قلم در دست میگرفتیم و میاندیشیدیم که رنج والایی را با تمام جانمان میچشیم.
چه عاشقانه به نقاشیها نگاه میکردیم و عمق نگاه نقاش را جستجو میکردیم .
احساس میکردیم میتوانیم حرفی بزنیم ،اگر نو نبود باکی نبود برای ما تازه بود . حیران بودیم از دیدن این همه طرح و رنگ .
گم میشدیم در زندگی هنرمندانه ، یله ، یکه و تنها در اندیشه ها ، غرق در نگاه نقاشیها .
چقدر سخت است صادقانه بتوانی قلمت را برای راه دل و جانت حرکت بدی .اندیشه های بزرگ و بی پایان. راسخ در راهی صعبالعبور و مه آلود.رنج و سختی در پیش و اندکی کامیابی ، کار و کار و کار و حرف کم .
این روزها بیشترین گفتگوهایی که راجع به نقاشی میشنویم اینست : قیمت نقاشیها را دیدید؟ کدام گالری قرار است نمایشگاه بگذارید ؟ نقاشی ها در حراج رکورد قیمت را شکست !!! چیزی برای این دیوار ها نقاشی کنید . قیمتش چند ؟ بیمه هستید؟ ....
اینگونه هست که میتوانی با جانت چیزی را نقاشی کنی ،ساده دلانه و پای برجا .
بی ریا و پای در راه . حیران و شیدا .
نقاش