بیژن اشتری @bijan_ashtari Channel on Telegram

بیژن اشتری

@bijan_ashtari


نویسنده و مترجم
instagram.com/bijan_ashtari

این کانال غیررسمی تنها پست‌های اینستاگرام جناب اشتری را در تلگرام منتشر می‌کند.

پیام به ادمین (فقط موارد ضروری): [email protected]

بیژن اشتری (Persian)

بیژن اشتری یک کانال تلگرامی است که توسط کاربر با نام کاربری bijan_ashtari اداره می‌شود. این کانال توسط یک نویسنده و مترجم به نام بیژن اشتری ایجاد شده است. شما می‌توانید آخرین پست‌ها و اطلاعیه‌های اینستاگرام جناب اشتری را در این کانال دنبال کنید. اگر علاقه‌ی خاصی به آثار و مطالب این نویسنده دارید، این کانال مکان مناسبی برای شماست. بهترین و جذاب‌ترین پست‌های جناب اشتری را به‌صورت غیررسمی در این کانال دنبال کنید و از خواندن و مشامقه آثارش لذت ببرید. اگر سوال یا نیاز به ارتباط با ادمین کانال دارید، می‌توانید از طریق [email protected] با او در ارتباط باشید.

بیژن اشتری

28 Jan, 07:22


چرا آقای خامنه‌ای اهل عقب‌نشینی نیست؟

این تصور که رهبر نظام جمهوری اسلامی تحت فشار مجبور به عقب‌نشینی از مواضع همیشگی خود خواهد شد و مواضع معتدل‌تری در پیش خواهد گرفت تصور باطلی است.رهبر نظام از زمانی که یک نوجوان بود یک امپریالیسم‌ستیز دو آتشه بود و هنوز هم هست.امپریالیسم‌ستیزی به آقای خامنه‌ای کمک کرد که پایه‌های قدرتش را به ویژه در این سی‌وپنج سال گذشته محکم‌تر کند.تندروی همیشه برای رهبران اقتدارگرا فواید زیادی داشته هر چند برای ملت‌ها هرگز هیچ ثمری نداشته .مواضع تند یک رهبر اقتدارگرا به ویژه علیه یک «دشمن خارجی قدرتمند »باعث می‌شود که مخالفان بالقوه و بالفعل او دست از مخالفت خود بردارند یا مخالفت خود را علنی نکنند یا ابراز آن را به زمانی مناسب‌تر در آینده موکول کنند.وقتی یک رهبر اقتدارگرا درگیر یک منازعه بزرگ با «دشمن» خارجی است طبیعتاً هیچ کس جرات ابراز مخالفت با وی و حکومتش را ندارد و از همه انتظار می‌رود که در پشت سر او بایستند و وی را در رسیدن به هدف «,والا»یش علیه دشمن خارجی کمک کنند.از همین روست که در نظام های اقتدارگرا تندروی یک ضرورت حیاتی برای قوام و دوام حکومت‌ها است.افزون بر این،رهبران اقتدارگرا به ویژه زمانی که به سنین کهنسالی می‌رسند نامنعطف تر از هر زمان دیگری می‌شوند و بسیار بعید است که از مواضع قدیمی خود دست بردارند.آنها سالها به همین شیوه حکومت کرده‌اند و در حفظ اقتدار خود نیز«موفق» بوده‌اند و بنابراین دلیلی نمی‌بینند که خود را به زحمت بیندازند و روشهای تازه‌ای را برای حکم‌رانی‌شان بیازمایند.ان‌ها در واقع در سنین بالای عمر بیشتر به این فکر می‌کنند که میراثی از خود به جا گذارند و میراث آقای خامنه‌ای چیزی جز همین ستیز ابدی و ازلی‌اش با آمریکا و غرب نیست که به نظرم تا آخرین دم حیات در حفظ آن خواهد کوشید.البته باید اذعان کرد که از ایشان انتظاری جز این نمی‌رود.رهبرانی که توانسته‌اند از مواضع قبلی خود برگردند و کشورشان را در مسیر متفاوتی قرار بدهند واقعا انگشت شمارند.انور سادات رهبر مصر یکی از همین معدود رهبران بود که توانست کشورش را از آغوش شوروی کمونیست بیرون بکشد و راه همکاری با غرب را در پیش بگیرد.یا رهبران ویتنام که تصمیم گرفتند پس از پایان جنگ‌ با آمریکا راه مسالمت و دوستی با آمریکا را در پیش بگیرند و نهایتا هم آمریکا را به بزرگترین شریک تجاری خود بدل کردند.اما اینها جزو استثنا‌های تاریخ است و گمان نکنم آقای خامنه‌ای هیچ علاقه‌ای داشته باشد که جزو این استثناها قلمداد شود.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

27 Jan, 06:04


‍ انقلاب سفید

شش بهمن شصت و دومین سالگرد «انقلاب سفید شاه و ملت » است که باید آن را گرامی داشت .این یک انقلاب واقعی بود که بدون خون و خونریزی رخ داد و ثمرات بسیار مثبتی داشت.ابتدا شش اصل داشت ولی به تدریج بر اصول آن اضافه شد:اصلاحات ارضی و تقسیم زمین‌های ملاکین بین کشاورزان ؛حق شرکت زنان در انتخابات؛سپاه دانش؛ سپاه بهداشت و....
به نظرم مهم‌ترین اصل این انقلاب همان اصل اولش بود :اصلاحات ارضی.تا پیش از انقلاب سفید فقط بیست درصد زمین های کشاورزی در دست روستاییان بود و مابقی در اختیار ملاکین و دولت و روحانیون بزرگ(زیر عنوان اوقاف).بگذارید از تجربه شخصی خانوادگی خودم برایتان بگویم.پدر من در روستای خلج(که حالا شهر شده) زمین‌های بسیاری داشت.مادرم همیشه می‌گفت«نصف زمین‌های خلج مال بابات بود.» بابا به پشتوانه این زمین‌ها هیچ کاری نداشت جز شکار رفتن و خوشگذرانی با رفقا و ولخرجی‌های آنچنانی.اما در اوایل دهه چهل که اصول« انقلاب سفید شاه و ملت» اعلام شد همه زمین‌هایش را گرفتند و دادند به کشاورزان محل.البته قرار بود که کشاورزان هر سال یک بهره مالکانه به مالک سابق بدهند.اما «مش رضا» ( کدخدای ده یا نماینده کشاورزان) هر بار که به خانه‌مان می‌آمد که بهره آن سال را بدهد ، در حالیکه چهارزانو دم در نشسته بود و سرش را پایین انداخته بود به پدرم می‌گفت: «ارباب کشت و کار امسال خیلی بد بود و ما همه ضرر کردیم و پولی برای عرضه به شما نداریم.» خلاصه پدر من در سن حدودا پنجاه سالگی برای گذران زندگی خودش و خانواده‌اش مجبور شد کارمند دولت شود.اینجوری ما کلا از طبقه فئودال پرتاب شدیم به بیرون طبقه، که البته حقمان بود.شاید قرار بود که در طبقه بورژوا ادغام شویم که البته این توفیق نصیبمان نشد و به صف خرده‌بورژوازها پیوستیم (به قول چپ‌ها ) .
باری، همه‌این‌ها را نوشتم که بگویم آن انقلاب واقعی بود و شاه فقید واقعا موفق شد رژیم ارباب و رعیتی(فئودالبیسم)را به شیوه‌ای آرام و متمدنانه الغا کند و این در حالی بود که مراجع دینی آن زمان با تمام قدرت در برابرش ایستاده بودند و کارشکنی می‌کردند و جالب اینکه حزب توده هم که مثل هر حزب کمونیستی قاعدتاً باید موافق تقسیم زمین بین کشاورزان باشد بدترین حملات را به شاه می‌کرد و انقلابش را قلابی و فریبکارانه می‌نامید.انقلاب سفید به تدریج از شش اصل به چهارده اصل رسید(از جمله تغذیه رایگان در مدارس، بیمه درمانی همگانی و....).حیف که طوفان انقلاب خونین پنجاه و هفت از راه رسید و اجازه نداد که اصول مترقی انقلاب سفید شاه و ملت ثمرات بیشتری را نصیب ملت ایران کند.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

19 Jan, 08:08


نگاهی به نظام قضایی جمهوری اسلامی


در علم حقوق شاخصی داریم زیر عنوان «نرخ تبرئه » در برابر «نرخ محکومیت.»به زبان ساده هر متهمی در نظام قضایی یک کشور یا تبرئه می‌شود یا محکوم.چند سال قبل از یک پژوهشگری که به زحمت توانسته بود در این زمینه تحقیق کند شنیدم که نرخ تبرئه در نظام قضایی ایران بسیار پایین است به ویژه در قیاس با نظام قضایی قبل از انقلاب.به عبارت دیگر ، فرد متهم در نظام قضایی جمهوری اسلامی (منظورم متهم معمولی است نه متهم پارتی‌دار)شانس چندانی برای گرفتن حکم تبرئه ندارد.تا جایی که می‌دانم این شاخص(نرخ تبرئه) ارتباط مستقیمی دارد با میزان دموکراتیک بودن یک حکومت.هر کشوری که دموکراتیک‌تر باشد نرخ تبرئه در نظام قضایی‌اش نیز بالاتر است.اگر اشتباه نکنم در کشورهای غربی این عدد بین هفت تا ده درصد است.هر کشوری که مستبد‌تر باشد نرخ تبرئه‌اش هم پایین‌تر است(برای مثال در روسیه زیر دو درصد است).پژوهشگری که من با او چند سال پیش صحبت کردم گمانه‌زنی می‌کرد که نرخ تبرئه در نظام قضایی ایران کسر کوچکی از یک درصد باشد.این گمانه زنی به نظرم صحیح است.نظام قضایی ایران با این ذهنیت شکل گرفته که قاضی هر چقدر قاطع‌تر و محکم‌تر حکم بدهد متهمین بالقوه و بالفعل ماست‌ها را کیسه خواهند کرد و جامعه از شر آنها خلاص خواهد شد.یادم هست اوایل دهه هفتاد که کار روزنامه‌نگاری می‌کردم برای مصاحبه رفته بودم منزل دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه اسبق.ایشان در بخشی از صحبت هایش که به اصطلاح افتر رکورد بود درباره خلخالی به من گفت«من در همان ابتدای شکل‌گیری دادگاه های فله ای خلخالی از حضرت......پرسیدم چرا این فرد خشن را به این سمت مهم منصوب فرمودید که ایشان در حالی که دستانشان را پشت کمرشان حلقه کرده بودند و طول و عرض اتاق را طی می‌کردند به من گفتند:ابراهیم ،هر انقلابی به یک شمر نیاز دارد.» این را نقل کردم که بگویم این ذهنیت همچنان بر نظام قضایی ما حاکم است.قاضی «خوب» در این نظام قاضی‌ای است که همه از او بترسند.قضات هم از همان ابتدا یاد گرفته‌اند که هر چه احکام شدیدتری علیه متهمان صادر کنند راه پیشرفتشان در مناصب اداری هموارتر می‌شود.
در کشورهای دموکراتیک قاضی هرگز به متهم فحش و ناسزا نمی‌گوید و او را با حرف هایش نمی‌ترساند و قیافه میرغضب به خودش نمی‌گیرد.به متهم اجازه داده می‌شود که با بهترین ظاهر خودش(کت و شلوار کراوات) در دادگاه حضور بیابد تا از حیث ظاهر بهترین تاثیر را بر هیئت منصفه بگذارد.دادگاه علنی است و متهم وکیل دارد و قاضی مرد یا زن محترم و تحصیل‌کرده‌ای است که صرفا بر اساس تحصیلات حقوقی خودش و اصول حرفه‌ای حکم می‌دهد و غیره.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

12 Jan, 12:24


مل گیبسون ستاره سینمای آمریکا که در بین همکارانش تندترین مواضع را علیه اسرائیل گرفته و به طرفداری از حماس و مردم غزه توئیت‌ها زده بود خانه چند میلیون دلاری اش در جریان آتش‌سوزی اخیر لس آنجلس سوخت‌‌ و خاکستر شد. انصافا ستارگان هالیوودی لس آنجلس نشین در این یک سال گذشته تا توانستند علیه اسرائیل و به طرفداری از فلسطینی‌ها کار تبلیغاتی کرده بودند اما من نفهمیدم چرا این بندگان مصلح خدا باید این طوری،با سوختن خانه‌هایشان، «تقاص» پس بدهند؟کسی از حساب و کتاب ‌های خداوند متعال خبر دارد که بتواند ذهن ما را نیز روشن کند؟


Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

10 Jan, 12:48


گستره آزادی بیان روشنفکران چپگرا در زمان شاه


دوست سینمایی‌نویس چپگرای عزیز من جناب پرویز جاهد در کامنت پست قبلی من سوال کرده«بسیاری از همان روشنفکران مارکسیست (در زمان شاه) به خاطر یک کتاب داستان ساده،نه یک کتاب تئوریک مارکسیستی به زندان افتادند.اصلا چند تا کتاب فلسفی مارکس ترجمه شد و آزادانه در دسترس بود؟» آقای جاهد از من پرسیده تو خودت با چه کتابی مارکسیست شدی؟

من به قول علما با این که سنم کم بود اما زمان شاه را درک کردم.بچه کتابخوانی بودم و بیشتر هم کتاب‌های چپی‌ها را می‌خواندم.من با خواندن کتاب «زمینه جامعه‌شناسی» امیر حسین آریانپور در اواسط دهه پنجاه به مارکسیسم علاقه پیدا کردم.اقای جاهد نمی دانم آریانپور را می‌شناسی با نه‌.ایشان در اواخر دهه چهل در دانشگاه تهران و دانشسرای عالی رشته مارکسیسم را تدریس می‌کرد.البته بدون اینکه اسم مارکس را بیاورد..به مارکس می‌گفت«آن متفکر واقع‌گرای قرن نوزده» یا «آن متفکر بزرگ علمی» یا به مارکس و انگلس می‌گفت«دو دانشمند بزرگ المانی» .به سرمایه‌داری می‌گفت «سوداگری»، به سوسیالیسم می‌گفت«جامعه‌گرایی» یا «اقتصاد برنامه ریزی» ، به دیالکتیک می‌گفت «منطق پویا»‌ و به مارکسیسم می‌گفت «فلسفه علمی».خلاصه دانشجویان و مخاطبانش به خوبی منظورش را می‌فهمیدند. یک تحقیق علمی خواندم که آریانپور در دهه پنجاه بیشترین تاثیر را در مارکسیست شدن دانشجویان و جوانان ایرانی داشته .محقق از این جریان به عنوان«سونامی کمونیستی شدن دانشجویان ایرانی » نام برده.
آریانپور کتاب‌های مارکسیستی می‌نوشت و ترجمه می‌کرد بدون اینکه نامی از مارکسیسم روی جلد بیاورد چون به حساسیت ساواک به این نوع کلمات آگاه بود.در عرصه ادبیات و کتاب هم در زمان شاه به وفور کتاب‌های چپی موجود بود ‌منتهی همه نویسندگان و شعرا به زبان استعاره و نماد می‌نوشتند و می‌سرودند..ساعدی در عرصه نمایشنامه نویسی این مهارت را به اوج رساند و شاملو در عرصه شعر.همین جناب شاملو پس از اعلام اصول مترقی انقلاب سفید شاه و ملت ، همزمان با اعتراض خمینی به این انقلاب، آن شعر معروف را سرود و به چاپ رساند:«آفتاب مفهموم بی‌دریغ عدالت بود و اکنون با آفتاب گونه‌ئی آنان را این گونه‌ دل فریفته بودند.ای کاش می‌توانستم خون رگان خود را بگریم تا باورم کنند.......» خب همه ما می‌دانستیم که منظور شاملو از «آفتاب» انقلاب مارکسیستی است و منظورش از «آفتاب‌گونه» انقلاب سفید شاه و ملت.بله‌، روشنفکران چپ‌گرا به رغم فشارهای ساواک فعال بودند و حرف خود را می‌زدند.و نفوذشان به قدری بود که حتی به حجره‌های حوزه‌های علمیه کشور هم راه‌ پیدا کرده بود.باز هم در این باره خواهم نوشت.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

10 Jan, 07:00


‍ دکتر جواد مجابی، روشنفکر چپ‌گرای قدیمی ما بعد از پنجاه سال هنوز نمی‌خواهد اعتراف کند که او و همفکران دهه پنجاهی‌اش اشتباه می‌کردند(مصاحبه با روزنامه اعتماد ، هفده دی).او از روشنفکران آن زمان به عنوان«نو اندیشانی» نام می‌برد که در فکر یک «تحول اساسی» برای «آزادی و رفاه مردم» بودند اما دکتر مجابی عزیز نمی‌گوید که «فکر» آنها برای این «تحول اساسی» آموزه‌های مارکسیستی و کمونیستی بود.او نمی‌گوید اما من از زبان ریمون آرون‌ در مواجهه قلمی‌اش با سارتر چپ‌گرا به شما می‌گویم که مارکسیسم همواره افیون روشنفکران بوده است و این گزاره بیشترین مصداقش را شاید در ایران دهه چهل و پنجاه شمسی داشت.در فرانسه شصت سال پیش که تب کمونیسم تند بود و روشنفکرانی مثل ژان پل سارتر و لویی آلتوسر محبوب جوانان و دانشجویان بودند حداقل یک ریمون آرونی هم وجود داشت که با کتاب «افیون روشنفکران»‌اش و با سی سال کار ممتد مقاله نویسی‌اش دست به روشنگری بزند و از جذابیت خطرناک و فریبکارانه ایدئولوژی‌گرایی و جزم‌اندیشی ذهنی سخن بگوید و برای مخاطبانش روشن کند که چگونه روشنفکران چپ‌گرا حاضر شده‌اند روح خود را به شیطان بفروشند و با گرایشات استبدادی حاکم بر نظام‌های مارکسیستی سازش کنند.عالیجناب ارون به ما آموخت که یک روشنفکر واقعی،چگونه باید، اگر نه در راه عینیت ، حداقل در مسیر انصاف و عدم‌تعصب فکری تلاش کند.

افسوس و هزار افسوس که سرزمین نفرینی من در برابر لشکر بی‌انتهای روشنفکران چپ‌گرایش یک نیمچه ریمون آرون هم نداشت که دریچه‌ای به روشنایی برای ما بچه‌های آن نسل باز کند.افسوس.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

09 Jan, 15:59


‍ روشنفکر چپ ایرانی ،به غلط گمان می‌کرد و هنوز هم گمان می‌کند که ایدئولوژی همان تک‌فرمول نجات‌بخشی است که با آن می توان همه مسائل جامعه را ،از اقتصاد و سیاست تا اجتماع و فرهنگ،حل کرد. از نظر آنها دوره انقلاب دوره‌ای است که می‌توان با اسلحه از تاریخ جلو زد و .......

نمونه می‌خواهید؟ به این مصاحبه جناب مسعود کیمیایی (فیلمسازی که جایگاه هنری‌اش برایم محفوظ و محترم است اما برای عقاید سیاسی‌اش هیچ ارزشی قائل نیستم) توجه کنید که چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی با روزنامه میزان انجام داده است.من با دقت این مصاحبه را خواندم و هیچ نشانی از دموکراسی‌خواهی و مدنیت‌خواهی در آن ندیدم.باز هم هدف اول روشنفکر آن زمانی ما صرفا مبارزه با امپریالیسم و تقدیس خشونت چریکی بود. بعد جناب جواد مجابی در مصاحبه امروزش با روزنامه اعتماد از این شاکی است که چرا مردم ایران روشنفکر ستیز شده‌اند؟خوب اخوی ،این ستیز به خاطر اشتباهات فاحش سیاسی روشنفکران آن زمان بوده
.باری، به این فرازها از مصاحبه جناب کیمیایی،که می دانم امروز نظرات کاملا متفاوتی دارند،توجه کنید:

"فیلم اگر دست کم فرهنگساز نیست ،نباید در نفی فرهنگ جهان سومی باشد،یا نباید گرایش های امپریالیستی در حیطه اندیشه فیلمساز باشد..."

"کشورهایی مثل ما که همیشه زیر نفوذ چپاول سرمایه و امپریالیسم بوده اند،به هیچ کیفیتی نمی توانند آرام باشند و آرام نبودن یعنی هنر ایدئولوژیکی داشتن."

"سینمای هنر محض ،سینمای هنر خاص،سینمایی از این دست،و فرهنگی از این دست ،مال کشورهای استثمارگر است،کشورهایی که ترجیح می دهم به آن ها کشورهای مهاجم بگویم."

چنین بود اندیشه‌های روشنفکرانی که در آن سال‌ها ،خواسته و ناخواسته ،به الگوهای فکری و ذهنی ما بدل شده بودند. سال‌ها باید می‌‌گذشت تا فاجعه ایدئولوژی‌گرایی و ژدانف‌گرایی را با پوست و گوشت و استخوانمان بفهمیم.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

03 Jan, 18:32


‍ نمی‌دانم فیلم‌های خبری مربوط به مراسم پنجمین سالگرد سردار سلیمانی را دیده‌اید یا نه.من در کانال تلگرامی خبرگزاری فارس این فیلم‌ها را دیدم و تعجب کردم از تعداد کم شرکت‌کنندگان در این مراسم.اوج مراسم قرار بود در گلزار شهدای کرمان و مسیر منتهی به مزار سردار باشد.قبلا اعلام شده بود دویست پنجاه موکب در دو طرف مسیر برپا خواهد شد که معنایش این بود که به شرکت‌کنندگان در مراسم انواع خدمات رایگان(غذای مجانی و غیره) ارایه خواهد شد.با این حال ، حداکثر جمعیتی که در فیلم‌های خبری فارس دیدم به هزار نفر هم نمی‌رسید.این را مقایسه کنید با جمعیت‌های چند صد هزار نفری در خیابان های شهرهای بزرگ ایران در پنج سال قبل به همین مناسبت.البته کاهش جمعیت پس از پنج سال طبیعی است اما نه در این حد.حضور فقط ششصد هفتصد نفر در مراسم کرمان، به رغم انواع موکب‌ها و به رغم سازماندهی مراسم توسط حکومت ، نشانه روشن دیگری است از این که جمهوری اسلامی تقریبا همه سرمایه‌ی اجتماعی خود را طی سال‌های اخیر و به ویژه پس از سرکوب‌ جنبش ژینا/مهسا از دست داده و ماشین پروپاگاندایش بد جوری به گل نشسته است.آن مفسرانی که همچنان معتقدند جمهوری اسلامی حداقل هشت میلیون نیروی «پای کار» دارد خوب است فیلم‌های خبری مربوط به مراسم پنجمین سالگرد سردار سلیمانی را با دقت ببینند تا متوجه شوند که انبان این نظام خالی‌تر از هر زمان دیگری است.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

01 Jan, 18:52


این کتابی بود که در یک دوره‌ای خیلی‌ها را بیچاره کرد."اصول مقدماتی فلسفه"نوشته ژرژ پولیتسر ،در دهه پنجاه شمسی در حکم انجیل کمونیست‌ها بود.نویسنده که از استالینیست‌های معروف فرانسوی و از مدرسین دانشکده کارگری پاریس(یا در واقع «مدرسه حزب کمونیست فرانسه» )بود، در این کتاب کوشیده اصول پایه‌ای کمونیسم را به زبانی ساده شرح دهد و از تز و آنتی‌تز و سنتز و از این جور مزخرفات مثلا فلسفی سخن بگوید.برای جوان ایرانی آن دوره کفایت می‌کرد که این کتاب جیبی دویست و دوازده صفحه‌ای را بخواند تا علامه دهر شود و خیال کند که برای همه مشکلات عالم و آدم راه حل واحدی پیدا کرده است..نام مترجم کتاب معلوم نیست.کتابهای« جلد سفید» در آن دوران بنا به دلیل امنیتی از ذکر نام مترجم خودداری می‌کردند؛هر چند این یکی جلدش قرمز است اما در رده همان جلدسفیدها قرار می‌گیرد.حروفچینی کتاب خیلی خوب و صفحه‌بندی‌اش هم حرفه‌ای است که نشانه‌ای است از تهیه کتاب در خارج ایران .خلاصه خیلی‌ها در کشورمان با خواندن همین یک کتاب کمونیست شدند و چه بسا جان خود را هم در مبارزات چریکی از دست دادند.امان‌ از این همه جهل و نادانی.


Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

01 Jan, 10:18


چهار سخنرانی آقای خامنه‌ای


آقای خامنه‌ای پس از سقوط بشار اسد و نمایان شدن شکست محور مقاومت تا کنون چهار سخنرانی کرده است:اولی برای «جمعی از مردم» ، دومی برای «جمعی از بانوان به مناسبت ولادت حضرت زهرا » ، سومی برای «مداحان» و چهارمی برای «جمعی از خانواده شهدا به مناسبت پنجمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی.»
نکته‌ای که توجه را جلب می کند این است که چرا ایشان در این دوره زمانی هیچ سخنرانی‌ای برای مسئولان و فرماندهان نظامی نکرده است.در حالی که منطقا اولین سخنرانی باید برای فرماندهان نظامی و مسئولان کشوری می‌بود.من حدس می‌زنم که نارضایتی ایشان از عملکرد نظامیان در حوادث اخیر منطقه‌ای چنان بالا بوده که ایشان ترجیح داده سخنان خود را در جمع بانوان و مداحان و خانواده شهدا بزند و نه در جمع فرماندهان و مسئولان نظامی.
دیر‌وز هم‌ با پیام تند و نامعمول آقای خامنه‌ای به همایش مدیران صدا و سیما معلوم شد که ایشان به شدت از عملکرد صدا و سیما در بازتاب حوادث منطقه شاکی است.من یادم نمی‌آید آقای خامنه‌ای تا کنون در یک پیام مکتوب خطاب به منصوبان حکومتی خودش با چنین لحن تندی حرف زده باشد.
گرچه درسخنرانی های اخیر ایشان باز هم شعارهای قدیمی درباره ادامه راه مقاومت و شهادت تکرار شده اما غیبت فرماندهان نظامی در این جلسات حتی به عنوان مستمع گویای نکته های فراوانی است.ظاهرا نظامیان و رسانه‌چی‌های حکومتی بیش از همه در معرض خشم رهبر قرار گرفته‌اند.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

31 Dec, 18:00


"زمانه‌ای می‌رسد که مردن در رختخواب ،مردن به مرگ طبیعی ، تبدیل به آرزویی دست نیافتنی برای همه‌ی ما می‌شود.این سرنوشتی است که همه‌ی رژیم‌های توتالیتر برای اتباع خویش به ارمغان می‌آورند."

جوزف برودسکی،شاعر و اندیشمند روس برنده ی جایزه‌ی نوبل ادبیات.


Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

28 Dec, 20:32


نظریه‌پرداز استبداد و ارتجاع

‍ این آقای بیژن عبدالکریمی ظاهراً این روزها تبدیل شده به شاخص‌ترین سخنگو و نظریه‌پرداز نظام جمهوری اسلامی.در مناظره اخیر ایشان با دکتر حاتم قادری به قدری حرف‌های نامربوط از دهان این مرد شنیدم که نتوانستم ساکت بمانم.عبدالکریمی می‌گوید چون در ایران امروز هیچ حزبی وجود ندارد و بورژوازی و طبقه متوسط هم نیست و نابود شده و اپوزیسون هم هیچ نیرویی نیست لذا تغییر حکومت به دموکراسی ختم نخواهد شد.او تنها« نیروی تاریخی ریشه دار و قدرتمند» در کشور را روحانیت و طلاب و پیروان آن‌ها می‌داند. او دعوت خودش به تلویزیون ایران برای حضور در برنامه یازده قسمتی «جهت» را که درباره ابعاد قهرمانی سردار سلیمانی است(به مدیریت و مجری‌گری یامین‌پور) نشانه‌ای از تحول جامعه ایران عنوان می‌کند و می‌گوید کتاب‌هایش در حوزه مورد توجه طلاب قرار گرفته است و غیره.ترجیع‌بندش در همه مناظره‌ها این است که« نیروی اجتماعی تاریخی لازم برای دموکراسی در کشور وجود ندارد.» او گناه نبودن احزاب را به گردن ضعف مردم و جامعه می‌اندازد و عامدانه چهل و پنج سال سرکوب وحشیانه احزاب و گروه‌های سیاسی و مدنی توسط حکومت را فراموش می‌کند.ای کاش این آقا به تجربه های اخیر تاریخی در جهان کمی توجه می‌کرد.اروپای شرقی سی‌وپنج سال پیش تجربه انقلاب‌های آرام و مخملی را از سر گذراند.همه این کشورها تک‌حزبی بودند، بورژوازی و طبقه متوسط نداشتند، همه مردم حقوق‌بگیر دولت کمونیستی بودند، هیچ اپوزیسیونی هم نداشتند(نه در داخل نه در خارج)اما وقتی سیل تحول‌خواهی از راه رسید، همه مردم به آن ملحق شدند و رهبران مردمی انقلاب ناگهان از میان توده‌های مردم پدیدار شدند و نیروی واقعی مردم نمایان شد و سرانجام استبداد گورش را گم کرد و دموکراسی برقرار شد.

عبدالکریمی‌ها بنده قدرت حکومتی و مرعوب و مجیزگوی آن هستند . آنها قدرت توده‌های مردم را هرگز باور نکرده‌اند.جناب«فیلسوف» ما حتی آنقدر فهم و شعور ندارد که بفهمد حضور در تلویزیون‌ حکومتی در این روزها جز رسوایی نزد مردم و خریدن نفرت آن‌ها ثمر دیگری برایش ندارد.کسی که صلاح و مصلحت شخصی خود را نمی‌فهمد قطعا هرگز نخواهد فهمید که ایرانیان امروز همه شرایط لازم برای برقرار کردن یک حکومت دموکراتیک را در کشورشان دارند.این مردمی که من می‌بینم حتی اگر به فرض محال «جامعه شان آماده دموکراسی هم نباشد »باز تصمیم خود را گرفته‌اند که خود را از شر ستم فعلی آزاد کنند و برای حرف عبدالکریمی ها هم پشیزی ارزش قائل نیستند.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

27 Dec, 17:14


دیگه برای امتیاز دادن خیلی دیر شده

اریش هونکر ،رهبر کمونیست آلمان شرقی،موقعی که با اولین موج مخالفت‌های عمومی در کشورش روبرو شد ،به همکارانش در کادر رهبری حزب کمونیست گفت"فقط کافی است یک اینچ عقب‌نشینی کنیم تا کار همگی‌مان ساخته شود."کاملا درست می‌گفت.رژیم‌های مستبد کمونیستی مثل دوچرخه سوارانی بودند که برای سقوط نکردن مدام باید رکاب می‌زدند.آنها مدام باید سیاست‌های تندروانه‌تری اتخاذ می‌کردند وگرنه سقوط می‌کردند.این رژیم‌ها پایه‌هایشان سست شده بود و دیگر هیچ اقدام اصلاحی‌ای برایشان سودمند نبود.آنها زمانی را برای اصلاحات انتخاب کردند که دیگر خیلی دیر شده بود.مردم به درستی اقدامات اصلاحی آنها را به حساب ضعف آنها گذاشتند و در نتیجه با جسارت و اعتماد به نفس بیشتری به مخالفت علیه آنها رو آوردند و عاقبت نیز کلک آنها را کندند.. برای نمونه مردم شوروی سیاست تنش زدایی گورباچف با آمریکا و دیگر سیاست های اصلاحی او را به حساب ضعف کلی رژیم شوروی گذاشتند ، بر شدت مخالفت های خود علیه کلیت رژیم افزودند و عاقبت نیز رژیم را ساقط کردند.اما دنگ شیائو پینگ در چین به موقع ،در زمانی که رژیمش در موضع ضعف قرار نداشت،اقدامات اصلاحی را آغاز کرد و در نتیجه هم باعث استحکام رژیم چین شد و هم رفاه و آزادی های نسبتا بیشتری برای مردم کشورش به ارمغان آورد.رژیم کمونیستی ویتنام هم در زمانی که قدرتمند بود دست به اصلاحات اقتصادی و سیاسی زد و نتایج بسیار مثبتی هم گرفت.پس بی دلیل نیست که می‌گویند بدترین زمان برای اصلاحات در یک رژیم مستبد موقعی است که آن رژیم در موضع ضعف قرار دارد.با این حال رکاب زدن دائمی هم نتوانست بقای یک رژیم در معرض ضعف را تضمین کند.نمونه‌اش چائوشسکو در رومانی که تا لحظه آخر رکاب زد و البته سرنوشت پایانی او را هم دیدیم.رژیم هایی مثل رژیم چائوشسکو چه رکاب می‌زدند چه نمی‌زدند، در هر حال محکوم به سقوط بودند ،تفاوت فقط در شیوه سقوطشان بود. رهبران آن رژیم‌های کمونیستی‌ای که داوطلبانه به رکاب زدنشان خاتمه دادند از خشم ملت هایشان رهیدند و یک بازنشستگی آرام و محترمانه را تجربه کردند اما آنهایی که تا به آخر به رکاب زدن ادامه دادند آماج خشم ملت هایشان قرار گرفتند و سرنوشت‌های ناگواری پیدا کردند.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

21 Dec, 20:27


سی و دومین سالگرد فروپاشی شوروی خجسته باد

‍ سی و دو سال پیش در چنین روزهایی اتحاد شوروی رسما فروپاشی خود را اعلام کرد.ثمره این فروپاشی ایجاد پانزده کشور مستقل بود.نظام‌های سیاسی به شیوه‌های گوناگون فرو می‌پاشند.شیوه فروپاشی شوروی از درون بود هر چند عامل خارجی به صورت غیر مستقیم اثرگذار بود.دلایل فروپاشی را می‌توانم فهرست‌وار برایتان ذکر کنم:
یک)سوق یافتن بخش اعظم بودجه و منابع کشور به سمت تولیدات نظامی و برنامه های فضایی و غفلت از تامین نیازهای ضروری مردم از قبیل غذا ، مسکن و غیره.
دو)صرف بودجه های هنگفت برای ادامه جنگ افغانستان و حفظ پایگاه‌های نظامی در کشورهای اقماری و کمک‌های بلاعوض اقتصادی به کشورهای کمونیستی در اروپا و سایر نقاط جهان که در مجموع منجر به ضعف شدید اقتصادی کشور و رشد نارضایتی در بین مردم شد.
سه)سربرآوردن قشر فاسدی از سیاستمداران که جز حفظ مناصب و امتیازات مادی انحصاری‌شان به چیز دیگری فکر نمی‌کردند
چهار)فرسودگی ایدئولوژی حکومتی و بی ‌اثر شدن ماشین پروپاگاندا.
پنج)نفی اقدامات اصلاحی از سوی نظامیان و هسته سخت قدرت.گورباچف و یاران اصلاح طلبش تلاش زیادی کردند که با انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی نظام را از فروپاشی نجات دهند اما سران ارتش و اعضای گارد قدیم حاضر به پذیرش این اصلاحات نشدند و بر روش‌های سرکوبگرانه پیشین اصرار کردند.
شش)شکاف بین حکومت و مردم به حدی عمیق شد که اعتماد متقابل بین مردم و حکومت کاملا از بین رفت.این وضعیت منجر به حالت انقلابی شد به طوری‌که نه حاکمان می‌توانستند مثل سابق حکومت کنند نه مردم می‌خواستند مثل سابق از حکومت فرمان ببرند
هفت)بی‌اثر شدن ماشین سرکوب به‌نحوی که هزینه سرکوب برای حکومت بسیار بیشتر از هزینه تحمل اعتراضات عمومی شده بود.

من نمی‌توانم خوشحالی خودم را از فروپاشی کمونیسم بین‌الملل در سی و دو سال پیش ابراز نکنم.هر چه می‌گذرد مطمئن‌تر می‌شوم که کمونیسم چیزی جز شرارت مطلق نبوده و نیست.کمونیست‌ها حداقل باعث مرگ صد میلیون نفر در قرن بیستم شدند.خطر کمونیسم البته همچنان باقی‌ست.امروزه کمونیست‌ها خود را سوسیالیست یا ترقی‌خواه یا پراگرسیو یا‌ حتی لیبرال می‌نامند بس که واژه کمونیست منفور شده .این نئوکمونیست‌ها چه بسا جنایت‌های استالین و پل پوت را هم محکوم کنند اما نباید فریب‌شان را خورد.امروزه کمونیست ها در صحنه های نبرد تازه‌ای مشغول فعالیت هستند و هوادار حقوق اقلیت‌های جنسی و قومیتی و نژادی و غیره شده‌اند.پس باید حواسمان جمع باشد که در دام آنها نیفتیم.ما ایرانی‌ها یک‌بار گول کمونیست‌های وطنی را خورده‌ایم و همین یکبار باید بار آخر باشد.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

19 Dec, 17:55


کارمندان سربازان گمنام براندازی؟

‍ یکی دو ماه پیش برای کاری به یک اداره دولتی (بیمه) مراجعه کردم. هشت و نیم صبح بود و کارمندان مشغول خوردن صبحانه بودند.یکی نان و انگور و چای می‌خورد و آن دیگری نان و کره و مربا.دفعه بعد ساعت یازده مراجعه کردم .همه سرهای کارمندان توی گوشی‌هایشان بود و مشغول انجام کارهای شخصی بودند.دفعه بعد ساعت دوازده مراجعه کردم .کارمندی که پرونده من زیر دستش بود با جوانکی مشغول گفتگو درباره این موضوع بود که دلار بخرد سود بیشتری می‌برد یا طلا‌.پنج شش نفر ارباب رجوع مثل من جلو میزش صف کشیده بودند تا نوبتشان شود.طاقتم طاق شد نشستم روی زمین.ظاهرا نوعی حرکت اعتراضی تلقی شد.کارمندی آمد گفت مشکلتان چیست.گفتم می‌خوام رییس اداره رو ببینم.گفت بفرمایید شما را راهنمایی کنم به اتاقشون.رضایت دادم پاشم و دنبالش برم. وارد اتاق رییس شدم.گفت مشکل شما چیست.گفتم« سامانه اینترنتی درست کردید که کار مردم بدون مراجعه حضوری انجام شود.من به هزار بدبختی مدارک درخواستی شما را بارگذاری کردم اما هیچ نتیجه‌ای نگرفتم.تلفن های اداره شما اصلا جواب نمی‌ده و مجبورم مدام مراجعه کنم به اداره شما که در اینجا هم هیچ کارمندی پاسخگو نیست.باز صد رحمت به زمان شاه که حداکثر به ارباب رجوع می‌گفتند امروز برو فردا بیا، حالا شده امروز برو یک ماه دیگه بیا.» آقای رییس یک کمی تحت تاثیر قرار گرفت و گفت:«اسمتون رو بگید تا پیگیری کنم»گفتم اسمم بیژن اشتری. با تعجب گفت«ااااا همون بیژن اشتری که کانال و پیج دارید و مطالب انتقادی می‌نویسید؟»گفتم «بله همون بیژن اشتری.» آقای رئیس با عجله بلند شد و در اتاق را بست و با اشتیاق خاصی به من گفت:«من فالوور شما هستم و نمی‌دونید چقدر مطالب شما رو دوست دارم.» و بعد وارد بحث‌های سیاسی همدلانه با یکدیگر شدیم و سرانجام با سه سوت دستور داد کار من راه بیفتد.از در اداره که خارج شدم سرم سوت می‌کشید.به خودم گفتم این پزشکیان رو باش که با این بوروکراسی ضد انقلابی و ضد حکومتی می‌خواد مشکلات مملکت را حل بکنه.حالا صبحانه خوردن کارمندان و پیچوندن ارباب رجوع توسط اون‌ها معنای تازه‌ای برام پیدا کرده بود.به خودم گفتم ناراضی‌تر از کارمند توی این مملکت پیدا نمیشه.میلیون‌ها کارمند با حقوق‌های اندک‌ در ادارات دولتی تجمع کرده‌اند و خیلی بی‌سر و صدا مشغول ناراضی کردن هموطنانشون از حکومت هستند.هموطنانی که البته هزار دلیل دیگر برای نارضایتی دارند.خلاصه به این نتیجه رسیدم که این کارمندان عزیز،به راستی سربازان گمنام براندازی‌اند و به شیوه زیرپوستی خودشان مشغول مبارزه با رژیم هستند.
بازم حرف داشتم اینستا نذاشت.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

19 Dec, 16:59


نقاط ضعف نظام‌های استبدادی سالخورده و رو به زوال


یکی از مهم‌ترین ضعف‌های یک نظام‌ مستبد سالخورده این است که حقوق بگیران و منابع انسانی که برای انجام وظایف جاری خودش اختصاص داده کارآیی مناسبی برای انجام وظایف تازه ندارند و به سختی از پس چنین وظایفی برمی‌آیند.مرئوسین و حقوق بگیران نظام معمولا از ترس ناخشنود کردن مقامات مافوق گزارش‌های کامل و موثقی درباره حوزه تحت نظر خود ارایه نمی‌کنند و این در حالیست که حاکمان برای ادامه حکومت خود نیاز مبرمی به اطلاعات موثق و کامل دارند.اکثریت حقوق بگیران جزو اقشار ناراضی جامعه هستند و دستورات مافوق را یا انجام نمی‌دهند یا به شکل تحریف شده‌ای انجام می‌دهند.عملا رابطه میان بدنه بوروکراسی و راس بوروکراسی قطع است. در نظام استبدادی سالخورده تصمیمات وزیران در همان اتاق تصمیم‌گیری‌شان باقی می‌ماند و خاک می‌خورد و ایضا دایره نفوذ سخنرانی‌های حاکمان حداکثر به همان سالن سخنرانی‌‌هایشان محدود می‌ماند زیرا ایدئولوژی‌پردازی هایشان که رکن رکین هر نظام استبدادی است به مرور زمان رنگ باخته و حالا دیگر قدرت تأثیرگذاری سابق خود را از دست داده است.بوروکراسی وقتی سر ناسازگاری با حاکمان را بردارد روزگار را بر آنها تیره و تباه خواهد کرد.تصمیم‌گیری‌های اساسی در یک نظام مستبد توسط افراد معدودی انجام می‌شود که زمام قدرت را در دست دارند‌ و اگر بوروکراسی سر ناسازگاری بردارد،با توجه به قدرت عظیمی که در دست دارد به راحتی می‌تواند حاکمان را به سمت محاسبات و تصمیم‌گیری‌های نادرست و فاجعه‌بار برای نظام سوق دهد.اگر نظام به این فراست بیفتد که از این خطرات حذر کند و سیاست تمرکززدایی در پیش بگیرد ،به ناگزیر تسلط خود را بر لایه های مرکزی قدرت از دست خواهد داد و ناخواسته روند فروپاشی خود را تسریع خواهد کرد.این بوروکراسی عظیم ناراضی پاشنه آشیل هر نظام مستبد سالخورده ای است.
دیدم آقای پزشکیان گفته« حتی اگر یک سوم ادارات دولتی را هم تعطیل کنیم هیچ خللی در اداره مملکت رخ نمی‌دهد.» به نظرم ایشان فقط نوک کوه یخ را دیده است و تازه دارد دوزاری اش میفتد که با چه هیولایی روبروست.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

18 Dec, 19:01


شب دیکتاتورها هر چقدر طولانی باشد عاقبت به پایان خواهد رسید.پیشاپیش یلدای ایرانی شما خجسته باد.


Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

13 Dec, 17:46


‍ صدام حسین حاکم عراق فاصله چندانی با حمله نظامی آمریکا (جنگ دوم خلیج فارس) نداشت.جرج بوش پسر،رئیس جمهوری آمریکا، تهدید کرده بود که به زودی به خاک عراق لشکرکشی خواهد کرد.صدام در پی جدی شدن این تهدید ،وزرا و مسئولین بلندپایه رژیمش را به حضور خوانده بود تا در این باره با یکدیگر تبادل نظر کنند.صدام جلسه را با محکوم کردن تهدید آمریکا آغاز کرد و سپس از وزرایش خواست در این باره نظر بدهند.اول از همه،علی حسن المجید وزیر دفاع صحبت کرد.او گفت:"آمریکایی ها آدم های احمق و خودبزرگ بینی هستند.ما نبرد با آمریکا را به داخل خاک آمریکا خواهیم برد".سپس طاها یاسین رمضان ،معاون رئیس جمهور،گفت:"قهرمانان واقعی عراق هزاران جوانی هستند که به خودشان بمب می‌بندند و آمریکا را منفجر خواهند کرد" سپس نوبت به قصی، پسر صدام حسین(که در عکس دیده می شود )رسید.قصی که مدیر تولید سلاح های نامتعارف عراق بود ،خطاب به پدرش گفت:"ما می‌دانیم، و همه برادران حاضر در اینجا می‌دانند ،که ما ،به یاری خداوند،از همه ظرفیت‌ها و توانایی‌های لازم برخورداریم.ما صرفا با یک اشاره ساده از جانب حضرتعالی می‌توانیم خواب را از سر مردم آمریکا بپرانیم و جنگ را به خیابان های آمریکا ببریم....قربان،من فقط از شما می خواهم که یک اشاره کوچک به من بکنید.قسم به سر مبارکتان ،که اگر شب آمریکایی ها را به روز و روزشان را به جهنم تبدیل نکردم ،از شما خواهم خواست که همینجا در حضور برادران حاضر در این اتاق سرم را از بدنم جدا کنید.اگر آن طور که می‌گویند بن لادن توانسته حملات یازده سپتامبر را انجام بدهد پس ، خدا به سر شاهد است ، ما ثابت خواهیم کرد آنچه که در یازده سپتامبر رخ داد در قیاس با بلایی که خشم و غضب صدام حسین بر سر آمریکایی‌ها خواهد آورد چیزی جز یک پیک نیک نبوده است.آمریکایی ها عراق را،رهبر عراق را،بچه های عراق را نشناخته اند"پس از پایان جلسه،صدام پسرش را مسئول دفاع از بغداد کرد و....

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

13 Dec, 08:15


بعضی‌ها (احتمالا رفقای چپ)چه تصورات بامزه‌ای درباره من دارند.البته خیلی هم تصورات این رفقا غلط نیست.اگر مانع سانسور نبود قطعا در سریع‌ترین زمان ممکن کتابی درباره بشار اسد ترجمه می‌کردم به همین سرعتی که در همین «میم» ملاحظه می‌کنید اما در همه سال‌های گذشته بشار اسد ناموس جمهوری اسلامی بوده تا آنجا که کوچکترین انتقاد، طعنه یا اشاره ای به او در کتاب‌ها با واکنش تند اداره کتاب ارشاد مواجه می‌شده.زندگی سیاسی بشار اسد در ضمن بدجوری گره خورده با چهره‌های برجسته نظامی و غیرنظامی جمهوری اسلامی و بنا بر این فعلا تا اطلاع ثانوی نمی‌توان کتابی درباره زندگی بشار ترجمه کرد مگر اینکه قید چاپ کاغذی آن را بزنید و در فضای مجازی منتشرش کنید.


Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

13 Dec, 08:13


‍ ایوان کلیما،نویسنده بزرگ چک،یکی از بهترین داستان‌های کوتاهش،زیر عنوان"توطئه کریسمسی"،را با توصیف درخشانی از خیابان‌های شهر محبوبش پراگ ،در زمان سلطه کمونیست‌ها ،آغاز می‌کند:"هوا تاریک ،سرد ، کثیف، و پر از بوی گوگرد است و خشم همه جا را فراگرفته..."

اروپای شرقی کمونیستی یکی از آلوده ترین مناطق جهان بود و رژیم‌های استبدادی این کشورها بزرگترین آلوده کنندگان آب و خاک و هوا بودند.چکسلواکی اوایل دهه هشتاد بنا به آمار خود رژیم چهل و پنج درصد آب‌های روی زمینی و هشتاد درصد آب‌های زیرزمینی‌اش آلوده بودند. یک سوم جنگل‌های چکسلواکی در زمان کمونیست‌ها از بین رفت .مجارستان به دلیل سوخت زغال سنگ با گوگرد بالا آلوده‌ترین هوا را در بین کشورهای اروپایی داشت.آلمان شرقی به دلیل آلودگی هوا بیشترین آمار مبتلایان به سرطان را در قاره اروپا داشت......کلیما به درستی می‌گوید که نظام توتالیتر با نوید بهبودبخشی به جامعه و زندگی شهروندانش به قدرت می‌رسد و با ویران کردن شیوه معقول سازماندهی جامعه قدرتش را از دست می‌دهد و در نتیجه زندگی اکثر مردم را بدتر می‌کند.بحران‌های این نوع رژیم‌ها سریعا از حوزه‌های فکری و اعتقادی به سایر حوزه های زندگی سرایت پیدا می‌کند و انواع بحران‌ها گریبان اقتصاد،روابط انسانی و اخلاقیات را می‌گیرد و نهایتا در موضوعاتی مثل آلودگی آب و هوا انعکاس می‌یابد.رژیم‌های استبدادی چون برآمده از آرای مردم و خرد جمعی نیستند اساسا ناکارآمد و در اداره امور مردم درمانده اند.با این حال،کلیما معتقد است گرچه آلودگی آب و هوا مهم است اما آلودگی های فکری به مراتب خطرناک‌تر است چون جان و روح را مسموم می‌کند و انسان‌هایی با روح و جان مسموم می‌توانند مرتکب بزرگترین جنایت‌ها شوند.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

09 Dec, 13:41


‍ دیدم آقای پزشکیان در دانشگاه شریف به مناسبت روز دانشجو به جوانان و دانشجویان توصیه کرده که کتاب «انقلاب‌های هزارونهصدوهشتادونه» را بخوانند .من به عنوان مترجم این کتاب مطمئنم که کسی به این توصیه توجه نخواهد کرد و فروش این کتاب هم متاسفانه به شدت پایین خواهد آمد و مترجم و ناشر ضرر مادی خواهند دید...بله شکاف حکومت-ملت چنان عمیق است که مقامات حکومتی هر چه بگویند مردم خلاف آن را انجام می‌دهند.

من در همه این سال‌ها متهم شدم که سرنوشت جمهوری اسلامی را با سرنوشت شوروی مقایسه می‌کنم بدون اینکه توجه کنم این دو کشور با یکدیگر تفاوت‌های زیادی دارند.حالا جالب است فردی که عنوان «ریاست جمهوری» این کشور را یدک می‌کشد نیز نظری مشابه من دارد و سرنوشت جمهوری اسلامی را با سرنوشت شوروی مقایسه می‌کند.دیدم آقای پزشکیان در مصاحبه‌ای درباره همین کتاب گفته است:«این کتاب تاریخ شکست‌های اتحادیه‌های منطقه‌ای را بررسی کرده.این شکست‌ها عمدتا به خاطر رفتارهای غلط و تمامیت‌خواهانه‌ای بود که احزاب داشتند...در سرنوشت دیکتاتورها ،تمامیت‌خواهان و آدم‌هایی که غیرخودشان هیچ کسی را قبول ندارند و فکر می‌کنند عقل مطلقند و بقیه هیچ،درس‌های بسیاری وجود دارد.»
من جای آقای پزشکیان بودم یک نسخه از کتاب را به آقای خامنه‌ای می‌دادم که مطالعه کند.البته الان یک کمی دیر شده برای کتاب خواندن و درس گرفتن.کتابی که من ترجمه کردم درباره فروپاشی یک امپراتوری بزرگ در اروپای شرقی است و تقریبا عین همین حوادث ،البته در ابعادی بسیار کوچکتر،برای امپراتوری شیعی جمهوری اسلامی در همین چند ماه گذشته رخ داده است.فکر نمی‌کنم دیگر فرصتی برای درس گرفتن باقی مانده باشد.به جناب پزشکیان عرض می‌کنم که آقای خامنه‌ای این مملکت را چنان ریل‌گذاری کرده که هیچ اصلاح یا تغییر مسیری امکان‌پذیر نیست .این قطار تا ایستگاه آخر خواهد رفت و همه ما را هم با خود خواهد برد .و البته من از شما که ظاهراً انسان کتابخوانی هستید متعجبم که با این همه اطلاعات و آگاهی‌های قبلی چطور حاضر شدید خودتان را نامزد ریاست‌جمهوری در چنین نظام رو به زوالی بکنید؟مگر در کتاب «انقلاب‌های...» نخواندید که نظام‌های دیکتاتوری چه آخر و عاقبتی پیدا کردند؟


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

08 Dec, 14:32


‍ پستی که بیش از هر پست دیگری در پیجم بازنشر کردم و عاقبت فهمیدم نرود میخ آهنین در سنگ

از عرض اندام در صحنه‌های بین‌المللی دست بردارید به فکر آبادانی کشورتان باشید


سولژنیتسین نویسنده بزرگ روسیه،پنجاه سال پیش خطاب به رهبران جنگ‌افروز و توسعه طلب شوروی توصیه‌ای کرد برای اصلاح عملکرد غلطشان :

آقایان عرض اندام در صحنه جهانی را داوطلبانه رها کنید و به رتق و فتق امور داخلی بپردازید. بیائید کمی از خیال‌پردازی نافرجام در عرصه سیاست خارجی دست بردارید...از این مسابقه چشمگیر،اما بی‌حاصل،در عرصه فضایی و تسلیحاتی دست بردارید.از مسلح کردن خودمان و دیگران دست بردارید و در عوض توجه خود را معطوف سازندگی کشورمان کنید....امروز برای ملت ما آبادانی و توسعه اقتصاد ملی بسیار مهم‌تر از گسترش نفوذ در خارج کشور است.به گواهی تاریخ، کشورهایی که سازنده امپراتوری‌ها بوده‌اند همواره زیان اخلاقی دیده‌اند....رهبران ما حق ندارند که به دنبال اهداف انترناسیونالیستی باشند و سرمایه‌های ملی را صرف آن کنند،در حالی که ملت خودمان اخلاقا رو به تباهی و انحطاط می‌رود.....تکرار می‌کنم نباید بیش از این در پی رویای عظمت طلبانه‌ی فتح جهان باشید.باید برای همیشه از این هدف‌ها چشم بپوشید وگرنه عاقبت روزی همه چیز بر سرمان خراب خواهد شد.قاره‌ها و کشورها سر جای خودشان باقی می‌مانند،شما نمی‌توانید از مسکو برای آنها تعیین تکلیف کنید ...شما باید حل مسائل داخلی را در سرلوحه کارهای خودتان قرار بدهید و به رشد سالم و اخلاقی ملت بیندیشید....به فکر تربیت کودکان و نجات آب و خاک روسیه و سالم سازی محیط زیست باشید نه در بند تسخیر فضا و رسالت‌های من درآوردی جهانی....

و خدا لعنت کند استالین را که به سربازان ما یاد داد جنگیدن در سرزمین های بیگانه عمل نیک و شایسته ای است.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

08 Dec, 14:26


‍ سقوط اسد و تاثیر آن بر جمهوری اسلامی


حالا که بشار اسد سقوط کرده و این متحد قدیمی جمهوری اسلامی به زباله‌دان تاریخ پرتاب شده، حالا که حزب‌الله و حماس شکست خورده‌اند ،پرسش اصلی این است که تحولات مذکور چه تاثیری بر جمهوری اسلامی خواهد گذاشت؟
به نظرم ابعاد این تاثیر بسیار بزرگ و پردامنه خواهد بود.توجه داشته باشید که نظام جمهوری اسلامی در این سال‌های اخیر چه تبلیغات عظیم و مستمری روی «محور مقاومت» و سیادت خودش در منطقه خاورمیانه کرده بود.نظام که نمی‌توانست روی دستاوردهای داخلی و اقتصادی خودش مانور بدهد(چون دستاوردی نداشت)، در این سال‌ها همه سرمایه تبلیغی خود را صرف بزرگنمایی به اصطلاح دستاوردهای نظامی‌اش در منطقه کرده بود.نظام توانسته بود در ذهن پایوران خود چنین القا کند که «ما قدرتمندترین کشور منطقه هستیم. عراق و سوریه و لبنان و یمن و فلسطین تحت امر و فرمان ماست؛ما تبدیل به یک کنش‌گر بزرگ در عرصه معادلات جهانی شده‌ایم و .....»
اما حالا چنین ادعاهایی دیگر قابل باور نیست و هیچ تبلیغ و پروپاگاندایی نمی‌تواند کارساز واقع شود زیرا واقعیت عیان تر از آن است که بتوان به ضرب تبلیغات تحریفش کرد.موج ناشی از سقوط بشار اسد به زودی به ارکان عالی جمهوری اسلامی هم خواهد رسید و نتایجش هم بر همگان عیان خواهد شد..به نظرم فرماندهان نظامی بیشتر از هر گروهی در معرض این موج قرار خواهند گرفت.اعتماد به نفس این افراد به سرعت زایل خواهد شد ،آن‌ها نسبت به درست بودن سیاست‌های راهبردی و نظامی دچار شک و تردیدهای عمیق خواهند شد و احساس خواهند کرد که درست رهبری و هدایت نشده‌اند و در نتیجه اعتماد خود را به مقامات مافوق از دست خواهند داد ،روحیه شکست بر آن‌ها غالب خواهد شد(که بدترین احساس برای یک نظامی‌ست) و ریزش نیروها و تمرد به امری اجتناب‌ناپذیر تبدیل خواهد شد .
جمهوری اسلامی مثل هر نظام اقتدارگرای دیگری به حمایت و فرمانبری کامل نیروهای نظامی و انتظامی‌اش نیاز دارد و هرگونه خللی در این امر می‌تواند او را در اداره کشور با مشکلات جدی‌ای روبرو کند.
جمهوری اسلامی که در همه این سال‌ها فقط به ضرب و زور پروپاگاندا و قدرت نظامی و انتظامی‌اش بر مردم حکومت کرده بود حالا باید منتظر اختلال‌های جدی در هر دو این ابزارها باشد به ویژه آن که تهدیدات بزرگتر داخلی و خارجی بیشتری در راه است.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

07 Dec, 20:02


به نوشابه‌های روی میز آقای وزیر خارجه جمهوری اسلامی در این رستوران شهر دمشق توجه کردید؟ «آسترو» به گمانم یک برند ترکی یا اردنی یا عربی باشد.هر برندی باشد ایرانی نیست.با خودم فکر می‌کردم جمهوری اسلامی در این سال‌ها پنجاه میلیارد دلار خرج بشار اسد کرد که در قدرت بماند اما وزارت خارجه اش این‌قدر عرضه نداشت که حداقل بازار نوشابه شهر دمشق را برای صادرات نوشابه سازان ایرانی تضمین کند.تا جایی که می‌دانم جمهوری اسلامی در این سال‌هایی که بر پایتخت سوریه نفوذ داشته نتوانسته پشیزی سود اقتصادی ببرد و عملا هیچ سهمی از اقتصاد سوریه نداشته است.این را هم بگذارید به حساب بی‌لیاقتی وزارت خارجه و نهادهای بالا دستی که به راستی تعطیل و پیاده‌اند.

بیژن اشتری

07 Dec, 19:56


‍ زوال میدان نتیجه‌اش می‌شود دیپلماسی رستورانی


تا همین دو سه سال پیش «میدان»(عملیات نظامی جمهوری اسلامی در کشورهای اطراف)تعیین کننده دیپلماسی بود.رهبران نظام قاطعانه می‌گفتند که وزارت خارجه صرفا مجری دستورات و سیاست‌هایی‌ست که از سوی نهادهای بالا دستی (شورای امنیت ملی یا در واقع ارکان عالی ارتش و سپاه) اتخاذ شده است.آن زمان جمهوری اسلامی شش لشکر آماده در میدان نبرد با اسرائیل در منطقه داشت و کبکش خروس می‌خواند و در نتیجه اصرار داشت که دیپلماسی باید ابزار میدان باشد.اما حالا که باد میدان خالی شده و گریز از صحنه نبرد در دستور کار نظامیان قرار گرفته، دیگر کسی از الویت میدان بر دیپلماسی سخن نمی‌گوید و دیپلماسی جمهوری اسلامی حقیقتا وضع اسفبار و کمیکی پیدا کرده.وزیر خارجه به ظاهر پرتحرک است و از این پایتخت عربی به آن پایتخت می‌رود اما جز بیان حرف‌های کلی و بیان چند شعار علیه آمریکا و اسرائیل کاری نمی‌تواند پیش ببرد و حداکثر کاری که می‌تواند بکند خوردن غذا در رستوران‌های قاهره و دمشق است.آنچه عراقچی در سفرهای منطقه‌ای اش می‌گوید چیزی جز شلیک با تفنگ خالی نیست .اگر در تهران بماند سنگین‌تر است تا به این سفرهای حقارت آمیز برود.دیپلماسی ایرانی در تاریخ خودش چنین زوال فاحشی را هرگز تجربه نکرده بود.واقعا مایه شرمساری است.حالا تنها چیزی که برایشان باقی مانده تهدیدات اتمی است و گمان می‌کنند که این می‌تواند کارت برنده در مذاکرات با آمریکا و غرب باشد.به زودی این توهم‌شان هم مثل توهم «حکمرانی بر شش کشور عربی» برطرف خواهد شد.

این وضع اسفبار مرا به یاد مقطعی از تاریخ شوروی می‌اندازد.پس از پیروزی انقلاب بولشویکی تروتسکی وزیر امور خارجه شد.اما او به ندرت در محل کارش حضور می‌یافت.ازش پرسیدند دلیل این غیبت‌ها چیست.تروتسکی پاسخ داد:«راستش را بخواهید یک حکومت انقلابی نیاز چندانی به وزارت خارجه ندارد.حداکثر کار ما صدور بیانیه‌های تهدید آمیز علیه کشورهای امپریالیستی است.ما باید کرکره وزارت خارجه را پایین بکشیم و برویم دنبال کارهای انقلابی مهم‌تر در عرصه نبرد»
البته این مربوط به یکی دو سال اول انقلاب بولشویکی است.بعدها کمونیست‌ها یاد گرفتند که از سفارتخانه هایشان در خارج می‌توانند برای انواع عملیات ترور،خرابکاری،جاسوسی و پروپاگاندا استفاده کنند و به این ترتیب دیپلماسی در خدمت «میدان »قرار گرفت و نتیجه نهایی‌اش هم همان شد که دیدیم.متاسفانه هیچ کسی از این تجربه تاریخی درس عبرت نگرفت.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

30 Nov, 20:09


‍ «دموکراسی» از نگاه احمد شاملو


دیدم برخی از رفقا که از مطلب من درباره روشنفکران دهه پنجاه (زیر عنوان «روشنفکران گمراه») ناراحت شده‌اند،بخشی از سرمقاله شاملو را که در کتاب جمعه تاریخ مرداد پنجاه و هشت چاپ شده و در آن هشدار داده روزهای سیاهی در راه است و فاشیستها در راهند تا دموکراسی‌خواهان را تار و مار کنند و وظیفه روشنفکران متعهد ایستادگی در برابر این یورش است(نقل به مضمون) استوری کرده‌اند.خب حالا ببینید شاملو و دیگر اعضای هیئت رییسه کانون نویسندگان در آبان پنجاه و هشت خطاب به دانشجویان اشغالگر سفارت آمریکا چه نوشته‌اند:

«دانشجویان عزیز جای بسی شادمانی است که جوهر اصلی انقلاب ایران یعنی مبارزهٔ بی‌امان با امپریالیسم جهانی، به‌ویژه امپریالیسم آمریکا، یک بار دیگر به همت شما فرزندان رشید ملت در دستور روز قرار گرفت. اقدام شما در لحظه‌ای که امپریالیسم آمریکا شاه فراری را در دامان خود پناه داده است نشان داده که دانشگاه همچنان سنگر مبارزه در راه آزادی و استقلال میهن عزیز است و پرچم جهاد ضدامپریالیستی را قهرمانانه به دوش می‌کشد. ما به نمایندگی از جانب کلیهٔ اعضای کانون نویسندگان وظیفهٔ خود می‌دانیم که در این لحظات حساس به روح ضدامپریالیستی شما درود بفرستیم و آرزو کنیم که میهن ما در پرتوی همبستگی و یکپارچگی همهٔ نیروهای مترقی و ضدامپریالیست از سلطهٔ جهانخواران بین‌المللی رهایی یابد و آزادی و دموکراسی مبتنی بر حاکمیت تودهٔ ما که سنگ بنای شکوفایی اندیشه و تفکر و اعتلای فرهنگ جامعه است در پرتوی رهایی کامل ملت ما از سلطهٔ امپریالیسم خون‌خوار هر چه زودتر در سرزمین ما تحقق یابد. ما از صمیم قلب امیدواریم همچنان که مبارزه علیه دستگاه دیکتاتوری شاه مخلوع به قیام یکپارچهٔ خلق و سرنگونی رژیم پلید شاهنشاهی منجر شد، این بار نیز قاطعیت موضع ضدامپریالیستی شما به یک مبارزهٔ بی‌وقفه و آگاهانه در همهٔ سطوح علیه امپریالیسم بینجامد»

«آزادی و دموکراسی مبتنی بر حاکمیت توده‌ها»از نظر شاملو و همفکرانش دموکراسی خلقی یا شورایی بود ؛ نه دموکراسی از نوع آمریکایی و غربی؛ طالب دموکراسی از نوع شرقی‌اش بود ،چیزی شبیه نظام کوبا یا برخی نظام‌های اروپای شرقی.دغدغه شاملو در آن سال‌ها مبارزه با «سلطه جهانخواران بین المللی» بود و «امپریالیسم خونخوار» آمریکا را دشمن اصلی می‌دانست.متاسفانه زمانه بیمار بود و این طرز فکر هم بین مردم محبوبیت داشت و حتی ذهن روشنفکران ما را هم بیمار کرده بود.
ضمنا جایگاه ادبی شاملو محفوظ است.بسیاری از شعرهایش را دوست دارم و کتاب کوچه‌اش نگین کتابخانه‌ام است.نقد مواضع سیاسی‌اش امر جداگانه‌ای است.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

30 Nov, 12:52


درباره عقب رانده شدن نیروهای جمهوری اسلامی از منطقه

در این هفته‌ها و ماه‌های گذشته شاهد عقب رانده شدن نیروهای نظامی جمهوری اسلامی از بسیاری از مناطق تحت نفوذش در خاورمیانه بودیم و آخرین نمونه‌اش هم واگذاری بزرگترین شهر سوریه،حلب، به نیروهای تحریر الشام طی یکی دو روز گذشته.
.
آنچه‌ می‌بینیم(یا حداقل من می‌بینم) اجرای سیاست یا تاکتیک «رول بک» علیه جمهوری اسلامی‌ست.«رول بک» در قاموس سیاسی به معنای عقب‌رانی نیروهای نظامی یک حکومت استیلا‌طلب از مناطق تحت نفوذش به درون مرزهای داخلی خودش است.اگر به تاریخ جهان نگاه کنیم هر زمان حکومتی خارج از منطق و عقلانیت راهبردی دست به رفتارهای تهاجمی زده به ناگزیر ائتلاف های نظامی را علیه خودش شکل داده و نهایتا هم مغلوب این ائتلاف‌‌ها شده.نمونه‌هایش هم زیاد است:فرانسه در زمان ناپلئون ، آلمان در زمان امپراتوری، و آلمان در زمان هیتلر.به نظرم جمهوری اسلامی هم موجب شکل‌گیری نوعی ائتلاف نظامی آشکار و پنهان از قدرت‌هایی که منافع خود را در منطقه خاورمیانه در معرض خطر می‌بینند(آمریکا ، اسرائیل،اروپا و غیره ) شده است و از حوادث اخیر پیداست که این قدرت‌ها در این مرحله سیاست «رول بک »را در قبال جمهوری اسلامی در پیش گرفته‌اند.

تاریخ جهان نشان می‌دهد که این سیاست یا تاکتیک برای مهار کشورهای انقلابی توسعه‌طلب عموما موفق بوده است.شاخص‌ترین نمونه‌اش هم فروپاشی امپراتوری متجاوز و توسعه طلب شوروی در آغاز دهه نود.ریگان در آغاز دهه هشتاد که به کاخ سفید آمد، سیاست رول بک را علیه شوروی در دستور کار قرار داد.این سیاست فقط ابعاد نظامی نداشت بلکه توام با تاکتیک‌های نرم از قبیل مذاکره و گفتگو و دیدارهای سران و غیره نیز بود. در واقع یک سیاست ترکیبی سخت‌افزاری و نرم‌افزاری را در قبال شوروی در پیش گرفت.ریگان معتقد بود با عقب راندن تدریجی نیروهای شوروی از اروپای شرقی و نیز افغانستان می‌تواند ضربه حیثیتی بزرگی به شوروی بزند و ابهت پوشالی اش را فرو ریزد و نهایتا نظم درونی شوروی را که از مدت‌ها پیش به دلیل سرکوب‌های داخلی ، فساد ، ناکارآمدی اقتصادی و نارضایتی عمومی به لرزه درآمده بود بر هم زند.که در عمل این سیاست جواب داد.امریکا با کمک مستمر به جنگجویان افغانستانی کاری کرد که شوروی مجبور به خروج نیروهایش از افغانستان شد.امریکا و غرب همچنین توانستند شوروی را وادار به خروج نیروهای نظامی‌اش از کشورهای اقماری اروپای شرقی‌اش کنند.سیاست رول بک ریگان جواب داد و کمی بعد اتحاد شوروی سقوط کرد.ریگان به مشاورانش گفته بود :«حتم بدانید اگر در مرحله اول (رول‌بک) موفق شویم اهداف مرحله دوم( پیروزی) خودبخود حاصل خواهد شد.»

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

16 Nov, 15:29


در آستانه فروپاشی


اما عجیب‌ترین تغییر در طرز نگرش مردم شوروی قابل مشاهده بود.شرایط زندگی که در نیمه دهه هشتاد بد بود حالا در ابتدای دهه نود بدتر شده بود.حالا حتی شهروندان معمولی و سربه‌راه همیشگی نیز زبان به انتقاد علنی گشوده بودند و آزادانه افکار خود را درباره زندگی‌هایشان،حکومتشان و آینده‌ای که هیچ چیز خوبی در آن نمی‌دیدند بیان می‌کردند.کلماتی که بیش از همه از زبانشان شنیده می‌شد «رازوال»(فروپاشی) و «گراژدانسکایا ووینا»(جنگ داخلی) بود.همه آن مخالفت‌هایی که قبلاً سرکوب و خاموش شده بود حالا یک دفعه به سطح آمده بود: استقلال‌طلبی جمهوری‌های مرزی و شکایت و اعتراض قاعده هرم سیاسی و اقتصادی کشور علیه قشری که نوک هرم نشسته بود.عموم‌ مردم به اوضاع جاری کشور بی‌اعتماد شده بودند.کمبود مزمن مواد غذایی مشهود بود.کالاهای اساسی کوپنی شده بود و قفسه‌های فروشگاه‌ها خالی..نرخ جرم و جنحه رو به افزایش گذاشته بود.ساختار اقتصادی کشور دچار اختلال شده بود.محیط زیست کشور رو به نابودی بود .در لنینگراد با آن زمستان های بی پایانش نیمی از چراغ‌های خیابان ‌ها خاموش بود و در دیگر شهرها قطعی مستمر آب و برق بیداد می‌کرد.محبوب‌ترین فیلم سینماهای شوروی‌ در آن سال،«ما نمی‌توانیم این‌جوری زندگی کنیم»، مقایسه ای بود بین زندگی نکبتی در شوروی و زندگی آرام و بی دغدغه در غرب.همه به فکر مهاجرت به غرب بودند.هیچ اثری از آن یقین‌ها و ایمان‌های ایدیولوژیک دوران گذشته باقی نمانده بود.همه چیز در شرف تغییر و تحول بود.ابهت و هیمنه حزب کمونیست فروریخته بود.در مهم‌ترین روزنامه‌‌ کشور در کنار مقالات دستوری ستایش انگیز از حزب کمونیست و رهبرش ، عکس‌هایی از اعضای گروه موسیقی راک روسی با موهای بلند به چشم می‌خورد.مردم شروع کرده بودند به خواندن مطالبی درباره تاریخ سیاه کشورشان:جنایت‌های استالین،قتل‌عام خانواده آخرین تزار روسیه ،و کشف داستان واقعی زندگی نوجوان رذلی به نام پاول مارازوف که برای نیم قرن به عنوان یک قهرمان بسیجی کمونیست به آن ها قالب شده بود....

از کتاب «پوتین» ،ترجمه بیژن اشتری.


Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

09 Nov, 14:20


‍ آخرین روزهای عمر یک دیکتاتور کمونیست


به مناسبت سال‌مرگ مائو مطلبی آماده کرده بودم که حالا با کمی تاخیر تقدیم حضورتان می‌کنم:

عدم رضایت خاطر ذره ذره مائوی رو به مرگ را تحلیل می‌برد.او به رغم دهه‌ها تلاش نتوانسته بود ابرقدرت شود.بمب اتمی داشت اما قادر به استفاده از آن نبود چون موشک‌هایش به زحمت از محدوده خاک چین فراتر می‌رفت.صنایع عقب‌مانده کشورش انبوهی از محصولات نازل و بی‌استفاده تولید می‌کردند.هواپیماهای چینی چنان بد بودند که قادر به پرواز نبودند و این در حالی بود که صنایع هواپیماسازی از اولین اولویت‌های رژیم چین از بدو تاسیسش بود.صنایع کشتی‌سازی هم وضع اسفباری داشت.مائو یک سال قبل از مرگش به فرمانده نیروی دریایی چین اذعان کرد«نیروی دریایی ما مثل این انگشت کوچیکه من است».او در دیدارش با هنری کیسینجر گفت«چین هیچ جایی بین ابرقدرت ها ندارد.ما عقب افتاده‌ایم...ما آخر همه هستیم. ایالات متحده آمریکا، اتحاد شوروی،اروپای غربی و مرکزی،
ژاپن و آخر همه چین».مائو به جرالد فورد رییس جمهور آمریکا گفت:«ما فقط قادر به شلیک توپ‌های خالی و مقداری فحش و ناسزا به کشور شما و امپریالیسم جهانی هستیم و بس.»
مائو از بابت عدم تحقق جاه طلبی‌های جهانی‌اش عمیقأ متأسف بود اما هیچ تاسفی از بابت تلفات عظیم انسانی و مادی ای که مردم برای اجرای این برنامه‌های جاه‌طلبانه بی‌ثمر متحمل شده بودند نداشت.برایش مهم نبود که هفتاد میلیون چینی-در زمان صلح -قربانی این برنامه‌ها شده بودند.فقط به حال خودش تأسف می‌‌خورد.در این روزهای پایانی عمر،به محض اینکه درباره شکوه و عظمت دیرین خود یا شکست‌های فعلی‌اش حرف می‌زد به گریه می‌افتاد.عاشق یک شعر قرن دوازدهمی به اسم «درختان‌خشکیده» شده بود که مدام آن را زمزمه می‌کرد.دوست داشت فیلم‌های تبلیغاتی رژیم خودش را ببیند و گریه کند و برای خود دل بسوزاند.به قول یکی از دستیارانش «صدر مائو در آن روزها مثل ابر بهار گریه می‌کرد».علاقه بی حد و حصری پیدا کرده بود به برخی اشعار قدیمی که احساسات مردان بزرگ شکست خورده را توصیف می‌کردند.او سر سوزنی به آنچه پس از مرگش رخ می‌داد اهمیت نمی‌داد.از ترس کودتا هرگز هیچ جانشینی برای خود انتخاب نکرد و هیچ اطمینانی به پایداری«دستاوردهایش» نداشت.او که می‌دانست به زودی می‌میرد خطاب به سران رژیمش گفت:«پس از مرگ من آشوب بزرگی به پا خواهد شد.باران‌های خون خواهد بارید...چه اتفاقی برای شما بچه‌گربه‌های کور خواهد افتاد؟ فقط خدایان می‌دانند و بس»

خلاصه شده از کتاب«مائو» ترجمه بیژن اشتری.


Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

08 Nov, 17:09


‍ همیشه عجیب‌‌ترین قوانین و مقررات را می‌توان در کشورهایی دید که دیکتاتورها بر آنها حکم می‌رانند.یک نمونه‌اش رومانی.در کشوری که زمانی انبار غله اروپا نام گرفته بود چائوشسکو،دیکتاتور کمونیست ،کاری کرد که همه چیز سهمیه‌بندی شود.اول گوشت و سپس نان و آرد و تخم مرغ و هر چیز دیگر سهمیه بندی شد.مردم روزی چهار تا دوازده ساعت در روز را صرف ایستادن در صف‌ها می‌کردند.هر صف برای خودش یک "کمیته صف" داشت و هر کمیته یک رئیس .کمبود برق و بنزین هم در دهه هشتاد بیداد می‌کرد.در فروشگاه‌ها تنها لامپ قابل خرید لامپ چهل وات بود.دولت دستور داده بود که هر اتاق فقط مجاز به استفاده از یک لامپ چهل وات است.جوخه های برق اداره پلیس هر از گاه به خانه های مردم حمله می‌کردند تا مطمئن شوند قانون"هر اتاق فقط یک لامپ چهل وات "رعایت شده یا نه.متخلفان جریمه یا بازداشت می‌شدند.مجتمع های مسکونی مجاز به استفاده از سیستم حرارت مرکزی نبودند و فقط در شنبه‌شب‌ها برای دو ساعت مجاز به استفاده از آب گرم بودند.به همبن دلیل مردم اسم شنبه‌شب‌ها را "شب حمام» گذاشته بودند.در این ساعت‌ها شهر کاملا خلوت می‌شد.مردم شب‌های زمستان با پالتو می‌خوابیدند.و همه این‌ها در حالی بود که رومانی حاصلخیزترین خاک برای کشاورزی در اروپا را داشت و به خاطر دارا بودن منابع نفتی غنی‌اش مشهور بود.دولت ناکارآمد کمونیستی مردم را به فلاکت و فقر و افلاس کشانده بود.مواد غذایی مورد نیاز کشور به خارج صادر می‌شد تا ارز خارجی مورد نیاز دستگاه سرکوب و پروپاگاندا تامین شود.حکومت از همه منابع کشور برای تداوم حیات خودش بهره می‌برد و تراژدی در این بود که مردم گذشته شاد و مرفه خود را کاملا فراموش کرده بودند.حکومت‌های مستبد و ایدئولوژی ‌محور همواره این توانایی را دارند که اذهان مردم را بشویند و کاری کنند که آنها فراموش کنند زمانی چه کسانی بودند و چگونه زندگی می‌کردند .


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

07 Nov, 14:47


‍ کمبود واکسن آنفلوآنزا نشانه دیگری از بی‌کفایتی دولت جدید و وزارت بهداشت ظفرقندی وزیر مثلاً اصلاح‌طلب


من در این ده سال اخیر تقریبا هر سال واکسن آنفلوآنزا استفاده کرده‌ام و همیشه در هفته آخر شهریور یا حداکثر هفته اول مهر این واکسن در داروخانه‌ها در دسترس عموم مردم بوده و من هم به راحتی یکی از خریدارانش بوده‌ام(البته جز سال اول کرونا).اما امسال به هفده آبان رسیدیم و هنوز هیچ خبری از توزیع عمومی این واکسن نیست.من تقریبا از اول شهریور به طور مستمر تقریبا هر روز از داروخانه‌های محل و در راس همه آنها داروخانه شبانه روزی سیزده آبان ‌پی‌گیر آمدن این واکسن بودم و جواب آنها همیشه منفی بود(آقا هنوز نیامده).باری،خود وزارت بهداشت اعلام کرده بود پنجره طلایی برای استفاده از این واکسن نیمه اول مهر است.حالا نه تنها پنجره طلایی که پنجره نقره‌ای (نیمه اول آبان)هم بسته شده و ظاهراً باید امید ببندیم به باز شدن پنجره برنزی(نیمه اول آذر).امروز رفتم داروخانه سیزده آبان.اقای دکتر داروخانه گفت این واکسن فقط در داروخانه دوازده فروردین توزیع می‌شود آن هم با نسخه دکتر .اگر شرایطش را داشتی طی روزهای بعد به شما زنگ می‌زنند که بیایی واکسنت را بگیری.گفتم چند روز طول می‌کشد تا زنگ بزنند ، گفت :«اصلا معلوم نیست.در شهریور فقط یک تعداد معدودی برای کادر درمان توزیع شد اما توزیع عمومی نشد»
دلیل این قصور بزرگ را که با جان مردم بازی می‌کند نمی‌دانم.البته حدس‌هایی می‌زنم که بخش عمده اش به بی‌کفایتی دولت جدید و وزیر بهداشت و مهره چینی مدیران زیردستش مربوط می‌شود (لعنت به این بازی کثیف سیاسی که دودش فقط به چشم مردم بیچاره می‌رود).هفته پیش دیدم سخنگو دولت دلیل این کمبود را «تحریم های ظالمانه» غرب اعلام کرده ، توگویی در ده سال گذشته این تحریم ها نبوده و همین امسال اعمال شده

پی‌نوشت:از حضور ناگهانی این همه پزشک داروساز ، کادر درمان و مصرف‌کننده واکسن آنفلوآنزا که آمار همه داروخانه‌های شهرشان را دارند در پیجم واقعا شگفت زده شدم.خیلی ماشاالله داره این همه متخصص و کارشناس،،،،

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

07 Nov, 09:54


‍ چند نظر شخصی درباره بمب اتم ج.ا.


مشاهده اوضاع یک سال گذشته گویای آن است که جمهوری اسلامی به سمت یک موقعیت برگشت ناپذیر بسیار خطرناک که می‌تواند موجودیت حیاتی‌اش را نابود کند در حال حرکت است‌.یا بهتر بگویم دشمنان خارجی این نظام توانسته‌اند او را به سمت چنین موقعیتی سوق دهند.اسراییل که به نقشه‌چینی‌های طولانی ده بیست ساله برای ضربه زدن به دشمنانش شهره است هرگز حاضر به قبول برجام نشد و از همان آغاز خواهان نابودی برنامه اتمی جمهوری اسلامی شد و سعی کرد آمریکا و غرب را با خود همراه کند.به نظرم اسرائیل در این یک سال گذشته(پس از حادثه هفت اکتبر) موفق شده گام‌های بلندی به سوی این هدف بردارد.گام بعدی و تعیین کننده اسرائیل این است که به جهان غرب ثابت کند که جمهوری اسلامی یک خطر امنیتی آنی و عیان برای منطقه خاورمیانه و کل جهان است.در این صورت وضع ایران شبیه عراق صدام و لیبی قذافی در دوران تقابل با غرب خواهد شد.
حالا نگاهی به اوضاع داخل بیندازید.مقامات ارشد نظام صحبت از افزایش برد موشک‌هایشان به بالای دو هزار کیلومتر می‌کنند.این به معنای رسیدن این موشک‌ها به قلب اروپای غربی (پاریس و برلین)است و جمهوری اسلامی ثابت کرده که توان ساخت چنین موشک‌هایی را دارد.
برخی مقامات بالای نظام صراحتا صحبت از تغییر تز دفاعی کشور و ساخت بمب اتمی کرده‌اند و قضیه تغییر فتوای آقای خامنه‌ای را به میان کشیده‌اند و حتی خود ایشان هم اخیرا فرمود«هر کاری برای دفاع از کشور لازم باشد خواهیم کرد » و باید اذعان کرد که نظام توان این را دارد که در مدتی کوتاه چند بمب اتمی بسازد و این کلاهک‌های اتمی را روی موشک‌های بالستیک خود سوار کند و به سمت اسرائیل و اروپا نشانه گیری کند.
اما از همه این‌ها مهم‌تر« قدرت اراده» حاکمان نظام و تاثیرپذیری آن ها از فرهنگ عاشورایی کربلایی در مقابله با اسرائیل و کل«نظام سلطه جهانی» است .پرتاب سیصد چهارصد موشک بالستیک به خاک اسرائیل گرچه موجب خسارت عمده‌ای به اسراییلی‌ها نشد اما باید اذعان کرد که«اراده» حاکمان ایران را در به کارگیری سلاح ‌هایشان نشان داد.حالا برای غربی‌ها کاملا روشن شده که جمهوری اسلامی یک کشور معقول و به هنجار نیست که سلاح‌های مرگبار خود را در انبار بگذارد و هیچوقت از آنها استفاده نکند.حالا غربی‌ها فهمیده‌اند که اراده‌طلبی سران نظام و باور آنها به فرهنگ عاشورایی و انقلابی و روحیات انتحاری‌شان معجونی‌ست مرگبار‌ و چنین معجونی واقعا می‌تواند امنیت جهان غرب را تهدید کند.غرب تجربه خوشایندی از لشکرکشی زمینی ندارد اما در جهان امروز هر احتمالی ممکن است و این خطری‌ست که همه ما باید به آن توجه کنیم

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

31 Oct, 14:07


‍ حاکمانی که فریب دروغ های تبلیغاتی حکومت خودشان را خوردند


پروپاگاندا، یا تبلیغات سیاسی، برای دیکتاتورها در حکم‌ شمشیر دو لبه است.فایده پروپاگاندا برای دیکتاتور، ذهن‌شویی عمومی و بسیج مردم حول آرمان‌های واهی و تحریف واقعیت‌ها‌ست ؛ مقوله‌ای که برای بنده و شما کاملا آشناست و نیاز به توضیح اضافه ندارد. اما پروپاگاندا زمانی برای دیکتاتور خطرآفرین و مهلک می‌شود که او دروغ‌هایی را که دستگاه تبلیغاتی خودش ساخته و پرداخته راست می‌انگارد و بر همین اساس سیاست‌گذاری می‌کند و ماشین حکومتی‌اش را به جلو می‌راند.

استالین در زمانی که میلیون‌ها نفر از مردم شوروی به دلیل سیاست های غلطش بر اثر گرسنگی در حال مرگ بودند تحت تاثیر فیلم‌های تبلیغاتی سینمای شوروی گمان می‌کرد که دهقانان شوروی در اوج رفاه و تنعم به سر می‌برند و میزهای غذای آن ‌ها از فرط سنگینی تاب ورداشته و آن‌ها از صبح تا شب کار دیگری ندارند جز خوردن و نوشیدن و بالالایکا زدن و رقصیدن در دور میزهای پر از کباب و شراب.او عاشق تماشای فیلم «ولگا،ولگا» بود که در آن تصویری شاد و سرخوش از زندگی در شوروی دهه سی ارائه شده است.می‌گویند حداقل بیست بار این فیلم موزیکال را تماشا کرد.و استالین که در طول حکومتش ندرتا از کاخ کرملین بیرون می‌آمد با اتکا به همین فیلم‌ها و تصاویری که در سینمای خصوصی‌اش می‌دید سیاست مرگبار کشاورزی‌اش را طراحی کرد و موجب مرگ صدها هزار دهقان کشورش شد و گناه هر اعتراض و مخالفت و قصوری را هم به گردن دشمن خارجی و عوامل داخلی‌اش انداخت.

چائوشسکو،حاکم دیکتاتور رومانی،سه ماه مانده به سرنگونی و اعدامش با آرای نود و هفت درصد به اصطلاح نمایندگان مردم برای یک دوره دیگر رییس جمهور کشورش شد.او با اتکا به دروغ های رسانه‌های خودش واقعا خیال می‌کرد که نود و هفت درصد مردم طرفدارش هستند و عامه مردم او را می‌پرستند.آنقدر از محبوبیت و جایگاه محکم خود در رأس قدرت مطمئن بود که شورش عمومی مردم کشورش را باور نکرد و آن را اغتشاش مشتی فریب‌خورده خارجی تصور کرد.او در حساس‌ترین دوران حکومتش ،که مردم خود را برای سرنگونی‌اش آماده می‌کردند، برای یک سفر رسمی عازم ایران شد.او فقط زمانی پی به واقعیت برد که صدای مخالفان را در یکی از همان تظاهرات‌های به اصطلاح میلیونی پروپاگاندایی‌اش شنید.که البته دیگر خیلی دیر بود.بهت و حیرت او در آن تظاهرات باید برای هر دیکتاتوری عبرت انگیز باشد هر چند که دیکتاتور ها هرگز هیچ درسی از تاریخ نمی‌گیرند و محکوم به گام برداشتن در مسیرهای تکراری‌اند.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

25 Oct, 18:10


‍ این جباران خونریز می‌خواهند رهبران «نظام چندقطبی» باشند

این روزها اصطلاحاتی مثل «نظام چند قطبی» به لقلقه زبان جباران و مستبدان خون‌ریز عالم بدل شده است.امروز در خبرها خواندم که پوتین ،جنایتکار جنگی،در سخنرانی اجلاس کشورهای گروه بریکس در کازان روسیه بار دیگر دم از طلوع «نظم چند قطبی جهانی » زده است و درخواست کرده دلار از نظام پولی جهانی حذف شود.تعاونی دیکتاتورهای عالم، یا به قول زنده‌یاد ایرج پزشکزاد،«انترناسیونال بچه‌پروها»، هوا برش داشته که دوران آمریکا و لیبرال دموکراسی به سر رسیده و حالا نوبت یکه‌تازی جباران اهریمن‌صفت عالم فرارسیده است.گرچه خودشان هم می‌دانند که چنته‌شان خالی‌ست اما این لقلقه«نظام چند قطبی» برایشان خوشایند است و یک وجهه مثلا «عالمانه »و «مترقی» به ایدیولوژی‌های نظام‌های سراپا پلیدشان می‌دهد. یکی نیست از این‌ها بپرسد به فرض که آمریکا و لیبرال دموکراسی هم نابود شد، شما آشغال‌ها خیر سرتان چه چیزی برای عرضه به جهانیان دارید؟ آیا جز سرکوب مردم،لگد مال کردن حقوق بشر و رفتارهای جنایتکارانه و قرون وسطایی ، «ارزش‌ها»ی دیگری هم برای عرضه به جهان دارید؟ نظام‌های فاشیستی و استبدادی که ذاتا ضد فرهنگ و ضد انسانیت‌اند واقعا چه چیزی برای عرضه به انسان‌ها دارند؟ خاک بر سر آن جهانی که ‌حاضر باشد لوکاشنکوها و شی‌جین پینگ‌ها و پوتین‌های قاتل را به عنوان رهبران تازه این «نظام چند قطبی جهانی» پذیرا باشد.
اما خبر بد برای دیکتاتورها اینکه عمر این لقلقه کذایی هم رو به پایان است و این حباب در آستانه ترکیدن.امریکا همچنان بزرگ‌ترین اقتصاد جهان است و اقتصادش رو به رشد و قدرت نرم و سختش هم کماکان در اوج است و همزمان سقوط اقتصادی چین کلید خورده(نصف شدن نرخ رشد اقتصاد و بحران بزرگی که انتظارش را می‌کشد) و روسیه هم به لطف سیاست‌های پوتین راه زوال را طی می‌کند.دو شاخ اصلی این نظام کذایی در شرف شکستن است و بدا به حال پیروان حقیر این دو که گمان می‌کنند با بریکس و شانگهای می‌توانند از شر سرنوشت محتومشان بگریزند.
و کلام آخر اینکه: لیبرال دموکراسی به رغم همه ایرادها و نقایصش هنوز بهترین نظام حکومتی جهان و همچنان خصم اول «انترناسیونال دیکتاتورها» است.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

24 Oct, 18:14


‍ بی‌روح شدن قدرت از نگاه ایوان کلیما


حکایت عجیبی است این بی عملی و ناتوانی حکومت‌های دیکتاتوری بحران‌زده در قبال حوادثی که پشت سر هم گریبان‌شان را می‌گیرد.ایوان کلیما،نویسنده‌ی چک ، به این عارضه ،"بی‌روح شدن قدرت " می‌گوید:

آدم‌هایی که قدرت را نمایندگی می‌کنند انگار روحشان را وانهاده‌اند و کالبدی بیش برایشان باقی نمانده و نگرانند که حتی این کالبد فاقد روح (پست‌ها و مناصب،و انواع امتیازات نومن کلاتوریایی)را نیز از کف بدهند.سیستمی که زمانی فعال و کارآمد به نظر می‌آمد، حالا سنگین و کند و ناتوان شده،خلاقیتش را از دست داده و در مواجهه با سیل بحران‌ها هیچ چاره ای ندارد جز انکار بحران‌ها یا متوسل شدن به پروپاگاندایی نخ نما شده و زور عریان .قشر صاحب امتیاز و قدرت به مرور زمان به فساد مالی گراییده و چاق و تنبل و نالایق شده و خودش به جای حل بحران‌ها زاینده‌ی بحران‌ها شده است .این قشر قادر به عرضه چهره‌های لایق و کاریزماتیک،که قادر به حل مسائل باشند،نیست.دولت عملا به دست"هیچ کسان" افتاده و این حضراتی که همه چیزشان را از سیستم دارند حالا که سیستم به ورطه بحران‌ها افتاده نمی‌توانند هیچ کاری برایش بکنند.سیستم به این ترتیب حتی قادر نیست در یک هم‌اندیشی جمعی اهداف اصلی و راهبردی خود را از نو تعریف و در روش‌هایش برای دستیابی به این اهداف تغییراتی ایجاد کند.در یک کلام، سیستم حتی عاجز از تغییرات روبنایی و ظاهر ی است.و این در حالی است که جامعه وارد مرحله تحول‌خواهی شده.حاکمان نمی‌توانند به روش‌های سابق حکومت کنند و مردم نمی‌خواهند به روش های سابق از حکومت تمکین کنند.سیستم در طول حیاتش اجازه نداده که افکار و عقاید گوناگون مطرح شوند و فعالیت فکری را عملا ناممکن کرده و جان و ذهن آدم‌ها را در قالب‌های تنگ فروریخته و حالا که نیاز به اندیشه و ابتکار عمل دارد نه اندیشمندی برایش باقی مانده نه مبتکری. ترس و احتیاط موجب نابودی خلاقیت‌ها حتی در بین نیروهای خودی شده و در نتیجه امید چندانی برای به عرصه آمدن اندیشمندان و عقلا برای حل بحران‌ها باقی نمانده است.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

20 Oct, 06:59


‍ ده میلیون تن از جمعیت ده میلیونی کوبا در خاموشی مطلق بهشت سوسیالیستی را تجربه می‌کنند


مردم کوبا که تا پیش از این به چهارده ساعت قطع برق در هر بیست و چهار ساعت عادت کرده بودند از دو روز پیش خاموشی بیست و چهار ساعته را هم دارند تجربه می‌کنند.نخست وزیر اعلام کرده معلوم نیست مشکل نیروگاه اصلی کشور چه زمانی حل شود.این هم آخر و عاقبت یک کشور انقلاب زده مفلوک کمونیستی.شصت و چند سال از به اصطلاح انقلاب شکوهمند سوسیالیستی‌شان می‌گذرد و حالا باید به سبک زندگی غارنشینی عادت کنند.همین کوبا در یک دهه قبل از انقلاب، در دهه پنجاه میلادی، یکی از کشورهای مرفه آمریکا ی لاتین بود و از حیث رفاه و درآمد سرانه مقام سوم را در بین بیست کشور این منطقه داشت.کمونیست‌ها با وعده تبدیل کردن کوبا به بهشت به سر کار آمدند و در طول حکومت‌شان گوش‌های جهانیان را پر کردند از پیشرفت‌های مشعشع در زمینه بهداشت و مسکن و سوادآموزی و علم‌آموزی و غیره.اما در عمل کوبا تبدیل شده به جهنم روی زمین.نظام سلطه کمونیستی چنان ریشه‌ای در این جا دوانده که مردم توان رهایی از آن را ندارند.کمونیسم نه تنها مردم را فقیر کرده بلکه همه قدرت اراده و عزت نفس آنها را هم تباه کرده است.همه نظام‌های استبدادی ایدئولوژی‌محور این گونه‌اند.کشور را به زمین سوخته تبدیل می‌کنند و انسان‌ها را از انسانیت تهی می‌کنند تا چند صباحی بیشتر حکومت کنند.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

18 Oct, 18:01


‍ چگونه «عمق راهبردی» تبدیل شد به «پاشنه آشیل»

شوروی به کشورهای اقماری‌اش نفت و غلات رایگان می داد تا امپراتوری خود را در اروپای شرقی و مرکزی حفظ کند.
بلغارستان،لهستان،مجارستان،چکسلواکی،رومانی و آلمان شرقی نفت و غلات مفت «برادر بزرگ »را بلافاصله پس از دریافت به کشورهای اروپای غربی به قیمت بازار آزاد می‌فروختند تا ارز حاصله را صرف اقتصاد سوبسیدی رو به زوالشان بکنند.شوروی سالیانه سی میلیارد دلار را صرف "کمک" های اقتصادی و تسلیحاتی به کشورهای تحت سلطه‌اش می‌کرد در حالی که اقتصاد ویران داخلی خودش به شدت به این پول نیاز داشت.اما کار به جایی رسید که ادامه این روال ناممکن شد.کشور سلطه گر بیش از این قادر به خرج کردن برای حفظ امپراتوری‌اش نبود.پل کندی،مورخ انگلیسی، به درستی می‌گوید «چنانچه یک کشور سلطه‌گر حیطه حاکمیت خود را در امور خارجی بیش از حد گسترش دهد، نه تنها منافعی را نصیب خود نمی‌کند بلکه به واسطه هزینه‌های سنگینی که برای حفظ امپراتوری‌اش متحمل می‌شود خود را در معرض فروپاشی قرار می‌دهد. اصولا راز نابودی امپراتوری‌ها در همین ویژگی نهفته است.» شوروی گمان می‌کرد که امپراتوری اروپایی‌اش «عمق راهبردی»‌اش است اما اشتباه می‌کرد .به عبارتی همین"عمق راهبردی" نهایتا تبدیل شد به پاشنه آشیل‌‌ این نظام .شوروی مجبور بود برای حفظ امپراتوری‌اش علاوه بر صدور نفت و غلات رایگان،بخش عمده‌ای از بودجه سالیانه‌اش را هم صرف تولید تسلیحات و نیروهای نظامی‌اش بکند.در نتیجه ،پول چندانی برای تقویت اقتصاد داخلی‌اش باقی نماند .و نهایتا آنچه سرنوشت این کشور را رقم زد نه تعداد موشک‌های اتمی‌اش که تعداد کاغذ توالت‌ها و پوشک‌های موجود در قفسه‌های فروشگاه‌هایش بود.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

13 Oct, 15:55


صد رحمت به دوران ریاست‌جمهوری آقای رئیسی اصولگرا که حداقل من فعال رسانه‌ای و اجتماعی می‌توانستم به طور نسبی درباره هر موضوعی بنویسم و انتقاد کنم بدون اینکه کارم به احضار و تذکر و بازداشت ختم شود.من خودم در همین صفحه حتی می‌توانستم رهبر را خطاب قرار بدهم و حرف و نظر احیانا مخالف خودم را بیان کنم بدون اینکه نگران احضار و بازداشت باشم.اما از زمانی که آقای پزشکیان «اصلاح‌طلب »رئیس جمهور شده نمی‌توانم درباره هیچ موضوعی(حتی ساده‌ترین موضوع ها) اظهار نظر آزادانه بکنم.الان برای مثال حتی آقای عراقچی وزیر خارجه شده جزو قدیسین مملکت و چه کسی جرات داره از ایشون و سیاست‌هایش انتقاد بکنه، دیگران که جای خود دارند. خلاصه ،فشارهای جانبی و غیرجانبی به نویسندگان غیرهمسو با حکومت طی همین دو سه ماهی که آقای پزشکیان رییس‌جمهور شده بسیار افزایش یافته است .البته برای من این وضع قابل پیش‌بینی بود.این یک الگویی‌ست که در این سی سال گذشته مدام تکرار شده است.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

11 Oct, 16:22


‍ شوروی زمانی به تولید و ساخت اتومبیل لادا رو آورد که با ماهواره اسپوتنیک‌اش فضا را فتح کرده و با سیستم‌های موشکی‌اش حرف اول را در جهان تسلیحات می‌زد.اما عجیب آن که این کشوری که نام ابرقدرت را یدک می‌کشید بدترین ماشین‌های سواری را می‌ساخت و مردمش برای به دست آوردن هر چیز مصرفی دیگری در مضیقه بودند.مسئله چه بود؟کشوری با آن همه دانشمند برنده جایزه نوبل،با آن مغزهای درخشان علمی،و با آن همه منابع طبیعی و انسانی و مادی چرا نمی‌توانست اتومبیلی بسازد که توان رقابت با همتایان غربی‌اش را داشته باشد؟جواب به نظرم ساده است.وقتی اقتصاد بسته و دستوری باشد صنعت از حرکت به جلو باز می‌ماند.در کشورهای اقتدارگرا اقتصاد بیش از آن که در خدمت مردم و نیازهای روزمره آنها باشد در خدمت اهداف سیاسی حاکمان است و به حفظ و تداوم قدرت آنها خدمت می‌کند و منابع مالی به جای جاری شدن به سوی صنایع تولید کننده کالاهای مصرفی به سمت صنایع غیرمصرفی هدایت می‌شود.نمونه‌اش مصرف میلیاردها روبل در صنایع فضایی شوروی.حکومت اقتدارگرا در عرصه اقتصاد دنبال انحصار و نابود کردن رقابت است .حکومت از صنایع و اقتصادش در درجه اول فرمانبری از برنامه هایی را می‌خواهد که نه بر اساس قوانین طبیعی بازار آزاد که بر اساس خدماتشان به اهداف سیاسی حکومت طراحی و ابلاغ شده است.در نظام اقتدارگرا ،ایده‌های دستوری می‌تواند به هر روندی که نشانی از رونق اقتصادی و صنعتی در آن باشد پایان دهد.مائو دو بار با ایده‌ی تحول کشاورزی از طریق صنعت موجب توقف رشد اقتصادی کشورش در دهه های پایانی حکومتش شد و فقر عمومی را تشدید کرد.قدرت مطلقه به هیچ قشر نخبه علمی و فنی‌ای اجازه رشد نمی‌دهد.قدرت ابداع و نوآوری که موتور محرکه رشد صنعتی است در محیط بسته رو به ضعف می‌گذارد.تحت حکومت اقتدارگرا رابطه طبیعی میان مشتری و صنعتکار مختل می‌شود و میل و اولویت مشتری به هیچ انگاشته می‌شود.بخش خصوصی از ترس نقض حق مالکیت خصوصی‌اش جرئت ورود به عرصه تولید را ندارد.صنعتکاران به هیچگونه آمار اقتصادی و صنعتی‌ای ،که برای کارشان به آن نیاز ضروری دارند،دسترسی ندارند.کارخانه‌های اتومبیل‌سازی به جای خدمت به نیازهای مردم در واقع محملی هستند برای خدمت به سیستم حکومتی و پاسخگویی به نیازهای آن.و خلاصه این‌طوری می‌شود که می‌توان موشک مافوق صوت و ماهواره ساخت اما نمی‌توان یک ماشین استاندارد که در هر صد کیلومتر پنج لیتر بنزین بسوزاند،ساخت.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

10 Oct, 13:33


‍ استالین؛ دیکتاتوری که جنگیدن بلد بود


وقتی جنگ جهانی دوم شروع شد و ارتش هیتلر وارد خاک شوروی شد هیچکس تصورش را هم نمی‌کرد که دیکتاتور خونریز شوروی،جوزف استالین ، به یک فرمانده نظامی لایق و باهوش تبدیل شود و نهایتا کمر ارتش آلمان را بشکند.فارغ از این واقعیت که کمونیسم و فاشیسم دوقلوهای اهریمنی بودند ، تعدادی از سیاست های جنگی استالین را برایتان فهرست کرده‌ام:
یک: استالین فضای سیاسی و فرهنگی کشور را طی سال‌های جنگ باز کرد،از شدت سرکوب‌های سیاسی کاست و مردم پس از تحمل یک دهه سرکوب بی امان دهه سی، عاقبت نفسی به راحتی کشیدند.مطبوعات شروع کردند به چاپ مقالات با آزادی بیان بیشتر.استالین سرکوب مذهب را متوقف کرد، کلیساها باز شدند‌ و استالین با سراسقف روسیه دیدار رسمی کرد و از ارادت خودش به عیسی مسیح سخن گفت.در تبلیغات رسمی، چهره‌های ملی‌گرای دوران تزاری و سرداران پیروزمند تزاری مثل کوتوزوف برجسته شدند و تبلیغات کمونیستی کم‌رنگ‌تر شد.اینجوری ملت را متحد کرد.
دو:استالین دستور داد قیمت کالاهای مورد نیاز مردم باید هر سال نسبت به سال قبل درصد مشخصی کاهش یابد.گرچه این قیمت‌گذاری دستوری خلاف علم اقتصاد بود اما تا زمان مرگ استالین ادامه یافت(خروشچف پس از مرگ استالین این سیاست را که نزد مردم بسیار محبوب بود کنار گذاشت و قیمت‌ها را افزایش داد که منجر به قیام‌های خونین در شوروی و ساقط شدن خودش شد)
سه:استالین در طول جنگ هرگز پایتخت را ترک نکرد.گرچه همه وزارتخانه‌ها به شهری دوردست در آسیای مرکزی منتقل شده بود و ارتش هیتلر فقط سی کیلومتر با مسکو فاصله داشت اما استالین در مسکو ماند و دفتر خود را در زیرزمین مترو مسکو برپا کرد و از همینجا جنگ را هدایت کرد.
چهار:استالین رهبری بود اهل تشکیل ائتلاف های بزرگ.وقتی ارتش هیتلر وارد خاک شوروی شد استالین توانست با دشمنان سابق خود،انگلستان و آمریکا وارد ائتلاف جنگی علیه هیتلر شود.او طی جنگ بهترین روابط شخصی و حرفه‌ای را با چرچیل و روزولت داشت و توانست آنها را کاملا درگیر جنگ با هیتلر بکند و یک جورهایی عاشق و شیفته خودش.
پنج:وقتی جنگ شروع شد اولین کسانی که به جبهه رفتند آقازادگان سرخ بودند.استالین پسران خود را به خط مقدم فرستاد و به فرمانده آنها سفارش کرد که کوچکترین پارتی‌بازی در حق آنها نکند.یکی از پسرانش در جنگ کشته شد.پسر خروشچف هم که خلبان بود اوایل جنگ کشته شد و شمار دیگری از فرزندان اعضای دفتر سیاسی در جنگ کشته شدند
شش:استالین معتقد بود سربازانش باید تا آخرین قطره خون‌شان بجنگند.او اعتقاد داشت سرباز شوروی هرگز نباید تسلیم و اسیر شود .از نظر استالین اسارت به معنای خیانت بود .

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

10 Oct, 08:18


مایاکوفسکی صد سال پیش شاعر نسل زد بود و شعرهایش بعد از قریب یک قرن همچنان بازتاب دهنده روحیات و احساسات همه نسل زدی‌ها در هر جای جهان و از جمله ایران خود ماست.خانم آزاده مسعودنیا همکار مترجم ما در نشر ثالث به تازگی مجموعه‌ای از اشعار مایاکوفسکی را برای نشر چشمه ترجمه کرده که واقعا خواندنی و زیباست .به نظرم اولین ترجمه فارسی از اشعار مایاکوفسکی است که با در نظر داشتن محتوا و لحن شعرهای مایاکوفسکی شاعر فوتوریست نسل زدی به فارسی ترجمه شده و خواندن این مجموعه شعرها را به همه دوستداران شعر جهان و خصوصا اشعار مایاکوفسکی توصیه می‌کنم.همین نمونه شعری که در تصویر حک شده گویای کار شجاعانه و هنرمندانه مترجم است.کتاب که زیر عنوان« آسمانم غرق ظلمت می‌شود» توسط نشر چشمه چاپ شده ظرف یک ماه به چاپ دوم رسیده .تبریک به خانم مسعودنیا که عاقبت ما را با مایاکوفسکی واقعی آشنا کرد

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

22 Aug, 18:40


نظام رادیکال بدون رادیکال‌هایش!


رادیکال‌های نظام اصلا تصورش را هم نمی‌کردند که طی فقط سه ماه ستاره بخت آن‌ها در آسمان سیاست جمهوری اسلامی به پایین کشیده شود یا حداقل این‌چنین کم‌فروغ شود.تا پیش از سه ماه پیش همه شواهد و قراین حکایت از این داشت که رهبر نظام تصمیم گرفته ماشین نظام را با همین نیروهای جوان انقلابی رادیکال(از قبیل ثابتی‌ها) و پدرخوانده های پایداریچی آنها به پیش ببرد.اما در پی سقوط بالگرد، رهبر نظام ظاهرا تصمیم گرفت تغییر مختصری در دست فرمان همیشگی‌اش بدهد و بال و پر نیروهای رادیکال را اندکی بچیند و برای جلوگیری از روند فروپاشی اقتصاد کشور به نیروهای تکنوکرات اصلاح‌طلب میدان دهد.اما این تغییر دست فرمان به نظرم کار بسیار پرهزینه‌ای برای نظام خواهد بود.باید توجه داشت که این جریان رادیکال مهم‌ترین و اصلی‌ترین نیروی حامی نظام و شخص آقای خامنه‌ای است.این نیرو که شبکه‌ وسیعی را در سراسر کشور تشکیل داده‌(امامان جمعه ، مداحان حکومتی ، فرماندهان بسیج ،سازمان‌های تبلیغی و رسانه‌ای و غیره) در واقع خود نظام است و تضعیف آن تضعیف اصل نظام.از اظهارنظرهای چند روز اخیر زعمای جریان تندرو و بنیادگرای جمهوری اسلامی پیداست که آنها به شدت از رهبری و سیاست جدید وی رنجیده خاطر شده و حتی عصبانی‌اند.یکی از آنها توئیت کرده‌ بود«بگذار اغتشاشات شروع بشه، ببینم کی میاد کف خیابون برای حفظ نظام».جوان انقلابی تندرویی که هویت خود را در نفی« شیاطینی »مثل ظریف و خاتمی و روحانی تعریف کرده بود حالا ناگهان همه این« شیاطین »را دوباره بر سریر قدرت می‌بیند.تو گویی نظام ناگهان چند بمب اتمی را بر سرشان ریخته است.احتمالا آقای خامنه‌ای در صدد برخواهد آمد که به طریقی جلو تلفات و ریزش‌های بیشتر در بین این نیروها را بگیرد و دلگرمی‌هایی به آنها بدهد.هر چند به نظرم کار مشکل و چه بسا ناممکنی است زیرا موفقیت دولت جدید در اصلاحات اقتصادی موردنظر آقای خامنه‌ای منوط به خنثی سازی همین نیروهای رادیکال‌ و تندرو‌ است.و البته باید توجه داشت که این نیروهای رادیکال هم چندان دست‌بسته و منفعل نیستند.اینها طی سال‌های گذشته حسابی قدرتمند شده‌اند و در همه ارکان مملکت قدرت و نفوذ پیدا کرده‌اند.انها بهتر از هر کسی می‌دانند که حیات جمهوری اسلامی منوط به وجود و حضور آنهاست و لذا بعید می‌دانم اینها به سادگی بساط خود را جمع کنند ولو به صورت موقت.هیچ بعید نیست که در روزها و هفته‌های آینده شاهد حوادث‌ غیرمترقبه‌ای باشیم (از قبیل تظاهرات خیابانی خشن ساختگی و غیره) ؛ حوادثی که به راس نظام پیام دهد: وجود نیروهای جوان انقلابی برای حفظ نظام ضروری است .

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

20 Aug, 17:48


‍ امروز که خبر یورش ماموران گارد ویژه به انستیتو گوته و پلمپ این نهاد آلمانی در تهران را خواندم یاد آن ده شبی افتادم که در پاییز پنجاه و شش تهران را تکان داد. در آن زمان کانون نویسندگان ایران(که زیر نظارت و رهبری روشنفکران چپ بود) با کمک انستیتو گوته در باغ سفارت آلمان به مدت ده شب پیاپی جلسات سخنرانی و شعرخوانی برپا کردند.تقریبا همه سخنرانان و شاعران این مراسم از روشنفکران چپ‌گرای معروف بودند(از غلامحسین ساعدی و باقر مومنی تا به‌آذین و سعید سلطانپور ).تندترین سخنرانی‌ها علیه نظام شاهنشاهی در همین ده شب ارائه شد و سخنرانان و شاعران چنان شور انقلابی ای در شنوندگان خویش برانگیختند که آن‌ها در شب آخر به خیابان‌ها ریختند و شعارهای مرگ بر شاه سر دادند و درگیری با پلیس منجر به مرگ یک تظاهرات کننده و بازداشت ده‌ها تن دیگر شد.باری، آن ده شب نمونه جالب و عجیبی بود از همکاری چپ‌های ایرانی و یک حکومت دموکراسی غربی (جمهوری فدرال آلمان) برای تضعیف حکومت شاه ایران؛ حکومتی که ظاهراً همین حکومت‌‌های غربی حامی اصلی‌اش بودند!
حالا ،طنز تلخ تاریخ اینکه همان انستیتو گوته‌ای که جرقه انقلاب پنجاه و هفت را زد و راه را برای حکومت جمهوری اسلامی باز کرد عاقبت مزد زحمات خود را از همین حکومت گرفت.


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

20 Aug, 14:28


‍ کتابی که اقتصاد ایران را ویران کرد


غلو نیست اگر بگوئیم اقتصاد ایران بیش از پنجاه سال است که تحت تاثیر آموزه‌های مارکسیستی است.پنجاه‌و‌شش‌ سال پیش کتابی به اسم" اقتصاد به زبان ساده "به قلم محمود عسکری‌زاده نوشته و در بین همسازمانی‌هایش،مجاهدین خلق،توزیع شد.این کتاب درون‌سازمانی خلاصه‌ای از دو کتابی بود که قبلاً عبدالحسین نوشین عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران در دهه بیست شمسی از روی آثار کارل مارکس ترجمه کرده بود.باری،تاثیر کتاب عسکری‌زاده به فراسوی سازمانش رفت.تقریبا همه‌ی آنچه در این کتاب درباره اقتصاد از نگاه کمونیستی مطرح شده مورد توجه و قبول اکثریت مخالفان رژیم شاه،از مسلمان سنتی تا چپ افراطی، قرار گرفت، توگویی وحی منزل بود و در درستی احکامش جای هیچ شک و تردید نبود.حتی روحانیون انقلابی زمان شاه هم عملا به طرفداران این آموزه‌ها مبدل شدند تا آنجا که در دوره حکمرانی‌شان در دوران جمهوری اسلامی ،حق مالکیت خصوصی را که از مسلمات شرع اسلام است نادیده گرفتند و در مقیاس عظیم به مصادره و تصرف اموال و املاک به اصطلاح طاغوتی‌ها رو آوردند.اقتصاد جمهوری اسلامی در دهه اول حیاتش به شدت تحت تاثیر آموزه‌های اقتصادی مارکسیستی بوده است.همین بزرگان اصلاح طلب امروز در دهه اول جمهوری اسلامی با اجرای سیاست‌های کوپنیستی،ملی کردن صنایع و دولتی کردن همه چیز ، عملا جزو اجرا کنندگان سفت و سخت این آموزه‌ها بودند.به طور خلاصه تاثیرگذاری‌های منفی آموزه‌های مارکسیستی بر اقتصاد ایران را ،که تا همین امروز نیز ادامه یافته، می‌توان این گونه فهرست‌بندی کرد:نفی حقوق مالکیت خصوصی؛ اولویت دادن صنعت بر تجارت؛ غیرمولد انگاشتن تجارت و سپردن انحصار آن به دولت؛مخالفت با ورود سرمایه خارجی به کشور ؛سرمایه گذار خارجی را استثمارگر و عامل نفوذ تلقی کردن؛ملی کردن کارخانه ها و بنگاه‌های بزرگ؛قیمت‌گذاری دستوری؛خودکفایی اقتصادی را والاترین ارزش تلقی کردن؛سرکوب بخش خصوصی و نابود کردن عامل رقابت در اقتصاد و.....


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

19 Aug, 13:41


‍ رهبری اگر اصلاحات اقتصادی واقعی میخواهد این مجلس را باید منحل کند و انتخابات واقعا آزاد برگزار کند


از حوادث سیاسی کشور طی این سه ماه گذشته پیداست که آقای خامنه‌ای تصمیم گرفته دست به پاره‌ای اصلاحات محدود اقتصادی بزند تا بلکه از شدت روند فروپاشی اقتصادی کشور اندکی بکاهد.میدان دادن دوباره به تکنوکرات‌های اصلاح‌طلب محور اصلی این سیاست تازه است.اما من شخصا کوچک‌ترین شانسی برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور نمی‌بینم.قوای اجرایی هر چقدر هم کاردان و خبره باشد بدون مشارکت دادن عامه مردم در اقتصاد و سیاست هیچ شانسی برای موفقیت ندارد و مظهر مشارکت مردم در امور اجتماعی و سیاسی هم پارلمانی است که اعضایش نمایندگان واقعی مردم باشد.اما مجلس فعلی جمهوری اسلامی مظهر اقلیت سالاری، مظهر جهالت‌سالاری و مظهر تندروی و رادیکالیسم و ارتجاع و عقب‌ماندگی است.برای اثبات این ادعا کافی‌ست نگاهی به نطق‌های نمایندگان این مجلس(ثابتی و رسایی و روان بخش و غیره) در روزهای اخیر بیندازید.مجلس جمهوری اسلامی البته سال‌هاست که به شعبه‌‌ای از سازمان تبلیغات اسلامی تبدیل شده و جز پروپاگاندا کردن و لباس قانون پوشاندن به تصمیمات ارکان اصلی حکومت کار دیگری نداشته اما باز به اندازه کافی قدرت دارد که چوب لای چرخ هر اقدام اصلاحی‌ای بگذارد.اگر آقای خامنه‌ای واقعا به شعار اول سال خودشان(مبنی بر مشارکت مردم در تولید و اقتصاد ) باور دارد و به این نتیجه رسیده که باید اصلاحات اقتصادی کند پس باید این مجلس فعلی را که ثمره یک انتخابات غیرمنصفانه و غیرآزاد است منحل و انتخابات تازه‌ای را بدون نظارت استصوابی برگزار کند.قانون اساسی جمهوری اسلامی این اختیار را به رهبر داده است.بدون اصلاحات ساختاری هیچ بهبودی در اوضاع کشور متصور نیست.با اعلام انحلال مجلس و اعلام انتخابات آزاد اولین گام را برای اصلاح ساختاری کشور بردارید.هر چند مطمئن هستم که این کار را نمی‌کنید.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

16 Aug, 13:35


‍ آدم عاقل هرگز نباید گول وعده‌هایی مثل«بهداشت رایگان»، «آموزش رایگان» ، «مسکن رایگان» و غیره را بخورد.هر کس این وعده‌های دلفریب خوش آب و رنگ را به شما داد بدانید که قدرت‌طلبی بیش نیست.حالا طرف می‌خواهد سوسیالیست باشد یا مارکسیست اسلامی از نوع وطنی. ما در علم سیاست اصطلاحی داریم زیر عنوان "اسب تروای سوسیالیسم".
حتما داستان اسب چوبی تروا را شنیده‌اید.مردم شهر تروا که زندگی آزادی داشتند هدف حمله یونانی‌های مستبد قرار گرفتند.آن ها در پشت دیوارهای قلعه‌مانند شهرشان پناه گرفتند و اجازه ورود به سربازان متجاوز یونانی را ندادند.اما یونانی ها حقه‌ای زدند.آن‌ها یک اسب چوبی بزرگ ساختند و گروهی از نیروهای زبده‌ی مسلح خود را در آن مخفی کردند و اسب را جلو دروازه شهر گذاشتند و به ظاهر رفتند.اهالی شهر به گمان این که یونانی ها خسته شده و رفته‌اند، اسب چوبی آن‌ها را به عنوان نماد پیروزی خودشان داخل شهر آوردند و جشن و پایکوبی به راه انداختند.اما پس از پایان جشن، وقتی اهالی رفتند بخوابند، نیروهای زبده یونانی از داخل اسب بیرون آمدند و دروازه شهر را باز کردند و خلاصه راه را برای ورود سربازان یونانی و اشغال شهر هموار کردند.

فریدریش فن هایک، اقتصاددان اتریشی ، وعده عدالت اجتماعی سوسیالیست‌ها(بهداشت و آموزش رایگان، مسکن ارزان، چهار روز کار در هفته و غیره)را "اسب تروای سوسیالیسم " نامیده است.یعنی سوسیالیست‌ها با وعده برقراری عدالت اجتماعی، نظر موافق اکثریت جامعه را کسب می‌کنند و سپس می‌گویند « ما برای تحقق این هدف باید دولت متمرکز و کنترل‌گر برقرار کنیم» و سپس شروع می کنند به نابود کردن مخالفان سیاسی خود و نهایتا حکومت دیکتاتوری‌شان را برقرار می‌کنند و جامعه را به فقر و افلاس می‌کشانند و تنها عدالتی هم که برقرار کنند حداکثر «عدالت در توزیع فقر و بدبختی» بین آحاد مردم است.تاریخ گواهی می‌دهد که این سناریوی غصب قدرت به دفعات تکرار شده است.لنین و استالین و‌ مائو و هیتلر با وعده استقرار عدالت اجتماعی به قدرت رسیدند و سپس دمار از روزگار مردم درآوردند.هیچ دیکتاتوری با وعده نسل کشی به قدرت نرسیده است،همه وعده بهشت دادند و نهایتا دوزخ را برقرار کردند و مرتکب انواع جنایت‌ها شدند.
کلام آخر:تحقق رفاه مردم فقط در یک جامعه آزاد و دموکراتیک امکان‌پذیر است ولاغیر...گول قدرت‌طلبانی را که به شما وعده‌های فریبنده می‌دهند نخورید.
تصویرسازی هم کار خودمه در ضمن.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

13 Aug, 14:00


‍ اگر مصدق پیروز می‌شد ایران به آغوش کمونیست‌ها و شوروی می‌افتاد


در این هفت دهه‌ای که از واقعهٔ بیست‌و‌هشت مرداد می‌گذرد سؤال اصلی این بوده که این واقعه کودتا بود یا قیام ملی؟ اما من می‌خواهم در اینجا سؤال دیگری مطرح کنم: اگر دکتر مصدق در بیست و هشت مرداد هزار‌و‌سیصد‌وسی‌و‌دو از صحنهٔ سیاست ایران حذف نمی‌شد و توفیق می‌یافت که به حکومت خود ادامه دهد چه بر سر ایران می‌آمد؟

دوستداران دکتر مصدق و کلاً دموکراسی‌خواهان معتقدند که یک نظام دموکراتیک ملی در ایران برقرار می‌شد و کشور در مسیر آزادی و رفاه قرار می‌گرفت. به نظرم این دیدگاه بیش از حد خوشبینانه است. برقراری یک حکومت دموکراتیک در ایران آن زمان به‌نظرم ناممکن بود. دموکراسی پیش‌شرط‌هایی دارد که در ایران هفتاد سال پیش مطلقا فراهم نبود. خود دکتر مصدق هم بیش از آن که سیاستمداری دموکرات باشد سیاستمداری انگلیس‌ستیز بود و محبوبیتش هم در واقع بیشتر به خاطر همین به اصطلاح استعمارستیزی‌اش بود تا دموکراسی‌خواهی‌اش.

حالا فرض کنید مصدق موفق می‌شد شاه را کنار بزند و حاکم کشور شود. بیایید به صحنهٔ سیاسی کشور در آن زمان نگاه کنیم: حزب توده بی‌هیچ شک و تردیدی قدرتمندترین تشکل سیاسی در کشور است. این حزب با سازماندهی قوی در سراسر کشور نه تنها در بین مردم و کارگران بلکه در بین روشنفکران بیشترین طرفدار را دارد. هیچ عرصهٔ اجتماعی و سیاسی نیست که حزب در آن نفوذ نکرده باشد. از همهٔ این‌ها مهم‌تر ، سازمان مخفی نظامی حزب در ارتش بسیار قدرتمند است؛ حداقل هفتصد افسر توده‌ای تحت حمایت شوروی در این سازمان عضویت دارند . این در حالی است که نیروهای ملی متفرقند.

با توجه به همهٔ این واقعیت‌ها، مصدق فقط در صورتی می‌توانست به حکومت خود ادامه دهد که با حزب توده وارد یک حکومت ائتلافی شود و حتماً می‌دانید که حکومت ائتلافی اولین شگرد غصب قدرت توسط کمونیست‌هاست. به احتمال زیاد در ابتدا چند منصب وزارتی غیر مهم به حزب توده داده می‌شد اما پس از مدتی، به دلیل آشوب‌ها و آشفتگی‌هایی که توده‌ای‌ها در کشور به وجود می‌آوردند (شگرد دوم کمونیست‌های آمادهٔ غصب قدرت) مناصب کلیدی کابینه به توده‌ای‌ها داده می‌شد و نهایتاً خود مصدق هم کنار زده می‌شد و حکومت کمونیستی ایران برقرار می‌شد. ناگفته پیداست که سازمان مخفی نظامی حزب هم گسترش بیشتری می‌یافت و همزمان کلیت ارتش و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را هم مال خود می‌کرد و خلاصه نهایتاً ایران تبدیل می‌شد به یکی از اقمار اتحاد شوروی؛ و خب شما بهتر از من می‌دانید که این همسایهٔ شمالی ما همیشه به تمامیت ارضی ما بدترین آسیب‌ها را زده است و چشم طمع به خاک ما داشته و باقی قضایا...


بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

10 Aug, 15:06


‍ یورش کمونیست‌ها به جلسه رونمایی یک کتاب


خبردار شدم که یکی دو روز پیش در جلسه رونمایی کتاب «گذشته‌ی یک توهم»، نوشته ارزنده‌ی فرانسوا فوره، ترجمه آقای هاشمی کهندانی،شمار قابل توجهی از کمونیست‌های وطنی حضور یافته و با فحاشی و یقه درانی و مشت و لگدپرانی جلسه را به هم زده و به ویژه توهین‌های بی شمار به سخنرانان جلسه از جمله دکتر حسن گیلوایی استاد دانشگاه کرده‌اند.
ظاهراً چاپ ترجمه فارسی کتاب فرانسوا فوره ، که تاریخ توهمات مارکسیستی و کمونیستی را به صورت مفصل و علمی برملا کرده بر جماعت همیشه متوهم کمونیست‌های وطنی بس گران آمده است.من که به عنوان یک مترجم آثار روشنگرانه در خصوص کمونیسم همواره طی این سال‌ها در معرض انواع تهدیدات کلامی و سایبری این جماعت بوده‌ام تذکر می‌دهم که عدم مقابله با این نوع اوباش‌گری کمونیستی می‌تواند به جسورتر شدن این جماعت منجر شود و فضای فرهنگی ما را مخدوش کند.نگرانی اصلی، نفوذ کمونیست های ریشو در پاره‌ای نهادهای اداری،فرهنگی و آموزشی است که بدون ذکر نام مقتداهای فکری‌شان(مارکس و لنین و استالین) زیر پرچم مبارزه با لیبرالیسم و نئولیبرالیسم ،مشغول پیش‌بردن اهداف واقعی خویش هستند.شواهد دیگری هم وجود دارد که این حضرات به ویژه طی ماه‌های اخیر توانسته‌اند موفقیت‌هایی در عرصه جلوگیری از چاپ و نشر کتاب‌های ضد کمونیستی به دست آورند.در زمان مناسب در این باره بیشتر با شما صحبت خواهم کرد.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

09 Aug, 13:06


‍ دیکتاتور عاشق مدال طلای المپیک بود


چنین به نظر می‌رسید که کشور به موفقیت‌هایی دست یافته است.جمهوری دموکراتیک آلمان[آلمان شرقی]در عرصه ورزش سرآمد جهان بود.در المپیک هزار و نهصد و هشتاد ،ورزشکاران آلمان شرقی برنده چهل و هفت مدال طلا شدند در حالیکه بریتانیا و فرانسه مجموعا یازده طلا گرفتند...آلمان شرقی با جمعیت اندکش طی دو دهه حضور در بازی‌های المپیک بیش از چهارصد مدال طلا به دست آورد.رژیم دیکتاتوری اریش هونکر گمان می‌کرد این پیروزی‌های ورزشی برایش مشروعیت و حقانیت سیاسی ایجاد می‌کند....کودکان مستعد در مدارس شناسایی و تحویل باشگاه های ورزشی می‌شدند.در زمانی که مبارزه با دوپینگ شروع نشده بود سازمان ورزش آلمان شرقی به صورت گسترده از داروهای استروییدی برای تقویت ورزشکارانش بهره می‌برد.ورزش آلمان شرقی به «اوج»رسید و چشمان جهانیان را خیره کرد.ظاهراً ملاک‌های آموزشی هم در آلمان شرقی بالاتر از هر کشور دیگری در قاره اروپا بود.ظاهرا نیروی کار این کشور هم بسیار تحصیل کرده بود...بانک جهانی در هزار‌و‌نهصد‌و‌هشتاد‌و‌چهار گزارش کرد آلمان شرقی در رده دوازدهم بزرگ‌ترین اقتصادهای جهان قرار دارد.حتی سیا در گزارش محرمانه‌ای به پرزیدنت ریگان اعلام کرد که سطح تولید ناخالص ملی آلمان شرقی به سرعت در حال رسیدن به آلمان غربی است....اما همه اینها سرابی بود شکل گرفته بر اساس مجموعه ای از دروغ های ماهرانه که توسط رژیم آلمان شرقی به جهان خارج ارائه می‌شد.کشور به واسطه بدهی‌های سنگین خارجی‌اش دچار بحرانی ویرانگر شده بود....کشور کاملا ورشکسته شده بود و هیچ راهی برای خروج از این مهلکه نداشت...دولت حتی نمی توانست اقساط وام هایش را بپردازد...گونتر اسپرگر، کارشناس اقتصادی حزب کمونیست نزد رهبر حزب رفت تا هشدار دهد...اسپرگر بعدها گفت:"اریش هونکر،رهبر حزب و کشور،موقعی که گزارش من را از وضع اقتصادی کشور شنید،گفت:از حالا به بعد حق کار کردن روی چنین موضوعی را نداری و از این پس هیچ آمار و اطلاعاتی در اختیارت قرار نخواهد گرفت و در این باره مجاز نیستی با هیچ کس دیگری حرف بزنی"...اسپرگر در ادامه حرفهایش می‌گوید:"رژیم هر زمان مجبور می‌شد برخی آمار را علنی کند،آن ها را در چنان چارچوب پیچیده‌ای ارائه می‌کرد که از معنا تهی می‌شد"...در این مقطع کشور آلمان شرقی فقط پنج سال با نابودی کامل و ادغام در آلمان غربی فاصله داشت.....با این حال، دیکتاتور عاشق مدال‌های طلای المپیک بود و پیروزی ورزشکاران آلمان شرقی را نشانه پیشرفت سوسیالیسم و موفقیت‌های رژیمش عنوان می‌کرد.

از کتاب "انقلاب‌های هزار‌و‌نهصدوهشتاد‌و‌نه "، ترجمه بیژن اشتری.


Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

08 Aug, 14:10


این مسابقه فقط یک بازنده داشت : جمهوری اسلامی.


Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

07 Aug, 18:17


‍ گفتم روز خبرنگار است ، یادی کنم از روزهایی که در این مملکت کار خبری و رسانه‌ای می‌کردم.سی سال پیش سردبیر یک مجله هفتگی بودم به اسم «گزارش هفته».چهار صفحه سیاسی اول هفته‌نامه را تقریبا خودم یک تنه می‌نوشتم.شجاعانه و بی‌باکانه علیه مفسدان اقتصادی و تندروهای سیاسی مطلب می‌نوشتم.یکی از روزها بسته‌ای به دستم رسید از فرستنده‌ای ناشناس.داخلش یک نوار ویدیویی وی اچ اس بود.نوار را داخل ویدیو گذاشتم و دود از کله‌ام به هوا خاست.وزیر اقتصاد (آقای محمد خان) را دیدم که در نمازخانه یکی از سازمان‌های تحت مدیریتش نشسته و دارد برای مدیران و کارکنان آنجا سخنرانی می‌کند و خطاب به این جماعت ریشوی تسبیح به دست تکیه داده به دیوار نمازخانه می‌گوید:«برای ما ثابت شده که همه شما از یک میلیون تا پنج میلیون پول گرفته‌اید(دزدی کرده‌اید)....اما اجازه دهید این پرونده‌ها را همینجا ببندیم به شرطی که دیگر این اعمال زشت را تکرار نکنید(صلوات محکم و بلند دزدها)»
هیچی،من نوار را پیاده کردم و متنش را در شماره سی فروردین هزاروسیصد‌و‌هفتاد‌وچهار هفته‌نامه چاپ کردم البته به همراه چند مطلب تکمیلی و تحقیقی دیگر.انتظار داشتم که مقامات قضایی وارد قضیه شوند و به این فساد آشکار رسیدگی و مجرمان را محاکمه و مجازات کنند و از بنده هم تشکر کنند که پرده از این فساد برداشته‌ام اما زهی خیال باطل.به جای این کار، بنده احضار شدم به وزارت اطلاعات(در طبقه بیستم یک هتل) و مقداری بازجویی شدم و نهایتا هم کاری کردند که از سردبیری آن مجله استعفا دادم‌.سی سال گذشته است و خبرنگاران ما سیزیف‌وار همچنان مشغول کارند و در بر همان پاشنه سابق می‌چرخد.
روز خبرنگار بر خبرنگاران شجاع و باشرف کشورم مبارک باد.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

05 Aug, 16:16


‍ قربان، ما به این دلایل نمی‌توانیم در جنگ با آمریکایی‌ها پیروز شویم


رعد الحمدانی پرافتخارترین ژنرال ارتش صدام و فرمانده لشکر نخبه گارد«مدینه منوره ریاست جمهوری» عراق بود. الحمدانی وقتی خبردار شد صدام قصد حمله به کویت را دارد مخالفت خود را ابراز کرد.صدام وقتی شنید شجاع‌ترین ژنرالش با حمله به کویت مخالفت کرده با عصبانیت او را به دفتر کارش احضار کرد تا دلیل مخالفتش را بداند.الحمدانی به رغم همه خطراتی که جانش را تهدید می‌کرد به صدام گفت:« قربان شما اگر به ما دستور حمله دهید ما چون همیشه اطاعت خواهیم کرد اما من باید حقیقت را به شما بگویم.به نظر من این حمله به شکست ما منجر خواهد شد»صدام که پشت میزش نشسته بود پرسید :«چرا؟»حمدانی گفت«قربان، من توان نظامی خودمان را با توان نظامی آمریکایی‌ها مقایسه کردم و بر این اساس معتقدم قادر به شکست دادنشان نیستیم»صدام خواستار توضیح بیشتری شد.الحمدانی گفت«قربان اجازه می‌دهید از مدادهای روی میز تان برای توضیح نظراتم استفاده کنم؟» صدام اجازه داد.الحمدانی یکی از مدادها را برداشت و گفت«فرض کنید این یک تانک روسی تی_هفتاد‌و‌دو است که پیشرفته‌ترین تانک ماست که از زمان جنگ با ایران به‌روز نشده.این تانک از یک تا پنج نمره‌اش یک‌ونیم است.» الحمدانی سپس مداد دیگری برداشت و گفت «این یک تانک ام_یک آمریکایی است که نمره‌اش پنج است.امریکایی‌ها بالای این تانک می‌توانند یک هلیکوپتر آپاچی مسلح به موشکهای هل‌فایر به پرواز درآورند.این تأثیرگذاری شأن را پنج برابر می‌کند.پس حالا آنها بیست‌و‌پنج هستند و ما همان یک‌و‌نیم.حالا به این مداد توجه کنید، این یک هواپیمای جنگنده اف_شانزده است که آمریکایی ها می‌توانند بر فراز تانک ها و هلیکوپترشان به پرواز درآورند.حالا عدد تأثیرگذاری‌شان میشود هفتاد‌و‌پنج و ما هنوز همان یک‌و‌نیم هستیم.امریکایی‌ها بالای اف_شانزده هایشان بمب‌افکن‌های بی_یک دارند و بر فراز بمب‌افکن‌هایشان ماهواره هایشان را دارند.حالا آنها می‌شوند صد‌و‌بیست‌وپنج و ما هنوز همان یک‌ونیم هستیم.قربان بنا به همه این دلایل معتقدم جنگ با آمریکا به شکست ما منجر خواهد شد»

از کتاب «صدام،زندانی در کاخ خودش» ترجمه بیژن اشتری


Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

01 Aug, 14:49


"ما میراثی چنان منفی را به ارث برده بودیم که به اجبار باید خودمان را از شر آن خلاص می‌کردیم.نخستین و مهم‌ترین کاری که باید می‌کردیم، تغییر دادن تصویری بود که در اذهان جهانیان از کشورمان وجود داشت.ما باید به کشوری عادی تبدیل می‌شدیم،در حالی که نمی‌توانستیم.ما دیگر نمی‌توانستیم نقش یک کشور یاغی را بازی کنیم.ما در همه حیطه‌ها به بن بست خورده و با دیوارهای آجری روبرو بودیم....ما از نظر افکار عمومی جهانیان همتراز اقوام وحشی به شمار می‌رفتیم.خارجی‌ها از ما می‌ترسیدند، حاضر به همکاری با ما نبودند و هیچ کدامشان هیچ احترامی برایمان قائل نبودند.ما از نظر آنها امپراتوری شر بودیم. ما به خاطر موضوع‌هایی مثل نقض حقوق بشر، نقض آزادی مهاجرت،جنگ‌های توسعه‌طلبانه و غیره مجبور شده بودیم به کنج خودمان بخزیم....تنها کاری که بلد بودیم سرکوب مردم خودمان بود...."

بخشی از گفته‌های ویکتور تاراسنکو،دیپلمات بلندپایه شوروی در زمان گورباچف.به نقل از کتاب "انقلاب‌های هزار و نهصد و هشتاد و نه ".

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari

بیژن اشتری

31 Jul, 16:45


‍ از عرض اندام در صحنه‌های بین‌المللی دست بردارید، به فکر آبادانی کشورتان باشید


عالیجناب سولژنیتسین پنجاه سال پیش به رهبران شوروی توصیه‌ای کرد برای اصلاح عملکرد غلطشان. خوشبختانه رهبران شوروی به این توصیه گوش نکردند و ساقط شدند و جهان را از شر خود رهانیدند.سولژنیتسین گفت:

آقایان عرض اندام در صحنه جهانی را داوطلبانه رها کنید و به رتق و فتق امور داخلی بپردازید. بیائید کمی از خیال‌پردازی نافرجام در عرصه سیاست خارجی دست بردارید...از این مسابقه چشمگیر،اما بی‌حاصل،در عرصه فضایی و تسلیحاتی دست بردارید.از مسلح کردن خودمان و دیگران دست بردارید و در عوض توجه خود را معطوف سازندگی کشورمان کنید....امروز برای ملت ما آبادانی و توسعه اقتصاد ملی بسیار مهم‌تر از گسترش نفوذ در خارج کشور است.به گواهی تاریخ، کشورهایی که سازنده امپراتوری‌ها بوده‌اند همواره زیان اخلاقی دیده‌اند....رهبران ما حق ندارند که به دنبال اهداف انترناسیونالیستی باشند و سرمایه‌های ملی را صرف آن کنند،در حالی که ملت خودمان اخلاقا رو به تباهی و انحطاط می‌رود.....تکرار می‌کنم نباید بیش از این در پی رویای عظمت طلبانه‌ی فتح جهان باشید.باید برای همیشه از این هدف‌ها چشم بپوشید وگرنه عاقبت روزی همه چیز بر سرمان خراب خواهد شد.قاره‌ها و کشورها سر جای خودشان باقی می‌مانند،شما نمی‌توانید از مسکو برای آنها تعیین تکلیف کنید ...شما باید حل مسائل داخلی را در سرلوحه کارهای خودتان قرار بدهید و به رشد سالم و اخلاقی ملت بیندیشید....به فکر تربیت کودکان و نجات آب و خاک روسیه و سالم سازی محیط زیست باشید نه در بند تسخیر فضا و رسالت‌های من درآوردی جهانی....

و خدا لعنت کند استالین را که به سربازان ما یاد داد جنگیدن در سرزمین های بیگانه عمل نیک و شایسته ای است.

بیژن اشتری
Instagram
@bijan_ashtari