گاه‌ فرست غلامعلی کشانی @gahferestghkeshani Channel on Telegram

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

@gahferestghkeshani


این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Persian)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی یک کانال تلگرامی است که محتوای مفید و آموزنده‌ای را ارائه می‌دهد. در این کانال شما می‌توانید مطالبی را بخوانید که به شما کمک می‌کند تا در زندگی روزمره‌تان موفق‌تر باشید. از اطلاعات عملی و کتاب‌های مفیدی که در این کانال به اشتراک گذاشته می‌شود، می‌توانید بهره‌وری کنید. اگر از مطالب کانال استفاده کردید و مفید بود، حتما آن را به دیگران معرفی کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر و دسترسی به کتاب‌های عدم خشونت، به وبسایت ghkeshani.com مراجعه کنید. همچنین می‌توانید از آدرس‌های زیر برای ارتباط با ادمین کانال استفاده کنید: t.me/ahestegisadegi و t.me/ghkesh

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:40


👆👆👆

دوستان !
چهار سال پیش کلیپ و عکسی در باره‌ی دوستی در این کانال منتشر شد.
دوستان خواننده نظراتی دادند، منتها متاسفانه یکی از نظرات دیده نشد و اشتباهاً از قلم افتاد.

دوباره همان دو فرسته را سنجاق‌شده می‌بینید و علاوه بر آن دو فرسته‌ی دیگر منتشرشده‌ی قبلی را هم در بالا خواهید دید.

================ه
تا فراموش نشده:

باز هم در باره‌ی دوستی،
گزارش پروژه‌ی 85 ساله‌ی هاروارد را هم ببینید یا بشنوید، و ارتباط آن را با
"دو سه دوست موثر و همدل"
که از تو، مثل سیمون وی، همیشه با اشتیاق می‌پرسند:

این روزا چی از سر می‌گذرونی؟
و
صحبت‌ات رو قطع نکنند
و
تو رو فورا قضاوت نکنند
و
مشورت بدهند، اما فقط به درخواست خودت.


پس گزارش دکتر والدینگر از پروژه‌ی عظیم و باورنکردنیِ ۸۶ ساله‌‌ی هاروارد رو می‌بینیم:


https://t.me/GahFerestGhKeshani/5786

و
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209

https://www.youtube.com/watch?v=x_dNbZzXZxE&t=129s
و در کانال بسیار ارزنده و مفید فانوس:

https://t.me/lighthouseir/9


==============ه

همگیِ این فرسته‌ها به نکته‌ای به‌شدت حیاتی برای جامعه‌ی درمانده‌ی ما مربوط اند:

به دوستیِ واقعی
که چسب حیات و کنشِ اجتماعی-سیاسی- اخلاقیِ  ما باید باشد!

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:33


ادامه از قبل 👆

اندر بزرگداشتِ دوستی!
================ه
سلام غلام،
چند ساعت پیش دوستی شریف و "سردْوگرم‌چشیده‌ی روزگارْ مطلب زیر را (البته با نقلِ به معنا) با من مطرح کرد:

[گاهی وقت ها با بعضی ها که تماس می‌گیرم و دوست دارم حال‌شان را بپرسم و یا ببینم‌شان و قبل‌اش خودم را آماده می‌کنم که در حد ضرورت و توان و وقت و عقل‌ام احیانا کمک‌شان کنم، یا اصلا جوابی نمی‌دهند یا با قدری تاخیر نمونه‌عبارت‌های کلیشه‌ایِ زیر را به‌عنوانِ جواب دریافت می‌کنم:

"باشه خودم تماس می‌گیرم"
"در یک فرصت مناسب هم‌دیگر را خواهیم‌دید"
"می‌خواستم خودم با تو تماس بگیرم"
"همیشه به‌فکر ات هستم، حتما تماس میگیرم"
"خوبی؟ من حال‌ام تعریفی نداره، ولی دوست دارم ببینم‌ات"
"در یک فرصتِ مناسب، من هم دوست دارم صدایت را بشنوم"
و " ... "

عجیبه که بعضی از همین آدم‌ها به‌خصوص در فضای مجازی چند تا از این خروس قندی های خبریِ معمول برای‌ام پرت‌ می‌‌کنند که فعلا دل‌خوش شوم تا بعد.
بعضی‌هاشان هم زبانِ شکلک‌های فضای مجازی را می‌دانند، یکی دو تا یا حتی بیشتر از انواع این شکلک‌ها را پرت می‌کنند برای‌ام .
وقتی هم که تماس می‌گیرند تند و تیز از همه چیز می‌پرسند غیر از حال و وضع‌ام، و مجال جواب دادن را هم از من دریغ می‌کنند.]

همین دوستِ شریف در آخر از من پرسید که:
"تو هم با این پدیده‌ها روبرو هستی؟ ما رفیق‌ایم؛ اگر اشکال‌ی در من می‌بینی قسم به پاس رفاقت‌مان از آن نگذر و بگو."

واقعا می‌مانم و نمی‌دانم که چه‌طوری جواب‌اش را بدهم. به پاسِ رفاقت‌مان از من خواسته پاسخ‌ی بدهم، نمی‌شود من هم مثل بعضی‌ها بی‌جواب‌اش بگذارم یا با دو تا شکلک دل‌اش را خوش کنم؛ آن‌وقت است که خودم هم می‌شوم مثل آن بعضی‌ها.

راستی!
نکند روزی بیاید که ماها هم می‌شویم همان "بعضی‌ها"!

=========ه
بارها شده که با دوستی قدیمی تماس می‌گیرم و خیال می‌کنم در این زمانه‌ی "بی‌پیوندی" و "اتمی‌شدن" فرد در همه‌ی دنیا و مخصوصا در سرزمینِ فرابحران‌زده‌مان می‌توانم پیوندی کهنه را محکم‌تر کنم.

اما نتیجه‌ی عکس می‌دهد.
یک ریز حرف می‌زند، از زمین و آسمان، از سیاست و کیاست و بدی‌های "دیگران" و کج‌کِرداریِ فلک و مشکلاتِ مالی و بیماری‌های خود و خانواده‌اش.

به‌قول سعدی در جزیره‌ی کیش، امان نمی‌دهد تا نفسی تازه کند و کمی هم بپرسد که: "سعدی تو هم چیزی بگو!"
و بعد، آرام و آهسته بشنود.
اما بعد از نیم‌ ساعت حرف زدن، هیچ نمی‌پرسد که تو چه مرگ‌ات است؟ تو چه می‌کنی؟ با فلان مشکلِ همیشه‌گی‌ات چه کردی؟ سبک‌تر شده رنج‌اش؟
و چند لحظه بعد:
همایون! کاری نداری؟
- نه!
پس خدافظ
=========ه

پادکستِ "راوی شو " مصاحبه‌ای دارد: " رامتینِ شهرت، زندگی به‌ سبکِ بومگردی- نارتیتی " در اپیزودِ ۲:

https://castbox.fm/vb/515494276
اپیزود فارغ از قوت‌ها و ضعفِ خود، نگاهی از رامتین را به ما معرفی می‌کند که خیلی با روالِ رایج فرق دارد.
چه با سبکِ زندگیِ او مخالف باشید یا موافق، فرقی نمی‌کند. آن نگاه مهم و ارزنده‌ی درس‌گیری است. نگاهِ خاصِ او به دوستی و نگاه به زندگی که مسابقه و رشدِ کمّی نیست،‌ بلکه بالابردن کیفیت، با کمکِ دوستی است.
========ه

گوشه‌ای از "هم‌کلامیِ ایوان ایلیچ و مجید رهنما" در باره‌ی دوستی :

https://t.me/GahFerestGhKeshani/1179
"شمعی در تاریکی به‌دست گیر، شمعی در تاریکی باش، بدان که نوری در تاریکی هستی."

دوستی نمی‌تواند واقعی باشد، مگر "باز و گشوده"، "فراگیر و دربرگیرنده" و "هم‌سفره‌وار، رفیقانه و خوش مشربانه" باشد،‌ مگر که سوم شخص‌ی هم صادقانه و "تمام و کمال" بتواند به آن دعوت شود. شمع‌ی که در جلوی ما به اتاق روشنی می‌دهد، پیپ مان را هم می‌تواند روشن ‌کند، کبریت هم همین خدمت را می‌تواند بکند، امّا کبریت نمی‌گذارد بازتابِ پیوسته‌ی سوم شخص را در شاگردان هر دوی‌مان ببینیم، ما را از این حضور پیوسته‌ی سوم شخص‌‌ها با خبر نمی‌کند.

مجید! وقتی به چهره‌ات نگاه می‌کنم، حدس می‌زنم که با نومیدی، یا حتّی تحقیرشده‌گی در چهره‌ی خوانندگان آینده فکر می‌کنی. آنان افرادی محترم‌اند، که خواهان کار نیک‌اند، و ممکن است بگذارند که "دوستی" بتواند جوانه‌ای باشد که از درون آن کنش سیاسی رشد کند. من اعتراف می‌کنم که تعبیر سیاسی‌شان از دوستی، ریشه در یک سنت ارج‌مند دارد.

زندگیِ سیاسی، حُسُن تعبیری توخالی شده‌است. بنابر این دوستیِ سیاسی، که برای ارسطو محصول فضیلت‌های مدنیِ تجربه‌شده در خانوار و گردهمایی‌های اجتماعی بود، به‌ناچار تباه شده‌است، هر قدر هم که نیات مبلغان‌اش والا باشد.

"وقف یکدیگر بودن" و "از خودگذشتگیِ" برآمده از دوستی، موتورِ موّلدِ تنها فضایی است که فرصت می‌دهد تا آن‌چیزی رخ دهد که می‌‌خواهی:

فضایی خُــرْد که در آن می‌توانیم بر سر جستجوی نیک‌خواهی توافق داشته باشیم.
و
نگاه حافظ:

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5297

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:28


خواننده‌ای بزرگوار در باره ی برداشت بالا از شعر حافظ، در گروه بحث این کانال چنین نوشته اند:
===========ه

برداشت غریبی‌ست از شعر حافظ و بعید می‌دانم که صواب باشد.
گمان نمی‌کنم حافظ ابزوردیست باشد. هیچ انگاری یک انگاره جدید است.
مصرع سوم رو هم باید در ارتباط با مصرع اول بفهمیم. می‌گوید اگه در صلح و امنیت هستی و شاد هستی و مونسی داری بدان که همین توفیق است. اون چیزی که بقیه فکر می‌کنند موفقیت است در حقیقت بی‌ارزش است و هیچ. تقریباً معادل همان چیزی که گاهی خودمان می‌گوییم: «بابا دنیا ارزش این حرفا رو نداره»
============ه
دوست دیگری این چنین نظر داده اند:

باید عنایت داشت ما یک هیچ/هیچ انگاری در نیهیلیسم داریم و یک هیچ/هیچ انگاری هم در عرفان.
هیچ انگاری حافظ هیچ انگاری عرفانی است تا هیچ انگاری نیهیلیستی.
===============ه
خواننده‌ی گرامی،
جناب رضا شایگان در کنار دو نظر قبلی نظر داده اند که:

درود
"هیچ در هیچ" اسلامی ندوشن را به خاطرم آورد.
عمری با نثر پر صلابت و پر امیدش ما را به دنبال کشاند، از امید هاو فرداهای بهتر گفت و از سایه ی همای و صفیر سیمرغ.

می گفت ایران را از یاد نبریم،
می گفت با تلاش های ما، فرداهای بهتری در راه است و در این راه از حافظ و فردوسی مایه ها گذاشت.

در آخرین روزهای حیات، چکیده و حاصل عمرش، شاه بیت زندگانی اش و حاصل همه نگارشهایش را در یک بیت خلاصه کرد و گفت:
جهان و کار جهان.....
از آن روز من ماندم و آن همه امیدو نوید و این همه درهای بسته و گره های ناگشوده.
امید،  تنها بهانه برای ادامه ی حیات است حتی اگر آزموده باشی که هیچ در هیچ است. آن هم نه یک بار و دوبار وصد بار، بلکه هزار بار....

شاید در مرتبه ی هزار و یکم اتفاقی بیفتد و گشایشی باشد بر گره های فروبسته....
شاید!

کلیپ ویدئوی عبرت‌انگیز زنده‌یاد اسلامی ندوشن را در زیر ببینید:👇
در حالی که کمتر کسی از این برداشت و تعبیرِ نهاییِ ایشان خبر دارد:

https://www.instagram.com/reel/C_AlyShNPeI/?igsh=Mm5oeWIxYmkydmty
===================ه
از نظرات دیگر دوستان استقبال می‌شود.

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:25


مقام امن و می بی‌غشّ‌ و رفیق شفیق،
گرت مدام میسر شود زهی توفیق!

جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است!
هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق.

دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق!

حافظ در مصرع سوم، بی‌رودربایستی، هیچ‌انگار است، ابزوردیست است. معنایی نمی‌بیند. ادعا می‌کند تحقیق زیادی هم کرده است. اگر این حرفش‌اش را به کل دوران شاعری‌اش تعمیم بدهیم، دیگر از او چیزی نمی‌ماند که به مفهومی به اسم عرفانِ مرسوم نزدیک باشد.

او عارف است، اما به معنای عارفی که کنه قضیه را فهمیده که هیچ خبری در ورای همین زندگی نیست. وصل و هجرانی آسمانی وجود ندارد و برای تسلای دلِ گول خورده و مغبون شده، بهتر است که به وحشیانه‌ترین سرعتی، هر مقدار سوخت و بنزینی را که داریم، با سرعت نور بسوزانیم تا به قول یک فیلسوف مرگ، برای بعد از خودمان سرزمین سوخته باقی بگذاریم و هیچ چیزی از داشته‌ها (امکانات لذت بردن) باقی نگذاریم،
اما فقط به دوستی پناه ببریم که اصلِ اصلِ سعادت در دوستی است:

این پیام بی‌غلّ و غشّ شاعر است، پیام همه‌کس فهم او.

https://t.me/GahFerestGhKeshani/3392

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:24


اندر بابِ دوستی و رفاقت

در این روزگار یکی از چیزهایی که بسیار ناراحت کننده است و مایه ی دلگیریِ ماندگاری می شود این است که برخی از رفقای صمیمی و خیلی قابل احترام چه قدر بی گدگذست و بی دلیلِ لازم همدیگر را کنار می گذارند و نمی دانیم که جای همدیگر را با چه چیزی پر خواهند کرد؛ آیا مطمئن هستند که در آخرین دم ها، حسرت نخواهند خورد؟ آیا پشیمان نمی شوند؟

ببینیم در دم های آخر چه حسرت ها و پشیمانی هایی به سراغ مان می آیند:


https://t.me/GahFerestGhKeshani/3392

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:14


👆👆👆

دوستان !
چهار سال پیش کلیپ و عکسی در باره‌ی دوستی در این کانال منتشر شد.
دوستان خواننده نظراتی دادند، منتها متاسفانه یکی از نظرات دیده نشد و اشتباهاً از قلم افتاد.

دوباره همان دو فرسته را سنجاق‌شده می‌بینید و علاوه بر آن دو فرسته‌ی دیگر منتشرشده‌ی قبلی را  هم در زیر خواهید دید.

================ه
تا فراموش نشده:

باز هم در باره‌ی دوستی،
گزارش پروژه‌ی 85 ساله‌ی هاروارد را هم ببینید یا بشنوید، و ارتباط آن با دو سه دوست موثر که از تو، مثل سیمون وی، با اشتیاق بپرسند:

این روزا چی از سر می‌گذرونی؟
و
صحبت‌ات رو قطع نکنند
و
تو رو فورا قضاوت نکنند
و
مشورت بدهند، اما فقط به درخواست خودت.

گزارش دکتر والدینگر از هاروارد :

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5786

و
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209

==============ه

همگیِ این فرسته‌ها به نکته‌ای به‌شدت حیاتی برای جامعه‌ی درمانده‌ی ما مربوط اند:

به دوستیِ واقعی
که چسب حیات و کنشِ اجتماعی-سیاسی- اخلاقیِ  ما باید باشد!


👇👇👇

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:13


بار هستی،‌ میلان کوندرا

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:12


بار هستی، میلان کوندرا

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 19:59


ادامه از قبل 👆

ما نه‌فقط جایزالخطاییم، بلکه واجب‌الخطا هستیم. اما اگر این خطای ما از خودمان به یک مورچه، یک برگ، یک موش، یک مگس یا یک کودک تجاوز کند، آن وقت است که باید جواب‌گو بشویم، آن‌هم در دادگاهی که قاضی‌اش سربلندترین قاضیان است: دادگاه وجدان خود، و وجدان بشری.

باید جواب‌گو باشیم هلاک حرث‌ونسل را!
بی‌هیچ مسامحه‌ای و بی‌هیچ پارتی‌بازی‌ و اغماضی و
بی‌هیچ کربلاانگاری‌ یا اسطوره‌سازی‌.

همه‌ی این نوع توجیه‌های بی‌ربط را باید ریخت دور. بحثِ دادگاه عقل و وجدان است.

هر کودکی که یک ترکش کوچک به کف‌‌پای‌اش خورده، همین الان حق دارد که بپرسد چرا من!؟
و دادگاه شریف وجدان‌ها، نه دادگاه‌های حکیم‌فرموده، باید پاسخ او را کشف کنند و عامل را به مردم معرفی کنند.

در مورد دل خوش بودن به جامعه‌ی جهانی:
آقای سیدحسن نصرالله، سال‌ها پیش، دو سرباز اسراییلی گروگان گرفت و فاجعه‌ی جنگ ۳۳ روزه رقم خورد. خرج خیلی از خسارت‌های مالی را کشوری دیگر داد، اما بیش از هزار کشته کجا رفتند؟
ایشان بعد از این اتفاق در تمام رسانه‌ها اعلام کردند که: اگر می‌دانستیم اسرائیل این برخورد را خواهد کرد، هرگز گروگان نمی‌گرفتیم. (ابراز تاسف نصرالله از وقوع جنگ با اسرائیل، بی‌ بی سی فارسی)

این اعتراف هرگز نمی‌تواند خلاء مسئولیت‌پذیری شکستِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان برای حرث و نسل و نفوس را پر کند. کشته‌های ۳۳ روزه الان دیگر مرده اند و داغی ابدی بر دل بازماندگان گذاشته اند.
این داغ با این تاسف و اعتراف محو و سرد نخواهدشد!
همین‌طور،
دل‌خوش بودن نسبت به برخورد جامعه‌ی جهانی با حکومتی که بمب اتمی دارد، سال‌ها است که ده‌ها قطع‌نامه‌ی سازمان ملل را زیر پا گذاشته، بی‌اعتنا به جامعه‌ی جهانی و آپارتایدی است، ده‌ها نفر دشمن خودش را در بیرون مرزها کشته و یا دزدیده و به اسرائیل آورده، از جمله آدولف آیشمن و دیگران؟!
این ادعا، اولا تصور و تخیل تحمیلی شما است به کردار عینی حماس و ناشی از این سناریوی ذهنی طرفداران هر گروه و هر ایده، در موقع برخورد با تناقضات مکرر آن گروه و ایده:
«ایشاللا که گربه است.»

ثانیا، خودِ حماس به‌هیچ وجه این ادعا را نکرد.

حاکمیتِ صهیونیستی، از روز اول حاکمیتی سرکش و جهادی بوده و مانده، منتها هیچ کشوری را تهدید به نابودی نکرده بوده. دفاع می‌کند، اما دفاعی تا سرحد درندگی و نسل‌کشیِ جهادی.

زنبوری است که آنانی را که کمر به نابودی‌اش بسته اند دنبال می‌کند، حتی اگر لازم بشود تمام روستاییان بی‌طرف یا باطرف را نابود کند. حاضر است خشک و تر را با هم بسوزاند.

پس با چه عقلانیتی می‌توانیم به خرج مردم و کودکان، دل‌خوش باشیم به رحم و مروتِ حاکمیتی که بارها در برابر انظار جهانی امتحان پس داده؟

پس باز هم، راه‌حل شجاعانه در کنشِ شجاعانه‌ی متکی به نفی خشونت بود و هست و خواهد بود، آن هم با شاهد گرفتنِ رسانه‌های جهانیِ کوچک و بزرگ و کسبِ حمایتِ مردمِ عادی جهان و افشای سیاست‌های مختلف دولت‌های مختلف جهان در تداوم این وضع، ولی به خرج خود و نه دیگران و نه کودکانِ بی‌خبر!

"معنای به‌خرج خود" در اصل یادداشت آمده است.
==================
در فرسته‌های بعدی، صفحاتی از کتاب بار هستی، نوشته‌ی میلان کوندرا می‌آید که دوست خواننده‌ی‌مان پرسش‌های مهم آن اشاره کرده بودند. 👇👇👇

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 19:59


دوستان!
خواننده‌ای ارج‌مند در نظرگاه کانال گاه فرست،
در باره‌ی فرسته‌ی
"اجازه هست شما را با خودم به کشتن بدهم- حماس، اسرائیل و مردم بی‌فرار!"
گفتگویی داشتند به این شرح:

سلام آقای دکتر.
قضیه فلسطین شده است حکایت قیل مولانا...هر کسی از ظن خود به موضوع می‌پردازدو تحلیل خود را ارائه می‌دهد.مخصوصا در دوره‌ای که تقریبا، جناح قدرتمند منازعه با پشتوانه سلاح و خاموشی مردمانی که خودرا به خواب زده اند،می‌رود که جهان را پذیرای یک نسل کشی واضح کند.حداقل ،هم سن وسالهای ما ،تابلویی سه نفره از کلینتون،عرفات و مناخیم بگین را به یاد دارند که عرفات کلت کمری را تحویل کلینتون داد و به صورت نمادین،مشی مسلحانه را کنار گذاشت. به امید مذاکره و تحقق یک کشور فلسطینی.عرفات در حصر خانگی مرد و دیدن این کشور را هم با خود به گور برد.حماس برخاسته از عقده حقارت یک ملت بود که ناچار شد خودزنی کند تا شاید چشمهای جهانیان را به این سو بکشاند .خواهشا این حجم کشتار را به پای حماس ننویسید و نقش افرلطیون یهودی را کم رنگ جلوه ندهید.نقش حامیان اسرائیل بسیار پر رنگ است .از ملت تحقیر شده انتظار نداشته باشید که سلاح به دست نگیرد و هیچوقت اینگونه افراد را تروریست خطاب مکن....زنگوله ای بر بالای وجدانمان بیاویزیم که هر از چند گاهی یاداورمان باشد که این حجم خرابی و کشتار،از طرف جان به‌در بردگان از هولوکاست بود و روزگار چه چرخش عجیبی داشت.
====================
نظر غلامعلی کشانی:

دوست ارج‌مند
سلام و عرض ادب می‌کنم .

ممنون‌ ام از توجه‌ و صمیمیت‌تون در نظری که داده‌اید.
(خیلی متشکرم از لطف‌تون. اما من دکتر نیستم و واقعا مدرکی ندارم. سرباز صفر ام و همیشه شاگرد.)

من گوشه‌ای از قضیه را شرح نداده‌ام. بلکه روایت‌ کرده‌ام فاجعه را. بی‌رحمی و بی‌مروتیِ سابقه‌دار حریف را یاد کرده ام. از غزه به‌عنوان بزرگ‌ترین زندان روباز جهان اسم برده‌ام. از دستیاری و پشتیبانی و سکوت جهانی و همدلی و فساد‌ و سوء استفاده‌ی دولت‌های متنوع در طول این ۱۰۰ سال یاد کرده ام.

از تحقیر هر روزه‌ی مردم زندانِ روباز غزه صحبت کردم. حجم کشتار‌های بعد از حمله‌ی ۷ اکتبر را به پای حماس ننوشتم. کشتار را دولت و ارتش اسرائیل کرده.

اما هنوز و هنوز آن تمثیل بر سر جای خودش باقی است:
آیا بدون توری و کلاه و دستکش دادن به مردم، باید چوب در لانه‌ی زنبورهایی کرد که می‌دانیم بی‌رحمانه به تمام روستای بی‌دفاع حمله خواهند‌کرد تا صاحب چوب را گیر بیاورند؟

و آیا با آن چوب‌ کردن در لانه‌زنبور و هالوکاستِ برگشت‌ناپذیر و پیش‌بینی‌‌پذیری که شاهدیم، توجهِ مردم و دولت‌ها به این بن‌بستِ بشری بیشتر می‌شد یا با خودکشیِ چند نفر فدایی یا با تسلیم داوطلبانه‌ی چند نفر فدایی به زندانبان‌های اسرائیل، با حضور رسانه‌های جهانی؟
حل عقده‌ی حقارت یک ملت، آیا از جیب همان ملت، و بدون اجازه گرفتن از آنان آیا عقلانی و اخلاقی است؟

با احترام و استقبال بیشتر از نظرات‌تان.

اگر موافق باشید نظر شما و همین نظر را در کانال گاه فرست می‌گذارم.

=================
نظر سعید اسفندیاری:
دکتر جان.
انسانیم و جایز الخطا.یک بار تصمیم میگیریم و یک بار زندگی می‌کنیم.درست یا غلط.راه برگشتی نیست.به نظرم،هرگز درباور سنوار و دیگر رهبران حماس این حجم از تخریب و کشتار شکل نگرفته بود و به نظرم دل خوش بودند به جامعه جهانی مدافع حقوق بشر.که زیاد پایه و اساس مستحکمی نداشت و جهان اول مدعی،به نوعی تودهنی محکمی هم به دادگاه لاهه زد و فرمان خاموش باش صادر کرد.
حال ماییم و یک واقعه.ما تماشاگر یک فیلم واقعی خون الودیم.بازیگران پر رنگش را کم رنگ جلوه ندهیم و آزادمنش باشیم.
هم اکنون مشغول خواندن ..بارهستی/میلان کوندرا ...هستم .واین دوصفحه ذیل خیلی ذهنم را درگیر کرده است.مردم چک،دوروش را در دو برهه به کار گرفتند...کدام درست بود؟...جواب ساده نیست...قضاوت رفتار امثال سنوار به همین اندازه سخت است.

=================
نظر غلامعلی کشانی:

سلام و درود می‌فرستم
جناب آقای اسفندیاری گرامی،
متشکرم. اما من دکتر نیستم. شاگرد ام و سرباز صفر.

بله. درست می‌گویید. خودمان یک بار زندگی می‌کنیم و شاید به‌نظر بعضی‌ها حق داشته باشیم که برای ادامه یا قطع این زندگی خودمان تصمیم بگیریم (نک: EXIT در ویکی‌پدیا یا رفتار همه‌ی انتحاریون جهان، از ویت کنگ‌ها گرفته تا راهب‌های ویتنامی تا یان پالاش چکسلواکی و ...). اما حق نداریم همین حق زندگی را حتی از فرزندمان بگیریم. ما حتی مالکِ حق تصمیم‌گیریِ فرزندمان هم نیستیم، چه رسد به یک میلیون یا دو میلیون غزه‌ای‌ یا ۱۰ میلیون اسرائیلی یا ده‌ها میلیون روسیِ استالین‌زده.

ادامه دارد 👇

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

19 Nov, 08:20


✳️ جنگ نعمت است!

این گفته را واقعا در تاریخ‌ِ معاصرمان داشته‌ایم.
باور کردنی نیست. اما باور کنیم که آن را باور کردیم و در آن هم ماندیم!

جنگ نعمت است و چه نعمتی!
فرقی نمی‌کند که داخلی باشد یا خارجی.


و حالا بد نیست با چند نمونه از نعمت‌هایش آشنا بشویم:

✳️ ماشین روز قیامت:
مستند ساخته‌ی سودابه مرادیان سال‌ها پیش در برنامه‌ی ارزنده‌ی آپارات بی‌‌بی‌سی پخش شد:


معرفی در برنامه‌ی آپارات:
bbc.com/persian/arts-54198715

جستجوی اسم فیلم در گوگل:
https://shorturl.at/PVYkH

آدرس در دراپ باکس:
https://shorturl.at/yn0te


==================ه
✳️ پادکست رادیو شب های کابل:
بیست و ششم - گریز
:
https://castbox.fm/vb/752926698

(شنیدن: با کست باکس و سایر برنامک‌های پادگیر یا کپی لینک در گوگل)

هر دو روایت، قصه‌ی واقعی آدم‌های واقعی،‌ بدون هر‌ نوع فلسفه‌بافی و پیچیده‌‌گویی‌های «اهل سوات»، هستند.

✳️ با دیدن و شنیدنِ این دو روایت خواهیم دید که جنگ چه نعمت‌های دامن‌گیر و ماندگار و خجسته‌ای دارد که نسل‌‌ اندر نسل میوه می‌دهند و دانه می‌افشانَند.

مشکل در آن‌جا است که این میوه‌ها اصلا نصیبِ بازیگرانِ بزرگ نمی‌شود، اما
صغیر و کبیر حتما آن‌ها را خواهند چشید! ... چشیدنی!
و تو چه دانی چشیدن چیست!


(هشدار:
کسانی که روحیه‌ی حساسی دارند، بهتر است فقط خلاصه‌ی این دو روایت را بشنوند، از زبان نزدیکانی که جرات دیدن و شنیدن‌شان را دارند.)


✳️ و اما روایت پادکست رادیو مرز از چشندگان این نعمت‌ها:


رادیو مرز شماره ۷
بچه‌ شهید
تو این قسمت با کسانی صحبت شده که پدرشون در جنگ هشت‌ساله ایران و عراق شهید شده و از مرزی گفتن که این اتفاق بین اونها و بقیه مردم کشیده:
https://castbox.fm/vb/124935046

رادیو مرز 24
جنگ زده:
روایت فاصله‌ای که جنگ بین ساکنان شهرهای درگیر و بقیه‌ی مردم به وجود آورد:

https://castbox.fm/vb/317064124

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

18 Nov, 23:33


https://t.me/GahFerestGhKeshani/5297

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

17 Nov, 18:38


دوست گرامی،
سلام و درود به شما.

از سوء حکمرانی یاد کرده اید.

سوء حکمرانی مشکلِ مضاعفی است که ما ایرانیان داریم. اما این مشکل در سراسر جهان هم ساری و جاری است، اما "شاید" نه به این شدت.
اما حکمرانیِ نیک چیست؟
در متن جلد اول و به‌خصوص در پیوست‌های جلد دوم کتاب سارودایا به انواع مختلفِ راه‌حل‌های جایگزینی اشاره شده که می‌خواسته و می‌خواهند اقتصاد و حکمرانیِ درست را هدف بگیرند. وجه مشترکِ این تکاپوها، دل شستن از خیراتِ "وحشِ بزرگ" یا "غولِ نادانِ" دولت است. دولت‌ها در همه‌ی دنیا "حیفِ نان" هستند، از بهترین‌ها تا بدترین‌های‌ موجودشان. نوآوری‌ها و ابتکاراتی که در این کتاب اشاره شده‌ اند، همگی در عینِ تعهد به مطالبه‌گریِ ریشه‌ای و جدی، به "خود توان‌مند سازی"، "خود‌یاریگری"، "خود‌توان‌بخشی" و "خودآستین‌بالازنی" تاکید دارند؛ شاید بتوان گفت، اول به منشور وظایف بشر، و بعد بلافاصله به منشورِ حقوقِ بشر توجه دارند. باید تجدیدِ نظری اساسی در اسطوره‌ی بدیهی و ابدی-ازلی انگاشته‌شده‌ی "دولت-ملت" انجام داد.
عنوانِ بعضی از این تکاپو‌های فکری و اجرا شده در زیر می‌آیند.

(نکته این که این مباحث به هیچ وجه به ترتیبِ اهمیت فهرست نشده اند).

مطلب زیر تقدیم می‌شود به
کسانی که از درد می‌گویند، و
راه حل می‌جویند.


===================ه
- بوم‌روستا
- شبکه‌ی جهانی بوم‌روستا (جی ای ان)
- سازمانِ هم‌سود اسکات بادِر (به معرفیِ شوماخر)
- گِرَمین بانک
- خُردِه‌اعتبار (خُردِه وام)
- کیوا (شبکه‌ی جهانیِ خرده اعتبار)
- بنگاه‌های تامینِ خدماتِ دو سویه
- تعاونی‌ها
- اقتصادِ سوسیال (کاملا متفاوت با اقتصاد سوسیالیستی)
- شهر گذار
- پول‌های محلی
- اقتصادِ محلی – خرید محلی
- اقتصادِ محلی – تولید برای محل
- دولتِ محلی
- محلی‌گرایی
- بودجه‌بندیِ مشارکتی
- تولیتِ زمینِ جماعتی
- مالکیتِ مشارکتیِ مسکن
- هم‌زیستی
- هم‌خانه‌گی
- اَبَرخِشت برای مَسکن
=================ه
- نگاهی به تاریخِ کُلخوز، سُوْخوز، کیبوتس و مُشاو – تلاشی فراگیر برای عدالتِ تولیدی و توزیعی
- کلخوز - راه‌حلِ ایدئولوژیکِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان – سازمانی مردمی
- سُوْخوز - راه‌حلِ ایدئولوژیکِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان – سازمانی دولتی
- کیبوتس - راه‌حلی داوطلبانه و ایدئولوژیک
- مُشاو - راه‌حلی تعاونی و داوطلبانه
- تجربه‌‌ی روژاوا
- بوم‌گردان‌های زاپاتیستا
=================ه
- ساده‌زیستی
- اقتصاد جایگزین ثورو
- خوسه موخیکا – اقتصاد سیاسی
- جِین گودال – اقتصاد سیاسی
===================ه
- ارنست فردریک شوماخر
- مرکز شوماخر برای اقتصاد نو (نو-اقتصاد)
- کوچک زیباست، نوشته‌ی شوماخر
- سازمانِ هم‌سود اسکات بادِر (به معرفیِ شوماخر)
=================ه
- سوسیالیسم آزاداَندیش (لیبرتاریَن سوسیالیسم)
- مورِیْ بوکچین (بوم‌گردانیِ آزاداَندیش)
- کامیونالیسم (کمون‌‌مداریِ نوین)
- سوسیالیسم سبز یا اکو سوسیالیسم
- اِکو کامیونالیسم
- پیتر کروپوتکین (یاریگریِ دو سویه)
- آپشینا و میر (کمونِ سنتیِ دهقانانِ روس)
===================ه
- تغییرِ اجتماعیِ تحول‌ساز
- جماعتِ هدف‌مند (جماعتِ تصمیمی)
- سازماندهیِ جماعت
- جماعت‌سازی
- جماعت‌گرایی
- جهانی-محلی‌گردانی
- سوسیوکراسی (بی ربط با سوسیالیسم)
- محلی‌گرایی
- دولتِ محلی
- بوم‌گردان (شهرداری)
- دو سویه‌گرایی یا دو سویه‌‌گی (نظریه‌ی اقتصادی)
- یاریگریِ دو سویه‌، پیتر کروپوتکین
- ریزوم و ژیل‌دلوز
====================ه
- نظریه‌ی توسعه
-‌ پساتوسعه
-‌ نظریه‌ی پساتوسعه
- توسعه‌ی پایدار
- مجید رهنما
- ایوان ایلیچ
- هلنا نوربرگ هاج
- سرژ لاتوش
- جهانی-محلی‌‌گردانی
- رشدِ معکوس (ضدِ رشد)
- برون‌فکنده‌‌ها (اثراتِ جانبیِ محاسبه‌نشده ‌در قیمتِ یک واحدِ کالا یا خدمت)
- تغییرِ جهتِ مدل‌واره (تغییرِ جهتِ پارادایم)
- ریزوم و ژیل دِلوز
- همدارها (مشاعات)

شرح کوتاه‌شده‌ای از این مباحث در فایل پیوست بالا قابل خواندن است.
اصل کتاب در سایت عدم خشونت قابل دانلود است:
www.ghkeshani.com/translations

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

16 Nov, 16:00


سایت عدم خشونت
از سال 1380

دربرگیرنده‌ی مقالات اصلی، نوشته‌ها و دانلود کتاب‌های رایگان:


ادمین: غلامعلی کشانی

http://ghkeshani.com

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

16 Nov, 15:49


گروه تلگرامیِ تخصصیِ
مدرسه محوری / مدرسه زدایی:


ادمین: غلامعلی کشانی


مدرسه محوری / مدرسه زدایی
گروهی فقط برای طرح پرسش‌ها و تجربه‌ها‌ در زمینه‌ی راه‌های پیش‌نهادی برای
- آموزش‌‌ِ آزادانه‌ی نسل‌های امروز و فردا؛
- مدرسه محوری؛
- مدرسه زدایی،
- آموزش در خانه؛
- ٱموزش برای زیستن؛
- آموزش در بطنِ زندگی؛
- آموزشِ همه‌جانبه (دست‌ورزی، مغزورزی، جان‌ورزی و ...)
- آموزشِ آزاد؛
- آموزش در طبیعت، و انواعِ دیگرِ آموزش‌های نوین (برای آشنایی با هریک از آموزش‌های بالا، نک: ویکی‌پدیا و سایت‌‌های معتبرِ علمی و پژوهشی)

در این گروه امکانِ چت کردنِ بلافاصله نیست و این کار لازم و مفید هم نیست. هر چه تامل بیشتر، عمیق‌تر.

اعضا یا
- منابع، مقالات و نوشته‌هایی را معرفی می‌کنند، یا
- نظرِ تخصصی یا شخصیِ خود را می‌دهند، یا
- نقدِ نظر می‌کنند و یا
- فقط می‌خوانند و از بحث‌ها، نظرات و منابعِ معرفی‌شده‌‌ی دیگران استفاده می‌کنند.

اما در همه‌‌حال، آستینِ خود را بالا می‌زنند تا، در حدّ توان، به پیش‌بردِ بحث‌ها کمکی بکنند.

https://t.me/madrese_zodaaee

(برای والدین و نزدیکان والدین و جوانان  و دلسوزان تربیت خود ما و نسل‌ تازه‌ی فعلی و آتی)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

16 Nov, 15:44


کانال آهستگی سادگی:

ادمین: غلامعلی کشانی

کانالی رو معرفی می کنم به اسم  «آهستگی سادگی» که فقط اختصاص داره به معرفیِ متفکرین و   منابع فارسی و انگلیسیِ  بحث های زیر:

-سادگی (طبیعی زیستنِ رواقی)،
- ساده زیستی،
- آهستگی،
- رایگان بخشی
- کمینه‌گرایی (مینیمالیسم)
- نقد پیامد های توسعه (پساتوسعه)،
- نقدِ مذهب مصرف،
- نقدِ روالِ تولید انبوه برای فروش انبوه،
- نقدِ روال مصرف انرژی در جهان امروز،
-نقد روال حاکم بر بازارهای تولید انبوه،
- نقدِ آسیبِ نابرابری، بیکاری و از خود‌بیگانگیِ حاصله از تولید انبوه
- نقدِ محیط زیستانه ی تولیدو مصرف،
- بررسیِ تاثیر همه ی این عوامل بر روی خشنودی و  «نیک بودیِ» فردی و جمعی،
- طرح پیشنهادهای ممکن برای نابسامانی های پیش گفته،
- و...

از همه ی مخاطبین گرامی هم درخواست می شود برای غنی سازی این مخزن اطلاعاتی، دانسته های خود را با ادمین مطرح کنند تا «با نام» یا «بی نام» در همین کانال گذاشته شود.

معرفیِ این کانال به نزدیکان و دوستان، تلاشی است کوچک، اما شاید موثر برای پیشبرد امر بسیار مهمِ خشنودی و  «نیک بودیِ» بشری.

t.me/AhestegiSadegi


با احترام  و سپاس پیشاپیش.

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Nov, 11:36


✳️ گفتگوهای مهم و
تربیتِ فاشیستی
!

احتمالا تمامیِ دولت‌ها، از جمله ژاپن، ترکیه، روسیه، مغولستان، افغانستان صربستان و دشمنان‌اش و ... آموزشِ رسمیِ درسی را به اسم تاریخ، اما در واقعْ "تاریخ گزینش‌ی"، به مغز کودک و نوجوان دارند.

دولتِ ژاپن ممکن است هیچ‌وقت حاضر نشود از جنایات‌ ارتکابی در نان‌کینگ و منچوری و اندونزی و ویتنام و ... و تجاوز جنسی‌ ژاپنی‌ها در کره در کتاب‌های تاریخ اسم ببرد.

همین‌طور نیروهای آمریکایی، نیروهای مشترک‌المنافع انگلیس، روسی، آلمانی و ... کمابیش همین تجربه‌ها را علیه دیگران داشته اند. تاریخ پر است از تجاوز جنسیِ چند‌منظوره‌‌ی فاتحان کوچک و بزرگ.

چیزی که کتاب‌های آموزش رسمی از کشورگشایی‌ها و تجاوز به سرزمین‌های دیگر تعریف می‌کنند، دفاع از منافع ملی، کسب افتخار، سرکوبِ دشمنان و امثال این‌ها است و دیگر هیچ!

دولت ژاپن به تازگی مسئولیتِ تجاوز جمعی به زنان شوربختِ کره‌ای را پذیرفته. اما طبیعی است که این شرمساریِ تاریخی را حاضر نشود در کتاب‌های درسی بگنجاند و به کودک بفهماند که "ما تاریخی داشته‌ایم که خون‌خوارها و جانی‌های زیادی هم داشته است."

محمدرضا نیکفر (در خشونت، حقوق بشر، جامعه مدنی) می‌گوید:

بشر  موقعی آرام می‌گیرد که همه‌ی بزرگان قوم‌ها دور هم جمع بشوند و یکی‌یکی از جانیان‌‌شان اسم بیاورند، نه این که فقط رزومه و افتخارات ردیف کنند.

یکی بیاید و بگوید ما چنگیز و تیمور داشتیم، دیگری از هیتلرشان بگوید و دیگران هم از شاپور ذوالاکتاف و نرون و آتیلا و صدام و نادر و استالین و آغامحمدخان‌شان و ازخیلی‌های دیگر که فقط بدنام‌های مشهور اند، در حالی‌که بدون سکوت اکثریت و حمایتِ جانی‌های یک‌درصدی و ۵ درصدی و ۱۰ درصدی و ۵۰ درصدی هیچ بوده‌اند، هیچ!

در فرسته‌های زیر می‌بینیم که درس تاریخ آموزش رسمی چه بلایی بر سر فرشته‌های کوچک می‌خواهد بیاورد. لابد می‌خواهد حداقل هم که شده، سرباز‌های سربه‌راه، ماشین کوکی‌ها و جانی‌های یک درصدی تولید کند و شاید هم جانیِ ۵۰ درصدی و ۱۰۰ درصدی!

و این بار تدریس تاریخ به روایتِ ولادیمیر پوتینِ روسیه‌‌ی بزرگ، با عنوان "گفتگوهای مهم":

radiofarda.com/a/changes-in-school-curriculum-russian-kids-will-be-brainwashed-since-kindergarten/33171419.html

آیا باید تاریخ را در مدارس به‌شیوه‌ی ملی‌گرایانه آموزش داد؟:

aasoo.org/fa/articles/4101


برای تغییر دادن آینده‌ی خود، باید شیوه‌ی آموزش تاریخ به کودکان را تغییر دهیم:

aasoo.org/fa/articles/4326

اما شاید راه‌حل همان باشد که آموزشِ متمرکزِ یک‌سان و رسمی به‌‌کلی کنار گذاشته بشود و تعیین تکلیف نحوه‌ی تربیت و یادگیری به ذینفعان یعنی والدین و شوراهایی که خودشان تشکیل می‌دهند سپرده بشود. این در واقع مدرک‌زدایی از تربیت و آموزش است و همان مدرسه زدایی از جامعه (نک: ایوان ایلیچ).

طبیعی است که تعیین تکلیف برای چگونگی‌ این گذار بزرگ، باز هم به‌عهده‌ی خود ذینفعان واقعی است و نه دولت‌ها- که همیشه برای استفاده‌ی سیاسی از کودکان آماده به‌خدمت اند.

این خودِ جماعت‌های والدین اند که باید با آگاهی تعیین کنند که چگونه راه را برای شکوفاییِ توان‌مندی‌های نهفته‌ی کودک باز نگهدارند و بس، آیا کم‌کم قطع رابطه کنند یا به‌یکباره.

پرسش بالا، پرسشی است که ممکن است فعلا کسی پاسخی فوری و روشن برایش نداشته‌باشد، اما باید با تلاش خود ما کشف شود و همین‌طور با درانداختن این پرسشِ اساسی در کل جامعه تا
خرافه‌ی مدرک‌گرایی برای عموم مردم حلاجی بشود و راه‌حل‌های جایگزین کم‌کم کشف بشوند.

باز هم این نکته را می‌توان یادآوری کرد که عشق به طبیعت، تماس با طبیعت، آموزش در طبیعت و آموختن از طبیعت کاری است که می‌تواند در همین وضعیتِ فعلی همْ حرکت در مسیر گذار را شروع کند و این تربیت، اول از همه تربیتِ والدین و تسهیل‌گران را لازم دارد تا الگویی واقعی برای نسل بعدی بشوند.

پدر یا مادری که اکراه دارد از دیدن کرمِ سیبی که در خانه خورده می‌شود، یا با دیدن عنکبوت وحشت می‌کند، طبعا نهالِ تنفر و ترس را در کودک و نوجوان می‌کارد.
طبیعت دور نیست، بلکه در همین نزدیکی و حتی در خانه و کوچه و بازاری که به‌شدت به آهن و سیمان و آسفالت آلوده‌است هنوز هم وجود دارد.

حتما لازم نیست برای آموختن از طبیعت به سفری گران‌قیمت و دور دست رفت.

در طول هفته، پدر و مادر و تسهیل‌گر می‌توانند برنامه‌هایی فردی یا جمعی را برای خود،  و ترجیحا چند خانوار (به نوبت و با مدیریت حساب‌شده‌ی جمعی) و برای نسل نو ترتیب بدهند.

دست ما، مایی که آسیب آموزش جهت‌دار را داریم می‌خوریم، کاملا قطع نیست!
همیشه، و در تنگ‌تربن فضاها، هنوز میدانی برای بازیِ انسانِ عامل باقی می‌مانَد.

✳️ در آن میدانِ باقی‌مانده باید حداکثر تحرک را داشت و فرصت هستیِ فرزندان را از دست نداد!

معرفی این کانال

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Nov, 10:41


جانک دی‌دی، خواهری بزرگ برای دختران قبایل ایندور

تلاش‌های جانک دی‌دی و افرادی که به مرور به او پیوستند به ایجاد موسسه بارلی منجر شده که پس از تقریبا ۴۰ سال، در حالی که چندین هزار فارغ‌التحصیل داشته است، هر سال ۲۶۰ دختر جدید از قبایل اطراف را پذیرش می‌کند تا در دوره‌های شش‌ماهه به آنها خواندن، نوشتن، خیاطی، مکالمه به زبان هندی، بهداشت، کشت محصولات مورد نیاز، و کار با اجاق خورشیدی بیاموزد.

https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/838574/&rhash=0ceb6994783a68

@RadioZamaneh | رادیو زمانه

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Nov, 08:35


دوستان سلام!

این کانال از 8 مهر ماه 1394 یاداشت دارد.

مطالب‌اش خبری نیستند. با موج‌ها و مد روز نوسان نمی‌کنند (البته تا حد توان).
سعی می‌شود فایده‌های دراز مدت فردی، خانوادگی، جماعتی، اجتماعی، ملی و جهانی در نظر باشند تا شاید (و فقط شاید) گِره‌ای از اَبَربحران‌های شخصی، کوچک یا جهانی باز بشود.

پس می‌توانید از اول اول شروع کنید، بدون نگرانی از «اضطراب از دست داده‌گی».

شاید یک نکته‌ای در هزارتوهای 8 سال پیش به‌کار بخورد.


لینک معرفی کانال را می‌توانید بخوانید و بروید اول اول:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4227


اگر مطالب را مفید دیدید، حتما به شکرانه‌ی یکی از همان مطالب، کانال را به حداقل 10 نفر دیگر از نزدیکان معرفی کنید. ضرری ندارد،
چون
اگر شراب خوری، جرعه‌ای فشان بر خاک،

از آن گناه که نفع‌اش رسد به غیر چه باک!

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Nov, 18:42


مراقب بیمار
رادیو مرز 72


شتری که امروز یا فردا، دور یا نزدیک، دم در خانه‌ی «من»ها هم زانو می‌زند،
حالا چه بیمار باشیم یا مراقب!
فرقی نمی‌کند!


رادیو مرز باز هم رفته به سراغ بی‌سخنگویان.
کسانی که وجود دارند، در همین دور و برهای ما، اما نمی‌بینم‌شان یا زیر فرش جاروشان می‌کنیم.


در یادداشتی، چند سال پیش در سایت عدم خشونت، از آنان و از صاحبان عزا (هر عزایی) یاد کرده بودم و از تنهایی خاص آنان.

این بار مرزی را می‌شنویم که بین ما و آدم‌هایی کشیده می‌شود که شاید تا آخر عمرْ بیمارشان به او سنجاق می‌شود و جزیی از هویت او.

زلزله‌‌ای در زندگی‌اش رخ می‌دهد، اما کسی دیگر آن را حس نمی‌کند. الباقی نزدیکان و فامیل و دوستان و آشنایان لیز می‌خورند و به کارهای‌شان مشغول.

بعضی روایت‌های این اپیزود تکان‌دهنده اند.
و بدتر از همه آن‌که کسی هم به رسمیت‌شان نمی‌شناسد. یعنی با زبان خشک و خالی هم نمی‌گوید که:
«می‌فهمم که تو چه می‌کشی!» یا
«این روزها چی از سر می‌گذرونی؟»

انگار نه انگار!

و
البته که این آدم‌ها بیشتر و بیشترْ از جنس زن هستند که این مراقبت‌ها را یا با دل‌رحمی و همدلی می‌پذیرند و یا فقط از آنان است که انتظار می‌رود که «تمام شیفت» و «تمام‌عمر» به پای بیمارِ بی‌درمان بنشینند.

رادیو مرز بارها به پای صحبت کوته‌دستان نشسته است.
امید آن‌که باز هم به این رسم‌اش وفادار بماند تا دیگران هم یاد بگیرند و
در این هیاهو و جنجال‌های ظاهرا سیاسیِ، اما پوک و ...، صداهای کوتاه دیگری را (تا حد ممکن) از اعماق جامعه به گوش مردم برسانند.


پادکست رادیو مرز 72
مراقب بیمار :


https://castbox.fm/vb/752240511

و اپیزود بعدی هم‌موضوع:
پادکست مدرسه زندگی فارسی
غم‌های محروم از تایید اجتماع - اپیزود 329
https://castbox.fm/vb/709317834


برای باز شدن لینک در گوگل، باید آن را کپی کرد. برای گوش‌ کردن فوری باید برنامک کست‌باکس را از گوگل پلی یا سایت کست‌باکس روی موبایل نصب کرد.
================ه

کاشفان فروتن شوکرانِ سیاستِ غیر پوک هم می‌توانند در این کانال به هاول یا گاندی یا فرهاد میثمی نگاه کنند یا کتاب‌های سه‌گانه‌ی معرفی‌شده‌ی فرهاد میثمی را در همین کانال جویا بشوند.
==========ه

باز هم بیشتر در سایت عدم خشونت:

https://ghkeshani.com/disabledelderly/