گاه‌ فرست غلامعلی کشانی @gahferestghkeshani Channel on Telegram

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

@gahferestghkeshani


این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Persian)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی یک کانال تلگرامی است که محتوای مفید و آموزنده‌ای را ارائه می‌دهد. در این کانال شما می‌توانید مطالبی را بخوانید که به شما کمک می‌کند تا در زندگی روزمره‌تان موفق‌تر باشید. از اطلاعات عملی و کتاب‌های مفیدی که در این کانال به اشتراک گذاشته می‌شود، می‌توانید بهره‌وری کنید. اگر از مطالب کانال استفاده کردید و مفید بود، حتما آن را به دیگران معرفی کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر و دسترسی به کتاب‌های عدم خشونت، به وبسایت ghkeshani.com مراجعه کنید. همچنین می‌توانید از آدرس‌های زیر برای ارتباط با ادمین کانال استفاده کنید: t.me/ahestegisadegi و t.me/ghkesh

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

26 Nov, 18:06


✳️ میوه‌ی کودتاچی


اسم‌اش را هر چه می‌خواهید بگذارید، اما فرقی نمی‌کند، بگذارید بازار، بازار آزاد، اقتصاد دنیای آزاد، دنیای شرکت‌ها، دنیای اشخاص حقوقیِ اقتصادی، دنیای بنگاه‌های اقتصادی، دستِ نامرئی بازار، دست نامرئی خدا، کاپیتالیسم، نئوکاپیتالیسم، سرمایه‌داری، سرمایه‌داری نو، لیبرالیسم کلاسیک یا نئولیبرالیسم یا هر چیزی دیگر. بر سر اسم اصلا دعوا لازم نیست.

اما وقتی یک شرکت مدرن بخواهد بزرگ بشود و وقتی بزرگ می‌شود (و اگر شرکت بزرگ نشود می‌میرد: قانونِ یا رشد یا مرگ)، مسائلی تازه متولد می‌شود.

قبلا به شخصیتِ ضدِ اجتماعیِ "اشخاص حقوقی (یعنی شرکت‌ها)" اشاره شده بود (لینک‌اش دوباره گذاشته می‌شود). و حالا به گوشه‌ی دیگری از عمل‌کردِ شرکت‌های بزرگ مثل یونایتد فروت (همین چیکیتای موز فروش) توجه می‌شود.

اما برای یک نمونه‌ی زنده به رفتارِ شرکتِ گوگل و یک شرکتِ شبکه‌های مجازی در همین سال جاری می‌توان توجه کرد که هر دو شرکت، به‌دلیل استفاده از هوش مصنوعی و بی‌نیازی به نیروی کار، یک شبه هزاران کارمند خود را بدونِ هیچ اخطار قبلی پیِ کار خود فرستادند و بیکار کردند (اخطاری که قاعده‌ی همه‌ی کسب‌وکارها و از جمله خود گوگل بوده‌ و جزو قانون و سُنَت کار است):

یعنی فردا صبح، کارمند گوگل در فلان شهر هند یا اندونزی یا آمریکا وقتی رمز خودش را وارد کرد تا وارد فضای کار بشود، متوجه شد رمز کار نمی‌کند و کارمندانی هم که در ساختمان گوگل در این‌جا یا آن‌جای دنیا کار می‌کردند، اول صبح یکباره متوجه شدند کارت شناسایی‌شان خوانده نمی‌شود.

آیا می‌توان این‌ها را طبیعی دانست و از کنارشان گذشت؟

آیا اختلاف ثروتِ نجومیِ چند شرکت بزرگِ انگشت‌شمار با باقی آدم‌های دنیا می‌تواند سرطانی تلقی نشود - اختلافی که در طول تاریخ بشر بی‌سابقه بوده؟

اما یادمان باشد که فقط ترکش جانبیِ این چیزها به ما می‌خورد. مشکلات ما زیر صفر است. اشتباه نکنیم. نئولیبرال یا هر اسم دیگر ربطی به ما ندارد.


✳️✳️ پیشاپیش هر گونه پدیده‌‌ای مثل سرمایه‌داری دولتی، سرمایه‌داری کمونیستی، اقتصاد شورویایی، اقتصاد کمونیستی، اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده‌ی دولتی، تصدی دولت در امر اقتصاد، اقتصاد بلوک شرقی، سوسیالیسم واقعا موجود و هر گونه خطایی از این دست را از جنسِ مهندسیِ کلان اجتماعی باید دانست که به‌قول کارل پوپر (پاپر) از خطرهای عمده‌ی زندگی بشری بوده اند.


هر چند که می‌دانیم این روزها هیچ بنگاه اقتصاد شرکتیِ جهانی و داخلی بدون همدستی و دخالت حداقلی یا حداکثری دولتی (چه در حوزه‌ی قانون گذاری یا تصدی) فعالیت نمی‌کند: دولت‌ها فعلا در خدمتِ منافع شخصیت‌های حقوقی اقتصادی مستقل یا وابسته اند.



ما در عصر «مالداری اسلامی» و تیول و اقطاع و ... زندگی می‌کنیم و البته در عصر نابودی اعتماد به هم و اعتماد به آینده، رقابت جنون‌آمیز رانتی و ... (نک: مالداری اسلامی، اقتصاد سیاسی دین، محمدرضا نیکفر)


علاوه بر این‌ها، شرحی از وضعیت ما در این‌جا هم آمده است‌:

خویشاوند پروری، دزدسالاری، و دولت گانگستری؛
سعید حجاریان، 3 مرداد 97، اعتماد ملی

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4433



بهتر است گوش بدهیم به:
✳️ اپیزود شماره ۶۲- میوه ی کودتاچی در پادکستِ چیزکست:
https://castbox.fm/vb/694512266

✳️ مستندهای عجیب و غریب، اپیزود ششم: اشخاص حقوقی (شرکت)، اپیزود شماره 309، مدرسه زندگی فارسی
  https://castbox.fm/vb/522308487


(برای شنیدن، لینک را کلیک نکنید. فقط کپی کنید و در گوگل بگذارید یا از پادگیرها گوش کنید. پادگیر یعنی ابزارک‌ی برای شنیدن پادکست، مثل کست باکس و گوگل کست)
===========ه
✳️ دوستان!
دانستن و یادگیریْ حوصله و پیگیری و وقت و صمیمیت «سیمون‌ وی»وار می‌خواهد.
اگر می‌خواهید چیزی بفهمید از علت گوجه‌ی 70 هزار تومنی در آبان 1403، باید وقت و صبر و تامل مایه بگذارید. در 30 ثانیه آدم ملا نمی‌شود.

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

25 Nov, 18:37


30 افسانه‌ی غلط در باره خشونت علیه زنان

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

25 Nov, 18:34


فیلم پروانه‌ها در باره‌ی خواهران میرابال، که جانانه مبارزه کردند:

https://t.me/Zane_Ruz_Channel/21422

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

25 Nov, 18:28


امروز ۲۵ نوامبر است، روز جهانی مبارزه برای رفع خشونت علیه زنان.

۲۵ نوامبر "روز جهانی منع خشونت علیه زنان" است و آغاز ۱۶ روز فعالیت برای حقوق زنان و منع خشونت است که تا دهم دسامبر ادامه دارد. شعار امسال «اتحاد و سرمایه‌گذاری برای جلوگیری از خشونت علیه زنان و دختران بدون هیچ عذر و بهانه‌ای» است.



این روز به خاطره‌ی چه کسانی نام‌گذاری شد؟

به یاد خواهران میرابال، پروانه‌ها:

اینان که بودند؟ 👇👇👇

(یک نکته: خواهر چهارم، دِدِه، پس از مرگ آنان، در زنده نگهداشتن یاد و راه‌شان تا آخر عمر، ۲۰۱۴، تلاش کرد.)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

25 Nov, 18:24


🔻امروز ۲۵ نوامبر است، روز جهانی مبارزه برای رفع خشونت علیه زنان.

🔹سیلوانو ملو، کارتونیست برزیلی، در شرح این اثرش می‌نویسد:
«خشونت علیه زنان یکی از شکل‌های عمده‌ نقض حقوق بشر آنان است و ناقض حق زندگی، سلامت و تمامیت جسمانی آنها. #خشونت_علیه_زنان عامل ساختاردهنده به نابرابری جنسیتی است.»

#مطالعات_زنان

@womenstudies

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

23 Nov, 18:41


✳️ سلام دوستان،

✳️ پوکیِ استخوان مشکلی است که در میان‌سالی به سراغ آدم‌های امروزی، مخصوصا خانم‌ها می‌آید. دلیل‌اش هر چه باشد، حداقل این پیشنهادهای بی‌خطر (Failsafe) را می‌توان رعایت کرد تا اسیر راهروهای پرخطرِ و پرخرجِ و پیچاپیچ بیمارستان‌ها نشد.

کانال گاه‌ فرست به بهبودِ حال فرد و جمع می‌پردازد. فرقی نمی‌کند که بحث اخلاق در نبرد، یا مقاومت مدنی یا اقتصاد مصرف یا مبارزه با دروغِ بزرگ یا جامعه مدنی یا تن و بدنِ سالم برای به‌زیستن و شریک کردن دیگران بر سفره‌ی خود و دوری از "تک‌خوری" باشد.


تن سالم و پوکی استخوانِ خانم‌ها هم یکی از این مسائل ضروری است. پس نه‌تنها به آن پرداخته می‌شود، بلکه به‌زودی یک رشته مطلب در باره‌ی نرمش و مراقبه تقدیم خواهد شد.

(نکته‌ی جالب:
ایرونی بازی و زرنگ بازی و بچه‌تهرون‌بازی باز هم کار دست می‌دهد و پوستر مردم را اولیای محترم امور ملاخور و ایرانیزه می‌کنند. اسم طرف (بنیاد جهانیِ پوکی استخوان) را هم از اون بالا پاک می‌کنند. تا بروند و زرنگ‌بازی خود را در پستوهای اداری و محفلی و خانوادگی تعریف کنند.


آیا با این وضع امیدی به حال ما ملت هست. این‌هایی که این کار را می‌کنند،‌ از این ملت‌ اند و اتفاقا سواد هم خووب دارند. شاید خود من و شما باشیم. اما باز هم برای قدری تحسین و اضافه‌کار ادامه می‌دهیم و شاکی هم هستیم از دست روزگار ناسازگار و ... .
لطفا پوستر دست راست را سیو کنید تا جلوی چشم باشد.)
https://t.me/GahFerestGhKeshani/6058

این هم بعضی مطالب فارسی این بنیاد برای ما ایرانی‌ها. واقعا باید درس گرفت!

https://www.osteoporosis.foundation/search?search=farsi

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

23 Nov, 18:40


از سایت IOF برای فارسی زبانان!
و
ایرانیزه شده با اضافه کردن ۴ سازمان!

@yaser_arab57

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

22 Nov, 18:37


"کتاب احساس خوب – علم نیک‌زیستی" پژوهشی است جدی و مستند برای خودیاری، محصول تلاش رابرت کلونینگر، روان‌پزشک و ژنتیک دان آمریکایی که به‌دنبال راه‌های بهداشت روان و درمان روان است و این جستجو را در ریشه‌های زیستی، روانی، اجتماعی و معنویِ این دو پی می‌گیرد.

در کتاب احساس خوب می‌بینیم که بحث‌های عینیِ روان‌شناسی و خودیاری تا چه حدی می‌توانند از قصه‌سرایی دور بشوند و به مستندات بپردازند.
نویسنده با دقتی شگفت‌آور از منابع مختلف توانسته رفتار شخصیِ آدم‌های بزرگ تاریخ را پی‌گیری سنجش‌‌گرانه‌ کند و به مرور کتابخانه‌ای بسنده نکرده. و این است فرق این کتاب با کتاب‌های مشابه در زمینه‌ی خودیاری.

کار سخت و حساسِ ترجمه‌ی این کتاب مفصل و بسیار کارآمد را دکتر علیرضا فرنام و دکتر لیلی محمد خانلی به انجام رسانده‌اند.

این کتاب می‌تواند هم برای خودیاری و هم برای پژوهش‌های جدی روان‌شناسی استفاده بشود.

تهیه کتاب: تلفن: ۰۲۱۸۸۹۸۲۰۴۰

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:40


👆👆👆

دوستان !
چهار سال پیش کلیپ و عکسی در باره‌ی دوستی در این کانال منتشر شد.
دوستان خواننده نظراتی دادند، منتها متاسفانه یکی از نظرات دیده نشد و اشتباهاً از قلم افتاد.

دوباره همان دو فرسته را سنجاق‌شده می‌بینید و علاوه بر آن دو فرسته‌ی دیگر منتشرشده‌ی قبلی را هم در بالا خواهید دید.

================ه
تا فراموش نشده:

باز هم در باره‌ی دوستی،
گزارش پروژه‌ی 85 ساله‌ی هاروارد را هم ببینید یا بشنوید، و ارتباط آن را با
"دو سه دوست موثر و همدل"
که از تو، مثل سیمون وی، همیشه با اشتیاق می‌پرسند:

این روزا چی از سر می‌گذرونی؟
و
صحبت‌ات رو قطع نکنند
و
تو رو فورا قضاوت نکنند
و
مشورت بدهند، اما فقط به درخواست خودت.


پس گزارش دکتر والدینگر از پروژه‌ی عظیم و باورنکردنیِ ۸۶ ساله‌‌ی هاروارد رو می‌بینیم:


https://t.me/GahFerestGhKeshani/5786

و
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209

https://www.youtube.com/watch?v=x_dNbZzXZxE&t=129s
و در کانال بسیار ارزنده و مفید فانوس:

https://t.me/lighthouseir/9


==============ه

همگیِ این فرسته‌ها به نکته‌ای به‌شدت حیاتی برای جامعه‌ی درمانده‌ی ما مربوط اند:

به دوستیِ واقعی
که چسب حیات و کنشِ اجتماعی-سیاسی- اخلاقیِ  ما باید باشد!

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:33


ادامه از قبل 👆

اندر بزرگداشتِ دوستی!
================ه
سلام غلام،
چند ساعت پیش دوستی شریف و "سردْوگرم‌چشیده‌ی روزگارْ مطلب زیر را (البته با نقلِ به معنا) با من مطرح کرد:

[گاهی وقت ها با بعضی ها که تماس می‌گیرم و دوست دارم حال‌شان را بپرسم و یا ببینم‌شان و قبل‌اش خودم را آماده می‌کنم که در حد ضرورت و توان و وقت و عقل‌ام احیانا کمک‌شان کنم، یا اصلا جوابی نمی‌دهند یا با قدری تاخیر نمونه‌عبارت‌های کلیشه‌ایِ زیر را به‌عنوانِ جواب دریافت می‌کنم:

"باشه خودم تماس می‌گیرم"
"در یک فرصت مناسب هم‌دیگر را خواهیم‌دید"
"می‌خواستم خودم با تو تماس بگیرم"
"همیشه به‌فکر ات هستم، حتما تماس میگیرم"
"خوبی؟ من حال‌ام تعریفی نداره، ولی دوست دارم ببینم‌ات"
"در یک فرصتِ مناسب، من هم دوست دارم صدایت را بشنوم"
و " ... "

عجیبه که بعضی از همین آدم‌ها به‌خصوص در فضای مجازی چند تا از این خروس قندی های خبریِ معمول برای‌ام پرت‌ می‌‌کنند که فعلا دل‌خوش شوم تا بعد.
بعضی‌هاشان هم زبانِ شکلک‌های فضای مجازی را می‌دانند، یکی دو تا یا حتی بیشتر از انواع این شکلک‌ها را پرت می‌کنند برای‌ام .
وقتی هم که تماس می‌گیرند تند و تیز از همه چیز می‌پرسند غیر از حال و وضع‌ام، و مجال جواب دادن را هم از من دریغ می‌کنند.]

همین دوستِ شریف در آخر از من پرسید که:
"تو هم با این پدیده‌ها روبرو هستی؟ ما رفیق‌ایم؛ اگر اشکال‌ی در من می‌بینی قسم به پاس رفاقت‌مان از آن نگذر و بگو."

واقعا می‌مانم و نمی‌دانم که چه‌طوری جواب‌اش را بدهم. به پاسِ رفاقت‌مان از من خواسته پاسخ‌ی بدهم، نمی‌شود من هم مثل بعضی‌ها بی‌جواب‌اش بگذارم یا با دو تا شکلک دل‌اش را خوش کنم؛ آن‌وقت است که خودم هم می‌شوم مثل آن بعضی‌ها.

راستی!
نکند روزی بیاید که ماها هم می‌شویم همان "بعضی‌ها"!

=========ه
بارها شده که با دوستی قدیمی تماس می‌گیرم و خیال می‌کنم در این زمانه‌ی "بی‌پیوندی" و "اتمی‌شدن" فرد در همه‌ی دنیا و مخصوصا در سرزمینِ فرابحران‌زده‌مان می‌توانم پیوندی کهنه را محکم‌تر کنم.

اما نتیجه‌ی عکس می‌دهد.
یک ریز حرف می‌زند، از زمین و آسمان، از سیاست و کیاست و بدی‌های "دیگران" و کج‌کِرداریِ فلک و مشکلاتِ مالی و بیماری‌های خود و خانواده‌اش.

به‌قول سعدی در جزیره‌ی کیش، امان نمی‌دهد تا نفسی تازه کند و کمی هم بپرسد که: "سعدی تو هم چیزی بگو!"
و بعد، آرام و آهسته بشنود.
اما بعد از نیم‌ ساعت حرف زدن، هیچ نمی‌پرسد که تو چه مرگ‌ات است؟ تو چه می‌کنی؟ با فلان مشکلِ همیشه‌گی‌ات چه کردی؟ سبک‌تر شده رنج‌اش؟
و چند لحظه بعد:
همایون! کاری نداری؟
- نه!
پس خدافظ
=========ه

پادکستِ "راوی شو " مصاحبه‌ای دارد: " رامتینِ شهرت، زندگی به‌ سبکِ بومگردی- نارتیتی " در اپیزودِ ۲:

https://castbox.fm/vb/515494276
اپیزود فارغ از قوت‌ها و ضعفِ خود، نگاهی از رامتین را به ما معرفی می‌کند که خیلی با روالِ رایج فرق دارد.
چه با سبکِ زندگیِ او مخالف باشید یا موافق، فرقی نمی‌کند. آن نگاه مهم و ارزنده‌ی درس‌گیری است. نگاهِ خاصِ او به دوستی و نگاه به زندگی که مسابقه و رشدِ کمّی نیست،‌ بلکه بالابردن کیفیت، با کمکِ دوستی است.
========ه

گوشه‌ای از "هم‌کلامیِ ایوان ایلیچ و مجید رهنما" در باره‌ی دوستی :

https://t.me/GahFerestGhKeshani/1179
"شمعی در تاریکی به‌دست گیر، شمعی در تاریکی باش، بدان که نوری در تاریکی هستی."

دوستی نمی‌تواند واقعی باشد، مگر "باز و گشوده"، "فراگیر و دربرگیرنده" و "هم‌سفره‌وار، رفیقانه و خوش مشربانه" باشد،‌ مگر که سوم شخص‌ی هم صادقانه و "تمام و کمال" بتواند به آن دعوت شود. شمع‌ی که در جلوی ما به اتاق روشنی می‌دهد، پیپ مان را هم می‌تواند روشن ‌کند، کبریت هم همین خدمت را می‌تواند بکند، امّا کبریت نمی‌گذارد بازتابِ پیوسته‌ی سوم شخص را در شاگردان هر دوی‌مان ببینیم، ما را از این حضور پیوسته‌ی سوم شخص‌‌ها با خبر نمی‌کند.

مجید! وقتی به چهره‌ات نگاه می‌کنم، حدس می‌زنم که با نومیدی، یا حتّی تحقیرشده‌گی در چهره‌ی خوانندگان آینده فکر می‌کنی. آنان افرادی محترم‌اند، که خواهان کار نیک‌اند، و ممکن است بگذارند که "دوستی" بتواند جوانه‌ای باشد که از درون آن کنش سیاسی رشد کند. من اعتراف می‌کنم که تعبیر سیاسی‌شان از دوستی، ریشه در یک سنت ارج‌مند دارد.

زندگیِ سیاسی، حُسُن تعبیری توخالی شده‌است. بنابر این دوستیِ سیاسی، که برای ارسطو محصول فضیلت‌های مدنیِ تجربه‌شده در خانوار و گردهمایی‌های اجتماعی بود، به‌ناچار تباه شده‌است، هر قدر هم که نیات مبلغان‌اش والا باشد.

"وقف یکدیگر بودن" و "از خودگذشتگیِ" برآمده از دوستی، موتورِ موّلدِ تنها فضایی است که فرصت می‌دهد تا آن‌چیزی رخ دهد که می‌‌خواهی:

فضایی خُــرْد که در آن می‌توانیم بر سر جستجوی نیک‌خواهی توافق داشته باشیم.
و
نگاه حافظ:

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5297

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:28


خواننده‌ای بزرگوار در باره ی برداشت بالا از شعر حافظ، در گروه بحث این کانال چنین نوشته اند:
===========ه

برداشت غریبی‌ست از شعر حافظ و بعید می‌دانم که صواب باشد.
گمان نمی‌کنم حافظ ابزوردیست باشد. هیچ انگاری یک انگاره جدید است.
مصرع سوم رو هم باید در ارتباط با مصرع اول بفهمیم. می‌گوید اگه در صلح و امنیت هستی و شاد هستی و مونسی داری بدان که همین توفیق است. اون چیزی که بقیه فکر می‌کنند موفقیت است در حقیقت بی‌ارزش است و هیچ. تقریباً معادل همان چیزی که گاهی خودمان می‌گوییم: «بابا دنیا ارزش این حرفا رو نداره»
============ه
دوست دیگری این چنین نظر داده اند:

باید عنایت داشت ما یک هیچ/هیچ انگاری در نیهیلیسم داریم و یک هیچ/هیچ انگاری هم در عرفان.
هیچ انگاری حافظ هیچ انگاری عرفانی است تا هیچ انگاری نیهیلیستی.
===============ه
خواننده‌ی گرامی،
جناب رضا شایگان در کنار دو نظر قبلی نظر داده اند که:

درود
"هیچ در هیچ" اسلامی ندوشن را به خاطرم آورد.
عمری با نثر پر صلابت و پر امیدش ما را به دنبال کشاند، از امید هاو فرداهای بهتر گفت و از سایه ی همای و صفیر سیمرغ.

می گفت ایران را از یاد نبریم،
می گفت با تلاش های ما، فرداهای بهتری در راه است و در این راه از حافظ و فردوسی مایه ها گذاشت.

در آخرین روزهای حیات، چکیده و حاصل عمرش، شاه بیت زندگانی اش و حاصل همه نگارشهایش را در یک بیت خلاصه کرد و گفت:
جهان و کار جهان.....
از آن روز من ماندم و آن همه امیدو نوید و این همه درهای بسته و گره های ناگشوده.
امید،  تنها بهانه برای ادامه ی حیات است حتی اگر آزموده باشی که هیچ در هیچ است. آن هم نه یک بار و دوبار وصد بار، بلکه هزار بار....

شاید در مرتبه ی هزار و یکم اتفاقی بیفتد و گشایشی باشد بر گره های فروبسته....
شاید!

کلیپ ویدئوی عبرت‌انگیز زنده‌یاد اسلامی ندوشن را در زیر ببینید:👇
در حالی که کمتر کسی از این برداشت و تعبیرِ نهاییِ ایشان خبر دارد:

https://www.instagram.com/reel/C_AlyShNPeI/?igsh=Mm5oeWIxYmkydmty
===================ه
از نظرات دیگر دوستان استقبال می‌شود.

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:25


مقام امن و می بی‌غشّ‌ و رفیق شفیق،
گرت مدام میسر شود زهی توفیق!

جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است!
هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق.

دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق!

حافظ در مصرع سوم، بی‌رودربایستی، هیچ‌انگار است، ابزوردیست است. معنایی نمی‌بیند. ادعا می‌کند تحقیق زیادی هم کرده است. اگر این حرفش‌اش را به کل دوران شاعری‌اش تعمیم بدهیم، دیگر از او چیزی نمی‌ماند که به مفهومی به اسم عرفانِ مرسوم نزدیک باشد.

او عارف است، اما به معنای عارفی که کنه قضیه را فهمیده که هیچ خبری در ورای همین زندگی نیست. وصل و هجرانی آسمانی وجود ندارد و برای تسلای دلِ گول خورده و مغبون شده، بهتر است که به وحشیانه‌ترین سرعتی، هر مقدار سوخت و بنزینی را که داریم، با سرعت نور بسوزانیم تا به قول یک فیلسوف مرگ، برای بعد از خودمان سرزمین سوخته باقی بگذاریم و هیچ چیزی از داشته‌ها (امکانات لذت بردن) باقی نگذاریم،
اما فقط به دوستی پناه ببریم که اصلِ اصلِ سعادت در دوستی است:

این پیام بی‌غلّ و غشّ شاعر است، پیام همه‌کس فهم او.

https://t.me/GahFerestGhKeshani/3392

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:24


اندر بابِ دوستی و رفاقت

در این روزگار یکی از چیزهایی که بسیار ناراحت کننده است و مایه ی دلگیریِ ماندگاری می شود این است که برخی از رفقای صمیمی و خیلی قابل احترام چه قدر بی گدگذست و بی دلیلِ لازم همدیگر را کنار می گذارند و نمی دانیم که جای همدیگر را با چه چیزی پر خواهند کرد؛ آیا مطمئن هستند که در آخرین دم ها، حسرت نخواهند خورد؟ آیا پشیمان نمی شوند؟

ببینیم در دم های آخر چه حسرت ها و پشیمانی هایی به سراغ مان می آیند:


https://t.me/GahFerestGhKeshani/3392

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:14


👆👆👆

دوستان !
چهار سال پیش کلیپ و عکسی در باره‌ی دوستی در این کانال منتشر شد.
دوستان خواننده نظراتی دادند، منتها متاسفانه یکی از نظرات دیده نشد و اشتباهاً از قلم افتاد.

دوباره همان دو فرسته را سنجاق‌شده می‌بینید و علاوه بر آن دو فرسته‌ی دیگر منتشرشده‌ی قبلی را  هم در زیر خواهید دید.

================ه
تا فراموش نشده:

باز هم در باره‌ی دوستی،
گزارش پروژه‌ی 85 ساله‌ی هاروارد را هم ببینید یا بشنوید، و ارتباط آن با دو سه دوست موثر که از تو، مثل سیمون وی، با اشتیاق بپرسند:

این روزا چی از سر می‌گذرونی؟
و
صحبت‌ات رو قطع نکنند
و
تو رو فورا قضاوت نکنند
و
مشورت بدهند، اما فقط به درخواست خودت.

گزارش دکتر والدینگر از هاروارد :

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5786

و
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209

==============ه

همگیِ این فرسته‌ها به نکته‌ای به‌شدت حیاتی برای جامعه‌ی درمانده‌ی ما مربوط اند:

به دوستیِ واقعی
که چسب حیات و کنشِ اجتماعی-سیاسی- اخلاقیِ  ما باید باشد!


👇👇👇

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:13


بار هستی،‌ میلان کوندرا

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 20:12


بار هستی، میلان کوندرا

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 19:59


دوستان!
خواننده‌ای ارج‌مند در نظرگاه کانال گاه فرست،
در باره‌ی فرسته‌ی
"اجازه هست شما را با خودم به کشتن بدهم- حماس، اسرائیل و مردم بی‌فرار!"
گفتگویی داشتند به این شرح:

سلام آقای دکتر.
قضیه فلسطین شده است حکایت قیل مولانا...هر کسی از ظن خود به موضوع می‌پردازدو تحلیل خود را ارائه می‌دهد.مخصوصا در دوره‌ای که تقریبا، جناح قدرتمند منازعه با پشتوانه سلاح و خاموشی مردمانی که خودرا به خواب زده اند،می‌رود که جهان را پذیرای یک نسل کشی واضح کند.حداقل ،هم سن وسالهای ما ،تابلویی سه نفره از کلینتون،عرفات و مناخیم بگین را به یاد دارند که عرفات کلت کمری را تحویل کلینتون داد و به صورت نمادین،مشی مسلحانه را کنار گذاشت. به امید مذاکره و تحقق یک کشور فلسطینی.عرفات در حصر خانگی مرد و دیدن این کشور را هم با خود به گور برد.حماس برخاسته از عقده حقارت یک ملت بود که ناچار شد خودزنی کند تا شاید چشمهای جهانیان را به این سو بکشاند .خواهشا این حجم کشتار را به پای حماس ننویسید و نقش افرلطیون یهودی را کم رنگ جلوه ندهید.نقش حامیان اسرائیل بسیار پر رنگ است .از ملت تحقیر شده انتظار نداشته باشید که سلاح به دست نگیرد و هیچوقت اینگونه افراد را تروریست خطاب مکن....زنگوله ای بر بالای وجدانمان بیاویزیم که هر از چند گاهی یاداورمان باشد که این حجم خرابی و کشتار،از طرف جان به‌در بردگان از هولوکاست بود و روزگار چه چرخش عجیبی داشت.
====================
نظر غلامعلی کشانی:

دوست ارج‌مند
سلام و عرض ادب می‌کنم .

ممنون‌ ام از توجه‌ و صمیمیت‌تون در نظری که داده‌اید.
(خیلی متشکرم از لطف‌تون. اما من دکتر نیستم و واقعا مدرکی ندارم. سرباز صفر ام و همیشه شاگرد.)

من گوشه‌ای از قضیه را شرح نداده‌ام. بلکه روایت‌ کرده‌ام فاجعه را. بی‌رحمی و بی‌مروتیِ سابقه‌دار حریف را یاد کرده ام. از غزه به‌عنوان بزرگ‌ترین زندان روباز جهان اسم برده‌ام. از دستیاری و پشتیبانی و سکوت جهانی و همدلی و فساد‌ و سوء استفاده‌ی دولت‌های متنوع در طول این ۱۰۰ سال یاد کرده ام.

از تحقیر هر روزه‌ی مردم زندانِ روباز غزه صحبت کردم. حجم کشتار‌های بعد از حمله‌ی ۷ اکتبر را به پای حماس ننوشتم. کشتار را دولت و ارتش اسرائیل کرده.

اما هنوز و هنوز آن تمثیل بر سر جای خودش باقی است:
آیا بدون توری و کلاه و دستکش دادن به مردم، باید چوب در لانه‌ی زنبورهایی کرد که می‌دانیم بی‌رحمانه به تمام روستای بی‌دفاع حمله خواهند‌کرد تا صاحب چوب را گیر بیاورند؟

و آیا با آن چوب‌ کردن در لانه‌زنبور و هالوکاستِ برگشت‌ناپذیر و پیش‌بینی‌‌پذیری که شاهدیم، توجهِ مردم و دولت‌ها به این بن‌بستِ بشری بیشتر می‌شد یا با خودکشیِ چند نفر فدایی یا با تسلیم داوطلبانه‌ی چند نفر فدایی به زندانبان‌های اسرائیل، با حضور رسانه‌های جهانی؟
حل عقده‌ی حقارت یک ملت، آیا از جیب همان ملت، و بدون اجازه گرفتن از آنان آیا عقلانی و اخلاقی است؟

با احترام و استقبال بیشتر از نظرات‌تان.

اگر موافق باشید نظر شما و همین نظر را در کانال گاه فرست می‌گذارم.

=================
نظر سعید اسفندیاری:
دکتر جان.
انسانیم و جایز الخطا.یک بار تصمیم میگیریم و یک بار زندگی می‌کنیم.درست یا غلط.راه برگشتی نیست.به نظرم،هرگز درباور سنوار و دیگر رهبران حماس این حجم از تخریب و کشتار شکل نگرفته بود و به نظرم دل خوش بودند به جامعه جهانی مدافع حقوق بشر.که زیاد پایه و اساس مستحکمی نداشت و جهان اول مدعی،به نوعی تودهنی محکمی هم به دادگاه لاهه زد و فرمان خاموش باش صادر کرد.
حال ماییم و یک واقعه.ما تماشاگر یک فیلم واقعی خون الودیم.بازیگران پر رنگش را کم رنگ جلوه ندهیم و آزادمنش باشیم.
هم اکنون مشغول خواندن ..بارهستی/میلان کوندرا ...هستم .واین دوصفحه ذیل خیلی ذهنم را درگیر کرده است.مردم چک،دوروش را در دو برهه به کار گرفتند...کدام درست بود؟...جواب ساده نیست...قضاوت رفتار امثال سنوار به همین اندازه سخت است.

=================
نظر غلامعلی کشانی:

سلام و درود می‌فرستم
جناب آقای اسفندیاری گرامی،
متشکرم. اما من دکتر نیستم. شاگرد ام و سرباز صفر.

بله. درست می‌گویید. خودمان یک بار زندگی می‌کنیم و شاید به‌نظر بعضی‌ها حق داشته باشیم که برای ادامه یا قطع این زندگی خودمان تصمیم بگیریم (نک: EXIT در ویکی‌پدیا یا رفتار همه‌ی انتحاریون جهان، از ویت کنگ‌ها گرفته تا راهب‌های ویتنامی تا یان پالاش چکسلواکی و ...). اما حق نداریم همین حق زندگی را حتی از فرزندمان بگیریم. ما حتی مالکِ حق تصمیم‌گیریِ فرزندمان هم نیستیم، چه رسد به یک میلیون یا دو میلیون غزه‌ای‌ یا ۱۰ میلیون اسرائیلی یا ده‌ها میلیون روسیِ استالین‌زده.

ادامه دارد 👇

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Nov, 19:59


ادامه از قبل 👆

ما نه‌فقط جایزالخطاییم، بلکه واجب‌الخطا هستیم. اما اگر این خطای ما از خودمان به یک مورچه، یک برگ، یک موش، یک مگس یا یک کودک تجاوز کند، آن وقت است که باید جواب‌گو بشویم، آن‌هم در دادگاهی که قاضی‌اش سربلندترین قاضیان است: دادگاه وجدان خود، و وجدان بشری.

باید جواب‌گو باشیم هلاک حرث‌ونسل را!
بی‌هیچ مسامحه‌ای و بی‌هیچ پارتی‌بازی‌ و اغماضی و
بی‌هیچ کربلاانگاری‌ یا اسطوره‌سازی‌.

همه‌ی این نوع توجیه‌های بی‌ربط را باید ریخت دور. بحثِ دادگاه عقل و وجدان است.

هر کودکی که یک ترکش کوچک به کف‌‌پای‌اش خورده، همین الان حق دارد که بپرسد چرا من!؟
و دادگاه شریف وجدان‌ها، نه دادگاه‌های حکیم‌فرموده، باید پاسخ او را کشف کنند و عامل را به مردم معرفی کنند.

در مورد دل خوش بودن به جامعه‌ی جهانی:
آقای سیدحسن نصرالله، سال‌ها پیش، دو سرباز اسراییلی گروگان گرفت و فاجعه‌ی جنگ ۳۳ روزه رقم خورد. خرج خیلی از خسارت‌های مالی را کشوری دیگر داد، اما بیش از هزار کشته کجا رفتند؟
ایشان بعد از این اتفاق در تمام رسانه‌ها اعلام کردند که: اگر می‌دانستیم اسرائیل این برخورد را خواهد کرد، هرگز گروگان نمی‌گرفتیم. (ابراز تاسف نصرالله از وقوع جنگ با اسرائیل، بی‌ بی سی فارسی)

این اعتراف هرگز نمی‌تواند خلاء مسئولیت‌پذیری شکستِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان برای حرث و نسل و نفوس را پر کند. کشته‌های ۳۳ روزه الان دیگر مرده اند و داغی ابدی بر دل بازماندگان گذاشته اند.
این داغ با این تاسف و اعتراف محو و سرد نخواهدشد!
همین‌طور،
دل‌خوش بودن نسبت به برخورد جامعه‌ی جهانی با حکومتی که بمب اتمی دارد، سال‌ها است که ده‌ها قطع‌نامه‌ی سازمان ملل را زیر پا گذاشته، بی‌اعتنا به جامعه‌ی جهانی و آپارتایدی است، ده‌ها نفر دشمن خودش را در بیرون مرزها کشته و یا دزدیده و به اسرائیل آورده، از جمله آدولف آیشمن و دیگران؟!
این ادعا، اولا تصور و تخیل تحمیلی شما است به کردار عینی حماس و ناشی از این سناریوی ذهنی طرفداران هر گروه و هر ایده، در موقع برخورد با تناقضات مکرر آن گروه و ایده:
«ایشاللا که گربه است.»

ثانیا، خودِ حماس به‌هیچ وجه این ادعا را نکرد.

حاکمیتِ صهیونیستی، از روز اول حاکمیتی سرکش و جهادی بوده و مانده، منتها هیچ کشوری را تهدید به نابودی نکرده بوده. دفاع می‌کند، اما دفاعی تا سرحد درندگی و نسل‌کشیِ جهادی.

زنبوری است که آنانی را که کمر به نابودی‌اش بسته اند دنبال می‌کند، حتی اگر لازم بشود تمام روستاییان بی‌طرف یا باطرف را نابود کند. حاضر است خشک و تر را با هم بسوزاند.

پس با چه عقلانیتی می‌توانیم به خرج مردم و کودکان، دل‌خوش باشیم به رحم و مروتِ حاکمیتی که بارها در برابر انظار جهانی امتحان پس داده؟

پس باز هم، راه‌حل شجاعانه در کنشِ شجاعانه‌ی متکی به نفی خشونت بود و هست و خواهد بود، آن هم با شاهد گرفتنِ رسانه‌های جهانیِ کوچک و بزرگ و کسبِ حمایتِ مردمِ عادی جهان و افشای سیاست‌های مختلف دولت‌های مختلف جهان در تداوم این وضع، ولی به خرج خود و نه دیگران و نه کودکانِ بی‌خبر!

"معنای به‌خرج خود" در اصل یادداشت آمده است.
==================
در فرسته‌های بعدی، صفحاتی از کتاب بار هستی، نوشته‌ی میلان کوندرا می‌آید که دوست خواننده‌ی‌مان پرسش‌های مهم آن اشاره کرده بودند. 👇👇👇

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

19 Nov, 08:20


✳️ جنگ نعمت است!

این گفته را واقعا در تاریخ‌ِ معاصرمان داشته‌ایم.
باور کردنی نیست. اما باور کنیم که آن را باور کردیم و در آن هم ماندیم!

جنگ نعمت است و چه نعمتی!
فرقی نمی‌کند که داخلی باشد یا خارجی.


و حالا بد نیست با چند نمونه از نعمت‌هایش آشنا بشویم:

✳️ ماشین روز قیامت:
مستند ساخته‌ی سودابه مرادیان سال‌ها پیش در برنامه‌ی ارزنده‌ی آپارات بی‌‌بی‌سی پخش شد:


معرفی در برنامه‌ی آپارات:
bbc.com/persian/arts-54198715

جستجوی اسم فیلم در گوگل:
https://shorturl.at/PVYkH

آدرس در دراپ باکس:
https://shorturl.at/yn0te


==================ه
✳️ پادکست رادیو شب های کابل:
بیست و ششم - گریز
:
https://castbox.fm/vb/752926698

(شنیدن: با کست باکس و سایر برنامک‌های پادگیر یا کپی لینک در گوگل)

هر دو روایت، قصه‌ی واقعی آدم‌های واقعی،‌ بدون هر‌ نوع فلسفه‌بافی و پیچیده‌‌گویی‌های «اهل سوات»، هستند.

✳️ با دیدن و شنیدنِ این دو روایت خواهیم دید که جنگ چه نعمت‌های دامن‌گیر و ماندگار و خجسته‌ای دارد که نسل‌‌ اندر نسل میوه می‌دهند و دانه می‌افشانَند.

مشکل در آن‌جا است که این میوه‌ها اصلا نصیبِ بازیگرانِ بزرگ نمی‌شود، اما
صغیر و کبیر حتما آن‌ها را خواهند چشید! ... چشیدنی!
و تو چه دانی چشیدن چیست!


(هشدار:
کسانی که روحیه‌ی حساسی دارند، بهتر است فقط خلاصه‌ی این دو روایت را بشنوند، از زبان نزدیکانی که جرات دیدن و شنیدن‌شان را دارند.)


✳️ و اما روایت پادکست رادیو مرز از چشندگان این نعمت‌ها:


رادیو مرز شماره ۷
بچه‌ شهید
تو این قسمت با کسانی صحبت شده که پدرشون در جنگ هشت‌ساله ایران و عراق شهید شده و از مرزی گفتن که این اتفاق بین اونها و بقیه مردم کشیده:
https://castbox.fm/vb/124935046

رادیو مرز 24
جنگ زده:
روایت فاصله‌ای که جنگ بین ساکنان شهرهای درگیر و بقیه‌ی مردم به وجود آورد:

https://castbox.fm/vb/317064124

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

18 Nov, 23:33


https://t.me/GahFerestGhKeshani/5297

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

17 Nov, 18:38


دوست گرامی،
سلام و درود به شما.

از سوء حکمرانی یاد کرده اید.

سوء حکمرانی مشکلِ مضاعفی است که ما ایرانیان داریم. اما این مشکل در سراسر جهان هم ساری و جاری است، اما "شاید" نه به این شدت.
اما حکمرانیِ نیک چیست؟
در متن جلد اول و به‌خصوص در پیوست‌های جلد دوم کتاب سارودایا به انواع مختلفِ راه‌حل‌های جایگزینی اشاره شده که می‌خواسته و می‌خواهند اقتصاد و حکمرانیِ درست را هدف بگیرند. وجه مشترکِ این تکاپوها، دل شستن از خیراتِ "وحشِ بزرگ" یا "غولِ نادانِ" دولت است. دولت‌ها در همه‌ی دنیا "حیفِ نان" هستند، از بهترین‌ها تا بدترین‌های‌ موجودشان. نوآوری‌ها و ابتکاراتی که در این کتاب اشاره شده‌ اند، همگی در عینِ تعهد به مطالبه‌گریِ ریشه‌ای و جدی، به "خود توان‌مند سازی"، "خود‌یاریگری"، "خود‌توان‌بخشی" و "خودآستین‌بالازنی" تاکید دارند؛ شاید بتوان گفت، اول به منشور وظایف بشر، و بعد بلافاصله به منشورِ حقوقِ بشر توجه دارند. باید تجدیدِ نظری اساسی در اسطوره‌ی بدیهی و ابدی-ازلی انگاشته‌شده‌ی "دولت-ملت" انجام داد.
عنوانِ بعضی از این تکاپو‌های فکری و اجرا شده در زیر می‌آیند.

(نکته این که این مباحث به هیچ وجه به ترتیبِ اهمیت فهرست نشده اند).

مطلب زیر تقدیم می‌شود به
کسانی که از درد می‌گویند، و
راه حل می‌جویند.


===================ه
- بوم‌روستا
- شبکه‌ی جهانی بوم‌روستا (جی ای ان)
- سازمانِ هم‌سود اسکات بادِر (به معرفیِ شوماخر)
- گِرَمین بانک
- خُردِه‌اعتبار (خُردِه وام)
- کیوا (شبکه‌ی جهانیِ خرده اعتبار)
- بنگاه‌های تامینِ خدماتِ دو سویه
- تعاونی‌ها
- اقتصادِ سوسیال (کاملا متفاوت با اقتصاد سوسیالیستی)
- شهر گذار
- پول‌های محلی
- اقتصادِ محلی – خرید محلی
- اقتصادِ محلی – تولید برای محل
- دولتِ محلی
- محلی‌گرایی
- بودجه‌بندیِ مشارکتی
- تولیتِ زمینِ جماعتی
- مالکیتِ مشارکتیِ مسکن
- هم‌زیستی
- هم‌خانه‌گی
- اَبَرخِشت برای مَسکن
=================ه
- نگاهی به تاریخِ کُلخوز، سُوْخوز، کیبوتس و مُشاو – تلاشی فراگیر برای عدالتِ تولیدی و توزیعی
- کلخوز - راه‌حلِ ایدئولوژیکِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان – سازمانی مردمی
- سُوْخوز - راه‌حلِ ایدئولوژیکِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان – سازمانی دولتی
- کیبوتس - راه‌حلی داوطلبانه و ایدئولوژیک
- مُشاو - راه‌حلی تعاونی و داوطلبانه
- تجربه‌‌ی روژاوا
- بوم‌گردان‌های زاپاتیستا
=================ه
- ساده‌زیستی
- اقتصاد جایگزین ثورو
- خوسه موخیکا – اقتصاد سیاسی
- جِین گودال – اقتصاد سیاسی
===================ه
- ارنست فردریک شوماخر
- مرکز شوماخر برای اقتصاد نو (نو-اقتصاد)
- کوچک زیباست، نوشته‌ی شوماخر
- سازمانِ هم‌سود اسکات بادِر (به معرفیِ شوماخر)
=================ه
- سوسیالیسم آزاداَندیش (لیبرتاریَن سوسیالیسم)
- مورِیْ بوکچین (بوم‌گردانیِ آزاداَندیش)
- کامیونالیسم (کمون‌‌مداریِ نوین)
- سوسیالیسم سبز یا اکو سوسیالیسم
- اِکو کامیونالیسم
- پیتر کروپوتکین (یاریگریِ دو سویه)
- آپشینا و میر (کمونِ سنتیِ دهقانانِ روس)
===================ه
- تغییرِ اجتماعیِ تحول‌ساز
- جماعتِ هدف‌مند (جماعتِ تصمیمی)
- سازماندهیِ جماعت
- جماعت‌سازی
- جماعت‌گرایی
- جهانی-محلی‌گردانی
- سوسیوکراسی (بی ربط با سوسیالیسم)
- محلی‌گرایی
- دولتِ محلی
- بوم‌گردان (شهرداری)
- دو سویه‌گرایی یا دو سویه‌‌گی (نظریه‌ی اقتصادی)
- یاریگریِ دو سویه‌، پیتر کروپوتکین
- ریزوم و ژیل‌دلوز
====================ه
- نظریه‌ی توسعه
-‌ پساتوسعه
-‌ نظریه‌ی پساتوسعه
- توسعه‌ی پایدار
- مجید رهنما
- ایوان ایلیچ
- هلنا نوربرگ هاج
- سرژ لاتوش
- جهانی-محلی‌‌گردانی
- رشدِ معکوس (ضدِ رشد)
- برون‌فکنده‌‌ها (اثراتِ جانبیِ محاسبه‌نشده ‌در قیمتِ یک واحدِ کالا یا خدمت)
- تغییرِ جهتِ مدل‌واره (تغییرِ جهتِ پارادایم)
- ریزوم و ژیل دِلوز
- همدارها (مشاعات)

شرح کوتاه‌شده‌ای از این مباحث در فایل پیوست بالا قابل خواندن است.
اصل کتاب در سایت عدم خشونت قابل دانلود است:
www.ghkeshani.com/translations

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

16 Nov, 16:00


سایت عدم خشونت
از سال 1380

دربرگیرنده‌ی مقالات اصلی، نوشته‌ها و دانلود کتاب‌های رایگان:


ادمین: غلامعلی کشانی

http://ghkeshani.com

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

16 Nov, 15:49


گروه تلگرامیِ تخصصیِ
مدرسه محوری / مدرسه زدایی:


ادمین: غلامعلی کشانی


مدرسه محوری / مدرسه زدایی
گروهی فقط برای طرح پرسش‌ها و تجربه‌ها‌ در زمینه‌ی راه‌های پیش‌نهادی برای
- آموزش‌‌ِ آزادانه‌ی نسل‌های امروز و فردا؛
- مدرسه محوری؛
- مدرسه زدایی،
- آموزش در خانه؛
- ٱموزش برای زیستن؛
- آموزش در بطنِ زندگی؛
- آموزشِ همه‌جانبه (دست‌ورزی، مغزورزی، جان‌ورزی و ...)
- آموزشِ آزاد؛
- آموزش در طبیعت، و انواعِ دیگرِ آموزش‌های نوین (برای آشنایی با هریک از آموزش‌های بالا، نک: ویکی‌پدیا و سایت‌‌های معتبرِ علمی و پژوهشی)

در این گروه امکانِ چت کردنِ بلافاصله نیست و این کار لازم و مفید هم نیست. هر چه تامل بیشتر، عمیق‌تر.

اعضا یا
- منابع، مقالات و نوشته‌هایی را معرفی می‌کنند، یا
- نظرِ تخصصی یا شخصیِ خود را می‌دهند، یا
- نقدِ نظر می‌کنند و یا
- فقط می‌خوانند و از بحث‌ها، نظرات و منابعِ معرفی‌شده‌‌ی دیگران استفاده می‌کنند.

اما در همه‌‌حال، آستینِ خود را بالا می‌زنند تا، در حدّ توان، به پیش‌بردِ بحث‌ها کمکی بکنند.

https://t.me/madrese_zodaaee

(برای والدین و نزدیکان والدین و جوانان  و دلسوزان تربیت خود ما و نسل‌ تازه‌ی فعلی و آتی)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

16 Nov, 15:44


کانال آهستگی سادگی:

ادمین: غلامعلی کشانی

کانالی رو معرفی می کنم به اسم  «آهستگی سادگی» که فقط اختصاص داره به معرفیِ متفکرین و   منابع فارسی و انگلیسیِ  بحث های زیر:

-سادگی (طبیعی زیستنِ رواقی)،
- ساده زیستی،
- آهستگی،
- رایگان بخشی
- کمینه‌گرایی (مینیمالیسم)
- نقد پیامد های توسعه (پساتوسعه)،
- نقدِ مذهب مصرف،
- نقدِ روالِ تولید انبوه برای فروش انبوه،
- نقدِ روال مصرف انرژی در جهان امروز،
-نقد روال حاکم بر بازارهای تولید انبوه،
- نقدِ آسیبِ نابرابری، بیکاری و از خود‌بیگانگیِ حاصله از تولید انبوه
- نقدِ محیط زیستانه ی تولیدو مصرف،
- بررسیِ تاثیر همه ی این عوامل بر روی خشنودی و  «نیک بودیِ» فردی و جمعی،
- طرح پیشنهادهای ممکن برای نابسامانی های پیش گفته،
- و...

از همه ی مخاطبین گرامی هم درخواست می شود برای غنی سازی این مخزن اطلاعاتی، دانسته های خود را با ادمین مطرح کنند تا «با نام» یا «بی نام» در همین کانال گذاشته شود.

معرفیِ این کانال به نزدیکان و دوستان، تلاشی است کوچک، اما شاید موثر برای پیشبرد امر بسیار مهمِ خشنودی و  «نیک بودیِ» بشری.

t.me/AhestegiSadegi


با احترام  و سپاس پیشاپیش.

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Nov, 11:36


✳️ گفتگوهای مهم و
تربیتِ فاشیستی
!

احتمالا تمامیِ دولت‌ها، از جمله ژاپن، ترکیه، روسیه، مغولستان، افغانستان صربستان و دشمنان‌اش و ... آموزشِ رسمیِ درسی را به اسم تاریخ، اما در واقعْ "تاریخ گزینش‌ی"، به مغز کودک و نوجوان دارند.

دولتِ ژاپن ممکن است هیچ‌وقت حاضر نشود از جنایات‌ ارتکابی در نان‌کینگ و منچوری و اندونزی و ویتنام و ... و تجاوز جنسی‌ ژاپنی‌ها در کره در کتاب‌های تاریخ اسم ببرد.

همین‌طور نیروهای آمریکایی، نیروهای مشترک‌المنافع انگلیس، روسی، آلمانی و ... کمابیش همین تجربه‌ها را علیه دیگران داشته اند. تاریخ پر است از تجاوز جنسیِ چند‌منظوره‌‌ی فاتحان کوچک و بزرگ.

چیزی که کتاب‌های آموزش رسمی از کشورگشایی‌ها و تجاوز به سرزمین‌های دیگر تعریف می‌کنند، دفاع از منافع ملی، کسب افتخار، سرکوبِ دشمنان و امثال این‌ها است و دیگر هیچ!

دولت ژاپن به تازگی مسئولیتِ تجاوز جمعی به زنان شوربختِ کره‌ای را پذیرفته. اما طبیعی است که این شرمساریِ تاریخی را حاضر نشود در کتاب‌های درسی بگنجاند و به کودک بفهماند که "ما تاریخی داشته‌ایم که خون‌خوارها و جانی‌های زیادی هم داشته است."

محمدرضا نیکفر (در خشونت، حقوق بشر، جامعه مدنی) می‌گوید:

بشر  موقعی آرام می‌گیرد که همه‌ی بزرگان قوم‌ها دور هم جمع بشوند و یکی‌یکی از جانیان‌‌شان اسم بیاورند، نه این که فقط رزومه و افتخارات ردیف کنند.

یکی بیاید و بگوید ما چنگیز و تیمور داشتیم، دیگری از هیتلرشان بگوید و دیگران هم از شاپور ذوالاکتاف و نرون و آتیلا و صدام و نادر و استالین و آغامحمدخان‌شان و ازخیلی‌های دیگر که فقط بدنام‌های مشهور اند، در حالی‌که بدون سکوت اکثریت و حمایتِ جانی‌های یک‌درصدی و ۵ درصدی و ۱۰ درصدی و ۵۰ درصدی هیچ بوده‌اند، هیچ!

در فرسته‌های زیر می‌بینیم که درس تاریخ آموزش رسمی چه بلایی بر سر فرشته‌های کوچک می‌خواهد بیاورد. لابد می‌خواهد حداقل هم که شده، سرباز‌های سربه‌راه، ماشین کوکی‌ها و جانی‌های یک درصدی تولید کند و شاید هم جانیِ ۵۰ درصدی و ۱۰۰ درصدی!

و این بار تدریس تاریخ به روایتِ ولادیمیر پوتینِ روسیه‌‌ی بزرگ، با عنوان "گفتگوهای مهم":

radiofarda.com/a/changes-in-school-curriculum-russian-kids-will-be-brainwashed-since-kindergarten/33171419.html

آیا باید تاریخ را در مدارس به‌شیوه‌ی ملی‌گرایانه آموزش داد؟:

aasoo.org/fa/articles/4101


برای تغییر دادن آینده‌ی خود، باید شیوه‌ی آموزش تاریخ به کودکان را تغییر دهیم:

aasoo.org/fa/articles/4326

اما شاید راه‌حل همان باشد که آموزشِ متمرکزِ یک‌سان و رسمی به‌‌کلی کنار گذاشته بشود و تعیین تکلیف نحوه‌ی تربیت و یادگیری به ذینفعان یعنی والدین و شوراهایی که خودشان تشکیل می‌دهند سپرده بشود. این در واقع مدرک‌زدایی از تربیت و آموزش است و همان مدرسه زدایی از جامعه (نک: ایوان ایلیچ).

طبیعی است که تعیین تکلیف برای چگونگی‌ این گذار بزرگ، باز هم به‌عهده‌ی خود ذینفعان واقعی است و نه دولت‌ها- که همیشه برای استفاده‌ی سیاسی از کودکان آماده به‌خدمت اند.

این خودِ جماعت‌های والدین اند که باید با آگاهی تعیین کنند که چگونه راه را برای شکوفاییِ توان‌مندی‌های نهفته‌ی کودک باز نگهدارند و بس، آیا کم‌کم قطع رابطه کنند یا به‌یکباره.

پرسش بالا، پرسشی است که ممکن است فعلا کسی پاسخی فوری و روشن برایش نداشته‌باشد، اما باید با تلاش خود ما کشف شود و همین‌طور با درانداختن این پرسشِ اساسی در کل جامعه تا
خرافه‌ی مدرک‌گرایی برای عموم مردم حلاجی بشود و راه‌حل‌های جایگزین کم‌کم کشف بشوند.

باز هم این نکته را می‌توان یادآوری کرد که عشق به طبیعت، تماس با طبیعت، آموزش در طبیعت و آموختن از طبیعت کاری است که می‌تواند در همین وضعیتِ فعلی همْ حرکت در مسیر گذار را شروع کند و این تربیت، اول از همه تربیتِ والدین و تسهیل‌گران را لازم دارد تا الگویی واقعی برای نسل بعدی بشوند.

پدر یا مادری که اکراه دارد از دیدن کرمِ سیبی که در خانه خورده می‌شود، یا با دیدن عنکبوت وحشت می‌کند، طبعا نهالِ تنفر و ترس را در کودک و نوجوان می‌کارد.
طبیعت دور نیست، بلکه در همین نزدیکی و حتی در خانه و کوچه و بازاری که به‌شدت به آهن و سیمان و آسفالت آلوده‌است هنوز هم وجود دارد.

حتما لازم نیست برای آموختن از طبیعت به سفری گران‌قیمت و دور دست رفت.

در طول هفته، پدر و مادر و تسهیل‌گر می‌توانند برنامه‌هایی فردی یا جمعی را برای خود،  و ترجیحا چند خانوار (به نوبت و با مدیریت حساب‌شده‌ی جمعی) و برای نسل نو ترتیب بدهند.

دست ما، مایی که آسیب آموزش جهت‌دار را داریم می‌خوریم، کاملا قطع نیست!
همیشه، و در تنگ‌تربن فضاها، هنوز میدانی برای بازیِ انسانِ عامل باقی می‌مانَد.

✳️ در آن میدانِ باقی‌مانده باید حداکثر تحرک را داشت و فرصت هستیِ فرزندان را از دست نداد!

معرفی این کانال

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Nov, 10:41


جانک دی‌دی، خواهری بزرگ برای دختران قبایل ایندور

تلاش‌های جانک دی‌دی و افرادی که به مرور به او پیوستند به ایجاد موسسه بارلی منجر شده که پس از تقریبا ۴۰ سال، در حالی که چندین هزار فارغ‌التحصیل داشته است، هر سال ۲۶۰ دختر جدید از قبایل اطراف را پذیرش می‌کند تا در دوره‌های شش‌ماهه به آنها خواندن، نوشتن، خیاطی، مکالمه به زبان هندی، بهداشت، کشت محصولات مورد نیاز، و کار با اجاق خورشیدی بیاموزد.

https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/838574/&rhash=0ceb6994783a68

@RadioZamaneh | رادیو زمانه

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Nov, 08:35


دوستان سلام!

این کانال از 8 مهر ماه 1394 یاداشت دارد.

مطالب‌اش خبری نیستند. با موج‌ها و مد روز نوسان نمی‌کنند (البته تا حد توان).
سعی می‌شود فایده‌های دراز مدت فردی، خانوادگی، جماعتی، اجتماعی، ملی و جهانی در نظر باشند تا شاید (و فقط شاید) گِره‌ای از اَبَربحران‌های شخصی، کوچک یا جهانی باز بشود.

پس می‌توانید از اول اول شروع کنید، بدون نگرانی از «اضطراب از دست داده‌گی».

شاید یک نکته‌ای در هزارتوهای 8 سال پیش به‌کار بخورد.


لینک معرفی کانال را می‌توانید بخوانید و بروید اول اول:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4227


اگر مطالب را مفید دیدید، حتما به شکرانه‌ی یکی از همان مطالب، کانال را به حداقل 10 نفر دیگر از نزدیکان معرفی کنید. ضرری ندارد،
چون
اگر شراب خوری، جرعه‌ای فشان بر خاک،

از آن گناه که نفع‌اش رسد به غیر چه باک!

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Nov, 18:42


مراقب بیمار
رادیو مرز 72


شتری که امروز یا فردا، دور یا نزدیک، دم در خانه‌ی «من»ها هم زانو می‌زند،
حالا چه بیمار باشیم یا مراقب!
فرقی نمی‌کند!


رادیو مرز باز هم رفته به سراغ بی‌سخنگویان.
کسانی که وجود دارند، در همین دور و برهای ما، اما نمی‌بینم‌شان یا زیر فرش جاروشان می‌کنیم.


در یادداشتی، چند سال پیش در سایت عدم خشونت، از آنان و از صاحبان عزا (هر عزایی) یاد کرده بودم و از تنهایی خاص آنان.

این بار مرزی را می‌شنویم که بین ما و آدم‌هایی کشیده می‌شود که شاید تا آخر عمرْ بیمارشان به او سنجاق می‌شود و جزیی از هویت او.

زلزله‌‌ای در زندگی‌اش رخ می‌دهد، اما کسی دیگر آن را حس نمی‌کند. الباقی نزدیکان و فامیل و دوستان و آشنایان لیز می‌خورند و به کارهای‌شان مشغول.

بعضی روایت‌های این اپیزود تکان‌دهنده اند.
و بدتر از همه آن‌که کسی هم به رسمیت‌شان نمی‌شناسد. یعنی با زبان خشک و خالی هم نمی‌گوید که:
«می‌فهمم که تو چه می‌کشی!» یا
«این روزها چی از سر می‌گذرونی؟»

انگار نه انگار!

و
البته که این آدم‌ها بیشتر و بیشترْ از جنس زن هستند که این مراقبت‌ها را یا با دل‌رحمی و همدلی می‌پذیرند و یا فقط از آنان است که انتظار می‌رود که «تمام شیفت» و «تمام‌عمر» به پای بیمارِ بی‌درمان بنشینند.

رادیو مرز بارها به پای صحبت کوته‌دستان نشسته است.
امید آن‌که باز هم به این رسم‌اش وفادار بماند تا دیگران هم یاد بگیرند و
در این هیاهو و جنجال‌های ظاهرا سیاسیِ، اما پوک و ...، صداهای کوتاه دیگری را (تا حد ممکن) از اعماق جامعه به گوش مردم برسانند.


پادکست رادیو مرز 72
مراقب بیمار :


https://castbox.fm/vb/752240511

و اپیزود بعدی هم‌موضوع:
پادکست مدرسه زندگی فارسی
غم‌های محروم از تایید اجتماع - اپیزود 329
https://castbox.fm/vb/709317834


برای باز شدن لینک در گوگل، باید آن را کپی کرد. برای گوش‌ کردن فوری باید برنامک کست‌باکس را از گوگل پلی یا سایت کست‌باکس روی موبایل نصب کرد.
================ه

کاشفان فروتن شوکرانِ سیاستِ غیر پوک هم می‌توانند در این کانال به هاول یا گاندی یا فرهاد میثمی نگاه کنند یا کتاب‌های سه‌گانه‌ی معرفی‌شده‌ی فرهاد میثمی را در همین کانال جویا بشوند.
==========ه

باز هم بیشتر در سایت عدم خشونت:

https://ghkeshani.com/disabledelderly/

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Nov, 12:33


دوره‌ی فوق لیسانس و دکترای
توسعه محلی و روستایی و توسعه‌ اجتماعی،
البته با رعایت شرط مهم تلاش برای آدم شدن

==================ه


کانال گاه فرست و گروه مدرسه محوری / مدرسه زدایی، در باره‌ی نقد رادیکالِ (ریشه‌ایِ) آموزش دانشگاهی مطالب متنوعی در خود دارند.
از جمله، تعبیرِ تلویحی، نمادین و حداکثریِ ایوان ایلیچ، این فیلسوفِ همه‌چیزدانِ اتریشی:
درِ دانشگاه‌ها و بیمارستان‌ها را ببندید تا نسلی سالم و فرهیخته تحویل بگیرید.
البته این عین تعبیر او نبوده. اما او معتقد به تمرکززدایی عمیق از آموزش و جماعت‌محور شدن آن به شکل ریشه‌ای بوده.
=============ه
در ویدئوی پیوستِ بالا هم می‌بینیم که یک متخصص هم، مثل ده‌ها متخصصِ صادق و هشیار، از نقص بسیار بزرگِ آموزش دانشگاهی با تاسف و نومیدی یاد می‌کند.
با توجه به این پیش‌زمینه‌ها، دانش‌آموز (یا والد) یا دانشجوی (یا دانشجو-بعداز اینِ) فعلی که در گیرِ آموزش رسمی است باید چه راهی در پیش بگیرد؟
اگر بخواهد به همین ترتیب ادامه بدهد، برای این که نقطه‌ی نومیدی ویدئوی بالا را تکرار نکند،‌ فقط یک راه در پیش دارد:

به راه‌های جایگزینِ خودآموزیِ مستقل، زاینده و تربیت‌کننده تکیه کند. به مشق و مقاله و تکلیف و معلم و دبیر و استاد اکتفا (با تاکید بر اکتفا) نکند. به راه‌های "خود شدن" و نه "کسی شدن" فکر کند. به تربیت خود فکر کند، چه این تربیت، مهارتِ عشق به طبیعت و حرمت حیات و طبیعت باشد یا ساعت‌ها مشاهده‌ی دقیقِ علمی در میکروسکوپ. مقاله و مدرک را هدف نگیرد، بلکه بگوید: چون که صد آید نود هم پیش ما است.
==============ه
با این همه مقدمه، برای دوستانی که به توسعه‌ی محلی و روستایی و توسعه اجتماعی علاقه‌مند اند، پیشنهاد زیر 👇می‌تواند قابل تامل باشد، چرا که آشنایی واقعی با این دو نیاز مردم ما هستند، منتها با عمل به همان شرط‌هایی که در بالا اشاره شد.
به قول معروف، "این‌طور نباشد که" واحدها پاس بشود و هیچ تلاشی برای رفتن به عمق بحث و فایده رسانی به مردم انجام نشود.

یادمان هم باشد که در همین کانال، خواننده‌ای گرامی‌ حضور دارند که بدون الزام دانشگاه، به اندازه‌ی یک پژوهش‌گر جدی دانشگاهی در زمینه‌ی توسعه‌ی رادیکال و پساتوسعه در حال پژوهش اند.
این یعنی خودآموزیِ جدی، که امروزه امکان‌پذیرتر هم شده!


این پیشنهاد دغدغه‌مندانه را سرکار خانم الهام مراد، از کانال "کار برای زندگی" داده اند.
امیدوارم روزی را ببینیم که به کمک همین داوطلبانِ جدیِ "کار برای زندگی" و توسعه‌ی محلی و روستایی سرزمین خشک و کم‌‌آبِ ما، با سازماندهیِ صدها هزار هسته‌ی آبخیزداری (به‌عنوان مثال)، چهره‌ی نویی در کوه‌ها و دشت‌های لختِ خود پیدا کند، بدون آن‌‌که آسیبی به جاهای دیگر بزند: 👇
https://t.me/enterprise_facilitation/354

لینک مرتبط: کتاب خودگردانی روستایی، ماهاتما گاندی، غلامعلی کشانی:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5991

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Nov, 11:57


دکتر شدن هدف نیست، زندگی کردنِ صحیح هدفه!

دم‌بریده بودن و ناقص بودنِ آموزش رسمی به روایتِ دکتر علیرضا یلدا، استاد بیماری‌های عفونی (۱۳۰۹-۱۳۹۶)

==================ه
تربیت مقدم بر آموزش است!
عشق به طبیعت از کودکی باید نهادینه شود!
(عبدالحسین وهابزاده)


اگر دغدغه‌ی آموزش فرزند خود یا آموزش خود را دارید، یا در نزدیکی‌تان پدرومادر یا دانشجویی یا آدم دغدغه‌مندی را می‌شناسید، این ویدئو را به او هم برسانید، شاید خرافه‌ی آموزش رسمیِ متمرکزِ مدرک‌گرا برای‌شان واضح شود و راهی بجویند


می‌توانید عبارت مدرسه محوری را در تلگرام سرچ کنید، به گروه مدرسه محوری / مدرسه زدایی بپیوندید و مطالب‌اش را از اول اول بخوانید، گروهی که اصلا خبری نیست و هدف‌اش نقد و بررسی، جستجو و کشفِ راه‌های تربیت درست‌تر و بعد آموزش درست‌تر است.

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

10 Nov, 12:53


با سلام و درودها،

✳️ کلامی‌ با شما خواننده‌ی گرامی قدیمی و تازه‌پیوسته،

مقدم‌تان به‌خیر باد!
امید که مطالب گاه‌ فرست مایه‌ی فایده و نشاط در زندگیِ شما بشوند.
==============ه

لینک دسترسی به بخش‌های مختلف کانال گاه فرست:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4226

لینک اولین فرسته‌ی کانال:

http://t.me/gahferestghkeshani/5
==============ه


معمولا از رسانه های مجازی انتظار می رود که فعال باشند.


معنای "فعالْ" با توجه به هر رسانه کمی فرق می کند. در مورد تلگرام، فعال بودن لابد انتشار روزانه یک یا چند فرسته است.

کانال گاه فرست با این تعریف، لابد «فعال» نیست.

این کانالِ «غیر خبری» تا الان بیشتر از 5000 فرسته داشته است.

این فرسته ها در باره ی موضوعات خیلی متنوعی بوده‌اند که در عینِ‌حال در رعایت چند اصل با هم اشتراک داشته‌اند.
یکی از مهم ترین این اصل ها، کاهش درد و رنج بشری بوده؛
یکی دیگر توجه به عینی ترین مسائل ملموس و مکرر روزمره ی همگانی بوده؛
و همین‌طور در اصولی دیگر.
صاحب این کیبورد، فکر می کند که مگر آدم چقدر حرف باید داشته باشد که هر روز بخواهد و بتواند حتما یک روضه‌ی تازه سرِ مِنبر بخواند؟
درست است که ما با بمباران و انفجار اطلاعاتی روبرو هستیم، اما این هم درست است که لازم نیست با آن هم سرعت بشویم.
خیلی از مطالب، حتی مطالب غیر خبری، تکرار مکررات حکیمانه یا مکرراتِ یاوه است که می‌شنویم و برای دیگران تعریف می‌کنیم یا بازفرست می‌کنیم.
پس بد نیست اساس را بر کم‌گویی و کم‌شِنَوی و گزیده‌گویی و گزیده‌شنوی بگذاریم و
جان و روح و وقت و «عمل» و رفتارِ خویش ازین ورطه برهانیم.
اما به‌جای آن در فکرِ عملِ فردی و جمعی به یکان‌یکانِ حکیمانه‌ترین و واجب‌ترین آموزه‌هایی باشیم که در معرض‌شان قرار گرفته‌بوده‌ایم و فقط لحظاتی به آن‌ها فکر کرده‌ایم و پشتِ‌گوش انداخته‌ایم.
دوستانی که به تازگی به این کانال می پیوندند همان حرف‌هایی را که صاحب این قلمْ در طول دو سه سال لازم به انتشار می‌دیده، می‌توانند با کلیک‌کردن روی آدرس زیر بخوانند و به یادداشت‌های بالا و پایین آن ها هم سر بزنند، و اگر یاوه نبودند و چیز دندان‌گیری دیدند، سر نخ را بگیرند و خودشان در عمل و نظر دنبال کنند و بیشتر بکاوند:
__ه

این کانال، بیشتر
به نیازهای عملی و مفیدِ زندگی می‌پردازد، چیزهایی که در زندگیِ واقعی و عملی به‌کار بیایند و به «خودپالایی»، «خودتوانمندسازی»، "خود‌آستین‌بالازنی" و «خودتوان‌بخشیِ» فردی و جمعیِ ما ملتِ «درخودمانده» توجه می‌کند،
به تقلیل مرارت و تقریر حقیقت؛
و طبعاً و قطعاً به «برون‌آمدنِ دستی از غیب» و بیرون باور ندارد!
=================

آدرس‌های دیگر:
کانال آهستگی سادگی:
https://t.me/AhestegiSadegi

گروه تلگرامیِ تخصصیِ مدرسه محوری / مدرسه زدایی:
https://t.me/madrese_zodaaee

سایت عدم خشونت (نوشته‌ها و دانلود کتاب‌های رایگان، از سال ۱۳۸۰):
http://ghkeshani.com

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

09 Nov, 18:26


شروط ضمن عقد
پادکست رادیو مرز ۷۱

در جامعه‌ای که ملوک‌الطوایفی است و هر کس قانون را به‌شرحی که خود می‌خواهد تفسیر و اجرا می‌کند، سخت است که از حقوقِ قانونیِ خود بتوانی استفاده کنی. بدتر از این، ساخت حقیقیِ جامعه (عرف و سنتِ نامکتوب، اما حاکم) است که پذیرای همان ساختِ حقوقی (یعنی قانون مصوب) هم نیست و تو را سرزنش می‌کند که چرا در منطقه‌الفراغِ خودت (یعنی در فضای آزاد شرع و قانون، در محدوده‌ی مباحات) این یا آن تصمیم را گرفته‌ای و به میل خودت عمل کرده‌ای.


قانون به مردان و زنان اجازه داده که عقدِ ازدواجِ دائم را با شرط‌هایی همراه کنند که بر سرِ یک یا چند حقِ دیگر توافق کنند. این اجازه به‌دلیل تعارضاتی که در جامعه‌ی در حالِ‌‌گذارِ ما پیش آمده مخصوصا برای تامین رضایت زنان داده شده و قانون‌گذار را واداشته تا برای کم‌ کردنِ درگیری‌های خانوادگی این مجوز را به زنان بدهد.

زنان در روی کاغذ می‌توانند این جواز را داشته باشند تا شرط‌هایی را تعیین کنند که فکر می‌کنند منافع و حقوق‌شان را تامین می‌کند.

به این ترتیب با چشم‌های‌مان می‌بینیم که تا ساخت حقیقی تغییر نکند، تغییر همه‌ی ساخت‌های حقوقی کمتر از یاوه‌ای بر کاغذ است. جامعه قانون‌های مخفی خودش را دارد و آن‌ قانون‌ها هستند که چرخ لنگِ همین جامعه را با همه‌‌ی اصطکاک‌های مفید و مخرب‌اش می‌چرخانند.
پس راهی که می‌ماند، فقط تغییر ساختِ حقیقی است که با کمک جنبش‌های فرهنگی و اجتماعی و به کمک وجدان‌های پیشاهنگ و پیشرو اتفاق می‌افتد.


رادیو مرز باز هم مثل اپیزودهای قبلی‌اش جسارت کرده و به این مرز وارد شده.
در این اپیزود می‌بینیم که راه آن‌قدرها هم که فکر می‌کنیم صاف نشده!
یعنی دقیقا تکرارِ ضرب‌المثلِ "شاه می‌بخشد، وزیر نمی‌بخشد!"


برای گوش دادن می‌توانید لینک زیر را اول کپی و بعد گوگل کنید یا از برنامک‌های پادگیر، مثل کست‌ باکس یا گوگل کست استفاده کنید: 👇
castbox.fm/vb/744113296

هشدار: اگر حساس به خشونت هستید، ۶ دقیقه در وسط‌های این اپیزود ناراحت‌کننده است و بهتر است جلو بزنید تا اذیت نشوید.


برای خواندن مطالبِ بیشتر: سرچ همین کانال با کلمه‌ی عقد

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

08 Nov, 18:21


اجازه هست شما را با خودم به کشتن بدهم؟
داستان حماس و اسرائیل و مردم غیرنظامی‌ای که حتی فرار هم نمی‌توانند کنند
۱۸ آبان ۱۴۰۳
اصل نوشته در فرسته‌ی قبلیِ سومی یا لینک زیر:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/6022


شرح عکس:
لشکر تک‌نفره‌ی گاندی، راه‌پیماییِ مرگ در میانه‌ی قتل‌عام‌های دوطرفه‌ی مسلمان-هندو - نوامبر ۱۹۴۶

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

08 Nov, 17:58


اجازه هست شما را با خودم به کشتن بدهم؟
داستان حماس و اسرائیل و مردم غیرنظامی‌ای که حتی فرار هم نمی‌توانند کنند
۱۸ آبان ۱۴۰۳
اصل نوشته در فرسته‌ی قبلی دومی یا لینک زیر:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/6022



شرح عکس:
خودسوزیِ نشسته‌ی تیک‌ کوانگ دوک، راهب بودایی، در اعتراض به جنگ ویتنام و حکومت، ۱۱ ژوئن ۱۹۶۳

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

08 Nov, 17:52


اجازه هست شما را با خودم به کشتن بدهم؟
داستان حماس و اسرائیل و مردم غیرنظامی‌ای که حتی فرار هم نمی‌توانند کنند
۱۸ آبان ۱۴۰۳
اصل نوشته در فرسته‌ی قبلی یا لینک زیر:

https://t.me/GahFerestGhKeshani/6022



شرح عکس: خودسوزیِ یان پالاش (پالاخ)، دانشجوی چک‌اسلواک، در اعتراض به مردمِ تسلیم‌، حکومت‌ چک و شوروی، ۱۹ ژانویه ۱۹۶۹

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

08 Nov, 17:49


اجازه هست شما را با خودم به کشتن بدهم- حماس، اسرائیل و مردم بی‌فرار
به فرسته‌های زیرتر هم نگاه کنید! تکان‌دهنده اند!

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

03 Nov, 08:40


دوستان،
قبلا یک رشته مطلب در باره‌ی زنان، این نیمه‌ی برابر بشریت، در کانال آمده بوده. یکی از آن‌ها در باره‌ی خاطره‌‌ی فراموش‌نشدنیِ خواهران میرابال (پروانه‌های فراموش‌نشدنی) بود. در آدرسِ زیر:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5849


اما در همین باره:
بنگرید به
دو اپیزودِ
پادکستِ شوخی با تاریخ

- اپیزود ۵۸، تروخیو، مردی در خدمت کوسه‌ها
- اپیزود ۵۹، پزشکی که با سگ‌های سیاه می‌جنگید
تا ببینید آسمان بعضی دنیاهای دیگر را که آیا همین رنگ است یا بدتر یا بهتر یا شبیه همین آسمانِ ما:

"من این‌جا بس دل‌ام تنگ‌ است،
و هر سازی که می‌بینم بدآهنگ است.

بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم.
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟" (اخوان ثالث)

و آگاهی از تاریخ سرزمین‌های دیگر، به ما کمک می‌کند، تا آن‌جا که ممکن است، تلخی‌هایش را تکرار نکنیم و آسمانِ بهتری را برای خود رقم بزنیم.

(برای شنیدنْ یا گوگل کنید، یا از برنامک‌های پادگیر استفاده کنید، مثل برنامکِ (اَپِ) کست‌باکس یا گوگل‌کست)

پ. ن.:
- به یمن و منتِ صنعت باشکوه، افتخارآمیز و خوش‌‌نامِ فیلترِ اینترنت، و فروش فیلترشکن همان اینترنت (که خدا را شکر، مکمل‌ِ هم اند!) بعضی پادکست‌ها هم فیلتر اند. پادکست شوخی با تاریخ هم فیلتر است.

- پادکست گوش کردن، هر چه باشد، بهتر از غرق‌شدن بی‌‌فایده در شبکه‌های مجازی است. چون حداقل فایده‌اش، تخریب کمتر چین‌وچروک‌ها و نورون‌ها و سیناپس‌های اعصاب مغز است؛ و همین‌طور، بالابردن قدرت تمرکز و صبوری و حتی کاهش خشونت.

شاید اصطلاح انسان چند‌سطری یا چندثانیه‌ای را شنیده باشید.
ما ها دیگر تحمل تمرکز بیشتر از چند سطر و چند ثانیه را نداریم.

پادکستْ عادتِ صبوری و گوش‌کردن عمیق به حرف دیگری را می‌تواند یاد بدهد و نهادینه کند، عادتی که از مهم‌ترین لوازم مدارا و دمکراسی است.

پادکست اما، مثل هر چیزی آسیب‌هایی هم می‌تواند داشته باشد: در آدرس زیر با عنوانِ:
پادکست فارسی -نقش آموزشی و آسیب‌شناسیِ آن

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5965
#زن
#زنان

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

31 Oct, 18:51


جنبش‌های اجتماعیِ نو
به‌قولِ ویکی‌پدیای انگلیسی

اصطلاح «جنبش‌های اجتماعی نو (ان.اس.ام.)» نوعی تئوری در مورد جنبش‌های اجتماعی است که تلاش می‌کند تا انبوهی از جنبش‌های تازه‌ای را توضیح بدهد که تقریباً از اواسط دهه 1960 (یعنی در یک اقتصاد پساصنعتی) در جوامع مختلف غربی پدید آمده‌اند. ادعا می‌شود که این جنبش‌ها به‌طور قابل توجهی از الگوی متعارف جنبش‌های اجتماعی خارج می‌شوند.


دو ادعای اصلی در نظریه‌ی "ان.‌اس.‌ام." وجود دارد. اول این‌که ظهور اقتصاد پساصنعتی، مسئول موج تازه از جنبش‌های اجتماعی است و دوم این‌که این جنبش‌ها با جنبش‌های اجتماعی گذشته‌‌ی اقتصاد صنعتی تفاوت قابل توجهی دارند. تفاوت اصلی در اهداف آنهاست، چون جنبش‌های تازه نه بر موضوعات مادی مانند رفاه اقتصادی، بلکه بر مسائل مربوط به حقوق بشر (مانند حقوق همجنسگرایان یا صلح طلبی) تمرکز دارند.

این جنبش‌ها را با فرضیه‌ی «پسا-مادی‌گرایی» و مدل طبقه‌ی جدید که توسط رونالد اینگلهارت مطرح شده است، مرتبط می‌دانند.

ادامه در فایل پی‌دی‌اف بالا

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

31 Oct, 17:49


پادکست مدرسه زندگی فارسی
اپیزود ۳۵۴- هیچکس‌ شدن





تو مگو همه به‌جنگ اند و ز صلح من چه آید

تو یکی نه‌ای، هزاری! تو چراغ خود بیفروز!



- چگونه سلوک کنم؟
- به مردم خدمت کن!
- چگونه آزاد بشوم؟
- به مردم خدمت کن!
- چگونه روشنی‌یافته بشوم؟
- به مردم خدمت کن!

در این اپیزود با خودِ خودمان روبرو می‌شویم تا تکلیف‌مان کمی با خودمان و جهانِ بیرو‌ن‌مان روشن‌تر بشود. مثلا آیا ریشه‌دارترین عادت منفی را -که "همیشه حق‌به‌جانب‌بودن" است- ادامه بدهیم یا نه؟ مثلا با عزیزِ در حال مرگ‌مان یا با خودمان که امروز یا فردا می‌میریم چگونه روبرو بشویم؟

آیا با صرفا مراقبه و یوگا و تمرین‌های تنفسی یا با مصرف ال‌اس‌دی و روان‌گردان‌ها یا «چپق وحدت‌»‌های کهنه و مدرن می‌توانیم کمی از این پرسش‌های وجودی را جواب بدهیم؟

در پایان است که پرسشِ "چگونه سلوک کنیم؟" کمی باز می‌شود و به تفاوت پاسخ احتمالیِ این پرسش با سلوک‌‌های متعارفِ و مرسوم نزدیک می‌شویم.


قابلِ توجه این‌که:

بحث‌های این اپیزود، به‌هیچ‌وجه از جنسِ "هورقلیایی" و "کنج عزلت" و «برج عاج‌نشینی» و از این قماش نیستند و به همین دنیای پر از رنج و مشکلاتِ روزمره‌ی ما متعلق‌ اند.

گوش دادن در: خود سایتِ پادکست مدرسه زندگی فارسی یا در لینکِ زیر:
https://castbox.fm/vb/737453625

یا در سایر برنامک‌های پادکستی (پادگیرها)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

30 Oct, 12:00


دوستان ارج‌مند سلام!
در پاسخ به فرسته‌ی قبلی (فیلم سفر جِیْن)  دو نظر از دوستان خواننده، در نظرگاه کانال دریافت شده. (سه فرسته بالاتر)
https://t.me/GahFerestGhKeshani/6011


به نظرهای سایر دوستان با کمال میل خوشامد گفته می‌شود:
===========ه

۱ - همین مونده بوده که آنجلینا جولی در مورد فعالیت‌های جین گودال برامون صحبت کنه!



۲ - سلام،
معمولا این سلبریتی ها به زندگی پر خرج و آلاینده ی محیط زیست و افکار انسانی ادامه ميدند تا یه سنی، بعدش تصمیم می‌گیرند بچه‌ی بی‌سرپرست به فرزندی بگیرن و کارای خیریه و ...

خلاصه که سراسر ویترین و خودنمایی و البته با کمی مزایای  اجتماعی.

در ضمن سال ۲۰۲۲ خود خانم جین گودال هم در کمال تعجب با موسسه باربی (عروسک معروف کاپیتالیسم) همکاری داشته چرا كه این موسسه عروسکی از خانم گودال به مجموعه اش اضافه کرده (تماماً پلاستیکی و با مراحل تولید آلاینده!!!).

با کمال احترام به فعالیت‌ها و آنچه که بانو گودال به دنیا افزودند.

______ه
دوستان!
توجه بفرمایید:
هفت فرسته‌ی بالا از نظر محتوا و روحِ گفتگو همگی به هم مربوط اند.

پیشنهاد می‌شود از اول مرور شوند و لینک‌ها هم مثل همیشه دنبال بشوند.
بلای کوتاه‌خوانی و تمرکز نداشتن و بی‌صبری و بلعیدن اطلاعات زیاد، سونامی و "همه‌گیریِ جهانیِ (پَندِمی)" شبکه‌‌‌های مجازی است که چین‌ها و لایه‌ها و سیناپس‌های مغز ما را توانسته دست‌کاری کند.
اما مطالبِ این کانال بدون تامل در لینک‌ها ناقص می‌شوند. پس لطفا صبوری کنید و با این سونامی‌بیشتر مبارزه کنید. با سپاس
!

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

30 Oct, 11:42


باز هم از جین گودال بشنویم

کتابی که خواندن‌اش تکان‌دهنده بود. تکان‌دهنده از این نظر که به خواننده نشان می‌دهد که
چگونه لمس و تماس با طبیعت و عشق به‌ آن می‌باید و می‌تواند از کودکی، حتی از لحظه‌ی تولد به بعد در جان انسان ریشه کند و زندگیِ آینده‌اش را کاملا متحول کند.
طبیعی است که زندگی و ارتزاق در طبیعت یک چیز است و عشق به آن چیزی دیگر.

تلنگرِ اصلیِ کتاب به کسانی است که دل‌نگران سرنوشتِ نسل آینده یا فرزندِ خود و نزدیکان اند اما هنوز هم مردّد هستندْ تا به‌خود بیایند و تا دیر نشده کاری بکنند،
و کسانی که منتقدِ ریشه‌ایِ وضع فعلی محصولاتِ نظام پرورش‌یِ رسمی هستند، چه ۲۰ ساله باشند یا ۸۰ ساله،
و مخاطب سوم خودِ کودکان.

در کتاب می‌بینیم که چگونه حتی یک تلنگرِ مادری شجاع و آگاه، یک پدر حمایت‌گرِ آگاه، یک عروسک، یک کتابِ خوب می‌تواند جانِ یک کودک دو-سه‌ساله‌ را زنده کند و اثری بگذارد تا آخر عمر!

و این چنین بوده داستان واقعیِ جِیْن گودال، که بزرگترین معلم دائمی‌اش سگ اوست.

بیشتر: همین کانال، و اینترنت

"من جین گودال" از مجموعه‌ی "آدم‌های معمولی دنیا را تغییر می‌دهند"،
نشر پرتقال، تلفن: ۰۲۱۶۳۵۶۴

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

29 Oct, 13:49


نظر جناب آقای رضا شایگان، از دوستان عضو کانال در این باره:

بسوزد از شر بشر یک سر
خشک و تر،
نماند آخر زین حیوان اثر...
بندی از یک ترانه قدیمی

خوبی و بدی نسبی است.
اما آدمهای خوب و بد را که روی هم بریزیم، برآیندشون، متاسفانه نکبت هست و بدی.
وضعیت کنونی جهان هم دلیلی بر این مدعا.

بنظرم این موجود ناخلف، اسفل مخلوقات هم نیست.
اگه کرونا موفق شده بود و نسلش منقرض می شد،
اندک، اندک، ، حیات گیاهی و جانوری رونق می گرفت. جنگل ها احیا می شد. هوای پاک به آسمان باز می گشت.
تولید آلاینده های زیست محیطی از پساب ها و زباله ها گرفته تا سوخت های فسیلی و زباله های اتمی متوقف می شد.
کارخانه های تسلیحاتی و تولیدات بنجل از کار می افتاد.
خلاصه هزاران، هزار... کاری این آدم دوپا متوقف می شد و اندک اندک آرامش و زندگی به طبیعت باز می گشت.

https://t.me/c/1359541964/2617

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

28 Oct, 14:20


عنوان: Jane's Journey (سفر جین)
مدت زمان: 107 دقیقه

- در این فیلم آنجلینا جولی و پیرس برازنان دربارۀ تأثیر گودال صحبت می‌کنند.

"سفر جین" مستندی الهام‌بخش دربارۀ زندگی و تلاش‌های جین گودال، دانشمند و فعال محیط زیست مشهور است.

زیرنویس فارسی

https://t.me/DoCsOnNature/1653
+++++++++++++++++++++++++

فیلم مستند «جین»

زندگی و آثار دانشمند بنام نخستی‌شناسی،
جین گودال را بررسی می‌کند و به پژوهش ویژه‌
او درباره‌ی شامپانزه‌ها می‌پردازد.

Eng Sub:
https://t.me/DoCsOnNature/187

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

28 Oct, 10:46


خطرناک‌ترین و درنده‌ترین موجود این کره‌ی خاکی

آیا می‌دانید خطرناک ترین و درنده‌ترین موجود زنده‌ی دنیا چیست؟

اگر می‌دانید، بد نیست این فایل را هم ببینید، شاید که هم نظر باشید،

اگر هم که نمی‌دانید، باز هم بد نیست بدانید، چون ممکنه شما رو هم به‌فکر بیاندازه:

https://ghkeshani.com/mostdangerous/

یا سرچ این عبارت در گوگل:
سایت عدم خشونت - خطرناک‌ترین و درنده‌ترین موجود این کره‌ی خاکی

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

28 Oct, 10:41


✳️ تاگور و مدرسه‌ی طبیعت


کلمات فرسته‌ی بالا، یا آدرسِ زیر 👇
https://t.me/GahFerestGhKeshani/6007

در نظر اول، شعری است ناب از شاعر! (لقب کوتاه رابیندرانات تاگور در هند)


اما هشداری هم هست به ما که به‌جای نگاه عمیق ثورو وار به طبیعت و اعتنای فراگیر سیمون‌ وی‌گرا به محنت‌زده‌گان و مردم و هستی، شهوت و میل شدید به اقدام‌های پرخرج و صرف عمر برای تنوع‌هایی داریم که عموما بدون تامل و نظاره‌ی عمیق اند و یا تکلف‌اند و تجمل.

باز هم هشداری است به ما والدین و تسهیل‌گران که طبیعت، حتی در شهرهای دودآلود و سیمان و آسفالت و بتون‌زده، در نزدیکی ما است و به خوبی می‌توانیم کودکان و نوجوانان و جوانان‌مان را از حرص کسب مدرک، به عشق و احترام به طبیعت گذار دهیم.

مشهور است که داروین 10 ساله‌ی عاشق طبیعت دو سوسک پیدا کرده بود و به سومی رسید. دو دستش گیر بود. فکری به نظرش رسید. یکی را در دهان جا داد و سومی را در دست‌اش؟

راستی اگر ما جای او بودیم چه می‌کردیم؟

حالا آیا انتظار داریم از نسل بعدی‌مان داروین هم در بیاید؟

کرمی در گوجه یا سیب می‌بینیم. همگی با انزجار از آن فرار می‌کنیم.
سگی، عنکبوتی، مگسی، کرم‌هایی در سطل زباله‌مان، یا خطی دراز از مسیر چند نوع مورچه‌ی در حال خانه‌تکانی.

چه می‌کنیم؟

آیا با شگفتی می‌نشینیم و با بچه‌مان مدتی یا مدت‌ها به نظاره‌ی این معجزت هستی می‌نشینیم یا هر چه سریع‌تر دست او را می‌گیریم و می‌کشیم تا به نمره‌ی بیست فردایش یا به رتبه‌ی جهنمی و مافیایی کنکورش و مدرک‌های قابل فروش دکترایش لطمه نخورد؟

این نگاه‌های عاشقانه و عمیق مال امثال جِیْن گودال و فرانس دووال‌ها است که با انباشت تدریجی‌ تجربه‌های‌شان در طول عمر، هم به معماری و تعالی روح و شخصیت‌ عادی‌شان می‌پردازند و هم اثری بزرگ در جامعه، روان‌شناسی، علوم تکاملی و تاریخ علم باقی می‌گذارند.
این‌ها آدم‌هایی عادی بودند، اما کم‌کم در طبیعت و از طبیعت آموختند.


بهانه نیاوریم!
طبیعت دور نیست،
چنان‌که زنده‌یاد تاگور می‌گفت و شاعر ما هم گفت:

آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم!
یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم!


یادمان باشد که بحث دلسوزانه و جدی بر سر اصلاح این یا آن فساد و کاستی در آموزش رسمی فقط بحثی درون‌ساختاری است و به بازتولید آن رضایت می‌دهد.
راه حل‌ها از مسیر اصلاح نگرش خرافی و اقدام به عمل مستقل ذینفعان (والد، تسهیلگر، معلم و استاد فعلی و علاقه‌مندان و کنش‌گران و اصلاح‌گران) در جهت رفع کاستی‌ها در بیرون این سیستم می‌گذرد.

باید راه را ذره ذره از بیرون این ساختار کشف کرد.

شاید متوجه شده باشیم که‌:
بسیاری از افراد شاخص در ذهن ما (با سواد یا بی‌سواد)، در طول تاریخ یا زندگی نزدیک و دور، تحصیلات کلاسیک این 400 ساله‌ی اخیر را نداشته‌اند، اما به مجسمه‌ی معنوی و مادی خود را از سنگ نتراشیده‌ی وجود خود شکل داده اند.
باید راهی خلاقانه جست، و خلاقیت یعنی فکر کردن به راه‌‌هایی غیر از آن‌چه که تا‌به‌حال رفته‌ایم.

برای آشنایی با یکی از راه‌های گذار از بیماری و صنعت کنکوریسم و بیست‌گراییِ منحط لطفا بنگرید به:
کارهای عبدالحسین وهابزاده:

===========ه
✳️ سرچ در گوگل:
تماشاخونه (نه تماشاخانه)
سرچ‌ وهابزاده
مَستر کلس

یا
✳️ سرچ در یوتیوب:
وهابزاده - مَستر کلس
===========ه
برای آشنایی با جِیْن گودال:
بنگرید به: همین کانال و فیلم سیاحت جِیْن
ساخته‌ی اَنجلینا جولی و پیرس برازنان در فرسته‌ی زیر:

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

25 Oct, 19:27


تاگور

سال‌های دور و دراز
با هزینه‌هایی هنگفت
به کشورهای بی‌شماری سفر کردم
به تماشای کوه‌های بلند رفتم
به تماشای اقیانوس‌ها رفتم
اما ندیده بودم
در همین یک‌قدمیِ خانه‌ام
دانه‌ی درخشانِ شبنم را
که بر زلفِ ذرّت نشسته است.

(علم شادکامی، از اشتفان کلاین، ترجمه‌ی نغمه صفاریان‌پور، ص ۲۲۱)
(از کانال "ایرج شهبازی")
================ه



✳️ تاگور و مدرسه‌ی طبیعت


کلمات فرسته‌ی بالا👆،
در نظر اول، شعری است ناب از شاعر! (لقب کوتاه رابیندرانات تاگور در هند)


اما هشداری هم هست به ما که به‌جای نگاه عمیق ثورو وار به طبیعت و اعتنای فراگیر سیمون‌ وی‌گرا به محنت‌زده‌گان و مردم و هستی، شهوت و میل شدید به اقدام‌های پرخرج و صرف عمر برای تنوع‌هایی داریم که عموما بدون تامل و نظاره‌ی عمیق اند و یا تکلف‌اند و تجمل.

باز هم هشداری است به ما والدین و تسهیل‌گران که طبیعت، حتی در شهرهای دودآلود و سیمان و آسفالت و بتون‌زده، در نزدیکی ما است و به خوبی می‌توانیم کودکان و نوجوانان و جوانان‌مان را از حرص کسب مدرک، به عشق و احترام به طبیعت گذار دهیم.

مشهور است که داروین 10 ساله‌ی عاشق طبیعت دو سوسک پیدا کرده بود و به سومی رسید. دو دستش گیر بود. فکری به نظرش رسید. یکی را در دهان جا داد و سومی را در دست‌اش؟

راستی اگر ما جای او بودیم چه می‌کردیم؟

حالا آیا انتظار داریم از نسل بعدی‌مان داروین هم در بیاید؟

کرمی در گوجه یا سیب می‌بینیم. همگی با انزجار از آن فرار می‌کنیم.
سگی، عنکبوتی، مگسی، کرم‌هایی در سطل زباله‌مان، یا خطی دراز از مسیر چند نوع مورچه‌ی در حال خانه‌تکانی.

چه می‌کنیم؟

آیا با شگفتی می‌نشینیم و با بچه‌مان مدتی یا مدت‌ها به نظاره‌ی این معجزت هستی می‌نشینیم یا هر چه سریع‌تر دست او را می‌گیریم و می‌کشیم تا به نمره‌ی بیست فردایش یا به رتبه‌ی جهنمی و مافیایی کنکورش و مدرک‌های قابل فروش دکترایش لطمه نخورد؟

این نگاه‌های عاشقانه و عمیق مال امثال جِیْن گودال و فرانس دووال‌ها است که با انباشت تدریجی‌ تجربه‌های‌شان در طول عمر، هم به معماری و تعالی روح و شخصیت‌ِ عادی‌شان می‌پردازند و هم اثری بزرگ در جامعه، روان‌شناسی، علوم تکاملی و تاریخ علم باقی می‌گذارند.
این‌ها آدم‌هایی عادی بودند، اما کم‌کم در طبیعت و از طبیعت آموختند.


بهانه نیاوریم!
طبیعت دور نیست،
چنان‌که زنده‌یاد تاگور می‌گفت و شاعر ما هم گفت:

آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم!
یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم!


یادمان باشد که بحث دلسوزانه و جدی بر سر اصلاح این یا آن فساد و کاستی در آموزش رسمی فقط بحثی درون‌ساختاری است و به بازتولید آن رضایت می‌دهد.
راه حل‌ها از مسیر اصلاح نگرش خرافی و اقدام به عمل مستقل ذینفعان (والد، تسهیلگر، معلم و استاد فعلی و علاقه‌مندان و کنش‌گران و اصلاح‌گران) در جهت رفع کاستی‌ها در بیرون این سیستم می‌گذرد.

باید راه را ذره ذره از بیرون این ساختار کشف کرد.

شاید متوجه شده باشیم که‌:
بسیاری از افراد شاخص در ذهن ما (با سواد یا بی‌سواد)، در طول تاریخ یا زندگی نزدیک و دور، تحصیلات کلاسیک این 400 ساله‌ی اخیر را نداشته‌اند، اما به مجسمه‌ی معنوی و مادی خود را از سنگ نتراشیده‌ی وجود خود شکل داده اند.
باید راهی خلاقانه جست، و خلاقیت یعنی فکر کردن به راه‌‌هایی غیر از آن‌چه که تا‌به‌حال رفته‌ایم.

برای آشنایی با یکی از راه‌های گذار از بیماری و صنعت کنکوریسم و بیست‌گراییِ منحط لطفا بنگرید به:
کارهای عبدالحسین وهابزاده:

===========ه
✳️ سرچ در گوگل:
تماشاخونه (نه تماشاخانه)
سرچ‌ِ وهابزاده
مَستر کلس

یا
✳️ سرچ در یوتیوب:
وهابزاده - مَستر کلس
===========ه
برای آشنایی با جِیْن گودال:
بنگرید به: همین کانال

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

25 Oct, 18:45


تاگور

سال‌های دور و دراز
با هزینه‌هایی هنگفت
به کشورهای بی‌شماری سفر کردم
به تماشای کوه‌های بلند رفتم
به تماشای اقیانوس‌ها رفتم
اما ندیده بودم
در همین یک‌قدمیِ خانه‌ام
دانه‌ی درخشانِ شبنم را
که بر زلفِ ذرّت نشسته است.

(علم شادکامی، از اشتفان کلاین، ترجمه‌ی نغمه صفاریان‌پور، ص ۲۲۱)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

23 Oct, 17:58


✳️ تربیت و شکاف نسلی


در طول زندگیِ جمعی-خانوادگی چندین هزارساله‌ی بشر، دورانِ نوجوانی یک واقعیت متفاوت بوده، آن‌چنان‌که در انواع فرهنگ‌ها برای شناسایی گذار از آن، و ورود به مرحله‌ی پسا-بلوغ مراسم متنوع‌ی ابداع شده.

همه‌ی کودکان در طول این تاریخ، از لحظه‌ی لقاح تا زمان تولد و تا حدود سه‌سالگی و تا حدود شش‌سالگی و تا حدود 12 سالگی تحت تاثیر عوامل ژنتیک‌ی، عوامل خیلی مهم فرا ژنتیک (اپی‌ژنیک)، عوامل محیطی کلان‌تر و بارزتر و تربیت مستقیم و غیرمستقیم بوده‌اند.

هر یک از این مراحل نقش‌‌های برگشت‌ناپذیری در رشد بشر بالغ دارند. به‌همین دلیل خیلی حساس و خطیر اند و اشتباه والد و تسهیل‌گر جبران‌ناپذیر.

ما از تفصیل دقیق چگونگیِ این گذار در طول تاریخ بی‌خبریم. اما می‌توانیم حدس بزنیم که جوشش انرژی‌‌ها و انگیزش‌های بالا همیشه می‌توانسته فاصله‌هایی بین دو نسل بیندازد.


اما در عصر کهکشان چاپ (گوتِنبرگ) و بعد از آن، در عصر کهکشان امواج رادیویی (مارکونی) و پس از آن، و در عصر اطلاعات و دیجیتالْ عواملی دیگر به روی انرژی‌های موثر بر این گذار سوار شده.

حالا کودک و نوجوان در کسری از ثانیه می‌تواند تحت تاثیر انواع عناصر فرهنگیِ ناشناخته قرار بگیرد. عناصری که حس فاصله بین والد-نوجوان را سرعت و شدت می‌بخشد.

والد فورا حس می‌کند که فرزند از فرهنگ و هویت‌ی که در آن زیستهْ دارد به سرعت دور می‌شود. انگار که دیگر خودی نیست؛ انگار که غریبه است و از سیاره‌ای دیگر.

کودک-نوجوان هم به‌شدت حس جداشدگی از دنیای والد را پیدا می‌کند.

شاهد بوده‌ایم که در سرزمین خودمان، سه-چهار نسل پیش با این شدت از هم فاصله نداشتند. می‌توان احتمال داد که در پنجاه نسل پیش‌تر، شکاف نسلی از همان هم خیلی کمتر بوده. چرا که تحرکات و انتقال‌های فرهنگی خیلی خیلی کندتر رخ می‌داده‌اند.

اما الان کهکشان دیجیتال است که چگونگیِ چین‌خوردگی‌ها و سیناپس‌های مغز را تعیین می‌کنند.

به این ترتیب می‌بینیم که در خیلی از خانواده‌ها در سراسر دنیا، و از جمله در ایران، دچار حس شدید شکاف نسلی می‌شوند.

✳️ پادکستِ رادیو مرز،
اپیزود تینیجرها - شماره 68

تلاش می‌کند مواردی از این تجربه‌ها را به ما نشان بدهد، چه از زبان نوجوان و چه والد.

روشن است که آموزش و پرورش رسمی، حتی در سالم‌ترین و بالاترین کارکرد خود، اصلا قَدّش به این‌جاها نمی‌رسد که بتواتد فکری برای این دغدغه‌ها بکند و نوجوانان را به‌ حداکثر ظرفیت شکوفایی فردی‌شان نزدیک کند.

این‌جا است که دوباره نقشِ جماعت والدها و تسهیل‌گران و تک‌تک والدها از قبل هم پررنگ‌تر و پراهمیت‌تر می‌شود تا چاره‌‌هایی برای کم‌کردن این گسل‌ها پیدا کنند و راه را برای رشد و نمو‌ّ به‌هنجار و سالم و متنوع نوجوانان صاف کنند.

این اپیزود رادیو مرز تلاشی است اولیه برای طرح صورت مسئله و جلب نگاه‌ها به این رنج مشترک!

باشد تا افکار و دست‌های کوچک و بزرگ در عرصه‌ی تربیتْ فکرها و عمل‌هاشان را روی هم بریزند، چاره‌جویی کنند و اقدام‌های متنوع عملی را کشف کنند.
=================ه
✳️ برای گوش کردن، لطفا:
گوگل را بگردید یا
از اپلیکیشن‌های پادگیر مثل cast box یا google podcast بشنوید.
این هم لینک اش:

https://castbox.fm/vb/718109889

(ممکن است لینک تعارض داشته باشد و در موبایل کار نکند. لطفا در مرورگر موبایل و لپ‌تاپ کپی کنید)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

22 Oct, 18:51


ولتر، مدارا و روشنگری

وُلتِر (زادهٔ ۲۱ نوامبر ۱۶۹۴ – درگذشتهٔ ۳۰ مه ۱۷۷۸) از نام‌دارترین فیلسوفان و نویسندگان فرانسوی عصر روشنگری است. شهرت‌اش به‌سبب هوش شگفت‌انگیز، مخالفت‌ با کلیسای کاتولیک، حمایت از 
- آزادی مذهب، 
- آزادی بیان، و 
- جدایی دین از سیاست، و
- شجاعت در بی‌پرده نظر دادن
است.

نمایشنامه‌ها و رمان کاندید (ساده لوح) او خیلی مشهورند.

ولتر یکی از چند همکار دانشنامه‌ی عصر روشنگری در فرانسه بود، مجموعه کتابی که، در جهان اندیشه، نقطه‌ی عطفی به‌حساب می‌آید.

دو کتاب ارزنده‌ی او، با گزینشی حساب‌شده و به قلم احسان دستغیب به فارسی ترجمه شده اند:
- رساله ای در باب مدارا و بردباری و حالا:

- مرد چهل سکه‌ای
نشر نگاه معاصر:

02122831715

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

16 Oct, 18:11


✳️ با ۳۰ میلیارد تومن چه کارهایی می‌شود کرد؟

امروز (اواخر مهر ۱۴۰۳) از خیابان عباس‌ آبادِ تهران رد می‌شدم. پر شده بود از بنگاه‌های ماشین‌های گران قیمت. بنزی دیدم کوپه (دو نفره).
یک ساعت بعد، از دوستی که در همان دور و برها در موسسه‌ای خیریه بود، پرسیدم فکر می‌کنی چند باشد. گفت احتمالا ۸ میلیارد.


از این تخمین راضی نشدم.
در راه برگشت جسارت زیادی کردم و با سرووضع یک آدمِ کاملا بی‌ربط به این‌جور بنگاه‌ها رفتم توو تا قیمت را بپرسم.

رئیس کارمندان با روی خوش برخورد کرد.

گفتم من قدیم‌ها تووی این خیابان رفت‌وآمد‌هایی داشته‌ام، زمانی که بیشتر تپه بود و چندتایی ساختمان و بعدها بنگاه کاملا شاخص رضاپور.

حالا بعد از چند سالْ افتخار حضور دوباره پیدا کرده‌ام در این خیابانِ از ما بهتران. می‌خواهم برای دیگران پز بدهم که از کنار چه ماشین‌هایی رد شده‌ام، مخصوصا که این ماشین شبیه پژوی کوپه‌ی یکی از شاهپور‌های زمان شاه است که داستانی هم با آن ماشین داشته‌ام.

رئیس خندید و گفت مالِ ۲۰۱۲ است، قیمت‌اش‌ هم ۱۳۰ تا ۱۴۰ میلیارد.

ادامه‌ی مطلب در فرسته‌ی قبل:

https://t.me/GahFerestGhKeshani/6001

بیشتر، نک: فرسته بالاتر

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

16 Oct, 18:07


با ۳۰ میلیارد تومن چه کارهایی می‌شود کرد؟ (ص. دو از دو)
========ه

✳️ لطفا اولْ فرسته‌ی بعدی را بخوانید:

حالا دیگر خیال‌م راحت شده بود. نفسی به راحتی کشیدم و گفتم چه قدر خووب شد که این را هم فهمیدم. حالا حس تعادل و جهت‌یابیِ بهتری داشتم از این سرزمینِ اهورایی-اسلامی-نفتی.

تشکر کردم و بیرون آمدم. اما فورا درگیرِ یک مقایسه شدم:

بانویی بزرگوار و بلند‌اندیش –که در موقع حیات هم به‌شدت خیّر بود، چند سال پیش درگذشت. وصیت کرده بود اگر فلان پول هم نقد شد آن را منحصرا خرج ساختن خانه برای خانواده‌های یتیم‌دار بکنند. وارثین عملا به خود حق نمی‌دادند پول را مثلا خرج کتاب برای بچه‌های لاکتاب کنند. نتیجه این که این ۳۰ میلیارد این پروژه‌ها را انجام داد:
- یک مجموعه ۶ واحدی آپارتمان در شهر ملایر
- یک خانه‌ی اسکانِ داوطلبان خدمات اجتماعی در جنوب کرمان
- مشارکت در بخشی از هزینه‌های ۲۶ واحد خانه از بالای سیستانِ پلاستیک‌زده و نکبت‌زده‌ی بی‌آب تا روستایی خشک در کنارِ دریای عمان در بلوچستان
- مشارکت در بخشی از هزینه‌های تعدادی خانه در حاشیه‌ی مشهد

حالا به مغز حرف اپیکور می‌رسیم که گفت:
میل به لیوانی آب بعد از سفری در کویر:
هم طبیعی، هم ضروری؛
میل به لیوانی شرابِ معمولی بعد از لیوانی آب،‌ بعد از سفری در کویر:
طبیعی، اما غیرضروری؛
میل به لیوانی شراب گران‌قیمتِ ۱۰۰ ساله،‌ بعد از لیوانی شراب معمولی، بعد از لیوانی آب:
هم غیرطبیعی و هم غیر ضروری!

یا به حرف ثورو در والدن‌اش می‌رسیم که می‌گفت:
ضروریات (حداقلِ معقولِ خوراک، مسکن، گرما، پوشاک، بهداشت، و...) واجب اند؛
رفاهیات را می‌توان رد نکرد؛
اما تکلفات را باید دور انداخت؛ و
تجملات را باید زیر پا لگد کرد تا انسان آزاد بماند.
یا به حکمتِ خیامیِ این کلماتِ خیام:

آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی، معذوری اگر در طلب‌اش می‌کوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار،
تا عمر گران‌مایه به‌ آن نفروشی!


اما اگر توصیه‌‌های بالا برای آزادیِ فردی و توسعه و پیشرفتِ واقعی انسان (نه پیشرفت به معنای مجهزشدن انسان مثلا به تکنولوژی دیجیتال) لازم اند، آیا نمی‌توان همین‌ها را هم برای تامین منابع لازم برای رفع این‌همه نابرابری‌های ملی و این همه نابرابری‌های جهانی لازم دانست؟

یک بنز ۱۳۰ میلیاردی با یک ماشینِ مثلا دو میلیاردی سالم (در سال ۱۴۰۳) هر دو می‌توانند نیاز به جابه‌جایی را جواب بدهند –بگذریم که از نظر ایوان ایلیچ، یک سرعتِ مثلا ۲۵ کیلومتریِ حمل‌ونقلی و دنیایی از دوچرخه و انرژی ماهیچه‌ایْ عدالت نسبی‌تری را می‌توانند بهتر تامین کنند‌ (نک: انرژی و عدالت، نشر نو).


اما، صحبت بر سر این است که در سراسر جهان و بدتر از همه در ایران نکبت‌‌زده –با برآمدن طبقه‌جدید نوکیسه‌اش– بنز ۱۳۰ میلیاردی به میل دیگری هم جواب می‌دهد که به همان چرخ‌وفلکِ همیشه‌‌گیِ بازگشت به ملالْ پس از ارضای آبشارِ خواسته‌ها منتهی می‌شود و به احساسِ مکررِ لذت و ناکامی (یعنی به hedonic treadmill). این میل و این ملال هرگز درمان نمی‌شود. (نک: سه فرسته‌ی بالاتر، در باره‌ی اپیکور و سقراط اکسپرس)


اما میلِ خرج کردنِ پول اضافی برای نیازِ ضروریِ همسایه‌ی دور و نزدیک، هم زاینده است و هم بالابرنده، و ارضا اش درجا و در خودش است.

یادمان هم هست که این بحث، جدا از بحثِ ساختارهای ناسالمِ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی‌ای است که به‌طور نظام‌مندْ کارخانه‌ی بازتولیدِ نابرابری‌ها هستند.

بحثِ فردیِ بالا، ساختِ حقیقیِ جامعه را برای مطالبه، ایجاد و حفظِ ساخت‌های حقوقی-عرفیِ لازم برای جامعه‌ی سالم آماده می‌کند.

===================ه
یک پرسشِ اسرارآمیز ز دانش‌مندان مجلس!
این همه قارچ بنگاه‌ها و این همه پول‌ها و این همه نهضتِ ویلاسازی در روستاها و کوه و کویر از کجای این ملت‌ در می‌آید؟
ملتی که محصول‌اش بیشتر دروغ است و حرف است و نفت؟

بیشتر: در همین کانال، دو- سه -چهار فرسته‌ی بالاتر، سقراط اکسپرس و اپیکور

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Oct, 17:46


کتابِ "سقراط اکسپرس" چه تحفه‌‌ای برای ما دارد؟
================ه
ببینید چه بلایی سرمان آمده و یا بهتر بگوییم، چه بلایی سر خودمان آورده‌ایم!
به‌ شکلی رسمی، معمول، پذیرفته‌شده و جدی‌جدی به این شوخی زشت و اشتباه بد زندگی کردن تن داده‌ایم.
نگاه کنید چگونه «کارداشیان‌ها» و باقی اراذل جهان، با حماقت و بلاهت ذاتی‌شان شده‌اند مظهر آدمیزاد روی زمین!

به‌واقع با خودمان چه کرده‌ایم و داریم چه می‌کنیم؟
ببینید چه‌طور به علم، به دانش، به تکنولژی و همه‌ی مظاهر مدرنیزاسیون آغشته و فروشده‌ای، بی‌آنکه آن‌ها به واقع سر سوزنی به فهم بهتر ما از جهان و چیزی که هستیم کمک کنند. (به‌نقل از ایران کتاب)

ادامه در فرسته‌ی قبلی:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5999

مصطفی ملکیان در یوتیوب از این کتاب صحبت‌ی شنیدنی می‌کند (لطفا نک گوگل) یا:

https://www.youtube.com/watch?v=3o5-I8by7Dc

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Oct, 17:45


کتابِ "سقراط اکسپرس" چه تحفه‌‌ای برای ما دارد؟
================ه
ببینید چه بلایی سرمان آمده و یا بهتر بگوییم، چه بلایی سر خودمان آورده‌ایم!
به‌ شکلی رسمی، معمول، پذیرفته‌شده و جدی‌جدی به این شوخی زشت و اشتباه بد زندگی کردن تن داده‌ایم.
نگاه کنید چگونه «کارداشیان‌ها» و باقی اراذل جهان، با حماقت و بلاهت ذاتی‌شان شده‌اند مظهر آدمیزاد روی زمین!

به‌واقع با خودمان چه کرده‌ایم و داریم چه می‌کنیم؟
ببینید چه‌طور به علم، به دانش، به تکنولژی و همه‌ی مظاهر مدرنیزاسیون آغشته و فروشده‌ای، بی‌آنکه آن‌ها به واقع سر سوزنی به فهم بهتر ما از جهان و چیزی که هستیم کمک کنند.

چرا خرد، قوه‌ی تجزیه و تحلیل جهان و توان اندیشیدن درباره‌ی پدیده‌های جهان، این‌گونه از ما رخت بربسته و دور شده است؟
جز این است که دیگر فلسفه‌ورزی را کنار گذاشته‌ایم و به هیچ‌ حقیقتی «فکر» نمی‌کنیم؟

«اریک واینر» در کتاب «سقراط اکسپرس» دعوتی صریح و درست است به فلسفه‌ورزی در معنایی که مرلوپونتی از آن حرف می‌زد: «تأملات رادیکال».
رادیکال‌بودن را باید برگزینیم و در تاریخ هیچ‌چیزی به قدر اندیشیدن و تأمل در جهان و پدیده‌هایش رادیکال نبوده است.

این کتاب حرکتی ریلی همراه با 14 فیلسوف از هزاره‌ی سوم تا قرن بیستم است، برای آن‌که با خودمان اندکی تأمل کنیم و فکر کنیم چرا پیش از آن که زندگی در لحظه‌های غیرقابل پیش‌بینی‌اش مجبورمان کند فیلسوف شویم و مثل یک فیلسوف بیندیشیم، خودمان این کار را شروع کنیم.

واینر در سقراط اکسپرس از فیلسوفان مدد می‌گیرد تا بداند و بدانیم چرا درحال اشتباه زندگی کردن هستیم و چرا باید این وضعیت زندگی در بی‌خردی را تغییر دهیم و بدانیم که کار فلسفه و فیلسوفان هم معنا دادن به زندگی‌ست و هم هدایت زندگی‌های معنادار! (به‌نقل از ایران کتاب)




مصطفی ملکیان در یوتیوب از این کتاب صحبت‌ی شنیدنی می‌کند (لطفا نک گوگل) یا لینک زیر:

https://www.youtube.com/watch?v=3o5-I8by7Dc


پس نوشتِ گاه فرست:
دوستان!
شاید از خود بپرسید یا گلایه کنید که این حرف‌ها (در امثالِ فرسته‌ی قبلی و فرسته‌ی بعدی) در حالی که خطرِ جنگ بر این سرزمینِ نکبت‌زده، مفلوک و فلج‌شده سایه انداخته چه فایده‌ای برای مایی دارد که پناهگاهی نداریم.

اما باید یادمان باشد که روشنایی و نور، کم‌کم، به‌دنبالِ عملِ فردی و اجتماعیِ انسانِ رشدیافته‌ای ظهور می‌کند که همیشه درگیرِ تمرینِ زندگی درست است.

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

15 Oct, 17:40


چطور می‌توانیم تکلیفِ میل‌های زندگی‌مان را با یک ملاکِ ساده روشن کنیم؟


اپیکور شاید به ما بگوید:

میل به لیوانی آب بعد از سفری در کویر:
هم طبیعی، هم ضروری؛
میل به لیوانی شرابِ معمولی بعد از لیوانی آب،‌ بعد از سفری در کویر:
طبیعی، اما غیرضروری؛
میل به لیوانی شراب گران‌قیمتِ ۱۰۰ ساله،‌ بعد از لیوانی شراب معمولی، بعد از لیوانی آب:
هم غیرطبیعی و هم غیر ضروری!
(نقل از اپیکور- ۳۰۰ سال قبل از میلاد)

(سقراط اکسپرس - در جست‌وجوی درس‌های زندگی به کمک فیلسوفان مرده، اریک واینر، شادی نیک‌رفعت، نشر گمان)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

12 Oct, 19:10


فروتنی و آموزش

یادگیری از آداب هوش مصنوعی


یکی از حلقه‌های مفقوده در تربیتِ ایرانی، پرورشِ اقرار به نادانستگی به‌طورِ عام و" پرهیز از ادعا و نمایشِ همه‌چیزدانی" است. یعنی در تربیتِ ایرانی، چه در آموزش و پرورشِ رسمی که کاملا غافل از مهم‌ترین نقش‌ها است، و چه در پرورشِ واقعی و عینیِ خانگی و کوچه و بازار و کسب‌وکار و روابط انسانی غفلت از این ادبِ حیاتی را می‌بینیم.

نتیجه این می‌شود که به‌طعنه گفته شده:
سرزمینِ اهورایی-اسلامیِ ایران، خوشبختانه ۸۵ میلیون جراح فوقِ تخصص مغز دارد، اما متاسفانه هنوز تیغ جراحی‌شان را نتوانسته‌اند از بازار سیاه ناصرخسرو (در تهران) بخرند! یا

اگر رفتید به فلان شهرِ خیلی مشهور، از کسی آدرس نپرسید، چون سرگردان می‌شوید. چرا؟ چون هیچ‌کس "بلد نیستم" بلد نیست.

باز هم نتیجه این می‌شود که چندین میلیون متخصصِ برجسته‌ی تحلیل و پیش‌بینیِ سیاسی و عرفان و فلسفه و اقتصاد و ... در این سرزمینِ پاک زیر دست‌وپا ریخته است که همه‌شان سرِپایی می‌دانند مملکت را چطور می‌توان در عرض چند ماه زیرورو و روبه‌راه کرد.


اما و اما، در عملْ کمتر چیزی روبه‌راه است و سرِ جای خود!
بیشتر چیزها نکبت‌آلود!

کارل پوپر، یکی از برجسته‌ترین دانش‌ورزان فلسفه‌ی علم، حداقل در نظر، بر فروتنیِ علمی تاکید می‌کرده (نک: سرچشمه‌های دانایی و نادانی-نشر نی، و نیز آگاهی از نادانی- نشر کرگدن). و باز هم کسی دیگر در کتابِ "پرسیدن مهم‌تر از پاسخ دادن است- ریموند مارتین، حمیده بحرینی، نشر هرمس)

البته در بخشی از تاریخِ اندیشه‌ی مکتوبِ فارسی هم، تعابیر نغزی داشته ایم بر فروتنی و سکوت به‌جا و حرف‌زدن به‌جا (مثلا: دو چیز طیره‌ی عقل است دم فروبستن، به وقت گفتن و گفتن به وقتِ خاموشی)

ما باید که در پرورش‌مان، تجدیدنظر کنیم، اول هم در پرورش خودمان و بعد در پرورش نسل بعدی‌مان.


یکی از این تجدید‌نظرها نگاه به خودمان و نسل بعدی است که آیا فروتنیِ علمی، نادانستگیِ بشری، خودداری از ادعای همه‌چیزدانی و آداب سکوت و بیان کلام در حرف و عمل‌مان جاری است؟

آیا می‌توانیم از این نظر الگوی فرزندان‌مان باشیم؟

و البته باید به یاد داشته باشیم که آموزش در طبیعت و با طبیعت و از طبیعت، می‌تواند بستری شگفت‌انگیز برای این نوع تربیت باشد، چون طبیعت سرشار از شگفتی‌ها است، چنان‌که آمیختن با تنوع شگفتِ مردمِ عادیْ سرشار از آموختن‌ها است!

بد نیست حالا گوشه‌ای از کار را از آداب هوشِ مصنوعی یاد بگیریم،

در نوشته‌ی مفصل‌تر بالا و دو نوشته‌ی کاملا مرتبطِ دیگر.



اصل مطلب در فرسته‌ی قبلی است:
👇

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5996

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

12 Oct, 19:09


یادگیری از آداب هوش مصنوعی- احتیاط در کلام، مسئولیت‌پذیری، امنیت، اعتمادسازی

باز هم در این باره:
سایت عدم خشونت:
- فروتنی و آموزش‌پذیری - آموختنْ، گوهرِ فروتنی
- یه گونی نقد
https://ghkeshani.com/humilityandlearning/

https://ghkeshani.com/sack-full-of-critiques/

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

07 Oct, 17:57


✳️ هرکی هرجا هست یه قدم بیاد جلو!

دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳

در روزهایی ‌چنین نکبت‌بار، در روزگاری کاملا مه‌آلود –و شاید هم تاریک– هنوز کورسوی امیدی را شاید بتوانیم در دوردست‌ها ببینیم.

جامعه‌ی شکوفا (توسعه‌یافته)
آدمِ‌ خود‌شکوفا، رشدیافته، اصیل، و خواهانِ "ازخودفرارَوی" و تعالی می‌خواهد؛

آدمی که منتظر دیگران نمی‌ماند تا قدم پیش بگذارند، بلکه برپایه‌ی دریافت‌های عقلی و عاطفیِ پیوسته‌ –و نه هیجانی و لحظه‌ایِ– خود، صریحاً عمل می‌کند و تکلیفِ خود را با خود روشن می‌کند، در عمل‌های فردی و جمعی‌اش.

شکوفاییِ (توسعه‌ی) ملی و فردی نیازمند تولدِ تدریجی و حضور انسان‌های نو است. بدون نیروی انسانیِ نو هیچ چرخی برای شکوفایی نخواهد چرخید.

او،‌ با تنبلی و آماده‌خوری و انتظارِ دستی از غیب، سرنوشت‌ فردی و جمعی‌اش را به‌دست حوادث و به‌دستِ عواملِ بیرونی و خارجی نمی‌سپرد و تا آن‌جایی که صحنه‌ی واقعیت و "وضعیتِ بشری" اجازه می‌دهد کنش‌ی هرچند ظاهرا کوچک نشان می‌دهد تا مثل گوسفندانی نباشد در کامیون‌هایی که مقصدشان سلاخ‌خانه است.

او، قبل از هرچیز، با صراحت "وظیفه"‌ی خود را انجام می‌‌دهد و صریح‌تر هم خواستار "حقِ" خود می‌شود.

این نوع آدم در خلاء و در غارهای انزوا تولید نمی‌شود. عملا در بین مردم و در میانه‌ی گیرودارهای زندگیِ فردی-اجتماعی رشد می‌کند و می‌بالد.

این آدم‌ها قبل از هرچیز می‌‌خواهند از زندگیِ دوگانه، از دوگانه‌گی شخصیت و از زیستن در زیرِ چتر "دروغ" دوری ‌کنند. آدم‌هایی این‌چنین اند که آینده‌ی خود و، کم‌کم‌ و کم‌کم، آینده‌ی روشن‌ترِ یک ملت را می‌سازند.

جماعت و فرد‌ی که با دروغ سازش می‌کند نمی‌تواند سنگ‌هایی را که دائما از آن‌ها گله‌مند است از جلوی پای خود بردارد.

آینده‌‌ی روشن هرگز و هرگز یکباره و ناگهانی ساخته نمی‌شود، نه در سطح فردی و نه در سطح جمعی.

همه‌ی جماعت‌ها و جامعه‌های فعلا آبادتر و آزاد‌تر و آرام‌تر دورانی را باید گذرانده باشند که نسبتِ این نوع آدم‌های‌شان بالا بوده‌باشد.

✳️ واسلاوهاول (در دولت‌شهر موازی‌اش) و گاندی (در برنامه سازنده اش) بر روی این نوع آدم سرمایه‌گذاری می‌کنند (نک: دولت شهر موازی و برنامه سازنده، در گوگل و همین‌جا).

و حالا در آینه‌ای نگاهی کنیم به خودمان و ببینیم ما در این میانه در کجای کار هستیم و از چه‌کسی باید طلب‌کار باشیم و به‌ چه‌کسی بدهکار.

✳️ در اپیزودِ شماره ۷۰، پادکستِ رادیو مرز (دو سال پس از ژینا)

روایت‌هایی را می‌توانیم بشنویم از کسانی که می‌توانند مقیاس و متری در باره‌ی نحوه‌ی شکوفایی و یک‌دِله‌گی و رو راست‌شدنِ آدم‌ها به دست ما بدهند، شاید آینه‌ای باشند برای تامل در خود، و تامل در سرنوشت و آینده‌ی ما جماعتِ بی‌آینده.

بیشتر، نک: پادکست مرز،
اپیزودهای 58 و 50

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Sep, 18:17


✳️ خودگردانی روستایی،
به‌قلم گاندی

از اول مهر در کتابفروشی‌های معتبر.


✳️ کاری کارستان!
بعد از دو سال کار مداوم برای ترجمه‌ی درست و وفادار، و سه سال و خورده‌ای در ترافیک چاپخانه.

کارستان است،
چون نقدی است ریشه‌ای بر حکم‌رانی، اقتصادِ سیاسی، مهندسی مصرف، جنون ماشین و سرعت، سیاست‌بازی، و اخلاق کنش‌گریِ رایج و مسلط، و شروع بررسیِ  ریشه‌ای آن چیزی که امروزه به اسم پساتوسعه می‌شناسیم با نام‌دارانی مثل اسکوبار، زاکس، ایوان ایلیچ، مجید رهنما و حتی ... فردریک شوماخر، با «کوچک زیبا است»‌اش.

ما با توجه به روزگاری که جهان پیدا کرده، شاید مجبور بشویم به کل دستاوردهای بشری دوباره نگاه کنیم و این بار با چشمانی شُسته!

✳️ ادامه در فرسته‌ی قبلی:


https://t.me/GahFerestGhKeshani/5991



نشر نگاه معاصر:

02122831715 ‏

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

20 Sep, 18:14


✳️ خودگردانی روستایی،
به‌قلم گاندی

از اول مهر در کتابفروشی‌های معتبر.


✳️ کاری کارستان!
بعد از دو سال کار مداوم برای ترجمه‌ی درست و وفادار، و سه سال و خورده‌ای انتظار در ترافیک چاپخانه.

کارستان است،
چون نقدی است ریشه‌ای بر جریان‌های مسلطِ توسعه، حکم‌رانی، اقتصادِ سیاسی، مهندسی مصرف، جنون ماشین و سرعت، سیاست‌بازی، و اخلاقِ رایج و مسلطِ کنش‌گری، و شروع بررسیِ  ریشه‌ای آن چیزی که امروزه به اسم پساتوسعه می‌شناسیم با نام‌دارانی مثل اسکوبار، زاکس، ایوان ایلیچ، مجید رهنما و حتی ... فردریک شوماخر، با «کوچک زیبا است»‌اش.

ما با توجه به روزگاری که جهان پیدا کرده، شاید مجبور بشویم به کل دستاوردهای بشری دوباره نگاه کنیم و این بار با چشمانی شُسته!


✳️ شاید مجبور بشویم شکوفایی را، نه از راه شهری کردن روستاييان، بلکه از راه شکوفایی داوطلبانه‌ی خود روستاها شروع کنیم و الگویی سالم به شهر معرفی کنیم تا خود را از جهنم‌ خودساخته نجات بدهد.

و این تغییر الگوواره، هرگز نباید به معنای تایید نظرات و راه‌های ضد علمی، شبه‌علمی، سنت‌زده، ارتجاعی و ... تلقی بشود:

کشف راه‌هایی خلاقانه و نو برای معضلاتی که بشر کوته‌اندیش (اپیتمه‌وار) برای خود درست کرده، با برآمدنِ بشر دوراندیش (پرومته‌وار)!

===========ه

هدیه‌ای ارزنده از سفر هند که چند سال در ترافیک طول کشید تا به شکل کاغذی در بیاید.
گاندی در این‌جا، گاندی دیگری است که سزاوار شناخته شدن است.
...
در یک روز پایانی سفر، فرصت داشتم که خودم به سراغ گاندی و بیدل دهلوی (به هندی‌: بِدیل) بروم و مزار مهجورِ او را در تاریکی شب و کورمال‌کورمال پیدا کنم.

اما قبل از آن، با سختی و جستجوهایی به محل ترور گاندی رسیدم. کتابفروشی‌اش، دو سه کتاب داشت که دو تا را گرفتم.

با این گاندی کمتر آشنا بودم، گاندی‌ای که فقط رهبر استقلال نبود.

اما با خواندن‌ یکی از این دو متوجه شدم که باید این گاندی را که به درد ما هم می‌خورَد معرفی کرد.

این همان گاندی‌ای است که با واسلاو هاول، با ایوان ایلیچ، با پساتوسعه و با سیاست سیمون وی به‌شدت هم‌پوشانی دارد.

حالا می‌توانیم این گاندی نو را سبک-سنگین کنیم و بفهمیم و نقد اش کنیم.

باید ده‌ها پنجره‌ی «هوا و افق‌»های تازه به روی‌‌ خودمان باز کنیم تا دست‌مان برای کشف و انتخاب و تغییر باز باشد!


‏ https://t.me/GahFerestGhKeshani/5992

نشر نگاه معاصر:

02122831715 ‏

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

14 Sep, 18:20


هفده راز یک رابطه ماندگار
مدرسه زندگی

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Sep, 18:29


✳️ یائسگی و مرزهای آن

یائسگی، مرحله‌ای است طبیعی از عمر نیمی از انسان‌ها که کمتر کسی علنا و آشکارا از آن صحبت می‌کند، اما واقعیت دارد و رنج‌هایی با خود همراه می‌آورد. رنج‌هایی که حتی دکترها هم ممکن است از آن غافل باشند، اما خود رنج‌بران را روزها و ماه‌ها و سال‌ها ممکن است درگیر کند.

زنان، این نیمه‌ی هم‌ارز جامعه با باقیِ جماعت، این دورانِ سخت را بی‌سروصدا طی می‌کنند، هیچ کس به فکرشان نیست. هیچ کس این دوران را نمی‌بیند؛ حتی به زیرِ فرش جارویش می‌کنند،

اما رنج واقعا وجود دارد. این رنج فراگیر و واقعی است.

بیشتر ماها، مخصوصا خانم‌ها، شاید اصلا با انواع دوران‌‌های مرتبط با قاعدگی -این پدیده‌ی مهم دخیل در خلقت بشر- آشنا نباشیم.

فقط یک دوره به‌گوش‌مان خورده، که آن هم با غفلت خودآگاهیِ عمومی از آن روبرو می‌شود. انگار که جزو «اسرار مگو» است و تابو.

این‌که پرو منوپوز، پری منوپوز، منوپوز و پسا منوپاوز چیستند و مه مغزی کدام است و اثرات رفتاری و جسمی و روحی هر یک چه رنج‌هایی بر زن و روابط‌اش تحمیل می‌کنند، جزو نادانسته‌های بیشتر مردم است.

پادکستِ رادیو مرز تا به‌حال به وظایف‌ی که تشخیص داده خوب عمل کرده. مرز‌های واقعیِ تو را با دیگران جستجو می‌کند و بدون حاشیه‌‌های اضافی و فلسفه‌بافی از زبانِ تو روایت می‌کند.

حالا بگذریم که این "تو" خیلی هم فراگیر نباشد. مثلا به‌ سراغ خیلی‌های دیگر نرود، اما مولف حواس‌اش به خیلی جاها جمع است و می‌رود به سراغ جاهایی که خیلی کس‌ها اصلا سراغی از آن‌ها نمی‌گیرند. این خود شایسته‌ی تحسین و تاملی است دو چندان.

این بار ببینیم که رادیو مرز با نگاه به این واقعیت سخت، اما بسیار طبیعی –درست همان‌قدر طبیعی که نفس‌کشیدن من، تولدِ فرزند یا قاعدگی– چه درس‌‌ها و هدیه‌ها و روایت‌هایی برای ما دارد:

پادکست رادیو مرز اپیزود
پیش از یائسگی ، شماره ۶۹



لینک زیر را کلیک کنید:👇

https://castbox.fm/vb/72657530




اگر این لینک کار نکرد،‌
لطفا کپی کرده و با گوگل بازکنید،

یا اسم و شماره اپیزود را گوگل کنید،

یا مستقیما پادکست رادیو مرز را در پادگیرها باز کنید.

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Sep, 17:33


کتاب در زندان واقعا معجزه می‌کند!

به گروه اهدای کتاب در زندان‌های ایران در تلگرام کمک کنیم.

برای اطلاع از اهمیتِ ملی، اجتماعی و ساختاریِ این کار، کافی است به فرسته‌ی قبلی این فرسته و لینک زیر نگاه کنید: ( مخصوصا در پانوشت).👇

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5982

زندان‌ها در سراسر دنیا، به جز محل حبس دگراندیشان، دانشگاه عالیِ جرم هم هستند.
اما می‌توانند به‌جایی بهتر هم تبدیل بشوند:
دسترسی به کتاب یکی از ابزارهای بهبود دنیای زندانی است.


برای اطلاع بیشتر، نک: محمدرضا معمار، در گوگل

شماره تلفن: ‏ 09125172913 ‏

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Sep, 10:31


رضا معمار و آقا محسن
کدام‌یک کارتن‌خواب‌ است؟
۳ مرداد ۱۴۰۳


✳️ حدود ۱۰ سال پیش، در پارک لاله در کنار دوستی، محمد رضا معمار (نک‌: گوگل) را از دور داشتیم می‌دیدیم که به محل دورهمی بین‌المللی هفتگی کاوچ سرفینگ روی پله‌های بتونیِ خشک و خالی و خاک گرفته‌ی آمفی‌تاتر پارک نزدیک می‌شود.

دوستِ من قدیمی بود، قدیمی‌تر از بهمن ۵۷.
آن‌وقت‌ها هر دو شیفته‌ی چریک‌ها بودیم. از دم‌پس.
فقط کافی بود چریک باشند.
به او گفتم فلانی! چریک‌های امروز این‌طوری اند‌ ها ...!

آن روز رضا معمار با همین سر و وضعی بود که در سمت راست عکس زیر می‌بینید (تیرماه ۱۴۰۳).

===============ة
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. دورهمی‌های ارزنده‌ی کاوچ سرفینگ را در ایران عملا تعطیل کردند.
و رضا معمار با مدال‌ها و بیش‌تر از ۱۰۰۰ معرفی‌نامه‌ی مثبت در این سایت، از ادامه‌ی فعالیت محروم شد.
بعد به دلیل اعتراض به همین تعطیل کردن به زندان رفت، اما به علتِ کرونا بیرون‌اش کردند.
در مدت کوتاه زندان کتاب ارزنده‌ی زندگی‌‌نامه‌ی خودنوشت مارتین‌لوتر کینگ را ترجمه کرد و بعد هم بیرون داد و منتشر کرد.

ادامه در فرسته‌ی بالایی👆: 👇

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5981

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

11 Sep, 10:30


رضا معمار و آقا محسن -
کدام یک کارتون‌خواب است؟
غلامعلی کشانی،
مرداد ۱۴۰۳

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

10 Sep, 18:38


ژاکت آبی چیست؟

فرسته‌ی قبلی را ببینید: 👇

https://t.me/GahFerestGhKeshani/5979



ژاکت آبی؛ آیا پلی است برای عبور از فقر در دنیایی بهم‌پیوسته؟

آیا آن فلاکتی را که مجید رهنما و ایوان ایلیچ از آن حرف می‌زنند می‌تواند درمان کند؟

این پرسشی است که هر خواننده‌ی متن‌های توسعه باید به دنبال آن باشد (برای فلاکت و این دو نفر، نک‌: همین کانال)

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

10 Sep, 18:36


ژاکتِ آبی چیست؟

دخترِ نوجوانی در دبیرستان مسخره می‌‌شود. به لباس‌اش می‌خندیدند؛ ژاکت‌ی آبی که، سال‌ها قبل، دایی‌اش با عشق به او هدیه کرده بود.

به خانه می‌رود و به مادر اعتراض، که این چه لباسی است تن من کرده‌اید؟

مادر بعدا دست دختر را می‌‌گیرد، سوار ماشین می‌کند، به یک خیریه می‌برد و ژاکت را با تشریفات به آن‌‌ها هدیه می‌‌کند. دختر هم خوش‌حال از این‌که از دستِ این لباسِ کهنه و مسخره خلاص شده.

۱۰ سال می‌گذرد، ...

حالا (سال ۱۹۸۷)، از وطن‌اش آمریکا به کیگالی در رواندا آمده تا یک موسسه‌ی خرده-وام را برای زنان راه بیندازد. او حالا کارشناسی شده با چند سال تجربه در نقاط مختلف دنیا.

یک روز که دارد در خیابانی  می‌دود و ورزش می‌کند، ژاکت‌اش را می‌بیند، تن یک پسربچه،‌ که به تن‌اش زار می‌زند و تا زانویش پایین آمده. داد می‌زند تا بچه بایستد. با هیجان به او می‌رسد. لبه‌‌ی ژاکت را برمی‌گرداند و اسم خودش را در آن پشت می‌بیند!

و به این شکل زندگی‌اش از این رو به آن رو می‌شود.

کتاب شرح تجربه‌ها و درس‌آموزی‌های او در زمینه‌ی توان‌مندسازیِ بینوایان و فرودستان است و نقد و اصلاح راه‌هایی که خود و دیگران رفته‌اند.

رهیافت‌های مختلفی برای این هدف در کتاب مطرح می‌شود که خودشان مهم نیستند، بلکه امید، پیگیری،‌ صمیمیت، هوش‌مندی، حساب‌کشی و پایشِ دائمیِ کار‌ها، آسیب‌شناسیِ جمعیتِ هدف، و همین‌طور آسیب‌شناسیِ خودِ قشرِ مددکار و خَیّر پیام‌های مهم کتاب اند.

در پیش‌گفتار آمده:
" کتاب برای همه‌‌ی افراد دغدغه‌مند در حوزه‌‌ی کاهش پایدار فقر، آموزه‌‌هایی ارزنده دارد؛ از مدیران و فعالان سازمان‌های مردم‌نهاد و خیریه تا ...؛ و از افراد علاقه‌مند به وقف منابع مالی در پروژه‌های مختلف فقرزدایی گرفته تا افرادی که مایل‌ اند بخشی هر چند اندک از تخصص و مهارت خود را برای پروژه‌های فقرزُدایی وقف کنند.

کتاب یک تلفیق متقارن از داستان‌گوییِ جذاب و درس‌آموخته‌های الهام‌بخش است. هم قلب را و هم مغز را درگیر می‌کند. ... " 

نکته‌ی مهم در این‌جا هم هست که او قبل و بعد از کشتارِ بزرگ قرن در کیگالی و رواندا حضور داشته. و این فرصتِ کم‌نظیری است برای خواننده که با این تجربه‌ی بسیار دردناک و، بعدا، امیدوارکننده‌ آشنا می‌شود.



برای آشنایی با رواندا، با نسل‌کشی قرن، و بعد از آن، چیزی به اسمِ
معجزه‌ی تولد دوباره‌ی رواندا، نک:

- اپیزودِ ما و آن‌ها ۲، شماره ۴۴، پادکستِ پرسه

- اپیزودِ نسل ‌کشیِ رواندا، شماره ۱۴، پادکستِ چنل بی

- اپیزود گردشگری سیاه – رواندا، شماره ۵۶، پادکست رادیو جولون

- نسل‌کشی رواندا (سه قسمت)، کانال تلگرامی فانوس

- آسیب‌شناسی خیریه‌ها:
  شرارت امر خیر در ایران، کانال یاسر عرب:

http://t.me/yaser_arab57/5282


کاری از موسسه مطالعاتی «حامیان فردا» (برای کاهش پایدار فقر)، با همدلیِ کانالِ تلگرامی «رجاوندان شهر امید»

تهیه کتاب: ۰۲۱۷۷۹۴۴۳۹۷


https://t.me/GahFerestGhKeshani/5980

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

09 Sep, 18:54


فریدون فرخ فرشته نبود،
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود.
به‌ داد و دهش یافت او نیکویی،
تو!
      داد و دهش کن!
                             فریدون تویی!

=====================ه
✳️ برای ما فارسی‌زبانان این مایه‌ی تعمق و تامل و تسلی است که کسی را مثل فردوسی هنوز داریم که این کلمات را به زبان آورده.


او لزوم قدسیت را از سلبریتی نفی می‌کند، بلکه  عمل او را سببِ نیکویی می‌داند.

هنر را ارج‌ می‌گذارد، و شیادی و شعبده و جادویی را، آن‌هم، در دورانِ پیشا-روشن‌گری ردّ می‌‌کند.

امروزه اما، جادویی و شعبده‌بازیِ سیاسی و اجتماعی و حرفه‌ای وخاصه‌خواهی‌های اهلِ فضلِ مدرن با شدتی بیشتر، اما به شکل‌هایی تازه رایج است و شاید با "قدرتِ نفوذ"ی بیشتر!


بگذریم از جادوییِ رمالان و شیادانی که قرار است با قدرتِ ادعای ماورایی خود،‌ یا با دعاوی شبه‌علمی و حتی علمیْ     دردهایی به دردهای قبلی دردمندانِ عامی اضافه کنند.

✳️ یادمان هم نرود که فردوسی زاییده‌ی فرهنگِ خراسانِ بزرگ بوده.

دست‌ و پنجه‌ی این هنرمندْ «بی‌درد»، و دم‌اش گرم باد که باری دیگر فردوسی را، آن‌هم برای نسل نو، می‌خواهد زنده کند.



حکیم فردوسی، ضحاک، موسیقیِ راک

گاه‌ فرست غلامعلی کشانی

08 Sep, 18:32


فضل روشن‌فکران چیست؟

نوشته‌‌ی رضا شکوه‌نیا

لابد زیاد می‌شنویم که:
" سرِ کارِ من یا در جامعه‌ی من، اینا (یا اونا) به سواددارها محل نمی‌گذارند. هر چی سواددار رو فراری می‌دن. باید سواد‌دار‌ها و شایسته‌ها سر کار باشند. باید شایسته سالاری رایج باشه."

یادداشتِ فضل روشنفکران، با سنجیده‌نگری و دقتی کم‌نظیر به این فرض بسیار بدیهی و ساده‌گرفته‌شده می‌پردازد که چرا باید حساب‌وکتابِ مخصوصی برای یک گروهِ خاص باز کنیم.
و آیا این حسابِ سوا خدمتی به عدالت، رشد و آزادی خواهد بود یا نه.





www.radiozamaneh.com/421155/