حوری @hooreechannel Channel on Telegram

حوری

@hooreechannel


زن، خانواده، محیط زیست

حوری (Persian)

در کانال تلگرام حوری، شما با موضوعات مهمی درباره زنان، خانواده، و محیط زیست آشنا خواهید شد. این کانال منحصر به فرد با هدف افزایش آگاهی و اطلاعات درباره مسائل مختلفی است که برای هر خانم یا آقا مهم است. از جمله موضوعاتی که در این کانال پوشش داده می‌شود، پزشکی زنان، روابط خانوادگی، آموزش و پرورش کودکان، مد و زیبایی، آشپزی و تغذیه، محیط زیست و حفاظت از آن می‌باشد

با پیوستن به این کانال، شما به دنیایی از مطالب مفید، نکات عملی و پیشنهادات جذاب دسترسی خواهید داشت که به شما کمک می‌کند تا در زندگی روزمره خود بهترین تصمیم‌ها را بگیرید. آیا می‌خواهید زندگی خود را با هرچه بهتر، سالم‌تر و پربارتر کنید؟ پس حتما این کانال را دنبال کنید و از محتوای ارزشمند آن بهره مند شوید. حوری، جایی برای آگاهی‌بخشی و الهام گرفتن برای تمامی خانم‌ها و آقایان عزیز است.

حوری

13 Jan, 16:34


معرفت، عشق و خانواده دوستی؛
قصه اسبی که درس معرفت می‌دهد


۱- آتش هولناک و باورنکردنی لس‌آنجلس، نه فقط آمریکایی‌ها که جهان را شوکه کرد!

۲- خیلی از ثروتمندان و قدرتمندان دنیا اینک بیش از گذشته به خطر جهان‌گرمایی می‌اندیشند، اینکه تغییر اقلیم، ثروتمند و فقیر نمی‌شناسد و در لحظه تایتانیک همه با هم غرق خواهیم شد، شاید مهم‌ترین تلنگر این حادثه است که هرچند خسارت‌های مادی‌اش از ۱۵۰ میلیارد دلار هم عبور کرده، اما تلفات انسانی‌اش به نصف یک روز غیر تعطیل در جاده‌های ایران هم نرسیده!

۳- به ویژه این رویداد ممکن است سبب شود تا جهان به جای سرمایه‌گذاری سالانه هزارمیلیارد دلاری در حوزه گسترش نظامی‌گری، به مقابله با خطر جهان‌گرمایی توجه جدی‌تر کرده و جمهوری‌خواهان آمریکایی هم از انکار این خطر دست بردارند.

۴- فارغ از این هیاهوها، ویدیویی که می‌بینید هم در حاشیه آتش مهیبِ افتاده به جان هالیوود، بارها دیده و نشر یافته است ... اینکه به دنیای حیوانات احترام نهاده و آدم‌بدها را با صفات حیوانی خطاب نکنیم. 

من به احترام معرفت، عشق و خانواده دوستی این اسب شجاع کلاه از سر برمی‌دارم؛ شما چطور؟

محمد درویش
@hooreechannel 🌹

حوری

13 Jan, 14:33


برای پاسداشت حقوق زنان کاندیدا شدم/خودم هستم، نه همسر یا دختر کسی

🔸روز اولی که به مجلس رفتیم یکی از روحانیون که نماینده یکی از شهرهای اطراف شیراز بودند؛ بلند شدند و اعلام کردند این‌جا مجلس گناه است، یک زن و هفتاد مرد. این خانم باید برود تا ما در این مجلس بمانیم.

🔸گفتم من مطمئن هستم هیچ‌گونه گناهی نمی‌کنم. هر کسی که فکر می‌کند گناه می‌کند مجلس را ترک کند. در ضمن من یک میلیون و نیم رای دارم در حالی که این آقا ۴۰۰ هزار رای دارد. 

🔶 در آن زمان که عضو مجلس خبرگان بودم به مجالس مختلفی دعوت می‌شدم. یک‌بار به یک دانشگاه دعوت شدم. از قبل به من گفته بودند که در دانشگاه برای تو نقشه کشیده‌اند که آبرویت را ببرند. در دانشگاه از من سوال پرسیدند. یکی از سوال‌ها این بود که «آیا شما صیغه دکتر بهشتی هستید؟ » سوال دیگر این بود که «شما زن بنی‌صدر هستید؟». نگرش آن‌ها چنین بود. گفتم من نه صیغه بهشتی هستم نه زن بنی‌صدر. من همسر یک مرد کفاشم. من منیره گرجی هستم. خودم هستم نه همسر یا دختر کسی.

منیره گرجی تنها زن عضو مجلس خبرگان قانون اساسی بود که شب گذشته در گذشت

*برگرفته از ماهنامه فروغ

@WomenDemands
@hooreechannel 🌹

حوری

13 Jan, 09:31


👩🏻‍🎓آن ۶٠ درصد چه می‌شوند؟ سهم ناهمگون زنان از آموزش عالی 👩🏻‍🏫

١. بنا بر آمارها، سهم زنان ایرانی از آموزش و به‌ویژه آموزش عالی در دهه‌های اخیر رشد فزاینده‌ای داشته است. برآوردها نشان می‌دهد بیش از ۶٠ درصد از دانشجویان ایرانی را زنان تشکیل می‌دهند. الگوهای رفتاری نوجوانان نیز نشان می‌دهد اقبال دختران به دانشگاه رو به افزایش است و در برابر، ورود به دانشگاه برای پسران کم‌اهمیت‌تر شده است. تداوم این روند ممکن است در آینده به زنانه شدن آموزش عالی بینجامد.

٢. بنابر همان آمارها که افزایش ورود زنان به دانشگاه را نشان می‌دهند، سهم زنان از کرسی‌های هیئت علمی دانشگاه‌ها حدود ٢۵ درصد است. توزیع کمّی دانشجویان زن نسبت به مرد در آموزش عالی نیز منحصر به سطوح مقدماتی است و برای نمونه، غالب دانشجویان دکتری تخصصی مردان هستند و آمارها از کاهش حضور زنان در مقاطع تحصیلات تکمیلی حکایت دارند. این ناهمگونی آماری برای پژوهشگران جنسیت قطعا جالب توجه است.

٣. اما چرا‌؟ آن ۶٠ درصد چه می‌شوند؟
می‌توان تحلیل‌های گوناگونی از این مسئله ارائه داد. نخستین مواجهه، تاکید بر محروم بودن زنان از سطوح فراتر ساختارهای موجود است. براساس نظریه‌ی بسیار شنیده‌شده‌ی سقف شیشه‌ای، کلیشه‌های ریشه‌دار جنسیتی مانع از رشد طولی زنان در ساختارهای اجتماعی می‌شوند. اما ابهام دیگری هم‌چنان پابرجاست. شاید مردانه بودن ساختار قدرت سیاسی و بازار کار توجیه بیش‌تری داشته باشد، چون زنان معمولاً در سطوح دون‌تر آن نیز نقش اندکی ایفا می‌کنند؛ اما چرا در ساختار آموزش عالی که زنان سطوح مقدماتی آن را به دست گرفته‌اند، دگربار بنا بر همان رویه‌ی عمومی، از تداوم و بقا در ساختار باز می‌مانند؟

۴. دیگرانی ممکن است بر درگیری زنان با نقش‌های خانوادگی و تعارض آن با طی مدارج تحصیلی تمرکز کنند. برخی تجربه‌نگاری‌ها توجه می‌دهند که زنان بسیاری با همسران خود در مورد ادامه‌ی تحصیل دچار چالش می‌شوند و در تعارض میان خانواده و آموزش عالی، عطای دانشگاه را به لقایش می‌بخشند. از سوی دیگر، ساختارهای دانشگاهی در ایران، با وجود تبلیغات و شعارهای بسیار پیرامون اهمیت مادری، هم‌چنان امکانات مناسبی را برای مادران دانشجو فراهم نساخته است.

۵. گزاف نیست اگر دلیل این ناهمگونی آماری را در هدف از ورود به دانشگاه و کارکرد آموزش عالی برای زنان واکاویم. دهه‌هاست که دانشگاه برای دختران ایرانی بیش از آن‌که ابزاری برای تحصیل و آموزش باشد، فرصتی برای استقلال، دستیابی به منزلت اجتماعی و امکان ورود به مرحله‌ی دیگری از زندگی بوده است. تعبیر عامیانه و جنسیت‌زده‌ی  «رفتن به دانشگاه برای یافتن شوهر» هرچند مستند به آمار پژوهشی نیست، اما تلویحاً حاکی از یک نگره‌ی عمومی است که می‌تواند خالی از واقعیت نباشد.

۶. با وجود کاهش میزان ازدواج در ایران، آمارها از تمایل غالب افراد مجرد به تشکیل خانواده حکایت دارد. از این‌رو منطقی است که انتخاب‌های افراد در راستای فراهم ساختن موقعیت مناسبی جهت یک ازدواج بهتر باشد. شاید عدم اقبال پسران به ورود به دانشگاه را نیز بتوان به این دلیل دانست که دانشگاهِ ایرانی نتوانسته سهم موثری در ارتقای اقتصادی و شغلی دانش‌آموختگانش داشته باشد و مردان که طبق عرف‌های اجتماعی در مورد تامین اقتصادی خانواده موظف به شمار می‌آیند، از این مسیر ناامید شده‌اند. به عکس در مورد دختران، دانشگاه هم‌چنان کارکرد خود در این راستا را حفظ کرده است.

٧. برای تعمیق و به ثمر رساندن ادعای این تحلیل، انجام دست‌کم سه پژوهش لازم می‌نماید. نخست بررسی موانع قانونی و ساختاری ارتقای زنان در آموزش عالی هم‌چون ممنوعیت پذیرش زنان در رشته‌های خاص. دوم نسبت‌سنجی میان ازدواج دانشجویان و ورود به مقطع تحصیلی بالاتر و سوم - که از باقی دشوارتر است - اجرای یک پژوهش جامع کیفی پیرامون دلایل و انگیزه‌های دانشجویان دختر از ورود به دانشگاه و انتظار آنان از کارکرد یک دانشگاه مطلوب. پس از آن می‌توان در این‌باره محتاطانه‌تر گفت‌وگو کرد. البته تا آن زمان، می‌توان هم‌چنان پرسید که حقیقتاً آن ۶٠ درصد چه می‌شوند؟!

✍🏻 روح‌ الله طالبی‌ توتی
پژوهش‌گر مطالعات جنسیت و زنان

@tadaeeat
@hooreechannel 🌹

حوری

13 Jan, 05:50


حالت تعلیق در کشور !

شاید کارگردان حرفه‌ای و کاربلدی بتواند از شرایط امروز کشورمان، فیلمی به اصطلاح آخرالزمانی بسازد زیرا که همه چیز در حالت یک تعلیق عمیق و گسترده قرار دارد.
میادین اقتصاد، فرهنگ، اجتماع، و سیاست با همه‌ی ساختار و اجزایش به حالت تعلیق درآمده و داشته ها و نداشته هایمان، وضعیت مبهم و عجیبی بخود گرفته است.

ارزش پول ملی نداریم!
دارو و درمان مناسب و ارزان نداریم!
مسکن و سرپناه مناسب و در شأن انسانی در اختیار بسیاری از هم وطنان نداریم!
خوراک مناسب و سالم و مقوی نداریم چون پول نداریم!
برق و گاز و آب و انرژی نداریم!
هوا برای نفس کشیدن هم نداریم!
آرامش و سلامتی نداریم!
امنیت اقتصادی و اجتماعی نداریم!
رفاه نداریم!
قانون درست و کامل نداریم!
آزادی تجمع و اعتراض نداریم!
زندگی نداریم!

در مقابل
فقر داریم!
گرانی داریم!
آلودگی داریم!
همایش و جلسه داریم!
سخنرانی مسئولان داریم!
تهدید و خط و نشان برای مردم داخل و کشورهای دیگر دنیا داریم!
رزمایش و تجمعات خودی با مرگ و لعن و نفرین داریم!
فساد داریم!
اعتیاد و بیکاری داریم!
بی عدالتی داریم!
درد و رنج داریم!
زندان داریم!
بازداشت و اخطار و تعلیق داریم!
دروغ داریم!
خشونت داریم!
نادیده انگاری جامعه داریم!
کنترل و باید و نباید داریم!
محدودیت و تبعیض داریم!
تنش و اضطراب و جنگ داریم!
خودی و غیرخودی داریم!
مهاجرت و فرار داریم!
مرگ داریم!!

آهای مسئولان نظام حکمرانی جمهوری اسلامی ایران!
ما می‌خواهیم زنده بمانیم بدون این رنج‌ها و دردهای روزافزون موجود در این سرزمین ناشی از عملکرد شما!

ما می‌خواهیم زندگی کنیم مانند بسیاری از مردمان جهان!

با تعلیق و تعطیلی کشور و رها کردن آن در بی تدبیری و تکرار شیوه‌های نابخردانه، برای ما زندگی وجود ندارد و آن‌چه به ما هر لحظه تزریق می‌کنید، مرگ تدریجی است.

ما می‌خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم! یک زندگی معمولی و آزاد و بدون رنج و اضطراب، این انتظار زیادی نیست!!
می‌خواهیم بخندیم، مسافرت برویم، جشن بگیریم، شاهد شادی و سلامت خود و خانواده و دوستان و هم وطنان خود باشیم، با آرامش کار کنیم و درس بخوانیم و مهارت بیاموزیم، دعا کنیم، به دیگران کمک کنیم، گل بکاریم، به یکدیگر عشق بورزیم،
از مسئولان و متولیانی که باید خدمتگزار ما باشند پرسش کنیم و پاسخ بگیریم، اگر عملکرد درستی نداشتند برکنارشان کنیم،  و پس از عمری طبیعی با عزت و آرامش بمیریم و حسرت یک زندگی معمولی و آزادانه و محترمانه را با خود به گور نبریم!
ما می‌خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم 
ما می‌خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم 
ما می‌خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم 
ما می‌خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم 
ما می‌خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم 
ما می‌خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم 
ما می‌خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم ...


فریبا نظری
@hooreechannel 🌹

حوری

12 Jan, 16:36


رئیس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت می‌گوید حدود ۲۱ درصد از موارد سقط جنین عمدی در ایران به دلیل مشکلات اقتصادی و معیشتی انجام می‌شود.

صابر جباری یک‌شنبه ۲۳ دی‌ماه با بیان این‌که ۹۰ درصد سقط‌ جنین‌های عمدی در چارچوب خانواده رخ می‌دهد، در گفت‌وگو با خبرگزاری ایلنا گفت: «۴۱ درصد خانواده‌ها اعلام کرده‌اند که به دلیل نخواستن فرزند بیشتر مرتکب سقط جنین شده‌اند.»

آقای جباری همچنین اعلام کرد ۲۰ درصد خانواده‌ها نیز به دلیل «بدموقع بودن زمان بارداری» اقدام به این عمل می‌کنند.

رئیس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت مرداد امسال در یک برنامهٔ تلویزیونی در صداوسیمای جمهوری اسلامی گفت روزانه دست‌کم هزار سقط جنین در کشور رخ می‌دهد.

رئیس انجمن متخصصین زنان و زایمان نیز ابتدای دی‌‌ماه با بیان این‌که سالانه ۵۰۰ هزار سقط جنین در ایران انجام می‌شود، گفت:‌ «برخی از این تعداد نیز به صورت غیرقانونی انجام می‌شود که به همین دلیل آمار دقیقی در دسترس نیست.» این آمار در حدود یک‌سوم میزان زاد و ولد در ایران است.
@kherad_jensi
@hooreechannel 🌹

حوری

12 Jan, 14:32


دشمنت را درک کن تا از او قوی تر باشی.

کینه کینه می آورد؛ خشم خشم می آورد و نفرت نفرت می زاید. اگر حافظ  تفسیر « مروت و مدارا» را آسایش دو گیتی می دانست، نخواست که فقط بیتی گفته باشد لا به لای هزاران هزار بیت بلکه خواست فلسفه ای را به ما گوشزد کند که فهمیدنش و عمل کردن به آن عمری مجاهدت می خواهد و تمرین . فهمیدن این بیت آسان نیست؛ چه رسد به عمل کردن به آن.

برای اینکه از خشم خود بکاهی ناگزیری که از چشم دیگران هم به جهان نگاه کنی. از چشم همان کسانی که از آنها متنفری.

اگر می خواهی قصه جهان را بفهمی ناچاری که روایت های دیگران را هم بشنوی، قصه ای که تنها راویش تو باشی منصفانه نخواهد بود.

برای تماشای زندگی با همه بزرگیش باید از خانه ات از کوچه ات از شهرت از سرزمینت  از زمانه ات بیرون بیایی و جایی بالاتر و دورتر از خودت بایستی و تماشا کنی تا از کج فهمی و تعصب هایت کمی فقط کمی کاسته شود.

من با شما تمرین مروت و مدار می کنم در جامعه ای که خشونت در لابه لای سلول های آدم هایش لانه کرده است، اگر از این مسیر نرویم، اگر اینها را با هم تمرین نکنیم، سرنوشتشان همان خواهد شد که در مناطق دیگر خاورمیانه شد ، برادر کشی و مخالف کشی و قبیله کشی و دشمن کشی.

دشمنت را درک کن، تا در نقطه ای بالاتر از دشمنی اش ایستاده باشی. جنگیدن تو را ضعیف می کند، اما فهمیدن است که قدرت می آورد. دشمنت را بفهم تا از او قوی تر باشی.

عرفان نظرآهاری

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

12 Jan, 05:34


♻️فقر عامل مرگ است!

مرگ یک ملت و یک دولت ثمره انواع فقر است.از فقر فرهنگی تا فقر اقتصادی و یا فقر تکنولوژیکی که هر سه این‌ها خود ثمره فقر بزرگتری بنام فقر در حکمرانیست.

1⃣فقر فرهنگی

در فقرفرهنگی چپاول و غارت فرهنگ و تبدیل آن به بازار مکاره پروژه‌بگیرها و بودجه‌بندها و نادیده‌انگاری منفعت‌طلبانه «مفهوم» و «ابزار» فرهنگ، ثمره‌ای جز رونق «مرگ» در تعاریف مختلف برای یک فرد و جامعه و در نهایت یک حاکمیت نخواهد داشت.

آن‌زمان که دال مرکزی مفهوم فرهنگ یعنی «مردم» را حذف و بجای آن «ایدئولوژی» نشاندی و آن‌زمان که ابزار اصلی فرهنگ یعنی «مدرسه» را حذف و بجای آن بی‌نهایت دستگاه،سازمان،قرارگاه با مأموریت‌های عجیب جایگزین کردید، آنچه پدید می‌آید مرگ یک جامعه حسب فقر فرهنگیست.

📌آن‌زمان که در یک محله بسیار متراکم تنها یک مدرسه ابتدایی دولتی پسرانه و چند مسجد بزرگ وجود داشته باشد این یعنی آنکه فرهنگ در معنای ابزاری آن اساسا محلی از اعراب برای حاکمان ندارد.

📌در ادامه بعنوان یک کاراکتر رسانه‌ای دارای تولیدات نسبی مقبول، معرفی رسانه بعنوان ابزار اصلی فرهنگ در ایران را یک کلاشی بزرگ از سوی پروژه ‌بگیرها می‌دانم.
چراکه اینجا همه‌چیز دولتی و سوبسیدی است. بودجه‌های گزافی که باید خرج توسعه‌ی آموزش‌و‌پرورش بعنوان ابزار اصلی فرهنگ‌ساز در ایران شود، خرج عده‌ای نورچشمی روشنفکر یا امام صادقی همسو می‌شود که در حالت دوم القصه و الغصه ذره‌ای هم کارکرد ندارد.
من دقیق از اسراف ده‌ها و صدها میلیاردی قرارگاه‌ها و سازمان‌ها در تولیدات سینمایی و سریالی فاقد مخاطب اطلاع دارم.
مقوله‌ای که همزمانیش با مدارس کپری و سنگی و بدوی مناطق محروم ایران و یا مدارس فاقد استاندارد آموزشی درد اهل فکر را مضاعف می‌کند.

در نهایت مدرسه از نوع عمومی و دولتی در ایران در نهایت مظلومیت و مهجوریت خویش بسر می‌برد. بنحویکه عنقریب «زمین»مدارس دولتی بعنوان تنها نشانه نمادین زنده بودن فرهنگ در این خاک نیز به یغما خواهد رفت!

2⃣فقر اقتصادی

پیشتر متذکر شده‌ام در اقتصاد بیمار و فاسد تنها راه دستیابی به ثروت‌عظیم تاراج و به یغما بردن منابع عمومی از طرق مختلف من جمله رانت، استفاده از یارانه پنهان، قاچاق، خام فروشی و یا زد و بند است.
این‌ها را تنها من نمی‌گویم بلکه ژوزف استیگیتز بانکدار ارشد جهانی و برنده جایزه نوبل هم می‌گوید.

علت‌العلل فقراقتصادی در چند دهه گذشته تنها یک چیز بوده است:
حرکت برخلاف مسیر تمامی کشورهای جهان، البته بجز کره شمالی!
«تحریم» هست و نیست ایران را به آتش کشیده است. تحریم کمبود می‌آورد، فساد تولید می‌کند و دشمن شفافیت است.

همواره آسیب‌زاترین شکل سرخوردگی زمانی رخ می‌دهد که فرد و جامعه پس از طی یک دوره ثبات و رشد نسبی، یک دوره شکست طولانی‌مدت را تجربه کرده و در این فرآیند هیچ مفر نجاتی نیز پیدا نمی‌کند.

📌در چنین حالتی فرد و جامعه ابتدا ناکامی را تجربه می‌کند، سپس دچار خشم می‌شود، حسب تلاش‌های مجدد طعم تلخ درماندگی را می‌چشد. اینجا دقیقا نقطه سرآغاز «یاس مطلق» است، همان‌جایی که فرد و جامعه یا فرار(مهاجرت) می‌کند و یا دست به اقدامات خطرناک(اعتیاد، خودکشی، بزه) می‌زند! دو پدیده‌ای که میل فزونی آنها در ایران فروکش نمی‌کند.

برای کاسبان خون و درد و رنج مردم هرگونه برهم خوردن موازنه حاکم و قطع شدن دست آنها حسب حکمروایی قانون و بازگشت شفافیت مالی، بازگشت فروش نفت به استیت و قس علی هذا بقدری گران و سنگین است که همچنان حاضرند رقص ملت مستضعف در خون خویش را حسب فقراقتصادی«وجود تحریم» نظاره کنند!
اوضاع در همه حوزه‌ها بویژه زندگی مردم بقدری بحرانی هست که خیلی بالاتر از fatf را هم اگر انجام دهند باز رواست.

3⃣فقر تکنولوژیکی

در این فقره نیز فاصله ما با جهانی که از تکنولوژی هم عبور کرده و در حال فتح قله «هوش‌مصنوعی» است، بسیار بسیار شگرف می‌باشد. فقر در تکنولوژی بنوبه خود در تمامی حوزه‌ها از خودرو تا صنایع از محیط‌زیست تا دیگر حوزه‌ها منجر به شتاب گرفتن قطار مرگ در تمامی حالات می‌شود‌.

4⃣فقر حکمرانی

در فقر حکمرانی عقلانی تنها یک گزاره کافیست:

تمامی حالات قبل تابعی از فقر در حکمرانیست. اینجا اگر درست بود، ما شاهد این حجم از فقر در این خاک بلادیده نبودیم.
قد درب ورودی نظام حکمرانی مافوق تصور کوتاه است و اساسا آدمهای قد متوسط هم بدان راه ندارند، چه رسد به قدبلندها!/ از کانال سید هاشم فیروزی

https://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

11 Jan, 14:35


مسجدهایمان را پس بدهید!

«و یمکن که شریعت اسلام نماز جماعت را بر نماز تنها تفضیل بدین علت نهاده باشد که تا چون در روزی پنج بار مردمان در یک موضع مجتمع شوند با یکدیگر مستأنس گردند، و اشتراک ایشان در عبادات و دیگر معاملات سبب تأکید آن استیناس شود، باشد که از درجه انس به درجه محبت رسد.»
اخلاق ناصری
 
مادر مادربزرگ و مادر پدربزرگ من «هم‌مسجدی» بودند و همان‌جا برای دختر و پسرشان قول و قرار ازدواج گذاشتند. مادر بزرگ‌ها و پدربزرگ‌های من هم هرکدام «مسجد مخصوص» به خودشان را داشتند که با اهل‌اش دوست و اغلب همکار بودند و فکر و منشِ «آقا/امام جماعتش» را قبول داشتند. اغلب هم دستی در ساخت و اداره امور «مسجد مخصوص به خودشان» داشتند.

دیروز پیش مادر بودم. مادر بیشتر از هشتاد سال دارد. می‌گفت خانه‌تکانی را شروع کرده چون با توان محدود و وسواسی که دارد اگر از الان شروع نکند تا عید خانه تکانده نمی‌شود. ولی می‌گفت خسته شده‌ام از بس در خانه کار کرده‌ام. می‌گفت کلافه شده از تکرار کارها و روزها و سال‌ها و تنهایی و بی‌هم زبانی و تلویزیون هم که... می‌گفت کار دیگری هم از دستم ساخته نیست و جایی هم نیست که زیاد دور نباشد از خانه و بتوانم بروم. پس از الان, با اینکه می‌دانم برف و باران خواهد بارید، شروع کرده‌ام به پاک کردن شیشه‌ها!

همه زن‌های سال‌خورده‌ای که می‌شناختم و می‌شناسم تا همین یکی دو دهه پیش مسجد می‌رفتند، جایی برای عبادت، معاشرت، موانست و محبت.
خیلی هایشان دیگر نمی‌روند؛ چون  دیگر مسجدی مخصوص به خودشان ندارند...

مریم نصر
@hooreechannel 🌹

حوری

11 Jan, 09:31


آمار متجاوزان و قوانین الکن

معمولا به آمار تجاوز و آزار جنسی در کشورهای توسعه‌یافته اشاره می‌شود تا به طور ضمنی رویکرد برابری جنسیتی در این کشورها و آزادی زنان را دارای پیامدهای اخلاقی ناشایست و مضر برای زنان و کودکان نشان دهد. در مقایسه و تحلیل آمار جرایم جنسی کشورهای مختلف، باید به چند نکته توجه داشت:

۱- در مقایسه آمار جرایم باید به تفاوت تعریف آن در قانون جزایی هر کشور هم توجه داشت، آمار آزار جنسی فقط به آمار تجاوز محدود نیست و مواردی چون پورنوگرافی کودکان را هم شامل می‌شود و از آن مهمتر سوءاستفاده از موقعیت و برقراری رابطه جنسی با کارمند یا کارگر زیردست، موکل، بیمار و ... نیز به عنوان آزار جنسی در محل کار در همین آمار می‌آیند. در اکثر کشورهای غربی، تمتع شوهر از زن در صورت عدم تمایل زن، تجاوز محسوب می‌شود، تمتع جنسی از فرد زیر سن رضایت به رابطه جنسی (که در کشورهای مختلف ۱۶ یا ۱۸ سال است) با وجود رضایت و خواست فرد زیر آن سن، باز هم تجاوز جنسی محسوب می‌شود. در ایران سن رضایت به رابطه جنسی تعریف نشده و آزار جنسی در محیط کار به رسمیت شناخته نمی‌شود.

۲- مقایسه آمار تجاوز در کشورهای مختلف دشوار است چون بیشتر کشورها آمار رسمی یا دقیق ندارند. پایین بودن آمار آزار جنسی یا تجاوز در بعضی کشورها به معنای کم بودن وقوع آن نیست، بلکه به معنای پایین بودن گزارش آن به دلایلی چون حفظ آبروست. بعضی از کشورها به جرایم جنسی حساس‌تر هستند و در ثبت و رسیدگی به  آن دقیق‌تر عمل می‌کنند در نتیجه آمار بالاتری گزارش می‌کنند. آخرین آمار جهانی برای سال ۲۰۰۸ است که در آن آفریقای جنوبی بالاترین نرخ تجاوز در جهان را دارد، ۹۱ در صدهزار نفر. بعد از آن کشورهای سوئد با نرخ ۵۳ و نیوزلند با ۳۰ و آمریکا با ۲۸.۵ قرار دارند. بین توسعه‌یافتگی یا برابری جنسیتی با نرخ تجاوز رابطه معنادار آماری وجود ندارد. در فقدان آمار دقیق از تجاوز و تعرض جنسی می‌توان شاخص دیگری را موردتوجه قرار داد: تجاوز گروهی. این جرم بیشتر در کشورهایی با فرهنگ زن‌ستیزی رخ می‌دهد: هند، پاکستان، یمن و … پس انتظار می‌رود نرخ تجاوز و آزار جنسی نیز در این کشورها بالا باشد با وجود اینکه گزارش نمی‌شود.

۳- تحقیقات نشان می‌دهد که عامل اصلی تجاوز نه لباس قربانی یا رفتار او که دقیقاً نگاه جنسیت‌زده متجاوز است که زنان را به عنوان سوژه نگاه جنسی می‌بیند و در صورت فراهم بودن شرایط، زن را مورد هجوم قرار می‌دهد. «مطالعه اثر مولفه‌های اجتماعی-فرهنگی والدین بر مزاحمت جنسی (خیابانی) فرزند پسر» از احمدی و بیورانی (مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، ۱۳۹۵) نشان می‌دهد که در جامعه نمونه شامل ۳۸۰ مرد جوان ساکن شهر سنندج به جز ۱۸ نفر بقیه یکی از انواع مزاحمت خیابانی را انجام دادند که ۱۲ درصد دارای مزاحمت زیاد بودند و ۸ درصد مزاحمت در حد متوسط. میزان سنتی‌بودن، میزان جنسیت‌زدگی و میزان خشونت در خانواده تاثیرگذارترین متغیرها بر مزاحمت جنسی هستند. همان دیدگاه سنتی که پوشش زنان را مقصر بزده‌دیدگی آنها می‌داند باعث ارتکاب بزه و مزاحمت خیابانی در میان مردان است. پس مقصرپنداری قربانیان (زنان) و درخواست از آنان برای پوشیدگی بیشتر مشکل را حل نمی‌کند زیرا ذهنیت سنتی مردان که عامل مزاحمت است همچنان باقی است.

۴- نکته مهم این است که برای کاهش جرم، شدت مجازات سودی ندارد بلکه حتمیت مجازات است که باعث می‌شود افراد وقتی احتمال دستگیری و مجازاتشان بالاست طبق قاعده سود و زیان جرم، از ارتکاب آن خودداری کنند مثلا نرخ تجاوز دو کشور با فرهنگ مشابه بلژیک ۲۶ و آلمان ۹ است، این تفاوت به دلیل تفاوت رفتار دستگاه قضایی است، نرخ تجاوز در ژاپن ۱.۲ در صدهزار است. در این کشور ژاپن نرخ ارتکاب جرایم پایین است چون پیگیری پلیس و حتمیت مجازات بسیار بالاست. در ایران مجازات تجاوز اعدام است اما به ندرت روند قضایی منجر به صدور چنین حکمی می‌شود و حتی اگر قربانی بتواند شواهد مادی و پزشکی وقوع رابطه جنسی با یک فرد خاص را به دادگاه ارائه کند، نمی‌تواند به‌عنف بودن را اثبات نماید و متجاوز آزاد می‌شود. باید برای تغییر قوانین چاره‌ای اندیشید، از شدت مجازات کاست و به جای آن متجاوزان بیشتری را به زندان فرستاد.

✍️ فاطمه موسوی ویایه-
دکتری جامعه‌شناسی

@womensocialproblemsofIran
@hooreechannel 🌹

حوری

11 Jan, 05:41


بزرگترین باختِ جمهوری‌اسلامی، از دست‌دادنِ مردم ایران بویژه جوانان بود!

تضاد ژرفی که بین این‌نسل با نسل والدین‌شان بروز کرده است، تکان‌دهنده است. این پدیده اولاً ناشی از انقلاب ارتباطات است و ثانیاً معلول رویگردانی جامعه ایران، به‌ویژه نسل جوان"، از هرآنچه واژه "سنت" برآن دلالت می‌کند است.
آن اولی پدیده‌ای جهانی است و این دومی حاصل حکومت‌اسلامی است که ناکارآمدی و فساد و بی‌اخلاقیِ تبهکارِ خود را برملا نموده و همه‌آنچه در چارچوبه "سنت" پیوسته به "هویت‌اسلامی" ما بود را با خود غرقه در گردابِ تاریخ ساخت.

من به آن اولی که جنبه جهانی دارد، زیاد نمی‌پردازم که بدان بسیار پرداخته شده است و بس بیشتر هم درباره‌اش تحقیق و نوشته خواهد شد. بهرحال، اتفاق مطلقاً بی‌نظیری در تاریخ بشر در حال وقوع است، که عنانِ تربیت فرزندان را از والدین گرفته و به جریان جهانی اطلاعات سپُرَده‌ است. حاصل آن‌ شده‌است که فرزندان بسی بیش از آن‌که تعلق به سپهر فرهنگی خانواده و والدین‌ خویش داشته باشند، تعلق به فضای جهانیِ در حال وزش در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های اتمیزه‌شده جهانی دارند.

امروز همان‌قدر که نوجوانان در سراسر جهان از افق والدین‌خود دور شده‌اند، به یکدیگر نزدیک گشته‌اند تا نوجوان هندی و برزیلی و چینی و کانادایی و سنگالی گذشته از سد زبانی، هم‌افقی‌های بی‌سابقه‌ای داشته باشند، زیرا فیلم‌های مشترکی را می‌بینند، موسیقی‌های مشترکی را می‌شنوند، کتاب‌های مشترکی را می‌خوانند، ارزش‌های مشترکی را درونی می‌کنند، دغدغه‌های مشترکی دارند، آرمان‌های شخصی‌شان خیلی به‌هم شبیه‌ شده‌است، حتی اذواق عاطفی‌شان نیز همگرایی یافته است.

می‌توان تف‌ولعنت فرستاد و توطئه "سرمایه‌داری جهانی" را در این دید. سوای آن‌که هیچ توطئه‌ای درکار نبوده و نیست بلکه این روند طبیعی تکوین جاری در سپهر انسانی طی نیم‌قرن اخیر است، فریاد و فحاشی به زمین‌وزمان هم هیچ حاصلی ندارد. چشم‌انداز پیش‌رو، چیزی جز زوال روزافزونِ "سنت‌های ملی" نیست که هم‌عنانِ پیداییِ "هویت‌های جهانی" است؛ این "هویت‌جهانی" سایه سنگینی بر همه اقسام "هویت‌های محلی" افکنده و بیشتر هم خواهد افکند و بسا که روبه سالبه به انتفای موضوع کردن‌ هویت‌های محلی داشته باشد. فعلاً تا همین‌جا را می‌توانیم ببینیم، نمی‌توان جلو دوید، باید صبر کرد و دید.

تجربه شکست‌خورده، بل مفتضح شده حکومت‌اسلامی، این روند جهانی را در ایران، به نهایت شتاب ممکن‌اش راند که در جاهای دیگر بسا نتوان دید. والدین نسل "Z" بکلی از چشم‌اندازهایی که حکومت‌اسلامی کباده‌کشی می‌کرد، منصرف بل منزجر شده‌اند. این انصراف و انزجار، بی‌درنگ در کودکان خانواده نیز پژواک یافته است تا آنان هرچه بیشتر در معرض تندباد خروشان جهانی قرارگیرند. این نسل، دیگر شبیه نسل والدین خود نیست. مثلا آن ذوقی که "روز والنتاین" برایشان دارد، صدیک‌اش را به "شب‌یلدا" ندارد، که تصویر‌ها و نمادها و آئین‌هایش را "دهاتی"، "اُمُّلی"، و "حال‌نده" می‌یابند. وقتی یلدا چنین شده‌باشد که چندان آفت عنایت نظام را هم ندارد، حال "اعتکاف" و عاشورا و... که معلوم‌تر است.
نسل من در نوجوانی و جوانی، اصلا نمی‌دانستیم که "روز والنتاین" چیست. من وقتی سی‌وچندساله رفتم به آمریکا تازه دوزاریم افتاد! وقتی برگشتم دیدم در ایرانِ ولایت‌فقیه نه‌فقط "روز والنتاین" که درخت کریسمس گذاشتن هم باب شده است، یاللعجب!!!

دهن‌کجی‌های فرهنگی غالبا صریح نیست. شکست مفتضحانه و آبروباخته پروژه بنیادگرایان اسلامی، "اسلام" را در چشم نسل‌های نوی ایران ملکوک کرد و مواریث پیوسته به مسلمانی را منفور نمود. حالا اگر به این مجموعه پدیده‌های نکبت‌باری چون "خواهر‌زینب‌های" کمیته‌های اولِ انقلاب و "فاطی‌کوماندوهای" بعدی و "گشت‌ارشاد" خونیِ متاخر را هم بیفزاییم  که پمپاژ انزجار در جامعه نسبت به هنجارهای اسلام و مسلمانی دستاوردشان شد، آن‌وقت می‌توان دید که جمهوری‌اسلامی چطور والدین نسل نوجوان فعلی را متنفر از اسلام و‌ مسلمانی کرد و فرزندان آنان را چگونه به دامان جریان خروشان انقلاب ارتباطات جهانی پرتاب نمود، تا امروزه آه و اسف "چه‌کنم" سردهد. هیچ نتوان کرد! مطلقا هیچ!

سَرِ چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پُر شد نیارد گرفتن به پیل
...ادامه
علی‌صاحب‌الحواشی
https://t.me/sahebolhavashi
@hooreechannel 🌹

حوری

10 Jan, 17:35


حسین الله کرم و موتورسواران به خیابان ریختند/ شعار تندروها علیه قالیباف/ «مسئول بی تفاوت یا عزل یا استعفا»

🔹️برخی از حامیان قانون عفاف و حجاب پس از نماز جمعه تجمع کرده و علیه مسئولان شعار دادند.

🔹️این افراد که از روزهای گذشته فراخوان تجمع داده بودند، شعارهای «کشف حجاب حرام سیاسی بود»، «کشف حجاب جرم سیاسی بود»، «مسئول رفته در خواب، ایران نشه آندلس»، «مسئول بی تفاوت، یا عزل یا استعفا» سر می‌دادند و پرچم های ایران، فلسطین و حزب الله را در دست داشتند.

🔹️الله کرم با سردادن شعار «ماشاالله حزب الله» خطاب به مجلس و رئیس آن گفت: ان‌شاءالله که مجلس شایستگی این شعار را دارد وگرنه خدایی نکرده این شعار عوض خواهد شد./ هم میهن

👈این آخرین دست و پا زدنهای مذبوحانه گروهی است که از ابتدای انقلاب ۵۷ تاکنون بدون هیچ مجوزی در تمام دولتها آزادانه تاخته و هزینه های زیادی به ملت تحمیل کرده اند. این افراد جانشین امثال شعبان بی مخها و آلت دست قدرتهای در سایه و پنهان هستند.

@hooreechannel 🌹

حوری

10 Jan, 14:36


چرا جمعیت «مستاجرهای فقیر» در کشور جهش کرد؟
متن گزارش رسمی که حذف شد: «مسکن‌مهر و مسکن‌ملی بی‌اثر بود»

گزارشی که هفته گذشته به فاصله چند روز پس‌از انتشار در سایت وزارت رفاه، حذف شد، «علت واقعی جهش جمعیتی مستاجرهای دچار به فقر مطلق را معرفی کرد».

طی 6 سال گذشته مستاجرهای فقیر در کشور 1.5 برابر شدند و تعداد کل آنها شامل «فقر درآمدی برابر اجاره‌بها» و «محرومیت از مسکن مناسب»، نزدیک به 6 میلیون خانوار است؛ 1.5 میلیون خانوار در گروه اول و مابقی در گروه دوم.

مستاجرهای دچار به فقر در ایران تاوان «تصمیمات غلط دولت‌ها» طی حدود 20 سال گذشته را می‌دهند.

الگوی حمایت از مستاجرهای کم‌درآمد در 28 کشور جهان از جمله انگلیس نشان می‌دهد، «پرداخت منظم یارانه اجاره‌بها» با بودجه‌ای معادل یک درصد تولید ناخالص داخلی در کنار «عرضه مسکن اجاره‌ای با اجاره‌بهای 20 درصد پایین‌تر از نرخ‌های بازار به کم‌درآمدها»، فصل مشترک سیاست‌های این بخش در جهان است.

در ایران اما نه خبری از «یارانه اجاره‌بها» است و نه «حتی یک واحد مسکن استیجار».

در این سال‌ها سهم «مسکن اجاره‌ای» از طرح‌های دولتی بخش مسکن، «صفر» بوده است.

در انگلیس اما این سهم 70 درصد کل واحدهای مسکونی حمایتی است که با منابع دولتی و تسهیلات حمایتی عرضه می‌شود.

متن کامل اینجا
@hooreechannel 🌹

حوری

10 Jan, 09:33


🔴 انجمن‌های زنان در انقلاب مشروطه

📌داستان تشكيل انجمن‌هاي نيمه‌مخفي زنان در جريان انقلاب مشروطه براي اولين‌بار در كتاب اختناق ايران توسط مورگان شوستر براي دنياي خارج روايت گرديد.شوستر كه در مدت اقامتش چندين بار از ياري انجمن‌هاي زنان بهره‌مند شده بود، از سهم زنان در آرمان انقلاب با تحسين ياد كرد (انقلاب مشروطه ايران، ص ۲۳۳).
انجمن‌هاي زنان كه در سال‌هاي ۱۹۰۷-۱۹۱۱ (۱۲۸۵-۱۲۹۰) فعال بودند.عبارتند از ۱-انجمن آزادي زنان كه از اولين جمعيت‌ها در نوع خود بود كه در اوايل ۱۹۰۷ (۱۲۸۵) تشكيل شد.۲- اتحاديه غيبي نسوان نيز در سال ‌۱۹۰۷ تشكيل شد و گرايش‌هاي انقلابي نيرومندي داشت؛ مدافع ضعفا بود و با نمايندگان مجلس بر سر مساله فقرا مجادله مي‌كرد. (اتحاديه غيبي نسوان، نداي وطن، ص۴) .۳- انجمن نسوان هم در مشروطه اول و هم در مشروطه دوم فعاليت داشت. ۴- انجمن مخدرات وطن جلسات خود را در سال ۱۹۱۰آغاز كرد.در اين انجمن عده‌اي از زنان برجسته عضو بودند كه با رهبران مشروطه‌خواه ارتباط نزديك خانوادگي داشتند و در تظاهرات ۱۹۱۱ (آذر ۱۲۹۰)، نقش اصلي را ايفا كردند.

📌شركت خيريه خوانين ايران و انجمن خوانين ايران كه ممكن است نام‌هاي مخدرات وطن باشند.آنها به جمع‌آوري پول براي مدارس، درمانگاه‌ها و يتيم‌خانه‌ها كمك مي‌كردند. (ايران نو، شماره۱۸۷,ص۳) اتحاديه نسوان، انجمن همت خوانين، و هيات خوانين مركزي نيز در جريان اولتيماتوم روسيه در سال ۱۹۱۱ (۱۲۹۰) نقش فعالي داشتند. (ايران نو، شماره ۲، ص۲)  مبارزترين انجمن‌هاي زنان، يا لااقل آنهايي كه نداي‌شان در مطبوعات آن دوره انعكاس مي‌يافت در تهران بودند، فعاليت انجمن زنان منحصر به ايران نبود؛ در آذربايجان نيز چنين انجمن‌هاي تشكيل شدند. انجمن آزادي زنان يكي از نخستين جمعيت‌هاي زنان بود كه پس از تصويب قانون اساسي در سال ۱۲۸۵تشكيل شد‌. اين انجمن عمدتا يك تشكل آموزشي بود.زنان كه تنها سخنگويان در اين انجمن بودند از امور اجتماعي و سياسي بحث مي‌كردند.

📌انجمن مخدرات وطن توسط شصت زن در سال ۱۲۸۹در تهران تأسيس شد.اعضاي اين انجمن از تحريم اجناس خارجي و منع استقراض خارجي حمايت كردند و در امور عام‌المنفعه و خيريه، مانند تاسيس مدارس دخترانه، كلاس‌هاي سواد‌آموزي بزرگسالان و يتيم خانه مشاركت ورزيدند. مورگان شوستر در كتاب خود به انجمن‌هاي زنان و حمايت‌هاي آنان از اقدام‌هاي خود چندين‌بار اشاره نموده است‌. او مي‌نويسدكه«نفوذ عظيم، ولو پنهاني زنان در امور كشور كاملا احساس مي‌شد.»و اشاره مي‌كند با اينكه نام رهبران اين گروه‌ها را نمي‌دانم اما با دفعات متعدد واقف گشتم كه از پشتيباني پرشور و ميهن‌پرستان هزاران زن برخوردارم. (انقلاب مشروطه ايران، ص ۲۴۶).

📌علماي ضد مشروطه با نهضت اصلاح تعليم و تربيت مخالف بودند و خيلي وقت‌ها زنان فعال نهضت را به داشتن گرايش‌هاي بابي متهم مي‌كردند.حمله علما و طلاب سبب جدايي زنان مبارز از علماي مخالف شد. بعد از تشكيل مجلس اول عده‌اي از زنان زماني كه با مجلس و برنامه‌هاي بي‌اثر آن مقابله كردند، موضوع انجمن زنان سرانجام در مجلس مورد بحث قرار گرفت.نمايندگان انجمن زنان را مغاير با اسلام ندانسته بودند و آنها ادامه حيات انجمن‌ها را مجاز شمرده بودند ولي اين اجازه بدون هرگونه حمايت مالي يا رسمي از جانب مجلس بود. زماني كه در سال ۱۲۸۷ مجلس به توپ بسته شد و مركز مشروطيت به تبريز انتقال يافت، گروه‌هاي زنان اين شهر به نهضت مقاومت پيوستند و براي اعاده مشروطيت مبارزه كردند.در جريان محاصره ده‌ماهه تبريز توسط قشون سلطنتي، گروه‌هايي از زنان با شجاعت و دليري تمام با لباس مبدل براي دفاع از شهر به مردان ملحق شدند.در ميان نيروهاي ملي كه تهران را فتح كردند، چندين زن حضور داشتند. در سال‌هاي ۱۹۰۶-۱۹۰۸ (۱۲۸۵-۱۲۸۷) زنان در نهضت ملي فعال شده بودند.آنها انجمن‌هايي تشكيل دادند، مدارسي تاسيس كردند، و با علماي مستبد و نمايندگان منفعل مجلس رويارو شدند.با اعاده حكومت مشروطه در سال ۱۲۸۸، زنان فعال علني‌تر به كار پرداختند.انجمن مخدرات وطن و چندين جمعيت ديگر زنان با استقراض خارجي از بريتانيا و روسيه مخالفت كردند و بحث‌هاي عمومي درباره انواع مسائل اجتماعي و سياسي، از جمله حقوق زنان را تشويق كردند./ اعتماد

✍🏻 ثريا عباسي قيداري | دكتراي تاريخ معاصر، هيات علمي دانشگاه فرهنگيان

@BashgaheZanan
@hooreechannel 🌹

حوری

10 Jan, 05:32


جوانان بازی می‌کنند تا از دنیای واقعی فرار کنند

بازی‌های ویدئویی تا همین دهۀ گذشته، در مجموع، سرگرمی‌هایی بود که بچه‌ها و نوجوانان را مشغول خود می‌کرد.
این قاعده این روزها تغییر کرده است. هر بار که آماری از میزان وقتی که آدم‌ها صرف بازی ویدئویی می‌کنند منتشر می‌شود، همه انگشت به دهان می‌مانند. برای مثال، در آمریکا، ۳۴میلیون نفر به‌طور میانگین ۲۲ ساعت در هفته و ۵ میلیون نفر ۴۰ ساعت در هفته بازی می‌کنند؛ همچنین امروزه هر جوان معمولیِ آمریکایی‌ تا رسیدن به ۲۱سالگی هم‌اندازۀ کل ساعاتی که در مدرسۀ راهنمایی و دبیرستان گذرانده‌ بازی کرده است.

معمولاً بازی‌کردن روزافزون جوانان را اتفاقی نگران‌کننده و غم‌انگیز توصیف کرده‌اند. آن را نشانۀ بحران‌هایی دانسته‌اند که به جوانان امروزی اجازه نمی‌دهد تا در دنیای واقعی پیشرفت کنند، یا آن را اعتیادی بی‌حاصل می‌نامند که عمر جوانان را تباه می‌کند. اما خودِ جوانان چنین تصویری ندارند.

بسیاری از گیمرهای جوان بازی را جزئی ارزشمند و خوشایند از زندگی‌شان می‌دانند. تجربه‌ای که فارغ از هر چیز دیگر، واقعاً لذت‌بخش است و شاید اصلاً بهتر از تجربۀ جهان واقعی هم باشد. بازی‌ها حساب‌وکتابی برای خودشان دارند، اما زندگی ندارد. بازی‌ها، مثل ورزش‌ها، قواعدی دارند که موفقیت را تعریف می‌کنند و این قواعد، برعکسِ قواعد اجتماعی، برای همه واضح‌اند. وقتی در دنیای بازی هستید، هدفِ کارهایتان را، برعکس هدف زندگی اجتماعی، بی‌درنگ تشخیص می‌دهید و هیچ‌وقت سردرگم نمی‌مانید.

به‌علاوه، در بازی همیشه قهرمان‌ هستید. برخلاف فیلم‌ها و سریال‌ها که باید به تماشای کنش‌ دیگران بنشینید، در بازی، خودتان ‌کنشگر هستید. و برعکس ورزشکارها، مجبور نیستید برای مسابقه‌دادن‌ یا مؤثربودن، یا شادبودن از خانه بیرون بروید؛ بازی به شما امکان می‌دهد تا در خانۀ امن خودتان باشید و از آنجا جهان را فتح کنید.

ممکن است بگویید همۀ این‌ها فقط خواب و خیال است، اما به این مسئله توجه کنید که قوانین کاملاً شایسته‌سالارانه‌ای که در بازی‌ها برقرار است، بسیار شبیه قوانینی است که از کودکی یاد گرفته‌ایم خود را مستحق آن بدانیم، اما در بزرگ‌سالی هرگز آن را حقیقتاً نیافته‌ایم. بازی‌ها همان دنیایی را به جوانان می‌دهند که جامعه آن‌ها را برای آن آماده کرده است: دنیایی که در آن با تلاش و دقت، می‌توانید پیروز شوید و اگر صبر و استقامت داشته باشید، بالاخره به حقتان می‌رسید. اما در دنیای خاکستریِ بیرون، خیلی‌وقت‌ها، چیزهایی کاملاً متفاوت حاکم است.

بازی‌های ویدئویی، طوری طراحی می‌شوند که همه بالاخره در آن‌ها به پیروزی برسند و به این ترتیب، با تبدیل‌کردنِ پیروزی به مخدری مؤثر، شرایطی را رقم می‌زنند که شخص به‌طرز بی‌سابقه‌ای از جهان بیرونی جدا شود، اما شاید این جدایی، همیشه «بد» نباشد، بلکه با بازسازی حس امید و توانایی، برای شخص فایده‌هایی داشته باشد.

بازی برای خیلی از جوانان نوعی «مراقبه» است. فرصتی برای فاصله‌گرفتن از آشوبِ دنیای واقعی؛ راهی برای ساکت‌کردن هیاهویی که بی‌وقفه به جان آن‌ها می‌افتد. بازی برای آن‌ها فضایی فراهم می‌کند که مجبور نیستند به چیزی فکر کنند و هدفِ زندگی خودشان را پیدا کنند.
آیا این‌ها بد است؟ شاید بد باشد، شاید هم نه. شاید این راه جدیدی است که نسل‌های جوان‌تر برگزیده‌اند تا بتوانند دنیای تحمل‌ناپذیر اطراف خودشان را تحمل کنند و افتان و خیزان راهشان را ادامه دهند.

بازی‌های‌ ویدئویی، هر چقدر هم حیرت‌انگیز باشند، چیزی عرضه نمی‌کنند مگر وعدۀ تکرار. زندگی ترسناک است؛ پس بهتر است تن به چیزی بدهیم که برایمان آشناست: به ریتمی بنیادین که وصف‌ناپذیر است و غریزی.

🔹ترجمان

B2n.ir/d12161
@hooreechannel 🌹

حوری

09 Jan, 17:33


نسبت صعنت مد و فشن و آلودگی محیط زیست


وقتی داشتم برای این پست تحقیق می‌کردم، یه جایی خوندم برای اینکه درک کنین حجم این لباس‌ها چقدر زیاده تصور کنین هر یک ثانیه یک تریلی بزرگ پر از لباس داره لباس‌ها رو توی یه صحرا خالی می‌کنه. هر یک ثانیه!

چندتا از راه‌های دغدغه‌مندتر لباس‌ خریدن:

●خرید از برندهایی که می‌دونیم فست فشن نیستن، مثل برندهای ایرانی و کسب و کارهای کوچیک‌تر
●خرید لباس استوک
●استفاده از لباسهای دست دوم
●هوشیارانه‌تر خرید کردن و استفاده بیشتر از لباس‌هایی که توی کمدامون داریم و...

ما به عنوان مصرف‌کننده، قدرت زیادی در تغییر این رویه داریم. قدرت خودمون رو دست کم نگیریم. فکر کنین که خودتون همین امسال چندتا لباسی خریدین که واقعا بهشون نیازی نداشتین؟ +++

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

09 Jan, 15:28


وقتى زيبايى"صنعت"مي شود
به كودكانمان ياد نمي دهيم، دائم نمي گوييم كه شايسته اند و دوست داشتنى
وقتى بزك دوزك و لاغرى آنوركسيك و فك زاويه دار و خط هاى شكم ميشود ملاك "خواستنى" بودن
وقتى مديا و مجلات و تحسين ها اكثرا درباره القاى سليقه اى خاص از زيبا بودن است،همین می شود كه كودكانمان، نوجوانان مان اكثرا در خلوتشان احساس " زيبا نبودن" دارند

و بديهي است كه تيغ جراحان لاغرى براى معده نازنين مردان و زنان " خارج از سايز" تيز مي شود

البته كه صدها رژيم عجيب غريب و قرص هاى لاغرى با فرمولهاى خطرناك و ... به خورد مردمان " زشت" ميرود
به جرم اين كه بازوى خانومه شبيه بالشه و غبغب آقائه بيرونه

به من اعتماد كنيد كه " زيبايى" امروز صنعتي است درآمد زا با صدها ميليارد دلار گردش مالى
كه نه فهمى از زيبايى و تقارن دارند نه مفهوم عظيم انسان را فهميده اند

وودى آلن، شانس آورد قبل از اين هجمه سرمايه دارى به مقوله تعريف زيبايى، بازيگر و كارگردانى در سطح جهانى شد

وگرنه به خاطر قيافه دفورمه اش  و پذيرفته نشدنش در دنيا راهى نداشت جز افسردگى و طردشدگى

يقين بداريم سهروردى و ملاصدرا و مولوى و يك تاريخ مشاهير ما دغدغه شان را چيزى بهتر از دور كمر و چروك  زير چشم و ... قرار دادند كه لياقت خلق زيباترين مفاهيم انسانى را يافتند

دكتر شيرى

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

09 Jan, 05:49


انسان  و چرخۀ  محرومیت  از زندگی 

انسان است و زندگی اَش و  اگر زندگی از انسان  گرفته شود  یعنی همه چیز از وی ستانده شد. می توان ادعا کرد که بزرگ ترین و مهم ترین هدیه به انسان همان "زندگی" است. البته «زندگیِ  ارزشمند، خوش و خوب» که اگر غیر از این باشد فقط زنده بودن و روز را به شب و شب را به روز رساندن است، یعنی زیستن در چرخه ای بیهوده، بی معنا، تکراری و ملال آور!!!  ممکن است کسر قابل توجهی از انسان ها به دلایل گوناگون از یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب»  محروم باشند.

محروم شدن انسان ها از یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» می تواند هم به دستِ خود انسان ها اتفاق بیفتد، دانسته و ندانسته (عامل فردی) و هم به دست نهادهای سیاسی، اقتصادی،  اجتماعی و فرهنگی هر جامعه ای (عامل اجتماعی و ساختاری).

مسأله را می توان  این گونه صورتبندی کرد:  انسان ها به دلایلِ فردی یعنی  عدم به کار گیری اراده، بی توجهی به توانمندی های فردی خویش، فقدان کوشش های ضروری، فقدان دانش و آگاهی، نخواستن، دچار روزمرگی و روزمرّه‌گی شدن، عادت های نادرست، تقلید و پیروی کورکورانه، همرنگی با جماعت، غرق شدن در دنیای خواسته های رنگارنگ و متنوع، طمع ورزی و زیاده خواهی، شهرت طلبی، قدرت طلبی و گم کردن خودِ واقعی و حقیقی شان «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» را  نیز ببازند (موانع فردی).
اما همین  انسان ها ممکن است به دلیل فقدان نهادها و ساختارهای کارآمد و قوی در جامعه ای که در آن زندگی می کنند گرفتار چرخه ای معیوب و باطل شوند که فرصت داشتن «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» از آنان ستانده شود (موانع اجتماعی و ساختاری).

ادعای نوشتار حاضر این است که اگر در یک طرفِ  قضیه انسان ها به مثابه کنشگران فعال و خلّاق از توانمندی های فردی خویش برای برخورداری از یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» استفاده نکنند و ضرورت دارد که به  نقد و اصلاح  اساسی وضعِ خویش بپردازند، اما در طرف دیگر ماجرا این ساختارها و نهادهای ناکارآمد جامعه هستند که به عنوان مقصر دوم  بروز چنین وضع ناگواری باید مورد نقد و البته اصلاح اساسی قرار گیرند.

به دیگر سخن،  اگر از یک سو انسان مسئول زندگی و سرنوشت خویش است، اما از سوی دیگر این نهادها و ساختارهای جامعه‌اَند که چنین مسئولیت مهمی بر عهده شان است و نتوانسته اند یا نخواسته اند فرصت های داشتنِ  «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» را برای انسان های جامعه فراهم کنند.

اگر بخواهیم این مسأله را دربارۀ ایرانیان و جامعۀ ایرانی مورد تبیین قرار دهیم واقعیت این است که هم به لحاظ فردی (در سطح خُرد)  و هم به لحاظ ساختاری (در سطح کلان) جای تأمّل و بررسی دارد.
نشانه های فراوانی وجود دارد که ناکارآمدی ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به طور کلی ناکارآمدی  نظام حکمرانی در ایران، ایرانیان را از دست یابی به یک «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» محروم کرده است.

در واقع، ایرانیان اکنون در "چرخۀ محرومیت"  از داشتنِ  «زندگی ارزشمند، خوش و خوب» قرار دارند و این یکی از بنیادی ترین  مسائل در ایرانِ کنونی است. دچار شدن در این "چرخۀ محرومیت" در بسیاری از بخش ها و عرصه های زندگی روزانۀ ایرانیان کاملاً مشهود است.
فقدان برخورداری از کیفیت زندگی،  بهداشت و درمان نامناسب، آب و هوای ناسالم، امکانات و خدمات تفریحی و فراغتی و ورزشی ناکافی، زندگی ناشاد، عدم برخورداری از سلامت جسم و  روان و سلامت اجتماعی، تغذیۀ نامناسب، فرصت های شغلی اندک، درآمد ناکافی، قدرتِ  خریدِ پایین،  نداشتن مسکن مناسب، عدم برخورداری از آموزش و مهارت های زندگی مطلوب، محدودیت در آزادی های مدنی و اجتماعی، نظام اداری ناکارآمد، افزایش ناامیدی، کمبود آرامش (افزایش استرس و اضطراب)، ناپایداری زیست محیطی، ناتوانی در تأمین نیازهای پایه، نداشتن توانمندی لازم برای  غلبه بر مشکلات، فقدان دسترسی به فرصت های عادلانه و برخی محرومیت های دیگر.

سخن پایانی این که  زندگی گوهر گران‌بها و نایابی است که  برای هر انسانی فقط یک بار روی می دهد و اگر این فرصت طلایی از دست برود یعنی باختِ  به تمام معنا.

براین اساس هر نهاد و ساختاری که بخواهد زندگی انسان را به چالش بکشد و وی را از داشتن چنین زندگی ای محروم سازد ستم بزرگی در حق انسان روا داشته است.  همۀ امور و پدیده ها ضرورت دارد که در خدمت انسان برای برخورداری از «زندگی ارزشمند، خوش و خوب»  باشند و نه بالعکس.
فلسفه، علوم، ادبیات، هنر، عرفان، دین، ایدئولوژی، سیاست، فرهنگ، اقتصاد، فناوری ها و خلاصه همه چیز برای انسان است و در خدمت انسان و زندگیِ انسان به هیچ وجه نباید قربانی این امور شود. 

 محمدباقر تاج الدین
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Jan, 17:54



عادت‌های زیر رو جایی یادداشت کنید و هر روز انجام بدین، این روش کمک می‌کنه هر روز پیشرفت کنین :

▪️جسمی :
خواب، آبرسانی به بدن، تحرک و ورزش، پیاده روی،
تمرین تنفس، سبزیجات بیشتر

▪️ذهنی :
مطالعه، خودشناسی، موسیقی
هدف‌گذاری، مراقبه، جملات تاکیدی

▪️احساسی :
کاهش استرس، شکرگذاری، خلوت با خود
ژورنال نویسی، سرگرمی، سطح سروتونین

▪️اجتماعی :
معاشرت، وقت برای خانواده، شبکه اجتماعی
ورزش‌های گروهی، حضور در لحظه، مهربانی با بقیه

▪️سلامتی :
ویتامین و مکمل، حذف شکر، غذای سالم
چکاپ پزشکی، بهداشت فردی، دیر شام نخوردن

▪️روتین‌ها:
سحرخیزی، روتین صبح و عصر، روتین پوست ،
برنامه ریزی غذایی، پیگیری هزینه‌ها، تمیز کاری

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Jan, 14:34


یک پدیده اجتماعی جدید؛
طلاق‌هایی نانوشته که جایی ثبت نمی‌شوند!


همان‌طور که تعداد ازدواج‌ها کم و تعداد طلاق‌ها افزایش پیدا می‌کند، تعداد ازدواج‌هایی که به طلاق‌های نانوشته ختم می‌شود هم رو به افزایش است و با یک بررسی مختصر در اطراف هر فردی می‌توان اقلا دو، سه زوج را نام برد که در چنین شرایطی زندگی می‌کنند.

شرایط بد اقتصادی، بی‌اعتمادی به آینده و ناتوانی از پیش‌بینی و پیشرفت مسیر زندگی شخصی و خانوادگی می‌تواند بر سرد شدن روابط عاطفی و از هم پاشیدن زندگی‌های مشترک موثر باشد.

وقتی زندگی دچار رکود است و تنها تلاش ممکن دست و پا زدن برای سر پا باقی ماندن است، خیلی بعید نیست که آدم‌ها به این جمع‌بندی برسند که اگر تنهایی دست و پا بزنند، اقلا مسئولیت کمتری به دوش آنها خواهد بود.

البته روانشناسان همچنان اعتقاد دارند که هر قدر هم که شرایط زندگی سخت و طاقت‌فرسا باشد، در بسیاری اوقات می‌توان کاری برای نجات دادن زندگی‌های مشترک انجام داد.

فاطمه کریمخان

متن کامل
https://www.etemadonline.com/fa/tiny/news-693789
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Jan, 09:30


‍ ‍ زنان قدرتمند صفویه

خیرالنساء زنی که عثمانی را شکست داد

نزهت احمدی استاد تاریخ دانشگاه اصفهان در نشستی با عنوان زنان در عصر صفوی که به مناسبت روز زن در شهر کتاب بهار اصفهان برگزار شد خبر از  نوشتن کتابی جدید درباره زنان صفوی داد.

او با اشاره به اینکه زنان صفوی شبیه زنان عثمانی یا قاجار یا زنان دوره‌های پیش از خود نیستند، گفت: مدارکی پیدا کردم که نشان از اولین حضور زنان قدرتمند در این دوره دارد.او گفت این زنان در عرصه سیاسی نظامی مانند جنگ چالدران حضور داشته اند.

احمدی با اشاره به دو همسر شاه اسماعیل گفت :آنها لباس رزم پوشیده و به جنگ می‌روند و این یعنی آنها مهارت‌های رزمی داشته‌اند و شمشیرزنی و سوارکاری بلد بودند.
او افزود :هردو زن اسیر می‌شوند اما یکی از آنها موفق می‌شود با بخشیدن گوشواره‌ای که همراه داشته آزاد شود اما دومی اسیر عثمانی می‌شود و تا پایان عمر همانجا می ماند.

این استاد تاریخ دانشگاه اصفهان با اشاره به اینکه منابع تاریخی ما درباره این زنان سکوت کرده‌اند گفت :یکی از دلایلش این بوده که ناموس شاه دست بیگانه افتاده بوده و این موضوعی نبوده که بشود درباره اش حرف زد. او افزود این اسناد و مکتوبات عثمانی بوده که ما را از این ماجراها مطلع کرده است.

او به پری خان خانم دختر شاه طهماسب اشاره کرد که در مقام یک زن قدرتمند  مستقیما  نقش مشاور شاه را داشته و اواخر عمر شاه طهماسب عملا قدرت را در دست داشته است و حتی حکم ملک الشعرایی محتشم کاشانی را با خط خودش صادر کرده است.

احمدی با اشاره به دعوای جانشینی شاه طهماسب  گفت که پری خان خانم تصور می‌کرد با شاه شدن محمد خدابنده یکی از برادرانش که  سالها محصور و  تقریبا هم نابینا بوده همچنان می‌تواند قدرت را در پشت صحنه در دست داشته باشد. او افزود حتی این احتمال و شایعه هم وجود دارد که به نام خودش سکه ضرب کرده گرچه هنوز مستندی برایش یافت نشده است.

احمدی در ادامه گفت :اما وقتی محمد خدابنده پشت دروازه‌های قزوین اتراق می‌کند تا همه از جمله پری خان خانم برای دست‌بوسی نزدش بروند، پری خان خانم بازداشت می‌شود و بعد هم فرمان قتلش صادر می‌شود.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه در این واقعه رد پای یک زن قدرتمند دیگر یعنی همانا خیرالنسا، همسر محمد خدابنده دیده می‌شود گفت: برخی منابع این ماجرا را به دعوای زنانه  خواهر شوهر و زن‌برادر فرو کاسته‌اند درحالی‌که ماجرای جنگ قدرت در جریان بوده و قضیه پیچیده تر و مهمتر از این حرف هاست.

احمدی با اشاره به اینکه با شاه شدن محمد خدابنده، خیرالنسا مستقیما قدرت را به دست می‌گیرد، گفت :او زنی ساختار شکن است و شروع به عزل و نصب امرا و قزلباش‌ها می‌کند،و همین نقش آشکار خیرالنسا در عرصه قدرت به مذاق جامعه مردان آن زمان خوش نمی‌آید.

او افزود :حضور این زن در قدرت مقارن با جنگ‌های ایران و عثمانی است و او هم در یکی از این جنگ‌ها شرکت می‌کند که منجر به پیروزی ایران می‌شود‌ و حتی موفق می‌شود یکی از شخصیت های مهم و نزدیک به پادشاه عثمانی یعنی عادل گرایخان را به اسارت بگیرند‌.

این استاد تاریخ دانشگاه اصفهان گفت اما همان حربه همیشگی که همواره در طول تاریخ برای سرکوب و کنار زدن زنان به کار برده می‌شده این‌جا هم علیه خیرالنسا استفاده می‌شود و شایعه می‌کنند که خیرالنسا با عادل گرایخان رابطه دارد و به شاه پیام می‌دهند که زن تو مانع ماست و از پایتخت دورش کن. خیرالنسا  مقاومت می‌کند و می‌گوید :من نمی‌روم و حتی اگر  من را بکشند هم بالاخره یکی از  پسرانم به قدرت می‌رسد و انتقامم را می‌گیرد و در نهایت خیرالنسا را در کاخ خفه میکنند.

احمدی درباره زنان در عصر شاه عباس هم گفت، سنت وقف در این دوره باعث شده ما در جای جای شهر شاهد اماکن زیادی باشیم که به نام واقف آن که یک زن است ثبت شده است. او با اشاره به اشتغال زنان در این دوره گفت: من در اسناد وقف یک شفاخانه دیدم که نوشته بود یک جراحه و‌ دو پرستار زن استخدام کنید،  همچنین کتابی پیدا کردم که زنی کاتب نوشته بوده و در انتهای کتاب آورده بود : اگر بد خط بود ایراد نگیرید دستی برگهواره و دستی بر قلم داشته‌ام.

او با اشاره به اینکه تاریخ ما مذکر است گفت که پیدا کردن ردی از هویت زنان در تاریخ بسیار سخت است و مورخ باید مانند کارآگاه با دقت کنکاش کند و حتی گاهی بین سطور را بخواند و ببیند تا چیزی را که پنهان شده پیدا کند.

https://ir-women.com/20488
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Jan, 05:37


🖊 نام خیابان‌های اصلی شهر، بزرگ‌راهها و اتوبان‌ها را با کدام معیار  انتخاب می‌کنند؟ و اساسا بهتر است نامگذاری خیابان‌ها بر چه اساس و ایده‌هایی باشد؟  این پرسش، تنها یکی از پرسش‌هایی است که در باب تنظیم شهر پرسیده می‌شود و البته پرسش مهمی است. اهمیت نامگذاری خیابان‌های اصلی  و پرکاربرد بزرگ‌راهها را می‌توان از زوایای مختلف، مانند روان.شناسی و جامعه‌شناسی شهر بررسی کرد. اما در این جا از منظر سیاست به این موضوع مهم پرداخته می‌شود.

اما قبل از آن، بیان این نکته ضرورت دارد که اگر به نقشه‌ی خیابان‌های اصلی و پر تردد و یا بزرگ‌راه‌ها و اتوبان‌های تهران نظری اجمالی بیندازیم، متوجه می‌شویم که اکثریت بالای این خیابان‌ها و بزرگ‌راه‌ها، اولا به نام روحانیان و بعد از آن به نام سرداران جنگ و نظامیان است. و اگر از استثنائاتی مانند خیابان شریعتی و یا اتوبان جلال احمد و چند نام دیگر که بگذریم، نام هایی فراوانی از آیت‌الله‌ها و روحانیان را خواهیم دید که شهر را گویی در تصرف خویش درآورده اند و تقریبا نامی از سایر نخبگان و سرآمدان، متفکران، روشنفکران، ادیبان، ریاضیدانان و نام‌داران حوزه‌های علوم تجربی مانند فیزیک‌دان‌ها، شیمی‌دان ها در میان نیست. علاوه بر این، نامی از بانوان هم به چشم نمی‌خورد.
در یک کلام، با یک شمارش اجمالی در می‌یابیم، خیابان‌های تهران در تصرف نام روحانیان و نظامیان است.

انبوهی از نام روحانیان و نظامیان بر شاهراه‌های اصلی شهر، سبب شده است که هر یک از شهروندان که صبح از منزل بیرون می‌آیند تا پایان روز که به خانه برمی‌گردد، با نام ده‌ها روحانی و نظامی برخورد کنند و یا حتی نام‌شان را بر زبان بیاورند. اما آیا چینین سیاستی به نفع روحانیان و نظامیان تمام شده است؟

🔻 آثار و تبعات سیاست نام‌گذاری کنونی:

❗️۱. اولا نشان می‌دهد که در نام‌گذاری‌ها، تبعیضی آشکار مرتکب شده‌اند. شهر، محل تردد و زندگی همه‌ی شهروندان است. شهروندانی با رویکردها، ارزش‌ها و جهت‌گیری‌های متفاوت و متکثر. اما نام خیابان‌ها این تکثر و تنوع شهروندان را نمایندگی نمی‌کند. به سخن دیگر، شعروند احساس می‌کند در حوزه‌ی نام‌گذاری‌ها با "بی‌عدالتی توزیعی" مواجه است. بی‌عدالتی که چهره‌ی ظاهری شهر را از ریخت "تکثر و تنوع" انداخته است.
احساس تبعیض و بی‌عدالتی، اولین نتیجه‌ی چنین روندی است.

"شهر انحصارگرا"، شهری است که هویت آن، صرفا از یک منبع و مرجع تامین می‌شود. شهری که تمام بازیگران و کنش‌گران را به نفع یک و یا دو بازیگر نادیده گرفته و  شهر را در انحصار یک قشر قرار می‌دهد. اولین چیزی که آشکارا نشان می‌دهد که شهر در اختیار و انحصار چه گروهی است، نام‌هایی است که بر خیابان‌ها و میادین اصلی و پر تردد، بزرگراه‌ها، اتوبان‌ها، و سایر فضاهای عمومی شهر نقش بسته است. "شهر" با همین نام‌ها هویت می‌یابد. هویتی که شهر را در انحصار خویش درآورده است.

❗️۲.  بی عدالتی در نام‌گذاری خیابان‌ها سبب می‌شود که شهروندان متفاوت با جریان رسمی حاکم، نسبت به شهر و زیست_ مکان خود، احساس بیگانگی کنند. زیرا اولین چیزی که با آن روبرو می شوند نام خیابان های شهر است.
حس بیگانگی از آن رو تشدید می‌شود که گویی تصمصم‌گیران و حاکمان در قدرت، غیر از دو قشر یاد شده، سایر اقشار و افراد و شهروندان را به رسمیت نمی‌شناسند. در ذهنیت شهروندان این نکته رشد می‌کند که شهر را این دو گروه تصاحب کرده‌اند. شهری که از آنِ همگان است و نام‌ها نیز باید از همین تکثر و تنوع پیروی نماید. اما هنگامی که "شهر" فقط یک قشر خاص را بازنمایی می‌کند، ساکنان آن شهر، از منظر روان‌شناختی، از این هویتِ برساخته‌ی حاکمان، فاصله می‌گیرند. تا جایی که خود را غریبه‌ای در شهر می‌یابند. نتیجه‌ی چنین سیاستی، این است که شهروند، حس "در خانه‌ی خود بودن" ندارد. به تعبیری دیگر، حس می‌کند خانه‌اش را تصاحب کرده‌اند.

علی زمانیان
📌 ادامه اینجا
@sokhanranihaa
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Jan, 17:05


همه مقام‌ها و کاسبی‌ها را بردارید و بروید،
اما وطن را برای ما بگذارید

لطفی بو شناق خواننده تونسی

جانا سخن از زبان ما می‌گوئی!

آن‌ها که می‌خواهند از "بهشت غربت" بازگردند اجازه نمی یابند؛

آن‌ها که می‌خواهند بمانند، ممنوع‌القلم، ممنوع‌الخواندن، ممنوع‌التصویر، ممنوع‌الماندن و... می شوند.

تحمل این همه محنت‌ها، محدودیت ها و...  برآمده از "حُب‌وطن" است و عشق به میهن و سرزمین ایران.

در این شرایط، خواندن و شنیدن چنین شعرها و ترانه‌ها، چه شوری در دل برمی‌انگیزد و چه حالی از انسان می‌گیرد و چه،آرزوهایی را زنده می‌سازد؛

آن‌گاه که "لطفی بو شناق"‌ها برای "وطن" می ‌خوانند و از "ویرانی‌ها و خرابی‌ها، از مصیبت‌ها و بلاها، ..."یی می‌گویند که حاکمان بر ملت تحمیل می‌کنند!

آن‌گاه، تنها آرزو و خواسته این می شود که ترا به  خدا بیش از این میهن، ایران‌زمین‌، را ویران نکنید.

"هرچه میخواهید بر دارید و ببرید، ولی وطن را برای ما بگذارید؛

همه مقام‌ها و کاسبی‌ها را بردارید و بروید،
اما وطن را برای ما بگذارید!

عیسی سحرخیز
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Jan, 14:42


‍ پیام های مهم معدل 10 دانش آموزان

مدیران آموزش و پروروش از فاجعۀ معدل 10 دانش آموزان در کل کشور سخن گفته اند...
درست است که فاجعه است..!
اما این فاجعه پیام های مهمی با خود دارد که به برخی از آن ها به شرح زیر اشاره می شود :

1.بی انگیزگی شدید دانش آموزان برای درس خواندن..!!
تمام شواهد نشان از این  دارد که کسر قابل توجهی از دانش آموزان دیگر هیچ انگیزه ای برای درس خواندن ندارند
و این بی انگیزگی البته دلایل فراوان دارد که یکی از مهم ترین دلایل را نداشتن امید و آینده ای روشن برای فردای خود می دانند...

2. برخی فکر کرده اند که دانش آموزان بی سواد شده اند و برای همین است که نمرات درسی شان پایین آمده است و در نتیجه معدل شان 10 می شود..
سخنی کاملا اشتباه و خلاف واقعیت است..

چرا که از قضا دانش آموزان به دلیل دسترسی به شبکه های مجازی و در اختیار داشتن انبوهی از اطلاعات گوناگون بسی بیش از برنامه های درسی آموزش و پرورش پیش رو تر اَند ..
و همین پیشرو بودن آنان است که هیچ کدام از برنامه های درسی مدارس را قبول ندارند و در نتیجه درس های مورد نظر را نیز  نمی خوانند، یعنی لزومی نمی بینند که بخوانند.

3.بسیاری از کتاب های درسی ای که آموزش و پرورش تهیه می کند و در اختیار دانش آموران قرار می دهد فرسنگ ها با دانش و هوش آنان فاصله دارد..
و از سوی دیگر هیچ سنخیت و تطابقی با نیازهای واقعی و امروزین دانش آموزان در جامعه هم ندارند...
در این صورت چگونه می توان از دانش آموزان درخواست داشت که این کتاب های عقب مانده که در نهایت کج سلیقگی تهیه و تدوین شده اند را بخوانند؟!!

4.عقب ماندگی نظام آموزشی کشور از  شتاب تغییرات و تحولات نسل جدید امری کاملاً آشکار و روشن است که نیازی به هیچ توضیحی ندارد...
ضمن این که نظام آموزش و پرورش کشور همچنان با نگاه ایدئولوژیک و گذشته نگرانه برنامه های آموزشی را تدوین می کند که نه تنها هیچ کدام از نیازهای دانش آموزان را برطرف نمی کند..
بلکه  برای  زیست کنونی شان هیچ فایده ای هم  ندارد.

لذا چه توجیهی دیگری باقی می ماند که دانش آموزان درس بخوانند و نمرات و معدل شان زیاد شود؟!!

محمدباقر تاج الدین
📚https://t.me/+F_UAApSmgJM5Njk0
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Jan, 09:34


مراقبت از مراقبت!

چند سال پیش یکی از استادان مشهور صداوسیما در مصاحبه‌ای پیرامون فرزندآوری گفته بود: «هم اکنون برخی خانم ها می‌گویند بچه‌دار نمی‌شویم برای اینکه هیکلمون به هم می‌خوره. ای مرده‌شور ببره هیکلت رو . مگه هیکلت رو می‌خوای ببری آخرت؟ تو این هیکل رو می خوای چه کار؟ غیر از اینه که می خوای ببری تو قبر یا اینکه می‌خوای هیکلت رو ببری تو خیابون نشون بدی. استفاده هیکلت برای شوهرته و البته شوهرت برای توئه و برای بچه آوردن.»

دیشب به بهانه صحبت درباره کتاب ما ایوب نبودیم بحثی شد پیرامون اینکه باید از مراقبت مراقبت کنیم. مراقبت کنیم مبادا مقدس شود، مبادا فرا-برود به عبادت، مبادا منحصر به زنان بشود، مبادا مراقبت‌کنندگان فقط در پیشگاه خداوند دیده شوند و  از رادار جامعه حذف شوند، مبادا با رنج‌شان تنها بمانند، مبادا نگاه سانتی‌مانتال به مراقبت باعث شود هرگونه پاداشی برای آن به جهان دیگر موکول شود، مبادا همه مراقبت‌ها به سرنوشت مراقبت مادرانه دچار شوند ...

صحبت‌هایمان تا امروز و در مجاز با دوستان دیگر ادامه پیدا کرد. درباره اینکه علاوه بر همه ملاحظات، وقتی می‌خواهیم درباره سختی‌های مراقبت صحبت کنیم، زبان‌مان قفل می‌شود؟ چرا فکر می‌کنیم فرد تیمارگر دیگر نباید به خودش و به‌روزی خودش فکر کند؟ چرا برایمان جا افتاده که «اَجرمان زایل می‌شود» اگر از رنج و تنها ماندن بگوییم؟ چرا حتی وقتی قرار است گفتمانی پیرامون مفهوم گسترده‌ای مانند پرواداری/دگرپروایی/ مراقبت شکل بگیرد باز هم فرمان ذهنمان می‌کشد به سمت سانتی‌مانتالیسم و عرفان و نمی‌توانیم با صدای بلند از اهمیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی معرفتی مراقبت و مراقبت‌کنندگان و مراقبت‌شوندگان بگوییم؟

نه فقط جامعه که ذهن خودمان سرکوب را در ما درونی کرده است. ما زبانی نداریم که از اهمیت و حق سلامت و به‌روزی مراقبت‌کننده بگوییم و باعث تحقیرهایی از جنس تحقیر استاد نشود. همین مادری را ببینید: ما برای هم از سختی‌ها و احساسات متناقض و حتی منفی بارداری، زایمان، شیردهی، فرزندپروری، رفتن فرزندان از خانه و تنهایی و احساس پوچی بعد از آن می‌گوییم، ولی زبان مناسبی برای بیان آن نداریم. دست‌مان خالی است. فکر و فرهنگ و سیاست‌گذاری و عرف و حتی خود زبان به ما کمک نمی‌کنند برای بیان اینکه چقدر سخت است وقتی، از خود بیمارستان تا جامعه، به ما این حس را می‌دهند که خودمان مهم نیستیم. که صرفاً ابزاریم. که خیلی وقت‌ها با شکم پاره‌شده  و تازه‌دوخته تنها می‌مانیم (به قول دوستم فاطمه وقتی بیشترین نیاز روحی و جسمی به مراقبت را داریم با مسئولیت مراقبت از موجودی تماماً وابسته تنها می‌مانیم)،  که در دوران اوج سلامت جسم و باردهی ذهن با ما مانند کالای مصرفی برخورد می‌شود و بعد دورانداخته می‌شویم. آن وقت که دیر شده و چیزی نمی‌یابیم که به آن بیاویزیم. اما اگر جور دیگری حرف بزنیم / بخواهیم یا به درد خیابان می‌خوریم یا خاک...

مریم نصر
@kherad_jensi
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Jan, 05:34


آیا دینداری نسل‌های مختلف با یکدیگر متفاوت است؟

◽️« اگر از یک الهیدان بپرسید که آیا گزینش در دین ورزی روا است یا خیر؟ طبیعتا پاسخ او منفی است. چرا که شما وقتی قرار است دیندار باشید، باید به تمام مجموعه دین معتقد و ملتزم باشید. به تعبیر قرآنی نوئمن" نوئمن ببعض و نکفر ببعض" نباشیم و کل پک را یکجا دریافت کنیم. اما اگر  از یک دین شناس به عنوان کسی که از بیرون به دین نگاه می‌کند و دین را به مثابه یک پدیده بررسی می‌کند، یپرسید قطعا خواهد گفت که دینداری اشکال مختلفی دارد و ما دیندارانی داریم که برایشان مناسک برجسته‌ و دیندارانی داریم که برایشان شریعت برجسته است. همچنین همه آن‌ها گونه‌های مختلف دینداری‌ست و همه ادیان نیز به همین شکل است.


◽️ مثلا یک مسیحی در روزهای یکشنبه به کلیسا برود و ارتباط وجودی خاصی با عیسی مسیح بگیرد اما اعتقادی به خواندن همیشگی انجیل نداشته باشد و تنها ارتباط معنوی و وجودی برای او حائز اهمیت باشد. بنابراین من فکر می‌کنم در طول تاریخ و حتی در میان اندیشمندان نیز می‌بینیم که هرکدام یک بخشی از دین برایشان برجسته‌تر است. مثلا فقها، عرفا، متکلمین، مفسرین و فیلسوفان هر کدام یک بخش از دین برایشان پررنگ‌تر است. انگار که ذات بشر یک نوع گزینش‌گری دارد و حتی در روایت‌گری‌مان از زندگی و دین، گزینش‌گری داریم. اما به هرحال پاسخ الهیاتی به این پرسش این است که نمی‌شود یک بخش از دین را پیش ببریم و بخش دیگرش را نخواهیم. هر چند این مسئله محقق شده ولی تنها به ما مربوط نیست و در تمام جهان مطرح است و معنویت‌های جدید در این فضا شکل گرفته است.»


◽️بنابراین شاید بتوان گفت دینداری در دهه‌های مختلف و در طول تاریخ متفاوت و دستخوش تغییر می‌شود. چرا که اگر دینداری را امری دو سویه بدانیم که یک سمت آن امر قدسی و الوهی است و سمت دیگرش انسان زمینی‌ای است که در بافت جامعه زندگی می‌کند که دغدغه‌های او در دهه‌های مختلف، متفاوت است. در برآیند تلفیق امر الوهی و انسان زمینی که دینداری را شکل می‌دهد، بسیار طبیعی است آن سمتی که در دهه‌های مختلف تغییر می‌کند به دنبال آن شکل دینداری نیز تغییر کند. دغدغه انسان‌های امروزی با آدم‌های عصرهای گذشته متفاوت است و برای همین نیز هست که دینداری شکل‌های مختلفی به خود بگیرد.

✍️ وحید سهرابی فر
📌 ادامه اینجا

@sokhanranihaa
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Jan, 16:33


🔺️نوجوانان در صف جراحی زیبایی؛ زور پول به اخلاق پزشکی می‌چربد

🔹تب جراحی‌های زیبایی به قدری فراگیر شده که این تصور در افراد وجود دارد که نباید به هیچ وجه از قطار پرسرعت عمل‌های زیبایی جا بمانند و حتی شده به صورت قسطی و چک و سفته عمل زیبایی انجام دهند

🔹تبلیغات فریبنده باعث شده تا سن جراحی زیبایی در کشورمان به ۱۴ سال برسد! ابراهیم رزم‌پا  عضو هیئت مدیره انجمن علمی راینولوژی ایران می‌گوید نکته مهم این است که در گذشته سن مورد تأیید برای انجام عمل جراحی ۱۸ سالگی بود؛ اما امروزه به لحاظ علمی این سن کاهش یافته و دختران از ۱۴ سالگی و پسران پس از ۱۶ سالگی شرایط عمل را دارند./مهر

@hooreechannel 🌹

حوری

06 Jan, 14:34


اقلیت پرمدعا! حیا کنید و دست از سر مردم بردارید!

ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان هرمزگان با انتشار بیانیه ای، برگزاری جشنواره "محله خواجه عطا" بندرعباس را برنامه ای غیر اخلاقی، مروج فحشا و بی مسئولیتی متولیان فرهنگی دانست و خواستار ورود دادستان شد!

🔴 در این مراسم سنتی همانطور که می‌بینید جمعیت به این عظیمی بدون یک رفتار خارج از عرف جمع شده‌اند و در کمال آرامش مردم دارند شادی می‌کنند، به برگزار کنندگان این جشنواره که به بهترین نحو توانستند چنین مراسمی ترتيب دهند واقع باید جایزه داد آنوقت جماعتی دیوانه خواستار برخورد با آنان شده‌اند؟!

شما اصحاب فرهنگی که در این چهاردهه با فعالیت های احمقانه جوانان را در سینی طلا به معاندین و استعمار هدیه کردید حداقل بگذارید خود مردم با رسم و رسومات خود ذره‌ای امید و شادی به جسد نیمه جان و افسرده جامعه بدمند. حیا کنید، ملت به شادی نیاز دارد، نمی شود که ۸۵میلیون ایرانی را عارف و معتکف ساخت. همین شماها که مومن شدید بس است!

بجای مهار تورم، افتتاح پروژه های عمرانی و رفع صدها معضل رها شده، کارتان فقط شده پاچ‌گیری از مردم!

@j_sh_sammonjezi
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Jan, 09:32


از کشف حجاب اجباری
تا وضع حجاب اجباری!


هفدهم دی‌ماه سالیاد واقعه کشف حجاب در دوره پهلوی اول است. رویدادی که گویا با الهام از تجربه آتاتورک در ترکیه انجام گرفت و هیاهوی بسیاری پیرامون آن در ایران برپا شد.
موافقان و مخالفان حول درستی یا نادرستی آن صف‌آرایی کردند و مجادلات زیادی بر سر آن ایجاد شد.

حالا امروزه با گذشت بیش از هشتاد سال از آن رویداد دوباره با سخت گیری‌های فزاینده درباره حفظ حجاب روبرو شده‌ایم و همین امر بازخوانی آن واقعه تاریخی را ضروری‌تر می‌سازد.

رضا‌شاه دولتی شبه مدرن بر پا کرد که قرار بود جامعه ایران را از سنت به سوی تجدد راهبری کند. دولتی که کوشید تا مظاهر سنت از قبیل مکتب‌خانه‌ها، حوزه‌های علمیه، نظام قضایی شرعی، تعزیه و شبیه‌خوانی را از عرصه اجتماعی حذف، و نمادهای تجدد از جمله مدارس نوین، دانشگاه، و دادگستری مبتنی بر نظام قضایی مدنی و مدرن را جایگزین سازد.

هم‌چنین رضاشاه کوشید تا برای تحقق یک دولت متمرکز به تاسیس ارتش ملی و اسکان اجباری عشایر اقدام نماید. تاسیس بوروکراسی هم برای سامان‌بخشیدن به امور مدیریتی این دولت نوپای شبه مدرن صورت گرفت. اما و هزار اما اجبار مردان به پوشیدن یونیفورم و کلاه رسمی و اجبار زنان به کشف حجاب حکایت از امری ظریف‌تر و پیچیده‌تر داشت.

زیگموند باومن جامعه‌شناس شهیر پست‌مدرن با ابداع مفهوم دولت‌باغبانی برای دولت‌مدرن، از عزم این دولت برای نظم بخشیدن به بی‌نظمی‌ها و وجود اراده‌ای برای رام کردن وحشی‌گری‌ها از منظر مدرنیته سخن می‌گوید. براین اساس دولت مدرن می‌کوشد تا شهروندانی بهنجار و مطیع تربیت کند که قادر باشند نقش عملگی را برای آن ایفا نمایند.

بنابراین رضاشاه با درک موقعیت پیرامونی‌ایران در نظام جهانی و لزوم جبران عقب‌ماندگی ایرانیان نسبت به جهان پیشرفته کوشید تا سخت‌افزارهایی از جمله بوروکراسی و دانشگاه را وارد نماید.
هم‌چنین از جنبه نرم‌افزاری سعی کرد تا انسانی تراز‌ نوین خلق نماید که به برنامه تجدد باور داشته و به اندازه کافی مطیع و رام  باشد.

فاطمه صادقی در کتاب کشف حجاب به خوبی نشان می‌دهد که حتی هنر عکاسی هم در این دوران در خدمت آفرینش سوژه‌هایی جدید (آلتوسر)  کاربرد می‌یابد.
به باور صادقی فیگور زنان کشف‌حجاب کرده در مقابل دوربین و سپس انتشار گسترده این تصاویر در محافل رسمی و غیر‌رسمی جامعه نشان از خلق سوژه‌هایی نوین برای پیشبرد برنامه‌های تجدد داشت.

نکته مهم‌تر این‌که افراد جای گرفته در قالبی فرمال، خود نیز کوشیدند تا انتظارات دیگران از خود (دولت) را برآورده سازند و بهنجار شوند. به عبارت دیگر سوژه‌ها  تلاش داشتند تا این انتظارات را درونی ساخته و به انسانی نوین تبدیل شوند و این البته نقطه خطرناک عمل‌کرد دولت مدرن در سراسر جهان و البته در ایران دوران رضا‌‌‌شاه بود.

با مرور جامعه شناسانه پروژه کشف حجاب اجباری اکنون چگونه می‌توان درباره برنامه وضع حجاب اجباری داوری کرد؟
واقعیت این‌است که ناسازگاری پروژه اخیر با تغییرات اجتماعی و تحولات جهانی به‌قدری آشکار است که نمی‌توان انتظار داشت به هدف بهنجار‌سازی در راستای خلق انسانی در تراز جمهوری اسلامی منجر شود.

برنامه‌ای که اکنون صرفا به مثابه اعاده حیثیت حکومت در قبال تخطی آشکار شهروندان از خطوط قرمزش تلقی شده و می‌کوشد حتی به قیمت افزایش شکاف‌های اجتماعی و گسترش نارضایتی‌های عمومی آب رفته را به جوی بازگرداند.
اراده‌ای که به‌رغم تحمیل هزینه‌های بسیار به جامعه و نظام سیاسی پیشاپیش محکوم به شکست است.

مهران صولتی
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Jan, 05:30


این دنیا یک زندگی به مردم ایران بدهکار است

اینروزها حال مردم خوب نیست
نه فقط خوب نیست بلکه اصلا خوب نیست
با هر کی صحبت می‌کنم
گویی که طرف دنبال کسی بوده که حرف های تلنبار شده در دلش را بیرون بریزد.

یکی از گرانی و تورم می‌‌نالد
و دیگری از بیکاری فرزندان تحصیلکرده خود
و آن یکی از فرصت‌های زندگی بر باد رفته.

قطعا این دنیا یک زندگی به مردم ایران از سال ۵۷ به بعد بدهکار است
مردم دچار هزار و یک گرفتاری شده‌اند
نمی‌دانند تورم افسار گسیخته را تحمل کنند
یا مسئولین افسار پاره کرده را که با بی‌کفایتی خود هر روز بر مشکلاتشان می‌افزایند و هیچ درکی از شرایط مردم ندارند.

مگر می‌شود در این کشور زندگی کرد و زندگی روزمره مردم را ندید؟؟؟
مگر می‌شود در کوی و برزن تردد نمود و چهره غمزده شهر و دیار و مردمانش را ندید؟؟
مگر می‌شود چهره‌های تکیده زنان و مردانی که برای گذران زندگی از صبح علی.الطلوع بیرون میزنند و پاسی از شب گذشته که به خانه برمی گردند رو ندید؟؟؟؟

پدران و مادران می‌دوند تا خود و فرزندانشان زنده بمانند
جوانان تحصیلکرده و جویای کار همه سر‌خورده و ناامید
ناامید از وضعیت خود و کشور
نه امیدی به بهبودی وضعیت خود دارند و نه امیدی به تغییر شرایط
حتی تغییر شرایط سوریه و سرنگونی دولت دیکتاتور بشار اسد هم یک چشم مردم را گربان و چشم دیگرشان را خوشحال نمود
چشم خوشحال فریاد میزد که عاقبت دیکتاتور همین است حتی اگر به میلیاردها دلار و تجهیزات هم توسط دیگران مسلح شوی باز عاقبت سرنگونی‌ست.

و‌چشم‌گریان فریاد میزد :
آخر چرا ؟؟
چرا بایستی در سوریه اینهمه هزینه می‌کردیم ؟؟
چرا میبایستی هر روز به تعداد فقرای خود می‌افزودیم تا بشار بماند؟؟
چرا بایستی هر روز تحریم ها را علیه خود شدیدتر می‌کردیم تا دیکتاتوری در سوریه پابرجا باشد؟؟
چرا بایستی میلیاردها دلار روانه سوریه می‌شد  و جمعه‌ها از تریبون خود مردم را به خوردن اشکنه و بستن لنگ توصیه می نمودید؟؟
چرا؟؟؟

چرا لقمه از دهان مردم بیرون کشیدید تا بشار اسد و خانواده‌اش آزرده خاطر نشوند؟؟
و‌ چقدر وفاحت می‌خواهد که بعد از سرنگونی دیکتاتوری چون آسد بگویی او سقوط کرد چون به ما پشت نمود
یعنی این جرثومه فساد و دیکتاتوری اگر به اینان پشت نمی‌کرد همچنان دلارهای نفتی به سمت کشورش سرازیر می‌شد
و حالا دفاع از مظلوم را فهمیدیم.

این دنیا یک زندگی به مردم ایران بدهکار است
مردم ایران چهل و خورده‌ای سال است  شب و روزشان با شعار و ایدیولوژی  عده‌ای متوهم گذشته است
عده‌ای که تا چند سال پیش وعده برگزاری نماز در کاخ سفید می‌دادند و امروز شاهدیم که حتی زیارت حرم حضرت رقیه هم دیگر برایشان امکان ندارد.

عده‌ای که تا چند سال پیش از جبهه مقاومت می‌گفتند و برای این جبهه چه هزینه‌هایی که نشد ولی امروز شاهدیم بعد از حذف سرشاخه‌های مقاومت حتی جرات کوچکترین حرکتی ندارند
عمر مردم ایران به پای ایدولوژی عده‌ای متوهم گذشت .

عبدالزهرا هشترودی، جانباز سبز

@hooreechannel 🌹

حوری

05 Jan, 16:33


عشق مادرانه

این ویدیو مربوط به حدود شصت سال پیش است و خانم فیلیس لوملی را نشان میدهد که با وجود معلولیت مادرزادی و نداشتن دست ازدواج کرد و صاحب هفت فرزند شد.
فیلیس نشان داد اگرچه معلولیت محدودیت میاورد، اما عشق میتواند، از دیوار بلند این محدودیت‌ها عبور کند.

درباره خبر:
https://sabkeideal.com/?p=33529

‌‌@EveDaughters
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Jan, 14:36


رقص، شادی و‌ مقاومت ملی در برابر حکومت دینی

مجتبی نجفی 

رقص به مثابه زبان، عنصر مقاومت ملی در برابر حکومت دینی بوده. فرقی ندارد کجا. از زندان تا ورزشگاه، از خیابان تا مدرسه هر جا که فقه عبوس ترشرو، انسان ایرانی را از شاد زیستن، منع کرد، رقص در قالب فرهنگ مبارزه در قلب زندگی روزمره به میدان آمد.

حتی وقتی که رقصنده ها با نیت از پیش تعیین شده نمیرقصیدند، رقص به مثابه عنصر مقاومت ظاهر شد چرا که این «کانتکست» است بعضا به کنش شهروند معنا می‌دهد. رقص هم می‌تواند یک واکنش طبیعی به فشار محیط باشد و هم می‌تواند یک کنش هدفمند در راستای به چالش کشیدن نظم ظالمانه. همچنانکه در دوران کرونا، رقص پزشکان و پرستاران برای حفظ ایستادگی و تداوم زندگی در برابر ویروس مرگ بود.

در دهه شصت رقص، زبان مقاومت در برابر محدود سازی بود. حکومت دینی با هنر و شادی مشکل داشت، برای همین رقص و شادی خود روش ایستادگی شد. زبان که به الفبا محدود نیست،هر آنچه که می‌تواند پیام انسان گرفتار در شرایط سخت را به مخاطب‌های متعددش انتقال دهد در تعریف زبان می‌گنجد، برای همین رقص در شرایط تنگنا هم اعلام وجود است، هم ناقل این پیام که هنوز به رغم همه مصایب زنده ام. به عبارتی رقصیدن در جایی که حاکم، شاد زیستن را دوست ندارد و به خصوص در صدد استیلا بر بدن زن است، خود یک کنش مدنی با درجه ای بالا از ارزش ایستادگی است.

اگر رقص و هنر نبود، امروز پروژه حکومت دینی در قبرستانی کردن ایران جواب می‌داد. اما اگر حکومت در « زن، زندگی،آزادی» شکست خورد، به خاطر فرآیندی بود که از همان سالهای آغازین انقلاب در بطن جامعه شکل گرفت و با مقاومت مدنی تداوم یافت و اکنون گسترده شده.

از زندان تا خیابان، سوژه ایرانی در حال رقصیدن است، برای  انتقال این پیام که روح جمعی جامعه را نمی‌توانید نابود کنید و رقص و شادی در اوج بحران، هم خطابی به درون است که بایست و مقاومت کن و هم خطابی به بیرون که زنده ام و ایستادگی برای زندگی تداوم دارد.

https://t.me/modjtabanajafifrance/2435
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Jan, 05:31


پایان رادیکالیسم اسلامی؟

آنچه تاکنون از حاکمیت جدید سوریه به نمایش گذاشته شده، از ژست های الجولانی گرفته تا سیاست ورزی‌های داخلی و خارجی، تصمیم سازی‌های اجتماعی و اقتصادی و انتصاب‌های حکومتی، نوعی واقعیت اجتماعی را به تصویر می‌کشد که یک گروه رادیکال بنیادگرای اسلامی، به ظاهر پس از تجدیدنظر در بنیان های فکری خود به یک اسلام‌گرایی معتدل در قدرت تبدیل شده است.

توازن و اعتدالی که الجولانی تلاش کرده، حتی در ظاهر خویش نیز به نمایش بگذارد، پوشش رسمی دیپلماتیک مطابق عرف بین‌المللی؛ اما با آرایشی در سر و صورت و دست ندادن با زنان که تابلویی از اسلام گرایی است.

این ژست‌های جولانی و سیاست‌های معتدلی که تاکنون پیش گرفته، نسخه و راه حل پیشنهادی انتهای کتاب «خدای مرده زاد» را به یاد می آورد، آنجا که اشاره دارد، در جهانی زندگی می‌کنیم که این واقعیت وجود دارد، هنوز «میلیون‌ها مسلمان معتقدند که خدا شریعتی را بر آنان نازل کرده که حاکم بر کل امور انسانی است. شریعت اسلامی مثل شریعت راست کیش یهودی (هلاخا) می‌خواهد، کل زندگی را پوشش دهد» و سپس این سوال را مطرح می‌کند که «آیا بدیلی برای این قدرتمندترین الهیات سیاسی موعود باورانه زمان ما وجود دارد؟» و سپس پاسخ می‌دهد: «این بدیل را شاید بتوان در تجدید الهیات سیاسی معتدل، درون اسلام راست کیش پیدا کرد».

اگر باور نکنیم که الجولانی، خواب‌نما یا دچار انقلاب درونی شده، باید بپذیریم که با بالا گرفتن گرایشات اسلام گرایی سیاسی رادیکال سنی و همچنین تحرکات وسیع منطقه‌ای اسلام‌گرایی شیعی موعود باورانه و نظامگری‌های هر دو گروه، تلاش شده است، توصیه‌های نظری این چنینی متفکران سیاسی؛ مانند آنچه در بالا از یک اندیشمند سیاسی آمریکایی بدان اشاره شد، به راه حل عملی برای پایان دادن به خشونت‌ها و نظامی‌گری‌هایی با گرایشات رادیکال اسلام گرایی سیاسی بدل شود.

از این روست، فردی از رهبری یک گروهی چون «جبهه النصره» و بعداً «تحریرالشام» که هنوز هم در لیست تروریستی «آمریکا» و «اتحادیه اروپا» است، با حفظ ظواهر فردی شریعت و همچنین ظواهر اجتماعی غیراجباری آن مانند برگزاری مناسک عبادی جمعی و تاکید بر رعایت حقوق بشر و حق اقلیت‌ها، مذاهب، قومیت‌ها و زنان با وجود باور به یک الهیات سیاسی؛ اما کاملاً با «دگردیسی‌های معتدل در الهیات سیاسی اسلامی»، بر عرصه سیاست سوریه - جولانگه گروه های رادیکال اسلام گرای سیاسی شیعه و سنی- برکشیده می‌شود.

به نظر می‌رسد، از رویکردی اندیشه‌ای نیز در کنار دیگر جنبه‌های ژئوپلیتیکی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار است، شاهد تحولی عظیم در سوریه باشیم. الگویی برای یک الهیات سیاسی معتدل و اسلام‌گرایی سیاسی توسعه‌گرا و متمایل به غرب، الگویی که هم پاسخی باشد، بر خواست و گرایشات میلیون‌ها مسلمان با باور به اینکه اسلام، چنان شریعت کاملی است که باید قدرت سیاسی را نیز در دست داشته باشد و هم ممانعت از تبدیل شدن به حکومت اسلامی از نوع سنی آن مانند «امارت اسلامی طالبان» در «افغانستان» و نوع شیعی آن مانند «جمهوری اسلامی» در «ایران».

آیا چنین الگویی استقرار و استمرار خواهد یافت؟ آیا سوریه، پایان رادیکالیسم اسلامی خواهد بود؟

مرضیه حاجی هاشمی

@hooreechannel 🌹

حوری

04 Jan, 16:34


۳ دقیقه بیشتر وقت نمیگیرد...!
لطفاً این اینفوگرافیک خشکاله را بخوانید و عمل کنید..!🌿🌳🌼

متوسط تولید زباله هر ایرانی،۷۰۰ گرم در روز است که بین ۶۰تا۷۰درصد این حجم را زباله های تر (باقیمانده مواد غذایی،پوست میوه و سبزی‌ها) تشکیل می دهند.😭
همین زباله های تر اگر داخل کیسه های پلاستیکی به محل دفن پسماندهای شهرداری بروند ،مایعی سمی بنام شیرابه تولید می کنند که هم در صورت جاری شدن و هم نفوذ به چشمه ها ،قناتها و آبهای زیر زمینی می توانند خطر آفرین باشند.😢
چند راه ساده برای رفع این مخاطرات وجود دارد :
۱) پوست میوه‌ها (بدون هسته سخت، پوست پیاز و سیر) و باقیمانده سبزیجات را بصورت تازه به مصرف موجودات اهلی برسانیم و اگر خودمان هم نداریم به همسایه هایی که دارند بدهیم (بخصوص در روستاها).
۲) اگر می توانیم پوست میوه‌ها و الباقی سبزیجات را در ظروف آبکش مانند در کنار حیاط یا بالکن خشک کنیم تا به خشکاله تبدیل شوند و بعد سر فرصت به دامداران و ....برسانیم.
اخیرا بعضی شهرداری ها و منجمله شهرداری ساوه طرح هایی برای خرید خشکاله و تفاله چای اجرا کرده‌اند...
۳)اگر باغچه داریم همین ها را در باغچه دفن کنیم تا تبدیل به کود کمپوست شود.
۴) حتی اگر خشکاله ها را نخواهیم به جایی دهیم ،میتوانیم در یک گوشه طبیعت رها یا چال کنیم تا تجزیه شوند ،بشرطی که منظره دیداری بدی ایجاد نکنند.
۵) کم‌کردن حجم زباله ها،باعث پایین آمدن هزینه های دفن و انتقال و جمع آوری شده و منافع ملی برای شهر و کشورمان دارد.....👏🍏👏
همشهری و هموطن عزیز...!
انتخاب با شماست.!
به زیستی با توجه به همین جزییات شروع می شود.🌿
بسم الله.

https://t.me/WWWSNGOIR/67720
@hooreechannel 🌹

حوری

04 Jan, 13:33


آیا شما هم احساس فشار و استرس می‌کنید؟

گاردین نوشت: در عصر حاضر، بسیاری از افراد همزمان با انجام کارهای مختلف، احساس فشار و استرس می‌کنند. از ایمیل‌های کاری گرفته تا شبکه‌های اجتماعی و وظایف روزمره، همه این عوامل باعث می‌شوند افراد احساس کنند در برابر حجم زیادی از مسئولیت‌ها ناتوان هستند.

لیندا بلر، روانشناس بالینی، معتقد است که بسیاری از افراد احساس فلج ذهنی دارند و نمی‌دانند باید چه کاری را اول انجام دهند. این احساس ناکارآمدی باعث تضعیف روحیه می‌شود و به دلیل حجم زیاد وظایف و حواس‌پرتی ناشی از فناوری‌های دیجیتال تشدید می‌شود.

حتی کارشناسان نیز با فشارهای مشابهی روبرو هستند، از آماده‌سازی برای مراسم خانوادگی گرفته تا مدیریت کارهای حرفه‌ای. این موضوع نشان می‌دهد که احساس فشار بخشی از واقعیت زندگی مدرن است.

احساس فشار یا استرس شدید، یک تشخیص پزشکی نیست، بلکه می‌تواند برای هر فرد متفاوت باشد. بررسی‌های جهانی نشان می‌دهد که دو سوم مردم نوعی از استرس را تجربه می‌کنند که بر زندگی روزمره آن‌ها تأثیر می‌گذارد.

بلر اشاره می‌کند که افزایش فشارها نه تنها به دلیل مسئولیت‌های جدی، بلکه به دلیل احساس نیاز به استفاده بهینه از زمان است. افراد احساس می‌کنند باید تمام فرصت‌ها را غنیمت بشمارند، از یادگیری زبان جدید گرفته تا رسیدن به اهداف ورزشی.

طبق گفته فای بگتی، پزشک متخصص مغز و اعصاب، احساس فشار زمانی به وجود می‌آید که تقاضاها فراتر از ظرفیت فرد باشد. این فشار می‌تواند کوتاه‌مدت یا مزمن باشد و معمولاً ناشی از تلاش برای انجام همزمان چندین نقش و وظیفه است.

استفاده بیش از حد از تلفن‌های هوشمند، هرچند به تنهایی دلیل اصلی فشار نیست، می‌تواند این احساس را تشدید کند. همچنین، دوران همه‌گیری کرونا باعث افزایش زمان استفاده از صفحه‌نمایش شد که به خستگی ذهنی و کاهش توانایی تصمیم‌گیری افراد منجر گردید.

استرس مزمن می‌تواند تأثیرات جدی بر سلامت جسمانی و ذهنی داشته باشد. مشکلاتی مانند کاهش تمرکز، ضعف حافظه، و حتی علائمی شبیه به زوال عقل ممکن است ناشی از استرس طولانی‌مدت باشد.

برای مدیریت احساس فشار، فعالیت‌هایی که انرژی ذهنی را بازیابی می‌کنند، مانند ورزش، وقت گذراندن با عزیزان یا استراحت کافی ضروری هستند. خواب باکیفیت نیز نقش مهمی در بهبود توانایی افراد برای اولویت‌بندی وظایف دارد.

در نهایت، باید انتظارات واقع‌بینانه‌ای از خود داشته باشیم و از تفکرات غیرواقعی یا احساس "بایدها" اجتناب کنیم. انجام کوچک‌ترین کار مفید می‌تواند به شکستن چرخه استرس کمک کند و افراد را به مسیر بهره‌وری بازگرداند.

@DevelopmentSc
@hooreechannel 🌹

حوری

04 Jan, 08:35


🔻زلزله زنان را دوبار می‌‏کُشد

بررسی مسائلی که زنان پس از زلزله و دیگر حوادث طبیعی تجربه می‌‏کنند

🔹عصمت خانم را زن‌‏های همسایه، زن گوشه‌‏گیری می‌‏شناسند که دو‏ سال بعد از زلزله بم و فلج‌‏شدن، مردش رهایش کرد و رفت؛ مردی که خود داغ‌دار پدر و مادر و برادرهایش بود و «دیگر زن فلج را نمی‌‏دانست باید کجای دلش بگذارد.» گوشه لب پایین عصمت خانم، زیر دندان‌‏های یکی در میانش به کنایه گیر می‌‏کند وقتی می‌‏خواهد از مردش بگوید که سالی دو، سه بار به او سر می‌‏زند و از روزگار زن معلول و پنج دخترش که دوتای‏شان با دو بچه و مهر طلاق در شناسنامه به آن خانه کوچک که حالا بوی آبگوشت در آن پیچیده، برگشته‌‏اند، خبر ندارد.

🔹بررسی‌‏های بعد از وقوع زلزله بم کرمان نشان داد که 53 درصد قربانیان زن و 47 درصد مرد بودند. اگر همین عدد را برای شمار فوتی‌‏ها در نظر بگیریم، این زلزله جان 18 هزار و 20 زن و 15 هزار و 980 مرد را گرفت. در مطالعه‌‏ای با عنوان پدیده ازدواج اجباری زنان در فجایع طبیعی، پیامدهای اجتماعی فاجعه در زنان بازمانده زلزله بم که در سال 97 انجام شد، آمار فوت‌‏شده‌‏های کلی زن در سال 82، 18 هزار و 333 نفر برآورده شد.

🔹در همان سال پژوهشی با عنوان بررسی آسیب‌‏پذیری اجتماعی زنان در حوادث طبیعی با تاکید بر زلزله ورزقان و اهر انجام شد که در آن به آمار قربانیان زلزله بم هم اشاره شد. براساس این بررسی‏، قبل از وقوع حادثه جمعیت زنان 48 درصد کمتر از مردان بود و مردان 52 درصد جمعیت بم را تشکیل می‌‏دادند. اما میزان مرگ‌‏ومیر زنان 57/6و مردان 42/4بود؛ یعنی به‏ازای هر  74 مرد، 100زن در این زلزله جان‏شان را از دست دادند.

🔹از آمار تفکیکی قربانیان زلزله منجیل و رودبار در سال 1369 خبر چندانی وجود ندارد، همینطور زلزله بوئین‌‏زهرا؛ هرچند آمارهای چندانی درباره تفکیک جنسیتی جانباختگان زلزله بوئین‌‏زهرا در سال 1381 وجود ندارد، اما گزارش‌‏های منتشرشده درباره این حادثه اعلام کرده‌‏اند که بخش زیادی از جانباختگان این زلزله زنان و کودکان بوده‌‏اند؛ چون در زمان وقوع حادثه بسیاری از مردان در زمان پیشامد در تاکستان‌‏های محلی سرگرم کار بودند.

🔹عالیه شکربیگی، جامعه‌‏شناس: در ادبیات مربوط به جنسیت و بلایای طبیعی، باید این موضوع وارد شود که مردان و زنان در برابر پدیده‌‏هایی مثل زلزله، تجربه‌‏های متفاوتی دارند. وقتی در جامعه‌‏ای مثل ایران، زلزله‌‏ای رخ می‌‏دهد، بستر و ساحتی وجود دارد که در آن نابرابری دیده می‌‏شود؛ بسترهای نابرابری از خانواده تا جامعه و بالعکس جریان دارد و مضاف بر آن وقتی زلزله رخ می‌‏دهد، نابرابری خودش را بیشتر نشان می‌‏دهد. تحقیقات نشان می‌‏دهد پیامد فاجعه برای زنان شاغل، خانه‌‏دار و سرپرست خانوار بیشتر است و خشونت خودش را بیشتر نشان می‌‏دهد که خودش پیامدهای زیادی در عرصه‌‏های جهانی و بومی در کشورهای جهان دارد.

🔹شایسته کرمخانی، مددکار اجتماعی: پس از زلزله کرمانشاه مسئله ازدواج را هم داشتیم؛ یکی از زنان شرکت‌‏کننده در مصاحبه مربوط به این پژوهش گفته بود که مجبور شده است ازدواج کند، چون با این شرایط نمی‌‏تواند ادامه دهد. نحوه مقابله گروه دیگری از زنان هم سازش و سکوت بود، نوعی کنش منفعل یعنی هرکسی، هرچه بگوید سکوت می‌‏کند و از خود نارضایتی نشان نمی‌‏دهد. یکی از زنان مصاحبه‌‏شونده می‏گفت به من فقط یک گوشه جا و یک لقمه نان بدهند و کسی به من تعرض نکند، کافی است. گروه دیگری از زنان هم کنش فعال داشتند که قابلیت‌‏هایی در خود می‌‏دیدند یا سطح سواد بالایی داشتند.

🖌الناز محمدی | دبیر گروه جامعه

📌ادامه مطلب در سایت هم‌میهن آنلاین

@hammihanonline
@hooreechannel 🌹

حوری

04 Jan, 05:33


آیا مهاجرت امر ساده‌ای است؟

« مهاجرت، شروع کردن همه‌چیز زندگی از ابتداست، همه چیز از نو، مانند کودکی که تازه می‌خواهد سخن گفتن، راه رفتن، غذا خوردن و ارتباط برقرار کردن را آغاز کند و این بسیار دشوار است ».

این جمله‌ای است که بسیاری از ایرانیان مهاجر در توصیف مهاجرت از وطن به مقصد کشوری دیگر، آن را به زبان می‌آورند. 
همه چیز را از نو شروع کردن کار بسیار سختی است، آن هم در جغرافیا و فرهنگ متفاوتی که بسیاری از عناصر ملموس و ناملموس آن با جغرافیا و فرهنگی که مهاجران
سال‌ها در آن زندگی کرده و با آن خو گرفته‌اند بسیار متفاوت است. 

این تفاوت طیف وسیعی از عناصر را در بر می‌گیرد: زبان، دین و مذهب، قوانین، عرف، آداب و رسوم، خرده فرهنگ گروه‌های مختلف، حتی غذا و سبک غذایی که در ابتدا موضوع مهمی بنظر نمی رسد اما پس از چند روز اهمیت خود را به رخ مهاجران می‌کشد.

بخش دیگری از دشواری از نو شروع کردن زندگی مهاجران در سرزمینی دیگر، رفع نیازهای زیستی اولیه برای بقا و زنده ماندن است.
این افراد باید بتوانند به خوراک و سرپناه و لباس و دارو و درمان دسترسی داشته باشند و دسترسی به این‌ موارد در ازای داشتن شغل و درآمد امکان پذیر است. و غالباً داشتن شغل و درآمد پایدار و کافی از مشکلات بسیار جدی و اساسی مهاجران به‌ویژه در آغاز رسیدن به مقصدی جدید است.

با افرادی که ظرف یک دهه‌ی گذشته از ایران مهاجرت کرده‌اند، گفت‌وگوی پراکنده و دوستانه ای داشته‌ام؛ از جمله طی گفت‌وگو با مهاجر ایرانی که شاعر و روزنامه‌نگار است به جمله قابل درنگی برخوردم:
« کشورها دو چهره دارند، یک چهره‌ی نمایشی برای جهان و یک چهره‌ی واقعی که برای مهاجران بیش از هرکسی عینیت می‌یابد.
از ویژگی‌های این چهره‌ی واقعی و عینی، نگرش نامطلوب مردمان کشورها به اتباع مهاجران کشورهای دیگر به سرزمین خود است که ایشان را معمولا عناصر غیرخودی و تحمیلی محسوب می‌کنند ».
  
مهاجر دیگری که یک نویسنده و هنرمند ایرانی است و به اروپا مهاجرت کرده است از  حس تعلیق و بیگانگی مهاجران در مقصد جدید زندگی، حس دشوار کسب هویت جدید شهروندی؛ سخن می‌گوید.
او می‌افزاید: در کنار این احساسات ناخوشایند، مهاجران با شرایط عینی دشواری یافتن شغل، دسترسی سخت و زمان بر به خدمات دارو و درمان، هزینه‌های بالای اجاره مسکن و تهیه غذایی ارزان و با کیفیت  مطابق با ذائقه و سبک غذایی خود؛ در هر شبانه روز مواجه هستند.
در واقع مهاجران هر روز برای بقا و زنده ماندن درحال جنگ اند!

برخی مهاجران با داشتن تخصص و سرمایه‌ی تحصیلی و اقتصادی بالا، به دلیل برچسب دائمی مهاجر بودن، به منزلت اجتماعی که در وطن خود داشته‌اند دسترسی مجدد ندارند و یا با تأخر زمانی بدان دست می‌یابند. و این شکاف منزلتی یا نزول منزلت اجتماعی در جامعه‌ی مقصد نسبت به وطن و جایی که از آن مهاجرت کرده‌اند؛ یکی از چالش‌های مهم در دوران جدید زیست آن‌ها پس از مهاجرت است.

دلتنگی برای خاطرات بجای مانده در وطن جایی که مهاجران در آن‌جا متولد شده و بزرگ شده‌اند و دوری از خانواده و دوستان و آشنایان قدیمی، از مشکلات مشترک تقریباً همه‌ی مهاجران است؛ حتی افرادی که ممکن است هیچ یک از کمبودها و چالش های ذکر شده در سطور بالا هم‌چون شغل و مسکن و درآمد پایدار را نداشته باشند.

بدیهی است همه‌ی این‌ها که اشاره شد در گروه‌های سنی، جنسی، طبقاتی و بنا بر علت و انگیزه مهاجرت؛ وضعیت و شرایط متفاوتی خواهد داشت.

مهاجرت امر پیچیده و سختی است که مهاجران را درگیر فرآیند زندگی در شرایط ناشناخته و متفاوت از فرهنگ و جغرافیایی که در آن جامعه‌ پذیر و فرهنگ پذیر شده اند، روبرو ساخته و آن‌ها را با چالش‌ها و شرایط عینی و ذهنی دشواری برای بقا مواجه می‌کند. 

فریبا نظری
@hooreechannel 🌹

حوری

01 Jan, 17:22


🔊فایل صوتی

🔺چرا زنان به سیگار پناه آوردند؟

🔹به گفته متخصصان و بر اساس داده‌های پژوهشی، منابع تولید استرس برای زنان متنوع‌تر از مردان است.

🔹انتظارات اجتماعی از زن در نقش مادر، زن خانه‌ و زن شاغل، نابرابری‌های حقوقی و تبعیض‌های اجتماعی، احتمال بیشتر تجربه‌های آزار جنسی، خشونت خانگی و همچنین عوامل بیولوژی‌کی مثل قاعدگی، بارداری، یائسگی ازجمله عوامل مولد این استرس‌ها هستند.

🔹جسم و روح آدم‌ها می‌تواند بستری برای بروز انواع مختلف بیماری‌های روان‌تنی باشد که بخشی از آنها به دلیل تخلیه نشدن تنش‌هاست. اما استفاده زیاد از دخانیات و مخدر هم راهکار عده‌ای از زنان برای برون‌ریزی این تنش‌های متراکم است.

مریم لطفی

@sokhanranihaa
@hooreechannel 🌹

حوری

01 Jan, 13:31


🌺مبارک باش؛
سال نو دیگران بر شما هم مبارک

تقویم های جهان را ورق بزن، در هر صفحه ای اگر سالی نو می شود تو نیز تازه شو.

در هر صفحه ای اگر جشنی بر پاست تو هم جشنی به پا کن.

در هر جایی اگر عید است تو هم عیدی بگیر.

در هر نقطه ای اگر کسی شادمان است تو هم شادمان باش.

زمستان یا بهار، همه فصل ها، فصل شروعی دوباره است.
با هر روزی باید آغاز شد زیرا آغازیدن همان شادمانی است.

با هر شروع خجسته ای ما نیز مبارک می شویم.

🌺سال نو دیگران بر شما هم مبارک.

عرفان نظرآهاری

@hooreechannel 🌹

حوری

01 Jan, 08:31


🎄 رنجِ زادن؛ وجه زنانه‌ کریسمس در قرآن

١. کریسمس احتمالاً موردتوجه‌ترین جشن جهان است که در اصل، عید بزرگداشت زادروز عیساست. مریم، شناخته‌شده‌ترین شخصیت زن تاریخ نیز نقشی اساسی در کریسمس دارد. دو دین بزرگ جهان - مسیحیت و اسلام - از او تجلیل کرده‌اند و در کتاب مقدس خود او را ستوده‌اند. شاید مهم‌ترین واقعه‌ زندگی مریم، زادنِ عیسی یا همان کریسمس باشد. اما چهره‌ی مریم در سنت دینی اسلام و مسیحیت یکسان نیست و همین منجر به این شده که تفسیرهای گوناگونی پیرامون اهمیت او در این واقعه شکل بگیرد.

٢. در کتاب مقدس مسیحی، مریم نخستین بار به عنوان دختری معرفی می‌شود که نامزد دارد و بدون آن‌که دلیل آن مشخص باشد، برای بار برداشتن به کلمه‌ی خدا - عیسی - انتخاب می‌شود. نامزد مریم که متوجه بارداری او شده، قصد دارد از او جدا شود اما فرشته‌ خدا او را متقاعد می‌کند که مریم گناه‌کار نبوده است. مریم فرزندش را با همراهی نامزدش به دنیا می‌آورد و از این‌جا به بعد، شخصیت اصلی روایت، عیساست و مریم در چند پرده، در قالب مادر نگران و دل‌سوز او ظاهر می‌شود.

٣. سنت مسیحی غالب، عیسی را در جایگاه خدا و مریم را در جایگاه مادر خدا می‌نشاند؛ همان نقشی که الهگان مادر دیگر در سنت یونانی و رومی ایفا کرده بودند. مفسران زنانه‌نگر، از نقش کلیشه‌ای و انفعال مریم در روایت کتاب مقدس مسیحی انتقاد می‌کنند. در روایت مسیحی، تنها اهمیت مریم، باردارشدن به انتخاب خدا، زادن عیسی و مادری برای اوست، بدون آن‌که مشخص شود چه امتیاز فردی و شخصی‌ای نسبت به زنان دیگر برای این امر داشته است.

۴. روایت قرآنی از مریم در عین هم‌سویی با روایت انجیلی، یک‌سره چهره‌ی متفاوتی از او به نمایش می‌گذارد. مریم، شخصیت نقش اول زن قرآن و شخصیت نقش اول روایت خود و حتی عیساست. داستان این خانواده، با ولادت مریم آغاز می‌شود و قرآن تمرکز خود را بر اهمیت محوری مریم قرار داده و نشان می‌دهد چگونه شایستگی‌های فردی این دختر باعث شده تا خدا او را برای معجزه‌ خویش برگزیند.

۵. مریم در قرآن، نامزد یا شوهر ندارد و تنها پسرش هم با نام او شناخته می‌شود. قرآن صراحتاً از معجزه بودنِ  «مریم و پسرش» - و نه عیسی و مادرش - یاد می‌کند و معجزه‌ زادنِ عیسی را نیز با محوریت مریم روایت می‌کند. قرآن در تقابل با الهه‌پنداری مریم در سنت مسیحی، چهره‌ی بشری او به عنوان زنی عادی اما روحانی را به نمایش می‌کشد. زنی که از کودکی دل به عبادت سپرده است و به دلیل شایستگی‌های معنوی، برای حمل کلمه و روح خدا برگزیده می‌شود. روایت مریم با زادنِ عیسی تمام نمی‌شود و او هم‌چنان اهمیت خود را به عنوان یکی از شخصیت‌های قرآنی حفظ می‌کند.

۶. تفاوت چهره‌ مریم در سنت مسیحی و اسلامی را می‌توان از خلال روایت کریسمس بیش‌تر روشن ساخت. در انجیل، زمانی که نامزد مریم او را می‌پذیرد، عیسی به عنوان فرزند او شناخته می‌شود. مریم فرزندش را در حالتی معمولی به دنیا می‌آورد و سکوت متن درباره‌ی خود زایمان به عنوان یک تجربه‌ زنانه، همان است که از یک متن مردانه انتظار داریم. از این رو برخی متون پساانجیلی زایمان مریم را بدون درد توصیف می‌کنند تا وجه الوهی او را برجسته سازند.

٧. در قرآن، روایت زایمان مریم، نمایشی از رنج بشری عمیقی است که یک زنِ روحانیِ در معرضِ اتهام ناپاکی آن را تجربه می‌کند. مریم در روایت قرآنی، تنهاست و این درد زایمان است که او را به سوی بیابانی دورافتاده می‌کشاند. مریم در اوج تنهایی و رنج، مانند هر انسان رنج‌دیده‌ دیگر، آرزو می‌کند کاش پیش از این مُرده بود! تاکید قرآن بر تجربه‌ی زنانه‌ی درد زایمان، به‌نحوی تاکید بر جنبه‌ی بشری مریم است  و احساس نزدیکی مخاطب با او را در پی دارد. در ادامه‌ روایت نیز قرآن شخصیت محبوبش را رها نمی‌کند و چالش پیش روی مریم برای مواجهه با دیگران پس از زادنِ عیسی را نمایش می‌دهد.

٨. مریمِ قرآنی از دید زنانه، شخصیت جذاب و الهام‌بخشی است که در عین ارتباط وحیانی با الوهیت، رنج جسمی بشری یعنی درد زایمان را در پیچیده‌ترین حالت تجربه می‌کند و با اتهام ناپاکی، در دشوارترین موقعیت اخلاقی و روانی قرار می‌گیرد و با آرزوی مرگ، ملموس‌ترین شکوه‌های انسانی را به نمایش می‌گذارد. اما استقامت می‌ورزد، بر مسیر خود ثابت‌قدم می‌ماند و از تمام ناملایمات سرافراز برون می‌آید.

٩. به همین دلیل قرآن هنگام معرفی یک الگوی جامع برای مومنان - چه زن و چه مرد - مریم را معرفی می‌کند. چون مریم صرفاً یک دختر منفعل و مادر کلیشه‌ای نیست. مادری تنها جنبه‌ای خاص - و البته عظیم - از زندگی اوست. در قرآن، مریم تنها به دلیل زادنِ عیسی، تجلیل نشده؛ او مریم بوده که شایسته‌ این تجلیل شده است.

پ.ن: رادیو دورنما در شماره‌ای، مقاله‌  «کریسمس در قرآن» از استیون شومیکر را روایت کرده‌است.

✍🏻 روح‌ الله طالبی‌ توتی
پژوهش‌گر مطالعات جنسیت و زنان

@tadaeeat
@hooreechannel 🌹

حوری

01 Jan, 05:31


جمهوری اسلامی هم تغییر می کند

یک فرض جا افتاده در باره جمهوری اسلامی آن است که: رژیمی فناتیک، دگم و تغییر ناپذیر است. فرضی نادرست، با فکت هایی سطحی و برهان هایی سطحی تر.

جمهوری اسلامی هم‌ پیشتر تغییر کرده و هم تغییر خواهد کرد. حتی تا جایی که به مقوله تغییرات موردی بر می‌گردد، به گمانم تغییر پذیرترین رژیم در خاورمیانه است. چرا و چگونه؟!

۱- آزادی گروگان ها
با این که تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنانش از سوی بنیانگذار و رهبر انقلاب و جمهوری اسلامی به مثابه انقلاب دوم نامیده شد، ولی بالاخره حکومت ناگزیر به پذیرش عهدنامه الجزیره مبنی بر آزادی همه گروگان ها گردید.‌ آن هم با مدیریت یکی از تندروترین انقلابیون: بهزاد نبوی و در دوره شهید رجایی. چرا؟
پاسخ ساده و روشن است: هراس از تهدید پرزیدنت رونالد ریگان جمهوریخواه؛

۲- پذیرش قطعنامه
با وجود پافشاری رهبری مبنی بر استمرار جنگ و دفاع در برابر عراق و جا افتادن تقاضای پیروزی نهایی و بلکه محو رژیم بعثی صدام، بالاخره رهبری جمهوری اسلامی با پذیرش قطعنامه شورای امنیت، تن به صلح و سازش داد. چرا؟
پاسخ ساده، کوتاه و روشن است: توان ادامه جنگ‌ از جمهوری اسلامی گرفته شده بود؛

۳- عقب نشینی از سوریه
سوریه گرانیگاه محور مقاومت‌ بود، ولی با فروپاشی رژیم بعث اسد و علویون، دست جمهوری اسلامی از آن و نقش حیاتی اش در تدارک رسانی به حزب الله، بریده شد. جرا؟
پاسخ کوتاه و روشن است:
درمجموع تاب آوری جمهوری اسلامی به هر دلیل، از جمله پوسیدگی رژیم اسد و ناتوانی مستشاران ایرانی در برابر ترکیه و تحریرالشام کمتر بود.

البته با اندکی فراست، کنکاش و مرور، می توان‌ به دستکم‌ ۹ مورد دیگر کوتاه آمدن، سکوت و بردباری گریز ناپذیر جمهوری اسلامی در مناسبات خارجی پی برد.
برجام، احیای مناسبات با عربستان، نادیده و یا کم دیده انگاری حقابه های هیرمند و هریرود توسط افغانستان، از آن جمله اند.

ولی برخلاف بسیاری ارزیابی و گمان ها، جمهوری اسلامی در بخش داخلی نیز خواه و ناخواه در دهها مورد تن به تسلیم داده است.
اجرایی نشدن قانون حجاب، تعطیلی گشت ارشاد، تعطیل کردن مواد قانونی مرتبط با ماهواره، فراگیری استفاده از دخانیات مثل قلیان در فضاهای عمومی و...فکت هایی اندک از تغییر رویه در عمل و اجرا به شمار می روند. از این ها فراتر ضرر دهی سنگین در فروش بنزین و حامل های انرژی ارزان قیمت است. چرا که دولت و حکومت، توانایی مدنی رویارویی و توجیه خیزش مردم‌ را نداشته و یا از دست داده اند.

چکیده آن که هرگاه فشار بر جمهوری اسلامی غیرقابل تحمل و تاب آوری شود، حکومت خواه و ناخواه تن به سازگاری خواهد داد. ولی شوربختانه تن دادن به تغییرات بر اثر تهدید، فشار و اجبار، پدیده فرخنده ای نیست. زیرا فاقد ابعاد دگرگونی کلی و جامع تغییرات از بالا بوده و نشات گرفته از یک فکریه و تحول استراتزیک در راس هرم حکومت نیست.

ایان‌لسر و زلمای خلیل زاد، نویسندگان‌ کتاب استراتژی آمریکا در قرن ۲۱، به رهبران حکومت ها سفارش می کنند: تغییر کنید، پیش از آن که ناگزیر به تغییر شوید.

یدالله کریمی پور
@hooreechannel 🌹

حوری

31 Dec, 14:30


شما یک عذرخواهی به ما بدهکارید

خانم الهه رضائی، خانم گیتی خامنه
سلام
حالتان چطور است؟
🔺در یکی دو سال گذشته در اینستاگرام عکس‌هایی از شما با لبخند‌هایی به‌غایت جذاب و لباس‌هایی رنگی و نشاط‌انگیز می‌بینم. در برخی رویداد‌ها و به هنگام عکس گرفتن؛ شادی غیرقابل وصفی از خود نشان می‌دهید، بی‌تکلف و خودمانی رفتار می‌کنید، گاهی حتی در شما شیطنت‌های ریزه‌میزۀ خاص دوره نوجوانی می‌بینم.

🔺معمولاً ابتدا به وجد می‌آیم و ذوق می‌کنم، ولی اندک‌زمانی پس از ذوق‌زدگی، اندوهگین می‌شوم. حسرت می‌خورم و غمی سنگین تمام وجود مرا دربرمی گیرد. به آن سال‌های دور می‌روم. آن سال‌ها که شما مجری برنامه کودک بودید. شما خیلی خوب در ذهن من جای گرفته‌اید. شما بخشی از حافظه گریزناپذیر من شده‌اید. حتی وقتی تصمیم می‌گیرم متنی جامعه‌شناختی درباره دهه شصت بنویسم پی می‌برم که شما پیشاپیش در متن حضور دارید. چرا اندوهگین می‌شوم؟ چرا حسرت می‌خورم؟ چرا غمی سنگین تمام وجود مرا دربرمی گیرد؟

🔺در آن سال‌های دور، وقتی که زنگ مدرسه به صدا درمی‌آمد با اشتیاق به سمت خانه می‌دویدم. مدام با خودم مسابقه می‌گذاشتم تا زودتر از روز قبل به خانه برسم. آن زمان ساعت در زندگی ما کودکان آن‌قدرها مهم نبود. من زود یا دیر رسیدن را با برنامه شما تنظیم می‌کردم. در مدرسه به تنگ آمده بودم چرا که احساس می‌کردم به سربازی رفته‌ام. مدیران ظالم و ایدئولوژی‌زده‌ای داشتیم. می‌خواستند با غرب مبارزه کنند و به هر طریقی ما را «مؤمن» بار بیاورند. متأسفانه مو‌های من صاف و بور بود. به همین خاطر حتی وقتی مو‌هایم کوتاه بودند به وزیدن باد در حیاط مدرسه واکنش نشان می‌دادند.

🔺مدیری داشتیم که همیشه او را لعنت می‌کنم. نام نمی‌برم چون در قید حیات نیست. او در حیاط مدرسه روزبهان رشت پرسه میزد و سرتاپای همه را ورانداز می کرد. همیشه آن قسمتی از مو‌هایم را که باد تکان می‌داد می‌گرفت و به دنبال خودش می‌کشید تا مرا به دفتر مدرسه ببرد؛ درست مانند کسی که گوسفندی را به دنبال خود می‌کشد. گاهی بر زمین می‌افتادم ولی ترحمی در کار نبود و او باز مرا می‌کشید تا شاید برای دیگران عبرت‌آموز شوم. هر چقدر قسم می‌خوردم که مو‌هایم را کوتاه کرده‌ام کارساز نبود و می‌گفت  پس چرا تکان می‌خورد؟ در ذهن آن بیمار ایدئولوژی‌زده، این رنگ و این شکل از مو بی‌تردید غربی بود. درون‌اش آرام نمی‌گرفت. بی‌گمان اگر قدرتی داشت سرم را به خاطر مو‌هایم قطع می‌کرد.

🔺به همین دلیل دوست داشتم از پادگان بگریزم تا شاید در مقابل تلویزیون آرام گیرم. ولی افسوس. شما هم ادامه همان ایدئولوژی بودید. شما هیچ وقت طراوت نوجوانی ما را نمی‌دیدید. صورتتان مهربان بود ولی مراقب بودید مهربان به نظر نرسید! آن اوایل وقتی تازه‌کار بودید حتی به ما نگاه هم نمی‌کردید. به ورق‌هایی نگاه می‌کردید که «اتاق فرمان» به شما داده بود و از روی آن می‌خواندید. سگرمه‌هایتان در هم رفته بود و گویی برای ما اخبار می‌خوانید. لباس‌های تیره، صورت بی‌لبخندی که انگار چند روز نخوابیده، و متنی که مانند کتاب‌های آن زمان فقط قرار بود «پرورش» دهد!

🔺گاهی از خودم می‌پرسم چرا با وجود همه این اوصاف، باز هم نسبت به برنامه شما اشتیاق داشتم؟ شاید خود تلویزیون برای ما جذاب بود. شاید تلویزیون معدود نشانه جهان جدید بود که آن زمان برایمان قابل دسترس بود چرا که ما نه تنها برنامه شما، که همه برنامه‌ها را تماشا می‌کردیم.

🔺خانم‌های گرامی. شما نیز مانند ما قربانی بودید. شما هم مانند ما خودتان را سرکوب کردید. شما هم مانند ما عمیقا در حسرت زندگی نزیسته‌اید. حالا من هم مانند شما در پنجاه و چند سالگی لباس‌های رنگی می‌پوشم. مانند شما تقلا می‌کنم شادی‌های از دست رفته را زنده کنم تا شاید کمی آرام گیرم ولی خوب می‌دانم و خوب می‌دانید جای آن فقدان را چیزی پر نخواهد کرد.

🔺از شما انتظاری دارم. در کنار شرّ و شور دیرهنگامتان در مقابل دوربین‌های عکاسی، در کنار لباس‌های رنگی قشنگ‌تان، در کنار لبخند‌های زیبایتان که افسوس و درد آنرا از ما دریغ کردید کمی هم حرف بزنید. با معلم‌های معدودی که حتی هم اکنون همچنان مدرسه را پادگان می‌بینند و دختران این سرزمین را وادار به خودکشی می‌کنند حرف بزنید. با تلویزیونی که همچنان فکر می‌کند «مربّی پرورشی» است حرف بزنید. نیش‌دار و گزنده هم حرف بزنید. گذشته‌تان را نه فقط با لباس‌ها و لبخند‌ها و شیطنت‌های مقابل دوربین، بلکه با روایت و نقد جبران کنید. 
خط و خطوط ناشی از رنج در چهره را نمی‌توان به هیچ طریقی پنهان کرد. اگر هم بشود درون را چه می‌توان کرد؟
شما یک عذرخواهی به ما بدهکارید.

فردین علیخواه

@fardinalikhah
@hooreechannel 🌹

حوری

31 Dec, 11:27


‍ جنگ زنان را درهم می شکند

جنگ غیرانسانی‌ترین اتفاقی است که مدام در جهان ما رخ می‌دهد انسانیت فراموش شده است و در این بین زنان و کودکان قربانیان اصلی جنگ‌ها هستند . تعداد کشته‌شدگان فلسطینی‌ها در حملات مداوم اسرائیل به نوار غزه به ۴۴۵۳۲ نفر و زخمی‌ها به ۱۰۵۵۳۸ نفر دیگر می‌رسد. همچنین بر اساس بیانیه‌های نهادهای مسئول حقوق زنان وابسته به سازمان ملل بیش از ۲۷۸۰ زن در غزه بیوه شده‌اند. همچنین کشته شدن دست‌کم ۳ هزار و ۷۶۸ نفر در لبنان از زمان جنگ تا آتش‌بس تایید شده است.ناصر یاسین، مسئول ستاد بحران لبنان، به رویترز گفت که ۲۵۲ سرپناه موقت در مدارس و سایر مکان‌ها ایجاد شده است.

از زمان شروع جنگ در ۷ اکتبر ۲۰۲۳  زنان زیادی مورد حمله و هدف خشونت‌های جنسیتی قرار گرفته، به گروگان گرفته و به‌طور غیرقانونی بازداشت شده‌اند، همچنین طی جنگ زنان از حقوق خود محروم شده و کشته شده‌اند. آنطور که بخش زنان سازمان ملل در آستانه اولین سالگرد شروع جنگ در غزه گزارش داده، بیش از ۵۰ هزار زن با ناامنی شدید غذایی و بیش از ۱۷۵ هزار زن با خطرات تهدیدکننده سلامتی روبه‌رو هستند و بیش از ۱۰ هزار زن کشته شده‌اند.
حدود ۴۳ هزار و ۵۸۰ نفر زن در غزه باردارند. پناهگاه‌هایی که بیش از حد شلوغ هستند با شرایط بهداشتی وخیم که خطرات خشونت، عفونت و بیماری را برای زنان افزایش می‌دهد. دسترسی نداشتن به مراقبت‌های مادر و نوزاد هم خطرات سلامتی را برای زنان باردار و تازه مادران افزایش داده که به‌دلیل سطوح بالای سوء‌تغذیه تشدید می‌شود.

درحالی‌که همه نگاه‌ها به غزه است، فلسطینیان در کرانه باختری و بیت‌المقدس شرقی نیز سطوح نگران‌کننده‌ای از خشونت مداوم را تجربه می‌کنند. محدودیت‌های رفت‌وآمد، غیرنظامیان ازجمله ۷۳ هزار زن را که در حال حاضر باردارند، از دسترسی به مدارس، کار، خانواده و امکانات بهداشتی باز می‌دارد.

آثار جنگ بر زنان و کودکان

ترک تحصیل
یکی از اثرات مستقیم جنگ بر زنان، ترک تحصیل است. در مناطق جنگ‌زده، مدارس تخریب می‌شوند. دختران بیشتر از پسران از فرصت‌های آموزشی و شغلی محروم و در آینده با مشکلات اقتصادی و اجتماعی بیشتری مواجه می‌شوند.

سلامت جسمی
زنان در مناطق جنگ‌زده به خدمات بهداشتی و درمانی دسترسی کمتری دارند و این مسئله منجر به افزایش بیماری‌ها و مشکلات بهداشتی شود. سوءتغذیه و کمبود منابع غذایی در این مناطق، سلامت جسمی زنان را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد.

افزایش خشونت خانگی
استرس و فشارهای روانی ناشی از جنگ، باعث افزایش تنش‌ها در خانواده‌ها می‌شود و این مسئله می‌تواند به افزایش خشونت خانگی منجر شود. در شرایط جنگی، دسترسی به حمایت‌های قانونی و اجتماعی برای زنان کاهش می‌یابد . این مسئله می‌تواند وضعیت زنان را بدتر کند. در کشورهای درگیر جنگ شاهد افزایش کودک همسری دختران بوده‌ایم، مانند سوریه، عراق، یمن، سودان ...

افزایش خشونت جنسی
گزارش‌ها نشان می‌دهد که موارد خشونت جنسی مرتبط با درگیری‌ها در جنگ افزایش می‌یابد. اصولا تجاوز به زنان وسیله‌ای برای تحقیر طرف مقابل و به عنوان سلاحی جنگی به کار می‌رود که زنان فلسطینی نیز از این امر مستثنی نبوده‌اند.

محرومیت از فرصت‌های اقتصادی:
بسیاری از زنان به دلیل جنگ مجبور به ترک خانه‌های خود و زندگی در  اردوگاه‎‌ها می‌شوند. این وضعیت باعث از دست دادن معیشت آنان می‌شود.

نقش‌های جدید و مسئولیت‌های بیشتر
زنان در غیاب مردان خانواده مجبور به پذیرش نقش‌های جدید و مسئولیت‌های بیشتری می‌شوند، از جمله سرپرستی خانواده و تأمین معیشت. در عراق، سوریه، لبنان و فلسطین زنان بسیاری سرپرست خانوار هستند و فقر در این کشورها زنانه‌تر شده است.

تاثیرات روانی
جنگ‌ها به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل بیماری‌های روانی برای کودکان و زنان به شمار می‌روند. کودکان توان و تحمل شرایط جنگ را ندارند .اضطراب، ترس و استرس ناشی از بمباران‌ها و حملات هوایی، تاثیرات روانی شدیدی بر کودکان و زنان گذاشته است. بسیاری از کودکان دچار کابوس‌های شبانه، افسردگی و مشکلات رفتاری شده‌اند.

جنگ در غزه با سکوت سیاستمداران ادامه دارد و زنان و کودکان هرروز با ترومای جدیدی مواجه می‌شوند که پایانی ندارد. مخالفان جنگ در هر نقطه دنیا نه به جنگ را فریاد می‌زنند کاش جنایتکاران اسرائیلی را مردم دنیا مهار کنند تا زنان در خاورمیانه کمی آرام بگیرند.

مریم رحمانی فعال حقوق زنان

@womenstudiesisaorg
@hooreechannel 🌹

حوری

31 Dec, 05:30


نوستالژی‌مان شده هوای پاک

«نشد که همه ما بتوانیم ثروتمند شویم و حالا همه‌مان با هم و در کنار هم داریم فقیر می‌شویم».

دستگاه تصفیه آب خریدیم چون دیگر از نوشیدن آب سالم ناامید شدیم و گفتیم حداقل خودمان به فکر سلامتی‌‌مان باشیم.

حالا خیلی‌ها را می‌شناسم که تاریخ تعویض فیلتر تصفیه آب خانگی‌شان گذشته ولی از تعویض آن صرف‌نظر می‌کنند. پولش را دارند، دلیلش را ندارند: «وضعیت این است دیگر. چه کنیم؟»

دستگاه تصفیه هوای خانگی خریدیم.
دیگر ولی نه تنها از تنفس هوای پاک ناامیدیم بلکه آرزوی‌مان شده رهایی از وضعیت «خطرناک» و رسیدن به همان «هوای ناسالم» قبل.

با هوایی که طی این سال‌ها تنفس کرده‌ایم آرام‌آرام همه‌مان داریم جزو «گروههای حساس» می‌شویم و حالا آرزویمان شده وضعیت نارنجی، و نوستالژی‌مان شده وضعیت سبز و هوای پاک.

در سقف پذیرایی، سقف آشپزخانه و حمام‌مان «آسمان آبی مجازی» می‌سازیم
چون دیگر از تماشای آسمان آبی واقعی ناامید شده‌ایم. از تصویر آسمان آبی لذت می‌بریم.

دستگاه محافظ برق خانگی خریدیم تا در رفت و آمد برق از وسایل خانه مراقبت کنیم.
حالا به وضعیتی رسیده‌ایم که داشتن یا نداشتن محافظ موضوعی فرعی شده است.

ما به داشتن یا نداشتن اصل ماجرا یعنی برق می‌اندیشیم. در گفتگوهای روزمره به شکل تحسین‌آمیزی از اداره برق یاد می‌کنیم چون به ما احترام گذاشته و قطع شدن برق را به ما اطلاع داده است، درست همان‌طور که خوشحالیم مبلغ برق مصرفی را برای‌مان پیامک می‌کند.

برای در ورودی خانه‌مان حفاظ آهنی خریدیم و برای حیاط‌مان دوربین مدار بسته نصب کردیم تا از دست دزدان در امان باشیم. خودمان حالا می‌نشینیم و با دلهره فیلم‌های دزدی از خانه‌مان را تماشا می‌کنیم.

رغبتی برای تماشای فیلم‌های خفت‌گیری در خیابان یا سرقت موبایل نداریم چون دیگر تکراری و کسالت‌آور شده‌اند.

در تابستان به پنجره‌ها درزگیر زدیم تا گرد و غبار وارد خانه‌هایمان نشود ولی حالا ذرات ریزگرد در دل هواست و همیشه مهمان خانه‌ها و ریه‌های ماست.

هر روز روی برگ‌های گل‌های آپارتمانی‌مان دستمال می‌کشیم تا حداقل منافذ آنها مسدود نشود
و از خفگی نجات‌شان دهیم.
دلخوشی مان تمیز ماندن برگ‌های کوچک گل‌های آپارتمانی‌مان شده است. ریزگردها آن قدر درشت شده‌اند که دیگر آدم آدم را در شهر نمی‌بیند.

امروز با بیم و امید به قطع شدن یا نشدن گاز می‌اندیشیم. با هراس می‌پرسیم تا چه وقت گاز خواهیم داشت؟ راستی.

وقتی برق نداریم گاز هم نداریم و خانه‌هایمان سرد می‌شود. خواستم بگویم با بی‌برقی داریم برای دوران بی‌گازی تمرین می‌کنیم. نشد که همه ما بتوانیم ثروتمند شویم و حالا همه‌مان با هم و در کنار هم داریم فقیر می‌شویم.

دیروز دوستی چند فایل صوتی برایم فرستاد. گفت گوش کن آرامش‌بخش است.

صدای آب بود، صدای پرنده بود، صدای باد بود. به هنگام گوش کردن لحظه‌ای درنگ و تأمل کردم.

ما از از خود زندگی زیبا، به تصاویر زیبای زندگی رسیدیم و حالا، داریم به صدای زیبای زندگی گوش می‌کنیم و این چقدر تلخ و دردناک است.

با این وجود باز باید خوشحال بود که هنوز به صدای زندگیِ از‌دست‌رفته گوش می‌کنیم. انگار هنوز امیدی داریم.

آنچه خواندید متنی ادبی نبود. حس زندگی روز به روز دارد در ما از بین می‌رود.

اگر در این کشور تصمیمات سخت اتخاذ نشود شرایط بیش از پیش تلخ‌تر خواهد بود.

ای کاش ذره‌ای عجله کنند. ای کاش سکوت این روزهای جامعه را بشنوند. گاهی اوقات سکوت و درخودفرورفتگی بسیار گویاتر از فریاد است.

نگرانی جامعه‌شناختی‌ام آنجاست که جامعه به سوی تقدیرگرایی برود و آنچه توصیف شد را مقدّر خود بداند. چقدر این وضعیت دردناک خواهد بود برای جامعه.»

دکتر فردین علیخواه

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

30 Dec, 14:30


زیر این چرخ کبود

🔻درباره زنی که به خاطر «عکس» می‌خواست جان خودش را بگیرد


🔹تا به حال کسی را دیده‌ای که به خاطر یک عکس بخواهد جان خودش را بگیرد؟ زیر این چرخ کبود همین دیروز، زنی را دیدم که به خاطر یک عکس، مشت مشت قرص خورده بود تا خودش را از شر زندگی خلاص کند.

🔹هرچند که قصه درام‌تر از آن است که کامتان تلخ نشود اما شاید اگر همین اول کار به شما بگویم زور زندگی بیشتر از قرص‌ها بود کمی دلتان آرام بگیرد.

🔹آخرین شب پاییز. همان شبی که بلندترین شب سال است بچه‌ای از نوبت عصر مدرسه‌ای در حاشیه کرج به خانه می‌رود و به مادرش می‌گوید معلم‌مان گفته از سفره یلدایتان عکس بگیرید و در حساب «شاد» مدرسه بگذارید.

🔹معلم گفته و با مَدٌ و تشدید هم گفته که می‌خواهد از تجربه بلندترین شب سال در خانه بچه‌ها کلیپی درست کند. معلم اما در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید که عکس گرفتن کنار سفره یلدا می‌تواند تکان‌دهنده‌ترین، سخت‌ترین و تلخ‌ترین و... درخواست یک فرزند از مادری باشد که آه در بساطش ندارد.

🔹مادری که هر روز با هزار جور بالا و پایین خرج یومیه‌اش را درمی‌آورد. برای زنی تنها، برای مرضیه که شب‌های زیادی گرسنه سر بر بالین گذاشته و دخترکش را توی سینه‌اش آرام کرده چیدن سفره‌ای که هندوانه، آجیل مشکل‌گشا، انار و چه و چه داشته باشد شوخی تلخی است.

🔹بر این زن شب‌های زیادی گذشته که خورشید طلوع نکرده و بهار، تابستان، پاییز و زمستانش سپری نشده. برای زنی که خود و دختر هفت‌ساله‌اش را سر بار زندگی‌ پدر و مادر گرفتار‌تر از خودش می‌داند.

🔹برای خانواده‌ای که قوت غالب‌شان نان و پنیر است اصلاً مگر فرقی بین روزها و شب‌های سال است. اینجا عکس‌نوشت است. عکس هم برای ما عزیز است. اما گور پدر عکسی که بخواهد جانی را بگیرد.

🖌امیر جدیدی | عکاس و روزنامه‌نگار

📌ادامه مطلب در سایت هم‌میهن آنلاین

@hammihanonline
@hooreechannel 🌹

حوری

30 Dec, 05:31


🌎 تغییر یا تعمیر !

🌐 گفت قلی خان دزد بود ؛ خان نبود. به خودش گفته بود فلانی ببینم میتونی تا آخر عمر تنهایی و یه تنه هزار تا قافله رو لخت کنی ؟ با همین یه حرف پای جونش وایستاد و هزار تا قافله رو لخت کرد. رسید به آخر عمر. دیگه دم دمای رفتن بود. پشیمون شده بود از راهزنی و سرقت و نفرین مردم. آخر عمری پشت دستشو داغ کرد و به خودش گفت : خب قلی خان. اینم اون هزار تایی که می گفتی. دیدی که هزار تا تموم شد. شب و روز و نصف شب تاختی به قافله ها و لخت شون کردی و دار و ندارشون رو بردی. حالا ببینم عرضه شو داری تنهایی فقط یه قافله رو سالم برسونی مقصد ؟ همین یه قافله ففط. نمی خواد ده تا بشه‌. یا صد تا. همین یه دونه فقط. همین یه دونه رو برسونی خونه تمومه. قلی خان هر کاری کرد نشد. نشد که نشد. نتونست و مشغول ذمه ی خودش شد بنده خدا. حالا خودت بگو تقاص از این بدتر؟

🌐 نفرت از وضع موجود و شرائطی که به روزگار سخت و دشوار آدمهای این سامان گره خورده ؛ خود به تنهایی به معیار و میزانِ قضاوت های تند و گزنده تبدیل شده تا سنجش و داوری در باره ی آن چه در جامعه در حال رخ دادن است در زیر پوست شهر در جریان باشد و هر کجا که محفلی و انجمنی و جمعی هست محور و مدار حرف روی همین موضوعات روزمره باشد. افزایش دلار. تورم. گرانی بنزین. آلوده گی هوا. تعطیل بودن کشور به هر بهانه ای و ... و جامعه ای که در این موقعیت مضطرب هر چقدر صبوری می کند و دندان روی جگر می گذارد تا همه چیز درست شود اما با هیچ تغییری مواجه نمی شود و هر روز در بر روی همان پاشنه ای می چرخد که روز قبل چرخیده. ماهیت و کارکرد خشم و عصیان و اعتراض در تمام تحلیل ها هم به وضوح قابل مشاهده است تا بگوید جامعه ی ایرانی به شدت سوگوار وضیت موجود است بی آن که مسئولین و مدیران را در هاله ای از وجدان معذب و شرم ساری ببیند. نه مدیری به عذر خواهی بر می خیزد و نه مسئولی به تغییر ؛ رفتار می کند. گویی خودرویی رها شده در یک سراشیبی تند را مانند است که ترمز بریده و امکان نگه داشتن آن مطلقا فراهم نیست. همین است که انگار همه منتظرند تا این خودرو به درختی ؛ سنگی ؛ صخره ای گیر کرده و بایستد.

🌐‌ این که جامعه در حال انفجار است و هر آن ممکن است این خودرو واژگون شده و سر از دره درآورد و متلاشی شود بی گمان شاید درست ترین تحلیل و نظر باشد. نظری که عام بر آن مهر تایید می زنند. اما اگر هنوز اراده ای به تغییر مانده باشد و دلسوزان و نخبگان و عالمان ناامید نشده باشند می شود همین یک قافله را به سلامت به مقصد رساند‌. قلی خان هزار قافله را لخت کرد. اما از پسِ تغییر بر نیامد. که تغییر به ساده گی محقق نمی شود‌. تنها صرف خواستن نیست. توانستن هم دخیل است. این منِ فردی باید به یک مای جمعی تبدیل شود و هویت جمعی را به هر شکلی که هست بسازد. در جامعه ای که افراد به منِ خود اعتقاد و اعتماد ندارند و به یک رها شده گی ملی رسیده اند ؛ چگونه می توانند به هویت جمعی اعتبار ببخشند. تک تک افراد این جامعه گرانقدرند اما متاسفانه ممیزی شده اند تا هیچ کس سهم خود را همان طور که باید بگیرد ؛ نگیرد. به گمانم در جامعه ای که تغییر را بر نتابد به تعمیر هم تن نخواهد داد.‌ پس نه تعمیر و نه تغییر نمی تواند سویی کوچک در ظلمات باشد برای مردمی که هر بامداد تا شامگاه در بدترین بلاتکلیفی تاریخی به سر می برند‌. وضعیتی برزخ گونه که هیچ کس نمی داند فردا چه اتفاقی خواهد افتاد و خورشید از کدام سو بر این تاریکی و سیاهی خواهد تابید !

جعفر بخشی بی نیاز

https://t.me/matn_sara20
@hooreechannel 🌹

حوری

29 Dec, 14:31


ناترازی خون

🔻کاهش سرمایه‌‏های اجتماعی، افزایش سن ازدواج، افزایش انجام پیرسینگ و تتو، میزان اهدای خون را به‏‌شدت کاهش داده است


📌زمانی این تصور ایجاد می‌‏شود که نهادهای دولتی دغدغه‌‏ی مردم نداشته باشند و فساد در سطوح مختلفی از پایین تا بالا گسترده شده باشد، مردم ممکن است اطمینانی نداشته‏ باشند آنچه اهدا می‌‏کنند در مسیری که مایل‌‏اند صرف می‌‏شود.

🔹شهرام میرزایی، معاون اجتماعی سازمان انتقال خون کشور: تاکنون توانسته‌‏ایم صددرصد نیاز مراکز درمانی به خون را تامین کنیم، اما به هر حال به‌دلیل سردی هوا، کوتاه بودن روزها، بالا بودن میزان ترافیک و ابتلا به بیماری‌‏های فصلی، میزان مراجعه را کم می‌‏کند. ما نگران ذخایر خونی هستیم.

🔹هر حادثه و بحران یا هر مسئله سیاسی و اجتماعی می‌‏تواند روی میزان اهدای خون مردم تاثیرگذار باشد، ذخایر خونی به میزان مشارکت مردم برمی‌‏گردد، به هر حال گاهی جریاناتی رخ می‌‏دهد یا شایعاتی ایجاد می‌‏شود که روی مردم تاثیر گذاشته و منجر به کاهش اهدای خون می‌‏شود.

🔹در جلسه‏ اخیری که با مسئولان سازمان داشته‌‏اند، قرار است از نظر زمانی، روی بعضی معافیت‌‏ها بازنگری انجام شود تا زمان کوتاه‌‏تری برای آنها در نظر گرفته شود،.

🔹حجامت، تتو، الکترولیز، سوراخ‌کردن گوش، طب سوزنی، رفتار جنسی پرخطر و محافظت‌‏نشده و آندوسکوپی، معافیت‌‏های ۱۲ ماهه دارند و به شرطی که این اعمال طی این مدت مجدد تکرار نشده باشد.

🔹️ ابتلا به بیماری‌‏های زمینه‏ای مثل قلبی عروقی، بیماری‌‏های شدید ریوی و آسم، سکته مغزی، دیابت قندی وابسته به انسولین، سابقه ابتلا به بیماری‌‏های عفونی مانند هپاتیت بی‏ و سی و ایدز و تزریق موادمخدر، منجر به معافیت دائمی می‌‏شوند

🔹در حال حاضر استان‌‏های مازندران، گیلان و سیستان و بلوچستان به‌دلیل دارا بودن تعداد زیادی از بیماران تالاسمی از نظر ذخایر خونی در شرایط مناسبی قرار ندارند و از طریق شبکه خون‌‏رسانی در حال تامین خون برای این استان‌‏ها هستند.

🔹️در تهران هم مصرف خون بالاست؛ بیشتر از میزان اهدا. 25 درصد از خون دریافتی کشور، در تهران مصرف می‏شود، چراکه تعداد زیادی از جراحی‌‏ها در تهران صورت می‌‏گیرد.


🔹شیرین احمدنیا، جامعه‌‏شناس: در شرایط و فشارهای اقتصادی و تجربه‏ انواع محرومیت‌‏ها،جای تعجب ندارد که افراد هرچه بیشتر از ارزش‌‏های جمع‌‏گرایانه فاصله بگیرند و ملاحظات رفاه و منافع فردی را در اولویت قرار دهند.

🔹️ خیلی از افراد نگران بیماری‌‏های فعلی یا آتی‌‏شان هستند. ‏می‌‏اندیشند که اگر خودشان دچار مصیبت شوند، پناهگاهی ندارند و فریادرسی نخواهند یافت.

🔹باتوجه به نتایج گزارش‌‏های‌ تحقیقات ملی در ارتباط با بالا رفتن سرعت افول سرمایه ‏اجتماعی در جامعه ایران، می‌‏دانیم که بی‌‏اعتمادی به نهادهای دولتی در دهه‌‏های اخیر  رو به افزایش بوده‌‏است.

🔹️ زمانی این تصور ایجاد می‌‏شود که نهادهای دولتی دغدغه‌‏ی مردم نداشته باشند و فساد در سطوح مختلفی از پایین تا بالا گسترده شده باشد، مردم ممکن است اطمینانی نداشته‏ باشند آنچه اهدا می‌‏کنند در مسیری که مایل‌‏اند صرف می‌‏شود.

زهرا جعفرزاده | خبرنگار گروه جامعه

📌ادامه مطلب در سایت هم‌میهن آنلاین

@hammihanonline
@hooreechannel 🌹

حوری

29 Dec, 09:30


🌿اعضای نامرئی خانواده

🔹زنانی که نشاط جوانی هنوز در صورت بسیاری از آنها دیده می‌شود، اما هنگام صحبت از کارِ خانه از خستگی و کرختی روانی حرف می‌زنند که شاید ماه‌ها یا سال‌هاست همراهشان مانده.

🔹 بیش از 15 مادر در گفت‌وگویی صمیمی با «شرق» به چند موضوع واحد اشاره می‌کنند: از اوقات شخصی که دیگر خودشان سهمی در آن ندارند، تا انجام کارهای تکراری روزانه که تمام‌شدنی نیست.

🔹 آنها در بیشتر مناسبات اجتماعی به واسطه شغل خانه‌داری، حس طردشدگی دریافت کرده‌اند و حالا با اضطراب و کاهش شدید اعتماد‌به‌نفس دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند.

🔹 یکی مدیر داخلی شرکتی خصوصی بوده، دیگری خیاط یا طراح داخلی ساختمان، یکی دیگر معلم پیش‌دبستانی بوده و یکی دیگر دانشجوی حقوق که همه بعد از ازدواج یا بارداری به اجبار شرایط، خانه‌دار شده‌اند.

🔹حالا بیشتر آنها به دلایل مختلف از جامعه‌ای که قبلا در آن حضور داشتند، کنار گذاشته شدند و این موضوع بر شدت افسردگی آنها اثر گذاشته است.
 
کار بدون دستمزد
 
🔹زنان خانه‌دار به صورت متوسط بیش از 77 ساعت در طول هفته کار می‌کنند، یعنی دو برابر ساعت کاری یک کارمند؛ با این تفاوت که در هیچ طبقه‌بندی شغلی قرار نمی‌گیرند و دستمزدی هم در برابر زحمات خود دریافت نمی‌کنند.

🔹 طبق بررسی‌های مختلف، معمولا زنان خانه‌دار به دلیل یکنواختی زندگی و تنهایی زیاد داخل خانه، دچار افسردگی بیشتر و متفاوت‌تری نسبت به بقیه اقشار جامعه می‌شوند. این آمارها برای زنانی که قبل از ازدواج یا فرزندآوری شاغل بوده‌اند، ‌بیشتر است.

نسترن فرخه
متن کامل...
@swhriran
@hooreechannel 🌹

حوری

29 Dec, 05:30


🔻برگی از تاریخ معاصر ایران

داستان حرام و حلال تماس تصویری

حتما یادتان هست زمانی اپراتور نسل سوم به نام رایتل خیلی تلاش کرد تا تماس تصویری را در کشور راه‌اندازی کند. اما هر چه بیشتر تلاش کرد، کمتر به نتیجه رسید.
دلیل آن هم چیزی نبود جز نظر چند آیه‌الله که تماس تصویری را حرام می‌دانستند.

این موضوع به سالهای ۹۰ و ۹۱ باز می‌گردد. در سال ۹۱ شورای عالی فضای مجازی به دستور رهبری تشکیل شد. طرح اپراتور سوم همراه اول به این شورا فرستاده شد، این شورا هر وقت به نوعی آن را پشت گوش انداخت، تا اینکه واتس‌اپ اعلام کرد که امکان تماس تصویری با تلفن همراه دایر شده است‌. با مخالفتهای شورای عالی مجازی رایتل که یک اپراتور داخلی بود ورشکسته شد.

اما پس از آن که واتس‌اپ در این مورد پا به عرصه گذاشت تماس تصویری با تلفن همراه حلال! شد. درست ۱۰ سال بعد یعنی سال ۱۴۰۱.

اما مخالفت با تماس تصویری ریشه در کجاها داشت؟
ریشه اصلی آن در مخالفتهای شرعی و مذهبی بود. (مثل موضوعات دیگری چون حرام بودن آب لوله‌کشی، حمام بی‌خزینه، وجود قانون اساسی، تاسیس مدرسه دخترانه و صدها موضوع دیگر...)

داستان از این قرار بود که در اول اسفند سال ۱۳۹۱ چهار مرجع تقلید در فتواهایی جداگانه‌ای مخالفت خود را با تماس تصویری با تلفن همراه که آن زمان قرار بود توسط رایتل راه‌اندازی شود، اعلام کردند:

ایه‌الله مکارم شیرازی در فتوای خود مفاسد تصویری خدمت رایتل را بیشتر از فوائد آن دانست و تماس تصویری را «منشاء مفاسد جدیدی در جامعه» توصیف کرد.

نظر آیت الله علوی گرگانی: تماس تصویری می‌تواند عفت عمومی جامعه و نظم حاکم بر آن را خدشه‌دار و خانواده‌ها را به ورطه نابودی اخلاقی و بنیانی بکشد.

نظر آیت الله سبحانی: «قرار گرفتن چنین گوشی‌های موبایلی در دست جوانان اعم از دختر و پسر مفاسد زیادی دارد، باید از خرید و فروش آن جلوگیری شود و نباید دولت چنین امکاناتی در اختیار مردم قرار دهد.

آیت الله نوری همدانی نیز تماس تصویری با رایتل را موجب از هم گسستن اساس خانواده‌ها» و تهدید «عفت عمومی» دانست.

اما این فتواها زیاد دوام نیاورد. چرا که توسعه و پیشرفت علم و تکنولوژی منتظر فتوای چند آیه‌الله نمی‌ماند. وقتی واتس‌اپ امکان تماس تصویری را برای جهانیان فراهم کرد‌ عملا فتواهای علما زیر سایه این نرم‌افزار قرار گرفت و مردم توانستند با یکدیگر تماس تصویری بگیرند‌.

به جز ایه‌الله‌ها، برخی نمایندگان مجلس نهم نیز مخالف این طرح بودند، به طوری که برخی از آنها اعلام کرده بودند که اپراتور همراه اول رایتل حق ندارد این طرح را به مجلس ارائه کند.

یک دهه مخالفت با تماس تصویری با رایتل موجب ورشکسته شدن این پیام رسان داخلی شد و ضرر اصلی آن هم متوجه کارگران شد. چرا که رایتل توسط تامین اجتماعی پشتیبانی می‌شد و سود آن هم برای کارگران بود. اما ممنوعیت آن تمام منافعی که می‌توانست به رونق زندگی کارگران بیانجامد را از بین برد. (حق‌الناس)

خدیجه گلین مقدم
@hooreechannel 🌹

حوری

28 Dec, 14:30


خودمراقبتی من این شکلی است

در بیست سالگی از بدنم می ترسیدم. با اینکه الان در عکسها می بینم چه پوست و چشم براق و صافی داشته ام و چقدر موهایم پرپشت بودند (به قول گیلک ها موهایم شلال داشت).

اول به خاطر نظرات ملت فکر می کردم چاق و زمختم. ورزش حرفه ای شروع کردم، پانزده کیلو وزن کم کردم و دو سایز رفتم پایین و کل لباسهایم را دادم خیریه.

بعد دوباره طبق ادامه کامنت ها فکر می کردم چقدر لاغرم.
گودی کمرم کم است و بدون هیچ انحنا زنانه دارم ادای خوش تیپ ها را در می‌آورم.

الان که لیزر و فلان روتین شده. بیست و پنج سال پیش میرفتم یک جای بسیار پنهان گرانی پوستم را قلفتی برایم بکند که یک پرز رویش نباشد!

ژنتیک از سمت خانواده پدری، موهایم زود خاکستری می شد.
برای آن چقدر غصه می‌خوردم.

یک خال عمیق داشتم روی گونه که دوستش نداشتم. هیچ کس نگفته بود چه خال قشنگی.
والدینم را با خودم بردم جراحی.
خال را برداشتند بدون کوچک ترین اسکار پوست.
کل جماعت فعال شدند: حیف خال قشنگت!

رژیم های عجیب می‌گرفتم.
یک دوست پسری می‌گفت چقدر لاغری.
یک دوست دختری می‌گفت چقدر هنوز چاقی.

من هم مثل پیرمرد و نوه و خرشان، برای هر نظر رسید مهر زده تحویل میدادم و میرفتم تا ته ماجرا....

الان می بینم اینها که به من کامنت می دادند و من تند تند در افق میرفتم‌ که اصلاح کنم خودم را، چقدر خودشان با معیار همان موقع هم داغان بودند
و من انگار کور، صرفا سراپا شنوا و پذیرا بودم.

بعد درس خواندم. یاد گرفتم. تکامل بدن و کارکرد سلولها و توازن هورمون ها و اثرات محیط روی بدن را نه فقط در کتابها خواندم که در آزمایشگاه تحقیق کردم. در حد وسع خودم چیزهایی فهمیدم.


همین شد در دوره سی و الان چهل سالگی، این شر و ورها را رها کردم.

نه پول به پزشکی دادم برای ژل و بوتاکس که بگویم با اینکه چهل سالگی را رد کردم هنوز بیست ساله ام، نه بدنم را چون کیسه پول دادم دست جراح برایم کوتاه و بلند کند.
این بدن برای جلب رضایت مشتری ساخته نشده، قرار است مرا حمل کند و مرا تحمل کند و برای من کار کند.

ورزش درست و روتین می کنم به خاطر ادامه دادن‌حیات چون تصمیمم تا حالا بر این بوده که دخل خودم را با دست خودم نیاورم و بسپارمش به روال طبیعت.

گاهی هم عصرها یا صبح زود  می دوم بخاطر هورمونهای شادی چون بهشان نیازمندم برای ادامه دادن این چرندی که بهم تحمیل شده.

ویتامین طبیعی می خورم چون هنوز مزه ها را می فهمم و بدنم هنوز هوشمند است و خودش به من می‌گوید نیاز به آهن سیب دارد یا ویتامین ث پرتقال یا ویتامین ک کاهو.

دلم می خواهد بچه ام روز فارغ التحصیلی یا تولد هجده سالگی یا شاید روزی برای زایمانش مرا کنار خودش داشته باشد.
برای آن روز، لازم نیست چروک های صورتم را مثل خاکروبه جارو شده زیر فرش ببرم پشت شقیقه درحالی که به خاطر خنگی علم راهی برای چروک گردنم نباشد و پنهانش کنم زیر یک یقه اسکی با گردنبند.

لازم ندارم به رهگذر و دوست و دشمن نشان بدهم به خدا هنوز جوانم.

لازم دارم ولی نشان بدهم که در دنیای اخبار به روزم، در این سن چند تا چیز حالیم شده، عطر خوب را می شناسم و رنگ ها را بلدم و می‌دانم چه فرم لباسی به من میآید.

به خودم می رسم و پاکیزه و چابکم و از همه مهم تر، کامنت و نظر ناخواسته و آدم بی ملاحظه و بی ادب و روان ستمگر و روح آسیب دیده بیمار را نه تنها دیگر نمی‌پذیرم و رسید بهش نمی دهم، بلکه خودم را از مهلکه اش می رهانم.

خود مراقبتی من این شکلی است.

@November25th.
https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

28 Dec, 09:30


زنان در دنیای دیجیتال؛
قدرتی که در شبکه‌های اجتماعی احیا می‌شود


سمانه کوهستانی٭

قدرت در دنیای امروز دیگر به شکلی که در گذشته می‌شناختیم، توزیع نمی‌شود. در گذشته، افرادی که در راس هرم قدرت ایستاده بودند، تصمیم می‌گرفتند و بقیه باید می‌پذیرفتند. اما امروز، قدرت به جایی منتقل شده که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را به راحتی در دست بگیرد یا از آن محافظت کند.

امروز قدرت در دست کسانی است که می‌توانند بر توجه دیگران تسلط پیدا کنند و سکان توجه مردم را در دست گیرند؛ کسانی که می‌دانند چگونه ذهن‌ها و قلب‌ها را با پستی ساده یا هشتگی جنجالی با خود همراه و همدل کنند.

جنبش‌هایی مانند #MeToo و #TimesUp که از بستر شبکه‌های اجتماعی برخاستند، نمونه‌های بارزی از این تغییرات هستند.
این جنبش‌ها به زنان این امکان را داده که تجربیات خود را با دیگران در میان بگذارند و نه تنها در سطح فردی، بلکه در مقیاس جهانی صدای خود را به گوش دیگران برسانند.

در اینجا، گویی شبکه‌های اجتماعی به ابزاری برای بازپس‌گیری قدرت تبدیل شده‌اند.
زنانی که تا پیش از این در فضای واقعی، یا به دلیل سنت‌ها و ساختارهای فرهنگی و یا محدودیت‌های اجتماعی، از بیان تجربیات خود محروم بودند، هم اکنون در فضای دیجیتال به جمعی بزرگ و بی‌مرز متصل شده‌اند که همه با هم از یکدیگر حمایت می‌کنند.

... سخن کوتاه آنکه، شبکه‌های اجتماعی نه تنها ابزاری برای ایجاد دگرگونی های اجتماعی محسوب می شوند، بلکه فرصتی برای بازتعریف خود و هویت‌های فردی و جمعی زنان فراهم می‌آورند.

این فضاها امکان تعامل و همبستگی را فراهم می‌کنند، اما برای آنکه حقیقتاً به ابزاری برای تغییرات ساختاری تبدیل شوند، باید تهدیدات دیجیتال و چالش‌های دسترسی به آن‌ها را جدی گرفت. در غیر این صورت، شبکه‌های اجتماعی فقط به یک «آینه» تبدیل خواهند شد که در آن هیچ چیزی جز بازتاب واقعی نابرابری‌ها مشاهده نخواهد شد.

سمانه کوهستانی*دانش آموخته دکتری جامعه شناسی فرهنگی

Instant View
@hooreechannel 🌹

حوری

28 Dec, 05:31


در ستایشِ  «شادی»

شاد بودن و شادی کردن حق طبیعی و  مسلّم هر انسانی است که در این جهان زیست می کند. شادی، حالتی روانی است که طی آن فرد احساس خوشی و  زنده دلی  می کند و تمام جسم و روان فرد به جنب و جوش در می آیند و نوعی انرژی بخشی مثبت و امیدوارانه را تجربه می کند.

مارتین سلیگمن از بنیانگذاران روان شناسی مثبت گرا ، شادی  را عبارت از عواطف و فعالیت های مثبت تعبیر می کند.
گفتن ندارد که پدیدۀ شادی همانند بسیاری از پدیده های انسانی و اجتماعی ابعاد و زوایای پیچیده ای داشته و ضمن این که از سویی عوامل گوناگونی بر روی بروز و ظهور شادی اثرگذاری دارند. 
اما جالب است که از سوی دیگر شادی بر روی سایر پدیده های انسانی و اجتماعی نیز اثرگذار است. لذا واکاوی ابعاد گوناگون این پدیده مجال و فرصتی بسیار می طلبد که طبیعتاً در این نوشتار کوتاه نمی گنجد.

یکی از دلایل مهمی که موضوع شادی مورد توجه بررسی در نوشتار حاضر  قرار گرفت این است که این جهان به خودیِ خود جهانی سرشار از درد و رنج هایی است که همگان را دچار تلخ کامی و غم  می کند لذا یکی از کوشش های افراد، گروه ها، سازمان ها، دولت ها و همه و همه باید این باشد که شادی را جستجو کنند و آن را در بین مردم و جامعه تکثیر و ترویج کنند.

شادی و شادکامی آدمی را سرزنده و امیدوار نگاه می دارد و او را برای مقابله  و مبارزه با انواع درد و رنج های این جهانی آماده می سازد.
شادی یکی از ضروری ترین نیازهای انسان برای زیستنِ  با کیفیت و ارزشمند  در این جهان است. شادی،  زمینه های درست و دقیق  اندیشیدن، تندرستی و سلامتی جسم و روان، آگاهی یافتن، منطقی بودن، آرامش داشتن، مداراگری، دوستی، عشق ورزی، پیوندجویی، تعاملات مثبت و سازنده، کنشگری فعال، مفید بودن، خوب بودن، ارزشمند زیستن و اخلاقی زیستن را فراهم می سازد.

انسان های شاد سرمایه های ضروری برای رشد و پرورش انسان های سالم و در نهایت جامعۀ سالم هستند. از آن جا که بین انسان و جامعه همواره  رابطه‌ای دوجانبه  و متقابل برقرار است، لذا انسان سالم جامعۀ سالم را می سازد  و متقابلاً جامعۀ سالم انسان سالم را پرورش می دهد.

تمام پژوهش های علمی در رشته های گوناگون پزشکی، زیست شناسی،  روان شناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی به خوبی نشان می دهند که شادی نتایج کاملاً مثبت بر جسم و روان فرد از یک سو و بر روی جوامع و گروه های اجتماعی از سوی دیگر دارد. دانشمندان دریافته‌اند که شادی و خوشحالی سبب تقویت سیستم دفاعی بدن و همچنین سیستم عصبی انسان می‌شود.

افرادی که در معیارهای شادکامی نمرۀ  بالا می آورند، عموماً  افرادی شاد، خوشبین و سالم بوده  و از این که وجود دارند راضی هستند، زندگی را با ارزش می دانند و با جهان در صلح و تفاهم هستند. برعکس، افرادی  که نمرۀ شادی شان  کم می شود از نظر شخصیت بدبین، غمگین و مأیوس بوده و با جهان در تضاد هستند.

افراد شاد، احساس امنیت بیش تری می کنند، آسان تر تصمیم می گیرند، روحیۀ  مشارکتی بیش تری دارند و نسبت به کسانی که با آنها زندگی می کنند، بیش تر احساس رضایت می کنند و  سلامت جسمانی و روانی آن ها بیشتر است، طول عمر بیشتری دارند و از نظر شغلی و اجتماعی، موفقیت های بیش تری کسب می کنند. 

شادی را  معمولاً به سه بُعد احساسی، شناختی و اجتماعی تقسیم کرده و اتفاق نظر بر این است که این تقسیم بندی جامعیت دارد. هر کدام از این ابعاد دارای مؤلفه هایی هستند.

1. بُعد احساسی شامل: احساس خوشحالی، امیدواری نسبت به آینده، خوش بینی به وقایع اطراف، دلگرم بودن به زندگی؛ 
2.بُعد شناختی شامل: احساس رضایت از وضعیت کنونی در قیاس با گذشته و وضعیت ایده آل، احساس رضایت از بخش های مختلف زندگی مانند شغل، تحصیل، خانواده و
3.بُعد اجتماعی شامل: تمایل به داشتن روابط اجتماعی با دیگران، مشارکت در فعالیت های اجتماعی، شوخ طبعی.

عوامل درونی و بیرونی فراوانی بر روی شادی انسان تأثیرگذار اَند از نوع شخصیت گرفته تا چگونگی تربیت انسان، نوع نگاه انسان به خود و جهانی که در  آن زیست می کند، میزان خویشتن شناسی، فرهنگ، جامعه، اقتصاد و سیاست. داشتن ثروت کافی، شغل مناسب، شریک زندگی خوب، دوستان خوب، فراغت و تفریح مطلوب، مسافرت، ورزش منظم، فرهنگ کارآمد، جامعۀ سالم و بهنجار، اقتصاد قوی و کارآمد، سیاست عقلانی و منطقی همگی از جمله عواملی اَند که به سهم خود در شاد نگه داشتن افراد جامعه تأثیرگذاری دارند.

هرچقدر موانع ایجاد شادی در بین شهروندان جامعه کم تر شود بدون تردید زمینه های شاد بودن شان فراهم خواهد شد.

به هر بهانه ای ضرورت دارد که شهروند ان را شاد نگاه داشت و "سیاستِ  شادکامیِ  شهروندان"  باید در هستۀ مرکزی سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های جامعه وجود داشته باشد.

محمدباقر تاج الدین
@hooreechannel 🌹

حوری

27 Dec, 14:25


ازدواج کمتر، طلاق بیشتر؛ زنگ خطر برای خانواده‌های ایرانی!

🔹کاهش ۴۲ درصدی ازدواج: از سال ۱۳۹۱ تا ۱۴۰۲، تعداد ازدواج‌ها از ۸۲۹ هزار به ۴۸۱ هزار کاهش یافته است؛ یعنی افتی ۴۲ درصدی طی ۱۱ سال!

🔹افزایش ۳۴ درصدی طلاق: در همین دوره، طلاق‌ها از ۱۵۰ هزار به ۲۰۲ هزار رسیده‌اند؛ یعنی رشد ۳۴ درصدی در آمار طلاق.

🔹نسبت ازدواج به طلاق؛ یک سقوط نگران‌کننده: در سال ۱۳۹۱، به ازای هر ۵.۵ ازدواج، یک طلاق ثبت می‌شد، اما در سال ۱۴۰۲ این نسبت به ۲.۴ ازدواج در برابر هر طلاق رسیده است.

🔹بیشترین کاهش ازدواج: بین سال‌های ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۶، ازدواج‌ها بیش از ۲۰۰ هزار مورد کاهش یافتند، که افتی چشمگیر محسوب می‌شود.

🔹بیشترین رشد طلاق: سال‌های ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰، بیشترین افزایش طلاق را نشان می‌دهند و در سال ۱۴۰۰ تعداد طلاق‌ها از مرز ۲۰۰ هزار عبور کرد.
منبع: مرکز آمار ایران

@kherad_jensi
@hooreechannel 🌹

حوری

27 Dec, 09:50


مسئله زن

🔹شاید بتوان گفت که مسئله زن و ابعاد حیات اجتماعی و سیاسی او یکی از محوری‌ترین مسائل جامعه ایران است.

🔹به احتمال فراوان اگر در گذشته و تا ۱۴۰۰سال پیش از مردم می‌پرسیدیم که به نظر شما ارث میان مرد و زن چگونه تقسیم شود، اکثریت قاطع همان نسبت دو به یک را می‌گفتند. چون وضعیت زن در ساختار قدرت و نقش اقتصادی او چنین نظری را مطلوب می‌نمود. ولی سال گذشته در زمان وزارت فرهنگ دولت آقای رئیسی پیمایشی که درباره ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان انجام شد، حاکی از موافقت بیش از ۷۷درصدی مردم با برابری ارث برای زن و مرد بود.

🔹آیا این به منزله عبور آنها از شریعت است؟ قطعاً، خیر؛ چون بسیاری از آنان ملتزم به شرع هستند، ولی می‌بینند که نقش زنان در حال تغییر است.

🔹ما نمی‌توانیم ازیک‌سو شاهد افزایش و سبقت کمی و کیفی دختران دانشجو از پسران باشیم و از سوی دیگر، همچنان نظام حقوقی خانواده را براساس گذشته تعریف و تعیین کنیم.

🔹خانواده‌ای که بنیان آن بر حرکت به‌سوی برابری و مشارکت هرچه بیشتر همه اعضای خانواده بنا نهاده شده؛ هر گونه مخالفت با این روند موجب اخلال در امر نهاد خانواده می‌شود و جدایی و طلاق را زیادتر می‌کند.

🔹انقلاب تابوهای زیادی را درباره زنان و جایگاه آنان شکست و موجب شد که حتی دختران روستایی و طبقات پایین هم برخلاف پیش از انقلاب برای تحصیل و ارتقای جایگاه خود درس بخوانند و وارد دانشگاه‌ها شوند؛ امری که پیش از انقلاب مطلقاً عمومیت نداشت، ولی به موازات این تحولات، اکنون پس از گذشت ۴۵سال است که می‌بینیم حضور زنان در کابینه پذیرفته شده است.

🔹مسئله زن یکی از اَبَرچالش‌های موجود جامعه ایران است که به‌جای تفاهم و گفت‌وگو از طریق تقابل پیش می‌رود و عوارض این نحوه پیشبرد امور بسیار بیشتر از اصلاحات تفاهمی و وفاقی است.

📌ادامه مطلب در سایت هم‌میهن آنلاین

@hammihanonline
@hooreechannel 🌹

حوری

27 Dec, 05:44


🖊 چگونه بی‌آنکه باورهای دیگر را محترم بشماریم با آنها مدارا کنیم؟

یا باید به عقایدی که با آن‌ها مخالف هستیم احترام بگذاریم و یا آن‌ها را تحمل کنیم؟ درباره هر عقیده‌ای بحث‌های گوناگون وجود دارد، اما در زمینه همه مباحث این سوال مطرح می‌شود که ما چگونه باید مفاهیم “مدارا” و “احترام” را درک کنیم، مفاهیمی که در همه گفتگوهای مربوط به آزادی بیان و جنگ‌ها و درگیری‌های فرهنگی طرح می‌شوند.

مدارا یا تحمل مفهومی است که سابقه طولانی و معانی متعدد لغزنده‌ای دارد. از بحث‌های شکل‌گرفته در قرن هفدهم درباره آزادی مذهبی تا گفتگوهای اخیر درباره مهاجرت و مهاجران، معنای اصلی مدارا، تمایل به پذیرش باورها و اعمالی است که شاید با آن مخالف باشیم، اما می‌دانیم که برای دیگران اهمیت دارد. این باورها ممکن است شامل اعمال مذهبی گروهی اقلیت یا اعتقاد به باورها و آیین‌های خلاف اجماع جمعی باشد.

اما امروزه بسیاری مدارا را نه تمایل به پذیرش همه دیدگاه‌ها فارغ از توهین آمیز بودن یا نبودن، بلکه به معنای مهار و جلوگیری از نشر باورهایی می‌دانند که ممکن است برای گروه دیگری توهین آمیز باشد و موجب بروز خشونت شود. چنین معنایی از مدارا در دیدگاه کسانی می‌توان دید که مثلا موافق جلوگیری از چاپ کارکاتور پیامبر اسلام در مجله شارلی ابدو یا موافق تعلیق توییتری سلیل تریپاتی، روزنامه‌نگار هندی هستند که ملی‌گرایی هندو را در شعری به چالش کشیده‌است. در این چهارچوب، مدارا مفهومی است برای دفاع و حمایت از کسانی که به باورهای آنها توهین می‌شود و مجوزی است برای منع انتشار ایده افرادی که نوعی از بی‌احترامی به عقاید دیگران را شامل می‌شود.

مفهوم “احترام” پیچیده‌تر و چندوجهی تر از مفهوم “مدارا” است. احترام در اصل با احساسی از برتری بخشی به دیگری همراه است. این مفهوم همچنین با درجه‌ای از ارزش‌گذاری همراه است، یعنی افراد به کسی یا عملی احترام می‌گذارند که برای آن ارزش قائلند.

معنای دیگر احترام که در جوامع مدرن و برابری‌طلب مورد استفاده قرار گرفته‌است، از این قرار است: همه افراد را انسان در نظر گرفتن و اذعان به اینکه همه انسان‌ها در جامعه اخلاقی جایگاهی برابر دارند. در چنین دیدگاهی، احترام و مدرا مفاهیمی مکمل یکدیگرهستند. مدارا به معنی تحمل همه ایده‌ها و نه لزوما احترام به آنها است. در حالی‌که احترام به معنی ارزش قائل‌شدن برای افراد در جایگاه برابر و فارغ از دین، فرهنگ، نژاد و جنسیت آنها است، اما نه لزوما ارزش قائل شدن برای دیدگاه‌ها و اعمال آنان.

چنین تعریفی از احترام همچون تعریف مدارا در طول زمان تغییر پیدا کرده‌است و اکنون بسیاری معتقدند که نه فقط به افراد بلکه به باورهای آنها احترام گذاشت. بایخو پارک، فیلسوف سیاسی می‌گوید: “از آنجا که انسان‌ها از لحاظ فرهنگی همدیگر را احاطه کرده‌اند، احترام برابر به افراد، احترام به فرهنگ و شیوه زندگی آنها را در پی دارد.”

اما آمیختگی مردم با فرهنگ و اعتقادات آنها حرکتی خطرناک است، مانند آنچه نژادپرستان انجام می‌دهند. تشخیص تمایز بین مردم و ایده‌هایشان برای برخورد برابر با آنها در عین به چالش کشیدن باورها و ایده‌های آنها ضروری است. به همین دلیل است که در دانشگاه کمبریج پروپوزال‌هایی که احترام به همه ایده‌ها را توصیه می‌کنند، رد می‌شود و معیار تحمل همه باورها است نه احترام به آنها. پس بدین‌ترتیب می‌توان چیزی را تحمل کرد، در عین اینکه آن را به چالش کشید. در نتیجه، جامعه‌ای که بر ارزش‌های مدارا و احترام استوار شود، جامعه‌ای برابرتر و در راستای پیشبرد حقوق اقلیت خواهد بود.

✍️ کنعان ملک
(مترجم: نفیسه نیک‌بخت)

@sokhanranihaa
@hooreechannel 🌹

حوری

26 Dec, 16:30


🔺️پیری جمعیت ایران نسبت به کشورهای دیگر شتاب بیشتری دارد

🔹️رییس دبیرخانه شورای ملی سالمندان بهزیستی کشور: پنجره جمعیت ایران رو به بسته شدن است.

🔹️پیری جمعیتی ایران شتاب منحصر به فردی نسبت به دیگر کشورهای جهان دارد.

🔹️کشورهای اروپایی برای تبدیل شدن به یک کشور سالمند باید یک قرن را بگذرانند اما ایران تنها در ۳۵ سال به سمت سالمندی رفته است.
@khabarfouri

👈وضعیت کنونی جمعیت و منابع و زیرساختها نتیجه بیش از چهار دهه حکومت دینی با ادعای پاسخ به تمام پرسشهای جدید و با قطع ارتباط با جهانی است که به سرعت رو به جلوست، در منطقه ای که حاکمانش با درک موقعیت، توانستند خود را همتراز رتبه های جهانی قرار دهند. با این شرایط شما چیزی بیش از این را انتظار داشتید؟
@hooreechannel 🌹

حوری

09 Dec, 18:30


یک تراژدی مطلق؛
اشک شوق یا حسرت؟!

سه دهه حبس کشیدن در خاندان اسد و مادری که بعد از ٣٠سال زندان به پسر زندانی‌ش خیره می شود، اما او را نمی‌شناسد.

👈کمک به بقای ظالمین عین ظلم به مردمی است که تحت ستم آن ظالمند! و‌ آنها که کمک به بقای اسد کردند، قطعا شریک این ظلمند!

@hooreechannel 🌹

حوری

09 Dec, 16:30


بیانیه تحریر الشام: هرگونه تحمیل حجاب بر زنان ممنوع است

روزنامه دولتی الوطن سوریه که اینک زیر نظر گروه تحریر الشام اداره می شود، بیانیه ای را منتشر کرده است که طی آن این گروه یک "دستور عمومی" درباره حجاب زنان صادر کرده است.

در این بیانیه آمده است:مداخله در پوشش زنان یا تحمیل هرگونه درخواست مربوط به پوشش یا ظاهر آنها از جمله درخواست حیا اکیداً ممنوع است.

ما تأکید می کنیم که آزادی شخصی برای همه تضمین شده است و احترام به حقوق افراد اساس ساختن یک میهن متمدن است./اخبار فوری

👈تکفیری های سوری در عرض چند سال آنقدر تغییر کردند که موجب شگفتی جهانیان شده اند اما در ایران ما عده ای همچنان نمی خواهند بفهمند دنیا تغییر کرده است و حداقل گفتمانشان باید تغییر کند.

@hooreechannel 🌹

حوری

09 Dec, 14:30


ویژگی‌های رفتاری افرادی که با والدین از نظر عاطفی-نابالغ بزرگ شده‌اند

علائم والدین عاطفی-نابالغ:

اگر مطمئن نیستید که والدین شما عاطفی-نابالغ بوده‌اند، برخی از نشانه‌های زیر می‌تواند سرنخ‌هایی در این زمینه به شما بدهد:

_عصبانیت و ناراحتی سریع
_کناره‌گیری و سکوت هنگام استرس یا درگیری
_واکنش دفاعی شدید هنگام بحث
_رفتار خودمحور و تمایل به مرکز توجه بودن
_ناتوانی در ارائه حمایت یا همدلی
_ بی‌توجهی به احساسات فرزندان و کم‌اهمیت شمردن آنها
_ اجتناب از مکالمات دشوار و حساس
_سرزنش و خجالت دادن فرزندان


۱۲ ویژگی افرادی که با والدین عاطفی-نابالغ بزرگ شده‌اند:


۱. مشکل در تنظیم عواطف
اولین درس‌های عاطفی ما معمولاً از والدینمان آموخته می‌شود. افرادی که در کودکی شاهد بیان سالم احساسات نبوده‌اند، در بزرگسالی ممکن است برای مدیریت احساسات خود دچار مشکل شوند. این افراد به دلیل ناآشنایی با الگوهای عاطفی سالم، ممکن است هنگام دریافت بازخوردهای منفی یا سازنده، دچار انفجار احساسی شوند و حس کنند مورد حمله قرار گرفته‌اند.

۲. دشواری در تعیین مرزهای شخصی
کودکانی که با والدین عاطفی-نابالغ رشد کرده‌اند، اغلب در بزرگسالی برای تعیین و حفظ مرزهای شخصی با مشکل مواجه می‌شوند. این افراد معمولاً نمی‌دانند چگونه نیازها و حدود خود را تعریف کنند، زیرا در کودکی به نیازها و حریم شخصی‌شان توجه کافی نشده است.

۳. مشکلات ارتباطی و اجتماعی
کسانی که از کودکی با بی‌توجهی عاطفی مواجه بوده‌اند، ممکن است روابطشان در بزرگسالی را ناایمن و تهدیدآمیز تلقی کنند. این افراد ممکن است در ارتباطات اجتماعی سرد، دور و خجالتی به نظر برسند و حتی از برقراری ارتباط با دیگران اجتناب کنند.

۴. تمایل شدید به راضی کردن دیگران
والدین نابالغ عاطفی اغلب فرزندان خود را به گونه‌ای پرورش می‌دهند که برای تأیید شدن و پذیرش، دائماً در تلاش برای راضی کردن دیگران باشند. این افراد در بزرگسالی به دلیل ترس از عدم تأیید، نیازهای خود را فدای خواسته‌های دیگران می‌کنند و اغلب با احساس عدم رضایت عاطفی در روابطشان مواجه می‌شوند.

۵. کمال‌گرایی و تلاش برای بی‌عیب بودن
فرزندان والدین بیش از حد کنترل‌گر یا هلیکوپتری اغلب با استانداردهای غیرواقعی رشد می‌کنند.
این کمال‌گرایی در بزرگسالی به شکلی افراطی خود را نشان می‌دهد و می‌تواند مانع از انعطاف‌پذیری در کار و روابط شود و زندگی را به یک چالش دائمی تبدیل کند.

۶. ترس از آسیب‌پذیر بودن
این افراد در بزرگسالی از ابراز احساسات خود اجتناب می‌کنند و به دلیل ترس از رد شدن یا مورد قضاوت قرار گرفتن، احساسات واقعی‌شان را پنهان می‌کنند.

۷. اجتناب از درگیری
درگیری‌های سالم، بخشی طبیعی و سازنده از روابط هستند، اما والدینی که به درگیری‌ها به شکلی نامناسب واکنش نشان می‌دهند، فرزندان خود را از ورود به بحث‌ها گریزان می‌کنند. این موضوع در بزرگسالی نیز باعث می‌شود افراد در مواجهه با اختلافات، احساس ناامنی کنند و به‌طور مداوم از درگیری‌ها دوری کنند.

۸. سرکوب و بی‌توجهی به احساسات خود
کودکانی که بی‌توجهی عاطفی را تجربه کرده‌اند، اغلب احساسات خود را سرکوب می‌کنند و به‌طور کلی بی‌حس می‌شوند. این سرکوب مداوم احساسات، منجر به نوعی بی‌توجهی به عواطف و ناآگاهی نسبت به نیازهای درونی می‌شود و حتی ممکن است در نهایت به بروز بحران‌های عاطفی منجر شود.

۹. ناپایداری و بی‌ثباتی در رفتار
فرزندانی که با والدین عاطفی-نابالغ رشد کرده‌اند، معمولاً در بزرگسالی رفتاری ناپایدار و متغیر دارند. آنها ممکن است در یک روز محبت‌آمیز و در روز دیگر سرد و بی‌تفاوت باشند. این ناپایداری باعث می‌شود که اطرافیان نسبت به این افراد دچار سردرگمی شوند و حتی از آنها فاصله بگیرند.


۱۰. استقلال بیش از حد و خودکفایی افراطی
فرزندانی که والدینشان رفتارهای نامنظم و بی‌ثباتی داشته‌اند، به شدت به سمت استقلال و خودکفایی افراطی سوق پیدا می‌کنند. این افراد ممکن است حتی در مواقع نیاز، از درخواست کمک امتناع کنند

۱۱. ترس از ترک شدن و طرد عاطفی
این افراد در بزرگسالی به روابط ناسالم چسبیده و از ترس تنها ماندن، ممکن است در چرخه‌ای از روابط ناسالم و حتی سوءاستفاده بمانند.

۱۲. وسواس فکری و هوشیاری بیش از حد
این افراد برای تحلیل شرایط عاطفی و اجتماعی به شدت فعال هستند و این وسواس فکری می‌تواند مانع آرامش آنها شود و در نهایت باعث شود نتوانند روابط سالم و مطمئنی برقرار کنند.

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

09 Dec, 09:30


هشت موضع در برابر قانون حجاب و یک پیشنهاد برای عبور از این معضل
 
وقتی تصمیمی در سطح حاکمیت گرفته می شود بطور طبیعی عده ای با ان موافق و عده ای با ان مخالف هستند.
از منظر فلسفه سیاسی میزان اعتبار و مشروعیت تصمیمات در میزان تبعیت از ان است .بنابراین تصمیمی که با استقبال مردم برای اجرا مواجه نشود اصطلاحا منبطل است یعنی باطل متولد شده است مانند جنین مرده به دنیا امده....
در خصوص قانون حجاب هم همه مخالفان و موافقان از یک منظر و با اغراض و نیت یکسان با ان موافق و مخالف نیستند.

اقلیت موافق این قانون را می توان در سه گروه زیرشناسایی کرد:
1- گروهی که در فضای دوران پیشامدرن به امرحکومتی می نگرند و هر تصمیمی از جانب قدرت را هر چند ظالمانه باشد واجب الطاعه می دانند. دست اندرکاران تهیه و تصویب قانون حجاب از مردم ایران چنین تصوری دارند و با مباحث جدید حقوق اساسی و فلسفه حقوق و قانون و مشروعیت و حقوق بشر و حدود سرپیچی موجه ( به قول فرانتس نویمان ) به کل بیگانه اند از این رو حاضر به مباحثه و مناظره در این خصوص نیستند . برای مثال حتی یک نفر حاضر نیست با اینجانب بعنوان دانش اموز حقوق اساسی در این خصوص مناظره کند و احتمالا نخواهد کرد.

2- گروهی که از اهداف و نهان و و پشت پرده این قانون بی اطلاع هستند و تصور می کنند وضع کنندگان دنبال گسترش عفاف و حجاب هستند و از انجا که با این ارزش دینی موافق هستند تبعیت از این قانون را شرعی و به صلاح جامعه متدین می دانند.

3- گروهی که نفع مادی سرشار در اجرای این قانون دارند، بویژه از محل دریافت بودجه های کلان و دریافت جریمه های سنگین . این دسته فارغ از حق و باطل فقط به پر شدن جیب خود می اندیشند و بس.
 
اما مخالفین قانون حجاب هم یکدست نیستند و می توان انها را در۵ دسته قرار داد:

1- گروهی که آن را بهانه ای برای تعارض و مخالفت با نظام جمهوری اسلامی می دانند و دغدغه حق و عدالت و حقوق شهروندی ندارند .

2- گروهی که معتقدند این قانون قابل اجرا نیست و تصویب ان موجب وهن نهاد مقنن و مجری خواهد شد و از سر دلسوزی برای نظام با ان مخالف هستند مانند موضع مسعود پزشکیان و دولت

3- گروهی که این قانون را مغایر ارزشهای حقوق بشری و اولیه انسان بويژه زنان می دانند مانند حقوقدانان و فعالان حقوق بشر

4- گروهی که این قانون را ناعادلانه و نقض کننده مهمترین ارزش اجتماعی و سیاسی یعنی عدالت می دانند و دفاع از عدالت را مهمترین کارکرد حکومت از منظر عقل و شرع و وجدان و عرف و اخلاق می دانند. بنده ازاین زاویه با این قانون صریحا مخالف هستم

5- گروهی که به پیامدهای امنیتی اجرای این قانون می اندیشند و ان را اشوبناک می دانند مانند کارشناسان امنیتی و اجتماعی و انتظامی و نظامی.
 
راه حل چیست ؟
اصرار حکومت بر اجرای این قانون بدون توجه به اعتراضات، اشتباه ترین تصمیم ممکن است که بیشترین لطمه را به اعتبار و مشروعیت حاکمیت می زند.
راه صحیح تعلیق این قانون است تا در فضای مناسب  وضع کنندگان بتوانند  ۴دسته اخیر از مخالفین قانون را اقناع کنند و درصورتی که موفق به اقناع شدند که بهتر، اما اگر موفق به اقناع  نخبگان نشدند حکومت با ابطال این قانون  نه تنها از مردم عذرخواهی کند بلکه با طراحان و تصویب کنندگان که باعث تحمیل هزینه زیاد به کشور و تشویش اذهان و امنیت روانی جامعه شدند برخورد قانونی شود تا دیگر در کشور این تجربه تلخ تکرار نشود.
 
امیر دبیری مهر
@hooreechannel 🌹

حوری

09 Dec, 06:03


♻️پایان اسـد آغازی برای ما

بشار اسد تمام شد؛ ولی این آغازی برای ایران است. اول از همه خیلی صریح و روشن پاسخ داده شود که اشتباه کجا بود و چقدر هزینه دادیم؟ در مرحله دوم باید ببینیم بقیه سیاست‌های جاری تا چه اندازه از مبانی و این الگوی خطا تبعیت کرده است.
چرا برخی از اصحاب قدرت سخنان بدیهی را نمی‌شنوند، ولی از سخنان بی‌ربط و خیالی و بی‌مبنا استقبال می‌کنند؟ سخنانی که درباره سوریه و دفاع از حضور ایران در آنجا زیاد گفته شد. آیا سیاستگذاران ایران یک لحظه هم به این صرافت نیفتادند که درباره سیاست خود در سوریه به نظرات منتقدان هم توجه کنند و فقط حرف‌های غیرعقلانی طرفداران کم‌‌دانش را نشنوند؟
مگر همه منتقدان دشمن و بدخواه شما بودند؟ اگر قدری گوش می‌کردید، امروز با چنین وضعی مواجه نبودیم که همه شما مهر سکوت بر لب زده‌اید و کوچکترین توضیحی درباره اتفاقات سوریه نمی‌دهید که فقط طی یک هفته همه سرمایه‌گذاری‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی دود شد و به هوا رفت.
▫️مشکل  اول؛ نداشتن رسانه به معنای واقعی است. همین شنبه‌شب مهمترین کارشناس سیاست خارجی و داخلی صداوسیما می‌گفت که سقوط دمشق به این راحتی نیست؛ درحالی‌که ساعت‌ها پیش از آن چند منبع خبری خروج اسد از سوریه را اعلام کرده بودند و دمشق عملاً سقوط کرده بود. این تحلیل همه را به یاد سعیدالصحاف، وزیر تبلیغات صدام حسین، می‌اندازد که نیروهای بیگانه تا پشت ساختمانش آمده بودند و او می‌گفت آنها را اسیر کرده‌ایم. بعد هم خودش را تسلیم کرد.
یا آن مجری مشهور تلویزیون درحالی‌که نیروهای مخالفان به‌سوی دمشق و کاخ ریاست‌‌جمهوری سرازیر بودند و از بشار اسد هم خبری نیست، می‌گوید: «کجا سوریه برگشته به ده سال قبل؛ حالا یک بخشی از حلب رو فقط گرفته‌اند!» با چنین رسانه‌ای که مجریان و کارشناسانش حرف‌های بی‌پایه و خلاف واقع را تکرار می‌کنند، نمی‌توان آگاهی جمعی و مفیدی تولید کرد و بیش از همه سیاستگذاران را دچار گمراهی و اشتباه می‌کند.
کارشناسان زیادی بودند که حداقل به نحوه حضور ایران و سیاست‌هایش در منطقه و سوریه نقد داشتند، ولی هیچگاه مجال اظهارنظر در رسانه رسمی را نیافتند چون تصمیم خود را گرفته بودند و حوصله پاسخگویی به نقدهای مزاحم سیاست‌های خود را نداشتند. بدون تردید باید گفت که نظام رسانه‌ای رسمی و به‌طور مشخص صداوسیما نقش مهمی در شکل‌گیری این وضعیت ناخوشایند داشته‌ است.

▫️مشکل دوم؛ رویکرد غیرعلمی به موضوع سیاست خارجی است. سیاست خارجی عرصه اعتماد و رفاقت‌بازی نیست. آنجا میدانی برای تامین منافع‌ملی است. اگر این نگاه را داشته باشیم، دیگر به اینجا نمی‌رسیم که یک مقام سابق نظامی پس از خراب شدن اوضاع بگوید که: «ترک‌ها و بعضی از کشورهای عربی دو ماه قبل تضمین داده بودند که هیچ اتفاقی در سوریه نمی‌افتد.» و بعد بگوید که ما را فریب دادند.
مگر تضمین شفاهی اعتباری دارد؟ تضمین کتبی هم بی‌اعتبار است؛ چه رسد به شفاهی. فریب در سیاست خارجی یک قاعده رفتاری است. مگر کودک هستید که فریب بخورید؟ فریب خوردن در سیاست خارجی عذر بدتر از گناه است. 
▫️مشکل سوم؛ تنهایی ایران است. تنهای تنها. ظاهراً همه طرف‌های ذینفع می‌دانستند که در سوریه چه اتفاقی رخ خواهد داد جز ایران. در ایران حتی یک نفر نیز از این خواب خوش و در واقع آشفته بیدار نشده بود تا اعلام خطر کند. کافی است به این خبر وزارت خارجه روسیه توجه کنیم که: «بشار اسد پس از مذاکره با تعدادی از شرکت‌کنندگان در درگیری سوریه، ریاست‌جمهوری و سوریه را ترک کرد و دستور انتقال مسالمت‌آمیز قدرت را صادر کرد.»
آن دیگری در مقام خبرگزاری نیروی نظامی برای توجیه شکست، مسئولیت را به گردن بشار اسد انداخت و نوشت: «رئیس‌جمهوری سوریه به اندازه کافی به توصیه‌های جمهوری اسلامی در خصوص «مردم‌سالاری و دفاع مردمی» توجه ننمود.» این‌ها عوامل و ریشه‌های توجیه‌گری سیاست‌های نادرست است. 
ولی شاید مهمترین علت اتخاذ سیاست‌های پرهزینه، عدم پاسخگویی و شفافیت است. هنگامی که قدرت داشته باشیم و در کنار آن پاسخگو نباشیم، نتیجه منطقی آن بی‌نیازی از نظر کارشناسان و واقعیات عینی و علمی است.
امروز که بشار اسد فقط طی چند روز سقوط کرد امری بدیهی به نظر می‌آید.

بشار اسد تمام شد؛ ولی این آغازی برای ایران است. اول از همه خیلی صریح و روشن پاسخ داده شود که اشتباه کجا بود و چقدر هزینه دادیم؟ آیا ممکن است گروهی معتبر و کارشناس مستقل تشکیل شود و به این پرسش پاسخ دهند؟ اگر نه، بدانید که در جهل و اشتباه مرکب قرار داریم.
در مرحله دوم باید ببینیم بقیه سیاست‌های جاری تا چه اندازه از مبانی و این الگوی خطا تبعیت کرده است. قدرت حقیقی در پیروزی‌ها تجسم پیدا نمی‌کند؛ در نحوه مواجهه با شکست‌ها و اصلاح رویکردهاست که نمود می‌یابد/هم میهن

http://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Dec, 17:59


♻️لحظه آزادی زنان از زندان بشار در دمشق؛
زنانی که در زندان زایمان کردند بچه دار شدند این زنان باور نمی کنند باید بیرون از زندان نفس بکشند ...

http://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Dec, 14:30


‍ هرمز زیبا و زباله های نازیبا!

از بندرعباس با اتوبوس دریایی رفتیم جزیره زیبای هرمز. از آن جزایری که هر جای دنیا بود گروه گروه توریست از دیگر کشورها برای دیدن جاذبه های طبیعی اش سرازیر می شد و‌ چه درآمد کلانی که نصیب ایران نمی گردید! از الهه نمک تا کوه نمکی و دره رنگین کمان و دره  مجسمه ها و ساحل سرخ و نقره ای و دهها جاذبه طبیعی دیگر.

روز بازدید ما از هرمز مصادف بود با روز شهادت حضرت فاطمه. گردشگران زیادی از شهرهای مختلف ایران آمده بودند برای بازدید. با آزادی کامل. کسی هم مزاحمشان نمی شد. ظاهرا ساکنین جزیره اجازه نداده اند نهادها مزاحم گردشگران بشوند و مانع کاسبی شان! بنابراین هرمز آزاد آزاد است، اما هیچ ناهنجاری هم به چشم نمی خورد. همه شادند و همه چیز عادی. و مردم از سراسر ایران چند روزی آمده اند از هیاهوی شهرها رها شوند و هوایی تازه تنفس کنند. بخصوص گردشگران جوانی که ناامید از اصلاح جامعه و عاشقِ ماندن در وطن، دل به دریا زده و با کوله باری سبک به هرمز آمده و با ساخت صنایع دستی و فروش آن در اینجا، خوشند و رها.

تنها چیز آزاردهنده در مراکز تفریحی ایران و از جمله هرمز، معضل زباله است. همیشه برای من این سوال بوده، چگونه هموطنانی که برای دیدن زیباییهای طبیعی ایران هزینه می کنند و می بینند زباله ها چه صحنه زشتی به طبیعت می دهند، خودشان به این زشتی دامن می زنند؟ از شمال تا جنوب و شرق تا غرب، هر جای ایران که می روی، زباله است که می بینی. هرچند آموزش رفتارهای درست در جامعه، از مهد تا دانشگاه وظیفه دولتها و نظام آموزشی است (که متاسفانه در این زمینه بیش از آموزش مهارتهای زندگی، به آموزش و اصرار بر شعائر  پرداخته شده است)، اما تک تک افراد جامعه نیز باید خود را موظف به نگهداری از طبیعت و محیط زیست بدانند و به فرزندانشان نیز آن را بیاموزند. در زمانه ای که عموم مردم سبک زندگی مردم دیگر کشورها را حداقل در فضای مجازی می بینند و شاهد نظافت ظاهری کشورهای پیشرفته هستند، نباید تصویر طبیعت و شهرهای ما این چنین آزاردهنده باشد.

در تمام دنیا ان جی او ها به دولتها کمک می کنند و به مردم آموزش می دهند و با کمک آنها طبیعت را پاکسازی می کنند. اما در ایران با هر نهاد مردمی منسجم برخورد امنیتی شده و آن را از هم می پاشانند. هرچند گروههای کوچک عمدتا از جوانان نازنین، در این راستا تلاشهایی می کنند و برخی اوقات با کمک یکدیگر کوه و جنگل را از لوث وجود پلاستیک و زباله های ماندگار پاک می کنند، اما تا همه ما دست به دست ندهیم و خودمان را مسئول نگهداری طبیعت و وطن زیبایمان ندانیم، چیزی عوض نمی شود.

فرشته مزینانی
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Dec, 08:30


حجاب، مظلومي كه به دست مدافعانش شهيد شد!

حدود سي سال پيش براي صرف ناهار به باشگاه ايرانيان در دُبي رفته بودیم، اين باشگاه كه شامل، هتل، رستوران، سينما، زمين ورزش و غيره است قبل از انقلاب ساخته شده و در حال حاضر متعلق به بنیاد مستضعفان است.

صحنه عجیبی که در آنجا نظر ما را جلب کرده بود، وجود مشتریان زن‌ تقریباً نیمه برهنه اما روسری به سر، در رستوران بود.
دست بر قضا حسابدار رستوران که دوستِ میزبانِ ما بود، سر میز ما نشسته بود، از او پرسیدم جریان این زنان نیمه برهنه روسری به سر چیست؟. گفت ما یک پرسنل هندی دم درب ورودی داریم که مکلف است به هر زن بی حجابی که قصد ورود به رستوران را دارد، یک روسری بدهد.

گفتم اینکه خیلی مسخره است، زن نیمه برهنه با این روسری با حجاب میشود؟!.
گفت، نه این هندی اصلا‌ً میدونه قضیه چیه، نه مسئولان اینجا هم کاری به مسخره و عجيب بودن اینکار دارند، آنها فقط برای از سرِ خود باز کردن اينكار را مي كنند و‌ کاری با منطقی بودن و نتیجه داشتن آن ندارند، شاید هم فکر میکنند، با اینکار حکم خدا را اجرا مي كنند. ضمناً گفت اين كه چيزي نيست، هفته گذشته يك زن غريق را با لباس شنا به بيمارستان هلال احمر ايران ( مستشفاء ايرانيه) آورده بودند، وقتي او را روي برانكارد از آمبولانس پياده كردند، يك هندي از کارکنان بیمارستان هم آنجاست كه کارش روسری دادن به بي حجاب هاست، اصرار داشت كه بايد روسري سر اين زن باشد، راننده آمبولانس با تمسخر گفت، ای بابا، این خانم ۹۰٪ بدنش برهنه است، شما گیر دادی به موهاش؟! حجاب بان هندی گفت من نمیدانم، در هر حال باید با روسری وارد بیمارستان شود!!!

همان موقع به دوستان همراه گفتم، با این دست فرمانِ اشاعه حجاب، اولین شهید این سیاست خودِ حجاب است، اتفاقی که امروزه به عینه همه می بینیم.
۴۵ سال بعد از اجرای انواع و اقسام برنامه ها، ایجاد تعداد زیادی دستگاه عریض و طویل اجرائی و صرف هزاران هزار میلیارد تومان بودجه برای اشاعه و تقویت حجاب، رسیدیم به قانون گذاری با مجازاتهای سنگین، مثلِ جریمه ۱۶۵ میلیون تومانی، ۱۵ سال حبس و فرستادن كودكان به كانون اصلاح و تربيت برای مقابله با بی حجابی.

اگر بعد از اجرای قانون جديد غلاظ شداد عفاف و حجاب، مشکل بی حجابی حل نشود - كه به هزار دليل نمي شود - چون در هر حال عزم مخالفان بی حجابی برای ریشه کن کردن این مشکلِ شماره يك مملكت جزم است و به هر قیمتی باید بساط  آن برچیده شود، راه حل نهائی غیر از، دستور تیر، تبعید به خارج کشور و یا اعدام دسته جمعی بی حجابها، راه حل ديگري برای رفع این مشکل باقی نمی ماند، چون همه مجازاتهای سنگین کمتر از مجازاتهای های سه گانه مذکور قبلاً  اجرا شده، اما افاقه نکرده اند.

شاید اگر حجاب زبان می داشت، به مدافعان سينه چاكش میگفت، لطفاً به خاطر خدا، دفاع از من را بیخیال شوید.

غلامرضا مصدق
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Dec, 05:30


جمهوری اسلامی به هواداران
خود چه خواهد گفت؟


حسین ملک خدایی

جمهوری اسلامی طی این ۴۶ سال کل اقتصاد، معیشت، اعتقاد، دین، فرهنگ جامعه را به رویکرد سیاست خارجی گره زد و به جرآت می توان گفت عمده بحران ها و ناترازی ها در زمینه های مختلف به این سیاست خارجی ربط دارد.

اکنون با نابود شدن حماس و ضعیف شدن بیش از حد حزب‌الله لبنان و سقوط رژیم اسد عملا حاصل سیاست خارجی و محور مقاومت چیزی جز فقر و فلاکت و واگرایی اعتقادات دینی نبوده است.

بیش از هشتاد درصد مردم نظرشان راجع به این سیاست خارجی منفی بوده و هست اما نظام جمهوری اسلامی به ده تا بیست درصد مردم که هوادار آن هستند بعد از شکست سوریه چه خواهد گفت؟
چگونه این شکست جبران ناپذیر را توجیه خواهد کرد؟ چگونه تمسخر و تحقیر دشمن علیه خود را برای هواداران توضیح خواهد داد.

آیا جمهوری اسلامی می تواند این شکست را هضم کند؟
تابحال شکست و نابودی حماس و شکست حزب‌الله لبنان را برای طرفداران خود پیروزی جا زده اند. حال آیا می شود شکست سنگین  سیاست خارجی را  در سوریه پیروزی تلقی کرد؟

دوم این که بعد از این عقب نشینی در سیاست خارجی وزن جمهوری اسلامی در معادلات منطقه‌ای چگونه خواهد شد و وزن جمهوری اسلامی در میز مذاکره با آمریکا و اروپا به چه شکل پیش خواهد رفت؟

آیا غرب حداکثر امتیاز را از نظام طلب نخواهد کرد؟
آیا جمهوری اسلامی می تواند این مشکلات را پشت سر بگذارد؟

حسین ملک خدایی
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Dec, 16:30


کتاب دو جلدی زن‌ها ، مردها را از دست می‌دهند. چرا؟ نوشته خانم جس مک گان و چاپ انتشارات پیکان هست.

این کتاب رو به تازگی خوندم و می تونم بگم در عین سادگی و روان بودن، نکات بسیار کاربردی را به خانم‌ها گوشزد می‌کنه که چطور ممکنه با رفتارشون یک رابطه رو خراب کنند.
از  ویژگی‌های منحصر به فرد این کتاب درک عمیق خانم جس از خانم‌ها و احساساتشان است. او خیلی خوب می‌فهمد که اگر خانمی در رابطه کاری را انجام می‌دهد چه احساسی دارد و با توجه به این احساس درک شده، به او راهکار ارائه می‌دهد.

اگر بخواهید این کتاب را به صورت صوتی هم بشنوید در اپلیکیشن نوار یا فیدیبو می‌توانید در زمانی تقریبا حدود ۱۰ ساعت به کل این دو کتاب گوش دهید.

توصیه می‌کنم حتما  یکبار آن را بخوانید یا بشنوید.

سمیه اصغرزاده

https://t.me/femailinsociety
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Dec, 14:30


برگردید..‌تا دیر نشده؛
ایران را دریابید، ایران را دریابید

پانزده سال پیش، دلسوزانه، صادقانه و ایران دوستانه، در حالی که وضع نابسامان ( ببخشید ناترازی) همه جانبه‌ی امروزتان را به چشم می دیدم و خیانت اعراب را نیز بوضوح حس می کردم، فریاد زدم :

مارا چه به بدبختی لبنان و فلسطین
جایی که وطن یکسره در آه و فغان است

نشنیدید و نتیجه اش را دیدید.. البته با گوش دیگر شنیدید و نتیجه‌اش برای من توقیف و بازجویی و زندان ووو بود و.که آثارش تا اکنون هم ادامه دارد...

من باردیگر فریاد می زنم که حاکمیت باید دست از عراق و لبنان و فلسطین و غزه و سوریه بردارد و هزینه های نجومی این سیاست اقتصادی_ عقیدتی اش را پایان ببخشد.

بحران اقتصادی ما راهی جز "هزینه کردن پول ایران برای ایران" ندارد و تاوقتی که نیروهای نیابتی را تقویت کنید و درآمد نفتی مان را خرجِ بیگانگان کنید همین آش و همین کاسه است.

اگر واقعا مساله ی فلسطین مساله ی اول اسلام است ( که من باور ندارم) راه حلش تشکیل یک صندوق بین‌المللی با مشارکت همه‌ی کشورهای مسلمان است و ایران تنها می تواند به سهم خود یعنی تقریبا یک چهلم هزینه‌ها را به عهده گیرد... عربستان و کشورهای نوخاسته ی جنوب خلیج فارس که در دریای دلارهای نفتی شنا می کنند و نیازمندی در میانشان نیست باید به فکر هم کیشان و هم نژادانشان باشند...

" این کُرد و بلوچ است که در حسرتِ نان است"!!!

دیر شده اما برای هیچ حرکت اصلاحی‌ای خیلی دیر نیست مگذارید تا جایی برسد که حافظ نیز به طنز گفت :
" در نیل غم فتاد و سپهرش به طنز گفت
الآن قد ندمتَ و ما ینفع الندم"

ایران را دریابید..‌ ایران برشما حق دارد نه بیگانگان

مصطفی بادکوبه ای

https://t.me/badkoubehi
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Dec, 09:54


✳️ لایحه حجاب، نقطه وفاق تمام مردم!

🔹 در این چند روز که از مطرح شدن لایحه جنجالی حجاب می گذرد در جریان نظرات افراد مختلف از طیف های مختلف قرار گرفته ام و مهمترین نکته آن این است که تقریبا بجز افراد ذی نفع، هیچ کسی با این طرح موافق نیست. حتی افراد و کارشناسان مذهبی که موافق کلیت حجاب هستند، قانون حجاب را امری منفی و به زيان ج. اسلامی و زیان  دین می‌دانند.

در میان مردم عادی نیز همین جو برقرار است. بخصوص خانم های محجبه از این قانون به شدت عصبی اند چرا که آن را عامل افزایش فشار عمومی بر آنها و حتی به خطر افتادن امنیت شان می دانند و معتقدند با جاری شدن این قانون، حفظ حجاب و چادر برایشان بسیار هزینه بر خواهد بود که حداقل آن طرد آنها از اجتماع و نگاه منفی مردم به آنان به عنوان موافقان این طرح و عاملان حکومت است. آنها از نگاه سنگین اجتماع به خودشان همواره بیمناک بوده اند و حالا از افزایش آن بیش از قبل نگران شده اند.
این احساس فشار به حدی است که برخی خانم های محجبه، به فکر کنار گذاشتن چادر و رفتن به سمت پوشش های عرفی تر افتاده اند.

🔹از سوی دیگر نیروهای تحول خواه و اصلاح طلب و منتقد نیز که پر واضح است که نظرشان در این مورد بسیار اعتراضی باشد و نیازی به تشریح ندارد.

🔹بنظر می رسد آنچه که در دل این قانون ظهور کرده این است که غالب مردم ایران چه آنان که مدافع ج. اسلامی بوده اند و چه آنان که مخالف یا منتقد بوده اند، یا آنان که مذهبی و موافق حجاب اند با آنان که موافق آزادی پوشش هستند، در مخالفت با حجاب اجباری با مصداق قانون تازه حجاب و عفاف، با هم به یک نقطه مشترک اعتراضی نسبت به ج. اسلامی رسیده اند و این امر می تواند نقطه عزیمت طیف قابل توجهی از مردم از نگاه مثبت به کلیت نظام، به نگاه اعتراضی و بروز خشم نفرت باشد.

رخداد این تحول اجتماعی به راحتی می تواند صحنه خیابان ها را در صورت رخداد فاجعه ای ديگر چون 1401، به نحوی چشمگیر متحول نماید و چینش سیاسی صحنه را منقلب سازد به نحوی که ج. اسلامی نتواند به راحتی قبل خود را نماینده طیف مذهبی و متدین جا بزند.

سلمان کدیور
@Falaakhon
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Dec, 05:31


چگالیِ ناسازگی!

وقتی یک سیستم‌ زنده (بدن، سازمان یا نظام سیاسی) وارد مرحله پیری می‌شود همزمان «کنترل‌پذیری‌» و «انعطاف‌پذیری» آن کاهش می‌یابد. وقتی پیری سیستم عمیق شود، وارد پارادوکس یا ناسازه «غرور و ناتوانی» می‌شود؛ و از این نقطه است که اضمحلال سیستم آغاز می‌شود. اضمحلال سیستم به‌معنی ورود سیستم به مرحله خودتخریبی است که مقدمه مرحله چهارم «سقوط» است (این‌جا را ببینید).

وقتی کودک به دنیا می‌آید بدنش آنچنان منعطف است که می‌تواند شست پای خودش را بمکد. اما دو سال بعد دیگر چنین کاری برایش ممکن نیست. این کاهش انعطاف‌پذیری در تمام طول عمرش ادامه می‌یابد تا جایی که در پیری دیگر گردنش هم نمی‌چرخد و برای دیدن پشت‌سرش باید تمام قد به عقب برگردد.

سازمان‌ها و نظام‌ها نیز این‌گونه‌اند؛ یعنی هرچه از عمرشان بگذرد و ساختارهای قانونی و نهادی‌شان به سوی انجماد برود، توانایی‌شان برای گرفتن تصمیماتی از جنس «تحول» کاهش می‌یابد.

مثلا در اوایل انقلاب به‌سادگی می‌شد از اصلاح قانون اساسی سخن گفت و یک‌بار هم قانون اساسی اصلاح شد. حتی در سالهای گذشته نیز برخی مقامات ارشد از لزوم اصلاح مجدد قانون اساسی سخن گفتند.
اما امروز هیچ‌کس در داخل حکومت جرأت طرح چنین درخواستی را ندارد و هر کس هم در بیرون حکومت چنین درخواستی بکند او را به داشتن قصد براندازی متهم‌ می‌کنند. یعنی حکومت عملا نمی‌تواند از امکانات بالقوه و قانونی‌اش برای حفظ «انعطاف‌پذیری»‌ خود استفاده کند. این یعنی رسیدن سیستم به حد انجماد.

همچنین سیستم‌های زنده (بدن، سازمان یا نظام)، در دوران جوانی خود، «کنترل‌پذیری»‌شان افزایش می‌یابد و سپس وقتی وارد دوره پیری می‌شوند کنترل‌پذیری‌شان کاهش می‌یابد.
کودک در نوزادی نمی‌تواند حرکت دست‌وپای خود را کنترل کند، اما کمی‌که رشد کرد، راه‌ می‌افتد و سپس دوچرخه‌سواری می‌کند و بعد در نوجوانی حرکات ژیمناستیک انجام می‌دهد. اما با ورود به مرحله پیری، دوباره کنترل‌پذیری‌اش کاهش می‌یابد تا جایی که نمی‌تواند بدون عصا یا کمک دیگران راه رفتن خود را کنترل کند.

در دهه اول پس از انقلاب، حکومت نه تنها در اجباری ساختن حجاب بلکه در کنترل گروههای مسلح و حتی در به عقب‌راندن ارتش متجاوز صدام، و فراتر از آن در مدیریت اقتصاد (کنترل قیمت‌ها، ثبات نرخ دلار و ...) موفق عمل کرد؛ یعنی کنترل‌پذیری‌اش بالا بود. امروز تقریباً در بیشتر زمینه‌ها کنترل‌پذیری را از دست داده است.

وقتی یک فرد یا یک ساختار سازمانی یا سیاسی به مرحله‌ای برسد که همزمان «انعطاف‌پذیری‌» و «کنترل‌پذیری‌»اش پایین بیاید، نشانه مرحله پیری است.
امروز حکومت تقریبا در همه عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وارد این مرحله شده است.

اکنون پیرمردی را در نظر بگیرید که وارد مراحل پیشرفته پیری شده است یعنی بدنش، هم انعطاف‌پذیری و هم کنترل‌پذیری خودش را از دست داده است، اما وقتی می‌خواهند کمکش کنند، غرورش اجازه نمی‌دهد و با پرخاشگری دستش را می‌کشد.
این وضعیت را «ناسازه غرور و ناتوانی‌» می‌گویند. چنین فردی که اجازه نمی‌دهد دیگران کمکش کنند، با یک حادثه وارد مرحله اضمحلال می‌شود؛ مثلا با یک زمین خوردن، لگنش می‌شکند و زمین‌گیر می‌شود تا بمیرد.

رفتار حکومت درباره حجاب، در چند سال اخیر، نشانه ورود ساختار سیاسی به مرحله «ناسازه غرور و ناتوانی» است.
حکومت، هم می‌داند (و اگر نمی‌داند بداند) که دیگر نمی‌تواند حجاب اجباری را به این نسل تحمیل کند؛ و هم جرأت و توان روانشناختی برای عقب‌نشینی در این موضوع را ندارد. این وضعیت در حوزه‌های متعددی نظیر آب، بنزین، فساد، آموزش‌، آلودگی، سیاست‌خارجی و ... نیز چنین است.

در سال ۲۰۰۹ پارلمان کانادا طرحی را بررسی می‌کرد که استفاده از موبایل را هنگام رانندگی غیرقانونی کند. پلیس کانادا با تصویب این قانون مخالفت کرد. استدلال پلیس ساده بود: قانونی که پلیس نتواند اجرا کند، هم قانون را بی‌اعتبار می‌کند هم پلیس را.

پیش‌بینی می‌کنم که با اجرای قانون «ترویج فرهنگ عفاف و حجاب»، نظام وارد وضعیت «چگالی ناسازگی» شود؛ یعنی نقطه‌ای که تعارض‌های درونی سیستم به حداکثر خود می‌رسد.

من از این جهت که اجرای این قانون ممکن است، در زمانه‌ای که این همه فشار اقتصادی برجامعه است، جامعه را عاصی و کشور را وارد فاز بی‌ثباتی کند مخالفم. در عین‌حال اجرای آن‌را فرصت خوبی می‌دانم تا حکومت به صورت عریان با وضعیت فرسودگی و پیری و گیرافتادگی‌اش در «ناسازه غرور و ناتوانی» روبه‌رو شود؛ شاید موجب بیدار شدن و اصلاح رویه‌اش شود.

توصیه جدی من به حکومت این است که مبارزه با نسل آینده‌سازان داخل ایران را بگذارد بعد از حل‌وفصل مسائل مبارزاتی‌اش با دنیای خارج.
به قوه مجریه نیز توصیه‌ می‌کنم بر قول رئيس‌جمهور به مردم متعهد بماند و مسئولیت اجرای این قانون را برعهده مدافعان آن بگذارد.

محسن رنانی ۱۵ آذر۱۴۰۳
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Dec, 14:30


ازخدایم گلایه مندم
به کدامین گناه چنین گرفتار شده ایم؟!
۱۵۰میلیون تومان بخاطر نداشتن روسری!
چندی پیش یکی از بانوانی که دنبال کارمیگشت میگفت برای سیرکردن شکم خود ناچارم کارکنم
اما هرجا برای استخدام زنگ میزنم ازمن تصویر تمام قد خواسته و پیش از استخدام ازمن خواستار رابطه میشوند!
اکنون باید به کسانیکه حجاب را تنهادغدغه سیاسی خودشان کرده اند گفت آیا فکری بحال امنیت کاری میلیونها زن بیچاره در محیطهای کاری کرده اید که دغدغه تان فقط شده است حجاب؟
آیا میدانیدمیلیونها زن درمحیطهای کاری درمعرض خطرسواستفاده جنسی قراردارند و هیچ قانون محکمی مانند جوامع غربی وجود ندارد که از نوامیس مردم دربرابر مشتی کارفرمای بی وجدان‌که حقوق زنان را درازای رابطه گروکشی میکنند پشتیبانی کند؟
چه بگویم به شما آقایانی که اسلامتان فقط در سرکوب مسائل جنسی خلاصه میشود؟
آیا از زنانی که درمحیط کارتوسط کارفرما به آنهاتجاوز خاموش شده اما بخاطر آبرو و نیاز مالی و گرو داشتن سفته توان شکایت ندارند خبری دارید؟
حجاب و عفاف هرگز دغدغه دینی شما نیست که اگربود به زیرپوست این جامعه متعفن میپرداختید نه نما و ویترین آن

http://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Dec, 08:30


"چی‌کارش داری آقا! باید خودمان آدم باشیم!"
"اگر قابل اجرا نیست، اجرا نکنید"

مسئله حجاب باز هم در کانون توجه قرار گرفته، احتمال دارد که این پرداختن شدید و غلیظ به حجاب، خود حجابی باشد بر امر دیگری؛ حجاب را علم می کنند تا بر چیز دیگری حجابی اندازند... و اساساً این میل شدید گروهی خاص به پوشاندن افتضاحات!! را همیشه شاهد بوده ایم و اکثر مواقع هم برای این پوشاندن ها سراغ پوشش و حجاب رفته اند.

زمانی هم در فرانسه به اصطلاح آزاد؛ منع حجاب در دستور کار قرار گرفت که کاملاً سیاسی و بهانه ای بود برای انتخابات تا بلکه از احساسات ضد اسلامی برای پیروزی حزب شیراک استفاده شود.

منطق هر دو؛ هم قانون حجاب دولت قبل و مجلس کنونی ایران و هم قانون منع حجاب فرانسه منطق سیاسی کاری و در خفا و در حجاب سیاسی آن کار دگر کردن بود.

با این منطق مسئله حجاب هیچگاه حل نمی شود، همیشه چماقی خواهد بود بر سر زنان و البته بر کل جامعه که هر از گاهی برای بهره بردای های سیاسی خود و امتیاز گرفتن از آن بهره می برند وگرنه زنان ایران بسیار حقوق از دست رفته دارند که قانون و خانه ملت تمایلی به حل آن ندارد.

اما آنچه به حجاب مربوط می شود و این قانون بر آن تاکید دارد ارتباط چندانی با اسلام ندارد، جنبه ای از هویت اسلامی و یا هویت بخشی به مسلمانان در آن مشاهده نمی شود.
مجلس و نمایندگان که ظاهراً مطالعه ای و تحقیقی در این باره ندارند؛ باید بپذیرند که هنجارها در جامعه امروز ایران تغییر کرده و قانون حجاب و عفاف در تعارض با عرف جامعه است، اگر چیزی را می خواهند زیر حجاب ببرند، از راهی دیگر وارد شوند نه زن را قربانی کنند و آرامش جامعه را برهم زنند.

اکتفا می شود به روش علامه طباطبایی که دخترخانمی آمده بود نزد ایشان, لباسش باز بود و مدام دستش را هم تکان می‌داد... مترجم می گوید یکدفعه کُتَم را دادم؛ گفتم این را تنت کن، این شخص یک قدیس است؛  این دختر هول شد و گفت ببخشید و... علامه گفت: "چی‌کارش داری آقا! باید خودمان آدم باشیم!"

و نیز در اوایل انقلاب آیت الله خمینی حکمی دادند که خانمها بدون حجاب وارد ادارات نشوند، استاد حکیمی معترض بود و به استاد مطهری گفت که اصل بر عدالت است و .... آقای مطهری مسئله را با آیت الله خمینی در میان گذاشتند، ایشان گفتند " من بیان حکم شرعی را کردم، اگر قابل اجرا نیست، اجرا نکنید.

هم خودتان آدم باشید و هم اجبار و جریمه و ... را کنار بگذارید، قابل اجرا نیست که نیست.

علیرضا کفایی
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Dec, 05:30


مدینه‌ی فاضله‌ای با دیوارهای کج

بر اساس داده‌های رسمی بیش از ۵۰ درصد جمعیت ایران، نمی‌توانند روزانه حداقل کالری موردنیاز را به بدن برسانند.

این موضوع بی‌اهمیت‌ترین موضوعی بود که در این هفته اعلام شد؛ نه رگ گردن نماینده‌ای برایش بیرون زد، نه صاحب تریبونی وامصیبتا سرداد، نه خطیبی درباره‌اش حرف زد، نه کاسبان رسانه‌ای درباره‌اش قلمفرسایی کردند، نه مسئولی به روی مبارک آورد که این حاصل مدیریت آن‌هاست! جز این هم انتظار نمی‌رفت و شاید اگر کسی هم به این‌ها اعتراض کند، با طلب‌کاری بگویند: مگر انقلاب کردیم که کالری مردم را تامین کنیم!

اما اتفاقا همه بدبختی‌ها از همین شعارها و ژست‌های آرمان‌گرایانه ریشه می‌گیرد؛ از این‌که عده‌ای برای خود رسالتی تراشیده‌اند و خود را معمار مدینه‌ی‌ فاضله‌ای تصور کرده‌اند که حتی مختصات آن را نمی‌دانند. در آغاز راه وعده‌ی زندگی بی‌دغدغه و آن‌چنانی، برابری و برادری می‌دادند ولی به مرور، همان‌طور که زندگی خودی‌های‌شان مرفه‌تر می‌شد، مردم را به مقاومت و ایثار و اشکنه‌خوردن و تحریم را نعمت دانستن دعوت کردند؛ تا کجا؟ کسی نمی‌دانست!

حالا آن‌قدر بین مردم و آن‌ها فاصله افتاده است که دیگر حتی اگر نصف مردم هم از گرسنگی بمیرند برای‌شان مهم نیست. همین‌طور در باطن، همان‌قدر که به فقر روزافزون ملتی که در سرزمینی ثروتمند زندگی می‌کنند بی‌اعتنا هستند، حتی به شعارهای خودشان هم اعتقادی ندارند؛ اما چه می‌شود کرد که باید پوسته‌ای از شعارهای قشنگ و انقلابی را نگاه دارند تا چهره کریه سوء‌مدیریت‌شان رسوا نشود؛ و دروازه‌ی توجیه و تحمیق مردم برای‌شان باز باشد!

در این زمان و زمانه، اگر بنا باشد آماری نشان دهد که روز و روزگار چگونه است، اگر زیر پوست شعارهای پرطمطراق و ژست‌های معنوی و ادعاهای پیامبرانه را بخواهیم ببینیم، کافی است به همین یک مورد توجه کنیم.
آجرهای اولیه آرمان‌شهرشان کج بوده و حالا دیگر معماران عزیز، جز بی‌اعتنایی به این دیوار تا ثریا کج‌بالا رفته، چاره‌ای دیگر ندارند!

محمدحسین روانبخش
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Dec, 17:02


چرا ذهن ما در برابر تغییر مقاومت می‌کند؟

ذهن ما برای خودش یک منطقه امن دارد، این منطقه‌ی امن برگرفته از تمام عادت‌ها و شیوه فکری است که ما در طول سال‌ها ذخیره کرده‌ایم، و چون ذهن همیشه شرایط قابل پیش‌بینی را دوست دارد یعنی عادت‌هایی که سال‌ها در آن نهادینه شده‌اند. بنابراین وقتی اولین قدم را برای شکستن این الگوها برمی‌داریم همه چیز ممکن است ترسناک به نظر برسد؛ سریع ناامید می‌شویم، زود خسته می‌شویم و فکر می‌کنیم از پسش برنمی‌آییم، در ابتدا ذهن تمام تلاشش را  می‌کند همان شرایط قبلی حفظ بشود برای همین است که فرآیند تغییر به مرور و آهستگی شکل می‌گیرد، وقتی به این موضوع آگاه باشیم و بدانیم که مقاومت‌های ذهنی بخشی از فرآیند تغییر کردن هستند، می‌توانیم همچنان آگاهانه در مسیر رشد و تغییر پا برجا باقی بمانیم.

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Dec, 14:30


🌿من چادری ام، از ۹ سالگی؛ اما متنفر از قانون حجاب و معترض به آن

⁉️پر از شعف زیارت در حرم امام رضا به خانه برمیگشتیم، یکی از خادمین خانم حرم به سرعت به سمتم آمد و گفت:«جلوی چادرت را بگیر!» مانتویی تا زانو و روسری بلند بر سر داشتم، مثل همیشه. به خاطر بازی کردن های پسر کوچکم، چادرم رها شده بود، بعد از تذکر بی موردی که گرفتم، با تمام وجودم دلم می خواست همان جا چادرم را دربیاورم و جواب کوبنده ای به او بدهم، هرچند که به سرعت از ما فاصله گرفت.

❗️مادرم هم از رفتارش متعجب و عصبانی شده بود، مادرم هم چادری است، از کودکی، و خواهر شهید! در خاطراتش شنیده ام در دوران مدرسه و زمان پهلوی، تا نزدیک مدرسه را همراه مادربزرگم با چادر میرفته، به دلیل مانع شدن مدرسه با روسری در مدرسه حاضر میشده، و برای بازگشت دوباره مادربزرگم با چادر جلوی درب مدرسه منتظرش بوده، راستی مادرم فقط کلاس اول را پیش از انقلاب سپری کرده است.

🚨اتفاقا از شرایط حجاب در جامعه بسیار بسیار دلخور است، اما از تذکر بیجا و رفتار آن خانم با دخترش هم عصبانی است.

🚨حالا چند روزی است قانونی آمده، قانون حجاب. تصمیم داشتم چیزی نگویم و ننویسم، راستش نمی دانم چه بگویم، اما این را می دانم این تذکرات و به قول خودمان «گیر دادن ها» کسی را با حجاب نکرده و نخواهد کرد، چه برسد به جریمه نقدی و حبس و.... می دانم راه حلش این نیست، به سادگی قابل فهم است.

🚨این را با اندکی حضور در جامعه می توان فهمید، من دوستانی دارم که چادری نیستند، و شاید تعدادشان از دوستان چادری ام بیشتر باشد، بعضی هایشان روسری هم ندارند و مشمول جریمه و حبس خواهند شد! به خدا که هیچ کدام به خاطر جریمه باوری به حجاب پیدا نخواهند کرد، گفت و گو کرده ایم. اما همین دوستانم و تعداد بسیاری از خانم های به اصطلاح بی حجاب و بدحجاب از دیدن چادرهای رنگی که چند سالی است در خیابان بر سر می کنم، به وجد می آیند، بسیاری از آنان با ذوق نشانی فروشگاهش را میپرسند، و جویای واکنش مردم دیگر در صورت سر کردن چادر رنگی می شوند. می دانم به سرعت چادر رنگی نمی خرند و از فردا با چادر بیرون نمی آیند، اما از تنفرشان به چادر کاسته می شود، از حس بدی که بسیاری نسبت به من و امثال من در جامعه دارند، کاسته می شود.

👈من حامی رها کردن موضوع حجاب نیستم، مدت ها سکوت کردم تا موجب سوءبرداشت نشوم، خدا را شاهد می گیرم اعتراضم به این قانون به دلیل نتایج فاجعه بار و آسیب به همین نیمچه حجاب موجود در جامعه است.

👈هنوز فرصت هست، می توان کاری کرد، به حجابمان و روابط اجتماعی و دوستیمان بیش از این آسیب نزنید، شما را به خدا اندکی بیاندیشید و در جامعه حضور فعال داشته باشید، تا دریابید راه ترویج حجاب این قانون نیست.

زهرا نوروزعلی
@jamarannews
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Dec, 11:13


🔺شاید قانونگذاران با کوچک‌ترین رفتار تحریک شوند! به مردم چه ربطی دارد؟


▫️ماده ۱، بی‌عفتی را عبارت از هر نوع رفتار و گفتار و حرکت شهوانی خلاف شرع تعریف کرده است.

▫️واقعا نوبر است که قانونگذار یک کلمه و رفتار را تا این اندازه کشدار و شلخته و نامتعین تعریف کند و بخواهد آن را جرم بداند. شاید قانونگذاران با کوچک‌ترین رفتاری و گفتاری تحریک شهوانی شوند، به مردم چه ربطی دارد؟

▫️مثلا رعایت حجاب را در امتیازات پذیرش و دانشجویی برتر مهم دانسته، در حالی‌که علم چه ربطی به حجاب دارد؟ آقایان اگر بتوانند بهترین بیمارستان‌های خارجی را برای درمان انتخاب می‌کنند که هیچ کدام پزشکان محجبه ندارد؛ ولی نوبت به مردم که می‌رسد، باید حجاب را به عنوان یک امتیاز دانشجویی و ارتقای او در نظر گرفت.

عباس عبدی

@WomenDemands
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Dec, 05:30


فریادی که شنیده نشد!
در سوگ دختر یک پیام آور

گاه سخن گفتن از یک شخصیت بسیار دشوار می شود، بخصوص انسانی که به نام تجلیلش آنقدر او را دور از دسترس کرده اند که دست کسی به او نمی رسد و محببنش آنچنان به نامش خطا کرده اند که باید از او به ملاحظه یاد کرد. این شخص فاطمه است. دختر پیامبر اسلام. همسر اولین امام و مادر یازده امامی که شیعیان مدعی رهرویشان هستند. همین قدر معروف! اما چرا زنان و دختران ما از او‌ چیزی بیش از کتک خوردنش و پشت در ماندنش و در بهترین تعریف، آسمانی بودنش نشنیده اند؟ زنی که نطفه اش از سیبی بهشتی بود و آنچنان فضیلتی داشت که کسی جز علی لیاقتش را نداشت و گاه غذا از بهشت برایش می آمد و پیامبر بسیار دوستش می داشت و مادر حسنین بود!

آری درست است که زهرا بسیار پاک و پاکیزه و روحانی بود، اما فرشته ای دور از دسترس نبود که نتوان از او آموخت یا شبیه او شد، که اگر این بود چرا پدرش بگوید، فاطمه الگوی جهانیان است. و نه تنها زنان که مردان نیز باید از او بیاموزند. الگو باید سنخیتی با پیرو داشته باشد که الگو پذیری از او‌ ممکن باشد.
آری فاطمه انسان بود. او یک زن بود مثل تمام زنان دیگر. سرشار از عشق و عاطفه و البته ادب و عقلانیت.

پیرو او چه را باید از او بیاموزد؟ انسانیت را، ادب را، ایثار و از خود گذشتگی را، عشق به همسر و فرزندان را، محبت به نوع انسان را، بی دریغ و بدون پرسش از کیستی او! ستارالعیوب دیگران بودن را و تمام صفات انسانی داشتن را.

فاطمه مثل تمام زنان دیگر عصر خود سخت کار می کرد. حتی کارهایی مثل آرد کردن گندم. به خاطر موقعیتش و دختر پیامبر بودنش انتظار کرنش و کمک دیگران را نداشت. واسطه و پارتی دیگران هم نمی شد! وقتی به اصرار علی که می دید بدن ضعیف فاطمه طاقت این همه کار را ندارد نزد پیامبر رفت و از او خواهش خدمتکار کرد، پدر به دلیل فقر گسترده یارانش نپذیرفت تا تفاوتی بین دخترش و‌ مردم نگذاشته باشد. حتی بعدها وقتی فضه را نجاشی طبق روال آن زمان، به‌ خدمت پیامبر فرستاد و پیامبر او به دخترش بخشید، فاطمه همچون عضوی از خانواده خودش با او رفتار می کرد و نه مثل یک خدمتکار. تا جایی که فضه تربیت شده نزد فاطمه، آنچنان از او رنگ گرفت و ادب آموخت که نامش در تاریخ اسلام ماندگار شد.

تنزل چنین زنی به کسی که باید فقط برایش گریست، توهین به اوست. بله، فاطمه مظلوم بود چون پس از پدر مهربانش که تمام هستی او بود، انتظار نداشت یارانش به او و همسرش بی مهری کنند، اما کردند و تمام تلاش فاطمه برای کمک به همسرش بی نتیجه ماند. تمام فریادهای فاطمه بر سر مردم مدینه برای یادآوری زحمات پدر بود و اینکه او علّم هدایت مردمان بوده و پس از او اهل بیتش نشانه هایی برای گم نکردن راه درست زندگی. و هشدار به آنها که اگر این نشانه ها را گم کنند به گمراهی می افتند و راه نجاتی برایشان نیست. او مثل پدر دلسوز مردم بود.

آنچه یک زن مسلمان مدعی پیروی از فاطمه می تواند از او بیاموزد، محبت بی دریغ به پدر و مادر و عشق زلال به همسر و تزریق ذره ذره محبت به فرزندان و مهربانی به همسایگان دور و‌ نزدیک، تا انسانی تراز آنچه خالق انتظار دارد تربیت کند. انسانی که در مسیر رشد خویش، دست دیگران را نیز بگیرد و به راهشان آورد. راهی فراتر از زرق و برق این دنیا. راهی به سوی آزادی فکر و اندیشه از اسارت تعصب و جمود و خشک مغزی. رهرو فاطمه از دروغ و غیبت و چشم و هم چشمی و سخن چینی و تمام صفات رذیله دیگر دور است. رهرو فاطمه دوست انسان و طبیعت است و از آسیب رساندن به این دو می پرهیزد. پیرو زهرا بودن به ظاهر نیست. حجاب تنها یک شاخصه او است. اگر حجاب ظاهر منجر به حجاب عقل از اندیشیدن شود پشیزی نمی ارزد. اینکه حجاب که در مسیر انسان شدن امری فرعی است، بشود تمام هم و غم مدعیان پیروی از فاطمه و اعتقاد (که اساس هدایت و نجات است) عده کثیری را نابود کند، ظلمی نابخشودنی نسبت به او از سوی مدعیان پیروی اوست. اگر فاطمه امروز بود، اولین فریادش بر سر این موانع هدایت انسان بود. بر سر آنها که به نام او و خاندانش به مردم ستم می کنند. بر سر شیعیانی که بر او می گریند و هر کوی و برزنی را سیاه پوش عزایش می کنند، اما از هیچ ظلمی به انسان و انسانیت دریغ ندارند! فاطمه حتی در مملکتی که نام شیعه بودن را یدک می کشد نیز مظلوم است و فریادش شنیده نمی شود!

فرشته مزینانی
@hooreechannel 🌹

حوری

17 Nov, 16:31


بحمدالله یک گل نم آب توبه به من پاشیدن، هدایت شدم

مونالیزا

دو هفته است که بی‌حجابی را ترک کرده‌ام. اکنون پاکِ پاکم. از زحمات برادران متخصص کلینیک ترک بی‌حجابی متشکرم!

این مرتیکه داوینچی ، آبرو برای من
نگذاشت. اگر کلینیک  ترک بی‌حجابی و برادران متدین مکتبی، نبودند! من هنوز اسیر این کافر همه جنس باز بودم.

چقدر جوانهای مردم با لبخند (ژل زده ) ژوکوندی من، به گناه افتادند، خدا عالمه! بحمدالله یک گل نم آب توبه به من پاشیدن، هدایت شدم .

التماس دعا
امضا؛
مونالیزا
https://t.me/oshofarsi
@hooreechannel 🌹

حوری

17 Nov, 14:32


🔺️ «کلینیک ترک بی‌حجابی» ۲۵۵ میلیارد تومان بودجهٔ دولتی دریافت کرده است!!

🔹روزنامه اعتماد گزارش داده است که ۲۵۵ میلیارد تومان از بودجه سال جاری دولت به طرح «کلینیک ترک بی‌حجابی» اختصاص یافته است.
🔹این گزارش که روز شنبه ۲۶ آبان منتشر شد، می‌افزاید مهری دارستانی، رئیس فعلی اداره زنان «ستاد امر به معروف و نهی از منکر»، مسئول این طرح است و او گفته که در بودجه سال ۱۴۰۳ رقم ۱۵۵ میلیارد تومان بودجه از ردیف بودجه عمومی‌ و ۱۰۰ میلیارد تومان بودجه اختصاصی به این طرح اختصاص یافته است.
🔹این در حالی است که فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت مسعود پزشکیان، روز ۲۳ آبان‌ماه مدعی شد «دولت از این مسئله اطلاعی ندارد.»


@khabarfouri
@hooreechannel 🌹

حوری

17 Nov, 05:30


همه معمولی هستیم

بيشتر ما آدم‌های معمولی هستيم. يعنی شناخته شده و نابغه و برجسته و بزرگ و سرشناس و... نيستيم. ما آدم‌های معمولی به جايی حساب نمی‌شويم. ديده نمی‌شويم. اهميت خاصی نداريم، جز برای خانواده و نزديكان‌مان. صدای‌مان شنيده نمی‌شود، مگر وقتی كه دست‌كم ده‌ها نفر از ما جايی جمع شويم و سر و صدا كنيم.

اخبار خاصي نداريم. وقتي مريض می‌شويم، يا ازدواج می‌كنيم يا جدا می‌شويم يا از جایی به جای ديگری سفر می‌كنيم، بازتابي در رسانه‌ها نداريم. وقتی هم كه می‌ميريم،  اتفاق خاصی نمی‌افتد.
ما مثل پيچ  و مهره‌ها يا قطعات كم‌اهميت ماشين‌های خيلی بزرگ هستيم، وقتی فرسوده می‌شويم، به راحتی تعويض‌مان می‌كنند. 

در روزگار جديد به ويژه از سوی سياستمداران و آدم‌های مهم، مخصوصا جلوی دوربين رسانه‌ها، خيلی تحويل‌مان می‌گيرند. به قول قديمی‌ها هندوانه زير بغل‌مان می‌گذارند.‌ ‌ای بسا به روی مبارك نياوريم و از اين تعريف و تمجيدهای الكی خوش‌خوشان‌مان هم بشود، اما خودمان می‌فهميم كه اينها همه از جنس پيزر لای پالان كسی گذاشتن است و هدف ديگری پشت آن. در واقع آنها برای اينكه خودشان بزرگ و در چشم و مهم باشند و بمانند و از مزايای اين جايگاه بهره‌مند شوند، بالا بالامان می‌كنند، وگرنه عاشق چشم و ابروی‌مان نيستند. 

در گذشته ما معمولی‌ها در تاريخ هم جایی نداشتيم. تاريخ متعلق به شاهان و سرداران و حاكمان و ملكه‌ها و دانشمندان و اديبان سخنوران و... بود. كسی ما را به حساب نمی‌آورد. نهايتا سياهی لشكر بوديم، جزو قشون و خيل سلطان. از ابتداي عصر جديد و با ظهور رمان، نويسندگان به تدريج و بنا به علل و دلايلی به روايت زندگی ما روی آوردند و زيست روزمره و معمولا بدون ماجراي خاص ما را به رشته تحرير كشيدند.
از دغدغه‌ها و دلهره‌ها و هراس‌ها و اميدها و آرزوها و خوشی‌هایمان نوشتند، به همين خاطر مخاطبانی گسترده پيدا كردند.
ما خودمان را در صفحه‌ها و سطرهاي رمان‌ها باز می‌جستيم. در شخصيت‌هايی كه بسياری آنها را تخيلی می‌خواندند، اما برای ما واقعی‌تر از همه قهرمان‌های به دست نيامدنی تاريخی است. 

اما ما روز به روز و قطعا به‌رغم ميل آدم‌های مهم، قدرتمندتر شده‌ايم.
به لطف پيشرفت‌هايی كه صورت گرفته، به لطف رسانه‌ها، به لطف دموكراسی يا هر چيز ديگري. به هر حال از آن بي‌زباني قبلي خارج شده‌ايم.
گيرم بلد نباشيم مثل آنها روشمند و در چارچوب خودمان را ثبت كنيم، اما به هر حال ما وارد تاريخ شده‌ايم و ديگر منتظر نمی‌مانيم كه درباره ما بنويسند. خودمان بايد دست به كار شويم؛ شده‌ايم.

در شبكه‌های اجتماعی، در هر جا كه دست‌مان برسد. از خودمان می‌گوييم و نشان مي‌دهيم كه آدم‌ها تفاوت چندانی با هم ندارند. حتي آنها كه به ظاهر مهم‌تر و بزرگ‌تر  و والاترند. همه از يك قماشيم.  همه  معمولی هستيم.

محسن آزموده
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Nov, 17:28


خاله می‌خواد بستری بشه!

از دیروز که خانم دارستانی خبر از راه انداختن کلینیک برای ترک بی‌حجابی داده، این ماه‌طلعت امان مرا بریده است. یکریز رنگ می‌زند و می‌پرسد که آدرسش کجاست چون می‌خواد بره در آنجا بستری بشه!
بهش می‌گم خاله! تو که حجاب داری! با عصبانیت می‌گه؛ تو هفت ساله که منو ندیدی، از کجا می‌دونی حجاب دارم؟ می‌گم؛ یعنی حجابت را برداشتی؟ می ‌گه؛ چرا ایقدر سوسراغو می‌کنی؟ لابد ورداشتم دیگه! می‌پرسم؛ پس چرا می‌خوای برای گذاشتنش خودتو تو کلینیک بستری کنی؟ می‌گه؛ کیلنیکشون مجانیه؟ غذا هم می‌دن؟ می‌گم؛ خبر ندارم خاله. می‌گه؛ اگه مجانیه و غذا هم می‌دن خاله به ارواح خاک عمو قسمت می‌دم که نری بنویسی و مسخره کنی و نذاری راش بندازن! خاله! مَ خیلی وقته دلم می‌خواد بیام تهرون ببینم چطور جائیه، ولی وسعم نمی‌کشه! اگر این کیلینیکی که می‌گن مجانی باشه خب منم می‌یام اوجا بستری می‌شم که هم فال باشه هم تماشا!
بعد با نگرانی می پرسه؛ خاله! خبر نداری برای ئی بی‌نمازا و روزه‌خوارا هم می‌خوان کلینیک راه بندازن یا نه؟ اگه خواستن به من خبری بده، چون این کل‌اسمال که خدا سرشاده چن ساله روزه نمی‌گیره، قاسو و فاطومون هم که اصلاً نماز نمی‌خونن! اگه بشه یه کلینیکی هم بزنن برا نمازنخونا و روزه نگیرا، اونوقت چارنفری باهم می‌یایم. بنویس پول اتومبوس و قطار هم یادشون نره. خدا خیرت بده خاله، اگه بتونی جلوجلو منه ثفت‌نام کنی یک فاتح برا عمو می‌خونم. درسته هیچکاره‌ای ولی اینقد که ازت وَر می‌آ!

احمد زیدآبادی
@ahmadzeidabad
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Nov, 14:31


تلخ اما واقعی!

(توجه! مطالبی از این دست گرچه باعث آزردگی خاطر می شود اما متاسفانه واقعیتهای تلخی است که در ایران ما رو به گسترش است و لازم است پدران و مادران از آن آگاه شوند و تا حد توان خود، در از بین بردن زمینه های این گونه آسیبها تلاش کنند.)

این گزارش هشداری درباره ‎خودکشی کودکان است. در ۵ سال گذشته ۱۹۶ کودک «۸ تا ۱۷»ساله اقدام به خودکشی کرده‌اند و ۱۳۳ مورد به مرگ منجر شده. قطعا خودکشی‌های دیگری هم بوده که رسانه‌ای نشده‌اند و در این گزارش هم به چند مورد اشاره شده.

⬅️از ۱۹۶ خودکشی انجام شده در بازه زمانی پنج سال گذشته، ۱۳۰ مورد مربوط به کودکان دختر، ۴۷ مورد مربوط به کودکان پسر و در ۱۹ مورد نیز جنسیت کودکانی که به خودکشی اقدام کرده‌اند ذکر نشده است.

از ۱۹۶ مورد خودکشی رسانه‌ای شده کودکان، سقوط از ارتفاع با ۶مورد بیشتری فراوانی را دارد.پس از آن حلق‌آویز کردن: ۵۰ مورد، قرص و مخدر: ۲۳، شلیک باگلوله: ۷، خودسوزی: ۵، غرق‌شدگی: ۳ و شیوه خودکشی ۴۸ نفر هم اعلام نشده. خودسوزی فقط توسط دختران و شلیک باگلوله فقط توسط پسران انجام شده.

خودکشی کودکان در استان تهران با ۳۸ مورد در صدر لیست است؛ پس از آن در خوزستان: ۳۷ مورد، خراسان رضوی: ۳۴ مورد، کهگیلویه و بویراحمد: ۱۴ مورد، کرمانشاه: ۱۱ مورد، کردستان: ۷ مورد، آذربایجان غربی: ۷ مورد، گیلان: ۷ مورد، ایلام: ۵ مورد، لرستان: ۴ مورد، آذربایجان شرقی: ۴ مورد، مازندران: ۳ مورد، هرمزگان: ۳ مورد، سیستان و بلوچستان: ۳ مورد، اصفهان: ۳ مورد، مرکزی: ۲ مورد، اردبیل: ۲ مورد، فارس: ۲ مورد، قم: یک مورد، کرمان: یک مورد، همدان: یک مورد، یزد: یک مورد، البرز: یک مورد، زنجان: یک مورد و مکان خودکشی کودکان در ۴ مورد هم نامشخص بوده است.

⚠️دلایل خودکشی: اختلافات خانوادگی، ازدواج اجباری، کودک همسری و کودک مادری بیشترین فراوانی را در میان این ۱۹۶ خودکشی رسانه‌ای شده دارد؛ به ویژه در مورد کودکان دختر.

فقر، افسردگی و اختلالات روانی و مسائل درسی و تحصیلی در رده‌های بعدی است. در مواردی هم دلایل خودکشی کودکان ذکر نشده.

گرچه برخی کودکان از مرگ نجات یافتند اما ادامه زندگی آنها علیرغم آسیب روحی با آسیب‌های جدی جسمی هم همراه بوده. مثلا یک دختر ۱۶ ساله در استان مرکزی پس از اقدام به سقوط از ارتفاع زنده مانده اما دست راستش قطع شده است و یک پسر ۱۵ ساله هم در خوزستان بعد از حلق‌آویز کردن به کما رفته.

مریم لطفی

این گزارش را اینجا بخوانید

@Zane_Ruz_Channel
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Nov, 09:32


✍️ با دختران ایران مهربان‌تر باشیم!

🖊 نامه سرگشاده انجمن اسلامی معلمان سبزوار به رئیس جمهوری اسلامی ایران

جناب آقای دکتر پزشکیان، ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران

با سلام‌ و تحیت

این‌روزها اخبار ناگواری از وضعیت نوجوانان در مدارس کشور به گوش می‌‌رسد. گویا بعد از خودکشی اندوه‌بار آرزو خاوری این‌بار آیناز کریمی در کازرون هم به زندگی خود خاتمه داده است. خبرهای انتشار یافته حاکی از آن است که سخت‌گیری‌های انجام گرفته در مدارس، نقش مهمی در رقم خوردن این رویدادهای تراژیک داشته است. اگر چه خودکشی پدیده‌ای پیچیده بوده و نمی‌توان آن را صرفا" به عملکرد مدارس فروکاست، ولی واقعیت تاسف‌بار این است که نظام آموزش‌و‌پرورش کنونی از درک تحولات نسلی و تغییرات شتابان اجتماعی در کشور عمیقا" ناتوان است.

اگر‌چه نوجوانان معمولا" از پویایی‌های فراوانی متناسب با سن‌و‌سال خود برخوردارند ولی جنبش اعتراضی ۱۴۰۱ تاثیراتی ژرف بر این روحیات به‌جا گذاشت. فاعلیت نوجوانان در این رویداد به اوج خود رسید و جلوه‌هایی متفاوت از رفتار این نسل در ابعادی وسیع نمایان شد. متاسفانه بر خلاف آن‌چه انتظار می‌رفت، نظام رسمی آموزش‌و‌پرورش نه تنها این تحول بنیادی را به رسمیت نشناخت و خود را با آن همراه نکرد، بلکه کوشید تا هم‌چنان از روش‌های ناکارآمد و نخ‌نما شده سابق در مواجهه با دانش‌آموزان بهره گیرد.

امروزه مدارس بسیاری در کشور هم‌چنان از فقدان حداقل‌هایی مانند مشاورین کارآزموده و با تجربه رنج برده و دانش‌آموزان به دلیل نبود برنامه‌ای برای آموختن مهارت‌های زندگی در قبال دشواری‌های زیستن در جامعه‌ای سرشار از تناقض به حال خود رها شده‌اند. این در حالی است که ترجیع بند سخنان شما در ایام تبلیغات انتخابات عبارت از لزوم توجه بیشتر به دختران و پسران این مرزو بوم بود و این‌که بسیاری از آسیب‌های اجتماعی موجود نتیجه به‌کار‌گیری روش‌های اشتباه تربیتی در مواجهه با این نسل می‌باشد.

اکنون باید پرسید در حالی که رشد فزاینده آسیب‌های اجتماعی ایجاب می‌کند تا معاونت پرورشی وزارت‌خانه به کانونی برای مواجهه حرفه‌ای و کارشناسی با مشکلات نوجوانان در مدارس و جامعه تبدیل شود اصرار بر صرف هزینه‌های گزاف جهت پمپاژ آموزه‌های ایدئولوژیک در مدارس چه توجیهی دارد؟ روشن است که اگر چه روایت‌ها در جهان رسانه‌زده کنونی اهمیت دارند، ولی بی‌اعتنایی نسبت به نارسایی‌های موجود باعث بی‌اعتمادی فزاینده به روایت‌های ارائه شده می‌شود.

در پایان، انجمن اسلامی معلمان سبزوار با درک شرایط خطیر کنونی از جناب‌عالی به عنوان رئیس شورای عالی آموزش‌و‌پرورش می‌خواهد تا با ورود دغدغه‌مندانه در این عرصه، شرایط مناسب‌تری را برای تعلیم و تربیت فرزندان ایران زمین فراهم نمایید.

آبان‌ماه ۱۴۰۳ انجمن اسلامی معلمان سبزوار


@sokhanranihaa
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Nov, 05:30


از سبک زندگی تا کلینیک
(خیانت به مفاهیم و واژه ها)


سال‌ها قبل دوستی که دکترای جامعه شناسی دارد تماس گرفت و گفت: یک همایش به نام «سبک زندگی امام هادی( ع)» قرار است برگزار شود. می خواهم مقاله بدهم شما هم یک مقاله بنویس.

گفتم سبک زندگی امامان تورو سننه!
با تعجب گفت یعنی چه؟
گفتم ما رشته تحصیلی‌مان جامعه شناسی است، منظور ایشان از «سبک زندگی» همان «سیره پیامبران و امامان» است که ادبیات غنی در متون مذهبی دارد و به معنای مدرن، لایف استایل نیست. کسانی باید مقاله بدهند و سخن بگویند که در دانش دینی و سیره‌ی امامان تخصص داشته باشند.

گفت من می خواهم با استفاده از نظریه بوردیو و دیگران سبک زندگی امامان را تحلیل کنم.
گفتم دست بردار از این خلط مبحث و از دو ساحت متفاوت. اینها خیانت به دانش دینی و خیانت به علم است. دیدگاه بوردیو و دیگران از سبک زندگی زیستن در جهان مدرن سکولار و انسان فردیت یافته‌ی عصر مدرنیته است نه دنیای ماقبل مدرن.
وقتی متفکران عصر مدرن از سبک زندگی می‌گویند ازمواردی مثل نوع لباس، مدل ماشین، مدل کیف، نوع کفش، نوع آرایش مو، رفتار جلب کننده و سلبریتی ساز و... حرف می‌زنند.

آنها از دوران مدرن و عصر امانیسم و فردگرایی سخن می‌گویند و به زیستن در دوران ما قبل مدرن که تبعیت از جمع و گفتار بزرگان دینی در اولویت است ربطی ندارد. چرا اصرار داریم به خاطر پول و ترفیع و ارتقا و هر چیز دیگری، مفهوم قوی و پردامنه سیره، که یک رفتار، روش و سنت برای زیست مومنانه است را با اصطلاحات علمی به شکل ناقص قاطی کنیم و به خورد مردم بدهیم و هر دو را از محتوا بیاندازیم. این خیانت به واژه ها و مفاهیم  است.
همچنین گفتم حداکثر می‌توانی واژه را قرض کنی و بگویی من لایف استایل را همان سیره می‌دانم تازه این هم اشکال دارد، اما خواهشا دیگر سراغ بوردیو و وبر و دورکیم و زیمل و...نرو و سخنان ایشان را وارد این حوزه دینی نکن و هر دو ساحت دانش را به مسلخ مضحکه نبر.

در طول دوران پس از انقلاب که ارتباط دانشگاهی ما با جهان علم به حداقل رسیده از این اشتباهات مهلک فراوان داشته‌ایم. مثلا می گفتند بنیانگذار جامعه شناسی ابن خلدون است! در حالی که ما بعدا یاد گرفتیم رشته جامعه شناسی محصول جامعه مدرن است و صاحب و بنیانگذاری به نام آگوست کنت دارد.
یا اخیرا کتابی دیدم با عنوان «جامعه شناسی در آثار سعدی» نویسنده که یک خانم است و احتمالا از دانش جامعه شناسی چیزی نمی داند می‌نویسد «مولف بر آن است شیخ اجل را جامعه شناسی زبر دست و آگاه معرفی نماید»! این در حالی است که هیچگاه در غرب، شکسپیر و ارسطو و هابز و حتی استاد کنت، سن سیمون را جامعه شناس معرفی نمی‌کنند. ولی ما همینطور بی هیچ قیدی از واژگان سوء برداشت و سوء استفاده می‌کنیم.
 
اخیرا هم خانمی گفته است که برای باحجاب کردن زن‌های ایرانی «کلنیک ترک بی‌حجابی!» تاسیس شده است. این هم از آن دسته «خیانت‌ها به مفاهیم و واژه‌ها»ست.
کلینیک در تعریف عرف همه جوامع یک مرکز پزشکی و درمانی است ولی حجاب یک امر اعتقادی است. با ترکیب این دو به هر دو ساحت خیانت می‌کنیم.

در روزها و ماههای نخست انقلاب که هنوز این خانم احتمالا به دنیا نیامده بود و ما امیدوار به آینده شکوهمند این دیار به مدد انقلاب اسلامی بودیم، قرار نبود حجاب اجباری شود و افراد بی‌حجاب به زعم ایشان، بیمار تلقی شوند و برایشان کلینیک! در نظر گرفته شود.

در تعریف کلینیک امده:«یک خدمات پزشکی سازمان یافته است که خدمات سرپایی تشخیصی، درمانی یا پیشگیرانه را ارائه می دهد.... مراقبت های پزشکی ارائه شده توسط یک کلینیک ممکن است با یک بیمارستان مرتبط باشد یا نباشد»
حتی در کلینیک‌های درمان اعتیاد هم محوریت با علم پزشکی و درمان است.

حال این خانم و همفکرانش چگونه یک امر اعتقادی را با یک اصطلاح مدرن ترکیب می‌کنند؟ نشانگر ناآگاهی‌شان از مفاهیم و واژه‌هاست.‌
ممکن است گفته شود این خانم و همفکرانش به زعم خود بی‌حجابی مورد نظرش را «بیماری» می داند و دوست دارد مثل همان «لایف استایل» تعریف خود را از کلینیک داشته باشد. اما نکته اینجاست که شما نمی‌توانید هیچ بیماری را بدون اجازه خود و یا خانواده‌اش به کلینیک برده و یا بستری کنید.

وقتی یک کلینیک در یک محله ایجاد می شود مردم محله خوشحالند که به پزشک و درمان دسترسی دارند. اما غصب این واژه از دانش پزشکی و بردن اجباری دختران مردم - همچون مهسا امینی- به کلینیک حجاب ایجاد تنفر از دین کرده و به سخره گرفتن اصطلاحات علمی است.
و...
مثال‌های فراوانی از این نوع خیانت‌ها به واژه‌ها و مفاهیم علمی می‌توان زد که در چند دهه اخیر باب شده است.

خلاصه آنکه مردم ما در این سرزمین در دریایی از تناقض و تضادهای دیوانه کننده‌ی بی پایان غوطه‌ورند و هیچ امیدی هم به افق و ساحل آرامش دیده نمی شود.

سعید معدنی
@hooreechannel 🌹

حوری

15 Nov, 17:52


بی سوادی دوگونه است

بی سوادی سیاه:
شکلی از بی سوادی است که در نخستین نگاه، دیده می شود
اینکه چه کسی نمی‌تواند اسم خود را روی برگه‌ی کاغذ بنویسد یا تابلوی یک خیابان را بخواند
ارزان‌ترین نوع بی سوادی است، که می‌توان با آن مبارزه کرد

اما موضوع هراسناک بی سوادی سفید است :
کسانی که در ظاهر توانایی خواندن و نوشتن دارند
هر روز در فضای حقیقی و مجازی، می‌نویسند و حرف می‌زنند
کسانی که انبوهی از مدارک آموزشی و درجات و گواهینامه‌ها را در کیف خود جابجا می کنند اما، هنوز در ساده‌ترین تعامل ها و ارتباط‌ ها و خوانش و نگارش کلمات دچار چالش‌های جدی هستند و چنته‌شان از موهومات و شبه علم پر است
این شکل از بی سوادی "بی سوادی سفید" است
چرا که در نگاه اول، دیده نمی‌شود
این بی سوادی به سادگی قابل سنجش نیست و در آمارها ثبت نمی‌شود
این نوع بی سوادی ، وقتی با انواع مدارک رنگارنگ دانشگاهی ، تایید و تقویت شود، ندانستن مرکب را باعث می‌شود و خطرناک‌تر است.
حالا فرد به ابزارهایی جدید برای تقویت بی سوادی خود و دفاع از باورهای نادرست خود مجهز گشته است
و متاسفانه درد امروز جامعه ما از نوع بیسوادی سفید است.

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

15 Nov, 14:30


♦️ علم الهدی رفع فیلترینگ را تلویحا معادل «ارتجاع» توصیف کرد:

🔹 وقتی فضای مجازی آزاد شود و زمینه گسترش فساد در دسترس جوان قرار گیرد، ارتجاع از این مسائل شروع می‌شود و به نقطه‌ای می‌رسد که جامعه ما به جامعه قبل از انقلاب بازگردد.

👈آقای علم الهدی! نگرانی عده ای از فضای باز مجازی بیش از آنکه به خاطر جوانان باشد، که هم اکنون نیز با وجود فیلترینگ همه از آن استفاده می کنند، به خاطر افشای پشت پرده زندگی کسانی است که سالهاست در سایه امن جمهوری اسلامی به چپاول اموال مردم مشغولند و‌ اتفاقا همین فیلترینگ نیز یکی از سفره های پررونقی است که عده ای نمی خواهند آن را از دست بدهند!

راستی آقای امام جمعه! نگران بازگشت مردم به قبل از انقلاب هستید!؟ شاید خبر ندارید بسیاری از آنان که در انقلاب ۵۷ شرکت داشتند آرزوی بازگشت به آن دوران را دارند که مال و جان و ایمانشان از حالا ایمن تر بود! و‌ بسیاری از جوانان سرخورده امروز نیز در رویای ارتجاع مورد نظر شما به سر می برند!
@hooreechannel 🌹

حوری

15 Nov, 08:30


.
  برای دختر دریا

خیلی وقت‌ها می‌نویسم، دستکم روزی یک مطلب و گاهی چند مطلب، اما فقط برخی از آنها را منتشر می کنم. مثلا در جنبش مهسا چهل‌و‌یک یادداشت نوشتم اما فقط هشت تای آنها را منتشر کردم. معمولا نوشته‌ای را منتشر می‌کنم که دستکم یکی از این سه شرط را داشته باشد:

- حرف تازه‌ای داشته باشم؛ یعنی حرفهایی که می‌خواهم بزنم را پیشتر دیگران نزده‌ باشند.
- برای آنچه می‌نویسم احتمال اثرگذاری وجود داشته باشد، حتی اندک.
- انتشارش برایم آرامش درونی و حسی از انجام وظیفه را به همراه داشته باشد.

برای دختر دریا (آهو دریایی، دختر علوم-تحقیقات) هم همان‌ روزها چند بار نشستم و نوشتم اما هر چه نگاه کردم دیدم نوشته‌های دیگران خیلی بهتر از نوشته من است، حرف جدیدی نداشتم و در آن زمان هم احتمال اثرگذاری نمی‌دیدم.

در میان نوشته‌هایی که من دیدم، یکی از فرسته‌های تلگرامی خیلی به دلم نشست. این نوشته از نگاهی انسانی و اجتماعی به مساله پرداخته است. نگاهی که از یک بی‌مهارتی عمیق انسانی و اجتماعی در جامعه ایران پرده برمی‌دارد. آن را در پیوند زیر بخوانید و برای دیگران نیز بفرستید:

https://t.me/khapuorah/189

ای کاش اجازه دهند یک منبع قابل اعتماد و بی‌طرف، گزارشی از آخرین وضعیت «دختر دریا» به جامعه بدهد. این وضعیت «ناتمامی» که در همه کارها در ایران وجود دارد، هم نشانه توسعه‌نیافتگی است و هم خیلی به اعتبار و سرمایه‌اجتماعی نهادهای رسمی آسیب می‌زند. مثلا هنوز پس از ده سال هیچ نهاد رسمی گزارشی درباره نتیجه پرونده اسیدپاشی به چهره زنان اصفهان نداده است. یا هنوز هیچ گزارشی از تحقیقات رسمی درباره مسمومیت‌های زنجیره‌ای در مدارس دخترانه ایران منتشر نشده است. این «بازبودگی» و «ناتمامی» ظاهراً در کوتاه مدت نهادهای مسئول را از فشار اجتماعی و پاسخگویی رها می‌کند اما در بلندمدت اعتبار آنها را نابود می‌کند.

آن چیزی که الان مایه نگرانی است این است که بناگاه ببینیم دختر دریا را آورده‌اند پشت تلویزیون که ابراز ندامت کند. اگر متوجه باشند، این کار فقط بدبینی جامعه را افزایش می‌دهد. هیچ وجدان بی‌طرفی اعترافات تلویزیونی را از روی اختیار و صداقت نمی‌داند. نخستین چیزی که مقامات نیروی انتظامی و قوه قضائیه باید متوجهش باشند این است که از نظر اکثریت جامعه او «مجرم» نیست.

اگر راست است که رفتار او در واکنش به فشارها و تذکرات درباره پوشش او بوده است، باید انگشت اتهام به‌سوی شیوه‌ها و سیاست‌های رسمی درباره حجاب اجباری گرفته شود.

اگر راست است که به علت دیگری مثل دوری از فرزندان تحت تنش روانی بوده است، باز رفتار او ناشی از شرایط نامساعد محیطی و روحی بوده است و باید با او همدلی کرد و او را یاری کرد تا از این شرایط خارج شود.

پس او را آزاد بگذارید تا هر جور دوست دارد با جامعه صحبت کند. حتی اگر بیاید و آزادانه بگوید به عنوان اعتراض سیاسی چنین کرده است بهتر از آن است که او را به سیما بیاورید یا روایت‌هایی که جامعه باور نمی کند (حتی اگر درست باشد) درباره‌اش منتشر کنید.

اگر آن روز که (دی ۱۳۹۶) نخستین دختر خیابان انقلاب، به اعتراض روسری خود را بر چوب کرد و کنار خیابان ایستاد، او را شنیده بودید و با حرمت با او برخورد کرده بودید و با مهر با او به گفتگو نشسته بودید آن روزهای پر تنش پس از آن تا جنبش مهسا را تجربه نمی‌کردید.

اکنون نیز اگر پیام دختر دریا را نشنوید و به جای دعوت از او برای بیان چرایی این اعتراض و شنیدن دردهایی که به این طریق فریاد کرده است، او را به حراست و دادگاه و زندان بکشانید، روزی را رقم خواهید زد که دختران دیگر نیز  شیوه اعتراض او را به عنوان رسم مبارزه انتخاب کنند.

پس مهم‌ترین و عاجل‌ترین کار این است که او هر جا هست اجازه داشته باشد با شهروندانی که نگرانش هستند آزادانه سخن بگوید. این کار بیشترین کمک را به بازسازی اعتماد جامعه به نهادهای رسمی خواهد کرد.

حتی اجازه بدهید تا در میزگردی با حضور استادان و دانشجویان در همان دانشگاه، حرفهایش را بزند و شما فقط بشنوید؛ حتی جواب هم ندهید؛ که معمولا جوابهایتان بی مهارتِ همدلی است و رسوایی را بیشتر می‌کند.

«به زخم های ایران سلام کنید» شاید عفونت‌ها التیام یابد.

محسن رنانی  ۲۴ آبان ۱۴۰۳
@hooreechannel 🌹

حوری

15 Nov, 05:30


♻️همه برای من ، من برای همه ؛

سالها برای کتابخوانی تلاشی ناچیز کردم.  کتاب معرفی کردم. کتاب هدیه دادم  سفرهای سایکلی برای ترویج کتابخوانی رفته ام با نوجوانان و جوانان در خیابان و کتابخانه دیدار داشته ام .
دو سه گروه مجازی کتابخوان تشکیل داده ام  از نقطه نظرات هموندان بهره بردم ...

از سفارش های همیشگی ام این بود که :« هر کتابی ارزش یکبار خواندن دارد »
اما دست آخر به این نتیجه رسیدم که خیر ، هر کتابی ارزش وقت گذاشتن ندارد .
🔸کتابی که به آدمی خط بدهد . 
کتابی که به بینش آدمی عمق ندهد.
کتابی که همه به دنبالش هستند .
کتابی که ایدیولوژی محور است .
کتابی که تهی از دوست داشتن ، عشق ورزی و محبت است .
کتابی که یک نسل را نابود می کند  بایست بر حذر بود .
پیش از انقلاب آمار بی سواد های کشور بسیار بالا بود و آنها هم که سواد داشتند الحق و الانصاف کتاب خوان بودند .
کتاب خوانهایی که فقط می خواندند و درصدد تحکیم عقاید کسب شده و بسط آن در جامعه بودند .
کتابخوان هایی که فقط می خواندند ... برخی کتابها را پنهان از دید ماموران ، دست به دست می کردند .
این کتاب نبود که در بین مردم و‌ جوانان می چرخید این یک عقیده بود یک عقیده سوار بر اسب شریف کتاب ؛
تا جایی که انقلاب اسلامی مارکسیستی رقم خورد .

بنابراین خواهش می کنم کتاب بخوانیم اما کتاب درست بخوانیم.
  کتاب درست را از نویسنده ای آزاده بدون تمایلات حزبی و سیاسی بخوانیم .
کتابهای اجتماعی ، حقوقی ، تاریخی روانشناسی ، رمان ،ادبی و...بخوانیم  و پیش از خوانش از اهلش مشورت بگیریم  و طرف مشورت را پیران این عرصه قرار دهیم .

هوشیار باشیم در دام کتابهایی که ویژگی های خودبینی ، تعصب ، و ایدیولوژی خاصی را ترویج می کند گرفتار نیاییم.
این روزها کتابها و مقالات روانشناسی بسیار رایج شده است .
🔸ویژگی های بسیاری از این کتابها بر محور فردیت قرار دارد سفارش به خود دوست داشتن ، ترک افراد غیر همسو ، گزینش تنهایی ، چگونه ثروتمند شویم  که در لابلای آنها نوع دوستی ، گذشت و مهربانی به باد فراموشی سپرده شده است به مراتب دیده می شود .

مراقبت کنیم در دام کتب فرد محور گرفتار نشویم که همان مصیبت‌های پیشین به شکلی دیگر بروز می کند . ترویج فردیت به بار آمدن جامعه ای افسرده و در نتیجه فروپاشی گروه های اجتماعی است .
ویژگی بارز این کتاب ها تاکید بر خود و‌ خودیت است « همه برای من  و من برای هیچکس »

📚کتاب بخوانیم اما هر کتابی نه ؛
روزی نیم ساعت کتاب بخوانیم حتی به اندازه یک فصل ؛
یک فصل مفید  بهتر از یک کتاب نیمه تمام است .
خواندن کتاب را از مشاهیر بنام آغاز کنیم. از گلستان ، بوستان ، پنج گنج ، شاهنامه  تاریخ بیهقی  سیاست نامه. قابوس نامه   تذکره الاولیا ، مناجات‌نامه و... و جنگ و صلح ، جنایات و مکافات  بینوایان ، بهشت گمشده و... تا پس از فراغت از خواندن حتی بخشی کوتاه ، حال خوش آدمیت دست دهد . و حس نوع دوستی ، وطن دوستی ، دیگر دوستی و محبت و مهربانی از درونت شعله بکشد بدون آنکه در جرگه جریان فاشیستی ، نژادپرستانه و قوم برتر قرار بگیرید .
کتاب خوب را خوب و درست بخوانیم.

ح_درویشی
https://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

14 Nov, 16:31


👈ﺑﺎ این ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺳﻤﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﻨﯿﻢ :


۱ – ﺑﺎﻭﺭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ.

۲ – ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ می توﺍﻧﯿﻢ
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ.

۴ – ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﮔﺮ ﺟﺎﯼ
ﻓﻼﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ.

۵ – ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺑﺎﻭﺭ
ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻄﺎﺑﻖ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ.

۶ – ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ
ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﺎﺩﯼ ﺣﺘﻤﺎ
ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﺮﺩ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯾﻢ.

۷ – ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯿﻢ
ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﻢ ﻭ ﺣﻖ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ.

۸ – ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻓﮑﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.

۹ – ﺑﺎﻭﺭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ی ﻣﺎ
ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺭﻗﻢ ﻣﯿﺰند

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

14 Nov, 14:30


اطراف دفتر ستادامربه‌معروف [واقع در احتشامیه، گرانترین محله تهران که حداقل هزار میلیارد تومان ارزش دارد] بی حجاب زیاد است.

دفتر ستاد را به خلازیر منتقل کنید، هم بی‌حجاب نمیبینید، هم با آن هزار میلیارد فروش دفتر میتوانید کلینیک فقر زدایی احداث کنید!

حسین صارمی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

14 Nov, 09:31


یک خبر و سه نظر!

◀️چند روز پیش تیتری با عنوان افتتاح کلینیک ترک بی حجابی در تهران خبرساز شد؛

مهری طالبی دارستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران گفت:

▫️بر اساس مراجعات مکرر صورت پذیرفته از سوی خانواده‌ها و بانوان و دختران تهرانی مبنی بر وجود فشارهای محیطی و سایر عوامل که منجر به اجبار انتخاب پوشش خارج از حدود حجاب شرعی شده تصمیم بر آن شد که اولین کلینیک تخصصی مشاوره و حمایت از بازگشت به حجاب با عنوان «کلینیک ترک بی‌حجابی» در تهران راه‌اندازی شود.

▫️هدف ارائه خدمات روان‌شناختی، مشاوره‌ای و مددکاری به افرادی که تمایل به رعایت حجاب دارند و ممکن است به دلیل فشارهای اجتماعی یا تأثیرات محیطی در این زمینه دچار چالش شده باشند، طراحی و به مرحله اجرا رسیده است./خبرگزاری حوزه

◀️روز بعد معاون زنان در دولت گفت:

تشکیل کلینیک حجاب هیچ ارتباطی با دولت ندارد

زهرا بهروزآذر معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در حاشیه جلسه امروز هیئت دولت درباره تشکیل کلینیک حجاب:

این موضوع هیچ ارتباطی به دولت ندارد و شکل‌گیری آن در دولت تصویب نشده است

موضوع حجاب یک موضوع تربیتی است و باید در درون خانواده‌ها شروع شود ما حتماً در برنامه خود داریم که خانواده‌ها فرزندان خود را متقاعد کنند حجاب را انتخاب کنند

نباید با این موضوع را شبیه موضوعات دیگر برخورد کنیم که موجب وهن اسلام و هم وهن موضوع امر به معروف و نهی از منکر است

این موضوع به نظر ما باید در سطح کلان ذیل شورای فرهنگ عمومی کشور بررسی شود.

دولت نه در این موضوع دخالت داشته و نه نقشی ایفا کرده است.

◀️و امروز ستاد امر به معروف و‌نهی از منکر اعلام کرد:

راه‌اندازی محافل ترک بی حجابی با درخواست دولت بوده

حضور در محافل «ترک بی‌حجابی» حکم جایگزین جریمه است

با دستور قضات زنان بی حجاب به "محفل ترک بی حجابی" معرفی می شوند.

حضور بی‌حجاب‌ها در محافل ستاد امر به معروف به‌جای پرداخت جریمه


کلینک ترک بی حجابی موجب نگرانی ها شده نام درست محافل ترک بی حجابی است

میرشمسی، معاون امور اجتماعی و فرهنگی ستاد امر به معروف و نهی از منکر با بیان این که بهتر است از عنوان «محفل» به جای «کلینیک» برای «مراکز ترک بی‌حجابی» استفاده شود، گفت:

یک دسته از خانم‌هایی که به این محافل مراجعه می‌کنند، کسانی هستند که دست به عمل غیرقانونی کشف حجاب زده‌اند و قضات محترم قوه قضاییه، حضور در این محافل را به عنوان حکم جایگزین جریمه برای آن‌ها در نظر گرفته‌اند. ستاد امر به معروف به افراد بی‌حجاب نه نگاه بیمارگونه دارد و نه نگاه امنیتی دارد، بلکه تماما به فکر این است به‌جای این که موضوع بی‌حجابی یک مساله امنیتی باشد، یک موضوع فرهنگی و تربیتی محسوب شود./دیده بان ایران

◀️آقایان مسئول، خودتان قضاوت کنید!

بالاخره حجاب مساله ای فرهنگی است؟ امنیتی است؟ قضایی است؟ بی حجاب تربیت نشده؟ مجرم است؟ مشکل روانی دارد؟ یا.... اول تکلیفتان را با خودتان معلوم کنید سپس حرف بزنید!
البته مردم راه خودشان را می روند و مسیرشان را باز می کنند! آنها منتظر قانون و طرح و لایحه شما نمی مانند. شما فکری به حال خودتان بکنید!

@hooreechannel 🌹

حوری

14 Nov, 05:30


پیشنهاد راه اندازی  چند کلینیک بسیار ضروری و مهم

حالا که مقرر شد کلینیک ترکِ بی حجابی راه اندازی شود در همین راستا پیشنهاد می شود چند کلینیک زیر که از قضا بسیار کلیدی و ضروری نیز هستند راه اندازی شود.

یادآور می شود که با راه اندازی این کلینیک ها هم خداوند از شما راضی و خشنود خواهد شد و هم خلق خداوند یعنی مردمانی که از طریق راه اندازی این کلینیک ها مشکلات و گرفتاری های شان تاحدودی حل می شود و نتیجه اَش با اجازه شما می شود توسعه و آبادانی هر چه بهتر و بیش تر کشور. البته موارد  فراوان است که اگر به تمام آن ها پرداخته شود لیست بلند بالایی خواهد شد لذا  فقط به تعدادی از مهم ترین آن ها اشاره می شود.

1.کلینیکِ رفعِ بی کاری؛  این دوستان  اگر نمی دانند بدانند که درصد زیادی از جوانان کشور که از قضا دانش آموختگان رشته های مختلف از دانشگاه های کشور هستند دچار بلیه ای بزرگ به نام بی کاری اَند و به هر دری می زنند نمی توانند شغلی مناسب برای خودشان فراهم کنند به گونه ای که کسر قابل توجهی از آنان به مشاغل کاذب مانند دستفروشی، اسنپ، مسافرکشی، کولبری، دادزنی، و مواردی مشابه روی آورده اند.

2.کلینیکِ رفعِ بی خانمانی (رفع مشکل مسکن)؛ باز هم اگر این دوستان خبر ندارند خوب است باخبر شوند که کسر قابل توجهی از شهروندان به دلایل گوناگون از خانه و کاشانۀ مناسبی برای زندگی برخوردار نبوده و دچار بی خانمانی اَند. یا مستأجر در خانه های کوچک یا سرگردان درون شهرهای بزرگ و خیابان خواب و ماشین خواب و چادر خواب و کانکس خواب. قصّۀ دردناک مسکن در این کشور گوش فلک را هم پُر کرده است اما چگونه است که این دوستان از این مشکل بی خبرند خود موضوعی قابل تأمّل و صد البته تعجب است!!!

3.کلینیکِ رفعِ بی پولی و بی درآمدی (رفع فقر و محرومیت)؛ به اطلاع این بزرگواران می رساند که در اثر شرایط ناگوار و دردناک اقتصادی هر روز بر تعداد فقرا و محرومین جامعه افزوده می شود تا جایی که حالا طبقۀ متوسط جامعه به جمع طبقۀ پایین و در واقع طبقۀ محروم و فقیر نیز اضافه شده است. در برخی مناطق محروم که فقر و محرومیت خانوارها بیداد می کند به گونه ای که از شدت فقر در بدترین وضعیت ممکن روزگاران خود را سپری می کنند!!!

4.کلینیکِ رفعِ بی دارویی؛ به سمع و نظر این دوستان می رسد که هم اکنون بسیاری از بیمارانی  که دچار بیماری های مزمن و حادّی چون سرطان هستند به شدت از فقدان دسترسی به داروهای مطلوب و مفید محروم هستند به گونه ای که نسخه به دست از این  داروخانه به آن داروخانه می روند تا شاید دارویی بیابند که مرهمی بر زخم های جانکاه شان باشد!!

5.کلینیکِ رفعِ بی عدالتی؛ بسیار دور از انتظار است که این دوستان خبر نداشته باشند که بی عدالتی در این کشور در زمینه های گوناگون بیداد می کند و از این منظر نوعی شکاف طبقاتی بروز نموده است که ثروتمندان هر روز   ثروتمند تر و فقیران هر روز فقیرتر می شوند. عده ای  اندک به بسیاری از قرصت ها، خدمات و امکانات رنگارنگ به هر نحو ممکن دسترسی آسان دارند و در مقابل  بسیاری از شهروندان  از بسیاری از فرصت ها، خدمات و امکانات موجود محروم اَند!!!

6.کلینیکِ رفعِ  بی حمایتی؛ خوب است این دوستان بدانند که گروه های آسیب  پذیر  مختلف جامعه از کارگران گرفته تا بازنشسنگان و سالمندان و زنان سرپرست خانوار و معلمان و روستاییان و معلولین از حمایت های  ضروری و مفید برای برخورداری از یک زندگی معمولی محروم اَند به گونه ای که در اثر چنین وضعیتی دچار مشکلات و مسائل گوناگونی شده اند و به تنهایی و بدون حمایت های لازم امکان رفع مشکلات خود را ندارند!!

محمدباقر تاج الدین
@hooreechannel 🌹

حوری

13 Nov, 14:30


بخشی از نگاه رایج به «زن» آن‌هم زنی از خانواده سلطنتی ( همسر شاه) در دوره قاجار

‏«هر چه میخواهم وصف نمایم زیارت گنبد مطهر را عقلم نمیرسد که چه بنویسم. عاقلان کتاب‌ها نوشته‌اند. من بیعقل ضعیفه ناقص عقل چه عرض کنم که شایسته این بزرگوار باشد. زنان چه عقل دارند که من باشم. عدم عقل من همین‌جا شهادت می دهد که امروز صبح از ترس باران مثل باران گریه میکردم و وقت نوشتن این مختصر هم اسم روز شنبه را فراموش کردم و شنبه را ننوشتم و خط نکشیدم و در تحت جمعه نوشتم اینجا معلوم میشود که من بیچاره از عدم عقل این نوع نوشتم ولی ترس باران بود که عید طایفه را فراموش نمودم. معلوم است باقی زنهای دیگر را هم بدنام کردم چه کنم؟ آخر چقدر عذر بدتر از گناه بیاورم حالا ننوشتم شنبه عرض میکنم».

‏ سکینه سلطان وقارالدوله اصفهانی کوچک
‏همسر ناصرالدین‌شاه قاجار

👈این همه ضعف و خودکم بینی از کجا ناشی میشود که زنی در کاخ شاهی چون ناصرالدین شاه صاحبقران این چنین خود را ناچیز بداند که حتی در خلوت نیز قادر به بیان احساسش بر روی کاغذ نباشد؟! به جز تلقین مدام ضعف و ناچیزی از سمت مردانی که خود را قیم زنان میدانستند و صاحب اختیارشان!

@hooreechannel 🌹

حوری

13 Nov, 05:35


توسعه این شکلی است!!

۱۵۰ سال پیش در آمریکا اتفاق بامزه ای افتاد. یک زن در آمریکا، به جرم «کاندیداتوری برای ریاست جمهوری» زندانی شد! «ویکتوریا وودهال» به‌عنوان اولین زن در تاریخ آمریکا رسما کاندیدای ریاست جمهوری شد.  او زمانی چنین تصمیمی گرفت که حتی زنان حق رای نداشتند.

خانم «وودهال» استدلال جالبی داشت. طبق قانون (که البته آن هم باید تغییر کند) ما، زنان، حق رای دادن نداریم اما کجای قانون نوشته زنان حق کاندیدا شدن ندارند. سه روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، «ویکتوریا وودهال» بازداشت شد. جرم او مسخره بود: اعلان مکرر کاندیداتوری ریاست جمهوری و پافشاری بر جذب کردن رای شهروندان از تریبون روزنامه‌ای که تحت مالکیت وی بود.

او پس از آزادی از زندان، همچنان به سخنرانی‌ها و فعالیت‌های اجتماعی خود برای دستیابی زنان امریکایی به حقوق سیاسی و اجتماعی برابر با مردان، ادامه داد. سرانجام «وودهال» توانست در آخرین سال‌های عمر خود، «اعطای حق رای به زنان» را ببیند.

تجویز راهبردی

نکته اول اینکه آدم های منطقی که وضعیت موجود را می پذیرند، رشد و پیشرفت مدیون آدم های غیرمنطقی است که می زنند زیر میز! 
نکته دوم اینکه لازم نیست من و شما رییس جمهور شویم، فقط کافیست در هر حوزه ای که هستیم، خط شکن باشیم:

اولین دختری که تصمیم گرفت پنهانی درس بخواند راهی را باز کرد برای فعال شدن تمام زنان و دختران.

اولین کاسبی که تصمیم گرفت اعتماد کند و کالای فروخته شده را پس بگیرد

اولین تولیدکننده ای که تصمیم گرفت از مواد اولیه با کیفیت در محصولاتش استفاده کند.

اولین کسی که تصمیم گرفت از بیت کوین برای خرید و فروش استفاده کند و آن را جایگزین پول واقعی کند

اولین پزشکی که تصمیم گرفت مانند همه کارمندان و معلمان مالیات پرداخت کند و بقیه پزشکان را هم به مالیات دادن ترغیب کند.

اولین کارمندی که به احترام مراجعه کننده (و نه هیچ دلیل دیگری) از وقت ناهارش بگذرد.

اولین سیاست مداری که مثل بچه آدم تصمیم گرفت غرور را کنار بگذارد و از مردم معذرت خواهی کند.

اولین مدیری که تصمیم خواهد گرفت نامه ای بنویسد به تمام زیرمجموعه هایش و ابلاغ رسمی کند که هیچ کدام از فرزندان، اطرافیان، هم محلی ها و اقوامش حق ندارند خارج از عرف اداری درخواستی کنند.

اولین کارخانه داری که تصمیم گرفت به جای گواهی عدم سوء پیشینه، گواهی سوء پیشینه بگیرد و کسانی که زندان رفته اند را استخدام کند.

این ها همه شان کاندیداهای ریاست جمهوری هستند. این ها قهرمان های توسعه یافتگی هستند. داستان این «زن قهرمان» نشان می دهد که هر کدام از ما فارغ از سن و سال، فارغ از جنسیت و زبان می توانیم یک کنشگر توسعه باشیم. کافیست از خانه و محله، سازمان و مدرسه خود شروع کنیم یک بهبود و یک تغییر را هدف گیری و پی گیری کنیم.
خداوند همه مدیران، پزشکان، و سیاست مداران و زنان و مردان خط شکن را یاری خواهد کرد.

مجتبی لشکربلوکی
@hooreechannel 🌹

حوری

12 Nov, 16:31


🔴 افتتاح کلینیک ترک بی‌حجابی در تهران!

مهری طالبی دارستانی، رئیس اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران:

▫️بر اساس مراجعات مکرر صورت پذیرفته از سوی خانواده‌ها و بانوان و دختران تهرانی مبنی بر وجود فشارهای محیطی و سایر عوامل که منجر به اجبار انتخاب پوشش خارج از حدود حجاب شرعی شده تصمیم بر آن شد که اولین کلینیک تخصصی مشاوره و حمایت از بازگشت به حجاب با عنوان «کلینیک ترک بی‌حجابی» در تهران راه‌اندازی شود.

▫️هدف ارائه خدمات روان‌شناختی، مشاوره‌ای و مددکاری به افرادی که تمایل به رعایت حجاب دارند و ممکن است به دلیل فشارهای اجتماعی یا تأثیرات محیطی در این زمینه دچار چالش شده باشند، طراحی و به مرحله اجرا رسیده است./خبرگزاری حوزه

👈در مملکتی که سالیانه دهها زن قربانی خشونت خانگی می شوند و سالهاست سنت گرایان ضد حقوق زن مانع به ثمر رسیدن قانون منع خشونت هستند، عده ای از همین قماش به دنبال درمان بی حجابی و گرفتن بودجه ای تحت این نام هستند! در این جامعه پر از درد و رنج، نادانی درد بی درمان و مزمنی است که گریبان عده ای را گرفته و معلوم نیست کِی و به دست کی این درد ناسور جامعه درمان میشود!

@hooreechannel 🌹

حوری

09 Nov, 17:30


📍 چرا جوانان دیگر ازدواج نمی‌کنند؟

▫️ بر اساس آمارهای رسمی، طی یک دهه گذشته موارد سالانه ثبت ازدواج در کشور از حدود ۸۰۰ هزار ازدواج به ۴۸۰ هزار مورد کاهش یافته است.

▫️ به گفته شهلا کاظم‌پور، جمعیت‌شناس، پنج درصد از زنان ایرانی بالای ۴۰ سال اکنون دیگر ازدواج نمی‌کنند، در حالی که این رقم در دهه ۱۹۸۰ میلادی تنها دو درصد بود.

▫️ تقی آزاد‌ارمکی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران نیز معتقد است؛‌ تشکیل خانواده «دیگر مثل گذشته باارزش و محبوب نیست» و «حتی اولویت دوم و سوم بسیاری از جوانان به شمار نمی‌رود».

▫️ شرایط عینی نشان‌دهنده آن است که زندگی مردم تامین نیست، احساس امنیت اقتصادی نمی‌کنند و به آینده امیدوار نیستند.

@EveDaughters
@hooreechannel 🌹

حوری

09 Nov, 14:31


زن ها، مرمت کاران برتر تاریخند

تنها آنها هستند که با انگشتهای ماهر، با لبخند های گرم، با آغوشهای امن می توانند ترکهای بیشمار روح مردی در آستانه انقراض را با مهارت و سبکدستی مرمت کنند، از نو خلقش کنند، و به اعجاز آرام بوسه ای طولانی رهایش کنند در بهاری ترین باغهای بهشت.
زن ها...
زنها که وقتی غمگینند دنیا جای مزخرفی است برای زندگی، و خوب بلدند در هنگامه جانکاه آزردگی نیز لبخند بزنند و به ترمیم مردشان ادامه بدهند، مبادا که چرخ عاشقیت دنیا لنگ بماند.

دنیا مدار دور تیغداری است، زن و مرد پابرهنه می دوند و زخم می خورند. زنها اما گاهی می ایستند، بی آن که زخمهای خود را ببینند، مرهم می شوند به جان مردی که دوستش دارند. مردها بی وقفه می دوند در التهاب جانکاه رسیدن به مرهمی دلربا، و هیچ وقت به روی خودشان نمی آورند عمیق ترین زخمها را از خواستن زنانی خورده اند که دلشان نخواسته مرمتشان کند.

مردها، عبوسهای ساده غمگین. پسربچه های گمشده در بازار. آثار باستانی فراموش شده. که اگر سرانگشت نوازشگر زن نبود، گم می شدند در طولانی ترین تاریکی، در نمورترین غار، در اولین روز خلقت.....

حمید سلیمی

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

09 Nov, 05:30


تفاوت زیباست

برای جامعه‌ای که قرن‌ها بر مبنای سنت زیسته است، شباهت‌ها نه تنها مقدس، بلکه حیاتی هستند.

در اجتماع سنتی، فردی با دین، زبان، فرهنگ، سبک زندگی یا حتی ظاهر و پوشش متفاوت، یک تهدید به حساب می‌آمد. اگر فردی در یک اجتماع سنتی، خلاف رسوم و استانداردهای سنتی عمل می‌کرد، کمترین مجازاتش طرد شدن بود.

جامعه ما سال‌های زیادی در حال تکامل در فرهنگی بوده است که تفاوت‌ها سرکوب می‌شدند و اگر کسی متفاوت بود، برچسب می‌خورد و طرد می‌شد. مبنای ضرب‌المثل‌هایمان نیز شباهت‌ها بودند: «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو».

دلیل ساده‌اش آن بود که ما به جای جامعه، اجتماع‌های کوچک داشتیم. یک اجتماع کوچک، ظرفیت هضم تفاوت‌ها را ندارد و هرچه شباهت‌ها بیشتر شود، قدرت بیشتری خواهد داشت. پس ما حق داشتیم و کار درستی هم می‌کردیم.

تا اینکه تکامل تدریجی ما به یکباره در مواجهه با تحولی بزرگ، ناقص شد. اجتماع‌های کوچک ما در زمان بسیار کوتاهی، ناگهان خود را جزئی از یک جامعه بسیار بزرگ دیدند؛ نه جامعه‌ی ایران، بلکه جامعه‌ی جهان. حالا قطره‌های کوچک باید خود را با قانون دریایی که به آن پیوسته بودند، سازگار می‌کردند.

ناگهان، مبنای بقا از «ضرورت شباهت‌ها» به «حرمت تفاوت‌ها» تغییر کرد. کارها تخصصی شد و حالا دیگر برای سازگاری بیشتر، باید سراغ تفاوت‌ها می‌رفتیم. ما دیگر جزئی از سیستم بودیم و برای بقا باید اجزاء دیگر سیستم را هم دوست می‌داشتیم. جهان جدید، ظرفیت یک دنیا انسان منحصر به فرد را در خود داشت. جهانی که شباهت‌ها را در چند صفحه کاغذ تحت عنوان «قانون» خلاصه می‌کرد. مابقی هرچه بود، تفاوت بود و محترم.

ما ناگهان به جهان تفاوت‌ها خوردیم. جهانی که  برای خودش به مرور تغییر کرده بود، اما برای ما همه چیز ناگهان رخ داد. این شد که ما نتوانستیم با همان سرعت، با جهان جدید سازگار شویم. اما ژنتیک انسان به این سرعت تغییر نمی‌کند. ته‌مانده‌‌ی ژن‌های اجدادمان هنوز روشن است و میل به شباهت‌ها به این سادگی در درونمان از بین نمی‌رود.

ما در جهان جدید و دنیای تفاوت‌ها هستیم، اما هنوز دنبال شباهت‌های گمشده می‌گردیم. از هیچ فرصتی برای احیا کردن شباهت‌ها دریغ نمی‌کنیم. دست برنمی‌داریم. دست خودمان هم نیست.

هنوز اصرار داریم فرزندمان دقیقاً چیزی باشد که ما می‌خواهیم. هنوز همسرمان را زمانی دوست داریم که به آنچه ما می‌خواهیم تبدیل شده است نه آنچه که خودش می‌خواهد باشد. خواهرمان باید شغلی را انتخاب کند که ما فکر می‌کنیم به دردش می‌خورد. برادرمان باید خانه‌ای بخرد که ما فکر می‌کنیم برایش مناسب است. دوستمان باید با کسی ازدواج کند که ما فکر می‌کنیم مرد یا زن زندگی است.

برای ما هنوز حرف مردم اهمیت دارد. چون مردم بر مبنای شباهت‌ها استاندارد می‌سازند و ما نیز باید خود را به همان استانداردها برسانیم. ما همدیگر را آنگونه که می‌خواهیم دوست داریم نه آن‌گونه که هستیم. برای همین است که ما هنوز تلاش می‌کنیم همه را شبیه خودمان کنیم.

با این کار احساس امنیت می‌کنیم. چون اجداد ما این‌گونه احساس امنیت می‌کردند. اما امروز که دیگر شباهت عامل امنیت نیست، پس چرا هنوز هم ما برای چیزی که دیگر وجود ندارد هزینه‌های سنگین می‌دهیم؟ چرا ژن‌های شباهت‌دوست ما در جهان تفاوت‌ها هنوز فعالند؟ به همان دلیل که ما هنوز هم موقع ترس، موهایمان سیخ می‌شود، چون این کار از اجداد پشمالوی ما هنگام خطر مراقبت می‌کرده است.

اگر بخواهیم خاموش شدن ژن‌هایمان را به زمان بسپریم، چندین نسل هزینه‌های سنگینی پرداخت خواهند کرد. با این سرعت تحولات جهان، عاقلانه هم نیست که تغییرات را به زمان بسپریم. می‌توانیم به خودمان بیاییم، آموزش ببینیم و فکر کنیم، جهانمان را درک کنیم‌ و با آن سازگار شویم، ریشه‌ی رفتارهایمان را بشناسیم و آن‌ها را تغییر دهیم.

جهان از سر دشمنی یا نافهمی به دنبال تفاوت‌ها نرفته است. ما هم اگر با جهان مواجه نمی‌شدیم، در راه چندهزارساله‌مان آخر به ارزش همین تفاوت‌ها پی می‌بردیم. امروز، خوش‌اقبالیم که راهمان چنین کوتاه شد؛ البته به شرط این که فکر کنیم و ارزش آن را دریابیم.

بیایید جهان شباهت‌ها را تصور کنیم. بیایید جنگلی را تصور کنیم که فقط یک نوع درخت دارد. حیات وحش را با وجود فقط یک نوع حیوان مجسم کنیم. جهانی را تصور کنیم که در آن، تمام انسان‌ها، چهره‌، رنگ پوست، مدل مو، غذا، ورزش مورد علاقه، سبک زندگی و همه چیز دقیقاً یکسانی دارند. جهان زیبایی به نظر نمی‌رسد.

جهان برای پذیرش تفاوت‌ها مجبور نبوده است. جهان، مجذوب زیبایی تفاوت‌هاست. این‌گونه است که امروز این همه تنوع در همه ابعاد زندگی بشر و طبیعت وجود دارد. سعی نکنیم همه چیز را به سمت استانداردهای یکسان نزدیک کنیم. همه آدم‌ها و همه چیزها را همان‌گونه که هستند دوست بداریم. چون «تفاوت زیباست».

@hooreechannel 🌹

حوری

08 Nov, 15:30


گشت حجاب اجباری و نظر علما و مراجع تقلید شیعه

آیت الله ایازی، مدرس حوزه علمیه  :

«  از روز اول علما و مراجع قم بشدت با گشت ارشاد مخالف بودند و  هستند و هیچ وقت از این رفتار حاکمان با بانوان مسلمان کشورمان حمایت نکردند..!

در اسلام، الزام کردن به حجاب وجود ندارد

آیت الله ایازی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم درمورد گشت حجاب اجباری گفت:

«  ما از صدر اسلام تا به امروز هیچ سخن فقیهی و دلیل معتبری در میان فقها برای الزام کردن به حجاب نداریم.
اگر شما می‌خواهید نهی از منکر کنید هیچ تناسب دینی و شرعی با این ندارد که یک آقا، خانمی را در خیابان بغل می‌کند و در یک ون می‌اندازد، این رفتار با کدام دستور شرعی سازگار است که یک مرد نامحرم چنین کاری را برای مبارزه با بی حجابی انجام دهد؟

دیدن تصاویر خانم‌های بی‌حجاب از تلویزیون در زمان انتخابات و راهپیمایی‌ها اشکال ندارد اما الان اشکال دارد.
این دو‌گانگی در برخورد مسئولین کشور قابل قبول نیست که هرچه به نفع شما باشد اشکال ندارد و اگر نباشد اشکال داشته باشد.»
📚https://t.me/+F_UAApSmgJM5Njk0
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Nov, 09:33


کلمه‌ی "شناق" را اولین بار از زینت شنیدم.
وقتی هفت هشت‌ سالم بود. شناق گفتنِ ما گیلک‌ها، همان معرفت و قدرشناسی شماها می‌شود.

ما می‌گوییم فلانی شناق دارد.
محبت توی چشمش می‌ماند.

یا غر می‌زنیم بیساری چقدر بی‌شناق است. یک‌ من عسل توی دهانش کنی نه تنها یادش نمی‌ماند، شاید دستت را هم گاز بگیرد.

بعدها فهمیدم شناق داشتن به  آدم و‌حیوان نیست.  این را هم زینت گفت.

بعد از آمدن آن قوویِ زخمی.
حیوان، یک زمستان شبی پیداش شد.
باد و بوران پشت پنجره و دالان‌ها عو‌عو می‌کرد

. هیچ‌کس نفهمید چطور بالش شکسته‌. چطور با آن بال آویزان از کتف، خودش را از حصار   پرت کرد و روی ایوان رساند.

زینت صبح که دیدش، اول خوف کرد. بعد دید حیوان جان ندارد تکان بخورد. از همان لحظه پرستارش شد. قو هم شد همدم زینت.
تا خود بهار تر و خشکش کرد

. همسایه‌ها دم در صف می‌کشیدند تا راه رفتنش را ببینند. حیوان گردنش را طوری دراز می‌کرد که انگار می‌خواست آخر انزلی را ببیند.

همسایه‌ها گفتند گناه دارد. این قو روی زمین خشک دوام نمی‌اورد. گفتند نبین حالا هر جا می‌روی پشت سرت کون می‌زند و می‌آید.
یک وقت دیدی بی‌خبر  بال باز می‌کند و می‌رود،پس این قدر بهش دل نبند.زینت گفته بود نه این شناق دارد.

از چشمانش مشخص است. چند باری   پیش ما دست به کمر حیوان کشیده بود که هر وقت می‌خواهی برو. لابد کس‌وکارت تا الان کانادا پانادا را هم رد کرده‌اند. حیوان گردنش را خوابانده بود روی پاهاش و  نرفته بود.

اوایل زینت براش یک تشت آب گذاشت. بعد دید  حیوانی نمی‌تواند توی آن یک‌وجب جا کله‌پا شود. شالاپ‌شلوپ راه بیندازد.‌

یک روز بردش توی کوچه‌ی‌پشتی که به مرداب می‌خورد. حیوان عینهو یک بچه با منقار گوشه چادر زن را گرفته بود. زینت تالاب را نشانش داد.خم شد یک مشت آبِ مانده روی بال‌هاش ریخت. گفت برود سروجانش را بشورد.

حیوان افتاد توی آب.‌اولش شیرجه زد،کونش را هوا داد، بعد یک‌دفعه‌ای رفت زیر آب. زینت دلش داشت در می‌آمد. از پرکِش شانه‌هاش فهمیدیم.از لپجی که چانه‌اش را جمع کرده بود.

قو دورتر رفت. بال‌هاش را باز کرد تا نوک نیزار پرید. همسایه‌ها گفتند دیگر تمام شد.
دوباره  تنهایی‌های این زن شروع شد..


چادر افتاد روی شانه‌های زینت. چشمان ریزش خیس شد.داشت سمت خانه‌اش پا می‌کشید که قو برگشت. کنار پای پرستارش ایستاد.

آب از سر و گردنش می‌ریخت.‌
گوشه چادر زن را کشید.
بالش را به پاش مالید.
همان بال شکسته‌اش را.
همان بالی  که زینت دو ماه با "شالاکی" بسته بودش. بعد زودتر از همه سمت خانه راه افتاد.

زینت  مثل قو گردن راست کرد
که دیدید گفتم شناق داشتن  آدم و‌حیوان ندارد.

همه‌ی این‌ها را گفتم تا بگویم حالا تو هی بیا به آدم‌های دوروبرت خوبی کن.

هی بیا کیلو‌کیلو عسل توی حلق‌شان بریز.
شناق که نباشد همه چیز خراب می‌شود. آدم و‌حیوان هم ندارد.

همین!

فاطمه رهبر

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

08 Nov, 05:53


دین و اخلاق

۱- حدود پانزده سال پیش گزارشگری از یک نشریه مذهبی به من تلفن زد و خواستار وقتی برای مصاحبه شد.
آن روزها به ندرت به اصحاب رسانه "نه" می‌گفتم ولی وقتی موضوع مصاحبه را پرسیدم به این یکی "نه" گفتم.
قرار بود من راجع به "گریه" از دیدگاه روانپزشکی نظر بدهم!
با توجه به این که این نشریه را یک نهاد مذهبی منتشر می‌کند، حدس زدم که قرار است از من حرف‌هایی بیرون بکشند به نفع گریه کردن. به همین دلیل حاضر به مصاحبه نشدم.
اما گویا گردانندگان ماهنامه‌ی مذکور اصرار بر این مصاحبه داشتند، بنابراین کسی را که حق استادی به گردن من داشت پیدا کردند و او را واسطه کردند و من به ناچار پای این مصاحبه نشستم.
همان طور که حدس زده بودم گزارشگر این مجله مأموریت داشت از من "اعتراف بگیرد" که گریه برای سلامت روان مفید است و خنده برای سلامت روان مضر!
از آن جا که قبلأ خودم را برای چنین موضوعی آماده کرده بودم در مقابل تلاش‌های او جاخالی‌های هوشمندانه‌ای دادم و او به هدف خود نرسید. ولی وقتی ماهنامه مذکور از زیر چاپ درآمد و نسخه‌ای از آن به دست من رسید از تعجب و البته خشم یخ کردم.
کل مقاله تحریف شده بود. آن چه می‌خواستند من بگویم و نگفته بودم را با پر رویی تمام از قول من نقل کرده بودند!
از همه فاجعه بارتر این عبارات بود که با تیتر بزرگ چاپ شده بود: 
دکتر سرگلزایی (روانپزشک) می‌گوید گریه باعث افزایش نور چشم می‌گردد. گردانندگان مجله مذکور  با زیر پا گذاشتن تمام اصول اخلاق حرفه ای، اخلاق مدنی و حتی اخلاق دینی خودشان، برای رسیدن به هدفشان حیثیت علمی مرا خرج کرده بودند.

۲- در هواپیما نشسته ام. روزنامه را ورق می‌زنم از جلسه شورای شهر تهران راجع به لایحه هزینه کردن پنج میلیارد تومان برای مراسم اربعین گزارشی چاپ شده است.
یکی از اعضای شورای شهر می‌گوید: "برخی پیمانکاران شهرداری شش ماه است پول خود را دریافت نکرده‌اند و تزریق یک تا دو میلیارد تومان تأثیر زیادی در زندگی کارگران آنها دارد."
عضو دیگر شورای شهر گفته است: "پنج میلیارد تومان مبلغ ناچیزی برای مراسم اربعین است."

شاید به نظر بیاید این دو رویداد ربطی به هم ندارند ولی من ارتباط مهمی بین این دو پیدا می‌کنم: "دین و اخلاق". 
برخی صاحب نظران گفته‌اند هر دین سه بخش دارد: 
عقاید دینی، مناسک دینی و اخلاق دینی.
عقاید دینی شامل باورهای هسته‌ای یک دین است مثلا اعتقاد به یک خدا یا اعتقاد به چند خدایی، باور به بهشت و جهنم یا باور به تناسخ.

مناسک دینی شامل رفتارهای آئینی یک دین است مثل آئین‌های تیرگان و مهرگان برای زرتشتیان، عید پاک و کریسمس برای مسیحیان و اعیاد فطر و قربان برای مسلمانان و رفتارهای آئینی که در هر کدام از ادیان در این مناسبت‌ها صورت می‌گیرند.
اخلاق دینی شامل چهارچوب های درست و غلط و امر و نهی مربوط به آن هاست. مثلأ در بعضی ادیان قربانی کردن حیوانات حرام است و در ادیان دیگر مباح و حتی در مواقعی واجب است، یا در بعضی از ادیان چند همسری ممنوع است در حالی که در ادیان دیگر مجاز است.

یک بحث مهم در فلسفه‌ی دین این است که کدام یک از این سه وجه، مهم‌ترین بخش یک دین است. درست است که این وجوه دین با همدیگر در تعامل و تبادل هستند اما اگر در شرایطی قرار باشد دو تا از این وجوه در تقابل با هم قرار بگیرند وظیفه دینی متدینین چیست؟ 

در دو مثالی که در ابتدای این یادداشت آوردم شما با دینداری مناسک محور مواجه هستید. گزارشگر یا سردبیری که مصاحبه تحریف شده‌ای از مرا به خورد خوانندگانش داده بود متدینی بود که فضیلت‌های اخلاقی (صداقت و امانت داری) را فدای ترویج یک آئین (عزاداری و گریستن) کرده بود.
کسی نیز که رأی می‌دهد پنج میلیارد تومان از حساب شهرداری صرف انجام یک آئین مذهبی (مراسم اربعین) شود در حالی که اداء دین (پرداخت بدهی) معطل مانده، متدینی است که مناسک دینی را مقدم بر اخلاق دینی دانسته است.

حدیثی از امام ششم شیعیان (امام جعفر صادق) نقل شده است که به نفع اولویت اخلاق بر مناسک است: 
"لا تنظروا الی طول رکوع الرجل و سجوده، فان ذلک شئ اعتاده فلو ترکه استوحشه لذلک و لکن انظرو الی صدق حدیثه و اداء امانته"
(اصول کافی-کتاب الایمان و الکفر)
ترجمه:
[برای شناخت درستکاری کسی] به رکوع و سجود طولانی او نگاه نکنید زیرا چه بسا این رکوع و سجده طولانی، چیزی است که شخص به آن اعتیاد پیدا کرده. در این صورت اگر آن را ترک نماید [به دلیل ترک عادت] وحشت زده [و پریشان حال] گردد. [برای شناخت نیکی و درستکاری] به راستگویی و رعایت حقوق دیگران و ادای امانتش نگاه کنید [و آن را ملاک و معیار قرار دهید.]

دکتر محمدرضا سرگزایی

@hooreechannel 🌹

حوری

07 Nov, 14:30


  قدرت روانی آغوش؛ چند ثانیه بغل کافیه؟

توی یه مقاله علمی جالب، اومدن درباره تاثیرات مختلف بغل کردن و انواع مختلف آغوش تحقیق کردن. همه‌مون می‌دونیم که یه بغل محکم از کسی که دوستش داریم، می‌تونه آرامش‌بخش باشه؛ ولی چقدر باید طول بکشه؟ و اصلاً چرا انقدر تأثیر داره؟

🔻 چرا بغل کردن اینقدر حس خوب می‌ده؟
آغوش گرفتن یه رفتار قدیمی بین انسان‌ها و حتی حیواناته! بغل کردن باعث فعال شدن یه سیستم خاص عصبی در پوست می‌شه که وقتی با ملایمت و آرومی پوست لمس می‌شه، اندورفین‌های آرام‌بخش توی مغز آزاد می‌شن. به گفته پروفسور رابین دانبار از دانشگاه آکسفورد، این اندورفین‌ها همون موادی هستن که باعث می‌شن بعد از بغل کردن، حس راحتی و نزدیکی با طرف مقابل داشته باشیم. برای همینه که بغل می‌تونه توی تقویت روابط خیلی مؤثر باشه.

🔻 چند ثانیه بغل ایده‌آله؟
تحقیقات نشون داده که بهترین زمان برای یک بغل، بین ۵ تا ۱۰ ثانیه است. اگه کمتر از این باشه، حس نزدیکی و آرامش کاملاً منتقل نمی‌شه؛ اگه هم طولانی‌تر بشه، ممکنه کمی معذب بشیم. مثل اینه که توی یه مهمونی خانوادگی بخواین یه بغل طولانی و محکم داشته باشین؛ شاید حس خوبی نده، ولی یه بغل ۵ تا ۱۰ ثانیه‌ای درست و حسابی، می‌تونه دقیقاً حس آرامش مورد نیاز رو منتقل کنه.

🔻 آغوش و سلامت بدن
دانشمندان به نتایج جالبی رسیدن؛ مثلاً اینکه افرادی که مرتباً بغل می‌گیرن، سیستم ایمنی قوی‌تری دارن و کمتر به بیماری‌های سرماخوردگی دچار می‌شن. یه تحقیق نشون داده کسایی که توی روزهای قبل از ابتلا به سرماخوردگی، بغل شدن، هم کمتر مریض می‌شن و هم اگه مریض بشن، علائمشون کمتره! حتی بغل کردن قبل از تجربه‌های استرس‌زا، مثل پرواز یا موقعیت‌های پراسترس، می‌تونه باعث کاهش سطح هورمون استرس (کورتیزول) بشه.

🔻 بغل خودمون به خودمون؟

اگه کسی دور و برتون نیست که بتونین بغلش کنین، نگران نباشین؛ خودتون هم می‌تونین خودتون رو بغل کنین! دانشمندان از دانشگاه گوته آلمان می‌گن که بغل کردن خودمون یا لمس آروم پوست می‌تونه اثر مشابهی داشته باشه و استرس رو کاهش بده.آغوش یه ابزار قدرتمند برای آرامش دادن به ذهن و بدنمونه. پس دفعه بعدی که کسی رو بغل کردین، چند ثانیه بیشتر بمونین و از اون لحظه‌ی گرم و آرامش‌بخش لذت ببرین...
▪️ منبع متن

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Nov, 09:30


🔴گسترش پدیده «مادران تنها» و مخاطرات تربیت بیش از حد زنانه!

📌
ترک خانواده توسط مردان یکی از پدیده‌های نوظهور در جامعه ایرانی است. مردانی که خانواده خود را ترک می‌کنند، مادران را دست تنها می‌گذارند تا به تنهایی بار نگهداری و تربیت فرزندانشان را به دوش بکشند. آیا باید منتظر گسترش پدیده‌ای باشیم که غربی‌ها به آن «سینگل مام» می‌گویند؟! پدیده نوظهور «مادران تنها »در ایران...

📌خبرنگار فراز در بررسی‌های خود متوجه شد که اکثر مردم مشکلات اقتصادی را دلیل ترک خانواده توسط مردان می‌دانند. آنها می‌گویند مشکلات تامین اقتصادی خانواده، فشار زیادی به مردان وارد کرده؛ تا آن جا که برای عده‌ای چاره‌ای جز ترک خانواده نمانده است. یکی از شهروندان در این باره به فراز می‌گوید: «ساختار خانواده مثل قبل نیست و پیوند‌های عاطفی عمیق بین اعضای خانواده کم‌رنگ شده است. در این شرایط دیگر انگیزه‌ای برای مردان نمانده که در این فشار اقتصادی ادامه دهند و بار مسئولیت مدیریت خانواده رو به دوش بکشند. شاید قبلا فقط در فیلم‌های آمریکایی بود که می‌دیدیم مردی یک دفعه خانواده خود را رها می‌کند و می‌رود، اما این پدیده در ایران کاملا جدید است.»

برای خواندن مشروح این گزارش کلیک کنید.

@farazdaily
@hooreechannel 🌹

حوری

07 Nov, 05:30


غلبۀ  "فرم" بر "محتوا" در دینداری

در تاریخ دینداریِ ملت های مسلمان و به ویژه ایرانیان هر چه جلوتر آمدیم این محتوا بود که عقب نشینی کرد و فرم و صورت چیرگی خودش را به اثبات رساند. از این منظر می توان از دو نوع دینداری فرم گرا(برونگرا) و محتواگرا (درونگرا) سخن گفت که بر اساس آن دینداری صورتگرا(برونگرا) بیش از همه بر اعمال ظاهری در انجام مناسک دینی مانند نماز و روزه و سایر مناسک دینی تأکید  می ورزد و چندان دغدغۀ  محتوا و درون  را ندارد. دینداری محتواگرا(درونگرا)  بالعکس چندان دغدغۀ  ظواهر را نداشته و درصدد است تا به محتوا و باطن بپردازد. به یک اعتبار می توان گفت دینداری عامیانه  بیشتر بر روی ظواهر تأکید دارد و به محتوا نمی پردازد و در مقابل دینداری عارفانه به درون و باطن پرداخته و  امور بیرونی برایش اهمیت چندانی ندارد. از چشم اندازی دیگر موضوع "فرم" در این جا همان "بیرون" و "قالِ" دینداران  و موضوع "محتوا" همان "درون" و "حالِ" دینداران است. به گفتۀ  مولوی:

ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را



مبتنی بر آموزه های دین اسلام که مهم ترین این آموزه ها در قرآن کریم ثبت و ضبط شده است می توان دریافت که پرداختن به درون و حال بسیار پایه ای تر و مهم تر از پرداختن به بیرون و قال است اما هزاران افسوس که این اصل مهم اکنون به طور کامل  معکوس شده است و  آن چه اهمیت یافته مشتی اعمال و عبادات ظاهری و بی روح است که هیچ جان و دلی را گرم نمی کند. تو گویی که دینداری عامیانه است که بر دینداری عارفانه و عالِمانه غلبه یافته و فرم و صورت و بیرون است که بر محتوا و درون پیروز شده است. البته این نکتۀ  مهم را باید یادآور شد که چنین وضعیتی در بین دینداران در حال تغییر جهت و وضعیت  بوده به گونه ای که در بین بخش های مهمی  از دینداران  جامعۀ  ایرانی کم و بیش نشانه های عقب نشینی دینداری عامیانه هویدا گشته و شاهد سربرآوردن دینداری های عالمانه و عارفانه هستیم. از سوی دیگر، اگرچه  دینداری صورت گرا  همچنان توسط مبلغان و سخن گویان  رسمی دین  تبلیغ  و بازنشر می شود  اما قوّت و نفوذ گذشته را به کلی از دست داده و کم کم در حال به حاشیه رفتن است.


اکنون اما تمام سخن در این است که دینداری بیرونی و ظاهری نه تنها درون انسان را متحول نمی کند بلکه از طرف دیگر موجب رواج  ظاهرسازی و ریاکاری گسترده در جامعه می شود. برای مثال در ماه رمضان و بحث روزه داری به خوبی می بینیم که با سخت گیری های نابجا و نادرست از سوی متولیان رسمی دین حال و هوای معنوی از جامعه رخت بربسته و نوعی خمودگی و دل زدگی در بین مردمان رواج یافته است. این اقدامات نتیجۀ  غلبۀ  فرم و صورت بر معنا و محتوای دینداری است که گویی هر چقدر در حفظ ظواهر دینداری کوشش شود دینداری به تمام و کمال رسیده و دیگر هیچ ملالی در بین نیست که البته خیالی است بس نادرست و خطا!!!!.

شوربختانه این که  هرگز تأمل و تفکر نمی شود که چنین دینداری هایی اگر به زعم قائلانِ آن قرار بر این بود که  تمام و کامل باشد پس چرا نتایج مثبت و مناسبی در پی نداشته و نتوانسته جان هایی را گرم کند و راه به بیکران هستی و عالَمِ بالا ببرد؟ و مهم تر این که  چرا نتوانسته  موجب تقویت اخلاقیات جامعه بشود و جامعه ای سرشار از برابری و  برادری   و درستی و صداقت و ایمان واقعی تأسیس نماید؟ کاملا روشن است که پرداختن به ظواهر دین و دینداری هرگز نمی تواند  ایمان واقعی در مردمان  دیندار ایجاد نماید و به تَبَعِ آن جامعه ای سرشار از ایمان را به ارمغان آورد. این موضوع هم روشن است که  دین و دینداری باید بتواند درون انسان را متحول نماید و از قیل و قال و ظواهر فراتر رفته و به محتوا و معنویت بپردازد که در چنین صورتی می توان امید داشت که  درون انسان نیز متحول گشته و راه رفتن به بیکران های هستی باز شده و زمینه برای اخلاقی و معنوی زیستن در این جهان فراهم شود. 

پرورش و تربیت درون انسان و متحول ساختن آن است که اصلِ اساسی دین و دینداری است و ماندن و متوقف شدن بر روی ظواهر و صورت دینداری نه تنها جان و دل آدمیان را گرم و روشن نمی سازد بلکه بدتر این که زمینه های رواج و گسترش ریارکای، ظاهرسازی، زهدورزی، چاپلوسی، فریبکاری، دروغ گویی، بی اخلاقی و  مقدس مآبی را به شدت تقویت می کند و با همین ملاک ها و معیارهای ظاهری و صورتگرا است که عده ای دغل کار و فرصت طلب خود را چنان جا می زنند که گویی گویِ سبقت از دیگران ربوده اند و این گونه است که عرصه را بر دینداران واقعی که از درون متحول شده اند به شدت  تنگ می کنند.

محمد باقر تاج الدینی
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Nov, 15:01


هیچ پژوهشی رابطه بی‌حجابی با بی‌عفتی را ثابت نکرده
دوره قاجار؛ کمترین اختلاط زن و مرد با بیشترین فساد اخلاقی


حاکمیت اصرار دارد که الزام حجاب برای حفظ نظم اجتماعی و بنیان خانواده است اما این ادعا بر هیچ تحلیل آماری کلان یا تحقیقات اجتماعی میدانی یا تحقیقات روانشناسی متکی نیست.

حوزه تخصصی من مسائل اجتماعی است و در مورد طلاق و خیانت هم کار کرده‌ام و تا به امروز یک تحقیق ایرانی و خارجی پیدا نکردم که نشان دهد افزایش بی‌حجابی باعث افزایش خیانت می‌شود یا آمار تجاوز یا فحشاء را بالا می‌برد.
حتی در یک مقایسه تحلیلی کافی است به کشورهای مسلمانی که در آن‌ها حجاب اجباری نیست نگاه کنیم که در مقایسه، آمار فساد و فحشای بالاتری ندارند ...

اساساً فرض پیوستگی تام بین حجاب و عفاف فرض غلطی است ...  
ربط دادن حجاب با عفاف مبتنی بر پیش‌فرض‌های اشتباه است.
قضیه صفر و یک نیست که باحجاب و عفیف داشته باشیم و بی‌حجاب و غیرعفیف ...

آنچه ما امروزه شاهدش هستیم اتفاق خوبی است تا بسیاری از افراد متوجه شوند پیش‌فرض‌های غلطی داشتند، با جمع شدن گشت ارشاد سونامی برهنگی رخ نداد و بی‌حجابی به معنای رفتار غیرعفیفانه نیست.
زنان بی‌حجاب و اختلاط زنان و مردان باعث افزایش خیانت و طلاق نیست و جامعه را به فساد و فحشاء نمی‌کشاند.

مسائل اجتماعی پیچیده هستند و این تحلیل‌های ساده‌انگارانه فقط موجب گمراهی است.
اصلا باید پرسید چگونه حجاب و عدم اختلاط زن و مرد، به جامعه اخلاقی منجر می‌شود؟

عصر قاجار را ببینید که مستندات بسیاری از این دوره تاریخی پیشامدرن داریم، زنان عصر قاجار بیشتر خانه‌نشین و در اندرونی هستند، در فضای عمومی و خیابان در ساعات محدود و مکان‌های عمومی چون بازار و امامزاده تردد می‌کنند و آن هم با حجاب کامل و روبنده که هویت فرد تشخیص داده نمی‌شد و کمترین حد اختلاط بین محرم و نامحرم وجود داشت.
سن ازدواج پایین و تعداد فرزندان زیاد بود و چندزنی و استفاده از کنیزان نیز معمول بود.
ولی آیا جامعه عصر قاجار یک جامعه اخلاقی و دور از فحشاء بود؟
اصلاً اینطور نیست و گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد مناسبات غیراخلاقی مانند هم‌جنس‌خواهی و شاهدبازی در مردان زیاد بوده است.
در واقع زندانی کردن نیمی از جامعه در خانه، موجب اخلاقی شدن و عفیف شدن جامعه نشده بود.
چرا اصرار داریم به عصر قاجار برگردیم؟

فاطمه موسوی وپایه٭دبیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Nov, 09:30


خشونت نمادین زنان علیه زنان

از زمان گذشته تا به امروز صحبت از خشونت مردان علیه زنان با صور گوناگون خشونت (فیزیکی، روانی، اجتماعی، جنسی و...) بوده است. مقالات، مجلات، سخنرانی‌ها و کتاب‌های زیادی در حوزه خشونت خانگی به کرّات نوشته شده‌اند.

خشونت نمادین گونه‌ای از خشونت است که کمتر مورد توجه عاملان اجتماعی قرار دارد و پدیده‌ای است که در زندگی اجتماعی رسوخ کرده است. این نوع خشونت نسبت به انواع دیگر از خشونت‌ها نقش کمتری به خود گرفته در واقع خشونت نمادین به خشونتی گفته می‌شود که آشکار نیست و غیرمستقیم می‌تواند پیامی خشونت‌آمیز را بر طرف مقابل پیاده سازد.

خشونت زن با زن در مقایسه با خشونت‌های مردانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. شاید در جامعه‌ای که در آن ارزش‌های مردانه وجود دارد، رفتار زن با سایر زنان موضوعی ساده باشد. خشونت زن علیه همجنس خود به طرز نادرستی فاقد اهمیت قلمداد شده است زیرا احتمال کمی است که به مرگ ناگهانی یا آسیب جسمانی شدید منتهی شود. خشونت مردان اغلب هراسناک و عینی است، در مقابل خشونت زنان اغلب شکل عینی به خود می‌گیرد.

زنان معمولا از همجنسان خود انتظارات بالایی دارند که با انتظارات آنان از مردان متفاوت است. از آنجا که خشونت مردانه همه‌گیر است؛ اغلب بهنجار قلمداد می‌شود حتی در مواردی که رگه‌ای از خشونت و جنایت در پرخاشگری وجود دارد الزاما یک مسئله آسیب شناختی محسوب نمی‌گردد، از دیگر سو اغلب زنان درگیر پرخاشگری از نوع مردانه نمی‌شوند زمانی‌که دست به این عمل می‌زنند رفتارشان غیرطبیعی و آسیب‌شناختی به شمار می‌رود.

زنان در دوره کودکی این‌گونه جامعه‌پذیر شده‌اند که خشم خود از سایر زنان را به طور غیرمستقیم و پشت سر آنان بازگو کنند و آموخته‌اند که حتی نزد خود نیز وانمود کنند که خشونت‌گر نیستند علی‌الخصوص در مواردی که واقعا خشونت‌گرند؛ یا وانمود کنند که قصد نداشتند این عمل را انجام دهند بنابراین آن عمل را خشونت به شمار نمی‌آورند یا نمی‌پذیرند که نتیجه عمل آنان آسیب جدی به دیگری‌ست. همچنین زنان از سایر همجنسان خود انتظار دارند که از این اصول خشونت غیرمستقیم تبعیت کنند.

اهداف اصلی خشونت و بی‌رحمی زنان، سایر زنان هستند. اغلب زنان می‌دانند هر زنی می‌تواند لحظه به لحظه زندگی را برای زنانی که به آنها حسودی می‌کند، از آن‌ها احساس ترس دارد یا برای دستیابی به منابع با آنها رقابت می‌کند، به جهنمی تبدیل کند. رقابت و هم‌چشمی‌های زنان به طرف پشتیبانی از وضع موجود گرایش دارد نه تخریب آن.

بنابراین معمولا زنان مانند مردان برای بقا یا افزایش سهم خود بر ضد زنانی که در طبقه‌ای پایین‌تر از آنها قرار دارد تبانی می کنند. زنانی هستند که روابط‌شان با مادران، خواهران، دختران‌شان، دوستان‌شان یا حتی با خانواده همسر و... موضع مبارزه‌جویانه همراه با تبعیض‌های متقابل دارند. رقابت، تلخ‌زبانی‌ها یا خصومت‌های کشنده با آنان دارند.

خشونت نمادین در میان زنان شامل مصادیقی است: لقب‌گذاری، دوست شدن با دیگری به منزله گرفتن انتقام، نادیده گرفتن، انواع نگاه‌های جدی، نگاه قاطع سرشار از نفرت یا نگاه‌های سرد تحقیر‌آمیز و... است.

مهرناز شرفی
@hooreechannel 🌹

حوری

06 Nov, 05:36


راه و رسم زندگی شفاف و اصیل

«..من به این نتیجه رسیده‌ام که آدم تا اصیل زندگی نکند، نمی‌تواند زندگی‌ای بکند که خوبی و خوشی را داشته باشد. و آدم خیلی شرمنده است که این را بگوید ولی اصیل زندگی کردن در بافت اجتماعی کشور ما امری نزدیک به محال است. می‌گویم نزدیک به محال چون هستند کسانی که تمام عواقب سوء و تلخ‌اش را می‌پذیرند. آدم وقتی اصیل زندگی می‌کند یعنی بر اساس فهم و تشخیص خودش عمل می‌کند. اوّلین اثر این شیوۀ زندگی کردن این است که خفیه‌کاری در آن نیست. بخش زیادی از آسایش و فرسایش در زندگی ما به این دلیل است که خفیه‌کاریم. فکر نکنید خفیه‌کاری فقط خفیه‌کاری سیاسی است. بزرگ‌ترین مانعی که در برابر زندگی اصیل ما هست افکار عمومی است نه رژیم سیاسی حاکم بر جامعه.


📌 اگر من واقعاً می‌توانستم این افکار عمومی را به هیچ بگیرم و اصیل زندگی بکنم، خوبی و خوشی‌ام بسیار بسیار همراه‌تر می‌شدند و دو راه را نمی‌رفتند. ولی البته در جامعه‌هایی مثل جامعۀ ما در پیش گرفتن این روش یک تالی فاسد دارد: خوبی و خوشی همراه‌تر می‌شوند ولی به قیمت اینکه ناخوشی‌های فراوانی هم از انجام‌شان پدید می‌آید. اصلاً به نظر من مهّم نیست که جامعه‌های آزاد چه امکاناتی در اختیار شما قرار می‌دهند، به نظر من بزرگ‌ترین خدمتی که جامعۀ آزاد به اعضای خود می‌کند این است که آن‌ها می‌‌توانند از امکاناتی که دارند استفاده کنند. بخش زیادی از زندگی ما، ساحت‌های مختلف وجود ما بر هم انطباق ندارد.


📌 شما عقیده‌ای دارید ولی متفاوت از آن رفتار می‌کنید. یک نحوه گفتار دارید و به نحوه‌ای دیگر کردار. احساسات، عواطف و هیجانات‌تان با کردارتان هماهنگ نیست. من کریستالی زندگی کردن، شفاف زندگی کردن را برای سلامت فرد خیلی سودمند می‌دانم. یعنی وقتی به یک فرد نگاه می‌کنی انگار به یک بلور نگاه می‌کنی و همۀ زوایا و جوانب و خفایای آن را می‌بینی. ما هزینۀ این را می‌دهیم که نمی‌توانیم این  یکپارچگی وجودی یا صداقت را داشته باشیم. راه حل آن هم این است که یا شخص برود و در جامعه‌های آزاد زندگی بکند یا آنقدر ارادهٔ قوی داشته باشد که تمام هزینه‌های این نوع زندگی را در جوامع غیرآزاد بپردازد.


📌 باور کنید که من تقریباً به هر کسی که گفته‌ام، فوری تصدیق کرده است که بخشی از مشکلات او از این امر نشأت گرفته است که نمی‌تواند چنان که عقیده دارد، احساس و عاطفه و هیجان داشته باشد. آن‌چنان که این دو تا را دارد، خواسته ای داشته باشد و آن چنان که این سه تا را دارد گفته ای داشته باشد و آن چنان که این چهار تا را دارد، کرده ای داشته باشد. من فکر می‌کنم که علت درد و رنج بسیاری از جوانان و میان سالان و کلاً اکثر ما این است. اگر می‌توانستید در یک جامعهٔ آزاد زندگی کنید یا می‌توانستید واقعاً ارادۀ خود را قوی کنید و درد و رنج‌هایی را که ناشی از این نوع اصیل زیستن در این جامعه است را تحمل کنید به شما خیلی خیلی کمک می‌کرد و یک مقدار از این فرو بستگی‌ای که آدم در خودش احساس می‌کند، باز می‌شد.


📌 من واقعاً فکر می‌کنم یکی از مهّم‌ترین ارکان زندگی بهروزانه این است که آدم شفاف و کریستالی باشد. بگوید من این هستم و هزینه‌هایش را هم می‌پردازم، البته چقدر خوب است که آدم در یک جامعۀ آزاد زندگی کند که این نوع هزینه‌هایش تقریباً به صفر برسد. امّا بالاخره آنهایی که توانسته‌اند، می‌گویند ما هزینه‌هایش را می‌پردازیم هرچند در یک جامعه‌ای جهان سوّمی زندگی می‌کنیم. من مثال‌های بسیاری دارم که ما به میزان اصیل زندگی کردن، فروبستگی‌مان از بین می‌رود و زندگی‌مان گشاده می‌شود..»

استاد مصطفی ملکیان

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Nov, 16:30


علم و ثروت ایرانی در خدمت امریکا!

موسسه غیرسیاسی و غیرانتفاعی MPI (Migration policy Institute)
*اعلام کرد كه در تاريخ آمریکا، بالاترین سطح کیفی مهاجران متعلق به جامعه ایرانیان است.

*جامعه ایرانی‌تبار از نظر:*
- *آموزش و تحصیلات*
- *مشاركت اجتماعی*
-  *پرداخت مالیات و اجرای قانون*
*برترین مهاجرانی هستند که تاریخ امریکا تاکنون به خود دیده است.

بر اساس دو سرشماری در سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰ تعداد ایرانیان مقیم آمریکا یک میلیون و نهصد هزار تن است که نهصد هزار تن در کالیفرنیا زندگی می‌کنند و ۲۰درصد جمعیت‌شان در (بورلی‌هیلز) ساکن هستند.

بعد از کالیفرنیا، بیشترین جمعیت ایرانی در نیویورک، شمال نیوجرسی، ایالت واشنگتن، سياتل، بوستون و هیوستون تگزاس ساکن هستند.

*مدرک ۵۱ درصد ایرانیان بیش از لیسانس است. درحالی‌که این نسبت در جمعیت آمریکایی ۲۴ درصد است.*
*از هر چهار ایرانی بیش از یک‌ تن فوق‌لیسانس و دکتری دارد. این بالاترین آمار در میان ۶۷ گروه قومی ساکن امریکا است.

*بر اساس آمار اداره بازرگانی، ایرانیان در بین ۲۰ گروه مهاجر برتر، بالاترین نرخ مالکیت کسب ‌و کار را دارند که سهم قابل توجهی در اقتصاد ایالات متحده دارند.

*تقریباً از هر دو خانواده ایرانی- آمریکایی یک خانوار درآمد سالانه بیش از ۱۰۰ هزار دلار دارند اما این نسبت در خانواده امریکایی یک به پنج است.

*بر اساس آمار دانشگاه MIT، اساتید، دانشمندان، مهندسان و مشاغل ایرانی در ایالات متحده حدود یک تریلیون دلار را در اختیار دارند یا آن را مدیریت می کنند.
آنها در هر بخش از جامعه حضور برجسته‌ای دارند.

*در حال حاضر، نزدیک به ۱۵۰۰۰ پزشک با اصالت ایرانی در ایالات متحده مشغول به کار هستند.

ایرانیان به عنوان قانونمندترین قومیت تاکنون و دارای کمترین بزه اتهام و محکومیت هستند.

بزه و خلاف در جامعه ایرانی- آمریکایی پایین‌ترین رتبه در مقایسه با دیگر مهاجران در تاریخ ایالات متحده است.

دوازده هزار استاد تمام ایرانی در دانشگاهها و موسسات اموزش عالی آمریکا تحقیق و تدریس می‌کنند، بطوری‌که به سختی می‌توان یک دانشگاه یا کالج آمریکایی را پیدا کرد که در آن حداقل یک یا چند استاد ایرانی - آمریکایی در آن خدمت نکنند.

آنچه بیش از همه قابل توجه است این است که ۷۵ درصد اساتید ایرانی در دویست دانشگاه برتر امریکا (از میان چهار هزار دانشگاه) تدریس می‌کنند.

* افتخارآفرین است،
اما دردناک و تاسف‌برانگیز!*

@A_pajhohi
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Nov, 08:35


زنانی که می توانند زمین را نجات دهند

کار بازتولیدی بنیان هرجامعه ای است و مادران در تجربۀ عملی نحوۀ حفظ چرخه  زیستی در بدنشان، مراقبت از حیات را یاد گرفته اند. از زمان باستان تا به امروز دهقانان و گردآوران خوراک با چرخه های زمین و بحران‌ها سازگار شده و عبور نموده اند، اما  آنچه دیده نشده این است که بخش مهمی از عبور به دست زنان خانه دار با مسئولیت‌های بی پایان رقم خورده است. کسانی که بی جیره و مواجب و حتی بدون آموزش نقش محوری در گردش اقتصاد و مدیریت بحران ها  دارند اما در محاسبات حذف می شوند.

بخش آب نیز از قاعده مستثنی نیست. این درحالی است که آب خانگی به عنوان اجتماعی ترین صورت‌بندی آب در دست زنان خانه دار است و رفتار آبی از خانه آغاز می‌شود.

از زمان شکل گیری زندگی اجتماعی بشر و در تقسیم کار اجتماعی زنان به عنوان مراقبتگر، برچسب خوردند و وظایف بی شماری از جمله مدیریت آب و خوراک خانواده و بویژه تامین آب و سوخت  مصرفی بر عهده آنها گذاشته شد بی آنکه در تصمیم گیری ها و سیاستگذاری ها حق اظهارنظر  و رأی داشته باشند!

هرچند در برخی از کشورهای پیشرو اکنون زنان خانه دار با تشکیل انجمن ها در امور آب و محیط زیست فعالند اما هم چنان سهمی در تصمیم گیری ها نداشته و نظرات آنها در  سیاستگذاری  امور آب خانگی کمتر شنیده می شود.

با این همه زنان خانه دار در برخی از نقاط جهان برای جهانی بهتر تلاش کرده و موفق شده اند « امر محلی »  را به «امری جهانی » در جنبش های محیط زیستی متصل نمایند.

امروز زنانی در سراسر آفریقا که کولبری آب بخش مهمی از وظایف روزمره شان بوده و در مناطقی هنوز هست؛ با اتصال به جهان توانسته انداز کمک ها و  نوآوری های آب برای ارتقا سلامت آب محلی شان استفاده کنند.

جنبش  «WoMin» یک شبکه زنان  روستایی در آفریقای جنوبی است که علیه  معدنکاری مخرب و ضد محیط زیست فعالیت سازمان یافته کرده و به یک جریان اصلی فعالیت محیط زیست تبدیل شده است. همچنین جنبش مادران آپالاشی نیز در آمریکا بجنبش اقدام و عمل  علیه عملیات معدن کاوی مخرب  زغال سنگ درقله کوه  سازماندهی کرده و تخریب را متوقف ساختند.

زنان روستایی در هند جنبش Navdanya برای حفظ تنوع زیستی و  بانک نگهداری دانه های ارزشمند و بومی دارویی ساخته اند و  تا بذرها  را از گزند صنعت حق امتیاز دارو حفظ نمایند.

زنان روستایی در سیچوان هند با احیای دانش بومی حفاظت از خاک که قدمتی تاریخی دارد توانسته اند باروری خاک را بازگردانند. 

انجمن مادران داوطلب در لندن نیز  از زنان خانه داری تشکیل شده که داوطلبانه به بازسازی آبگیرهای رودخانه تایمز که قرنهاست مورد سو استفاده واقع شده روی آورده اند.

در پرو زنان با اجرای طرح جمع آوری آب باران؛ این کار را به یک کار اقتصادی مهم که پایداری سرزمین را تضمین می کند تبدیل کردند.

در ایران نیز صدها زن خانه دار در  سمن های محیط زیست فعالیت مستمر دارند. از تهیه کمپوست در خانه گرفته تا ترویج زباله خشک؛ از صرفه جویی در آب گرفته تا نقش آفرینی در کنار کودکان و نوجوانان در مدارس دوستدار محیط زیست و بسیاری از حوزه های سبز همه می کوشند که گامی در جهت بهتر کردن محیط زیست برای زندگی بردارند. هرچند که به ندرت  نامشان به عنوان زنان خانه دار فعال محیط زیست آورده می شود.

روز جهانی زنان خانه دار روز قدردانی از تلاشهای زنانی است که با وجود کار بی پایان خانگی؛ در جامعه و برای حفاظت محیط زیست و منابع آب در تلاشند. /آب برای همه

مهتا بذرافکن

@BashgaheZanan
@hooreechannel 🌹

حوری

05 Nov, 05:30


بودجه‌ی مدارس دولتی صفر است!

امروز در جلسه‌ی اولیاء مدارس در میان بهت و حیرت بسیار مطلع شدم که مدارس دولتی هیچگونه بودجه‌ای از دولت و از وزارت آموزش و پرورش دریافت نمی‌کنند و مدارس ناگزیرند تمام هزینه‌های مدرسه را از والدین تأمین نمایند.

در کنار این فاجعه، هستند بسیاری از مؤسسات مذهبی و فرهنگی و دینی و حکومتی که بودجه‌ی هنگفتی از بیت‌المال مردم دریافت می‌کنند. برخی از این سازمان‌ها از این قرارند:

صداوسیما، حوزه‌های علمیه و سازمان‌های زیرمجموعه‌ی آن همچون تبلیغات اسلامی حوزه، شورای عالی حوزه‌های علمیه، مرکز خدمات حوزه‌ی علمیه.
و همچنین مرکز کمک به معیشت روحانیون، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ستاد حمایت از خانواده، مجمع جهانی تقریب مذاهب، بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس، سازمان تبلیغات اسلامی، مؤسسه آموزشی امام خمینی، ستاد امر به معروف و نهی از منکر، حرم امام خمینی، مؤسسه مصباح یزدی، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، آستان مقدس حضرت امام، سازمان اوقاف، ستاد مرکزی راهیان نور، قرارگاه قریب بقیةالله، جامعةالمصطفی العالمیه، شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه و... .

عجیب است که برای این مؤسسات، ردیف بودجه‌ای بسیار کلان تعریف می‌شود و سالانه هزاران میلیارد تومان از خزانه‌ی ملت به حساب این ارگان‌های حکومتی واریز می‌گردد، بدون آنکه درنتیجه‌ی عملکرد آنها، جایگاه دین و اخلاق و ادب نزد مردم رفیع‌تر شده باشد و فرهنگ زندگی پاک و درستکارانه در جامعه گسترش یافته باشد و یا این سازمان‌ها نقشی در فسادزدایی و اخلاقی‌ترکردن رفتار در جامعه یا پرورش انسان‌های معنوی و منصف و فرهیخته و دست‌پاک و بافضیلت و باتقوا ایفا نموده باشند. 

این امر از تبعیضی باورنکردنی و اجحافی ساختاری و ستمی ویرانگر علیه فرزندان ایران‌زمین در مدارس دولتی و علیه والدین آنها پرده برمی‌دارد.

رأی‌دهندگان به آقای دکتر پزشکیان همچنان منتظر اجرای عدالت در حوزه‌ی نظام آموزشی از طریق اصلاح نظام بودجه‌ریزی و تقسیم عادلانه‌ی بودجه و حذف بودجه‌های رانتیِ تبعیض‌آلود و بهره‌مندساختنِ نظام آموزش و پرورش از بودجه‌ی معقول برای ارتقای سطح و محیط و فضای آموزشی کشور می‌باشند.

✍️ بهروز مرادی
@sokhanranihaa
@hooreechannel 🌹

حوری

04 Nov, 15:30


طغیان، برون داد جامعه‌ی ناآرام و سرکوب شده

بسیاری وقت‌ها می‌اندیشم که آیا مردمان جوامع دیگری بجز ایران، این میزان درگیر  ناآرامی و تنش و رخدادهای ناگهانی هستند؟!

حدود پنج دهه است که ما در شرایط بهم ریخته و بدون آرامش، بسر می بریم. بیایید کلیات این شرایط را با هم مرور کنیم:

انقلاب، جنگ طولانی با کشور همسایه، درگیری‌های مسلحانه خیابانی در محلات مسکونی، ترور، انفجار، راه‌پیمایی های تکرار شونده با شعار و بلندگو و بیانیه، اعدام در برابر دیدگان عموم، اعتراضات خیابانی با کشتار و سرکوب خشونت آمیز، ضرب و شتم دختران و زنان در خیابان، مرگ آسان و خاموش آن‌ها و شکنجه‌ی تدریجی ایشان در نبود و کفایت قوانین و حقوق شهروندی برابر، چهره‌ی طبیعی شده‌ی فقر، کمبود دارو و درمان و خوراک، افراد بی خانمان و متکدی، کودکان کار، معتادان و مواد فروشان، تن فروشان، قتل، خودکشی در مترو و پل عابر …

این‌ها که گفته شد بجز سوانح طبیعی چون زلزله و سیل و طوفان و آلودگی هوا و فرونشست زمین و خشکسالی و انفجار معادن و ساختمان‌های خدمات رسان عمومی و … است که متولیان و مسئولان امر همواره برای آن‌ها آمادگی ندارند و از رخدادهای پیشین نیز درس نمی آموزند.

به همه‌ی این ناآرامی ها و تنش ها اضافه کنید سیاست‌های جنگ طلبانه و نابودی خواه قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی حاکمیت و متولیان آن با هدف و ادعای ایجاد و کسب اقتدار نظامی و ایدئولوژیک و سیاسی و بازدارندگی سرزمینی که بار دیگر اضطراب نامقدس و نابودکننده‌ی جنگ؛ این پدیده‌ی ویران‌گر را بر سر جامعه آوار کرده است.

چند پرسش ذهن را به چالش و درنگ می‌کشاند:

۱- در چنین جامعه‌ای آیا می‌توان با برچسب بیماری روانی؛ واکنش ناشی از عامل یا عوامل ایجاد کننده‌ی ناآرامی و برهم زننده‌ی زندگی فردی و اجتماعی بسیاری از ایرانیان را پوشاند و پنهان کرد؟

۲- سازمان نظام روانشناسی در ایران، چگونه به منشور اخلاق حرفه‌ای خود پایبند است که سال‌هاست سیاست گذاران از حوزه‌ی تخصصی آن‌ها برای سرکوب معترضان به سلطه و انقیاد سیاسی و اجتماعی؛ بهره‌برداری می‌نمایند و بانگی از ایشان شنیده نمی‌شود؟

 ۳- آیا در جامعه‌ای که سال‌ها تحت سیطره‌ی سیاست غیریت انگاری و تقسیم بندی جامعه به خودی و غیرخودی بوده و نفرت پراکنی نقش هسته‌ی اصلی این سیاست‌گذاری را داشته است، می‌توان از برون‌داد طغیان و اعتراض در برابر فرمانبرداری محض و خشونت‌آمیز، متعجب شد؟

۴- آیا جامعه اقناع می‌شود که گفته شود برخی واکنش‌ها ازسوی تعدادی از مردم بطور ناگهانی بی‌هیچ دلیل و عامل زمینه‌ای رخ می‌دهد؟ و البته گفتمان رسمی رسانه‌های داخلی دلیل آن‌را نیز برچسب اختلال و بیماری‌های روانی این مردم اعلام کند؟
مثلاً در دوره‌ای مانند اعتراضات سال ۱۴۰۱ جامعه با فاجعه‌ی جان باختن تعداد زیادی دختر و پسر نوجوان و جوان روبرو شود و بعد ازسوی سیستم قضایی و رسانه‌های رسمی داخل کشور اعلام گردد آن‌ها به دلیل اختلالات روانی، خودکشی کرده یا بر اثر بیماری فوت شده‌اند، یا ناگهان تصمیم گرفته‌اند در خیابان شورش کرده و اموال عمومی را آتش بزنند و حتی پلیس یا نیروهای بسیج را به قتل برسانند.
یا مانند دختر دانشجوی علوم و تحقیقات ناگهان یک روز تصمیم بگیرند در محیط دانشگاه با پوشش غیر معمول حاضر شوند؟

۵- راهبرد سرکوب و نادیده‌گرفتن و نشنیدن صدای مطالبات گروه‌های مختلف جامعه از جمله زنان از اسفند ۱۳۵۸( نخستین اعتراض جمعی به اجباری شدن حجاب زنان ) تا اعتراضات جنبش#زن‌زندگی‌آزادی از سال ۱۴۰۱ تاکنون، چه نتایجی برای حاکمیت جز خسران و شکسته شدن تابوهای پیشین جامعه داشته است؟

۶- سیاست حذف صورت مسائل و عاملیت ایجاد این واکنش‌ها در گروه‌های مختلف جامعه، تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
آیا در دوره‌ی کنونی با امکان دسترسی بدون درنگ جامعه به اخبار رخ‌دادها و پدیده‌ها، این نوع سیاست؛ کنشی عقلانی محسوب می‌شود؟

فریبا نظری
@hooreechannel 🌹

حوری

04 Nov, 09:00


‍ از مانتوی مشکی و قهوه ای تا لباس زیر رنگی!

پس از انقلاب، حجاب که اجباری شد، چهار رنگ برای پوشش زنان تعیین شد و زنان و دختران در تمام ادارات و دانشگاهها و مدارس مجبور بودند مانتو و شلوار و مقنعه هایی با چهار رنگ مشکی، طوسی، قهوه ای‌ و سورمه ای بپوشند، حتی بچه های دبستانی! جوراب و کفش هم نباید رنگی می بود! زنانی که مخالف این اجبارها بودند به خیابان آمدند، شعار دادند، اعتراض کردند اما حرفشان به جایی نرسید، به ناچار تن دادند.

دبیرستانی بودیم. هر روز صبح به امر مدیر، یکی دو تا از دانش آموزان کنار در ورودی می ایستادند و کیف بچه ها را وارسی می کردند تا نکند وسیله ممنوعه ای از لوازم آرایش یا عکس و عطری در آن باشد. جورابی هم اگر رنگش روشن بود، مجرم به حساب می آمد! این سلیقه مدیر مدرسه بود. فکر می کرد به صلاح بچه هاست! ‌بچه ها هم در ظاهر به این شیوه کنترلگری عادت کردند و در واقع بذر خشم در درونشان کاشته شد.

گذشت و گذشت. دنیا عوض شد. پای ویدیو و ماهواره با وجود ممنوعیتهای شدید به خانه ها باز شد. بچه هایی که  چشمشان به فیلمهای زمان شاه نیفتاده بود، فیلمهای رنگی رنگی و آنچنانی دیدند. فهمیدند همه جا مثل اینجا نیست! دنیای بیرون مثل ایران سیاه و قهوه ای و طوسی نیست.‌ رنگهای شاد پوشیدند. نظام هم کمی کوتاه آمد. فرم مدارس رنگی تر شد. فیلمهای صدا و سیما بازتر شدند. سلیقه ها کلا عوض شد. اما سیاست حجاب اجباری تغییری نکرد.‌ هر چند ملاک باحجاب بودن، از مانتوهای بلند و گشاد و مقنعه به مانتوهای کوتاه و رنگی و روسری رسید. بذر خشم و نفرت رشد کرده بود!

فضای مجازی که به میان آمد، انقلاب رنگی دیگری رخ داد! یک گوشی موبایل، هر کودک و نوجوانی را به دنیا وصل می کرد، حتی شبها و توی رختخواب! دیگر کودکان دبستانی هم فهمیده بودند همه جای دنیا مثل اینجا نیست. کسی برایشان تکلیف نمی کند چه بپوشند و‌ چه نپوشند! چه ببینند و چه نبینند! چگونه فکر کنند و راجع به چه چیزهایی اصلا فکر نکنند! بذر خشم و نفرت میوه داده بود!

دخترانی که در کودکی و نوجوانی تحت تربیت سختگیرانه مدارس بودند، دست فرزندانشان را در انتخاب سبک زندگی باز گذاشتند. آنها نمی خواستند بچه ها از دنیا عقب بمانند. می خواستند فرزندانشان در محیطی که بر توانایی افراد بیش از  چگونگی پوشش و عقیده شان ارزش گذاری می شود رشد کنند. جوانان که از اصلاح امور ناامید شده بودند مهاجرت را انتخاب کرده و خانواده ها در این مسیر حمایتشان کردند.

آنها که مانده بودند، هر از چند گاه با نافرمانی مدنی خشمشان را در قالب اعتراض ریخته تا به نظام بفهمانند آنها نسلی تربیت شده در بستری از خشم و نفرت علیه قالبی از عقیده و سبک زندگی هستند که برایشان طراحی کرده بودند. بسیاری این را فهمیدند و عده قلیلی هنوز در برابر سیل تغییرات جامعه ایستادگی می کنند. سیلی که می رود طغیان کند و رنگهای شاد لباسهای زیر را به رخ حامیان رنگهای تیره بکشد!

فرشته مزینانی
@hooreechannel 🌹

حوری

04 Nov, 05:30


♻️ ما جمع اضدادیم!

اگر در جریان جنگ، اسرائیل محو شود می گویند دیدید همانی که دنبالش بودیم محقق شد،

اگر این نزاع به ایجاد دو کشور مستقل اسرائیلی، فلسطینی منجر شود می گویند: اصرار ما هم از اول بر ایجاد دو کشور مستقل فلسطینی اسرائیلی بود،

اگر اسرائیل آتش بس را بپذیرد می گویند دیدید مقاومت حماس اسرائیل را به آتش بس وا داشت،

اگر حماس آتش بس را به اسرائیل پیشنهاد دهد می گویند حماس به اهدافش رسید و از موضع قدرت، اتش بس را به اسرائیل تحمیل کرد،

اگر جنگ استمرار داشته باشد می گویند این نشان از اقتدار حماس دارد،

بنابراین جمهوری اسلامی را باید مجموعه ای ازجمع  اضداد و نقیضین دانست که هر اتفاقی در سیاست های داخلی وخارجی به هر شکلی حادث شود را استراتژی و برنامه ی از پیش تدوین شده خود می داند،

اینکه مردم و مجامع بین المللی چه فکر می کنند و چه می گویند و چه قضاوتی دارند اصلا مهم نیست.

مهم ارزش زایی و  ارزش سازی و دستاوردتراشی به منظور توجیه عملکرد غلط و یک بام و چند هوایی ست که به کرّات بی اعتباری آن ثابت گردید.

در کل آن چیزی که به تحکیم پایه های قدرت نظام کمک کند خوب است و مطلوب،

حتی اگر دعوت از ویتنی رایت آمریکایی فاحشه حامی فلسطین ‌و سوپر استار فیلم های پورنوگرافی باشد،

مردم فلسطین حق اند و چون ویتنی رات از آنها حمایت می کند و براسرائیل می تازد پس این شخص آدم ارزشمندی است و فاحشگی او را نباید به حساب آورد، یعنی اگر رتبه فاحشگی او منفی ۱۰ و رتبه اسرائیل ستیزی او مثبت ۱ باشد، چون موضع او به  تقویت تئوری و توهمات فکری آنها کمک می کند باید یک ارزش او (اسرائیل ستیزی) را به ده ضد ارزش او (فاحشگی) ترجیح داد وتحسین کرد،

جمع اضداد که عرض می کنم یعنی اینکه اینترنت را فیلتر کنیم از آن طرف بازار دلالی و سوداگری و فروش فیلتر شکن را رونق بخشیم،

جمع اضداد یعنی اینکه هیچ انسان فرهیخته ای از ترس رد صلاحیت جرات و رغبت ورود به عرصه کاندیداتوری را نداشته باشد ولی از انتخاباتی پرشور و رقابتی صحبت به میان آوریم،

جمع نقیضین یعنی اینکه صلح وصفا را شعار خود قرار دهیم ولی ۴۴ سال کشور را درحالت جنگی نگه داریم.

جمع اضداد یعنی اینکه به اسم کمک به محور مقاومت برای تامین امنیت زنان سوری و لبنانی و غزه ای در سواحل مدیترانه، میلیاردها دلار هزینه کنیم ولی دختران ایرانی را به جرم پوشش اختیاری از ابتدایی ترین خدمات اجتماعی محروم کنیم،

جمع اضداد یعنی اینکه از کرامت انسانی صحبت به میان آوریم  ولی بردن آبروی مومنی که دارای نفوذ کلام است ولی تفکرش با تفکر ما همسویی ندارد را مجاز و مباح بلکه واجب بدانیم،

جمع نقیضین یعنی اینکه هرجا به همراهی و همیاری مردم نیاز داشته باشیم بگوئیم «ید الله مع الجماعة» و هرجا مردم همراهی نکنند بگوئیم «واکثرهم لا یعقلون»،

جمع اضداد یعنی اینکه از حق الناس و حقوق عامه صحبت کنیم ولی سرمایه های میلیاردی ناس و مردم  را بدون اذن آنها به مردم کشورهای خارجی اختصاص دهیم،

بینکم و بین الله از این همه شطحیات خسته نشدید؟

اینجور رفتارهای متناقض و مشمئزکننده و عاری از اخلاق  را درکجای جهان مشاهده می کنید؟

آیا پندار و گفتار و کردار شما، مصداق پیام تبلیغاتی: «فقط خودکار بیک مثل خودکار بیک می نویسد!!!!!!» نیست؟

دکتر بیات محمدی، رزمنده و جانباز جنگ

https://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

03 Nov, 17:30


آتشی گر نامدست این دود چیست؟

اگر نسیمی از خُلق و خو و مِهر و کرامت و عظمت محمد به ما وزیده بود، در مواجهه با رفتار دانشجویی که در دانشگاه آزاد خود را برهنه کرد، به دیدارش می‌رفتیم و با امن و عادی کردن فضا، به ملایمت و مهربانی از او می‌پرسیدیم؛ دخترم! چه مشکلات و فشارهایی، کاسۀ صبرت را لبریز کرده و تو را در میان دیدگان جمع، به طغیانی چنین، واداشته است؟

آنگاه که انبان دردهای دل خود را می‌گشود، به خود می‌گفتیم؛ یا أسفا از این حالی که جوانان ما بر اثر هجوم انواع مشکلات پیدا کرده‌اند!  وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ!

از دکتر پزشکیان انتظار می‌رود که نماینده‌ای برای دیدار با او اعزام کند تا درددلش را بشنود. پزشکیان بود که گفت؛ اینها همه دختران من هستند.
آتشی گر نامدست این دود چیست؟
**

گوش را اکنون ز غفلت پاک کن
استماع هجر آن غمناک کن
آن زکاتی دان که غمگین را دهی
گوش را چون پیش دستانش نهی
بشنوی غمهای رنجوران دل
فاقهٔ جان شریف از آب و گل
خانهٔ پر دود دارد پر فنی
مر ورا بگشا ز اصغا روزنی
گوش تو او را چو راه دم شود
دود تلخ از خانهٔ او کم شود
غمگساری کن تو با ما ای روی
گر به سوی رب اعلی می‌روی

احمد زیدآبادی
@hooreechannel 🌹

حوری

03 Nov, 14:30


از اینکه همیشه شاد نیستم، غمگینم!

افسرده‌ترین افراد آنهایی هستند که می‌خواهند همیشه شاد باشند. کسانی که اوقات تلخ زندگی را تحمل نمی‌کنند؛ آنها که زندگی را بدون غم‌هایش می‌خواهند.

زندگی مجموعه‌ای پیچیده است که بخش بزرگی از آن برای هر انسانی در هر جایگاهی، تلخ و کسالت‌بار است. بسیاری امور در اختیار ما نیستند و لحظات بسیاری بی‌حوصله و سردرگم هستیم.

هیچکس در زندگی به طور کامل درک نمی‌شود. هیچکس در تمام ثانیه‌های زندگی شاد نیست. هیچکس دنیا را بدون تجربه رنج، ترک نمی‌کند. و اینها واقعیت‌های زندگی هستند.

باور به این اشتباه رایج در بین مردم که «باید از تک‌تک لحظات زندگی لذت برد» باعث افسرده‌تر شدن ما می‌شود. هیچ انسانی هرگز نمی‌تواند از تمام لحظه‌های خود لذت ببرد.

شادی، بخش بسیار کوچکی از زندگی انسان است. اگر به دنبال همیشه شاد بودن باشیم، همان بخش کوچک را هم از دست خواهیم داد.

انسانی که زندگی خوب را زندگی بی‌نقص و بی‌غصه درک کرده‌ است، در لحظات تلخ زندگی بسیار بی‌تاب می‌شود، مدارا نمی‌کند، دنبال راهکار منطقی نمی‌گردد، خشم خارج از کنترل دارد، کام خود و دیگران را تلخ‌تر می‌کند و دست و پای بیهوده می‌زند. او در هنگام شادی‌ها نیز هرگز لذت نمی‌برد. چون دائم مضطرب است که این شادی بالاخره تمام می‌شود.

انسان خردمند، این واقعیت را می‌پذیرد که شادی بخشی از زندگی ماست. او رنج را فضیلت نمی‌داند و برای زندگی بهتر تلاش می‌کند اما واقعیت‌های جهان را درک می‌کند و می‌پذیرد که رنج نیز بخشی از زندگیست. او با تلخی‌ها مدارا می‌کند و در لحظه‌های کوتاه شادی نیز نهایت لذت را می‌برد. این انسان‌ها همان سرد و گرم چشیده‌های روزگار هستند که مانند «نظامی» می‌گویند:

شاد بر آنم که در این دیر تنگ
شادی و غم هر دو ندارد درنگ

@DevelopmentSc
@hooreechannel 🌹

حوری

03 Nov, 09:30


جمع‌بندی نظریه‌های کار خانگی

● تلاش فمینیست‌های موج دوم در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی، فهم مردسالاری به‌عنوان ساختار سلطه مردان بود. در نظریه‌های آنان برای نمایش روابط سلسله‌مراتبی قدرت، نظام سلطه و فرودستی زنان تلاش می‌شد و از سلطه مردان به‌عنوان قدیمی‌ترین و ابتدایی‌ترین شکل سلطه نام می‌بردند. «مردان بر زنان سلطه دارند و تعداد اندکی از مردان بر باقی مردان مسلط هستند»، شعار معروف آنها بود. در دهه‌های گذشته از طرف گروه‌های دیگر، زنان رنگین‌پوست، جهان سومی و پسااستعماری انتقاداتی به این دیدگاه‌ها مطرح شد و رویکرد‌های اینترسکشنالیتی مطرح شدند.

● هم‌چنین توجه به آثار فوکو و لکان تغییراتی در دیدگاه‌های فمینیستی به‌وجود آورد. گذشته از آن تأکید بر سوژگی و هویت برساخته و عاملیت زنان نیز مدنظر قرار گرفت. این انتقادات باعث تغییرات چشمگیری در نظریه‌ها شدند و توجه به این دیدگاه‌ها نیز برای انجام پژوهش در مورد کار خانگی ضرورت دارد.

● تا حدود دهه ۱۹۸۰ بسياری از صاحب‌نظران، وجود خانواده را علت فرودستی زنان درنظر می‌گرفتند. گمان می‌شد مسئولیت‌های خانگی که برعهده زنان بود، از ورود آنان به مشاغل جلوگیری کرده و یا باعث دستیابی به کار نیمه‌وقت می‌شد. هم‌چنین وجود خانواده از دیگر مشارکت‌های زنان در عرصه سیاست و جامعه نیز جلوگیری می‌کرد.

● امروزه اين ديدگاه رواج دارد كه موقعيت زنان در خانواده را بايد به‌صورت كلان و از طريق نگاه به جامعه و ساختارهای اجتماعی موجود در آن درنظر گرفت. ديگر خانواده به‌عنوان تنها عامل فرودستي زنان مطرح نيست بلكه ساختار كلی جامعه است كه فرودستی زنان را در جامعه و خانواده موجب می‌شود. نابرابری‌های موجود در جامعه به‌خصوص در حوزه اشتغال که به عدم دسترسی زنان به مشاغل و یا درآمد‌های متناسب می‌انجامد، نبود امکانات در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی و آموزشی، جملگی زنان را از عرصه عمومی به عرصه خصوصی می‌رانند که در آن نابرابری‌های اجتماعی وجود دارد.

● گذشته از آن، نگاه امروزی به انواع كار زنان در كلیت آن است و كار خانگی را نيز به‌عنوان يک كار بدون دستمزد درنظر مي‌گيرند. هم‌چنین این دیدگاه مطرح مي‌شود كه بر اثر جداسازی جنسيتی رخ‌داده در تمام ابعاد جامعه، انجام كارهايی با دستمزد كم‌تر و يا بدون دستمزد (كار خانگی) سهم زنان شده است. در پایان مبحث به جمع‌بندی در مورد دیدگاه فمینیست به خانواده و ارائه ویژگی‌های کار خانگی از دید «آن اوکلی»، جامعه‌شناسی که اولین پژوهش در مورد کار خانگی زنان را انجام داد، اکتفا می‌شود.

ویژگی‌های کار خانگی از دید آن اوکلی:
• تقريبا كار انحصاری يك جنس است.
•  تقريبا كليه بزرگسالان اين جنس را دربر می‌گيرد.
• هيچ شغل ديگری وجود ندارد كه تا اين حد دارای پيوندهای شخصی باشد.
• هيچ شغل ديگری تا اين حد به ارائه خدمات گوناگون اختصاص ندارد.
• شرح كار مشخصی برای كار در خانه وجود ندارد.
• دارای ساعات كار مشخصی نيست.
• زير پوشش هيچ نوع اتحاديه و صنفی قرار ندارد.
• دارای حد و مرز مشخصی نيست.
• شروع و پايان مشخصی ندارد.
• فضای خاصی برای انجام آن وجود ندارد.
• اوقات فراغت ندارد.
• مرخصی و بازنشستگی ندارد.

● هرچند کار خانگی با بهره‌مندی از تکنولوژی‌های جدید در چند دهه اخیر دچار تغییراتی شده و امکان استفاده از غذا‌های آماده یا نیمه‌آماده فراهم شده است که بار آشپزی را از دوش زنان خانه‌دار برمی‌دارد اما باید توجه داشت که استفاده از این امکانات، وابسته به شرایط اقتصادی افراد است و در عین حال اگر بخشی از بار خانه‌داری کم شود، معمولا تقاضا‌های جدیدی برای خانه‌داری نیز به‌وجود می‌آید.

●با توجه به درصد ناچیز اشتغال زنان در ایران، کار بدون دستمزد خانگی که از جانب درصد بالایی از زنان ایرانی انجام می‌شود، یکی از مواردی است که پژوهش‌های اندکی با محوریت آن صورت گرفته و اطلاعات ناچیزی در مورد آن وجود دارد. از این‌رو انجام پژوهش در زمینه کار خانگی باعث فهم بیش‌تر چگونگی و چرایی کار خانگی در ایران می‌شود.

شهلا اعزازی
@womenstudiesisaorg
@hooreechannel 🌹

حوری

03 Nov, 05:30


شاه عباس و رواداری مذهبی

📌 رواداری و تاب‌آوری و تحمل نظرات، اعتقادات، و علایق دیگران و رفتار بردبارانه، محترمانه و دوستانه با هر کس و به‌ویژه با کسانی که با ما متفاوت‌ می فهمند و افکار دیگری دارند، گام مهمی است در جهت تکامل و پیشرفت.
ایران، سرزمین اقوام و مذاهب است، تجربه تاریخی نشان داده است که اگر حاکمان با سعه و مدارا با افکار و ادیان، برخورد نمایند می توانند ار تمام استعدادهای آنها در رشد و توسعه کشور بهره مند شوند. در دوره هایی از تاریخ ایران شاهد تساهل مذهبی بودیم.

📌عصر ساسانی

مسیحیت در فلسطین آغاز شد، با فشارهای رومیان، مبلغان مسیحی به سوی اروپا و آناطولی مهاجرت کردند. مسیحیت در امپراتوری روم گسترش یافت ولی رومیان مسیحت را غیر قانونی اعلام کردند. برخوردهای خشونت آمیز رومیان با مسیحیان موجب شد جمعیت زیادی از رومیان و یونانیان به ایران مهاجرت کنند. آنها دانش، مهارت یونانی را با خود به ایران آوردند. شاهپور اول از این فرصت استفاده بهینه کرد و بسیاری از مسحیان مهاجر را جذب نمود.  آنها در اجرای مراسم دینی خود آزاد گذاشت و در شهرهای مختلف ایران کلیسا ساختند. صاحب زمین و ثروت شدند. نقش پزشکان و دانشمندان مسیحی، سریانی و هندو، در پیشرفت ایران عصر ساسانی بر کسی پوشیده نیست. دانشگاه جندی شاپور حاصل تساهل مذهبی عصر میانه ی ساسانی بود.

📌 عصر مغول

چنگیزخان تعصبی نسبت به دین خاصی نداشت. آنها حکومت ایلخانان را در ایران تشکیل دادند بر اساس یاسای، چنگیز نباید از زمین و تجارت مربوط به معابد بودایی، مسیحی و مسلمان، مالیات اخذ شود. معابد مسیحیان و بودائیان در کنار مساجد فعال بودند. شیعیان که قرنها در فشار اهل سنت قرار داشتتند در حکومت مغولان نفس راحتی کشیدند و در این دوره معارف و فقه شیعه گسترش یافت و علمای بزرگی علامه حلی توانست فقه معارف شیعه را چند قدم پیش ببرد.

📌عصر شاه عباس کبیر

آن سیاستمدار عمل‌گرا، دریافته بود که با رواداری مذهبی و امنیت، برای همه مذاهب می توان از توان آنها در رشد اقتصادی بهره گرفت. او دستور داد زرتشتیان را از کرمان و یزد به اصفهان کوچ دهند و در اصفهان زندگی کنند و برای خود معبد بسازند او نسبت به مسیحیان و کشیشان گشاده رو بود، با این شیوه می توانست به دولتهای اروپا نزدیک شود. مسیحیان آشوری قره باغ، نخجوان و آذربایجان، بزرگترین تولید کنندگان غلات ایران بودند. غلات ایران به روسیه و اروپا صادر می گردید. از سوی دیگر ارامنه از تولیدکنندگان و صادرکنده گان مهم ابریشم به اروپا، و بازرگانان چیره دست بین المللی بودند که با دولتهای اروپایی مرتبط، و هم دین بودند. گرجیان مسیحی دروازه ی ارتباط ایران با اروپا محسوب می شدند.شاه در  سال 1601 م، طی نامه ای به پاپ کلمان هشتم نوشت: برای من افراد دانشمند و با معلومات بفرستید تا به گسترش فرهنگ اروپایی در ایران برآیند. پاپ پاسخ داد: چگونه می توان دست پادشاه مسلمان را پس زد که جوانمردانه با رعایای مسیحی رفتار می کند.در زمان شاه عباس، کشیشان اروپایی به ایران آزادانه رفت و آمد می کردند. آنها با خود دانش جدید را می آوردند. در قرن هفدهم چاپخانه را در اصفهان تأسیس کردند و نخستین کتاب چاپی در ایران در آن زمان منتشر شد. شاه عباس شیفته دستگاه چاپ گردید. شاه عباس در سال 1604 م،  عده ای از ارامنه را از جلفا به اصفهان آورد تا از آنها در جهت گسترش تجارت ابریشم و توسعه ی روابط با کشورهای اروپایی بهره ببرد. آنها از حقوق شهروندی بهره مند شدند. ارامنه از حق ساختن کلیسا، مدرسه، مالکیت بر زمین، برخوردار گردیدند. گاهی شاه در مراسم مذهبی آنها شرکت می کرد. ارامنه ای که در تجارت ابریشم،‌ یعنی مهمترین کالای صادراتی ایران فعال بودند را از مالیات معاف نمود. اژون فلاندن، جهانگرد فرانسوی نقل می کند در زمان شاه عباس خون بهاء مسیحی و مسلمان را برابر حساب می کردند.در سایه امنیت و رواداری شاه عباس در این دوره علمای دین از مشرب اصولی، اخباری و فیلسوفان بزرگی چون میرداماد و ملا صداری شیرازی می زیستند، شاه سعی داشت یکی بر دیگری ترجیح نیابد.

📌 عصر محمد شاه قاجار

سومین پادشاه قاجار در شرایط سخت، تجزیه و تحقیر و تضعف ایران، به قدرت رسید. او پسر عباس میرزا بود. شاه صوفی گرا و میرزا آغاسی صدر اعظمش برای اینکه از مهاجرت مسیحیان که نقش مهمی در اقتصاد ایران داشتند، جلو گیری کند، تساهل مذهبی را در پیش گرفتند. روسیه می خواست، مسیحیان آشوری و ارمنی ساکن آذربایجان را به روسیه جذب کند، و اقتصاد ایران را زمین گیر نماید. اصلاحات زیادی در این دوره صورت گرفت، و فرمان تساوی حقوق مسلمان و مسیحی صادر شد.

رضا احمدی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

02 Nov, 16:30


🔺روایت میدانی خبرنگار فرهیختگان از مشکل حضانت فرزند برخی همسران معدنکاران طبس؛ «مشکل حضانت فرزندانمان را حل کنید»

🔹 «پدربزرگ‌هایی که اصلا نمی‌دانستند ما با چه سختی این بچه‌ها را بزرگ کردیم، حالا به‌خاطر پرداختی‌ها، کمک‌هزینه‌ها و دیه و مستمری می‌خواهند بچه‌هایمان را بگیرند»

زینب مرزوقی خبرنگار فرهیختگان که در مراسم یادبود معدنکاران جان‌باخته طبس شرکت کرده در بخشی از گزارش خود نوشته:

🔹یکی از همسران این معدنکاران می‌گفت که پدربزرگ پدری، فرزندان یک معدنکار دیگر، نوه‌ها را از عروسش گرفته است. پدرهمسر مرحومش هم درحال تلاش است تا پسر ۱۴ ساله‌اش را بگیرد و عموها هم جداگانه در تلاشند تا سرپرستی را از او بگیرند.

🔹می‌گفت که مسئولان استانی چیزی دستشان نیست. شما صدایمان را با مسئولانی برسانید که می‌توانید مشکل حضانت فرزندانمان را حل کنند. «پدربزرگ‌هایی که اصلا نمی‌دانستند ما با چه سختی این بچه‌ها را بزرگ کردیم، حالا به‌خاطر پرداختی‌ها، کمک‌هزینه‌ها و دیه و مستمری می‌خواهند بچه‌هایمان را بگیرند. به رفت‌وآمدم گیر می‌دهند. مگر آنها پسرم را بیشتر از خودم دوست دارند؟»

@khabarfouri
@hooreechannel 🌹

حوری

31 Oct, 17:31


🔶 زن مصنوعی ساخت چین به بازار آمد       

🔸 اندام این زن از مواد 100% ژله ای "فانتا" مشابه گوشت انسان با میکس قطعات سیلیکونی ساخته شده است، با یک بار شارژ به مدت 72 ساعت بدون وقفه کار می‌کند و نیازی به خوردن و آشامیدن و دستشویی ندارد.

🔸 نام این زن حوری "HOORI" است، با چشمان عسلی و صورت زیبا و اندام متناسب...با سفارش مشتری رنگ پوست و مو و...قابل تغییر است!

🔸 ‏این رباط با ‌ هوش مصنوعی⁩ کار می کند، ‏"حوری" آشپزی می کند، کارهای خانه را انجام میدهد، همدم و هم‌صحبت خوبی است و فقط با 200 هزار روپیه قابل خرید است، یعنی با قیمت امروز روپیه هند در بهمن ماه 1402 حدود 120میلیون تومان!       

▫️‏خانمهای محترم لطفاً دیگه سخت نگیرید😁

@hooreechannel‌🌹

حوری

31 Oct, 14:30


حال نوشت دو زن از دو طبقه در اواخر دهه ۴۰


سکینه دیگ برنج را آبکش کرد و روی اجاق گذاشت، آب و روغن را رویش داد و‌ درش را کیپ کرد. هیزمهای شعله ور را از زیر اجاق بیرون کشید و مقداری از ذغالهای رسیده را روی در دیگ گذاشت. همین کافی بود تا برنج یک ساعته به خوبی دم بکشد و آماده خوردن شود. عطر برنج و بوی هیزم در آشپزخانه دود گرفته، شامه اش را می نواخت و خاطرش را آرام می کرد. خورشت بادمجان هم روی چراغ سه فتیله ای آرام آرام جا می افتاد. سکینه راضی بود. همین که می توانستند هفته ای یکبار شبهای جمعه پلو خورشتی بخورند ‌و بقیه هفته را با کشک و اشکنه و نان و ماست سر کنند، وضعشان از برخی مردم که همین را هم نداشتند بهتر بود. کربلایی سعی خودش را می کرد. بنا بود و اوستاکار. شهر که کار نبود به روستا می رفت. چند سالی هم رفته بود شابدوالعظیم برای بنایی حرم مطهر. نان بازویش را می خورد و‌ مدام هم خدا را شکر می کرد برای سلامتی و رزق و روزی اش. آروغ که می زد با خودش می گفت، "لامصب انگار مرغ بریان خورده نه اشکنه. صدایش تا سر کوچه می رود! مردم فکر می کنند ما هر روز پلو می خوریم!"
سکینه ۷ شکم زاییده بود هر سه سال یکی. تا بچه شیر می داد حامله نمی شد. بچه را که از شیر می گرفت دوباره شکمش بالا می آمد. با اوضاع احوال آن روزها بچه داری واقعا کار شاقی بود اما زنها اگر سه سال فاصله شان می شد چهار سال، انگار از دیگران عقب مانده باشند! می رفتند دنبال دوا درمان. اگر بچه در تابستان به دنیا می آمد راحتتر بود. لااقل برای شستن لباس و کهنه بچه و کهنه های خودش، آب جو روان بود. آب چاه مزرعه حاج غلام در نزدیکی شان هم نعمتی بود. وای به وقتی که زایمانش به پاییز و زمستان می افتاد. مصیبتی بود لباس شستن با آب یخ زده جو. البته دو سالی که بچه را گهواره می کرد خیلی کهنه نجس نمی شد. جایی هم که نمی رفتند تا مجبور باشد بچه را قنداق کند. تنها تفریحشان رفتن به امامزاده جعفر بود که هر تابستان دست بچه ها را می گرفت و با پای پیاده ۱۰ کیلومتری می رفتند، زیارتی می کردند و نان و سیب زمینی ای می خوردند و بر می گشتند. گاهی اوقات هم می رفتند راه آهن برای دیدن قطار. این تفریح برای بچه ها هیجان انگیزتر بود. با صدای تلق تولوق قطار و سوت ممتدش موقع رسیدن به ایستگاه و حرکت مارپیچش. وقتی از شهر دور می شد، تمام رویاهای کودکانه بچه ها و آرزوی سکینه را با خود می برد.
تنها آرزوی سکینه رفتن به زیارت امام رضا بود. هر بار با بچه ها به راه آهن می رفتند با خود می گفت، "یا امام غریب، یعنی میشه منم هم مثل این مسافرای قطار یه روزی بیام به پابوست!؟"

▪️▪️▪️

سی سی (سکینه دختر معمار که سی سی صدایش می کردند) روی تخت خوابیده بود. یک ساعتی می شد بیدار بود اما حال بلند شدن از جایش را نداشت. کاری هم نداشت که از رختخوابش بیرون بیاید. شوهرش وقتی او‌ خواب بود، رفته بود شرکت. تا شب هم برنمی گشت. غذا هم که لازم نبود بپزد. هر چه هوس می کردند از رستوران می گرفتند. بچه ای هم که نداشتند. سی سی می گفت اندامش به هم می خورد. دوست داشت همینطور دخترانه باقی بماند!
کلفتشان صغری همه کارها را می کرد. اگر روزی روزگاری مهمانی می گرفتند هم غمی نداشت. می رفت آرایشگاه دنبال پدیکور مدیکورش و صغری همه کارها را ردیف می کرد. گاه که هوس غذای خانگی می کردند، برایشان غذا هم می پخت.‌ رفتن به آرایشگاه و مهمانیهای دوستانه و گاهی سینما، سرگرمی های سی سی بود. سالی یکی دو سفر داخلی و یک سفر خارجی داشتند. شوهرش مدیرعامل شرکت بود. وضعش خوب بود. سی سی دست و دلبازانه برای خودش خرج می کرد. تنها غم سی سی بیکاری بود. وقتی برنامه ای نداشت و مجبور بود در خانه بماند و در و دیوار را نگاه کند! تازگی هوس کرده بود سگی بخرند تا از تنهایی تو این خانه درندشت خلاص شود.‌ شوهرش دنبال یک سگ پاکوتاه پشمالو بود. همان که سی سی دوست داشت. هنوز پیدا نکرده بود.
سی سی گاهی کج خلق که می شد، با خودش می گفت، "ای گندش بزنن این زندگی تکراری رو! آخه من چه فرقی با اون اکبیری زن سرهنگ دارم که سال به دوازده ماه اروپا و امریکا رو سیر می کنه!؟ باید به کامی بگم یه فکری برا این زندگی کوفتی بکنه، دیگه خسته شدم!"

فرشته مزینانی
@hooreechannel 🌹

حوری

31 Oct, 08:36


چرا بهروزه خانم، اسیر دست ترک ها شد! ؟

📌همین پانصد سال پیش قزلباش صفوی در دشت چالدران با قشون سلطان سليم عثمانی روبرو شدند که هم شنیدنی است و هم تلخ.در آن جنگ، قشونِ عثمانی بیش از دو برابر قشون ایرانی و مجهز به ارابه و توپخانه آتشین بود اما قشونِ ایرانی نيزه،شمشیر، تير، تبر، طپانچه، گرز و خنجر داشتند.سربازان ایرانی بجای تکیه بر فن نظامی و تکنیک جنگ، به شکست ناپذیری سایه خدا ایمان داشتند.سایه خدا که بود؟ مرشد کامل ظل الله اسماعیل صفوی! چون در هیچ جنگی تاکنون شکست نخورده بود!دو لشکر به هم رسیدند و صف آرایی کردند. عجیب اینکه وقتی قشون سلطان سلیم شروع به آرایش جنگی می کنند و ارابه‌هاى جنگى و توپ ها، قشون ایرانی را بصورت نیم دایره احاطه میکنند دو تن از سردارانِ ایرانی که آشنا به وضعیت جنگی دشمن بودند پیشنهاد می کنند که قبل از اینکه دشمن به آرایش جنگی بپردازد بر آنان بتازیم اما در مقابل، دورمش خان پیشنهاد می کند که چون شاه اسماعیل رسالت غیبی دارد و شکست ناپذیر است!پس ما مكث كنيم تا وقتى كه آنچه مقدور ايشان است از قوّت به فعل آورند و شاه اسماعیل پیشنهاد دورمش خان را قبول می کند.در نتیجه، سلطان سليم به راحتی به آرایش جنگی پرداخت.

📌چند ساعت بعد؛ دشت چالدران پر شد از اجساد قزلباش. آنان با تمام توان پیکار کردند.خود شاه اسماعیل جانفشانی ها کرد و سرانجام از دوش و از پا زخمى شد و بى‌حال در گل و لاى افتاد. چیزی نمانده بود که دستگیر شود که یکی از قزلباشان خود را به اسم شاه اسماعيل معرفى كرد تا شاه نجات یابد.به جز عده قلیلی تمام سربازان و فرماندهان ایران کشته شدند تبریز، ارومیه، کردستان و همدان به دست عثمانی افتاد. شاه زخمی نجات یافت اما زخم کاری وقتی بر قلب شاه مغرور 27 ساله نشست که شنید زنش بهروزه خانم توسط دشمن اسیر شده و سلطان سلیم برای اینکه به قول خودش«قلب اردبيل‌ اوغلى را بسوزاند» او را به یکی از سردارانش پیشکش نمود.افسانه شکست ناپذیری سایه خدا نقش بر آب شد. طرفداران جان برکف سرخورده شدند. شاه صفوی متزلزل شد و هرج و مرج شدت یافت.شاه دیگر از این شکست و تحقیر کمر راست نکرد مخصوصا وقتی بعدا شنید بهروزه خانم باردار شده و پسر زاییده! (رفرنس: تاریخ تحلیلی ایران)


🛜 تحلیل و تجویز راهبردی:

جنگ های بزرگ،درس های بزرگی با خود دارند و صد البته شکست های بزرگ درس های بیشتری برای آموختن.بزرگ ترین علت شکست جنگ چالدران نه این است که ایران به تکنولوژی روز مجهز نبود.نه این است که فنون رزمی و استراتژی نظامی نوین را نمی دانست.نه این است که دشمن با ترفندی نو یا حیله ای جدید از اصل غافلگیری استراتژیک استفاده کرده باشد، بلکه مهم ترین دلیل شکست، ذهنیت قدیمی، مفروضات غلط و دانش توهمی است.می توان به صورت خلاصه به ذهنیت پیشینی، پیش فرض‌ها و پیش‌دانسته‌هایي که چارچوب فکری ما را تشکیل می دهند گفت؛ پارادایم. عناصر تشکیل دهنده پارادیم در زمان جنگ چالدران چه بود؟ یک؛ سایه خدا هیچگاه شکست نمی خورد.دو؛ غیرت می تواند کاملا جایگزین تکنولوژی شود و سرنوشت جنگ را زورِ بازو و جانفشانی رقم می زد.سه؛ اینکه شاه اسماعیل چون تا کنون در هیچ جنگی شکست نخورده در این یکی هم نمی خورد. و بالاخره چهار؛ اینکه فکر کنیم نيزه و شمشیر،تير و تبر، گرز و خنجر می‌تواند هم آورد توپ و اسلحه گرم باشد، ممکن است الان حتی تصور اینکه یک نفر با گرزی که در بالای سرش می چرخاند به توپ نزدیک می شود خنده آور باشد اما آن زمان پارادیم مسلط کار خودش را کرد. بهروزه خانم به خاطر پارادایم های کهنه(بخوانید خشک مغزی و کورذهنی) اسیر دست ترک های عثمانی شد.اشتباه نکنید بهروزه خانم فقط یک زن نیست، نماد مام میهن است!

🔻ما در مدیریت زندگی شخصی، اداره سازمان خود و کشورداری تعداد زیادی پارادایم داریم، به همین خاطر ممکن است همان اشتباهی را می کنیم که شکست خوردگان تاریخ کردند.اما این پایان راه نیست. هر شکست می تواند سرآغازی باشد برای کنار گذاشتن پارادایم های قدیمی. وگرنه قامت زندگی مان، سازمان مان و کشورمان در غصه بهروزه خانوم های بعدی خواهد شکست.جهان با تصورات ما کاری ندارد.سرنوشت را واقعیت ها رقم می زند و نه تصورات (بخوانید توهمات) ما.جهان-آگاهی چاره محک زدن و روزآمد کردن پارادایم هاست؛ یعنی اینکه بیشتر در مورد تکنولوژی های نرم، اقتصاد سیاسی جهانی، کانون های قدرت موجود در حال شکل گیری و روندهای آینده ساز چون پیری جمعیت جهان، تغییرات آب و هوایی، موبایلیفیکیشن و ... بدانیم. و پارادایم هایمان (پیش فرض ها و پیش دانسته هایمان) را با واقعیات و داده های بیرونی محک بزنیم و روزآمد کنیم. و گرنه 500 سال بعد یکی از ما در تاریخ نه به عنوان «الگویي الهام بخش» که به عنوان «عبرتی تاریخی» نام خواهد برد. غیرت و هوشمندی کنار پارادایم های روزآمد جواب می دهد.

دکتر مجتبی لشکربلوکی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

31 Oct, 05:31


ایران؛ جامعۀ  نابهنجار(آنومیک)

جامعۀ  نابهنجار جامعه ای است که از هنجارها و قواعد مشخصی پیروی نکند و نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی لایه های گوناگون جامعه را در بر گرفته باشد.
شرایط آنومیک یا نابهنجار  شرایطی است که طی آن هنجارها، باورها و ارزش های یک جامعۀ  سنتی دستخوش تغییرات اساسی شده و نتوانسته به هنجارها، ارزش ها و باورهای جامعۀ  مدرن و جدید تبدیل شود.  هرگاه هنجارهای جامعه آن چنان دستخوشِ تغییراتی قرار گیرند که اثر و نفوذ خود را بر افراد جامعه از دست بدهند و راهنمای عملِ افراد قرار نگیرند و همبستگی اجتماعی دچار فروپاشی بشود در این شرایط دیگر هنجاری برای تنظیم رفتارها و کنش های افراد وجود نداشته و یا وجود دارند و کارکرد خود را از دست می دهند.  در چنین وضعیتی نوعی بلا تکلیفی برای افراد جامعه به وجود می آید و افراد نمی دانند از کدام هنجار، ارزش و یا باور پیروی کنند.
در شرایط نابهنجار نمی توان از افراد انتظار تعهد، وفاداری و پیوند متقابل را داشت و از آن جا که شبکۀ  پیوندها و تعهدات متقابل دچار فروپاشی شده اند و همبستگی های اجتماعی تا حدود زیادی سست و بی پایه شده اند، لذا افراد جامعه در تنهایی و فردیت خود راهی برای برون رفت از مشکلات و گرفتاری ها جستجو می کنند و غافلند از این که بدون وجود تعهدات و همبستگی هایِ قویِ اجتماعی امکان حل همه مشکلات وجود ندارد.

زندگی در فردیت خویش و نبود همبستگی ها،  تعهدات و پیوندهایِ متقابلِ اجتماعی نتیجه ای جز ساختار اجتماعی ضعیف و بیمار نداشته و بدتر این که در چنین وضعیتی نه افراد  و نه جامعه قادر به برون رفت از مشکلات اجتماعی نخواهند بود.
از قضا گسستن از پیوندها و شبکه های اجتماعی و فرو رفتن در تنهایی و انزوای بیمار گونه نه تنها بحران های فردی و اجتماعی را کاهش نمی دهد، بلکه آتش مشکلات و گرفتاری ها را شعله ورتر می سازد. راه چاره تقویت پیوندها و همبستگی های اجتماعی است و نه پاره کردن و گسستن این پیوندها و همبستگی ها. از سوی دیگر، شرایط نابهنجار مستعدترین و مناسب ترین شرایط برای بروز و گسترش انواع آسیب های اجتماعی است. اکنون باید دانست که بروز گستردۀ  طلاق، سرقت، فرار از منزل، کارتن خوابی، بیکاری، کودکان کار، روسپیگری، اعتیاد، خشونت و سایر آسیب های اجتماعی ناشی از چنین شرایطی است و دلیل بروز آنها  را باید بیش  از همه در همین شرایط و وضعیت جستجو نمود.

همچنین شرایط نابهنجار  مستعد فرسایش کارکرد سازمان ها و نهاد های اجتماعی هم هست، چرا که نهادها و سازمان های اجتماعی کارکرد مؤثر و مفید خود را از دست می دهند.
از آنجا که نهادهای اجتماعی بر اساس کارکردی که دارند مقرر است نیازهای اساسی جامعه را برآورده سازند، لذا در شرایطی که دچار فرسایشِ ناشی از نابهنجاری می شوند نمی توانند آن نیازها را برآورده سازند. ضمن این که در مواردی شاید به مانع بزرگی بر سر راه برآورده نمودن نیازها هم تبدیل شوند.
نگاهی هرچند سطحی به وضعیت سازمان های مختلف در ایران به خوبی گویای این مدعا است که این سازمان ها عموما نه تنها  گرهی از کار افراد جامعه نمی گشایند، بلکه در بسیاری از موارد گره های تازه ای هم می افزایند. وجود بوروکراسی های(نظام اداری و سازمانی گسترده) در ایران که هنوز هم قادر به حل بسیاری از مشکلات جامعه نیستند به نظر می رسد که از وجود و دوام شرایط آنومیک در جامعه حکایت می کنند، یعنی بوروکراسی های بی کارکرد و بی اثر!!.

شرایط نابهنجار که مهم ترین پیامد آن کاهش و فروپاشی همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی و از بین رفتن تعاملات و پیوندهای اجتماعی است، منجر به فرسایش و فروپاشی سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی،  سرمایه های انسانی، طرد اجتماعی، انزوای اجتماعی و ده ها پیامد منفی دیگر هم خواهد شد. در چنین شرایطی است که انتظار حل و فصل مشکلات و معضلات اجتماعی دور از ذهن خواهد بود. ضمن این که امکان توسعۀ  اجتماعی پایدار به آرزویی دست نایافتنی تبدیل می شود. جامعه ای خواهد توانست به توسعۀ  اجتماعی پایدار و همه جانبه دست یابد که بتواند بر شرایط نابهنجار خود غلبه کند و جامعه را به تعادل پیشین بازگرداند و در جهت تقویت همبستگی های اجتماعی و پیوندهای اجتماعی گام بردارد.
در واقع، تقویت همبستگی و پیوندهای اجتماعی منجر به گسترش و تقویت اعتماد اجتماعی دو جانبه بین مردم و دولت گردیده و  در پرتو آن همکاری های اجتماعی مسالمت آمیز و مثبت افزایش یافته و از این طریق امکان حل مشکلات تا حدود زیادی میسر و آسان می شود.

محمدباقر تاج الدین
@hooreechannel 🌹

حوری

30 Oct, 18:01


در زندگی حیوانات دخالت نکنیم!

اگر شاهدیم که شهروندان موافق و مخالف حمایت از سگ و گربه خیابانی به جان هم افتاده‌اند، این وضع تقصیر سازمان شهرداری‌هاست. سازمان شهرداری‌ها وقتی به افراد بابت تحویل لاشه یک سگ خیابانی پول می‌دهد، در واقع چراغ سبز برای توله کشی و کسب درآمد از محل تحویل لاشه سگ خیابانی نشان داده است. 

شاهد افزایش چشمگیر جمعیت سگ و گربه‌های خیابانی هستیم آن هم به این دلیل که شهرداری‌ها در این زمینه کم‌کاری می‌کنند. در مقابل این کم‌کاری‌ها و البته به دلیل ضعف اطلاع‌رسانی، مردم نیکوکار هم با تصور یک کار مفید، به حیوانات خیابانی غذا می‌دهند که البته غذا دادن مردم در برابر ۳۵ تن دور ریز سالانه مواد غذایی در سطل‌های زباله، عددی نیست.

متاسفانه امروز، حامیان سگ و گربه‌های خیابانی و فعالان محیط‌زیست و افراد نگران از افزایش جمعیت سگ و گربه‌های خیابانی و نگران از بین رفتن تراز اکولوِژیکی، با هم درگیر شده‌اند در حالی که امروز، گزارش‌های متعددی از حملات سگ‌های خیابانی در طبیعت داریم. 

وقتی به یک گربه خیابانی غذا می‌دهید، باعث تغییر رفتار اکولوژیکی گربه می‌شوید. وقتی غذا در دسترس گربه خیابانی باشد؛ چه غذایی که مردم به او می‌دهند و چه غذایی که در سطل زباله خیابان پیدا می‌شود، این گربه انگیزه‌ای برای یافتن غذا و تحرک جست‌وجوی غذا نخواهد داشت. چرا جمعیت موش‌ها در شهرهای ما زیاد شده؟ چون گربه‌ها غذای کافی دارند.

چند نفر از دوستان دامپزشک من از موارد متعدد گربه‌های خیابانی می‌گویند که دچار بی‌تحرکی و دیابت شده‌اند. آمارها می‌گوید تعداد سگ‌های خیابانی در کل کشور، نسبت به دهه ۱۳۵۰ حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ درصد افزایش یافته و امروز به بیش از سه میلیون قلاده رسیده در حالی که اخبار حمله سگ‌های ولگرد به روستاها و موارد سگ گزیدگی هم رو به افزایش است. حتی افزایش جمعیت انسان‌ها هم اگر بیش از ظرفیت زیستی باشد، برای انسان‌ها خطرناک می‌شود.

اصل علمی این است که اجازه بدهیم حیات‌وحش، حیات‌وحش بماند. اصل علمی این است که در زندگی حیوانات دخالت نکنیم. اگر می‌خواهیم در زندگی یک سگ یا گربه خیابانی دخالت کنیم، باید سرپرستی‌اش را به عهده بگیریم و او را به خانه‌مان بیاوریم تا در منزل ما و کنار ما و با رعایت همه هنجارهای اخلاقی و بهداشتی زندگی کند ولی اگر حیوانی در خانه ما نیست و در کوچه و خیابان زندگی می‌کند، به هیچ عنوان نباید در زندگی این حیوان دخالت کنیم. غذا دادن به پرنده و سگ و گربه خیابانی، دوستی کاذب است و دنیا سال‌هاست که به‌ شدت با این دوستی‌های کاذب مقابله می‌کند.

متن کامل
محمد درویش
@DevelopmentSc
@hooreechannel 🌹

حوری

30 Oct, 15:30


طالبان: پخش تصویر انسان و هر جانداری از تلویزیون و رسانه‌ها شرعاً حرام و ممنوع است

آیا نشان دادن تصویر و ویدئوی انسان و دیگر جانداران از تلویزیون و رسانه‌ها شرعاً حرام است؟
پاسخ
آری از دیدگاه فقهای فریقین شرعاً حرام است و به همین خاطر حاکمان طالبان در افغانستان به تلویزیون‌ها و رسانه‌ها دستور داده‌اند تا به تدریج از نشان دادن تصویر و فیلم و ویدئوی آدم‌ها و دیگر موجودات زنده پرهیز کنند

آیا جلوگیری از درس خواندن و دانشگاه رفتنِ دختران و زنان شرعاً جایز است؟
پاسخ
بله از دیدگاه فقهای فریقین و مطابق برداشتی که از اسلام دارند زنان نباید دبیرستان و دانشگاه بروند و از همین رو است که طالبان با صدور بخشنامه‌ای از ورود دخترانِ در حال تحصیل به دبیرستان و دانشگاه جلوگیری کردند

آیا ایجاد محدودیت و بلکه جلوگیری از اشتغال و فعالیت اجتماعی زنان در سطح شهرها شرعاً روا است؟
پاسخ
آری در قرائت فقیهان سنتیِ فریقین اشتغال و استخدام و فعالیت زنان شرعاً جایز نبوده و باید در این باره محدود شوند و درست به همین خاطر است که طالبان آرام آرام عرصه اشتغال و استخدام و فعالیت اجتماعی را بر زنان تنگ و تنگ‌تر می‌کند

پس چرا؟
اگر چنین است پس چرا شورای نگهبانِ قانون اساسی در جمهوری اسلامی ایران که موظف به پاسداری از شرع است با طرح‌ها و لوایحی که حاوی حرام‌های یادشده است موافقت می‌کند و حتی با اعطای بودجه‌های کلان به وزارت‌های آموزش و پرورش، علوم، بهداشت و سازمان صدا و سیما، برای تحصیل زنان (و مردان) در دانشگاه و دبیرستان و برای پخش فیلم و انواع برنامه‌های حاوی نمایش انسان و جانداران در تلویزیون (که همگی موجب گسترش آن حرام‌ها می‌شود)، هیچ مخالفتی از زاویه شرع نمی‌کند؟
پاسخ
چون خواه ناخواه تن داده‌اند که تاریخ مصرف این نوع احکام به سر آمده است و یعنی آن احکام را مربوط به شرایطی می‌دانند که اینک دگرگون شده است!.

توضیح
البته بسیاری از پژوهشگران دینی معاصر و نواندیشان بر این باورند که اساساً هیچ‌یک از موارد یادشده از روز اول هم حرام نبوده و بلکه اسلام از آغاز پیدایش مشوّق علم‌آموزی برای همه (چه مرد باشد و چه زن) بوده است

متن خبر ممنوعیت طالبان به روایت کانال جماران:

《دستور طالبان: همه برنامه های تلویزیونی باید صوتی شوند
طالبان از تمام شبکه‌های تلویزیونی خصوصی خواست تا نشرات‌ (برنامه‌های) خود را صوتی کنند.
روزنامه «هشت صبح افغانستان»، دوشنبه ۷ عقرب (آبان) گزارش داد، طالبان به مسئولان شبکه‌های خصوصی در افغانستان دو ماه فرصت تعیین کرده‌ است تا نشرات‌شان را صوتی کنند.
بر بنیاد این گزارش، هفته گذشته نشستی میان مقام‌های ارشد طالبان و مسئولان رسانه‌ها در قندهار برگزار شد و در این نشست مقامات طالبان از رسانه‌ها خواستند، «تصویر موجودات زنده را نشر نکنند
مقام‌های طالبان هشدار داده‌اند: «افرادی که از این دستور پیروی نکنند، نشرات رسانه شان متوقف خواهد شد.»
سیف‌الاسلام خیبر، سخنگوی وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان در باره ممنوعیت نشر تصاویر موجودات زنده به خبرگزاری فرانسه گفت: «این قانون در تمام افغانستان به تدریج عملی خواهد شد»》

امیر ترکاشوند

https://t.me/baznegari/1476
@hooreechannel 🌹

حوری

30 Oct, 09:31


زنان سودان و ستم شبه نظامیان

❤️ More than 500 men are killed in a
single village, the women are resorting to s*icide to protect themselves.

Bodies are scattered everywhere. Tell me a reality worse than this.

❗️گزارش‌هایی منتشر شده که بیش از ۱۰۰ زن در روستای السریحه سودان برای جلوگیری از تجاوز نیروهای پشتیبانی سریع (RSF) به صورت دسته‌جمعی خودکشی کرده‌اند.

🔴شبه نظامیان RSF در سودان، بعد از حمله به روستایی۵۰۰ نفر مرد روستا رو کشتن و به دنبال این قتل عام، ۱۳۴ نفر از زنان روستا برای رهایی از تجاوز، دسته جمعی خودکشی کردند.

بسیاری از روستاها و شهرهای این مناطق قربانی ترکیبی از تجاوز ، خشونت جنسی، قتل و غارت شده اند.  […] اکثریت قریب به اتفاق موارد تجاوز جنسی در این گزارش تجاوزهای گروهی است، نه از جانب یک سرباز بلکه یک گروه و کمپی از سربازان که به شکلی سازمان یافته وهماهنگ و با هدف القای وحشت، عادی سازی خشونت جنسی انجام می‌شود، البته با بهانه تضمین امنیت وکنترل منطقه.[...]

دسترسی مستقیم به قربانیان توسط محققان HRW بسیار دشوار بوده ولی مصاحبه‌شوندگان درگزارش حداقل به ۲۶۲ مورد تجاوز جنسی و خشونت جنسی اشاره کردند و برخی از شاهدان ماهیت سیستماتیک تجاوزهای جنسی که اغلب به صورت جمعی ودر مقابل سایر اعضای خانواده، به ویژه مردان، انجام می شود اشاره می‌کنند. [...]

بیش از ۸۸ ٪ قربانیان تجاوز جنسی در پایتخت شانس کمی برای دریافت دارو برای مقابله فوری با پیامدهای خشونت متحمل شده، بارداری، بیماری های مقاربتی دارند.

@Zane_Ruz_Channel
@hooreechannel 🌹

حوری

30 Oct, 05:31


موانع شادکامی ایرانیان در دوران معاصر!

زمانی که مقدمه کتاب ارزشمند درک باک با عنوان سیاست شادکامی را می خوانید با یک عبارت شگفت انگیز منسوب به پادشاه کشور کوچک بوتان واقع در عمق کوه های هیمالیا مواجه می شوید. 
در سال ۱۹۷۲ پادشاه جدید بوتان خطاب به مردم کشورش اعلام کرد؛ از این پس معیار اصلی ملت او برای اندازه گیری پیشرفت، شادکامی ناخالص ملی خواهد بود و نه تولید ناخالص ملی!

درک باک مولفه های اصلی سیاست شادکامی در بوتان را به شرح زیر فهرست می کند؛
حکمرانی خوب و استقرار دموکراسی/ توسعه اجتماعی-اقتصادی عادلانه و با ثبات/ صیانت از محیط زیست/ صیانت از فرهنگ

اما جامعه ایران در دوران معاصر مسیر پر فراز و فرودی را برای دستیابی به شادکامی پیموده ولی هم‌چنان در عمل تلخ‌کام باقی مانده است. تاریخ ستبری که بیش از چراغ بودن به مثابه ترمزی بر سر راه توسعه‌یافتگی عمل کرده و دوگانه‌های تئوریکی که نتوانسته‌اند به فصل مشترکی از همکاری دولت - ملت تبدیل شوند.
در این میان اگر چه حکومت‌ها در بسیاری از موارد کوشیده اند تا با اتکا به قدرت فائقه این جدال‌ها را به نفع یک‌طرف خاتمه دهند ولی واقعیت این‌‌است که تداوم بحران‌ها و ناکارآمدی‌ها از شکستی فاحش در پایان‌بخشیدن به این نزاع‌های تاریخی حکایت دارد.
به این دوگانه‌ها نظری می‌افکنیم:

جدال شرع و عرف: این نزاع هم‌چنان از دوران مشروطه تا کنون به قوت خود باقی‌است هر چند که در دوره پهلوی‌ها غلبه با عرف و پس از انقلاب چیرگی با شرع بوده است. تداوم روندی فرسایشی بدون دستیابی به تلفیق کارآمدی میان شرع و عرف، که شهروندان را دچار نوعی اسکیزوفرنی شخصیتی و جامعه را دچار نوعی صف آرایی کاذب بر سر چگونه زیستن ساخته است.
اگر شادکامی را نوعی رضایت‌مندی از نحوه زیست‌جمعی در سایه تلفیقی کارآمد از سنت و مدرنیته بدانیم روشن است که تاکنون از دستیابی به آن ناتوان بوده‌ایم.

جدال امت و ملت: از حدود چهار‌ دهه پیش ما وارد چالشی میان وابستگی به امت اسلام یا ملت ایران شده ایم. دل سپردن به هر کدام هم البته پیامدهایی داشته است. این‌که باید توجه تصمیم سازان صرفا معطوف به تحولات دنیای اسلام باشد یا باید بیشتر مسائل توسعه کشور مورد عنایت قرار گیرد از جمله مهم ترین مباحث ایران پس از انقلاب بوده اند.
واقعیت این‌است که در همه این سال‌ها هم تلاشی از سوی حکومت برای توجیه افکار عمومی جهت کاهش ابعاد این نزاع صورت نگرفته است. اکنون شاید اندکی روشن شده باشد که به دلیل کمبود منابع به ناچار باید به سوی نوعی اولویت بندی در این زمینه حرکت کنیم.

جدال اسلام و غرب: پس از آن‌که انقلاب اسلامی، ایران و غرب را به عنوان دو دیگری متضاد و دشمن ترسیم کرد در عمل امکان برقراری دیالوگ میان این دو تمدن از میان رفت. از آن پس بود که این دیگری‌ها خود را صرفا با عینک تیره آموزه‌های ایدئولوژیک نگریستند. دستاوردهای غربی از جمله دموکراسی، احزاب، رسانه‌ها، تشکل‌های مدنی و سبک زندگی با بدبینی مواجه شده و زیست فردی و جمعی شهروندان به شدت از سوی حکومت مورد نظارت قرار گرفت. مداخله‌ای که موجبات جدی کاهش رضایت‌مندی در میان ایرانیان را فراهم آورده است.

جدال انتصاب و انتخاب: این نزاع همان ادامه تقابل میان ولایت و وکالت است که میراث دوران مشروطیت محسوب می‌شود. چالشی بر سر نقش‌آفرینی مردم در اموری هم‌چون قانون‌گذاری، شرکت در انتخابات، و تعیین نوع نظام سیاسی، در مواجهه با دیدگاهی که قانون را فرابشری، انتخابات را کنترل شده، و حکومت را الهی می‌داند.
واقعیت این است که هم اکنون و با گذشت بیش از چهاردهه از انقلاب، احساس بی‌قدرتی شهروندان از ایجاد تغییرات معنادار به دلیل تودرتویی نهادی، کاهش قدرت نهادهای انتخابی، و عقب ماندن نظام سیاسی از تحولات پرشتاب اجتماعی به کانون نارضایتی‌های جمعی تبدیل شده است.

مهران صولتی
@hooreechannel 🌹

حوری

29 Oct, 15:30


👁چطور قدرتمند کردن زنان می‌تواند به توقف گرمایش جهانی کمک کند؟


👣کاترین ویلکینسون نویسنده و فعال محیط زیست می‌گوید، اگر واقعا می‌خواهیم به تغییر اقلیم توجه کنیم، نیاز داریم تا برابری جنسیتی به یک واقعیت مبدل شود.

به عنوان بخشی از پروژه «Drawdown» ویلکینسون کمک کرده است تا با جست‌وجو در دانش بشری راه‌حل‌هایی برای کاهش گازهای تغییردهندهٔ اقلیم و نگهدارندهٔ گرما پیدا شود: راه‌های مشخصی مثل انرژی تجدیدپذیر و برنامهٔ غذایی پایدار و راه‌های غیرآشکاری مثل تحصیلات و قدرتمند شدن زنان. در این سخنرانی آموزنده و برجسته، او سه راهکار کلیدی را به اشتراک می‌گذارد که برابری برای زنان و دختران می‌تواند کمک کند تا به تغییر اقلیم توجه شود.

ویلکینسون می‌گوید: «کم کردن گازهای گلخانه‌ای به برخاستن زنان بستگی دارد.»
@DailyTED1
👈بحرانهایی که دنیای مدرن به محیط زیست وارد کرده است نیاز به تغییر در نگرش به مصرف دارد. زنان به عنوان پیشتازان تولید مواد غذایی در دنیا می توانند نقشی اساسی در تغییر الگوی مصرف داشته باشند، اگر ...
@hooreechannel 🌹

حوری

29 Oct, 09:55


زنان جذب چه ویژگی‌هایی در مردان می‌شوند؟

پژوهش جدیدی که توسط گروهی از محققان اروپایی انجام شده، نشان می‌دهد که امروزه شخصیت نقشی اساسی در انتخاب شریک زندگی دارد.
دهه‌ها پیش، بسیاری از زوج‌ها به‌طور سنتی به این درک رسیده بودند که مردان باید نقش تأمین‌کننده مالی و زنان  نقش مسئولیت‌های خانه و خانواده را بر عهده بگیرند.

اما در سال‌های اخیر، رویکردی متعادل‌تر به روابط زناشویی رایج شده است.
نتایج تحقیق: مهربانی مهم‌ترین ویژگی برای انتخاب شریک

این تحقیق که در مجله روان‌شناسی تکاملی (Evolutionary Psychology) منتشر شده و شامل بررسی ۱۴۸ زوج دگرجنس‌گرا بود، نشان داد که ویژگی‌هایی مانند مهربانی، کنترل خشم و هوش تأثیر زیادی بر جذب اولیه و رضایت از رابطه داشتند.

در میان این ویژگی‌ها، مهربانی به‌عنوان مهم‌ترین عامل برای انتخاب شریک مطرح شد.

نویسندگان تحقیق توضیح دادند: «افراد در انتخاب شریک زندگی معیارهای مختلفی دارند، اما هم مردان و هم زنان بیشترین ارزش را برای همدلی در شریک خود قائل هستند. به‌طور ویژه، آنها ترجیح می‌دهند با افرادی که مهربان و فهمیده هستند، ارتباط برقرار کنند.»

مهربانی و هوش: پیوندی قوی در روابط

این پژوهش نشان داد که زنان دلیل پیچیده‌تری برای ارزش‌گذاری مهربانی در مردان دارند.

آنها هوش را در مردان بیشتر از آنچه مردان در زنان به آن توجه می‌کنند، ارزشمند می‌دانند.

همچنین زنان مردان مهربان را هوشمندتر تلقی می‌کنند، در حالی که مردان عصبانی را کمتر باهوش می‌دانند و این موضوع به کاهش رضایت دوطرف از رابطه منجر می‌شود.

پیش از انجام تحقیق، پژوهشگران پیش‌بینی کرده بودند که ممکن است، زنان میان انتخاب زوج مهربان و هوشمند در دوراهی و شک بمانند.

آنها معتقد بودند که فرایند انتخاب شریک زندگی می‌تواند به‌عنوان نوعی انتخاب دشوار بین انتخاب از میان یکی از دو ویژگی دو ویژگی مهم یعنی همدلی و توانایی (competence) باشد.

با این حال، نتایج تحقیق نشان داد که این دو ویژگی می‌توانند در کنار یکدیگر قرار گیرند و به‌عنوان یک ساختار متعادل در ارزش‌گذاری شریک زندگی مطرح شوند.


چرا مهربانی و هوش دست به دست هم می‌دهند؟

با اینکه به تحقیقات بیشتری نیاز است، پژوهشی در سال ۲۰۱۹ که در مجله Intelligence منتشر شد، نشان داد که بین رفتارهای همدلانه (prosocial) و توانایی‌های شناختی رابطه مثبتی وجود دارد.

به عبارت دیگر، افرادی که به احساسات دیگران توجه دارند، به‌عنوان افرادی باهوش هم از سوی شریک احتمالی زندگی تلقی می‌شود.

بنابراین، بر اساس این تحقیق جدید، زنان مجبور نیستند بین مهربانی و هوش در شریک زندگی خود یکی را انتخاب کنند. و همچنین این پیام مهم برای مردان وجود دارد: تأکید بر مهربانی می‌تواند تأثیری مثبت‌تر و عمیق‌تر از نمایش اعتماد به‌نفس بیش از حد یا ظاهری خونسرد داشته باشد.

ترجمه از وبسایت یک پزشک

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

29 Oct, 05:44


جنگ بهتر است یا صلح؟!

   در برهه‌ای که نسل دهه چهل در پایه‌های متوسطه تحصیل می‌کردند یکی از موضوع‌های متداول کلاس‌های انشا این بود که: علم  بهتر است یا ثروت؟ که معمولا همه آنانی که انشا نوشته بودند علم را بهتر از ثروت می‌دانستند.

بعدها آرام آرام و با پیشرفت زمان، برخی به خود جرات دادند که بنویسند ثروت بهتر از علم است چون اگر کسی ثروت داشت می‌تواند علم را هم داشته باشد و کسب کند. آرام آرام زمانه تغییر کرد و رسیدیم به این مرحله که بنویسیم: علمی بهتر است که ثروت به دنبال خودش بیاورد یا همان مشتری محوری علم و اقتصادی کردن ایده و فن و دانش!

   در پیرامون پرسش: جنگ بهتر است یا صلح؟ نیز در مرحله اول، همه بر این باور بودند و هستند که در برابر زور، نباید تسلیم شد و ننگ و خواری و بی غیرتیِ تسلیم شدن به دشمنان را نباید پذیرفت.
جنگ، دفاع از شرف و انسانیت و خاک و میهن است و جان در برابر حفظ وطن و شرافت، هیچ ارزشی ندارد! و استقلال کشور باید به هر قیمتی حفظ گردد. صلح و سازش و تسلیم و کوتاه آمدن در برابر خواسته دشمن، زبونی و سرافکندگی خواهد آورد و از این رو، سازش، پسندیده نیست و مطرود است!

  پاسخ بالا شاید خام و ابتدایی و طبیعی‌ترین پاسخ به این پرسش است اما این پاسخ، در همان حال، ساده و سطحی و کوچک شمردن دایره و وسعت و فراخی روابط امروزی در میان کشورهای جهان است! به زبانی روشن‌تر، روستا و دهکده و قبیله فرض کردنِ روابط پیچیده و چند جانبه بین المللی است!

   با گذر زمان و درک بهتر از روابط روز بین المللی، واژگانی چون استقلال، تسلیم شدن و خودکفایی و وابسته نبودن، رنگ و ظرفیت متفاوتی به خود گرفت و کاملا دچار دگردیسی شد. به اندازه ای که می توان ادعا کرد بر اساس تعاریف سنتی، هیچ کشوری مستقل و خودکفا نیست ضمن آنکه هیچ کشوری بطور قطعی و عمیق، تسلیم کشور و اراده دیگری نشده و استقلال هیچ کشوری نقض نگردیده است!

بر پایه این تعریف، دو واژه جنگ و صلح هم دچار دگرگونی معنایی و مفهومی شده‌اند و زمین و زمینه جنگ و صلح گویی کاملا عوض شده است! به زبان روشن‌تر، چه بسا میان دو کشوری که بالاترین سطح روابط اقتصادی برقرار است، رقابت شدیدی نیز در جریان است و ضمن فعال بودن روابط متعارف خارجی با یکدیگر، در همان حال در آمادکی نظامی هم بسر می‌برند! و رقابت و زمین و زمینه بازی آن دو کشور به عرصه‌های غیر نظامی هم گسترش پیدا کرده است!

  از سوی دیگر، چه بسا استراتژی «صلح مسلح»، که میان دو کشور برقرار است، کشور ضعیف‌تر را دائم در نگرانی و بحران شروع جنگ نظامی نگه دارد و عملا آن کشور بیش از دوران جنگ، صدمات روحی و اقتصادی و اجتماعی را تحمل کند!

  بر این پایه طرح راهبردی «نه جنگ و نه گفت و گو» ، میان دو کشوری که عملا یکدیگر را به باد انتقاد و فساد متهم می‌کنند و در حالت بلاتکلیفی بسر می‌برند، چه بسا هر دو را بیشتر از یک جنگ نظامی، دچار فرسایش و درون تهی شدن فاجعه بارتر کند!

  بر کسی پوشیده نیست که شروع جنگ تمام عیار نظامی، شروعی است که پایان آن نامعلوم است و تخریب زیر ساخت‌های عمرانی و خدماتی و پریشانی روانی و بر هم خوردن نظم اقتصادی و تورم و رکود را به دنبال خواهد داشت.
به زبان روشن‌تر، جنگ به نوعی موجب سرافکندگی و عقب ماندگی و گسترش فساد و از هم پاشیدگی خانواده ها و رواج بیکاری خواهد شد! در حالی که صلح هیچ گاه، نافی استقلال سیاسی و سربلندی نخواهد بود!

  هنر و هنرمندی یک سیستم حکمرانی که خود را برخاسته از رای و اعتماد مردم می داند و بقای خود را نیز حاصل ادامه رضایتمندی شهروندان محاسبه می کند، جز برقراری صلح با همه کشورها و رفع اختلافات از طریق گفت و گوی مستقیم و بهره جویی از امتیازات همه کشورهای جهان در راستای تامین منافع ملی و میهنی راه دیگری در اختیار ندارد!

  در این راستا، اتخاذ زبان نرم و دوستی و خودداری از توهین و کوچک پنداشتن دیگران و پرهیز از خودبزرگ بینی و کوشش برای تقویت پایه های اقتصاد ملی و پولی و گسترش رفاه عمومی از مهمترین ماموریت های نظام های صلح طلب و حکمرانی های مردم‌نهاد به شمار می رود! صلح به همراه خود، صفا و وفا و رفاه می آورد!
  البته جنگ نیز در سرزمین‌هایی، فوایدی دارد. زور و قدرت جای استدلال و بی‌خردی جای دانایی را تصاحب می‌شود. فرصت گسترش آزادی های فردی و اجتماعی را به بهانه امنیتی شدن فضای جامعه، از شهروندان سلب می‌کند و رسانه‌ها و  مجامع روشنگری با محدودیت بیشتری روبرو خواهند شد.

فضای گفت و گو و آشتی ملی جای خود را به پریشانی و اضطراب می‌دهد. نهادها و محیط های فرهنگی و هنری بی رونق و اقتصاد خانوارها سست می‌گردد. مهاجرتِ نخبگان و متخصصان و صاحبان سرمایه به سرزمین‌های دیگر، افزایش می‌گیرد. عقب ماندگی، سرنوشت قطعی کشورهای در حال جنگ و ستیز است!

حسن دادخواه٭عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها

@hooreechannel 🌹

حوری

28 Oct, 17:31


🔺اصفهان؛ پرریسک‌ترین شهر ایران از نظر فرونشست زمین

علی بیت اللهی، مدیر بخش مرکز زلزله‌شناسی مرکز تحقیقات راه:
🔻فرونشست اصفهان از سال ۱۳۹۷ به این طرف که جریان دائمی زاینده رود قطع شده تشدید شده است. به نظر من پرریسک‌ترین شهر ایران از نظر فرونشست زمین، اصفهان است
🔻بسیاری از آثار تاریخی اصفهان از جمله میدان نقش جهان، ۳۸۵ مرکز آموزشی و ۲۸۰ مسجد در پهنه‌ی فرونشست قرار دارند
🔻۱۱ استان کشور، بالای ۱۰ سانتی‌متر فرونشست در سال دارند که بسیار عدد بزرگی است
🔻در ۵ الی ۱۰ سال آینده به یک بحران فراگیر می‌رسیم که برای اقدام دیر است.

#Join@ENVIRONMENT_LOVERS
@hooreechannel 🌹

حوری

28 Oct, 14:31


♻️لاک زدن، سبیل داشتن، کتاب خواندن دلایل رد شدن در گزینش دانشجو معلمان

🔹اعتراض به نحوه گزینش دانشجو معلمان و داوطلبان استخدامی وزارت آموزش و پرورش همچنان ادامه دارد. برخی از دانشجویان و داوطلبان آزمون استخدامی به هدی هاشمی خبرنگار شرق گفته‌اند، آنها به دلایل غیرحرفه‌ای مثل خواندن کتاب‌های فلسفی، نحوه لباس پوشیدن، سبیل داشتن، لاک زدن، قضا شدن نماز، ارتباط با همکلاسی دختر یا پسر، نداشتن چادر در روز آزمون کتبی، پیدا بودن ریشه مو در گزینش، لایک کردن صفحه اینستاگرام، حضور کمرنگ در نماز جمعه و یا راهپیمایی‌ها از تحصیل و یا گرفتن شغل معلمی محروم شدند.

🔹گزینش‌هایی که به گفته آنها غیرعلمی، افراطی و همراه با سلیقه شخصی گزینشگر بوده است. این داوطلبان تاکید داشتند، گزینشگر باید تمرکزش روی سطح علمی و شایستگی داوطلبان باشد تا بتواند یک معلم حرفه‌ای و شایسته را در همین مصاحبه پیدا کند، اما در همین جلسات مصاحبه برخوردهای غیرحرفه‌ای و بسیار ناشایستی با داوطلبان و دانشجو معلمان می شود.

پ.ن: تاکید بر راه رفته دیگر اشتباه نیست خیانت است.
ویرانی نهاد به اصطلاح آموزش و پرورش منشأ خودی ناخودی کردن هایی است که اینک ماحصل آنرا به وضوح مشاهده می کنیم.

ازنهادی که طی سی سال گذشته نتوانسته است گزینه های استخدامی خود را به روز و عقلایی کند می توان انتظار خروجی نسل ماهر و جوانان مستقل و خودساخته داشت ؟!

قطعا یکی از عوامل اساسی در پدیدار شدن نسل NEET چرخیدن دوار بر آسیای ایدیولوژیک حاکم بر سازمانها و نهادهای آموزشی و تربیتی است .
فهم این موضوع کار مشکلی نیست که دشمن هم به این تمیزی نمی تواند چند نسل را نابود کند.

ح_درویشی

https://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

28 Oct, 09:30


20 جمله ظاهرا ساده و بی‌غرض که گفتن آنها می‌تواند همسرتان را برنجاند یا حتی از شما متنفر کند

1- «تو خیلی حساسی.» این جمله احساسات همسرتان را کم‌ارزش جلوه می‌دهد. با این سخن، احساسات او نادیده گرفته می‌شود و او ممکن است احساس کند که شما به او احترام نمی‌گذارید و نمی‌خواهید مشکلات او را درک کنید.

2- «این چیزی نیست که به خاطرش ناراحت شی.» این جمله می‌تواند احساسات همسرتان را بی‌ارزش جلوه دهد و او را ناامید کند. هر کسی حق دارد احساسات خود را داشته باشد و نباید این حق را از او گرفت.

3- «من گفتم که اینطور می‌شود.» این جمله هم می‌تواند احساس تحقیر و القای شکست در همسرتان شود. این نوع بیان به جای حمایت و همدلی، سرزنش و تقصیر را نشان می‌دهد.

4- «چرا همیشه اینقدر در مورد همه چیز ناراحت می‌شوی؟» این جمله می‌تواند همسرتان را به این فکر بیندازد که شما او را درک نمی‌کنید و به مشکلات و احساساتش اهمیت نمی‌دهید. این جمله می‌تواند رابطه را تضعیف کند.

5- «تو هیچوقت گوش نمی‌دهی.» این جمله نشان‌دهنده انتقاد و بی‌احترامی است و می‌تواند باعث شود همسرتان احساس کند که به تلاش‌های او برای برقراری ارتباط اهمیت نمی‌دهید.

6- «تو هیچوقت تغییر نمی‌کنی.» این جمله به همسرتان احساس ناامیدی و بی‌ارزشی می‌دهد و می‌تواند نشان دهد که شما به رشد و پیشرفت او باور ندارید.

7- «این مشکل توست، نه من.» با این مثل این می‌ماند که مسئولیت‌پذیری را خود ساقط می‌کنید و همه تقصیرات را بر دوش همسرتان می‌اندازید. این نوع برخورد می‌تواند رابطه را به شدت تضعیف کند.

8- «چرا نمی‌توانی مثل بقیه باشی؟» مقایسه همسرتان با دیگران باعث احساس کمبود و بی‌ارزشی در او می‌شود و می‌تواند رابطه را تیره و تار کند.

9- «این فقط یک شوخی بود.» اگر همسرتان از چیزی که شما گفتید ناراحت شد، این جمله کار را خراب‌تر می‌کند و احساسات او را بی‌ارزش جلوه می‌دهد،  گویی که به او اهمیت نمی‌دهید.

10- «چرا نمی‌توانی بهتر باشی؟» این جمله به همسرتان احساس ناکافی بودن و شکست می‌دهد و می‌تواند انگیزه و اعتماد به نفس او را کاهش دهد.

11- «تو همیشه همه چیز را خراب می‌کنی.» این جمله بسیار تحقیرآمیز است و می‌تواند باعث احساس ناتوانی و بی‌ارزشی در همسرتان شود.

12- «این کار تو بی‌معنی است.» این جمله می‌تواند نشان‌دهنده بی‌احترامی به تلاش‌ها و احساسات همسرتان باشد و او را ناامید کند.

13- «تو هیچوقت نمی‌فهمی.» این جمله باعث می‌شود همسرتان احساس کند که شما او را درک نمی‌کنید و به تلاش‌های او برای برقراری ارتباط اهمیت نمی‌دهید.

14- «تو خیلی بی‌توجهی.» این جمله می‌تواند باعث احساس گناه و ناامیدی در همسرتان شود و او را از تلاش برای برقراری ارتباط باز دارد.

15- «چرا نمی‌توانی کاری را درست انجام دهی؟» این جمله بسیار تحقیرآمیز است و می‌تواند باعث کاهش اعتماد به نفس و احساس بی‌ارزشی در همسرتان شود.

16- «این نظر تو اشتباه است.» این جمله نظر و احساسات همسرتان را بی‌ارزش می انگارد و شما با آن گویی او را نادیده می‌گیرید.

17- «من نمی‌توانم با تو صحبت کنم.» این جمله نشان‌دهنده بی‌میلی شما به برقراری ارتباط است و می‌تواند باعث احساس تنهایی و ناامیدی در همسرتان شود.

18- «تو خیلی بی‌نظم هستی.» این جمله می‌تواند احساس لایق نبودن و بی‌ارزشی در همسرتان ایجاد کند و او را از تلاش برای بهبود باز دارد.

19- «تو هیچوقت چیزی یاد نمی‌گیری.» این جمله بسیار تحقیرآمیز است و می‌تواند باعث کاهش اعتماد به نفس و احساس بی‌ارزشی در همسرتان شود.

20- «همیشه تقصیر تو است.» این جمله مسئولیت‌ناپذیری شما را نشان می‌دهد و همه تقصیرات را بر دوش همسرتان می‌اندازد. این نوع برخورد می‌تواند رابطه را به شدت تضعیف کند.

🔹ترجمه:علیرضا مجیدی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

28 Oct, 05:30


از حمام خزینه  تا ماجراهای  فیلترینگ

چند روز پیش خبر و عکس های تجمع خیابانی حدود پنجاه نفری علیه رفعِ فیلترِ شبکه های اجتماعی در فضای مجازی دست  به دست شد که نشان می داد تجمع کنندگان با در دست داشتن بنرهایی در مقابل مرکز ملی فضای مجازی خواستار رد طرح حذف فیلتر بودند و شعارهای روی بنرها نیز به این ترتیب: « حیا کن و طرح حذف فیلتر را رها کن» و « واتساپ، تلگرام  و اینستا، رانت ، فساد و فحشا» در دست  داشتند و بعضی از چهره های آشنا و کفن پوش نیز در میان آنها مشاهده می شدند.

اولین چیزی که از این حرکت و صحنه در ذهن نگارنده تداعی شد باز همان ماجراهای «حمام خزینه» در دهه چهل بود، چون  استدلال های این قشر از حیث شکل، شمایل و سستی خیلی شبیه استدلال های مخالفان حمام دوشی و حامیان حمام خزینه‌ای  در آن سالها بود.

در دهه سی و چهل  حمام‌‌ها خزینه‌‌ای بودند و عموم مردم جهت به اصطلاح نظافت و انجام غُسل ناچار بودند به این حمام‌‌های عمومی روی آورند و آب اغلب خزینه ها  از مدت‌‌ها پیش مانده و گندیده شده بود؛ چنانکه همه جور آشغال و کثافات در کف آن به پای آدم اصابت می‌‌کرد. وقتی از حمام برمی‌‌گشتی، چند روزی بوی بد خزینه با تو همراه بود.
این مراکزِ به ظاهر بهداشتی، منشأ بسیاری از بیماری ها از جمله: کوری، کچلی، انواع بیماری‌های پوستی مانند تراخم، بیماری‌های قارچی و آبله می شد؛ مردم متدین وقتی به حمام می‌‌آمدند تا غُسل ارتماسی کنند اول با همان آب آلوده، سه بار مزمزه و استنشاق می‌‌کردند تا عمل استحبابی انجام داده از ثوابش بهره مند شوند و بعد هم غسل ارتماسی به جا می آوردند.

این وضع ادامه داشت تا این‌که اداره بهداشت تصمیم گرفت حمام‌‌های خزینه‌‌ای را تعطیل کرده و به جای آن حمام‌‌ دوشی، بهداشتی، تمیز و شیک تاسیس کند. اما همزمان  مخالفت‌‌ها و نق زنی‌‌های مقدس مآبانِ ظاهر بین و متحجر نیز آغاز گردید، انواع و اقسام شبهاتی بود که هر روز مطرح می‌‌کردند.
می‌‌گفتند: غسل  زیر دوش شرعا جایز نیست و باطل است؛
می‌‌گفتند: این یک توطئه است می‌‌خواهند خزینه که موضوع غسل ارتماسی است را از بین ببرند و در واقع حکم خدا را بی موضوع کرده و نابود سازند؛ گویا تمام کفر در مقابل تمام اسلام قد عَلَم کرده بود! در این میان هر کسی از حمام دوشی استفاده می‌‌کرد، متهم به بی دینی، لامذهبی  و به قول امروزی سکولاریستی می‌‌شد.

آن زمان  مخالفان حمام بهداشتی به اداره بهداشت نامه و طومار اعتراض آمیز نوشتند که ‌‌ای وای اساس اسلام در خطر است و باید درب حمام دوشی هرچه زودتر مُهر و مُوم شده و مردم به حمام خزینه‌‌ای بازگردند.

حال اوضاع و احوال موافقان فیلترینگ در این روزها شبیه همان وضع مخالفان هرگونه مظاهر پیشرفت و توسعه است. رفع فیلترینگ را ساده‌لوحانه و تنگ‌نظرانه مساوی با رانت، فساد و فحشا می دانند؛ در حالی که  همه می بینند  با اعمال فیلترینگ در این چند سال از حجم کدام رانت، فساد و فحشا  کاسته شده است؟
اصلا چه فرقی میان قبل و بعد فیلترینگ  مشاهده می شود؟ مگر غیر از این است که مراجعه کنندگان به این شبکه های خارجی  از زمان اعمال فیلترینگ به مراتب بیشتر از قبل شده است؟
علاوه این اقدام ناشیانه و سطحی   کودکان، نوجوانان و دانشجویان را بیشتر از گذشته در معرض خطر، آسیب پذیری و استفاده از سایت‌های نامناسب قرار داده است.

نکته دیگری که نباید از آن غفلت کرد  حضور مافیای هولناک فروش پروکسی و  فیلتر شکن های چند صد هزار تومانی که مصداق بارز رانت و فساد در این عرصه است و توسط بعضی آقا زادگانِ نو کیسه  مدیریت می شود  و اگر رفع فیلتر شود به یقین درب دکان دو نبشه ی آنان برای همیشه بسته خواهد شد.

مضافا به این که وجود فیلترینگ مردم را حریص تر به این شبکه ها کرده و آنها را نسبت به شبکه های داخلی بی رغبت تر نموده است ، حتی هم اکنون دفاتر بعضی از مراجع عظام تقلید و اکثر شخصیت های برجسته حوزوی و دانشگاهی  در تلگرام کانال های فعال دارند.

آیا وقت آن نرسیده است از جمود، تحجر، ظاهرنگری و ساده‌اندیشی و در بعضی موارد از رانت‌خواری ، ثروت‌اندوزی های حرام و تکاثر نامشروع از طریق فروش فیلترشکن خود را خلاص کنیم و در مدیریت مردم و کشور راه و روش عُقَلائی و تخصصی پیش گرفته  و از تنگ نظری های بی مورد و در واقع از راه رفتن روی اعصاب مردم و جوانان پرهیز نماییم؟

از آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیس جمهور انتظار می‌رود در این موردِ ویژه، تدبیر عاجل، عاقلانه و متعهدانه اعمال کنند و با رفع فیلترینگ مانع از خطر و خسارت بیشتر شوند و اقشار مختلفِ مردم و جوانان جویای کار در فضای مجازی و دارای نبوغ و استعداد و نوآوری را از این اسارت و گروگان گیری های متحجرانه و سرگردنه ای رهائی سازند.

عبدالرحیم اباذری

https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1647862
@hooreechannel 🌹

حوری

27 Oct, 17:30


🔺رحم اجاره‌ای: ابزار کمک یا استثمار پنهان؟

▫️وقتی صحبت از رحم اجاره‌ای می‌شود، بسیاری از ما فقط به کمک به دیگران و یا منبعی برای کسب درآمد فکر می‌کنیم. اما پشت این تصمیم‌ها، داستان‌هایی از زنانی نهفته است که تحت فشارهای مالی و روانی، کنترل بر بدن و زندگی‌شان را از دست می‌دهند.

▫️آیا رحم اجاره‌ای همیشه یک راه‌حل عادلانه است؟ یا گاهی به ابزاری برای استثمار پنهان تبدیل می‌شود؟

شما در این باره چه فکری می‌کنید؟

تولید محتوا: ماسو

@kherad_Jensi
@hooreechannel 🌹

حوری

27 Oct, 14:30


زنان به دانشگاه می روند اما به بازار کار نمی رسند!

▫️ طبق گزارش مرکز آمار ایران، در سال ۱۴۰۲ نرخ اشتغال برای زنان تنها ۱۲.۱ درصد بوده است، در حالی که این نرخ برای مردان به ۶۳.۹ درصد رسیده است. این آمارها نشان می‌دهد که زنان همچنان در اقلیت جمعیت شاغل قرار دارند و کمتر از یک‌چهارم جمعیت شاغل را تشکیل می‌دهند. علاوه بر این، تبعیض در پرداخت دستمزد بین زنان و مردان یکی از مشکلات همیشگی در بازار کار ایران است.

▫️زنان با تحصیلات بالا اغلب در مشاغلی با دستمزد و جایگاه پایین‌تر از مردان با تحصیلات مشابه قرار می‌گیرند و مشاغل مدیریتی و رده‌های بالای سازمانی همچنان برای زنان دست‌نیافتنی است. قوانین مرخصی زایمان نیز برای بسیاری از کارفرمایان بهانه‌ای برای عدم استخدام زنان می‌شود.

▫️در سال ۱۴۰۲، از حدود ۲۴ میلیون شاغل در کشور، تنها ۴.۵۹۶ میلیون نفر زن بودند که این نشان‌دهنده سهم ۱۶ درصدی زنان از کل جمعیت شاغل است. علاوه بر این، دسترسی محدود زنان به شبکه‌های شغلی و روابط حرفه‌ای، مانعی جدی در ارتقای آنان به سطوح بالاتر شغلی است. /امتداد

@WomenDemands
@hooreechannel 🌹

حوری

27 Oct, 09:30


حرمت آواز خوانی زنان به‌مثابه ابزار تحکیم فقه حکومتی

نظریه معرفت-قدرت (Knowledge- power- theory) میشل فوکو، دستگاه مفهومی بنیادین است که به بررسی رابطه پیچیده میان دانش- قدرت می‌پردازد.
بنا به این نظریه دانش هرگز خنثی یا مستقل از قدرت نیست و در خلاء تولید نمی شود، بلکه قدرت از طریق دانش خود را به جامعه تحمیل می کند، و دانش نیز تحت تأثیر قدرت شکل می‌گیرد.
این رابطه دیالکتیکی به‌طور خاص در نهادهای اجتماعی مثل فقه، حقوق و سیاست تجلی پیدا می‌کند، جایی که گفتمان‌های مختلفی به واسطه قدرت تولید و تثبیت می‌شوند.

بدین ترتیب، حرمت آواز خوانی زنان به‌عنوان بخشی از ساختار دانش-قدرت، دو نقش اساسی ایفا می‌کند:
از یک سو، زنان را به‌عنوان سوژه قدرت فقهی محدود می‌کند، و از سوی دیگر، به بازتولید گفتمان‌های جنسیتی خاصی که مبتنی بر کنترل بدن و صدای زنانه است، می انجامد. 

میکرو-قدرت‌ و بدن‌
بنا به نظریه (معرفت-قدرت)، قدرت تنها در سطح کلان، مانند سطح حاکمیت، دولت یا نهادهای حکومتی تولید و توزیع نمی شود، بلکه تولید آن در سطح  خُرد(میکرو) بدن فرد نیز مصداق دارد.
در همین راستا،، ممنوعیت آواز خوانی زنان به‌عنوان یک حکم فقهی-شرعی، نمودی از اعمال قدرت فقه یعنی دانش بر ساخته فقیهان بر بدن و صدای زنان است. این قدرت با کنترل بدن زنانه و محدود کردن حضور صدای آنان در فضای عمومی، قدرت مردسالارانه را بازتولید می‌کند و جنبه های گوناگون مناسبات اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد.

فرایند بر ساختن "حقیقت"

حرمت آواز خوانی زنان در نظام معرف فقهی به معنای سیطره بر جایگاه اجتماعی و فرهنگی زنان و تعیین حدود آن‌ها در فضای عمومی است. این حرمت به تولید نوعی از "حقیقت" در گفتمان مذهبی و اجتماعی می‌انجامد که بر اساس آن زنان باید در چارچوب‌های خاصی از فعالیت‌های اجتماعی شرکت کنند.
در فقه سنتی شیعی، گفتمان مربوط به حرمت آواز زنان، به عنوان بخشی از "حقیقت" فقهی از سوی فقیهان که بخشی از قدرت هستند بر ساخته می شود. این گفتمان، آوازخوانی زنان را به گونه‌ای تعریف می‌کند که آن را به مثابه تهییج جنسی و تحریک نامشروع تلقی می کند، و به این ترتیب "حقیقتی" شرعی- فقهی تولید می شود که ابزاری برای سیطره بر بدن و هویت زنان و بالطبع کل جامعه است. 

فرآیند بر ساختن سوژه‌ فقهی

فقیهان تلاش می کنند تا در فرآیند سوژه‌سازی (Subjectification) شکل‌گیری هویت‌ها و نقش‌های اجتماعی در چارچوب گفتمان‌های قدرت را سازماندهی نمایند. آوازخوانی زنان در این چارچوب به عنوان یک کنش که در تضاد با نقش‌های سنتی و شرعی زنان قرار دارد، حرام می‌شود.
فقه سنتی شیعی با ایجاد گفتمان‌ تفکیک جنسیتی پیرامون هویت، وظایف و رفتارهای مناسب زنان، آن‌ها را به "سوژه‌هایی" فقهی تبدیل می‌کند که در نتیجه باید از قواعد مشخصی پیروی کنند. بنابراین، زنان نه تنها به صورت فیزیکی بلکه به صورت اخلاقی و اجتماعی نیز موضوع سیطره فقیهان واقع می‌شوند.

سیطره بر مردان بواسطه سیطره بر لذت

گفتمان فقه سنتی از ممنوعیت آوازخوانی زنان به عنوان ابزاری برای نظارت مدیریت لذت‌های جنسی، نه تنها زنان بلکه حتی مردان را نیز تحت سیطره خود می گیرد.
گفتمان‌ فقهی با این ادعا که آواز زنان ممکن است تحریک‌آمیز باشد، تلاش می‌کنند تا لذت را در چارچوب‌های  تعریف شده خاصی که مطمع نظر فقیهان است محصور کند. این سیطره بر لذت و جنبه‌های جنسی، بخشی از سازوکارهای قدرتی است که عرصه اقتدار انحصاری فقیهان است.
در همین راستا، فقیهان با تحمیل قواعد فقهی بر رفتارها و لذت‌های زنان، به نوعی، استانداردهای اجتماعی و اخلاقی آنها را تعریف می‌کنند که نه‌تنها زنان، بلکه مردان نیز باید از آن تبعیت کنند. این کنترل بر لذت‌زنان، نظمی جنسیتی ایجاد می‌کند که در آن جایگاه هر دو جنس (زن و مرد) به دقت تعریف و تحمیل می‌شود.

زیبایی‌شناسی و اخلاقیات بدن

بنا به نظریه معرفت-قدرت، زیبایی‌شناسی بدن و کنش های بدنی در گفتمان‌های مختلف قدرت به گونه های گوناگونی تاویل می شوند.
آواز خوانی به عنوان یک کنش زیباشناختی که از بدن زنانه نشأت می‌گیرد، در گفتمان‌های فقهی-شرعی جایگاه خاصی دارد. فقه سنتی شیعی با محدود کردن این زیبایی‌شناسی به محیط‌های خاص و ممنوع کردن آن در محیط‌های عمومی، به نوعی کنترل زیبایی‌شناسی بدن زنان را به دست می‌گیرد و آن را به عنوان تهدیدی برای نظم اجتماعی و اخلاقی تلقی می‌کند و در این مسیر سیطره خود را بر کلیت جامعه اعمال می کند.

تقویت و بازتولید قدرت مردسالارانه

حرمت فقهی آواز خوانی زنان به تثبیت ساختارهای قدرت مردسالارانه می انجامد. چه بر پایه نظریه معرفت-قدرت، قدرت در جوامع به‌گونه‌ای عمل می‌کند که مناسبات سلطه را بسط داده و استوار ‌کند.

احمد علوی
@hooreechannel 🌹

حوری

27 Oct, 05:30


رنگین کمان مدارس در ایران

بنابر بررسی های  صورت گرفته می دانیم که 23 نوع مدرسه در ایران در حال فعالیت  هستند از مدارس دولتی گرفته تا مدارس غیر انتفاعی، نمونه دولتی، هیأت امنایی، تیزهوشان(سمپاد)، شاهد، استثنایی، غیردولتی، خیریّه، و چندین مدرسه دیگر که همگی مبتنی بر یک نظام آموزشی اقدام به ارائۀ آموزش به دانش آموزان می کنند.

به راستی وجود این همه مدارس گوناگون و رنگارنگ بنابر کدام ضرورت آموزشی راه اندازی شده اند و در نهایت قرار است کدام یک از اهداف مهم آموزش را برآورده سازند؟
ممکن است گفته شود بنابر تکثر و تنوع در جامعه مدارس نیز متنوع و متکثر شده اند که از جهتی ممکن است این پاسخ جای تأمّل و بررسی داشته باشد. اما در ادامه باز هم پرسش دیگری مطرح می شود <و آن بحث عدالت آموزشی است که این همه دربارۀ آن داد سخن داده می شود!!

هنگامی که نظام آموزشی کشور به صورت یگانه و مبتنی بر سیاست های متمرکز و خاصی تنظیم می شوند آن وقت وجود این همه مدارس متفاوت چگونه قابل توجیه  است؟ می ماند این نکتۀ مهم که فقط برخی مدارس لاکچری و آن چنانی که شهریه های گزافی دریافت می کنند برخی امکانات خاص و ویژه برای دانش آموزان تدارک می بینند که سایر مدارس به ویژه مدارس دولتی هرگز توان ارائۀ چنین خدمات و امکاناتی را ندارند. البته آشکار است که مدارسی با شهریه های گزاف مانند مدارس غیرانتفاعی کوشش می  کنند از معلمان با سابقه و با دستمزدهای گران نیز استفاده کنند تا با برگزاری  کلاس ها و دوره ها ی آموزشی خاص دانش آموزان را برای ورود به دانشگاه های معتبر و تراز اول  آماده سازند. آن گاه این دانش آموزان مدارس  لاکچری و خاص را مقایسه کنید با دانش آموزان مدارس دولتی در مناطق  محروم کشور که از ابتدایی ترین امکانات نیز بهره مند نیستند!!

واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان گمان نمی کردند که روزگاری برسد که با رنگین کمانی از مدارس گوناگون مواجه شوند که هر کدام شان گویی که در حال برپا کردن دنیایی خاص برای دانش آموزان شان باشند!!

موضوع جالب  این جا است که برخی نهادهای سیاستگذاری و برنامه ریزی کشور نیز بارها وجود این همه مدارس متنوع و رنگارنگ را خلاف عدالت آموزشی اعلام کرده اند اما در عمل نه تنها هیچ گونه تجدید نظری اساسی در این قضیه صورت نگرفت بلکه تو گویی که هر روز بر تنوع این مدارس نیز افزوده شد!!

بدترین وضع را در این میان نیز مدارس دولتی دارند که بودجه شان نزدیک به صفر است و برای گذران امور معمولی روزانه مانند پرداخت قبوض آب و برق و تلفن دست به دامن والدین دانش آموزان شده اند، آن هم والدینی که به اصطلاح هشت شان گرو نُهشان است و از فرط فقر و  محرومیت توان تهیۀ ملزومات ساده و اولیّۀ  تحصیلی فرزندان خودشان را هم ندارند  چه رسد به این که به مدارس کمک هم بکنند!!

خانواده ای فرزند خودش را با شهریه چند صد میلیون تومانی به مدارس ویژه در شمال شهر تهران می فرستد و خانواده ای دیگر در مناطق محروم یا توان فرستادن فرزندان خود را به مدرسۀ معمولی هم ندارد یا اگر هم بفرستد با وضعی اسف بار و دردناک!!!

محمدباقر تاج الدین
@hooreechannel 🌹

حوری

26 Oct, 14:30


تعداد زوج هایی که به خانه های اشتراکی روی آورده اند بیشتر شده!

اردشیر گراوند، جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی با اعلام افزایش خانه های اشتراکی به دیده بان ایران گفت: الگوی – خانه‌های اشتراکی – حضور دو خانواده در یک خانه به دلیل افزایش هزینه تامین مسکن و مشکلات اقصادی و اشتغال گسترش پیدا کرده است. حدود ۳۵ درصد از خانوارهای ایران هیچ شاغلی ندارند و گاهی هم یک شاغل در خانواده دارند. یعنی در حال حاضر تعداد شاغل در خانوار در ایران به حدود ۰.۷ میل پیدا کرده است. خانوارهایی که هیچ شغل و درآمد ندارند باید به یک مدل دیگری از زندی تنگ دهند.
این الگو – خانه‌های اشتراکی – را مردم انتخاب می‌کنند که تابع جو اقتصادی – اجتماعی کشور اتفاق افتاده است. با توجه به سبک پوشش حاکم بر کشور و فارغ از اینکه فشار اقتصادی منجر به افسردگی شدید در خانواده می‌شود، به نظر من فساد اخلاقی و جرائم جدی، جنسی، جسمی و فراوانی را هم به وجود می‌آورد. چون به این سبک از زندگی عادت نکردیم و ورود به این سبک زندگی الگوی تعاملات را تغییر دهند

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

26 Oct, 10:01


✍️مالیات صورتی: هزینه‌های پنهان زن بودن

در اقتصاد، اصطلاحی به نام “مالیات صورتی” وجود دارد که به این معناست که به‌طور کلی زن بودن، هزینه‌ای بالاتر از مرد بودن دارد.

زندگی را می‌توان به دو دسته هزینه تقسیم کرد: هزینه‌های ثابت، مانند اجاره مسکن یا بیمه خودرو، که ارتباط چندانی با جنسیت ندارند. اما بررسی‌ها نشان می‌دهند که دسته دوم، یعنی هزینه‌های جاری، به شکلی ملموس با جنسیت در ارتباطند و به‌طور شگفت‌انگیزی برای زنان گران‌تر تمام می‌شوند.

برای مثال، زنان باید هزینه‌هایی را صرف خرید لوازم آرایشی کنند، مبلغ بیشتری را برای مراقبت از پوست و مو بپردازند و به‌طور کلی تحت فشار اجتماعی بیشتری برای “زیبا به‌نظر رسیدن” قرار دارند. آمارها به‌وضوح نشان می‌دهند که این فشارها موجب افزایش قابل توجهی در هزینه‌های زنان می‌شود.

همچنین، نیازهای بهداشتی و درمانی زنان بیشتر است؛ خرید محصولاتی مانند پد روزانه و تمپون، مراجعات منظم به پزشک زنان و انجام تست‌هایی چون پاپ‌اسمیر و ماموگرافی از جمله نیازهای ضروری زنان هستند که اغلب، تمام آنها تحت پوشش بیمه قرار نمی‌گیرند.

یکی دیگر از وجوه تفاوت در هزینه‌ها، تفاوت قیمت خدمات مشابه بین زنان و مردان است. برای مثال، هزینه یک کوتاهی ساده در آرایشگاه مردانه، به‌طور میانگین یک پنجم هزینه همان خدمات در آرایشگاه زنانه است. حتی یک تیغ اصلاح زنانه ممکن است دوبرابر نمونه مشابه مردانه قیمت داشته باشد. بنابراین، حتی اگر زنی تصمیم بگیرد هزینه‌های اضافی خود را کاهش دهد، باز هم در نهایت با هزینه‌های بیشتری روبرو خواهد شد.

به این مسائل باید دستمزد کمتر زنان را نیز اضافه کرد. به‌طور میانگین، زنان حدود ۳۰ درصد کمتر از مردانی که وظایف مشابه دارند، دستمزد می‌گیرند. این به این معناست که هر خریدی برای زنان ۳۰ درصد دشوارتر است. این نابرابری دستمزدی نیز بخشی از همان مالیات صورتی محسوب می‌شود.

علاوه بر این، محیط شهری نیز برای زنان امن‌تر نیست. بسیاری از زنان مجبورند به‌دلیل عدم امنیت، از تاکسی‌های اینترنتی استفاده کنند یا به‌جای ورزش در پارک‌های عمومی، هزینه‌ای اضافی برای استفاده از باشگاه‌ها بپردازند.

در نهایت، زن بودن هزینه‌های پنهان و گاه فراموش‌شده‌ای دارد که ما مردان کمتر به آن فکر می‌کنیم. شاید بگوییم: “ما هم برای خانه و ماشین هزینه می‌کنیم”، اما تفاوت اینجاست که هزینه‌های مردانه اغلب در جهت افزایش ثروت فرد است، در حالی که مالیات صورتی تماماً هزینه‌های از دست رفته و اجتناب‌ناپذیر است.

نویسنده: ناشناس

https://t.me/femailinsociety
@hooreechannel 🌹

حوری

26 Oct, 05:30


🌿 استفاده از شبکه‌های اجتماعی باید برای زیر ۱۶ ساله‌ها ممنوع شود

🔸️آیا چنین راه‌حل‌هایی می‌تواند حال نوجوانان را بهتر کند؟


🔴  جاناتان هایت، روان‌شناس مشهور آمریکایی، در آخرین کتابش که نسل مضطرب نام دارد، پیامی هشدارآمیز به خواننده می‌دهد: نرخ اضطراب و مشکلات روانی دیگر در نوجوانان امروزی به شکل نگران‌کننده‌ای رو به افزایش است. هایت معتقد است مشکل اصلی ظهور رسانه‌های اجتماعی و کم‌شدن بازی‌های اکتشافی در میان نوجوانان است و می‌گوید احتمالاً تنها راه‌حلی پیش رویمان است، قدغن‌کردن گوشی‌های هوشمند برای افراد زیر ۱۴ سال و ممنوعیت عضویت در شبکه‌های اجتماعی برای زیر نوجوانان ۱۶ سال است.

🔴 راه‌حل‌های هایت به‌شدت مورد استقبال خانواده‌ها، مشاوران و حتی رهبران سیاسی قرار گرفته است. همه می‌خواهند کاری برای نوجوانان بکنند و آن‌ها را از گرداب شبکه‌های اجتماعی نجات دهند. بااین‌حال لوسی فوکس، روان‌شناس متخصص نوجوانان در دانشگاه آکسفورد چندان با این موج همراه نیست.

🔴 فوکس می‌گوید: نتایج علم روان‌شناسی (و خودِ زندگی) ندرتاً به راه‌حل‌هایی منجر می‌شود که این‌‌قدر شسته‌رفته و دقیق باشند. افزایش گزارش‌هایی که حاکی از مشکلات سلامت روانی در میان نوجوانان است، با تغییرات فراوان دیگری نیز هم‌زمان بوده: مثلاً افزایش چاقی، افزایش فشار تحصیلی و همه‌گیری کرونا با وضعیت بدتر سلامت روانی بی‌ارتباط نیستند. فرضیۀ هایت دربارۀ رسانه‌های اجتماعی غلط نیست، ولی احتمالاً یک قطعه از پازلی بزرگ و پیچیده باشد. و جدا از همۀ این‌ها یک اصل را نباید فراموش کنیم: نوجوانی دورۀ «بسیار بسیار سختی» بوده و هست.

🔴 در هر دورۀ تاریخی، گذران دورۀ نوجوانی، به‌دلیل تحول بزرگی که باید رخ دهد، گیج‌کننده است. آدم‌ها در آغاز نوجوانی هنوز کودک‌اند  و در پایان نوجوانی به بزرگ‌سالی مستقل تبدیل می‌شوند. این تحول بسیار عظیم است و تغییراتی که در مغز و بدن ما رخ می‌دهد احتمالاً همان چیزهایی هستند که نوجوانی را بسیار مشکل می‌کنند.

🔴 بلوغ جنسی که فرامی‌رسد، انگار در مغز چراغ چشمک‌زن قرمزی روشن می‌شود و به نوجوانان می‌گوید به یک چیز بیشتر توجه کنند: هم‌سالانشان. همیشه می‌شنویم که نوجوانان تسلیم فشار دوستانشان می‌شوند و به شکل دیوانه‌واری از آن‌ها تقلید می‌کنند، ولی پشت این پدیده هدفی تکاملی نهفته است. برای آنکه نوجوان خارج از خانه و خانواده موفق عمل کند و در گروه‌های اجتماعی ادغام شود و شریک جنسی پیدا کنند، باید وقت زیادی را به فکرکردن به نظر هم‌سالانشان دربارۀ خودش و میزان هماهنگی‌اش با آن‌ها صرف کند.

🔴 درست در همین دوره است که نوجوانان وارد دبیرستان می‌شوند و می‌خواهند همۀ قابلیت‌ها و انگیزه‌های جدیدشان را به نمایش بگذارند. این دیگ زودپز عوامل زیستی و اجتماعی، تجربۀ نوجوانی را برای بعضی از افراد فوق‌العاده و برای خیلی‌ها هم مزخرف و دردناک می‌کند.

🔴 در نوجوانی بیش از هر دورۀ دیگری از زندگی به «ارتباط با دیگران» اهمیت می‌دهیم. نوجوانان مدام خودشان را با دیگران مقایسه می‌کنند، از پذیرفته‌شدن از سوی دیگران لذت بیش‌ازحدی می‌برند، و از طردشدن شدیداً آسیب می‌بینند. شبکه‌های اجتماعی دقیقاً به همین دلیل «ممکن است» برای آن‌ها مضر باشد، اما درعین‌حال می‌تواند تجاربی بسیار ارزشمند هم برای آن‌ها رقم بزند. برای مثال، می‌دانیم که شبکه‌های اجتماعی برای نوجوانانی که در اقلیت هستند یا به حاشیه رانده شده‌اند، جهان تازه‌ای را به ارمغان می‌آورد که به آن‌ها کمک می‌کند به جهان اجتماعی بازگردند.

🔴 فوکس می‌گوید: عوض آنکه فرض کنیم رسانه‌های اجتماعی برای همه مضرند، باید سؤالات جزئی‌تری بپرسیم و ببینیم دقیقاً چه‌کسانی در برابر این فناوری آسیب‌پذیرند و در هر وضعیت خاص کدام سائقِ دیرینِ نوجوانان بیدار می‌شود؟

📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «آیا همۀ مشکلات روانی نوجوانان تقصیر گوشی‌های‌ هوشمند است؟» که در سی‌ودومین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۱۲ مهر ۱۴۰۳ در وب‌سایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ لوسی فوکس است و عرفان قادری آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخۀ کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید.

📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:

B2n.ir/t40970

@swhriran
@hooreechannel 🌹

حوری

25 Oct, 15:00


کم هستند مردانی که به اهمیت زنانگی در زندگی درونی و بیرونی خود واقف باشند.

در حالی که تمامی حسی که یک مرد در خصوص ارزشمندی ، اهمیت ، امنیت ، سرور، رضایتمندی، تعلق خاطر ، شادمانی دارد از طبیعت زنانه ی درون خود او ناشی میشود.

مردها اغلب به سبب غرورشان فکر می کنند که قدرت و ثروت و برتری آنهاست که برای آنها شادمانی به ارمغان می آورد
ولی این گونه نیست

شادمانی در یک مرد کیفیتی زنانه است
که اغلب برای مرد اسرار آمیز جلوه می کند.

در فرهنگ پدرسالارانه هرآنچه که به زنانگی مربوط می شود ، پست و بی ارزش تلقی میشود ، بخصوص مردها مجبورند که این جنبه ها را در خود سرکوب کنند
بنابراین جنبه های زنانه مرد به ناخوداگاه رانده می شود و از دسترس آگاهی خارج می شود.

امروزه زنان نیز برای نیل به دستاورد و پاداشهای دنیای پدرسالار همان بخش های حیاتی را درخود قربانی کرده اند که مردها.

زن و مرد امروزی هردو از دردی یکسان رنج می کشند.

هردو زنانگی عمیق وجود خود را یعنی عشق و محبت و همدلی و صمیمیت و ....را در قربانگاه خدای پول و قدرت گردن زده اند و بجای حکومت خدای عشق بر روان و فرهنگ انسان ها ، خدای پول و سرمایه است که بر آنها حکمرانی کرده است و خواسته های خود را دیکته میکند.

در سانسکریت که یک زبان غنی احساسی است و پایه اغلب زبان های هند شرقی را تشکیل میدهد ، ۹۶واژه برای عشق دارد
و فارسی کهن هشتاد واژه و یونانی سه واژه و انگلیسی ها فقط یک واژه برای کلمه عشق دارند.

از لحاظ زبان شناختی ، هرقدر در زندگی ما مسئله ای مهمتر و حیاتی تر باشد ، زبان ما واژگان گویاتری برای نشان دادن ماهیت و ابعاد مختلف آن خلق میکند.

مثلا از آنجا که برف در زندگی اسکیموها عنصری حیاتی است در زبان آنها سی واژه برای برف وجود دارد.

اگر زنِ درون مردی او را تایید نکند و به او پشت کند ، زندگی احساسی و حس ارزش بخشیدن به خود در نهاد مرد دچار مشکل می شود.

ارتباط خوب با بخش زنِ درون ، رابطه ی  مرد با زن بیرونی زندگی اش را نیزخوب و آسان می کند.

رابرت جانسون

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

25 Oct, 09:30


Ⓜ️ حتی زوج‌های سالم هم دعوا می‌کنن – اما تفاوت توی چیه؟



🔻 کی گفته دعوا برای رابطه بده؟

خیلی‌ها فکر می‌کنن دعوا توی رابطه عاشقانه یعنی رابطه‌تون خوب پیش نمی‌ره، ولی جان گاتمن، روانشناس برجسته و یکی از متخصصان بزرگ در حوزه روابط زوج‌ها، می‌گه که دعوا خودش مشکلی نیست، بلکه چطور دعوا کردن مهمه. گاتمن به همراه همسرش جولی گاتمن بیش از ۵۰ سال از زندگیشون رو صرف مطالعه روی زوج‌ها کردن و راهکارهای موفقیت و شکست روابط رو با دقت زیر نظر گرفتن. طبق تحقیقاتشون توی Love Lab، دعوا کردن اگه به درستی انجام بشه، حتی می‌تونه رابطه رو تقویت کنه. پس بیایید ببینیم چطور باید درست دعوا کنیم.

🔻 گاتمن‌ها چطور زوج‌ها رو مطالعه کردن؟


گاتمن‌ها با مشاهده ۳۰۰۰ زوج در آزمایشگاهشون به نتایج حیرت‌انگیزی رسیدن. اونا زوج‌ها رو در محیطی کنترل‌شده مشاهده می‌کردن؛ این زوج‌ها همزمان با گفتگوی روزمره و دعواهاشون، تحت نظارت فیزیولوژیکی مثل اندازه‌گیری ضربان قلب، میزان تنفس و حتی هورمون‌های استرس قرار می‌گرفتن.

🔻نتایج این تحقیقات ثابت کرد که اولین ۳ دقیقه دعوا می‌تونه پیش‌بینی کنه که نه تنها اون مکالمه چطور پیش می‌ره، بلکه سرنوشت رابطه توی ۶ سال آینده هم چیه! اگه اولین ۳ دقیقه با انتقاد یا تحقیر شروع بشه، احتمال اینکه رابطه رو به افول بره، خیلی بالاست.

📌 سه سبک اصلی دعوای زوج‌ها

گاتمن‌ها سه سبک مختلف دعوای زوج‌ها رو شناسایی کردن و جالب اینه که هر کدوم از این سبک‌ها اگه به‌درستی مدیریت بشه، می‌تونه به موفقیت رابطه کمک کنه:

🔻اجتناب‌گرها: این افراد از دعوا فرار می‌کنن و ترجیح می‌دن اختلاف‌ها رو نادیده بگیرن تا اینکه باهاش روبرو بشن.

🔻هیجانی‌ها: افرادی با شور و هیجان زیاد، که دعوا رو با شدت و احساسات فراوان دنبال می‌کنن و می‌خوان ثابت کنن که حق با اوناست.


🔻تاییدکننده‌ها: کسانی که با آرامش احساسات خودشون رو بیان می‌کنن و به‌سرعت سراغ حل مسئله می‌رن. نکته مهم اینه که این سبک‌ها همه می‌تونن موفق باشن، به شرطی که نسبت پنج به یک بین پاسخ‌های مثبت و منفی رو حفظ کنید. یعنی به ازای هر واکنش منفی مثل انتقاد یا سکوت، باید ۵ واکنش مثبت مثل ابراز علاقه، تایید یا حتی شوخی وجود داشته باشه.

🔻 چهار اسب‌سوار نابودی رابطه

جان و جولی گاتمن به این نتیجه رسیدن که چهار علامت خطرناک وجود داره که می‌تونن رابطه رو نابود کنن و بهشون چهار اسب‌سوار نابودی رابطه می‌گن:

انتقاد: وقتی شخصیت طرف مقابل رو زیر سوال می‌برید، نه فقط رفتارش. مثل: "چرا انقدر بی‌مسئولیتی؟"

تحقیر: همراه با تمسخر و طعنه رفتار می‌کنید. مثلاً: "واقعاً فکر می‌کنی که از پس این کار برمیای؟"

دفاعی بودن:
قربانی بازی می‌کنید یا به سرعت با واکنش‌های دفاعی به طرف مقابل حمله می‌کنید. مثل: "من که قبض‌ها رو دادم، تو چی؟"

سنگ‌اندازی: وقتی به کلی از بحث خارج می‌شید و به طرف مقابل گوش نمی‌دید. مثل وقتی که از مکالمه کلاً خارج می‌شید و حتی تماس چشمی هم برقرار نمی‌کنید.

🔻 استرس و طوفان درونی:
نشونه‌های سیگنال خطر

یکی از نشونه‌های مهمی که می‌تونه به تشدید این اسب‌سوارها کمک کنه، فشار روانی و فیزیولوژیکی در طول دعواست. اگه در طول دعوا احساس می‌کنید که ضربان قلبتون بالاست و ذهنتون نمی‌تونه خوب فکر کنه، احتمالاً توی حالت فریاد یا فرار قرار گرفتید. توی این شرایط باید فوراً مکالمه رو متوقف کنید و استراحت کنید.

🔻 چطور دعوا رو به درستی مدیریت کنیم؟


گاتمن‌ها پیشنهاد می‌دن که به جای شروع دعوا با انتقاد، از شروع نرم استفاده کنید. یعنی با بیان احساسات خودتون و بدون حمله به شخصیت طرف مقابل. مثلاً، به جای اینکه بگید: "تو هیچ‌وقت کاری نمی‌کنی!"، می‌تونید بگید: "من احساس می‌کنم فشار زیادی رو دارم. می‌تونیم در این مورد حرف بزنیم؟"

🔻 در دعوا به دنبال چی هستیم؟


یکی از یافته‌های مهم تحقیقات گاتمن‌ها اینه که بیشتر مشکلاتی که زوج‌ها باهاش روبرو می‌شن هیچ‌وقت حل نمی‌شن! در واقع، ۶۹٪ از مشکلات رابطه دائمی هستن و باید مدیریت بشن، نه حل.نکته جالب دیگه اینه که زوج‌هایی که موفق به حل مشکلات می‌شن، به جای تلاش برای برنده شدن در دعوا، به دنبال فهمیدن یکدیگر هستن. این زوج‌ها سعی می‌کنن بفهمن که پشت موقعیت هر کدوم چه احساسات، ارزش‌ها و خاطراتی وجود داره و در نهایت سعی می‌کنن به درک مشترکی برسن.


💠 نتیجه‌گیری:

دعوا کردن همیشه یه بخش از رابطه است، اما مهم اینه که چطور دعوا کنیم. جان گاتمن می‌گه که اگه به جای تلاش برای برنده شدن، سعی کنیم طرف مقابل رو بفهمیم و با شروع نرم جلو بریم، رابطه‌مون به سمت رشد و پایداری می‌ره. دعوا می‌تونه فرصتی برای ارتباط عمیق‌تر باشه، اگه بتونیم درست ازش استفاده کنیم!


@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

25 Oct, 05:30


مگر این ملت چه می خواهد؟

چرا فنلاندی، سوئدی، هلندی و حتی اماراتی،  مالزیایی، ژاپنی، سئولی، نیوزلندی و مراکشی، از بامداد تا شامگاه ترس از دشمن و حمله خارجی و بگیر و ببند داخلی ندارد؟

چرا آرام و بی دغدغه در پی زندگی‌شان هستند.
کار می کنند و ورزش می کنند و لقمه نانی با خانواده و دوستان می‌خورند و شب با آرامش سر به بالین می گذارند؟

برعکس چرا ما سالها و بلکه دهه ها است در ناپایداری و بی ثباتی به سر برده و دغدغه و احساس فردای نا امن خواب از چشممان ربوده است؟

چرا دهه ها است در انزوای بین المللی گیر افتاده ایم و در قفس هزاران تحریم گرفتار شده ایم؟

چرا در کوی و برزن، مترو و اتوبوس، دورهمی های خانوادگی و دوستانه، خواه و ناخواه از حمله نظامی و چگونگی و ابعاد آن حرف می زنیم و خودآگاه و ناخود آگاهمان در بیم و هراس دائمی و بی وقفه از جنگ و بازداشت و...به سر می برد؟

چرا حتی هراس از برپا شدن جنگ‌ ویرانگر درونی، چونان‌ سوریه و لیبی و لبنان، مانند بختک شبانه روز بر ما افتاده است؟

چرا پنجاه سال است دستکم بخشی از ملت آن قدر کارد به استخوانش رسیده که حتی اسکندر طلب شده اند؟
مگر مردم جز یک زندگی بی دردسر‌، در امنیت و آزادی نسبی و آبروداری چه خواسته اند؟

خب انقلابی شد، رژیمی رفت و رژیمی دیگر جایگزینش شد.
برای زندگی آسوده تر، امن تر، آزادتر، بدون ساواک و کمیته و شهربانی و بدون تحمیل اراده خارجی.

مگر نه این که این انقلاب بالاخره باید جایی بایستد؟
جایی قرار و آرام‌گیرد؟
لابد تا شکست و نابودی امپریالیسم یا استکبار؟

خب مگر استکبار آمریکا، ویتنام را درهم نکوبید و شخم نزد؟
مگر چند میلیون از آنها را نکشت و معلول نکرد؟‌
مگر بر سر ژاپنی ها بمب اتم نریخت و آنها را وادار به تسلیم نکرد؟

کجای جهان را می شناسید که آمریکا در آن جا دخالت نکرده باشد؟

به قول حامد عبدالصمد نویسنده‌ کتاب زوال جهان اسلام، آمریکا شوم‌بختی های بسیاری در جهان پدید آورده است.
انسان های بسیاری در ژاپن، کره، ویتنام، شیلی، آرژانتین و کوبا، قربانی سیاست های تهاجمی و خشن آمریکا شده اند،
ولی چرا فقط این مسلمانان هستند که در جنگ علیه آمریکا و غرب دست به عملیات انتحاری میزنند؟

چرا آن کشورها پس از پایان جنگ، راه و رسم و استراتژی دیگری برگزیدند و آسوده شدند؟

چرا ما باید همیشه در اضطرار بمانیم و شب و روزمان در بیم و هراس از سختگیری داخلی و حمله خارجی هدر رود؟
به چه بهایی؟؟

جمهوری اسلامی با وجود آرمان ها و رویاهای بلند وعده داده شده دایر بر پایی تمدنی نوین و مشکل گشا برای جهان، در جایگاه و آلترناتیو سوسیالیسم و کاپیتالیسم، جز مبارزه،درگیری و ترویج آنها(با استکبار جهانی، دفاع ۸ ساله، درگیری با اسرائیل) چه دستاورد فرهنگی-تمدنی برای بشریت به ارمغان آورده است؟

در برابر حوادث و بحران های متعدد جهانشمول مانند تغییر اقلیم، گسل بین شمال-جنوب، گسترش جنگ و نا امنی جهانی و...چه پاسخ هایی داشته است؟

یدالله کریمی پور

📚https://t.me/+F_UAApSmgJM5Njk0
@hooreechannel 🌹

حوری

24 Oct, 17:31


نمی‌دانم چه كسى وطن را فروخت
اما ديدم چه كسى
بهاى آن را پرداخت …

  محمود درويش

جنگ پايان خواهد يافت
و رهبران با هم گرم خواهند گرفت
و باقى ميماند آن مادر پيرى
كه چشم به راه فرزند شهيدش است
و آن دختر جوانى
كه منتظر معشوق خويش است
و فرزندانى
كه به انتظار پدر قهرمانشان
نشسته‌اند،

نمی‌دانم چه كسى وطن را فروخت
اما ديدم چه كسى
بهاى آن را پرداخت …
@hooreechannel 🌹

حوری

24 Oct, 14:30


چگونه علیرغم این همه خبر بد و جامعه پر از دروغ و فساد و دوستی‌های متزلزل، دنیای کوچک دوست‌داشتنی درونی خود را حفظ کنیم و امیدوار بمانیم؟

حفظ دنیای درونی و امید در مقابل حجم عظیم اخبار بد و فساد اجتماعی کار آسانی نیست، اما می‌توان با اتخاذ راهکارهایی ذهنی و عملی، آن را ممکن ساخت.

۱. ایجاد مرزهای سالم و فیلتر اطلاعات ورودی
در عصر اطلاعات، دسترسی به اخبار و رسانه‌های اجتماعی آسان‌تر از هر زمان دیگری است، اما این دسترسی گسترده می‌تواند استرس‌زا باشد.
برای جلوگیری از غرق شدن در اخبار منفی، می‌توان زمان خاصی از روز را برای دنبال کردن اخبار انتخاب کرد. همچنین دنبال کردن منابع اطلاعاتی که به تحلیل‌های عمیق و متعادل می‌پردازند به جای منابعی که صرفاً بر اخبار منفی تأکید دارند، می‌تواند به حفظ آرامش کمک کند.

۲. تمرکز بر لحظه حال و زندگی در لحظه
تمرین‌های ذهن‌آگاهی یا مدیتیشن به شما کمک می‌کنند تا از جریان مداوم افکار و نگرانی‌ها فاصله بگیرید و بر لحظات حال تمرکز کنید. به‌طور مثال، می‌توانید هر روز چند دقیقه به نفس کشیدن عمیق و آرام فکر کنید یا به صداهای اطراف گوش دهید. این روش‌ها کمک می‌کنند تا آرامش ذهنی بیشتری پیدا کنید


۳. توجه به جنبه‌های مثبت زندگی
نوشتن یادداشت‌های شکرگزاری، مانند اینکه هر شب چند نکته مثبت از روز خود بنویسید، می‌تواند به شما کمک کند تا حتی در سخت‌ترین شرایط، چیزهایی را برای قدردانی پیدا کنید.

۴. انتخاب دوستان و روابط با دقت
روابطی که با دوستان و خانواده داریم، تأثیر زیادی بر روحیه و امید ما دارند. انتخاب افرادی که به شما انرژی مثبت می‌دهند و از شما حمایت می‌کنند، کمک بزرگی در حفظ امیدواری است

۵. ایجاد یک پناهگاه ذهنی شخصی
مطالعه کتاب‌های الهام‌بخش، نوشتن در دفترچه، گوش دادن به موسیقی‌های دلخواه، نقاشی و حتی پیاده‌روی در طبیعت، می‌تواند به‌عنوان یک پناهگاه در برابر آشفتگی‌های روزمره عمل کند.

۶. مراقبت از بدن و ذهن
ورزش و فعالیت بدنی، حتی به مقدار کم، به‌طور طبیعی هورمون‌های شادی‌آور مانند اندورفین را در بدن ترشح می‌کند که به کاهش اضطراب و بهبود روحیه کمک می‌کند. همچنین، خواب کافی و تغذیه سالم تأثیر مستقیم بر احساسات و توانایی شما در مواجهه با چالش‌ها دارد.

۷. معنا و هدف در زندگی
این معنا می‌تواند از طریق کمک به دیگران، شرکت در فعالیت‌های اجتماعی، یا حتی پرداختن به علاقه‌های شخصی مانند هنر یا یادگیری چیزهای جدید به دست آید. هدف و معنا به شما انگیزه‌ای برای ادامه مسیر و روبه‌رو شدن با مشکلات می‌دهد.

۸. پذیرش واقعیت و تمرکز بر آنچه که می‌توانید کنترل کنید
گاهی اوقات باید بپذیریم که بسیاری از مسائل در جهان خارج از کنترل ما هستند. تمرکز بر چیزهایی که می‌توانید کنترل کنید و پذیرش آنچه که نمی‌توانید تغییر دهید، به شما کمک می‌کند تا از اضطراب و استرس‌های بی‌مورد دوری کنید

۹. حفظ ارتباط با طبیعت
طبیعت‌گردی و گذراندن وقت در محیط‌های طبیعی مانند پارک‌ها و کوه‌ها می‌تواند اثرات مثبتی بر روحیه داشته باشد. تماس با طبیعت به کاهش استرس کمک می‌کند و احساس آرامش و تعادل را تقویت می‌کند

۱۰. پذیرفتن و قدردانی از احساسات
با پذیرفتن این احساسات، به جای مبارزه با آن‌ها، راهی برای شناخت بهتر خود و تغییر مثبت در زندگی‌تان باز می‌کنید.

علیرضا مجیدی

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

24 Oct, 09:31


🌿جستاری در بازماندگی کودکان و نوجوانان از تحصیل در ایران و عوامل موثر بر آن

✍️فریبا رضایی- دانشجوی دکترای حقوق عمومی/مسئول دفتر حقوقی جمعیت حمایت از حقوق بشر زنان

چکیده:
بررسی عوامل مؤثر بر بازماندگی از تحصیل کودکان و نوجوانان تنها معبر راهگشا در دست‌یابی به راه‌حلهای اثربخش در توقف این طاعون پلید قرن معاصر است. عوامل مؤثر در شکل‌گیری این پدیده شوم قطعاً حاصل مجموعه علل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خاص هر کشور است و در کشور ما نیز روند رو به رشد این نقیصه قطعاً به دور از تعاملات خاص جامعه ایران امروز نیست، به همین منظور از رهگذر بررسی پیشینه‌ی جامعه ایران و تعلقات فرهنگی آن و بررسی سهم مغفول مانده کودکان و نوجوانان، نویسنده تلاش می‌کند با اتکا به مبانی نظری در تلفیق با تجربه‌ی زیستی خود در حوزه فعالیت مدنی در این خصوص، دریچه‌ای هرچند کوچک، ولی اثربخش و راهی فراسوی دغدغه‌مندان تقابل با این فاجعه‌ی زیست انسانی کودک و نوجوان محروم مانده‌ی ایران امروز بگشاید.
واژگان کلیدی: ضرورت تحصیل کودکان- عوامل جاماندن از تحصیل کودکان – نتایج فقر آموزش کودکان
 
مقدمه:
آموزش و خصوصاً آموزش در کودکی، بدون تردید در رشد و تعالی زندگی فردی و اجتماعی انسان، دگرگون کردن آدمی و تحول حیاتی او جایگاهی بی‌بدیل دارد و می‌تواند نیروی محرکه سراسر زندگی او باشد. گنجینه‌های درونی انسان تنها با آموزش است که حقیقت وجودی و استعدادهای نهفته او را نمایان می‌سازد.

آموزش معنابخش تمامیت و اصل حیات بشری از بدو تولد تا مرگ است و زندگی انسان به طور رسمی، غیررسمی و یا فنی، به طور مستمر و مداوم با این منبع انرژی‌بخش پیوند خورده است. آموزش تجربه‌ای است مبتنی بر یادگیری و به منظور تغییرات تدریجی و نسبتاً ماندگار در فرد تا بتواند توانایی خود را برای انجام امور زندگی بهبود ببخشد. بدون شک تنها آموزش است که می‌تواند با ارتقای مهارت‌ها، دانش، نگرش‌ها و رفتار اجتماعی و سازمانی به هم افزایی فردی و اجتماعی منجر گردد.

در جهان معاصر بدون آموزش تبلور عقل و استعداد و تعالی‌ شان و کرامت انسان تقریباً امری محال است و هرگاه قرار بر توسعه در مقطعی از زمان یا جغرافیای خاصی از زمین باشد، قطعاً آموزش آن هم از حساسترین و اثرگذارترین دوره‌ی آن یعنی کودکی است که میسر است. امروزه از منظر علوم اجتماعی و اقتصادی مسجّل است که آموزش مطمئن‌ترین و زودبازده‌ترین مسیر برای سرمایه‌گذاری بر انسان و توسعه جوامع است.

مطالعات نشان می‌دهد که یک انسان دانش‌آموخته، احساس مسئولیت بیشتری در قبال خود، خانواده، اطرافیان، جامعه و کشور دارد، و یقیناً کسی که در قبال خود احساس مسئولیت داشته و ضرورت آن را در ساحت آموزش درک کرده باشد، هم در حوزه فردی بهداشت جسمی و روانی بهتری خواهد داشت و کمتر احتمال می‌رود طعمه‌ی ناهنجاری‌هایی مانند اعتیاد و اعمال خشونت گردد و هم در حوزه جمعی عنصری راهگشا در حل معضلات اجتماعی می‌گردد.

موضوع آموزش کودکان چنان از اهمیت بالایی برخوردار است که کنوانسیون ها و میثاقین بین المللی حقوق بشر سازمان ملل متحد از آن با عنوان حق بر آموزش به عنوان یک اصل مهم حقوق بشری، نام می‌برند و آن را مشتمل بر حقوقی مانند، حق دسترسی به امکانات آموزشی، حق برخورداری از آموزشِ با کیفیت و استاندارد، احترام به شأن و منزلت انسانی کودک، آموزش بدون تبعیض در تمام مراحل دوران کودکی، در دسترس بودن امکانات آموزشی و برابری فرصتها در آموزش، می‌کند.

امروزه با آهنگ پیشرفت سریع تکنولوژی و ورود به دوره هوش مصنوعی، افراد فاقد امکان آموزش بردگان عصر مدرن خواهند بود و بدون شک بدواً این رسالت دولتهاست که تهیه امکان آموزش را عهده‌دار و زمینه‌های بازماندگی آنان را مرتفع کنند. علاوه بر آنکه تحقیقات انجام یافته در حوزه‌ی آسیب‌شناسی فقدان تحصیل کودکان، اثبات می‌کند، هر کودک بازمانده از تحصیل حفره‌ای است در کشتی اجتماعی که همگی را محکوم به واژگونی و غرق می‌کند.

پیشینه‌ی آموزش در ایران:
ابتنای زیرساخت تمدن ایرانی بر آموزش تاریخی بسیار طولانی دارد و چنانکه از تحقیقات باستان‌شناسان و مورخان برمی‌آید، قریب پنج‌هزار سال پیش از میلاد یعنی حدود هفت هزار سال پیش اقوامی در فلات ایران زندگی می‌کرده‌اند که از فرهنگ و تمدن پیشرفته‌ای بهره‌مند بودند. اقوام آریایی نیز حدود دوهزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح یعنی قریب چهار هزار و پانصد سال پیش به این سرزمین کوچ کردند و تمدنی را بنیاد نهادند که به تمدن آریایی معروف است و حاوی اسناد بسیاری از رواج آموزش منظم در بین آنان است (صدیق- 1354 31-30)

بعنوان مثال دانشگاه گندی‌شاپور یا جندی‌شاپور ...

🔻ادامه این‌مقاله را را در INSTANT VIEW بخوانید
@swhriran
@hooreechannel 🌹

حوری

24 Oct, 05:30


♻️تخلیه روانی ملت ایران

■ دکتر داریوش شایگان، فیلسوف و  ایران‌پژوه معاصر در کتاب افسون زدگی خود نوشته است :
شاید کمتر قومی به اندازه ملت ایران خود را به باد انتقاد بگیرد ولی ما هیچگاه نمی‌کوشیم درد خود را ریشه‌یابی کرده و برای آن یک راه‌حل ملی پیدا کنیم یا راه‌حل بسازیم.
خودزنی ملت ایران به حدی افراطی است که عوامانه میگویند که دروغ و دزدی در ذات ایرانیان است و این ملت تا هزار سال دیگر اصلاح نخواهد شد یا این ملت لیاقت دمکراسی ندارد
اما علی (ع) میگوید : مردم به حاکمانشان بیشتر شباهت دارند تا پدرانشان.
به سخن دیگر ، ما مردم مقصر اصلی این نابسامانی در جامعه نیستیم. بلکه تمامی رذایل فرهنگی که در جامعه ما مشاهده میشود ، ریشه در پندار ، گفتار و کردار زشت حاکمان ما دارد. زیرا دنیا برای این حاکمان ، آنچنان چرب و شیرین است که نمی‌خواهند ملت را در آن سهیم کنند. بنابراین به سلیقه خود حکمرانی می‌کنند و تن به یک «سیستم پویا هوشمند» برای مدیریت کشور پهناور و ثروتمند ایران نمی‌دهند!
بنابراین این ویروس‌های فرهنگی باعث میگردد که اعتراض و انتقاد ما جنبه بیزاری از هموطن خود و فحاشی به دیگران پیدا کند تا جنبه تحلیل برای یافتن راهکار. ما می‌دانیم یک جای کارمان لنگ است اما نمی دانیم کجا؟ می‌دانیم بسیاری از مسایل باید روشن شود اما نمی دانیم ، چگونه؟

□ گفتمان ملی درباره عناصری که غالب بر تفکرِ ملت ایران و خلقیاتِ اوست مستلزم اندکی حوصله و اندکی عشق است. ما حوصله نداریم چون می‌خواهیم یک شبه ره صد ساله برویم. اغلب ما مضطربیم و چنان رفتار می کنیم که انگار آخرالزمان است و بلایی بزرگ از آسمان بر سر ما نازل خواهد شد. شتاب زده ایم زیرا که مضطربیم. اضطراب موقعی بوجود می آید که ما از ریشه و دلیل اصلی دردِ خود آگاه نباشیم و تلاش نکنیم که برای آن راه‌حل پیدا کنیم!

● تلاش برای تحلیل و یافتن راهکار رفع ریشه‌ای مشکلاتمان (سیستم پویا هوشمند) از جمله لوازم بهداشت روانی ملت ایران است. بنابراین گفتگو بین ملت ایران ، معجزه می‌کند و انتقاد سازنده نیز مانند نیشتر جراح است که آلودگی چرکین را بیرون می ریزد.

○ارسطو معتقد بود که نمایش آثار تراژدی یونان (رویدادهای غم‌انگیز) سبب می شد که همه نیروهای آزار دهنده ای که در درون انسان انباشته شده رها شده و سپس آرامش حاصل گردد. ارسطو این رهایی از احساسات غم‌انگیز را ، پالایش درون می‌نامد. به گمانم بعد از مشروطیت و تلاش برای استقرار قانون در جامعه و ۱۲۰ سال تجربیات تلخ تاریخی ، زمان آن رسیده که ما ملت ایران ، درون خودمان از غم‌ها و انده‌ ، پاک کنیم (تخلیه روانی) و دوستان خود را برای طراحی پروژه «سیستم پویا هوشمند» آگاه و آماده سازیم.

چاره‌اندیشی برای نجات ایران
روانشناسان ، مفهوم مورد نظر ارسطو برای رهایی از درد و رنج (کاتارسیس) را به معنای تخلیه روانی یا رهایی هیجانی ترجمه می‌کنند. مثلاً ، فردی را در نظر بگیرید که تجربه مستمر استرس در یک موقعیت شغلی یا خیانت در زندگی زناشویی یا ورشکستگی اقتصادی را تجربه کرده باشد که ممکن است باعث احساس ناامیدی ، خشم ، تنش و ترس در او گردد. در دراز مدت این احساسات و آشفتگی روانی طاقت‌فرسا ‌شده و فرد را به مرز انفجار میرساند! مگر اینکه راهی برای رهایی از این احساس فروخورده پیدا کنند. اینجاست که اقدام برای رهایی هیجانی یا تخلیه روانی و تکنیک های روانشناختی مرتبط با آن مطرح می شود. همانگونه فرآیند تخلیه روانی برای یک فرد مطرح است ، ملت ایران هم بطریق اولا نیاز دارد که خود را از این درد و رنج پر غصه تاریخی تخلیه نماید!

□ به تشخیص داریوش شایگان ، بهداشت روانی ملت ایران به خاطر تجربیات تلخ تاریخی و احساس عقب ماندگی و توسعه نیافتگی، به خطر افتاده است. اکنون ما خود را با این سه مساله روبرو هستیم :
۱. مدام خود را به باد انتقاد می گیریم تا مرز خودویرانگری.
۲. این انتقاد ما بیشتر از آنکه ریشه‌یابی به منظور یافتن راه‌حل باشد، همراه با بیزاری از هموطنان و فحاشی به مخالفین است.
۳. انتقادها همراه با سردرگمی است چون می دانیم یک جای کار لنگ است اما نمی‌دانیم کجا؟
می دانیم بسیاری از مسایل باید تغییر کند اما نمی دانیم چگونه؟/سیستم نکاه ملی

https://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

23 Oct, 15:29


محققان ژاپنی در آستانه ایجاد تخمک و اسپرم انسانی هستند که می‌توانند در یک رحم مصنوعی رشد کنند. اما نگرانی‌های اخلاقی وجود دارد که شاید به وسیله این روش کودکانی رشد کنند که احتمالا از نظر ژنتیکی از پیش طراحی شده باشند!

والدین همچنین ممکن است بخواهند با استفاده از ابزارهای ویرایش ژن، فرزندان خود را طراحی کنند تا ویژگی‌های خاصی داشته باشند، که منجر به مفهوم کودک کامل فرضی می‌شود. دکتر هایاشی و تیمش اخیراً هفت موش با دو والد بیولوژیکی نر ایجاد کردند، با استفاده از سلول‌های پوست یک موش نر برای تشکیل یک تخمک زنده و سپس بارور کردن آن.

توانایی تولید اسپرم و تخمک انسانی سفارشی در آزمایشگاه، گامت‌زایی آزمایشگاهی (IVG) نامیده می‌شود.

این روش با گرفتن سلول‌هایی از خون یا پوست یک فرد و برنامه‌ریزی مجدد آنها برای تبدیل شدن به سلول‌های بنیادی پرتوان القایی (سلول‌های iPS) کار می‌کند.

در تئوری، این سلول‌ها می‌توانند به هر سلولی در بدن، از جمله سلول‌های تخمک و اسپرم تبدیل شوند.

آنها سپس می‌توانند برای ساخت جنین استفاده شوند و در رحم زنان کاشته شوند.

این موضوع پیچیده است و جنبه‌های مختلفی دارد: از یک سو، این پیشرفت می‌تواند مزایای زیادی داشته باشد:
کمک به افرادی که به دلایل پزشکی نمی‌توانند بچه‌دار شوند
امکان درمان برخی بیماری‌های ژنتیکی
پیشرفت در درک ما از رشد و تکامل انسان

از سوی دیگر، نگرانی‌های اخلاقی جدی وجود دارد:
خطر سوء استفاده برای "طراحی" کودکان با ویژگی‌های خاص
مسائل مربوط به هویت و روابط خانوادگی
نگرانی‌های مربوط به ایمنی و سلامت بلندمدت کودکان حاصل از این روش

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

23 Oct, 05:30


شعور و فرهنگ، زودپز نیست!

🌀 بیشتر آدم‌ها وقتی فشار می‌آورند حقیقت را بگو، منظورشان این است چیزی که من به آن اعتقاد دارم و حقیقت محض است را تکرار کن! چون هر چیزی را غیر از تصور من بگویی مزدوری و دروغ‌گو!

🌀 اتفاقات این چند روز باز یادم آورد چه با حمله آمریکا ما منقرض بشویم و چه خنده را در دهان ترامپ به خاکستر تبدیل کنیم، راه درازی داریم تا یاد بگیریم کنار هم زندگی کنیم. چه در فضای مجازی، چه خیابان و چه زیر یک سقف. راهی طولانی، پر سنگلاخ، با دره‌های عمیق نفرت.

🌀 شعور، فرهنگ، تحمل نگاه مخالف، پرهیز از فحاشی و هتاکی به کسی که نظر و نگاهش را نمی‌پسندیم، [ماء‌الشعیر] نیست که برویم فروشگاه و بگوییم هلوشو بده، لیموشو بده، همه‌شو بده! بدبختانه یادگرفتنی است، تمرین‌کردنی است، با خون دل به‌دست می‌آید. برای همین کمتر کسی حوصله دارد به رنج یاد گرفتنش و یاد دادنش به نسل بعد از خود تن بدهد.

🌀 بیشتر ما گرفتار "سندرم نتیجه‌فوری" هستیم. همه چیز را زود و زیاد می‌خواهیم. بیشترین اطلاعات در کم‌ترین زمان. حداکثر پول و زیبایی با صرف کمترین انرژی، هزینه و درد. این خاصیت عصری است که سرعت در آن  جای همه چیز را گرفته. در چنین فضایی بیشتر آدم‌ها می‌گویند زود بگو! خب که آخرش چی؟ من حوصله ندارم بخونم، بگو چی می‌خوای بگی؟ تکلیفت رو روشن کن!

🌀 به‌جای این‌که آدم از صبح تا شب منتظر جاافتادن قورمه‌سبزی بماند، می‌شود رفت فست‌فود و گفت کدوم یک از غذاهاتون زودتر آماده می‌شه! می‌شود خرید، خورد و سیر شد اما برای شعور، فرهنگ و پیشرفت واقعی یک جامعه، فروشگاهی فست وجود ندارد. میان‌بر و دوپینگ وجود ندارد. این موبایل و ماشین و ماکروفر و ... نیست که بشود پول داد و خرید و مدرن به‌نظر رسید. مدرنیته با خون دل به‌دست می‌آید، با تمرین، با تحمل، با پرهیز از هتاکی.

🌀 از رانندگی ما شهروندان در تعطیلات سرخوشانه نوروز گرفته تا مدیریت یک تشییع پیکر، ما مستعدیم که خشم، توهین و حتی جنازه تولید کنیم. بیشتر ما همان کارهایی را می‌کنیم که از حکومت ایراد می‌گیریم، حیف که مثل آن‌ها اسلحه و کلید زندان نداریم تا از شر مخالف‌مان راحت شویم!

دکتر احسان محمدی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

22 Oct, 14:39


اگه شما هم درگیر بیش‌فکری یا اورثینک (Overthinking) هستید و نمی‌دونید چطور میشه این مغز پرسروصدا رو برای لحظاتی خاموش کرد!، تو این پست قراره که ۱۴ روش کوتاه، موثر و مبتنی بر شواهد واسه غلبه کردن به این مشکل رو با هم مرور کنیم.
۱. با خود نظارتی ببین کی!، کجا و تو چه شرایطی بیشترین میزان فکر و خیال میاد سراغت! و در لحظه مچ خودت رو بگیر؛ مثل اینکه یهو به خودت بیای و بگی "اوه، باز دارم به چیزهای بیخود فکر می‌کنم".

📌 روش دوم؛ افکارت رو به چالش بکش. ببین واقعاً کمکی هم بهت می‌کنن!
۳. نفس عمیق بکش: اجازه بده کورتیزول و نوراپی‌نفرین بدنت بیاد پایین و بدن از حالت جنگ و گریز خارج شه و در حالت آرامش قرار بگیره.

۴. یه وقت‌هایی دنبال راه حل باش. مثلاً به جای اینکه بگی "چرا این اتفاق افتاد؟"، بپرس "الان چیکار می‌تونم بکنم؟"...
۵. با قلم و کاغذ رفیق باش! یه چند لحظه از روز رو که متوجه شدی بیشترین میزان فکر و خیال رو تو اون لحظات داری انتخاب کن، بشین هرچی به ذهنت می‌رسه رو بیار روی کاغذ…✍🏻.

۶. ذهن‌آگاهی و ریلکسیشن رو تمرین کن؛ یعنی سعی کن تو لحظه حال زندگی کنی و تمرکزت رو ببر روی حواس پنج‌گانه‌ت…
۷. به مغزت قول فکر کردن سر یه ساعت مشخص رو بده!. مثلاً وقتی افکار اومدن سراغت خودآگاهانه بگو؛ الان وقتش نیست، می‌نویسم روی کاغذ که حوالی ۸ شب به این افکار بپردازم🧠.

۸. وقتی دیدی فکرها ول کنت نیستن!، پاشو یه کاری بکن. قدمی بزن!، مشغول صحبت شو...
۹. به تصویر بزرگ‌تر زندگیت نگاهی بنداز!، ببین این مسئله ۵ سال دیگه چقدر مهمه!؟، کجای زندگیته اصلا!

۱۰. از زاویه دیگه به افکارت نگاه کن: سعی کن فکر و خیال‌ها رو از دید یه آدم دیگه ببینی. اون به جای تو بود چی می‌گفت!، چیکار می‌کرد!...
۱۱. خودشفقتی رو تمرین کن و با خودت مهربون باش و یه وقت‌هایی خودت رو بغل کن. مثل والدی که عاشقانه بچه‌ش رو در اغوش می‌گیره و میگه؛ همه اشتباه می‌کنن، مهم اینه که ازش درس بگیری و تکرارش نکنی.
۱۲. منتقد درونت رو بشناس؛ این رو تو درسنامه عزت نفس کامل بازش کردم.
۱۳. کمک بگیر؛ یه روان امن پیدا کن و از افکارت حرف بزن. نذار بمونن تو سینه‌ت و تبدیل به اضطراب‌هات شن.

و ۱۴. حواست به خوابت، خوراک، تحرک بدنی و اطرافیانت بیشتر باشه. چیزهایی که شاید اهمیت ندی ولی، به شدت روی ما اثر دارن...
📌 مخلص کلام اینکه؛

”بیش‌فکری یا اورثینک غیر از اینکه خواب رو از چشمات و سلامت روان از زندگیت بگیره!، چیزی به زندگیت اضافه نمی‌کنه!، ببین کدوم راه حل برات بیشتر جواب میده و خاموشش کن!، تا قبل از اینکه فرسوده‌ت کنه“.
دکتر امانی

https://t.me/Hrman11
@hooreechannel 🌹

حوری

22 Oct, 09:31


بحران زنانه شدن مشکلات سلامت روان

تحقیقات نشان می‌دهد زنان و مردان نه تنها در تجربه مشکلات سلامت روان با یکدیگر تفاوت دارند، بلکه در مراجعه به متخصصان روان هم رفتارهای متفاوتی از خود نشان می‌دهند. زنان بیشتر از افسردگی و اضطراب رنج می‌برند و برای دریافت خدمات سلامت روان اقدام می‌کنند، در حالی که مردان با مشکلات سوءمصرف مواد و رفتارهای ضد اجتماعی روبه‌رو می‌شوند و به ندرت برای درمان پیشقدم می‌شوند. نقش‌های جنسیتی و هنجارهای اجتماعی در این تفاوت‌ها نقشی اساسی دارند.

محققان داده‌های جمع‌آوری‌شده در سال‌های 2001 و 2002 توسط یک نظرسنجی موسسه ملی بهداشت امریکا از 43093 ساکن 18 سال و بالاتر را بررسی کرده‌اند و به این نتیجه رسیدند که نتایج تحقیقات قبلی که ادعا کرده بود زنان بیشتر از مردان از افسردگی رنج می‌برند تایید می‌شود، زیرا «زنان بیشتر از مردان نشخوار فکری می‌کنند و به‌جای درگیر شدن در حل فعال‌تر مشکل، به‌طور مکرر بر احساسات و مشکلات منفی خود تمرکز می‌کنند».

داده‌های آماری تقریبا در تمام دنیا نشان می‌دهد که زنان و مردان در مراجعه به مراکز دریافت خدمات سلامت روان با یکدیگر متفاوت هستند. مردان کمتر از زنان با کارشناسان بهداشت روان مشورت می‌کنند. وقتی صحبت از مراقبت‌های عمومی به میان می‌آید، نابرابری‌های جنسیتی آشکارتر است، اما وقتی صحبت از مراقبت‌های تخصصی یا بستری در بیمارستان پیش می‌آید، این نابرابری‌ها محو می‌شوند.

این تفاوت در استفاده از مراقبت‌های بهداشت روانی بین مردان و زنان را نمی‌توان با کمبود نیاز توضیح داد. ماجرا این نیست که زنان نیاز بیشتری به خدمات روان دارند در حالی که مردان نیاز کمتری را تجربه می‌کنند، ماجرا بیشتر شبیه این است که مردان به جای حرف زدن دست به عمل می‌زنند در صورتی که زنان مایل هستند بیشتر با دیگران در مورد مشکلات‌شان صحبت کنند.

https://www.salamatnews.com/news/378360/
@hooreechannel 🌹

حوری

22 Oct, 05:30


سندروم ارضای فوری

ما از نسل مایکرو ویو هستیم و نسل های قبلی ما از نسل بار گذاشتن آبگوشت برای درست کردن یک غذای سنتی مانند آبگوشت از روز قبل برخی مواد را خیس می دادند تازه دو سه بار آبش را هم عوض می کردند و سپس از صبح یا شب قبل غذا را بار می گذاشتند تا به خوبی پخته شود و سپس سفره ای انداخته می شد با هم و سر فرصت آرام آرام غذا خورده می شد.
اما الان یک غذای آماده یا نیمه آماده را می گذاریم در مایکرو ویو و سه دقیقه بعد، تمام!


ما همه چیز را سریع می خواهیم. نسل های قبلی ما در روابط عاطفی، سال ها نامه نگاری و هدیه و رفت و برگشت تا دل معشوقی را نرم کنند (چه فرهادها  مرده در کوه ها).
اما اکنون می خواهیم کمتر از یک هفته کار به نتیجه برسد و گرنه کات می کنیم! لاغری در ۱۰ روز و یادگیری زبان فرانسه در ۳ روز و افزایش قد در ۱ماه، همه چیز مایکروویوی شده است!!


  این نگرش زندگی  ما را تخریب کرده است. به همین خاطر جنبشی در دنیا راه افتاده به نام زندگی آهسته.
این جنبش از کجا شروع شد؟ ۱۹۸۶، در مشهورترین میدان شهر رُم، رستوران جدیدی افتتاح شد. هجوم فست‌فود آمریکایی به قلب شهر رُم حساسیت‌هایی ایجاد کرده بود.

یکی از معترضان یک ژورنالیست ایتالیایی، جنبشی را آغاز کرد به نام غذای آهسته. او بر محصولات محلی، آرامش در پختن و آرامش در خوردن و بیش از همه بر لذت بردن از مزۀ اصیل ایتالیایی تأکید می‌کرد.

این حرکت از غذا آغاز شد.
اما هیچکس فکرش را نمی کرد که این قدر توسعه پیدا کند.غذای آهسته با استقبال گسترده‌ای همراه شد و جالب است بدانید اکنون حدود بیست شاخه از آن در کشورهای مختلف ایجاد شده مثل مدیریت آهسته، تفکر آهسته،آموزش آهسته، علم آهسته، سفر آهسته، گردشگری آهسته، شهر آهسته، طراحی آهسته و خواندن آهسته یا کندخوانی.نهضت آهستگی مخالف سرعت و مدرنیته و بازگشت به گذشته نیست بلکه مخالف شتاب زدگی است.


سرعت تضادی با طمانینه ندارد. آنچه ایراد دارد شتاب زدگی است. هر گونه شتاب زدگی باعث می شود که عمق کم شود: لذت عمیق از رابطه، فهم عمیق از یک کتاب، درک عمیق از یک منطقه ای که برای گردشگری انتخاب کرده ایم. ما امروزه با لذت های سطحی، فهم سطحی و درک سطحی و تصمیمات سطحی روبرو هستیم.  

  تحلیل و تجویز راهبردی:

مهم ترین ریشه زندگی شتاب زده،رویکرد ویندوزی-مایکروویوی است. یعنی چه؟ یعنی چند کار را همزمان و با شتاب زدگی انجام می دهیم. قبل از ویندوز از کامپیوترها فقط یک کار را انتظار داشتیم. اما وقتی ویندوز آمد چند پنجره را با هم باز می کنیم و همه را هم همزمان اجرا می کنیم و انتظار داریم که همه را سریع به جمع بندی برسانیم. ترکیبی از چندکارگی (ویندوزی) و شتابزدگی (جستجوی ارضای فوری).
در زندگی جدید یکی از بزرگترین مشکلات این است که طمانینه از همه ما گرفته شده، یعنی ما چند کار را در آنِ واحد انجام می‌دهیم. در حالیکه دارید صبحانه می‌خورید ساعت مچیتان را می‌بندید تلویزیون هم روشن است. موبایل تان را هم چک می کنید. با همسرتان هم صحبت می کنید و لیست خرید روزانه تان را هم تکمیل می کنید.

در یکی از داستان ها، فرد مقدسی بود که معشوقه ای هم داشت. مشکل او در زندگی این بود که وقتی به عبادتگاه می رفت تا خدا را عبادت کند به فکر معشوقه اش رهایش نمی کرد و وقتی پیش معشوقه اش بود مدام وجدانش او را به یاد خدا می انداخت. نه عبادت عمیق داشت و نه لذت عمیق هم آمیزی با معشوقه اش.
برای رهایی از زندگی شتابزده، مدیریت شتابزده، غذای شتابزده چاره ای نداریم جز «مثلث تمرکز، عمق و تامل». از این شاخه به آن شاخه پریدن چه در امور روزانه و چه در مدیریت یک سازمان یا کشور، باعث می شود که تمرکز رخ ندهد. زمانی که به هر دلیلی یک کار متوقف می شود و به کار دیگری می پردازیم. آهنگ آن کار را از دست می دهیم و مسیر انجام کار را گم می کنیم و وقتی دوباره سراغ آن می رویم، زمان و انرژی باید بگذاریم برای دستیابی به آهنگ قبلی. بیشترین انرژی ما در رفت و برگشت بین کارهای مختلف صرف می کنیم. این رفت و برگشت ها و قطع شدن ها در مقایسه با زمانی که از ابتدا تا انتها روی یک کار متمرکز هستیم، زمان انجام آن کار را تا ۵ برابر بیشتر می کند. به بیان ساده، تک کاری می تواند زمان لازم را برای انجام کارهای مهم تا ۸۰ درصد کاهش داده و کیفیت و عمق کار را به شدت افزایش دهد.

پس به زبان ساده:

تمرکز:به جای چندکار در آنِ واحد،روی یک کار متمرکز شویم.

عمق:عمیق به یک کار بپردازیم. توجه کامل به آن تخصیص دهیم و نگذاریم چیزهای دیگر به آن هجوم بیاورند(مثال: وقتی با همسرمان صحبت می کنیم موبایل مان را کناربگذاریم).

تامل: حرص و ولع این که یک کار را به هر نحوی که شده به اتمام ببریم در خود کنترل کنیم و تا زمانی که لازم است به کار فعلی ادامه بدهیم و کار جدید را شروع نکنیم.

مجتبی لشکربلوکی
@hooreechannel 🌹

حوری

21 Oct, 17:30


به زودی شاهد مهاجرت بزرگ ایرانیان پس از هزاران سال از سرزمین آبا اجدادی خود خواهیم بود...

مهاجرت بزرگی در راه هست ...
خشکی کامل آبخوان‌های کشور تا ۱۵ سال آینده رقم خواهد خورد...
متأسفانه استان‌های خراسان رضوی، فارس و تهران در بدترین وضعیت فرونشست هستند..

« مطابق گزارشی که کمیته سازگاری با خشکسالی وزارت کشور ارائه کرده است،
بخشی از آبخوان‌های ما تا ۱۵ سال دیگر کاملاً خشک خواهند شد و ما مجبوریم به مهاجرتی بزرگ از ایران مرکزی، که فاقد آب خواهد بود، تن بدهیم.
تبعات این اتفاق همین حالا هم به صورت «فرونشست زمین» قابل مشاهده است.»

محمد درویش، فعال محیط‌زیست:
« مطابق گزارشی که کمیته سازگاری با خشکسالی وزارت کشور ارائه کرده است،
بخشی از آبخوان‌های ما تا ۱۵ سال دیگر کاملاً خشک خواهند شد
و ما مجبوریم به مهاجرتی بزرگ از ایران مرکزی، که فاقد آب خواهد بود، تن بدهیم...

تبعات این اتفاق همین حالا هم به صورت «فرونشست زمین» قابل مشاهده است...

خراسان رضوی، در فاصله دشت مشهد به چناران بدترین وضعیت (فرونشست) را دارد.

بعد استان فارس، استان تهران و پس از آن استان‌های اصفهان، البرز، یزد، بخش‌هایی از استان کرمان و استان همدان مناطقی هستند که در معرض این خطر قرار دارند.

بخش قابل‌توجهی از اقتصاد کشور آب‌محور است و متأسفانه استفاده ما از منابع آبی درست نیست؛
چرا که کلکسیونی از صنایع آب‌بر را در کشور مستقر کرده‌ایم.
به عبارتی ما با «فروش آب» در حال تولید پول و کار هستیم.

این در صورتی است که دست‌کم ۴۰ درصد منابع آبی باید به‌عنوان حق‌آبه محیط‎‌زیست برای تداوم جریان رودخانه‌ها و هم‌چنین تالاب‌ها و تغذیه آبخوان‌ها اختصاص داده شود،

ولی متأسفانه در ایران تا ۹۸ درصد از این منابع در حال مصرف است.

https://fararu.com/fa/news/777566
@hooreechannel 🌹

حوری

21 Oct, 14:31


مردم نگران جنگ و عده ای دنبال روسری!

« رئیس کمیسیون فرهنگی!! مجلس دوازدهم گفته قانون عفاف و حجاب به زودی اجرا می‌شود و چهار پنجم از مسائل فرهنگی حل می‌شود.

در فرهنگ عامیانه ضرب المثل معروفی است که می گوید:《من از بهر حسین در اضطرابم تو از عباس می گویی جوابم؟》.
این ضرب المثل را برای حرف های بی ربط با نیاز و پرسش زمانه مطرح می کنند.

در شرایط شبه جنگی که همه ملت و حتی خود حاکمان هم نگران جنگ هستند و قیمت دلار اوج گرفته و پیش بینی می شود بالاتر برود و دیگر همه می دانند، هر درصدی که بالا می رود، بیش از آن، حقوق بگیران را فقیرتر می کند، و در شرایطی که کشور به همبستگی نیاز دارد، عده ای مسئله شان می شود لایحه حجاب و عفاف و اصلا اجرای آن را سبب حل چهارپنجم از مسائل فرهنگی می دانند!!

حتی ستون پنجم هم اینقدر بی مبالاتی نمی کند.
این کارها جز تشدید نفرت مردم که طمع بیگانگان را بر می انگیزد هیچ حاصلی ندارد.
ریشه این رفتارها در تفکر ضدشهروندی و منش خودقیم پنداری است.

مارادونا را ول کنید و مش غضنفرها را بچسبید.»

عمادالدین باقی
📚https://t.me/+F_UAApSmgJM5Njk0
@hooreechannel 🌹

حوری

21 Oct, 09:28


توصیه‌های خیرخواهانه و تعرض به حریم شخصی‌

چند ماهی است که صبح‌ها در کنار ساحل پیاده‌روی می‌کنم. تجربه‌ای تکراری در این ایام توجه‌ام را به خود جلب کرده، روزهای اول متحیر می‌شدم اما الان دیگر بی‌تفاوتم. عموما آقایانی در طیف سنی چهل تا هفتاد سال بدون آن‌که من را بشناسند، می‌آیند جلو و پیشنهاد می‌دهند از انواع خاص دویدن، ورزش و رژیم لاغری استفاده کنم چون معتقدند چاقی بیماری است!

هر بار بدون یک کلمه پاسخ نگاهشان می‌کنم و بعد به راهم ادامه می‌دهم.  دیروز حین پیاده‌روی مردی عضلانی جلو آمد و گفت، خانم باید خیلی وزن کم کنی!  وقتی خواستم به راهم ادامه بدهم اضافه کرد، من … هستم، قهرمان جهانی بوکس که هفتاد سالمه و یک گرم اضافه وزن ندارم. الان به اون آقا پسر (با انگشت پسر نوجوان ده‌دوازده ساله‌ای را که نزد پدر و ‌پدر بزرگش ایستاده بود و ‌در آستانه بلوغ به‌نظر می‌رسید را نشانم داد) هم گفتم.

به راهم ادامه دادم تا به پسرک رسیدم، رفتم جلو و  از پدرش پرسیدم اون آقا چیزی به پسرتان گفت، با سر تایید کرد که بله. به پسرک گفتم: هیچ‌کس حق ندارد درباره بدنت حرف بزند، خیلی خوشگل و خوش‌تیپ هستی و خودت تصمیم می‌گیری چطور باشی. تپل،‌ لاغر یا هر چیزی!پدر بزرگش لبخندی زد و‌ پدرش هم تشکر کرد.

▪️همان لحظه آن‌قدر از دست آن ورزشکار هفتادساله کفری شدم که لازم دانستم به چند نکته اشاره کنم.

🍥 ۱. هر آن‌چه مربوط به بدن آدم‌هاست "حریم تن" است.

🍥 ۲. هیچ‌کس حق ندارد درباره چاقی، لاغری، کچلی، خال، لک، تتو، ماه‌گرفتگی و ... دیگران بدون اجازه یا درخواست فرد نظر بدهد، جز پزشک و متخصصی که فرد برای علت‌یابی یا رفع عوارض مسایلش به او مراجعه کرده است.

🍥 ۳. آدم‌ها خودشان در خانه آینه و‌ ترازو دارند و نیازی به "گشت ارشاد وزن و‌ حجم" در خیابان، میهمانی و محل کار و مدرسه ندارند. اگر پدر و‌ مادر و اعضای خانواده هم باشید "حق" ندارید به بهانه خیرخواهی و ‌نگرانی، مدام درباره بدن فرزند خود، تغذیه و‌ تحرکش "تذکر زبانی" بدهید.


🍥 ۴. "شرم از تن" یک اختلال رایج جهانی است که ایجادکننده و دامن‌زننده آن عموما افراد خانواده و حلقه اول زیست کودکان هستند. شرم از تن منجر به عدم اعتماد به نفس و از دست رفتن عزت نفس می‌شود.

🍥 ۵. وقتی از روی خیرخواهی و نگرانی قصد داریم درباره چاقی، لاغری، کچلی، عینک و خال دیگری توصیه‌‌ای بکنیم و پیشنهادی بدهیم قبلش از خود بپرسیم شاید این فرد درگیر بیماری، درمان و مصرف داروست. این‌که انسان‌ها "حریم" دارند و "تن" هرکس، حریم اوست که نباید بی‌اجازه درباره‌اش حرف زد و به ویژگی‌هایش اشاره کرد.

دکتر سحر سلطانی

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

21 Oct, 05:30


سقوط نگران کننده‌ طبقه‌ متوسط

چند روز پیش به یکی از بنگاه‌های معاملات املاک شهرک اکباتان در غرب تهران سری زدم. دفتری روی میز کارشناس مربوطه بود که اسامی و شماره تلفن متقاضان و مشخصات خانه‌های اجاره‌ای مورد نیاز آنها را درج  کرد‌ه بود. با تعجب دیدم تمامی متقاضیان دنبال سوئیت و آپارتمان های یک خوابه و دوخوابه بودند. در حالی که در  این مجتمع و شهرک قدیمی و نام آشنا آپارتمان‌های سه خوابه و چهار خوابه‌ هم وجود دارد اما هیچ متقاضی نداشت.
از فرد کارشناس پرسیدم برام جالبه که برای سه خوابه و چهار خوابه متقاضی نیست؟ در پاسخ گفت مدت‌هاست قدرت اقتصادی مردم کاهش پیدا کرده و با توجه به گرانی سرسام آور در جامعه توانی در مردم نمانده و به سختی می توانند آپارتمان های متراژ بالا را اجاره کنند. مثلا یک آپارتمان سه خوابه در این شهرک نزدیک دو میلیارد رهن کامل و آپارتمان چهارخوابه بیش از دومیلیارد است و امروزه دیگر  پرداخت آن در توان هر کس نیست. یا رهن و اجاره مثلا با پیش پرداخت ۵۰۰ میلیون و کرایه ماهیانه ۳۵ میلیون برای یک آپارتمان سه خوابه دیگر برای بسیاری دشوار و حتی غیر ممکن شده است. تعدادی از این اسامی که اینجا ثبت شده سالهای قبل آپارتمان سه خوابه و یا چهارخوابه اجاره کرده بودند اما در مقابل تورم افسار گسیخته و گرانی روز به روز کالاها و خدمات مجبورند در پی مسکن کوچک‌تر باشند.  

این در حالی است که شهرک اکباتان از دیر باز محل سکونت طبقه متوسط و متوسط رو به بالا بوده و آدم های خود ساخته و تحصیل کرده‌ در آن سکونت داشتند. به کارشناس معاملات گفتم واقعا جای تامل و تاسف دارد.

یک فرد مسن مراجعه کننده آنجا بود نکته ای ذکر کرد که دردناک‌تر بود. اینکه بعضی صاحبان آپارتمان های سه خوابه و چهار خوابه که دوره بازنشستگی را می گذرانند.آپارتمان خود را با همه خاطرات و تعلقات عاطفی اجاره می دهند و ساکن آپارتمان‌هایی با متراژ کوچک‌تر می‌شوند تا از مابه‌التفاوت اجاره‌ی آن استفاده کنند. چرا که دیگر حقوق بازنشستگی کفاف زندگی معمولی در شهری مثل تهران را در دوره پیری و بیماری نمی دهد.

از این سقوط جامعه و از این فقر تدریحی که به همه اقشار جامعه و از جمله طبقه متوسط سرایت کرده باید نگران بود. چرا که نظاره‌گر نابودی تدریجی قشر و طبقه ‌ای هستیم که قرار است برای ما اقتصاد و صنعت و فرهنگ و هنر و پیشرفت بسازد. 

سقوط طبقه‌ی متوسط یعنی سقوط خلاقیت و ابتکار و سقوط اخلاق و سقوط همه چیز .
در همه جای دنیا این طبقه متوسط است که جامعه را می سازد و راهبری می کند. ولی متاسفانه در چند دهه اخیر بطور مداوم و سال به سال از ابعاد این قشر کاسته می‌شود و به طبقات پایین‌تر سقوط می‌کنند و ما نظاره‌گر کم توان‌تر شدن دائمی اکثر اقشار جامعه هستیم.

سعید معدنی
@hooreechannel 🌹

حوری

20 Oct, 16:58


امضا کنید: کارزار درخواست اعمال جریمه برای زباله ریختن در خیابان و طبیعت
https://www.karzar.net/164320

حوری

20 Oct, 14:31


رئیس انجمن مددکاری ایران: شاهد ترک خانواده توسط مردان و افزایش میزان جرم در طبقه متوسط هستیم/ نرخ باروری در ۱۴۰۷ به ۲.۵ نمی‌رسد

سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی:

ناتوانی در تامین هزینه‌های زندگی و ایجاد احساس بی‌کفایتی نارضایتی از زندگی را به وجود می‌آورد. می توان گفت شاهد ترک خانواده توسط مردان و افزایش میزان جرم وجنایت در طبقه متوسط هستیم. در این شرایط احتمال دارد که افراد یک خانواده خدمات درمانی خود را پیگیری نکنند. از سوی دیگر احتمال دارد این شرایط بر روابط اجتماعی و سلامت روان آنها تاثیر نیز تاثیر بگذارد.

در قانون برنامه هفتم پیش‌بینی شده که تا پایان ۱۴۰۷ نرخ باروری به ۲.۵ برسد. طبیعتاً با این فشارهای اقتصادی و وضعیت فعلی تحقق این افزایش نرخ باروری قابل تصور نخواهد بود./دیده‌بان ایران

@hooreechannel 🌹

حوری

20 Oct, 05:30


گریز  از  آگاهی،  به مثابه گریز از مسئولیت انسانی

این گونه به نظر می رسد که تمام انسان ها  آگاهی و شناخت  را دوست داشته باشند و از نادانی گریزان باشند، اما واقعیت در این زمینه به گونه ای دیگر است چرا که در عمل دیده می شود که دست کم برخی  از انسان ها چندان هم از آگاهی استقبال  نمی کنند و تو گویی که به سمت و سوی نادانی پناه می برند. این موضوع دردناک و نگران کننده   در  جوامع توسعه نیافته رواج بیش تری  دارد. دربارۀ جامعۀ ایران نیز برخی شواهد و قرائنی وجود دارند که نشان می دهند حتی امروزه در همین قرن بیست و یکم برخی(اقلیتی) ایرانیان  هنوز هم از آگاهی و شناخت نسبت به بسیاری از امور این جهانی و اموری که رابطۀ مستقیم با زندگی شان دارد نیز رویگردان هستند. این همان موضوع دردناکی است که "اریک(اریش) فروم" روان شناس نامی در کتاب "گریز از آزادی" و اروین یالوم دربارۀ گریز از آزادی(مسئولیت) بیان کرده اند چرا که آزادی و دانایی برای انسان  مسئولیت هایی را به همراه دارد و شوربختانه این که برخی افراد از این مسئولیت ها گریزان اَند. 

✳️موضوعی بسیار تلخ و دردناک است که انسان هایی برای این که آگاه شوند و از این طریق زندگی شان هر چه بهتر و با کیفیت تر شود رویگران باشند و تو گویی که نادانی را بر دانایی ترجیح می دهند زیرا نمی خواهند مسئولیت بسیاری از پیامدهای شوم و دردناکی که با آن ها روبرو هستند را بپذیرند و ساده ترین عمل این است که تمام مشکلات و گرفتاری های شان را به گردن دیگران بیندازند. تجربۀ زیسته اَم در سال های گذشته  و بررسی هایی که به صورت میدانی و تجربی انجام داده اَم  نیز کم و بیش نشان از وجود چنین روند و رویّۀ نگران کننده ای در جامعۀ ما دارد. برای مثال بارها کوشش کرده ام برخی  افراد فامیل و یا دوستان و همشهریان را از برخی حقایق دربارۀ امور مختلف دینی، سیاسی، اجتماعی و انسانی آگاه سازم اما با  مقاومت های جدی این افراد روبرو شدم و  به سدّی ستبر از تعصب و جزم اندیشی برخورده ام. این افراد حتی حاضر به شنیدن کلمه ای از حقایق موجود نبودند و مبتنی بر برخی آموخته های کاملا نادرست پیشین  که به طور کاملاً  تقلیدی و متعصبانه و جزم اندیشانه از پدران و مادران شان یا دیگران فراگرفته بودند، برخورد  می کردند.

❇️ ناگفته نمی توان گذاشت و گذشت که به یاری جهان مدرن و گسترش مدارس و دانشگاه ها از یک سو و وسایل ارتباط جمعی به ویژه فضاهای مجازی سطح آگاهی و سواد بیش تر افراد جامعه به نحو مناسبی افزایش یافته و امیدواری هایی را ایجاد کرده است. روی سخن در این نوشتار با گروهی از اقلیت افراد جامعه است که شوربختانه به دلیل برخورداری از تعصب، جزم اندیشی و  پیش داوری  همچنان در دنیای نادانی شان غوطه ور اَند و از دانایی گریزان!! این اقلیت نه تنها دچار تعصب، جزم اندیشی(دگماتیسم) و  پیشداوری  هستند، بلکه از نوعی توهم دردناکی هم برخورداراَند به گونه ای که در جهانی از پندارهای باطل و بی پایه و اساس غوطه می خورند. این جماعت متوهم و نادان با تمام توان در برابر دانایی و آگاه شدن مقاومت می کنند و شوربختانه این که گریز از دانایی و آگاهی  را نیز برای خود افتخار تلقی می کنند!!

اگر کوشش شود که برای این دسته از افراد استدلال های عقلانی و منطقی و مستندات قابل اتکا هم ارائه شود آنان بنابر آن که دچار تعصب و جزم اندیشی و پیشداوری هستند به هیچ عنوان تن به چنین استدلال ها و مستنداتی نمی دهند و همچنان بر داشته های نادرست و باطل خود اصرار می ورزند. قصّۀ دردناک ماجرا این جا است که  برخی از  این افراد در برخی سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های ریز و درشت جامعه هم دخالت دارند و برای میلیون ها شهروند برنامه هایی را نیز اجرا می کنند که به جز خسارت و تیره بختی هیچ نتیجۀ دیگری در پی ندارد. تصور کنید در نظام آموزش و پرورش کشور برخی از همین افراد با تعصب و جزم اندیشی شان اقدام به تألیف کتاب های درسی یا سایر برنامه های آموزشی و پرورشی  برای دانش آموزان می کنند آن هم دانش آموزانی که به طور کامل در زیست جهانی متفاوت با آن ها زندگی می کنند و سبک و شیوۀ زندگی شان از اساس دیگرگون شده است!! این که می بینید بیش تر  دانش آموزان از بسیاری از دروس و برنامه های مدارس گریزان هستند مهم ترین دلیلش وجود همین دسته از افراد در حوزۀ سیاستگذاری و برنامه ریزی آموزش و پرورش کشور است!!

✳️سخن درست بگویم گریز از آگاهی و دانایی سرنوشت شوم و دردناکی را برای ملتی رقم خواهد زد و وجود حتی اقلیتی از افرادی که هنوز هم از آگاهی و دانایی گریزان اَند بسیار برای جامعه خطرناک و دردناک خواهد بود چرا که همین اقلیت اگر از برخی پشتوانه هایی نیز برخوردار باشند  راه را بر هرگونه توسعه و پیشرفت علمی و فکری و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی خواهند بست!!!

محمدباقر تاج الدین
@sokhanranihaa
@hooreechannel 🌹

حوری

19 Oct, 09:30


🔴 مادری با هول و هراس

📍گزارش «شرق» از انجام غربالگری و وضعیت سقط جنین در کشور، 3 سال پس از اجرای قانون جوانی جمعیت

✍🏻شرق-مریم لطفی:

📌پریسا طاهرزاده، جراح و متخصص زنان:سقط جنین غیرقانونی می‌تواند عوارض زیادی برای مادران داشته باشد. ممکن است پیش از ختم بارداری، سونوگرافی اولیه انجام نداده باشند تا متوجه شوند جنین داخل رحم یا خارج از رحم است. عفونت در شرایط غیراستریل و احتمال سوراخ‌شدن رحم نیز در نهایت می‌تواند مرگ مادر را به دنبال داشته باشد.

📌سارنگ یونسی، متخصص علوم آزمایشگاهی:
قبل از اجرای قانون جوانی جمعیت نسبت اختلالات کروموزومی که تشخیص داده شده و به دنیا می‌آمدند، به کل اختلالات کروموزومی که به صورت قانونی سقط شده‌اند، حدود 1.2 درصد بوده است. یعنی از هر صد مورد بچه مشکل‌دار فقط 1.2 موارد زنده به دنیا می‌آمد.

📌اما از زمان اجرائی‌شدن این قانون این نسبت 2.9 درصد شده است، یعنی از هر صد مورد بچه مشکل‌دار، 2.9 مورد زنده به دنیا می‌آید. این یعنی اینکه 2.4 برابر تولد بچه‌های مشکل‌دار در این دو بازه زمانی بیشتر شده است.

👈🏻  ادامه مطلب را در Instant View بخوانید.

@Bashgahezanan
@hooreechannel 🌹

حوری

19 Oct, 05:30


♻️غارت‌شدگان

آیا تفاوت یا شباهتی در غارت توسط امپریالیسم و نظام سلطه با غارت توسط ابلهان وجود دارد؟

مقدمه: در روزگاری بسیار خوشحال بودیم که از چنگال امپریالیسم شرق و غرب رها شدیم و بدون اینکه غارت بشویم، می‌توانیم همراه با نهضت‌های رهایی‌بخش، برای رسیدن به قله‌های رفیع انسانیت مبارزه می‌کنیم و شهادت در این راه برایمان گواراترین شراب هستی بود.

یکم: چی فکر می‌کردیم و چی شد، هم دوتا امپریالیسم غرب و شرق غارتمان کردند و هم ابلهان داخلی؛

دوم: چی فکر می‌کردیم و چی شد، نه‌تنها منابع مادی بلکه فکر و اندیشه و آرزو و امید و اعتمادمان نیز غارت شد.


سوم: چی فکر می‌کردیم و چی شد، اولش خوشحال بودیم که با رهایی از دست امپریالیسم، می‌توانیم آزادانه و با در اختیار داشتن تمام رسانه‌های آن زمان و وسایل ارتباط‌جمعی آینده، به آیندگان آگاهی بدهیم و آنها را از خطرات جزم‌اندیشی و انقیاد نجات دهیم، اما امپریالیسم نقاب‌زده با ابلهان خودآگاه پندار، آینده‌ی آیندگان را نیز غارت کردند.

چهارم: چی فکر می‌کردیم و چی شد، چقدر خوش‌خیال بودیم که فکر می‌کردیم سلطه با سلطه فرق دارد؛ اما بعد دیدیم که هر سلطه‌گری اول ما را از منابعمان خلع‌ید می‌کند و بعد غارتمان می‌کند و هم‌زمان به ما ایدئولوژی قهرمان بودن و قهرمان شدن تا سر حد نیستی (مرگ در راه ایدئولوژی حاکمان ابله) می‌دهند.

پنجم: چی فکر می‌کردیم و چی شد، یعنی نمی دانستیم که شباهت نظام سلطه، امپریالیسم، استبداد، خودکامگی، و حکومت بی‌شعوران و ابلهان در یک چیز و آن هم غارت خودباوری و اتحاد ملت‌ها است.

به اعتقاد این کنشگر مدنی:
۱: به نظر می‌رسد که باید در ذهنمان تابوهای نظام سلطه و امپریالیسم خبری و سلطه‌ی بیگانگان را بشکنیم و بدانیم که ابلهان داخلی ادامه‌ی همان‌ها هستند و با بی شعوری، احمقی، حرص و طمع، به غارت همه چیزمان پرداخته‌اند و چیزی نمانده که از غارت آنها در امان بماند؛

۲: به نظر می‌رسد که باید در ذهنمان، اولویت جنگ با دشمن خارجی را رها و همزمان جنگ با دشمن داخلی را در اولویت قرار دهیم که سرعت غارت داخلی ها بیشتر است. چون هم خودی هستند و هم اطلاعات دارند و هم به همه جا می‌توانند نفوذ کنند و هم برای مبارزه با آنها، هزینه‌ی زیادی را روی دست ملت می‌گذارند مثل هزینه‌های سال ۸۸ تا سال ۱۴۰۱؛


۳: به نظر می‌رسد که باید در ذهنمان، بهبود اوضاع اقتصادی – سیاسی- اجتماعی – فرهنگی را کنار بگذاریم و بپذیریم که غارت شدگانی هستیم که هیچ نداریم مگر آن عزم ایرانی به ارث رسیده از نیاکان در آگاه شدن و مبارزه با ظلم و زور و غارت و حاکمیت ابلهان.
فراموش نکنیم که یک طرف تمامی جنگ‌ها و نزاع‌های منطقه‌ی خاورمیانه، نظام سلطه قرار دارد و یک طرف دیگر آن حاکمان بی خرد و مبارزینی هستند که فقط سلاح به دست دارند و صلح و عشق از قلب‌های آنها به یغما رفته.

به‌خاطر داشته باشیم که صلح عزتمندانه، خردمندانه، باکیاست و شناخت، به معنی طرف‌داری از نظام سلطه یا دشمن خارجی نیست؛ بلکه نجات کشور و مردم تا زمان رسیدن به قدرت اقتصادی و جلب حمایت مردم است که هیچ جنگی بدون حمایت مردمی، به پیروزی نمی‌انجامد.

رضارضائی ۱۴۰۳/۷/۲۷

پاینده باد ایران آزاد، آباد، متحد و شاد

https://t.me/darvishane49
@hooreechannel 🌹

حوری

18 Oct, 17:30


🔺تحصیل زیر آسمان سوزان بدون میز و نیمکت

🔹️بر ا‌ساس ویدیوهای منتشر شدە در شبکه‌های اجتماعی دانش‌آموزان روستای همت‌آباد در شهرستان زرآباد سیستان‌ و بلوچستان مجبورند کە در گرمای طاقت‌فرسا، بدون داشتن یک کلاس درس، زیر آسمان و بدون میز و نیمکت، تحصیل کنند.
@hooreechannel 🌹

حوری

18 Oct, 14:30


بهبود عزت نفس با نقاط ضعف!

معنای ساده عزت نفس، «عزیز بودن پیش خود» است. گاهی برای تقویت عزت نفس، توصیه می‌شود که روی نقاط قوت خود تمرکز کنیم.

اما بهبود عزت نفس، فقط تلاش برای تمرکز کردن روی نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعف نیست. عزت نفس، این نیست که وانمود کنیم هیچ ضعفی نداریم. کسی که عزت نفس دارد، به این درک رسیده است که او هم مثل هر انسان دیگری، مجموعه‌ای از نقاط قوت و ضعف است. هر دو را هم در وجود خود و هم در وجود دیگران می‌پذیرد و انکار نمی‌کند.

وقتی من به دنبال آن باشم که هیچ نقص و ضعفی در هیچ نقطه‌ای از زندگی‌ام وجود نداشته باشد، هیچوقت خودم را دوست نخواهم داشت. چون رسیدن به کمال بی‌نقص برای انسان، محال است. بی‌نقص بودن، رویایی غیرممکن و غیرضروری بود که به انسان عصر جدید فروخته شد تا تمام سلول‌های جسم و روان خود را برایش خرج کند. 

وقتی من عزت نفس دارم، مجموعه‌ای از خوبی‌ها، نقاط قوت، ضعف‌ها، نقص‌ها و کمبودهایی که من با آنها تعریف شده‌ام را دوست دارم و تلاش می‌کنم آدمی بهتر و نه بی‌نقص شوم. تلاش می‌کنم به اندازه‌ی کافی خوب باشم نه اینکه کامل و بی‌نقص شوم.

کسی که عزت نفس دارد، دیگران را هم به همین شکل دوست دارد. او می‌داند که هر انسانی مجموعه‌ای از قوت و ضعف است‌. انسان بدون عزت نفس، زودرنج است. چون نمی‌تواند درک کند که دیگران ضعف‌هایی دارند و وقتی کمبودی از جانب آنها مشاهده می‌کند، ناامید می‌شود.

انسان دارای عزت نفس، می‌داند که اتفاقا لطف و هنر دوست داشتن دیگران در پذیرش ضعف‌هایشان است؛ وگرنه نقاط قوت را که همه دوست دارند.

@DevelopmentSc
@hooreechannel 🌹

حوری

18 Oct, 09:30


زن امروزی

همکارم امسال مادربزرگ شد. گذاشت پدر و مادر جدید بی خوابیهای اول را بکشند و استرس حمام اول و افتادن بند ناف و واکسن سوم را تحمل کنند، بعد موهایش را نارنجی کرد و از ما خداحافظی کرد و سوار هواپیما شد با یک ساعت پرواز به همین کشور کناری رفت دیدار نوه اش که دیگر سه ماهه شده‌ بود.

من هر هفته بیشتر مشتاق و کنجکاو نوزاد بودم تا او. من جای او بودم تا از همان ساعات آغاز درد در بیرون در بیمارستان کشیک نمی‌دادم، قرار نمی‌گرفتم...

چندی بعد پدرش فوت کرد و بهش ارث بزرگی رسید. چند مزرعه بزرگ در دل آلپ با اصطبل اسبهای عربی و چند تراکتور. گاهی می‌رود سرکشی و عکسهای اینستاگرام پسند میفرستد به ایمیل گروهی کمپانی.

یک شعر کودکستانی آلمانی هست در مورد مادربزرگ مدرنی که در مرغداری سوار موتور میشود و به بینی اش حلقه پیرسینگ دارد و ماهی اش پیپ می کشد و سگش بلد است بشمارد... به‌ همکارم‌ گفتم الان تو مصداق عملی این شعری... گفت واقعا! ولی راستش دوست ندارم به من بگویند مادربزرگ!!

یک روز هم چند کار نیمه تمامش را سپرد به ما و رفت مرز اتریش دیدن و تیمار مادر نود و یک ساله اش که لگنش شکسته بود. از روی نقل قول‌ها و حکایتهای پدربزرگ و  مادربزرگم که از کودکی می‌شنیدم هر سالمندی که لگنش بشکند دیگر کارش تمام است

فکر کردم لابد همکارم هم به زودی باز مرخصی میگیرد و میرود خاکسپاری... که دو هفته بعد برگشت و گفت مادرش از اتاق عمل آمده و فیزیوتراپ دارد و چون هم دیگر مجبور نیست از شوهر سختگیر فقیدش اجازه خاصی بگیرد کلی روحیه گرفته و خودش داده حمامش را برایش بازسازی کنند و تا راهروها همه جا سراسر سفید و مدرن بشود و مشخصا رو به بهبودی است و به زودی خودش دوباره از پس کارهایش برمیاید و... و در آخر گفت امیدوارم مادرم دستکم چند سال دیگر زندگی باکیفیتی را تجربه کند..

تعجبم از کجاست؟ از اینجاست که خودم
نیم قرن از مادرش کوچکترم و چنین امیدی به زندگی ندارم. امیدورزی، خصلتی اکتسابی و یادگرفتنی است.

مادربزرگم از وقتی کودک بودم دچار روماتیسم مزمن و اختلال عصب های عضلانی بود و به مرگ زیاد فکر میکرد و از مردن زیاد می ترسید و از جایی به بعد زندگی را کاملا متوقف کرده بود تا رسیدن آن بهبودی که هرگز اتفاق نیفتاد.

مادرم خیلی زودتر از موقع خودش را در هیأت مادربزرگ میدید و بزرگسالان را حتی با پنج سال اختلاف سن به فرزندی می پذیرفت و حقیقتا آرزوی چندانی جز سلامتی و خوشبختی و رها زیستن ما نداشت!

در حقیقت برای خودش تنها آرزویی که قائل بود اینکه ببیند ما خوشیم..

نه فقط اینها، که زنان بسیاری در اطراف من از میانسالی به بعد در بی آرزویی و در کهنسالی خودخواسته ای زیسته اند...

من نمیدانم محیط و آنچه در جغرافیا میگذرد دقیقا چقدر قدرت دارد تا آدم را بی آرزو کند.

صرفا یک فرق بزرگ میبینم در میدان دید آدمهای هم‌سن هم نسل در جغرافیای متفاوت. حتی با تغییر جغرافیا و تغییر افق دید، آنچه در درون آدم میگذرد می‌تواند چندان تفاوت ماهوی نکند.

من یکی، واقعا آرزوی دیدن پنجاه سال دیگر را ندارم.
راستش، بسیار پیش آمده که دنیا و زیستن، حوصله مرا سر ببرد.
و فکر میکنم به زنی نود ساله در دامنه آلپ با لگنی مخلوط از استخوان و فلز، که دارد به کیفیت زیست در چندین سال بعدش فکر میکند.

.فکر میکنم او دورنمایی با بازه ای چندساله میبایست داشته باشد که همزمان با منی که زیر بار بازسازی حمام رفته ام و صد بار این وسط به خودم لعنت فرستاده ام که مگر چند سال زنده ای حالا که کل یک حمام را بریزی بسازی، ول میکردی این‌ دو صباح عمر را... و بعد یکی مثل او، که از کمیت هم گذشته ولی از کیفیت نه.

@EveDaughters
@hooreechannel 🌹

حوری

18 Oct, 05:30


مهارت های دهگانه ضروری برای زندگی کدامند؟

سازمان بهداشت جهانی مهارت‌های دهگانه ای را معرفی کرده است که هر کس باید این توانایی ها را برای داشتن زندگی فردی و اجتماعی موفق کسب کند:

1- مهارت خودآگاهی
2- مهارت همدلی
3- مهارت روابط بین فردی
4- مهارت ارتباط موثر
5- مهارت مقابله با استرس
6- مهارت مدیریت هیجان
7- مهارت حل مسئله
8- مهارتت تصمیم گیری
9- مهارت تفکر خلاق
10- مهارت تفکر نقادانه

مهارت خودآگاهی
 توانایی شناخت نقاط ضعف و قوت و یافتن تصویری واقع بینانه از خود. شناخت نیازها و تمایلات فردی برای آشنایی با حقوق و مسئولیت های فردی - اجتماعی

مهارت همدلی
درک کردن دیگران و مشکلاتشان در هر شرایطی. این مهارت به دوست داشتن و دوست داشته شدن و در نتیجه،روابط_اجتماعیِ بهترِ افراد با یکدیگر می انجامد.

مهارت روابط_بین_فردی
 مشارکت و همکاری با دیگران، همراه با اعتماد واقع بینانه، که در کنار تقویت دوستی ها، دوستی های ناسالم را خاتمه می دهد تا کسی از چنین روابطی آسیب نبیند.

مهارت ارتباط موثر
 درک بهتر نیازها و احساسات دیگران، به شیوه ای که فرد بتواند نیازها و احساسات خودش را نیز در میان بگذارد. تا ارتباطی رضایت بخش شکل گیرد.

مهارت مقابله با فشار عصبی
 با آموختن این مهارت افراد هیجان های مثبت و منفی را در خود و دیگران می شناسند و سعی می کنند واکنشی نشان دهند که این عوامل مشکلی برای آنها ایجاد نکنند.

مهارت مدیریت هیجان
هر انسانی که در زندگی خود با هیجانات گوناگونی از جمله غم، خشم، ترس، خوشحالی، لذت و موارد دیگر مواجه است که همه این هیجانات بر زندگی او تاثیر می گذارد. شناخت و مهار این هیجانات، همان مدیریت هیجان است. برای کسب این مهارت فرد به طور کامل باید بتواند احساسات و هیجانات دیگران را نیز درک و به نوعی این هیجانات را مهار کند.

مهارت حل مسئله
زندگی سرشار از مسائل ساده و پیچیده  است. با کسب این مهارت بهتر می توانیم مشکلات و مسائلی را که هر روز در زندگی برایمان رخ می دهند، از سر راه زندگی مان برداریم.

مهارت تصمیم‌گیری
برای برداشتن هر قدمی در زندگی باید تصمیم گیری کنیم، مسیر زندگی انسان را تصمیم گیری های او مشخص می کند. با آموختن این مهارت هداف خود را واقع بینانه تعیین و از میان راه حل های موجود بهترین را انتخاب می کنیم و مسئولیت عواقب آن را نیز به عهده می گیریم.

مهارت تفکر خلاق
تفکر یکی از مهمترین مهارت‌های زندگی است. مهارت تفکر خلاق، همان قدرت کشف، نوآوری و خلق ایده ای جدید است تا در موارد گوناگون بتوانیم راهی جدید و موثر بیابیم. با آموختن تفکر خلاق، هنگام مواجهه با مشکلات و دشواری‌ها احساسات منفی را به احساسات مثبت تبدیل می کنیم.هنگامی که تفکر خلاق را می آموزیم دیگر مشکلات زندگی مزاحم ما نیستند، بلکه هر کدام فرصتی هستند تا راه حل های جدید بیابیم و مشکلات را به گونه ای حل کنیم که کسی تاکنون این کار را نکرده باشد.

مهارت تفکر نقادانه
این مهارت موجب می شود هر چیزی را به سادگی قبول یا رد نکنیم و پیش از آن، موضوع مورد نظر را به خوبی مورد بررسی قرار دهیم و پس از آن، در مورد رد یا پذیرش آن تصمیم گیری کنیم.

 با آموختن تفکر نقادانه فریب دیگران را نمی خوریم و به عاقبت امور به خوبی فکر می کنیم و دقیق و درست تصمیم می گیریم و ارتباطات درستی برقرار می کنیم.

@hooreechannel 🌹

حوری

17 Oct, 14:48


💬 روایات زنان از خوابگاه‌های دخترانه


💬«مخوف‌ترین سال‌های زندگیم. گاهی ۶ تا ۸ کلاس داشتیم و به سلف نمی‌رسیدیم و زندانی و گرسنه می‌موندیم. یه‌بار از پشت نرده ها به پسرهای کلاس پول دادیم برامون تخم‌مرغ و گوجه بخرن

با بچه‌های ارکستر تمرین داشتیم برای اجرا. از ۸ که می‌گذشت یه‌جوری دستای من می‌لرزید که استادمون می‌فهمید و می‌گفت برم که به ساعت ورود خوابگاه برسم.

جالب اینجاست که خیلی از پسرها نمی‌دونن. بعد می‌گیم شما با یه مزایایی تو ج ا به‌دنیا اومدین که خودتون ازش خبر ندارین، شاکی می‌شن.»

💬مهولک

💬ورودی خوابگاهمون بعد 8 شب اسممو مینوشت و اگرم شب توی حضور و غیاب پیدام نمیکردن دهنم سرویس بود (من شماره خانواده رو تو سیستم وارد نکرده بودم، به خودم زنگ میزدن)، بعد همسرم تو خوابگاه پسرونه همون دانشگاه اگه ساعت 3 نصفه شب هوس دل و جگر میکرد، یهو پامیشد میرفت جگرکی. همینقدر تفاوت!

💬مادام کاف

💬توهین آمیزترین برخورد همین بود. مسئول خوابگاه ما جدا از اینکه به لباس خونگی دخترا هم گیر میداد میومد تو سرک می‌کشید و اگه فیلم و سریالی با لپ تاپ میدیدیم هم یه جوری خودش رو میرسوند به صفحه لپ تاپ ببینه چی میبینیم. سالن مطالعه هم اگه بودیم میومد همونجا سرشماری میکرد!

💬elhamtrf

💬 اولین باری که فهمیدم خوابگاه دخترونه حضور و غیاب شبانه داره واقعا باورم نمی‌شد که با آدم بزرگسال اینطوری حقیرانه برخورد کنن. اومدم از خواهرام پرسیدم، گفتن: آره زمان ما هم بوده.
(امروز که دیدم دیشب یکی از بچه‌ها رو اذیت کردن واقعا اعصابم خراب شده.)

💬جواد خانگی

💬اتوبوسای ترمینال آرژانتین معمولاً ساعت 10-11 راه می‌افتاد و من مجبور بودم شب‌هایی که می‌خواستم برم ترمینال قبل از ساعت 9 شب از خوابگاه بزنم بیرون چون بعدش ممکن نبود. می‌رفتم 2 ساعت تو ترمینال وسط سرما می‌موندم تا اتوبوس راه بیافته. چرا چون خوابگاه قانون ورود خروج داشت.

کله سحر هم که می‌رسیدم باید بلیط اتوبوس رو نشون می‌دادم و یه برگه پر می‌کردم چرا صبح زود رسیدم خوابگاه.

💬اسطوخودوس

💬از خوابگاه زنگ زدن گزارش نبودن دختری رو به خونوادش دادند. بابای دختره زنگ زد بهش  کلی تهدید. فردا صبح دختره با قرص برنج جلو چشم همه تو سالن خوابگاه جون داد. همکلاسیم بود. از یه شهرستان کوچیکی اومده بود و اولین باری بود که برای خودش زندگی کرد. جمله اخرش یادم نمیره «نمیخوام بمیرم»

💬الا

خوابگاهی که من توش بودم تمام پنجره ها پلمپ بود اصلا هوایی به ساختمون وارد یا خارج نمیشد .. نمیذاشتن حوله هامونو توی بالکن بندازیم خشک بشن .. *بعدشم پلمپ کردن*  کلید پشت بوم رو ازمون میگرفتن برای هر بار لباس انداختن باید ۶۰ پله بالا پایین میرفتم تا کلید بگیرم..

💬livinlaughcryin

💬فوبیای این قضیه هنوز با منه. ۳۱ سالمه، ازدواج کردم، وقتی با شوهرم بیرون هستیم، اگر از ساعت ۹ بگذره، عصبی و استرسی میشم و اصرار میکنم برگردیم خونه.

💬Aurora

💬حتی وقتایی که میریم خونه باید خروجی بزنیم. زنگ میزنن به خانواده میگن : خبر داری دخترت کجاست؟

💬Catisfied

💬برای برگشت به خوابگاه چند دقیقه دیرمون شده بود، استرس بحث با سرپرست رو مخم بود که تو مینی بوس و مسیر برگشت مورد تعرض قرار گرفتم ، وقتی پام رسید به خوابگاه و قضیه رو توضیح دادم زَنَک فقط خندید ، خندید و تو چشماش میشد دید که حالا که به قانون عمل نکردی سزات همینه.

💬sahari-bhz

@Zane_Ruz_Channel
@hooreechannel 🌹

حوری

17 Oct, 09:30


‍ بانویی وقف مهربانی

بی بی لوعه زن عرب خوزستانی ساکن دارخوین شاهد زنده ای بود از دو بار اشغال خوزستان. بار اول در ۹۰ سال پیش توسط انگلیسیها و بار دیگر توسط لشکر صدام. او دنیا را وداع گفت و در ۱۰۸ سالگی به دیار باقی شتافت. روحش شاد🌹

دلنوشته ای خطاب به او:

بی بی لوعه! تو صندوقچه خاطرات جنگ و رزمندگان بودی. تو راوی تلخیهای جنگ بودی. تو اولین تصویربردار تکه تکه شدن نوجوانان رزمنده بودی! تو شاهد ویرانی شهرت پس از هجوم ارتش صدام بودی. تو گواه دربدری و آوارگی همشهریانت بودی. تو خونهای رزمندگاه را از لباسهایشان می شستی و خاک جبهه را از سر و رویشان.

بی بی لوعه! فقط تو که شاهد آغاز تا پایان ۸ سال جنگ بودی می دانی جنگ چقدر تلخ است و وحشتناک. هر چند مهربانانی چون تو در دل جنگ زیبایی و مهربانی بیافرینند! تو تا آخرین روزهای عمرت هم دست از مهربانی و‌ کمک به دیگران نشُستی و مسافران تشنه را سیراب کردی.

اما بی بی لوعه! کاش قبل از اینکه بروی، به کسانی که مشتاق جنگی دیگرند می گفتی، آرزوی آنها برای نابودی دیگران، یعنی نابودی ایران و تمام شدن آرزوی تمام مردمان ایران!
کاش می گفتی جنگی که شروع شود، پایانش معلوم نیست با از دست دادن چه ارزشها و سرمایه هایی میسر گردد!

بی بی لوعه، مادر رزمندگان ۸ سال جنگی بی حاصل! کاش قبل از اینکه بروی به آنها که به جای آبادی ویرانی کاشتند می گفتی، کودکان بی پدر زیادی را دیدی که برای یک لحظه دیدن پدر ضجه می زدند. کاش می گفتی زنان بی شوی زیادی را دیدی که به تنهایی بار سنگین زندگی را با خود کشیدند و لذتی نبردند تا پیر شدند! کاش می گفتی معلولین زیادی را دیدی که سالهاست در آسایشگاهها انتظار رهایی از این رنج بی پایان را می کشند!

بی بی لوعه! کاش بودی و به متوهمانی که آرزویشان ورود در جنگی آخرالزمانی است و‌ خود را یاوران منجی می دانند می گفتی، هزاران هزار انسان در دنیا تاکنون به پای این توهمات قربانی شده اند. می گفتی منجی نیازی به امتی گرسنه و پابرهنه ندارد! او نیاز به امتی آگاه دارد و آگاهی با فقر جور درنمی آید.

بی بی لوعه عزیز! حیف که تو را زودتر نشناختم تا بیایم و از محضرت درس مهربانی بگیرم و به همه بگویم، دوست داشتن همنوع و کمک به آنها به ایده پردازی و حرف و سخن تنها و بدون عمل از گوشه مدارس و‌ موسسات مجلل دینی نیست. مهربانی یعنی در میان مردم بودن، دردشان را فهمیدن، با آنها خندیدن و‌ گریستن، و در حد توان به آنها یاری رساندن. منجی برای ظهور به اینگونه یاورانی نیاز دارد نه شما مدعیان متوهم!

فرشته مزینانی
@hooreechannel 🌹

حوری

17 Oct, 05:31


آینده با نسل Z چگونه است؟

نظرسنجی اخیر ایسپا راجع به وضعیت فرهنگی اجتماعی دانشجویان دانشگاه‌های دولتی کشور تصویر خوبی از نسل جدید ایرانی بدست می‌دهد؛ از آنجایی که عمده دانشجویان اکنون متولدان ۱۳۷۵ و خصوصا دهه هشتاد هستند و نسل Z ایرانی را تشکیل می‌دهند، این نظرسنجی تصویری از ویژگی‌های این نسل بدست می‌دهد. نظرسنجی که نشان می‌دهد جامعه ایران در آینده به چه سمتی می‌رود و چه ویژگی‌هایی خواهد داشت.

بر اساس یافته‌های نظرسنجی ایسپا، بیش از ۸۵درصد دانشجویان دانشگاه‌های دولتی، از تلگرام و اینستاگرام استفاده می‌کنند. این عدد برای تلگرام (با میزان مصرف حدود ۹۰درصدی) از آن جهت حائز اهمیت است که طبق نظرسنجی همین مؤسسه نظرسنجی، بطور میانگین حدود ۴۰درصد از ایرانیان از تلگرام استفاده می‌کنند.

فاصله معنادار این دو عدد نشان می‌دهد که اولا اگر جایگزینی برای تلگرام ایجاد نشود، طی 5 سال آینده پلتفرم تلگرام تبدیل به اصلی‌ترین پیام‌رسان ارتباطی میان جوانان و میانسالان خواهد شد؛و ثانیا نسل جدید ایرانی، اهمیتی نمی‌دهد که پلتفرمی فیلتر هست یا نه و اگر آن را در زندگی روزمره خود مفید بداند، از آن استفاده می‌کند.
این یافته در بخش دیگری از داده‌های منتشر شده توسط ایسپا نیز دیده می‌شود؛ جای که بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه‌های دولتی از یوتیوب استفاده می‌کنند. پلتفرم یوتیوب، که برخی آن را  بزرگ‌ترین دانشگاه آنلاین می‌دانند، از بدو ورود به ایران فیلتر شد و هیچگاه در جامعه ایرانی مورد توجه و استفاده قرار نگرفت. حتی حالا که از طریق آن می‌توان درآمدزایی کرد هم فقط ۸/۵درصد از ایرانیان از آن استفاده می‌کنند. امری که نشان می‌دهد این پلتفرم چقدر در جامعه ایران مهجور هست.
اما مواجهه نسل Z و دانشجویان دانشگاه‌های دولتی با این پلتفرم کاملا متفاوت است. بیش از ۵۰ درصد از دانشجویان از این پلتفرم استفاده می‌کنند و این در حالی است که شواهدی وجود دارد که بسیاری از دانش‌آموزان دبیرستانی نیز از یوتیوب استفاده می‌کنند.

استفاده از یوتیوب نه فقط در ایران که در سرتاسر دنیا روندی صعودی داشته و اکنون پرطرفدارترین پلتفرم در سرتاسر جهان است؛ یوتیوب کارکردهای آموزشی بسیار زیادی دارد و مصرف بالای آن توسط نسل جدید در ایران نیز مؤید همین واقعیت است که دانشجویان و دانش‌آموزان از یوتیوب برای مقاصد آموزشی استفاده می‌کنند.
استفاده از این پلتفرم، علاوه بر این که نشان می‌دهد فیلترینگ آن سیاستی کاملا عبث و بیهوده است، معنای دیگری نیز دارد.
در حالی که نظام آموزشی در ایران به‌نحوی که بسیاری از ارزش‌های فرهنگی و سیاسی از طریق آموزش رسمی منتقل می‌شود، مراجعه بالا به یوتیوب باعث خواهد شد که دانشجویان و دانش‌آموزان کمتر از گذشته در معرض این آموزش‌های رسمی قرار بگیرند؛ امری که شکاف نسلی را تشدید می‌کند و باعث افزایش بیش از پیش ارزش‌های حاکم بر نسل جدید با ارزش‌های نسل‌های پیشین می‌شود.

این امر در الگوی تماشای فیلم و سریال در نسل Z نیز آشکار است؛ جایی که ۶۱درصد از پاسخگویان، از طریق دانلود فیلم و سریال از اینترنت، ماهواره و یا پلتفرم‌های نمایش فیلم خارجی، اقدام به تماشای فیلم و سریال می‌کنند. معنای این اعداد آن است که اکثر نسل جدید ایرانی کمتر در معرض تولیدات رسمی است.
این الگوی رفتاری در مصرف کالای فرهنگی نظیر فیلم و سریال، در کنار مصرف قابل توجه یوتیوب در میان دانشجویان، به‌نوعی بیانگر ناکارآمدی سیاست‌های فرهنگی در کشور است و باعث شده تا عملا سیاستگذاری فرهنگی در کشور بی‌اثر شود.
به‌عبارت بهتر، اکثر دانشجویان در معرض آموزش‌ها و تولیدات فرهنگی رسمی نیستند و در نتیجه خیلی طبیعی است که ارزش‌ها و نگرش‌های متفاوتی با آنچه ساختار رسمی می‌خواهد، داشته باشد.

در این داده‌های منتشر شده، میزان مصرف توئیتر در میان دانشجویان دانشگاه‌های دولتی نیز قابل توجه است؛ در حالی که توئیتر یکی از پلتفرم‌هایی است که کمترین استفاده را در ایران دارد، حدود یک چهارم دانشجویان دانشگاه‌های دولتی از آن استفاده می‌کنند و در معرض مباحث در آن هستند. از آنجایی که درتوئیتر گروه‌های سیاسی مختلف بیشترین فعالیت را دارند، حضور فعال دانشجویان در توئیتر بر نگرش سیاسی آن‌ها اثرگذار خواهد بود و این اثرگذاری نیز لزوما منطبق بر سیاست‌های رسمی نیست.

بنابراین، به‌نظر می‌رسد که ارزش‌ها و نگرش‌های نسل Z، تحت تأثیر مصرف رسانه‌ای آن‌ها، کاملا متفاوت از ارزشی است که ساختار رسمی تبلیغ می‌کند و نحوه جامعه‌پذیری نسل جدید کاملا متفاوت از جامعه‌پذیری نسل‌های گذشته باشد.

...نسل جدید ایرانی ارزش‌ها و نگرش‌های متفاوتی با نسل‌های پیشین دارد؛ جامعه آینده ایران با جامعه امروز کاملاً متفاوت خواهد بود و کلید مواجهه با این جامعه، در تحول نگرش به موضوعات فرهنگی است.

محمد رهبری

متن کامل در «این لینک»
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Oct, 17:30


🟢 در زندگی حیوانات دخالت نکنیم

✍️ در کشورهای توسعه‌یافته نظیر کانادا، ایالات‌متحده امریکا، اتحادیه اروپا، ژاپن، سنگاپور، کره‌جنوبی و ... هیچ حیوان بدون صاحبی در معابر عمومی مشاهده نمی‌شود. در این کشورها، سگ و گربه‌ها باید حتما صاحب داشته باشند و این صاحبان، در مجوزی که برای سرپرستی از این حیوانات می‌گیرند، نسبت به رعایت موازین اخلاقی متعهد می‌شوند و مثلا موظفند که بعد از گرداندن حیوان در سطح شهر و خیابان، حتما مدفوع حیوان را جمع کرده و در سطح شهر و پارک‌ها و معابر رها نکنند. در این کشورها، شهرداری‌ها موظفند با ایجاد پناهگاه‌هایی، سگ و گربه‌های بدون صاحب یا سگ و گربه‌هایی که صاحبان‌شان، توانایی نگهداری از حیوان را ندارند، جمع‌آوری کرده و بعد از انجام آزمایش‌های پزشکی و سلامت حیوان بابت بیماری هاری، در این پناهگاه‌ها نگهداری کنند تا زمانی که متقاضی جدید برای نگهداری سگ و گربه درخواست بدهد ...

محمد درویش

♦️ادامه:

https://www.etemadonline.com/tiny/news-679238
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Oct, 15:30


قانون سرِ راهی حجاب اجباری را کسی گردن نمی‌گیرد

از قرار مسموع! گویا قانون موسوم به قانون حجاب را که حاصل فکر امثال بانکی پور و آقاتهرانی و دیگر پایداری‌چی هاست نه رئیس‌جمهور برای اجراء ابلاغ کرد نه رئیس مجلس! که موظف است در صورت عدم اقدام رئیس‌جمهور، رأسا برای ابلاغ به دستگاه‌ها ابلاغ کند.
حال این بچه سر راهی میان زمین و آسمان معلق مانده است.

نگاهی گذرا به این قانون کردم. به نظرم رسید اجرای این قانون، عملا همه را به جان هم می‌اندازد و بیشتر از همه قضات و ضابطان قضایی را وارد جنگی فراگیر با ملت می‌کند.
برای نمونه کیفر درجه چهار! برای ترویج بدپوششی وضع کرده است که واقعا وحشتناک است.

به گمانم امضا نشدن و ابلاغ نشدن این قانون نمایندگان جبهه پایداری، محصول ادعیه عاجزانه حجة‌الاسلام محسنی اژه‌ای رئیس دستگاه قضاء به درگاه خداوند متعال بوده است.
این قانون می‌توانست سی چهل درصد تعداد پرونده های قضایی را افزایش دهد.

این رباعی را در این نیمه شب مهرماه فی البداهه سروده‌ام:
کس وهم سراب را به گردن نگرفت
گِل کردن آب را به گردن نگرفت

بنگر  که میان رؤسا هیچ‌ کسی
قانون حجاب را به گردن نگرفت!

مجید مرادی
@hooreechannel 🌹

حوری

16 Oct, 05:30


پنج پیشنهاد برای کتاب‌خواندن

🔻از کلاس اول تا سال‌های پایان دانشگاه، صدها کتاب خواندیم اما محض رضای خدا یک بار یکی نیامد به ما بگوید که چگونه کتاب بخوان. در طول این سال‌ها به شیوه‌ی سعی و خطا چیزهایی آموختم که آن‌ها را با شما به اشتراک می‌گذارم. برخی از این نکات را هم از سایت خوب متمم یاد گرفتم.

🪧 ۱. با ذهن ناآرام کتاب بخوانید!

یعنی این‌که از دیگران نپرسید که چه کتابی خوب است و یا این‌که نپرسید این روزها چه کتابی روی بورس است. این غلط است. اول از همه از خودتان شروع کنید از خودتان بپرسید که سؤالات و مسایل اصلی‌تان در زندگی چیست؟ مثلا ممکن است من مسئله اصلی‌ام در زندگی، بهبود ارتباطات با خانواده‌ام باشد و شما مسئله اصلی‌تان در زندگی افزایش مهارت مذاکره. بنابراین کتابی که برای من خوب است برای شما بی‌فایده است و برعکس. حالا ذهن ناآرام یعنی چه؟ یعنی این‌که ذهن وقتی با یک سؤال روبرو می‌شود، یک چاله در آن پیدا می‌شود و تا آن چاله پر نشود آرام نمی‌گیرد. علت این‌که کتاب‌خواندن گاهی برای ما خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود این است که این کتاب ربطی به چاله‌های ذهنی ما ندارد. اول سوراخ ایجاد کنید! 

🪧 ۲. اول جنگل را ببینید بعد سراغ درختان بروید.

معمولا ما بخش پیش‌گفتار و مقدمه و مطالب نوشته شده پشت جلد کتاب را خیلی مهم نمی‌دانیم. اما نکته این‌جاست که برای خواندن کتاب شما اول باید جغرافیای موضوع دست‌تان بیاید. یا این‌که "تصویر از بالا" یا Big Picture را درک کنید. آن‌وقت خیلی راحت‌تر می‌توانید فصول، پاراگراف‌ها و مفاهیم را یاد بگیرید. خواندن خلاصه کتاب، معرفی‌نامه‌ها، توصیه‌نامه‌هایی که در مورد یک کتاب هست، به‌سرعت می‌تواند برای ما یک "تصویر از بالا" ایجاد کند.

🪧 ۳. همیشه لازم نیست خواندن کتابی را که آغاز کرده‌اید به پایان ببرید.

هرجا فکر کردید کتاب، کتاب خوبی نیست و به سؤالات شما پاسخ نمی‌دهد، بزنید کنار و دنده‌عقب بگیرید. ما در نظام آموزشی خود طی ۱۲ تا ۲۰ سال، مجبور بودیم کتاب‌هایی را بخوانیم که دیگران ما را به خواندن آن‌ها مجبور کرده‌اند.لازم نیست تا ابد این رویه را ادامه دهیم.

🪧 ۴. خلاصه‌کتاب به‌جای خود کتاب.

بخشی از بهترین مطالعه‌هایی که داشته‌ام، خواندن خلاصه‌کتاب‌هایی بوده است که بهتر از خود کتاب، جان کتاب را منتقل می‌کنند. برخی از کتاب‌ها (البته برخی از کتاب‌ها را) را می‌شود در دو صفحه خلاصه کرد، پس بهتر است قبل از خرید و خواندن کتاب توصیه بند دوم را در نظر بگیرید. یک موقع دیدید که همان خلاصه‌کتاب مسئله شما را حل کرد و چه‌بسا بهتر از کتاب.

🪧 ۵. لحظات تلخ شما را شرطی‌ نکند.

بسیاری از ما، مطالعه را نه با هدف افزایش اطلاعات و دانسته‌ها و بازشدن افق دید، بلکه برای فرار از مشکلات و مسائل روزمره انتخاب می‌کنیم. زمانی‌که از دوست یا همسر یا مدیر خود دلگیر هستیم، گوشه‌ای می‌نشینیم و کتاب ورق می‌زنیم. شاید این کار در کوتاه‌مدت، مفید باشد اما در بلندمدت ما را شرطی می‌کند و ذهن ما عادت می‌کند که کتاب، همراه لحظات تلخ زندگی است.

دکتر مجتبی لشکربلوکی با اندکی تلخیص

@zistboommedia
@hooreechannel 🌹

حوری

15 Oct, 17:30


تیم خاتون‌ بم را مجبور کردند بیانیه بده و از مردم بابت این شادی بعد از گل که منجر به صعود تنها نماینده ایران به لیگ‌ قهرمانان فوتبال زنان آسیا شده، عذرخواهی کنه! آنها نوشتند، تصویر زهرا قنبری حاصل یک اتفاق طبیعی فوتبالی و در آن لحظه خارج از اختیار و اراده گلزن خاتون بوده است./ مهمات
زینب کریمیان

👈ملتی که تیم را مجبور کردید از آنها عذرخواهی کند اقلیتی کوچک هستند که هنوز می پندارند نبودن روسری بر سر یک زن پایه های نظامشان را به لرزه می اندازد. ملت ایران درخشش یک دختر ایرانی را در میدانهای جهانی می بینند و نه فقط روسری اش را!

@hooreechannel 🌹

حوری

15 Oct, 14:31



🔰 «زنان زرخرید،بررسی وضعیت کنیزان در ایران از طاهریان تا مغول»

در ایران تا اواخر دوران قاجار برده‌داری رواج داشت. تنها در سال ۱۳۰۷ شمسی بر اساس قانون «منع خرید و فروش برده در خاک ایران و آزادی بردگان هنگام ورود به ایران» مبادله غلام و کنیز منسوخ شد. متاسفانه، سنت طولانی برده‌داری در ایران کمتر مورد بررسی قرار گرفته است و داده‌های تاریخی در مورد بردگان و بخصوص کنیزان به عنوان فرودست‌ترین افراد جامعه بسیار محدود است.

کتاب «زنان زرخرید» را فریبا کاظم‌نیا نوشته و انتشارات تیسا آن را منتشر کرد. این کتاب با رویکردی جامعه‌شناختی تلاشی است برای بررسی فرایند کنیز شدن زنان در ایران و فروش‌شان در بازارهای برده‌فروشان. نویسنده تلاش می‌کند تا جزییات زندگی بردگان -کنیزان- در خانه‌های مالکان و از دست دادن هرگونه هویت فردی‌شان من‌جمله نام و تبدیل آنان به موجوداتی منفعل در جهت کامجویی مردان را بررسی کند. 

فریبا کاظم نیا، ابتدا نگاهی کوتاه به پیشینه تاریخی کنیزان دارد و سپس راه‌های تحصیل کنیزان مانند جنگ‌های برون مرزی و داخلی، غارت، دزدی و راهزنی، مصادره اموال، اسارت دختران به ازای مالیات و فروش فرزندان را توضیح می‌دهد.

کنیزان کالا بودند و به عنوان کالا در بازارها به فروش می‌رسیدند، هنگام فروش روی و موی کنیزان را می‌گشودند و حتی خریدار مجاز به دیدن اندام آنان نیز بود، آنان نه نامی داشتند و نه اختیاری در مورد خوراک، پوشاک و نوع کاری که باید انجام می‌دادند. فرمانبرداری محض از مالک جزیی از ذات برده تصور می‌شد.

کنیزان پس از فروش، آموزش هم می‌دیدند؛ آموزش کنیزان نه برای آماده سازی آنان برای زندگی اجتماعی، که بر اساس بهره‌گیری بیشتر از کالای خریداری شده بود تا سود بیشتری نصیب مالک خود کنند. پیشه‌های کنیزان متفاوت بود؛ پیشه‌های خانگی یعنی خدمتکاری آشپزی، دایگی و البته مشاطگی و پیشه‌های بزمی و رامشگری.

اما اصولا کنیزان وسیله‌ای برای کامجویی بودند. مالک حق بهره‌گیری جنسی از کنیزان را بر اساس آیات و احکام اسلامی که مباشرت مردان مسلمان را به همسران و کنیزانشان محدود می‌کرد داشت. این امر نه فقط در مورد کنیزانی که برای بهره‌گیری جنسی خریداری می‌شدند صدق می‌کرد بلکه برای کلیه کنیزان چه در آشپزخانه یا موقعیت خدمتکاری. زیرا به گفته عنصرالمعالی در قابوس‌نامه « از بهر شهوت از بازار کنیزکی توان خرید که چندین رنج و خرج نباشد» از طرف دیگر به فحشا واداشتن کنیزان در روسپی‌خانه‌ها نیز در شهرهای متعدد دیده شده است.

نکته مهمی که در کتاب به آن پرداخته اما هنوز جای تبیین و تحلیل دارد ایده نویسنده در مورد تاثیر شرایط زندگی فرودستانه کنیزان بر زندگی زنان آزاده و ایجاد هنجارهایی مشابه برای آنان است. کنیزان بیش از غلامان تحت ستم بودند که ناشی از موقعیت فرودستی زنان در جامعه بود. وجود کنیزان فرمانبردار و مطیع که هیچ‌گونه حقی در زندگی برای خود نداشتند و تنها برای لذت‌جویی مردان در خانه‌ها و دربار در کنار سایر زنان آزاده زندگی می‌کردند به وجود ایده «زن/همسر/کنیز» کمک کرد، به نوعی که حتی زنان آزاده نیز خود را به عنوان کنیز شوهر در نظر می‌گرفتند. کنیزی که ویژگی‌های اطاعت و انفعال او از لحاظ احکام دین و جامعه مقبول بود؛ الگویی از زن که هنوز هر چند با واژگانی دیگر زن موردپسند جامعه را تعریف می‌کند.

کتاب دارای زبانی ساده و روان است و به خوبی شرایط زندگی بخشی از تاریخ و افراد نادیده انگاشته شده جامعه را بیان می‌کند. متاسفانه کتاب تنها به بررسی دوران گذشته (طاهریان تا مغول ) پرداخته، بررسی وضعیت کنیزان در دوره جدید بخصوص دوران قاجار برای درک بهتر موقعیت کنیزان و زنان آزاده و واکنش به پایان برده‌داری در ایران مفید است.

دکتر شهلا اعزازی، عضو گروه مطالعات زنان-۱۴۰۱
@womenstudiesisaorg
@hooreechannel 🌹