⚜ آیت الله مبشرکاشانی:
علت علاقه حاج آقا فخر تهرانی و دیگر اساتید عرفانی به این بنده حقیر، عنایتهای الهی بوده است. من از خود چیزی ندارم و هر چه دارم از تفضل و بخشش و لطف و عنایت حضرت حق بوده است. من از زمانی که وارد عرصۀ سیر و سلوک شدم، سعی و تلاشم بر این بود که همواره به حضرت حق توجه داشته باشم و اعمالم را از روی حب به محبوب انجام دهم؛ علاوه بر این، گدایی و توسلم به در خانۀ اهلبیت زیاد و قوی و مکرر بود؛ همین امر باعث لطف خاص خدا شد که با چنین اساتیدی آشنا شوم و سالها از محضر آنها استفاده کنم.
البته باید به این نکته اشاره کنم که شاید یک دلیل علاقۀ حاج آقا فخر به این بنده آن باشد که ایشان در بعضی از مواقع بسیار مختصر و مؤجز سخن میگفت و هر کسی کلمات ایشان را نمیفهمید، ولی من به خوبی کلمات ایشان را میفهمیدم و عمق مقصدش را درک میکردم؛ به همین جهت وقتی ایشان با من صحبت میکرد و من کلام ایشان را میفهمیدم ایشان حالت وجد پیدا میکرد.
از باب مثال: «روزی حقیر و حاج آقا فخر تهرانی همراه با دو طلبه جوان اهل فریدونکار سوار پیکان بودیم و از محلۀ ممتاز (در شهر مقدس قم) به طرف منزل یکی از دوستان میرفتیم. غروب آفتاب بود. نور زرد کمرنگ خورشید بر دیوار کاه گلی یکی از منازل نشسته بود. مرحوم حاج آقا فخر خطاب کرد و فرمود: «انشاءالله. غروب، روزی کنار آن دیوار باشیم» سپس سکوت کرد طلبهای که کنارم نشسته بود از من سؤال کرد: «منظور حاج آقا فخر از این جمله چه بود؟» گفتم: «آقا دعا میکند که روزی غروب آفتاب، کنار دیوار بقیع در مدینۀ منوره مشغول زیارت حضرات ائمه بقیع باشیم». با توضیح حقیر حاج آقا فخر تهرانی لبخندی زد که علامت تحسین او از درک مقصودش بود.
و بحمدالله و المنة دعای حاج آقا فخر مستجاب شد و سال بعد حقیر مشرف به حج تمتع شدم به نحوی که اصلاً انتظار نمیرفت و آن داستان جالبی دارد که فرصت و مجال شرح آن نیست. #خاطرات
📚 این شرح بی نهایت
@mobasherkashani