کانال شعر های زیبا @banoosahargooon Channel on Telegram

کانال شعر های زیبا

@banoosahargooon


https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا (Persian)

با خوشامدگویی به کانال شعر های زیبا خوش آمدید! این کانال تلگرام با نام کاربری @banoosahargooon یک فضای زیبا و شگفت‌انگیز برای علاقمندان به شعر است. اگر عاشق هنر شعر و تجربه خواندن و شنیدن شعرهای زیبا هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. در اینجا می‌توانید به تمامیون تاثیر زیبایی هنر شعر بپردازید و لحظات خوشی را با خواندن آثار شاعران بزرگ تجربه کنید. اگر دنبال یافتن تحولات جدید در دنیای شعر هستید، این کانال بهترین انتخاب برای شماست! برای عضویت در کانال شعر های زیبا به آدرس https://t.me/BanooSahargooon مراجعه کنید و همراه ما در سفر زیبای شعر باشید.

کانال شعر های زیبا

24 Feb, 09:28


اسفندی های عزیز تولدتون مبارک 😂😂😂😂😂😂😂😂

کانال شعر های زیبا

22 Feb, 22:57


چه میشد عمق دلتنگی پناه آخرم بودی
برای گم شدن در خود توراه آخرم بودی

چه می شد قصه ی ماهم شبیه شعرهابود و
تو عشق روزها و سال و ماه آخرم بودی

میان این شب زخمی چه میشد با تب عشقت
طلوع یک رهایی در پگاه آخرم بودی

بیا و مهربانی کن که حتی لحظه ی رفتن
زلال مهربانی در نگاه آخرم بودی

خدا وقتی که آدم را برای عاشقی آورد
گمانم زیر لب گفته ، که آه آخرم بودی

دلم را مفت بخشیدم ، تو هم انگار فهمیدی
که شاید آخرین عشق و گناه اخرم بودی




https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

22 Feb, 21:45


رسم این شهر غریبی ست بیا برگردیم
عجبا!!!!!رسم عجیبی ست بیا برگردیم

همه کین است سراپای کسان این شهر
عاری از یار و حبیبی ست بیا برگردیم

گه خوش و مست،گهی ناخوش و بیمار شدیم
چه فراز و چه نشیبی ست بیا برگردیم

بی شراب است همه میکده های اینجا
بی مداوا و طبیبی ست بیا برگردیم

شاعرا ...! از می و میخانه گریزانم،چون
نه رفیق و نه رقیبی ست بیا برگردیم




https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

22 Feb, 21:45


‌ کیستی تو؟ که چنین عاشق و شیدای تو ام
گوئیا مهری و محتاج به گرمای تو ام

کیستی تو ؟ غزل عشق و نسیم سحری
برده ای دل ز من و غرق تمنای تو ام

کیستی تو؟ که در اندیشه فردای منی
همه دانند که من واله و رسوای تو ام

کیستی تو ؟ که فروغ نگهت جان دهدم
مست و مدهوش ز هر باده ی مینای تو ام

کیستی تو؟ شرر آتش عشق ابدی
راه بنمای که گم گشته به صحرای تو ام

کیستی تو ؟ که کنم سجده ترا در همه عمر
چه کنم مست ز آن قامت رعنای تو ام

کیستی تو؟ که دمی بی تو توان نیست مرا
عاشق دیدن آن چهره ی زیبای تو ام

گر سخن با تو نگویم تو دگر خرده مگیر
چون که هر روز و شبم محو تماشای تو ام؟؟؟




https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:36


عشق احساس قشنگی ست خودت می دانی
پس چرا این همه اين دلشده را می رانی؟!

تو که در طالع من ماه شدی می تابی
پس بیا تا بدهی با دل من پیمانی

یاد شیرین تو دل را که چو فرهادش کرد
لیلی ام باش در این شعر، چو مجنون خوانی

عاشقم باش عزیزم، دِ نگو عشق خطاست
به خطا یا که گنه در دل من می مانی

خط کشیدی که طواف دو نگاهت بکنم؟!
به خدا در نگهت دل شده یک زندانی

اولين روز که در آن نگهت چشم افتاد
از همان روز گمانم شده ام طوفانی ‌


https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:35


سیر نمے شوم زتو، اے مه جان فزاے من
جور مڪن جفا مڪن، نیست جفا سزاے من

با ستم و جفا خوشم، گرچه درون آتشم
چونڪه تو سایه افڪنے بر سرم اے هماے من

#مولانا


https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:35


‍ دستِ من نیست اگر دل نگرانم ، چه کنم!
می روی،  باز  همـانم کـه همانم، چه کنم!

شعله ی سرکشِ یک حادثه، در چشمِ شما
آتشی بـود کـه افتـاد بـه جـانم، چه کنم!

روز و شب دورِ تـو می گردم و لیـلای توأم
دف بزن!  من  کـه سراپا هیجانم، چه کنم

حسِ یک عاشقِ دلمُرده که تنها شد و رفت
قصـد دارد ببَـرد تـاب و تـوانـم چـه کنم!

پشـتِ هـر خـاطـره ای آب بپـاشم، بـرود
دل، از ایـن خلـوتِ پُر غم نَرَهانم، چه کنم!

من همـان کـوهِ غرورم کـه سپردی به خدا
نـدهـد زلـزلـه ای سخت تکانـم، چه کنم!

عـاقبت مالِ دلـم می شود آن چشمِ سیاه
حال بۍچشمِ تو، بۍنام و نشانم چه کنم؟

#مهـری_حسینی🍂


https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:35


می رسد روزی که بی هم می شويم 
يک به يک از جمع هم کم ميشويم 
مي رسد روزی که ما در خاطرات 
موجب خنديدن و غم می شويم 
گاه گاهي يادِ ما کن عزيز 
می رسد روزی که بی هم می شويم!
"قدر لحظات باهم بودن را بدانیم ،
شاید فردا دیر شده باشد !
و چه غم انگیز است آن"فردا" !

https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:34


تو را آن گونه می‌خواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که می‌بوسد جوانش را

تو را در یک شب بارانی غمگین سرودم که
نمی‌دانم زمانش را، نمی‌یابم مکانش را

من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان
برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را

پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر
که بالای سرش می‌بیند امشب دشمنانش را

تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم
از آن پس بارها گم کرده‌ام فصل خزانش را

پرستویی که با تو هم قفس باشد نمی‌ ترسد
بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را

تو ماهی باش تا دریا برقصد موج بردارد
تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را

من آن مستم که در می‌خانه‌ای از دست خواهد رفت
اگر دستان تو پر کرده باشد استکانش را

علی‌سلیمانی🖋


https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:34


بشنو این نی چون شکایت می‌کند
از جدایی‌ها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من

سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد

نی حریف هر که از یاری برید
پرده‌هایش پرده‌های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی که دید
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید

نی حدیث راه پر خون می‌کند
قصه‌های عشق مجنون می‌کند

محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید و السلام

بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای
چند گنجد قسمت یک روزه‌ای

کوزهٔ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد

هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت‌های ما

ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد

عشق جان طور آمد عاشقا
طور مست و خر موسی صاعقا

با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا
بی‌زبان شد گرچه دارد صد نوا

چون که گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زآن پس ز بلبل سر گذشت

جمله معشوق است و عاشق پرده‌ای
زنده معشوق است و عاشق مرده‌ای

چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی‌پر وای او

من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نور یارم پیش و پس

عشق خواهد کاین سخن بیرون بود
آینه غماز نبود چون بود

آینه‌ت دانی چرا غماز نیست
زآن که زنگار از رخش ممتاز نیست

#مولوی

https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:34


‌ ‌‌

ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ،
" ﺩﻝ"
ﺭﺍ ﺑﻪ " ﺩﻧﯿـــﺎ" ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ
ﺧﺎﻧـــﻪ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ، ﺭﻭﯼ
" ﺗـــﺎﺭ ﻋﻨﮑـــﺒﻮﺗﯽ "
ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ، ﮐﻪ " ﺁﺩﻡ" ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﻢ
ﭼﻬــــﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﯾﻨـــــﻪ، ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯿـــﻢ
ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ
" ﺧﻮﺩﺧــﻮﺍﻫﯽ "، ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﮕﯿﺮ ﺷﺪ
ﺑﯽ ﻣﺤـــﺎﺑﺎ، ﺳﻮﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ِ " ﺷـــﺮﺍﻓـــﺖ" ﺗﺎﺧﺘﯿﻢ
ﺣﺮﻣﺖ "ﺍﻧﺴـــﺎﻥ" ، ﺷﮑﺴـــﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﻬﺮﻩ
ﭘﯿﮑﺮ ﺑﯽ ﺟــــــﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﺯﯾﺮ ﭘــــﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ
ﮔﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﯾـــﺶ،
ﮐﻨﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ
ﻧﻮﺣـــﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺮﺣـــــﯿﻢ ﻭ ﻋــــﺰﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﯿﻢ
ﺩﯾﺮ ﻓﻬــــﻤﯿﺪﯾﻢ ﺑﺎ "ﺧــــﻮﺩ " ، ﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﭼﻪ ﺷﺪ
ﻣﺎ " ﺷـــــــﺮﺍﻓﺖ " ، " ﺁﺩﻣـــــﯿﺖ " ، ﻣﺎ " ﺧــــﺪﺍ " ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ..😔💔


https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:32


پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند

همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست 
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند

بلبلی در سینه مینالد هنوزم کین چمن  
باخزان هم آشتی و گلفشانی میکند

ما به داغ عشق بازیها نشستیم و هنوز 
چشم پروین همچنان چشمک پرانی میکند

نای ما خاموش ولی،زهره شیطان هنوز  
با همون شور و نوا دارد شبانی میکند

گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان  
با همین نخوت که دارد آسمانی میکند

سالها شد رفته دم سازم ز دست ، اما هنوز 
در درونم زنده است و زندگانی میکند

بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی  
چون بهاران میرسد با من خزانی میکند

طفل بودم دزدکی پیر و الیلم ساختند 
اون که گردون میکند با ما نهانی میکند

میرسد قرنی به پایان و سپهر بایگان  
دفتر دوران ما هم بایگانی می کند

شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید  
ورنه قاضی در قضا نامهربانی میکند



https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:32


منم و داغ نگاهی که به قلبم زده ای
آتش خرمن آهی که به قلبم زده ای

قول دادی همه ی دار و ندارم باشی
در تنم رخنه کنی، فصل بهارم باشی

من به بد قولی چشمان تو عادت کردم
به همین بودنت از دور قناعت کردم

ترسم این است بیایی و صدایم نکنی
کوهی از درد ببینی و دعایم نکنی

ترسم این است صدایم به صدایت نرسد
بدوم با سر و سر باز به پایت نرسد

نکند حادثه ای باز به بادم بدهد
داغ فهمیدن یک راز به بادم بدهد

نکند جای تو را فاصله ات پر بکند
خاطره روی تورا سایه تصور بکند

از تمام تو فقط فاصله ات سهم من است
عشق وا مانده ی بی حوصله ات سهم من است

آنقدر سوختم از فاصله بی تاب شدم
بین صد خاطره گندیدم و مرداب شدم

آه، مرداب شدم، تا که تو دریا بشوی
پای تو آب شدم، تا که تو سر پا بشوی

مو به مو پیر شدم تا تو کنارم باشی
از همه سیر شدم تا کس و کارم باشی

این همه شعر نگفتم که بخوانی،بروی
پای یک مرد زمین خورده نمانی،بروی

سخت ماندم که مرا یاد تو رسوا نکند
در خودم گریه کنم بغض دهان وا نکند

خبر رفتن تو تلختر از هر خبر است
بوسه دلگیرترین لحظه قبل از سفر است

بی تو حتی من از آغوش خودم دورترم
از کهنسالی این فاصله رنجورترم

تَرَم اندازه ی ابری که به باران بزند
تو در این شهر نباشی، به بیابان بزند

هرچه بر سر بزند عاقبتش وصلی نیست
جز غم انگیزی پاییز دگر فصلی نیست

آخرین فصل من از بودن تو فاصله داشت
یک بغل خاطره صد بغض هزاران گله داشت

گله یعنی نشود راه تو را سد بکنم
حال با خاطره های تو چه باید بکنم؟


#پویا_جمشیدی


https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:31


دل به غارت رفت و دلبر در دل ویرانه ماند ،
خار اندر پای ماند و پای در میخانه ماند ،


نیمه جانی ماند و چشم حسرت و دیوانه دل ،
جام می در دست ماند و چشم در پیمانه ماند ،

پیش رویش شمع گشتیم روشنی بخشیم به عشق ،
خلوت مهتاب ما بی غمزه ی پروانه ماند ،


ناله ی شبگیر ما دمساز ما شد تا سحر ،
بی هوا فریاد کردیم ناله در کاشانه ماند ،

عقل را مدهوش کردیم با جمالش در خیال ،
طره ی نازش به خوابِ این دل دیوانه ماند ،
ترک جان را سهل کردیم از پی دیدار او،
دود دل از اتش دل در ره جانانه ماند ،


صد هزاران گوهری از موج دریا داشتیم ،
سر به سر دریا شدیم و در دلم دردانه ماند


میخروشد باز دل در عالم دیدار دوست ،
ای دریغا دیده ی بختم درون خانه ماند  ،

از غمش با که بگوید چه بگوید آکتور
هرچه گفتیم و شنیدیم قصه شد افسانه ماند


https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:31


مثل کوهی که دلش غصه‌ی دنیا دارد..
دل ما حجمِ سکوتش غم و معنا دارد..

لب ما بسته ز بیداد زمان اما باز..
مُهر خاموشی‌اش از حرف کمی جا دارد..

می‌توان دید و شنید و سخنی شِکوه نکرد..
قلب ما لیک خودش دیده ی بینا دارد..

اشک از دیده روان می‌شود از اینهمه غم..
مثل رودی که دلش میل به دریا دارد..

درد در سینه‌ی ما بس که فراوان شده است..
چاره اش سنگ صبور است که پروا دارد..

نگرانیم بمیریم و نبینیم سرانجام خوشی..
این عجب نیست که دل غصه‌ی فردا دارد..

گرچه دنیا نشود لحظه ای از غم خالی..
باز هم ديده ی ما میل تماشا دارد.‌.


https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:31


تو میخندے و دنیایم چـراغان میشود باعشق
تمام بیڪسے هایے ڪہ جبـران میشود باعشق

چہ میدانے از احوالم در اوقاتے ڪہ دلتنگم
براے دیدنت میلم دو چندان میشود با عشق

تمام مطلع شعـر و غـزلهاے منـے اے دوست
دل دیوانہ پیش تو غزلخوان میشود با عشق

نبـاشے لشگر غمها مـرا بیـچارہ خـواهد ڪرد
ولے با بودنت غصہ گریزان میشود باعشق

پر از زخمم پر از حسرت بہ دل اما یقین دارم
تمام دردهاے من ڪہ درمان میشود با عشق

و نم نم مهربــانے را ببــار اے مهربان بر من
ڪویر خشڪ این سینہ گلستان میشود باعشق

در این دنیاے بے مهرے تویے سنگ صبور من
گذر از ڪوچہ ے غمها چہ آسان میشود با عشق...



https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:30


سخت است ڪہ معتاد نگاهے شدہ باشی
دیوانہ ے چشمــان سیاهے شدہ باشــی

اینڪــہ پســرِ رعیت دہ باشے و آنوقت،
دلدادہ ے تڪ دختر شاهـے شدہ باشـے

در پیچ و خم عشق بہ سختے بہ در آیے،
از چالہ ، ولے راهے چاهے شدہ باشی

از دور تو را محڪم و چون ڪوہ ببینند
در خویش شبیہ پر ڪاهے شدہ باشے

مانند دلیرے ڪہ بہ دستش سپرے نیست
بازیچہ ے دستان سپاهے شدہ باشی

یـڪ عُمر بجنگے و در آخــر نتوانـے،
تا نااامزد آن ڪہ بخواهے شدہ باشی

سخت است ڪہ ماہ تو سراغ تو نیایـد
آنگاہ ڪہ در حوضچہ، ماهے شدہ باشی...



https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:30


رہ میخانہ و مسجد ڪدام است
ڪہ هر دو بر من مسڪین حرام است

نہ در مسجد گذارندم ڪہ رند است
نہ در میخانہ ڪین خمار خام است

میان مسجد و میخانہ راهے است
بجوئید اے عزیزان ڪین ڪدام است

بہ میخانہ امامے مست خفتہ است
نمی‌دانم ڪہ آن بت را چہ نام است

مرا ڪعبہ خرابات است امروز
حریفم قاضے و ساقے امام است

برو عطار ڪو خود می‌شناسد
ڪہ سرور ڪیست سرگردان ڪدام است



https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:29


درخانہ ے دل جزتوڪسے نیست ، مگر هست؟
جزعشق تو در سر هوسے نیست ، مگرهست؟

دل ڪندہ ام از عالم و از آدمیانش
غیراز تو ڪہ فریادرسے نیست، مگر هست ؟

آغوش توتنگ است و دلم تنگ تر از آن
آزادے من جز قفسے نیست، مگرهست؟

سیراست دل و چشم من از لذت دنیا
جز اخم تو طعم ملسے نیست ، مگرهست

هرچند بزرگ است جهان ، درنظر من
اندازہ ے بال مگسے نیست ، مگرهست؟

پاییز و زمستان و بهارم شدہ یڪ فصل
از عمر عزیزم نفسے نیست ، مگرهست؟

بے تـو بخدا در تن هر شاخہ ے خشڪم
انگیزہ و شوق هـرسے نیست ، مگر هست؟

نگذار ڪہ خاموش شود شعلہ ے این عشق
این عشق ڪہ عشق عبثے نیست، مگرهست؟



https://t.me/BanooSahargooon

کانال شعر های زیبا

11 Feb, 00:26


حرف پشتِ سرِ عشقِ من و تو گرچه زیاد است عزیز؛
به جهنم ! من وُ تو نسبتمان آتش وُ باد است عزیز!

آب هرچند شنیدیم که ناخواسته اش دلچسب است؛
بوسه ناخواسته وُ خواسته اش!هردو مراد است عزیز!

همدمَم بی تو در این کنج فراموشی ها ؛
یک سری کاغذ وُ شمع است و شب وُ شعر وُ مداد است عزیز!

رونق وُ گرمیِ ابیاتِ من ای عشق!تو هستی تنها...
بی تو بازارِ غزل های من وُ شعر کساد است عزیز!

نیمه ی گمشده ام! نیمِ دگر بی تو که حالش خوش نیست...
من وُ تو ما نشود دشمنمان دلخوش وُ شاد است عزیز!

آخرش عشق من افسانه ی عشاق جهان خواهد شد...
حرف پشتِ سرِ عشقِ من و تو گرچه زیاد است عزیز!!!



https://t.me/BanooSahargooon

1,458

subscribers

41

photos

20

videos