پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده @thebrowncastle Channel on Telegram

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

@thebrowncastle


باشعورِ بی‌تکنیک.

- @noteforpiano
ناشناس: https://t.me/BluChtBot?start=65a6ac00baddab808a

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده (Persian)

به پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده خوش آمدید! اینجا جایی است که عاشقان موسیقی و هنر جمع می‌شوند تا در فضایی پر از هنر و احساسات به عشق موسیقی پرداخته و با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. کاربران این کانال با نام کاربری @thebrowncastle، به دنیایی از زیبایی، انرژی مثبت و هنر عاشقانه دعوت هستند. اگر شما هم می‌خواهید زندگی‌تان را با هنر و موسیقی زیبا کنید، این کانال مناسب شماست. در اینجا شما می‌توانید برقصید، بنوازید، بخوانید و تمام احساسات خود را به اشتراک بگذارید. به پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده بپیوندید و از تجربه‌ی بی‌نظیر هنر و موسیقی لذت ببرید. برای اطلاعات بیشتر و ارتباط با مدیر کانال، به لینک زیر مراجعه کنید: https://t.me/BluChtBot?start=65a6ac00baddab808a

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

10 Jan, 15:37


Romanticizing the friday night, alone at home.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

08 Jan, 20:50


اگزجره بودنِ هندی‌ها تو حیطه‌های مختلف خیلی برام جذابه. تو استفاده از رنگ‌ها، دکوراسیون، فیلم، موسیقی، لباس‌ها و هرچیزی. نه که محصولش رو بپسندم ولی جرعت اگزجره بودنشون رو تحسین میکنم. جرعت پررنگ و متنوع بودن. شجاعت و جسارت‌شون رو به خوبی میشه از رقص و موسیقی‌شون فهمید. حرکات و ریتم‌های زیاد و شلوغ و متنوع.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

08 Jan, 17:27


وقتی حالم خوبه دوست دارم تنها باشم تا چیزی خلق کنم، هرچیزی. خلق کردن باعث میشه یادم بمونه اون لحظه وجود داشته و من زندگیش کردم. خلق کردن، لحظات رو جاودان میکنه.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

08 Jan, 17:27


وقتی بهم خوش میگذره، دوست دارم بعدش تنها باشم. آدما حال و احساس خوبمو خراب میکنن و بعد من یادم میره تو اون لحظات چنین احساساتی داشتم.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

07 Jan, 21:36


هربار که احساسِ کسی بودن و کسی شدن بهم دست میده و محیط اطرافم و رفتارهای خودم این رو بهم منتقل میکنه، منِ کودکم رو به یاد میارم و بهش میگم «تو بالاخره کسی شدی. بالاخره تمام ترحم‌ها رو به تحسین تبدیل کردی.» و اون از ذوق اشک میریزه و من هم بهش لبخندی محبت آمیز میزنم. اون راه سختی رو اومده. اون همیشه سرکوب شده و نادیده گرفته شده. اون شب‌ها با رویای کسی شدن سرش رو بالش میگذاشته و اشک‌هاش رو به امید اینکه روزی کسی اون رو زیر پاهاش لِه نکنه پاک میکرده.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

07 Jan, 21:24


وقتی به فکر ادیت زدن افتادم اولین موسیقی‌ای که به ذهنم اومد pearl fishers بیزه بود. کور شدم ولی ارزششو داشت. گریه دار تضمینی.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

07 Jan, 21:23


Small things like these (2024)

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

07 Jan, 19:42


ادیت درخور این فیلم رو پیدا نکردم بنابراین خودم دست به کار میشم 🤝

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

07 Jan, 19:41


🎥 Small things like these (2024)
فیلمی که از رمانی به همین نام (چیزهای کوچکی مثل اینها، اثر کلر کیگن) ساخته شده که داستانی غیرواقعی اما رویدادی واقعی رو شرح میده. در بین سالهای ۱۹۲۲-۱۹۲۶ رخت‌شوی خانه‌ای در ایرلند به نام مگدالن وجود داشته که توسط کلیسای کاتولیک اداره میشده. در مگدالن، زن‌ها و دختربچه‌هایی که مورد ازار جنسی قرار گرفته بودن و همچنین مادران مجرد و فرزندانشون رو زندانی میکردن و اونها رو مجبور به کار اجباری و زندگی در فقر و گرسنگی در فضایی غیر بهداشتی که اغلب باعث مرگ‌شون میشد میکردن. مدارک مربوط به مگدالن توسط کلیسا از بین برده شده اما حدود ده تا سی هزار نفر در این رخت‌شوی خانه زندانی بودن. کلر کیگن شخصیت خیالی ای به اسم بیل فرلانگ رو خلق میکنه که صاحب پنج دختر بوده و با وضعیت مالیِ نه چندان خوبی زندگی میکرده. فرلانگ توسط مادری مجرد بزرگ شده و برخلاف تمام مردمِ اون زمان، قادر به سکوت و نادیده گرفتنِ این وضعیتِ اسفناک نمیشه.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

07 Jan, 13:41


این چند روز بخاطر فشار امتحانات و اینکه اصلا خونه هم نبودم نتونستم دست به ساز بزنم. اما تمرینات طولانی و مفیدِ امروز جوری به دلم نشست و خستگی و استرس این مدت رو از تنم شست و برد که الان یه گوله انرژی و یه آخیشِ بزرگم و آماده برای برنامه ریزی‌ها و روتینِ مطالعاتی و تمرین های خوب و زیاد.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

07 Jan, 06:46


طولى نكشيد كه بر خودش مسلط شد و به اين نتيجه رسيد كه هيچ چيزى هيچ وقت دوباره اتفاق نمى افتد؛ به هر آدمى روزها و فرصت هايى داده مى شد كه دیگر تكرار نمى شدند. و آيا بودن در جايى كه هستى چیز رضايت بخشى نبود، اينكه بگذاری براى يك بار هم كه شده گذشته را، باهمه‌ی ناراحتى هايش، به يادت بياورد، به جاى اينكه هميشه حواست به روال تكرارى و يكنواخت روزها باشد و به مشكلاتى كه در آينده پيش روخواهى داشت، مشكلاتي كه ممكن بود هرگز پيش نيايند.

چیزهای کوچکی مثل اینها| کِلر کیگِن

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

07 Jan, 06:23


خود را از تخت به صد زحمت کندم. موهای آشفته‌ام را سفت بالا‌ی سرم بستم. به خودم در آینه نگاه کردم و گفتم:«برای یک‌بار هم که شده، نمیخواهم فرار کنم. اینهمه وقت نشد؛ لابد نمیخواهد بشود دیگر، چه کنم؟ خودم را بکشم درست میشود؟!» با خود فکر کردم که شاید باید بگذارم این ویروس در تنم بماند و آسیب‌هایش را بزند و من‌ هم نه به خودم سخت بگیرم و نه به آن ویروس بدبختِ از همه‌جا بی‌خبر دشنام بدهم و اجازه دهم زمان نقاهتش را بگذراند و بعد کم کم از بدن رنجور و خسته‌ام کوچ‌کشی کند. می‌دانم ممکن است چند هفته یا چند ماه دیگر باز هم این ویروس به بدنم بازگردد، اما نمی‌توانم به بهانه‌ی بازگشتِ قطعی‌اش، تمام زندگی‌ام را تعطیل کنم. می‌توانم؟!

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

05 Jan, 16:06


نعمت.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

05 Jan, 16:02


به یاد جاناتان؛ مرغ دریایی.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

26 Dec, 06:52


Why you got to be so cold?
Why you got to go and cut me like a knife and put our love on ice?
You know you left this hole
Right here in the middle of my soul
Why you got to be so cold?

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

25 Dec, 17:16


تو شبیه آخیش گفتن موقع دراز کشیدن اونم بعد از سپری کردن یه روز سخت و شلوغی.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

25 Dec, 14:27


گفت:«تو قهوه نمیخوری که صرفاً بهت انرژی بده و مخت کار کنه. ببخشید که از این لفظ استفاده میکنم ولی فکرمیکنم تو دوست داری با قهوه‌ت لاس بزنی و ازش لذت ببری.»
آره دوست عزیز، دقیقاً.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

25 Dec, 14:25


بین خودمون بمونه ولی چند سالی میشه کشف کردم که خیلی خوشم میاد وقتی «خانوم» خطاب میشم. مثلاً ممکنه بهم فحش بدی ولی انتهاش «خانوم» بزاری و من اصلاً بهم بر نخوره در صورتیکه باید باهات جوری رفتار میکردم که همون فحشو به خودت بدی.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

25 Dec, 09:35


You, do you remember me?
Like, I remember you
Do you spend your life, going back in your mind to that time?

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

24 Dec, 18:03


داشتم راجع به دبوسی میخوندم و فهمیدم بیزار بود از اینکه سعی میکرد صرفاً آثاری متفاوت بوجود بیاره، اما همه از آثارش به عنوان «امپرسیونیستی» یاد میکردن. یاد کامو میوفتم که از اینکه اگزیستانسیالیست بدوننش بیزار بود! جالب و جذاب و ارزشمنده جوری که از تمام برچسب‌ها و ایسم‌ها فرار میکردن و بیزار بودن و دوست نداشتن تو این چهارچوب‌های محدود کننده قرار بگیرن و صرفاً میخواستن آزادانه تفکر کنن و بسازن و بنویسن.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

24 Dec, 17:53


روح تو چشم انداز دلفریبی است
که در آن مردان نقابدار و مردم شهر،
دلتنگ در جامه های غریب
چنگ می نوازند و می رقصند.

عشق پیروز و زندگی شایسته
گویی که نیکبختی را باور نکرده اند،
آهنگی حزین ساز کرده اند
که با مهتاب می آمیزد،

در آرامش مهتاب غم انگیز و دلربا
که پرندگان را بر درخت به رویا می برد
و فواره های بلند و باریک را میان مرمر
از فرط شوق به گریه می آورد

مهتاب| پل ورلن

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

24 Dec, 17:51


سوییتی که دبوسی بعد از پونزده سال (۱۸۹۰_۱۹۰۵) منتشرش کرد و برای ساختش از شعر مهتاب پل ورلن الهام گرفت و مشهور ترین موومنتش، موومنت سوم Clair de lune (به فرانسوی: مهتاب) هست.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

24 Dec, 17:10


من هی از گوگوش فرار میکنم که شدت دلتنگیم برای تو مدام نخوره تو صورتم؛ بعد مامانم میشینه پلی‌لیست گوگوش میزاره اونم مخصوصاً آهنگایی که فکرمیکنم انگاری برای ما خونده. میبینی همه دست به دست هم میدن که بیشتر تو مغزم برقصی؟ باز تو هی نباش، غیب شو، دوری کن.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

24 Dec, 16:57


دلم یه اتفاق میخواد که از شدت خوبیش به خودم سیلی بزنم تا مطمعن شم خواب نیستم.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

24 Dec, 16:57


من مغزم و زمانم واسه سفر زیاد جوابگو نیست. اما از بچگی یادم میاد عاشق هتل‌ها و ویلاهای توریستی بودم. هروقت میرفتیم سفر، بهترین پارتش برام تو اقامتگاهمون بودن بود. بخاطر همین با خودم برنامه دارم یه زمانی که پولدار شدم، هر چند وقت یکبار برای تفریح و استراحت و تجدید انرژی، تو شهری که هستم یه هتل یا ویلا رزرو کنم و تنهایی یا با دوست صمیمیم برم اونجا. نمیدونم این علاقه‌ی زیاد از کجا میاد. جایی که برای من نیست اما موقتاً برای منه و توش هم مهمان‌ام هم میزبان. دلیل و ریشه‌ش هرچیزی که هست باعث میشه اون تایمی که اونجام از همه چیز فاصله بگیرم و مغزم آروم و شفاف بشه. وقتی کار میکنه یعنی خوبه دیگه نه؟!

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

23 Dec, 10:45


وقتی با بدنت به صلح میرسی دیگه از زمین و سکندری و لیز و به یک جایی خوردن یا گیر کردن خجالت نمیکشی چون میفهمی طبیعیه و اونوقته که میتونی برقصی. اونوقته که میتونی افکار و احساساتت رو از طریق بدنت بریزی بیرون و از طبیعی ترین چیز جهان خجالت نکشی.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

23 Dec, 10:42


بدنت، پوستت، انگشتای پاهات، ناخونات، نافت، مچ دستت، کمرت، بینی‌ت، لب‌هات؛ اینارو حس کن و نگاهشون کن و باهاشون به صلح برس. نه اینکه بایستی جلو آینه و بگی من زیبام و چاقم و لاغرم و اینجام صافه و اونجام کجه و اینا نه، بفهم و حس کن که بدنت امن ترین جای جهانه. بفهم که این بدن داره چیکار میکنه. این رو درک بکن و خودت رو لمس و نوازش و بغل کن. بدنت واقعی ترین و ارزشمند ترین خونه‌ست؛ تنها خونه‌ای که همه جای جهان باهاته. بدنت چیزی جدا از تو نیست. بدنت خود توعه. وقتی با این بدن به صلح برسی یعنی با خودت به صلح رسیدی و وقتی با خودت به صلح برسی، با جهان به صلح میرسی.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

23 Dec, 10:34


همین روزا شروع میکنم مجموعه امیلی که یه کادوی تولد غیر منتظره و به شدت ارزشمند بود رو میخونم. فکر کنم امتحان هارو با مونتگمری راحت تر میشه پشت سر گذاشت. به یاد سال کنکورم که تو جهانِ زیبای ذهن مونتگمری، قابل تحمل‌تر میشد.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

23 Dec, 10:31


همیشه همینطوری میشه. کارم تموم میشه و به خودم میگم «امشب دیگه نه، امشب باید بری خونه» اما باز از اونور خیابون، نگاهم رو می‌چرخونم سمت انتهای همون نیمچه پاساژ که ببینم امشب کیا تو پاتوقن که یه کیف، یه تیکه لباس، یه قد و بالایی چیزی میبینم و میفهمم عه، دوستم اونجاست و بعد باز خونه رفتن رو عقب میندازم و بدقولی میکنم.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

23 Dec, 09:43


John Collier - The Garden of Armida,1914

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

29 Oct, 07:57


امروز بانویی فرانسوی هستم.
ساده، زنانه، باشکوه.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

29 Oct, 07:18


اگر بابت هربار که بین خوندنِ کتابی، کتاب دیگه‌ای رو شروع کردم و خوندن کتاب قبلی رو متوقف کردم بهم پول میدادن الان وضعم این نبود.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

29 Oct, 07:07


مدرس‌ها و مسئول هایی که به آدم‌ها به چشم اعداد و ارقام نگاه نمیکنن و برای هر شخص ارزش قائل میشن خوشحالم میکنن. یاد کتاب «ما» زامیاتین میوفتم. اونجا همه عدد بودن. حتی اسم نداشتن بلکه با اعداد صداشون میکردن.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

29 Oct, 07:05


استادهایی که به زندگیِ شخصی هرکدوم از دانشجوها احترام می‌زارن و ارزش قائل می‌شن و دوست دارن که بشنونش، واقعاً مورد علاقه‌من.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

29 Oct, 07:04


نشسته‌ام و برای جهانِ پر از مرز و ممنوعیت و جنگ و محدودیت، برای جهانِ خاکستری‌مان اشک میریزم و به این می‌اندیشم که اگر هرکداممان ذره‌ای به دانسته‌ها و تفکرات و عقاید و شیوه‌ای که فکرمیکنیم همه‌چیز باید طبق آن پیش برود شک میکردیم، شاید اینجا جور دیگری می‌شد. نه برای ما، حداقل برای فرزندانمان. قرار نیست هرچیزی که به آن فکر میکنیم کار کند، بلکه قرار است فکر کنیم، به چیزی غیر از آنی که همیشه کرده‌ایم.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

29 Oct, 06:12


I need a chill breakfast date with someone kind and calm to eat french toasts and drink coffee while we're talking about the beauty of trees and flowers and the books we're currently reading.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

29 Oct, 05:23


گوش کردن به تنظیم ها و کاورهای مختلف از یک قطعه خیلی جذابه. درواقع داری اون قطعه رو از زاویه‌ی افراد مختلف گوش میکنی و می‌سنجی و نگاهش میکنی و میفهمی «پس جورِ دیگه‌ای هم میشه انجامش داد!» و این فقط درمورد موسیقی نیست. هرچیزی که درهای جدیدی رو به رومون باز بکنه و جهان‌بینی جدیدی بهمون بده به شدت ارزشمنده.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

29 Oct, 05:12


آبسشن جدیدم، ورژن اپیک قطعات معروفه.
چند تاشو میزارم با هم گوش کنیم.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

27 Oct, 12:45


اوتفیت‌هام-

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

24 Oct, 23:45


بعد ازمدتها، عزیز دلم.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

24 Oct, 18:33


فکر میکنم بهش کم توجهی شده.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

23 Oct, 21:01


قیمت کتابا انقدر سر به فلک کشیده که فقط دست دوم عزیزان. فقط دست دوم.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

23 Oct, 21:00


تو کتاب فروشی دیدم یه دخترخانومی سمفونی مردگان رو خریده و داره وارسی‌ش میکنه. نگاهش کردم و گفتم :«به گریه های زیاد خوش اومدی!»

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

23 Oct, 20:49


برای واقعی بهترین آرزویی که میتونید برای هر آرتیستی بکنید، کمتر آرت بلاک شدنه.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

23 Oct, 16:07


خسته از تکرارِ مکررات، تو تایم غیبت یکی از هنرجوها نشستم پشت ساز و گفتم میخوام بعد مدتها یکم بداهه بزنم. نفهمیدم چیشد که بیست دقیقه‌ی تمام جوری ساز زدم که انگار روح دبوسی در من دمیده شد. انگار من نبودم و دبوسی بود که داشت رو پیانو به امپرسیونیستی ترین شکل ممکن برون ریزی میکرد.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

22 Oct, 19:03


من ریش سفیدِ خودمو دارم. امیدوارم همه ریش سفیدشونو پیدا کنن. ریش‌سفیدا زندگی رو قشنگ و گرم و راحت تر میکنن.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

22 Oct, 19:00


وقتی بزرگ میشی، به ریش سفید نیاز پیدا میکنی. وقتی بزرگ میشی دیگه کسی بالا سرت نمی‌ایسته بگه این درسته اون غلط؛ دیگه خودتی و خودت. هربار خربزه میخوری و میشینی پای لرزش چون کسی نیست بهت بگه نخور، نکن، اَخه، داغه، اوف میشی. وقتی بزرگ میشی، تو مواجهه با چالش‌ها میدونی که همشون گذران و موقتی‌ان و تقریباً به مسیر اشراف داری اما اگه بری پیش اون ریش سفید، گذروندن و مواجه شدن با چالش‌ها برات خیلی آسون‌تر میشه چونکه دلت و پشتت گرمه. فکر میکنم همه‌ی آدم بزرگا به ریش سفیدِ خودشون نیاز دارن تا انقدر درمونده نباشن.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

22 Oct, 12:46


تنها باری که تونستم از رو شونه‌هام کم کنم:

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

21 Oct, 21:38


نشستم عکس های قدیمیم رو نگاه کردم و حالا تا موهام رو کوتاه نکنم آروم نمیگیگیرم.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

21 Oct, 20:56


تو یکی از کافه نشینی‌های شبانه با دوستان، ازشون راجع‌به یکی از ویژگی‌های بارزم که چندان مشخص نیست و کسی نمیفهمه پرسیدم. یکیشون گفت «آستین‌های بلند. آستین‌هات همیشه تا روی انگشتات میان!» به انگشت‌ها و ناخون‌های کوتاه و بدون لاک و ساده‌م نگاه کردم که از پیراهنِ سفید مردونه‌‌ای که متعلق به جوونی‌های بابا بود، بیرون زده بودن. خندیدم و قلبم گرم شد «راست میگیا!» و به یاد تمام وقت‌هایی افتادم که آستین‌هام رو کش میاوردم تا به انگشت‌هام برسن. انگار که بتونم توی اون دایره‌های پارچه‌ای قایم بشم. انگار که تنهایی‌هام رو به آغوش میکشن و به قلبِ سرمازده‌م، پناهِ گرمی می‌بخشن. آستین‌های بزرگ برای من نماد ظرافت و لطافت‌ان. هرچقدر آستین لباسم بزرگ تر باشه، بیشتر به خودم اجازه‌ی شکننده بودن و تکیه دادن میدم. وقتی آستین لباسم بزرگه، بیشتر مراقبم باشین.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

21 Oct, 19:59


از عکسایی که وقتی با دوستام میرم بیرون میگیرم کاملاً معلومه من «کسی که از همه چیز و همه کس عکس میگیره ولی هیچکس ازش عکس نمیگیره» ی اکیپم.

پناهگاهِ‌موزیسین‌ِمُرده

21 Oct, 13:19


"I can be alone anywhere."

_Glen Gould in Weekend magazine