هیچ @hich_365 Channel on Telegram

هیچ

@hich_365


📚 @hich_365 📚
انواع کتاب های PDF و صوتی
بخوانید، گوش دهید، و با ذکر منبع به اشتراک
بگذارید.
باشد که #هیچ کسی بدون کتاب و مطالعه نباشد...

هیچ (Persian)

با کانال تلگرامی @hich_365 به دنیایی از انواع کتاب های PDF و صوتی وارد شوید. در اینجا شما می توانید کتاب ها را بخوانید یا گوش دهید و حتی با ذکر منبع آن ها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید. این کانال فضایی مناسب برای افرادی است که به دنبال کتابخوانی و مطالعه هستند. هدف این کانال این است که هیچ کسی بدون دسترسی به کتاب ها و برنامه های مطالعه ای نباشد. پس همین حالا به کانال ما بپیوندید و لذت خواندن و گوش دادن به کتاب های مختلف را تجربه کنید!

هیچ

22 Jan, 13:15


عزیزی بهم رانندگی یاد داد.
من رو با موسیقی بلوز و کانتری آشنا کرد.
ورزش رو برنامه زندگی من کرد.
من رو به پادکست گوش دادن علاقه‌مند کرد. متقاعدم کرد هر ۶ ماه چکاپ برم...
مجابم کرد بجای وکالت ادبیات بخوانم ،
و با فلسفه درسم رو ادامه بدم،
و بهم فهموند، لایق دوست داشته شدن هستم....
و من تا آخر عمر بهش مدیونم...
خواستم بگم بودن آدم درست همیشه این شکلیه...
به تو امیدی میده که آدم بهتری باشی،
خودتو بیشتر دوست داشته باشی، موفق تر باشی و به خودت اهمیت بدی...
اگر کسی کنارت قرار گرفت و چیزی بهت نیفزود ،
باخته ای... .
اینا همونایی هستن که نور درونت رو شعله ور می کنن
تا ابد مدیونشون هستی ....
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@hich_365

هیچ

22 Jan, 12:05


#بریده

وقتی زیاد به رفتن فکر می‌کنی،
سفر را آغاز کرده ای.
خود به خود از جایی که هستی
فاصله گرفته ای...

📕#ترلان
✍🏻#فریبا_وفی
@hich_365

‍ ‏

هیچ

22 Jan, 11:07


سلام دوستان عزیز
خیلی خوشحالم از توجه و نگاه زیباتون به کانال هیچ


فایل کتاب‌ صوتی،
#معجزه_انضباط_شخصی
از #برایان_ترسی
خیلی مفید و کاربردی
امیدوارم که ازش بهره کافی و وافی رو ببرید🙏

@hich_365

هیچ

22 Jan, 10:07


مطمئنم خندید همراه این شیرین تپلی

....
.‌چال لپش فقط 😍
الهی مثل ایشون شاد باشید

روزتون درگیرآرامش

هیچ

22 Jan, 08:56


خدا به قلبِ سرشار از عشقِ امروزِ شما
نگاه می‌کند نه به اشتباهات دیروزتان ...




فوق‌العاده‌ست این ویدئو 👌

#جول_اوستین
.@hich_365

هیچ

22 Jan, 07:56


کتاب :#سفر_به_خانه
(کرایون)
نویسنده : لی کارول


@hich_365

ما انسانها تنها موجوداتی هستیم
که جرقه های خرد معنوی را داریم
که باعث این مشخصه
منخصر به فرد، در ما میشود .

پس کلید ، آگاهی و هوشیاری ماست .

قسمت چهارم
خانه اول

هیچ

22 Jan, 07:09


#تیکه_کتاب

هنگامی که در کنارِ پرتگاه قدم می‌زنیم و از جوارِ نهری بزرگ می‌گذریم به نرده‌ای احتیاج داریم، نه برایِ آنکه بدان بیاویزیم زیرا بلافاصله با آن نرده سقوط خواهیم کرد بلکه به منظورِ به دست آوردنِ تصوّری بصری از امنیّت.

به‌همین ترتیب هنگامی که جوانیم نیازمندِ کسانی هستیم که ناخواسته مانندِ این نرده به ما خدمت می‌کنند.

درست است که آنان به ما در مواقعِ خطر کمکی نخواهند کرد، ولی به ما این احساسِ آرامش‌بخش را میدهند که محافظی دم‌دست هست (پدران و آموزگاران و دوستان چنین کسانی‌اند.)


📕 #انسانی_زیاده_انسانی
#فریدریش_نیچه

@hich_365

هیچ

22 Jan, 07:08


فایدۀ حافظۀ ضعیف آن است که
می‌توان بارها از امورِ خوشایند
برای اولین بار لذّت بُرد.

#فریدریش_نیچه
📕 انسانی، زیاده انسانی

@hich_365

هیچ

22 Jan, 06:42


#هر_روز_برای_همان_روز

3بهمن:۱۴۰۳
جبر یا انتخاب

@hich_365

هیچ

22 Jan, 06:24


313  روز با 313 نکته از اشو

#نکته_نود_هفتم

عشق و آزادی

اگر من تو را دوست داشته باشم
لحظه اي كه ببينم عشق من براي تو رنج آور است
تو را ترك خواهم كرد

اگر تو مرا دوست داري، لحظه اي كه ببيني عشق تو سبب زنداني بودن من است، مرا ترك خواهي كرد

عشق والاترين ارزش در زندگي است
عشق را نبايد به تشريفات و مراسم احمقانه تنزل داد
عشق و آزادي با هم مي آيند
نمي تواني يكي را انتخاب كني و ديگري را وانهي

انساني كه آزادي را مي شناسد
سرشار از عشق است
و انساني كه عشق را بشناسد
هميشه آماده است تا آزادي بدهد

اگر نتواني به كسي كه دوستش داري آزادي بدهي
به چه كسي ميتواني آزادي بدهي؟
دادن آزادي چيزي جز اعتماد نيست
و آزادي بياني از عشق است

#اشو

هیچ

06 Jan, 17:20


یکی هست که بر همه چیز تواناست

از او تمنّای لحظه های زیبا براتون دارم

با آرزوی شبی
سرشـار از آرامش و رویاهای شیرین


@hich_365

هیچ

06 Jan, 17:12


📙#گوش_ماهی (۸)
#مدیا_خجسته

@hich_365

هیچ

06 Jan, 16:06


👤 #هفتاد_و_دومین_غواص

📕 #خاطرات جانباز #کریم_مطهری
فرماندهٔ گردانِ غواصیِ جعفر طیّار

نویسنده: حمید حسام

✳️ قسمت: 4⃣3⃣2⃣

ستارگان در آسمان پخش شده بودند و می‌درخشیدند. زیر تلألؤ نورشان مسیری را انتخاب کردم که فقط قدم بزنم تا کمی بدنم گرم شود.
مسیر لب آب را پیش گرفتم. صدای خروش امواج که به ساحل می‌آمد و برمی‌گشت با موسیقی منقطع جیرجیرک‌ها گوش‌نواز بود،
هنوز مسافت زیادی از چادر، فاصله نگرفته بودم که پُشت سنگ‌های لب آب و لای نیزارها و حتی داخل چاله‌ها و گودال‌ها قیافهٔ بچه‌هایی را دیدم که هرکدام جایی را برای خواندن نماز شب انتخاب کرده بودند.
برای یک‌لحظه به اندیشه افتادم که گویی میان این بچه‌ها، فقط من بعد از آموزش غواصی با خواب کلنجار می‌رفتم. تازه معنی مُنوّرهایی را که علی منطقی گفته بود فهمیدم.
چند نفری از آنان حتی روی صورتشان را با چفیهٔ سفید پوشانده بودند که در آرامش پنهان خود دور از هرگونه ریب و ریا با خدا خلوت کنند. حتماً این چفیه‌ها هم، همان چتر مُنوّرها بود که روی صورت این بچه‌های نورانی را پوشانده بود.
توی آن سرما عرقِ شرم بر پیشانی‌ام نشست. با اینکه توی چند سال حضور در جبهه، صحنهٔ شب‌زنده‌داری زیادی دیده بودم و می‌دانستم توشهٔ عبادتِ شبانه، بهترین سرمایه برای جهاد در راه خداست، اما چنین جلوه‌ای را در این فضا تا به حال تجربه نکرده بودم.
شرمی آمیخته با شوق به جانم پنجه زد.
وقتی برمی‌گشتم دیگر خروش امواج و صدای جیرجیرک‌ها را نمی‌شنیدم. به تانکر آب نزدیک شدم تا وضو بگیرم. دو تا از بچه‌های غواص اهل شهرستان ملایر داشتند ظرف‌های بیست لیتری آب را دست‌به‌دست می‌کردند تا تانکر را از آب پُر کنند.
می‌شنیدم که یکی به آن دیگری (داریوش ساکی) با لهجهٔ شیرین ملایری می‌گفت: «دکتر جون! هنی بازم آب می‌خواد، گمانم دو تا بشکهٔ دیه(دیگر) تا تانکر
پُر بشه، یه ساعت داریم به اذان، زود باش!»
داریوش ساکی از نخبگان کنکور و رتبه‌های تک‌رقمی بود که با همشهری‌اش، احمدرضا احدی به لشکر انصارالحسین آمده بودند. داریوش در غواصی و احمدرضا در گردان پیاده بودند و احمدرضا
برای دیدن داریوش آمده بود و داریوش هم او را گرفته بود به کار.
(شهید احمدرضا احدی، صاحب اثر ماندگارِ
"حِرمان هور" و رتبهٔ اول کنکور پزشکی در سال ۱۳۶۳ با دوستش داریوش ساکی در دانشگاه شهید بهشتی تهران درس می‌خواندند. داریوش ساکی در عملیات کربلای۴ و احمدرضا احدی در عملیات کربلای۵
به شهادت رسیدند."ن")
با عجله پای تانکر وضو گرفتم و چشم چرخاندم تا جایی دنج پیدا کنم.
چشمم به بلمی افتاد که لب ساحل بسته بود، پریدم داخل بلم و پاروزنان تا آن‌طرف رودخانهٔ گتوند رفتم. فکر می‌کردم آن‌طرف خبری از «مُنوّرها» نیست.

@hich_365

هیچ

06 Jan, 15:09


این کتاب مجموعه ای است از هفت داستان کوتاه از خورخه لوئیس بورخس به نامهای: معجزه پنهان، مضمون خائن و قهرمان، بخت آزمایی بابل، مرگ و پرگار،
جنوب، باغ گذرگاه های هزارپیچ، گزارشی از زندگی.
📚مرگ و پرگار #خورخه_ لوئیس_ بورخس
@hich_365

هیچ

06 Jan, 15:07


ترویرانوس در حالی که سیگار برگ بزرگی را آمرانه در هوا تاب می‌داد می‌گفت: «لازم نیست به دنبال جن و آل یا گربهٔ سه‌پا بگردیم. همه می‌دانیم که فرمانروای جلیله صاحب مرغوب‌ترین نمونه‌های یاقوت کهر در جهان است. کسی به قصد سرقت آنها، به اشتباه، به اینجا آمده است. یارمولینسکی برخاسته؛ و سارق مجبور شده است او را بکشد. شما چه فکر می‌کنید؟»

ـــــــــــ

مرگ و پرگار
خورخه لوییس بورخس
@hich_365

هیچ

06 Jan, 13:13


.
بگووووو سیب 😊🍏
۶ ژانویه
#روز_درخت_سیب است.

🧁عصرتون شکلاتی با قهوه و
چای

هیچ

06 Jan, 12:48


آگاهی کلید است ، شاه کلیدی که
تمام درهای زندگی را می‌گشاید.

▫️

"آگاهی"  کیفیت متفاوتی را
به زندگی ات می آورد.
با آگاهی چیزها شروع به تغییر می‌کنند ،
انسان آگاه هیچ چیزی را تغییر نمی دهد ،
و انسان ناآگاه همواره سعی می‌کند
همه چیز را تغییر بدهد.

انسان ناآگاه هیچگاه در تغییر دادنِ چیزها
موفق نمی شود ، و برای
انسان آگاه تغییر به سادگی
اتفاق می‌افتد.
این آگاهی است که تغییر به وجود
می‌آورد ، نه تلاش تو.

چرا با آگاهی اتفاق می افتد؟
زیرا آگاهی تو را تغییر می دهد ،
و وقتی تو متفاوتی ، کل دنیا
متفاوت خواهد بود .

مسأله ایجاد دنیایی متفاوت نیست ،
مسأله تنها ایجاد تویی متفاوت است.

تو دنیای خودت هستی ،
پس اگر تغییر کنی ، دنیا تغییر می‌کند.
اگر تغییر نکنی ، می‌توانی بروی
کل دنیا را تغییر بدهی ، چیزی
تغییر نخواهد کرد .



خود را چو یافتی همه عالم از آن توست
چشم از جهان بپوش، طلبکار خویش باش
@hich_365

هیچ

06 Jan, 12:43


🌻
1⃣1⃣هر روز چند صفحه ای را با هم مرور میکنیم.
🔖 زندگی قابل زیستن
#کتاب_صوتی
#نیمه_تاریک_وجود
#دبی_فورد
#فرناز_فرود

فصل_دهم
قسمت_دهم

تمرین_۲

@hich_365

هیچ

06 Jan, 10:41


خلبانان خانم ایرانی 😍😍

هیچ

06 Jan, 10:32


هر چيزى كه ديرتر از زمانش برسد،
ديگر هيچ معنایی ندارد. بعد از مرگ من، گل ها را دور بياندازيد، سنگ هاى قبر، چيزى از دلتنگى نمى دانند.



#جمال_ثریا

@hich_365

هیچ

06 Jan, 08:38


آبدیت توضیح کامل وجامع از طرز استفاده از خدای درون .قسمت اول

توضیح #کتاب:عظمت_ درون قسمت دوم.
تیرماه ۱۴۰۱

@hich_365

هیچ

29 Dec, 18:17


و هر چه گوش می‌سپارم تنها سکوت خود را می‌آرایم ..

استاد:کیهان_کلهر

شب زاییده تاریکی نیست .شب همواره هست فقط در روز نور قابل رویت نیست

#اروین_یالوم


همراهان جان شبتون به زیبایی شب


تا فردایی دگر بهترینها 😊🙏

@hich_365

هیچ

29 Dec, 18:09


#گوش_ماهی
مدیا_خجسته

قسمت:چهارم

" گوش ماهی یک رمان معمایی و جذاب عاشقانه است .



@hich_365

هیچ

29 Dec, 16:57


شبتون معطر به عطر گل‌های بهشتی

هیچ

29 Dec, 16:06


👤 #هفتاد_و_دومین_غواص

📕 #خاطرات جانباز #کریم_مطهری
فرماندهٔ گردانِ غواصیِ جعفر طیّار

نویسنده: حمید حسام

✳️ قسمت: 8⃣2⃣2⃣

سخنان فرماندهٔ لشکر در آن روز، روزِ عاشورا طعم روضه گرفت. خودش هم منقلب شد چند ماه پیش یکی از برادران او در فاو شهید شده بود و یکی دیگر اسیر؛ اما از آن‌دو حرفی نزد. ولی اینجا با همهٔ اقتدار و صلابتش با صدای بغض‌آلود می‌گفت: «به خدا قسم، این شهدا از برادر به من نزدیک‌تر بودند.»
پس از صحبت‌های مقدماتی فرماندهٔ لشکر، به‌ترتیب برخی از فرماندهان گزارشی از نحوهٔ عملکرد نیروهایشان در شب عملیات و مشکلات پیش‌ِرو دادند.
مرتضی نادر محمدی (معاون گردان تخریب)
سالار آبنوش (معاون گردان حضرت علی‌اکبر)
محمدظاهر عباسی (فرماندهٔ گردان ادوات).
نوبت به من که رسید، چون برایم تشکیل گردان غواصی به فاصلهٔ ۹ روز، پیش از عملیات و نداشتنِ نیرو برای انجام این عملیاتِ تعجیلی و نابرابر، یک سؤال بزرگ بود، تعارف و تعریف را کنار گذاشتم
و رُک و صریح از فرماندهٔ لشکر پرسیدم:
«چه ضرورتی داشت که در جهنم جزیرهٔ مجنون بجنگیم؟ آیا نمی‌شد که مثل سال‌های پیش در جنوب عملیات را در فصل زمستان انجام دهیم؟!»
حاج مهدی کیانی با طمأنینه دلایل انجام این عملیات را که در واقع پاسخ من هم بود، اینگونه بیان کرد:
«پس‌از تسخیر جزایر در عملیات خیبر، عراقی‌ها
در دو سال گذشته، هر ماه چند حمله به جزیرهٔ مجنون جنوبی داشته‌اند و در هر حمله، بخشی از جزیره را از دست ما خارج کردند، اگر این روال ادامه می‌یافت طبق محاسبات ما تا پایان سال ۱۳۶۵، جزیرهٔ جنوبی به‌طور کامل به‌دست عراقی‌ها می‌افتاد و پس از جزیرهٔ جنوبی، جزیرهٔ شمالی هم سقوط می‌کرد.
این اولین عملیات، بعداز عملیات خیبر در این جبهه بود که ابتکار عمل را از دشمن گرفت و دشمن را در موضع دفاع قرار داد. بعید است که روندِ ادامهٔ تک‌های متوالی دشمن، مثل گذشته ادامه پیدا کند.
بله درست است که ما نیروی چندانی در این جبهه
وارد کارزار نکردیم بله؛ آسیب دیدیم و تلفات دادیم؛ اما تلفات دشمن سه‌برابرِ ما بود.
(سازمان رزم لشکر انصارالحسین در عملیات انصار، شامل ۷۲ غواص از گردان جعفرطیّار، ۱۸ غواص از اطلاعات‌عملیات و تخریب، ۲۵۰ نیروی پیاده از گردان حضرت علی‌اکبر و ۴۳ تخریب‌چی بود و در مقابل، تیپ پیادهٔ مکانیزه ۴۱۵، از سپاه سوم عراق قرار داشت. "ن")این‌ها مقایسه‌های روی زمین با اعداد و ارقام بود، اما جنگ را در جزیرهٔ مجنون باید با نگاه تکلیف‌محور ارزیابی کرد. تمام مسئولانِ نظام از حضرت امام تا فرماندهان عالیِ جنگ، بر این عملیات تأکید داشتند و ما مکلف به انجام عملیات بودیم.»
(تحلیل فرماندهٔ لشکر انصارالحسین، حاج‌مهدی کیانی براساس سند موجود در بنیاد حفظ آثار دفاع‌مقدس استان‌همدان تنظیم شده است. "ن")
بعد از صحبت‌های حاج‌مهدی کیانی، دیگر کسی
حرف نزد و شاید همه با سخنان فرماندهٔ لشکر، اقناع شده بودند.


@hich_365

هیچ

29 Dec, 15:24


      آدمیـزاد،
      فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است.
      این را دانستم و می دانم که
      آدم به آدم است که زنده است؛
      آدم به عشـــــق آدم زنده است ...


    #کلیدر
     #محمود_دولت_آبادی


 @hich_365

هیچ

29 Dec, 13:39


روی چيزهايي کار کن که مردم نمیتوانند از تو بگیرند :

- روی مهارتت
- روی بدنت
- روی طرز فکرت
- روی شخصیتت
- روی دانشت
- روی اخلاق کاریت

اینجوری شکست ناپذیر مى شوى….!
@hich_365

هیچ

29 Dec, 13:05


دعوتید...‌‌😍

هیچ

29 Dec, 12:54


🌻5⃣هر روز چند صفحه ای را با هم مرور میکنیم📖
🔖 زندگی قابل زیستن
#کتاب_صوتی
#نیمه_تاریک_وجود
#دبی_فورد
#فرناز_فرود

فصل_دهم
قسمت_پنجم

‍ اگر عظمت فرد دیگری را تحسین
می کنید،
آنچه می بینید عظمت
خودتان است.
اگر شما این عظمت و خصلت
را نداشتید،
نمی توانستید این ویژگی را
در دیگری تشخیص دهید
و جذب آن شوید

"دبی فورد"

@hich_365 📕

هیچ

29 Dec, 11:54


#رمان

📕 زن در ریگ روان
نویسنده: کوبو آبه

◾️درباره کتاب:
«زن در ریگ روان» روایت عجیبی است از برهه‌ای از زندگی مردی به نام «نیکی جومپی» که همراه زن جوانی در ده ساحلی دورافتاده‌ای، در گودال شنی پهناوری گیر می افتد...
@hich_365 📕

هیچ

29 Dec, 11:50


اگرچه بسیاری از اتفاقات زندگی، خارج از حیطهٔ قدرت و خواستِ انسان رقم می‌خورند، اگرچه بسیاری از تلاش‌های انسان نافرجام‌اند، اما در نهایت این خودِ شخص است که تصمیم می‌گیرد چگونه زندگی کند.

📕 #زن_در_ریگ_روان
✍🏻 #کوبو_آبه
@hich_365

هیچ

29 Dec, 11:17


مراقب ورودی های ذهنت باش

هیچ

29 Dec, 10:14


اگر تصویر اشتباهات و ضعفهایمان را در ذهنمان مرور وتکرار کنی
همان اشتباهات  و ضعفها را دوباره
و دوباره در زندگی تکرار خواهیم
کرد

هیچ

29 Dec, 09:35


امتدادروزتون بزیبایی
این تصویر😍
🍂🍁🍂

هیچ

29 Dec, 08:10


▫️
     هر کتاب اقبال دوباره‌ای برای زیستن
   در یکی از زندگی‌هایی را که آرزویش را
   داشتیم برایمان فراهم می‌کند که به ما
  نشان بدهد اگر گزینه‌ی دیگری داشتیم،    
       زندگیمان چگونه پیش می‌رفت.


@hich_365

هیچ

04 Dec, 18:31


شب رفت اما زندگی به پایان نرسید...

هیچ

04 Dec, 18:26





«#شور_عشق»

#خواننده: علیرضا افتخاری
#آهنگساز: فریدون شهبازیان
#شعر: فخرالدین عراقی

عشق شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوته‌ی سودا نهاد
گفتگویی در زبان ما فکند
جستجویی در درون ما نهاد

داستان دلبران آغاز کرد
آرزویی در دل شیدا نهاد
قصه‌ی خوبان به نوعی باز گفت
کاتشی در پیر و در برنا نهاد

عقل مجنون در کف لیلی سپرد
جان وامق در لب عذرا نهاد
بهر آشوب دل سوداییان
خال فتنه بر رخ زیبا نهاد

وز پی برگ و نوای بلبلان
رنگ و بویی در گل رعنا نهاد
فتنه‌ای انگیخت شوری درفکند
در سرا و شهر ما چون پانهاد

#کانال :
@hich_365

هیچ

04 Dec, 18:11


آثار محمود دولت آبادی

#کلیدر


به آدمهایی محتاج هستیم
که به آینده بچه‌هایشان فکر کنند
نه به گذشته پدرهایشان.


📕 #کلیدر
✍🏽 #محمود_دولت_آبادی




@hich_365

هیچ

04 Dec, 18:09


#نیایش

در این شب زیبا
دعا می ڪنم
شبتون پر امید
برکت در زندگیتون فراوان
زندگیتون آرام
لحظه هاتون پراز خوشبختی و
سرافرازی باشه...
شب شما بخیر

@hich_365

هیچ

04 Dec, 17:47


👤 #هفتاد_و_دومین_غواص

📕 #خاطرات جانباز #کریم_مطهری
فرماندهٔ گردانِ غواصیِ جعفر طیّار

نویسنده: حمید حسام

✳️ قسمت: 8⃣0⃣2⃣

ذوق‌زده رفتم سراغش: «حاج‌محسن! پارسال دوست امسال آشنا؟!»
گفت: «از طرف آموزش و پرورش آمدم که از بچه‌های دانش‌آموز رزمندهٔ مقطع راهنمایی و دبیرستان
امتحان بگیرم.»
گفتم: امتحان توی ماه محرم، امتحان عاشوراست.
من فرماندهٔ گردان غواصی شده‌ام و تو هم استاد من و مربی شنا و غواصی هستی، بیا اونجا معلمی کن.»
حاج محسن گفت: «اگه این کاغذها و برگهٔ امتحانی رو بذارم کنار، خب میرم پیش علی‌آقا توی همون کار قدیمی‌مون توی اطلاعات‌عملیات.»
رگِ خوابش دستم بود. با چاشنیِ خواهش و رفاقت، اصرار کردم که امشب بیا غواصی، مهمان ما باش،
فردا خودم می‌برمت اطلاعات‌عملیات.»
(محسن جام‌بزرگ: «برای برگزاری امتحانات نوبت شهریور به پادگان شهیدمدنی دزفول رفته بودم. تا کریم مطهری من را دید اصرار کرد که بیا گردان غواصی و به بچه‌ها آموزش شنا و غواصی بده. گفتم: "اگر بخوام جبهه بیام که میرم واحد اطلاعات‌عملیات" دید که اصرار بی‌فایده است گفت: "حداقل یک امشب میهمان ما باش!" قبول کردم. رفتنم همان و ماندن همان تا زمان عملیات.» مصاحبه با حاج‌محسن جام‌بزرگ، همدان، ۱۳۹۷/۰۲/۰۷)
تا ساعتی با حاج‌محسن جام‌بزرگ بودم، در اثنای تعریف، فهمیدم که تازه ازدواج کرده است و انصاف حکم می‌کند که بگذارم برگردد سرِ همان کارِ گرفتن امتحان از دانش‌آموزان در پُشت جبهه؛ ولی آن‌قدر به او وابسته بودم که کمیّت غواصی را بدون او لنگ می‌دیدم و حُکم انصاف را نادیده گرفتم و گفتم:
«شما برو به سد گتوند، من منتظر آمدن نیروها می‌مونم. بعد خودمو می‌رسونم به سد.»
حاج‌محسن خیلی نجیبانه پذیرفت و با همان نیسان آبی‌رنگ آموزش و پرورش رفت. هنوز از محوطه پادگان دور نشده بود که سروکلهٔ چند مینی‌بوس از دور پیدا شد. مینی‌بوس‌ها نزدیک و نزدیک‌تر شدند و به سولهٔ گردان حضرت علی‌اکبر رفتند.
آن‌جا فرماندهٔ جدید گردان حاج‌محسن امیدی و چند نفر از مسئولان لشکر آمده بودند که آن‌ها را سازماندهی کنند.
حاج‌محسن امیدی را از سال‌ها پیش می‌شناختم که یک‌بار گردان را به دلیل مجروحیت حاج‌رضا شُکری‌پور تحویل گرفته بود؛ اما البته به‌اندازهٔ یک‌روز! به‌اندازهٔ همان روزی که با حاج‌رضا بیمارستان بودیم، از آنجا فرار کردیم، حاج‌رضا قبل از عملیات والفجر هشت به خرمشهر آمد، داد‌وقال راه انداخت که این گردان بچه‌های من‌اند و بچه‌ها را حتی به چشمم هم نمی‌دهم. حالا حاج‌رضا شهید شده بود و حاج‌محسن امیدی، بزرگ‌منشانه از مسئولیت جانشینی ستاد لشکر برای هدایت گردان، کمرِ همّت بسته بود. گردانی که کمتر از یک گروهان نیرو داشت و می‌خواست با این تازه‌نفس‌ها تکمیل شود.

@hich_365

هیچ

04 Dec, 17:40


#کتاب
انسان نمی تواند به پرواز درآید،
مگر آنکه ابتدا به لبه ی پرتگاه برسد.

#آخرین_وسوسه_مسیح
✍️ اثر : #نیکوس_کازانتزاکیس

@hich_365

هیچ

04 Dec, 17:37


من خودم را ملاقات کرده‌ام و حالا می‌خواهم از خودم به‌شدت مراقبت کنم. حداقل به همان شدتی که از آدم‌های دیگرِ زندگی‌ام مراقبت می‌کنم. خودم را تنها نمی‌گذارم. خودم را نادیده نمی‌گیرم. دوباره خود را گم نمی‌کنم.


#گلنن دویل ملتن|جنگجوی عشق


@hich_

هیچ

04 Dec, 15:32


کتاب صوتی : یک دقیقه برای خودم

نویسنده : اسپنسر جانسون
#یک_دقیقه_برای_خودم
10

@hich_365

هیچ

04 Dec, 13:49


دست هایت را با فنجانی گرم کن!
دلت را با خیالی پنهان
لبخندی را ذخیره کن
حتی شده در عکسی رنگ و رو رفته
روزهایی هست
که باید یادت بیاقد میتوانی بخندی.
دست هایت را
با لیوانِ چایی ات گرم کن
و دلت را با خیالی پنهان.
و همیشه در کیفت عکسی داشته باش
از لبخندِ خودت!
برای روزهایی که
همه چیز یادت می آید
جز منحنیِ لبهایِ خاموشت.
موافقم👌👌
موافقید؟

هیچ

04 Dec, 13:43


#معرفی_کتاب

#کتاب_صوتی

«پروانه و_تانک» توسط نویسنده برجسته آمریکایی؛ #ارنست _همینگوی به رشته تحریر درآمده است. این کتاب صوتی شامل 4 داستان پیرامون جنگ داخلی اسپانیا است. در واقع نویسنده در این کتاب صوتی به بیان تأثیرات جنگ بر روی زندگی مردم پرداخته است. به گفته برخی از صاحب‌نظران، کتاب صوتی پروانه و تانک حاصل چهار بار سفر ارنست همینگوی به کشور موردعلاقه‌اش؛ اسپانیا پیرامون آغاز جنگ داخلی اسپانیا طی سال‌های 1937# تا 1939# میلادی است. در واقع او به‌عنوان خبرنگار جنگی خبرگزاری NANA و هم‌چنین به‌عنوان مشاور کارگردان صحنه‌های جنگِ فیلمی مستند به نام خاک اسپانیا که یوریس ایونس سرگرم ساخت آن بود به این کشور سفر نمود. همچنین قابل‌ذکر است که برخی معتقدند که کتاب صوتی پروانه و تانک زمینه‌ساز شکل‌گیری و نگارش کتاب زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند، است.



@hich_365

هیچ

04 Dec, 13:38


#داستان_ بلند

#پروانه__و_تانک

اثر: #ارنست_همینگوی

ترجمه: رضا قیصیریه

#راوی: مهرداد اسکویی

📖در این داستان کتاب شاهد مرد خوشحال و سرزنده‌ای هستیم که شادی خود را از طریق پخش کردن عطر به این و آن در یک کافه ابراز می‌کند.

@hich_365

هیچ

04 Dec, 13:21


هر چقدرم خوشگل باشی
هرچقدرم پولدار باشی
هر چقدرم معروف و تحصیل کرده باشی
تا با خودت آشتی نکنی زندگیت قشنگ نمی شه.
@hich_365

هیچ

04 Dec, 13:03


هر موضوعی سه دیدگاه دارد:
دید من
دید شما
و حقیقت.......


#اوریانا_فالاچی


.@hich_365

هیچ

23 Nov, 07:02


این کتاب را که برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۳۷ است یکی از بزرگترین رمان‌های قرن دانسته‌اند. بررسی دقیق و موشکافانه وقایع فرانسه پیش از جنگ جهانی جلد سوم و چهارم کتاب را تا حد یک سند تاریخی ارزشمند جلوه می‌کنند. اکثر اشخاصی که نامشان در جلد هفتم کتاب (تابستان ۱۹۱۴) آمده‌است اشخاص حقیقی هستند.

روژه مارتن دوگار خود در مراسم دریافت جایزه نوبل می‌گوید: «رمان نویس واقعی کسی است که می‌خواهد همواره در شناخت انسان پیش‌تر برود و در هریک از شخصیت‌هایی که می‌آفریند زندگی فردی را آشکار کند، یعنی نشان دهد که هر موجود انسانی نمونه ایست که هرگز تکرار نخواهد شد. اگر اثر رمان نویس بخت جاودانگی داشته باشد به یمن کمیت و کیفیت زندگی‌های منحصربه‌فردی است که توانسته‌ است به صحنه بیاورد؛ ولی این به تنهایی کافی نیست. رمان نویس باید زندگی کلی را نیز حس کند، باید اثرش نشان دهنده جهان بینی خاص او باشد. هر یک از آفریده‌های رمان نویس واقعی همواره بیش و کم در اندیشه هستی و ماورای هستی است و شرح زندگانی هریک از این موجودات، بیش از آنکه تحقیقی دربارهٔ انسان باشد، پرسش اضطراب آمیزی دربارهٔ معنای زندگی است.»

بدون شک نویسنده همانگونه که در بالا ذکر می‌کند رمان خانواده تیبو را در دو جبهه یاد شده به ظرافت و مهارت پیش می‌برد. نخست زندگی شخصی خانواده تیبو، از بزرگ خاندان یعنی اسکار تیبو و سپس فرزند اول او یعنی آنتوان و به‌طور گسترده زندگی شخصی قهرمان داستان یعنی ژاک تیبو. در رویکردی دیگر دوگار وقایع اروپای قبل از جنگ اول جهانی و اروپای درگیر جنگ را به شکلی حیرت‌آور از نظر استاد تاریخی نقل می‌کند. اشراف نویسنده به وقایع رخدادهای اروپا و شناختن افراد دولتی و حزبی و حتی ژورنالیستی بسیار گسترده‌است. هنر دوگار آنجا نمایان می‌شود که او این دو جبهه را با هم می‌آمیزد.

ممکن است طرفداران «رمان نو» به این رمان بی‌اعتنایی کنند و آن را در سبک رمان‌های نوشته‌شده به شیوه کهنه بدانند اما این نکته نباید از نظر پنهان بماند که در آغاز رمان‌نویسی مدرن دو راه بیشتر پیش پای رمان‌نویس نبوده‌است: یکی راه تولستوی  و دیگری راه داستایوفسکی. اولی راه تصویر نمودن دنیا به شیوه رئالیستی و حقیقی و دوم تصویر کردن دنیا از منظر چشم درون و جدال آن با واقعیت‌های دنیای خارج. دوگار آشکارا به راه تولستوی رفته‌است.

#هوشنگ_گلشیری در اظهار نظر راجع‌به این رمان می‌گوید:
کتاب به دست نشسته پشت میزی یا لم داده توی صندلی راحتی، یکی از زیباترین مناظر جهان است. صفحه به صفحه می‌خوانیم و ورق می‌زنیم، فارغ از چند و چون این زندگی روزمره و به دور از صداهای گوش خراش این جهان، در زندگانی موجود در کتاب غرق می‌شویم و چون سر برمی‌آوریم خود را و جهان را بهتر و عمیق‌تر شناخته‌ایم. خانواده تیبو اثر روژه مارتن دوگار به ترجمه ابوالحسن نجفی لذتی چنین را فراهم می‌کند. ماهی و اگر به خست ورق بزنید، چند ماهی خلوتتان را پر خواهد کرد و حاصل شاید این باشد که با زندگانی خانواده‌ای در آغاز این قرن آشنا شوید و با این قرن که ما در پایان آنیم. راستی زیباست وقتی پشت میزی می‌نشینید یا در صندلی راحتی لم می‌دهید و کتابی را صفحه به صفحه ورق می‌زنید، به ویژه اگر کتابی باشد مثل "#خانواده_تیبو که اگر فقط چند صفحه از آن را بخوانید، با دریغ زمین خواهید گذاشت و فردا در این التهاب خواهید بود که کی باز به دستش می‌گیرید و ورق می‌زنید.


@hich_365

هیچ

23 Nov, 07:01


من آن زنبورِ هرزه‌گرد نیستم که انگبین این گل را می‌مکد و سپس به‌سراغ گل دیگر می‌رود.

من مانند آن سوسکِ سیاهم که در سینه‌ی گلی یگانه فرو می‌رود و در آن می‌زیَد تا سرانجام گلبرگ‌ها به‌هم آیند و سوسک در این بوس و کنارِ نهایی از دم‌زدن باز مانَد و در آغوش گلی که برگزیده است جان سپارَد!

ای یار، چنین است دلبستگی من به تو! تو آن گل لطیف و مهربانی که آغوش خود را در این دنیای دَنی به‌روی من گشوده است. اندوه سیاه مرا در اعماقِ دل پُر مهرت دفن کن!


📕 #خانواده_تیبو
#روژه_مارتن_دوگار


📚 @hich_365

هیچ

23 Nov, 05:55


#هر_روز_برای_همان_روز



دو ابر ابزار
3اذر


@hich_365

هیچ

23 Nov, 05:54


#هر_روز_برای_همان_روز



آینده از آن کیست
2آذر:جمعه


@hich_365

هیچ

23 Nov, 05:53


@hich_365

313 روز با 313 نکته از اشو

#نکته_چهل_ششم

انسان برای اين بدنيا نيامده كه
روی زمين بخزد و چهار دست و پا راه برود،
بجنگد و مبارزه کند...

او آمده تا
با دو بال عشق و آگاهی
تا بی نهايت پرواز كند.
پروازی در صلح....

اشو

هیچ

23 Nov, 05:10


دوست آذرماهی من تولدت مبارک
💐💐💐💐💐🎂🎂🎂🎂🎂💐💐💐🌼🌼🌼🌼🌼🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍁🍁🎂

هیچ

23 Nov, 04:08


رادیو مرسی...


موضوع : جشن آذرگان


«آذر» به معنی آتش است و در ایران باستان «ایزد آذر»، ایزد نگهبان همه‌ی آتش‌ها و جانشین خورشید بر روی زمین بود🔥

جشن آذرگان از جشن‌های بزرگ است. آتش، یکی از چهار عنصر پاک و برتر از آب، خاک و باد بود.

بیشتر بدانیم
📖 #ابوریحان_بیرونی نوشته است که:
زرتشت این روز را روز هم‌اندیشی گروهی برای کارهای جهان و نیایش گروهی در آتشکده‌ها دانسته است

🔥 آتش مایه‌ی گرمی و روشنی خانه‌ها، هوشیاری روان، شیوایی زبان و نماد آگاهی بود

گل آذرگون که به آن آذریون و گل آتشین هم می‌گویند، از خانواده‌ی گل آفتاب‌گردان، نماد ویژه‌ی آذرگان است.

نام آذرآبادگان(آذربایجان) از آتش گرفته شده؛زیرا در این سرزمین آتشکده‌های فراوانی هست.که ویران شدند.

روز نهم آذر جشن آذرگان در کرمان، یزد، شیراز، تهران و چند شهر دیگر برگزار می‌شود.
🍂🍂🍁

▫️کارل گوستاو یونگ

وقتى از ته دل بخندی وقتی هر چیزی را به خودت نگیری وقتی سپاسگزار آنچه که هست باشی

وقتی برای شاد بودن نیاز به بهانه نداشته باشی آن زمان است که واقعا زندگی میکنی.

📚 کتاب : #چهار_اثر_از_فلورانس
✍️ اثر : #اسکاول_شین




@hich_365

هیچ

23 Nov, 03:46


🎶🕊

وقت است که
انسان به فتحِ "روح" خود بپردازد
و از کوهِ خداوند بالا برود.

هر که از کوهِ نورانی خداوند بالا برود،
از آنِ کوه خواهد شد
و کوهِ نور در او خواهد روئید...


#استاد_ایلیا_ما

اگر موفق شدید که "خود را به یاد بیاورید"،
اگر موفق شدید که میانِ "خودتان" و آن چیزی که غلیانِ خشم، شهوت یا ولعِ شماست تمایز قائل شوید؛

آنگاه "خویشتن" را درخواهید یافت.

▫️کارل گوستاو یونگ

@hich_365

هیچ

23 Nov, 03:27


#موزیک

            فرکانس ۸۵۲ هرتز
    افزایش سطح ارتعاش و انرژی

@hich_365

هیچ

23 Nov, 03:10


روزي جديد آغاز شد
آغازي براي تکاندن غبار از دل
و نشاندن غنچه هاي مهر و محبت
اين لحظه ی شروع دوباره زندگي
بر شما مبارک باد

#درود ... روزتون بخیر🤍

لبخند بزنيد به
ديروزي که گذشت
به امروزي که زيباست
و جاري شويد چون رود

شاد و سلامت و پاینده باشید🍁🍂

هیچ

23 Nov, 03:07


صـــبح  قشنگـ  پاییزتون بخـــــــــیر

هیچ

23 Nov, 03:04


ٖؒ﷽‌هیچ‌ٖؒ﷽


بس دعاها که خلاف است و هلاک
که‌از کَرَم می‌نشنود یزدان پاک

شُکر ایزد کن دعا مردود شد
ما زیان پنداشتیم آن سود شد.

#مولانا

به نام خدایی که باقی‌ست
و همه چیز
غیر او فانی‌ست
شروع می‌کنیم کارها را
با نامِ مشکل‌گشایت
الهی به امیدِ
لطف و کرَمت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
❤️الهی به امید تو❤️

هیچ

21 Nov, 17:30


♪آلبوم زیبا و شاد "
#20موسیقی
بی کلام برتر و برگزیده" اجرا قطعه "Dorouga" با هنرمندی "
#بیژن مرتضوی".


@hich_365

هیچ

21 Nov, 17:15


▫️
  و اگر می‌خواهید خدا را بشناسید پس
           در حلِ معماها مکوشید.

به گرداگردِ خود بنگرید تا او را ببینید که 
          با کودکانِ شما بازی می‌کند.
   به آسمان بنگرید؛ او را خواهید دید که
در میانِ ابرها گام بر می‌دارد، دست‌هایش
         را در آذرخش دراز می‌کند و با
               باران فرود می‌آید.

او را خواهید دید که در گُل‌ها می‌خندد،
   سپس بر می‌خیزد و دست‌هایش را
       در درخت‌ها تکان می‌دهد.


                   📗  پیامبر و دیوانه
                  ✍️جبران خلیل جبران
                  @hich_365

هیچ

21 Nov, 17:09


#کلیدر

همه زندگی میکنند

اما فقط بعضی‌ ها زندگانی را می‌ فهمند

@hich_365

هیچ

21 Nov, 17:02


#تقدیم_شبانه ...

هیچ

21 Nov, 16:48


👤 #هفتاد_و_دومین_غواص

📕 #خاطرات جانباز #کریم_مطهری
فرماندهٔ گردانِ غواصیِ جعفر طیّار

نویسنده: حمید حسام

✳️ قسمت: 0⃣9⃣1⃣

(مرتضی نادرمحمدی معاون گردان تخریب:
«در عملیات کارخانهٔ نمک برای بازکردن میدان مین دشمن و زدنِ معبر، سیّدحمید موسوی و سیّدافشین موسوی را انتخاب کردیم. چند نفر از بچه‌های تخریب، مخالف رفتن همزمان این دو نفر بودند و می‌گفتند: "حضور دو برادر در یک‌جا برای زدن معبر کار درستی نیست." ولی ما در تخریب، دو برادر، سه برادر و پدر و پسر زیاد داشتیم و این با هم رفتن‌ها در موقعیت‌های خطرناک برای ما امری عادی بود. آن شب سیّدحمید و سیّدافشین گام نخست را خوب برداشتند و داخل میدان مین رفتند و معبری به طول یک متر زدند. گردان‌های پیاده هم پُشت‌سر هم از وسط طناب سفید معبر عبور کردند و ظرف کمتر از نیم ساعت خط عراق را شکستند.
من به سیّدحمید گفته بودم که؛ بعد از عبور گردان‌ها
در معبر بمان و آن را گشاد کن!
آمدم دیدم که دارد هنوز کار می‌کند. از او رد شدم و جلو رفتم. ساعتی بعد برگشتم و دیدم که سیّدحمید گوشه‌ای افتاده و سر تا پایش را ترکش سوراخ‌سوراخ کرده است. هنوز خونش گرم بود شاید چند دقیقهٔ پیش به شهادت رسیده بود. او را با برانکارد به عقب آوردیم که یک‌دفعه یاد سیّدافشین افتادم که گفتند
او هم مجروح شده است.»
مصاحبه با مرتضی نادرمحمدی، همدان، ۱۳۹۴/۰۴/۰۵)
هنوز در کش‌وقوس درمان دستم بین خانه و بیمارستان بودم که علی‌آقا و بچه‌های واحد اطلاعات‌عملیات از منطقه به همدان آمدند. همراهشان شدم و برای زیارت به قم رفتیم. بعداز زیارت علی‌آقا گفت: «بریم تهران.»
پرسیدم: «تهران رفتن برای بچه‌های رزمنده‌ای که از عملیات برگشته‌اند کفاره داره، کجا می‌خوای ما رو ببری؟!»
گفت: «می‌ریم تِلِپ(اصطلاح همدانی به معنی میهمان) می‌شیم منزل نمایندهٔ مجلس، علی آقامحمدی!»
دم عصر بود که چهل.پنجاه نفر مثل لشکر یأجوج و مأجوج ریختیم داخل خانهٔ سازمانی نمایندهٔ مجلس.
ایشان هم که هم‌جنس بچه‌های جنگ بود، با وجود تنگیِ جا و این‌همه مهمان ناخوانده، روی خوشی
نشان داد.
شام را خوردیم. خانم و بچه‌هایش را فرستاد روی خرپُشتهٔ خانه که آنجا بخوابند. ما هم کیپ‌تاکیپ از داخل اتاق تا آشپزخانه خوابیدیم.
خروس‌خوان صبح به علی آقامحمدی گفتم: «تا به ما کله‌پاچه ندی، از این خونه بیرون نمی‌ریم.»
علی آقامحمدی هم با آرامش و خونسردی جوابم داد: «حالا منو از کله‌پاچه می‌ترسونی؟ برات آشی پختم که حالاحالاها جا داره بخوری!»
من که نفهمیدم منظورش چه بود؛ اما علی‌آقا منظورش را فهمید. چراکه علی آقامحمدی دنبال این بود که برای علی‌آقا زن بگیرد. کله‌پاچه را که خوردیم، به همدان رفتیم.

@hich_365

هیچ

21 Nov, 15:40



«هستی»
اثر مشترک #همایون_شجریان
و #سامی_یوسف


خیره ام به قاصدک
این گیاهِ غریب
که پس از مرگ به راه می افتد...

معین دهاز 

#مولانا
#قاصدک

@hich_365

هیچ

21 Nov, 15:06


بزرگ فکر کن
تقدیر تقویم افراد عادی است و
تغییر تدبیر افراد عادی…

نگذار ذهن های کوچک متقاعدت کنند
که رؤیاهایت زیادی بزرگند…
موقع خسته شدن به دو چیز فکر کن:
آن هایی که منتظر شکست تو هستند تا به تو بخندند…
آن هایی که منتظر پیروزی تو هستند تا با تو بخندند...

@hich_365 🍂

هیچ

21 Nov, 14:25


سال‌های پایانی زندگی #نیکلای _گوگول

نیکلای گوگول در سال 1836، روسیه را به مقصد شهر رم ترک گفت و برای مدت 12 سال در این شهر ساکن شد. در طی این سال‌ها، او بر روی رمان بزرگ خود با عنوان «نفوس مرده» کار می‌کرد. در سال 1841، بخش اول این کتاب انتشار یافت و با استقبال فوق‌العاده‌ای از سوی مخاطبین و منتقدین روبه‌رو شد. پس از این دوران، گوگول دچار وسواس‌های مذهبی شد و نارضایتی‌اش از خویشتن شدت گرفت. به سبب همین وسواس‌ها، کارهای سابق خود را رها کرد و به موعظه‌نویسی روی آورد. این نوشته‌های موعظه‌گونه در سال 1847 تحت عنوان «قطعات منتخب از مکاتبات با دوستان» منتشر شدند. اما برخلاف تصور گوگول، حتی شیفتگان او نیز، به دلیل عقاید سست و حمایتش از حکومت، به این اثر تاختند.

مدتی بعد نیکلای گوگول به روسیه بازگشت و تصمیم به تکمیل رمان نفوس مرده گرفت، اما به دلیل بحران روانی شدیدی که گرفتارش شده بود، چند روز پیش از مرگ تمام نسخه‌های دست‌نویس آن را سوزاند.

نیکلای گوگول، سرانجام در 4 مارس 1852 چشم از جهان فرو بست.

هیچ

21 Nov, 14:14


زندگینامه: #نیکلای _گوگول
ن
یکلای گوگول (Nikolai Vasilyevich Gogol) در 1 آوریل 1809 در شهر سوروچنسی از ولایت پولتاوا (واقع در اوکراین کنونی) در یک خانواده‌ی زمین‌دار دیده به جهان گشود. تربیت در خانواده‌ای اهل فرهنگ و ادب در رشد استعداد و قریحه‌ی هنری او تأثیر بسزایی داشت. علاقه‌ی نیکلای گوگول به هنر و ادبیات از همان کودکی با خواندن نمایشنامه‌های کمدی‌ای که پدرش به زبان اوکراینی می‌نوشت، شکل گرفت.

نیکلای گوگول دوران دبیرستان را در شهر پترزبورگ سپری کرد. در همین ایام بود که وی نخستین بار نوشتن را آغاز نمود. آثار ابتدایی او عمدتاً تغزلی و حماسی بودند. البته به جز یک عنوان، تمام نمایشنامه‌ها و داستان‌هایی که در این دوره به رشته‌ی تحریر درآورد، با گذشت زمان از بین رفتند. وی در نمایشنامه‌هایی که در مدرسه برگزار می‌شدند نیز نقش‌های مهمی برعهده می‌گرفت.

نیکلای گوگول در سال 1830 و پس از اتمام مدرسه به استخدام دولت درآمد و خیلی زود نیز از آن کناره‌گیری کرد. اما با خدمت در دولت در همین مدت اندک، تجربیات گران‌بهایی به دست آورد که بعدها مبنای بسیاری از کتاب‌هایش قرار گرفتند.

آشنایی نیکلای گوگول با الکساندر پوشکین

_اولین قطعه‌ شعری که نیکلای گوگول پس از ترک شغلش منتشر کرد، تا حدی سست و ضعیف بود که با تمسخر منتقدین روبه‌رو شد. گوگول خود همه‌ی نسخه‌های نخستین شعرش را خرید و از بین برد. اما مدتی بعد با انتشار چند مقاله توانست تحسین اغلب منتقدان و خوانندگان را برانگیزد. انتشار این نوشته‌ها از آنجایی حائز اهمیت بودند که سبب آشنایی گوگولِ 22ساله با محافل مهم ادبی و ادبیان برجسته‌ای چون واسیلی ژوکوفسکی، پیوتر پلتینوف، آنتون دلویگ و الگوی او، الکساندر پوشکین، شدند.

با انتشار قسمت اول مجموعه‌ی «شب‌ها کنار دهکده‌ی دیکانکا» در تابستان سال 1831، تأثیر مثبت نشست‌ و برخاست‌های مکرر نیکلای گوگول با «حلقه‌ی پوشکین» به خوبی آشکار شد. در داستان‌های این مجموعه، شعر با هزل و طنزی ساده درآمیخته بود. پس از پوشکین، منتقدان ادبی نیز از این اثر استقبال کردند. موفقیت شب‌ها کنار دهکده‌ی دیکانکا به قدری آنی و چشمگیر بود که نام خالق خود را در تمام محافل ادبی روسیه بر سر زبان‌ها انداخت.

نیکلای گوگول در اوایل سال 1835، هم‌زمان دو مجموعه کتاب را با عناوین «میرگورود» و «آرابسک» منتشر کرد، که بعدها داستان‌های دیگری از قبیل «یادداشت‌های یک دیوانه» و «دماغ» به آن‌ها اضافه شدند. انتشار این داستان‌ها، جایگاه گوگول را در مقام یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ادبیات روسیه تثبیت شد.

@hich_365

هیچ

21 Nov, 14:00


📘 :#شنل
👤 : نیکلای گوگول

شاهکاری جاودانه از ادبیات روس!  شنل، داستان کوتاهی به قلم نویسنده‌ی شهیر روسی، نیکلای گوگول است. این اثر که نخستین بار در سال 1842 میلادی به چاپ رسید، درباره‌ی کارمند فقیر و نگون‌بختی به نام باشماچکین است که پس از صرفه‌جویی فراوان، برای در امان ماندن از زمستان سختِ شهر خود شنلی گران‌قیمت و اعیانی تهیه می‌کند، غافل از آنکه همین شنل قرار است بلای جان او شود...


@hich_365

هیچ

21 Nov, 12:49


#پيشنهاد_فيلم

21 فیلم الهام‌بخش برای زمانی که عمیقاً دلسرد و تسلیم شده‌اید


■ رستگاری در شاوشنگ (The Shawshank Redemption 1994)
■ راکی (Rocky 1976)
■ به‌سوی طبیعت وحشی (Into The Wild 2007)
■ فهرست شیندلر (Schindler’s List 1993)
■ 127 ساعت ( 127Hours 2010)
■ چه زندگی شگفت‌انگیزی (It’s A Wonderful Life 1946)
■ نویسندگان آزادی (Freedom Writers 2007)
■ آمِلی (Amelie 2001)
■ سریع‌ترین سرخپوست جهان (The World’s Fastest Indian 2005)
■ فارست گامپ (Forrest Gump 1994)
■مسیر سبز (The Green Mile 1999)
■ در جستجوی خوشبختی (The Pursuit of Happyness 2006)
■ ذهن زیبا (A Beautiful Mind 2001)
■ زندگی پی (Life of Pi 2012)
■ پیانیست (The Pianist 2002)
■ شتاب (Rush 2013)
■ زندگی زیباست (Life is Beautiful 1997)
■ دوازده مرد خشمگین (12Angry Men)
■ بهترین بازی دنیا (The Greatest Game Ever Played 2005)
■ نقطه کور (The Blind Side 2009)
■ هوانورد (The Aviator 2004)


@hich_365

هیچ

21 Nov, 10:04


همه اش که نباید ترسید!
راه که بیفتیم،
ترسمان می‌ریزد...



📕#ماهی_سیاه کوچولو
✍🏻 #صمد_بهرنگی

@hich_365

هیچ

21 Nov, 09:50


نیست نشان زندگي......تانرسد نشان تو


#برگریزان_پاییز

،#ظهر_اذر ماهتون رنگی رنگی.🍂🍁🍂
به گمانم خدا هم عاشق بود که پاییز رو خلق کرد.....
مرسی خدا جونم🙏💐

هیچ

21 Nov, 09:14


هر روز چند صفحه ای را با هم مرور میکنیم📖
#کتاب_صوتی
#نیمه_تاریک_وجود
#دبی_فورد

#فصل_هفتم


قسمت :سوم
@hich_365

هیچ

21 Nov, 09:12


#برداشت_آزاد

@hich_365

هیچ

21 Nov, 08:37


شادمانی کردن از چیزهای معمولی؛
نه احساسی است و نه پیش پا افتاده.
در واقع این کار جرات می‌خواهد.

هر بار که شکایت‌هایمان را کنار می‌گذاریم
و اجازه می‌دهیم اتفاقات خوب روزمره به ما الهام ببخشند،
وارد دنیای جنگجویان می‌شویم.

ما می‌توانیم این کار را حتی در سخت‌ترین لحظات انجام دهیم.

▫️پما چودرون

@hich_365

هیچ

20 Nov, 17:54


#موسیقی زیبا و شاد "Borderline" با هنرمندی "Simply _Three#".

گروه سه گانه پر انرژی گلن مک دانیل، نیک ویلالوبوس و زک کلارک، که با هم به عنوان Simply Three شناخته می شوند و با محبوبیت آنلاین روزافزون، Simply Three از طریق نماهنگ‌های مبتکرانه که قلب میلیون‌ها بیننده YouTube را در سرتاسر جهان تسخیر کرده است، هیجانی تازه برای موسیقی دستگاهی ایجاد می‌کند. علاوه بر این، آثار آنها توسط نشریاتی مانند هافینگتون پست، رولینگ استون به رسمیت شناخته شده اند. همچنین به دلیل توانایی خود در تحت تأثیر قرار دادن شنوندگان با ژانرهای متعددی که از هنرمندان و آهنگسازانی مانند ادل، گرشوین، کلدپلی، بیست و یک خلبان، اد شیران و مایکل جکسون بازمی‌گردد، تحسین می‌شود. با تغییر شکل قرارداد از طریق این سبک جهش ژانر، این سه نفر همچنان به دنبال جوهر واقعی کراس اوور کلاسیک با آثار اصلی و همچنین ترتیبات بدیع است که مهارت فنی و موسیقیایی صمیمانه آنها را به نمایش می دهد.

@hich_365

هیچ

20 Nov, 17:47


شب شد اما داستان زندگی همچنان ادامه دارد .
برای آنچه که باور دارید بجنگید ایمان که نه ایقان داشته باشید خدا تلاش شما را طلاش کرده و به شما می رساند .پس هیچگاه ناامید نشوید.

@hich_365

هیچ

20 Nov, 17:38


🌟🌙

  #الهی!
  این بنده چه داند که چه می باید جُست؟
  داننده تویی؛ هرآنچه دانی، آن ده...🌱

🌟آرامــــش مهمـــون
      همیشگـی دلاتـــون
 
@hich_365

هیچ

20 Nov, 17:32


#کلیدر

@hich_365

 دلش چنین می خواست.
اما کو جرأت؟!
این است آدمیزاد – دست کم
دو گونه زندگانی می کند؛
یکی آن که هست و دیگری
آن که می خواهد...

هیچ

20 Nov, 17:31


👤 #هفتاد_و_دومین_غواص

📕 #خاطرات جانباز #کریم_مطهری
فرماندهٔ گردانِ غواصیِ جعفر طیّار

نویسنده: حمید حسام

✳️ قسمت: 9⃣8⃣1⃣

دو روز بعد، جلسهٔ هیئت راه شهیدان در منزل شهید رضا مُحرمی بود. همه فکر می‌کردند که من توی فاو دارم می‌جنگم. بچه‌های هیئت متعجب شدند و سرِ شوخی را باز کردند.
علی آقامحمدی که بانی هیئت بود گفت: «این جوری نمی‌شه، باید یه فکری براش بکنیم که هر بار یه‌جوری با دست و پای زخمی برنگرده.»
بچه‌ها پرسیدند: «چه جوری؟»
گفت: «بفرستیمش قاطی مرغا!»
توی ذهنم فکر ازدواج نبود، سرخ شدم و حرفی نزدم.
یکی از بچه‌ها گفت: «آخه حاج‌آقا، کی به این دیلاق درب و داغون زن میده؟!»
علی آقامحمدی گفت: «همان خانواده‌هایی که بچه‌شون رو می‌فرستند جبهه. اصلأ چی بهتر از اینکه یه رزمنده بره خواهر یک شهید رو بگیره؟»
بچه‌ها به طعنه گفتند: «خب حاج‌آقا اگه این رزمنده هم شهید بشه که مصیبت اون خواهر می‌شه دو تا!»
علی آقامحمدی که در پاسخ‌های زیرپوستی و سکوت‌آور ید طولایی داشت، گفت: «خوب! بشه،
تازه می‌فهمند که خانم حضرت زینب یعنی چی.»
همین‌ها را که گفت یک‌باره مجلس شادی و خنده و مزاح شد مجلس گریه و عزا!
غروب ۹ اردیبهشت، رادیو تلویزیون خبر عملیات تکمیلی در کارخانهٔ نمک فاو به نام عملیات صاحب‌الزمان را داد. انگار نمک به زخم من پاشیده باشند، حال جاماندگی از یک قافلهٔ نورانی و تنیدن در زندگی روزمره در شهر، حال خوشی نبود؛ اما باید تحمل می‌کردم تا استخوان آرنجی که نداشتم رشد کند و شکستگی استخوان ترمیم شود.
یک روز سعید یوسفی از بچه‌های واحد که سه ماه پیش، دستش بدجوری آش‌ولاش شده بود، آمد و گفت «کریم! من یکی از بچه‌های پایگاه مسجد مهدیه همدان را می‌شناسم به اسم سیّدرضا موسوی که رزمنده خوبیه. همیشه تو جبهه‌س و کادر رسمی تیپ نبی‌ّاکرم کرمانشاهِ، به درد واحد اطلاعات‌عملیات می‌خوره.
تو با علی‌آقا صحبت کن درخواستش کنیم برای واحد خودمون.»
قبول کردم؛ اما هنوز علی‌آقا از کارخانهٔ نمک نیامده بود. چند روز بود که خبر شهادت بچه‌ها را می‌آوردند. سعید یوسفی گفت: «میآی بریم خونهٔ یکی از شهدا که بچه‌محل ماست؟» پرسیدم: «خونه کی؟»
گفت: «برادر همون سیّدرضا موسوی که قراره سفارشش رو به علی‌آقا بکنی. دو تا از برادراش توی عملیات کارخانهٔ نمک بودند هر دو تو تخریب لشکر خودمون. یکی‌شون به اسم سیّدحمید شهید شده و اون‌یکی که سیّدافشین ِ زخمی.»
گفتم: «باشه بریم.»
چند نفر شدیم و به خانۀ کوچکی رفتیم که نزدیک مسجد مهدیه بود. خانه‌ای در خیابان مهدیه، کوچهٔ سرباز با شماره پلاک ۱۰.
وارد اتاق شدیم؛ پدر شهید با یک سیمای آرام و مظلوم یک گوشه نشسته بود و حرف نمی‌زد. سیّدافشین هم با دستی که تیر خورده و درست مثل من با باند از گردنش آویزان کرده بود، گوشه‌ای ایستاده بود.
چند نفر از بچه‌های تخریب هم بودند؛ برای خانوادهٔ شهید از نحوهٔ شهادت سیّدحمید و مجروحیت برادرش سیّدافشین تعریف می‌کردند. خاطراتی که برای من هم که جنگ را از نزدیک تجربه کرده بودم، شنیدنی بود...


@hich_365

هیچ

20 Nov, 14:41


مطالعه برای لذت و زینت و قدرت به کار می‌آید !
لذتِ آن در تنهایی ،
زینت آن در سخنرانی و مجلس آرایی ،
و قدرت آن در قضاوت‌ها و عرصه سود و سودا
آشکار می‌شود ...

#فرانسیس_بیکن

@hich_365

هیچ

20 Nov, 14:19


هر شب قبل از خواب، وقتی همه چیز آرام می‌شود لحظه‌ای با خودم فکر می‌کنم: برای خوشحال کردن خودم چه کرده‌ام؟

@hich_365

هیچ

20 Nov, 13:07


‍ ‏
اگر وقتی از من انتظار می‌رود
خشمگین باشم، آرام بمانم،
باعث می‌شود صبور به نظر برسم.

اگر وقتی باید می‌خندیدم
ساکت می‌ماندم،
باعث می‌شد جدی‌تر به نظر برسم.

و اگر وقتی می‌بایست گریه کنم
ساکت می‌ماندم، قوی به نظر می‌رسیدم.

سکوت قطعاً کلیدی طلایی بود...


📕‏بادام #ون_پیونگ_سون

@hich_365

هیچ

20 Nov, 12:17


☑️ از: استیو_جابز

Being the richest man in the cemetery doesn't matter to me. Going to bed at night saying we've done something wonderful, that's what matters to me.'

پولدارترين مرد قبرستان بودن برام اهمیتی نداره، اينكه شب وقتى میرم بخوابم به خودم بگم ما يه كار فوق العاده كرديم، برام مهمه.

@hich_365 🍂👌

هیچ

20 Nov, 11:58


"#بوسه_زندگی" نام این عکس معروف است که توسط جی دی تامپسون در سال ۱۹۶۷ گرفته شده است! کارگری در حال تنفس دهان به دهان به همکارش که دچار برق گرفتگی شده است ....


@hich_365

هیچ

16 Nov, 18:21


#موسیقی_ زیبا و شاد "قلب کودک" با هنرمندی "رائول دی بلاسی".

• رائول دی بلاسیو؛ آهنگ‌ساز و پیانیست مطرح آرژانتینی می باشد.اثری فوق‌العاده به نام Corazón de Niño یا “قلب کودک” ‌که از آلبوم En Tiempo De Amor که در سال ۱۹۹۳ منتشر شد می‌باشد.
• قلب کودک اثری پر‌ از احساس مثبت است، از آن دسته از آثاری که با شنیدن آن لبخند به لبتان می‌آید. ملودی پیانوی این اثر یکی از احساسی‌ترین و دل‌نشین‌ترین ملودی‌هاییست تا حالا در یک موسیقی بی‌کلام شنیده‌اید، نوای پیانوی دی بلاسیو در این آهنگ به مانند یک کودک خالص، زلال و شفاف است و لحظه به لحظه آهنگ را با پر از احساس و زیبایی می‌کند.


@hich_365

هیچ

16 Nov, 18:00


♦️تاحالا عکس یک رنگین کمان کامل رو دیده بودین؟

🔹این تصویر رو خلبانی با اسم Lloyd J Ferraro در ارتفاع ۳۰ هزار پا ثبت کرده!

  امشبانه
بـــرايــــت دنــيايــــي
به زیـــبايــــي
آنچه تو زیـــبايش میدانی؛
آرزو میکنم:
  دنــــيايــت
   به زیــبايـــي تمام
    آرزوهایـــت ...!
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
  #شبتون_رنگین کمانی🌙


 

@hich_365

هیچ

16 Nov, 17:35


#کلیدر


@hich_365

هیچ

16 Nov, 15:55


💎
مهم نیـست اگه گاهی مسیر رو گم کنی،
مهم نیست اگه اشتباه کنی؛
مهم اینه خودت رو با کسی مقایسه نکنی
و کم کم می رسی به هدفت...

مهم نیست چقدر مسیرت سخت و طولانیه،
تو شگفت‌انگیز و منحصر به‌ فردی.

با قدم های کوچیک شروع کن.
حتی یه قدم کوچیک، بهتر از اینه که اصلاٌ قدمی برنداری!
آخه وقتی همین قدم های خیلی کوچیک رو بذاری کنارِ هم،
بعد از چندوقت میبینی کلی از راه رو رفتی!

📚 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک
▫️#جیمز_ نوبری

هیچ

16 Nov, 14:07


#کتاب_صوتی 🎧

📕 گریز دلپذیر
✍🏻 #آنا_گاوالدا
🎙 معصومه عزیزمحمدی

🔹 فصل اول


از خودم می پرسم با چه حالی برگردم خانه رو به آسمان میکنم حتی یک ستاره هم در آسمان نیست. گریه ام بیش تر و بیش تر می شود. امیدم از همه جا نا امید شده. کاش کسی جایی منتظرم باشد... این آرزوی زیادی است؟


📘 کاش کسی جایی منتظرم باشد
✍🏻 #آنا_گاوالدا



📚 @hich_365

هیچ

16 Nov, 14:05


📕📕
آثار :#آنا_گالوادا عبارت‌اند از:




_کاش کسی جایی منتظرم باشد

_گریز دلپذیر

_من او را دوست داشتم

>دلم می‌خواهد گاهی در زندگی اشتباه کنم

_زیر پوست زندگی

_لاک تنهایی ‌ام را می‌شکافم

_با هم، همین و بس

_پس پرده

_بیلی

_زندگی بهتر

_35 کیلو امیدواری



آنا گاوالدا و همذات پنداری زنان با او



_لطافتی که در آثار آنا گاوالدا دیده می‌شود در نوشته‌های نویسندگانی کمتری دیده می‌شود. آنا گاوالدا نه تنها نثر لطیفی دارد بلکه در داستان‌هایش هم به جزئیاتی توجه می‌کند که تنها از چشم یک زن می‌توان آن‌ها را دید.
@hich_365


جملاتی زیبا از آنا گاوالدا



آموخته ام که وابسته نباید شد نه به هیچ کس و نه به هیچ رابطه ای! و این لعنتی. نشدنی ترین کاری بود که آموخته ام.

هیچ

16 Nov, 14:01


. جالب است بدانید کتاب#کاش_ کسی جایی_ منتظرم _باشد. در ایران هم طرفداران زیادی داشت و چندین بار به فارسی ترجمه شد. مترجمان مشهوری مانند الهام دارچینیان، غزاله رمضانی و ناهید فروغان این کتاب را ترجمه کردند.



آنا گاوالدا از همسر طلاق گرفته است و اکنون با دو فرزندش در شهر مِلون فرانسه در پنجاه کیلومتری جنوب پاریس زندگی می‌کند. او اکنون کار نویسندگی را به طور حرفه‌ای دنبال می‌کند و علاوه بر رمان و داستان کوتاه در مجله‌ی اِل هم می‌نویسند.



📕ویژگی قلم آنا گاوالدا


اولین کتاب آنا گاوالدا زمانی منتشر شد که او همچنان معلم بود. نام این مجموعه داستان کاش کسی جاییمنتظرم باشد بود که به موفقیت‌های بزرگی هم دست یافت. این کتاب دارای دوازده داستان کوتاه است، این داستان‌ها عبارت‌اند از: «آداب دلبری در سن‌ژرمن‌د‌پره»، «باردار»، «این مرد و این زن»، «اُپل تاچ»، «امبر»، «مرخصی»، «رویداد روز»، «نخ بخیه»، «جونیور»، «سال‌های بعد»، «کلیک‌کلک» و «عاقبت کار» است. در هر کدام از این داستان‌ها می‌بینیم که نویسنده باظرافت از جزئیات زندگی می‌گوید. جزئیاتی که معمولا از کنار آن‌ها ساده می‌گذریم یا برایمان اهمیت چندانی ندارد؛ اما آنا گاوالدا با به کارگیری عشق و احساس همین مسائل به ظاهر ساده و کم اهمیت را به شکلی برای مخاطب بازگو می‌کند که ممکن است بعد از مدتی این حس به خواننده القا شود که چقدر ساده و راحت می‌توان عاشق زندگی شد و این عشق را به انسان‌ها تقدیم کرد. داستان‌های مجموعه‌ی کاش کسی در جایی منتظرم باشد اکنون یکی از عنوان‌هایی است که در مدارس و دانشگاه‌های سراسر جهان آموزش داده می‌شوند. داستان‌های این کتاب دید خوبی از فرانسه‌ی امروزی به خوانندگان می‌دهد.



نخستین رمان آنا گاوالدا با نام دوستش داشتم در فوریه‌ی سال 2002 برای نخستین بار منتشر شد. این کتاب هم با استقبال خوبی روبه‌رو شد تا حدی که در کمتر از یکسال این کتاب به زبان انگلیسی برگردانده شد. گاوالدا در مورد کتاب دوستش داشتم اینگونه می‌گوید: «من این کتاب را دوست دارم، نسبت به آن احساس غرور می‌کنم.» رمان درباره‌ی ‌هنر زندگی کردن است و ناکامی‌های ما، دروغ‌های ما، بزدلی‌ها و تسلیم شدن‌های ما را، یادآور می‌شود. گاوالدا زندگی را دوباره برای ما تصویر می‌کشد با پرسش‌ها و بن بست‌هایش، اینگونه است که بسیاری از تصورات ما از زندگی دوباره مورد پرسش قرار می‌گیرد و ارزیابی می‌شود.



آنا گاوالدا در مورد داستان غم انگیز کتاب می‌نویسد: «فکر می‌کنم راهی وجود دارد تا بتوان از واقعیات تلخ و ناخوشایند به آرامی سخن گفت، به هرحال بهترین راه برای بیرون رفتن از کسادی بازار روزمرگی، همین است.»



طبق آماری که تا سال 2007 موجود است، کتاب‌های آنا گاوالدا با فروشی شگفت انگیز، تنها در فرانسه حدود سه کیلیون نسخه فروخته شده‌اند.

🍂💐🍂

هیچ

16 Nov, 14:00


آنا گاوالدا کیست؟


آنا گاوالدا معلم و رمان‌نویس فرانسوی متولد 1970 است. این نویسنده‌ی خوش قلم در ایران با دو اثر مشهورش یعنی «کاش کسی جایی دوستم داشته باشد» و «دوستش داشتم» مشهور شد. آنا گاوالدا در آثارش هم رمان دارد و هم داستان‌ کوتاه؛ او در هر دو زمینه‌ی قدرت و تبهر خاصی دارد. او قلمی لطیف و زنانه دارد که این امر خواندن کتاب‌هایش را برای خوانندگان و علاقه‌مندان به ادبیات فرانسه جذاب می‌کند.



زندگینامه آنا گاوالدا


آنا گاوالدا Anna Gavaldan> داستان و رمان‌نویس فرانسوی در نهم دسامبر سال1970 در فرانسه به دنیا آمد. او یکی از نوادگان دوروثی پارکر، شاعر و داستان نویس آمریکایی است. نخستین مجموعه‌ی داستان کوتاه او زمانی منتشر شد که گاوالدا در یک دبیرستان معلم زبان فرانسه بود. این مجموعه با نام کاش کسی در جایی منتظرم باش، منتشر شد. این مجموعه علاوه بر این توجه منتقدی را به خود جلب کرد، در بازار هم فروش خوبی داشت؛ تا حدی که بیشتر از 750 هزار نسخه از آن تنها در فرانسه به فروش رفت. این کتاب به زبان‌های مختلفی از جمله انگلیسی و آلمانی ترجمه شد.

@hich_365

هیچ

16 Nov, 13:16


اراده ی تنها ادامه دادن
رو داشته باش.
خیلی از کسانی که با تو
شروع کردن
تا اخر راه با تو نیستن ...

" روزتون به خوشمزگی قهوه☕️


     

هیچ

16 Nov, 13:11


📕 #سلوک
✍️🏻 محمود دولت آبادی
📚📖

نمی‌دانم ذهن انسان چه ظرفیت عجیب و غریبی دارد که می‌تواند در کوتاه‌ترین لحظات تا بی‌نهایت تصویر و کلمه و یاد را در خود وابیند و بشنود.

ـــــــــــ

|محمود دولت آبادی|



📚 @hich_365

هیچ

16 Nov, 13:08


حالا باز هم سکوت و سکوت و سکوت...
کاج‌ها، ابر‌ها و گذر بال یک کلاغ بر متن جاودانه‌ی خاکستری.
او را خواسته‌ام تا بیاید کنارم بنشیند
آمده و نشسته است مثل ده‌ها و صد‌ها بار که خواسته‌ام و آمده‌است با اشتیاق تمام، با تمام اشتیاق
اما این‌بار نه او صورت دارد و نه من صدا، و سکوت عمیقا خاکستری‌ست

سلوک/
محمود دولت‌آبادی

@hich_365

هیچ

16 Nov, 11:30


عشق به کلمه نیاز دارد. مدتی کوتاه می‌توان به حسِ بی‌کلام اعتماد کرد،
اما در دراز مدت، عشقِ بی‌کلام و کلامِ بی عشق دوام نخواهد آورد.

📚#کتاب : تصرف_عدوانی
✍️ اثر : #لنا_آندرشون

@hich_365

هیچ

16 Nov, 10:35


من افتادم.
خیلی محکم.
از ارتفاع بلند.
افتادم و بلند شدم!
حالا خیلی قوی تر از روزی ام که نیفتاده بودم...


📚@hich_365

هیچ

16 Nov, 10:24


خوشا رها کردن و رفتن ...

کوچ درناها....

🍂سپری شدن امروز مون به زیبایی
#درناها...

بااینپاییز زیبا🍂🍁🍂

هیچ

11 Nov, 17:37


#موسیقی_زیبا

"#جنگل_پاییزی" با هنرمندی "تیم جانیس" (Tim Janis).

...♡_3

صنعت موسیقی شامل افرادی است که آهنگ‌ها و قطعات موسیقی جدیدی (مانند ترانه‌سراها و آهنگسازان) می‌سازند؛ افرادی که موسیقی اجرا می‌کنند (شامل ارکستر، نوازندگان گروه جاز و گروه راک، خوانندگان و رهبران هستند)، افرادی که موسیقی ضبط می‌کنند (متشکل از تهیه‌کنندگان موسیقی و ضبط صدا هستند)، افرادی که تورهای کنسرت برگزار می‌کنند، و افرادی که ضبط موسیقی و نت موسیقی را به مشتریان می‌فروشند. حتی هنگامی که آهنگی یا قطعه ای اجرا می‌شود منتقدان موسیقی، روزنامه نگاران موسیقی و محققان موسیقی ممکن است قطعه و عملکرد آن را بررسی و ارزیابی می‌کنند.


@hich_365

هیچ

11 Nov, 17:11


شبتون سرشاراز آرامش ...💙💙

دعای #امشبم برای تویی🫵
که اینو میخونی:
“امیدوارم خدا برات بخواد؛
همون چیزی رو که با داشتنش چشمات از ذوق پر از اشک میشن.”


@hich_365 🍂🍁

هیچ

11 Nov, 17:07


#کلیدر

پایان قسمت نهم.

@hich_365 📕

هیچ

11 Nov, 16:18


👤 #هفتاد_و_دومین_غواص

📕 #خاطرات جانباز #کریم_مطهری
فرماندهٔ گردانِ غواصیِ جعفر طیّار

نویسنده: حمید حسام

✳️ قسمت: 2⃣8⃣1⃣

دو ماه از شروع عملیات والفجر هشت گذشته بود. هرکه به شکلی مجروح از فاو به همدان می‌آمد؛
از پاتک‌های سنگین و پی‌درپیِ دشمن برای بازپس‌گیریِ فاو خبر می‌داد. هواپیماهای عراقی هر روز چند شهر را بمباران می‌کردند تا روحیهٔ مردم برای پشتیبانی از جنگ شکسته شود. مردم هم مصدومان و شهدای بمباران را از زیر آوار خانه‌ها بیرون می‌آوردند، گاهی زیر همان بمباران تشیع می‌کردند و ارادۀ آنان برای حمایت از جبهه و جنگ و فرزندانشان بیشتر می‌شد.
نزدیک عید خبری مثل بمب در فضای شهر پیچید که مُصیّب مجیدی جانشین اطلاعات‌عملیات لشكر ۳۲ انصارالحسين در فاو به شهادت رسید.
جانسوزترین واقعه در تمام طول عملیات والفجر هشت، داغِ مُصیّب برای من و بسیاری از بچه‌های
واحد اطلاعات‌عملیات بود.
از همان روزی که در منزل شهیدان قاسم هادی و صادق نظری بی‌قراری می‌کرد، دلم گواهی داد که جسم او
میان ماست و روحش در ملکوت خدا.
شهادت او برای هیچ‌کس حتى علی‌آقا غیرمنتظره نبود. با وجود این، همه می‌سوختیم.
علی‌آقا در مراسم تشییع او در گلزار شهدای همدان برای انبوهِ مردم عزادار سخنرانی کرد و گفت: «شهادت مُصیّب کمرم را شکست. مُصیّب مردِ سختی‌ها، مُصیّب فرزندِ تیر و ترکش و گلوله‌ها، مُصیّب مالک‌اشترِ لشکر انصارالحسین بود.»
با شهادت مُصیّب غمی به بزرگی کوه الوند بر جانمان نشست. عصا را کنار انداختم و بعد از سال تحویل
با هماهنگی علی‌آقا عازم فاو شدم.
سال نو شده بود؛ اما دل من همچنان در حال و هوای دوستان شهیدم در سال گذشته می‌تپید. برای من تفسيرِ
حَوّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ»، رسیدن به مقامی بود که شهدا رسیده بودند.
خط جدیدی را در حد فاصل دو جادهٔ فاو-بصره و فاو-اُم‌ّالقصر به لشكر ما داده بودند. خطی که به خاطر هم‌جواری با کارخانهٔ نمک، به خط کارخانهٔ نمک معروف بود.
این مکان پیش از عید، قرارگاه فرماندهی عراق برای مقابلهٔ ما در دو جبههٔ فاو-بصره و فاو-اُم‌ّالقصر بود و حالا با یک خاک‌ریز کوتاه و L شکل، تحویل سه لشکر امام‌حسین، عاشورا و انصارالحسین شده بود.
در مقابل، ما هم خط عراق با یک تو رفتگی در خاکریز، در نقطه‌ای به خاک‌ریز ما نزدیک می‌شد؛ به شکلی که فاصلهٔ ما با دشمن در بعضی از نقاط به سی.چهل متر می‌رسید.
آن‌جا قرار بود که ما سه لشکر عملیاتی برای تصرف خاکریزِ مقابل عمل کنیم؛
چراکه با این وضعیت تک‌تیراندازهای عراقی هر روز چند نفر از بچه‌ها را با قناسه می‌زدند. همین‌که سرِ یکی از خاک‌ریز بالا می‌آمد، چند ثانیه بعد، تیر توی پیشانی‌اش می‌نشست.
(این عملیات در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۶۵ با هجوم چند گردان از لشکرهای امام حسین ،عاشورا، کربلا و انصارالحسین با موفقیت انجام گرفت و خاکریزِ مقابل به تصرف رزمندگان ما درآمد و چون رمز این عملیات یا صاحب‌الزمان بود، به همین نام یعنی عملیات «صاحب الزمان» خوانده شد.

@hich_365 🍂🍁

هیچ

11 Nov, 14:41


فقط خودتان باشید و برای خودتان زند گی کنید .
مشتاق باش ،اما نه اینقدر جدی

#تصميم_گرفتم_خودم_باشم
#کیم_سوهیون
@hich_365 🍂

هیچ

11 Nov, 13:49


کفشی که برای پای تو مناسب است، ممکن است پای دیگری را زخم کند.

این ناعادلانه است که تمام دستورالعمل های زندگیمان را خودخواهانه درست بدانیم و آن را برای همگان بخواهیم.

همیشه آن چه در ذهن تو می گذرد، اصلِ مطلق نیست.

📚 کتاب : #اتوبوس_سرگردان
✍️ اثر : جان_اشتاین_بک

@hich_365

هیچ

11 Nov, 13:41


قهوه تلخه ،اما شیرین و ارامبخش


دعوتید به ....‌‌‌‌.

هیچ

11 Nov, 13:40


#کتاب_صوتی

بخش :8

👨‍💻مدرس : برایان تریسی

#برایان_تریسی
#جادوی_جهت_دار_کردن_زندگی
@hich_365 🍂🍁

هیچ

11 Nov, 12:03


روانشناسان اثر شش 👈میم 👉
را در رسیدن به موفقیت
بسیار موثر مے دانند...‌.

👈اول : تـو محبوبی
👈دوم : تـو محترمی
👈سـوم : تـو میتوانی
👈چهارم : تـو مـهمی
👈پنجـم : تـو مفیدی
👈ششـم : تـو میفهمی

اگر ما در رفتار و گفتارمان
این 6 را با خودمان
تڪرار و تلقین ڪنیم ...

👈 هفتم ڪه موفقیت است
خـود بـه خـود خـواهـد آمـد ......

یعنے باترے روانے انرژے دهنده
مـا شـارژ خواهد شد ...

هیچ

11 Nov, 10:25


📕#کتاب:

#تصمیم گرفتم خودم باشم.
📕🍂

هیچ

11 Nov, 10:21


‍ ‏
انسان کسی را می تواند نجات دهد
که خود اصرار به سقوط نداشته باشد؛
ولی وقتی سرشت کسی چنان فاسد شد
که سقوط در نظرش نجات جلوه کرد
چه می‌شود کرد...؟!

‏#آنا _کارنینا • ✏️لئو_تولستوی

📖 @hich_365

هیچ

11 Nov, 09:33


شما را از گِل آفریدم،
او را از ابریشم ...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ظهرتون به قشنگی احساسمان#

چقدر ملوسی تو، 😸🐣🐈‍⬛️🐈

هیچ

04 Nov, 12:53


#برداشت_آزاد


📚 @hich_365

هیچ

04 Nov, 12:49


⊱ پشت هر فیلمِ موفق یک کتاب خوب وجود داره.
|@hich_365 📕📕📕

هیچ

04 Nov, 12:45


☑️

چطور شادتر زندگی کنیم....

دکتر بابایی زاد در این ویدیو بیان می کنه،

"کسی مدالی جهت قربانی بودن به ما عطا
نخواهد کرد ..."


@hich_365

هیچ

04 Nov, 12:15


🌺

یادمون باشه که،
زندگی حتی برای روزهای ناکوکش هم،
لحظه های خوش باقی میذاره....
یادمون باشه که،
همیشه باید یه بهانه ای پیدا کرد و بهش دلخوش شد...
دور و اطراف مون رو که خوب نگاه کنیم، می بینیم خیلی چیزها هست که بخاطرشون  باید تلاش کنیم...
موسیقی شاد، رقص، کتابهای خوب، قهوه
و چای  رو هم فراموش نکنیم....
برای لحظاتی حال و هوای آدم رو عوض
می کننند....

😍شادی
-امید


@hich_365

هیچ

04 Nov, 09:42


پاییز است و
انارهای قرمز و تر‌ک‌خورده‌اش ...

انـار یعنی زیبایی ...
عشق ...
و مژده‌ی آمدن پاییز.

ظهرپاییزتون اناری....

هیچ

04 Nov, 08:40


📕📕📕📕📕📕

مردم یک جامعه وقتی کتاب می‌خوانند، چهره‌ی آن جامعه را عوض می‌کنند، یعنی به جامعه‌شان چهره می‌دهند.

یک جامعه‌‌ی بی‌چهره را می‌شود در میان مردمی کشف کرد که در اتوبوس، در صف اتوبوس، در اتاق‌های انتظار و در انتظارهای بی‌اتاق منتظرند و به هم نگاه می‌کنند و از نگاه کردن به هم نه چیزی می‌گیرند و نه چیزی می‌دهند.

جامعه‌ای که گروه منتظرانش به هم نگاه می‌کنند جامعه‌ی بی‌چهره‌ای ست.


#یدالله_رویایی




@hich_365

هیچ

04 Nov, 08:24


بخشایش ، مهم‌ترین گام در راه عشق ورزیدن به خود است ... ما باید خودمان را با چشمان معصوم یک کودک بنگریم و خلاف‌ها و شک و دودلی‌های خود را با عشق و مهربانی پذيرا شویم ... باید پیش داوری‌های سخت‌گیرانه را کنار بگذاریم و با اشتباهاتی که مرتكب شده‌ایم ، کنار بیاییم ... ما باید بدانیم که ارزش بخشیده شدن را داریم ... بخشایش ، موهبتی الهی است که به ما می‌آموزد اشتباه کردن ، بخشی از انسان بودن است ..
. 📔 #نیمه_ تاریک _وجود ، دبی فورد

..@hich_365

هیچ

04 Nov, 08:22


‍ ‍
تا امروز هرگز نتوانسته‌ام جواب این سوال مادرم را بدهم.

او روزهای آخر عمرش از من پرسید:
اگر دیگر چیزی به یاد نیاورم،
می توانم بگویم که در این دنیا حضور دارم؟

سوالش همیشه با من ماند...

کاش امروز اینجا بود و به او می‌گفتم:
مهم نیست تو چیزی به خاطر داشته باشی؛
اگر کسی،
حتی یک نفر،
نام تو را به یاد داشته باشد
و آن را با عشق تکرار کند،
یعنی تو در این دنیا حضور داری...

عشق هرگز فراموش نمی‌کند .

@hich_365

هیچ

04 Nov, 07:06


هر روز چند صفحه ای را با هم مرور میکنیم📖
#کتاب_صوتی
#نیمه_تاریک_وجود
#دبی_فورد

#فصل_پنجم

قسمت:هفتم




@hich_365

هیچ

04 Nov, 06:53


#هر_روز_برای_همان_روز


میل و بردباری

14ابان،

@hich_365

هیچ

04 Nov, 06:51


@hich_365

313 روز با 313 نکته از اشو

#نکته_سی_یکم

عشق را بیاموزید
و رها کنید همه آنچه را
که در مقابل عشق است.
این کاری دشوار است.
بزرگترین هنر در زندگی،
توانایی عشق ورزیدن است.

اشو

هیچ

04 Nov, 06:49


تقدیمی...

@hich_365

هیچ

04 Nov, 06:14


_رادیو مرسی


موضوع :بلوغ فکری

@hich_365

هیچ

04 Nov, 06:13


صـــبح بخـــــــــیر

...

هیچ

04 Nov, 05:43



در ژرفای قلبت تصمیمی بگیر که:

● امروز این فرصت زندگی کردن را هدر نخواهم داد.
● امروز من هشیار خواهم بود.
● امروز گوش به زنگ خواهم بود.
● امروز تا حد ممکن روی تمام اعمالم مراقبه خواهم کرد.
● کیفیت هشیاری را وارد تمام کارهای روزمره‌ام خواهم کرد.

از ته دلت خوشامدی جانانه به روز تازه بگو،
احساس شکرگزاری و خوشحالی کن که جهان هستی هنوز به تو اعتماد دارد و دگرگونی هنوز هم می‌تواند رخ بدهد.

روزت را با یک عزم بزرگ آغاز کن و زندگی‌ات را جشن بگیر و آن را به یک ضیافت تبدیل کن، شاید فردایی نباشد.

▫️اشو

@hich_365

هیچ

04 Nov, 05:38



"رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا"

🔸پروردگارا! اگر فراموش كرديم يا مرتكب اشتباه شديم، ما را مؤاخذه مكن.

🔸Our Lord! Take us not to task if we forget or make mistakes!

_قرآن_کریم
_بقره_۲۸۶

@hich_365

هیچ

02 Nov, 11:11


کتاب‌ها
برای باور کردن
نوشته نشده‌اند،
بلکه نوشته شده‌اند
تا
در معرضِ
پرسش‌گری قرار گیرند!



📚 #نام_گل_سرخ
👤 امبرتو_اکو

@hich_365

هیچ

02 Nov, 11:09


سلطان پرنده ها

     

هیچ

02 Nov, 09:18


چون آب به جويبار و چون باد به دشت
روزي دگر از نوبت عمرم بگذشت♡•°•





هرگز غم دو روز مرا ياد نگشت
روزي كه نيامدست و روزي كه گذشت♡

__خیام🌹
#ظهرتون_پراز_شادی_های_بی_پایان



ســـــــــپاس از حضور سبزتونم
ظهرتون بخیر.

هیچ

02 Nov, 09:12


مسئولیت شما در قبال خودتان این است که
با افرادی دوستی کنید و به کسانی عشق بورزید که به ذهن شما احترام می‌گذارند.

📚 کتاب : از_عشق_گفتن
✍️ اثر : ناتاشا_لان

@hich_365

هیچ

02 Nov, 08:22


هر روز چند صفحه ای را با هم مرور میکنیم📖
#کتاب_صوتی

#نیمه_تاریک_وجود
#دبی_فورد
فصل_پنجم
قسمت_پنجم

@hich_365

هیچ

02 Nov, 07:32


با خودتان مهربان باشید:

وقتی دوستی از ما مشاوره می‌خواد، سعی می‌کنیم با اون فرد صادق و مهربان باشیم. بسیاری از ما در تلاش هستیم که موقع انجام این کار، از کلمات مناسب استفاده کنیم. آیا ما با خودمون هم همین‌کار رو می‌کنیم؟ آیا نسبت به نحوه صحبت با خودمون هم مهربانی به خرج می‌دیم؟ وقتی به انعکاس تصویر خودمون در آینه نگاه می‌کنیم، به خودمون چی می‌گیم؟
این حرف‌ها غذایی برای افکارمون هستند.

@hich_365

هیچ

02 Nov, 07:26


گل زیبای آنتوریوم😍




⚪️

گاهی از خود بپرسید، اگر خود را ملاقات می‌کردید،
از خودتان خوش‌تان می‌آمد؟😊

آنتونی_رابینز

@hich_365

هیچ

02 Nov, 06:59


#هر_روز_برای_همان_روز

وسوسه


#12ابان،شنبه

@hich_365

هیچ

02 Nov, 06:58


#هر_روز_برای_همان_روز


بهترین انرزی انسانی

#11ابان،جمعه

@hich_365

هیچ

02 Nov, 06:55


313 روز با 313 نکته از اشو

#نکته_بیست_نهم

زندگی زمانی آغاز می شود كه شادمانی وارد وجود تو شود.
اما برای ورود شادمانی بايد باز و پذيرا باشی.
باز و پذيرا بودن شهامت می خواهد،
زيرا خطر آفرين است.
زندگی كردن خطرآفرين است
ومردن بسيار راحت و آسوده.

در حقيقت،‌ هيچ جایی راحت تر از گور نيست؛
در گورستان هيچ مشكل و نگرانی وجود ندارد.
آنجا میتوان راحت و آسوده آرمید!

مردم، عاشق زندگی مرده،
عاشق زندگی آرام و راحت هستند،
اما به بهای آن، شور و هيجان،
ماجراجویی،‌ ذوق و شوق را از كف می دهند.

يادت باشد كه نخستين اولويت و مقدم ترين چيز
برای انسان هوشمند جست و جوی شادمانی است.
آنگاه كه شادمانی را بيابی و مزه آنرا بچشی،
‌دوباره متولد می شوی.

زندگی راستين آغاز می شود و
پی می بری كه زندگی برای چيست!

اشو

@hich_365

هیچ

02 Nov, 04:25


#انرژی_مثبت
به به 😍
پِلی کنین انرژی ها بره بالااااا✌️
خداجونم هزاران بار شکرت🤲🌱🍃🍃


@hich_365

هیچ

02 Nov, 04:04


از امروز شروع کن




از همین حالا شروع کن

۱. می‌گن سه تا زمان برای تغییر کردن هیچ وقت نمی‌آد: شنبه، روز تولد و روز اول سال
۲. می‌گن برای تغییر کردن، به اتفاقای بزرگ خیلی فکر نکن، به جاش یه کار کوچیک انجام بده.

۳. مهم نیست امروز چندشنبه است؛ فقط به این فکر کن که اون کار کوچیک‌تون برای تغییر کردن چیه؟ اون کاری که همین الآن می‌تونی انجامش بدی...
۴. دیگه بیشتر از این فکر نکن... فقط در حق خودت یه لطفی کن و اون کار کوچیک رو انجام بده؛ از همین حالا شروع کن...🍃🍃


❤️

@hich_365

هیچ

02 Nov, 03:20


موزیک بی کلام🎼

. 🦋سینا بطحایی.
بی نظیر. آدم باهاش پرواز میکنه




صبحی دیگر و زندگی دوباره


🍂🍁🍂🍁

روز آن است
که خوبان همه
در رقص آیند

#مولانا

@hich_365

هیچ

02 Nov, 03:19


صبــــــــــــــــــــــح شنبه بخـــــــــیر


صـــبح شـــــــــد.

...انشا.....همگـــــــی سلامت وتندرست باشید...اغازهفتـتون به خیــروشــادے..
‌‌‌ ‎‌

هیچ

02 Nov, 03:04


اللَّهُمَّ أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَيْسَ قَبْلَكَ شَيْءٌ
وَ أَنْتَ الْآخِرُ فَلَيْسَ بَعْدَكَ شَيْءٌ
وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَيْسَ فَوْقَكَ شَيْءٌ
وَ أَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَيْسَ دُونَكَ شَيْءٌ
اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ

خدایا!
ای نخستین هستی که قبل از تو چیزی نبوده است
و ای واپسین هستی که بعد از تو چیزی نیست
و تو نمایانی هستی که چیزی تو را نمی‌پوشاند
و نهانی هستی که نهان‌تر از تو چیزی نیست،
دَیْن و بِدِهی را از ما ادا کن
و ما را از فقر بی‌نیاز گردان...!


#آمین یا ربّ العالمین


#خدای‌_دوست‌داشتنی‌ام

@hich_365

هیچ

31 Oct, 18:03


♪آلبوم زیبا و دلنشین "ریسمان زندگی" اجرا قطعه "پاییز در ونیز" با هنرمندی "بوراک جان اوزر".

بوراک جان اوزر (Burak Canözer) ، آهنگساز و گیتاریست مشهور ترکی تاکنون 4 آلبوم منتشر نموده است.آلبوم دایره زندگی (Timbre of Life) آخرین البوم منتشر شده از او است که در سال 2017 در 11 قطعه منتشر شد.این آلبوم با توجه به همکاری چند هنرمند دیگر با سازهای ، گیتار، ویلونسل، کلارینت و پیانو باعث شده است شاهد یک آلبوم موسیقیِ سازی با قطعات متفاوت ، شنیدنی و روح نوازی باشیم که با همراهی و همنشین چند ساز محبوب ساخته شده است.گاهی قطعات آرام و دلنشین، گاهی ریتمیک و شاد و گاهی نیز ملایم و غم انگیز می باشند.


موسیقی آخر شب🎼

@hich_365

هیچ

24 Oct, 17:24


💙 آرامبخش امشب

#موسیقی
🎼بیکلام غوغای ستارگان
اثر  زنده یاد همایون خرم

اگر امشب دلدارم کند چون دوش بدمستی
درافتد در جهان غوغا درافتد شور در هستی…


اندک آرامش در این هیاهوی دنیای بی ثبات
شبتان متعالی همراهان عزیز

@hich_365 🎼

هیچ

24 Oct, 17:18


🌙
نگرانی، جایگزین ارزونِ اهمیته.
گلایه، جایگزین ارزون اصلاحه.
خشم، جایگزین ارزون درکه.

همیشه خراب کردن آسون‌تر از ساختنه…
.
.
شب‌تون آروم. 🌙🌘

@hich_365

هیچ

24 Oct, 16:46


#کلیدر


‍ ‏
بیگ‌محمد: هیچ‌وقت عاشق بوده‌ای ستار؟

ستار: عاشق زیاد دیده‌ام!

بیگ‌محمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟

ستار: من که نرفته‌ام برادر!

بیگ‌محمد: آن‌ها که رفته‌اند چی؟
آن‌ها چی می‌گویند؟

ستار: آن‌ها که تا آخر رفته‌اند برنگشته‌اند
تا چیزی بتوانند بگویند...!

‏꥟ کلیدر • #محمود_دولت‌آبادی

@hich_365

هیچ

24 Oct, 16:45


👤 #هفتاد_و_دومین_غواص

📕 #خاطرات جانباز #کریم_مطهری
فرماندهٔ گردانِ غواصیِ جعفر طیّار

نویسنده: حمید حسام

✳️ قسمت 7⃣9⃣

مثل یک کوهنورد از میان شیارها و تخته‌سنگ‌ها بالا کشیدم. هرچه بالاتر می‌رفتم آتش بیشتر می‌شد. پس‌از ساعتی به یال کله‌اسبی رسیدم که نیروها داخل چند ردیف سنگر، لای صخره‌ها جمع شده بودند و حتی برای چند ثانیه فرصت بیرون ماندن از سنگر نداشتند. به اولین سنگری که رسیدم داخل آن پریدم و با عصبانیت داد زدم: «فرماندهٔ شما کیه؟! »
سه نفر داخل سنگر بودند، یکی‌شان پرسید: «کارت چیه؟»
زیر آتش دوباره داد زدم: «اینجا فرمانده کیه؟!»
یکی که دستش به شاسی بی‌سیم بود، گفت: «منم! امرتون؟»
گفتم: «از بچه‌های انصارالحسین هستم. بچه‌های شما از این بالا دارن نیروهای ما رو روی کله‌قندی می‌زنن.»
از داخل سنگری که من جلویش نشسته بودم بیرون آمد و گفت: «از حد فاصل ما و شما عراقی‌ها دارن میان بالا. اونا می‌زنند؛ ما نیستیم، عراقیان. اونا زیر آتش سنگینی دارن میان به سمت شما.»
معطل نکردم و برگشتم. نفهمیدم که آن مسیر پُراز سنگ و صخره را با چه شتابی برگشتم. نزدیک بهداری آن‌قدر آتش سنگین بود که دیگر نمی‌توانستم یک‌وجب جابه‌جا شوم. گوشه‌ای نشستم. گُلِه‌گُلِهٔ زمین خمپاره فرود می‌آمد. میان این‌همه انفجار، چهار نفر از نیروهای تعاون را دیدم که مجروحی را روی پتو خوابانده‌اند و به‌حالت خمیده به‌سمت سنگر بهداری می‌روند.
از خودم بدم آمد که من یک سرتیم اطلاعاتی هستم اینجا کپ کرده‌ام و این نیروهای تعاون، مظلومانه زیر آتش، مجروحی را به اورژانس می‌رسانند
به سمتشان دویدم و یک گوشهٔ پتو را گرفتم و از دل آن‌همه آتش رد شدیم تا به بهداری رسیدیم. پرستاران و پزشکان همچنان دعا می‌خواندند. بخشنده را از میان آن‌ها صدا زدم، به کله‌قندی برگشتیم تا خبر را به حسن تُرک بدهم. وقتی نفس‌زنان به سنگر فرماندهی محور رسیدم تا آمدم لب به سخن باز کنم، حسن تُرک گفت: «اونا که داشتن بچه‌های ما رو می‌زدن عراقی‌ها بودند که پاتک کردند و بچه‌ها هم زدن‌شان عقب.»
هم کلافه شدم، هم خوشحال. کلافه از این‌که این‌همه راه را شبانه زیر آتش رفته و آمده‌ام و این خبر از جاهای دیگری به فرمانده محور رسیده بود و خوشحال از این‌که وظیفه‌ام را خوب انجام دادم و پاتک دشمن هم دفع شده است.
دیگر حال و توان ماندن در خط را نداشتم.
به روستای رایات (مقرّ اطلاعات‌عملیات) برگشتم. تقریباً همهٔ بچه‌ها از محورهای خودشان برگشته بودند. علی شاه‌حسینی، علی رحیمی، مُصیّب مجیدی، علی خوش‌لفظ، سعید چیت‌سازیان، نادر فتحی، اکبر امیرپور، حسین رفیعی و سیدی نورانی به نام سیّدمحمود موسوی که با عمامۀ سیاه و شال سبز
دور گردن، از بقیه متمایز بود.
همه دور کریم ملکی حلقه زده بودند. کریم از عملیات بچه‌ها حرف می‌زد و از نتایج عملیات اظهار رضایت می‌کرد و می‌گفت: «ارتفاع ۲۵۱۹ (کله‌اسبی) هنوز
در کش‌وقوس تک‌وپاتک است.»
با خودم گفتم؛ «ما که سرمان خلوت شد و اینجا کاری نداریم. برویم روی کله‌اسبی به بچه‌های لشکر سیدالشهداء کمک کنیم.» بعد یاد تذكر على
چیت‌سازیان افتادم که روی برانکارد گفت: «برای
این مجروحیت من، خدا هیچ ثوابی نمی‌نویسد؛
چون بدون هماهنگی با فرماندهم رفتم جلو.» همان‌جا خبر آمد که حاج‌حسین همدانی (فرماندهٔ تیپ) هم
از کمر ترکش خورده و او را به عقب بُرده‌اند.

هیچ

24 Oct, 15:52


سواد، حاصل زیاد خواندن نیست،
بلکه حاصل تفکر در چیزی است که خوانده شده

@hich_365 🍂

هیچ

24 Oct, 15:03


خط قرمز داشته باش!

هم برای خودت
هم برای بقیه
نه رد شو،
نه اجازه بده رد شن...🌹
@hich_365

هیچ

24 Oct, 14:57


می‌خوام کمتر حرص بخورم،
روتین داشته باشم و «بهش پایبند باشم»،
برای رضایت کسی، حرف دلم رو «ناگفته» نذارم،
کسی که برای خودم و اولویت‌هام احترام قائل نیست رو از دایره ارتباطیم خط بزنم،

و به معنای واقعی کلمه،
«می‌خوام مواظب خودم باشم.»


🍁🍁🖋

هیچ

24 Oct, 14:08


بشناسیم
#زنان _پرافتخار_ایران_زمین

فرخ رو : نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریخ ایران ثبت شده است وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید

@hich_365

هیچ

24 Oct, 13:56


📚


لیست پیشنهادی عالی برای خواندن کتاب

#معرفی_کتاب


@hich_365 📕

هیچ

24 Oct, 13:54


📚🎧#جنگجوی_عشق

✍️گلنن‌ دویل ملتن
قسمت بیست و شش

@hich_365

هیچ

24 Oct, 13:48


     لحظه‌ی حال
   ذهن آگاهی
@hich_365

هیچ

24 Oct, 13:47


▫️
     تکنیک ۵_۴_۳_۲_۱  را در مواقعی که    
          آشفته هستید اجرا کنید:

۵)  به اطراف نگاه کنید و پنج موردی را 
    که می‌توانید ببینید در حال حاضر از
    جایی که در آن هستید نام ببرید.

۴) چهار موردی را که می‌شنوید گوش 
    دهید و نام ببرید.

۳) سه مورد را لمس كنید، مانند صفحات 
    كتاب یا احساس پاهایتان روی فرش.

۲) دو مورد را بو کنید. مانند بوی صفحات
    یک کتاب یا رایحه مرکبات شمعی که
    روشن کرده اید را تنفس کنید.

۱)  سرانجام، چیزی را بنویسید که می‌توانید
   طعم آن را بچشید. یک جرعه آب سرد
   یا حتی فقط طعم دهان خود را
   مزه مزه کنید.

         این یک تیر با دو نشان است.
   اول، تمرکز شما را به حواس خود و
از همه مهم‌تر لحظه فعلی جلب می‌کند.

    دوم، پیگیری شمارش و کار کردن از  
   طریق حواس خود باعث قطع شدن   
           تفکرات منفی که با آنها
        تحت فشار هستید می‌شود.

این یک لحظه کوچک ذهن آگاهی است   
       که شما را نجات خواهد داد.


#ذهن_آگاهی
#توجه_آگاهی
.
👇

هیچ

24 Oct, 09:41


ظهر پاییزی آبان ماهتون پپ
پراز حس خوب زندگی ..😍

گوگولی ناز😍

هیچ

24 Oct, 09:30


بخشی از مقدمه ش کو؟!ه
چند روز دیگر چهل ساله می‌شوم، همیشه برای رسیدن به این سن اشتیاق عجیبی داشتم. دوست داشتم یک حرکت خوب، موثر و با معنا بزنم: مثلا بزرگ‌ترین همایش زندگی‌ام را برگزار کنم، اما خب در شرایط کرونایی امکان‌پذیر نبود، پس از خودم پرسیدم بزرگ‌ترین کاری که می‌توانم در چهل سالگی‌ام انجام بدهم چیست؟!

ش کو؟!ه مهمترین اثرعلی میر صادقی

📕بهترین کتاب روانشناسی 👌

چند بار خوندم ، بازم می خونم
دوست دارم به تبلیغ و ترویج این کتاب فوق العاده و باارزش کمک کنم تا همه بخونند وازش بهره ببرند
🙏


@hich_365 📕