این کتاب در ضمن ارائهی نظریهای در تعریف فرهنگ مدرن، در شکل و صورتی عالی و انتقادی از فرهنگ دفاع میکند. بیتردید در برابر فردی که فاقد فرهنگ است نمیتوان از فرهنگی والا دفاع قانع کنندهای ارائه نمود؛ بنابراین من در نگارش این کتاب فرض را بر این قرار دادهام که شما خوانندگان محترم، نه تنها از هوش زیادی برخوردار هستید، بلکه اهل فرهنگ و فرهیخته نیز هستید. شما برای مطالعهی این کتاب نیازی به آشنایی کامل با تمامی آثار ادبیات مغرب زمین، همهی شاهکارهای موسیقی و هنری یا تاملات انتقادی که این آثار برانگیختهاند، ندارید.
اصلاً چه کسی میتواند اینهمه را بداند؟ اما خواندن مجموعه اشعار «گلهای شر» اثر شارل بودلر و «سرزمین هرز» سرودهی تی. اس. الیوت، میتواند بسیار مفید باشد. در این میان من باید لزوم اندکی آشنایی با موتزارت، واگنر، مانه، پوسن، تنیسون، شوئنبرگ، جورج هربرت، گوته، مارکس و نیچه را نیز اضافه کنم. در فصلهای 6 و 7 کتاب، نقدهایی را که دو شخصیت مهم فرهنگی (میشل فوکو، ژاک دریدا) بر فرهنگ مدرن وارد کردهاند، بیان خواهم کرد. البته سعی کردهام این انتقادات را برای آن دسته از خوانندگان که تاکنون هیچیک از آثار فوکو و دریدا را مطالعه نکرده و قصد مطالعهی آثار آنها را هم ندارند، قابلدرک و فهم نمایم.
به نظر من فرهنگ دارای ریشه و معنایی دینی است؛ اما ریشهدار بودن فرهنگ در زمین دین به این معنا نیست که برای فرهنگی شدن لزوماً باید مذهبی بود. بااینوجود دلیل اصلی فرهنگی و متمدن شدن بشر را نیز نمیتوان بدون در نظر گرفتن ماهیت و ارزش دین توضیح داد. البته این نظر من بسیار چالشی و بحثبرانگیز است و برای تعداد بیشماری از مردم، پوچ و بیمعنی است. علاوه بر این خود من هم هیچ برهان قاطع و دلیل مستدلی برای اثبات آن نیافتم بلکه فقط راههایی برای حدس و گمان گروهی پیدا کردم. تنها دلخوشی من با توجه به نارسائی نوشتاریام در این کتاب به این است که دیگر آثار مکتوبی که به تشریح و توضیح مفهوم فرهنگ پرداختهاند نیز بهاندازهی کتاب من، ناکافی و نارسا هستند.
اگر نقدها و پیشنهادهای فیونا الیس، باب گرانت، جیم جانسون و دیوید ویگینز دربارهی فرهنگ را در این کتاب ذکر نکرده بودم، بیشک نتیجه خیلی بدتر از این چیزی میشد که مشغول مطالعهی آن هستید. به همین دلیل من خیلی خود را در نگارش این کتاب مدیون این افراد میدانم. از مدیریت کالج-دانشگاه سوانزی نیز به خاطر دعوت از من برای سخنرانی در مراسم یادبود جی. آر.جونز در سال 1993، تشکر میکنم. برخی از مطالبی که در آن سخنرانی ایراد کردم را در فصل 11 این کتاب آوردهام. علاوه بر اینها، خود را در تألیف این کتاب، مدیون موسسهی نکسوس دانشگاه تیلبورگ در هلند میدانم؛ چراکه از من برای شرکت در دو کنفرانس مختلف که یکی دربارهی واگنر و دیگری در مورد بتپرستی بود، دعوت کردند.
مباحث عنوانشده در این دو کنفرانس، الهامبخش من در نگارش فصلهای 6 و 7 این کتاب بود. از متولیان بنیاد پیتر فولر نیز بهواسطهی دعوت از من برای سخنرانی در مراسم یادبود فولر در سال 1995 بسیار سپاسگزارم؛ چراکه بعضی از مطالب مطرحشده در سخنرانی خود در آن بنیاد را با حذف و اضافه و ویرایش در فصل 8 کتاب قرار دادهام. دانشگاه کمبریج در سال 1997 از من برای سخنرانی در مراسم یادبود لزلی استفان دعوت کرد. همین امر سبب شد تا من در مسیری قدم گذاشته و به اندیشهی خود مجال پرواز آزادانه بدهم که منجر به نگارش فصل 9 این کتاب شد. پس از این دانشگاه معتبر نیز تشکر میکنم. دستآخر باید مراتب تشکر و امتنان خود را از سردبیر مجلهی سیتی ژورنال، جناب آقای مایرون مگنت، اعلام نمایم، ازاینروی که بخشی از مطالب فصل آخر کتاب را در یکی از شمارههای خود به چاپ رساندند و از سوی دیگر به من اجازه دادند تا مجدداً از مطالب آن مقاله در این کتاب استفاده کنم.
میهننامه
T.me/mihannameh