عدم فهم غرب باشد؛ برآیند این است که تصمیم‌سازان سیاست‌خارجی در تهران در فهم جهان پس از جنگ اوکراین ناتوان هستند و همچون سال ۲۰۱۳ میپندارند که با بده‌بستان میشود جلوی تنش را گرفت. با وجود این مسئله، در این میان امریکا و غرب، ایران را بدلیل فقدان سلاح هسته‌ای بخش ضعیفتر و پاشنه آشیل ائتلاف روسیه، چین و ایران می‌انگارند. این پالس همکاری نه تنها راهبرد کلان غرب را تغییر نخواهد داد بلکه زمینه‌ساز فشار بیشتر است. چنانچه بازدید گروسی از تاسیسات اتمی نه تنها جهت اعتمادسازی نبود بلکه با راحت شدن خیال غرب از عدم واکنش شدید در تهران زمینه را برای قطعنامه شورای حکام فراهم کرد. راه صحیح برای ایران نه مسیر شکست خورده اعتمادسازی بلکه معتبرسازی گزینه اتمی است.

در همین بین ترولهای جریان سیاسی اصلاح‌طلب با تولید انبوه ادبیات ضدچینی و ضدروسی آن هم زمانیکه تنها چین و روسیه به قطعنامه ضد ایرانی رای مخالف داده‌اند؛ قصد دارد تا از مسعود پزشکیان نسخه ایرانی پاشینیان یا زلینسکی را درست کند. ایرانی که "از شرق رانده و از غرب مانده" باشد. از یکسو همکاری او با چین و روسیه از بین برود و از سوی دیگر در شرایط تعارض بین‌المللی حتی غرب نه تهدید ایران را جدی بگیرد و نه پالس‌های همکاری ایران را مهم بشمارد. مسیری که این ترول‌ها و اربابانشان برای ایران دیده‌اند به از بین رفتن تمامیت ارضی و له شدن کشور در تعارض غرب و شرق به سبک ارمنستان و اوکراین در سالهای اخیر منجر خواهد شد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

21 Nov, 18:59


جواد ظریف نه تنها نماد مخالفت با وضع موجود نیست؛ بلکه عین وضع موجود است. دیپلماتی که از دهه ۱۳۶۰ تا کنون مدیریت اکثر پرونده‌‌های دیپلماتیک را برعهده داشته‌است و با رانتی مثال‌زدنی در طول چند دهه چسبندگی بالایی به سیستم اجرایی کشور داشته‌است. باید توجه داشت که چنین فردی با این سابقه چسبندگی در برخورد رسانه‌ای خود را مخالف وضع موجود جا میزند.

ولی بزرگترین خطر این است که دکترین جواد ظریف یعنی ایدآلیسم لیبرال، چندجانبه‌گرایی و مکتب وابستگی متقابل تا این اندازه در دستگاه دیپلماسی کشور جاپا داشته‌است که وی در طول چند دهه سکاندار مهمترین پرونده‌های دیپلماتیک در ایران باشد. قدمت مکتب وابستگی متقابل به دهه ۱۹۸۰ و آرای کوهن و جوزف‌نای میرسد. این تلقی در طول ۳۵ سال گذشته جریان اصلی اقتصاد سیاسی و دیپلماسی ایران را تشکیل داده‌است.

سلطه بنیادگرایی بازار و الیگارشی خصوصی‌سازی در اقتصاد داخلی و نیز کنار زدن دیپلماتهای رئالیست و تکیه بر راهبردهای چندجانبه‌گرایی در عرصه دیپلماسی خط مشترک اداره ایران در ۳۵ سال پس از قطعنامه بوده‌است. ولی خطر بزرگ اینجاست که در جهان ۲۰۲۴ که در اوج تعارضات بین‌المللی ناشی از انتقال قدرت از غرب به شرق بسر میبریم. تفکری که محیط تعارض بین‌المللی را در توهمات لالالندی خود بعنوان عرصه چندجانبه‌گرایی و همکاری مشترک تحلیل میکند منجر به آسیبهای شدیدی به منافع ملی ایران در سالهای آینده خواهد شد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

20 Nov, 21:36


از مهمترین خطرات دوره ترامپ برای ایران، دور شدن روسیه از تهران در ماههای آینده است. با توجه به حضور شدیدتر الیگارش‌های روس در ابوظبی در سه سال اخیر، بنظر میرسد که امارات نقطه ثقل سیاست خارجی روسیه در قبال غرب آسیا در سالهای آینده خواهد بود. دیدارهای روزهای گذشته "میخاییل بوگدانف" معاون لاوروف، در ابوظبی بیشتر در همین جهت انجام میشود. دیدار او با سعد حریری، عیدروس الزبیدی و احمد علی‌عبدالله‌صالح بر همین مبنا انجام شد و برآیند نشانه‌گذاری آینده روسیه در منطقه غرب آسیاست؛ نشانه‌گذاری که چندان با ایران همسو نخواهد بود.

آنچه روسیه را در طول سه سال گذشته به ایران نزدیک میکرد حضور دولت بایدن در واشنگتن و لزوم یارگیری از ایران در این زمینه است. ولی از یکطرف با تغییر دولت در تهران و نیز تغییر دولت در واشنگتن، روسیه رویه خود را تغییر خواهد داد. البته همه این پازل‌چینی بستگی به آینده دارد. اگر مین‌گذاری بایدن برای روابط ترامپ و پوتین که با اعطای مجوز شلیک موشکهای برد بلند "اتکمس" به خاک روسیه انجام شد؛ باعث حملات غیرنرمال روسیه به اوکراین و در نتیجه ایجاد گسل بین نخبگان سیاست‌خارجی دولت امریکا با مسکو شود. برخلاف شعارهای روبیو و ترامپ پیش از انتخابات؛ شکاف مهمی بین مسکو و واشنگتن در ماههای بعد ایجاد خواهد شد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

19 Nov, 17:55


برخلاف آنچه که رسانه‌هایی چون نیویورک تایمز و یا افرادی مانند باراک راوید در روزهای گذشته میگفتند؛ حزب‌الله نظر مثبتی نسبت به طرح هوخشتاین و بازگشت به پشت رود لیتانی ندارد و در صدد داغ کردن سطح بازی است. چنانچه مصاحبه ساعاتی پیش نایب رییس شورای سیاسی حزب‌الله با الجزیره نیز نشان از عدم تایید ضمنی طرح هوخشتاین داشت. هرچند که دولت لبنان و نبیه‌بری نیز هماهنگی صددرصدی با این طرح ندارند و با برخی مفاد آن همچون بازگذاشتن دست اسراییل برای تهاجم به لبنان معارض هستند.

آنچه که امروز در صحنه لبنان شاهدش هستیم نظم نوینی است که بین حزب‌الله و اسراییل ایجاد شده و آن موازنه بیروت در برابر تل‌آویو است. این موازنه حیاتی‌تر از موازنه حیفا-ضاحیه حزب‌الله را در عمل از یک گروه شیعی به یک گروه ملی و در قامت ارتش غیررسمی لبنان تعریف میکند؛ که پرتاب موشک فاتح۱۱۰ به تل‌آویو ایجادگر این موازنه بود. ازینرو نزاع امروز حزب‌الله و اسراییل باعث لبنانی‌تر شدن گفتمان حزب‌الله در آینده نیز خواهد شد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

17 Nov, 21:06


نوامبر ۱۸۳۱ زمانی بود که رویای اتحاد امریکای جنوبی برای همیشه ناکام ماند. "سیمون بولیوار" رهبر فقید جنبش بولیواری پس از تاسیس کلمبیای بزرگ که متشکل از ونزوئلا و گرانادا بود؛ رویای تشکیل امریکای جنوبی متحد همچون کاری که شارلمان در اروپا کرد را داشت و حتی در کتابی بنام "نامه جاماییکا" نظرات خود را پیرامون اتحاد امریکای لاتین ارائه کرد. وی با وجود اتحاد ناهمگونی که بین پاناما، ونزوئلا و کیتو(اکوادور) وجود داشت درصدد برآمد حتی پروی شمالی را به "کلمبیای بزرگ" ملحق سازد. فروپاشی "اتحادیه ریودلاپلاتا" و سپس "پروی شمالی" او را به طمع انداخت و باعث شد تا در پایان عمر جنگی را با جمهوری پرو آغاز کند.

ولی مهمترین دلیل شکست پروژه بولیوار یکسال پس از مرگش، ناهمگونی زیست قاره امریکایی بود که هر بخش آن در راستای اهداف مستعمراتی دچار تغییر در ابزار تولید شده بود. منطقه پاناما که جزئی از گرانادا محسوب میشد؛ تبدیل به محل زیست الیگارشی تجاری متحد بریتانیا شده بود. ونزوئلا هم که بوسیله فرماندار کل اداره میشد محل تامین نظامیان کلمبیا بود. افزایش تعرفه تجاری باعث دشمنی دولت بوگوتا با الیگارشهای پانامایی و نیز افزایش سن خدمت سربازی باعث نارضایتی اهالی ونزوئلا شد.

سرانجام چند ماه پس از مرگ بولیوار در حالیکه اختلافات درونی کلمبیا بین طرفداران سانتاندر و بولیواریها افزایش یافته بود و نیز بخشی از نیروی کشور صرف جنگ با پرو شده بود؛ اختلافات منطقه‌ای نیز رشد یافت. در کنگره والنسیا در ۱۸۳۰ "خوزه پاز" بعنوان فرماندار ونزوئلا از دولت بوگوتا اعلان استقلال کرد؛ "خوان فلورس" نیز درست در همین سال در "کنگره کیتو" زمینه‌ساز جدایی اکوادور از کلمبیا را فراهم آورد. سرانجام در نوامبر ۱۸۳۱ این جدایی بشکل رسمی اعلام شد و این به معنی فروپاشی "کلمبیای بزرگ" بود؛ ایده شکست‌خورده‌ای که رویای سیمون بولیوار بحساب می‌آمد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

16 Nov, 16:19


علی لاریجانی سیاستمدار کهنه‌کار ایرانی در روزهای گذشته سفر مهمی را به سوریه و لبنان انجام داده‌است. با توجه به ارتباطات او با رئوس قدرت در تهران میتوان برداشت کرد که وی در این سفر حامل پیام از سوی مقامات عالی‌رتبه ایران بوده‌است. این سفر در شرایطی انجام شده‌است که در روزهای گذشته شاهد تشدید حملات اسراییل در ضاحیه و زینبیه دو مرکز راهبردی حضور شیعیان در لبنان و سوریه بوده‌ایم.

دمشق که مقصد اصلی سفر او بود در روزهای گذشته زیر تهاجم شدید ارتش اسراییل قرار داشت؛ تا جاییکه برخی از محافل از تهدید جانی بشار اسد خبر داده‌اند. این سفر درست در زمانی انجام شد که بسیاری از کشورهای عربی مانند امارات درصدد هستند تا روابط خود با بشار اسد را تقویت کرده تا از پیوند امنیتی اسد با تهران و حزب‌الله جلوگیری کنند. اگر چه حل نشده ماندن مسئله جولان و ادلب باعث شده تا دمشق به ارتباطات امنیتی با ایران و حزب‌الله نیازمند باشد؛ ولی تبدیل شدن خاک سوریه به جعبه تقسیم پشتیبانی از حزب‌الله و جهاد اسلامی چیزی نیست که مورد رضایت اسراییل و کشورهای عربی مانند امارات باشد. سفر لاریجانی در پی ایجاد همسویی و اطمینان در طرف سوری برای بهبود ارتباط با تهران است. بلافاصله پس از سفر لاریجانی شاهد سفر وزیر دفاع ایران به دمشق هستیم که به نظر میرسد این سفر ضمیمه نظامی سفر لاریجانی باشد.

بیروت مقصد دوم سفر لاریجانی بود. این سفر با توجه به طرح آتش‌بس در جنوب لبنان و صحبت پیرامون اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ و بازگشت حزب‌الله به پشت رود لیتانی معنا پیدا میکرد. این طرح مورد حمایت امریکا، روسیه و کشورهای عربی است و حتی دولت لبنان نیز آن را پذیرفته‌است. سفر لاریجانی به بیروت در جهت رساندن پیام تهران جهت طرح آتش‌بس فوق است. از نوع بازرسی وی در فرودگاه بیروت به نظر میرسد که این امر ناشی از اختلافات بین دولت لبنان و ایران در این زمینه باشد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

14 Nov, 21:13


تا بحال ترامپ سه انتصاب مهم در مورد سیاست‌خارجی در حوزه غرب آسیا انجام داده‌است که دوتای آن تاثیر پررنگ ضد ایرانی دارد. انتصاب "استیو ویتکاف" بعنوان فرستاده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه، انتصاب "مارکو روبیو" بعنوان وزیر خارجه و نیز انتصاب "مایکل والتز" بعنوان مشاور امنیت ملی. انتخاب این سه نفر نشان میدهد که دکترین اصلی ترامپ در سیاست‌خارجی مهار همزمان چین و ایران است که معتقدم برخلاف سخنرانیهای ابتدایی این سیاست مهار در ادامه آنقدر شدید خواهد شد که به گفتگوی ترامپ و اپوزیسیون ایرانی می‌انجامد. ولی در عین حال این فشار همزمان باعث نزدیک شدن بیشتر ایران و چین خواهد شد و در عین حال اعراب را از همراهی با فشار حداکثری دور خواهد کرد.

- مارکو روبیو که در کنار ریچارد گرنل از مهمترین گزینه‌های وزارت خارجه ترامپ بود که حال بعنوان وزیر خارجه برگزیده شد. وی در طول یک دهه اخیر دارای سرسخت‌ترین مواضع علیه تهران بوده‌است و همواره از سنگینترین برنامه‌های تحریمی علیه ایران حمایت کرده‌است او حتی بانی قانون مهسا در سنای امریکا بود و در یکسال اخیر که نزاع حماس و اسرایبل رو به رشد بوده‌است از تشدید فشار بر تهران حمایت کرده‌است.

- مایکل والتز که بعنوان مشاور امنیت‌ملی کاخ سفید منصوب شد نیز بعنوان یک کهنه‌سرباز از چهره‌های‌ ضدایرانی محسوب میشود که حتی در بهار امسال از حمله اسراییل به تاسیسات نفتی ایران حمایت کرد و جزو شخصیتهای دارای موضع تند در حمایت از اسراییل جای میگیرد. وی حتی مخالف فشارهای بایدن بر نتانیاهو برای ممانعت از حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران بود. ضمن اینکه وی در طول دوره نمایندگی فلوریدا در مجلس نمایندگان از  حامیان افزایش بودجه نظامی امریکا برای مقابله با چین، روسیه و ایران بود.

- نفر سوم "استیو ویتکاف" یک مشاور املاک یهودی و از دوستان نزدیک ترامپ است. ویتکاف اگر چه فاقد سابقه دیپلماتیک در مقام فرستاده ترامپ در امور خاورمیانه میباشد ولی به همان نسبت بدلیل اعتماد فراوان ترامپ به این پست دست یافته است. گویا ویتکاف قرار است تا نقش جرد کوشنر را در همسویی اعراب و اسراییل در دولت دوم ترامپ برعهده داشته‌باشد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

13 Nov, 07:39


حوادث طبیعی همواره جزء جدانشدنی زندگی بشر از گذشته تا کنون بوده‌است. این حوادث در بسیاری از موارد باعث تغییرات سیاسی در جوامع شده و زندگی این جوامع را دستخوش تغییر کرده‌است. یکی از این حوادث ناگوار که باعث تغییرات سیاسی در قاره آسیا شد طوفان بولا در سال ۱۹۷۰ بود. طوفانی‌ که زمینه‌ساز جدایی بنگلادش از پاکستان گردید.

در نوامبر ۱۹۷۰ طوفان بولا در منطقه پاکستان شرقی (بنگلادش کنونی) زمینه‌ساز مرگ‌و‌میر حدود ۴۰۰‌هزار نفر از ساکنان این منطقه گردید. از ژانویه ۱۹۷۰ مجموعه طوفانهای استوایی از جزایر مارشال در اقیانوس آرام آغاز شد و با طوفان پاملا و امانگ در ژوئن ۱۹۷۰ تداوم یافت. تا پایان تابستان بشکل تدریجی شاهد بروز طوفانهای گرمسیری گسترده هستیم؛ طوفانهایی که ساحل آسیایی اقیانوس آرام را تحت تاثیر قرار میداد. از ماه اکتبر شدت این طوفانها بر ناحیه هندوچین سوار میشد. طوفان نورا و لوییز مهمترین طوفان‌هایی بود که مناطقی چون ویتنام را مورد اصابت قرار داد. در نوامبر ۱۹۷۰ وقوع طوفان مرگبار بولا در کنار ناکارآمدی دولت پاکستان در حل بحران سبب شد تا اثر وضعی این طوفان بر انتخابات پارلمانی پاکستان افزایش یابد. در دسامبر ۱۹۷۰ پس از تحریم انتخابات پارلمان بوسیله احزاب چپ، عوامی‌لیگ حزبی که پایگاه اصلی آن در پاکستان شرقی بود با کسب ۱۶۷ کرسی رای بالایی در پارلمان کسب کرد و پس از آن، حزب مردم با ۸۶ کرسی جایگاه دوم را از آن خود کرد. در این میان مسلم‌لیگ نتوانست توفیق چندانی کسب کند.

چهار ماه بعد در مارس ۱۹۷۱ ارتش پاکستان به بهانه حفظ حقوق اقلیت بیهاری در پاکستان‌شرقی عملیات موسوم به نورافکن را در این منطقه آغاز کرد که هدف اصلی اهرم فشار بر عوامی‌لیگ بود. جنگی که یک سمت آن ارتش پاکستان و سمت دیگر نیروهای آزادیبخش بنگالی موسوم به "موکتی‌باهینی" بودند که حمایت هند را بعنوان پشتیبان داشتند. درست پس از کشتار طوفان بولا در نوامبر ۱۹۷۰، در سه ماه نزاع پاکستان با نیروهای بنگالی، چندصدهزار نفر کشته شدند که این نوعی از نسل ‌کشی بود که دولت یحیی‌خان در اسلام‌آباد با حمایت کسینجر انجام داد. البته در کنار نیروهای ارتش پاکستان، نیروهای داوطلب رزاکار نیز که نزدیک به جماعت اسلامی بودند به نبرد میپرداختند. دولت هند که ضمن تعارضات قبلی با پاکستان از موج آوارگان بنگالی میترسید؛ از موکتی باهینی حمایت کرد و در نهایت در دسامبر ۱۹۷۱ پای هند به تعارضات بنگال باز شد و باعث شد تا پاکستان شکست بخورد و بنگلادش از پاکستان مستقل شود.

تاثیر طوفان بولا بر استقلال بنگلادش را میتوان با تاثیر طوفان نرگس در سال ۲۰۰۸ در وضعیت کشور میانمار مقایسه کرد؛ وضعیتی که باعث شد تا میانمار وارد مرحله سنگین نظامیسازی قدرت پس از تغییرات قانون اساسی در سال ۲۰۰۸ شود و نیز بحران در روابط خارجی میانمار پدید آید. فرآیندی که از عوامل پیشران‌ بحران روهینگیانا در میانمار در شمال استان راخین بود.

پ.ن: روز گذشته ۵۴‌امین سالگرد وقوع طوفان بولا بود؛ طوفانی که همچون زلزله سال ۱۷۵۵ لیسبون، تغییرات مهم در جغرافیای‌سیاسی منطقه پیرامون خود بوجود آورد و تاثیراتی فراتر از یک حادثه طبیعی داشت.

@Seidnima70‌‌

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

11 Nov, 19:59


اخیرا "مرتضی مردیها" استاد فلسفه ایرانی که در دهه ۱۳۷۰ پای ثابت "صفحات اندیشه" مطبوعات کشور بود و سالهاست در امریکا زندگی میکند؛ در یادداشتی که در کانال تلگرام خود منتشر کرد (+)؛ دلیل رای دادن خود به ترامپ را اعتقاد ویرانگر حزب دموکرات به مبادی حقوق بشر در مقابله با حکومتهای خطرناکی چون روسیه، چین، کره‌شمالی و ... که به زعم او دشمنان جهان لیبرال دمکراسی هستند، نام برد.

این نگاه کودکانه آکادمیسین‌های ایرانی به حوادث دوران جنگ سرد تا کنون برآیند یک نگرش ایدئولوژیک برآمده از زیستن در عصر رسانه‌هایی چون ایران‌اینترنشنال و نگرش‌های کوچه‌بازاری اپوزیسیون لیکودی ج.ا است. با نگاهی دقیق‌تر به حوادث دوره جنگ سرد در می‌یابیم که آغاز نگاههای امنیتی در مهار بلوک شرق و تشکیل سازمانهایی چون سیا، ناتو و سیتو در دوره ریاست جمهوری ترومن انجام شد؛ همچنان که مهار دو جانبه ایران و عراق و تحریمهای داماتو و نیز حرکت ناتو به سمت بلوک شرق سابق در دوران بیل‌کلینتون انجام شد؛ ضمن اینکه فروپاشی یوگسلاوی نیز بعنوان یکی از ستونهای چپ جهانی با بمباران ناتو در دوره کلینتون روی داد. تشدید تصاعدی سیاست رسمی مهار چین و روسیه هم از دوره اوباما و سفر هیلاری کلینتون به استرالیا در سال ۲۰۱۲ و نیز استقرار سپر دفاع موشکی در لهستان آغاز شد و حتی بمباران لیبی قذافی هم در دوره اوباما رخ داد.

در عین حال کمکهای سنگین مالی و تسلیحاتی امریکا به اوکراین و اسراییل برای مقابله روسیه و حماس هم در دوران بایدن انجام شد. در کنار این در دوران حاکمیت جمهوریخواهان در واشنگتن، حمایت از احزاب چپ و کشورهای رقیب نیز انجام شده‌است. دوستی با چین مائو در دوران نیکسون، همسویی با پوتین در دوران بوش و ترامپ و نیز همسویی با کره‌شمالی در دوران ترامپ همه در دوران روسای جمهوریخواه انجام شده‌است. درگذر از اینکه جمهوریخواهان از بسیاری از احزاب چپ در یکصد سال اخیر حمایت کرده‌اند. حمایت از خمرهای سرخ، یونیتای آنگولا و مائوئیستهای افغانستان در دوره نیکسون و فورد انجام شد؛ چنانچه همسویی واشنگتن با حزب کمونیست عراق در اکتبر ۲۰۱۹ هم در دوره ترامپ صورت گرفت.

مراد از سطور بالا اذعان به اتکای حزب‌حمهوریخواه به سیاست مماشات و حقوق‌بشر در برخورد با رقبای جهانی نیست؛ صحبت اینجاست که سیاست امریکا در برخورد با دشمنان و رقبای این کشور فراتر از اندیشه نخبگان حزبی و سباستگذاران کارزارهای انتخاباتی مدیریت میشود. نکته بعد هم اینکه سیاست‌خارجی آمریکا ایدئولوژیک و در جهت مقابله با چپ نیست بلکه استراتژیک است و ممکن است برای مقابله با دشمنان، با احزاب چپ هم همسو شود. و نکته پایانی اینکه در انتخابات ۲۰۲۴ "کامالا‌ هریس" نماد تمام‌عیار لیبرال دمکراسی و روندهایی همچون تجارت آزاد، دخالت بشردوستانه، حمایت از گردش آزاد اطلاعات و فعالان دمکراسی‌خواه در سراسر جهان بود؛ برخلاف ترامپ که نماد دور شدن امریکا از لیبرالیسم به سمت مرکانتیلیسم بوده‌است. در این میان رای به ترامپ از قضا نماد بدبینی بخش مهمی از جامعه امریکا نسبت به تجارت آزاد و روندهای دمکراسی‌خواهانه است نه در جهت ارتقای لیبرال دمکراسی مدنظر جناب "مرتضی مردیها".

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

10 Nov, 17:59


در روزهای گذشته دو اتفاق مهم در صحنه بین‌الملل افتاد که نسبت مستقیمی با نزاع‌های آینده میان ایران و اسراییل دارد. یکی پیروزی ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ امریکا بود و دیگری نیز جایگزین شدن "یسراییل کاتص" بجای یواف گالانت در مسند وزارت جنگ اسراییل. کاتص در یکی از نخستین اظهارنظرهای خود مقابله با دستیابی ایران به بمب‌اتم را اولویت اصلی خود خواند. ترامپ هم اگر چه هنوز صحبتی در باب چگونگی برخورد با ایران در دوران ریاست خود نگفته‌است ولی او نیز در اظهارنظری در روز انتخابات، اولویت برخورد با تهران را مقابله با برنامه تسلیحات اتمی عنوان کرده‌بود.

از اینرو با توجه به پیروزی ترامپ و انتصاب کاتص به وزارت جنگ، معتقدم که با توجه به درخواست کشورهای عربی برای عدم تنش نفتی در خلیج فارس، برخلاف اینکه برخی معتقدند اولویت برخورد اسراییل با ایران حمله به زیرساختهای انرژی برای ایجاد نارضایتی عمومی است ولی نگارنده معتقد است که در صورت تهاجم به خاک ایران، اولویت امریکا و اسراییل حمله به زیرساختهای اتمی و تاسیسات غنی‌‌سازی ایران خواهد بود. از سوی دیگر اسراییل نیز با توجه به حضور ترامپ در کاخ‌ سفید حمله متقابل ایران در سناریوی انتقام را کم‌شدت‌تر از وعده‌صادق‌۲ تحلیل میکند. از همین رو سفر رافائل گروسی در پایان هفته جاری به تهران را بسیار مهم ارزیابی میکنم؛ زیرا این سفر ارتباط مهمی با اولویت اتمی امریکا و اسراییل در برخورد با ایران دارد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

09 Nov, 18:10


از ابتدای سال ۲۰۲۴ اخباری مبنی بر انتقال دفتر سیاسی حماس از قطر به گوش میرسید. این دفتر که پس از بحران سوریه از دمشق به دوحه انتقال یافت؛ در طول یک سال گذشته زیر اهرم فشار امریکا برای آتش‌بس و آزادی گروگانها قرار دارد. این امر تا جایی بود که اسماعیل هنیه از آغاز سال ۲۰۲۴ به تدریج به محور ایران، ترکیه و روسیه نزدیک شد. حال با پیروزی مجدد ترامپ و هراس قطر از تکرار سناریوی حصر طی سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ به نظر میرسد که فشارها برای خروج دفتر سیاسی از دوحه بیشتر شده‌است. ضمن اینکه فشارهای امریکا پس از نپذیرفتن آتش‌بس و نیز اعدام "گولدبرگ پلین" گروگان امریکایی-اسراییلی بر حماس افزایش یافته‌است.

حماس در دهه ۱۹۹۰ بیشتر شامل دو جناح خلیجی و غربی بود. جناح خلیجی آن را خالد مشعل و جناح غربی آن را موسی ابومرزوق هدایت میکرد. حوادث سوریه و انتقال دفتر حماس به دوحه باعث قدرت هر چه بیشتر جناح خلیجی شد؛ آن هم زمانیکه شبکه مالی ابومرزوق پس از ۱۱سپتامبر آسیب جدی دیده‌بود. پس از دوران فترتی که در بحران سوریه رخ داد؛ حوادث دوره ترامپ و سپس هفتم اکتبر باعث شد تا حماس هر چه بیشتر به ایران نزدیکتر شود. آنچه از آغاز سال ۲۰۲۴ رخ داده‌است بیانگر این امر میباشد که بخشی از حماس میل جدی به سمت خروج از قطر پیدا کرده‌است ولی دنبال آن بوده‌است که بدیل قطر کشوری مرتبط با جهان عرب و یا جهان اهل سنت باشد. در حال حاضر و در صورت صحت اخبار مبنی بر خروج دفتر حماس از دوحه، عراق، ترکیه و الجزایر بعنوان گزینه‌های بدیل دفتر سیاسی حماس هستند.

ترکیه بدلیل تمایل به افزایش روابط با عربستان و مصر تمایل چندانی برای تبدیل شدن به پایگاه یک گروه اخوانی همچون حماس ندارد. عراق هم که در دوره سودانی ضمن همسویی امنیتی با ایران درصدد افزایش این همکاریها با عربستان و ناتو است از  میزبانی دفتر سیاسی حماس استقبال نمیکند اگر چه از ماه جولای برخی از رسانه‌های منطقه از توافق ایران و عراق برای استقرار این دفتر در بغداد سخن میگفتند. با این حساب به نظر میرسد که حماس گزینه‌ای جز الجزایر و یا لبنان را در چنته نداشته باشد. دور شدن حماس از خلیج فارس حتی به مقصد ترکیه و الجزایر هم میتواند ظرفیت حماس برای گفتگوی ایران با بخش مذهبی اهل سنت را افزایش دهد. اگرچه گزینه الجزایر با توجه به تمایل فرانسه و عربستان محتمل‌تر به نظر میرسد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

07 Nov, 17:27


برکناری یواو گالانت از وزارت جنگ و انتصاب "یسراییل کاتص" بعنوان نیروی معتمد شخص نتانیاهو در پست وزارت جنگ نسبت به چند مسئله رخ میدهد:

۱- فرستادن حریدی‌ها به خدمت سربازی با توجه به فقر نیروی انسانی و جنگ اسراییل در چند جبهه، مورد انتقاد احزاب اولتراراست اسراییل و افرادی چون اسموطریچ در کابینه اسراییل است. گالانت از مهمترین حامیان گسترش جنگ در جبهه‌شمالی و افزایش سطح حملات نسبت به لبنان و سوریه بود. وی در آخرین اظهارنظرهای خود پیش از برکناری نیز از لزوم گشایش جبهه جنگ در سوریه برای حمله به عقبه حزب‌الله سخن گفته بود.

۲- گالانت علیرغم عضویت در لیکود، بیشترین هماهنگی را با بایدن داشت. وی در عوض گشایش جبهه جنگ در شمال، خواهان ترک نوار غزه و محور فیلادلفیا و نیز توافق با حماس در جهت آزادی گروگانها بود. از همین‌رو برکناری وی همزمان با انتخاب ترامپ را در جهت راهبرد نتانیاهو برای اجرای طرحی که یکسال پیش کوشنر ارائه داد میفهمم. طرح کوشنر برای توریستی کردن نوار غزه به نظر میرسد که با طرح امارات و مصر جهت تمشیت امور غزه بدست "محمد دحلان" مشترک باشد. این طرح نقطه مقابل طرح بایدن و بلینکن است که خواهان حاکمیت تشکیلات خودگردان در نوار غزه بودند. حال با تغییرات ایجادشده در واشنگتن این طرح امکان تحقق بیشتری دارد.

۳- در سطح کلان بنظر میرسد که تغییراتی که از گالانت شروع شده؛ حال قرار است تا به هالوی(رییس ستاد ارتش) و رونن‌بار(رییس شاباک) نیز تسری یابد. این تغییرات گویا در جهت اقتدارگرا شدن سامانه و تغییر ساختار اسراییل به سمت افزایش قدرت نتانیاهو میباشد؛ گویا سرمشق وی، اردوغان و پوتین هستند که با تغییر قوانین، قدرت خود را تسری بخشیدند. از سوی دیگر بازرسی نهادهای امنیتی از دفتر نتانیاهو نیز به نظر میرسد ناشی از احساس خطر این نهادها از این طرح نخست وزیر باشد؛ طرحی که حدود دو سال پیش، از لایحه اصلاحات قضایی نتانیاهو آغاز شد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

06 Nov, 14:13


پیروزی ترامپ فراتر از یک پیروزی ساده انتخاباتی به معنی ورق خوردن صفحه تاریخ سیاسی قرن ۲۱ و چالش جدی بسیاری از نهادهای سیاسی و دکترین‌های امنیتی در سطح جهان میباشد؛ از سوی دیگر انتخاب ترامپ زمینه را برای تضعیف روندهای همگرایانه و چندجانبه‌گرایی در روابط بین‌الملل بوجود خواهد آورد؛ فرآیندهایی که از دهه ۱۹۹۰ تاکنون کمابیش به حیات خود ادامه داده‌اند و حال پس از جنگ اوکراین دچار چالش شده‌اند.

شکست خورده این روند بدون شک چین خواهد بود. چین با وجود تقویت روابط تایوان و امریکا در طول سالهای تصدی بایدن توانست در چهار پرونده پیرامون خود یعنی افغانستان، پیمان شانگهای، بنگلادش و میانمار کسب توفیق کند و حال باید به دورانی برگردد که امریکا و فیلیپین هر چند ماه رزمایشهای منظمی را دریای چین برگزار میکردند و چه بسا امریکا از طریق نهادهایی چون یوساید نفوذ خود را در آسیای مرکزی تقویت نماید. با توجه به نقش افرادی مثل "مت پوتینگر" در کارزار انتخاباتی ۲۰۲۴ ترامپ بنظر میرسد که ایده اصلی ترامپ "مهار چین" از طریق ائتلافهای امنیتی در حوزه آسیا و پاسیفیک باشد.

ایران قطعا از متضررترین کشورها در پی روی کارآمدن ترامپ خواهد بود. راهروی هندوعربی در دولت ترامپ با قدرت پی گرفته خواهد شد؛ راهرویی که هند و عربستان بعنوان ثقل احتمالی سیاست ترامپ در حوزه آسیایی در آن ذینفع هستند. ضمن اینکه ترامپ قطعا موضع همسوتری نسبت به بایدن در قبال راهروی زنگزور خواهد داشت. همسویی ایدئولوژیک ترامپ با اسراییل و نیز زیر ضربه رفتن شبکه تبادل ایران و چین نیز به نظر میرسد وجه دیگر این تقابل باشد. تنها شانس ایران افزایش شدید تقابل چین و امریکاست که ممکن است به همسویی بیشتر پکن با تهران بیانجامد که البته بعید است تیم سیاست خارجی دولت مسعود پزشکیان با لابیست‌های چین در تهران روابط خوبی داشته باشند.

اروپا نیز به نظر میرسد در عوض فرآیند تضعیف ناتو در دوره ترامپ از متضررین باشد. تعارضات بین آلمان و فرانسه با امریکا طی سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ بر سر موضوعاتی چون تعرفه فولاد اروپا و یا تشکیل ارتش اروپایی بخشی از اختلافات ترامپ و اروپا در دوره گذشته بود. حال با تضعیف این قاره از آغاز جنگ اوکراین بنظر میرسد که امریکا درصدد بهره‌گیری و افزایش حق‌حساب اروپا در قبال مسائل امنیتی باشد؛ ضمن اینکه رویکردهای او در قبال ناسیونالیسم اقتصادی مناسب با رویکردهای آتلانتیک‌گرایی حاکم بر اروپا نیست و ممکن است به تضعیف هر چه بیشتر اقتصاد قاره‌سبز منجر شود.


@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

05 Nov, 16:02


نقد فیلم "کیک محبوب من" به قلم بنده:

https://filmshenakht.ir/%DB%8C%DA%A9-%DA%A9%DB%8C%DA%A9-%D8%B3%D9%88%D8%AE%D8%AA%D9%87%D8%8C-%D9%86%D9%82%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%DA%A9%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D8%AD%D8%A8%D9%88%D8%A8-%D9%85%D9%86/

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

04 Nov, 19:07


در این روزها در رسانه‌های فارسی در باب انتخابات امریکا این پرسش مطرح میشود که منافع ایران در دوران کدام گزینه ریاست‌جمهوری بهتر تحقق می‌یابد؟

چهار سال پیش در نوشتاری در همین کانال (+) ترامپ را گزینه بهتر ایران در انتخابات ۲۰۲۰ خواندم و هنوز هم معتقدم رالی رییسی و ترامپ برای ایران با توجه به سیاست نگاه به شرق دولت سیزدهم برای منافع ایران بهتر بود و امروز معتقدم همزمانی حاکمیت تیم برجام در تهران و تیم ترامپ در واشنگتن ایران را وارد رالی شکست خورده سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۹ در همزمانی دوران ترامپ و روحانی خواهد کرد؛ دوره‌ای که ایران تنها میتوانست ۲۰۰هزار بشکه در روز نفت صادر کند. ضمن اینکه ترامپ توانایی ایجاد ائتلاف علیه ایران را ندارد ولی بایدن با همسویی چین و روسیه پس از باز گذاشتن دست چین در میانمار و افغانستان و رفع تحریم نورداستریم۲ چین و روسیه را وارد بازی فشار بر ایران در آغاز دوران ریاست‌جمهوری خود کرد.

ولی در حال حاضر با توجه به جنگ اوکراین که تمامی معادلات صحنه سیاست جهانی را دچار تغییر کرده است معتقدم که اختلاف میان شرق و غرب راه تنفس خوبی را برای تهران باز کرده‌است. در طول جنگ اوکراین ایران توانست فروش نفت خود را افزایش دهد و به دوران پیش از تحریم نزدیک شود. ضمن اینکه ایران بدلیل همسویی سیاسی و امنیتی با چین و روسیه وارد سازمان شانگهای و همینطور مجمع بریکس شد. به همین دلیل معتقدم پیروزی یک گزینه ریاست جمهوری "پروناتو" همچون کامالا هریس بدلیل سیاست مهار روسیه راه تنفس بیشتری را برای ایران باز خواهد کرد. در واقع سیاست گسترش ناتو در شرق اروپا و حوزه پاسیفیک برای مهار چین و روسیه میتواند این دو را به تهران نزدیک کند و در عین حال فرصتهایی را از دل شکاف غرب و شرق برای تهران فراهم کند. به همان نسبت ورود یک رییس‌جمهور که با تضعیف ناتو بدنبال سیاست "اول آمریکا" و بازگشت به دکترین مونروئه است و تمایلات ایدئولوژیک در راستای همسویی با اسراییل دارد در حال حاضر چندان به سود ایران نیست و عملا به معنی تبدیل شدن "مهار ایران" به اولویت نخست سیاست خارجی امریکا خواهد بود.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

03 Nov, 05:42


یک پیشبینی:

معتقدم "کامالا هریس" رییس‌جمهور آینده ایالات متحده خواهد بود و ورود او به کاخ سفید اوضاع منطقه غرب آسیا را به سمت مهندسی نوین امنیتی خواهد برد.

مهمترین شتک پیروزی او در انتخابات، افول ستاره بنیامین نتانیاهو و تقویت بلوک لیبرال در سرزمینهای اشغالی خواهد بود که در حال حاضر مهمترین نماد آن "یایر لاپید" رهبر "یش‌عتید" است. آنچه در مورد آغاز پیگیری نهادهای امنیتی در مورد افشای اسناد دفتر نتانیاهو آغاز شده‌است زمینه‌ای برای تقابل دستگاه امنیتی با دفتر نخست‌وزیر اسراییل میباشد. از  سوی دیگر در هفته گذشته برای نخستین بار‌ اپوزیسیون نتانیاهو روایت جدیدی از تلفات نیروهای ارتش اسراییل در طول ۲۵ ماه جنگ را اعلام کرد؛ این برای نخستین بار بود که در یکسال گذشته روایت ارتش از تلفات نیروهای اسراییلی بصورت رسمی مورد خدشه قرار میگرفت. این دو حادثه در سرزمینهای اشغالی را زمینه‌ساز عزم جدی نیروهای امنیتی و بلوک لیبرال برای حتی یک انتخابات زودهنگام در سرزمینهای اشغالی میدانم.

ورود لاپید و بلوک لیبرال در وهله نخست به معنی پذیرش طرح بازگشت اسراییل به مرزهای ۱۹۶۷ و موافقت با تشکیل دولت فلسطینی با شناسایی جهانی میباشد؛ چیزی که حتی نفتالی بنت در مصاحبه ماههای گذشته خود بر آن تاکید داشت. از سوی دیگر این طرح منجر به جدی شدن عادیسازی رسمی روابط اعراب و اسراییل پس از تشکیل دولت فلسطینی و حتی تاسیس ناتوی عربی خواهد بود؛ طرحی که پیشتر در اجلاس نقب۱ در زمستان ۲۰۲۲ مطرح شده‌بود. البته این طرح در سطح کلان باعث شکاف جدی اسراییل و روسیه خواهد بود و در عوض ایران را به روسیه نزدیکتر خواهد کرد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

01 Nov, 19:18


رضا پهلوی بی‌شک حامل بی‌هویت‌ترین، بی‌محتواترین و بی‌مصرف‌ترین گفتمان سیاسی در ایران است.

آنچه در سالهای اخیر در گفتمان او میبینیم؛ به گونه‌ایست که نمیتوان او را ذیل هیچ ایدئولوژی دسته‌بندی کرد. در بادی امر باید دانست که گفتمان او ذیل چپ نمیگنجد و با وجود اینکه محمدرضا پهلوی در دهه ۱۳۵۰ و با راهبری جناح چپ حزب رستاخیز به گفتمان چپ در اقتصاد نزدیک شد ولی رضا پهلوی خود را بصورت علنی در برابر الگوی چپ تعریف میکند. از سوی دیگر رضا پهلوی را نمیتوان لیبرال دمکرات نامید؛ وی مهمترین وارث نظریه سلطنت در صحنه سیاسی ایران است اگر کسی دنبال گزینه لیبرال دمکرات برای دوران پس از ج.ا باشد بدنبال افرادی چون حسن شریعتمداری یا جبهه‌ملی میرود.

اگر سلطنت در همه جای دنیا نماد حفظ نهاد سنت و محافظه‌کاری است؛ وی ذیل گفتمان محافظه‌کاری و یا گفتمان راست‌افراطی نیز نمیگنجد. او با جشن حنوکای یهودی انس بیشتری دارد تا آداب و رسوم اسلامی و شیعی. وی حتی در منزل نیز با فرزندان خود به فارسی صحبت نمیکند. سبک زندگی او بیش از شباهت به یک خانواده سنتگرا حتی از نوع سکولار آن بیشتر شبیه به خانواده‌های نوکیسه ایرانی است که مشتری ثابت تورهای ترکیه در دهه ۱۳۸۰ بودند. از همین رو خلق و خوی نوکیسگی از جمله اختلافات فوزیه شاهزاده مصری با خانواده پهلوی در گذشته بود. از سوی دیگر وی هیچ ارتباطی با دین رسمی قانون اساسی مشروطه هم ندارد عمده حامیان وی در فضای مجازی فحاشان به دین و آتئیستها هستند که حتی در روزگاری که احتیاج به همدلی بخش مذهبی جامعه دارند آنان را به تیرچراغ برق در فردای پس از ج.ا ارجاع میدهند.

در واقع گفتمان رضا پهلوی نه چپ است، نه اسلامی، نه محافظه‌کار و نه لیبرال دمکرات. از همینرو وی دچار بی‌محتوایی در گفتمان و بی‌مصرفی در عملکرد میباشد. حرکت پیرامون رضا پهلوی ترول و فحاشی را جایگزین مبارزه و اینستاگرام را جایگزین کتاب کرده‌است و مهمترین تئوریسین آن بلاگری همچون "وحید بهمن" است. آخرین موضعگیریهای رضا پهلوی در حمایت از اسراییل در اوج تهدیدات نظامی علیه ایران از آن جهت معنی می‌یابد که وی بی‌محتوایی و بی مصرفی را با خیانت به تمامیت ارضی جبران میکند. تصویر بالا آخرین موضع او در باب حمله اسراییل و شهادت پرسنل پدافندی ایران است که بدون محکومیت و حتی عرض تسلیت شهادت پرسنل عملا در کنار نیروی متجاوز قرار میگیرد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

31 Oct, 16:28


ششمین انتخابات پارلمانی اقلیم کردستان عراق روز ۱۸ اکتبر برگزار شد و حزب دمکرات به رهبری نچیروان بارزانی با کسب ۳۹ کرسی، اتحادیه میهنی به رهبری بافل طالبانی با کسب ۲۳ کرسی، جنبش نسل‌نو با ۱۵ کرسی و اتحاد اسلامی با ۷ کرسی چهار حزب برتر بودند. انتخاباتی که پس از دو سال وقفه برگزار شد و با تغییراتی از جمله کاهش کرسی‌های پارلمان اقلیم از ۱۱۱ به ۱۰۰ مواجه بود.

اهمیت انتخابات ۲۰۲۴ از این جهت است که در تقاطع بحرانهای اقلیم واقع شده‌بود. از یکسو چالشهای روابط اقلیم با بغداد بر سر حقوق کارمندان و صادرات نفت به ترکیه باعث تضعیف هر چه بیشتر اقتصاد اقلیم شده است. علاوه براین رهبران نسل دوم اقلیم هم دچار روابط متعارضی هستند؛ از یکسو اختلافات بین لاهور شیخ جنگی و بافل طالبانی در سلیمانیه به انشعاب جبهه خلق از اتحادیه میهنی انجامید. از سوی دیگر در اربیل هم اختلافات نچیروان بارزانی و مسرور بارزانی ریشه‌دارتر شده‌است؛ بویژه اینکه دستگاه امنیتی اربیل با وجود ارتقای جایگاه مسرور به نخست وزیری هنوز دست تیم اوست. برخلاف رویه یک دهه پس از حمله امریکا که حزب دمکرات و اتحادیه میهنی با "فهرست کردستان" بشکل واحد در انتخابات اقلیم حاضر بودند؛ انتخابات ۲۰۲۴ جاییست که بسیاری از تضادهای اقلیم از جمله تعارضات اقتصادی و نیز تعارضات موجود در هیئت حاکمه اقلیم در اوج خود قرار دارد. این تعارضات پس از همه‌پرسی سال ۲۰۱۷ با روندی رو به رشد مواجه بوده‌است.

بافل طالبانی در مصاحبه‌های قبل و بعد از انتخابات بر این نکته تاکید کرد که وقت آن رسیده تا حاکمیت در اقلیم دچار تغییرات عمده شود. آنچه پیداست با وجود اینکه فهرست وی نتوانست رتبه نخست انتخابات باشد؛ ولی با توجه به کاهش کرسی حزب دمکرات و کاهش کرسی‌های اقلیتها وی توان ائتلاف علیه حزب دمکرات را دارد که البته تمام اینها بسته به قدرت مذاکره او با سایر جریانات میباشد. غیر از حزب اتحاد اسلامی و چند حزب اقلیت که روابط خوبی با حزب دمکرات دارند مابقی احزاب مهم دارای شکاف جدی با این حزب هستند. نسل‌نو که رهبر آن دوسال پیش از نچیروان در دادگاه فدرال شکایت کرد تا اتحادیه میهنی که معارض قدرت ۳۲ ساله حزب دمکرات بر اقلیم است؛ "علی همه‌صالح" و جریان "موقف" که از مخالفان بارزانی هستند و ... نمونه‌ای از این جریانات هستند. البته تغییرات سیاسی در اقلیم با توجه به قدرت اقتصادی خانواده بارزانی و نیز مهره‌چینی آنان در دستگاه امنیتی حزب دمکرات(پاراستن) و پیشمرگه‌ها قطعا دارای اصطکاکهای فراوان خواهد بود.

ناگفته نماند که ستاره این انتخابات "شاسوار عبدالواحد" تاجر جوانی است که رهبری حزب نسل‌نو را بر عهده دارد که پیشتر درباره وی در این کانال صحبت شده بود(+). وی بعنوان یک بازرگان کُرد که در حوزه املاک فعال است شناخته میشود و تلویزیون NRT و شرکت نالیا از جمله مایملک اوست. وی در سال ۲۰۱۷ با ایجاد کارزاری علیه همه‌پرسی مشهور شد؛ و در سالهای بعد از جمله منتقدین حاکمیت اتحادیه میهنی در سلیمانیه بود که در سال ۲۰۱۹ دستگیر شد و پس از آزادی اینبار لبه انتقاد خود را علیه بارزانی فعال کرد. نقش اپوزیسیونی که در سالهای قبل برعهده جنبش گوران بود و با مرگ "نوشیروان مصطفی" این حزب بسیار ضعیف شد؛ حال بنظر میرسد این نقش به نسل‌نو رسیده است. فضای انتخابات به گونه‌ایست که عبدالواحد میتواند بعنوان حزب سوم، تاجبخش انتخابات پارلمانی اقلیم باشد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

29 Oct, 17:32


چرا عملیات ۲۶ اکتبر اسراییل علیه ایران را شکست خورده میدانم؟

در تحلیلی که سه روز پیش در این کانال منتشر شد (+) به عملیات چندسطحی اسراییل اشاره کردیم. عملیاتی که قرار بود ابتدا از نقش کوادکوپترها برای زدن پدافند مرکزی ایران آغاز شود؛ در مرحله بعدی با موشکهای هوا به زمین بخش دیگری از پدافند را از بین ببرند و سرانجام با ۱۴۰ جنگنده ضربه‌ای مهم شبیه به جنگ ۶روزه اعراب و اسراییل را وارد بیاورند؛ در نهایت نیز این حمله با یک شورش بزرگ در داخل با هم‌افزایی گروه‌هایی همچون جیش‌العدل و پژاک رقم بخورد. آنچه در عمل اتفاق افتاد حاکی از آنست که میزان اصابت در برابر تدارکی که اسراییل دیده بود بسیار ناچیز بود و اکثر ضربات در حد حملات ریزپرنده‌ها انجام شد.

برجسته کردن تحلیل افرادی چون نتانیاهو و هاگاری که مورد انتقاد بخش مهمی از افکار عمومی اسراییل هستند مبنی بر کور شدن چشم پدافند در ایران با توجه آمادگی جنگنده‌های اسراییلی برای حمله اظهارنظر تبلیغاتی است. چنانچه پیشتر ادعای نابود کردن حماس و حزب‌الله با توجه به عدم تحقق مهندسی امنیتی اسراییل در جنوب لبنان و نوار غزه اظهارنظری تبلیغاتی بود. ازینرو کور شدن پدافند در زمان عملیات ۱۴۰ جنگنده بدون ضربه کاری به پایگاههای موشکی و نظامی باورپذیر نیست.

در این میان حتی اگر برخی فشار بایدن برای عدم ضربه مهم به تهران را مطرح میکنند باید دانست که شکست طرحهای آتش‌بس واشنگتن در یکسال گذشته نشان‌دهنده این است که حتی امریکا اهرم فشاری بر تصمیمگیریهای دولت نتانیاهو ندارد. حتی در دولت ترامپ که نزدیک شدن نتانیاهو به چین مورد انتقاد او بود؛ نتانیاهو هیچگاه به درخواست ترامپ برای کاهش سطح روابط با چین وقعی ننهاد و داستان با ترور مشکوک سفیر چین در تل‌آویو خاتمه‌یافت.

برخلاف عملیات ترور نصرالله و السنوار که حتی اپوزیسیون دولت مانند ایهود باراک از نتانیاهو تمجید کردند؛ عملیات در ایران بسیار پایینتر از حد سخنان افرادی چون گالانت در هفته‌های گذشته بود و این عملیات مورد انتقاد اپوزیسیون دولت همچون یاییر لاپید قرار گرفت. مطرح شدن سخنانی در باب موج دوم حمله به ایران درست از همین جهت است که حمله بامداد شنبه نتوانسته انتظارات را برآورده کند.

در نهایت باید دانست که حمله بامداد شنبه و شهادت ۵نفر حتی در صورت شکست‌خورده بودن عملیات به معنی حمله به خاک ایران میباشد و لازم است تا سناریوی انتقام سنگین از اسراییل طراحی و اجرا شود.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

29 Oct, 12:44


نوشتاری در باب آثار "سعید راد" و مفهوم قهرمان در سینمای ایران

https://filmshenakht.ir/%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF-%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B5%DB%8C%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85/

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

28 Oct, 12:36


در هفته اخیر دو اتفاق خوب برای ولادیمیر پوتین در عرصه سیاسی رقم خورد؛ نخست شکست رفراندوم عضویت مولداوی در اتحادیه اروپا با اختلاف اندک که در واقع شکست سیاسی برای پروژه "مایا ساندو" رییس‌جمهور این کشور بود و دیگری پیروزی فهرست "رویای گرجستان" در انتخابات پارلمانی این کشور که شکستی برای غربگرایان و رییس جمهور کنونی گرجستان،  سالومه زورابیشویلی بود. شکست احزاب غربگرا زمانی انجام شد که شاهد دو اعتراض خیابانی گسترده در یکسال اخیر بوده‌ایم. از آنجا که اعتراضات سپتامبر ۲۰۲۳ و مه۲۰۲۴ در تفلیس برای مقابله با سیاست‌های حزب رویای گرجستان بود؛ کسب ‌۸۹ کرسی از ۱۵۰ کرسی مجلس پیروزی بزرگی برای این حزب قلمداد میشود.

رویای گرجستان جریانی منشعب از اتحاد ملی به رهبر ساکاشویلی در سال ۲۰۱۲ بود. پدرخوانده این حزب "بیدزینا ایوانیشویلی" الیگارش بزرگ گرجی است که دارای روابط عالی با مسکو میباشد و دفاتر بانک او یعنی "رزیتسکی کردیت" تا سال ۲۰۱۵ در مسکو دایر بود. ایوانیشویلی دارای ثروت افسانه‌ای ۳ میلیارد دلاری است. "ایراکلی کوباخیدزه" نخست وزیر کنونی و "ماموکا مدینارادزه" رهبر حزب از فرزندان معنوی او هستند. برخلاف آنچه مفسران سیاسی میگویند جریان رویای گرجستان یک حزب روس‌گرا محسوب نمیشود بلکه خواهان توازن بین روسیه و اتحادیه اروپاست و حتی ایوانیشویلی بارها از لزوم عضویت گرجستان در اتحادیه اروپا سخن گفته‌است که آخرین آن در سخنرانی هفته کنونی در جشن پیروزی "رویای گرجستان" در تفلیس بود. در واقع جریانات روس‌گرای گرجستان عمدتا احزابی چون حزب محافظه‌کار، جنبش دمکراتیک مسیحی، تلویزیون  Altinfo و افرادی چون "ایرما ایناشویلی" هستند که در انتخابات اخیر ذیل ائتلاف میهن‌پرستان رای بالایی نیاوردند. رویای گرجستان در جنگ اوکراین هم موضع میانه داشت یعنی حمله روسیه را محکوم کرد ولی در عین حال از اجرای تحریمهای ضد روسی سر باز زد.

اما جریانات غربگرا بدلیل انشعابات متعدد هیچگاه نتوانستند در یک جبهه واحد کنار هم قرار بگیرند. جریاناتی همچون اتحاد‌ملی، ائتلاف‌برای‌تغییر، گرجستان‌قوی، برای‌گرجستان، حزب آهالی با وجود انبوه مراکز رسانه‌ای و اجتماعی وابسته به غرب در خاک گرجستان و نیز دو جریان اعتراضی مهم در یکسال اخیر باز هم نتوانستند جلوی حزب حاکم را بگیرند. "منشور گرجستان" که کارزار رسانه‌ای و مدنی برای گذار دمکراتیک بوسیله زورابیشویلی تهیه شد ‌و نقطه مقابل قانون "عامل خارجی" قرار داشت هم نتوانست زمینه‌ساز ائتلاف مخالفین کوباخیدزه شود. قانون عامل خارجی را نخست وزیر برای مقابله با موسسات غربی در گرجستان مطرح کرد که با نتایج انتخابات به نظر میرسد تغییرات اساسی که رویای‌گرجستان وعده داده‌بود و بخشی از آن قانون عامل خارجی است تحقق پیدا کند.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

26 Oct, 10:41


پاسخ اسراییل در ۵ آبان ۱۴۰۳ در مقایسه با آنچه در حمله به رادار اس۳۰۰ در اصفهان در ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ اتفاق افتاد دارای چند تفاوت مهم و کلیدی است که در یادداشت زیر به آن اشاره خواهد شد:

در ۳۱ فروردین به جز حمله به رادار اس۳۰۰ در پایگاه هشتم شکاری ارتش شاهد حمله به ساختمان حشدالشعبی در جنوب بغداد و نیز یک حادثه امنیتی برای سفارت ایران در پاریس بودیم. ایده مرکزی ۳۱فروردین این بود که اسراییل توان هر نوع پاسخی و در هر سطحی و لو در مرکز ایران و حتی اماکن دیپلماتیک ایران را نیز داراست.

علیرغم تهدیدات اسراییل مبنی بر حمله کمرشکن و پشیمان‌کننده در آبان ۱۴۰۳ این حملات در سطح بسیار پایینی اتفاق افتاد. آنچه پیداست قرار بوده تا این حمله در چند سطح خرابکاری امنیتی، خرابکاری سایبری، حمله موشکی، بمباران اهداف حساس و در نهایت شورش اجتماعی اتفاق بیفتد که گویا در ۲-۳ سطح تحقق پیدا کرد. بلحاظ تعدد اهداف، گویا حوادث در ۴ استان تهران، البرز، خوزستان و ایلام انجام شده‌است و آنچه از تصاویر پیداست اصابت اهداف با وجود عملکرد خوب پدافند در خنجیر، بیدگنه و شمس‌آباد اتفاق افتاده است. حمله به مرکز پدافندی در ماهشهر نیز احتمالا از طریق پرتاب موشک هوا به زمین از آسمان عراق انجام شده که چه‌بسا این موشک‌ها از نوع رادارگریز "هارم" یا موشک راک باشد. در این میان به نظر میرسد حملات به تهران و البرز از طریق کوادکوپتر اتفاق افتاده‌است.

بخشی از خرابکاری امنیتی نیز بوسیله پراکسی‌های اسراییل (جیش‌العدل) در حمله به گشت فراجا در منطقه خاش بلوچستان اتفاق افتاده و بخشی نیز گویا قرار بوده بوسیله گروه پژاک در کردستان بیفتد چیزی که در برخی رسانه‌های ترکیه نیز در روزهای گذشته گفته میشد. علاوه بر این در صبح امروز حمله سایبری باعث از دسترس خارج شدن چندین تارنمای اداری و حکومتی شده بود.

آنچه در بیانیه ارتش اسراییل به چشم میخورد؛ تکیه بر این مفهوم است که اسراییل بدون هیچ آسیبی عملیات خود را به اتمام رسانده است ولی از منظر ایران حتی اگر این عملیات دارای اهداف کم‌ارزش باشد ولی به معنی حمله به خاک ایران میباشد؛ حمله‌ای که منجر به شهادت دو تن از نیروهای ارتش شده‌است.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

25 Oct, 18:16


بریکس که در ابتدای قرن حاضر تنها زمینه‌ساز متشکل شدن اقتصادهای نوظهور در برابر گروه۷ بود حال پس از جنگ اوکراین وارد عرصه تغییر موازنه جهانی نیز شده‌است. روسیه در حال حاضر پروژه غربی شدن و اروپایی شمرده‌شدن را در سه سال اخیر ناکام میبیند. چین هم پس از کنگره بیستم حزب کمونیست در سال ۲۰۲۲ خود را بعنوان رقیب امریکا تصویر میکند و نظم مدنظر خود را برای نفوذ اقتصادی در جهان مدنظر دارد. ولی آیا صرفا با کارویژه اقتصادی میتوان امپراتوری آتلانتیک را دچار چالش کرد؟

آنچه برای اثرگذار بودن پیمان بریکس مدنظر است ضعیف بودن ساختارهای امنیتی بعنوان تضمین‌کننده روابط اقتصادی است. روسیه و چین بواسطه دو پیمان امنیتی شانگهای و مشترک‌المنافع در پی ایجاد محیط امنیتی در پیرامون خود بوده‌اند. ولی این دو پیمان بدلیل تضادهای ساختاری تاکنون از حل معضلات امنیتی اعضای خود پیمان نیز عاجز بوده‌است. بطور مثال در قضیه مشترک‌المنافع(CSTO) این پیمان ناتوان از حل مسئله قره‌باغ و تعارضات ارمنستان و آذربایجان بوده‌است.

در مورد پیمان شانگهای نیز شاهد هستیم که نزاعهای مابین قرقیزستان و تاجیکستان که از "جنگ زردآلو" در آغاز قرن کنونی شروع شده‌است، در سایه عدم کارآمدی شانگهای همچنان ادامه‌دار میباشد. در این میان اگر چه شانگهای سعی کرده تا دامنه نفوذ خود را در حوزه‌های اقتصادی نیز تعریف کند ولی از دوران اوباما و وزارت خارجه جان‌کری، بویژه پس از نمایشگاه "اکسپو آلماتی" در ۲۰۱۷ شاهد فعالیت سازمانهای اقتصادی و فرهنگی غربی مانند "اراسموس" و "یوساید" هستیم که حضور این سازمانها در آسیای مرکزی باعث تغییر موازنه در حیاط خلوت چین و روسیه یعنی آسیای مرکزی خواهد شد. از سوی دیگر در درازمدت باز تعریف مفاهیم امنیتی در آسیای مرکزی با توجه به قدرتمندشدن هند نیز بسیار حائز اهمیت است.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

24 Oct, 13:19


حمله به مرکز تاسیسات هوافضای ترکیه بوسیله عناصر PKK در شهر آنکارا، آن هم همزمان با سفر اردوغان به کازان روسیه برای شرکت در اجلاس بریکس حاوی معانی مهمی است. در این حمله ۵ تن از کارکنان کشته شده‌اند.

مرکز هوافضای "توساس" در منطقه قهرمان‌‌کازان آنکارا که مورد حمله قرار گرفته است مرکز اصلی ساخت جنگنده نسل۵ ترکیه میباشد. حمله به این مرکز بوسیله PKK آن هم درست زمانیکه دولت بسامد گفتگو با دِم‌‌پارتی را بوسیله دولت باغچلی ارسال کرده‌است و حتی زمزمه تغییر وضعیت اوجالان به گوش میرسد از  جهت نزاع‌های داخلی معنا پیدا نمیکند.

این حمله همزمان با گفتگوی پوتین و اردوغان در کازان و آمادگی اردوغان برای عضویت در بریکس انجام شده‌‌است. شرکت رییس دولت عضو ناتو که از قضا دومین قدرت نظامی این پیمان است در اجلاس بریکس یک حرکت بی‌سابقه از سوی اردوغان محسوب میشود. با توجه به بهم‌پیوستگی لابی کُردی و دولت بایدن بنظر میرسد که حمله فوق به یک مرکز حساس نظامی هشداری از سوی بایدن برای روابط کنترل شده اردوغان با شرق و عدم مشارکت ترکیه در تغییر نظم جهانی‌ است. ترکیه از سال ۲۰۱۷ به یک گرایش واگرا از ناتو تبدیل شده‌است و این واگرایی پس از نزاع داخلی ۲۰۲۰ در لیبی و خرید سامانه اس‌۴۰۰ از روسیه بیستر شده‌است.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

22 Oct, 21:01


پنسیلوانیا در حال حاضر به یکی از مهمترین آوردگاههای انتخابات امریکا تبدیل شده‌است. این ایالت با داشتن ۱۹ رای الکترال در حال حاضر مهمترین ایالت نوسانی است. از سال ۱۹۸۸ تاکنون این ایالت به گزینه دموکرات‌ها رای داده‌است و تنها ترامپ در سال ۲۰۱۶ بود که توانست با اختلاف کمی انتخابات را در این ایالت بسود خود پیش ببرد و حال این امکان وجود دارد که ترامپ برای بار دوم بتواند آرای پنسیلوانیا را به خود اختصاص دهد.

نگرش سازمان رای پنسیلوانیا در ۲۰۱۶ عمدتا برآیند این بود که زنان، سیاهپوستان و درسخواندگان دانشگاه مرکزیت رای دموکرات‌‌ها در سال ۲۰۱۶ بودند و کارگران یقه‌آبی، روستاییان، بخش مهم لاتینی‌ها از جمله اوانجلیستهای لاتینی مرکزیت رای به دونالد ترامپ را تشکیل میدادند ولی ابنبار گفته میشود که نسبت آراء بشکل بسیار نزدیک در پنسیلوانیا در جریان است؛ اگر چه نظرسنجیها در پنسیلوانیا بسیار ضدونقیض است. از سوی دیگر ترامپ با فعال کردن جی.دی.ونس بعنوان معاون اول خود سعی زیادی در رای‌گرفتن از کارگران سفید در این منطقه دارد. حتی اگر ترامپ در پنسیلوانیا شکست بخورد؛ این شکست با اختلاف جزئی خواهد بود. البته نقش بالای اقتصاد در موضع‌گیری رای دهندگان ساکن پنسیلوانیا یک امتیاز منفی برای ترامپ میباشد.

از همین‌رو اوباما و ایلان ماسک بعنوان چهره‌های اصلی کارزار انتخاباتی دو نامزد  بشکل فوق العاده‌ای بر تبلیغات در این منطقه تمرکز میکنند. با این تفاوت که برخلاف یک دهه پیش که افراد کهنسال به محافظه‌کاران و جمهوریخواهان و افراد جوانتر به ارزش‌های لیبرال حزب دموکرات ایمان داشتند؛ در حال حاضر بخشی از نسل‌زد با ایده‌های ایلان ماسک و ارزش‌هایی همچون بیزینس و پولسازی همدلی بیشتری دارد تا ارزش‌های لیبرال که بوسیله یک فرد کت و شلواری مثل اوباما عنوان میشود. از طرفی بخشی از نسل‌زد بویژه در بین پسران عقاید محافظه‌کارانه شدیدتری نسبت به مسائلی همچون سقط جنین و یا الگوهای پراگرسیو فرهنگی دارند؛ برخلاف دختران نسل‌زد که با الگوهای چپ فرهنگی همسازترند. از همین رو دو چالش نسل‌زد و کارگران سفید و لاتینی بیشترین نقش را در پیچیده‌کردن اوضاع پنسیلوانیا در شرایط کنونی دارند.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

20 Oct, 17:32


"نشانه شناسی سینمای ساموئل خاچیکیان" به مناسبت سالمرگ وی به قلم بنده:

https://filmshenakht.ir/%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%87%DB%8C%DA%86%DA%A9%D8%A7%DA%A9-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

20 Oct, 09:44


۱۹ اکتبر ۱۹۲۶ یکی از حوادث مهم در تاریخ شوروی رقم خورد. اخراج تروتسکی از کمیته مرکزی حزب کمونیست بعنوان کسیکه بنیانگذار ارتش سرخ محسوب میشد؛ در نوع خود حادثه‌ای عجیب بود. تعارض استالین و تروتسکی در اصل تعارض دو تفکر سوسیالیسم در یک کشور و انقلاب دائمی بود که با توجه به بحران اقتصاد جهانی دهه ۱۹۲۰ با پیروزی توتالیتاریسم استالین و انزوای تروتسکی انجامید. در واقع حذف تروتسکیست‌ها دومین گردش به راست شوروی در دهه نخست پس از انقلاب اکتبر بود.

نتیجه این گردش به راست در عرصه بین‌الملل این بود که بسیاری از کشورها پس از آسیب به سرمایه‌های خود بعد از انقلاب اکتبر، از شوروی متنفر بودند و حال با سیاست نپ بوسیله لنین برخی کشورها، شوروی را به رسمیت شناختند. در بریتانیا دولت رمزی مک‌دونالد، شوروی را به رسمیت شناخت. آخرین کشور هم امریکا بود که در سال ۱۹۳۳ مبادرت به انجام این کار کرد و طی همین سیاست عادیسازی تا سال ۱۹۳۹ و حمله به فنلاند، شوروی همچنان عضو جامعه ملل بود. در همین زمان استالین به جهت‌دهی بین‌الملل سوم(کمینترن) به سمت جنبش ضدفاشیسم دست زد که به معنی کاهش تنش شوروی با کشورهای غربی بود؛ یکی از نتایج این کاهش تنش، توافق تجاری بریتانیا و شوروی در اکتبر ۱۹۳۲ بود.

در همین بین تروتسکی که از ۱۹۲۹ از شوروی اخراج شده بود در ترکیه، نروژ، فرانسه و سرانجام مکزیک اقامت کرد تا اینکه در مکزیکوسیتی به قتل رسید. در ترکیه وی در جزیره بویوکادای استانبول زندگی میکرد. وی با کمونیستهای ترکیه که در سال ۱۹۲۷ تحت پیگرد شدید قرار گرفتند ارتباطی نداشت و در ۱۹۳۳ پس از نوشتن کتاب "تاریخ انقلاب روسیه" به فرانسه و نروژ رفت. در نروژ در زمان دولت چپگرای یوهان نیگورسول اقامت داشت ولی همچنان مورد آزار جریانات فاشیستی نروژ قرار میگرفت. مهمترین دشمن او سرگرد کوییسلینگ رهبر اولتراراست نروژ بود که از تروتسکی جاسوسی میکرد.

آزارها باعث شد که تروتسکی سرانجام راهی مکزیک شود. در مکزیک با رهبران چپ کارگری امریکا همچون "جیمز کانن" روابط عالی داشت و سرانجام در مکزیکوسیتی بوسیله فرستادگان استالین به قتل رسید. قتل تروتسکی بوسیله فرستادگان استالین را میتوان در راستای همسویی استالین با غرب و ممانعت استالین از شکلگیری چپ کارگری در امریکا برشمرد. این همکاری در ادامه جنگ جهانی باعث شد تا امریکا هم پس از عملیات بارباروسا جهت مقابله با هیتلر، با شوروی همکاری کند.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

18 Oct, 08:03


چرا معتقد به سناریوی ترور یحیی‌السنوار هستم؟

چنانچه پیشتر گفته شد؛ در روزهای گذشته طرح صلحی از طرف اسراییل به مصر برای آتش‌بس در غزه و آزادی گروگانها برده شد. سفر بن‌سلمان و عراقچی به مصر در جهت همین طرح محسوب میشود. سه روز پس از این طرح و بلافاصله بعد از شهادت سنوار، بایدن، مکرون و بورل بعنوان سه مقام شاخص غربی حذف وی را پیش‌برنده روند آتش‌‌بس عنوان کردند. بصورت ویژه بایدن عنوان کرد که به زودی با نتانیاهو بر سر کیفیت آتش‌‌بس مذاکره خواهد کرد. از اینرو حذف السنوار و روی کار آمدن یکی از اعضای دفتر سیاسی در قطر بعنوان مدیریت‌کننده مذاکره نقش مهمی در این طرح خواهد داشت.

علاوه بر سود بردن قدرتهای غربی و عربی از ترور السنوار در آستانه طرح آتش‌بس، آمدن فرمانده به پیشانی نبرد یعنی منطقه تل‌السلطان رفح در مجاورت محور فیلادلفیا و تنها در ۶۰۰ متری محل استقرار سربازان اسراییلی تنها از جهت یک حادثه ناگزیر قابل‌فهم است. یعنی ابتدا محل اختفای او لو رفته و چه بسا بر اثر یک ترور ناموفق وی از محل اختفای خود خارج شده و پس از ورود به ساختمان در مرحله بعدی به شهادت رسیده‌است؛ زیرا حضور فرمانده در خط مقدم آن هم در منطقه کوچک غزه جز از جهت حادثه نمیتواند باشد. آنچه از فحوای بیانیه بایدن مشخص است؛ این بود که در این عملیات امریکا به اسراییل کمک اطلاعاتی جهت خروج رهبر حماس از داخل مخفیگاه کرده‌است.

پررنگ نکردن روایت ترور بوسیله اسراییل و تعریف شهادت سنوار بعنوان "کشتن تصادفی" نیز باعث خواهد شد که حماس هم با مذاکرات آتش‌‌بس در قاهره همسو باشد و بجای مطالبه کشتن گروگانها در ازای شهادت سنوار بوسیله لایه‌های میانی سازمان، دفترسیاسی در دوحه با مذاکرات در قاهره در عوض مشارکت در دولت آینده فلسطین موافقت کند. از سوی دیگر امریکا نیز شب انتخابات به آتش‌بس غزه نیاز دارد؛ زیرا جدای از ترکش جنگ خاورمیانه در شب انتخابات بسود ترامپ، تبدیل شدن جنگ اسراییل به یک جنگ بزرگ منطقه‌ای باعث خواهد شد تا چین و کره‌شمالی که خود را آماده برخوردهای نظامی در شرق آسیا میکنند به ساعت صفر نزدیکتر شوند. از اینرو ایجاد جنگ منطقه‌ای در غرب آسیا پس از بازسازی ساختار حزب‌الله موردنظر امریکا و اسراییل نیست.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

17 Oct, 09:23


ساعاتی پیش "عباس کامل" از ریاست دستگاه اطلاعاتی مصر کنار گذاشته شد. وی در طول عمر سیاسی ژنرال السیسی نزدیکترین فرد به او محسوب میشد. در دوران تصدی السیسی در اطلاعات نظامی در دوران مبارک و نیز در دوران تصدی وزیر دفاع در دولت محمد مرسی،  "عباس کامل" در هر دو سمت، رییس دفتر وی بود. ضمنا کامل تا سال ۲۰۱۸ که به ریاست دستگاه اطلاعاتی مصر رسید به ریاست دفتر السیسی اشتغال داشت. همین باعث شده بود که در محافل مطبوعاتی از وی بعنوان "سایه السیسی" یاد شود. گفته میشود که کامل، بیشترین نقش را در کشتار میدان رابعه عدویه در اگوست ۲۰۱۳ داشته‌است.

برکناری ناگهانی عباس کامل بعنوان رییس دستگاه امنیتی و سپردن شغل تشریفاتی مشاور رییس‌جمهور، میتواند عوامل متعددی داشته‌باشد. برخی عدم پیشرفت در مذاکرات بازپسگیری محور فیلادلفیا با اسراییل و برخی دیگر نیز پرونده فساد او در امریکا را یادآور میشوند؛ ولی مهمترین عامل آن هم ساعتی پس از سفر بن‌سلمان به قاهره را میتوان ارتباط او با محافل امنیتی نزدیک به ملک‌عبدالله پادشاه پیشین عربستان عنوان کرد. کامل از دوستان خالد التویجری رییس دفتر ملک عبدالله بود و گفته میشود وی نقش مهمی در ضبط مکالمات بن‌سلمان و السیسی در گذشته داشته‌است. پیشتر محمود السیسی فرزند ژنرال السیسی که گمان میرفت رییس آینده دستگاه امنیتی مصر باشد با تحریک محمد بن‌زاید از معاونت عباس کامل در سازمان امنیت کنار گذاشته شد و حال خود عباس کامل هم در جهت بهبود روابط با عربستان کنار گذاشته میشود. بحرانهای اقتصادی در مصر و نیاز به کمک کشورهای عربی باعث شده تا امارات و عربستان نقش زیادی در عزل و نصب‌های امنیتی در مصر داشته‌باشند.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

16 Oct, 18:56


آنچه از تحرکات دیپلماتیک در سه روز گذشته پیداست؛ مصر قرار است تا محور طرح آتش‌بس جدید در منطقه باشد. داستان پس از حمله حزب‌الله به مقر گولانی در نتانیا آغاز شد جایی که پس از ضربه مهم و نیز ناتوانی اسراییل در ورود زمینی به لبنان در سفری مخفیانه که برخی منابع از آن یاد کردند، "رونن بار" رییس شاباک برای یک طرح آتش‌بس در غزه راهی قاهره شد و با "عباس کامل" مدیر کل اطلاعات مصر دیدار کرد؛ طرحی که مخاطب آن ایران بود. در همین بین ساعتی پیش عباس عراقچی وزیر خارجه ایران نیز به مصر سفر کرد که گویا موضوع این سفر بررسی طرح آتش‌بسی است که رونن‌بار آن را به قاهره آورده بود. ضمن اینکه بین سفر رونن‌بار و عراقچی، قاهره میزبان یک مقام مهم دیگر یعنی محمد بن‌سلمان بود. توالی این سفرها برآیند محوریت قاهره جهت آتش‌بس منطقه‌ایست که جه بسا در آینده نزدیک انجام شود.

از سوی دیگر عباس عراقچی امروز با پس گرفتن حرف پریروز در مورد بسته شدن مسیر ارسال پیام به امریکا اذعان کرد که همچنان ارسال پیام به امریکا ادامه دارد؛ در همین میان تماس میان سلطان هیثم با مسعود پزشکیان حاکی از این است که گشایش جدیدی برای آتش‌بس در منطقه اندیشیده شده‌است. حملات حزب‌الله به اسراییل و حال نیاز بایدن به آتش‌بس در شب انتخابات باعث شده تا امریکا و اسراییل نیز هر دو بدنبال آتش‌بس بجای ورود به یک جنگ فرسایشی چندساله در لبنان هستند. از آنجا که پرونده لبنان به پرونده غزه بستگی دارد. طرح رونن‌بار چنانچه رسانه‌ها گفته‌اند در جهت پایان جنگ غزه و آزادسازی گروگانها بوده‌است.

بنطر میرسد که در روزهای آتی پیش‌زمینه‌های آتش‌بس در غزه فراهم باشد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

16 Oct, 07:46


مصاحبه با تلویزیون اینترنتی "آن تی‌وی" با موضوع "تغییر پارادایم در قدرت جهانی"

۱۴۰۳/۷/۲۴

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

15 Oct, 20:44


نقد سریال گردنی‌زنی(۱) به قلم بنده:

https://filmshenakht.ir/%d9%86%d9%82%d8%af%d8%b3%d8%b1%db%8c%d8%a7%d9%84%d8%9b-%da%af%d8%b1%d8%af%d9%86-%d8%b2%d9%86%db%8c-%db%b1/

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

15 Oct, 17:49


جنگ غزه فراتر از یک نزاع عادی میان اسراییل و گروههای مقاومت که دارای ضمایم اقتصادی، فرهنگی و امنیتی‌ست، یک نزاع تمدنی و تاریخی در نقطه اتصال سه قاره جهان نیز میباشد.

به جز انقلاب صنعتی یکی از مهمترین عواملی که باعث تضعیف دو دولت قاجاریه و عثمانی در غرب آسیا شد؛ تاسیس کانال سوئز پس از استقلال خدیوان مصر از امپراتوری عثمانی بود. جدا شدن مصر از عثمانی که با تحریک بریتانیا اتفاق افتاد زمینه‌ای را فراهم کرد تا با تاسیس کانال سوئز مشکل تاریخی تمدن غرب از زمان امپراتوری روم برای ارتباط با شبه‌قاره هند مرتفع گردد و اروپا بتواند با دور زدن خاورمیانه به هند برسد؛ به همین نسبت همزمان با عقب افتادن عثمانی و قاجاریه از قافله فناوری صنعتی غرب پس از انقلاب صنعتی، تاسیس این کانال در دوران اسماعیل‌پاشا نقش مهمی در کاهش درآمدهای ترانزیتی این دو دولت و در نهایت زوال این دو دولت داشت.

مکمل این کوریدور تاریخی تاسیس اسراییل بوسیله بریتانیا در طول جنگ جهانی اول بود. نبردهای سه‌‌گانه غزه در طول جنگ اول جهانی که با پیروزی "آرچیبالد مورای" و "ادوارد آلنبی" فرماندهان انگلیسی قوای مصر بر اتحاد آلمان و عثمانی در فلسطین کنونی رخ داد و در نهایت تاسیس اسراییل در قالب اعلامیه بالفور در پایان جنگ اول جهانی برآیند این بود که غرب در راستای دغدغه تاریخی اتصال به هند بدنبال تاسیس یک پادگان بزرگ برای حفاظت از این کانال بود. در چنین وضعی مطرح شدن کوریدور AIMEC به نوعی بازتولید نیاز غرب به ارتباط با هند میباشد. اکنون فعالیتهای انصارالله در دریای سرخ نقش مهمی در کاهش فعالیتهای این کانال در یکسال اخیر داشته‌است. در عین حال جنگ فرسایشی علیه این پادگان بزرگ(اسراییل) و حمایت غرب از آن ذیل حفاظت از همین کانال و مسیر ارتباطی جای میگیرد.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

14 Oct, 17:42


حمله دیروز پهپادی حزب‌الله به مقر تیپ گولانی در حیفا یکی از مهمترین اخبار پیرامون جنگ اسراییل با گروههای مقاومت از اکتبر ۲۰۲۳ تا اکتبر ۲۰۲۴ است. این حمله درست چند هفته پس از ترور کادر ارشد حزب‌الله از سه جهت حائز اهمیت است:

۱- پس از عملیات وعده‌صادق۲ و چرخش جدی ایران از سیاست "صبر راهبردی"، موازنه دچار تغییر شدیدی شده‌است. حزب‌الله دکترین ضاحیه در برابر حیفا را اجرا میکند و از سطح نبرد کم‌شدت، بالاتر رفته است. گرچه هنوز بخش مهمی از توان خود را به اجرا نگذاشته‌است.

۲- ترور کادر ارشد حزب‌الله و بمباران ضاحیه باعث نشد تا این گروه ظرفیت خود را از دست بدهد. حمله به غذاخوری تیپ گولانی برآیند این نکته است که هنوز ساختار رزمی و اطلاعاتی حزب‌الله علیرغم ضربات، هنوز توان عملیاتی خود را تا حد زدن ضربات کاری دارد. ضمن اینکه حزب‌الله ساختار امنیتی و اطلاعاتی خود را نیز حفظ نموده‌است.

۳- دکترین ضاحیه که در جنگ ۲۰۰۶ بوسیله "گادی آیزنکوت" و نخبگان نظامی اسراییل طراحی شد؛ منجر به نابودی توان حزب‌الله نشده‌است و این گروه در طول این ۱۸ سال و نیز تجربه نبرد با داعش، نوعی تمرکززدایی را جهت مقابله با دکترین ضاحیه انجام داده‌است.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

13 Oct, 16:19


چند هفته پس از آغاز مذاکرات امنیتی سوئد و ترکیه بعنوان دو عضو ناتو، حال دولت ترکیه تمایل جدی برای مذاکره با کردها را از خود نشان داده است؛ این امر پس از مصافحه "دولت باغچلی"، نخست وزیر و چند‌ تن از نمایندگان مجلس ترکیه از حزب کردی دِم‌پارتی(عکس بالا) در محافل خبری پیچید و حال گفته میشود که عبدالله اوجالان طی تماس خود از ایمرالی با رهبران PKK در قندیل خواستار پیوستن آنان به مذاکرات صلح با دولت شده‌است.

پیشتر طی سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۴ بین دولت و این گروه کردی آتش‌بس برقرار بود. در سال ۲۰۱۳ پس از پیام نوروزی اوجالان، نیروهای PKK سلاح خود را بر زمین گذاشتند و به شمال عراق رفتند. ولی در سال ۲۰۱۵ هم با توجه به آغاز جنگ شهری در مناطق جنوب شرقی ترکیه عملا فرآیند صلح بصورت جدی دچار چالش شد. کار به حدی بالا گرفت که شاهد سنگرکشی در مناطق شهری جنوب شرق ترکیه بودیم. به موازات این امر ترکیه عملیاتهای خود را در شمال سوریه برای سرکوب گروههای کرد آغاز نمود. گفته میشود یکی از اختلافات جدی بین داوداوغلو و اردوغان همین مسئله کردها بود که باعث شد تا داوداوغلو از عدالت‌و‌توسعه منشعب شود و بعدها حزب آینده را تاسیس کند.

در مورد مذاکرات قریب‌الوقوع PKK با دولت سه عامل بسیار مهم است. نخست مذاکرات امنیتی سوئد و ترکیه که از ماه سپتامبر آغاز شد. سوئد که در طول این سالها میزبان اصلی شاخه اروپایی PKK بوده‌است ؛ حال پس از ورود به ناتو درصدد فشار به ترکیه برای مذاکرات کردها و دولت می‌باشد. دوم اینکه فشارهای لابی کردی در دولت بایدن باعث میشود که دولت اردوغان هم ذیل این فشار از طرف واشنگتن بدنبال راه مسالمت‌آمیز ارتباط با کردها باشد. دوغو پرینچک در روزهای گذشته به فشارهای واشنگتن بر آنکارا در مورد مسئله کردها اشاره کرد ؛ فرآیندی که مورد انتقاد احزاب اولتراراست ترکیه همچون ظفرپارتی است. سوم نگاه‌ خصمانه نسل جدید کردها در جامعه ترکیه به دولت است. گویا اردوغان میخواهد تا با امتیازات جدید فرهنگی و هویتی به کردها در صدد کاستن از این نگاه خصمانه برآید. نگاه خصمانه‌ای که در برخی از مناطق ساحلی به آزار و اذیت گردشگران منجر شده‌است و بیم آن میرود که این نگاه خصمانه در آینده بیشتر شود.

@Seidnima70

رادیو «مفسّر» | سید نیما موسوی

12 Oct, 16:05


در تفاوت واکنش افکار عمومی جهان نسبت به وقایع غزه و وقایع لبنان در یک سال گذشته یک نکته حائز اهمیت است.

علیرغم نفوذ صهیونیسم، رسانه‌های چپ جهانی همسو با لابی گسترده قطر که در دو دهه اخیر در جهان فعال بوده‌است در برجسته‌سازی مسئله غزه ایفای نقش کردند. حضور حماس در غزه به همراه حضور گروههای مسلح در صحرای سینا با کارکرد جهانی قطر بعنوان یک قدرت نوظهور با ارکان پست‌مدرن قدرت بسیار حائز اهمیت میباشد. حتی برگزاری جام جهانی در قطر، داشتن قویترین رسانه جهان عرب (الجزیره) و یا جشنواره‌های هنری و فرهنگی ذیل همین کارکرد جدید قطر میگنجد. کارکردی که باعث شده تا لابی چپ جهانی تحت عنوان جنبش ضدجنگ غزه حتی تا مراکز دانشگاهی امریکا و یا سلبریتی‌هایی همچون گرتا تونبرگ برسد. ولی این لابی تبلیغاتی با وجود ظهور زیاد در جلوگیری از جنایات اسراییل در غزه موثر نبود.

ولی در مورد لبنان اوضاع پیچیده‌تر است. حزب‌الله لبنان نه مانند حماس گروگانهای اسرائیل را در اختیار دارد و نه لابی رسانه‌ای چپ جهانی پشتیبان آن است و نه شخصیتهای تاثیرگذار نسبت به حوادث رخ داده در آن موضع میگیرند. کشته شدن ۲ هزار نفر در سه روز نخست تهاجم هوایی اسراییل به جنوب لبنان که رقمی همسنگ تلفات جنگ ۲۰۰۶ در ۳۳ روز بود؛ نشان از وخیم‌تر بودن اوضاع لبنان حتی نسبت به وضعیت غزه دارد. چنانچه در یکسال گذشته علیرغم ارتکاب نسل‌کشی در غزه هیچگاه شاهد استفاده از بمب سنگرشکن در منطقه شهری و یا منع ورود آمبولانس به منطقه حمله شده در غزه نبودیم. از این رو شرایط لبنان بدلیل مارپیچ سکوت رسانه بسیار پیچیده تر است.

@Seidnima70