فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا @hoseinmoazezinia Channel on Telegram

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

@hoseinmoazezinia


اینجا یادداشت‌هایم درباره‌ فیلم‌ها و سریال‌ها منتشر می‌شود، و خبر و اطلاعات درباره‌‌ی کلاس‌های سینمایی‌ که برگزار می‌کنم.
moazezinia.com
facebook.com/hoseinmoazezinia
instagram.com/hossein_moazezinia
[email protected]

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا (Persian)

با کانال تلگرام "فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا" ، به دنیای هنر سینما و سریال وارد شوید. این کانال مکانی است که حسین معززی‌نیا یادداشت‌های خود در مورد فیلم‌ها و سریال‌ها را با شما به اشتراک می‌گذارد. همچنین اطلاعات و خبرهای جدید درباره‌‌ی کلاس‌های سینمایی که حسین برگزار می‌کند نیز در این کانال منتشر می‌شود. اگر دوست دارید درباره دنیای سینما بیشتر بدانید یا کلاس‌های حرفه‌ای سینمایی را تجربه کنید، حتما به این کانال ملحق شوید. همچنین می‌توانید وبسایت moazezinia.com را برای اطلاعات بیشتر و صفحات فیسبوک و اینستاگرام حسین معززی‌نیا را دنبال کنید. برای ارتباط با حسین معززی‌نیا می‌توانید ایمیل [email protected] را استفاده کنید.

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

06 Jan, 04:49


🎞 نتایج گلدن‌گلوب

در میان سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی اسم شوگان بیش از بقیه تکرار شد. تقریباً تمام جوایز بازیگری را گرفت و به‌عنوان بهترین سریال درام هم انتخاب شد.
برنده‌ی قاطع سریال‌های کوتاه هم Baby Reindeer بود.

اما در میان فیلم‌های سینمایی با برنده‌شدن بروتالیست در شاخه‌ی بهترین فیلم درام، و امیلیا پرز در شاخه‌ی کمدی/موزیکال جایزه‌های قبلی هر دو فیلم، کامل شد؛ بروتالیست ابتدا جایزه‌ی بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد را گرفته بود، امیلیا پرز هم علاوه بر چندین جایزه‌، در رشته‌ی بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان هم برنده شده بود.

وقتی مجمع کاردینال‌ها (ادوارد برگر) جایزه‌ی بهترین فیلمنامه را گرفت تصور کردم شاید قرار است جایزه‌های دیگری هم در کار باشد ولی گویا داورها فقط در همین رشته به این فیلم توجه خاص کرده‌اند.

دو فیلمی که در جشنواره‌ی کن مهم‌ترین جایزه‌ها را گرفتند امشب به‌کلی دست خالی ماندند: آنورا (شان بیکر) و همه‌ی آن‌چه نور می‌پنداریم (پایال کاپادیا).

حالا باید صبر کرد و دید بقیه‌ی محافل چه فیلم‌هایی را می‌پسندند تا برسیم به نامزدهای اسکار که فهرستش ۱۲ روز دیگر (۱۷ ژانویه) اعلام خواهد شد.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

05 Jan, 04:53


🔜 اولین مراسم مهم اهدای جوایز در سال جدید

تا چند ساعت دیگر مراسم گلدن‌گلوب برگزار می‌شود و در یکی از نامشخص‌ترین و مبهم‌ترین وضعیت‌هایی که تا به حال در فصل اهدای جوایز تجربه کرده‌ایم، مشخص می‌شود سلیقه‌ی داوران متمایل به کدام فیلم‌ها بوده.

چند سالی است انتخاب‌های گلدن‌گلوب لزوماً بر انتخاب‌های اسکار منطبق نمی‌شود ولی دست کم روشن می‌کند کدام فیلم‌ها بیشتر مورد توجه است.
با توجه به تقسیم‌بندی سنتی گلدن‌گلوب که فیلم‌ها را به دو شاخه‌ی درام/کمدی یا موزیکال تقسیم می‌کند، امسال شاید پیش‌بینی برنده‌ی جایزه‌ی بهترین فیلم در شاخه‌ی درام راحت‌تر باشد تا در شاخه‌ی کمدی‌ ـ موزیکال که فیلم‌های مهم و قبلاً جایزه‌برده‌ای کنار هم قرار گرفته‌اند.

رقابت بین سریال‌ها و مینی‌سریال‌ها هم که حکایت دیگری است و باید دید کدام‌شان پیروز خواهد شد.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

04 Jan, 15:49


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

فیلم تازه‌ی کلینت ایستوود با عنوان عضو شماره ۲ هیئت منصفه درباره‌ی مرد جوانی است که می‌خواهد هرچه سریع‌تر کار یک محاکمه و اعلام رأی نهایی را تمام کند تا بتواند کنار همسر در آستانه‌ی زایمانش باشد، ولی ناگهان متوجه می‌شود در موقعیت غیرمنتظره‌ای قرار گرفته و نمی‌تواند به‌سادگی از این پرونده خلاص شود.

آقای ایستوود در دهمین دهه‌ی زندگی‌اش کماکان دغدغه‌ی عدالت دارد؛ درگیر این پرسش که آیا عدالت مفهومی قطعی است و باید به یکسان شامل همه شود، یا استثناهایی باعث می‌شود در تعریف‌های قطعی‌مان تجدید نظر کنیم.
پیرمرد هم‌چنان نگران تأثیر مهلک قضاوت‌های شتاب‌زده‌ی مردم است و تأثیرش بر سرنوشت یک انسان. همان وضعیت تراژیک کاراکتر دِیو بویل (تیم رابینز) در میستیک ریور که بی‌گناه بود ولی همه‌ی شواهد علیه او ردیف شده بود. یک قربانی مظلوم که بی‌دلیل هیولا پنداشته شده بود.
ایستوود وسوسه‌ی این داستان خاص را دارد: مرگ دختری جوان و بعد، متهم‌شدن کسی به قتل که بی‌گناه است ولی همه باور دارند به این آدم «می‌آید» که قاتل باشد.

ایستوود در وسترن‌هایش، در فیلم‌های جنگی‌ و حتی در درام‌های عاشقانه‌اش هم به این دست‌مایه علاقه نشان داده. تعریف مردم از گناهکار و بی‌گناه، و پاداش و کیفری که با قاطعیت تعیین می‌کنند برایش مسئله است. دست از سرش برنمی‌دارد.

این فیلم تازه اما فقط یک درام استاندارد دادگاهی است با همان مصالح آشنا. قصه‌ی نامحتملی را روایت می‌کند که ناچاریم فرض اولیه‌اش را بپذیریم چون قرارداد ابتدایی داستان است و همه چیز بر آن استوار شده. ارجاع‌هایی به دیگر درام‌های دادگاهی مشهور تاریخ سینما مثل دوازده مرد خشمگین هم دارد.

عضو شماره ۲ هیئت منصفه فیلم حرفه‌ایِ تر و تمیزِ خوب ساخته‌شده‌ای است که به دیدن می‌ارزد ولی فقط برای یک بار.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

03 Jan, 21:03


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

بروتالیست فیلم تازه‌ی بِریدی کوربت که در جشنواره‌ی ونیز جایزه‌ی بهترین کارگردانی و هم‌چنین جایزه‌ی انجمن منتقدان بین‌المللی را دریافت کرد درباره‌ی یک معمار یهودی اهل مجارستان است که بعد از جنگ دوم به آمریکا مهاجرت می‌کند. قصه‌ی هنرمند سرگردان در غربت که باید از خاکستر جنگ برخیزد و استعداد ذهنی‌اش را به غریبه‌ها اثبات کند.

فیلم بسیار جاه‌طلبانه ساخته شده: بیش از سه‌ساعت‌ونیم زمان دارد، در قطع هفتاد میلی‌متری نمایش داده می‌شود، در ابتدا یک مقدمه (اوورتور) دارد، بعد از ۹۰ دقیقه آنتراکت ۱۴ دقیقه‌ای داشتیم تا از سالن بیرون برویم و دوباره برگردیم، در انتها هم با یک کپشن مستقل وارد اپیلوگ می‌شویم تا پایان‌بندی در فضا و مکانی متفاوت شکل بگیرد؛ همه‌ی ویژگی‌هایی که فیلم‌های حماسی تاریخ سینما در دهه‌‌های میانی داشتند و داستان مفصل و پرجزئیات یک سفر شخصی را روایت می‌کردند، از اسکارلت بربادرفته تا لارنس عربستان.

امتیازهای بروتالیست از همین جاه‌طلبی می‌آید، کمبودهایش هم. در سکانس‌هایی که درگیر وسواس‌های ذهنی معمار (با بازی آدرین برودی) شده‌ایم و رابطه‌ی پیچیده‌اش با کارفرما (با بازی گای پیرس) را دنبال می‌کنیم، اطمینان داریم فیلم از بستری که فراهم کرده با هوشیاری استفاده می‌کند، ولی وقتی به سکانس‌های معمولی‌تر می‌رسیم ـ که یکی دوتایش حتی قابل حذف به نظر می‌رسد ـ از فیلم فاصله می‌گیریم و بعضی تصمیم‌های کارگردان در استفاده از برداشت بلند یا حرکت دوربین‌های پیچیده، خودنمایانه به نظر می‌رسد. انگار کارکردشان فقط این است که ما را متقاعد کنند این لحظه‌ی کم‌نظیری است.

بسیاری از اجزای فیلم از بازی‌ها گرفته تا کارکرد صدا و موسیقی، ریزه‌کاری‌های طراحی صحنه و غافلگیری‌های روایی قابل تحسین است ولی به نظر می‌رسد فیلمساز دوست دارد با ترکیب این‌ها به نمونه‌ای شبیه خون به پا خواهد شد (پل تامس اندرسن) نزدیک شود و درنهایت، سخت است بروتالیست را در این حد جدی بگیریم.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

03 Jan, 20:54


انتخاب همیشه سخت است

بعد از انتشار ویدئوی کوتاهی که به‌دعوت مجله‌ی «فیلم امروز» ساخته شد، با حجم زیادی کامنت مواجه شدم که پاسخ به دانه به دانه‌شان دشوار است.
به این بهانه، چند توضیح می‌نویسم تا شاید بعضی ابهام‌ها برطرف شود:

اول: این یک بازی است. یک بازی فشرده‌ی شش دقیقه‌ایِ شتاب‌آلود که کنش اصلی‌اش، تصمیم‌گیری سریع و انتخاب بی‌رحمانه است. در همین حد باید قضاوتش کنیم. جلسه‌ی تحلیل مفصل تاریخ سینمای ایران نیست، فقط یک بازی است.

دوم: فایده‌اش چیست؟ همان فایده‌ای که ستاره دادن به فیلم‌ها، انتخاب ده فیلم عمر، ده فیلم سال یا ده فیلم یک دهه دارد. بازی‌هایی برای قدردانی از فیلم‌های بزرگی که روی ما اثر گذاشته‌اند و به ما لذت بخشیده‌اند.

سوم: بدیهی است که هر تماشاگر، عقیده‌ی خودش را درباره‌ی بهترین‌های سینمای ایران دارد و بنابراین می‌تواند در مواردی با انتخاب‌های دیگری مخالف باشد، در مواردی موافق. اما نکته، فقط دوست داشتن/دوست نداشتن نیست؛ این ساده‌ترین بخش ماجراست. کار سخت این است که بعد از انتخاب، چه داریم درباره‌ی فیلمی که دوست نداریم بگوییم، چه می‌توانیم در ستایش فیلمی که دوست داریم بر زبان بیاوریم.

چهار: به فیلم‌ها و فیلمسازانی که نام‌شان ذکر نشده یا به انتخاب‌های نهایی راه پیدا نکرده‌اند اشاره شده. بخشی از تصمیم‌گیری در این مورد بر عهده‌ی شاهین شجری‌کهن عزیز بود که فهرستی دم دست داشت، بر مبنای آن پیش می‌رفت، و بدیهی است نمی‌توانست تمامی فیلم‌های مهم تاریخ سینمای ایران را در رقابت با هم قرار دهد.

اما درباره‌ی انتخاب‌های خودم می‌توانم این توضیح‌ را بدهم که داریوش مهرجویی برایم مهم‌ترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران است.
در رده‌ی بعد، بهرام بیضایی و عباس کیارستمی قرار دارند. انتخاب بین این دو سخت است و ترجیح می‌دهم به‌طور مشترک در رتبه‌ی دوم باشند.
اصغر فرهادی، کیانوش عیاری، کیومرث پوراحمد و رخشان بنی‌اعتماد هم برایم جایگاه رفیعی دارند.
اعتبار ناصر تقوایی و علی حاتمی غیر قابل انکار است ولی نام‌های بالا را قبل از نام این دو عزیز قرار می‌دهم. شاید کج‌سلیقه‌ام!
سهراب شهیدثالث، پرویز کیمیاوی و ساموئل خاچیکیان از عالی‌جنابان محسوب می‌شوند.
جایگاه آقای کیمیایی هم که واضح و مبرهن است ولی برایم بهترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران نیست هرچند حتماً قیصر یا گوزن‌ها را در فهرست ده فیلم عمرم قرار می‌دهم، داش آکل، سلطان و ضیافت را هم دوست دارم.
به علیرضا داودنژاد ارادت ویژه دارم. و میان سینماگران نسل جدید هم کارهای چند نفر را با علاقه دنبال می‌کنم.

پنج: درباره‌ی فیلم‌هایی که حذف یا انتخاب شده‌اند:
البته که هامون را نمی‌شود کنار گذاشت، برای نسل من، فیلمی است اساسی و دگرگون‌کننده. ولی وقتی جدایی نادر از سیمین با آن مقایسه می‌شود ترجیح می‌دهم جدایی را انتخاب کنم.
باشو غریبه‌ی کوچک را نمی‌شود کنار گذاشت (یکی از ده فیلم عمرم است) و همین‌طور غریبه و مه، مرگ یزدگرد، رگبار و شاید وقتی دیگر.
شکی نیست اجاره‌نشین‌ها قابل حذف نیست. سخت است بین اجاره‌نشین‌ها، هامون و لیلا یکی را انتخاب کنی یا دختردایی گمشده، درخت گلابی، گاو و دایره‌ی مینا را کنار بگذاری.
آژانس شیشه‌ای؟ نه، هیچ‌وقت یکی از فیلم‌های محبوبم نبوده. شکی نیست فیلم مهمی است.
بچه‌های آسمان؟ بله حتماً می‌تواند در فهرست بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران قرار بگیرد.
کلوزاپ؟ خوشحالم که انتخاب نهایی این شد، برایم یکی از هوشمندانه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست.

شش: برای این انتخاب‌ها استدلال‌های مفصل دارم ولی در ارزیابی هنر، چیزی قطعی و بی‌چک‌وچانه نیست.
ده سال تماشاگر عادی سینمای ایران بودم، بعد از آن، سی‌وچند سال است به تماشاگر حرفه‌ای تبدیل شده‌ام، می‌بینم، می‌نویسم و تدریس می‌کنم. عمر می‌گذرد، ما تغییر می‌کنیم و باید که تغییر کنیم. شکی نیست در طول این چند دهه دیدگاهم تغییراتی کرده. این مهم نیست که چه فیلمی را کنار بگذاریم و چه فیلمی را برگزینیم، مهم این است که دیدگاه تازه‌مان را چطور شرح می‌دهیم.

هفت: کاش سینمای ایران دوباره به احوالی برگردد که حتی انتخاب میان فیلم‌های یک دهه هم ما را به زحمت بیندازد و سرش حسابی دعوا کنیم.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

01 Jan, 15:14


☑️ انتخاب یک فیلم از تاریخ سینمای ایران

ماهنامه‌ی سینمایی فیلم امروز: در نهمین قسمت از چالش «دوراهی» با حسین معززی‌نیا، نویسنده و منتقد نام‌آشنا، فیلم‌های محبوبش از سینمای ایران را مرور کرده‌ایم. بعد از هوشنگ گلمکانی، این دومین منتقدی‌ست که مهمان «دوراهی» شده و اگر مخاطبان و همراهان صفحه استقبال کنند می‌توان به گزینه‌هایی جدی از میان اهل فرهنگ فکر کرد که در کنار ستاره‌ها و مهمان‌های نام‌آشنا، دوستداران جدی‌تر سینما هم رضایت‌شان جلب شود. ‌‎آیتم جدید برنامه «دوراهی» را تا انتها ببینید و برای‌مان بنویسید که با کدام انتخاب‌های حسین معززی‌نیا موافقید و منتظر کدام انتخاب‌ها نبودید؟

🖥 در این لینک 👇

چالش دوراهی با حسین معززی‌نیا

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

26 Dec, 02:54


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

جریان که دومین فیلم بلند گین زیبلادویس، انیماتور اهل لتونی است (و شاید بهتر باشد معادل دیگری برای نام فیلم انتخاب کنیم، مثلاً غوطه‌ور) داستان گربه‌ی سیاهی است که کاری به کار کسی ندارد و ترجیح می‌دهد یک گوشه زندگی‌اش را بکند، ولی وقتی دنیا را آب می‌برد و دیگر نمی‌شود در خانه‌ای امن لم داد، انتخابی جز زندگی میان دیگران ندارد. حالا دیگر غیر از حیوانات بالدار و ماهی‌ها، بقیه ناچارند راهی برای زندگی تازه وسط این همه آب پیدا کنند.
آبی که شاید هم شبیه خیالی گذرا یا یک کابوس می‌آید و می‌رود.

این بی‌تردید یکی از عجیب‌ترین انیمیشن‌های تاریخ سینماست که با کنار گذاشتن دیالوگ یا هر نوع توضیح متکی به کلمه، ما را وارد مناسبات حیواناتی می‌کند که در مقایسه با دیگر کاراکترهای انیمیشنی که تا قبل از این دیده‌ایم حیوان‌ترند! باورپذیرترند، و به نمونه‌های واقعی نزدیک‌تر.

بعضی از سکانس‌های فیلم با پرسپکتیو نامتعارف و ترکیب رنگی فوق‌العاده‌شان حتماً روی پرده‌ی بزرگ جلوه‌ی دیگری خواهند یافت.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳ و نیم

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

23 Dec, 18:22


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

ورمیلیو حکایت محزون دهکده‌ای کوچک و دورافتاده در ایتالیای سال‌های جنگ جهانی دوم است.
فیلم متمرکز است بر خانواده‌ای پرجمعیت که پدر، معلم دهکده است، هم به بچه‌ها درس می‌دهد و هم به بزرگسالان، هم به بچه‌های دیگران هم به بچه‌های خودش. ترکیب دختر و پسرهای عضو این خانواده تصویری از جمعیت ساکن دهکده می‌سازد، تصویری از دیگر مردم ساکن روستاهای آن دهه نیز.
فیلم‌های شهری از ایتالیای سال‌های جنگ زیاد دیده‌ایم، فیلم‌های روستایی هم کم ساخته نشده ولی این روایت و این آدم‌ها تازگی دارد.

ورمیلیو موفق می‌شود از تصویر محدود مردم یک منطقه‌ی کوچک، به شرحی از رویارویی ایتالیایی‌ها با جنگ و عواقبش برسد، همزمان، سبک زندگی این آدم‌های خاص در این مقطع تاریخی را ثبت کند.

اما ویژگی غافلگیرکننده‌ی فیلم، ترکیب‌بندی‌های بصری فوق‌العاده‌ای است که با اعتماد به نفس کنار هم چیده شده‌اند تا ریتمی کنترل‌شده و ظریف را بر روایت حاکم کنند. ترکیب‌‌بندی‌هایی که روایت‌گرند و تابلویی پرجزئیات از این نحوه‌ی زیست را شکل می‌دهند.

ورمیلیو بعد از دریافت جایزه‌ی بزرگ جشنواره‌ی ونیز، در گلدن‌گلوب به‌عنوان یکی از پنج نامزد بهترین فیلم غیرانگلیسی‌‌زبان انتخاب شده، در فهرست ۱۵تایی همین رشته در اسکار هم حضور دارد.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳ و نیم

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

21 Dec, 20:32


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

یک: قواعد بازی را که ندانیم می‌نشینیم مقابل آنورا تا قانع‌مان کند چرا نخل طلا گرفته، آن‌وقت به‌جای تماشای همان چیزی که جلوی چشم‌مان شکل می‌گیرد دنبال جمع کردن مدرک برای «لایق دریافت جایزه بودن» می‌رویم.
وقتی نقد فیلم در سطح استوری‌های «خوشم اومد/خوشم نیومد» تقلیل پیدا می‌کند آن‌وقت تصور می‌کنیم فیلمی که درباره‌ی سبک‌سری‌های یک مشت خل‌وچل است «محتوا» ندارد چون این جلف‌بازی‌ها را قبلاً دیده‌ایم و کارگردان وظیفه دارد لحظاتی «متعالی» از میان این‌ها بیرون بکشد ـ که البته بیرون می‌کشد ولی نمی‌بینیم، چون جای دیگری دنبالش می‌گردیم.

دو: آنورا داستان درآمیختگی رؤیای آمریکایی است با شتاب و جنون نوجوانانه؛ پسربچه‌‌ی توریست روس که لم داده در عمارت نیویورکی‌‌اش، در محاصره‌ی هورمون‌ها، پول کثیف پدر و مادر قاچاق‌چی‌اش را صرف دود و الکل و دختر می‌کند، حتی نیاموخته رفتاری را که با دسته‌ی پلی‌استیشن می‌کند با دخترها نکند، کمی آرام‌تر پیش برود. پدر و مادر در سطح بین‌المللی «بازی» می‌کنند، پسر در لیگ کوچک‌تر: خانه‌‌ای مجلل و تخت‌خواب پدر و مادر که برایش خالی گذاشته‌‌اند.
آنورا از دنیای متفاوتی می‌آید ولی مثل بقیه، جست‌و‌جوگر رؤیای آمریکایی است؛ انتظار می‌کشد معجزه‌ از راه برسد، در جنون پسرک شریک می‌شود و تصور می‌کند شاید مرد زندگی‌اش را پیدا کرده. فکر می‌کند بازی در این خانه‌ی اعیانی شاید فرق دارد با پیچ‌و‌تاب در اتاق‌های تنگ استریپ‌کلاب.
دو دنیای زیرزمینی به هم گره می‌خورد: از دنیای نیمه‌تاریک اتاق‌های خصوصی استریپ‌کلاب تونلی باز می‌شود به دنیای تاریک گنگسترهای سرشناسی که گاهی ناچارند سر جِت‌ شخصی‌شان را سمت وگاس بچرخانند تا عواقب عیاشی پسربچه‌ی تخس‌شان را راست‌وریس کنند. میل شهوانی پسرک به پلی‌استیشن و دخترها تداوم میل پدر و مادر به بازی با اسلحه و نفت و پول است؛ حجم و ابعاد اسباب‌بازی‌هاست که فرق دارد.
اما دنیای کوچک آنورا و ایگور، همان ماشین‌ قراضه‌ی مادربزرگ است که وقتی فیلم تمام می‌شود هنوز پِت‌پت می‌کند. سهم این زن و مرد کارگر از دنیای گردن‌کلفت‌ها، حلقه‌ای است که جا مانده. آنورا آن دستمال سرخ را که ایگور دستش داد و به‌رنگ غروب بود پس داد، عاقبت این حلقه برایش باقی مانده.

سه: بازیگرگزینی بی‌نقص و کارگردانی درخشان فیلم، نشان‌دهنده‌ی هوش فیلم‌سازی است که توانایی دارد قراردادهای صد‌وچندساله‌ی کمدی‌سازی را از اسلپ‌استیک‌ها و اسکروبال‌ها تا یک، دو، سه (بیلی وایلدر) و کمدی‌های ابسورد دهه‌‌ی ۹۰ به خدمت استراتژی روایی و سبکی فیلم خودش درآورد. اهمیت آنورا در ریزه‌کاری‌ها و لحظات کوچکی است که تسلط شان بیکر در از آنِ خود کردنِ این قراردادها را به رخ می‌کشد.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۴ و نیم

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

21 Dec, 20:19


🗣️ گرسنگی یا آزادی

دالتون ترومبو از نویسندگان کم‌نظیر هالیوود در عصر طلایی است که بعد از متهم‌شدن در جلسات تحقیق و بازجویی سناتور مک‌کارتی، دوران سخت و سیاهی گذراند و امکان کار را از دست داد.

در فیلم مستند ترومبو (۲۰۰۷) چند تکه از مصاحبه‌های قدیمی با ترومبو گنجانده شده که در یکی از آن‌ها می‌گوید: «اگر به آدم‌های دنیا غذای کافی بدهی برای بچه‌های‌شان، به‌همراه لباس و سرپناه، در عوض آزادی بیان را ازشان بگیری و مجبورشان کنی بین این دو یکی را انتخاب کنند، بیشتر آن‌ها غذا، سرپناه و ضرورت‌های زندگی را برمی‌گزینند، آزادی بیان برای‌شان چیزی لوکس جلوه خواهد کرد، و گروه کوچکی از آدم‌ها به‌خاطرش خواهند جنگید.»

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

20 Dec, 21:46


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

آن‌قدر جونو (۲۰۰۷) را دوست دارم که با این‌که جیسون ریتمن بعد از آن هرگز نتوانسته فیلمی همان‌قدر لذت‌بخش بسازد ولی باز وسوسه می‌شوم کار تازه‌اش را ببینم: شوی شنبه شب روایت پشت صحنه‌ی دیوانه‌وار تولید اولین قسمت از یکی از مشهورترین شوهای تلویزیونی آمریکاست که پخش آن از اکتبر ۱۹۷۵ آغاز شده. اسمش همین است: شنبه شب، و امسال پنجاهمین فصل آن در حال پخش است.

فیلم تقریباً منطبق بر زمان واقعی ساخته شده؛ زمان استمرار دارد، از ۹۰ دقیقه مانده به پخش زنده‌ی اولین قسمت وارد داستان می‌شویم. لورن مایکلز که طراح و خالق برنامه است گیج و حیران وسط خیابانی در نیویورک ایستاده و درست نمی‌داند قرار است با گروه تولید اجق وجقی که دارد چه کند تا برنامه به آنتن برسد.

ساختار روایی فیلم متکی است به شتاب‌زدگی و جنون جاری میان گروه بزرگی از آدم‌های پشت و جلوی صحنه، بنابراین دوربین در جنب‌وجوش دائمی است تا ببینیم هر کس در گوشه و کنار استودیو مشغول چه کاری شده.
ارجاع‌ها به وقایع دهه‌ی ۱۹۷۰ و حال‌وهوای سیاسی فرهنگی آمریکا در کنار استفاده از لباس‌ها و فیگورهای آن دوران باعث شده جنبه‌های داکیودرامایی فیلم تقویت شود.

شوی شنبه شب فیلمی است که به یک بار تماشا می‌ارزد اگر به چنین دست‌مایه‌ای علاقه‌مند باشید و بخواهید تا حدی با مصیبت‌ها و ریزه‌کاری‌های تولید یک برنامه‌ی زنده چندآیتمی آشنا شوید.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

20 Dec, 21:18


🎬 کارنامه‌ی یک کارگردان: اینگمار برگمان

در ادامه‌ی سلسله دوره‌های «نقد فیلم بر مبنای تئوری مؤلف» به اینگمار برگمان می‌رسیم؛ سینماگر سوئدی که از ماهرترین درام‌نویس‌های تاریخ به شمار می‌آید و آثارش نسل‌های مختلف فیلم‌سازان را تحت تأثیر قرار داده.

درباره‌‌اش گفته‌اند حکایت‌هایی فراموش‌نشدنی از انسانِ پس از جنگ جهانی دوم، غوطه‌ور در اندیشه‌ی جست‌وجوی خدا را خلق کرده. بزرگ‌ترین روایت‌گر تلاطم روح زنان قدرتمند و آزاردیده، و بهترین کارگردان بازیگران زن بوده. او بیش از هر فیلم‌ساز دیگری، جایگاه سینما را به یک قالب هنری قابل مقایسه با رمان و نمایشنامه ارتقا داد.

تعداد فیلم‌های قابل بحث برگمان بیش از ۱۲ فیلم است؛ ما بر ۱۲ فیلم متمرکز می‌شویم، تلاش می‌کنیم درباره‌ی ۱۲ فیلم دیگر هم به تحلیل مختصری برسیم تا رابطه‌ی میان دوره‌های متفاوت فعالیت او را دریابیم.

🔹این دوره دو نوبت در هفته برگزار می‌شود: یکشنبه‌ها (۷ شب) و سه‌شنبه‌ها (۸ شب). ساعت‌ها به‌وقت منطقه‌ی شرق آمریکای شمالی (تورنتو ـ نیویورک) قید شده.

🔹برای مشاهده‌ی فهرست فیلم‌ها و شیوه‌ی ثبت نام لطفاً از این لینک استفاده کنید.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

20 Dec, 21:04


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

اگر از فیلم‌ها و سریال‌های عاشقانه‌ی قراردادی خوش‌تان می‌آید در لحظه زندگی می‌کنیم (جان کراولی) جذابیت‌هایی برای تماشا دارد: دو بازیگر مسلط که به ریزه‌کاری‌های نقش توجه دارند، بعضی ظرافت‌ها در کارگردانی، رابطه‌ی غیرخطی صحنه‌ها که باعث سردرگمی‌های دلچسبی می‌شود و چند سکانس بامزه از جمله زایمان در توالت پمپ بنزین.
ولی این‌ها کافی نیست که با اطمینان بگوییم فیلم جان کراولی الگوهای تازه‌ای بنا کرده و یک دستاورد به حساب می‌آید. این فیلم در دسته‌بندی رمانس‌های دهه‌های اخیر می‌گنجد که خواه‌ناخواه قراردادهای قصه‌ی عشق (آرتور هیلر) را تکرار می‌کنند. بله، متوجه بعضی تغییرات عمده (مثلاً بهادادن به رابطه‌ی مادر و فرزند و تجدید نظر کاراکتر زن در دلیل بچه‌دارشدن) شدم، ولی چنین فیلم‌هایی عاقبت در همان دایره‌‌ی قراردادهای بارها استفاده‌شده می‌چرخند و به‌شدت قابل پیش‌بینی‌اند.
کارگردان روی جذابیت ترکیب دوتایی اندرو گارفیلد ـ فلورنس پیو حساب کرده که محاسبه‌ی غلطی هم از آب درنیامده ولی نه در آن حد که متقاعدمان کند با یک زوج فراموش‌نشدنی مواجه شده‌ایم.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۲ و نیم

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

20 Dec, 20:24


🎞 تاریخ سینما ـ دوره‌ی اول

در ترم زمستان، اولین دوره‌ی درس تاریخ سینما را با تمرکز بر دهه‌های ابتدایی برگزار خواهیم کرد؛ از ابتدای پیدایش سینما شروع می‌کنیم و به سینمای سال‌های جنگ جهانی دوم می‌رسیم.

سرفصل‌هایی كه در دوره‌ی اول شرح داده خواهد شد از این قرار است:

▫️فعالیت‌های پیشگامان: برادران لومی‌یر، ژرژ ملی‌یس، ادوین اس پورتر
▫️پیدایش فیلم‌های بلند داستانی: دستاوردهای دیوید وارك گریفیث
▫️رواج كمدی‌های اسلپ استیك
▫️ظهور مكتب‌های بزرگ عصر صامت: اكسپرسیونیسم، امپرسیونیسم، سوررئالیسم، مكتب مونتاژ
▫️انتقال از عصر صامت به دوران ناطق
▫️پیدایش ژانرها و تولید به‌شیوه‌ی استودیویی در سینمای آمریكا
▫️مكتب رئالیسم شاعرانه در فرانسه
▫️فعالیت‌های سینماگران اروپایی در دهه‌ی ۱۹۳۰
▫️شكوفایی سینمای ژاپن در دهه‌ی ۱۹۳۰
▫️تفكیك جریان تولید در سینمای آمریكا با ساخته شدن «همشهری كین» و «بر باد رفته»
▫️سال‌های طلایی دهه‌ی چهل هالیوود در طول جنگ جهانی دوم

▪️این دوره سه نوبت در هفته برگزار می‌شود: چهارشنبه‌ها (۲ بعدازظهر)، پنجشنبه‌ها (۸ شب) و جمعه‌ها (۹ شب). ساعت‌ها به‌وقت منطقه‌ی شرق آمریکای شمالی (تورنتو ـ نیویورک) قید شده.

▪️اولین جلسه در روز چهارشنبه ۱۵ ژانویه برگزار خواهد شد.

▪️برای مشاهده‌ی جزئیات بیشتر و شیوه‌ی ثبت نام لطفاً از این لینک استفاده کنید.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

20 Dec, 17:11


🔘 فصل اول سریال پنگوئن

چند نکته درباره‌ی اولین فصل از سریال پنگوئن که چند هفته پیش آخرین قسمتش پخش شد و احتمالاً در سال آینده باید منتظر فصل دوم باشیم.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

15 Dec, 17:32


🔘 فصل اول سریال صد سال تنهایی

تماشای دو قسمت اول از سریال صد سال تنهایی کافی بود برای کنار گذاشتنش، ولی درست نفهمیدم چرا دچار این وسواس خودآزارانه شدم که چند قسمت دیگر ببینم، عواقب رویکرد ساده‌لوحانه‌ی سازندگان سریال را دنبال کنم ببینم تا کجا می‌توانند پیش بروند. این شد که هر هشت قسمت را با عذاب تماشا کردم.

این سریال همان مواجهه‌ای را با نوشته‌ی مارکز دارد که تم‌پارک‌ها با فیلم‌ها و قصه‌ها دارند. یا اسباب‌بازی‌هایی مثل لگوهای بزرگی که بر مبنای یک داستان یا فیلم طراحی می‌شوند: شهرکی ساخته شده یادآور ماکوندو، آدم‌هایی شبیه شخصیت‌های داستان لباس پوشانده شده‌اند، رها شده‌اند توی شهرک بچرخند و گاهی دیالوگ‌هایی از رمان را بر زبان بیاورند، کارگردان هم با چرخاندن دوربین اطراف بازیگران [نمونه‌ای کم‌نظیر برای به ابتذال کشیدن کارکرد زیبایی‌شناسانه‌ی حرکت دوربین و طراحی پلان‌سکانس] ما را به گشت‌و‌گذاری سخاوت‌مندانه و اسراف‌گرانه در این پارک دعوت می‌کند.

سازندگان سریال، رمان مارکز را اوراق کرده‌اند، مکان‌ها، آدم‌ها و رخدادها را کنده‌اند ریخته‌اند وسط، شروع کرده‌اند قطعات لگو را سر هم کردن، و تعریف کردن داستان سر صبر و باحوصله، دقیقاً مثل همان تم‌پارک‌ها، رخدادها را اتاق به اتاق و غرفه به غرفه کنار هم چیده‌اند، وقتی قرار است سراغ شخصیتی برویم بقیه کنار گذاشته می‌شوند، انگار آدمکی عروسکی کوکش تمام شده و بد نیست یک گوشه رها شود، در یکی از اتاقک‌ها منتظر بماند تا سراغ آن یکی برویم ببینیم قرار است چه ژانگولری سر هم کند.
نتیجه این شده که حالا یک تماشاگر خردسال هم می‌تواند به خودش بگوید آهان، این آقا دارد رؤیا می‌بیند، آن یکی دچار توهم شده، آن یکی فکر می‌کند جادوگر است و آن خانم تصور می‌کند پیشگوست. تماشاگر می‌تواند با فاصله به این وضعیت نگاه کند و بگوید چه جالب! چه دنیای بامزه‌ای! چه خل‌و‌چل‌های جذابی! چه خل‌مشنگ‌های غریبی!

رمان مارکز درباره‌ی دیوانگی نیست؛ دیوانه است. درباره‌ی دنیایی هذیانی نیست؛ هذیان است. تازیانه‌ای بر عقل است. انکار جداسازی‌ها و دسته‌بندی‌های شفاف تمدن مدرن است.
کاری که سازندگان این سریال کرده‌اند به فحشا کشاندن جنون مهارناپذیر نهفته در اثر سترگ مارکز است. مصرفی کردن آن مالیخولیاست.

از امروز یک مصیبت دیگر به قبلی‌‌ها اضافه شد: می‌پرسی صد سال تنهایی را خوانده‌ای، پاسخ می‌دهد سریالش را دیده‌ام.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۱

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

01 Dec, 19:23


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

اگر آدام الیوت را می‌شناسید که می‌شناسید، وگرنه لازم است اشاره کنم ایشان یک انیماتور استرالیایی خلاق است با دنیایی منحصر‌به‌فرد، تیره‌‌وتار، هجوآلود، گاهی شنیع، کمی آزاردهنده، بسیار رمانتیک و مملو از ایده‌های نامتعارف که اگر به‌قدر کافی تمرکز نداشته باشیم در طول تماشا از دست‌مان در می‌رود.
الیوت انیمیشن‌های کوتاه و بلند استاپ‌موشن می‌‌سازد با عروسک‌های خمیری. در سال ۲۰۰۹ مری و مکس را ساخت که به فیلم‌کالت تبدیل شده، هواداران سرسختی دارد، امسال بعد از ۱۵ سال فاصله دومین فیلم بلندش روی پرده رفت به‌نام شرح حال یک حلزون.
این فیلم تازه تمرکز روایی مری و مکس را ندارد و در نیمه‌هایش کمی پراکنده به نظر می‌رسد ولی هم‌چنان سرشار است از شوخی‌های سیاه آدام الیوت‌وار و ریزه‌کاری‌های فراوانی که با یک بار تماشا درک نمی‌شود. فقط کنار هم قرار دادن نام کتاب‌هایی که گریس و گیلبرت در دوره‌های مختلف می‌خوانند و رابطه‌‌‌ی این کتاب‌ها با اتفاقاتی که قبل‌تر رخ داده یا بعداً پیش خواهد آمد یک سرفصل مستقل است. ارجاع‌های تاریخ سینمایی فیلم هم بسیار دلچسب است.

اگر مری و مکس را دوست داشته‌اید این فیلم تازه را از دست ندهید، اگر مری و مکس را ندیده‌اید، می‌توانید حالا هر دو فیلم را پشت هم تماشا کنید تا خیلی غلیظ و شدید وارد دنیای خُل‌خلی آقای الیوت شوید.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳ و نیم

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

01 Dec, 19:18


🎬 وارد هفته‌ی پایانی ترم پاییز می‌شویم

دوره‌ی «کارنامه‌ی یک کارگردان: میشائیل هانکه» با تحلیل فیلم عشق (۲۰۱۲) به پایان می‌رسد. هفته‌ی گذشته درباره‌ی روبان سفید (۲۰۰۹) حرف زدیم.

دوره‌ی «سبک در سینما» با مروری بر مهم‌ترین الگوهای سبکی خون به پا خواهد شد (پل تامس اندرسن ـ ۲۰۰۷) تمام می‌شود. در جلسه‌ی گذشته مکالمه (فرانسیس فورد کاپولا ـ ۱۹۷۴) را بر مبنای کارکرد صدا تحلیل کردیم.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

01 Dec, 19:13


🧐 یک گپ مختصر

برایم نوشته: «دقت کردم خیلی‌ها به فیلمایی که خیلی خوششون میاد و تحت تأثیرش قرار گرفتن می‌گن خیلی واقعی بود 😀 یعنی از نظرشون صفت دیگه‌ای به والایی «واقعی» نیست برای ابراز علاقه.»

برایش می‌نویسم: «و کار تحلیل فیلم از جایی شروع می‌شه که دقت کنیم چه شگردهایی باعث شده ما از این صفت استفاده کنیم، وگرنه نه تعریف «واقعیت» کاملاً روشنه نه هیچ‌کدوم از آثار هنری واقعی‌اند.»

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

30 Nov, 19:43


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

مجمع کاردینال‌ها فیلم تازه‌ی ادوارد برگر است. همان کارگردان آلمانی فیلم تحسین‌شده‌ی در جبهه‌ی غرب خبری نیست که دو سال پیش نمایش داده شد.
فیلم تازه‌اش را هم می‌شود تحسین کرد: خوب ساخته شده، شکل پیشرفت روایت ماهرانه است، بازی‌های خوب، طراحی صحنه‌ی دقیق و درست، قاب‌های دیدنی که ایزوله‌شدن کاردینال‌ها برای انتخابی حساس را با تقارن‌های گرافیکی به یک مبارزه‌جویی پیچیده تبدیل می‌کند، موسیقی عالی، و کارگردانی ظریفی که ریتم را کنترل می‌کند تا غافلگیری‌ها محدود به چند شوک باقی نمانند و به درون‌مایه‌ی اصلی پیوند بخورند.
اما مجمع کاردینال‌ها یکی دیگر از مجموعه فیلم‌های این سال‌هاست که انگار ایده‌اش در یکی از اتاق فکرهایی گسترش یافته شبیه همین سیمافیلم، عروج فیلم و چی‌چی فیلم خودمان. شبیه سازمان اوج، بنیاد فلان و نهاد بهمان. همه‌ی مراکزی که تحت حمایت دولت‌‌ها یا آدم‌هایی ناپیدا قرار دارند تا باید/نبایدها و درست/غلط‌هایی را بچپانند توی فیلم‌ها و منتظر بمانند فرو برود توی کله‌‌ی ما.
هر کدام از نقطه عطف‌های این فیلم انطباق دارد بر یکی از مسائل «مهم» جامعه‌ی جهانی. هر کاردینال قدرت‌طلب نمونه‌ای است از یکی از گرایش‌های سیاسی اجتماعی انحراف‌آلود که قدرت‌طلبی و خودشیفتگی را جایگزین خدمت به انسان‌ها کرده. در مسیر پیشرفت داستان هرچه دایره‌ی انتخاب تنگ‌تر می‌شود انحراف‌های خطرناک‌ حذف می‌شود تا عاقبت کسی به‌عنوان پاپ انتخاب شود که از بیخ‌وبن شامل یک قاعده‌شکنی بی‌سابقه است، مرزهای جنسیتی را هم به‌طور مطلق حذف می‌کند تا هیچ معضل مهمی باقی نمانده باشد که فیلم به آن نپرداخته باشد.
از تولید پی در پی فیلم‌های یک‌سویه‌ی «اصلاح‌گر» که می‌خواهند در دو ساعت برای حل مشکلات دنیا نسخه بپیچند آزرده و کلافه شده‌ام.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۲ و نیم

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

27 Nov, 17:11


🎥 در فیلم ۴۰ دقیقه‌ای لیوس کاراکس به نام این من نیستم که امسال در جشنواره‌ی کن نمایش داده شد لحظات منفردی وجود دارد که به ذهن می‌چسبند و دست برنمی‌دارند.
کاراکس در میانه‌های فیلمش، یکی از حرکت دوربین‌های تعقیبی طلوع (شاهکار مورنائو در ۱۹۲۷) را گنجانده؛ همان لحظه‌ای که مرد در مزرعه، شبانه زیر نور مهتاب گام برمی‌دارد تا سر ملاقات مخفیانه‌اش با زن حاضر شود. همزمان، کپشن‌هایی بریده بریده جلوی چشم ما قرار می‌گیرد که روی‌شان نوشته شده روزگاری که دوربین با اولیه‌ترین امکانات چنین لحظاتی را ثبت می‌کرد حس می‌کردیم چشم خدایان به انسان درون قاب خیره شده، با نگاه سنگین‌شان او را زیر نظر گرفته‌اند، ولی امروز وقتی تصویر ثبت‌شده در موبایل پسری را می‌بینیم که دوست‌دخترش را دنبال می‌کند دیگر چنین حسی نداریم. چطور می‌‌شود «نگاه خدایان» را بازپس گرفت؟

آیا این قاعده‌ی گریزناپذیر همیشگی است و مربوط به کودکی هر هنر؟
آیا «تصویر متحرک» دیگر خاصیت جادویی‌اش را از دست داده و به قول بونوئل چشم سفید سینما که می‌توانست دنیایی را به آتش بکشد بی‌رمق و خاموش شده؟

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

24 Nov, 17:08


با رسیدن به ماه دسامبر «فصل جوایز» در آمریکا آغاز می‌شود، هر هفته یکی دو تا از انجمن‌ها و محافل، فهرست نامزدها یا برنده‌های مورد نظرشان را اعلام خواهند کرد.
امسال برای پیشگوها سال آسانی نیست! هیچ فیلمی تا آن حد جلب نظر نکرده که بشود پیشاپیش به شنیده‌شدن اسم‌هایی تکراری در فصل جوایز اطمینان پیدا کرد. اکران فیلم‌هایی که پیش از این در هیچ جشنواره‌ای حضور نداشته‌اند و در آخرین روزهای سال روی پرده می‌روند ممکن است بر کل این فرایند تأثیرگذار باشد.
قرار بود میکی ۱۷ (بونگ ‌جون هو) اواخر سال اکران شود که تصمیم سازندگان تغییر کرد، نمایش فیلم به بهار آينده موکول شد.
این روزها منتقدانی که A Complete Unknown را در نمایش‌های اولیه دیده‌اند واکنش‌هایی نشان می‌دهند که انگار می‌خواهند بگویند «فیلم سال» همین است. فیلمی که بیوگرافی زندگی باب دیلن است و ظاهراً حال‌و‌هوای دلچسبی از سرگذشت احیای موسیقی فولک به‌دست این آهنگساز و خواننده‌ی اسطوره‌ای را ثبت کرده. نوشته‌اند شخصیت‌های فرعی داستان مثل جون بائز هم دلنشین و به‌یادماندنی‌اند.
عجیب نیست جیمز منگولد که قبلاً در این ژانر فیلم خوبی مثل Walk the Line را ساخته این‌بار نمونه‌ای بهتر برای‌مان تدارک دیده باشد، ولی تا فیلم روی پرده نرود نمی‌شود از این نقدهای اولیه به نتیجه‌ی قطعی رسید چون این تعریف و تمجیدها گاهی هم بازارگرمی تبلیغاتی است.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

24 Nov, 16:44


📱 مستندهای خوب ایرانی

آقای پیروز کلانتری به‌همراه چند همکار جوان، یک کانال تلگرامی تأسیس کرده به نام «مستندهای خوب ایرانی» که هدفش همان است که در اسمش تعیین شده: انتشار مجموعه‌ای از مستندهای ایرانی تا علاقه‌مندان این سینما بتوانند به بخشی از فیلم‌های مستند تاریخ سینمای ایران دسترسی پیدا کنند.
اگر مستندبازید سری به این کانال بزنید.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

22 Nov, 00:45


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

به‌گمانم تنها راه ما برای درک مگالوپولیس در نظر گرفتن ایده‌های اولیه‌ است. یعنی تصور کردن آن‌چه قرار بوده این فیلم تبدیل به آن شود: روایت نبرد ذهنیتی ایده‌آلیست که چشم به آینده دارد با ذهنیتی محافظه‌کار که چیزی جز اکنون نمی‌خواهد، و سوءاستفاده‌ی چند فرصت‌طلب‌ که از این آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند و در این نزاع، منفعت خودشان را می‌برند.
این تقابل در بستر جامعه‌ای رخ می‌دهد که هم آمریکای معاصر است هم آمریکای گذشته ـ آینده که پایه‌هایش بر یکی از کهن‌ترین امپراتوری‌های اروپایی یعنی روم باستان بنا شده.

شیوه‌ی روایت قرار است از یک‌سو بسیار آشنا به نظر برسد و استوار بر کهن‌الگوهای کلاسیک، از سوی دیگر فاصله‌اش را با قواعد رایج حفظ کند، نه یادآور سینمای داستان‌گوی دهه‌های سی و چهل باشد نه دقیقاً منطبق بر کولاژهای پست‌مدرنیستی دهه‌ی نود.

فیلم قرار است هم درباره‌ی شهر باشد و مکان فیزیکی زیست آدم‌ها، هم به‌طور آشکار سراغ تصویر یکپارچه‌ای از شهر نرود تا خودمان تجسمی از اتوپیای سزار (معمار دنیایی که خواهد آمد) در ذهن‌مان شکل دهیم.

فیلم می‌خواهد شخصیت‌هایش یک پا در دنیای امروز داشته باشند، یک پا در افسانه‌های کهن، رخدادهایش از یک‌سو معاصر به نظر برسند و از سوی دیگر وابسته به پیشینه‌ی دنیای روایت‌گری از هومر تا هالیوود کلاسیک.

سرانجام هم دشمن اصلی (شهردار سیسرو) که زنی را از سزار گرفته با دادن زنی به او (دخترش) و تماشای فرزندشان که با وجود توقف زمان، به حرکتش ادامه می‌دهد، گذشته و آینده را به هم پیوند بزند.

این ایده‌ی پیچیده و چندوجهی، سال‌ها کاپولا را امیدوار و دلگرم نگه داشته تا عاقبت در دهه‌ی هشتاد زندگی، سرمایه‌‌ی شخصی‌اش را پای این پروژه بگذارد، یک بار دیگر مثل ماه‌هایی که اینک آخرالزمان را در جنگل‌های فیلیپین می‌ساخت، خودش را غرق هیجان معلق ماندن روی مرز باریک پیروزی و شکست کند.

کلاه‌مان را به افتخار یک عمر جاه‌طلبی سیری‌ناپذیر و شیدایی رشک‌برانگیز استاد برمی‌داریم ولی به‌سختی می‌شود نتیجه‌ی به‌دست‌آمده را منطبق بر ایده‌های اولیه دانست. مگالوپولیس می‌خواهد با بهره‌گرفتن از یک جور ساختار اپرایی خودش را از شر آداب رایج قصه‌گویی برهاند، با ارجاع به کهن‌الگوها ما را وادار به پر کردن حفره‌های روایی کند، ولی فیلم بالاخره باید بتواند استقلال پیدا کند و دنیای خودش را بسازد.

تمایلی ندارم این متن، چندین و چند پاراگراف به خودش بیفزاید در شرح فاصله‌ی چشمگیر میان ایده‌های آقای کاپولا با فیلمی که امروز مقابل روی ما قرار گرفته. فهرست کردن این نارسایی‌ها دردی را درمان نمی‌کند.

ترجیح می‌دهم فیلمساز را ایستاده کنار قهرمان فیلمش تجسم کنم که چنان بابت آن دنیای وعده‌داده‌شده و محقق‌نشده سودایی است که انگار به خودش گفته: «من برآنم که اگر سازِ من آوازِ ناهنجار دهد، و اگر بیشتر مردمان روی زمین با من بستیزند بهتر از آن است که خود با خویشتن هم‌داستان نباشم» و بعد، به هر مشقت بوده فیلمش را ساخته، و حالا پایش ایستاده.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۲

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

20 Nov, 16:36


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

نمی‌دانم اگر عصای دغدغه‌های امروزی، رونق پرداختن به تقابل‌های جنسیتی را از زیر بغل فیلم‌هایی مثل امیلیا پرز برداریم دیگر چه باقی می‌ماند. بعید است چند سال دیگر حتی اسم چنین فیلم‌هایی یادمان بیاید هرچند جایزه‌ی بزرگ کن، جایزه‌ی دوم جشنواره‌ی تورنتو و [احتمالش جدی است] جایزه‌ی بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان اسکار نصیب‌شان شده باشد.
نمی‌دانم اگر دائم به خودمان یادآوری نکنیم تغییر جنسیت سردسته‌ی خشن و ترسناک گنگسترها بهانه‌ای است برای نمایش انقلاب درونی یک آدم علیه مردانگی‌اش و آزاد کردن زنانگی اسیرشده در بدن قبلی، چه توضیحی می‌توانیم پیدا کنیم که این داستان اصلاً چرا باید روایت شود، این شخصیت‌ها و مسائل‌شان چه جذابیتی دارد و ما چرا داریم این فیلم را تماشا می‌کنیم.
بله، فیلم چند صحنه‌ی موزیکال خوب دارد با ریزه‌کاری‌های قابل تحسین ولی مگر فیلم موزیکال کم دیده‌ایم؟ مگر سکانس‌های درجه یک رقص در تاریخ سینما کم ساخته شده که این یکی بخواهد یکه و یگانه جلوه کند؟
امیلیا پرز را تا آخر تحمل کردم بلکه در ادامه تبدیل به فیلمی شود که از سازنده‌اش انتظار داریم، ولی پایان‌بندی نه تنها نجاتش نداد بلکه باعث شد همان چند سکانس خوب نیمه‌ی اول را هم فراموش کنم.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: یک و نیم

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

10 Nov, 16:44


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

یک فیلم سرحالِ خوش‌ذوقِ دل‌انگیز با کلی شوخی‌های بامزه که باعث شد بعد از مدت‌ها حسابی بخندم.
کاراکتر روباه (فینک) عالی است و ظرافت لحن پدرو پاسکال در دیالوگ‌های رفت‌و‌برگشتی با لوپیتا نیونگو (راز) یکی از برجسته‌ترین صداپیشگی‌های انیمیشن‌های سال‌های اخیر را شکل داده.
موسیقی فیلم و ترانه‌ی «به آسمان بوسه بزن» به‌یادماندنی است.

ارجاع‌هایی به شازده کوچولو (اگزوپری) و شوخی‌ با علمی‌خیالی‌های ترسناک مثل موجود (جان کارپنتر ـ ۱۹۸۲) و غارتگر (جان مک‌‌تی‌یرنان ـ ۱۹۸۷) هم لایه‌های دیگری به فیلم اضافه کرده.

اگر بچه دارید، یک جور دیگر با این فیلم درگیر می‌شوید.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۴

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

05 Nov, 14:37


در فیلم کنت مونت کریستو که چند روز پیش دیدم یک دیالوگ وجود داشت که هنوز دارم به آن فکر می‌کنم: «مسافر یا در جست‌وجوی چیزی است یا از چیزی فرار می‌کند.»

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

03 Nov, 18:37


🔘 از سینمای ایران

درباره‌ی پایان‌بندی کیک محبوب من (مریم مقدم، بهتاش صناعی‌ها) مختصری نوشته‌ام.

📌 توضیح: این مطلب برای انتشار در وب‌سایت وقت تماشا نوشته شده، انتشار دوباره‌اش در هر رسانه‌ی دیگری (روزنامه، خبرگزاری، کانال تلگرامی یا صفحه‌ای در اینستاگرام) ممنوع است.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

03 Nov, 18:33


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

چند ماه قبل درباره‌ی اقتباسی تازه از سه تفنگدار نوشته بودم: یک فیلم سینمایی دو قسمتی به‌کارگردانی مارتین بوربالان که بر مبنای رمان مشهور دوما ساخته شده.

حالا دو فیلمنامه‌نویس (و تهیه‌کننده‌ی) همان فیلم، اقتباس تازه‌ای از رمانی دیگر از الکساندر دوما انجام داده‌اند: کنت مونت کریستو. این بار علاوه بر نوشتن فیلمنامه، خودشان کارگردانی‌ هم کرده‌اند و نتیجه‌، بسیار دیدنی است.
امیدوارم این تبدیل به پروژه‌ای دنباله‌دار شود برای تولید یک مجموعه‌، در سال‌های بعد چند اقتباس دیگر از ادبیات کلاسیک فرانسه را با همین سر و شکل تماشا کنیم.

ممکن است در این فکر باشید این داستان‌ها که بارها به فیلم و سریال تبدیل شده‌اند و از همه‌ی جزئیات‌شان باخبریم، پس چه کاری است وقت و هزینه‌ی دوباره صرف تولیدشان شود.
در چند دهه‌ی ابتدایی تاریخ سینما میل گسترده‌ای به اقتباس از رمان‌های کلاسیک شکل گرفت، انواع اقتباس‌های هالیوودی از رمان‌های اروپایی ساخته شد (با انتخاب بازیگران انگلیسی‌زبان برای همه‌ی نقش‌ها)، بعد از شکل‌گیری تلویزیون، سریال‌هایی هم بر اساس این رمان‌ها تولید شد. اما با رسیدن به دوران مدرن کم‌‌کم ذائقه‌ها تغییر کرد، سینماگران ترجیح دادند سراغ جنس دیگری از ادبیات بروند یا اقتباس‌هایی دگرگون‌شده و مینی‌مالیستی از رمان‌های کلاسیک عرضه کنند.

به نظر می‌رسد الکساندر دلاپتویه و مارتین دلاپورت (نویسنده و کارگردان‌های این فیلم) با خودشان حساب کرده‌اند چطور است بعد از همه‌ی تحولات دهه‌های گذشته، حالا یک‌بار دیگر مستقیم به منبع اصلی رجوع کنیم و تلاش کنیم اصل داستان را با حضور بازیگران فرانسوی و در لوکیشن‌هایی منطبق بر توصیف نویسنده، با همان اتمسفر اصیل روایت کنیم، از امکانات تکنولوژیک سینمای روز هم استفاده کنیم تا کمبودهای اقتباس‌های دهه‌های ابتدایی تاریخ سینما برطرف شود.

جسارتی که در اقتباس‌های این گروه بسیار تحسین‌برانگیز است بی‌اعتنایی به ‌پیروی از منطق رئالیستی امروزی در وقت تلف کردن بابت متقاعدکننده درآوردن همه‌ی جزئیات است: بدیهی است که این‌ها قصه است. مجبور نیستیم همه چیز را بر تعریف امروزی‌مان از واقع‌گرایی تطبیق دهیم. می‌توانیم بی‌محابا غوطه‌ور شویم در همان حال‌و‌هوای رؤیاگون کتاب.

کنت مونت کریستوی تازه را در یک نشست و با لذت تماشا کردم، یادم آمد چقدر دلم برای قصه‌گویی رها از هر شرط و قاعده تنگ شده بود. حس سال‌های نوجوانی سراغم آمد که چند روز خودمان را در دنیای این قصه‌ها گم می‌کردیم، منطق دنیای واقعی را از پنجره پرت می‌کردیم بیرون.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳ و نیم

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

26 Oct, 14:53


🔘 آتشی که «هشت‌و‌نیم» شعله‌ور می‌کند

شبکه‌ی اچ‌.بی‌.‌او دو ماه پیش یک مستند دوقسمتی منتشر کرد که در اغلب دقایقش، عالی‌جناب دیوید چِیس نشسته توی اتاقی با طراحی صحنه‌ی اتاق روانکاو سریال خانواده‌ی سوپرانو (خانم دکتر مِلفی) تا به سؤال‌های کسی که مقابلش نشسته جواب دهد.
سوال‌ها درباره‌ی جزئیات تولید شش فصل از سریالی است که تاریخ سریال‌سازی را به قبل و بعد خودش تقسیم کرد.

چرا از میان همه‌ی لوکیشن‌های متنوع آن سریال، این یکی انتخاب شده؟ چون این مستند دوقسمتی می‌خواهد رابطه‌ی میان ناخودآگاه خالق سریال با کاراکترها و رخدادها را فاش کند. چون قرار است بفهمیم آقای دیوید چِیس نه تنها تجربه‌ی مستقیم تمام سال‌های زندگی در نیوجرسی را وارد سریال کرده بلکه تعدادی از کاراکترها نمونه‌های واقعی در زندگی شخصی‌اش را نمایندگی می‌کنند، خصوصاً مادر تونی که جزء به جزء بر مبنای مادر چِیس شکل گرفته، و حتی خود تونی که خیلی وقت‌ها نماینده‌ی تاریکی‌های درونی تجسم‌نیافته‌ی خالق سریال است.

دیوید چِیس در رفت‌‌وآمد میان دنیای شخصی‌اش با دنیای سوپرانوز، دیگران را هم مبتلا کرده، از مدیران اچ.بی.او تا همکارانش در نوشتن فیلمنامه و هم‌چنین بازیگران سریال، خصوصاً جیمز گاندولفینی.
با تماشای این مستند می‌فهمیم مرگ ناگهانی گاندولفینی آن‌قدرها برای چیس غیرمنتظره نبوده چون بازی در این نقش خودتخریبی‌های گاندولفینی را تشدید می‌کرده، بالاگرفتن اضطراب‌هایش باعث شده اعتیادش به الکل وخیم‌تر شود و ذره ذره ویرانش کند.

ایده‌ی ظریف شکل‌دهنده به این مستند همین رفت‌وآمد میان دنیای شخصی سازندگان سریال با دنیایی است که مقابل دوربین برپا شده. این ظرافت در انتخاب اسم فیلم هم وجود دارد: وایزگای هم می‌تواند لقب تونی سوپرانو باشد هم لقب دیوید چیس. همان‌طور که این مستند دوقسمتی همان‌قدر که درباره‌ی ریزه‌کاری‌های مراحل تولید سوپرانوز است رازهای زندگی شخصی دیوید چیس را برملا می‌کند.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۴

🗣️ پی‌نوشت: دیوید چیس می‌گوید وقتی در جوانی هشت‌و‌نیم (فلینی) را دیده مبهوت شده، با وجود این‌که هنوز نمی‌دانسته کارگردانی دقیقاً یعنی چه بعد از دیدن این فیلم نتوانسته بر اشتیاقش برای فیلم‌سازی غلبه کند. خب، از کسی که بعد از دیدن هشت‌و‌نیم فهمیده لازم است آدم عمرش را صرف فیلم ساختن کند باید هم انتظار داشت چنین سریالی بسازد.

🗣️ پی‌نوشت دوم: نویسندگان سریال تعریف می‌کنند زیاد پیش می‌آمده که برای کامل‌کردن یک اپیزود حسابی گیر بیفتند و به نتیجه نرسند، آن‌وقت موقعی که همه مشغول زدن توی سرو‌کله‌ی هم می‌شدند تا راهی پیدا کنند، دیوید چیس از اتاق بیرون می‌رفته، چند ساعت با چشم‌های بسته روی یک مبل می‌نشسته، بعد می‌آمده یک ماژیک برمی‌داشته و سراسر سه وایت‌برد غول‌پیکر را از بالا تا پایین پر می‌کرده، یک داستان کامل می‌نوشته. دیگران به تخته نگاه می‌کردند، می‌گفتند عالی است، پیشنهادهایی می‌دادند، داستان کامل می‌شد و می‌گفتند حالا برویم ناهار. وقتی برمی‌گشتند چیس نگاهی به تخته می‌انداخته، می‌گفته آشغال است، همه‌اش را پاک می‌کرده و می‌گفته دوباره از اول شروع کنیم! کات به خود چیس که می‌گوید اول هر فصل به نویسنده‌ها می‌گفتم یادتان باشد پنج ایده‌ی اول‌مان آشغال است! بریزیم دور و از ایده‌ی ششم شروع کنیم، شاید به درد بخورد شاید هم نه.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

26 Oct, 14:45


📽 دوره‌ی شش جلسه‌ای تحلیل کارگاهی دو فیلم پدرخوانده (۱۹۷۲)، پدرخوانده ـ قسمت دوم (۱۹۷۴) را تمام کردیم.

این شاید دهمین بار بود که دوره‌ای چندجلسه‌ای برای تحلیل این دو فیلم طراحی می‌کردم. اولین نوبتش حدود ۳۰ سال قبل بود در یک هنرستان سینمایی، بعداً در چند دانشگاه‌، فرهنگسرا یا مراکز آموزشی آزاد، هر دفعه با تغییراتی در سرفصل‌ها برای متناسب کردنش با هدف آموزشی شرکت‌کنند‌ه‌ها.

این بار اما تغییراتی که انجام دادم مبنایی بود؛ با ایده‌های تازه‌ای رفتم سراغ تماشای دوباره‌ی فیلم‌ها، شروع کردن به نوشتن و سر و سامان دادن‌ فکرهای پراکنده، الگوها را جلسه به جلسه گسترش‌ دادم تا بشود رابطه‌ی پیچیده‌ی میان این دو فیلم را یکپارچه‌تر شرح داد.
همزمان با آماده کردن اسلایدهای هر جلسه، نکات تازه‌ای را که می‌دیدم یادداشت می‌کردم، حالا که دوره تمام شده می‌بینم بیش از ۵۰ هزار کلمه نوشته‌ام. اگر دستی به این یادداشت‌ها بکشم شاید بشود به کتاب کوچکی تبدیل‌شان کرد.

برایم هیجان‌انگیز بود که بعد از همه‌ی سر و کله‌زدن‌های گذشته، جزئیات تازه‌ای در این دو فیلم پیدا می‌کنم. نفرتم از «تکرار» گرچه درمجموع برایم دردسرساز بوده ولی این فایده را هم دارد که در تماشای دوباره‌ی فیلم‌هایی که بارها دیده‌ام ناگهان در تازه‌ای پیدا می‌کنم که قبلاً امتحانش نکرده‌ام، به خودم می‌گویم بد نیست از این‌جا وارد شوی تا ببینی چه چیزهایی آن پشت پنهان شده.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

22 Oct, 18:24


☑️ سایه‌ی شوم سرنوشت

مینی‌سریال آلفونسو کوارون را تا این‌جا که دیده‌ام (چهار قسمت از هفت قسمت) دوست دارم. یک تریلر اروتیک است که با حرکت میان زیرژانرهای متفاوت، پیش‌فرض‌ها و توقعات ما را به بازی می‌گیرد. در سکانس‌هایی یک ملودرام خانوادگی به نظر می‌رسد که می‌خواهد با دست‌مایه‌ی خیانت و وفاداری کار کند، گاهی وعده‌ی یک تریلر جنایی پلیسی را می‌دهد، و گاهی درامی روان‌شناسانه به نظر می‌رسد که بر وسواس‌های درونی و سرکوب‌های ذهنی کاراکتر اصلی تکیه کرده.

یک مرگ، یک جابه‌جایی و یک آشنایی تصادفی آغازگر رخدادها به نظر می‌رسد، پرسش اصلی این است که شخصیت‌ها بازیچه‌ی سرنوشتی شوم شده‌اند یا خودشان در آن‌چه بر سرشان آمده نقش داشته‌اند.

شیوه‌ی روایت سریال متکی به نبرد روایت‌های ذهنی است؛ چند روایت از یک واقعه به‌طور موازی ارا‌ئه می‌شود، هر کدام تعدادی از سکانس‌ها را پی‌ریزی می‌کند و تا این‌جای کار هنوز معلوم نشده هر روایت تا چه اندازه معتبر است.

حضور ساشا بارون کوهن در نقشی غیرمنتظره از غافلگیری‌های سریال است، همکاری امانوئل لوبسکی و کوارون مثل همیشه دلپذیر است و زمینه‌‌ساز خلق موتیف‌های تاثیرگذار بصری.

مشتاقم ببینم سه قسمت باقی‌مانده به چه ترتیب ما را برای قضاوت درباره‌ی کاراکتر اصلی (کیت بلانشت در نقش کاترین) بازی خواهد داد.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

22 Oct, 18:20


🎞 عشق یک‌طرفه

مستندی یک‌ساعته دیدم درباره‌ی اریک رومر به نام رومر در پاریس.

سازنده‌ی فیلم که اهل انگلستان است و نامش ریچارد میزاک، از شیفتگان رومر است و عمری صرف جست‌وجو در فیلم‌هایش کرده.
از وقتی تصادفی (موقع گذشتن از پشت صحنه‌ی یکی از فیلم‌های رومر) با او آشنا شده، آثارش را با دقت مرور کرده، خودش را در جایگاه یک سینه‌فیل قرار داده که دلبسته‌ی فیلم‌های یک سینه‌فیل دیگر است.

میزاک در اواخر این فیلم، توصیف عجیبی درباره‌ی عشق فیلم‌هایی شبیه خودش بر زبان می‌آورد که برایم تازگی داشت. می‌گوید یک سینه‌فیل همیشه در تاریکی است. همیشه ناشناس باقی می‌ماند. در طول سالیان، بارها و بارها آثار فیلمساز محبوبش را تماشا می‌کند، با لحظه به لحظه‌ی فیلم‌های او زندگی می‌کند، می‌خندد و اشک می‌ریزد، اما سازنده‌ی فیلم هرگز از وجود چنین کسی باخبر نمی‌شود. فیلمساز با فیلمش روی پرده است و در روشنایی، تماشاگر در تاریکی نشسته و پنهان از چشم دیگران. ساعت‌ها از عمرش را صرف نگاه به پرده می‌کند ولی نگاهش پاسخ داده نمی‌شود.
سینه‌فیل بودن عشقی یک‌سویه است و شاید به همین دلیل عشقی است خالص و بدون چشم‌داشت.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

19 Oct, 16:33


🔖کارنامه‌ی یک کارگردان: میشائیل هانکه

از چند روز دیگر مرور کارنامه‌ی میشائیل هانکه، سینماگر معتبر و بسیار ستایش‌شده (برنده‌ی جایزه‌ی اسکار بابت فیلم عشق، دو نخل طلا برای فیلم‌های روبان سفید و عشق، جایزه‌ی بزرگ جشنواره‌ی کن برای معلم پیانو و بهترین کارگردانی بابت پنهان) را در ۶ جلسه آغاز می‌کنیم.

فیلم‌هایی که خواهیم دید به ترتیب عبارتند از:

▪️هفتمین قاره (۱۹۸۹)
▪️بازی‌های مفرح (۱۹۹۷)
▪️کد نامعلوم (۲۰۰۰)
▪️پنهان (۲۰۰۵)
▪️روبان سفید (۲۰۰۹)
▪️عشق (۲۰۱۲)

به دو فیلم ویدئوی بنی (۱۹۹۲) و معلم پیانو (۲۰۰۱) هم اشاره‌هایی خواهیم کرد.

🔼این دوره سه نوبت در هفته برگزار می‌شود: سه‌شنبه‌ها (۸ شب)، چهارشنبه‌ها (۲ عصر) و یکشنبه‌ها (۷ شب).
ساعت‌های اعلام‌شده‌ی بالا به‌وقت منطقه‌ی شرق آمریکای شمالی (تورنتو ـ نیویورک) است.
ساکنان شهرهای مختلف دنیا می‌توانند متناسب با ساعت منطقه‌ی زندگی‌شان یکی از این روزها را انتخاب کنند.

🔼 اولین جلسه در روز سه‌شنبه ۲۹ اکتبر برگزار خواهد شد.

🔼برای ثبت نام لطفاً از این لینک استفاده کنید:
https://moazezinia.com/michael-haneke

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

18 Oct, 19:39


🔘 از سینمای ایران

رکسانا هشتمین فیلم پرویز شهبازی است که یک بار دیگر دست‌مایه‌ها و شگردهای استفاده‌شده در نفس عمیق را به یاد می‌آورد.
شهبازی با مسافر جنوب (۱۳۷۵) و نجوا (۱۳۷۸) شروع کرد که به سینمای کانونی و آن نوع واقع‌گرایی نزدیکی‌هایی داشتند ولی بعد از موفقیت و محبوبیت نفس عمیق (۱۳۸۱) مسیر دیگری پی گرفت؛ سرنوشت جوان‌هایی که از قواعد «شهر بی‌رحم» به تنگ آمده‌اند، بی‌هدف پرسه می‌زنند، دنبال فرصتی می‌گردند پولی به جیب بزنند تا دست جلوی پدر و مادر یا صاحب‌کار، صاحب‌خانه و طلبکار قلدر دراز نکنند، هر کس که اطراف‌شان می‌پلکد یا ظالم است یا زخم‌خورده‌ای که ممکن است غرامت بلایی را که سرش آمده از این جوان‌ها بگیرد.

رکسانا در همین دنیا شکل گرفته و بیش از دربند (۱۳۹۱) و مالاریا (۱۳۹۴) به حال‌و‌هوای نفس عمیق نزدیک شده. کاراکتر اصلی که اسمش فرد است و یسنا میرطهماسب بازی‌اش می‌کند ول می‌گردد تا روزش را شب کند و شبش را روز، دلبسته‌ی دختری شده به نام رکسانا که عکاس و فیلمبردار عروسی است.

فیلم چند صحنه‌ی تأثیرگذار دارد با امضای شهبازی، از همان موقعیت‌های جفنگ طنزآمیز که همزمان تلخ‌اند چون در‌به‌دری و پریشان‌حالی نسل امروز را جلوی چشم‌مان می‌گذارد، اما ساختار پرسه‌زن فیلم موفق نمی‌شود به انسجام برسد و رها کردن بعضی شخصیت‌ها و خرده‌قصه‌ها توجیه‌پذیر نیست.

مشکل اصلی‌تر بلاتکلیفی کاراکتر رکساناست که پیش از آن‌که سردربیاوریم چه می‌کند و چه می‌خواهد به سرانجامی قابل پیش‌‌بینی می‌رسد. طراحی شخصیت بلاتکلیف با بلاتکلیفی در شخصیت‌پردازی تفاوت دارد و این دختر که اسمش را به فیلم داده وضوح دراماتیک پیدا نمی‌کند، بازی بازیگرش هم کمک نکرده تا حفره‌های فیلمنامه به چشم نیاید. کاراکتر و بازی مریم پالیزبان در نفس عمیق نمونه‌ی خوبی برای مقایسه است تا یادمان بیاید رکسانا چه کم دارد.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۲ و نیم

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

17 Oct, 16:10


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

برایم بسیار غافلگیرکننده بود که درست چند روز بعد از اشاره‌ام به غم‌انگیز بودن تماشای پیرشدن ستاره‌های سینما (در پایان یادداشتی درباره‌ی فیلم تازه تیم برتون) به فیلمی برخوردم که درباره‌ی غم‌انگیز بودن پیرشدن ستاره‌های سینماست!

دومین فیلم بلند خانم کورالی فارژا از طرفی یک فیلم علمی ـ خیالی ترسناک است بر مبنای پیکار ذهن و بدن که به متلاشی‌شدن جسم و اضمحلال روان می‌انجامد، از سوی دیگر فیلمی است درباره‌ی سینما؛ سینما در جایگاه یک رسانه، و رابطه‌ای که میان تصویری مجازی از یک انسان (ستاره) و شیفتگانش می‌سازد. رابطه‌ای که اوج و فرودش وابسته به طراوت جسم است اما پایگاهش درون ذهن برپا می‌شود با میل مخاطب به جاودانگی ستاره‌ها.

این فیلم هم درباره‌ی ذات سینما و تصویر سینمایی است، هم درباره‌ی تاریخ سینما و فیلم‌های بزرگی که بر همین جنبه از سینما خصوصاً قدرت افسون‌گر زنانگی و ستاره‌های زن متمرکز بوده‌اند.

اگر مشغله‌ها اجازه دهد دوست دارم در یک ویدئو به چند نکته درباره‌ی رابطه‌ی این فیلم با تاریخ سینما اشاره کنم.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳ و نیم

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

12 Oct, 16:00


🎬 سرک کشیدن به دنیای میشائیل هانکه

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

12 Oct, 00:54


🔘 مینی سریال هفت قسمتی آلفونسو کوارون

دو اپیزود اول سریالی که آلفونسو کوارون برای اپل‌تی‌وی‌پلاس کارگردانی کرده منتشر شده. نقش اصلی را کیت بلانشت بازی می‌کند.
هر اپیزود ۴۵ دقیقه است و فعلاً می‌شود دو قسمت اول را یک‌جا تماشا کرد.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

12 Oct, 00:49


🔘 سینماگران: اسکورسیزی

مستندسازی به نام لویی دوبرویل در سال‌های اخیر مشغول تولید مجموعه‌ای است با عنوان سینماگران که تا به‌حال سه تایش ساخته شده: ابتدا استیون اسپیلبرگ، بعد کوئنتین تارانتینو و پارسال مارتین اسکورسیزی.
دیشب مشغول تماشای همین آخری بودم که یک مرور ۴۵ دقیقه‌ای است بر کارنامه‌ی آقای اسکورسیزی همراه قطعه‌هایی از مصاحبه‌های خودش در دهه‌های مختلف.
در یکی از این تکه‌مصاحبه‌ها توصیف درجه یکی از تفاوت فیلم‌های گنگستری خودش (پایین شهر، رفقای خوب و...) با نمونه‌های کلاسیک ژانر و حتی فیلمی مثل پدرخوانده دارد. می‌گوید ضرورت ساختن این چند فیلم‌ برایم در این بود که نشان دهم زندگی روزمره‌ی این آدم‌ها چه شکلی است، و چطور تصمیم می‌گیرند برای رسیدن به هدف‌شان توی صف نایستند. این‌ها مثل کسی که دوست ندارد موقع خرید یا کار اداری توی صف بایستد، تصمیم می‌گیرند برای رسیدن به موفقیت در زندگی توی صف نایستند؛ خب ناچارند بهایش را هم بدهند. فیلم‌های گنگستری من درباره‌ی بهایی است که این‌ها باید بپردازند.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

12 Oct, 00:40


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

بیتل‌جوس بیتل‌جوس (تیم برتون ـ ۲۰۲۴) برای هر نسل از تماشاگران یک جور جلوه می‌کند؛ کمتر از بیست‌ساله‌ها از ارجاع‌های فیلم به ترانه‌ها، چهره‌ها و برندهای امروزی لذت می‌برند و اگر قسمت اول فیلم را دیده باشند شاید به‌نظرشان این قسمت جدید «به‌روز» کردن فیلم قبلی است.
برای تماشاگران زیر چهل سال می‌تواند فیلم سرگرم‌کننده‌ی بامزه‌ای باشد که برای یک بار دیدن کنار رفقا مفرح است.
برای تماشاگری که موقع اکران قسمت اول (۱۹۸۸) کمتر از بیست سال داشته و فیلم را همان سال دیده، این فیلم تازه یک جور بزرگداشت و مرور خاطرات به نظر می‌رسد. بازگشتی به همان دنیا نه لزوماً با ایده‌های تازه بلکه با تکرار لحظات خاطره‌انگیز در اجرایی امروزی‌تر.

دست‌مایه‌ی اصلی فیلم اول تقابل میان لیدیا (وینونا رایدر) بود با پدر و مادرش و بقیه‌ی آدم‌هایی که به وجود روح باور نداشتند. لیدیای سیاهپوش چنان با دنیای ارواح دم‌خور بود که بیتل‌جوس اسمش را گذاشته بود «دختر ادگار آلن‌پو»، ولی پدر و مادرش تا وقتی با حقه‌ی صاحب‌خانه‌های مرده‌ به آن رقص مضحک واداشته نشدند باور نمی‌کردند از مرده‌ها کاری برمی‌آید.
حالا در فیلم دوم ناباوری نصیب دختر لیدیا (استرید) شده. دختری که جنا اورتگایی نقشش را بازی می‌کند که از همان اولین قسمت سریال ونزدی می‌شد او را دختر لیدیا تصور کرد. این دختر به‌عنوان نماینده‌ی نسل امروز قرار است پرتاب شود درون دنیای فیلم اول و درگیر تمام موقعیت‌هایی شود که مادرش تجربه کرده.
همین ترفند است که تماشاگر امروزی را جذب فیلم کرده اما برای نسل من که با تیم برتون فیلم به فیلم و دهه به دهه پیش آمده، در این نسخه‌ی تازه نشانه‌ای از دنیای به‌شدت اریژینال بیتل‌جوس پیدا نمی‌شود. چند صحنه، جزء به جزء دوباره اجرا شده‌ اما از طراوت اجرای قبلی خبری نیست. ارجاع به پودر آن سرخ‌پوست مرموز که هر کس را توی صف برزخ نمی‌ایستاد تنبیه می‌کرد تا کله‌‌اش قد یک نخود شود در کاراکتر باب دیده می‌شود ولی آن ایده در همان مینی‌مال بودنش جذابیت داشت.

ساخته‌شدن بیتل‌جوس بیتل‌جوس بهتر از ساخته‌نشدنش است اما نمی‌دانم چرا هرچه کردم نتوانستم ردی از طنز گزنده‌ و نیش‌دار فیلم اول را در این یکی پیدا کنم، شاید از بس حواسم به درهم‌ریختگی صورت وینونا رایدر و کاترین اوهارا بود؛ پیرشدن ستاره‌های سینما غم‌انگیز است.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۲ و نیم

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

03 Oct, 15:15


🔼 در ویدئویی که چند روز پیش منتشر کردم با مرور تعدادی از فیلم‌های دوره‌ی اخیر جشنواره‌ی تورنتو به این اشاره کردم که فعلاً سخت است حدس بزنیم فیلم پرجایزه‌ی امسال آنورا (شان بیکر) خواهد بود که نخل طلا را به دست آورد، دیگر رقیب‌هایی که در جشنواره‌ی ونیز جلب توجه کرده‌اند یا فیلمی مثل زندگی چاک (مایک فلانگان) که برنده‌ی جایزه‌ی اول جشنواره‌ی تورنتو شد.

اما علاوه بر همه‌‌ی این‌ها باید احتمال موفقیت دومین قسمت Dune در اسکار امسال را هم در نظر بگیریم، هم‌چنین فیلم‌هایی که برای حضور در هیچ‌کدام از جشنواره‌های امسال آماده نشده بودند و در انتهای سال اکران خواهند شد، و شاید مهم‌ترین‌شان فیلم تازه‌ی بونگ جون هو باشد. فیلمسازی که بعد از موفقیت حیرت‌انگیز انگل (۲۰۱۹) پنج سال علاقه‌مندانش را منتظر نگه داشته، حالا با آماده‌شدن میکی ۱۷ این تعلیق طولانی را به پایان خواهد رساند.

هیچ بعید نیست میکی ۱۷ با این اکران دیرهنگام تبدیل به پدیده‌‌ی سال شود.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

29 Sep, 15:53


🎬 جشنواره‌ی تورنتو چند روز پیش به پایان رسید و برگزیده‌هایش را معرفی کرد

در یک ویدئو به چند رویداد مهم این دوره از جشنواره اشاره کرده‌ام و درباره‌ی این چند فیلم نکاتی گفته‌ام:

همه‌ی آن‌چه نور می‌پنداریم (پایال کاپادیا)
دختری با میل بافتنی (مگنوس فون هورن)
آنورا (شان بیکر)
آواز بوقلمون (متیو رنکین)
اتاق مجاور (پدرو آلمودووار)
بیبی‌گرل (هالینا رژین)
دانه‌ی انجیر معابد (محمد رسول‌اف)

🎥 لینک ویدئو: https://www.youtube.com/watch?v=tbLtP0qmE8Y

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

09 Sep, 00:58


👽 بیتل‌جوس بیتل‌جوس

تصور می‌کردم بیتل‌جوس (۱۹۸۸) فیلم نسل ما بوده و ساختن قسمت دومش بعد از چند دهه، مخاطره‌آمیز است و نمی‌تواند مخاطب وسیع پیدا کند، ولی فروش ۱۵۰ میلیون دلاری در هفته‌ی اول نشان می‌دهد فیلم دیوانه‌وار آقای تیم برتون به یک کلاسیک تبدیل شده.

زودتر باید ببینیمش.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

06 Sep, 15:39


🔖 به مناسبت پنجاه‌سالگی نمایش یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما؛ پدرخوانده ـ قسمت دوم (۱۹۷۴) دوره‌ی ۶ جلسه‌ای تحلیل قسمت اول و دوم این سه‌گانه را برگزار خواهیم کرد.

با توجه به زمان طولانی دو فیلم و اهمیت جنبه‌های مختلف‌شان، ۶ جلسه مهلت اندکی است اما تا جایی که ممکن است به لایه‌های متعدد ساختار و دست‌مایه‌های هر فیلم توجه می‌کنیم تا تمرینی باشد برای دقیق‌تر دیدن دیگر فیلم‌های معتبر.

در هر جلسه به زمینه‌های شکل‌گیری هر دو فیلم می‌پردازیم، به جزئیات سکانس‌های مختلف، رابطه‌شان با ژانر، شیوه‌ی کارگردانی و...

این دوره سه نوبت در هفته برگزار می‌شود: یکشنبه‌ها (۷ شب)، سه‌شنبه‌ها (۸ شب) و چهارشنبه‌ها (۲ عصر). ساعت‌های اعلام‌شده به‌وقت منطقه‌ی شرق آمریکای شمالی (تورنتو ـ نیویورک) است.

اولین جلسه در روز سه‌شنبه ۱۷ سپتامبر برگزار خواهد شد.
برای ثبت نام لطفاً از این لینک استفاده کنید.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

03 Sep, 16:26


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

فیلم تازه‌ی یورگس لانتیموس از جهاتی می‌تواند نسخه‌ای دیگر از طفلکی‌ها (۲۰۲۳) به حساب آید: ویلم دافو که در آن‌جا دانشمند ـ خالق ـ پدر بود در انواع مهربانی (۲۰۲۴) ارباب ـ پدر ـ‌ رهبر است، اما استون که در آن‌جا کودک ـ زنی بود در جست‌وجوی هویت، در این‌جا زنی است درگیر مرگ و زندگی، و فرزندی که گاهی دارد و گاهی از دست می‌دهد.
مرد اصلی در انواع مهربانی مثل مردهای طفلکی‌ها توانایی انجام وظایفش را ندارد، به‌تدریج مقابل اراده‌ی زن تسلیم می‌شود، رابطه‌ی زن با حیوانات و به‌طور مشخص سگ‌ها هم یادآور فیلم قبلی است.

اما تفاوت در این است که این یکی فیلم سرراستی نیست و به‌سادگی نمی‌شود «پیام» را تویش پیدا کرد تا تحسین یا تقبیحش کرد؛ فیلم پیچیده و چندلایه‌ای است که با یک بار تماشا نمی‌شود بر جزئیاتش مسلط شد.

در یک ویدئوی بلند سعی کردم ساختار روایی فیلم را برای کسانی که تماشایش کرده‌اند تشریح کنم، تعداد زیادی از فریم‌های فیلم جدا شده و توضیحاتی پای هر کدام نوشته‌ام، امیدوارم به کار بیاید.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

03 Sep, 16:24


☑️ سینماکوچیک

این ویدئو درباره‌ی همکاری جان کاساوتیس و جینا رولندز در شکل دادن به سینمای خاص کاساوتیس، این ویدئو درباره‌ی فی داناوی و روایتش از سال‌های پرماجرای بازیگری، این ویدئو درباره‌ی جنبه‌های مختلف شاهکار هیچکاک یعنی بدنام (۱۹۴۶)، و این ویدئوی دیوید بوردول درباره‌ی منشی همه‌کاره‌ی او (هاورد هاکس) بخشی از مجموعه ویدئوهای فوق‌العاده‌ای است که گروهی از سینمادوستان جدی و پی‌گیر، برای‌شان زیرنویس فارسی آماده کرده و منتشرشان کرده‌اند.

اگر روی هر لینک کلیک کنید ویدئو را خواهید دید، و اگر دوست دارید عضو گروه‌شان شوید به این آی‌دی @Cinema_Koochik پیام دهید.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

30 Aug, 21:00


🎬 آقای کاپولا پیشنهاد می‌دهد

وب‌سایت «لِتِرباکسد» خبرنگارهایش را به مراسم افتتاحیه‌ی فیلم‌ها می‌فرستد تا از سینماگران مشهور درخواست کنند فیلم‌های برگزیده‌شان را از تاریخ سینما اعلام کنند؛ البته تأکید روی «محبوب‌ترین فیلم‌های عمر» نیست بلکه قرار است یک جور پیشنهاد تماشا به دیگران باشد.
معمولاً می‌گویند چهار فیلم انتخاب کنند که بشود در کوتاه‌ترین زمان انجامش داد و در فشرده‌ترین حالت هم اعلامش کرد.

دو سه روز پیش یک فهرست ۲۰ تایی از آقای کاپولا گرفته‌اند و در سایت‌شان منتشر کرده‌اند؛ ۲۰ پیشنهاد برای تماشا از دهه‌های مختلف که طبق گفته‌ی استاد، از آن‌ها الهام گرفته و تحت تأثیرشان بوده.
ترکیب جالب و عجیبی است:

🔸 سه فیلم از شاهکارهای سینمای صامت: آخرین خنده (مورنائو ـ ۱۹۲۴)، خیابان بی‌نشاط (پابست ـ ۱۹۲۵) و طلوع (مورنائو ـ ۱۹۲۷)

🔸 سه فیلم از شاهکارهای دوران انتقال به سینمای ناطق: فرشته‌ی آبی (اشترنبرگ ـ ۱۹۳۰)، چای تلخ ژنرال ین (فرانک کاپرا ـ ۱۹۳۲) و قطار سریع‌السیر شانگهای (اشترنبرگ ـ ۱۹۳۲)
[دلبستگی خاص کاپولا به سینمای اکسپرسیونیستی آلمان و بازتابش در فیلم‌های هالیوودی ابتدای دهه‌ی ۱۹۳۰، و هم‌چنین دنیای دل‌انگیز فیلم‌های اشترنبرگ جدی به نظر می‌رسد، خصوصاً که حتی چای تلخ ژنرال ین هم چندان شباهتی به دیگر آثار کاپرا ندارد و انگار اشترنبرگ کارگردانی‌اش کرده!]

🔸 یک نمونه از کمدی‌های اسکروبال دهه‌ی ۱۹۳۰: حقیقت وحشتناک (لیو مکری ـ ۱۹۳۷) که کری گرانت درخشانی دارد

🔸 مکانی در آفتاب (جرج استیونز ـ ۱۹۵۱) که اقتباسی از رمان یک تراژدی آمریکایی است

🔸 داستان توکیو (یاسوجیرو ازو ـ ۱۹۵۳) که قدر و منزلتش عیان است

🔸 کان‌کان فرانسوی (ژان رنوار ـ ۱۹۵۵) که کمدی موزیکال درجه یک آقای رنوار است

🔸 دعوت به رقص (جین کلی ـ ۱۹۵۶) که جالب است به آواز در باران ترجیح داده شده

🔸 چنگ برمه‌ای (کن ایچیکاوا ـ ۱۹۵۶) که از بهترین‌های ایچیکاواست و نامزد اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان هم بوده

🔸 خاکسترها و الماس‌ها (آندری وایدا ـ ۱۹۵۸) که از فیلم‌های مؤثر بر سال‌های جوانی کاپولا بوده

🔸 بدها آسوده می‌خوابند (کوروساوا ـ ۱۹۶۰) که هیچ تصور نمی‌کردم تنها انتخاب میان فیلم‌های کوروساوا باشد

🔸 شکوه علفزار (الیا کازان ـ ۱۹۶۱) که باز حتماً از رمانتیک‌های مؤثر بر سال‌های جوانی بوده

🔸 یک انتخاب از جری لوئیس: هم‌نشین زنان ـ ۱۹۶۱

🔸 امپراتوری خورشید (اسپیلبرگ ـ ۱۹۸۷) که باز هم به‌عنوان تنها انتخاب میان فیلم‌های اسپیلبرگ غیرمنتظره است

🔸 دو فیلم از رفیق شفیق، مارتین اسکورسیزی: سلطان کمدی (۱۹۸۲) و دیروقت (۱۹۸۵)

🔸 و تنها فیلم برگزیده از هزاره‌ی جدید: عشق خل‌وچلی (پل تامس اندرسن ـ ۲۰۰۲) که چه انتخاب فوق‌العاده‌ای است و نشانه‌ی خوش‌سلیقگی

▪️جالب است که هیچ فیلمی از دهه‌ی ۱۹۷۰ یعنی دوران آغاز به کار نسل «هالیوود نو» در این فهرست وجود ندارد.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

28 Aug, 12:46


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۴

اینساید آوت ۲ درگیر همان مخصمه‌ای بوده که هر «فیلم‌ دنباله‌ای» گرفتارش می‌شود: باید ایده‌های قبلی را ادامه داد تا رضایت خاطر تماشاگری که بابت تداوم همان دنیای قبلی بلیت خریده برآورده شود، از طرف دیگر باید چیز تازه‌ای تدارک دید. زیادی فاصله گرفتن از ایده‌های قسمت اول خطرناک است، زیادی وفادار ماندن هم متهم شدن به «تکرار» را در پی دارد.

اینساید آوت ۲ با دو سال جلو رفتن در سن‌وسال رایلی، و قرار دادنش در ابتدای دوران تین‌ایجری سعی کرده مشکل را با ورود پنج احساس تازه به اتاق کنترل ذهن حل کند: حسادت، خجالت‌زدگی، حوصله‌سررفتگی و نارضایتی به سرپرستی اضطراب از راه رسیده‌اند تا احساسات اولیه‌ (و کودکانه) قبلی به سرپرستی «سرخوشی» را پس بزنند، کنترل ذهن رایلی را از آن خود کنند. بنابراین کشمکش و جنگ اصلی میان کودکی و نوجوانی است.

نتیجه به‌اندازه‌ی فیلم اول رضایت‌بخش نیست چون آن‌جا فرصت بیشتری برای آشنایی با پنج احساس اولیه داشتیم، این‌جا تعدادشان دو برابر شده، کاراکترهای فرعی تازه هم داریم و مهلتی برای جا افتادن همه‌شان وجود ندارد، اما باز هم فیلم موفق می‌شود مسیرش را درست پیش برود و به نتیجه برسد.
جزئیات چندثانیه‌ای و ایده‌های کوتاه پراکنده، جذابند (پدیدار شدن‌های زودهنگام حس نوستالژی در هیئت یک پیرزن عالی است و هم‌چنین ایده‌ی ساخته‌شدن کراشمور به‌جای راشمور) و اضافه‌شدن صداهای تازه مثل مایا هاوک (اضطراب)، آیو ادبیری (حسادت) و آدل اکزاکوپولوس (نارضایتی) کیفیت کار را بالا برده.

تماشای فیلم در کنار بچه‌ها البته حکایت دیگری است: فیلم اول را همراه دختر یازده‌ساله‌ام دوباره دیدم (رایلی در فیلم اول یازده‌ساله است)، کیف کرد و اصرار داشت قسمت دوم را زودتر ببیند، چند دقیقه که از تماشای فیلم دوم گذشت دچار «اضطراب» شد، از تغییرات رایلی هیچ دل خوشی نداشت و آن‌قدر دلش می‌خواست شر پنج احساس تازه از اتاق کنترل کنده شود که به نظرم رسید فیلم دارد اذیتش می‌کند.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳ و نیم

پی‌نوشت: نمی‌دانم برای «اینساید آوت» می‌شود معادل فارسی متناسب پیدا کرد یا نه. یکی از کاربردهایش در زبان کودکان، اشاره به لباس پشت و رو شده است. یعنی وقتی لباس را از تن‌شان درمی‌آورند و توی لباس دیده می‌شود، می‌گویند اینساید آوت شده. در فیلم هم با بیرون افتادن ذهن یک کودک سر و کار داریم و بیش از این‌که خود کاراکتر را ببینیم مشغول تماشای توی ذهنش شده‌ایم. یک معادل فارسی که دقیقاً بتواند این را توضیح دهد سراغ ندارم.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

27 Aug, 14:21


🎬 پدرخوانده، میشائیل هانکه و دیگران

چند هفته‌ که فرصت نکردم این‌جا بنویسم و متن تازه‌ای منتشر کنم، پیام‌هایی از مخاطبان کانال دریافت کردم، نگران شده بودند و از سر محبت جویای احوال بودند.
راستش قصه‌ی تکراری این است که هر وقت ترم تازه‌ شروع می‌شود با خودم قرار می‌گذارم آماده‌سازی و برگزاری کلاس‌ها را به‌شکلی برنامه‌ریزی کنم که روی نوشتن در این‌جا و تولید ویدئو برای کانال یوتیوب تأثیر نگذارد، ولی هفته به هفته که پیش می‌روم فشار کار آن‌قدر زیاد می‌شود که دیگر تمرکز و توانی باقی نمی‌ماند. گاهی وقت‌ها کار آماده‌سازی یک جلسه هم که تمام می‌شود چنان تمام تمرکزم روی بحث باقی می‌ماند و هم‌چنان مشغول خواندن درباره‌اش، که توانایی ندارم صرف‌نظر کنم و بروم سمت موضوعی تازه. درست یا غلط، در این چند سال، اغلب ساعات شبانه‌روزم صرف این کلاس‌ها شده و تلاش کرده‌ام کم نگذارم.

در ترم گذشته، بعد از سال‌ها درگیر مباحث سینمای ایران شدم و برگزاری دوره‌ی بازخوانی سینمای ایران از چشم‌انداز دهه‌ی ۶۰ به تجربه‌ی دلچسبی تبدیل شد. رجوعی دوباره، از منظر این دوران؛ مهم‌ترین فراز و فرودهای سینمای ایران از گذشته تا امروز را یک دور مرور کردیم، علاوه بر این‌که تعدادی از تأثیرگذارترین فیلم‌های دهه‌ی ۶۰ را مفصل تحلیل کردیم.

دوره‌ی شیوه‌های روایت هم برگزار شد؛ کتاب کلاسیک دیوید بوردول با عنوان «روایت در فیلم داستانی» را فصل به فصل خواندیم و فیلم‌های متناسب با هر مبحث را از منظر روایت تحلیل کردیم.

این ترم در ۷۲ جلسه‌ی دو تا سه ساعته و با حضور ۱۰۶ نفر از ساکنان کشورهای مختلف دنیا (آمریکا، کانادا، نیوزیلند، استرالیا، فرانسه، آلمان، سوئیس، سوئد، هلند، انگلستان و...) برگزار شد.

ترم پاییز را دو هفته‌ی دیگر شروع می‌کنیم:

🔹سلسله دوره‌‌های «نظریه‌ی فیلم» با برگزاری دوره‌ی سبک در سینما به پایان می‌رسد.

🔹تحلیل دو فیلم پدرخوانده (۱۹۷۲) و پدرخوانده ـ قسمت دوم (۱۹۷۴) در ۶ جلسه ارائه می‌شود.

🔹کارنامه‌ی میشائیل هانکه، سینماگر سرشناس آلمانی ـ اتریشی را در ۶ جلسه مرور می‌کنیم.

◽️اطلاعات بیشتر در صفحه‌ی اول وب‌سایت وقت تماشا قرار داده شده.

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

27 Aug, 14:16


🔘 انتقام به‌شیوه‌ی سامورایی‌، آپدیت ۲۰۲۳

سریال هشت قسمتی سامورایی چشم‌آبی را با تأ‌خیر تماشا کردم؛ فکرهای تازه‌ای در جنبه‌های تکنیکی، کار با رنگ، نور و فیگورها دیده می‌شود ولی در مقایسه با نمونه‌های قبلی (چه در فیلم‌های شمشیرزنی ژاپنی و چه در انیمه‌ها) دست‌مایه‌های همیشگی دوباره تکرار شده: ابهام در هویت پدر و مادر یک کودک و بنابراین در جست‌وجوی پدر و مادر واقعی بودن، چند سال کنار یک راهنما و مرشد زندگی کردن، وردست عجیب و غریب داشتن، تبدیل خصومتی کهنه به رفاقتی ناخواسته و...
تفاوت اصلی قرار است این باشد که یک سامورایی زن دورگه داریم که در جامعه‌ای بیگانه‌ستیز رشد کرده، وادار شده هویت فردی و هویت جنسی‌اش را پنهان کند، و از همین‌جاست که پارامترهای «نت‌فلیکسی» سریال به هم پیوند می‌خورد و افسانه‌های سامورایی‌ها را به‌شدت «به روز» می‌کند: بیگانه‌ستیزی و بیگانه‌هراسی، جامعه‌ی ضدزن که فقط بهره‌کشی از زن‌ها را بلد است، و سرمنشأ پلیدی‌ها که یک مرد سفیدپوست گردن‌کلفت غربی است.

پایان‌بندی سریال معلق باقی می‌ماند و احتمالاً باید منتظر فصل دوم بود.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۲

@hoseinmoazezinia

فيلم دیدن با حسين معززی‌نيا

24 Aug, 02:04


🔘 فیلم‌های ۲۰۲۳

آدمکش اجیرشده (ریچارد لینک‌لیتر) یک جور دکتر جکیل و مسترهاید امروزی است؛ داستان مردی که در نیمی از زندگی‌اش استاد دانشگاه است، روان‌شناسی و فلسفه تدریس می‌کند، در نیمه‌ی دیگر، یک مأمور مخفی پلیس است. اما این لایه‌ی دوم زندگی او فقط به یک شغل متفاوت (پلیس مخفی) ختم نمی‌شود، بلکه قرار است در این پوشش، نقش‌ یک آدمکش اجیرشده را بازی کند. ولی باز هم مسئله همین‌جا ختم نمی‌شود؛ از طرفی خودش این نقش را تنوع می‌بخشد و هر دفعه در یک شکل متفاوت اجرایش می‌کند، از طرف دیگر اوضاع جوری پیش می‌رود که ناچار است با پلیس‌ها هم بازی کند، و در ادامه با یک زن هم به این بازی ادامه دهد.
به این ترتیب با فیلمی سر و کار پیدا می‌کنیم که درباره‌ی «بازی» و بازیگری است و مدام هویت عوض کردن، آن هم از جانب کسی که خودش سر کلاس درباره‌ی همین حرف می‌زند، لایه‌های مختلف روان و سرگردانی میان نهاد، ایگو و سوپرایگو را تشریح می‌کند و شکل‌های مختلف قضاوت درباره‌ی کنش‌های روزمره‌ی انسان‌ها را!

این فیلمی نیست که برود در بالای فهرست بهترین‌های سازنده‌اش قرار بگیرد ولی فیلمی عمیقاً لینک‌لیتری است اگر حواس‌مان به لحن شوخ و حتی خودهجوکننده‌اش باشد.

⭐️ امتیاز از ۵ ستاره: ۳

@hoseinmoazezinia