✍#سعدالدین_صدیقی
🟢 مرگ و زندگى هر دو مخلوق خدا هستند و از پیهمی و تلازم اين دو تنوع و پويايى حاصل مى گردد.
در خلقت خدا عبث و بيهودگى وجود ندارد. چرخه مرگ و زندگی از سپهر هستی نازدودنی است و جز پروردگار ذوالجلال و الاکرام همه فناپذیرند و هیچ موجودی را گریزی از مرگ نیست.
🟢 بسیاری از آدمیان با مرگ بر سر مِهر نیستند، آن را مسبب فراق و هجران و از بین برنده لذت ها و شادی ها می دانند و در مقابل هستند کسانی که چنان از بلوغ و شایستگی بهره برده اند که فلسفه مرگ را در می یابند و با آن زندگی می کنند. مرگ باوران ، مرگ را نقطه عزیمت، در حرکت به سمت کمال مطلوب قرار می دهند.
🟢 اگر نقش و جايگاه مرگ در نظامِ نظمِ خالقِ آمر به نسبتِ مخلوقاتِ مأمور، درك گردد، همراهى و بودنش، زيبايى و صفا را مكدّر نمى كند. تصور جهانى بدون مرگ - با لحاظ قوانين اين جهانى - چيزى جز كاهلى و سستى، پوچى و بى معنايى به ارمغان نمى آورد. مرگ مسئول معنابخشى به زندگى است. و از اين منظر تامل در آن مى تواند زندگى را زيبا گرداند. مرگ تلخ است اما از ضرورت هاى زندگى است. مؤمن مرگ و زندگى را با تمام جزئياتش، دهش و كرامت خداوندى مى داند.
🟢 در نگاه مؤمنانه دنيا و آخرت را باید با هم ديد. این دنیا مرحله ای از زندگی است که قبل از آن عالم ذره و زندگى جنینی بوده و بعد از آن برزخ و زندگی هميشگى آخرت. دنیا و آخرت دو بخش از یک زندگی هستند، یکی نزدیک و یکی دور، یکی کوتاه و یکی طولانی، یکی مقدمه و یکی نتیجه.
بخش دوم و پایانی آنچنان اصیل، حقیقی و جاودانه است که زندگی دنیا در مقایسه با آن چیزی جز بازیچه و سرگرمی نیست، خداوند می فرماید:
وَما هٰذِهِ الحَياةُ الدُّنيا إِلّا لَهوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ لَهِيَ الحَيَوانُ ۚ لَو كانوا يَعلَمونَ ﴿عنكبوت ۶۴﴾
این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست؛ و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر میدانستند!
و خداوند كسانى را كه بُرد ديدشان فقط زندگى دنياست و از آخرت غافلند مورد نكوهش قرار مى دهد و مى فرمايد:
يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ ﴿روم ٧﴾
جلوه هاى ظاهرى از زندگى دنيا را مى فهمند و اين در حالى است كه آنها از آخرت غافل هستند.
🟢 مرگ عبور از يك مرحله به مرحله ديگر است. مرگ جاودانگى است. به قول سهراب سپهرى مرگ پایان کبوتر نیست. مرگ براى بى باكان از حساب كه پرونده يى پاك دارند دريچه اى رو به روشنايى است.
مرگ قوه قاهره اى است كه غرور آدمى را مهار مى كند. شترى است كه درِ خانه هر كسى مى خوابد.
همه در حكم مرگ برابرند. فاصله انسان ها با مرگ در شرايط مختلف مساوى است. پير و جوان، سالم و مريض، فقير و غنى، ضعيف و قوى فرقى نمى كند. چون لحظه ديدار فرا رسد در هر وضعيتى بايد به استقبال مرگ رفت. مرگ همزاد انسان، و قرين لحظه ها است. داسِ مرگ بر وفق طبع و دلخواه ما در كار نيست، خود قانون دارد. و خوبان نيز چون اجل فرا رسد استثناء نيستند.
🟢 براستى مرگ چه واعظ مخلص و آموزگار بى غلّ وسخندانى بى توقع است، كه سخاوتمندانه و از سر سوز مى نالد، فرياد مى زند. هشدار مى دهد كه فرصت را از دست ندهيد. بدانيد؛ هر لحظه از عمر، جوهر نفيسى است كه نبايد به هيچ از دست برود. زودتر از آنچه فكر مى كنيد سبو خواهد شكست و پيمانه پر خواهد شد. هر روز مى بينيد بانگى بر مى آيد و خواجه اى مى رود. بدانيد كه هستى سايه ابر است، آن را در يابيد. و باز هم به قول سهراب:
در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپرهای صدا میشنویم.
چقدر مى تواند سودمند باشد؛ به شرط اين كه:
پرده را برداریم؛ و بگذاریم که احساس هوایی بخورد.
راز مرگ و زندگى را با نگاه فلسفى پيچيده نكنيم. وظيفه را ساده بفهميم، ساده عمل كنيم. و البته فرصت را از دست ندهيم. به جاى دل مشغولى به آنچه دلبستگى را نشايد به رنگ خدايي در آييم و در عالم سلوك دلبرانه بندگى كنيم.
✅ خداوندگار هستی پیوسته در کار است و نهاد نا آرام جهان به استمرار در حرکت. انسان آفریده شده است تا از طریق آزمایش فرساینده به انجام وظیفه بندگی بپردازد. زندگى عرصهی ابتلا و آزمايش به خوشى يا ناخوشى است. ابتلا و آزمايش سنت الهى و بخش جدا ناشدنى از زندگى است و از دل آن استعدادها شناسايى و شكوفا مى گردد. بر اساس نصوص قرآن وظيفه مومنانه در حين ابتلا و آزمايش، صبر، تقوا و احسان است. در شرايط بحرانى لازم است همديگر را به صبر -استقامت بر مسير ديندارى- و به تقوا -برنامهريزى و استفاده مسؤولانه از همهی توان خود در مسير تزكيه و آبادانى زمين- و به احسان -اداى متقن وظيفه
- توصيه كنيم.
اللهُمَّ اهدِنا وأعِنِّا وسَدِّدنا وقَوِّنا على طَريقِ الطّاعَةِ والمعرِفَة ولا تَكِلْنا إلى أنفسنا طرفَةَ عينٍ ولا أدنى من ذلِك.
➣ T.me/tabeshnet