تیکه شعر

سر به سر طومار زلفت شرح احوال من است
مو به مو فهمیده‌ام این مصرع پیچیده را

#نجیب_ کاشانی

@tikke_sher

آشوب جهان و جنگ دنیا به کنار
بحران ندیدن تو را من چه کنم!؟


عامری

بیهوده می‌ گردی در این صحرا، که هرگز نیست
گنجی در این ویرانه یا ویرانه‌ ی بعدی

من آخرین مجنون صحرا گردِ این شهرم
ای دوستان بدرود، تا افسانه‌ ی بعدی

#احسان_انصاری

@tikke_sher

تو
مابین عقل و قلبم
زیباترین در به دریِ منی...

⛔

به جانِ او که دلم بر سر وفاست هنوز...
- سعدی .

@tikke_sher

‌


اینهمه استرس کشیدم تهش هیچی به خودت میسپارم همچی رو
به قول باباطاهر که میگه:
شب تاریک و سنگستان و مو مست
قدح از دست مو افتاد و نشکست
نگهدارنده‌اش نیکو نگهداشت
وگرنه صد قدح نفتاده بشکست.

باباطاهر.

‌

‍         یک ثانیه خورشیدم و یک ثانیه ابرم؛

        ‏تلفیق غم و شادی و دلتنگی و صبرم...

سیدتقی‌سیدی

یک مدت سیگار ارزون بکشی عادت میکنی؛ بعد که سیگار خوب و گرون میکشی میفهمی چه آشغالی داشتی میکشیدی اون همه مدت!
روابط با آدم ها هم همینه‌‌.
تا وقتی با آدم حسابی ها دمخور نشدی متوجه نمیشی چه دایره ی روابط بدی داشتی.

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
در وجود من بِسُرا همچو گرامافون سال ۱۹۸۹

همون قدمت دراز قدیمی بوی خوشی های قدیمی

چنان جان بنواز درون من که بنگرم به آسمان

فریاد عاشقی سردهم که بگویم آیا زندگی همین
است؟؟

خدا چشمکی روانه ام کند بگوید یواشی در گوشم

آری؛فرزندم لذت ببر ❤️

و من شادی کنان به سوی تو بتازم

در آغوشت گیرم نفس های تند تندم را آهسته کنی
دوست داشتنت را محک بزنم

قهر کنی و منتت را همانگونه که مرا مینگری بکشم

و آری من عاشق تو هستم و دوستت دارم ❤️

#Alirezagholami

[سخنان صاحب اثر ]

‍          این چه عشقی است که در دل دارم
            من از این عشق چه حاصل دارم
              می گیریزی زمن و در طلبت
                بازهم کوشش باطل دارم.

فروغ فرخزاد

‌


شاید تکراری شده باشه ولی یادت باشه، اولین باره که داریم تجربه‌اش میکنیم، حق داریم که ندونیم، که بلد نباشیم، که گند بزنیم.



‌

‌آدما تاب نیستن، نمیتونی به عقب هُلشون بدی
و انتظار داشته باشی برگردن سمتت!

شبها گذرد که دیده نتوانم بست
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست

باشد که به دست خویش خونم ریزی
تا جان بدهم دامن مقصود به دست

- سعدی

جان میدهم؛
بیا!
به تقاضا چه احتیاج؟

- وحشی بافقی .

اونجا که خیام میگه:

قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین

میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
+زنده:چرا مردی؟
-مرده: دلیلی نداشتم برای زندگی
+خب این خودش یه دلیل بود ...

-علیرضا بابایی

در سکوتی می‌نوازد حجمِ یادت در دلم
یک نوایِ بی‌صدا از دردِ هجرانِ تو را

@tikke_sher

‍           باران همیشه حادثه ای عاشقانه نیست
          از ما که سقفمان شده است آسمان بپرس