L🔗 @link_p0 Channel on Telegram

L🔗

@link_p0


📌مسئولیت متن پست ها بعهده نویسنده می‌باشد
📌اشتراک گذاری به معنای موافقت با محتوای آن نیست

🙏لطفااز آی دی زیر برای ارتباط با مدیر کانال و ارائۀ نظرات ارزشمندتان اس

L🔗 (Persian)

آیا به دنبال یک کانال تلگرامی جذاب و ارزشمند هستید؟ پس حتما کانال "link_p0" را بررسی کنید! این کانال یک منبع عالی برای به اشتراک گذاری لینک های مختلف و مفید است. از مقالات و ویدیوهای آموزشی گرفته تا آخرین اخبار فناوری، اینجا همه چیز را پیدا خواهید کرد. nn"link_p0" یک جامعه پویا و فعال دارد که از افراد مختلفی تشکیل شده است. محتوای این کانال توسط اعضا و مدیران آن ایجاد می شود، بنابراین شما هم می توانید مطالب خود را به اشتراک بگذارید. همچنین، هرگونه مسئولیتی بر عهده نویسنده پست هاست و اشتراک گذاری محتوا به معنای تأیید آن نیست. nnآیا سوالی دارید یا نیاز به ارتباط با مدیران کانال دارید؟ از آی دی مخصوص برای ارتباط با آنها استفاده کنید و نظراتتان را با آنها به اشتراک بگذارید. پیوستن به کانال "link_p0" به شما کمک خواهد کرد تا همیشه از آخرین محتواها و اخبار روز دنیای فناوری مطلع باشید.

L🔗

19 Nov, 12:34


🔵تعرض جامعه به خودش

مصطفی مهر ایین

۱. واتسلاو هاول در کتاب "قدرت بی قدرتان" که خواندن آن را به همه توصیه میکنم در وصف حکومت های توتالیتر( او با مفهوم پسا توتالیتر از آن حرف می زند) معتقد است این حکومتها چون در همان آغاز همه نیروهای سیاسی مخالف را از بین می برند مجبورند در مرحله بعد به زندگی روزمره مردم تجاوز کنند و با در اختیار گرفتن ابعاد متفاوت زندگی روزمره مردم (همانند حجاب) بر آنها اعمال قدرت کنند.
هاول معتقد است در اینجا سیاست تبدیل به منازعه میان دو برداشت مختلف از زندگی می شود: زندگی در دایره حقیقت یا زندگی در دایره ریا و دروغ و سکوت. به باور هاول رژیم های توتالیتر زندگی روزمره مردم را تبدیل به زندگی در ریا و دروغ و سکوت می کنند.

2⃣. ازاینرو، هاول معتقد است قدرت اصلی یک نظام توتالیتر سربازان و اسلحه ها و باتوم های آن رژیم نیستند. برعکس، قدرت اصلی این نظام های سیاسی مردمی هستند که به زندگی در دایره ریا و دروغ ادامه می دهند.به باور هاول قدرت واقعی یک نظام سیاسی توتالیتر ریشه در جامعه ای دارد که از اخلاق دل بریده است. او از سبزی فروشی حرف می زند که بی هیچ اعتقادی به نظام سیاسی همه آنچه از او می خواهند را انجام می دهد تا به دیگران بگوید "من سبزی فروش که اینجا زندگی می کنم می دانم چه باید کرد.رفتارم طبق انتظاری است که از من دارید.قابل اعتماد هستم و مو لای درز کارهایم نمی رود.هر چه گفته اند کرده ام و حق دارم در صلح و صفا زندگی کنم".
هاول اخلاق این سبزی فروش را اخلاق جامعه و مردمانی می داند که در دایره ریا و دروغ زندگی می کنند و به جامعه خود تعرض و تجاوز می کنند.

3⃣. به باور هاول،در این وضعیت مهمترین خطری که نظام توتالیتر از آن می ترسد مردمانی هستند که به دفاع از حقیقت می پردازند و با صداقت و شجاعت از دروغ فاصله می گیرند.از اینرو،هاول معتقد است یگانه نقطه شروع برای رسیدن به یک  سرنوشت محترمانه تر خود انسان ها هستند.انسانهای صادق هستند که نشان می دهند پادشاه لخت است.او در جمله ای بی نظیر می نویسد:

"تلاش برای اصلاح سیاسی علت بیداری جامعه نیست،بلکه به عکس،اصلاح سیاسی نتیجه نهایی آن بیداری است".

L🔗

19 Nov, 02:42


🔵تله هزینه‌های غرق شده

✍️محسن جلال‌پور

هنوز هواپیما حرکت نکرده بود که نزدیک شد و با لبخند پرسید: شما آقای جلال‌پور نیستید؟
سرم را بلند کردم و متوجه مردی با صورتی استخوانی و لاغر شدم که آرام روی صندلی کناری نشسته بود. با لبخند سری تکان دادم که یعنی خودم هستم و‌ بعد مشغول مطالعه شدم.
صندلی‌اش کنار من بود و چند دقیقه‌ای مشغول کارهای خودش و زمانی‌که کاپشن‌اش را تا کرد و در قفسه بالای سرش گذاشت، چندباری به من نگاه کرد.
به نظرم آمد می‌خواهد سوالی مطرح کند ولی با خودش کلنجار می‌رود. هواپیما به ابتدای باند رسید و موبایل‌ها خاموش شد، همچنان مشغول مطالعه بودم که مرد پرسید می‌توانم سؤالی مطرح کنم؟ گفتم خواهش می‌کنم؛ در خدمت هستم.

سؤالی که مطرح کرد و پاسخی که دادم و همان آشنایی چند دقیقه‌ای باعث شد این دوستی تداوم پیدا کند. تمام طول پرواز در گفت‌وگو کردیم و بعد هم قرار گذاشتیم و قرارهای بعدی و از آن روز تا امروز، بیش از 10 سال است که مدام در ارتباط هستیم. سوال آن روز مرد، سوال این روزهای من و خیلی از دوستان است.
10 سال پیش که این مرد در هواپیما قصه کسب‌وکارش را گفت، متوجه شدم مهم‌ترین چالش پیش‌روی‌ او، اصرار بر ادامه راهی‌ست که برای یک دهه وقت و انرژی و پول زیادی از او گرفته ولی موفقیتی به دنبال نداشته است و حالا چون احساس می‌کند در این مسیر هزینه زیادی داشته، باید ادامه دهد تا جبران مافات شود.
خیلی با او صحبت کردم و در نهایت او را متقاعد کردم که به اشتباه خود ادامه ندهد و به اصطلاح از تله «هزینه غرق شده» خارج شود. افرادی که در این تله گرفتار می‌شوند، عموماً تمایل دارند به تصمیم‌ های غلط و سرمایه‌ گذاری‌ های اشتباه خود پافشاری کنند و حتی وقتی مشخص می‌شود تصمیمی که گرفته‌اند یا پروژه‌ای که روی آن کار می‌کنند از اساس اشتباه است، باز هم ادامه می‌دهند. برای همسفر هواپیمایی‌ام توضیح دادم که در امر تجارت، پیدا کردن سوراخ خروج، مهم‌تر از پیدا کردن در ورود است.

در دنیای کسب‌وکار، مثال‌های زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد گرفتار شدن در تله هزینه‌های غرق شده چه زیان‌های هنگفتی به دنبال دارد.
معروف‌ترین مثال، «خطای کنکورد» است که به تصمیم اشتباه دولت‌های بریتانیا و فرانسه برای ساخت یک هواپیمای غول‌پیکر به نام «کنکورد» اشاره دارد. حتی پس از آنکه مشخص شد دیگر توجیهی اقتصادی برای این پروژه وجود ندارد، دو کشور به سرمایه‌ گذاری برای توسعه هواپیمای کنکورد ادامه دادند. سیاستمداران درگیر این پروژه، نمی‌خواستند با شرم متوقف کردن کار و اعتراف به اینکه پولی که خرج‌ شده به یک وسیله نقلیه کارآمد منجر نمی‌شود، کنار بیایند. به این خطا، خطای کنکورد (Concorde Fallacy) می‌گویند.
پس «خطای کنکورد» به رفتار لجوجانه‌ای در انسان‌ها اشاره می‌کند که همان پافشاری بر تکرار یک اشتباه در سیاست، تجارت و حتی تصمیم‌های روزمره است. این در حالی است که گاهی اصرار بر اجرای تصمیم‌های اشتباه هزینه بیشتری نسبت به رها کردن آن تصمیم دارد.

تله هزینه‌های غرق‌شده در کشور‌داری و سیاست‌ گذاری هم خطرناک است و ممکن است کشوری را به خاک سیاه بنشاند. اصرار سیاستمداران بر تصمیم‌ های اشتباه با این استدلال که کشور کلی هزینه مالی و جانی داده، مثال روشنی از این رفتار اشتباه است که می‌تواند چند نسل را متضرر کند.
به طور مثال کشور کوبا بیش از 50 سال است که انرژی و توان خود را صرف مبارزه با آمریکا کرده و مردم این کشور به قدری فقیر شده‌اند که حاضر می‌شوند جان خود را به خطر اندازند و در خلیج خوک‌ها شیرجه بزنند و ساعت‌ها شنا کنند تا شاید راهی به آمریکا پیدا کنند.

خطای کنکورد به ما گوشزد می‌کند که بر تصمیم‌های اشتباه خود پافشاری نکنیم و به این بهانه که برای این پروژه زحمت زیادی کشیده‌ایم یا هزینه زیادی صرف کرده‌ایم، به اشتباه خود ادامه ندهیم.
از نظر من فهم زمان خروج به هنگام، در هر کار و مسئولیت، برای افراد به خصوص برای تاجران و کارآفرینان حیاتی است.
این‌ استدلال که چون بخش زیادی از عمر و سرمایه‌ام را در این مسیر هزینه کرده‌ام، پس محکوم به موفقیت هستم، استدلال خوبی نیست و ممکن است هزینه‌ افراد را بسیار بالا ببرد.

سیاستمدار هستید یا تاجر، وکیل هستید یا کارآفرین، مراقب باشید که در تله هزینه‌های غرق شده گرفتار نشوید و جماعتی را هم گرفتار نکنید. به موقع تصمیم‌ بگیرید و از تصمیم بد یا تجارت اشتباه به موقع خارج شوید در غیر این صورت باید هزینه‌های سنگین‌تری بپردازید.

L🔗

18 Nov, 14:14


🔵آتش‌بس لبنان؛ کاشت بایدن و برداشت ترامپ؟

✍️صابر گل عنبری

در این چند روز دوباره مذاکرات آتش‌بس در لبنان برجسته شده و آمریکا پیش‌نویس توافقی را در این زمینه به دولت لبنان ارائه کرده و قرار است فردا آموس هوکشتاین فرستاده آمریکا به بیروت سفر کند و ضمن دریافت پاسخ لبنان (یعنی حزب‌الله) با نبیه بری و میقاتی درباره آن مذاکره و گفتگو کند.

هنوز فحوای پیشنهاد آمریکا دقیقا روشن نیست. با وجود پافشاری اسرائیل بر ضرورت اعطای آزادی عمل به آن در هر توافقی، اما گفته می‌شود که طرح آمریکا متضمن آن نیست؛ ولی بندهایی دارد که می‌تواند به اجرای یک طرفه قطعنامه 1701 از جانب لبنان منجر شود.
هم طرف لبنانی (به استثنای حزب‌الله) و نیز طرف اسرائیلی و آمریکایی از نوعی «پیشرفت» خبر و قسمی خوش‌بینی را نیز اشاعه می‌دهند.

گرچه از متن منتشر شده پیش‌نویس پیداست که برآورنده خواسته‌های حزب‌الله نیست، اما موضع اعلامی خاص و روشنی هم نگرفته است. به نظر می‌رسد که حزب‌الله به دلایلی به ویژه در ارتباط با وضعیت داخلی خود لبنان نمی‌خواهد خود را در جایگاه مخالف و مانع در مذاکرات و در مسیر توافق نشان دهد و به همین علت هم از اتخاذ موضع صریح پرهیز می‌کند.

در جریان مذاکرات و در قبال طرح مدون اخیر نیز گویا شیوه «بله اما» را در پیش گرفته است؛ به این معنا که در چارچوب همان سیاست اعلامی پیشگفته طرح را رد نمی‌کند، ولی ملاحظات خود درباره جزئیات آن را بیان می‌کند.

تقریبا شبیه رفتار حماس در مذاکرات آتش‌بس که وقتی طرحی دریافت می‌کرد، درباره بند بند آن ملاحظاتی داشت که مکتوب ارسال می‌کرد و طرح مذاکراتی تا جایی پیش رفت که نسخه نهایی آمریکا و میانجیگران در ماه می گذشته با غالب خواسته‌ها و شروط آن سازگاز بود و آن را پذیرفت؛ اما در این لحظه اسرائیل مخالفت کرد و مذاکرات به بن‌بست رسید.

در این راستا نیز حزب‌الله ملاحظات خود از جمله در خصوص کمیته ناظر با عضویت چند کشور غربی با شمول آلمان و انگلیس درباره پیش‌نویس طرح را به نبیه بری ارائه داده و او نیز فردا با فرستاده آمریکا طرح خواهد کرد. در این میان، دستکم در بعد اعلامی دیگر خبری از شرط توقف جنگ غزه به عنوان پیش‌درآمد آتش بس در لبنان نیست.

واقعیت این است که فعلا نگاه دو طرف به میدان جنگ است. اسرائیل طی روزهای اخیر برای فشار بر حزب‌الله در مذاکرات وارد مرحله تازه‌ای از حملات زمینی و هوایی خود شده و دامنه آن را گسترش داده است. در این راستا نیز دیروز محمد عفیف سخنگوی حزب‌الله را ترور کرد که البته این اتفاق نه تنها گویای ورود جنگ به مرحله دیگری برای هدف قرار دادن فعالان رسانه‌ای و سیاسی حزب است، بلکه کاشف از این نیز می‌تواند باشد که اسرائیل پس از عدم دسترسی به افراد جایگزین رهبران و فرماندهان ترور شده به چنین ترورهایی روی آورده است.

اکنون نگاه ناظران به سفر فردای هوکشتاین به بیروت است. هر چند فعلا نمی‌توان درباره نتایج این سفر داوری کرد، اما اگر هم اسرائیل عملا تمایلی به آتش‌بس و توافق در جبهه لبنان داشته باشد، چه بسا زیاد محتمل نیست که نتانیاهو این امتیاز را به دولت بایدن بدهد.

از این رو، بعید نیست که در این دو ماه باقیمانده از دولت او مذاکرات به مرز توافق برسد، اما نتانیاهو خود توافق و اعلام آن را به دولت ترامپ موکول کند. رئیس‌جمهور منتخب آمریکا نیز همین را می‌پسندد که توافق با نام او تمام شود. به همین خاطر، این که گفته می‌شود ترامپ به دولت کنونی آمریکا و اسرائیل برای رسیدن به توافق آتش‌بس در لبنان کمک می‌کند، لزوما به این معنا نیست که حتما خود توافق در دولت بایدن رونمایی و اعلام شود؛ بلکه بیشتر می‌تواند با این هدف باشد که اکنون بسترسازی شود و توافق در دسترس قرار گیرد تا خود ترامپ در روزها و هفته‌های آغازین کارش از آن رونمایی کند و قدرت خود را به رخ دموکرات‌‎ها و جهان بکشد.

L🔗

18 Nov, 10:18


🔵غریب آشنا، دوست دارم بیا!

✍️مجتبی لشکربلوکی

آیا به نظرتان می رسد ما این ظرفیت، این تحمل و این بلندنظری را داریم که مدیر عامل ایران خودرو یک آلمانی باشد، مدیر عامل همراه اول یک لبنانی باشد و مدیر عامل یکی از بانک های ما یک تایوانی؟ بلافاصله خواهیم گفت ما این همه استعداد مدیریتی در کشور داریم چرا دستمان را به سوی بیگانگان دراز کنیم؟ چرا برویم زیر دست اجنبی؟ مگه ما خودمان چه چیزی کم داریم!

حالا به این واقعیت ها توجه کنید: ساندار پیچای، مدیر عامل آلفابت (گوگل)، یک هندی‌ الاصل است، کارلوس گُسِن، مدیر عامل سابق رنو، اصالتاً برزیلی-لبنانی بود. مارک جوزف کارنی، رئیس اسبق بانک مرکزی کانادا بود تا اینجایش خاص نیست ولی جالب اینجاست که ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰ شد رئیس بانک مرکزی انگلستان! ایلان ماسک از آفریقای جنوبی آمده، دارد در آمریکا موشک هوا می کند! جنسن هوانگ در تایوان دنیا آمده اما در آنسوی دنیا دارد جهان را به عصر هوش مصنوعی می برد! نماد ژاپن چیست؟ سونی! مدیر عاملش برای مدت های طولانی یک آمریکایی بود! دارا خسروشاهی، مدیر عامل اوبر است با ۳۷ میلیارد دلار درآمد (مقایسه کنید با فروش سالانه نفت ایران)

سال هاست که ارتباط ما با جهان به سطحی اسفناک سقوط کرده. قبول ندارید؟
به چهار سوال جواب بدهیم، بعد شما و وجدان تان!
از ۱۰۰۰ شرکت برتر جهان، کدامشان در ایران دفتر فعال دارند؟
از ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا، چند درصدشان با دانشگاه های ایران برنامه مشترک دارند؟
از ۱۰ شرکت برتر مشاوره جهان کدامشان در ایران فعالند؟
سرمایه گذاری خارجی مستقیم (FDI) و در بازار سرمایه (FPI) ما نسبت به کشورهای عربستان و ترکیه چقدر است؟

دقت کنید که اصلا منظورم این نیست که سکان شرکت ها و سازمان هایمان را به دیگران بدهیم، بلکه تاکیدم روی همکاری و تعاملات بین المللی است. سپردن مدیریت یکی از صدها روش همکاری بین المللی است.


☑️تحلیل و تجویز راهبردی:
کار کردن با خارجی ها اصلا چه فایده ای دارد؟ جدای از دسترسی به بازارهای بین المللی، جذب منابع مالی و انتقال تکنولوژی که در همه منابع اشاره می شود می خواهم روی موضوع دیگری دست بگذارم و آن تغییر عمیق درونی است. اگر با جهان کار کنیم ما دیگر آن آدم سابق نخواهیم شد:

۱) قد ما بلند می شود. فرض کنید که کسی در یک روستای ۱۰۰ نفره به دنیا می آید و همانجا زندگی می کند و می‌ میرد. درکش از جهان و فرصت هایش چقدر است؟ کسی که با جهان در ارتباط است قدش بلند می شود چیزهایی را می بیند که امکان دیدن آن را قبلا نداشته

۲) می فهمیم که آدم های دیگر با دین و آیین متفاوت نیز به اندازه ما انسان هستند. به اندازه ما وجدان دارند، به اندازه ما به خانواده اهمیت می دهند، به اندازه ما برای عدالت دغدغه دارند. ما قطعا و حتما انسان تر خواهیم شد.

۳) ژن نوآوری ما تقویت می شود. دو تن از اساتید دانشگاه هاروارد و یک استاد دیگر این سوال برای شان مطرح شد که کارآفرینان نوآور با مدیران معمولی چه تفاوتی دارند؟ بررسی هایشان را در کتابی منتشر کردند به نام ژن نوآوری! آن ها متوجه شدند تفاوت در ۵ مهارت کلیدی است. یکی از آن ها شبکه سازی بود؛ ساختن ارتباطات اجتماعی و جستجوی فعالانه برای یادگیری از افراد با زمینه‌های متفاوت، تخصص‌های متنوع و دیدگاه‌های مختلف. شبکه بزرگ تر و متنوع تر یعنی ایده های با کیفیت تر، دیدگاهی وسیع تر و خلاقیت بیشتر.

۴) همزمان تواضع و اعتماد به نفس ما بیشتر می شود. وقتی در ایران زندگی می کنيم، به عنوان یک نویسنده یا کارآفرین یا مربی باشگاه فوتبال، جامعه ای که خودم را با آنان مقایسه می کنم محدود است (حدود ۱٪ جمعیت جهان). ممکن است به درستی یا نادرستی خودم را بهترین بیابم. ولی به محضی که پایم را از ایران بیرون می گذارم می بینیم که ده ها نویسنده، کارآفرین و مربی بالاتر از من هستند. دیگر امکان ندارد که مغرور شوم. ارتباط با جهان، فروتنی و تواضع می آورد. همچنین وقتی با خارجی ها کار می کنیم، می فهمیم که ما به یک اندازه باهوشیم، آن ها آدم های عجیب و غریبی نیستند. برخی از ما به خاطر شبکه محدودمان به شدت در معرض «غرور جاهلانه» و برخی دیگر در معرض ضعف اعتماد به نفس هستیم.

تا رفع تحریم ها که نمی دانیم چه زمانی است، به هر طریقی که می توانیم باید تعاملات بین المللی خود را توسعه دهیم.

می توانید مرا به غریبه پرستی، خودباختگی و «مرغ همسایه غاز پنداری» متهم کنید. اما پیش از آن از خودتان بپرسید که کدام یک از استدلال های بالا اشتباه است. خلاصه کلام اینکه ما باید یاد بگیریم که با غریبه‌ ها، بیگانگان، خارجی‌ها و اجنبی‌ها، کار کنیم.
مدت هاست جهان، جهانی شده است و آنانکه بلد نیستند با جهان کار کنند ممکن است در نقشه های جفرافیا باقی بمانند اما در صفحات تاریخ حذف خواهند شد.
با غریبه های بیشتر باید آشنا شد!

L🔗

17 Nov, 20:22


🔵داستانِ ترامپ

✍️ آرش رئیسی‌نژاد


گفته بود که «آمریکا را دوباره بزرگ می‌کنیم!» هشت سال پیش به جنگ نهادهای اصلی قدرت (Establishment) ‌رفته بود. این بار اما کاری آسان‌تر در پیش داشت. پیروزیش نه تنها بر سیاست داخلی سرریز خواهد داشت، بلکه پیش‌درآمد جریان سومی در سیاست خارجی خواهد بود: ضد بین‌الملل‌گرایی⁩

علل چندی را می‌توان در پسِ ظهور ترامپ در یک دهه گذشته برشمرد. با این حال، ‌دوپارگی⁩ جامعۀ آمریکایی در مرکز این عوامل جای دارد؛ عاملی که به وجود شکاف میان دو جامعۀ ناهمسان در یک کشور اشاره دارد: جامعۀ بین‌المللی⁩ و ‌جامعۀ ملی⁩؛ ‏ترامپ هم برآمده و هم تعمیق‌دهندۀ دو‌پارگی آمریکایی‌ست!

جامعۀ بین‌المللی⁩ در شهرهای بزرگ شمال شرق و کالیفرنیا هستند، از تحصیلاتی بالاتر برخوردارند و حامی حقوق زنان و اقلیت‌ها و باورمند به ارزش‌های لیبرال‌اند. آمریکا را کشوری ‌جهان‌روا⁩ می‌دانند و اتحاد با اروپا را ضامن این جهان‌روایی.
هالیوود⁩ دهه‌هاست که این چهرۀ آمریکا را نشان داده است.

جامعۀ ملی⁩ در شهرهای کوچک هستند و حامی ارزش‌ های محافظه‌ کارانهِ دین‌مدارِ خانواده ‌محور. تحصیلاتی پایین‌تر دارند و باورمند به برتریِ سفیدپوستانِ مردانه. نگاهی منفی به مهاجرینِ لاتین تبار دارند و سوظنی ژرف به اسلام. بر آمریکایی بودن تأکید دارند و حتی خودروی آمریکایی را ترجیح می‌دهند!

این جامعه از بحران اقتصادی زیان بسیار دیده‌اند. از این رو، واژۀ کلیدی در شعار «آمریکا را دوباره بزرگ می‌کنیم» که MAGA نیز خوانده می‌شود، نه «آمریکا» و نه «بزرگ» است، بلکه واژۀ «دوباره» است؛ چرا که اشاره به دوران طلایی آمریکا AmericanDream دارد؛ امری که ترامپ بفراست دریافته بود!

جای شگفتی نبود که ترامپ ۲۰۱۶ بر دشمنان سه‌گانه تمرکز کرد: کشور شغل‌خراب کُن (چین)، زامبی ‌های از مرز گذر کُن (مهاجرین لاتین) و لولوی فرهنگی (اسلام رادیکال). ترسیم چنین دشمنانی با تکیه بر خطرات اقتصادی و هویتی شکل گرفت. در ۲۰۲۴ آنچه افزوده شد ناتوانی سیستم در حل بحران‌ های بیرونی بود.

برخلاف ادعای خیل عظیم مدعیان آمریکاناس، انزواگرایی⁩ پیامد شعار ترامپ AmericaFirst نخواهد بود. انزواگرایی جریانی بود که مخالف دخالت آمریکا در جهان و مخالف دخالت اروپاییان در قارۀ امریکا بود؛ جریانی که در ‌دکترین مونرو⁩ متجلی گشت. انگاره ژئوپلتیکی ‌آلفرد ماهان⁩ و جنگ‌طلبی ۱۸۹۸ ‌تئودور روزولت⁩ ضرباتی کارا بر این جریان زدند.

بین‌الملل ‌گرایی لیبرال⁩ موقتاً با ‌وودرو ویلسون⁩ و سپس با ‌فرانکلین دلانو روزولت⁩ و پیروزی آمریکا در جنگ جهانی دوم به جریان نیرومند در سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد؛ جریانی که با پایان جنگ سرد به نقطۀ اوج رسید. نماد اصلی این جریان را می‌توان در دورۀ ‌بیل کلینتون⁩ در حملات ناتو به یوگسلاوی یافت.

این جریان امنیت و منافع آمریکا را درهم‌ تنیده با رخدادهای جهان می‌داند. دوم، این جریان جویای بهانه‌های هنجاری، مانند حقوق بشر، برای توجیه دخالت آمریکاست. سوم، این جریان حامی ‌ چندجانبه‌ گرایی⁩ آمریکا است بگونه‌ای که دخالت آمریکا باید همراه با موافقت متحدین و نهادهای بین‌المللی باشد.

جریان نیرومند بین‌الملل‌ گرایی لیبرال⁩ با رویکرد ‌ یکجانبه ‌گرا⁩ در هجوم به عراق ۲۰۰۳ و سپس بحران اقتصادی ۲۰۰۸ ناتوان گشت و برآمدن ‌باراک اوباما⁩ نیز جسد از رمق‌افتاده‌اش را جانی نبخشید. از ۲۰۱۶ اما جریان سومی بنام ‌ ضد‌ِّ بین‌الملل‌گرایی⁩ برآمد که در پیام ‌دونالد ترامپ⁩ نمایان گشته است.

ترامپ زبان انزواگرایی را بکار می‌برد («آمریکا پلیس جهان نیست») اما غافل از اهمیت رخدادهای جهان نیست؛ رویکردی یک‌جانبه‌گرا دارد تا چندجانبه‌گرا؛ سودای جنگ ندارد ولی ضربه می‌زند و به سرعت عقب می‌نشیند، وارد اتحادهای دائم نمی‌شود و از اتحادهای قدیمی خارج شده و یا از هزینه‌هایش می‌کاهد.

این جریان خود بازتابی است از شخصیت سرکش و هماوردجوی ترامپ؛ مردی که خود را اپوزیسیون سیستم خواند و وعدۀ «کشیدن سیفون در واشینگتن» داد؛ فردی که در ۲۰۱۶ با تک‌واژۀ ساده ولی ژرف همچو Fake News قدرت هالیوود و رسانه‌های سنتی را به چالش کشید و در ۲۰۲۴ با نبوغِ ایلان ماسک⁩ آنان را درهم‌کوبید.

رهبری که تحلیل‌های پیچیدۀ نهادهای آمریکایی را به ریش‌خند می‌گیرد و در عوض، به حلقه‌ای کوچک از وفادارنش گوش می‌دهد؛ و برخلاف سیستم Establishment که روسیه را دشمن می‌بینید، چین را خطر اصلی امریکا می‌خواند. ترامپ، استثنایی زودگذر نیست، بلکه آغازگر جریان سومی است که سویه‌هایش را خواهید دید!

L🔗

17 Nov, 13:39


🔵جشن کیهانی!

✍️احمدزیدآبادی

وزارت خارجه دیدار نمایندۀ جمهوری اسلامی در سازمان ملل را با ایلان ماسک تکذیب کرده است. وقتی خبری با این قاطعیت تکذیب می‌شود، لابد واقعاً کذب بوده است و گرنه موجب رسوایی می‌شود! حالا نوبت رسانه‌های آمریکایی بخصوص نیویورک‌ تایمز است تا به دفاع از اعتبار خود برخیزند و اعلام کنند بر مبنای چه شواهد و یا تکیه به چه منابعی آن خبر را منتشر کردند؟

اگر خبر آنها صرفاً بر مبنای "منابعی در داخل حکومت ایران" بوده است، قاعدتاً باید در اعتبار آن منابع تردید کنند بخصوص اینکه این چندمین بار است که خبرهای منتسب به "منابعی در داخل حکومت ایران" پایه و اساس درستی ندارد.

در این میان اما روزنامۀ کیهان با لحنی طلبکارانه، پیروزی خود را جشن گرفته است. طلبش این است که چرا خبر با تأخیر ۳۶ ساعته تکذیب شده و جشنش هم برای این است که با یک نهیب و تشر آن، مقام‌های وزارت خارجه ماست‌ها را کیسه کردند و با دستپاچگی، ترس و واهمۀ خود را از کیهان به نمایش گذاشتند!

خب، حالا از این به بعد قرار است چه بشود؟
اگر دیدار با ایلان ماسک این همه ترسناک است، دیدار با سایر مقام‌های دولت ترامپ که تکلیفش روشن است!

یعنی قرار است از این پس وزارت خارجه و دستگاه دولت، فرمان خود را طبق تمایلات کیهان تنظیم کنند؟

تمایل کیهان روشن است؛ خروج از ان.پی.تی. اخراج ناظران آژانس، بستن تنگۀ هرمز، قلع و قمع تمام مخالفان و دوختن دهان تمام منتقدان و اعلان جنگ با آمریکا و همۀ متحدانش.

دولت می‌خواهد در همین مسیر گام بگذارد؟

اگر می‌خواهد، باید آن را صادقانه با مردم مطرح کند و اگر نمی‌خواهد؛ پس این همه ترس و وحشت و دستپاچگی از یک تشر مدیرمسئول کیهان برای چیست؟

L🔗

17 Nov, 13:19


🟣تقدیر

یک بار با رضا و زیبا تصمیم گرفتیم برویم سفر.
کجا؟
پرتغال.
ده ساعت پرواز کردیم تا رسیدیم.
از کجا؟
من از نیم‌کره‌ی شمالی و آن‌ها از نیم‌کره‌ی جنوبی.  هفت سال بود همدیگر را ندیده بودیم. بوس و لیس و بغل کردیم  و بعد زدیم به جاده. یک جایی رسیدیم کنار دریا. مرغ دریایی بود. صخره بود. آفتاب بود. ابر بود.

فضا شبیه به کاتالوگ بهشتی بود که پیامبری برای دعوت به دینش قرار بود آن را بین امت تخس کند چشم‌مان خورد به یک ماهیگیر که روی صخره‌ها داشت با ماهی‌ هایی که گرفته بود ور می‌رفت. مثل عقاب رفتیم سراغش و سر کلام را باز کردیم.
از کجا آمدی؟
از یکی از روستاهای دورافتاده‌ی شمال ایتالیا.
برای چی آمدی؟
برای ماهیگیری.
با چی ماهی می‌گیری؟
با نیزه. چرا ماهی می‌گیری؟
واسه خنده و تفریح.
دو تا ماهی به ما می‌فروشی؟
هرگز.
چرا؟
سه تا مجانی بهتون می‌دم.
خب چرا؟
چون خوشم اومده ازتون.
دمت هم گرم.

سه تا ماهی از جامعه‌ی ماهی‌ های بدشانس اقیانوس اطلس را جدا کردیم و پیچیدیم توی حوله. روی ماه ماهیگیر را بوسیدیم و رفتیم. یک ساعت بعد، رضا لخت شد و با کارد افتاد به جان ماهی ‌ها و فلس‌ شان را گرفت و تمام محتویات شکم ماهی‌ها را خالی کرد. انگار که آن را برای اقامت حضرت یونس آماده کرده باشد. تمیز و مرتب. منقل را بار گذاشتیم و ده دقیقه بعد ماهی‌ها روی ذغال‌ های گر گرفته، درازکش به گناهان‌شان اعتراف می‌کردند. بعد هم سفره و بشقاب و کارد و چنگال و یک بطری شراب محلی. ماهی‌ها هم بودند. با چشم‌های متعجب وسط سفره.

خوردن ماهی‌ها و شراب که تمام شد، ولو شدیم روی زمین. از سفره فقط سر ماهی‌ها مانده بود که کماکان متعجب بودند.
من هم اگر به جای آن‌ها بودم، تعجب می‌کردم. مردی الدنگ از یک روستای پرتِ ایتالیا، با نیزه‌اش دو ساعت پرواز کرده و آمده پرتغال. رفته وسط آب و افتاده دنبال ماهی‌ ها. چند تای آن‌ها را خفت کرده و شکارشان کرده است. بعد چند نفر آدم را دیده که از شمال و جنوب کره‌ی زمین، ده ساعت پرواز کرده‌اند و آمده‌اند دقیقا همان‌جا.
الدنگ نیزه‌دار ازشان خوشش آمده و سه تا ماهی را داده بهشان. حالا ماهی‌ ها کجا هستند؟ غوطه‌ور در شراب محلی در حال هضم شدن در شکم سه آدمِ سیر. هر کسی باشد تعجب می‌کند.

تقدیر این‌ها را کی نوشته است؟
در چه حالی بوده که تقدیرشان را نوشته است؟
اصلا کدام فیلم‌نامه‌ نویسی توان مهیا کردن چنین تقدیری را دارد؟ تقدیرشان بوی زحم می‌دهد.
فروشگاه حیوان‌فروشی وقتی می‌خواهد به ما یک ماهی گُلی بفروشد، نیم ساعت دستور عمل و توصیه و نصیحت می‌کند تا خدای نکرده ماهی‌ گُلی اذیت نشود. تقدیر این یکی را کی نوشته است؟
همان که تقدیر بالایی‌ها را نوشته؟ اگر این‌طور باشد که آینه‌ی عدالت زنگار می‌بندد. تصادف خیلی قابل توجیه‌تر از تقدیر است. لااقل آدم دلش نمی‌سوزد. نتیجه‌ی تصادف، سوگواری است و نتیجه‌ی تقدیر سوگواری و خشم.

بگذریم.
خلاصه این ماهی‌ ها، در زمره‌ی بدشانس‌ ترین ماهی‌ های اقیانوس اطلس بودند. حتی در سرزمین خودشان هم دفن نشدند.
بقایای‌شان هم هزارها کیلومتر آن‌طرفتر تبدیل به کود شد.
تعمیم بدهیم به انگوری که شراب شد و حشره‌ای که دفن شد و نفت شد و سوخت هواپیما شد.
و یا درختی که ذغال منقل شد. همان درختی که می‌توانست کتاب شود. و نشد.

✍️فهیم عطار

#داستانک

L🔗

16 Nov, 20:27


🔵هشدار مهم عصمت اینونو به رضاشاه!

اگر دیکتاتور، گوشی شنوا داشت ایران به آن شکل تحقیرآمیز اشغال نمی شد

✍️
علی مرادی مراغه ای

شش ماه قبل از اشغال ایران توسط متفقین، عصمت اینونو رئیس‌ جمهور ترکیه از طریق اسفندیار سپهبدی سفیر ایران در ترکیه، نامه ای به رضاشاه نوشته اطلاع میدهد که متفقین بدلایل مختلفی حتما به ایران حمله خواهند کرد لذا هر چه زودتر آلمانی ها را از ایران بیرون کرده با متفقین وارد مذاکره و قرارداد بشوید تا کشورتان اشغال نشود.
عصمت اینونو حتی مینویسد که رضاشاه به من وکالت رسمی بدهد و من تضمین میدهم که این کار را من انجام بدهم.

سالها پیش، من راجع به این نامه مهم اینونو در منابع ترکیه خوانده بودم و منبع یادم نمانده و در منابع ایرانی مدام دنبال آن می گشتم و نمی توانستم این نامه را پیدا کنم، خوشبختانه، ردّ آنرا در این فایل تصویری دکتر فریدون هویدا پیدا کردم، او در اینجا توضیح می دهد که آنرا پیدا کرده و دیده است!

عجیب است که نامه ای به این مهمی که در آن زمان از ترکیه به تهران تلگراف گردیده، مقامات ایرانی بخاطر ترس از خشم رضاشاه که همچنان چشم به پیروزی آلمان دوخته بوده، اصلا جرات نمی کنند آنرا به رضاشاه نشان دهند و در نتیجه، معاون وقتِ وزیر امور خارجه ایران در زیر این نامه دستور داده که بایگانی گردد!.

بعدها که فریدون هویدا (برادر امیرعباس) وزیر خارجه می گردد این نامه را پیگیری کرده و پیدا می کند، چون اسفندیار سپهبدی سفیر وقت ایران در ترکیه که شوهر خواهر هویدا بوده و از این نامه مطلع بوده قبلا به فریدون هویدا گفته بوده که عصمت اینونو چنین نامه ای را نوشته است!

شوربختی در اینست که، کسی جرات نمی کرد به رضاشاه نزدیک شود و سخنی بگوید که خلاف میل دیکتاتور باشد!

امیر احمدی اولین سپهبد ایران می نویسد که در مرداد ۱۳۲۰ یعنی کمتر از یک ماه قبل از حمله متفقین، ارتش مانوری در تپه های ازگل در حضور رضاشاه برگزار کرده و رضاشاه نیز چادر مخصوصی در آنجا برافراشته بود و هر کدام از امرای ارتش برای خوشایند او از رشادت ارتش ایران می گفتند و او نیز از شادی قاه قاه میخندید! یک تلفنگرامی از گروهان اول دانشکده افسری رسید و شاه بی نهایت خوشحال شد و آنرا به من نشان داد و در تلفنگرام فرمانده نوشته بود:
«با چابکی و رشادت تمام گردنه قوچی را گرفتیم. اگر قشون سلم و تور هم به میدان ما بیاید، شکست خواهد خورد، منتظر امر اعلیحضرت بزرگ ارتشتاران فرمانده هستیم که هر جا را امر کند فتح می کنیم.
شاه گفت: قشون من عالی ترین قشونی است که امروز در دنیا می توان نشان داد و این ادعا که فرمانده گروهان اول کرده درست است...»
(خاطرات نخستین سپهبد ایران احمد امیراحمدی...ص۴۱۴)
و ما البته می دانیم که آن قشون، سه روز بیشتر نتوانست در مقابل متفقین مقاومت کند!

خطر متفقین را یکبار دیگر ساعد مراغه ای سفیر ایران در مسکو گزارش کرده بوده اما دیکتاتور وقعی ننهاده و خشمگین شده بود!
مؤدب نفیسی در آن  زمان پیشکار ولیعهد و تنها کسی بوده که رضاشاه او را «آقا» خطابش می‌کرد، شمس‌الدین جزایری داماد او می نویسد آقای اسمیت (معاون اداره دخانیات) تقریباً یک ماه قبل از اشغال ایران دو دفعه مرا سوار ماشین اش کرد تا شمیران وسط راه و هی به من می‌گفت که «آقا، اگر کسی هست که با دربار ارتباط دارد به رضاشاه بگوید که این مرتبه مسئله جدی است، متفقین احتیاج دارند به راه‌آهن ایران. باید به روسیه کمک بشود و اگر رضاشاه این راه‌آهن را به اختیار نگذارد راه‌آهن را به اجبار خواهند گرفت.»
شمس‌الدین جزایری می گوید من با همسرم صحبت کردم. گفت «والّا، گمان نمی‌کنم کسی جرأت بکند با رضاشاه حرف بزند».
سرانجام وقتی به مودب نفیسی می گویند که به رضاشاه اطلاع دهد، او جواب می دهد:
«بله، این مطلب خیلی اساسی است و جدی، ولی من جرأت نمی‌کنم با رضاشاه صحبت بکنم.»

احتمال حمله متفقین را به ابراهیم قوام الملک شیرازی هم گفته بودند اما او نیز ترسیده بود که با رضاشاه در میان بگذارد و بعدها هم اشرف پهلوی، همه‌اش وقتی که از پسر قوام شیرازی طلاق گرفت می‌گفت:
«این [مرد] خیانت کرده. چون این مسئله را به او گفته بودند و نیامده به پدر بگوید»!.
(مصاحبه جزایری با پروژه تاریخ شفاهی ایران، دانشگاه هاروارد، نوار اول، ۱۲ مهر ۱۳۶۳، حبیب لاجوردی)

آیا اگر دیکتاتور، گوشی شنوا داشت ایران به آن شکل تحقیرآمیز اشغال می گردید؟! آیا تاریخ آینده ایران متفاوت نمی شد؟! 
اما دیکتاتور همه عقلا را حذف کرده و هیچکدام از آن مردان استخوانداری که در دامن مشروطیت پرورش یافته و در اوایل سلطنت بدورش بودند در اواخر سلطنتش، حذف شده و دورِ دیکتاتور را متملقین گرفته و حسابی از عقلانیت تهی گشته بود.
همیشه در چنین مواقعی است که بلا بر سر کشور نازل می گردد...!

L🔗

16 Nov, 20:13


🔵دوران «شاخص فلاکت» به سر آمده

نشریه اکونومیست در مقاله‌ای نوشت: به نظر می‌رسد دیگر شاخص فلاکت معیار خوبی برای سنجش عملکرد یک دولت نباشد، چرا که در دوران ریاست جمهوری باید شاخص فلاکت کاهش پیدا کرد اما معاونش در انتخابات از ترامپ شکست خورد.

به گزارش اکوایران، در سال ۱۹۷۶، «جیمی کارتر»، نامزد دموکرات انتخابات ریاست‌ جمهوری آمریکا، برای انتقاد از عملکرد رئیس‌جمهور وقت، «جرالد فورد»، به شاخصی که توسط اقتصاددان «آرتور اوکان» ابداع شده بود، متوسل شد. این شاخص، که اوکان آن را «شاخص ناراحتی اقتصادی» نامید، «نرخ بیکاری و سطح تورم» را با هم جمع می‌کرد تا به‌طور تقریبی وضعیت اقتصاد را ارزیابی کند. چهار سال بعد، «رونالد ریگان»، نامزد جمهوری‌خواه، این شاخص را به نامی مختصرتر، یعنی «شاخص فلاکت» تغییر داد و از آن علیه کارتر استفاده کرد، چرا که دوران ریاست‌جمهوری او با افزایش تورم و بیکاری همراه بود. ریگان موفق شد انتخابات را به نفع خود پایان دهد و سپس در سال ۱۹۸۴ نیز دوباره پیروز شد، در حالی که این شاخص در دوران او بهبود یافته بود.

به نوشته اکونومیست، اگر این شاخص را به‌ صورت سطحی در نظر بگیریم، باید به نفع «کامالا هریس»، نامزد دموکرات در آخرین انتخابات ریاست‌ جمهوری آمریکا، عمل می‌کرد. طی دوره ریاست‌جمهوری جو بایدن، که هریس به‌ عنوان معاون او خدمت می‌کرد، این شاخص از ۷.۸ به ۶.۷ کاهش یافت. بسیاری از بهبودهای اخیر این شاخص در ماه‌های گذشته رخ داده است، زیرا تورم کاهش یافته و بازار کار قوی باقی مانده است. بر اساس این شاخص، آمریکا نسبت به دوره‌های گذشته کمتر دچار فلاکت بود، اما با وجود این، هریس در انتخابات شکست خورد.

فلاکت جهانی

بیش از نیمی از جمعیت جهان تاکنون در سال ۲۰۲۴ به پای صندوق‌ های رأی رفته‌اند و دولت‌های حاکم در اغلب کشورها عملکرد ضعیفی از خود نشان داده‌اند. از امانوئل ماکروندر فرانسه (با شاخص فلاکت ۱۰.۹در آستانه انتخابات) تا حزب لیبرال دموکرات ژاپن (با شاخص فلاکت ۴.۹) احزاب حاکم از سوی رأی‌دهندگان خشمگین مجازات شده‌اند. این وضعیت بسیاری از اقتصاددانان را نگران کرده است، زیرا آنها معتقدند که این نتایج ممکن است سیاست‌ گذاران را به درس‌های نادرستی از دوران پساکرونا برساند. ترکیب محرک‌های مالی و پولی موجب بهبود سریع و بازاری غنی از مشاغل شده و از رکود ۱۰ ‌ساله‌ای که پس از بحران مالی ۲۰۰۷-۲۰۰۹ رخ داد، جلوگیری کرده است. با این حال، به نظر می‌رسد که رأی‌دهندگان از این دست‌آوردها قدردانی نکرده‌اند.

نکات کلیدی از اقتصاددانان

اقتصاددانان تلاش کرده‌اند شاخص فلاکت را بهتر درک کنند. در سال ۱۹۹۹، رابرت بارو، اقتصاددان دانشگاه هاروارد، پیشنهاد کرد که این شاخص را با نرخ بهره بلندمدتو شکاف بین رشد اقتصادی و پتانسیل آن ترکیب کنند. همچنین او معتقد بود که تغییرات تجمعی در طول دوره ریاست‌ جمهوری، بهتر از سطح مطلق شاخص می‌تواند نتایج انتخابات را پیش‌بینی کند، اما این نظریه نیز موفق نبود. ال گور، نامزد دموکرات در سال ۲۰۰۰، با وجود بهبود شاخص بارو در دوران بیل کلینتون، در انتخابات شکست خورد.

تحلیل بارو دو درس مهم داشت:

1. نقطه شروع مهم است: بسیاری از بهبودهای شاخص فلاکت در دوران بایدن ناشی از کاهش بیکاری بود، اما تورم بالا و توقف کمک‌ های مالی پساکرونا باعث شد تا درآمد واقعی بسیاری از آمریکایی‌ها کمتر از سال ۲۰۲۱ شود، حتی با وجود بازار کار داغ.

2. نرخ بهره اهمیت دارد: اگرچه برخی اقتصاددانان معتقدند که نرخ بهره و تورم را نباید دو بار در شاخص فلاکت لحاظ کرد، اما بسیاری از مردم، نرخ بهره را یکی از مهم‌ترین عوامل در استاندارد زندگی خود می‌دانند. پژوهشی جدید نشان داده است که افزایش نرخ بهره، عامل اصلی کاهش اعتماد مصرف‌کننده در کشورهای ثروتمند بوده است.

درس‌ های دوران پساکرونا
محرک‌ های پساکرونا به اقتصاد آمریکا کمک کردند تا از رقبای خود پیشی بگیرد، نابرابری را کاهش دهد و شکاف اشتغال نژادی را کم کند. اما چرا رأی‌دهندگان این دستاوردها را نادیده گرفتند؟
برخی طرفداران سیاست‌ های بایدن، رسانه‌ها را به منفی‌گرایی متهم می‌کنند و معتقدند که دموکرات‌ها به اندازه کافی دستاوردهای خود را تبلیغ نکردند. همچنین سیاست‌گذاران بانک‌های مرکزی متهم می‌شوند که با تمرکز بیش از حد بر میراث خود، به تورمی که خودبه‌خود کاهش می‌یافت، واکنش بیش‌ازحد نشان دادند.

به‌جای سرزنش دیگران، بهتر است به فکر راه‌حل‌های بهتر برای آینده باشیم تا از عوارض جانبی ناخوشایند جلوگیری کنیم. این می‌تواند شامل یافتن روش‌های جایگزین برای کنترل شوک‌های تورمی بدون استفاده از سیاست‌های پولی سخت‌گیرانه باشد. برخی پیشنهادهایی مانند «کنترل قیمت‌ها» و «ذخایر کالایی» را مطرح کرده‌اند، اما این سیاست‌ها ممکن است منجر به کمبود کالاها شوند.

L🔗

16 Nov, 19:42


🔵دیدار با ماسک؛ تایید یا تکذیب؟!

✍️صابر گل عنبری

در حالی که چند روز از انتشار گسترده اخبار دیدار «محرمانه» ایلان ماسک و سعید ایروانی در نیویورک می‌گذرد، امروز وزارت خارجه ایران آن را تکذیب کرد. نظر به یادداشت دیروز درباره این ملاقات، طی ساعات گذشته تعداد زیادی پیام و سوال درباره حقیقت ماجرا دریافت کرده‌ام که در قالب چند نکته پاسخ می‌دهم.

۱. در تاریخ دیپلماسی ایرانی سابقه داشته است که بعضا مسائلی و وقایعی تکذیب شده، و بعدا صحت آن روشن شده است؛ مانند ماجرای مک فارلین و مذاکرات محرمانه در عمان در سال 1390.

۲. در دنیای پیچیده سیاست و دیپلماسی تکذیب یا تایید وحی منزل نیست و هر دو در واقع ابزاری دیپلماتیک است که طرف‌های مختلف برای رسیدن به اهداف خود به کار می‌گیرند و بعضی وقت‌ها ربطی به واقعیات ندارد. این امر هم محدود به جمهوری اسلامی ایران نیست.

۳. با وجود تکذیب ملاقات ماسک و نماینده ایران در سازمان ملل، اما شواهد و قراینی در تایید آن را نمی‌توان نادیده گرفت؛ از پرداختن به آن نه فقط در نیویورک تایمز بلکه چندین رسانه مشهور دیگر و سکوت تاییدگونه ماسک گرفته تا سکوت دو روزه ایران و واکنش برخی رسانه‌های داخلی مانند کیهان به این اتفاق «به عنوان یک فکت» با خائنانه یا ساده‌لوحانه توصیف کردن آن.

۴. با شرحی که رفت، به فرض ایرانی بودن طرف‌های درزدهنده، چنان که نیویورک تایمز مدعی است، آیا هدف اولیه از درز خبر این بوده است که اولا فضای سنگین همراه با نوعی نگرانی پس از پیروزی ترامپ شکسته شود و ثانیا ترامپ در موضع ضعف به تصویر کشیده شود؟ زیرا گفته شد ماسک به عنوان چهره‌ای نزدیک به ترامپ، درخواست دیدار و گفتگو را داده و طرف ایرانی مکان دیدار را تعیین کرده است. اگر گمانه پیشگفته صحت داشته باشد که دیگر مهم نیست طرف ایرانی درزدهنده دولتی باشد یا غیردولتی.

۵. بعید هم نیست که جریان‌های مخالف مذاکره و دیدار در ایران و آمریکا در لو دادن خبر با هدف بر هم زدن آن نقش داشته باشند. اما احتمال درز آن از جانب اسرائیل بیشتر از مخالفان ایرانی و آمریکایی چنین فرایندی است. هدف اسرائیل نیز روشن است؛ به شکست کشاندن زودهنگام این دیدار قبل از این که به فرایندی اثرگذار تبدیل شود. این احتمال نیز به صورت جد مطرح است.

اما درباره چرایی این تکذیب دیپلماتیک:
۱. برخی گفته‌اند که احتمالا دولت مجوز نداشته است و بعد از لو رفتن دیدار، منکر اصل قضیه شده است. فکر نمی‌کنم این استدلال درست باشد و دولت بدون مجوز لازم اقدامی کرده باشد.

۲. احتمال دیگر این که پس از نتایج معکوس درز و تبعات آن و فعال شدن مخالفان این مساله در داخل ایران، آمریکا و اسرائیل، دولت برای کنترل این وضعیت و جلوگیری از شکست این فرایند در همین آغاز کار به سلاح تکذیب متوسل شده است. همین مواجهه نشان می‌دهد که بحث تعامل با آمریکا در ایران کما کان چنان پیچیده است که نمی‌توان در این باره به تصمیم روشن و قاطعی رسید.

اما این موضع رسمی شاید در داخل ایران تا حدودی جواب دهد، ولی وقتی چنین دیداری صورت گرفته باشد، مخالفان اسرائیلی و آمریکایی از شروع چنین فرایندی حتما تاکنون اطلاع کافی پیدا کرده و بسیار بعید است که تحت تاثیر این تکذیبیه قرار گیرند.

۳. احتمال دیگر به فرض صحت ایرانی بودن طرف اصلی درز دهنده خبر، وجود یک «بازی مذاکراتی» است؛ با این فرض که ایران ممکن است با این تکذیب به دنبال تاثیرگذاری بر محاسبات طرف آمریکایی باشد که با درخواست این دیدار خود را متمایل به «کاهش تنش» نشان داده است.
به فرض صحت این گمانه، احتمالا هدف این بوده است که با این تکذیبیه، معذوریت و محدودیت دولت ایران برای گفتگو و مذاکره به طرف آمریکایی القا شود و این که دولت در فضای وجود مخالفت شدید دیگر طرف‌های متنفذ داخلی برای دیدار و مذاکره اقدام کرده است و دستش زیاد باز نیست و اگر می‌خواهند کار پیش رود، باید این مساله را در نظر گرفته و از طرح خواسته‌ها و شروط دشوار پرهیز کنند.

در هر صورت، انتشار خبر دیدار (در صورت انجام آن) به نفع آینده این گفتگوها و دیدارها نیست و از هم اکنون هم حاشیه‌ها و اعتراضات مخالفان آن در داخل ایران و آمریکا در حال شکل‌گرفتن است و سنسورهای لابی اسرائیلی نیز به شدت فعال شده است.

L🔗

16 Nov, 14:20


🔵ملاقات با ماسک

✍️عباس عبدی

گرچه خبر این دیدار از سوی ایران تایید رسمی نشده است ولی تا تایید آن و در صورت صحت از چند جهت مهم است.
اول از این جهت که ماسک دیپلمات نیست و می‌توان فارغ از ملاحظات دیپلماتیک با او حرف زد.
دوم این که او درک متقابل بهتری از یک دیپلمات خواهد داشت.
سوم این که به نظر می‌رسد اثرگذاری او بر ترامپ بیش از همه باشد بنابر این اگر به نتیجه‌ای برسد کارگشاتر خواهد بود.

البته من نمی‌دانم تقاضای دیدار از کدام سو بوده اگر ماسک تقاضا کرده باشد اهمیت آن بیشتر است.

در این صورت ماسک ایده ‌هایی برای حل بهتر مسایل خواهد داشت. شاید یکی از حوزه‌هایی که باید در دولت آمریکا تحول ایجاد کند همین نوع روابط باشد. و بالاخره این که این دیدار بدون موافقت تهران نمی‌توانسته انجام شود.

L🔗

16 Nov, 14:01


🔵چرا سند چشم‌ انداز ۲۰ ساله کشور شکست خورد؟

دکتر مهران صولتی

۱۳ آبان‌ماه ۱۳۸۲ سند چشم‌انداز بیست‌ساله جمهوری اسلامی در دولت محمدخاتمی به تصویب رسید و دو سال بعد در دولت محمود احمدی‌نژاد وارد فاز اجرایی شد. مطابق این سند قرار بود ایران تا سال ۱۴۰۴ به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی دست یابد. اما با گذشت بیش از بیست سال از ترسیم این افق نه تنها اهداف اعلام شده محقق نشده بلکه با یکه‌تازی عربستان و ترکیه در منطقه ایران به جایگاه‌های بسیار پایین‌تری در مقایسه با ظرفیت‌های فراوان خود رضایت داده است. اما چرا این سند دچار شکستی این‌چنین فاحش شد؟

خروج کشور از مدار توسعه: اگر چه تا انتهای دهه هشتاد کلیت شاخص‌های اقتصادی کشور در حال رشد بود ولی با اجرایی شدن تحریم فروش نفت و مبادلات بانک مرکزی ایران وارد دوره گمشده اقتصاد خود یعنی دهه ۹۰ شد. در همان ابتدا اگر‌چه نظام سیاسی با تن‌دادن به انتخاب حسن روحانی نشان داد که مایل به خروج از بن‌بست تحریم‌هاست ولی با عدم پای‌بندی به الزامات سیاسی- اقتصادی رفع تحریم‌ها، و خروج ترامپ از برجام کابوسی به نام دهه ۹۰ برای اقتصاد ایران رقم خورد.

مخاطرات توسعه‌ یافتگی برای حکومت: طبقه متوسط موتور محرکه توسعه در جهان امروز به‌شمار می‌رود. طبقه‌ای که به تعبیر اینگلهارت از ارزش‌های بقا به ارزش‌ های ابراز وجود گذر کرده و مطالبات جدیدی را مطرح می‌سازند. این طبقه اگر چه تا سال ۸۸ رشدی صعودی داشت ولی حضور گسترده آن در عرصه اعتراضات بعد از انتخابات این‌سال زنگ خطر را برای نظام سیاسی مستقر به صدا درآورد. بعد از آن بود که ایران در سایه تحریم‌ها و احساس خطر حکومت تجربه افول این نیروی اجتماعی توسعه‌گرا را به چشم دید.

فقدان پای‌بندی به الزامات توسعه: توسعه‌یافتگی در جهان امروز نه امری تصادفی بلکه عمیقا مبتنی بر قواعدی مانند رفتار سیاسی محاسبه پذیر، روابط سازنده با دنیا، قائل بودن به نظم اقتصاد‌بنیاد، و تولید فزاینده ثروت ملی است‌. اما آن‌چه تاکنون از جمهوری اسلامی دیده‌ایم فقدان آشکار وفاداری به این الزامات بوده است. همان نظام سیاسی که با تکیه بر استثناگرایی به‌جای قاعده‌گرایی، آرمان‌‌‌طلبی به‌جای واقع‌نگری، حضور نظامی به‌جای حضور اقتصادی، و انگاره‌های ایدئولوژیک به‌جای داده‌های علمی می‌کوشد تا بی‌اعتنا به ظرفیت‌های خود داعیه حاکمیت نظم جدیدی را در جهان امروز داشته باشد.

غلبه روایت‌ها بر واقعیت‌ ها:
جمهوری اسلامی در طول حیات خود بیش از ساختارها بر کنش‌ها، و بیش از واقعیت‌ها بر روایت‌ها تاکید داشته است. همان اراده‌گرایی که بیش از همه در نگارش سند چشم‌انداز هویداست. این‌که چگونه می‌توان با تکیه بر مجموعه‌ای از آرزوها و بدون ترسیم سازوکاری از تحول در سیاست داخلی و خارجی متناسب با فرآیندهای پرشتاب جهانی داعیه دستیابی به جایگاه اول منطقه در همه حوزه‌ها را داشت بیش از همه ناشی از شناخت اندک از ظرفیت‌های حکم‌رانی در ایران کنونی است. امری که موجبات ناکارآمدی فزاینده در دهه‌های اخیر را فراهم آورده است.

L🔗

16 Nov, 02:56


🟣روزی که خدا میشم

روزی که خدا میشم، همه چی رو اصلاح می کنم، حالا می بینین. یکیش این دوری. این فاصله نامرد و کلا از خلقت حذف می کنم، اونجور بشه دنیا که شما وقتی یه نفرو دلتنگی، آه، بغل دستت باشه.

بعدشم جنگ رو حذف می کنم. یعنی یه روز صبح به آدما میگم لامصبا جا هست واسه همتون، چتونه؟ ئِه.

به هر آدمی یاد میدم چطوری تو عکس وایسه که خوشگل تر بیفته. بی اعتنایی رو از ژن آدمیزاد پاک می کنم.

دستور میدم همه همدیگر و دوست داشته باشن، وگرنه بیان برن از خلقت من، مرسی، اه.

یه مقدار مشخصی از خوشبختی رو به همه میدم، بعدش میگم بازم هست برید خودتون پیدا کنین، خوشبختی همدیگرو هم نمیشه بدزدین.

هیچ بچه ای رو مریض نمی کنم. والا الانم نمی دونم چطوری می تونم خدایی رو بپرستم که اجازه میده بچه ای که نمی تونه حرف بزنه و بگه چشه، مریض بشه.

آها، ادکلن بوی بدن نوزاد خلق می کنم، به همه آدما میدم که موقع عصبانیت بو کنن، آروم بشن، انسان بشن.

به هرکسی حداقل یه دونه دوست درست حسابی می بخشم، یه دوست که کنارش بتونه خود خودش باشه.

به ماهی ها یاد میدم قلابو گاز نگیرن، یه آدما یاد میدم قلاب درست نکنن واسه ماهیا و آدما و همه چی.

یه سیاره جداگونه می سازم، واسه اونایی که شبا حالشون خوب نیس، شبا برن اونجا دور هم یکیشون درددل کنه، بقیه گوش کنن و اگه نظری هم داشتن بدن. همدلانه.

به هر پدر مادری، اول لیاقت پدرمادر بودن، بعدشم یه دختر و یه پسر می دم.

به پدر مادرا، عمر جاودانه میدم که بچه هاشون دم غروبا دق نکنن از هراس یه روز نبودن مامان، یا پر کشیدن یهویی بابا....

آره جونم، خدا که بشم، خیلی کار دارم.

اگه خسته شدم و یادم رفت، شماها یادآوری کنین. تا اون موقع رو همین صلیب روزمرگی حالم خوبه، با خبرای مزخرف دنیا کنار میام، و هر چند ساعت یه بار با ناله میگم ایلی، ایلی، لما سبقتنی......

✍️حمید سلیمی

#داستانک

L🔗

16 Nov, 02:46


🔵پزشکی یا دندانپزشکی: تاملی جامعه شناختی

علی میرزامحمدی
(جامعه شناس)


یکی از مسایل مهم جامعه ایران که کمتر درباره آن سخن به میان آمده است «بحران اختلال در استعداد های تحصیلی و شغلی» نوجوانان و جوانان کشور است.

به این معنا که ساختار جامعه ایران در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به گونه‌ای تحول یافته است که نوجوانان و جوانان کشور، نمی‌توانند به سمت علایق و استعدادهای واقعی خود سوق پیدا کنند و در نتیجه مجبور می‌شوند به رغم تمایل باطنی خود، مسیری متفاوت برای آینده شغلی خود انتخاب کنند.

یکی از نمونه‌های بارز این اختلال را می‌توان در «پیشی‌گرفتن انتخاب رشته دندانپزشکی بر پزشکی در آزمون سراسری»، مورد کنکاش قرار داد. این نوشتار برای هیچکدام از رشته‌ها قایل به برتری و رجحان ذاتی نیست بلکه از منظری جامعه شناختی به دلایل دگرگونی این انتخاب‌ها می‌پردازد.

چند دهه پیش، رشته پزشکی، سردمدار علایق و رقابت‌های نوجوانان رشته‌های علوم تجربی بود و اکثریت افراد، تردیدی در اینکه رشته پزشکی بر دندانپزشکی ارجحیت دارد نداشتند.

تحصیل در پزشکی برای افراد، موقعیت اجتماعی خاصی به همراه داشت و حتی از نظر مالی نیز پزشکان عمومی جایگاه ممتازی در جامعه داشتند. اما با افزایش آموزش پزشکی در دانشگاه‌های ایران و رشد سریع تعداد پزشکان متخصص، اعتبار و موقعیت پزشکان جوان عمومی، به شدت تنزل یافت.

جامعه ایران به تدریج عادت کرد که برای هر بیماری هر چند ساده، باید به پزشک متخصص و گاهی حتی فوق تخصص مراجعه کند.  در این فضا، افرادی که به دلایلی به پزشکان عمومی مراجعه می‌کنند از طرف اطرافیان، مورد مواخذه قرار می‌گیرند که چرا به متخصص مراجعه نکرده‌اید!؟

این روند در تغییر گرایش‌ ها و سبک مراجعات درمانی و پزشکی، آسیب‌ های جدی به همراه داشته است.
طولانی‌ شدن تونل آموزش پزشکی و ورود پزشکان به بازار کار از یک طرف و حجم سنگین مسئولیت ها و تعهدات شغلی از طرف دیگر، فرسایش شغلی در ابعاد جسمی و روحی و روانی را در آنها تشدید کرده است.

هر چند عدم اعطای مجوز جدید به فعالیت دندان‌سازان تجربی به تدریج موقعیت جهشی به این صنف بخشید اما عوامل دیگری نیز در این میان موثر هستند.  در جامعه ایران، زمان دست یافتن به ارزش‌ها و حقوق فردی و خانوادگی از جمله درآمد کافی، مسکن مناسب، ازدواج و رفاه متناسب با تلاش فردی و  وجهه اجتماعی دچار اختلال شده است.

این زمان در پزشکان بسیار طولانی‌تر از دندانپزشکان است. از طرف دیگر دانشجویان دندانپزشکی از همان سال های اولیه با کار در کنار دندانپزشکان مجرب می‌توانند درآمد قابل توجهی داشته باشند.

میزان تعهدات شغلی و زمان و مکان انجام این تعهدات در دو گروه شغلی قابل مقایسه نیست. پزشکان احتمال فراخوانده شدن به محیط شغلی را در هر ساعت روز و شب دارند و این ناپایداری‌ها می‌تواند استرس و فشار شغلی آنها را افزایش دهد و بر سلامتی جسمی و روانی خود آنها و روابط خانوادگی آنها تاثیری منفی بر جای بگذارد.

در مجموع در توضیح پیامدهای این وضعیت، چند نکته قابل ذکر است:

_ این مساله باعث خواهد شد نخبه های کنکور تجربی، رشته پزشکی را در اولویت انتخاب نکنند. در صورتیکه این افراد در آینده می توانستند بر اساس علایق و استعداد ذاتی خویش از پزشکان مطرح کشور باشند.

-  طولانی شدن زمان ثمره دهی مادی و معنوی تلاش ها و رنج‌ های پزشکان از نظر روحی و روانی، این انتظار را در برخی از آنها زنده می کند که برای جبران زمان از دست رفته و التیام رنج‌های فرسایشی خویش، نباید فرصت‌ها را بر باد داد.

این انتظارات متاسفانه ممکن است در مواردی به تخریب رابطه بین بیمار و پزشک و تشکیل ناخواسته حلقه‌های شغلی بین پزشک با مراکز تشخیص پزشکی و دارویی  برای تبانی در کسب درآمد بیشتر منتهی شود.

تشکیل حلقه‌هایی که بیماران را به سمت همدیگر پاس می‌دهند و نتیجه آن، نه درمان بیمار، بلکه خالی شدن جیب اوست. این وضعیت موجب رسوخ قواعد و شگردهای بازاریابی بر مشاغلی شده است که با جان انسان‌ ها سر وکار دارد. 

-  این وضعیت با تشدید فشار شغلی پزشکان، می‌تواند احتمال خودکشی آنها را افزایش دهد.

-  این آسیب‌ها در برخی دانشجویان پزشکی ممکن است آنها را به مشاغل دیگر سوق دهد؛ از جمله  برخی، از وجهه تحصیلی خود در تاسیس کلاس های کنکور با درآمد بسیار بالا بهره بگیرند؛ یا به مشاغل واسطه روی بیاورند.

-  این روند، مهاجرت پزشکان را به کشورهای دیگر افزایش خواهد داد و بحران کمبود پزشک در کشور تشدید خواهد شد.

-  با افزایش مشکلات پزشکان، احتمال خطاهای شغلی افزایش  و به تبع آن، خشونت علیه آنها تشدید خواهد شد و آنها در زندگی خانوادگی خود با مشکلات جدی مواجه خواهند شد.

بر این اساس تجدید نظر در سیاست گذاری‌ های آموزش پزشکی و رفاه اجتماعی آنها بسیار ضروری است.

L🔗

15 Nov, 16:38


🔵ترامپ، ایلان ماسک و ایران!

✍️صابر گل عنبری

ایلان ماسک ثروتمندترین فرد جهان به نوشته نیویورک تایمز دوشنبه گذشته با سعید ایروانی نماینده ایران در سازمان ملل دیدار و گفتگو کرده است. این دیدار در صورت صحت یک روز قبل از انتصاب ماسک به سمت رسمی وزیر کارآمدی دولت در کابینه دوم ترامپ انجام شده است.

این دیدار به طور حتم با هماهنگی ترامپ بوده است و می‌توان آن را تلاشی برای ایجاد پل ارتباط مستقیم با تهران پنداشت و به احتمال زیاد دو طرف ایرانی و آمریکایی در این دیدار توافق هم کرده‌ باشند که این ملاقات‌ها ادامه یابد.

به همین علت باید دید ترامپ با این دیدار و تلاش برای زدن پل ارتباطی با ایران به دنبال چیست و چرا ماسک را مکلف به این رایزنی کرده است؟

در وهله نخست، این دیدار می‌تواند نمایش یک روی دیگر سیاست ترامپ در قبال ایران باشد که با تصویر انتخاب طیفی به شدت تندرو، جنگ‌ طلب و ضدایرانی سنخیتی ندارد که به قول دوستی، عاقل‌ترین افراد تیمش، خود ترامپ است.
ترامپ همین است و این شیوه بازی او نیز طبیعی و با مضمون چند یادداشت نگارنده درباره شخصیت ترامپ و سیاست‌ های احتمالی او هم‌خوانی دارد.

فارغ از این که در این ملاقات چه گذشته است، اما ترامپ با این دیدار احتمالا خواسته باشد تصویری متفاوت و «غیرجنگ ‌طلب» از خود در قبال ایران مخابره کند. در این قاب، این دیدار فی نفسه می‌تواند حامل این پیام باشد که به دنبال کاهش تنش است نه تشدید آن.

تنش‌ها در منطقه خاورمیانه در سطح خطرناکی است و هر چند به نقطه جوش نرسیده است، اما به آن نزدیک است و ممکن است ناخواسته منطقه را درگیر جنگی کند که نه آمریکایِ بایدن آن را می‌خواست و نه آمریکایِ ترامپ می‌خواهد. از این رو احتمالا ترامپ از بیم درگیر شدن در چنین جنگ ناخواسته‌ای می‌خواهد از هم اکنون برای کنترل و مهار اوضاع اقدام کند.

در این راستا هم می‌توان این ابتکار ترامپ را نوعی تلاش برای مدیریت رفتار و کنش ایران به ویژه در قبال اسرائیل و منصرف ساختن آن از پاسخ به حمله نیز دانست. این پاسخ هم به گمانم همچنان در دستور کار تهران است.

اما احتمال دیگر این که ترامپ از همین ابتدای کار خواسته است که از نزدیک با شیوه و زیرکی خود، شناختی از سیاست‌ و رویکرد ایران در قبال آمریکایِ او کسب کند و یحتمل ببیند که تا چه اندازه بازگشت او و این تصویر «رعب‌آور» با چینش این تیم ضد ایرانی موثر واقع شده است و این که تا کجا می‌تواند در این تصویرسازی پیش برود و همچنین میزان آمادگی طرف ایرانی برای کاهش تنش را بسنجد.

اما انتخاب تاجر بزرگی چون ایلان ماسک و نه یک شخصیت امنیتی و نظامی یا سیاست مدار افراطی برای این رایزنی نیز مکمل گزاره بالا و حامل این پیام نیز هست که در کنار تمایلش برای کنترل تنش، اهل معامله و توافق نیز هست.

ناگفته هم نماند که ماسک نیز مانند خود ترامپ شخصیتی متغیر دارد و این سال‌ها روابط شان همواره نوسانی بوده است. ایلان ماسک در انتخابات 2016 به شدت از سیاست‌های کلینتون حمایت و از ترامپ شدیدا انتقاد می‌کرد.
خود همین روابط نوسانی نیز درس‌های مهمی برای شناخت دقیق ترامپ دارد.
با وجود مواضع ماسک، و در حالی که تلاش خاصی برای دلجویی از ترامپ نکرده بود؛ اما چون «دلار» و «پول» یک محرک و جهت‌‍ دهنده نیرومند نظام فکری ترامپ است، پس از پیروزی در انتخابات 2016، ماسک را به عضویت شورای مشورتی اقتصادی درآورد.

اما دوباره ماسک در سال 2017 در اعتراض به خروج از معاهده آب و هوایی پاریس قهر کرد و پس از آن نیز چند بار این قهر و آشتی تکرار شد که غالبا خود ترامپ برای دلجویی، آشتی و کشاندن ماسک به سمت خود تلاش کرده است؛ تا این که در سه ماه گذشته روابط بسیار نزدیک شد و ماسک روزانه یک میلیون دلار به کمپ انتخاباتی او کمک کرد و اکنون نیز به چهره‌ای کلیدی در تیمش تبدیل شده است. با این حال، باید دید این دوستی تا کی دوام می‌آورد.

اما به موضوع اصلی که برگردیم، در آینده نیز در امتداد همین تناقضات ترامپی، به احتمال زیاد شاهد فصول دیگری از این دو روی سیاست ‌ورزی او در قبال ایران باشیم. یک بار چنان موج تندی راه بیفتد که انگار جنگ حتمی است و بار دیگر موجی متناقض که انگار آشتی و توافق حتمی است.
در میانه جدال این دو تصویر اعلامیِ گیج کننده و بعضا گمراه کننده، باید دید سیاست واقعی ترامپ با ایران راه به کدام سمت می‌برد.

L🔗

15 Nov, 15:57


🔵چرا امامان چمعه خودشان را سرگرم حمله به رفع فیلترینگ می کنند؟

✍️محمدمهاجری

امروز چندامام‌ جمعه مشهور ضمن حمله به دولت که در حال فراهم کردن مراحل اجرای رفع ‌فیلترینگ است حمله کردند.

دغدغه این بزرگواران، حول دو محور است: ناهنجاری های اخلاقی و ناامنی روانی. این هردو ارزشمند است و هیچ انسان عاقلی حتی اگر متدین هم نباشد از آنها نگران است.

اما پرسشی که امامان محترم جمعه باید پاسخ دهند:
مگر الان چیزی بنام فیلترینگ در عالم واقع وجود دارد؟ آمار رسمی می‌گوید حدود 85درصد کاربران از فیلترشکن استفاده می کنند. به این ترتیب حفظ وضعیت فعلی(یعنی بقای فیلترینگ) هیچ دردی را دوا نمی کند زیرا آنها که دلشان بخواهد به سادگی فیلترینگ را دور می زنند.

بر فرض که چندصباحی توانستیم با فیلترینگ، دسترسی به برخی محتواها را محدود کنیم. اگر تکنولوؤی پیشرفت کند و فیلترینگ عملا ناممکن شود چه خواهیم کرد؟

دسترسی به فضای فساد در سالهای قبل از انقلاب هم وجود داشت. چرا همان نسلی که در جامعه‌ی پرفساد آن روز زندگی می‌کرد، تا اندازه ای سالم ماند که توانست در یک خیزش فرهنگی، انقلاب اسلامی را به وجود اورد؟ دلیلش کاملا روشن است. در آن هنگام متولیان فرهنگ دینی ( روحانیت) با انگیزه کافی و سواد لازم توانسته بود سدی در برابر نابسامانی‌های اخلاقی ایجاد و عملا بخش مهمی از جامعه را واکسینه کند.

پس از پیروزی انقلاب، روحانیت و متولیان فرهنگ دینی تقریبا همه امکانات رسانه‌ای و فرهنگی را در اختیار داشته و در همه دستگاههای آموزشی نفوذ دارند و از بودجه ‌های قابل توجهی برخوردار هستند حال آنکه پیش از انقلاب یک ریال هم بودجه نداشتند.

به نظر می رسد آنچه امامان جمعه در حمله به رفع فیلترینگ انجام می‌دهند فرار به جلو و گریز از پاسخ به این سوال است که چرا وظیفه خود را انجام نداده‌اید و مردم را در برابر فرهنگ غاط صیانت نکرده‌اید؟

متاسفانه باید گفت مشغول شدن به درگیری های سیاسی و ورود به بازیهای جناحی از یکسو و بی خبری از تازه ترین تکنولوژی های تربیتی ، متولیان دین را خلع سلاح مرده است.

این درست است که خیلی دیر شده اما جلوی سد شکسته را هروقت بگیرید از آسیبهای بیشتر، جلوگیری می‌کنید.

جسارتا حمله به رفع فیلترینگ فقط سرگرم کردن خودتان است. همت کنید و به شیوه اسلاف خود عمل کنید. کار فرهنگی البته سخت، دیربازده و نیازمند حوصله است. شما لباس پیامبر را برتن دارید. همچون ایشان، صبور و مهربان و پرجرات عمل کنید.

L🔗

14 Nov, 17:08


🚨۱۲ قتل خبرساز در یک هفته؛ بی‌توجهی به مختل شدن سلامت روان مردم

در فاصله بامداد ۱۶ آبان تا ظهر ۲۲ آبان ۱۲ قتل در کشور اتفاق افتاد که ۱۴ مقتول به جا گذاشت.
به قتل رسیدن زنی با ضربه کلنگ توسط همسرش در شهر مشهد به دلیل قطع ۱۰ روزه روابط عاطفی این زوج، آغاز اخبار این بازه زمانی بود و سپس خبرهای بعدی از راه رسید؛

قتل یک پسر ۲۴ ساله با ضربه چاقو در یزد در جریان یک درگیری خیابانی به دلیل شیوه رانندگی در حالی که مرتکب قتل، یک زن بود،

قتل با ضربه چاقو در خرمشهر در جریان نزاع جمعی، قتل در کاشمر در جریان یک نزاع جمعی،

قتل یک مرد بی‌خانمان با ضربات چاقو توسط دو مرد نقاب‌دار در شهر تهران،

قتل خانم خبرنگار خبرگزاری ایرنا توسط همسرش در تهران با ضربات چاقو و دمبل به دلیل مشکلات خانوادگی،

قتل یک مرد میانسال با ضربات چاقو در نزاع شبانه در تهران به دلیل ترس از حمله مقتول،

قتل پزشک متخصص قلب با سلاح گرم در شهر یاسوج توسط برادر بیمار بستری شده در بیمارستان این شهر که سه سال قبل فوت کرده بود،

قتل در استان البرز با سلاح گرم و خودکشی فرد مرتکب قتل با همین اسلحه،

قتل یک مرد با چاقو در خانه خودش در شهر تهران و در حضور خانواده‌اش،

قتل یک مادر و فرزند با سلاح گرم توسط پدر خانواده در شهر تهران و خودکشی پدر خانواده با همین اسلحه به عنوان خودکشی جمعی.

خودکشی خانوادگی در یکی از خیابان‌های محدوده ولنجک تهران، پایان اخبار این بازه زمانی بود

اما این اخبار، آخرین‌ها نیست. هر کدام از این خبرها، غم و اندوه فراوانی به همراه آورد، چون هر کدام از این ۱۴ نفر، انسان‌های عزیز و تاثیرگذاری برای خانواده و جامعه پیرامونی خود بودند و حالا دیگر در این دنیا نیستند./ اعتماد

L🔗

14 Nov, 16:21


🔵از لیبرالیسم آبی برای تجزیه طلب وطنی گرم نمی شود!

✍️امیرحسین خالقی

میزس معتقد بود برای مهار دولت باید به شهروندان اختیار داد که قلمرو سیاسی که به آن تعلق دارند را خود برگزینند و طبیعی است که زندگی فرد نباید گروگان کسان دیگر باشد و از حق تعیین سرنوشت سخن گفته بود که اگر ممکن باشد تا حد فرد هم تسری یابد ولی طبیعتا به عنوان ادمی عاقل هر اعلام استقلالی! را جدی نمی گرفت و از بقیه می خواست حواسشان به «کدوی» شروط و اقتضائات هم باشد:

1. در «عمل» مردم یک منطقه جغرافیایی معین (بزرگ یا کوچک) می توانند به سراغ استقلال بروند و آن هم زمانی که «همه» مردم آن قلمرو موافق جدایی باشند و رندان سراغ اخراج و کوچ دادن عناصر نامطلوب نروند.

2. جدایی «واقعا» منافع مردم و نه گروه های اقلیت بلندگودار را تعیین کند (ر.ک به کتاب لیبرالیسم)، سود کلی اش بیشتر از زیانش باشد و از فردای جدایی شاهد یکدست سازی و کشتار و نفرت پراکنی و بی ثباتی سیاسی بیشتر نباشیم.

3. جریان جهانی تجارت و سرمایه و دانش را مختل نکند و امنیت و تجارت را به باد ندهد. خرده ناسیونالیسم خام مصیبت کمی نیست.

4. حقوق اقلیت ها در قلمرو جدید لحاظ شود و «همه مردم» آن قلمرو آزادتر باشند. بیشتر محتمل است که جباریت در قلمرویی کوچکتر به بهانه های مختلف بازتولید شود.

5. قلمرو جدید به سراغ سیاست های حمایت از تولید ملی! نرود و بر مصائب موجود نیفزاید و از رفاه بشر بیشتر نکاهد.

تمرکززدایی و آزادهای اجتماعی و به رسمیت شناختن تنوع البته حق همه ساکنان گربه بزرگ (ایران) است ولی اگر بناست از فاشیسم مرکزگرا فارس! جدا شویم و خرده فاشیسم فلان قومیت را درست کنیم مشکل مصدری داریم!

گرایش به تجزیه طلبی اکنون شاید جدی نباشد ولی شوربختانه با این همه ناکارآمدی می تواند به مصیبت بزرگی بدل شود؛ دلیل اصلی اش ناکارآمدی در پهنه سیاست است و چاره اش را قبلا گفتم و باز تکرار می کنم: اقتصاد پویا و رو به رشد، پاسپورت معتبر و آزادی های اجتماعی بیشتر. خلاصه حیف این کشور است که با بی خردی شما سیاسیون میدان تاخت و تاز اوباش قبیله گرا شود، الله اعلم.

L🔗

14 Nov, 15:32


🔵درباره توسعه کشت نیشکر

✍️محمد فاضلی

استاندار خوزستان گفته بودند کشت نیشکر صنعت سبز است و ۲۵ هزار هکتار زمین جدید در اختیار شرکت توسعه نیشکر خوزستان گذاشته می‌شود تا این صنعت را توسعه دهند. توییتی نوشتم و آن‌را نادرست خواندم. برخی هم حتماً فکر می‌کنند فاضلی جامعه‌ شناس است از آب و کشاورزی که چیزی نمی‌داند، یک چیزی گفته است و بدشان نمی‌آید توضیح بدهند و متقاعد کنند که اشتباه کرده‌ام. چند توضیح تکمیلی ارائه کنم که چنین تصوری نداشته باشند.

برخی هم فکر می‌کنند چون گفته فوق متعلق به استاندار منصوب دولت آقای پزشکیان است، چه دلیلی دارد که در نقدش بنویسم.
پاسخ روشنی دارد: من از آقای پزشکیان دفاع کردم تا عقلانیت مدار انجام امور باشد و خود ایشان هم به صراحت در نقد تخریب‌های محیط‌ زیستی گذشته سخن گفته‌اند. کار ضد محیط‌ زیست غلط است، فرقی نمی‌کند چه کسی انجام دهد. البته از منصوبان دولت آقای پزشکیان قبیح‌تر است.

و اما چند نکته
یک. طبق
«برنامه ملی سازگاری با کم‌آبی» (مصوب هیئت وزیران در اردیبهشت ۱۴۰۰) و مطابق مصوبه ۶۷مین کمیته تخصصی کارگروه ملی سازگاری با کم‌آبی؛ در استان خوزستان باید در فاز اول در افق ۱۴۰۵ به اندازه ۱۵۹۹ میلیون مترمکعب؛ و در فاز دوم (۱۴۱۰-۱۴۰۶) ۳۵۲۷ میلیون متر مکعب کاهش برداشت از آب سطحی در بخش کشاورزی محقق شود. (صفحات ۵۸ تا ۶۱ برنامه ملی سازگاری با کم‌آبی) بنابراین جریان کلی سیاست‌ها در استان خوزستان باید به سمت کاهش برداشت از منابع آب سطحی (و زیرزمینی باشد.)

دو. مجری طرح گیاهان قندی وزارت کشاورزی در ۳۰ دی ۱۴۰۲ درخصوص نیشکر گفته «سطح زیر کشت نیشکر در سال جاری ۹۰ هزار هکتار است و پیش‌بینی می‌کنیم از این سطح  ۶.۵ تا ۷ میلیون تن نیشکر تولید شود. ... سال گذشته ۵ میلیون و ۵۰۰ هزار تن نیشکر در کشور و در استان خوزستان برداشت شد، اظهار داشت: از این میزان برداشت نیشکر، ۵۴۶ هزار تن شکر به تولید رسید.» و تأکید کرده «وزارت جهاد کشاورزی برنامه‌ای برای توسعه کشت نیشکر ندارد و رویکرد ما افزایش بهره‌وری تولید و کاهش آب مصرفی در مزارع نیشکر است.»

سه. مدیر عامل شرکت توسعه نیشکر خوزستان در ۲۰ مهر ۱۴۰۳ تولید این شرکت را ۷۰۰ هزار تن از ۷۴ هزار هکتار کشت پیش‌ بینی کرده است. یک محاسبه علمی در سال ۱۳۹۲ نشان می‌دهد مقدار آب مصرفی برای تولید ۶۱۶ تن شکر در کشور ۳.۸ میلیارد متر مکعب؛ و بنابراین تولید ۷۰۰ هزار تن شکر نیازمند ۴.۳ میلیارد مترمکعب آب است.

چهار. افزودن ۲۵ هزار هکتار اراضی جدید به ۷۴ هزار هکتار موجود معادل ۳۰ ٪ افزایش و در نتیجه ۳۰ ٪ افزایش مصرف آب و معادل ۱.۴ میلیارد مترمکعب مصرف آب بیشتر است.

پنج. تأثیر ورود زهاب‌ تصفیه‌ نشده مجتمع‌ های توسعه نیشکر به تالاب شادگان در محدوده ۶۰۰ میلیون مترمکعب، تأثیر بر شوری آب کارون، آلودگی ناشی از سوزاندن نیشکر، بوی الکل و ... هم تأثیرات محیط‌ زیستی دیگری هستند که در این‌جا به آن‌ها نمی‌پردازم.

نتیجه‌گیری

سؤالات مهمی درخصوص کشت نیشکر در خوزستان وجود دارد. اما سخن گفتن از افزایش ۲۵ هزار هکتار به مزارع نیشکر خوزستان، علی‌رغم «برنامه ملی سازگاری با کم‌آبی» و سیاست رسمی اعلام‌شده وزارت کشاورزی درخصوص افزایش ندادن سطح زیر کشت نیشکر، ابهام‌ها را بیشتر می‌کند.
استانداری خوزستان و حامیان توسعه نیشکر باید به این ابهامات پاسخ بدهند.

استاندار خوزستان هم که منصوب دولت محیط‌ زیست‌ گرای آقای دکتر پزشکیان است، بیش از آن‌که نیشکر در وضع فعلی را صنعت سبز بخوانند و دادن زمین‌های بیشتر به آن‌را اعلام کنند، باید در جمع اصحاب نیشکر اعلام می‌کردند که سیاست‌ها و اقدامات‌شان برای الزام به کاهش مصرف آب مطابق برنامه ملی سازگاری با کم‌آبی، کاهش آلودگی، تصفیه زهاب‌ های نیشکر، کاهش آلودگی هوا و سایر آلودگی‌های ناشی از فراوری نیشکر و ... چیست.

L🔗

09 Nov, 16:32


🔵حکایت مازوت سوزی: رد کردن قله‌ی پیشرفت دروغ! 

✍️محمدحسین روانبخش

حواس ما پیش رقابت ترامپ و هریس بود، وگرنه باید زودتر به موضوعی می‌پرداختم که خیلی صاف و ساده اوج دروغ‌گویی در نزدیک قله‌ی پیشرفت را نشان می‌دهد: معاون اجرایی رئیس جمهور چهارشنبه ۱۶ آبان ماه از ممنوعیت استفاده از سوخت مازوت در سه نیروگاه اراک، کرج و اصفهان براساس مصوبه هیات دولت خبرداد.

تقریبا همه‌ی خبرگزاری‌ ها و رسانه‌ها این خبر را پوشش دادند اما یکی از آن‌ها نگفت که مگر مازوت‌ سوزی هم داریم؟! همه‌ی آن‌هایی که دولت رئیسی را به عنوان الگو و نمونه‌ی اعلا معرفی می‌کنند، اصلا به روی مبارک نیاوردند که کمتر از یک سال پیش وقتی یکی از اعضای شورای شهر تهران، مازوت‌سوزی در نیروگاه‌ ها را به عنوان علت اصلی آلودگی بی‌ سابقه شهرهای بزرگ اعلام کرد، چطور نهضت تکذیب مازوت‌ سوزی راه افتاد و جوری این موضوع را انکار کردند که آدم به اطمینان‌شان حسودی‌اش می‌شد!

فقط به چند نمونه از راست‌گویی این عزیزان توجه کنید:

1⃣ مدیرعامل وقت شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی:  در تهران و البرز به هیچ عنوان مازوت‌سوزی نداریم. ( ۸ آذر ۱۴۰۲)

2⃣ مدیرکل وقت دفتر برنامه‌ ریزی و بهره‌ برداری تولید شرکت برق حرارتی: آمادگی داریم تا در صورت لزوم و درخواست هر ارگان نظارتی، اسناد و مدارک مربوط به عدم مصرف مازوت را در اختیار قرار دهیم و ثابت خواهیم کرد که نه شرکت پخش فرآورده‌های نفتی یک لیتر مازوت در اختیار نیروگاه‌ها قرار داده نه ما مصرف داشته‌ایم. (۸ آذر ۱۴۰۲)

3⃣ سخنگوی وقت صنعت برق: هیچ نیروگاهی در تهران از مازوت استفاده نمی‌کند و کمتر از ۱۰ ٪ نیروگاه‌ های کشور امکان استفاده از سوخت مازوت را دارند و نیروگاه ‌ها در مراکز پر جمعیت از سوخت گاز و یا گازوئیل استفاده می‌کنند. (۱۶ آذر ۱۴۰۲)

4⃣ رئیس وقت مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست: مازوت‌ سوزی در نیروگاه‌ها را تکذیب می‌کنم، به هیچ‌وجه مازوت‌ سوزی در تهران و کرج نداشته‌ایم. ( ۱۵ آذر ۱۴۰۲)

حالا انتظار این بود که یک نفر بپرسد که پس این مازوت‌سوزی که ممنوع شده، چیست؟! ولی نه؛ دروغ‌گویی آن‌قدر عادی شده، یا به وظیفه‌‌ تبدیل شده که کسی نه تنها سوالی در این باره نمی‌کند، که شاید همه در خلوت خویش این عزیزان را تحسین هم می‌کنند که این قدر پرتوان و قدرتمند واقعیت را تکذیب می‌کردند؛ واقعا از این قله‌ی پیشرفت را هم رد کرده بودیم!

L🔗

09 Nov, 16:23


🔵صفِ زدن مخ ترامپ!

✍️صابر گل عنبری

از لحظه‌ای که تقریبا پیروزی ترامپ قطعی شد، سیل تماس‌‎ها و پیام‌های تبریک روانه او شد. اما جالب توجه و قابل تامل اینجاست که خیلی از رهبران جهان از روسای جمهور چین و روسیه گرفته تا رهبران ترکیه، کشورهای عربی به ویژه حوزه خلیج فارس گوی سبقت را از متحدان سنتی آمریکا در اروپا ربودند. اکثرا هم به پیام تبریک اکتفا نکرده و شخصا با ترامپ تماس گرفتند تا پیروزی او را تبریک بگویند.

حتی طالبان هم پس از نزدیک به سه دهه جنگ با آمریکا، هر چند تبریک نگفت، اما طی پیامی «دیپلماتیک» خواستار «پیشرفت ملموس» در روابط با واشنگتن و گشودن «فصل جدیدی» شد. در بین سطور پیام طالبان به دلایلی خرسندی از بازگشت ترامپ به قدرت نهفته است.

اما رهبران شرق قبلا پس از اعلام نتایج انتخابات آمریکا با چنین سرعت و رقابتی برای تبریک به برنده آن عمل نمی‌کردند. علت چیست؟
واقعیت این است که قبلا این پیام‌های تبریک بیشتر جنبه تعارف دیپلماتیک داشت و رهبران منطقه و جهان آن را واجد اهمیت امروزی پس از پیروزی ترامپ نمی‌دانستند؛ به این دلیل که باور غالب این بود که با آمدن و رفتن روسای جمهور آمریکا سیاست خارجی آن تغییر خاصی نمی‌کند و همان راهبردهای کلان جهت دهنده اساسی آن است.

اما امروزه شخصیت متفاوت و خاص ترامپ تا حدودی این باور قدیمی را مخدوش کرده است و رهبران منطقه و دنیا به این جمع‌بندی رسیده‌اند که عامل جدید و مهم دیگری ظهور کرده که موجب تمایز قابل توجه سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ شده است.

اما این عامل همان خلقیات و تفکرات خاص خود ترامپ است. دیگر بر کسی پوشیده نیست که ترامپ تا چه اندازه خودشیفته و برون‌گرا و زبان او اقتصاد و پول است. به همین علت هم رهبران منطقه و جهان شرق معطوف به درکی روانشناختی از او، نهایت تلاش خود را می‌کنند تا سریع‌تر دل ترامپ را به دست آورند و به عبارتی دیگر «مخش را بزنند».

به عنوان مثال، همین شی جین پینگ رئیس جمهور چین در حالی که پیروزی بایدن در سال 2020 را پس از سه هفته تبریک گفت، اما این بار سریعا روز بعد از پیروزی با ارسال پیامی به ترامپ تبریک گفت؛ ترامپی که در ۶ ژوئیه ۲۰۱۸ با اعمال ۳۴ میلیارد دلار تعرفه گمرکی بر واردات کالاهای چینی، جنگی تجاری علیه چین به راه انداخته بود.

پیام سریع شی به ترامپ به این معنا نیست که او چون پوتین برای بازگشتش به قدرت لحظه شماری می‌کرده؛ بلکه خواسته است که سریع دلش را به دست بیاورد تا شاید شرش کم‌تر شود.

خود ترامپ هم اخیرا در گفتگو با روزنامه وال‌استریت ژورنال گفته بود «چین به من احترام می‌گذارد چون «شی» می‌داند که من حسابی دیوانه‌ام».

در واقع غالب سیاستمداران منطقه و جهان با تجربه‌ای که از دور اول ریاست جمهوری ترامپ به دست آورده‌‎اند، می‌دانند که همین الگوی رفتاری ترامپ تا چه اندازه می‌تواند جهت دهنده سیاست‌ها و رویکرد او له یا علیه کشورها باشد.

به همین خاطر در کنار سرعت و سبقت در تبریک به ترامپ، ادبیات دلبرانه و مغازله‌گونه در برخی پیام‌ها و تماس‌ها دقیقا شخصیت خودشیفته او را قلقک می‌دهد.

اما به نظر می‌رسد که رقابت در تبریک به ترامپ و سرمایه‌گذاری بر شخصیت خودشیفته او، معطوف به این انگیزه و نگرانی نیز هست که اگر او به حال خود رها شود، ممکن است دیگر طرف‌ها و رقبا بتوانند بر او به ضررشان اثر گذاشته و منافعشان بیشتر به خطر بیفتد.

این مساله بیشتر در گفتگوی تلفنی دیروز محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین با ترامپ مشهود بود که نخستین تماس از سال 2017 با وی بود.

گویا این تماس مولود این برآورد ابومازن است که قهرش با ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری‌اش پس از اقدامات «بی‌سابقه» علیه فلسطین و به نفع اسرائیل، مجال را برای تاثیرگذاری نتانیاهو بازتر کرد و از بیم تشدید آن در دوره جدید تلاش دارد که با زدن پلی ارتباطی مانع آن شود.

در مجموع با وجود ترامپ در راس قدرت در آمریکا، دیگر گزاره نبود تفاوت میان روسای جمهور این کشور تا حدود زیادی رنگ می‌بازد و اکنون می‌توان گفت که سه مولفه اصول و راهبردهای سنتی، اخلاق ترامپ و اقتصاد جهت دهنده سیاست خارجی آمریکا در چهار سال آینده خواهد بود.

L🔗

09 Nov, 12:41


🔵اسرائیل نابود می شود؟!

✍️یدالله کریمی پور

اجازه دهید بر پایه مشی عالیجناب دیوید هیوم‌، فیلسوف تجربه گرای اسکاتلندی عصر روشنگری، برای پرسش بالا، پاسخی فراهم‌ کنم:

۱- گرچه اسرائیل (اشغالگر)‌ از  ۱۱ می ۱۹۴۹ رسما عضو ملل متحد شده است، باز هم احتمال نابودیش هست؛

۲- گرچه تا امروز ۱۶۵ کشور از ۱۹۳ عضو ملل متحد، اسرائیل را به رسمیت می شناسند، باز هم‌ احتمال نابودیش می رود؛

۳- گرچه بر پایه آمار و اطلاعات ۲۰۲۴، اسراییل از دیدگاه سرانه تولید ناخالص داخلی، ۱۹ امین کشور ثروتمند جهان محسوب می شود (ایران ۱۱۷ ام)‌ و در منطقه خاورمیانه پس از قطر ردیف دوم را به خود اختصاص داده است، باز هم احتمال نابودیش هست؛

۴- گرچه هر ۵ عضو دائم و دارای حق وتو ملل متحد (چین، روسیه، امریکا، فرانسه و بریتانیا) حامی تداوم‌ موجودیت اسرائیل بوده اند، باز هم احتمال نابودیش هست؛

۵- گرچه بزرگترین‌ قدرت کنونی جهان، ناتو و دهها ملت دیگر پشتیبان عملی و در صحنه تداوم‌ موجودیت اسرائیل اند، باز هم احتمال نابودی اش هست؛

۶- گرچه بر پایه گزارش کردیت سويس در سپتامبر ۲۰۱۵، اسراییل از دیدگاه قدرت نظامی ۱۴ امین دولت برتر جهان است، باز هم احتمال نابودش کم‌ نیست؛

۷- گرچه اسرائیل جزو ۹‌ کشور دارنده تسلیحات هسته ای است و در صورت ناگزیرشدن، در استفاده از آنها درنگ‌ نخواهد کرد، باز هم بر پایه قواعد فلسفه هیومی، احتمال نابودیش کم‌ نیست؛

۸- گرچه اکثریت نزدیک به همه کشورهای عرب و مسلمان در نهان و آشکار دارای مناسبات با اسرائیل هستند، باز هم‌ احتمال فروپاشی آن‌ کم‌ نخواهد بود.

در بستر مرگ، کشیش از دیوید هیوم‌ تجربه گرای لاادری به خدا و معاد، می خواست توبه گیرد. پرسید آیا به مسیح، اقنوم‌ ثلاثه (تثلیث) و بهشت و دوزخ خدا باورمند است؟‌
دیوید در آخرین لبخندش، گزاره جاودانی زیر را برای تاریخ اندیشه گفت و مرد:
چه بسا هیزم خشک که در آتش نسوزد.

آیا جدا از ستاره شناسی و ایمان باوری و صرفا بر پایه شاخص های ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی، اسرائیل (اشغالگر)‌ نابود شدنی می نماید؟

L🔗

09 Nov, 08:35


🔵لعنت به کسی که این‌جا آشغال بریزد

✍️محمد فاضلی

شما هم احتمالاً زمین‌ های خالی در شهرها را دیده‌اید که به فضای بی‌دفاع تبدیل شده‌اند و برخی آشغال‌هایشان را آن‌جا می‌ریزند. همسایه‌ های این زمین خالی که از گند و کثافت آشغال‌ها به عذاب افتاده‌اند، روی دیوارهای اطراف این زمین می‌نویسند «لعنت به کسی که این‌جا آشغال بریزد» و وقتی عصبانی‌تر هستند و انتظار کارآمدی بیشتری دارند، پدر و مادر کسی را که آشغال بریزد لعنت می‌کنند.

این صحنه تکراری که احتمالاً همه دیده‌اند به چه کار تحلیل ایران گذشته و امروز می‌آید؟ توضیح می‌دهم.

کارکرد آن زمین خالی بی‌صاحب یا بی‌دفاع که در آن آشغال می‌ریزند چیست؟
کارکردش، کم کردن هزینه و زحمت کسی است که آشغال می‌ریزد. فرض کنید باید نخاله‌ های ساختمانی‌‌اش را با زحمت و هزینه کرایه کامیون به جایی مناسب بیرون شهر منتقل کند، اما خیلی کم‌هزینه آن‌ها را در همان زمین تخلیه می‌کند.

همسایه ‌های زمینی که در آن آشغال می‌ریزند، هزینه ناکارآمدی، کم‌کاری، تنبلی، فرصت‌ طلبی و برخی دیگر از رذائل آشغال‌ریزها را می‌پردازند.

من به تجربه دریافته‌ام که در دنیای سیاست عمومی و حکمرانی ایرانی، چند زمین خالی هست که مقامات، دستگاه ‌ها و سیاست‌ های ناکارآمد در آن‌ها آشغال می‌ریزند. یعنی چه؟
یعنی مقامات غلط، منفعت ‌طلبانه، جاهلانه و از سر تنبلی در حل مسأله تصمیماتی می‌گیرند؛ دستگاه‌ها کارهای غلط، منفعت‌ طلبانه، بزدلانه و بیرون آمده از جلسات جلّاسان گردگو را انجام می‌دهند؛ و سیاست‌های نادرست و مخرب اجرا می‌شوند؛ و همه این‌ها حجم عظیمی ناکارآمدی، عواقب بد، و خروجی ‌های آشغال تولید می‌کند. همه این ناکارآمدی‌ها، عواقب بد و خروجی ‌های آشغال، در چند زمین بی‌دفاع و بی‌صاحب تخلیه می‌شود.

محیط‌ زیست یکی از همین زمین‌ های خالی است. خروجی ناکارآمدی، فقدان برنامه ‌ریزی، سیاست خارجی نادرست، بوروکرات‌های ترسو، جلّاسان گردگو و همه رذائل حکمرانی بی‌کیفیت، می‌شود آشغال‌هایی که اگر آن‌ها را آشغال_سیاستی یا آشغال_بوروکراتیک یا آشغال_حکمرانی بنامیم بیراه نگفته‌ایم. همه این آشغال‌ها را در زمین محیط‌‌زیست تخلیه می‌کنند. بگذارید چند مورد را مشاهده کنیم.

سولفورزدایی (گوگردزدایی) از مازوت که تکلیف قانونی است انجام نمی‌شود؛ سوزاندن گاز در فلرها سال ‌ها درمان نمی‌شود؛ مسأله نشت گاز در تأسیسات اصلاح نمی‌شود؛ سال ‌ها کاری برای کاستن از میزان مصرف سوخت منازل، بنگاه‌ها و خودروها صورت نمی‌گیرد؛ مقررات ملی ساختمان به درستی اجرا نمی‌شود؛ اصلاح، بازسازی و نوسازی نیروگاه‌ها به درستی انجام نمی‌شود؛ و مدیریت مصرف انرژی هیچ وقت به صورت جدی در دستورکار قرار نمی‌گیرد.

همه این ناکارآمدی‌ها، بی‌توجهی‌ها، بی‌برنامه‌ بودن‌ و ... آشغال ‌هایی هستند و آشغال ‌هایی تولید می‌کنند که در زمین محیط‌زیست تخلیه می‌شوند. محیط‌زیست است که مصرف بی‌رویه منابع طبیعی (از جمله منابع انرژی)، تخلیه آلودگی گازهای ناشی از مصرف سوخت؛ و گوگرد موجود در مازوت و سایر سوخت‌های دارای استاندارد کیفیت پایین را در خود پذیرا می‌شود. محیط‌زیست همان زمین خالی است که در آن آشغال می‌ریزند.

محیط‌زیست هم در نهایت این آشغال‌ها را به ما_مردم برمی‌گرداند. صدها کشته ناشی از سوزاندن مازوت، هزاران کشته آلودگی هوا، نابودی آبخوان‌ها، فرونشست زمین، فرسایش خاک و ... همان بوی گندی است که از آن زمین خالی برخاسته، همان زمینی که آن لعنت‌ شده‌ها در آن آشغال می‌ریزند.

آن لعنتی‌ها که در این زمین آشغال می‌ریزند، تا وقتی صاحب و مدافع برای این زمین وجود نداشته باشد، به آشغال ریختن‌ شان ادامه می‌دهند. نوشتن «لعنت به کسی که در این مکان آشغال بریزد» هیچ دردی دوا نمی‌کند. لعنتی‌ ها پرروتر و دریده‌تر و گاه مستأصل‌تر از آن هستند که با این ناسزاها به خودشان زحمت بدهند و آشغال تولید نکنند یا زحمت بکشند آشغال‌ های‌شان را جای دیگری تخلیه کنند.

باید همه زمین‌های خالی را سروسامان داد تا هر کسی – از جمله بوروکرات‌ها، صاحبان بنگاه‌ها، سیاست‌مداران – و بقیه آن‌ها که آشغال سیاستی یا آشغال بوروکراتیک تولید می‌کنند، حساب کار دست‌شان بیاید. همه باید بدانند آشغال تولید کردن هزینه دارد و اگر به ناچار آشغالی تولید می‌شود باید هزینه دفع درست آن‌را بپردازد.

مهم این است که مردم، اصلاح‌جویان و آدم‌هایی که ایران را دوست دارند و نمی‌خواهند ایران مجموعه‌ای از عرصه‌ها و زمین‌ های خالی باشد که لعنتی‌ها در آن آشغال می‌ریزند، به سروسامان دادن زمین‌های خالی و بی‌دفاع – از جمله محیط‌زیست – فکر و برای آن اقدام کنند.

البته می‌توان به شکلی نمادین روی دیوارهای سیاست، بوروکراسی، محیط‌زیست، دانشگاه، صنعت، گردشگری، سیاست خارجی، بانک، اقتصاد و ...

L🔗

09 Nov, 08:35


نوشت «لعنت به کسی که در این‌جا آشغال بریزد» تا لعنتی‌های آشغال‌ریز حداقل عذاب وجدان بگیرند و جامعه زمین‌های خالی را فراموش نکند

L🔗

09 Nov, 05:59


🔵«گنجشککِ» پدر

✍️علی مرادی مراغه ای

اغلبِ فرزندان خودکامگان، سرنوشت غم انگیزی پیدا می کنند، شاید نتایج شوم عملکرد پدر، نه تنها دامنِ کلِ کشور بلکه حتی دامن فرزندان خودشان را نیز میگیرد. بنگرید فرزندان قذافی، صدام...
آندره مالرو در کتاب ضد خاطراتش می نویسد که فرزندان آنها یا کشته میشوند یا خودکشی می کنند!

سوتلانا استالین که بعدها به خاطر نفرت از جنایات پدرش به آمریکا پناهنده شد و حتی نام خانوادگیش را نیز عوض کرده و آلیلویوا گذاشت، یکی از این نمونه هاست. تنها دختر استالین که زمانی محبوب و چشم و چراغ پدر بود و استالین او را «گنجشک کوچکِ من» صدا میکرد.
در آن سالها، هزاران پدر و مادر که صاحب دختر می شدند اسم سوتلانا دختر استالینِ پیشوا را بر نوزادانِ خود انتخاب می کردند...!

یاکوف(پسرِاستالین) در جنگ جهانی دوم توسط آلمانها اسیر شد، آلمانها از استالین خواستند معامله کرده در عوض آزادی پسرش، چند تا از ژنرالهای آلمانی را که در اسارت روسها بودند آزاد کند، اما استالین در جواب گفت که پسرِ من ژنرال نیست بلکه یک سرجوخه است... در نتیجه، آلمانها در اردوگاه زاکسن‌ هاوزن پسر استالین را اعدام کردند.

پسر دیگر استالین در ۴۱ سالگی در پی اعتیاد به الکل جان سپرد، اما تنها دخترش سوتلانا برعکس برادرانش از شانسِ مرگِ زودرس برخوردار نشد در نتیجه، سرنوشتش به مراتب تراژیکتر از برادرانش بود.

♦️سوتلانا در سال ۱۹۲۶ به دنیا آمد وقتی ۶ ساله بود، مادرش، همسر دوم استالین به طرز مشکوکی درگذشت شاید خودکشی کرده یا به دستور استالین به قتل رسید.

سوتلانا در ۱۶ سالگی عاشق یک نویسنده و فیلمساز یهودی بنام الکساندر کاپلر شد اما استالین با ازدواج آن دو مخالفت کرده و اولین عشقِ دخترش را به ده سال کار اجباری در سیبری فرستاد و خانواده‌ اش را نیز به نابودی کشاند!.
وقتی سوتلانا در هفده سالگی عاشق همکلاسی‌ برادرش شد، این بار، عکس العمل استالین یک سیلی بود! و هیچوقت حاضر نشد این دامادش را ببیند، اما دختر، برخلاف میل پدر، ازدواج کرد ولی این ازدواج به طلاق انجامید.
همسر سومِ سوتلانا، اهل هند بود که در مسکو فوت کرد...
هنگامیکه سوتلانا
پس از مرگ استالین با سخنرانی خروشچف در ۱۹۵۶ با شخصیت واقعی پدرش و جنایت‌های او آشنا شد، درهم شکست، چنان نفرت پیدا کرد که نمی توانست حتی نام پدرش را بشنود، در نتیجه، اسم خانوادگی خود را از استالین به آلیلویوا، نام خانوادگی مادرش تغییر داد.

سوتلانا
در ۱۹۶۶م در اوج سالهای جنگ سرد، پس از مرگ همسر هندی اش به بهانه شرکت در مراسم عزاداری و ریختن خاکستر او در رود گنگ با ویزای هندوستان از شوروی خارج شد، در هند، تصمیم گرفت پسر و دخترش را در مسکو رها کرده و دیگر به شوروی برنگردد. در نتیجه، پاسپورت روسی را آتش زده به سفارت آمریکا پناهنده شد. ماموران ک.گ.ب به محض اطلاع، سفارت را احاطه کردند اما یک مامور آمریکایی به موقع جنبیده او را از طریق ایتالیا و سوئیس به نیویورک آورد و این خبر در آن سالهای جنگ سرد تبدیل به یک بمب خبری در جهان شد و دختر استالین، شدیدترین انتقادات و حملات را بر سیستم حکومتی پدرش ابراز کرد و آلکسی کاسیگین رهبر وقت شوروی او را بیمار روانی نامید.

در سال ‌های پایانی زندگی، اعتیاد به الکل و فقر مالی شدیدش چنان شد که مجبور شد به خوابگاه بی‌ خانمانها پناه بیاورد، در سال ۱۹۸۴م تصمیم گرفت پس از هفده سال زندگی در غرب به شوروی برگردد اما وطن، کوچکترین لبخندی بر او نزد و هر چه بود بدبختی و مرارت بود بطوری که یکسال بیشتر نتوانست دوام بیاورد و به آمریکا برگشت در حالیکه هم از آمریکا متنفر بود و هم از شوروی!.
او ۱۵ سال آخر زندگیش را در تنهایی و فقر در یک خانۀ سالمندان در ایالت ویسکانسین، آمریکا گذراند.
در پیری، ویژگیهای پدرش در وی رو به رشد گذاشت:
دائم خشمگین و عصبانی بود...

فرزندان، بندرت سرنوشتی متفاوت از والدین پیدا میکنند، در واقع، اکثر اوقات، والدین، فرزندانی به بار می آورند که شایسته و سزاوارِ آن هستند.
در فیلم زیر
«مستند دختر استالین» تکه ای آورده ام که تکان دهنده است! وقتی مصاحبه گر از پدرش استالین سوال میکند، ببینید که دختر از شنیدن نامِ پدرش چگونه فریاد می کشد...!
این عکس العمل دختر استالین از شنیدن نام پدرش است، اما باید بیاد بیاوریم که در اسفند 1331ش وقتی استالین درگذشت در آن زمان در ایران، حزب توده یعنی حزبی که بیشترین نویسندگان و شاعران را در خودش جا داده بود اعضایش می گریستند که بی پدر شدیم...!
و مجله ظفر، ارگان اتحادیه کارگری وابسته به حزب توده با تیتری نوشت:
«مشعل فروزان عقلی خاموش شد! چه قلبی از طپش باز ایستاد!؟»
(ظفر، مورخه 28
اسفند 1331، شماره 141.صفحه اول.)

L🔗

09 Nov, 00:38


🔵آنچه ترامپ آزاد کرد به چه معناست برای آمریکا /۳

✍️ فرانسیس فوکویاما

‏ برخی از مهم‌ترین تغییرات در سیاست خارجی و ماهیت نظم بین‌المللی خواهد بود. اوکراین قطعاً بزرگ‌ترین بازنده است؛ مبارزه نظامی آن علیه روسیه حتی قبل از انتخابات نیز رو به افول بود، و ترامپ می‌تواند با عدم تحویل تسلیحات، که مجلس نمایندگان جمهوری‌ خواه در طول زمستان گذشته برای شش ماه انجام داد، موجب شود تا اوکراین به شرایط روسیه تسلیم شود. ترامپ به طور خصوصی تهدید کرده است که از ناتو خارج شود، اما حتی اگر چنین نکند، می‌تواند پیمان دفاع متقابل ماده 5 آن را به شدت تضعیف کند. هیچ قهرمان اروپایی وجود ندارد که بتواند جای آمریکا را به عنوان رهبر این پیمان بگیرد، بنابراین توانایی آن در مقابله با روسیه و چین به شدت در معرض تردید قرار دارد. بر خلاف این، پیروزی ترامپ سایر پوپولیست ‌های اروپایی مانند حزب جایگزین آلمان و جبهه ملی فرانسه را نیز الهام خواهد بخشید.

متحدان و دوستان آسیای شرقی ایالات متحده در وضعیت بهتری قرار ندارند. در حالی که ترامپ در مورد چین صحبت‌ های تندی کرده است، به ویژگی‌ های مقتدرانه رهبری شی جین‌پینگ نیز احترام بسیاری می‌گذارد و ممکن است حاضر باشد بر سر تایوان با او به توافق برسد. ترامپ به طور مادرزادی از استفاده از قدرت نظامی اجتناب می‌کند و به راحتی فریب داده می‌شود، اما یک استثنا ممکن است خاورمیانه باشد، جایی که احتمالاً به طور تمام و کمال از جنگ ‌های بنیامین نتانیاهو علیه حماس، حزب‌الله و ایران حمایت خواهد کرد.

‏دلایل قوی برای فکر کردن به این وجود دارد که ترامپ در انجام این دستور کار نسبت به دوره اول ریاست ‌جمهوری خود موفق‌تر خواهد بود. او و جمهوری‌ خواهان متوجه شده‌اند که اجرای سیاست‌ها همه در مورد کارکنان است. زمانی که در سال 2016 برای اولین بار انتخاب شد، او به دور خود گروهی از مشاوران سیاست‌ گذار نداشت؛ بلکه مجبور بود به جمهوری‌خواهان متشکل از مجموعه سنتی متکی باشد.

‏در بسیاری از موارد، آنها دستورات او را مسدود، منحرف یا به کندی انجام دادند. در پایان دوره ریاست‌جمهوری او، یک فرمان اجرایی صادر کرد که "برنامه F" جدیدی را ایجاد می‌کند که همه کارمندان فدرال را از حفاظت‌ های شغلی خود محروم می‌کند و به او اجازه می‌دهد هر بوروکراتی را که می‌خواهد اخراج کند. احیای برنامه F هسته مرکزی برنامه‌های دوره دوم ریاست ‌جمهوری ترامپ است و محافظه‌ کاران مشغول تهیه فهرستی از مقامات بالقوه هستند که تنها شایستگی آنها وفاداری شخصی به ترامپ است. به همین دلیل، این بار او احتمالاً بیشتر قادر به اجرای نقشه‌هایش خواهد بود.

‏پیش از انتخابات، منتقدان از جمله کامالا هریس ترامپ را به فاشیست بودن متهم کردند. این اتهام اشتباه بود، تا آنجا که او قرار نبود رژیم توتالیتر را در ایالات متحده پیاده کند. در عوض، فرسایش تدریجی نهادهای لیبرالی، همانند آنچه در مجارستان پس از بازگشت ویکتور اوربان به قدرت در سال 2010 رخ داد، روی خواهد داد.
‏این فرسایش از هم اکنون آغاز شده است، و ترامپ خسارت قابل توجهی وارد کرده است. او قطبی شدن موجود در جامعه را تشدید کرده و ایالات متحده را از یک جامعه با اعتماد بالا به جامعه‌ای با اعتماد پایین تبدیل کرده است؛ او دولت را به عنوان شیطان جلوه داده و اعتقاد به اینکه این دولت منافع جمعی آمریکایی‌ها را نمایندگی می‌کند را تضعیف کرده است؛ او گفتمان سیاسی را زشت‌تر کرده و اجازه بروز آشکار تعصب و روزنامه ‌نگاری را داده است؛ و او اکثریت جمهوری ‌خواهان را متقاعد کرده است که پیشین‌اش رئیس‌جمهور نامشروعی بوده است که انتخابات 2020 را دزدیده است.

‏گستردگی پیروزی جمهوری‌ خواهان از ریاست‌ جمهوری تا سنا و احتمالاً مجلس نمایندگان نیز، به عنوان یک مأموریت سیاسی قوی تفسیر خواهد شد که این ایده‌ها را تأیید کرده و به ترامپ اجازه می‌دهد هرطور که دلش بخواهد عمل کند. تنها امیدواریم که برخی از نگهبان‌ های نهادی باقی ‌مانده هنگام ورود او به مقام، همچنان در جای خود باقی بمانند. اما ممکن است برای بهبود اوضاع، قبل از آن بدتر شدن آن‌ها لازم باشد.

‏فرانسیس فوکویاما استاد ارشد در مرکز دموکراسی دانشگاه استنفورد است.
پایان

L🔗

09 Nov, 00:36


🔵آنچه ترامپ آزاد کرد به چه معناست برای آمریکا /۲

✍️ فرانسیس فوکویاما

‏این تغییرات بزرگ جامعه‌ شناختی در الگوهای رأی‌گیری روز سه‌شنبه منعکس شده است. پیروزی جمهوری‌ خواهان بر پایه رأی ‌دهندگان طبقه کارگر سفید ساخته شده بود، اما ترامپ موفق شد که به طور قابل توجهی بیشتر از انتخابات سال 2020، رأی‌دهندگان طبقه کارگر سیاه و هیسپانیک را به دست آورد. این به ویژه در مورد رأی‌دهندگان مرد در این گروه‌ها صادق بود. برای آنها، طبقه مهم‌تر از نژاد یا قومیت بود. هیچ دلیل خاصی وجود ندارد که چرا یک کارگر طبقه کارگر لاتین ‌تبار، به عنوان مثال، باید به لیبرالیسم بیدار که به مهاجران اخیر فاقد مدرک تمرکز دارد و بر پیشرفت منافع زنان متمرکز است، جذب شود.

همچنین روشن است که اکثریت قریب به اتفاق رأی ‌دهندگان طبقه کارگر صرفاً به تهدید علیه نظم لیبرالی، هم در داخل و هم در سطح بین‌المللی، که به طور خاص توسط ترامپ ایجاد شده، اهمیت نمی‌دادند.

‏دونالد ترامپ نه تنها می‌خواهد نئولیبرالیسم و لیبرالیسم بیدار را حذف کند، بلکه تهدیدی اساسی برای لیبرالیسم کلاسیک نیز هست. این تهدید در هر زمینه سیاستی قابل مشاهده است؛ ریاست‌جمهوری جدید ترامپ هیچ شباهتی به دوره اول نخواهد داشت. سؤال اصلی در این مرحله نه خباثت نیت او، بلکه توانایی او در اجرای آنچه که تهدید می‌کند است. بسیاری از رأی‌دهندگان صرفاً به رتوریک او جدی نمی‌گیرند، در حالی که جمهوری‌خواهان اصلی استدلال می‌کنند که کنترل‌های تعادل در سیستم آمریکایی از بدترین اقدامات او جلوگیری خواهد کرد. این اشتباه است: ما باید به نیات اعلام شده او بسیار جدی بنگریم.

‏ترامپ یک حمایت‌گرای خودخوانده است که می‌گوید "تعرفه" زیباترین کلمه در زبان انگلیسی است. او پیشنهاد کرده است که 10 یا 20 درصد تعرفه بر تمام کالاهای تولید شده در خارج، توسط دوستان و دشمنان، اعمال کند و برای انجام این کار به اختیارات کنگره نیاز ندارد.

‏همانطور که تعداد زیادی از اقتصاددانان تأکید کرده‌اند، این سطح از حفاظت‌گرایی اثرات بسیار منفی بر تورم، بهره‌وری و اشتغال خواهد داشت. این امر باعث اخلال شدید در زنجیره‌های تأمین خواهد شد که موجب خواهد شد تولیدکنندگان داخلی درخواست معافیت از این مالیات سنگین را بدهند. این سپس فرصتی برای سطوح بالای فساد و رانت‌جویی ایجاد می‌کند هنگامی که شرکت‌ها به دنبال کسب جایگاه خوب در نزد رئیس‌جمهور هستند. تعرفه‌های در این سطح همچنین باعث اقدام متقابل همانند بزرگ توسط سایر کشورها می‌شود که موجب فروپاشی تجارت (و در نتیجه درآمدها) می‌شود. شاید ترامپ در مواجهه با این موارد عقب‌نشینی کند؛ او همچنین ممکن است مانند رئیس‌جمهور سابق آرژانتین کریستینا فرناندز دی کرچنر اقدام به فاسد کردن آژانس آمار گزارش دهنده اخبار بد کند.

‏در مورد مهاجرت، ترامپ دیگر فقط می‌خواهد مرزها را ببندد؛ او می‌خواهد تا حد امکان از 11 میلیون مهاجر بدون مدرک موجود در کشور اخراج کند. از لحاظ اداری، این چنان وظیفه غول‌پیکری است که سال‌ها سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های لازم برای انجام آن (مراکز بازداشت، عوامل کنترل مهاجرت، دادگاه‌ها و غیره) را ضروری می‌سازد.

‏این امر تأثیرات ویرانگری بر بسیاری از صنایعی که به نیروی کار مهاجر متکی هستند، به ویژه ساخت و ساز و کشاورزی خواهد داشت. همچنین از نظر اخلاقی به چالش بزرگی منجر خواهد شد، زیرا والدین از فرزندان شهروندشان جدا خواهند شد و زمینه‌ساز درگیری‌های مدنی خواهد بود، چرا که بسیاری از این مهاجران بدون مدرک در قلمروهای آبی زندگی می‌کنند که به هر طریقی سعی می‌کنند از اجرای خواسته‌های ترامپ جلوگیری کنند.

‏در مورد حاکمیت قانون، ترامپ در طول این کمپین کاملاً متمرکز بر جستجوی انتقام از ناعدالتی‌هایی بوده است که به اعتقاد او از سوی منتقدانش متحمل شده است. او قول داده است که از سیستم عدالت برای تعقیب همه افراد از الیزابت چنی و جو بایدن تا رئیس ستاد مشترک ارتش پیشین مارک میلی و باراک اوباما استفاده کند. او می‌خواهد منتقدان رسانه‌ای را با ضبط مجوزهایشان یا تحمیل جرائم بر آنها ساکت کند.

‏این که آیا ترامپ قدرت انجام هر یک از این موارد را خواهد داشت یا خیر، نامشخص است: سیستم دادگاه‌ها یکی از مقاوم‌ترین موانع در برابر افراط‌های او در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش بوده است. اما جمهوری‌خواهان به طور مداوم در حال کار بر روی گنجاندن قضات همراه در سیستم هستند، مانند قاضی آیلین کانن در فلوریدا که پرونده اسناد طبقه‌بندی شده قوی علیه او را رد کرد.

‏هیچ قهرمان اروپایی وجود ندارد که بتواند جای آمریکا را به عنوان رهبر ناتو بگیرد، بنابراین توانایی آن در مقابله با روسیه و چین به شدت در معرض تردید قرار دارد.


L🔗

09 Nov, 00:33


🔵آنچه ترامپ آزاد کرد به چه معناست برای آمریکا /۱

✍️ فرانسیس فوکویاما

رئیس‌جمهور جمهوری‌ خواه منتخب، عصر جدیدی را در سیاست‌ های ایالات متحده و شاید برای کل جهان آغاز می‌کند.

‏پیروزی کاملاً غیرمنتظره دونالد ترامپ و حزب جمهوری‌خواه در شب سه‌شنبه منجر به تغییرات مهم در زمینه‌ های سیاسی مهم مانند مهاجرت و اوکراین می‌شود. اما اهمیت این انتخابات فراتر از این مسائل خاص است و نمایانگر رد قاطعانه رأی ‌دهندگان آمریکایی از لیبرالیسم و درک خاصی است که از "جامعه آزاد" از دهه 1980 به بعد شکل گرفته است.

‏زمانی که ترامپ برای اولین بار در سال 2016 انتخاب شد، آسان بود که معتقد شویم این رخداد یک انحراف است. او در مقابل یک رقیب ضعیف مبارزه می‌کرد که او را جدی نمی‌گرفت و در هر صورت، ترامپ رأی محبوب را کسب نکرد. زمانی که بایدن چهار سال بعد کاخ سفید را به دست آورد، به نظر می‌رسید که پس از یک دوره ریاست‌ جمهوری فاجعه‌بار، امور به حالت عادی بازگشته است.

‏اما پس از رأی‌گیری روز سه‌شنبه، به نظر می‌رسد که ریاست‌ جمهوری بایدن یک انحراف بود و اکنون ترامپ در حال آغاز عصر جدیدی در سیاست‌ های ایالات متحده و شاید برای کل جهان است. آمریکایی‌ها با آگاهی کامل از اینکه ترامپ چه کسی است و چه چیزی را نمایندگی می‌کند، به او رأی داده‌اند. نه تنها او اکثریت آرا را به دست آورد و پیش‌بینی می‌شود که تمام ایالت‌های نوسانی را تصاحب کند، بلکه جمهوری‌خواهان نیز کنترل سنا را پس گرفتند و به نظر می‌رسد که کنترل مجلس نمایندگان را نیز حفظ کنند. با توجه به سلطه موجود آنها بر دیوان عالی، اکنون در موقعیتی قرار دارند که تمام شاخه‌های اصلی حکومت را در اختیار داشته باشند.

‏اما ماهیت زیربنایی این مرحله جدید از تاریخ آمریکا چیست؟

‏لیبرالیسم کلاسیک، یک آموزه مبتنی بر احترام به کرامت برابر افراد از طریق حکومت قانون است که حقوق آنها را محافظت می‌کند و از طریق کنترل‌های قانونی بر توانایی دولت برای دخالت در این حقوق. اما طی نیم قرن گذشته، این تکانه اولیه دچار دو تحریف بزرگ شده است. اولین مورد ظهور "نئولیبرالیسم" بود، یک آموزه اقتصادی که بازارها را قداست‌بخشید و توانایی دولت‌ها را در حمایت از کسانی که از تغییرات اقتصادی ضربه خورده‌اند، کاهش داد. جهان به طور کلی ثروتمندتر شد، در حالی که طبقه کارگر شغل و فرصت‌های خود را از دست داد. قدرت از مکان‌هایی که انقلاب صنعتی اولیه را میزبانی می‌کردند، به آسیا و سایر مناطق جهان درحال توسعه منتقل شد.

‏تحریف دوم، ظهور سیاست‌های هویتی یا آنچه می‌توان آن را "لیبرالیسم بیدار" نامید بود، که در آن دغدغه‌های پیشرو در مورد طبقه کارگر جای خود را به محافظت هدفمند از مجموعه محدودتری از گروه‌های به حاشیه رانده شده داد: اقلیت‌های نژادی، مهاجران، اقلیت‌های جنسی و غیره. قدرت دولت بیشتر و بیشتر برای پیشبرد نتایج اجتماعی خاص برای این گروه‌ها به کار گرفته می‌شد.

‏در همین حال، بازارهای کار به اقتصاد اطلاعاتی تبدیل شدند. در دنیایی که در آن اکثر کارگران به جای بلند کردن اشیای سنگین از کف کارخانه‌ها، پشت صفحه‌نمایش کامپیوتر می‌نشستند، زنان موقعیت برابرتری را تجربه کردند. این امر قدرت درون خانوارها را دگرگون کرد و منجر به ادراک به ظاهر مداوم جشن دستاوردهای زنانه شد.

‏ظهور این درک تحریف شده از لیبرالیسم منجر به تغییر چشمگیر مبنای اجتماعی قدرت سیاسی شد. طبقه کارگر احساس کرد که احزاب سیاسی چپ گرا دیگر به منافع آنها دفاع نمی‌کنند و شروع به رأی دادن به احزاب راست کردند. بنابراین، حزب دموکرات توانایی خود را برای حفاظت از پایگاه طبقه کارگر خود از دست داد و به حزبی مسلط بر متخصصان شهری تبدیل شد. افراد انتخاب کردند تا به حزب جمهوری‌خواه رأی دهند. در اروپا، رأی‌دهندگان حزب کمونیست در فرانسه و ایتالیا به مارین لوپن و جورجیا ملونی مرتد شدند.

‏تمامی این گروه‌ها از یک سیستم تجارت آزاد که معیشت آنها را از بین می‌برد در حالی که یک طبقه فوق‌العاده ثروتمند را ایجاد می‌کرد، ناراضی بودند و همچنین از احزاب پیشرو که به نظر می‌رسید بیشتر به فکر بیگانگان و محیط زیست هستند تا وضعیت خود آنها، ناراضی بودند.

L🔗

08 Nov, 22:28


🔵خیری که رخ داده

✍️عباس عبدی

تغییرات و تحولات مثبت در قوه قضاییه یکی از شواهد وجود روندهای امیدبخش در سیاست ایران طی چند سال اخیر است. به طور قطع و یقین این تحولات زمان‌بر و سخت است، و مهم‌تر اینکه دستگاه قضایی حالتی صفر و یکی هم دارد و کوچک‌ترین ایرادات آن به کلیت قوه تعمیم داده می‌شود. در حالی که این مسأله برای دو قوه دیگر وجود ندارد.

ما می‌توانیم نماینده‌ای بسیار خوب و خلاق، سالم، مردم‌مدار و آگاه داشته باشیم و از سوی دیگر نماینده‌ای با ویژگی‌ های کاملاً متفاوت؛ و مردم می‌توانند هر دو را مستقل از یکدیگر بفهمند و به کلیت مجلس تعمیم ندهند، یا در دولت هم همین گونه است. ولی نمی‌توان تصور کرد که در دستگاه قضایی کشور، یک قاضی یا دادگاه یا حکم بسیار خوب داشته باشیم و یک قاضی یا دادگاه یا حکم دیگر در نقطه مقابل آن و غیرقانونی باشد. چون قضات و دادگاه‌ها باید براساس معیارهایی شکل بگیرند و رفتار کنند که حاکم بر همه شئون و رفتار و احکام آنان است.

بنابراین حتی یک بی‌عدالتی آگاهانه می‌تواند به کلیت نظام قضایی تعمیم داده شود و اهمیت این قوه نیز در همین ویژگی آن است. به همین دلیل است که دستگاه قضایی باید پناهگاه مردم باشد. بنابراین انجام اصلاحات و نظارت‌های قضایی و حفاظتی بر رفتار قضات و دادگاه‌ها و احکام آنها فرآیندهایی زمان‌بر است و باید به مسیر نگاه کرد و محدود به چند مصادیق نشود. ولی بازگشت از مصادیق خوب می‌تواند تعبیر دیگری پیدا کند.

یکی از تغییرات مثبت رخ داده در ماه‌های گذشته، نحوه برخورد این قوه با انتخابات کانون وکلای دادگستری بود. دادگاه انتظامی قضات که مسئولیت رسیدگی به صلاحیت نامزدهای انتخابات این کانون را عهده‌دار است برخلاف گذشته بر این قاعده عادی و حقوقی اصرار کرد که رد صلاحیت‌ ها باید مستند به مدارک قابل قبول باشد و صرف ادعای ضابطان برای رد صلاحیت ‌ها کافی نیست. در نتیجه همین اصلاح رویه ساده و حقوقی، تأیید و رد صلاحیت نامزدهای کانون وکلا به کلی تغییر کرد و انتخاباتی که برگزار شد از حیث تنوع نامردها در نوع خود بی‌نظیر بود و به یکی از جلوه‌های مثبت تحولات در دستگاه قضایی تبدیل شد، و آثار مثبتی را بر ذهنیت وکلای دادگستری گذاشت.

کانون وکلا یکی از مهم‌ترین نهادهای مدنی و‌ کمک‌ کننده به دادگستری و احکام دادگاه‌ ها است که کیفیت تشکیل و استقلال آن یکی از شاخص‌ های مهم استقلال قضایی است و هر چه مستقل‌تر باشند، کمک‌کننده به افزایش کارآیی و عدالت دستگاه قضایی و محاکم هستند. این رویکرد قانونی اخیر از یک سو موجب امیدواری و نگاه مثبت به این دستگاه شد و از سوی دیگر گویا مخالفت برخی را زنده کرده است. کسانی که علاقه‌ای به این اصلاحات ندارند، در نتیجه زمزمه‌هایی در جهت تغییر و فشار برای استعفای افراد منتخب کانون در دادگاه انتظامی قضات و حتی زیر سوال بردن انتخابات یا نامزدهای رأی آورده و یا... آغاز شده است.

واقعیت این است که اگر این بار نیز روند تأیید صلاحیت ‌ها همچون گذشته بود، در این صورت حداکثر تصوری که پیش می‌آمد این بود که هنوز چیزی تغییر نکرده است و انتظارات وکلا نیز محدود می‌بود. ولی اکنون که شاهد چنین تحولات قانونی و رفتار منطبق بر حقوق و عدالت هستیم باز گرداندن آن نتایج با توسل به توجیهات غیرقابل پذیرش می‌تواند آثار بدتری نسبت به روال پیش از این داشته باشد.

البته یک نکته بسیار مهم هم وجود دارد که نباید از آن غفلت کرد. احتمال دارد که برخی رقابت‌ های درون صنفی موجب شود که نتیجه مواجهه با انتخابات اخیر به پای ساختار سیاسی و یا دستگاه قضایی نوشته شود و این بدترین حالت است که اختلافات و منافع صنفی به صورت دیگری بازتاب پیدا کند و هزینه آن را دستگاه قضایی و بالاتر از آن ساختار سیاسی بپردازد.

وجود یک کانون وکلای مستقل و قدرتمند که نماینده همه وکلا باشد به اعتبار نهادهای قضایی کمک می‌کند و یکی از عوامل و شاخص ‌های عدالت در جامعه است. این رویداد چه آگاهانه و‌ چه بصورت اتفاقی رخ داده باشد آن را فرصت بدانید. تا کنون حالت‌ های دیگر را تجربه کردید دو سال هم این وضعیت را تجربه کنید شاید همه به این نتیجه برسند که شیوه‌های گذشته نادرست بوده و عدم حذف و رد صلاحیت‌ های سلیقه‌ای به سود دستگاه قضایی است.

این فرصت را از دست ندهید. دنیا به آخر نمی‌رسد. چه می‌دانید شاید الخیر فی ما وقع. اگر مشکلی بود بعدا تصمیم می‌گیرید چرا از حالا هزینه‌ای بر دوش دستگاه قضایی بار شود؟

L🔗

08 Nov, 22:10


🔵آیا آمریکا در حال افول و نابودی است؟

حبیب رمضانخانی

یکی از شعارهای تکراری مسئولان در این ۴ دهه در ارتباط با آمریکا، تاکید بر افول و نابودی آن کشور بوده است!
مثلا احمدی نژاد در اردیبهشت ۹۴ گفته بود:
«آمریکا در حال نابودی است و تمام بنیان ۴۰۰ ساله حکومت وی فرو ریخته و به زودی ریشه استکبار برچیده می‌شود»

یا وقتی برخلاف این مشی، روحانی گفته بود که «آمریکا کدخداست و با کدخدا بستن راحتتر است» دیدیم مخالفان با نفی آن، چگونه به او تاخته و وادار به سکوتش کردند.

قابل تامل، باورمندان به نابودی امریکا، در این سال ها مرتب تاکید کرده اند که در مقابل آن افول، البته ما نظاره گر نبودیم و در حال فتح تمام قله های پیشرفت و توسعه هستیم!

حال، امروز برای صحت سنجی این ادعاها، امسال که انتخابات ریاست جمهوری ایران و آمریکا برگزار شد، واکنش بازارهای مالی و سران کشورها و ... می تواند معیار خوبی برای سنجش افول و پیشرفت و جایگاه این دو کشور در عرصه جهان باشد!

یک روز بعد از اعلام پیروز انتخابات امریکا و آن واکنش های بازارهای مالی دنیا، ترامپ در گفتگو با شبکه ان بی سی گفته: با ۷۰ نفر از سران و رهبران کشورهای دنیا صحبت کرده است. که خوب می توان فهمید کلی رهبران دیگر، از جمله تاکید کرده، شخص پوتین هم در لیست احتمالی ارتباط هستند و این تازه جدا از پیام های تبریک سران کشورهاست، که خود گویای وزن و اعتبار ایالات متحده آمریکا در معادلات جهانی است که سران کشورها برای عرض ارادت و رایزنی در جهت تامین منافع خود، اینگونه به صف شده اند!

در مقابل، ۴ ماه از انتخاب آقای پزشکیان به عنوان رییس جمهور ایران می گذرد. جدای از کوچکترین تاثیر حتی در بازارهای مالی همسایگان، کل پیام های تبریک و تماس های رئیس جمهوری ایران در این چهار ماه به جرات به نصف کل تماس های یک روزه ترامپ نمی رسد!

چکیده کلام: خود را بیش از این فریب ندهیم و واقعیت ها را قبول کنیم و حداقل بر اساس این داشته ها و واقعیت ها با آمریکا دشمنی بورزیم، نه بر پایه توهمات و شعارهای بی اساس!

L🔗

08 Nov, 18:02


🔵سربازان ترکیه در جنگ غزه؟!

صابر گل عنبری

طی این دو روز پس از انتشار پستی در فضای مجازی تحت عنوان گزارش شبکه الجزیره درباره حضور سربازان ترکیه در ارتش اسرائیل 47 پیام و چندین تماس داشته‌ام و درباره صحت و سقم این مساله پرسیده‌اند.

گزارش شبکه الجزیره مربوط به سه ماه پیش است و درباره حضور «یهودیان ترکیه» در ارتش اسرائیل و جنگ است، نه «سربازان ترکیه» و کاربرد نادرست این اصطلاح عملا به معنای «ورود ارتش ترکیه به نفع اسرائیل» است که صحت ندارد.

پس از تشکیل اسرائیل در سال 1948 یهودیان از جوامع مختلف از جمله خاورمیانه و از ملیت‌ها و قومیت‌های مختلفی چون ترک، فارس، عرب و کُرد به اسرائیل مهاجرت کرده و جمعیت قابل توجهی هم در آن دارند و تعداد زیادی از آن‌ها در ارتش حضور دارند و در جنگ غزه هم شرکت داشتند.

در ماه‌های گذشته با انتشار تصاویری از حضور یهودیان ترکیه در جنگ غزه، رسانه‌ها و افکار عمومی ترکیه نسبت به آن حساس شده و این مساله جنجال بزرگی به پا کرد. معترضان همچنین خواستار محاکمه نظامیان یهودی ترک‌تبار شرکت کننده در جنگ غزه شدند و متعاقب آن پارلمان قانونی برای لغو تابعیت آن‌ها تصویب کرد.

در طول جنگ غزه، اردوغان و دولت ترکیه که روابط خوبی با حماس دارد، برای قطع روابط سیاسی و تجاری با اسرائیل تحت فشار افکار عمومی داخلی، عربی و اسلامی بود؛ تا این که بالاخره در اردیبهشت گذشته روابط اقتصادی را رسما قطع کرد. با این حال، برخی گزارش‌ها حاکی از تداوم تجارت و صادرات برخی شرکت‌های ترک از کشورهای دیگر به اسرائیل است.

در این یک سال، ترکیه جزو معدود کشورهای اسلامی بوده است که در آن تظاهرات گسترده مردمی از استانبول تا دیاربکر برگزار شده اما سیاست اعمالی دولت ترکیه در این مدت برآورد کننده انتظارات و خواسته‌های بخش بزرگی از افکار عمومی داخلی و شرکت کنندگان در این تظاهرات‌ها نبوده است و حتی هواداران عدالت و توسعه و احزاب دیگر نیز همواره به آن معترض بوده و هستند.

در واقع یکی از عوامل مهم شکست حزب حاکم در ترکیه در انتخابات شهرداری‌ها در بهار گذشته نیز ناخرسندی حامیان این حزب بود که بعضا حتی خواستار مداخله نظامی ترکیه به نفع غزه بودند. همین مساله باعث ریزشی در پایگاه اجتماعی آک پارتی و گرایش برخی به احزاب دیگری به ویژه حزب اسلامگرای "رفاه دوباره" شد.

البته در این یک سال به موازات بحث‌های داخلی، جدال و دعوای سیاسی و رسانه‌ای میان آنکارا و تل‌آویو و اردوغان و نتانیاهو و اتهامات دو طرفه نیز داغ بوده است که نگاه‌ها درباره آن متفاوت است.

در این میان آنکارا اخیرا کمپین دیپلماتیک تحریم تسلیحاتی اسرائیل را به راه انداخته است که نخستین اقدام از نوع خود بوده و تاکنون بیش از 50 کشور در آن عضو شده‌اند؛ اما تا زمانی که دَرِ کیسه تسلیحاتی آمریکا به روی اسرائیل باز است، تحریم تسلیحاتی کشورهای دیگر علی رغم اهمیت واجد فشاری سنگین به اسرائیل نیست.

L🔗

08 Nov, 17:50


🔵از راه درست
 
✍️محمد فاضلی
 
خبر این است که دولت سوزاندن مازوت را ممنوع کرده و تن به پذیرش خاموشی محدود بر اثر کمبود برق داده است. استدلال دولت برای چنین تصمیمی، اثرات مخرب و فاجعه‌بار سوزاندن مازوت بر آلودگی هوا و به دنبال آن، به خطر انداختن سلامت مردم است که می‌تواند در آینده، موجی از بیماری‌ های مختلف را بر مردم، نظام اجتماعی و نظام سلامت تحمیل کند.

من فعلاً گذشته سیاست‌ گذاری و حکمرانی که باعث این وضعیت کمبود و ناترازی انرژی در کشور شده است را کنار می‌گذارم و می‌پذیرم که یک دو راهی وجود دارد:

اول، مازوت بسوازنیم، آلودگی مخرب تولید کرده و کمبود انرژی را پنهان کنیم.

دوم، مازوت نسوزانیم، خاموشی را به جان بخریم، آلودگی و بیماری تولید نکنیم، و برویم دنبال حل مسأله از راه درست.

دولت اگر به مصوبه خودش درخصوص ممنوعیت سوزاندن مازوت در نیروگاه‌ها پای‌بند بماند، به دلایل زیر کار مهمی انجام داده است.

یک. بلندمدت‌ نگری کرده و سلامت مردم را به امر کوتاه‌مدت ترجیح داده است. مریض کردن میلیون‌ها ایرانی، و آوار کردن سیل امراض خطرناک در آینده بر سر خانواده‌ها و نظام سلامت بر اثر سوزاندن مازوت، گزینه عاقلانه‌ای نیست. درد و رنجی که این کار بر مردم در درازمدت وارد می‌کند، بسیار زیاد است. این نوع بلندمدت‌ نگری در سیاست عمومی ایران زیاد سابقه‌دار نیست.

دو. دولت، هم‌زمان خود را در معرض فشار اجتماعی ناشی از تحمیل خاموشی‌ های محدود بر خانوارها و سایر مصرف‌کنندگان برق قرار می‌دهد. مصرف‌کننده مایل نیست ساعاتی را خاموشی تحمل کند و حتماً سطحی از نارضایتی متوجه دولت می‌شود. این فشار و هم‌زمان پای‌بند ماندن به حفظ سلامتی مردم با نسوزاندن مازوت، ضرورت حل مسأله از راه درست را پیش می‌کشد.

سه. دولت با نسوزاندن مازوت، و خاموشی دادن، مسأله ناترازی انرژی را قابل مشاهده برای همگان می‌سازد و ضرورت پرداختن ریشه‌ای و از راه‌ درست را در سطح دستور کار سیاسی و اجتماعی، مطرح می‌کند. مازوت سوزاندن، حل کردن موقت مسأله ناترازی، جارو کردن ناترازی و علل پیدایش آن زیر فرش، و درمان موقت آن از طریق وارد کردن خسارت عظیم‌تر بیماری و ناسلامتی به میلیون‌ها ایرانی است.

چهار. دولت برای آن‌که هم سلامتی را به خط نیندازد، و هم از راه درست مسأله ناترازی را حل کند، مجبور است با مردم حرف بزند و توضیح بدهد. این به معنای ضرورت وارد شدن به گفت‌وگوی بی‌پرده با مردم بر سر مجموعه‌ای از مسأله‌ های بنیادین و حیاتی نظیر محیط‌زیست، سلامت، عوامل پیدایش ناترازی، راه‌حل‌های ممکن و ... است.

پنج. دولت با این رویکرد، به جای این‌که مسأله را از سر خودش باز کند و بگوید
«حالا مدتی مازوت می‌سوزانیم تا سر و صداها بخوابد، تا بعد فکری به حالش کنیم» وارد چالش حل مسأله می‌شود. این چالش از به رسمیت شناختن مسأله و از ابتدا کنار گذاشتن یک راه‌حل غلط (سوزاندن مازوت) و ایجاد مسأله‌های بزرگ‌تر (نظیر سونامی بیماری‌ های خطرناک) در آینده، شروع می‌شود.

دولت می‌تواند به شکلی غیرشعاری، واقع‌بینانه و معطوف به مجموعه‌ای از مسأله‌های واقعی و بنیادین ایران امروز (نظیر ناترازی انرژی، محیط ‌زیست، سلامت و ...) این رویکرد را به مبنایی برای وفاق با مردم بر سر حل مسأله‌ها تبدیل کند.

زمین
ممنوعیت مازوت، زمین تمرین برای در پیش گرفتن این رویکرد عقلانی، بلندمدت‌نگر، البته بسیار دشوار و نیازمند تعامل با مردم و ساختن اعتماد و سرمایه اجتماعی است. این زمینی است که دولت‌ها در ایران بسیار کم روی آن پا گذاشته‌اند، چه رسد به این‌که جدی تمرین کرده باشند.

این زمینی است که در آن از راه درست مسأله را تعریف و حل می‌کنند؛ و البته سختی و هزینه ‌اش را هم می‌دانند و می‌پردازند. صداقت و عقلانیت سرمایه ‌های ضروری برای ورود به این زمین هستند.
 

L🔗

08 Nov, 15:51


🔵دام ترامپ قبل از تحلیف!

✍️صابر گل عنبری

شب انتخابات آمریکا طی یادداشتی به اهمیت و حساسیت دو ماه و نیم پیش‌رو از روز بعد از این انتخابات تا ۲۰ ژانویه روز تحلیف رئیس جمهور منتخب این کشور پرداختم و یکی از سناریوهای مطرح شده هم چراغ سبز ترامپ به نتانیاهو برای تمام کردن کارهای ناتمام خود قبل از به قدرت رسیدن او بود.

امروز هم مایک اوانس از مشاوران اوانجلیست ترامپ به روزنامه اسرائیلی یدیعوت احرونوت گفته است که رئیس جمهور جدید آمریکا دوست دارد که اسرائیل کار خود را تا 20 ژانویه تمام کند؛ هم حماس و حزب الله را نابود و هم به تاسیاست نفتی ایران برای فروپاشی اقتصاد آن حمله کند.
اوانس گفته است که پنجره فرصت برای اسرائیل فقط تا ژانویه باز است.

پرواضح است که حماس و حزب‌الله چنان که در این 13 ماه جنگ تمام‌عیار نابود نشدند، در این مدت کوتاه هم این اتفاق نمی‌افتد، اما یک روی دیگر چراغ سبز ترامپ برای اقدام علیه ایران در این دو ماه و نیم، نه فقط باز گذاشتن دست نتانیاهو برای انجام امور ناتمام خود، بلکه با هدف چالش‌آفرینی جدی برای دولت بایدن است. به این معنا که بایدن و دولتش درگیر تنشی بزرگ در خاورمیانه در مقابل ایران شود.

هیچ بعید نیست که هدف دیگر ترامپ فراهم شدن شرایطی برای نمایش چهره‌ای صلح‌طلب از خود پس از 20 ژانویه با توقف جنگ‌ها و تنش‌ها پس از ورود آن به فاز خطرناکش باشد.

البته رویکرد ترامپ نه راه‌اندازی جنگ در دوره خود بلکه همچنان فشار سیاسی و اقتصادی است و از این رو هم تمایلی به ادامه جنگ پس از تحلیف خود ندارد و به همین خاطر از نتانیاهو می‌خواهد چیزی را به بعد از مراسم تحلیفش موکول نکند.

در این زمینه، ایتمار ایخنر خبرنگار سیاسی روزنامه اسرائیلی یدیعوت احرونوت امروز نوشت که ترامپ در چهار سال آتی دیگر در معذوریت آرای اوانجلیست‌ها نیست و حتی برای به دست آوردن جایزه صلح نوبل ممکن است نتانیاهو را هم قربانی کند!

روزنامه چپی هاآرتص نیز امروز طی مقاله‌ای به قلم نداو تامیز ضمن تاختن به ترامپ از راستگرایان خواسته است زیاد هم خوشحال نباشند؛ چون اگر نتانیاهو در چهار سال آینده مطابق میل ترامپ عمل نکند، بهای آن را پرداخت خواهد کرد.

اما اگر ترامپ بخواهد در این دو ماه و نیم پیش‌رو از کیسه دولت بایدن خرج کند و فشار به ایران در این مدت وارد مرحله تازه‌ای شود، هدف دیگر او می‌تواند خلق شرایطی در مقابل ایران باشد تا از نگاه او بستر از هم اکنون برای کسب امتیازات کلانی از تهران از موضع قدرت در میز مذاکرات در آینده فراهم شود.

اما به احتمال زیاد دولت بایدن متوجه این رویکرد و دام ترامپ هست و بعید است که در این مدت باقیمانده بخواهد خود را درگیر جنگی گسترده در منطقه کند و از این رو، ترجیحا تلاش خود را خواهد کرد که نتانیاهو را مهار کند و این اتفاق نیفتد؛ مگر این که تحول میدانی ناخواسته‌ای رخ دهد.

اما خود نتانیاهو نیز بر خلاف تصورات زیاد اهل ریسک نیست ‌و تا زمانی که حمایت و ورود آمریکا در هر جنگی علیه ایران را از قبل تضمین نکند، آتش جنگی منطقه‌ای را شعله‌ور نمی‌کند.

در کنار آن هم برخی ناظران بعید نمی‌دانند که بایدن در این دو ماه بر نتانیاهو برای رسیدن به توافقی فشار جدی آورد؛ اما چه بسا بی بی ترجیح دهد که این امتیاز را به ترامپ بدهد تا مورد خشم او واقع نشود و نه بایدن.

با این حال باید دید «بخش فراحزبی قدرت» و به عبارتی دیگر «دولت پنهان» در آمریکا (از لابی‌ها گرفته تا ..) چه می‌خواهد و در این مدت تا روز تحلیف به دنبال چیست.

در کل، منطقه در دو ماه و نیم پیش‌رو ظرفیت تحولات سترگی در جهت توقف و یا تشدید و گسترش جنگ دارد.

فعلا باید دید نتانیاهو با بازگشت ترامپ چه نوع بهره‌برداری از این وضع با چراغ سبز او می‌کند و تا کجا پیش می‌رود و بایدن نیز این دو ماه و چند روز را چگونه مدیریت می‌کند. آیا در دام نقشه احتمالی ترامپ و نتانیاهو می‌افتد و با آن همراهی می‌کند یا در مقابل آن می‌ایستد؟ و همچنین ایران به چه شکلی و در چه سطحی تهدیدهای خود برای پاسخ به اسرائیل را عملی خواهد کرد.

L🔗

08 Nov, 14:30


🔵آقای پزشکیان، خیلی فرق می‌کند که چه‌ کسی رئیس‌ جمهور آمریکاست

✍️زیباکلام


1⃣ نخست ابعاد شگفت‌ انگیز پیروزی ایشان بود. فراموش نکرده‌ایم که در تمام دوران انتخابات، حتی تا روزها و ساعت ‌های آخر، همۀ تحلیلگران، رسانه‌ها و نظرسنجی‌ ها متفق ‌القول بودند که رقابت میان هریس و ترامپ شانه به شانه و تنگاتنگ می‌باشد و اختلاف میان آنان، حدود یک یا دو درصد بیشتر نیست. اما سیل آرا به‌نفع ترامپ نشان داد که نظرسنجی ‌ها چقدر با حقیقت فاصله داشتند. اگر این اتفاق در ایران افتاده بود، نوادگان دایی‌جان ناپلئون می‌رفتند به‌دنبال تئوری‌ های توطئه و اینکه این‌ها همه برنامه برای گرم کردن تنور انتخابات و کشاندن مردم به‌پای صندوق‌های رأی بود.

2⃣ دوم، مهم‌تر از بررسی اینکه چرا اینقدر نظرسنجی ‌ها با واقعیت فاصله داشتند، شوک اصلی‌تر و پرسش مهم‌تر آن است که آن‌همه رأی برای ترامپ نژادپرست و محافظه‌ کار دشمن دمکراسی، در کجای جامعۀ آمریکا نهفته شده بود که همه را غافلگیر کرد؟
یقیناً تحلیلگران پیرامون محبوبیت ترامپ و اسباب و علل اقبال جامعۀ آمریکا به آنچه که آن را در علوم سیاسی می‌بایستی «کاریزمای ترامپیسم» تعریف کرد، به تحقیق و بررسی خواهند پرداخت.

3⃣ سوم، یک دلیل البته سقوط هولناک محبوبیت بایدن و دمکرات‌ ها در سال‌های اخیر بود. جایگزینی خانم هریس هم خیلی نتوانست چیزی را به‌نفع دمکرات‌ها تغییر دهد و در بهترین حالت، جلوی سقوط بیشتر آن‌ها را گرفت.

4⃣ چهارم، درک استقبال بسیاری از ایرانی‌ها از پیروزی ترامپ، خیلی پیچیده نیست. انسان فقط تأسف می‌خورد که ملتی آنقدر از شرایط سیاسی و اجتماعی‌شان سرخورده و ناامید شده باشند که پیروزی شخصیتی که کمترین نمادی از دمکراسی ‌خواهی در وی نباشد، آنقدر آن‌ها را به‌وجد آورد.

5⃣ پنجم، می‌رسیم به واکنش سخنگوی دولت جناب پزشکیان، سرکار بانو دکتر مهاجرانی، که فرمودند: «برای ما هیچ فرقی نمی‌کند دمکرات در کاخ سفید باشد، یا جمهوری‌خواه». البته حرف ایشان از یک منظر درست است. برای ما که ۴۶ سال است «دشمنی با آمریکا» همۀ فکر و ذکرمان شده و همۀ انقلابمان تقلیل پیدا کرده به استکبارستیزی و مرگ بر آمریکا، خیلی هم البته فرقی نمی‌کند که هریس انتخاب می‌شد، یا بایدن. اما خانم دکتر مهاجرانی عزیز، این سخن را اگر یک دهۀ هشتادی سرخورده از گذشته و ناامید از آینده می‌گفت، قابل فهم بود. اما بانوی بزرگوار، به‌نظر شما، ایران دوران سید محمد خاتمی با مرحوم سید ابراهیم رئیسی و خالص‌سازی، هیچ فرقی با هم نداشتند؟

L🔗

08 Nov, 09:59


🔵بازگشت صلح از طریق قدرت/ مقاله خطرناک و مهم ابراین/ از افراد بسیار نزدیک به ترامپ و احتمالا یکی از اعضای کمیته امنیت ملی ترامپ

در بخشی از این مقاله که در خصوص ایرانست به بازگشت فشار حداکثری اشاره شده و مطابق با تحلیلی است که دیروز ارایه کردم:

یکی از مناطقی که دولت بایدن در آن ضعف نشان داده و نتوانسته صلحی پایدار ایجاد کند، خاورمیانه است. بایدن با هدف منزوی کردن عربستان سعودی به دلیل نقض حقوق بشر وارد کاخ سفید شد، اما همزمان سیاست دوران اوباما برای مذاکره با ایران، کشوری با سوابق حقوق بشری به‌مراتب بدتر، را نیز احیا کرد. این رویکرد عربستان سعودی را، که شریک مهمی برای آمریکا و تأمین‌کننده انرژی است، دلزده کرد و در مهار ایران نیز موفق نبود؛ کشوری که در چهار سال گذشته آشکارا خشونت‌ورزتر شده است. متحدان آمریکا در خاورمیانه و سایر نقاط، این اقدامات را نشانه‌ای از ضعف و بی‌اعتمادی آمریکا دانستند و سیاست‌های خارجی مستقل‌تری از واشنگتن در پیش گرفتند. ایران نیز با احساس آزادی بیشتر، به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق نیروهای نیابتی، به اسرائیل، نیروهای آمریکایی و شرکای ایالات متحده حمله کرده است.

در مقابل، دولت ترامپ کمپینی از فشار حداکثری بر ایران اجرا کرد و از کشورهای اروپایی خواست تا به تحریم‌های آمریکا و سازمان ملل بر جمهوری اسلامی پایبند باشند. این سیاست قاطع، شرکای مهم آمریکا مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی را به همکاری بیشتر با واشنگتن ترغیب کرد و زمینه‌ساز توافق‌نامه‌های ابراهیم شد. وقتی متحدان آمریکا اراده تازه‌ای از جانب ایالات متحده برای مهار رژیم اسلامی تهران ببینند، با واشنگتن همراه خواهند شد و به برقراری صلح در منطقه‌ای که برای بازارهای انرژی و سرمایه‌گذاری جهانی حیاتی است، کمک خواهند کرد. اما متأسفانه، شرایط برعکس شد و دولت بایدن در اجرای تحریم‌های موجود بر صادرات نفت ایران ضعیف عمل کرد. در ماه‌های اخیر، صادرات نفت ایران به بالاترین سطح خود در شش سال گذشته رسیده و از ۱.۵ میلیون بشکه در روز فراتر رفته است. کاهش نظارت بر اجرای تحریم‌ها، منبع درآمدی هنگفت برای دولت و نیروهای نظامی ایران فراهم کرده و سالانه ده‌ها میلیارد دلار برای آن‌ها به ارمغان آورده است. بازگرداندن سیاست سختگیرانه دوران ترامپ، توانایی ایران برای تأمین مالی نیروهای نیابتی تروریستی در خاورمیانه و فراتر از آن را محدود خواهد کرد.

مشکلات بایدن در خاورمیانه زمانی آغاز شد که او تلاش کرد به توافق هسته‌ای دوران اوباما با ایران بازگردد؛ توافقی که ترامپ در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شده بود و آن را ناکارآمد می‌دانست. بازگشت به سیاست فشار حداکثری ترامپ شامل اجرای کامل تحریم‌های آمریکا بر بخش انرژی ایران و اعمال این تحریم‌ها نه تنها بر ایران، بلکه بر کشورها و سازمان‌هایی که نفت و گاز ایران را خریداری می‌کنند، خواهد بود. فشار حداکثری همچنین مستلزم استقرار بیشتر نیروهای دریایی و هوایی در خاورمیانه است تا به تهران و همچنین به متحدان آمریکا نشان دهد که تمرکز نظامی ایالات متحده در این منطقه، بازدارندگی ایران است و از تمرکز ضدشورش دو دهه گذشته فراتر رفته است.

سیاستی قوی‌تر برای مهار ایران می‌تواند به رویکردی سازنده‌تر در خصوص درگیری اسرائیل و فلسطین نیز منجر شود؛ موضوعی که بار دیگر منطقه را به بحران کشانده است. برای دهه‌ها این باور وجود داشت که حل این مناقشه کلید برقراری امنیت در خاورمیانه است. اما این مناقشه اکنون بیشتر به نشانه‌ای از ناآرامی در منطقه تبدیل شده تا علت اصلی آن. منبع واقعی این بحران، رژیم انقلابی ایران است. تهران منابع مالی، تسلیحات، اطلاعات و هدایت استراتژیک گروه‌هایی که امنیت اسرائیل را تهدید می‌کنند، تأمین می‌کند؛ نه تنها حماس که با حمله ۷ اکتبر به اسرائیل جنگ فعلی در غزه را آغاز کرد، بلکه همچنین سازمان تروریستی لبنانی حزب‌الله و شبه‌نظامیان حوثی در یمن. تا زمانی که ایران مهار نشود و تا زمانی که افراط‌گرایان فلسطینی به تلاش برای از بین بردن دولت یهودی ادامه دهند، حل مناقشه اسرائیل و فلسطین ممکن نخواهد بود.

در این میان، ایالات متحده باید به حمایت از اسرائیل در تلاش‌هایش برای از بین بردن حماس در غزه ادامه دهد.

واشنگتن نباید اسرائیل را تحت فشار قرار دهد تا برای یافتن راه‌حلی بلندمدت در خصوص مناقشه گسترده‌تر با فلسطینی‌ها به مذاکره بازگردد. تمرکز سیاست ایالات متحده در خاورمیانه باید بر عامل شروری باشد که در نهایت بیشترین مسئولیت را در قبال آشوب و کشتار به عهده دارد: ایران.

L🔗

08 Nov, 09:02


📖⚽️آخه فوتبالیست رو چه به کتاب؟!

کتابفروشی مجتبی جباری پلمب شد
!

✍️پوریا بختیاری

هر کدوم از بازیکن‌های فوتبال بعد از بازنشستگی، یه کاری می‌کنن.
یکی فست‌فود می‌زنه، یکی می‌شه مجری تلویزیون، یکی می‌ره توی کار لباس و بعضی‌ها هم می‌شن دلال بازیکن. هیچ اشکالی هم نداره.
اما یکی‌ شون، یعنی مجتبی جباری، یه اشتباهی کرد و اومد توی کار کتاب!

خبر کوتاه بود: کتابفروشی مجتبی جباری پلمب شد.
چرا؟
گویا یه شخصی اومده توی این کتاب فروشی به حرف‌ هایی زده که نباید می‌زده.
کی بوده؟
چی گفته؟
کسی نمی‌دونه.
کسی هم نباید بدونه.
چیزی که ما باید بدونیم اینه که اگر خواستید برید سراغ یک کسب ‌و کار، مبادا به کتاب و روزنامه و به طور کلی حوزه اندیشه فکر کنید.

مثلا همین آقای جباری می‌تونست بره قبل از الکلاسیکو بگه ستاره ۹۰ ۶۰ با جوایز ارزنده.
می‌تونست بره یه سفره‌ خونه بزنه و قلیون چاق کنه.
می‌تونست بره فست فود بزنه و ساندویچ با قارچ و پنیر بده دست مردم.
می‌تونست توی زمینه تخصصی خودش، فوتبال، دلال بازیکن بشه.
یا نمایشگاه ماشین باز کنه.
یا حتی بلاگر بشه و تبلیغات بگیره.
یه شغلی که توش هیچ کس نیاد توی مغازه‌ش حرف‌ های بودار بزنه.
این همه شغل شریف، آخه فوتبالیست رو چه به کتاب؟!

شاید هیچ کدوم از آقایون حواسشون نیست که با همین کارها دارن به آینده کشور جهت می‌دن.
روی شغلی که یه عده قراره بعدا انتخاب کنن، اثر می‌ذارن.
دارن به بازار کار می‌گن، چه کاریه که یه کار مفید بکنی؟
برو بشین توی دایره امن خودت، پولت رو پارو کن.
دارن می‌گن، ما مملکت دلقک ‌ها رو ترجیح می‌دیم به کشور کتابخون‌ ها.

این که اون یه نفر آدم بودار کی بوده و چی گفته رو ما نمی‌دونیم.
اما معنی پیامی که اقداماتی از این دست داره رو خوب می‌تونیم بفهمیم.
و هیچ حرفی بودارتر، بدتر و فاسدتر از این این نیست که بگن ما با کتابخوان‌ها مشکل داریم.
کاش یکی هم بود در دکان این‌ها رو تخته می‌کرد!

L🔗

08 Nov, 03:23


🔵پوتین و ترامپ و تبریکی سریع!

✍️صابر گل عنبری

ولادیمیر پوتین امروز یک روز پس از پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا شخصا و مستقیما به او تبریک گفت و نسبت به بهبودی روابط دو کشور و سخنان ترامپ در مورد بحران اوکراین ابراز امیدواری کرد.

وی همچنین از آمادگی خود برای تماس با ترامپ خبر داد که این اتفاق هم به احتمال زیاد به زودی خواهد افتاد.

این در حالی است که رئیس جمهور روسیه دو ماه پیش با لحنی تمسخرآمیز گفته بود هریس را بر ترامپ ترجیح می‌دهد!

یک روی «حمایت» پوتین از هریس و تبریک سریع او به ترامپ این است که آنچه را سیاستمداران بر زبان جاری می‌کنند، لزوما همانی نیست که در سر دارند و به دنبالش هستند.

به همین خاطر زیاد هم نباید مواضع اعلامی سیاستمداران را جدی گرفت؛ به ویژه اگر مواضع اعمالی آن‌ها چیز دیگری باشد.

پوتین چهار سال قبل که هنوز جنگ اوکراین در کار نبود، ۴۰ روز بعد از پیروزی بایدن و آن هم طی بیانیه‌ای از جانب کرملین به او تبریک گفت. این تاخیر هم نشانی از ناخرسندی او از برد بایدن و باخت ترامپ و پرهیز از ناراحت کردن او بود.

اما حالا یک روز نگذشته، پیروزی ترامپ را سریعا تبریک گفت که جدا از ابراز خرسندی نسبت به بازگشت او به قدرت، بیانگر شناخت دقیق پوتین از روان ترامپ و اثر چنین پیامی بر او و نگاهش به روسیه و تقویت رویکردش برای پایان جنگ اوکراین است.

واقعیت این است که این جنگ هر چند در طول نزدیک به سه سال خود تحولات زیادی را پشت سر گذاشته و میدان جنگ روزی به نفع اوکراین و چند روز به نفع روسیه بوده و اخیرا هم پیشروی‌های قابل توجهی داشته، اما در کل به جنگی فرسایشی برای مسکو تبدیل شده که مدام اقتصاد و توان نظامی روسیه را بدون پیروزی راهبردی به تحلیل می‌برد.

از این رو کرملین به دنبال پایان این جنگ و رفع تحریم‌هاست و بازگشت ترامپ به قدرت در سایه مواضع روسیه‌پسندش در قبال این جنگ و دوستی پیدا و پنهانش با پوتین را واجد منفعت بزرگی می‌داند.

L🔗

07 Nov, 19:40


🔵ترامپ میان دو داماد یهودی و عرب!

✍️صابر گل عنبری

در گوشه و کنار جهان بحث‌ و جدل پیرامون سیاست احتمالی ترامپ بسیار داغ و گسترده و در خاورمیانه داغ‌تر است.

در ایران غالبا تصویری «آخر‌الزمانی» و سرسختانه ‌تر از قبل از سیاست او ارائه می‌شود.

در اسرائیل نیز در حالی که خیلی‌ها با پیروزی ترامپ سر از پا نشناختند؛ اما از دیروز نوعی «نااطمینانی» و «نگرانی» از سیاست‌ های او در دور دوم ریاست جمهوری پدیدار شده است.

این نااطمینانی به سخنرانی ترامپ پس از پیروزی و وعده‌های او به جامعه عرب و مسلمان آمریکا بر می‌گردد.

ترامپ در سخنرانی خود نه از یهودیان (به علت رای اکثریت آن‌ها به هریس) نام برد و‌ نه از گروگان‌ ها و در مقابل با نام بردن از عرب‌ها و مسلمانان قدردانی و بر پرهیز از جنگ و توقف جنگ‌ ها تاکید کرد.

دفنا لئیل تحلیل‌گر کانال ۱۲ اسرائیل با نگرانی سخنان ترامپ را تفسیر کرده و می‌گوید که اسرائیلی‌ها با وجود ترجیح او بر هریس اما نسبت به سیاست آتی او مطمئن نیستند.

لئیل توضیح می‌دهد که اولویت ترامپ اقتصاد و مرزهاست و تاکیدش بر پرهیز از جنگ، واکنشی به انتظارات اسرائیل برای بمباران تاسیسات ایران است.

اوفر حدادر دیگر تحلیل‌گر اسرائیلی نیز نگران نومیدی ترامپ از یهودیان آمریکا و تاثیر آن بر موضعش در قبال اسرائیل است و ضمن اشاره به محتوای سخنرانی ترامپ معتقد است که سیاست خارجی او در دور دوم ممکن است متفاوت باشد.

ترامپ از حیث اعتقادی یک پرسبیتری (از شاخه‌های پروتستان) است و اوانجلیست (صهیونیسم مسیحی با نگاه آخرالزمانی) نیست. حتی برخی یهودیان آمریکا هم نگران رگه‌ های نژادپرستی و هویت‌طلبی ترامپ و هواداران سفید پوستش هستند.

از لحاظ اعتقادی، بایدن به صهیونیسم باورمندتر و چند بار خود را «یک صهیونیست» نامیده است؛ اما ارتباط ترامپ با صهیونیسم و اسرائیل بیشتر محصول پیوند منفعتی مستحکم با اوانجلیست‌ های شدیدا طرفدار اسرائیل و شبکه نفوذ مالی و رسانه‌ای اسرائیل است که او را احاطه کرده‌اند. این مسیحیان در آمریکا نیز جمعیت پرشماری دارند و پایگاه بزرگ رای‌دهنده به ترامپ را تشکیل می‌دهند.

در واقع سیاست‌ها و اقدامات «بی‌سابقه» آمریکا در دوره قبلی ترامپ همچون انتقال سفارت به قدس، توافق ابراهیم در منطقه و حتی فشار حداکثری یه ایران مولود همین پیوند و وعده‌های ترامپ به اوانجلیست‌ها و همچنین تاثیر چشمگیر داماد یهودی‌اش جرد کوشنر بود که ارتباط نزدیکی با مسیحیان انجیلی، نتانیاهو و راستگرایان در اسرائیل دارد. در کنار این دو عامل، خود شخصیت خاص و خودشیفته ترامپ برای انجام کارهای «خارق العاده» و «بی‌سابقه» نقش بسیار مهمی در چنین تصمیماتی داشته و خواهد داشت.

اما اکنون این نگرانی در اسرائیل وجود دارد که ترامپ چون دور دوم ریاست جمهوری‌اش است و به آرای اوانجلیست‌ ها نیاز ندارد، ممکن است که متفاوت از دوره قبلی ظاهر شود. در این زمینه هم به دلخوری او از یهودیان آمریکا، وعده‌هایش به رای‌دهندگان عرب و مسلمان برای پایان جنگ اشاره می‌کنند.

نقش اقلیت‌های نژادی و مذهبی در آمریکا از جمله مسلمانان در ایالت‌ های چرخشی بسیار مهم است.

اقلیت عرب و مسلمان در این انتخابات نومید از سیاست ‌های اسرائیلیِ ترامپ در دور قبلی و حمایت دولت بایدن از اسرائیل در این جنگ از هر دو رویگردان بودند؛ اما وعده‌های ترامپ برای پایان جنگ غزه و لبنان و مسعد بولس تاجر و پدر داماد لبنانی ترامپ نقش مهمی در تغییر نظر بخش بزرگی از آن‌ها در هفته‌های نزدیک به انتخابات در ایالت‌ های چرخشی به ویژه میشیگان و جورجیا داشت.

در این خصوص برخی فعالان عرب و مسلمان آمریکا می‌گویند از هر دو نومیدند، اما امیدی بیمناک دارند که ترامپ شاید نتانیاهو را مجبور به پایان دادن به جنگ کند.

ناگفته هم نماند که ترامپ در عین این که چندین بار خواستار پایان جنگ شده است، اما هریس را نیز به بستن دست اسرائیل از طریق فشار برای آتش‌بس متهم می‌کرد.

همین تناقض و سیاست‌ های قبلی او جای خوش‌ بینی زیادی میان حامیان فلسطین و مخالفان جنگ علی‌رغم برخی امیدها به وعده‌اش باقی نگذاشته است. همچنین مشخص نیست به وعده‌اش عمل کند و اگر هم بخواهد اجرایی کند چگونه؟ فشار بر نتانیاهو یا شیوه اسرائیلی؟

اما در عین حال نیز چنان که شرحش رفت، برخی در اسرائیل نگران ترامپی متفاوت در چهار سال آینده هستند.

این نگاه‌های متناقض هم به علت شخصیت پیچیده و پیش‌بینی‌ناپذیر ترامپ است که دوستانش را نیز احیانا نگران می‌کند. همین شخصیت ترامپ را در قامت رئیس جمهوری فراساختار و متفاوت از پیشینیان خود ساخته است.

اکنون باید دید ترامپ در دوره جدید مثل قبل حتی بیشتر به سمت اوانجلیست‌ها و داماد یهودی‌اش غش خواهد کرد یا این بار تا حدودی هوای داماد لبنانی‌اش و وعده‌هایش به اقلیت عرب و مسلمان را خواهد داشت و خودشیفتگی خود را این بار برای توقف جنگ به کار خواهد بست.

L🔗

07 Nov, 16:26


🔵از دغدغه های مردم ؛ ببخشید ۵ میلیون تومان دارید به من قرض  بدید؟

محمدباقر تاج الدین

دغدغه های مردم آن چنان به سطح نازلی  رسیده که  برخی از آن ها  که از قضا تعدادشان کم هم نیست حالا برای گذران امور معمولی زندگی شان هم دچار عجز و ناتوانی شده اند.

شب گذشته یکی از آشنایان به من تلفن کرد که اگر ممکن است مبلغ ۵ میلیون تومان قرض بدهید که بتوانم بچه ام را ببرم بیمارستان چون هیچ پولی ندارم!!!
یا دیگری تلفن می کند که برای پول رهن خانه ای کوچک نیازمند مبلغی پول هستم که توان وام گرفتن و پرداخت اقساط ماهانه را ندارم!!

این دغدغه ها چیز کمی نیستند و بسیار باید آن ها را جدی گرفت چون نشانه های فقیرتر شدن و بلکه فلاکت زده تر شدن کسر قابل توجهی از شهروندان را با خود دارند.

بماند که هر روز در خیابان ها و متروها و اتوبوس ها و بلکه تمام مکان های عمومی شهر  با بسیاری از افرادی روبرو می شویم که تقاضای کمک دارند و برخی از آن ها فقط برای سیر کردن شکم شان تقاضای چنین کمک هایی را دارند.
ممکن است گفته شود که برخی از این افراد به دروغ خود را در قالب افراد فقیر و بی چیز در می آورند تا از این راه مردم را به اصطلاح سرکیسه کنند. احتمال دارد که این گونه باشد اما بحث اصلی بر سر این است که اولا تمام این ها را نمی توان گفت که لزوماً دروغ می گویند و دوم این که ما خودمان در بین اطرافیان و آشنایان تعداد به نسبت زیادی از چنین افراد  درمانده و فقیری را داریم که حقیقتاً برای گذران یک زندگی معمولی دچار مشکلات و دشواری های فراوانی  هستند!!

این در حالی است که در همین جامعه  دغدغۀ برخی دیگر از شهروندانی که در طبقۀ بالای جامعه قرار دارند این است که برای مثال  جشن تولد فرزندشان را در  خارج از کشور  برگزار کنند یا نه؟ یا غذا را از کدام رستوران لاکچری شهر سفارش بدهند و یا این که در ویلای لاکچری خود چه جشن ها و پارتی های برگزار کنند!!!

شهروندی را می بینیم که برای ۵ میلیون تومان دچار درماندگی است و شهروندی دیگر در عرض یک دقیقه شاید ۵ میلیون تومان را چونان آب خوردن خرج می کند!!!

بازنشسته ای که مثلا مبلغ ۷ میلیون تومان درآمد ماهانه دارد تصور کنید که چگونه باید زندگی خود را سامان دهد؟ این بازنشسته حتی توان پرداخت پول خورد و خوراک  را هم نخواهد داشت چه رسد به سایر هزینه های ضروری زندگی!!!

L🔗

29 Oct, 16:57


🔵تله مالیاتی

✍️دکتر محمدرضا منجذب

بر مبنای مصوبه قانونی، شناسایی و دسترسی به حساب های بانکی اشخاص، ملاک مالیات ستانی در سال های آتی خواهد بود. سوال اینست که آیا بواقع افراد در تله مالیاتی گرفتار خواهند شد یا دولت و سازمان مالیاتی؟ آثار احتمالی اجرای این مصوبه چیست؟

برای پاسخ به سوال مزبور می توان از دو منظر وارد بحث شد. اول موضوعات مربوط به مودیان مالیاتی و دوم سازمان مالیاتی و دولت.

از بعد اول چنین نوع سیستم شناسایی مالیات چند ویژگی را دارا است:

اگر میزان ماهانه تراکنش و تعداد آن از رقم و دفعاتی بالاتر باشد (مثلا سی و پنج میلیون و صد بار)، فرد مشمول مالیات است و باید پاسخگو باشد. اولا در اینجا ملاک میزان تراکنش هست و نه سود فرد، ثانیا فرد باید پاسخگو باشد و بنوعی در تله مالیاتی افتاده است. در اینصورت همه صاحبان حساب در مظان اتهام فرار مالیاتی هستند. این رویکرد بلحاظ روانشناسی دچار اشکال است و آثار مخربی بر ارتباط میان شهروندان و سازمان مالیاتی ایجاد می کند.

نکته بعدی ایجاد و ابداع راههای جدید فرار مالیاتی است، که ممکن است به مخیله شهروندان تداعی گردد و اجرا گردد. وقتی تله مالیاتی بحساب های ریالی و بانکی اصابت می نماید، احتمال دارد افراد بدنبال انجام معاملات خود با هر پول دیگر و شبه پول در دسترس باشند، و این خطری بالقوه برای اقتصاد ملی خواهد بود. تقاضای پول های کاغذی همچون دلار، یورو و امثال آن افزایش می یابد. همچنین افزایش تقاضا برای رمز ارزها، طلا، سکه و ... افزایش می یابد. مبادلات می تواند بصورت پایاپای و کالا به کالا و ... صورت پذیرد. افزایش تقاضا برای چنین مواردی باعث افزایش قیمت آنها می گردد. و این خود انتظارات تورمی را افزایش می دهد.

نکته بعدی، تعطیلی کار و کسب های جدیدی هست که تازه به نقطه سربه سر رسیده اند. چون مبنا تراکنش بانکی هست، و با اعمال مالیات وارد ضرر می شوند. هم چنین کسب و کارهای کوچک.

نکته بعدی تعطیلی یک سری مشاغل و تبدیل آن به اقتصاد زیرزمینی و غیر قابل دسترس در حساب های بانکی.

نکته بعدی، اگر کسی بیشتر از درآمد اعلام شده خود درآمد بیشتری کسب کرده باشد و اعلام نکرده باشد و امور مالیاتی به آن پی ببرد نوعی از پولشویی است که با جریمه و دریافت و مجازات مالیاتی روبرو خواهند بود. در حالیکه در کلیه کشور های جهان محور اقتصاد یک کشور از نظر مالی در اختیار بانک مرکزی بی طرف است.

با این اوصاف امکان دارد به مرور حتی پایه های مالیاتی کاهش یابد و اقتصاد ایران وارد بخش نزولی منحنی لافر گردد.

حال باید دید آیا مودیان در تله مالیاتی گیر می افتند یا دولت؟ کدامیک؟

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎

L🔗

29 Oct, 15:57


🔵چین و روسیه و چرایی یک بی‌طرفی!

✍️صابر گل عنبری

موضع آمریکا و اروپا در قبال جنگ غزه و لبنان و تنش نظامی ایران و اسرائیل بر کسی پوشیده نیست و با اختلافاتی تقریبا در یک راستاست.

انتظاری از آمریکا به دلیل ماهیت روابط ایران و آمریکا مبتنی بر خصومت و تنش مستمر 45 ساله و نیز جنس روابط ایدئولوژیک و این‌همانی با اسرائیل نیست. با اروپا هم با قدری تفاوت مساله همین گونه است.

اما داستان چین و روسیه متفاوت است و علت آن هم انتظارات دیگری است که با خلق تصویری «دوستانه» و «راهبردی» از روابط با این دو قدرت در ایران ایجاد شده است.

اما موضع چین و روسیه در تنش نظامی ایران و اسرائیل با این انتظارات هم‌خوانی ندارد. این موضع عملا بی‌طرفی بوده و همین خود هم بیشتر برای تل‌آویو واجد منفعت‌ است.

در نشست اضطراری دیشب شورای امنیت، روسیه حمله را محکوم نکرد و فقط آن را غیر مسئولانه خواند. اما نماینده چین آن را به این طریق محکوم کرد که مستقیم نگفت حمله اسرائیل را محکوم می‌کنیم؛ بلکه بیان داشت که هر گونه نقض حاکمیت و تمامیت ارضی ایران را محکوم می‌کنیم.

هر دو نسبت به اعمال اسرائیل در غزه، لبنان و منطقه ابزار نگرانی کردند. نماینده روسیه انتقاداتی را هم به اسرائیل وارد کرد که البته آن هم بیشتر از دریچه تنش و مچ‌گیری آمریکا بود.

اما این رفتار چین و روسیه معطوف به یکی از دو دلیل است؛ یا آن‌ها به الزامات روابط «راهبردی» خود با ایران تن نمی‌دهند یا این که اساسا تصویر ایجاد شده از این روابط در داخل ایران اشتباه است. به نظرم دومی صحیح‌تر است.

در کنار آن نیز اساسا شناختی درست از سیاست خاورمیانه‌ای این دو بازیگر وجود ندارد و بدون فهم مناسبات قدر‌ت‌های خارجی در منطقه هم نمی‌توان خود مسائل منطقه و پیچیدگی‌های آن‌ها را درک کرد.

معطوف به شناخت سیاست چین و روسیه در خاورمیانه و روابط‌شان با اسرائیل، قبلا هم عرض شده که دو کشور در قضایای منطقه‌ای با طرفیت اسرائیل هیچ موضع عملی علیه آن نخواهند گرفت.

البته نباید مغفول گذاشت که هر کشور و قدرتی حق دارد که کنشگری خود را مطابق منافعش تنظیم کند و از این منظر خرده‌ای بر موضع کنونی چین و روسیه در قبال مناقشه جاری در منطقه نیست؛ اما مشکل در فهم نادرست سیاست خاورمیانه‌ای این دو قدرت، نوع تنش و رقابت آن‌ها با آمریکا و تسری دادن اشتباهی آن به منازعه با اسرائیل است.

یادم هست که بعد از آشتی ایران و عربستان در پکن چه تحلیل‌های عجیب و غریبی درباره نقش چین که نشد! از جمله این که می‌خواهد جای آمریکا را در منطقه بگیرد و علیه اسرائیل اقدام کند و غیره.

در حالی که چین سرش در کار خودش است و در قضایای خاورمیانه رویکرد محافظه‌کارانه دارد. ظاهرا هم نگرانی خاصی بابت تاثیر تنش کنونی بر منافع خود در خاورمیانه ندارد؛ اگر هم نگرانی داشته باشد مادام که طرف مقابل اسرائیل و آمریکاست، بروز نمی‌دهد و وارد چالش نمی‌شود.

اگر هم در آینده مسیر تامین انرژی از خلیج فارس ناامن شود، احتمالا چینی‌های دوراندیش از هم اکنون جایگزین مناسبی در صورت بالا گرفتن تنش‌ها پیدا کرده‌اند؛ یعنی روسیه! با وقوع چنین تنش و جنگی در منطقه براحتی نفت روسیه اهمیت فوق راهبردی پیدا می‌کند و قیمتش هم سر به فلک خواهد کشید و کرملین به سهولت بخش بزرگی از هزینه‌های جنگ اوکراین را جبران خواهد کرد.

البته این منفعت بدان معنا نیست که روسیه به دنبال جنگی بزرگ در خاورمیانه است. ولو چنین منفعتی هم در کار نباشد، مادام که یک طرف مساله اسرائیل باشد، نه چین و نه روسیه ورود جدی نمی‌کنند و همین بی‌طرفی و بی‌تفاوتی در تنش کنونی بیشتر در عمل به سود اسرائیل است که نه فقط در شرق و غرب هیچ قدرتی جلودارش نیست؛ بلکه همراهی مستقیم و غیرمستقیم هم دارند.

اینجا ذکر این نکته هم بد نیست که مدتی است که گفته می‌شود توافق همکاری جامع ایران و روسیه آماده امضاست، اما چرا امضا نمی‌شود؟ به نظرم علت تعلل روسیه جدا از نقش لابی یهودی در این کشور، انتظار برای روشن شدن نتایج انتخابات آمریکاست که اگر نامزد دلخواه پوتین یعنی ترامپ برنده شود، احتمال امضای آن کم است و بیشتر تعلل خواهد کرد و اگر هریس برنده شود، به احتمال زیاد امضا شود، اما باز بعید است که لابی یهودی اجازه دهد بندهای مهم آن عملیاتی شود.

برای شناخت بهتر سیاست روسیه در منطقه خالی از لطف نیست که به سخنان یک مقام روس در دیدار اخیر هیئت حماس به مسکو اشاره شود. این مقام روس در یک کلام گفته بود که ما متحد شما نیستیم و دوست اسرائیل هستیم.

روسیه تا جایی به الزامات این دوستی پایبند است که به خاطر آن و قولی که به اسرائیل داده است، حاضر نیست کوچک‌ترین آسیبی به زلنسکی به دلیل بهودی بودن برساند؛ در حالی که با کشورش در جنگی سرنوشت‌ساز است!
حال چطور انتظار می‌رود با ایران علیه خود اسرائیل همکاری ‌کند؟!

L🔗

29 Oct, 08:24


🔵برو به شاه بگو كسی از توپ خالی شما نمی ترسد!

✍️علی مرادی مراغه ای

آقانجفی یکی از دشمنان سرسخت مشروطه ایران بود و امروز زادروز اوست.

قبل از مشروطه، مال و جان مردم اصفهان و حوالی آن در دست دو نفر یعنی: ظل السلطان (پسر ناصرالدین شاه حاکم اصفهان) و شیخ محمدتقی آقانجفی بود، همان روحانی ثروتمند، متنفذ و ضد مشروطه که گویند کتاب مثنوی معنوی را با چنگگ برمیداشت و در بخاری می انداخت تا دستش نجس نگردد!.
این دو نفر، چنان به هم نزدیک بودند که «ظل السلطان، شیخ آقانجفی را حضورا و غیابا اخوی خطاب میکرد»
مقدمه ای بر جامعه شناسی اصفهان، انصاری ص۴۸

جالب اینجاست که پس از انقلاب مشروطه، مردم اصفهان از دست ظلم و تعدی ظل السلطان و آقانجفی در ۸محرم ۱۳۲۵ه به وکلای آذربایجان در مجلس اول متظلم شدند.
اسناد مشروطیت، ایرج افشار ص۳۴۶

این دو نفر، اصفهان را باهم می خوردند اما برخی مواقع، میانه شان شکرآب می شد، یکبار نجفی از ظل السلطان کاری خواست اما ظل السلطان گفت «من این کار را برای تو نخواهم کرد اگر قانع نمی شوی می توانی به شاه بابام بنویسی تا مرا از حکومت اصفهان عزل کند»
آقانجفی هم در جواب گفته بود: «چرا بنویسم شاه بابات ترا بردارد، مینویسم به امپراطور روس که شاه بابات را معزول کند»!

البته آقانجفی برای ناصرالدین شاه نیز تره خرد نمی کرد او ماهى دو ۳ هزار تومان به طلاب و فقرا شهريه می ‏داد.
روزنامه خاطرات عين‏ السلطنه ج‏۲ص۱۴۵۷

«بعنوان اجراء حد درباره مرتدين در اصفهان اسباب زحمت زياد براى دولت شد»
چهل سال تاريخ ايران ج‏۲ص ۷۷۳

ثروتش به كرورها مى ‏رسيد و مالیات نمی پرداخت هر وقت هم او را به تهران احضار می کردند نمی رفت، او «در اصفهان قريب پنجاه ۶۰ نفر از بابيه را شكم دریده و سر ‏بریده بود»!
روزنامه خاطرات عين‏ السلطنة...ج‏۲ص۱۶۱۶

یکبار شورشی در اصفهان رخ داد و به كشته شدن تعدادی از مردم به دست حاكم شهر انجاميد، حاكم در گزارش خود به ناصرالدين شاه، شيخ آقانجفی را عامل تحريك مردم دانست. شاه او را به تهران احضار كرد. اما آقانجفی به احضار شاه وقعی ننهاد. روحانيون درباری به تكاپو افتادند كه سر و ته قضيه را به نحوی فيصله دهند تا نه سيخ بسوزد و نه كباب. امام جمعه، داماد شاه و آقا سيدعلی اكبر تفرشی و چند تن ديگر از علمای تهران، كوشيدند چنين وانمود كنند كه به خواهش علما، ناصرالدين شاه از پافشاری در احضار اهانت ‌آميز آقانجفی خودداری كرده و از آقانجفی هم خواستند كه به قصد زيارت مشهد حركت كند و ضمن اقامت چند روزه در تهران، با شاه ملاقات نمايد. به اين ترتيب نه اهانتی به مقام روحانی آقانجفی وارد شود و نه امر شاه بلا اجرا بماند.

اما وقتی دو سمبل قدرتِ دینی و سیاسی در تهران با همديگر روبرو شدند، اختلاف شان نه تنها حل نشد بلكه عميق‌تر گشت:
«آقانجفی با استقبال مردم وارد تهران شد و به اصرار علما در قصر شمس‌العماره به ملاقات شاه رفت. عمدا يكی از ملاهای اصفهان را هم با خود برد تا به محض آمدن شاه با صدای بلند مشغول مباحثه فقهی شوند! شاه وارد شد و معتمدالدوله پيش دويد و ورود «اعليحضرت قدر قدرت» را اعلام داشت...
اما آقانجفی به بهانه اينكه با تشريفات دربار آشنايی ندارد به روی خود نياورد، شاه نزديك شد ناگهان آقانجفي سر بلند كرد و بالهجه اصفهانی گفت:
«شاه شوماييد؟ سلام»!.
شاه از اين توهين عمدی برآشفته و غضبناك در حالیكه تهديد های سخت می نمود از تالار خارج شد. غضبِ شاه، اتابك و رجال درباری را سخت به وحشت انداخت، آقانجفی هم برخاست و عصا زنان راه خود را گرفت كه برود،

صدراعظم با رنگ پريده پيش دويده و گفت:
آقا چرا اينطور رفتار فرموديد؟
امروز جان و مال تمام مملكت در اختيار اعليحضرت است.
جان خودتان و ما را به خطر انداخته‌ايد.


آقانجفی در حاليكه به در خروجی قصر نزديك شده بود ناگهان در هشتی بزرگ شمس‌ العماره چشمش به توپی كه در آنجا كار گذاشته بودند افتاد. «بدون توجه به تهديدها و تشويش‌ های صدراعظم با لحن تمسخرآلودی گفت:
‌آقای صدراعظم‌باشی! اين «دروازه» چی است؟
صدراعظم جواب داد توپ.
پرسید توپ چی است؟ از همان هايی كه بچه‌ها بازی می كنند؟
صدراعظم پاسخ داد خير! اين توپی است كه در آن باروت می ريزند و آتش می كنند.
آقانجفی پرسید: باروت چه چيز است؟ در قرآن فقط هاروت و ماروت هست ولی حرفی از باروت نيست. صدراعظم پاسخ داد كه باروت دانه‌ های سياهی است كه وقتی آتش به آن برسد منفجر می شود.
آقانجفی پرسید: وقتی توپ آتش گرفت چطور میشود؟
جواب داد اگر گلوله‌اش به هركسی برسد قطعه ‌قطعه خواهد شد.
آقانجفی پيش رفت و جلوی توپ ايستاد و گفت آقای صدراعظم ‌باشی! بفرماييد توپ دربرود و مرا قطعه‌ قطعه كند!
اتابك گفت اين توپ خالی است و حالا در نمی رود.
آقانجفی نگاه تمسخرآلودی به صدراعظم انداخت و در جواب تهديدها گفت: «برو به شاه بگو كسی از توپ خالی شما نمی ترسد.»!

L🔗

29 Oct, 05:53


🔵ایران، اسرائیل و سؤالات سرنوشت‌ساز

✍️محمد فاضلی

به نظرم تنش‌ها و حملات نظامی چند ماه گذشته ایران و اسرائیل به یکدیگر را می‌توان از زاویه گزاره‌های زیر دید و بر اساس آن‌ها نتیجه‌ گیری کرد. مهم‌تر، دو سؤالی است که در انتهای این متن طرح می‌کنم.

۱. ایران و اسرائیل داشتن اراده و توانایی حمله به یکدگر و ضربه زدن را نشان داده‌اند. هر دو طرف می‌دانند که توانایی ضربه زدن دارند، و هم ضربه‌ پذیر هستند.

۲. ایران به دنبال بازدارندگی است، و با ترکیبی از قدرت نظامی و دیپلماسی فعال (از جمله سفرهای متعدد عباس عراقچی) به دنبال ایجاد بازدارندگی بوده است.

۳. ایران، علی‌رغم آن‌که با حمله محدود اسرائیل مواجه شده اما چند دست‌آورد مهم و ارزشمند داشته است:

۱. خاک اسرائیل را هدف قرار داده بدون آن‌که با حمله متقابل و مستقیم آمریکا، مهم‌ترین حامی اسرائیل، مواجه شود. دور نگه داشتن آمریکا از درگیری مستقیم، دست‌آورد مهمی است.

۲.با دیپلماسی فعال، یکی از بزرگ‌ترین حمایت‌های دیپلماتیک بین‌المللی از ایران (در قالب محکوم کردن حمله اسرائیل توسط کشورهای مختلف) را رقم زده است.

۳. انسجام اجتماعی کشور تقویت شده است. ترکیب قدرت نظامی و راهبرد دیپلماتیک در مسیر دور نگه داشتن ایران از جنگ ویرانگر، سطح اعتماد به عقلانیت را افزایش داده است.

چهار. ایران گزینه پاسخ نظامی را از مجموعه ابزارهای خود حذف نکرده و تهدید به کاربرد آن را حفظ کرده است. اراده داشتن برای استفاده از آن‌را هم قبلاً نشان داده است. قدرت نظامی‌ای که بدون استفاده از آن، مانع و بازدارندگی ایجاد کند، کارآمدتر است.

پنج. ایران، با ترکیب قدرت نظامی و دیپلماسی، امنیت خط قرمزهای خود (تأسیسات هسته‌ای، زیرساخت‌های نفت و انرژی و اقتصادی، و جان مقامات و شهروندان غیرنظامی) را حفظ کرده است. این در خاورمیانه بی‌‌ثبات دست‌آورد بزرگی است.

شش. هیچ گزینه‌ای روی میز نیست که با گذشت زمان، استفاده از آن ناممکن باشد. همه گزینه‌ ها از جمله کاربرد توان موشکی برای حمله، در آینده و در صورت تشدید تنش یا اقدام اسرائیل فراتر از آن‌چه تاکنون انجام داده، در دسترس هستند.

هفت. ایران، اهمیت داشتن قدرت نظامی را در فضای اجتماعی و سیاسی داخلی، نشان داده و تثبیت کرده است.

جمع‌بندی
صرف‌ نظر از مسیر طی‌شده در سیاست ایران در چهار دهه گذشته، و وضعیت خاورمیانه در هشت دهه گذشته؛ ایران در یک سال گذشته (بعد از ۷ اکتبر) با منطقی ژئوپلتیک، بر اساس منفعتِ ملیِ دور نگه داشتن کشور از جنگی ویرانگر عمل کرده است.

ترکیب
۱. دور ماندن از جنگ ویرانگر

۲. نشان دادن اراده به کاربست قدرت نظامی در صورت ضرورت

۳. استفاده مؤثر از دیپلماسی

۴. نشان دادن چهره بازیگری معقول و دلمشغول امنیت خود

دست ‌آورد مهمی است.
رهبران سیاسی، نظامیان و دیپلمات‌ های ایرانی در این مسیر، موفق عمل کرده‌اند. هیچ ضرورتی برای تضعیف این دست ‌آوردها از طریق تشدید تنش وجود ندارد. بهتر است به این بیندیشیم که چگونه می‌توان این وضعیت جدید را به سکویی برای تأمین امنیت‌وتوسعه تبدیل کرد. چگونه می‌توان این وضعیت را به راهبرد، سیاست و اقدام مؤثر بر بهبود زندگی ایرانیان تبدیل کرد؟

همه چیز در نهایت باید دست‌ آوردهای کوتاه‌ مدت، میان ‌مدت و بلندمدت برای بهبود زندگی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایرانیان داشته باشد. رهبران، نظامیان و دیپلمات‌ها چگونه می‌توانند با اولویت دادن به مردم، مطابق با مصالح و منافع ملی، این وضعیت تنش‌آلود را به ثبات توسعه‌زا و حل مسأله تبدیل کنند؟

و دست آخر، دو سؤال مهم:
یک. پیام حکومت ایران، رو به مردمش، درباره این وضعیت، مسیر تاریخی طی‌شده تا این وضعیت، و از این وضعیت رو به آینده، چیست؟

دو. پیام ایران درباره خودش، رو به جهان، درباره مسیر تاریخی طی‌شده تا این وضعیت، و از این وضعیت رو به آینده، چیست؟

سرنوشت ایران را نه تعجیل در کاربست قدرت نظامی، یا حتی دیپلماسی، بلکه نوع و کیفیت پاسخ این دو سؤال می‌سازد.

L🔗

29 Oct, 03:40


🔵مسئله ما در درجه اول، نه ترامپ است و نه هریس

✍️عباس عبدی

در راســتای تحلیل تأثیر انتخابات آمریکا بر سیاســت خارجی مســعود پزشــکیان، عباس عبدی در گفت وگویی با «شــرق»، تحلیل خود را با تشــبیه فضای سیاست داخلی و خارجی ایران به مسابقات ورزشی پیش می برد و پیرو آن باور دارد:
«هنگامی که می خواهیم با تیم دیگری مســابقه دهیم، در درجه اول باید خودمان خوب بازی کنیم و بهتریــن ترکیب، مربی و تاکتیک را به کار بگیریم. در مرحله بعد بدمان نمی آید که بازیکنان خوب آنان غایب باشــند یا تیمشان اختلاف های داخلی و مدیریتی داشــته باشد. در هر حال، میان ایــن دو حالت بایــد تمام تأکید خود را بــر بهبود وضعیت تیم خودی گذاشت، ســپس طراحی نحوه مواجهه با تیم مقابل».

با چنین قرائتــی، این روزنامه نگار تأکید دارد:
«اگر این گونه نگاه کنیم، مســئله مــا در درجه اول، نه ترامپ اســت و نه هریس. مســئله ما داخلی است»؛ چرا که از منظر عبدی، «هنوز وفاقی، نه در سطح ساختار سیاسی و نه با جامعه شکل نگرفته است. بنابرایــن هر کدام از آن دو (ترامپ/ هریس) که بیایند، به دنبال مقابله با ایران و کســب حداکثر امتیاز هستند»

در مجموع این فعال سیاســی نتیجه می گیرد:
«اگر در داخل ضعیف باشــیم، آمریکایی هــا هرگونه که بتوانند مقابله می کنند و اگر نه، تفاهم را ترجیح خواهند داد».

عبدی، ذیل بازتبیین گفته ‌های پیشــین خود دربــاره برجام و دولت روحانی که عنوان کرده بود
«پیش از هر مذاکره ای، باید فضای داخل را مســاعد کرد»

و طرح این پرســش که آیا درباره دولت پزشــکیان هم گزاره مذکور صدق می کند یا برعکس باید با دیپلماســی بــه فکر تلطیف و تعدیل در داخــل بــود؟
ضمن آنکه فضــای کنونی منطقــه و جهان متفاوت از سال ۹۲ است، صرفا به بیان این جمله اکتفا می کند که

«معنای وفاق همین اســت کــه باید در داخل حکومت و با مردم دربــاره موضوع روابط خارجی نوعی وفاق پیش آید و بر همین اساس نیز تداوم یابد. اگر بخواهیم روابط خارجی را به چماق در داخل تبدیل کنیم، به سرنوشــت برجام دچار خواهیم شــد».

عبدی در پاسخ به پرسش دیگری ناظر بر تحولات یک ســال اخیر خاورمیانه که سایه جنگ ایران و اســرائیل هم بر آن ســنگینی می کند و اینکه در کل روی کار آمدن ترامپ یا هریس چه ســمت و ســویی به تنش تهران و تل آویو می دهد و آیا هریس به آتش بس می اندیشــد و ترامپ درصــدد دامن زدن به بحران خواهد بود یا روند دیگری شــکل خواهد گرفت؟ بر «عدم قطعیت» تمرکز دارد و تصریح می کند:
«من نمی‌دانم چگونه یک ایرانی در ســطح من می تواند به این پرسش بسیار تخصصی پاسخ دهد؟ همه پاســخ‌ها در حد آخرین مطلبی اســت که از یک جا خوانده یا شنیده شــده است. از این حیث، کســانی که در ایران بتوانند تا این حد تخصصی در باره تحولات آمریکا یا کشــوری مشابه نظر دهند، خیلی کم هستند»

L🔗

28 Oct, 17:40


🔵چرخش نگاه‌ها به ایران؛ چه می‌شود؟

✍️صابر گل عنبری

طی یک ماه گذشته بعد از حمله موشکی ایران، برای پاسخ نگاه‌ها به سمت اسرائیل بود؛ اما پس از واکنش تل‌آویو دوباره نگاه‌ها به سمت ایران چرخیده است. خاصیت حملات رفت و برگشتی همین است و نگاه‌ها مدام بین طرف‌ های درگیر جابجا می‌شود.

پس از حمله اسرائیل تصویر اولیه در مقایسه با تصویر برساخته از تهدیدها ضعیف بود و همچنان تصویر "وعده صادق 2" بر آن چیرگی داشت و همین امر هم در کنار محدود بودن حمله به اهداف نظامی نارضایتی‌هایی را در خود اسرائیل به دنبال داشت.

اما رفته رفته در دو روز اخیر با گزارش رسانه‌ های آمریکایی درباره نتایج حمله اسرائیل و حجم خسارت‌ ها تصویر آن فربه‌تر شد و تا حدودی هم از نارضایتی اپوزیسیون و راستگرایان اسرائیلی کاسته شد.

در این میان اما اظهار نظرهای ایران در فروکاست مستمر از حمله و نتایج آن و بازتاب آن تاکنون تاثیر خاصی بر تصویر جدیدِ در حالِ شکل‌گیری نداشته است، اما تهدیدهای ایران در دو روز اخیر مورد توجه قرار گرفته و نگاه‌های ناظران و رسانه‌های جهان از جمله اسرائیلی و آمریکایی را به سمت ایران چرخانده و نوعی انتظار برای واکنش و پاسخ ایران ایجاد کرده است.

ایران پاسخ سریع و فوری نداده، اما اکنون پرسش این است که آیا واکنش نشان خواهد داد و در چه سطحی و چه زمانی؟

در مورد واکنش ایران هم هر چند برخی تحلیل ‌ها نظر به مواجهه تقلیل‌ گرایانه تهران بر عدم پاسخ بود، اما در یادداشتی درباره حمله اسرائیل بیان شد که ایران احتمالا نوعی پاسخ را ضروری بداند. اکنون هم این ضرورت احتمالا از نگاه تصمیم‌سازان ایران در سایه فربه شدن تصویر حمله در دو روز اخیر مضاعف شده است.

در کنار آن هم معمولا در چنین حملات پینگ‌پنگی، هر طرفی تلاش می‌کند که آخرین حمله و شلیک را انجام دهد و این مساله هم تا حدود زیادی معطوف به ادراک اهمیت تصویری نهایی است که در پایان درگیری شکل می‌گیرد.

با این شرح می‌توان گفت که طرف ایرانی تصمیم به پاسخ به حمله اسرائیل دارد، اما چه زمانی و در چه سطحی؟

در مورد زمان حمله انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پنجم نوامبر یعنی کمتر از ۱۰ روز آینده نقش یک متغیر دو وجهی در خصوص پاسخ ایران -چه در جهت تسریع چه تاخیر آن- ایفا می‌کند.

این انتخابات از یک جهت می‌تواند مشوق ایران برای پاسخ‌دهی قبل از پنجم نوامبر شود و آن را تسریع کند. از این منظر که احتمالا از نظر حکومت ایران درگیر شدن آمریکا با این انتخابات احتمال وقوع جنگ را بسیار کاهش می‌دهد و قبل از انتخابات را فرصتی بهتر برای آن بداند.

اما از منظر دیگر چنین پاسخی قبل از انتخابات می‌تواند شانس پیروزی ترامپ را افزایش دهد. این عامل می‌تواند مشوقی برای تاخیر حمله به پس از انتخابات آمریکا باشد. اما مساله اینجاست که اکنون هم شانس ترامپ بسیار بالاست و پیروزی او در انتخابات هم می‌تواند در نقش مانع عمل کند.

در این باره فارغ از نظرها و تحلیل‌های ناظران، باید دید نظام فکری حکومت ایران به عنوان طرف تصمیم‌گیر چه نظری دارد. نظرها تا حدودی متفاوت است؛ اما هسته سخت قدرت تمایز زیادی قائل نیست و می‌توان جمع‌بندی حکومت در این باره را در این گفته امروز دکتر ولایتی دید که «آنچه که آقای بایدن به آرامی می‌گوید آقای ترامپ فریاد می‌زند».

همچنین نوعی نگاه در برخی نهادها نیز وجود دارد، مبنی بر این که چه بسا با ترامپِ اهل معامله راحت‌تر بتوان تعامل کرد تا با دموکرات‌ها.

مخلص کلام درباره زمان پاسخ این که به نظر می‌رسد تمایل حکومت به انجام آن قبل از انتخابات آمریکا بیشتر است.

اما درباره شکل پاسخ هم می‌توان پیش بینی کرد که حکومت به احتمال زیاد به سطحی بیشتر از حمله «وعده صادق 2» می‌اندیشد؛ چنان که این حمله بزرگ‌تر از «وعده صادق 1» بود.

اما این وسط یک متغیر می‌تواند بر زمان و کیفیت پاسخ ایران اثرگذار باشد و آن هم مذاکرات آتش‌بس در منطقه است. این مذاکرات و دیپلماسی هم یکی دو روز قبل از حمله اسرائیل شروع شد و در همان زمان هم گفته شد که هدف از آن مدیریت و مهار تبعات حمله اسرائیل است.

با اين حال، چندان محتمل نیست که این مذاکرات در آینده نزدیک نتیجه خاصی داشته باشد، اما اگر پیشرفت چشمگیری در روزهای پیش‌رو از بیم تحولات غیر منتظره در منطقه داشته باشد، می‌تواند اثرگذار باشد.

اما در هر صورت، غافلگیری در پاسخ احتمالی ایران بیش از قبل واجد اهمیت فوق راهبردی است؛ از این جهت که با توجه به شکسته شدن تابوی حمله مستقیم اسرائیل، بعید نیست که اگر اطلاعات دقیقی مبنی بر زمان حمله ایران داشته باشد، چه بسا پیش‌ دستی و حمله کند. در یادداشت دیگری به دورنمای حملات رفت و برگشتی و واکنش بعدی اسرائیل می‌پردازم.

L🔗

28 Oct, 05:40


🔵به مناسبت هفتم آبان روز کوروش بزرگ

‏هفتم آبان، روز کورش بزرگ «بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی» بر ایرانیان گرامی باد. بر اساس رویدادنامۀ نَبونَئید (پادشاه بابِل) ۲۵۶۳ سال پیش در چنین روزی، کورش به بابِل درآمد، شاخه‌های سبز در پیش پایش گسترده شد و صلح بر شهر سایه گسترد.

کوروش بزرگ از قضا شخصی بود که ضمن ایجاد یک‌پارچگی سرزمینی، با رواداری و دگرپذیری تفاوت مردمان در باورها و آیین‌ها را به رسمیت شناخت و از همین رو سنگ بنای نخستین دولت ایران‌زمین را برمبنای وحدت در کثرت بنیاد نهاد.

این همان چیزی است که طی هزاران سال ایران رنگارنگ فرهنگی را شکل داده و در کمتر کشور دیگری چنین نمونه‌ای را می‌بینیم که ضمن تنوع فرهنگی و زبانی و برخی تفاوت‌ها در آداب و رسوم، اشتراکات و پیوندهای فرهنگی مردم آن‌چنان قوی باشد که هیچ‌گونه احساس بیگانگی میان مردمان یک کشور در شمال و جنوب و شرق و غرب نباشد.

در واقع از بذری که کوروش بزرگ کاشت جوانه‌ای برآمد که تا هزاران سال بعد و با وجود آشوب‌های گوناگون در این سرزمین نمایان‌گر بوده و به کار امروز ما هم می‌آید. بزرگ‌ داشت او نه به معنای رفتن و ماندن در گذشته که به معنای احضار این نماد و فراخوانی آن در امروز است؛ یعنی ما به عنوان ایرانیان بکوشیم ضمن احترام به میراث فرهنگی و تاریخی خود و در عین پاسبانی و تقویت همبستگی اجتماعی در کشور و پرهیز از دیوارکشی قومی و قبیله‌ای، به تنوع و تکثر فرهنگی، آیینی، اعتقادی و حقوق و آزادی‌های فردی نیز احترام بگذاریم و به دنبال ملی‌گرایی دموکراتیک در کشور باشیم.

از همین روست که توماس جفرسون، از پدران بنیانگذار آمریکا و نویسنده‌ اعلامیه استقلال این کشور از استعمار بریتانیا، به نوه‌ خود توصیه کرده بود که نخستین کتابی که پس از آموختن زبان یونانی بخواند «کوروش‌ نامه» باشد.

«کوروش‌ نامه» یا «تربیت کوروش» اثر گِزِنفُون (تاریخ‌نگار و فیلسوف اهل آتن) زندگی‌نامه بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی است. گزنفون در این کتاب شیوه پرورش، آموزش و زندگی کوروش بزرگ را نگاشته‌ است.

جفرسون در نامه‌ای دیگر به یک دوست ایتالیایی خود، درخواست ترجمه‌ای تازه از «کوروش‌ نامه» به زبان ایتالیایی می‌کند. وجود دست‌کم‌ ۴ چاپ مختلف از کوروش‌نامه‌ در کتابخانه شخصی جفرسون به ثبت رسیده است و جفرسون در یکی از آن‌ها با خط خود دست به مقایسه ترجمه دو نسخه از کتاب زده است. اما چرا کوروش و کوروش‌نامه در جهان فکری توماس جفرسون برای تأسیس آمریکایی سکولار و دموکرات جایگاهی ویژه داشت؟

پادشاهی او نمونه‌ای است از حکومت عادلانه بر توده کثیری از مردم از اقوام و ملل مختلف. تجربه کوروش هخامنشی در اتخاذ سیاست رواداری و عدم تحمیل باورها و عقاید خود -که در کوروش‌نامه منعکس است- الگویی را پیشاروی جفرسون گذاشت از حکومتی که در عین گستردگی پهنه خود و وجود بحران‌های پیش‌رو، آزادی عقاید را تضمین می‌کند. به نظر می‌رسید اگر کوروش موفق شده است در جهان باستان با آن درجه از توحش و وجود فرقه‌ های بدوی دینی که در نزاعی بی‌‌پایان با یکدیگر به سر می‌بردند، بی‌طرفی حکومت را در مقیاسی به گستردگی شاهنشاهی هخامنشی تضمین کند، این کار در جهان مدرن نیز قابل تکرار است. در زمان مکتوب کردن منشور آزادی مذهبی جفرسون، یعنی ۱۱۲ سال پیش از آنکه استوانه حقوق بشر کوروش از دل خاک بیرون آورده شود و محافل تاریخی از وجود لوحی متضمن احیای حقوق اقلیت‌های مذهبی در دوره‌ حکمرانی‌ او باخبر شوند، رواداری کوروش از طریق منابع یونانی و لاتین به دوران مدرن رسیده بود.
تاثیرپذیری توماس جفرسون از این وجه حکمرانی شماری از پادشاهان هخامنشی در یادداشت‌ هایی که وی بر حاشیه کتاب
«رساله در باب آداب و روح ملت‌ها» اثر ولتر، فیلسوف سیاسی عصر روشنگری در فرانسه نوشته است نیز به چشم می‌خورد و دیده می‌شود که عدم تحمیل دین رسمی و رواداری مذهبی داریوش یکم که در امتداد پادشاهی کوروش هخامنشی بوده نظر وی را جلب کرده است.

کوروش‌نامه که پس از تأثیر‌گذاری عمده در دنیای باستان (از جمله بر اسکندر مقدونی و ژولیوس سزار) به فراموشی سپرده شده بود، در دوره پسارنسانس و آغاز عصر روشنگری بار دیگر احیا شد و با ترجمه‌های جدید، الهام‌بخش فلاسفه سیاسی قرار گرفت.
از نیکولا ماکیاولی و ژان ژاک روسو تا بنجامین فرانکلین در فکر پس‌ زدن تفکر سیاسی قرون وسطی و ساخت بنای جامعه مدرن و شیوه حکومت‌داری صالح از نظام اخلاقی که گزنفون در کوروش‌نامه عرضه می‌کند تاثیر پذیرفتند.

در آمریکا علاوه بر جفرسون، جان آدامز (رییس‌جمهور دوم آمریکا) نیز به کوروش‌ نامه به دیده کتابی تعلیمی می‌نگریسته و پسر خود را در دوره مطالعه برای آمادگی حضور در مشاغل دولتی پیش از همه به خواندن کوروش‌ نامه گزنفون مکلف کرده است.

نیمه دوم یادداشت: پویا زارعی، پژوهشگر تاریخ دانشگاه سوربن پاریس، جمع آوری: اکانت فلات ایران
دیدار_نیوز

L🔗

27 Oct, 21:39


🔵شکاف و تحقیر جریان هوادار دولت پزشکیان با گفتمان وفاق

شاید کمتر کسی از هواداران و فعالان ستادی پزشکیان فکر میکرد که در آن روزهای انتخابات که پزشکیان دم از وفاق میزد، پس از تشکیل دولت اینگونه دچار احساس تحقیر و حقارت شوند .
فعال ستادی و هوادارانی که با تمرکز بر خطر وجود تفکرات جلیلی و حامیانش در ساختار دولت، جامعه را حساس و مشارکت را به نفع پزشکیان افزایش دادند و حالا با حضور نیروهای جلیلی و اصولگرایان تندرو در بدنه دولت احساس سرخوردگی و تحقیر می کنند .

از همان روزهای ابتدایی تشکیل دولت با معرفی مومنی و کاظمی و علی آبادی و دنیا مالی به عنوان وزرای دولت پزشکیان ، زنگ هشدار برای بسیاری از اطلاح طلبان حامی پزشکیان به صدا درآمد اما بسیاری از نزدیکان به دولت با توجیه های مختلفی مانند اینکه معاونین وزرا  و استانداران از جوانان  و اصلاح طلبان خواهند بود، اعتراضات را کنترل کردند.

موج بعدی بهت و تحقیر اصلاح طلبان در انتخاب استانداران بعضی از استان ها شکل گرفت.
انتخاب بعضی نفرات که رسما به اصلاح طلبان و دولت روحانی توهین کرده بودند و یا از حمایت جریان پایداری برخوردار بودند به عنوان استاندار ،موجب اعتراضات جدی  بسیاری شد .
اما باز هم ذی نفعان نزدیک به دولت با ماله کشی اعتراضات را کنترل کردند و شمردن تعداد استانداران نزدیک به اصلاح طلبان فضا را مدیریت کردند .

اما انتصابات در وزارت صمت و وزارت ورزش و جوانان، رسما یک توهین بزرگ و تحقیر عیان به هواداران اصلاح طلب و حتی اصولگرای  پزشکیان  بود .
انتصاب معاون ضعیف ترین وزیر شهید رییسی به عنوان سرپرست نمایشگاه بین المللی در وزارت صمت و انتصاب حامی شناسنامه دار و بدنام سعید جلیلی در وزارت ورزش و جوانان به عنوان مشاور جوان موجی از اعتراضات را به وجود آورد .

رفتار و مدل پزشکیان در انتصابات نشان داد که استفاده از اصلاح طلبان توسط پزشکیان فراتر از  پست های بی اهمیت در شورای اطلاع رسانی و نهاد ریاست جمهوری نخواهد بود.

غریبه نوازی دولت پزشکیان و تاکیدش بر استفاده از نیروهای جریان رقیب به حدی است که امروز این سوال پیش آمده که اگر قرار بر حضور این افراد در ساختار اجرا و تصمیم گیری بود، چرا به پزشکیان رای داده شد؟
مگر قرار نبود با رای به پزشکیان خطر افراد نزدیک به جریان  پایداری و سعید جلیلی از دولت و مردم مرتفع گردد ؟
اگر مردم خواهان حضور این افراد در دولت بودند که به جلیلی رای میدادند تا این افراد در بدنه دولت باقی بمانند.   

گفتمان وفاق در دولت پزشکیان نه تنها عامل وحدت و همبستگی نشد بلکه خیلی زودتر از انچه به نظر می رسید ، باعث شکاف و دلسردی و تحقیر جریان همسو با دولت شد .
به قول معروف وفاق پزشکیان ، خودی گداز و غریبه نواز است .
این رویکرد به زودی دولت را با چالش جدی سرمایه اجتماعی و بدنه هواداری روبرو خواهد کرد و در بزنگاه هایی چون انتخابات شوراها و .... که دولت نیاز به حمایت و پشتیبانی بدنه هواداری خود دارد ، از آن بی بهره باشد و کسانی که در آرایش افکار عمومی و جهت دهی جامعه تاثیرگذار بودند با دلسردی از دولت فاصله بگیرند .

.

L🔗

27 Oct, 15:30


🔵تا کجا

✍️یدالله کریمی پور

بازی پینگ‌ پینگی موشک-جنگنده، تا کی و کجا ادامه می یابد؟
با کدام‌ هدف؟.
تا جایی که به موجودیت اسرائیل (اشغالگر) بر می گردد، چنین کنش و واکنش هایی کم‌ تاثیر خواهند بود.‌ این بازی پینگ‌پنگی از نقطه نظر نظامی جز اتلاف منابع و ظرفیت ها، دستاورد قابل لمسی در بر ندارد.
طی دو یادداشت توپ کجا خواهد نشست؟(۵ اکتبر) و حمله به تاسیسات اتمی؟ (۱۰ اکتبر)، توضیح داده شد که هدف اسرائیل در جهت واکنش عملیات صادق ۲، صرفا هدفگیری سیستم راداری-پدافندی و موشکی ایران خواهد بود و لاغیر.‌ یعنی تمرکزی بر تاسیسات هسته ای نخواهد بود.
در کوته نوشت زیر برآنم که نتیجه هماورد جویی نبرد پینگ‌ پنگی دو دولت  تشریح شود:
۱- در هیچ شرایطی امکان‌ نبرد مستقیم‌ زمینی بین دو طرف وجود ندارد؛
۲- سیستم پدافند کنونی ایران‌ فاقد توانایی کنترل، رهگیری و هدف قراردادن‌ جنگنده های رادارگریز آمریکایی است؛
۳- دولت های اردن، سوریه و عراق که بین ایران-اسراییل قرار دارند، حتی اگر بخواهند، توانایی کنترل آسمان خود را در جهت عبور ندادن‌ جنگنده های اسرائیلی ندارند؛
۴- ظرفیت و قابلیت موشکی جمهوری اسلامی در منطقه کم مانند است، ولی سیستم‌ پنجگانه دفاع موشکی مستقر در اسرائیل برای خنثی سازی موشک های ایران ساماندهی شده است؛
۵- درک این گزاره که جنگ جمهوری اسلامی نه با اسرائیل، که با امریکا، ۳۲ عضو ناتو و بلکه جهان غرب است، نیازمند فراست و بهره هوشی بالایی نیست. در واقع جمهوری اسلامی طی جنگ با اسراییل، باید خود را برای پیکار با جهان مهیا کند؛
۶- کمترین گمانی نیست که اسرائیل با بیشتر دولت های عرب همسایه در کنش و واکنش به جمهوری اسلامی، هماهنگ بوده و بلکه موافقت آنها را جلب کرده است؛
۷- درک این گزاره که جمهوری اسلامی در مواجهه با اسرائیل فاقد متحد استراتژیک همطراز با غرب است (مانند چین و روسیه)، بس ساده و حل شده است؛
۸- هم ‌چنین با وجود حمایت آمریکا، ناتو و کلیت غرب و تنهایی جمهوری ‌اسلامی، تداوم نبردهای پینگ‌پنگی، با وجود معادلات موجود، به نفع ایران نخواهد بود، سهل است که بعید نیست حکومت از درون به دلیل ورود به این جنگ‌ نابرابر زیر سوال برود؛
۹- کسانی که در بوق ادامه این جنگ‌ نابرابر می دمند، خیرخواه ایران و بلکه جمهوری اسلامی نیستند.‌

نتیجه آن که چنان چه تصمیم سازان جمهوری ‌اسلامی به نابرابری فاحش قوا در آسمان و پدافند تا کنون پی نبرده اند، که صد وای بر من. یا به اغلب احتمال این نابرابری را  درک‌ کرده اند، ولی عاشورایی به میدان می نگرند، که دچار یک اشتباه تاریخی می شوند. زیرا جمهوری‌اسلامی حکومتی مستقر بوده و در شرایط علوی است و نه در شرایط حسینی و عاشورایی. زیرا به دلیل استقرار دولت و حکومت، باید پاسخگوی ۹۰ میلیون‌ شهروند بوده و خواست آنها را مدنظر قرار دهد.

بر پایه عقلانیت استراتژیک، بعید نیست پس از عملیات دیشب، سمت و سوی آتش معرکه خاورمیانه کاهشی شده و رو به نشیب نهد.

L🔗

27 Oct, 13:46


🔵دیپلماسی برای حمله و انتخابات یا توافق؟!

✍️صابر گل عنبری

در میانه ظهور نشانه‌های نزدیک شدن ماجراجویی اسرائیل علیه ایران، در تحولی ناهمگون و سوال‌برانگیز ظرف دو روز اخیر، هم نوعی دیپلماسی «هدفمند» بالا گرفته و هم جنگ در غزه و لبنان شدت یافته است. اما به نظر نگارنده هر دو در یک راستا و چنان که دو روز پیش نیز گفته شد، با سفر وزیر خارجه آمریکا به منطقه پیوند دارد.

پس از سفر بلینکن به اسرائیل و عربستان، در ایستگاه قطری آن ناگهان اعلام شد که مذاکرات آتش بس غزه از سرگرفته خواهد شد و روسای موساد، سیا و سازمان اطلاعات مصر یکشنبه آینده به قطر سفر کرده و با نخست وزیر آن دیدار خواهند کرد. دیشب هم هیاتی از حماس به دعوت رئیس جدید سازمان اطلاعات عازم قاهره شد.

در عین حال نیز، نشستی در پاریس درباره لبنان و مذاکراتی دیگر در لندن درباره آینده با حضور وزیر خارجه آمریکا و برخی همتایان عرب خود برگزار شده و می‌شود.

اما به موازات این دیپلماسی، جنگ در دو جبهه غزه و لبنان نیز به طرز بی‌سابقه‌ای بالا گرفته است.

در شمال باریکه غزه طرح «ژنرال‌های» اسرائیل وارد فاجعه‌بارترین مرحله خود شده است. قطعی آب و غذا از مردم این منطقه، حمله به مراکز آوارگان، انهدام مراکز درمانی، پخش شدن جنازه‌ها در کوچه‌ و خیابان‌ صحنه‌های آخر‌الزمانی آنلاین از «جنگ رستاخیز» نتانیاهو و متحدانش است.

اما ساکنان شمال نوار غزه تا این لحظه همچنان از کوچ اجباری به جنوب آن استنکاف می‌کنند و دهها هزار آواره بی‌سرپناه در این منطقه در بحران نبود غذا و دارو و مکان امنی سرگردان هستند.

در همین حال نیز درگیری تن به تن میان نیروهای حماس و بقیه گروه‌ها در شمال نوار غزه به ویژه اردوگاه جبالیا با هدف تصرف کامل آن پس از حدود یک ماه محاصره همه‌جانبه نظامی و انسانی شدیدتر شده است و همچنان ادامه دارد.

در جنوب لبنان هم، درگیری‌ها میان نیروهای حزب‌الله و ارتش اسرائیل پس از سه هفته وارد فاز جدیدی شده و طی این دو روز تلفات سنگینی به ارتش وارد شده است و طبق اعلام واحد سانسور نظامی آن ظرف 24 ساعت گذشته 12 نفر کشته و دهها نفر دیگر زخمی شده‌اند.

در حدود یک ماه حمله زمینی، ارتش اسرائیل در چند نقطه مرزی در فاصله 2 الی 3 کیلومتر پیش‌روی داشته است. احتمالا هم در روزها و هفته‌های آینده این پیش‌روی بیشتر هم شود؛ اما به موازات آن نیز تلفات هم بیشتر خواهد شد.

در نهایت، به نظر نگارنده تداوم این پیش‌روی تا تحقق سیطره نظامی بر جنوب لیتانی در عمق 20 کیلومتر تقریبا امکان‌پذیر نیست.

هم اکنون طبق برآورد جدیدی می‌توان گفت که حمله زمینی اسرائیل سریع‌تر از 2006 به فاز بن‌بست نزدیک شده است و احتمالا بالا گرفتن زمزمه‌های پایان سریع این حمله در اسرائیل نیز معطوف به آن است. اخیرا هم وزیر دفاع هم رئیس ستاد ارتش اسرائیل از احتمال پایان حمله زمینی و اکتفا به حملات هوایی گفته‌اند.

اکنون پرسش این است که در میانه بالا گرفتن بی‌سابقه دود و آتش جنگ در غزه و لبنان، افزایش قابل توجه تحرکات دیپلماتیک به چه معناست؟

در یادداشت دو روز پیش با عنوان « چِک آخر؟!» نیز به پیوست دیپلماتیک سفر بلینکن اشاره شد.

اما این پیوست دیپلماتیک آمریکا در این شرایط با چه انگیزه و اهدافی است. این دیپلماسی را می‌توان نشانه‌ای دیگر از نزدیک شدن اقدام اسرائیل علیه ایران پنداشت. تجربه نشان داده است که معمولا آمریکا در آستانه یک تحول و اتفاق مهم تحرکات دیپلماتیک «هدفمند»ی را با هدف کنترل و مهار تبعات آن آغاز می‌کند. اما این که با همین هدف به توافقی در آینده ختم خواهد شد یا نه، باید منتظر ماند.

در میانه این نوع دیپلماسی در مورد غزه و لبنان، تهدیدهای دیروز آمریکا هم از زبان بلینکن و سالیوان علیه ایران نیز قابل تامل بود.

اما انگیزه دیگر این دیپلماسی احتمالا با انتخابات آمریکا در ارتباط باشد و گویا دولت بایدن در کنار عامل پیش‌گفته، متمایل به آتش‌بسی چند روزه در جبهه غزه در ایام مانده به انتخابات است.

در این راستا هم‌ از چند روز قبل زمزمه‌های طرحی مصری برای آتش‌بس یکی دو هفته‌ای در مقابل آزادی چند گروگان مطرح بوده و ظاهرا هیات حماس هم دیروز با این هدف به مصر دعوت شده است؛ اما به گفته منابعی، حماس گفته است که قبل از هر مذاکره‌ای باید کشتار در شمال نوار غزه فورا متوقف شود.

در واقع بمباران گسترده ساعات گذشته در جنوب نوار غزه در کنار تشدید کشتارها در شمال آن با هدف فشار بر حماس برای پذیرش این آتش‌بس چند روزه است که نوعی بده بستان در آن میان آمریکا و اسرائیل وجود دارد.

با شرحی که رفت‌‎، می‌توان گفت که احتمال اقدام اسرائیل ظرف چند روز آینده تا پایان اکتبر بالاست، اما اگر در این فاصله صورت نگیرد، پس از انتخابات آمریکا هم بیشتر تابع متغیرهای جدیدی از جمله نتایج این انتخابات خواهد بود.

L🔗

27 Oct, 11:54


🔵صادرات در پنج پرده

محسن جلال‌پور

مناسبت‌های تقویمی در حوزه اقتصاد خیلی کسالت‌بار شده‌اند. روز صنعت، روز تولید، روز استاندارد و حالا روز صادرات. دستگاه پیچیده و ناکارآمد اداری ایران، یک روز سال را به نام روز ملی صادرات ثبت کرده و در این روز قصد تکریم صادر کنندگان را دارد. طرفه آن‌که در سال یک روز به فکر صادرات می‌افتند و در مقابل، ۳۶۴ روز برای محدود کردن آن تلاش می‌کنند.
می‌پرسید چگونه؟
به این پنج مورد توجه کنید.

اول: گیج و سرگردان
تازه رئیس اتاق کرمان شده بودم که برای تقویت صادرات، کمیته‌ای تشکیل دادند و از رئیس‌ اتاق هم دعوت کردند که در جلسه شرکت کند. هر ماه جلسه را به ریاست استاندار تشکیل می‌دادند و درباره موانع صادرات صحبت می‌کردند. بعد از چند جلسه سکوت، یک بار پیشنهاد کردم که از همه اعضای حاضر در جلسه، بخواهند روند ارسال یک محموله صادراتی را بنویسند. کاغذ و قلم برداشتند و دانسته‌های خود را درباره صادرات نوشتند. از ۲۵ نفری که در جلسه حضور داشتند، فقط دو یا سه نفر توانستند مختصری درباره فرآیند صادرات بنویسند که این افراد نیز جزو مدیران گمرک یا اداره استاندارد یا سازمان بازرگانی استان بودند که البته هر‌کدام از زاویه کار خود، صادرات را تشریح کردند. به استاندار گفتم، اغلب اعضای این جلسه نمی‌توانند فرآیند صادرات را روی کاغذ توضیح دهند، چطور می‌توانند مشکلات صادرکنندگان را حل کنند؟

دوم: سرگردانی مطلق
سال ‌ها پیش اتحادیه اروپا ورود پسته ایران را به دلیل آلودگی به سم افلاتوکسین ممنوع کرد. مدت‌ها لابی و رایزنی صورت گرفت تا راضی شدند که دوباره صادرات را آغاز کنیم اما به این شرط که محموله‌ های صادراتی، گواهی بهداشت را داشته باشند. به این ترتیب، مسیر باز شد و توانستیم صادرات را از سر گیریم. بعد از دوندگی‌های زیاد اولین بار محموله‌ای را برای صادرات به بندرعباس فرستادیم و قصد داشتیم در کانتینرها بارگیری کنیم که گفتند باید گواهی بهداشت ارائه کنید. برای دریافت گواهی بهداشت مراجعه کردیم که گفتند نیاز به شماره کانتینر داریم. دوباره برای گرفتن شماره کانتینر مراجعه کردیم که گفتند تا گواهی بهداشت نباشد، بارگیری نمی‌کنیم و تا بارگیری انجام نشود، شماره کانتینری در کار نیست. شاید باورتان نشود اما چهار تا پنج ماه دوندگی کردیم تا موفق شدیم همین مشکل ساده را رفع و رجوع کنیم.

سوم: حرف عجیب آقای رئیس
در یکی از جلسات رسمی، رئیس‌کل گمرک حرف عجیبی زد. گفت: در گمرک قوانینی داریم که به استناد آنها می‌توانیم صادرت یا واردات کالایی را ممنوع کنیم و اگر تمایل داشته باشیم، به استناد همان قوانین می‌توانیم بدون کوچک‌ترین هزینه یا معطلی، صادرات یا واردات آن را بلامانع بدانیم.

چهارم: صادر کننده نمونه
سال‌ها قبل فرد گمنامی به عنوان صادر کننده نمونه پسته، از رئیس‌ جمهور وقت جایزه دریافت کرد. کسی او را نمی‌شناخت و ما متوجه شدیم تاجر نیست و پیله‌ور است و عده‌ای فقط از کارت بازرگانی او استفاده کرده‌اند. شنیدم چندماه بعد او را به خاطر فساد بازداشت کردند.

پنجم: بدفهمی همیشگی
در یکی از نشست‌ها، مدیری اثرگذار بر فرآیند تجارت از من پرسید چطور است که پسته در سوپر مارکت‌ های اروپا، کیلویی۲۰ دلار است اما شما کیلویی ۸ دلار را هم نمی‌پذیرید؟ آن روزها هم با محدودیت‌ های ارزی مواجه بودیم و میزان ارزش کالای صادراتی در گمرک با وقعیت فاصله داشت. برای آن مدیر محترم توضیح دادم؛ پسته‌ای که ما صادر می‌کنیم پسته خام است که به صورت فله‌ای صادر می‌شود اما پسته‌ای که شما از سوپر مارکت می‌خرید، بسته‌بندی شده و طبیعی است که قیمت بیشتری داشته باشد. هرچه توضیح دادم، قانع نشد. و بعید می‌دانم هنوز هم متوجه شده باشد.

L🔗

27 Oct, 10:18


🔵ایران، اسرائیل و سؤالات سرنوشت‌ساز

✍️محمد فاضلی

به نظرم تنش‌ها و حملات نظامی چند ماه گذشته ایران و اسرائیل به یکدیگر را می‌توان از زاویه گزاره‌های زیر دید و بر اساس آن‌ها نتیجه‌ گیری کرد. مهم‌تر، دو سؤالی است که در انتهای این متن طرح می‌کنم.

یک. ایران و اسرائیل داشتن اراده و توانایی حمله به یکدگر و ضربه زدن را نشان داده‌اند. هر دو طرف می‌دانند که توانایی ضربه زدن دارند، و هم ضربه‌پذیر هستند.

دو. ایران به دنبال بازدارندگی است، و با ترکیبی از قدرت نظامی و دیپلماسی فعال (از جمله سفرهای متعدد عباس عراقچی) به دنبال ایجاد بازدارندگی بوده است.

سه. ایران، علی‌رغم آن‌که با حمله محدود اسرائیل مواجه شده اما چند دست‌آورد مهم و ارزشمند داشته است:

۱. خاک اسرائیل را هدف قرار داده بدون آن‌که با حمله متقابل و مستقیم آمریکا، مهم‌ترین حامی اسرائیل، مواجه شود. دور نگه داشتن آمریکا از درگیری مستقیم، دست ‌آورد مهمی است.

۲.با دیپلماسی فعال، یکی از بزرگ‌ترین حمایت‌های دیپلماتیک بین‌المللی از ایران (در قالب محکوم کردن حمله اسرائیل توسط کشورهای مختلف) را رقم زده است.

۳. انسجام اجتماعی کشور تقویت شده است. ترکیب قدرت نظامی و راهبرد دیپلماتیک در مسیر دور نگه داشتن ایران از جنگ ویرانگر، سطح اعتماد به عقلانیت را افزایش داده است.

چهار. ایران گزینه پاسخ نظامی را از مجموعه ابزارهای خود حذف نکرده و تهدید به کاربرد آن را حفظ کرده است. اراده داشتن برای استفاده از آن‌را هم قبلاً نشان داده است. قدرت نظامی‌ای که بدون استفاده از آن، مانع و بازدارندگی ایجاد کند، کارآمدتر است.

پنج. ایران، با ترکیب قدرت نظامی و دیپلماسی، امنیت خط قرمزهای خود (تأسیسات هسته‌ای، زیرساخت‌ های نفت و انرژی و اقتصادی، و جان مقامات و شهروندان غیرنظامی) را حفظ کرده است. این در خاورمیانه بی‌‌ثبات دست‌آورد بزرگی است.

شش. هیچ گزینه‌ای روی میز نیست که با گذشت زمان، استفاده از آن ناممکن باشد. همه گزینه‌ها از جمله کاربرد توان موشکی برای حمله، در آینده و در صورت تشدید تنش یا اقدام اسرائیل فراتر از آن‌چه تاکنون انجام داده، در دسترس هستند.

هفت. ایران، اهمیت داشتن قدرت نظامی را در فضای اجتماعی و سیاسی داخلی، نشان داده و تثبیت کرده است.

جمع‌بندی
صرف‌ نظر از مسیر طی‌شده در سیاست ایران در چهار دهه گذشته، و وضعیت خاورمیانه در هشت دهه گذشته؛ ایران در یک سال گذشته (بعد از ۷ اکتبر) با منطقی ژئوپلتیک، بر اساس منفعتِ ملیِ دور نگه داشتن کشور از جنگی ویرانگر عمل کرده است.

ترکیب
۱. «دور ماندن از جنگ ویرانگر»

۲. «نشان دادن اراده به کاربست قدرت نظامی در صورت ضرورت»

۳. «استفاده مؤثر از دیپلماسی»

۴. «نشان دادن چهره بازیگری معقول و دلمشغول امنیت خود»

دست ‌آورد مهمی است.

رهبران سیاسی، نظامیان و دیپلمات‌های ایرانی در این مسیر، موفق عمل کرده‌اند. هیچ ضرورتی برای تضعیف این دست‌ آوردها از طریق تشدید تنش وجود ندارد. بهتر است به این بیندیشیم که چگونه می‌توان این وضعیت جدید را به سکویی برای تأمین امنیت‌وتوسعه تبدیل کرد. چگونه می‌توان این وضعیت را به راهبرد، سیاست و اقدام مؤثر بر بهبود زندگی ایرانیان تبدیل کرد؟

همه چیز در نهایت باید دست‌ آوردهای کوتاه‌ مدت، میان‌مدت و بلندمدت برای بهبود زندگی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایرانیان داشته باشد. رهبران، نظامیان و دیپلمات‌ها چگونه می‌توانند با اولویت دادن به مردم، مطابق با مصالح و منافع ملی، این وضعیت تنش‌آلود را به ثبات توسعه‌زا و حل مسأله تبدیل کنند؟

و دست آخر، دو سؤال مهم:
یک. پیام حکومت ایران، رو به مردمش، درباره این وضعیت، مسیر تاریخی طی‌شده تا این وضعیت، و از این وضعیت رو به آینده، چیست؟

دو. پیام ایران درباره خودش، رو به جهان، درباره مسیر تاریخی طی‌شده تا این وضعیت، و از این وضعیت رو به آینده، چیست؟

سرنوشت ایران را نه تعجیل در کاربست قدرت نظامی، یا حتی دیپلماسی، بلکه نوع و کیفیت پاسخ این دو سؤال می‌سازد.

L🔗

26 Oct, 20:06


🔵درباره حمله اسرائیل

صابر گل‌عنبری

بالاخره اسرائیل به حمله موشکی ایران واکنش نشان و حملاتی انجام داد که نخستین حمله مستقیم و آشکار اسرائیل در پاسخ به دومین حمله مستقیم و آشکار ایران به شمار می‌رود.

هنوز مشخص نیست که حملات به چه شکلی انجام شده؛ از راه دور بوده است یا خیر. منابع اسرائیلی گفتند که حدود ۱۰۰ جنگنده در این حملات مشارکت داشتند، به فرض مشارکت این تعداد جنگنده، از کدام مسیر عبور و از کجا شلیک کردند؟ فعلا نمی‌توان پاسخی به این پرسش‌ها داد.

اسرائیل از حمله به ۲۰ هدف خبر داده است اما منابع ایرانی آن را تکذیب کرده و از اهمیت حمله می‌کاهند.

هنوز حجم خسارت احتمالی روشن نیست و اطلاع دقیقی از آن وجود ندارد، اما حمله با موج رسانه‌ای سنگین اسرائیل همخوانی خاصی نداشت.

مدت زمان حمله نسبتا طولانی بود و حدود 4 ساعت به طول کشید.

به نظر نگارنده، گرچه نمی‌توان با قطعیت بیان داشت که همه چیز تمام شده است، اما به احتمال زیاد اسرائیل بعد از این حمله در آینده به سراغ اقداماتی غیر مستقیم از خرابکاری گرفته تا ترور خواهد رفت؛ به ویژه اگر احساس کند که تصویری که به دنبال آن بوده است، شکل نگرفته است.

به نظر می‌رسد که بیشتر از خود حمله آنچه برای اسرائیل اهمیت فراوانی داشته است تصویرسازی درباره آن بود و جنگ روانی گسترده‌ای که طی این سه هفته به راه انداخت، معطوف به این تصویرسازی بود. اما هنوز ساعاتی از حمله نگذشته است که قسمی از نارضایتی در لابلای تحلیل‌ها و اظهارنظرها در اسرائیل مشهود است.

به نظر می‌رسد که حمله امروز اسرائیل به این شکل را می‌توان به نوعی نشانه‌ای از قسمی از تاثیر حمله موشکی دوم ایران بر ادراک اسرائیل و همچنین پرهیز واشنگتن و تل آویو از تشدید تنش به دلایل مختلف پنداشت. البته حملات «کیفی» و «دقیق» حزب‌الله در دو هفته اخیر را نیز می‌توان واجد قسمی تاثیر در شکل حمله اسرائیل دانست.

اما درباره پیش‌بینی‌ها:
لحظاتی بعد از حملات موشکی دوم ایران طی یک یادداشت و سپس یادداشت‌های بعدی در این سه هفته ضمن برشمردن سناریوهای مختلف، پیش‌بینی‌هایی با قید «به احتمال زیاد» یا «غالبا» و غیره درباره ماهیت حمله اسرائیل مطرح شد که غالبا درست از آب درآمد.
بر این اساس هم گفته شد که حملات به احتمال زیاد «محدود» و علیه اهداف نظامی خواهد بود و بعید است که اهداف هسته‌ای یا نفتی مورد حمله قرار گیرد.

هر چند اطلاع دقیقی وجود ندارد، اما حمله‌ای که بنا به نوشته سایت آمریکایی اکسیوس، اسرائیل به دلایلی قبل از آن به ایران اطلاع داده و حتی اهدافی را که مورد حمله قرار می‌دهد نیز بیان کرده است، نمی‌تواند گسترده و بزرگ باشد. اما هنوز نتایج این حمله محدود روشن نیست؛ این که ضربات در چه سطحی بوده است.

در واقع همان دلایلی که اسرائیل را بر آن داشته است که قبل از حمله به ایران اطلاع دهد تا اوضاع از کنترل خارج نشود، می‌تواند موجب تحدید خود حمله هم شده باشد.

همچنین در پیش‌‍‌بینی‌ها تاکید شد که تله جنگی وجود ندارد، چون تصمیمی پیشینی برای جنگ در کار نیست و حملات اسرائیل نیز به احتمال زیاد به جنگی ختم نمی‌شود و حداکثر اتفاق ممکن در این وضعیت حملاتی رفت و برگشتی است.

همچنین تاکید شد که گرچه اسرائیل به دنبال کلاسیک کردن جنگ و وارد آوردن ضربات موثر و معنادار به ایران است، اما از وقوع جنگ بیم دارد و همین خود می‌تواند ترمز اسرائیل را بکشد.

اخیرا هم بیان شد که سفر بلینکن به منطقه برای «چک آخر» توافق آمریکا درباره زمان و اهداف حمله بوده است و این سفر در کنار بالا گرفتن دیپلماسی در روزهای اخیر در خصوص دو جنگ غزه و لبنان به عنوان نشانه‌های نزدیک بودن حمله اسرائیل تحلیل شد.

اما واکنش ایران چه خواهد بود؟
ایران به احتمال زیاد سریعا واکنشی نشان ندهد اما تهدید به پاسخ در زمان و مکان مناسب خواهد کرد. اگر هم بخواهد بعد از این حملات واکنش سریعی نشان دهد احتمالا بسیار محدود باشد.

چه بسا ایران به دلیل تمرکز حمله بر پایتخت و حومه، نوعی پاسخ به حمله اسرائیل را ضروری بداند، اما نباید از نظر دور داشت که حدود ده روز به انتخابات آمریکا باقی مانده است و احتمالا این متغیر و تاثیر احتمالی بالا گرفتن تنش بر شانس پیروزی ترامپ هم در نظر گرفته ‌شود.

به نظر می‌رسد که ثقل حکومت ایران در تقابل با اسرائیل بیشتر از قبل بر جبهه لبنان متمرکز خواهد بود.

L🔗

25 Oct, 14:16


🔵ماهیگیری از آب گل‌آلودِ جنگ!

✍️صابر گل عنبری

در چند هفته اخیر در آن سوی جنگ غزه و لبنان حوادثی در منطقه رخ داده و می‌دهد که نوعی بهره ‌برداری طرف‌های دیگر از وضعیت آشوب زده منطقه‌ای است که طی دو روز گذشته با عملیات مسلحانه در آنکارا و حملات گسترده ترکیه به شمال و شرق سوریه و شمال عراق به اوج خود رسید.

از سه هفته پیش، مخالفان سوری تحت حمایت ترکیه در ادلب تحرکاتی خزنده را برای کنترل برخی مناطقی همچون معرة النعمان و خان شيخون شروع کردند.

روسیه هم به دلایلی از جمله جلوگیری از بر هم خوردن نقشه جغرافیاییِ مورد توافق با آنکارا در مارس 2020 در خصوص مناطق تحت کنترل در شمال غرب سوریه اقدام به بمباران برخی مناطق کرد.

در این میان، سه شنبه گذشته دولت باغچلی شریک اولترا راست دولت ترکیه پیشنهادی غیرمنتظره مطرح نمود که چون بمب سر و صدا کرد و اگر جنگ غزه و لبنان نبود، در صدر اخبار منطقه و جهان می‌نشست.

باغچلی به اردوغان پیشنهاد آزادی عبدالله اوجالان، بنیان‌گذار پ‌ک‌ک را داد تا بستری برای پایان دادن به چهار دهه نزاع فراهم شود.

در کنار آن هم، پس از ۳ سال ممنوع الملاقاتی، چهارشنبه گذشته عده‌ای از نزدیکان اوجالان توانستند با او ملاقات کنند.
عمر اوجالان، هم پس از ملاقات بیان داشت که عمویش پیام داده و گفته است که توانایی لازم برای حل این منازعه را دارد.

به احتمال زیاد، باغچلی قبل از طرح این پیشنهاد با اردوغان هماهنگ کرده است. اما سوال این است که چرا اکنون؟ آیا ترکیه در سایه جنگ ویرانگر غزه به این جمع‌ بندی رسیده است که گروه‌های چریکی هر اندازه هم خشونت و قدرت تخریب علیه‌شان به کار گرفته شود، قابل حذف نیستند و بهتر است در فضای کنونی راهی برای مصالحه با حزب کارگران کردستان ترکیه گشوده شود؟

اما یک روز پس از پیشنهاد باغچلی و ملاقات با اوجالان، ناگهان مقر سازمان هوافضای ترکیه «توساش» در آنکارا هدف حمله‌ای مسلحانه با اهدافی سیاسی قرار گرفت و ۵ نفر کشته و ۲۲ نفر دیگر زخمی شدند. پ‌ک‌ک هم امروز مسئولیت آن را بر عهده گرفت.

اما چرا این حمله یک روز پس از سخنان باغچلی رخ داد؟
هدف چه بود؟
حمله چه پیوند غیر مستقیمی با تحرکات خزنده اخیر در سوریه دارد؟
برخی جریان‌های مخالفِ هر نوع آشتی و مذاکره در ساختار قدرت ترکیه و در داخل پ.ک.ک چه نقشی در این خصوص داشتنه و دارند؟
یا برخی طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی که تداوم این مناقشه و ادامه بحران در کانون‌ های بحران‌خیز منطقه را به مصلحت می‌دانند.

پس از این حمله مسلحانه، ارتش ترکیه در واکنشی نابرابر دهها حمله سنگین در شمال عراق و شمال و شرق سوریه انجام داد. بیشتر حملات در سوریه انجام شد و با این که ترکیه اعلام کرد که مواضع پ.ک.ک را هدف قرار داده است؛ اما در شمال و شرق سوریه زیرساخت‌ های مدنی همچون برخی میادین نفتی و گازی و نیروگاه برق و غیره هدف قرار گرفتند و چند نفر هم کشته شدند. در واقع حمله به این زیرساخت‌ ها هم نوعی الگوبرداری از اسرائیل برای پرهزینه کردن نزاع برای طرف مقابل و فشار شدید بر آن است.

ناگفته هم نماند که حکومت خودمختار کُرد در یک سال اخیر فربه‌تر شده و اخیرا در پی مشکلات و اختلافات پیش آمده با جامعه عربی در دیر الزور پس از برکناری احمد الخبیل با بازسازی شورای نظامی دیرالزور و گماشتن ایاد ترکی الخبیل به ریاست آن توانست تا حدود زیادی بحران را مهار کند.

اما اگر پیشنهاد هماهنگ شده باغچلی معطوف به این برآورد باشد که راه حل مناقشه نظامی چهار دهه‌ای با پ.ک.ک سیاسی است، پس لزوما تصمیم‌ گیران ترکیه می‌دانند که تخریب زیرساخت‌ های حکمرانی حکومت خودمختار در شمال و شرق سوریه نیز نمی‌تواند راهکاری مناسب برای حل منازعه و فشار بر پ.ک.ک و توقف حملاتش باشد.
اگر چنین باشد که پس از فروکش کردن این تنش احتمالا پیشنهاد باغچلی پیگیری شود.

سیاست ترکیه بسیار سیال و متغیر است و بعید نیست که در نهایت ترکیه مسیر مذاکره و «آشتی» با پ.ک.ک را در پیش گیرد؛ به ویژه که حکومت خودمختار در شمال و شرق سوریه هم به واقعیتی با عقبه بین‌المللی تبدیل شده که حذف آن تقریبا ناممکن است و در صورت امکان نیز بسیار سخت، پرهزینه و زمان‌بر است.

از این رو، چه بسا تصمیم‌ سازان ترکیه به این نتیجه رسیده باشند که راه کنترل این وضعیت و «بی‌خطر سازی» حکومت خودمختار همسایه رسیدن به توافق با حزب کارگران کردستان باشد تا از این رهگذر هم وضعیت در شمال و شرق سوریه را کنترل کرده و هم محمل و بستری برای کنار آمدن با آن (مانند وضعیت مشابه در اقلیم کردستان عراق) در آینده فراهم شود.

فعلا برای چنین خوشبینی زود است و تا رسیدن به این وضعیت نیز فاصله زیاد است؛ اما با این چرخشی که باغچلی دستکم در بعد اعلامی داشت، مشابه آن در سیاست اعمالی ترکیه نیز بعید نیست. اما موانع و چالش‌ها بیشمار است؛ از جریان‌های متنفذ ناراضی در دو طرف تا بازیگران خارجی

L🔗

25 Oct, 09:59


🔵۱۱ روز تا انتخابات آمریکا: چرا صدای پای ترامپ اینقدر نزدیک است؟
(بحثی در فقر گفتمانی دموکراتها)

✍️محمدرضا اسلامی

تنها کمتر از دو هفته تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باقی است و همچنان شانس دونالد ترامپ برای برنده شده بسیار بالاست. نظرسنجی ها نشان می دهند که افت محسوسی که ترامپ بعد از انصراف جو بایدن (و آمدن کامالا هریس) پیدا کرده بود ترمیم شده و در برخی نظرسنجی ها او اندکی بالاتر از کامالا هریس ایستاده است.

از این سوال بگذریم که پیرمردی مانند جو بایدن چگونه با کله‌شقی باعث شد که مهمترین بخش از «زمان رقابت» برای زمین زدن دونالد ترامپ هدر برود؛ ولی اکنون وقت آن است که به این سوال بپردازیم که چه شد و چرا ترامپ با وجود آمدن یک زن قاضی در عرصه رقابت، همچنان بر صدر مصطبه نشسته است؟

قبل از پرداختن تفصیلی به دلایل این بحث باید یک نکته را اذعان کنیم: ترامپ حتی اگر در قدرمطلق آراء (عدد رای) برنده نشود، ولی بازهم برنده این انتخابات است. عملا ترامپ توانسته یک تنه و فراتر از سطح حزب جمهوریخواه با همه ارکان حزب دموکرات آمریکا بجنگد. به بیان دیگر، ترامپ کاری را کرده که در تاریخ آمریکا بی سابقه بوده است: او توانسته خارج از Establishment (خارج از ساختار قدرت) با بخش مهمی از ارکان قدرت در آمریکا درگیر شود و در این درگیری، به آسانی حذف نشود!
عملا نکته مهم درباره ترامپ این نیست که او رای می آورد یا رای نمی آورد، بلکه نکته مهم درباره ترامپ این است که او «مهره حذف شدنی» نبود.

🔵 ۱۱ روز مانده به انتخابات وضع در آمریکا چگونه است؟ وضعیت امروز آمریکا مشابه وضعیت ترکیه است در انتخاب اردوغان. مشابه وضعیت انگلستان است در ماجرای رفراندوم برگزیت. یعنی کشور کاملا دو پاره است و تقریبا می توان گفت تا این لحظه وضعیت 50-50 است. تمام سعی دو نامزد بر این است که بر روی ذهن «تصمیم نگرفته ها» (Undecided voter ها) تاثیر بگذارند.

با توجه به شرایط مذکور ذکر این موارد ضروری است:

1️⃣ دانشگاه و دانشجویان
تحرک خاصی در دانشگاهها در حمایت یا عدم حمایت از هیچ یک از دو نامزد مشاهده نمی شود. دلیلش این است که اساسا ساختار نهاد دانشگاه در آمریکا به سمت و سویی رفته که دانشجو عمیقا درگیر دو بحث است: هزینه های تحصیل + آزمون ها.
دانشجوی آمریکایی شدیدا درگیر این است که هزینه شهریه، خوابگاه، تغذیه و... را چگونه تامین کند. همزمان، سیستم آموزشی در آمریکا به گونه ای است که دانشجو در «طول ترم» درگیر کوئیز و تکالیف هفتگی است (بجای اینکه «آخر ترم» درگیر آزمون باشد). یعنی وزن کار تحصیلی دانشجو سرشکن شده به هفته های ترم.
با این اوصاف ذهن دانشجو عملا درگیر «امر دانشجویی» و هزینه هایش است و نهاد دانشگاه چندان محل مناسبی برای کنش سیاسی نیست.

2️⃣ تحسین ثروت و ثروتمندی
جامعه آمریکایی اساسا نسبت به مساله ثروت، منفی نیست. یعنی بر خلاف بسیاری از کشورهای دنیا که ثروتمندان «منفور» هستند در میان بخش زیادی از مردم، ثروتمندان «تحسین شده» هستند. این تلقی عمومی به دو دلیل است:
- فرد ثروتمند "توان" خلق ثروت و کارآفرینی داشته.
- وجود افراد ثروتمند در کشور باعث قدرت کشور می شود.
بدیهی است که ممکن است برخی با این دیدگاه همراه نباشند ولی عمده مردم ثروتمند بودنِ ترامپ را امر منفی نمی دانند. حال سخنان باراک اوباما را گوش فرادهید. او دائما وجهِ ثروت ترامپ را می کوبد. دائما می گوید: ای مردم! این آدم همه ی عمرش به فکر خودش بوده و به خودش (و اموالش) پرداخته.
این رویکرد دموکراتها، رویکرد موفقی نبوده است.

3️⃣ فقرِ گفتمانی دموکراتها
مسئله اصلی در کمپین هریس (و اساسا در سطحی بالاتر در میان دموکرات ها) این است که گفتمان اینها مبتنی بر «حرف اثرگذار» روی اذهان عمومی نیست. محور فعالیتهای اینها بدگویی درباره دونالد ترامپ (خطر ترامپ) است؛ ولی از خودشان چیزی ندارند که ارایه بدهند. مثلا سخنرانی های چند روز اخیر هریس را نگاه کنید و محورهای حرفهایش را لیست کنید. عمدتا پیرامون کوبیدن ترامپ است. چه حرفی یا چه پیام ویژه ای برای مردم دارد؟ چه چیزی درش هست که «محرک رای دادن» شود برای بلاتکلیف ها؟

صفحه امروز CNN را ببینیم: یک خبر هست که در آن هریس در پنسیلوانیا ترامپ را فاشسیت و... خطاب کرده. بعد ذیل آن خبر، CNN یک خبر دیگر کار کرده که یک ویدئوی 5 دقیقه ای است با این مضون:

«پیام افرادی که هنوز تصمیم نگرفته‌ اند به هریس و ترامپ:
اینقدر همدیگر را لجن‌ مال نکنید، ما برامون اهمیتی نداره!»

Undecided voter on Harris and Trump:
‘Stop trashing each other, we don’t care'

ویدئو را اینجا ببینید: لینک+

4️⃣ دل بستن به دادگاه های ترامپ
گمان بخشی از بزرگان دموکرات این بود که پرونده های قضایی متعدد (+)، ترامپ را زمین‌گیر و حذف خواهد کرد. ولی نکرد و این اشتباهی استراتژیک بود.

(ادامه دارد)

L🔗

25 Oct, 03:27


🔵درآمد بازیافت زباله در آمریکا ۹۱ برابر درآمد نفت ایران!

محمدمهدی حاتمی

سالانه ۱۱٫۲ میلیارد تن زباله خشک در جهان تولید می‌شود. برخی در طبیعت دفن می‌شود و اما برخی از کشورها از بازیافت زباله درآمد عجیبی دارند. درآمد ترکیه از بازیافت زباله ۶۰۰ میلیون دلار است و درآمد امریکا ۱۱۰ میلیارد دلار است؛ ۹۱ برابر بیشتر از درآمد صادرات نفت ایران! طبق اعلام وزارت اقتصاد میزان فروش ایران در سال گذشته ۱٫۲ میلیارد دلار بود.

به گزارش تجارت‌نیوز، تولید زباله در امریکا بالاست. اما این کشور با بازیافت زباله ۵۶۰ هزار فرصت شغلی ایجاد کرده. در ایران اما زباله‌ها یا در طبیعت رها شده و یا به رواج زباله‌گردی دامن زده است. بر اساس گزارش‌ سازمان بهداشت جهانی سرانه تولید زباله در جهان در هر روز برابر با ۳۰۰ گرم است. این درحالی است که این رقم برای ایرانی‌ها به بیش از ۷۱۰ گرم و برای تهرانی‌ها ۷۹۰ گرم، یعنی ۲٫۵ برابر متوسط جهانی است.

همزمان، براساس آمار سازمان بازیافت، روزانه نزدیک به ۵۸ هزار تن و سالانه بیش از ۲۱ میلیون تن زباله در ایران تولید می‌شود که ارزش تقریبی هر تن زباله ۴۰۰ هزار تومان است. به این ترتیب، گردش مالی بازیافت زباله در ایران، می‌تواند سالانه به بیش از ۸ هزار میلیارد تومان برسد. (میزان تحقق این رقم قطعا کمتر است.)

چقدر زباله تولید می‌کنیم؟
این آمار برای کل جهان، به مراتب بدتر است، چرا که آمریکا دست‌کم در میان کشورهایی است که بازیافت زباله را جدی می‌گیرد. برخی داده‌های آماری سازمان ملل متحد (مربوط به سال ۲۰۱۸ میلادی) نشان می‌دهند که سالانه حدود ۱۱٫۲ میلیارد تن زباله خشک در جهان تولید می‌شود. بد نیست بدانیم که ۱۱٫۲ میلیارد تن، وزنی معادل ۵۶ هزار برابر وزن فولادی دارد که از ویرانه‌های «برج‌ های تجارت جهانی»، پس از حملات ۱۱ سپتامبر جمع‌آوری شد! (حجم فولاد تخلیه شده از این ویرانه‌ها، حدود ۲۰۰ هزار تن بود.) از طرفی، مقاله‌ای در مجله «نشنال جئوگرافیک» در سال ۲۰۱۹ میلادی نشان می‌دهد که از حدود ۶ دهه گذشته (که روند عمده تولید پلاستیک در جهان شروع شده)، تا به امروز حدود ۸٫۳ میلیارد تن پلاستیک تولید شده است. بخش عمده این پلاستیک‌ها به زباله تبدیل شده و بازیافت نشده‌اند و حالا سر از اقیانوس‌ها در آورده‌اند. علاوه بر این، زباله‌ها عامل حدود ۵ % از گازهای گلخانه‌ای منتشر شده در جهان هم هستند.

برای ایران که یکی از ۱۰ تولیدکننده بزرگ فولاد در جهان است و زیرساخت‌ های این حوزه را هم دارد، شاید مهم‌ترین بخش در صنعت بازیافت، بخش فولاد باشد. آمارها نشان می‌دهند که از دهه ۱۹۷۰ به این سو، حدود ۶۰ % از تمام محصولات فولادی در آمریکای شمالی (ایالات متحده آمریکا و کانادا) بازیافت می‌شوند و در واقع، فولاد اصلی‌ترین محصول بازیافتی در این منطقه است.

جالب‌تر آنکه همین برآوردهای آماری نشان می‌دهد که تنها در آمریکا، حدود ۵۳۰ هزار فرصت شغلی در بخش بازیافت فولاد وجود دارد که ارزش افزوده‌ای برابر با ۱۱۰ میلیارد دلار (حدود ۱۱ برابر بالاتر از صادرات نفت ایران در سال ۱۳۹۹) ایجاد کرده است.

آمریکا همزمان بزرگ‌ترین صادرکننده ضایعات فولاد و آهن‌ قراضه در جهان است و بخش عمده این محصولات را به ترکیه و هند می‌فرستد.

داده ‌های سایت «استاتیستا» (Statista) نشان می‌دهد که ترکیه در سال ۲۰۲۰ میلادی، حدود ۲۲٫۴ میلیون تن فولاد ضایعاتی وارد کرده و از این نظر، با اختلاف بسیار زیادی در صدر است.

قیمت هر تن فولاد حدود ۲۴۰ دلار است. اگر تنها ۱۰ % از این مبلغ را به عنوان سود ناشی از بازیافت در نظر بگیریم سود صنایع بازیافت ترکیه با این ارقام، می‌تواند سالانه به حدود ۶۰۰ میلیون دلار برسد.اما آیا فارغ از بحث زباله ‌های صنعتی، کشورهای دیگر، با بازیافت زباله ‌های خانگی هم برای خودشان درآمد و رشد اقتصادی مهیا می‌کنند؟ پاسخ مثبت است. آلمان قهرمان این داستان است و اکنون حدود ۵۶ % از زباله‌اش را بازیافت می‌کند. اتریش (حدود ۵۴ %)، کره‌جنوبی (۵۳ %) و سوئیس (۵۰ %) هم در رتبه ‌های بعدی هستند.

بر اساس برنامه این اتحادیه، تا سال ۲۰۳۰ میلادی، ۷۰% از تمام کالاهای بسته‌بندی شده در کشورهای عضو این اتحادیه باید بازیافت شود و میزان بازیافت زباله‌های خانگی هم تا سال ۲۰۳۵ میلادی باید به ۶۵ % برسد. در آمریکا، حدود ۱٫۱ میلیون شغل در حوزه بازیافت زباله وجود دارد و سهم این بخش از تولید ناخالص داخلی آمریکا،  ۲۳۶ میلیارد دلار برآورد شده است. با بازیافت تمام پلاستیک تولید شده در جهان در طول یک سال، می‌توان در هر سال ۲۰۰ میلیارد دلار ارزش افزوده ایجاد کرد. این رقم، کمابیش به اندازه تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۱۳۹۹ است!!./ مجمع فعالان اقتصادي

L🔗

24 Oct, 22:33


🍁پاییز

‍ برگ‌های درخت چنارِ روبروی خانه‌مان افتاده‌اند به زرد شدن و ریختن. پادشاهِ برگ‌ریزِ فصول آمده است. حضرت پاییز. هر سال همین است. برگ‌های چنار زیبا می‌شود اما همه‌ی اعتبار زیبایی می‌رسد به پاییز و می‌شود مدالِ روی سینه‌اش. به نامِ موسی و به کامِ عیسی. وقتی هم که چنار لخت شد و برگ‍هایش شد کودِ زیر پایش، همه‌ی شوکت و جلالِ برگ‌ها فراموش می‌شوند یا در بهترین حالت می‌شود تصویری کم‌رنگ، ته ذهن یک آدم عاشقِ دور از معشوق افتاده. همان که درویش گفته بود:
از یاد می‌روی 
 انگار هیچ‌ گاه نبودی   چون مرگِ یک پرنده.

پاییز فصلِ به یادآوردن برگ‌های زرینِ فراموش شده است. فصل به یاد آوردن جای خالی بوسه‌ها. فصل به یاد آوردنِ این‌که زمستان در راه است. پاییز، این حد فاصل بین گرمای بوسه و سرمای جای خالی. فصل به یاد آوردنِ نسیان. این‌ها را باید نوشت تا فراموش نشود. تا نگارنده فراموش نشود. همان کاری که خالق می‌کند. خلق می‌کند تا مبادا در گوشه‌ی سیاه کائناتش در تنهایی فراموش شود. مهم نیست چه چیزی را خلق می‌کند. هر چیزی که او را به یاد آورد. ولو شده جهانی پر از حفره ‌های سیاه خلق کند که در آن عدالت جوکِ بی‌مزه‌ای باشد برای دست انداختن دیگران.

اما باید با شمشیر خلق کردن به جنگِ فراموش شدن رفت. باید یک صفحه از تاریخ را سیاه کنیم. ولو شده به قیمت کندن تکه‌ای از روح‌مان. مثل چنارها که به بهای بی‌برگ‌ شدن‌ شان، صحنه‌ی درخشان پاییز را خلق می‌کنند. تا در زمستان به حیات‌شان در ته ذهن یک آدم عاشقِ دور از معشوق افتاده، ادامه بدهند. پاییز، فصل یادآوری و نسیانِ توامان. فصل تغییر. فصل گذار. فصل امید به بهاری دور پس از گذر از سرما.

✍️فهیم عطار

#داستانک

L🔗

24 Oct, 10:26


🔵ایرانیان و دیوانه‌ بازی مجازی

✍️دکتر علی میرزامحمدی (جامعه شناس)


«دیوانه‌بازی» پدیده‌ای اجتماعی با ابعاد جامعه شناختی، روانشناختی و رسانه‌ای، ریشه‌های عمیقی در تاریخ و فرهنگ ما ایرانیان دارد. در این پدیده، فردی با وجود داشتن اختلالات روانشناختی جنون یا تظاهر به آن و یا تلقی دیگران از رفتار جنون آمیز او، مرکز و محور گفتگوها و تجمعات سرگرم کننده و نمایشی قرار می‌گیرد.

با الهام از بینش فوکویی می‌توان دو دوره مهم تاریخی را در برخورد ایرانیان با مساله جنون متمایز نمود:
دوره نخست دوره ای که افراد مبتلا به اختلال‌های جنون تا زمانی که آزاری به دیگران نمی رساندند، در کنار دیگران به زیست خویش ادامه می دادند؛ اما در دوره دوم تاریخی با ظهور و گسترش پزشکی و روانپزشکی، این افراد از جامعه، تفکیک و در مراکز ویژه چون تیمارستان، تحت درمان و کنترل قرار گرفتند.

این افراد در دوره نخست، در ادبیات ما حضوری قابل توجه دارند. آنها گاهی چون مجنون در داستان لیلی و مجنون قهرمان شعر و داستان هستند و یا چون بهلول در ظاهری دیوانه، کلمات نغز بر زبان جاری می سازند و یا چون ملانصرالدین به طنازی کام مخاطبان را شیرین می کنند. در این هیبت، آنها گاهی به دلقک شبیه اند و گاهی به حکیم و فیلسوف.

اما حضور اجتماعی و فرهنگی دیوانه‌ها در دوره دوم، یعنی دوره مدرنیته کمرنگ می‌شود و آنها فقط گاهی فرصت سوژه شدن در فیلم‌هایی چون گاو داریوش مهرجویی را پیدا می‌کنند.

با ظهور و گسترش فضای مجازی، دیوانه‌ها و «دیوانه‌ بازی» فرصتی دوباره در عرصه فرهنگی جامعه ایران یافته است. پدیده «دیوانه‌ بازی مجازی» در فضای رسانه‌ای ایرانیان نیازمند تامل ادبی، روانشناختی و جامعه‌ شناختی است. به نظر نویسنده، «دیوانه ‌بازی مجازی» در رسانه‌ های ایرانی، در دو شکل عمده قابل رصد است:

شکل اولیه دیوانه‌بازی مجازی
، را تداوم همان همان نسخه سنتی دیوانه‌بازی در فضای واقعی می‌توان دانست. با این تفاوت که بیشتر افراد دارای اختلال روانی از حضور دوربین اطلاع دارند و همین آگاهی، به رفتارهای آنها جنبه نمایشی بیشتری می دهد. نمونه بارز این شکل نمایشی را در صفحه‌های اینستاگرامی می توان در شخصیت «سلطان» با تکه کلام «میدونی چیه!؟» جستجو نمود. در آسیب‌ شناسی این پدیده رسانه‌ای به همین قلم یادداشتی با عنوان «آزار بيماران رواني از فضاي حقيقي تا مجازي» در شماره ۲۴ اسفند 1401 روزنامه اعتماد منتشر شده است.

در این آسیب شناسی شیوع نزدیک به ۳۰ درصدی اختلالات رواني در جامعه ايران در حالی مورد تامل قرار گرفته است که  گسترش فقر و تبعيض، فرسايش سرمايه اجتماعي، شكاف طبقاتي (با ضريب جيني نزديك ۴۱٪) به تشدید خشونت، اعتياد، احساس نارضايتي و احساس ناشادي در جامعه ايران منجر شده است. اينچنين جامعه‌اي بستري فراهم كرده است كه افراد مبتلا به اختلال‌هاي روحي و رواني دستمايه تمسخر و حتي عقده‌گشايي‌هاي جناحي و سياسي شوند.

شکل دوم دیوانه‌بازی مجازی ر
ا  «بلاگری شبه مازوخیسمی» می توان نام نهاد که به نمایش دیوانه وار بلاگرهایی مربوط می‌شود که برای جذب فالور و جنون دیده شدن به نمایش‌هایی هنجارشکنانه روی می‌آورند. جنون دیده شدن در بلاگرهایی که به ظاهر از سلامتی روان برخوردار هستند، آنها را وادار به کارهایی عجیب و غریب آسیب به خود مانند ریختن سیمان، نوشابه، گرد و خاک بر سر، خرد کردن هندوانه و وارد شدن با سر درون بشکه آب و.. می‌کند.

اما درباره گسترش شکل اول پدیده دیوانه‌بازی مجازی در رسانه‌های ایرانی می‌توان  به انسداد اجتماعي در بيان مستقيم نقدها و سو استفاده از افراد مبتلا به بیماری روانی اشاره نمود.

تحلیل نمایش‌های دیوانه‌بازی از جمله پراكنده‌ گويي‌ها و سخنان بر آمده از ذهن آشفته مبتلايان به بيماري‌ های روانی گواه آن است جمعي در كنار اين افراد با تهيج تلاش دارند سخناني از اين افراد مطرح شود كه هر چند در ظاهر در حمايت از ارزش‌هاي مورد حمايت حاكميت است، اما در عمل با پراكنده‌ گويي‌ها و رفتارهايي كه نمود بيماري‌هاي رواني است به تمسخر اين ارزش‌ها منتهي شود؟!  اين نوع ادبيات مویدی است بر اینکه جامعه‌اي كه از بيان مستقيم انتقادها احساس امنيت نمي‌كند، تلاش مي‌كند ادبيات ديگري براي خود ابداع كند.

اما درباره دلایل ظهور شکل دوم دیوانه‌بازی مجازی یا بلاگری شبه مازوخیسمی به جنون دیده شدن و کسب شهرت و مزایای مادی تبلیغات برای برخی شرکت ها و فروشگاه‌ها می توان اشاره نمود. جایی که مرز ابتذال/ هنر، هیجان/ خودزنی و جلوه‌های نمایشی بدلکاری/ جلوه‌های سطحی و مبتذل در هم آمیخته می شود.

آسیب شناسی بلاگری شبه مازوخیسمی نیازمند پژوهش‌های دقیق‌تر است که می تواند مد نظر پژوهشگران حوزه جامعه‌ شناسی و روانشناسی رسانه قرار گیرد.

L🔗

23 Oct, 06:57


🔵نسل زد چگونه به کار می‌اندیشد؟
کارفرمای خود بودن

مریم رحیمی در گفت‌وگو با نیما نامداری، مدیرعامل موسسه کارنامه، به علایق و ترجیحات کاری نسل «زد» پرداخته است.

نسل جدید، سرگرمی را به عنوان کلیت زندگی می‌بیند. مثلاً یک نفر راه می‌رود و موزیک گوش می‌کند یا کار می‌کند و موزیک گوش می‌دهد، در خانه است و به تنهایی فیلم تماشا می‌کند.

در صورتی که در گذشته، اصلاً چنین چیزی ممکن نبود. این‌قدر سرگرمی دسترس‌ پذیرتر شده که دیگر بخشی از زندگی نیست؛ بلکه مفهومی جاری در همه لحظه‌هاست.

نسل‌های قبل دسترسی سخت‌تری به محتواهای هنری، موزیک و فیلم داشتند. آنها باید به سینما و کنسرت می‌رفتند یا نوار کاست می‌خریدند.

به همین دلیل به جمع، مهمانی و معاشرت‌های جمعی نیاز بیشتری داشتند.

نسل زد، فردیت قوی‌ تری دارد و در سازمان‌ هایی که ساختار شکل‌ گرفته، کمتر احساس راحتی می‌کند و با آن ناسازگار است. چرا که فردیت در سازمان‌ها کمتر و ساختار رسمی است.

پس اینکه بچه‌های نسل زد از محیط کار استعفا می‌دهند، به دلیل تنبل بودن آنها نیست؛ بلکه این افراد با ساختار غیرمنعطف احساس ناسازگاری می‌کنند.

در ایران اغلب سازمان‌ های بزرگ، دولتی هستند و اگر دولتی نباشند هم سنتی هستند. در این ساختارها، سازگاری با نسل زد کمتر است.

اما استارت‌آپ‌ها سازگاری بیشتری با نسل زد دارند زیرا در استارت‌آپ، انعطاف‌ پذیری بیشتر است و احترام به فردیت بیشتر دیده می‌شود.

فضا و محیط کار، برای ترجیحات شخصی و فراهم کردن تفریح در محیط کار هم بیشتر است. به همین دلیل نسل زد در استارت‌آپ‌ها بیشتر ماندگار است و کارایی بالاتری هم دارد.

نسل قبل، کار را صرفاً ابزار امرارمعاش نمی‌دانست؛ بلکه بخشی از هویت خود را با آن تعریف می‌کرد. پیش از این، کار تنها منبع درآمد نبود و به همین دلیل افراد دوست داشتند به هر قیمت، در سازمان‌ های بزرگ کار کنند.

نسل زد کمتر هویت خود را با کار تعریف می‌کند و بخش بیشتر هویت‌اش را از فعالیت‌ های دیجیتال دریافت می‌کند.

اگر فردی مثلاً در اینستاگرام ۱۰۰ هزار نفر فالوئر داشته باشد، با ابزارهایی که در دست خود دارد، هویت‌اش را معرفی می‌کند و حتی ممکن است که ترجیح دهد نگوید کجا مشغول به کار است.

بسیاری از کسب‌وکارهای جدید در دنیا، تلاش می‌کنند خود را با هویت‌ های مختلف منطبق کنند؛ مثلاً به افراد اجازه می‌دهند که عنوان شغلی‌ شان را خودشان انتخاب کنند، در محیط کار بیشتر دیده شوند یا سلیقه خود را به محیط کاری اضافه کنند.

به همین دلیل، نسل زد می‌تواند کاری را که انجام می‌دهد به بخشی از هویت خود تبدیل کند.

این مشکل سازمان‌های سنتی است که اجازه نمی‌دهد نسل زد تصور کند هویت خود را دارد و از آنجا که گزینه‌های بیشتری برای هویت‌ سازی وجود دارد، نسل زد دیگر علاقه‌مند به کار در این سازمان‌ها نیست.

جهان جدید، جهان انعطاف‌ پذیر و کمتر ‌ساختار‌یافته است که در آن، افراد می‌توانند ترجیحات متنوع خود را ارضا کنند و افراد مجبور نیستند خودشان را در هویت‌های از پیش تعیین‌ شده جا دهند.

بنابراین، نسل زد انتظار دارد که محیط کارش هم به همین شکل باشد. یعنی فردی که متولد نسل زد است، ترجیح نمی‌دهد در یک ساعت مشخص سر کار حاضر باشد و ساعت مشخص بازگردد.

این نسل دوست ندارد که ساعت کاری مشخص داشته باشد یا اینکه در یک شرح وظایف بدون تغییر تا ابد بماند.

اتفاق دیگر، اهمیت یافتن فرد و فردیت است. در جهان توسعه‌ یافته، سازمان‌ها تلاش می‌کنند تنوع را ترویج کنند و همچنین مهارت‌ های سنتی به مهارت‌ های جدید تبدیل می‌شود که با هوش مصنوعی منطبق است.

در آینده خود نسل زد باعث دگردیسی سازمان‌ ها می‌شود چرا که از یک برهه زمانی به بعد، تنها نسل زد و نسل‌های بعدی وارد بازار کار می‌شوند.

منبع: تجارت فردا، شماره ۵۶۵

.

L🔗

17 Oct, 17:59


🔵سنوار و پایانی تصادفی!

✍️صابر گل عنبری

منابع اسرائیلی عصر امروز با انتشار تصاویری اعلام کردند که یحیی سنوار رهبر حماس در یک درگیری در رفح کشته شده و هنوز اسرائیل رسما آن را اعلام نکرده و حماس نیز هنوز موضعی نگرفته است. البته در این میان منابع اسرائیلی مختلفی خبر را تایید کردند.

از طرز اطلاع‌رسانی اسرائیل پیداست که کشته شدن احتمالی سنوار هدفمند و معطوف به تروری پس از یافتن مکان او نبوده است.

کانال ۱۳ اسرائیل در این باره می‌گوید که در محله تل‌السلطان رفح عملیات روتینی صورت گرفته و نیروهای اسرائیلی با سه نیروی قسام درگیر می‌شوند و بعد از کشته شدن سه نفر و دیدن اجساد، به یکی از آن‌ها به علت شباهتش با سنوار شک می‌کنند و تصویر آن سریعا رسانه‌ای می‌شود. این منبع اسرائیلی می‌افزاید که این درگیری هم مبنی بر وجود اطلاعاتی قبلی درباره حضور سنوار در آنجا نبوده است. از مجموع این شواهد و قراین پیداست که این حادثه تصادفی و اتفاقی بوده است.

اما کشته شدن احتمالی سنوار نشان می‌دهد که روایت قبلی برخی منابع اسرائیلی مبنی بر وجود گروگان‌های اسرائیلی در مکان او صحت نداشته و سنوار هم بر خلاف تصورات در تونل نبوده و خود در میدان نبرد زمینی در جنگ مشارکت داشت و نیروهای حماس را هدایت می‌کرد.

سنوار به احتمال زیاد، زمانی که در کنار فرماندهی کل شاخه نظامی حماس حمله هفتم اکتبر را طراحی کرد، می‌دانست که چنین سرنوشتی در انتظار اوست و هر اندازه هم طول بکشد، اسرائیل او را رها نخواهد کرد.

او بیست سال در زندان بود و با شناختی که از اسرائیل داشت، به احتمال زیاد می‌دانست این حمله با واکنش سخت و بی‌سابقه‌ای مواجه می‌شود. اما اشتباه محاسباتی سنوار در این نبود، بلکه در «امتی» اندیشیدن او و تصوری اشتباه نسبت به واقعیت‌های خارج از نوار غزه بود.

احتمالا سنوار فکر می‌کرد که پس از این حمله سنگین به اسرائیل و شکست ابهت آن، «امت عربی و اسلامی» در سایه «شعارهای رنگارنگ» سریعا در حمایت از غزه وارد عمل می‌شود و در «آزادی فلسطین» کمک خواهند کرد و همراه با دنیای مدرن اجازه نخواهند داد اسرائیل در قرن 21 مرتکب چنین ویرانی گسترده و نسل‌کشی آنلاین شود و دو میلیون نفر را تحت شدیدترین جنایات، محاصره غذایی و دارویی و گرسنگی قرار دهد. سپس مساله فلسطین به صدر تحولات جهان باز می‌گردد و چاره‌ای جدی برای آن اندیشیده می‌شود.

فلسطین در جهان دوباره مطرح شد، اما بدون راه حلی وتصویر قبلی از اسرائیل در افکار عمومی جهان نیز فرو ریخت، اما نه با مداخله «امت» و دنیایِ منادیِ حقوق بشر، بلکه به قیمت خون حدود 50 هزار نفر از جمله 17 هزار کودک و ویرانی باریکه غزه.

هنوز برخی فلسطینی‌ها در این حادثه تردید دارند اما خیلی‌ها کشته شدن او در میدان نبرد و با لباس رزم را «قهرمانانه» توصیف می‌کنند. اسرائیلی‌ها نیز خوشحال هستند و اپوزیسیون اسرائیل معتقد است که پس از این اتفاق، نتانیاهو باید به سمت توافق با حماس برای آزادسازی گروگان‌ها حرکت کند. در این میان، برخی مخالفان نتانیاهو در شبکه‌ مجازی عبری نوشتند که کشته شدن سنوار به شکل تصادفی و در درگیری تصویری «قهرمانانه» از او ساخت و فرصت تروری هدفمند برای احساس یک «پیروزی بزرگ" را از بی‌بی سلب کرد.

برخی حساب‌های مجازی عبری نیز خواستار محاکمه افسران اسرائیلی شدند که در این درگیری شرکت داشته و تصویر سنوار را بدون اجازه سازمان سانسور نظامی منتشر کردند. به نظر این افراد این اقدام «ضد امنیتی» بوده و فرصت خلق «روایت و پیروزی تاریخی» با اعلام ترور را از اسرائیل سلب و تصویری دیگر از سنوار خلق کرد.

اما اکنون پرسش این است که پس از کشته شدن سنوار چه اتفاقی می‌افتد؟ بدون شک ضربه سنگینی به حماس است، اما بعید است که تغییری در مواضع آن ایجاد کند و به احتمال زیاد عزم نیروهای آن را برای جنگیدن بیشتر کند.

حالا باید دید که این حادثه چه تاثیری بر سیاست دولت اسرائیل خواهد گذاشت. آیا پس از این «دستاورد مهم» به سمت توافق حرکت خواهد کرد؟ یا جنگ را برای تحقق اهداف جنگ همچنان ادامه خواهد داد؟

پرسش دیگر این که آیا کشته شدن سنوار و احساس سرمستی و پیروزی نتانیاهو، می‌تواند او را از حمله به ایران منصرف کند یا برای ادامه کار خود بیشتر ترغیب خواهد شد؟

در هر حال، آنچه اسرائیل پس از این جنگ ویرانگر در نوار غزه به دست آورده است، مجموعه «پیروزی‌های تاکتیکی» است و تا زمانی که اهداف جنگ را چه با تغییر رفتار دشمن خود چه حذف آن و ایجاد جایگزینی و سیطره بر نوار غزه محقق نکند، نمی‌توان از «پیروزی راهبردی» سخن گفت.

در کنار آن، بر خلاف آنچه بن گوریون گفت که «پیران (فلسطین) می‌میرند و جوانان فراموش می‌کنند»، هفتم اکتبر عکس آن را نشان داد و صرف نظر از سرنوشت حماس، از دل این فاجعه انسانی نیز بعید نیست که سنوارهای دیگری و چه بسا رادیکال‌تر در قبال اسرائیل ظهور کنند.
.

L🔗

17 Oct, 13:43


🔵سردار کوثری عزیز! شما کجا و نماینده ‌های کاریکاتوری  مجلس کجا؟

برادر عزیز و فرمانده گرامی، حاج محمد (اسماعیل) کوثری
سلام

یادتان هست چهارراه لشکر را؟ همان چهارراه جلوی مسجد دانشگاه تهران که بسیجی‌های لشکر ۲۷ و بقیه لشکرها روزهای جمعه قبل و بعد نماز جمع می شدند و خاطره می گفتند؟ اوایل دهه ۷۰ و تا نیمه های دهه هشتاد را می گویم. و شما خیلی وقت ها شمع آن محفل بودید.
دوست داشتنی، خندان، صمیمی و درعین حال با صلابت. بچه ها دوست ‌تان نداشتند. درستش این است که بگویم شما را می‌پرستیدند.

یادم هست می‌خواستید در مجلس هشتم نامزد شوید. در چهارراه لشگر خیلی‌ ها شاد بودند که یک "بچه تهرون" و فرمانده شجاع و جانبازشان وارد سیاست می شود.
عده ای هم فکورانه، سر به گریبان غم فرو بردند که حاجی و سیاست؟
نکند خرابش کنند؟
نکند اسیر بازی ها شود؟
دل‌ شان می‌لرزید که مبادا فرمانده رزم دیروزشان، که در کربلای ۵ و والفجر ۸ و بخصوص مرصاد، مثل شیر می‌رزمید حالا در میدان سیاست خوش ندرخشد .

هرچند که اسمش در فهرست نامزدهایی بود که اکثرشان چنگی به دل نمی‌زدند اما دل بچه‌ها خوش بود که حاجی مرواریدی است که در هر صدفی جا نمی شود. و مستقل می ماند تا آخر.

سردار کوثری برادر بزرگ من و خیلی از هم‌ نسلان من است و همه به او افتخار می کنیم. اما چه بگویم که حاجی بعدها گاه و بیگاه در عرصه سیاست و مجلس ، پیش بینی تلخ دوستانی را که جلوی مسجد دانشگاه نگرانش بودند، تحقق بخشید و افتاد توی همان چاله‌ای که از ان می‌ترسیدند. البته در سال های اخیر حرف هایی هم از او شنیده ایم که با تندروهای سیاسی فاصله داشته اما متاسفانه ، مواردی که با انها همسو و همسان شده کم نبوده است.

آخرین بار سردار را در سال 1394 در میزگردی دیدم با حضور سردار حسین علایی که در باره قطعنامه 598 و شرایط پایان جنگ حرف می‌زدند.
کوثری در همانجا با علایی اختلاف نظر داشت و شاید هم بسیار شدید. اما چون علایی در زمان جنگ، مقام ارشد او بود چنان مودبانه برخورد کرد که عشق کردم از حسن خلق و مرامش.

بگذارید این نوشته با همین خاطره شیرین تمام شود و فقط به این بسنده کنم که همسویی حاجی با بعضی نماینده‌ های کاریکاتوری مجلس که این روزها از نتیجه انتخابات ریاست‌ جمهوری کلافه اند، حس بدی را در علاقمندانش ایجاد کرده.

متاسفانه سردار تقریبا همانجایی می‌نشیند که افراطی ها از آنجا برمی‌خیزند.

محمدجواد ظریف هر که هست در مقطعی، گره ای کور از مشکلات کشور گشوده که دیگران از پسش برنیامده‌اند.
رهبرمعظم انقلاب هم بر کار او و تقوا و تخصص او مهر تایید زده اند و هر آنچه را در مدح و وصف او گفته اند تا این لحظه پس نگرفته اند.
سردار می‌تواند منتقد ظریف باشد اما آیا با همان ادبیاتی که عصبانی ها حرف می‌زنند ؟
کوثری قطعا عقده از کسی ندارد اما متاسفانه با ادبیات عقده ای ها همراه شده است.

دوجمله هم در پایان این نوشته، جسارت آمیز بنویسم و تمام!

سردار عزیز! یک فراخوان بدهید و همه بسیجی‌هایی که در طول ۸ سال دفاع مقدس فرمانده‌ شان بودید جمع کنید و از آنها نظر بخواهید. اگر فقط و فقط حتی ۱۰٪ از آنها روشی را که این روزها برگزیده‌اید می پسندند، به راه‌ تان ادامه دهید.
خودتان البته بدون این نظرسنجی هم می‌دانید در بر کدام پاشنه می‌چرخد.

سردار! ما شما را بقیه السلف شهدای عزیز احمدمتوسلیان و همت و رضاچراغی و عباس کریمی می دانیم.
ما دوست داریم بوی حاج قاسم را از مرد روزهای سخت جنگ، حاج محمد کوثری استشمام کنیم.

بوی مهر، بوی محبت، بوی وفاق. نه بوی تفرقه و کینه و نفاق.

زنده باشی سردار

✍️محمدمهاجری

L🔗

17 Oct, 11:22


🔵سقوط نگران کننده‌ی طبقه‌ی متوسط

سعید معدنی

چند روز پیش به یکی از بنگاه ‌های معاملات املاک شهرک اکباتان در غرب تهران سری زدم. دفتری روی میز کارشناس مربوطه بود که اسامی و شماره تلفن متقاضیان و مشخصات خانه‌ های اجاره‌ای مورد نیاز آنها را درج  کرد‌ه بود.
با تعجب دیدم تمامی متقاضیان دنبال سوئیت و آپارتمان های یک خوابه و دوخوابه بودند. در حالی که در این مجتمع و شهرک قدیمی و نام آشنا آپارتمان‌های سه خوابه و چهار خوابه‌ هم وجود دارد اما هیچ متقاضی نداشت.

از فرد کارشناس پرسیدم برام جالبه که برای سه خوابه و چهار خوابه متقاضی نیست؟ در پاسخ گفت مدت‌هاست قدرت اقتصادی مردم کاهش پیدا کرده و با توجه به گرانی سرسام آور در جامعه توانی در مردم نمانده و به سختی می توانند آپارتمان های متراژ بالا را اجاره کنند.
مثلا یک آپارتمان سه خوابه در این شهرک نزدیک دو میلیارد رهن کامل و آپارتمان چهار خوابه بیش از دو میلیارد است و امروزه دیگر  پرداخت آن در توان هر کس نیست.
یا رهن و اجاره مثلا با پیش پرداخت ۵۰۰ میلیون و کرایه ماهیانه ۳۵ میلیون برای یک آپارتمان سه خوابه دیگر برای بسیاری دشوار و حتی غیر ممکن شده است.

تعدادی از این اسامی که اینجا ثبت شده سال های قبل آپارتمان سه خوابه و یا چهارخوابه اجاره کرده بودند اما در مقابل تورم افسار گسیخته و گرانی روز به روز کالاها و خدمات مجبورند در پی مسکن کوچک‌تر باشند.  

این در حالی است که شهرک اکباتان از دیر باز محل سکونت طبقه متوسط و متوسط رو به بالا بوده و آدم های خود ساخته و تحصیل کرده‌ در آن سکونت داشتند.
به کارشناس معاملات گفتم واقعا جای تامل و تاسف دارد.

یک فرد مسن مراجعه کننده آنجا بود نکته ای ذکر کرد که دردناک‌تر بود.
اینکه بعضی صاحبان آپارتمان های سه خوابه و چهار خوابه که دوره بازنشستگی را می گذرانند.
آپارتمان خود را با همه خاطرات و تعلقات عاطفی اجاره می دهند و ساکن آپارتمان‌هایی با متراژ کوچک‌تر می‌شوند تا از مابه‌التفاوت اجاره‌ی آن استفاده کنند. چرا که دیگر حقوق بازنشستگی کفاف زندگی معمولی در شهری مثل تهران را در دوره پیری و بیماری نمی‌دهد.

از این سقوط جامعه و از این فقر تدریجی که به همه اقشار جامعه و از جمله طبقه متوسط سرایت کرده باید نگران بود.
چرا که نظاره‌گر نابودی تدریجی قشر و طبقه ‌ای هستیم که قرار است برای ما اقتصاد و صنعت و فرهنگ و هنر و پیشرفت بسازد. 

سقوط طبقه‌ متوسط یعنی سقوط خلاقیت و ابتکار و سقوط اخلاق و سقوط همه چیز .

در همه جای دنیا این طبقه متوسط است که جامعه را می سازد و راهبری می کند.
ولی متاسفانه در چند دهه اخیر بطور مداوم و سال به سال از ابعاد این قشر کاسته می‌شود و به طبقات پایین‌تر سقوط می‌کنند و ما نظاره‌گر کم توان‌تر شدن دائمی اکثر اقشار جامعه هستیم.

L🔗

16 Oct, 18:22


🔵تراشکاران سخت مشغول کارند

✍️محمد فاضلی

تراشکاران رسته مهم و بسیار شریفی از صنعتگران هستند که اهمیت‌ شان در صنعت بر اهل فن پوشیده نیست. اما دسته خاصی از تراشکاران هم در ایران هستند که ملتی را بدبخت می‌کنند. این‌ها به‌طور خاص «هزینه» می‌تراشند، از جیب ملت هم می‌تراشند، به حساب خودشان نقد می‌کنند. و تنوع ابزارهای تراش‌شان هم جالب توجه است. سه نمونه:

یک. تراشیدن هزینه با ابزار دیوار سفارت.

دو. تراشیدن هزینه با ابزار سیاست‌گذاری

سه. تراشیدن هزینه با ابزار تریبون.

تراشکاری با ابزار دیوار سفارت، از سال اوایل انقلاب تا همین چند سال پیش که از دیوار سفارت انگلیس و عربستان بالا رفتند، سابقه طولانی دارد. اثراتش هم که از نور آفتاب روشن‌تر است.

تراشکاری با ابزار سیاست‌ گذاری هم فراوان است. تراش دادن روح و روان مردم با طرح صیانت، فیلترینگ اینترنت و گشت ارشاد نمونه‌های شناخته‌شده است. آخرین مورد آن‌ها که رسانه‌ای شده، اعلام وزارت کشور مبنی بر تکلیف نداشتن برای دادن گواهینامه موتور به خانم‌هاست.

نوع سوم یعنی تراشکاری با ابزار تریبون سابقه‌ای دیرینه و تنوعی حیرت‌انگیز دارد. برای مثال، مسئولی در شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره نسبت موشک یمنی‌ها و ایران اظهارنظر کرده بود. نمونه مشهور این نوع تراشکاری، تراش دادن بخش مهمی از منافع ملی با ابزار «نفی هولوکاست» است که در سطح رئیس‌جمهور با کیفیت تراش بالا انجام شد. هنوز اثرات این تراشکاری را می‌توانید مشاهده کنید.

انواع جدیدتر این نوع تراشکاری را می‌توانید در اظهارنظر درباره نابود کردن یهودِ عنود، سخن گفتن از نابودی یهودیان و سخنرانی در مجمعی بین‌المللی درباره اسرائیل ببنید. همه این تراشکاری‌ها در شرایطی انجام می‌شود که از روز روشن‌تر است که سیاست رسمی کشور، اجتناب از درگیری مستقیم در جنگ، مدیریت تنش و خودداری از جنگ‌طلب نشان دادن ایران است.

جماعت تراشکار، چند چیز می‌تراشند:

یک. مسأله‌های قلابی می‌تراشند و به دستورکار حکمرانی تبدیل می‌کنند. مسأله‌ هایی که ربطی به دردهای کشور و مردم ندارند، اما این‌ها تراشیده‌اند و عین مجسمه ابوالهول روی میز گذاشته‌اند تا مملکت معطل این‌ها باشد.

دو. این‌ها هزینه می‌تراشند و هزینه را ملت بیچاره، اقتصاد ایران، محیط‌زیست ایران و نسل ‌های متوالی ایرانیان می‌پردازند.

سه. این‌ها منافع ملی را می‌تراشند، کوچک می‌کنند، و ایران را دورمانده‌تر از توسعه و زندگی معمولی برای مردمانش، میان جنگلی از آن‌چه تراشیده‌اند رها می‌کنند.

چهار. این‌ها سفره هر ایرانی را می‌تراشند، و اغلب از مسیر تراشیدن سفره ایرانیان، سفره خود را غنی می‌سازند. بخشی از آن‌چه را که از سفر و جیب ایرانیان می‌تراشند در سفره خودشان می‌توان مشاهده کرد.

گاهی اوقات دقت آن‌چه می‌تراشند و روی میز کشور و مردم ایران می‌گذارند، چنان زیاد و حساب‌ شده است که در دستی بودن ماشین تراشکاری‌شان شک می‌کنم. ماشینی که به این دقت مسأله، هزینه و خسارت می‌تراشد، حتماً برنامه‌ریزی دقیقی دارد و از هوش طبیعی و مصنوعی وافری بهره می‌برد.

گیر تراشکارها افتاده‌ایم، آن تراشکارهای شریف که در صنعت می‌ شناسیم نه! تراشکارهایی که ایران را می‌تراشند. تراشکاران سخت مشغول کارند، از جیب و سفره، تا روح و روان، تا منافع ملی، تا امنیت تا اخلاق و ثبات، تا ریشه فرهنگ و هنر را می‌تراشند. تراشکاران سخت مشغول کارند، سخت!
 

L🔗

16 Oct, 16:54


🔵سی ویژگی دکتر سریع‌القلم!

✍🏻 دکتر سید صادق حقیقت

1- مبانی پوزیتیویستی و نخبه‌ گرایانه دارد؛
2- با تفکر ایدئولوژیک مشکل اساسی دارد؛
3- به تجدد و دموکراسی خوش‌بین است و ناقد فرهنگ سنتی به شمار می‌آید؛
4- به لیبرالیسم (اقتصادی) متمایل است؛
5- در پژوهش‌های بینارشته‌ای - خصوصاً اقتصاد سیاسی- سرآمد است؛
6- به تقدم توسعه (اقتصادی) بر دیگر ابعاد توسعه (همچون توسعه فرهنگی یا نظامی) اعتقاد دارد؛
7- معتقد است ایران از ریل توسعه خارج شده است؛
8- به نظر وی، ایران کنونی نمی‌تواند «بین‌المللی» شود؛
9- تنها استاد ایرانی است که چندین سال به داووس دعوت شده است؛
10- دنیا را خوب می‌شناسد؛
11- دغدغه منافع ملی ایران و حکمرانی مطلوب را دارد؛
12- در عمل، محافظه‌کار است؛
13- در انتقاد، صراحت لهجه دارد؛
14- همواره ارتباطاتی با حکومت داشته است؛
15- ذهن اولویت‌بندی شده‌ای دارد؛
16- مسائل را به خوبی مانیتور و طراحی می‌کند؛
17- تحقیقات ناظر به واقع را بر پژوهش‌های صرفاً تئوریک ترجیح می‌دهد؛
18- استاد توانایی به نظر می‌رسد؛
19- معلمی را بر تملق سیاستمداران ترجیح می‌دهد؛
20- شاگردان زیادی در سطوح عالی تربیت کرده است؛
21- دلسوز و منظم است؛
22- خوش‌پوش است و به ظاهر خود اهمیت می‌دهد؛
23- ظاهر و باطنش یکی است؛
24- قلم سریعی دارد (الاسماء تنزل من السماء!)؛
25- به دنبال جمع ثروت از طریق رانت نیست؛
26- اهل مهاجرت نیست، هر چند این کار برایش ساده است؛
27- به ورزش علاقه دارد، و هر روز صبح چند کیلومتر می‌دود؛
28- به محیط زیست اهمیت می دهد؛
29- چند قدم جلوتر از دانشگاه ‌های ما حرکت می‌کند؛
30- راجع به همه چیز سی مورد می‌نویسد!

L🔗

16 Oct, 12:26


🔵چرا خبری از دیپلماسی نیست؟!

✍️صابر گل عنبری

فعلا هیچ نشانه‌ای از دیپلماسی جدی حتی در حد تظاهر برای توقف جنگ کنونی -چه در لبنان و چه در غزه- وجود ندارد. دیگر خبری هم از دیپلماسی قبلی که به موازات جنگ غزه در طول یک سال اخیر در جریان بود، نیست و مذاکرات متوقف شده است.

سکوت عجیبی بر منطقه حکمفرماست. اسرائیل هم در روزهای اخیر در قبال ایران سکوت پرسش‌برانگیزی در پیش گرفته که مشخص نیست مربوط به اعیاد یهودی است یا خیر. تصمیم آمریکا برای ارسال نظام پدافندی تاد نیز پرسش‌ها را داغ‌تر کرده است. هنوز هدف از آن روشن نیست؛ این که نشانه‌ای از آماده شدن اسرائیل برای حمله به اهدافی در ایران است یا در چارچوب جنگ روانی و با هدف کمک به اسرائیل برای دفع حملات موشکی بالستیک (با قابلیت عبور از خارج جو) در آینده است؛ چه از جانب یمن چه طرف‌های دیگر.

در سطح منطقه نیز شاهد هیچ نوع تحرک دیپلماتیک جمعی یا فردی قابل توجه و ابتکاری از جانب دیگر کشورها نیستیم و به نوعی همه بازیگران و کشورها از مصر و ترکیه گرفته تا عربستان و عراق نظاره‌گر وضع کنونی و سمت و سوی جنگ و پاسخ احتمالی اسرائیل هستند.

البته فعلا برای شروع «دیپلماسی جدی جهت آتش‌بس» شاید زود باشد و این دیپلماسی هم اگر از طرف آمریکا یا با چراغ سبز آن به میانجیگران چه فرانسه چه قطر و غیره شروع نشود، راه به جایی نمی‌برد.

فارغ از شرایط انتخاباتی آمریکا و الزامات آن و این که اسرائیل اقدامی علیه ایران انجام دهد یا خیر، اما در حال حاضر در وهله اول نگاه همه اطراف به میدان جنگ در لبنان است و دیپلماسی هم به تبع آن شکل خواهد گرفت. اگر اسرائیل بتواند سد فراروی حمله زمینی را بشکند و «موفقیت‌های مهمی» در این حمله به دست بیاورد که به «دستاوردهای تاکتیکی» قبلی بیفزاید، فعلا «دیپلماسی جدی» شکل نخواهد گرفت.

اما اگر حزب‌الله بتواند در روزها و هفته‌های پیشرو حملاتی «موفق» و مستمر -مانند حمله پهپادی دیشب به پایگاه گولانی- انجام دهد و همچنان با حفظ سطح آتش موشکی خود عمق اسرائیل را درگیر ناامنی کند و به موازات آن نیز مانع پیشروی طرف اسرائیلی در جنگ زمینی شود، می‌توان انتظار داشت که این دیپلماسی به تدریج حتی قبل از انتخابات آمریکا شکل گیرد.

در این میان، باید تحولات داخلی جامعه اسرائیل را به عنوان متغیر تاثیرگذار و جدی با دقت پیگیری کرد. همچنان اجماع اسرائیلی در پشت جنگ لبنان است و همه امیدوار به تحقق اهداف هستند، اما این اجماع در روزهای اخیر با تشدید حملات حزب‌الله، در جا زدن حمله زمینی و آواره شدن تعدادی بیشتر از ساکنان مناطق شمال اسرائیل «ترک‌های جزئی» برداشته است که «تداوم این وضعیت» می‌تواند آن را بیشتر کند.

در جبهه غزه نیز جنگ همچنان مثل قبل در وضعیتی قفل شده ادامه دارد؛ با این حال، حمله اخیر و ادامه‌دار به جبالیا در شمال نوار غزه هم در طول یک سال گذشته «بی‌سابقه» است و انگار جنگ در آنجا تازه شروع شده است.

اسرائیل در پستوی تمرکز جهانی بر جنگ لبنان به دنبال پیاده کردن طرح ژنرال‌ها در شمال نوار غزه است. هدف این طرح هم تکه تکه کردن این منطقه و سپس جدا کردن آن از جنوب نوار غزه است که اگر موفق شود در جنوب هم پیاده شود.

جدا از عملیات‌های مستمر نیروهای حماس در شمال نوار غزه، اسرائیل با مشکل جمعیت انبوه حدود 500 تا 700 هزار نفر در شمال نوار غزه مواجه است که بدون کوچاندن آن‌ها و تخلیه منطقه از ساکنانش طرح پیشگفته باز شکست می‌خورد.

اما این جمعیت حاضر به ترک این منطقه نیست و بنا به گزارش‌های تصویری از آنجا، آن‌ها ترجیح می‌دهند که در همان منطقه مسکونی خود بمانند و اگر قرار بر مرگ است، همانجا بمیرند؛ به ویژه که هیچ منطقه امنی نه در جنوب نه در هیچ جای دیگری در نوار غزه وجود ندارد و هر جا بروند در معرض کشتار هستند.
کسانی هم که قبلا به جنوب نوار غزه رفته‌اند، با آواره شدن چند باره در آنجا و کشته شدن تعداد زیادی از ایشان پشیمان هستند.

به همین خاطر، طرح ژنرال‌ها در مواجهه با این معضل، پیشنهاد قطع کامل آب و غذا از ساکنان شمال نوار غزه برای مجبور ساختن آن‌ها به کوچ است و تاکید می‌کند که بدون آن هیچ امکانی برای جداسازی شمال و جنوب نوار غزه از هم و ملحق کردن شمال به اسرائیل وجود ندارد.

دیروز نیز آسوشیتدپرس نوشت که نتانیاهو در حال بررسی قطع کمک‌ها به شمال نوار غزه است. در همین حال، کمک‌ها به شدت کاهش یافته و حملات به منابع آب و مراکز حضور آوارگان در این منطقه شدت یافته است.

این وضعیت کنونی در جبهه غزه است که در امتداد وضع مشابه یک سال گذشته با تشدید آن در دو هفته اخیر در جبالیا است.

اکنون دو متغیر مهم، وضعیت پیش‌روی جنگ لبنان و سمت و سوی تنش نظامی ایران و اسرائیل است. اگر تحول خاصی در این تنش رخ ندهد، می‌توان پیش‌بینی کرد که جنگ لبنان به سمت فرسایشی می‌رود که تحقق اهداف اسرائیل را دشوار می‌سازد.


L🔗

16 Oct, 06:54


🔵 هفت پیامد راهبردی درگیری ایران و اسراییل

Iran’s Israel Strategy Has Already Changed
آرش رئیسی‌نژاد
🔹 فارن پالیسی

اول، تغیر بنیادین در راهبرد نظامی-امنیتی

بنیان استراتژی امنیت ملی و نظامی ایران که بر متحدان نظامی غیردولتی متکی بود، به صورت تدریجی به سمت نوع جدیدی از بازدارندگی پیش می‌رود. این تحول عمیق را می‌توان در نحوه جایگزینی چهره‌های کلیدی در سازمان نظامی ایران مشاهده کرد: از سردار «قاسم سلیمانی»، که مسئول عملیات نظامی برون‌ مرزی ایران در منطقه بود، به سردار «امیرعلی حاجی‌زاده»، فرمانده نیروی هوافضای سپاه. این تغییر نشان می‌دهد که استراتژی «منطقه خاکستری» ایران که درگیری غیرمستقیم از طریق متحدان غیردولتی مانند حماس و حزب‌الله را در اولویت قرار داده بود، اکنون به راهبرد مکمل بدل شده است.

دوم، عبور از راهبرد صبر استراتژیک به اقدامات تلافی‌جویانه

ایران از موضع خود مبنی بر «صبر استراتژیک» صرف نظر کرده است. از پایان جنگ هشت ساله با عراق، استراتژی نهان رهبران نظامی ایران بر جذب ضربه‌های کاری و تلافی آن‌ها در زمان مناسب، استوار بود. با این حال، خرابکاری مداوم اسرائیل در خاک ایران در طول ده‌ها سال، راهبرد «ابهام استراتژیک» ایران را به «صبر استراتژیک منفعلانه» تقلیل داده بود که مشخصه آن عدم انجام اقدام تلافی‌جویانه بود.

سوم، قدرت موشکی نقطه اتکای امنیت ملی

ایران اکنون در زمینه بازدارندگی، آشکارا سیاست متمایزی پیش گرفته. اقدام تلافی ‌جویانه شدید سپاه، اراده و توانایی ایران برای انجام حملات مخرب علیه اسرائیل را به نمایش گذاشت. برخلاف حمله اول در ماه آوریل که بیشتر موشک‌ها و پهپادهای ایرانی رهگیری شده بودند، حمله موشکی دوم موفق‌تر بود و از سد سیستم‌ های دفاعی پیشرفته اسرائیل عبور کرد. فضای هوایی اسرائیل یکی از محافظت‌ شده‌ ترین فضاهای هوایی جهان است و اسرائيل به پیشرفته‌ ترین فناوری ضدموشکی مجهز است. با همه این‌ها چندین موشک ایرانی به پایگاه‌های هوایی کلیدی در اسرائیل اصابت کردند.

چهارم، خاک ایران خط قرمز اسرائيل

خط قرمز جدید ایران در قبال اسرائیل نیز تعریف شده است. تل‌آویو نزدیک به 15 سال، حملات تخریبی به پایگاه‌های نظامی ایران در سوریه ترتیب داده و حتی ژنرال‌های ارشد ایرانی را مستقیما هدف گرفته است. با این حال، با بمباران کنسولگری ایران در دمشق در اوایل آوریل، اسرائیل از یک مرز حساس رد شد و ایران را وادار کرد دو هفته بعد با شلیک انبوهی از موشک‌ها و پهپادهای کمتر پیشرفته به اسرائیل پاسخ دهد. این رویداد نشان‌دهنده فروپاشی خطوط قرمز سنتی ایران در قبال اسرائیل بود. ایران در پاسخ به اقدامات مداوم اسرائیل، از جمله ترور رهبر حماس در تهران و رهبر حزب‌الله در بیروت، برای بازگرداندن سطحی از بازدارندگی اقدامی تلافی‌جویانه انجام داد. این بار، ایران از دو خط قرمز مهم عبور کرد و از داخل مرزهای خود به خاک اسرائیل حمله کرد و کشوری را که به سلاح هسته‌ای دسترسی دارد، هدف گرفت.

پنجم،‌ افزایش نفوذ در میان همسایگان عرب

بنظر می‌رسد نفوذ ایران در جوامع عربی افزایش یافته است. دستاوردهای حمله اخیر ایران در زمینه قدرت نرم می‌تواند به بازسازی محبوبیت ایران در جهان اسلام کمک کند، محبوبیتی که با حمایت بی‌دریغ تهران از رژیم اسد در سوریه آسیب دیده بود. از زمان جنگ حماس در غزه، ایران در میان فلسطینی‌ها و جوامع عربی حامیان بیشتری پیدا کرده.

ششم، نزدیک شدن ایران به سلاح هسته‌ای در صورت حمله اسرائيل

عملیات تلافی‌جویانه اسرائیل علیه ایران می‌تواند سیاست هسته‌ای تهران را به‌طور چشمگیری تغییر دهد. صداهای قدرتمندی در ایران، عمدتا از صف تندروها بلند می‌شود که از پیگیری قدرت هسته‌ای به عنوان ابزاری راهبردی برای بازگرداندن بازدارندگی کامل کشور حمایت می‌کنند. این حامیان استدلال می‌کنند که موثرترین ابزار ایران برای بازدارندگی در مقابل تجاوز اسرائیل در تصمیمی استراتژیک برای توسعه کامل سلاح‌ های هسته‌ای نهفته است.

هفتم، نبرد تکنولوژی و ژئوپلیتیک

این درگیری تضاد میان قدرت تکنولوژیک و قدرت ژئوپلیتیک را برجسته می‌کند. در شرایطی که ایران از مزایای ژئوپلیتیکی برخوردار است، نقطه‌ ضعف اسرائیل دقیقا آسیب‌پذیری ژئوپلیتیکی آن است؛ قلمرو اسرائیل به یک منطقه کوچک میان رود اردن و دریای مدیترانه محدود است. ایران انجام عملیات در «منطقه خاکستری» با حمایت شبکه‌ای از متحدان غیردولتی را ترجیح می‌دهد، اسرائیل به استراتژی ضربه اولیه و پیش‌دستانه خود که مبتنی بر برتری تکنولوژیک است، تکیه کرده است. اگرچه تکنولوژی تاثیر روزافزونی بر انقلاب‌های نظامی دارد، عوامل ژئوپلیتیک همچنان در ترسیم مسیر رقابت‌ های منطقه‌ای نقشی کلیدی ایفا می‌کنند. تکنولوژی ممکن است از وزن واقعیت‌ های ژئوپلیتیک کاسته باشد اما هرگز نمی‌تواند آن‌ها را به‌طور کامل از بین ببرد.

L🔗

15 Oct, 13:43


🔵ساعت صفر و چند اما و اگر!

✍️صابر گل عنبری

رسانه‌های اسرائیلی مدعی شدند که واحد سانسور نظامی امروز اجازه انتشار این خبر را صادر کرده که دولت به توافق کامل درباره شیوه، زمان و سطح پاسخ به حمله ایران رسیده است.

از این دست اخبار پیداست که تل‌آویو تصمیم نهایی خود را گرفته است. اکنون پرسش درباره زمان واکنش احتمالی اسرائیل و سطح آن است. درباره زمان پاسخ اسرائیل، برخی رسانه‌های آمریکایی گفته‌اند که این اتفاق قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پنجم نوامبر آینده می‌افتد. تا این انتخابات هم حدودا سه هفته مانده است.

اگر تصمیم به این واکنش قبل از این تاریخ باشد که به احتمال زیاد باید با فاصله زمانی مناسبی تا انتخابات آمریکا صورت گیرد و در آستانه آن رخ ندهد؛ از این نظر که آمریکا وقت کافی برای بررسی وضعیت و مهار تنش داشته باشد تا انتخابات در وضعیت جنگی ناخواسته‌ای برگزار نشود.

مگر این که حجم پاسخ اسرائیل در حدی نباشد که از دید آمریکا موجب گسترش تنش و جنگ در منطقه و ورود آمریکا به آن شود. در این حالت، فاصله زمانی حمله اسرائیل و انتخابات آمریکا مساله مهمی نخواهد بود.

اما درباره سطح واکنش اسرائیل به حمله موشکی ایران هم، چنان که ظرف دو هفته اخیر طی دو یادداشت هم بیان شد، بعید است که در این مرحله تاسیسات اتمی و نفتی ایران مورد «حمله مستقیم» قرار گیرند و تمرکز اسرائیل بر هدف قرار دادن اهداف نظامی به ویژه قدرت تهاجمی و دفاعی خواهد بود.
دیروز نیز روزنامه واشنگتن پست به نقل از یک مقام آمریکایی تاکید کرد که حمله اسرائیل علیه اهداف نظامی خواهد بود نه هسته‌ای و نفتی.
با این حال، چنان که قبلا نیز گفته شد، احتمال خرابکاری غیر مستقیم در این تاسیسات دور از ذهن نیست.

در شرایط فعلی اسرائیل نگران مواجهه با وضعیتی فرسایشی در جبهه لبنان است و به تبع آن، به دنبال دستاوردهای تاکتیکی بزرگ و «شوک آور»ی در واکنش احتمالی خود به ایران است که بر همه جبهه‌ها و فضای کلی منطقه سایه سنگین بیفکند و تاثیر مطلوب خود را بگذارد.

اما این که بعد از حمله احتمالی اسرائیل چه خواهد شد، بستگی به دو عامل دارد؛ نخست سطح و شدت و ضعف آن و دیگری واکنش ایران. اگر حمله اسرائیل به نوعی باشد که برای ایران قابل هضم باشد و نهایتا واکنشی محدود نشان دهد که اتفاق خاصی نمی‌افتد. اما اگر گسترده و شدید باشد، باید منتظر رفتار ایران بود.

در این صورت، باید دید ایران سریعا واکنش نشان می‌دهد یا با تاخیر. هر کدام از این فاکتورها تاثیر خاص خود را دارد.
بعید نیست که ایران برای جلوگیری از وقوع جنگ با درنگ کند و ابتدا بخواهد با تشدید قابل توجه حملات از لبنان، یمن و عراق فضای برآمده از حملات اسرائیل را تا حدودی کنترل کند و سپس خود در زمانی که مناسب می‌داند پاسخ دهد.

اما این زمان هم نظر به نتیجه انتخابات آمریکا یک متغیر حساس دیگر است. اگر پاسخ بعدی ایران به بعد از روشن شدن نتیجه انتخابات موکول و ترامپ پیروز انتخابات شود، وضعیت متفاوت خواهد بود. در این حالت، بعید نیست که اسرائیل کنش واکنش‌ ها را تا به دست گرفتن قدرت به وسیله ترامپ در ژانویه 2025 ادامه دهد.

فارغ از آن، حمله تلافی‌ جویانه سریع یا دیرهنگام ایران نقش مهم و موثری در برآورد اسرائیل و آمریکا و حرکت بعدی آن‌ها خواهد داشت؛ به این معنا که دو طرف به سطح و تاثیر پاسخ ایران از جهت عبور کردن یا نکردن موشک‌ها از سامانه پدافندی اسرائیل به ویژه سامانه تاد و اصابت یا عدم اصابت به اهداف به عنوان سنجه‌ای مهم برای برآورد میزان آسیب‌های احتمالی به سایت‌های موشکی و توان موشکی (در حمله احتمالی اسرائیل) و به تبع آن تنظیم واکنش‌های بعدی می‌نگرند.

اگر اسرائیل به برآوردی مبتنی بر موثر بودن حمله خود و امکان دفع حملات بعدی تهران برسد که بعید نیست که در مراحل رفت و برگشتی بعدی به تاسیسات راهبردی نیز حمله کند.
فعلا اولویت طرف مقابل، از کار انداختن قدرت تهاجمی و دفاعی ایران است و حرکات دیگر آن محصول ارزیابی نتیجه آن خواهد بود.

در کل، می‌توان گفت احتمالا شاهد حملات رفت و برگشتی میان ایران و اسرائیل باشیم؛ اما این که این حملات در نقطه خاصی به جنگی فراگیر تبدیل شود، نمی‌توان آن را منتفی دانست؛ هر چند «فعلا» هم چندان محتمل نیست.

اگر حملات پینگ پنگی ایران و اسرائیل در نقطه توازن و تعادلی متوقف شود و پس از آن، جنگ لبنان علی‌رغم هزینه‌های بالای آن برای حزب‌الله به وضعیتی فرسایش برای اسرائیل منجر شود، می‌توان گفت که اوضاع به نفع آن پیش نخواهد رفت.

در نهایت، آینده تنش به تحولات میدانی پس از پاسخ اسرائیل و برآورد جدید طرف‌ها از یکدیگر بستگی دارد.
جنگ تمام عیار در هر شرایطی به نفع نیست و نگرانی از پیامدهای آن می‌تواند ترمز سیر تحولات به آن سو را در نقطه خاصی بکشد؛ مگر این که ادراک و برآوردها کلا به دلایلی تغییر کند.

L🔗

15 Oct, 11:11


🔵خالص‌سازها به‌دولت رحم نمی‌کنند / انتصاب تندروها در پاستور نامردی است / رادیکال‌ها در قله نمک‌ نشناسی حضور دارند

محمد مهاجری، تحلیلگر مسایل سیاسی در این مورد که به‌نظر می‌آید دولتی‌ها، به‌ویژه معاون اجرایی رییس جمهور حضور و نفوذ تندروها و خالص‌سازها در پاستور را دست کم گرفته‌اند و به‌نوعی می‌خواهند با این جریان به صلح برسند، به‌خبرنگار «چندثانیه» می‌گوید: 

به‌نظرم به‌کارگیری چهره‌ هایی که سابقه تندروی دارند در مناصب، نه‌تنها بویی از «وفاق» نمی‌دهد بلکه به‌نحوی ضدیت با مفهوم این واژه است. 

دولت در صورتی که از چهره‌های افراطی، زیر چتر وفاق استفاده کند به‌نوعی هم زیر‌پای خودش پوست‌ خربزه می‌اندازد و هم اینکه قدرت را به‌صورت رایگان به‌ دست جریان‌هایی خواهد داد که در قله نمک‌ نشناسی حضور دارند.

جریان خالص‌ساز همواره نشان داده‌اند که به‌کسی رحم نخواهند کرد حتی به دولتی که می‌خواهد به آنها میدان دهد. بنابراین اگر دولت بخواهد سربه سلامت ببرد چاره‌ای ندارد جز اینکه از نیروهای معتدل اصلاح‌طلبان و اصولگراها استفاده کند.

به‌نظر بنده اینکه به‌نام وفاق به افرادی میدان دهند که نه اعتقادی به اتحاد و هم‌فکری دارند و نه اگر به قدرت برسند برای حفظ این وفاق تلاش می‌کنند، کار ناصوابی است.

نمی‌توانیم بگوییم که دولت چهاردهم، دولت دوم ابراهیم رییسی است زیرا انتصاب‌هایی در برخی از موارد انجام شده که کیفیت بالایی دارد.

خوشبختانه امکان این وجود دارد که برخی از مسوولان دولت رییسی دیگر در تاریخ ایران تکرار نشوند. حتی شاخه‌های تندرو اردوگاه اصولگرایی هم اگر به‌قدرت برسند حاضر نیستند از این افراد استفاده کنند.

اکنون مشاهده می‌کنیم برخی از خالص‌ سازها در سایر نهادها و ارگان‌‌ها مسوولیت‌های مهمی را به‌دست آورده‌اند و از افراد ضعیف باقی مانده هم دیگر در بدنه دولت چهاردهم خبری نیست.

همان ‌قدری که میدان دادن به‌چهره‌های رادیکال و تندرو برای جامعه و حاکمیت هزینه‌زا خواهد بود، قدرت دادن به جناح‌ های معتدل و میانه‌رو چه اصلاح‌طلب چه اصولگرا هیچ خطری برای کشور نخواهند داشت. 

اگر این دولت همه وزرا و استاندارهای خود را از اصولگراها و اصلاح‌ طلب‌های معتدل انتخاب کند، کشور هرگز ضرر نخواهد کرد آن هم به این دلیل که دیگر تندرویی مشاهده نخواهیم کرد. تنها در این وضعیت است که می‌توانیم به وفاق مورد نظر دست پیدا کنیم.

اما موضوع این است، اگر به افرادی که تا چند ماه پیش در ستادهای رقیب رییس‌جمهور فعالیت می‌کردند، به‌شخص پزشکیان هتاکی کردند و نسبت به‌چهره‌های خوش‌نام کشور بی‌ادبی انجام دادند، پٌست معاون وزیر و یا استانداری داده شود، خیلی نامردی است.

سیاوش پورعلی

L🔗

14 Oct, 20:08


🔵 چرا بازهم به روس‌ ها اعتماد کردیم؟

راه‌آهن شمال، باکو را به جهان متصل می‌کند

روسیه نقشی در توسعه ایران ندارد


فریدون مجلسی تحلیلگر مسایل بین‌الملل:
در پاسخ به این سوال که توسعه راه‌آهن رشت-آستارا(شمال) تا چه‌اندازه می‌تواند بر روابط خارجی تاثیرگذار باشد و اینکه چرا روسیه ‌به‌عنوان پیمانکار هیچ کاری برای پایان این پروژه انجام نمی‌دهد، به‌ خبرنگار «چندثانیه» می‌گوید: 

روسیه مگر چه کارنامه‌ای در توسعه ایران دارد که باز هم به آنها اعتماد کردیم و به‌ عنوان پیمانکار پذیرفتیم ‌شان؟ مگر در پروژه «نیروگاه بوشهر» چه عملکردی از خود به‌جای گذاشتند؟ 

مگر غیر این است که بعد ۳۰ سال، مقداری تاسیسات ابتدای در آنجا به‌یادگار گذاشتند و کلی پول گرفته‌اند و رفتند.

روس‌ها توانمندی خاص و صنعتی ندارند که بتوانند در توسعه ایران تاثیرگذار باشند. 

کرملین از لحاظ منابع ثروتمندترین کشور جهان است ولی اگر حکومتی لایق نباشد نمی‌تواند از ثروت کشورش بهرمند شود.

روسیه پیمانکار است و اگر پولشان را بگیرند کار می‌کنند و اگر هم نه، دست به‌هیچ چیزی نمی‌زنند.
سوال اینجاست که اصلا چه‌ شد که به روس‌ها اعتماد کردیم؟ 

وقتی روابط خوبی با پکن داریم، چرا با روسیه برای اتمام این پروژه قرارداد امضا کردیم؟ مگر روسیه کشور صنعتی محسوب می‌شود؟ 

روس‌ها در همه کارها خودشان را دخالت می‌دهند و بی‌خود با آنها قرارداد امضا کردند. حتی شرکت‌ های داخلی هم می‌توانستند خط آهن رشت-آستارا را به پایان برسانند.

اگر فرضا این پروژه به اتمام برسد، تا شرایط بین‌المللی مانند «برجام»، «FATF»، «جنگ» و ... مشخص نشود، این خط آهن هیچ کمکی به اقتصاد ایران نخواهد کرد. 

اکنون با خود جمهوری آذربایجان هم روابط دوستانه نداریم. به‌همین دلیل روسیه تشویق نمی‌شود. ما تحریم هستیم و این مشکلی است که اول باید برطرف شود.

ایران ابتدا باید FATF را بپذیرد و به معادلات شفاف بین ‌المللی باز گردد. تنها در این صورت است که نیازی به روسیه و شرکت‌های پیمانکاری آنها نخواهیم داشت.

باکو بیش از هر کشوری به این خط آهن نیاز دارد. چون می‌تواند از طریق ایران بسیاری از کمبودهای خود را در حوزه «ساختمان»، «موادغذایی» رفع کرده و به چین، هند و ژاپن و آب‌های آزاد ایران دست پیدا کند ولی حالا این به عملکرد روسیه بستگی پیدا کرده است. آنها هم تا پولی نگیرند کاری انجام نمی‌دهند.

حتی اگر آذربایجان «کوریدور زنگزور» را به‌دست بیاورد آن هم دسترسی سختی به جهان محسوب می‌شود اما اگر به ایران وصل شود در واقع به دنیا متصل شده است.  

توجه داشته باشید که این مسیر خیلی کوتاه و مسطح است و می‌‌توانند ظرف چند ماه پروژه را به اتمام برسانند. روس‌ها اصلا برای این پروژه بودجه‌ای را تعیین نکرده‌اند.

ایران هم باید علاقه‌مند باشد ولی آنچه مانع این روند شده است جنگ و تبادلات بین‌المللی جمهوری اسلامی است و راهی ندارد جز اینکه به سمت عادی‌‍سازی در روابط خارجه گام بردارد./چندثانیه

سیاوش پورعلی

L🔗

14 Oct, 01:42


🔵حمله پهپادی و فریب موشکی!

✍️صابر گل عنبری

حزب الله لبنان امشب طی حمله‌ای پهپادی پایگاه تیپ نخبه گولانی در جنوب حیفا را هدف قرار داد. هنوز ارتش اسرائیل آمار رسمی تلفات را اعلام نکرده است، اما رسانه‌های اسرائیلی از ۳ کشته و ۶۷ زخمی خبر می‌دهند که حال تعدادی از آنها وخیم گزارش شده است.

این حمله پهپادی در پوشش حملات موشکی گسترده اتجام شده و همین باعث فریب سامانه پدافندی اسرائیل و عزیمت پهپاد به هدف مورد نظر و اصابت به آن انجام شده است.

این حمله را به دلایل زیر می‌توان مهم‌ترین عملیات حزب‌الله در این جنگ نامید و در روند تحولات جنگ به ویژه در صورت تکرار حائز اهمیت و تاثیر است؛

نخست از لحاظ تعداد بالای کشته و زخمی در یک عملیات است؛ به نحوی که این اتفاق در یک حمله در طول سه هفته این جنگ تقریبا بی‌سابقه بوده است.

دوم این که به گفته برخی رسانه‌های عبری و الجزیره، برای اولین بار از یک پهپاد پیشرفته استفاده شده است.
برخی منابع عبری‌زبان در خبری غیر رسمی، اعلام کرده که پهپاد انتحاری ابتدا یک موشک «به هدفی» شلیک و سپس خود به پایگاه گولانی اصابت کرده است.
اما «ریشت کان» لحظاتی قبل به نقل از ارتش اسرائیل اعلام کرد که شلیکی در کار نبوده و پهپاد انتحاری بوده است.

سوم این که یک هدف نظامی مهم در عمق اسرائیل در جنوب شهر راهبردی حیفا هدف قرار گرفته است و این هم معطوف به رصد و اطلاعات دقیق پیشینی بوده است؛ به ویژه که حمله هم در جریان تجمع نظامیان اسرائیلی در سالن غذاخوری پایگاه انجام شده است.

چنان که دیروز هم در یادداشتی با عنوان «برآورد جدید از جنگ لبنان» به خروج حزب‌الله از شوک ترور رهبران خود و ضربات سخت و غافلگیرانه اسرائیل اشاره شد، حمله امروز تاکیدی بر این مساله است و از این رو می‌توان پیش‌بینی کرد که از این به بعد عملیات‌ های دقیق دیگری از این نوع رخ دهد.

پس از حمله امشب، به احتمال زیاد اسرائیل با حملات شدیدی واکنش نشان دهد و باید دید که این حملات در همان جنوب لبنان اتفاق می‌افتد یا در خود ضاحیه بیروت که تنها چند روزی از بازگشت نسبی به معادله «حیفا در برابر ضاحیه بیروت» نمی‌گذرد.

البته امشب شبکه رادیویی و تلویزیونی اسرائیل توقف حملات به ضاحیه بیروت را نتیجه تماس تلفنی اخیر بایدن و نتانیاهو دانست و کانال ۱۳ آن را تکذیب کرد.

اما این مساله در صورت تثبیت، معنایی جز بازگشت به این معادله ندارد؛ به ویژه که توقف بمباران ضاحیه پس از حمله موشکی حزب‌الله به خود شهر حیفا برای نخستین بار در دوشنبه گذشته رخ می‌دهد.

L🔗

14 Oct, 01:40


🎥پرسش‌ های بی‌ پاسخ!

✍️ محمدجواد مظفر

۱. آیا حماس رأسا و بدون دخالت و حمایت هیچ قدرت منطقه‌ای حتی آنان که قاطعانه از شکست و ناکامی پیمان صلح اعراب و اسرائیل (پیمان ابراهیم) سخن می‌گفتند دست به آن اقدام [حمله هفتم اکتبر پارسال] زد؟

۲. آیا حماس بر اساس چه تحلیلی از معادله قدرت خود و مردم غزه و حاکمان اسرائیل اقدام به آن حمله کرد؟ از قدیم ضرب‌المثلی رایج بوده تحت عنوان "عسس مرا بگیر" یعنی شما عمداً کاری انجام دهید تا دستگیرتان کنند. حال باید گفت آیا حماس در حقیقت به نمایندگی از مردم غزه، کرانه باختری و لبنان اعلام کرد که: اسرائیل بیا و ما را نابود کن؟!

۳. از قدیم آقایان علما برای راهنمایی مردم به سمت نیکی و دوری از بدی و در نتیجه پرهیز از عذاب اخروی استدال‌هایی می‌کردند که:"دفع خطر احتمالی عقلا واجب است" یعنی اگر حتی خطر را احتمال بدهید نه این که حتمی بدانید باید از شرایط وقوع آن پرهیز و اجتناب کنید. آیا نباید حماس در روز هفتم اکتبر می‌فهمید که دارد دست در لانه زنبور می‌کند؟

۴. رژیم صهیونیستی که چه از قبل و چه در یک سال گذشته نشان داده که با استفاده از سرویس اطلاعات خود و نفوذ در ارکان مخالفانش اقدام به ترور و حمله‌های دقیق به مقر نظامیان در ایران و سوریه و لبنان و غزه و کرانهٔ باختری کرده چگونه قابل باور است که در روز هفتم اکتبر در خواب خرگوشی فرو رفته و نیروهای حماس توانستند با دو گردان به شهرک‌های اسرائیل نفوذ و آن عملیات حیرت‌آور را انجام دهند؟ آیا این پرسش هراسناک را به ذهن متبادر نمی‌کند که باز هم با یک طراحی نفوذی، منتها با دست‌ های حماس زمینه اقدامات یک سال اخیر و بعد از آن را فراهم کرده باشد؟!

۵. در همین راستا این پرسش پیش می‌آید حماس که در آن روز توانست چنان عملیات موفقیت آمیز را در اسرائیل به انجام رساند با توجه به این که یک گروه چریکی و قاعدتاً متخصص جنگ‌های نامنظم و عملیات غافلگیرانه است چرا در یک سال گذشته نتوانسته حتی دو عملیات با درجات بسیار پایین‌تر را در سرزمین ‌های اشغالی انجام و افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد؟

۶. در حالی که سال‌ هاست رژیم صهیونیستی با حمایت نظام سلطه جهانی دست به اقدامات تروریستی آشکار در کشورهای مختلف خصوصاً در ایران زده و هیچگاه از سوی سردمداران مدعی حقوق بشر به تروریسم متهم نشده؛ چرا جریاناتی مانند حماس، حزب الله، حشدالشعبی و انصارالله یمن که بخواهند و نخواهند ناجوانمردانه انگ تروریسم را بر پیشانی دارند نتوانسته‌اند یک ژنرال، یک سیاستمدار عمده، یک مقام امنیتی و... رژیم صهیونیستی را چه در داخل اسرائیل و چه در بیرون از آن ترور کنند؟

۷. اگر اسرائیل چه کند موفق شده؟ زیرا دائم بلندگوهای تبلیغاتی در ایران پس از کشتار ده‌ها هزار زن و کودک و مردم غزه و کرانه باختری و لبنان و ویرانی بخش اعظم غزه و جنوب لبنان و بیروت و به شهادت رساندن سران و نیروهای کلیدی حماس و حزب‌الله فریاد برمی‌آورند که رژیم صهیونیستی شکست خورده! آیا به واقع معنای لغات عوض شده است؟! شکست چیست، پیروزی کدام است؟

۸. هر چند که در این ماجرا نیز همانند تمامی امور عالم نتایج نسبی است و خیر و شر آن در هم تنیده است، منصفانه باید گفت که جایگاه رژیم صهیونیستی از آغاز پیدایش تا کنون پس از حوادث یک ساله اخیر به پایین‌ترین سطح مقبولیت در افکار عمومی جهانیان تنزل یافته و از سوی قاطبه مجامع حقوق بشر به عنوان یک رژیم آدم‌کش و کودک‌کش محکوم و مورد تنفر قرار گرفته. و حل مسئله فلسطین به مهمترین مسئله در معادلات بین‌المللی تبدیل شده است.

۹. سرانجام خیر و صلاح سرزمین ایران و مردم در پرهیز حتمی و قطعی از ورود به جنگ و تلاش برای آتش‌بس و جلوگیری از گسترش جنگ در منطقه است. چرا که ورود ایران به عرصه جنگ همان و پایان آن نامعلوم و لزوماً در اختیار ما نیست و چه بسا هولناک خواهد بود.

L🔗

13 Oct, 14:55


🔵اسناد اسرائیلی در آمریکا؛ هدف چیست؟!

✍️صابر گل عنبری

سه روزنامه مشهور آمریکایی (وال استریت ژورنال، واشنگتن پست و نیویورک تایمز) دیروز شنبه اعلام کردند که ارتش اسرائیل اسنادی را در رابطه با حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس در اختیار آن‌ها قرار داده است.

این اسناد هم مدعی هستند که ایران از حمله هفتم اکتبر از قبل باخبر بوده و به نوعی در برنامه‌ریزی برای آن مشارکت داشته است.

در گزارش سه روزنامه آمریکایی آمده است که این اسناد در ژانویه گذشته در مخفی‌گاهی در خانیونس کشف شده! اکنون پرسش این است که به فرض صحت، چرا در حدود یک سال گذشته منتشر نشده است و پیش از این هیچ اثر و نشانه‌ای از چنین کشف ذیقیمتی در هیچ رسانه اسرائیلی وجود ندارد؟

روزنامه وال استریت ژورنال هم می‌نویسد که همین پرسش را از مقام اسرائیلیِ ارسال کنندهِ این اسناد درباره علت آزادسازی آن‌ها در شرایط کنونی و پس از این همه مدت مطرح کرده، اما از دادن پاسخ خودداری کرده است.

چرا این اسناد درست در بحبوحه تهدیدهای اسرائیل برای حمله به اهدافی در ایران منتشر می‌شود؟
اساسا چرا اسرائیل دست به انتشار این اسناد در رسانه‌های خود نزده و با انتشار آن در روزنامه‌ های مشهور آمریکایی با برد بین‌المللی بالا به دنبال چیست؟ آماده کردن افکار عمومی آمریکا برای ورود این کشور به تنش نظامی با ایران در آینده؛ در صورتی که تنش نظامی خود اسرائیل پس از پاسخ آن وارد مرحله پیشرفته‌ای شود یا جنگی روانی علیه ایران و افزایش فشار بر آن؟

یا این که هدف دیگر از طرح نام ایران در برنامه‌ریزی برای هفتم اکتبر در سالگرد آن منطقه‌ای جلوه دادن این حمله و فروکاست تحقیری است که با انجام آن توسط یک گروه در اذهان جهانیان در مورد ارتش و نظام امنیتی اسرائیل شکل گرفت و آن تصویر ذهنی قبلی به حاشیه رفت.

چرا باید تشکیک کرد؟

به نوشته سه روزنامه، منبع اسناد مورد ادعا، ارتش اسرائیل است که که از یک طرف ذینفع است و از دیگر سو، رفتار غیرحرفه‌ای، غیر اخلاقی و غیرانسانی آن در غزه و کشتار بی‌سابقه و بی‌رحمانه بیش از ۳۰٫۰۰۰ زن و کودک و توجیه این نسل‌کشی باعث می‌شود که در صحت روایت ارتش اسرائیل تشکیک جدی کرد؛ به ویژه که با طرح اسناد و ادعاهایی اثبات نشده و بعضا رد شده در تحقیقات برخی از رسانه‌های آمریکا، بیمارستان‌ها و مراکز درمانی غزه را در بانک اهداف جنگی خود افزود و مورد حمله قرار داد و دو میلیون انسان در این باریکه را از هر گونه خدمات درمانی و بهداشتی محروم کرده است.

اطلاع پیشینی ایران یعنی اطلاع حزب‌الله و با خبر شدن این تشکیلات و آن هم در سایه اشراف نسبی اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در نتیجه دستکاری پیجرها و بی‌سیم‌ها و رخنه انسانی که منجر به این حجم بی‌سابقه ترور رهبران و فرماندهان کلیدی شد،، معنا و نتیجه‌ای جز لو رفتن حمله هفتم اکتبر نداشت.

واقعیت این است که غافلگیری بزرگ اسرائیل در هفتم اکتبر پارسال به این علت اتفاق افتاد که تصمیم و برنامه‌ریزی برای حمله از غزه خارج نشد و اگر این اتفاق می‌افتاد چه اطلاع رهبران حماس در دوحه، چه حزب‌الله و چه ایران به علت ناامن بودن مسیر و دلایل دیگر، کل عملیات لو می‌رفت. بنا به گفته منابعی، کل داستان حتی از زیر زمین غزه (تونل) به روی زمین آن کشیده نشد.

ارتش اسرائیل مدعی است که اسناد را در مخفیگاهی در زیر زمین در خانیونس پیدا کرده است. اکنون پرسش این است که وقتی رهبری و فرماندهی رده بالای حماس در غزه تا این حد، احتیاطات امنیتی و اطلاعاتی را رعایت می‌کنند که بعد از یک سال جنگ ویرانگر و شخم زدن غزه، اسرائیل هنوز نه از مکان گروگان‌های خود خبر دارد و نه این رهبران، چرا باید چنین اسنادی مهمی را مکتوب و در لپ تاپ نگهداری کنند و به فرض صحت هم، چرا در این شرایط جنگی آن‌ها را قبل از دسترسی نظامیان اسرائیلی نابود نکرده‌اند تا این حجم بزرگ اطلاعات به دست اسرائیل نیفتد.

به هر حال، اسناد در صورت صحت جز در اختیار سنوار و عده‌ای محدود از فرماندهان قسام نبوده است. اگر این اندازه بی‌احتیاط بوده‌اند که اولا هفتم اکتبری نمی‌بایست رخ می‌داد و ثانیا سرنخ مهمی از خود برای کشف مکان اختفایشان به دست اسرائیل داده‌اند و چرا این سرنخ در ژانویه گذشته اسرائیل را به آن‌ها رهنمون نکرد؟

چه بسا مرور زمان به کشف انگیزه و اهداف اسرائیل از انتشار این اسناد در این بازه زمانی حساس و در رسانه‌های آمریکا کمک کند.

واقعیت این است که ارسال «اسنادی» ادعایی برای رسانه‌های بین‌الملی فصل مهمی از پیوست رسانه‌ای چند وجهی و ماهرانه اسرائیل در این جنگ با انگیزه‌ و اهداف خاصی است و بهتر است به کنکاش آن پرداخت و دید هدف تل‌آویو از این کار چیست؟

L🔗

13 Oct, 14:28


🔵نقش فرح در سقوط پهلوی

✍️علی مرادی مراغه ای

امروز ۲۲مهر زادروز فرح پهلوی است در ۱۳۱۷ش.
در این پست به عملکردهای او می
پردازم که در سقوط پهلوی نقش داشتند.

فرح ابتدا در حوزه فرهنگی حضور داشت مخصوصا کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان که از یادگارهای خوبِ اوست، آن زمان، دیکتاتوری شاه کمتر به او مجال دخالت در سیاست میداد اما با رسیدن انقلاب و وخامت سرطان شاه، قدرت فرح به عنوان مادر وليعهد و نايب السلطنه افزایش یافت.
(سوليوان و پارسونز، خاطرات دو سفير... ص۹۶)

هم طرفداران و هم مخالفان پهلوی به نقش فرح در تسریع سرنگوني پهلوی تاکید دارند زمانیکه دیکتاتور به شدت عمل بر عليه مخالفانش نیاز داشت، فرح با اقداماتش از آن جلوگيری میکرد و «منظم و سيستماتيک در مقابل نابودی مخالفين مخالفت ميکرد»
(نراقی، از کاخ شاه تا زندان... ص۱۲۹)

به خاطر این، برخی از پهلویست ها، او را مسئول سقوط میدانند.
(شوکراس، آخرین سفر شاه... ص۱۰۸).

اقدامات او به نیت خدمت به آينده سلطنت و حفظ تاج و تخت برای پسرش صورت میگرفت اما همگی آنها نقض غرض و در جهت فروپاشی پهلوی سیر کرد!
در سیستم، دو روش کاملا متضاد به بی اثر کردن همدیگر منجر شد: شوهر با توسل به دستگاه مخوف ساواک، روشی خشن در قبال مخالفان برگزیده، اما ملکه، مخالف روش قهرآميز بود و راه های مسالمت آميز را ترجیح میداد و روابطی گسترده با روشنفکران ليبرال، جبهه ملی، روحانيون و چپ ها برقرار ساخته بود!
(طلوعی، از طاووس تا فرح
... ص۳۸۴).

حسين نصر مي گويد در نزدیکی انقلاب فرح می کوشید با طبقات روشنفکر تماس داشته باشد و بخاطر این، نظامي ها «مقداری از تقصیرهای انقلاب را برگردن ايشان می گذارند...»
(خاطرات... ص۲۶۱)

این ارتباطات فرح که از طريق رئيس وقت ساواک (سپهبد مقدم) صورت مي گرفت او به اشتباه فکر می کرد با اين روابط میتواند حرکت های انقلابی را مهار کند!
(طلوعی... ص۳۸۸)

غافل از اینکه در آن جو، روشنفکران نه در فکر اصلاحات بل در آرزوی ایجاد مدینه فاضله بر خرابه های آن سیستم بودند!

خود فرح نیز بعدا در تبعید مي نويسد:
«عده ای کوشش کردند ميان من و پسرم جدایی اندازند... آنها مي خواستند رضا را متقاعد کنند که من با عقايد ليبرال و نفوذی که بر پادشاه داشتم، در سقوط سلطنت بی تأثير نبودم»
(کهن ديارا
، ۲۰۰۳... ص۳۸۷)

فرح از دوران دانشجويی با محافل چپ و حزب توده ارتباط داشت و این بعدا در جذب کمونيست
های توبه کرده بی تاثیر نبود و اطراف او و پسردایی اش رضا قطبی در تلویزیون پر از چپ بود که حتی به معاونت می رسیدند مانند فرخ غفاری عضو سابق حزب توده یا نیکخواه که معاون قطبي شدند.

این سطحی نگری خواهد بود که فکر کنیم توابانِ در زندان، افکار گذشته خود را مانند یک پیراهن به کلی از تن در می آورند و هیچ از آن باقی نمی ماند!

با آغاز فروپاشی سیستم پهلوی، فرح خواست نقش ژاندارک را بازی کرده و آنرا نجات دهد اما خود از عوامل فروپاشی سریع آن شد!

وقتی شاه تصميم به ترک کشور گرفت فرح از او خواست که اجازه دهد او در ایران بماند و به شاه گفت «فقط همچون نشانی از حضور شما در اين کاخ خواهم ماند. او (شاه) اندوهگين در جواب من گفت: لازم نيست نقش ژاندارک را بازی کنی»
(کهن ديارا...ص۲۸۵)

همزمان با اوج گیری انقلاب و سرطان شاه که هر گونه تصميم
گيری از او سلب گردید نقش فرح و مشاورانش پررنگتر شد، مسعود انصاری می نویسد که من از وضع تعجب کرده احساس ميکردم تغيير و تحولی شده، از خانم ديبا پرسيدم:
«خاله تاجی اين روزها مشاور اصلی کیست و او خيلی روشن گفت: قطبی. و من تازه هوای کار دستم آمد که چرخ دارد بر چه مداری می گردد»
(مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی... ص۱۲۶)

تیر خلاص فرح و مشاورانش آن نوشته مسخره ای بود که بدست شاه دادند تا اقرار کند که صدای انقلاب را شنید!
پس از ناکامی دولت شريف امامی در کنترل اوضاع، شاه یک نظامی یعنی ارتشبد ازهاری را نخست وزير کرد که یعنی به علامت سخت گیری علیه انقلابیون.
اما درست در همان روز ۱۵ آبان یعنی معرفی کابينه ارتشبد ازهاری، آن نوشته احمقانه را فرح و حسن نصر و رضا قطبی بدستش دادند تا کاملا درهم‌ شکسته، با لکنت زبان، روحیه‌ای متزلزل و به حالت نیمه‌ گریه، ملتمسانه از گذشته اظهار ندامت کند!

سالها بعد نویسندگان آن خواستند خود را تبرئه کنند، حسين نصر گفت که خود شاه آنرا نوشته بود و تنها به من و قطبی گفت «که دستی بر آن بکشیم و بپرورانیم»!
(نصر...ص۲۰۳)

اما تلاش نصر برای تبرئه خود، فرح و قطبی عبث است چون شاه حتی در تبعيد نیز از فرح و رضا قطبی گله داشت که چگونه او را وادار کردند به خواندن آن!
(نهاوندی، تاريخ شفاهی ..ج ۲،ص۲۷۰)

اردشير زاهدی نیز می نویسد:
«شاه تا آخرين روز حيات، رضا قطبی را لعن و نفرين مي کردند، مي گفتند آن نطق کذايی را قطبی نوشت و به دست من داد تا بخوانم».
(خاطرات...ص۳۴۰)

L🔗

13 Oct, 04:56


🔵مقایسه وسعت زمین‌ های کشاورزی آمریکا با مساحت کشورهای دیگر

در سال 2023، ایالات‌ متحده 500 میلیون تن ذرت برداشت کرد؛ حجمی چنان عظیم که می‌تواند بیش از 1000 کشتی باری بزرگ و با ظرفیت 400.000 تن را پر کند و طبیعتا این مقدار قابل‌توجه ذرت، همراه با سایر محصولات عمده، به مساحت وسیعی از زمین‌ های کشاورزی نیاز دارد.

در این گزارش زمین‌های کشاورزی مورد نیاز برای رشد ذرت، سویا، یونجه و گندم در آمریکا و در مقایسه با کشورهایی با اندازه مشابه در سراسر جهان برسی می‌شود. داده‌های مورد استفاده برای این گزارش و نمودار از وزارت کشاورزی ایالات‌متحده  و بانک جهانی گرفته شده است.

ایالات‌متحده در سال 2023 بیشتر از کل مساحت مالزی با 329.000 کیلومتر مربع را به کشت ذرت اختصاص داد. ذرت یک ماده غذایی کلیدی در خوراک دام است و همچنین برای تولید شربت ذرت با فروکتوز بالا استفاده می‌شود که به عنوان شیرین‌ کننده در بسیاری از غذاها و نوشیدنی‌ های فرآوری شده به کار می‌رود.

محصول سویای آمریکا می‌تواند تمام فنلاند و منطقه‌ای به مساحت 304.000 کیلومتر مربع را پوشش دهد. مانند ذرت، سویا نیز عمدتا برای خوراک دام استفاده می‌شود. سایر کاربردهای آن شامل تولید روغن گیاهی و سوخت زیستی، و صادرات به کشورهایی مانند چین است. در مجموع، مساحت مزارع این دو محصول 710 هزار کیلومتر مربع می‌توانند جایگزین میانمار، بعنوان چهلمین کشور بزرگ جهان شوند.

همانطور که انتظار می‌رود، سومین محصول پرکشت، یونجه، نیز برای حیوانات است، به ویژه برای صنایع لبنیات و گوشت گاو که به تأمین مداوم علوفه با کیفیت بالا نیاز دارند. زمین‌های کشت یونجه می‌توانند تمام سوریه را با 183.000 کیلومتر مربع را بپوشانند.

و در نهایت، زمین کشاورزی مورد نیاز برای رشد غله اصلی که گندم است، می‌تواند جایگزین نپال با وسعت 142.000 کیلومتر مربع شود. آمریکا چهارمین تولیدکننده بزرگ گندم در جهان است که در سال 2023، 45 میلیون تن از این محصول تولید کرده است.

#اقتصادجهان

L🔗

13 Oct, 02:33


🔵خرها سوار آدمها...!

✍️علی مرادی مراغه ای

کاریکاتوری در مجله ماندگار و اثرگذار ملانصرالدین به سردبیری جلیل محمد قلی زاده وجود دارد که در آن، بجای اینکه آدمها سوار خرها شوند خرها سوار آدمها شده اند!
البته در سالهای اخیر نیز عکسی در صفحات مجازی اعم از فارسی یا انگلیسی بولد شده که در آن، سربازی خری را کول کرده و در زیر آن به اشتباه نوشته شده که مربوط به جنگ جهانی دوم است و بخاطر اینکه اینجا میدان مین بوده و چون جناب خر، خطر مین را تشخیص نمی دهد و ممکن است پایش را روی مین گذاشته همه را به کشتن دهد در نتیجه، سربازی آن را کول کرده تا خطر انفجار مین در میان نباشد مثلا
اینجا را ببینید.
همین عکس در دوران همه گیری کرونا نیز در همه جا منتشر شد و زیرش هم مدام می نوشتند که «مواظب خرهای اطرافتان باشید چون ممکن است ماسک نزنند و رعایت نکنند و شما را مبتلا کنند!»
بنابراین، با تحریف اطلاعات مربوط به عکس، یک پیام اخلاقی از آن بیرون آورده شده یعنی اینکه، در زمان خطر، مواظب خرهای اطرافتان باشید!
به عبارتی، خردمندان باید در مواقع خطر، نادانان و خرها را تحت کنترل خود درآورند...!

اما به چندین دلیل این عکس مربوط به جنگ جهانی دوم یا میدان مین نیست بلکه مربوط به جنگ الجزایر با فرانسه است:
اولا لباس سربازان استفاده شده در آن نمی تواند مربوط به جنگ جهانی دوم باشد.
ثانیا در یک میدان مین گذاری شده سربازان اینچنین پراکنده حرکت نمی کنند خودَ اینگونه حرکت کردن، عینِ خریت است. در میدان مین گذاری شده سربازان پشت سرهم و با فاصله حرکت می کنند....
بعدا نیز مشخص شد سربازی که اولاغ را حمل می کند یک مسلمان الجزایری بوده اما در تیپ سیزدهم فرانسه خدمت می کرده و چون این سرباز تنومند و خمپاره‌انداز بوده و قادر به حمل تجهیزات سنگین بار بوده در نتیجه، در منطقه جبل الجزایر به این کره اولاغ گرسنه برخورد کرده و از روی مهربانی و شفقت کره اولاغ را از تلف شدن نجات داده و آنرا به پایگاه می رساند و مدتی نیز در آنجا نگهداری کرده اسم اش را «بامبی» می گذارند...
وقتی این عکس در روزنامه های مچ (چاپ پاریس) و روزنامه دیلی میرر(چاپ لندن) در شماره 16 فوریه 1959 درج می گردد جناب بامبی یعنی خر شهرت جهانی پیدا کرده و آن سرباز مذکور نیز به دلیل شجاعت و انسانیت در نجات یک کره اولاغ از صحرای الجزایر در 28 نوامبر 1958، جایزه انجمن حمایت از حیوانات را دریافت می کند.

اما برگردم به کاریکاتور الاغ های حمل شده در مجله ملانصرالدین:
برعکس آن سرباز فرانسوی که از روی شفقت و مهربانی اولاغ را حمل می کند در نشریه ملانصرالدین، این آدمها نه از روی شفقت بلکه از روی جهل و نادانی آن اولاغها را حمل می کنند و آن اولاغ ها همان فئودالها، حاکمان و سایر استثمارگران هستند که سوار دوش مردم شده اند!
و اینها اولاغ های واقعی نیستند برخی حتی چپق می کشند و برخی عینک هم دارند...!
مجله ملانصرالدین این کاریکاتور را در شماره 10 مورخه, 10 مارس
1907م کشیده و به نظرم در کشیدن آن از نقاشی فراسیسکو گویا الهام گرفته است
(نقاشی فراسیسکو گویا را اینجا ببینید).

لازم به ذکر است که در بغل کاریکاتور ملانصرالدین به خط ریز این جمله به ترکی نوشته شده:
«تصویری که هر روز می بینیم»!

کاریکاتور ملانصرالدین را در
اینجا و یا در زیر ببینید.