حوری @hooreechannel Channel on Telegram

حوری

@hooreechannel


زن، خانواده، محیط زیست

حوری (Persian)

در کانال تلگرام حوری، شما با موضوعات مهمی درباره زنان، خانواده، و محیط زیست آشنا خواهید شد. این کانال منحصر به فرد با هدف افزایش آگاهی و اطلاعات درباره مسائل مختلفی است که برای هر خانم یا آقا مهم است. از جمله موضوعاتی که در این کانال پوشش داده می‌شود، پزشکی زنان، روابط خانوادگی، آموزش و پرورش کودکان، مد و زیبایی، آشپزی و تغذیه، محیط زیست و حفاظت از آن می‌باشد. nnبا پیوستن به این کانال، شما به دنیایی از مطالب مفید، نکات عملی و پیشنهادات جذاب دسترسی خواهید داشت که به شما کمک می‌کند تا در زندگی روزمره خود بهترین تصمیم‌ها را بگیرید. آیا می‌خواهید زندگی خود را با هرچه بهتر، سالم‌تر و پربارتر کنید؟ پس حتما این کانال را دنبال کنید و از محتوای ارزشمند آن بهره مند شوید. حوری، جایی برای آگاهی‌بخشی و الهام گرفتن برای تمامی خانم‌ها و آقایان عزیز است.

حوری

17 Nov, 16:31


بحمدالله یک گل نم آب توبه به من پاشیدن، هدایت شدم

مونالیزا

دو هفته است که بی‌حجابی را ترک کرده‌ام. اکنون پاکِ پاکم. از زحمات برادران متخصص کلینیک ترک بی‌حجابی متشکرم!

این مرتیکه داوینچی ، آبرو برای من
نگذاشت. اگر کلینیک  ترک بی‌حجابی و برادران متدین مکتبی، نبودند! من هنوز اسیر این کافر همه جنس باز بودم.

چقدر جوانهای مردم با لبخند (ژل زده ) ژوکوندی من، به گناه افتادند، خدا عالمه! بحمدالله یک گل نم آب توبه به من پاشیدن، هدایت شدم .

التماس دعا
امضا؛
مونالیزا
https://t.me/oshofarsi
@hooreechannel 🌹

حوری

17 Nov, 14:32


🔺️ «کلینیک ترک بی‌حجابی» ۲۵۵ میلیارد تومان بودجهٔ دولتی دریافت کرده است!!

🔹روزنامه اعتماد گزارش داده است که ۲۵۵ میلیارد تومان از بودجه سال جاری دولت به طرح «کلینیک ترک بی‌حجابی» اختصاص یافته است.
🔹این گزارش که روز شنبه ۲۶ آبان منتشر شد، می‌افزاید مهری دارستانی، رئیس فعلی اداره زنان «ستاد امر به معروف و نهی از منکر»، مسئول این طرح است و او گفته که در بودجه سال ۱۴۰۳ رقم ۱۵۵ میلیارد تومان بودجه از ردیف بودجه عمومی‌ و ۱۰۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی به این طرح اختصاص یافته است.
🔹این در حالی است که فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت مسعود پزشکیان، روز ۲۳ آبان‌ماه مدعی شد «دولت از این مسئله اطلاعی ندارد.»


@khabarfouri
@hooreechannel 🌹

حوری

17 Nov, 05:30


همه معمولی هستیم

بيشتر ما آدم‌های معمولی هستيم. يعنی شناخته شده و نابغه و برجسته و بزرگ و سرشناس و... نيستيم. ما آدم‌های معمولی به جايی حساب نمی‌شويم. ديده نمی‌شويم. اهميت خاصی نداريم، جز برای خانواده و نزديكان‌مان. صدای‌مان شنيده نمی‌شود، مگر وقتی كه دست‌كم ده‌ها نفر از ما جايی جمع شويم و سر و صدا كنيم.

اخبار خاصي نداريم. وقتي مريض می‌شويم، يا ازدواج می‌كنيم يا جدا می‌شويم يا از جایی به جای ديگری سفر می‌كنيم، بازتابي در رسانه‌ها نداريم. وقتی هم كه می‌ميريم،  اتفاق خاصی نمی‌افتد.
ما مثل پيچ  و مهره‌ها يا قطعات كم‌اهميت ماشين‌های خيلی بزرگ هستيم، وقتی فرسوده می‌شويم، به راحتی تعويض‌مان می‌كنند. 

در روزگار جديد به ويژه از سوی سياستمداران و آدم‌های مهم، مخصوصا جلوی دوربين رسانه‌ها، خيلی تحويل‌مان می‌گيرند. به قول قديمی‌ها هندوانه زير بغل‌مان می‌گذارند.‌ ‌ای بسا به روی مبارك نياوريم و از اين تعريف و تمجيدهای الكی خوش‌خوشان‌مان هم بشود، اما خودمان می‌فهميم كه اينها همه از جنس پيزر لای پالان كسی گذاشتن است و هدف ديگری پشت آن. در واقع آنها برای اينكه خودشان بزرگ و در چشم و مهم باشند و بمانند و از مزايای اين جايگاه بهره‌مند شوند، بالا بالامان می‌كنند، وگرنه عاشق چشم و ابروی‌مان نيستند. 

در گذشته ما معمولی‌ها در تاريخ هم جایی نداشتيم. تاريخ متعلق به شاهان و سرداران و حاكمان و ملكه‌ها و دانشمندان و اديبان سخنوران و... بود. كسی ما را به حساب نمی‌آورد. نهايتا سياهی لشكر بوديم، جزو قشون و خيل سلطان. از ابتداي عصر جديد و با ظهور رمان، نويسندگان به تدريج و بنا به علل و دلايلی به روايت زندگی ما روی آوردند و زيست روزمره و معمولا بدون ماجراي خاص ما را به رشته تحرير كشيدند.
از دغدغه‌ها و دلهره‌ها و هراس‌ها و اميدها و آرزوها و خوشی‌هایمان نوشتند، به همين خاطر مخاطبانی گسترده پيدا كردند.
ما خودمان را در صفحه‌ها و سطرهاي رمان‌ها باز می‌جستيم. در شخصيت‌هايی كه بسياری آنها را تخيلی می‌خواندند، اما برای ما واقعی‌تر از همه قهرمان‌های به دست نيامدنی تاريخی است. 

اما ما روز به روز و قطعا به‌رغم ميل آدم‌های مهم، قدرتمندتر شده‌ايم.
به لطف پيشرفت‌هايی كه صورت گرفته، به لطف رسانه‌ها، به لطف دموكراسی يا هر چيز ديگري. به هر حال از آن بي‌زباني قبلي خارج شده‌ايم.
گيرم بلد نباشيم مثل آنها روشمند و در چارچوب خودمان را ثبت كنيم، اما به هر حال ما وارد تاريخ شده‌ايم و ديگر منتظر نمی‌مانيم كه درباره ما بنويسند. خودمان بايد دست به كار شويم؛ شده‌ايم.

در شبكه‌های اجتماعی، در هر جا كه دست‌مان برسد. از خودمان می‌گوييم و نشان مي‌دهيم كه آدم‌ها تفاوت چندانی با هم ندارند. حتي آنها كه به ظاهر مهم‌تر و بزرگ‌تر  و والاترند. همه از يك قماشيم.  همه  معمولی هستيم.

محسن آزموده
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Nov, 17:28


خاله می‌خواد بستری بشه!

از دیروز که خانم دارستانی خبر از راه انداختن کلینیک برای ترک بی‌حجابی داده، این ماه‌طلعت امان مرا بریده است. یکریز رنگ می‌زند و می‌پرسد که آدرسش کجاست چون می‌خواد بره در آنجا بستری بشه!
بهش می‌گم خاله! تو که حجاب داری! با عصبانیت می‌گه؛ تو هفت ساله که منو ندیدی، از کجا می‌دونی حجاب دارم؟ می‌گم؛ یعنی حجابت را برداشتی؟ می ‌گه؛ چرا ایقدر سوسراغو می‌کنی؟ لابد ورداشتم دیگه! می‌پرسم؛ پس چرا می‌خوای برای گذاشتنش خودتو تو کلینیک بستری کنی؟ می‌گه؛ کیلنیکشون مجانیه؟ غذا هم می‌دن؟ می‌گم؛ خبر ندارم خاله. می‌گه؛ اگه مجانیه و غذا هم می‌دن خاله به ارواح خاک عمو قسمت می‌دم که نری بنویسی و مسخره کنی و نذاری راش بندازن! خاله! مَ خیلی وقته دلم می‌خواد بیام تهرون ببینم چطور جائیه، ولی وسعم نمی‌کشه! اگر این کیلینیکی که می‌گن مجانی باشه خب منم می‌یام اوجا بستری می‌شم که هم فال باشه هم تماشا!
بعد با نگرانی می پرسه؛ خاله! خبر نداری برای ئی بی‌نمازا و روزه‌خوارا هم می‌خوان کلینیک راه بندازن یا نه؟ اگه خواستن به من خبری بده، چون این کل‌اسمال که خدا سرشاده چن ساله روزه نمی‌گیره، قاسو و فاطومون هم که اصلاً نماز نمی‌خونن! اگه بشه یه کلینیکی هم بزنن برا نمازنخونا و روزه نگیرا، اونوقت چارنفری باهم می‌یایم. بنویس پول اتومبوس و قطار هم یادشون نره. خدا خیرت بده خاله، اگه بتونی جلوجلو منه ثفت‌نام کنی یک فاتح برا عمو می‌خونم. درسته هیچکاره‌ای ولی اینقد که ازت وَر می‌آ!

احمد زیدآبادی
@ahmadzeidabad
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Nov, 14:31


تلخ اما واقعی!

(توجه! مطالبی از این دست گرچه باعث آزردگی خاطر می شود اما متاسفانه واقعیتهای تلخی است که در ایران ما رو به گسترش است و لازم است پدران و مادران از آن آگاه شوند و تا حد توان خود، در از بین بردن زمینه های این گونه آسیبها تلاش کنند.)

این گزارش هشداری درباره ‎خودکشی کودکان است. در ۵ سال گذشته ۱۹۶ کودک «۸ تا ۱۷»ساله اقدام به خودکشی کرده‌اند و ۱۳۳ مورد به مرگ منجر شده. قطعا خودکشی‌های دیگری هم بوده که رسانه‌ای نشده‌اند و در این گزارش هم به چند مورد اشاره شده.

⬅️از ۱۹۶ خودکشی انجام شده در بازه زمانی پنج سال گذشته، ۱۳۰ مورد مربوط به کودکان دختر، ۴۷ مورد مربوط به کودکان پسر و در ۱۹ مورد نیز جنسیت کودکانی که به خودکشی اقدام کرده‌اند ذکر نشده است.

از ۱۹۶ مورد خودکشی رسانه‌ای شده کودکان، سقوط از ارتفاع با ۶مورد بیشتری فراوانی را دارد.پس از آن حلق‌آویز کردن: ۵۰ مورد، قرص و مخدر: ۲۳، شلیک باگلوله: ۷، خودسوزی: ۵، غرق‌شدگی: ۳ و شیوه خودکشی ۴۸ نفر هم اعلام نشده. خودسوزی فقط توسط دختران و شلیک باگلوله فقط توسط پسران انجام شده.

خودکشی کودکان در استان تهران با ۳۸ مورد در صدر لیست است؛ پس از آن در خوزستان: ۳۷ مورد، خراسان رضوی: ۳۴ مورد، کهگیلویه و بویراحمد: ۱۴ مورد، کرمانشاه: ۱۱ مورد، کردستان: ۷ مورد، آذربایجان غربی: ۷ مورد، گیلان: ۷ مورد، ایلام: ۵ مورد، لرستان: ۴ مورد، آذربایجان شرقی: ۴ مورد، مازندران: ۳ مورد، هرمزگان: ۳ مورد، سیستان و بلوچستان: ۳ مورد، اصفهان: ۳ مورد، مرکزی: ۲ مورد، اردبیل: ۲ مورد، فارس: ۲ مورد، قم: یک مورد، کرمان: یک مورد، همدان: یک مورد، یزد: یک مورد، البرز: یک مورد، زنجان: یک مورد و مکان خودکشی کودکان در ۴ مورد هم نامشخص بوده است.

⚠️دلایل خودکشی: اختلافات خانوادگی، ازدواج اجباری، کودک همسری و کودک مادری بیشترین فراوانی را در میان این ۱۹۶ خودکشی رسانه‌ای شده دارد؛ به ویژه در مورد کودکان دختر.

فقر، افسردگی و اختلالات روانی و مسائل درسی و تحصیلی در رده‌های بعدی است. در مواردی هم دلایل خودکشی کودکان ذکر نشده.

گرچه برخی کودکان از مرگ نجات یافتند اما ادامه زندگی آنها علیرغم آسیب روحی با آسیب‌های جدی جسمی هم همراه بوده. مثلا یک دختر ۱۶ ساله در استان مرکزی پس از اقدام به سقوط از ارتفاع زنده مانده اما دست راستش قطع شده است و یک پسر ۱۵ ساله هم در خوزستان بعد از حلق‌آویز کردن به کما رفته.

مریم لطفی

این گزارش را اینجا بخوانید

@Zane_Ruz_Channel
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Nov, 09:32


✍️ با دختران ایران مهربان‌تر باشیم!

🖊 نامه سرگشاده انجمن اسلامی معلمان سبزوار به رئیس جمهوری اسلامی ایران

جناب آقای دکتر پزشکیان، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران

با سلام‌ و تحیت

این‌روزها اخبار ناگواری از وضعیت نوجوانان در مدارس کشور به گوش می‌‌رسد. گویا بعد از خودکشی اندوه‌بار آرزو خاوری این‌بار آیناز کریمی در کازرون هم به زندگی خود خاتمه داده است. خبرهای انتشار یافته حاکی از آن است که سخت‌گیری‌های انجام گرفته در مدارس، نقش مهمی در رقم خوردن این رویدادهای تراژیک داشته است. اگر چه خودکشی پدیده‌ای پیچیده بوده و نمی‌توان آن را صرفا" به عملکرد مدارس فروکاست، ولی واقعیت تاسف‌بار این است که نظام آموزش‌و‌پرورش کنونی از درک تحولات نسلی و تغییرات شتابان اجتماعی در کشور عمیقا" ناتوان است.

اگر‌چه نوجوانان معمولا" از پویایی‌های فراوانی متناسب با سن‌و‌سال خود برخوردارند ولی جنبش اعتراضی ۱۴۰۱ تاثیراتی ژرف بر این روحیات به‌جا گذاشت. فاعلیت نوجوانان در این رویداد به اوج خود رسید و جلوه‌هایی متفاوت از رفتار این نسل در ابعادی وسیع نمایان شد. متاسفانه بر خلاف آن‌چه انتظار می‌رفت، نظام رسمی آموزش‌و‌پرورش نه تنها این تحول بنیادی را به رسمیت نشناخت و خود را با آن همراه نکرد، بلکه کوشید تا هم‌چنان از روش‌های ناکارآمد و نخ‌نما شده سابق در مواجهه با دانش‌آموزان بهره گیرد.

امروزه مدارس بسیاری در کشور هم‌چنان از فقدان حداقل‌هایی مانند مشاورین کارآزموده و با تجربه رنج برده و دانش‌آموزان به دلیل نبود برنامه‌ای برای آموختن مهارت‌های زندگی در قبال دشواری‌های زیستن در جامعه‌ای سرشار از تناقض به حال خود رها شده‌اند. این در حالی است که ترجیع بند سخنان شما در ایام تبلیغات انتخابات عبارت از لزوم توجه بیشتر به دختران و پسران این مرزو بوم بود و این‌که بسیاری از آسیب‌های اجتماعی موجود نتیجه به‌کار‌گیری روش‌های اشتباه تربیتی در مواجهه با این نسل می‌باشد.

اکنون باید پرسید در حالی که رشد فزاینده آسیب‌های اجتماعی ایجاب می‌کند تا معاونت پرورشی وزارت‌خانه به کانونی برای مواجهه حرفه‌ای و کارشناسی با مشکلات نوجوانان در مدارس و جامعه تبدیل شود اصرار بر صرف هزینه‌های گزاف جهت پمپاژ آموزه‌های ایدئولوژیک در مدارس چه توجیهی دارد؟ روشن است که اگر چه روایت‌ها در جهان رسانه‌زده کنونی اهمیت دارند، ولی بی‌اعتنایی نسبت به نارسایی‌های موجود باعث بی‌اعتمادی فزاینده به روایت‌های ارائه شده می‌شود.

در پایان، انجمن اسلامی معلمان سبزوار با درک شرایط خطیر کنونی از جناب‌عالی به عنوان رئیس شورای عالی آموزش‌و‌پرورش می‌خواهد تا با ورود دغدغه‌مندانه در این عرصه، شرایط مناسب‌تری را برای تعلیم و تربیت فرزندان ایران زمین فراهم نمایید.

آبان‌ماه ۱۴۰۳ انجمن اسلامی معلمان سبزوار


@sokhanranihaa
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Nov, 05:30


از سبک زندگی تا کلینیک
(خیانت به مفاهیم و واژه ها)


سال‌ها قبل دوستی که دکترای جامعه شناسی دارد تماس گرفت و گفت: یک همایش به نام «سبک زندگی امام هادی( ع)» قرار است برگزار شود. می خواهم مقاله بدهم شما هم یک مقاله بنویس.

گفتم سبک زندگی امامان تورو سننه!
با تعجب گفت یعنی چه؟
گفتم ما رشته تحصیلی‌مان جامعه شناسی است، منظور ایشان از «سبک زندگی» همان «سیره پیامبران و امامان» است که ادبیات غنی در متون مذهبی دارد و به معنای مدرن، لایف استایل نیست. کسانی باید مقاله بدهند و سخن بگویند که در دانش دینی و سیره‌ی امامان تخصص داشته باشند.

گفت من می خواهم با استفاده از نظریه بوردیو و دیگران سبک زندگی امامان را تحلیل کنم.
گفتم دست بردار از این خلط مبحث و از دو ساحت متفاوت. اینها خیانت به دانش دینی و خیانت به علم است. دیدگاه بوردیو و دیگران از سبک زندگی زیستن در جهان مدرن سکولار و انسان فردیت یافته‌ی عصر مدرنیته است نه دنیای ماقبل مدرن.
وقتی متفکران عصر مدرن از سبک زندگی می‌گویند ازمواردی مثل نوع لباس، مدل ماشین، مدل کیف، نوع کفش، نوع آرایش مو، رفتار جلب کننده و سلبریتی ساز و... حرف می‌زنند.

آنها از دوران مدرن و عصر امانیسم و فردگرایی سخن می‌گویند و به زیستن در دوران ما قبل مدرن که تبعیت از جمع و گفتار بزرگان دینی در اولویت است ربطی ندارد. چرا اصرار داریم به خاطر پول و ترفیع و ارتقا و هر چیز دیگری، مفهوم قوی و پردامنه سیره، که یک رفتار، روش و سنت برای زیست مومنانه است را با اصطلاحات علمی به شکل ناقص قاطی کنیم و به خورد مردم بدهیم و هر دو را از محتوا بیاندازیم. این خیانت به واژه ها و مفاهیم  است.
همچنین گفتم حداکثر می‌توانی واژه را قرض کنی و بگویی من لایف استایل را همان سیره می‌دانم تازه این هم اشکال دارد، اما خواهشا دیگر سراغ بوردیو و وبر و دورکیم و زیمل و...نرو و سخنان ایشان را وارد این حوزه دینی نکن و هر دو ساحت دانش را به مسلخ مضحکه نبر.

در طول دوران پس از انقلاب که ارتباط دانشگاهی ما با جهان علم به حداقل رسیده از این اشتباهات مهلک فراوان داشته‌ایم. مثلا می گفتند بنیانگذار جامعه شناسی ابن خلدون است! در حالی که ما بعدا یاد گرفتیم رشته جامعه شناسی محصول جامعه مدرن است و صاحب و بنیانگذاری به نام آگوست کنت دارد.
یا اخیرا کتابی دیدم با عنوان «جامعه شناسی در آثار سعدی» نویسنده که یک خانم است و احتمالا از دانش جامعه شناسی چیزی نمی داند می‌نویسد «مولف بر آن است شیخ اجل را جامعه شناسی زبر دست و آگاه معرفی نماید»! این در حالی است که هیچگاه در غرب، شکسپیر و ارسطو و هابز و حتی استاد کنت، سن سیمون را جامعه شناس معرفی نمی‌کنند. ولی ما همینطور بی هیچ قیدی از واژگان سوء برداشت و سوء استفاده می‌کنیم.
 
اخیرا هم خانمی گفته است که برای باحجاب کردن زن‌های ایرانی «کلنیک ترک بی‌حجابی!» تاسیس شده است. این هم از آن دسته «خیانت‌ها به مفاهیم و واژه‌ها»ست.
کلینیک در تعریف عرف همه جوامع یک مرکز پزشکی و درمانی است ولی حجاب یک امر اعتقادی است. با ترکیب این دو به هر دو ساحت خیانت می‌کنیم.

در روزها و ماههای نخست انقلاب که هنوز این خانم احتمالا به دنیا نیامده بود و ما امیدوار به آینده شکوهمند این دیار به مدد انقلاب اسلامی بودیم، قرار نبود حجاب اجباری شود و افراد بی‌حجاب به زعم ایشان، بیمار تلقی شوند و برایشان کلینیک! در نظر گرفته شود.

در تعریف کلینیک امده:«یک خدمات پزشکی سازمان یافته است که خدمات سرپایی تشخیصی، درمانی یا پیشگیرانه را ارائه می دهد.... مراقبت های پزشکی ارائه شده توسط یک کلینیک ممکن است با یک بیمارستان مرتبط باشد یا نباشد»
حتی در کلینیک‌های درمان اعتیاد هم محوریت با علم پزشکی و درمان است.

حال این خانم و همفکرانش چگونه یک امر اعتقادی را با یک اصطلاح مدرن ترکیب می‌کنند؟ نشانگر ناآگاهی‌شان از مفاهیم و واژه‌هاست.‌
ممکن است گفته شود این خانم و همفکرانش به زعم خود بی‌حجابی مورد نظرش را «بیماری» می داند و دوست دارد مثل همان «لایف استایل» تعریف خود را از کلینیک داشته باشد. اما نکته اینجاست که شما نمی‌توانید هیچ بیماری را بدون اجازه خود و یا خانواده‌اش به کلینیک برده و یا بستری کنید.

وقتی یک کلینیک در یک محله ایجاد می شود مردم محله خوشحالند که به پزشک و درمان دسترسی دارند. اما غصب این واژه از دانش پزشکی و بردن اجباری دختران مردم - همچون مهسا امینی- به کلینیک حجاب ایجاد تنفر از دین کرده و به سخره گرفتن اصطلاحات علمی است.
و...
مثال‌های فراوانی از این نوع خیانت‌ها به واژه‌ها و مفاهیم علمی می‌توان زد که در چند دهه اخیر باب شده است.

خلاصه آنکه مردم ما در این سرزمین در دریایی از تناقض و تضادهای دیوانه کننده‌ی بی پایان غوطه‌ورند و هیچ امیدی هم به افق و ساحل آرامش دیده نمی شود.

سعید معدنی
@hooreechannel 🌹

حوری

15 Nov, 17:52


بی سوادی دوگونه است

بی سوادی سیاه:
شکلی از بی سوادی است که در نخستین نگاه، دیده می شود
اینکه چه کسی نمی‌تواند اسم خود را روی برگه‌ی کاغذ بنویسد یا تابلوی یک خیابان را بخواند
ارزان‌ترین نوع بی سوادی است، که می‌توان با آن مبارزه کرد

اما موضوع هراسناک بی سوادی سفید است :
کسانی که در ظاهر توانایی خواندن و نوشتن دارند
هر روز در فضای حقیقی و مجازی، می‌نویسند و حرف می‌زنند
کسانی که انبوهی از مدارک آموزشی و درجات و گواهینامه‌ها را در کیف خود جابجا می کنند اما، هنوز در ساده‌ترین تعامل ها و ارتباط‌ ها و خوانش و نگارش کلمات دچار چالش‌های جدی هستند و چنته‌شان از موهومات و شبه علم پر است
این شکل از بی سوادی "بی سوادی سفید" است
چرا که در نگاه اول، دیده نمی‌شود
این بی سوادی به سادگی قابل سنجش نیست و در آمارها ثبت نمی‌شود
این نوع بی سوادی ، وقتی با انواع مدارک رنگارنگ دانشگاهی ، تایید و تقویت شود، ندانستن مرکب را باعث می‌شود و خطرناک‌تر است.
حالا فرد به ابزارهایی جدید برای تقویت بی سوادی خود و دفاع از باورهای نادرست خود مجهز گشته است
و متاسفانه درد امروز جامعه ما از نوع بیسوادی سفید است.

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

15 Nov, 14:30


♦️ علم الهدی رفع فیلترینگ را تلویحا معادل «ارتجاع» توصیف کرد:

🔹 وقتی فضای مجازی آزاد شود و زمینه گسترش فساد در دسترس جوان قرار گیرد، ارتجاع از این مسائل شروع می‌شود و به نقطه‌ای می‌رسد که جامعه ما به جامعه قبل از انقلاب بازگردد.

👈آقای علم الهدی! نگرانی عده ای از فضای باز مجازی بیش از آنکه به خاطر جوانان باشد، که هم اکنون نیز با وجود فیلترینگ همه از آن استفاده می کنند، به خاطر افشای پشت پرده زندگی کسانی است که سالهاست در سایه امن جمهوری اسلامی به چپاول اموال مردم مشغولند و‌ اتفاقا همین فیلترینگ نیز یکی از سفره های پررونقی است که عده ای نمی خواهند آن را از دست بدهند!

راستی آقای امام جمعه! نگران بازگشت مردم به قبل از انقلاب هستید!؟ شاید خبر ندارید بسیاری از آنان که در انقلاب ۵۷ شرکت داشتند آرزوی بازگشت به آن دوران را دارند که مال و جان و ایمانشان از حالا ایمن تر بود! و‌ بسیاری از جوانان سرخورده امروز نیز در رویای ارتجاع مورد نظر شما به سر می برند!
@hooreechannel 🌹

حوری

15 Nov, 08:30


.
  برای دختر دریا

خیلی وقت‌ها می‌نویسم، دستکم روزی یک مطلب و گاهی چند مطلب، اما فقط برخی از آنها را منتشر می کنم. مثلا در جنبش مهسا چهل‌و‌یک یادداشت نوشتم اما فقط هشت تای آنها را منتشر کردم. معمولا نوشته‌ای را منتشر می‌کنم که دستکم یکی از این سه شرط را داشته باشد:

- حرف تازه‌ای داشته باشم؛ یعنی حرفهایی که می‌خواهم بزنم را پیشتر دیگران نزده‌ باشند.
- برای آنچه می‌نویسم احتمال اثرگذاری وجود داشته باشد، حتی اندک.
- انتشارش برایم آرامش درونی و حسی از انجام وظیفه را به همراه داشته باشد.

برای دختر دریا (آهو دریایی، دختر علوم-تحقیقات) هم همان‌ روزها چند بار نشستم و نوشتم اما هر چه نگاه کردم دیدم نوشته‌های دیگران خیلی بهتر از نوشته من است، حرف جدیدی نداشتم و در آن زمان هم احتمال اثرگذاری نمی‌دیدم.

در میان نوشته‌هایی که من دیدم، یکی از فرسته‌های تلگرامی خیلی به دلم نشست. این نوشته از نگاهی انسانی و اجتماعی به مساله پرداخته است. نگاهی که از یک بی‌مهارتی عمیق انسانی و اجتماعی در جامعه ایران پرده برمی‌دارد. آن را در پیوند زیر بخوانید و برای دیگران نیز بفرستید:

https://t.me/khapuorah/189

ای کاش اجازه دهند یک منبع قابل اعتماد و بی‌طرف، گزارشی از آخرین وضعیت «دختر دریا» به جامعه بدهد. این وضعیت «ناتمامی» که در همه کارها در ایران وجود دارد، هم نشانه توسعه‌نیافتگی است و هم خیلی به اعتبار و سرمایه‌اجتماعی نهادهای رسمی آسیب می‌زند. مثلا هنوز پس از ده سال هیچ نهاد رسمی گزارشی درباره نتیجه پرونده اسیدپاشی به چهره زنان اصفهان نداده است. یا هنوز هیچ گزارشی از تحقیقات رسمی درباره مسمومیت‌های زنجیره‌ای در مدارس دخترانه ایران منتشر نشده است. این «بازبودگی» و «ناتمامی» ظاهراً در کوتاه مدت نهادهای مسئول را از فشار اجتماعی و پاسخگویی رها می‌کند اما در بلندمدت اعتبار آنها را نابود می‌کند.

آن چیزی که الان مایه نگرانی است این است که بناگاه ببینیم دختر دریا را آورده‌اند پشت تلویزیون که ابراز ندامت کند. اگر متوجه باشند، این کار فقط بدبینی جامعه را افزایش می‌دهد. هیچ وجدان بی‌طرفی اعترافات تلویزیونی را از روی اختیار و صداقت نمی‌داند. نخستین چیزی که مقامات نیروی انتظامی و قوه قضائیه باید متوجهش باشند این است که از نظر اکثریت جامعه او «مجرم» نیست.

اگر راست است که رفتار او در واکنش به فشارها و تذکرات درباره پوشش او بوده است، باید انگشت اتهام به‌سوی شیوه‌ها و سیاست‌های رسمی درباره حجاب اجباری گرفته شود.

اگر راست است که به علت دیگری مثل دوری از فرزندان تحت تنش روانی بوده است، باز رفتار او ناشی از شرایط نامساعد محیطی و روحی بوده است و باید با او همدلی کرد و او را یاری کرد تا از این شرایط خارج شود.

پس او را آزاد بگذارید تا هر جور دوست دارد با جامعه صحبت کند. حتی اگر بیاید و آزادانه بگوید به عنوان اعتراض سیاسی چنین کرده است بهتر از آن است که او را به سیما بیاورید یا روایت‌هایی که جامعه باور نمی کند (حتی اگر درست باشد) درباره‌اش منتشر کنید.

اگر آن روز که (دی ۱۳۹۶) نخستین دختر خیابان انقلاب، به اعتراض روسری خود را بر چوب کرد و کنار خیابان ایستاد، او را شنیده بودید و با حرمت با او برخورد کرده بودید و با مهر با او به گفتگو نشسته بودید آن روزهای پر تنش پس از آن تا جنبش مهسا را تجربه نمی‌کردید.

اکنون نیز اگر پیام دختر دریا را نشنوید و به جای دعوت از او برای بیان چرایی این اعتراض و شنیدن دردهایی که به این طریق فریاد کرده است، او را به حراست و دادگاه و زندان بکشانید، روزی را رقم خواهید زد که دختران دیگر نیز  شیوه اعتراض او را به عنوان رسم مبارزه انتخاب کنند.

پس مهم‌ترین و عاجل‌ترین کار این است که او هر جا هست اجازه داشته باشد با شهروندانی که نگرانش هستند آزادانه سخن بگوید. این کار بیشترین کمک را به بازسازی اعتماد جامعه به نهادهای رسمی خواهد کرد.

حتی اجازه بدهید تا در میزگردی با حضور استادان و دانشجویان در همان دانشگاه، حرفهایش را بزند و شما فقط بشنوید؛ حتی جواب هم ندهید؛ که معمولا جوابهایتان بی مهارتِ همدلی است و رسوایی را بیشتر می‌کند.

«به زخم های ایران سلام کنید» شاید عفونت‌ها التیام یابد.

محسن رنانی  ۲۴ آبان ۱۴۰۳
@hooreechannel 🌹

حوری

15 Nov, 05:30


♻️همه برای من ، من برای همه ؛

سالها برای کتابخوانی تلاشی ناچیز کردم.  کتاب معرفی کردم. کتاب هدیه دادم  سفرهای سایکلی برای ترویج کتابخوانی رفته ام با نوجوانان و جوانان در خیابان و کتابخانه دیدار داشته ام .
دو سه گروه مجازی کتابخوان تشکیل داده ام  از نقطه نظرات هموندان بهره بردم ...

از سفارش های همیشگی ام این بود که :« هر کتابی ارزش یکبار خواندن دارد »
اما دست آخر به این نتیجه رسیدم که خیر ، هر کتابی ارزش وقت گذاشتن ندارد .
🔸کتابی که به آدمی خط بدهد . 
کتابی که به بینش آدمی عمق ندهد.
کتابی که همه به دنبالش هستند .
کتابی که ایدیولوژی محور است .
کتابی که تهی از دوست داشتن ، عشق ورزی و محبت است .
کتابی که یک نسل را نابود می کند  بایست بر حذر بود .
پیش از انقلاب آمار بی سواد های کشور بسیار بالا بود و آنها هم که سواد داشتند الحق و الانصاف کتاب خوان بودند .
کتاب خوانهایی که فقط می خواندند و درصدد تحکیم عقاید کسب شده و بسط آن در جامعه بودند .
کتابخوان هایی که فقط می خواندند ... برخی کتابها را پنهان از دید ماموران ، دست به دست می کردند .
این کتاب نبود که در بین مردم و‌ جوانان می چرخید این یک عقیده بود یک عقیده سوار بر اسب شریف کتاب ؛
تا جایی که انقلاب اسلامی مارکسیستی رقم خورد .

بنابراین خواهش می کنم کتاب بخوانیم اما کتاب درست بخوانیم.
  کتاب درست را از نویسنده ای آزاده بدون تمایلات حزبی و سیاسی بخوانیم .
کتابهای اجتماعی ، حقوقی ، تاریخی روانشناسی ، رمان ،ادبی و...بخوانیم  و پیش از خوانش از اهلش مشورت بگیریم  و طرف مشورت را پیران این عرصه قرار دهیم .

هوشیار باشیم در دام کتابهایی که ویژگی های خودبینی ، تعصب ، و ایدیولوژی خاصی را ترویج می کند گرفتار نیاییم.
این روزها کتابها و مقالات روانشناسی بسیار رایج شده است .
🔸ویژگی های بسیاری از این کتابها بر محور فردیت قرار دارد سفارش به خود دوست داشتن ، ترک افراد غیر همسو ، گزینش تنهایی ، چگونه ثروتمند شویم  که در لابلای آنها نوع دوستی ، گذشت و مهربانی به باد فراموشی سپرده شده است به مراتب دیده می شود .

مراقبت کنیم در دام کتب فرد محور گرفتار نشویم که همان مصیبت‌های پیشین به شکلی دیگر بروز می کند . ترویج فردیت به بار آمدن جامعه ای افسرده و در نتیجه فروپاشی گروه های اجتماعی است .
ویژگی بارز این کتاب ها تاکید بر خود و‌ خودیت است « همه برای من  و من برای هیچکس »

📚کتاب بخوانیم اما هر کتابی نه ؛
روزی نیم ساعت کتاب بخوانیم حتی به اندازه یک فصل ؛
یک فصل مفید  بهتر از یک کتاب نیمه تمام است .
خواندن کتاب را از مشاهیر بنام آغاز کنیم. از گلستان ، بوستان ، پنج گنج ، شاهنامه  تاریخ بیهقی  سیاست نامه. قابوس نامه   تذکره الاولیا ، مناجات‌نامه و... و جنگ و صلح ، جنایات و مکافات  بینوایان ، بهشت گمشده و... تا پس از فراغت از خواندن حتی بخشی کوتاه ، حال خوش آدمیت دست دهد . و حس نوع دوستی ، وطن دوستی ، دیگر دوستی و محبت و مهربانی از درونت شعله بکشد بدون آنکه در جرگه جریان فاشیستی ، نژادپرستانه و قوم برتر قرار بگیرید .
کتاب خوب را خوب و درست بخوانیم.

ح_درویشی
https://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

14 Nov, 16:31


👈ﺑﺎ این ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺳﻤﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﻨﯿﻢ :


۱ – ﺑﺎﻭﺭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ.

۲ – ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ می توﺍﻧﯿﻢ
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ.

۴ – ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﮔﺮ ﺟﺎﯼ
ﻓﻼﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ.

۵ – ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺑﺎﻭﺭ
ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻄﺎﺑﻖ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ.

۶ – ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ
ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﺎﺩﯼ ﺣﺘﻤﺎ
ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﺮﺩ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯾﻢ.

۷ – ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯿﻢ
ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﻢ ﻭ ﺣﻖ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ.

۸ – ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻓﮑﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.

۹ – ﺑﺎﻭﺭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ی ﻣﺎ
ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺭﻗﻢ ﻣﯿﺰند

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

14 Nov, 14:30


اطراف دفتر ستادامربه‌معروف [واقع در احتشامیه، گرانترین محله تهران که حداقل هزار میلیارد تومان ارزش دارد] بی حجاب زیاد است.

دفتر ستاد را به خلازیر منتقل کنید، هم بی‌حجاب نمیبینید، هم با آن هزار میلیارد فروش دفتر میتوانید کلینیک فقر زدایی احداث کنید!

حسین صارمی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

14 Nov, 09:31


یک خبر و سه نظر!

◀️چند روز پیش تیتری با عنوان افتتاح کلینیک ترک بی حجابی در تهران خبرساز شد؛

مهری طالبی دارستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران گفت:

▫️بر اساس مراجعات مکرر صورت پذیرفته از سوی خانواده‌ها و بانوان و دختران تهرانی مبنی بر وجود فشارهای محیطی و سایر عوامل که منجر به اجبار انتخاب پوشش خارج از حدود حجاب شرعی شده تصمیم بر آن شد که اولین کلینیک تخصصی مشاوره و حمایت از بازگشت به حجاب با عنوان «کلینیک ترک بی‌حجابی» در تهران راه‌اندازی شود.

▫️هدف ارائه خدمات روان‌شناختی، مشاوره‌ای و مددکاری به افرادی که تمایل به رعایت حجاب دارند و ممکن است به دلیل فشارهای اجتماعی یا تأثیرات محیطی در این زمینه دچار چالش شده باشند، طراحی و به مرحله اجرا رسیده است./خبرگزاری حوزه

◀️روز بعد معاون زنان در دولت گفت:

تشکیل کلینیک حجاب هیچ ارتباطی با دولت ندارد

زهرا بهروزآذر معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در حاشیه جلسه امروز هیئت دولت درباره تشکیل کلینیک حجاب:

این موضوع هیچ ارتباطی به دولت ندارد و شکل‌گیری آن در دولت تصویب نشده است

موضوع حجاب یک موضوع تربیتی است و باید در درون خانواده‌ها شروع شود ما حتماً در برنامه خود داریم که خانواده‌ها فرزندان خود را متقاعد کنند حجاب را انتخاب کنند

نباید با این موضوع را شبیه موضوعات دیگر برخورد کنیم که موجب وهن اسلام و هم وهن موضوع امر به معروف و نهی از منکر است

این موضوع به نظر ما باید در سطح کلان ذیل شورای فرهنگ عمومی کشور بررسی شود.

دولت نه در این موضوع دخالت داشته و نه نقشی ایفا کرده است.

◀️و امروز ستاد امر به معروف و‌نهی از منکر اعلام کرد:

راه‌اندازی محافل ترک بی حجابی با درخواست دولت بوده

حضور در محافل «ترک بی‌حجابی» حکم جایگزین جریمه است

با دستور قضات زنان بی حجاب به "محفل ترک بی حجابی" معرفی می شوند.

حضور بی‌حجاب‌ها در محافل ستاد امر به معروف به‌جای پرداخت جریمه


کلینک ترک بی حجابی موجب نگرانی ها شده نام درست محافل ترک بی حجابی است

میرشمسی، معاون امور اجتماعی و فرهنگی ستاد امر به معروف و نهی از منکر با بیان این که بهتر است از عنوان «محفل» به جای «کلینیک» برای «مراکز ترک بی‌حجابی» استفاده شود، گفت:

یک دسته از خانم‌هایی که به این محافل مراجعه می‌کنند، کسانی هستند که دست به عمل غیرقانونی کشف حجاب زده‌اند و قضات محترم قوه قضاییه، حضور در این محافل را به عنوان حکم جایگزین جریمه برای آن‌ها در نظر گرفته‌اند. ستاد امر به معروف به افراد بی‌حجاب نه نگاه بیمارگونه دارد و نه نگاه امنیتی دارد، بلکه تماما به فکر این است به‌جای این که موضوع بی‌حجابی یک مساله امنیتی باشد، یک موضوع فرهنگی و تربیتی محسوب شود./دیده بان ایران

◀️آقایان مسئول، خودتان قضاوت کنید!

بالاخره حجاب مساله ای فرهنگی است؟ امنیتی است؟ قضایی است؟ بی حجاب تربیت نشده؟ مجرم است؟ مشکل روانی دارد؟ یا.... اول تکلیفتان را با خودتان معلوم کنید سپس حرف بزنید!
البته مردم راه خودشان را می روند و مسیرشان را باز می کنند! آنها منتظر قانون و طرح و لایحه شما نمی مانند. شما فکری به حال خودتان بکنید!

@hooreechannel 🌹

حوری

14 Nov, 05:30


پیشنهاد راه اندازی  چند کلینیک بسیار ضروری و مهم

حالا که مقرر شد کلینیک ترکِ بی حجابی راه اندازی شود در همین راستا پیشنهاد می شود چند کلینیک زیر که از قضا بسیار کلیدی و ضروری نیز هستند راه اندازی شود.

یادآور می شود که با راه اندازی این کلینیک ها هم خداوند از شما راضی و خشنود خواهد شد و هم خلق خداوند یعنی مردمانی که از طریق راه اندازی این کلینیک ها مشکلات و گرفتاری های شان تاحدودی حل می شود و نتیجه اَش با اجازه شما می شود توسعه و آبادانی هر چه بهتر و بیش تر کشور. البته موارد  فراوان است که اگر به تمام آن ها پرداخته شود لیست بلند بالایی خواهد شد لذا  فقط به تعدادی از مهم ترین آن ها اشاره می شود.

1.کلینیکِ رفعِ بی کاری؛  این دوستان  اگر نمی دانند بدانند که درصد زیادی از جوانان کشور که از قضا دانش آموختگان رشته های مختلف از دانشگاه های کشور هستند دچار بلیه ای بزرگ به نام بی کاری اَند و به هر دری می زنند نمی توانند شغلی مناسب برای خودشان فراهم کنند به گونه ای که کسر قابل توجهی از آنان به مشاغل کاذب مانند دستفروشی، اسنپ، مسافرکشی، کولبری، دادزنی، و مواردی مشابه روی آورده اند.

2.کلینیکِ رفعِ بی خانمانی (رفع مشکل مسکن)؛ باز هم اگر این دوستان خبر ندارند خوب است باخبر شوند که کسر قابل توجهی از شهروندان به دلایل گوناگون از خانه و کاشانۀ مناسبی برای زندگی برخوردار نبوده و دچار بی خانمانی اَند. یا مستأجر در خانه های کوچک یا سرگردان درون شهرهای بزرگ و خیابان خواب و ماشین خواب و چادر خواب و کانکس خواب. قصّۀ دردناک مسکن در این کشور گوش فلک را هم پُر کرده است اما چگونه است که این دوستان از این مشکل بی خبرند خود موضوعی قابل تأمّل و صد البته تعجب است!!!

3.کلینیکِ رفعِ بی پولی و بی درآمدی (رفع فقر و محرومیت)؛ به اطلاع این بزرگواران می رساند که در اثر شرایط ناگوار و دردناک اقتصادی هر روز بر تعداد فقرا و محرومین جامعه افزوده می شود تا جایی که حالا طبقۀ متوسط جامعه به جمع طبقۀ پایین و در واقع طبقۀ محروم و فقیر نیز اضافه شده است. در برخی مناطق محروم که فقر و محرومیت خانوارها بیداد می کند به گونه ای که از شدت فقر در بدترین وضعیت ممکن روزگاران خود را سپری می کنند!!!

4.کلینیکِ رفعِ بی دارویی؛ به سمع و نظر این دوستان می رسد که هم اکنون بسیاری از بیمارانی  که دچار بیماری های مزمن و حادّی چون سرطان هستند به شدت از فقدان دسترسی به داروهای مطلوب و مفید محروم هستند به گونه ای که نسخه به دست از این  داروخانه به آن داروخانه می روند تا شاید دارویی بیابند که مرهمی بر زخم های جانکاه شان باشد!!

5.کلینیکِ رفعِ بی عدالتی؛ بسیار دور از انتظار است که این دوستان خبر نداشته باشند که بی عدالتی در این کشور در زمینه های گوناگون بیداد می کند و از این منظر نوعی شکاف طبقاتی بروز نموده است که ثروتمندان هر روز   ثروتمند تر و فقیران هر روز فقیرتر می شوند. عده ای  اندک به بسیاری از قرصت ها، خدمات و امکانات رنگارنگ به هر نحو ممکن دسترسی آسان دارند و در مقابل  بسیاری از شهروندان  از بسیاری از فرصت ها، خدمات و امکانات موجود محروم اَند!!!

6.کلینیکِ رفعِ  بی حمایتی؛ خوب است این دوستان بدانند که گروه های آسیب  پذیر  مختلف جامعه از کارگران گرفته تا بازنشسنگان و سالمندان و زنان سرپرست خانوار و معلمان و روستاییان و معلولین از حمایت های  ضروری و مفید برای برخورداری از یک زندگی معمولی محروم اَند به گونه ای که در اثر چنین وضعیتی دچار مشکلات و مسائل گوناگونی شده اند و به تنهایی و بدون حمایت های لازم امکان رفع مشکلات خود را ندارند!!

محمدباقر تاج الدین
@hooreechannel 🌹

حوری

13 Nov, 14:30


بخشی از نگاه رایج به «زن» آن‌هم زنی از خانواده سلطنتی ( همسر شاه) در دوره قاجار

‏«هر چه میخواهم وصف نمایم زیارت گنبد مطهر را عقلم نمیرسد که چه بنویسم. عاقلان کتاب‌ها نوشته‌اند. من بیعقل ضعیفه ناقص عقل چه عرض کنم که شایسته این بزرگوار باشد. زنان چه عقل دارند که من باشم. عدم عقل من همین‌جا شهادت می دهد که امروز صبح از ترس باران مثل باران گریه میکردم و وقت نوشتن این مختصر هم اسم روز شنبه را فراموش کردم و شنبه را ننوشتم و خط نکشیدم و در تحت جمعه نوشتم اینجا معلوم میشود که من بیچاره از عدم عقل این نوع نوشتم ولی ترس باران بود که عید طایفه را فراموش نمودم. معلوم است باقی زنهای دیگر را هم بدنام کردم چه کنم؟ آخر چقدر عذر بدتر از گناه بیاورم حالا ننوشتم شنبه عرض میکنم».

‏ سکینه سلطان وقارالدوله اصفهانی کوچک
‏همسر ناصرالدین‌شاه قاجار

👈این همه ضعف و خودکم بینی از کجا ناشی میشود که زنی در کاخ شاهی چون ناصرالدین شاه صاحبقران این چنین خود را ناچیز بداند که حتی در خلوت نیز قادر به بیان احساسش بر روی کاغذ نباشد؟! به جز تلقین مدام ضعف و ناچیزی از سمت مردانی که خود را قیم زنان میدانستند و صاحب اختیارشان!

@hooreechannel 🌹

حوری

13 Nov, 05:35


توسعه این شکلی است!!

۱۵۰ سال پیش در آمریکا اتفاق بامزه ای افتاد. یک زن در آمریکا، به جرم «کاندیداتوری برای ریاست جمهوری» زندانی شد! «ویکتوریا وودهال» به‌عنوان اولین زن در تاریخ آمریکا رسما کاندیدای ریاست جمهوری شد.  او زمانی چنین تصمیمی گرفت که حتی زنان حق رای نداشتند.

خانم «وودهال» استدلال جالبی داشت. طبق قانون (که البته آن هم باید تغییر کند) ما، زنان، حق رای دادن نداریم اما کجای قانون نوشته زنان حق کاندیدا شدن ندارند. سه روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، «ویکتوریا وودهال» بازداشت شد. جرم او مسخره بود: اعلان مکرر کاندیداتوری ریاست جمهوری و پافشاری بر جذب کردن رای شهروندان از تریبون روزنامه‌ای که تحت مالکیت وی بود.

او پس از آزادی از زندان، همچنان به سخنرانی‌ها و فعالیت‌های اجتماعی خود برای دستیابی زنان امریکایی به حقوق سیاسی و اجتماعی برابر با مردان، ادامه داد. سرانجام «وودهال» توانست در آخرین سال‌های عمر خود، «اعطای حق رای به زنان» را ببیند.

تجویز راهبردی

نکته اول اینکه آدم های منطقی که وضعیت موجود را می پذیرند، رشد و پیشرفت مدیون آدم های غیرمنطقی است که می زنند زیر میز! 
نکته دوم اینکه لازم نیست من و شما رییس جمهور شویم، فقط کافیست در هر حوزه ای که هستیم، خط شکن باشیم:

اولین دختری که تصمیم گرفت پنهانی درس بخواند راهی را باز کرد برای فعال شدن تمام زنان و دختران.

اولین کاسبی که تصمیم گرفت اعتماد کند و کالای فروخته شده را پس بگیرد

اولین تولیدکننده ای که تصمیم گرفت از مواد اولیه با کیفیت در محصولاتش استفاده کند.

اولین کسی که تصمیم گرفت از بیت کوین برای خرید و فروش استفاده کند و آن را جایگزین پول واقعی کند

اولین پزشکی که تصمیم گرفت مانند همه کارمندان و معلمان مالیات پرداخت کند و بقیه پزشکان را هم به مالیات دادن ترغیب کند.

اولین کارمندی که به احترام مراجعه کننده (و نه هیچ دلیل دیگری) از وقت ناهارش بگذرد.

اولین سیاست مداری که مثل بچه آدم تصمیم گرفت غرور را کنار بگذارد و از مردم معذرت خواهی کند.

اولین مدیری که تصمیم خواهد گرفت نامه ای بنویسد به تمام زیرمجموعه هایش و ابلاغ رسمی کند که هیچ کدام از فرزندان، اطرافیان، هم محلی ها و اقوامش حق ندارند خارج از عرف اداری درخواستی کنند.

اولین کارخانه داری که تصمیم گرفت به جای گواهی عدم سوء پیشینه، گواهی سوء پیشینه بگیرد و کسانی که زندان رفته اند را استخدام کند.

این ها همه شان کاندیداهای ریاست جمهوری هستند. این ها قهرمان های توسعه یافتگی هستند. داستان این «زن قهرمان» نشان می دهد که هر کدام از ما فارغ از سن و سال، فارغ از جنسیت و زبان می توانیم یک کنشگر توسعه باشیم. کافیست از خانه و محله، سازمان و مدرسه خود شروع کنیم یک بهبود و یک تغییر را هدف گیری و پی گیری کنیم.
خداوند همه مدیران، پزشکان، و سیاست مداران و زنان و مردان خط شکن را یاری خواهد کرد.

مجتبی لشکربلوکی
@hooreechannel 🌹

حوری

12 Nov, 16:31


🔴 افتتاح کلینیک ترک بی‌حجابی در تهران!

مهری طالبی دارستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران:

▫️بر اساس مراجعات مکرر صورت پذیرفته از سوی خانواده‌ها و بانوان و دختران تهرانی مبنی بر وجود فشارهای محیطی و سایر عوامل که منجر به اجبار انتخاب پوشش خارج از حدود حجاب شرعی شده تصمیم بر آن شد که اولین کلینیک تخصصی مشاوره و حمایت از بازگشت به حجاب با عنوان «کلینیک ترک بی‌حجابی» در تهران راه‌اندازی شود.

▫️هدف ارائه خدمات روان‌شناختی، مشاوره‌ای و مددکاری به افرادی که تمایل به رعایت حجاب دارند و ممکن است به دلیل فشارهای اجتماعی یا تأثیرات محیطی در این زمینه دچار چالش شده باشند، طراحی و به مرحله اجرا رسیده است./خبرگزاری حوزه

👈در مملکتی که سالیانه دهها زن قربانی خشونت خانگی می شوند و سالهاست سنت گرایان ضد حقوق زن مانع به ثمر رسیدن قانون منع خشونت هستند، عده ای از همین قماش به دنبال درمان بی حجابی و گرفتن بودجه ای تحت این نام هستند! در این جامعه پر از درد و رنج، نادانی درد بی درمان و مزمنی است که گریبان عده ای را گرفته و معلوم نیست کِی و به دست کی این درد ناسور جامعه درمان میشود!

@hooreechannel 🌹

حوری

09 Nov, 17:30


📍 چرا جوانان دیگر ازدواج نمی‌کنند؟

▫️ بر اساس آمارهای رسمی، طی یک دهه گذشته موارد سالانه ثبت ازدواج در کشور از حدود ۸۰۰ هزار ازدواج به ۴۸۰ هزار مورد کاهش یافته است.

▫️ به گفته شهلا کاظم‌پور، جمعیت‌شناس، پنج درصد از زنان ایرانی بالای ۴۰ سال اکنون دیگر ازدواج نمی‌کنند، در حالی که این رقم در دهه ۱۹۸۰ میلادی تنها دو درصد بود.

▫️ تقی آزاد‌ارمکی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران نیز معتقد است؛‌ تشکیل خانواده «دیگر مثل گذشته باارزش و محبوب نیست» و «حتی اولویت دوم و سوم بسیاری از جوانان به شمار نمی‌رود».

▫️ شرایط عینی نشان‌دهنده آن است که زندگی مردم تامین نیست، احساس امنیت اقتصادی نمی‌کنند و به آینده امیدوار نیستند.

@EveDaughters
@hooreechannel 🌹

حوری

09 Nov, 14:31


زن ها، مرمت کاران برتر تاریخند

تنها آنها هستند که با انگشتهای ماهر، با لبخند های گرم، با آغوشهای امن می توانند ترکهای بیشمار روح مردی در آستانه انقراض را با مهارت و سبکدستی مرمت کنند، از نو خلقش کنند، و به اعجاز آرام بوسه ای طولانی رهایش کنند در بهاری ترین باغهای بهشت.
زن ها...
زنها که وقتی غمگینند دنیا جای مزخرفی است برای زندگی، و خوب بلدند در هنگامه جانکاه آزردگی نیز لبخند بزنند و به ترمیم مردشان ادامه بدهند، مبادا که چرخ عاشقیت دنیا لنگ بماند.

دنیا مدار دور تیغداری است، زن و مرد پابرهنه می دوند و زخم می خورند. زنها اما گاهی می ایستند، بی آن که زخمهای خود را ببینند، مرهم می شوند به جان مردی که دوستش دارند. مردها بی وقفه می دوند در التهاب جانکاه رسیدن به مرهمی دلربا، و هیچ وقت به روی خودشان نمی آورند عمیق ترین زخمها را از خواستن زنانی خورده اند که دلشان نخواسته مرمتشان کند.

مردها، عبوسهای ساده غمگین. پسربچه های گمشده در بازار. آثار باستانی فراموش شده. که اگر سرانگشت نوازشگر زن نبود، گم می شدند در طولانی ترین تاریکی، در نمورترین غار، در اولین روز خلقت.....

حمید سلیمی

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

09 Nov, 05:30


تفاوت زیباست

برای جامعه‌ای که قرن‌ها بر مبنای سنت زیسته است، شباهت‌ها نه تنها مقدس، بلکه حیاتی هستند.

در اجتماع سنتی، فردی با دین، زبان، فرهنگ، سبک زندگی یا حتی ظاهر و پوشش متفاوت، یک تهدید به حساب می‌آمد. اگر فردی در یک اجتماع سنتی، خلاف رسوم و استانداردهای سنتی عمل می‌کرد، کمترین مجازاتش طرد شدن بود.

جامعه ما سال‌های زیادی در حال تکامل در فرهنگی بوده است که تفاوت‌ها سرکوب می‌شدند و اگر کسی متفاوت بود، برچسب می‌خورد و طرد می‌شد. مبنای ضرب‌المثل‌هایمان نیز شباهت‌ها بودند: «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو».

دلیل ساده‌اش آن بود که ما به جای جامعه، اجتماع‌های کوچک داشتیم. یک اجتماع کوچک، ظرفیت هضم تفاوت‌ها را ندارد و هرچه شباهت‌ها بیشتر شود، قدرت بیشتری خواهد داشت. پس ما حق داشتیم و کار درستی هم می‌کردیم.

تا اینکه تکامل تدریجی ما به یکباره در مواجهه با تحولی بزرگ، ناقص شد. اجتماع‌های کوچک ما در زمان بسیار کوتاهی، ناگهان خود را جزئی از یک جامعه بسیار بزرگ دیدند؛ نه جامعه‌ی ایران، بلکه جامعه‌ی جهان. حالا قطره‌های کوچک باید خود را با قانون دریایی که به آن پیوسته بودند، سازگار می‌کردند.

ناگهان، مبنای بقا از «ضرورت شباهت‌ها» به «حرمت تفاوت‌ها» تغییر کرد. کارها تخصصی شد و حالا دیگر برای سازگاری بیشتر، باید سراغ تفاوت‌ها می‌رفتیم. ما دیگر جزئی از سیستم بودیم و برای بقا باید اجزاء دیگر سیستم را هم دوست می‌داشتیم. جهان جدید، ظرفیت یک دنیا انسان منحصر به فرد را در خود داشت. جهانی که شباهت‌ها را در چند صفحه کاغذ تحت عنوان «قانون» خلاصه می‌کرد. مابقی هرچه بود، تفاوت بود و محترم.

ما ناگهان به جهان تفاوت‌ها خوردیم. جهانی که  برای خودش به مرور تغییر کرده بود، اما برای ما همه چیز ناگهان رخ داد. این شد که ما نتوانستیم با همان سرعت، با جهان جدید سازگار شویم. اما ژنتیک انسان به این سرعت تغییر نمی‌کند. ته‌مانده‌‌ی ژن‌های اجدادمان هنوز روشن است و میل به شباهت‌ها به این سادگی در درونمان از بین نمی‌رود.

ما در جهان جدید و دنیای تفاوت‌ها هستیم، اما هنوز دنبال شباهت‌های گمشده می‌گردیم. از هیچ فرصتی برای احیا کردن شباهت‌ها دریغ نمی‌کنیم. دست برنمی‌داریم. دست خودمان هم نیست.

هنوز اصرار داریم فرزندمان دقیقاً چیزی باشد که ما می‌خواهیم. هنوز همسرمان را زمانی دوست داریم که به آنچه ما می‌خواهیم تبدیل شده است نه آنچه که خودش می‌خواهد باشد. خواهرمان باید شغلی را انتخاب کند که ما فکر می‌کنیم به دردش می‌خورد. برادرمان باید خانه‌ای بخرد که ما فکر می‌کنیم برایش مناسب است. دوستمان باید با کسی ازدواج کند که ما فکر می‌کنیم مرد یا زن زندگی است.

برای ما هنوز حرف مردم اهمیت دارد. چون مردم بر مبنای شباهت‌ها استاندارد می‌سازند و ما نیز باید خود را به همان استانداردها برسانیم. ما همدیگر را آنگونه که می‌خواهیم دوست داریم نه آن‌گونه که هستیم. برای همین است که ما هنوز تلاش می‌کنیم همه را شبیه خودمان کنیم.

با این کار احساس امنیت می‌کنیم. چون اجداد ما این‌گونه احساس امنیت می‌کردند. اما امروز که دیگر شباهت عامل امنیت نیست، پس چرا هنوز هم ما برای چیزی که دیگر وجود ندارد هزینه‌های سنگین می‌دهیم؟ چرا ژن‌های شباهت‌دوست ما در جهان تفاوت‌ها هنوز فعالند؟ به همان دلیل که ما هنوز هم موقع ترس، موهایمان سیخ می‌شود، چون این کار از اجداد پشمالوی ما هنگام خطر مراقبت می‌کرده است.

اگر بخواهیم خاموش شدن ژن‌هایمان را به زمان بسپریم، چندین نسل هزینه‌های سنگینی پرداخت خواهند کرد. با این سرعت تحولات جهان، عاقلانه هم نیست که تغییرات را به زمان بسپریم. می‌توانیم به خودمان بیاییم، آموزش ببینیم و فکر کنیم، جهانمان را درک کنیم‌ و با آن سازگار شویم، ریشه‌ی رفتارهایمان را بشناسیم و آن‌ها را تغییر دهیم.

جهان از سر دشمنی یا نافهمی به دنبال تفاوت‌ها نرفته است. ما هم اگر با جهان مواجه نمی‌شدیم، در راه چندهزارساله‌مان آخر به ارزش همین تفاوت‌ها پی می‌بردیم. امروز، خوش‌اقبالیم که راهمان چنین کوتاه شد؛ البته به شرط این که فکر کنیم و ارزش آن را دریابیم.

بیایید جهان شباهت‌ها را تصور کنیم. بیایید جنگلی را تصور کنیم که فقط یک نوع درخت دارد. حیات وحش را با وجود فقط یک نوع حیوان مجسم کنیم. جهانی را تصور کنیم که در آن، تمام انسان‌ها، چهره‌، رنگ پوست، مدل مو، غذا، ورزش مورد علاقه، سبک زندگی و همه چیز دقیقاً یکسانی دارند. جهان زیبایی به نظر نمی‌رسد.

جهان برای پذیرش تفاوت‌ها مجبور نبوده است. جهان، مجذوب زیبایی تفاوت‌هاست. این‌گونه است که امروز این همه تنوع در همه ابعاد زندگی بشر و طبیعت وجود دارد. سعی نکنیم همه چیز را به سمت استانداردهای یکسان نزدیک کنیم. همه آدم‌ها و همه چیزها را همان‌گونه که هستند دوست بداریم. چون «تفاوت زیباست».

@hooreechannel 🌹

حوری

08 Nov, 15:30


گشت حجاب اجباری و نظر علما و مراجع تقلید شیعه

آیت الله ایازی، مدرس حوزه علمیه  :

«  از روز اول علما و مراجع قم بشدت با گشت ارشاد مخالف بودند و  هستند و هیچ وقت از این رفتار حاکمان با بانوان مسلمان کشورمان حمایت نکردند..!

در اسلام، الزام کردن به حجاب وجود ندارد

آیت الله ایازی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم درمورد گشت حجاب اجباری گفت:

«  ما از صدر اسلام تا به امروز هیچ سخن فقیهی و دلیل معتبری در میان فقها برای الزام کردن به حجاب نداریم.
اگر شما می‌خواهید نهی از منکر کنید هیچ تناسب دینی و شرعی با این ندارد که یک آقا، خانمی را در خیابان بغل می‌کند و در یک ون می‌اندازد، این رفتار با کدام دستور شرعی سازگار است که یک مرد نامحرم چنین کاری را برای مبارزه با بی حجابی انجام دهد؟

دیدن تصاویر خانم‌های بی‌حجاب از تلویزیون در زمان انتخابات و راهپیمایی‌ها اشکال ندارد اما الان اشکال دارد.
این دو‌گانگی در برخورد مسئولین کشور قابل قبول نیست که هرچه به نفع شما باشد اشکال ندارد و اگر نباشد اشکال داشته باشد.»
📚https://t.me/+F_UAApSmgJM5Njk0
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Nov, 09:33


کلمه‌ی "شناق" را اولین بار از زینت شنیدم.
وقتی هفت هشت‌ سالم بود. شناق گفتنِ ما گیلک‌ها، همان معرفت و قدرشناسی شماها می‌شود.

ما می‌گوییم فلانی شناق دارد.
محبت توی چشمش می‌ماند.

یا غر می‌زنیم بیساری چقدر بی‌شناق است. یک‌ من عسل توی دهانش کنی نه تنها یادش نمی‌ماند، شاید دستت را هم گاز بگیرد.

بعدها فهمیدم شناق داشتن به  آدم و‌حیوان نیست.  این را هم زینت گفت.

بعد از آمدن آن قوویِ زخمی.
حیوان، یک زمستان شبی پیداش شد.
باد و بوران پشت پنجره و دالان‌ها عو‌عو می‌کرد

. هیچ‌کس نفهمید چطور بالش شکسته‌. چطور با آن بال آویزان از کتف، خودش را از حصار   پرت کرد و روی ایوان رساند.

زینت صبح که دیدش، اول خوف کرد. بعد دید حیوان جان ندارد تکان بخورد. از همان لحظه پرستارش شد. قو هم شد همدم زینت.
تا خود بهار تر و خشکش کرد

. همسایه‌ها دم در صف می‌کشیدند تا راه رفتنش را ببینند. حیوان گردنش را طوری دراز می‌کرد که انگار می‌خواست آخر انزلی را ببیند.

همسایه‌ها گفتند گناه دارد. این قو روی زمین خشک دوام نمی‌اورد. گفتند نبین حالا هر جا می‌روی پشت سرت کون می‌زند و می‌آید.
یک وقت دیدی بی‌خبر  بال باز می‌کند و می‌رود،پس این قدر بهش دل نبند.زینت گفته بود نه این شناق دارد.

از چشمانش مشخص است. چند باری   پیش ما دست به کمر حیوان کشیده بود که هر وقت می‌خواهی برو. لابد کس‌وکارت تا الان کانادا پانادا را هم رد کرده‌اند. حیوان گردنش را خوابانده بود روی پاهاش و  نرفته بود.

اوایل زینت براش یک تشت آب گذاشت. بعد دید  حیوانی نمی‌تواند توی آن یک‌وجب جا کله‌پا شود. شالاپ‌شلوپ راه بیندازد.‌

یک روز بردش توی کوچه‌ی‌پشتی که به مرداب می‌خورد. حیوان عینهو یک بچه با منقار گوشه چادر زن را گرفته بود. زینت تالاب را نشانش داد.خم شد یک مشت آبِ مانده روی بال‌هاش ریخت. گفت برود سروجانش را بشورد.

حیوان افتاد توی آب.‌اولش شیرجه زد،کونش را هوا داد، بعد یک‌دفعه‌ای رفت زیر آب. زینت دلش داشت در می‌آمد. از پرکِش شانه‌هاش فهمیدیم.از لپجی که چانه‌اش را جمع کرده بود.

قو دورتر رفت. بال‌هاش را باز کرد تا نوک نیزار پرید. همسایه‌ها گفتند دیگر تمام شد.
دوباره  تنهایی‌های این زن شروع شد..


چادر افتاد روی شانه‌های زینت. چشمان ریزش خیس شد.داشت سمت خانه‌اش پا می‌کشید که قو برگشت. کنار پای پرستارش ایستاد.

آب از سر و گردنش می‌ریخت.‌
گوشه چادر زن را کشید.
بالش را به پاش مالید.
همان بال شکسته‌اش را.
همان بالی  که زینت دو ماه با "شالاکی" بسته بودش. بعد زودتر از همه سمت خانه راه افتاد.

زینت  مثل قو گردن راست کرد
که دیدید گفتم شناق داشتن  آدم و‌حیوان ندارد.

همه‌ی این‌ها را گفتم تا بگویم حالا تو هی بیا به آدم‌های دوروبرت خوبی کن.

هی بیا کیلو‌کیلو عسل توی حلق‌شان بریز.
شناق که نباشد همه چیز خراب می‌شود. آدم و‌حیوان هم ندارد.

همین!

فاطمه رهبر

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Nov, 05:53


دین و اخلاق

۱- حدود پانزده سال پیش گزارشگری از یک نشریه مذهبی به من تلفن زد و خواستار وقتی برای مصاحبه شد.
آن روزها به ندرت به اصحاب رسانه "نه" می‌گفتم ولی وقتی موضوع مصاحبه را پرسیدم به این یکی "نه" گفتم.
قرار بود من راجع به "گریه" از دیدگاه روانپزشکی نظر بدهم!
با توجه به این که این نشریه را یک نهاد مذهبی منتشر می‌کند، حدس زدم که قرار است از من حرف‌هایی بیرون بکشند به نفع گریه کردن. به همین دلیل حاضر به مصاحبه نشدم.
اما گویا گردانندگان ماهنامه‌ی مذکور اصرار بر این مصاحبه داشتند، بنابراین کسی را که حق استادی به گردن من داشت پیدا کردند و او را واسطه کردند و من به ناچار پای این مصاحبه نشستم.
همان طور که حدس زده بودم گزارشگر این مجله مأموریت داشت از من "اعتراف بگیرد" که گریه برای سلامت روان مفید است و خنده برای سلامت روان مضر!
از آن جا که قبلأ خودم را برای چنین موضوعی آماده کرده بودم در مقابل تلاش‌های او جاخالی‌های هوشمندانه‌ای دادم و او به هدف خود نرسید. ولی وقتی ماهنامه مذکور از زیر چاپ درآمد و نسخه‌ای از آن به دست من رسید از تعجب و البته خشم یخ کردم.
کل مقاله تحریف شده بود. آن چه می‌خواستند من بگویم و نگفته بودم را با پر رویی تمام از قول من نقل کرده بودند!
از همه فاجعه بارتر این عبارات بود که با تیتر بزرگ چاپ شده بود: 
دکتر سرگلزایی (روانپزشک) می‌گوید گریه باعث افزایش نور چشم می‌گردد. گردانندگان مجله مذکور  با زیر پا گذاشتن تمام اصول اخلاق حرفه ای، اخلاق مدنی و حتی اخلاق دینی خودشان، برای رسیدن به هدفشان حیثیت علمی مرا خرج کرده بودند.

۲- در هواپیما نشسته ام. روزنامه را ورق می‌زنم از جلسه شورای شهر تهران راجع به لایحه هزینه کردن پنج میلیارد تومان برای مراسم اربعین گزارشی چاپ شده است.
یکی از اعضای شورای شهر می‌گوید: "برخی پیمانکاران شهرداری شش ماه است پول خود را دریافت نکرده‌اند و تزریق یک تا دو میلیارد تومان تأثیر زیادی در زندگی کارگران آنها دارد."
عضو دیگر شورای شهر گفته است: "پنج میلیارد تومان مبلغ ناچیزی برای مراسم اربعین است."

شاید به نظر بیاید این دو رویداد ربطی به هم ندارند ولی من ارتباط مهمی بین این دو پیدا می‌کنم: "دین و اخلاق". 
برخی صاحب نظران گفته‌اند هر دین سه بخش دارد: 
عقاید دینی، مناسک دینی و اخلاق دینی.
عقاید دینی شامل باورهای هسته‌ای یک دین است مثلا اعتقاد به یک خدا یا اعتقاد به چند خدایی، باور به بهشت و جهنم یا باور به تناسخ.

مناسک دینی شامل رفتارهای آئینی یک دین است مثل آئین‌های تیرگان و مهرگان برای زرتشتیان، عید پاک و کریسمس برای مسیحیان و اعیاد فطر و قربان برای مسلمانان و رفتارهای آئینی که در هر کدام از ادیان در این مناسبت‌ها صورت می‌گیرند.
اخلاق دینی شامل چهارچوب های درست و غلط و امر و نهی مربوط به آن هاست. مثلأ در بعضی ادیان قربانی کردن حیوانات حرام است و در ادیان دیگر مباح و حتی در مواقعی واجب است، یا در بعضی از ادیان چند همسری ممنوع است در حالی که در ادیان دیگر مجاز است.

یک بحث مهم در فلسفه‌ی دین این است که کدام یک از این سه وجه، مهم‌ترین بخش یک دین است. درست است که این وجوه دین با همدیگر در تعامل و تبادل هستند اما اگر در شرایطی قرار باشد دو تا از این وجوه در تقابل با هم قرار بگیرند وظیفه دینی متدینین چیست؟ 

در دو مثالی که در ابتدای این یادداشت آوردم شما با دینداری مناسک محور مواجه هستید. گزارشگر یا سردبیری که مصاحبه تحریف شده‌ای از مرا به خورد خوانندگانش داده بود متدینی بود که فضیلت‌های اخلاقی (صداقت و امانت داری) را فدای ترویج یک آئین (عزاداری و گریستن) کرده بود.
کسی نیز که رأی می‌دهد پنج میلیارد تومان از حساب شهرداری صرف انجام یک آئین مذهبی (مراسم اربعین) شود در حالی که اداء دین (پرداخت بدهی) معطل مانده، متدینی است که مناسک دینی را مقدم بر اخلاق دینی دانسته است.

حدیثی از امام ششم شیعیان (امام جعفر صادق) نقل شده است که به نفع اولویت اخلاق بر مناسک است: 
"لا تنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده، فان ذلک شئ اعتاده فلو ترکه استوحشه لذلک و لکن انظرو الی صدق حدیثه و اداء امانته"
(اصول کافی-کتاب الایمان و الکفر)
ترجمه:
[برای شناخت درستکاری کسی] به رکوع و سجود طولانی او نگاه نکنید زیرا چه بسا این رکوع و سجده طولانی، چیزی است که شخص به آن اعتیاد پیدا کرده. در این صورت اگر آن را ترک نماید [به دلیل ترک عادت] وحشت زده [و پریشان حال] گردد. [برای شناخت نیکی و درستکاری] به راستگویی و رعایت حقوق دیگران و ادای امانتش نگاه کنید [و آن را ملاک و معیار قرار دهید.]

دکتر محمدرضا سرگزایی

@hooreechannel 🌹

حوری

07 Nov, 14:30


  قدرت روانی آغوش؛ چند ثانیه بغل کافیه؟

توی یه مقاله علمی جالب، اومدن درباره تاثیرات مختلف بغل کردن و انواع مختلف آغوش تحقیق کردن. همه‌مون می‌دونیم که یه بغل محکم از کسی که دوستش داریم، می‌تونه آرامش‌بخش باشه؛ ولی چقدر باید طول بکشه؟ و اصلاً چرا انقدر تأثیر داره؟

🔻 چرا بغل کردن اینقدر حس خوب می‌ده؟
آغوش گرفتن یه رفتار قدیمی بین انسان‌ها و حتی حیواناته! بغل کردن باعث فعال شدن یه سیستم خاص عصبی در پوست می‌شه که وقتی با ملایمت و آرومی پوست لمس می‌شه، اندورفین‌های آرام‌بخش توی مغز آزاد می‌شن. به گفته پروفسور رابین دانبار از دانشگاه آکسفورد، این اندورفین‌ها همون موادی هستن که باعث می‌شن بعد از بغل کردن، حس راحتی و نزدیکی با طرف مقابل داشته باشیم. برای همینه که بغل می‌تونه توی تقویت روابط خیلی مؤثر باشه.

🔻 چند ثانیه بغل ایده‌آله؟
تحقیقات نشون داده که بهترین زمان برای یک بغل، بین ۵ تا ۱۰ ثانیه است. اگه کمتر از این باشه، حس نزدیکی و آرامش کاملاً منتقل نمی‌شه؛ اگه هم طولانی‌تر بشه، ممکنه کمی معذب بشیم. مثل اینه که توی یه مهمونی خانوادگی بخواین یه بغل طولانی و محکم داشته باشین؛ شاید حس خوبی نده، ولی یه بغل ۵ تا ۱۰ ثانیه‌ای درست و حسابی، می‌تونه دقیقاً حس آرامش مورد نیاز رو منتقل کنه.

🔻 آغوش و سلامت بدن
دانشمندان به نتایج جالبی رسیدن؛ مثلاً اینکه افرادی که مرتباً بغل می‌گیرن، سیستم ایمنی قوی‌تری دارن و کمتر به بیماری‌های سرماخوردگی دچار می‌شن. یه تحقیق نشون داده کسایی که توی روزهای قبل از ابتلا به سرماخوردگی، بغل شدن، هم کمتر مریض می‌شن و هم اگه مریض بشن، علائمشون کمتره! حتی بغل کردن قبل از تجربه‌های استرس‌زا، مثل پرواز یا موقعیت‌های پراسترس، می‌تونه باعث کاهش سطح هورمون استرس (کورتیزول) بشه.

🔻 بغل خودمون به خودمون؟

اگه کسی دور و برتون نیست که بتونین بغلش کنین، نگران نباشین؛ خودتون هم می‌تونین خودتون رو بغل کنین! دانشمندان از دانشگاه گوته آلمان می‌گن که بغل کردن خودمون یا لمس آروم پوست می‌تونه اثر مشابهی داشته باشه و استرس رو کاهش بده.آغوش یه ابزار قدرتمند برای آرامش دادن به ذهن و بدنمونه. پس دفعه بعدی که کسی رو بغل کردین، چند ثانیه بیشتر بمونین و از اون لحظه‌ی گرم و آرامش‌بخش لذت ببرین...
▪️ منبع متن

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Nov, 09:30


🔴گسترش پدیده «مادران تنها» و مخاطرات تربیت بیش از حد زنانه!

📌
ترک خانواده توسط مردان یکی از پدیده‌های نوظهور در جامعه ایرانی است. مردانی که خانواده خود را ترک می‌کنند، مادران را دست تنها می‌گذارند تا به تنهایی بار نگهداری و تربیت فرزندانشان را به دوش بکشند. آیا باید منتظر گسترش پدیده‌ای باشیم که غربی‌ها به آن «سینگل مام» می‌گویند؟! پدیده نوظهور «مادران تنها »در ایران...

📌خبرنگار فراز در بررسی‌های خود متوجه شد که اکثر مردم مشکلات اقتصادی را دلیل ترک خانواده توسط مردان می‌دانند. آنها می‌گویند مشکلات تامین اقتصادی خانواده، فشار زیادی به مردان وارد کرده؛ تا آن جا که برای عده‌ای چاره‌ای جز ترک خانواده نمانده است. یکی از شهروندان در این باره به فراز می‌گوید: «ساختار خانواده مثل قبل نیست و پیوند‌های عاطفی عمیق بین اعضای خانواده کم‌رنگ شده است. در این شرایط دیگر انگیزه‌ای برای مردان نمانده که در این فشار اقتصادی ادامه دهند و بار مسئولیت مدیریت خانواده رو به دوش بکشند. شاید قبلا فقط در فیلم‌های آمریکایی بود که می‌دیدیم مردی یک دفعه خانواده خود را رها می‌کند و می‌رود، اما این پدیده در ایران کاملا جدید است.»

برای خواندن مشروح این گزارش کلیک کنید.

@farazdaily
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Nov, 05:30


غلبۀ  "فرم" بر "محتوا" در دینداری

در تاریخ دینداریِ ملت های مسلمان و به ویژه ایرانیان هر چه جلوتر آمدیم این محتوا بود که عقب نشینی کرد و فرم و صورت چیرگی خودش را به اثبات رساند. از این منظر می توان از دو نوع دینداری فرم گرا(برونگرا) و محتواگرا (درونگرا) سخن گفت که بر اساس آن دینداری صورتگرا(برونگرا) بیش از همه بر اعمال ظاهری در انجام مناسک دینی مانند نماز و روزه و سایر مناسک دینی تأکید  می ورزد و چندان دغدغۀ  محتوا و درون  را ندارد. دینداری محتواگرا(درونگرا)  بالعکس چندان دغدغۀ  ظواهر را نداشته و درصدد است تا به محتوا و باطن بپردازد. به یک اعتبار می توان گفت دینداری عامیانه  بیشتر بر روی ظواهر تأکید دارد و به محتوا نمی پردازد و در مقابل دینداری عارفانه به درون و باطن پرداخته و  امور بیرونی برایش اهمیت چندانی ندارد. از چشم اندازی دیگر موضوع "فرم" در این جا همان "بیرون" و "قالِ" دینداران  و موضوع "محتوا" همان "درون" و "حالِ" دینداران است. به گفتۀ  مولوی:

ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را



مبتنی بر آموزه های دین اسلام که مهم ترین این آموزه ها در قرآن کریم ثبت و ضبط شده است می توان دریافت که پرداختن به درون و حال بسیار پایه ای تر و مهم تر از پرداختن به بیرون و قال است اما هزاران افسوس که این اصل مهم اکنون به طور کامل  معکوس شده است و  آن چه اهمیت یافته مشتی اعمال و عبادات ظاهری و بی روح است که هیچ جان و دلی را گرم نمی کند. تو گویی که دینداری عامیانه است که بر دینداری عارفانه و عالِمانه غلبه یافته و فرم و صورت و بیرون است که بر محتوا و درون پیروز شده است. البته این نکتۀ  مهم را باید یادآور شد که چنین وضعیتی در بین دینداران در حال تغییر جهت و وضعیت  بوده به گونه ای که در بین بخش های مهمی  از دینداران  جامعۀ  ایرانی کم و بیش نشانه های عقب نشینی دینداری عامیانه هویدا گشته و شاهد سربرآوردن دینداری های عالمانه و عارفانه هستیم. از سوی دیگر، اگرچه  دینداری صورت گرا  همچنان توسط مبلغان و سخن گویان  رسمی دین  تبلیغ  و بازنشر می شود  اما قوّت و نفوذ گذشته را به کلی از دست داده و کم کم در حال به حاشیه رفتن است.


اکنون اما تمام سخن در این است که دینداری بیرونی و ظاهری نه تنها درون انسان را متحول نمی کند بلکه از طرف دیگر موجب رواج  ظاهرسازی و ریاکاری گسترده در جامعه می شود. برای مثال در ماه رمضان و بحث روزه داری به خوبی می بینیم که با سخت گیری های نابجا و نادرست از سوی متولیان رسمی دین حال و هوای معنوی از جامعه رخت بربسته و نوعی خمودگی و دل زدگی در بین مردمان رواج یافته است. این اقدامات نتیجۀ  غلبۀ  فرم و صورت بر معنا و محتوای دینداری است که گویی هر چقدر در حفظ ظواهر دینداری کوشش شود دینداری به تمام و کمال رسیده و دیگر هیچ ملالی در بین نیست که البته خیالی است بس نادرست و خطا!!!!.

شوربختانه این که  هرگز تأمل و تفکر نمی شود که چنین دینداری هایی اگر به زعم قائلانِ آن قرار بر این بود که  تمام و کامل باشد پس چرا نتایج مثبت و مناسبی در پی نداشته و نتوانسته جان هایی را گرم کند و راه به بیکران هستی و عالَمِ بالا ببرد؟ و مهم تر این که  چرا نتوانسته  موجب تقویت اخلاقیات جامعه بشود و جامعه ای سرشار از برابری و  برادری   و درستی و صداقت و ایمان واقعی تأسیس نماید؟ کاملا روشن است که پرداختن به ظواهر دین و دینداری هرگز نمی تواند  ایمان واقعی در مردمان  دیندار ایجاد نماید و به تَبَعِ آن جامعه ای سرشار از ایمان را به ارمغان آورد. این موضوع هم روشن است که  دین و دینداری باید بتواند درون انسان را متحول نماید و از قیل و قال و ظواهر فراتر رفته و به محتوا و معنویت بپردازد که در چنین صورتی می توان امید داشت که  درون انسان نیز متحول گشته و راه رفتن به بیکران های هستی باز شده و زمینه برای اخلاقی و معنوی زیستن در این جهان فراهم شود. 

پرورش و تربیت درون انسان و متحول ساختن آن است که اصلِ اساسی دین و دینداری است و ماندن و متوقف شدن بر روی ظواهر و صورت دینداری نه تنها جان و دل آدمیان را گرم و روشن نمی سازد بلکه بدتر این که زمینه های رواج و گسترش ریارکای، ظاهرسازی، زهدورزی، چاپلوسی، فریبکاری، دروغ گویی، بی اخلاقی و  مقدس مآبی را به شدت تقویت می کند و با همین ملاک ها و معیارهای ظاهری و صورتگرا است که عده ای دغل کار و فرصت طلب خود را چنان جا می زنند که گویی گویِ سبقت از دیگران ربوده اند و این گونه است که عرصه را بر دینداران واقعی که از درون متحول شده اند به شدت  تنگ می کنند.

محمد باقر تاج الدینی
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Nov, 15:01


هیچ پژوهشی رابطه بی‌حجابی با بی‌عفتی را ثابت نکرده
دوره قاجار؛ کمترین اختلاط زن و مرد با بیشترین فساد اخلاقی


حاکمیت اصرار دارد که الزام حجاب برای حفظ نظم اجتماعی و بنیان خانواده است اما این ادعا بر هیچ تحلیل آماری کلان یا تحقیقات اجتماعی میدانی یا تحقیقات روانشناسی متکی نیست.

حوزه تخصصی من مسائل اجتماعی است و در مورد طلاق و خیانت هم کار کرده‌ام و تا به امروز یک تحقیق ایرانی و خارجی پیدا نکردم که نشان دهد افزایش بی‌حجابی باعث افزایش خیانت می‌شود یا آمار تجاوز یا فحشاء را بالا می‌برد.
حتی در یک مقایسه تحلیلی کافی است به کشورهای مسلمانی که در آن‌ها حجاب اجباری نیست نگاه کنیم که در مقایسه، آمار فساد و فحشای بالاتری ندارند ...

اساساً فرض پیوستگی تام بین حجاب و عفاف فرض غلطی است ...  
ربط دادن حجاب با عفاف مبتنی بر پیش‌فرض‌های اشتباه است.
قضیه صفر و یک نیست که باحجاب و عفیف داشته باشیم و بی‌حجاب و غیرعفیف ...

آنچه ما امروزه شاهدش هستیم اتفاق خوبی است تا بسیاری از افراد متوجه شوند پیش‌فرض‌های غلطی داشتند، با جمع شدن گشت ارشاد سونامی برهنگی رخ نداد و بی‌حجابی به معنای رفتار غیرعفیفانه نیست.
زنان بی‌حجاب و اختلاط زنان و مردان باعث افزایش خیانت و طلاق نیست و جامعه را به فساد و فحشاء نمی‌کشاند.

مسائل اجتماعی پیچیده هستند و این تحلیل‌های ساده‌انگارانه فقط موجب گمراهی است.
اصلا باید پرسید چگونه حجاب و عدم اختلاط زن و مرد، به جامعه اخلاقی منجر می‌شود؟

عصر قاجار را ببینید که مستندات بسیاری از این دوره تاریخی پیشامدرن داریم، زنان عصر قاجار بیشتر خانه‌نشین و در اندرونی هستند، در فضای عمومی و خیابان در ساعات محدود و مکان‌های عمومی چون بازار و امامزاده تردد می‌کنند و آن هم با حجاب کامل و روبنده که هویت فرد تشخیص داده نمی‌شد و کمترین حد اختلاط بین محرم و نامحرم وجود داشت.
سن ازدواج پایین و تعداد فرزندان زیاد بود و چندزنی و استفاده از کنیزان نیز معمول بود.
ولی آیا جامعه عصر قاجار یک جامعه اخلاقی و دور از فحشاء بود؟
اصلاً اینطور نیست و گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد مناسبات غیراخلاقی مانند هم‌جنس‌خواهی و شاهدبازی در مردان زیاد بوده است.
در واقع زندانی کردن نیمی از جامعه در خانه، موجب اخلاقی شدن و عفیف شدن جامعه نشده بود.
چرا اصرار داریم به عصر قاجار برگردیم؟

فاطمه موسوی وپایه٭دبیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Nov, 09:30


خشونت نمادین زنان علیه زنان

از زمان گذشته تا به امروز صحبت از خشونت مردان علیه زنان با صور گوناگون خشونت (فیزیکی، روانی، اجتماعی، جنسی و...) بوده است. مقالات، مجلات، سخنرانی‌ها و کتاب‌های زیادی در حوزه خشونت خانگی به کرّات نوشته شده‌اند.

خشونت نمادین گونه‌ای از خشونت است که کمتر مورد توجه عاملان اجتماعی قرار دارد و پدیده‌ای است که در زندگی اجتماعی رسوخ کرده است. این نوع خشونت نسبت به انواع دیگر از خشونت‌ها نقش کمتری به خود گرفته در واقع خشونت نمادین به خشونتی گفته می‌شود که آشکار نیست و غیرمستقیم می‌تواند پیامی خشونت‌آمیز را بر طرف مقابل پیاده سازد.

خشونت زن با زن در مقایسه با خشونت‌های مردانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. شاید در جامعه‌ای که در آن ارزش‌های مردانه وجود دارد، رفتار زن با سایر زنان موضوعی ساده باشد. خشونت زن علیه همجنس خود به طرز نادرستی فاقد اهمیت قلمداد شده است زیرا احتمال کمی است که به مرگ ناگهانی یا آسیب جسمانی شدید منتهی شود. خشونت مردان اغلب هراسناک و عینی است، در مقابل خشونت زنان اغلب شکل عینی به خود می‌گیرد.

زنان معمولا از همجنسان خود انتظارات بالایی دارند که با انتظارات آنان از مردان متفاوت است. از آنجا که خشونت مردانه همه‌گیر است؛ اغلب بهنجار قلمداد می‌شود حتی در مواردی که رگه‌ای از خشونت و جنایت در پرخاشگری وجود دارد الزاما یک مسئله آسیب شناختی محسوب نمی‌گردد، از دیگر سو اغلب زنان درگیر پرخاشگری از نوع مردانه نمی‌شوند زمانی‌که دست به این عمل می‌زنند رفتارشان غیرطبیعی و آسیب‌شناختی به شمار می‌رود.

زنان در دوره کودکی این‌گونه جامعه‌پذیر شده‌اند که خشم خود از سایر زنان را به طور غیرمستقیم و پشت سر آنان بازگو کنند و آموخته‌اند که حتی نزد خود نیز وانمود کنند که خشونت‌گر نیستند علی‌الخصوص در مواردی که واقعا خشونت‌گرند؛ یا وانمود کنند که قصد نداشتند این عمل را انجام دهند بنابراین آن عمل را خشونت به شمار نمی‌آورند یا نمی‌پذیرند که نتیجه عمل آنان آسیب جدی به دیگری‌ست. همچنین زنان از سایر همجنسان خود انتظار دارند که از این اصول خشونت غیرمستقیم تبعیت کنند.

اهداف اصلی خشونت و بی‌رحمی زنان، سایر زنان هستند. اغلب زنان می‌دانند هر زنی می‌تواند لحظه به لحظه زندگی را برای زنانی که به آنها حسودی می‌کند، از آن‌ها احساس ترس دارد یا برای دستیابی به منابع با آنها رقابت می‌کند، به جهنمی تبدیل کند. رقابت و هم‌چشمی‌های زنان به طرف پشتیبانی از وضع موجود گرایش دارد نه تخریب آن.

بنابراین معمولا زنان مانند مردان برای بقا یا افزایش سهم خود بر ضد زنانی که در طبقه‌ای پایین‌تر از آنها قرار دارد تبانی می کنند. زنانی هستند که روابط‌شان با مادران، خواهران، دختران‌شان، دوستان‌شان یا حتی با خانواده همسر و... موضع مبارزه‌جویانه همراه با تبعیض‌های متقابل دارند. رقابت، تلخ‌زبانی‌ها یا خصومت‌های کشنده با آنان دارند.

خشونت نمادین در میان زنان شامل مصادیقی است: لقب‌گذاری، دوست شدن با دیگری به منزله گرفتن انتقام، نادیده گرفتن، انواع نگاه‌های جدی، نگاه قاطع سرشار از نفرت یا نگاه‌های سرد تحقیر‌آمیز و... است.

مهرناز شرفی
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Nov, 05:36


راه و رسم زندگی شفاف و اصیل

«..من به این نتیجه رسیده‌ام که آدم تا اصیل زندگی نکند، نمی‌تواند زندگی‌ای بکند که خوبی و خوشی را داشته باشد. و آدم خیلی شرمنده است که این را بگوید ولی اصیل زندگی کردن در بافت اجتماعی کشور ما امری نزدیک به محال است. می‌گویم نزدیک به محال چون هستند کسانی که تمام عواقب سوء و تلخ‌اش را می‌پذیرند. آدم وقتی اصیل زندگی می‌کند یعنی بر اساس فهم و تشخیص خودش عمل می‌کند. اوّلین اثر این شیوۀ زندگی کردن این است که خفیه‌کاری در آن نیست. بخش زیادی از آسایش و فرسایش در زندگی ما به این دلیل است که خفیه‌کاریم. فکر نکنید خفیه‌کاری فقط خفیه‌کاری سیاسی است. بزرگ‌ترین مانعی که در برابر زندگی اصیل ما هست افکار عمومی است نه رژیم سیاسی حاکم بر جامعه.


📌 اگر من واقعاً می‌توانستم این افکار عمومی را به هیچ بگیرم و اصیل زندگی بکنم، خوبی و خوشی‌ام بسیار بسیار همراه‌تر می‌شدند و دو راه را نمی‌رفتند. ولی البته در جامعه‌هایی مثل جامعۀ ما در پیش گرفتن این روش یک تالی فاسد دارد: خوبی و خوشی همراه‌تر می‌شوند ولی به قیمت اینکه ناخوشی‌های فراوانی هم از انجام‌شان پدید می‌آید. اصلاً به نظر من مهّم نیست که جامعه‌های آزاد چه امکاناتی در اختیار شما قرار می‌دهند، به نظر من بزرگ‌ترین خدمتی که جامعۀ آزاد به اعضای خود می‌کند این است که آن‌ها می‌‌توانند از امکاناتی که دارند استفاده کنند. بخش زیادی از زندگی ما، ساحت‌های مختلف وجود ما بر هم انطباق ندارد.


📌 شما عقیده‌ای دارید ولی متفاوت از آن رفتار می‌کنید. یک نحوه گفتار دارید و به نحوه‌ای دیگر کردار. احساسات، عواطف و هیجانات‌تان با کردارتان هماهنگ نیست. من کریستالی زندگی کردن، شفاف زندگی کردن را برای سلامت فرد خیلی سودمند می‌دانم. یعنی وقتی به یک فرد نگاه می‌کنی انگار به یک بلور نگاه می‌کنی و همۀ زوایا و جوانب و خفایای آن را می‌بینی. ما هزینۀ این را می‌دهیم که نمی‌توانیم این  یکپارچگی وجودی یا صداقت را داشته باشیم. راه حل آن هم این است که یا شخص برود و در جامعه‌های آزاد زندگی بکند یا آنقدر ارادهٔ قوی داشته باشد که تمام هزینه‌های این نوع زندگی را در جوامع غیرآزاد بپردازد.


📌 باور کنید که من تقریباً به هر کسی که گفته‌ام، فوری تصدیق کرده است که بخشی از مشکلات او از این امر نشأت گرفته است که نمی‌تواند چنان که عقیده دارد، احساس و عاطفه و هیجان داشته باشد. آن‌چنان که این دو تا را دارد، خواسته ای داشته باشد و آن چنان که این سه تا را دارد گفته ای داشته باشد و آن چنان که این چهار تا را دارد، کرده ای داشته باشد. من فکر می‌کنم که علت درد و رنج بسیاری از جوانان و میان سالان و کلاً اکثر ما این است. اگر می‌توانستید در یک جامعهٔ آزاد زندگی کنید یا می‌توانستید واقعاً ارادۀ خود را قوی کنید و درد و رنج‌هایی را که ناشی از این نوع اصیل زیستن در این جامعه است را تحمل کنید به شما خیلی خیلی کمک می‌کرد و یک مقدار از این فرو بستگی‌ای که آدم در خودش احساس می‌کند، باز می‌شد.


📌 من واقعاً فکر می‌کنم یکی از مهّم‌ترین ارکان زندگی بهروزانه این است که آدم شفاف و کریستالی باشد. بگوید من این هستم و هزینه‌هایش را هم می‌پردازم، البته چقدر خوب است که آدم در یک جامعۀ آزاد زندگی کند که این نوع هزینه‌هایش تقریباً به صفر برسد. امّا بالاخره آنهایی که توانسته‌اند، می‌گویند ما هزینه‌هایش را می‌پردازیم هرچند در یک جامعه‌ای جهان سوّمی زندگی می‌کنیم. من مثال‌های بسیاری دارم که ما به میزان اصیل زندگی کردن، فروبستگی‌مان از بین می‌رود و زندگی‌مان گشاده می‌شود..»

استاد مصطفی ملکیان

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Nov, 16:30


علم و ثروت ایرانی در خدمت امریکا!

موسسه غیرسیاسی و غیرانتفاعی MPI (Migration policy Institute)
*اعلام کرد كه در تاريخ آمریکا، بالاترین سطح کیفی مهاجران متعلق به جامعه ایرانیان است.

*جامعه ایرانی‌تبار از نظر:*
- *آموزش و تحصیلات*
- *مشاركت اجتماعی*
-  *پرداخت مالیات و اجرای قانون*
*برترین مهاجرانی هستند که تاریخ امریکا تاکنون به خود دیده است.

بر اساس دو سرشماری در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰ تعداد ایرانیان مقیم آمریکا یک میلیون و نهصد هزار تن است که نهصد هزار تن در کالیفرنیا زندگی می‌کنند و ۲۰درصد جمعیت‌شان در (بورلی‌هیلز) ساکن هستند.

بعد از کالیفرنیا، بیشترین جمعیت ایرانی در نیویورک، شمال نیوجرسی، ایالت واشنگتن، سياتل، بوستون و هیوستون تگزاس ساکن هستند.

*مدرک ۵۱ درصد ایرانیان بیش از لیسانس است. درحالی‌که این نسبت در جمعیت آمریکایی ۲۴ درصد است.*
*از هر چهار ایرانی بیش از یک‌ تن فوق‌لیسانس و دکتری دارد. این بالاترین آمار در میان ۶۷ گروه قومی ساکن امریکا است.

*بر اساس آمار اداره بازرگانی، ایرانیان در بین ۲۰ گروه مهاجر برتر، بالاترین نرخ مالکیت کسب ‌و کار را دارند که سهم قابل توجهی در اقتصاد ایالات متحده دارند.

*تقریباً از هر دو خانواده ایرانی- آمریکایی یک خانوار درآمد سالانه بیش از ۱۰۰ هزار دلار دارند اما این نسبت در خانواده امریکایی یک به پنج است.

*بر اساس آمار دانشگاه MIT، اساتید، دانشمندان، مهندسان و مشاغل ایرانی در ایالات متحده حدود یک تریلیون دلار را در اختیار دارند یا آن را مدیریت می کنند.
آنها در هر بخش از جامعه حضور برجسته‌ای دارند.

*در حال حاضر، نزدیک به ۱۵۰۰۰ پزشک با اصالت ایرانی در ایالات متحده مشغول به کار هستند.

ایرانیان به عنوان قانونمندترین قومیت تاکنون و دارای کمترین بزه اتهام و محکومیت هستند.

بزه و خلاف در جامعه ایرانی- آمریکایی پایین‌ترین رتبه در مقایسه با دیگر مهاجران در تاریخ ایالات متحده است.

دوازده هزار استاد تمام ایرانی در دانشگاهها و موسسات اموزش عالی آمریکا تحقیق و تدریس می‌کنند، بطوری‌که به سختی می‌توان یک دانشگاه یا کالج آمریکایی را پیدا کرد که در آن حداقل یک یا چند استاد ایرانی - آمریکایی در آن خدمت نکنند.

آنچه بیش از همه قابل توجه است این است که ۷۵ درصد اساتید ایرانی در دویست دانشگاه برتر امریکا (از میان چهار هزار دانشگاه) تدریس می‌کنند.

* افتخارآفرین است،
اما دردناک و تاسف‌برانگیز!*

@A_pajhohi
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Nov, 08:35


زنانی که می توانند زمین را نجات دهند

کار بازتولیدی بنیان هرجامعه ای است و مادران در تجربۀ عملی نحوۀ حفظ چرخه  زیستی در بدنشان، مراقبت از حیات را یاد گرفته اند. از زمان باستان تا به امروز دهقانان و گردآوران خوراک با چرخه های زمین و بحران‌ها سازگار شده و عبور نموده اند، اما  آنچه دیده نشده این است که بخش مهمی از عبور به دست زنان خانه دار با مسئولیت‌های بی پایان رقم خورده است. کسانی که بی جیره و مواجب و حتی بدون آموزش نقش محوری در گردش اقتصاد و مدیریت بحران ها  دارند اما در محاسبات حذف می شوند.

بخش آب نیز از قاعده مستثنی نیست. این درحالی است که آب خانگی به عنوان اجتماعی ترین صورت‌بندی آب در دست زنان خانه دار است و رفتار آبی از خانه آغاز می‌شود.

از زمان شکل گیری زندگی اجتماعی بشر و در تقسیم کار اجتماعی زنان به عنوان مراقبتگر، برچسب خوردند و وظایف بی شماری از جمله مدیریت آب و خوراک خانواده و بویژه تامین آب و سوخت  مصرفی بر عهده آنها گذاشته شد بی آنکه در تصمیم گیری ها و سیاستگذاری ها حق اظهارنظر  و رأی داشته باشند!

هرچند در برخی از کشورهای پیشرو اکنون زنان خانه دار با تشکیل انجمن ها در امور آب و محیط زیست فعالند اما هم چنان سهمی در تصمیم گیری ها نداشته و نظرات آنها در  سیاستگذاری  امور آب خانگی کمتر شنیده می شود.

با این همه زنان خانه دار در برخی از نقاط جهان برای جهانی بهتر تلاش کرده و موفق شده اند « امر محلی »  را به «امری جهانی » در جنبش های محیط زیستی متصل نمایند.

امروز زنانی در سراسر آفریقا که کولبری آب بخش مهمی از وظایف روزمره شان بوده و در مناطقی هنوز هست؛ با اتصال به جهان توانسته انداز کمک ها و  نوآوری های آب برای ارتقا سلامت آب محلی شان استفاده کنند.

جنبش  «WoMin» یک شبکه زنان  روستایی در آفریقای جنوبی است که علیه  معدنکاری مخرب و ضد محیط زیست فعالیت سازمان یافته کرده و به یک جریان اصلی فعالیت محیط زیست تبدیل شده است. همچنین جنبش مادران آپالاشی نیز در آمریکا بجنبش اقدام و عمل  علیه عملیات معدن کاوی مخرب  زغال سنگ درقله کوه  سازماندهی کرده و تخریب را متوقف ساختند.

زنان روستایی در هند جنبش Navdanya برای حفظ تنوع زیستی و  بانک نگهداری دانه های ارزشمند و بومی دارویی ساخته اند و  تا بذرها  را از گزند صنعت حق امتیاز دارو حفظ نمایند.

زنان روستایی در سیچوان هند با احیای دانش بومی حفاظت از خاک که قدمتی تاریخی دارد توانسته اند باروری خاک را بازگردانند. 

انجمن مادران داوطلب در لندن نیز  از زنان خانه داری تشکیل شده که داوطلبانه به بازسازی آبگیرهای رودخانه تایمز که قرنهاست مورد سو استفاده واقع شده روی آورده اند.

در پرو زنان با اجرای طرح جمع آوری آب باران؛ این کار را به یک کار اقتصادی مهم که پایداری سرزمین را تضمین می کند تبدیل کردند.

در ایران نیز صدها زن خانه دار در  سمن های محیط زیست فعالیت مستمر دارند. از تهیه کمپوست در خانه گرفته تا ترویج زباله خشک؛ از صرفه جویی در آب گرفته تا نقش آفرینی در کنار کودکان و نوجوانان در مدارس دوستدار محیط زیست و بسیاری از حوزه های سبز همه می کوشند که گامی در جهت بهتر کردن محیط زیست برای زندگی بردارند. هرچند که به ندرت  نامشان به عنوان زنان خانه دار فعال محیط زیست آورده می شود.

روز جهانی زنان خانه دار روز قدردانی از تلاشهای زنانی است که با وجود کار بی پایان خانگی؛ در جامعه و برای حفاظت محیط زیست و منابع آب در تلاشند. /آب برای همه

مهتا بذرافکن

@BashgaheZanan
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Nov, 05:30


بودجه‌ی مدارس دولتی صفر است!

امروز در جلسه‌ی اولیاء مدارس در میان بهت و حیرت بسیار مطلع شدم که مدارس دولتی هیچگونه بودجه‌ای از دولت و از وزارت آموزش و پرورش دریافت نمی‌کنند و مدارس ناگزیرند تمام هزینه‌های مدرسه را از والدین تأمین نمایند.

در کنار این فاجعه، هستند بسیاری از مؤسسات مذهبی و فرهنگی و دینی و حکومتی که بودجه‌ی هنگفتی از بیت‌المال مردم دریافت می‌کنند. برخی از این سازمان‌ها از این قرارند:

صداوسیما، حوزه‌های علمیه و سازمان‌های زیرمجموعه‌ی آن همچون تبلیغات اسلامی حوزه، شورای عالی حوزه‌های علمیه، مرکز خدمات حوزه‌ی علمیه.
و همچنین مرکز کمک به معیشت روحانیون، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ستاد حمایت از خانواده، مجمع جهانی تقریب مذاهب، بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس، سازمان تبلیغات اسلامی، مؤسسه آموزشی امام خمینی، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، حرم امام خمینی، مؤسسه مصباح یزدی، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، آستان مقدس حضرت امام، سازمان اوقاف، ستاد مرکزی راهیان نور، قرارگاه قریب بقیةالله، جامعةالمصطفی العالمیه، شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه و... .

عجیب است که برای این مؤسسات، ردیف بودجه‌ای بسیار کلان تعریف می‌شود و سالانه هزاران میلیارد تومان از خزانه‌ی ملت به حساب این ارگان‌های حکومتی واریز می‌گردد، بدون آنکه درنتیجه‌ی عملکرد آنها، جایگاه دین و اخلاق و ادب نزد مردم رفیع‌تر شده باشد و فرهنگ زندگی پاک و درستکارانه در جامعه گسترش یافته باشد و یا این سازمان‌ها نقشی در فسادزدایی و اخلاقی‌ترکردن رفتار در جامعه یا پرورش انسان‌های معنوی و منصف و فرهیخته و دست‌پاک و بافضیلت و باتقوا ایفا نموده باشند. 

این امر از تبعیضی باورنکردنی و اجحافی ساختاری و ستمی ویرانگر علیه فرزندان ایران‌زمین در مدارس دولتی و علیه والدین آنها پرده برمی‌دارد.

رأی‌دهندگان به آقای دکتر پزشکیان همچنان منتظر اجرای عدالت در حوزه‌ی نظام آموزشی از طریق اصلاح نظام بودجه‌ریزی و تقسیم عادلانه‌ی بودجه و حذف بودجه‌های رانتیِ تبعیض‌آلود و بهره‌مندساختنِ نظام آموزش و پرورش از بودجه‌ی معقول برای ارتقای سطح و محیط و فضای آموزشی کشور می‌باشند.

✍️ بهروز مرادی
@sokhanranihaa
@hooreechannel 🌹

حوری

04 Nov, 15:30


طغیان، برون داد جامعه‌ی ناآرام و سرکوب شده

بسیاری وقت‌ها می‌اندیشم که آیا مردمان جوامع دیگری بجز ایران، این میزان درگیر  ناآرامی و تنش و رخدادهای ناگهانی هستند؟!

حدود پنج دهه است که ما در شرایط بهم ریخته و بدون آرامش، بسر می بریم. بیایید کلیات این شرایط را با هم مرور کنیم:

انقلاب، جنگ طولانی با کشور همسایه، درگیری‌های مسلحانه خیابانی در محلات مسکونی، ترور، انفجار، راه‌پیمایی های تکرار شونده با شعار و بلندگو و بیانیه، اعدام در برابر دیدگان عموم، اعتراضات خیابانی با کشتار و سرکوب خشونت آمیز، ضرب و شتم دختران و زنان در خیابان، مرگ آسان و خاموش آن‌ها و شکنجه‌ی تدریجی ایشان در نبود و کفایت قوانین و حقوق شهروندی برابر، چهره‌ی طبیعی شده‌ی فقر، کمبود دارو و درمان و خوراک، افراد بی خانمان و متکدی، کودکان کار، معتادان و مواد فروشان، تن فروشان، قتل، خودکشی در مترو و پل عابر …

این‌ها که گفته شد بجز سوانح طبیعی چون زلزله و سیل و طوفان و آلودگی هوا و فرونشست زمین و خشکسالی و انفجار معادن و ساختمان‌های خدمات رسان عمومی و … است که متولیان و مسئولان امر همواره برای آن‌ها آمادگی ندارند و از رخدادهای پیشین نیز درس نمی آموزند.

به همه‌ی این ناآرامی ها و تنش ها اضافه کنید سیاست‌های جنگ طلبانه و نابودی خواه قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی حاکمیت و متولیان آن با هدف و ادعای ایجاد و کسب اقتدار نظامی و ایدئولوژیک و سیاسی و بازدارندگی سرزمینی که بار دیگر اضطراب نامقدس و نابودکننده‌ی جنگ؛ این پدیده‌ی ویران‌گر را بر سر جامعه آوار کرده است.

چند پرسش ذهن را به چالش و درنگ می‌کشاند:

۱- در چنین جامعه‌ای آیا می‌توان با برچسب بیماری روانی؛ واکنش ناشی از عامل یا عوامل ایجاد کننده‌ی ناآرامی و برهم زننده‌ی زندگی فردی و اجتماعی بسیاری از ایرانیان را پوشاند و پنهان کرد؟

۲- سازمان نظام روانشناسی در ایران، چگونه به منشور اخلاق حرفه‌ای خود پایبند است که سال‌هاست سیاست گذاران از حوزه‌ی تخصصی آن‌ها برای سرکوب معترضان به سلطه و انقیاد سیاسی و اجتماعی؛ بهره‌برداری می‌نمایند و بانگی از ایشان شنیده نمی‌شود؟

 ۳- آیا در جامعه‌ای که سال‌ها تحت سیطره‌ی سیاست غیریت انگاری و تقسیم بندی جامعه به خودی و غیرخودی بوده و نفرت پراکنی نقش هسته‌ی اصلی این سیاست‌گذاری را داشته است، می‌توان از برون‌داد طغیان و اعتراض در برابر فرمانبرداری محض و خشونت‌آمیز، متعجب شد؟

۴- آیا جامعه اقناع می‌شود که گفته شود برخی واکنش‌ها ازسوی تعدادی از مردم بطور ناگهانی بی‌هیچ دلیل و عامل زمینه‌ای رخ می‌دهد؟ و البته گفتمان رسمی رسانه‌های داخلی دلیل آن‌را نیز برچسب اختلال و بیماری‌های روانی این مردم اعلام کند؟
مثلاً در دوره‌ای مانند اعتراضات سال ۱۴۰۱ جامعه با فاجعه‌ی جان باختن تعداد زیادی دختر و پسر نوجوان و جوان روبرو شود و بعد ازسوی سیستم قضایی و رسانه‌های رسمی داخل کشور اعلام گردد آن‌ها به دلیل اختلالات روانی، خودکشی کرده یا بر اثر بیماری فوت شده‌اند، یا ناگهان تصمیم گرفته‌اند در خیابان شورش کرده و اموال عمومی را آتش بزنند و حتی پلیس یا نیروهای بسیج را به قتل برسانند.
یا مانند دختر دانشجوی علوم و تحقیقات ناگهان یک روز تصمیم بگیرند در محیط دانشگاه با پوشش غیر معمول حاضر شوند؟

۵- راهبرد سرکوب و نادیده‌گرفتن و نشنیدن صدای مطالبات گروه‌های مختلف جامعه از جمله زنان از اسفند ۱۳۵۸( نخستین اعتراض جمعی به اجباری شدن حجاب زنان ) تا اعتراضات جنبش#زن‌زندگی‌آزادی از سال ۱۴۰۱ تاکنون، چه نتایجی برای حاکمیت جز خسران و شکسته شدن تابوهای پیشین جامعه داشته است؟

۶- سیاست حذف صورت مسائل و عاملیت ایجاد این واکنش‌ها در گروه‌های مختلف جامعه، تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
آیا در دوره‌ی کنونی با امکان دسترسی بدون درنگ جامعه به اخبار رخ‌دادها و پدیده‌ها، این نوع سیاست؛ کنشی عقلانی محسوب می‌شود؟

فریبا نظری
@hooreechannel 🌹

حوری

04 Nov, 09:00


‍ از مانتوی مشکی و قهوه ای تا لباس زیر رنگی!

پس از انقلاب، حجاب که اجباری شد، چهار رنگ برای پوشش زنان تعیین شد و زنان و دختران در تمام ادارات و دانشگاهها و مدارس مجبور بودند مانتو و شلوار و مقنعه هایی با چهار رنگ مشکی، طوسی، قهوه ای‌ و سورمه ای بپوشند، حتی بچه های دبستانی! جوراب و کفش هم نباید رنگی می بود! زنانی که مخالف این اجبارها بودند به خیابان آمدند، شعار دادند، اعتراض کردند اما حرفشان به جایی نرسید، به ناچار تن دادند.

دبیرستانی بودیم. هر روز صبح به امر مدیر، یکی دو تا از دانش آموزان کنار در ورودی می ایستادند و کیف بچه ها را وارسی می کردند تا نکند وسیله ممنوعه ای از لوازم آرایش یا عکس و عطری در آن باشد. جورابی هم اگر رنگش روشن بود، مجرم به حساب می آمد! این سلیقه مدیر مدرسه بود. فکر می کرد به صلاح بچه هاست! ‌بچه ها هم در ظاهر به این شیوه کنترلگری عادت کردند و در واقع بذر خشم در درونشان کاشته شد.

گذشت و گذشت. دنیا عوض شد. پای ویدیو و ماهواره با وجود ممنوعیتهای شدید به خانه ها باز شد. بچه هایی که  چشمشان به فیلمهای زمان شاه نیفتاده بود، فیلمهای رنگی رنگی و آنچنانی دیدند. فهمیدند همه جا مثل اینجا نیست! دنیای بیرون مثل ایران سیاه و قهوه ای و طوسی نیست.‌ رنگهای شاد پوشیدند. نظام هم کمی کوتاه آمد. فرم مدارس رنگی تر شد. فیلمهای صدا و سیما بازتر شدند. سلیقه ها کلا عوض شد. اما سیاست حجاب اجباری تغییری نکرد.‌ هر چند ملاک باحجاب بودن، از مانتوهای بلند و گشاد و مقنعه به مانتوهای کوتاه و رنگی و روسری رسید. بذر خشم و نفرت رشد کرده بود!

فضای مجازی که به میان آمد، انقلاب رنگی دیگری رخ داد! یک گوشی موبایل، هر کودک و نوجوانی را به دنیا وصل می کرد، حتی شبها و توی رختخواب! دیگر کودکان دبستانی هم فهمیده بودند همه جای دنیا مثل اینجا نیست. کسی برایشان تکلیف نمی کند چه بپوشند و‌ چه نپوشند! چه ببینند و چه نبینند! چگونه فکر کنند و راجع به چه چیزهایی اصلا فکر نکنند! بذر خشم و نفرت میوه داده بود!

دخترانی که در کودکی و نوجوانی تحت تربیت سختگیرانه مدارس بودند، دست فرزندانشان را در انتخاب سبک زندگی باز گذاشتند. آنها نمی خواستند بچه ها از دنیا عقب بمانند. می خواستند فرزندانشان در محیطی که بر توانایی افراد بیش از  چگونگی پوشش و عقیده شان ارزش گذاری می شود رشد کنند. جوانان که از اصلاح امور ناامید شده بودند مهاجرت را انتخاب کرده و خانواده ها در این مسیر حمایتشان کردند.

آنها که مانده بودند، هر از چند گاه با نافرمانی مدنی خشمشان را در قالب اعتراض ریخته تا به نظام بفهمانند آنها نسلی تربیت شده در بستری از خشم و نفرت علیه قالبی از عقیده و سبک زندگی هستند که برایشان طراحی کرده بودند. بسیاری این را فهمیدند و عده قلیلی هنوز در برابر سیل تغییرات جامعه ایستادگی می کنند. سیلی که می رود طغیان کند و رنگهای شاد لباسهای زیر را به رخ حامیان رنگهای تیره بکشد!

فرشته مزینانی
@hooreechannel 🌹

حوری

04 Nov, 05:30


♻️ ما جمع اضدادیم!

اگر در جریان جنگ، اسرائیل محو شود می گویند دیدید همانی که دنبالش بودیم محقق شد،

اگر این نزاع به ایجاد دو کشور مستقل اسرائیلی، فلسطینی منجر شود می گویند: اصرار ما هم از اول بر ایجاد دو کشور مستقل فلسطینی اسرائیلی بود،

اگر اسرائیل آتش بس را بپذیرد می گویند دیدید مقاومت حماس اسرائیل را به آتش بس وا داشت،

اگر حماس آتش بس را به اسرائیل پیشنهاد دهد می گویند حماس به اهدافش رسید و از موضع قدرت، اتش بس را به اسرائیل تحمیل کرد،

اگر جنگ استمرار داشته باشد می گویند این نشان از اقتدار حماس دارد،

بنابراین جمهوری اسلامی را باید مجموعه ای ازجمع  اضداد و نقیضین دانست که هر اتفاقی در سیاست های داخلی وخارجی به هر شکلی حادث شود را استراتژی و برنامه ی از پیش تدوین شده خود می داند،

اینکه مردم و مجامع بین المللی چه فکر می کنند و چه می گویند و چه قضاوتی دارند اصلا مهم نیست.

مهم ارزش زایی و  ارزش سازی و دستاوردتراشی به منظور توجیه عملکرد غلط و یک بام و چند هوایی ست که به کرّات بی اعتباری آن ثابت گردید.

در کل آن چیزی که به تحکیم پایه های قدرت نظام کمک کند خوب است و مطلوب،

حتی اگر دعوت از ویتنی رایت آمریکایی فاحشه حامی فلسطین ‌و سوپر استار فیلم های پورنوگرافی باشد،

مردم فلسطین حق اند و چون ویتنی رات از آنها حمایت می کند و براسرائیل می تازد پس این شخص آدم ارزشمندی است و فاحشگی او را نباید به حساب آورد، یعنی اگر رتبه فاحشگی او منفی ۱۰ و رتبه اسرائیل ستیزی او مثبت ۱ باشد، چون موضع او به  تقویت تئوری و توهمات فکری آنها کمک می کند باید یک ارزش او (اسرائیل ستیزی) را به ده ضد ارزش او (فاحشگی) ترجیح داد وتحسین کرد،

جمع اضداد که عرض می کنم یعنی اینکه اینترنت را فیلتر کنیم از آن طرف بازار دلالی و سوداگری و فروش فیلتر شکن را رونق بخشیم،

جمع اضداد یعنی اینکه هیچ انسان فرهیخته ای از ترس رد صلاحیت جرات و رغبت ورود به عرصه کاندیداتوری را نداشته باشد ولی از انتخاباتی پرشور و رقابتی صحبت به میان آوریم،

جمع نقیضین یعنی اینکه صلح وصفا را شعار خود قرار دهیم ولی ۴۴ سال کشور را درحالت جنگی نگه داریم.

جمع اضداد یعنی اینکه به اسم کمک به محور مقاومت برای تامین امنیت زنان سوری و لبنانی و غزه ای در سواحل مدیترانه، میلیاردها دلار هزینه کنیم ولی دختران ایرانی را به جرم پوشش اختیاری از ابتدایی ترین خدمات اجتماعی محروم کنیم،

جمع اضداد یعنی اینکه از کرامت انسانی صحبت به میان آوریم  ولی بردن آبروی مومنی که دارای نفوذ کلام است ولی تفکرش با تفکر ما همسویی ندارد را مجاز و مباح بلکه واجب بدانیم،

جمع نقیضین یعنی اینکه هرجا به همراهی و همیاری مردم نیاز داشته باشیم بگوئیم «ید الله مع الجماعة» و هرجا مردم همراهی نکنند بگوئیم «واکثرهم لا یعقلون»،

جمع اضداد یعنی اینکه از حق الناس و حقوق عامه صحبت کنیم ولی سرمایه های میلیاردی ناس و مردم  را بدون اذن آنها به مردم کشورهای خارجی اختصاص دهیم،

بینکم و بین الله از این همه شطحیات خسته نشدید؟

اینجور رفتارهای متناقض و مشمئزکننده و عاری از اخلاق  را درکجای جهان مشاهده می کنید؟

آیا پندار و گفتار و کردار شما، مصداق پیام تبلیغاتی: «فقط خودکار بیک مثل خودکار بیک می نویسد!!!!!!» نیست؟

دکتر بیات محمدی، رزمنده و جانباز جنگ

https://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

03 Nov, 17:30


آتشی گر نامدست این دود چیست؟

اگر نسیمی از خُلق و خو و مِهر و کرامت و عظمت محمد به ما وزیده بود، در مواجهه با رفتار دانشجویی که در دانشگاه آزاد خود را برهنه کرد، به دیدارش می‌رفتیم و با امن و عادی کردن فضا، به ملایمت و مهربانی از او می‌پرسیدیم؛ دخترم! چه مشکلات و فشارهایی، کاسۀ صبرت را لبریز کرده و تو را در میان دیدگان جمع، به طغیانی چنین، واداشته است؟

آنگاه که انبان دردهای دل خود را می‌گشود، به خود می‌گفتیم؛ یا أسفا از این حالی که جوانان ما بر اثر هجوم انواع مشکلات پیدا کرده‌اند!  وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ!

از دکتر پزشکیان انتظار می‌رود که نماینده‌ای برای دیدار با او اعزام کند تا درددلش را بشنود. پزشکیان بود که گفت؛ اینها همه دختران من هستند.
آتشی گر نامدست این دود چیست؟
**

گوش را اکنون ز غفلت پاک کن
استماع هجر آن غمناک کن
آن زکاتی دان که غمگین را دهی
گوش را چون پیش دستانش نهی
بشنوی غمهای رنجوران دل
فاقهٔ جان شریف از آب و گل
خانهٔ پر دود دارد پر فنی
مر ورا بگشا ز اصغا روزنی
گوش تو او را چو راه دم شود
دود تلخ از خانهٔ او کم شود
غمگساری کن تو با ما ای روی
گر به سوی رب اعلی می‌روی

احمد زیدآبادی
@hooreechannel 🌹

حوری

03 Nov, 14:30


از اینکه همیشه شاد نیستم، غمگینم!

افسرده‌ترین افراد آنهایی هستند که می‌خواهند همیشه شاد باشند. کسانی که اوقات تلخ زندگی را تحمل نمی‌کنند؛ آنها که زندگی را بدون غم‌هایش می‌خواهند.

زندگی مجموعه‌ای پیچیده است که بخش بزرگی از آن برای هر انسانی در هر جایگاهی، تلخ و کسالت‌بار است. بسیاری امور در اختیار ما نیستند و لحظات بسیاری بی‌حوصله و سردرگم هستیم.

هیچکس در زندگی به طور کامل درک نمی‌شود. هیچکس در تمام ثانیه‌های زندگی شاد نیست. هیچکس دنیا را بدون تجربه رنج، ترک نمی‌کند. و اینها واقعیت‌های زندگی هستند.

باور به این اشتباه رایج در بین مردم که «باید از تک‌تک لحظات زندگی لذت برد» باعث افسرده‌تر شدن ما می‌شود. هیچ انسانی هرگز نمی‌تواند از تمام لحظه‌های خود لذت ببرد.

شادی، بخش بسیار کوچکی از زندگی انسان است. اگر به دنبال همیشه شاد بودن باشیم، همان بخش کوچک را هم از دست خواهیم داد.

انسانی که زندگی خوب را زندگی بی‌نقص و بی‌غصه درک کرده‌ است، در لحظات تلخ زندگی بسیار بی‌تاب می‌شود، مدارا نمی‌کند، دنبال راهکار منطقی نمی‌گردد، خشم خارج از کنترل دارد، کام خود و دیگران را تلخ‌تر می‌کند و دست و پای بیهوده می‌زند. او در هنگام شادی‌ها نیز هرگز لذت نمی‌برد. چون دائم مضطرب است که این شادی بالاخره تمام می‌شود.

انسان خردمند، این واقعیت را می‌پذیرد که شادی بخشی از زندگی ماست. او رنج را فضیلت نمی‌داند و برای زندگی بهتر تلاش می‌کند اما واقعیت‌های جهان را درک می‌کند و می‌پذیرد که رنج نیز بخشی از زندگیست. او با تلخی‌ها مدارا می‌کند و در لحظه‌های کوتاه شادی نیز نهایت لذت را می‌برد. این انسان‌ها همان سرد و گرم چشیده‌های روزگار هستند که مانند «نظامی» می‌گویند:

شاد بر آنم که در این دیر تنگ
شادی و غم هر دو ندارد درنگ

@DevelopmentSc
@hooreechannel 🌹

حوری

03 Nov, 09:30


جمع‌بندی نظریه‌های کار خانگی

● تلاش فمینیست‌های موج دوم در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی، فهم مردسالاری به‌عنوان ساختار سلطه مردان بود. در نظریه‌های آنان برای نمایش روابط سلسله‌مراتبی قدرت، نظام سلطه و فرودستی زنان تلاش می‌شد و از سلطه مردان به‌عنوان قدیمی‌ترین و ابتدایی‌ترین شکل سلطه نام می‌بردند. «مردان بر زنان سلطه دارند و تعداد اندکی از مردان بر باقی مردان مسلط هستند»، شعار معروف آنها بود. در دهه‌های گذشته از طرف گروه‌های دیگر، زنان رنگین‌پوست، جهان سومی و پسااستعماری انتقاداتی به این دیدگاه‌ها مطرح شد و رویکرد‌های اینترسکشنالیتی مطرح شدند.

● هم‌چنین توجه به آثار فوکو و لکان تغییراتی در دیدگاه‌های فمینیستی به‌وجود آورد. گذشته از آن تأکید بر سوژگی و هویت برساخته و عاملیت زنان نیز مدنظر قرار گرفت. این انتقادات باعث تغییرات چشمگیری در نظریه‌ها شدند و توجه به این دیدگاه‌ها نیز برای انجام پژوهش در مورد کار خانگی ضرورت دارد.

● تا حدود دهه ۱۹۸۰ بسياری از صاحب‌نظران، وجود خانواده را علت فرودستی زنان درنظر می‌گرفتند. گمان می‌شد مسئولیت‌های خانگی که برعهده زنان بود، از ورود آنان به مشاغل جلوگیری کرده و یا باعث دستیابی به کار نیمه‌وقت می‌شد. هم‌چنین وجود خانواده از دیگر مشارکت‌های زنان در عرصه سیاست و جامعه نیز جلوگیری می‌کرد.

● امروزه اين ديدگاه رواج دارد كه موقعيت زنان در خانواده را بايد به‌صورت كلان و از طريق نگاه به جامعه و ساختارهای اجتماعی موجود در آن درنظر گرفت. ديگر خانواده به‌عنوان تنها عامل فرودستي زنان مطرح نيست بلكه ساختار كلی جامعه است كه فرودستی زنان را در جامعه و خانواده موجب می‌شود. نابرابری‌های موجود در جامعه به‌خصوص در حوزه اشتغال که به عدم دسترسی زنان به مشاغل و یا درآمد‌های متناسب می‌انجامد، نبود امکانات در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی و آموزشی، جملگی زنان را از عرصه عمومی به عرصه خصوصی می‌رانند که در آن نابرابری‌های اجتماعی وجود دارد.

● گذشته از آن، نگاه امروزی به انواع كار زنان در كلیت آن است و كار خانگی را نيز به‌عنوان يک كار بدون دستمزد درنظر مي‌گيرند. هم‌چنین این دیدگاه مطرح مي‌شود كه بر اثر جداسازی جنسيتی رخ‌داده در تمام ابعاد جامعه، انجام كارهايی با دستمزد كم‌تر و يا بدون دستمزد (كار خانگی) سهم زنان شده است. در پایان مبحث به جمع‌بندی در مورد دیدگاه فمینیست به خانواده و ارائه ویژگی‌های کار خانگی از دید «آن اوکلی»، جامعه‌شناسی که اولین پژوهش در مورد کار خانگی زنان را انجام داد، اکتفا می‌شود.

ویژگی‌های کار خانگی از دید آن اوکلی:
• تقريبا كار انحصاری يك جنس است.
•  تقريبا كليه بزرگسالان اين جنس را دربر می‌گيرد.
• هيچ شغل ديگری وجود ندارد كه تا اين حد دارای پيوندهای شخصی باشد.
• هيچ شغل ديگری تا اين حد به ارائه خدمات گوناگون اختصاص ندارد.
• شرح كار مشخصی برای كار در خانه وجود ندارد.
• دارای ساعات كار مشخصی نيست.
• زير پوشش هيچ نوع اتحاديه و صنفی قرار ندارد.
• دارای حد و مرز مشخصی نيست.
• شروع و پايان مشخصی ندارد.
• فضای خاصی برای انجام آن وجود ندارد.
• اوقات فراغت ندارد.
• مرخصی و بازنشستگی ندارد.

● هرچند کار خانگی با بهره‌مندی از تکنولوژی‌های جدید در چند دهه اخیر دچار تغییراتی شده و امکان استفاده از غذا‌های آماده یا نیمه‌آماده فراهم شده است که بار آشپزی را از دوش زنان خانه‌دار برمی‌دارد اما باید توجه داشت که استفاده از این امکانات، وابسته به شرایط اقتصادی افراد است و در عین حال اگر بخشی از بار خانه‌داری کم شود، معمولا تقاضا‌های جدیدی برای خانه‌داری نیز به‌وجود می‌آید.

●با توجه به درصد ناچیز اشتغال زنان در ایران، کار بدون دستمزد خانگی که از جانب درصد بالایی از زنان ایرانی انجام می‌شود، یکی از مواردی است که پژوهش‌های اندکی با محوریت آن صورت گرفته و اطلاعات ناچیزی در مورد آن وجود دارد. از این‌رو انجام پژوهش در زمینه کار خانگی باعث فهم بیش‌تر چگونگی و چرایی کار خانگی در ایران می‌شود.

شهلا اعزازی
@womenstudiesisaorg
@hooreechannel 🌹

حوری

03 Nov, 05:30


شاه عباس و رواداری مذهبی

📌 رواداری و تاب‌آوری و تحمل نظرات، اعتقادات، و علایق دیگران و رفتار بردبارانه، محترمانه و دوستانه با هر کس و به‌ویژه با کسانی که با ما متفاوت‌ می فهمند و افکار دیگری دارند، گام مهمی است در جهت تکامل و پیشرفت.
ایران، سرزمین اقوام و مذاهب است، تجربه تاریخی نشان داده است که اگر حاکمان با سعه و مدارا با افکار و ادیان، برخورد نمایند می توانند ار تمام استعدادهای آنها در رشد و توسعه کشور بهره مند شوند. در دوره هایی از تاریخ ایران شاهد تساهل مذهبی بودیم.

📌عصر ساسانی

مسیحیت در فلسطین آغاز شد، با فشارهای رومیان، مبلغان مسیحی به سوی اروپا و آناطولی مهاجرت کردند. مسیحیت در امپراتوری روم گسترش یافت ولی رومیان مسیحت را غیر قانونی اعلام کردند. برخوردهای خشونت آمیز رومیان با مسیحیان موجب شد جمعیت زیادی از رومیان و یونانیان به ایران مهاجرت کنند. آنها دانش، مهارت یونانی را با خود به ایران آوردند. شاهپور اول از این فرصت استفاده بهینه کرد و بسیاری از مسحیان مهاجر را جذب نمود.  آنها در اجرای مراسم دینی خود آزاد گذاشت و در شهرهای مختلف ایران کلیسا ساختند. صاحب زمین و ثروت شدند. نقش پزشکان و دانشمندان مسیحی، سریانی و هندو، در پیشرفت ایران عصر ساسانی بر کسی پوشیده نیست. دانشگاه جندی شاپور حاصل تساهل مذهبی عصر میانه ی ساسانی بود.

📌 عصر مغول

چنگیزخان تعصبی نسبت به دین خاصی نداشت. آنها حکومت ایلخانان را در ایران تشکیل دادند بر اساس یاسای، چنگیز نباید از زمین و تجارت مربوط به معابد بودایی، مسیحی و مسلمان، مالیات اخذ شود. معابد مسیحیان و بودائیان در کنار مساجد فعال بودند. شیعیان که قرنها در فشار اهل سنت قرار داشتتند در حکومت مغولان نفس راحتی کشیدند و در این دوره معارف و فقه شیعه گسترش یافت و علمای بزرگی علامه حلی توانست فقه معارف شیعه را چند قدم پیش ببرد.

📌عصر شاه عباس کبیر

آن سیاستمدار عمل‌گرا، دریافته بود که با رواداری مذهبی و امنیت، برای همه مذاهب می توان از توان آنها در رشد اقتصادی بهره گرفت. او دستور داد زرتشتیان را از کرمان و یزد به اصفهان کوچ دهند و در اصفهان زندگی کنند و برای خود معبد بسازند او نسبت به مسیحیان و کشیشان گشاده رو بود، با این شیوه می توانست به دولتهای اروپا نزدیک شود. مسیحیان آشوری قره باغ، نخجوان و آذربایجان، بزرگترین تولید کنندگان غلات ایران بودند. غلات ایران به روسیه و اروپا صادر می گردید. از سوی دیگر ارامنه از تولیدکنندگان و صادرکنده گان مهم ابریشم به اروپا، و بازرگانان چیره دست بین المللی بودند که با دولتهای اروپایی مرتبط، و هم دین بودند. گرجیان مسیحی دروازه ی ارتباط ایران با اروپا محسوب می شدند.شاه در  سال 1601 م، طی نامه ای به پاپ کلمان هشتم نوشت: برای من افراد دانشمند و با معلومات بفرستید تا به گسترش فرهنگ اروپایی در ایران برآیند. پاپ پاسخ داد: چگونه می توان دست پادشاه مسلمان را پس زد که جوانمردانه با رعایای مسیحی رفتار می کند.در زمان شاه عباس، کشیشان اروپایی به ایران آزادانه رفت و آمد می کردند. آنها با خود دانش جدید را می آوردند. در قرن هفدهم چاپخانه را در اصفهان تأسیس کردند و نخستین کتاب چاپی در ایران در آن زمان منتشر شد. شاه عباس شیفته دستگاه چاپ گردید. شاه عباس در سال 1604 م،  عده ای از ارامنه را از جلفا به اصفهان آورد تا از آنها در جهت گسترش تجارت ابریشم و توسعه ی روابط با کشورهای اروپایی بهره ببرد. آنها از حقوق شهروندی بهره مند شدند. ارامنه از حق ساختن کلیسا، مدرسه، مالکیت بر زمین، برخوردار گردیدند. گاهی شاه در مراسم مذهبی آنها شرکت می کرد. ارامنه ای که در تجارت ابریشم،‌ یعنی مهمترین کالای صادراتی ایران فعال بودند را از مالیات معاف نمود. اژون فلاندن، جهانگرد فرانسوی نقل می کند در زمان شاه عباس خون بهاء مسیحی و مسلمان را برابر حساب می کردند.در سایه امنیت و رواداری شاه عباس در این دوره علمای دین از مشرب اصولی، اخباری و فیلسوفان بزرگی چون میرداماد و ملا صداری شیرازی می زیستند، شاه سعی داشت یکی بر دیگری ترجیح نیابد.

📌 عصر محمد شاه قاجار

سومین پادشاه قاجار در شرایط سخت، تجزیه و تحقیر و تضعف ایران، به قدرت رسید. او پسر عباس میرزا بود. شاه صوفی گرا و میرزا آغاسی صدر اعظمش برای اینکه از مهاجرت مسیحیان که نقش مهمی در اقتصاد ایران داشتند، جلو گیری کند، تساهل مذهبی را در پیش گرفتند. روسیه می خواست، مسیحیان آشوری و ارمنی ساکن آذربایجان را به روسیه جذب کند، و اقتصاد ایران را زمین گیر نماید. اصلاحات زیادی در این دوره صورت گرفت، و فرمان تساوی حقوق مسلمان و مسیحی صادر شد.

رضا احمدی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

02 Nov, 16:30


🔺روایت میدانی خبرنگار فرهیختگان از مشکل حضانت فرزند برخی همسران معدنکاران طبس؛ «مشکل حضانت فرزندانمان را حل کنید»

🔹 «پدربزرگ‌هایی که اصلا نمی‌دانستند ما با چه سختی این بچه‌ها را بزرگ کردیم، حالا به‌خاطر پرداختی‌ها، کمک‌هزینه‌ها و دیه و مستمری می‌خواهند بچه‌هایمان را بگیرند»

زینب مرزوقی خبرنگار فرهیختگان که در مراسم یادبود معدنکاران جان‌باخته طبس شرکت کرده در بخشی از گزارش خود نوشته:

🔹یکی از همسران این معدنکاران می‌گفت که پدربزرگ پدری، فرزندان یک معدنکار دیگر، نوه‌ها را از عروسش گرفته است. پدرهمسر مرحومش هم درحال تلاش است تا پسر ۱۴ ساله‌اش را بگیرد و عموها هم جداگانه در تلاشند تا سرپرستی را از او بگیرند.

🔹می‌گفت که مسئولان استانی چیزی دستشان نیست. شما صدایمان را با مسئولانی برسانید که می‌توانید مشکل حضانت فرزندانمان را حل کنند. «پدربزرگ‌هایی که اصلا نمی‌دانستند ما با چه سختی این بچه‌ها را بزرگ کردیم، حالا به‌خاطر پرداختی‌ها، کمک‌هزینه‌ها و دیه و مستمری می‌خواهند بچه‌هایمان را بگیرند. به رفت‌وآمدم گیر می‌دهند. مگر آنها پسرم را بیشتر از خودم دوست دارند؟»

@khabarfouri
@hooreechannel 🌹

حوری

31 Oct, 17:31


🔶 زن مصنوعی ساخت چین به بازار آمد       

🔸 اندام این زن از مواد 100% ژله ای "فانتا" مشابه گوشت انسان با میکس قطعات سیلیکونی ساخته شده است، با یک بار شارژ به مدت 72 ساعت بدون وقفه کار می‌کند و نیازی به خوردن و آشامیدن و دستشویی ندارد.

🔸 نام این زن حوری "HOORI" است، با چشمان عسلی و صورت زیبا و اندام متناسب...با سفارش مشتری رنگ پوست و مو و...قابل تغییر است!

🔸 ‏این رباط با ‌ هوش مصنوعی⁩ کار می کند، ‏"حوری" آشپزی می کند، کارهای خانه را انجام میدهد، همدم و هم‌صحبت خوبی است و فقط با 200 هزار روپیه قابل خرید است، یعنی با قیمت امروز روپیه هند در بهمن ماه 1402 حدود 120میلیون تومان!       

▫️‏خانمهای محترم لطفاً دیگه سخت نگیرید😁

@hooreechannel‌🌹

حوری

31 Oct, 14:30


حال نوشت دو زن از دو طبقه در اواخر دهه ۴۰


سکینه دیگ برنج را آبکش کرد و روی اجاق گذاشت، آب و روغن را رویش داد و‌ درش را کیپ کرد. هیزمهای شعله ور را از زیر اجاق بیرون کشید و مقداری از ذغالهای رسیده را روی در دیگ گذاشت. همین کافی بود تا برنج یک ساعته به خوبی دم بکشد و آماده خوردن شود. عطر برنج و بوی هیزم در آشپزخانه دود گرفته، شامه اش را می نواخت و خاطرش را آرام می کرد. خورشت بادمجان هم روی چراغ سه فتیله ای آرام آرام جا می افتاد. سکینه راضی بود. همین که می توانستند هفته ای یکبار شبهای جمعه پلو خورشتی بخورند ‌و بقیه هفته را با کشک و اشکنه و نان و ماست سر کنند، وضعشان از برخی مردم که همین را هم نداشتند بهتر بود. کربلایی سعی خودش را می کرد. بنا بود و اوستاکار. شهر که کار نبود به روستا می رفت. چند سالی هم رفته بود شابدوالعظیم برای بنایی حرم مطهر. نان بازویش را می خورد و‌ مدام هم خدا را شکر می کرد برای سلامتی و رزق و روزی اش. آروغ که می زد با خودش می گفت، "لامصب انگار مرغ بریان خورده نه اشکنه. صدایش تا سر کوچه می رود! مردم فکر می کنند ما هر روز پلو می خوریم!"
سکینه ۷ شکم زاییده بود هر سه سال یکی. تا بچه شیر می داد حامله نمی شد. بچه را که از شیر می گرفت دوباره شکمش بالا می آمد. با اوضاع احوال آن روزها بچه داری واقعا کار شاقی بود اما زنها اگر سه سال فاصله شان می شد چهار سال، انگار از دیگران عقب مانده باشند! می رفتند دنبال دوا درمان. اگر بچه در تابستان به دنیا می آمد راحتتر بود. لااقل برای شستن لباس و کهنه بچه و کهنه های خودش، آب جو روان بود. آب چاه مزرعه حاج غلام در نزدیکی شان هم نعمتی بود. وای به وقتی که زایمانش به پاییز و زمستان می افتاد. مصیبتی بود لباس شستن با آب یخ زده جو. البته دو سالی که بچه را گهواره می کرد خیلی کهنه نجس نمی شد. جایی هم که نمی رفتند تا مجبور باشد بچه را قنداق کند. تنها تفریحشان رفتن به امامزاده جعفر بود که هر تابستان دست بچه ها را می گرفت و با پای پیاده ۱۰ کیلومتری می رفتند، زیارتی می کردند و نان و سیب زمینی ای می خوردند و بر می گشتند. گاهی اوقات هم می رفتند راه آهن برای دیدن قطار. این تفریح برای بچه ها هیجان انگیزتر بود. با صدای تلق تولوق قطار و سوت ممتدش موقع رسیدن به ایستگاه و حرکت مارپیچش. وقتی از شهر دور می شد، تمام رویاهای کودکانه بچه ها و آرزوی سکینه را با خود می برد.
تنها آرزوی سکینه رفتن به زیارت امام رضا بود. هر بار با بچه ها به راه آهن می رفتند با خود می گفت، "یا امام غریب، یعنی میشه منم هم مثل این مسافرای قطار یه روزی بیام به پابوست!؟"

▪️▪️▪️

سی سی (سکینه دختر معمار که سی سی صدایش می کردند) روی تخت خوابیده بود. یک ساعتی می شد بیدار بود اما حال بلند شدن از جایش را نداشت. کاری هم نداشت که از رختخوابش بیرون بیاید. شوهرش وقتی او‌ خواب بود، رفته بود شرکت. تا شب هم برنمی گشت. غذا هم که لازم نبود بپزد. هر چه هوس می کردند از رستوران می گرفتند. بچه ای هم که نداشتند. سی سی می گفت اندامش به هم می خورد. دوست داشت همینطور دخترانه باقی بماند!
کلفتشان صغری همه کارها را می کرد. اگر روزی روزگاری مهمانی می گرفتند هم غمی نداشت. می رفت آرایشگاه دنبال پدیکور مدیکورش و صغری همه کارها را ردیف می کرد. گاه که هوس غذای خانگی می کردند، برایشان غذا هم می پخت.‌ رفتن به آرایشگاه و مهمانیهای دوستانه و گاهی سینما، سرگرمی های سی سی بود. سالی یکی دو سفر داخلی و یک سفر خارجی داشتند. شوهرش مدیرعامل شرکت بود. وضعش خوب بود. سی سی دست و دلبازانه برای خودش خرج می کرد. تنها غم سی سی بیکاری بود. وقتی برنامه ای نداشت و مجبور بود در خانه بماند و در و دیوار را نگاه کند! تازگی هوس کرده بود سگی بخرند تا از تنهایی تو این خانه درندشت خلاص شود.‌ شوهرش دنبال یک سگ پاکوتاه پشمالو بود. همان که سی سی دوست داشت. هنوز پیدا نکرده بود.
سی سی گاهی کج خلق که می شد، با خودش می گفت، "ای گندش بزنن این زندگی تکراری رو! آخه من چه فرقی با اون اکبیری زن سرهنگ دارم که سال به دوازده ماه اروپا و امریکا رو سیر می کنه!؟ باید به کامی بگم یه فکری برا این زندگی کوفتی بکنه، دیگه خسته شدم!"

فرشته مزینانی
@hooreechannel 🌹

حوری

31 Oct, 08:36


چرا بهروزه خانم، اسیر دست ترک ها شد! ؟

📌همین پانصد سال پیش قزلباش صفوی در دشت چالدران با قشون سلطان سليم عثمانی روبرو شدند که هم شنیدنی است و هم تلخ.در آن جنگ، قشونِ عثمانی بیش از دو برابر قشون ایرانی و مجهز به ارابه و توپخانه آتشین بود اما قشونِ ایرانی نيزه،شمشیر، تير، تبر، طپانچه، گرز و خنجر داشتند.سربازان ایرانی بجای تکیه بر فن نظامی و تکنیک جنگ، به شکست ناپذیری سایه خدا ایمان داشتند.سایه خدا که بود؟ مرشد کامل ظل الله اسماعیل صفوی! چون در هیچ جنگی تاکنون شکست نخورده بود!دو لشکر به هم رسیدند و صف آرایی کردند. عجیب اینکه وقتی قشون سلطان سلیم شروع به آرایش جنگی می کنند و ارابه‌هاى جنگى و توپ ها، قشون ایرانی را بصورت نیم دایره احاطه میکنند دو تن از سردارانِ ایرانی که آشنا به وضعیت جنگی دشمن بودند پیشنهاد می کنند که قبل از اینکه دشمن به آرایش جنگی بپردازد بر آنان بتازیم اما در مقابل، دورمش خان پیشنهاد می کند که چون شاه اسماعیل رسالت غیبی دارد و شکست ناپذیر است!پس ما مكث كنيم تا وقتى كه آنچه مقدور ايشان است از قوّت به فعل آورند و شاه اسماعیل پیشنهاد دورمش خان را قبول می کند.در نتیجه، سلطان سليم به راحتی به آرایش جنگی پرداخت.

📌چند ساعت بعد؛ دشت چالدران پر شد از اجساد قزلباش. آنان با تمام توان پیکار کردند.خود شاه اسماعیل جانفشانی ها کرد و سرانجام از دوش و از پا زخمى شد و بى‌حال در گل و لاى افتاد. چیزی نمانده بود که دستگیر شود که یکی از قزلباشان خود را به اسم شاه اسماعيل معرفى كرد تا شاه نجات یابد.به جز عده قلیلی تمام سربازان و فرماندهان ایران کشته شدند تبریز، ارومیه، کردستان و همدان به دست عثمانی افتاد. شاه زخمی نجات یافت اما زخم کاری وقتی بر قلب شاه مغرور 27 ساله نشست که شنید زنش بهروزه خانم توسط دشمن اسیر شده و سلطان سلیم برای اینکه به قول خودش«قلب اردبيل‌ اوغلى را بسوزاند» او را به یکی از سردارانش پیشکش نمود.افسانه شکست ناپذیری سایه خدا نقش بر آب شد. طرفداران جان برکف سرخورده شدند. شاه صفوی متزلزل شد و هرج و مرج شدت یافت.شاه دیگر از این شکست و تحقیر کمر راست نکرد مخصوصا وقتی بعدا شنید بهروزه خانم باردار شده و پسر زاییده! (رفرنس: تاریخ تحلیلی ایران)


🛜 تحلیل و تجویز راهبردی:

جنگ های بزرگ،درس های بزرگی با خود دارند و صد البته شکست های بزرگ درس های بیشتری برای آموختن.بزرگ ترین علت شکست جنگ چالدران نه این است که ایران به تکنولوژی روز مجهز نبود.نه این است که فنون رزمی و استراتژی نظامی نوین را نمی دانست.نه این است که دشمن با ترفندی نو یا حیله ای جدید از اصل غافلگیری استراتژیک استفاده کرده باشد، بلکه مهم ترین دلیل شکست، ذهنیت قدیمی، مفروضات غلط و دانش توهمی است.می توان به صورت خلاصه به ذهنیت پیشینی، پیش فرض‌ها و پیش‌دانسته‌هایي که چارچوب فکری ما را تشکیل می دهند گفت؛ پارادایم. عناصر تشکیل دهنده پارادیم در زمان جنگ چالدران چه بود؟ یک؛ سایه خدا هیچگاه شکست نمی خورد.دو؛ غیرت می تواند کاملا جایگزین تکنولوژی شود و سرنوشت جنگ را زورِ بازو و جانفشانی رقم می زد.سه؛ اینکه شاه اسماعیل چون تا کنون در هیچ جنگی شکست نخورده در این یکی هم نمی خورد. و بالاخره چهار؛ اینکه فکر کنیم نيزه و شمشیر،تير و تبر، گرز و خنجر می‌تواند هم آورد توپ و اسلحه گرم باشد، ممکن است الان حتی تصور اینکه یک نفر با گرزی که در بالای سرش می چرخاند به توپ نزدیک می شود خنده آور باشد اما آن زمان پارادیم مسلط کار خودش را کرد. بهروزه خانم به خاطر پارادایم های کهنه(بخوانید خشک مغزی و کورذهنی) اسیر دست ترک های عثمانی شد.اشتباه نکنید بهروزه خانم فقط یک زن نیست، نماد مام میهن است!

🔻ما در مدیریت زندگی شخصی، اداره سازمان خود و کشورداری تعداد زیادی پارادایم داریم، به همین خاطر ممکن است همان اشتباهی را می کنیم که شکست خوردگان تاریخ کردند.اما این پایان راه نیست. هر شکست می تواند سرآغازی باشد برای کنار گذاشتن پارادایم های قدیمی. وگرنه قامت زندگی مان، سازمان مان و کشورمان در غصه بهروزه خانوم های بعدی خواهد شکست.جهان با تصورات ما کاری ندارد.سرنوشت را واقعیت ها رقم می زند و نه تصورات (بخوانید توهمات) ما.جهان-آگاهی چاره محک زدن و روزآمد کردن پارادایم هاست؛ یعنی اینکه بیشتر در مورد تکنولوژی های نرم، اقتصاد سیاسی جهانی، کانون های قدرت موجود در حال شکل گیری و روندهای آینده ساز چون پیری جمعیت جهان، تغییرات آب و هوایی، موبایلیفیکیشن و ... بدانیم. و پارادایم هایمان (پیش فرض ها و پیش دانسته هایمان) را با واقعیات و داده های بیرونی محک بزنیم و روزآمد کنیم. و گرنه 500 سال بعد یکی از ما در تاریخ نه به عنوان «الگویي الهام بخش» که به عنوان «عبرتی تاریخی» نام خواهد برد. غیرت و هوشمندی کنار پارادایم های روزآمد جواب می دهد.

دکتر مجتبی لشکربلوکی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

31 Oct, 05:31


ایران؛ جامعۀ  نابهنجار(آنومیک)

جامعۀ  نابهنجار جامعه ای است که از هنجارها و قواعد مشخصی پیروی نکند و نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی لایه های گوناگون جامعه را در بر گرفته باشد.
شرایط آنومیک یا نابهنجار  شرایطی است که طی آن هنجارها، باورها و ارزش های یک جامعۀ  سنتی دستخوش تغییرات اساسی شده و نتوانسته به هنجارها، ارزش ها و باورهای جامعۀ  مدرن و جدید تبدیل شود.  هرگاه هنجارهای جامعه آن چنان دستخوشِ تغییراتی قرار گیرند که اثر و نفوذ خود را بر افراد جامعه از دست بدهند و راهنمای عملِ افراد قرار نگیرند و همبستگی اجتماعی دچار فروپاشی بشود در این شرایط دیگر هنجاری برای تنظیم رفتارها و کنش های افراد وجود نداشته و یا وجود دارند و کارکرد خود را از دست می دهند.  در چنین وضعیتی نوعی بلا تکلیفی برای افراد جامعه به وجود می آید و افراد نمی دانند از کدام هنجار، ارزش و یا باور پیروی کنند.
در شرایط نابهنجار نمی توان از افراد انتظار تعهد، وفاداری و پیوند متقابل را داشت و از آن جا که شبکۀ  پیوندها و تعهدات متقابل دچار فروپاشی شده اند و همبستگی های اجتماعی تا حدود زیادی سست و بی پایه شده اند، لذا افراد جامعه در تنهایی و فردیت خود راهی برای برون رفت از مشکلات و گرفتاری ها جستجو می کنند و غافلند از این که بدون وجود تعهدات و همبستگی هایِ قویِ اجتماعی امکان حل همه مشکلات وجود ندارد.

زندگی در فردیت خویش و نبود همبستگی ها،  تعهدات و پیوندهایِ متقابلِ اجتماعی نتیجه ای جز ساختار اجتماعی ضعیف و بیمار نداشته و بدتر این که در چنین وضعیتی نه افراد  و نه جامعه قادر به برون رفت از مشکلات اجتماعی نخواهند بود.
از قضا گسستن از پیوندها و شبکه های اجتماعی و فرو رفتن در تنهایی و انزوای بیمار گونه نه تنها بحران های فردی و اجتماعی را کاهش نمی دهد، بلکه آتش مشکلات و گرفتاری ها را شعله ورتر می سازد. راه چاره تقویت پیوندها و همبستگی های اجتماعی است و نه پاره کردن و گسستن این پیوندها و همبستگی ها. از سوی دیگر، شرایط نابهنجار مستعدترین و مناسب ترین شرایط برای بروز و گسترش انواع آسیب های اجتماعی است. اکنون باید دانست که بروز گستردۀ  طلاق، سرقت، فرار از منزل، کارتن خوابی، بیکاری، کودکان کار، روسپیگری، اعتیاد، خشونت و سایر آسیب های اجتماعی ناشی از چنین شرایطی است و دلیل بروز آنها  را باید بیش  از همه در همین شرایط و وضعیت جستجو نمود.

همچنین شرایط نابهنجار  مستعد فرسایش کارکرد سازمان ها و نهاد های اجتماعی هم هست، چرا که نهادها و سازمان های اجتماعی کارکرد مؤثر و مفید خود را از دست می دهند.
از آنجا که نهادهای اجتماعی بر اساس کارکردی که دارند مقرر است نیازهای اساسی جامعه را برآورده سازند، لذا در شرایطی که دچار فرسایشِ ناشی از نابهنجاری می شوند نمی توانند آن نیازها را برآورده سازند. ضمن این که در مواردی شاید به مانع بزرگی بر سر راه برآورده نمودن نیازها هم تبدیل شوند.
نگاهی هرچند سطحی به وضعیت سازمان های مختلف در ایران به خوبی گویای این مدعا است که این سازمان ها عموما نه تنها  گرهی از کار افراد جامعه نمی گشایند، بلکه در بسیاری از موارد گره های تازه ای هم می افزایند. وجود بوروکراسی های(نظام اداری و سازمانی گسترده) در ایران که هنوز هم قادر به حل بسیاری از مشکلات جامعه نیستند به نظر می رسد که از وجود و دوام شرایط آنومیک در جامعه حکایت می کنند، یعنی بوروکراسی های بی کارکرد و بی اثر!!.

شرایط نابهنجار که مهم ترین پیامد آن کاهش و فروپاشی همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی و از بین رفتن تعاملات و پیوندهای اجتماعی است، منجر به فرسایش و فروپاشی سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی،  سرمایه های انسانی، طرد اجتماعی، انزوای اجتماعی و ده ها پیامد منفی دیگر هم خواهد شد. در چنین شرایطی است که انتظار حل و فصل مشکلات و معضلات اجتماعی دور از ذهن خواهد بود. ضمن این که امکان توسعۀ  اجتماعی پایدار به آرزویی دست نایافتنی تبدیل می شود. جامعه ای خواهد توانست به توسعۀ  اجتماعی پایدار و همه جانبه دست یابد که بتواند بر شرایط نابهنجار خود غلبه کند و جامعه را به تعادل پیشین بازگرداند و در جهت تقویت همبستگی های اجتماعی و پیوندهای اجتماعی گام بردارد.
در واقع، تقویت همبستگی و پیوندهای اجتماعی منجر به گسترش و تقویت اعتماد اجتماعی دو جانبه بین مردم و دولت گردیده و  در پرتو آن همکاری های اجتماعی مسالمت آمیز و مثبت افزایش یافته و از این طریق امکان حل مشکلات تا حدود زیادی میسر و آسان می شود.

محمدباقر تاج الدین
@hooreechannel 🌹

حوری

30 Oct, 18:01


در زندگی حیوانات دخالت نکنیم!

اگر شاهدیم که شهروندان موافق و مخالف حمایت از سگ و گربه خیابانی به جان هم افتاده‌اند، این وضع تقصیر سازمان شهرداری‌هاست. سازمان شهرداری‌ها وقتی به افراد بابت تحویل لاشه یک سگ خیابانی پول می‌دهد، در واقع چراغ سبز برای توله کشی و کسب درآمد از محل تحویل لاشه سگ خیابانی نشان داده است. 

شاهد افزایش چشمگیر جمعیت سگ و گربه‌های خیابانی هستیم آن هم به این دلیل که شهرداری‌ها در این زمینه کم‌کاری می‌کنند. در مقابل این کم‌کاری‌ها و البته به دلیل ضعف اطلاع‌رسانی، مردم نیکوکار هم با تصور یک کار مفید، به حیوانات خیابانی غذا می‌دهند که البته غذا دادن مردم در برابر ۳۵ تن دور ریز سالانه مواد غذایی در سطل‌های زباله، عددی نیست.

متاسفانه امروز، حامیان سگ و گربه‌های خیابانی و فعالان محیط‌زیست و افراد نگران از افزایش جمعیت سگ و گربه‌های خیابانی و نگران از بین رفتن تراز اکولوِژیکی، با هم درگیر شده‌اند در حالی که امروز، گزارش‌های متعددی از حملات سگ‌های خیابانی در طبیعت داریم. 

وقتی به یک گربه خیابانی غذا می‌دهید، باعث تغییر رفتار اکولوژیکی گربه می‌شوید. وقتی غذا در دسترس گربه خیابانی باشد؛ چه غذایی که مردم به او می‌دهند و چه غذایی که در سطل زباله خیابان پیدا می‌شود، این گربه انگیزه‌ای برای یافتن غذا و تحرک جست‌وجوی غذا نخواهد داشت. چرا جمعیت موش‌ها در شهرهای ما زیاد شده؟ چون گربه‌ها غذای کافی دارند.

چند نفر از دوستان دامپزشک من از موارد متعدد گربه‌های خیابانی می‌گویند که دچار بی‌تحرکی و دیابت شده‌اند. آمارها می‌گوید تعداد سگ‌های خیابانی در کل کشور، نسبت به دهه ۱۳۵۰ حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ درصد افزایش یافته و امروز به بیش از سه میلیون قلاده رسیده در حالی که اخبار حمله سگ‌های ولگرد به روستاها و موارد سگ گزیدگی هم رو به افزایش است. حتی افزایش جمعیت انسان‌ها هم اگر بیش از ظرفیت زیستی باشد، برای انسان‌ها خطرناک می‌شود.

اصل علمی این است که اجازه بدهیم حیات‌وحش، حیات‌وحش بماند. اصل علمی این است که در زندگی حیوانات دخالت نکنیم. اگر می‌خواهیم در زندگی یک سگ یا گربه خیابانی دخالت کنیم، باید سرپرستی‌اش را به عهده بگیریم و او را به خانه‌مان بیاوریم تا در منزل ما و کنار ما و با رعایت همه هنجارهای اخلاقی و بهداشتی زندگی کند ولی اگر حیوانی در خانه ما نیست و در کوچه و خیابان زندگی می‌کند، به هیچ عنوان نباید در زندگی این حیوان دخالت کنیم. غذا دادن به پرنده و سگ و گربه خیابانی، دوستی کاذب است و دنیا سال‌هاست که به‌ شدت با این دوستی‌های کاذب مقابله می‌کند.

متن کامل
محمد درویش
@DevelopmentSc
@hooreechannel 🌹

حوری

30 Oct, 15:30


طالبان: پخش تصویر انسان و هر جانداری از تلویزیون و رسانه‌ها شرعاً حرام و ممنوع است

آیا نشان دادن تصویر و ویدئوی انسان و دیگر جانداران از تلویزیون و رسانه‌ها شرعاً حرام است؟
پاسخ
آری از دیدگاه فقهای فریقین شرعاً حرام است و به همین خاطر حاکمان طالبان در افغانستان به تلویزیون‌ها و رسانه‌ها دستور داده‌اند تا به تدریج از نشان دادن تصویر و فیلم و ویدئوی آدم‌ها و دیگر موجودات زنده پرهیز کنند

آیا جلوگیری از درس خواندن و دانشگاه رفتنِ دختران و زنان شرعاً جایز است؟
پاسخ
بله از دیدگاه فقهای فریقین و مطابق برداشتی که از اسلام دارند زنان نباید دبیرستان و دانشگاه بروند و از همین رو است که طالبان با صدور بخشنامه‌ای از ورود دخترانِ در حال تحصیل به دبیرستان و دانشگاه جلوگیری کردند

آیا ایجاد محدودیت و بلکه جلوگیری از اشتغال و فعالیت اجتماعی زنان در سطح شهرها شرعاً روا است؟
پاسخ
آری در قرائت فقیهان سنتیِ فریقین اشتغال و استخدام و فعالیت زنان شرعاً جایز نبوده و باید در این باره محدود شوند و درست به همین خاطر است که طالبان آرام آرام عرصه اشتغال و استخدام و فعالیت اجتماعی را بر زنان تنگ و تنگ‌تر می‌کند

پس چرا؟
اگر چنین است پس چرا شورای نگهبانِ قانون اساسی در جمهوری اسلامی ایران که موظف به پاسداری از شرع است با طرح‌ها و لوایحی که حاوی حرام‌های یادشده است موافقت می‌کند و حتی با اعطای بودجه‌های کلان به وزارت‌های آموزش و پرورش، علوم، بهداشت و سازمان صدا و سیما، برای تحصیل زنان (و مردان) در دانشگاه و دبیرستان و برای پخش فیلم و انواع برنامه‌های حاوی نمایش انسان و جانداران در تلویزیون (که همگی موجب گسترش آن حرام‌ها می‌شود)، هیچ مخالفتی از زاویه شرع نمی‌کند؟
پاسخ
چون خواه ناخواه تن داده‌اند که تاریخ مصرف این نوع احکام به سر آمده است و یعنی آن احکام را مربوط به شرایطی می‌دانند که اینک دگرگون شده است!.

توضیح
البته بسیاری از پژوهشگران دینی معاصر و نواندیشان بر این باورند که اساساً هیچ‌یک از موارد یادشده از روز اول هم حرام نبوده و بلکه اسلام از آغاز پیدایش مشوّق علم‌آموزی برای همه (چه مرد باشد و چه زن) بوده است

متن خبر ممنوعیت طالبان به روایت کانال جماران:

《دستور طالبان: همه برنامه های تلویزیونی باید صوتی شوند
طالبان از تمام شبکه‌های تلویزیونی خصوصی خواست تا نشرات‌ (برنامه‌های) خود را صوتی کنند.
روزنامه «هشت صبح افغانستان»، دوشنبه ۷ عقرب (آبان) گزارش داد، طالبان به مسئولان شبکه‌های خصوصی در افغانستان دو ماه فرصت تعیین کرده‌ است تا نشرات‌شان را صوتی کنند.
بر بنیاد این گزارش، هفته گذشته نشستی میان مقام‌های ارشد طالبان و مسئولان رسانه‌ها در قندهار برگزار شد و در این نشست مقامات طالبان از رسانه‌ها خواستند، «تصویر موجودات زنده را نشر نکنند
مقام‌های طالبان هشدار داده‌اند: «افرادی که از این دستور پیروی نکنند، نشرات رسانه شان متوقف خواهد شد.»
سیف‌الاسلام خیبر، سخنگوی وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان در باره ممنوعیت نشر تصاویر موجودات زنده به خبرگزاری فرانسه گفت: «این قانون در تمام افغانستان به تدریج عملی خواهد شد»》

امیر ترکاشوند

https://t.me/baznegari/1476
@hooreechannel 🌹

حوری

30 Oct, 09:31


زنان سودان و ستم شبه نظامیان

❤️ More than 500 men are killed in a
single village, the women are resorting to s*icide to protect themselves.

Bodies are scattered everywhere. Tell me a reality worse than this.

❗️گزارش‌هایی منتشر شده که بیش از ۱۰۰ زن در روستای السریحه سودان برای جلوگیری از تجاوز نیروهای پشتیبانی سریع (RSF) به صورت دسته‌جمعی خودکشی کرده‌اند.

🔴شبه نظامیان RSF در سودان، بعد از حمله به روستایی۵۰۰ نفر مرد روستا رو کشتن و به دنبال این قتل عام، ۱۳۴ نفر از زنان روستا برای رهایی از تجاوز، دسته جمعی خودکشی کردند.

بسیاری از روستاها و شهرهای این مناطق قربانی ترکیبی از تجاوز ، خشونت جنسی، قتل و غارت شده اند.  […] اکثریت قریب به اتفاق موارد تجاوز جنسی در این گزارش تجاوزهای گروهی است، نه از جانب یک سرباز بلکه یک گروه و کمپی از سربازان که به شکلی سازمان یافته وهماهنگ و با هدف القای وحشت، عادی سازی خشونت جنسی انجام می‌شود، البته با بهانه تضمین امنیت وکنترل منطقه.[...]

دسترسی مستقیم به قربانیان توسط محققان HRW بسیار دشوار بوده ولی مصاحبه‌شوندگان درگزارش حداقل به ۲۶۲ مورد تجاوز جنسی و خشونت جنسی اشاره کردند و برخی از شاهدان ماهیت سیستماتیک تجاوزهای جنسی که اغلب به صورت جمعی ودر مقابل سایر اعضای خانواده، به ویژه مردان، انجام می شود اشاره می‌کنند. [...]

بیش از ۸۸ ٪ قربانیان تجاوز جنسی در پایتخت شانس کمی برای دریافت دارو برای مقابله فوری با پیامدهای خشونت متحمل شده، بارداری، بیماری های مقاربتی دارند.

@Zane_Ruz_Channel
@hooreechannel 🌹

حوری

30 Oct, 05:31


موانع شادکامی ایرانیان در دوران معاصر!

زمانی که مقدمه کتاب ارزشمند درک باک با عنوان سیاست شادکامی را می خوانید با یک عبارت شگفت انگیز منسوب به پادشاه کشور کوچک بوتان واقع در عمق کوه های هیمالیا مواجه می شوید. 
در سال ۱۹۷۲ پادشاه جدید بوتان خطاب به مردم کشورش اعلام کرد؛ از این پس معیار اصلی ملت او برای اندازه گیری پیشرفت، شادکامی ناخالص ملی خواهد بود و نه تولید ناخالص ملی!

درک باک مولفه های اصلی سیاست شادکامی در بوتان را به شرح زیر فهرست می کند؛
حکمرانی خوب و استقرار دموکراسی/ توسعه اجتماعی-اقتصادی عادلانه و با ثبات/ صیانت از محیط زیست/ صیانت از فرهنگ

اما جامعه ایران در دوران معاصر مسیر پر فراز و فرودی را برای دستیابی به شادکامی پیموده ولی هم‌چنان در عمل تلخ‌کام باقی مانده است. تاریخ ستبری که بیش از چراغ بودن به مثابه ترمزی بر سر راه توسعه‌یافتگی عمل کرده و دوگانه‌های تئوریکی که نتوانسته‌اند به فصل مشترکی از همکاری دولت - ملت تبدیل شوند.
در این میان اگر چه حکومت‌ها در بسیاری از موارد کوشیده اند تا با اتکا به قدرت فائقه این جدال‌ها را به نفع یک‌طرف خاتمه دهند ولی واقعیت این‌‌است که تداوم بحران‌ها و ناکارآمدی‌ها از شکستی فاحش در پایان‌بخشیدن به این نزاع‌های تاریخی حکایت دارد.
به این دوگانه‌ها نظری می‌افکنیم:

جدال شرع و عرف: این نزاع هم‌چنان از دوران مشروطه تا کنون به قوت خود باقی‌است هر چند که در دوره پهلوی‌ها غلبه با عرف و پس از انقلاب چیرگی با شرع بوده است. تداوم روندی فرسایشی بدون دستیابی به تلفیق کارآمدی میان شرع و عرف، که شهروندان را دچار نوعی اسکیزوفرنی شخصیتی و جامعه را دچار نوعی صف آرایی کاذب بر سر چگونه زیستن ساخته است.
اگر شادکامی را نوعی رضایت‌مندی از نحوه زیست‌جمعی در سایه تلفیقی کارآمد از سنت و مدرنیته بدانیم روشن است که تاکنون از دستیابی به آن ناتوان بوده‌ایم.

جدال امت و ملت: از حدود چهار‌ دهه پیش ما وارد چالشی میان وابستگی به امت اسلام یا ملت ایران شده ایم. دل سپردن به هر کدام هم البته پیامدهایی داشته است. این‌که باید توجه تصمیم سازان صرفا معطوف به تحولات دنیای اسلام باشد یا باید بیشتر مسائل توسعه کشور مورد عنایت قرار گیرد از جمله مهم ترین مباحث ایران پس از انقلاب بوده اند.
واقعیت این‌است که در همه این سال‌ها هم تلاشی از سوی حکومت برای توجیه افکار عمومی جهت کاهش ابعاد این نزاع صورت نگرفته است. اکنون شاید اندکی روشن شده باشد که به دلیل کمبود منابع به ناچار باید به سوی نوعی اولویت بندی در این زمینه حرکت کنیم.

جدال اسلام و غرب: پس از آن‌که انقلاب اسلامی، ایران و غرب را به عنوان دو دیگری متضاد و دشمن ترسیم کرد در عمل امکان برقراری دیالوگ میان این دو تمدن از میان رفت. از آن پس بود که این دیگری‌ها خود را صرفا با عینک تیره آموزه‌های ایدئولوژیک نگریستند. دستاوردهای غربی از جمله دموکراسی، احزاب، رسانه‌ها، تشکل‌های مدنی و سبک زندگی با بدبینی مواجه شده و زیست فردی و جمعی شهروندان به شدت از سوی حکومت مورد نظارت قرار گرفت. مداخله‌ای که موجبات جدی کاهش رضایت‌مندی در میان ایرانیان را فراهم آورده است.

جدال انتصاب و انتخاب: این نزاع همان ادامه تقابل میان ولایت و وکالت است که میراث دوران مشروطیت محسوب می‌شود. چالشی بر سر نقش‌آفرینی مردم در اموری هم‌چون قانون‌گذاری، شرکت در انتخابات، و تعیین نوع نظام سیاسی، در مواجهه با دیدگاهی که قانون را فرابشری، انتخابات را کنترل شده، و حکومت را الهی می‌داند.
واقعیت این است که هم اکنون و با گذشت بیش از چهاردهه از انقلاب، احساس بی‌قدرتی شهروندان از ایجاد تغییرات معنادار به دلیل تودرتویی نهادی، کاهش قدرت نهادهای انتخابی، و عقب ماندن نظام سیاسی از تحولات پرشتاب اجتماعی به کانون نارضایتی‌های جمعی تبدیل شده است.

مهران صولتی
@hooreechannel 🌹

حوری

29 Oct, 15:30


👁چطور قدرتمند کردن زنان می‌تواند به توقف گرمایش جهانی کمک کند؟


👣کاترین ویلکینسون نویسنده و فعال محیط زیست می‌گوید، اگر واقعا می‌خواهیم به تغییر اقلیم توجه کنیم، نیاز داریم تا برابری جنسیتی به یک واقعیت مبدل شود.

به عنوان بخشی از پروژه «Drawdown» ویلکینسون کمک کرده است تا با جست‌وجو در دانش بشری راه‌حل‌هایی برای کاهش گازهای تغییردهندهٔ اقلیم و نگهدارندهٔ گرما پیدا شود: راه‌های مشخصی مثل انرژی تجدیدپذیر و برنامهٔ غذایی پایدار و راه‌های غیرآشکاری مثل تحصیلات و قدرتمند شدن زنان. در این سخنرانی آموزنده و برجسته، او سه راهکار کلیدی را به اشتراک می‌گذارد که برابری برای زنان و دختران می‌تواند کمک کند تا به تغییر اقلیم توجه شود.

ویلکینسون می‌گوید: «کم کردن گازهای گلخانه‌ای به برخاستن زنان بستگی دارد.»
@DailyTED1
👈بحرانهایی که دنیای مدرن به محیط زیست وارد کرده است نیاز به تغییر در نگرش به مصرف دارد. زنان به عنوان پیشتازان تولید مواد غذایی در دنیا می توانند نقشی اساسی در تغییر الگوی مصرف داشته باشند، اگر ...
@hooreechannel 🌹

حوری

29 Oct, 09:55


زنان جذب چه ویژگی‌هایی در مردان می‌شوند؟

پژوهش جدیدی که توسط گروهی از محققان اروپایی انجام شده، نشان می‌دهد که امروزه شخصیت نقشی اساسی در انتخاب شریک زندگی دارد.
دهه‌ها پیش، بسیاری از زوج‌ها به‌طور سنتی به این درک رسیده بودند که مردان باید نقش تأمین‌کننده مالی و زنان  نقش مسئولیت‌های خانه و خانواده را بر عهده بگیرند.

اما در سال‌های اخیر، رویکردی متعادل‌تر به روابط زناشویی رایج شده است.
نتایج تحقیق: مهربانی مهم‌ترین ویژگی برای انتخاب شریک

این تحقیق که در مجله روان‌شناسی تکاملی (Evolutionary Psychology) منتشر شده و شامل بررسی ۱۴۸ زوج دگرجنس‌گرا بود، نشان داد که ویژگی‌هایی مانند مهربانی، کنترل خشم و هوش تأثیر زیادی بر جذب اولیه و رضایت از رابطه داشتند.

در میان این ویژگی‌ها، مهربانی به‌عنوان مهم‌ترین عامل برای انتخاب شریک مطرح شد.

نویسندگان تحقیق توضیح دادند: «افراد در انتخاب شریک زندگی معیارهای مختلفی دارند، اما هم مردان و هم زنان بیشترین ارزش را برای همدلی در شریک خود قائل هستند. به‌طور ویژه، آنها ترجیح می‌دهند با افرادی که مهربان و فهمیده هستند، ارتباط برقرار کنند.»

مهربانی و هوش: پیوندی قوی در روابط

این پژوهش نشان داد که زنان دلیل پیچیده‌تری برای ارزش‌گذاری مهربانی در مردان دارند.

آنها هوش را در مردان بیشتر از آنچه مردان در زنان به آن توجه می‌کنند، ارزشمند می‌دانند.

همچنین زنان مردان مهربان را هوشمندتر تلقی می‌کنند، در حالی که مردان عصبانی را کمتر باهوش می‌دانند و این موضوع به کاهش رضایت دوطرف از رابطه منجر می‌شود.

پیش از انجام تحقیق، پژوهشگران پیش‌بینی کرده بودند که ممکن است، زنان میان انتخاب زوج مهربان و هوشمند در دوراهی و شک بمانند.

آنها معتقد بودند که فرایند انتخاب شریک زندگی می‌تواند به‌عنوان نوعی انتخاب دشوار بین انتخاب از میان یکی از دو ویژگی دو ویژگی مهم یعنی همدلی و توانایی (competence) باشد.

با این حال، نتایج تحقیق نشان داد که این دو ویژگی می‌توانند در کنار یکدیگر قرار گیرند و به‌عنوان یک ساختار متعادل در ارزش‌گذاری شریک زندگی مطرح شوند.


چرا مهربانی و هوش دست به دست هم می‌دهند؟

با اینکه به تحقیقات بیشتری نیاز است، پژوهشی در سال ۲۰۱۹ که در مجله Intelligence منتشر شد، نشان داد که بین رفتارهای همدلانه (prosocial) و توانایی‌های شناختی رابطه مثبتی وجود دارد.

به عبارت دیگر، افرادی که به احساسات دیگران توجه دارند، به‌عنوان افرادی باهوش هم از سوی شریک احتمالی زندگی تلقی می‌شود.

بنابراین، بر اساس این تحقیق جدید، زنان مجبور نیستند بین مهربانی و هوش در شریک زندگی خود یکی را انتخاب کنند. و همچنین این پیام مهم برای مردان وجود دارد: تأکید بر مهربانی می‌تواند تأثیری مثبت‌تر و عمیق‌تر از نمایش اعتماد به‌نفس بیش از حد یا ظاهری خونسرد داشته باشد.

ترجمه از وبسایت یک پزشک

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

29 Oct, 05:44


جنگ بهتر است یا صلح؟!

   در برهه‌ای که نسل دهه چهل در پایه‌های متوسطه تحصیل می‌کردند یکی از موضوع‌های متداول کلاس‌های انشا این بود که: علم  بهتر است یا ثروت؟ که معمولا همه آنانی که انشا نوشته بودند علم را بهتر از ثروت می‌دانستند.

بعدها آرام آرام و با پیشرفت زمان، برخی به خود جرات دادند که بنویسند ثروت بهتر از علم است چون اگر کسی ثروت داشت می‌تواند علم را هم داشته باشد و کسب کند. آرام آرام زمانه تغییر کرد و رسیدیم به این مرحله که بنویسیم: علمی بهتر است که ثروت به دنبال خودش بیاورد یا همان مشتری محوری علم و اقتصادی کردن ایده و فن و دانش!

   در پیرامون پرسش: جنگ بهتر است یا صلح؟ نیز در مرحله اول، همه بر این باور بودند و هستند که در برابر زور، نباید تسلیم شد و ننگ و خواری و بی غیرتیِ تسلیم شدن به دشمنان را نباید پذیرفت.
جنگ، دفاع از شرف و انسانیت و خاک و میهن است و جان در برابر حفظ وطن و شرافت، هیچ ارزشی ندارد! و استقلال کشور باید به هر قیمتی حفظ گردد. صلح و سازش و تسلیم و کوتاه آمدن در برابر خواسته دشمن، زبونی و سرافکندگی خواهد آورد و از این رو، سازش، پسندیده نیست و مطرود است!

  پاسخ بالا شاید خام و ابتدایی و طبیعی‌ترین پاسخ به این پرسش است اما این پاسخ، در همان حال، ساده و سطحی و کوچک شمردن دایره و وسعت و فراخی روابط امروزی در میان کشورهای جهان است! به زبانی روشن‌تر، روستا و دهکده و قبیله فرض کردنِ روابط پیچیده و چند جانبه بین المللی است!

   با گذر زمان و درک بهتر از روابط روز بین المللی، واژگانی چون استقلال، تسلیم شدن و خودکفایی و وابسته نبودن، رنگ و ظرفیت متفاوتی به خود گرفت و کاملا دچار دگردیسی شد. به اندازه ای که می توان ادعا کرد بر اساس تعاریف سنتی، هیچ کشوری مستقل و خودکفا نیست ضمن آنکه هیچ کشوری بطور قطعی و عمیق، تسلیم کشور و اراده دیگری نشده و استقلال هیچ کشوری نقض نگردیده است!

بر پایه این تعریف، دو واژه جنگ و صلح هم دچار دگرگونی معنایی و مفهومی شده‌اند و زمین و زمینه جنگ و صلح گویی کاملا عوض شده است! به زبان روشن‌تر، چه بسا میان دو کشوری که بالاترین سطح روابط اقتصادی برقرار است، رقابت شدیدی نیز در جریان است و ضمن فعال بودن روابط متعارف خارجی با یکدیگر، در همان حال در آمادکی نظامی هم بسر می‌برند! و رقابت و زمین و زمینه بازی آن دو کشور به عرصه‌های غیر نظامی هم گسترش پیدا کرده است!

  از سوی دیگر، چه بسا استراتژی «صلح مسلح»، که میان دو کشور برقرار است، کشور ضعیف‌تر را دائم در نگرانی و بحران شروع جنگ نظامی نگه دارد و عملا آن کشور بیش از دوران جنگ، صدمات روحی و اقتصادی و اجتماعی را تحمل کند!

  بر این پایه طرح راهبردی «نه جنگ و نه گفت و گو» ، میان دو کشوری که عملا یکدیگر را به باد انتقاد و فساد متهم می‌کنند و در حالت بلاتکلیفی بسر می‌برند، چه بسا هر دو را بیشتر از یک جنگ نظامی، دچار فرسایش و درون تهی شدن فاجعه بارتر کند!

  بر کسی پوشیده نیست که شروع جنگ تمام عیار نظامی، شروعی است که پایان آن نامعلوم است و تخریب زیر ساخت‌های عمرانی و خدماتی و پریشانی روانی و بر هم خوردن نظم اقتصادی و تورم و رکود را به دنبال خواهد داشت.
به زبان روشن‌تر، جنگ به نوعی موجب سرافکندگی و عقب ماندگی و گسترش فساد و از هم پاشیدگی خانواده ها و رواج بیکاری خواهد شد! در حالی که صلح هیچ گاه، نافی استقلال سیاسی و سربلندی نخواهد بود!

  هنر و هنرمندی یک سیستم حکمرانی که خود را برخاسته از رای و اعتماد مردم می داند و بقای خود را نیز حاصل ادامه رضایتمندی شهروندان محاسبه می کند، جز برقراری صلح با همه کشورها و رفع اختلافات از طریق گفت و گوی مستقیم و بهره جویی از امتیازات همه کشورهای جهان در راستای تامین منافع ملی و میهنی راه دیگری در اختیار ندارد!

  در این راستا، اتخاذ زبان نرم و دوستی و خودداری از توهین و کوچک پنداشتن دیگران و پرهیز از خودبزرگ بینی و کوشش برای تقویت پایه های اقتصاد ملی و پولی و گسترش رفاه عمومی از مهمترین ماموریت های نظام های صلح طلب و حکمرانی های مردم‌نهاد به شمار می رود! صلح به همراه خود، صفا و وفا و رفاه می آورد!
  البته جنگ نیز در سرزمین‌هایی، فوایدی دارد. زور و قدرت جای استدلال و بی‌خردی جای دانایی را تصاحب می‌شود. فرصت گسترش آزادی های فردی و اجتماعی را به بهانه امنیتی شدن فضای جامعه، از شهروندان سلب می‌کند و رسانه‌ها و  مجامع روشنگری با محدودیت بیشتری روبرو خواهند شد.

فضای گفت و گو و آشتی ملی جای خود را به پریشانی و اضطراب می‌دهد. نهادها و محیط های فرهنگی و هنری بی رونق و اقتصاد خانوارها سست می‌گردد. مهاجرتِ نخبگان و متخصصان و صاحبان سرمایه به سرزمین‌های دیگر، افزایش می‌گیرد. عقب ماندگی، سرنوشت قطعی کشورهای در حال جنگ و ستیز است!

حسن دادخواه٭عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها

@hooreechannel 🌹

حوری

28 Oct, 17:31


🔺اصفهان؛ پرریسک‌ترین شهر ایران از نظر فرونشست زمین

علی بیت اللهی، مدیر بخش مرکز زلزله‌شناسی مرکز تحقیقات راه:
🔻فرونشست اصفهان از سال ۱۳۹۷ به این طرف که جریان دائمی زاینده رود قطع شده تشدید شده است. به نظر من پرریسک‌ترین شهر ایران از نظر فرونشست زمین، اصفهان است
🔻بسیاری از آثار تاریخی اصفهان از جمله میدان نقش جهان، ۳۸۵ مرکز آموزشی و ۲۸۰ مسجد در پهنه‌ی فرونشست قرار دارند
🔻۱۱ استان کشور، بالای ۱۰ سانتی‌متر فرونشست در سال دارند که بسیار عدد بزرگی است
🔻در ۵ الی ۱۰ سال آینده به یک بحران فراگیر می‌رسیم که برای اقدام دیر است.

#Join@ENVIRONMENT_LOVERS
@hooreechannel 🌹

حوری

28 Oct, 14:31


♻️لاک زدن، سبیل داشتن، کتاب خواندن دلایل رد شدن در گزینش دانشجو معلمان

🔹اعتراض به نحوه گزینش دانشجو معلمان و داوطلبان استخدامی وزارت آموزش و پرورش همچنان ادامه دارد. برخی از دانشجویان و داوطلبان آزمون استخدامی به هدی هاشمی خبرنگار شرق گفته‌اند، آنها به دلایل غیرحرفه‌ای مثل خواندن کتاب‌های فلسفی، نحوه لباس پوشیدن، سبیل داشتن، لاک زدن، قضا شدن نماز، ارتباط با همکلاسی دختر یا پسر، نداشتن چادر در روز آزمون کتبی، پیدا بودن ریشه مو در گزینش، لایک کردن صفحه اینستاگرام، حضور کمرنگ در نماز جمعه و یا راهپیمایی‌ها از تحصیل و یا گرفتن شغل معلمی محروم شدند.

🔹گزینش‌هایی که به گفته آنها غیرعلمی، افراطی و همراه با سلیقه شخصی گزینشگر بوده است. این داوطلبان تاکید داشتند، گزینشگر باید تمرکزش روی سطح علمی و شایستگی داوطلبان باشد تا بتواند یک معلم حرفه‌ای و شایسته را در همین مصاحبه پیدا کند، اما در همین جلسات مصاحبه برخوردهای غیرحرفه‌ای و بسیار ناشایستی با داوطلبان و دانشجو معلمان می شود.

پ.ن: تاکید بر راه رفته دیگر اشتباه نیست خیانت است.
ویرانی نهاد به اصطلاح آموزش و پرورش منشأ خودی ناخودی کردن هایی است که اینک ماحصل آنرا به وضوح مشاهده می کنیم.

ازنهادی که طی سی سال گذشته نتوانسته است گزینه های استخدامی خود را به روز و عقلایی کند می توان انتظار خروجی نسل ماهر و جوانان مستقل و خودساخته داشت ؟!

قطعا یکی از عوامل اساسی در پدیدار شدن نسل NEET چرخیدن دوار بر آسیای ایدیولوژیک حاکم بر سازمانها و نهادهای آموزشی و تربیتی است .
فهم این موضوع کار مشکلی نیست که دشمن هم به این تمیزی نمی تواند چند نسل را نابود کند.

ح_درویشی

https://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

28 Oct, 09:30


20 جمله ظاهرا ساده و بی‌غرض که گفتن آنها می‌تواند همسرتان را برنجاند یا حتی از شما متنفر کند

1- «تو خیلی حساسی.» این جمله احساسات همسرتان را کم‌ارزش جلوه می‌دهد. با این سخن، احساسات او نادیده گرفته می‌شود و او ممکن است احساس کند که شما به او احترام نمی‌گذارید و نمی‌خواهید مشکلات او را درک کنید.

2- «این چیزی نیست که به خاطرش ناراحت شی.» این جمله می‌تواند احساسات همسرتان را بی‌ارزش جلوه دهد و او را ناامید کند. هر کسی حق دارد احساسات خود را داشته باشد و نباید این حق را از او گرفت.

3- «من گفتم که اینطور می‌شود.» این جمله هم می‌تواند احساس تحقیر و القای شکست در همسرتان شود. این نوع بیان به جای حمایت و همدلی، سرزنش و تقصیر را نشان می‌دهد.

4- «چرا همیشه اینقدر در مورد همه چیز ناراحت می‌شوی؟» این جمله می‌تواند همسرتان را به این فکر بیندازد که شما او را درک نمی‌کنید و به مشکلات و احساساتش اهمیت نمی‌دهید. این جمله می‌تواند رابطه را تضعیف کند.

5- «تو هیچوقت گوش نمی‌دهی.» این جمله نشان‌دهنده انتقاد و بی‌احترامی است و می‌تواند باعث شود همسرتان احساس کند که به تلاش‌های او برای برقراری ارتباط اهمیت نمی‌دهید.

6- «تو هیچوقت تغییر نمی‌کنی.» این جمله به همسرتان احساس ناامیدی و بی‌ارزشی می‌دهد و می‌تواند نشان دهد که شما به رشد و پیشرفت او باور ندارید.

7- «این مشکل توست، نه من.» با این مثل این می‌ماند که مسئولیت‌پذیری را خود ساقط می‌کنید و همه تقصیرات را بر دوش همسرتان می‌اندازید. این نوع برخورد می‌تواند رابطه را به شدت تضعیف کند.

8- «چرا نمی‌توانی مثل بقیه باشی؟» مقایسه همسرتان با دیگران باعث احساس کمبود و بی‌ارزشی در او می‌شود و می‌تواند رابطه را تیره و تار کند.

9- «این فقط یک شوخی بود.» اگر همسرتان از چیزی که شما گفتید ناراحت شد، این جمله کار را خراب‌تر می‌کند و احساسات او را بی‌ارزش جلوه می‌دهد،  گویی که به او اهمیت نمی‌دهید.

10- «چرا نمی‌توانی بهتر باشی؟» این جمله به همسرتان احساس ناکافی بودن و شکست می‌دهد و می‌تواند انگیزه و اعتماد به نفس او را کاهش دهد.

11- «تو همیشه همه چیز را خراب می‌کنی.» این جمله بسیار تحقیرآمیز است و می‌تواند باعث احساس ناتوانی و بی‌ارزشی در همسرتان شود.

12- «این کار تو بی‌معنی است.» این جمله می‌تواند نشان‌دهنده بی‌احترامی به تلاش‌ها و احساسات همسرتان باشد و او را ناامید کند.

13- «تو هیچوقت نمی‌فهمی.» این جمله باعث می‌شود همسرتان احساس کند که شما او را درک نمی‌کنید و به تلاش‌های او برای برقراری ارتباط اهمیت نمی‌دهید.

14- «تو خیلی بی‌توجهی.» این جمله می‌تواند باعث احساس گناه و ناامیدی در همسرتان شود و او را از تلاش برای برقراری ارتباط باز دارد.

15- «چرا نمی‌توانی کاری را درست انجام دهی؟» این جمله بسیار تحقیرآمیز است و می‌تواند باعث کاهش اعتماد به نفس و احساس بی‌ارزشی در همسرتان شود.

16- «این نظر تو اشتباه است.» این جمله نظر و احساسات همسرتان را بی‌ارزش می انگارد و شما با آن گویی او را نادیده می‌گیرید.

17- «من نمی‌توانم با تو صحبت کنم.» این جمله نشان‌دهنده بی‌میلی شما به برقراری ارتباط است و می‌تواند باعث احساس تنهایی و ناامیدی در همسرتان شود.

18- «تو خیلی بی‌نظم هستی.» این جمله می‌تواند احساس لایق نبودن و بی‌ارزشی در همسرتان ایجاد کند و او را از تلاش برای بهبود باز دارد.

19- «تو هیچوقت چیزی یاد نمی‌گیری.» این جمله بسیار تحقیرآمیز است و می‌تواند باعث کاهش اعتماد به نفس و احساس بی‌ارزشی در همسرتان شود.

20- «همیشه تقصیر تو است.» این جمله مسئولیت‌ناپذیری شما را نشان می‌دهد و همه تقصیرات را بر دوش همسرتان می‌اندازد. این نوع برخورد می‌تواند رابطه را به شدت تضعیف کند.

🔹ترجمه:علیرضا مجیدی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

28 Oct, 05:30


از حمام خزینه  تا ماجراهای  فیلترینگ

چند روز پیش خبر و عکس های تجمع خیابانی حدود پنجاه نفری علیه رفعِ فیلترِ شبکه های اجتماعی در فضای مجازی دست  به دست شد که نشان می داد تجمع کنندگان با در دست داشتن بنرهایی در مقابل مرکز ملی فضای مجازی خواستار رد طرح حذف فیلتر بودند و شعارهای روی بنرها نیز به این ترتیب: « حیا کن و طرح حذف فیلتر را رها کن» و « واتساپ، تلگرام  و اینستا، رانت ، فساد و فحشا» در دست  داشتند و بعضی از چهره های آشنا و کفن پوش نیز در میان آنها مشاهده می شدند.

اولین چیزی که از این حرکت و صحنه در ذهن نگارنده تداعی شد باز همان ماجراهای «حمام خزینه» در دهه چهل بود، چون  استدلال های این قشر از حیث شکل، شمایل و سستی خیلی شبیه استدلال های مخالفان حمام دوشی و حامیان حمام خزینه‌ای  در آن سالها بود.

در دهه سی و چهل  حمام‌‌ها خزینه‌‌ای بودند و عموم مردم جهت به اصطلاح نظافت و انجام غُسل ناچار بودند به این حمام‌‌های عمومی روی آورند و آب اغلب خزینه ها  از مدت‌‌ها پیش مانده و گندیده شده بود؛ چنانکه همه جور آشغال و کثافات در کف آن به پای آدم اصابت می‌‌کرد. وقتی از حمام برمی‌‌گشتی، چند روزی بوی بد خزینه با تو همراه بود.
این مراکزِ به ظاهر بهداشتی، منشأ بسیاری از بیماری ها از جمله: کوری، کچلی، انواع بیماری‌های پوستی مانند تراخم، بیماری‌های قارچی و آبله می شد؛ مردم متدین وقتی به حمام می‌‌آمدند تا غُسل ارتماسی کنند اول با همان آب آلوده، سه بار مزمزه و استنشاق می‌‌کردند تا عمل استحبابی انجام داده از ثوابش بهره مند شوند و بعد هم غسل ارتماسی به جا می آوردند.

این وضع ادامه داشت تا این‌که اداره بهداشت تصمیم گرفت حمام‌‌های خزینه‌‌ای را تعطیل کرده و به جای آن حمام‌‌ دوشی، بهداشتی، تمیز و شیک تاسیس کند. اما همزمان  مخالفت‌‌ها و نق زنی‌‌های مقدس مآبانِ ظاهر بین و متحجر نیز آغاز گردید، انواع و اقسام شبهاتی بود که هر روز مطرح می‌‌کردند.
می‌‌گفتند: غسل  زیر دوش شرعا جایز نیست و باطل است؛
می‌‌گفتند: این یک توطئه است می‌‌خواهند خزینه که موضوع غسل ارتماسی است را از بین ببرند و در واقع حکم خدا را بی موضوع کرده و نابود سازند؛ گویا تمام کفر در مقابل تمام اسلام قد عَلَم کرده بود! در این میان هر کسی از حمام دوشی استفاده می‌‌کرد، متهم به بی دینی، لامذهبی  و به قول امروزی سکولاریستی می‌‌شد.

آن زمان  مخالفان حمام بهداشتی به اداره بهداشت نامه و طومار اعتراض آمیز نوشتند که ‌‌ای وای اساس اسلام در خطر است و باید درب حمام دوشی هرچه زودتر مُهر و مُوم شده و مردم به حمام خزینه‌‌ای بازگردند.

حال اوضاع و احوال موافقان فیلترینگ در این روزها شبیه همان وضع مخالفان هرگونه مظاهر پیشرفت و توسعه است. رفع فیلترینگ را ساده‌لوحانه و تنگ‌نظرانه مساوی با رانت، فساد و فحشا می دانند؛ در حالی که  همه می بینند  با اعمال فیلترینگ در این چند سال از حجم کدام رانت، فساد و فحشا  کاسته شده است؟
اصلا چه فرقی میان قبل و بعد فیلترینگ  مشاهده می شود؟ مگر غیر از این است که مراجعه کنندگان به این شبکه های خارجی  از زمان اعمال فیلترینگ به مراتب بیشتر از قبل شده است؟
علاوه این اقدام ناشیانه و سطحی   کودکان، نوجوانان و دانشجویان را بیشتر از گذشته در معرض خطر، آسیب پذیری و استفاده از سایت‌های نامناسب قرار داده است.

نکته دیگری که نباید از آن غفلت کرد  حضور مافیای هولناک فروش پروکسی و  فیلتر شکن های چند صد هزار تومانی که مصداق بارز رانت و فساد در این عرصه است و توسط بعضی آقا زادگانِ نو کیسه  مدیریت می شود  و اگر رفع فیلتر شود به یقین درب دکان دو نبشه ی آنان برای همیشه بسته خواهد شد.

مضافا به این که وجود فیلترینگ مردم را حریص تر به این شبکه ها کرده و آنها را نسبت به شبکه های داخلی بی رغبت تر نموده است ، حتی هم اکنون دفاتر بعضی از مراجع عظام تقلید و اکثر شخصیت های برجسته حوزوی و دانشگاهی  در تلگرام کانال های فعال دارند.

آیا وقت آن نرسیده است از جمود، تحجر، ظاهرنگری و ساده‌اندیشی و در بعضی موارد از رانت‌خواری ، ثروت‌اندوزی های حرام و تکاثر نامشروع از طریق فروش فیلترشکن خود را خلاص کنیم و در مدیریت مردم و کشور راه و روش عُقَلائی و تخصصی پیش گرفته  و از تنگ نظری های بی مورد و در واقع از راه رفتن روی اعصاب مردم و جوانان پرهیز نماییم؟

از آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیس جمهور انتظار می‌رود در این موردِ ویژه، تدبیر عاجل، عاقلانه و متعهدانه اعمال کنند و با رفع فیلترینگ مانع از خطر و خسارت بیشتر شوند و اقشار مختلفِ مردم و جوانان جویای کار در فضای مجازی و دارای نبوغ و استعداد و نوآوری را از این اسارت و گروگان گیری های متحجرانه و سرگردنه ای رهائی سازند.

عبدالرحیم اباذری

https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1647862
@hooreechannel 🌹

حوری

27 Oct, 17:30


🔺رحم اجاره‌ای: ابزار کمک یا استثمار پنهان؟

▫️وقتی صحبت از رحم اجاره‌ای می‌شود، بسیاری از ما فقط به کمک به دیگران و یا منبعی برای کسب درآمد فکر می‌کنیم. اما پشت این تصمیم‌ها، داستان‌هایی از زنانی نهفته است که تحت فشارهای مالی و روانی، کنترل بر بدن و زندگی‌شان را از دست می‌دهند.

▫️آیا رحم اجاره‌ای همیشه یک راه‌حل عادلانه است؟ یا گاهی به ابزاری برای استثمار پنهان تبدیل می‌شود؟

شما در این باره چه فکری می‌کنید؟

تولید محتوا: ماسو

@kherad_Jensi
@hooreechannel 🌹

حوری

27 Oct, 14:30


زنان به دانشگاه می روند اما به بازار کار نمی رسند!

▫️ طبق گزارش مرکز آمار ایران، در سال ۱۴۰۲ نرخ اشتغال برای زنان تنها ۱۲.۱ درصد بوده است، در حالی که این نرخ برای مردان به ۶۳.۹ درصد رسیده است. این آمارها نشان می‌دهد که زنان همچنان در اقلیت جمعیت شاغل قرار دارند و کمتر از یک‌چهارم جمعیت شاغل را تشکیل می‌دهند. علاوه بر این، تبعیض در پرداخت دستمزد بین زنان و مردان یکی از مشکلات همیشگی در بازار کار ایران است.

▫️زنان با تحصیلات بالا اغلب در مشاغلی با دستمزد و جایگاه پایین‌تر از مردان با تحصیلات مشابه قرار می‌گیرند و مشاغل مدیریتی و رده‌های بالای سازمانی همچنان برای زنان دست‌نیافتنی است. قوانین مرخصی زایمان نیز برای بسیاری از کارفرمایان بهانه‌ای برای عدم استخدام زنان می‌شود.

▫️در سال ۱۴۰۲، از حدود ۲۴ میلیون شاغل در کشور، تنها ۴.۵۹۶ میلیون نفر زن بودند که این نشان‌دهنده سهم ۱۶ درصدی زنان از کل جمعیت شاغل است. علاوه بر این، دسترسی محدود زنان به شبکه‌های شغلی و روابط حرفه‌ای، مانعی جدی در ارتقای آنان به سطوح بالاتر شغلی است. /امتداد

@WomenDemands
@hooreechannel 🌹

حوری

27 Oct, 09:30


حرمت آواز خوانی زنان به‌مثابه ابزار تحکیم فقه حکومتی

نظریه معرفت-قدرت (Knowledge- power- theory) میشل فوکو، دستگاه مفهومی بنیادین است که به بررسی رابطه پیچیده میان دانش- قدرت می‌پردازد.
بنا به این نظریه دانش هرگز خنثی یا مستقل از قدرت نیست و در خلاء تولید نمی شود، بلکه قدرت از طریق دانش خود را به جامعه تحمیل می کند، و دانش نیز تحت تأثیر قدرت شکل می‌گیرد.
این رابطه دیالکتیکی به‌طور خاص در نهادهای اجتماعی مثل فقه، حقوق و سیاست تجلی پیدا می‌کند، جایی که گفتمان‌های مختلفی به واسطه قدرت تولید و تثبیت می‌شوند.

بدین ترتیب، حرمت آواز خوانی زنان به‌عنوان بخشی از ساختار دانش-قدرت، دو نقش اساسی ایفا می‌کند:
از یک سو، زنان را به‌عنوان سوژه قدرت فقهی محدود می‌کند، و از سوی دیگر، به بازتولید گفتمان‌های جنسیتی خاصی که مبتنی بر کنترل بدن و صدای زنانه است، می انجامد. 

میکرو-قدرت‌ و بدن‌
بنا به نظریه (معرفت-قدرت)، قدرت تنها در سطح کلان، مانند سطح حاکمیت، دولت یا نهادهای حکومتی تولید و توزیع نمی شود، بلکه تولید آن در سطح  خُرد(میکرو) بدن فرد نیز مصداق دارد.
در همین راستا،، ممنوعیت آواز خوانی زنان به‌عنوان یک حکم فقهی-شرعی، نمودی از اعمال قدرت فقه یعنی دانش بر ساخته فقیهان بر بدن و صدای زنان است. این قدرت با کنترل بدن زنانه و محدود کردن حضور صدای آنان در فضای عمومی، قدرت مردسالارانه را بازتولید می‌کند و جنبه های گوناگون مناسبات اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد.

فرایند بر ساختن "حقیقت"

حرمت آواز خوانی زنان در نظام معرف فقهی به معنای سیطره بر جایگاه اجتماعی و فرهنگی زنان و تعیین حدود آن‌ها در فضای عمومی است. این حرمت به تولید نوعی از "حقیقت" در گفتمان مذهبی و اجتماعی می‌انجامد که بر اساس آن زنان باید در چارچوب‌های خاصی از فعالیت‌های اجتماعی شرکت کنند.
در فقه سنتی شیعی، گفتمان مربوط به حرمت آواز زنان، به عنوان بخشی از "حقیقت" فقهی از سوی فقیهان که بخشی از قدرت هستند بر ساخته می شود. این گفتمان، آوازخوانی زنان را به گونه‌ای تعریف می‌کند که آن را به مثابه تهییج جنسی و تحریک نامشروع تلقی می کند، و به این ترتیب "حقیقتی" شرعی- فقهی تولید می شود که ابزاری برای سیطره بر بدن و هویت زنان و بالطبع کل جامعه است. 

فرآیند بر ساختن سوژه‌ فقهی

فقیهان تلاش می کنند تا در فرآیند سوژه‌سازی (Subjectification) شکل‌گیری هویت‌ها و نقش‌های اجتماعی در چارچوب گفتمان‌های قدرت را سازماندهی نمایند. آوازخوانی زنان در این چارچوب به عنوان یک کنش که در تضاد با نقش‌های سنتی و شرعی زنان قرار دارد، حرام می‌شود.
فقه سنتی شیعی با ایجاد گفتمان‌ تفکیک جنسیتی پیرامون هویت، وظایف و رفتارهای مناسب زنان، آن‌ها را به "سوژه‌هایی" فقهی تبدیل می‌کند که در نتیجه باید از قواعد مشخصی پیروی کنند. بنابراین، زنان نه تنها به صورت فیزیکی بلکه به صورت اخلاقی و اجتماعی نیز موضوع سیطره فقیهان واقع می‌شوند.

سیطره بر مردان بواسطه سیطره بر لذت

گفتمان فقه سنتی از ممنوعیت آوازخوانی زنان به عنوان ابزاری برای نظارت مدیریت لذت‌های جنسی، نه تنها زنان بلکه حتی مردان را نیز تحت سیطره خود می گیرد.
گفتمان‌ فقهی با این ادعا که آواز زنان ممکن است تحریک‌آمیز باشد، تلاش می‌کنند تا لذت را در چارچوب‌های  تعریف شده خاصی که مطمع نظر فقیهان است محصور کند. این سیطره بر لذت و جنبه‌های جنسی، بخشی از سازوکارهای قدرتی است که عرصه اقتدار انحصاری فقیهان است.
در همین راستا، فقیهان با تحمیل قواعد فقهی بر رفتارها و لذت‌های زنان، به نوعی، استانداردهای اجتماعی و اخلاقی آنها را تعریف می‌کنند که نه‌تنها زنان، بلکه مردان نیز باید از آن تبعیت کنند. این کنترل بر لذت‌زنان، نظمی جنسیتی ایجاد می‌کند که در آن جایگاه هر دو جنس (زن و مرد) به دقت تعریف و تحمیل می‌شود.

زیبایی‌شناسی و اخلاقیات بدن

بنا به نظریه معرفت-قدرت، زیبایی‌شناسی بدن و کنش های بدنی در گفتمان‌های مختلف قدرت به گونه های گوناگونی تاویل می شوند.
آواز خوانی به عنوان یک کنش زیباشناختی که از بدن زنانه نشأت می‌گیرد، در گفتمان‌های فقهی-شرعی جایگاه خاصی دارد. فقه سنتی شیعی با محدود کردن این زیبایی‌شناسی به محیط‌های خاص و ممنوع کردن آن در محیط‌های عمومی، به نوعی کنترل زیبایی‌شناسی بدن زنان را به دست می‌گیرد و آن را به عنوان تهدیدی برای نظم اجتماعی و اخلاقی تلقی می‌کند و در این مسیر سیطره خود را بر کلیت جامعه اعمال می کند.

تقویت و بازتولید قدرت مردسالارانه

حرمت فقهی آواز خوانی زنان به تثبیت ساختارهای قدرت مردسالارانه می انجامد. چه بر پایه نظریه معرفت-قدرت، قدرت در جوامع به‌گونه‌ای عمل می‌کند که مناسبات سلطه را بسط داده و استوار ‌کند.

احمد علوی
@hooreechannel 🌹

حوری

27 Oct, 05:30


رنگین کمان مدارس در ایران

بنابر بررسی های  صورت گرفته می دانیم که 23 نوع مدرسه در ایران در حال فعالیت  هستند از مدارس دولتی گرفته تا مدارس غیر انتفاعی، نمونه دولتی، هیأت امنایی، تیزهوشان(سمپاد)، شاهد، استثنایی، غیردولتی، خیریّه، و چندین مدرسه دیگر که همگی مبتنی بر یک نظام آموزشی اقدام به ارائۀ آموزش به دانش آموزان می کنند.

به راستی وجود این همه مدارس گوناگون و رنگارنگ بنابر کدام ضرورت آموزشی راه اندازی شده اند و در نهایت قرار است کدام یک از اهداف مهم آموزش را برآورده سازند؟
ممکن است گفته شود بنابر تکثر و تنوع در جامعه مدارس نیز متنوع و متکثر شده اند که از جهتی ممکن است این پاسخ جای تأمّل و بررسی داشته باشد. اما در ادامه باز هم پرسش دیگری مطرح می شود <و آن بحث عدالت آموزشی است که این همه دربارۀ آن داد سخن داده می شود!!

هنگامی که نظام آموزشی کشور به صورت یگانه و مبتنی بر سیاست های متمرکز و خاصی تنظیم می شوند آن وقت وجود این همه مدارس متفاوت چگونه قابل توجیه  است؟ می ماند این نکتۀ مهم که فقط برخی مدارس لاکچری و آن چنانی که شهریه های گزافی دریافت می کنند برخی امکانات خاص و ویژه برای دانش آموزان تدارک می بینند که سایر مدارس به ویژه مدارس دولتی هرگز توان ارائۀ چنین خدمات و امکاناتی را ندارند. البته آشکار است که مدارسی با شهریه های گزاف مانند مدارس غیرانتفاعی کوشش می  کنند از معلمان با سابقه و با دستمزدهای گران نیز استفاده کنند تا با برگزاری  کلاس ها و دوره ها ی آموزشی خاص دانش آموزان را برای ورود به دانشگاه های معتبر و تراز اول  آماده سازند. آن گاه این دانش آموزان مدارس  لاکچری و خاص را مقایسه کنید با دانش آموزان مدارس دولتی در مناطق  محروم کشور که از ابتدایی ترین امکانات نیز بهره مند نیستند!!

واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان گمان نمی کردند که روزگاری برسد که با رنگین کمانی از مدارس گوناگون مواجه شوند که هر کدام شان گویی که در حال برپا کردن دنیایی خاص برای دانش آموزان شان باشند!!

موضوع جالب  این جا است که برخی نهادهای سیاستگذاری و برنامه ریزی کشور نیز بارها وجود این همه مدارس متنوع و رنگارنگ را خلاف عدالت آموزشی اعلام کرده اند اما در عمل نه تنها هیچ گونه تجدید نظری اساسی در این قضیه صورت نگرفت بلکه تو گویی که هر روز بر تنوع این مدارس نیز افزوده شد!!

بدترین وضع را در این میان نیز مدارس دولتی دارند که بودجه شان نزدیک به صفر است و برای گذران امور معمولی روزانه مانند پرداخت قبوض آب و برق و تلفن دست به دامن والدین دانش آموزان شده اند، آن هم والدینی که به اصطلاح هشت شان گرو نُهشان است و از فرط فقر و  محرومیت توان تهیۀ ملزومات ساده و اولیّۀ  تحصیلی فرزندان خودشان را هم ندارند  چه رسد به این که به مدارس کمک هم بکنند!!

خانواده ای فرزند خودش را با شهریه چند صد میلیون تومانی به مدارس ویژه در شمال شهر تهران می فرستد و خانواده ای دیگر در مناطق محروم یا توان فرستادن فرزندان خود را به مدرسۀ معمولی هم ندارد یا اگر هم بفرستد با وضعی اسف بار و دردناک!!!

محمدباقر تاج الدین
@hooreechannel 🌹

حوری

26 Oct, 14:30


تعداد زوج هایی که به خانه های اشتراکی روی آورده اند بیشتر شده!

اردشیر گراوند، جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی با اعلام افزایش خانه های اشتراکی به دیده بان ایران گفت: الگوی – خانه‌های اشتراکی – حضور دو خانواده در یک خانه به دلیل افزایش هزینه تامین مسکن و مشکلات اقصادی و اشتغال گسترش پیدا کرده است. حدود ۳۵ درصد از خانوارهای ایران هیچ شاغلی ندارند و گاهی هم یک شاغل در خانواده دارند. یعنی در حال حاضر تعداد شاغل در خانوار در ایران به حدود ۰.۷ میل پیدا کرده است. خانوارهایی که هیچ شغل و درآمد ندارند باید به یک مدل دیگری از زندی تنگ دهند.
این الگو – خانه‌های اشتراکی – را مردم انتخاب می‌کنند که تابع جو اقتصادی – اجتماعی کشور اتفاق افتاده است. با توجه به سبک پوشش حاکم بر کشور و فارغ از اینکه فشار اقتصادی منجر به افسردگی شدید در خانواده می‌شود، به نظر من فساد اخلاقی و جرائم جدی، جنسی، جسمی و فراوانی را هم به وجود می‌آورد. چون به این سبک از زندگی عادت نکردیم و ورود به این سبک زندگی الگوی تعاملات را تغییر دهند

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

26 Oct, 10:01


✍️مالیات صورتی: هزینه‌های پنهان زن بودن

در اقتصاد، اصطلاحی به نام “مالیات صورتی” وجود دارد که به این معناست که به‌طور کلی زن بودن، هزینه‌ای بالاتر از مرد بودن دارد.

زندگی را می‌توان به دو دسته هزینه تقسیم کرد: هزینه‌های ثابت، مانند اجاره مسکن یا بیمه خودرو، که ارتباط چندانی با جنسیت ندارند. اما بررسی‌ها نشان می‌دهند که دسته دوم، یعنی هزینه‌های جاری، به شکلی ملموس با جنسیت در ارتباطند و به‌طور شگفت‌انگیزی برای زنان گران‌تر تمام می‌شوند.

برای مثال، زنان باید هزینه‌هایی را صرف خرید لوازم آرایشی کنند، مبلغ بیشتری را برای مراقبت از پوست و مو بپردازند و به‌طور کلی تحت فشار اجتماعی بیشتری برای “زیبا به‌نظر رسیدن” قرار دارند. آمارها به‌وضوح نشان می‌دهند که این فشارها موجب افزایش قابل توجهی در هزینه‌های زنان می‌شود.

همچنین، نیازهای بهداشتی و درمانی زنان بیشتر است؛ خرید محصولاتی مانند پد روزانه و تمپون، مراجعات منظم به پزشک زنان و انجام تست‌هایی چون پاپ‌اسمیر و ماموگرافی از جمله نیازهای ضروری زنان هستند که اغلب، تمام آنها تحت پوشش بیمه قرار نمی‌گیرند.

یکی دیگر از وجوه تفاوت در هزینه‌ها، تفاوت قیمت خدمات مشابه بین زنان و مردان است. برای مثال، هزینه یک کوتاهی ساده در آرایشگاه مردانه، به‌طور میانگین یک پنجم هزینه همان خدمات در آرایشگاه زنانه است. حتی یک تیغ اصلاح زنانه ممکن است دوبرابر نمونه مشابه مردانه قیمت داشته باشد. بنابراین، حتی اگر زنی تصمیم بگیرد هزینه‌های اضافی خود را کاهش دهد، باز هم در نهایت با هزینه‌های بیشتری روبرو خواهد شد.

به این مسائل باید دستمزد کمتر زنان را نیز اضافه کرد. به‌طور میانگین، زنان حدود ۳۰ درصد کمتر از مردانی که وظایف مشابه دارند، دستمزد می‌گیرند. این به این معناست که هر خریدی برای زنان ۳۰ درصد دشوارتر است. این نابرابری دستمزدی نیز بخشی از همان مالیات صورتی محسوب می‌شود.

علاوه بر این، محیط شهری نیز برای زنان امن‌تر نیست. بسیاری از زنان مجبورند به‌دلیل عدم امنیت، از تاکسی‌های اینترنتی استفاده کنند یا به‌جای ورزش در پارک‌های عمومی، هزینه‌ای اضافی برای استفاده از باشگاه‌ها بپردازند.

در نهایت، زن بودن هزینه‌های پنهان و گاه فراموش‌شده‌ای دارد که ما مردان کمتر به آن فکر می‌کنیم. شاید بگوییم: “ما هم برای خانه و ماشین هزینه می‌کنیم”، اما تفاوت اینجاست که هزینه‌های مردانه اغلب در جهت افزایش ثروت فرد است، در حالی که مالیات صورتی تماماً هزینه‌های از دست رفته و اجتناب‌ناپذیر است.

نویسنده: ناشناس

https://t.me/femailinsociety
@hooreechannel 🌹

حوری

26 Oct, 05:30


🌿 استفاده از شبکه‌های اجتماعی باید برای زیر ۱۶ ساله‌ها ممنوع شود

🔸️آیا چنین راه‌حل‌هایی می‌تواند حال نوجوانان را بهتر کند؟


🔴  جاناتان هایت، روان‌شناس مشهور آمریکایی، در آخرین کتابش که نسل مضطرب نام دارد، پیامی هشدارآمیز به خواننده می‌دهد: نرخ اضطراب و مشکلات روانی دیگر در نوجوانان امروزی به شکل نگران‌کننده‌ای رو به افزایش است. هایت معتقد است مشکل اصلی ظهور رسانه‌های اجتماعی و کم‌شدن بازی‌های اکتشافی در میان نوجوانان است و می‌گوید احتمالاً تنها راه‌حلی پیش رویمان است، قدغن‌کردن گوشی‌های هوشمند برای افراد زیر ۱۴ سال و ممنوعیت عضویت در شبکه‌های اجتماعی برای زیر نوجوانان ۱۶ سال است.

🔴 راه‌حل‌های هایت به‌شدت مورد استقبال خانواده‌ها، مشاوران و حتی رهبران سیاسی قرار گرفته است. همه می‌خواهند کاری برای نوجوانان بکنند و آن‌ها را از گرداب شبکه‌های اجتماعی نجات دهند. بااین‌حال لوسی فوکس، روان‌شناس متخصص نوجوانان در دانشگاه آکسفورد چندان با این موج همراه نیست.

🔴 فوکس می‌گوید: نتایج علم روان‌شناسی (و خودِ زندگی) ندرتاً به راه‌حل‌هایی منجر می‌شود که این‌‌قدر شسته‌رفته و دقیق باشند. افزایش گزارش‌هایی که حاکی از مشکلات سلامت روانی در میان نوجوانان است، با تغییرات فراوان دیگری نیز هم‌زمان بوده: مثلاً افزایش چاقی، افزایش فشار تحصیلی و همه‌گیری کرونا با وضعیت بدتر سلامت روانی بی‌ارتباط نیستند. فرضیۀ هایت دربارۀ رسانه‌های اجتماعی غلط نیست، ولی احتمالاً یک قطعه از پازلی بزرگ و پیچیده باشد. و جدا از همۀ این‌ها یک اصل را نباید فراموش کنیم: نوجوانی دورۀ «بسیار بسیار سختی» بوده و هست.

🔴 در هر دورۀ تاریخی، گذران دورۀ نوجوانی، به‌دلیل تحول بزرگی که باید رخ دهد، گیج‌کننده است. آدم‌ها در آغاز نوجوانی هنوز کودک‌اند  و در پایان نوجوانی به بزرگ‌سالی مستقل تبدیل می‌شوند. این تحول بسیار عظیم است و تغییراتی که در مغز و بدن ما رخ می‌دهد احتمالاً همان چیزهایی هستند که نوجوانی را بسیار مشکل می‌کنند.

🔴 بلوغ جنسی که فرامی‌رسد، انگار در مغز چراغ چشمک‌زن قرمزی روشن می‌شود و به نوجوانان می‌گوید به یک چیز بیشتر توجه کنند: هم‌سالانشان. همیشه می‌شنویم که نوجوانان تسلیم فشار دوستانشان می‌شوند و به شکل دیوانه‌واری از آن‌ها تقلید می‌کنند، ولی پشت این پدیده هدفی تکاملی نهفته است. برای آنکه نوجوان خارج از خانه و خانواده موفق عمل کند و در گروه‌های اجتماعی ادغام شود و شریک جنسی پیدا کنند، باید وقت زیادی را به فکرکردن به نظر هم‌سالانشان دربارۀ خودش و میزان هماهنگی‌اش با آن‌ها صرف کند.

🔴 درست در همین دوره است که نوجوانان وارد دبیرستان می‌شوند و می‌خواهند همۀ قابلیت‌ها و انگیزه‌های جدیدشان را به نمایش بگذارند. این دیگ زودپز عوامل زیستی و اجتماعی، تجربۀ نوجوانی را برای بعضی از افراد فوق‌العاده و برای خیلی‌ها هم مزخرف و دردناک می‌کند.

🔴 در نوجوانی بیش از هر دورۀ دیگری از زندگی به «ارتباط با دیگران» اهمیت می‌دهیم. نوجوانان مدام خودشان را با دیگران مقایسه می‌کنند، از پذیرفته‌شدن از سوی دیگران لذت بیش‌ازحدی می‌برند، و از طردشدن شدیداً آسیب می‌بینند. شبکه‌های اجتماعی دقیقاً به همین دلیل «ممکن است» برای آن‌ها مضر باشد، اما درعین‌حال می‌تواند تجاربی بسیار ارزشمند هم برای آن‌ها رقم بزند. برای مثال، می‌دانیم که شبکه‌های اجتماعی برای نوجوانانی که در اقلیت هستند یا به حاشیه رانده شده‌اند، جهان تازه‌ای را به ارمغان می‌آورد که به آن‌ها کمک می‌کند به جهان اجتماعی بازگردند.

🔴 فوکس می‌گوید: عوض آنکه فرض کنیم رسانه‌های اجتماعی برای همه مضرند، باید سؤالات جزئی‌تری بپرسیم و ببینیم دقیقاً چه‌کسانی در برابر این فناوری آسیب‌پذیرند و در هر وضعیت خاص کدام سائقِ دیرینِ نوجوانان بیدار می‌شود؟

📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «آیا همۀ مشکلات روانی نوجوانان تقصیر گوشی‌های‌ هوشمند است؟» که در سی‌ودومین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۱۲ مهر ۱۴۰۳ در وب‌سایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ لوسی فوکس است و عرفان قادری آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخۀ کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید.

📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:

B2n.ir/t40970

@swhriran
@hooreechannel 🌹

حوری

25 Oct, 15:00


کم هستند مردانی که به اهمیت زنانگی در زندگی درونی و بیرونی خود واقف باشند.

در حالی که تمامی حسی که یک مرد در خصوص ارزشمندی ، اهمیت ، امنیت ، سرور، رضایتمندی، تعلق خاطر ، شادمانی دارد از طبیعت زنانه ی درون خود او ناشی میشود.

مردها اغلب به سبب غرورشان فکر می کنند که قدرت و ثروت و برتری آنهاست که برای آنها شادمانی به ارمغان می آورد
ولی این گونه نیست

شادمانی در یک مرد کیفیتی زنانه است
که اغلب برای مرد اسرار آمیز جلوه می کند.

در فرهنگ پدرسالارانه هرآنچه که به زنانگی مربوط می شود ، پست و بی ارزش تلقی میشود ، بخصوص مردها مجبورند که این جنبه ها را در خود سرکوب کنند
بنابراین جنبه های زنانه مرد به ناخوداگاه رانده می شود و از دسترس آگاهی خارج می شود.

امروزه زنان نیز برای نیل به دستاورد و پاداشهای دنیای پدرسالار همان بخش های حیاتی را درخود قربانی کرده اند که مردها.

زن و مرد امروزی هردو از دردی یکسان رنج می کشند.

هردو زنانگی عمیق وجود خود را یعنی عشق و محبت و همدلی و صمیمیت و ....را در قربانگاه خدای پول و قدرت گردن زده اند و بجای حکومت خدای عشق بر روان و فرهنگ انسان ها ، خدای پول و سرمایه است که بر آنها حکمرانی کرده است و خواسته های خود را دیکته میکند.

در سانسکریت که یک زبان غنی احساسی است و پایه اغلب زبان های هند شرقی را تشکیل میدهد ، ۹۶واژه برای عشق دارد
و فارسی کهن هشتاد واژه و یونانی سه واژه و انگلیسی ها فقط یک واژه برای کلمه عشق دارند.

از لحاظ زبان شناختی ، هرقدر در زندگی ما مسئله ای مهمتر و حیاتی تر باشد ، زبان ما واژگان گویاتری برای نشان دادن ماهیت و ابعاد مختلف آن خلق میکند.

مثلا از آنجا که برف در زندگی اسکیموها عنصری حیاتی است در زبان آنها سی واژه برای برف وجود دارد.

اگر زنِ درون مردی او را تایید نکند و به او پشت کند ، زندگی احساسی و حس ارزش بخشیدن به خود در نهاد مرد دچار مشکل می شود.

ارتباط خوب با بخش زنِ درون ، رابطه ی  مرد با زن بیرونی زندگی اش را نیزخوب و آسان می کند.

رابرت جانسون

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

25 Oct, 09:30


Ⓜ️ حتی زوج‌های سالم هم دعوا می‌کنن – اما تفاوت توی چیه؟



🔻 کی گفته دعوا برای رابطه بده؟

خیلی‌ها فکر می‌کنن دعوا توی رابطه عاشقانه یعنی رابطه‌تون خوب پیش نمی‌ره، ولی جان گاتمن، روانشناس برجسته و یکی از متخصصان بزرگ در حوزه روابط زوج‌ها، می‌گه که دعوا خودش مشکلی نیست، بلکه چطور دعوا کردن مهمه. گاتمن به همراه همسرش جولی گاتمن بیش از ۵۰ سال از زندگیشون رو صرف مطالعه روی زوج‌ها کردن و راهکارهای موفقیت و شکست روابط رو با دقت زیر نظر گرفتن. طبق تحقیقاتشون توی Love Lab، دعوا کردن اگه به درستی انجام بشه، حتی می‌تونه رابطه رو تقویت کنه. پس بیایید ببینیم چطور باید درست دعوا کنیم.

🔻 گاتمن‌ها چطور زوج‌ها رو مطالعه کردن؟


گاتمن‌ها با مشاهده ۳۰۰۰ زوج در آزمایشگاهشون به نتایج حیرت‌انگیزی رسیدن. اونا زوج‌ها رو در محیطی کنترل‌شده مشاهده می‌کردن؛ این زوج‌ها همزمان با گفتگوی روزمره و دعواهاشون، تحت نظارت فیزیولوژیکی مثل اندازه‌گیری ضربان قلب، میزان تنفس و حتی هورمون‌های استرس قرار می‌گرفتن.

🔻نتایج این تحقیقات ثابت کرد که اولین ۳ دقیقه دعوا می‌تونه پیش‌بینی کنه که نه تنها اون مکالمه چطور پیش می‌ره، بلکه سرنوشت رابطه توی ۶ سال آینده هم چیه! اگه اولین ۳ دقیقه با انتقاد یا تحقیر شروع بشه، احتمال اینکه رابطه رو به افول بره، خیلی بالاست.

📌 سه سبک اصلی دعوای زوج‌ها

گاتمن‌ها سه سبک مختلف دعوای زوج‌ها رو شناسایی کردن و جالب اینه که هر کدوم از این سبک‌ها اگه به‌درستی مدیریت بشه، می‌تونه به موفقیت رابطه کمک کنه:

🔻اجتناب‌گرها: این افراد از دعوا فرار می‌کنن و ترجیح می‌دن اختلاف‌ها رو نادیده بگیرن تا اینکه باهاش روبرو بشن.

🔻هیجانی‌ها: افرادی با شور و هیجان زیاد، که دعوا رو با شدت و احساسات فراوان دنبال می‌کنن و می‌خوان ثابت کنن که حق با اوناست.


🔻تاییدکننده‌ها: کسانی که با آرامش احساسات خودشون رو بیان می‌کنن و به‌سرعت سراغ حل مسئله می‌رن. نکته مهم اینه که این سبک‌ها همه می‌تونن موفق باشن، به شرطی که نسبت پنج به یک بین پاسخ‌های مثبت و منفی رو حفظ کنید. یعنی به ازای هر واکنش منفی مثل انتقاد یا سکوت، باید ۵ واکنش مثبت مثل ابراز علاقه، تایید یا حتی شوخی وجود داشته باشه.

🔻 چهار اسب‌سوار نابودی رابطه

جان و جولی گاتمن به این نتیجه رسیدن که چهار علامت خطرناک وجود داره که می‌تونن رابطه رو نابود کنن و بهشون چهار اسب‌سوار نابودی رابطه می‌گن:

انتقاد: وقتی شخصیت طرف مقابل رو زیر سوال می‌برید، نه فقط رفتارش. مثل: "چرا انقدر بی‌مسئولیتی؟"

تحقیر: همراه با تمسخر و طعنه رفتار می‌کنید. مثلاً: "واقعاً فکر می‌کنی که از پس این کار برمیای؟"

دفاعی بودن:
قربانی بازی می‌کنید یا به سرعت با واکنش‌های دفاعی به طرف مقابل حمله می‌کنید. مثل: "من که قبض‌ها رو دادم، تو چی؟"

سنگ‌اندازی: وقتی به کلی از بحث خارج می‌شید و به طرف مقابل گوش نمی‌دید. مثل وقتی که از مکالمه کلاً خارج می‌شید و حتی تماس چشمی هم برقرار نمی‌کنید.

🔻 استرس و طوفان درونی:
نشونه‌های سیگنال خطر

یکی از نشونه‌های مهمی که می‌تونه به تشدید این اسب‌سوارها کمک کنه، فشار روانی و فیزیولوژیکی در طول دعواست. اگه در طول دعوا احساس می‌کنید که ضربان قلبتون بالاست و ذهنتون نمی‌تونه خوب فکر کنه، احتمالاً توی حالت فریاد یا فرار قرار گرفتید. توی این شرایط باید فوراً مکالمه رو متوقف کنید و استراحت کنید.

🔻 چطور دعوا رو به درستی مدیریت کنیم؟


گاتمن‌ها پیشنهاد می‌دن که به جای شروع دعوا با انتقاد، از شروع نرم استفاده کنید. یعنی با بیان احساسات خودتون و بدون حمله به شخصیت طرف مقابل. مثلاً، به جای اینکه بگید: "تو هیچ‌وقت کاری نمی‌کنی!"، می‌تونید بگید: "من احساس می‌کنم فشار زیادی رو دارم. می‌تونیم در این مورد حرف بزنیم؟"

🔻 در دعوا به دنبال چی هستیم؟


یکی از یافته‌های مهم تحقیقات گاتمن‌ها اینه که بیشتر مشکلاتی که زوج‌ها باهاش روبرو می‌شن هیچ‌وقت حل نمی‌شن! در واقع، ۶۹٪ از مشکلات رابطه دائمی هستن و باید مدیریت بشن، نه حل.نکته جالب دیگه اینه که زوج‌هایی که موفق به حل مشکلات می‌شن، به جای تلاش برای برنده شدن در دعوا، به دنبال فهمیدن یکدیگر هستن. این زوج‌ها سعی می‌کنن بفهمن که پشت موقعیت هر کدوم چه احساسات، ارزش‌ها و خاطراتی وجود داره و در نهایت سعی می‌کنن به درک مشترکی برسن.


💠 نتیجه‌گیری:

دعوا کردن همیشه یه بخش از رابطه است، اما مهم اینه که چطور دعوا کنیم. جان گاتمن می‌گه که اگه به جای تلاش برای برنده شدن، سعی کنیم طرف مقابل رو بفهمیم و با شروع نرم جلو بریم، رابطه‌مون به سمت رشد و پایداری می‌ره. دعوا می‌تونه فرصتی برای ارتباط عمیق‌تر باشه، اگه بتونیم درست ازش استفاده کنیم!


@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

25 Oct, 05:30


مگر این ملت چه می خواهد؟

چرا فنلاندی، سوئدی، هلندی و حتی اماراتی،  مالزیایی، ژاپنی، سئولی، نیوزلندی و مراکشی، از بامداد تا شامگاه ترس از دشمن و حمله خارجی و بگیر و ببند داخلی ندارد؟

چرا آرام و بی دغدغه در پی زندگی‌شان هستند.
کار می کنند و ورزش می کنند و لقمه نانی با خانواده و دوستان می‌خورند و شب با آرامش سر به بالین می گذارند؟

برعکس چرا ما سالها و بلکه دهه ها است در ناپایداری و بی ثباتی به سر برده و دغدغه و احساس فردای نا امن خواب از چشممان ربوده است؟

چرا دهه ها است در انزوای بین المللی گیر افتاده ایم و در قفس هزاران تحریم گرفتار شده ایم؟

چرا در کوی و برزن، مترو و اتوبوس، دورهمی های خانوادگی و دوستانه، خواه و ناخواه از حمله نظامی و چگونگی و ابعاد آن حرف می زنیم و خودآگاه و ناخود آگاهمان در بیم و هراس دائمی و بی وقفه از جنگ و بازداشت و...به سر می برد؟

چرا حتی هراس از برپا شدن جنگ‌ ویرانگر درونی، چونان‌ سوریه و لیبی و لبنان، مانند بختک شبانه روز بر ما افتاده است؟

چرا پنجاه سال است دستکم بخشی از ملت آن قدر کارد به استخوانش رسیده که حتی اسکندر طلب شده اند؟
مگر مردم جز یک زندگی بی دردسر‌، در امنیت و آزادی نسبی و آبروداری چه خواسته اند؟

خب انقلابی شد، رژیمی رفت و رژیمی دیگر جایگزینش شد.
برای زندگی آسوده تر، امن تر، آزادتر، بدون ساواک و کمیته و شهربانی و بدون تحمیل اراده خارجی.

مگر نه این که این انقلاب بالاخره باید جایی بایستد؟
جایی قرار و آرام‌گیرد؟
لابد تا شکست و نابودی امپریالیسم یا استکبار؟

خب مگر استکبار آمریکا، ویتنام را درهم نکوبید و شخم نزد؟
مگر چند میلیون از آنها را نکشت و معلول نکرد؟‌
مگر بر سر ژاپنی ها بمب اتم نریخت و آنها را وادار به تسلیم نکرد؟

کجای جهان را می شناسید که آمریکا در آن جا دخالت نکرده باشد؟

به قول حامد عبدالصمد نویسنده‌ کتاب زوال جهان اسلام، آمریکا شوم‌بختی های بسیاری در جهان پدید آورده است.
انسان های بسیاری در ژاپن، کره، ویتنام، شیلی، آرژانتین و کوبا، قربانی سیاست های تهاجمی و خشن آمریکا شده اند،
ولی چرا فقط این مسلمانان هستند که در جنگ علیه آمریکا و غرب دست به عملیات انتحاری میزنند؟

چرا آن کشورها پس از پایان جنگ، راه و رسم و استراتژی دیگری برگزیدند و آسوده شدند؟

چرا ما باید همیشه در اضطرار بمانیم و شب و روزمان در بیم و هراس از سختگیری داخلی و حمله خارجی هدر رود؟
به چه بهایی؟؟

جمهوری اسلامی با وجود آرمان ها و رویاهای بلند وعده داده شده دایر بر پایی تمدنی نوین و مشکل گشا برای جهان، در جایگاه و آلترناتیو سوسیالیسم و کاپیتالیسم، جز مبارزه،درگیری و ترویج آنها(با استکبار جهانی، دفاع ۸ ساله، درگیری با اسرائیل) چه دستاورد فرهنگی-تمدنی برای بشریت به ارمغان آورده است؟

در برابر حوادث و بحران های متعدد جهانشمول مانند تغییر اقلیم، گسل بین شمال-جنوب، گسترش جنگ و نا امنی جهانی و...چه پاسخ هایی داشته است؟

یدالله کریمی پور

📚https://t.me/+F_UAApSmgJM5Njk0
@hooreechannel 🌹

حوری

24 Oct, 17:31


نمی‌دانم چه كسى وطن را فروخت
اما ديدم چه كسى
بهاى آن را پرداخت …

  محمود درويش

جنگ پايان خواهد يافت
و رهبران با هم گرم خواهند گرفت
و باقى ميماند آن مادر پيرى
كه چشم به راه فرزند شهيدش است
و آن دختر جوانى
كه منتظر معشوق خويش است
و فرزندانى
كه به انتظار پدر قهرمانشان
نشسته‌اند،

نمی‌دانم چه كسى وطن را فروخت
اما ديدم چه كسى
بهاى آن را پرداخت …
@hooreechannel 🌹

حوری

24 Oct, 14:30


چگونه علیرغم این همه خبر بد و جامعه پر از دروغ و فساد و دوستی‌های متزلزل، دنیای کوچک دوست‌داشتنی درونی خود را حفظ کنیم و امیدوار بمانیم؟

حفظ دنیای درونی و امید در مقابل حجم عظیم اخبار بد و فساد اجتماعی کار آسانی نیست، اما می‌توان با اتخاذ راهکارهایی ذهنی و عملی، آن را ممکن ساخت.

۱. ایجاد مرزهای سالم و فیلتر اطلاعات ورودی
در عصر اطلاعات، دسترسی به اخبار و رسانه‌های اجتماعی آسان‌تر از هر زمان دیگری است، اما این دسترسی گسترده می‌تواند استرس‌زا باشد.
برای جلوگیری از غرق شدن در اخبار منفی، می‌توان زمان خاصی از روز را برای دنبال کردن اخبار انتخاب کرد. همچنین دنبال کردن منابع اطلاعاتی که به تحلیل‌های عمیق و متعادل می‌پردازند به جای منابعی که صرفاً بر اخبار منفی تأکید دارند، می‌تواند به حفظ آرامش کمک کند.

۲. تمرکز بر لحظه حال و زندگی در لحظه
تمرین‌های ذهن‌آگاهی یا مدیتیشن به شما کمک می‌کنند تا از جریان مداوم افکار و نگرانی‌ها فاصله بگیرید و بر لحظات حال تمرکز کنید. به‌طور مثال، می‌توانید هر روز چند دقیقه به نفس کشیدن عمیق و آرام فکر کنید یا به صداهای اطراف گوش دهید. این روش‌ها کمک می‌کنند تا آرامش ذهنی بیشتری پیدا کنید


۳. توجه به جنبه‌های مثبت زندگی
نوشتن یادداشت‌های شکرگزاری، مانند اینکه هر شب چند نکته مثبت از روز خود بنویسید، می‌تواند به شما کمک کند تا حتی در سخت‌ترین شرایط، چیزهایی را برای قدردانی پیدا کنید.

۴. انتخاب دوستان و روابط با دقت
روابطی که با دوستان و خانواده داریم، تأثیر زیادی بر روحیه و امید ما دارند. انتخاب افرادی که به شما انرژی مثبت می‌دهند و از شما حمایت می‌کنند، کمک بزرگی در حفظ امیدواری است

۵. ایجاد یک پناهگاه ذهنی شخصی
مطالعه کتاب‌های الهام‌بخش، نوشتن در دفترچه، گوش دادن به موسیقی‌های دلخواه، نقاشی و حتی پیاده‌روی در طبیعت، می‌تواند به‌عنوان یک پناهگاه در برابر آشفتگی‌های روزمره عمل کند.

۶. مراقبت از بدن و ذهن
ورزش و فعالیت بدنی، حتی به مقدار کم، به‌طور طبیعی هورمون‌های شادی‌آور مانند اندورفین را در بدن ترشح می‌کند که به کاهش اضطراب و بهبود روحیه کمک می‌کند. همچنین، خواب کافی و تغذیه سالم تأثیر مستقیم بر احساسات و توانایی شما در مواجهه با چالش‌ها دارد.

۷. معنا و هدف در زندگی
این معنا می‌تواند از طریق کمک به دیگران، شرکت در فعالیت‌های اجتماعی، یا حتی پرداختن به علاقه‌های شخصی مانند هنر یا یادگیری چیزهای جدید به دست آید. هدف و معنا به شما انگیزه‌ای برای ادامه مسیر و روبه‌رو شدن با مشکلات می‌دهد.

۸. پذیرش واقعیت و تمرکز بر آنچه که می‌توانید کنترل کنید
گاهی اوقات باید بپذیریم که بسیاری از مسائل در جهان خارج از کنترل ما هستند. تمرکز بر چیزهایی که می‌توانید کنترل کنید و پذیرش آنچه که نمی‌توانید تغییر دهید، به شما کمک می‌کند تا از اضطراب و استرس‌های بی‌مورد دوری کنید

۹. حفظ ارتباط با طبیعت
طبیعت‌گردی و گذراندن وقت در محیط‌های طبیعی مانند پارک‌ها و کوه‌ها می‌تواند اثرات مثبتی بر روحیه داشته باشد. تماس با طبیعت به کاهش استرس کمک می‌کند و احساس آرامش و تعادل را تقویت می‌کند

۱۰. پذیرفتن و قدردانی از احساسات
با پذیرفتن این احساسات، به جای مبارزه با آن‌ها، راهی برای شناخت بهتر خود و تغییر مثبت در زندگی‌تان باز می‌کنید.

علیرضا مجیدی

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

24 Oct, 09:31


🌿جستاری در بازماندگی کودکان و نوجوانان از تحصیل در ایران و عوامل موثر بر آن

✍️فریبا رضایی- دانشجوی دکترای حقوق عمومی/مسئول دفتر حقوقی جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان

چکیده:
بررسی عوامل مؤثر بر بازماندگی از تحصیل کودکان و نوجوانان تنها معبر راهگشا در دست‌یابی به راه‌حلهای اثربخش در توقف این طاعون پلید قرن معاصر است. عوامل مؤثر در شکل‌گیری این پدیده شوم قطعاً حاصل مجموعه علل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خاص هر کشور است و در کشور ما نیز روند رو به رشد این نقیصه قطعاً به دور از تعاملات خاص جامعه ایران امروز نیست، به همین منظور از رهگذر بررسی پیشینه‌ی جامعه ایران و تعلقات فرهنگی آن و بررسی سهم مغفول مانده کودکان و نوجوانان، نویسنده تلاش می‌کند با اتکا به مبانی نظری در تلفیق با تجربه‌ی زیستی خود در حوزه فعالیت مدنی در این خصوص، دریچه‌ای هرچند کوچک، ولی اثربخش و راهی فراسوی دغدغه‌مندان تقابل با این فاجعه‌ی زیست انسانی کودک و نوجوان محروم مانده‌ی ایران امروز بگشاید.
واژگان کلیدی: ضرورت تحصیل کودکان- عوامل جاماندن از تحصیل کودکان – نتایج فقر آموزش کودکان
 
مقدمه:
آموزش و خصوصاً آموزش در کودکی، بدون تردید در رشد و تعالی زندگی فردی و اجتماعی انسان، دگرگون کردن آدمی و تحول حیاتی او جایگاهی بی‌بدیل دارد و می‌تواند نیروی محرکه سراسر زندگی او باشد. گنجینه‌های درونی انسان تنها با آموزش است که حقیقت وجودی و استعدادهای نهفته او را نمایان می‌سازد.

آموزش معنابخش تمامیت و اصل حیات بشری از بدو تولد تا مرگ است و زندگی انسان به طور رسمی، غیررسمی و یا فنی، به طور مستمر و مداوم با این منبع انرژی‌بخش پیوند خورده است. آموزش تجربه‌ای است مبتنی بر یادگیری و به منظور تغییرات تدریجی و نسبتاً ماندگار در فرد تا بتواند توانایی خود را برای انجام امور زندگی بهبود ببخشد. بدون شک تنها آموزش است که می‌تواند با ارتقای مهارت‌ها، دانش، نگرش‌ها و رفتار اجتماعی و سازمانی به هم افزایی فردی و اجتماعی منجر گردد.

در جهان معاصر بدون آموزش تبلور عقل و استعداد و تعالی‌ شان و کرامت انسان تقریباً امری محال است و هرگاه قرار بر توسعه در مقطعی از زمان یا جغرافیای خاصی از زمین باشد، قطعاً آموزش آن هم از حساسترین و اثرگذارترین دوره‌ی آن یعنی کودکی است که میسر است. امروزه از منظر علوم اجتماعی و اقتصادی مسجّل است که آموزش مطمئن‌ترین و زودبازده‌ترین مسیر برای سرمایه‌گذاری بر انسان و توسعه جوامع است.

مطالعات نشان می‌دهد که یک انسان دانش‌آموخته، احساس مسئولیت بیشتری در قبال خود، خانواده، اطرافیان، جامعه و کشور دارد، و یقیناً کسی که در قبال خود احساس مسئولیت داشته و ضرورت آن را در ساحت آموزش درک کرده باشد، هم در حوزه فردی بهداشت جسمی و روانی بهتری خواهد داشت و کمتر احتمال می‌رود طعمه‌ی ناهنجاری‌هایی مانند اعتیاد و اعمال خشونت گردد و هم در حوزه جمعی عنصری راهگشا در حل معضلات اجتماعی می‌گردد.

موضوع آموزش کودکان چنان از اهمیت بالایی برخوردار است که کنوانسیون ها و میثاقین بین المللی حقوق بشر سازمان ملل متحد از آن با عنوان حق بر آموزش به عنوان یک اصل مهم حقوق بشری، نام می‌برند و آن را مشتمل بر حقوقی مانند، حق دسترسی به امکانات آموزشی، حق برخورداری از آموزشِ با کیفیت و استاندارد، احترام به شأن و منزلت انسانی کودک، آموزش بدون تبعیض در تمام مراحل دوران کودکی، در دسترس بودن امکانات آموزشی و برابری فرصتها در آموزش، می‌کند.

امروزه با آهنگ پیشرفت سریع تکنولوژی و ورود به دوره هوش مصنوعی، افراد فاقد امکان آموزش بردگان عصر مدرن خواهند بود و بدون شک بدواً این رسالت دولتهاست که تهیه امکان آموزش را عهده‌دار و زمینه‌های بازماندگی آنان را مرتفع کنند. علاوه بر آنکه تحقیقات انجام یافته در حوزه‌ی آسیب‌شناسی فقدان تحصیل کودکان، اثبات می‌کند، هر کودک بازمانده از تحصیل حفره‌ای است در کشتی اجتماعی که همگی را محکوم به واژگونی و غرق می‌کند.

پیشینه‌ی آموزش در ایران:
ابتنای زیرساخت تمدن ایرانی بر آموزش تاریخی بسیار طولانی دارد و چنانکه از تحقیقات باستان‌شناسان و مورخان برمی‌آید، قریب پنج‌هزار سال پیش از میلاد یعنی حدود هفت هزار سال پیش اقوامی در فلات ایران زندگی می‌کرده‌اند که از فرهنگ و تمدن پیشرفته‌ای بهره‌مند بودند. اقوام آریایی نیز حدود دوهزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح یعنی قریب چهار هزار و پانصد سال پیش به این سرزمین کوچ کردند و تمدنی را بنیاد نهادند که به تمدن آریایی معروف است و حاوی اسناد بسیاری از رواج آموزش منظم در بین آنان است (صدیق- 1354 31-30)

بعنوان مثال دانشگاه گندی‌شاپور یا جندی‌شاپور ...

🔻ادامه این‌مقاله را را در INSTANT VIEW بخوانید
@swhriran
@hooreechannel 🌹

حوری

24 Oct, 05:30


♻️تخلیه روانی ملت ایران

■ دکتر داریوش شایگان، فیلسوف و  ایران‌پژوه معاصر در کتاب افسون زدگی خود نوشته است :
شاید کمتر قومی به اندازه ملت ایران خود را به باد انتقاد بگیرد ولی ما هیچگاه نمی‌کوشیم درد خود را ریشه‌یابی کرده و برای آن یک راه‌حل ملی پیدا کنیم یا راه‌حل بسازیم.
خودزنی ملت ایران به حدی افراطی است که عوامانه میگویند که دروغ و دزدی در ذات ایرانیان است و این ملت تا هزار سال دیگر اصلاح نخواهد شد یا این ملت لیاقت دمکراسی ندارد
اما علی (ع) میگوید : مردم به حاکمانشان بیشتر شباهت دارند تا پدرانشان.
به سخن دیگر ، ما مردم مقصر اصلی این نابسامانی در جامعه نیستیم. بلکه تمامی رذایل فرهنگی که در جامعه ما مشاهده میشود ، ریشه در پندار ، گفتار و کردار زشت حاکمان ما دارد. زیرا دنیا برای این حاکمان ، آنچنان چرب و شیرین است که نمی‌خواهند ملت را در آن سهیم کنند. بنابراین به سلیقه خود حکمرانی می‌کنند و تن به یک «سیستم پویا هوشمند» برای مدیریت کشور پهناور و ثروتمند ایران نمی‌دهند!
بنابراین این ویروس‌های فرهنگی باعث میگردد که اعتراض و انتقاد ما جنبه بیزاری از هموطن خود و فحاشی به دیگران پیدا کند تا جنبه تحلیل برای یافتن راهکار. ما می‌دانیم یک جای کارمان لنگ است اما نمی دانیم کجا؟ می‌دانیم بسیاری از مسایل باید روشن شود اما نمی دانیم ، چگونه؟

□ گفتمان ملی درباره عناصری که غالب بر تفکرِ ملت ایران و خلقیاتِ اوست مستلزم اندکی حوصله و اندکی عشق است. ما حوصله نداریم چون می‌خواهیم یک شبه ره صد ساله برویم. اغلب ما مضطربیم و چنان رفتار می کنیم که انگار آخرالزمان است و بلایی بزرگ از آسمان بر سر ما نازل خواهد شد. شتاب زده ایم زیرا که مضطربیم. اضطراب موقعی بوجود می آید که ما از ریشه و دلیل اصلی دردِ خود آگاه نباشیم و تلاش نکنیم که برای آن راه‌حل پیدا کنیم!

● تلاش برای تحلیل و یافتن راهکار رفع ریشه‌ای مشکلاتمان (سیستم پویا هوشمند) از جمله لوازم بهداشت روانی ملت ایران است. بنابراین گفتگو بین ملت ایران ، معجزه می‌کند و انتقاد سازنده نیز مانند نیشتر جراح است که آلودگی چرکین را بیرون می ریزد.

○ارسطو معتقد بود که نمایش آثار تراژدی یونان (رویدادهای غم‌انگیز) سبب می شد که همه نیروهای آزار دهنده ای که در درون انسان انباشته شده رها شده و سپس آرامش حاصل گردد. ارسطو این رهایی از احساسات غم‌انگیز را ، پالایش درون می‌نامد. به گمانم بعد از مشروطیت و تلاش برای استقرار قانون در جامعه و ۱۲۰ سال تجربیات تلخ تاریخی ، زمان آن رسیده که ما ملت ایران ، درون خودمان از غم‌ها و انده‌ ، پاک کنیم (تخلیه روانی) و دوستان خود را برای طراحی پروژه «سیستم پویا هوشمند» آگاه و آماده سازیم.

چاره‌اندیشی برای نجات ایران
روانشناسان ، مفهوم مورد نظر ارسطو برای رهایی از درد و رنج (کاتارسیس) را به معنای تخلیه روانی یا رهایی هیجانی ترجمه می‌کنند. مثلاً ، فردی را در نظر بگیرید که تجربه مستمر استرس در یک موقعیت شغلی یا خیانت در زندگی زناشویی یا ورشکستگی اقتصادی را تجربه کرده باشد که ممکن است باعث احساس ناامیدی ، خشم ، تنش و ترس در او گردد. در دراز مدت این احساسات و آشفتگی روانی طاقت‌فرسا ‌شده و فرد را به مرز انفجار میرساند! مگر اینکه راهی برای رهایی از این احساس فروخورده پیدا کنند. اینجاست که اقدام برای رهایی هیجانی یا تخلیه روانی و تکنیک های روانشناختی مرتبط با آن مطرح می شود. همانگونه فرآیند تخلیه روانی برای یک فرد مطرح است ، ملت ایران هم بطریق اولا نیاز دارد که خود را از این درد و رنج پر غصه تاریخی تخلیه نماید!

□ به تشخیص داریوش شایگان ، بهداشت روانی ملت ایران به خاطر تجربیات تلخ تاریخی و احساس عقب ماندگی و توسعه نیافتگی، به خطر افتاده است. اکنون ما خود را با این سه مساله روبرو هستیم :
۱. مدام خود را به باد انتقاد می گیریم تا مرز خودویرانگری.
۲. این انتقاد ما بیشتر از آنکه ریشه‌یابی به منظور یافتن راه‌حل باشد، همراه با بیزاری از هموطنان و فحاشی به مخالفین است.
۳. انتقادها همراه با سردرگمی است چون می دانیم یک جای کار لنگ است اما نمی‌دانیم کجا؟
می دانیم بسیاری از مسایل باید تغییر کند اما نمی دانیم چگونه؟/سیستم نکاه ملی

https://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

23 Oct, 15:29


محققان ژاپنی در آستانه ایجاد تخمک و اسپرم انسانی هستند که می‌توانند در یک رحم مصنوعی رشد کنند. اما نگرانی‌های اخلاقی وجود دارد که شاید به وسیله این روش کودکانی رشد کنند که احتمالا از نظر ژنتیکی از پیش طراحی شده باشند!

والدین همچنین ممکن است بخواهند با استفاده از ابزارهای ویرایش ژن، فرزندان خود را طراحی کنند تا ویژگی‌های خاصی داشته باشند، که منجر به مفهوم کودک کامل فرضی می‌شود. دکتر هایاشی و تیمش اخیراً هفت موش با دو والد بیولوژیکی نر ایجاد کردند، با استفاده از سلول‌های پوست یک موش نر برای تشکیل یک تخمک زنده و سپس بارور کردن آن.

توانایی تولید اسپرم و تخمک انسانی سفارشی در آزمایشگاه، گامت‌زایی آزمایشگاهی (IVG) نامیده می‌شود.

این روش با گرفتن سلول‌هایی از خون یا پوست یک فرد و برنامه‌ریزی مجدد آنها برای تبدیل شدن به سلول‌های بنیادی پرتوان القایی (سلول‌های iPS) کار می‌کند.

در تئوری، این سلول‌ها می‌توانند به هر سلولی در بدن، از جمله سلول‌های تخمک و اسپرم تبدیل شوند.

آنها سپس می‌توانند برای ساخت جنین استفاده شوند و در رحم زنان کاشته شوند.

این موضوع پیچیده است و جنبه‌های مختلفی دارد: از یک سو، این پیشرفت می‌تواند مزایای زیادی داشته باشد:
کمک به افرادی که به دلایل پزشکی نمی‌توانند بچه‌دار شوند
امکان درمان برخی بیماری‌های ژنتیکی
پیشرفت در درک ما از رشد و تکامل انسان

از سوی دیگر، نگرانی‌های اخلاقی جدی وجود دارد:
خطر سوء استفاده برای "طراحی" کودکان با ویژگی‌های خاص
مسائل مربوط به هویت و روابط خانوادگی
نگرانی‌های مربوط به ایمنی و سلامت بلندمدت کودکان حاصل از این روش

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

23 Oct, 05:30


شعور و فرهنگ، زودپز نیست!

🌀 بیشتر آدم‌ها وقتی فشار می‌آورند حقیقت را بگو، منظورشان این است چیزی که من به آن اعتقاد دارم و حقیقت محض است را تکرار کن! چون هر چیزی را غیر از تصور من بگویی مزدوری و دروغ‌گو!

🌀 اتفاقات این چند روز باز یادم آورد چه با حمله آمریکا ما منقرض بشویم و چه خنده را در دهان ترامپ به خاکستر تبدیل کنیم، راه درازی داریم تا یاد بگیریم کنار هم زندگی کنیم. چه در فضای مجازی، چه خیابان و چه زیر یک سقف. راهی طولانی، پر سنگلاخ، با دره‌های عمیق نفرت.

🌀 شعور، فرهنگ، تحمل نگاه مخالف، پرهیز از فحاشی و هتاکی به کسی که نظر و نگاهش را نمی‌پسندیم، [ماء‌الشعیر] نیست که برویم فروشگاه و بگوییم هلوشو بده، لیموشو بده، همه‌شو بده! بدبختانه یادگرفتنی است، تمرین‌کردنی است، با خون دل به‌دست می‌آید. برای همین کمتر کسی حوصله دارد به رنج یاد گرفتنش و یاد دادنش به نسل بعد از خود تن بدهد.

🌀 بیشتر ما گرفتار "سندرم نتیجه‌فوری" هستیم. همه چیز را زود و زیاد می‌خواهیم. بیشترین اطلاعات در کم‌ترین زمان. حداکثر پول و زیبایی با صرف کمترین انرژی، هزینه و درد. این خاصیت عصری است که سرعت در آن  جای همه چیز را گرفته. در چنین فضایی بیشتر آدم‌ها می‌گویند زود بگو! خب که آخرش چی؟ من حوصله ندارم بخونم، بگو چی می‌خوای بگی؟ تکلیفت رو روشن کن!

🌀 به‌جای این‌که آدم از صبح تا شب منتظر جاافتادن قورمه‌سبزی بماند، می‌شود رفت فست‌فود و گفت کدوم یک از غذاهاتون زودتر آماده می‌شه! می‌شود خرید، خورد و سیر شد اما برای شعور، فرهنگ و پیشرفت واقعی یک جامعه، فروشگاهی فست وجود ندارد. میان‌بر و دوپینگ وجود ندارد. این موبایل و ماشین و ماکروفر و ... نیست که بشود پول داد و خرید و مدرن به‌نظر رسید. مدرنیته با خون دل به‌دست می‌آید، با تمرین، با تحمل، با پرهیز از هتاکی.

🌀 از رانندگی ما شهروندان در تعطیلات سرخوشانه نوروز گرفته تا مدیریت یک تشییع پیکر، ما مستعدیم که خشم، توهین و حتی جنازه تولید کنیم. بیشتر ما همان کارهایی را می‌کنیم که از حکومت ایراد می‌گیریم، حیف که مثل آن‌ها اسلحه و کلید زندان نداریم تا از شر مخالف‌مان راحت شویم!

دکتر احسان محمدی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

22 Oct, 14:39


اگه شما هم درگیر بیش‌فکری یا اورثینک (Overthinking) هستید و نمی‌دونید چطور میشه این مغز پرسروصدا رو برای لحظاتی خاموش کرد!، تو این پست قراره که ۱۴ روش کوتاه، موثر و مبتنی بر شواهد واسه غلبه کردن به این مشکل رو با هم مرور کنیم.
۱. با خود نظارتی ببین کی!، کجا و تو چه شرایطی بیشترین میزان فکر و خیال میاد سراغت! و در لحظه مچ خودت رو بگیر؛ مثل اینکه یهو به خودت بیای و بگی "اوه، باز دارم به چیزهای بیخود فکر می‌کنم".

📌 روش دوم؛ افکارت رو به چالش بکش. ببین واقعاً کمکی هم بهت می‌کنن!
۳. نفس عمیق بکش: اجازه بده کورتیزول و نوراپی‌نفرین بدنت بیاد پایین و بدن از حالت جنگ و گریز خارج شه و در حالت آرامش قرار بگیره.

۴. یه وقت‌هایی دنبال راه حل باش. مثلاً به جای اینکه بگی "چرا این اتفاق افتاد؟"، بپرس "الان چیکار می‌تونم بکنم؟"...
۵. با قلم و کاغذ رفیق باش! یه چند لحظه از روز رو که متوجه شدی بیشترین میزان فکر و خیال رو تو اون لحظات داری انتخاب کن، بشین هرچی به ذهنت می‌رسه رو بیار روی کاغذ…✍🏻.

۶. ذهن‌آگاهی و ریلکسیشن رو تمرین کن؛ یعنی سعی کن تو لحظه حال زندگی کنی و تمرکزت رو ببر روی حواس پنج‌گانه‌ت…
۷. به مغزت قول فکر کردن سر یه ساعت مشخص رو بده!. مثلاً وقتی افکار اومدن سراغت خودآگاهانه بگو؛ الان وقتش نیست، می‌نویسم روی کاغذ که حوالی ۸ شب به این افکار بپردازم🧠.

۸. وقتی دیدی فکرها ول کنت نیستن!، پاشو یه کاری بکن. قدمی بزن!، مشغول صحبت شو...
۹. به تصویر بزرگ‌تر زندگیت نگاهی بنداز!، ببین این مسئله ۵ سال دیگه چقدر مهمه!؟، کجای زندگیته اصلا!

۱۰. از زاویه دیگه به افکارت نگاه کن: سعی کن فکر و خیال‌ها رو از دید یه آدم دیگه ببینی. اون به جای تو بود چی می‌گفت!، چیکار می‌کرد!...
۱۱. خودشفقتی رو تمرین کن و با خودت مهربون باش و یه وقت‌هایی خودت رو بغل کن. مثل والدی که عاشقانه بچه‌ش رو در اغوش می‌گیره و میگه؛ همه اشتباه می‌کنن، مهم اینه که ازش درس بگیری و تکرارش نکنی.
۱۲. منتقد درونت رو بشناس؛ این رو تو درسنامه عزت نفس کامل بازش کردم.
۱۳. کمک بگیر؛ یه روان امن پیدا کن و از افکارت حرف بزن. نذار بمونن تو سینه‌ت و تبدیل به اضطراب‌هات شن.

و ۱۴. حواست به خوابت، خوراک، تحرک بدنی و اطرافیانت بیشتر باشه. چیزهایی که شاید اهمیت ندی ولی، به شدت روی ما اثر دارن...
📌 مخلص کلام اینکه؛

”بیش‌فکری یا اورثینک غیر از اینکه خواب رو از چشمات و سلامت روان از زندگیت بگیره!، چیزی به زندگیت اضافه نمی‌کنه!، ببین کدوم راه حل برات بیشتر جواب میده و خاموشش کن!، تا قبل از اینکه فرسوده‌ت کنه“.
دکتر امانی

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

22 Oct, 09:31


بحران زنانه شدن مشکلات سلامت روان

تحقیقات نشان می‌دهد زنان و مردان نه تنها در تجربه مشکلات سلامت روان با یکدیگر تفاوت دارند، بلکه در مراجعه به متخصصان روان هم رفتارهای متفاوتی از خود نشان می‌دهند. زنان بیشتر از افسردگی و اضطراب رنج می‌برند و برای دریافت خدمات سلامت روان اقدام می‌کنند، در حالی که مردان با مشکلات سوءمصرف مواد و رفتارهای ضد اجتماعی روبه‌رو می‌شوند و به ندرت برای درمان پیشقدم می‌شوند. نقش‌های جنسیتی و هنجارهای اجتماعی در این تفاوت‌ها نقشی اساسی دارند.

محققان داده‌های جمع‌آوری‌شده در سال‌های 2001 و 2002 توسط یک نظرسنجی موسسه ملی بهداشت امریکا از 43093 ساکن 18 سال و بالاتر را بررسی کرده‌اند و به این نتیجه رسیدند که نتایج تحقیقات قبلی که ادعا کرده بود زنان بیشتر از مردان از افسردگی رنج می‌برند تایید می‌شود، زیرا «زنان بیشتر از مردان نشخوار فکری می‌کنند و به‌جای درگیر شدن در حل فعال‌تر مشکل، به‌طور مکرر بر احساسات و مشکلات منفی خود تمرکز می‌کنند».

داده‌های آماری تقریبا در تمام دنیا نشان می‌دهد که زنان و مردان در مراجعه به مراکز دریافت خدمات سلامت روان با یکدیگر متفاوت هستند. مردان کمتر از زنان با کارشناسان بهداشت روان مشورت می‌کنند. وقتی صحبت از مراقبت‌های عمومی به میان می‌آید، نابرابری‌های جنسیتی آشکارتر است، اما وقتی صحبت از مراقبت‌های تخصصی یا بستری در بیمارستان پیش می‌آید، این نابرابری‌ها محو می‌شوند.

این تفاوت در استفاده از مراقبت‌های بهداشت روانی بین مردان و زنان را نمی‌توان با کمبود نیاز توضیح داد. ماجرا این نیست که زنان نیاز بیشتری به خدمات روان دارند در حالی که مردان نیاز کمتری را تجربه می‌کنند، ماجرا بیشتر شبیه این است که مردان به جای حرف زدن دست به عمل می‌زنند در صورتی که زنان مایل هستند بیشتر با دیگران در مورد مشکلات‌شان صحبت کنند.

https://www.salamatnews.com/news/378360/
@hooreechannel 🌹

حوری

22 Oct, 05:30


سندروم ارضای فوری

ما از نسل مایکرو ویو هستیم و نسل های قبلی ما از نسل بار گذاشتن آبگوشت برای درست کردن یک غذای سنتی مانند آبگوشت از روز قبل برخی مواد را خیس می دادند تازه دو سه بار آبش را هم عوض می کردند و سپس از صبح یا شب قبل غذا را بار می گذاشتند تا به خوبی پخته شود و سپس سفره ای انداخته می شد با هم و سر فرصت آرام آرام غذا خورده می شد.
اما الان یک غذای آماده یا نیمه آماده را می گذاریم در مایکرو ویو و سه دقیقه بعد، تمام!


ما همه چیز را سریع می خواهیم. نسل های قبلی ما در روابط عاطفی، سال ها نامه نگاری و هدیه و رفت و برگشت تا دل معشوقی را نرم کنند (چه فرهادها  مرده در کوه ها).
اما اکنون می خواهیم کمتر از یک هفته کار به نتیجه برسد و گرنه کات می کنیم! لاغری در ۱۰ روز و یادگیری زبان فرانسه در ۳ روز و افزایش قد در ۱ماه، همه چیز مایکروویوی شده است!!


  این نگرش زندگی  ما را تخریب کرده است. به همین خاطر جنبشی در دنیا راه افتاده به نام زندگی آهسته.
این جنبش از کجا شروع شد؟ ۱۹۸۶، در مشهورترین میدان شهر رُم، رستوران جدیدی افتتاح شد. هجوم فست‌فود آمریکایی به قلب شهر رُم حساسیت‌هایی ایجاد کرده بود.

یکی از معترضان یک ژورنالیست ایتالیایی، جنبشی را آغاز کرد به نام غذای آهسته. او بر محصولات محلی، آرامش در پختن و آرامش در خوردن و بیش از همه بر لذت بردن از مزۀ اصیل ایتالیایی تأکید می‌کرد.

این حرکت از غذا آغاز شد.
اما هیچکس فکرش را نمی کرد که این قدر توسعه پیدا کند.غذای آهسته با استقبال گسترده‌ای همراه شد و جالب است بدانید اکنون حدود بیست شاخه از آن در کشورهای مختلف ایجاد شده مثل مدیریت آهسته، تفکر آهسته،آموزش آهسته، علم آهسته، سفر آهسته، گردشگری آهسته، شهر آهسته، طراحی آهسته و خواندن آهسته یا کندخوانی.نهضت آهستگی مخالف سرعت و مدرنیته و بازگشت به گذشته نیست بلکه مخالف شتاب زدگی است.


سرعت تضادی با طمانینه ندارد. آنچه ایراد دارد شتاب زدگی است. هر گونه شتاب زدگی باعث می شود که عمق کم شود: لذت عمیق از رابطه، فهم عمیق از یک کتاب، درک عمیق از یک منطقه ای که برای گردشگری انتخاب کرده ایم. ما امروزه با لذت های سطحی، فهم سطحی و درک سطحی و تصمیمات سطحی روبرو هستیم.  

  تحلیل و تجویز راهبردی:

مهم ترین ریشه زندگی شتاب زده،رویکرد ویندوزی-مایکروویوی است. یعنی چه؟ یعنی چند کار را همزمان و با شتاب زدگی انجام می دهیم. قبل از ویندوز از کامپیوترها فقط یک کار را انتظار داشتیم. اما وقتی ویندوز آمد چند پنجره را با هم باز می کنیم و همه را هم همزمان اجرا می کنیم و انتظار داریم که همه را سریع به جمع بندی برسانیم. ترکیبی از چندکارگی (ویندوزی) و شتابزدگی (جستجوی ارضای فوری).
در زندگی جدید یکی از بزرگترین مشکلات این است که طمانینه از همه ما گرفته شده، یعنی ما چند کار را در آنِ واحد انجام می‌دهیم. در حالیکه دارید صبحانه می‌خورید ساعت مچیتان را می‌بندید تلویزیون هم روشن است. موبایل تان را هم چک می کنید. با همسرتان هم صحبت می کنید و لیست خرید روزانه تان را هم تکمیل می کنید.

در یکی از داستان ها، فرد مقدسی بود که معشوقه ای هم داشت. مشکل او در زندگی این بود که وقتی به عبادتگاه می رفت تا خدا را عبادت کند به فکر معشوقه اش رهایش نمی کرد و وقتی پیش معشوقه اش بود مدام وجدانش او را به یاد خدا می انداخت. نه عبادت عمیق داشت و نه لذت عمیق هم آمیزی با معشوقه اش.
برای رهایی از زندگی شتابزده، مدیریت شتابزده، غذای شتابزده چاره ای نداریم جز «مثلث تمرکز، عمق و تامل». از این شاخه به آن شاخه پریدن چه در امور روزانه و چه در مدیریت یک سازمان یا کشور، باعث می شود که تمرکز رخ ندهد. زمانی که به هر دلیلی یک کار متوقف می شود و به کار دیگری می پردازیم. آهنگ آن کار را از دست می دهیم و مسیر انجام کار را گم می کنیم و وقتی دوباره سراغ آن می رویم، زمان و انرژی باید بگذاریم برای دستیابی به آهنگ قبلی. بیشترین انرژی ما در رفت و برگشت بین کارهای مختلف صرف می کنیم. این رفت و برگشت ها و قطع شدن ها در مقایسه با زمانی که از ابتدا تا انتها روی یک کار متمرکز هستیم، زمان انجام آن کار را تا ۵ برابر بیشتر می کند. به بیان ساده، تک کاری می تواند زمان لازم را برای انجام کارهای مهم تا ۸۰ درصد کاهش داده و کیفیت و عمق کار را به شدت افزایش دهد.

پس به زبان ساده:

تمرکز:به جای چندکار در آنِ واحد،روی یک کار متمرکز شویم.

عمق:عمیق به یک کار بپردازیم. توجه کامل به آن تخصیص دهیم و نگذاریم چیزهای دیگر به آن هجوم بیاورند(مثال: وقتی با همسرمان صحبت می کنیم موبایل مان را کناربگذاریم).

تامل: حرص و ولع این که یک کار را به هر نحوی که شده به اتمام ببریم در خود کنترل کنیم و تا زمانی که لازم است به کار فعلی ادامه بدهیم و کار جدید را شروع نکنیم.

مجتبی لشکربلوکی
@hooreechannel 🌹

حوری

21 Oct, 17:30


به زودی شاهد مهاجرت بزرگ ایرانیان پس از هزاران سال از سرزمین آبا اجدادی خود خواهیم بود...

مهاجرت بزرگی در راه هست ...
خشکی کامل آبخوان‌های کشور تا ۱۵ سال آینده رقم خواهد خورد...
متأسفانه استان‌های خراسان رضوی، فارس و تهران در بدترین وضعیت فرونشست هستند..

« مطابق گزارشی که کمیته سازگاری با خشکسالی وزارت کشور ارائه کرده است،
بخشی از آبخوان‌های ما تا ۱۵ سال دیگر کاملاً خشک خواهند شد و ما مجبوریم به مهاجرتی بزرگ از ایران مرکزی، که فاقد آب خواهد بود، تن بدهیم.
تبعات این اتفاق همین حالا هم به صورت «فرونشست زمین» قابل مشاهده است.»

محمد درویش، فعال محیط‌زیست:
« مطابق گزارشی که کمیته سازگاری با خشکسالی وزارت کشور ارائه کرده است،
بخشی از آبخوان‌های ما تا ۱۵ سال دیگر کاملاً خشک خواهند شد
و ما مجبوریم به مهاجرتی بزرگ از ایران مرکزی، که فاقد آب خواهد بود، تن بدهیم...

تبعات این اتفاق همین حالا هم به صورت «فرونشست زمین» قابل مشاهده است...

خراسان رضوی، در فاصله دشت مشهد به چناران بدترین وضعیت (فرونشست) را دارد.

بعد استان فارس، استان تهران و پس از آن استان‌های اصفهان، البرز، یزد، بخش‌هایی از استان کرمان و استان همدان مناطقی هستند که در معرض این خطر قرار دارند.

بخش قابل‌توجهی از اقتصاد کشور آب‌محور است و متأسفانه استفاده ما از منابع آبی درست نیست؛
چرا که کلکسیونی از صنایع آب‌بر را در کشور مستقر کرده‌ایم.
به عبارتی ما با «فروش آب» در حال تولید پول و کار هستیم.

این در صورتی است که دست‌کم ۴۰ درصد منابع آبی باید به‌عنوان حق‌آبه محیط‎‌زیست برای تداوم جریان رودخانه‌ها و هم‌چنین تالاب‌ها و تغذیه آبخوان‌ها اختصاص داده شود،

ولی متأسفانه در ایران تا ۹۸ درصد از این منابع در حال مصرف است.

https://fararu.com/fa/news/777566
@hooreechannel 🌹

حوری

21 Oct, 14:31


مردم نگران جنگ و عده ای دنبال روسری!

« رئیس کمیسیون فرهنگی!! مجلس دوازدهم گفته قانون عفاف و حجاب به زودی اجرا می‌شود و چهار پنجم از مسائل فرهنگی حل می‌شود.

در فرهنگ عامیانه ضرب المثل معروفی است که می گوید:《من از بهر حسین در اضطرابم تو از عباس می گویی جوابم؟》.
این ضرب المثل را برای حرف های بی ربط با نیاز و پرسش زمانه مطرح می کنند.

در شرایط شبه جنگی که همه ملت و حتی خود حاکمان هم نگران جنگ هستند و قیمت دلار اوج گرفته و پیش بینی می شود بالاتر برود و دیگر همه می دانند، هر درصدی که بالا می رود، بیش از آن، حقوق بگیران را فقیرتر می کند، و در شرایطی که کشور به همبستگی نیاز دارد، عده ای مسئله شان می شود لایحه حجاب و عفاف و اصلا اجرای آن را سبب حل چهارپنجم از مسائل فرهنگی می دانند!!

حتی ستون پنجم هم اینقدر بی مبالاتی نمی کند.
این کارها جز تشدید نفرت مردم که طمع بیگانگان را بر می انگیزد هیچ حاصلی ندارد.
ریشه این رفتارها در تفکر ضدشهروندی و منش خودقیم پنداری است.

مارادونا را ول کنید و مش غضنفرها را بچسبید.»

عمادالدین باقی
📚https://t.me/+F_UAApSmgJM5Njk0
@hooreechannel 🌹

حوری

21 Oct, 09:28


توصیه‌های خیرخواهانه و تعرض به حریم شخصی‌

چند ماهی است که صبح‌ها در کنار ساحل پیاده‌روی می‌کنم. تجربه‌ای تکراری در این ایام توجه‌ام را به خود جلب کرده، روزهای اول متحیر می‌شدم اما الان دیگر بی‌تفاوتم. عموما آقایانی در طیف سنی چهل تا هفتاد سال بدون آن‌که من را بشناسند، می‌آیند جلو و پیشنهاد می‌دهند از انواع خاص دویدن، ورزش و رژیم لاغری استفاده کنم چون معتقدند چاقی بیماری است!

هر بار بدون یک کلمه پاسخ نگاهشان می‌کنم و بعد به راهم ادامه می‌دهم.  دیروز حین پیاده‌روی مردی عضلانی جلو آمد و گفت، خانم باید خیلی وزن کم کنی!  وقتی خواستم به راهم ادامه بدهم اضافه کرد، من … هستم، قهرمان جهانی بوکس که هفتاد سالمه و یک گرم اضافه وزن ندارم. الان به اون آقا پسر (با انگشت پسر نوجوان ده‌دوازده ساله‌ای را که نزد پدر و ‌پدر بزرگش ایستاده بود و ‌در آستانه بلوغ به‌نظر می‌رسید را نشانم داد) هم گفتم.

به راهم ادامه دادم تا به پسرک رسیدم، رفتم جلو و  از پدرش پرسیدم اون آقا چیزی به پسرتان گفت، با سر تایید کرد که بله. به پسرک گفتم: هیچ‌کس حق ندارد درباره بدنت حرف بزند، خیلی خوشگل و خوش‌تیپ هستی و خودت تصمیم می‌گیری چطور باشی. تپل،‌ لاغر یا هر چیزی!پدر بزرگش لبخندی زد و‌ پدرش هم تشکر کرد.

▪️همان لحظه آن‌قدر از دست آن ورزشکار هفتادساله کفری شدم که لازم دانستم به چند نکته اشاره کنم.

🍥 ۱. هر آن‌چه مربوط به بدن آدم‌هاست "حریم تن" است.

🍥 ۲. هیچ‌کس حق ندارد درباره چاقی، لاغری، کچلی، خال، لک، تتو، ماه‌گرفتگی و ... دیگران بدون اجازه یا درخواست فرد نظر بدهد، جز پزشک و متخصصی که فرد برای علت‌یابی یا رفع عوارض مسایلش به او مراجعه کرده است.

🍥 ۳. آدم‌ها خودشان در خانه آینه و‌ ترازو دارند و نیازی به "گشت ارشاد وزن و‌ حجم" در خیابان، میهمانی و محل کار و مدرسه ندارند. اگر پدر و‌ مادر و اعضای خانواده هم باشید "حق" ندارید به بهانه خیرخواهی و ‌نگرانی، مدام درباره بدن فرزند خود، تغذیه و‌ تحرکش "تذکر زبانی" بدهید.


🍥 ۴. "شرم از تن" یک اختلال رایج جهانی است که ایجادکننده و دامن‌زننده آن عموما افراد خانواده و حلقه اول زیست کودکان هستند. شرم از تن منجر به عدم اعتماد به نفس و از دست رفتن عزت نفس می‌شود.

🍥 ۵. وقتی از روی خیرخواهی و نگرانی قصد داریم درباره چاقی، لاغری، کچلی، عینک و خال دیگری توصیه‌‌ای بکنیم و پیشنهادی بدهیم قبلش از خود بپرسیم شاید این فرد درگیر بیماری، درمان و مصرف داروست. این‌که انسان‌ها "حریم" دارند و "تن" هرکس، حریم اوست که نباید بی‌اجازه درباره‌اش حرف زد و به ویژگی‌هایش اشاره کرد.

دکتر سحر سلطانی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

21 Oct, 05:30


سقوط نگران کننده‌ طبقه‌ متوسط

چند روز پیش به یکی از بنگاه‌های معاملات املاک شهرک اکباتان در غرب تهران سری زدم. دفتری روی میز کارشناس مربوطه بود که اسامی و شماره تلفن متقاضان و مشخصات خانه‌های اجاره‌ای مورد نیاز آنها را درج  کرد‌ه بود. با تعجب دیدم تمامی متقاضیان دنبال سوئیت و آپارتمان های یک خوابه و دوخوابه بودند. در حالی که در  این مجتمع و شهرک قدیمی و نام آشنا آپارتمان‌های سه خوابه و چهار خوابه‌ هم وجود دارد اما هیچ متقاضی نداشت.
از فرد کارشناس پرسیدم برام جالبه که برای سه خوابه و چهار خوابه متقاضی نیست؟ در پاسخ گفت مدت‌هاست قدرت اقتصادی مردم کاهش پیدا کرده و با توجه به گرانی سرسام آور در جامعه توانی در مردم نمانده و به سختی می توانند آپارتمان های متراژ بالا را اجاره کنند. مثلا یک آپارتمان سه خوابه در این شهرک نزدیک دو میلیارد رهن کامل و آپارتمان چهارخوابه بیش از دومیلیارد است و امروزه دیگر  پرداخت آن در توان هر کس نیست. یا رهن و اجاره مثلا با پیش پرداخت ۵۰۰ میلیون و کرایه ماهیانه ۳۵ میلیون برای یک آپارتمان سه خوابه دیگر برای بسیاری دشوار و حتی غیر ممکن شده است. تعدادی از این اسامی که اینجا ثبت شده سالهای قبل آپارتمان سه خوابه و یا چهارخوابه اجاره کرده بودند اما در مقابل تورم افسار گسیخته و گرانی روز به روز کالاها و خدمات مجبورند در پی مسکن کوچک‌تر باشند.  

این در حالی است که شهرک اکباتان از دیر باز محل سکونت طبقه متوسط و متوسط رو به بالا بوده و آدم های خود ساخته و تحصیل کرده‌ در آن سکونت داشتند. به کارشناس معاملات گفتم واقعا جای تامل و تاسف دارد.

یک فرد مسن مراجعه کننده آنجا بود نکته ای ذکر کرد که دردناک‌تر بود. اینکه بعضی صاحبان آپارتمان های سه خوابه و چهار خوابه که دوره بازنشستگی را می گذرانند.آپارتمان خود را با همه خاطرات و تعلقات عاطفی اجاره می دهند و ساکن آپارتمان‌هایی با متراژ کوچک‌تر می‌شوند تا از مابه‌التفاوت اجاره‌ی آن استفاده کنند. چرا که دیگر حقوق بازنشستگی کفاف زندگی معمولی در شهری مثل تهران را در دوره پیری و بیماری نمی دهد.

از این سقوط جامعه و از این فقر تدریحی که به همه اقشار جامعه و از جمله طبقه متوسط سرایت کرده باید نگران بود. چرا که نظاره‌گر نابودی تدریجی قشر و طبقه ‌ای هستیم که قرار است برای ما اقتصاد و صنعت و فرهنگ و هنر و پیشرفت بسازد. 

سقوط طبقه‌ی متوسط یعنی سقوط خلاقیت و ابتکار و سقوط اخلاق و سقوط همه چیز .
در همه جای دنیا این طبقه متوسط است که جامعه را می سازد و راهبری می کند. ولی متاسفانه در چند دهه اخیر بطور مداوم و سال به سال از ابعاد این قشر کاسته می‌شود و به طبقات پایین‌تر سقوط می‌کنند و ما نظاره‌گر کم توان‌تر شدن دائمی اکثر اقشار جامعه هستیم.

سعید معدنی
@hooreechannel 🌹

حوری

20 Oct, 16:58


امضا کنید: کارزار درخواست اعمال جریمه برای زباله ریختن در خیابان و طبیعت
https://www.karzar.net/164320

حوری

20 Oct, 14:31


رئیس انجمن مددکاری ایران: شاهد ترک خانواده توسط مردان و افزایش میزان جرم در طبقه متوسط هستیم/ نرخ باروری در ۱۴۰۷ به ۲.۵ نمی‌رسد

سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی:

ناتوانی در تامین هزینه‌های زندگی و ایجاد احساس بی‌کفایتی نارضایتی از زندگی را به وجود می‌آورد. می توان گفت شاهد ترک خانواده توسط مردان و افزایش میزان جرم وجنایت در طبقه متوسط هستیم. در این شرایط احتمال دارد که افراد یک خانواده خدمات درمانی خود را پیگیری نکنند. از سوی دیگر احتمال دارد این شرایط بر روابط اجتماعی و سلامت روان آنها تاثیر نیز تاثیر بگذارد.

در قانون برنامه هفتم پیش‌بینی شده که تا پایان ۱۴۰۷ نرخ باروری به ۲.۵ برسد. طبیعتاً با این فشارهای اقتصادی و وضعیت فعلی تحقق این افزایش نرخ باروری قابل تصور نخواهد بود./دیده‌بان ایران

@hooreechannel 🌹

حوری

20 Oct, 05:30


گریز  از  آگاهی،  به مثابه گریز از مسئولیت انسانی

این گونه به نظر می رسد که تمام انسان ها  آگاهی و شناخت  را دوست داشته باشند و از نادانی گریزان باشند، اما واقعیت در این زمینه به گونه ای دیگر است چرا که در عمل دیده می شود که دست کم برخی  از انسان ها چندان هم از آگاهی استقبال  نمی کنند و تو گویی که به سمت و سوی نادانی پناه می برند. این موضوع دردناک و نگران کننده   در  جوامع توسعه نیافته رواج بیش تری  دارد. دربارۀ جامعۀ ایران نیز برخی شواهد و قرائنی وجود دارند که نشان می دهند حتی امروزه در همین قرن بیست و یکم برخی(اقلیتی) ایرانیان  هنوز هم از آگاهی و شناخت نسبت به بسیاری از امور این جهانی و اموری که رابطۀ مستقیم با زندگی شان دارد نیز رویگردان هستند. این همان موضوع دردناکی است که "اریک(اریش) فروم" روان شناس نامی در کتاب "گریز از آزادی" و اروین یالوم دربارۀ گریز از آزادی(مسئولیت) بیان کرده اند چرا که آزادی و دانایی برای انسان  مسئولیت هایی را به همراه دارد و شوربختانه این که برخی افراد از این مسئولیت ها گریزان اَند. 

✳️موضوعی بسیار تلخ و دردناک است که انسان هایی برای این که آگاه شوند و از این طریق زندگی شان هر چه بهتر و با کیفیت تر شود رویگران باشند و تو گویی که نادانی را بر دانایی ترجیح می دهند زیرا نمی خواهند مسئولیت بسیاری از پیامدهای شوم و دردناکی که با آن ها روبرو هستند را بپذیرند و ساده ترین عمل این است که تمام مشکلات و گرفتاری های شان را به گردن دیگران بیندازند. تجربۀ زیسته اَم در سال های گذشته  و بررسی هایی که به صورت میدانی و تجربی انجام داده اَم  نیز کم و بیش نشان از وجود چنین روند و رویّۀ نگران کننده ای در جامعۀ ما دارد. برای مثال بارها کوشش کرده ام برخی  افراد فامیل و یا دوستان و همشهریان را از برخی حقایق دربارۀ امور مختلف دینی، سیاسی، اجتماعی و انسانی آگاه سازم اما با  مقاومت های جدی این افراد روبرو شدم و  به سدّی ستبر از تعصب و جزم اندیشی برخورده ام. این افراد حتی حاضر به شنیدن کلمه ای از حقایق موجود نبودند و مبتنی بر برخی آموخته های کاملا نادرست پیشین  که به طور کاملاً  تقلیدی و متعصبانه و جزم اندیشانه از پدران و مادران شان یا دیگران فراگرفته بودند، برخورد  می کردند.

❇️ ناگفته نمی توان گذاشت و گذشت که به یاری جهان مدرن و گسترش مدارس و دانشگاه ها از یک سو و وسایل ارتباط جمعی به ویژه فضاهای مجازی سطح آگاهی و سواد بیش تر افراد جامعه به نحو مناسبی افزایش یافته و امیدواری هایی را ایجاد کرده است. روی سخن در این نوشتار با گروهی از اقلیت افراد جامعه است که شوربختانه به دلیل برخورداری از تعصب، جزم اندیشی و  پیش داوری  همچنان در دنیای نادانی شان غوطه ور اَند و از دانایی گریزان!! این اقلیت نه تنها دچار تعصب، جزم اندیشی(دگماتیسم) و  پیشداوری  هستند، بلکه از نوعی توهم دردناکی هم برخورداراَند به گونه ای که در جهانی از پندارهای باطل و بی پایه و اساس غوطه می خورند. این جماعت متوهم و نادان با تمام توان در برابر دانایی و آگاه شدن مقاومت می کنند و شوربختانه این که گریز از دانایی و آگاهی  را نیز برای خود افتخار تلقی می کنند!!

اگر کوشش شود که برای این دسته از افراد استدلال های عقلانی و منطقی و مستندات قابل اتکا هم ارائه شود آنان بنابر آن که دچار تعصب و جزم اندیشی و پیشداوری هستند به هیچ عنوان تن به چنین استدلال ها و مستنداتی نمی دهند و همچنان بر داشته های نادرست و باطل خود اصرار می ورزند. قصّۀ دردناک ماجرا این جا است که  برخی از  این افراد در برخی سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های ریز و درشت جامعه هم دخالت دارند و برای میلیون ها شهروند برنامه هایی را نیز اجرا می کنند که به جز خسارت و تیره بختی هیچ نتیجۀ دیگری در پی ندارد. تصور کنید در نظام آموزش و پرورش کشور برخی از همین افراد با تعصب و جزم اندیشی شان اقدام به تألیف کتاب های درسی یا سایر برنامه های آموزشی و پرورشی  برای دانش آموزان می کنند آن هم دانش آموزانی که به طور کامل در زیست جهانی متفاوت با آن ها زندگی می کنند و سبک و شیوۀ زندگی شان از اساس دیگرگون شده است!! این که می بینید بیش تر  دانش آموزان از بسیاری از دروس و برنامه های مدارس گریزان هستند مهم ترین دلیلش وجود همین دسته از افراد در حوزۀ سیاستگذاری و برنامه ریزی آموزش و پرورش کشور است!!

✳️سخن درست بگویم گریز از آگاهی و دانایی سرنوشت شوم و دردناکی را برای ملتی رقم خواهد زد و وجود حتی اقلیتی از افرادی که هنوز هم از آگاهی و دانایی گریزان اَند بسیار برای جامعه خطرناک و دردناک خواهد بود چرا که همین اقلیت اگر از برخی پشتوانه هایی نیز برخوردار باشند  راه را بر هرگونه توسعه و پیشرفت علمی و فکری و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی خواهند بست!!!

محمدباقر تاج الدین
@sokhanranihaa
@hooreechannel 🌹

حوری

19 Oct, 09:30


🔴 مادری با هول و هراس

📍گزارش «شرق» از انجام غربالگری و وضعیت سقط جنین در کشور، 3 سال پس از اجرای قانون جوانی جمعیت

✍🏻شرق-مریم لطفی:

📌پریسا طاهرزاده، جراح و متخصص زنان:سقط جنین غیرقانونی می‌تواند عوارض زیادی برای مادران داشته باشد. ممکن است پیش از ختم بارداری، سونوگرافی اولیه انجام نداده باشند تا متوجه شوند جنین داخل رحم یا خارج از رحم است. عفونت در شرایط غیراستریل و احتمال سوراخ‌شدن رحم نیز در نهایت می‌تواند مرگ مادر را به دنبال داشته باشد.

📌سارنگ یونسی، متخصص علوم آزمایشگاهی:
قبل از اجرای قانون جوانی جمعیت نسبت اختلالات کروموزومی که تشخیص داده شده و به دنیا می‌آمدند، به کل اختلالات کروموزومی که به صورت قانونی سقط شده‌اند، حدود 1.2 درصد بوده است. یعنی از هر صد مورد بچه مشکل‌دار فقط 1.2 موارد زنده به دنیا می‌آمد.

📌اما از زمان اجرائی‌شدن این قانون این نسبت 2.9 درصد شده است، یعنی از هر صد مورد بچه مشکل‌دار، 2.9 مورد زنده به دنیا می‌آید. این یعنی اینکه 2.4 برابر تولد بچه‌های مشکل‌دار در این دو بازه زمانی بیشتر شده است.

👈🏻  ادامه مطلب را در Instant View بخوانید.

@Bashgahezanan
@hooreechannel 🌹

حوری

19 Oct, 05:30


♻️غارت‌شدگان

آیا تفاوت یا شباهتی در غارت توسط امپریالیسم و نظام سلطه با غارت توسط ابلهان وجود دارد؟

مقدمه: در روزگاری بسیار خوشحال بودیم که از چنگال امپریالیسم شرق و غرب رها شدیم و بدون اینکه غارت بشویم، می‌توانیم همراه با نهضت‌های رهایی‌بخش، برای رسیدن به قله‌های رفیع انسانیت مبارزه می‌کنیم و شهادت در این راه برایمان گواراترین شراب هستی بود.

یکم: چی فکر می‌کردیم و چی شد، هم دوتا امپریالیسم غرب و شرق غارتمان کردند و هم ابلهان داخلی؛

دوم: چی فکر می‌کردیم و چی شد، نه‌تنها منابع مادی بلکه فکر و اندیشه و آرزو و امید و اعتمادمان نیز غارت شد.


سوم: چی فکر می‌کردیم و چی شد، اولش خوشحال بودیم که با رهایی از دست امپریالیسم، می‌توانیم آزادانه و با در اختیار داشتن تمام رسانه‌های آن زمان و وسایل ارتباط‌جمعی آینده، به آیندگان آگاهی بدهیم و آنها را از خطرات جزم‌اندیشی و انقیاد نجات دهیم، اما امپریالیسم نقاب‌زده با ابلهان خودآگاه پندار، آینده‌ی آیندگان را نیز غارت کردند.

چهارم: چی فکر می‌کردیم و چی شد، چقدر خوش‌خیال بودیم که فکر می‌کردیم سلطه با سلطه فرق دارد؛ اما بعد دیدیم که هر سلطه‌گری اول ما را از منابعمان خلع‌ید می‌کند و بعد غارتمان می‌کند و هم‌زمان به ما ایدئولوژی قهرمان بودن و قهرمان شدن تا سر حد نیستی (مرگ در راه ایدئولوژی حاکمان ابله) می‌دهند.

پنجم: چی فکر می‌کردیم و چی شد، یعنی نمی دانستیم که شباهت نظام سلطه، امپریالیسم، استبداد، خودکامگی، و حکومت بی‌شعوران و ابلهان در یک چیز و آن هم غارت خودباوری و اتحاد ملت‌ها است.

به اعتقاد این کنشگر مدنی:
۱: به نظر می‌رسد که باید در ذهنمان تابوهای نظام سلطه و امپریالیسم خبری و سلطه‌ی بیگانگان را بشکنیم و بدانیم که ابلهان داخلی ادامه‌ی همان‌ها هستند و با بی شعوری، احمقی، حرص و طمع، به غارت همه چیزمان پرداخته‌اند و چیزی نمانده که از غارت آنها در امان بماند؛

۲: به نظر می‌رسد که باید در ذهنمان، اولویت جنگ با دشمن خارجی را رها و همزمان جنگ با دشمن داخلی را در اولویت قرار دهیم که سرعت غارت داخلی ها بیشتر است. چون هم خودی هستند و هم اطلاعات دارند و هم به همه جا می‌توانند نفوذ کنند و هم برای مبارزه با آنها، هزینه‌ی زیادی را روی دست ملت می‌گذارند مثل هزینه‌های سال ۸۸ تا سال ۱۴۰۱؛


۳: به نظر می‌رسد که باید در ذهنمان، بهبود اوضاع اقتصادی – سیاسی- اجتماعی – فرهنگی را کنار بگذاریم و بپذیریم که غارت شدگانی هستیم که هیچ نداریم مگر آن عزم ایرانی به ارث رسیده از نیاکان در آگاه شدن و مبارزه با ظلم و زور و غارت و حاکمیت ابلهان.
فراموش نکنیم که یک طرف تمامی جنگ‌ها و نزاع‌های منطقه‌ی خاورمیانه، نظام سلطه قرار دارد و یک طرف دیگر آن حاکمان بی خرد و مبارزینی هستند که فقط سلاح به دست دارند و صلح و عشق از قلب‌های آنها به یغما رفته.

به‌خاطر داشته باشیم که صلح عزتمندانه، خردمندانه، باکیاست و شناخت، به معنی طرف‌داری از نظام سلطه یا دشمن خارجی نیست؛ بلکه نجات کشور و مردم تا زمان رسیدن به قدرت اقتصادی و جلب حمایت مردم است که هیچ جنگی بدون حمایت مردمی، به پیروزی نمی‌انجامد.

رضارضائی ۱۴۰۳/۷/۲۷

پاینده باد ایران آزاد، آباد، متحد و شاد

https://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

18 Oct, 17:30


🔺تحصیل زیر آسمان سوزان بدون میز و نیمکت

🔹️بر ا‌ساس ویدیوهای منتشر شدە در شبکه‌های اجتماعی دانش‌آموزان روستای همت‌آباد در شهرستان زرآباد سیستان‌ و بلوچستان مجبورند کە در گرمای طاقت‌فرسا، بدون داشتن یک کلاس درس، زیر آسمان و بدون میز و نیمکت، تحصیل کنند.
@hooreechannel 🌹

حوری

18 Oct, 14:30


بهبود عزت نفس با نقاط ضعف!

معنای ساده عزت نفس، «عزیز بودن پیش خود» است. گاهی برای تقویت عزت نفس، توصیه می‌شود که روی نقاط قوت خود تمرکز کنیم.

اما بهبود عزت نفس، فقط تلاش برای تمرکز کردن روی نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعف نیست. عزت نفس، این نیست که وانمود کنیم هیچ ضعفی نداریم. کسی که عزت نفس دارد، به این درک رسیده است که او هم مثل هر انسان دیگری، مجموعه‌ای از نقاط قوت و ضعف است. هر دو را هم در وجود خود و هم در وجود دیگران می‌پذیرد و انکار نمی‌کند.

وقتی من به دنبال آن باشم که هیچ نقص و ضعفی در هیچ نقطه‌ای از زندگی‌ام وجود نداشته باشد، هیچوقت خودم را دوست نخواهم داشت. چون رسیدن به کمال بی‌نقص برای انسان، محال است. بی‌نقص بودن، رویایی غیرممکن و غیرضروری بود که به انسان عصر جدید فروخته شد تا تمام سلول‌های جسم و روان خود را برایش خرج کند. 

وقتی من عزت نفس دارم، مجموعه‌ای از خوبی‌ها، نقاط قوت، ضعف‌ها، نقص‌ها و کمبودهایی که من با آنها تعریف شده‌ام را دوست دارم و تلاش می‌کنم آدمی بهتر و نه بی‌نقص شوم. تلاش می‌کنم به اندازه‌ی کافی خوب باشم نه اینکه کامل و بی‌نقص شوم.

کسی که عزت نفس دارد، دیگران را هم به همین شکل دوست دارد. او می‌داند که هر انسانی مجموعه‌ای از قوت و ضعف است‌. انسان بدون عزت نفس، زودرنج است. چون نمی‌تواند درک کند که دیگران ضعف‌هایی دارند و وقتی کمبودی از جانب آنها مشاهده می‌کند، ناامید می‌شود.

انسان دارای عزت نفس، می‌داند که اتفاقا لطف و هنر دوست داشتن دیگران در پذیرش ضعف‌هایشان است؛ وگرنه نقاط قوت را که همه دوست دارند.

@DevelopmentSc
@hooreechannel 🌹

حوری

18 Oct, 09:30


زن امروزی

همکارم امسال مادربزرگ شد. گذاشت پدر و مادر جدید بی خوابیهای اول را بکشند و استرس حمام اول و افتادن بند ناف و واکسن سوم را تحمل کنند، بعد موهایش را نارنجی کرد و از ما خداحافظی کرد و سوار هواپیما شد با یک ساعت پرواز به همین کشور کناری رفت دیدار نوه اش که دیگر سه ماهه شده‌ بود.

من هر هفته بیشتر مشتاق و کنجکاو نوزاد بودم تا او. من جای او بودم تا از همان ساعات آغاز درد در بیرون در بیمارستان کشیک نمی‌دادم، قرار نمی‌گرفتم...

چندی بعد پدرش فوت کرد و بهش ارث بزرگی رسید. چند مزرعه بزرگ در دل آلپ با اصطبل اسبهای عربی و چند تراکتور. گاهی می‌رود سرکشی و عکسهای اینستاگرام پسند میفرستد به ایمیل گروهی کمپانی.

یک شعر کودکستانی آلمانی هست در مورد مادربزرگ مدرنی که در مرغداری سوار موتور میشود و به بینی اش حلقه پیرسینگ دارد و ماهی اش پیپ می کشد و سگش بلد است بشمارد... به‌ همکارم‌ گفتم الان تو مصداق عملی این شعری... گفت واقعا! ولی راستش دوست ندارم به من بگویند مادربزرگ!!

یک روز هم چند کار نیمه تمامش را سپرد به ما و رفت مرز اتریش دیدن و تیمار مادر نود و یک ساله اش که لگنش شکسته بود. از روی نقل قول‌ها و حکایتهای پدربزرگ و  مادربزرگم که از کودکی می‌شنیدم هر سالمندی که لگنش بشکند دیگر کارش تمام است

فکر کردم لابد همکارم هم به زودی باز مرخصی میگیرد و میرود خاکسپاری... که دو هفته بعد برگشت و گفت مادرش از اتاق عمل آمده و فیزیوتراپ دارد و چون هم دیگر مجبور نیست از شوهر سختگیر فقیدش اجازه خاصی بگیرد کلی روحیه گرفته و خودش داده حمامش را برایش بازسازی کنند و تا راهروها همه جا سراسر سفید و مدرن بشود و مشخصا رو به بهبودی است و به زودی خودش دوباره از پس کارهایش برمیاید و... و در آخر گفت امیدوارم مادرم دستکم چند سال دیگر زندگی باکیفیتی را تجربه کند..

تعجبم از کجاست؟ از اینجاست که خودم
نیم قرن از مادرش کوچکترم و چنین امیدی به زندگی ندارم. امیدورزی، خصلتی اکتسابی و یادگرفتنی است.

مادربزرگم از وقتی کودک بودم دچار روماتیسم مزمن و اختلال عصب های عضلانی بود و به مرگ زیاد فکر میکرد و از مردن زیاد می ترسید و از جایی به بعد زندگی را کاملا متوقف کرده بود تا رسیدن آن بهبودی که هرگز اتفاق نیفتاد.

مادرم خیلی زودتر از موقع خودش را در هیأت مادربزرگ میدید و بزرگسالان را حتی با پنج سال اختلاف سن به فرزندی می پذیرفت و حقیقتا آرزوی چندانی جز سلامتی و خوشبختی و رها زیستن ما نداشت!

در حقیقت برای خودش تنها آرزویی که قائل بود اینکه ببیند ما خوشیم..

نه فقط اینها، که زنان بسیاری در اطراف من از میانسالی به بعد در بی آرزویی و در کهنسالی خودخواسته ای زیسته اند...

من نمیدانم محیط و آنچه در جغرافیا میگذرد دقیقا چقدر قدرت دارد تا آدم را بی آرزو کند.

صرفا یک فرق بزرگ میبینم در میدان دید آدمهای هم‌سن هم نسل در جغرافیای متفاوت. حتی با تغییر جغرافیا و تغییر افق دید، آنچه در درون آدم میگذرد می‌تواند چندان تفاوت ماهوی نکند.

من یکی، واقعا آرزوی دیدن پنجاه سال دیگر را ندارم.
راستش، بسیار پیش آمده که دنیا و زیستن، حوصله مرا سر ببرد.
و فکر میکنم به زنی نود ساله در دامنه آلپ با لگنی مخلوط از استخوان و فلز، که دارد به کیفیت زیست در چندین سال بعدش فکر میکند.

.فکر میکنم او دورنمایی با بازه ای چندساله میبایست داشته باشد که همزمان با منی که زیر بار بازسازی حمام رفته ام و صد بار این وسط به خودم لعنت فرستاده ام که مگر چند سال زنده ای حالا که کل یک حمام را بریزی بسازی، ول میکردی این‌ دو صباح عمر را... و بعد یکی مثل او، که از کمیت هم گذشته ولی از کیفیت نه.

@EveDaughters
@hooreechannel 🌹

حوری

18 Oct, 05:30


مهارت های دهگانه ضروری برای زندگی کدامند؟

سازمان بهداشت جهانی مهارت‌های دهگانه ای را معرفی کرده است که هر کس باید این توانایی ها را برای داشتن زندگی فردی و اجتماعی موفق کسب کند:

1- مهارت خودآگاهی
2- مهارت همدلی
3- مهارت روابط بین فردی
4- مهارت ارتباط موثر
5- مهارت مقابله با استرس
6- مهارت مدیریت هیجان
7- مهارت حل مسئله
8- مهارتت تصمیم گیری
9- مهارت تفکر خلاق
10- مهارت تفکر نقادانه

مهارت خودآگاهی
 توانایی شناخت نقاط ضعف و قوت و یافتن تصویری واقع بینانه از خود. شناخت نیازها و تمایلات فردی برای آشنایی با حقوق و مسئولیت های فردی - اجتماعی

مهارت همدلی
درک کردن دیگران و مشکلاتشان در هر شرایطی. این مهارت به دوست داشتن و دوست داشته شدن و در نتیجه،روابط_اجتماعیِ بهترِ افراد با یکدیگر می انجامد.

مهارت روابط_بین_فردی
 مشارکت و همکاری با دیگران، همراه با اعتماد واقع بینانه، که در کنار تقویت دوستی ها، دوستی های ناسالم را خاتمه می دهد تا کسی از چنین روابطی آسیب نبیند.

مهارت ارتباط موثر
 درک بهتر نیازها و احساسات دیگران، به شیوه ای که فرد بتواند نیازها و احساسات خودش را نیز در میان بگذارد. تا ارتباطی رضایت بخش شکل گیرد.

مهارت مقابله با فشار عصبی
 با آموختن این مهارت افراد هیجان های مثبت و منفی را در خود و دیگران می شناسند و سعی می کنند واکنشی نشان دهند که این عوامل مشکلی برای آنها ایجاد نکنند.

مهارت مدیریت هیجان
هر انسانی که در زندگی خود با هیجانات گوناگونی از جمله غم، خشم، ترس، خوشحالی، لذت و موارد دیگر مواجه است که همه این هیجانات بر زندگی او تاثیر می گذارد. شناخت و مهار این هیجانات، همان مدیریت هیجان است. برای کسب این مهارت فرد به طور کامل باید بتواند احساسات و هیجانات دیگران را نیز درک و به نوعی این هیجانات را مهار کند.

مهارت حل مسئله
زندگی سرشار از مسائل ساده و پیچیده  است. با کسب این مهارت بهتر می توانیم مشکلات و مسائلی را که هر روز در زندگی برایمان رخ می دهند، از سر راه زندگی مان برداریم.

مهارت تصمیم‌گیری
برای برداشتن هر قدمی در زندگی باید تصمیم گیری کنیم، مسیر زندگی انسان را تصمیم گیری های او مشخص می کند. با آموختن این مهارت هداف خود را واقع بینانه تعیین و از میان راه حل های موجود بهترین را انتخاب می کنیم و مسئولیت عواقب آن را نیز به عهده می گیریم.

مهارت تفکر خلاق
تفکر یکی از مهمترین مهارت‌های زندگی است. مهارت تفکر خلاق، همان قدرت کشف، نوآوری و خلق ایده ای جدید است تا در موارد گوناگون بتوانیم راهی جدید و موثر بیابیم. با آموختن تفکر خلاق، هنگام مواجهه با مشکلات و دشواری‌ها احساسات منفی را به احساسات مثبت تبدیل می کنیم.هنگامی که تفکر خلاق را می آموزیم دیگر مشکلات زندگی مزاحم ما نیستند، بلکه هر کدام فرصتی هستند تا راه حل های جدید بیابیم و مشکلات را به گونه ای حل کنیم که کسی تاکنون این کار را نکرده باشد.

مهارت تفکر نقادانه
این مهارت موجب می شود هر چیزی را به سادگی قبول یا رد نکنیم و پیش از آن، موضوع مورد نظر را به خوبی مورد بررسی قرار دهیم و پس از آن، در مورد رد یا پذیرش آن تصمیم گیری کنیم.

 با آموختن تفکر نقادانه فریب دیگران را نمی خوریم و به عاقبت امور به خوبی فکر می کنیم و دقیق و درست تصمیم می گیریم و ارتباطات درستی برقرار می کنیم.

@hooreechannel 🌹

حوری

17 Oct, 14:48


💬 روایات زنان از خوابگاه‌های دخترانه


💬«مخوف‌ترین سال‌های زندگیم. گاهی ۶ تا ۸ کلاس داشتیم و به سلف نمی‌رسیدیم و زندانی و گرسنه می‌موندیم. یه‌بار از پشت نرده ها به پسرهای کلاس پول دادیم برامون تخم‌مرغ و گوجه بخرن

با بچه‌های ارکستر تمرین داشتیم برای اجرا. از ۸ که می‌گذشت یه‌جوری دستای من می‌لرزید که استادمون می‌فهمید و می‌گفت برم که به ساعت ورود خوابگاه برسم.

جالب اینجاست که خیلی از پسرها نمی‌دونن. بعد می‌گیم شما با یه مزایایی تو ج ا به‌دنیا اومدین که خودتون ازش خبر ندارین، شاکی می‌شن.»

💬مهولک

💬ورودی خوابگاهمون بعد 8 شب اسممو مینوشت و اگرم شب توی حضور و غیاب پیدام نمیکردن دهنم سرویس بود (من شماره خانواده رو تو سیستم وارد نکرده بودم، به خودم زنگ میزدن)، بعد همسرم تو خوابگاه پسرونه همون دانشگاه اگه ساعت 3 نصفه شب هوس دل و جگر میکرد، یهو پامیشد میرفت جگرکی. همینقدر تفاوت!

💬مادام کاف

💬توهین آمیزترین برخورد همین بود. مسئول خوابگاه ما جدا از اینکه به لباس خونگی دخترا هم گیر میداد میومد تو سرک می‌کشید و اگه فیلم و سریالی با لپ تاپ میدیدیم هم یه جوری خودش رو میرسوند به صفحه لپ تاپ ببینه چی میبینیم. سالن مطالعه هم اگه بودیم میومد همونجا سرشماری میکرد!

💬elhamtrf

💬 اولین باری که فهمیدم خوابگاه دخترونه حضور و غیاب شبانه داره واقعا باورم نمی‌شد که با آدم بزرگسال اینطوری حقیرانه برخورد کنن. اومدم از خواهرام پرسیدم، گفتن: آره زمان ما هم بوده.
(امروز که دیدم دیشب یکی از بچه‌ها رو اذیت کردن واقعا اعصابم خراب شده.)

💬جواد خانگی

💬اتوبوسای ترمینال آرژانتین معمولاً ساعت 10-11 راه می‌افتاد و من مجبور بودم شب‌هایی که می‌خواستم برم ترمینال قبل از ساعت 9 شب از خوابگاه بزنم بیرون چون بعدش ممکن نبود. می‌رفتم 2 ساعت تو ترمینال وسط سرما می‌موندم تا اتوبوس راه بیافته. چرا چون خوابگاه قانون ورود خروج داشت.

کله سحر هم که می‌رسیدم باید بلیط اتوبوس رو نشون می‌دادم و یه برگه پر می‌کردم چرا صبح زود رسیدم خوابگاه.

💬اسطوخودوس

💬از خوابگاه زنگ زدن گزارش نبودن دختری رو به خونوادش دادند. بابای دختره زنگ زد بهش  کلی تهدید. فردا صبح دختره با قرص برنج جلو چشم همه تو سالن خوابگاه جون داد. همکلاسیم بود. از یه شهرستان کوچیکی اومده بود و اولین باری بود که برای خودش زندگی کرد. جمله اخرش یادم نمیره «نمیخوام بمیرم»

💬الا

خوابگاهی که من توش بودم تمام پنجره ها پلمپ بود اصلا هوایی به ساختمون وارد یا خارج نمیشد .. نمیذاشتن حوله هامونو توی بالکن بندازیم خشک بشن .. *بعدشم پلمپ کردن*  کلید پشت بوم رو ازمون میگرفتن برای هر بار لباس انداختن باید ۶۰ پله بالا پایین میرفتم تا کلید بگیرم..

💬livinlaughcryin

💬فوبیای این قضیه هنوز با منه. ۳۱ سالمه، ازدواج کردم، وقتی با شوهرم بیرون هستیم، اگر از ساعت ۹ بگذره، عصبی و استرسی میشم و اصرار میکنم برگردیم خونه.

💬Aurora

💬حتی وقتایی که میریم خونه باید خروجی بزنیم. زنگ میزنن به خانواده میگن : خبر داری دخترت کجاست؟

💬Catisfied

💬برای برگشت به خوابگاه چند دقیقه دیرمون شده بود، استرس بحث با سرپرست رو مخم بود که تو مینی بوس و مسیر برگشت مورد تعرض قرار گرفتم ، وقتی پام رسید به خوابگاه و قضیه رو توضیح دادم زَنَک فقط خندید ، خندید و تو چشماش میشد دید که حالا که به قانون عمل نکردی سزات همینه.

💬sahari-bhz

@Zane_Ruz_Channel
@hooreechannel 🌹

حوری

17 Oct, 09:30


‍ بانویی وقف مهربانی

بی بی لوعه زن عرب خوزستانی ساکن دارخوین شاهد زنده ای بود از دو بار اشغال خوزستان. بار اول در ۹۰ سال پیش توسط انگلیسیها و بار دیگر توسط لشکر صدام. او دنیا را وداع گفت و در ۱۰۸ سالگی به دیار باقی شتافت. روحش شاد🌹

دلنوشته ای خطاب به او:

بی بی لوعه! تو صندوقچه خاطرات جنگ و رزمندگان بودی. تو راوی تلخیهای جنگ بودی. تو اولین تصویربردار تکه تکه شدن نوجوانان رزمنده بودی! تو شاهد ویرانی شهرت پس از هجوم ارتش صدام بودی. تو گواه دربدری و آوارگی همشهریانت بودی. تو خونهای رزمندگاه را از لباسهایشان می شستی و خاک جبهه را از سر و رویشان.

بی بی لوعه! فقط تو که شاهد آغاز تا پایان ۸ سال جنگ بودی می دانی جنگ چقدر تلخ است و وحشتناک. هر چند مهربانانی چون تو در دل جنگ زیبایی و مهربانی بیافرینند! تو تا آخرین روزهای عمرت هم دست از مهربانی و‌ کمک به دیگران نشُستی و مسافران تشنه را سیراب کردی.

اما بی بی لوعه! کاش قبل از اینکه بروی، به کسانی که مشتاق جنگی دیگرند می گفتی، آرزوی آنها برای نابودی دیگران، یعنی نابودی ایران و تمام شدن آرزوی تمام مردمان ایران!
کاش می گفتی جنگی که شروع شود، پایانش معلوم نیست با از دست دادن چه ارزشها و سرمایه هایی میسر گردد!

بی بی لوعه، مادر رزمندگان ۸ سال جنگی بی حاصل! کاش قبل از اینکه بروی به آنها که به جای آبادی ویرانی کاشتند می گفتی، کودکان بی پدر زیادی را دیدی که برای یک لحظه دیدن پدر ضجه می زدند. کاش می گفتی زنان بی شوی زیادی را دیدی که به تنهایی بار سنگین زندگی را با خود کشیدند و لذتی نبردند تا پیر شدند! کاش می گفتی معلولین زیادی را دیدی که سالهاست در آسایشگاهها انتظار رهایی از این رنج بی پایان را می کشند!

بی بی لوعه! کاش بودی و به متوهمانی که آرزویشان ورود در جنگی آخرالزمانی است و‌ خود را یاوران منجی می دانند می گفتی، هزاران هزار انسان در دنیا تاکنون به پای این توهمات قربانی شده اند. می گفتی منجی نیازی به امتی گرسنه و پابرهنه ندارد! او نیاز به امتی آگاه دارد و آگاهی با فقر جور درنمی آید.

بی بی لوعه عزیز! حیف که تو را زودتر نشناختم تا بیایم و از محضرت درس مهربانی بگیرم و به همه بگویم، دوست داشتن همنوع و کمک به آنها به ایده پردازی و حرف و سخن تنها و بدون عمل از گوشه مدارس و‌ موسسات مجلل دینی نیست. مهربانی یعنی در میان مردم بودن، دردشان را فهمیدن، با آنها خندیدن و‌ گریستن، و در حد توان به آنها یاری رساندن. منجی برای ظهور به اینگونه یاورانی نیاز دارد نه شما مدعیان متوهم!

فرشته مزینانی
@hooreechannel 🌹

حوری

17 Oct, 05:31


آینده با نسل Z چگونه است؟

نظرسنجی اخیر ایسپا راجع به وضعیت فرهنگی اجتماعی دانشجویان دانشگاه‌های دولتی کشور تصویر خوبی از نسل جدید ایرانی بدست می‌دهد؛ از آنجایی که عمده دانشجویان اکنون متولدان ۱۳۷۵ و خصوصا دهه هشتاد هستند و نسل Z ایرانی را تشکیل می‌دهند، این نظرسنجی تصویری از ویژگی‌های این نسل بدست می‌دهد. نظرسنجی که نشان می‌دهد جامعه ایران در آینده به چه سمتی می‌رود و چه ویژگی‌هایی خواهد داشت.

بر اساس یافته‌های نظرسنجی ایسپا، بیش از ۸۵درصد دانشجویان دانشگاه‌های دولتی، از تلگرام و اینستاگرام استفاده می‌کنند. این عدد برای تلگرام (با میزان مصرف حدود ۹۰درصدی) از آن جهت حائز اهمیت است که طبق نظرسنجی همین مؤسسه نظرسنجی، بطور میانگین حدود ۴۰درصد از ایرانیان از تلگرام استفاده می‌کنند.

فاصله معنادار این دو عدد نشان می‌دهد که اولا اگر جایگزینی برای تلگرام ایجاد نشود، طی 5 سال آینده پلتفرم تلگرام تبدیل به اصلی‌ترین پیام‌رسان ارتباطی میان جوانان و میانسالان خواهد شد؛و ثانیا نسل جدید ایرانی، اهمیتی نمی‌دهد که پلتفرمی فیلتر هست یا نه و اگر آن را در زندگی روزمره خود مفید بداند، از آن استفاده می‌کند.
این یافته در بخش دیگری از داده‌های منتشر شده توسط ایسپا نیز دیده می‌شود؛ جای که بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه‌های دولتی از یوتیوب استفاده می‌کنند. پلتفرم یوتیوب، که برخی آن را  بزرگ‌ترین دانشگاه آنلاین می‌دانند، از بدو ورود به ایران فیلتر شد و هیچگاه در جامعه ایرانی مورد توجه و استفاده قرار نگرفت. حتی حالا که از طریق آن می‌توان درآمدزایی کرد هم فقط ۸/۵درصد از ایرانیان از آن استفاده می‌کنند. امری که نشان می‌دهد این پلتفرم چقدر در جامعه ایران مهجور هست.
اما مواجهه نسل Z و دانشجویان دانشگاه‌های دولتی با این پلتفرم کاملا متفاوت است. بیش از ۵۰ درصد از دانشجویان از این پلتفرم استفاده می‌کنند و این در حالی است که شواهدی وجود دارد که بسیاری از دانش‌آموزان دبیرستانی نیز از یوتیوب استفاده می‌کنند.

استفاده از یوتیوب نه فقط در ایران که در سرتاسر دنیا روندی صعودی داشته و اکنون پرطرفدارترین پلتفرم در سرتاسر جهان است؛ یوتیوب کارکردهای آموزشی بسیار زیادی دارد و مصرف بالای آن توسط نسل جدید در ایران نیز مؤید همین واقعیت است که دانشجویان و دانش‌آموزان از یوتیوب برای مقاصد آموزشی استفاده می‌کنند.
استفاده از این پلتفرم، علاوه بر این که نشان می‌دهد فیلترینگ آن سیاستی کاملا عبث و بیهوده است، معنای دیگری نیز دارد.
در حالی که نظام آموزشی در ایران به‌نحوی که بسیاری از ارزش‌های فرهنگی و سیاسی از طریق آموزش رسمی منتقل می‌شود، مراجعه بالا به یوتیوب باعث خواهد شد که دانشجویان و دانش‌آموزان کمتر از گذشته در معرض این آموزش‌های رسمی قرار بگیرند؛ امری که شکاف نسلی را تشدید می‌کند و باعث افزایش بیش از پیش ارزش‌های حاکم بر نسل جدید با ارزش‌های نسل‌های پیشین می‌شود.

این امر در الگوی تماشای فیلم و سریال در نسل Z نیز آشکار است؛ جایی که ۶۱درصد از پاسخگویان، از طریق دانلود فیلم و سریال از اینترنت، ماهواره و یا پلتفرم‌های نمایش فیلم خارجی، اقدام به تماشای فیلم و سریال می‌کنند. معنای این اعداد آن است که اکثر نسل جدید ایرانی کمتر در معرض تولیدات رسمی است.
این الگوی رفتاری در مصرف کالای فرهنگی نظیر فیلم و سریال، در کنار مصرف قابل توجه یوتیوب در میان دانشجویان، به‌نوعی بیانگر ناکارآمدی سیاست‌های فرهنگی در کشور است و باعث شده تا عملا سیاستگذاری فرهنگی در کشور بی‌اثر شود.
به‌عبارت بهتر، اکثر دانشجویان در معرض آموزش‌ها و تولیدات فرهنگی رسمی نیستند و در نتیجه خیلی طبیعی است که ارزش‌ها و نگرش‌های متفاوتی با آنچه ساختار رسمی می‌خواهد، داشته باشد.

در این داده‌های منتشر شده، میزان مصرف توئیتر در میان دانشجویان دانشگاه‌های دولتی نیز قابل توجه است؛ در حالی که توئیتر یکی از پلتفرم‌هایی است که کمترین استفاده را در ایران دارد، حدود یک چهارم دانشجویان دانشگاه‌های دولتی از آن استفاده می‌کنند و در معرض مباحث در آن هستند. از آنجایی که درتوئیتر گروه‌های سیاسی مختلف بیشترین فعالیت را دارند، حضور فعال دانشجویان در توئیتر بر نگرش سیاسی آن‌ها اثرگذار خواهد بود و این اثرگذاری نیز لزوما منطبق بر سیاست‌های رسمی نیست.

بنابراین، به‌نظر می‌رسد که ارزش‌ها و نگرش‌های نسل Z، تحت تأثیر مصرف رسانه‌ای آن‌ها، کاملا متفاوت از ارزشی است که ساختار رسمی تبلیغ می‌کند و نحوه جامعه‌پذیری نسل جدید کاملا متفاوت از جامعه‌پذیری نسل‌های گذشته باشد.

...نسل جدید ایرانی ارزش‌ها و نگرش‌های متفاوتی با نسل‌های پیشین دارد؛ جامعه آینده ایران با جامعه امروز کاملاً متفاوت خواهد بود و کلید مواجهه با این جامعه، در تحول نگرش به موضوعات فرهنگی است.

محمد رهبری

متن کامل در «این لینک»
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Oct, 17:30


🟢 در زندگی حیوانات دخالت نکنیم

✍️ در کشورهای توسعه‌یافته نظیر کانادا، ایالات‌متحده امریکا، اتحادیه اروپا، ژاپن، سنگاپور، کره‌جنوبی و ... هیچ حیوان بدون صاحبی در معابر عمومی مشاهده نمی‌شود. در این کشورها، سگ و گربه‌ها باید حتما صاحب داشته باشند و این صاحبان، در مجوزی که برای سرپرستی از این حیوانات می‌گیرند، نسبت به رعایت موازین اخلاقی متعهد می‌شوند و مثلا موظفند که بعد از گرداندن حیوان در سطح شهر و خیابان، حتما مدفوع حیوان را جمع کرده و در سطح شهر و پارک‌ها و معابر رها نکنند. در این کشورها، شهرداری‌ها موظفند با ایجاد پناهگاه‌هایی، سگ و گربه‌های بدون صاحب یا سگ و گربه‌هایی که صاحبان‌شان، توانایی نگهداری از حیوان را ندارند، جمع‌آوری کرده و بعد از انجام آزمایش‌های پزشکی و سلامت حیوان بابت بیماری هاری، در این پناهگاه‌ها نگهداری کنند تا زمانی که متقاضی جدید برای نگهداری سگ و گربه درخواست بدهد ...

محمد درویش

♦️ادامه:

https://www.etemadonline.com/tiny/news-679238
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Oct, 15:30


قانون سرِ راهی حجاب اجباری را کسی گردن نمی‌گیرد

از قرار مسموع! گویا قانون موسوم به قانون حجاب را که حاصل فکر امثال بانکی پور و آقاتهرانی و دیگر پایداری‌چی هاست نه رئیس‌جمهور برای اجراء ابلاغ کرد نه رئیس مجلس! که موظف است در صورت عدم اقدام رئیس‌جمهور، رأسا برای ابلاغ به دستگاه‌ها ابلاغ کند.
حال این بچه سر راهی میان زمین و آسمان معلق مانده است.

نگاهی گذرا به این قانون کردم. به نظرم رسید اجرای این قانون، عملا همه را به جان هم می‌اندازد و بیشتر از همه قضات و ضابطان قضایی را وارد جنگی فراگیر با ملت می‌کند.
برای نمونه کیفر درجه چهار! برای ترویج بدپوششی وضع کرده است که واقعا وحشتناک است.

به گمانم امضا نشدن و ابلاغ نشدن این قانون نمایندگان جبهه پایداری، محصول ادعیه عاجزانه حجة‌الاسلام محسنی اژه‌ای رئیس دستگاه قضاء به درگاه خداوند متعال بوده است.
این قانون می‌توانست سی چهل درصد تعداد پرونده های قضایی را افزایش دهد.

این رباعی را در این نیمه شب مهرماه فی البداهه سروده‌ام:
کس وهم سراب را به گردن نگرفت
گِل کردن آب را به گردن نگرفت

بنگر  که میان رؤسا هیچ‌ کسی
قانون حجاب را به گردن نگرفت!

مجید مرادی
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Oct, 05:30


پنج پیشنهاد برای کتاب‌خواندن

🔻از کلاس اول تا سال‌های پایان دانشگاه، صدها کتاب خواندیم اما محض رضای خدا یک بار یکی نیامد به ما بگوید که چگونه کتاب بخوان. در طول این سال‌ها به شیوه‌ی سعی و خطا چیزهایی آموختم که آن‌ها را با شما به اشتراک می‌گذارم. برخی از این نکات را هم از سایت خوب متمم یاد گرفتم.

🪧 ۱. با ذهن ناآرام کتاب بخوانید!

یعنی این‌که از دیگران نپرسید که چه کتابی خوب است و یا این‌که نپرسید این روزها چه کتابی روی بورس است. این غلط است. اول از همه از خودتان شروع کنید از خودتان بپرسید که سؤالات و مسایل اصلی‌تان در زندگی چیست؟ مثلا ممکن است من مسئله اصلی‌ام در زندگی، بهبود ارتباطات با خانواده‌ام باشد و شما مسئله اصلی‌تان در زندگی افزایش مهارت مذاکره. بنابراین کتابی که برای من خوب است برای شما بی‌فایده است و برعکس. حالا ذهن ناآرام یعنی چه؟ یعنی این‌که ذهن وقتی با یک سؤال روبرو می‌شود، یک چاله در آن پیدا می‌شود و تا آن چاله پر نشود آرام نمی‌گیرد. علت این‌که کتاب‌خواندن گاهی برای ما خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود این است که این کتاب ربطی به چاله‌های ذهنی ما ندارد. اول سوراخ ایجاد کنید! 

🪧 ۲. اول جنگل را ببینید بعد سراغ درختان بروید.

معمولا ما بخش پیش‌گفتار و مقدمه و مطالب نوشته شده پشت جلد کتاب را خیلی مهم نمی‌دانیم. اما نکته این‌جاست که برای خواندن کتاب شما اول باید جغرافیای موضوع دست‌تان بیاید. یا این‌که "تصویر از بالا" یا Big Picture را درک کنید. آن‌وقت خیلی راحت‌تر می‌توانید فصول، پاراگراف‌ها و مفاهیم را یاد بگیرید. خواندن خلاصه کتاب، معرفی‌نامه‌ها، توصیه‌نامه‌هایی که در مورد یک کتاب هست، به‌سرعت می‌تواند برای ما یک "تصویر از بالا" ایجاد کند.

🪧 ۳. همیشه لازم نیست خواندن کتابی را که آغاز کرده‌اید به پایان ببرید.

هرجا فکر کردید کتاب، کتاب خوبی نیست و به سؤالات شما پاسخ نمی‌دهد، بزنید کنار و دنده‌عقب بگیرید. ما در نظام آموزشی خود طی ۱۲ تا ۲۰ سال، مجبور بودیم کتاب‌هایی را بخوانیم که دیگران ما را به خواندن آن‌ها مجبور کرده‌اند.لازم نیست تا ابد این رویه را ادامه دهیم.

🪧 ۴. خلاصه‌کتاب به‌جای خود کتاب.

بخشی از بهترین مطالعه‌هایی که داشته‌ام، خواندن خلاصه‌کتاب‌هایی بوده است که بهتر از خود کتاب، جان کتاب را منتقل می‌کنند. برخی از کتاب‌ها (البته برخی از کتاب‌ها را) را می‌شود در دو صفحه خلاصه کرد، پس بهتر است قبل از خرید و خواندن کتاب توصیه بند دوم را در نظر بگیرید. یک موقع دیدید که همان خلاصه‌کتاب مسئله شما را حل کرد و چه‌بسا بهتر از کتاب.

🪧 ۵. لحظات تلخ شما را شرطی‌ نکند.

بسیاری از ما، مطالعه را نه با هدف افزایش اطلاعات و دانسته‌ها و بازشدن افق دید، بلکه برای فرار از مشکلات و مسائل روزمره انتخاب می‌کنیم. زمانی‌که از دوست یا همسر یا مدیر خود دلگیر هستیم، گوشه‌ای می‌نشینیم و کتاب ورق می‌زنیم. شاید این کار در کوتاه‌مدت، مفید باشد اما در بلندمدت ما را شرطی می‌کند و ذهن ما عادت می‌کند که کتاب، همراه لحظات تلخ زندگی است.

دکتر مجتبی لشکربلوکی با اندکی تلخیص

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

15 Oct, 17:30


تیم خاتون‌ بم را مجبور کردند بیانیه بده و از مردم بابت این شادی بعد از گل که منجر به صعود تنها نماینده ایران به لیگ‌ قهرمانان فوتبال زنان آسیا شده، عذرخواهی کنه! آنها نوشتند، تصویر زهرا قنبری حاصل یک اتفاق طبیعی فوتبالی و در آن لحظه خارج از اختیار و اراده گلزن خاتون بوده است./ مهمات
زینب کریمیان

👈ملتی که تیم را مجبور کردید از آنها عذرخواهی کند اقلیتی کوچک هستند که هنوز می پندارند نبودن روسری بر سر یک زن پایه های نظامشان را به لرزه می اندازد. ملت ایران درخشش یک دختر ایرانی را در میدانهای جهانی می بینند و نه فقط روسری اش را!

@hooreechannel 🌹

حوری

15 Oct, 14:31



🔰 «زنان زرخرید،بررسی وضعیت کنیزان در ایران از طاهریان تا مغول»

در ایران تا اواخر دوران قاجار برده‌داری رواج داشت. تنها در سال ۱۳۰۷ شمسی بر اساس قانون «منع خرید و فروش برده در خاک ایران و آزادی بردگان هنگام ورود به ایران» مبادله غلام و کنیز منسوخ شد. متاسفانه، سنت طولانی برده‌داری در ایران کمتر مورد بررسی قرار گرفته است و داده‌های تاریخی در مورد بردگان و بخصوص کنیزان به عنوان فرودست‌ترین افراد جامعه بسیار محدود است.

کتاب «زنان زرخرید» را فریبا کاظم‌نیا نوشته و انتشارات تیسا آن را منتشر کرد. این کتاب با رویکردی جامعه‌شناختی تلاشی است برای بررسی فرایند کنیز شدن زنان در ایران و فروش‌شان در بازارهای برده‌فروشان. نویسنده تلاش می‌کند تا جزییات زندگی بردگان -کنیزان- در خانه‌های مالکان و از دست دادن هرگونه هویت فردی‌شان من‌جمله نام و تبدیل آنان به موجوداتی منفعل در جهت کامجویی مردان را بررسی کند. 

فریبا کاظم نیا، ابتدا نگاهی کوتاه به پیشینه تاریخی کنیزان دارد و سپس راه‌های تحصیل کنیزان مانند جنگ‌های برون مرزی و داخلی، غارت، دزدی و راهزنی، مصادره اموال، اسارت دختران به ازای مالیات و فروش فرزندان را توضیح می‌دهد.

کنیزان کالا بودند و به عنوان کالا در بازارها به فروش می‌رسیدند، هنگام فروش روی و موی کنیزان را می‌گشودند و حتی خریدار مجاز به دیدن اندام آنان نیز بود، آنان نه نامی داشتند و نه اختیاری در مورد خوراک، پوشاک و نوع کاری که باید انجام می‌دادند. فرمانبرداری محض از مالک جزیی از ذات برده تصور می‌شد.

کنیزان پس از فروش، آموزش هم می‌دیدند؛ آموزش کنیزان نه برای آماده سازی آنان برای زندگی اجتماعی، که بر اساس بهره‌گیری بیشتر از کالای خریداری شده بود تا سود بیشتری نصیب مالک خود کنند. پیشه‌های کنیزان متفاوت بود؛ پیشه‌های خانگی یعنی خدمتکاری آشپزی، دایگی و البته مشاطگی و پیشه‌های بزمی و رامشگری.

اما اصولا کنیزان وسیله‌ای برای کامجویی بودند. مالک حق بهره‌گیری جنسی از کنیزان را بر اساس آیات و احکام اسلامی که مباشرت مردان مسلمان را به همسران و کنیزانشان محدود می‌کرد داشت. این امر نه فقط در مورد کنیزانی که برای بهره‌گیری جنسی خریداری می‌شدند صدق می‌کرد بلکه برای کلیه کنیزان چه در آشپزخانه یا موقعیت خدمتکاری. زیرا به گفته عنصرالمعالی در قابوس‌نامه « از بهر شهوت از بازار کنیزکی توان خرید که چندین رنج و خرج نباشد» از طرف دیگر به فحشا واداشتن کنیزان در روسپی‌خانه‌ها نیز در شهرهای متعدد دیده شده است.

نکته مهمی که در کتاب به آن پرداخته اما هنوز جای تبیین و تحلیل دارد ایده نویسنده در مورد تاثیر شرایط زندگی فرودستانه کنیزان بر زندگی زنان آزاده و ایجاد هنجارهایی مشابه برای آنان است. کنیزان بیش از غلامان تحت ستم بودند که ناشی از موقعیت فرودستی زنان در جامعه بود. وجود کنیزان فرمانبردار و مطیع که هیچ‌گونه حقی در زندگی برای خود نداشتند و تنها برای لذت‌جویی مردان در خانه‌ها و دربار در کنار سایر زنان آزاده زندگی می‌کردند به وجود ایده «زن/همسر/کنیز» کمک کرد، به نوعی که حتی زنان آزاده نیز خود را به عنوان کنیز شوهر در نظر می‌گرفتند. کنیزی که ویژگی‌های اطاعت و انفعال او از لحاظ احکام دین و جامعه مقبول بود؛ الگویی از زن که هنوز هر چند با واژگانی دیگر زن موردپسند جامعه را تعریف می‌کند.

کتاب دارای زبانی ساده و روان است و به خوبی شرایط زندگی بخشی از تاریخ و افراد نادیده انگاشته شده جامعه را بیان می‌کند. متاسفانه کتاب تنها به بررسی دوران گذشته (طاهریان تا مغول ) پرداخته، بررسی وضعیت کنیزان در دوره جدید بخصوص دوران قاجار برای درک بهتر موقعیت کنیزان و زنان آزاده و واکنش به پایان برده‌داری در ایران مفید است.

دکتر شهلا اعزازی، عضو گروه مطالعات زنان-۱۴۰۱
@womenstudiesisaorg
@hooreechannel 🌹