مرضیه حاجی هاشمی @m_hajihashemi_iran1 Channel on Telegram

مرضیه حاجی هاشمی

@m_hajihashemi_iran1


جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الاهیاتی

مرضیه حاجی هاشمی (Persian)

مرضیه حاجی هاشمی یک کانال تلگرامی است که با هدف ارائه مطالب مرتبط با جامعه‌شناسی انقلاب، جامعه‌شناسی سیاسی، جامعه‌شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه‌های الاهیاتی تاسیس شده است. این کانال منبعی برای دسترسی به مطالب متنوع و تحلیل‌های عمیق در زمینه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی می‌باشد. با دنبال کردن این کانال، شما می‌توانید به نقد و بررسی‌های ارزشمندی درباره انقلاب، سیاست، تاریخ و اندیشه‌های اجتماعی دسترسی پیدا کنید. مرضیه حاجی هاشمی با تلاش برای ارتقاء سطح دانش افراد و افزایش آگاهی‌های اجتماعی، تلاش می‌کند تا با ارائه محتواهای کیفی و متنوع، به ترویج فرهنگ مطالعه و تفکر واجب در جامعه کمک کند. بنابراین، اگر به دنبال یک منبع معتبر برای دریافت اطلاعات و تحلیل‌های عمیق در زمینه‌های جامعه‌شناسی و سیاست هستید، مرضیه حاجی هاشمی یک انتخاب بسیار مناسب است.

مرضیه حاجی هاشمی

20 Nov, 16:10


🔴 چه با فیلترینگ چه بدون آن، کار تمام است
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 همیشه برای من سوال بوده و هست که آیا در بین تصمیم سازان حوزه ارتباطات و رسانه و آنهایی که سیاست فیلترینگ را برای اولین بار اتخاذ کردند، متخصص حوزه رسانه، اطلاعات و ارتباطات وجود دارد که اگر چنین باشد، باید از «نظریه اطلاعات»، «انفجار اطلاعات» و «دموکراتیک شدن اطلاعات» به طور حتم آگاه باشد.

⬅️ ۱۵ سال پیش که دانشجو و پژوهشگر حوزه ارتباطات بودم، از انفجار اطلاعات و چرایی آن بسیار می‌گفتیم و می‌خواندیم، زمانی که هنوز «انقلاب‌های فیسبوکی» و «بهار عربی»، پیامدهای سیاسی - اجتماعی این انفجار را به تصویر نکشیده بود. آنچه که آن روزها ما را حیرت زده می‌کرد، مرور این آمار بود که فقط در سال ۲۰۰۱ میزان اطلاعاتی که تولید شده بود، بیشتر از مجموعه اطلاعاتی بود که بشر در کل ادوار زیست خود بر روی کره زمین تولید کرده بود؛ به گونه‌ای که میزان اطلاعات تولیدی در این سال دو برابر میزان قبل بود.

⬅️ حال شما مقایسه کنید، اکنون که در پایان سال ۲۰۲۴ هستیم، چه وضعیتی به لحاظ میزان اطلاعات تولید شده و گردش اطلاعات داریم؛ آنچه که می‌توان آن را تعبیر به «سونامی اطلاعات» کرد و انگشت بر دهان به سلامت روانی آنان که در مواجهه با این سونامی، گزینه فیلترینگ را برگزیدند، تردید جدی روا داشت؛ چونان تلاش برای ایجاد یک سیل بند محلی در مقابله با یک سونامی جهانی! تلاشی ساده لوحانه که فقط منجر به نابودی خودشان می‌شود.

⬅️ مطابق با نظریه اطلاعات که اطلاعات را تنها آنچه می‌انگارد که نوعی انحراف و تفاوت نسبت به چیزهای معمول و رایج باشد و آنچه احتمال رویدادش زیاد باشد را اصلاً دارای ارزش خبری نمی‌داند و بالعکس، در یک ساختار دیکتاتوری از آنجا که تمامی رسانه‌ها به طور مداوم در مورد اینکه چگونه «تمام تصمیمات دیکتاتور درست و از روی درایت هستند، صحبت می‌کنند، بعد از مدتی مردم به صورت غریزی می‌آموزند که ارزش اطلاعاتی رسانه‌های آن ساختار دیکتاتوری در حد صفر است؛ چون عملاً اجازه گفتن خلافش وجود ندارد»؛ لذا برای دریافت اطلاعات به سراغ منابعی می‌روند که مطابق این نظریه دارای ارزش خبری باشد.

⬅️ بنابراین مطابق آنچه «آرنولد کلینگ» در پیشگفتار کتاب «خیزش عموم» «مارتین گوری» می‌نویسد، کتابی که مطالعه آن را به همگان توصیه می‌کند، هم به مردم و هم به نخبگان سیاسی، امروزه ما شاهدیم که اطلاعات، دموکراتیک شده است و این «اطلاعات دموکراتیک شده، جامعه مدرن را بر سر دوراهی قرار داده‌اند»؛ لذا در مواجهه با این اطلاعات هرگز نمی‌توان با سیاست فیلترینگ برخورد کرد و در مقابل آن سرسختی و مقاومت نشان داد؛ چون هرچه بیشتر مردم را به سوی منابعی که قبلاً اشاره شد، سوق می‌دهد و انشقاق بین مردم و حکومت را افزایش داده، موجب خیزش‌هایی می‌شود که در ادامه سیاست فیلترینگ، راهی جز سرکوب، برایشان باقی نمی‌گذارد و این چرخه معیوب و خطرناک ادامه می‌یابد.

⬅️ کلینگ یک راه را پیش روی جامعه و نخبگان سیاسی در چنین دنیایی قرار می‌دهد و آن این است که برای اجتناب از چنین وضعیتی، «نخبگان باید اختیاراتشان را واگذار کنند و اجازه تغییر و تجربه محلی بیشتری را بدهند، مردم نیز باید بردبارتر باشند و سوء عملکردها و نتایج بد را نباید دلیلی بر وجود توطئه یا نیات شرورانه بدانند»؛ آنچه که به واسطه ماهیت اطلاعات به صورت لحظه‌ای از آن آگاه شده و حکومت‌ها را دیگر یارای نهان ساختن آن نیست؛ اما وای به روزی که با بستن گوش‌ها بر روی توصیه‌های مشفقانه، بی‌تدبیری و اتخاذ سیاست‌های خسارت بار، کار از این مرحله عبور کند که چه با فیلترینگ چه بدون آن کار تمام است.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

17 Nov, 17:42


تأملی در باب تعیین رهبری در جمهوری اسلامی

🔴 روئیای «بهشتی» و مرد برزخی
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 این روزها سخن از تعیین رهبر آینده نظام جمهوری اسلامی است، نظامی که برساخته از نظریه «امت و امامت» رهبران فکری انقلاب، همانند «بهشتی»، «مطهری»، «شریعتی» و ... است. در این گفتمان و از نگاه به طور مثال نخبه سیاسی مؤثری چون بهشتی که بالاترین نقش را بر نهادمندی ساخت قدرت جمهوری اسلامی در مجلس «خبرگان قانون اساسی» داشت، چه نسبتی بین انتخاب و پیدایش رهبر با اکثریت جامعه و همچنین بین امامت و امت، متصور بوده است؟ فردی که در انسان شناسی خود، تأکید زیادی بر انسان به عنوان موجودی آزاد و انتخابگر داشته است.

⬅️ به نظر می رسد، بهشتی در کنار نظریه پردازی در زمینه امت و امامت، با باور و تأکیدی که نسبت به مدیریت حزبی و تشکیلاتی داشته، جامعه را به سمت به تعبیر خودش «امامت جمعی» سوق می داد و دور از تصور می دانسته که بعد از رهبر اول نظام جمهوری اسلامی که رهبر انقلاب نیز بوده، امکان وجود رهبری فردی وجود داشته باشد؛ چرا که او بر این عقیده بود، «پیدایش یک رهبر مورد قبول همه یا اکثریت جامعه، امری نیست که دفعتا صورت بگیرد. معمولا طی یک دوره طولانی یا نیمه طولانی، یک چهره را چنین اکثریتی شناسایی و قبول می کنند»؛ یعنی رهبر قبل از انتخاب در سازوکار رسمی باید، توسط اذهان اکثریت جامعه مورد قبول و پذیرش قرار گرفته باشد.

⬅️ او چنان نقش اکثریت را در انتخاب این رهبر برجسته می بیند که معتقد است، اگر هر گروه از جامعه پیرو یکی از افرادی بود که جاذبه ها و مزایای رهبری را داشت، دیگر «نمی توان حل مشکل را صرفا در رهبری واحد یک فرد جست». در نگاه وی امکان ندارد، امامتی وجود داشته باشد که اکثریت جامعه او را نخواهند یا به تعبیر بهشتی، پیرو او نباشند؛ چون دیگر امتی وجود ندارد که بخواهد بر آن امامت کند. چه امامت فردی و چه امامت جمعی باید، برخاسته از همه یا اکثریت جامعه ای باشد که او امت می نامد.

⬅️ در جای دیگری بهشتی حتی فراتر از این، مصداق امامت جمعی را «حزب» عنوان می کند و تصریح می کند که مقصود از حزب، «تبدیل شدن امامت فردی به امامت جمعی و زمینه شرکت دادن هر چه بیشتر امت در امامت است». این بدین معناست که وی امامت را کاملا یک ساختار می بیند؛ نه یک فرد و همچنین اینکه آینده ای برای جمهوری اسلامی در ذهن بهشتی متصور است که مانند نظام های دموکراتیک، احزاب، هدایت و مدیریت جامعه بلوغ یافته ای که خودش سرنوشتش را تعیین می کند، به عنوان شکلی از امامت جمعی به عهده بگیرند.

⬅️ می توان اذعان داشت، حتی اگر بخواهیم از درون خود همین گفتمان و ساختار، سخن بگوییم و نه با نگاهی تحول خواهانه، بهشتی که خود از بنیانگذاران ساختاری جمهوری اسلامی است، هرگز تصور نمی کرده است، بیش از ۴۵ سال پس از شکلگیری و استقرار این ساخت قدرت، چند نماینده اقلیت جامعه، برآمده از انتخاباتی با پایین ترین میزان مشارکت و در قهر بخش کثیری از حتی احزاب درون ساختاری با صندوق رأی و تحریم اکثریت جامعه، بخواهند کسی را به رهبری فردی برگزینند که همیشه نقل شده، بازیگر پشت پرده و پنهان صحنه سیاست بوده و حتی یکبار هم یک سخنرانی یا موضع گیری رسمی از او دیده نشده، مردی میانه بودن و نبودن، چه رسد به باور بهشتی، چنان شخصیت آشکار و شفافی باشد که همه یا اکثریت جامعه در دوره ای طولانی وی را کاملا شناخته و بپذیرند. این در حالی است که مطابق ادبیات سیاسی بهشتی، امامت جمعی در قالب نظام پویای حزبی، هنوز روئیایی دور برای این امت است!

https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

16 Nov, 15:35


🔴 مکتب پرستان تنگ نظر و خداپرستان بالغ
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 مخاطبی عزیز در پی پرسش انتهایی یادداشت پیشین که «با کدامین خدا پایان خشونت و فساد دینی رقم خواهد خورد؟»، جویای پاسخ از منظرگاه نویسنده شد. برای پاسخ به این پرسش شاید نیاز به یادآوری نباشد که منظور از کدامین خدا، کدام فهم و دریافت از خداست و فرض بر این است که الهیات سیاسی که معطوف به خشونت و فساد باشد یا امکان توجیه و چشم پوشی از آن را فراهم کند، نمی‌تواند منتسب به الاه باشد؛ هرچند متألهان یا روحانیان مدعی آن باشند.

⬅️ این بسیار مهم است که چه فهمی از خدا داشته باشیم و چه مکتبی حول این فهم شکل بگیرد. «لوتر» آن زمان که تعریفی از خدا ارائه داد تا دینداران را از قید و بند غیر خدا، روحانیان و نهاد و تشکیلات عریض و طویل و دنیا زده دین براند و آزاد و مستقل کند، هرگز نمی‌دانست، این فهم جدید از خدا، خدای قادر مطلقی که اراده بشر در اراده بی‌منتهای او محو می‌شود و مسلوب الاختیار است، خود موجب ظهور خشن‌ترین حکومت دینی تاریخ توسط «کالون» می‌شود. لوتر با این فهم جدید از خدا می‌خواست، چنین نتیجه بگیرد که تنها خدا شایسته اراده کردن و فرمانبری است؛ «بنابراین فرمانبری اراده بشری از اراده الهی، مسیحیان را از همه اشکال تعهد می‌رهاند».

⬅️ فساد عالی‌ترین مقامات روحانی، انزجار لوتر را برانگیخت و تردیدهای عمیقی را در باب اقتدار آنها نه تنها در زمینه سیاسی که به عنوان متولیان نهاد دینی در او ایجاد کرد. آنچه به عنوان مکتب لوتری مبتنی بر فهم جدیدش از خدا شکل گرفت، می‌توانست، توسط کشیشی که خود را از مصلحان دینی می‌دانست، به چنان اقتدار هول انگیزی درافتد که هرگز لوتر تصور نمی‌کرد و جالب اینکه قرن‌ها بعد، آنچه به عنوان مکتب کالونی گسترش یافت، از محتوای خشن خود خالی و آموزه‌های آزادی بخش لوتری آن برجسته شد.

⬅️ «استفان تسوایگ» بر این باور است، «کمابیش هیچ گاه نبوده است که آموزه‌های یک مکتب پس از گذشت یک سده، همانی بماند که آموزگار آن در آغاز طلب می‌کرد»، همین گونه است در مورد ادیان و یا حتی مکاتب غیر الهیاتی، فلسفی و ماتریالیستی. حتی این در مورد رهبران انقلاب‌ها نیز دیده می‌شود که پس از انقلاب، ممکن است، بنیادگرایانه‌ترین یا نوگرایانه ترین برداشت‌ها از اندیشه‌های یک رهبر انقلابی صورت بندی شود و حول آن احزابی شکل بگیرد که در تضاد معناداری نسبت به یکدیگر به رقابت بر می‌خیزند.

⬅️ خدای کالون، همان خدای لوتر بود؛ اما چون خدای قادر مطلقی بود که هرچه ‌بخواهد، می‌کند و انسان در برابرش هیچ اراده و آزادی عملی ندارد، کافی بود، در این میان، یکی توهم جانشینی این خدا را بر روی زمین در سر بپروراند و در هیبت یک رهبر خشک اندیش، عنان گسیخته و فساد پرور، چون کالون ظاهر شود، کسی که «به طور طبیعی، همه نویسندگان و گویندگانی را که طوطی صفتانه به تکرار آموزه‌های مکتبی او نپردازند، کج اندیش و گمراه می‌داند»؛ در حالی که تاریخ جهان ثابت کرده است، بسیاری از گمراهان دور از خدای حقیقی، همین‌هایی هستند که خدا را به قدر ذهن محدود خود تصور کرده و خود را نماینده مکتب الهی می‌دانند، مکتبی که آن را حقیقت محض دانسته و تنها خویش را بر حق و لا غیر.

⬅️ می توان ادعا کرد، دور از باور است که خدا انسان‌ها را دو پاره و چند پاره و در ستیز بخواهد، جایی که خود حتی از پیروان ادیان مختلف می‌خواهد، کافیست همه شما حول نام من و پرستش من متحد شوید، چونان پرتوهای خورشید که همه در یک منبع، یگانه هستند. به تعبیر تسوایگ « همه بدبختی‌ها از مکتب پرستان تنگ نظر برآمده است که نابردبارانه، اندیشه‌هایشان و جهان نگری‌شان را یگانه، درست دانسته‌اند. تنها این متعصبان خویشتن ستای یک سویه اندیشند که با ستیزه جویی‌های متکبرانه، صلح و آرامش جهان را بر هم می‌زنند و یکپارچگی طبیعی آدمیان را به یکدیگر ستیزی و دو پارگی بدل می‌کنند».

⬅️ لذا تنها می‌توان با خدایی، جهان را یگانه دید که آن خدا را به باور «مولانا» در میان جانمان حاضر ببینیم، خدایی که به تعبیر خودش «از رگ گردن به ما نزدیک‌تر» است و شاید بتوان او را همان خدایی دید که در دوران بلوغ بشر و در دوران مدرن، خدایی شبیه خدای «هگل» یا خدای «کانت» باشد. اینجاست که حتی اگر احساس نیازی به الهیات سیاسی شد، آن یک الهیات سیاسی مدرن، متناسب با جامعه هست که در آن باورمندان و خداپرستان بالغ و آگاه به خویشتن، از درون، توسط عقلانیت و اخلاق کانتی یا روح هگلی یا همان خدایی در میان جانشان، هدایت و رشد یافته و اکنون خویش، حاکم بر سرنوشت سیاسی خویش هستند؛ نه الهیات سیاسی سنتی که می‌تواند، توجیه گر هر خشونت و فساد برای حاکم ساختن قیومیت خدای خویش بر انسان نابالغ باشد و او را تا مرز کفر برآشود.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

12 Nov, 13:44


🔴 پایان خشونت و فساد دینی؟
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 روزهای پایانی آبان ماه مرا بار دیگر عمیقاً به فکر درباره استادم، زنده یاد «داود فیرحی» فرو می‌برد، کسی که کلاس‌های درسش، یکی از پربارترین کلاس‌های درس دوره دکترا بود، آنجایی که اندیشه های «جان لاک» و «میرزای نایینی» را در زمینه تطبیق الهیات سیاسی بر دموکراسی برابری می دادیم یا اشکال مختلف الگوهای دولت - تمدن را بررسی می‌کردیم و کم کم زاویه فکری خود را از اندیشه‌های استاد، صیقل یافته‌تر می‌دیدم؛ گرچه به واقع اندیشه‌های وی و حوزه مطالعاتی هیچ استادی را به این اندازه نزدیک به دغدغه‌های فکری خویش نمی‌ یافتم.

⬅️ داود فیرحی آنگاه که قربانی تعلل در واکسینه کردن جامعه در برابر «ویروس کرونا» شد، گرچه عمر علمی پرباری داشت؛ ولی هنوز میوه اصلی تکاپوهای علمی خویش را نچیده بود؛ چرا که چنین برمی‌آمد، وی در حال تلاش برای رسیدن به یک الهیات سیاسی جدید بود، یک الهیات سیاسی، واجد عناصر بالای دموکراتیک. البته به واقع روشن نیست، اگر داود فیرحی، رویدادهای تلخ و در عین حال تأمل برانگیز و تحول ساز ۱۴۰۱ و سپس جنگ خونبار و ویرانگر غزه را به نظاره می‌نشست، هنوز بر این باور بود که می‌توان الهیات سیاسی را اصلاح کرد یا تمام قد از الهیات سیاسی عبور می‌کرد.

⬅️ به نظر می‌رسد، فیرحی در نسبت با نظم سیاسی با یا بدون ارجاع به اقتدار الهی که از اوایل قرن نوزدهم، دو شیوه متفاوت پرداختن بدان در غرب رشد کرده بود و زمینه ایجاد دو مکتب فلسفه سیاسی را فراهم ساخته بود؛ گرچه متأثر از «روسو» و نحله فکری وی بود؛ ولی به وصف روحانی بودنش نمی‌توانست، با آنها بر سر این باور از دین هم داستان باشد که «دین در عمیق‌ترین سطح خود جلوه‌ای از ذات خود ذهن است» و انسان برای اینکه به لحاظ روانشناختی و اجتماعی با خودش آشتی کند، باید به فهم عقلانی و اخلاقی از آن دست پیدا کند؛ نه برای چیزی مانند «رستگاری» در الهیات سنتی. فیرحی چه آگاه به این باور از دین یا ناآگاه از آن، کارش در ارائه یک الهیات سیاسی مدرن در الگوگیری از مکتب فلسفه سیاسی که به نظر متأثر از آن می‌بود، دشوار می نمود.

⬅️ می‌توانیم دو مکتب فلسفه سیاسی را که در زمینه نسبت دین و سیاست در غرب مدرن رشد کرد، «فرزندان «هابز» و فرزندان روسو بنامیم». به زبان ساده می‌توان گفت، در نظر فرزندان هابز تنها در صورتی می‌توان از خشونت و فساد الهیات سیاسی، رهایی یافت که در سرچشمه‌های ایمان مردم تشکیک ایجاد کرد و آنها را به این باور رساند که باورهای دینی‌شان به سبب نادانی، ترس و شهوت است و وقتی به روحانیان بی اعتماد شدند، «شاید طلسم الهیات سیاسی شکسته می شد و در نتیجه و تنها در همین صورت، ممکن بود، اندیشه هوشیارانه در باب زندگی سیاسی شروع شود».

⬅️ فرزندان روسو، متأثر از وی بر این باور بودند که «دین اصیل، هیچ ربطی به نادانی، ترس یا شهوت نداشت. این نهادهای دینی و سیاسی فاسد بودند که با وارونه کردن ایمان اخلاقی، آب به آسیاب خرافه ریخته، احساس اخلاقی را تنزل داده و مومنان را نسبت به یکدیگر، نامتساهل و خشن کرده بودند». آنها بر این عقیده بودند که «هر تمدن شناخته شده‌ای بر دین استوار شده؛ نه فلسفه. در جوامع سالم، دین به برقراری تعهد اجتماعی و تشویق فداکاری در راه خیر عمومی کمک کرده است».«کانت» و «هگل» از این مکتب فلسفه سیاسی بودند؛ اما الهیات سیاسی آنها کاملاً جدید بود؛ نه آن الهیات مسیحی سنتی، الهیاتی که خدا را آن «خدای قادر متعال» نمی‌دید که بیرون از ماست و احکام و دستوراتی را به نام دین بر ما ملزم ساخته است؛ بلکه چنانچه گفته شد از نظر آنها «دین در عمیق‌ترین سطح خود، جلوه‌ای از ذات خود ذهن است».

⬅️ حال سوال اینجاست: اگر مانند فیرحی، مکتب دوم را بپذیریم؛ بدون اینکه باور ما نسبت به خدا تغییر کند، می‌توانیم همچنان امید به تاسیس الهیات سیاسی مدرن داشته باشیم؟ وقتی فیرحی هنوز از «فقه سیاسی» سخن می‌گفت، بیانگر این بود که از الهیات سنتی عبور نکرده است، آیا او دچار پارادوکس بود یا این مسئله را نزد خود حل کرده بود؟ به واقع به زعم وی با کدامین خدا پایان خشونت و فساد دینی رقم خواهد خورد؟


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

09 Nov, 16:30


🔴 تقابل همتایان برداشت سیاسی ادیان
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 وقتی «هگل» ادعا کرد که عصر مدرن، عصر آشتی باورهای مذهبی، فلسفه (به ویژه فلسفه سیاسی) و «جامعه خوب» است و در کنار نظر متفکران اولیه مدرن که راه جدایی بزرگ (جدایی دین و سیاست) را هموار کردند، نظر دیگری را تعبیه کرد، بسیاری را خوش نیامد. شاید آنها چنین روزی را می‌دیدند که نگاه خوشبینانه‌ای به این آشتی نداشتند.

⬅️ متفکران اولیه مدرن بر این باور بودند، «تاریخ باستان و قرون وسطی، درسی روشن به ما می‌دهد: اینکه وحدت اقتدار سیاسی و دینی هر دو را به فساد کشاند». هگل این نظر را پذیرفت؛ اما علاوه بر آن، بر این عقیده پای فشرد که «تاریخ مدرن؛ ولو نوخاسته باشد، درس دیگری را آموخت: اینکه جدایی جزمی اقتدار سیاسی از کل اعتقادات دینی پایداری ندارد».

اما شرط هگل برای دینی که با سیاست در جامعه مدرن، آشتی پذیر است، «پروتستانتیسم» بود. او بر این باور است، پروتستانتیسم که واسطه بین خدا و انسان را حذف می‌کند و او را آزاد از انحصار طلبی و تحکم روحانیان و اقتدار سیاسی کلیسا می‌خواهد، دین جامعه مدرن است و به تعبیر وی، «انسان مدرن بودن؛ یعنی پروتستان بالفعل بودن».

⬅️ این ادعای هگل در جامعه آمریکا و رویداد انتخاباتی آن به اثبات رسید؛ آنچه نشان داد «تا چه حد، سیاست و مذهب در جامعه پروتستان محافظه‌کار و راستگرای آمریکا به هم گره خورده است» و شگفتی اینجاست، برخی دین ستیزان ناآگاهانه به جانب‌داری از فرد و جریانی برمی‌خیزند که اگر نبود، حمایت دینداران راستگرا و ارتباط محکم سیاستمداران محلی آنها در چندین ایالت، هرگز به جشن پیروزی نمی‌نشستند.

⬅️ «رهبری دوگانه در سیاست و مذهب، معمولاً در منطقه‌ای از آمریکا دیده می‌شود که به «کمربند انجیلی» معروف است، منطقه‌ای وسیع که شامل دست کم ۹ ایالت عمدتاً پروتستان و جمهوری‌خواه است»، منطقه‌ای که به واقع، به طور غالب، خواهان تنیدگی دین و سیاست و پاسداری حکومت از ارزش‌های دینی هستند. «کمربند انجیلی که در جنوب آمریکا واقع شده، مرکز رشد و افزایش نفوذ سیاسی رهبران محافظه‌کار پروتستان بوده است».

⬅️ پیش از این، در یادداشتی، به نقل از «مارک لیلا» اندیشمند سیاسی آمریکایی بدین اشاره شد که «اگر قانون اساسی و نهادهای تحکیم شده دموکراتیک در آن کشور نبود، امواج آخرالزمانی و معطوف به احیای الهیات سیاسی، این کشور را در خود فرو می‌بلعید». کشیشان کمربند انجیلی بر این باورند که «باید ساختارهای قدرت را تغییر دهیم» و «جدا کردن مذهب از سیاست بی معنی است» و بسیاری بر این باورند، «ترامپ» را خدا فرستاد تا بر کشور ما حکومت کند!

⬅️ به لحاظ اندیشه‌ای، بسیار طنز گونه می‌نماید، عده‌ای برای سرنگونی یک حکومت دینی که باورهای مذهبی آخرالزمانی در آن با سیاست عجین شده است، تشکیل دولت راستگرای کاندیدای پیروز این جریان فکری را در آمریکا انتظار می‌کشند، جریانی که همتایان مسیحی اندیشه حاکم در آن حکومت اسلامی هستند و همتایان یهودی آنها نیز در ضلع دیگر این مثلث، در سرزمین موعود آخرالزمانی‌شان بر سر کار.

⬅️ این چیزی جز تقابل همتایان برداشت سیاسی ادیان نیست، باورمندان به الاهیات سیاسی و برداشت های موعدگرایانه آخرالزمانی از دین سیاسی. آیا هگل این را در عصر مدرن از نظر دور داشته بود؟ آنچه که به باور اندیشمندان مدرن تهدیدی جدی برای بزرگترین دستاورد مدرن یعنی «دموکراسی» است.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

05 Nov, 16:55


🔴 هرزگی سیاسی، گناهی نابخشودنی
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 پس از چندین ماه رقابت تنگاتنگ انتخاباتی، سرانجام پنجم نوامبر، روز انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده فرا رسید. صرف نظر از نتایج انتخابات، آنچه که به لحاظ جامعه شناختی قابل تأمل است، نحوه شکل گیری ادارک توافق بر سر یک رهبری سیاسی در جامعه ای بسیار متکثر، نحوه رقابت، چگونگی شکل‌گیری و عملکرد کمپین‌های تبلیغاتی و فرهنگ هواداری از کاندیداها بود.

⬅️ گفتگویی در این زمینه درگرفته بود که یکی از دوستان مطرح کرد: در عجبم از جامعه آمریکا که از اساس چطور ممکن است، فردی مثل «دونالد ترامپ» به جایگاه کاندیداتوری ریاست جمهوری برسد؟ و چگونه تقریباً نیمی از جامعه آمریکا او را برمی‌گزینند؟ فردی که چندین پرونده قضایی حتی با اثبات جرم دارد، به سادگی دروغ می‌گوید، حرکات مستهجن، پشت تریبون انجام می‌دهد، بدترین عبارات ضد اخلاقی به رقیبش نسبت می‌دهد، منطقی در گفتگو ندارد و ... چطور ممکن است، جامعه آمریکا بتواند چنین فردی را شایسته رهبری سیاسی خود بداند؟!

⬅️ اینکه آیا چنین قضاوتی درباره ترامپ را بپذیریم یا نه به فکت‌های موجود بستگی دارد؛ اما آنچه مهم است، این است که انتظارات جامعه از فرد یا نهادی که می‌خواهد رهبری سیاسی کشورشان را به دست بگیرد، چیست؟ توافق بر سر چنین فرد یا نهادی، مبتنی بر کدام اصل ذاتی و بنیادی در توافقات و پیمان ها یا به تعبیر «پارسونز» مبتنی بر کدام نقش نهاد و نیاز افراد است؟

⬅️ پارسونز معتقد است، در نظام اجتماعی باید میان نیازهای افراد و نهادهایی که وظیفه تأمین آن نیازها را دارند، تطابق وجود داشته باشد. او در این زمینه از تعبیر «توافق انتظارات» سخن می‌گوید. اینکه نخست باید، انتظارات مشترکی از یک نهاد مثلاً نهاد سیاسی شکل گرفته باشد که خلاف آن متصور نباشد و دوم توافقی بین اجزای نهاد سیاسی وجود داشته باشد و با نقشی ظاهر شود که آن انتظارات مشترک را حتی در متکثرترین جمعیت تأمین کند. اینگونه است که انطباق بین نیازهای افراد و نقش نهاد، به وجود آمده، انسجام اجتماعی شکل می‌گیرد.

⬅️ روابط افراد جامعه با رهبران سیاسی نیز مانند روابط فردی افراد جامعه است. حداقل انتظاری که به طور مثال از یک رابطه مبتنی بر نیاز عاطفی- جنسی وجود دارد، متعهد بودن به عهد و پیمانی است که نقش هر دو طرف را نیز تعیین کرده است، عهدی که در ذات خود، اصل وفاداری و عدم «هرزگی اخلاقی» (به معنای انجام نقش‌های مورد تعهد در این رابطه در نسبت با هر فرد دیگری خارج از این پیمان) را مستتر دارد و نقض آن اصول از هر کدام از طرفین، این عهد را می‌گسلد.

⬅️ در یک جامعه وقتی افراد به هر شکلی به این درک، احساس و باور برسند که فرد یا نهادی که رهبری سیاسی آنها را بر عهده می‌گیرد، بر عهد و پیمانش با مردم متعهد است و «هرزگی سیاسی» نمی‌کند، زمینه به عرصه آمدن، هواداری و انتخاب او از ذهنیت به عینیت فراهم می‌شود. برای یک جامعه بسیار مهم است که رهبری سیاسی وقتی سوگند یاد می کند و عهد می بندد که حافظ منافع آنها و کشورشان باشد، بر این عهد استوار خواهد ماند؛ نه اینکه به وقت نیاز، پیمان عشق با ملت ببندد و گاه بعد، مست قدرت با هرزگی سیاسی، قلبش برای ملتی دیگر بتپد، منافع ملتی دیگر یا مردمانی بیگانه را بر منافع مردمان خویش ترجیح دهد و خیانت تا جایی رسد که منافع و منابع حیاتی، میراث سرزمینی و جان و مال معشوق دیروز خود را برای معشوقی دیگر هزینه و فدا کند. انگار نه انگار که میثاق نامه و تعهد و سوگندی بین این ملت و رهبر در کار بوده است!

⬅️ اینجاست که هر سیاستمداری که با معیارهای فردی ممکن است، حتی دارای هرزگی اخلاقی یا فسادها یا ویژگی های شخصیتی باشد که هر نظاره‌گر بیرونی را به حیرت وادارد و به این پرسش برساند، چگونه ممکن است، وی مورد رغبت جامعه‌اش باشد و یا حتی فردی مانند «ولادیمیر پوتین» تجاوزی آشکار به خاک کشور دیگری داشته باشد؛ اما با معیارهای اجتماعی و مبتنی بر توافق انتظارات بر عهدش با ملتش بماند، می‌تواند مورد توافق ولو نسبی جامعه خویش باشد؛ چرا که تنها برای آنها هرزگی سیاسی، گناهی نابخشودنی است.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

02 Nov, 16:30


🔴 آخرین پرده دیکتاتورها
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 در جریان یک تحقیق، به بررسی دوباره آخرین روزها و لحظات پایانی عمر «معمر قذافی» دیکتاتور لیبی می‌پرداختم. به واقع می توان ادعا کرد، بدترین وضعیت برای یک سرزمین، زمانی متصور است که گرفتار یک دیکتاتوری مانند قزاقی شده باشد، کسی که در مواجهه با مخالفانش نه تسلیم شود نه چیزی برای از دست دادن داشته باشد؛ اما چرا دیکتاتورها بدین نقطه می‌رسند؟ مگر قبل از این پایان، در کدامین زیستگاه ذهنی می‌زیند که گویی انتهای جاده‌اش، ناگزیر چنین مقصدی است؟

⬅️ می‌دانیم که قذافی در حال تلاش برای گریز از دست مخالفانش در آخرین مسیر زندگی اش؛ یعنی لوله‌های فاضلاب شهری در شهر «سرت» دستگیر و کشته شد. قذافی همیشه حتی زمان شروع «بهار عربی» با اینکه دیگر مطلع شده بود که مخالفان زیادی دارد؛ ولی تاکید می‌کرد، مردم لیبی حامی من هستند و برای دفاع از من حاضرند جان بسپارند.

⬅️ وی تا آخرین لحظات، اصرار داشت، اعتراضات و در نهایت مبارزات مخالفان با خودش را به گونه ای عنوان کند که جنگی بین حق و باطل، جنگ دینداران و مومنان با غربیان و پیاده نظام‌های داخلی‌شان است که دشمن اسلام هستند. حتی در آخرین دقایق حیاتش نیز که توسط انقلابیون دستگیر و ضرب و شتم می شد، از جایگاه یک نهی کننده از حرام شرعی می‌گوید: «این حرکات در اسلام حرام است!».

⬅️ او مانند تمام دیکتاتورهای دیگر تا آخرین لحظات به قدرت چنگ زده بود و هم خودش و هم پسرش که مخوف‌ترین سازمان اطلاعاتی لیبی زیر نظر وی بود، قدرت را رها نکردند و کشور را به ویرانی کشاندند. قذافی و یارانش پس از حملات «ناتو» و انقلابیون به شهر سرت از سپر انسانی برای مقابله با این حملات استفاده می‌کردند؛ حتی دختران را می ربودند تا خانواده‌های آنها را وادار به عدم ترک شهر کنند. دیکتاتورها هرگز به ملت خویش نمی‌اندیشند و فقط در اندیشه بقا هستند؛ البته تصمیم گیری اصلی در روزهای استیصال قذافی با پسرش «معتصم» بود و آنقدر که پسرانش در اندیشه بازگشت به قدرت و حفظ آن بودند، خودش نبود.

⬅️ به تعبیر «ژنرال منصور الضوء»، فرمانده سابق «گارد خلق» و از یاران قذافی که تا آخرین لحظات در کنارش بود، روزهای آخر این دیکتاتور، روزهای انزوا و محرومیت بود و زمانی تصمیم به فرار گرفت که این تصمیم از روی درماندگی کامل بود، آواره‌ای مخفی در این خانه و آن خانه در حالی که از غذاهای دزدی ارتزاق می‌کرد!

⬅️ اما دیکتاتورها چه ویژگی‌هایی دارند که اغلب دچار سرنوشتی مشابه می شوند؟ ویژگی مشترک تمام دیکتاتورها این است که «فکر جدید خلق می‌کنند» و «برای خود اعتباری را در نظر می‌گیرند که در دنیای واقعیت وجود ندارد»، مثلاً «صدام حسین» حتی وقتی به پایتخت کشورش حمله شد، دست از ادعاهای پوچ و بی‌ اساس و غیر واقع نمایی رهبری مقتدرش دست نکشید.

⬅️ «رنانا بروکس» روانشناس از «دانشگاه واشنگتن» معتقد است، همه دیکتاتورها «تمایل دارند، قدرت و توانمندی خود را بیش از واقعیت نشان دهند» و به چالش کشیده شدن آن برایشان بسیار گران تمام می‌شود؛ چون آنها خود را مبتنی بر این بازنمایی غلوآمیز، قهرمان فرض می‌کنند و هر صدای متفاوت یا مخالفی می‌تواند، این قهرمان فرضی را فرو بریزد.

⬅️ دیکتاتورها برای حفظ این شخصیت قهرمان، حلقه‌ای را در اطراف خود گرد می‌آورند که به هر دلیلی این قهرمان را می‌پذیرد، می‌پرورد و بزرگ و بزرگتر می‌کند و اجازه نمی‌دهند، واقعیات بر دیکتاتور رخ بنماید. از این روست که او هر روز از جامعه و مسائل آن، نگرش و احساس واقعی مردم در نسبت با خودش، تفکراتش و مسائل مختلف جاری جامعه، ناآگاه و ناآگاه‌تر می‌شود و دائماً به گونه چرخه ای، تفکرات او در جهت دور شدن از واقعیت، از جامعه فاصله می‌گیرند و این گونه است، پس از چندین سال گویی در دنیای دیگری زندگی می‌کند و اغلب جامعه گمان می‌برند دچار توهم شده است.

⬅️ نه او متوهم نیست، او در این فرایند، کاملاً آفریننده یک تفکر یا گفتمان جدید است که پس زمینه آن کاذب است و نسبتی با جامعه‌ای که در آن زیست می‌کند، ندارد. وقتی فاصله دیکتاتورها با جامعه زیاد می‌شود و دنیای آنها چنان شکافی با جامعه دارد که پس از مواجهه با واقعیات دچار شوک می‌شوند، اینجاست که در کنار ویژگی قهرمان باوری خود؛ گرچه بقا در قدرت برایشان حیاتی است؛ اما به حد میانه‌ای اکتفا نمی‌کنند و یا بقای خود یا نابودی همه چیز را برمی‌گزینند و در کنار نابودی خود، سرزمین‌های خود را نیز دچار جنگ، آشوب‌ها، بحران‌ها و خشونت‌های ویرانگری می‌کنند که اغلب این آخرین پرده دیکتاتورها است.

https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

29 Oct, 16:21


🔴 امنیت روانی در چنبره فیلترینگ و اجبار
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 امنیت روانی جامعه چیست و چه ارتباطی با آزادی بیان دارد؟ آیا در فضای آزاد برای نقادی و تحلیل‌های متنوع از مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که جامعه احساس امنیت روانی می‌کند یا برعکس در یک جامعه تک صدایی و بدون تضارب آرا و آزادی بیان؟ به طور کلی شاخص‌های امنیت روانی جامعه کدام است؟

⬅️ امنیت روانی جامعه حالتی است که در آن افراد در جامعه احساس امنیت و پناه می‌کنند و می‌توانند، نیازهای خود را برآورده کنند. امنیت روانی جامعه، تحت تاثیر عوامل بسیاری است، از جمله: سلامت، رفاه و آزادی. این یک درک ذهنی افراد جامعه است که احساس کنند به یک کل تعلق دارند، در آن کل به رسمیت شناخته می‌شوند، دیده می‌شوند، می‌توانند، خواست‌های خود را بیان کنند و آرا و نظرات خود را ارائه دهند.

⬅️ به طور کلی شاخص‌های امنیت روانی در یک جامعه چنین برشمرده می‌شود: احساس اعتماد به نفس، احساس امنیت فیزیکی، احساس آزادی، احساس آرامش درونی، داشتن نگرش مثبت، داشتن اعتماد به دیگران ( اعم از افراد، گروه‌ها و ساختارها)، داشتن احساس رفاه و آسایش به طور ذهنی، آرام بودن کامل در محیط جامعه و باز بودن.

⬅️ با این بیان، برای تامین امنیت روانی جامعه ضروریست، به کلیه نیازهای افراد جامعه اعم از اولیه و ثانویه توجه کرد. این یک فرایند پویا در زمان است و در هر زمان متناسب با آن باید تأمین شود. امنیت روانی افراد در ادوار و دهه‌های مختلف، متناسب با تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی متفاوت است. آنچه که امنیت روانی جامعه را در اکنون و امروز تامین می‌کند، همانی نیست که امنیت روانی جامعه را به طور مثال در دهه‌ شصت تامین می‌کرد؛ یعنی علاوه بر توجه به زمینه‌ها و شاخص‌های امنیت روانی، باید به شرایط زمانی نیز توجه کرد و به طور پویا و در حال شدن بدان پرداخت.

⬅️ در جامعه‌ای که افراد، سال‌ها با تورم دورقمی و در برخی کالاها با تورم حتی بالای ۱۰۰ درصدی مواجهه‌اند، امنیت روانی مختل می‌شود. در جامعه ای که بخش عمده‌ای از جامعه حتی قادر به تامین نیازهای اولیه خود نیستند، امنیت روانی مختل می‌شود. در جامعه‌ای که افراد احساس آزادی نکنند و منتقد و تحلیلگر و صاحب نظر نتواند، آزادانه در مسائل مختلف و حوزه‌های متنوع جامعه، نظرات عمومی و تخصصی خود را حتی در قالب یک تشکل، انجمن یا حزب بیان کند، امنیت روانی آن مختل می‌شود. در جامعه‌ای که اعتماد اجتماعی سقوط کرده، در جامعه‌ای که جوانان مستعد بدون شغل و درآمد کاملاً اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهند و خودباوری‌شان به شدت خدشه‌دار می‌شود، حرف زدن از امنیت روانی بی‌معناست.

⬅️ این یک درک ذهنی افراد و جامعه است و با دستور و خطاب آمرانه ایجاد نمی‌شود، باید افراد احساس رفاه، آزادی، اعتماد و آرامش کنند؛ این گونه است که دارای نگرش مثبت می‌شوند؛ نه با زور تحلیل و نظرات، اخبار و گزارش‌های سانسور شده در فضای بسته و عدم ارتباط باز و گشوده با جهان آزاد، اسیر در چنبره فیلترینگ و اجبار.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

26 Oct, 20:03


🔴 خواه فلسطینی یا اوکراینی, ایرانی یا لبنانی
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 گاهی بین عموم، گمان بر این است که برخی کنشگری های خشن یا وارونه نمایی های واقعیت با ادیان مرتبط است و مثلا در بین مسلمانان یا یهودیان بیشتر است؛ ولی آیا به واقع خشونت، کذب گویی یا تحریف واقعیت به آیین‌ها، ادیان و باورهای مذهبی مرتبط است؟ به طور نمونه، آموزه‌های بودایی از مشهورترین آموزه‌ها در زمینه صلح، آرامش و مهرورزی است؛ اما «امروزه رکورد حقوق بشر از بودایی‌های میانمار جز بدترین‌های جهان است». راهب بودایی که جنبش ضد اسلام این کشور را هدایت می‌کند، درباره مهرورزی به یک مگس موعظه می‌کند؛ اما در برابر تجاوز ارتش میانمار به زنان مسلمان با خنده می‌گوید، غیر ممکن است، این زنان نفرت انگیز هستند! چرا؟

⬅️ یکی از دلایل آن می‌تواند، تحریف واقعیت مطابق آن چیزی باشد که ما را به لحاظ ذهنی و روحی اقناع می‌کند و خودکامگی مان را ارضا. بازنمایی حقیقت و خلق داستان‌ها به گونه‌ای که در شنیع‌ترین، وحشیانه‌ترین و احمقانه‌ترین رفتارها و کنش‌ها نیز ما را یک قهرمان معرفی می‌کند و چنان این تحریف و بازنمایی تکرار می‌شود که خود نیز باور می‌کنیم. ساخت روایت‌ها و باز تعریف آنها همانگونه که خود می‌پسندیم، آنجاست که به جای گریه می‌خندیم به جای خنده می‌گرییم، خیر و شر، نیکی و پلیدی مطابق خواست ما جا به جا می شود و در حالتی که دیگران ما را اهریمن می‌بینند، ما گرفتار روایت‌های خود ساخته، خود را در نبرد با اهریمن می‌انگاریم.

⬅️ اسارت در کلان روایت‌های ایدئولوژیک یکی دیگر از دلایل وارونه انگاری‌هاست. حماقت را می‌بینیم؛ ولی برای آن هورا می‌کشیم، رنج را می‌بینیم؛ ولی آن را توجیه می‌کنیم؛ حقیقت را می‌بینیم؛ ولی آن را انکار می‌کنیم؛ چون چارچوب کلان روایت ها آغشته به باید و نبایدهای ایدئولوژیک، دگم ها و تصلب‌ها یا مسحور شدن در جذبه‌های کاریزماتیک به ما اجازه نمی‌دهد با معیارهای دیگری ببینیم یا بیندیشیم و گویی اصلاً نمی‌توانیم بیندیشیم.

⬅️ رقت انگیزترین حالت آن، جنایت، خیانت یا وارونه نمایی حقیقت به دلیل منافع مادیست، اینکه چشم در چشم ملتی، دروغ بگویی، رنج‌هایشان را کتمان کنی، کشتارشان را کشته سازی، واقعیت‌های تلخ زندگی‌شان را خبرسازی و اخبار حبس و حصر و شکنجه‌شان را شایعه‌پراکنی عنوان کنی، فقط برای پستی یا لقمه نانی، نوعی خودفروشی برای تامین نیازهای مادی.

⬅️ در اینجا اگر اصالت را به عقلانیت بدهیم، ممکن است، دچار توجیه عقلانی ابزاری شویم و اگر اصالت را به ادیان یا ایدئولوژی بدهیم، ممکن است، توجیهات خطرناک‌تری بکنیم. به نظر می‌رسد، باید اصالت را به رنج بشر بدهیم. هر آنچه با معیار عام اخلاقی، رنج بشری را موجب می‌شود یا به نمایش می‌گذارد، اعم از هر دین یا مذهبی، قومیت یا نژادی، گرایش یا گروهی و ... از آن پرهیز کنیم، از کذب گویی، تحریف، کتمان تا اعمال هرگونه خشونت، ترور و کشتار، چه در قبال یک فرد چه در مواجهه با یک ملت، خواه یهودی، مسیحی، مسلمان، بودایی، بهایی و ... تا از معیارهای دوگانه یا چندگانه پرهیز کنیم. رنج بشر قابل تشخیص است، خواه فلسطینی یا اوکراینی، ایرانی یا لبنانی، اسرائیلی یا میانماری، سوری یا چینی.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

22 Oct, 17:41


🔴 دین، بردگی و حقارت، نزاع و خونریزی
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 هفته پیش سفری ضروری پیش آمد که برای رسیدن به مقصد، ناگزیر از چندین استان و شهرهای کوچک و بزرگ گذر کردیم، در میانه راه با مردمان شهرهای مختلف وارد گفتگو شدم و با نگاهی جامعه شناختی سعی در شناخت برخی از جنبه‌های زیست جمعی آنها، مسائل و دغدغه‌هایشان داشتم.

⬅️ قبل از هر چیز لازم است، به خانم وزیر یادآوری شود که متاسفانه یکی از مهم‌ترین جاده‌های ترانزیتی کشور، وضعیت بسیار ناایمن و غیر قابل باوری داشت که به جرأت باید گفت، بدترین جاده‌ای بود که تا به حال از آن عبور می‌کردم.

⬅️ و اما سه مسأله‌ای که در گفتگوهای مردم برجسته‌تر بود، یکی در مورد گرانی‌های طاقت فرسا، دیگری مسأله حمله قریب الوقوع به ایران و دیگری باورهای فروریخته‌شان بود. گرچه مسأله اول نیز از اهمیت زیادی برخوردار است؛ اما دو مسأله دیگر به زعم نویسنده، از جنبه جامعه شناختی و انسجام اجتماعی بسیار نگران کننده و قابل تامل است.

⬅️ در مورد مسأله جنگ که بیش از هر چیز، موفقیت در آن و حتی ورود بدان یا ادامه آن، متکی بر پذیرش ذهنی جامعه، همدلی با حکومت و انسجام اجتماعی برای مواجهه با شرایط جنگی است، از نزدیک نوعی گسست جدی اجتماعی، عدم انسجام و همبستگی در جامعه و حتی واگرایی‌های هشدار دهنده مشاهده می شد.

⬅️ اقشار متوسط به پایین جامعه که انتظار این است، پایگاه اجتماعی اصلی حکومت محسوب شوند، بسیار ناراضی و نسبت به عواقب حمله به سرزمینشان ابراز بی‌تفاوتی و دردناک‌تر حتی برخی ابراز خرسندی می‌کردند که به واقع این حد از گسست و واگرایی متعاقب آن نشان از فروپاشی جامعه و به صدا درآمدن زنگ خطر اجتماعی است.

⬅️ اما مسأله‌ دیگری که گمان نمی‌رفت، در شهرهای کوچک و سنتی تر بدین شکل نمایان شود، بی اعتقادی بسیاری از افراد، حتی در سنین بالا، نسبت به باورهای پیشین خود بود، اینکه کل باورهای آنها حتی به اصل دین نیز فرو ریخته است، اینکه دین را از اساس به تعبیری جامع، عامل «بردگی، حقارت و فلاکت» عنوان می‌کردند و تفاوتی بین هیچ دین، هیچ شکلی از دینداری یا هیچ قرائتی از دین قائل نبودند! آنچه که تعبیر «هگل» را به ذهن متبادر می‌کند.

⬅️ هگل بر این باور است، ادیان توحیدی و به تعبیر او «ادیان اسرائیل» نمی‌تواند، عامل بردگی و حقارت باشد؛ چون خدای آن خدای آزاد از مادیت و خدای غیر فرومرتبه است و اگر دینی به این وضعیت درآمد که روح انسان را محدود کرد و «رابطه برده‌وار با امر الهی و قدرت‌های سیاسی» ایجاد کرد، از جایگاه توحیدی خود فرو افتاده است. وی معتقد است «دین برده وار و حکومت مستبد، دست در دست یکدیگر دارند» و محال است، دین توحیدی با خدایی آزاد، انسان را برده و مطیع بخواهد یا سبب حقارت و فلاکت او باشد.

⬅️ به بیان هگل «همراه و همبسته خدا یا خدای فرومرتبه، انسان‌های فرومرتبه، طبیعی و برده اند»، خدای آزاد، بنده آزاد می‌خواهد. به باور او دین حقیقی با خدای بلند مرتبه نمی‌تواند، عامل نزاع و خونریزی نیز باشد و برعکس عامل «آشتی» است؛ لذا وقتی تاریخ ادیان را بررسی می‌کند، بدین اشاره دارد، «وقتی رومیان سرانجام امپراتوری‌های خودشان را خصلتی الوهی بخشیدند، بر فساد کامل دین سیاسی‌شان و بیگانگی روحانی که بیانگر آن بود، صحه نهادند» و چون نیاز به قسمی آشتی بود، «مسیح» ظاهر شد و دوباره خدای آزاد بلند مرتبه را با انسان آشتی داد و انسان را آزاد و غیر برده خواست؛ گرچه بعدها به گواه تاریخ، دین آزادی بخش او، عامل بردگی، نزاع و خونریزی شد.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

19 Oct, 18:23


🔴 صغرای اصولگرایان، کبرای اصلاح طلبان
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 آنچه این روزها از اظهار نظر رهبر «جریان آکادمی» در فضای مجازی، مورد توجه و انتقاد است، چهره بدون روتوش یک ایدئولوژی است، باور داشتن به اینکه می توان، نیمی از جمعیت دنیا را نیز برای رسیدن به مقصد تقدیس شده یک ایدئولوژی نابود کرد یا مردمان آن را فدا کرد، می‌تواند به این نتیجه منتج شود که کسی که با خوشبینانه‌ترین نگاه با بی‌تدبیری محض موجب ویرانی تمام سرزمینش، آوارگی جمعیت‌های این ویرانه‌ها و کشته شدن انبوهی از ساکنان آن شده است، یک اسطوره نام بگیرد! آنچه که «ابوالفضل فاتح» در اظهار نظرش عنوان کرده است.

⬅️ البته که اظهار نظر آزاد است؛ همچنان که نقد آن. با همین اظهار نظرهاست که ماهیت و عمق برخی از تفکراتی که لعاب اصلاح طلبی و نوگرایی دارد و خود را منتقد سرسخت جریان آکادمی و تفکرات بنیادگرایی در زمان کسب آرای مردم می‌داند، در بزنگاه‌ها ‌فرو می ریزد و قلم، عریان می‌شود در بیان کنه یک اندیشه که در کنار تفکرات بنیادگرا دو روی سکه یک ایدئولوژیست.

⬅️ اما برای آشنایی این نویسنده اسطوره‌ساز لازم است، به این توجه داد که «اسطوره» معنای خاصی و زمینه‌های مشخصی دارد که در «جامعه شناسی» مورد توجه است، زمینه‌هایی چون «آفرینش» و «زایش» و همچنین «نجات». وقتی یک قهرمان، تلاش‌هایی برای نجات ملت، امنیت و حفظ جان مردمان خودش انجام می‌دهد، به عنوان یک الگوی اسطوره‌ای مطرح می‌شود؛ نه برای نجات جان خودش بر تلی از ویرانی‌های شهرش، در حالی که آن شهر یک سال است، به حال خود رها شده و هیچ قهرمانی خودش را سپر آن و مردمان آن نکرده تا نجاتش دهد که حتی بهانه حمله را به دست دشمنی خونریز داده و سپس به میانه جمعیت شهری و حتی تونل ها عقب نشینی کرده است!

⬅️ بازار قلب معانی و شورآفرینی، این روزها داغ است و نقد آن گران؛ اما این بازارگرمی، حرفه همیشگی اصولگرایان است و جای هیچ تعجبی ندارد، آنچه که صاحب این قلم را وا داشت، چند سطری در این زمینه بنگارد، دیدن این اظهار نظر ابوالفضل فاتح در کانال تلگرامی یک تشکل سیاسی اصلاح طلب و آن هم از فرهیخته ترین آنها؛ یعنی مدرسین دانشگاه‌هاست! آنانی که به شدت ناقد اظهار نظر «سید محمد مهدی میرباقری» رهبر جریان آکادمی بوده و نمی‌دانند این دو اظهار نظر، صغرا و کبرای یک قضیه است؛ قضیه‌ای که اصلاح طلبان و اصولگرایان را یک کاسه می‌کند، قضیه محو اسرائیل؛ حتی اگر منتج به محو غزه شود یا ایرانمان را ویران کند.

⬅️ اینجا هیچ تفاوتی بین دولت اصولگرایان و اصلاح طلبان نیست که وزیر امور خارجه دولت اصلاح طلبان نیز اظهار می‌دارد، راه حل دو کشوری، موجب صلح و ثبات منطقه نمی‌شود و آن را تلویحاً رد می‌کند، در حالی که بسیاری از اصلاح طلبان خود را حامی راه حل دو کشوری معرفی می کنند و بخشی از آنها در نامه سال گذشته خود به دانشگاهیان دنیای غرب، خواهان فشار آنها بر حکومت‌هایشان برای حرکت به سوی راه حل دو کشوری شدند. آیا خود متوجه کنشگری ها، اظهارات و موضع گیری های متناقض خود هستند؟ تناقض حمایت از راه حل دو کشوری و اسطوره خواندن دشمن سرسخت این راه حل که غزه را مغضوب جنون نتانیاهو کرد!؟

https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

12 Oct, 20:28


🔴 دین خود ویرانگر افراطیون
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 گاهی در خبرها شنیده می‌شود که فلان عالم دینی و شخصیت حوزوی به دلیل بیان نظرات متفاوت یا انتقادی برخاسته از نگاه و اجتهادی متفاوت در دین، مورد هجمه رسانه ای افراطیون و یا حتی برخوردهای قهری بیشتری قرار گرفته است. این نشان می‌دهد که رواداری دینی و آزادی‌های سیاسی در حکومت‌های قدسی می‌تواند، در هم تنیده باشد؛ چرا که قدسیت، اجازه طرح نه تنها نظرات سیاسی مخالف را نمی‌دهد؛ بلکه به مدد ابزار قهری قدرت، مانع هرگونه رواداری مذهبی و طرح دریافت‌های متفاوت دینی نیز می‌شود.

⬅️ اینگونه تصور می‌شود که رواداری مذهبی و آزادی سیاسی، ارمغان پروژه روشنگری در اروپاست و مربوط به زمانی است که آموزه رواداری مدرن پس از جنگ‌های مذهبی به طور کامل تدوین شد. آنچه که پیشگام آن به ظاهر «جان لاک» بود و سه نامه متفاوت درباره رواداری نوشت و رواداری مذهبی و آزادی سیاسی را مرتبط با هم عنوان کرد.

⬅️ مرتبط دانستن این دو به هم، ریشه در یک واقعیت تاریخی دارد و آن هم باور به یگانه بودن مذهب بود که نه تنها ادیانی چون «اسلام و مسیحیت؛ بلکه تا میزان زیادی قدرت سیاسی را نیز متاثر می‌ساخت. قدرت سیاسی، مدعی می‌شد که از مشروعیت بیشتری برخوردار است. در این ادیان، تاریخ سیاسی و امر قدسی در هم تنیده می‌شدند».

⬅️ با این وجود تا قبل از جان لاک و طرح مسئله رواداری در قرن هفدهم میلادی می‌توان به نمونه‌های بارزی از فیلسوفان و اندیشمندان مسیحی و مسلمان مانند «ابن رشد» و «میشل دو مونتنی» اشاره کرد که نشان می‌دهد در این دو دین توحیدی که خصلت یگانه پنداری و حقیقت مطلق انگاشتن آنها علاوه بر نارواداری مذهبی، موجب قداست بخشیدن به حکومت و بسط ید آن در هر نوع استبداد رأی، خودکامگی و از میان برداشتن مخالفان به نام دین گردیده بود، چگونه می‌توان هم یک دیندار واقعی بود و هم عمیقاً به رواداری و آزادی عقیده، باور داشت.

⬅️ می‌دانیم که در تاریخ اسلام یک عصر زرین فرهنگی وجود داشت، دوره‌ای که در آن از سوی اندیشمندان اسلامی در این زمینه نظرات زیادی طرح می‌شد؛ «به ویژه ابن رشد در اسپانیای عربی در قرن دوازدهم به عنوان مدافع عدم وابستگی فلسفه و علم به مذهب شهرت یافت»؛ گرچه در این قرن در سرزمین‌های اسلامی آزادی فکری محدودتر شده بود؛ «ولی اسپانیای اسلامی قلمروی بود که مذاهب متفاوت در آن در مجموع تحمل می‌شدند. مسیحیان از آزادی نسبتاً زیادی برخوردار بودند و به ویژه فرهنگ یهودی غنی نیز شکوفا بود»، در حالی که پس از تسخیر دوباره اسپانیا توسط مسیحیان، یهودیان از اسپانیا اخراج شدند.

⬅️ فیلسوف فرانسوی میشل دو مونتنی نیز قبل از جان لاک در قرن شانزدهم با طرح آرمان شک سالم، «بدون اینکه از ایمان کاتولیکی‌اش دست بکشد، از حق انسان‌ها برای زندگی با اعتقادات دیگر دفاع کرد». این اعتقادات می‌تواند، باور به مذهب یا آیینی دیگر یا اعتقاد به قرائت دیگر از همان مذهب باشد، قرائتی که می‌تواند به هیچ وجه ماهیت سیاسی برای دین قائل نباشد.

⬅️ به نظر می‌رسد طرح نگاه‌هایی چون نگاه ابن رشد و میشل دو مونتنی از سوی باورمندان عمیق و اندیشمندان دینی برای گشایش فضای فکری جامعه ضروری است؛ چرا که به قول «هراری» زمان آن رسیده که در همه ادیان، دینداران واقعی معتدل و عقلانی باید از دین دفاع کنند و بیش از این، عرصه جانبداری از دین را به دینداران افراطی وا نگذارند؛ چرا که دین خود ویرانگر افراطیون، تنها آفت دنیای مردمان نیست و بیش از همه باورهای معنا بخش زندگیشان را نابود می‌کند.

https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

08 Oct, 17:20


🔴 وضعیت تراژدیک آخرالزمانی
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 «نتانیاهو» در سالگرد حمله ۷ اکتبر، نام جنگی را که در آن درگیرند، تغییر داد و از تعبیری برای نامیدن آن بهره گرفت که ترجمه‌های متفاوتی از آن شده است، «جنگ رنسانس»، «جنگ رستاخیز»، «جنگ قیامت»، «جنگ آخرالزمان». جنگ آخرالزمان، اصطلاحی است که می تواند، مورد تأمل صاحبنظران و تحلیلگران قرار گیرد و کمیت و کیفیت آینده جنگ را از نگاه یک طرف اصلی این منازعه خونین ترسیم کند.

⬅️ بسیاری با تعبیر «آرماگدون»، جنگ آخرالزمانی آشنایی دارند. در زبان عبری «هرمگیدو» نام مکانی است که نبردی در آخرالزمان در آنجا درمی‌گیرد، نبردی بر اساس پیشگویی «یوحنا» در مکاشفه‌ای در «عهد جدید». این نبرد، آخرین نبرد جهان و بین خیر و شر است. می‌دانیم که باوری مشابه این بر اساس آموزه‌های شیعی وجود دارد که منجی ظهور می‌کند و درگیری عظیمی با مخالفان خود که ظالمان جهان هستند، خواهد داشت و در نهایت، مظلومان و مستضعفان پیروز خواهند شد.

⬅️ «اونجلیست‌»ها از تعابیر این چنینی نتانیاهو استقبال می‌کنند. همانطور که از انتخاب «اورشلیم» به عنوان پایتخت اسرائیل استقبال کردند؛ چون آن را نشانه بازگشت «مسیح» می‌دانند. آنها از حمله ایران به اسرائیل نیز خشنود بودند و آن را مطابق پیشگویی‌های انجیل دانسته که جهان را در آستانه جنگ «یاجوج و ماجوج» قرار می‌دهد! باوری که گرایشات سیاسی موعود گرایانه داخل ایران را نیز به آنها پیوند می‌زند و جهان را در آستانه یک نزاع ویرانگر قرار داده است.

⬅️ شورهای موعودگرایانه و باورهای آخرالزمانی وقتی معیار سیاست‌های راهبردی قرار می‌گیرد، بسیار خطرناک است و می‌تواند، کشوری و حتی بخش‌های بزرگی از جهان را به ورطه نابودی بکشاند. «در پی جنگ جهانی فاجعه بار اول، احیای جدی و کاملاً غیرمنتظره الهیات سیاسی موعودگرایانه را در آلمان شاهد بودیم»؛ آنچه که در توهمات «رایش سوم» («هیتلر») به اوج خودش رسید و فجایع جنگ جهانی دوم را به بار آورد.

⬅️ تردیدی در این وجود ندارد، «بسیاری از یهودیان امروز هم معتقدند که مردم به اصطلاح برگزیده از سایر مردم به خدا نزدیک‌ترند». آنها بر این باورند؛ زیرا اولین قومی هستند که تماماً یکتاپرست بودند؛ لذا اولین یکتاپرستان عالم هستند و به دلیل پیشگامی در باور به توحید که در هیچ جای دنیا همانند نداشت ( تمامی یک قوم یکتاپرست بوده و به پیامبری از سوی خدا (موسی) ایمان بیاورند؛ بنابراین مورد عنایت ویژه خدا بوده و برگزیده او هستند. در مقابل شیعیان نیز خود را در تنها خط راستین بندگی الهی می‌بینند که غیر آنها همه باطل و در انحرافند. به ویژه در بعد سیاسی آن که تنها شاخه برحق و اسلام ناب محمدی را نیز شاخه‌ای از تشیع می دانند که معتقد به «ولایت فقیه» هستند.

⬅️ نتانیاهو از به کار بردن تعبیر جنگ آخرالزمانی منظوری جز نبرد بین خیر و شر ندارد؛ یعنی همین نبرد بین اسرائیل و شاخه ولایتمدار شیعی سیاسی و مسلح. نتانیاهو از این تعبیر قصد دارد، این نبرد را بی‌پایان تا نابودی کامل شر و پیروزی کامل خیر عنوان کند. همچنین هدف اصلی خود را تغییر کامل معادلات کنونی منطقه ترسیم کند؛ لذا هیچ چشم اندازی برای صلح پایدار را تا قبل از رسیدن به تمامی اهداف مد نظر خود، پیش روی جهانیان نمی‌گشاید.

⬅️ برقراری نظم آخرالزمانی، نیازمند خونریزی های غیرقابل وصف و ویرانی های رستاخیزگونه عنوان شده است، آنچه در غزه مشاهده می شود و در لبنان در حال تکرار شدن است؛ لذا هرگونه تصمیم سازی، سیاستگذاری، برنامه ریزی و کنشگری که موجب دامن زدن به آتش این جنگ هولناک و هیزم ریختن بدان باشد؛ یعنی پذیرفتن تحقق وضعیت تراژدیک آخرالزمانی به کارگردانی نتانیاهو؛ در حالی که حتی قدرت‌های بزرگ جهانی پذیرفته‌اند که آغازگر نبوده و ناگزیر از دفاعی موجه است!


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

05 Oct, 15:23


🔴 معیارهای ماکیاولیستی قانون و مقررات
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 در جهانی زندگی می‌کنیم که به نظر بر خلاف اعصار گذشته، نظمی بر آن حاکم است و قانون تعریف مشخصی دارد، مقررات بین المللی برای حفظ این نظم وضع شده و معیار کنشگری بازیگران بین المللی است؛ اما هنوز هستند، بازیگرانی که معیار قانونی بودن تصمیمات و کنش‌های خود و انطباق آن با مقررات را ماکیاولیستی برمی‌گزینند. صرف نظر از اینکه چه عواملی سبب این وضعیت می‌شود، ماهیت ماکیاولیستی معیارها قابل تأمل است.

⬅️ در نگاه «ماکیاولی» هیچ گونه معیار عامی برای سیاست و حتی اخلاق وجود ندارد که همه را ملزم به تبعیت فراتر از تشخیص‌ها، منویات و مقاصد فردی نماید. «بنا به اعتقاد او - اخلاق، هنجارها، مقررات و قوانین - توسط نظام سیاسی حاکم تعیین می‌شود و این حاکم است که می‌گوید، چه چیزی قانونی یا مطابق مقررات است و حتی می‌تواند، مرزهای اخلاق را جابجا کند؛ چرا که از نگاه وی حاکم اصلاً تابع قانون نیست و خود «واضع قانون است و از این طریق اخلاق را که خود بر فراز آن قرار گرفته خلق می‌کند».

⬅️ انعکاس این نگاه در فضای بین‌المللی نیز موجب می‌شود، معیارهای بین‌المللی زیر پا گذاشته شود و عملی کاملاً غیرقانونی یا خلاف مقررات بین‌المللی، بالعکس عنوان و حتی تحسین و تشویق شود؛ چرا که در نگاه ماکیاولی حاکم «در ارتباط با دولت‌ها و حاکمین دیگر می‌تواند، اساسا فاقد مرام اخلاقی باشد؛ زیرا آنها رقبای او هستند» و نه بازیگرانی برای تعامل و بازی برد - برد. بازی از نظر او لزوماً یک برنده و یک بازنده دارد و واژه دشمن ترجیع بند تمام سخنان اوست.

⬅️ در نگاه ماکیاولیستی تنها یک چیز از مردم (رعایا) انتظار می‌رود و آن «اطاعت مطلق از دولت است و کسی که قانون را نقض کند، باید به بی‌رحمانه‌ترین شکل مجازات شود»، دولتی که حاکمش خود فراتر از قانون است، قانون مطابق معیار فردی اوست، قانونی بودن بر اساس تشخیص اوست و هیچکس نیز حق اعتراض ندارد، فردی که در وضع، اجرا و مجازات عدول از این قانون تاثیر و نفوذ حداکثری دارد.

⬅️ «ماکیاولی معتقد بود که حکومت مطلقه تنها حکومتی است که می‌تواند، برقراری نظم را تضمین کند و موجب رشد و توسعه قدرت دولت شود»، البته اندیشه‌های ماکیاولی دچار نوعی تناقض است، هم از حکومت مطلقه و هم از جمهوری سخن می‌راند! این هم از اشکال نادر ساخت قدرت در جهان است که بتوان قید مطلقه بودن حاکم را در قالب جمهوری گنجاند! ماکیاولی در کتاب «شهریار» مدافع حکومت‌های مطلقه است و در کتاب «تزهایی پیرامون ده کتاب اول تیتوی لیویوس» از جمهوری رم باستان هواداری می‌کند.

⬅️ تصور اینکه تنها دو دولت متخاصم ماکیاولیستی در دنیای کنونی وجود داشته باشد، به خوبی روشن می‌سازد که تقابل و رویارویی ذاتی آنها با ویژگی‌هایی که شرح آن رفت، حداقل در نسبت با معیارهای قوانین و مقررات بین‌المللی، قادر است، چه وضعیت بحرانی خلق کند و چه مسائلی را پیش روی بشریت بنهد که لاینحل می‌نماید؛ چرا که وقتی معیارهای حقانیت، قوانین و مقررات آنها خودمحورانه و بلاشک است و موجودیت یکی بر ابتنای حذف دیگری است، طرفین را در حل مسائل کاملاً ناتوان می‌کند.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

02 Oct, 14:36


🔴 نظم نوین اسرائیل یا محو آن؟
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 در حالی به «هفتم اکتبر» نزدیک می‌شویم که هنوز منطقه و جهان، درگیر پیامدهای مخرب و خونبار وقایع ۷ اکتبر سال گذشته است. پیداست آنچه در ۷ اکتبر سال گذشته رخ داد که برخی را به سراسیمگی تبریک و شادی و ذوق زدگی چند روزه واداشت، هیچ دستاوردی برای طرفین نداشته است؛ مگر اینکه اسرائیل آن را دستاویزی برای تحقق رویای حذف رهبران و فرماندهان گروه‌های مخالف ساخته باشد و مخالفان به هر قیمتی فقط خشنود از خالی بودن بسیاری از صندلی‌های مجمع عمومی سازمان ملل در زمان سخنرانی نخست وزیر اسرائیل به دلیل ترک اعتراضی نمایندگان کشورهای مختلف باشند.

⬅️ اینکه عملیات ۷ اکتبر «حماس»، تروریستی نامیده شود یا نظامی، به ادعا یا لفاظی یا بازی‌های رسانه‌ای نیست، تابع معیاری علمی و عینی است. عملیات تروریستی تفاوت های اساسی با عملیات نظامی دارد؛ اما در جایی که مرز تشخیص به دلایل مختلف در هم تنیده می‌شود، یک معیار می‌تواند کمک کننده باشد. در عملیات نظامی، قصد این است که بر توان دشمن آسیب بزنی؛ ولی در عملیات تروریستی، قصد بر این است، او را عصبانی کنی، تحقیر کنی یا به تعبیری مصطلح، هیمنه او را فرو بریزی؛ در حالی که در مقایسه با او چنان ضعیف هستی که نه قادری چیزی از توان او بکاهی و نه از تو انتظار می‌رود، قادر به چنین کاری باشی.

⬅️ در عملیات تروریستی، معیار، میزان وحشتی است که بر اساس شدت عمل و خشونت عملیات ایجاد می‌شود؛ زیرا عملیات تروریستی در پی آن است که «دشمن از قدرت بی کم و کاست خود، نابجا استفاده کند و واکنش احساسی نشان دهد»؛ چرا که آنها (برنامه ریزان و طراحان عملیات تروریستی) به دنبال بهره وری از پیامدهای آن واکنش های احساسی هستند، «وقتی دشمن خشمگین از قدرت عظیم خود علیه آنها استفاده می‌کند و طوفان‌های سیاسی و نظامی بسیار خشن تری از آنچه خود تروریست ها می‌توانستند به پا کنند، خلق می‌کند».

⬅️ یک سال است، چنان آتشی در گرفته و چنان ویرانگری مادی و نابودی انسانی به بار آمده که هرگز برای یک عملیات کوچک، توسط یک گروه کوچک متصور نبوده است. عملیات نظامی که نتواند متناسب با حجم و قدرت خود خسارت و تلفات به جای بگذارد، مسلماً مطابق برآوردهای کارشناسان نظامی دنیا یک عملیات شکست خورده و صرفاً تبلیغاتی بوده که کاملاً قابل سنجش و عینی است و مسأله ادعایی و توهمی نیست؛ ولی در مورد عملیات تروریستی، برعکس است، نامتعارف و شوک برانگیز بودن آن، بیانگر قصد تروریست، در ایجاد وحشت و ترس، خارج از معیارهای عینی و از اتفاق بر پایه توهمات، تخیلات و واکنش های روانی مبتنی بر احساس پریشانی و انتقام است.

⬅️ آخرین پیامد سلسله رویدادهای پس از هفتم اکتبر، عملیات اول اکتبر است که تا اینجا وعده پاسخ سخت را دریافت کرده و مشخص نیست، پیامد آن چیست؛ اما آنچه واضح است، این است که انتهای این کنش و واکنش‌های متقابل نه به نظم نوین اسرائیل و نه به محو آن ختم خواهد شد؛ بلکه ناگزیر به میز مذاکره‌ای ختم می شود که در آن حقوق تمام انسان‌ها به طور برابر به رسمیت شناخته شود، بی هیچ تظلمی و بدون هر توهمی.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

28 Sep, 19:42


🔴 نسبت سید حسن نصرالله و امام موسی صدر
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 هیچکس باور نمی‌کرد، «سید حسن نصرالله» با آن استانداردهای بالای امنیتی که گفته می‌شود، سال‌های متمادی، تمامی فعالیت‌هایش زیر زمین تحت تدابیر شدید امنیتی انجام می‌شد، در یک حمله هوایی ترور شود! صرف نظر از اینکه وی و تقریباً تمام کادر رهبری «حزب الله» چگونه و با کدامین تدبیری در فاصله زمانی کوتاهی ترور شدند که جای تاملات واقع بینانه و آسیب‌شناسی‌های غیر توهمی دارد، نکته‌ای که بیش از همه نظر مرا جلب کرد، این بود که گفته می‌شود، «سید حسن نصرالله» در کودکی شیفته «امام موسی صدر» بود و آرزو داشت مثل او شود و در نوجوانی به عضویت «حزب أمل» که امام موسی صدر بنیان نهاده بود، درآمد و سپس وارد حوزه علمیه‌ای شد که مؤسسش امام موسی صدر و مدیر وقت آن «سید عباس موسوی» دبیرکل اسبق حزب الله بود. آیا وی به واقع تحت تاثیر اندیشه‌های امام موسی صدر نیز بود؟

⬅️ اگر کسی با اندیشه‌های امام موسی صدر اندک آشنایی داشته باشد، در خواهد یافت، اندیشه‌های وی و باورش به دولت حداقلی، سازگاری با دولت حداکثری دینی ندارد که وی از اساس، حتی دین را به گونه‌ای متفاوت از دین سیاسی می‌دید. «داوود فیرحی» استاد فقیدم نقلی در این زمینه داشت که امام موسی صدر متوجه است، دین را باید حفظ کرد و از حوزه عمومی صرفا به حوزه خصوصی تقلیل نداد؛ اما از طرف دیگر بر این باور است که دین نباید، انسان سوز باشد باید انسان ساز باشد.

⬅️ امام موسی صدر تعبیر بسیار موسع و گشوده ای از حکومت دارد، آن را محدود به دین نمی‌کند و فراتر از گروه‌ها، فرقه‌ها، مذاهب و همه نزاع‌ها می‌داند که برای آن تعبیر «آسمانی» را به کار می برد. وی بر این عقیده است، «حکومت باید آسمانی باشد، نه حکومتی دینی»؛ یعنی «چترش بلند باشد». در مورد معیار درستی دین نیز بر این باور است، دین درست را باید از میوه‌اش شناخت، نه از استدلال کلامی و دین درست، این است که به مردم خدمات بدهد»، «اگر دین توانست، انسجام اجتماعی ایجاد کند، این دین درست است».

⬅️ او سیاست را در تغایر با دین نمی‌داند، به شرطی که سیاست، فقر را از بین ببرد، بهداشت را تضمین کند، با توسعه بسازد و آموزش را افزایش دهد. برای همین گاهی وی تماماً از یک کاندیدای مسیحی حمایت می‌کرد و به او رأی می‌داد؛ چون معتقد بود، او از طریق سیاست‌های مورد حمایتش، موارد بالا را بهتر محقق می‌کند.

⬅️ «او آزاد اندیشی و گشوده بودن در مقابل دیگران را وظیفه دینی می‌دانست و از نگاه‌های بسته و متحجرانه و مستبدانه به شدت بیزار بود. وی معتقد بود در حقیقت، آزادی کامل، عین دین است، حقی است از جانب خدا و حدی بر آن نیست». کسی دیگران را محدود می کند که از آزادی دیگران می‌ترسد و او کسی است که قبل از همه از آزادی خودش می‌ترسد؛ یعنی اگر به خودش اعتماد داشته باشد، از دیگران نمی‌ترسد. بی اعتمادی به خود، عامل اجبار دیگران است.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

25 Sep, 19:22


🔴 ایرانی‌های وارداتی و گوش به فرمان
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 با دوستی جمعیت شناس به گفتگو نشسته بودیم که بر این باور بود، آنچه در ایران در حال رخ دادن است، یک سیاست جمعیتی است؛ نه یک بی‌سیاستی و بی‌تدبیری جمعیتی و بی‌مبالاتی در زمینه مهاجرت! وی با بررسی‌هایی که انجام داده بود، به این نتیجه رسیده بود، یک سیاست پنهان جایگزینی جمعیت به صورت تدریجی در حال اجراست که به نظر می‌رسد، هنوز بخش‌هایی از حاکمیت نیز به طور دقیق از آن مطلع نیست و گاه از گوشه و کنار، نمایندگانی اعتراضاتی در این زمینه دارند.

⬅️ او معتقد بود که برعکس آنچه به عموم جامعه القا می‌شود، آنچه در مورد مهاجرت بی‌رویه افغان‌ها در حال وقوع است، در راستای همان سیاست انواع حمایت‌ها از گروه‌های مختلف در منطقه است تا حامیان ایدئولوژیک «جمهوری اسلامی» در سراسر جهان اسلام گسترش یابند و نفوذ عمیق‌تری پیدا کنند، حامیانی که خود را کاملاً وام‌دار و تحت امر و گوش به فرمان این ایدئولوژی می‌دانند.

⬅️ به باور او در این سیاست، ابتدا هجوم اتباع یا بهره‌وری آنها از انواع امکانات و منابع کشور بی‌تدبیری جلوه داده می‌شود تا انبوهی از صداهای معترض برخیزد. سپس به بهانه پاسخ به اعتراضات و مطالبه‌ها در زمینه مهاجرت بی‌رویه یا بهره‌گیری از امکاناتی چون مدارس، دانشگاه‌ها، املاک و ... مسأله ساماندهی و قانونی کردن این امور مطرح و در گام بعدی، حضور و نفوذ آنها قانونمند و ضابطه‌مند شود و پس از مدتی بدون اینکه معترضان متوجه باشند، به امری قانونی، بدیهی و غیر قابل اعتراض تبدیل شود.

⬅️ آنچه که این دوست جمعیت شناس بدان معتقد است و منتهی به جایگزینی آرام جمعیت و تغییر در بافت جمعیتی کشور می‌شود، می‌تواند با این هدف صورت گیرد که جمعیتی کم سواد، کم اطلاع، مطیع، بدون آگاهی‌های سیاسی و با اطلاع کم از تحولات بین المللی روز دنیا، کم توقع و قانع و تابع، مانند ترکیب جمعیتی اواخر دهه ۵۰ و دهه ۶۰ در ایران جایگزین جمعیتی شوند، معترض که اکثراً تحت انواع فشارهای خارج از تحمل یا به دلیل توقعات فزاینده بر اساس «منحنی جی»(که پس از تبدیل به طبقه متوسط، تحمل زندگی به سبک طبقات پایین را ندارند)، از ایران مهاجرت نموده یا قصد مهاجرت دارند، جمعیتی که در وقایع ۱۴۰۱ از دریچه‌ای که گشود، نمایی از خود، تنوع طبقاتی و صنفی خود، مطالبات و ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی خود و همچنین نمودی از گرایشات، تمایلات، عقاید سیاسی و کیفیت باورهای دینی خود را به نمایش گذاشت.

⬅️ به نظر می‌رسد، آنچه در حال رخ دادن است، به زودی واقعیتی تلخ را آشکار می‌کند، یک فاجعه جمعیتی که به طور کامل نسل شبه دهه شصتی غیر ایرانی را جایگزین نسل‌های جدید ایرانی در تمام ارکان ساختار جامعه خواهد نمود که حالا دیگر ایرانی‌هایی شده‌اند، گرچه وارداتی؛ ولی کاملاً گوش به فرمان، جایگزین ایرانی‌های نخبه صادراتی.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

21 Sep, 19:19


🔴 اسلام ایرانی و اندیشه زرتشت
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 فرصتی دست داد تا برای اولین بار به آتشکده‌ای که عبادتگاه زرتشتیان است، بروم، جایی که ادعا می‌شود، آتشی ۱۵۰۰ ساله در آن برپاست. در بخشی از آتشکده و نمایشگاهی از آیین «زرتشت» در لوحی که زندگینامه زرتشت را به اختصار شرح می‌داد، سطوری تحت عنوان دوران اندیشه و تنهایی، نظر را به چند نکته جلب می‌کرد: ۱- زرتشت از دین ورزی عصر خویش ناخرسند و یک اصلاحگر دینی بوده است؛ ۲- زرتشت با اندیشیدن و تأمل به حقیقت جهان راه یافته است؛ نه صرفاً عبادت؛ ۳- زرتشت در کنار اندیشیدن، ستایش نیز می‌کرد؛ لذا از قبل با پروردگار خود آشنا بوده و می تواند، تحت تاثیر آموزه‌های الهیاتی پیش از خود باشد.

⬅️ اگر نپذیریم که زرتشت هم پیامبر بوده و هم فیلسوف، اساساً آنچه در مورد او می‌دانیم و ادعاهای موجود درباره وجودش، قابل تکذیب است و اگر بپذیریم که او هم پیامبر بوده و هم فیلسوف این سوال اساسی مطرح است که آیا پیامبری و فلسفیدن با هم جمع بسته می‌شود؟ آیا معرفت شناسی دینی و فلسفی یا ابزار وحی و عقل برای شناخت قابل تجمیع است؟ اگر امکان‌پذیر است، آیا پیامبران دیگر نیز فلسفه ورزی می‌کردند؟ اگر چنین است، چند درصد از ادعاهای آنها مبتنی بر وحی و چند درصد مبتنی بر اندیشه و تأمل فردی بوده است؟ اگر بخشی از ادعاهای هر پیامبر، امکان برخاستن از تأملات فردی را دارد، آیا تفکر در هر زمانی، کاملاً وابسته به زمینه و بستری اجتماعی و فرهنگی نیست؟ و این مسأله، حقیقت بلانقص اصلی‌ترین آموزه‌های ادیان را مخدوش نمی‌کند؟ چه رسد به اینکه بخواهد، ابتنای قوانین، حکمرانی و سیاست گذاری داخلی و خارجی در عرصه جوامع و فضای بین‌المللی ای باشد که هیچ شباهتی به عصر پیامبران ندارد.

⬅️ و اما نکته قابل تامل دیگر این است که صاحب نظران بر این باورند، آموزه‌های ادیان ابراهیمی نیز خود تحت تاثیر اندیشه‌های فلسفی بودند و علت اینکه عنصر «اختیار» در ادیان در دوره‌های متقدم آنها آشکارتر بوده است، این است که قرابت زمانی بیشتری با فلسفه‌های زمان خود داشتند و گرچه «اومانیسم» که از بنیه‌های اصلی تفکر مدرن قلمداد می‌شود، کاملا متأثر از افلاطونی گری و نوافلاطونی است؛ اما «فیچینو» بر این باور است که «آبای کلیسا بهره بسیار زیادی از اندیشه افلاطون و نوافلاطونی گرفته و معتقد بود که مسیحیت و افلاطونی‌گری، خاستگاهی مشترک دارند» که یکی از این خاستگاه‌ها اندیشه‌های زرتشت است.

⬅️ به طور کلی «مفسران معاصر موافق اند که نوافلاطونی گری، تأثیری عمیق بر مسیحیت متقدم گذاشت و حتی تصدیق می‌کنند که اندیشه یونانی و یهودی- مسیحی به انحای مختلف، وامدار اندیشه زرتشتی است». حال با چنین توافقی، مبنی بر اینکه اندیشه‌های زرتشت بر فلسفه یونان باستان و ادیان یهودی و مسیحی که بر بستر زیستگاه زرتشت؛ یعنی سرزمین آریایی ها «ایران» ظهور نیافتند، تاثیر عمیقی داشته، آیا بر دیگر دین ابراهیمی؛ یعنی «اسلام» که یکی از بسترهای گسترش، نفوذ و بالندگی آن ایران بوده است، چنین تاثیری نداشته یا نمی‌تواند، داشته باشد؟ آیا ما نمی‌توانیم، «اسلام ایرانی» با تاکید بر عنصر «اختیار» که بسیار در اندیشه زرتشت برجسته است، داشته باشیم یا صرفا مجبوریم، «ایران اسلامی» داشته باشیم، متاثر از «شبه جزیره حجاز» در ۱۴۰۰ سال پیش؟


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

17 Sep, 19:24


🔴 خسرانی به وسعت نابودی یک سرزمین
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 یک اتفاق عجیب و هالیوودی! پیجرهای ارتباطی اعضای «حزب الله لبنان» به صدا در می‌آیند و بعد منفجر می‌شوند، این است ماهیت یک جنگ قرن بیست و یکمی اصیل بدون هیچ نشانی از عناصر جنگ‌های قرن بیستمی و ماقبل آن. در قرن بیست و یکم، قدرت‌های بزرگ با سیاستمداران دوراندیش، کاملا از برپاکردن یا درگیر شدن جنگ هایی که دیگر صرفا ماهیت نظامی ندارند، به شدت پرهیز می کنند؛ چرا که دیگر اهمیت چندانی ندارد، کشور درگیر، مایل ها از میدان جنگ دور باشد یا نباشد، تنها طی چند دقیقه، جنگ می‌تواند، به قلب کشوری نفوذ کند و حتی تردد هوایی، ریلی، شبکه برق و هر نوع ارتباط سایبری را به میزان گسترده‌ای مختل نماید. در جنگ‌های قرن بیست و یکم، دیگر پیروزی و شکست معنا ندارد و نمی‌تواند جنگ موفقی باشد.

⬅️ به گفته «یووال نوح هراری» در این قرن «اگر کسی فرمولی پیدا کند که با آن بشود تحت شرایط قرن بیست و یک، جنگ‌های موفق به راه انداخت، دروازه‌های جهنم به سرعت باز خواهد شد». از نظر وی این فقط یک «خوش اقبالی ترسناک» بود که روس ها توانستند، در این قرن در «کریمه» پیروز شوند و شاید به همان سودا دوباره هوای حمله به اوکراین کرده و در باتلاق جنگ زمین‌گیر شدند.

⬅️ این روزها حتی ناسیونالیست‌ترین رهبران دنیا نیز از وارد شدن به جنگ‌های قرن ۲۱ با ماهیتی پیچیده پرهیز دارند و اگر رهبری، کشورش را به ورطه جنگ بکشاند با دیده تحمیق بدان نگریسته می‌شود؛ چرا که حتی به فرض برتری نظامی، تعیین کننده برنده میدان، عامل نظامی نیست و دانش و تکنولوژی غیرنظامی در کنار بنیه‌های اقتصادی و مهمتر از همه سرمایه‌های اجتماعی، توان ادامه جنگ را تضمین می‌کند، چیزی که فرماندهان نظامی درک چندانی از آن ندارند.

⬅️ با اندکی تامل بر روی ماهیت آنچه در لبنان رخ داده است، می‌توان پی برد که صرفاً سرمایه‌گذاری بر روی ساخت سلاح‌های هزینه بر مادی و معنوی برای ایجاد بازدارندگی یا بالا بردن توان بالقوه نظامی تهاجمی و دفاعی به جای سرمایه‌گذاری و سیاست گذاری حول محور افزایش بنیه‌های حیاتی اقتصادی، اجتماعی، علمی و فناوری‌های پیشرفته روز دنیا به ویژه اگر دسته دوم توانمندی‌ها قربانی و هزینه دستیابی به دسته اول آنها شود، چقدر می‌تواند موجب خسران باشد، خسرانی به وسعت نابودی یک سرزمین.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

14 Sep, 19:00


🔴 ژرف‌ترین تحول پسا مهسا
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 دومین سالگرد «مهسا» فرصتی شد که هرچند کوتاه از جنبه ماهیت و پیامد، کنش جمعی ایرانیان مورد تامل قرار گیرد. اینکه یک کنش جمعی، جنبش اجتماعی محسوب می‌شود یا نه بدین بستگی دارد که چقدر سازمان یافته است. یک جنبش اجتماعی، هدف مشخصی دارد و بسیار سازمان یافته است و عمری طولانی نیز دارد. با وجود گستردگی شبکه‌های اجتماعی، تعاریف کلاسیک از انقلاب‌ها و جنبش‌ها نیز دستخوش تغییر می‌شود؛ اما مطابق ادبیات تخصصی جامعه شناسی انقلاب‌ها و جنبش‌ها نمی‌توان به کنش جمعی ۱۴۰۱ مردم، موسوم به «جنبش مهسا»، جنبش اجتماعی گفت، به این دلیل که نخست هدف مشخصی را دنبال نکرد و از اعتراض به «گشت ارشاد» به مطالبات تحول خواهانه و انقلابی ختم شد و دوم آنکه به هیچ وجه، سازمان یافته نبود و برنامه‌ای برای به ثمر رساندن حتی هدف اولیه نیز نداشت.

⬅️ جنبش‌ها انواع مختلفی دارند که یکی از آنها جنبش‌های انقلابیست. انباشت انواع نارضایتی‌ها و عدم امکان بروز جمعی آنها و به رسمیت نشناختن حق مطالبه‌گری مردمی و جمعی و تعریف خود محورانه از «مردم» به نفع خود، توسط حکومت موجب شد، گروه‌های مختلف به طرز غیر قابل تصور و پیش‌بینی اعم از جوانان، نوجوانان، دانشجویان، زنان و ... آکنده از خشم و استیصال ناشی از عدم تحقق حقوق و آزادی‌های سیاسی- اجتماعی شان، کنش جمعی خود را بدون هیچ سازماندهی به سمت و سویی سوق دهند که صرف نظر از ادبیات تخصصی جامعه شناسی انقلاب به یک جنبش انقلابی نزدیک کنند.

⬅️ آنچه آن روزها مورد توجه برخی جامعه شناسان این حوزه تخصصی در سراسر دنیا قرار گرفت، این بود که جامعه ایران برخلاف نظر برخی از کارشناسان و تحلیلگران همسو با معترضان، در «وضعیت انقلابی» نیست؛ بلکه در وضعیت «تصور انقلابی» است که وضعیتی «پیشا انقلابی» است، وضعیتی که با وجود عدم تحقق ملزومات عینی وقوع انقلاب؛ ولی جامعه به لحاظ ذهنی خود را در وضعیتی انقلابی، تصور می‌کند و از این رو مطابق ادراک خود، دست به کنشگری‌های جمعی انقلابی در راستای مطالبات ساختاری می‌زند.

⬅️ با گذشت دو سال، صرف نظر از مباحث بالا، دو پدیده مشهود قابل مطالعه در ایران رخ نموده است. نخست اینکه به نظر می‌رسد، به لحاظ نظری و باورمندی، کیفیت دینداری بسیاری از دینداران، تغییر کرده و به سمت باور به سکولاریسم (به معنای جدایی دین از سیاست) شیفت سریعی داشته است. دوم آنکه مشاهده می‌شود، به لحاظ عملی و پراتیک دینی نیز تغییر کیفی قابل ملاحظه‌ای وجود دارد، اعم از اینکه بسیاری از باورمندان به دین در پراتیک دینی نیز التزام به اموری مانند حجاب و حدود آن را به صورت نه تنها نظری که به گونه‌ای عملی، در مورد خود و خانواده خود، ضروری یا مطابق ادبیات دینی «واجب» تلقی نمی‌کنند.

⬅️ این مسئله به ویژه در نسل‌های جدید به صورت عبادت های فردی و بدون پوشش الزامی یا رعایت به اصطلاح «احکام فقهی» عبادات، با درک کاملا متفاوتی از آموزه های دینی در حال گسترش است و این به معنی حذف واسطه در دینداری و پراتیک دینی یا نوعی «پروتستانتیسم دینی» یا جنبش مردمی اصلاح دینی است که می‌تواند، در آموزه‌ها و پراتیک دینی تحول شگرفی ایجاد کند، آنچه که در قالب یک حرکتی کاملاً فردی و بدون سازماندهی؛ ولی شدیداً متاثر از رویدادهای دو ساله اخیر در ایران و در جمعیت دینداران در حال رخ دادن است و با هیچ دستگاه سرکوبی نیز قابل توقف نیست و برعکس در ادامه سرکوب‌ها همچنان تسریع نیز خواهد شد، حرکتی که می‌توان گفت، ژرف‌ترین تحول پسا مهسا است و دگرگونی فکری آن چند دهه بعد ظاهر خواهد شد.

https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

11 Sep, 18:33


🔴 آفت دین و دنیای مردمان
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 اغلب ادعا می‌شود، پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آغازین ماه‌های هزاره جدید، ایدئولوژی ای بر سیاست آمریکا در مبارزه با بحران و جنگ، سایه افکند که بر این باور است، منافع اساسی آمریکا در حقیقت منافع همه جهان است. این ایدئولوژی «نئوکنسرواتیسم» نام دارد. ایدئولوژی ای که جمهوری‌خواهان در ایالات متحده، مدعیان اصلی آن در سال های اخیر به شمار می‌آیند.

⬅️ «هسته اصلی نئوکونسرواتیسم نوعی قاطعیت تهاجمی است که می‌کوشد، هرگز غافلگیر نشود و پیوسته از موضع برتر عمل کند. چنین نگرشی معتقد است، هرچه آمریکا بیشتر بر جهان مسلط شود، برای همه جهان بهتر است». نئوکونسرواتیسم بر نظام سرمایه‌داری چند ملیتی و اسطوره‌ها متکی است. آنها اغلب این اسطوره‌ها را که برای مفید و آرامش بخش کردن زندگی به کار می‌گیرند، در مذهب و ملیت می‌یابند؛ اما قابل توجه اینکه «جدا کردن مذهب و سیاست از اصول اعتقادی نئوکونسرواتیسم است».

⬅️ اینکه اغلب مشاهده می‌شود، سیاستمداران جمهوری‌خواه، شخصیت‌های باورمند به ارزش‌های مذهبی و به شدت ملی‌گرا به نظر می‌آیند؛ ولی در مخالفت جدی با حکومت‌ها و سیاست‌هایی هستند که داعیه الهیات آزادی بخش یا احیای نگرش سیاست دینی و الهیات سیاسی دارند، اغلب به دلیل نزدیکی آنها به این ایدئولوژی در دهه های اخیر است. «مغز متفکر چنین سیاستی، «پل ولفووتیز» است، او به عنوان متخصص روابط بین الملل در محافل دانشگاهی، شخصیتی شناخته شده است و در دولت‌های جمهوری‌خواه از زمان «ریگان» به بعد خدمت کرده است و در دولت «بوش» یکی از مسئولان وزارت دفاع بوده است».

⬅️ بنیادگرایان دینی که عاملان خلق حادثه ۱۱ سپتامبر از بین آنها بودند و الهیات آزادی بخش که در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی، به عنوان شاخه‌ای از رادیکالیسم سیاسی مورد توجه ویژه قرار گرفت، از جریان‌های متأخری هستند که باورمندان به آن معتقدند، وجود آنها نشان دهنده این است که جریان مذهب در مقابل مدرنیته قد افراشته، دوباره به صحنه سیاست بازگشته است.

⬅️ اما «لیدمان» استاد تاریخ عقاید سیاسی «دانشگاه گوتنبرگ» با اینکه آینده جهان را قابل پیش بینی نمی‌داند؛ ولی از چشم انداز کوتاه مدت عصر کنونی بر این باور است که جریان دین سیاسی تحت نام‌های الهیات آزادی بخش یا جریانات اسلامی انقلابی «به آخرین مقاومت جویانی تعلق دارد که به زودی ناپدید خواهند شد و جای خود را به نسلی خواهند سپرد که در مذهب، جز تامین آخرت شخصی به دنبال چیز دیگری نیستند».

⬅️ به هر روی این مسأله و تاثیر آن بر سیاست در دهه‌های اخیر، با برهم کنشی که در نسبت با مدرنیسم و اندیشه‌های سیاسی غالب در جوامع مدرنی چون ایالات متحده و حتی معادلات انتخاباتی آن دارد، چنان اهمیتی دارد که عامل تعیین کننده بسیاری از سلسله رویدادهای داخلی و بین المللی اخیر قلمداد می شوند، رویدادهایی که آفت دین و دنیای مادی مردمان سرزمین‌های درگیر بوده است.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

07 Sep, 18:46


🔴 بمب ساعتی بحران‌های اقتصادی و صنعتی
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 طی ده‌ها سال دیکتاتوری آهنین، تنها آرای رسمی و تایید شده، حق انتشار داشتند، بسیاری از سیاستمداران و صاحبان قدرت در مواجهه با انواع نابسامانی‌های اجتماعی، فقط سکوت و حتی حقایق را تکذیب می‌کردند. آمارهای جعلی تلاش داشتند، واقعیت را وارونه جلوه دهند؛ اما مردی آمد که فقط یک تصمیم جدی گرفت، صراحت و شفافیت، اینکه دیگر رسانه‌های همگانی شبانه روز صرفاً بدین مشغول نباشند تا مردم شش دانگ حواسشان به دشمن و توطئه‌های او باشد و افکار عمومی را از ناکارآمدی‌ها، فسادها و سوء استفاده‌ها غافل کنند.

⬅️ رفتار و شخصیت «گورباچف» به گونه‌ای بود که «مرد مورد علاقه مطبوعات پرفروش عامیانه و سطحی بود». او از فضای باز و شفافیت سخن می‌گفت و «می‌کوشید با رفتارش، صراحت را القا کند». برخلاف اسلاف خویش وقتی از صلح، مذاکره و گفتگو صحبت می‌شد، چهره اش غیر برافروخته و آرام‌تر بود؛ اما برخی معتقد بودند، او فقط در رفتارها و ظاهر و لحنش متفاوت بود و با بقیه اصلاح طلبان قبل از خود تفاوتی نداشت.

⬅️ آنها استدلال می‌کردند، «او اصلاح طلبی به همان سبک اصلاح طلب های دیگر بود که جملگی پیشنهادهایی برای تغییرات عمیق ارائه کرده بودند»؛ اما به دلیل ویژگی های ساختار قدرت، نهادهای سیاسی و اقتصادی و نفوذ بالای حزب بدون رقیب حاکم، پس از پیشرفت کمی همگی مغلوب می‌شدند؛ ولی «ناظرانی هم بودند که پیش بینی می‌کردند، جریانی که گورباچف در راس آن قرار گرفته، نتایج عمیق و گسترده‌ای در بر خواهد داشت».

⬅️ پس از مدتی گورباچف پیش بینی دسته اول را ابطال کرد، «کارشناسانی که اظهار می‌کردند، گورباچف اصلاح طلبی بدون چشم انداز است و کاری جز حرافی نخواهد کرد».
اما آیا او چیزی غیر از این بود و هر آنچه رخ داده بود، مقصود از پیش تعیین شده وی بود؟ ساختار سیاسی- اجتماعی به شدت ایدئولوژیک و ناکارآمد با بروکراسی عریض و طویل و فساد سیستماتیک، بستری را فراهم کرده بود که «عصر گورباچف پایان تاریخ اتحاد شوروی را رقم زد».

⬅️ گورباچف هرگز نمی‌خواست شوروی را با فروپاشی مواجه کند و حتی تصور نمی‌کرد، مسیری که او گشوده به کجا ختم خواهد شد. به واقع او تصمیم داشت، ساختار را نجات دهد؛ اما ساختار قدرتی با چنین ویژگی‌هایی، به گونه‌ای صورت بندی شده است که یک اصلاح ناگزیر و زیربنایی منجر به نتیجه، مانند دمینو نیاز به اصلاحاتی را گریز ناپذیر می‌کند که به تغییرات غیر قابل پیش بینی ختم می‌شود. بدون آن اصلاحات، به هیچ وجه ادامه حیات سیستم سیاسی- اجتماعی امکان‌پذیر نیست و از تغییرات بزرگ حاصل از آن اصلاحات نیز هیچ گریزی نیست.

⬅️ از این روست که گورباچف «در رأس روند تغییرات عظیمی قرار گرفت که نتایجش مطابق مقاصد و آمال خود او نبود»، مقاصدی که قرار بود، نظام سیاسی را تقویت کند. «او قصد نو کردن نظامی را داشت که سخت‌تر و متحجرتر از آن شده بود که تحمل دگرگونی عمیق داشته باشد». او بر این منظور بود که کاملاً در چارچوب سیاست‌های کلی نظام تک حزبی کمونیستی عمل کند؛ اما «روند نوآوری او نیرویی را احیا کرد که ظاهراً خود او دست کم گرفته بود»، نیرویی شگرف، آزاد شده از بمب ساعتی بحران‌های اقتصادی و صنعتی.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

03 Sep, 19:21


🔴 مدعیان میراث خواری جهان و بحران لاینحل
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 این روزها دولت نتانیاهو دچار یک بن‌بست سیاسی و استراتژیک شده است، نه می‌تواند توافق آتش بس را با شروط حماس بپذیرد؛ چون دو عضو راست افراطی کابینه‌اش با خروج خود، باعث سقوط کابینه می‌شوند و نه با این وضعیت دو پارگی جامعه و اعتراضات بی‌سابقه می‌تواند، بیش از این بر سر شروط خود در مقابل حماس مقاومت کند؛ گرچه گفته می‌شود، او همیشه خود را از مهلکه‌های این چنینی رهانیده است.

⬅️ به نظر می‌رسد، مسئله تشکیل «دولت یهود» در این منطقه در حال تبدیل شدن به بحرانی است که هیچ راه حلی را پیش روی جامعه بین‌الملل نمی‌گذارد؛ چون نه گروه‌های افراطی اسلامی و نه گروه‌های افراطی یهودی در این منطقه، حاضر یا قادر به توافق بر سر راه حل دو دولتی نیستند که ریشه این عدم توافق پیش از تمام جنبه‌های سیاسی و استراتژیکی به ماهیت دین باوری هر دو طرف باز می‌گردد.

⬅️ وقتی پیروان یک آیین یا مذهب یا برداشتی از یک دین، هویتی را برای خود تنها به صفت باورهای دینی خویش تعریف می‌کنند و ادعا می‌کنند، امت یا قوم برگزیده الهی هستند که جهان را به ارث خواهند برد، از یک سو خود را منزوی می کنند و از سوی دیگر به خود اجازه هر عملی را به عنوان قوم برگزیده می‌دهند. این گونه است که به عقیده «کانت» «قوم برگزیده یهوه» نیز ارتباطش «با کل نوع انسان قطع شد، به نحوی که با تمام اقوام به خصومت پرداخت و لذا خصومت و عداوت تمام اقوام را علیه خود برانگیخت».

⬅️ در پس این برانگیختگی تاریخی علیه یهود بود که نمایندگان ملل و همان اقوام برانگیخته علیه این قوم، بالاخره بر سر سرزمینی مبتنی بر یک هویت دینی برای قومی پراکنده در سراسر جهان توافق کردند، سرزمینی که در طول تاریخ مدعی آن بودند. دولت - ملتی صرفاً با هویت دینی که این روزها توسط گروه‌هایی به شدت به چالش کشیده شده که حامیان سرسخت آنها نیز صرفاً با تاکید بر هویت دینی، برای خویش حقانیت قائلند و مدعی‌اند که وارثان زمین خواهند بود.

⬅️ از استدلالات کانت در کتاب «دین در محدوده عقل تنها» چنین برمی‌آید که اگر هر دینی به طور مثال «دین یهود» به عنوان یک نهاد سیاسی، حکومت خدا را پایه و اساس خود قرار دهد و این نام به عنوان یک عاریه دنیوی مورد ستایش قرار گیرد، دیگر نمی‌توان نام دین بر آن نهاد؛ چرا که احکام آن دین، همه به نوعی خواهد بود که یک نهاد سیاسی می‌تواند بر آن بنا شود و نه یک نهاد دینی که فقط قوانین اجبار کننده است؛ زیرا در قوانین اجبار کننده نمی‌تواند، هیچ فضیلتی وجود داشته باشد و فضیلت بدون اختیار، امکان بروز و ظهور ندارد.

⬅️ وقتی در دو سوی یک منازعه به ظاهر سیاسی- نظامی، چنین تلقی‌هایی از ادیان قرار می‌گیرند، به گونه‌ای از پیش تعیین شده، این منازعه، محکوم به تبدیل شدن به بحرانی دائمی و لاینحل است، بحرانی که سهم اقوام و پیروان ادیان مختلف در آن کمابیش به یک اندازه است و برای حل آن چاره‌ای جز تغییر بنیادین برداشت‌های خود حق پندارانه مدعیان میراث خواری جهان نیست تا شاید بتوان با راه حل دو دولتی صلح و ثبات را در منطقه برقرار کرد.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

30 Aug, 17:50


🔴 وقتی خودکامگی در چاه خویش گرفتار می‌شود
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 در جامعه شناسی سیاسی، فروپاشی ساختار سیاسی به زمانی اطلاق می‌شود که گسستی در نیروهای اصلی ساخت قدرت یا به عبارت دیگر از هم گسیختگی در هسته سخت قدرت رخ دهد. این فروپاشی در اصل نوعی خود ترمیمی سیستمی برای رسیدن به وضعیت پایدار است که پیش درآمدهایی نیز دارد. از اساسی‌ترین آنها نشانه‌های پایدار و مستمر ناکارآمدی در بخش‌های مختلف ساختار سیاسی و نارضایتی‌های انباشت شده اقشار و گروه‌های مختلف است که پس از درک آن توسط بخشی از ساخت قدرت، مراحل ذهنی و عینی ریزش و فروپاشی آغاز می‌شود.

⬅️ اما ممکن است، سالها بگذرد تا هشدارهای جدی فروپاشی با توجه به نشانه‌های بیش از پیش آن، توسط متخصصان، کارشناسان و تحلیلگران اعلام شود و هسته سخت قدرت، اندکی به لحاظ کمی و کیفی به سمت انعطاف، تغییر وضعیت دهد تا با یاری گرفتن از کنشگران بیشتری، پیامدهای مرحله ذهنی ریزش و فروپاشی را کاهش دهد و مانع ورود به مرحله عینی شود، به این امید که شاید بخشی از اقشار به شدت ناراضی و ناامید از بهبود و اصلاح را جذب کند و برای مدتی ولو ناپایدار و کوتاه آنها را امیدوار نگه دارد.

⬅️ «تحقیقاتی که سعی کرده‌اند، ساختارهای سیاسی مستعد فروپاشی را تعریف کنند، بر این نکته بیشترین توافق را دارند که هرچه پایگاه قدرت یک حکومت، کوچک‌تر باشد، قدرت سیاسی آن کمتر و برای فروپاشی مستعدتر خواهد بود»؛ لذا هرچه هسته سخت قدرت کوچکتر و متصلب‌تر باشد، علی رغم اینکه به نظر می‌آید به دلیل امکان کمتر گسستگی، احتمال فروپاشی، کمتر و قدرت دولت بیشتر است؛ اما «بعد سیاسی قدرت حکومت به توانایی آن در گنجاندن نخبگان (هم فعلی و هم در حال ظهور) و گروه‌های محروم (بخش‌های متوسط و پایین جامعه) درون نظام سیاسی بستگی دارد».

⬅️ یک مسئله بسیار مهم در اینجا وجود دارد که وقتی حکومتی به لحاظ وجود ساختار سیاسی فرد محور به مرحله هشدار فروپاشی رسید، آیا اقدام برای افزایش پایگاه قدرت و توسعه کمی و کیفی هسته قدرت برای جلوگیری از فروپاشی، موثر خواهد بود؟ پاسخ این است که طبق نظر «هانتینگتون» چنین ساخت قدرتی به دلیل «رشد پایین نهادهای سیاسی به ویژه احزاب از جذب گروه‌های جدید درون پایگاه قدرت ناتوان است».

⬅️ تمام تلاش چنین ساختارهای سیاسی می‌تواند، صرف بازگرداندن بخشی از نیروهای قدیمی سیاسی و کنشگران پیرامون آنها شود که زمانی از هسته سخت قدرت بیرون رانده شده‌اند. به دلیل عدم امکان شبکه سازی نهادمند، توسط آنها در طول سالیان دراز و خانه نشین و منزوی بودن آنها و تحولات جدی اجتماعی، حضور مجدد آنها در پایگاه قدرت نیز نمی‌تواند، موجب جذب گروه‌های جدید و درک مطالبات آنها شود، به گونه ای که با تمام توان خویش نیز قادر به ایجاد تحرک سیاسی- اجتماعی مؤثر در جامعه نخواهند بود و آنها همچنین تنها می توانند، اقلیتی را نمایندگی کنند که بسیاری از این اقلیت نیز به طور مشروط و محدود حامی خواهند شد و این دقیقاً زمانی است که خودکامگی در چاه خودش گرفتار می‌شود.

https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

26 Aug, 18:50


🔴 «نفله شدن»! هیمنه جامعه شناس حکومتی
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 در کتابی خواندم که در «کره شمالی» حتی فیلسوفان حکومتی از پذیرفتن برخی نظریه‌های بدیهی سر باز می‌زنند و منکر آن می‌شوند. ذهنم به این مشغول بود که چطور افرادی می‌توانند نام فیلسوف یا دانشمند و اندیشمند را یدک بکشند؛ ولی تا این اندازه در خدمت ایدئولوژی حکومتی باشند که خود به ضد ماهیت خویش تبدیل شوند؟ با شنیدن خبر ابتذال کلامی یک جامعه شناس! آن هم رئیس دانشکده علوم اجتماعی در دانشگاه تخصصی علوم انسانی! در زمینه مسأله ای مرتبط با یک جنبش اجتماعی و کنشگری جمعی در جامعه‌اش، پاسخ سوالم را یافتم.

⬅️ در دوره پیشا مدرن، آموزش در انحصار نهادهای دینی و سنتی بود، از این رو می‌توانست، به ابزاری در خدمت همان نهادها و باز تولید ایدئولوژی‌های سازنده باور افراد جامعه تبدیل شود و توان درکی فراتر از آنچه به افراد، آموزش داده شده یا وجود نداشته باشد یا این درک را به تعبیر جامعه شناس فرهیخته! «نفله» منافع خویش کند؛ اما در دوران مدرن، نهاد آموزش و دانشگاه شکل گرفت که ماهیت و کارکرد خاصی دارد.

⬅️ «فریره» در کتاب «آموزش ستمدیدگان» «مأموریت اصلی آموزش را انسانی شدن بشر می‌داند که از طریق گفتگوی انتقادی و مبنا قرار گرفتن خلاقیت و رهایی امکان‌پذیر است»؛ اما وقتی چونان قرون وسطی آموزش برای اسارت اندیشه‌ای انسان به کار گرفته شود که درکی از گفتگوی انتقادی، خلاقیت فکری و رهایی نخواهد یافت، نتیجه آن می‌شود که آزاد اندیش‌ترین افراد؛ یعنی فیلسوفان و انعطاف پذیرترین افراد در درک و شناخت؛ یعنی جامعه شناسان می‌توانند به چنین درجاتی که شرح آن رفت افول کنند.

⬅️ اینکه «فیلسوفان دولتی در کره شمالی هنوز منکر «آنتروپی» می‌شوند و استدلال می کنند، در زمان لازم، تکنیک برای تغییر مسیر تکامل، پدید خواهد آمد»، چندان جای تعجب ندارد، وقتی یک جامعه شناس و چهره ای آکادمیک و رسمی در حد رئیس یک دانشکده، در صفحه رسانه ملی چنین عبارت سخیفی را به کار ببرد که می تواند متضمن تبعیض جنسیتی، قومیتی و مذهبی به طور همزمان نیز باشد و هیچ توجهی حتی به مبانی جامعه شناسی به عنوان یک علم نداشته باشد. این نشان دهنده هژمونی مبتذل غیرعلمی بر نهادی علمی و مستقل چونان دانشگاه است.

⬅️ «یاسپرس» بر این باور است، «دانشگاه، تحقق گروهی عزم بنیادین انسان به دانستن است و نخستین هدف آن این است که چه چیز قابل شناختی وجود دارد»؛ نه اینکه چه چیز قابل باختی تا همه‌اش را به یکباره ببازی و به پای منافع، تکیده در چنبره ایدئولوژی و خمیده در کرنش‌های مداوم، آزادی تفکر و شناخت را قربانی کنی. یاسپرس هدف دانشگاه را وقتی محقق می‌داند که «آزادی آکادمیک» وجود داشته باشد، آنچه که در جوامعی با نظام‌های سیاسی کاملا ایدئولوژیک؛ چون کره شمالی به هیچ وجه وجود ندارد و متاسفانه حیرت آور نمی نماید، اگر بر صفحه رسانه ملی چنین جوامعی، شاهد نفله شدن هیمنه جامعه شناس حکومتی باشیم!


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

22 Aug, 19:00


🔴 بلوغ بشر و فرو ریختن پوسته سیاسی دین
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 وقتی خشونت و نزاع‌هایی که ابتنای آن بر باورهای دینی یا تقدیس امور مادی چونان زمین ها و مکان هاست، بالا می گیرد، به حدی که اخلاق و انسانیت را از اساس زیر سوال برده، موجودیت دین را دچار خدشه می‌کند، این سوال بزرگ، نمایان می‌شود، چرا دین برای بشریت به جای صلح، آرامش و همزیستی، ستیز‌های خونبار، خشونت، قهر و حذف را به ارمغان آورده است؟ برخی در چنین چالش‌هایی ترجیح می‌دهند، صورت مسئله را پاک کنند و اذعان کنند، دین امری متعارض با صلح، آزادی و همزیستی بشر است و این است که باید حذف شود.

⬅️ در میان اندیشه‌های «کانت» با بخش‌های تامل برانگیزی در زمینه ماهیت دین، سیاسی شدن دین، عامل ستیز و خرافه شدن آن از دو منظرگاه الهی و بشری مواجهیم که برخی بر این باورند، بعضی از این اندیشه‌ها بعد از آن جدایی بزرگ دین و سیاست در غرب در پس اندیشه‌های «هابز»، «لاک» و «روسو» احیای الهیات سیاسی تلقی می‌شود که پس از بیش از یک قرن، مسیر بازگشت الهیات به مرکز اندیشه سیاسی را می‌گشاید؛ اما اگر عمیق تر بنگریم، به نظر می‌رسد، چنین برداشتی را نمی‌توان پذیرفت.

⬅️ می‌توان چنین از اندیشه‌های کانت دریافت که کانت، دین و سیاسی شدن آن و مسیر تاریخی این پدیده الهی _ بشری را در بخشی از آثارش، از منظرگاه و مقصود خدا مورد مداقه قرار می‌دهد و آن همان جایی است که کانت به گونه‌ای از خدا و موحدان او که به صورت یک قوم مشخص؛ یعنی فرزندان اسرائیل حیات جمعی داشتند، یاد می‌کند که می‌توان دریافت به باور او خدا از ابتدا با ادیان ابراهیمی، قصد این را داشته تا فرزندان ابراهیم بر اساس خیر، حکومت کنند.

⬅️ گرچه اینها توجیه یک فیلسوف در مورد این است که از اساس ادیان ابراهیمی سیاسی بودند و این خواست الهی بوده است؛ ولی در ادامه تصریح می‌کند که با توجه به ضعف بشر و به خطا رفتن آنها، حکومت دینی موحدان «از اصول مصرح اخلاقی فاصله گرفت و آنان این اصول را با مناسک موهن و رعایت سختگیرانه و طاقت فرسای قوانین خودسرانه انسان ساز، تزیین کردند». از نظر کانت چنین دینی دیگر ابداً دین محسوب نمی‌شود.

⬅️ کانت این دین را صرفاً آموزه‌ای سیاسی بر می‌شمرد، چیزی شبیه آنچه اکنون ایدئولوژی نامیده می‌شود که خیر و تشخیص آن را انحصاری کرده است، نه مانند خیر عمومی مورد نظر خالق جهان که می‌تواند، شامل همه افراد بشر، گروه‌ها، فرهنگ‌ها، نژادها، اقوام و حتی موجودات فرابشری و شامل همه جهانیان باشد. پیامدهای چنین دینی به زعم کانت می‌تواند، شامل «تعصب، عرفان، خرافه، جنگ‌های فرقه‌ای، استبداد و افول فرهنگی» باشد.

⬅️ کانت بر این باور است، «تنها یک دین وجود دارد؛ اما ممکن است، انواع مختلفی از آیین‌ها وجود داشته باشد». وی در سوی بشری این مسأله استدلال می‌کند، مردمان تا به طور جمعی در پی «عالی‌ترین خیر» نباشند، این خیر، محقق نمی‌شود؛ زیرا شر به طور فردی امکان بروز ندارد و در جمع و با افراد دیگر محقق می‌شود؛ پس خیر اخلاقی نیز از طریق تقلای شخص محقق نمی‌شود و از آنجا که انسان‌ها برای رهایی از نومیدی به وجود استعلایی خدا نیاز دارند و به دلیل ضعف سرشت انسانی خود و وابستگی روحی به این موجود استعلایی، دوست دارند، تعهداتشان به تحقق خیر به صورت جمعی را به عنوان خدمتی به خدا قلمداد کنند؛ لذا آن را به صورت اجرای جمعی فرامین الهی، عملی می‌کنند و حکومتی را بر اساس دین برقرار می‌نماید.

⬅️ اما چون اصل دین، همان خیر و «ایمان اخلاقی راستین» است و پوسته آن اجتماع دینی و ابعاد سیاسی آن است؛ بنابراین بشر در طول تاریخ، آرام آرام، شاهد این بلوغ است که ایمان اخلاقی راستین، پوسته خود را دور می‌اندازد و ایمان خالص واقعی که به واسطه همان دین یگانه محقق می شود، جای خود را به انواع آیین‌های فرقه‌ای یا سیاسی می‌دهد و می‌توان ادعا کرد که این همان کمال بشر مدنظر دین است.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

19 Aug, 18:05


🔴 وفاق اقلیت ها برای تحمیل ملی بر اکثریت
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 این روزها ملت ایران، شاهد تماشای برگی از تاریخ این سرزمین است که آیندگان در مورد آن خواهند نوشت: در روزهای پایانی مرداد ماه ۱۴۰۳ مجلسی متشکل از نمایندگانی با حداقل آرای ممکن، مشغول بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی رئیس جمهوری با حداقل آرای ممکن بودند. این نمایندگان اقلیت و آن رئیس جمهور منتخب اقلیتی دیگر که دست کم ۱۰ درصد آنها نیز به طور حتم برای ایجاد تغییرات قابل ملاحظه‌ای او را برگزیده بودند تا حیات حاکمیت یک دست پایان یابد، هرگز از گروه‌های سیاسی حمایت نشدند که برای رسیدن به قدرت ائتلاف کرده باشند و با هم در رقابت بودند؛ ولی حیرت‌آور این بود که نیمی از منصوبان و وزرای پیشنهادی این رئیس جمهور که دولتش نام «دولت وفاق ملی» را یدک می‌کشید، از یک گروه حداقلی و نیمی دیگر از گروه حداقلی دیگر بودند و اکثریت ۵۱ درصدی در دوره دوم و ۶۱ درصدی در دوره اول انتخابات ریاست جمهوری هیچ نماینده‌ای در دولت وفاق ملی نداشتند! گویی که آنها از اساس ملت ایران محسوب نمی‌شدند! در اصل این دولت وفاق اقلیت ها برای تحمیل ملی بر اکثریت بود.

⬅️ نیک واقفیم که حاکمیت یک دست هیچگاه نمی‌توانست، ادعای وفاق ملی داشته باشد که خود می‌دانست، برآمده از قهر ملی بود و در قهر ملی جز با تحمیل عریان نمی‌توان اهداف و سیاست‌های مورد نظر را تحقق بخشید؛ اما سوال اینجاست، زین پس دولت وفاق ملی با این نام پرطمطراق، قصد این را دارد که عملکردش را مطالبه ملی معرفی کند؟ اگر چنین باشد، دولت وفاق ملی اصلاح طلبان می‌تواند به مراتب نگران کننده‌تر از حاکمیت یک دست اصولگرایان باشد؛ چرا که نه تنها اکثریت ملت و مطالباتشان در این دولت وفاق ملی، نمایندگی نمی‌شود که نوعی پنهان از تحمیل می‌تواند هر نوع قدرت کنش گری فعال و مدنی را در مقابل خود از میان بردارد، نوعی تحمیل نرم از سوی قدرتی که می‌تواند متضمن خشونت نمادین باشد.

⬅️ از نظر «بوردیو» جامعه شناس فرانسوی، «قدرتی که متضمن خشونت نمادین است و آن را در بطن خود دارد، ابزاری است که به صورت آرام و غیرقابل لمس، سلطه را به فرد سلطه پذیر می‌خوراند و او را مجبور به پذیرش خواسته‌ها و تعهدات در مقابل فرد، طبقه و گروه ایجاد کننده سلطه می‌کند». در این گونه اعمال قدرت، برای تحمیل، بیشتر از معناها و مفاهیم، استفاده ابزاری می‌شود. «در این نوع تحمیل، صاحب قدرت، اهداف و ایده‌های خود را به طور پنهان بر مردم تحمیل می‌کند».

⬅️ برای چنین تحمیلی و همراهی غیرارادی مردم از معناهایی بهره گرفته می‌شود که بار مفهومی و لطافت و ظرافت آن اجازه نمی‌دهد، بسیاری حضور آن را احساس کنند یا در مقابلش بایستند و حتی از آنجایی که به آنها القا می‌شود که بخشی از این قدرت هستند با آن همدستی نیز می‌کنند؛ چرا که معانی، تحمیل را پنهان و هر نوع اعمال قدرت و خواست های غیر مطالبه شده و حتی در تضاد با خواست‌های واقعی را مشروع جلوه می‌دهد و در اصل حتی مطالبه را بر افراد تحمیل می‌کند. به طور مثال افراد جامعه در بسیاری از سیاست‌های داخلی و خارجی، همدست و مطالبه‌گر و موافق نمایش داده می‌شوند، به گونه‌ای که قدرت مخالفت نیز از آنها سلب می‌شود.

⬅️ اینجاست که اندیشمندان و به ویژه صاحب نظران حوزه‌های اجتماعی و سیاسی باید از ابتدا در مقابل به کارگیری چنین معانی و مفاهیمی مقاومت کنند و به استفاده از آنها هشدار دهند و اجازه ندهند نوع دیگری از تحمیل و احیاناً سرکوب متعاقب آن با مفاهیمی چون دولت وفاق ملی، درون هژمونی آن شکل بگیرد.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

16 Aug, 15:40


🔴 سعادتی به حکم شرع یا قانون!
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 بشر نظام قضایی را بنا نهاد تا به واسطه آن، واقعیت را بر فراز مصلحت و عدالت را بر نهاد مظلمت برکشاند. اگر نظام قضایی بر واقعیت سرپوش نهد یا آن را قربانی مصلحت نظام سیاسی کند و به نفع قدرت، واقعیت را جعل کند، خود به ضد ماهیت خویش، حرکتی ویرانگر را بنا نهاده که عدالت را ذبح و جامعه‌ را محکوم به انواع فسادهای ساختاری، فروپاشی اخلاق فردی و خشونت گسترده می کند. شقاوتی در جای سعادت!

⬅️ وقتی حتی بر فساد افشا شده و جاسوسی اثبات شده درون نهادهای دینی و نظامی سرپوش نهاده شود، بدین معناست که نه تنها واقعیت به بهانه مصلحت، دستکاری می شود که معنای مصلحت نیز جعل شده و حفظ وجهه ظاهری «نظام توتالیتر» حتی بر مصلحت حفظ حیات سیاسی آن ارجح است؛ چرا که رخنه فساد و نفوذ جاسوس، موریانه وار از درون، موجب فروپاشی نظام سیاسی می‌شود؛ ولی این واقعیت نیز تنها با انکار و تکذیب نادیده انگاشته شده تا مبادا هیمنه توتالیتر فرو بپاشد.

⬅️ ماجرای «دریفوس» که در آن کلیسا و ارتش به یاری هم، یکی از بزرگترین رسوایی‌های سیاسی در جهان را خلق کردند، دقیقاً با وجود یک نظام قضایی جاعل واقعیت امکان وقوع داشت، ماجرایی که به گواه تاریخ یکی از مهم‌ترین دلایل شکل‌گیری ایده «کشور یهودی» نیز بود. آنجا که حتی بخشی از جامعه نیز این ظلم و بی‌عدالتی را به عنوان یک مصلحت می‌پذیرد و «هانا آرنت» این جامعه را مبتلا به «جنونی خود ویرانگر» توصیف می‌کند.

⬅️ در جمهوری سوم فرانسه در جریان جنگ آلمان و فرانسه و شکست سخت فرانسه، در سال ۱۸۹۴ مدارکی به دست می‌آید که یکی از اعضای ارتش فرانسه برای آلمان جاسوسی کرده و اطلاعات سری ارتش را در اختیار آنها قرار داده است. بر اساس ظن و گمان، نه شواهد محکمه پسند، یک افسر یهودی ارتش فرانسه به نام «آلفرد دریفوس» به عنوان خائن معرفی و از دادگاه حکم حبس ابد می‌گیرد.

⬅️ پس از مدتی که تغییر و تحولاتی در روئسای اطلاعاتی ارتش رخ می‌دهد، مشخص می‌شود، فرد دیگری جاسوس است. سران نظامی تصمیم می‌گیرند، مسئله را مسکوت بگذارند؛ اما پس از کشیده شدن آن به مطبوعات و ایجاد فضای تهدید و رعب نسبت به هر کسی که درباره آن اظهار نظر کند و سرکوب معترضان، توسط نیروهای امنیتی و قضایی حکومت، «امیل زولا» نویسنده مشهور فرانسوی در مقاله معروف خود که در واقع نامه‌ای سرگشاده به رئیس جمهور فرانسه بود، نوشت: «من متهم می‌کنم».

⬅️ گرچه زولا نیز محکوم به حبس شد؛ ولی بیانیه جمعی از اندیشمندان و دانشمندان فرانسه از جمله «امیل دورکیم» موجب عقب نشینی نظامیان و قوه قضائیه شد؛ اما باز عده‌ای با حمایت نهاد روحانی کلیسا که «در این زمان به یهودی ستیزی گسترده‌ای دامن می‌زد»، بر این عقیده بودند که باید مصلحت را بر واقعیت ارجح داشت. اینجاست که آرنت با اشاره به این ماجرا، توتالیتر را به گونه‌ای تشریح می‌کند که «در ذات خود چیزی نیست، جز دستکاری و جعل واقعیت به نفع مصلحت و قدرت». توتالیتاریسم این جعل را با بازوان قضایی، نظامی و مذهبی خود میسر و توجیه می‌کند.

⬅️ آرنت می‌نویسد: «کشوری که تاریخ خود را با جنونی خود ویرانگر نابود می‌کند، لاجرم کشوری نیهیلیست است. در چنین کشوری انسان‌ها نمی‌خواهند، با آنچه واقعاً در حال رخ دادن است، مواجه شوند و حکمرانان نیز سعادت و مصلحت مردم را در نادانی آنها می‌دانند». این سعادت و مصلحت را نیز کسانی تشخیص می‌دهند که مخالفانش را نیز به سادگی به حبس، حصر و مرگ محکوم می‌کنند، سعادتی به حکم شرع یا قانون!


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

12 Aug, 17:31


🔴 جنگ با پشتوانه تونل‌ها یا ساخت‌های اجتماعی؟
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 امروز ویدئوی کوتاهی از اهالی غزه دیدم که در وضعیت غیر قابل تصور و آوارگی و جابجایی چندین باره در پس زمینه شهری ویران با گونه‌ای خشم آلود، درمانده و دادخواهانه، تمام جهان را به یاری فرا می‌خواند که قبل از اینکه ما را از یهودیان [اسرائیل] نجات دهید، از دست حماس نجات دهید. ویدئوی تکان دهنده ای بود که می توان ساعتها درباره آن نوشت و آثار شوم آنچه رخ داده را در قالب جامعه شناسی و روانشناسی جنگ ارزیابی و تحلیل نمود.

⬅️ یکی از مهم‌ترین مباحث مربوط به جنگ، روانشناسی جنگ و اثرات مخرب غیر مادی و روحی و روانی آن، آوارگی‌های حاصل از جنگ و جابجایی‌های به ویژه کودکان در آنهاست که حتی تا چندین نسل ادامه دارد. به طور مثال، مطالعات نشان داد که در یکی از بزرگترین جابجایی‌های کودکان در تاریخ پس از دو تجاوز «شوروی» به «فنلاند» و مقاومت فنلاندی‌ها، «۸۰ هزار کودک فنلاندی جابجا شدند و ضربات روحی ماندگاری برای نسل بعدی برجا ماند، به گونه‌ای که احتمال بستری شدن به علت بیماری‌های روحی در میان دختران آن مادران فنلاندی که در کودکی جابجا شدند، دو برابر بیش از خاله زاده‌ها و عموزاده‌های مونث آنان است که از مادران جابجا نشده متولد شده‌اند.»

⬅️ اما آنچه که در جنگ‌ها و حتی زمان تصمیم گیری برای آغاز آنها یا هر تحرک تنش زای منجر به آغاز، پیش از چنین پیامدهایی، خودنمایی می‌کند، مسائل جامعه شناختی جنگ است؛ چرا که آغازگران جنگ باید بدانند؛ گرچه آغاز کننده‌اند؛ اما هرگز تضمینی وجود ندارد که پایان دهنده آن نیز باشند؛ زیرا «چنین نیست که جنگ‌ها تا زمانی ادامه یابند که به پیروزی یکی از طرفین منجر شود؛ بلکه به بیان دقیق‌تر جنگ تا زمانی ادامه می‌یابد که ساخت‌های گوناگون جامعه کشش تداوم آن را داشته باشند و قادر باشند آن را تامین کنند».

⬅️ در وضعیت‌های پرتنشی چون وضعیت کنونی خاورمیانه که کوچک‌ترین تحرک تنش زایی، ممکن است، سبب درگرفتن جنگی گسترده در منطقه و حتی فرامنطقه‌ای باشد، گروه‌های خواهان جنگ و رهبران و بازیگران چنین تحرکاتی باید به خوبی واقف باشند که ضروریست با اشراف کامل به امکان درگرفتن چنین جنگی با عواقب غیرقابل پیش بینی، کنترل مدت زمان را امکان سنجی کنند؛ «چرا که مدت زمان جنگ و خاتمه آن تابع ظرفیت ساخت‌های اجتماعی و اقتصادی موجود است»؛ بدین معنا که اگر شرایطی تحمیل شود که رهبران بر این تصمیم باشند، جنگ را تا پیروزی ادامه دهند؛ اما آنچه در صحنه واقعیت جنگ رخ خواهد داد، این است که ظرفیت ساخت‌ها نتیجه نهایی را تحمیل خواهد کرد؛ حتی اگر رهبران، درون تونل‌های زیرزمینی، پنهان و شهروندان در ویرانه‌های جنگ، منزل به منزل جابجا شوند که در واقع این جنگ و رویارویی نیست و چنین وضعیتی بیانگر این است که یا اساسا چنین ظرفیتی وجود نداشته یا مدت‌هاست، ظرفیت ساخت‌های اجتماعی پایان یافته و جامعه عملاً مشارکتی در جنگ ندارد و آن را صرفاً جنگ حاکمان با دشمنانشان می‌داند.

⬅️ چنانچه اشاره شد، علاوه بر ساخت‌های اقتصادی، ظرفیت‌ها و تاب آوری آنها، ساخت‌های اجتماعی و ظرفیت آنها نیز بسیار حائز اهمیت است. یکی از این ساخت‌های اجتماعی که ظرفیت سنجی آن از ضروریات پیش از اقدام به هر تحرک جنگی است، ارزیابی واقع بینانه از نظام ارزش‌ها، هنجارها و باورهای اکثریتی جامعه است که این نظام از مهمترین بخش‌های ساخت‌های اجتماعی است. وقتی برای اکثریت جامعه آن نظام ارزشی و یا بهتر بگوییم، ایدئولوژیکی که قوی‌ترین عنصر در بسیج اجتماعی برای جنگ است، مشروعیت خود را از دست داده باشد یا در میان جنگ به تدریج تضعیف شود، جامعه به هیچ وجه نمی‌تواند، پشوانه‌ای برای آغاز یا ادامه جنگ باشد.

⬅️ توجه به مباحث جامعه شناختی جنگ و ظرفیت سنجی ساخت‌های اجتماعی و اقتصادی و به ویژه تاب آوری نظام ارزشی و هنجاری آن از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است که آغازگران و ادامه دهندگان جنگ باید بدان توجه خاصی داشته باشند، به ویژه اگر ریشه جنگ نیز ایدئولوژیکی باشد؛ نه تفاوت‌های ساختی یا تضاد منافع دو جامعه.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

مرضیه حاجی هاشمی

09 Aug, 17:27


🔴 اقتدار دینی خشن و سیاست‌های واکنشی
مرضیه حاجی هاشمی

🗒 در این روزها بریتانیا شاهد اعتراض، خشم و حتی شورش‌های خشن از سوی راستهای افراطی در بسیاری از شهرهاست که عامل محرک آن حمله نوجوان مهاجر ۱۷ ساله ای به یک کلاس رقص و کشته و زخمی شدن تعدادی کودک بود. مسأله مهاجران و افزایش حضور و فعالیت‌های دیگر مذاهب، قومیت ها و نژادها که گاه به شکل معضل یا بحران در سراسر اروپا و حتی آمریکا بروز می‌کند، ریشه در سیاست‌هایی دارد که در پی سکولاریسم، رواداری و ضد نژادپرستی را رواج دادند.

⬅️ «از زمانی که رم، مسیحیت را پذیرفت تا انقلاب آمریکا در سال ۱۷۷۶ همواره شکل غالبی از مسیحیت با اقتدار سیاسی ابقا شده بود، خواه این اقتدار از طرف قدرت دنیوی اعمال شده بود، خواه از طرف قدرت خود کلیسا»، این اقتدار سیاسی دینی که دین را نه تنها در عرصه عمومی جامعه که مداخله‌گر در امور خصوصی افراد، آلوده به انواع کج‌اندیشی‌، تجسس و تفتیش عقاید، احکام خشن، حبس، شکنجه، حذف، اعدام و در انتها جنگ‌های خونین مذهبی نموده بود، منجر به کنش‌های جمعی اجتماعی- سیاسی بزرگی شد. به طور مثال «انقلاب آمریکا که توسط مردمی به عمل درآمد که عدم رواداری در اروپا و جنگ‌های مذهبی در خاطرشان بود و خود متاثر از اندیشه‌های روشنگری بودند، این گام اساسی را برداشت که مذهب را امر خصوصی مردم اعلام کند».

⬅️ دیگر، باورهای مردم، حتی باورهای بومیان آمریکا و مذهب بردگان آفریقایی چندان اهمیتی نداشت و پس از مدت‌ها دیگر هیچ نژاد و رنگ پوستی بر دیگری ارجحیت نیافت و تمام گروه‌های قومی، دارای حقوق شهروندی شدند؛ به گونه ای که هم اکنون رنگین پوست ها و نژادهای آسیایی- آفریقایی با هر باور و اعتقادی، می توانند به بالاترین رده های سیاسی- اجتماعی بدون هیچ تبعیضی دست یابند؛ اما این بدان معنا نیست که تمام گروه‌های جمعیتی، در سطوح مختلف اجتماعی و یا افراد نیز همه سیاست های مربوط به رواداری مذهبی، ضد نژادپرستی و عدم تبعیض‌های قومیتی و ملیتی را پذیرفته‌اند و با آن مخالفتی ندارند یا اساساً این سیاست‌های حقوق بشری در اجرا بدون عیب و نقص بوده‌اند.

⬅️ در اروپا گرچه انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ رخ داد و «ضدیت با روحانیان از آغاز بسیار قوی بود»؛ اما تغییرات بعدی و حضور «ناپلئون» نگذاشت، شرایط به زودی مانند انقلاب آمریکا منجر به جدایی دین و دولت به طور کامل و رواداری‌های پیامد آن شود؛ اما «بالاخره بعد از سقوط ناپلئون سوم در سال ۱۸۷۱ آموزش عمومی از کلیسا جدا شد و آخرین وابستگی‌های کلیسا و دولت به هم در سال ۱۹۰۵ قطع گشت»؛ ولی برعکس آمریکا که کلیساها همیشه قوی بودند و مردم گرایش به مذهب؛ ولو به عنوان امری خصوصی داشتند، در فرانسه، سیاست‌های لائیسیته اجرا شد و حتی جهان نگری غیر مذهبی در مدارس گسترش یافت.

⬅️ اما رواداری آمریکایی در کشورهای دیگر اروپایی نیز گسترش یافت. «موقعیت نهادینه مذهب در انگلستان بعد از نبردهای داخلی خشونت بار قرن هفدهم و حل مصالحه آمیز تخاصمات در سال ۱۶۸۸ صورتی به طور خاص پیچیده به خود گرفت»، به گونه‌ای که در سال ۱۷۰۷ بعد از الحاق اسکاتلند و ایرلند شمالی، بریتانیا دارای کلیسای دولتی شد. این کلیسا پروتستان بود؛ «اما هنگامی که نظریه رواداری ریشه گرفت و جا افتاد، کلیسای کاتولیک نیز پذیرفته شد»؛ اما «مدت‌ها طول کشید تا تعالیم مذهبی دیگر به جز مسیحیت به انگلستان راه پیدا کردند». یهودیان که تا آخرین نفر از انگلستان بیرون رانده شده بودند، در دسته‌های کوچک به این کشور بازگشتند و مهاجرت توده‌ای، از مستعمرات به بریتانیای کبیر شروع شد. مسلمانان نیز به این کشور مهاجرت کردند و همه این رواداری‌های دینی و سیاست‌های ضد نژادپرستی و ضد تبعیض های قومیتی بریتانیا «در دهه‌های اخیر فضای فرهنگی و مذهبی آن را دگرگون ساخته است».

⬅️ حال برخی بر این باورند که باید این سیاست‌ها متوقف شود و حتی به گونه‌ای متعصبانه و افراطی، تمام مسیر طی شده را باید بازگشت و هویت ملی و نژادی و حتی مذهبی را ارج نهاد؛ آنچه که دموکراسی سکولار روادار و ضد انواع تبعیض‌ها و مدافع حقوق بشری غرب را به شدت تهدید می‌کند. گویی اقتدارهای دینی خشونت آمیز، منجر به پیامدها و سیاست‌های واکنشی می‌شوند که قرن‌ها به گونه‌ای چرخه‌ای دامن بشریت را رها نخواهند کرد و این از مهمترین مسائلی است که باید برای برداشتن هر قدمی در مقابله با آنها لحاظ کرد.

https://t.me/M_Hajihashemi_iran1