ای کاش ز آزادی یاران خبری بود
ای کاش خدا را به رُخ ما نظری بود
هرکس پی آزار دگر، گشته مهیّا
کی اشرف مخلوق چنین جانوری بود
بنگر به دل زخمی احباب الهی
جز تیغ پُر از خون تو آیا شرری بود
تیغی به نهان کرده و لبخند به لبها
هیهات که در فکر تو شرّ دگری بود
بر مجد و بزرگی نرسد اهل عداوت
هرگز که ستمهای شما را ظفری بود
بر گوش شما گر برسد نعرۀ یا حق
در گوشۀ زندان شما شیر نری بود
هر آنچه روا بود ترا گفتهام اکنون
این حرف دل و نالۀ هر رهگذری بود
حرف دل من گشته غزل واره شما را
از قافیه ای کاش به شعرم خبری بود
رعنا به ستوه آمده از محنت احباب
ای کاش که فریادرس دادوری بود
رعنا مسعودی
https://t.me/iqaan