ناســــــاز @out_of_harmony Channel on Telegram

ناســــــاز

@out_of_harmony


ناساز: از فرهنگ و ادبیات و هنر.


راه ارتباط با ادمین
@outofharmony

آدرس اینستاگرام:
https://instagram.com/out_of_harmony

ناســــــاز (Persian)

ناســــــاز یک کانال تلگرامی در زمینه فرهنگ، ادبیات و هنر است که با هدف ترویج دستاوردهای فرهنگی و هنری به وجود آمده است. این کانال به منظور ایجاد ارتباط و تبادل نظر درباره‌ی موضوعات مربوط به فرهنگ و هنر تاسیس شده است. اگر به دنبال مطالب جذاب و نوآورانه در زمینه فرهنگ و هنر هستید، ناســــــاز یک منبع عالی برای شما خواهد بود. این کانال تلاش می‌کند تا اطلاعات جامع و کاربردی را به اشتراک بگذارد تا علاقمندان به این حوزه‌ها بتوانند از منابع خوب و معتبر برای یادگیری و توسعه‌ی دانش خود استفاده کنند. برای ارتباط با مدیران کانال و ارسال پیشنهادات و نظرات خود می‌توانید با ادمین کانال به آدرس @outofharmony در تلگرام در ارتباط باشید. همچنین می‌توانید فعالیت‌های ما را از طریق اینستاگرام نیز دنبال کنید: https://instagram.com/out_of_harmony

ناســــــاز

19 Nov, 18:36


خوشا آن که انگیزه‌ی هر چیز را باز شناخت،
و هراس دلگیر، سرنوشت سنگدل
و هیاهوی آخرین آزمند را زیر پا نهاد
و شادمانه خود را به رود پرخروش دوزخ سپارد.

ویرژیل شاعر روم باستان
نقاشی ویلیام بلیک
@out_of_harmony

ناســــــاز

17 Sep, 10:52


خوشبخنتد تمامی آن‌هایی که روح تورا درک نمی‌کنند! آن‌که روح تورا درک کرد، از هنبازی در بزرگی تو گریز ندارد، و از هنبازی در ناامیدی‌ات هم.
من تورا همان‌طور که هستی یافتم.


گوشه نشین در یونان/ هلدرلین
@out_of_harmony

ناســــــاز

10 Sep, 20:12


ای رفیقان روزگار من! اگر از درون می‌کاهید و نابود می‌شوید، از پزشکان و کشیشانتان نپرسید. شماها ایمان به هر آنچه بزرگ را از دست داده‌اید. پس یقین است، یقین تباه خواهید شد اگر این ایمان چون ستاره‌ای دنباله‌دار از آسمانی دیگر باز نگردد.

هلدرلین/هیپریون
محمود حدادی
نقاشی/ کاسپار داوید فردریش

@out_of_harmony

ناســــــاز

23 Aug, 23:13


هرچند که می‌کوشم که از مقصود خود بازنمانم، تقدیر مرا به عالَمی دیگر می‌اندازد.


عین‌القضات همدانی

@out_of_harmony

ناســــــاز

20 Aug, 23:11


هماره آرام و قرارم آن‌جاست که نیستم، که هرگز از آنم نخواهد بود... هرگز آن‌جا که حس می‌کنم نیستم. و به دنبال خودم که می‌گردم، نمی‌دانم چه کسی در جستجوی من است. این ملال مدام عاجزم کرده. انگار از جان خودم تبعید شده‌ام.


پسوا

@out_of_harmony

ناســــــاز

22 Jul, 13:14


شرمگین از بودن، ای سایه‌های چروکیده
ترس‌زده، پشت‌خمیده، به دیوار چسبیده؛
هیچ‌کس برشما درودی نمی‌فرستد سرنوشت‌های غریبِ بربادرفته!
تکه پاره‌های بشریتِ در ابدیت به‌ثمر رسیده!


ولی من شما را از دور مهربانانه می‌پایم
چشم‌نگران، دلواپس پاهای مرددتان
انگار پدرتان باشم، چه حادثه‌ی اعجاب‌آمیزی!

من شاهد شکفتگی شهوات ناآزموده‌تان هستم؛
چه ظلمانی، چه روشن، روزهای گمشده‌تان را می‌زیم؛
روحم از تمام فضایلتان می‌درخشد!


شارل بودلر/ نقاشی ویلیام بلیک
@out_of_harmony

ناســــــاز

20 Jul, 14:47


چشم‌های پرسشگر تو غمگین‌اند. آن‌ها می‌خواهند قصد مرا بدانند،
همان‌طور که ماه عمق دریا را می‌پیماید.
زندگی‌ام را، سراسر، پیش چشم‌های تو عریان کرده‌ام،
بی آن‌که چیزی را پنهان کرده یا پیش خود نگه داشته باشم.
برای این است که تو مرا نمی‌شناسی.


تاگور
@out_of_harmony

ناســــــاز

10 Jul, 20:44


من خون خویش را به دریاها بخشیدم
آه ای کشتی‌ها در خون من پیش برانید
من به ژرفاها خفته‌ام آرام!

رافائل آلبرتی
نقاشی/ ویلیام ترنر

@out_of_harmony

ناســــــاز

24 Jun, 12:36


و اما شما، به دروغ‌ها حقیقت را می‌پوشانید؛
براستی که جملگی، طبیبان بی خاصیتید!
کاش که به کل خاموش می‌شدید،
که برای شما این حکمت می‌بود.

عهد عتیق/ ایوب
نقاشی/ جیمز انسور

@out_of_harmony

ناســــــاز

14 May, 13:49


حتی اگر بگویم آفتاب و ماه و ستاره، این‌ها همه می‌افتند. مگر من چه خواستم؟

آلخاندرا پیسارنیک
@out_of_harmony

ناســــــاز

12 May, 00:10


مرا بِرَهان
از گذشته‌ی به کمال نرسیده‌ام
که از فرا پشت به من چسبیده است و
مرگ را دشوار می‌کند.

تاگور
@out_of_harmony

ناســــــاز

11 May, 00:28


اندیشه‌های غمگینم
با پرسیدن نام‌شان
مرا می‌آزارند....

تاگور
@out_of_harmony

ناســــــاز

10 May, 14:11


در آنجا هرکس نزدیک‌ترین خود را می‌درد و
این آغاز دوزخ است.

دانته/ دوزخ
@out_of_harmony

ناســــــاز

09 May, 20:04


نمی‌دانستم چرا می‌خواهم بگریم، اما می‌دانستم اگر کسی با من حرف بزند یا دقیق نگاهم کند یک هفته‌ی تمام خواهم گریست.

سیلویا پلات
@out_of_harmony

ناســــــاز

28 Apr, 15:17


سیاه‌چرده‌ام و زیبا
چون سیاه‌چادر بادیه‌نشینان
ننگرید که آفتاب‌سوخته‌ام
برادرانم مرا واداشتند
که از تاکستان نگهبانی کنم
و از تاک تن خود نگهبانی نتوانستم.


عهد عتیق/غزل غزل‌های سلیمان
@out_of_harmony

ناســــــاز

26 Apr, 14:59


شبانگاه بر بستر خویش
او را که جانم دوست می‌دارد جستم
دست کشیدم اما او را نیافتم
پس برخاسته
شهر را زیر پا گذاشتم
در رهگذرها و میدانگاه‌ها
او را که جانم دوست می‌دارد، جستم
او را جستم، اما نیافتم
او را خواندم، اما پاسخی نگرفتم
نگهبانان شبگرد به من برخوردند
پرسیدم:
«آیا محبوب جان مرا دیده‌اید؟»
اما ایشان مرا زدند و مجروح ساختند
قراولان جامه بر تنم دریدند
ای خواهرانم، ای دختران اورشلیم
شما را به آهوان صحرا قسم
اگر دلداده‌ی مرا یافتید
به او بگویید چه بر من رفت.


غزل غزل‌های سلیمان
@out_of_harmony

ناســــــاز

20 Apr, 13:42


گفت توکا
« شبِ تاریک را، بار درون وهم‌ست، یا رویای سنگینی‌ست !»
و با مردی درون پنجره بار دگر برداشت آوا:
«به چشمان اشک ریزانند طفلان.
منم بگریخته از گرم زندانی که با من بود،
کنون مانند سرما، درد با من گشته لذتناک

به رویم پنجره‌ت را باز بگذار،
به دل دارم، دمی با تو بمانم،
به دل دارم، برای تو بخوانم.»

نیمایوشیج
@out_of_harmony

ناســــــاز

16 Apr, 11:37


خونِ خود را شولای تن کرده‌ام و ره می‌سپارم_
گدازه‌ها راهبرِ منند و ویرانه‌ها رهنمون_
خلقی است که موجِ خیل ِ انبوهش
در هیئت طوفانِ زبانهاست: هر عبارت را
پادشهی است، و هر دهانی قبیله‌ای است.
و منم رانده‌ی همه‌ی قبایل.

آدونیس/ اسماعیل/ ترجمه‌ی موسی اسوار
@out_of_harmony

ناســــــاز

15 Apr, 13:28


خاموش باد ناخوش نوای آن‌کس
که در مردمان این شهر به سیه‌کاری و پراکندگی کوشد
دور باد از خاک این شهر
که از خون برادران و خویشان نوشد
بادا که مردم این شهر در عشق یگانه
و در کین یگانه باشند.

آیسخولوس/ عبدالله کوثری

@out_of_harmony