تراسِ هراس @teraseharas Channel on Telegram

تراسِ هراس

@teraseharas


به‌ هنگام هراس

تراسِ هراس (Persian)

در تراسِ هراس به‌ هنگام هراس به عنوان یک کانال تلگرامی، شما می‌توانید تجربیات، داستان‌ها و مطالب مرتبط با موضوع هراس و ترس را پیدا کنید. این کانال به‌ عنوان یک فضای خلق شده برای اشتراک گذاری تجربیات و ایده‌های مختلف مرتبط با این موضوع، مخاطبان خود را در مسیری عمیق و پر از تفکر درباره هراس هدایت می‌کند. با پیوستن به این کانال، شما فرصتی برای گسترش دانش خود درباره این موضوع پر کشش خواهید داشت. تراسِ هراس همچنین به عنوان یک فضای آموزنده و تفریحی برای کسانی که علاقمند به شناخت عمیق‌تر هراسها هستند، شناخته می‌شود. پس به‌ هنگام هراس، با پیوستن به تراسِ هراس، دنیای جذاب و پر از تجربیات جدید را دریافت کنید.

تراسِ هراس

02 Nov, 22:52


The Conversion of Saint Paul 👁

تراسِ هراس

02 Nov, 22:15


هیچ چیزی در سرم نیست. خیره به طبیعت بی‌جانِ اتاقی‌ام که خرمالوش در زیر نور پخته است و من در میانۀ تاریخم. Portrait‌هایی از کلیسای بیزانسی پیش روم باز کرده‌ام از کتابی مذهبی و حرف‌هایی از پولس. As we Float به موزیکی گوش می‌کنیم که این چهره‌نگاره‌ها را مینوی‌تر کرده است.
دهان باز پاکت مارلبورو و ساعتی مچی و ماگی یک‌دست زرد و فندکی که سبزی‌اش به sapaĉiهای کوهستانی قندهار می‌زند و ملایمتی از نور.
افتاده به سرم پند اوشنر داناگ کاربست دیگری هم داشت که باید به ایلیا و خودم می‌گفتم.
رهاش می‌کنم و به رفتار روزگار رفته‌ام نگرانم که رخت و راه دشواری بود و دشواری سایۀ رُخ و سواره.
ایلیا ورونایی‌ست که سایۀ من روی زندگی‌اش افتاده و سایۀ او روی زندگیم. همیشه حضور غایب و هماره نگاتیو و مادیتی مبهم از هم.
هیچ چیزی در سرم نیست، به ایلیا و خودم چطور کاربست پند اوشنر داناگ را بفهمانم.

تراسِ هراس

02 Nov, 00:11


تا دیر زمانی نمی‌فهمیدم، این ساده‌ترین توصیۀ پزشکی یعنی چه؟
«به بدنتان توجه کنید».
گمان نمی‌برم این مهم‌ترین نکتۀ پزشکی را در جوانی فهمیده باشم. به یاد ندارم چندان درگیر این بوده‌ام که میانگین تپش قلبم را بدانم، میانگین فشار خونم را، فشار خون دیاستولیک یا سیستولیکم را؛ من همیشه میانگین فشار خون دیاستولیکم چیزی بالاتر از ۶۰ و کمتر از ۷۰ است. همیشه پیش از چشیدن غذا نمک می‌خورم: سال‌هاست، و میانگین مصرف نمکم نسبت به دیگران چشمگیر است. تمام زندگی‌ام طوری بوده‌ام ناخوداگاه که همه‌چیز وزن خودش را داشته است. همیشۀ روزگار بدون اینکه بدانم به بدنم توجه داشته‌ام؟ به گمانم این بدنم بوده است که بی‌توجهی‌ام به آن را وزن دیگری داده است. حالا که بیش از بیش به بدنم توجه دارم، بیش از پیش مفهوم بدنم را می‌فهمم و هربار زاویه‌ای از این مفهوم درک‌پذیر می‌شود، گمان می‌کنم که این توصیۀ پزشکی تنها توصیه‌ای پزشکی نیست، توصیه‌ای است برای هرگونه زیستن.

تراسِ هراس

01 Nov, 23:08


ما در نسبت با دیگری همیشه در نسبت با ترجیحاتمان هستیم. ترجیح من یا ترجیح تو؟
دوست آن‌کس است که ترجیح تو را بپذیرد، و گاه خانواده و گاه دیگران. از آنکه یک بار ترجیح تو را می‌پذیرد به ترجیح خودش تا آنکه در بیشتر زمان‌ها، و گه‌گاه و اصلاً.

ـــــــ نرمیدن دود

تراسِ هراس

31 Oct, 12:29


آنچه مانده، کفاف ماندن نیست. انگار بالای برج بلند نیمه‌کاره‌ای به این بیاندیشی آنچه از تو می‌ماند، کافیست؟

تراسِ هراس

31 Oct, 12:23


آنکه می‌خندد را چه می‌خنداند؟ آنکه می‌گرید را چه؟

خنده‌های عصبی برای من نه در گونه‌ای بیماری روانی و... که چون فضا ــــ‌ زمانی درنگ‌پذیر از زیستن، فراری از هرآنچه باقی مانده است، زخم و چاکی که خویشتن می‌اندازد و باز می‌کند در زمان، از این فامه نگریستنی است. حسرت ـــــ آرامشی که زمان را با شکافِ گذشتۀ زیسته و نازیسته دو پاره می‌کند و گونه‌ای از آشوبیدن بر هر آنچه نظم‌بندی و نظام‌بندی ذهنی است.

آنکه چنین می‌خندد، قماربازیست دستْ‌خون.

تراسِ هراس

31 Oct, 11:53


تو می‌خوای گول چه فصلی رو بخوری؟

تراسِ هراس

31 Oct, 11:48


من خاطرت رو می‌خوام تو برف و بارونش. تو پالتو و بوت و چکمه، تو لچِ آب شدن و گِل شدنش. خاطرت رو می‌خوام تو فصل سرد، خاطرت رو می‌خوام تو فصل گرم. خاطرت رو می‌خوام وقتی نفس‌نفس می‌زنه همه چی، نفس‌نفس می‌زنی، نفس‌نفس می‌زنم. خاطرت رو می‌خوام وقتی همه چی پوشیده میشه، همه چیز سرد میشه، همه چیز شکسته میشه. خاطرت رو می‌خوام اونجا که دیگه سردتر از نمیشه. خاطرت رو می‌خوام اونجا که بیا تمومش کنیم، بسمه. خاطرت رو می‌خوام با همۀ دم و بازدمش.



ــــــــــــ گرگ‌ومیشه.

تراسِ هراس

31 Oct, 11:34


اگه فصلا رو دم و بازدم زمین بدونی، پاییز آخرای دَم و اولای بازدمه، بهار دمه. فرق می‌کنه چشات کجای دم و بازدم باز بشه‌. تو پاییز خاطرِ یکی رو بخوای فرق داره تا زمستون.

ـــــــــ من تو همه فصلا خاطرِ تو رو می‌خوام.

تراسِ هراس

31 Oct, 11:16


در آنی همه چیز سر می‌گرداند. تو از اینکه چنین غمگینی خنده‌ات می‌گیرد و همه چیز در استحاله‌ای از شادی پژمرده می‌شود.



ـــــ پنبۀ ابر رو می‌زنه خورشید.

تراسِ هراس

30 Oct, 17:53


تو می‌خوای گول کی‌ رو بخوری؟

تراسِ هراس

30 Oct, 17:46


«داشتم می‌مردم.» از چیزی آگاهی می‌دهد تَرسْین و از غبارِ هنگامه گذشته. بارها بود که «داشتم می‌مردم» و می‌لرزیدم، انگار همین اکنون، داشتم می‌مردم و دارم می‌میرم. نخستین تصویرها می‌ترساندت، اما رفته‌رفته ترس چهرۀ غمگینی می‌گیرد. همه چیز، نگاه آدم‌‌ها، نور کافه، موسیقی.
تپش قلبت اینقدر بالاست که وزن چیزها به‌هم‌می‌ریزد. اما در روبارویی سپسین بی‌خبر از تپش قلب هم می‌شوی. انگار این اندازه غمگین شدن درخت‌ها، آدم‌ها، اجسام را قلبت فراموش نمی‌کند و نمی‌بخشد. این ترس‌ها، این ترس‌های گاه و بی‌هنگام، فرارهای منند از خودم. فرارهای منند از حسرت برای زندگی‌های نازیسته‌ام. از این زندگی ناخشنودم؟ از اینکه در چنین نهشتی به سر می‌کنم خوشنودم اما بارها و بارها می‌توانستم کسان دیگری باشم و در این لاک مانده‌ام. برای این بارها چگونه می‌توان خشنود بود؟ برای زیستن در این دشوار.

تراسِ هراس

20 Sep, 17:50


قرن‌ها بعد انسان ــــ اگه در این معنای امروزینش وجود داشته باشه ـــــــ به محتوای پر از کثافت و تبعیض چنین باورهایی نگاه می‌کنه و باور نمی‌کنه یک روز تبارش اینقدر پلشت و پلید بودند. و البته این مختص این مرز و بوم نیست و در قلب به‌ظاهر کشورهای متمدن غربی هم این حجم از بروزهای ناانسانی و وحشیانه جاری و ساریه.

تراسِ هراس

20 Sep, 17:40


ویدیویی رو خبرگزاری‌ها از امتناع پذیرش کودکان افغانی از یک مدرسه گذاشتند و هزاران نظر پای ویدیو که اخراج، برید، چه بهتر، درود به شرف مسئول آموزش و پرورش و...
تف به مردم ظالم‌پرست ضعیف‌کش

تراسِ هراس

20 Sep, 17:22


از همون روزهای آغازین جنبش ژینا/مهسا افغان‌ها شونه به شونۀ شما در اعتراضات شرکت کردند تا همین چند روز پیش در فرانکفورت آلمان و دو سالگی جنبشی که به راه افتاده. شرم کنید اگر ذره‌ای این افکار پر از تبعیض و کثافت به ذهن‌تون خطور می‌کنه.

تراسِ هراس

20 Sep, 17:13


دو سال پیش و تو همین شبا همه با هم می‌خوندند: برای کودکان افغانی
چی شد که یکی از مترقی‌ترین انقلاب‌ها با ابراز همدلی و همراهی تبدیل شد به یکی‌ از مرتجع‌ترین اندیشه‌ها که هشتگ می‌کنه اخراج افغانی مطالبه ملی. مطالبه از کی؟
نذارید رسانه تبدیل‌تون کنه به کثافتی که خودتونم خودتون رو نشناسید.

تراسِ هراس

20 Sep, 08:07


دو سال پیش ما همدیگر رو بیشتر دوست داشتیم و همۀ خشم‌مون رو بر سر جمهوری اسلامی فریاد می‌زدیم، بر سر دلیل همۀ خشم‌مون. ما هنوز خشمگینیم. ما هنوز سوگواریم، ما شادیم، ما پر از هزاران حس متناقضیم. هیچ کدوم از ما پس از زن زندگی آزادی به قبلش برنگشتیم و برنمی‌گردیم. هیچ چیز به پیش از اون تاریخ برنمی‌گرده. ما روزهایی رو از سر گذروندیم که هیچ وقت اون آدم قبل نمی‌شیم. شب‌هایی که دست به دست هم دادیم و نترسیدیم. ترس‌ها از روزهایی آغاز شد که دست هم رو گم کردیم.

تراسِ هراس

20 Sep, 07:54


صداشون کنید.
نذارید فراموش بشن.

تراسِ هراس

20 Sep, 07:52


حمید فولادوند

تراسِ هراس

20 Sep, 07:52


محمدرضا اسکندری