اندیشناک

گزیده

پس عشق عبریان به کشورشان یک عشق ساده نبود بلکه جنبه‌ای از تقوا بود که به تنهایی همراه نفرت به دیگر کشورها، چندان توسط عبادت روزانه تغذیه و برافروخته می‌شد که باید تبدیل به طبیعت ثانوی ایشان شده باشد. زیرا عبادت روزانه‌ی ایشان نه تنها به کل با دیگران متفاوت بلکه مطلقا علیه دیگران بود. و در نتیجه‌ی آن، ابراز روزانه‌ی این عبادت ناگزیر به نفرتی مستمر دامن می‌زد، نفرتی که در ذهن ایشان محکمتر از دیگران جای‌مند شده بود.

#رساله_الهی_سیاسی
فصل هفدهم
#اسپینوزا
ترجمه علی فردوسی

کوتاه، موجز و قابل فهم می‌نویسم.
با کمترین استفاده از کلمات تخصصی‌.

خیریه یعنی دروغ! یک ادا اصول خرده بورژوازی.
اگر روی سکه را کمیته امداد برای غزه و لبنان می‌دانید پس روی دیگر آن سکه، امیرآرتا بازی و کمک به سیستان به بلوچستان است.

دلسوزی ناگهانی رسانه برای حوادثی شبیه معدن طبس بیشتر شبیه ژست عکاسی طبقه‌ی خرده بورژوازی امروزی در باغی کرایه‌ای است. بی‌فایده و به قول جوانان امروزی ادایی است

#گزیده


جامعه‌ی انضباطی متشکل از محيط‌ها و نهادهای حبس است. خانواده، مدارس، زندان‌ها، پادگان‌ها، بیمارستان‌ها و کارخانه‌ها همگی فضاهایی انضباطی را نمایش می‌دهند که محبوس می‌کنند. سوژه‌ی انضباطی از یک محیط حبس به محیط حبس دیگری عوض می‌شود. در این روند او درون یک سیستم بسته حرکت می‌کند. ساکنان محیط‌های حبس می‌توانند در مکان و زمان منظم شوند. حیوانِ جامعه انضباطی موش کور است.
#ژیل_دلوز در «پی‌نوشت بر جوامع کنترل» بحرانی عمومی را تشخیص می‌دهد که تمامی محیط‌های حبس را تحت تأثیر قرار می‌دهد. بسته بودن و سخت‌گیری این محیط‌ها یک مشکل ایجاد می‌کند: آن‌ها دیگر مناسب اشکال پساصنعتی، غیرمادی و شبکه‌ای تولید نیستند. مار با شکستن مرزها به دنبال فضای باز بیشتر است، ولی موش کور نمی‌تواند چنین فضای بازب را تحمل کند، درنتیجه مار جای موش کور را می‌گیرد.مار حیوانِ جامعه‌ی کنترل نئولیبرال است که جامعه‌‌ی انضباطی تسلیمش شده است. مار بر خلاف موش کور در فضاهای بسته حرکت نمی‌کند بلکه با حرکت خودش فضا ایجاد می‌کند. موش کور کارگر است. در مقابل، مار کارفرما است. مار حیوان رژیم نئولیبرال است.
موش کور در فضاهایی از پیش تعیین شده حرکت می‌کند،به معنای دقیق کلمه، موش کور خود را تابع محدودیت‌های مکانی میکند. موش کور سوژه‌ی منقاد است. اما مار تا جایی که از طریق مسیری که پیش می‌رود فضا خلق می کند، یک پروژه است. گذر از موش کور به مار از سوژه به پروژه - به معنای آغاز کردن یک شیوه‌ی زندگی کاملا جدید نیست؛ در عوض، این گذار جهش یا درواقع تشدیدی را در سرمایه‌داری بازنمایی می‌کند که همان چیزی که بود باقی می‌ماند. حرکت‌های محدود موش کور حدودی را بر تولید تحمیل می‌کند؛ حتی وقتی کارش را به شیوه‌ای منضبط انجام می‌دهد، نمی‌تواند از سطح معینی از کارآمدی فراتر رود. مار از طریق اشكال جديد حركت چنین محدودیت‌هایی را از بین می‌برد. بنابراین نظام سرمایه‌داری در حال گذار از مدل موش کور به مدل مار است تا کارآمدی بیشتری ایجاد کند. به عقیده‌ی #دلوز رژیم انضباطی خود را همچون یک بدن سازمان‌دهی می‌کند. این رژیم یک رژیم زیست سیاسی است. درمقابل رژیم نئولیبرال شبیه یک «روح» به نظر می‌رسد.و به معنای دقیق کلمه ، روان سیاست شکل حکومت رژیم نئولیبرال است:
رژیم نئولیبرال «مدام در حال عرضه یک هم چشمیِ ناگزیر است که چونان رقابتی سالم عرضه می‌شود... انگیزشی شگفت انگیز». انگیزش، پروژه‌ها، رقابت، بهینه سازی و ابتکار ویژگی‌های تکنولوژی روان‌سیاسی سلطه را بازنمایی می‌کنند که به رژیم نئولیبرال شکل می‌دهند. بیش از هرچیز، مار تجسم گناه ودیونی(die schuld,die schulden) است که رژیم نئولیبرال از آن به عنوان ابزار سلطه استفاده می‌کند



موش‌کور و مار

#روان_سیاست:#نئولیبرالیسم_و_تکنولوژی_های_جدید_قدرت
#بیونگ_چول_هان
ترجمه‌ی #آراز_بارسقیان

Als die Nazis die Kommunisten holten,
habe ich geschwiegen; ich war ja kein Kommunist..
Als sie die Gewerkschafter holten,
habe ich geschwiegen; ich war ja kein Gewerkschafter.
Als sie die Juden holten,
habe ich geschwiegen; ich war ja kein Jude.
Als sie mich holten, gab es keinen mehr, der protestieren konnte


اصل شعر

این نیلمور بدبخت هم، حکم شاعرایرانی کاشانی را دارد که هر شعر صد من یک غاز را پیج‌ها و کانالهای فیک به نام مولانا با چپاندن حضرت در اولش به خورد مردم می‌دهند.

استوری خانم مهدیه گلرو
با دستکاری اصل شعر.
یعنی در همان پیج هم شعر دستکاری نشده است ولی ایشان عنایت کرده و به راحتی لیبرال‌ها را چپانده و فرو نموده‌.
برای همین است که می‌گویم اپوزیسیون و پوزیسیون یکی شده است

نکته این است که می‌توان از لمپن‌های برخوردار امروزی همان اشرافیت سده‌ی قبل را برداشت کرد

#گزیده
اگر قانونی وجود دارد ، آن قانون در این اصل خلاصه می‌شود هر چه از اشرافیت سر بزند عین قانون است..

#فرانتس_کافکا 🖊
#ترجمه_علی_اصغر_حداد
از داستان کوتاه در چند و چون قوانین

#داستان_کوتاه
#روزبه

ترجمه اینکه هیتلر می‌گوید:
جناب روزولت چنین از ارتش آلمان مطالبه نموده است که به کشورها و ملتهای مستقل ذیل نباید حمله‌ور شود.
و نام کشورهایی که آلمان درنوردیده یا در حال نبرد است می‌گوید و با حضار می‌خندند.

برداشت آزاد🌱

این فیلم رو دوست عزیز و مترجم توانمند آراز بارسقیان برایم فرستاد .

در ایدئولوژی آن چه بازنمایی می شود، نظام روابط واقعی مسلط بر هستی افراد نیست، بلکه رابطه‌ی خیالی این افراد با روابط واقعی مسلط بر زندگی شان است.

#علم_و_ایدئولوژی
#لویی_آلتوسر
ترجمه مجید مددی

#گزیده

در تاریخ به طور اعم و به خصوص در جنگ نمی‌توان در یک جا متوقف ماند.یا باید به پیش رفت و یا به قهقرا.
ترس از پیش روی معنایش به قهقرا رفتن است.
@andushnak2

#مجموعه_آثار_لنین
#ولادیمیر_ایلیچ_لنین

#گزیده

مادام که مردم مسائل خود را از سر وا می‌کنند و مادام که انتظار نمی‌رود خود مسئولیت کامل و تعیین تکلیفی کامل را بر عهده گیرند، رفاه و سعادت آنان در این جهان توهمی بیش نیست، و این توهمی است که روزی خواهد ترکید و در آن هنگام این ترکیدن پیامدهای هولناکی در پی خواهد داشت.

#تئودور_آدرنو
مصاحبه با ارنولد گلن 1956
برگرفته از کتاب #زبان_اصالت
تئودور آدورنو
ترجمه #سیاوش_جمادی
@andushnak2

#گزیده


کمونیست بودن یعنی علیه دولت بودن. دولت نیرویی است که، همیشه به طور عادی و در عین حال همیشه به طور استثنایی، مناسباتی را سازماندهی می‌‌کند که سرمایه را می‌سازند و نزاع میان سرمایه‌داران و نیروی کار پرولتری را ساماندهی می‌کنند.
این شکل از علیه دولت بودن لاجرم علیه همه‌ی شیوه‌های سازماندهی مایملک خصوصی و مالکیت خصوصی ابزارهای تولید و نیز استثمار خصوصی نیروی کار و کنترل خصوصی گردش سرمایه‌ها جهت‌گیری می‌کند. اما این جهت‌گیری باید شامل امر عمومی هم بشود، یعنی دولت و پیکربندی‌های ملی تمام این بیگانه‌سازی‌های توان نیروی کار‌.
کمونیست بودن مستلزم این شناخت است که امر عمومی شکلی از بیگانه‌سازی و استثمار کار_ در شرایط حال حاضر ما، همان کار مشترک_ پس امر عمومی چیست؟ همان‌طور که روسوی بزرگ گفت‌، امر عمومی دشمنِ مالکیت خصوصی و آن چیزی‌ست که " خود را در تعلق هیچ‌کس نمی‌نهد."
و صرفا نوعی مغلطه خواهد بود اگر چیزهایی را که متعلق به همه‌کس است‌، به دولت نسبت دهیم.

علیه دولت بودن بیش از هر چیز به معنای تجلی تمایل و توانایی برای مدیریت تمام سیستم تولید، از جمله تقسیمِ کار و انباشت و توزیع ثروت، به شیوه‌ای اساسا دموکراتیک خواهد بود_به مثابه‌ی یک دموکراسی همگان.
در این نقطه ارائه دادن تعریف‌های جدید به زحمت‌اش می‌ارزد. ماتریالیسم تاریخی همچنین نوعی "دورن‌ماندگارگرایی سوبژکتیوتیه" است. چرا که ادعا می‌کند نه تنها نسبت به جهانی که در آن زندگی می‌کنیم "بیرون"ی وجود ندارد، بلکه همچنین می‌گوید "از درونِ" این جهان، کارگران، شهروندان و همه‌ی سوژه‌ها همان عناصرِ همواره حاضر مقاومت تکین و لحظاتِ موجود در بر ساختنِ شکل متفاوتی از زیستن مشترک هستند.
آنها حضور دارند، حتی وقتی که اندوه‌بارترین و کسالت‌بارترین فروخفتگی تاریخی در حال خفه کردن ماست.
@andushnak2

#کمونیسم_چیست
#آنتونیو_نگری
ترجمه‌ی ایمان گنجی_کیوان مهتدی

#گزیده

ارتباط استعمار با بیماری دارای دو بعد است. مهم‌تر از همه، این واقعیتی جمعیت بومی بیمار است، خود به توجیه پروژه استعماری مدد می‌رساند، بیماری نشانه‌ی انحطاط فیزیکی و اخلاقی است ؛ دال بر فقدان تمدن است. از این رو پروژه متمدن سازی استعمار، با بهداشتی که به همراه آورد، موجه و مشروع می‌گردد. علاوه بر این، آن روی سکه، از دیدگاه اروپاییان، مهم‌ترین خطری که استعمار با آن روبروست، بیماری است یا بهتر است بگوییم (سرایت).

وقتی میان اروپاییان خالص و متمدن و "دیگران" فاسد  وحشی تمایز برقرار شد، نه تنها یک فرایند متمدن سازی از طریق تبدیل بیماری به سلامتی ممکن شد، بلکه به ناگزیر فرایند معکوس [تبدیل ] سلامتی به بیماری هم امکان‌پذیر گردید. سرایت خطری است پایدار و پابرجا سرایت روی تیره و تار برنامه‌ی متمدن سازی است.
بیماری‌ای که مستعمره نشین از آن می‌گریزد، فقدان مرزهای زندگی است. اگر به عقب بنگریم، اروپا به صورت تضمینی ضد‌عفونی شده است.  دیدگاه یک متخصص بهداشت، در واقع ممکن است مرجع ارزشمندی برای تشخیص اضطراب‌های وارد بر آگاهی استعمارگرایانه باشد. وحشت حاصل از تسخير و استعمار اروپاییان، وحشت تماس، جریان و مبادله‌ی نامحدود است یا در واقع وحشتِ سرایت است، آمیزش و زندگی بی‌حد و حصر‌.
بهداشت مستلزم مرزهای حفاظت شده است.تضاد میان مبادله‌ی مجازی و مخاطره‌ی سرایت، همواره استعمار اروپا را دچار آشفتگی ساخته است؛ و بنابراین، این تضاد با بازی پیچیده‌ی جریان ها و مرزهای بهداشتی بین متروپل و مستعمره و میان سرزمین‌های استعماری مشخص می گردد.

فرایندهای اخیر جهانی شدن، بسیاری از مرزهای جهان استعماری را درهم شکسته است. در کنار ستایش از جریان های بدون مرز در دهکده‌ی جهانی جدید، می‌توان اضطراب ناشی از تماس فزاینده و نوستالژی وسیع بهداشت استعماری را احساس کرد. وجه تاریک آگاهی جهانی شدن، ترس از سرایت است. اگر مرزهای جهانی را از میان برداریم و تماس همگانی را در دهکده‌ی جهانی برقرار سازیم، چگونه خواهیم توانست از گسترش بیماری و فساد جلوگیری کنیم این اضطراب با وضوح بیشتری در مورد بیماری فراگیر ایدز دیده می شود.سرعت برق آسای گسترش بیماری ایدز در قاره‌ی آمریکا، اروپا، افریقا و آسیا، خطرات جدید سرایت جهانی را گوشزد می‌کند. همان‌طور که ایدز نخست به عنوان یک بیماری شناخته شده و سپس به عنوان یکی مرض فراگیر جهانی، نقشه‌‌ی منابع و گستره‌ی آن طوری بسط یافته که غالبا بر افریقای مرکزی و هائیتی - که یادآور ذهنیت استعمارگرایانه است - تمرکز یافته است: عمل جنسی لجام گسیخته، فساد اخلاقی و فقدان بهداشت. در واقع، گفتمان‌های غالب جلوگیری از ایدز، همگی از موضع بهداشت عمل می‌کنند. باید از تماس پرهیز و از وسایل جلوگیری استفاده کنیم. مددکاران پزشکی و فعالان امور بشردوستانه ، به هنگام برخورد با افراد آلوده.ای که اصول بهداشتی را رعایت نمی‌کنند، حتما باید دستان خود را ضدعفونی کنند! پروژه های بین المللی و فراملی برای توقف بیماری ایدز، تلاش کرده‌اند با تهیه تست های HIV، به منظور درنوردیدن مرزهای ملی، مرزهای حفاظت کننده‌ای را در سطح دیگر به وجود بیاورند. از این رو، مرزهای دولت‌های ملی، به طور فزاینده با انواع جریان ها مورد تاخت و تاز قرار گرفته است. هیچ چیز نمی‌تواند سپرهای بهداشتی مرزهای استعماری را از نو سامان ببخشد. عصر جهانی شدن، عصر سرایت جهانشمول است.


@andushnak2

#امپراتوری
#آنتونیو_نگری
#مایکل_هارت
ترجمه‌ی رضا نجف‌زاده

#گزیده

هر آنجا که قدرت وجود دارد ، مقاومت هم وجود دارد...
در راوبط قدرت ، نقاط مقاومت نقش رقیب ، آماج، تکیه گاه و دستاویز را ایفا می کنند.
@andushnak2

#اراده_به_دانستن
#میشل_فوکو 🖊

#گزیده


راه‌حل ایدئولوژیک، یعنی آن شالوده و سنگ‌تاجی که کل قوس سیاسی را در آسمان نگاه می‌دارد، به آسمانی نیاز دارد، اما چیزی شکننده‌تر از آسمان نیست.

@andushnak2

#علم_و_ایدئولوژی
#لویی_آلتوسر
ترجمه مجید مددی

#گزیده

از این روی، در "وضعیت حاد"(وضعیت استثنایی) ، نزاع بر سر "انسان ماندن یا نماندن" است. تسلیم شدن یا نشدن. بی‌واسطه‌ترین و معمول‌ترین تکانه تفسیر این تجربه‌ی جدی به سیاقی اخلاقی است. بدین ترتیب، مسئله تلاش برای حفظ منزلت و عزت‌نفس بود.
گذر ارفراسوی "نقطه‌ی بی‌بازگشت" که تسلیم شده نیز یک ماشین زیست شناختی دور از ذهن و هیولا‌وش می‌شود‌. فاقد هرگونه وجدان اخلاقی و حتی حواس و محرک‌های عصبی است.
@andushnak2

#باقی_مانده_های_آشویتس
#جورجو_آگامبن🖊
ترجمه‌‌ی مجتبی گل‌محمدی