انجمن نویسندگی بامدادی

@bamdadisociety

... و ما از دل داستان‌های خودمان از نو متولد می‌شویم و خودمان را هر روز دوباره پیدا می‌کنیم.
ما به پایان نمی‌رسیم. هنوز قطار کلمات، از ایستگاه صبح و شب ما عبور میکند. صدایش را می‌شنوی؟

تاریخ: ۰۷.۰۷
ساعت: ۰۷.۰۷
موضوع: [یک تلاش دوباره]

پنج سال پیش، هفتم مهر بود که ایده‌ی تشکیل یک انجمن نویسندگی به ذهنم رسید. با دوستان اهل قلم در مورد نوشته‌هامون نظر می‌دادیم و بحث می‌کردیم.
اون جمع کوچک، ایده‌های بزرگی داشت؛ ولی طوفان زندگی هر کسی رو به سمتی برد و منم از رشت به تهران رفتم‌. زمان مثل برق و باد پیش میرفت و بین مشکلات مختلف، موضوعی مثل فرهنگ و ادبیات، سخت می‌تونست جا باز کنه.
البته باز تلاش کردیم، با افراد جدید. بعد از یه مدت اون جمع هم، پراکنده شد. چیزی که همیشه مطمئن بودم این بود که مهم‌ نیست چند بار تلاش کردیم و چیزی که خواستیم اتفاق نیوفتاد، هر بار میشه قوی‌تر از بار قبل شروع کرد.

انجمن نویسندگی بامدادی pinned Deleted message

استاد محمدعلی بهمنی، شاعرِ ترانه‌ی "شب‌نشینیِ خرچنگ‌های مردابی" دیشب ساعت یازده از بین ما رفت.
اویی که می‌گفت: "جسمم غزل است امّا روحم همه نیمایی است در آینه تلفیق این چهره تماشایی است." همانی که ردپای "عشق" هرگز از میان غزل‌هایش جدا نشد...

✍ هفته نو شد؛ هفت و هفت دقیقه‌ی صبح دهم شهریور، سلام!
تولد خانم آیدا کرامتیان، همراه عزیز بامدادی رو از طرف اعضا انجمن بهشون تبریک میگم.
[۱۸ سالگی سن قشنگیه، به دنیای مسئولیت خوش اومدی، حالا میتونی گواهی‌نامه بگیری و حساب بانکی مستقل باز کنی.]

امروز سال‌روز هنرمندایی مثل منصوره حسینی، چنگیز شهوق و مرتضی برجسته هم هست. همین‌طور حسن فتحی و امیر جعفری و ضمن عرض تسلیت، آقای علم الهدی و محسن رضایی هم توی این روز به دنیا اومدن‌؛ حالا بگذریم.

#تولد_داریم (۱۰.۶.۱۳۸۵ - آیدا کرامتیان)

یه سوال دیگه، اگه حوصله داشتی بگو، برای کسی که حدود 20سالشه چه کارایی به ذهنت میرسن که در اینده بتونه ازشون پول دربیاره
کلا بگو هرچی به ذهنت رسید، نه فقط حوزه ی خودت
ولی خب حداقل بهم بگو توی حوزه‌ی نویسندگی و ترجمه و اینا چه دیجیتال چه آفلاین چه موقعیت هایی ممکنه پیش بیاد برامون؟
بازار کار رو بگو💞

این پیام رو پاک نمیکنم که یادم بمونه مسئولیت حرفایی که میزنیم سنگینه گاهی، باید با دقت عمل کرد و رفتارای ما می‌تونه تاثیرات زیادی روی افراد داشته باشه.
۱) باید در حضور این جمع از اعضا محترم دوره‌ی پنجم که افتخار خدمت بهشون رو داشتم عذرخواهی کنم. کلاسی که با نارضایتی اعضا ناتمام موند و امیدوارم بتونم هر چه سریع‌تر با یک دوره‌ی کامل‌تر این اتفاق تاسف‌بار رو در حد توانم جبران کنم. قطعا یکی از اولویت‌های بنده طراحی و برگزاری یک کلاس جایگزین خواهد بود که برای اعضا دوره‌ی پنجم، کاملا رایگان خواهد بود.
۲) در مورد روال و گروه‌های سال قبل خصوصا تست گویندگی و صدا و گروه‌های موضوعی هم از همگی افرادی که به بنده اعتماد کردن و اون جور که باید نتونستم در خدمتشون باشم عذرخواهی میکنم. اعتراف میکنم اجرای کامل همه‌ی اون ایده‌ها از عهده‌ی بنده خارج بود و توان و دانشی متناسب با این هدف بزرگ نیاز بود که متاسفانه بنده ازش بی‌بهره بودم. اما تلاش میکنم با تکیه به اون تجربیات، کاری که میتونه بهمون کمک کنه رو انجام بدیم و نتایج رو ببینیم هر چه زودتر. همه‌ی برنامه‌ها، با مسیری متفاوت، اگر عمری باقی باشه انجام میشه.
۳) برعکس دو مورد بالا که در مورد گذشته بود، می‌خواستم در مورد آینده بگم:
طلوع خواهیم کرد و سبزترین بامدادی که شایسته‌ی جنون خورشید کلمات است را رقم خواهیم زد...

با تشکر از همراهی شما دوستان همیشگی: نیما الف

کاش با مفهوم مسئولیت‌ آشنا بودی و کارای شخصیتو بهونه نمیکردی برای عقب انداختن کارا هر بار میگی فلان کار انجام میشه و میری، خوبه آدم از دهنش حرف بزنه و مرد باشه یکم و رو حرفش بمونه همه ی ما کار داریم ولی همه اینقد بی مسیولیت نیستن یه هفته است جواب پیام منو نمیدی اون فرم برای چی بود اصن اگه کاری نمیخواستی بکنی ؟

سلام، زیر این پست هر کی دوست داشت متن بفرسته.
بعد از پایان این صحبت، این پیام پاک نمیشه. و در مورد کار هم نظر بدین، اگر فرهنگش جا بیوفته، در مورد کار شما هم بازخورد میدن دیگران :))

متن: فاطمه عرب بافرانی
خوانش: فاطمه نوذری
انتخاب موزیک: یسنا قربانی
تدوین: محمدمعین ذوالفقاری (رامَند)

این پیشنهاد نیست، یه هشداره!

بیاین صحبت کنیم، کامنت بازه، بعدم شروع کنیم به نوشتن و خوندن و یاد گرفتن، خوبه؟

سلام!

صبح چهارم شهریور ۱۴۰۳
روز جدید به خیر، برای امروز
قلم و کاغذ دم دست داشته باش!
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

دوست قلم و کاغذی، همراه بامدادی، سلام؛
ورود شما رو به ساعتِ هفت و هفت‌ی صبحِ سومِ شهریورِ چهارصد و سه خیر مقدم عرض میکنم.
[اگه از دیشب هنوز بیداری، تولد کلمه‌ها و فکرهای جدیدت مبارک. چه نوشته شده، چه اندیشیده، چه فروخورده.]
(و اگه تازه بیدار شدی، صبحت به خیر)

...امروز، آماده‌ی پرواز دیگری هستیم، سفر بعدی ما به سرزمین کلمات، از این لحظه آغاز می‌شود...

به قطار واژگان شهریور، خوش‌ آمدید.
(نیما الف)

[انتخاب تصویر: رامند]

انجمن نویسندگی بامدادی pinned Deleted message