اِکولالیا | آرشیو شعر جهان @echolalia_ir Channel on Telegram

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

@echolalia_ir


اِکولالیا یک اختلال گفتاری به معنی پژواک گویی است. مجموعه بیش از 250شاعر جهان را در سایت ما بخوانید.
www.echolalia.ir

با لینک زیر از تداوم فعالیت اِکولالیا حمایت کنید
www.echolalia.ir/support
تماس با ادمین
@miraziz_mohammadi

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان (Persian)

با ورود به کانال تلگرام اِکولالیا | آرشیو شعر جهان با نام کاربری @echolalia_ir، شما در معرض تجربه‌ای متفاوت از شعرهای برگزیده از سراسر جهان قرار می‌گیرید. اِکولالیا نه تنها یک کانال شعری است، بلکه یک به‌روز رسانی متنوع از آثار 250 شاعر برجسته جهان را در اختیار شما قرار می‌دهد. هدف اصلی این کانال، ارتقاء دانش و ذائقه شعری شماست. بنابراین، اگر به دنبال یک تجربه جذاب و غنی از شعر هستید، اِکولالیا محل مناسبی برای شماست. برای دسترسی به بیشترین محتوا و جزئیات بیشتر، به وب‌سایت آنها به آدرس www.echolalia.ir مراجعه کنید. همچنین می‌توانید از لینک زیر برای حمایت از اِکولالیا استفاده کنید: www.echolalia.ir/support. در صورت داشتن هرگونه سوال یا پیشنهاد، می‌توانید با ادمین کانال تماس بگیرید تا راهنمایی لازمه را دریافت کنید: @miraziz_mohammadi.

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

03 Apr, 18:56


📜 من باز نخواهم گشت بدانگونه که رفتم

من بیابان را نمی‌شناسم
اما بزرگ شده‌ام همچون حرف
دراین پرت افتاده
حرفی که گفته است حرف‌های خود را
و من گذشته‌ام همچون زنی که نمی‌پذیرد توبه‌ی همسرش را
و فقط نگه می‌دارد وزن رابطه را
آنگونه که من شنیدم
و دنبال کردم
و اوج گرفتم همچون یک کبوتر به سمت آسمان
به آسمان آوازم‌.

من فرزند کرانه‌ی سوریه‌ام
در آن‌جا زندگی می‌کنم به مثل یک مسافر
و یا کسی که ساکن است در میان دریای مردم
اما سراب مرا به شرق می‌بندد
به آن قبایل قدیمی بدویان
من اسب‌های زیبا را به سمت آب می‌برم
و پی می‌گیرم صدای الفبا را.
باز می‌گردم
پنجره‌ای هستم به سمت دو چشم انداز
و فراموش می‌کنم چه کسی خواهم شد
بسیاری در یک
و همزمان تعلق دارم به دریانوردان غریبه‌ای که در زیر پنجره‌ی من
آواز می‌خوانند
ونیز پیغام جنگجویانی را دارم برای پدران و مادران‌شان که می‌گویند :
ما بازنخواهیم گشت بدانگونه که از آنجا رفتیم
ما باز نخواهیم گشت_حتی گاهی !
ادامه شعر در لینک زیر

#محمود_درویش | ترجمه شهریار دادور

https://echolalia.ir/i-will-not-return-as-i-left/

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

30 Mar, 18:25


نه، نمی‌توانم فراموشت کنم
زخم‌های من، بی‌حضور تو از تسکین سر باز می‌زنند
بال‌های من
تکه‌تکه فرو می‌ریزند
بره‌های مسیح را می‌بینم که به دنبالم می‌دوند
و نشان فلوت تو را می‌پرسند
نه، نمی‌توانم فراموشت کنم.

🎵 نسخه صوتی را از لینک زیر بشنوید

https://soundcloud.com/echolalia-ir/vbimdgqham5p

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

25 Mar, 10:51



🖤 با صدای رضا براهنی بشنوید🖤

به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقت‌ها که رویاها تعطیل می‌شوند و ما به گریه روی می‌آریم و، گریه به رو، کجا؟

🎵 نسخه صوتی را از ساندکلاود ما بشنوید.

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

04 Dec, 15:10


📜 چه دست هایی داری، شبیه بوسه

صدای کف زدنت کبک‌های کیهانی را برای من که زمینی هستم بیدار می‌کند
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
ولی شکفته بادا لبان من که نیمه‌ماهِ نیم‌رخانِ تو را شبانه می‌بوسند
فدای تو دو چشم من که چشم‌های تو را خواب دیده‌اند

‌ببینمت تو کجایی که چهره‌ات باغی است
،که از هزار پنجرۀ نور می‌وزد هر صبح
و شانه‌های تو آنجا چه ابرهای سپیدی که بر بلندی آنها چه تاج چهره چه خورشیدی!
!منی که دست ندارم چگونه کف بزنم

به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقتها که رؤیاها تعطیل می‌شوند وَ ما به گریه روی می‌آریم
و،گریه به رو، کجا؟
و سایه پشت سرت چیست در شب این که شعر من است که از پشت پای تو می‌آید
چه دستهایی داری
شبیه بوسه!
ادامه شعر در لینک زیر

#رضا_براهنی

https://echolalia.ir/your-hands-like-a-kiss/

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

28 Sep, 19:19


📜 خاطرم سرشار باد

خاطرم سرشار باد
از یاد خیابانی خاکی با دیوارهای کوتاه
و سواری بالا بلند
که سپیده را از خود سرشار می‌کند
با شنلی ژنده و بلند
در یکی از روزهای ملالت‌بار
در روزی بی‌تاریخ.

خاطرم سرشار باد
از یاد مادرم که به صبح می‌نگرد
در ایستگاه قطار سانتا ایرِنه
بی خبر از آنکه قرار است
نام خانوادگی اش بورخِس شود.
خاطرم سرشار باد
از یاد جنگیدن در نبرد سِپدا
و نظاره اسنانیسلاو دلکامپو
آنگاه که با شادمانی دلاورانه اش
نخستین گلوله را بر تن خویش خوشامد می گفت.
ادامه شعر در لینک زیر

#خورخه_لوئیس_بورخس | ترجمه حسن تهرانی

https://echolalia.ir/may-my-memory-be-full/

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

25 Sep, 19:02


🎵 پاییزِ پشتِ پنجره 🎵

تا همه‌ی ما در پاییز
در گل‌های داوودی غرق نشدیم
تند پارو بزن
درد می‌آید و می‌رود
اما
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است

نسخه صوتی این شعر را از اپلیکیشن ساندکلاود بشنوید
https://soundcloud.com/echolalia-ir/b5rk225iiscv


و یا از طریق لینک زیر گوش دهید
https://echolalia.ir/autumn-behind-the-window/

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

19 Sep, 19:29


📜 سرود خویشتن

۱

بودنم را به بزم می‌گیرم، و می‌سرایم خویشتن را
و آنچه می‌پندارم، خود پندار توست
هر ذره از من، به نیکی همانا ذرّات توست
روان‌َم را فرامی‌خوانم و می‌پراکنم‌َش،
می‌خوانم‌َ و می‌پراکنم خویش را، به تماشای یگانه‌ای نی‌ از علف‌هایِ تابستان می‌شتابم،
زبان من، هر قطرهٔ خون‌َم، از این خاک برآمده، وز این هوا،
و این‌جا، از والدین خویش زاییده شده‌م، و بدان‌سانِ هم‌نیاکان‌َم،
اینک، سی‌و‌هفت ساله‌ام، در آغازَش، در اوجِ سلامت،
امید با من است تا مرگ‌هنگام دست برندارم.
از باورهای‌َم و آموخته‌های‌َم که در تعلیق نایند،


۲

خانه‌ها و اتاق‌ها، آکنده از عطر و طاقچه‌ها در غوغای این عطرها پُر،
نفس می‌کشم رایحهٔ خوش را و می‌دانم‌َش و به حسن می‌دانم‌َش،
عصاره‌ها مرا مست خواهند کرد، لیک نخواهم گذاشت‌ِشان،
فضا آکنده از عطری نیست، اثری از رایحه‌ها نیست، بویی به مشام نمی‌رسد،
آن تا ابد مخصوصِ دهان من است، که در عشقی با اوی‌ام،
به ساحل و کنارهٔ جنگل خواهم رفت، عور و بی‌تلبیس، سخت خواهان آن‌ْام که مرا لمس کند، بخاری از نَفَسِ خویشتن‌َم،
پریشان‌ْام از آن‌که با خود می‌آمیزم.
پژواک‌ها، امواج، همهمهٔ نجواها، عنصرِ عشق، رشتهٔ ابریشم، واپیچش شاخه‌ها و تاک،
دم‌های من و قوت قلب‌َم، تکانه‌های سینه‌ام، گذر از صخره‌های تاریکِ دریا، و خرمنی از علف خشک،
نجوای واژه‌گان دشنام‌گونه از گلوی من در واپیچشِ باد مستورْ می‌ماند،
چند بوسهٔ آرام و اینک، چند حیا، و آنک، رسیدنی به گرد بازوها،
بازی‌یِ نور و سایه بر درختان، به‌وقت جنباندن شاخ‌سارانِ نرم، در شوق تنهایی یا که هیاهوی خیابان‌ها یا که بر کرانه‌ها و شیب‌های تپه،
در من احساس سلامت است و تحریر آواز ظهر کامل، و سرود من که از تخت و دیدارِ آفتاب سربرمی‌آورد.
ادامه شعر در لینک زیر

#والت_ویتمن | ترجمه شاهد حسینی

https://echolalia.ir/song-of-myself

.

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

12 Sep, 15:07


📜 این چه رنجی است

چه رنجی است
خوابیدن زیر آسمانی
که نه ابر دارد نه باران
از هراس از کلمات
هر شب خواب‌های
آشفته می‌بینیم

به این جهان آمده‌ایم
که تماشا کنیم

صندلی های فرسوده و رنگ باخته
سهم ما شد
انتخاب ما مرواریدهای رخشان
بود
ادامه شعر در لینک زیر

#احمدرضا_احمدی

https://echolalia.ir/what-is-this-pain/

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

26 Aug, 20:10


.

🎵 یا به صورت مستقیم از برنامه ساندکلاود با کلیک بر روی لینک زیر گوش دهید.


https://soundcloud.com/echolalia-ir/xngj2ofu9hkh

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

26 Aug, 20:08


چیزهای دیگری هم در این اتاق هست که تنها برای تو می‌گویم
مثلاً دستی که زیرِ چانه می‌نشیند و غصّه می‌خورد
مثلاً لبخند پریده‌رنگی که پشت لیوان آن محو می‌شود
مثلاً سری که درد می‌کند و اشک به چشم می‌آورد
مثلاً پوستِ پرتقالی که عطرش بینی را پُر می‌کند

من این چیزها را تنها برای تو می‌گویم
تو که می‌دانی این‌ها را برای تو کنار گذاشته‌ام
تو که می‌دانی این‌ها را دیگران نمی‌دانند

🎵 متن کامل و نسخه ی صوتی این شعر را از لینک زیر گوش دهید.

https://echolalia.ir/between-two-silences/

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

24 Aug, 18:32


📜 سباستین در رویا

مادر نوزاد را برد در ماهِ سپید،
در سایه­ ی درختِ گردو و انگورِ کهن،
مست از نرمیِ خشخاش و ناله­ ی چکاوک؛
و خاموش
چهره ­ای ریشو خم شد بر او از سرِ دلسوزی

آرام در تاریکیِ پنجره؛ و خرت و پرت­های کهنه­ ی پدران
تباه می­ شد؛ عشق و ʼخیال­پردازیِ پاییزیʻ.

پس تاریک [شد] روزِ سال، کودکیِ غمبار،
که پسرک آرام پایین رفت در آب های سرد، پیشِ ماهی­ های سیمین،
آرامش و چهره؛
که او خود را چون سنگ پیشِ اسبانِ سیاهِ تیزپا افکند،
که ستاره­ اش در شبِ خاکستری به سراغش آمد؛

یا هنگامی که دست در دستِ یخزده­ ی مادر
غروب به گورستانِ پاییزیِ سنت پیتر رفت،
[و] لاشه­ ای نزار خاموش در تاریکیِ خوابگاه بود
و پلک­ های سردش را بر او گشود.
ادامه شعر در لینک زیر

#گئورک_تراکل | ترجمه علیرضا قاطع

https://echolalia.ir/sebastian-in-the-dream/

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

19 Aug, 17:28


📜 رخوت این باغ تنهایى

بر کشیدن چنین بارى سترگ
شهامت را لخته‌لخته از گرده‌هایت خواهد مکید
اى سیزیف!
گرچه قلب‌ات سخت در جوشش و کار است
لیک راه هنر بى‌پایان است و آدمى را مجال اندک

سر به سوى مزارستانى متروک
دور از مقابر نام‌داران
قلب من تپنده
چو فرو مرده نعره‌ى طبل‌ها
مى‌نوازد آشوبِ آهنگ عزا

چه‌بسا گوهران یک‌دانه که خفته در دل خاک
گم‌گشته‌ى تاریکى و نسیان‌اند
و چه دورند ز یافته شدن
پرداخته شدن

چه‌بسا گل‌ها، حسرتا!
که ریخته‌اند نرماى عطر خویش
چو رازى
بر رخوت این باغ تنهایى.


اکولالیا / #شارل_بودلر
ترجمه از نیما زاغیان

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

18 Aug, 15:47


📜فراموش می‌شوی گویی که هرگز نبوده‌ای

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
مانند مرگ یک پرنده
مانند یک کنیسۀ متروکه فراموش می‌شوی
مثل عشق یک رهگذر
و مانند یک گل در شب… فراموش می‌شوی

من برای جاده هستم…
آن‌جا که قدم‌های دیگران از من پیشی گرفته
کسانی که رویاهای‌شان به رویاهای من دیکته می‌شود
جایی که کلام را به خُلقی خوش تزئین میکنند، تا به حکایتها وارد شود
یا روشنایی‌ای باشد برای آن‌ها که دنبال‌ش خواهند کرد
که اثری تغزلی خواهد شد … و خیالی.

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
آدمیزاد باشی
یا متن
فراموش می‌شوی.
ادامه شعر در لینک زیر

#محمود_درویش

https://echolalia.ir/you-are-forgetting/

.

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

25 Jul, 18:12


◀️ از ساندکلاود بشنوید ▶️
.
.

https://soundcloud.com/echolalia-ir/2tlxqn2lck7f

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

25 Jul, 18:01


📜به خاطر تو

به خاطر تو،
در باغ‌هایی مملو از گل‌های شکفته شده
من از شمیم خوش بهاران زجر می‌کشم!
چهره‌ات را به یاد ندارم،
زمان زیادی‌ست که دیگر دستان‌ات در خاطرم نیست؛
چگونه لبان‌ات مرا نوازش می‌کردند؟!

به خاطر تو،
تندیس‌های سپید خوابیده در پارک‌ها را دوست دارم،
تندیس‌های سپیدی که نه صدای‌شان به گوش می‌رسد و نه چیزی را به نگاه می‌کشند.
صدای‌ات را از یاد برده‌ام
صدای پر از شادی‌ات را؛
چشمان‌ات را به خاطر ندارم.
همان‌گونه که گلی با عطرش هم‌آغوش می‌شود
با خاطرات مبهمی از تو در آمیخته‌ام.

نسخه‌ی صوتی و ادامه‌ی این شعر را از لینک زیر یا از ساندکلاود اکولالیا گوش دهید.
https://echolalia.ir/for-you-2/

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

16 Jul, 16:47


.

نگاهت می کنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد

چه خواهش ها درین خاموشیِ گویاست نشنیدی؟
تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد

بیا تا آنچه از دل می رسد بر دیده بنشانیم
زبانبازی به حرف و صوت معنی را زیان دارد

نسخه صوتی این شعر را با صدای هوشنگ ابتهاج از سایتمان بشنوید
https://echolalia.ir/i-look-at-you-silently/

یا مستقیم از برنامه ساندکلاود بشنوید
https://soundcloud.com/echolalia-ir/

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

08 Jul, 15:26


📜 از سرما هم اگر نمی‌مردیم

از سرما هم اگر نمی‌مردیم
از عشق می‌مردیم
این دست‌های تو
پاسخ روز را خواهد داد
اگر گم شوند
همیشه در سایه‌های تابستان می‌مانم
بی‌آن‌که نام کوچه‌ی بن‌بست را بدانم
در انتهای کوچه یک کوه است
و چون قلب از حرکت بازماند
و چون شکوفه فولاد شود
و میوه نشود
من ندانسته
در یک صبح‌گاه تابستانی
راه‌ام را بر گندم‌زار به‌دوزخ به ‌بهِشت
متوقف می‌کنم
ادامه شعر در لینک زیر

#احمدرضا_احمدی

https://echolalia.ir/if-we-did-not-die-from-the-cold/

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

04 Jul, 10:56


📜 در چشمۀ چشم‌هایت

در چشمۀ چشم‌هایت
تورهای ماهیگیران آب‌های سرگشته می‌زیند
در چشمۀ چشم‌هایت
دریا به عهد خود پایدار می‌ماند
من
قلبی مُقام‌گرفته در میان آدمیانم
جامه‌ها را از تن دور می‌کنم
و تلالو را از سوگند:
در سیاهی سیاه‌تر، من برهنه‌ترم،
من آن.زمان به عهد خود پایدارم
که پیمان‌شکسته باشم
من
تو هستم
آن‌زمان که من
من هستم.

در چشمۀ چشم‌هایت جاری می‌شوم
و خواب تاراج می بینم،
توری
به روی توری افتاد
ما
هم‌آغوش گسسته می‌شویم
در چشمۀ چشم‌هایت
به دار آویخته‌ای
طناب دار را خفه می‌‌کند…

#پل_سلان | ترجمه از حسن منصوری

اِکولالیا | آرشیو شعر جهان

23 Jun, 15:34


📜 بر این سرزمین چیزی هست

بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است:
تردید اردیبهشت
عطر نان در بامداد
آراء زنی دربارۀ مردان
نوشته‌های اِسخیلوس*
آغاز عشق
گیاهی بر سنگ
مادرانی برپا ایستاده بر ریسمان آوای نی
و خوف مهاجمان از یادها.

بر این سرزمین چیزی هست که شایستۀ زیستن است:
آخرین روزهای سپتامبر
بانویی که چهل سالگی‌اش را در اوج شکوفایی پشت سر می‌گذارد
ساعت هواخوری و آفتاب در زندان
ابری به سان انبوهی از موجودات
هلهله‌های یک خلق برای آنان که با لبخند به سوی مرگ پَر می‌کشند
و خوف خودکامگان از ترانه‌ها.
ادامه شعر در لینک زیر

#محمود_درویش | ترجمه از تراب حق شناس

https://echolalia.ir/about-this-land/