هنرنامه @honarnaamehh Channel on Telegram

هنرنامه

@honarnaamehh


کانال اختصاصی معرفی فیلم های کلاسیک تاریخ سینمای جهان/فیلم های کوتاه و انیمیشن
آغاز : ۹/۱/۱۳۹۶
30/ Mar / 2017
admin : @behzadkhorshidi

هنرنامه (Persian)

باور کردنی نیست که چگونه یک فیلم می‌تواند تاریخ را به ما بیاموزاند، اما مراجعه به کانال اختصاصی "هنرنامه" این امر را برای شما امکان‌پذیر می‌سازد. در این کانال، شما می‌توانید با فیلم‌های کلاسیک و تاریخی سینمای جهان آشنا شوید و از هنر و زیبایی آنها لذت ببرید. علاوه بر این، شما می‌توانید فیلم‌های کوتاه و انیمیشن‌هایی با کیفیت بالا نیز در این کانال پیدا کنید. آغاز این مسیر زیبا در تاریخ ۹ فروردین ۱۳۹۶ بوده و از آن زمان با تلاش فعال ادمین کانال، آقای بهزاد خورشیدی، ادامه یافته است. اگر به دنبال تجربه‌ی یک سفر زمانی و آشنایی با هنر و فرهنگ سینمای جهان هستید، حتما به کانال "هنرنامه" بپیوندید.

هنرنامه

05 Feb, 07:05


نکته
پدرم همیشه می گفت: زود خوابیدن و زود بیدار شدن آدم را سالم، پولدار و عاقل می کند. در خانه ساعت هشت، چراغها خاموش بود سپیده دم با بوی قوه و بیکن و نیمرو از خواب بلند می شدیم. پدرم یک عمر این دستور را دنبال کرد، جوان مرد و مُفلس و فکر می کنم چندان هم عاقل نبود.

من حرف او را گوش نکردم، دیر خوابیدم، دیر بیدار شدم. حالا نمی گویم دنیا را فتح کرده ام، اما ترافیک صبح ها را دیگر ندارم، از خیلی از دردسرهای معمولی دورم و با آدم های جدید و بی نظیر آشنا شده ام. یکی از آن ها خودم، کسی که پدرم هرگز او را نشناخت.

چارلز_بوکوفسکی

@honarnaamehh

هنرنامه

05 Feb, 07:01


نکته
طومار شیخ شرزین / بهرام بیضایی

شرزین:
بِدانند که مَردُمان همه یکسانند و از تقلبِ روزگار است که برخی صدر می‌نشینند و برخی ذیل...
پس بنگرید در خویش بنگرید:
پایه‌های تختِ سلطان بر دوشِ شماست و پایه‌های تختِ خلیفه بر دوش سلطان، پس آن نیز بر دوش شماست.

مرد:
تو حساب می‌آموزی
حساب کن اگر بُزرگان را بیاموزی چه مُزدهای گران داری!

شرزین:
بیش از اندازه گران من حساب می‌گویم ولی حسابگر نی‌ام
بسیاری می‌آموزند تا ثروت خود را بشمرند من فقرم را می‌شمرم
رعیت صفر است _تا بدانی_ رعیت را در شمار صفر آور و بزرگان همه عددند و سلطان و سالاران برتر شماره‌اند. سلطان نُه است و وزیران و چاکران و سالاران و دیوانان هشت و هفت و شش و پنج و چهار و سه و دو و یک‌اند و رعیت صفر است. با این‌همه بهای هر سلطان به رعیت است و هیچ عدد بی‌‌صفر بزرگ نشود، چنانکه هزار بی صفرهاش بیش از یک نیست؛ بدان که رعیت هیچ می‌نماید و بیش از همه است.

@honarnaamehh

هنرنامه

05 Feb, 07:01


#فیلم_انیمیشن_کوتاه

بِنینیBeningni
کارگردان:Elli Vuorinen
محصول:2009
تنهایی عاملی برای بیمار شدن و دوری از مردم

انیمیشنی مفهومی در باره بیماری فرن

@honarnaamehh

هنرنامه

05 Feb, 07:00


#ویژه

سکانس پایانی فیلم
مرد فیل نماThe Elephant Man
اقتباسی از داستان «مرد فیل نما و خاطرات دیگر»
ساخته دیویدلینچ
محصول: ,1980
@honarnaamehh

هنرنامه

05 Feb, 07:00


#سکانس_برتر

مردفیل نما
کارگردان: دیویدلینچ
محصول:1980
روایت زندگی تلخ جوزف مریک (در فیلم با نام جان مریک) است. نامزد ۸ جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم سال

@honarnaamehh

هنرنامه

05 Feb, 07:00


یادداشت فیلم مرد فیل نما:

فارغ از تمامی وجوهات مختلف این فیلم من قصد دارم در ابتدا به این جمله در فیلم بپردازم که خود گویای هر چیز است. "من حیوان نیستم، من انسانم ، من یک مرد هستم،" "جان مریک" یک معلول است که مورد سوء استفاده فردی به نام "بایتس" قرار گرفته است. "بایتس" در ازای گرفتن پول از مردم "جان" را تخت عنوان "مرد فیل نما" در سیرک نمایش می دهد. او "جان" را آزار میدهد و کتک میزند. "جان" سالها این وضع را تحمل میکند و به نا امیدی از بهتر شدن اوضاع می رسد.

این فیلم فریاد حقوق بشر است. این که چون فردی شبیه به دیگران نیست و معلولیتی دارد، دچار چنین فرجام دردناکی می شود. و "جان" با تمام وجود فریاد میزند که انسان است او از این رو که انسان است برای خود حق قائل میشود با این وجود که میداند ظاهری متفاوت دارد.

مقوله حقوق "جان" دستمایه اصلی فیلم است. در جایی "جان" میگوید که هر روز انجیل میخوانده و از خداوند طلب لطف میکرده است. آن مقوله حقوق بشر و این تفسیر از امید که در داستان زندگی "جان" وجود دارد، هر بیننده ای را به تفکر وادار میکند. و موجب میشود که او با "جان" همدردی کند. خصوصا اینکه مساله حقوق بشر و امید دو موضوع بسیار با اهمیت در دنیای امروز است که متاسفانه در حال از دست دادن هر دوی آنها در بعضی نقاط جهان، مخصوصا جهان سوم هستیم.

برخی معتقد هستند که ماجرای این فیلم واقعی است!
با یک داستان پربار طرفیم. شخصیت ها سر جای خود قرار دارند و داستان با پختگی جالبی روایت می شود و به پایان میرسد. یک نکته جالب دیگر که در داستان است مساله "تریوس" است.

"ترویس" وقتی "جان" را برای اولین بار میبیند چون یک پزشک است فورا تشخیص میدهد که او بیمار است و نیاز به درمان دارد. بعد از مدتی او برای ارضاء حس کنجکاوی به سراغ "جان" می رود و او را دستمایه مشهور شدن خود قرار میدهد. بعد از مدتی او متوجه میشود که چه اشتباهی کرده و در جایی از فیلم می بینیم که "تریوس" دچار عذاب وجدان شده است. او در صدد جبران بر می آید اما "جان" قبلا توسط "بایتس" ربوده شده است. اینکه "تِروِس" در جایی به زنش می گوید که احساس میکند با "بایتس" هیچ فرقی ندارد قابل توجه است.

@honarnaamehh

هنرنامه

05 Feb, 07:00


ویژه
معرفی و بررسی یک فیلم مطرح از دیوید لینچ

مرد فیل‌نماThe Elephant Man
کارگردان: دیوید لینچ
تهیه‌کننده: جوناتان سنگر
نویسنده: کریستفر دیور
اریک برگرن
دیوید لینچ
بازیگران:آنتونی هاپکینز
جان هرت. آن بنکرافت
وندی هیلر. جان گیلگد
فیبی نیکولز. پاتریشیا هاج
موسیقی"جان موریس
محصول:۱۹۸۰
جوایز :
نامزد جایزه اسکار: بهترین بازیگر مرد نقش اول، بهترین کارگردانی هنری و طراحی صحنه، بهترین طراحی لباس، بهترین کارگردانی، بهترین تدوین، بهترین موسیقی متن، بهترین تصویربرداری، بهترین فیلمنامه ی اقتباسی.


خلاصه داستان :
جان مریک (مرد فیل نما) به خاطر یک عارضه مادر زادی دچار یک نوع ناهنجاری شدید ظاهری است .از او در سیرک ها به عنوان یک حیوان استفاده میشود .دکتر تراویس جان مریک را از صاحب سیرک میخرد و به کمک او برای معالجه میپردازد اما مشکلاتی در راه است
لندن، ۱۸۸۴٫ جراح جوان بلندپروازی به نام «فردریک تِروِس» (هاپکینز) در یک بازار مکاره، در یکی از چادرهای نمایشی موجود ناقص الخلقه ای (هرت) را با عنوان «مرد فیل نما» می بیند و بعدتر او را از گرداننده نمایش می خرد و برای معاینه به بیمارستان می برد. بالاخره نیز او را به عنوان یک انگلیسی با نام «جان مریک» به همکارانش معرفی می کند. کم کم نشانه های ذوق و هوش «مریک» آشکار می شود و با پخش شدن شهرتش، «کندال» (بنکرافت) بازیگر مشهور هم به دیدنش می آید. اما شبی با هجوم عده ای برای تماشای او – و دیدن صورت خودش در آینه – این آرامش برهم می ریزد. «مریک» می گریزد و دوباره سر از سیرک در می آورد… و بالاخره – در حالی که به شدت بیمار است – نزد «تروس» باز می گردد و پیش از مرگ، ساختن ماکت کلیسای جامعش را تمام می کند.

از زبان دیوید لینچ:

«كشته مرده فیلم نیستم. متاسفانه وقت ندارم و به همین دلیل به سینما نمی روم. وقتی هم كه به سینما می روم خیلی عصبانی می شوم چون خیلی نگران كارگردان هستم و این باعث می شود نتوانم به راحتی ذرت بو داده ام را هضم كنم.» «صحبت كردن درباره معنی چیزها برایم آزاردهنده است. بهتر است چیز زیادی درباره معنی چیزها ندانیم. چون معنی، امری كاملاً شخصی است و معنی یك چیز برای من متفاوت با معنی آن چیز برای دیگری است.» «فكر می كنم ایده ها خارج از ما وجود دارند. فكر می كنم همه ما با عالمی ذهنی در ارتباطیم. اما جایی بین اینجا و آنجا ایده ها وجود دارند. تصور می كنم ذهن به اندازه كافی آگاه نیست تا به هر جایی كه با آن در ارتباط است برود. اما مقداری آگاهی از آن قلمرو وجود دارد. وقتی ایده ها در بخش آگاهی تان پرواز می كنند، می توانیم آنها را به دام بیندازیم. اما اگر خارج از آگاهی تان باشند، حتی از وجودش خبر ندارید. پس امیدوار باشید كه بتوانید بخش آگاه ذهنتان را وسیع تر كنید یا اینكه امید داشته باشید كه ایده ها در حریم ذهنی تان پرواز كنند.» «دوست دارم فیلم بسازم چون علاقه مندم به جهان دیگری بروم. دوست دارم در دنیایی دیگر گم شوم و برای من سینما مدیومی جادویی است كه به من اجازه می دهد در تاریكی رویا ببینم. گم شدن در درون جهان فیلم شگفت انگیز است.»👇👇👇
@honarnaamehh

هنرنامه

19 Jan, 09:01


به یاد فریدون شهبازیان، موزیسین برجسته ایران
#مستند «سمفونی ایران »
کارگردان: وحید موساییان
🔶#پوستر #بهزاد_خورشیدی
#poster #Behzad_Khorshidi
@honarnaamehh

هنرنامه

19 Jan, 08:58


این گفته را خیلی دوست دارم: دنیا همان چیزی است که تو هستی؛ و من فکر می‌کنم فیلم‌ها هم همان هستند که ما هستیم.
#دیوید_لینچ

#پوستر #بهزاد_خورشیدی
@honarnaamehh

هنرنامه

19 Jan, 08:57


بدرود آقای لینچ

#دیوید_لینج کارگردانی مولف، با آثار عجیب، مبهوت‌کننده و غالباً ترسناکش برای سینما و تلویزیون شناخته می‌شود؛ آثاری همانند #مخمل_آبی  و #جاده_مالهالند و سریال پدیده‌اش، «تویین پیکز». اما در استودیوی خانگی‌اش در تپه‌های #هالیوود، مشغول ساخت چیزهای دیگری مثل موسیقی، نقاشی، مجسمه‌سازی، فیلم کوتاه و موزیک ویدیو هم بود.
فیلم اول او، کله پاک‌کن، به یک اثر کلاسیک نمادین تبدیل شد و راهش را به سمت ساخت فیلم #مرد_فیل‌_نما هموار کرد که برای هشت شاخه از اسکار نامزد شد و همین‌طور اقتباس از رمان تل‌ماسه (Dune) اثر فرانک هربرت، با بودجه کلان که شکست مالی دردناکی را در سال ۱۹۸۴، هنگام عرضه متحمل شد.
در گذر زمان، #فیلم‌های #لینچ غیر خطی‌تر می‌شدند و بلوغ آن در رویای تب‌گونه «آینلند امپایر» دیدیم. البته در این بین، فیلم سال ۱۹۹۹ یعنی «داستان استرِیت»، به طرز غافل‌گیرانه‌ای داستان خطی داشت؛ مصون از ذات خشنی که امضای بسیاری از آثارش است.
دیوید لینچ از سینمای محبوب خود می گوید: به نظرم شاید #فدریکو_فلینی بزرگ‌ترین کارگردان تاریخ سینما باشد و «هشت و نیم» هم محبوب‌ترین فیلم من از او باشد؛ من کلی لیتو‌گرافی از صحنه آخر این فیلم انجام دادم. «جادوگر شهر اُز» هم یک اثر محشر و پُر معنا در سطح بسیار بالایی است و من عمیقاً «بلوار سانست» را به خاطر اینکه چگونه عصر طلایی هالیوود و سقوطش را نشان داده، دوست دارم. این یک داستان فوق العاده هالیوودی است. از او سوال می شود که آیا ما در دوران تاریکی زندگی می کنیم؟ پاسخ می دهد: نه، من حس می‌کنم که در دوران بسیار تاریکی بودیم و دوران بهتری دارد از راه می‌رسد. مسئله این است که اخبار بد، همیشه خریدار دارند. چیزهای ترسناک، خریدار دارند. توجه‌ربایی، خریدار دارد. پس ما همه اخبار خوب را نمی‌شنویم وقتی که رخ می‌دهند، چون که یک‌جورایی ملال‌آور به نظر می‌رسند. اما من فکر می‌کنم که بسیار چیزهای خوبی وجود دارند که در حال رخ دادنند و مردم به آن‌ها می‌اندیشند و واکاوی می‌کنند. من فکر می‌کنم که آینده بسیار درخشان است.
.
بهزاد خورشیدی

@honarnaamehh

هنرنامه

19 Jan, 08:54


نمی‌دانم چرا مردم از هنر انتظار دارند که معنی خاصی بدهد. (درحالی‌که) این واقعیت را پذیرفته‌اند که زندگی معنای خاصی ندارد!

#دیوید_لینچ

@honarnaamehh

هنرنامه

19 Jan, 08:53


#کنکاش
گفت وگوی #دیوید_لینچ
«فیلم‌های هنری مرده‌اند!»

زیرنویس فارسی

@honarnaamehh

هنرنامه

19 Jan, 08:52


#موسیقی_متن_فیلم
تویین پیکسTwin Peaks
آهنگساز: آنجلو بادالامنتی
کارگردان: دیوید لینچ
@honarnaamehh

هنرنامه

19 Jan, 08:51


#فیلم_کوتاه

بانوی آبی شانگهای
کارگردان : #دیوید_لینچ
با بازی #ماریون_کوتیار
محصول : ۲۰۱۰

داستانی پیچیده با همه مولفه های آشنای سینمای دیویدلینچ


@honarnaamehh

هنرنامه

26 Nov, 10:53


به یاد مرتضی ممیز هنرمند وارسته ایران
.پوستر: بهزاد خورشیدی
#Morteza_Momayez
#poster #Behzad_Khorshidi
@honarnaamehh

هنرنامه

26 Nov, 10:53


مرتضی ممیز در قله هنر و گرافیک ایران
(۴ شهریور ۱۳۱۵ – ۵ آذر ۱۳۸۴) استاد ممیز هنرمندی وارسته و بنیان گذار گرافیک مدرن ایران بود. وی در سال ۱۳۴۸ پیشنهاد ایجاد رشته گرافیک را به دانشکده هنرهای زیبا ارائه کرد. بنیان گذاری این رشته برای دانشجویان هنر باعث شد تا سیستم گرافیک ایران جان بگیرد. تا این سال استاد ممیز طراحی گرافیک بسیاری را برای کتاب ها و پوسترها، را تحت مدیریت خود برای مجلاتی چون «کتاب هفته»، «کیهان هفته»، «ایران آباد»، «کاوش»، «فرهنگ»، «نگین» و «رودکی» را آغاز کرد.
پوسترهای ممیز به خصوص پوسترهایی که برای سینمای ایران و جشنواره های سینمایی و فرهنگی طراحی کرد از بهترین و ماندگارترین آثار هنری فرهنگی عرصه گرافیک ایران است؛ از جمله پوستر فیلم های «گوزن ها»، «طبیعت بی جان»، «غزل»، «مادر»، «آرامش درحضور دیگران»، «مغول ها»، «غریبه و مه»، «ستارخان»، «خانه دوست کجاست» و بسیاری دیگر از آثار درخشانی که نام مرتضی ممیز را در قله بلند فرهنگ و هنر سرزمین ایران قرار داد.

مرتضی ممیز متولد ۴ شهریور ۱۳۱۵ و در تهران چشم به جهان گشود؛ او طراح گرافیک، تصویرگر، استاد دانشگاه بود.
ممیز در سال ۱۳۴۴ از دانشگاه تهران، دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شد و سه سال بعد گواهینامهٔ طراحی غرفه و ویترین و معماری خود را از مدرسه عالی هنرهای تزیینی پاریس دریافت کرد. او در سال‌های پایانی عمر خویش با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد و از ۲۳ آبان‌ماه ۱۳۸۴ برای تازه‌ترین دور شیمی‌درمانی، در بیمارستان آبان تهران بستری شده بود که چند روز بعد حالش رو به وخامت نهاد و در سن ۶۹ سالگی روز شنبه پنجم آذر ماه ۱۳۸۴ درگذشت. پیکر مرتضی ممیز، هفتم آذرماه، تشییع و در باغبان‌کلا، واقع در کردان کرج، به‌خاک سپرده شد.
یادش گرامی باد.»

بهزاد خورشیدی
@honarnaamehh

هنرنامه

26 Nov, 10:53


گفت و گو با مرتضی_ممیز
جلسه پرسش و پاسخ اردیبهشت ۱۳۷۹
منبع: دانشگاه تهران

@honarnaamehh

هنرنامه

26 Nov, 10:52


تلنگر
ویدیویی از تصویرسازی و صحبت های مرتضی ممیز
«من پدر گرافیک نیستم. پدر گرافیک نوین هم نیستم. من تنها یک تلاشگرم. این تعارفات متعلق به جامعه‌ای‌ست که دنبال سمبل‌هاست.»

@Filmkootahh
@honarnaamehh

هنرنامه

26 Nov, 10:52


سینما
فیلم_کوتاه

#A_Thousand_Words

محصول 2008 آمریکا
این فیلم کوتاه عاشقانه و زیبا، برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه داستانی از جشنواره Vimeo شده است.



@honarnaamehh

هنرنامه

26 Nov, 10:49


#ویژه

آلفرد هیچکاک تقدیم می کند
راننده بی دقت
محصول:1952
مجلهٔ تایم این سریال را در فهرست 100 برنامهٔ برتر 1955قرارداد

دوبله
@honarnaamehh

هنرنامه

26 Nov, 10:49


انیمیشن زیبای "POILUS"

دقایقی از شرایط پر التهاب جنگ
زندگی، مرگ و سمفونی نهم
محصول: استودیوی فرانسوی2016 ISART DIGITAL
برنده جوایزمختلف
از جشنواره های معتبرجهان


@honarnaamehh

هنرنامه

26 Nov, 10:25


یک فیلم یک سکانس
. آيا برامس را دوست داريد؟
(دوباره خداحافظ) Goodbye Again
محصول: 1961
كارگردان؛ آناتول لیتواک
اينگريد برگمن با صداى فهيمه راستكار
مدیر دوبلاژ؛ زنده ياد ایرج ناظریان
ايو مونتان با صداى #منوچهر_اسماعيلى ( یاد و خاطره اش گرامی باد)

@honarnaamehh

هنرنامه

13 Oct, 11:23


مراسم اولین سالگرد قتل #داریوش_مهرجویی و وحیده محمدی‌فر، به همت کانون کارگردانان سینمای ایران برگزار می شود
همراه با نمایش #فیلم ماندگار، دایره مینا
#پوستر #بهزاد_خورشیدی
عکس ساتیار امامی
مکان فرهنگسرای نیاوران
یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۷
@honarnaamehh

هنرنامه

13 Oct, 11:23


یک سکانس
هامون
کارگردان: داریوش مهرجویی
محصول: 1368
- یعنی من به این سادگی ول کنم برم !
-می فهمم، می دونم به قلبت ریده شده
ول کن زنیکه رو بره...
@honarnaamehh

هنرنامه

13 Oct, 11:22


خاطره بازی
پوستر #نوستالژیک از سال های دور
#مهمان_مامان به #کارگردانی #داریوش_مهرجویی محصول سال ۱۳۸۲ است. این فیلم بر اساس کتاب مهمان مامان نوشتهٔ هوشنگ مرادی کرمانی است. از فیلم استقبال خوبی شد و در بیست و دومین دوره جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم را دریافت کرد. این فیلم هجدهمین فیلم بلند داریوش مهرجویی است.
🔶پوستر: بهزاد خورشیدی
#poster #Behzad_Khorshidi
@honarnaamehh

هنرنامه

13 Oct, 11:22


کارگردان #بهمن_مقصودلو، مستندساز باسابقه سینمای ایران
موضوع این فیلم مستند پیرامون فیلم سینمایی گاو، ساخته داریوش مهرجویی است.
#پوستر #بهزاد_خورشیدی
I n t e r n a t i o n a l F i l m & V i d e o C e n t e r P r e s e n t s
#Dariush_Mehrjui_Making_The_Cow
#A_Film_by #Bahman_Maghsoudlou
#poster #Behzad_Khorshidi
@honarnaamehh

هنرنامه

13 Oct, 11:21


#عزاداران_بیل
#غلامحسین_ساعدی
#طرح_جلد #بهزاد_خورشیدی
#موسسه_انتشارات_نگاه
#اقتباس #داستان_ایرانی #سینما #گاو #داریوش_مهرجویی
#کتاب
@honarnaamehh

هنرنامه

13 Oct, 11:21


کتاب

*
عزاداران بَیَل مجموعه هشت داستان پیوسته درباره فلاکتهای مدام مردمان روستایی به نام بَیَل است. این کتاب را غلامحسین ساعدی نگاشته است و در سال ۱۳۴۳ چاپ شده است. این مجموعه از داستانهای روستایی غلامحسین ساعدی محسوب می‌شود. به نظر جمال میرصادقی دیگر نویسنده ایرانی و منتقد ادبی، منبع الهام ساعدی نقاب مرگ سرخ اثر ادگار آلن پو بوده است.از روی داستان چهارم این مجموعه فیلمنامه گاو نوشته و فیلم گاو ساخته شد مشدی جبار-مشدی صفر-کدخدا- اسلام – مشدي حسن شخصیت های اصلی این داستان اند.

بار تجربه هاي تلخ و بغرنج مردمان يك روستاي دورافتاده. روستاي كه انگار سايه ي شومي در زيرش پهن شده و هر از چند گاهي روستاييان رو به نيستي و طرد فرو ميبره. جو داستان ها تاريك و غم زده است و بعضا ميشه ترس از فلاكت رو توي چهره و حرفاي مردمانش حس كرد، اون هم از نزديك. مردماني كه گمان ميكنند تمام مشكلاتشون از سر اين قضيه است كه به ميزان كافي عذاداري نكردن و علت تمام بلاهاي وارده بر روستاشون رو كوتاهي در عذاداري ميدونن كه باعث شده كه امامان و معصومين از دست اونا ناراحت بشن. و همين نكته اي است براي انتخاب عنوان اين اثر. اين در حاليه كه در يكي از داستان ها علاقه به اين عمل حتي باعث پايان ناخوشايند ديگري هم شده.

#عزاداران_بیل
#غلامحسین_ساعدی

@honarnaamehh

هنرنامه

13 Oct, 11:21


قسمت هایی از کتاب #گاو #نوشته #غلامحسین_ساعدی

- مشدی حسن هم چنان در حال نشخوار گفت: "من مشدی حسن نیستم. من گاوم. من گاو مشدی حسن هستم." - کدخدا گفت: "این حرفو نزن مشدی حسن، تو خود مشدی حسن هستی" - مشدی حسن پا به زمین کوفت و گفت:" نه، من نیستم، من گاو مشدی حسنم، مشدی حسن نشسته اون بالا و مواظب منه." - کدخدا گفت: "مشدی حسن تو رو به خدا دس وردار. این دیگه چه گرفتاری ست که برای بیل درس کردی؟ تو گاو نیستی؛ تو مشدی حسنی." - مشدی حسن پایش را کوفت به زمین و گفت: " نه ، من مشدی حسن نیستم. مشدی حسن رفته برای عملگی. من گاو مشدی حسنم." - کدخدا گفت: " آخه تو چه جور گاوی هستی مشدی حسن؟ از گاوی چی داری؟ دمت کو؟" - مشدی حسن خیز برداشت؛ در حالی که دیوا وار دور طویله می دوید و شلنگ می انداخت. هرچند قدم کله اش را می زد به دیوار و نعره می کشید تا که رسید جلو کاهدان و ایستاد. چند لحظه سینه اش بالا و پایی رفت. بعد کله اش را برد توی کاهدان و دهانش را پر کرد از علوفه و آمد ایستاد روی چاه؛ همان جایی که اصلان کاه رویش ریخته بود. با صدایی که به زحمت از گلویش بیرون می آمد؛ گفت: " مگه دم نداشته باشم نمی تونم گاو باشم؟ مگه بی دم قبولم نمی کنین؟ ها؟" و با پا شروع کرد به کوبیدن زمین.


@honarnaamehh

هنرنامه

06 Sep, 15:35


‍ بخشی از گفتگوی عباس کیارستمی و اکیرا کوروساوا.

کیارستمی می گوید: «گفته اید که فیلمها باید با قلب ساخته و دیده شوند.» و کوروساوا این را قبول می کند «بله، گفتم.

متاسفانه بیشتر ژاپنی ها با مغزشان فیلم می بینند و سعی می کنند ضعفی درش پیدا کنند.
گاهی منتقدان سوالاتی می پرسند که هیچ جوابی برایشان ندارم چون وقتی فیلم را می ساختم به آن فکر نکرده ام.

فیلم ها باید بیشتر احساس شوند اما احساسات کمی در فیلمهای اخیر وجود دارد.» کیارستمی می گوید شاید فیلمسازها سلیقه ی نادرستی بین تماشاگران ایجاد کرده اند، سلیقه هایشان را منحرف كرده اند و کوروساوا باور دارد که شاید پیشکشی از فیلمهای قدیمی روی لیزر دیسک‌ها [اولین دیسک‌های نوری که بعدها با سی دی و دی وی دی جایگزین شدند] می تواند تماشاگران را با سینمایی سالم تر آشنا کند.

سپس کوروساوا درباره ی شباهت بین صحنه ی آغازی Madadayo و "خانه ی دوست کجاست؟" کیارستمی حرف می زند. متوجه می شود:
«ظاهرا ما نقاط مشترک زیادی داریم.» و کیارستمی یک بار دیگر تاکید می‌کند که کوروساوا بسیار مشهورتر است.

و کوروساوا با فروتنی می‌گوید که چطور سایه های اشیا را در Dodeskaden نقاشی کرد چون از لحاظ مالی نمی‌توانست منتظر روز روشن تری بماند.

@cinkiarostami
@honarnaamehh

هنرنامه

06 Sep, 15:35


خاطرات عباس کیارستمی درباره‌ کارگردان بزرگ ژاپنی آکیرا_کوروساوا:
«به او گفتم بچه عظمت فیلم‌های شما را ببیند نمی‌تواند بازی کند فرق دارد با فیلم‌های کوچولوی ما»


@honarnaamehh

هنرنامه

06 Sep, 15:35


آکیرا کوروساوا: ساخت حرکت

در این مقاله ویدئویی، تونی ژو نگاهی می‌اندازد به انواع حرکت در سینمای کوروساوا و چگونگی ترکیب استادانه‌ی آنها.

همراه با زیرنویس چسبیده اختصاصی
Source: Cinemagic

@honarnaamehh

هنرنامه

06 Sep, 15:34


آکیرا کوروساوا همراه با توشیرو میفونه سر صحنهٔ فیلم «ریش قرمز» (RED BEARD, 1965). فیلمی کاملاً انسانی و با مضامین فلسفهٔ اگزیستانسیالیسم. دو موضوعی که کوروساوا بدان‌ها بسیار علاقه دارد و در اغلب آثارش نمود پیدا می‌کند.

«ریش قرمز» درام تلخ و گزنده ای دارد. و درعین حال یکی از عمیق ترین فیلم های انسانی استاد کوروساوا است.

@honarnaamehh

هنرنامه

06 Sep, 15:33


کات
کوروساوا در ریش قرمز از کهن‌الگوی استاد و شاگرد استفاده کرده، اما از این الگوی قراردادی گذشته و اثری هنری رقم زده است. کوروساوا با شخصیت پردازی استاد و شاگرد و با ترسیم سینمایی روابط آن‌ها، منحنی شخصیتی شاگرد را باورپذیر و تجربه او را به تجربه ما تبدیل می‌کند. یکی از بهترین صحنه‌های فیلم جایی است که استاد (ریش قرمز) از شاگردش در قدم اول یادگیری طبابت،  می‌خواهد که بنشیند و لحظه‌های آخر زندگی یک انسان را ببیند. پله اول، مواجهه با مرگ است. ریش قرمز پزشک نیست که مرگ را دشمن بداند، او حکیم است و پذیرای مرگ. او از یک پزشک درس‌خوانده، یک حکیم می‌سازد. حکیمی که آرزوی کار کردن برای اشراف را زیر پا می‌گذارد و خدمت در بیمارستان فقرا را در کنار ریش قرمز انتخاب می‌کند. داستایوفسکی می‌گوید: «تجربه مرگ، درک رنج تنهایی انسان است».

ریش_قرمز/ کوروساوا

@honarnnamehh

هنرنامه

06 Sep, 15:33


سطح هر فیلمی نشانگر سطح فلسفی، فکری، احساسی و هنری خود کارگردان است. غیرممکن است که کارگردان فیلمی پایین تر از سطح خودش بسازد.

آکیرا کوروساوا


Akira Kurosawa And Toshiro Mifune At The 1960 Venice Film Festival.

@honarnnamehh

هنرنامه

06 Sep, 15:32


همکاری مشترک

توشیرو میفونه بیش از۱۶۰ فیلم بازی کرد که ۱۶ عنوان آن با کوروساوا بود. سه روایت از عدم همکاری توشیرو میفونه و کوروساوا بعد از فیلم «ریش قرمز» ۱۹۶۵ وجود دارد:

روایت کوروساوا: می‌خواستم پرسوناژ دکتر را در مسیری پیش ببرم که خواست میفونه مغایر آن بود و دوست نداشت به ایده من گوش کند. او می‌خواست نقش پرسوناژی را بازی کند که در رأس است. در حالی که من مخلوطی از تیرگی و روشنی می‌خواستم. برای مقبول شدن باید نقص‌هایی هم می‌داشت. برای همین تصمیم گرفتم دیگر با او کار نکنم. وقتی هنرپیشه‌ای طبق پرسوناژ دلخواه خود شروع به بازی می‌کند، یعنی همه چیز تمام شده است.

روایت میفونه: پس از ریش‌قرمز من شرکتی را تاسیس کردم و می‌خواستم فعالش کنم و دیگر فرصت بازی در فیلم‌های او را نداشتم. به هر حال این تصمیم کوروساوا هم بود. منتها فیلم‌هایش هم آن جذابیت‌های آثار قبلی اش را نداشت؛ ضمن این که کار من در آنها دیگر به چشم نمی‌آمد.

روایت تریونو گامی (مشاور کوروساوا در فیلمنامه نویسی): هیدئو اوگانی فیلمنامه‌نویس به کوروساوا گفته بود که تمام نقش پردازی میفونه در ریش قرمز اشتباه بوده است. با اینکه نویسنده رمان ریش قرمز از فیلم تمجید کرده بود و فیلم را نمونه‌ای کامل خوانده بود اما ناگومی می‌گوید که نظر اوگانی باعث شد که کوروساوا برای اولین بار به مهارت و قدرت میفونه شک کند و این اتفاق باعث شد که کوروساوا و میفونه دیگر هیچ‌گاه با هم همکاری نداشته باشند.


@honarnaamehh

هنرنامه

06 Sep, 15:30


☝️☝️☝️ادامه

کوروساوا یکی از بزرگ‌ترین و تاثیرگذارترین کارگردانان تاریخ سینمای جهان است. از جورج لوکاس و سرجئو لئونه گرفته تا اینگرید برگمان همه‌شان مسحور جادویی بودند که او هم در سبک روایی و هم در سبک بصری خودش داشت. او در آثاراش به تلفیقی از سینمای غرب و شرق رسیده بود. درواقع رویه‌ی قهرمان‌پروری کوروساوا را می‌توان تقلیدی از سینمای غرب دانست. سامورایی در فرهنگ ژاپنی حق رسیدن به رده‌های بالا را نداشت اما کوروساوا با استفاده از نگاه‌های غربی به سامورایی‌ها جایگاه ویژه‌ای بخشید. در فیلم‌های این کارگردان فرهنگ ژاپن، یک رکن است که همراه‌با مضامینی مثل اندیشه‌های اگزیستانسیالیستی تکرار می‌شود.
کوروساوا همچنین علاقه‌ی زیادی در به‌تصویر کشیدن رابطه‌ی بین استاد و شاگرد، خشونت‌های اجتماعی و سیاسی، سفر قهرمانی شخصیت‌ها و استفاده از پتانسیل آب‌وهوایی در قصه‌هایش نشان می‌داد. روایت‌های انسانی برای این کارگردان اهمیت ویژه‌ای داشت و همیشه نگاه‌اش به داستان‌هایی بود که از انسان و زیست‌اش حرف می‌زدند. او در طول دوران کاری‌اش هم فیلم‌هایی با قصه‌های فئودالی و قرون وسطایی ساخته بود و هم ارادت‌اش را به سینمای هنری نمایان کرد. کوروساوا فیلمسازی متعهد بود، کارگردانی مولف که برخلاف بسیاری از فیلمسازان آسیایی و ایرانی رنج مردمان‌ کشورش آزارش می‌داد. فیلم‌هایی که در طول جنگ جهانی دوم و دوران اشغال ژاپن ساخته بود، گواهی بر این تفکر کوروساوا است.

@honarnaamehh

هنرنامه

06 Sep, 15:29


در بزرگداشت کوروساوای بزرگ

آکیرا کوروساوا، کارگردان، فیلمنامه‌نویس، تدوین گر و تهیه‌کننده‌ی معروف ژاپنی است که در طول زندگی حرفه‌ای ۵۷ ساله‌ی خود، ۳۰ فیلم را کارگردانی کرد. او که در ابتدا به حرفه‌ی نقاشی روی آورده بود، پس از مدتی، به‌دلیل عدم توفیق در این رشته، دست از این کار کشید و با وقفه‌ای کوتاه، در سال ۱۹۳۶ وارد عرصه‌ی صنعت فیلم‌سازی ژاپن شد. او کار در سینما را با دستیاری کاجیرو یاماموتو در توهو استودیوز آغاز کرد و نوشتن فیلمنامه را نیز در همین زمان آغاز کرد. شاید بزرگ‌ترین دستاورد کوروساوا در سینمای ژاپن تکنیک داستان‌گویی او باشد که به فرهنگ ژاپنی محدود نمی‌شود؛ او در آثار مختلف سینمایی خود، به اقتباس و استفاده از ادبیات کلاسیک غربی در سینما بسیار علاقه داشت و حاصل آن شکل‌گیری آثاری چون ابله، در اعماق، سریر خون و آشوب بود. وی در روز ششم سپتامبر ۱۹۹۸ در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
کیرا کوروساوا سرشناس‌ترین کارگردان سینمای ژاپن در طول تاریخ سینما و یکی از معروف‌ترین هنرمندان این کشور در قرن بیستم میلادی است. او در طول سال‌ها گنجینه‌ای ارزشمند از خود به جا گذاشت و فیلم‌هایی روانه‌ی پرده‌ی سینما کرد که هم تماشاگران عادی، هم منتقدان و هم فیلم‌سازان سرشناسی مانند فرانسیس فورد کوپولا، جرج لوکاس، استیون اسپیلبرگ، برادرا کوئن و بسیاری دیگر در سرتاسر دنیا را شیفته‌ی خود ‌کرد.
آکیرا کوروساوا علاوه بر فیلم‌سازی، نقاشی هم می‌کرد و می‌توان تأثیر این هنر را در کارش به وضوح دید. علاقه‌ی او به ترکیب رنگ‌ها در فیلم‌های متأخرش کاملا هویدا است و گاهی اساسا به دلیل وجودی فیلم تبدیل می شود. کوروساوا رنگ‌ها را مانند یک نقاش بر پرده می‌پاشید و فضایی یکه خلق می‌کرد که فقط از سینماگری در اوج پختگی و کمال مانند او بر می‌آید. اما در فیلم‌های غیر رنگی هم می‌توان این علاقه و هم‌چنین وابستگی او به کمپوزوسیون‌های مختلف را دید؛ گاهی دوربین او در مقابلش میزانسی کاملا هندسی نقش می‌بندد که از قریحه‌ی یک نقاش خوش ذوق نشأت می‌گیرد.
آکیرا کوروساوا استاد اقتباس از آثار مطرح ادبی هم بود. در واقع او مثال نقض این ادعا است که نمی‌توان از آثار بزرگ ادبی یا نمایش‌نامه‌ها، فیلم سینمایی درخشانی بیرون کشید. فیلم‌هایی مانند سریر خون که برداشت آزادی از نمایش مکبث ویلیام شکسپیر است و فیلم آشوب که از شاه لیر همین هنرمند بزرگ انگلیسی به پرده‌ی سینما راه پیدا کرده، نتیجه‌ی نبوغ مردی است که جهان ادبیات و تئاتر را هم مانند سینما به خوبی می‌شناسد. می‌توان چنین ادعا کرد که او بهترین اقتباس از رمان سترگ فئودور داستایوسکی یعنی ابله را در فیلمی به همین نام هم ساخته است.
آکیرا کوروساوا توشیرو میفونه را در ۱۶ فیلم به کار گرفت تا یکی از بهترین همکاری‌های کارگردان/ بازیگر در تاریخ سینما به وجود آید. توشیرو میفونه برای او حکم جواهری را داشت که در قلب فیلم‌های او می‌درخشید. کوروساوا نقش‌های بسیاری را بر تن میفونه اندازه زد و این بازیگر بزرگ هم به خوبی از پس همه‌ی آن‌ها برآمد و طیف‌های متنوع شخصیت‌های فیلم‌های او را رنگ‌آمیزی کرد؛ از سرداری خون‌ریز گرفته تا پزشکی انسان دوست، از یک سامورایی پا برهنه گرفته تا رییس ثروتمند یک شرکت سود ده، از پلیسی بی عرضه تا راهزنی متجاوز.
البته بازیگران ژاپنی بزرگ دیگری هم در فیلم‌های کوروساوا حاضر شدند. همکاری کوروساوا با تاکاشی شیمورا هم به اندازه‌ی همکاری او با میفونه درخشان بود. توشیرو میفونه و تاکاشی شیمورا در فیلم‌های بسیاری در کنار هم برای این فیلم‌ساز بزرگ کار کردند که شاید بهترین آن‌ها هفت سامورایی باشد اما بهترین جلوه‌گری شیمورا در فیلمی از کوروساوا بدون شک به فیلم زیستن تعلق دارد که او فراز و فرودهای متنوعی از احساسات انسانی را در آن جا با استادی اجرا می‌کند.
پیدا کردن جمله‌ای در توصیف کوروساوا شاید کار بسیار سختی باشد. نوشتن درباره‌ی فیلمسازی مولف که سینمای کشورش را به جهانیان شناساند و توجه‌ها را به سینمای آسیای شرقی جلب کرد، اصلا راحت نخواهد بود. بررسی کارنامه‌ی این فیلمساز بدون درنظرگرفتن سیر تحول تاریخی و اجتماعی در ژاپن کاری ناممکن است. درواقع کشورهایی که تاریخ‌شان با مسائلی مثل جنگ و سانسور گره خورده، بدون شک سینمایی واجد شرایط بررسی خواهند داشت. کوروساوا در طول دوران کاری خود ۳۰ فیلم را کارگردانی کرد که در همه‌‌شان یا به‌طور مستقیم به جنگ، شیوه‌های فئودالی و دستگاه سانسور و سرکوب اشاره می‌کند یا در زیرمتنی از آن‌ها پیرنگ را پیش می‌برد.

@honarnaamehh

هنرنامه

19 Aug, 09:25


بدرود...آقای آلن دلون
#پوستر #بهزاد_خورشیدی
Poster Behzad Khorshidi
@honarnaamehh

هنرنامه

19 Aug, 09:24


آلن دلون، تنهایی یک سامورایی

"تنهایی یک سامورایی را هیچکس ندارد، مگر پلنگی زخمی در جنگلی دور افتاده!". نقل قولی است که در شروع فیلم سامورایی عنوان می‌شود. این عبارت بیشتر به تعریف یک افسانه‌ می ماند تا ساخته ذهن #ژان_پیر_ملویل، #کارگردان مطرح #سینمای فرانسه. نقل قول و تمام حالات شخصیت کاستلو در #فیلم #سامورایی برای نمایش دادن مردی است که بر اساس برنامه‌ای سخت و انعطاف ناپذیر عمل می‌کند. چه شباهت غریبی میان شخصیت کاستلو و یا اغلب نقش های #آلن_دلون و خود حقیقی او نهفته بود! آلن دلون با چهره ای جذاب و کاریزمایی خاص، سمبل سینمای فرانسه بود. متعلق به دورانی درخشان با فیلم هایی ماندگار . کارگردان هایی که پایه گذار سینمای متفاوت و مدرن شدند. از دو شاهکار #روکو_و_برادرانش و #یوزپلنگ ساخته #لوکینو_ویسکونتی( با ساختاری کلاسیک ). تا فیلم #کسوف آنتونیونی. البته پرسونای آلن دلون با فیلم های ژاه پیر ملویل بر پرده سینما دوام و قوام گرفت. تریلوژی سامورایی، #دایره_سرخ و #یک_پلیس، ملویل کاراکتر متفاوتی را با آلن دلون به تصویر کشید. تبهکاری خونسرد و خشن با سرنوشتی تقریبا یکسان.
آلن دلون، در اولین همکاری‌اش با ملویل نقش قاتلی خونسرد را بازی می‌کند. قاتلی به نام جف کاستلو که فقط به‌خاطر پول آدم می‌کشد. صورت جذاب و سنگیِ دلون، که در حالت عادی هم بری از احساسات است، بهترین انتخاب برای ایفای نقش کاستلو است. فیلم اگرچه ویژگی‌های فیلم نوآر (فردی که به‌تنهایی به مقابله با سیستم برمی‌خیزد، سایه‌های تیره و نورپردازی نیمه‌تاریک) را دارد، ولی بیشتر در زمره فیلم‌های برخاسته از موج نوی فرانسه دسته‌بندی می‌شود.

حال پس از سال ها درخشش جادویی آلن دلون در عرصه بازیگری، در ۱۸ اوت ۲۰۲۴ برابر با ۲۸مرداد۱۴۰۳ و در سن۸۸ سالگی این جهان پرهیاهو و سرشار از فجایع انسانی را ترک گفته است. در سال ۲۰۱۸ بود که آلن دلون از میل و آمادگی خود برای «ترک کردن این دنیا» گفته بود. در مورد افکارش در مورد این که همه چیز «دروغ است و تنها پول ارزش دارد. من این دنیا را بدون ذره ای پشیمانی ترک می کنم». او تنفر خود را از پیر شدن ابراز کرده بود، «کاری از دست ما در این مورد برنمی آید، این چیزی است که ما آن را پیر شدن می نامیم. صورتتان را از دست می دهید و بینایی تان را. بلند می شوید و لعنتی، مچ پایتان درد می کند. قوز می کنید».

بهزادخورشیدی

@honarnaamehh

هنرنامه

19 Aug, 09:23


موسیقی فیلم ماجراجویان با صدای آلن دلون

Initial release:1967 (France)
Director: Robert Enrico
Music composed by: Bernard Gérard
Story by: José Giovanni
@honarnaamehh

هنرنامه

19 Aug, 09:23


#آلبوم_عکس_قدیمی
آلن دلون در تنها سفری که دردهه پنجاه به ایران داشت! در کنار بهروزوثوقی و پوری بنایی

@honarnaamehh