آلبوم امری قدیم @albometasavireamri Channel on Telegram

آلبوم امری قدیم

@albometasavireamri


این کانال شامل عکس های قدیمی جامعه بهائی می باشد. اگر شما عزیزان تصاویر قدیمی با موضوعات خاص دارید می توانید به ادمین ارسال کنید تا در صورت تأیید در کانال پست شود. عکس های ارسالی
حتما با توضیحات کامل باشد. با تشکر

تاسبس ٢٩/٤/٢٠٢١

@Carmel1919

@sofi999

آلبوم امری قدیم (Persian)

به کانال آلبوم امری قدیم خوش آمدید! این کانال شامل عکس های قدیمی جامعه بهائی می باشد که بازیگر اصلی آن شما عزیزان هستید. اگر تصاویر قدیمی جالب و خاطره انگیزی دارید، می توانید آن ها را به ادمین کانال ارسال کنید تا در صورت تأیید، در اینجا به اشتراک گذاشته شوند. به یاد داشته باشید که عکس های ارسالی باید حتما با توضیحات کامل همراه باشند تا دیگر اعضای کانال نیز لذت ببرند. برای ارتباط بیشتر و ارسال تصاویر، می توانید با ادمین @Carmel1919 و @sofi999 در ارتباط باشید. ما منتظر حضور شما هستیم تا با هم به یادگاری های قدیمی و محبوب خود بپردازیم.

آلبوم امری قدیم

19 Nov, 14:42


خانم شوکت موزون همسر جناب اشراق خاوری

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

31 Oct, 23:29


جشن کودکان در یکی از دهکده های سوازیلند ( واقع در جنوب شرقی آفریقا) در چندین دهه پیش به مناسبت روز تولد حضرت اعلی.

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

31 Oct, 23:09


راهروی کاروانسرائی که حجره حضرت باب در آن واقع بود.

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

28 Oct, 19:39


تصویری از شهید مهندس فیروز پردل

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

28 Oct, 19:39


شهید مهندس فیروز پردل


تاریخ تولد: سال ۱۳۲۲ شمسی
محل تولد: طهران
نام پدر: جناب میرزامنیر
نام مادر: مرضیه خانم
نام همسر: مزیّن خانم ثابتی

فیروز تحصیلات ابتدایی خود را در طهران و تحصیلات متوسّطه را در دبیرستان شاهرضا در مشهد به پایان رساند. جهت تحصیلات عالیه به دانشکده پلی تکنیک طهران قدم گذارد و به اخذ درجه فوق لیسانس در رشته مکانیک نائل آمد. پس از اتمام دو سال خدمت نظام، به استخدام شرکت نفت ایران و ایتالیا درآمد. سپس در یک شرکت مهندسین مشاور در مشهد انجام وظیفه می نمود، تا اینکه به عنوان بهائی از آن شرکت اخراج شد. مهندس «پردل» جوانی بود آرام، پرتوان و در فکر تبلیغ امر منّان. در تمام مدّت دبیرستان و دانشگاه در تبلیغ و هدایت طالبان حقیقت کوشا بود و تا روزی که به زندان رفت افراد را به جلسات تحرّی حقیقت می برد و در منزل خویش به صرف شام پذیرایی می نمود.
فیروز پس از ازدواج صاحب دو دختر به نام های نازنین و نگین گردید. او در تاریخ اوّل شهریور ماه ۱۳۶۲ در شهر مشهد دستگیر و زندانی شد و مدّت ۱۴ ماه در زندان تحت زجر و عذاب بود. حتّی یک روز هم تقاضای مرخّصی نکرد. بعضی از زندانیان بهائی گاهی تقاضای مرخّصی می کردند و به منزلشان می رفتند و مراجعت می نمودند و به او می گفتند: « چرا مرخّصی نمی گیری؟» جواب می داد: « شأن و مقام ما افضل از این است که تقاضای مرخّصی کنیم. زندان در سبیل الهی از برای ما قصر پادشاهی است.» پدر و مادر و همسر و دختران فیروز مرتّباً به ملاقات او به زندان می رفتند و از روحیه شاد و خندان او تعریف می کردند. روز ششم آبان ماه ۱۳۶۳ به وسیله ی تلفن به منسوبین آن عزیز خبر دادند که برای ملاقات حضوری با او با به دادسرا بشتابند. این طرز دعوت غیر منتظره بود و همه منسوبین را مضطرب و ناراحت نمود. بالاخره به ملاقات او به دادسرا رفتند. ملاقات حضوری خیلی ساده و آرام برگزار شد، ولی دل های منسوبین مملو از نگرانی بود تا آنکه در عصر همان روز دوشنبه خبر آوردند که مهندس پردل را مجدّداً به زندان وکیل آباد فرستاده اند و با سایر زندانیان بهائی کماکان محشور است. این خبر برای منسوبین شهید امیدوارکننده و آرامش بخش بود. شهید مجید به دوستان خود گفته بود که فردا مرا مجدّداً به دادسرای مشهد خواهند برد. در تاریخ سی ام اکتبر ۱۹۸۴ یک نفر از احبّای زندانی اجازه مرخّصی گرفته و از زندان وکیل آباد به شهر آمد و اظهار داشت که مهندس پردل را از دادسرا به زندان وکیل آباد عودت نداده اند. فامیل بالاخره پس از دوندگی و جستجوهای ناگوار خبر یافتند که در تاریخ هفتم آبان ماه ۱۳۶۳ (بیست و نهم اکتبر ۱۹۸۴) آن شهید مجید را به دار آویخته و شهید نموده اند و پیکر او را در سردخانه بهشت زهرا به امانت گذارده اند. از دادسرا اطّلاع دادند که چهار نفر از منسوبین شهید به اتّفاق دو نفر پاسدار به بهشت زهرا بروند و جسد را از سردخانه دریافت دارند و تغسیل و تکفین نمایند و در محلّ نامعلوم بدون علامت مشخّصه دفن کنند. ( دو نفر پاسدار فقط مأمور به اجرا باشند.)
صبح همان روز پدر آن شهید و پدر همسر و دو نفر از منسوبین با دل خونین به بهشت زهرا رفتند، جسد را تحویل گرفته به منزل بردند شستشو داده با پارچه سفید پوشاندند و انگشتری به انگشت شهید نمودند. جسد شریفش را گلاب زدند و در صندوق گذاردند و صلات میّت را در حضور پاسدارها تلاوت نمودند. مادر شهید با نهایت توجّه مناجاتی تلاوت نمود به طوری که یکی از پاسداران اشک بر صورتش فرو ریخت... .

تلخیص و اقتباس از نوشته ناشر نفحات الله جناب موهبت الله هائی.
نقل از عندلیب، شماره ۲۱ زمستان ۱۳۶۵
هم چنین از کتاب پروازها و یادگارها، صفحه ۱۸۲ تألیف ماه مهر گلستانه.
با تشکر از کانال گلشن عشق

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

28 Oct, 12:31


تصویری از شهید مهندس فیروز پردل

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

18 Oct, 12:56


نقاشی دور نمای شهر بغداد سال ۱۸۷۵ میلادی. ۳۱ بدیع.

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

28 Sep, 19:15


از ستاره گان درخشان مهاجرت و خدمت در عالم امر ،

جناب محمد شهنيائی

صعود ایشان در بحرين واقع شد .

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

28 Sep, 19:11


اعضای دومین محفل روحانی بهائیان دبی رضوان سال ۱۹۵۴

اسامی در زیر عکس نوشته شده.

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

28 Sep, 19:07


تصویری در سال ۱۹۵۳


ايستاده از سمت چپ :

شهاب الدين زهرائي ، مسيح الله روحاني ، دكتر منوچهر سلمانپور ، ذبيح الله گل محمدی ، شيخ احمد محسنی

نشسته از سمت چپ :
مهندس خسرو خسروی . دكتر نصرالله افنان ، رضا مهر آئين ، ضياء عدل پرور

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

28 Sep, 19:04


اعضاء محفل روحانی ملی عربستان شرق و جنوبی در سال‌های اول ۱۹۵۰ ميلادی

ایستاده از سمت چپ :

دکتر منوچهر سلمانپور ، جناب ضياء عدل پرور ، جناب مهندس خسرو خسروی ، جناب مسیح الله روحانی ، جناب شهاب زهرائی
،
نشسته از سمت چپ : جناب شیخ احمد محسنی ، جناب دکتر نصرالله افنان ، جناب رضا مهرآئین ، جناب ذبیح الله گل محمدی .

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

16 Sep, 02:24


تعدادی از بهائیان در کنار مشرق الاذکار سیدنی

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

07 Sep, 03:40


شهید جلال مستقیم

از شهدای یزد

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

07 Sep, 03:35


‍ شهید جلال مستقیم،

نام پدر: جناب عبدالوهّاب
نام مادر: رضوان خانم
تاریخ تولد: سال ۱۳۰۷ شمسی
محل تولد: استان فارس



در جوانی به خواربار فروشی پرداخت ولی مردم پس از اطّلاع از بهائی بودن ایشان، موادّ خریداری شده را به مغازه باز می گرداندند و ناسزا می گفتند، لذا تغییر شغل داد و به فرش فروشی پرداخت.

در سال ۱۳۲۹ با خانم ملوک نیک آئین پیوند ازدواج بست و ثمره ی این ازدواج چهار فرزند است. سابقه ی خدمات امری و تشکیلاتی ایشان عضویّت در لجنات مهاجرت، ضیافت، الفت، خیریّه و ارتباط با اولیای امور بود. به عنوان عضو در لجنه ی منطقه ای یزد انتخاب شد و به عنوان نماینده ی یزد در انجمن شور روحانی ملّی انتخاب گردید. در سال ۱۳۵۲ به عضویّت محفل مقدّس روحانی یزد درآمد. در سال ۱۳۵۵ به عنوان یکی از چهار (این قسمت چاپ نشده است) گرفتار غارت اعدا گردیدند و چندین روز را در خرابه های نزدیک مروست به سر می بردند. بعد از انقلاب، دفعات زیادی مورد تهدید دشمنان قرار گرفتند. در شب بیست و نهم خرداد ماه ۱۳۵۹ هنگامی که از محفل روحانی یزد به منزل برمی گشت، در منزل به وسیله ی مأموران سپاه دادستانی انقلاب دستگیر گردید. محلّ بازداشت ایشان زندان سپاه پاسداران انقلاب یزد بود. تا آنکه در سحرگاه هفدهم شهریور ماه ۱۳۵۹ در باغ خان یزد توسّط مأموران انقلاب اسلامی تیرباران گردید. در گلستان جاوید جدید یزد با مراسم کامل بهائی با حضور همه ی احبّا و جمعی از مأمورین سپاه به خاک سپرده شد. افسوس آن گلستان هم تخریب شد و بر روی آن بناهای دیگر ساخته شد.

مأخذ: دارالانشای بیت العدل اعظم الهی.

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

01 Aug, 18:07


عکسی از خانواده شهید حسین اسدالله زاده و شهید دکتر کامبیز صادق زاده

ایستاده از راست:

بهرام، بهمن ، پرویز و سیروس اسدالله زاده

نشسته از راست:

دکتر کامبیز صادق زاده و ‌حسین اسدالله زاده و خانم بیگم‌ا سدالله زاده(پدر ومادر) و عارف اسدالله زاده

یکی از فرزندان جناب اسدالله زاده به نام بهروز در این عکس حضور ندارند.

برگرفته از کانال گلشن عشق:

https://t.me/golshaneshgh

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

21 Jul, 03:45


"کارول لومبارد، ملکۀ ژانر کمدی بود...مؤسّسۀ فیلم آمریکا او را یکی از بزرگ‌ترین اسطوره‌های زن آمریکا روی صحنه نامید. او در پیاده‌رو مشاهیر هالیوود یک ستاره دارد..او نامزدی جایزۀ اسکار را به عنوان بهترین بازیگر دریافت کرد...رئیس‌جمهور، فرانکلین روزولت، نامه‌ای به او نوشت و از موضع وی در برابر عادلانه بودن مالیات برای ثروتمندان تقدیر کرد...کارول هنور در سنین نوجوانی بود که برای اوّلین فیلمش انتخاب شد، نامه‌ای به حضرت عبدالبهاء برای بیان عشق خود نسبت به ایشان و آرزو و انتظار خود برای یک بازیگر موفّق شدن نوشت. او گفت: «فقط اگر ایشان مرا تأیید کنند، شکست نخواهم خورد.» پاسخ حضرت عبدالبهاء کارول را بسیار هیجان‌زده و خوشحال کرد: ایشان قول دادند برای او دعا کنند ک بازیگر شود، یک بازیگر موفّق... در سال ۱۹۳۸ کارول که حالا یکی از بزرگ‌ترین ستاره‌های هالیوود بود، با کلارک گیبل ( بازیگر فیلم مشهور برباد رفته در نقش رت باتلر) ازدواج کرد. کارول در آن سال سرورانگیز رسماً بهائی شد."

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

05 Jul, 01:53


چند جوان بهائی از ملیت های مختلف در محوطه مشرق الاذکار آلمان.

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

01 Jun, 03:27


خانواده شهید ژینوس محمودی

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

01 Jun, 03:24


جناب عباس نعمت پدر شهید ژینوس نعمت (محمودی)

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

29 May, 23:52


از سمت راست آقایان :

مهدیزاده، کوروش یلدایی ، پرویز انوری ، احمد یلدایی ، منوچهر قدسیان، روح الله زیبایی، داریوش اوجی ، (احتمالا آقای پاک ضمیر) نفر بعد ناشناس.

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

15 May, 04:19


‍ شهید سرهنگ یدالله وحدت

متولد سال ۱۲۹۲ شمسی
محل تولد: اشتهارد

در سنین کودکی در اشتهارد نزد معلم طالقانی به تحصیل علوم پرداخت و در ۱۱ سالگی به دستور برادر بزرگتر میرزا حیدر خان وحدت به طهران عزیمت نمود و در مدرسه تربیت دوره ابتدائی و متوسطه را به پایان رساند و سپس به دانشکده افسری وارد شد. پس از خاتمۀ تحصیل، به سمت ستوان دومی به شاهپور مأموریت یافت و پس از آن در شهرهای طهران، شیراز، بوشهر بندرعباس و کرمان خدمت نمود تا به شیراز منتقل گردید. در تمام اوقات به نشر نفحات الله و ابلاغ کلمة الله مشغول بود و نظامت محفل روحانی را به عهده داشت. پس از ۲۱ سال خدمت دولتی خود را بازنشسته نمود و قصد مهاجرت با خانوده به برزیل را داشت. قبل از مهاجرت به حضور حضرت ولی امرالله مشرف شد و آرزوی خود را ابراز نمود و عرض نمود: هر کجا شما بفرمائید با جان و دل حاضرم. در جواب فرمودند: "خدمت فقط هجرت نیست. شما باید در شیراز بمانید و مدافع احبا باشید. در نزد بزرگان جمال مبارک را یاد کن و نترس شما درع امرالله هستید." او با کمال میل اطاعت نمود و رحل اقامت را با فامیل در شیراز افکند. بعداً به سمت معاونت ایادی امرالله انتخاب شد. پنج مرتبه به تمام زوایای ایران سفر نمود و به تشویق مهاجرین و احبّاء پرداخت. سفری به دستور حضرات ایادی به مشهد نمود. در آن زمان معانی خود را سماءالله می نامید. جناب وحدت با دلایل و براهین فریب خوردگان را به راه راست هدایت نمود. سفری نیز طبق دستور به هندوستان نمود. جسد مطهر حضرت حرم حضرت اعلی را از شاهجراغ به معیت چند نفر از احبای ممتحن، در حالی که معاندین از شش جهت مترصد بودند، خارج نمود. همچنین جسد احمد فرزند حضرت اعلی را از بقعۀ بی بی دختران در آورد و در دو صندوق که قبلاً تهیه شده بود گذارده یک هفته در حظیرة القدس شیراز نگاهداری نمود. بعد با تحقیق کامل با کمک احبّاء به گلستان جاوید انتقال داد. در سال ۱۳۲۹ وقتی از کرمان عازم شیراز شد، محفل مقدس روحانی شیراز ایشان را که سمت فرماندهی هنگ سوار را داشت مأمورانتظام و کمک به احبای شهر نمود. در شب عاشورا که معاندین قصد آتش زدن بیت مبارک را داشتند ایشان با چند سوار بهائی در کوجۀ بیت مبارک مستقر شد و از آتش سوزی ممانعت نمود.
در دنبالۀ نامۀ خانم قدسیه وحدت چنین می خوانیم: " در سال ۱۳۵۷ در ضوضای قریۀ سعدی منزل ما خراب شد و اثاثیه به غارت رفت، حتی درخت های خانه را از ریشه کندند و بردند. ما به دستور محفل مقدس ملی ۲۴ ساعت از خانه خارج بودیم، وقتی که برگشتیم خانه را خرابه ای بیش نیافتیم. سرهنگ وحدت دست به دعا به درگاه جمال قدم بلند کرد و گفت خدا را شکر که زندگی ناچیز من، لیاقت از دست دادن در راه محبوب را پیدا کرد. چهار ماه در حظیرة القدس و در منزل یکی از دوستان زندگی کردیم تا خانه را دو مرتبه ساختیم. در سال ۱۳۵۹ سه جیپ مسلح با پاسدارها در منزل را کوبیدند. در حال جواب بودم که سرهنگ لباس پوشید و به در منزل رفت. پاسداری گفت: دادستان پنج دقیقه با شما کار دارد با خانمتان بیائید. ما را سوار نموده به حظیرة القدس بردند. در این زمان حظیرة القدس شیراز در دست اعدا بود. سرهنگ وحدت مدت چهل روز در اتاقی که قبلاً محفل تشکیل می شد و از روحانیت و صداهای مناجات آن خاطره ها داشتیم، زندانی شد. سپس جناب وحدت و این جانبه و پنج نفر دیگر به عادل آباد منتقل شدیم. پس ز محاکمات متمادی که هر دفعه مدت هفت الی هشت ساعت به طول می انجامید و نه ماه تمام طول می کشید، بالاخرهه آن وجود نازنین را در دهم رضوان به شهادت رساندند. ده روز قبل از شهادت جناب وحدت، دختر ما را نیز زندانی نمودند. موقع ملاقات به فرزندش گفت: گریه نکن، ناله نکن، سربلند باش، من سرباز جمال مبارک بودم. سرباز در رختخواب نمی میرد، در جبهه می میرد". دخترم بالاخره از زندان آزاد شد و من که به زندان ابد محکوم شده بودم و در زندان سکته نموده بودم، پس از چهار سال آزاد گردیدم و سال گذشته به زیارت اعتاب مقدسه فائز گشتم ...

تلخیص و اختصار از نامه سرکار خانم
قدسیه وحدت ۲۲ اپریل ۱۹۹۲ از استرالیا

از کانال شهدا و مشاهیر امری

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

12 May, 05:29


پس از شهادت

تصویر فوق ایام بعد از شهادت زنان و دختران شیراز می باشد که خانواده ها برای زیارت قبور رفته و ادعیه تلاوت کردند.

https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

12 May, 05:22


https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

12 May, 05:22


https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

12 May, 05:22


https://t.me/AlbomeTasavireAmri

آلبوم امری قدیم

12 May, 05:22


https://t.me/AlbomeTasavireAmri