نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی" @t_hosseyni Channel on Telegram

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

@t_hosseyni


نارنج مویه ها (Persian)

نارنج مویه ها یک کانال تلگرامی تحت عنوان "نارنج مویه ها" است که توسط سیده تکتم حسینی برای اشتراک گذاری اطلاعات، تصاویر و ویدئوهای مربوط به موضوعات مختلفی از جمله مد و زیبایی، سلامت و زندگی سالم، سفرهای ماجراجویانه و دیگر موارد مرتبط با سبک زندگی فعلی تهیه شده است. اگر به دنبال راهنمایی های مفید برای بهبود سبک زندگی خود هستید، این کانال مناسب برای شماست. با عضویت در این کانال، شما به روزنامه ای منحصر به فرد از مطالب جذاب و آموزنده در زمینه های مختلف دسترسی خواهید داشت. سیزده تکتم حسینی با ارائه محتواهای متنوع و معتبر، می کوشد تا اطلاعات مفید و جذابی را برای شما فراهم کند و به شما کمک کند تا به بهترین نسخه خود برسید. بنابراین، بی تردید، عضویت در این کانال یک گام مهم برای شروع بهبود و توسعه زندگی شما خواهد بود.

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

20 Nov, 21:06


این شعر را مدتی پیش تحت تاثیر داستان "گریه‌ی لیلی" نوشتم که قطعه‌ای عاشقانه و شورانگیز است در کارنامه‌ی زنده‌یاد اسدالله ملک و تقدیمش می‌کنم به دوست و شاعرم "لیلی معصومی"
@leylamaasoumi

گیسو پریشانِ رها در بادها لیلی
سر به هوا، سر به هوا، سر به هوا، لیلی

یادت می آید با چه شوری شعر می‌خواندی؟:
شیرین ادا، نازک صدا، بالا بلا لیلی

گفتم سیاست را رها... خندیدی و گفتی
از هفت دولت می شوم آخر رها، لیلی!

روزی که دنیا جای خیلی بهتری باشد
آن روز می خندیم ما دیوانه ها لیلی

غم، این همیشه مثل بختک بوده با آدم
دست از سر ما بر نمی دارد چرا لیلی؟؟

گفتی دعا کن روزهای خوب برگردند
باشد، ولی آیا اثر دارد دعا لیلی؟

از اولش گفتی که آخر عشق پیروز است
من با توام از ابتدا تا انتها لیلی

قربان موهای بلند تا کمر ریزت
کوتاه کردی پس چرا عمر مرا لیلی؟

یک شب بیا پیشم به صرف چایی و لبخند
یک شب که بهتر بود حال و روز ما لیلی..

#سیده_تکتم_حسینی

و این کاهل‌نوازی که از تازه‌‌های جهانم است

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

16 Nov, 22:30


از بیخ هزارمین بته‌ی رنجی که نامش را زرنیخ گذاشته بود. یک شاخه‌ی عقیم چید و تراشید برای فصد کردن و جاری شدن و پس از افتان و خیزانی مکرر و بومی شدن مسیری که همواره در کهولت تکرارش کاهل بود..با چارقد زرد بر زخمها سله ساخت و از درخت سدر خانه وَ کنار نخستین چشمه نشست و آهسته وفات خویش را یافت و سپس بر جنازه اش اشک ریخت و از خاکش رایحه ای تازه آفرید و چند زرنیخ نو..


#سیده_تکتم_حسینی
#گذار
#یادداشت

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

16 Nov, 22:30


دست راستم قوی تر بود
آب در هاون می کوبید
هیزم می شکست
و تمام آوازهایش بوی نان می داد

دست چپم اما تنها بود
تکیه می داد به قلب لاغرش
اشاره می کرد به کلمات عصبی
پنهان می شد پشت پرده
در شب...

حالا
پشت میز آشپزخانه
به یقه ی چرک زندگی فکر می کنم...
به غذای سوخته
و گریه هایی که هیچ کدام برای خدا نیستند..

#سیده_تکتم_حسینی


@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

15 Nov, 15:29


السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّه..

کوچه از درد و داغ پر شده بود، بوی یاس کبود می آمد
همه جا های‌و‌هوی آتش بود، همه جای بوی دود می آمد

هرچه غم بود پیش از آن کم بود، ضرب سیلی چقدر محکم بود
میخ در داشت داغ‌تر می شد، داشت غم به وجود می آمد..

آهِ زهرا چنین بلند شود، و علی در نیام بند شود!؟
دو دم تیز ذوالفقار اگر، دست‌بسته نبود، می آمد!

باغ گل داشت تک به تک می‌سوخت، شاخه به شاخه ی فدک می‌سوخت
آه وقتی که می کشید از غم، همه جا بوی عود می آمد..

با تن زار خسته ای می خواند، چه نماز شکسته ای می خواند!
اشک در افت و خیز غم هایش، با قیام و قعود می آمد

آه، از درد گاه خم می شد، آه، از درد گاه می افتاد
به تن ناتوان او چقدَر، این رکوع و سجود می آمد

عشق اسباب خویش را دارد، گریه آداب خویش را دارد
ذکر زهرا به آسمان می رفت، اشک آنجا فرود می آمد

#سیده_تکتم_حسینی
#روضه_خانگی

قلم قناری گنگی‌ست در سرودن او..

وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

13 Nov, 00:06


این ویدئو بوی آتش می‌دهد انگار جواد روی پشت بام نشسته‌ زیر باران و پیت حلبی را از چوب های‌ریز و درشت پرکرده‌ و دستهاش را روی شعله گرفته..‌با یک کلاه بافتنی ِ آمده روی گوشهایش .
ما گوشه‌های چادرمان را گره زده و انداخته‌ایم دور گردنمان. مامان سبزی پاک می‌کند. بوی انار صدای مریم را برداشته، یک گنگی‌ِ معطر تیز که از بین شاخه‌ها خودش را پخش کرده مثل نوری اریب توی حیاط و افتاده کنار نرده‌های سبز که چرخ لاستیک چند پینه‌‌ ای به آن تیکه‌داده و آقا دارد از روی ایوان به‌آسما‌ن نگاه میکند و می‌گوید: این هوا نمی خوابد تا صبح شاید بارش باشد.

صبح صدای موسی توتو روی آنتن‌ نشسته‌ ، زندگی جمعه است‌ و‌امروز‌ دیگ آش داریم‌یا تنور تازه ی نان یا عمه ی امینه‌ می آید می‌گوید: کاش انقدر طناب نزنی نفست تنگ می‌شود، دختر که آنقدر نمی پرد.
در این گوشه‌های دورتر خیلی ها نمرده اند و ما عصر می‌رویم یک کافه‌ی تازه!
بوی کتاب‌و آتش حالا‌ قاطی شده اند و‌صدای باد و درخت و بیداری هوا و ته مانده‌ی سبزی ها کافه را پر کرده‌اند و ما همچنان گوشه‌های چادرمان را گره می‌زنیم‌ و‌سر یک‌ساعتِ زنگ‌زده ی قدیمیِ دعوا میکنیم‌..

#یادداشت
#سیده_تکتم_حسینی

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

08 Nov, 19:30


جز مرگ ناگزیر گریزی نیست، راهی نمانده است رسیدن را
عادت نمی‌کند دل تنهایم، هر روز نیش و طعنه شنیدن را

دنیا ندید و از بغلم رد شد، از من گذشت هرکه مردد شد
هرگز نمی شود که به خود آورد، چشمان مبتلا به ندیدن را

دنیا که داغ بر جگرم انداخت، آتش به جان بال و پرم انداخت
تا اینکه آخرش‌ به سرم انداخت، از ارتفاع بام پریدن را

در این جهان تیره که نامرد است، هر روز روز تازه ای از درد است
تا اینکه انتخاب کنی یک روز از درد و رنج دست کشیدن را

مانند برگ زرد خزان دیده، از قید و بند شاخه جدا گشتم
تا حس کنم میانه ی موهایم، لمس رهای باد وزیدن را

من جاده ی بدون عبورم، آه، من تکه های سنگ صبورم، آه
من آرزوی رفته به گورم، آه، قلبم زده است قید تپیدن را


#سیده_تکتم_حسینی
@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

07 Nov, 12:02


خبر آمد که می آید، مدینه چشم در راهش
شب چادر به سر سر می رسد با نی نی ماهش

صدای گریه ی نوزادی از بیت علی آمد
چه نوزادی! که می آید صدای قل هو الله ش

مگر پشت علی را می شود خم کرد با چیزی؟
پدر باشی خبر داری، فقط کافی است یک آهش

کنار صبر او وقتی بلا از راه می آید
خجالت می کشد کوه احد با قد کوتاهش

فدک تا کربلا، این سال ها را ساده نشماری
اسیر پنجه ی آه است و می خوانند پنجاهش

کسی چیزی به جز لبخند دیده بر لب عمه!؟
برادر زاده است و ناز و بازی های دلخواهش

صدایش می زنند از روز اول "زینب کبری"
بمیرم من، چه غم های بزرگی هست در راهش..

#سیده_تکتم_حسینی

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

29 Oct, 20:09


زمان منجمدم یا مکان سیالم؟
تکان پنجره در باد یا سکوت درم؟
چراغ مرده ی کوچه؟ پرنده ی لب بام؟
خدا کند که از این‌خواب رگ‌به رگ بپرم

هنوز از دم غفلت نیامده چشمم_
دمیده نور جدیدی به پشت شیشه‌، ولی
میان پچ پچه هاشان لحاف می‌دوزند
زنان قره نگاه نشسته پشت سرم ..

که از بزاق رقیق صدایشان خانه_
شده است رود و مرا دور می‌کند از خود
تکان نمی خورم اما شناورم در آب
رسیده ام به کنار و هنوز در سفرم

صدا که خوف غریبی‌ست روی انگشتم
که با کلاف عصبها کلاه می‌ بافد
و از تغابن‌مکتوم شرفه شان انگار
پری بین سرم باز می‌دهد حذرم..

که باد می وزد و می روی روی بر باد
بچین‌ به دور خودت هفت سنگ خود را و
بگو به هر غم‌ مکاره دور باش از من
منی که از منِ دیوانه وانه دیوترم

منی که هرچه دهان دره می رود دیوار
به هیج پنجره ای وا نمی شود چشمم
نشسته ام به تماشای هرچه باید و‌ نیست
که از بلندی دیوار زندگی بپرم

چقدر؟ هیچ، کجا؟ هیچ جا، چرا؟ بیخود
که غیر پوچ ندیدم میان مشت کسی
و مثل الکل پاشیده در هوا چندی است
حضور دارم و بی ادعا و بی اثرم

به خاکبازی آدم نشسته بود خدا
و زندگی همه اش خاک بر سری شد و بعد
در آمدم از خاک و دوباره خاک شدم
مرا به شکل چه می خواهی ای سفالگرم؟


#سیده_تکتم_حسینی
#تازه_شدن

منی‌که از منِ دیوانه وانه دیوترم..

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

28 Oct, 20:27


چادرم را کشیدم روی صورتم تا راحله مرا نشناسد ولی خواهرم را شناخت و پرسید: طوطی کجاست؟ چطوره؟ چند تا بچه داره؟
ساره را که کنارم روی تخت تزریقات نشسته بود آهسته نیشگون گرفتم ،یعنی به راحله آماری ندهد و نگوید اینجایم..
خواهرم با اکراه گفت :طوطی هم خوب است
راحله سلام رساند و دور شد
صورت بخار گرفته‌ام را از زیر چادر بیرون آوردم و به
آنژیوکت سرم نگاه کردم و بعد خیره شدم به قطره‌هایی که آهسته وارد رگهایم می‌شدند
این چهارمین سِرُم این هفته بود، همه‌ی بوها معده‌ام را خراب می‌کردند و تلی از ویرانم‌ در وجودم زخمی‌ام‌می‌کرد. حس میکردم تمام کوه‌های متصل دنیا از پهلویم گرفته تا فقرات گردنم امتداد داشتند . عرق سرد مدام و بی‌حسی مزمن روی پوستم بخشی از هستی‌ام شده بودند.
ازجایم بلند شدم و رنج پنهان‌شده در قفسه‌ی سینه ام را بالا آوردم‌. صدای دکتر پهن توی سرم از درز آجرهای آشپزخانه گذشت و رسید به سینک ظرفشویی و با آب قاطی شد.. باید آندوسکوپی شود.. بعد صدایش رفت توی سبد زباله گیر و گم شد..
صداهای بعد مثل تق تق انگشتان ساره روی کتاب در مغزم رژه می‌رفتند
بعد یک صدای معطر چسبید به ماسک اکسیژن و وارد ریه ام شد.. کمی‌گرم شدم و آل یاسین پخش‌شده از گوشی خواهرم چشمم‌را گرم کرد.

#سیده_تکتم_حسینی
#یادداشت

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

24 Oct, 15:09


من استخوانِ بی کسی‌ام اما
احساس میکنم که غمی سگ‌وار
بر نیش بسته است گلویم را

آه، این پیاده‌گرد‌ بیابانی!
مثل شتر نشسته دو کوهانه
خورده است حرف های مگویم را..

تنهایی ام لمیده کنار من
من رنج دارم، او‌ چقدر شاد است
از قید هفت دولت آزاد است

خوابیده ام، چقدر هوا سرد است
انگار یک نفر که نمی دانم
از روی من کشیده پتویم را

روی لبم که بسته سکوتی تلخ
لبخند زار می‌زند اما من
دائم به ریش آینه می خندم

در جمع دوستانه‌ی دلتنگی
پوشانده ام به قامت غمگینم
پیراهن نکرده رفویم را

در چند رکعتی که نمی خوانم
گفتم به فکر آخرتم باشم
قلبم شکسته بود، قنوتم ریخت

خوابم گرفته است که بیدارم
جای تعجب است که خوابیدن
باطل نکرده است وضویم را

حالا که غم‌ خلاص نخواهد‌ شد
حالا که گریه بند نمی آید
حالا که زندگی همه اش مرگ است

می‌نوشم آنقدر که نمیدانم
می‌نوشم آنقدر که بمیرانم
از دست من نگیر سبویم را..

#سیده_تکتم_حسینی

هزار و یک شب ناگفته هاست قصه‌ی من..

و خالق این نور و آن اسب سرکش صفحه‌ی ارجمند تئا می ‌باشد..

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

19 Oct, 07:40


بریز، همنفس تلخی هماره‌ی ما
سلامتیّ شب سرد بی ستاره‌ی ما

بریز، اگرچه به آخر نمی رسد هرگز
به هیچ جای جهان کفش های پاره‌ی ما

بریز، مزه‌ی لوطی مگر که خاک نبود
که خاک بر سر دنیای بی قواره‌ی ما

هزار بار زمین خورده‌ایم و پا شده‌ایم
سلامتیّ زمین خوردن دوباره‌ی ما

به کورچشمی اندوه، حال ما خوب است
اگر بد آمده یک عمر استخاره‌ی ما

بریز، اجازه نده رنج غرقمان بکند
جهان نشسته به ساحل پی نظاره‌ی ما

چه غم که مردم این روزگار می خندند
به اشک و آه و غم و درد سوگواره‌ی ما

زمانه تا به ابد این چنین نمی ماند
شکوفه می دمد از باغ بی بهاره‌ی ما

بس است هرچه که یک عمر خون دل خوردیم
بریز، غیر مِی ناب نیست چاره‌ی ما..


#سیده_تكتم_حسينى
#مهاجر

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

15 Oct, 21:38


به یال نقره ای ماه باز می‌رقصد
سوار اسب کهر بر فراز می‌رقصد

زنی گرفته در آغوش شور و حالش را
و با کمانچه ی کلهر به ناز می‌رقصد

تنیده با تب تنبور، تار و پود دلش
در آتش است و به سوز و گداز می‌رقصد

ابوعطا به لب از راه دور می آید
میان گوشه ی شور حجاز می‌رقصد

چقدر حال دلش با رهایی اش خوب است
چقدر پیش خودش دلنواز می‌رقصد

به زور هیچ غمی نم نمی شود چشمش
زنی که با غزل و سوز و ساز می‌رقصد



#سیده_تکتم_حسینی
#کمانچه_نوازی


@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

14 Oct, 05:00


ورودی حرمت انتهای راه من است
تویی که دامن سبزت پناهگاه من است

سپرده ام دل خود را به عشق محترمت
که عشق هرچه کند باز خیرخواه من است

نخواه از سر من سایه ی تو کم بشود
که روسپیدی من چادر سیاه من است

گناه دارم اگر بی نگاه تو بروم
اگرچه هرچه که دارم فقط گناه من است

منم که شب زده ی روزگار اندوهم
تویی که خنده ی تو روشنای ماه من است

بخار کرده اگر شیشه ی شبستانت
ببخش، حاصل تلفیق اشک و آه من است


#سیده_تکتم_حسینی
#حرم

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

10 Oct, 06:30


Behrokh Shoorvarzi - Dar Khyal.mp3

در خیالم دنیایی را می‌خواهم که در آن ماهی‌ها بدون آب بدون هوا با امید و آرزوهایشان زنده‌اند..

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

07 Oct, 19:19


تو را صدا زدم اما صدا معلق ماند
صدا رسید به گوش تو یا معلق ماند؟

شبیه بال پرنده که تیر خورده به آن
صدای پرپر من در هوا معلق ماند

پریدم از ته دره به‌سمت قله ولی
سرم جدا شد و پایم جدا معلق ماند

دو دست کوچک من شاخه‌ی درختی شد
که قد کشید و در اوج دعا معلق ماند

دعای خسته من باز مستجاب نشد
دو گریه مانده به عرش خدا معلق ماند

به سوی مقصد گم پای من به راه افتاد
درست در وسط ناکجا معلق ماند

تو را به نور رساند این غم شگرف ولی
میان هاله ی تارش مرا معلق ماند..

دل شکسته ی من بارها زمین افتاد
دل شکسته ی من بارها معلق ماند..

#سیده_تکتم_حسینی
#غزل

ماه
برو، برو
کولیان اگر سر رسند
از دلت
سینه ریز و انگشتر می سازند..

"لورکا..

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

03 Oct, 20:45


مانده به دست توست نگاهم
ای مثل کوه پشت و پناهم

ای آسمان ابری لطفت
باریده بر کویر گناهم

دلتنگ و بیقرار رسیدم
با کوله بار غربت و آهم

شاها مرا بخر به نگاهی
من مشتری چشم سیاهم

بی تربت مبارک کویت
اسباب سجده نیست فراهم

من را به حال خویش بنگذار
دور از ولایت تو تباهم

من عاشقت چگونه نباشم؟
وقتی که عاشق است خدا هم..

#سیده_تکتم_حسینی

#سلام_امام_حسین_علیه_السلام

نور میگیرم برای رگها و ریشه‌ی تنهاییم از هنگام روز و قوت می‌چینم‌از شاخه‌ی بدر هنگام شب برای‌راه که بی چراغ نمانم..

و این آوای اصیل و حزن نامیرا زنده ام می‌دارد..

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

29 Sep, 22:01


یک روز صبح پا شدم از خواب و جنگ بود
آه آن صدا چه بود؟ صدای تفنگ بود؟

یک روز صبح پا شدم، اما به‌جای نان
در سفره‌ای که مادرم انداخت سنگ بود

جایی اگر که پنجره‌ای باز بود، حیف
تنها مسیر آمد ‌و رفت فشنگ بود

من یاد چشم‌های تو افتادم این وسط
آن چشم‌ها که جای دعا و درنگ بود

آن چشم‌های سبز که می رفت تا بهار
آن چشم مشرقی‌ت که شهر فرنگ بود

افسوس، چشم دیدن ما را نداشت جنگ
قناسه، لعنتی! چقدر چشم‌تنگ بود

غیر از سکوت و سایه که در کوچه می وزید
تنها صدای منقطع بنگ بنگ بود

جا مانده ی همیشه ی از یار و از دیار
پای گلوله خورده‌ی من بود و لنگ بود..

#سیده_تکتم_حسینی
#کودکان_جنگ
#لعنت_به_جنگ

به گریه ای زنِ خاورمیانه عادت کن...

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

26 Sep, 19:27


غزل تازه..

مثل رنجیدن غم از سینه که در آن تنگ می شود جایش
دل من در خودش مچاله شده، تنگ رنج است بسکه دنیایش

گاه در دشت و گاه در کوهم، گاه در شاخه‌های انبوهم
هر طرف می روم در اندوهم، باد جایی نمی شود جایش

منم و شب به شب غم اندوزی، کینه‌ام را چقدر می‌توزی؟
آدمِ بی نصیب بی روزی، شب یلداست صبح فردایش!

زن تنهانشین پستویم، کفّه‌ی خالی ترازویم
بخت آواره‌ی پرستویم، بخت من را که کرده انشایش؟

از بلا رانده، از وفا مانده، از رسیدن به هیچ درمانده
زندگی این مسیر وامانده، بر سر مرگ‌ ماست دعوایش..

هیچ‌کس داستان ما نشنید، نقشی از روزگار ما نکشید
رنج دیدیم و آسمان خوابید، ضجّه ی ماست مثل لالایش

بخت بی خانمانیِ دودیم، ما کجا بوده‌ایم؟ نابودیم
نامه‌ی نانوشته ای بودیم، که خداوند کرد امضایش..

غربت بی.امان برابر ماست، قفل وامانده بسکه بر در ماست
مرگ، آن مقصد مقدّر ماست که به ما ممکن است ویزایش

آه، فهمیده‌ام در این وادی، نیست چیزی به اسم آزادی
هرکسی سهم دارد از شادی، سهم ما هم شده است رویایش..

#سیده_تکتم_حسینی
#مهاجر
#مهاجرت
#غربت


بی‌ وطنی..

@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

23 Sep, 23:22


صدا شد صدایش نمِ صبحدم داشت
زنی که گلوگاهِ او زنگِ غم داشت

زنی کالبد‌یخ زنی روح‌آتش..
که در سینه‌اش کوره‌ی آه و دَم داشت

زنی باد شکل و زنی ریشه در خاک
که بر شاخه‌اش میوه‌ای از عَدم داشت

صدا شد صدا در دل دشت پیچید
صدا نی به نی در نفیرش اَلَم داشت..

_چنین زن که در من به زاری نشسته
غروری بلند و غمی محتشم داشت

ندیمانِ چشمش پری‌زاده‌مردم
که هر غمزه‌ی او هزاران خَدم داشت

زنی سِتر جان و  زنی پرکرشمه
که در قلبِ دلدادگانش حرم داشت

به جولان زنی رام و آمُخته اما
میانِ دلش گله‌ ای اسبِ رَم داشت...

کسی آمد از سمت ِ کوهی مقدس
که در دست هایش دوات و قلم داشت

چه نَفسِ نفیسی، عجب خوشنویسی
که تَحریرِ هر سَطر او پیچ و خم داشت

مرا ریخت بر کاغذِ اَبر و بادش
مرا داد بر باد و چشمانِ نم داشت

شدم نقشِ دستِ چلیپا نویسش
که قلبِ هنرمندِ او عشق کم داشت..

#سیده_تکتم_حسینی


@t_hosseyni

نارنج مویه ها "سیده تکتم حسینی"

21 Sep, 19:51


آمدی، گل ها به شوق و شور بیرون آمدند
دختران از تنگنای گور بیرون آمدند

ماه در دست، آسمانی ها به راهت دف زدند
بادها با نغمه ی تنبور بیرون آمدند

دست دنیا را گرفتی، مردمان رنجکش-
عاقبت از زیر بار زور بیرون آمدند

چشمِ بیداران به خورشید تو روشن تا که شد
از شب بی روزنِ بی نور بیرون آمدند

واژه های شور‌ و شیرین با کرامات لبت
چون عسل از کندوی زنبور بیرون آمدند

کاش بودی تا ببینی حال دنیا خوب نیست
کاسبان سلطه با ساطور بیرون آمدند


#سیده_تکتم_حسینی

عشق محمد بس است و آل محمد(ص)

@t_hosseyni