Mohammad Aleph @mohammadaleph Channel on Telegram

Mohammad Aleph

@mohammadaleph


Conceptio Culpa,
Nasci Pena,
Labor Vita,
Necesse Mori.

On X (twitter):
https://x.com/mohammadaleph?t=Ja80M6C7JbRAaFnGrpq9HQ&s=09

Mohammad Aleph (English)

Are you a fan of thought-provoking discussions, deep conversations, and intellectual challenges? Look no further than the Mohammad Aleph Telegram channel! This channel, created by the user with the username @mohammadaleph, is a haven for those who enjoy delving into philosophical questions, exploring complex ideas, and engaging in stimulating dialogues. The title 'Mohammad Aleph' itself hints at a blend of ancient wisdom and modern insights, promising a unique and enriching experience for its members. With a tagline that reads 'Dixi et animam Levavi', which translates to 'I have spoken and lifted up my soul', this channel sets the stage for profound reflections and soul-searching discussions. Whether you're interested in literature, religion, politics, or any other topic that sparks your curiosity, Mohammad Aleph welcomes you to join the conversation. Follow the channel on Twitter for even more content and updates: https://x.com/mohammadaleph?t=Ja80M6C7JbRAaFnGrpq9HQ&s=09. Join Mohammad Aleph today and broaden your horizons through the power of knowledge and dialogue.

Mohammad Aleph

30 Nov, 18:23


ترامپ با توپ پری به میدان آمده است. بعد از گفته‌هایی مبنی بر اینکه اگر کانادا و مکزیک مرزها را برای جلوگیری از ورود غیرقانونی مهاجران به آمریکا کنترل نکنند با وضع ۲۵ درصدی روی تبادلات تجاری مواجه خواهند شد، حالا خبرها می‌گویند که اگر اعضای بریکس به دنبال دور زدن دلار یا ایجاد واحد پولی جدیدی بروند با وضع تعرفه ۱۰۰ درصدی روی تبادلات تجاری‌شان با ایالات متحده روبه‌رو خواهند شد.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

30 Nov, 17:11


به نظر می‌رسد که اثر ترامپ در جنگ اوکراین پیش از ورودش به کاخ سفید فعال شده است. زلینسکی در مصاحبه جدیدی با اسکای نیوز گفته است که اوکراین در قبال برقراری چتر امنیتی ناتو بر مناطقی از کشور که در کنترل دولت است حاضر است از فاز جنگ مستقیم با روسیه خارج شود و بعدا از راه‌های دیپلماتیک سعی خواهد کرد که بازگرداندن مناطق تصرف شده توسط روسیه را دنبال کند. زلینسکی همچنین از رفتار اطرافیان ترامپ در قبال اوکراین ناراحت شده است و در مصاحبه‌اش اشاره می‌کند "به عنوان بزرگترین حامی‌مان باید با آمریکا و رییس‌جمهور جدید کار کنیم اما افرادی در اطراف رییس‌جمهور هستند که این ارتباط را نابود می‌کنند و ما نباید اجازه این کار را به آن‌ها بدهیم." در کل این اولین بار در طول تقریبا هزار روز جنگ است که زلینسکی حرف از آتش‌بس با احتمال قبول عقب‌نشینی نکردن روس‌ها از مناطق تصرف شده در اوکراین می‌کند.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

29 Nov, 19:57


‏پیشینیان گفته بودند "یک پادشاه شرور ملت خود را ویران می‌کند تا بتواند بر روی خاکسترها حکومت کند." وضعیت امروز سوریه را آن روز که از هلیکوپتر روی سر مردم بشکه می‌ریختند و در غوطه جنازه بود که پس از حمله شیمیایی به صف کنار هم افتاده بود تا بتوانند کمی بیشتر محور را حفظ کنند ساختند.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

28 Nov, 14:39


کاربری در توییترم اشاره کرده‌اند "این جماعت کارهای خوبی هم داشته‌اند و شما در حال جانبداری کردن هستید." که باید عرض کنم، من فقط جانبداری صرف نمی‌کنم، من از اینها متنفرم. از مخالفتشان با مهمانی متنفرم، از نوشته‌هایشان متنفرم، از رفقای گلدان‌دزدشان متنفرم، از هرکسی که بوی اینها را می‌دهد متنفرم. درواقع نه تنها متنفرم که به بچه‌ام هم یاد می‌دهم که از اینها متنفر باشد. به دوستانم هم یاد می‌دهم که از اینها متنفر باشند. آنقدر باید از اینان تنفر داشت که در آینده این مملکت اگر نامی از اینها بماند جز به ننگ نباشد.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

28 Nov, 13:50


در روسی وقتی می‌خواهند بگویند کسی فقط تهدید توخالی می‌کند و درنهایت هیچ کاری از دستش برنمی‌آید و هیچ غلطی نمی‌تواند بکند می‌گویند "این هم آخرین اخطار چین است."
ریشه‌اش به شوروی در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی برمی‌گردد که چین در طول ۶ سال بیش از ۹۰۰ بار (به گفته ویکی‌پدیا) به آمریکا در مورد حمایت از تایوان اخطار داد و هر بار می‌گفت این آخرین اخطار ماست. این اخطارها از رادیوی کشور برادر شوروی پخش می‌شد و کم کم به یک جک در میان مردم تبدیل شد.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

28 Nov, 08:46


منظور اینها از ادبیات همان سمیه سمیه و تیکادو تیکادو کردن است. حیف از آن درختی که قطع می‌شد تا اینها آن یاوه‌ها را روی آن بنویسند و نام خودشان را نویسنده و شاعر بگذارند. بزرگترین لطف این‌ها به ادبیات این کشور همان مردنشان بود. دوزار پول چایی نداشتند بدهند، رفیقشان را گروی چایخانه می‌گذاشتند و نظریه انقلابی صادر می‌کردند؛ تازه این بابا محترم‌ترینشان بود. ملت در برابرشان گوسفندانی بودند که یا باید آرمان‌های اینان را می‌پذیرفتند یا به زور اسلحه به آن‌ها می‌فهماندند. البته زمانه هم بی‌تاثیر نبود. نمی‌دانم شاید واقعا در آب آن ملت چیزی می‌ریختند که امثال این‌ها خواننده داشتند، احتمالا همین بابایی که نقطه اوج هنری‌اش "مرا به استعمار پستان‌هایت درآور" یا یه همچین چیزی بود هم اگر در آن دوران زندگی می‌کرد امروز نامش ادیب و نویسنده بزرگ بود.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

28 Nov, 07:39


خاورمیانه هیچ‌وقت ناامیدت نمی‌کند. هرگوشه‌اش کسانی هستند که یا برای رضای خدا، یا قوم، یا طبقه، یا نفت، یا تریاک بقیه را سلاخی کنند. هرکسی که در این میان سعی می‌کرد/می‌کند کشورش را اندکی متمدن کند که بتوان در آن مهمانی و جشن گرفت باید روی سر گذاشت.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

27 Nov, 16:49


استانیسلاو بعد از آزادی و اعاده حیثیت تا سال ۲۰۰۴ زنده ماند. یکی از کاربران لهستانی که او را از نزدیک دیده است می‌گوید "دادگاه در روزی که او به اعدام محکوم شد چنان سریع برگزار شد که پیش از دادگاه یک کاسه سوپ داغ به او دادند، بعد از اینکه از دادگاه بیرون آمد کاسه هنوز داغ بود."

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

27 Nov, 16:11


به تعداد نشانه‌های کنار جنگنده دقت کنید، ۱۷ عدد. استانسیلاو اسکالسکی Stanisław Skalski از برترین خلبانان لهستانی بود که در طول جنگ دوم جهانی به عنوان خلبان تک‌خال (خلبانی که بیشتر از ۵ پیروزی هوایی دارد) در ارتش سلطنتی بریتانیا و لهستان خدمت کرد. او خود به تنهایی بیش از ۱۸ جنگنده آلمان نازی را در طول جنگ دوم جهانی ساقط کرد. بعد از جنگ و با بازگشت به لهستان توسط حکومت کمونیستی وقت به رغم آن سابقه درخشانش به عنوان دشمن خلق و جاسوس بریتانیا دستگیر و ابتدا به اعدام و سپس با تخفیف به حبس ابد محکوم شد. مانند همیشه بعد از مرگ استالین از او اعاده حیثیت شد.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

26 Nov, 13:16


سالهاست که در اینجا داشتن یک زندگی عادی که برای برخورداری از اولیه‌ترین اصول آزادی انسانی فرد مجبور به انجام کشنده‌ترین اعتراضات نباشد یک آرزو است. هر نسلی صرفا با کلماتی از قبیل آزادی آشنا می‌شود، حسرتشان را می‌خورد و به نسل بعدی می‌سپارد. تغییر فضایی اگر حاصل شده است نه از سر کوتاه آمدن قدرت در برابر مردم یا حرکت کردن قدرت در جهت رفاه شهروندانش که صرفا از سر نتوانستن مقاومت در برابر تغییرات ناگذیر بوده است. زمانی با ویدئو در جنگ بودند، دوران سی‌دی آمد و جنگ با ویدئو دیگر مسئله نبود. دوران اینترنت آمد و دیگر تغییرات آن‌قدر گسترده شده بود که جنگ با تکنولوژی گذشته موضوعیت نداشت. در کمتر از دو دهه تماس تصویری هم ممنوعیتی بود که وضع شده بود و برایش حکم دینی هم گرفته شده بود اما گذر تکنولوژی امروز در برابر ممنوعیت آن دوران به دیده طنز می‌نگرد اما در این میان زندگی‌های شهروندانی بود که به ورطه نابودی کشیده شد. زمانی که قدرت حاکمه هر نشانه‌ی از جهان مدرن را تهدیدی برای قدرت مطلقه خود می‌داند باید هم که در مقابل هر تغییری با تمام قدرت مقابله کند‌. از طرفی اگر نمی‌توانی فضا را در اختیار داشته باشی، مسموم کردن آن با استفاده از نوچه‌هایت می‌تواند فضا را برای شهروندان هم غیرقابل استفاده کند.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

26 Nov, 09:23


نوشته است که «اگر افکار و آرای شما به شدت با افکار دوستان و همقطارانتان شباهت دارد، این‌ها دیگر افکار و آرای خود شما نیستند.»
عموما افراد در هرجایی که ایستاده‌اند چنان خود را در دایره افکار اطرافیان محصور کرده‌اند که نمی‌توان آن‌ها را جز یک «دنبال‌کننده» صرف ننامید.
دوستان من آنچه که شما در جامعه دشمنانتان می‌بینید پذیرش بی قید و شرط از گروه و آرایی است که وحی منزل و ابدی بدون امکان تغییر است، شبیه به آنان نباشید. فرد چنان خود را در اتاق پژواکی قرار می‌دهد که جز افکار موافق را نمی‌شنود و در این حالت او دیگر از خود ایده‌ای ندارد.
عموم ما در هر جایی که اکنون ایستاده‌ایم در دایره‌ای از دوستان موافق قرار داریم و بسیار پیش می‌آید که نپذیرفتن بی قید و شرط آرای گروه موافق شما را در معرض تنهایی قرار دهد اما در نهایت در جای اشتباهی قرار نگرفته‌اید حتی اگر رنج تنهایی را به دوش بکشید.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

25 Nov, 08:00


سال ۱۹۴۰ بعد از پیروزی آلمان نازی و تسلیم فرانسه، مجله لایف LIFE این تصویر را چاپ کرد که در آن هیتلر را در حال رقصیدن از خوشحالی بعد از شنیدن خبر تسلیم فرانسه نشان می‌داد اما در واقع این تعدادی تصویر فیک بود که توسط یک عکاس کانادایی از روی فیلمی از هیتلر برش خورده بود.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

24 Nov, 16:50


@mohammadaleph

Mohammad Aleph

24 Nov, 11:23


@mohammadaleph

Mohammad Aleph

23 Nov, 08:31


جنگ داخلی افغانستان و عجایبش (۱۹۹۲-۱۹۹۶).

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

23 Nov, 08:15


If any of you are Telegram Premium users, I kindly request your support in boosting my channel. Thank you!

https://t.me/boost/mohammadaleph

Mohammad Aleph

21 Nov, 15:28


سفیدشویی از شورویِ استالین حد غریبی از رذالت را می‌طلبد، حالا فکر کنید موجودی او را قهرمان خویش بداند. شما صرفا به این اعداد توجه کنید، اینها نه شهروندان عادی یا مخالفان که خودشان از اعضای حزب کمونیست بودند. در ژانویه ۱۹۳۴ کنگره ۱۷ام حزب کمونیست با نام «کنگره‌ی فاتحان» آغاز شد که چندسال بعد به نام درست‌تر «کنگره‌ی اعدامی‌ها» معروف شد. از مجموع ۱۹۶۶ نماینده در این کنگره، ۱۱۰۸ نفر به عنوان ضدانقلاب محکوم شده و از مجموع ۱۳۷ نفر نامزد کمیته مرکزی حزب کمونیست، ۹۶ نفر به عنوان دشمن مردم اعدام شده و پنج نفر دیگر هم خودکشی ترجیح دادند. عمده این کشتارها زیر نظر نیکولای یژوف رییس بدنام پلیس مخفی شوروی NKVD (بعدها KGB از دلش درآمد) انجام گرفت که خود یژوف هم در سال ۱۹۳۸ تاریخ مصرفش تمام شد و به دست لاورنتی بِریا رییس بدنام بعدی پلیس مخفی شکنجه و اعدام شد (خود بریا هم بعد از مرگ استالین اعدام شد). استالین آنقدر از این بشر متنفر شده بود که تحمل او در عکس‌ها را هم نداشت و به رسم مرسوم آن دوره به سرعت دستور حذف او را از تمام تصاویر داد. دوران وحشتی که او در دوران حکمرانی‌اش بر پلیس مخفی با آن اعدام‌های وحشتناک انجام داد به «یژوفشینا» معروف شد. در مثالی دیگر از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۴۱ ۱۶ نفر شهردار کی‌یِف بودند. در نهایت ۷ نفر به عنوان دشمن خلق کمونیست تیرباران شدند، ۳ نفر از ترس خودکشی کردند، ۱ نفر در اردوگاه‌های کار اجباری شوروی (گولاگ) مُرد، ۲ نفر در جنگ کشته شدند، ۱ نفر بازداشت شد و بعد آزاد شد و ۲ نفر خوش‌شانس هم به طور طبیعی مُردند. تصویر توییت نخست استالین، مولوتوف و پوسکربیشف را در آغاز کنگره نشان می‌دهد. مولوتوف وزیر امور خارجه‌ای بود که قرارداد مولوتوف-ریبنتروپ را با آلمان نازی امضا کرد. پوسکربیشف منشی مخصوص استالین بود که همسرش را دو دستی در تصفیه‌های حزبی در دوران استالین به کشتن داد.

Mohammadaleph
@mohammadaleph

Mohammad Aleph

20 Nov, 15:16


در جنگ دو کره، هر دو بخش شمالی و جنوبی تقریبا یک بار تا مرز از دست دادن تمامی زمین‌شان پیش رفتند، جنوبی‌ها به کمک آمریکا و شمالی‌ها به کمک قوای چینی. سئول در طول یک سال چهار بار و پیونگ‌یانگ دو بار سقوط کردند.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

20 Nov, 09:52


‏«یک ژورنالیست یا یک روزنامه چه مسئولیتی در قبال خواننده‌ها و تاریخ دارد؟ آیا تا به حال پیش آمده است که وقتی آن‌ها با اطلاعات نادرست و نتیجه‌گیری‌های غلط افکار عمومی را فریب داده‌اند، حتی در یک فریب بزرگ جمعی، یک عذرخواهی درخور کرده باشند؟ نه، زیرا برای یک ملت این اشتباهات می‌تواند بسیار سنگین تمام شود اما -همان- ژورنالیست به راحتی همیشه از این مسئله قسر در می‌رود.»
*از میان گفته‌های سولژنیتسین
تقریبا دیگر تفاوتی مابین بسیاری از این به اصطلاح ژورنالیست‌ها و یک کاربر معمولی توییتر نمی‌توان قائل شد چه بسا که در مورد دوم، فرد هیچ بار مسئولیتی را به واسطه لقبش به دوش نمی‌کشد. در باب ایران‌اینترنشنال دیگر چیزی نمی‌توان گفت، ته مسیری که می‌روند صدا و سیما عوارضی دارد.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

18 Nov, 17:05


کسی تمامی حقیقت را نمی‌داند و برداشت از حقیقت در چنین فضایی عموما وابسته به درک و برداشت همفکران، همراهان و به طور کلی تایملاینی از دوستان است که ممکن است به راحتی فرد را در یک اتاق پژواک گرفتار کنند. شما با اخلاق مداری در این موارد چیزی را از دست نمی‌دهید. کسی که اخلاق را در این موارد که با جان افراد سر و کار دارد رعایت می‌کند شاید در فضایی که احساس‌زده است از سوی دیگران/دوستان با نامرادی روبه‌رو شود اما در نهایت اخلاق‌مداری در برابر دوستان و دشمنان گوهری است که نمی‌توان کسی را با داشتنش محکوم کرد.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

13 Nov, 17:00


انگار کیانوش سنجری کاری که می‌خواست رو کرد، درست مثل محمد مرادی اما قاتل جفتشان مشخص است. من در مقام اخلاقی‌ای نیستم که بخوام کاری که انجام داد رو نقد کنم، اما این جامعه قهرمان مرده زیاد دارد و قاتل او چیزهای زیادی رو از ما گرفت، اگر شما در فکر این کارها هستید، نکنید. حقیقتا از درون ویران شدم، امروز درد تو هم روی هزاران درد دیگر ما تلنبار شد پسر.

Mohammad Aleph

13 Nov, 12:02


برای من ایران مهمتر از همه چیز است. در میان ما به عنوان یک ملت ستودنی‌ها بیش از تحقیرکردنی‌ها است. زمانی که یک نفر معترض را به خاطر سطل آشغال اعدام می‌کنند و یکی با چندین بار نشان دادن کلاشنیکف در اینستاگرام راست راست راه می‌رود تا در نهایت مثلا به انتقام خون نزدیکانش یک دکتری را به قتل برساند و ژست افتخار بگیرد، عده‌ای برایش کف بزنند و عده‌ای دیگر به واسطه‌اش کل لرها را زیر سوال ببرند، ببینید چه کسی از مسخره کردن لرها سود می‌برد.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

12 Nov, 19:34


گاهی هم به حرف یکی از فراریان کره شمالی می‌اندیشم که گفته بود "وطن برای من نه جایی که در آن به دنیا آمده و رشد کرده بودم بلکه جایی بود که می‌خواستم در آن دفن شوم، وطن جایی است که آزاد باشم." گویا اگر زمان به اندازه کافی بگذرد، وطن دیگر وطن شما نیست، خاک دشمن است.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

12 Nov, 16:52


مارکی دو کوستین نویسنده فرانسوی نوشته بود "وای بر کشوری که در آن هر خارجی یک مُنجی به نظر می‌رسد." زمانی که یک حکومت در حال مصرف کشور برای ایدئولوژی‌های خود است و پاسخ هر اعتراضی را با سرکوب و حکومت پلیسی می‌دهد، دیگر «فرار کردن» نه یک گزینه که تنها راه نجات است. بیش از ۷۰ سال حکومت کمونیست‌ها در شوروی انفعال را در تمام جامعه تزریق کرده بود. در چشم طرفداران، کشورشان بزرگترین امپراتوری جهان بود که در حال به سرانجام رساندن یک آرمان مقدس بود و برای بسیاری کشور نه وطن آن‌ها که زندانی بود که باید از آن می‌گریختند. اوضاع در جنگ دوم جهانی بیشتر تنه به یک طنز غم‌انگیز می‌زد. در چشم حکومت تمامیت‌خواه حزب کمونیست، هر شهروندی به محض نشان دادن کوچکترین زاویه‌ای با حکومت (حتی بدون نشان دادن آن و به طور پیش‌فرض) دشمنی بود که یا باید حذف می‌شد یا ایزوله. در طول جنگ دوم جهانی بسیاری از سربازانی که به دست دشمن فاشیست به اسارت افتادند، از اساس برچسب دشمن و عنصر نامطلوب خوردند زیرا که یا به اندازه کافی نجنگیده و یا افرادی که حالا مظنون به جاسوسی بودند. یکی از این سربازانی که در اوکراین به اسارت آلمانی‌ها درآمده بود درحالی که می‌دانست با بازگشت به وطن چه چیزی در انتظار او است، بلافاصله بعد از جنگ به کانادا فرار می‌کند. ۴۰ سال بعد پسر او که در تمام این مدت پدر خود را مُرده فرض کرده به نحوی از زنده بودن او آگاه می‌شود و بعد از درخواست‌های طولانی در نهایت امکان سفر به خارج از کشور را می‌یابد. پدرِ داستان از دیدن پسرش خوشحال می‌شود؟ خیر. در تمام این مدت او فکر می‌کرده است که KGB در نهایت کسی را برای ترور او خواهد فرستاد. حتی نزدیکترین روابط خونی هم متاثر از رفتار حکومت بود. این تمامیت‌خواهی حتی بعد از سقوطش هم پشت سرش یک زمین سوخته و سمی را به جا گذاشته بود که درست کردن شرایط را سخت و فرار یا مهاجرت را به بهترین گزینه موجود تبدیل کرده بود. یکی از روزنامه‌نگاران غربی که در دهه ۹۰ میلادی و بعد از فروپاشی شوروی برای ثبت دوران حکومت کمونیستی به روسیه سفر کرده بود، در کتاب خود (در فارسی روح ناآرام به ترجمه سرکار خانم سودابه قیصری) داستانی از مواجهه با این موج فرار را اینگونه نقل می‌کند: غمگین‌ترین چیز در مسکو، نه ساختمان‌های رنگ و رو رفته، چاله‌های پرآب، مگس‌ها و موش‌ها که دیدن مردمی بود که فقط در فکر فرار بودند. به سختی می‌شد جوانی را پیدا کرد که در فکر مهاجرت نباشد و تعدادی از بهترین مغزهای کشور روسیه در بین آن‌ها بودند. روزی به یک سمینار فیلمسازی با شرکت جمعی از بهترین فیلم‌سازهای روسیه دعوت بودم و چند کلمه‌ای صحبت کردم. بعد از پایان صحبت‌هایم یکی از فیلم‌سازان برخاست و به سمت من آمد و روی صندلی کنار من نشست تا با من صحبت کند! برایم عجیب بود و با خود گفتم آیا تحت تاثیر صحبت‌های من قرار گرفته بود یا می‌خواست برای فیلم بعدی‌اش مرا انتخاب کند؟ نه. او فهمیده بود یک آمریکایی که زبان مادری‌اش انگلیسی است در اتاق حضور دارد. به سمت من آمد، خم شد، کاغذی از جیبش درآورد و آهسته پرسید که آیا می‌توانم گرامر و دیکته آن را برایش ویراستاری بکنم. نامه‌ای به کنسول آمریکا بود، یک تقاضا برای ویزای مهاجرت...
در آلمان شرقی مردم جوکی داشتند که می‌گفت یک روز اریش هونکر رهبر آلمان شرقی در خیابانی قدم می‌زند که به یک صف طولانی از مردم مواجه می‌شود. او به صف می‌پیوند و می‌بیند که بسیاری از مردم از صف خارج می‌شوند. با تعجب می‌پرسد "این صف چی بود؟" یکی می‌گوید "صف خروج از آلمان." هونکر می‌گوید "خب چرا همه از صف خارج شدند؟" می‌گویند "حالا که تو می‌خواهی از اینجا بروی دیگر دلیلی برای خروج ما نیست."
یکی از کاربران نظامی‌نویس پیشترها نوشته بود "اگر به نظرتان هزینه تغییر زیاد است، بنشینید و هزینه تداوم وضع موجود را به نظاره بنشینید."
چشم‌انداز آینده وطنی که در دستان یک حکومت تمامیت‌خواه دزدسالار قرار دارد هیچگاه روشن نخواهد بود. زندگی زیر سایه چنین حکومت‌هایی زندان شهروندان است و آزادی یک رویا. تداوم اوضاع وطن را به جایی می‌کشاند که حتی با تغییر حکومت هم درست کردن اوضاع نیازمند معجزه باشد.

Mohammadaleph
@mohammadaleph

Mohammad Aleph

07 Nov, 18:47


در یک نمونه شاید عجیب دیگر اینجا گریگوری نلیوبوف Grigoriy Nelyubov بعد از اخراجش از سازمان فضایی شوروی از عکس‌های برنامه فضایی حذف شده است در حالی که انگشت او در عکس تصحیح شده هنوز روی شانه فرد کناری است.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

07 Nov, 18:47


در نمونه چینی دیگری، کمونیست تازه کار ژانگ یوفنگ ۱۶ ساله که به سرعت تبدیل به محرم اسرار، منشی و همه کاره‌ی مائو شده بود در دیدار نیکسون و مائو در سال ۱۹۷۲ مائو که به وضوح ناتوان بود، دست خود را به او داده است با این حال برای حفظ ابهت مائو، ژانگ از عکس‌ها حذف شد.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

07 Nov, 18:46


این شاید شناخته‌شده‌ترین نمونه سانسور تصویر افراد در شوروی بود. نیکلای یِژوف رییس پلیس مخفی NKVD (بعدها KGB) و عامل دست استالین در پاکسازی بزرگ همراه با استالین، واروشیلوف و مولوتوف مشغول بازدید از کانال رودخانه‌ی ولگا-مسکو هستند که بعد از مغضوب شدنش از تصویر حذف شد.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

07 Nov, 18:46


در تصاویر اصلی جشن سالگرد پیروزی انقلاب کمونیستی در میدان سرخ مسکو در سال ۱۹۱۹ باز هم تروتسکی و کامانف که در کنار لنین ایستاده‌اند در تصویر رسمی مورد استفاده حزب سانسور شده‌اند.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

07 Nov, 18:45


این‌جا سخنرانی لنین در تاریخ ۵ می ۱۹۲۰
لئون تروتسکی و لئو کامانف دو تن از بزرگان و عاملان پیروزی کمونیست‌ها در تصویر اصلی در سمت راست لنین روی پله‌ها قرار دارند، اما بعد از این‌که از چشم حزب افتاده‌اند در تصویر رسمی‌ای که حزب استفاده می‌کرد از این عکس سانسور شده‌اند.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

07 Nov, 18:43


زندگی زیر سایه حکومت‌های کمونیستی چنان به جهانی که جورج اورول در کتاب ۱۹۸۴ خلق کرده بود شباهت داشت که چاپ، نگه‌داری و خواندن این کتاب در بسیاری از حکومت‌های کمونیستی اروپای شرقی می‌توانست فرد را به حبس‌های طولانی مدت محکوم کند. اما میل مردم به خواندن آن چنان زیاد بود که بسیاری از مخالفان حکومت این ریسک بزرگ را به جان می‌خریدند. رمان ۱۹۸۴ از کشورهای غربی به درون شوروی قاچاق شده و سپس در چاپخانه‌های زیرزمینی و حتی گاهی به صورت دست‌نویس کپی می‌شد. در چکسلواکی و مجارستان از رویش چاپ می‌کردند، در لهستان حتی نسخه‌های مصور آن هم وجود داشت. اگر شخصی را در حالی که نسخه‌ای از این کتاب را داشت دستگیر می‌کردند، بی‌شک با حکم‌های طولانی مدت زندان روبه‌رو می‌شد. جسیکا داگلاس در کتاب خود اشاره می‌کند که هنگام بازدید از یک نمایشگاه حداقل نسخه چاپ زیرزمینی (سامیزدات) ۱۹۸۴ به ۱۱ زبان مختلف را دیده است. حکومت می‌دانست آن‌کس که گذشته را کنترل کند، حال را کنترل می‌کند و آن‌کس که حال را کنترل کند، آینده را کنترل می‌کند و بازنویسی تاریخ شغل شخصیت اصلی کتاب بود. در شوروی جُکی غریب داشتند "حکومت تاریخ را آن‌قدر سریع بازنویسی می‌کند که ما الان نمی‌دونیم دیروز چه اتفاقی خواهد افتاد." جورج اورول بزرگ که خود سال‌ها یک سوسیالیست معتقد بود، چنان که در جنگ ۱۹۳۶ اسپانیا در جبهه مارکسیست‌ها تیری به گلویش خورد و به طرز عجیبی زنده ماند، از واقعیات حزب کمونیست در خلق ۱۹۸۴ استفادا زیادی کرد. کافی بود فردی از چشم لنین و بعدها استالین بی‌افتد تا در عکس‌ها هم سانسور شود.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

05 Nov, 09:01


۴ نوامبر ۱۹۵۶، تظاهرات ۱۲ روزه ضدکمونیستی که می‌رفت تا به یک انقلاب در مجارستان تبدیل شود زیر چرخ تانک‌های شوروی که برای دفاع از حزب وارد شده بودند به فرماندهی ژوکوف له شد. بیش از ۲۵۶۵ نفر از مردم مجارستان (حدود ۵۰ درصدشان کارگر و نیمی از جمعیت زیر ۳۰ سال سن داشتند) کشته شدند. حدودا یک‌ماه پیش از این تاریخ تعدادی دانشجو گرد هم آمدند و برخلاف مقررات موجود اقدام به پخش یک مانیفست چند بندی کردند که خواسته‌هایش به طور خاصی ضدشورویایی بود و بر استقلال مجارستان از قدرت‌های خارجی تاکید کرده بود. این جمعیت کوچک به سرعت تبدیل به یک اعتراض بزرگ شد، به طوری که حدودا ۱۰ روز بعد از آن چند ده هزار نفر را به خیابان کشاند که شعار اصلی‌شان "قسم که دیگر نمی‌خواهیم برده باشیم" بود. این زمانی بود که حزب کمونیست شوروی به درخواست حکومت دست‌نشانده مستقر در بوداپست تصمیم به برخورد قاطعانه با این تظاهرات ضدشورویایی گرفت. سیر وقایع شدید و به سرعت انجام گرفت. در کمتر از ۲۴ ساعت تظاهرات‌کنندگان مجسمه بزرگ استالین در بوداپست را تخریب کردند، در بیرون از ساختمان‌های دولتی-اطلاعاتی تجمع کرده، با ربودن سلاح‌های دولتی خود را مسلح کردند و چندین سرباز ارتش هم با پرت کردن یونیفورم به صف آن‌ها پیوستند. حالا این جنگی خیابانی مابین شهروندان مسلح، تظاهرکنندگان و اعضایی از ارتش مجارستان در صف شهروندان از یک طرف و نیروهای شوروی، KGB و ارتش مجارستان در طرف دیگر بود. در نهایت بیش از ۱۰۰۰ تانک شوروی وارد بوداپست شد و بعد از تحمل حدود ۷۰۰ کشته نظامی، انقلاب مجارستان سرکوب شد.
در همان روزها یک ماجرای دیگر هم در حال انجام بود که کوئنتین تارانتینوی کارگردان بعدها آن را «بزرگترین داستان ناگفته تمام تاریخ» لقب داده بود. داستان از این قرار بود که تیم واترپولوی مجارستان برای آمادگی حضور در مسابقات المپیک ملبورن، در شمال مجارستان در اردوی تمرینی به سر می‌برد. اعتراضات شروع شده بود و بازیکنان می‌توانستند حتی دود حاصل از درگیری خیابانی را از درون اردوی تمرینی ببینند اما کاملا در جریان چگونگی وقایع و سطح سرکوب آن نبودند. مسئولان برای دور کردن ورزشکاران از جریان رویدادها آن‌ها را به چکسلواکی بردند و دو ماه بعد را در سانسور کامل خبری قرار دادند. بعد از ورود تیم ملی مجارستان به ملبورن بود که بازیکنان این تیم از ابعاد سرکوب مطلع شدند. آن‌طور که بعدها گفته شد، اینجا بود که بازیکنان تیم تصمیم گرفتند تا مسابقه با تیم شوروی را به یک «حمام خون» تبدیل کنند و در سمت مردمشان قرار گرفته و حداقل در درون استخر، انتقام خون مردمشان را گرفته و غرور از دست رفته‌شان را با پیروزی مقابل شوروی دوباره بازیابی کنند. خود مسابقه بیش از یک بازی ورزشی، یک جنگ عجیب سراسر فحش، مشت و جنگ آبی مابین مجارستان و شوروی بود. اروین زادور یکی از بازیکنان مجارستانی بعدها گفت "ما زبان روسی را به اجبار در مدرسه یاد می‌گرفتیم و حالا زمان استفاده از آن بود." بازیکنان بیشتر از آن‌که در حال بازی باشند، در حال فحش دادن و بوکس زیرآبی بودند. مشت و لگد بود که از هر سمت روانه صورت و بدن بازیکنان رقیب می‌شد. تماشگران مجارستانی به حدی هیجان‌زده شده بودند که چندین بار قصد حمله به میدان مسابقه ‏و درگیری با بازیکنان شوروی را داشتند که امنیت ورزشگاه از آن جلوگیری کرد. در نهایت بازی با نتیجه ۴ بر ۰ به نفع مجارستان به پایان رسید و در بازی فینال هم با برد ۲ بر ۱ مقابل یوگسلاوی، مجارستان قهرمان شد. تصویر چهره خونی اروین زادور، نمادی از این جنگ عجیب بود. از آن ۸۰ نفری که به عنوان تیم واترپلوی مجارستان به ملبورن رفته بودند، بیش از ۴۰ نفرشان (شامل همین اروین زادور) هرگز به وطن بازنگشته و پناهنده شدند. زادور بعدها گفت "دوری از وطن و دست کشیدن از همه چیز سخت بود اما تنفس عمیق و آزادانه در «آزادی» ارزشش را داشت."

Mohammadaleph
@mohammadaleph

Mohammad Aleph

05 Nov, 09:00


Mohammad Aleph pinned «»

Mohammad Aleph

29 Oct, 16:10


در یک سیستم تمامیت‌خواه، هر فردی، هرچقدر هم که به حکومت نزدیک باشد، هرچقدر هم که ممکن است برای «وطن» کاری کرده باشد، درخطر حذف و مورد غضب همان حکومت قرار گرفتن برایش وجود دارد زیرا که منافع حکومت لزوما منافع وطن نیست، بلکه وطن و شهروندان در واقع جزوی از مایملک حکومت به حساب می‌آیند.
«صدای روسیه» لقب لیدیا آندری‌یِونا روسلانوو Lydia Ruslanova بود، یک طور هایده یا سیما بینا طوری را در نظر بگیرید. ترانه‌های او بر زبان هر شهروند روسی جاری بود. محبوبیتش چنان زیاد بود که او را ثروتمندترین زن در اتحاد جماهیر شوروی می‌دانستند. حزب کمونیست محبوبیت او را خطری برای قدرت خویش در نظر گرفته بود. در میانه جنگ دوم جهانی که ارتش نازی، موجودیت کشور شوروی را تهدید می‌کرد این زن بود که جبهه به جبهه مسافرت می‌کرد و برای بالابردن روحیه‌ی از بین رفته‌ی سربازان شوروی کنسرت رایگان برگزار می‌کرد. او کسی بود که بعد از فتح برلین در جنگ دوم جهانی پای پله‌های رایشتاگ کنسرت اجرا کرد. بعد از پایان جنگ دوم جهانی و از بین رفتن خطر بالقوه نازی‌ها، حزب کمونیست باز به تنظیمات کارخانه بازگشت و دوباره به سراغ او آمد. درست همان حکومتی که خود را نماینده مردم ستمدیده می‌نامید و در میانه جنگ به دنبال اتحاد همه مردم علیه دشمن مشترک بود. ابتدا حزب کمونیست شوهر او را «ضد انقلاب» نامیده و به همکاری با گئورکی ژکوف Georgy Konstantinovich Zhukov متهم کرد. ژکوف خود یکی از ژنرال‌های بزرگ ارتش شوروی بود که در طول جنگ دوم جهانی خدمات ارزنده‌ای انجام داده بود. در جبهه جنگ با ژاپنی‌ها موفقیت‌هایی را به دست آورده بود، از سقوط مسکو جلوگیری کرده بود، مدت زیادی در لنینگراد مقاومت کرده و در نهایت فرماندهی ارتش سرخ در هنگام ورود به برلین را نیز برعهده داشته بود. ژکوف بعد از جنگ جهانی دوم مغضوب استالین گشت و عناوینش از او گرفته شد. ژنرال دیگر این ماجرا ولادیمیر کریوکوف Vladimir Viktorovich Kryukov شوهر لیدیا بود. او هم قهرمان شوروی بود و در طول جنگ خدمات شایسته‌ای انجام داده بود. مدتی بعد از جنگ او هم مغصوب استالین واقع شد و به ناگهان لقب دشمن خلق گرفت. طبق رویه حزب کمونیست که در آن خانواده‌ی فردی که مورد غضب حزب کمونیست قرار می‌گرفت باید رسما از او اعلام برائت می‌کردند، لیدیا را هم مجبور کردند که از شوهرش اعلام برائت کند اما گویا او از این عمل سر باز زد و خود هم محکوم به زندانی شدن در گولاگ شد. شوهرش به ۲۵ سال زندان در اردوگاه کار اجباری (گولاگ) محکوم شد و لیدیا به ۱۰ سال حبس در اردوگاه. محبوبیت او در گولاگ‌ها هم به حدی بالا بود که از ترس تاثیرگذاری‌اش بر زندانی‌ها، او را به سلولی در زندان مخوف ولادیمیر Vladimirsky Tsentral فرستادند. بعد از مرگ استالین و دوره‌ای که به ذوب یخ‌ها معروف شد، محکومیت او هم مانند هزاران نفر دیگر از بین رفت و از او اعاده حیثیت شد. تا سال‌ها بعد از آزادشدنش در مطبوعات از مدت زندانی شدنش صحبتی به میان نیامد. او را هنگام آزادی چنین توصیف کرده‌اند: «او لاغر و رنگ‌پریده بود به‌گونه‌ای که به سختی می‌توانست راه برود.» در نهایت بعد از آزادی باز هم به خوانندگی روی آورد تا اینکه در سال ۱۹۷۳ از دنیا رفت.

Mohammadaleph
@mohammadaleph

Mohammad Aleph

28 Oct, 16:09


from the LIFE Archive.
Yale Joel/The LIFE Picture Collection Meredith Corporation.
circa 1960.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

28 Oct, 16:08


گاهی می‌اندیشم دوست داشتم به جای اینکه در زمانه‌ آخوند زندگی کنم، مثلا زندگی این بابا را زندگی کنم. در کارخانه تولید لوازم آرایشی یک گوشه‌ای کار می‌کنی که می‌گویند «داداش، شما که کچلی بیا مدل جای ماچ این رژ لب جدید ما شو، خانم‌ها منتظرند.» و من همینقدر عمیق می‌خندیدم.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

27 Oct, 10:45


سال ۲۰۰۷ و اینجا نابلس است،‌ حماس با افتخار پوستری چاپ کرده است که نمادی از قدرت آنان است: «اسیران فلسطینی تنها نیستند! باشد که هرسال یک گیلعاد شلیط جدید به جمع اسیران اسرائیلی اضافه شود.» پنج سال تمام اسرائیل توانش را بر سر آزادی این سرباز خود گذاشته بود که حماس در سال ۲۰۰۶ از یک گذرگاه مرزی ربوده و به غزه منتقل کرده بود. در یک مورد فقط حماس ۲۰ زندانی زن خود را که در زندان‌های اسرائیل بودند با یک نوار ویدیویی ۱ دقیقه‌ای که از زنده بودن گیلعاد شلیط حکایت داشت معاوضه کرد. در نهایت در برنامه تبادل اسرای، این یحیی سنوار بود که با این سرباز مبادله شد. آیا اساسا یک سرباز به تنهایی ارزش این همه دردسر، مبادله زندانی‌ها و حتی جنگ را دارد؟ زمانی که شما برای جان سربازان‌تان (جدای از مسئله شهروندان) ارزش قائل هستید، این یک پیام روشن برای تمام آنانی است که برای شما می‌جنگند: جان یک نفر از شما مساوی با جان همه ما است. نمی‌توان یک روز برای حذف دشمنتان خط و نشان کشید، آن‌ها را به حذف شدن از روی کره زمین تهدید کرد و به وقت جنگ و کشته شدن سربازانتان در حملات همان دشمن حتی رییس جمهورتان هم با تاخیری چند ده ساعته به خود زحمت فرستادن پیام تسلیتی برای کشته شدگان دهد. پیام شما واضح است.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

22 Oct, 10:14


از بحث بر سر کیف ۳۰ هزار دلاری هرمس که بگذریم، احتمالا این تنها تصویری است که از «سمر محمد ابو زامر» وجود دارد که در آن صورتش کاملا پیدا است. حتی در آرشیو دانشگاهی که او در آن ارشد الهیاتش را گرفته است هم تصویر به درد بخوری از همسر یحیی سنوار پیدا نمی‌شود. جروزالم پست در گزارش تازه‌ای نوشته است که او در سال ۲۰۱۱ درست یک ماه بعد از آزادی یحیی سنوار از زندان اسرائیلی‌ها با او ازدواج کرده است. یحیی در این زمان ۴۹ ساله و سمر ۳۱ ساله بوده است که برای یک نو عروس، آن هم در منطقه‌ای که سن ازدواج برای دختران به زور به ۲۰ سال می‌رسد عجیب به نظر می‌رسد.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

21 Oct, 09:26


پوستری طراحی شده توسط احسان رسول‌اُف (هنرمند کمونیست شورویایی) دختری تاجیکستانی را نشان می‌دهد که یک کتاب از لنین در دست گرفته است و یک شیخ کتاب قرآنی؟ را به سمت او گرفته است:
+از کِی به کتاب مقدست پُشت کردی؟
-از وقتی با این کتاب (لنین) آشنا شدم.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

21 Oct, 08:54


Iranovsky
@mohammadaleph

Mohammad Aleph

17 Oct, 13:55


خب برخی کانال‌های تلویزیونی اسرائیلی به نقل از مقامات رسمی کشته شدن یحیی سنوار را تایید کردند.
به نظر این هم پایان کار یحیی سنوار بود.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

17 Oct, 13:08


برای مقایسه ظاهری می‌توان به شکل دندان‌ها، بینی، خال گوشه چشم و شکل گوش‌ها اشاره داشت. شباهت‌های ظاهری بسیار زیاد است.
ممترین تاییدیه برای اطمینان از سنوار بودن این جنازه، نیاز به دسترسی به جنازه و مقایسه DNA با بانک اطلاعاتی است. نمونه DNA سنوار با توجه به زندانی بودن و تحت عمل جراحی قرار گرفتن‌هایش در اسرائیل در دسترس است.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

17 Oct, 12:52


احتمال می‌رود که IDF امروز موفق به کشتن یحیی سنوار شده است.
یکسری تصاویر از جسدی که در حمله هوایی امروز IDF به غزه کشته شده شده است در حال گزارش شدن است که شباهت‌های ظاهری به سنوار دارد و بر همین اساس احتمال اینکه او باشد هم مطرح شده است.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

16 Oct, 17:58


هرمان گورینگ Hermann Goring شخصیت جالبی بود. یکی از برجسته‌ترین خلبانان آلمانی، سیاستمدار، از موسسان گشتاپو، فرمانده لوفت‌وافه، کسی که هیتلر او را به عنوان جانشین خود منصوب کرد و تنها کسی در کل ارتش آلمان بود که درجه رایش‌مارشال را به دست آورده بود. یک جنایت‌کار جنگی غریب که بعد از محکوم شدن در دادگاه نورنبرگ به اعدام با طناب دار، درخواست کرده بود که اجازه بدهید مانند یک سرباز به وسیله جوخه تیرباران کشته شوم، نه مانند یک جنایت‌کار با طناب دار. کسی که مرتبا در طول محاکمه یادآور شده بود که من اصلا از جنایات هلوکاست حتی خبر هم نداشتم و کلا کار هیملر بود. گویا بعد از دیدن فیلم‌هایی که از اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها در دادگاه نورنبرگ نمایش داده شد اعلام کرده بود که واقعا سطح خشونت این جنایت‌ها حالم را بد کرده است و من اصلا روحیه نگاه کردن به این چیزها را هم ندارم... او از یاران قدیمی هیتلر بود که گویا در سال ۱۹۲۲ بعد از شنیدن یکی از سخنرانی‌های هیتلر تصمیم به پیوستن به جرگه نازی‌ها گرفته بود. یک سال بعد از آن بود که در یک کودتای نافرجام به قصد قدرت گرفتن در راس سیاست آلمان توسط گلوله پلیس از ناحیه ران پای راست مورد هدف قرار گرفت و بعد از عمل جراحی مخفیانه‌اش، تا پایان عمر معتاد به مورفین شد. او چنان قدرتمند و مورد اعتماد حزب نازی بود که شخص هیتلر او را در سال ۱۹۳۹ رسما به عنوان جانشین خود و نفر دوم کشور بعد از شخص پیشوا منصوب کرد. اما به نظر می‌رسد که او از جمله کسانی بوده است که قبل از شروع جنگ دوم جهانی به پیروزی آلمان صد در صد باور نداشته و حداقل قصد خریدن وقت بیشتری را داشته است اما با شروع جنگ و پیروزی‌های قاطعانه‌ای که آلمان در شروع جنگ به دست آورد او را هم به توهم پیروزی کامل امیدوار کرد. یک سال بعد از شروع جنگ و پیروزهای اولیه است که او درجه رایش‌مارشال را به دست می‌آورد و عملا او به تمام نیروهای نظامی ورماخت ارشدیت می‌یابد. احتمالا بعد از همین پیروزی‌ها و توهم قدرت مطلق است که آن جمله معروف را بر زبان می‌آورد که «اگر حتی یکی از هواپیماهای دشمن هم به حریم هوایی برلین برسد من دیگر خود را یک یهودی می‌نامم نه یک آلمانی!» برلین در طول جنگ حدودا ۳۶۳ بار بمباران هوایی شد...
عاقب او هم جالب بود، بعد از بیش از ۲۰۰ روز دادگاه سرانجام قضات او را در چهار اتهام بزرگ از جمله جنایت علیه بشریت مجرم شناختند و به اعدام محکوم کردند اما روز ۱۵ اکتبر ۱۹۴۶ و درست چند ساعت پیش از اعدام، او به وسیله یک کپسول سیانید که به سلول قاچاق کرده بود خودکشی کرد. تئوری‌های زیادی وجود دارد که او چگونه کپسول سیانید را به دست آورده است از جمله اینکه توسط یکی از افسران آمریکایی که به او نزدیک شده بود به دستش رسیده است. در نهایت جنازه‌اش را سوزاندند و خاکسترش را به رودخانه ریختند.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

16 Oct, 17:58


تصویر یک: هرمان گورینگ در طول دادگاه نورنبرگ

تصویر دو: هرمان گورینگ سمت چپ و جلوی هیتلر در یک رالی حزب نازی به سال ۱۹۲۹

تصویر سه: جنازه گورینگ در سلول بعد از خودکشی

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

10 Oct, 07:53


در مورد بحثی که دوستان در مورد ایران در کامنت توییترم شکل داده‌اند: ابتدا که میانگین قد ایرانی‌ها (براساس دیتاهای OurWorldInData و گفته‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران) برای مردان حدودا ۱۷۵ سانتی‌متر و برای زنان حدودا ۱۶۰ سانتی‌متر است. به طور کلی در یک بازه صدساله میانگین قد ایرانی‌ها به تبعیت از میانگین جهانی در حال رشد بوده است. این افزایش خود را در یک دهه نشان نمی‌دهد بلکه باید چندین نسل را بررسی کرد. البته بیشترین سرعت رشد قد ایرانی‌ها را همین منابع برای دهه‌ی ۵۰ شمسی (۷۰ میلادی) ثبت کرده‌اند. دیتاهایشان در دسترس عموم است.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

09 Oct, 18:48


یکی از بازدیدکنندگان از کره‌شمالی هنگام بازدید از کتابخانه مرمرین باشکوه ملی در پیونگ یانگ نوشته بود: «در اینجا هیچ چیز کوچکی وجود ندارد جز خود مردم کره‌شمالی که به قطع ۳ اینچ کوتاه‌تر از عموزاده‌های جنوبی‌شان هستند.»
سال‌ها حکومت مستبدانه کمونیست‌ها در کره‌شمالی، حتی روی قد مردم این گوشه از دنیا هم اثر خود را به جا گذاشته است. طبیعت رازآلود بیمارگونه‌ای که بر کره‌شمالی حاکم است، به دست آوردن مقدار بالای دیتای قابل استناد در مورد تفاوت قد، وزن و تغذیه درست مردم را به کاری تقریبا غیرممکن تبدیل کرده است، اما نه کاملا ناممکن. پناهندگان و فراریانی که از کره‌شمالی بیرون آمده‌اند مورد مناسبی برای به دست آوردن دیتای مورد نیاز هستند. بر اساس مطالعاتی که دنیل شوکندیک Daniel Schwekendiek پروفسوری از دانشگاه سونگ کیونکوان Sungkyunkwan سئول در طول سال‌ها انجام داده است، مردان کره‌شمالی به طور میانگین ۳ تا ۸ سانتی‌متر از کره‌جنوبی‌ها کوتاه‌تر هستند. تفاوت میان کودکانی که در دو سوی مرز به دنیا آمده‌اند هم کاملا واضح است. بر این اساس، کودکان پیش دبستانی (پسر) که در کره شمالی به دنیا آمده و رشد کرده‌اند حدودا ۴ سانتی‌متر و کودکان پیش دبستانی (دختر) حدودا ۳ سانتی‌متر کوتاه‌تر از کودکان کره جنوبی هستند. برخی آمار دیگر حتی عددها را از این هم بالاتر می‌برند و اختلاف قد مردم دو کره را به ۱۰ تا ۱۳ سانتی‌متر می‌رسانند. چرا مهم است؟ باید دانست که این مردم تفاوت ژنتیکی خاصی با یکدیگر ندارند که چنین فاصله‌ای را توجیه کند. در یک سو ما با یک کشوری رو به رو هستیم که در طول سال‌های متمادی ‏به لطف سیاست‌های کمونیستی حاکم با کمبود مواد غذایی و قحطی‌های پی در پی دست به گریبان بوده است، همان کشوری که به گفته یکی از فراریانش زمانی که مردم در دهه ۹۰ نان برای خوردن نداشتند، رهبر کبیر از شیرین نبودن سیب‌هایش گله داشت و سربازان پای درخت‌ها شکر می‌ریختند؛ و از سوی دیگر کره جنوبی قرار دارد که پیشرفت اقتصادی‌اش در طول دهه‌های گذشته (حال به هر لطفی که می‌خواهید اسمش را بگذارید) عملا آن را از یک کشور دست سوم با سطح رفاه پایین برای شهروندانش به یکی از ابر قدرت‌های اقتصادی در قاره تبدیل کرده است.
در یک سو شعار و آرمان‌گرایی محض قرار دارد و در سوی دیگر واقعیات مسلم جهانی. در یک سو کشوری قرار دارد که می‌پندارد با داشتن کلاهک‌های هسته‌ای به قله‌های جهانی رسیده است و در سوی دیگر کشوری که یاد گرفته است با جهان دوست باشد. هر دو با مردمی یکسان اما حکومت‌های متفاوت.
همان بازدیدکننده‌ای که جمله‌ی نخست رشته را با او شروع کردم در پایان سفرش نوشته بود «به سربازانی نگاه کردم که مسئول نگهبانی از مرز DMZ (منطقه غیرنظامی، مرز بین دو کره) بودند. رو به روی هم ایستاده بودند و به هم نگاه می‌کردند تا مبادا آن یکی به فکر فرار بی‌افتد. یکی از آن افسران با افتخار به من می‌گفت که هیچ رهبر جهانی‌ای سال‌هاست که جرات ندارد -با توجه به قدرت کره شمالی- از کره جنوبی دیدن کند! این حرف را درست همان روزی که پرزیدنت اوباما به کره جنوبی آمده بود گفت...»

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

06 Oct, 10:04


تقریبا هرچیزی که بنویسم و بگویم توضیح اضافه است. میم‌ها خودشان خودشان را می‌نویسند.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

05 Oct, 19:55


در سخنرانی امشب نتانیاهو عملا عملیات وعده صادق۲ را یکی از بزرگترین حملات تاریخ علیه اسرائیل! عنوان کرد و گفت که تصمیم برای پاسخ گرفته شده است.
چنین عناوین دهن‌پرکنی شاید توجیه و پیش‌درآمدی برای یک حمله بزرگ باشد.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

05 Oct, 19:46


برخی نشانه‌ها از قریب‌الوقوع یا نزدیک بودن زمان پاسخ اسرائیل به حمله موشکی وعده صادق۲! حکایت دارد. شاید ساعت‌های آینده چیزهایی را مشخص کند.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

05 Oct, 18:34


در مورد امکان تنها نبودن هاشم صفی‌الدین در حمله‌ای که به قصد کشتنش ترتیب داده شده است نمی‌توان با یقین چیزی را اعلام کرد چرا که هیچ منبع آگاهی از هردوسو چیزی را بروز نداده است. احتمالات؟ شاید نه/آری. با یقین اعلام کردن چیزی که دوست دارید بشنوید، آن را به واقعیت تبدیل نمی‌کند. آن‌قدر عجایب در این روزها اتفاق افتاده است و درگیری چنان وارد سطوح جدیدی شده است که نمی‌توان احتمال چنین چیزی را رد کرد؛ اما شایعات هم در چنین شرایطی پای ثابت اخبار بوده و همیشه در حال گردش‌اند. ناظر عاقل در چنین شرایطی که اخبار دقیق وجود ندارد نه مسئله‌ای را رد می‌کند، نه تایید.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

05 Oct, 07:28


از میان خاطرات سولژنیتسین: ‏«جرم حمل یک چاقو توسط یک دزد و تو -به عنوان یک مخالف حکومت کمونیستی- با واژه‌های متفاوتی ترسیم می‌شد. اگر دزد بودید و چاقو داشتید به راحتی می‌گفتند که خُب اون راه بهتری واسه زندگی یاد نگرفته، دزد بی‌چاقو که نداریم و این فقط یه سوءرفتاره! اما اگر همان چاقو دست تو بود، قطعا دادگاه ‏-حکومت کمونیستی- تو را تروریست می‌دانست (این‌ها برای ورزشه حاج‌آقا هم تاثیری نداشت). اصلا خود استالین هم از اول دزد بود. چه کسی آن همه بانک را سرقت کرده بود؟»

اشاره به سال‌های پیش از قدرت‌گیری شوروی است که استالین عموما با سرقت بانک‌ها روزگار می‌گذراند.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

03 Oct, 09:49


وقتی جنگ جهانی سوم بدون حضور تو در حال شروع است.

@mohammadaleph

Mohammad Aleph

02 Oct, 15:16


فرانسه و بریتانیا هم درخواست‌های مشابهی از شهروندانشان که در خاک ایران حضور دارند داشته‌اند.

تقریبا می‌توان گفت که همه با امکان بالای پاسخ قطعی اسرائیل (درون خاک ایران) کنار آمده‌اند.

@mohammadaleph