چقدر زیبا و شگفت و خیره کننده است این نوشته عین القضات همدانی. گویا او چکیده خونین دلان و رهبر دوزخیان روی زمین است:
"هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتنش بهتر است از نانبشتنش.
ای دوست نه هر چه درست و صواب بود، روا بود که بگویند ... و نباید که در بحری افکنم خود را که ساحلش بدید نبود، و چیزها نویسم بیخود که چون واخود آیم بر آن پریشان باشم و رنجور.
ای دوست میترسم- و جای ترس است از مکر سرنوشت....حقا، و به حرمت دوستی، که نمیدانم که این که مینویسم راه سعادت است که میروم یا راه شقاوت؟
و حقا، که نمی دانم که این که نبشتم طاعت است یا معصیت؟
کاشکی، یکبارگی، نادانی شدمی تا از خود خلاصی یافتمی!
چون در حرکت و سکون چیزی نویسم، رنجور شوم از آن بغایت!
و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم، هم رنجور شوم؛
چون احوال عاشقان نویسم نشاید؛
چون احوال عاقلان نویسم، هم،نشاید؛
و هر چه نویسم هم نشاید؛
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید؛
و اگر گویم نشاید؛
و اگر خاموش گردم هم نشاید؛
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید
...و اگر خاموش شوم هم نشاید!»
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k