شرق وحشی @yusefmasoud Channel on Telegram

شرق وحشی

@yusefmasoud


مسعود یوسف حصیرچین
بعضی از ترجمه‌ها:
فرار از اردوگاه 14
رهبر عزیز
اتهام
آداب دیکتاتوری
خوردوخوراک دیکتاتورها
تیان‌آن‌من 1989
جمهوری خلق نسیان
ما هماهنگ شده‌ایم
درون اردوگاه‌ها
مهیای رقصی در برف
چرا سوسیالیست نیستم

اینستاگرام
instagram.com/masoud.yusef

شرق وحشی (Persian)

شرق وحشی یک کانال تلگرامی است که توسط یوسف مسعود اداره می شود. این کانال شامل مجموعه ای از ترجمه های متنوع ادبیات و فلسفی است که برخی از آثار معروف از یوسف مسعود در آن قرار دارد. این کانال شامل ترجمه هایی از آثار چون 'فرار از اردوگاه 14'، 'رهبر عزیز'، 'اتهام' و 'آداب دیکتاتوری' است. همچنین ترجمه هایی از 'خوردوخوراک دیکتاتورها'، 'تیان‌آن‌من 1989' و 'جمهوری خلق نسیان' نیز در این کانال قرار دارد. علاوه بر این، کانال شامل مطالبی مانند 'ما هماهنگ شده‌ایم'، 'درون اردوگاه‌ها' و 'مهیای رقصی در برف' است. اگر به خواندن ترجمه هایی از آثار ادبی و فلسفی عالی و معتبر علاقه مند هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. برای اطلاعات بیشتر می توانید به اینستاگرام یوسف مسعود به آدرس instagram.com/masoud.yusef مراجعه کنید.

شرق وحشی

16 Nov, 05:25


🔹 سرمقاله امروز «دنیای اقتصاد»:

سخنی درباره وفاق ملی

👤 دکتر موسی غنی‌نژاد

✍️ از همان ابتدا ابهامی در مفهوم وفاق ملی وجود داشت. تصور عمومی بر این بود که منظور از وفاق صرفا پرهیز از گفتار و رفتار ستیزه‌جویانه و خشن در مقابل مخالفان سیاسی است.

✍️ اما آنچه در این میان حیرت‌انگیز و تاسف‌بار است شائبه هم‌سخنی و همدلی رئیس‌جمهور محترم با کسانی است که رسما و علنا مُبلغ ایران‌ستیزی و تحقیر فرهنگ ایرانی و زبان فارسی هستند.

✍️ عکس یادگاری رئیس‌جمهور با این‌گونه ‌افراد پس از برگزاری جلسه مشترک با آنها حیرت‌انگیز و نگران‌کننده بود. آیا این رفتار را هم می‌توان مصداقی از مفهوم وفاق ملی دانست؟

✍️ وفاق در لغت به معنی موافقت، سازگاری، همراهی و‌ اتحاد است؛ اما چیزی درباره اینکه موافقت، همراهی و اتحاد بر سر کدام هدف یا مقصود است، نمی‌گوید.

✍️ طبیعی است که موافقت و همراهی با کسانی که آشکار یا پنهان ضد منافع ملی عمل می‌کنند، هیچ‌گاه به‌معنی وفاق ملی حقیقی نخواهد بود و باید به جِد از اطلاق این مفهوم به این موارد اجتناب کرد.

✍️ امیدواریم رئیس‌جمهور محترم و مشاوران ایشان به این موضوع توجه کنند که نشست و برخاست بالاترین مقام اجرایی کشور نباید علائم نادرست و گمراه‌کننده به آحاد جامعه بدهد.

✍️ رفتار رئیس‌جمهور کشورمان با جُهال ساده‌لوح یا مغرضی که تاریخ ‌کشور خود را نمی‌دانند، آگاهانه یا ناآگاهانه آلت دست مطامع بیگانگان می‌شوند و بر سر شاخ‌ نشسته بُن می‌بُرند، نباید طوری باشد که خدای نکرده شائبه همدلی با اینان در افکار عمومی ایجاد کند.

✍️ این شائبه ربطی به وفاق ملی ندارد و احتمالا بر نفاق ملی دامن می‌زند. امیدواریم رئیس‌جمهور محترم‌ و‌ مسوولان ‌دفتر ایشان توضیح‌ قانع‌کننده‌ای درباره ملاقات ایشان با برخی عناصر مساله‌دار معروف به ایران‌ستیزی بدهند و نگرانی افکار عمومی ملت بزرگ ایران را برطرف سازند.

#دنیای_اقتصاد #سرمقاله #پزشکیان #ایران_ستیزی #وفاق

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد👇
@den_ir

شرق وحشی

16 Nov, 05:25


سخنی با رئیس جمهور ایران
۲۲ آبان ۱۴۰۳

شرق وحشی

14 Nov, 17:33


از لیبرالیسم آبی برای تجزیه طلب وطنی گرم نمی شود!

میزس معتقد بود برای مهار دولت باید به شهروندان اختیار داد که قلمرو سیاسی که به آن تعلق دارند را خود برگزینند و طبیعی است که زندگی فرد نباید گروگان کسان دیگر باشد و از حق تعیین سرنوشت سخن گفته بود که اگر ممکن باشد تا حد فرد هم تسری یابد ولی طبیعتا به عنوان ادمی عاقل هر اعلام استقلالی! را جدی نمی گرفت و از بقیه می خواست حواسشان به «کدوی» شروط و اقتضائات هم باشد:

1. در «عمل» مردم یک منطقه جغرافیایی معین (بزرگ یا کوچک) می توانند به سراغ استقلال بروند و آن هم زمانی که «همه» مردم آن قلمرو موافق جدایی باشند و رندان سراغ اخراج و کوچ دادن عناصر نامطلوب نروند.

2. جدایی «واقعا» منافع مردم و نه گروه های اقلیت بلندگودار را تعیین کند (ر.ک به کتاب لیبرالیسم)، سود کلی اش بیشتر از زیانش باشد و از فردای جدایی شاهد یکدست سازی و کشتار و نفرت پراکنی و بی ثباتی سیاسی بیشتر نباشیم.

3. جریان جهانی تجارت و سرمایه و دانش را مختل نکند و امنیت و تجارت را به باد ندهد. خرده ناسیونالیسم خام مصیبت کمی نیست.

4. حقوق اقلیت ها در قلمرو جدید لحاظ شود و «همه مردم» آن قلمرو آزادتر باشند. بیشتر محتمل است که جباریت در قلمرویی کوچکتر به بهانه های مختلف بازتولید شود.

5. قلمرو جدید به سراغ سیاست های حمایت از تولید ملی! نرود و بر مصائب موجود نیفزاید و از رفاه بشر بیشتر نکاهد.

تمرکززدایی و آزادهای اجتماعی و به رسمیت شناختن تنوع البته حق همه ساکنان گربه بزرگ (ایران) است ولی اگر بناست از فاشیسم مرکزگرا فارس! جدا شویم و خرده فاشیسم فلان قومیت را درست کنیم مشکل مصدری داریم!

گرایش به تجزیه طلبی اکنون شاید جدی نباشد ولی شوربختانه با این همه ناکارآمدی می تواند به مصیبت بزرگی بدل شود؛ دلیل اصلی اش ناکارآمدی در پهنه سیاست است و چاره اش را قبلا گفتم و باز تکرار می کنم: اقتصاد پویا و رو به رشد، پاسپورت معتبر و آزادی های اجتماعی بیشتر. خلاصه حیف این کشور است که با بی خردی شما سیاسیون میدان تاخت و تاز اوباش قبیله گرا شود، الله اعلم.

https://bit.ly/4hHbtRf

کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel

حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY

شرق وحشی

05 Nov, 11:20


وضع کشورهایی که آزادی اقتصادی دارند، بسیار بهتر است
ورونیک د روگی (منتشر شده در ریزن)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
قسمت اول: https://t.me/yusefmasoud/764
قسمت دوم
*
حتی کشورهایی مثل ایالات متحده هم که به صورت سنتی اقتصادهای آزادی داشتند هم متزلزل شده‌اند و هزینه‌های حکومتی‌شان افزایش یافته و بارهای مقرراتی سنگین‌تر و مقررات تجاری بالاتری دارند. به علاوه، چهرۀ زشت قرنطینه‌های کووید19 و دیگر جباریت‌های حکومتی دوران پاندمی هم در داده‌ها مشخص است.
ممکن است چیزهای بسیاری از دست برود. با خیزش رژیم‌های اقتدارگرای دست راستی مخالف مهاجرت و دیگر جنبه‌های آزادی اقتصادی، با چالش‌های جهانی مواجه خواهیم شد. حتی در ایالات متحده، آزادی اقتصادی را نمی‌توان به روشنی روی برگه‌های رأی دید. هم معاون رئیس‌جمهور کامالا هریس و هم رئیس‌جمهور سابق دونالد ترامپ مشتاق گسترش دست بلند حکومت به بسیاری از حوزه‌های اقتصادی زندگی‌هایمان هستند. در نتیجه، ما آمریکایی‌ها باید یکی از نامزدها را بر اساس طیفی از دیگر عوامل انتخاب کنیم.
با این همه، می‌توانیم اصرار کنیم که نامزدهای بعدی آزادی اقتصادی را ارزشی بنیادین‌تر بدانند. تاریخ نشان می‌دهد که جوامع برخوردار از اقتصادهای آزاد، انعطاف‌پذیرتر و سازگارترند. از طریق شیوه‌های غیرمتمرکز حل مسئله به چالش‌ها واکنش نشان می‌دهند نه با برنامه‌ریزی مرکزی و به این ترتیب به جای اینکه به بینایی نصفه و نیمۀ چند مقررات‌گذار متکی باشند، ظرفیت بالقوۀ میلیون‌ها نفر را شکوفا می‌کنند.
برای پس گرفتن جایگاه رهبری آمریکا، باید به حوزه‌هایی رسیدگی کنیم که در آنها عقب افتاده‌ایم. یعنی عقب راندن نظام مقرراتی از کنترل خارج شده‌مان، اصلاح قانون مالیاتی که کار کردن، سرمایه‌گذاری و نوآوری را تنبیه می‌کند و همینطور مقاومت در برابر وسوسۀ حل تمامی مشکل با مداخلۀ دولتی بیشتر.
بیایید به یاد داشته باشیم که آزادی اقتصادی یک ایدئولوژی انتزاعی نیست -دربارۀ آدم‌های واقعی است که پیامدهای انتخاب‌های واقعی مسئولان دولتی دربارۀ زندگی‌هایشان را تحمل می‌کنند. این شاخص فقط آمار اقتصادی را اندازه نمی‌گیرد؛ پتانسیل انسانی را اندازه می‌گیرد و این پتانسیل ارزش محافظت را دارد. {پایان}
https://t.me/yusefmasoud

شرق وحشی

05 Nov, 11:19


وضع کشورهایی که آزادی اقتصادی دارند، بسیار بهتر است
ورونیک د روگی (منتشر شده در ریزن)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
https://t.me/yusefmasoud
قسمت اول
*
توانایی انتخاب شغل، آغاز کسب و کار، مالکیت دارایی یا تصمیم‌گیری برای چگونگی هزینه کردن درآمد برای اکثر آمریکایی‌ها طبیعی به نظر می‌رسد. اما برای میلیاردها نفر در سرتاسر جهان، این بنیادین‌ترین آزادی‌های اقتصادی همچنان دور از دسترسند. تازه‌ترین شاخص آزادی اقتصادی جهان که به تازگی توسط انستیتو فریزر منتشر شد، به ما یادآوری می‌کند که چرا آزادی برای همه مهم است، فارغ از اینکه کارگری اهل میشیگان باشند یا کارآفرین حوزۀ فناوری در آستین یا کارگری در نیجر.
آزادی اقتصادی صرفاً مفهومی نابسمان و مختص کلاس‌های دانشگاهی نیست. دربارۀ این است که آیا حکومت از حقوق مالکیت محافظت می‌کند یا خودسرانه دارایی‌ها را مصادره می‌کند؛ مقررات آیا معقولانه‌اند یا خفه کننده؛ آیا افراد می‌توانند آزادانه تجارت کنند یا با هزارتویی از موانع مواجه‌اند؛ ارزش پول افراد ثابت می‌ماند یا در اثر سوءمدیریت حکومت قدرت خریدشان کاهش می‌یابد؛ و آیا می‌شود روی دادگاه‌ها حساب کشید که قراردادها را منصفانه اعمال کنند یا خیر.
شاخص 2024، با استفاده از تازه‌ترین داده‌های در دسترس سال 2022، این عوامل را به دقت در 165 کشور اندازه می‌گیرد، همان کاری که از 1996 به این سو انجام داده است. نتایج حیرت‌انگیزند.
میانگین سرانۀ تولید ناخالص داخلی آزادترین اقتصادها حدود ۷/۶ برابر کشورهای حاضر در یک چهارم پایین رده‌بندی اقتصادهای آزاد است. آنها محیط زیستی پاکیزه‌تر، عملکرد بهتری در حوزۀ مراقبت‌های بهداشتی و امید به زندگی بیشتری دارند -با فاصلۀ زیاد. حتی فقیرترین شهروندان کشورهای آزاد وضع‌شان از افراد طبقۀ متوسط کشورهای دارای اقتصاد بسته بهتر است.
این کشورهای خوش‌شانس کدامند؟ «هنگ کنگ (اول)، سنگاپور (دوم)، سوئیس (سوم)، نیوزیلند (چهارم)، ایالات متحده (پنجم)، دانمارک و ایرلند (مشترکاً ششم)، کانادا (هشتم) و استرالیا و لوکزامبورگ (مشترکاً نهم).» خوانندگان حتماً در جریان هستند که سناتور برنی سندرز (دموکرات از ایالت ورمانت) معمولاً از دانمارکی به عنوان یک رژیم دموکراتیک سوسیالیستی یاد می‌کند که بیشتر شبیه ایالات متحده است تا یک کشور حقیقتاً سوسیالیستی.
حالا که صحبت از کشورهای شبه‌سوسیالیستی است، ده کشور دارای بسته‌ترین اقتصادها عبارتند از یمن، لیبی، ایران، آرژانتین، میانمار، الجزایر، جمهوری عربی سوریه، سودان، زیمبابوه و ونزوئلا.
فقط بحث اعداد و آمار نیست. وقتی ونزوئلا آزادی‌های اقتصادی را منحل کرد و با ملی‌سازی، کنترل قیمت‌ها، کنترل قیمت ارز و وضع مقررات بر کسب و کار و تجارت به کشوری سوسیالیستی تبدیل شد، از ثروتمندترین کشور آمریکای جنوبی به کشوری تبدیل شد که میلیون‌ها نفر از شهروندانش بابت فقر از آن کشور گریخته‌اند. در همین حال، بوتسوانا با پذیرش آزادی اقتصادی از یکی از فقیرترین کشورهای آفریقا به نمونۀ موفق یک کشور دارای درآمد متوسط تبدیل شد.
برای همین است که مسئلۀ اصلی آزادی اقتصادی سود نیست؛ بحث رفاه مردم عادی است. این گزارش به ما یادآوری می‌کند که چرا نباید سرکوب اقتصادی را حتی برای بدترین دشمنانمان هم بخواهیم. برای مثال، نرخ مرگ و میر نوزدان کشورهای یک چهارم پایین جدول آزادی اقتصادی، نُه برابر نرخ مرگ و میر نوزدانان ساکنان یک چهارم بالای این جدول است. فقر مطلق 30 برابر محتمل‌تر است. وجود کودکان کار رایج است و بی‌سوادی، به ویژه در میان دختران، به چشم می‌خورد.
پیامدهای آزادی اقتصادی بسیار فراتر از آمارهای تولید ناخالص داخلی یا بازارهای سهام است. متأسفانه، گزارش امسال ادامه یافتن روندی دردسرساز را نشان می‌دهد. پس از چند دهه گسترش آزادی اقتصادی که بیش از 1 میلیارد نفر را از فقر خارج کرد، حالا شاهد یک عقب‌نشینی جهانی هستیم. سومین سال متوالی است که آزادی اقتصادی جهانی در حال افول است. {ادامه در قسمت دوم}
https://t.me/yusefmasoud

شرق وحشی

05 Nov, 11:18


وضع کشورهایی که آزادی اقتصادی دارند، بسیار بهتر است
ورونیک د روگی (منتشر شده در ریزن)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
https://t.me/yusefmasoud/764

شرق وحشی

04 Nov, 11:18


اسکار یا فیدل؛ مسئله این است!
مسعود یوسف‌حصیرچین
https://t.me/yusefmasoud
*
دیروز خبر آمد که علیرغم ورود نفت به کوبا، هنوز هم این کشور با خاموشی‌های بلندمدت مواجه است. مدافعان نظام سوسیالیستی کوبا این مسئله را نتیجۀ طوفان اسکار می‌دانند.
حقیقتاً طوفان‌های حاره‌ای در این منطقه چیز جدیدی نیستند و گاه بسیار مخربند اما این را کسی می‌تواند بگوید که هر روز لنگ یک چیز نیست. همین چند ماه پیش کوبا با مشکل پول نقد مواجه بود، قبل‌تر هم کوبایی‌ها بابت کمبود برق و غذا در سانتیاگو به خیابان ریخته بودند، در سال 2021 هم بابت کمبود غذا و داروهای کرونا کوبایی‌ها به خیابان آمدند. اعتراضاتی که سرکوب شد و سپس نوجوانان هم احکام زندان طولانی مدت گرفتند و بسیاری شکنجه شدند. با در نظر گرفتن همۀ کمبودهای سال‌های پسا59 و پیروزی سرخ و سیاه‌ها (رنگ‌های جنبش فیدل کاسترو) احتمالاً بگویید مشکل نه طوفان اسکار، بلکه فرسوده شدن زیرساخت‌ها و کشوری است که سال‌هاست از اقتصاد جهانی دور مانده است. با این همه، از نظر من هم مشکل کوبا طوفان است، اما نه طوفان اسکار.
فقط سه هفته پس از پیروزی انقلاب کوبا در 1 ژانویۀ 1959، فیدل به ونزوئلا سفر کرد و علاوه بر سخنرانی‌های عمومی، طی دیداری که با رئیس‌جمهور این کشور، روملو بتانکورت، داشت، برنامه‌هایش برای صدور انقلاب را با رئیس‌جمهور این کشور نفت‌خیز، در میان گذاشت و از او کمک مالی خواست. بتانکورت این پیشنهاد را رد کرد و بعدتر دربارۀ جلسه‌اش با فیدل کاسترو گفت «آنچه در جلسه دیدم انسان نبود -طوفان استوایی بود.»
از دیگر اقدامات آقای طوفان استوایی، «ملی‌سازی» اراضی و صنایع بود، از جمله آنهایی که مالکان «آمریکایی» داشتند و همین آغازگر تحریم‌های ایالات متحده علیه کوبا بود، تحریم‌هایی که مدافعان کوبا آنها را عامل بدبختی کوبا می‌دانند، نه سوسیالیسم را. در حالی که به نظر می‌رسد خود تحریم‌ها هم نتیجۀ سوسیالیسم هستند.
بعدتر و طی بحران موشکی هم که شوروی موشک‌هایش را به کوبا برده بود، کاسترو به خروشچف گفت «پیشنهاد من حملۀ اتمی فوری به ایالات متحده است. کوبایی‌ها آماده‌اند خودشان را فدای آرمان نابودی امپریالیسم و پیروزی انقلاب جهانی کنند.» اگرچه کار به فدا شدن در جنگ هسته‌ای نکشید، کار کوبایی‌ها، مردمی که بیشترین استیک آمریکای لاتین را مصرف می‌کردند، به جایی رسید که در صدا و سیمای انقلابی آموزش می‌دیدند به جای گوشت با گریپ فروت استیک درست کنند و در غذای دیگر هم گوشت را با پوست موز جایگزین کنند. وضع داخلش را که می‌بینید، در خارج هم جوانان کشور گوشت دم توپ پوتین شده‌اند.
تمامش فدای سر سوسیالیسم و انقلاب!
https://t.me/yusefmasoud

شرق وحشی

04 Nov, 11:17


طوفان اسکار یا فیدل؛ مسئله این است!
مسعود یوسف‌حصیرچین
https://t.me/yusefmasoud

شرق وحشی

01 Nov, 18:45


چپ پوپولیست، آمریکای لاتین را عقب نگه داشته است
روچیر شارما (منتشر شده در فایننشال تایمز)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
بخش اول: https://t.me/yusefmasoud/757
بخش دوم
*
ممکن است لازم باشد آمریکای لاتین پیش از متعهد شدن به اصلاحات مؤثر با بحران حتی شدیدتری هم مواجه شود. از بین این همه کشور، شاید آرژانتین فانوس دریایی نشان دهندۀ راه درست باشد. سال گذشته، این کشور از لحاظ افول بسیار جلوتر از همتایانش در منطقه بود. وضعیتش در قیاس با صد سال پیش خودش نسبت به ایالات متحده صرفاً راکد نبود، بلکه بسیار فقیرتر شده بود. آرژانتینی‌ها که دیگر خسته شده بودند به تغییرات رادیکال رأی دادند و رئیس‌جمهور خاویر میلی «آنارکوکاپیتالیست» را به قدرت رساندند.
میلی اصلاحاتی مخالف موج صورتی اجرا کرد: بوروکراسی و یارانه‌ها را شدیداً کاهش داد، کارمندان را اخراج کرد، کسری بودجۀ مزمن را به مازاد تبدیل کرد و کنترل قیمت‌ها و اجاره‌ها را برداشت. تورم ماهانه از 26 درصد به زیر 4 درصد افت کرد و سرمایه‌گذاران هم متوجه این مسئله شده‌اند. از زمان به قدرت رسیدن میلی در ماه دسامبر، بازار سهام آرژانتین رونق داشته است و انتظار می‌رود روزهای بهتری هم در پیش باشد.
پیش‌بینی‌ها توافق دارند که در پنج سال آینده، آرژانتین از انتهای صف گروه آمریکای لاتین به جلوی آن بیاید -حتی در حالی که این منطقه از لحاظ رشد جهانی عقب مانده است. اگر این سناریو اتفاق بیفتد، آرژانتین شاید به الگویی برای همسایه‌هایش تبدیل شود و بنفش (رنگ حزب میلی) را به صورتیِ جدید تبدیل کند. تا آن موقع، آمریکای لاتین نمونۀ خوبی برای چگونه حکمرانی نکردن باقی خواهد ماند. {پایان}
https://t.me/yusefmasoud

شرق وحشی

01 Nov, 18:44


چپ پوپولیست، آمریکای لاتین را عقب نگه داشته است
روچیر شارما (منتشر شده در فایننشال تایمز)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
بخش اول
*
در حالی که انتظار می‌رود اکثر مناطق اقتصادی نوظهور در سال‌های آینده رشد اقتصادی سریع‌تری داشته باشند، آمریکای لاتین به شکل ناامید کننده‌ای عقب است. درآمدها راکدند، مهاجران ثروتمند و فقیر به سوی پناهگاه‌های شمالی در حرکتند و سرمایه‌گذاران در حال فرارند، مسئله‌ای که تا حدی حاصل یک منبع ناکارآمدی سیاسی جدید است. برای نخستین بار، تمام پنج بازار بزرگ منطقه تحت حکومت چپ پوپولیست قرار دارد. هم‌زمان با این «موج صورتی»، سود سهام آمریکای لاتین در سال جاری بدتر از هر زمان دیگری بوده است.
آمریکای لاتینِ گرفتار یک «دهۀ از دست رفته» دیگر است و سرانۀ تولید ناخالص داخلی‌اش رشد ناچیز چند دهم درصدی را تجربه می‌کند و از همتایان نوظهورش در آسیا و اروپای شرقی و همینطور اقتصادهای توسعه یافته جا مانده است. در کشورهای موج صورتی مکزیک، برزیل، کلمبیا، شیلی و پرو، درآمد متوسط تقریباً یک چهارم ایالات متحده است و طی 10، 50 یا حتی 150 سال اخیر افزایشی نداشته است.
معمولاً وضعیت آمریکای لاتین با افزایش و کاهش قیمت‌های جهانی محصولات صادراتی‌اش مانند نفت و مس بالا و پایین می‌شود. در بلند مدت، قیمت کالاها (تنظیم شده بر اساس تورم) ثابت مانده است و همین مسئله توضیح می‌دهد چرا این منطقه در سطح درآمد متوسط در جا زده است. اما دهۀ جاری با الگوی معمول جور درنمی‌آید و علیرغم افزایش قیمت کالاها، رکود پا برجاست.
این موج صورتی  عامل اصلی این فرصت از دست رفته است. این موج که در سال 2018  در مکزیک و با پیروزی آندرس مانوئل لوپز اوبرادور آغاز شد احزاب چپ‌گرا را به قدرت رساند و در اوایل سال پیش و بازگشت لوییز ایناسیو لولا دا سیلوا  در برزیل به اوج خود رسید. طی پاندمی و پس از آن، بسیاری از مناطق در حال ظهور تا حدی هزینه‌هایشان را مهار کردند. اما آمریکای لاتین دارد تسلیم چیزی می‌شود که اقتصاددان بانک جهانی، ویلیام مالونی، اخیراً آن را «فشار برای تحریک رشد به هر وسیله‌ای» نامیده است.
افزایش کسری بودجه در آمریکای لاتین از اکثر مناطق دیگر بیشتر است. در مکزیک، بیش از 5 درصد افزایش یافته است -بالاترین مقدار از دهۀ 1980 تا کنون. افزایش کسری بودجه به معنی نبردی پیچیده علیه تورم است و بانک‌های مرکزی را مجبور می‌کند نرخ‌ها را برای مدت طولانی‌تری بالا نگه دارد و رشد را متوقف کند.
در همین حال، مداخلۀ دولتی هم بسیار رایج است. آسیب‌های گهگاهی به اصلاحات قضایی در مکزیک، اصلاحات قانون اساسی در شیلی و مداخلات ریاست‌جمهوری در شرکت‌های دولتی برزیل به تردیدهای سرمایه‌گذاران بین المللی افزوده و آنها را ترسانده است.
فرصت از دست رفته احتمالاً در مکزیک شدیدتر از دیگر جاها باشد چرا که این کشور علاوه بر قیمت بالای نفت، عوامل اقتصادی مناسب پرشمار دیگری را هم در طرف خود دارد. اقتصاد قدرتمند ایالات متحده در همسایگی‌اش و تولید محصولات چینی در آنجا باید به مکزیک کمک می‌کرد. اما سر جایش ثابت مانده است.
در دورۀ لوپز اوبراتور، و حالا جانشینش کلودیا شینباوم، دولت خصوصی‌سازی صنعت نفت را متوقف کرده و اولویت هزینه‌هایش را از سرمایه‌گذاری به رفاه اجتماعی تغییر داده است و حداقل دستمزد را 145 درصد، متناسب با تورم، افزایش داده و از رقابتی بودن مکزیک کاسته است. سرانۀ تولید ناخالص داخلی از میزان ناامید کننده به صفر کاهش یافته است. برزیل به لطف رونق اقتصادی بخش کشاورزی از دیگر کشورهای گرفتار موج صورتی رشد سریع‌تری دارد اما چشم‌انداز روشنی پیش رویش نیست. لولا که قول ایجاد ثبات در بودجه را داده بود، در عوض برنامه‌های اجتماعی را احیا کرد که حین دورۀ ریاست‌جمهوری‌اش در دهۀ 2000 معرفی کرده بود تا به خریداران خانه، خانواده‌های دارای فرزند، بدهکاران و غیره کمک کند. در حالی که ظاهراً لولا هر روز خواهان بذل و بخشش‌های جدیدی است، کسری بودجه دارد به 10 درصد از تولید ناخالص داخلی نزدیک می‌شود و تردیدهایی را دربارۀ این مسئله به وجود می‌آورد که آیا برزیل در بلند مدت می‌تواند بدهی‌هایش را مدیریت کند یا خیر. {ادامه در بخش دوم}
https://t.me/yusefmasoud

شرق وحشی

01 Nov, 18:44


چپ پوپولیست، آمریکای لاتین را عقب نگه داشته است
روچیر شارما (منتشر شده در فایننشال تایمز)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
https://t.me/yusefmasoud/757

شرق وحشی

29 Oct, 19:23


چرا برقراری دولتی «انصاف» اشتباه است؟
وانجیرو نیویا (منتشر شده در انستیتو میزس)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
بخش اول: https://t.me/yusefmasoud/754
بخش دوم
*
5. که افراد، به واسطۀ نژاد، رنگ، دین، جنس، قومیت یا خواستگاه ملی‌شان ذاتاً مسئول کارهایی هستند که در گذشته توسط اعضای آن نژاد، رنگ، دین، جنس، قومیت یا خواستگاه ملی انجام شده‌اند.
6. که باید به اعضای یک نژاد، رنگ، دین، جنس، قومیت یا خواستگاه ملی ، بر اساس نژاد، رنگ، دین، جنس، قومیت یا خواستگاه ملی‌شان گناه، تقصیر یا سوگیری را نسبت داد.
7. که هر فردی باید بر اساس نژاد، رنگ، دین، جنس، قومیت یا خواستگاه ملی‌اش، میزانی از گناه و شریک جرمی را بپذیرد و به آن اذعان و تأییدش کند.
8. که شایسته سالاری یا ویژگی‌هایی مانند سخت‌کوشی، نژادپرسانه‌اند.
سناتور ایالت آلاباما، ویل بارفوت، گفت استدلال پشت ابتکار این ایالت این است که «آموزش باید به بنیان‌های اساسی یکپارچگی علمی و دنبال کردن دانش برگردد نه اینکه با ایدئولوژی‌های مخرب فاسد شود.» همانطور که نمایندۀ این ایالت، اد الیور گفت، سیاست‌های تنوع، تساوی و دربرگیرندگی فقط «اختلافات را عمیق‌تر می‌کنند، برنامه‌های طرد نژادی اجرا می‌کنند و دانش‌آموزان را با ایدئولوژی‌های سیاسی چپ افراطی شست‌وشوی مغزی می‌دهند.»
ممنوعیت تنوع، تساوی و دربرگیرندگی در آلاباما قدم مهمی در مسیری درست است. نهایتاً، هیچ دولتی نباید نقش مشروعی در شست‌وشوی مغزی دانش‌آموزان و دانشجویان برای فهم هویت نژادی‌شان یا این مسئله داشته باشد که آنها باید دین یا جنس‌شان را بفهمند. این‌ها مربوط به آزادی فردی و وجدان شخصی‌اند نه اخلاقیات دولتی. {پایان}
https://t.me/yusefmasoud

شرق وحشی

29 Oct, 19:23


چرا برقراری دولتی «انصاف» اشتباه است؟
وانجیرو نیویا (منتشر شده در انستیتو میزس)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
بخش اول:
*
این تصور عمومی وجود دارد که نقش دولت، حفظ و اعمال «انصاف» است، چیزی شبیه ناظر زمین بازی که مراقب است بچه‌ها همدیگر را اذیت نکنند و همه فرصت منصفانه‌ای برای شرکت در بازی داشته باشند. این ترس وجود دارد که اگر معلمان مراقب حیاط مدرسه نباشند، چیزی شبیه سالار مگس‌ها رخ دهد. به همین ترتیب، گفته می‌شود که دولت وظیفه‌ای اخلاقی برای برقراری انصاف و حسن نیت در میان تعاملات شهروندان با یکدیگر دارد.
در کتاب آزادی در زنجیر، جیمز بووارد از دیدن دولت به‌عنوان چشمۀ انصاف و «ملی‌سازی انصاف» انتقاد می‌کند. در فضای ایالات متحده، او ریشه‌های ملی‌سازی انصاف را تا نیو دیل دنبال می‌کند، هنگامی که دولت رئیس‌جمهور روزولت به دنبال ایجاد قیمت‌های «منصفانه»، دستمزدهای «منصفانه» و رقابت «منصفانه» از طریق ایجاد مقرراتی بود که به گفتۀ روزولت با «نیروهای خودخواه» مبارزه می‌کردند. بووارد بر وعده‌هایی تأکید می‌کند که در قانون احیای صنعت ملی مطرح شدند، یعنی «ارائۀ ماشین آلات ضروری برای جنبش همکاری بزرگ در تمام صنایع برای ایجاد اشتغال گسترده، کاهش هفتۀ کاری، پرداخت دستمزد مناسب برای هفتۀ کاری کوتاه‌تر و جلوگیری از رقابت غیرمنصفانه و تولید اضافی فاجعه‌بار».
مطابق قانون، رقابت غیرمنصفانه جرم‌انگاری شد و بووارد به نمونۀ خیاط اهل نیوجرسی ارجاع می‌دهد که «بابت "دریافت 35 سنت برای اتوکشی یک کت و شلوار" که تخطی از قانون ان‌آراِی مبنی بر دریافت هزینۀ 40 سنتی بود زندانی شد.» دولت به‌صورت خودسرانه تصمیم گرفت در حالی که هزینۀ 40 سنتی منصفانه است، هزینۀ 35 سنتی نامنصفانه است و برای آن جریمه وضع کرد.
بووارد به این ایده نقد وارد می‌کند که می‌گوید دولت نوعی توانایی جادویی برای ایجاد اخلاقیات و انصاف در تمامی تعاملات انسانی دارد: «اخلاقیات مدرن بر اساس فشردن دکمۀ انصاف است: حکومت مقررات جدیدی را اعلام می‌کند، اعمال کنندگانش فشار می‌آورند و -وای!- انصاف پیروز می‌شود.» اما در طول زمان، این همان چیزی بوده است که مردم از دولت خواسته‌اند. بووارد بر تغییر دیدگاه نسبت به دولت از به‌عنوان سازندۀ جاده و پل و ارائه دهندۀ خدمات پلیسی و آتش‌نشانی به نقش فعلی‌اش تأکید می‌کند که در آن قرار است علیه خودخواهی، طمع، تبعیض شدید و دیگر چیزهایی بایستد که شُرور اخلاقی دانسته می‌شوند.
بووارد بر تعیین خودسرانۀ انصاف در سیاست‌های حقوق مدنی تأکید می‌کند. کمیسیون فرصت شغلی برابر می‌کوشد شکاف‌های نابرابری یا عملکردی را حذف کند، چیزی که بووارد ادعا می‌کند «عملاً "انصاف" همان چیزی است که مسئولان کمیسیون فرصت شغلی برابر انتخاب می‌کنند آن را تحمیل کنند.» بووارد اشاره می‌کند که اگرچه سهمیه‌بندی رسماً ممنوع است، «در دهۀ 1960، کمیسیون فرصت شغلی برابر با ایجاد تعریفی از تبعیض که متضاد تعریف کنگره است، عمداً قانون را نقض کرده است.» کمیسیون فرصت شغلی برابر با اشاره به اعداد و نسبت‌های گروه‌های متفاوت مسئلۀ تبعیض را بررسی می‌کند و موفقیتش را با بهبود آن اعداد اندازه می‌گیرد. بووارد این را «انصاف به روایت اعداد» می‌نامد.
«انصاف به روایت اعداد» نیرو محرکۀ سیاست‌های تنوع، تساوی و دربرگیرندگی هم هست. این سیاست‌ها، تنوع، تساوی و دربرگیرندگی را با ارجاع به اعداد نسبی نژادها، جنس‌ها و جنسیت‌های متفاوت اندازه می‌گیرند. به نظر آنان انصاف فقط زمانی به دست می‌آید که نسبت افراد در هر نهادی بازتاب دهندۀ نسبت‌های جمعیتی‌شان باشد.
انصاف به روایت اعداد مشکلات اخلاقی بسیاری دارد، به ویژه اینکه آزادی قرارداد، آزادی تجمع و آزادی بیان را نقض می‌کند. به علاوه، در مدارس و دانشگاه‌ها بر شست‌وشوی مغزی با تنها ایدئولوژی متکی است که از نظر آن انصاف به روایت اعداد هدف باارزشی است: نظریات انتقادی نژاد. برای همین است که آلاباما قانون جدیدی را تصویب کرده که مفاهیم متفرق کنندۀ نظریات انتقادی نژاد را ممنوع می‌کند که عبارتند از:
1.  که هر نژاد، رنگ، دین، جنس، قومیت یا خواستگاه ملی ذاتاً برتر یا پست‌تر است.
2.  که باید با افراد بر اساس نژاد، رنگ، دین، جنس، قومیت یا خواستگاه ملی‌شان اِعمال تبعیض کرد یا با آنها رفتار خصمانه‌ای داشت.
3.  که شخصیت اخلاقی هر فرد با نژاد، جنس، دین، جنس، قومیت یا خواستگاه ملی مشخص می‌شود.
4.  که فرد به واسطۀ نژاد، رنگ، دین، جنس، قومیت یا خواستگاه ملی‌اش آگاهانه یا ناآگاهانه ذاتاً نژادپرست، جنسیت‌نگر یا سرکوبگر است. {ادامه در بخش دوم}
https://t.me/yusefmasoud

شرق وحشی

29 Oct, 19:23


چرا برقراری دولتی «انصاف» اشتباه است؟
وانجیرو نیویا (منتشر شده در انستیتو میزس)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین (منتشر شده در اکوایران)
https://t.me/yusefmasoud/754

شرق وحشی

15 Oct, 19:34


دیردره مک‌کلاسکی، مورخ اقتصادی، از جمله افرادی است که باور دارد آنچه جهان مدرن را ساخته و انسان‌ها را ثروتمند کرده، نه نهادها، بلکه آزادی نهفته در لیبرالیسم بوده است. می‌توانید بخشی از توضیح مک‌کلاسکی را در این ویدیو ببینید.
https://t.me/yusefmasoud

شرق وحشی

15 Oct, 18:37


مک کلاسکی یا عجم اوغلو؟

به بهانه یادداشت تند و تیز پروفسور مک کلاسکی درباره جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۴، بد نیست که به معرفی کوتاهی از کار سترگ خانم مک کلاسکی یپردازیم.
او در کتاب سه جلدی «فضیلت بورژوازی» با پژوهشی ژرف توانسته روایت‌های نهادگرایان از رمز و راز توسعه اقتصادی غرب را به چالش بکشد و تبیینی دقیق‌تر ارائه کند.

مک کلاسکی بحث خود در کتاب فضیلت بورژوازی را با فکت بزرگ آغاز می‌کند. او می‌گوید بر اساس برآوردهای تاریخی پیش از پیشرفت اقتصادی دو سده اخیر برای ده‌ها هزار سال، درآمد سرانه ۳دلار در روز، بخشی از سرنوشت گریزناپذیر آدمیان بوده است. اما درحال حاضر، در آغاز قرن بیست‌ویکم یک انسان در جهان به‌طور متوسط، درآمد سرانه‌ای معادل ۳۰دلار در روز دارد. دیر دره مک کلاسکی این را «فکت بزرگ» می‌خواند و استدلال می‌کند که توضیحات رایجی که برای فکت بزرگ ارائه شده از توضیح این پدیده قاصرند.

📌 برای مطالعه بیشتر درباره پژوهش دیردره مک‌کلاسکی مقاله «سبب اصلی تولد سرمایه‌داری» را بخوانید.


◽️@utfinance◽️

شرق وحشی

15 Oct, 17:12


نوبلی نهادگرا
نوشتۀ دیردره نانسن مک‌کلاسکی (منتشر شده در فولا د سائوپائولو)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین
https://t.me/yusefmasoud
*
اکتبر امسال، دارون عجم‌اوغلوی ترک-آمریکایی برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد شد. دو برندۀ دیگر این جایزه همکارانش، سیمون جانسون اقتصاددان و دانشمند علوم سیاسی، جیمز رابینسون، هستند. برنده شدن هیچ کدامشان ضرورتی نداشت. لطف آکادمی سوئدی است که با این کارش شادی بیشتری به وجود آورد. و برای ترکیه هم خوب است که جایزۀ نوبلی داشته باشد. اردوغان خوشش خواهد آمد چون درون‌مایۀ عجم اوغلو با رژیم کنونی این کشور جور درمی‌آید. بالا به پایین. هورا برای اربابان. دولت بزرگ‌تر. آه که باشکوه است.
مقدر شده بود که عجم اوغلو بالاخره این جایزه را ببرد. بیست سال است که در نوشته‌هایش از دو ادعا دفاع می‌کند. یکی اینکه دولت کاملاً خردمند است. دیگری اینکه تنها چیزی که برای جامعه‌ای خوب به آن نیاز داریم، نهادهایی مثل دیوان عالی، انتخابات و ساعت ثبت ورود و خروج در کارخانه‌هاست. چنین نهادهایی کافی خواهند بود تا تضمین شود تصمیمات خوب دربارۀ آزادی بیان اِعمال می‌شوند، خردمندترین رهبران مانند لولا و بولسونارو به قدرت می‌رسند و کارگران همۀ کارخانه‌های برزیل همیشه سخت و هشت ساعت کار خواهند کرد، نه کمتر و نه بیشتر.
من به جایزۀ عجم‌اوغلو واکنش نشان می‌دهم، همانطوری که به فاشیسم روزمرۀ دونالد ترامپ واکنش نشان می‌دهم. این جایزه از یک طرف ناراحتم کرد -می‌توانم به کلی آدم دیگر فکر کنم، مثلاً ایزرائیل کرزنر یا آریو کلامر که شایسته‌تر از این اقتصاددان متوسط هستند. اما از طرف دیگر، غافلگیر نشده‌ام -این کمیته پیوسته جایزه را بابت آنچه امروز محبوب است، مانند اقتصاد رفتاری و نونهادگرایی، به دولتگراهای متوسط می‌دهد. نظریه‌اش که با آنچه امروزه مردم دوست دارند حین حرکت در راه بردگی بشنوند جور درمی‌آید -که سیاست خوب بسیار ساده است و اربابان ما در انجام آن بسیار ماهرند. این نظریه کاری می‌کند که احساس امنیت کنیم، مانند کودکانی که منتظرند کسی به آنها غذا بدهد. ما در مقام فرد نیازی به اخلاقیات خوب، حرفه‌ای‌گری یا آرمان‌های والای سیاسی نداریم. دولت، در مقام بابا و مامان، مراقب این چیزهاست.
عجم‌اوغلو عاشق دولت است. مثلاً دولت برزیل. او اخیراً عریضه‌ای را در ستایش دیوان عالی برزیل امضا کرد -که احتمالاً درباره‌اش شنیده‌اید- که به آزادی بیان ایلان ماسک حمله کرد. ایلان احمق است، بحثی درش نیست. یک بار دیگر این مسئله را در حمایتش از ترامپ در انتخابات ایالات متحده نشان می‌دهد. اما هر چه که باشد، در یک جامعۀ آزاد، ثروتمندان می‌توانند روزنامه و انتشارات کتاب و از این جور چیزها بخرند و نظرات احمقانه و غیرواقعی منتشر کنند.
عجم‌اوغلو نظرات احمقانه و غیرواقعی خودش را چاپ می‌کند. مثلاً، او، همراه با جانسون، در کتابی ادعا کرد که «یارانه‌های دولتی برای توسعۀ فناوری‌هایی که بیشتر به سود جامعه باشند یکی از قدرتمندترین ابزارهای تغییر مسیر فناوری در یک اقتصاد بازاری هستند.» مانند اقتصاددانان رسماً چپ‌گرایی مثل توماس پیکتی و ماریانا مازوکاتو که به شکل عجیبی اسمشان در نوشته‌های عجم‌اوغلو به چشم نمی‌خورد، او اقتصاد خصوصی را عمدتاً دارای نقص می‌داند و باور دارد دولت ایالات متحده یا برزیل بهترین درمان برای آن نقص‌هاست. هیچ مدرک علمی برای هیچ کدامشان وجود ندارد. اگرچه در میان بردگان کودک‌مآبِ ساختۀ دولت‌های مدرن، چنین چیزی طرفدار دارد، آدم در مواجهه با آن انگشت به دهان می‌ماند. لابد از خودتان می‌پرسید عجم‌اوغلو در کدام سیاره زندگی می‌کند؟
پاسخ: سیاره‌ای که در آن آکادمی سوئدی کاملاً طرفدار نهادگراییِ موجود در نظریات اقتصاددانان متوسط است.

https://t.me/yusefmasoud

شرق وحشی

15 Oct, 17:12


نوبلی نهادگرا
نوشتۀ دیردره نانسن مک‌کلاسکی (منتشر شده در فولا د سائوپائولو)
ترجمۀ مسعود یوسف‌حصیرچین
https://t.me/yusefmasoud/750