asalkhorsandian|عسل خرسندیان @asalkhorsandian72 Channel on Telegram

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

@asalkhorsandian72


وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ 
یک درونگرای شبه برونگرا
ارشد فلسفه دین👩‍🏫
فنِ لاته☕️
زندگی گر سخت باشد من از آن سخت ترم💪🏻
Founder of:
حامی رویش🌱
ارتباط با من:
@asalkhorsandian

asalkhorsandian|عسل خرسندیان (Persian)

به کانال عسل خرسندیان خوش آمدید! این کانال تلگرامی توسط یک درونگرای شبه برونگرا، ارشد فلسفه دین و علاقه‌مند به فنِ لاته اداره می‌شود. این کانال به آموزش و ارائه محتوا در زمینه‌های مختلفی از جمله زندگی و رشد شخصی می‌پردازد. اگر به دنبال یادگیری و توسعه خود هستید، این کانال مناسب برای شماست. بیایید در کانال عسل خرسندیان به همراه ما باشید و از تجربیات و دانش این انسان سخت کوش بهره‌مند شوید. همچنین، ایشان بنیان‌گذار حامی رویش هستند و به ارزش‌های طبیعت اهمیت می‌دهند. پس برای دسترسی به محتواهای ارزشمند و آموزنده، حتما به این کانال ملحق شوید!

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

10 Dec, 13:38


#روایت_نویسی
امروز پیام دادم به رفیقم که فقط بیا ببینمت، میدونستم یکی از شلوغ ترین برهه های زندگیشه به لحاظ کاری ولی اومد..
وقتی اومد آهنگ تولد پخش شد و واسش این کروسان دلبر رو آوردن میخواستم برای تولدش سورپرایزش کنم
ذووووق کرد و من از ذووووق چشمام برق زد میدونی چی گفت؟ گفت اینکه تو خوبی خوشحالم میکنه❤️
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

06 Dec, 11:08


هیچ چیز خودش خوب نمی‌شود! باید به خودت زحمت بدهی، بلند شوی، آستین‌ها را بالا بزنی و برای خودت کاری کنی! باید عزمت را جزم کنی و بهترین تصمیمات را بگیری و بهترین مسیرها را در ذهنت بسازی و با تلاش و اراده، خودت را تا بهترین مقصدهای ممکن برسانی.
هیچ اتفاق خوبی بدون زحمت و تلاش نمی‌افتد، هیچ چیز خودش درست نمی‌شود؛ این تویی که باید همه چیز را درست کنی!

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

30 Nov, 15:56


آدم‌ها در مقابل کسی که دوستشان ندارد یا آنان را به رسمیت نشناخته، به احمقانه ترین شکل ممکن رفتار می‌کنند، مهم نیست کجای جهانند، چند قله فتح کرده‌اند و به کدام درجه از ارزشمندی رسیده‌اند؛ آدم‌ها در مقابل کسی که حس نخواستنی بودن، کافی نبودن و دوست نداشتنی بودن به آن‌ها می‌دهد جوری حرف می‌زنند که انگار تا آن‌لحظه با هیچ‌کس صحبت نکرده‌اند و جوری رفتار می‌کنند که گویی آداب معاشرت بلد نیستند. آدم‌ها جایی که حس کنند دوست داشته نمی‌شوند، عزت نفس و خلاقیتشان سرکوب می‌شود.
خیلی مهم است جایی باشی و جایی بمانی که خواسته شوی و پذیرفته شوی و دوست داشته شوی. خیلی مهم است...

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

28 Nov, 13:23


انتظار نداشته باش؛
از آدم‌ها انتظارِ درک شدن، همراهی کردن، دوست داشتن... از کارها انتظارِ خوب و بی‌نقص پیش رفتن...
اینجوری هرچیز و هرکسی حتی در حالت معمولی‌اش تو را خوشحال خواهد کرد و در بدترین حالتش هم چون انتظاری نداشتی لااقل ضربه‌ی کمتری می‌خوری.
اگر از ابتدای روز، بنشینی و انتظار آفتاب را بکشی، باران تو را غمگین خواهد کرد و اگر منتظر آفتاب نباشی؛؛؛ قدم زدن زیر همان باران، لذت‌بخش‌ترین اتفاقِ روزت خواهد بود.

#نرگس_صرافیان_طوفان

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

27 Nov, 03:56


#توسعه_فردی

🌱چالش هفت روزه ی تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس🌱

روز هفتم:
از جسم و ذهن ات مراقبت کن.
اینو یادت باشه یکی از عوامل موثر روی اعتماد به نفس و عزت نفس همین سلامتی هست
که باید ازش مراقبت کنی.

۱.ورزش و استراحت کافی
تا میتونی برنامه ات رو جور کن هفته ای ۳تا۵ روز ورزش کنی، الان که دیگه دسترسی به کلاس ورزش و مربی خیلی‌ راحت شده
و زمان خواب و بیداری ات رو مدیریت کن و حواست باشه که منظم بخوابی و بیدار بشی.

۲.دستاوردهات رو مرور کن
آخر هر هفته دستاوردهایی که داشتی رو حتی معمولی، مرور کن و برای خودت بنویس..
و بابت قدم هایی که برداشتی به خودت افتخار کن💪🏻

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

27 Nov, 03:56


#توسعه_فردی

🌱چالش هفت روزه ی تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس🌱

روز ششم:
از منطقه امن ات خارج شو!
میدونی اینکه دائم تو فضاهایی که واست رواله باشی که رشدی اتفاق نمیفته..
وقتی از نقطه ی امن ات میای بیرون تازه رشد شروع میشه!
حالا چطوری میتونی؟

۱.یک قدم جدید بردار
کاری که همیشه از انجام دادن ش واهمه داشتی رو انجام بده، مثلا شروع یک گفتگوی جدید، یک ارائه در یک جمع کوچیک.
وقتی یه قدم برداشتی اون ترس ات میریزه و میفهمی که میتونی با شرایط جدید سازگار بشی.

۲.پذیرش شکست احتمالی
اینو بدون که شکست بخشی از تلاش ها و قدم هایی که برمیداری پس ازشون‌نترس و بدون طبیعیه کاملا.

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

27 Nov, 03:56


#توسعه_فردی

🌱چالش هفت روزه ی تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس🌱

روز پنجم:
تمرین تجسم و تفکر مثبت
این تمرین شاید به ظاهر زرد به نظر برسه ولی اگر مسیر درست باشه اتفاقا کارآمد هست.

۱.تجسم موفقیت:
هر شب قبل از خواب چند دقیقه چشمانت رو ببند و موفقیت هاتو تصور کن تو ذهنت!
حواسمون باشه نه اینکه هیچ تلاشی نکنیم بگیم تصور میکنیم موفق شدیما...
قدم برداری در کنارش این تصور کمکت میکنه.

۲.قدردانی از خودت:
هر روز از خودت بابت تلاش هایی که میکنی تشکر کن.
هر روز...

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

25 Nov, 13:14


#توسعه_فردی

🌱چالش هفت روزه ی تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس🌱

چالش روز چهارم:
یادگیری و تمرین مهارت های جدید
وقتی حرف از یادگیری یک مهارت جدید میشه ذهن تون مثل اهداف نره سمت شاخ غول شکستن، نه!
بشینید با خودتون فکرکنید چه مهارتی براتون دوست داشتنی، قابل دسترس و مطابق شرایط تون هست؟
این مطابق شرایط بودن خیییلی مهمه اااا

۱.انتخاب یک مهارت
وقتی یه مهارتی رو انتخاب میکنی که دوستش داری در عین حال برات قابل دسترس هم هست وقتی پیشرفت حاصل میشه احساس اعتماد به نفس تقویت میشه.
مثلا من چندماه پیش دیدم نیاز دارم به مهارت آشپزی پس رفتم و اونقدر تو یوتیوب گشتم تا یه آشپزحرفه ای پیدا کردم و یادگرفتم(شرایطم رو سنجیدم،مثل وقت و هزینه و مادر بودنم، چون یوتیوب بود کامل قابل دسترس بود، و کاملا پیشرفت رو میدیدم)
۲.تمرین پیشرفت مداوم
یه قانونی هست که اگر برای یک مهارت صدساعت وقت بذاری، بعدش به یه تخصص قابل قبولی ازش رسیدی، پس چی مهمه؟
وقتی مهارت رو یادگرفتم
تمرین و تمرین و تمرین..
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

25 Nov, 10:01


#توسعه_فردی

🌱چالش هفت روزه ی تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس🌱

چالش روز سوم:
تعیین اهداف کوچک و دست یافتنی
وقتی یک انسان برای خودش اهداف کوچک و به اصطلاح قدم های مورچه ای تعریف میکنه که بهشون برسه همین باعث میشه خودش به خودش انگیزه بده و این انگیزه یواش یواش تبدیل به تعهد درونی بشه و نیازی به انگیزه های بیرونی نداشته باشه.
حالا چطوری؟

۱.تعیین هدف های کوچک روزانه
یه هدف کوچک، قابل دسترس و کاملا مشخص برای هر روزت از روز قبل مشخص کن، اثر اینکه از روز قبل مشخص کنی اینه که ذهن صبح ش با انرژی مضاعف بیدار میشه و میدونه برنامه ش چیه پس گیج و بی هدف نمیشه سر صبح، اصلا هم قرار نیست کار خاصی باشه حتی میتونه یادگرفتن یه لغت زبان جدید باشه، ده دقیقه بازی با بچه تون باشه، یادگرفتن یه غذای جدید باشه، معاشرت چندساعته با رفیق هاتون باشه
میدونی هدف تو ذهن ما شده شاخ غول شکستن! در صورتی همین قدم های کوچیکه..
۲.شکستن اهداف بزرگ
اگر هدف بزرگی داشته باشی باید به اهداف کوچیک تقسیم شون کنی تا بتونی قدم به قدم برسی بهش.
مثلا میخوای یک سال دیگه ۲۰کیلو کم کرده باشی، برنامه ریزی روزانه براش میچینی و هدف هفتگی که مثلا هفته ای نیم کیلو کم کنی نه یهو ذهنت رو محدود به ۲۰کیلو کنی.

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

25 Nov, 10:00


#توسعه_فردی

🌱چالش هفت روزه ی تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس🌱

چالش روز دوم:
تغییر گفتگوی درونی
یکی از چالش های آدما با خودشون همین گفتگوهای درونی هست، یه موضوعی رو اونقدر با خودمون بالا پایین میکنیم و به اصطلاح نشخوار فکری میکنیم که حالمون بد بشه قطعا!
حالا چطور میتونیم به این مسیر رسیدگی کنیم؟

۱.تمرین مثبت اندیشی
نه به معنای زرد ش که خیلی زیاد شده به این معنا که هر فکری که باعث میشه بریم به سمت منفی شدن نسبت به خودمون و محیط اطراف مون رو از ذهن مون دور کنیم.
اصلا منظورم تمرین های بی معنی مثبت اندیشی زرد نیستا، با واقع گرایی با خودمون مواجهه کنیم نه با منفی بافی.
۲.مراقبت از کلمات
کلماتی که به این موضوع اشاره میکنن که نمیتونم یا به اندازه کافی خوب نیستم یا از پسش برنمیام رو به کار نبریم و اصلا از ادبیات مون حذف کنیم و ببنیم در طولانی مدت چقدر موثر میشه روی روند ذهنی مون.

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

25 Nov, 10:00


#توسعه_فردی

🌱چالش هفت روزه ی تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس🌱

چالش روز اول:
شناخت و پذیرش خود
این یکی از مهارت های کلیدی برای تقویت دومهارت گفته شده هست که مسیرهای متفاوتی داره یکی از مسیرهاش اینه که:

۱.نوشتن توانمندی ها💪🏻
پنج تا از توانمندی ها و دستاوردهایی که داشتی رو برای خودت بنویس روی کاغذ و بذار جایی که جلوی چشم ات باشه و ببینی ش.
۲.پذیرش نقاط قابل بهبود شخصیت ات😊
نقطه ضعف هایی که داری رو با خودشفقتی همراه کن و بنویس برای خودت و با برنامه ریزی ببرشون تو فاز تبدیل کردن به فرصت هایی برای رشد.

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

25 Nov, 09:39


#توسعه_فردی
من روی محتوای اعتماد به نفس تخصصی کار نکردم و روی عزت نفس نیمه تخصصی کار کردم اما چیزی که از مطالعات و جلسات تراپی خودم و خوندن مقاله ها خیلی دقیق متوجه شدم اینه که این دوتا در هم تنیده هستن به شدت..
و روی هم اثر میگذارن و خیلی هم مقوله های مهمی تو شخصیت انسان هستن.
حالا اگر بخوایم ضمنی تعریف شون کنیم
اعتماد به نفس:
وقتی فرد به‌دلیل تجربه‌های قبلی و بازخورد هایی که از آدم های مهم زندگیش مثل والدین و معلمین ش گرفته به توانایی‌ها و استعدادهای خود در موفقیت انجام کارها به‌طور موفقیت‌آمیز اعتماد و باور داره.

عزت نفس:
حس ارزشمندی درونی هست که باعث داشتن زندگی آروم و رو به رشد میشه، یه جورایی همون احترام قائل بودن برای خود هست، این حس می‌تونه باور توانمند بودن و انگیزه داشتن را در درون فرد زنده نگه داره.

اینا تعریف های اولیه ی این دو مقوله ی مهم بود.

حالا امروز میخوام براتون یه چالش هفت روزه ی خیلی عادی و راحت درباره ی تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس رو بهتون بگم که همه شو امروز میگم بهتون شما سیو کنید برای خودتون و هفت روز انجامش بدین، چهل تا نکته ی مهم داره.

ادامه شو میگم براتون..
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Nov, 17:11


#شبانه_نویسی
اینو تو پیچ استوری کردم..
من عاااشق ثبت لحظه هام چقدر دوست دارم این عکس که آبان رو بهم نشون میده..
آبانی که کلی سفر رفتم، هر روز ورزش کردم و برای بیزینس ام کلی قدم برداشتم..
و صدم رو گذاشتم چرخه ی زندگی مو به تعادل برسونم..
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Nov, 02:06


سلاااام صبح تون بخیر
چطورین؟
میگم‌برای آذر برنامه هاتون نوشتید؟
میدونین که برای داشتن یه زمستون کارآمد
که بتونید از سه ماه آخر سال نهایت استفاده رو ببرید لازمه زیرساخت هاشو آذر آماده کنید؟
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

18 Nov, 19:46


#توسعه_فردی
شاید واست تکراری یا شعاری باشه!
ولی بیا و از آذر شروع کن..
اصلا از چهل سالگی شروع کن!
از یکشنبه شروع کن
بد شروع کن
ناقص شروع کن
ولی شروع کن
بذار شروع کنی تا ببینی چی میشه تهش
نشین بگو من نمیتونم و دیر شده!
میدونی اگر میخوای ارشد قبول بشی هنوز کلیییی وقت داری ناامید نشی اااا سه مااااااه! میدونی چندساعت مفید وقت داری؟
میدونی اگر میخوای بیزینس ات رو استارت بزنی خیلی خوش موقع ست؟ پس شروع ش کن..
بترسی یه سال دیگه هم همین جایی هستی که الان وایستادی!
کم‌نیار بلند شو شروع کن..
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

18 Nov, 15:50


وقتی خسته شدی، یادت باشه که چرا شروع کردی. تو قوی‌تر از هر مانعی هستی که سر راهت قرار می‌گیره!


@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

16 Nov, 13:05


#توسعه_فردی
دیسیپلین یعنی کاری که برای رسیدن به اهدافت لازم هست انجام بدی، چه حس و حالش رو داشته باشی چه نداشته باشی.

و اگر به اندازه کافی برای خودت، وقتت، زندگیت و آینده ات ارزش قائل باشی میتونی کاری که لازم هست رو انجام بدی.
و گاهی از لذت های گذرا عبور میکنی و به نتایج بلند مدت فکر میکنی که بهشون برسی.

میتونی تغذیه سالم داشته باشی( با همممممه ی سختی هاش که من خیلی درک میکنم رعایت یک اصول تغذیه برای یک زیست سالم چقدر میتونه سخت باشه) و برای سلامتیت ورزش کنی.

میتونی بشینی پای کارت و دنبال یه شبه رسیدن به آرزوهات نباشی.(اینم میدونم که خیییلی سخته! من تو اوج افسردگی وقتی دارو هم نمیخوردم برای ارشدم خوندم و قبول شدم، پس میفهمم چقدر این کار سخته!)

و در نهایت کاری که میدونی باید انجام بدی رو میشینی و انجامش میدی

حتی اگر اون لحظه حس و حالش رو نداشته باشی.

و نتیجه ی این مدل زیست رو بعد از ماه ها میبینی، باید بگم حداقل ۴ ماه اولش فقط سختیه و طاقت فرسایی ولی بعدش تو تبدیل به یه آدم دیگه میشی!

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

16 Nov, 06:15


#توسعه_فردی
دیسیپلین، بالاترین حالت عزت نفس برای یک فرد هست.
ممکنه خوندن این جمله برات خوشایند نباشه
اما واقعیت اینجاست اگر دیسیپلین نداری و روتین رو رعایت نمیکنی، عزت نفس پایینی داری.
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

15 Nov, 18:37


#شبانه_نویسی
هر جمعه شب همین حوالی دیگه وقتی همه ی کارهام انجام شده میشینم پای پلنرم و هفته مو ارزیابی میکنم، و اهداف و برنامه های هفته ی پیش رو، رو مینویسم، این هفته خیلی از خودم راضی ام.. صدم رو برای خودم و کیفیت روابط ام گذاشتم تو حوزه های مختلف ارتباطی و این بهم احساس کارآمدی میده، اینکه به عنوان یک کوچ توسعه فردی میتونم جلسات کارآمدی رو برای مراجع خلق کنم باعث میشه جون دوباره بگیرم برای ادامه دادن، اینکه چشمای بچه هام قبل خواب میخنده یه جون به جون هام اضافه میکنم، خسته میشم تو این مسیرها ولی جا نمیزنم!
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

13 Nov, 15:14


بی مقدمه از عمق جانش گفت: "چه خوب که هستی!" و من آماده بودم تا کوه را از جا بکنم و دنیا را با همین دست‌های خالی‌ام فتح کنم...
گاهی یک قدردانیِ به‌جا، معجزه می‌کند و مرهم همه جانبه‌ای می‌شود روی عمیق‌ترین زخم‌ها...
آدم‌ها فقط می‌خواهند دیده شوند. مهم نیست چقدر برایشان سخت بوده، چقدر راه آمده‌اند و چقدر تاوان داده‌اند، همین که بدانند قدرشان دانسته می‌شود، برایشان بزرگ‌ترین پاداش و دلچسب‌ترین حالت احترام و دوست داشتن است.
گاهی بدون مقدمه از خوبیِ آدم‌ها حرف بزنید، از کارهای ارزشمندشان، از گذشت‌هایی که داشته‌اند، ذکاوتی که به خرج داده‌اند، عشقی که بی‌چشمداشت نثار کرده‌اند و جهانی که به یمن حضور آنان بهتر شده...
آدم‌ها را ببینید و به آنان بگویید: چه خوب که در جهانِ شما هستند...
آدم‌ها را ببینید، پیش از آن‌که ناچار شوند با بغض و تقلا، خودشان را به شما یادآوری کنند...
که دیدن، مادامی ارزش دارد
که هنوز به التماس آلوده نشده‌باشد...

#نرگس_صرافیان_طوفان
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

05 Nov, 11:40


#توسعه_فردی
۴قدم به شما مسیر میده تا بتونید هدف تون رو پیدا کنید:

۴تا قدم رو باهم پیش میریم
اگر واقعا نمیدونی هدف ات چیه و برنامه نداری و پله پله پیش نمیری و نمیدونی چی کار کنی و دائم دور خودت میچرخی، این ۴قدم میتونه بهت مسیر بده.
1⃣قدم اول:
انرژی درونی ات رو ببر بالا
با جواب دادن به این سوال که:
کدوم آدما در اطراف من از من انرژی میگیرن؟

2⃣قدم دوم:
چی برات واقعا مهمه؟
با جواب دادن به این سوال که:
آخرین باری که از انجام دادن کاری خوشحال بودی کی بود و چه کاری بود؟

3⃣قدم سوم:
چرایی زندگیت رو پیدا کن.
با جواب دادن به این دو سوال که:
بالاترین انگیزه زندگی ام چیه؟
به کجا دوست دارم برسم؟

4⃣چاله های زندگیت رو پیدا کن.
با جواب دادن به این سوال که:
وقتم رو با چی تلف میکنم؟

وقتی به این ۴تا سوال شفاف و
واقع بینانه و البته مبتنی بر نقاط قوت ات جواب بدی میتونی هدفت رو پیدا کنی
و وقتی هدف داشته باشی نمیتونی بدون برنامه ریزی زندگی کنی
چون مسیر واست مشخص و شفاف میشه.


ممکنه جواب دادن به این سوالات زمان ببره و نیاز به فکرداشته باشه، عجله نکن اصلا و بذار جلو چشمت باشه و تکمیل ش کن.

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

05 Nov, 11:40


👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

05 Nov, 11:39


ممکنه با این چالش مواجهه باشید که ندونین هدف تون چیه و تو برنامه ریزی سردرگم باشین.
میدونین یکی از مسیرهاش چیه؟

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

05 Nov, 08:56


#پیام_شما
سلام و رحمت🌱
من بعد خوندن مهندسی و کلییی تحقیق و مشاوره رفتم حقوق خوندم
پنج شنبه آزمون وکالت دارم🥺
خیلی تلاش کردم و خیلی نگرانم
میشه به بچه ها بگین دعام کنن؟؟؟🍃


براشون دعا کنیم کارشون به نتیجه برسه❤️

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

05 Nov, 08:45


#روایت_نویسی
امروز مثل روزهای پیش حوالی ۵.۳۰ بیدار شدم، ظرف غذا و لانچ باکس پسرا رو آماده کردم، یه قهوه درست کردم و عود روشن کردم(عودی که جدید خریدم اسمش
baby powder
هست یعنی پودر بچه؛ و وقتی روشن میکنی واقعا بوی نی نی میپیچه تو خونه😂)
و پنجره رو باز کردم که هوای خوب بیاد تو خونه، چون دیشب دو مدل کوکو درست کردم بیدار شدم احساس کردم خونه بو کوکو میده😂 برای همین این کارا رو انجام دادم که اکی بشه، حالا عصری عصاره وانیل و دارچین و دونه قهوه میجوشونم حتما که بوی کوکی بپیچه تو خونه، میدونستین من با بوها زندگی میکنم دیگه..
عشق میکنم واقعا.
و بعد رفتن پسرا تا دخترک خوابیده بود رفتم سراغ تولید محتوای دوره خلق دیگه دارم میرسم به ضبط پادکست های آخر و خیلی واسم شیرینه این روند.
بعد از اون صبحانه خوردم و برای ۷.۱۵ که یه معارفه کوچینگ داشتم آماده شدم، جلسه فوق العاده ای بود برای من چیزی شبیه رزق بود،و بعد از اتمام جلسه رفتم یه موزیک پلی کردم،پلی لیست علیرضا قربانی، و کباب تابه ای که برای آخر هفته گفتن درست کن رو درست کردم و برای شب فسنجونی که از قبل فریز کرده بودم رو گذاشتم بیرون، خونه رو تمیز کردم و لباسای شسته شده رو جمع و جور کردم، و دوباره ساعت ۹.۳۰ یه جلسه معارفه کوچینگ دیگه داشتم که انجام شد.
جلسه ام که تموم شد، احساس کردم چقدر خوبه بعضی آدما تکلیف شون با خودشون روشنه و میدونن دقیقا چی میخوان..
و البته اینم میدونم چقدر رسیدن بهش سخته.
شما چی تکلیف تون با خودتون روشنه؟
بعد از جلسه ام احساس کردم که چقدر دلم قهوه ی نان سحر رو میخواد، حالا چیز خاصی ام نیست ولی طعم ش برای من یادآور روزهای خاصی از زندگیمه، دقیقا پاییز سال پیش که برای پیدا کردن دوباره خودم و تعادل تو زندگی ام سخت تلاش میکردم، سفارش دادم و یک ساعتی با دخترک بازی کردیم و کتاب خوندیم
و بعدش تصمیم گرفتم فیلم عطرساز(the perfumer) رو برای بارچندم ببینم از فیلیمو، خییلی دوستش دارم.. موضوع ش عالیه واقعا با اینکه برای 2014 هست ولی هنوز موضوعش جدیده،‌ جالب شد براتون برید سرچ کنید در موردش و خواستید ببینید از پلتفرم های ایرانی ببینید.
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

31 Oct, 12:05


#روایت_نویسی
یکی دوسال پیش، شاکی بودم از زمین و زمان که چرا وقت نمیکنیم بشینیم یه فیلم باهم ببینیم، یا باهم غذا درست نمیکنیم یا از این تیپ فعالیت های مشترک..
دوتایی میریم بیرون نهایت و همش داریم حرف میزنیم.
حقیقتا معضلی بود واسم تو رابطه مون
اما یک سالی میشه به این نتیجه رسیدم وقتی خونه ایم، یا بچه ها هستن یا خوابن
اگر بچه ها باشن که به فعالیت مشترک نمیرسیم چون زندگی رو دور تندِ و فعالیت های خانوادگی انجام میدیم یا با بچه ها بازی میکنیم و قطعا به فیلم دیدن دوتایی یا غذا درست کردن نمیرسیم.
چی شد؟
پذیرفتم که مقتضیات زندگی با بچه، و بدون بچه متفاوته
شاید برای شما جاافتاده باشه ولی من گیر داشتم باهاش، مثلا واقعا وقتی بچه ها ۸ و ۹ میخوابن ما اونقدر خسته ایم که یا بیهوش میشیم یا کارهامون رو انجام میدیم و این خیییلی طبیعیه چون صبح خیلی زود بیدار میشیم و حجم کارهامون و کارهای بچه ها کم نیست اصلا، ولی وقتی یه شبی حال داریم میشینیم فیلم نگاه میکنیم و از همون یه دونه فیلم دیدن باهم احساس خوبی داریم به جای اینکه فکرکنیم کاش هر شب یه فیلم میدیدم.
در مورد این موضوع من بازهم مینویسم..

فیلم یادگار جنوب.

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

31 Oct, 12:04


یه موضوع خیلی مهم رو میخوام امروز در موردش براتون بگم..

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

27 Oct, 13:16


#روایت_نویسی
یک ساعت ورزش رو انجام دادم..
من همونی ام که یک ماه و نیم پیش فکر یه ربع ورزش هم واسم زجر بود!
قدرت روتین...
و قدرت تعهد به خودت..
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

26 Oct, 18:57


اتمام ظرفیت

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

26 Oct, 18:14


۲نفر😍👍

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

26 Oct, 17:29


دوستانم از ظرفیت استفاده از تخفیف ۲۰۰ تومنی دوره خلق، ۳نفر باقی مونده

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

25 Oct, 21:20


#شبانه_نویسی
بین راه وایستادیم تو جنگل من با دخترک یه ویدئو گرفتم که خیییلی قشنگ شده.. جلوتر که رفتیم محمدحسن گفت بلال بزنیم؟ گفتم بزنین😂 چون من نمیتونم بخورم
هیچی بلال زدن😂 و من ازشون عکس گرفتم..
بعد از اون چی شد؟
من تا آبعلی خوابیدم😴😴
خوابیدما!
اصلا باورم نمیشد وقتی بیدار شدم ولی واقعی بود😂
وقتی هم رسیدیم دیدیم خونه هیچی نداریم گفتیم بریم خرید کنیم..
رفتیم خرید برای دو هفته و بعدم خونه.
حدود یه ساعت جمع و جور کردن وسائل و خونه و لباس شستن و جا به‌جایی وسائل و درست کردن ناهار فردا پسرا زمان برد، بعدش هم حوالی ۸.۴۵ خوابیدن و منم نشستم پای کارهای خودم..
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

25 Oct, 21:13


#شبانه_نویسی
چرا سوژه شدیم؟؟
چون فضای طبقه بالای لیلی(شعبه آمل)
خیلی محدود و کوچولوئه و گفتیم صبح جمعه کسی نمیاد که‌..
رفتیم دیدیم دوتا زوج سر دوتا میز دارن جیک جیک میکنن😂😂
حالا ما اون وسط چی کار میکردیم؟؟
بلند بلند در مورد شیرینی گفتن بچه ها
فاطمه آلاء جیییغ کشید که دستم خامه ای شده و غیره!
حالا اون بین من و محمدحسن دوهزاربار گفتیم بچه ها آروم باشیم بقیه هم اینجا هستن و ساکته محیطش دو ثانیه آروم بودن دوباره از اول😂 چی شد؟
به خودمون اومدیم دیدیم هر ۴بزرگوار دارن قربون صدقه ی بچه ها میرن🤪
موقع رفتن هم بهشون گفتم ببخشید خیلی شلوغ کردیم گفتن نه اتفاقا فضا از سنگینی و سکوت در اومد😂😂
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

25 Oct, 21:04


#شبانه_نویسی
امروز من بیشتر خوابیدم تا حوالی ۹ خوابیدم!
اما خیلی خوب بود‌‌
تو هوای شمال، خنکی پاییز و صدای بارون..
بیدار که شدم دیدم بچه ها و محمدحسن رفتن تو اتاق دارن بازی میکنن و انار میخورن
صداشون کردم که بگم برنامه چیه؟
برنامه رو چیدیدم
خونه رو جمع و جورکردیم و حوالی ۱۰.۱۵ زدیم بیرون، میخواستیم بریم املت که بچه ها گفتن لیلی بریم چای و شیرینی بخوریم
اومدم بگم بچه ها! آخه شیرینی صبحونه نیست.. گفتم عسل! مسافرته و عادت نمیکنن بیا از افکارت بیرون!
گفتم شما اینو بیشتر دوست دارین؟
گفتم آره املت خونه هم هست ولی شیرینی لیلی که نیست😂 گفتم منطقی بود 😂 و رفتیم، و وای اونجا سوژه بودیم..
بیاین میگم براتون..

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

25 Oct, 20:48


#شبانه_نویسی
تو این سفر من فقط پلنرم و دفتر تولید محتوامو برده بودم و خبری از کتاب خوندن نبود! روز اول وقتی تنها شدم احساس بدی داشتم ولی بعدش به خودم گفتم کارهای دیگه کن خب چرا ذهنت شرطی کتاب شده؟!
به خاطر همین رفتم سراغ ایده ی ریلز برای پیجم.
این سفر برامون حکم یه تنفس کوچیک بین کارهامون رو داشت با کمترین هزینه و خرج رفتم و برگشتیم و با اینکه خود جمع و جور کردن وسائل و مرتب کردن اسکان و باز برگشت به خونه وقت گیر و زحمت داره ولی می ارزه به انجامش
به خاطره های قشنگی که با بچه ها ساخته میشه..

میدونین وقتی دیدم حالم از نخوندن کتاب داره بد میشه چی به ذهنم رسید؟ اینکه نکنه کتاب خوندن واسم شده نقاب و تقلا؟؟
خیلی بهش فکرکردم و دارم فکرمیکنم..
کوچ هم خواهم گرفت در موردش و نتیجه شو میگم بهتون.

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

25 Oct, 20:29


#شبانه_نویسی
اول از احساساتِ الانم بگم براتون، با شدت زیاد جسمی خسته ام و روانی احساسِ سرحالی توام با خستگی دارم..
این هفته خیلی شلوغ بودم و کارهام زیاد بود، و از وقتی کارهای خونه رو خودم انجام میدم اعم ازصفرتاصد تمیزکاری و غذا درست کردن و مدیریت بچه ها به لحاظ مدرسه و درس و مشق حقیقتا فشار کاری ام بیشتر شده و گاهی خسته ترینم، ولی جالبه کنار همین احساس خستگی، احساس کارآمدی هم تجربه میکنم..
و این قضیه رو واسم شیرین میکنه.
به خصوص که از پسرا دو بار فیدبک گرفتم که مامان چقدر خوبه خودت غذا درست میکنی و خونمون همیشه تمیزه و باهامون درس کار میکنی، این سه تا جمله شون منو فول انرژی میکنه..
الهی شکر بابت احساساتی که تجربه میکنم!

ممکنه آدما از دور ببینن بگن اول هفته مشهد بود آخر هفته شمال، ولی کسی بدوبدوهای پشت این سفر ها رو نمیبینه..
نمیبینه که واسه ی یه روز خوش گذشتن چقدر میدوییم..

میدونین، تابستون بعد اسلیوم به لحاظ روانی حدس میزدم افسردگی ام برگشته نشونه ها رو چک کردم و دکتر بهم زمان داد تا دوباره چک کنیم که خبری نشد از افسردگی ولی تو همون مدت رفیقم یه جمله بهم گفت با این مضمون که عسل خداروشکر ذوق داری فاطمه آلاء رو ببری پارک و خانه بازی وقتی پاییز میشه سال پیش ات رو یادت بیاد سر هیچی ذوق نداشتی!
اون جمله منو بلند کرد دوباره و بهم جون داد..

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Oct, 13:37


قسمت ۱۰

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Oct, 13:37


قسمت ۹

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Oct, 13:37


قسمت ۸

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Oct, 13:37


قسمت ۷

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Oct, 13:36


قسمت ۶

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Oct, 13:36


قسمت ۵

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Oct, 13:36


قسمت ۴

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Oct, 13:35


قسمت ۳

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Oct, 13:35


قسمت ۲

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Oct, 13:35


قسمت ۱

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

24 Oct, 13:34


من شنبه و یکشنبه این هفته، رفتم سفر..
نیتم از سفر و اتفاق هاشو نوشتم واستون..
عکس‌نوشت طور.
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

02 Oct, 05:01


#روایت_نویسی
بذارید از الانِ خونمون بگم براتون
پسرا رفتن مدرسه، و شاید باورتون نشه ولی موقع رفتن حرز براشون خوندم و از ته دلم بوسیدمُ بوشون کردم..
و تو دلم گفتم فدای امام زمان بشید و دلم هُری ریخت پایین..
تازه در شهری آروم این‌ حس رو تجربه کردم!!
عجیبه....
خیلی زیاد!
منُ دخترک هم سرماخوردیم بعد پسرا
دخترک دارو خورده خوابیده منم ۶.۳۰ وایستادم برای دومین بار تو کل عمرم خورشت به درست کردم😂
دیشب به رفیقم میگفتم حالا فردا خورشت به رو بخوریم بعد جنگ زده بشیم🤪 و الان بوی خورشت به خونه رو پر کرده و عجب چیزی شده دلبر!
من عاااشق پاییز و بوهای پاییزی و غذا و شیرینی های پاییزی ام..
خیلی زیاد!
و الانم دارم کتاب مدیریت بازاریابی کاتلر رو میخونم، که خیییلی دوستش دارم
و بعدم باید آماده بشم برای ‌ورزشم
و بعدش دوتا جلسه کوچینگ دارم.

من این زندگیِ از حالت تک بعدی خارج شده رو بیشتر دوست دارم!

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

01 Oct, 14:59


من با بوها زندگی میکنم..
بو قدرت اثرگذاری زیادی روی مغز داره.
وقتی پاییز میشه دلم میخواد بعضی غذاها رو بیشتر درست کنم انگار بوی این غذا برای پاییزه..
مثل کله گنجشکی..

فیلم برای ۷.۴۰ صبح هست.

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

01 Oct, 14:34


دوستانم این دوتا فایل رو که از کانال رها برداشتم
میدونم خیییلی به دردتون میخوره.

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

01 Oct, 14:34


جدول چالش ۷۵ روز

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

30 Sep, 11:16


#روایت_نویسی
اینکه
یهو
زنگ بزنیُ
بیای
بگی
آماده
باش
بریم
صبحانه
بخوریم
چشمام
برق
میزنه..

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

29 Sep, 18:43


من دقیقا تو همون لوکیشن صبح ام😁

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

29 Sep, 18:43


‏به مجموعه‌ای نامتعادل از احساسات متناقض تبدیل شده‌ام. نوسان مداوم میان اندوه اضطراب و دلخوشی‌های کوچک.

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

29 Sep, 06:29


سلااااام بعد مدت ها من برگشتم😍
عضو جدید خونمون بهتون سلام میکنه🌱

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

19 Aug, 09:46


____
بسم الله..
برخلاف خواهر و برادرش، عکس گرفتن مورد علاقه ش نیست..
اصلا بذار از اینجای داستان بگم، وقتی فهمیدم برای اولین بار مادر شدم
با بوی جوجه متوجه شدم!
بوی جوجه بهم خورد تو خیابون و به محمدحسن گفتم
همین الان‌ وایستا!
و هم‌زمان خنده ام گرفت،همون لحظه حدس زدم که اومدی تو زندگی مون،
دکتر گفت پنج هفته ای، احساس متفاوتی نداشتم
و اصولا از اون مامانایی نبودم که قلبم اکلیلی بشه
حتی لحظه ای که دکتر گذاشتت تو بغلم اولش گفتم وای خدا چقدر خونیه و زشته و دکتر خندید و خودمم خنده ام گرفت از حرفام
تا حوالی نه ماهگی ات هم احساس خاصی بهت نداشتم
ولی از همون حوالی من یهو شدم یه آدم دیگه!
احساس میکردم چقدر دوست دارم و چقدر وصله ی جونم شدی
من یه دختر بیست و چهارساله ی بی تجربه بودم که داشتم برای اولین بار مادری میکردم، چه شبایی که چون فلانی به زور از بغلم تو رو گرفته و تو چشمات ناامن شده گریه کردم، چقدر واسه ساختن‌ ارتباط قشنگ ات با بابات تلاش کردم و حرف شنیدم و هنوزم میشنوم، چون فکرمیکنن بابا داره لطف میکنه نمیدونن دقیقا داره پدری میکنه..
و هزاران‌ حرف و تجربه ی دیگه که اگر تو نبودی من نداشتمش..
هیچ وقت به دست شون نمیاوردم!
تو منو ساختی..
از اول، از نو..
من در مورد حیدرم همینو میگم
ولی جنس این دوتا باهم فرق میکنه!
تو این هفت سال که تو اومدی و شدی وصله ی جونم
ارتباط های متفاوتی رو باهم تجربه کردیم
ولی من جایی فهمیدم که تازه دارم تو ارتباط با تو غرق میشم
و از عمق وجودم حالم خوب میشه با تو که باهم حرف میزنیم
که برنامه ریزی میکنیم، که کتاب میخونی واسم، که سر چیدن قوانین خونه
بامن کل کل میکنی و میگی خودت گفتی نظر همه مون مهمه و باید حرف مونو بزنیم
و آخرش دلیل قانع کننده ای میاری که قانون رو با تبصره ای جدید بنویسیم،
جایی واسم پررنگ تر شدی که هر بار بهم پیچیدیم گفتی دوتا رفیق باهم این جوری حرف نمیزنن..
وارد هفت سالِ دوم زندگیت شدی!
و من بُهت زده ام..
تو همون پسرکی هستی که سال پیش سرکلاس اول
شش ماه اول روزی شش هفت ساعت باهم درس میخوندیم تا راه بیفتی
ولی الان میری دفترتمرین ات رو برمیداری و میای میگی ببین انجامش دادم..
یه جوری در مورد فوتبال حرف میزنی گاهی شک میکنم
عادل فردوسی پور بچه شده!
دقیق و با جزئیات برام تعریف میکنی..
من قند تو دلم آب میشه با اینکه فوتبال ورزش با معنی ای واسم نیست!
ولی وقتی پای تو درمیون باشه من فیفا هم بازی میکنم
من برای خرید کارت فوتبالی و کلکسیون فوتبالیست ذوووق هم میکنم.
میخوام هفت سالِ دوم زندگیت رو قوی تر بسازیم باهم
تولدش ۱۸خردادِ
ولی چشمه نوشتار من الان فوران کرده..

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

15 Aug, 21:29


چقدر حق میگه..

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

23 Apr, 13:12


#روایت_نویسی
جایی خوندم امروز که نوشته بود:
آرزو میکنم به جایی نرسی
که فکر کنی این مهربونی ها
حق ش نبود!

اولش به نظرم جذاب اومد ولی بعدترش به این فکر کردم که مگه ما به خاطر طرف مقابل مون بهش مهربونی میکنیم؟..
به این فکر کردم که اصلا مهربونی یعنی چی برای من؟
به این فکر کردم که وقتی دارم با یه نفر بر اساس مهرم رفتار میکنم نیتم چیه؟
واسه خودمه یا واسه خودش؟
بعد به این رسیدم که من، به خاطر عمقِ عاطفه ای که دارم تجربه میکنم
مهر رو میارم توی رفتارم..
یا گاهی به خاطر احترامی که بین مون هست‌.‌‌.
و این برای من، مسئولیتی رو برای طرف مقابلم ایجاد نمیکنه، حتی فرزندم که پاره ای از وجودِ منه..
فرد مقابل من میتونه این مهرُ ببینه و بپذیره
میتونه هم کاملا پس بزنه..
اجباری نیست..

میدونی میخوام چی بگم؟
میخوام بگم
اگر انتخاب میکنی بسترت مهر باشه در یک ارتباطی، بی قید و شرط ش کن..
این جوری خودت حال ات بهتره..
توقع نداری
منتظر جبران نیستی
واینمیستی ببینی دیده شدی یا نه‌‌..

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

14 Apr, 21:33


#شبانه_نویسی
من فکرمیکنم درمان روان، از درمان جسم هم مهم تر باشه..
دیدین آدمی رو که سرطان داره ولی حالش خوبه؟
چون روان ش سالمه..
ولی ممکنه یه نفر جسمی مشکلی نداشته باشه اما اینقدر روان ش درد داشته باشه که...

اگر فکرمیکنید ذره ای نیاز دارین که شنیده بشین و دردهای نهفته ای دارین
مادر و خواهر و خاله و عمه و دوست
گزینه ی مناسبی نیستن!
اینا فقط حکم مسکن های مقطعی رو دارند چون علم ش رو ندارند..
در بهترین حالت ممکن، احتمال داره بتونن همدلی کنن و شنونده ی موثری باشن
که واقعا چند درصد اصلا معنای همدلی رو میدونن و مهارت شنیدن رو دارن؟؟

من همیشه به آدمایی که نسبت به دکتر رفتن گارد دارن و با درمان های خونگی حال شون رو خوب میکنن میگم آخه یه عده میرن پزشکی میخونن که وقتی یه آدم مشکلی پیدا کرد حالشو خوب کنن!
در مورد روان شناس و روانپزشک هم همینه
یه عده ای میرن سالها عمرشون رو میذارن
مهارت یادمیگیرن که روان آدما رو درمان کنند..
چرا مراجعه نمیکنید بهشون و به خودتون ظلم میکنید؟
اینم بدونیم تو جامعه ی کنونی آدمی که نیاز به مراجعه ی به روان شناس و روانپزشک نداشته باشه انگشت شماره!

بیایم ما دهه ی هفتاد و هشتاد
اونقدر تلاش کنیم تا این فرهنگ درمان کردن روان بشه مثل درمان کردن مشکل معده و قلب و سرماخوردگی..

ادامه شو مینویسم براتون..

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

14 Apr, 21:33


#شبانه_نویسی
تو این چهارماه، من بدترین احساس های عمرم رو تجربه کردم..
حال جسمی ناپایدارم و نگرانی هایی که داشتم یک طرف ماجرا بود‌، افسردگی حادّی که عین یه هشت پا روی مغزم خوابیده بود یه طرف ماجرا..

به جایی رسیدم که گفتم من دیگه توان ادامه دادن زندگی رو ندارم من نباشم بچه ها زندگی ای قشنگ تری دارند چرا باشم و آسیب بزنم با این احوالاتم..
نمیخواستم بچه ها شاهد یه مامانی باشن که
دلش میخواد پرده ی سیاه بزنه به پنجره و کلا زیر پتو باشه!

اونجا بود که به زور محمدحسن رفتیم پیش همون روان پزشکی که اصلا توان مالی شو نداشتیم..
تو فاصله ی چهارماه هزینه ش تقریبا دو برابر شده بود، اما رفتم!
اولین جلسه فقط منو شنید..
اهان قبلش بگم، تو این چهارماه روان درمانی رو ادامه دادم ولی میدیدم که جواب نیست واسم..
یه چیزی باید مستقیم بره رو مغزم بشینه و کمکم کنه!
داشتم میگفتم اولین جلسه که رفتم
باهام حرف زد، منو شنید..
و یه دونه قرص برام نوشت
گفت برو و سه هفته دیگه بیا
فقط اگر سر ساعت های منظم نخوری انگار نخوردی..
بهش گفتم میگین چه مشکلی دارم؟
گفت من روی هیچ آدمی هیچ برچسبی از اختلالات رو نمیزنم، اونقدر محکم گفت که من سکوت کردم، گفت سه هفته دیگه میبینمت..

وقتی اومدم بیرون گفتم چه عجیب!
انتظار داشتم یه کیسه دارو بهم بده..
حتی گفتم میشه یه خواب آور هم بهم بدین که شبا راحت بخوابم؟
من شب تا صبح پلک نمیزنم...
دلم میخواد شب ها بخوابم..
گفت تو فقط ۲۷سالته!
باید خودت بتونی با ذهن آگاهی بخوابی..
و بازهم اینقدر قاطع کن که سکوت کردم!

سه هفته گذشت..
از هفته ی دوم بهبود رو توی خودم میدیدم
میفهمیدم یه کورسوی امید تو وجودم داره روشن میشه
بازهم میگم جلسات روان درمانی مو داشتم

گذشت!
چهارسال از اون دوران میگذره..
اما من گاهی حسرت اینو میخورم چرا اون چهارماه رو از دست دادم

ادامه شو مینویسم براتون..

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

14 Apr, 21:32


#شبانه_نویسی
امشب میخوام در مورد جلسه ی تراپی امروزم بنویسم..
اول بگم، من میدونم که هزینه های جلسات تراپی حقیقتا خیلی زیاده برای زندگی های معمولی ما، اما موقعی ارزش این هزینه کردن رو فهمیدم که دیگه خیلی داشت دیر میشد..

میخوام فلش بک بزنم به مهر ۹۸..
موقعی که من تازه جسمی داشتم به وضعیت پایدار میرسیدم و خبری از دردهای عجیبم نبود و داشتم برمیگشتم به زندگی عادی اما تازه داشتم متوجه افسردگی حادّی که اومده بود سراغم میشدم..
افسردگی که باید شش ماه قبلش بهش رسیدگی میکردم اما تو انکار بودم!
دقیقا فریم ش رو یادمه..
عصری بود دم دم های اذان بود و تو خیابون بودیم میخواستیم بریم مسجد نماز بخونیم که زنگ زدم مطب روان پزشکی که مشاورمون بهم معرفی کرده بود..
زنگ زدیم گفت یک ربع اول ۹۰ هزارتومن هر ۵دقیقه ۱۳ هزارتومن اضافه میشه و معمولا جلسه ی اول ۴۰ دقیقه طول میکشه..
حساب کتاب کردیم دیدیم از پس ش برنمیایم!
گفتم نمیرم و میرم پیش یه روان پزشک دیگه..
کمتربود هزینه ش..
اما آسیب دیدم ازش
چرا؟؟
چون به منی که هیچ پذیرشی نداشتم با دوتا جمله لیبل یک اختلال زد!
اومدم بیرون و گفتم من دیگه نمیرم سراغ روان پزشک..!

که البته اون تشخیص درست بود اما
من آمادگی پذیرشش رو نداشتم
و اون روانپزشک باید حرفه ای تر عمل میکرد و بدون گفتن اسم هیچ اختلالی به من، گفتگو میکرد.. بعد دارو تجویز میکرد و با علم ش منو به پذیرش دارودرمانی میرسوند..

۴ماه گذشت!
و من هر روز حالم بدتر و بدتر و بدتر میشد‌..

ادامه شو مینویسم براتون..

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

12 Apr, 22:09


#شبانه_نویسی
خیلی زمان برد تو یادبگیرم
برای رسیدن به اهدافم چقدر باید بجنگم
یعنی چقدر یعنی متعادل؟
نه کم نه زیاد..

خیلی زمان برد تا یادبگیرم
اگر میخوام یه اتفاقی رو با جزئیات زیاد تعریف کنم یعنی نیاز به شنیده شدن و تایید گرفتن در من بیداد میکنه..
و باید براش یه اقدامی کنم.

خیلی زمان برد تا یادبگیرم
وقتی تصمیم میگیری مادر بشی
موظفی و باید
(هرچند لغت باید در رویکرد nvc مصداق بارز خشونت هست!)
خیلی کارها رو حتی وقتی حوصله نداری انجام شون بدی مثل مراسم مسواک زدن قبل خواب بچه ها، مثل سرساعت خوابیدن بچه ها، مثل آماده بودن صبحونه ناهار شام شون و مدیریت تغذیه شون، مثل اینکه تو حق نداری چون خودت خسته ای یا بی حوصله ای رو بچه ات بالا بیاری، مثل اینکه پناه و امید اون موجود کوچولوی ضعیف تویی..

خیلی زمان برد تا یادبگیرم
رسیدگی به سلامتی جسم و روح خودم
اول اولویت زندگی باشه
و اگر نداشته باشم شون قطعا کل زندگی ام آسیب میبینه و تحت الشعاع قرار میگیره..

خیلی زمان برد تا یادبگیرم
وقتی یه نفر یه حرفی میزنه که برای من ناخوشاینده به جای داغون کردن، بیام از بیرون نگاه کنم و ماجرا رو هویتی نکنم و از دریچه ی نگاه اونم ببینم ماجرا رو و اصلا شاید بهش حق دادم.."لایکلف الله نفسا الا وسعا.."

خیلی زمان برد تا یاد بگیرم
منم محبتم به آدمای اطرافم رو به زبون بیارم و بهشون بگم چقدر دوستشون دارم، برام مهم و ارزشمندند..

خیلی زمان برد تا یادبگیرم
وقتی یه مشکلی دارم فکرنکنم فقط منم و همه حالشون خوبه!

خیلی زمان برد تا یادبگیرم
از اتفاقای زندگی ام بحران سازی ذهنی نکنم
از کاه کوه نسازم و فرصت های پیش رو، رو نادیده نگیرم..

خیلی زمان برد تا خیلی چیزا رو یاد بگیرم..

این روزا وقتی موهامو شونه میکنم و تارهای سفید زیادی رو لا به لای موهام میبینم و پسرم ازم میپرسه یعنی داری پیر میشی و ممکنه بمیری؟
بهش میگم نه..
سفیدی مو نشونه ی پیری و مردن آدما نیست
آدما هرچی موهاشون سفیدتره تجربه هاشون بیشتره، بیشتر بلدن، بیشتر زندگی کردن..

بازهم شب شد و من هذیان گویان مینویسم!
اما انگار تو دلِ شب من با خود خود واقعی ام مواجهه‌ی رو در رو پیدا میکنم..

@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

11 Apr, 06:16


#شبانه_نویسی
امروز از اون روزای قشنگ بود..
از اون روزایی که احساس کردم خانواده بودن چقدر میتونه قشنگ باشه، خانواده ی واقعی..
جایی که بشه حرف زد‌، بتونی احساس و نیازت رو شفاف بگی، جایی که آدما رو تو قضاوت نمیکنن حتی اگر خیلی واقعیت های تاریک وجودت رو بدونن، جایی که میدونی وقتی یه بحرانی پیش میاد حتی اگر خودت نخوای باز پشتت رو خالی نمیکنن..
خانواده واسه ی من یعنی این.
فرقی هم نمیکنه این خانواده هم خون تو باشند یا نه..

امروز از صبح که بیدار شدیم بچه ها باااازی کردن تا همین یک ساعت پیش، تولد دخترک بود و با خانواده ی محمدحسن جمع شده بودیم..
خییییلی به بچه ها خوش گذشت..
و داشتم به یه چیزی دقت میکردم
وقتی بچه ها حالشون خوبه همه ی خانواده حالشون خوبه‌.‌.

بچه ها الان خوابیدن و من دل تنگ شب هایی ام که یازده خواب بودم و بچه ها ۸ میخوابیدن و حوالی ۹ اینا ماشین لباس شویی لباسا رو تحویل میداد و من یه تی میکشیدم و عود روشن میکردم و پنجره آشپزخونه رو باز میکردم و ۱۰ تا ۱۱ میشستم پای سریال یا کتاب غیردرسی مورد علاقه ام..
آره!
هنوز کامل برنگشتیم به روتین
و این نگرانم نمیکنه، حالمو بد نمیکنه..
به این فکر میکنم تجربه ی قابل توجه و ارزشمندی رو داریم زیست میکنیم..
و البته!
یخچال خالیه و باید بریم خرید کنیم😂

یه هدفی چیدم واسه ی خودم که الان نمیخوام در موردش چیزی بگم..
وقتی به ثمر نشست میام و مفصل از این روزایی که شروعش کردم و احتمالا یک تا دوسال آینده که براش قدم برداشتم مینویسم حتما..
خودم ذوقش رو دارم
یه جوری که احساس میکنم امید تو وجودم دوباره زنده کرده واقعی
امیدوارم خشک نشه و زنده بمونه تا بتونم به ثمر نشستنش رو ببینم..
شما هم دعا کنید واسم😊
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

09 Apr, 22:23


#شبانه_نویسی
یه مادر وقتی اولین بار متوجه میشه باردار هست..
(با فرض اینکه طبیعی، با آمادگی و شرایط مناسب باردار شده)
هجوم افکاری که سمتش میاد میدونید چقدر زیاده؟
چی میشه؟
چه اتفاقی قراره بیفته؟
آیا بارداری راحت و قابل پیش بینی خواهم داشت؟
چه بلایی سر بدنم قراره بیاد؟
بدنم پذیرش این بچه رو داره؟
قلب کوچولوش تشکیل میشه؟
اعضای بدنش کامل تشکیل میشه؟
نکنه کمبودهای بدنی خودم روش اثر بذاره؟
اگر اتفاقی تو این ۹ماه بیفته چی میشه؟
وقتی میره آزمایش بده ته دلش یه جوریه که اگر بی بی چک اشتباه باشه چی؟
اگر بارداری ام پوچ باشه چی؟
وقتی میخواد بره سونو
هربار میمیره و زنده میشه که دکتر چی میخواد بگه؟
هرچی میخواد بخوره به این فکرمیکنه برای بچه ش خوبه یا نه؟
هر‌کاری میخواد بکنه به بچه ش فکر میکنه..
(اینا گوشه ی خیلی کوچیکی از دل نگرونی های یه مادره..)
وقتی قراره بره برای زایمان(فرض بر اینکه شرایط اورژانسی نشه)
چه طبیعی چه سزارین
پر از افکار ضد و نقیضِ..
چی قراره بشه یعنی؟
اصلا بچه ام چه شکلیه؟
دنیا میاد زردی نداشته باشه..
آروم باشه..
چه روزایی در انتظار زندگی مشترک مون هست..
قراره چه حجمی از درد رو تحمل کنم
روزای بعد از زایمان چه شکلیه؟

ادامه شو مینویسم براتون...
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

09 Apr, 22:05


#شبانه_نویسی
دوسالِ پیش چنین شبی
دل تو دلم نبود که فاطمه آلاء رو بغلش کنم..
یکی از قشنگ ترین بارداری هام بود
زمان فاطمه آلاء..
ختم قرآن کردم، هر چهل روز یه دعا رو میخوندم و نماز هام رو اکثرا اول وقت میخوندم
روز زایمانم قشنگ حس میکردم روحم چقدر سبک شده ..
وقتی قبل اتاق عمل فیلمبردار پرسید
براش چه آرزویی داری
گفتم فقط آروم زندگی کنه و محکم باشه..
و جالبه بدونین کل زمان
*یه دختر دارم شاه نداره* تو ذهنم پلی میشد😂😂😂
ملت سوره انشقاق میخونن موقع زایمان اون وقت من😐😐

اونایی که منو میشناسن میدونن تا قبل
فاطمه آلاء من پسری بودم!
حتی وقتی متوجه شدم باردارم
گفتم کاش پسرباشه..
از دختر داشتن تو این جامعه و تو این دنیا
هراسون بودم..
میترسیدم!
وقتی هجده هفته دکتر گفت دختره..
اشکام بند نمیومد!
اومدیم بیرون از مطب، پائیز بود
هوا اینقدر لطیف بود حد نداره..
هرکی منو میدید میگفت احتمالا مجنونِ!
چشمامو بسته بودم
دستامو گرفته بودم رو به آسمون
میگفتم یا حضرت زهرا من ترسیدمُ
نمیدونم چی میشه..
آهان اینم بگم!
همیشه گارد داشتم اسم دخترم رو فاطمه یا زهرا بذارم..
ولی گفتم من اسمش رو میذارم فاطمه آلاء
که در پناه خودت باشه..
خودت تربیتش رو به عهده بگیری
من عاجزترینم..
میدونم تربیت دختر چقدر حساسه..
و من خودم پر از آسیبم..
نمیدونم میتونم مادر لایقی باشم یا نه..
تو کمک مون کن!
ذره ای غلو نمیکنم..
چشمامو که باز کردم آرومِ آروم بودم
برخلاف پسرا که کم باهاشون حرف میزدم
خیلی باهاش حرف میزنم و قشنگ ارتباط گرفته بودم..
بعد از زایمانم حالم خوب بود
چیزی که خیلی نگرانش بودم و باورم نمیشد اصلا..

ادامه شو مینویسم براتون
@asalkhorsandian72

asalkhorsandian|عسل خرسندیان

29 Mar, 00:04


این رمان!