موضوع بهره وری از آن دست مقولاتی است که علی رغم شکل ساده اش از #پیچیدگی زیادی برخوردار است. شناخت درست #عوامل_موثر و داشتن #تعاریف_عملیاتی از #معیارها همواره کار ساده ای نیست. ممکن است عاملی را که شناسایی کرده ایم خود معلول برخی رخدادهای دیگر باشد که اگر این ارتباط را نیابیم عملا توان تعریف درست مسئله را نخواهیم داشت.
نکته مهم دیگر #داده هایی است که استفاده می کنیم. نحوه تولید داده ها و #سطح_اطمینان و صحت داده ها اهمیت بالایی دارد. کوچکترین خطایی نتایج متفاوتی خواهد داشت و در نتیجه تصمیماتی که بعنوان توصیه های کاربردی تجویز می شود منجر به حل مسئله مورد نظر نمی شود و یا در ادامه بهبودی که مورد انتظار است رخ نمی دهد.
اما رویکرد ما در مدیریت بهره وری از #منظر_ساختاری هم مهم است. اینکه اقدامات مرتبط با بهره وری بایستی در یک #مدل_متمرکز سازمانی صورت بگیرد یا #غیر_متمرکز بسیار تعیین کننده است. ما سال هاست تجربیاتی را از این حیث دیده ایم. تشکیل #کمیته_های_بهره_وری در سطح سازمان یکی از رویه های متداول بوده که هر چند بعضا اعضاء متخصصی هم داشته اند اما در عمل نتایج مطلوبی نگرفته اند. یک اشکال بر می گردد به حضور کم رنگ #بدنه_عملیاتی در این کمیته ها (تمرکز تصمیمات در مرکز و اختیارات کمتر به بخش های عملیاتی یا همان مراکز هزینه). خوب است به واگذاری سطح معنی داری از #اختیارات به #مراکز_هزینه فکر شود و در مقابل #محرک_های_تشویقی قابل قبولی برای مجریان در نظر گرفته شود. مثلا درصدی از صرفه جویی در هزینه ها یا درصدی از منابع جدید درآمدی که این تیم ها ایجاد می کنند.
ارتقاء بهره وری در مواردی که کم هم نیست با #مقاومت سیستم های موجود برای تغییر مواجه است. در نتیجه بخشی از برنامه دسترسی به یک جایگاه بهتر مثلا در یک شاخص خاص نیازمند #مدیریت_تغییر در آن حوزه هم هست. #تغییرات_سیستمی بعضا با اصلاح رویه ها انجام می شود که البته مقاومت در مقابل آن امری عادی است. اما در مواردی هم نیازمند #تغییرات_تکنولوژیک و سخت افزاری هستیم تا زمینه ساز آن تغییرات مورد نظر باشد. مثلا بخشی از مصرف سوخت لکوموتیوها در زمان توقف آنها در تعمیرگاه رخ می دهد که بعضا ممکن است ساعت ها هم ادامه داشته باشد. در این خصوص بعنوان نمونه با نصب Idling Reduction Technology (IRT) بر روی لکوموتیوها امکان کاهش مصرف سوخت در زمان توقف را می دهد.
یک #اشتباه_رایج در ارتقاء بهره وری این است که آن را صرفا معادل کاهش هزینه بدانیم. بهره وری را می توان حاصل بهبود هر یک از دو سر طیفِ ورودی ها و خروجی های هر سیستم مورد مطالعه ای دانست. این صرفا به معنای مطلق کاهش ورودی ها یا افزایش خروجی ها نیست. چه اشکالی دارد که با افزایش مقدار معینی ورودی در مقابل خروجی بیشتری بدست آوریم. مثلا با ایجاد ظرفیت جدید در بخشی از شبکه ریلی افزایش در ترافیک به میزان بیشتری محقق شود. البته عکس این هم ممکن است مثلا درجایی ظرفیت ایجاد کنیم که خروجی قابل انتظاری ندارد که قطعا عملی غیر بهره ور محسوب می شود.
و حتما با این ضرب المثل آشناییم که "آبی که برای من نجوشه ...." یا اینکه "بی مایه فتیره". #محرک_های_تشویقی قطعا بخش مهمی از برنامه های بهبود بهره وری می باشد که البته نیازمند تامل و اندیشه کافی برای طراحی مدل های عملیاتی می باشد.
و اینکه بهبود بهره وری مستلزم #کارآمدی است. کارآمدی در تشکیل #حلقه_های_کیفی، در شناخت و تعریف درست مسئله، در انتخاب راه حل های عملیاتی، در اتخاذ تصمیمات، در اجرای برنامه های بهبود و در #مانیتورینگ و #ارزیابی_مستمر این چرخه.
ما در بسیاری از حوزه ها در کشور بهره ور عمل نمی کنیم که این ریشه در ناکارآمدی ساختارهای مستقر دارد.
و در آخر
یک مثال از بهره وری سوخت در حمل و نقل ریلی:
تن کیلومتر حمل شده بازای هر لیتر مصرف سوخت:
- #ایران 66 تن-کیلومتر
- #کانادا 228 تن-کیلومتر
- #آمریکا 212 تن-کیلومتر
این یعنی بهره وری مصرف سوخت در سیستم ریلی کانادا و آمریکا تقریبا معادل 3.5 برابر ایران است. در سال 1402 حمل و نقل ریلی ایران441 میلیون لیتر سوخت مصرف کرده است. با این حساب اگر با اتخاذ برخی تصمیمات به آن سطح از بهره وری برسیم (فرض محال که نیست) این یعنی معادل 300 میلیون لیتر صرفه جویی سالانه فقط برای همین یک آیتم، حداقل 300 میلیون دلار ناقابل.
مجید بابایی