قلمرو نقد @r_dorost Channel on Telegram

قلمرو نقد

@r_dorost


🎞آن‌کس که مامنی ندارد، در «نوشتن» خانه کند ...

🎞قلمرو نقد


این مامن نویسندگیِ اکنونِ رضا درستکار است.

@Reza_Dorostkar :راه ارتباطی💠

قلمرو نقد (Persian)

با عرض سلام و خوش آمدگویی به همه علاقمندان به نقد و نظر! آیا شما یک علاقه‌مند به نوشتن و انتقاد سازنده هستید؟ اگر بله، پس کانال تلگرامی 'قلمرو نقد' منتظر شماست. این کانال توسط کاربر محترم @r_dorost اداره می‌شود و فضایی مناسب برای ارائه و بحث در مورد انواع اثرات هنری و ادبی فراهم می‌کند. با پیوستن به این کانال، شما فرصت دارید تا با دیگر نویسندگان و علاقه‌مندان به نقد در ارتباط باشید و نظراتتان را با سایر اعضا به اشتراک بگذارید. برای اطلاعات بیشتر و ارتباط با مدیر کانال، می‌توانید با آی‌دی @Reza_Dorostkar در تماس باشید. پس دیگر وقت تلف کردن نیست، به 'قلمرو نقد' بپیوندید و در دنیایی از انتقاد سازنده و خلاقانه شرکت کنید!

قلمرو نقد

13 Jan, 12:36


💠خاک، خاک پذیرنده ...

💠دردا که درین بادیه
بسیار دویدیم ...

💠عطار

@r_dorost

قلمرو نقد

10 Jan, 13:53


📽️رویاسوزی یا چگونه هالیوود به کام آتش رفت!

📽️این فقط یک ایده AI نیست! نشانی از حقیقت وارونه است که قبل‌تر آن‌را سوزاندند؛ هم رویاهای دوران کودکی ما را، هم در واقعیت غریبانه، شهر فرشته‌ها را
که در آتش می‌سوزد!

@r_dorost

قلمرو نقد

03 Jan, 04:26


ویدئو/
📽️آدم‌ها مثل خودتون هستند....................................

📽️آخـــرین درجه فساد، به کار بردن قوانین براے ظلم است...

🪴زنده باد زاپاتا (الیا کازان)

@r_dorost

قلمرو نقد

02 Jan, 17:19


سه‌شنبه ۱۱ دی‌ماه ۱۴۰۳/
📽️یک نشست در نقد سینما و تلویزیون (دانشگاه علم و صنعت)

📽️این یک #گزارش_تصویری از نشست «نقد و بررسی سینمای امروز ایران» با حضور منتقدان سینما؛ مسعود فراستی و رضا درستکار در دانشگاه علم و صنعت و به همت انجمن آرمان دانشجویان و همکاری نشریه فرهنگی سرو است.

محتواهای تکمیلی از این جلسه به‌زودی منتشر خواهد شد.

@r_dorost

قلمرو نقد

02 Jan, 07:59


📽️نگاهی به نقد، از یک جلسه دانشگاهی

📽️رضا درستکار:
ما به‌عنوان ساکنان این صفحه‌ها و خانه‌های مجازی در نت، می‌توانیم و باید فضای‌مان را پالوده‌تر کنیم و «اظهار نظر»ها را به سمت مسئولانه‌تر شدن ببریم؛ هرچند که اظهار نظر، با نقد علمی دقیق فاصله دارد.

نقد شاید گاهی با فضای «سلبی» هم‌مسیر شود، اما قطعا با آن متفاوت است.

ما در این سال‌ها همه ناظر بودیم و دیدیم که نقد سلبی، فقط به قدرت خودنماها و بی‌سوادها افزود و آن‌ها را در سمت‌های مهم تکثیر و جاگیر کرد. خیلی از آن‌ها سمت‌های مهم گرفتند و فجایع فرهنگی را پدید آوردند، در رادیو، تلویزیون، سینما، فرهنگسراها، جشنواره‌ها و...
امروز می‌توان لمس کرد که از «نقد» چه مانده!

@r_dorost

قلمرو نقد

01 Jan, 12:01


📽️تیتر: انیو موریکونه

📽️هاروکی ‌موراکامی:
خاطرات خیلی عجیب‌اند، گاهی اوقات می‌خندیم به روزهایی که گریه می‌کردیم، و گاه گریه می‌کنیم به یاد روزهایی که می‌خندیدیم ...

👉@r_dorost

قلمرو نقد

29 Dec, 17:24


یک نشست، دو منتقد/
📽️سینمای امروز ایران

📽️
این دو دنیا اما نمی‌توانند کاملا از هم جدا باشند. آثار سینمایی امروز ما نگاهی به مخاطبان خود دارند و جامعه تاثیری روی شکل‌گیری این جریان ابتذال فیلم‌های یک‌بار مصرف دارد. اما این تاثیرات متقابل به چه شکلند که تنها به وخیم‌تر شدن اوضاع دامن می‌زنند.

رویکردهای نظام سانسور و سینمای دولتی نیز در قوت‌گیری این جریان جایگاهی غیر قابل انکار دارند. اما چرا تیغ سانسور در برابر بعضی فیلم‌ها که حاوی بسیاری از خط قرمزهای سانسور هستند کند می‌شود و در مقابل، عده‌ای از فیلم‌سازان دیگر باید بابت واو به واو اثر خود پاسخگو باشند؟ انگار که نهادهای مجوزدهی هم در دنیایی دوگانه زیست می‌کنند.

اما این دنیای دوگانه با واقعیت‌های به ظاهر متناقض از کجا نشأت گرفته‌است و چگونه این شکاف بین روایت جریان رسمی با سایر روایت‌ها در سینمای امروز اینچنین عمیق و غیرقابل ترمیم می‌نماید؟ این پرسش‌ها و پرسش‌های اینچنینی نیاز به نگاهی عمیق و موردی به مسئله و شناخت اصحاب سینمای ایران، جامعه و حاکمیت و نقش هر یک در این وضعیت را دارند.

@IUSTArman
@r_dorost

قلمرو نقد

29 Dec, 08:38


بازنشر روزنامه دنیای اقتصاد/
📽️نقد به عملکرد صداوسیما؛
مبحث دیرکرد یا عقب‌ماندگی‌های فرهنگی!

📽️مثل داستان پوستر جشنواره، نقد می‌تواند گشاینده مسیرها باشد، هر چقدر هم که با مسئولان کم‌توان و لجوج طرف باشیم، باز هم باید نقد کنیم این شرایط تلخ و تحمیلی را...

👇👇👇
https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4138346

@r_dorost

قلمرو نقد

27 Dec, 14:04


کوته‌گویه/
📽️آفرین به طراحان پوستر

📽️خبر آمد که نقدها موجب بازنگری و اصلاح پوستر جشنواره امسال شده است. آفرین.

این فرقِ بین آن سال‌ها و برگزارکنندگان امسال جشنواره است.
آن‌ها می‌رفتند روی مدار لج و دهن‌کجی (و تهدید و ارعاب)، این‌ها حداقل به نظرات منتقدان ارزش قائل شده‌اند.

یادمان باشد روزنامه‌نگاران و منتقدان چریک نیستند و قرار هم نیست کسی را ساقط کنند، و پا را روی گاز بگذارند. آن‌ها نقد می‌کنند و می‌گذرند. تمام.
به‌قول آندره ژید؛ ما با نظرات‌مان مضطرب‌ می‌کنیم، مدیران کارهای سازنده‌ و ایجابی انجام می‌دهند و اطمینان می‌بخشند.

@r_dorost

قلمرو نقد

27 Dec, 12:55


📽️منتقد سینما: بحران ما تهاجم فرهنگی نیست، عقب‌ماندگی فرهنگی تلویزیون است | صداوسیما قدرت رقابت با هیچ رسانه‌ای را ندارد

📽️رضا درستکار، منتقد سینما و تلویزیون:
در حال حاضر هر قدر صداوسیما کمتر فکر کند، کمتر تلاش کند که تهاجم فرهنگی رخ ندهد، به نفع فرهنگ است، چون عقب‌ماندگی فرهنگی به مراتب بدتر از تهاجم فرهنگی است و ما با یک عقب‌ماندگی فرهنگی در سطح برنامه‌ها مواجه هستیم.

تلویزیون ایران درحال حاضر قدرت رقابت با هیچ رسانه هم‌زبان خودش را ندارد. مسئله بعد هم موضوع اعتماد عمومی است، به نظر من از بین رفته و تلویزیون آن جایگاه مطلوب و مرجعیت عمومی خود را از دست داده است.
/خبرآنلاین

@r_dorost

قلمرو نقد

25 Dec, 18:09


پوستر جشنواره/
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن!


📽️راستش این‌روزها قلباً از تغییر اوضاع و پس گرفتن سنگرهای فرهنگی از نابلدان مسرورم.

شرایط سینمای مملکلت و بعضی حوزه‌ها جداً قمر در عقرب بود!

فقط عرض کنم که تغییرات خیلی خیلی بطئی و کُند پیش می‌رود! حالیاکه این بیمار، نیاز به اکسیژن‌رسانی عاجل دارد.

عزیزان!
حوصله خوب است، اما این‌طوری ممکن است سال‌ها درگیر ذره ذره‌ها شوید، و دیگر به عمر ما قد نمی‌دهد که...

پوستر جشنواره امسال خوب است، تصویر یک بازیگر زن است، این خودش هم‌دما شدن با شرایط ویژه مملکت است، ممنون.

پوستر، نقش مادر در فیلم مادر ساخته‌ی یکی از زیباسازترین سینماگران ایرانی است؛ اما زیادی دستکاری شده، دستکاری زیاد خوب نیست!
مشکل قبلی‌ها هم دقیقا از همین دستکاری‌ها بود! یادتان هست!؟
دستکاری نکنید، به‌ویژه از این نوع دستکاری‌ها؛ که ماهیت را دستخوش می‌کند و قابلیت انطباق با حقیقت را از بین می‌برد.

طراح، استادی بی‌بدیل است، قبول؛ اما، با این‌دست‌فرمان‌ها، به کجا می‌خواهید برسید!؟
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن!

@r_dorost

قلمرو نقد

24 Dec, 06:07


همه مسافر آسمانیم مانند ژاله خانم علو/
📽️به وظایف خود عمل کنیم، ما انسانیم


📽️ژاله خانم علو، زنی استثنایی و راست قامت بود. این‌را من وقتی فهمیدم که دو سه باری معاشرش شدم.

اول بار با لاله خانم اسکندری آمده بودند در یکی از انواع آئین‌هایی که برای نیکوکاری می‌گرفتیم.

ژاله خانم علو در کنداکتور سخنرانی‌ها نبود، اما وقتی درخواست ما را دید، با بلندطبعی قبول کرد، بالای سن رفت و فی‌البداهه چنان از امر نیکوکاری حرف زد که من ماندم! پیش خودم فکر می‌کردم هرگز نباید کنداکتور را تغییر داد، اما بهترین بخش برنامه، اتفاقا همان حضور او و حرف‌های او شد.
(باز هم فهمیدم که کارگردان اصلی، یکی دیگر است.)

آن روز حرف‌های ژاله خانم علو، گُل مراسم شد، همه آن آدم‌های از پیش تعیین‌شده رفتند و فراموش شدند (واقعا)، اما یاد خانم هنرمند و گوینده، که ساده و سلیس و شیوا و از «جان»، حرف می‌زد، باقی ماند و ماند و ماند...

در تمام این سال‌ها، در حیرت آن دعوت خدایی و این کسی بودم که بی‌ریا درخواست را پذیرفت و بالای سن رفت و بدون هیچ ادعایی با نگاهی سراسر پر محبت و راستین، و صدایی مخملین و دلنشین، مردمان را به ضیافت فلسفه حیات برد تا مسئولیت‌هامان را یادآوری کند؛ «بزرگ‌ترین نیکوکاری، ادای به وظیفه است.»

ژاله خانم علو آن روز گفت:
«طبیعت کار خودش را بلد است، وقتی بهار می‌شود، آن درخت سبز می‌شود، آسمان می‌بارد، خورشید به موقع طلوع و غروب می‌کند و هستی جلوه طبیعی خودش را دارد.
در تابستان هم آن درخت میوه می‌دهد، در پاییز برگ‌هایش زرد می‌شود و در زمستان به خواب می‌رود و تن را به کرامت طبیعت می‌سپارد و باز در بهار، همان...؛ این‌طوری‌است که ما به گردش و طبیعت ایمان می‌آوریم و اعتماد داریم و می‌دانیم این چرخه تغییر نخواهد کرد. بله! این فقط انسان است که به وظایف خود درست عمل نمی‌کند و دنیای اطرافش را آلوده ساخته و به طبیعت لطمه زده و...، به وظایف خودمان بازگردیم


ژاله خانم علو را در یک مراسم تجلیل در «جشنواره پروین» هم دیده بودم، همان افتاده‌حالی و زیبایی درونی را می‌تاباند حالیا‌که مراسم تجلیل بود و... و بعد هم در آئین‌هایی دیگر؛ رعنایی در ذُروه کمال و شیوایی بیان در اوج و فروغ بی‌حد و حصر.

اینک ژاله خانم علو مسافر آسمان‌ها شده و عمر با برکتش به پایان رسیده بی‌منت و بی‌حرف و حدیثی؛ هنرمندانه و مسئول.

کاشکی آدمی مانند ژاله خانم علو باشد، بدون هیچ تمنایی، با طبعی بلند، دانسته، با جذبه، خوش‌قریحه.

آدمی نباید عمرش را بیهوده هدر دهد، باید خواند، باید دید، ادراک را ساخت و در مداقه با جهان پیرامون به جمله زیبای ژاله خانم علو رسید؛
به وظایف خودمان عمل کنیم، ما انسانیم.

خدایش بیامرزد، آن‌قدر تابنده بود که این واژه‌ها و این صفحه کیبورد هم کم آورد در وصف صفاتش.
ژاله خانم علو چه انسان نازنینی بود.

@r_dorost

قلمرو نقد

21 Dec, 18:23


📽️دل

📽️گفتند:
ای شيخ! دل‌های ما خفته است كه‌ سخن تو در وی اثر نمی‌كند.

گفت: كاش خفته بودی كه خفته را بجنبانی، بيدار شود، دل‌های شما مرده است...

تذكرة‌الاولياء - عطار

@r_dorost

قلمرو نقد

21 Dec, 09:56


📽️کمال و بزرگی

📽️ابراهیم ادهم، با بزرگی بر سر کوهی نشسته بود و سخن می‌گفت.
این بزرگ پرسید:
نشان آن مرد که به کمال رسیده بُود، چیست؟

ابراهیم گفت:
اگر کوه را گوید که برو! در رفتن آید؛ در [همان] حال، کوه در رفتن آمد...

ابراهیم گفت:
ای کوه!
من تو را نمی‌گویم که برو؛ ولیکن بر تو مثل می‌زنم.

تذکره‌الاولیا

@r_dorost

قلمرو نقد

18 Dec, 09:50


کوته‌گویه/
📽️یک شب اسکار دیگر هم سوخت!

📽️در این ۳ سال بارها گفتیم و نوشتیم فیلمی که به زبان فارسی در کشور خودش قدرت ارتباط با هم‌خون خودش و هم‌زبان خودش را ندارد، و رسما شکسته‌خورده فکری، مالی، هنری، معنوی و جناحی‌است، در اسکار شانسی ندارد؛ اما مدیران لجباز ناکارآمد، بازیگر فیلم‌های طنز را بردند هیئت انتخاب اسکار و کارشان را کرده و دهن کجی‌ها کردند!

این چه کاری‌است آخر؟!
آیا جز یک سند دیگر دادن از یک «دوره» داغان، نتیجه‌ای دیگر هم دارد!؟

در انتخاب‌هاتان دقت کنید مدیران همه‌چیز دان عزیز! تا حداقل خودتان اینقدر ضایع نشوید.

البته دوستان احتمالا الان خیلی هم خوشحال‌اند، چون حتی یک قدم برای فیلم معرفی‌شده خودشان بر نداشتند! و البته پولی هم در بساط نداشتند تا یک «مراسم ساده پرزنت» برای فیلم ایرانی معرفی شده‌شان به اسکار بگیرند! الان هم که دست‌شان از همه چیز دور ماند، نفسی به راحتی می‌کشند که باری از دوش‌شان برداشته شد!
اینطور مدیرانی داریم، طلا و بالانشین.

@r_dorost

قلمرو نقد

18 Dec, 08:02


کوته‌گویه/
📽️ترسم که به مقصد نرسی اعرابی!

📽️استعلام که نیاید، مجبور می‌شوی از کم‌خاصیت‌های دسته رو‌به‌رو انتخاب کنی، و آن‌ها هم خیلی شیک (و زود) تایید می‌شوند.

ترسم با این روش‌ها (انتخاب متوسط‌ها و بی‌‌نظرهای میانه‌حال) به مقصد نرسی، یا آنقدر دیر برسی که کاروان رفته باشد!
از ما گفتن بود.

@r_dorost

قلمرو نقد

14 Dec, 14:55


کوته‌گویه/
📽️«مشاوران» و حقیر کردن "انتخاب" در دوران بازنده‌ها | ناترازی خوب‌های خودخوانده خودنگر خودبین بی‌خودی!

📽️۱-باید دید کی می‌گه «خوبه»، «خوب بود»؛ و چرا می‌گه!

سه سال گذشت، نه از «آن‌»هایی که گفتند خوب بود، خوب بودیم؛ اثری ماند، و نه از «فیلم‌»ها و «جشنواره»‌های خوب‌شان، خودی‌ها، نخودی‌ها، ما چقدر خوبیم!

۲-یک «گروه مشاوران»ِ من درآوردی‌ هم داشتند، که یکی به‌جای همه تصمیم می‌گرفت، آن‌هم که هیچ!

۳-به این طُرفه‌‌ها و شعبده‌ها، که می‌گویند «خوب»؛ خوب و «مستند» باید نگاه کرد، گاهی سکانس پایانی، هیچ فرقی با سکانس آغازین‌ ندارد، محبوبیت و موقعیت هنری که نباشد، آبی را ریخته‌ای در چشمه‌ی خشک، که نه‌تنها نمی‌جوشد که دوباره خشک می‌شود.
آمد شد تو اندر این جهان چیست؟ آمد... پدید و ناپیدا شد.

۴-چیزی نبود، کاری نشد، چیزی نماند، فقط اتلاف انرژی در دوره بازنده‌ها... ؛ تمام نمی‌شود! می‌شود.

@r_dorost

قلمرو نقد

12 Dec, 11:48


کوته‌گویه/
📽️دروغ محضه آقا

📽️اون شب که بارون اومد
شگفت اثر سینمای مستند واقعی ایران است. هزار سال پیش ساخته شده و سینمایش با اکنون ما هزار سال فاصله دارد. یعنی جلوتر است.
از این فیلم، یک جمله کلیدی برای همه دوران‌ها باقی مانده؛ «دروغ محضه آقا...». بگذارید جلوی همین رخدادها، مراسمات آبکی، تجلیل‌های...

کدام مستند؟ کدام حقیقت؟
کدام سینما؟ کدام جشنواره؟

@r_dorost

قلمرو نقد

12 Dec, 09:00


📽️نگاهی به نظارت در نشست «به کسی مربوط نیست؟!»

📽️نشست «به کسی مربوط نیست؟!» با موضوع مسائل حقوقی تولید و نشر محتوای سکوهای نمایش خانگی، با اجرای رضا درستکار و حضور وحید آگاه، مهدی کوهیان، محمدجعفر نعناکار، سیدامیر پروین حسینی و همراهی محمدمهدی عسگرپور در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

جزئیات بیش‌تر 👇👇👇
http://www.cinemaonline.ir/news/109

@r_dorost

قلمرو نقد

11 Dec, 14:58


آقای ساترا/
📽️ایراد الکی و الکی ایراد نگیرید!

📽️رضا درستکار، منتقد سینما و تحلیلگر مسائل فرهنگی گفت:
ما این همه کارشناس داریم، حداقل ۵۰۰ نویسنده و روزنامه‌نگار و منتقد در خانه سینما، پنج نفرشان را صدا کنید و نظرشان را بگیرید.

۳۲ صنف داریم، که بدترین عضو اینها قطعاً از بهترین فرد شما دریافت‌های فرهنگی بالاتری دارند، صدایشان کنید و از آنها بپرسید.

این قسم از جهان، یعنی حوزه فرهنگ، هنر، فیلم و سینما را باید از خیلی از موضوعات مستثنی کرد؛ چرا که حوزه‌هایی تفسیرپذیرند؛ و ای‌بسا که ملعبه‌ی دست سیاست‌کاران و سیاست‌بازان شوند. با هنرمند جماعت چرا رفتار سیاست‌پیشه!؟ چرا نیت‌خوانی!؟

مدیریت فرهنگی که نداریم، از سهم فرهنگ هم که کم کرده‌اند! چرا اشخاص باید پاسخ‌گوی سلیقه‌های فرسوده عده‌ای باشند که نمی‌خواهند حقیقت دنیای امروز را دریابند.

یادمان باشد رفتار و افکار فرهنگی با قدرت‌نمایی و فشارهای بی‌مورد نمی‌خواند، سازگار نیست.

مسئله‌ی فیلم «گاو» را یادتان هست!؟ ممیز‌ِ وقت گفته بود؛ «مَش اسلام»، مَش حسن را کتک می‌زند. توقیف!

بعدش فیلم بارها از تلویزیون پخش و اکران شد.
دستور آمده بود، ایراد الکی نگیرید!

@r_dorost

قلمرو نقد

11 Dec, 13:53


دو ادعا/
کسی جز ما اسیر این دو
راهی نیست

📽️برادر عزیزمان تا پایش به یک جشنواره در پیت رسید، مجتهد شد و فتوا داد!

آن برادر فوق عزیز دیگر هم که مرکزنشین است و جشنواره محفلی برگزار کرده، و دست به تجلیل هم زده، تجلیل شونده‌اش فرموده‌اند؛ «سینماحقیقت معرف سینمای ایران در خارج از کشور است»!
-------------------
والله! راست گفته‌اند؛ ما زیادی سخت می‌گیریم!
سخت‌گیری نمی‌خواهد در هر اقلیمی، برادران عزیز دارند کار خودشان را می‌کنند و حالش را می‌برند!

یاد ترانه‌ای از «مهدی ایوبی» افتادم که اتفاقا «رضا یزدانی» آن‌را خوانده است:
از این بالا که می‌بینم رکب خوردیم
کسی جز ما اسیر این دو راهی نیست
بجز راهی که ما تا آخرش رفتیم
تو دنیامون مسیر اشتباهی نیست
دارن از روی شهر رد می‌شن
مورچه‌هایی که حالا فیل شدن
حتی از مارمولک می‌ترسیدن
اونایی که کروکودیل شدن...


@r_dorost

قلمرو نقد

10 Dec, 17:57


کوته‌گویه/
📽️نظارت زیر ذره‌بین!

📽️سخت‌گیری‌ها‌ را ادامه، و به سخت‌کیشی بی‌حد و حصر تسری ندهید، در چهارمین ماه دولت جدید هستیم، هنوز بسیاری از مدیران دستگاه‌ها انتخاب نشده‌اند!
این‌طوری نه‌تنها رضایتمندی عمومی حاصل نمی‌شود، که برعکس‌اش...

@r_dorost

قلمرو نقد

09 Dec, 11:33


به کسی مربوط نیست/
📽️برپایی نشست تخصصی مسائل حقوقی سکوهای نمایش خانگی

📽️نشست تخصصی درباره مسائل حقوقی تولید و نشر محتوای سکوهای نمایش خانگی برگزار می‌شود.

انجمن صنفی شرکت‌های نمایش ویدئوی برخط و «خانه هنرمندان ایران» در نشستی مشترک با عنوان «به کسی مربوط نیست!» که محوریت آن پیرامون مسائل حقوقی تولید و نشر محتوای سکوهای نمایش خانگی است، میزبان کارشناسان حقوقی و دست‌اندرکاران این عرصه خواهد بود.

این نشست با اجرای رضا درستکار (منتقد سینما) و با حضور دکتر وحید دل‌آگاه (وکیل دادگستری و استاد حقوق ارتباطات)، مهدی کوهیان (حقوقدان فرهنگ و رسانه)، مدیران و سازندگان آثار نمایش خانگی و احتمالا نماینده‌ای از ساترا برگزار می‌شود.

زمان و مکان نشست:
ساعت ۱۷ روز سه‌شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۳
سالن استاد جلیل شهناز، خانه هنرمندان ایران
.

@r_dorost

قلمرو نقد

08 Dec, 19:08


📽️تعارض منافع یا چگونه یاد گرفتم...

📽️سال‌ها قبل که به فستیوال کن فرانسه می‌رفتم، مدیری از یکی از نهادهای سینمایی هم می‌آمد و با خودش تعدادی فیلم را (به‌صورت CD یا DVD) می‌آورد و در سطل آشغالی (در بلوار کروآزت) خالی می‌کرد!

او ضمن آن‌که مدیر بخش بین‌الملل یکی از نهادهای سینمایی بود، در عین حال فیلمساز هم بود. با هزینه دولت (و ماموریت) می‌آمد در کن که سایر فیلمسازان هم‌وطن را پرزنت کرده و آثار را بفروشد، اما همیشه قبل‌تر فضا را برای فیلم و شخص خودش آماده می‌کرد و آثار رقیب را کنار می‌گذاشت و...

باور بفرمایید ایشان جوری جا انداخته بود که در طول سه سال انگار فقط او در این وادی، فیلم ساخته است و طبعا اغلب جشنواره‌ها هم که فیلم ایرانی می‌خواستند، فیلم او را می‌گرفتند و...

همه جا هم حضور داشت! یک سال هیات انتخاب می‌خواستند، او خودش را معرفی می‌کرد، داور می‌خواستند، او خودش را...و به هر روی هر دعوت و دادوستدی را هم برای حضور صاحبان جشنواره‌ها در ایران و...، به‌نام خود تمام می‌کرد. از گیفت‌های ایرانی نهاد سینمایی (پسته و آجیل و دست‌بافت‌ها) هم برای خودش مستمسکی می‌ساخت و...!

🪴بخشی از یک متن

@r_dorost

قلمرو نقد

01 Dec, 10:08


فصلِ اولِ رویانو/
📽جوهره فرهنگی ما در مسیر اضمحلال است

📽محسن بدرقه (نویسنده و منتقد) با یک برنامه تازه (رویانو) تجربه‌گر دیداری تازه با اهالی سخن شده است.

این‌جا در بخش سوم گفت‌وگوهایش با رضا درستکار به مسئله‌ی «هویت» و زیست مجازی جدید از سپهر تفکر غرب و شرق می‌پردازد.

درستکار درباره ترازوی تلویزیون این سال‌ها، آن‌را بکل شبکه گسست دانسته و معتقد است که ماجرای انهدام خیلی پیش رفته...

قابل مشاهده در کانال آپارات
مجمع فلاسفه ایران (اینجا)

@tamnaqd
@r_dorost

قلمرو نقد

28 Nov, 05:01


کوته‌گویه/
📽️سانسور

📽️استاد بهرام بیضایی:
در سینما و تئاتر ایران افرادی هستند که فکر می‌کنند اگر دیگران کار نکنند آن‌ها جلوه می‌کنند؛ و سانسور هم از این استفاده می‌کند.

@r_dorost

قلمرو نقد

26 Nov, 21:08


📽️این مردم نازنین

📽️به محضی که مردم فکر کنند شما برای سر پا نگه داشتن خود با سیستم ساخت‌وپاخت کرده‌اید، کارتان تمام است، ۲۰ فیلم هم بسازید از نظر مردم حذف شده‌اید.

🪴بهمن فرمان آرا، زندگی و آثار
سعید عقیقی-رضا درستکار

@r_dorost

قلمرو نقد

25 Nov, 05:04


📽️به خودت برگردد

📽️آدمی هرآنچه که می‌دهد،
باز پس می‌گیرد!
پندار، گفتار و کردار انسان
دیر یا زود با دقتی حیرت‌انگیز
به خودِ او باز می‌گردد.

فلورانس اسکاول شین

@r_dorost

قلمرو نقد

23 Nov, 09:50


فصلِ اولِ رویانو/
📽رویایی نو با رضا‌درستکار

🟦محسن بدرقه (نویسنده و منتقد) با یک برنامه تازه (رویانو) تجربه‌گر دیداری تازه با اهالی سخن شده است.

این‌جا در بخش سوم گفت‌وگوهایش با رضا درستکار به مسئله‌ی «هویت» و زیست مجازی جدید از سپهر تفکر غرب و شرق می‌پردازد.

قابل مشاهده در کانال آپارات
مجمع فلاسفه ایران (اینجا)

@tamnaqd
@r_dorost
🟦@fansalaranclub

قلمرو نقد

22 Nov, 12:57


📽️رازهای مستند و حقایق غیر سینمایی!

📽️خانم‌ها، آقایان!
بیایید یک «حقیقت» را با شما در جریان بگذارم.
تمام عملکرد تمام مدیران حوزه سینمای «مستند» و «کوتاه» به اندازه ارزش و اهمیت یک فیلمِ خوبِ یک فیلمساز نمی‌ارزند.
از آن‌ها؛ با همه‌ی ادعاها و آمارها و اعداد و ارقام عجیب‌‌شان؛ چیزی نماند، اما هر جا که یک فیلم خوب ساخته و یک فیلمساز خوب متولد شد، آن ماند. این را من نمی‌گویم تاریخ می‌گوید.
از منظر همه‌ی جهات مسئولیت، از دریچه‌ی همه سینما، مدیری که کاری برای فرهنگ کرده باشد، نداشتیم، نداریم هنوز هم، اما فیلم و سینماگر ماندگار چرا.

همه‌ی ما بارها در طول تمامی این سال‌ها دیده‌ایم که آن مدیران پر مدعا هر گاه سر کار آمدند (دماغ سر بالا!)، تاراندند و تازیدند، و همه‌ی مدیران پیش از خودشان را به فساد و کم‌کاری و بی‌تدبیری و چه و چه و چه متهم کردند و...
حالیا غافل از این‌که، این همان سرنوشت خودشان بود که تقریر می‌کردند در ابتدای حیات‌شان.

برای این مدیران، این صندلی‌ها، یا حفره‌ای از حفره‌های جهنم است و یا اساسا درِ هیچ بهشتی برایشان باز نیست، زیرا «رنج» ارمغان‌شان بود.

کدام مستند!؟
کدام حقیقت؟


@r_dorost

قلمرو نقد

18 Nov, 13:11


📽️عزم‌داشتن می‌دانی؟

📽️ببین! تو می‌تونی منو مسخره کنی و حتی سعی کنی و راهم رو ببندی! اما اینو بدون، هرگز نمی‌تونی متوقفم کنی...

پدرخوانده - فرانسیس فورد کوپولا

@r_dorost

قلمرو نقد

16 Nov, 15:55


📽زندگی و له شدن و پیش رفتن ...

📽ضربه زدن رو فراموش کن!
یاد بگیر ضربه‌هایی سخت‌تر بخوری، اما پیش بری...

💠Rocky (۱۹۷۶)
John G. Avildsen

@r_dorost

قلمرو نقد

12 Nov, 16:54


📽️تا دوباره تو را دیدم...

📽️چطوری می‌تونی به يکی بگی خداحافظ؛ وقتی حتی نمی‌تونی بدون اون چیزی رو تصور کنی؟

من نگفتم خداحافظ! من چیزی نگفتم! من فقط رفتم...

🪴شب‌های زغال اخته‌ای من
(ونگ کار وای)

@r_dorost

قلمرو نقد

09 Nov, 09:46


کوته‌گویه/
📽️تجلی اراده ملی | خشم عزیزان غیر ملی!


📽️جشنواره بین‌المللی را نمی‌دانستند چطوری می‌توان برگزارش کرد! کسی هم البته دعوتِ احتمالی‌شان را قبول نمی‌کرد، پس بکل زدند و تعطیل‌اش کردند!

حاصل عرض اندام آن سه سال‌شان هم که تاریخی و ثبت است و گریزی از نتایج آن نیست.

حالا حداقل می‌توان «آزاده» بود و سکوت کرد و به‌جای چوب گذاشتن لای چرخ‌ها، از افزایش احتمالی ظرفیت‌های فرهنگی و هنری کشور لذت برد.
این‌طوری برای آن‌ها هم بهتر است که!

👈معرفی دبیر جدید جشنواره و تفکیک داخلی از بین‌الملل، هر دو اقداماتی خوب بود، بیش باد.

@r_dorost

قلمرو نقد

08 Nov, 13:17


📽️سرمایه

📽️برای رسیدن، برای شدن؛ یه وقت‌هایی نداشتن سرمایه‌ بهتر است از داشتن‌اش.

@r_dorost

قلمرو نقد

07 Nov, 12:43


صبحانه با زرافه‌ها/بخش پایانی
📽️مگه تموم عمر چند تا بهاره

📽️کجا بودیم!؟ این دقیقا یکی از روش‌های صحت است، کجا بودیم!؟ فرم در روایت‌های او این‌طوری شکل می‌گیرد، A B ناگهان یک پرش و D و بعد دوباره A B و C و این خط را بگیر و بیا...

در میانه همین صبحانه با... دو تا ماشین راه افتاده‌اند و به مقصد رسیده‌اند و سرنشینان هر دو‌ ماشین به‌خاطر آن نفری سفر را شروع کرده‌اند که بکل از یادشان رفته است که سوارش کنند! فلذا می‌فهمند و برمی‌گردند و...

بعد از همین فصل، روز شده و همین نفر پنجم از حالت قبلی خارج می‌شود و بالای سر دکتر می‌آید و اولین سوالش این‌است، این دیگه کیه!؟

بنابراین ما با یک فرم نسبتا پیش‌رونده شبه دراماتیک طرفیم که شمایلی از یک بیان ابزورد را به‌خود می‌گیرد و ویژگی‌اش این‌است که به قراردادهای پوک سینمای طنز تن در نمی‌دهد.

آن قراردادها که طرف خودش را باید آن‌قدر مچاله کند تا یه نمه ته‌لبخندی از مخاطب بگیرد، لباس‌های جیغ بپوشد، شورتک و شلوارک، رفتار مشمئزکننده جلف، دیالوگ‌های حال‌بهم‌زن مثلا عاشقانه، برداشتن نعل به نعل از قصه و فیلم‌های فارسی دوران گذشته و یا استمداد از فعلی جنسی را به تماشا بگذارد تا در GEM خودشان را بابت شجاعت نشان دادن موضوعات ممنوعه در سینمای مملکت، پاره کنند؛ این‌جا نمی‌بینیم. می‌بینید چقدر خوب است؟
(بعد هم ژست کارآفرین برتر سینما را به خود بگیرند!)

اساسا مهم‌ترین ارزش فیلم‌های صحت آن‌جاست که از جهان رئال خودش فاصله نمی‌گیرد و لحن آدم‌ها از مسخره‌بازی فیلم‌های قلابی طنز خیلی فاصله دارد، شما انگار خودت را می‌بینی با همان درون‌مایه‌های جالب بیخ گوش زندگی‌ات.

عروسی است، رقص هم هست! (توجیه غم‌انگیز خود صحت از رقص را هم دیدیم که چقدر بد حرف می‌زد!) و اما جهان فیلم سرد و نقادانه است. هزار سال گذشته، اما قراردادها توگویی همان است، بخشی از جامعه ما همان است که بود و انگار هزار سال بعد هم همان می‌ماند که هست.

در صبحانه با... ما آن‌را می‌بینیم؛ و فیلم «تغییر» را هم به ما نشان می‌دهد، ساده گرفتن اسطوره‌هایی که ساخته‌ایم، خبری نیست؛ ولو مرگ هم سر برسد، مرگ هم از قراردادها بگذرد و کسی را دریابد که انتظارش را نداشتم و...

این نگاه فیلم واقعا غریب‌ترین و یونیک‌ترین و شگفت‌ترین نگاهی است که در تمام جهان نسبت به زندگی (و بی‌تفاوتی درخصوص مرگ) دیده‌ایم. این‌جاست که فیلم برخلاف سلف خود، قائم به روزگار خودش می‌شود، آن شکل به سخره گرفتن عناوین، مثلا دکتر، مهندس خطاب کردن یکدیگر و... این‌جا و در این حال معنا پیدا می‌کند، و حتی تماشای گاوی در این جاده «بار» می‌گیرد، و توگویی زبانی نهفته کشف می‌شود، در خیال خود زرافه‌ای می‌بینی و راه گشودگی چشم هموار می‌شود، اگر این زندگی از چشم‌ها افتاده است، و مرگ هم علی‌السویه شده‌است، شخصیت‌های صبحانه با... راهی یافته‌اند و نشان می‌دهند که چیزی در انتظار است فراتر از زندگی؛ پس خوشا آن دم که جهان سرودی شود و...
*
همان‌گونه که مشت بسته، قادر به دریافت هیچ هدیه‌ای نیست، به همان ترتیب هم اندیشه و ذهن بسته نمی‌تواند هیچ درسی را بیاموزد. سال‌ها نقد را به مرخصی فرستادند و به منتقد لکه و انگ چسباندند، و وقتی بیدار شدند از جایگاه‌شان چیزی باقی نمانده بود.
(کابوس این سه سال...)

فیلم‌های «سروش صحت» نقد و نظر جدی می‌گیرند، این ودیعه‌ای نیست که نصیب هر آدمی شاغل در این وادی شود. اگر ما و اثرمان را نقد کردند، خوشحال باشیم، در این وادی ِ هیچ، لابد که به حساب آمده‌ایم، خیلی‌ها در آن سال‌ها، اساسا به‌حساب نمی‌آمدند، نمی‌آیند و جوری می‌روند و تمام می‌شوند كَانَ هُوَ اصلا نبوده‌اند...

ادامه ندارد، تمام.

@r_dorost

قلمرو نقد

06 Nov, 11:58


صبحانه با زرافه‌ها/۹
📽️مقصد، مسیر است

📽️شگفتا که صبحانه با... هم مثل فیلم‌های طنز لوکلاس این‌ سال‌ها به بازیگران خودش می‌نازد و فخر می‌کند!

از نظر تماتیک این یک فول بزرگ برای این فیلم به‌حساب می‌آید؛ از منظر فیلمی که دست ما را می‌گیرد تا به سرمنزل برساند «که اساسا مقصدی وجود ندارد، مقصد همین مسیر است»، بنابراین مانند فیلم‌های جریان اصلی مقصد دادن به مخاطب، اشتباهی بزرگ است. بازیگران مقصد سینما نیستند، هرگز.

ما می‌دانیم این، کار تبلیغات و پخش‌کننده‌ها است که با به رخ کشیدن عناوین و اسامی، مخاطب را به داخل سینما بکشانند، و ته‌اش هم با هیچی روانه‌اش کنند.

بازیگران را نمی‌توان خرید، و آن‌ها هم آن استعلای معنوی را نمی‌توانند به شما بدهند؛ چرا!؟ به‌خاطر این‌که خود آن‌ها معطل درک بسیاری از مسائل هستند.

آنونس‌ها و تیزرها را ببینید دقیقا از همان مدل معیوب و مسخره تبلیغات فیلم در شبکه GEM می‌آید و حداقل که خورند این فیلم نیست و زشت است.

ببینیم بازیگران کیستند
من یک‌بار برای تولیدکنندگان سینمای فارسی نوشته بودم که «از امین حیایی، بیک ایمانوردی نسازید»، منظور هم این بود که این بازیگر ارزشمند را خراب نکنید.
البته که رضا بیک ایمانوردی بد نبود، اساسا آن‌ها هم در مسیر فعالیت‌هایشان، هموارکننده راه سینما و رفع خیلی از مشکلات بودند و ارزش‌های خودشان را می‌آفریدند.

منظور من این بود که بین بیک ایمانوردی بودن و بهروز وثوقی شدن، آن جایگاه بهتر را ببینید، اما خب ندیدند و...

۱-بهرام رادان
خیلی بازی کرده، از شور عشق و «زرشک زرین» برسی به جایی که بهرام رادان بشوی، ساده نیست، اما سینما انتظارش بیشتر از این‌ها است. دست ما نیست، چیزی که شما را فراتر از یک هنرپیشه موفق سینما می‌برد، فراتر از کارهایی است که شما کرده‌اید!

۲-پژمان جمشیدی
این بهترین بازی او در تمام دوران فعالیت‌اش است. نه این‌که واقعا بوده، خیر، در نیمی از فیلم او بیهوش است و این فرصتی داده تا نابازیگری او را نبینیم.
جمشیدی آن‌قدر در فیلم‌های کم‌مایه طنز حضور یافته که مانند آدامس جویده شده، دیگر طعمی ندارد.
این‌جا او در برابر سایر بازیگران رسما کم آورده، نمی‌داند با دست‌هایش چه کند و در ادای دیالوگ‌ها هم موفق نیست، چون خوشمزه‌بازی نمی‌تواند در بیاورد و اغراق را اجرا کند، کلا تعطیل شده است.
ما آن سال‌ها می‌رفتیم راه‌آهن تا با بچه‌ها سوار مینی‌بوس بشویم و برویم زمین اکباتان و تمرین کنیم. مجتبی محرمی و مهدی فنونی‌زاده و چند تایی فوتبالیست اسمی هم بودند. این مینی‌بوس در فاصله رفت و برگشت، اساسا روی هوا بود، و جمشیدی را انگار از داخل آن وسیله و جوک‌هایش بیرون کشیده‌اند... !

۳-هوتن شکیبا
راستش من یکی، امیدی به این‌که از او بازیگر در بیاید نداشتم، حتی در فیلم‌های قبلی‌اش هم نمی‌توانستم دلیلی برای حضورش بفهمم! در این‌جا شکیبا به فاصله و یک‌قدمی «هنرپیشه و بازیگری» می‌رسد، برای همین باز هم تکلیف نامشخص است. گیشه صدایش می‌کند، گیشه‌ای هم نیست، پس تکلیفش را باید با خودش مشخص کند.

۴-هادی حجازی‌فر
او رسما می‌خواهد از قوالب تحمیلی «جریان» بیرون بیاید و بنابراین با پرورش شخصیت، و با فاصله از خودش، راه را کوتاه و دلنشین می‌کند. شاید زحمتی هم برای کاراکتر دکتر نکشیده باشد، نمی‌دانم، نمی‌شناسمش، اما از مثلا چند تکه‌ای که در داریوش و پلتفرم‌ها از او دیدم، خیلی جلوتر است.

۵-بیژن بنفشه‌خواه
او آن‌قدر در مجموعه‌ها و برنامه‌های تلویزیون حضور داشته، که هرگز فرصتش را نداشت تا بازی هم بکند و خودش را پیدا کند.
این فیلم مثل یک معجزه‌ برای بنفشه‌خواه است، یک بازی سرد و بافاصله، و اندازه که راکورد خود را کاملا حفظ می‌کند، و با حداقل دیالوگ و اجرا، سرانجام به استاندارد بازی می‌رسد.

ذائقه ایرانی معمولا بازی اوراکت را می‌پسندد. مثلا وقتی حامد بهداد آمد، داستان بازی در سینمای ما تکان خورد. آن عصبیت و عصیانگری را جور خاص خودش اجرا می‌کرد، اما همو وقتی نوید محمدزاده آمد، از میدان به‌در شد؛ اورکت بالای اوراکت.

حالا هم طوری که خود محمدزاده قربانی اوراکت خودش شده، هیچ بازیگری نشده! زودپز را ببینید که چگونه بازیگر به تقلا می‌افتد تا الکی صحنه‌ها و دیالوگ‌ها را زیاد کنند تا مثلا از پارتنر خودش عقب نیفتد، و بعد هم قشنگ می‌افتد، از حضور در زودپز قطعا چیزی در نمی‌آید.

برگردیم به صبحانه با... ، خود صحت هم بازی‌هایی کرده است و البته از افتضاح‌ترین بازیگران سینمای ماست، اما این‌جا به بنفشه‌خواه و حجازی‌فر چه گفته که چنین بازی‌هایی از ایشان گرفته، باید گفت دمش گرم.
یادمان باشد یک وقت‌هایی نداشتن سرمایه،‌ بهتر است از داشتن‌اش.
صحت استعداد بازیگری نداشت، اما الان در فیلم دومش کارش کارستان شده است، حتی بهتر از نتیجه بازیگرهایش.

ادامه دارد...

@r_dorost

قلمرو نقد

05 Nov, 15:13


صبحانه با زرافه‌ها/۸
📽️از بیرون به درون آمده‌ام:
از منظر به نظّاره، به ناظر

📽️کجا بودیم!؟
ببخشید که چند قسمتی شد این مطلب!
مخاطبان تلگرام و اینستاگرام بیش‌تر از این حوصله، و خود پلتفرم‌ها هم ظرفیت ندارند، کاراکتر اضافی جا نمی‌دهند و می‌توان فرصت داد به خود و همه چیز... ؛ بگذریم!

بهترین فیلم‌ و برگزیده بزرگان سینمایی در دهه‌ها، همشهری کین (اورسن ولز) را چند باری به فن‌های سینما توصیه کردم، بعداً از دلخوری‌شان به من گفتند؛ این چی بود!؟

حتی کسانی همین حس را در رابطه با سرگیجه (هیچکاک) داشتند! آدم شاخ در می‌آورد!

دیگر حساب صبحانه با... مشخص است. این‌که نگاه یکی مثل من، شما را ترغیب کند یک چیز است، این‌که واقعا مخاطب بداند که به تماشای چه فیلمی می‌نشیند، یک چیز دیگر.
انتظاری نیست، ته‌اش یک فیلم می‌بینیم که از آن چند تای دیگر یا بهتر است یا بدتر.
بنابراین انتظار الکی خوب نیست. فقط باید فیلم خوب را پیدا کرد و دید و لذت‌اش را برد و خلاص.
(عقد که نکرده‌ایم!)

من از «نمادشناسی» و ترجمه این‌که زرافه‌ها چیستند، نه سر در می‌آورم و نه میلی به دانستن‌اش دارم. همین‌که فضای فیلم، روزنه‌ای به بیرون می‌دهد، خوب است و شاید هم هیچ ربطی نباشد، مهم نیست.

این‌که دو پلان هم با یک گاو داریم، واقعا چه دخلی به کلیت داستان دارد؟ اگر برای شما یک جا یک سوال و گره‌ای ایجاد می‌کند، خب خوب است به‌شرطی که از کار و کادر بیرون نزند.
ترجمه هم نشد، نشود، حداقل این‌که اذیت‌تان نکند، و اضافی نباشد، حل است.

اگر هم قرار بوده این چیزها ربط پیدا کند، حداقل برای من یکی که فعلا پیدا نکرده، اذیت هم نکرده البته، جالب است، شاید جایی به یاری معماری معنای فیلم بیاید، شاید هم نه، مشکلی نیست.

بعضی را هم دیدم که نگران اسپویل‌شدن داستان بودند! اسپویل شد! وای وای! آخر اسپویل‌شدن در چنین فیلمی چه محلی از اعراب دارد؟ این فیلمِ اسپویل شدن نیست، داستانش به مفهوم خطی حتی فاقد ارزش دراماتیک است.
اسپویل شدن یعنی نگران قصه‌ای باشی که لو رفتن‌اش کیان فیلم را بر باد دهد، این نوع فیلم‌ها حتی اگر شما بخواهید هم نمی‌توانید اسپویل‌اش کنید.

بلاتشبیه بلاتشبیه، شما از بیننده‌های «جاده مالهالند» (دیوید لینچ) استثنائاً درباره داستان بپرسید و حتی بخواهید اسپویل‌اش کنند؛ گناهش با من! اگر توانستند!

یکی می‌گفت؛ فیلم می‌خواهد بگوید «گذشت» داشته باشید! واقعا؟ آن‌وقت کجا؟

یا فیلم می‌خواهد بگوید که کمی صبور باشید! عجب! واقعا؟
دیگر چه چیزی می‌خواهد بگوید؟

شما به یک عروسی دعوت شده‌اید، پیش‌تر حدس می‌زنید که چه نوعی از رفتار و شیوه برگزاری دارند، چیزکی هم مصرف می‌کنید که اساسا خودتان از یادتان بروید، اما نمی‌روید! الکی برای ریفرنس دادن و خندیدن به فیلم‌های طنز یک بخش رقص مسخره هم در ابتدای آن تعبیه می‌کنید، چیز زیادی هم از رقص بی‌مایه بهرام رادان گیرتان نمی‌آید، و کلا این صحنه‌ها را وا می‌دهید، و به عروسی وارد می‌شوید، از بیرون به درون رفته‌اید، و در درون همان بیرون را مشاهده می‌کنید (وضعیت خیلی خراب است)، حتی همان چیزکی که زدید هم کارگر نمی‌افتد، و داستان بدون هر جهتی، ادامه می‌یابد... ؛ درون و بیرون یکی می‌شود و فضا دلزده، کلا شب دارکی می‌شود!

ادامه دارد...

@r_dorost

قلمرو نقد

04 Nov, 16:01


صبحانه با زرافه‌ها/۷
📽️ماقبل فراستی، مابعد سینما

📽️کجا بودیم!؟
آهان! یادم رفت قید کنم که مدل فیلمسازی صحت شباهت کمی به جریان هنری دارد، پس ناچار هم نیست در ریتم و ضرباهنگ ملو باشد و در جا بزند. تحمل آن مدل سینمای برگمان و آنتونیونی و... الان برای نسل‌های جدید بسیار دشوار است.
(می‌گذاریم به حساب هوش مولف‌اش.)

چرا این را گفتم!؟ راستش فقط به‌خاطر نظام توزیع!
نظام توزیع فرهنگی ما واقعا شگفت است! فیلم‌ها را به جرم کمدی نبودن، قلع و قمع می‌کنند و دیدیم که هرگز هم علیه‌السلام نبودند، زیر و رو زیاد کشیدند، هر جا که راه داد...

از کارگزاران چنین قوانینِ نانوشته‌ای که می‌خواهند از فرهنگ هم یک موجود رام و پذیرش‌گر بسازند، یونیفورم درست کنند؛ بفرمایند «بشینید، پاشید»، ملت بگویند؛ اطاعت، واقعا باید ترسید، باید گریخت!
(باریکلا به صحت که این‌جا هم جای‌شان گذاشته است.)

ببینید که آن‌ها با این دست‌فرمان، تلویزیون این کشور را به چنان قهقرایی سوق دادند که نگو و نپرس.
(سند معرکه سقوط هم همین عملکرد عزیزان الان صداوسیما.)

ما بخیل نیستیم، تلویزیون مال خودشان است، مبارک‌شان؛ دوست دارند که مدل خودشان باشند، باشد.

خدا را شکر امواج، مرز نمی‌شناسند، و کسی هم با انهدام این تلویزیون مشکلی ندارد، مسئله همان قانون توزیع است، که اگر به کلام برگردیم و بخواهیم عدالت را در آن جست‌وجو کنیم، با سر به زمین می‌خوریم!

راستی! از منظر مضمونی لازم است ذکر کنم (فیدبکی گرفتم!) من کاهانی‌باز هم نیستم، هیچ‌کدام از فیلم‌هایش را دوست ندارم. بنابراین به حکم سلیقه فرسوده‌ای که دارم، می‌باید از کاهانی‌بازان عذرخواهی کنم، پس از پوچ‌گرایی، نیهیلیسم، خماری، نیست‌انگاری، شادخواری، اپیکوریسم و از این داستان‌ها هم خداوکیلی سر در نمی‌آورم.
(آقا! ربطی ندارد.)

صبحانه با... به‌نظرم دخلی به این موضوعات ندارد، می‌توان یک جاهایی نخ داد و گرفت، اما نه، چون راهش را از این جنس‌ها جدا می‌کند، دوستش دارم، خیلی خیلی عمیق‌تر از این حرف‌هاست.

در جشنواره‌های اخیر حضوری نداشتم اما یک ویدئویی دیدم که طرف داشت با شدت و خشمی وصف ناپذیر به فیلم حمله می‌کرد! خب حاجی! کمی صبر کن، شاید اساسا اشتباه متوجه شده‌ای.
(مگر شما منتقدی!؟)

حالا می‌توان به‌عینه دید که دسته ضد سینمای قبلی با شکستن جریان نقد و تخریب‌هایی که انجام دادند، به جریان حامی خودشان هم (در جشنواره فجر) آسیب زدند. آن‌ها الگوهای نقد را هم از دست دادند و در فضایی که ناچار بودند به نظرات خود بسنده و آن‌را اعلام کنند، به خطاهایی بزرگ افتادند، ببخشید حرف‌هایی مفت زدند. فکر کردند که مثلا فراستی چه می‌کند!؟ ما هم یک دادی می‌زنیم... ؛ ای ای ای!
(آخر با کدام بضاعت خودت را با آقای فراستی مقایسه می‌کنی حاجی!؟)

ادامه دارد...

@r_dorost

قلمرو نقد

03 Nov, 18:27


صبحانه با زرافه‌ها/۶
📽️یک قدم تا مرگ

📽️کجا‌ها بودیم!؟
یکی (چراغی‌پور) به یکی دیگر (عزتی) می‌گوید؛ آن ماشین و خانه و ویلا هم منم. خلاص.

اگر فیلمی بتواند فلسفه زیست را ولو در همین حد، ساده کند، لابد کار خودش را کرده است.

وسط زلزله رودبار (زیر درختان زیتون) هم حسین دنبال طاهره راه می‌افتاد تا می‌رسیدند به کانونی از حیات‌شان، دو نقطه، و خلاص.

اگر شما می‌توانی برای پرسش‌های بزرگ، جواب‌های ساده پیدا کنی، خب کار خودت را کرده‌ای.

شاغلان سینمای بدنه، گاهی به‌جای درک این چیزها، می‌روند در فاز تحقیر!

آن‌ها جهان را به انواع آرایه‌ها؛ بنز و ویلا و باغ تزئین می‌کنند تا رویا بسازند و بفروشند، این‌جا شما صدای غم را می‌شنوی، و شاید هم دانسته باشی که از یک قدمی مرگ راه افتاده بودی و به زور زیاد زندگی رسیده‌ای.
این فرق تخدیر و تحریک است، فرق دو سینما.

بینامتنِ سازنده فیلم، دقیقا از هم‌کناری همین نگاه‌های نامتقارن خلق می‌شود، بدون جنگولک‌بازی.

منطق روایی‌اش هم به‌رغم اگزوتیسم داخلش، آسیبی ندیده. این آن رمز دو فیلم سروش صحت است.

ادامه دارد...

@r_dorost

قلمرو نقد

02 Nov, 17:27


صبحانه با زرافه‌ها/۵
📽️قطعا ذات سینما را فهمیده...

📽️کجا بودیم!؟ همین دور و نزدیک‌ها!

من رضا درستکار به‌عنوان کسی که در کار رسانه است، از «کنایه زدن» واقعا بیزارم و ترجیح می‌دهم خیلی مستقیم نظر بدهم ولو آن‌که نظرم جایگاه مرا پیش عده‌ای پایین بیاورد.

اساسا این «نظر دادن» است که وجه تسمیه ما فعالان عرصه نقد و نظر است.
خیلی‌ها هم هستند که شاید خیلی خیلی بیش‌تر از ما می‌دانند، خیلی هم فرهیخته و با کمال‌اند، اما به هر دلیل، نظر نمی‌دهند و نظرات‌شان را نزد خودشان محفوظ نگاه می‌دارند! به این می‌گویند حق انتخاب؛ و من به آن‌‌ها احترام می‌گذارم.

کسانی‌که با نگاه من آشنا هستند می‌دانند که سینمای هنری و آثار عباس کیارستمی را خیلی دوست می‌دارم و این روزها در هر جلسه‌ای که رفته‌ام، آن‌را بلند فریاد زده‌ام، تا ثابت کنم که چه ظلمی به نسل جدید می‌شود که یکی مثل او دیگر در این سینما نیست و کسی دیگر جرات نمی‌کند مثل او فیلم بسازد.
(این ظلم به نسل‌های آینده در این دوره اخیر خیلی تشدید شد، این‌ها اگر دشمن خونی سینما نبودند، قطعا از سینما متنفر بودند! بگذریم!)

مع‌الوصف همه می‌دانند که کیارستمی در عسرت آثار خود، و دنیای کوچک و مینی‌مالی که برای خودش ساخته بود، گذران می‌کرد و حتی یک‌بار که گزارش تلویزیونی پخش شد، مردم عادی، کلی از دیدن طعم گیلاس (نقطه طلایی کارنامه‌اش) بد گفتند، و منتقدان هم غالبا موضعی منفی نسبت به این نوع سینما داشتند و عده‌ای هنوز هم دارند. این حق طبیعی همگان است؛ و ما به همه نظرات احترام می‌گذاریم.

من حتی از این‌که فیلم‌های کیارستمی تماشاگر انبوه نداشت، ناراحتم! حیف نبود شریک نگاه این دریچه زیبای به هستی نشوی، لذت نبری و به فلسفه زیستن آگاهی نیابی!؟ او در ایران بود، ایرانی و خویشاوند ما بود، او را هر جای دنیا اگر بود واقعا روی چشم‌شان می‌گذاشتند، اما... بگذریم.

این‌ها را گفتم که به دو چیز برسم. باید بعد از سی سال حضور لاینقطع امثال مهران مدیری در همه‌ی صحنه‌های فرهنگی این مملکت، حق بدهید چند نفری هم بگویند که آن نوع نگاه سطحی و بیزنسی را دوست ندارند و طبیعتا نباید با دیکتاتوری اکثریت له‌شان کرد.

مهم‌تر این‌که پیش‌تر گفتم «سروش صحت» با دو فیلمش سینمای سرگرم‌کننده را به همسایگی سینمای هنری آورده‌است.
البته اگر بخواهم انتخاب کنم، هزار بار دیگر باز هم آثار کیارستمی را انتخاب خواهم کرد، اما اکنون با دیدن صبحانه با... خیلی خوشحالم که صحت فیلمی ساخته که ضمن دارا بودن یک جهان قابل فکر، تماشاگرش را هم -در حد معقول- دارد و می‌تواند با طیفی وسیع‌تر از مخاطبان ارتباط بگیرد.

قطعا با سینمای مدل و دوست‌داشتنی‌ام خیلی خیلی فرق و فاصله دارد -این خیلی را هم از باب تخفیف صبحانه با... نمی‌گویم- اما نکته این‌جاست که این‌هم خوب است، این نوع نگاه، این مقر ایستادن، این جایگاه تازه هم خوب و ارزشمند است. به‌قول یکی از عزیزان در یکی از همین کانال‌ها بعد از مدت‌ها از دیدن فیلمی راضی برگشتم؛ و صبحانه با... فراتر از رضایتمندی می‌ایستد. جلف و مبتذل و سطحی و لوده و شنیع (مثل اغلب طنزهای روی پرده) که نیست هیچ، فیلمی فرحناک است با یک مدل جالب دوست‌داشتنی محافظه‌کارانه‌ی جسورانه‌ی دلچسب و خیلی چیزهای دیگر...
می‌رسیم...

ادامه دارد...

@r_dorost

قلمرو نقد

01 Nov, 17:39


صبحانه با زرافه‌ها/۴
📽️قطعا شکست خورده که...

📽️کجا بودیم!؟ بله!
خوبی دیگر صحت این بود که مثل همنسلانش، گنگ و دسته خودش را تشکیل نداد.
دو سه گروه هستند که تلویزیون و برنامه‌هایش را مصادره به مطلوب خود کرده‌اند، از جُنگ‌های نود شبی بگیریم تا برنامه‌سازهای مناسبتی سال تحویل و شب یلدا و غیره و ذالک.

در پلتفرم‌ها هم البته همینطور است، عده‌ای آن‌جاها را هم در اختیار خود گرفته و مداری بسته از نفرات خودشان و شبه‌مافیایی را به‌وجود آورده‌اند، بگذریم از این‌که گاهی بعضی اشخاص موضوعاتی را -به‌صورت خصوصی- حول چیزهای دیگر مطرح می‌کنند که... !

بخشی دیگر هم به گیشه‌ها خیلی علاقه دارند، باز خدا پدر صحت را بیامرزد که مرز خودش را با این دسته‌ها و هنرمندان کارکردی بالاخره و به‌نوعی حفظ کرده است.

او نوشته و نوشته است، ساخته و کتاب خوانده و سختی‌هایی کشیده، و سرانجام، جهان با من... را ساخته است و حالا هم صبحانه با...

سعادتمندانه این‌که صحت با سینمای بدنه و تنه هم فاصله خودش را حفظ کرده و خدا را شکر از جریان سینمای نوظهور مغزهای زنگ‌زده و ریش‌های داعشی و قیافه‌های شنیع هم جدا ایستاده است.

نه شبیه کشف‌اش (جمشیدی) شده که با انواع کج‌و‌کولگی‌ها، کلا پرنسیب خود را به مرخصی بفرستد و نه مثل رفقای انتلکت که پشت لمپن‌جماعت قایم شود.

خیلی از این دوستان بازیگر تازه به دوران رسیده، چنان در بعضی از این فیلم‌ها، نعره می‌زنند و عربده می‌کشند که خداوکیلی خود شعبان بی‌مخ معروف هم کُرک و پرش می‌ریزد!

می‌گویند کسانی که شکست می‌خورند و یا دچار فقدان می‌شوند، راه خود را از اعماق می‌گشایند و فاصله‌ای بعید با افراد برعکس خود دارند.

نمی‌گویم که صحت در آن آثار شکست خورده، مطمئنم که شکست خورده و اگر الان با این فیلم‌ها که من دوست دارم، رخ نموده، این حاصل آن مسیر است.
اگر آن سریال‌های تفریحی کم‌بنیه و بسیاری کارهای دیگر نبود، قطعا صحت به جهان با من... و صبحانه با... نمی‌رسید.

فقط ببینید که چه تعداد از این افراد سینما و تلویزیون و حتی حوزه موسیقی در باد موفقیت‌های ناچیز و بی‌مقدار خود و تعاریف قلابی می‌مانند و هرگز دیگر فرصت تبلور نمی‌یابند و سر آخر هم سقوط به عمق هیچ و تمام...
می‌رسیم.

ادامه دارد...

@r_dorost

قلمرو نقد

01 Nov, 11:42


صبحانه با زرافه‌ها/۳
📽️شاگرد از استاد پیش افتاد

📽️کجا بودیم!؟
اطاله‌ی کلام نکنیم، هرچند که بعد از مدت‌ها فیلمی دیده‌ایم که می‌توان از همه جوانب به آن نگاه کرد.

برخلاف تصور ما از صحت که او را کثیرالفیلم معرفی می‌کند، خوب که دقت کنیم خواهیم دید که فقط دو فیلم ساخته است.

این لحن و گفتار (و ندیدن و به‌حساب نیاوردن) را حمل بر بی‌ادبی و گستاخی نکنید. خب! آن کارها و آثار با سلیقه‌ی سیستمی بیش‌تر سازگار بود تا با خواست جامعه نقد که همواره خواهان ارتقای سطح سلیقه عمومی است.

نظام سفارشی‌سازی و مهارکنندگی تلویزیون که همواره می‌خواهد بر هنر و هنرمند افسار بزند و رام‌اش کند و با هرگونه نوگرایی و فرم و محتوای نو می‌ستیزد، اجازه نمی‌داد که یکی مثل صحت (که خودش روحیه‌ی میانه‌رو و محافظه‌کار را در برنهاد خود حمل می‌کند) ظهور و بروزی خارج از روال پیدا کند.
(دیده‌اید که تلویزیونی‌هایِ بساز، گاهی چطوری خارج از روال غیرتی می‌شوند!؟)

صحت که جای خود، مهران مدیری سردمدار بزرگ رگ خواب مسئولان تلویزیون (و ایضا توده مخاطبان) در ادوار گذشته، آن‌قدر کارهای ۹۰ شبی پولساز ساخت و خوراک مصرفی تدارک دید که وقت نکرد دستی بر سر و روی وجهه هنری خودش بکشد، و در همین رقابت رسانه‌ای اگرچه از همه جلو زد، اما حالا با این دو فیلم صحت بعید است حالا حالاها به گرد پایش هم برسد.

این یک نتیجه مهم بر «کاریر» فیلمسازی شماست، سه دهه لاینقطع می‌نویسی و می‌سازی و هستی و حتی «آواز» هم می‌خوانی تا بشوی، و بعد مکث می‌کنی می‌بینی سه دهه رفت و نه نشدی!
این‌جا شاگردت هم از خودت پیش افتاده است؛ و شاگردی که از استاد پیش نیفتد، به استادش باید شک کرد...

سروش صحت دو دهه آموخت تا برسد به جهان با من... ؛ و چرا مهم شد!؟ چون او مرزهای سینمای سرگرم‌کننده را به همسایگی سینمای هنری برد.
می‌رسیم...

ادامه دارد...

@r_dorost

قلمرو نقد

31 Oct, 19:11


صبحانه با زرافه‌ها/۲
📽️حرفه یا هنر!؟

📽️کجا بودیم!؟ آهان!
اواخر «کتاب‌باز» بود که صحت کمی این طرف و آن طرف زد و سرانجام به مسیری غلتید که باید. یعنی به ساخت فیلم متفاوت جهان با من برقص (۱۳۹۸) رسید، می‌رسیم.

البته وقتی یک سرچ در "ویکی پدیا" بکنید و تعداد کارهای تصویری صحت را نگاه کنید، سرتان سوت می‌کشد، او خیلی کار کرده -خیلی!- و بخش اعظم کارهایش اصطلاحا اینترتیمنت و سرگرم‌کننده صرف بوده‌است، آثاری که یا کلا فراموش شده‌اند و یا اصلا به یاد نمی‌آیند!

این شکل کارهای او، در مرز اصلی‌ترین مناقشات و تقسیم‌بندی‌های نقد و سینما هم قرار می‌گیرد؛ «حرفه» یا «هنر»!؟

شما فیلم می‌سازید، بازی می‌کنید، می‌نویسید، و در سینما فعالید و خیلی اوقات فقط «یک عنصر» در جریان فیلمسازی و سرگرمی به‌حساب می‌آئید، مثل ۹۰ درصد شاغلان این صنعت.

این البته خیلی هم خوب است و جای خوشحالی و افتخار دارد و مورد توجه مردم و بانیان این صنعت هم هستید و پشت هم حضور دارید و یهو چشم باز می‌کنید می‌بینید همین‌جور دارید فیلم می‌سازید یا مثل پژمان جمشیدی (که کاشفش همین صحت بوده است!) همین جور لاینقطع رزومه خود را پر می‌کنید از انواع -با عرض معذرت نام‌های ننگین- و بازی می‌کنید و بعدش هم در آخر کار و استیلای تفکر، می‌خواهید که بعضی نام‌ها را از کارنامه خودتان پاک کنید که...

یا این‌که اساسا نگاه‌تان اندکی متفاوت است، و حاضر نیستید به هر قیمتی در هر اثری حضور پیدا کنید و اساسا از این مسیر منظوری دیگر دارید و سختی می‌کشید و دوست دارید در بخشی دیگر از این داستان تقسیم‌بندی و دیده شوید.
(که خیلی‌ها هم از همین گعده، قربانی شده و از بین می‌روند و اصلا دیده هم نمی‌شوند!)

قسمت اعظم کارها و فعالیت‌های صحت در بخش اول (سرگرم‌کننده) بوده، برای همین بود که ساخت جهان با من برقص واقعا همه را شوکه کرد.

حتی خود من در بخش نخست این مطلب، او را به سرسلسله ساعت خوش (۱۳۷۲) متصل کردم، حالیا که او کارش را با مهران مدیری نه با ساعت خوش که با جُنگ ۷۷ و در همان سال شروع کرده است و نه قبل‌تر!
(از جُنگ ۷۷ چیزی در یادتان مانده!؟)

این همان طعمی است که ما قبل‌تر از صحت در حافظه و یادها داشتیم؛ بود، خیلی هم بود، اما توگویی نبود، جوری نبود که باید باشد، حتی سخت بود به‌یادش بیاوریم، آن مجموعه‌ها واقعا چی بود!؟ تا جهان با من...

ادامه دارد...

@r_dorost

قلمرو نقد

31 Oct, 10:35


صبحانه با زرافه‌ها/۱
📽️آنچه در پایان است

📽️به‌تازگی با یکی از هنرجوهای دوره آموزشی «سروش صحت» درباره محتوا و روش‌های کار و تدریس‌اش حرف می‌زدم.

راستش نه اشتیاقی آنچنان از او دیدم، نه احساس غبن و ناراحتی؛ یک‌جور "نمی‌توانم وصف کنمی" در بیانش موج می‌زد، خرسند بود، و نبود!؟ معلوم نبود حال و روزگارش!
(البته شاید این یک حس کلی برای همه ما باشد که وقتی بیرون از جریانیم، می‌خواهیم داخلش باشیم و وقتی داخلیم، نمی‌دانیم چه حسی باید داشت!)

می‌توان همین حس را عموما درباره‌ «صحت»، سروش صحت و آثارش داشت، البته من هنوز نظرم را نگفته‌ام ها!

آن‌سال‌ها که جلسات شب‌های فیلمنامه و شب‌های نقد فیلم را در حوزه هنری، برگزار می‌کردم و برنامه‌هایی داشتم، سروش صحت تقریبا پای ثابت جلسات بود. گاهی شرمنده‌اش می‌شدم و احوالپرسی و تشکر، او هم متقابلا ادب را به سر منزل مقصود می‌رساند.
بیش‌و‌کم از هنرمندان می‌آمدند، اما صحت پای ثابت نشست‌ها بود

آن‌سال‌ها موجی از برنامه تلویزیونی «ساعت خوش» و برنامه‌های بعدی‌اش در جامعه جریان داشت و کسانی که در آن برنامه‌های جُنگ شناخته شده بودند، تکریم می‌شدند. البته الان همه‌ی ساعت‌خوشی‌ها اوضاع‌شان به‌مراتب بهتر از آن روزگار است، تقریبا همه‌جا هستند و به‌فراخور خدمت و حضورشان از تنعم صداوسیما بهره‌مندند، هرچند که گپی بزرگ بین مردم و اهالی متخصص نقد با آن‌ها افتاده باشد و...

صحت بعدا دست به‌قلم شد و داستانک‌ها و قصه‌های مینی‌مال و مدرن در مطبوعات می‌نوشت، و خودش را از بدنه نحیف فکری و لوده ساعت خوش جدا کرد. ولی هنوز «نشده» بود و خودش هم تا حدی در همان منطقه «گس» حیاتش تنفس می‌کرد و ادامه می‌داد...

نقش معلم عبوس در فیلم مورد علاقه آن روزگار ما، گاو خونی آن‌هم کنار دست استاد عزت‌االه انتظامی ارجمند و سایه علی معلم بزرگ و عزیزمان، تصویر صحت را حداقل برای ما، خیلی ارتقا بخشید، دیگر دوستش داشتیم و نگاهی دیگر... اما شما حس الان را کمی تشدید کنید، تقریبا در نزد عموم همان بود.

از میانه دهه ۱۳۸۰ تا میانه ۱۳۹۰ و سایر کارهایش اطلاع چندانی ندارم، اما برنامه کتاب‌باز در دوران بی‌خبری و تعطیلی تلویزیون (البته الان را باید گفت دوران بی‌تاریخی!)، به‌رغم مشکلات سلبریتی‌هایش، برنامه‌ای خوب بود که با فاصله‌ای زیاد از صحت و کارهایش می‌ایستاد و کلا او را محبوب بخشی خاص‌تر از مردم می‌کرد.

واقعا نمی‌دانم آیا باید خوشحال باشم یا نه، گاهی هم همین مردم نازنین، مرا با او اشتباه می‌گرفتند، باز هم طعمی گس...

یکبار هم در همین کتاب‌باز با هم نشستیم و درباره نقد سینمایی حرف زدیم، اما از بس داستان‌های عامیانه و رفقای راهبردی نقش و چربش داشتند، آن برنامه اصلا دیده نشد و...

بعد هم سیاست‌پیشگان بی‌معاد، تردید و تعارف را کنار گذاشتند و در کتاب‌باز را بستند. دیگر حتی راهبرد هم ارضای‌شان نمی‌کرد! و صحت نجات پیدا کرد از این منجلاب.
می‌رسیم...

ادامه دارد...

@r_dorost

قلمرو نقد

30 Oct, 11:53


📽آرشاک زیر سایه سلاطین دوبله ایران نماند

📽گزارشی از نرگس کیانی
رضا درستکار، منتقد سینما و نویسنده در مورد آرشاک قوکاسیان می‌گوید:
چنان‌چه می‌دانیم ارامنه دست‌کم در چهار، پنج دهه ابتدایی تاریخ سینمای ایران به لحاظ فنی از نقشی بسیار بااهمیت در هنر ایران و مشخصاً سینما برخوردار بودند.

تاثیر آن‌ها بر صنایع گوناگون ازجمله صنعت سینمای ایران، در حیطه بر دوش کشیدن بار فنی، بر کسی پوشیده نیست.

آرشاک هم دوبلوری درجه یک بود و درخشش سعید کنگرانی، چه در «دایی‌جان ناپلئون» ناصر تقوایی و چه در یکی از به‌یادماندنی‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران؛ «در امتداد شب» پرویز صیاد، مدیون دوبله و صدای آرشاک قوکاسیان بود. تشخص صدای او در عین جوانی و طراوت، توأمان با یک‌جور بغض، غربت و رنجی مثال‌زدنی بود.

هنر دوبله ایران، اگرچه در سال‌های پیش از انقلاب در اوج موفقیت خود به‌سر می‌برد، اما آرشاک قوکاسیان آن‌قدر صدایی خاص داشت که زیر سایه سلاطین دوبله ایران نماند و با همان چند اثر ممتاز جایگاه ویژه خود را پیدا کرد.

👈هم‌میهن، ۸ آبان ۱۴۰۳

@r_dorost

قلمرو نقد

28 Oct, 07:17


📽️آرشاک قوکاسیان رفت

📽️صدای جوان و تمیزش، انگار بیش‌تر با چهره زیبا و ‌ویژه سعید کنگرانی هماهنگ بود، به‌یاد همه ما که این‌طور می‌آید؛ «دایی‌جان ناپلئون»، «در امتداد شب» و...، اما این‌جا بر چهره مسعود اسداللهی نشسته در فیلم سرافراز آرامش در حضور دیگران (ناصر تقوایی).

هر سه این‌ها دیگر در این جهان نیستند، اسداللهی، کنگرانی و آرشاک.

از ما فقط همین می‌ماند که شاید به‌کار کسی هم نیاید، جز فیلم‌باز‌ها؛ که با نوستالژی و تصاویر خوب از آدم‌ها یاد می‌کنند و حسرت روزهای پرفروغ گذشته را می‌خورند، روزهایی که شبیه به آینده است!

آرشاک صدایی بسیار دلنشین داشت که در دوبله بسیاری از فیلم‌های خارجی هم شنیده‌ایم؛ خدایش رحمت کند؛ از میلیون‌ها میلیون انسان هیچ نمی‌ماند، از هنرمندان خوشنام و باهنر، ودیعه‌ای ارزشمند می‌ماند، مثل صدای آرشاک قوکاسیان، و این همان چیزی است که نمی‌توان با پول و چه و چه معامله کرد و خرید.
(۶ مهر ۱۳۲۳- ۶ آبان ۱۴۰۳)

@r_dorost

قلمرو نقد

24 Oct, 05:30


آفرین به شهاب حسینی/
📽️کوبیدن مُهر در جای درست

📽️مدت‌ها است که از این موج هنرپیشه‌محوریِ با دلیل و بی‌دلیلِ تعدادی مشخص از هنرپیشگان در انواع فیلم‌ها و سریال‌ها و برنامه‌های صدمن یه غاز بیزار شده‌ام؛ شاید شما هم شده باشید.

چند هنرپیشه معمولی را می‌اندازند در یک لوکیشن (آکواریم) و این‌ها یا با هم بازی می‌کنند، یا به انواع امور مشغول می‌شوند تا مخاطبان مثلا سرگرم شوند و بخندند و یا در بعضی سریال‌ها همین‌طور لاینقطع حضور دارند و مخاطب هم گم می‌کند که این خانم و این آقا اساسا چی بود نامش، چه نقشی داشت و قس علی هذا...
آن‌ها حضور داشتن در تصویر را با جوهر بازیگری اشتباه گرفته‌اند.

خواهران و برادران هنرپیشه!
که خیلی به این برنامه‌ها مفتخرید، کسی از این طریق «بازیگر» نمی‌شود، اگر هم شد، نمی‌ماند. چرا؟ چون بازیگر اکسسوار نیست، می‌تواند هنرمند و فکر کنم باید متفکر و مسئول حرفه‌اش هم باشد؛ مثل خیلی‌ از بزرگان این سال‌ها.

✔️این دو نکته شهاب حسینی را بشنوید؛ و ببینید که چگونه می‌توان با جنم و موثر بود و خط و مرزی کشید با جعل.
به چنین بازیگر هنرمندی باید بالید؛ و الحق که مُهر خود را در جای درستی کوبید.


@r_dorost

قلمرو نقد

20 Oct, 10:28


۱۹ به ۲/
📽️اگر دوست دارید بدانید داستان چیست!

📽️وسط این بلواهای جهانی، شاید بگویید که این بنده‌خدا هم دلش به چه چیزهایی خوش است! حق دارید والله.

می‌خواستم تیتر بزنم؛ سلاخی سینمایی، مافیای آشنا، رمز فروش، GEM و... ؛ گفتم ولش کن، آن‌قدر روشن و شفاف است این بازی‌ها و کلک‌های اکران، که نیازی به تیتر هم ندارد!

در سال، تعدادی زیاد فیلم اکران می‌شود و در پایان، عده‌ای زیاد محو و خورد و ‌خاکشیر می‌شوند و برای فیلم بعدی «اوت»! پس باید شغل‌شان را عوض کنند.

داستان در عکس بالا قابل خواندن است! چند نفر هستند که سینمای کشور را در دست خود گرفته‌اند و از پشت‌پرده دارند کارهایی می‌کنند که فلان فیلم، به فروش چند صد میلیاردی برسد، آن‌یکی هم کلا به زمین گرم بخورد، تهش هم «استعداد» در پای لودگی و مسخره‌بازی و وقاحت به قربانگاه برود! همین.

این نقشه راه فیلم‌های میلیاردی است (یکی دو سانس برای شما، همه سانس‌ها برای ما)، شمایی از قربانی کردن «عدالت» پیش پای ابتذال؛ و البته چرخش شگفت روزگار!

@r_dorost

قلمرو نقد

20 Oct, 06:37


📽نگاه بازیگران سینمای فاخر ما به خودشان

📽از زبان آقای جواد عزتی (بازیگر) از زمان جشنواره پارسال به این طرف، مطالبی مکرر می‌شنویم که کلی مانند «قر»هایی که در طول این سال‌ها و در انواع فیلم‌هایشان داده‌اند، جالبناک است...

آقا جواد، در جشنواره معترض بودند که چرا به بازی‌‌هایش تا الان جایزه‌ای نداده‌اند!؟
خب آقا جواد جان، داوران جشنواره، درک‌شان پایین است!

آقا جواد جدیدا هم فرموده‌اند:
"سینمای ما در سطح اول دنیا قرار دارد، و عده‌ای عمداً دارند کاری می‌کنند که سینمای ایران در نگاه مردم سخیف و کوچک به چشم بیاید!"
آی گفتی آقا جواد.

استاد جان!
همه حرف‌هایتان درست؛ فقط اگر می‌شد که اسامی فیلم‌های‌مان را از این هرتی‌پرتی نجات دهیم خوب می‌شد ها!

وگرنه کدام آدم عاقلی شما و پژمان جمشیدی و رضا ناجی و امثاللهم را ول می‌کند و دل می‌دهد به مثلا «ال پاچینو» و «دی‌کاپریو» و «دنیل دی لوئیز»!؟

کی باشند آن بازیگران سطحی و فیک و اجنبی، و آن سینمای ضعیف‌شان در مقابل هنر فاخر و ارزشمند و یونیک شما و دوستان‌تان!؟
موافقم جواد جان، الحق نباید این سینمای طراز اول و جهانی خودمان را کوچک بشمریم.

@r_dorost

قلمرو نقد

19 Oct, 16:47


نوزدهمین سال‌مرگ فریدون گله/
📽️فیلمسازی که در ادبیات سینمایی آن سال‌ها غایب بود

📽️به‌علت بدایعی که در فیلم‌هایش داشت، نه به جریان اصلی سینما و نه به جریان موج‌نو ربطی نداشت، دیده نشد.

تحصیل‌کرده آمریکا بود. هنگامی که برای فیلم‌سازی وارد ایران شد، سینمای ایران به‌قول خودش در دوران معصومیت خودش به‌سر می‌برد و...

سال ۱۳۴۷ که «شهر فرشتگان» را ساخت، متوجه شد که نمی‌تواند با جریان اصلی سینمای ایران همراه شود.

«ماه عسل»، آخرین فیلمش را هم منشعب از جریان‌روز و با حضور بهروز وثوقی و گوگوش که حضورشان به‌عنوان فرمولی در سینمای ایران پذیرفته شده بود، به‌سفارش تهیه‌کننده ساخت و خودش قبولش نداشت.

اولین و آخرین فیلمش نشان می‌دهد اساسا به جریان اصلی سینمای ایران -یعنی به جریان غالب گیشه- اهمیت نمی‌داد.

«کافر» را سه، چهارسال پس از آغاز موج‌نو در ایران ساخت، وقتی‌که «گاو»، «قیصر»، «آرامش در حضور دیگران» و... ساخته شده بودند.

تحصیل‌کرده سینما بود بنا به تحلیل من، علاقه‌ای نداشت ذیل جریان سینمایی خاصی برود و خود را متفاوت از آن می‌دید و آن‌ها هم - موج‌نویی‌ها- گله را پایین‌تر می‌دیدند؛ اصطکاک داشتند.

گله از راهی جدید رفت، از عناصر سینمای فارسی استفاده کرد، اما درون‌مایه و کارگردانی فیلم‌هایش متفاوت بود.

تحت‌تاثیر عرفان و چقدر هم عاشق ایران بود؛ نسبت‌های تاریخی خود را با کشورش در قالب فیلم‌هایش تعریف می‌کرد.

پیدا کردن و لذت بردن از سینمایش مانند یک اتفاق شیرین برای نسل‌جدید است.

سه‌فیلمش، «زیر پوست شب»، «مهر گیاه» و «کندو» درخشان و شاهکارند و دو فیلم دیگرش «کافر» و «دشنه» در یک‌قدمی آثاری بسیار خوب قرار دارند.

آن سه‌فیلم درخشان او، ما را با فیلمسازی با نگرشی جدید آشنا می‌کند، آن هم در سینمایی که هیچ اهمیتی به این‌گونه مسائل نمی‌داد.

هنگامی که این آثار در سینمای پس از انقلاب کشف شدند، ارزش و جایگاه گله هم دگرگون شد.

در شب نوزدهمین سالمرگش یادش می‌کنم، و نام و خاطراتش را گرامی می‌دارم.

روزنامه هم‌میهن، شماره ۷۸
👇👇👇
https://B2n.ir/q73703

@r_dorost

قلمرو نقد

19 Oct, 07:48


📽️یادت به‌خیر که در سینما به‌ یادگاران ماندی

📽️آن‌سال‌ها یک مجله (دنیای تصویر) ویژه صدمین سال تاسیس سینمای ایران در آورده بودیم که به مقوله «بازیگری» می‌پرداخت و انتشار مجله مقارن شده بود با روزهای برگزاری جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان در اصفهان، و ما هم آن‌جا بودیم، یعنی من، علی معلم و...

علی می‌گفت؛ شادروان امین تارخ وقتی مجله را دید، خیلی به فکر فرو رفت و بعد هم گفته بود که چقدر ناراحت شده است. آخر نه در نظرخواهی از اهل سینما (۲۰ بازیگر برگزیده) رایی آورده بود و نه مصاحبه‌ای و مطلبی درباره‌اش نوشته شده بود، فقط درباره آموزشگاه بازیگری‌اش در آخر مجله...، و او‌ گفته بود یعنی این ۲۰ سال بازیگری من، هیچ و پوچ بوده؟!

شد حکایت این روزگار سفله‌پرور که تعدادی از افراد رسما پول می‌دهند تا نقش بگیرند و بعضی دستیاران برنامه‌ریز شده‌اند شاخ سینما و پلتفرم و تلویزیون!

بله! فلانی و فلانی پول دادند و تعدادی فیلم بازی کردند و برخی هم... ؛ اما رفقا، از هیچ‌کدام از این‌ها بازیگر در نیامد، قول معروف درباره اینان را مرور کنیم:
آمد شد تو اندر این جهان چیست؟/
آمد مگس پدید و ناپیدا شد...

@r_dorost

قلمرو نقد

16 Oct, 15:02


📽️آنِ سوم

📽️پل والری:
در وجود هر يک از ما خائنی به‌نام خودخواهی وجود دارد (خودخواهی) كه فقط در برابر تملق و چاپلوسی نرم می‌شود.
آقای مدیر!
اگر مردی، هرگز خائن به‌ خود نباش، و اگر راست می‌گویی که خدمتگذار مردمی، متملقان را از خود بران.

@r_dorost

قلمرو نقد

14 Oct, 08:55


میدان‌داری هنر جلف و سبک
و به‌مرخصی فرستادن هنر جدی/
📽️دوره‌ای که گذشت!

📽️
چرا وقتی از سه سال گذشته حرف می‌زنیم و این محدودیت‌ها و این فشارها، عده‌ای ناراحت می‌شوند؟!

شما مسئول بودی، در کمیسیون‌ها بودی، فیلم‌های مبتذل و حرف‌های رکیک جنسی را مجوز دادی، سینماگران درست‌وحسابی را ممنوع از فعالیت کردی، از تمامی حقوق بایسته و شایسته سمت خودت در ارشاد و دولت و به‌قول خودتان بیت‌المال، و همه جاهایی‌که ویترین شما بود، کامل و بدون عیب‌ونقص بهره‌برداری کردی، از داوری و حضور در تلویزیون بگیر تا هزار جای دیگر!
حالا چرا ناراحتید که می‌گوئیم "فروش" ملاک اصلی سنجش و ارزیابی خوب بودن فیلم‌ها نیست، و این سه سال کابوس سینماگران بوده است!؟

اگر از واقعیت گریزان و بیمناک هستید، باشد بفرمایید برعکسش را می‌گوئیم؛
آقا اتفاقا این سه سال، یک دوران طلایی و رنسانسی در سینما بوده و عزیزان به چنان جایگاهی دست یافتند که جهان و جهانیان را یارای درک آن نیست.
خوب شد، دوست داشتید!؟

@r_dorost

قلمرو نقد

14 Oct, 07:42


کوته‌گویه/
📽️وفاق جای خود، اما با انجام کار خوب و انتخاب مدیر خوب شوخی نکنید

📽️آقای وزیر، جناب معاون، رئیس عزیز!
ماندن آدم‌ها در طولانی‌مدت در یک «سمت» مدیریتی، زمینه فساد را فراهم می‌آورد، شک نکنید.

فرصت تعویض کردن حال و هوای ادارات را از مردم و ارباب رجوع نگیرید، اگر شخصی بهتر دارید، آن را به‌کار برگمارید.

از به‌کارگیری نسل جوان مستعد نترسید و قدر و ارزش آدم‌های با تجربه را هم البته بدانید.
دانستن قدر یکی، به‌منزله به‌مرخصی فرستادن دیگری نیست، آدم‌های ابن‌الوقت و مدیران چسبنده و نابلدان را مرخص کنید، پیر و جوان!

وفاق خوب است، اما آمدن یک آدم درست و حسابی بر مصدر یک کار، به‌مراتب بهتر از اجرای موضوعی تحمیلی و بی‌ارزش است.

#فرهنگ
#سینما
#بهداشت
#سیستم
#روان
#مردم
#وفاق
#آینده
#ایران

@r_dorost

قلمرو نقد

13 Oct, 15:31


📽️سرمایه‌های هر دلی، حرف‌هایی‌است که برای نگفتن دارد

📽️استاد مسعود کیمیایی حرف‌هایی در این ویدئو می‌گوید که تمامی شرح امروز هنر و هنر سینمای ماست.

این ویدئو به‌مناسبت سالروز فقدان داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر پُر شده است؛ و کیمیایی می‌گوید؛ «هر وقت دل‌تنگش بشوم، فیلم‌هایش را می‌بینم.»

آیا سینما، همینی‌است که الان هست!؟ مردهایی که [به‌جای زن‌ها می‌خندند] می‌رقصند...!

@r_dorost

قلمرو نقد

10 Oct, 05:13


مدیریت فرهنگی اکنون و گذشته/
🎬افسانه داد

🎬دوره صدرات مرحوم «سیف‌الله داد» سیاست‌های او را در معاونت سینمایی نقد می‌کردم، جوانی پرشور بودم و درباره قانون سینما، جشنواره‌های موضوعی و هر چیزی که می‌شد تحلیل و نقد می‌نوشتم، مطالبی که چند سالی به‌شکل پیوسته در صفحه «اجازه هست» ماهنامه دنیای تصویر منتشر می‌شد.
(یاد دنیای تصویر آن روزها هم به‌خیر!)

«داد» خدابیامرز ارزش «نقد» را داشت، زیرا هنرمند، سینماگر و‌ مدیری فرهنگی بود و ردای معاونت به قامت‌اش می‌آمد.

وقتی که پس از پیروزی دوم خرداد ۱۳۷۶ به ارشاد رفت و مسئولیت سینما را پذیرفت، دفترش را تعطیل و‌ شرکت موفقی را که با دیگران ساخته بود، دوقفله کرد. (کدام مدیر فرهنگی از این کارها می‌کند!؟ خیلی‌ها می‌آیند که فردای خودشان را در بازار سینما بسازند!)

در دوره او چندین و چند جشنواره موضوعی برگزار شد، سمینار و هفته پژوهش، پنل‌های مختلف، و منتقدان از جمله خود من، به‌رغم نقدهای تند و تیزی که به دستگاه‌های زیر نظر معاونت و سیاست‌های سینمایی نوشته می‌شد، از مدعوین آن‌ها بودیم.
(او این‌ها را خوب می‌فهمید.)

«داد» مانند پهلوانی در گود و بی‌واهمه بود و همیشه «هماورد اندیشمند» می‌طلبید، چون خودش ارزشمند بود و اندیشه داشت.

برای بهتر شدن خروجی‌هایش انگار که با خودش هم در کورس بود. بارها خود من را صدا کرده و ‌خواسته بود که مثلا حتما در فلان سمینار مقاله‌ای بدهم و ...؛ با این روش‌ها توسعه‌یافتگی و پهنه‌ی باز و پذیرنده‌ی شخصیتش را به منصه ظهور می‌رساند و از چیزی نمی‌ترسید.

«داد» با نقد و منتقد «دوست» بود و چون سینماگری خوب و مدیری قوی و با برنامه بود، از نقد جدی استقبال می‌کرد و جریان نقد هم او را «لایق» و برجسته به‌حساب می‌آورد و بین مدیر و رسانه تعاملی سازنده و آشکار برقرار بود.
(حیف که عمرش به دنیا نبود!)

حالا نگاه کنیم به همتایان «داد» در این سال‌ها! مدیرانی که در اختفا می‌آیند و در اختفا می‌روند و از مواجهه با اهالی رسانه بالکل بیمناک‌اند، و بعضی هم آمده‌اند تا جیب‌ها را پر کنند!
(ترس از نقد و از دست دادن صندلی‌های لرزان و ویبره، ایشان را بیمناک کرده، ردای گشاد بر تن‌ها و...!)

«داد» و امثال او الان دیگر بدل به افسانه‌ شده‌اند، همتایان او که از کوچکترین نقدی می‌هراسند، «داد» را بدل به افسانه کردند وگرنه طبیعی‌اش این‌است که آدم با کفایت از چیزی نهراسد و مدیریت آشکار کند.

آنقدر این فاصله بین مدیران این سال‌های دستگاه‌های فرهنگی زیاد شده، که دیگر هیچ‌کدام هیچ نامی نشده‌اند، و آنقدر عملکرد نداشته‌اند که نیازی به نقد عملکرد ندارند، فقط می‌توان گفت که دستگاه‌های فرهنگی ما خالی‌اند، مدیر فرهنگی نداریم.

این مدیران کم‌خاصیت، بودجه‌هایی دارند و آن را غالبا صرف حفظ ساختمان و دستگاه و افراد تحت مدیریت‌شان می‌کنند! و دیگر خبری هم از برپایی سمینار و پژوهش و به‌روز شدن دانش صنف مربوطه و برگزاری پنل و جشنواره‌های موضوعی و‌ چه و چه هم نیست.

از تاخیرها و ناتوانی اینان است که آشکار می‌شود وضعیت مدیریت‌های فرهنگی کشور تا چه حد بحرانی و متزلزل است.
(یکی از این‌ها که فقط به‌دنبال وجاهت بخشیدن به کارهای نادرست خود و پخش کردن ناز و حرف‌های در گوشی است! که روی اپورتونیسم را سفید کرده!)

می‌خواهید عملکرد این حوزه را بسنجید به کار امسال و پارسال‌شان نگاه نکنید (که کلا فاجعه بود)، به خروجی این ۲۰ سال بنگرید تا ببینید که چرا در این مسیر پیش نمی‌رویم.

آقایان!
«مدیریت» ردایی نیست که به تن هر کسی بیاید، و مهم‌تر، مدیر فرهنگی است که باید «نامی» باشد برای اهل فرهنگ؛ نه رفیق «رانت» و «نسبت» و رجزخوانی‌های مشمئزکننده فرهنگی! (کسی‌که رجز می‌خواند تو خالی است.)

عرصه و میدان فرهنگ، عرصه جولان و کاربلدی و اندیشه است و امثال سیف‌الله داد را می‌خواهد. یعنی مدیر با ابهت دانشی، با سابقه و عملکردی درخشان؛ چیزی که سال‌های سال است آن را نداشته‌ایم، نداریم.

یاد آن روزگاران به‌خیر

@r_dorost

قلمرو نقد

05 Oct, 06:48


📽️۱۰ توصیه به رئیس جدید سازمان سینمایی!

📽️این چند خط نوشته را بشنوید، و اگر شد جدی بگیرید، ضرر نمی‌کنید.

۱-به متملقان بها ندهید، آن‌ها فریب‌تان می‌دهند.
۲-مداحان و مجیزگویان داخل دستگاه سینمایی را هم فوتی‌وفوری مرخص کنید، وگرنه در پایان، همین جایگاه را هم نخواهید داشت.
۳-برای مقابله با جریان سینمای مبتذل و فیلمفارسی به مدیران و مشاورانی نیاز دارید که اهل «شیتیله» نباشند، پس حتما به مدیران‌تان برسید.
۴-برای خنثی کردن جریان شبه‌معنوی در سینما (متمایل به اصلاح‌طلبی، همان چند کارگردانی که در هر دوره، با رانت و توصیه‌های بالادستی،‌ سرقفلی همه دوره‌های سینمای ایران شده‌اند و قدرت مکش‌شان خیلی زیاد است!) مدیران و مشاورانی بگیرید که بتوانند از عهده تبیین و فریب بزرگ «سینمای معناگرا»ی ایشان برآیند.
۵-کارتان سخت است. پشتوانه نظری خالی برای حضور تمام قد، مبارزه تمام قد، و برافراشتن تمام قد پرچم سینمای درست و حق و انصاف سینمایی، قطعا کافی نیست، اگر می‌خواهید به داد سینما و سینماگران برسید، مثل «داد» عملگرا باشید، و البته این‌که هر کسی توصیه آورد، رانت خواست، و با ارزش‌ها خواست پول در بیاورد، به دیوار بزنید.

۶-راه و سیاق جدید پیشه کنید، تق فیلم‌های مورد علاقه دهه‌های شصت و هفتاد و هشتاد درآمده است، به فیلم‌هایی التفات کنید که می‌توانند حرف و فرمی نو ارائه می‌دهند، مراقب جاعل‌ها هم باشید.
۷-تق فیلم‌های طنز و گیشه‌ای هم در حال در آمدن است، به کسانی راه بدهید که نخواهند به‌هر قیمتی، مسائل و مرزهای اخلاقی را زیر پا بگذارند، نگران صدای بلند (ما چراغ سینمای ایران را روشن نگه داشتیم) و طلبکاری‌ها و زیاده‌خواهی‌های ایشان نباشید.
۸-«برنامه مدون» برای سینما تدارک ببینید، باری به هر جهت‌بودن خوب نیست، راه‌های قبل را رفتن هم، بعید است نتیجه‌بخش باشد، به سینما برنامه نو بدهید، در مسیر و هدف نو بروید، و البته نه مُدل‌های من‌درآوردی الکی مثل تمامی این سال‌ها، که در لفافه‌ی کلمه، ارزش بودند و در محتوا، هیچ و پوچ.
۹-به نام‌های بزرگ در همه اصناف احترام باید گذاشت، اما مرعوب‌شان نباید بود.
با منتقدان، مدرسان، متفکران و مورخان سینما نشست بگذارید، حرف‌ها را بشنوید، به استقبال کسب جامعیت در نظر بروید، مثل دوره قبل، قشنگ نیست؛ آن‌ها فقط در خدمت یک طیف خودی‌ها بودند، و به کیان لطمه زدند..
.
۱۰-برای «سینما» کار کنید نه برای صندلی ریاست‌تان.
تا زمانی که برای سینما کار می‌کنید، سینما هم از شما دفاع می‌کند، اما به‌محضی که برای خودتان و آن صندلی کار کردید، کارتان تمام است، یادتان باشد این صندلی‌ها نوبتی‌است.

@r_dorost

قلمرو نقد

27 Sep, 12:14


📽️خط سوم

📽️موسیقی قصه‌های وحشی ۲۰۱۴ اثر: گوستاوو سانتائولایا را بشنویم.

مقالات شمس تبریزی:
‌آن خطاط سه گونه خط نوشتی؛ یکی او خواندی و لاغیر
یکی را، هم او خواندی هم غیر او؛
یکی نه او خواندی نه غیر او؛
آن خط سوم، منم...

@r_dorost

قلمرو نقد

26 Sep, 11:13


حرف‌هایی از سر ادراک و دلسوزی/
📽️از خواب برخیزید

📽️غلامعباس فاضلی، نویسنده و منتقد سینما (که در سال‌های دور با هم همکار مجله "دنیای تصویر" بودیم و سالی هم «سینما یک» را در شبکه اول اجرا می‌کرد) به «صبا» گفته است:
[مدیریت جدید سینما باید آگاه باشد که] «بخشی مهم از سینمای آینده ایران از طرف فیلمسازان تجربه‌گرا و نیمه‌حرفه‌ای شکل می‌گیرد؛ بنابراین لانه شغالی که در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بنا شده و سد راه سینمای آینده ایران قرار گرفته، باید خراب شود. مرکز گسترش به [یک] خانه‌تکانی اساسی نیاز دارد. »

فاضلی، نویسنده‌ای درجه یک و از نرم‌ترین منتقدان سینمایی در لحن بوده که همیشه خشم خود را در محتوای پربار واژه‌هایش پنهان می‌کرد، و حالا... ؛ آفرین به کلامش. تردید و تعارف نکنیم، در سال‌های بی‌کسی سینمای ایران، خیلی‌ها در مدیریت‌های سهمگین خود تازاندند و مست صندلی‌ها بودند، صندلی‌های لرزان و عروسان هزار داماد!

@r_dorost

قلمرو نقد

26 Sep, 08:25


📽️علت رنج دادن‌ به دیگران!

📽️چقدر حرف «اروین دی‌ یالوم» درست است. ما آن‌را در این سال‌ها با پوست و گوشت خود حس کرده‌ایم!

«حالا دیگر کاملا مشخص شده است که اکثر آدم‌هایی که به ما رنج می‌دهند، خودشان از آن رنج‌کشیده‌های تاریخ هستند که نتوانستند... ! نتوانستند از زخم‌های خودشان عبور کنند و در مسیر زندگی‌شان افرادی ناموفق بودند که حالا...».
آه از این دنیای خراب!

@r_dorost

قلمرو نقد

21 Sep, 14:54


کوته‌گویه/
📽️فیل مجدداً موش زائید

📽️دلِ خوش عزیزان را گرامی می‌داریم.

انشالله با لابی و کلک یک «اسکار خوشگل» دیگر برای سینمای ایران به ارمغان بیاورند، بر بخیل‌اش...

از خرت‌ و پرت‌هایی که این‌همه هوادارش بودند که جز «تمشک طلایی» و «زرشک زرین» در نمی‌آید، و همین یک حرکت هم، خودش دالی‌است بر مدلول این‌سال‌های بی‌خبری، بی‌هنری، نزول و قهقرا، و باشد به یادگار برای تاریخ... ؛ البته اگر جسارت به ساحت مبارک و خیلی محق‌شان نباشد و به مبحث شیرین و تخیلی «تنوع‌»شان بر نخورد! 😑

خداوکیلی چه روزهایی را به چشم خودمان دیدیم که روز را می‌گفتند شب است حتی به غلط؛ و شب را می‌گفتند روز است حتی به دروغ...

@r_dorost

قلمرو نقد

21 Sep, 03:57


📽️راز...

📽️دوستت دارم‌ ای تو بهترین لبخند؛
محکم‌ترین آغوشت را برای من کنار بگذار...

جهان گرفتار «جنگ» است، بیا و قبل از جان سپردن من؛ زنده‌ام کن...

@r_dorost

قلمرو نقد

17 Sep, 11:00


📽با شادی مردم نه؛ ولی با بلاهت و ابتذال مخالفیم

📽انصاف نیوز: رضا درستکار، منتقد سینما و تحلیلگر مسائل فرهنگی می‌گوید: الان در زمینه‌ی فرهنگ و هنر، این دولت از قبلی، «ویرانه» تحویل گرفته است.

این فیلم‌هایی که اکران می‌شوند، وهن هنر، موضوعات اجتماعی و خانواده‌اند.

تعامل با هنرمندان در دولت قبلی از بین رفت و عده‌ای برگزیده اما فاقد هنر، به‌دلیل رابطه‌ی خویشاوندی و جناحی فیلم ساختند.

سینمای طنز این سال‌ها پر از حرف‌های رکیک جنسی شده است، مطلقا فاقد دلالت‌های اجتماعی و فرهنگی، و قلابی‌اند؛ برخاسته از یک اقتصاد فاسد، و توزیعی ناعادلانه.

ما اگر مخالف شادی مردم بودیم، با فیلم‌هایی مثل مارمولک، لیلی با من است و اجارهنشینها هم مخالفت می‌کردیم. ما با ابتذال مخالفت می‌کنیم.

اگر دولت پزشکیان هم بخواهد همان روشی را که در ۲ دوره گذشته انجام شد، ادامه دهد، دیگر چیزی به نام فرهنگ نخواهیم داشت.

شرایط را طوری تنظیم کرده‌اند که کار به نفع آثار مبتذل و تهی از جوهر تمام ‌شود؛ این یعنی احتضار.

تهیه‌کنندگان این فیلم‌های پر فروش، واقعی نیستند، از بیرون سینما آمده‌اند و راهی را می‌روند که ربطی به فرهنگ ندارد.

@r_dorost

قلمرو نقد

14 Sep, 11:27


کوته‌گویه/
📽دروغهای شاخ‌دار سینمایی به‌مناسبت روز سینما!

📽این پست را «دوباره» پست می‌کنم، از بس به‌مناسبت‌هایی در روز سینما، دروغ شنیدم و شنیدیم!

حاجی! مهم نیست که شما درباره فعالیت‌های خودتان چه حرفی می‌زنید و چه جعلی می‌کنید و از تریبون‌های بدون بیننده، چه متنی را بیرون می‌دهید و کوکاکولا برای خودتان و عملکردهای مشعشع‌تان باز می‌کنید، مهم این‌است که مردم و منتقدان درباره شما اساسا همان چیزی را فکر می‌کنند که هستید... ؛ خداوکیلی تا کی می‌خواهید دروغ ببافید؟!

الهی! به‌تدبیر و به‌صلاح خود، پاک‌مان کن از این‌کینه‌ها، از این غم‌ها...

@r_dorost

قلمرو نقد

12 Sep, 08:24


"دیدار نیوز" و یک فرصت رسانه‌ای خوب و سازنده/۳
📽️این فیلم‌های طنز قابلیت نمایندگی ایران و نمایش در خارج از کشور را ندارند

📽️به‌دعوت لیلا قصاب‌زاده (پژوهشگر رسانه) در یکی از میزگردهای اقتصادی او (این‌جا اقتصاد فرهنگی) که برگزار می‌کند، به‌همراه علیرضا رئیسیان (سینماگر نام‌آشنا) حضور پیدا کردیم و نگاهی به جایگزین‌های فعلی سینمایی انداختیم.

دنیای جدید تعاریف سابق از تولید و اقتصاد را برنمی‌تابد و حتی وجه تجاری و اقتصادی فیلم‌ها هم شما را باید به یک ارزش رهنمون کند...

#علیرضا_رئیسیان
#رضا_درستکار
#لیلا_قصاب‌زاده
#دیدار_نیوز

@r_dorost

قلمرو نقد

09 Sep, 13:15


"دیدار نیوز" و یک فرصت رسانه‌ای خوب و سازنده/۲
📽️۵۰ درصد بودجه سازمان سینمایی هزینه نگهداری آن می‌شود | دولت می‌گوید من سالن ساختم! کجا ساختی که ما ندیدیم؟

📽️به‌دعوت لیلا قصاب‌زاده (پژوهشگر رسانه) در یکی از میزگردهای اقتصادی او (این‌جا اقتصاد فرهنگی) که برگزار می‌کند، به‌همراه علیرضا رئیسیان (سینماگر نام‌آشنا) حضور پیدا کردیم و نگاهی به سیاست‌های فرهنگی این چند سال انداختیم.

یک سینمادان حرفه‌ای، حتما از انواع سینما خبر دارد، نیازی نیست که سوادش را به‌رخ بکشد، حرف که می‌زند از بنیان‌های افکارش لذت می‌بری.

#علیرضا_رئیسیان
#رضا_درستکار
#لیلا_قصاب‌زاده
#دیدار_نیوز
#سیدرضا_موسوی (تدوین این پست)

@r_dorost