نيچه كاوي @nichekavi Channel on Telegram

نيچه كاوي

@nichekavi


📖 اندیشگاهي برایِ کاوش در هزارتویِ نیچه، و هر چه که اندیشه را برانگیزد و جان را برافروزد: فلسفه، ادبیات، هنر...
✍️گفتارها همه به قلمِ «حامدِ حجت‌خواه» است.

نيچه كاوي (Arabic)

نيچه كاوي هو قناة تلغرام تهتم بالكتابة الإبداعية والشعر. يقدم لكم المؤلفون والشعراء الشباب فرصة للتعبير عن أفكارهم ومشاعرهم من خلال كتاباتهم. إذا كنت تبحث عن مكان لتشارك فيه قصائدك ونصوصك الأدبية مع مجتمع محب للكتابة، فنيچه كاوي هو المكان المناسب لك. ستجد هنا التشجيع والدعم اللازمين لتطوير مواهبك الكتابية والإبداعية. سجل في القناة الآن وانضم إلى مجتمع الكتاب والمثقفين الذين يشاركون أفكارهم وأحاسيسهم من خلال الكلمات.

نيچه كاوي

17 Nov, 08:56


📙
«مرگ هم می‌میرد» نامِ کتابی‌ست دربردارنده‌ی گُزیده‌ی سروده‌های کلاسیکِ من ــ در قالبِ غزل و مثنوی و دوبیتی‌پیوسته و رباعی ــ از دورانِ نوجوانی تا به امروز.

📌 این مجموعه‌شعر را «نشرِ چشمه» منتشر کرده است.

عکس: حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

20 Mar, 18:47


گویند ببین که گُل به‌بار آمده است
با بادِ بهار، یادِ یار آمده است

در دامِ نشانه‌ها نباید افتاد
با نامِ بهار، نابهار آمده است

سروده‌ی حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

11 Dec, 21:11


@nichekavi
⚡️آنچه انساني را والا می‌سازد نه شدّتِ احساس‌های والا، که مدّتِ آن‌هاست.⚡️

💎 امروزه «احساسِ والا» گوهري‌ست کمیاب که اگر هم یافت شود، ماندگار نیست. گاه شور و اشتیاقي شگرف چنان ما را فرامی‌گیرد که خود را فاتحِ بلندترین قلّه‌های جان می‌انگاریم، امّا آن حسّ و حالِ ناب را در گذرِ زمان از دست می‌دهیم. چرا چنین می‌شود؟ زمان با ما چه می‌کند؟ چیزهای والا، نخست ــ چون همه‌ی پدیده‌های نو و زیبا ــ ما را دیوانه‌وار به سوی خود می‌کشانند و احساسِ عاطفیِ شدیدي در ما برمی‌انگیزانند و ما ظاهراً عاشق می‌شویم. در آغازِ عشق، اتّفاقي رخ نمی‌دهد. فقط ماییم و هجومِ احساساتِ‌مان. سپس این احساس‌ها، خواه‌ناخواه جریان‌ساز می‌شوند و رویدادهایي را رقم می‌زنند و از ما «کنش» می‌طلبند. ما به‌خاطرِ داشتنِ یک احساسِ والا، ناگهان خود را در میدانِ جنگ می‌یابیم ــ جنگِ میانِ والایی و عوامانگی؛ جنگِ بی‌پایانِ زیبایی و زشتی. این یعنی یک‌تنه در برابرِ یک ارتش ایستادن. این‌جاست که عیارِ عشق را محک می‌زنند. این‌جاست که ترسویان سپر می‌اندازند و آتشِ عشقِ‌شان فروکِش می‌کند.

❤️ عشق ورزیدن در حدِّ حرف و خیال، آسان است و زحمتي ندارد. می‌توان نشست و از یک احساسِ والا، مانندِ مادّه‌اي مخدّر، غرق در لذّت شد و به فضا سفر کرد. امّا آنگاه که پای عمل به میان می‌آید، نقشِ والا فرومی‌ریزد و اصلِ والا فرامی‌خیزد. احساسِ والا در درازمدّت، انسانِ والا می‌سازد. چرا که احساسِ والا هر چه بیش‌تر در برابرِ «بازدارنده‌ها» و فشارِ «پستی‌ها» دوام بیاورد، بر قدرت‌اش افزوده خواهد شد. شدّتِ احساس در مدّتِ کوتاه، راه به جایي نمی‌بَرَد. «احساسِ والا» را «عشق» می‌خوانم، چون هیچ احساسي والاتر از عشق نمی‌شناسم. عشق اگر نه یک تب و تابِ گذرا، که به‌راستی عشق باشد، انسان را به عالی‌ترین درجه‌ی تعالی می‌رسانَد. امّا عشق‌ورزی به‌قولِ حافظ، کارِ بازی نیست و می‌باید جان و عمرِ خود را در این راه گذاشت. جنابِ عشق، بلند است و همّتي بلند می‌خواهد. مردم عشق را برای لذّت‌اش می‌خواهند و نمی‌دانند که عشقِ راستین، سرآغازِ سختی‌ها و بلاها و رنج‌هاست. عشق در جنگ و حماسه و پایداری، معنا می‌یابد. عاشق هرگز خسته نمی‌شود. و سرانجام، تنها انسانِ والا و فاتح و عاشق است که در اوجِ لذّت، بال می‌گشاید.

نازپروردِ تنعّم نبَرَد راه به دوست
عاشقی شیوه‌ی رندانِ بلاکش باشد

🖌 حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

11 Dec, 21:11


@nichekavi
در این باره بخوانید: 👇

نيچه كاوي

20 Oct, 17:03


@nichekavi
استاد محمّدِ شهبازی، خوشنویسِ زبردست، رباعیِ من برای بزرگمردِ نستعلیق استاد عبّاسِ اخوین را از سرِ عشق، به خطِّ خوش نوشت و چلیپای زیبا و برازنده‌ای را که می‌بینید، نقش زد.
💐

سروده‌ی حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

08 Oct, 19:13


چون صاعقه راهِ خویش را بُگشادی
آتش شدی و به جانِ شب افتادی

از پچپچه‌ها ملول بودیم که تو
آوازِ بلندِ عشق را سر دادی


🖌 رباعی از حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

25 Jul, 10:08


@nichekavi
گنجینه‌ی زنده‌ی بشری❗️

از شگفتی‌های روزگارِ مدرن، همین بس که یک نهادِ دولتی و به‌طبع سیاسی، چند تن از هنرمندانِ معاصر را «میراثِ فرهنگی» بخواند و به‌عنوانِ «گنجینه‌ی زنده‌ی بشری» شماره‌گذاری کند! وزارتِ میراثِ فرهنگی و گردشگری اگرچه پاسدارِ فرهنگ شناخته می‌شود، امّا بخشي از ساختارِ دولت و نظامِ سیاسیِ کشور است. به گواهِ تاریخ، سیاست و فرهنگ نه تنها با هم خویشاوندی ندارند، که به‌گفته‌ی نیچه: «فرهنگ و دولت دشمنِ يکديگرند: «دولتِ فرهنگی» يک ايده‌ی مدرن است. هر يک از اين دو به هزينه‌ی ديگری زندگی می‌کند؛ باليدنِ هر يک از کيسه‌ی آن ديگری‌ست.» به هر حال وظیفه‌ی این وزارتخانه می‌باید حفظِ آثارِ تاریخی‌باستانی و حراست از میراثِ فرهنگی باشد. آخر چه‌گونه می‌توان هنرمندي را که میراث‌بَر است و هنوز در بندِ «معاصرت»، میراث‌گذار دانست و از او محافظت کرد؟! گذرِ سده‌ها و هزاره‌هاست که میراث‌گذاری و ماندگاریِ یک هنرمند یا اندیشمند را اثبات می‌کند، نه «گنجینه‌ی زنده‌ی بشری» خواندن‌اش از سوی یک نهادِ دولتی. «تاریخ» باید بگوید که چه کسي ماندنی است و تاریخ را «مردم» رقم می‌زنند. این مردم‌اند که اثري را در حافظه‌ی تاریخیِ خود ثبت و ضبط می‌کنند و جاودانه می‌سازند. دولت‌ها چه‌کاره‌اند که فرادستِ تاریخ بنشینند و برای آینده دستورالعمل بنویسند؟!

آیا فرهنگ و هنرِ سرزمینِ ما گنجي بزرگ‌تر و گران‌تر از شاهنامه‌ی فردوسی به خود دیده است؟ آیا فردوسی با نشانِ حکومتی، فردوسی شد؟ آیا حکومت‌ها بودند که جایگاهِ شاهنامه را در تاریخ، تعیین کردند؟ هرگز! فردوسی، زبانِ ایران شد و بر پایه‌ی خواستِ ملّت‌اش به جاودانگی پیوست. کاتبان از کتابتِ شاهنامه به خود می‌بالیدند و حافظه‌ی جمعیِ ایرانیان، پاسبانِ این گنج بود. دولت‌ها با کدام معیارِ فراتاریخی و بصیرتِ فوقِ‌انسانی می‌خواهند از میانِ بزرگانِ هنرِ معاصر که هنوز کارنامه‌ی ایشان به دستِ تاریخ سپرده نشده است، چند تن را برتر از هم‌ترازانِ خود بشمارند و گنجینه‌ی زنده‌ی بشری بنامند؟! پای یونسکو و کنوانسیون‌های بین‌المللی را پیش نکشید که عذرِ بدتر از گناه است. به خطا رفتنِ دنیا، دلیل بر حقّانیّتِ یک خطا نیست. جز مردم و تاریخ، هیچ نهاد و سازماني نمی‌تواند بگوید که چه کسي اثرش گنجینه است و جاودان خواهد بود. کارگزارانِ فرهنگ می‌توانند با پشتیبانی از هنرهای آسیب‌پذیرِ ایرانی که گذشته‌ی پُرفروغي داشته‌اند، نگهبانانِ میراثِ ملّیِ ما باشند، نه این‌که میراث‌گذارانِ آینده را از حالا انتخاب کنند!

🖌حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

25 Jul, 10:06


@nichekavi
در این باره بخوانید:👇

نيچه كاوي

25 Jul, 08:15


در عشق دلی اسیرِ هجران دارم
می‌خندم و گریه‌های پنهان دارم

تا وصلِ تو این‌چنین که من می‌بینم
در پیش هزار مرگ و یک جان دارم

سروده‌ی حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

24 Jun, 09:34


@nichekavi
کتابی که خطّ خورد

«حافظِ خطّ» لقبی بود که من برای خوشنویسِ بزرگ، استاد غلام‌حسینِ امیرخانی برگزیدم و کتابی با همین عنوان پدید آوردم. خوشنویسیِ رویِ جلد را خودِ استاد عهده‌دار شد. ایشان چند خطّی نیز برای پشتِ جلد از قولِ خود «کتابت» کرد و قاطعانه مُهرِ تأییدِ خویش را بر کتاب نقش زد. از حافظیّتِ امیرخانی در خطّ، مفاهیمِ گوناگونی را در نظر داشتم که برای طرحِ آن‌ها، هم باید به هنرِ استاد می‌پرداختم و هم به منشِ او. بنابراین لازم بود که در ارتباطی تنگاتنگ با همدیگر باشیم. من با همه‌ی عشق و توان‌ام چند ماه از عمرِ خود را بی‌مزد و منّت، یکسره به‌پای این کتابِ پُرزحمت نهادم تا خدمتی به فرهنگ و هنرِ سرزمین‌ام کرده باشم و بس. چون امیرخانی را نه یک شخص، بلکه یک شخصیّتِ نمادینِ فرهنگی می‌دیدم.

سرانجام «حافظِ خطّ، امیرخانی» آماده‌ی انتشار شد و مجوزِ ارشاد را گرفت، که یکباره رفتارهایی از استاد سر زد ناهمساز با بنیادِ کتاب. آنگاه پرده کنار رفت و باورهای من فرو ریخت و یکی از تلخ‌ترین ماجراهای زندگی‌ام رقم خورد! من نمی‌توانستم کتابی را که دیگر خود بدان باور نداشتم، به هر قیمتی چاپ کنم و به دستِ مردم بدهم. همان‌گونه که در سراسرِ زندگی‌ام از «نام و نان» درگذشته بودم، این بار نیز دلخسته امّا سربلند از بازیِ روزگار بیرون آمدم. من به خطا رفتم، امّا بر خطا نماندم. بی‌درنگ قراردادِ خود با ناشر را فسخ کردم و مانعِ انتشارِ کتاب شدم و اکنون فاش می‌گویم: «از کتابی که خود پدید آورده‌ام، برائت می‌جویم.»
تاریخ از کنارِ این رخداد، خاموش نخواهد گذشت.

🖌 حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

24 Jun, 09:32


@nichekavi

کتابی که خطّ خورد

بخوانید: 👇

نيچه كاوي

30 May, 11:36


@nichekavi
کدام پدر؟

شگفت‌آورترین دلسوزی به حالِ رومینا را پدراني کردند که گفتند: «فقط باید پدر باشی تا عمقِ فاجعه را بفهمی.»! مگر کسي که این فاجعه را رقم زد، یعنی خودِ قاتل، پدرِ مقتول نبود؟ پس چرا او وظیفه‌ی پدریِ خود دانست که گلوی دخترش را پاره کند؟ فرزندکُشی‌ها نشان می‌دهند که پدران و مادران همیشه برحق نیستند و این باوري نادرست است که والدین، صلاحِ بچه‌هایشان را بهتر از همه و حتا بهتر از خودشان می‌دانند. پدري که در واکنش به قتلِ رومینا می‌گوید: «فقط باید پدر باشی تا بفهمی...» اگرچه منظورش اظهارِ همدردی است، امّا به نوعي دیگر باز هم دارد بنا را بر این می‌گذارد که حسِّ پدرانه در میانِ همه‌ی پدران، حسّي یکسان و مقدّس است و ایجادِ حقانیّت می‌کند. قاتل با همین فکر دست به جنایت زد. در جمله‌ی «هیچ‌کس مثلِ پدر نمی‌تواند غمخوارِ دختر باشد.»، باز هم نشاني از حقِ مطلقِ پدر نسبت به دختر دیده می‌شود. کم نبوده‌اند پدراني که در طولِ تاریخ دخترانِ‌شان را کُشته‌اند. پس چرا هنوز اصرار داریم که بگوییم «هر پدري» صلاحِ دخترش را بهتر از کلِّ عالَم می‌داند؟ وانگهی، مگر کُشتن فقط سر بریدن است؟

در مملکتِ ما چه بسیارند دختراني که پدرانِ‌شان تصمیم می‌گیرند به دانشگاه نروند یا به کدام دانشگاه بروند و با چه کسي ازدواج کنند. دخترانِ عصیانگر نیز در مخالفت و لجاجت با پدرانِ مستبد و برای فرار از زندانِ خانه، گاهي دست به بدترین و عجولانه‌ترین انتخاب‌ها می‌زنند. پدر در فرهنگِ ما یعنی صاحب‌اختیارِ مطلقِ دختر. سرنوشتِ بسیاري از دخترانِ ما به دستِ پدرانِ‌شان نوشته می‌شود. همه‌ی کساني که می‌گویند چرا قاضی یا پلیس رومینا را به پدرش سپرد، خودشان اگر یک دخترِ فراری را در همسایگی‌شان ببینند، او را فوراً تحویلِ پدرش می‌دهند. اگر رومینا به خانه‌ی پدرش برگردانده نمی‌شد، همه دادشان درمی‌آمد که: «عجب زمانه‌اي‌ست! چه کسي خیرخواه‌تر و نزدیک‌تر از پدر به دخترش! کاسه‌ی داغ‌تر از آش شده‌اند!» امّا حالا که دختر به دستِ پدر سلّاخی شده است، همه ژستِ روشنفکری گرفته‌اند.

دیگر وقتِ آن رسیده است که بدانیم دختر مالِ پدر نیست و پدر حق ندارد زندگیِ فرزندان‌اش را در دست بگیرد. هر پدري را گرامی نشماریم. نخست بپرسیم: کدام پدر؟ بدانیم کمتر کسي لیاقتِ مقامِ پدری را دارد و هر مردي که بچه پس انداخت، پدر نیست. بدانیم تعلیم و تربیت باید از جنسِ نور باشد، نه افسار و شلّاق، نه غُل و زنجیر، نه دشنه و داس.

🖌 حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

29 May, 14:49


حرفِ مردم داس شد در دستِ او
دخترِ خود را برید آنگه گلو

حرفِ مردم شد حدیثِ آه و درد
کان پدر دخترکُشی بهرِ چه کرد؟

سروده‌ی حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

06 Apr, 11:02


@nichekavi
🌐 پساکرونا

این روزها سخن از جهانِ پساکرونا و انسانِ پساکرونا در میان است. دگرگونی‌هایي که «پساکرونااندیشان» پیش‌بینی می‌کنند، کمي تغییر در بازی‌های سیاسی و باورهای مذهبی و روابطِ اجتماعی است. البته این تغییرات به نظرِ خودشان خیلي بزرگ و چشمگیرند، امّا برای کسي که کلیّتِ هستی و دورترین آینده را در نظر دارد، جابجاییِ چند مهره و چند واکنشِ گذرا، تحوّلِ عظیمي به شمار نمی‌آید. انساني که می‌تواند از شوکِ کرونا چون یک امکان بهره ببرد و زندگیِ خود را از نو بسازد، آرزومندِ بازگشت به دورانِ پیش از کروناست و در قرنطینه با همان ذهنیّتِ اسیرِ پول و صنعت‌اش، فلسفه‌بافی می‌کند که جهانِ پساکرونا چه‌گونه خواهد بود! و نمی‌فهمد که همین روحیه‌اش چه فاجعه‌اي پس از کرونا رقم خواهد زد! آری، واقعیّت این است که انسانِ از قرنطینه درآمده‌ی پس از کرونا، خِردباخته‌تر و آزمندتر و پُرشتاب‌تر، زندگیِ ماشینی‌اش را ادامه خواهد داد. نظامِ سرمایه‌داری، تشنه‌تر از همیشه، بشریّت را به بردگی خواهد گرفت. غولِ صنعت و تکنولوژی با دهاني گشاد‌تر و دنداني تیزتر، محیطِ زیست و جانداران را خواهد جوید. مردم در حالي که نسبت به هم بدگمان‌تر و بیگانه‌تر شده‌اند ــ با لبخندهای دروغین ــ بیش‌تر از گذشته در هم خواهند لولید. پیش از کرونا اگر کورسویي از «خدا» در میان بود، آن نیز رنگ خواهد باخت و انسان‌ها بی‌ایمان‌تر و سرگشته‌تر، در ظلمتکده‌اي با حاکمیّتِ پول، به تباه کردنِ عمرِ خویش خواهند نشست.

ما در قرنطینه چه می‌کنیم؟ آیا جز این است که بیش‌تر از همیشه به تکنولوژی پناه آورده‌ایم؟ ما برای گریز از خودمان و پُر کردنِ تنهایی‌مان، دامانِ تکنولوژی را گرفته‌ایم. آن‌چه ما را در قرنطینه نگه داشته، همین جلوه‌های جادوییِ فناوری‌ست. دستِ ما دنبالِ وسیله‌اي می‌گردد که زمان را بکُشد. ما تکنولوژی را برای رفاه و سرگرمی و وقت‌کُشی می‌خواهیم. اینترنت که می‌توانست رسانه‌اي در خدمتِ فرهنگ و هنر و اندیشه باشد، تریبونِ غوغاگران و سبک‌مغزان و بی‌هنران شده است. چرا؟ چون ابتذال و هرزگی، تماشاچیِ فراوان دارد. امّا فرهیختگی، حوصله‌ی مردمانِ مدرن را سر می‌بَرَد. شبکه‌های اجتماعی برای فردیّت‌زدایی از افراد و فراگیریِ اخلاقِ گلّه‌ای ساخته شده‌اند. همه باید مصرف‌کننده‌ی تولیداتِ سیستمِ سرمایه‌داری باشند. هر خطري که زندگیِ ماشینیِ ما را تهدید کند، ما را برای مقابله با آن خطر به سوی ماشینی‌تر شدن می‌کِشانَد. ما را خوابِ سنگیني فروگرفته است!

🖌 حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

06 Apr, 11:01


@nichekavi
بخوانید:👇🏻

نيچه كاوي

05 Apr, 08:53


@nichekavi
کفرانِ زمین

برای گسترش نیافتنِ ویروسِ کرونا، بسیاری از هواپیماها زمین‌گیر شدند و اتومبیل‌ها خاموش ماندند و غول‌های صنعت کمتر دود کردند و در یک کلام: زمین نفس کشید. و نفس کشیدنِ زمین، یعنی نفس کشیدنِ ما. انسان، آلودگیِ محیطِ زیست و کاهشِ منابعِ طبیعی که آینده‌ی زمین و همه‌ی جانداران را به خطر می‌اندازد، نادیده می‌گیرد و همچنان بر طبلِ صنعت و تکنولوژی‌اش می‌کوبد، امّا در برابرِ یک عاملِ طبیعی به‌نامِ ویروسِ کرونا دست و پای خودش را گم می‌کند و زنگِ خطر را در سراسرِ دنیا به صدا درمی‌آورد. همه می‌دانیم کرونا بلایي نیست که بتواند نسلِ بشر را منقرض کند و از میانِ مبتلایان، شمارِ بسیار اندکي (آن هم بیش‌تر سالمندان و ناتوانان) را به کامِ مرگ می‌کِشد. اینک مردمِ دنیا به گونه‌اي رفتار می‌کنند که انگار فقط کرونا عاملِ مرگ است و بس! حال آن که پیش از کرونا، انسان‌ها به هزاران شیوه‌ی دیگر می‌مردند. امروز نیز همان است، امّا می‌خواهم بگویم همین مردمي که اکنون در قرنطینه‌اند و اهلِ بهداشت شده‌اند، اگر کرونایی نبود، چه بسا در رفت‌وآمدها جان می‌باختند یا در اثرِ آلودگی‌های دیگر. بنابراین آمارِ کلّیِ مرگ با دورانِ پیش از کرونا چندان فرقي نکرده است. وانگهی، آسیبي که نوعِ زندگیِ ما به زمین و در نتیجه به خودِ ما می‌زند، بسیار فراتر از تاخت‌وتازِ یک ویروسِ ناقابل در یک مقطعِ زمانیِ کوتاه است. در واقع کرونا اصلاً زیاني برای چرخه‌ی حیات ندارد، امّا این حجمِ عظیمِ گازهای گلخانه‌ای که ما برای برپاییِ امپراتوری‌مان تولید و انبوهِ منابعی که بی‌رویّه مصرف می‌کنیم، تمامیّتِ هستی را تا چند دهه‌ی دیگر به نقطه‌ی پایان خواهد رساند. انسان با جمعیّتِ افسارگسیخته و زندگیِ صنعتی‌اش در حالِ بلعیدنِ زمین است. این را همه می‌دانند، امّا هیچکس حاضر نیست از این لذّتِ ماشینی و رفاهِ مصنوعی چشم بپوشد و دست از تخریبِ زمین بردارد!

ما مردمانِ مدرن، از ویروسِ کرونا که جزئی از کلیّتِ اقتصادِ زندگی به شمار می‌رود، تراژدی ساخته‌ایم و فاجعه‌ی بزرگِ مرگباري را که خودمان داریم برای زمین و جانداران رقم می‌زنیم، به هیچ گرفته‌ایم! ما را چه می‌شود؟! پیش از کرونا، ما کارگزارانِ تباهی و مرگ بوده‌ایم. اکنون در قرنطینه، دل‌مان برای کدام زندگیِ قبل از کرونا تنگ شده است؟ مگر ما هرگز زیسته‌ایم؟ ما همیشه در حالِ بافتنِ طنابِ دارِ خودمان بوده‌ایم. کرونا نمی‌تواند یک از هزارِ آن‌چه را که ما با خود کرده‌ایم، با ما بکند. باور کنید، ما از کرونا خطرناک‌تریم!

🖌 حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

05 Apr, 08:52


@nichekavi
بخوانید:👇🏻

نيچه كاوي

03 Apr, 10:50


@nichekavi
در قرنطینه

امروزه انسان همه‌ی دغدغه‌اش جان به در بردن از ویروسِ کروناست. مردم دل‌شان می‌خواهد به زندگیِ پیش از کرونا برگردند و با حسرت از گذشته‌ای که قدرش را ندانستند، سخن می‌گویند. اینجاست که باید گفت: کرونا هم نتوانست ما را آدم کند! کرونا در مقامِ یک عاملِ طبیعی، در زندگیِ انسانِ ماشینی، دگرگونی‌های بزرگی پدید آورد و امکانِ بازاندیشی و بازبینی برای ما فراهم کرد، امّا ما این امکان را فروگذاشته‌ایم و فقط حسرت می‌خوریم که چرا چون قبل نمی‌توانیم از سر و کولِ هم بالا برویم و حسابی پول دربیاوریم! همه در قرنطینه، دل‌شان برای «گِرد آمدن‌های مورچه‌وار» به‌قولِ نیچه، تنگ شده است. وقتی حرفِ دلِ مردم را در شبکه‌های اجتماعی می‌خوانی، می‌بینی همه‌ی مشکل‌شان این است که نمی‌توانند در هم بلولند و بس. البته این مشکل را به صورتِ کاملاً رمانتیک و شاعرانه ابراز می‌کنند و روان‌شناس‌ها هم دادِ سخن می‌دهند که انسان موجودي اجتماعی‌ست و حالا ببینید که از فراقِ هم دارند چه می‌کِشند؛ پس بیا تا قدرِ یکدیگر بدانیم و از این حرف‌ها. از سوی دیگر همین موجودِ اجتماعی نمی‌تواند با دو سه نفري که در قرنطینه برایش مانده است بسازد و معمولاً اعضای خانواده از فرطِ خانه‌نشینی به جانِ هم می‌افتند. اینجاست که حقیقتِ زیباترین گُزین‌گویه‌ی نیچه به پدیدارگری می‌رسد: «با هم بودن کاری‌ست گران.» خانواده‌اي که زیرِ یک سقف با هم می‌جنگند، بهتر است نخست دلِ هم را به دست بیاورند و سپس دلتنگِ دیگران باشند.

کرونا همچنین نشان داد که تحمّلِ تنهایی برای مردم خیلی سخت است، نه به‌خاطرِ اجتماعی بودنِ انسان. اجتماعی بودن چه ربطي به این دارد که کسي نتواند چند روز در خانه‌اش بتمرگد و با دیگران دورادور در ارتباط باشد؟! باید دید چرا مردم در تنهایی چنین کلافه و عصبی می‌شوند. پاسخ‌اش را نیچه داده است: «نادوستیِ شما با خویش، تنهایی را برای شما زندان می‌کند.» به‌راستی جز این نیست. کسي که با خودش دوست نباشد، نمی‌تواند تنهایی را تاب بیاورد. آدم‌ها دور و برشان را شلوغ می‌کنند تا از خودشان بگریزند. آدم‌هایي که در بیرون، هزار کار دارند و نمی‌توانند سر بخارانند، در خلوتِ خود به یک هیچکاره بدل می‌شوند و نمی‌دانند چه بایدشان کرد. حال آن که بزرگ‌ترین و ارزشمندترین دستاوردهای بشر در خلوت و خاموشی، رقم خورده‌اند. وضعیّتي که کرونا در زندگیِ امروزِ ما ایجاد کرده است، به ما امکان می‌دهد که گذشته‌ی تباه‌مان را بکاویم و آینده‌اي دیگرگونه بیافرینیم.

🖌 حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi

نيچه كاوي

03 Apr, 10:48


@nichekavi
بخوانید:👇🏻

نيچه كاوي

02 Apr, 08:53


@nichekavi
تأملاتِ کرونایی

چند روزِ پیش که آمارِ مبتلایان به ویروسِ کرونا در ایتالیا نزدیک به چهل هزار تن بود، خبری درخورِ درنگ رسید که پزشکانِ ایتالیایی برای درمانِ بیماران، ناگزیر از «انتخاب» شده‌اند. یعنی بیمارستان‌ها پُر از بیمار و امکاناتِ پزشکی برای رسیدگی به همه کم است و به این دلیل، پزشکان چاره‌ای ندارند جز آن که به درمانِ بیمارانی بکوشند که شانسِ زنده ماندنِ‌شان بیش‌تر است. و می‌دانیم که جوان‌ترها و قوی‌ترها در جنگِ با کرونا، پیروزِ میدان‌اند. کادرِ درمانیِ کشوری پیشرفته چون ایتالیا، با این که هنوز شمارِ مبتلایان به نسبتِ جمعیّت چندان هم چشمگیر نیست، از خدمت‌رسانی به همه ناتوان می‌مانَد و به این می‌اندیشد که جوان‌ترها و قوی‌ترها را در اولویت قرار بدهد و وقت و انرژی و هزینه‌اش را بیهوده صرفِ بیمارانی نکند که سرانجام رفتنی‌اند.

ایتالیا که در دورانی نه چندان دور «مهدِ فاشیسم» بود، برای زدودنِ این ننگ از دامانِ خود، ده‌ها سال است که از پیشتازانِ برابری‌خواهی به شمار می‌رود. ایتالیایی‌ها از هر جنبشِ برابری‌طلبانه‌اي در جهان، به شکل‌های نمادین پشتیبانی می‌کنند و گاه شورِ دموکراسی را درمی‌آورند. و حالا یک ویروسِ کوچک چنین مردماني را مجبور کرده است که بینِ انسان‌ها دست به انتخاب بزنند و به اولویت‌بندی بیندیشند. هنوز هیچ نشده، کمبودِ امکاناتِ پزشکی دارد بشرِ اخلاق‌مدار و برابری‌طلب را به همسویی با ویروسِ کرونا که یک عاملِ طبیعیِ مرگ است، هدایت می‌کند. کرونا هم اغلب از میانِ سالمندان و ناتوانان، قربانی می‌ستانَد. یک عاملِ طبیعی، موجب شده است که ذهنِ انسان از «برابری» به «برتری» بگراید. پزشکاني که در شرایطِ عادی، همه‌ی توانِ خود را برای درمان‌ناپذیران می‌گذاشتند، حالا در این موقعیّتِ سخت، ناخودآگاه به حرفِ نیچه رسیده‌اند که: «طبیبِ درمان‌ناپذیران نباید بود.» و باز هم می‌گویم: «هنوز هیچ نشده». بگذارید آمار بالاتر برود تا ماهیّتِ برابری‌خواهی و بشردوستیِ انسانِ مدرن (در همه‌ی زمینه‌ها و نه تنها بخشِ پزشکی) آشکارتر شود. این وحشتِ بیمارگونه‌ای که مردمِ جهان را فراگرفته، با آنچه که به‌راستی رخ داده است، سازگاری ندارد. آثارِ روانیِ کرونا از خودش بسی افزون‌تر است. حال آن که حتا میزانِ مرگ و میر نیز با قبل فرقی نکرده است. در روزگارانِ قدیم «وبا» اگرچه قربانیانِ بسیار می‌گرفت، امّا به‌قولِ نیچه: «در سال‌های وبایی، شمارِ کلّیِ مرگ با سال‌های دیگر فرقی ندارد.» کاش بدانیم که برای مردن، نخست باید جان بیابیم.

🖌حامدِ حجّت‌خواه
@nichekavi