جهان شعر و ترجمه @jahan_tarjome Channel on Telegram

جهان شعر و ترجمه

@jahan_tarjome


ادمین‌ها:
ابوالفضل پاشا
و علی‌رضا شعبانی

ارتباط و ارسال آثار:
@Alirezashabani33

جهان شعر و ترجمه (Persian)

جهان شعر و ترجمه یک کانال تلگرامی فوق‌العاده برای علاقمندان به شعر و ادبیات است. این کانال توسط ابوالفضل پاشا و علی‌رضا شعبانی اداره می‌شود و امکان ارسال آثار و اشعار به آن وجود دارد. اگر از شاعران یا ترجمه‌کنندگان ماهر هستید و می‌خواهید آثار خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، این کانال بهترین مکان برای شماست. اعضای این کانال فضایی گرم و صمیمی را برای بحث و گفتگو درباره شعر و ترجمه فراهم کرده‌اند. با ارسال آثار خود، می‌توانید با دیگر اعضا ارتباط برقرار کرده و نظرات آن‌ها را دریافت کنید. بنابراین، اگر علاقه‌مند به شعر و ترجمه هستید و دوست دارید با افراد با اندیشه مشابه ارتباط برقرار کنید، به کانال تلگرامی جهان شعر و ترجمه ملحق شوید. اینجا جایی است که عشق به شعر و ادبیات را به اشتراک بگذارید و بهترین آثار خود را به دیگران نشان دهید. برای ارتباط و ارسال آثار، می‌توانید با @Alirezashabani33 تماس بگیرید.

جهان شعر و ترجمه

06 Dec, 21:09


^
🎼●آهنگ: «دست‌زنان»

🎙●آهنگ و آواز:
#مهدی_ساکی

شعر: #مولانا

عجب ای عشق چه گفتی چه غریبی چه شگفتی
چو دهان‌ام بگرفتی به‌ درون رفت بیان‌ام

#جهان_شعر_و_ترجمه
‌|🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

06 Dec, 20:47


🍂
تو را
بر کدام دیوار
وصف‌ کنم؟


#دیوار_نوشته_ترکی   |  #şiir_sokakta
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

06 Dec, 20:43


🍂
افق خالی ا‌ست.
تنها ابری سرگردان فرامی‌خواندَم
با نشانی سفید
چنان که انگار می‌توان سوار شد بر ابر.

شاعر: #نونو_ژودیس [ پرتغال، ۱۹۴۹ ]

■برگردان: #سارا_سمیعی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

06 Dec, 20:17


🍂
چکاوک یا بلبل
فراسوی لذت، ما را چه پروایی
که پرندگان همه بر خطی سرگردان پرواز می‌کنند
و موسیقی هرگز کهنه نمی‌شود.

از انتهای آبی‌ها فرومی‌پرد
دور از دست و رها از اسارت
تا بر لبان شگفت‌زده‌مان بال کشد
و نوک انگشتان‌مان را بساید.
در سرتاسر زندگی آواز ابدی‌اش
بر انحطاط حیات رخنه خواهد کرد
و من اگر پرنده‌ام را ققنوس بخوانم
آیا به خطا رفته‌ام؟

شاعر: #دنیس_برتوس [ Dennis Brutus / آفریقای‌جنوبی، ۲۰۰۹-۱۹۲۴ ]

برگردان: #احمد_كريمی‌حکاک

🎥●فلامینگوهای خلیج گرگان

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

05 Dec, 22:18


🍂
🍂
🎼●قطعه‌ی: «وقتی به تو محتاج‌ام»
"When I Need You"

■اثر و اجرایی از:
#فاستو_باربری
"Fausto Barbieri"

#موسیقی_بی‌کلام
#نوای_ساکسیفون
#جهان_شعر_و_ترجمه
‌|🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

05 Dec, 21:56


‍〇🍂
🍂
گاهی برای خودت تبدیل به تنهایی
بزرگی می‌شوی.
جسم‌ات در دلِ زمین نمایان است؛
بی‌خبر از خود.

شاعر: #فصیح_وورال [ Fesih vural / ترکیه، ۱۹۷۰ ]

برگردان: #مهلا_منصوری

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

05 Dec, 20:20


🍂
آنان که می‌مانند
رفتگان را در قلب‌‌شان
نگه می‌دارند...



#دیوار_نوشته_ترکی   |  #şiir_sokakta
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

05 Dec, 14:37


🍂
🍂
■ترانه‌ی تاریک


بر زمینه‌ی سُربی‌ صبح
سوار
     خاموش ایستاده است
و یالِ بلندِ اسب‌اش در باد
                             پریشان می‌شود.
خدایا خدایا
سواران نباید ایستاده باشند
هنگامی که
حادثه اخطار می‌شود.
 
کنارِ پرچینِ سوخته
دختر
     خاموش ایستاده است
و دامنِ نازک‌اش در باد
                         تکان می‌خورد.

خدایا خدایا
دختران نباید خاموش بمانند
هنگامی که مردان
نومید و خسته
                 پیر می‌شوند.


🔺برگردانِ ترکی آذربایجانی


■Qaranlıq mahnısı

Səhərın qurğuşumlu arxa planında
Atlı dayanmış
Və  atının uzun yalı
Darmadağılır yel də.

Allah Allah
Atlılar dayamamalıdırlar
Hadisə xəbərdar edilərkən.

Yanmış pərçimin qırağında
qız susqun dayanmış
Və nazik ətayi
Darmadağır yel də.

Allah Allah
Qızlar susmamalıdır
Kişilər çarəsiz və yorğun
Qocalarkən.

شعر و صدای: #احمد_شاملو [ ۱۳۷۹ - ۱۳۰۴ ]

آهنگ‌ساز: #اسفندیار_منفردزاده

برگردان ترکی: #یاشار_پیرسلطان

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

04 Dec, 20:51



🎼●آهنگ: «حکم»

🎙●خواننده
: #روزبه_بمانی

ترانه: #روزبه_بمانی

آهنگ‌: #حامد_حسینی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

04 Dec, 20:05


🍂
الليلُ ليلي
وهذا القلبُ لَكْ
لا الحب ناداني
ولا الصفصافُ أغراني..

-----------

شبْ، شبِ من است و
این دل از آنِ توست
نه عشق ندایم داد و
نه بيدِ مجنون اغوایم ساخت...

شاعر: #محمود_درویش [ فلسطین، ۲۰۰۸ – ۱۹۴۱ ]

برگردان: #محمد_حمادی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂| 🆔
@jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

04 Dec, 16:03


🍂
گریه که می‌خندد
سراغِ لب‌ها را لمس می‌کند
بو می‌کشم که از صورت‌اش می‌روم به کنار
به سر می‌رسد یک فکر
که پریدن‌اش برای همیشه پایان است
چهار خانه آن طرف‌تر
به زبان‌ام بگیر
یا دست‌ها پهن کن زیرِ افتادن‌ام
تا نقطه‌ها به فکرِ برخاستن از من نیفتند
و شهر بو بکشد خونِ تازه لب‌هایش
برگشتنِ من را به چشم‌هایت ببین
و خندیدنِ دندان‌هایش
که دیگر دارد می‌افتد
از صورت بر سنگ‌ فرش‌های چهارخانه

شاعر: #آفاق_شوهانی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

04 Dec, 07:53


🍂
🍂
و اینک، پاییز فرا رسید،
پربار و‌ پرثمر!
چه دیرش به ارمغان آورده‌اند.
پانزده بهارِ خرم و دل‌انگیز
یارای برخاستن از زمین‌ام نبود،
چشم در چشم‌اش دوختم،
با او درآمیختم،
در آغوش‌اش کشیدم،
و پاییز نیروی نهفته‌ی خویش را
در کالبدِ محکوم به مرگ‌ام
نهانی می‌ریخت.

Вот она, плодоносная осень!
Поздновато ее привели.
А пятнадцать блаженнейших весен
Я подняться не смела с земли,
Я так близко ее разглядела,
К ней припала, ее обняла,
А она в обреченное тело
Силу тайную тайно лила.


■شعر و صدا: #آنا_آخماتووا [ Anna Akhmatova / روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]

■برگردان: #نرگس_سنائی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

03 Dec, 20:57


🍂
زن
چنان عشق می‌ورزد
که انگار هيچ‌وقت نخواهد رفت.
اما روزی
چنان می‌رود...
که انگار هیچ‌وقت عاشق نبوده است.

شاعر: #جان_دوندار [ Can Dündar / ترکیه، ۱۹۶۱ ]

برگردان: #آیدین_روشن | #میراندا_میناس

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

03 Dec, 20:02


🍂
و تو را یک شب به خواب دیدم
پس فراموش کردم هر آن‌چه که اندوه‌ام بود
پنداشتم که خوابِ من در حضورِ تو بیداری است
تا این‌که به نداشتن دوباره‌ی تو بیدار شدم
اگر می‌دانستم که خوابِ ما را جمع خواهد کرد
تمامِ عمر چشم بر روی هم می‌گذاشتم

شاعر: #فاروق_جویدة [ مصر، ۱۹۴۶ ]

برگردان: #احمد_دریس

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

03 Dec, 19:29


🍂
🍂
ساده‌جه بیر گون!
منه بو یئتر
ایکی‌دن منیمله هئچ کیمسه اوچدن دانیشماسین.

بیر گون آلتین اولسا آچاریم
قاپی‌لار اؤز-اؤزونه آچیلار اوزومه
سنین اودانین هانسی اولدوغونو آنلایا بیلرم‌می؟

آلتین بیر آچار
سنین اودان
و بارماغینین ایزی هر شئی‌ده
ایندی هامی‌سی منیم اوزومده
آما دوروشوندان
آما اوتوروشوندان هله بیر اودوم ایچمه‌میشم.

دوروشونو درین بیر معدنه آنلاتسام
مین‌لر آلتین
مین‌لر آچار منه باغیشلایار
اونلار ایله اوتوروشون
یا دا اوزانیشینی دویون-دویون آچاجاغام.

•••••••••

فقط یک‌روز!
این برای من کافی‌ست
از «دو» با من کسی از «سه» صحبت نکند.

کلید من یک‌روز اگر طلا باشد
درها خودبه‌خود به روی من باز می‌شود
و می‌توانم بفهمم اتاقِ تو کدام‌یکی‌ست؟

یک کلیدِ طلا
اتاقِ تو
و اثرِ انگشت تو روی همه‌چیز
هم‌اکنون همه‌گی پیشِ من است
اما از ایستادن‌ات
اما از نشستن‌ات هنوز یک جرعه ننوشیده‌ام.

ایستادن‌ات را اگر به یک معدنِ عمیق بازگو کنم
هزاران طلا
هزاران کلید به من هدیه می‌کند
با آن‌ها نشستن‌ات را
و یا دراز کشیدن‌ات را گره‌گره [از هم] باز خواهم کرد.

شعر و برگردانِ فارسی: #ابوالفضل_پاشا

📕●به نقل از: مجموعه‌ی شعر ترکی «دنیز سنین ال‌لرینده» (دریا در دست‌های تو) نشر: #بلم / چ اول ۱۴۰۳

🔷علاقه‌مندان برای تهیه‌ی این کتاب می‌توانند به آیدی زیر مراجعه کنند.
@pasha1345

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

02 Dec, 20:46


🎼●آهنگ: «پاییز»

🎙●خواننده
: #کوروش_یغمایی
[ زاده‌ی ۱۲ آذر ۱۳۲۵ ]

آهنگ‌ساز: #کوروش_یغمایی

ترانه‌سرا: #مانی_مطیعی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

02 Dec, 20:46


🍂
باید این حرف‌ها را با آهی حسرت‌بار بگویم
جایی در میانه‌ی سال‌ها و سال‌ها:
دو جاده در جنگلی از هم دور می‌شدند
و من،
من آن جاده را طی کردم که کم‌تر از آن سفر می‌کردند
و تمامِ تفاوتِ کار در همین بود.

شاعر: #رابرت_فراست [ آمریکا ۱۹۶۳-۱۸۷۴ / Robert Lee Frost ]

برگردان: #مجتبا_گلستانی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

02 Dec, 20:05


🍂
کودکی گوش نهاده بر ریل‌ها
گوش می‌دهد به صدای قطار
محوِ موسیقی همه جایی
هیچ توجهی ندارد
که قطار می‌آید یا می‌رود...

اما تو همیشه چشم‌به‌راهِ کسی بودی
همیشه از کسی جدا می‌شدی
تا این‌که خود را بازیافتی‌ و دیگر هیچ کجا نبودی.

شاعر: #ولادیمیر_هولان [ Vladimír Holan / چک، ۱۹۸۰-۱۹۰۵ ]

برگردان: #محمد_مختاری [ ۱ اردی‌بهشت ۱۳۲۱ – ۱۲ آذر ۱۳۷۷ ]

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

20 Nov, 20:39


🍂
درست عینِ ساحل و دريا:
تو هرگز نمی‌روی
و من مدام بازمی‌گردم.
همین‌قدر هم خوب
است

به خوبی ماندن.
برای بله گفتن دیر است.
اما تو نه هم نمی‌گویی.

شاعر: #هرمان_دکونینک [ Herman de Coninck / بلژیک، ۱۹۹۷-۱۹۴۴ ]

برگردان: #مودب_میرعلایی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

20 Nov, 20:27


🍂
🍂
■نوشیدنِ آتش


- استکان را به استکان نه، لطفن شعر را به شعر بزن
ـ شعر اگر به شعر زده شود، آتش افریده می‌شود
- دنیا با آتش، خاک، باد و آب آغاز شده است
ـ و با نادیدنی‌ها...
ـ مثلِ سرزمین رازناک درختان
درختان در زیرِ زمین شروع می‌شوند
بدون توقف،
هر ریشه، شاخه‌یی‌ست که راه می‌رود
آن‌ها دست‌به‌دستِ هم می‌دهند
گاه از دلِ کاخ‌ها
مثلِ زلزله سر برمی‌کنند
ریشه‌ها پرواز می‌کنند
و کاخ‌هایی که تکیه به پرت‌گاه کرده‌اند
فرو می‌ریزند
ـ مانیفستِ درختان را باید بخوانم

ـ لطفن یک شعرِ دیگر
ـ تمامِ شعرهایم
به احترامِ تو به استکانی نامریی بدل شده‌اند
ـنادیدنی‌ها، از دیدنی‌ها قوی‌ترند
ـ مثلِ ریشه، مثلِ عشق
مثلِ پنهان‌ترین سرزمینِ قلب‌مان
مثلِ بودن‌ات، وقتی که نیستی

- زیرِ زمین‌ را ورق زدن
عطرِ خاک را نشر کردن
در دلِ زمین‌ ریشه دواندن
باد شدن
با رگ‌های تودرتوی تنیده در جانِ زمین
راه رفتن، راه رفتن، راه رفتن..‌.
ـ و در عمقِ اندیشه‌ی تو نفس کشیدن
ـ و با تو در دلِ زمین
هم‌شهری شدن.

ـ با تو
به سلامتیِ زمین، آتش سر کشیدن
قادینقوش۱ شدن و زندگی را
از درختان برداشت کردن...
صداااای بلندِ خبرِ برداشت را می‌شنوی؟۲

••••••••

■اود ایچمک


-استکانی استکانا دئییل، لوطفن شعری شعره وور!
- شعری شعره ووراندا اود یارانیر
- دونیا اودلا، تورپاق‌لا، یئل‌له، سو ایله باشلانیب
- و گؤرونمه‌ین‌لرله...
-آغاجلارین گیزلی اؤلکه‌سی کیمی
آغاجلار یئرین التیندا باشلانیرلار
دورمادان،
هر کؤک یئریین بیر دال‌دیر
اونلار ال‌اله وئریرلر
بئله اولور سارای‌لارین اورتاسیندان
زلزله کیمی، باش قالدیریرلار
اونلار اوچوررر
اوچوروما دایانان سارای‌لارسا اوچورلار
- آغاج‌لارین مانیفست‌لرینی اوخومالییام

-لوطفن بیر شعر داها
- بوتون شعرلریم
سنین حؤرمتینه گؤرونمه‌ین استکانا دؤنوشوب
- گؤرونمه‌ینلر گؤروننلردن گوجلودورلر
-کؤک کیمی، عشق کیمی
اوره‌ییمیزین ان گیزلی اؤلکه‌سی کیمی
سن اولمادیغیندا، اولدوغون کیمی

-یئرین آلتینی واراقلاماق
تورپاغین عطرینی نشر ائتمک
یئرین التیندا کؤک آتماق
کووووولک اولماق
یئرین اوره‌یینده‌ کی ایچ‌-ایچه دامارلارلا
یئریمک، یئریمک، یئریمک...
- و سنین دوشونجه‌‌لرینین درینلییینده نفس آلماق
-و سنینله یئرین آلتیندا
شهر‌داش اولماق

-سنینله یئرین شرفینه اود ایچمک
قادینقوش اولوب آغاجلاردان
حیات توپلاماق...
توووپ/ لاماق سسینی ائشیدیرسن‌می؟

شاعر و برگردان از ترکی‌آذربایجانی به فارسی: #ثریا_خلیق_خیاوی

۰۱قادینقوش: ترکیبی ترکی از شاعر ( قادین: زن/ قوش: پرنده) ، زنی که پرنده است.

۰۲توپلاماق: در ترکی به معنای جمع‌کردن است و هم‌چنین شاعر به معنای توپ در کردن (صدای بلند برای رساندن خبری مهم) نظر داشته است.

📕●به نقل از: شماره‌ی سیزدهم مجله‌ی هنر و جامعه/ بخشِ ادبیاتِ معاصرِ ترکی/ شعر ترکی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

20 Nov, 13:42


🍂
می‌دانستم کشته خواهد شد
و این‌که زنانگی‌اش
او را نجات نخواهد داد
چرا که زنانگی
در این وطنِ گسترده‌ جغرافیایی
از پلیدی به پلیدی‌ست...

شاعر: #نزار_قبانی [ سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳ ]

برگردان: #سعید_هلیچی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

19 Nov, 21:48


🍂
‏باید کار کرد، اگر نگوییم از سرِ علاقه، دست‌کم از سرِ ناامیدی؛ زیرا از هر جهت که نگاه کنیم، کار کردن از وقت تلف کردن کم‌تر ملال‌آور است.

:: #شارل_بودلر [ Charles Baudelaire / فرانسه، ۱۸۶۷–۱۸۲۱ ]


📕●«قلب عریان» / دفترِ خاطراتِ شارل بودلر

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome‌‌

جهان شعر و ترجمه

19 Nov, 21:40


🍂
لیلی من از تو هیچ زیانی ندیده‌ام
زیرا تو چکیده‌یی از خاطرِ منی
زیرا که من زِ خویش تو را آفریده‌ام.
اما مرا توقعِ این ماجرا نبود
کز بادِ پوچِ ناملموس
این شکلِ ناشناس شود ترکیب
و از میانِِ خاک بخواند
اندوهِ زندگیِ من را...

شاعر: #محمدعلی_سپانلو [ ۲۹ آبان ۱۳۱۹ – ۲۱ اردی‌بهشت ۱۳۹۴ ]

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

19 Nov, 21:14


🍂
نگاه‌ها چه ظالمانه جای کلمات را گرفته‌اند 
سکوت چه‌قدر جای صدا را 

هنوز نگفته‌ام دوست‌ات دارم 
نگاه‌ام اما به عربده گفت 
عربده‌یی که نرگسِ حافظ را پژمرده کرد 
هنوز نگفته‌یی دوست‌ات دارم 
سکوت‌ات اما بارانی شد 
و دلِ صنوبریِ خشک‌ام را خُرّم کرد...

شاعر: #منوچهر_آتشی [ ۲ مهر ۱۳۱۰ – ۲۹ آبان ۱۳۸۴ ]

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

18 Nov, 21:20


‍`
🎼●آهنگ: «دل‌تنگِ توام»

🎙●خواننده
: #حجت_اشرف‌زاده

آهنگ: #محمد_محتشمی

ترانه: #حسین_قیاسی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

18 Nov, 20:58


🍂
همه چیز
از دوست داشتنِ زیاد است...


#دیوار_نوشته_ترکی   |  #şiir_sokakta
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome a

جهان شعر و ترجمه

18 Nov, 20:54


🍂
از گیسوان‌اش
هان پَرنیانِ طرّ‌ه‌ها
نرم و سبک چون برف
ریخته بر شانه‌ها
پُر شکنج
هان ظلمتِ زلفکان
ای سرشار از عطرِ گران‌سری
آی خلسه
خوش دارم بیافشان‌ام امشب
آن کمندِ گیسویت چو تورِ تاریکی
تا مگر بیانبارم این طاقی تاریک
از خاطراتِ خفته بر آن موی پیچاپیچ

شاعر: #شارل_بودلر [ Charles Baudelaire / فرانسه، ۱۸۶۷–۱۸۲۱ ]

برگردان: #نیما_زاغیان

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome‌‌

جهان شعر و ترجمه

18 Nov, 20:04


🍂
از تو خواسته بودم هم‌چو پاییز
مرا در بر گیری
که در تو خشکیده شوم و با هم سبز شویم!

شاعر: #محمود_درویش [ فلسطین، ۲۰۰۸-۱۹۴۱ ]

برگردان: #محمدرضا_موسوی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂| 🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

18 Nov, 16:28


🍂
راه‌هایی که از تو آن‌جا
در چه انتظاری مگر به هم می‌پیچند؟
و آن‌جا هیچ لحظه‌یی از تو دور نیست

تو این‌جا ولی دست روی خیابان‌ها گذاشته‌یی
و من از نام‌شان کمی برای تو آورده‌ام

سنگ‌هایی که از تو آن‌جا
چه ساکت به خواب رفته‌اند
و هیچ حرفی از مقصدِ خود با هم نمی‌گویند

این‌جا هنوز هم خیابان‌ها پر از خلوت
و لحظه‌یی من‌ام که مگر با خانه‌ات کسی نیست؟

برگ‌هایی که از تو آن‌جا
چه به رنگِ نارنجی افتاده‌اند
و هیچ لحظه‌ را مگر که نزدیک‌تر‌ نمی‌رسند؟

شاعر: #ابوالفضل_پاشا

📕●از کتاب: #اما_اشاره_های_بیش‌تر / نشر: #مهر_نوروز / چ اول ۱۴۰۳

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

17 Nov, 20:24


🍂
من زن نیستم. مرد هم نیستم
من کودک‌ام، نجیب زاده‌یی جوان‌ام، عزمی جسورم،

من رگه‌یی خندان از خورشیدِ سرخابی‌ام…
من تورم برای ماهیانِ حریص

من نوشِ جامی‌‌ام به افتخارِ تمامی زنان،
من گامی‌ هستم به سوی حادثه و تباهی،

من جهشی هستم به آزادی، به خود…
من نجوای خون در گوشِ بشرم،

من ارتعاشِ روح‌ام، اشتیاق و انکارِ جسم‌ام،
من نشانه‌ی ورود به بهشتی‌ جدیدم.

من جرقه‌ام، جست‌وجوگر و بی‌‌پروا،
من آب‌ام، ژرف اما بی‌باک تنها تا زانوها

من آتش و آب‌ام در پیوندی صادقانه به شرطِ آزادی.

‌■شاعر: #‌ادیت_سودرگران [ Edith Södergran / فنلاند، ۱۹۲۳-۱۸۹۲ ]

برگردان: #شیرین_تولایی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

17 Nov, 20:01


🍂
با عشقِ تو
تنها دلاوری ممکن
فرار است.
چرا که عشقِ تو
چونان راه‌های روستایی
در جهانِ سوم،
نیمی مسدود
و نیمی دیگر به دوزخ راه می‌برد!

شاعر: #غادة_السمان [ سوریه، ۱۹۴۲ ]

برگردان: #عبدالحسین_فرزاد

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

16 Nov, 21:08


`
🎼●قطعه‌ی بی‌کلام: «روحِ رها»
"Free Spirit"

اثری از: #عمر_اکرم
"Omar Akram"

#موسیقی_بی‌کلام
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

16 Nov, 19:28


🍂
چیزی که ما را می‌خنداند
شما را می‌کشد...



#دیوار_نوشته_ترکی   |  #şiir_sokakta
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome a

جهان شعر و ترجمه

16 Nov, 19:22


🍂
چرا درختان
شوکتِ ریشه‌های‌شان را پنهان می‌کنند؟

چه چیزی در جهان
از قطارِ ایستاده در باران غم‌انگیزتر است؟

چرا برگ‌ها وقتی احساس زردی می‌کنند
خودکشی می‌کنند؟

■شاعر: #پابلو_نرودا [ Pablo Neruda / شیلی، ۱۹۷۳-۱۹۰۴ ]

برگردان: #نازی_عظیما | √●بخشی از یک‌ شعر

📸عکس: #غزاله_سعیدی / ایست‌گاهِ راه‌آهنِ بیشه (لرستان)

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

16 Nov, 19:21


🍂
وزشِ مرگ
از دست‌های من چگونه است؟
واین‌ها این‌ها
رگ‌های دستِ من‌اند
عبورشان سیاه از رگه‌های نفت
یا خیابانی به همین نام
 خون‌خواهی‌شان را به چه کسی بگویم؟
 بیرون زده‌اند
 سرکشی کرده‌اند
 از راهی که به زیبا منتهی می‌شد
 سر از بیابان
سر از پدرِ من‌های من درآوردند
خشک، لم یزرع
 عزیزم!
مزرعِ سبزِ فلک را به من نشان می‌دهی سوختگیِ حالِ استمراری‌ام
از ابتذالِ این روزهاست
خواب از گدازه‌هایم می‌گذرد
و نبضِ خیالِ تخت‌ام نمی‌زند
 هذیانِ رگ‌هایم
بوی‌ناک از زمزمه‌ی مرگ است
 
شاعر: #آفاق_شوهانی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

15 Nov, 21:24


🍂
خوش‌شانس بود، کسی که چشم‌هایت را دید
و روزش پر از زیبایی شد...


#دیوار_نوشته_عربی | #جداریات
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

15 Nov, 21:10


🍂
که تو از ازل غم‌گین بودی، خنده غمگین‌ترت می‌کند.
که تو از ازل تنها بودی، خنده تنهاترت می‌کند.
آن‌ که چون من با دردی ژرف به زمین آمده باشد، با خنده خوش‌بخت نمی‌شود.

: #بختیار_علی [ کردستان-عراق، ۱۹۶۶ ]

برگردان: #مریوان_حلبچه‌ای

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

05 Nov, 20:11


🍂
خوب دوست داشتن
از زیاد دوست داشتن
صدها قدم جلوتر است


#دیوار_نوشته_ترکی   |  #şiir_sokakta
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

05 Nov, 19:57


🍂
🍂
حالا که داد می‌زند «کجا»
حروفِ این تن آن تن
چه‌می ‌گوید؟
عرق کرده‌ها راه پیش و پس نمی‌شناسند
«کجا» را از کلمات بردار
تا در ظهرِ بریده بریده خفقان بگیرد
«کجا» در متنِ انفجار داد می‌زند
بگذار تف شود
از زبان بیرون بریزد
تاریخ از سؤال به صفر برسد
آشوریان سکته را بکوبند وسطِ پیشانی عصر
و من سر در بیاورم از خطوطِ میخی
روی دستِ معدنچیانِ طبس
از کجا آمده‌ام را گم کنم
مردان از انقراض گونه‌ها
بوی‌ناک سر به سنگ ساییده
رسوخ کرده‌اند به حاشیه‌ی شهر
به من بگو نرخِ دلار، سکه، بیت‌کوین این لحظه چند است
حالا که گشنگی بالا آورده فاحشه‌ها
نان‌خشکه چند؟
از «کجا» بپرس
این را فاحشن زن‌های نقر شده بر کتیبه‌ها می‌پرسند
نان فردا را چه کسی می‌آورد
این را از آشور
از عیلام
از «کجا»
از به «کجا رسیده‌ام» بپرس

شاعر: #آفاق_شوهانی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

05 Nov, 19:53


🍂
به روحِ خود گفتم:
آرام باش و بی‌امید منتظر بمان،
زیرا امید، امید به چیزی غلط است؛

بی‌عشق منتظر بمان،
زیرا عشق، عشق به چیزی غلط است؛

هنوز ایمان است
اما ایمان و عشق و امید همه در انتظارند.

بی‌اندیشه منتظر بمان،
زیرا تو مهیای اندیشه نیستی.

پس تاریکی، نور خواهد بود؛
سکوت، رقص.

شاعر: #تی_اس_الیوت [ T.S Eliot / آمریکا-انگلیس، ۱۹۶۵-۱۸۸۸ ]

برگردان: #معظم_وطن‌خواه

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

05 Nov, 19:44


🍂
🍂
🎼●آهنگِ انگلیسی: «تصنیفِ هرم»
Pyramid Song"

🔺کاری از گروهِ انگلیسی:
#رادیوهد
"
Radiohead"

🎙●ترانه‌سرا و خواننده‌:
#تام_یورک
"Thom Yorke"

‌‎در نهرِ هستی پریدم و چه دیدم؟
‌‎ ارواحِ فرشتگانِ شوربخت پابه‌پای‌ام شنا کردند
‌‎ماهِ پُرْ شهاب و کواکب و زندگی، سراسر از پیش چشمان‌ام گذشت
آن‌جا، دل‌باختگان‌ام همه با من بودند تمامِ خاطراتِ گذشته و آینده‌ام و با زورقی راهی بهشت شدیم
نه دگر ترس بود و نه تردید

‌‎به درونِ آن نهر پریدم
‌‎ارواحْ فرشتگانِ شوربخت پابه‌پای‌ام شنا کردند
‌‎ماهِ پُرْ شهاب و کواکب و زندگی، سراسر از پیشِ چشمان‌ام گذشت آن‌جا، دل‌باختگان‌ام همه با من بودند تمام خاطراتِ گذشته و آینده‌ام و با زورقی راهی بهشت شدیم
‌‎نه دگر ترس بود و نه تردید
‌‎نه دگر ترس بود و نه تردید
‌‎نه دگر ترس بود
.‌‎و نه تردید

I jumped in the river and what did I see?
Black-eyed angels swam with me
A moon full of stars and astral cars
And all the figures I used to see
All my lovers were there with me
All my past and futures
And we all went to heaven in a little row boat
There was nothing to fear and nothing to doubt

I jumped into the river
Black-eyed angels swam with me
A moon full of stars and astral cars
And all the figures I used to see
All my lovers were there with me
All my past and futures
And we all went to heaven in a little row boat
There was nothing to fear and nothing to doubt
There was nothing to fear and nothing to doubt
There was nothing to fear and nothing to doubt.

#جهان_شعر_و_ترجمه
‌〇🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

04 Nov, 21:20


🍂
عشق را پایانی نیست
عشقی که پایان پذیرد، عشق نبوده است!

شاعر: #أحمد_خالد_توفيق [ مصر، ۲۰۱۸-۱۹۶۲ ]

برگردان: #محمد_حمادی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

04 Nov, 20:54


🍂
او حسود بود، نگران و آسیب‌پذیر،
دوست‌ام داشت
چون بتی مقدس،
اما پرنده‌ی سفیدم را کشت
تا دیگر نتواند از گذشته‌ها نغمه‌سرایی کند.
شام‌گاهان پا درونِ اتاق نگذاشته، گفت:
«عاشق‌ام باش، بخند، شعر بگو!»
من پرنده‌ی شاد را
در کنارِ درختِ صنوبر چال کردم

و قول دادم دیگر گریه نکنم،
اما دلِ من بدل به سنگ شد،
و پرنده ترانه‌ی شیرینِ خود را
همیشه و همه جا تنها در گوشِ من خواند.

شاعر: #آنا_آخماتووا [ Anna Akhmatova / روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]

برگردان: #احمد_پوری | √●بخشی از یک شعر

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

04 Nov, 04:48


🍂
‏فکر می‌کردم هیچ وطنی ندارم،
تا این‌که در سبزی چشمان‌ات ریشه زدم
و دیگر هیچ‌گاه طعمِ غربت را نچشیدم


#دیوار_نوشته_عربی | #جداریات
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

03 Nov, 20:35


🍂
🍂
■زورآزمایی


دیرزمانی
در تو نگریستم ای جهان
که چگونه جنبیدی،
و جنباندی مرا
و کوشیدی فرواندازی‌ام.

خشمِ تو
آخرین خِردم را
بیدار کرد
دیگر باور ندارمت
ای فریب‌کار
تو نه آزادی

بسیار در تو نگریستم
نمی‌گذارم گم‌راه شوم
و هم‌چنان
در راهِ واژه‌ام گام برمی‌دارم

بخوان
سیاه بر سفید
رؤیا و من
از اراده‌ی دم‌دمیِ تو
بسی نیرومندتریم.

■شاعر: #رزه_آوسلندر [ ۱۹۰۱ اتریش - ۱۹۸۸ آلمان ]

■برگردان: #آذر_نعیمیان

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

03 Nov, 20:34


^
🎼●آهنگ: «بزن باران»

🎙●گروه:
یهام

●آهنگ‌:
#سیروان_خسروی / #زانیار_خسروی

تـرانه‌: #علی_صفری

#گروه_ایهام
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔
@jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

03 Nov, 20:25


🍂
آدم‌هایی هستند که وقتی با آن‌ها روبه‌رو می‌شوی
حس می‌کنی که با خودت روبه‌رو شده‌یی

: #غادة_السمان [ سوریه، زاده‌ی ۱۹۴۲ ]

برگردان: #احمد_دریس

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

03 Nov, 19:35


🍂
هوا به بوی داروی بی‌هوشی آغشته است
و هیچ سروی در باغ دوام نمی‌آورد
و هیچ یاری جز در کتاب‌ها خرامان نمی‌رود
و آن کشاورز در آینه‌ی سلمانی دیده
روحی بوده گریخته از ارواحِ زندانی در ملکوت

و عشق
مثل گل‌دان‌های
شمع‌دانی بر ایوان، حضورِ غریبِ معلقی دارد
و تا به حال
هزارتاش بیش‌تر آن پایین

شاعر: #منوچهر_آتشی | √●بخشی از یک شعر

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

02 Nov, 21:23


🍂
🍂
دیوارهای نامریی، صورتک‌های پوسیده‌یی
که انسانی را از انسانِ دیگر جدا می‌کند
و از خویش
این‌همه فرومی‌ریزد
در لحظه‌یی عظیم و ما به یگانگی از دست رفته‌مان می‌نگریم
به انزوای محضِ انسان بودن
به شکوهِ انسان بودن
شکوهِ نان را قسمت کردن، آفتاب را و مرگ را قسمت کردن
معجزه‌ی از یاد رفته‌ی زنده بودن؛
دوست داشتن جنگ است، اگر دو تن یک‌دیگر را در آغوش کشند...

■شاعر: #اکتاویو_پاز ‌[ Octavio Paz / مکزیک، ۱۹۹۸-۱۹۱۴ ]

■برگردان: #احمد_میرعلایی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

02 Nov, 20:35


🍂
سخت است
عاشق کسی باشی
که دوست‌ات ندارد


#دیوار_نوشته_ترکی   |  #şiir_sokakta
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

02 Nov, 16:46


🍂
رازِ همه‌چیز
چنان نزدیک می‌شود به چشمانِ جان‌ام
که در ظلمات حل می‌شوم و
پیچیده در ظلمات، تاریک‌وار به خاک می افتم.

آه کاش توانِ چشم از خود برکندن‌ام بود،
برکندنِ چشمانِ روح‌ام را از روح‌ام

شاعر: #فرناندو_پسوآ [ Fernando Pessoa / پرتغال‌، ۱۹۳۵-۱۸۸۸ ]

برگردان: #علی_عبدالهی / #علیرضا_زارعی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

02 Nov, 14:24


🍂
خبرها همین‌که از روبه‌رو به من می‌رسد
روزنامه را به دکه می‌فرستم
و این‌گونه خبرها می‌رود دهان‌به‌دهان چاپ می‌شود

روزنامه را چه کسی زیرِ دست‌وپا می‌اندازد؟
که مردم به امیدِ خبرهای روبه‌رو
صبحِ زود از خانه بیرون می‌آیند
و دکه‌ها از همین روزنامه‌ها صف بسته‌اند

وقتی‌که روزنامه را به دست می‌گیرم
فقط روبه‌رو!
بعد هم که خبرها را نگاه می‌کنم
از صداها چنان گریزان می‌شوم
که هر چه تو را می‌خوانم
باز هم گرسنه‌ترم

گاهی البته از روزنامه‌ها می‌ترسم
می‌ترسم این‌همه را که نمی‌خوانی
و به شیشه‌ها می‌چسبانی
دیگر خبر از روبه‌رو به ما چه‌گونه خواهد رسید؟

شاعر: #ابوالفضل_پاشا

📕●از کتاب #شهرها_پر_از_چنین_گوشه‌ها / نشر: #ناهونته / چ اول ۱۴۰۳

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

01 Nov, 20:13


🍂
🍂
🎼●«خیالِ خوش»

🎙●با صدای
: #فرهاد_مهراد

شاعر: #ویلیام_شکسپیر [ William Shakespeare / انگلستان، ۱۶۱۶ ‌– ۱۵۶۴میلادی ]

برگردان: #حسین_الهی‌قمشه‌ای


کیست که بتواند آتش بر کف دست نهد
و با یاد کوه‌های پر برف قفقاز خود را سرگرم کند
یا تیغ تیز گرسنگی را با یاد سفره‌های رنگارنگ کند کند
یا برهنه در برف دی‌ماه فروغلتد
و به آفتاب تموز بیاندیشد
نه هرگز
هرگز كسی
چنین خطری را به چنان خاطره‌ای تاب نیاورد
از این‌که خیال خوبی‌ها درمان بدی‌ها نیست
بل‌که صد چندان بر زشتی آن‌ها می‌افزاید.

O, who can hold a fire in his hand
By thinking on the frosty Caucasus
Or cloy the hungry edge of appetite
By bare imagination of a feast
Or wallow naked in December snow
By thinking on fantastic summer’s heat
O, no! the apprehension of the good
Gives but the greater feeling to the worse.

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome‌‌

جهان شعر و ترجمه

01 Nov, 20:04


🍂
دیگر این زندگیِ پیشِ ‌رو حسی برنمی‌انگیزد در من
شاعر بودن، زمانِ زیادی می‌طلبد
تنها راه ساعت‌ها و ساعت‌ها تنهایی‌ست
تا به چیزی شکل بدهی که قدرت است و رهاسازی،
خباثت است و آزادی،
تا به آشوب سبک و سیاق بدهی.

دیگر مجالی نمانده مرا که مرگ می‌آید
گاهِ غروبِ جوانی‌ست.
و این دنیای انسانیِ ماست که
نان از گرسنگان دریغ می‌کند و آرامش از شاعران.

شاعر: #پیر_پائولو_پازولینی [ ۵ مارس ۱۹۲۲ - ۲ نوامبر ۱۹۷۵ ]

برگردان: #حسین_مکی‌زاده‌تفتی

#سالروز_درگذشت
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome‌‌

جهان شعر و ترجمه

01 Nov, 14:55


🍂
 حرفی از کلاغ نیست
 کلماتِ زنانه‌ام نقابی‌ست بر تاریکی مانیتور در سفر از سقوط
ایستاده به تماشا از فرق بیرونی‌ام
 قارقارهای تو نوک می‌زند
 به نقطه‌ نقطه‌ی من
 به شعاعی که از انگشت‌ها صعود می‌کند
 و از تو رسیدن‌ام به سرب می‌گذرد
تن به صخره‌ام که می‌خورَد
 موج برمی‌دارد تلاطمِ سفره‌ماهی‌ها
زیرمجموعه‌ی خنده‌هایت
 از رادیکال سر می‌رود
بر مانیتور می‌غلتد
شروعِ خوبی‌ست برای غرق شدن
 در قارقارِ کلاغ‌ها
و دور شدن از اعداد
روی حرفُِ کلاغ‌ها حساب کنیم
 ببخشید!
 به حسابِ کبیسه امروز چندمِ ماه است؟

شاعر: #آفاق_شوهانی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

01 Nov, 14:55


‍〇🍂
ای بهار تو ما را می‌فریبی با سبزیِ تاب‌دارِ ستارگانِ جوان‌ات
و با ماه وانیلیِ بی‌تفاوت‌ات که از شیره‌ی افرا درست شده:
ما را با دروغِ آوریل هم‌ گول می‌زنی،
سالِ پیش با جرینگ‌جرینگِ کودکانه‌ی بارانِ پر زرق و برق‌ات گول‌مان زدی،
باز هم سعی می‌کنی و ما را بارِ دیگر دست می‌اندازی.
با بارشِ اهریمنی و یک‌باره‌ی باران‌ات،
ما فریاد می‌زنیم و می‌خواهیم
تا نورِ سپید و مطبوعِ صبح را
روی چمنِ خیس نظاره‌گر باشیم.
گر چه سالِ دیگری از عمرمان روی زمینِ آزمند هدر شد،
اما تو هم‌چنان ما را وسوسه می‌کنی
ما دوباره فریب می‌خوریم و درمی‌یابیم
که یک‌جوری جوان‌تر از آن‌چه بودیم هستیم.

شاعر: #سیلویا_پلات [ Sylvia Plath / آمریکا، ۱۹۶۳-۱۹۳۲ ]

برگردان: #مهسا_ملک_مرزبان

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

28 Oct, 21:30


`
🎼آهنگ: «اگر نمانی»

🎙●خواننده:
#مصطفا_عابدینی

ترانه: #داوود_رحمت‌الهی

آهنگ: #حامد_حسینی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

28 Oct, 21:12


🍂
🍂
■ویرایشِ پوست بر استخوان


آینه‌ها در شباهتی از پوست
امتداد می‌یابند
و قیچی در تهاجمِ سرخ‌اش به زخم
تجمعی از بزرگ‌نماییِ زیبایی و خون
در عبورِ تصویرت ازجراحتِ ایست‌گاه

تو پیاده می‌شوی از تعارض
در تن‌دیسِ خودت
با بلیتی اجباری در دست
می‌دوی در آینه با حجمی از زنانه‌گی
در ویرایشِ پوست بر استخوان

این آینه خودش را به کجای دنیا مالیده
با روغن و رنگ
تو برای زیباییِ پوست‌ات وقت گرفته بودی
در صفحه‌ی حریصِ روزنامه
عاشق بودی به تمایلاتِ سیاسی‌ات
به نوکِ چاقو
و رتوشِ خال‌ات در خبر

جراحی شغلِ عجیبی‌ست
در تعادلِ هجومِ قیچی بر پوست
و عبورِ زیبایی
از التهابِ طولانی رگ‌های تو
تو با دلایلِ بسیاری برای دویدن در آینه
مثلِ همین زیباییِ بعد از جراحی‌ات
ازجنگ با چاقویی در حجامتِ رگ برگشته‌یی
برگشته‌یی با ازدحامِ زیباییِ تمامِ دختران
کوبانی
عراق
لبنان
و نان، سهمِ تو از شباهتِ این پوست
به امتدادِ تمامِ دلایلِ آینه
در جوانی بود

شاعر: #فریبا_حمزه‌یی

📕●به نقل از: جلدِ پانزدهم #کتاب_داروگ | نشر: #کتاب_هرمز

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

28 Oct, 21:12


🍂
بیا جنگ را به خانه منتقل کنیم
با گل به تو شلیک کنم
و صبح به روی تو منفجر شود...

شاعر: #عبدالعظیم_فنجان [ عراق، ۱۹۵۵ ]

برگردان: #احمد_دریس

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

28 Oct, 20:08


🍂
■همه‌ی هستی من


بار دیگر لب‌هایی به یاد ماندنی، بی‌هم‌تا چون لب‌های تو.
من همین شدت کورمال کننده‌یی هستم که روح باشد.
به خوش‌وقتی نزدیک شده‌ام و در سایه‌ی رنج ایستاده‌ام.
از دریا گذشته‌ام.
سرزمین‌های بسیاری شناخته‌ام؛ یک زن و دو یا سه مرد را دیده‌ام
دختری زیبا و مغرور را دوست داشته‌ام، با آرامشی اسپانیایی.
کناره‌ی شهر را دیده‌ام، پراکندگی بی‌پایانی که خورشیدِ خستگی‌ناپذیر
بارها و بارها در آن فرو می‌رود.
واژه‌های بسیاری پسندیده‌ام.
سخت باور دارم که این همه چیز است
و من دیگر نه چیز تازه‌یی خواهم دید و نه کارِ تازه‌یی خواهم کرد.
باور دارم که روزها و شب‌های من، چه در تنگ‌دستی و چه در توان‌گری،
چون روزها و شب‌های خدا و همه‌ی مردم‌اند.

شاعر: #خورخه_لوئیس_بورخس [ Jorge Luis Borges / آرژانتین، ۱۹۸۶-۱۸۹۹ ]

برگردان: #علی_معصومی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

27 Oct, 20:39


🍂
🍂
ترس به دل‌ات نینداز
تا وقتی باران می‌بارد
احدی متوجه نخواهد شد
که عروسک‌ات می‌گرید.

هراس به دل راه نده
تپانچه را از ضامن خارج کرده‌ام؛
تمامِ سرب‌ها مالِ خودِ ماست
می‌توانیم ساعت را با آن پر کنیم.

ترس به دل‌ات نینداز
هیاهوها را جمع خواهم کرد
در قوطی‌های دربسته خواهم‌شان گذاشت
و تحویل پست خواهم داد.

هراس به دل راه نده
بر نام‌های‌مان لباسِ مبدل خواهم پوشاند
احدی نباید بداند به چه اسمی
هم را صدا می‌زنیم

■شاعر: #گونتر_گراس [ Günter Grass / آلمان، ۲۰۱۵-۱۹۲۷ ]

■برگردان: #علی_عبدالهی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

27 Oct, 19:51


🍂
عجب سیرکی است!
همه‌مان خواهیم مُرد.
این مسأله به تنهایی
باید کاری کند که یک‌دیگر را دوست بداریم،
ولی نمی‌کند.

شاعر: #چارلز_بوکوفسکی [ Charles Bukowski / آمریکا، ۱۹۹۴–۱۹۲۰ ]

برگردان: #مهیار_مظلومی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

27 Oct, 19:50


🍂

همایش جهانی نقدِ ادبی دوره‌ی سوم
(۲۷ تا ۳۱ اکتبر ۲۰۲۴)


«همین که باران زد»
نقدی بر شعر بیژن نجدی

🔹نویسنده: آفاق شوهانی (ایران)

🔹مترجم: حامد حبیب (مصر)

•••••••••

مؤتمرالنقدالأدبي العالمي
          "الدورة الثالثة"
   (٢٧_٣١ أكتوبر ٢٠٢٤م)
                                                  
بمجرد هطول الأمطار
(قراءة قصيدة ل /بيجان نجدي (إيران 🇮🇷)

🔹بقلم: آفاق شوهاني (إيران 🇮🇷)

🔹ترجمة: حامد حبيب (مصر 🇪🇬)

🔺ادامه‌ی متن را می‌توانید در فیس‌بوک بخوانید:
https://www.facebook.com/share/p/e1EvssuESNpChGa6/

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

27 Oct, 19:25


‍`
🎼●آهنگ: «منِ تو»

🎙●خواننده
: #حجت_اشرف‌زاده

آهنگ: #بهنام_کریمی

ترانه: #اخمد_امیرخلیلی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

26 Oct, 21:05


🍂
در شعرِ من فقط صدای توست که می‌خواند
در شعرِ تو روحِ من است که سرگردان است
آتشی برپاست که نه فراموشی
و نه وحشت می‌تواند بر آن چیره شود
و ای کاش می‌دانستی در این لحظه
لب‌های خشک و صورتی رنگ‌ات را چه‌قدر دوست دارم.

■شاعر: #آنا_آخماتووا [ Anna Akhmatova / روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]

■برگردان: #احمد_پوری | √●بخشی از یک شعر

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

26 Oct, 19:19


🍂
شاید یک روز،
یک کسی،
یک جوری آدم را بخواهد
‏که دوست داشتن‌اش ‏
به این آسانی‌ها
به پایان نرسد...

: #سیلویا_پلات [ Sylvia Plath / آمریکا، ۲۷ اکتبر ۱۹۳۲ – ۱۱ فوریه ۱۹۶۳ ]

برگردان: #پویا_میرچی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

26 Oct, 14:15


🍂
از کلاه‌ات برای ما سرزمینی بیرون بیاور
برای ما مادرانی که بیمار نشوند بیرون بیاور
و دوستانی که مهاجرت نکنند.
خانه‌هایی را بیرون بیاور
که جنگ نشانی‌شان را نمی‌داند
ای جادوگر به ستوه آمده‌ایم از خرگوش‌ها!

شاعر: #کاتیا_راسم [ عراق ]

برگردان: #سعید_هلیچی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

25 Oct, 18:51


🍂
به دنبالِ لب‌خندِ نابِ تو هستم
چنین عمرم را می‌گذرانم
مرا نه شِکوه است
نه گلایه
قلب‌ام اگر یاری کند
برگ‌های زردِ پاییزی را شماره می‌کنم
که دارند از پاییز جدا می‌شوند
و به زمستان متصل می‌شوند
برای زیستن هنوز بهانه دارم
من هنوز می‌توانم به قلب‌ام که فرسوده است
فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد...

شاعر: #احمدرضا_احمدی [ ۱۴۰۲-۱۳۱۹ ]

📸عکس: #سالار_ملکی / پاییزِ ارومیه

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

25 Oct, 17:49


🍂
هر روز پنجره را باز می‌کنم
برگ‌ها را می‌بینم که می‌افتند و
باران می‌بارد و
پرنده‌ها می‌نالند و
تو را نمی‌بینم...

شاعر: #رياض_الصالح_الحسين [ سوریه / ۱۹۸۲‌-۱۹۵۴ ]

برگردان: #محمد_حمادی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

25 Oct, 14:43


🍂
از مزرعه تا سنگ‌های آسیاب
و بعد با تو در دهانِ تنور می‌روم
که در این مسیرِ بی‌پایان
من از گندم‌ها مگر چند دانه بر زمین ریخته‌ام؟

مقصدِ من ببین که همین نزدیکی‌هاست
و با آن‌که بسیار لب به گندم آلوده‌ام
ولی بوی نان اگر به مشام‌ام برسد
شمارِ گندم‌های ریخته را من از یاد نمی‌بَرَم

چه حجمی از گندم مگر از من رفته است؟
که هر چه می‌شمارم
باز هم یکی کم می‌آورم

گندمی که گم کرده‌ام با توست
یاری‌ام کن
که می‌خواهم تو را همه‌جای تو را باید ببینم

شاعر: #ابوالفضل_پاشا

📕●از کتاب: #اما_اشاره_های_بیش‌تر / نشر: #مهر_نوروز / چ اول ۱۴۰۳

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

24 Oct, 22:05


`
🎼●آهنگ: «آخرین جرعه‌ی این جامِ تهی»

🎙خواننده: #علی‌رضا_قربانی

آهنگ‌ساز: #مهیار_علیزاده

شاعر: #فریدون_مشیری [ ۳۰ شهریور ۱۳۰۵ – ۳ آبان ۱۳۷۹ ]

به تو می‌اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک‌ و تنها به تو می‌اندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو می‌اندیشم
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان
جای مه‌تاب به تاریکی شب‌ها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گل‌ها تو بخند...

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

24 Oct, 21:42


🍂
و قرن‌ها از من می‌پرسند
تو کیستی ای زن؟
و باد از من می‌پرسد
تو کجایی ای زن؟

من
روحِ ناآرامِ توام ای باد،
زمان مرا انکار کرده است...
از این رو؛
من نیز مانندِ تو
هیچ کجا نیستم!

شاعر: #نازک_الملائکه [ عراق، ۲۰۰۷-۱۹۲۳ ]

برگردان: #حسین_منصوری

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

24 Oct, 14:56


🍂
شب به تاریکی شکل می‌دهد
ما شکل تازه‌یی از تاریکی
به شب می‌دهیم

وین‌گونه جهانِ ما با ما
نزدیک‌تر از بیگانه
بیگانه‌تر از نزدیک
دیوانه
و دیگرانه می‌آید

شاعر: #یدالله_رویایی [ ۱۴۰۱ - ۱۳۱۱ ]

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

23 Oct, 21:10


🍂
ﺧﯿﻠﯽﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ
ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ.
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ،
ﺿﺮﻭﺭﯼ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻌﻀﯽﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ
ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ.
ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖ ﺁﻣﺎﺩﻩ کرده‌یی
ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﯽﺩﻓﺎﻋﯽ
ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮِ ﺟﻨﮓ،
ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮِ ﺟﻬﺎﻥ،
ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮِ ﻣﺮﮒ.

شاعر: #ﻫﻠﻨﺎ_ﮐﻮﺭﺩﻩ‌ﺭﻭ [ Helena Cordero / کلمبیا ]

برگردان: #ﻣﺤﺴﻦ_ﻋﻤﺎﺩﯼ

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

23 Oct, 20:18


🍂
می‌خواهم شعرهای گل‌دار بنویسم آقا*



*نام شعری از #دیدم_ماداک [ Didem Madak/ ترکیه، ۲۰۱۱-۱۹۷۰ ]

🔺 علاقه‌مندان می‌توانند این شعر را با ترجمه‌ی #زامان_پاشازاده در لینک زیر بخوانند↓
https://t.me/jahan_tarjome/1353


#دیوار_نوشته_ترکی   |  #şiir_sokakta
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

23 Oct, 19:59


🍂
هر خانه‌یی که تو را در بر می‌گیرد
کاش سینه‌ام بود
و هر چشمی که تو را می‌دید
کاش چشمِ من بود

••••••••

كل دار تضمك ليتها صدري
و كل عين تشوفك ليتها عيني

شاعر: #بدر_بن_عبدالمحسن [ عربستان، ۲۰۲۴–۱۹۴۹ ]

برگردان: #احمد_دریس

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

23 Oct, 16:43


🍂
آن‌ که مأوایی ندارد، دیگر نخواهد داشت
آن‌ که بی‌کس است، بی‌کس می‌ماند.
بیدار می‌شود، کتابی می‌خواند،
نامه‌یی طولانی می‌نویسد
و در کوچه‌باغ‌ها پرسه می‌زند،
بی‌قرار،
آن‌گاه که برگ‌ها
به دست باد به هر سو می‌روند.

شاعر: #راینر_ماریا_ریلکه [ Rainer Maria Rilke / چک، ۱۹۲۶-۱۸۷۵ ]

برگردان: #محمود_حسینی‌زاد | √●بخشی از یک شعر

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

22 Oct, 20:55


🍂
🍂
🎼●آهنگ: «بدرود ای زیبا»
"Bella Ciao"

🎙●خواننده
: #بکی_ج [ Becky G / آمریکا (مکزیکی تبار)، ۱۹۹۷ ]

یک روز از خواب برخاستیم
دیدیم دشمن همه‌جا را گرفته بود
آه بدرود ای زیبا، بدرود ای زیبا، بدرود، بدرود

ای پارتیزان مرا با خود ببر
چون که آماده‌ی مرگ‌ام
اگر مثل یک پارتیزان کشته شدم
ای زیبا باید مرا به خاک‌ بسپاری
در یک کوه‌ستان ‌
و زیر سایه‌ی گلی زیبا
تا آنان که از کنار گورم می‌گذرند
با خود بگویند: «چه گل زیبایی»

این گل پارتیزانی‌ست
که در راهِ آزادی جان باخت.
بدرود ای زیبا، بدرود ای زیبا بدرود، بدرود

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

22 Oct, 20:55


‍ 〇🍂
🍂
■زلزله/ ایدز/ آنفلوانزا


سرد
خانه
ها کن ها
دست‌ها را
سفیدِ پیراهنی که برای‌ات دوخته‌اند
سوخته حرف
سوخته زبان
تصعیدِ ما
سفیدِ سردخانه‌یی با کاشی‌ها
سفیدِ یک‌دست
مرده باش دهان‌به‌دهان
با وقت‌های کشیده‌ی پوست‌ات از عفونت
شمایل‌ات را کج کرده زخم

نپیچم به کجای این زبان؟
ولنگارتر از خودم به کوری دوخته‌ام این روزها را
هم تناول می‌کنم
هم بالا می‌آورم
زیرِ سایه‌ی چرب‌زبانی بپیچم به کدام دهان؟
که این روزهای‌ام
به راستی کدام روز؟
تَسخَر به لوده‌گی
جانِ جهان کمی خرتر!
بر حدودِ من مست‌تر!
مازوخیسم، شرحِ برگشتن از ایدز
عن‌قریب بستر از سه گلوله از خبرها ام‌روز خونین بود
اگر راه گم کرده باشی
چکه‌چکه چکیدن‌های‌ات از انقراض
همان گلوی خشک اعتراض
تو همان دهان دوخته‌ی من بودی؟
سوراخ!
سوراخ!
گوش - دیگر - پر از خالی نمی‌کنم
چندش‌ام می‌آید از باد
جنازه‌ها می‌شمارد
سوت می‌کشد
در شهر می‌دود
سیل
صاعقه
آنفلوانزا
در من می‌دود سردخانه

زبان‌دراز!
جغرافیای تو اخته‌تر اما
زرِ زیادی نزن
بیا!
بیا!
این هم زلزله!
ایدز!
این هم آنفلوانزا!

شاعر: #آفاق_شوهانی

📕به نقل از: گاه‌نامه‌ی هفتاد / نشر: #کتاب_هرمز

🔺فهرستِ مطالب و نحوه‌ی خرید در کانالِ هفتاد
https://t.me/haftadpoet/4056

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

22 Oct, 20:55


ما چون دو دریچه، روبه‌روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده.
عمر آینه‌ی بهشت؛ اما... آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه...

■شعر و صدای: #مهدی_اخوان‌ثالث [ ۱۳۶۹-۱۳۰۷ ]

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

22 Oct, 19:09


🍂
عهد بستی
آن‌چه بینِ ماست ابدی‌ست
یادم رفت که بپرسم
آیا عشق را می‌گویی
یا رنج را...؟

شاعر: #نزار_قبانی [ سوریه، ۱۹۹۸–۱۹۲۳ ]

برگردان: #ناشناس

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

22 Oct, 16:19


🍂
من از پنجره‌ام
جشنِ غروب را دیده‌ام سرِ تپه‌های دور.

گاه مثلِ یک سکه
یک تکه آفتاب میانِ دست‌هایم می‌سوخت.
 
تو را از ته دل به‌ یاد می‌آوردم،
دلی فشرده به غم، غمی که آشنای توست...

I have seen from my window
the fiesta of sunset in the distant mountain tops.

Sometimes a piece of sun burned like a coin between my hands.


شاعر: #پابلو_نرودا [ Pablo Neruda / شیلی، ۱۹۷۳--۱۹۰۴ ]

برگردان: #بیژن_الهی

📸عکس: غروب آفتاب در جزیره‌ی ابوموسی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome‌‌

جهان شعر و ترجمه

21 Oct, 21:52


🍂
انگار می‌خواهی از خاطرم بروی
با سایه خیال‌ات پشت‌سرم
واژه‌هایی را
که چون نامه ردوبدل کردیم
نگاه ندار
اما نورِ غروب را که در چشمان‌ات پناه گرفته بود
به خاطر بسپار

گاهی به یادت خواهم بود
وقتی سر برگردان‌ام و تو هنوز
بی‌هیچ لب‌خندی در انتظار
به من بگویی: زمان همه‌چیز را حل می‌کند
صدایت را نمی‌شنوم
و آن‌گاه که گام برمی‌دارم
به سوی بازوان‌ات
ناپیدا می‌شوی

بعدها این می‌شود
پاره‌یی از یک شعر
اما تو هم‌چنان پا می‌فشاری

عشق ما را از میان زندگی ندا می‌دهد
وادارمان می‌کند چشم بربندیم به بی‌قراریِ روح
و قربانی کنیم تن را برای ساختنِ خاطره.

شاعر: #نونو_ژودیس [ پرتغال، ۱۹۴۹ ]

برگردان: #احمد_پوری

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

21 Oct, 21:46


🍂
درخت من اسم ندارد
برای همین زیباست
بی نام
فقط صدایش می‌زنم
میوه هم ندهد باز
در امتدادِ هر فصل فقط صدایش می‌زنم.

(راستی! چیزی که نام ندارد پنهان است؟)

باید امروز را روی همین مراقبت باشم
این‌که (.......) هست یا نه یا کجاست!

باید صدایش کنی با نامی که ندارد
آن‌وقت از پشتِ نامی که ندارد
چیزی که پنهان است پیدا می‌شود
شکلی اگر داشته باشد می‌گیرد!

- این را از یک احتمالِ دور شنیدم
و تا شنیدم نزدیک شد
هر پنج حسِ مرا لمس کرد –

این‌کار را بارها برای درختِ بی‌نام کرده بودم!
لااقل نیمی از آن را می‌دانستم که درخت است!
برای (.......) امّا اوّل شما بکنید
لطفاً اگر برای‌تان شکلی داشت
به‌خاطرِ دیگران نامی بر آن نگذارید.

شاعر: #محمد_آشور

📸عکس: #عباس_کیارستمی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome‌‌

جهان شعر و ترجمه

21 Oct, 16:08


🍂
🍂
گاه‌نامه‌ی هفتاد


📕●هشتمین کتاب از #فروست_کتاب_های_هفتاد تجدیدِ چاپ شد

🔺این کتاب گاه‌نامه‌یی به نام #هفتاد است که در واقع ادامه‌ی انتشارِ فصل‌نامه‌ی الکترونیکیِ هفتاد به شمار می‌آید که هفت شماره (شماره‌ی صفر و شش شماره‌ی بعدی) از آن، پیش از این‌ها منتشر شده بود.

🔹هشتمین کتاب از #فروست_کتاب_های_هفتاد به کوششِ #آفاق_شوهانی و #ابوالفضل‌_پاشا آماده شده، چاپِ دومِ آن به همتِ #نشر_کتاب_هرمز به بازارِ کتاب راه یافته است

🔺بخش‌های مختلف این کتاب به شرح زیر است:
از ابتدا سلام (پیش‌گفتار)
از نگاهِ ما (دیباچه)
از نگاهِ شما (پاسخِ شماری از شاعران و نویسنده‌گان به پرسش‌های نخستین گاه‌نامه‌ی هفتاد)
از شعرِ ایران
از سویه‌های متن (نقدهای متعدد بر مجموعه‌ی شعرِ #تو_مگر_تا_کدام_نقطه سروده‌ی ابوالفضل‌_پاشا)
از آن‌همه دی‌روز (گذری در نشریاتِ چاپ‌شده در دهه‌ی هفتاد)

🔹گروه اجرایی چاپِ دومِ نخستین گاه‌نامه‌ی هفتاد:
محمد آشور/ سامان بختیاری/ ابوالفضل پاشا/ حبیب پیام/ نادر چگینی/ ملیحه‌ی حسن‌یزدی/ علی‌رضا شعبانی/ آفاق شوهانی/ شهرام فروغی‌مهر/ افسانه‌ی نجومی/ علی نقویان

🔺شاعرانی که شعرشان در چاپِ دومِ نخستین گاه‌نامه‌ی هفتاد منتشر شده است:
روح‌الله‌ آب‌سالان/ محمد آشور/ پگاه احمدی/ علی‌رضا بهنام/ محمد جانبازان/ بهزاد خواجات/ آفاق شوهانی/ یداله شهرجو/ محمدرضا طاهرنسب/ فرناز فرازمند/ شهرام فروغی‌مهر/ مهرداد فلاح/ امیر محمدی/ هیوا مسیح/ کوروش همه‌خانی

🔹خبرهای زیباتری در راه است

🔺علاقه‌مندان برای تهیه‌ی این کتاب با #شهرام_فروغی‌_مهر، مدیر #نشر_کتاب_هرمز، با شماره‌ی ۰۹۱۶۷۳۰۴۷۱۱ تماس بگیرند.

#تازه‌های_کتاب
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

20 Oct, 19:48


🍂
سلام!
ای قایقی که بر آب‌های غروب می‌گذری

سلام
ای دلی که میانِ عشق‌های سرگردان می‌تپی
هیچ‌کس نخواهد آمد
و آوازی نخواهد خواند
شب‌پره‌ها از دریچه‌ دور خواهند شد
و پرپرشان را
جای دیگر خواهند سرود
من نمی‌خواهم از سرمای آفتاب بگویم
افسانه‌ی ما را
غبار می‌گوید.

شاعر: #شاپور_بنیاد [ ۱۳۷۸-۱۳۲۶ ]

📸عکس: #سوفیا_زرین‌قلم / ساحلِ گهربارانِ ساری

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

20 Oct, 19:02


🍂
تنهاییِ من
مملو از انسان است...


#دیوار_نوشته_ترکی   |  #şiir_sokakta
#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

20 Oct, 19:01


🍂
🍂
🎼●آهنگِ انگلیسی: «چشمانِ ماریا»
"Maria's Eyes"

🎙●خواننده
: #کیت_کارادین
#Keith_Carradine

من هرگز قلب‌ام را حس نکرده بودم
تا این‌که به چشمانِ تو نگاه کردم
هرگز جرأت نکرده بودم رؤیاپردازی کنم
تا این‌که به چشمانِ تو نگاه کردم
هرگز گمان نمی‌کردم که لذتِ عشق بتواند
قلبِ یک کولی مثلِ من‌ را لمس کند
روزی تنها و رها بودم
اما حالا قلب‌ام آرزوی داشتنِ تو را دارد.

I never felt my heart until I looked into your eyes
I never dared to dream until I looked into your eyes
I never thought the joys of love could touch a gypsy like me
Once alone and so free, now my heart longs for you

🔺از موسیقی متنِ فیلمِ «عشاقِ ماریا» (Maria's Lovers) به کارگردانی آندری کونچالوفسکی (محصول ١٩٨۴)

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

20 Oct, 18:25


🍂
■نگرانی‎ام چیزِ دیگری‌ست


گمان نکن که نگرانی‎ام به‌ خاطرِ خورشید است
چه فایده اگر بهار آمده باشد؟
درختانِ بادام شکوفه زده باشند؟
مگر انتهای‌اش مرگ نیست؟
خب اگر هم باشد مگر خواهم ترسید
از مرگی که با خورشید خواهد آمد؟
من که هر فروردین یک‌سال جوان‎تر می‎شوم
و هر بهار کمی بیش‎تر عاشق هست‌ام
ممکن است بترسم؟
آه دوست‌ام! نگرانی‎ام چیزِ دیگری‌ست!

شاعر: #اورهان_ولی [ Orhan Veli / ترکیه، ۱۹۵۰-۱۹۱۴ ]

برگردان: #ائلیاد_موسوی / #نیما_میرابی

📕●از کتاب: #از_بین_تمام_آبی‌ها (معرفیِ جریان‌های شعری و شاعرانِ جریان‌ها)
به کوششِ #ابوالفضل_پاشا و #علی_رضا_شعبانی / #نشر_کتاب_هرمز / چ اول ۱۴۰۲

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂|🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

19 Oct, 20:51


🍂
تو را یافتم
که از دست‌ات دهم
وعاشق‌ات شدم که دل‌تنگ‌ات گردم

شاعر: #غادة_السمان [ سوریه، ۱۹۴۲ ]

برگردان: #احمد_دریس

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

19 Oct, 20:49


🍂
اما تنها ترسِ من
از دست دادنِ عشقِ توست.
و دیگر هیچ چیز اهمیتی ندارد.
نه آوازی نه ترانه‌یی،
و من روز از پسِ روز،
چون بیگانه‌یی در آسمان و زمین زندگی می‌کنم.
گویی تو راهِ روح‌ام را
به بهشت و دوزخ بسته‌یی...

‌■شاعر: #آنا_آخماتووا [ Anna Akhmatova / روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]

برگردان: #احمد_پوری

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

19 Oct, 15:03


🍂
روزِ ولادتِ من، تويي
و قبل از تو، به ياد نمی‌آورم كه چون منی بوده.
و پوششِ من تويی
و قبل از مهرِ تو به ياد نمی‌آورم كه زيسته باشم!

شاعر: #نزار_قبانی [ Nizar Qabbani / سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳ ]

برگردان: #نجمه_الترکیه

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

18 Oct, 22:06


🎼●آهنگ: «فصلِ پاییز»

🎙خواننده: #سیاوش_قمیشی

آهنگ: #سیاوش_قمیشی

ترانه‌: #بیژن_سعیدی

تنظیم: #آندرانیک

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

18 Oct, 21:57


🍂🍂


🔶#مریم_یزدان‌مهر


🔷از برجِ روبه‌رو

غروب‌ها می‌آیی
روزنامه‌ها را ورق می‌زنی
نگاه‌ام می‌کنی
و دست‌ات را می‌گذاری روی پیش‌خانِ من
آن‌وقت می‌فهمم
مرا از برجِ روبه‌رو
بیش‌تر دوست داری

هیچ‌وقت
خیره نمی‌شوی به هیچ‌چیز
جز روزنامه‌های سیاه‌وسفید
برای همین است که‌ برج باشکوهِ روبه‌رو
برای من برگی‌ست
که در باد ورق می‌خورَد

برای خاطرِ تو
که هر روز می‌آیی
نگاه‌ام می‌کنی...
خوش‌بخت‌ترین خانه‌ی چهارگوشِ دنیا هستم


◼️به نقل از: جلد پانزدهم کتاب داروگ، پاییز ۱۴۰۲




🌱🍃https://t.me/darvagmagezine

🍂🍂

جهان شعر و ترجمه

18 Oct, 21:30


🍂
اگر به خانه‌ی من آمدی برای من ای مهربان
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحامِ کوچه‌ی خوش‌بخت بنگرم

•••••••••••

🔺برگردانِ ترکمنی


منگ اؤیۆمه گلنگده
چئرا گتیر مهریبان
گیجأنینگ تۆملۆگینده
گلجگینگه غارایان
اؤلۆگسیجه نوروندا
بیریاشایئش دؤرتجک
گلسنگ گؤزه نک گتیر
باغتلئ کؤچأ سراتجک

شاعر: #فروغ_فرخ‌زاد [ ۱۳۴۵-۱۳۱۳ ]

برگردانِ ترکمنی: #موسا_قزلجه


#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

18 Oct, 21:22


🍂
تو آن‌سان بهارانه از راه می‌رسی،
که راه‌ها می‌آیند و از پاهایت گل می‌خواهند.
بر فرازِِ درختِ پر رازی که تو خود هستی،
عشق از بال‌ها آشیان‌ها به‌‌ پا می‌کند...

شاعر: #گییرمو_د_آلمئیدا [ Guilherme de Andrade e Almeida / برزیل، ۱۹۶۹-۱۸۹۰ ]

برگردان: #عباس_پژمان

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔| @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

17 Oct, 22:06


🍂
با دردهای زخم‌گونه‌یی زیست می‌کنم؛
اگر مرا لمس کنی
آسیبی به من خواهی زد که ترمیم نخواهد شد!
نوازش‌هایت مرا احاطه می‌کند
مانند پیچک‌هایی که از دیوارِ افسردگی بالا می‌روند!
عشق‌ات را از یاد برده‌ام
با این‌حال از ورای هر پنجره‌یی
مانندِ تصویری گنگ می‌بینمت.

I live with pain that is like a wound;
If you touch me,
You will do me irreparable harm.
Your caresses enfold me,
Like climbing vines on melancholy walls. I have forgotten your love,
Yet I seem to glimpse you in every
window.


شاعر: #پابلو_نرودا [ Pablo Neruda / شیلی، ۱۹۷۳-۱۹۰۴ ]

برگردان: #اردشیر_هادوی

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome

جهان شعر و ترجمه

17 Oct, 21:07


🍂
تو هم‌چون سرزمینی هستی
که هیچ‌‌کس
هرگز از تو سخنی نگفته است
چشم‌به‌راهِ هیچ‌ چیز نیستی
جز واژه‌‌ها...

شاعر: #چزاره_پاوزه [ Cesare Pavese / ایتالیا، ۱۹۵۰-۱۹۰۸ ]

برگردان: #محمد_مختاری

#جهان_شعر_و_ترجمه
🍂🆔 @jahan_tarjome